...
...
...
...
هفت عکس ؛ هفت مکث
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان
شرح عکس
عکس یک ؛ مکث یک: صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد. پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خوردند و شهید امیر سرلشکر حسن آبشناسان، شخصاً ژنرال عبدالحمید را به اسارت گرفت. مردم «دشت عباس» لقب «شیر صحرا» به او داده بودند. دورهی رنجری و چتربازی و تکاوری را در اسکاتلند گذراند با ژنرال عبدالحمید در آنجا همدوره بود. او سرلشکر حسن آبشناسان،که فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (نیروی ویژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش یعنی بخشی از قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) بود در هشت مهر ۱۳۶۴ در سرسول کلاشین شمال عراق با ترکش توپ شهید شد.
عکس دو ؛ مکث دو : صدام برای سر حسن آبشناسان جایزه تعیین کرده بود اساساً صدام خوی ضد ایرانی در کلّهاش داشت. در وصتیتش پیش از اعدام مردم عراق و عرب را علیهی ایران سفارش کرد.
عکس سه ؛ مکث سه : خانم سیده جمیله علمالهدی همسر حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی که برخی حامیان رئیسی به او "بانوی اول ایران" لقب دادند؟ هر کسی خواست بگوید آیا موافق است او بانوی اول است؟ رسمی که برخی کشورها برای خود دارند.
عکس چهار ؛ مکث چهار: قطار روسیه - عربستان از راه سرخس خراسان رضوی بالاخره "ریل" را طی و به به بندرعباس در خلیج فارس رسید. یک رام قطار کانتینری شامل ۳۱ واگن که از منطقهی فرماچیوفو روسیه (منطقه چلیابینسک) حرکت کرده بود.
عکس پنج ؛ مکث پنج: او حسن سمندری نوازندهی دوتار اهل خراسان که روزگاری چشم شاعر مرحوم مهدی اخوان ثالث -م. امید- را "ساز"ش گرفته بود. او حرف مهمی زد ببینید >> : "هنرمند حتی اگر با نداری و فقر هم از این دنیا برود اما اسمش باز هم بزرگ است و با احترام یاد میشود و با هنرش همیشه زنده است و من این را دوست دارم. من دنیاگیر نیستم؛ دنیا را هم قرار نیست به من بدهند اما ای کاش وضعیت ما هنرمندان طوری بود که شرمندهی زن و بچه خودمان نمیشدیم و هنرمند تا زنده است دیده بشود."
عکس شش ؛ مکث شش: عکس شِش هم شکارچی بود روزگاری، ولی پشیمان شد و حالا شد محیطبان و شُش ایران را دَم میدَمد که سرزمین ایران بازدَم بگیرد.او علی نصیری فوقدیپلم الکترونیک است که راه نان درآوردنش از این مدرک است، اما طبیعت و محیط زیست عشق اول اوست و چیزی نمیتواند جایگزین آن شود. او به صورت افتخاری -به قول ما ایرانیها: صلواتی- کنار ۸۰۰ نفر از همولایتیهایش از یک منطقهی ۵۳ هزار هکتاری خراسان مواظبت میکند. خدا خیرش دهاد.
خلاصهی خلاصهی خلاصهی سخنِ دامنه پای این ششش مَکث (= تأنّی و درنگ) این است: انسان چون از اُنس منشاء میگیرد نشئت خود را باید با دمیدن دَم به دیگری و گرفتن بازدم از دیگری سازوسوز کند تا بپوکد. میگی نه! برو مکث هفت را ببین که دامنه چه گفته؟!
عکس هفت ؛ مکث هفت: که روزنامهی مواجههی اقتصادی ۹ مهر ۱۴۰۲ دو پیام زیر تیتر برده که سیصد قلم دارو کمیاب است و نیاز اصلی مردم اقلام خوراکی است. نکتهی دامنه درین فراز و فاز این است ای انسان که باید مؤنس روح و روان و جسم باشی، بدان هزاران مرَض فقط برای انسان پدید آمده است که سیصد قلم "دارو"یش ناباب است خدا داند که چندین قلم دارو داریم برای این که انسان حالش به مرَض نینجامد. اگر کسی از رقم دارو که تا کنون برای انسان ساخته شده است آمارش را بدهد نیاز است. از آکسار گرفته (که به قول اوریم رمضانی در آن پست مُبصر و مدیر به کَچَلهای دبستان میخوراندند، همان پستی که سابقهی دامنه را از دبستان سال ۵۵ تا مدرسه فکرت اکنون برملا کرده و به قول امیرجناب پَته منو را بیرون ریخته) تا ژلوفین مُسکّنِ آنی و اکسپکتورانت خلطآورِ ضد ترشُّح. توضیح: متنم بدون ویرایش است. وقت سر خاراندن ندارم! بذارم بعد ار پاسخ به نظرات اصلاح میکنم اگر اصلاح بخواهد.
سلام بر اقا ابراهیم
ایام تبریک
برداشتی که از متن شما میشه کرد اینکه
ضرورت دارد کمی به بحث انسان شناسی
اشاره کرد
سرشت انسان نیک وراه نیکی به روی او باز است
خرد وقدرت وتصمیم گیری وانتخاب دوبال توانای اوهستند
رسولان الهی وراهنمایان وحجت بیرونی برایش محسوب می شود واین انسان همیشه در حال دگرگونی وتحول است
اومی تواند تسلیم ضعف ها وهوس ها وجهل ها
وغفلت ها وعادت زشت خود شود و خود را از همه بشارت ها محروم سازد (ان الله لا یغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم سوره رعد ایه ۱۱ )
به هرحال انسان موجودی در میان دوبی نهایت
تکامل وسقوط قراردارد
تکاملی که اورا از ملائکه بالاتر برده (احسن تقویم ) و یا سقوطی که اورا از مرتبه ی حیوانیت
تنزل دهد ( اسفل سافلین ) وقطعا اون سقو ط و تکامل انسان بستگی به تاثیر پذیری وی از فضایل و رذایلی که خداوند در قران ذکر فرموده دارد
نکته اخر اینکه از نگاه قران تطبیقی بود نگاهم به صدام وشهید ابشناسان سرنوشت دو انسان که خود می دانید
ونیز متن شما با چند موضوع در یک قاب دنیای حرف ومطالب عبرت امیز در ان نهفته که ورودم
به همین مقدار کافی میدانم
ویادی از متن های شبیه همین متن که در مورد
نگاه تطبیقی ومقایسه ای بین شهید سلیمانی و مسعود رجوی داشتی میشه گفت حقیقت در قاب واقعیت بود که برای همگان اشکار شده باشد
تا همه عبرت بگیریم از سرنوشت گذشتگان و جزو زیانکاران نباشیم
انشالله
ارادت درود وسپاس فراوان