قدمگاهها
دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ

به قلم دامنه : به نام خدا. سه چهار سال پیش، رُمان «سیّد بغداد» را خوانده و در ۹ مرداد ۱۳۹۷ در پستی در اینجا معرفی کرده بودم که در صفحهی ۷۳ آن آمده بود در جنوب دمشق ایستگاه قدم در راهآهن وجود دارد که میگویند پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی ص قبل از نزول وحی، وقتی با عمویش برای تجارت به دمشق رفته، آنجا قدم گذاشته بودند. دیشب دیدن مجدد همین مطلب کوتاه به صورت اتفاقی، موجب شد تا نوشتن قدمگاهها در ذهنم شکل بگیرد.
قدمگاهها جزوِ جاهایی هستند که مردم یک سرزمین، به آن به دیدهی حرمت، برکت و زیارت مینگرند، زیرا یقین یا محتمل میدانند پیامبری، امامی، و یا حتی انسان بزرگ و قدّیسی بر آن قدم گذاشته و در نتیجه متبرّکش ساخته است. گروِش مردم به قدمگاهها، صرفاً ناشی از همین باور و علاقهی باواسطه برای تقرّب به درگاه باریتعالی است. چنین گرایش معناگرایانه حتی در مقیاس کوچکتر هم در میان مردم نهادینه شده که مثلاً محلی از خانههای قدیمی و پرخاطرهی خود را نشان میگذارند که یادگار جدّ و اجداد آنان است. یا نقطهای از اتاق خانه را بیشتر دوست میدارند چون مثلاً وقتی والدینشان حیات داشتند آن قسمت مینشستند و یا پای سماور گرد میآمدند، چای میریختند و فرزندان و نوهها و نتیجهها و نبیرهها و حتی ندیدهها دورشان حلقه میزدند و چای مینوشیدند و نون و نمک میخوردند و خورد و خورشت.
نیشابور. زبرخان، قدمگاه امام رضا علیه السلام
حالا حساب کنید چنین حالتی از محبتهای درونی انسان، به کسانی از شریفزادگان عالم شامل انبیا و امامان تعلق گیرد چه گدازهای در دل میگذارد؛ فرض کنیم قدم ما به جاهایی مثلِ محل معراج رسول الله ص در قبةالصخرهی بیتالمقدس برسد. یا به محراب مسجد کوفه، یا به گودال قتلگاه، یا به زیر نخل خشکیدهی محل زایمان مریم مقدس ع، یا به حجرهی حضرت زکریا در معبد اورشلیم، یا به مقام ابراهیم ع در کعبه، یا به مزارشریف افغانستان که برای عزیزان افغان قداست خاصی دارد، یا به خانهی گلین فاطمهی زهرا س، یا به بیتالنور قم و یا به نیشابور خودمان در زبرخان، قدمگاه مشهور امام رضا ع که محل رجوع خیل عظیم زائران است؛ جایی زیبا و سرسبز که بنده افتخار چندبار دیدار از آن مکان را داشتهام.
نکتهی بنیادی این است گرایش مذهبی مردم ریشه در اعماق وجودی آنان دارد و بهآسانی نمیتوان آن را سست یا نابود و بر باورهای ژرف مردم صدمه وارد ساخت. مهم این است مردم با همین نگاههای ماوراء و پرمعنا، به زندگی خود دَم و دِما میدهند؛ باروهای باورهای عقلانی و عرفانی مردم را نباید تخریب و واژگون کرد، آنان به این کردارهای زیبا و پرنشاط، بر پندارها و گفتارهای خود رنگ عشق و عبادت میزنند و لذت معنوی میبرند. چه کسی حاضر است (بهتر است بگویم قادر است) زائر معتقدی را که در صحن عتیق رضوی در قوس پنجره فولاد، لبریز از انرژی و سرشار رازونیاز است، به چیزی یا جایی دیگر فراخوانَد و دل وی را از معنا به مادّه برگردانَد؟! هیچ کس. پایان. اما؛
اما امروز ۱۳ آبان در روز مبارزه با آمریکا و استکبار، یاد سرود تاریخی را باید زنده نگه داشت که در اصل به سفارش حضرت امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- ساخته شد. سرودهی سَدیدِ مرحوم حمید سبزواری و صدای طنینانداز آقای اسفندیار قرهباغی. سرود بامحتوا و با معرفی آن سوی چهرهی کریه آمریکا، که اینک مدعیانی از هر دو جناح چپ و راست، از آن پشیمان و شرمنده شدهاند و شرمگینانه پرتوپلا میبافند؛ چون فکر میکنند باید دم کدخدا را دید و سمت آمریکا غلتید! بیشتر بخوانید ↓
«امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو
خون جوانان ما میچکد از چنگ تو
ای ز شرار ستم شعله به عالم زده
امن و امان جهان یکسره بر هم زده
بر سر هر خرمنی، در دل هر گلشنی
آتش بیداد تو صاعقهی غم زده
ثروت انبوه تو خون دل تودههاست
کین تو بر سینهها دشنه ماتم زده
دزد جهانخوارهای دیو ستم پارهای
عقرب جرّارهای روبه مکارهای
جور و جفا در تو هست
مهر و وفا در تو نیست
زهر بلا در تو هست
شهد صفا در تو نیست
در همه دور زمان
چون تو ستمکاره نیست
عامل هر فتنه ای
صلح و صفا در تو نیست
امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو
خون جوانان ما میچکد از چنگ تو
در همه گیتی به پاست نائره جنگ تو
گوش جهان خسته از طبل بدآهنگ تو
مظهر شیطان تویی، دشمن انسان تویی
ای همه اهریمنی، سرحد فرهنگ تو
رسم تو عصیانگری، کار تو ویرانگری
تیره شده عالم از، حیله و نیرنگ تو
دشمن هر ملتی، موجب هر ذلتی
سایهی هر وحشتی، فتنه هر امتی
جور و جفا در تو هست
مهر و وفا در تو نیست
زهر بلا در تو هست
شهد صفا در تو نیست
در همه دور زمان
چون تو ستمکاره نیست
عامل هر فتنهای
صلح و صفا در تو نیست
امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو
خون جوانان ما میچکد از چنگ تو»
| لینک کوتاه →
qaqom.blog.ir/post/201
۱۴۰۰/۰۸/۱۷
سلام و خدا قوت جناب دامنۀ عزیز،
خواندم و بهره مند شدم.
به نظر من اگر عاشقان رسول خدا و ائمۀ اطهار در قدمگاه ها (البته از نوع معروف و معتبرش) قدری تعمق و تأمل کنند، رائحۀ خوش وجود نازنین آن قدیسان را واقعاً می توانند استشمام کنند. مثل همان جاهایی که شما نام بردید... به ویژه در مکه و مدینه و کوفه و کربلا و...
مزید اطلاع در سوریه هم شهری هست به نام بُصری (بُصرا) که به شهر سنگی هم معروف است. چون با وجود اینکه تا فاصله چند ده کیلومتری این شهر کوهی وجود ندارد، اما تمام آثار تاریخی بر جای ماندۀ آنجا از سنگهای یک پارجه ساخته شده است.
در شهر بُصری هنوز ساخمان معروف به دیر آن راهب مسیحی که نور رسالت را در چهرۀ نازنین محمد صلی الله علیه و آله دید و سفارش حفاظت او را به عمویش کرد، باقیست. و ایضاً محل ملاقات راهب با محمد و عمویش! البته اگر تا الآن بر اثر جنایت های داعش از بین نرفته باشد.
من وقتی اونجا رفتم و راوی ماجرای تاریخی آن را برایم تعریف کرد، آن چنان مشعوف و محظوظ شده بودم که برای لحظاتی رفتم به 1400 و اندی سال قبل و خودم را در شرایطی بسیاز بشاش و عطرآگین همراه اون کاروان می دیدم!
البته چندین آثار قدیمی دیگر هم با همان ویژگی سنگ های یک پارچه آن جا هست که بسیار دیدنی و اعجاب انگیز هستند که فقط باید دید.