تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۱۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهان» ثبت شده است

چالشهای پسماند و راه‌حل‌ها

به قلم احمد الله‌وردی لداری: چالشهای تولید انواع پسماند و راهکار مقابله با آن. یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی حیات بشر و حیات کره زمین، چالش تولید و دفع زباله و پسماندهای تولیدی توسط خود بشر است که هر روز  با توجه به افزایش جمعیت و گسترش جوامع انسانی  بر شدت و حدت آن افزوده می شود. غلظت و تنوع بسیار بالای پارامترهای آلاینده در پسماند، به ویژه شیرابه تولید شده می تواند عامل تغییرات منفی چشم گیری در محیط زیست و به ویژه منابع آب شود. تحولات جمعیتی، به ویژه توسعه شهرنشینی در یک سده اخیر باعث شده است تا دفع اصولی پسماندهای جامد شهری، صنعتی و سایر انواع پسماندها به عنوان یکی از مهم ترین چالش های برنامه ریزان شهری در کانون توجه قرار گیرد. برای مثال، در سال ۱۹۰۰ میلادی تنها ۱۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در شهرها زندگی می کرده اند، در حالی که تعداد آنها تا سال ۲۰۰۰ به حدود ۲٫۹ میلیارد نفر و در سال ۲۰۱۶ به حدود ۳٫۷ میلیارد نفر افزایش یافته است که حدود ۲۹ برابر رشد نشان می دهد. به این ترتیب تا پایان سال ۲۰۱۶، بیش از ۵۴ درصد جمعیت جهان در شهرها ساکن شده اند. در سال ۱۸۰۰ میلادی، تنها شهر پکن در چین یک میلیون نفر جمعیت داشت، در حالی که تا پایان سال ۲۰۱۴. حدود ۴۸۸ شهر در جهان بیش از یک میلیون نفر جمعیت داشتند و در سال مزبور حدود ۲۸ کلان شهر نیز وجود داشت که جمعیت آنها بیش از ۱۰ میلیون نفر بوده است. با توجه به تمرکز این تعداد جمعیت در مراکز و کانون های شهری، موضوع مدیریت پسماندها در کانون توجه بسیاری از برنامه ریزان شهری و محیط زیست قرار دارد.

 

احمد الله‌وردی لداری

 

به موازات تحولات شهرنشینی در سایر نقاط جهان، جمهوری اسلامی ایران نیز تحولات مشابهی را تجربه کرده است. بر اساس اطلاعات موجود، نرخ شهرنشینی کشور از ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به حدود ۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است.(۱) بیشتر بخوانید ↓

بیشتر...
۰
در تاریخ : ۱۸ , ۱۴۰۰ تیر . دید ۴۰۵

زنان مرابطه یعنی چه؟

ویرایش دامنه: بین تمام فلسطینی‌ها، زنان ساکن بیت‌المقدس ویژگی خاصی دارند که بقیه از آن محروم هستند و آن «رباط» است. کلمه‌ی رباط از آیه‌ی ۲۰۰ سوره‌ی آل‌عمران گرفته‌شده که خداوند می‌فرماید: یا ایّها الَّذینَ آمَنوا اصْبِروا وصَابِروا ورابِطوا واتّقوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحون.

 

(منبع)

 

در فلسطین به زنانی که زندگی خود را وقف مسجدالاقصی کرده میگویند «مرابطه» و به جمع آن‌ها می‌گویند «مرابطات» یعنی کسانی که رباط می‌کنند. رباط یعنی مراقب کار دشمن بودن و حواس‌جمع بودن و این زنان هر روز برای نماز به حرم می‌روند تا حواسشان به اقصی باشد و از آن مراقبت کنند. اکثر آن‌ها معلم قرآن هستند و در مسجدالاقصی قرآن درس می‌دهند. مرابطات الاقصی لقبی شده که به این بانوان داده می‌شود و این بانوان علاوه بر حفاظت از مسجدالاقصی دائماً در اطراف مسجدالاقصی هستند و یکی از مسئولیت‌های مهمشان تنظیم‌کردن و نظم‌دادن حرکت‌ها و تشکل‌های انقلابی است.

 

مثلاً چالش نماز جماعت صبح برگزار می‌کنند و تمام افراد ساکن بیت‌المقدس در این چالش شرکت می‌کنند و به مسجدالاقصی می‌آیند و این بانوان از این طریق اخبار و گزارش کارهایی که یهود درباره‌ی مسجدالاقصی و فلسطین انجام داده را به گوش همه می‌رسانند. یا یکی از وظایف مرابطات این است که در ماه رمضان افطار درست می‌کنند و همه‌ی زنان را به بهانه‌ی افطار در مسجدالاقصی کنار هم جمع می‌کنند و اطلاعات و اخبار لازم را به گوش همه می‌رسانند. چون اسرائیل از ورود مرابطات به مسجدالاقصی جلوگیری می‌کند، آنان فقط در اطراف مسجد می‌نشینند و از طریق موبایل، مردم فلسطین را از وضعیت مسجدالاقصی مطلع می‌کنند. (منبع)

۰
در تاریخ : ۳ , ۱۴۰۰ تیر . دید ۳۱۶

قضیه‌ی فلسطین

متن نقلی: نوشته‌ی آقای «رضا غبیشاوی». «درباره مسئله فلسطین-اسرائیل و حوادث اخیر می توان به این نکات اشاره کرد:

 

۱- فلسطین تحت اشغال اسرائیل: فلسطین هم اکنون تحت اشغال و محدودیت اسرائیل است. این یک واقعیت تمام عیار است که از سوی سازمان ملل متحد نیز تایید شده است.  براساس مصوبات سازمان ملل، اسرائیل هم اکنون قدس شرقی (بخش شرقی شهر قدس/ اورشلیم) و کرانه باختری را تحت اشغال خود دارد. همچنین منطقه غزه هم در محاصره کامل اسرائیل قرار دارد. اسرائیل حاضر به پایان اشغال فلسطین در این مناطق نیست.  فلسطین هنوز عضو کامل سازمان ملل نیست. فلسطینی ها براساس قوانین سازمان ملل و از نظر اکثر قدرت های جهانی از جمله امریکا و اتحادیه اروپا، یک کشور مستقل ندارند. این موضوع معضل بزرگی را برای فلسطینی ها در برابر اسرائیل ایجاد کرده است.

 

تا چه زمانی می توان یک ملت را تحت اشغال نظامی نگه داشت؟ این وضعیت تا کی ادامه دارد؟ ملت فلسطین چه در کرانه باختری و شهر قدس و چه در غزه خواهان آزادی از اشغال اسرائیل، ایجاد دولت/ کشور مستقل فلسطینی و زندگی مسالمت آمیز است اما اقدامات غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی روز افزون کابینه اسرائیل و یهودیان تندرو اسرائیلی، فشارها بر مردم فلسطین را افزایش می دهد و آنان را به واکنش وا می‌دارد. وقتی هم مردم فلسطینی در مقابل اقدامات اسرائیل واکنش نشان می دهند با مشت آهنین روبه رو می شوند.

 

فقط کافی است تصور کنیم اشغال هندوستان توسط دولت انگلیس، اشغال الجزایر توسط فرانسه، اشغال لیبی توسط ایتالیا، اشغال سودان توسط انگلیس و حکومت آپارتاید (برتری نژادی) در آفریقای جنوبی همچنان ادامه داشت و هر روز شمار جدیدی از مردم بومی در راه مطالبه پایان اشغال و کسب استقلال جان می باختند و دولت های اشغالگر نیز آنها را "تروریست" خطاب می کردند. این روند تا چه زمانی قابل تحمل و ادامه بود؟

 

 

عکس نقشه‌ی روند اشغال فلسطین از اول تا امروز

 


در حال حاضر دو و نیم میلیون فلسطینی ساکن کرانه باختری و قدس شرقی تحت اشغال اسرائیل قرار دارند. هر گونه ورود و خروج به این منطقه با اجازه و نظارت اسرائیل صورت می گیرد. همه شوون و زندگی و امور مردم فلسطین در همه بخش ها در این منطقه منوط به اجازه و تصمیم مقامات اسرائیلی است. در منطقه غزه هم حدود ۲ میلیون فلسطینی زندگی می کنند که از سه طرف در محاصره اسرائیل هستند و تنها یک مرز بین المللی با مصر دارند. زندگی مردم غزه از جمله ورود و خروج افراد و کالا و سایر فعالیت ها هم در گرو تصمیم گیری اسرائیل است.

 

راه مقابل ملت فلسطین چیست؟ اشغال را قبول کنند؟ نابودی هویت و عزت و کرامت خود را به دست اشغالگر قبول کند؟ در این صورت، انسان بی کرامت، انسان بی هویت و بدون عزت نفس چه تفاوتی با مرده دارد؟ با زور شاید بتوان زمین و زندگی یک انسان را گرفت اما هرگز نمی توان هویت، موجودیت، کرامت و عزت نفس او را مطالبه کرد. آیا راهی جز مقاومت در برابر اشغالگر می ماند؟ راهی نمی ماند جز اینکه در چهره اشغالگر، فریاد بکشی "من هستم؛ من باقی می‌مانم؛ من نابود نمی‌شوم". بیشتر بخوانید ↓

بیشتر...
۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۰ خرداد . دید ۳۲۶

فیلم سرزمین آواره‌ها

فیلم سرزمین آواره‌ها

سرزمین آواره‌ها

سه‌شنبه ۷ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه


با یاد و نام خدا. با سلام و احترام به حاضران. یک کارخانه‌ی تخت چوبی در اِمپایِر آمریکا، ورشکسته و کارکنان آن بی‌خانمان و آواره ‌می‌شوند. فِرن یعنی خانم «فرانسیس مک دورمند» شخصیت اصلی فیلم، (سمت چپ تصویر) یکی از زنان آن کارخانه است که آوارگی و بی‌خانمانی، او را گرچه دربه‌در می‌کند اما از زندگی مأیوس نمی‌سازد. همین، نقطه‌ی اوج فیلم است که جایزه‌ی برتر اسکار ۲۰۲۱ را از آن خود می‌کند. فرن چه می‌کند؟ وَن می‌خرَد و آن را خانه‌ی سیّارش می‌سازد و دست به گشتن و کارکردن در سراسر آمریکا می‌زند و تازه می‌فهمد با چه زیبایی‌هایی در طبیعت ناشناخته و دیدنی‌های دنیا مواجه می‌شود و نیز با بی‌شمار زن و مرد و جوان و دختران بی‌خانمان که زودتر از او آواره شدند و با ون و خودروهای کالسکه‌دار به دل طبیعت زده‌اند و به هر نحوه ممکن، تسلیم جبرِ تلخیِ نداری نشده‌اند زیرا مطمئن بودند جز خود، کسی به دادشان نخواهد رسید. کارگردان فیلم، یک زن چینی رنگین‌پوست است؛ خانم «کلویی ژائو» (سمت راست تصویر) که به نظرم خیلی‌خوب توانست موضوع روز جامعه‌ی آمریکا را به هنر فیلم نمایان کند. بی‌جهت نبود درین جشنواره، جایزه‌ی ۳ اسکار را گرفت: بهترین فیلم ۲۰۲۱ را ، بهترین بازیگر زن را و نیز بهترین کارگردانی را. من اخیراً نشستم فیلم را با نهایت حوصله و حواس‌جمعی در «نماوا» نگاه کردم. و اتفاقاً خودم را سرزنش و سرکوب نکردم که چرا وقتم را پای فیلم گذاشتم. این شماتت بر خودم محو شد چون‌که حقیقتاً فیلم را حرفه‌ای و حاوی پیام و محتوا ساخت؛ نیز زیبا و دارای صحنه‌های بکرِ زمین و دشت و پرستو و جاده و صخره و طلوع و صحرا و دریا و کوهپایه‌ها و ... . به‌طوری‌که در فیلم از زبان یک مردِ باتجربه و منتقد، می‌شنوی زمین مادرِ ماست؛ بخشنده و دهنده‌ی غذا و زیبایی‌ها. فرن، تازه می‌فهمد از دست دادنِ خانه چیزی از عظمت او کم نکرده است؛ زیرا همین موجب شده است دست به تحرّک بزند و با طبیعت خدا و سایر رنجبران همنوع خود آشنا شود. و بفهمد استبداد دلار و استبداد بازار چه بر سر بشر آورده و می‌آورد. فرن با همین ون -که شرق و غرب و جنوب و شمال آمریکا را برای هر لحظه کارکردن و زندگی خود را چرخاندن، می‌چرخد- با آدم‌هایی در سراسر آن دیار مواجه می‌شود که هر کدام به علتِ تلخی بی‌رحمِ اقتصاد آمریکا، آواره شده‌اند و ون‌سوار کناره‌ای، ساحلی، کوهپایه‌ای و یا در بیرونِ شهری و دهکده‌ای، پارک می‌کنند و تن به کارهای سخت می‌دهند و شب را در ماشین می‌خوابند. دیدنِ صحنه‌ی لانه‌های بی‌شمار پرستوها در دل صخره‌های زمین لم‌یزرع به فرن می‌فهماند که فقط عشق است که زندگی‌ساز است. و کُرات دیگر -مثل مُشتری و زُحل- با ریختن دائمی ذرّات مفید بر زمین چه سخاوت‌هایی به زمین و انسان می‌ورزند. و او با همه‌ی تلخی‌ها و در میان انبوه خانه‌به‌دوش‌ها و حالات نگران‌کننده و بی‌آیندگی آنان، حتی احساسات خود را تعطیل نمی‌کند و در صحنه‌ای جالب، از دیدنِ تنه‌ی تنومندِ درخت که توسط افرادی سودجو بر بستر جنگل فرش شده است، حسرت می‌خورَد و بر تنه و ریشه‌ی آن دست نوازش می‌کشد و چشم به یک درخت بلند پابرجای دیگر می‌دوزد که سر بر آسمان راست کرده است.

 

فیلم از آغاز تا انجام همه‌اش دیدن دارد؛ مانند آن دسته فیلم‌هایی نیست که برای کسب پول بیشتر، طولش می‌دهند بی‌آنکه از محتوا و پیام برخوردار باشد. من یادداشت‌های مفصلی از فیلم در دفترم نوشته‌ام که گفتن آن در اینجا وقت می‌برَد و مجال می‌خواهد. وقتی در یک پیانویی، دونفره -زن و مرد عاشق هم- می‌نوازند؛ این یعنی بنای زندگی بر زوجیت است و عشق. وقتی فرن تعجب می‌کند زندگی یک خانواده‌ی مرفه‌ی آمریکایی تا ۳۰سال به طول انجامیده؛ این یعنی وجود زندگی لرزان در آمریکا. یا آنجا که روی کتاب «دستورالعمل برای پایان‌دادن به زندگی» یعنی آموزش خودکُشی! در آمریکا بحث می‌شود، درمی‌یابی هنوز هم هستند انسان‌هایی که تسلیم نکبتِ اقتصاد استثمارمحور و شیءگونگی انسان نیستند. به نظر من، درست است که بدانم زندگی در دنیا، بهشت برین و مدینه‌ی فاضله و (=یوتوپیا) نمی‌شود، زیرا همیشه سیستم خادم و مخدوم وجود دارد؛ همیشه شغل‌هایی، طبقاتی، نسل‌هایی وجود خواهد داشت که اشتغال در آن، بودن در آن، و ماندن به آن، کارفرما و بالادست را باز نیز زورمدار و سودجو و بهره‌کش نگه می‌دارد. آری؛ خانه، یک کلمه است، اما روح زندگی فقط در این کلمه جمع نیست؛ طبیعت هم، مادر و مهد ماست، آن را هم باید دید و در آن گردید و دهِش‌های گسترانیده‌ی خدا را چشید.

۱
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۰ ارديبهشت . دید ۲۸۸

تمدن بر اساس سرقت!

به قلم دامنه: به نام خدا. تمدن به موازات مقتضیات زمان پیش می‌رود. یعنی بشر ایستا نیست و دو لایه‌ی مادی و معنوی زندگی خود را در سایه‌ی رشد و توسعه و علم و ایمان تقویت می‌کند. و در واقع به جامعه‌ی خود تحول و تحرک می‌بخشد. و این یعنی نوسازی. نوآوری و نوزایی. بهار که می‌آید روح بشر نوشدن را بیشتر حس می‌کند. تا اینجا مقدمه بافتم. نمی‌دانم تا چه میزانِ لازم. آیا نیاز بود؟ یا نه، وقت خواننده با آن نو نشد. اما به هر حال ورود به هر بحثی دیباچه می‌خواهد.

 

چرا باید تمدن را بر اساس سرقت ساخت؟! حال آن‌که تمدن، آینه‌ی تمام‌نمای هر ملت است و روح آن، مردم را نمایندگی می‌کند. علت روشن است؛ کمیابی و غارت. غرب، تمدنش را از ابتدا تا حالا بر اساس سرقت بنا کرد، نه سبقت. زیرا با کسب قدرت نظامی و تجهیز علمی و طمع ثروت‌اندوزی، منابع ملل را با انواع حیَل سرقت کرد و به‌راحتی به یغما برد. حتی آنجاها هم که تن به قرارداد و معامله و مذاکره می‌دهد با بیشترین سرقت فکری و فروپاشی اخلاقی در صدد است خود را غالب و غارتگر قرار دهد. تاریخ کشورهای مغرب‌زمین، پر است ازین سرقت و استراق. از نفت و نیکل گرفته تا هر نوع موادِ کان. چه چوب، چه روی، چه چای، چه گاز و چه امروزه فلزات موبایل و ماده‌ی اورانیوم و بشمار ده‌ها عنصر و مواد معدنی دیگر را.

 

نکته: در تفکر دموکراسی، ملل فرصتِ برابر دارند. هر کشوری به جای فرصت مساوی، و احترام به فلسفه‌ی فرصت، دست به سرقت بزند و با دستبرد از سایرین سبقت بگیرد، تمدن او آلوده به دزدی‌ست و آلودگی ارزش پیروی ندارد. آمریکا، رژیم غاصب اسرائیل، انگلیس در رأس سارقان قرار دارند و همچنان متاع‌های کمیاب ملل را به سرقت می‌برند تا ثروت اندوزند. آنان در دادگاه وجدان جهان، متهم و محکوم‌اند. بنابرین؛ مدیون‌اند. بگذرم. فقط برگردم بر سرآغاز متنم و بگویم: تمدن بر اساس سرقت، نه سبقت، فاقد ارزش و ارج‌گذاری‌ست. دستبرد به جهان، تمدن نیست، توحُّش است.

۰
در تاریخ : ۳۱ , ۱۴۰۰ فروردين . دید ۲۵۷

کی گفته مدرنیته حاکمه؟!

به قلم دامنه: به نام خدا. امروز ( ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ ) در یک منبع، (اینجا) آماری خواندم از سازمان ملل که در پایان سال گذشته، «بیش از ۸۸ میلیون نفر» از مردم جهان در «گرسنگی حاد» به سر بردند.

 

 

چند نکته:

 

۱. نمی‌دانم آیا جان سالم هم به در بردند؟!

 

۲. یاد سخن حکیمانه‌ی استاد محمدرضا حکیمی افتادم، آنجا که از «دره‌های فقر» در برابر «قله‌های ثروت» سخن می‌گوید.

 

۳. کی گفته مدرنیته حاکمه؟!!! جهان غرب، ازین عبارات و اصطلاحات، فقط دَم می‌زند، تا بیشتر غارت کند. جهانِ آنان، دیرزمانی‌ست، دیرزمان، که از غیرت و حَمیت تهی شده است. گویی حتی اساس و اصول مدرنیته‌ی خود را هم، از بُن وارونه و ویران نموده‌اند. بگذرم.

۰
در تاریخ : ۲۴ , ۱۳۹۹ اسفند . دید ۲۵۳

نکاتی بر دیدار پاپ و سیستانی

به قلم دامنه. نکاتی بر دیدار جناب پاپ فرانسیس و آقای سیستانی. به نام خدا. درباره‌ی جنبه‌های مختلف این دیدار سخنان زیادی از منابع و مجاری متعدد منتشر شده است. من هم به وسع و حق خود چند نکته‌ای می‌نویسم، باشد که حق مطلب را از دیدِ خودم ادا نموده باشم.

 

یکم: در بیانیه‌ی «مجمع مدرسین و محققین حوزه‌ی علمیه‌ی قم» -تشکّل سیاسی جناح چپ در حوزه‌ی قم- اصطلاحی آمده که جای تعجب شدید دارد، آنجای متن که این دو شخص را «جانشینان مُنجیان موعود» خوانده؛ که من احتمال می‌دهم در درج این عبارت، تعمدّ شده است؛ تا بتوانند بر جای دیگر و جایگاه دگر، تعریض -بلکه اعتراض- زده شود. بگذرم. سربسته گفته باشم و این ناسپاسی را از منظر اهل نظر، دور نداشته باشم.

 

 

دوم: ترتیب‌دهندگان این مسافرت و دیدار هر کس و جریان بوده باشد، (گویا حجت‌الاسلام «سید ابوالحسن نواب» (اینجا) بر نقش پیشین آقای سید جواد خوئی نوه‌ی مرحوم آیت‌الله خوئی (مسئول مدرسه‌ی دارالعلم نجف) در این باره پرده برداشته) نمی‌گویم فقط می‌خواستند از وزن و نقش بی‌بدیل ایران در منطقه بکاهند، اما نمی‌توان چندان خوشبین بود، که شائبه هم در میان نبوده باشد. شاید اشتباه محاسباتی من موجب است، چنین فکر کنم. اللهُ علمٌ.

 

سوم: آنچه میان دو رهبر مذهبی رد و بدل شد و آن میزانی که به تشخیص اهالی بیت، نشر یافت، اگر همین باشد که علنی گردید، باید بگویم از نگاه من فقط کلی‌گویی بوده و نیز پرهیز شدید از گفتار روشن و بیان آسان آن حقایق که دو سوی دیدارکنندگان در آن یا تعارف ورزیدند یا تکلّف و یا نخواستند نقش ایران را در نابودی تفکر خشونت، بگویند.

 

چهارم: کاش هر دو، یا دست‌کم یکی از آن دو، از سر آموزه‌ی اخلاقی یا ادیانی و یا حتی انسانی، از دو رهبر آزادیبخش حقیقی و رشید منطقه از ظلم و بیداد داعش و تکفیری‌ها یعنی سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس یاد می‌کردند. فقدِ این فقره در بیان دو مقام مذهبی، نه فقط نیاوردن نام مؤثرین دفاع رهایی‌بخش بود، بلکه فقر فاحش این دیدار بود که بی‌حد آب و تاب داده شد. و من گمان نکنم از همین مقدار تبلیغی و‌ مانور فراتر رود و بر رهبران ناشایست غرب اثر گذارد. البته خوش‌بین بودن چندان هم آسیب‌زا نیست، اما مطلقِ آن نادرست است.

 

پنجم: البته دأب دائمی هر دو مقام مذهبی این بوده، که در جاهایی که سکوت سمّ است، سکوت محض می‌کنند. سکوتی که دست ستمِ ظالمین را مبسوط می‌دارد و مصون. بگذرم. خواستم فقط بگویم انتظارات و تبلیغات اصالت ندارد، کارِ زارِ این کارزار هولناک برای ایجاد امنیت و صلح پایدارتر را، ایران کرده، اما حالا موقع دروی! دیگران است که خرمن، کوپا کنند و محصول و ثمرات، کسب. ولی جهانی که من می‌شناسم با حرف حل نمی‌شود؛ اگر ایران و رهبر هوشمند آن آیت‌الله سید علی خامنه‌ای نبود؛ اکنون از عراق و صد البته از مرجعیت آنجا هم چندان چیزی باقی نمانده بود. به قول آقای افشین علا شاگرد مرحوم قیصر امین‌پور در سروده‌ی انتظاری انتقادی‌ اخیرش: بیشتر بخوانید ↓

بیشتر...
۰
در تاریخ : ۱۶ , ۱۳۹۹ اسفند . دید ۳۵۵

توزیع مکانیزاسیون کشاورزی

سه خبر ، سه نظر

ابراهیم طالبی دارابی / ۲۹ آذر ۱۳۹۹

با یاد و نام خدا


خبر ۱ : خانم "ایلهان عمر" که مسلمان سومالیایی‌تبار است و هم‌اینک نماینده‌ی حزب دموکرات از ایالت مینسوتا‌ی آمریکا در مجلس نمایندگان، (همانی که ترامپ دائم وی را مسخره و ریشخند می‌کرد) درباره‌ی سیاست فشار شکست‌خورده‌ی حداکثری آمریکای ترامپ علیه‌ی ایران، گفت که این سیاست «به معنای واقعی کلمه در حال کشتن انسان‌های بیگناه است.» (منبع)

 

نظر: لااقل این زن سیاه‌پوست می‌داند آمریکا مرتکب جنایت بشری شده، اما امان از شیفتگان و مقلدان مغرب‌زمین در گوشه‌وکنار ایران که حتی دلشان له‌له می‌زد ترامپ یک غلطایی علیه‌ی ایران بکند و حتی در انتظار نشسته بودند انقلاب اسلامی را از صحنه‌ی روزگار محو کند! زهی خیال واهی! قرآن مجید چه زیبا و چه به‌جا فرمول فرمود در سوره‌ی لهَب یا مسَد: تَبَّت یَدا اَبی لَهَبٍ و تَبَّ.

 

ایلهان عمر


خبر ۲ : آقای حمیدرضا نامی، رئیس هیئت مدیره‌ی «اتماک» (=انجمن تولیدکنندگان ماشین‌آلات کشاورزی) از شائبه‌ی وجود رانت و فساد در توزیع مکانیزاسیون کشاورزی پرده برداشت. (منبع)

 

نظر: یعنی همان گران‌فروختن تراکتور و کمباین و تیلر و صدها ابزارآلات کشاورز و زارع و نیز گاوآهن، گاوآهن، سگ‌دست، سگ‌دست. باز قدیمِ قدیم، که دو جوندکا بود و یک اِزّال و آن تیغه‌ی براق زیر ازّال -که نمی‌دانم اسمش چی بود- که زمین را شخم و شیار می‌کردند و شائبه‌مائبه هم در کار نبود! بگذرم!


خبر ۳ : شنیدم «مرکز مطالعات پیشرفته اسلامی» در دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد مقدس راه‌اندازی شده، با ۶ گروه پژوهشی: «مطالعات جهان اسلام»، «علوم انسانی و اسلامی»، «مطالعات سلامت»، «گفت‌وگوی ادیان»، «مطالعات قرآن و حدیث» و«مطالعات زیارت» که هر کدام از این گروه‌ها زیرمجموعه‌هایی هم دارند مثلاً مانند «کارگروه دعا و مناجات». (منبع)

 

نظر: حتی شنیدم و سپس خواندم که بله، حتی گواهی پایان‌دوره در حد «پسادکترا» و یا همان سطح ۵ حوزه هم به دانشجویان می‌دهند. من از خیر این خبر می‌گذرم و فقط مانده‌ام «پَسا دکترا» دیگر چه صیغه‌ای‌ است، نمی‌دانم. پس درود بر «نمی‌دانم» که از ابوریحان آموختیم.


یک حاشیه و یک نکته:

حاشیه اینه: آدم وقتی برخی خبرها را می‌خواند یا می‌شنود یا می‌خواهد به بغل‌دستی بشنوانانَد، عین زردیجه می‌شود؛ همان زردچوبه! که انگار خون از رگ‌ها می‌پرد. به قول گذشتگان و قدیمی‌ترهای محل ما: وُونه زردیجه‌کَلو. همان رنگ‌پریده!

 

نکته اینه: یلدا، گذشته‌ی قشنگ ماست و مردم ایران گذشته‌ی دیرین و شیرین و پولادین خود را دوست می‌دارند و هرگز از آن دل نمی‌کَنند. اینک که ویروس مرموز شیوع و گسترش دارد، دور از همدیگر زیستن، عقلی‌تر و شرعی‌تر از دورِ همدیگر بودن است. من کوچک‌تر از آنم دست به نصیحت کسی دراز کنم، اما تأکید دوستانه می‌ورزم پیشگام شویم در هر رفتاری که خدا را خشنود و خلق را خرسند و ایمن و ایران را امن می‌دارد.

۰
در تاریخ : ۲۹ , ۱۳۹۹ آذر . دید ۲۶۸

جهان و ایران در نگاه عکس

 

زن اتیوپیایی در اردوگاه آوارگان جنگی اتیوپی در سودان

 

 

 

کلاس مَجازی. اختلال اینترنت روستاهای اراک. عکاس: بهنام یوسفی

 

 

 

نمک‌چینی زنان روستای "قلعه رشید" چهارمحال و بختیاری

 

 

 

پاییز. بهشهر. مازندران

 

 

نمای قله‌ی دماوند از کویر مرنجاب کاشان، قم

۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۳۹۹ آذر . دید ۴۴۸

خاطره‌ای از شهید حسن باقری

به قلم دامنه: به نام خدا. پنج خبر پنج نظر

یکم : چندی پیش نوشتم دو کتابچه‌ی چارلز داروین در کتابخانه کمبریج گم شد یا به سرقت رفت.

نظر : آن روز یادم نبود دو نکته را یادآوری کنم. یکی این‌که شهید  باقری (=افشردی) با استادش در کلاس دانشگاه که اصرار داشت ما از نسل میمونیم به چالش برخاست و زیر حرف زور استاد نمی‌رفت، سرانجام گفت: شما می‌خواهی از میمون باشی باش ولی ما از نسل آدم و حوّاییم. دوم این‌که داروین لابد خبر نداشت مغولان معتقد بودند نیایشان نه میمون! بلکه "گرگی خاکستری" بود  (منبع) که "از ازدواج او با یک گوزن زرد" پدید آمد!

 

شهید عزیز غلامحسین افشردی

معروف به حسن باقری مُخ اطلاعات عملیات

 

دوم : «جان پری» در کتابش «کریم‌خان زند» (که بر خود وکیل نام نهاد نه شاه و سلطان) به مبارزه با فساد توسط ایشان می‌پردازد که روزی حاکم مازندران از یک بازرگان "مبلغ ناقابل دو عباسی" به زور گرفت. بازرگان به شیراز، مرکز کریم‌خان شکایت بُرد. کریم‌خان، حاکم مازندران را به دربار فراخواند و از حکومت معزولش ساخت. و طی ۶ هفته، به مرد بازرگان که دادخواهی کرد در قصر جا و غذا داد و هنگام بازگشتش به مازندران، نه تنها خرجی راهش را پرداخت کرد "بلکه مبلغی به‌عنوان خسارت ناشی از فقدان درآمد به علت غیبت از محل کسبش" به او داد و خسارت این مخارج را هم از حاکم معزول مازندران گرفت.

نظر : من فکر می‌کنم این را باید کتیبه کنند و در درگاه‌های دادگاه، نه بالای سر قاضی و دادگر! که درست روبرویِ چشمان آنان نصب کنند تا هنگام داوری و تحکّم‌کردن، نلغزند. بگذرم !

 

سوم : مرحوم رفسنجانی گویا بیکار بوده! (=کشکولی) که چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۷۶ -یعنی درست امروز روزی- توی خاطراتش نوشته (منبع)  همسرش "عفت از قم برگشته و گفت، اخوان مرعشی معتقدند که کیفیت برخورد حکومت با مسئله آیت‌الله منتظری به نفع آیت‌الله منتظری تمام‌ شده است."

نظر : ایشان گویا هر کجا نفع‌اش بود زبانش لکنت داشت و قادر نبود قدرت را نقد کند پس بهتر می‌دید نیمه‌شب همه خوابند او از زبان دیگران! حرفش را در قالب ثبت خاطرات حکّ کند! لابد الآن می‌داند که حرف وقتی از زمانش بگذرد -به قول محلی‌ها- دیگر بَخِر ندارد! بخر هم دو معنی دم‌دستی دارد: ۱. خریدار ندارد. ۲. بُخار ندارد. (به‌عبارتی بی‌بخار است) . از خیرِ پنج خبر و پنج نظر گذشتم، همین سه خبر و سه نظر بس ! است.

۰
در تاریخ : ۱۲ , ۱۳۹۹ آذر . دید ۳۳۶

استخوان مبارزین الجزایر

متن نقلی: «عبدالمجید شیخی مشاور رئیس جمهور الجزایر اظهار داشت: فرانسه در دوران استعمار استخوان‌های نیروهای مقاومت الجزایر را به سرزمین خود انتقال داد تا از آنها در تولید صابون و تصفیه شکر استفاده کنند. الجزایر برای استعمارگر فرانسوی همانند میدان آزمایش واقعی و اقدامات وحشیانه بود که آنها را در سایر مستعمره‌های خود به‌ویژه کشورهای آفریقایی به اجرا درآورد.

 

استعمار فرانسه در کشورهای آفریقایی تجارت برده‌داری به راه انداخت و شخصیت‌های برجستهای از جامعه فرانسه در این امر مشارکت داشتند . همه این موارد به طور مستند در آرشیو ثبت و ضبط شده است». (منبع)

۰
در تاریخ : ۱۹ , ۱۳۹۹ آبان . دید ۲۵۴

اگر بنیانگذاران بیایند !

به قلم دامنه: به نام خدا. دانشگاه کمبریج (منبع) نتایج تحقیق خود را انتشار داد و خلاصه‌ی برداشتم از آن این است که «جوانان» کمتر از همیشه «به دموکراسی خشنود هستند.» و در سراسر جهان «نسل‌های جوان‌تر» از «عملکردهای دموکراتیک ناراضی هستند.» یکی از علت‌ها این است، این نسل به درصدِ بسیارکمی از «ثروت» رسیده است و درآمد پایینی دارد.

 

۱. به نظر من دموکراسی‌ها -با همه‌ی مزیت‌ها و برتری‌هایش نسبت به هر حکومت غیرمردمی- نه فقط از عدالت رالزی دور افتاده که حتی از عمل به ایده‌های بنیانگذاران مکتب «اصالت فایده» ازجمله بنتام، لاک و میل نیز عاجز مانده و حتی شاید انصراف داده است، که اینان بر ضرورتِ تدارک بالاترین شادی و نشاط برای شهروندان تأکید و امید داشتند.

 

۲. نمی‌گویم «نفع‌طلبی» و زندگی بر پایه‌ی منفعت فقط حرف است و وجود خارجی ندارد، نه؛ بلکه می‌گویم علاوه بر منفعت‌طلبی، فضیلت‌ها و حقایق اخلاقی نیز معیاری برای عمل عادلانه است. و دموکراسی‌ها درین دوگانه مردود شدند. این را از آن‌رو نمی‌گویم تا گفته‌باشم حکومت‌های غیردموکراتیک بهترند. نه! آن جای خود.

 

۳. انکارناکردنی است که مغرب‌زمین در اثر سه جریان رنسانس، روشنگری و مدرنیته دچار تحولات و دگرگونی‌ها شد، و سهم زیادی در دانش و رشد و توسعه داشته، اما در ادامه‌ی مسیر، رهبرانی ناشایست و عملکردهایی بد با خود آورده و شیب و سیر نزولی آن با چهره‌هایی چون ترامپ و ... تشدید هم شده؛ که امروزه، کمبریج نیز از وضع نابسامان نسل «هزاره» (=متولدین میان دهه‌ی شصت تا دهه‌ی هشتاد میلادی) پرده برداشته است.

 

۴. تا میان منفعت و فضیلت پُل زده نشود، دموکراسی هم -که قرار بود روشی آزاد و قابل اعتماد و به قول «لینکُلن»شان: «حکومت مردم، به وسیله‌ی مردم و برای مردم» باشد- قادر نیست بشر را به سمت مقصد و نشاط و خیرخواهی و نوع‌دوستی و آزادی و حقوق بشر مدد رسانَد.

 

۵. من معتقدم اگر بنیانگذاران بیایند و لاک و روسو و مونتسکیو و حتی توماس هابز -که لویاتان را نوشت- سر از قبر برآورند و دموکراسی‌های پولی و زوری و سودی و سرکوبگر زادگاه‌ها و زیستگاه‌های خور را نظر افکنند، از بی‌شرمی مدعیان امروزی آنجا، شرمسار می‌شوند و انگشت به دهان.

 

۶. پنهان ندارم که اگر بنیانگذار بی‌همتا حضرت محمد رسول الله (ص) نیز همین روزها سری به دنیای اسلام بزنند، زشتی و پلیتی کارِ پیکارجویانی چون داعش (ساخته و پرداخته‌ی دموکراسی غرب)، آن حضرت را غمگین می‌کند و محصولِ عظیم نبوت و حکومت و صدارت خویش را در غرقابِ آسیب و غوطه‌وری تیرهای بلا و ده‌ها آفت و ابتلا می‌بیند و باز نیز چون عصر خویش، مردم دیارش را از ایران و ایرانی خبر می‌دهد که علم اگر در ثریا هم باشد برای آن می‌شتابند و حامی و پیرو عدل و حق‌اند. بگذرم.

۰
در تاریخ : ۲ , ۱۳۹۹ آبان . دید ۱۵۶

شرحی بر فیلم کَفَرناحوم

به قلم دامنه : به نام خدا. نماوا را بازکردم تا به تماشای فیلم «کَفَرناحوم» بنشینم. نشستم. اسمِ فیلم که داستانِ دِرام (=وخیم، غم‌انگیز) «زَین» پسری ۱۳ساله است در لبنان، برگرفته از نامِ روستای «کَفَرناحوم» است؛ زادگاه حضرت مسیح (ع)، که پاره‌ای از معجزات آن نبی خدا، در آنجا رخ داده بود.

 

فیلمی از سینمای اصیل که با رفتن به سراغ زاغه‌نشین‌ها و اردوگاه‌ها، فلاکت شدید آنها در دنیای بی‌رحم اروپا و آمریکا و اساساً تمام جاها، بیننده را به اصالت (=ریشه و وارستگی) می‌برَد و دو ساعت میخکوب نگه می‌دارد؛ صحنه‌هایی که انسان را بی‌تاب، فکرش را درگیر و اندیشه‌اش پویا می‌کند که ای‌کاش لحظه‌ای بتوانَد دستِ «زَین» و «راحیل» زنِ فقیر مهاجر اتیوپیایی و فرزند خردسالش «یونس» را بگیرد تا زجر کمتری نصیب! ببرند و بیش ازین آسیب نخرند!

 

فیلم کَفَرناحوم (Capernaum)

 

من قصد شرح فیلم را ندارم زیرا شاید بی‌فایده باشد آن‌همه زخم و جراحت و البته واقعیت، نمادی از جهانِ بی‌دردِ امروز که با این فیلم بر روح هر دردمند آگاه منتقل می‌شود، با نوشتن حاصل شود.

 

همان‌طور که به من، از سوی یک دوست فرهیخته پیشنهاد شده این فیلم را ببینم، پیشنهاد دارم به دردمندان، که این فیلم را به تماشا بروند و حقیقت بشریت را -که گفته‌اند و شنیده‌ایم- همیشه تلخ است، ببینند.

 

اسم «زَین» را -که در لبنان رایج است- وقتی در فیلم شنیدم. یادِ شهید مهدی زین‌الدین افتادم که اصالت‌شان از لبنان است ولی در قم به اوج رسید و فرمانده سپاه علی‌بن ابی‌طالب شد و در جبهه، به کمالِ شهادت، نائل.

 

و اسم «کَفَرناحوم» را وقتی دیدم یاد روستای «کَفَرقاسم» فلسطین افتادم که ارتش رژیم اشغالگر قدس ده‌ها زن و کودک آنجا را در یک جنایت وحشتناک، قتل‌عام کرده بودند. بگذرم.

 

این فیلم اما دیدن دردِ دیگری به روی ما وا می‌کند که اگرچه عوامل فلاکت در آن جنبه‌های فکری، فرهنگی، اجتماعی و هنجاری و حتی برداشت‌های غلط مذهبی دارد ولی ریشه‌اش در سرنوشت شُومی‌ست که پدیده‌ای به اسم «اسرائیل» آن را موجب شده است و شاید روزی فرارسد که این غُدّه‌ی چرکین توسط جرّاحی‌های جریان مقاومت، از پیکر خاورمیانه کَنده شود.

 

صحنه‌هایی از «کَفَرناحوم» بیشتر فکر مرا به خود فراخوانده؛ این صحنه‌ها:

 

صحنه‌ی شوهردادنِِ اجباری سحر ۱۱ ساله خواهر «زَین» به صاحبخانه.

 

صحنه‌ی ساختن کالسکه با قابلامه‌ی کهنه برای یونس.

 

صحنه‌ی فروش یونس به ۵۰۰ دلار در بازار پنهان قاچاق کودک از سر فقر.

 

صحنه‌ی دزدیدن کیک تولد یونس توسط «راحیل» با جاسازی آن در کیسه‌زباله که کسی به دزدی‌اش پی نبَرد.

 

صحنه‌ی دیالوگی که می‌شنوی: یک بطری اسم دارد چطور شما هیچ اسم و شناسنامه و مدرکی ندارید!

 

صحنه‌ی اگر سوئد بریم راحت می‌شیم چون اونجا از تو نمی‌پرسند اهل کجایی؟!

 

صحنه‌ی دردناک کارکردنِ  «راحیل» زنِ اتیوپیایی در توالت عمومی «شهرِ بازی سَعد» که فرزند خردسالش «یونس» را در یکی از توالت‌ها می‌خواباند تا بتواند کارگری کند.

 

صحنه‌ی ربودن شیشه‌ی شیر توسط «زَین» از دهن یک کودک در گوشه‌ی یک بیغوله برای دادن غذا به یونس که از گرسنگی تلف نشود.

 

صحنه‌ی ... . بگذرم.

 

اصلاً، صاف بگویم، اساساً تمام فیلم، صحنه است برای دیدنِِ درد و درددیدن. اگر قبول داریم که از شناختِ درد نباید فرار کرد، پس این فیلم و آسیب را باید نگاه کرد و گریست و نگریست.

۰
در تاریخ : ۱۱ , ۱۳۹۹ شهریور . دید ۳۸۱

برخی کمتر از دومینیکن! بودند

به قلم دامنه. به نام خدا. مقدمه: بی‌تردید یکی از آموزه‌های مکتب امام حسین (ع) این بود که نسبت به جامعه و اوضاع روزگارِ خود بی‌تفاوت نبود و نظر و موضع خود را روشنگرانه بیان می‌فرمود. بنابراین، به پیروی ازین اصل، این متن را ارائه می‌کنم:
 
پیش‌زمینه: شاید شرکت ملت ایران در بپاداری عزاداری ماه محرم، مانع از آن بود که وقتِ بیشتری را برای اخبار و تحولات ایران و جهان بگذارد، زیرا در چنین فضای غم‌آلودی، هیچ چیز پرجاذبه‌تر از اصلِ عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام نیست. حال که ملت، سربلند، عاشورا را پاس داشت، وقت آن رسیده که همه مثل همیشه به اوضاع روز مسلط باشیم و بر روی رویدادها، تحلیل و ارزیابی و موشکافی کنیم؛ زیرا اساساً ملتی دیده‌بان و دیده‌وَریم. دیده‌ور یعنی تیزبین، صاحب‌نظر و به معنای عربی و قرآنی آن یعنی «بصیر».
 
زمینه: رافائل گروسی بالاخره آمد. و رفت. اینک مشخص شد که توافق شد آنها دو سایت هسته‌ای دیگر ایران را نیز می‌توانند زیرِ نظر و تحتِ دوربین‌های خود ببرند. ساده‌ترین علت موافقت ایران این است که گفته شود ایران با این کار، زیرکانه بهانه را از آمریکا ربود.
 
پس‌زمینه: من از ابتدا به وَلَه و شتابی که در امضای برجام از سوی تیم ایران صورت گرفت، انتقاد داشتم و با نوشتن متن‌هایی در همان سالِ مذاکرات، ضعف‌ها، خطرات و خسران‌های ناشی از آن را گفته بودم. ازجمله این مورد که برجام را به «سه‌پایه» تشبیه کرده بودم، نه «چهارپایه»؛ زیرا در «سه‌پایه» وقتی یک «پایه» بشکنَد، دیگر خاصیت پایه‌بودنش را از دست می‌دهد. خروج آمریکا از «برجام» چنین وضعی را بر برجام تحمیل کرد، زیرا این کشور ذاتاّ یک‌جانبه‌گراست.
 
نتیجه: گرچه «دجانی» با جمله‌ی «در موقعیتی نیست که اقدام بیشتری انجام دهد. چون در شورا اجماع وجود ندارد.» گامِ سوم اخیر آمریکا در به‌کارگیری «مکانیسم ماشه» یا همان «اسنپ‌بک» علیه‌ی ایران را با مانع حقوقی مواجه کرد، اما از آنجا که رویکرد آمریکا نسبت به ایران از راهبرد ۲۵ ساله نشئت می‌گیرد، جَست‌وخیزهای پی‌درپی این کشور یاغی، تمامی ندارد و گویا حالا پس از سرافکندگی عجیب اخیر -که فقط دومینیکن از او پیروی کرد- این راه جدید را گشوده: «فرایند ۳۰ روزه‌ برای بازگرداندن تقریباً تمامی تحریم‌های سازمان ملل علیه‌ی ایران.» که این تحریم‌ها «به صورت خودکار از نیمه‌شب ۲۰ سپتامبر (۲۹ شهریور ۱۳۹۹) باز خواهندگشت.» و همین اقدام جدید، تضاد و تعارض را از سطح ایران، به سطح بین‌الملل برد و کار را فراتر از پرونده‌ای به اسم ایران کشاند.
 
حاشیه: این سخن «پیتر استانو» سخنگوی اتحادیه‌ی اروپا در ردِّ تز تازه‌ی آمریکا محل تآمل است. سخنش این است: «توافق هسته‌ای ایران که به اتفاق‌آرا به تأیید شورای امنیت رسیده جزوِ عناصر کلیدی معماری منع اشاعه هسته‌ای در جهان است.»
 
نکته: تعبیر معماری منع اشاعه‌ی هسته‌ای در جهان، در بیان رسمی «پیتر استانو» بارِ حقوقی و سیاسی بالایی دارد، زیرا از مفاد برجام، نه فقط صرفاً برای ایران، بلکه برای نظم و امنیت جهانی استناد کرده‌است. یعنی سندی که ممکن است برای سایر پدیده‌های مشابه چهانی نیز به آن استناد شود.
 
تتمّه: اما در این میان، یک حرف، برای من جایی بیشتر برای فکرکردنِ ژرف‌تر آفرید؛ حرف یک دیپلمات اروپایی که درباره‌ی سناریوهای پس از بازگشتِ خودکار و مفروضِ تحریم‌ها علیه‌ی ایران گفت. این حرف: «مقام‌های آمریکایی ظاهراً هیچ اهمیتی برای حالتی که ایران به محدودیت‌های هسته‌ای پایبند نباشد، قائل نیستند.»
 
معنی ساده‌تر و تقریباً تحلیلی سخنش این است که آمریکا بدش نمی‌آید ایران را به سمتی سوق دهد که محدودیت‌های هسته‌ای خود را رسماً پایان‌یافته تلقی کند تا آنگاه جنگ‌افروزان آن کشور باز نیز بتوانند راهبرد خود را در جهان به وجه یک‌جانبه پیش ببرند و از قضا از قِبَل آن عرب‌های منطقه را نیز همچنان بدوشند.
 
این سخن دیپلمات اروپایی حقیقتاً جای اندیشیدن و زیرکی‌ورزیدن و خردمندی‌کردن دارد. به نظر من آمریکا در واقع، با پرونده‌ی ایران به جنگ ایران نیامده بلکه با این ابزار به ستیز با قدرت‌های رقیبش رفته‌است که برتری خود را حراست کند. البته در این میان، هستند عناصری از درون و بیرون ایران، به علت کینه‌ای که اندوخته‌اند، نسبت به بقای ایران درین تنازع بقا که آمریکا براه انداخته، کمتر از دومینیکن‌اند! یعنی «پیرو»ترند و آمریکایی‌تر.
۰
در تاریخ : ۱۰ , ۱۳۹۹ شهریور . دید ۲۰۱

پنج خبر، پنج نظر

خبر ۱ : استیو بنن استراتژیست برکنارشده‌ی ترامپ -که در ساخت دیوار مرزی آمریکا و مکزیک نقش داشته- از طریق سایت سرمایه‌گذاری «ما دیوار می‌سازیم» بیش از ۲۵ میلیون دلار از کمک‌های مردمی را به جیب زده است. (منبع)

 

دامنه: این شخص به لزومِ جنگ مسیحیان و یهودیان با اسلام و چین معتقد است و این رویارویی را مقدس نیز می‌داند. لابد جیب‌بُری کرد تا پول دیوار مرز مکزیک را خرج تقابل با اسلام و ایران کند!

 

خبر ۲ : جو بایدن در مورد ماه محرم نوشت: «همانطور که دوستان و همسایگان مسلمان ما شروع سال نو اسلامی را گرامی می‌دارند و به فداکاری‌ای که در ماه مقدس محرم انجام شد، احترام می‌گذارند، بیایید همه‌ی ما بخواهیم که در کنار هم در مبارزه برای شفقت، برابری و عدالت بایستیم.» (منبع)

 

دامنه: کاری به این ندارم که او به آنچه گفته، صداقت دارد یا ندارد، صوری گفته یا جدّی. باورش شده یا نه. مهم این است او به چهار مفهوم ارزشی اشاره کرده است که آرزوی همیشگی بشریت است، خاصّه به اصل «فداکاری» در واقعه‌ی عاشورا. باز «جو بایدن»! که دست‌کم برای ماه محرم، ولو برای کسب وجهه و رأی، چنین نوشت. هستند در داخل که انگار یک جو غیرت ندارند و هنوز هم منتظرند ترامپ یک غلطی علیه‌ی ایران بکند و از این‌که نمی‌تواند، با خود در کلنجارند و تحت فشار.

 

خبر ۳ : باراک اوباما گفت: «عاقبتِ ریاست‌جمهوری ترامپ، افسارگسیختنِ بدترین هوس‌های ما بوده، تضعیف وجهه‌ی پرافتخار ما در اطراف جهان و تهدید بی‌سابقه‌ی نهادهای دمکراتیک ما.» (منبع)

 

دامنه: متوجه شدید که چی گفته؟ یعنی بدترین شکل دموکراسیِ صوری و پولی و کاپیتالیستی.

 

خبر ۴ : بیل کلینتون گفت: «شما می‌دانید که ترامپ با چهار سال ریاست جمهوری دیگر چه‌کار خواهد کرد: مقصّردانستن دیگران، قلدری و تحقیرکردن.» (منبع)

 

دامنه: سه شیوه‌ی قدرت یک‌جانبه‌گرا و سه فاز شخصیتی نژادپرستی در آمریکا.

 

خبر ۵ : نخست وزیر عراق در دیدار با  ترامپ در آمریکا گفت: «آمریکا به عراق برای شکست داعش کمک کرد.» (منبع)

 

دامنه: ازجمله حرف‌هایی‌ست برای تأمین منافع ملی، ولی تهی از راستی و خالی از درستی. امور داخلی هر کشوری انحصاراً ملی‌ست، اما اثراتِ ملموس معاضدت ایران نادیده‌انگاشتنی نیست.

۰
در تاریخ : ۱ , ۱۳۹۹ شهریور . دید ۱۶۱

باز «الازهَر»

به قلم دامنه: به نام خدا. بلاخره «الازهر» به این باور راستین شیعه -ڪه به «توسّل و شفاعت» اعتقاد راسخ دارد- وارد شد و به‌حق، فتوای به‌حق صادر ڪرد ڪه سال‌ها بود شیعیان جهان -و حتی پاره‌ای از مسلمانان اهل سنت- بدان همت و اهتمام می‌ورزیدند؛ گرایشی ڪه ناشی از عشق به اهلبیت (ع) و ایمان به «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» بوده است؛ یعنی آیه‌ی ٣٥ سوره‌ی مائده ڪه برگردانِ فارسی آن (با ترجمه‌ی شیخ حسین انصاریان) این است (منبع):

ای اهل ایمان! از خدا پروا ڪنید و دست‌آویز و وسیله‌ای [از ایمان، عمل صالح و آبروی مقرّبان درگاهش] برای تقرّب به سوی او بجویید؛ و در راه او جهاد ڪنید تا رستگار شوید.

 

فتوای نوینِ «ڪمیته‌ی فتوای مجمع تحقیقات اسلامی» الازهر مصر در درباره‌ی حڪم توسل این است ڪه من دیشب دیده‌ام:

«توسل به پیامبر (ص) پس از وفات ایشان، بنا بر قول جمهور فقهای مالڪی و شافعی و متأخّران حنفی و نزد حنبلی‌ها جایز است... شخص می‌تواند برای حاجات خود به پیامبر (ص) متوسّل شود و او را نزد خدای متعال، شفیع گرداند،.. زیرا پیامبر (ص) شفیعی است ڪه شفاعت او رد نمی‌شود... و فاعل فقط خدای متعال است ڪه به هرڪه بخواهد حاجت و نعمت می‌دهد...» (منبع)

نڪته: باز الازهر و صد رحمت به آن، ڪه باور به پدیده‌ی توسّل را پذیرفت، بدا به حال انڪاریون در جهان ڪه تا عقل‌شان به چیزی قد نداد، و خود در شڪّ و شُبهه و جهل و تردیدافڪنی غرقاب‌اند، از سرِ لجاجت، یا از روی عناد و یا از قِبَلِ غفلت، نه فقط دست به انڪار می‌زنند ڪه حتی ایمان‌ورزی سایرین را شماتت و سرزنش می‌ڪنند، و رفتار مؤمنانه‌ی مؤمنین و مؤقنین را، یا رفتاری عوامانه می‌پندارند و یا افڪاری متعصّبانه؛ حال چه بخواهد زیارت مشهد مقدس و نجف اشرف و ڪربلای معلی باشد و چه بخواهد راسخیت فرد در پیروی از اهلبیت عصمت و طهارت (ع) و رسول رحمت حضرت ختمی مرتبت (ص) باشد.

شاهد مثال: سال‌ها با چشمان سر و دیده‌ی دلم شاهدم ڪه عشق زائرین رضویِ بارگاه زیبای حضرت رئوف (ع)، در آن صحن و سرا، گُل می‌ڪرد، شڪوفه می‌داد، شڪوفا می‌شد و غُنچه می‌بخشید. اساساً اماڪن متبرّڪه و مَشاهد مُشرّفه، همواره جایی معنوی، آرام‌بخش و مطمئن برای عشق‌بازی و توحید و عبادت و عبودیت و پرستشِ پروردگار، توسط زائرین بوده‌است؛ توسل و تقرّب یعنی همین. چه راست و صدق گفت خدای متعال ڪه: ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ.

۰
در تاریخ : ۲۹ , ۱۳۹۹ تیر . دید ۶۳۰

جهان امروز به قلم دامنه

یڪم: دڪتر «امان‌الله قرائی‌مقدم» جامعه‌شناس با استناد به نظریه‌ی «پیتیریم سوروڪین» جامعه‌شناس مشهور  روس‌تبار آمریڪا (۱۸۸۹ - ۱۹۶۸) درباره‌ی نظامات و ادوار جهان بر این نظر است ڪه جهان اڪنون در دوران «حسّی و مادّی» خود قرار دارد و اقتضای این دوران هم «ڪم‌تفاوتی» افراد به یڪدیگر است. از نظر او «اقتضای این جهان به‌ویژه در شرایط زندگی صنعتی و در ڪلان‌شهرها این است ڪه آدم‌ها با یڪدیگر شبیه روبات برخورد  می‌ڪنند. مثلا در ڪوچه و خیابان از ڪنار هم عبور می‌ڪنند اما ڪمترین توجّهی به هم ندارند.» آقای قرائی‌مقدم این را ناشی از ڪم‌رنگ‌شدنِ «معنویات و بروز بیشتر مادّیات در این جوامع» می‌داند ڪه ڪمترین آسیب آن، «همین ڪم‌تفاوتی یا بی‌تفاوتی» است. (منبع)

 

در مورد نظر قرائی‌مقدم نظری ندارم یعنی بلد نیستم چیزی بگویم اما در باره‌ی سوروڪین باید بگویم او واقعیت‌ها را یا ناشی از افڪار ادراڪی و تجربی می‌داند، یا عقیدتی و ایمانی، و یا باورهای ایده‌آلیستیی و عقلانی. ویکی پدیا سوروڪین در تئوری تقارُب (=به هم نزدیڪ‌شدن) این پیام را رسانده ڪه به‌تدریج ڪشورهای سرمایه‌داری و سوسیالیستی به هم نزدیڪ می‌شوند. زیرا اقتصاد و تولید، منجر به درد و معضل مشترڪ مشڪلات بشر می‌گردد و از بروز اختلافات سیاسی می‌ڪاهد.

 

نظری به دیدگاه سوروڪین ندارم، بلد هم نیستم، من جامعه‌شناسی عمومی را با مطالعه‌ی آزاد آنتونی گیدِنز مزمزه ڪردم، با ترجمه‌ی منوچهر صبوری از نشر نی، اما درس تخصصی جامعه‌شناسی سیاسی را با استاد دڪتر حسین بشیریه گذراندم. بگذرم.

 

دوم: رهبر ڪاتولیڪ‌های جهان یعنی آقای «پاپ فرانسیس» در «موعظه‌ی هفتگی خود» در مورد مسجد «ایاصوفیه»‌ی استانبول ترڪیه موعظه ڪرده ڪه از ڪار رجب طیّب اردغان ناراحت است و گفته: «فڪر من به استانبول می‌رود، به سنّت صوفی فڪر می‌ڪنم، بسیار ناراحت هستم.» (منبع)

 

چه بگویم به پاپ؟ برخی‌ها در ایران -حتی حتی از میان روحانیان- ڪه مقامات دینی را صرفاً برای «موعظه‌گری» می‌خواهند و مدعی‌اند دین از سیاست جدا است و اقدام امام خمینی در تأسیس جمهوری اسلامی ایران را تقبیح و سرزنش می‌ڪنند. مثلاً اخیراً حجت‌الاسلام مهدی مهریزی هم مصاحبه ڪرده و گفته «قرآن ڪریم در گزارش خود از پیامبران، بیان نڪرده است ڪه تلاش پیامبران در ڪنار هدایت و تعلیم مردم، تشڪیل حڪومت بوده است.» (منبع)

 

راستی: استانبول، در اصل اسلامبول بوده است. اما لائیڪ‌ها نام اسلام را از روی آن حذف و «استانبول» ڪردند. ایاصوفیه هم دیرزمانی مسجد بوده است و سپس موزه شد و حالا باز نیز به اصل خود برمی‌گردد. آقای پاپ مقام مذهبی مسیحیت ڪاتولیڪ اگر از تحولات خشن جهان و ستمگری‌های زورگویان ناراحت باشد بهتر است تا از روز و روزگار یڪ مسجد. البته موعظه (=پند) اساساً خوب است، اما جهان فقط با موعظه پیش نمی‌رود. ڪاری در ردیف امام خمینی رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی باید ڪرد و نظام سیاسی مُبتنی بر دین و منطق و عقلانیت و متّڪی بر نظر و رأی همیشگی مردم و جمهوریت باید آراست.

 

سوم: «عمران‌خان» گفته «بیش از ۸ میلیون ڪشمیری از طرف ۸۰۰ هزار نظامی هندی محاصره شده‌اند و حدود یڪ سال است ڪه تهیه‌ی امڪانات اولیه‌ی زندگی نیز برای آن‌ها مشڪل شده.» (منبع)

 

اشاره‌ی نخست‌وزیر پاڪستان به ڪشمیرِ بخشِ هند است. ڪشمیر منطقه‌ای وسیع و بڪر است ڪه سه پاره شد. بخش هندی، بخش پاڪستانی، بخش چینی ڪه اقصا نام دارد. تمام این سه پاره، حوزه‌ی نفوذ زبان «فارسی» بوده و هست.

 
کوه «دو برادران» قم. در ضلع جنوب شرقی مسجد تاریخی روستای جمکران قم

 

چهارم: از قم هم بگویم. قم چند روزی است ڪه یڪ روز در میان، یا دو سه روز در میان، در زیر ذرّات ریزگردها دیده نمی‌شود؛ حتی از فراز ڪوه «دو برادران» قم و یا از شیار ڪوه خضر و حتی از خط ‌الرأس بزرگراه آوینی. دیروز ریزگردهای حیاط منزلم را جارو زدم. هم زیاد بود و هم به خاڪ قم نمی‌ماند. گویا از دوردست‌ها به اُم‌القرای قم، مقیم شد.

 

نڪته: عڪس ڪوه «دو برادران قم» را در بالا منعڪس ڪردم. نڪته‌ی دستور زبان فارسی این‌ڪه، در فارسی وقتی عدد بر سر ڪلمه یا معدود آمده، دیگر آن ڪلمه جمع نمی‌آید. ڪوه دو برادر درست است نه دو برادران. اما این نام -ولو نادرست- هم به‌ڪار می‌رود و هم این دو تا ڪوه با همین عنوانِ «دو برادران» در میراث طبیعی ملی ثبت شده است. علت نامیدنِ به این نام، در عڪس مشخص است: چون عینِ دو برادر ڪنار هم‌اند؛ مانند قله‌ی دماوند ڪه البته در رشته‌ی ڪوه البرز، یڪّه و تڪ‌قلو شد! این قلّه‌ها به قول ملڪ‌الشعرای بهار -ڪه در حرم امام رضا (ع) دفن است- حڪومت‌های زیادی را شاهد بودند، حڪومت‌ها آمدند و رفتند ولی دماوند هنوز هم پابرجاست. مرحوم «بهار» این را به شعر در آورد. بگذرم باز.

۰
در تاریخ : ۲۴ , ۱۳۹۹ تیر . دید ۶۳۸

ستیز در سرِنگِتی

به قلم دامنه : به نام خدا. ما همه امتحان (=آزمون) می‌شویم. دست‌ڪم با این سه عامل: با عوامل طبیعی، مانند خشڪسالی یا تَرسالی. با فصل‌ها، چه پاییز چه بهار. و با یڪدیگر توسط همدیگر.

 

سرِنگِتی نشان‌مان می‌دهد ڪه وقتی «فراوانی» چه در بیشه و چه در بوته، تمام شود ستیز آغاز می‌شود. آنگاه شغال غذا می‌دزد، گُراز راه مخفی اضطراری برای لانه‌اش می‌ڪَند، ڪَفتار، قدرت در آرواه‌اش می‌اندازد و بر هر جّنبنده‌ای یورش می‌برَد و اساساً میان قوی با ضعیف و حتی قوی با قوی، نبردِ اراده‌ها حتی به صورت رُخ‌به‌رُخ روی می‌دهد؛ چراڪه، جایی ڪه غذا هست، رقابت هم هست، اما جایی ڪه غذا نباشد و یا ڪمیاب باشد، ستیزه و نبرد خونین، قانونِ قَسری (=جبری و اجباری) می‌شود و روال ڪارزار.

 

دریدن بوفالو توسط شیرها

 

قلمرو، همان ڪار را با ما می‌ڪند ڪه مرزهای بین‌الملی با سایرین. تجاوز به قلمرو منجر به هرج‌ومرج و آشوب و بلوا می‌شود و دفاع از قلمرو، ڪارِ هرروزه‌ی زورمندانِ ما.

 

از آنجا ڪه در سرِنگِتی و هر جایی چون سرِنگِتی، پذیرفتنِ شڪست، «بدترین بخش ریاست» است، هیچ زورِ بازو دار، و هیچ زورِ پنچه‌افڪن و چنگال‌ورز حاضر نمی‌شود از غذای مفت و مجانی بگذرد و یا از چنگ رقیب درنیاورَد و غُرش و پرّش نڪند و بر ضعیفان ما زور نگوید.

 

ستیز در سرِنگِتی، نوعی دانشگاه است، نوعی عبرتگاه است و نیز نمایشی تماشایی برای پرهیز از سبُعیت (=ددمنشی و درندگی). در سرِنگِتی حتی یڪ شیر نر قوی‌پنجه و یڪ فیل جَسیم و تناور و عظیم‌ جثّه، به تنهایی، ضعیف است؛ باید گلّه شوند و نیز متحد بماند تا بتوانند از خود، از قلمرو خود، از چراگاه و شڪارگاه خود و همچنین از همه مهمتر از جمع و اعضای متشڪّل‌شده‌ی خود پاسبانی ڪنند تا بتوانند نگهبانِ زندگی‌شان باشند. زیرا؛ از شدّتِ نیاز است ڪه «شهامت» می‌آید. و شاید هم  شَریری و «شرارت».

 

من -ڪه اساساً مستند را از فیلم بیشتر می‌پسندم- با دیدنِ یڪ مستند حیات وحش، این متن را از زبان حیوانات نوشتم؛ آخه آنچه میان آنان ازجمله در سرِنگِتی -حدّ فاصل جنوب ڪنیا و شمال تانزانیا در آفریقا- می‌گذرَد، شاید اندڪ‌پندی به دنیای ما به ارمغان آورَد. تا غارت و حقارت از جهان انسان بگذرد، ڪه گویی نمی‌گذرد. بگذار این حقیر بگذرد.

۰
در تاریخ : ۱۰ , ۱۳۹۹ تیر . دید ۳۳۸

سلطنت ترس

به قلم دامنه. به نام خدا. امروز در پیِ این بودم در ستون روزانه‌ام درباره‌ی «سلطنت ترس» بنویسم؛ ڪتابی از «مارتا نوسبام» اما با دیدنِ دو عڪس در دو روزنامه، و نیز دو خبر -ڪه هفته‌ی پیش فڪرم را به فڪرت و نغمه برده‌بود- ذهنم انصراف انصراف داد.
 
خبر ۱ : عڪسی‌ست از پرچم آمریڪا. چنانچه می‌دانید ستاره‌ها در پرچم آمریڪا نشانِ تعداد ایالت‌های این ڪشور فدرالی‌ست. اما در پی اعتراضات خیره‌ڪننده‌ی اخیر مردمی، خطوط قرمز آن، از سوی ڪاربران فضای مجازی، به «ردِّ خونِ سیاه‌پوستانی» (منبع) تفسیر شده است ڪه پلیس و ارتش آمریڪا آن‌ها را روی زمین می‌ڪشد.
 

خبر ۲ : سرانجام مشخص شد پدر، مادر، برادران و خواهرانِ شهید «نسیم افغانی» سال‌های قبل در حمله‌ی هوایی شوروی به افغانستان همگی به شهادت رسیدند. به دستور رهبری، نسیم افغانی رزمنده‌ی «آرپی‌جی‌زن» -ڪه در جنگ تحمیلی عراق علیه‌ی ایران، به ڪمڪ ایران شتافته بود (منبع) و پیڪرش در منطقه‌ی عملیاتی (عڪس پایین) ڪشف شده‌است- در حرم امام رضا (ع) دفن می‌شود.

 

من، به مقام شامخ این شهید غریب با تمام اشتیاق ادای احترام می‌ڪنم و به ملت متدیّن افغان درود بی‌عدد می‌فرستم ڪه در رنج‌ها، بلاها، جنگ‌ها، تفرقه‌افڪنی‌ها، گرسنگی‌ها، سختی‌ها، سرسختانه دست از ایمان به اسلام برنمی‌دارند و قومی قانع و مقاوم و یاری‌رسان‌اند.

 

 

خبر ۳ :  سرتیپ پاسدار آقای محمدباقر قالیباف رئیس قوه‌ی مقننه گفت: «مصمم هستیم اولویت مجلس را از تقنین به نظارت تغییر دهیم؛ چراڪه در بسیاری از موارد نیازی به قانون جدید نداریم و با نظارت دقیق مشڪلات در حوزه اجرا حل و اعتماد مردم هم به نظام بیشتر می‌شود.» (منبع)

فقط باید سه پرسش از جناب ایشان پرسید: یڪی این‌ڪه نظارت‌شان استصوابی خواهد بود یا صوری و صُدفی؟ دوم این‌ڪه آیا قدرت‌های نامرئی اجازه می‌دهند نظارت شوند؟! سوم این‌که راستی مجلس‌های یڪم تا دهم چرا قادر به نظارت بر امور نبودند ڪه مجلس را در «رأس امور ڪشور» بنشانند؟! به نظر من اگر خواستید نظارت ڪنید، رڪن چهارم دموڪراسی، بستر مناسبی برای افشای فساد و سپر ضدّ فساد است. نیست؟!
خبر ۴ : خواندم در خراسان  (منبع) ڪه «جامعه‌ی یهودیان امارات» در امارات اعلان موجودیت ڪرد؛ اساساً این خطّه در طول تاریخ یهودی نداشت؛ حالا چطور شد ڪه جامعه‌ی یهودی حدود سه هزار نفری از یهودیان «غربی و آسیایی» -ڪه «اڪثراً بازرگان» هستند- در این خاڪ سر برآوردند! من نمی‌دانم. حتماً -به‌ڪشڪولی- قصد و عزم تحولات ژئوپلیتیڪی! در منطقه دارند. بگذرم.

یادآوری پایانی: امروز، خجسته‌سالروز میلاد فرخنده‌ی ڪریمه‌ی اهل بیت -علیهم‌السلام- حضرت فاطمه‌ی معصومه -سلام الله علیها- بر شیفتگانِ ڪانونِ عصمت‌وطهارت مبارڪ.
۰
در تاریخ : ۳ , ۱۳۹۹ تیر . دید ۲۳۸

چه باشد زندگانی را بهایی

چه باشد زندگانی را بهایی

به قلم دامنه : به نام خدا. مانده‌بودم از میان سه موضوع -که در ذهن چرخش داشت- کدام را برای ستون روزانه‌ام در مدرسه‌ی فکرت بنویسم. سه موضوع این بود: ۱. دعاهای مُنشاء و مأثور، ۲. آیا ایرانی‌ها هم نژادپرست‌اند؟ ۳. تبارشناسی باند اکبر طبری.

 

اما پیش از نوشتن یکی از این سه سوژه، مشغول مطالعه‌ی رباعی‌های مرحوم خلیل‌الله خلیلی شاعر معاصر افغان بودم و همین ذهنم را از آن سه موضوع انصراف داد. وی که در سال ۱۳۶۶ هجری خورشیدی در پاکستان درگذشت دارای «۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصه‌های مختلف هنر، ادب، سیاست، فلسفه و عرفان» است.

 

من سه رباعی از چندین رباعی وی را زینت ستون روزانه‌ی امروزم می‌کنم تا گفته باشم هرگونه نژادپرستی و نژادگرایی و آپارتاید نادرست است و با روح اسلام و انسانیت و معنویت ناسازگار است.

 

بارها دیده‌ام که در میان ایرانی‌ها هم نوعی خفیف و حتی شاید بعضاً شدید، نژادپرستی و نژادگرایی وجود دارد. خصوصاً علیه‌ی نژاد عرب و قوم افغان؛ به‌ویژه از سوی کسانی که دم از باستان‌گرایی ایرانی می‌زنند. حال آن‌که قرآن در آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی حجرات (منبع)، تمام امتیازات نژادی و جنسی و «تبعیض‌هاى نژادى، حزبى، قومى، قبیله‌اى، اقلیمى، اقتصادى، فکرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود» و لغو و به جای آن «تقوا» را ملاکِ کرامت انسان کرد.

 

 

وبلاگ مربوط به: خلیل‌الله خلیلی: اینجا

 

با خلق نکو بِزی که زیور این است

در آینه‌ی جمال، جوهر این است

آن قطره‌ی اشکی که بریزد بر خاک

بردار که گنج لَعل و گوهر این است

(رباعی ۷)

 

چه باشد زندگانی را بهایی

فسرده از نَمی، خشک از هوایی

ز مَطبخ سالها تا مُستراحیم

مگر این زندگی یابد بقایی

(رباعی ۵۳)

 

سرمایه‌ی عیش، صحبت یاران است

دشواری مرگ، دوری ایشان است

چون در دل خاک نیز یاران جمعند

پس زندگی و مرگ به ما یکسان است

(رباعی ۴)

(منبع)

۰
در تاریخ : ۳۱ , ۱۳۹۹ خرداد . دید ۲۱۳
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم