دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

پست شده در يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۵۲
ساعت پست : ۱۲:۱۲
مشخصات پست

ما در عرصه احتمال به سر می بریم

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

 

ما در عرصهٔ احتمال به سر می بریم
در عصر شک و یقین
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست...

مرحوم دکتر قیصر امین پور

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۵۲
ساعت پست : ۱۲:۱۲
دنبال کننده

ما در عرصه احتمال به سر می بریم

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ما در عرصه احتمال به سر می بریم

 

 

ما در عرصهٔ احتمال به سر می بریم
در عصر شک و یقین
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست...

مرحوم دکتر قیصر امین پور

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

 

ما در عرصهٔ احتمال به سر می بریم
در عصر شک و یقین
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست...

مرحوم دکتر قیصر امین پور

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
ما در عرصه احتمال به سر می بریم

ما در عرصه احتمال به سر می بریم

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ما در عرصه احتمال به سر می بریم

 

 

ما در عرصهٔ احتمال به سر می بریم
در عصر شک و یقین
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست...

مرحوم دکتر قیصر امین پور

 

 

ما در عرصهٔ احتمال به سر می بریم
در عصر شک و یقین
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست...

مرحوم دکتر قیصر امین پور

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۷۷
ساعت پست : ۰۶:۴۲
مشخصات پست

ایرانی ها و شعر عرب

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی: "عبدالنبی قیم نویسنده و پژوهشگر با نگارش متنی به سخن منتشر شده از دکتر جواد طباطبایی واکنش نشان داد... و گفت: این بخش از صحبت های او [آقای جواد طباطبایی] است:  "عرب ها جایی عنوان کرده اند که عرب نمی تواند شاهنامه داشته باشد. می بایست بیان کرد که شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی شود؛ شاهنامه داشت.  طباطبایی با اشاره به این نکته که اعراب نه تنها نمی توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت، افزود: حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است (خبرگزاری مهر، ۱۲ مهر ۱۳۹۶).

 

عبدالنبی قیم

 

دکتر سید جواد طباطبایی «Javad Tabatabai»


سؤال من از آقای طباطبایی این است که عرب ها کجا عنوان کرده اند که نمی توانند شاهنامه داشته باشند؟ لطفاً منبع این سخن را به ما نشان دهند. کجا و در چه کتابی یا در چه مقاله ای یا نوشته ای عرب ها چنین سخنی گفته اند؟ این عرب ها چه کسانی بوده اند؟ با عرض معذرت اگر آقای طباطبایی سند و مدرک نشان ندهد من ناگزیرم به همه اعلام کنم که ایشان دروغ گفته است. و به قول فرانسیس بیکن در عالم علم دروغ گفتن، جنایت است. من مطمئن هستم که عرب ها چنین سخنی نگفته و نخواهند گفت. آقای طباطبایی با این سخن خود نشان داد که از شعر و ادبیات عرب بی اطلاع است. پانصد سال قبل از شاهنامه، عرب ها " معلقات سبع" را داشته اند که از نوادر شعر بوده و هست.

 

ایرانی ها شعر را از عرب یاد گرفتند. پیش از این شعری وجود نداشت، این هم از برکات اسلام بود. آقای طباطبایی به من بفرمایید اگر پیش از اسلام در ایران شعر بوده، ایرانیان باستان به آن چه می گفته اند؟ بروید کتاب های ادوارد براون و کارل بروکلمان را بخوانید تا با شعر عرب آشنا شوید. باید گفت که آقای طباطبایی هم اطلاعات خود را رسانه ها یا فضای مجازی اخذ کرده اند ... از سایر سخنان غلط و از سر تعصب آقای طباطبایی می گذرم و در صورت لزوم در جای دیگر به آن می پردازم اما برای این که به ایشان و دیگر متعصبان نشان دهم که این ره که تو می روی به ترکستان می رود، سخنی از پروفسور ادوارد براون ایران شناس معروف ذکر می کنم: شک نیست که شهرت فردوسی به شاعری به سبب شاهنامه اوست ، نقادان شرقی و غربی، تقریباً به اتفاق این منظومه بزرگ را دارای ارزش ادبی بسیار می دانند، اما من با شرمندگی فراوان اقرار می کنم که هرگز نتوانسته ام که با آنان در این ستایش پر شور و شوق همآواز باشم. به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و هم سنگ دانست (تاریخ ادبیات ایران - از فردوسی تا سعدی، ص ۲۰۶) منبع

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۷۷
ساعت پست : ۰۶:۴۲
دنبال کننده

ایرانی ها و شعر عرب

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ایرانی ها و شعر عرب

متن نقلی: "عبدالنبی قیم نویسنده و پژوهشگر با نگارش متنی به سخن منتشر شده از دکتر جواد طباطبایی واکنش نشان داد... و گفت: این بخش از صحبت های او [آقای جواد طباطبایی] است:  "عرب ها جایی عنوان کرده اند که عرب نمی تواند شاهنامه داشته باشد. می بایست بیان کرد که شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی شود؛ شاهنامه داشت.  طباطبایی با اشاره به این نکته که اعراب نه تنها نمی توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت، افزود: حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است (خبرگزاری مهر، ۱۲ مهر ۱۳۹۶).

 

عبدالنبی قیم

 

دکتر سید جواد طباطبایی «Javad Tabatabai»


سؤال من از آقای طباطبایی این است که عرب ها کجا عنوان کرده اند که نمی توانند شاهنامه داشته باشند؟ لطفاً منبع این سخن را به ما نشان دهند. کجا و در چه کتابی یا در چه مقاله ای یا نوشته ای عرب ها چنین سخنی گفته اند؟ این عرب ها چه کسانی بوده اند؟ با عرض معذرت اگر آقای طباطبایی سند و مدرک نشان ندهد من ناگزیرم به همه اعلام کنم که ایشان دروغ گفته است. و به قول فرانسیس بیکن در عالم علم دروغ گفتن، جنایت است. من مطمئن هستم که عرب ها چنین سخنی نگفته و نخواهند گفت. آقای طباطبایی با این سخن خود نشان داد که از شعر و ادبیات عرب بی اطلاع است. پانصد سال قبل از شاهنامه، عرب ها " معلقات سبع" را داشته اند که از نوادر شعر بوده و هست.

 

ایرانی ها شعر را از عرب یاد گرفتند. پیش از این شعری وجود نداشت، این هم از برکات اسلام بود. آقای طباطبایی به من بفرمایید اگر پیش از اسلام در ایران شعر بوده، ایرانیان باستان به آن چه می گفته اند؟ بروید کتاب های ادوارد براون و کارل بروکلمان را بخوانید تا با شعر عرب آشنا شوید. باید گفت که آقای طباطبایی هم اطلاعات خود را رسانه ها یا فضای مجازی اخذ کرده اند ... از سایر سخنان غلط و از سر تعصب آقای طباطبایی می گذرم و در صورت لزوم در جای دیگر به آن می پردازم اما برای این که به ایشان و دیگر متعصبان نشان دهم که این ره که تو می روی به ترکستان می رود، سخنی از پروفسور ادوارد براون ایران شناس معروف ذکر می کنم: شک نیست که شهرت فردوسی به شاعری به سبب شاهنامه اوست ، نقادان شرقی و غربی، تقریباً به اتفاق این منظومه بزرگ را دارای ارزش ادبی بسیار می دانند، اما من با شرمندگی فراوان اقرار می کنم که هرگز نتوانسته ام که با آنان در این ستایش پر شور و شوق همآواز باشم. به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و هم سنگ دانست (تاریخ ادبیات ایران - از فردوسی تا سعدی، ص ۲۰۶) منبع

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی: "عبدالنبی قیم نویسنده و پژوهشگر با نگارش متنی به سخن منتشر شده از دکتر جواد طباطبایی واکنش نشان داد... و گفت: این بخش از صحبت های او [آقای جواد طباطبایی] است:  "عرب ها جایی عنوان کرده اند که عرب نمی تواند شاهنامه داشته باشد. می بایست بیان کرد که شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی شود؛ شاهنامه داشت.  طباطبایی با اشاره به این نکته که اعراب نه تنها نمی توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت، افزود: حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است (خبرگزاری مهر، ۱۲ مهر ۱۳۹۶).

 

عبدالنبی قیم

 

دکتر سید جواد طباطبایی «Javad Tabatabai»


سؤال من از آقای طباطبایی این است که عرب ها کجا عنوان کرده اند که نمی توانند شاهنامه داشته باشند؟ لطفاً منبع این سخن را به ما نشان دهند. کجا و در چه کتابی یا در چه مقاله ای یا نوشته ای عرب ها چنین سخنی گفته اند؟ این عرب ها چه کسانی بوده اند؟ با عرض معذرت اگر آقای طباطبایی سند و مدرک نشان ندهد من ناگزیرم به همه اعلام کنم که ایشان دروغ گفته است. و به قول فرانسیس بیکن در عالم علم دروغ گفتن، جنایت است. من مطمئن هستم که عرب ها چنین سخنی نگفته و نخواهند گفت. آقای طباطبایی با این سخن خود نشان داد که از شعر و ادبیات عرب بی اطلاع است. پانصد سال قبل از شاهنامه، عرب ها " معلقات سبع" را داشته اند که از نوادر شعر بوده و هست.

 

ایرانی ها شعر را از عرب یاد گرفتند. پیش از این شعری وجود نداشت، این هم از برکات اسلام بود. آقای طباطبایی به من بفرمایید اگر پیش از اسلام در ایران شعر بوده، ایرانیان باستان به آن چه می گفته اند؟ بروید کتاب های ادوارد براون و کارل بروکلمان را بخوانید تا با شعر عرب آشنا شوید. باید گفت که آقای طباطبایی هم اطلاعات خود را رسانه ها یا فضای مجازی اخذ کرده اند ... از سایر سخنان غلط و از سر تعصب آقای طباطبایی می گذرم و در صورت لزوم در جای دیگر به آن می پردازم اما برای این که به ایشان و دیگر متعصبان نشان دهم که این ره که تو می روی به ترکستان می رود، سخنی از پروفسور ادوارد براون ایران شناس معروف ذکر می کنم: شک نیست که شهرت فردوسی به شاعری به سبب شاهنامه اوست ، نقادان شرقی و غربی، تقریباً به اتفاق این منظومه بزرگ را دارای ارزش ادبی بسیار می دانند، اما من با شرمندگی فراوان اقرار می کنم که هرگز نتوانسته ام که با آنان در این ستایش پر شور و شوق همآواز باشم. به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و هم سنگ دانست (تاریخ ادبیات ایران - از فردوسی تا سعدی، ص ۲۰۶) منبع

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
ایرانی ها و شعر عرب

ایرانی ها و شعر عرب

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ایرانی ها و شعر عرب

متن نقلی: "عبدالنبی قیم نویسنده و پژوهشگر با نگارش متنی به سخن منتشر شده از دکتر جواد طباطبایی واکنش نشان داد... و گفت: این بخش از صحبت های او [آقای جواد طباطبایی] است:  "عرب ها جایی عنوان کرده اند که عرب نمی تواند شاهنامه داشته باشد. می بایست بیان کرد که شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی شود؛ شاهنامه داشت.  طباطبایی با اشاره به این نکته که اعراب نه تنها نمی توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت، افزود: حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است (خبرگزاری مهر، ۱۲ مهر ۱۳۹۶).

 

عبدالنبی قیم

 

دکتر سید جواد طباطبایی «Javad Tabatabai»


سؤال من از آقای طباطبایی این است که عرب ها کجا عنوان کرده اند که نمی توانند شاهنامه داشته باشند؟ لطفاً منبع این سخن را به ما نشان دهند. کجا و در چه کتابی یا در چه مقاله ای یا نوشته ای عرب ها چنین سخنی گفته اند؟ این عرب ها چه کسانی بوده اند؟ با عرض معذرت اگر آقای طباطبایی سند و مدرک نشان ندهد من ناگزیرم به همه اعلام کنم که ایشان دروغ گفته است. و به قول فرانسیس بیکن در عالم علم دروغ گفتن، جنایت است. من مطمئن هستم که عرب ها چنین سخنی نگفته و نخواهند گفت. آقای طباطبایی با این سخن خود نشان داد که از شعر و ادبیات عرب بی اطلاع است. پانصد سال قبل از شاهنامه، عرب ها " معلقات سبع" را داشته اند که از نوادر شعر بوده و هست.

 

ایرانی ها شعر را از عرب یاد گرفتند. پیش از این شعری وجود نداشت، این هم از برکات اسلام بود. آقای طباطبایی به من بفرمایید اگر پیش از اسلام در ایران شعر بوده، ایرانیان باستان به آن چه می گفته اند؟ بروید کتاب های ادوارد براون و کارل بروکلمان را بخوانید تا با شعر عرب آشنا شوید. باید گفت که آقای طباطبایی هم اطلاعات خود را رسانه ها یا فضای مجازی اخذ کرده اند ... از سایر سخنان غلط و از سر تعصب آقای طباطبایی می گذرم و در صورت لزوم در جای دیگر به آن می پردازم اما برای این که به ایشان و دیگر متعصبان نشان دهم که این ره که تو می روی به ترکستان می رود، سخنی از پروفسور ادوارد براون ایران شناس معروف ذکر می کنم: شک نیست که شهرت فردوسی به شاعری به سبب شاهنامه اوست ، نقادان شرقی و غربی، تقریباً به اتفاق این منظومه بزرگ را دارای ارزش ادبی بسیار می دانند، اما من با شرمندگی فراوان اقرار می کنم که هرگز نتوانسته ام که با آنان در این ستایش پر شور و شوق همآواز باشم. به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و هم سنگ دانست (تاریخ ادبیات ایران - از فردوسی تا سعدی، ص ۲۰۶) منبع

متن نقلی: "عبدالنبی قیم نویسنده و پژوهشگر با نگارش متنی به سخن منتشر شده از دکتر جواد طباطبایی واکنش نشان داد... و گفت: این بخش از صحبت های او [آقای جواد طباطبایی] است:  "عرب ها جایی عنوان کرده اند که عرب نمی تواند شاهنامه داشته باشد. می بایست بیان کرد که شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی شود؛ شاهنامه داشت.  طباطبایی با اشاره به این نکته که اعراب نه تنها نمی توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت، افزود: حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است (خبرگزاری مهر، ۱۲ مهر ۱۳۹۶).

 

عبدالنبی قیم

 

دکتر سید جواد طباطبایی «Javad Tabatabai»


سؤال من از آقای طباطبایی این است که عرب ها کجا عنوان کرده اند که نمی توانند شاهنامه داشته باشند؟ لطفاً منبع این سخن را به ما نشان دهند. کجا و در چه کتابی یا در چه مقاله ای یا نوشته ای عرب ها چنین سخنی گفته اند؟ این عرب ها چه کسانی بوده اند؟ با عرض معذرت اگر آقای طباطبایی سند و مدرک نشان ندهد من ناگزیرم به همه اعلام کنم که ایشان دروغ گفته است. و به قول فرانسیس بیکن در عالم علم دروغ گفتن، جنایت است. من مطمئن هستم که عرب ها چنین سخنی نگفته و نخواهند گفت. آقای طباطبایی با این سخن خود نشان داد که از شعر و ادبیات عرب بی اطلاع است. پانصد سال قبل از شاهنامه، عرب ها " معلقات سبع" را داشته اند که از نوادر شعر بوده و هست.

 

ایرانی ها شعر را از عرب یاد گرفتند. پیش از این شعری وجود نداشت، این هم از برکات اسلام بود. آقای طباطبایی به من بفرمایید اگر پیش از اسلام در ایران شعر بوده، ایرانیان باستان به آن چه می گفته اند؟ بروید کتاب های ادوارد براون و کارل بروکلمان را بخوانید تا با شعر عرب آشنا شوید. باید گفت که آقای طباطبایی هم اطلاعات خود را رسانه ها یا فضای مجازی اخذ کرده اند ... از سایر سخنان غلط و از سر تعصب آقای طباطبایی می گذرم و در صورت لزوم در جای دیگر به آن می پردازم اما برای این که به ایشان و دیگر متعصبان نشان دهم که این ره که تو می روی به ترکستان می رود، سخنی از پروفسور ادوارد براون ایران شناس معروف ذکر می کنم: شک نیست که شهرت فردوسی به شاعری به سبب شاهنامه اوست ، نقادان شرقی و غربی، تقریباً به اتفاق این منظومه بزرگ را دارای ارزش ادبی بسیار می دانند، اما من با شرمندگی فراوان اقرار می کنم که هرگز نتوانسته ام که با آنان در این ستایش پر شور و شوق همآواز باشم. به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و هم سنگ دانست (تاریخ ادبیات ایران - از فردوسی تا سعدی، ص ۲۰۶) منبع

Notes ۱
پست شده در شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۷۵۵
ساعت پست : ۰۶:۴۸
مشخصات پست

حیا از خود

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حیا از خود

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: حیا و اِستحیا. مفهومی اصیل که هم تشکیل دهنده بخشی از شخصیت انسان است و نشان انسانیت و هم در محاورات روزانه با دو کلمه "با حیا" و "بی حیا" زیاد سر و کار داریم. از باب تُعرَفُ الاشیاءُ باَضدادِها، وقتی حیا را در مقابل وقاحت می گذاریم، تازه متوجه می شویم که با چه مفهوم با عظمتی مواجه هستیم. علت طرح بحث، مرور آیه ۵۳ سوره احزاب است که امروز در برنامه قرائت روزانه قرآن در محل کار انجام گرفت. در این آیه، رسول خدا(ص) به دلیل حیایی که دارد نمی تواند به مهمانانی که در منزل شان حضور پیدا کردند و شام شان را هم میل کردند بگوید متفرق شوند:

 

فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی‏ مِنْکُمْ  وقتی به منزل پیامبر رفتید، بعد از خوردن غذا متفرق شوید و سخنی گویید، این کار شما پیامبر را اذیت می کند و ایشان حیا می کند که شما را بیرون کند. با این که پیامبر از این رفتار مردم اذیت می شد، اما حیا می کرد که به آنها تذکر بدهد. کسی که خدای متعال در سوره قلم او را با اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عظیمٍ خطاب می کند، باید حیای عظیم هم داشته باشد تا خُلقش کامل گردد. این صفتِ نیکِ نفسانی می تواند منشأ بسیاری از خوبی ها و پاکدامنی ها و زیبایی ها باشد. از آنجایی که حیا یک امر نفسانی است، خلوت و جلوت برای انسان با حیا یکی است. بر اساس سخن رسول خدا(ص)، حیاء سراسر خیر است و جز خیر نتیجه‌ای ندارد. و به گفته بعضی از بزرگان، حیاء انسان را، چه دیندار باشد چه غیردیندار، از پلیدی‌ها باز می‌دارد.
 

چند نکته: حیاء باید آگاهانه، بجا و به ‌اندازه باشد. زیاده‌روی در حیاء کردن از مصادیق اسراف است. در تحصیل علم، کسب درآمد حلال و خدمت به مهمان حیا جایز نیست. اما خیلی عجیبه که انسان نسبت به خودش هم حیا داشته باشد. یعنی آنقدر مقام انسان بما هو انسان با عظمت است که حتی خودش باید از خودش شرم داشته باشد. به این سخن زیبای امیر بیان(ع) توجه کنید: غایَهُ الحَیاءِ أن یَستَحیِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛ اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند. بنا بر اختصار است، اما سخن در این موضوع زیاد و ذوجهات است و جای آن دارد به بحث گذاشته شود.

 

پاسخ دامنه


سلام جناب حجةالاسلام شیخ احمدی. عالی نوشتی. «اوج حیا» را نیز بسیاردقیق و به‌جا متذکر شدی. متبرّک کردی محیط مدرسۀ فکرت را با این بحث دینی، قرآنی، روایی و اخلاقی. برقرار باشید و سالم و پرنشاط.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۷۵۵
ساعت پست : ۰۶:۴۸
دنبال کننده

حیا از خود

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حیا از خود

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: حیا و اِستحیا. مفهومی اصیل که هم تشکیل دهنده بخشی از شخصیت انسان است و نشان انسانیت و هم در محاورات روزانه با دو کلمه "با حیا" و "بی حیا" زیاد سر و کار داریم. از باب تُعرَفُ الاشیاءُ باَضدادِها، وقتی حیا را در مقابل وقاحت می گذاریم، تازه متوجه می شویم که با چه مفهوم با عظمتی مواجه هستیم. علت طرح بحث، مرور آیه ۵۳ سوره احزاب است که امروز در برنامه قرائت روزانه قرآن در محل کار انجام گرفت. در این آیه، رسول خدا(ص) به دلیل حیایی که دارد نمی تواند به مهمانانی که در منزل شان حضور پیدا کردند و شام شان را هم میل کردند بگوید متفرق شوند:

 

فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی‏ مِنْکُمْ  وقتی به منزل پیامبر رفتید، بعد از خوردن غذا متفرق شوید و سخنی گویید، این کار شما پیامبر را اذیت می کند و ایشان حیا می کند که شما را بیرون کند. با این که پیامبر از این رفتار مردم اذیت می شد، اما حیا می کرد که به آنها تذکر بدهد. کسی که خدای متعال در سوره قلم او را با اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عظیمٍ خطاب می کند، باید حیای عظیم هم داشته باشد تا خُلقش کامل گردد. این صفتِ نیکِ نفسانی می تواند منشأ بسیاری از خوبی ها و پاکدامنی ها و زیبایی ها باشد. از آنجایی که حیا یک امر نفسانی است، خلوت و جلوت برای انسان با حیا یکی است. بر اساس سخن رسول خدا(ص)، حیاء سراسر خیر است و جز خیر نتیجه‌ای ندارد. و به گفته بعضی از بزرگان، حیاء انسان را، چه دیندار باشد چه غیردیندار، از پلیدی‌ها باز می‌دارد.
 

چند نکته: حیاء باید آگاهانه، بجا و به ‌اندازه باشد. زیاده‌روی در حیاء کردن از مصادیق اسراف است. در تحصیل علم، کسب درآمد حلال و خدمت به مهمان حیا جایز نیست. اما خیلی عجیبه که انسان نسبت به خودش هم حیا داشته باشد. یعنی آنقدر مقام انسان بما هو انسان با عظمت است که حتی خودش باید از خودش شرم داشته باشد. به این سخن زیبای امیر بیان(ع) توجه کنید: غایَهُ الحَیاءِ أن یَستَحیِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛ اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند. بنا بر اختصار است، اما سخن در این موضوع زیاد و ذوجهات است و جای آن دارد به بحث گذاشته شود.

 

پاسخ دامنه


سلام جناب حجةالاسلام شیخ احمدی. عالی نوشتی. «اوج حیا» را نیز بسیاردقیق و به‌جا متذکر شدی. متبرّک کردی محیط مدرسۀ فکرت را با این بحث دینی، قرآنی، روایی و اخلاقی. برقرار باشید و سالم و پرنشاط.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: حیا و اِستحیا. مفهومی اصیل که هم تشکیل دهنده بخشی از شخصیت انسان است و نشان انسانیت و هم در محاورات روزانه با دو کلمه "با حیا" و "بی حیا" زیاد سر و کار داریم. از باب تُعرَفُ الاشیاءُ باَضدادِها، وقتی حیا را در مقابل وقاحت می گذاریم، تازه متوجه می شویم که با چه مفهوم با عظمتی مواجه هستیم. علت طرح بحث، مرور آیه ۵۳ سوره احزاب است که امروز در برنامه قرائت روزانه قرآن در محل کار انجام گرفت. در این آیه، رسول خدا(ص) به دلیل حیایی که دارد نمی تواند به مهمانانی که در منزل شان حضور پیدا کردند و شام شان را هم میل کردند بگوید متفرق شوند:

 

فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی‏ مِنْکُمْ  وقتی به منزل پیامبر رفتید، بعد از خوردن غذا متفرق شوید و سخنی گویید، این کار شما پیامبر را اذیت می کند و ایشان حیا می کند که شما را بیرون کند. با این که پیامبر از این رفتار مردم اذیت می شد، اما حیا می کرد که به آنها تذکر بدهد. کسی که خدای متعال در سوره قلم او را با اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عظیمٍ خطاب می کند، باید حیای عظیم هم داشته باشد تا خُلقش کامل گردد. این صفتِ نیکِ نفسانی می تواند منشأ بسیاری از خوبی ها و پاکدامنی ها و زیبایی ها باشد. از آنجایی که حیا یک امر نفسانی است، خلوت و جلوت برای انسان با حیا یکی است. بر اساس سخن رسول خدا(ص)، حیاء سراسر خیر است و جز خیر نتیجه‌ای ندارد. و به گفته بعضی از بزرگان، حیاء انسان را، چه دیندار باشد چه غیردیندار، از پلیدی‌ها باز می‌دارد.
 

چند نکته: حیاء باید آگاهانه، بجا و به ‌اندازه باشد. زیاده‌روی در حیاء کردن از مصادیق اسراف است. در تحصیل علم، کسب درآمد حلال و خدمت به مهمان حیا جایز نیست. اما خیلی عجیبه که انسان نسبت به خودش هم حیا داشته باشد. یعنی آنقدر مقام انسان بما هو انسان با عظمت است که حتی خودش باید از خودش شرم داشته باشد. به این سخن زیبای امیر بیان(ع) توجه کنید: غایَهُ الحَیاءِ أن یَستَحیِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛ اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند. بنا بر اختصار است، اما سخن در این موضوع زیاد و ذوجهات است و جای آن دارد به بحث گذاشته شود.

 

پاسخ دامنه


سلام جناب حجةالاسلام شیخ احمدی. عالی نوشتی. «اوج حیا» را نیز بسیاردقیق و به‌جا متذکر شدی. متبرّک کردی محیط مدرسۀ فکرت را با این بحث دینی، قرآنی، روایی و اخلاقی. برقرار باشید و سالم و پرنشاط.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
حیا از خود

حیا از خود

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حیا از خود

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: حیا و اِستحیا. مفهومی اصیل که هم تشکیل دهنده بخشی از شخصیت انسان است و نشان انسانیت و هم در محاورات روزانه با دو کلمه "با حیا" و "بی حیا" زیاد سر و کار داریم. از باب تُعرَفُ الاشیاءُ باَضدادِها، وقتی حیا را در مقابل وقاحت می گذاریم، تازه متوجه می شویم که با چه مفهوم با عظمتی مواجه هستیم. علت طرح بحث، مرور آیه ۵۳ سوره احزاب است که امروز در برنامه قرائت روزانه قرآن در محل کار انجام گرفت. در این آیه، رسول خدا(ص) به دلیل حیایی که دارد نمی تواند به مهمانانی که در منزل شان حضور پیدا کردند و شام شان را هم میل کردند بگوید متفرق شوند:

 

فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی‏ مِنْکُمْ  وقتی به منزل پیامبر رفتید، بعد از خوردن غذا متفرق شوید و سخنی گویید، این کار شما پیامبر را اذیت می کند و ایشان حیا می کند که شما را بیرون کند. با این که پیامبر از این رفتار مردم اذیت می شد، اما حیا می کرد که به آنها تذکر بدهد. کسی که خدای متعال در سوره قلم او را با اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عظیمٍ خطاب می کند، باید حیای عظیم هم داشته باشد تا خُلقش کامل گردد. این صفتِ نیکِ نفسانی می تواند منشأ بسیاری از خوبی ها و پاکدامنی ها و زیبایی ها باشد. از آنجایی که حیا یک امر نفسانی است، خلوت و جلوت برای انسان با حیا یکی است. بر اساس سخن رسول خدا(ص)، حیاء سراسر خیر است و جز خیر نتیجه‌ای ندارد. و به گفته بعضی از بزرگان، حیاء انسان را، چه دیندار باشد چه غیردیندار، از پلیدی‌ها باز می‌دارد.
 

چند نکته: حیاء باید آگاهانه، بجا و به ‌اندازه باشد. زیاده‌روی در حیاء کردن از مصادیق اسراف است. در تحصیل علم، کسب درآمد حلال و خدمت به مهمان حیا جایز نیست. اما خیلی عجیبه که انسان نسبت به خودش هم حیا داشته باشد. یعنی آنقدر مقام انسان بما هو انسان با عظمت است که حتی خودش باید از خودش شرم داشته باشد. به این سخن زیبای امیر بیان(ع) توجه کنید: غایَهُ الحَیاءِ أن یَستَحیِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛ اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند. بنا بر اختصار است، اما سخن در این موضوع زیاد و ذوجهات است و جای آن دارد به بحث گذاشته شود.

 

پاسخ دامنه


سلام جناب حجةالاسلام شیخ احمدی. عالی نوشتی. «اوج حیا» را نیز بسیاردقیق و به‌جا متذکر شدی. متبرّک کردی محیط مدرسۀ فکرت را با این بحث دینی، قرآنی، روایی و اخلاقی. برقرار باشید و سالم و پرنشاط.

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: حیا و اِستحیا. مفهومی اصیل که هم تشکیل دهنده بخشی از شخصیت انسان است و نشان انسانیت و هم در محاورات روزانه با دو کلمه "با حیا" و "بی حیا" زیاد سر و کار داریم. از باب تُعرَفُ الاشیاءُ باَضدادِها، وقتی حیا را در مقابل وقاحت می گذاریم، تازه متوجه می شویم که با چه مفهوم با عظمتی مواجه هستیم. علت طرح بحث، مرور آیه ۵۳ سوره احزاب است که امروز در برنامه قرائت روزانه قرآن در محل کار انجام گرفت. در این آیه، رسول خدا(ص) به دلیل حیایی که دارد نمی تواند به مهمانانی که در منزل شان حضور پیدا کردند و شام شان را هم میل کردند بگوید متفرق شوند:

 

فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی‏ مِنْکُمْ  وقتی به منزل پیامبر رفتید، بعد از خوردن غذا متفرق شوید و سخنی گویید، این کار شما پیامبر را اذیت می کند و ایشان حیا می کند که شما را بیرون کند. با این که پیامبر از این رفتار مردم اذیت می شد، اما حیا می کرد که به آنها تذکر بدهد. کسی که خدای متعال در سوره قلم او را با اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عظیمٍ خطاب می کند، باید حیای عظیم هم داشته باشد تا خُلقش کامل گردد. این صفتِ نیکِ نفسانی می تواند منشأ بسیاری از خوبی ها و پاکدامنی ها و زیبایی ها باشد. از آنجایی که حیا یک امر نفسانی است، خلوت و جلوت برای انسان با حیا یکی است. بر اساس سخن رسول خدا(ص)، حیاء سراسر خیر است و جز خیر نتیجه‌ای ندارد. و به گفته بعضی از بزرگان، حیاء انسان را، چه دیندار باشد چه غیردیندار، از پلیدی‌ها باز می‌دارد.
 

چند نکته: حیاء باید آگاهانه، بجا و به ‌اندازه باشد. زیاده‌روی در حیاء کردن از مصادیق اسراف است. در تحصیل علم، کسب درآمد حلال و خدمت به مهمان حیا جایز نیست. اما خیلی عجیبه که انسان نسبت به خودش هم حیا داشته باشد. یعنی آنقدر مقام انسان بما هو انسان با عظمت است که حتی خودش باید از خودش شرم داشته باشد. به این سخن زیبای امیر بیان(ع) توجه کنید: غایَهُ الحَیاءِ أن یَستَحیِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛ اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند. بنا بر اختصار است، اما سخن در این موضوع زیاد و ذوجهات است و جای آن دارد به بحث گذاشته شود.

 

پاسخ دامنه


سلام جناب حجةالاسلام شیخ احمدی. عالی نوشتی. «اوج حیا» را نیز بسیاردقیق و به‌جا متذکر شدی. متبرّک کردی محیط مدرسۀ فکرت را با این بحث دینی، قرآنی، روایی و اخلاقی. برقرار باشید و سالم و پرنشاط.

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۳۶
ساعت پست : ۰۴:۵۴
مشخصات پست

میلاد حضرت زینب کبری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

فرخنده میلاد زینب کبری مبارک

در وصف حضرت زینب

 

بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
لاف نَبوَد گر بگویم عین زهرا زینب است

 

گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است

 

گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر
صبر گوید قهرمان صبردنیا زینب است

 

گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهر معصیت باشد مبرّا زینب است

 

در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است

 

 

آن که با تیغ زبان، کار دوصد شمشیر کرد
کوه صبر و استقامت روح تقوا زینب است

 

آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است

 

آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است

 

با شهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است

 

شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است

 

شاعر ژولیده می گوید به آواز جَلی
بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است

ژولیده نیشابوری

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۳۶
ساعت پست : ۰۴:۵۴
دنبال کننده

میلاد حضرت زینب کبری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
میلاد حضرت زینب کبری

فرخنده میلاد زینب کبری مبارک

در وصف حضرت زینب

 

بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
لاف نَبوَد گر بگویم عین زهرا زینب است

 

گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است

 

گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر
صبر گوید قهرمان صبردنیا زینب است

 

گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهر معصیت باشد مبرّا زینب است

 

در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است

 

 

آن که با تیغ زبان، کار دوصد شمشیر کرد
کوه صبر و استقامت روح تقوا زینب است

 

آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است

 

آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است

 

با شهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است

 

شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است

 

شاعر ژولیده می گوید به آواز جَلی
بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است

ژولیده نیشابوری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

فرخنده میلاد زینب کبری مبارک

در وصف حضرت زینب

 

بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
لاف نَبوَد گر بگویم عین زهرا زینب است

 

گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است

 

گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر
صبر گوید قهرمان صبردنیا زینب است

 

گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهر معصیت باشد مبرّا زینب است

 

در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است

 

 

آن که با تیغ زبان، کار دوصد شمشیر کرد
کوه صبر و استقامت روح تقوا زینب است

 

آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است

 

آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است

 

با شهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است

 

شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است

 

شاعر ژولیده می گوید به آواز جَلی
بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است

ژولیده نیشابوری

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
میلاد حضرت زینب کبری

میلاد حضرت زینب کبری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
میلاد حضرت زینب کبری

فرخنده میلاد زینب کبری مبارک

در وصف حضرت زینب

 

بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
لاف نَبوَد گر بگویم عین زهرا زینب است

 

گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است

 

گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر
صبر گوید قهرمان صبردنیا زینب است

 

گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهر معصیت باشد مبرّا زینب است

 

در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است

 

 

آن که با تیغ زبان، کار دوصد شمشیر کرد
کوه صبر و استقامت روح تقوا زینب است

 

آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است

 

آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است

 

با شهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است

 

شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است

 

شاعر ژولیده می گوید به آواز جَلی
بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است

ژولیده نیشابوری

فرخنده میلاد زینب کبری مبارک

در وصف حضرت زینب

 

بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
لاف نَبوَد گر بگویم عین زهرا زینب است

 

گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است

 

گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر
صبر گوید قهرمان صبردنیا زینب است

 

گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهر معصیت باشد مبرّا زینب است

 

در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است

 

 

آن که با تیغ زبان، کار دوصد شمشیر کرد
کوه صبر و استقامت روح تقوا زینب است

 

آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است

 

آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است

 

با شهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است

 

شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است

 

شاعر ژولیده می گوید به آواز جَلی
بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است

ژولیده نیشابوری

Notes ۱
پست شده در جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۵۶
ساعت پست : ۱۲:۴۹
مشخصات پست

دین و دینداری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. دین مقوله‌ای شخصی ست یعنی چه!؟ دین در همه مناسبات با دیندار حیّ و حاضر است، چه در شنا، چه در بازار، چه در مسافرت چه در حضر و چه در خلوت. دین هرگز محبوس در خانه ی هیچ کس نیست.  هرکس دبن اش را در خانه بگذارد و پا در کوچه و جامعه و معاملات و معادلات بگذارد، او با عرض معذرت دین را بد فهم کرده است و چون متاعی لوکس و فاقد کارکرد متنوع می پندارد.  بعید بود این سخن از شما آقا.

 

به قول دکتر بشیریه هر جامعه ای راه مخصوص به خود را دارد. نه یکسان انگاری، نه یکتاانگاری، ما در ایرانی زندگی می کنیم که مردم آن به اسلام، مختارانه ایمان آوردند و از دینی که محمد (ص) از سوی خدا عرضه کرد و امام علی (ع) آن را تقویت، دفاع می کند که هر دوی آنان در صدر حکومت دینی قرار گرفتند که مورد رضایت مردم بود. به نظر می رسد، دیدگاه ما به هم بزودی و زوری نزدیک نشود و این البته عیب نیست. پس به آزادی هم احترام بگذاریم. که می گذاریم.

 

دوقرن سکوت مرحوم عبدالحسین زرین کوب را نه فقط خواندم بلکه نقد مطهری بر آن را نیز مطالعه و دقت کردم. من تکرار می کنم: ما ایرانی ها به اسلام مختارانه ایمان آوردیم، چون هم ساسانیان منحط بودند و ستمگر و هم دین زرتشت اساساً تغییر ماهیت داده بود. مردم با طوع و رَغبت به اسلام مکتب رهایی و رستگاری رو و ایمان آوردند. من نه نژادپرستم و نه ایران پرست، من شیعهٔ مسلمان ایرانی ام. همین.

 

دین بدون تعبُّد معنا ندارد. استاد مصطفی ملکیان. ص ۳۲۱ کتاب مشتاقی و مهجوری. هِدونیست ها (Hebonist) معتقدند همه ی زندگی باید خدمت لذت و استحصال لذّات باشد. همان منبع: ص ۲۳۵. طرفداران معنای مکشوفه معتقدند که خدا جعلِ «معنا» برای زندگی ما کرده است، و ما معنای مجعولهٔ خدا را از طریق کتاب مقدس دینی پ مذهب کشف می کنیم.  همان منبع: ص۲۲۸. اگر کسی احساسی احساس فقدانِ معنای زندگی بکند،دستخوش یک سلسله نابسامانی های روانی می شود.  همان منبع: ص ۲۳۰.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۵۶
ساعت پست : ۱۲:۴۹
دنبال کننده

دین و دینداری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دین و دینداری

به قلم دامنه : به نام خدا. دین مقوله‌ای شخصی ست یعنی چه!؟ دین در همه مناسبات با دیندار حیّ و حاضر است، چه در شنا، چه در بازار، چه در مسافرت چه در حضر و چه در خلوت. دین هرگز محبوس در خانه ی هیچ کس نیست.  هرکس دبن اش را در خانه بگذارد و پا در کوچه و جامعه و معاملات و معادلات بگذارد، او با عرض معذرت دین را بد فهم کرده است و چون متاعی لوکس و فاقد کارکرد متنوع می پندارد.  بعید بود این سخن از شما آقا.

 

به قول دکتر بشیریه هر جامعه ای راه مخصوص به خود را دارد. نه یکسان انگاری، نه یکتاانگاری، ما در ایرانی زندگی می کنیم که مردم آن به اسلام، مختارانه ایمان آوردند و از دینی که محمد (ص) از سوی خدا عرضه کرد و امام علی (ع) آن را تقویت، دفاع می کند که هر دوی آنان در صدر حکومت دینی قرار گرفتند که مورد رضایت مردم بود. به نظر می رسد، دیدگاه ما به هم بزودی و زوری نزدیک نشود و این البته عیب نیست. پس به آزادی هم احترام بگذاریم. که می گذاریم.

 

دوقرن سکوت مرحوم عبدالحسین زرین کوب را نه فقط خواندم بلکه نقد مطهری بر آن را نیز مطالعه و دقت کردم. من تکرار می کنم: ما ایرانی ها به اسلام مختارانه ایمان آوردیم، چون هم ساسانیان منحط بودند و ستمگر و هم دین زرتشت اساساً تغییر ماهیت داده بود. مردم با طوع و رَغبت به اسلام مکتب رهایی و رستگاری رو و ایمان آوردند. من نه نژادپرستم و نه ایران پرست، من شیعهٔ مسلمان ایرانی ام. همین.

 

دین بدون تعبُّد معنا ندارد. استاد مصطفی ملکیان. ص ۳۲۱ کتاب مشتاقی و مهجوری. هِدونیست ها (Hebonist) معتقدند همه ی زندگی باید خدمت لذت و استحصال لذّات باشد. همان منبع: ص ۲۳۵. طرفداران معنای مکشوفه معتقدند که خدا جعلِ «معنا» برای زندگی ما کرده است، و ما معنای مجعولهٔ خدا را از طریق کتاب مقدس دینی پ مذهب کشف می کنیم.  همان منبع: ص۲۲۸. اگر کسی احساسی احساس فقدانِ معنای زندگی بکند،دستخوش یک سلسله نابسامانی های روانی می شود.  همان منبع: ص ۲۳۰.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. دین مقوله‌ای شخصی ست یعنی چه!؟ دین در همه مناسبات با دیندار حیّ و حاضر است، چه در شنا، چه در بازار، چه در مسافرت چه در حضر و چه در خلوت. دین هرگز محبوس در خانه ی هیچ کس نیست.  هرکس دبن اش را در خانه بگذارد و پا در کوچه و جامعه و معاملات و معادلات بگذارد، او با عرض معذرت دین را بد فهم کرده است و چون متاعی لوکس و فاقد کارکرد متنوع می پندارد.  بعید بود این سخن از شما آقا.

 

به قول دکتر بشیریه هر جامعه ای راه مخصوص به خود را دارد. نه یکسان انگاری، نه یکتاانگاری، ما در ایرانی زندگی می کنیم که مردم آن به اسلام، مختارانه ایمان آوردند و از دینی که محمد (ص) از سوی خدا عرضه کرد و امام علی (ع) آن را تقویت، دفاع می کند که هر دوی آنان در صدر حکومت دینی قرار گرفتند که مورد رضایت مردم بود. به نظر می رسد، دیدگاه ما به هم بزودی و زوری نزدیک نشود و این البته عیب نیست. پس به آزادی هم احترام بگذاریم. که می گذاریم.

 

دوقرن سکوت مرحوم عبدالحسین زرین کوب را نه فقط خواندم بلکه نقد مطهری بر آن را نیز مطالعه و دقت کردم. من تکرار می کنم: ما ایرانی ها به اسلام مختارانه ایمان آوردیم، چون هم ساسانیان منحط بودند و ستمگر و هم دین زرتشت اساساً تغییر ماهیت داده بود. مردم با طوع و رَغبت به اسلام مکتب رهایی و رستگاری رو و ایمان آوردند. من نه نژادپرستم و نه ایران پرست، من شیعهٔ مسلمان ایرانی ام. همین.

 

دین بدون تعبُّد معنا ندارد. استاد مصطفی ملکیان. ص ۳۲۱ کتاب مشتاقی و مهجوری. هِدونیست ها (Hebonist) معتقدند همه ی زندگی باید خدمت لذت و استحصال لذّات باشد. همان منبع: ص ۲۳۵. طرفداران معنای مکشوفه معتقدند که خدا جعلِ «معنا» برای زندگی ما کرده است، و ما معنای مجعولهٔ خدا را از طریق کتاب مقدس دینی پ مذهب کشف می کنیم.  همان منبع: ص۲۲۸. اگر کسی احساسی احساس فقدانِ معنای زندگی بکند،دستخوش یک سلسله نابسامانی های روانی می شود.  همان منبع: ص ۲۳۰.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
دین و دینداری

دین و دینداری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دین و دینداری

به قلم دامنه : به نام خدا. دین مقوله‌ای شخصی ست یعنی چه!؟ دین در همه مناسبات با دیندار حیّ و حاضر است، چه در شنا، چه در بازار، چه در مسافرت چه در حضر و چه در خلوت. دین هرگز محبوس در خانه ی هیچ کس نیست.  هرکس دبن اش را در خانه بگذارد و پا در کوچه و جامعه و معاملات و معادلات بگذارد، او با عرض معذرت دین را بد فهم کرده است و چون متاعی لوکس و فاقد کارکرد متنوع می پندارد.  بعید بود این سخن از شما آقا.

 

به قول دکتر بشیریه هر جامعه ای راه مخصوص به خود را دارد. نه یکسان انگاری، نه یکتاانگاری، ما در ایرانی زندگی می کنیم که مردم آن به اسلام، مختارانه ایمان آوردند و از دینی که محمد (ص) از سوی خدا عرضه کرد و امام علی (ع) آن را تقویت، دفاع می کند که هر دوی آنان در صدر حکومت دینی قرار گرفتند که مورد رضایت مردم بود. به نظر می رسد، دیدگاه ما به هم بزودی و زوری نزدیک نشود و این البته عیب نیست. پس به آزادی هم احترام بگذاریم. که می گذاریم.

 

دوقرن سکوت مرحوم عبدالحسین زرین کوب را نه فقط خواندم بلکه نقد مطهری بر آن را نیز مطالعه و دقت کردم. من تکرار می کنم: ما ایرانی ها به اسلام مختارانه ایمان آوردیم، چون هم ساسانیان منحط بودند و ستمگر و هم دین زرتشت اساساً تغییر ماهیت داده بود. مردم با طوع و رَغبت به اسلام مکتب رهایی و رستگاری رو و ایمان آوردند. من نه نژادپرستم و نه ایران پرست، من شیعهٔ مسلمان ایرانی ام. همین.

 

دین بدون تعبُّد معنا ندارد. استاد مصطفی ملکیان. ص ۳۲۱ کتاب مشتاقی و مهجوری. هِدونیست ها (Hebonist) معتقدند همه ی زندگی باید خدمت لذت و استحصال لذّات باشد. همان منبع: ص ۲۳۵. طرفداران معنای مکشوفه معتقدند که خدا جعلِ «معنا» برای زندگی ما کرده است، و ما معنای مجعولهٔ خدا را از طریق کتاب مقدس دینی پ مذهب کشف می کنیم.  همان منبع: ص۲۲۸. اگر کسی احساسی احساس فقدانِ معنای زندگی بکند،دستخوش یک سلسله نابسامانی های روانی می شود.  همان منبع: ص ۲۳۰.

به قلم دامنه : به نام خدا. دین مقوله‌ای شخصی ست یعنی چه!؟ دین در همه مناسبات با دیندار حیّ و حاضر است، چه در شنا، چه در بازار، چه در مسافرت چه در حضر و چه در خلوت. دین هرگز محبوس در خانه ی هیچ کس نیست.  هرکس دبن اش را در خانه بگذارد و پا در کوچه و جامعه و معاملات و معادلات بگذارد، او با عرض معذرت دین را بد فهم کرده است و چون متاعی لوکس و فاقد کارکرد متنوع می پندارد.  بعید بود این سخن از شما آقا.

 

به قول دکتر بشیریه هر جامعه ای راه مخصوص به خود را دارد. نه یکسان انگاری، نه یکتاانگاری، ما در ایرانی زندگی می کنیم که مردم آن به اسلام، مختارانه ایمان آوردند و از دینی که محمد (ص) از سوی خدا عرضه کرد و امام علی (ع) آن را تقویت، دفاع می کند که هر دوی آنان در صدر حکومت دینی قرار گرفتند که مورد رضایت مردم بود. به نظر می رسد، دیدگاه ما به هم بزودی و زوری نزدیک نشود و این البته عیب نیست. پس به آزادی هم احترام بگذاریم. که می گذاریم.

 

دوقرن سکوت مرحوم عبدالحسین زرین کوب را نه فقط خواندم بلکه نقد مطهری بر آن را نیز مطالعه و دقت کردم. من تکرار می کنم: ما ایرانی ها به اسلام مختارانه ایمان آوردیم، چون هم ساسانیان منحط بودند و ستمگر و هم دین زرتشت اساساً تغییر ماهیت داده بود. مردم با طوع و رَغبت به اسلام مکتب رهایی و رستگاری رو و ایمان آوردند. من نه نژادپرستم و نه ایران پرست، من شیعهٔ مسلمان ایرانی ام. همین.

 

دین بدون تعبُّد معنا ندارد. استاد مصطفی ملکیان. ص ۳۲۱ کتاب مشتاقی و مهجوری. هِدونیست ها (Hebonist) معتقدند همه ی زندگی باید خدمت لذت و استحصال لذّات باشد. همان منبع: ص ۲۳۵. طرفداران معنای مکشوفه معتقدند که خدا جعلِ «معنا» برای زندگی ما کرده است، و ما معنای مجعولهٔ خدا را از طریق کتاب مقدس دینی پ مذهب کشف می کنیم.  همان منبع: ص۲۲۸. اگر کسی احساسی احساس فقدانِ معنای زندگی بکند،دستخوش یک سلسله نابسامانی های روانی می شود.  همان منبع: ص ۲۳۰.

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۵۲
ساعت پست : ۰۹:۵۸
مشخصات پست

نقدی بر سخنان حجت الاسلام علی مظفری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی: «حجت الاسلام علی مظفری _رئیس کل دادگستری خراسان رضوی_ گفت: ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.» (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. اگر جملۀ حجةالاسلام علی مظفری همانی‌ست که در متن نقلی آمده‌است، سخنی نادرست است. همۀ دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی از سوی ملّت به آن مَنصب‌‌ها گذاشته شده‌اند. هیچ‌کس خود را بی‌جهت نمایندۀ خدا و امام زمان (عج) نداند. ولی نعمتانِ این نظام، مردم‌اند، مسئولان، تماماً خادم‌اند، نه مَخدوم و حاکم. حتی رهبری در نظام جمهوری اسلامی که از ناحیۀ مردم و قانون اساسی به قدرت می‌رسد، اقتدار و نافذبودنِ حاکمیتش، ناشی از رأی باواسطه، رضایت و بیعت مردم است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۵۲
ساعت پست : ۰۹:۵۸
دنبال کننده

نقدی بر سخنان حجت الاسلام علی مظفری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نقدی بر سخنان حجت الاسلام علی مظفری

متن نقلی: «حجت الاسلام علی مظفری _رئیس کل دادگستری خراسان رضوی_ گفت: ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.» (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. اگر جملۀ حجةالاسلام علی مظفری همانی‌ست که در متن نقلی آمده‌است، سخنی نادرست است. همۀ دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی از سوی ملّت به آن مَنصب‌‌ها گذاشته شده‌اند. هیچ‌کس خود را بی‌جهت نمایندۀ خدا و امام زمان (عج) نداند. ولی نعمتانِ این نظام، مردم‌اند، مسئولان، تماماً خادم‌اند، نه مَخدوم و حاکم. حتی رهبری در نظام جمهوری اسلامی که از ناحیۀ مردم و قانون اساسی به قدرت می‌رسد، اقتدار و نافذبودنِ حاکمیتش، ناشی از رأی باواسطه، رضایت و بیعت مردم است.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

متن نقلی: «حجت الاسلام علی مظفری _رئیس کل دادگستری خراسان رضوی_ گفت: ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.» (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. اگر جملۀ حجةالاسلام علی مظفری همانی‌ست که در متن نقلی آمده‌است، سخنی نادرست است. همۀ دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی از سوی ملّت به آن مَنصب‌‌ها گذاشته شده‌اند. هیچ‌کس خود را بی‌جهت نمایندۀ خدا و امام زمان (عج) نداند. ولی نعمتانِ این نظام، مردم‌اند، مسئولان، تماماً خادم‌اند، نه مَخدوم و حاکم. حتی رهبری در نظام جمهوری اسلامی که از ناحیۀ مردم و قانون اساسی به قدرت می‌رسد، اقتدار و نافذبودنِ حاکمیتش، ناشی از رأی باواسطه، رضایت و بیعت مردم است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
نقدی بر سخنان حجت الاسلام علی مظفری

نقدی بر سخنان حجت الاسلام علی مظفری

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نقدی بر سخنان حجت الاسلام علی مظفری

متن نقلی: «حجت الاسلام علی مظفری _رئیس کل دادگستری خراسان رضوی_ گفت: ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.» (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. اگر جملۀ حجةالاسلام علی مظفری همانی‌ست که در متن نقلی آمده‌است، سخنی نادرست است. همۀ دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی از سوی ملّت به آن مَنصب‌‌ها گذاشته شده‌اند. هیچ‌کس خود را بی‌جهت نمایندۀ خدا و امام زمان (عج) نداند. ولی نعمتانِ این نظام، مردم‌اند، مسئولان، تماماً خادم‌اند، نه مَخدوم و حاکم. حتی رهبری در نظام جمهوری اسلامی که از ناحیۀ مردم و قانون اساسی به قدرت می‌رسد، اقتدار و نافذبودنِ حاکمیتش، ناشی از رأی باواسطه، رضایت و بیعت مردم است.

متن نقلی: «حجت الاسلام علی مظفری _رئیس کل دادگستری خراسان رضوی_ گفت: ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.» (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. اگر جملۀ حجةالاسلام علی مظفری همانی‌ست که در متن نقلی آمده‌است، سخنی نادرست است. همۀ دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی از سوی ملّت به آن مَنصب‌‌ها گذاشته شده‌اند. هیچ‌کس خود را بی‌جهت نمایندۀ خدا و امام زمان (عج) نداند. ولی نعمتانِ این نظام، مردم‌اند، مسئولان، تماماً خادم‌اند، نه مَخدوم و حاکم. حتی رهبری در نظام جمهوری اسلامی که از ناحیۀ مردم و قانون اساسی به قدرت می‌رسد، اقتدار و نافذبودنِ حاکمیتش، ناشی از رأی باواسطه، رضایت و بیعت مردم است.

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۷۱
ساعت پست : ۰۴:۰۴
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۲۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و سوم

 

استان خیال (۱)

به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.

 

بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی‌ سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

 «در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۵

به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:

 

۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ می‌گویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیت‌شناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمی‌گردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، می‌توان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسی‌ست، از آن چشم‌پوشی و به پاسخ کوتاه بسنده می‌کنم.

 

۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در باره‌ی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشته‌ام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دست‌کم در چهار جهت درست‌کار نمی‌دانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.

 

۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ می‌گویم: بلی؛ لزوم داشت. نه این‌که الان لزوم‌تراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:

کمونیست‌های پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملی‌گراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی  و مهدی بازرگان. مجاهدین خلق‌های اولیه‌ی مذهبی چون محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنه‌ای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلام‌گرایان.

 

پاسخ:

سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاری‌ست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که می‌نویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف می‌کنند، پس باید حقوق متقابل نویسنده‌ها و خواننده‌های مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۷۱
ساعت پست : ۰۴:۰۴
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۲۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و سوم

 

استان خیال (۱)

به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.

 

بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی‌ سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

 «در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۵

به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:

 

۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ می‌گویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیت‌شناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمی‌گردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، می‌توان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسی‌ست، از آن چشم‌پوشی و به پاسخ کوتاه بسنده می‌کنم.

 

۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در باره‌ی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشته‌ام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دست‌کم در چهار جهت درست‌کار نمی‌دانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.

 

۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ می‌گویم: بلی؛ لزوم داشت. نه این‌که الان لزوم‌تراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:

کمونیست‌های پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملی‌گراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی  و مهدی بازرگان. مجاهدین خلق‌های اولیه‌ی مذهبی چون محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنه‌ای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلام‌گرایان.

 

پاسخ:

سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاری‌ست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که می‌نویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف می‌کنند، پس باید حقوق متقابل نویسنده‌ها و خواننده‌های مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و سوم

 

استان خیال (۱)

به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.

 

بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی‌ سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

 «در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۵

به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:

 

۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ می‌گویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیت‌شناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمی‌گردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، می‌توان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسی‌ست، از آن چشم‌پوشی و به پاسخ کوتاه بسنده می‌کنم.

 

۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در باره‌ی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشته‌ام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دست‌کم در چهار جهت درست‌کار نمی‌دانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.

 

۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ می‌گویم: بلی؛ لزوم داشت. نه این‌که الان لزوم‌تراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:

کمونیست‌های پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملی‌گراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی  و مهدی بازرگان. مجاهدین خلق‌های اولیه‌ی مذهبی چون محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنه‌ای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلام‌گرایان.

 

پاسخ:

سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاری‌ست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که می‌نویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف می‌کنند، پس باید حقوق متقابل نویسنده‌ها و خواننده‌های مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓

از شما شیخ عسکر هم ممنونم که در این محیط، قلم می‌زنی. مدیر هم تا جایی که تشخیص دهد، نوشتن نافع از ننوشتن است، می‌نویسد. و من سعی کرده‌ام هرجا بلد بودم، بنویسم. ممنونم.

 

نکته ها: در دهه‌ی شصت دکتر سروش، از میراث‌خوران انقلاب بود. البته من سهم ایشان را در تحولات فکری دهه‌ی هفتاد نادیده نمی‌گیرم. و این گونه حرف‌های احساسی و عُقده‌گشایانه‌ی وی را در کنار آثار گرانسنگ او نمی‌گذارم. با این دیدگاه غلط ایشان به‌تمامه مخالفم. گویی دکتر عبدالکریم سروش هم! نیازمند تست تیروئید! شد به استناد نوشداروی نُه شما. تا از عصبیت و عصبانیت خارج گردد و دوباره شُسته‌گویی پیشه کند.

 

پاسخ:


سلام جناب جوادی‌نسب. در راستای کُد سخن شما بگویم در ایتالیا هنوز مردم وقتی بنزین به باک خودروهاشان می‌زنند، هزینه جنگ ایتالیا با اتیوپی در دوره‌ی موسولینی را می‌پردازند و آن هزینه‌ی جنگی هنوز مستهلک نشد و از جیب مالیاتی ملت پرداخت می‌شود.


زندان انقلاب
قسمت چهارم
به‌نام‌خدا. سلام. من در این قضیه، اندیشه‌ام را می‌گویم، و رسیدن تامّ و تمام به آن را، در آرزو باقی می‌گذارم. من به یوتوپیا (=آرمان‌شهر) و مدینه فاضله‌ی افلاطونی هیچ باور ندارم. وقتی امام علی (ع) بر برادرش عقیل _به‌علت چشمداشت و سهم‌خواهی از بیت‌المال_ آهن‌گداخته نزدیک می‌کنند، کمیل، این یار فکر و ذکر خود را _به‌دلیل ضعف مدیریت_ بی هیچ رودربایستی‌یی، توبیخ می‌نمایند و می‌گویند تو فقط به‌درد دعاخواندن می‌خوری! که دعای کمیل را به او تعلیم داده‌ بودند و نیز استاندارش را به دلیل شرکتش در مهمانی اَشراف، با تمام قاطعیت عزل می‌کنند، و در برابر سه دسته توطئه‌گر و جنگ‌طلب می‌ایستند و مجبور به دفاع و دفن آشوب‌ها می‌شوند؛

 

همه‌وهمه معنایش این است از طریق حکومت‌، نمی‌توان به آرمان‌شهر دلخواه نائل شد و جامعه‌ای خالی از عیب و اِعوجاج آراست. کژاندیشان کار را به‌جایی رساندند که امام (ع) _آن حاکم عادل بی‌همتا را_ در محراب کوفه، ترور و به‌شهادت می‌رسانند.


با این پیش‌زمینه، در این قسمت، به زندان می‌روم تا بگویم زندان انقلاب چیست؟


من سال ۱۳۸۳ سه‌بار به اتفاق اعضای خانواده‌ام و پاره‌ای از دوستانم رفتم با چشمانم دیدم که شکنجه‌گاه ضدخرابکاری شاه، در پشت میدان توپخانه، تا چه‌اندازه مَخوف و هولناک بوده، که دوره‌ی خاتمی_یونسی، موزه‌ی عبرت شده.


بازداشتگاه سوله‌ای بدساختِ جنوب غرب تهران، مشهور به کهریزک را نیز همه شنیده‌ایم که آن دادستان جوان منصوب سیدمحمود شاهرودی _که اخیراً درگذشت_ چه فاجعه‌ایی در تیر ۸۸ بار آورده بود که حتی فریاد رهبری را برانگیخته‌ بود.


اگر بگوییم انقلاب، نباید زندان داشته باشد، همان یوتوپیا می‌شود که خیالی بیش نیست. اساساً همه‌ی دولت‌ها در جهان زندان دارند، اما انقلاب ما می‌تواند زندانش، سالم، محیط ندامت، مبتنی بر حقوق انسان، اصول شهروندی و بر موازین شرع مقدس دینی باشد. این‌که نباید زندان داشت، به‌نظرم بسیار ایدئالیستی‌ست، که با واقعیات جوامع انسانی و بروز دائمی جُرم و جنایت تطبیق نمی‌کند.


اما زندان انقلاب _به دلیل این‌که انقلابی برآمده از فریاد ملت علیه‌ی جهل، استبداد، ستم و فساد بوده‌است_ باید زندان هیچ اندیشه، اندیشمندان، صاحبان عقیده و مرام نباشد.


زندان انقلاب، باید جایی قانون‌مدار با زندان‌بانانی قانون‌گرا، آموزش‌دیده و تحت نظارت دیدبانان عادل و باانصاف، برای گذرانِ تاوانِ کسانی باشد که:


به روی انسان آتش گشودند، بیت‌المال را با رانت و ساخت‌وپاخت به جیب زدند، زندگی اَمن مردم را تنگ کردند، در مقام و پُست حکومتی بر مردم ستم، اجحاف و اربابی کردند، دست به اسلحه برای ارهاب و ارعاب بردند، راهِ آزاد و آگاهانه‌ را بر شهروند سدّ ساختند، از خطِ قانون تخطّی کردند، با دشمن علیه‌ی منافع ملی و امنیت عمومی همدست شدند، با شکایات شهروندان، در دادگاه عدل و با آزادی دفاع و حق وکیل داشتن و حضور هیأت منصفه‌ی واقعی، محکوم شدند. و نیز، زندان جایی برای تبهکاران و قدّاره‌کشان است و جای آنها که حق و حقوق افراد جامعه را پایمال می‌کنند.

 

 

گرچه معتقدم، نباید برای هر جُرم و بِزه‌ای، مکافات زندان را در نظر گرفت. اگر زندان ضروری‌ست _که لاجِرَم هست_ باید درازدستان را به زندان بُرد؛ همآنان که دست‌درازی می‌کنند در غارت و فساد و اختلاس و انباشت.
۵ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

یک نقد دوستانه

در یکی از پست‌های امروز صبح جناب محمدحسین آهنگر، این‌گونه ادعا شده که "...همه به جز اندکی از انقلاب کردن خود پشیمانند"

 

این گزاره، علاوه بر آن‌که بشدّت احساسی و ذهنی‌ست، غیرعلمی نیز هست. چرا؟ چون‌که دو قید "همه" و "اندکی" هر دو از قیدهای کمّی‌اند. و کمیت نیازمند تحقیقات میدانی و آمار علمی‌ست. که گمان ندارم، این تحقیق و آمارگیری از انقلاب‌کنندگان سال ۵۷، انجام گرفته باشد.

 

نکته: بهتر است بر اساس هوای دلخواه خود و آرزوهای "ای‌کاش" خود، گزاره نگذاریم و شأن علم را شایسته بداریم.

 

زنگ شعر:
 

آبنوسم در بُن دریا نشینم با صدف
خَس نیَم تا بر سر آیم، کف بوَد همتای من

خاقانی

توضیح: در برخی منابع به‌جای بُن دریا، کفِ دریا آمده است. یعنی بستر دریا. آبنوس هم، درختی‌ست با چوب سیاه و سخت و سفت.

 

نکته ها: و خِرخِری کسی گرفته شود، یا گیرانده گردد! خفقان پدید می‌آید و احتقان که از عصبانیت هم هولناک‌تره! و با هیچ شربت‌مَربتی هم گلو! صاف نمی‌شه! مگه می‌شه؟ مگر با گلوله! متن نقلی از واژه‌یاب: "تیروئید: غده‌ای درون‌ریز در گردن و جلوِ حنجره، تقریباً به شکل H، و به وزن ۲۵ تا ۳۰ گرم که هورمونی به نام تیروکسین را برای تنظیم سوخت‌وساز بدن می‌سازد."

 


قبر انقلاب
قسمت پنجم
به‌ نام‌ خدا. سلام. دست‌کم دو دسته دارند قبر انقلاب را می‌کَنند: براندازان و میراث‌خواران. دسته‌ی نخست در صدد است که با بیل و پیل! بکَند، دسته‌ی دوم با جیب و زیپ (=zip).


ابتدا بگویم حکومت‌ها هم، همانند انسان‌ها و حیوان‌ها، سنّ و سال دارند. چنان‌چه سامانیان تمام شدند، ساسانیان نیست شدند، سلجوقیان برافکنده شدند و صفویان و قاجاریان، دودمان‌شان دود شد و آن دو آلاشتی هم اولی توسط انگلیس آش و لاش شد و دومی توسط ملت، فراری و واژگون.

 

باید همیشه یاد آوریم تداول ایام در قرآن را. اما می‌توان حکومت‌ها را اکسیر جوانی و معجون خوراند و از تئوری "کهولت" کاست. و نیز از مرض فساد شفا داد و گذاشت بیشتر و بیشتر بقا کند و در تنازع بقا، ور نیفتد. البته اگر وِرّ و وِرّ سامان و اصولش تفسیر به رأی نشود و دایره‌ی آن تنگ و لولای آن لنگ نگردد.


اما سخن من در قبر انقلاب:


آن دو دسته که گفتم، دسته‌ی براندازان در بیشینه‌ی تلاش‌شان هم، دست‌کم به پنج دلیل نمی‌توانند قبر انقلاب را حَفر کنند و انقلاب را دفن:


۱. چون تئوری آلترناتیو (=جایگزین) ندارند.


۲. چون لیدر (=رهبر) مقتدر و پیشوایی کاریزماتیک (= شخصیت بانفوذ و جذّاب) ندارند.


۳. چون توان بسیج‌گر اجتماعی ندارند.


۴. چون دستان آلوده به خون، ترور و وابستگی مالی (=دریوزگی) به دولت‌های منفور دارند. و در میان مردم ایران، هیچ وجاهت، پرستیژ و پرنسیب مشروع و مقبول ندارند.


۵. چون قدرت جرقه‌افکنی و اتصال آن به اشتعال را ندارند. چون هر انقلاب، با یک جرقه‌ آغاز می‌گردد و آن‌گاه باید آن را به اشتعال رساند.


علاوه بر پنج دلیل، یک مانع بزرگ هم وجود دارد، اِشراف اطلاعاتی سپاه بر تمام سامانه‌‌ها، شاخک‌ها و سرپل‌ها. و حتی وجود نفوذ در مدار آن‌ها و بهره‌گیری دائمی از تئوری دوبل در احاطه و ضربه‌‌ی درجا در نقطه‌ی جوش.
 

از نظر من قبر انقلاب را میراث‌خواران مشغول کندن‌ هستند. همآنان که بین خود قدرت و ثروت را مانند "دستنبوه‌ی خوشبو" و "گُوه‌ی شکاف" دست‌به‌دست می‌کنند و الیگارشی تشکیل داد‌ه‌اند. که امید است پیش از حفر و دفن، خودشان توسط دادگری عدالت، بانگ آزادی، گستره‌ی حاکمیت مردمی، آشتی ملی و در یک کلمه اقتدای همه به قانون اساسیِ بدونِ تنازُل (=نچربیدن هیچ اصل بر اصل دیگر) مدفون گردند. بیش از این، پیش برم می‌شود سیاسی‌میاسی، که من این را هیچ بلد نیستم.
۶ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۱۰۶ : این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

از نظر شما مهاجرت معکوس در ایران و در محلی که در آن زند‌گی می‌کنید، چگونه است؟

 

 

نکته ها:

یک نکته درباره‌ی چرچیل بگم:

من از دکتر سریع‌القلم در مقاله‌ای خوانده‌ام که برای چرچیل ۳۰ ویژگی نوشته‌بود که من یکی را خیلی مهم‌تر از بقیه می‌دانم و اینجا می‌آورم و حتی اعتقاد دارم باید آن را به سیاستمداران ناآزموده و "کال‌فکر" و به قول داراب‌کلایی‌ها "کال‌تُور به‌دست"! یاد داد:

چرچیل "معنای استراتژی را آمادگی برای جابه­‌جایی اولویت‌ها می‌­­دانست."


 

پاسدار انقلاب
قسمت ششم
به‌ نام‌ خدا. سلام. انقلاب با خود، نهادهایی آفریده بود که دوتا از آن‌ها "سپاه پاسداران" و "جهاد" بود. اولی برای پاسداری از انقلاب و دومی برای سازندگی دوردست‌های ایران.


به‌ نظر من از فردای پیروزی انقلاب، پاسدار انقلاب کسی بود که مردم او را به‌چشم ایثارگر، پناه‌گاه، خودساخته، پرهیزگار، بی‌میل به امیال و اموال، مجاهد فی سبیل‌الله، مؤمن، پیشرو و از همه مهم‌تر انقلابی و تحلیل‌گر آگاه می‌نگریستند و نهاد سپاه را چشم و امید مردم و حامی برجسته‌ی آرمان انقلاب می‌دانستند.


و سپاه هم با پاسدارهای قدیمی _که اغلب دانشجویان انقلابی و مبارزین اصیل علیه‌ی شاه بودند_ قدم در راه مردم گذاشته بود و در برابر هرگونه شورش و قیام مسلحانه و خودمختارهای تجزیه‌طلبانه می‌ایستاد و مردم را به وجد می‌آورد. به‌طوری‌که امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ گفته بود: "ای‌کاش من یک پاسدار بودم." و نیز فرمود‌ه بود: "اگر سپاه نبود، کشور هم نبود."


من گمان می‌کنم کم‌کم از سال‌های بعد که امام از میان ملت به ملکوت رفت و سپاه مدرّج شد و واژه‌ی مؤمنانه‌ی "برادر مکتبی" در برابر سردار و سرهنگ و رزم‌دار رنگ باخت، بسیاری از نگرش‌ها و نگریستن‌ها جابه‌جا شد.
 

تلاش‌های جریان‌هایی از تفکر دینی و سیاسی که هیچ قرابتی با امام خمینی نداشتند و در نهضت اسلامی و مردمی نیز خودشان را کنار کشیده بودند و سخن از "تند رَوی خمینی" می‌کردند و استدلال "مُشت در برابر درفَش" به زبان می‌آوردند، و پا را از گلیم مبارزه به زیر کُرسی‌های گرم و نرم دراز می‌نمودند، آثار سوء و زیان‌های زایدی برجای گذاشت. که امید است این تلاشی، متلاشی شود و از طریق خرد انقلابی، آرمان الهی، صبغه‌ی مردمی و پایبندی به نهی‌های اکید امام خمینی و قانون اساسی، باز نیز آن شود که در صدر انقلاب و در دهه‌ی شصت _روزگار اوج مردم‌گرایی انقلاب_ شده‌ بود.


گاهی باید برگشت، که هر برگشتی ارتجاع و پس‌روی نیست؛ بل اوج ترقّی و تعالی‌ست. برای تعالی، باید بازهم مکتبی، مردمی و انقلابی شد؛ نه جناحی، خطی، سیاسی و مانند شرکت‌های سهامی.


پاسدار انقلاب به تعریف من یعنی کسی که در جان‌نثاری‌ها، پیش می‌افتد و کنار مردم است و در امتیازگیری‌ها، عقب می‌نشیند و پشتِ مردم می‌ایستد.
۷ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

نکته ها: انقلاب هم برای رفع لُکنت بود.
آزادی بیان و بیان آزادی.

 

 

شهید انقلاب
قسمت هفتم
به‌ نام‌ خدا. سلام. این‌که خدا در آیه‌ی ۱۶۹ آل‌عمران، وحی فرستاده و فرموده کسانی را که در راه خدا به قتل می‌رسند، اموات به حساب نیاورید، بلکه "اَحیاء" (=زندگان) بدانید، حکمتش بر ما معلوم نیست؛ که چگونه شهیدان "حیات معقول" دارند، زنده‌اند و نیز شاهد. خدا خود بهتر می‌داند.

 

اما شهید به گفته‌ی مرحوم دکتر علی شریعتی "قلب" تاریخ است. از نظرمن، سخن شریعتی دست‌کم دو معنی دارد: یعنی شهید پمپاژ حیات جامعه است. یعنی شهید پالایشگاه آگاهی‌هاست.


شهید انقلاب آنانی‌اند که با شور و شعور برای پیروزی مردم بر شاه و شاهی‌گری خون دادند. کسانی‌اند که برای بقای انقلاب، خود را فانی اِلی‌الله کردند. افرادی‌اند که نگذاشتند تجاوزگران به خاک ایران، وجبی از سرزمین پرگُهر را در گِرو گیرند و به حکومت خود گره زنند.


و نیز شهید انقلاب کسی‌ست که خون جهنده‌ و حیات‌بخش رگ‌های خود را، برای زنده‌کردن دین، گستره‌ی آزادی، ایجاد عدالت، محو هرگونه ظلم و ستم، و در یک‌کلمه دمیدن روح آگاهی بر پیکره‌ی اجتماعی، در رگ‌های انقلاب جاری کرد؛ تا این درختِ برآمده از فریاد ملت، هرگز نخشکد، نپوکد، نپوسد و نیفتد.


امید است هرکس که می‌خواهد این درختِ اَثمر را "کرمو" کند و از آوندهای آن ارتزاق کند و از برگ‌های آن بار و برگ انباشت نماید و از میوه‌های آن به جیب و زیپ زند و از بالای آن بر گُرده‌ی ملت سوار شود و یا با ارّه و تبَر، ریشه‌های عمیق آن را زخمی و تنه‌ی تنومند آن را بر زمین بیفکند، خود سرافکنده گردد و در پیشگاه شهیدان و ملت ایران، مخذول، معزول و مردود شود. این است پیام شهید انقلاب.
۸ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

تحلیل سیاسی
از پدافند به آفند
به‌نام خدا. دو روز پیش سرلشگر باقری، رییس ستادکل نیروهای مسلح سخنی گفت که از نظر من مهم است و می‌خواهم آن را تحلیل کنم. او گفت: "ضمن اینکه هیچ چشم داشتی به منافع و خاک کشور دیگری نداریم، اما در حفظ منافع خودمان ممکن است که رویکرد آفندی داشته باشیم تا اجانب با مشاهده آثار و شواهد آن، فکر تجاوز به منافع کشورمان را از سر بیرون کنند."(منبع)


تحلیل من: این سخن ایشان نشان از چند چیز می‌دهد که من به‌ شیوه‌ی تحلیلی، فقط گمانه‌زنی می‌کنم و از ورود مفصل به آن دوری می‌ورزم:


۱. این رویکرد می‌تواند تراز شدنِ استراتژی ایران در هر دو بُعد پدافند (=دفاع) و آفند (=حمله) را بنمایاند.


۲. این اعلان (=علنی‌سازی) راهبُرد تازه و نوین_که بعد از چهل‌‌سال برای نخستین‌بار رخ داده‌است و به‌عمد رسانه‌ای گردیده‌است_ نشان از نگرش تلفیقی سیاست دفاعی ایران است. یعنی جمع دو راهبردِ بازدارندگیِ هوشمندانه و حمله‌‌های پیش‌دستانه.


۳. چنین موضع آشکار، نشان از آن دارد که از کانال‌ها و معبَرهای ایران، اطلاعات استراتژیک به‌ دست ایران رسیده است که لازمه‌ی آن، تهدید در پوشش بیان و کلام است.


۴. این واکنشِ بالاترین مقام نظامی ستادی ایران، نشان می‌دهد تحولاتی راهبردی، رخ داده‌است و شاخک‌های جنگال (=جنگ الکترونیک) و غیرجنگال (=نفوذ انسانی) از عمق آن "برآورد"هایی نظامی و کاربردی کرده‌اند.


۵. و در بدبینانه‌ترین فرض، ممکن است ایران طی روزهای اخیر، پیام‌های سرّی و فوق‌سرّی دریافت کرده‌ باشد که بخشی از پاسخ را باید یک سرلشکر در محیط باز می‌داد تا با اتحاد مشیء پدافند و آفند، دشمن در گیجی و پیچ‌وتاب افتد.


لازم می‌دانم بگویم سرلشگر باقری، برادر سردار شهید غلامحسن باقری‌ مشهور به افشردی‌ست. همان شهید دانشگاه‌ دیده‌ای که مُخ بزرگ اطلاعات بود و پاسداری بسیار زُبده و زیرک و فردی استراتژیست. بزرگراه باقری تهران نام همین شهید افشردی‌ست که بزرگراه شهید بابایی را از شمال شرق به بزرگراه یاسینی در شرق تهران متّصل می‌کند. بگذرم.
۸ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


حقوق انقلاب
قسمت هشتم
به‌ نام‌ خدا. سلام. همیشه میان انسان و سایرین حقوق متقابل برقرار است. و این از پیام‌های وَحیانی‌ست. میان انقلاب و مردم نیز چنین است. انقلاب چون حاصل‌جمع شعور و فریاد آگاهانه‌ی یک ملت بوده است، و دارای آرمان و پیام فراوان؛ بنابراین، انقلاب همواره حقی به گردن نسل‌ها و مردم دارد و مردم نیز از انقلاب حقوقی بر گردن.

حقوق انقلاب بر گردن مردم، ازجمله می‌تواند این‌ها باشد:


۱. محافظت از دستآوردهای انقلاب.
۲. اجرای درست آرمان انقلاب.
۳. نظارت مسئولانه بر رفتار قدرتمندان و سیاست‌مداران.
۴. انتقال آئین ایدئولوژیک انقلاب به نسل‌ها.
۵. تطبیق دقیق نظام سیاسی بر اصول انقلاب.
۶. فداکاری، ایثار، خدمت‌رسانی دائمی به ملت.
۷. و... .


حقوق مردم بر گردن انقلاب (=در اینجا انقلاب به معنی نظام سیاسی) ازجمله این‌هاست:


۱. گسترانیدن ِ اندیشه و سفره‌ی عدالت.
۲. مبارزه با فساد و تبعیض و زدودن هرگونه رانت و امتیاز و انحصار.
۳. ترقی، رشد، توسعه‌ی همه‌جانبه و رفاه و نشاط عمومی.
۴. ایجاد جامعه‌ای سالم، آزادی مقیّد، برقراری ارزش‌های دینی و نیز بسط فرهنگ و آداب اصیل ایرانی.
۵. گردش و جابه‌جابی آزاد و آرام و قانونمند قدرت، بدون هیچ تدلیس (=پنهان‌کاری)، تقلّب به قاف (یعنی دست‌کاری) و نیز تغلّب به غین (یعنی غلبه بر قانون و اردوکشی خیابانی).
۶. مدَد پایدار به تهیدستان و بینوایان.
۷. تعامل، داد و ستد، گفت‌‌وگو، و صلح و دوستی با جهان.
۸. رونق توأمان معنویت و مادّیت برای تمام ایرانیان.
۹. انتخابات بدون نظارت استصوابی و مهندسی ساختاری که تفسیری ناروا از قانون اساسی‌ست.
۱۰. دادن حقّ نفت به ملت؛ که بالاترین عدالت است.
۱۱. رابطه‌ی متقابل و مسئولیت‌پذیرانه میان رهبر و مردم.
۱۲. و... .


۹ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


بحث ۱۰۸ : این پرسش جناب محمد عبدی سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

امام خمینی در سخنرانی معروف خود در بهشت زهرا تهران در روز 12 بهمن 57 خطاب به ملت ایران فرمودند: «شما را به مقام انسانیت می رسانیم ...» منظورشان چه بوده است؟"

 

توضیح عکس بالا: (منبع)

این پرنده‌ی نادر و کمیاب، "کورکور بال سیاه" است. امسال نیز برای سومین سال پی‌درپی، این پرندگان به قم آمده‌اند تا زمستان‌ را به‌سلامت به بهار برسانند.

 

 

فقط یادآوری مهم:

شش ماه پیش در اولین پست مدرسه‌ی فکرت نوشته بودم:

"تمام مسئولیت های قانونی و اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی ست که آن را در مدرسۀفکرت بارگذاری کرده است."

امید است هر کس متنی می‌نویسد و این مدرسه پست می‌کند، این بار حقوقی را مد نظر خود داشته باشد.

 


رهبر انقلاب
قسمت نهم
به‌نام‌ خدا. سلام. تمام انقلاب‌ها رهبر یا رهبران دارد؛ زیرا یکی از ارکان انقلاب، وجود رهبر و پیشوا در تهییج، بسیج اجتماعی و هدایت نهضت است. انقلاب ایران نیز رهبر داشت، رهبری مذهبی، سیاسی و کاریزماتیک. یعنی امام خمینی که هم رهبر انقلاب بود و هم مرجع شیعیان.


امام ویژگی‌هایی داشتند که ایشان را در میان تمامی رهبران انقلابات جهان، برجسته‌تر ساخت. که من به چندنمونه اشاره و بسنده می‌کنم:


۱. وجه مذهبی و فلسفی و عرفانی غلیظی داشتند. مثلاً هم در سال‌های ۴۲ تا ۴۳ در حوزه‌ی قم، فقه و فلسفه و عرفان می‌گفتند و هم در ایام تبعید در نجف، "حکومت اسلامی" تدریس کردند که مبانی نظریه "ولایت فقیه" بود.


۲. وجه مردمی شدیدی داشتند. در هر مرحله از گام‌های اساسی انقلاب، با مردم پیش می‌رفتند. میان ایشان و مردم یک نوع رابطه‌ی عشق و اطاعت برقرار بود.


۳. وجه اقتدار فوق‌العاده‌ای داشتند. اگر هر تصمیمی را اعلان عمومی می‌کردند، مردم در آن تردیدی نمی‌کردند و عمل به فرامین و سخنان ایشان را عمل به امر خدا می‌دانستند. کمتر رهبری در جهان دارای چنین وجهی بوده‌است و یا اصلاً نبوده‌است.


۴. وجه قانون‌سازی و ساختار‌پذیری داشتند. خود در تدوین قانون اساسی شرکت نجستند و دخالت نکردند، و آن را خبرگان منتخب مردم واگذار کردند و به رأی عمومی گذاشتند. حتی "نظام جایگزین" را نیز به رفراندم گذاشتند و تا پایان عمرشان در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، بر برگزاری انواع انتخابات مجلس، خبرگان رهبری، ریاست جمهوری تأکید کردند. و در جنگ تحمیلی نیز، نظر کارشناسان دفاع مقدس را استماع می‌کردند و به آن به دیده‌ی خردجمعی نگاه می‌کردند. حتی مرحوم بازرگان را هم که منصوب کرده‌بودند، نامش را "دولت موقت" نهادند، تا تمام امور سیاست را به رأی مردم و انتخابات و ساختارهای قانونی بسپارند.


۵. در برابر جریان‌های تروریست، تجزیه‌طلب، سرسپردگان شوروی، تحجّر و واپس‌گرایی، انجمن‌حجتیه و شاه‌پرستان ذرّه‌ای تردید به‌خود راه نمی‌دادند و در برابر هر اقدام‌شان، مقابله‌ی قاطع می‌کردند.


۶. وجه زجرکشیدگی، تبعید، رنج و سختی‌‌ها داشتند. از سال ۴۲ و ۴۳ دوبار توسط شاه دستگیر شدند، در حصر قیطریه قرار گرفتند و سپس تبعید به ترکیه و زندگی بسیارسخت در نجف اشرف؛ که هم باید با شاه مبارزه می‌کردند و هم با خشک‌مقدسان حوزه‌ها و هم تلاش مدبرانه در درهم شکستن تزهای سیاسی استعماری.


۷. از آنجا که امام خمینی معصوم نبودند، خودشان گفتند در برخی امور اشتباه کردند. و اگر این را هم نمی‌گفتند، ما شیعیان فقط معصومان _علیهم السلام_ را بری از اشتباه و خطا می‌دانیم.

 

بنابراین؛ من معتقدم اندیشه‌ها و عملکرد امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ با شیوه‌ی عالمانه و خالی از بُغض و کینه‌ورزی و از سر انصاف و توان علمی و با پرهیز از هرگونه تحریف و گزیده‌گرایی دلخواهانه، می‌تواند در ترازوی نقد و بررسی در مجامع تخصصی قرار گیرد. زیرا شیعه _منهای معصومان (ع)_ بر تن هیچ‌کس جامه‌ی عصمت نمی‌پوشاند، اما در همه حفظ حرمت و پاسداشت شأن عالمان بزرگ و باورَع و مرجع را لازم و از اساس اخلاق و انسانیت می‌داند.


درباره‌ی امام خمینی _که هم مرجع من بود و هم امام من_ می‌توانم از حافظه و اندوخته‌هایم آنقدرها بنویسم که از چندجلد کتاب هم بگذرد، اما اینجا بنا بر فشرده‌نویسی‌ست و بس.
۱۰ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۱۰۹ : این پرسش جناب شیخ عسکر رمضانی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

«جهان چگونه بوجود آمده؟»

 

پاسخ:


شما جناب جوادی ابیات حافظ را بر حسب کدام منبع نقل می‌کنی؟
اصل بیت این است که با وجه نوشتاری شما در لفظ "من" و ضمیر "میم" متفاوت است:

جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید


روحانی انقلاب

قسمت دهم

به‌نام‌ خدا. سلام. برای جاانداختن این قسمت، باید بپرسم روحانی انقلاب کی بود؟ و روحانی انقلاب کی هست؟

 

۱. روحانی انقلاب کسی بود که در عصر بروجردی _مرجع عام شیعیان_ کم‌کم "حاج‌آقا روح‌الله" را کشف کرد، به‌دورش حلقه زد، پای درس و بحثش بی‌هیچ ترسی نشست و آموخت. آن‌گاه این حلقه‌ی دور "حاج آقا روح‌الله" آرام‌آرام وسیع‌تر، عمیق‌تر و تشنه‌تر شد و با درگذشت آیةالله العظمی بروجردی در ۱۰ فروردین ۱۳۴۰، با وجود علمای برجسته‌ی دیگر، به مرجعیت "آقای خمینی" ایمان آورد و از ایشان به عنوان رهبر نهضت علیه‌ی شاه، تبعیت تامّ نمود و راه، و افکار او را با پذیرفتن خطیرترین گام سیاسی و تحمّل انواع شکنجه‌ها، زندان‌ها، زندگی مخفی و دربه‌دری‌ها و تبعیدها و هجرت‌ها، بر سطوحی مخفی از جامعه‌ و نیروهای ضدرژیم گستراند و در نهایت با الهام از آموزها، نوارها و پیام‌های آن بزرگمرد تبعیدی نجف اشرف، در پدیدارکردنِ دهه‌ی فجر و واژگونی سلطت موروثی ۵۷ ساله‌ی دو پهلوی، نقش روشنگرانه، واسط، سفیر امام خمینی و صَفیر (=بانگ) آگاهی و رهایی داشت.

 

۲. اما روحانی انقلاب کی هست؟ حالا روحانی انقلاب از نظر من، کسی هست که دست‌کم با این ویژگی‌ها او را می‌شناسم:

 

جوزده نباشد. حکومت‌زده نباشد. روزی‌خور نظام نباشد. طلبه‌ی دین و آگاهی‌بخشی باشد نه توجیه‌گر قدرت. حق‌جو و حق‌گو باشد. نگذارد هیچ قدرت و قدرتمندی، فهم دینی و فقهی او را جهت دهد. آرمان اولیه‌ی انقلاب را خواهان باشد. پس از مدتی درس‌آموختن، فقط در قم و مشهد و نجف نماند، بلکه به فرمان آیه‌ی نفْر (=به سکون فاء) قرآن به میان مردم کوچ کند و با آنان زندگی کند و به آنان دین بیاموزاند. نگذارد هیچ‌کس، انقلاب را مانند موم در دستان خود هرطور که خواست شکل دهد. بر جناح‌ها اِشراف داشته باشد، نه با دلسپردگی و وابستگی هورا بکشد و هلهله کند. رهبری را مدد برساند؛ چه در بسط افکار و اندیشه‌ها و چه در انتقال انتقادها و اِشکال‌ها. مردم‌ را در هیچ زمانه‌ای تنها نگذارد. از قم و مشهد و نجف به هر کجای کشور و حکومت پاگذاشته و در آنجا مقیم شده، پایبند زیّ طلبگی باشد و هرگز ترس و جُبْن را، چه در نهاد خود و چه در آن نهاد که هست، نهادینه نکند. نصیحت‌گر قدرت و حکومت باشد، نه فقط پیرو و دچار لُکنت و پیچش. در همه حال اَضعَف مردم را یار باشد و در برابر ستم بایستد و زندگی بی‌آلایش و غیراشرافی داشته باشد. و خصائص و ویژگی‌های دیگر که به‌نظر من ساده‌زیستی و مانند شهید مدرّس‌ زندگی کردن در اوج آن است.

 

در پایان گواهی می‌دهم چنین روحانیانی هنوز زیاد داریم که گمنام‌اند و هرکجا می‌روند هم از آگاهی‌رسانی واهمه ندارند و هم طعنه‌ها، تهمت‌ها و هزاران‌هزار حملات سازمان‌یافته به سازمان روحانیت را با حوصله و تحمل صدها غُصّه، ادراک می‌کنند و صبوری و سعه‌ی صدر می‌ورزند.

۱۱ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

@
سلام جناب جوادی‌نسب
من در اینجا اگر اجازه بفرمایی یک نکته را کلی بیان کنم. خطاب من نه شما هستید و نه هیچ‌ همکلاسی.

هرسه که بیان کردی در امام خمینی جمع است. البته روشن سازم یکی از اشتباهات پاره‌ای از شهروندان، این است که گمان می‌کنند امام خمینی در آن‌همه سختی‌های انقلاب و بحران‌ها و تدبیر دفع جنگ و هزاران توطئه‌، اصلا‌ً نباید اشتباهی می‌داشت. این نگرش از بیخ و بُن اشتبا‌ه‌ است.

 

ایشان به عنوان رهبر نظام و حاکم سیاسی، آنچه فهم فقهی و تشخیص سیاسی و جایگاه قانونی و شرعی رهبری برایش اقتضا داشت، عمل می‌کردند. این‌که آن سیاست در ظرف زمانی‌اش اشتباه بوده یا نه، امری تخصصی‌ست که می‌توان با رعایت شئون و اخلاق نقد، بر آن، در مجامع تخصصی اقدام کرد. به‌دور از هرگونه تهمت و بُهتان.

 

پاسخ:


البته نقل سخن شما سیدعلی اصغر، از امام حسین (ع) در این پست، نادرست نوشته شد. اصل سخن این است:

 وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى»، من برای طلب اصلاح در امت جدم خروج کردم،...

یعنی اصلاح در امت جدّ است، نه دین. که پاره‌ای از امت توسط حاکمان بداندیش و بدکردار، به قهقهراء برده شده بودند. بگذرم فقط خواستم نقل قول را کامل کرده‌باشم. پوزش.

 

پاسخم به بحث ۱۰۹

به نام خدا. سلام. سپاس از جناب شیخ‌عسکر. پرسش آسانی‌ نیست. در تخصص ما هم نیست. اما چون به قرآن ایمان داریم، آنچه وحی بر ما می‌آموزاند این است که حضرت آفریدگار که قدرت "باری" (=یعنی ایجاد و آفرینش و پدیدآورندگی) دارد، جهان را آفرید.

 

در آیه‌ی ۲ انبیا، چگونگی شکل‌گیری و نظم‌پذیری جهان از طریق قدرت الهی و با "رَتق" و "فَتق" یعنی پیوستگى و جدایى آسمان‌ها و زمین رخ داده‌است. که من این مسأله‌ی مهم رتق و فتق را از تفسیرهای مفسران مطالعه کرده‌ام و هم‌اینک خلاصه‌نگاری نموده‌ام_ می‌آورم:

 

۱. برخی از مفسران معتقدند: "به هم پیوستگى آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمى از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونى و حرکت، تدریجاً تجزیه شد و کواکب و ستاره‌ها از جمله منظومه شمسى و کره زمین بوجود آمد و بازهم جهان در حال گسترش است."

 

۲. اما علامه طباطبایی بر این نظر است که: "منظور از پیوستگى، یکنواخت بودن مواد جهان است به طورى که همه درهم فرورفته بود و به صورت ماده واحدى خودنمایى می‌کرد امّا با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند و ترکیبات جدید پیدا کردند و انواع مختلف گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر در آسمان و زمین ظاهر شدند. «المیزان، ج 14، ص 278- 279» (منبع) پوزش جناب شیخ عسکر؛ که توان من در جواب به این پرسش سخت، بسیار بسیار اندک بود و حتی در حدّ ذرّه‌ی خردَل هم نبود.

 

پاسخ:

سلام جناب عیسی آهنگر. فقط از سر صداقت و دوستانه بگویم با شما در باره‌ی آن دو دیکتاتور فاسد پهلوی، زاویه‌ی فکری دارم.

 

پاسخ:


سلام جناب جلیل قربانی
۱. این‌که احمد زیدآبادی هم به‌عنوان یک شهروند ایرانی می‌تواند، تحلیل ارائه کند، حق اوست.
۲. این‌که شما آن تحلیل را بازتاب دهی، هم حق شماست.
۳. اما آقای زیدآبادی با اتهام انقلاب به "بنیادگرایی" و نیز با برداشت ناروا در بازماندگی انقلاب از بازتولید اخلاقیات اجتماعی، سخن ناصوابی را بیان کرد که به‌ نظرم نباید در برابر چنین القائات غلط، دست روی دست ‌گذاشت.

تحلیل ایشان از علت انقلاب نیز پیچیده‌شده به نوعی نفرت فکری نسبت به روحانیت مبارز و وارسته است.

 


براندازان انقلاب
قسمت یازدهم
به‌نام‌ خدا. سلام. از فردای پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷، جریان نامنسجم و فاقد تشکیلاتی شکل گرفت که انقلابیون، آنان را "ضد انقلاب" می‌نامیدند. آنان وفاداران به شاه بودند که خیال می‌کردند، شاه برمی‌گردد و قدرت را قبضه می‌کند. اما کم‌کم ناامید شدند و در بیرون از مرزها، تشکیلات نیم‌بند سلطنت‌طلبان را شکل دادند و هنوز که هنوز است بخشی از آن‌ها در خیال خام خود باقی مانده‌اند و در بوق می‌دمند که به‌زودی پسر شاه، جانشین پدر می‌شود.


علاوه بر جریان "ضد انقلاب" که منحصر در شاه‌پرستان بود، بعدها در سال‌های اولیه خصوصاً سال شصت، برخی از احزاب و گروه‌ها نیز _که خود در انقلاب علیه‌ی شاه نقش داشتند_ به دلیل تعارضات درونی و تخاصمات بیرونی، به رویارویی نظری، تبلیغی و در ادامه قیام مسلحانه با انقلاب پرداختند.


در این‌جا مجال تحلیل آن دگردیسی‌ها و رویارویی‌ها نیست، بنابراین، به‌فشردگی می‌گویم که از آن زمان که این گروه‌ها به رُخ انقلاب و مؤثرترین چهره‌های انقلاب چنگ و تیغ انداختند و به سمت برگرفتن سلاح و نبرد شهری و نیز ترور خیز برداشتند، دایره‌ی "ضد انقلاب" وسیع‌تر شد و شامل چندین گروه و سازمان‌ گردید:


ازجمله: حزب خلق مسلمان، فُرقان، جناح اقلیت سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق (که امام خمینی نام "منافقین" بر روی آنان نهاد)، حزب دموکرات کردستان، حزب کومله، پیکار، رزگاری، حزب توده، و چند جریان گریز از مرکز در خوزستان و استان‌های مرزی.


کمی از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد، هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه‌ی تهران خطبه‌ای بسیار تند و بودار علیه‌ی جناح چپ خواند و در آن نماز گفت من بوی سال شصت به مشامم می‌رسد. و جناح چپ را رسماً تهدید کرد نگذارید هزار مسجد کشور را علیه‌ی شما بسیج کنیم.


از این‌جا به بعد بود که دایره‌ی "ضد انقلاب" را به دایره‌ی "براندازان" پیوند زدند. و کم‌کم به جناح چپ، به دیده‌ی تردید و با نگاه امنیتی نگریسته شد. هرچند ریشه‌ی اصلی آن، از انتخابات مجلس چهارم آبشخور داشت؛ که بخش وسیعی از جناح چپ را _که به دور مجمع روحانیون مبارز حلقه زده‌ بودند_ با ابزار نظارت استصوابی و با حربه‌ی "چوب لای چرخ دولت می‌گذارند" رد صلاحیت کردند و کشور به قطب‌بندی و رویارویی خطرناک چپ و راست که در افّواه عمومی به "یونی_ یتی" مشهور شده‌بود، اسیر و در بند شد.


و این دایره‌ی تازه، در بحران ۸۸ به اوج و کُمای مطلق رسید. که هنوز نیز در قالب "فتنه" از آن به عنوان خط قرمز یاد می‌شود که هیچ‌کس از دست‌اندکاران نظام نباید این مرزبندی ترسیمی را نادیده بگیرد.
این مبحث بسی فراخ است که باید فراغ یافت و گفت، که این‌جا جای تفصیل و درازنویسی نیست.
۱۲ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

دربارۀ مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج آقا آفاقی

سلام بر فرزندان بیت مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج آقا آفاقی در این مدرسه‌ی فکرت: جنابان: حجةالاسلام شیخ جواد آفاقی، موسی آقاقی، صدرالدین آفاقی، عبدالرحیم آفاقی، عبدالکریم آفاقی و خواهرگرامی‌شان ریحانه آفاقی. یاد آن روحانی انقلابی، مردمی، روشن‌ضمیر، ساده‌زیست، شجاع، خَدوم و ذاکر بزرگ اهل‌بیت (ع) همآره، یاد باد. داراب‌کلا به‌گمانم کمتر خانه‌ای باشد که حاج آقا آفاقی آنجا منبر نرفته باشد. آن روحانی محبوب مردمی هم سر در درس و بحث و کتاب داشت و هم دست بر سنگ‌فرش کوچه‌های محل. هم در بیان تاریخ اسلام و نشر معارف دینی دل در گرو ایمان داشت و هم رسیدگی به مشکلات مردم و دلسوزی به حال تهیدستان.

 

ما در منزل‌مان او را به زبان صمیمی مادرمان مرحومه زهرا آفاقی: "شِخ احمد عمو" صدا می‌کردیم. در دیدارهایی که خانوادگی با آن روحانی باسواد در اتاق مطالعه‌اش _که دفتر کارش نیز بود و یکی از اتاق‌های انقلاب_ بارها و بارها داشتیم، تا ساعاتی، از نقل خاطرات و نکته‌هایی که می‌گفتند، لذت بر وجودمان وارد می‌شد. روح‌شان شاد و بر همسر مهربان‌شان از همین‌جا سلام می‌کنم و آرزوی سلامتی روزافزون دارم.

 

پاسخ:
سلام داش حمید
یادآوری قشنگی بود. بلی؛ لحن و به قول داراب‌کلایی‌ها "تِلنگه"ی دلنشینی داشت. در ذکر مصیبت، دو فراز داشت، اگر وارد فراز دوم لحن می‌شد، بی‌نهایت جالب‌تر می‌شد. همه از او خاطره‌های خوبی داریم. حتی دیدم برخی همکلاسی‌ها در پست‌های بالا، بیان داشتند حتی دین، ایمان و داشته‌های مذهبی‌شان از او بود.

سالروز وفات آن روحانی وارسته و انقلابی، گرامی.

 


درباره نواب صفوی:

عصر دیروز پنج‌شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، برای ادای احترام به وادی‌السلام قم (واقع در بخش شمالی شهر قم) رفتم و بر سر قبر شهید حجةالاسلام سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی حاضر شدم.

 

چون اخیراً در همین مدرسه‌ی فکرت، بر سر شیوه‌ی مبارزاتی آن روحانی مبارز، بحث و تبادل نظر شکل گرفته بود و من البته در آن به‌عمد ورود نکرده‌ بودم، اینک سهم خودم را در ادای احترام به آن روحانی وارسته و به‌خدا پیوسته به‌جا آوردم.

 

نکته: هر کس می‌خواهد افکار و رفتار سیاسی شهید نواب را تحلیل کند، باید خود را به همان دهه‌ی پر فراز و نشیب سی، پرواز دهد، سپس از روی انصاف و منطق نظر دهد. البته از نظر من داوری درباره‌ی افکار با حکم‌دادن درباره‌ی افراد، پیش‌زمینه‌ی مطالعاتی و احاطه بر موضوع و زمانه نیاز دارد.

 

بحث ۱۱۰ : این پرسش جناب مهدی عرب خزائلی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

«چرا ما در مدارس ایران باید از چند کتاب  عربی استفاده کنیم در حالیکه در هیچ یک از کشورهای عربی زبان فارسی تدریس نمی شود. و زبان عربی چه کاربردی در زندگی روزمره ما دارد؟»

 

پاسخم به بحث ۱۱۰
به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب عرب‌خزائلی. پاسخ من این است:
۱. از آن‌جا که وحی، به "زبان قرآن" فرو فرستاده شده‌است و زبان عربی، نزدیک‌ترین زبان به زبان قرآن است، پس ما مسلمانان باید برای فهم قرآن زبان عربی بیاموزیم.


۲. نماز به زبان قرآن و عربی‌ست. و ادعیه‌ی اصیل مسلمانان و شیعیان و نیز زبان امامان شیعه (ع) و نهج‌البلاغه به زبان عربی‌ست، بنابراین ما باید آن را بیاموزیم.


۳. فیلسوفان ایران فلسفه را به زبان عربی نوشته‌اند. چون زبان فارسی با آن‌که در همه‌ی زمینه‌ها زبانی بسیار باظرفیت و رسا و شیرین است، اما در زمینه‌ی فلسفه، فیلسوفان نمی‌تواند با گزاره‌های فارسی بیان فلسفی را برسانند. فقط حکیم سهروردی در قرن چهار فلسفه را به زبان فارسی نوشت که نقل است بسیار سخت بود بر وی.


۴. زبان‌دانی، به رازدانی منجر می‌شود. پس عربی‌دانستن، هم ما را در فارسی پربار می‌کند و هم در فهم دین. اگر کسی عربی بلد نباشد، در فهم دین دچار مشکل می‌شود. زیرا منابع اصلی اسلام عربی و قرآن است.


۵. در جهان نیز زبان‌دانی مرسوم است. مثلاً رئیس سازمان ملل باید فرانسوی مسلط باشد. و یا بسیاری از اسناد بین‌الملی به اجبار باید به زبان انگلیسی تهیه شود.


 

پاسخم به جناب جلیل قربانی

سلام

ابتدا سپاس بابت خواندن متن و افزودن نظرت. سپس بگویم اگر دقت کرده‌ باشید، من در صدر متن گفتم فقط به شاه‌پرستان و سلطنت‌طلبان ضدانقلاب اطلاق می‌شد. اما کم‌کم این اِسناد و نام‌گذاری در سال‌های بعد گسترده شد.

 

در مورد بند ۵ شما، باید بگویم شیعیان نیز صحابه را در نظر دارند، اما برخی از صحابی، معلوم شد که بعد از دوران پیامبر (ص) چه کردند! مثلاً آن سومی، ابوذر را به صحرای ربذه تبعید کرد. آن دومی، شورای انحصاری تشکیل داد. آن اولی در سقیفه‌ی بنی‌ساعده چگونه از سوی اعیان حمایت شد و...


در بند ۲، شما  تمام تاریخ را باید در نظر بگیری. مثلاً آیا کسی که به قانون اساسی رأی نداده بود، می‌توانست نامزد ریاست جمهوری شود؟ ولی وقتی رد صلاحیت شد، شروع کرد به رفتار "بچه‌گانه" و به‌دور از مدنیت و .... و نهایتاً هم دسته‌جمعی شدند سرباز کوچولوی صدام حسین. بگذرم.


از شما می‌پرسم:
شما آن جریانی که ترکمن‌صحرای گرگان را می‌خواست به‌خاک شوروی ضمیمه کند و ایالت خودمختار بسازد، حقانیت می‌دهی؟

من هم معتقدم می‌توانست مدارای سیاسی بیشتری می‌شد، ولی رفتاری لج‌بازانه‌ی رهبران برخی گروه‌ها، فضا را تند کرد.

 


قانون اساسی هرچه بود، یک میثاق حقوقی بود. با رفراندم به تصویب ملت رسیده بود. خُب؛ در هر کشوری اگر کسی به قول اصحاب قرارداد اجتماعی (روسو، لاک، مونتسکیو) به قرارداد اجتماعی آن سرزمین، پایبند نباشد، نمی‌توان به آنان قدرت را سپرد. که جناب‌عالی خود بهتر از من واقف‌اید. تعبیر غنائم برای "قانون اساسی" تعبیری ناقص و نادرست است. قانون اساسی در ظرف زمانی خود، معیار و محک انتقال قدرت و سیاست‌ورزی بر مبنای آن بود. این‌که بندهایی از قانون اساسی ایراد دارد، نمی‌تواند مستمسکی برای قیام مسلحانه باشد. کاش آنان هر کدام یک فرخ نگهدار بودند که عقل سیاسی را بر عقل ابزاری ترجیح می‌داد. بازم بگذرم.

 

پاسخ:
سلام جناب عیسی آهنگر. آن زمان بدعت محسوب نمی‌شد. خود موسوی خوئینی از اعضای اصلی تعیین صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری بود. که یک شرط مهم نامزدها این بود، داوطلب باید به قانون اساسی رأی داده‌ باشد. چون سرکرده‌ی آن جریان، علناً گفته بود به قانون اساسی رأی نمی‌دهیم، آن سندی آشکار، برای ردش شد. یعنی آن فرد رفتار کودکانه  می‌کرد و سازمان زیر مجموعه‌اش را به قهقهرا برد، تا رسید جایی که سرباز کوچولوی صدام شدند. بازم بگذرم.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۲۳

مدرسه فکرت ۲۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و سوم

 

استان خیال (۱)

به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.

 

بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی‌ سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

 «در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۵

به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:

 

۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ می‌گویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیت‌شناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمی‌گردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، می‌توان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسی‌ست، از آن چشم‌پوشی و به پاسخ کوتاه بسنده می‌کنم.

 

۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در باره‌ی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشته‌ام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دست‌کم در چهار جهت درست‌کار نمی‌دانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.

 

۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ می‌گویم: بلی؛ لزوم داشت. نه این‌که الان لزوم‌تراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:

کمونیست‌های پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملی‌گراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی  و مهدی بازرگان. مجاهدین خلق‌های اولیه‌ی مذهبی چون محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنه‌ای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلام‌گرایان.

 

پاسخ:

سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاری‌ست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که می‌نویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف می‌کنند، پس باید حقوق متقابل نویسنده‌ها و خواننده‌های مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و سوم

 

استان خیال (۱)

به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.

 

بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی‌ سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

 «در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۵

به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:

 

۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ می‌گویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیت‌شناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمی‌گردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، می‌توان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسی‌ست، از آن چشم‌پوشی و به پاسخ کوتاه بسنده می‌کنم.

 

۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در باره‌ی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشته‌ام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دست‌کم در چهار جهت درست‌کار نمی‌دانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.

 

۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ می‌گویم: بلی؛ لزوم داشت. نه این‌که الان لزوم‌تراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:

کمونیست‌های پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملی‌گراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی  و مهدی بازرگان. مجاهدین خلق‌های اولیه‌ی مذهبی چون محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنه‌ای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلام‌گرایان.

 

پاسخ:

سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاری‌ست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که می‌نویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف می‌کنند، پس باید حقوق متقابل نویسنده‌ها و خواننده‌های مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓

از شما شیخ عسکر هم ممنونم که در این محیط، قلم می‌زنی. مدیر هم تا جایی که تشخیص دهد، نوشتن نافع از ننوشتن است، می‌نویسد. و من سعی کرده‌ام هرجا بلد بودم، بنویسم. ممنونم.

 

نکته ها: در دهه‌ی شصت دکتر سروش، از میراث‌خوران انقلاب بود. البته من سهم ایشان را در تحولات فکری دهه‌ی هفتاد نادیده نمی‌گیرم. و این گونه حرف‌های احساسی و عُقده‌گشایانه‌ی وی را در کنار آثار گرانسنگ او نمی‌گذارم. با این دیدگاه غلط ایشان به‌تمامه مخالفم. گویی دکتر عبدالکریم سروش هم! نیازمند تست تیروئید! شد به استناد نوشداروی نُه شما. تا از عصبیت و عصبانیت خارج گردد و دوباره شُسته‌گویی پیشه کند.

 

پاسخ:


سلام جناب جوادی‌نسب. در راستای کُد سخن شما بگویم در ایتالیا هنوز مردم وقتی بنزین به باک خودروهاشان می‌زنند، هزینه جنگ ایتالیا با اتیوپی در دوره‌ی موسولینی را می‌پردازند و آن هزینه‌ی جنگی هنوز مستهلک نشد و از جیب مالیاتی ملت پرداخت می‌شود.


زندان انقلاب
قسمت چهارم
به‌نام‌خدا. سلام. من در این قضیه، اندیشه‌ام را می‌گویم، و رسیدن تامّ و تمام به آن را، در آرزو باقی می‌گذارم. من به یوتوپیا (=آرمان‌شهر) و مدینه فاضله‌ی افلاطونی هیچ باور ندارم. وقتی امام علی (ع) بر برادرش عقیل _به‌علت چشمداشت و سهم‌خواهی از بیت‌المال_ آهن‌گداخته نزدیک می‌کنند، کمیل، این یار فکر و ذکر خود را _به‌دلیل ضعف مدیریت_ بی هیچ رودربایستی‌یی، توبیخ می‌نمایند و می‌گویند تو فقط به‌درد دعاخواندن می‌خوری! که دعای کمیل را به او تعلیم داده‌ بودند و نیز استاندارش را به دلیل شرکتش در مهمانی اَشراف، با تمام قاطعیت عزل می‌کنند، و در برابر سه دسته توطئه‌گر و جنگ‌طلب می‌ایستند و مجبور به دفاع و دفن آشوب‌ها می‌شوند؛

 

همه‌وهمه معنایش این است از طریق حکومت‌، نمی‌توان به آرمان‌شهر دلخواه نائل شد و جامعه‌ای خالی از عیب و اِعوجاج آراست. کژاندیشان کار را به‌جایی رساندند که امام (ع) _آن حاکم عادل بی‌همتا را_ در محراب کوفه، ترور و به‌شهادت می‌رسانند.


با این پیش‌زمینه، در این قسمت، به زندان می‌روم تا بگویم زندان انقلاب چیست؟


من سال ۱۳۸۳ سه‌بار به اتفاق اعضای خانواده‌ام و پاره‌ای از دوستانم رفتم با چشمانم دیدم که شکنجه‌گاه ضدخرابکاری شاه، در پشت میدان توپخانه، تا چه‌اندازه مَخوف و هولناک بوده، که دوره‌ی خاتمی_یونسی، موزه‌ی عبرت شده.


بازداشتگاه سوله‌ای بدساختِ جنوب غرب تهران، مشهور به کهریزک را نیز همه شنیده‌ایم که آن دادستان جوان منصوب سیدمحمود شاهرودی _که اخیراً درگذشت_ چه فاجعه‌ایی در تیر ۸۸ بار آورده بود که حتی فریاد رهبری را برانگیخته‌ بود.


اگر بگوییم انقلاب، نباید زندان داشته باشد، همان یوتوپیا می‌شود که خیالی بیش نیست. اساساً همه‌ی دولت‌ها در جهان زندان دارند، اما انقلاب ما می‌تواند زندانش، سالم، محیط ندامت، مبتنی بر حقوق انسان، اصول شهروندی و بر موازین شرع مقدس دینی باشد. این‌که نباید زندان داشت، به‌نظرم بسیار ایدئالیستی‌ست، که با واقعیات جوامع انسانی و بروز دائمی جُرم و جنایت تطبیق نمی‌کند.


اما زندان انقلاب _به دلیل این‌که انقلابی برآمده از فریاد ملت علیه‌ی جهل، استبداد، ستم و فساد بوده‌است_ باید زندان هیچ اندیشه، اندیشمندان، صاحبان عقیده و مرام نباشد.


زندان انقلاب، باید جایی قانون‌مدار با زندان‌بانانی قانون‌گرا، آموزش‌دیده و تحت نظارت دیدبانان عادل و باانصاف، برای گذرانِ تاوانِ کسانی باشد که:


به روی انسان آتش گشودند، بیت‌المال را با رانت و ساخت‌وپاخت به جیب زدند، زندگی اَمن مردم را تنگ کردند، در مقام و پُست حکومتی بر مردم ستم، اجحاف و اربابی کردند، دست به اسلحه برای ارهاب و ارعاب بردند، راهِ آزاد و آگاهانه‌ را بر شهروند سدّ ساختند، از خطِ قانون تخطّی کردند، با دشمن علیه‌ی منافع ملی و امنیت عمومی همدست شدند، با شکایات شهروندان، در دادگاه عدل و با آزادی دفاع و حق وکیل داشتن و حضور هیأت منصفه‌ی واقعی، محکوم شدند. و نیز، زندان جایی برای تبهکاران و قدّاره‌کشان است و جای آنها که حق و حقوق افراد جامعه را پایمال می‌کنند.

 

 

گرچه معتقدم، نباید برای هر جُرم و بِزه‌ای، مکافات زندان را در نظر گرفت. اگر زندان ضروری‌ست _که لاجِرَم هست_ باید درازدستان را به زندان بُرد؛ همآنان که دست‌درازی می‌کنند در غارت و فساد و اختلاس و انباشت.
۵ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

یک نقد دوستانه

در یکی از پست‌های امروز صبح جناب محمدحسین آهنگر، این‌گونه ادعا شده که "...همه به جز اندکی از انقلاب کردن خود پشیمانند"

 

این گزاره، علاوه بر آن‌که بشدّت احساسی و ذهنی‌ست، غیرعلمی نیز هست. چرا؟ چون‌که دو قید "همه" و "اندکی" هر دو از قیدهای کمّی‌اند. و کمیت نیازمند تحقیقات میدانی و آمار علمی‌ست. که گمان ندارم، این تحقیق و آمارگیری از انقلاب‌کنندگان سال ۵۷، انجام گرفته باشد.

 

نکته: بهتر است بر اساس هوای دلخواه خود و آرزوهای "ای‌کاش" خود، گزاره نگذاریم و شأن علم را شایسته بداریم.

 

زنگ شعر:
 

آبنوسم در بُن دریا نشینم با صدف
خَس نیَم تا بر سر آیم، کف بوَد همتای من

خاقانی

توضیح: در برخی منابع به‌جای بُن دریا، کفِ دریا آمده است. یعنی بستر دریا. آبنوس هم، درختی‌ست با چوب سیاه و سخت و سفت.

 

نکته ها: و خِرخِری کسی گرفته شود، یا گیرانده گردد! خفقان پدید می‌آید و احتقان که از عصبانیت هم هولناک‌تره! و با هیچ شربت‌مَربتی هم گلو! صاف نمی‌شه! مگه می‌شه؟ مگر با گلوله! متن نقلی از واژه‌یاب: "تیروئید: غده‌ای درون‌ریز در گردن و جلوِ حنجره، تقریباً به شکل H، و به وزن ۲۵ تا ۳۰ گرم که هورمونی به نام تیروکسین را برای تنظیم سوخت‌وساز بدن می‌سازد."

 


قبر انقلاب
قسمت پنجم
به‌ نام‌ خدا. سلام. دست‌کم دو دسته دارند قبر انقلاب را می‌کَنند: براندازان و میراث‌خواران. دسته‌ی نخست در صدد است که با بیل و پیل! بکَند، دسته‌ی دوم با جیب و زیپ (=zip).


ابتدا بگویم حکومت‌ها هم، همانند انسان‌ها و حیوان‌ها، سنّ و سال دارند. چنان‌چه سامانیان تمام شدند، ساسانیان نیست شدند، سلجوقیان برافکنده شدند و صفویان و قاجاریان، دودمان‌شان دود شد و آن دو آلاشتی هم اولی توسط انگلیس آش و لاش شد و دومی توسط ملت، فراری و واژگون.

 

باید همیشه یاد آوریم تداول ایام در قرآن را. اما می‌توان حکومت‌ها را اکسیر جوانی و معجون خوراند و از تئوری "کهولت" کاست. و نیز از مرض فساد شفا داد و گذاشت بیشتر و بیشتر بقا کند و در تنازع بقا، ور نیفتد. البته اگر وِرّ و وِرّ سامان و اصولش تفسیر به رأی نشود و دایره‌ی آن تنگ و لولای آن لنگ نگردد.


اما سخن من در قبر انقلاب:


آن دو دسته که گفتم، دسته‌ی براندازان در بیشینه‌ی تلاش‌شان هم، دست‌کم به پنج دلیل نمی‌توانند قبر انقلاب را حَفر کنند و انقلاب را دفن:


۱. چون تئوری آلترناتیو (=جایگزین) ندارند.


۲. چون لیدر (=رهبر) مقتدر و پیشوایی کاریزماتیک (= شخصیت بانفوذ و جذّاب) ندارند.


۳. چون توان بسیج‌گر اجتماعی ندارند.


۴. چون دستان آلوده به خون، ترور و وابستگی مالی (=دریوزگی) به دولت‌های منفور دارند. و در میان مردم ایران، هیچ وجاهت، پرستیژ و پرنسیب مشروع و مقبول ندارند.


۵. چون قدرت جرقه‌افکنی و اتصال آن به اشتعال را ندارند. چون هر انقلاب، با یک جرقه‌ آغاز می‌گردد و آن‌گاه باید آن را به اشتعال رساند.


علاوه بر پنج دلیل، یک مانع بزرگ هم وجود دارد، اِشراف اطلاعاتی سپاه بر تمام سامانه‌‌ها، شاخک‌ها و سرپل‌ها. و حتی وجود نفوذ در مدار آن‌ها و بهره‌گیری دائمی از تئوری دوبل در احاطه و ضربه‌‌ی درجا در نقطه‌ی جوش.
 

از نظر من قبر انقلاب را میراث‌خواران مشغول کندن‌ هستند. همآنان که بین خود قدرت و ثروت را مانند "دستنبوه‌ی خوشبو" و "گُوه‌ی شکاف" دست‌به‌دست می‌کنند و الیگارشی تشکیل داد‌ه‌اند. که امید است پیش از حفر و دفن، خودشان توسط دادگری عدالت، بانگ آزادی، گستره‌ی حاکمیت مردمی، آشتی ملی و در یک کلمه اقتدای همه به قانون اساسیِ بدونِ تنازُل (=نچربیدن هیچ اصل بر اصل دیگر) مدفون گردند. بیش از این، پیش برم می‌شود سیاسی‌میاسی، که من این را هیچ بلد نیستم.
۶ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۱۰۶ : این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

از نظر شما مهاجرت معکوس در ایران و در محلی که در آن زند‌گی می‌کنید، چگونه است؟

 

 

نکته ها:

یک نکته درباره‌ی چرچیل بگم:

من از دکتر سریع‌القلم در مقاله‌ای خوانده‌ام که برای چرچیل ۳۰ ویژگی نوشته‌بود که من یکی را خیلی مهم‌تر از بقیه می‌دانم و اینجا می‌آورم و حتی اعتقاد دارم باید آن را به سیاستمداران ناآزموده و "کال‌فکر" و به قول داراب‌کلایی‌ها "کال‌تُور به‌دست"! یاد داد:

چرچیل "معنای استراتژی را آمادگی برای جابه­‌جایی اولویت‌ها می‌­­دانست."


 

پاسدار انقلاب
قسمت ششم
به‌ نام‌ خدا. سلام. انقلاب با خود، نهادهایی آفریده بود که دوتا از آن‌ها "سپاه پاسداران" و "جهاد" بود. اولی برای پاسداری از انقلاب و دومی برای سازندگی دوردست‌های ایران.


به‌ نظر من از فردای پیروزی انقلاب، پاسدار انقلاب کسی بود که مردم او را به‌چشم ایثارگر، پناه‌گاه، خودساخته، پرهیزگار، بی‌میل به امیال و اموال، مجاهد فی سبیل‌الله، مؤمن، پیشرو و از همه مهم‌تر انقلابی و تحلیل‌گر آگاه می‌نگریستند و نهاد سپاه را چشم و امید مردم و حامی برجسته‌ی آرمان انقلاب می‌دانستند.


و سپاه هم با پاسدارهای قدیمی _که اغلب دانشجویان انقلابی و مبارزین اصیل علیه‌ی شاه بودند_ قدم در راه مردم گذاشته بود و در برابر هرگونه شورش و قیام مسلحانه و خودمختارهای تجزیه‌طلبانه می‌ایستاد و مردم را به وجد می‌آورد. به‌طوری‌که امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ گفته بود: "ای‌کاش من یک پاسدار بودم." و نیز فرمود‌ه بود: "اگر سپاه نبود، کشور هم نبود."


من گمان می‌کنم کم‌کم از سال‌های بعد که امام از میان ملت به ملکوت رفت و سپاه مدرّج شد و واژه‌ی مؤمنانه‌ی "برادر مکتبی" در برابر سردار و سرهنگ و رزم‌دار رنگ باخت، بسیاری از نگرش‌ها و نگریستن‌ها جابه‌جا شد.
 

تلاش‌های جریان‌هایی از تفکر دینی و سیاسی که هیچ قرابتی با امام خمینی نداشتند و در نهضت اسلامی و مردمی نیز خودشان را کنار کشیده بودند و سخن از "تند رَوی خمینی" می‌کردند و استدلال "مُشت در برابر درفَش" به زبان می‌آوردند، و پا را از گلیم مبارزه به زیر کُرسی‌های گرم و نرم دراز می‌نمودند، آثار سوء و زیان‌های زایدی برجای گذاشت. که امید است این تلاشی، متلاشی شود و از طریق خرد انقلابی، آرمان الهی، صبغه‌ی مردمی و پایبندی به نهی‌های اکید امام خمینی و قانون اساسی، باز نیز آن شود که در صدر انقلاب و در دهه‌ی شصت _روزگار اوج مردم‌گرایی انقلاب_ شده‌ بود.


گاهی باید برگشت، که هر برگشتی ارتجاع و پس‌روی نیست؛ بل اوج ترقّی و تعالی‌ست. برای تعالی، باید بازهم مکتبی، مردمی و انقلابی شد؛ نه جناحی، خطی، سیاسی و مانند شرکت‌های سهامی.


پاسدار انقلاب به تعریف من یعنی کسی که در جان‌نثاری‌ها، پیش می‌افتد و کنار مردم است و در امتیازگیری‌ها، عقب می‌نشیند و پشتِ مردم می‌ایستد.
۷ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

نکته ها: انقلاب هم برای رفع لُکنت بود.
آزادی بیان و بیان آزادی.

 

 

شهید انقلاب
قسمت هفتم
به‌ نام‌ خدا. سلام. این‌که خدا در آیه‌ی ۱۶۹ آل‌عمران، وحی فرستاده و فرموده کسانی را که در راه خدا به قتل می‌رسند، اموات به حساب نیاورید، بلکه "اَحیاء" (=زندگان) بدانید، حکمتش بر ما معلوم نیست؛ که چگونه شهیدان "حیات معقول" دارند، زنده‌اند و نیز شاهد. خدا خود بهتر می‌داند.

 

اما شهید به گفته‌ی مرحوم دکتر علی شریعتی "قلب" تاریخ است. از نظرمن، سخن شریعتی دست‌کم دو معنی دارد: یعنی شهید پمپاژ حیات جامعه است. یعنی شهید پالایشگاه آگاهی‌هاست.


شهید انقلاب آنانی‌اند که با شور و شعور برای پیروزی مردم بر شاه و شاهی‌گری خون دادند. کسانی‌اند که برای بقای انقلاب، خود را فانی اِلی‌الله کردند. افرادی‌اند که نگذاشتند تجاوزگران به خاک ایران، وجبی از سرزمین پرگُهر را در گِرو گیرند و به حکومت خود گره زنند.


و نیز شهید انقلاب کسی‌ست که خون جهنده‌ و حیات‌بخش رگ‌های خود را، برای زنده‌کردن دین، گستره‌ی آزادی، ایجاد عدالت، محو هرگونه ظلم و ستم، و در یک‌کلمه دمیدن روح آگاهی بر پیکره‌ی اجتماعی، در رگ‌های انقلاب جاری کرد؛ تا این درختِ برآمده از فریاد ملت، هرگز نخشکد، نپوکد، نپوسد و نیفتد.


امید است هرکس که می‌خواهد این درختِ اَثمر را "کرمو" کند و از آوندهای آن ارتزاق کند و از برگ‌های آن بار و برگ انباشت نماید و از میوه‌های آن به جیب و زیپ زند و از بالای آن بر گُرده‌ی ملت سوار شود و یا با ارّه و تبَر، ریشه‌های عمیق آن را زخمی و تنه‌ی تنومند آن را بر زمین بیفکند، خود سرافکنده گردد و در پیشگاه شهیدان و ملت ایران، مخذول، معزول و مردود شود. این است پیام شهید انقلاب.
۸ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

تحلیل سیاسی
از پدافند به آفند
به‌نام خدا. دو روز پیش سرلشگر باقری، رییس ستادکل نیروهای مسلح سخنی گفت که از نظر من مهم است و می‌خواهم آن را تحلیل کنم. او گفت: "ضمن اینکه هیچ چشم داشتی به منافع و خاک کشور دیگری نداریم، اما در حفظ منافع خودمان ممکن است که رویکرد آفندی داشته باشیم تا اجانب با مشاهده آثار و شواهد آن، فکر تجاوز به منافع کشورمان را از سر بیرون کنند."(منبع)


تحلیل من: این سخن ایشان نشان از چند چیز می‌دهد که من به‌ شیوه‌ی تحلیلی، فقط گمانه‌زنی می‌کنم و از ورود مفصل به آن دوری می‌ورزم:


۱. این رویکرد می‌تواند تراز شدنِ استراتژی ایران در هر دو بُعد پدافند (=دفاع) و آفند (=حمله) را بنمایاند.


۲. این اعلان (=علنی‌سازی) راهبُرد تازه و نوین_که بعد از چهل‌‌سال برای نخستین‌بار رخ داده‌است و به‌عمد رسانه‌ای گردیده‌است_ نشان از نگرش تلفیقی سیاست دفاعی ایران است. یعنی جمع دو راهبردِ بازدارندگیِ هوشمندانه و حمله‌‌های پیش‌دستانه.


۳. چنین موضع آشکار، نشان از آن دارد که از کانال‌ها و معبَرهای ایران، اطلاعات استراتژیک به‌ دست ایران رسیده است که لازمه‌ی آن، تهدید در پوشش بیان و کلام است.


۴. این واکنشِ بالاترین مقام نظامی ستادی ایران، نشان می‌دهد تحولاتی راهبردی، رخ داده‌است و شاخک‌های جنگال (=جنگ الکترونیک) و غیرجنگال (=نفوذ انسانی) از عمق آن "برآورد"هایی نظامی و کاربردی کرده‌اند.


۵. و در بدبینانه‌ترین فرض، ممکن است ایران طی روزهای اخیر، پیام‌های سرّی و فوق‌سرّی دریافت کرده‌ باشد که بخشی از پاسخ را باید یک سرلشکر در محیط باز می‌داد تا با اتحاد مشیء پدافند و آفند، دشمن در گیجی و پیچ‌وتاب افتد.


لازم می‌دانم بگویم سرلشگر باقری، برادر سردار شهید غلامحسن باقری‌ مشهور به افشردی‌ست. همان شهید دانشگاه‌ دیده‌ای که مُخ بزرگ اطلاعات بود و پاسداری بسیار زُبده و زیرک و فردی استراتژیست. بزرگراه باقری تهران نام همین شهید افشردی‌ست که بزرگراه شهید بابایی را از شمال شرق به بزرگراه یاسینی در شرق تهران متّصل می‌کند. بگذرم.
۸ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


حقوق انقلاب
قسمت هشتم
به‌ نام‌ خدا. سلام. همیشه میان انسان و سایرین حقوق متقابل برقرار است. و این از پیام‌های وَحیانی‌ست. میان انقلاب و مردم نیز چنین است. انقلاب چون حاصل‌جمع شعور و فریاد آگاهانه‌ی یک ملت بوده است، و دارای آرمان و پیام فراوان؛ بنابراین، انقلاب همواره حقی به گردن نسل‌ها و مردم دارد و مردم نیز از انقلاب حقوقی بر گردن.

حقوق انقلاب بر گردن مردم، ازجمله می‌تواند این‌ها باشد:


۱. محافظت از دستآوردهای انقلاب.
۲. اجرای درست آرمان انقلاب.
۳. نظارت مسئولانه بر رفتار قدرتمندان و سیاست‌مداران.
۴. انتقال آئین ایدئولوژیک انقلاب به نسل‌ها.
۵. تطبیق دقیق نظام سیاسی بر اصول انقلاب.
۶. فداکاری، ایثار، خدمت‌رسانی دائمی به ملت.
۷. و... .


حقوق مردم بر گردن انقلاب (=در اینجا انقلاب به معنی نظام سیاسی) ازجمله این‌هاست:


۱. گسترانیدن ِ اندیشه و سفره‌ی عدالت.
۲. مبارزه با فساد و تبعیض و زدودن هرگونه رانت و امتیاز و انحصار.
۳. ترقی، رشد، توسعه‌ی همه‌جانبه و رفاه و نشاط عمومی.
۴. ایجاد جامعه‌ای سالم، آزادی مقیّد، برقراری ارزش‌های دینی و نیز بسط فرهنگ و آداب اصیل ایرانی.
۵. گردش و جابه‌جابی آزاد و آرام و قانونمند قدرت، بدون هیچ تدلیس (=پنهان‌کاری)، تقلّب به قاف (یعنی دست‌کاری) و نیز تغلّب به غین (یعنی غلبه بر قانون و اردوکشی خیابانی).
۶. مدَد پایدار به تهیدستان و بینوایان.
۷. تعامل، داد و ستد، گفت‌‌وگو، و صلح و دوستی با جهان.
۸. رونق توأمان معنویت و مادّیت برای تمام ایرانیان.
۹. انتخابات بدون نظارت استصوابی و مهندسی ساختاری که تفسیری ناروا از قانون اساسی‌ست.
۱۰. دادن حقّ نفت به ملت؛ که بالاترین عدالت است.
۱۱. رابطه‌ی متقابل و مسئولیت‌پذیرانه میان رهبر و مردم.
۱۲. و... .


۹ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


بحث ۱۰۸ : این پرسش جناب محمد عبدی سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

امام خمینی در سخنرانی معروف خود در بهشت زهرا تهران در روز 12 بهمن 57 خطاب به ملت ایران فرمودند: «شما را به مقام انسانیت می رسانیم ...» منظورشان چه بوده است؟"

 

توضیح عکس بالا: (منبع)

این پرنده‌ی نادر و کمیاب، "کورکور بال سیاه" است. امسال نیز برای سومین سال پی‌درپی، این پرندگان به قم آمده‌اند تا زمستان‌ را به‌سلامت به بهار برسانند.

 

 

فقط یادآوری مهم:

شش ماه پیش در اولین پست مدرسه‌ی فکرت نوشته بودم:

"تمام مسئولیت های قانونی و اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی ست که آن را در مدرسۀفکرت بارگذاری کرده است."

امید است هر کس متنی می‌نویسد و این مدرسه پست می‌کند، این بار حقوقی را مد نظر خود داشته باشد.

 


رهبر انقلاب
قسمت نهم
به‌نام‌ خدا. سلام. تمام انقلاب‌ها رهبر یا رهبران دارد؛ زیرا یکی از ارکان انقلاب، وجود رهبر و پیشوا در تهییج، بسیج اجتماعی و هدایت نهضت است. انقلاب ایران نیز رهبر داشت، رهبری مذهبی، سیاسی و کاریزماتیک. یعنی امام خمینی که هم رهبر انقلاب بود و هم مرجع شیعیان.


امام ویژگی‌هایی داشتند که ایشان را در میان تمامی رهبران انقلابات جهان، برجسته‌تر ساخت. که من به چندنمونه اشاره و بسنده می‌کنم:


۱. وجه مذهبی و فلسفی و عرفانی غلیظی داشتند. مثلاً هم در سال‌های ۴۲ تا ۴۳ در حوزه‌ی قم، فقه و فلسفه و عرفان می‌گفتند و هم در ایام تبعید در نجف، "حکومت اسلامی" تدریس کردند که مبانی نظریه "ولایت فقیه" بود.


۲. وجه مردمی شدیدی داشتند. در هر مرحله از گام‌های اساسی انقلاب، با مردم پیش می‌رفتند. میان ایشان و مردم یک نوع رابطه‌ی عشق و اطاعت برقرار بود.


۳. وجه اقتدار فوق‌العاده‌ای داشتند. اگر هر تصمیمی را اعلان عمومی می‌کردند، مردم در آن تردیدی نمی‌کردند و عمل به فرامین و سخنان ایشان را عمل به امر خدا می‌دانستند. کمتر رهبری در جهان دارای چنین وجهی بوده‌است و یا اصلاً نبوده‌است.


۴. وجه قانون‌سازی و ساختار‌پذیری داشتند. خود در تدوین قانون اساسی شرکت نجستند و دخالت نکردند، و آن را خبرگان منتخب مردم واگذار کردند و به رأی عمومی گذاشتند. حتی "نظام جایگزین" را نیز به رفراندم گذاشتند و تا پایان عمرشان در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، بر برگزاری انواع انتخابات مجلس، خبرگان رهبری، ریاست جمهوری تأکید کردند. و در جنگ تحمیلی نیز، نظر کارشناسان دفاع مقدس را استماع می‌کردند و به آن به دیده‌ی خردجمعی نگاه می‌کردند. حتی مرحوم بازرگان را هم که منصوب کرده‌بودند، نامش را "دولت موقت" نهادند، تا تمام امور سیاست را به رأی مردم و انتخابات و ساختارهای قانونی بسپارند.


۵. در برابر جریان‌های تروریست، تجزیه‌طلب، سرسپردگان شوروی، تحجّر و واپس‌گرایی، انجمن‌حجتیه و شاه‌پرستان ذرّه‌ای تردید به‌خود راه نمی‌دادند و در برابر هر اقدام‌شان، مقابله‌ی قاطع می‌کردند.


۶. وجه زجرکشیدگی، تبعید، رنج و سختی‌‌ها داشتند. از سال ۴۲ و ۴۳ دوبار توسط شاه دستگیر شدند، در حصر قیطریه قرار گرفتند و سپس تبعید به ترکیه و زندگی بسیارسخت در نجف اشرف؛ که هم باید با شاه مبارزه می‌کردند و هم با خشک‌مقدسان حوزه‌ها و هم تلاش مدبرانه در درهم شکستن تزهای سیاسی استعماری.


۷. از آنجا که امام خمینی معصوم نبودند، خودشان گفتند در برخی امور اشتباه کردند. و اگر این را هم نمی‌گفتند، ما شیعیان فقط معصومان _علیهم السلام_ را بری از اشتباه و خطا می‌دانیم.

 

بنابراین؛ من معتقدم اندیشه‌ها و عملکرد امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ با شیوه‌ی عالمانه و خالی از بُغض و کینه‌ورزی و از سر انصاف و توان علمی و با پرهیز از هرگونه تحریف و گزیده‌گرایی دلخواهانه، می‌تواند در ترازوی نقد و بررسی در مجامع تخصصی قرار گیرد. زیرا شیعه _منهای معصومان (ع)_ بر تن هیچ‌کس جامه‌ی عصمت نمی‌پوشاند، اما در همه حفظ حرمت و پاسداشت شأن عالمان بزرگ و باورَع و مرجع را لازم و از اساس اخلاق و انسانیت می‌داند.


درباره‌ی امام خمینی _که هم مرجع من بود و هم امام من_ می‌توانم از حافظه و اندوخته‌هایم آنقدرها بنویسم که از چندجلد کتاب هم بگذرد، اما اینجا بنا بر فشرده‌نویسی‌ست و بس.
۱۰ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۱۰۹ : این پرسش جناب شیخ عسکر رمضانی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

«جهان چگونه بوجود آمده؟»

 

پاسخ:


شما جناب جوادی ابیات حافظ را بر حسب کدام منبع نقل می‌کنی؟
اصل بیت این است که با وجه نوشتاری شما در لفظ "من" و ضمیر "میم" متفاوت است:

جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید


روحانی انقلاب

قسمت دهم

به‌نام‌ خدا. سلام. برای جاانداختن این قسمت، باید بپرسم روحانی انقلاب کی بود؟ و روحانی انقلاب کی هست؟

 

۱. روحانی انقلاب کسی بود که در عصر بروجردی _مرجع عام شیعیان_ کم‌کم "حاج‌آقا روح‌الله" را کشف کرد، به‌دورش حلقه زد، پای درس و بحثش بی‌هیچ ترسی نشست و آموخت. آن‌گاه این حلقه‌ی دور "حاج آقا روح‌الله" آرام‌آرام وسیع‌تر، عمیق‌تر و تشنه‌تر شد و با درگذشت آیةالله العظمی بروجردی در ۱۰ فروردین ۱۳۴۰، با وجود علمای برجسته‌ی دیگر، به مرجعیت "آقای خمینی" ایمان آورد و از ایشان به عنوان رهبر نهضت علیه‌ی شاه، تبعیت تامّ نمود و راه، و افکار او را با پذیرفتن خطیرترین گام سیاسی و تحمّل انواع شکنجه‌ها، زندان‌ها، زندگی مخفی و دربه‌دری‌ها و تبعیدها و هجرت‌ها، بر سطوحی مخفی از جامعه‌ و نیروهای ضدرژیم گستراند و در نهایت با الهام از آموزها، نوارها و پیام‌های آن بزرگمرد تبعیدی نجف اشرف، در پدیدارکردنِ دهه‌ی فجر و واژگونی سلطت موروثی ۵۷ ساله‌ی دو پهلوی، نقش روشنگرانه، واسط، سفیر امام خمینی و صَفیر (=بانگ) آگاهی و رهایی داشت.

 

۲. اما روحانی انقلاب کی هست؟ حالا روحانی انقلاب از نظر من، کسی هست که دست‌کم با این ویژگی‌ها او را می‌شناسم:

 

جوزده نباشد. حکومت‌زده نباشد. روزی‌خور نظام نباشد. طلبه‌ی دین و آگاهی‌بخشی باشد نه توجیه‌گر قدرت. حق‌جو و حق‌گو باشد. نگذارد هیچ قدرت و قدرتمندی، فهم دینی و فقهی او را جهت دهد. آرمان اولیه‌ی انقلاب را خواهان باشد. پس از مدتی درس‌آموختن، فقط در قم و مشهد و نجف نماند، بلکه به فرمان آیه‌ی نفْر (=به سکون فاء) قرآن به میان مردم کوچ کند و با آنان زندگی کند و به آنان دین بیاموزاند. نگذارد هیچ‌کس، انقلاب را مانند موم در دستان خود هرطور که خواست شکل دهد. بر جناح‌ها اِشراف داشته باشد، نه با دلسپردگی و وابستگی هورا بکشد و هلهله کند. رهبری را مدد برساند؛ چه در بسط افکار و اندیشه‌ها و چه در انتقال انتقادها و اِشکال‌ها. مردم‌ را در هیچ زمانه‌ای تنها نگذارد. از قم و مشهد و نجف به هر کجای کشور و حکومت پاگذاشته و در آنجا مقیم شده، پایبند زیّ طلبگی باشد و هرگز ترس و جُبْن را، چه در نهاد خود و چه در آن نهاد که هست، نهادینه نکند. نصیحت‌گر قدرت و حکومت باشد، نه فقط پیرو و دچار لُکنت و پیچش. در همه حال اَضعَف مردم را یار باشد و در برابر ستم بایستد و زندگی بی‌آلایش و غیراشرافی داشته باشد. و خصائص و ویژگی‌های دیگر که به‌نظر من ساده‌زیستی و مانند شهید مدرّس‌ زندگی کردن در اوج آن است.

 

در پایان گواهی می‌دهم چنین روحانیانی هنوز زیاد داریم که گمنام‌اند و هرکجا می‌روند هم از آگاهی‌رسانی واهمه ندارند و هم طعنه‌ها، تهمت‌ها و هزاران‌هزار حملات سازمان‌یافته به سازمان روحانیت را با حوصله و تحمل صدها غُصّه، ادراک می‌کنند و صبوری و سعه‌ی صدر می‌ورزند.

۱۱ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

@
سلام جناب جوادی‌نسب
من در اینجا اگر اجازه بفرمایی یک نکته را کلی بیان کنم. خطاب من نه شما هستید و نه هیچ‌ همکلاسی.

هرسه که بیان کردی در امام خمینی جمع است. البته روشن سازم یکی از اشتباهات پاره‌ای از شهروندان، این است که گمان می‌کنند امام خمینی در آن‌همه سختی‌های انقلاب و بحران‌ها و تدبیر دفع جنگ و هزاران توطئه‌، اصلا‌ً نباید اشتباهی می‌داشت. این نگرش از بیخ و بُن اشتبا‌ه‌ است.

 

ایشان به عنوان رهبر نظام و حاکم سیاسی، آنچه فهم فقهی و تشخیص سیاسی و جایگاه قانونی و شرعی رهبری برایش اقتضا داشت، عمل می‌کردند. این‌که آن سیاست در ظرف زمانی‌اش اشتباه بوده یا نه، امری تخصصی‌ست که می‌توان با رعایت شئون و اخلاق نقد، بر آن، در مجامع تخصصی اقدام کرد. به‌دور از هرگونه تهمت و بُهتان.

 

پاسخ:


البته نقل سخن شما سیدعلی اصغر، از امام حسین (ع) در این پست، نادرست نوشته شد. اصل سخن این است:

 وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى»، من برای طلب اصلاح در امت جدم خروج کردم،...

یعنی اصلاح در امت جدّ است، نه دین. که پاره‌ای از امت توسط حاکمان بداندیش و بدکردار، به قهقهراء برده شده بودند. بگذرم فقط خواستم نقل قول را کامل کرده‌باشم. پوزش.

 

پاسخم به بحث ۱۰۹

به نام خدا. سلام. سپاس از جناب شیخ‌عسکر. پرسش آسانی‌ نیست. در تخصص ما هم نیست. اما چون به قرآن ایمان داریم، آنچه وحی بر ما می‌آموزاند این است که حضرت آفریدگار که قدرت "باری" (=یعنی ایجاد و آفرینش و پدیدآورندگی) دارد، جهان را آفرید.

 

در آیه‌ی ۲ انبیا، چگونگی شکل‌گیری و نظم‌پذیری جهان از طریق قدرت الهی و با "رَتق" و "فَتق" یعنی پیوستگى و جدایى آسمان‌ها و زمین رخ داده‌است. که من این مسأله‌ی مهم رتق و فتق را از تفسیرهای مفسران مطالعه کرده‌ام و هم‌اینک خلاصه‌نگاری نموده‌ام_ می‌آورم:

 

۱. برخی از مفسران معتقدند: "به هم پیوستگى آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمى از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونى و حرکت، تدریجاً تجزیه شد و کواکب و ستاره‌ها از جمله منظومه شمسى و کره زمین بوجود آمد و بازهم جهان در حال گسترش است."

 

۲. اما علامه طباطبایی بر این نظر است که: "منظور از پیوستگى، یکنواخت بودن مواد جهان است به طورى که همه درهم فرورفته بود و به صورت ماده واحدى خودنمایى می‌کرد امّا با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند و ترکیبات جدید پیدا کردند و انواع مختلف گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر در آسمان و زمین ظاهر شدند. «المیزان، ج 14، ص 278- 279» (منبع) پوزش جناب شیخ عسکر؛ که توان من در جواب به این پرسش سخت، بسیار بسیار اندک بود و حتی در حدّ ذرّه‌ی خردَل هم نبود.

 

پاسخ:

سلام جناب عیسی آهنگر. فقط از سر صداقت و دوستانه بگویم با شما در باره‌ی آن دو دیکتاتور فاسد پهلوی، زاویه‌ی فکری دارم.

 

پاسخ:


سلام جناب جلیل قربانی
۱. این‌که احمد زیدآبادی هم به‌عنوان یک شهروند ایرانی می‌تواند، تحلیل ارائه کند، حق اوست.
۲. این‌که شما آن تحلیل را بازتاب دهی، هم حق شماست.
۳. اما آقای زیدآبادی با اتهام انقلاب به "بنیادگرایی" و نیز با برداشت ناروا در بازماندگی انقلاب از بازتولید اخلاقیات اجتماعی، سخن ناصوابی را بیان کرد که به‌ نظرم نباید در برابر چنین القائات غلط، دست روی دست ‌گذاشت.

تحلیل ایشان از علت انقلاب نیز پیچیده‌شده به نوعی نفرت فکری نسبت به روحانیت مبارز و وارسته است.

 


براندازان انقلاب
قسمت یازدهم
به‌نام‌ خدا. سلام. از فردای پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷، جریان نامنسجم و فاقد تشکیلاتی شکل گرفت که انقلابیون، آنان را "ضد انقلاب" می‌نامیدند. آنان وفاداران به شاه بودند که خیال می‌کردند، شاه برمی‌گردد و قدرت را قبضه می‌کند. اما کم‌کم ناامید شدند و در بیرون از مرزها، تشکیلات نیم‌بند سلطنت‌طلبان را شکل دادند و هنوز که هنوز است بخشی از آن‌ها در خیال خام خود باقی مانده‌اند و در بوق می‌دمند که به‌زودی پسر شاه، جانشین پدر می‌شود.


علاوه بر جریان "ضد انقلاب" که منحصر در شاه‌پرستان بود، بعدها در سال‌های اولیه خصوصاً سال شصت، برخی از احزاب و گروه‌ها نیز _که خود در انقلاب علیه‌ی شاه نقش داشتند_ به دلیل تعارضات درونی و تخاصمات بیرونی، به رویارویی نظری، تبلیغی و در ادامه قیام مسلحانه با انقلاب پرداختند.


در این‌جا مجال تحلیل آن دگردیسی‌ها و رویارویی‌ها نیست، بنابراین، به‌فشردگی می‌گویم که از آن زمان که این گروه‌ها به رُخ انقلاب و مؤثرترین چهره‌های انقلاب چنگ و تیغ انداختند و به سمت برگرفتن سلاح و نبرد شهری و نیز ترور خیز برداشتند، دایره‌ی "ضد انقلاب" وسیع‌تر شد و شامل چندین گروه و سازمان‌ گردید:


ازجمله: حزب خلق مسلمان، فُرقان، جناح اقلیت سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق (که امام خمینی نام "منافقین" بر روی آنان نهاد)، حزب دموکرات کردستان، حزب کومله، پیکار، رزگاری، حزب توده، و چند جریان گریز از مرکز در خوزستان و استان‌های مرزی.


کمی از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد، هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه‌ی تهران خطبه‌ای بسیار تند و بودار علیه‌ی جناح چپ خواند و در آن نماز گفت من بوی سال شصت به مشامم می‌رسد. و جناح چپ را رسماً تهدید کرد نگذارید هزار مسجد کشور را علیه‌ی شما بسیج کنیم.


از این‌جا به بعد بود که دایره‌ی "ضد انقلاب" را به دایره‌ی "براندازان" پیوند زدند. و کم‌کم به جناح چپ، به دیده‌ی تردید و با نگاه امنیتی نگریسته شد. هرچند ریشه‌ی اصلی آن، از انتخابات مجلس چهارم آبشخور داشت؛ که بخش وسیعی از جناح چپ را _که به دور مجمع روحانیون مبارز حلقه زده‌ بودند_ با ابزار نظارت استصوابی و با حربه‌ی "چوب لای چرخ دولت می‌گذارند" رد صلاحیت کردند و کشور به قطب‌بندی و رویارویی خطرناک چپ و راست که در افّواه عمومی به "یونی_ یتی" مشهور شده‌بود، اسیر و در بند شد.


و این دایره‌ی تازه، در بحران ۸۸ به اوج و کُمای مطلق رسید. که هنوز نیز در قالب "فتنه" از آن به عنوان خط قرمز یاد می‌شود که هیچ‌کس از دست‌اندکاران نظام نباید این مرزبندی ترسیمی را نادیده بگیرد.
این مبحث بسی فراخ است که باید فراغ یافت و گفت، که این‌جا جای تفصیل و درازنویسی نیست.
۱۲ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

دربارۀ مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج آقا آفاقی

سلام بر فرزندان بیت مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج آقا آفاقی در این مدرسه‌ی فکرت: جنابان: حجةالاسلام شیخ جواد آفاقی، موسی آقاقی، صدرالدین آفاقی، عبدالرحیم آفاقی، عبدالکریم آفاقی و خواهرگرامی‌شان ریحانه آفاقی. یاد آن روحانی انقلابی، مردمی، روشن‌ضمیر، ساده‌زیست، شجاع، خَدوم و ذاکر بزرگ اهل‌بیت (ع) همآره، یاد باد. داراب‌کلا به‌گمانم کمتر خانه‌ای باشد که حاج آقا آفاقی آنجا منبر نرفته باشد. آن روحانی محبوب مردمی هم سر در درس و بحث و کتاب داشت و هم دست بر سنگ‌فرش کوچه‌های محل. هم در بیان تاریخ اسلام و نشر معارف دینی دل در گرو ایمان داشت و هم رسیدگی به مشکلات مردم و دلسوزی به حال تهیدستان.

 

ما در منزل‌مان او را به زبان صمیمی مادرمان مرحومه زهرا آفاقی: "شِخ احمد عمو" صدا می‌کردیم. در دیدارهایی که خانوادگی با آن روحانی باسواد در اتاق مطالعه‌اش _که دفتر کارش نیز بود و یکی از اتاق‌های انقلاب_ بارها و بارها داشتیم، تا ساعاتی، از نقل خاطرات و نکته‌هایی که می‌گفتند، لذت بر وجودمان وارد می‌شد. روح‌شان شاد و بر همسر مهربان‌شان از همین‌جا سلام می‌کنم و آرزوی سلامتی روزافزون دارم.

 

پاسخ:
سلام داش حمید
یادآوری قشنگی بود. بلی؛ لحن و به قول داراب‌کلایی‌ها "تِلنگه"ی دلنشینی داشت. در ذکر مصیبت، دو فراز داشت، اگر وارد فراز دوم لحن می‌شد، بی‌نهایت جالب‌تر می‌شد. همه از او خاطره‌های خوبی داریم. حتی دیدم برخی همکلاسی‌ها در پست‌های بالا، بیان داشتند حتی دین، ایمان و داشته‌های مذهبی‌شان از او بود.

سالروز وفات آن روحانی وارسته و انقلابی، گرامی.

 


درباره نواب صفوی:

عصر دیروز پنج‌شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، برای ادای احترام به وادی‌السلام قم (واقع در بخش شمالی شهر قم) رفتم و بر سر قبر شهید حجةالاسلام سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی حاضر شدم.

 

چون اخیراً در همین مدرسه‌ی فکرت، بر سر شیوه‌ی مبارزاتی آن روحانی مبارز، بحث و تبادل نظر شکل گرفته بود و من البته در آن به‌عمد ورود نکرده‌ بودم، اینک سهم خودم را در ادای احترام به آن روحانی وارسته و به‌خدا پیوسته به‌جا آوردم.

 

نکته: هر کس می‌خواهد افکار و رفتار سیاسی شهید نواب را تحلیل کند، باید خود را به همان دهه‌ی پر فراز و نشیب سی، پرواز دهد، سپس از روی انصاف و منطق نظر دهد. البته از نظر من داوری درباره‌ی افکار با حکم‌دادن درباره‌ی افراد، پیش‌زمینه‌ی مطالعاتی و احاطه بر موضوع و زمانه نیاز دارد.

 

بحث ۱۱۰ : این پرسش جناب مهدی عرب خزائلی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

«چرا ما در مدارس ایران باید از چند کتاب  عربی استفاده کنیم در حالیکه در هیچ یک از کشورهای عربی زبان فارسی تدریس نمی شود. و زبان عربی چه کاربردی در زندگی روزمره ما دارد؟»

 

پاسخم به بحث ۱۱۰
به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب عرب‌خزائلی. پاسخ من این است:
۱. از آن‌جا که وحی، به "زبان قرآن" فرو فرستاده شده‌است و زبان عربی، نزدیک‌ترین زبان به زبان قرآن است، پس ما مسلمانان باید برای فهم قرآن زبان عربی بیاموزیم.


۲. نماز به زبان قرآن و عربی‌ست. و ادعیه‌ی اصیل مسلمانان و شیعیان و نیز زبان امامان شیعه (ع) و نهج‌البلاغه به زبان عربی‌ست، بنابراین ما باید آن را بیاموزیم.


۳. فیلسوفان ایران فلسفه را به زبان عربی نوشته‌اند. چون زبان فارسی با آن‌که در همه‌ی زمینه‌ها زبانی بسیار باظرفیت و رسا و شیرین است، اما در زمینه‌ی فلسفه، فیلسوفان نمی‌تواند با گزاره‌های فارسی بیان فلسفی را برسانند. فقط حکیم سهروردی در قرن چهار فلسفه را به زبان فارسی نوشت که نقل است بسیار سخت بود بر وی.


۴. زبان‌دانی، به رازدانی منجر می‌شود. پس عربی‌دانستن، هم ما را در فارسی پربار می‌کند و هم در فهم دین. اگر کسی عربی بلد نباشد، در فهم دین دچار مشکل می‌شود. زیرا منابع اصلی اسلام عربی و قرآن است.


۵. در جهان نیز زبان‌دانی مرسوم است. مثلاً رئیس سازمان ملل باید فرانسوی مسلط باشد. و یا بسیاری از اسناد بین‌الملی به اجبار باید به زبان انگلیسی تهیه شود.


 

پاسخم به جناب جلیل قربانی

سلام

ابتدا سپاس بابت خواندن متن و افزودن نظرت. سپس بگویم اگر دقت کرده‌ باشید، من در صدر متن گفتم فقط به شاه‌پرستان و سلطنت‌طلبان ضدانقلاب اطلاق می‌شد. اما کم‌کم این اِسناد و نام‌گذاری در سال‌های بعد گسترده شد.

 

در مورد بند ۵ شما، باید بگویم شیعیان نیز صحابه را در نظر دارند، اما برخی از صحابی، معلوم شد که بعد از دوران پیامبر (ص) چه کردند! مثلاً آن سومی، ابوذر را به صحرای ربذه تبعید کرد. آن دومی، شورای انحصاری تشکیل داد. آن اولی در سقیفه‌ی بنی‌ساعده چگونه از سوی اعیان حمایت شد و...


در بند ۲، شما  تمام تاریخ را باید در نظر بگیری. مثلاً آیا کسی که به قانون اساسی رأی نداده بود، می‌توانست نامزد ریاست جمهوری شود؟ ولی وقتی رد صلاحیت شد، شروع کرد به رفتار "بچه‌گانه" و به‌دور از مدنیت و .... و نهایتاً هم دسته‌جمعی شدند سرباز کوچولوی صدام حسین. بگذرم.


از شما می‌پرسم:
شما آن جریانی که ترکمن‌صحرای گرگان را می‌خواست به‌خاک شوروی ضمیمه کند و ایالت خودمختار بسازد، حقانیت می‌دهی؟

من هم معتقدم می‌توانست مدارای سیاسی بیشتری می‌شد، ولی رفتاری لج‌بازانه‌ی رهبران برخی گروه‌ها، فضا را تند کرد.

 


قانون اساسی هرچه بود، یک میثاق حقوقی بود. با رفراندم به تصویب ملت رسیده بود. خُب؛ در هر کشوری اگر کسی به قول اصحاب قرارداد اجتماعی (روسو، لاک، مونتسکیو) به قرارداد اجتماعی آن سرزمین، پایبند نباشد، نمی‌توان به آنان قدرت را سپرد. که جناب‌عالی خود بهتر از من واقف‌اید. تعبیر غنائم برای "قانون اساسی" تعبیری ناقص و نادرست است. قانون اساسی در ظرف زمانی خود، معیار و محک انتقال قدرت و سیاست‌ورزی بر مبنای آن بود. این‌که بندهایی از قانون اساسی ایراد دارد، نمی‌تواند مستمسکی برای قیام مسلحانه باشد. کاش آنان هر کدام یک فرخ نگهدار بودند که عقل سیاسی را بر عقل ابزاری ترجیح می‌داد. بازم بگذرم.

 

پاسخ:
سلام جناب عیسی آهنگر. آن زمان بدعت محسوب نمی‌شد. خود موسوی خوئینی از اعضای اصلی تعیین صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری بود. که یک شرط مهم نامزدها این بود، داوطلب باید به قانون اساسی رأی داده‌ باشد. چون سرکرده‌ی آن جریان، علناً گفته بود به قانون اساسی رأی نمی‌دهیم، آن سندی آشکار، برای ردش شد. یعنی آن فرد رفتار کودکانه  می‌کرد و سازمان زیر مجموعه‌اش را به قهقهرا برد، تا رسید جایی که سرباز کوچولوی صدام شدند. بازم بگذرم.

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۹۲۴
ساعت پست : ۰۳:۵۹
مشخصات پست

عکس‌های شهر قم

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عکس‌های شهر قم

 

مصلّی قدس قم

 

 

مسجد جمکران

 

 

ضلع سمت قبله‌ی مسجد جمکران

بیشتر ببینید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۹۲۴
ساعت پست : ۰۳:۵۹
دنبال کننده

عکس‌های شهر قم

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عکس‌های شهر قم

 

مصلّی قدس قم

 

 

مسجد جمکران

 

 

ضلع سمت قبله‌ی مسجد جمکران

بیشتر ببینید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

مصلّی قدس قم

 

 

مسجد جمکران

 

 

ضلع سمت قبله‌ی مسجد جمکران

بیشتر ببینید ↓

 

 

...

 

 

مسجد امام حسن عسکری. روبروی حرم

 

 

صحن امام جواد (ع)

 

 

سمت راست: مدرسۀ دارالشفاء

 

 

به ترتیب: مسجد امام حسن عسکری. مسجد اعظم. حرم

 

 

مدرسۀ فیضیه. حرم حضرت معصومه (س)

 

 

کوه خضر نبی. قم

 

 

کوه خضر

 

 

صحن شرقی حرم

 

 

نمای شهری

 

 

...


 

ورزشگاه شهید حیدریان. بلوار امین. زنبیل آباد

صدوقی. آن دو کوه خضر و کوه دو برادران

 

 

حرم و آن دور بزرگراه پیامبر (ع) به جمکران

 

 

مدرسۀ فیضیه. حرم حضرت معصومه (س). صحن امام هادی (ع)

 

 

به سمت روستای جمکران و مسجد جمکران

 

 

منبع

 

 

شیخان. روبروی ضلع شمالی حرم حضرت معصومه (س)

 

نمای حرم از زاویۀ خیابان خاک فرج

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
عکس‌های شهر قم

عکس‌های شهر قم

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عکس‌های شهر قم

 

مصلّی قدس قم

 

 

مسجد جمکران

 

 

ضلع سمت قبله‌ی مسجد جمکران

بیشتر ببینید ↓

 

مصلّی قدس قم

 

 

مسجد جمکران

 

 

ضلع سمت قبله‌ی مسجد جمکران

بیشتر ببینید ↓

 

 

...

 

 

مسجد امام حسن عسکری. روبروی حرم

 

 

صحن امام جواد (ع)

 

 

سمت راست: مدرسۀ دارالشفاء

 

 

به ترتیب: مسجد امام حسن عسکری. مسجد اعظم. حرم

 

 

مدرسۀ فیضیه. حرم حضرت معصومه (س)

 

 

کوه خضر نبی. قم

 

 

کوه خضر

 

 

صحن شرقی حرم

 

 

نمای شهری

 

 

...


 

ورزشگاه شهید حیدریان. بلوار امین. زنبیل آباد

صدوقی. آن دو کوه خضر و کوه دو برادران

 

 

حرم و آن دور بزرگراه پیامبر (ع) به جمکران

 

 

مدرسۀ فیضیه. حرم حضرت معصومه (س). صحن امام هادی (ع)

 

 

به سمت روستای جمکران و مسجد جمکران

 

 

منبع

 

 

شیخان. روبروی ضلع شمالی حرم حضرت معصومه (س)

 

نمای حرم از زاویۀ خیابان خاک فرج

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۹۱
ساعت پست : ۰۳:۴۹
مشخصات پست

قم «شهر، مرکز و مادر انقلاب»

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

رهبری در دیدار مردم قم (۱۹ دی ۱۳۹۷) خطاب به مسئولان و دولتمردان: «قدر نعمت مسئولیت در نظام اسلامی را بدانید و به لوازم قدرشناسی از آن یعنی «مراقبت در حرف و رفتار، پرهیز از گرایش به اشرافی‌گری و اسراف و رفتارهای طاغوتی» پایبند باشید و تلاش کنید مسیر حرکت شما همواره به سمت الگوی رفتاری و مدیریتی امیرمؤمنان باشد.»

 

خطاب به جوانان: «جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند.»

 

خطاب به قم و بزرگان و جوانان قم : «قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزه‌هایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد. ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزه‌ها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دست‌های خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.» (منبع)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۹۱
ساعت پست : ۰۳:۴۹
دنبال کننده

قم «شهر، مرکز و مادر انقلاب»

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قم «شهر، مرکز و مادر انقلاب»

رهبری در دیدار مردم قم (۱۹ دی ۱۳۹۷) خطاب به مسئولان و دولتمردان: «قدر نعمت مسئولیت در نظام اسلامی را بدانید و به لوازم قدرشناسی از آن یعنی «مراقبت در حرف و رفتار، پرهیز از گرایش به اشرافی‌گری و اسراف و رفتارهای طاغوتی» پایبند باشید و تلاش کنید مسیر حرکت شما همواره به سمت الگوی رفتاری و مدیریتی امیرمؤمنان باشد.»

 

خطاب به جوانان: «جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند.»

 

خطاب به قم و بزرگان و جوانان قم : «قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزه‌هایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد. ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزه‌ها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دست‌های خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.» (منبع)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

رهبری در دیدار مردم قم (۱۹ دی ۱۳۹۷) خطاب به مسئولان و دولتمردان: «قدر نعمت مسئولیت در نظام اسلامی را بدانید و به لوازم قدرشناسی از آن یعنی «مراقبت در حرف و رفتار، پرهیز از گرایش به اشرافی‌گری و اسراف و رفتارهای طاغوتی» پایبند باشید و تلاش کنید مسیر حرکت شما همواره به سمت الگوی رفتاری و مدیریتی امیرمؤمنان باشد.»

 

خطاب به جوانان: «جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند.»

 

خطاب به قم و بزرگان و جوانان قم : «قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزه‌هایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد. ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزه‌ها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دست‌های خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.» (منبع)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
قم «شهر، مرکز و مادر انقلاب»

قم «شهر، مرکز و مادر انقلاب»

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قم «شهر، مرکز و مادر انقلاب»

رهبری در دیدار مردم قم (۱۹ دی ۱۳۹۷) خطاب به مسئولان و دولتمردان: «قدر نعمت مسئولیت در نظام اسلامی را بدانید و به لوازم قدرشناسی از آن یعنی «مراقبت در حرف و رفتار، پرهیز از گرایش به اشرافی‌گری و اسراف و رفتارهای طاغوتی» پایبند باشید و تلاش کنید مسیر حرکت شما همواره به سمت الگوی رفتاری و مدیریتی امیرمؤمنان باشد.»

 

خطاب به جوانان: «جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند.»

 

خطاب به قم و بزرگان و جوانان قم : «قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزه‌هایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد. ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزه‌ها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دست‌های خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.» (منبع)

رهبری در دیدار مردم قم (۱۹ دی ۱۳۹۷) خطاب به مسئولان و دولتمردان: «قدر نعمت مسئولیت در نظام اسلامی را بدانید و به لوازم قدرشناسی از آن یعنی «مراقبت در حرف و رفتار، پرهیز از گرایش به اشرافی‌گری و اسراف و رفتارهای طاغوتی» پایبند باشید و تلاش کنید مسیر حرکت شما همواره به سمت الگوی رفتاری و مدیریتی امیرمؤمنان باشد.»

 

خطاب به جوانان: «جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند.»

 

خطاب به قم و بزرگان و جوانان قم : «قم را «شهر، مرکز و مادر انقلاب» خواندند و افزودند: البته انگیزه‌هایی برای تغییر فضای انقلابیِ قم و کمرنگ کردن روحیه انقلابی و دینی در آن وجود دارد و نباید از مکر دشمن و عوامل آن غفلت کرد. ایشان با تأکید بر هوشیاری در مقابل این انگیزه‌ها، تأکید کردند: قم سرچشم اصلی و پشتوانه معنوی انقلابی است که دنیا را متحول کرد، بنابراین بزرگان و جوانان قم نباید اجازه دهند دست‌های خائن، قم را از مرکزیت انقلاب، خارج و این حرکت تحولی را در آن کمرنگ کنند.» (منبع)

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۸۵
ساعت پست : ۰۶:۲۶
مشخصات پست

گفت و گو با مهدی هادوی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
گفت و گو با مهدی هادوی
متن نقلی: توضیح دامنه: این گفت و گو به دلیل اهمیت مسائل مطرح شده در آن، بدون آن که دربارۀ آن پیش داوری کنم، جهت اطلاع رسانی برای دامنه خوانان عیناً در زیر درج می شود: متن کامل: «آیت الله دکتر مهدی هادوی‌ تهرانی» عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) از جمله چهره‌های شناخته‌شده‌ای است که در مباحث مختلف علوم دینی دارای تألیفات گوناگون است. یکی از مهمترین کتاب‌هایی که درباره ولایت‌فقیه و مباحث پیرامون آن نوشته شده است، کتاب "ولایت و دیانت" ایشان است؛ کتابی که در عین ایجاز به هیچ‌وجه از اتقان و استواری‌اش کم نشده و از جامعیت کاملی برخوردار است. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی (khamenei.ir) در گفت‌وگو با وی درباره نگاه حضرت امام(ره) به ولایت‌ فقیه مصاحبه کرده است. اینک به مناسبت "دهه بصیرت و میثاق با ولایت فقیه" اقدام به بازنشر این گفتگوی علمی کرده‌ایم:

 

 

آیةالله خوئی و امام خمینی

 

ـــ بحث را از جایی شروع کنیم که حضرت امام رحمت‌الله علیه آغاز کردند. ایشان در پاراگراف اول کتاب ولایت فقیه می‌گویند که مفهوم ولایت فقیه از آن دسته مفاهیمی است که تصور آن موجب تصدیق آن می‌شود. لطفا بفرمایید که نگرش حضرت امام به‌ ولایت فقیه چگونه است که صِرف تصور آن را، موجب تصدیقش  می‌دانند؟

 

ـــ ببینید مقصود امام این است که کسی که مفاهیم مربوط به بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بداند، نمی‌تواند غیر آن را تصور کند. اما باید توجه کرد که آن مفاهیم چیست؟ اولا، توجه به این نکته که اسلام اختصاص به‌مسائل شخصی و فردی ندارد و در امور اجتماعی سیاسی نیز وظایف و تکالیفی را تعیین کرده است. ثانیا، توجه به این نکته ضروری است که این مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی نیازمند یک مصدر حکومتی است که آن احکام را انجام دهد. خب این مصدر حکومت در زمان نبی مکرم اسلام و حضرات معصومین خود ایشان بوده‌اند. حال نکته این است که در زمان غیبت کبری مصدر این حکومت چه کسی باید باشد.

بقیه در ادامه

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۸۵
ساعت پست : ۰۶:۲۶
دنبال کننده

گفت و گو با مهدی هادوی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
گفت و گو با مهدی هادوی
متن نقلی: توضیح دامنه: این گفت و گو به دلیل اهمیت مسائل مطرح شده در آن، بدون آن که دربارۀ آن پیش داوری کنم، جهت اطلاع رسانی برای دامنه خوانان عیناً در زیر درج می شود: متن کامل: «آیت الله دکتر مهدی هادوی‌ تهرانی» عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) از جمله چهره‌های شناخته‌شده‌ای است که در مباحث مختلف علوم دینی دارای تألیفات گوناگون است. یکی از مهمترین کتاب‌هایی که درباره ولایت‌فقیه و مباحث پیرامون آن نوشته شده است، کتاب "ولایت و دیانت" ایشان است؛ کتابی که در عین ایجاز به هیچ‌وجه از اتقان و استواری‌اش کم نشده و از جامعیت کاملی برخوردار است. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی (khamenei.ir) در گفت‌وگو با وی درباره نگاه حضرت امام(ره) به ولایت‌ فقیه مصاحبه کرده است. اینک به مناسبت "دهه بصیرت و میثاق با ولایت فقیه" اقدام به بازنشر این گفتگوی علمی کرده‌ایم:

 

 

آیةالله خوئی و امام خمینی

 

ـــ بحث را از جایی شروع کنیم که حضرت امام رحمت‌الله علیه آغاز کردند. ایشان در پاراگراف اول کتاب ولایت فقیه می‌گویند که مفهوم ولایت فقیه از آن دسته مفاهیمی است که تصور آن موجب تصدیق آن می‌شود. لطفا بفرمایید که نگرش حضرت امام به‌ ولایت فقیه چگونه است که صِرف تصور آن را، موجب تصدیقش  می‌دانند؟

 

ـــ ببینید مقصود امام این است که کسی که مفاهیم مربوط به بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بداند، نمی‌تواند غیر آن را تصور کند. اما باید توجه کرد که آن مفاهیم چیست؟ اولا، توجه به این نکته که اسلام اختصاص به‌مسائل شخصی و فردی ندارد و در امور اجتماعی سیاسی نیز وظایف و تکالیفی را تعیین کرده است. ثانیا، توجه به این نکته ضروری است که این مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی نیازمند یک مصدر حکومتی است که آن احکام را انجام دهد. خب این مصدر حکومت در زمان نبی مکرم اسلام و حضرات معصومین خود ایشان بوده‌اند. حال نکته این است که در زمان غیبت کبری مصدر این حکومت چه کسی باید باشد.

بقیه در ادامه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
متن نقلی: توضیح دامنه: این گفت و گو به دلیل اهمیت مسائل مطرح شده در آن، بدون آن که دربارۀ آن پیش داوری کنم، جهت اطلاع رسانی برای دامنه خوانان عیناً در زیر درج می شود: متن کامل: «آیت الله دکتر مهدی هادوی‌ تهرانی» عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) از جمله چهره‌های شناخته‌شده‌ای است که در مباحث مختلف علوم دینی دارای تألیفات گوناگون است. یکی از مهمترین کتاب‌هایی که درباره ولایت‌فقیه و مباحث پیرامون آن نوشته شده است، کتاب "ولایت و دیانت" ایشان است؛ کتابی که در عین ایجاز به هیچ‌وجه از اتقان و استواری‌اش کم نشده و از جامعیت کاملی برخوردار است. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی (khamenei.ir) در گفت‌وگو با وی درباره نگاه حضرت امام(ره) به ولایت‌ فقیه مصاحبه کرده است. اینک به مناسبت "دهه بصیرت و میثاق با ولایت فقیه" اقدام به بازنشر این گفتگوی علمی کرده‌ایم:

 

 

آیةالله خوئی و امام خمینی

 

ـــ بحث را از جایی شروع کنیم که حضرت امام رحمت‌الله علیه آغاز کردند. ایشان در پاراگراف اول کتاب ولایت فقیه می‌گویند که مفهوم ولایت فقیه از آن دسته مفاهیمی است که تصور آن موجب تصدیق آن می‌شود. لطفا بفرمایید که نگرش حضرت امام به‌ ولایت فقیه چگونه است که صِرف تصور آن را، موجب تصدیقش  می‌دانند؟

 

ـــ ببینید مقصود امام این است که کسی که مفاهیم مربوط به بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بداند، نمی‌تواند غیر آن را تصور کند. اما باید توجه کرد که آن مفاهیم چیست؟ اولا، توجه به این نکته که اسلام اختصاص به‌مسائل شخصی و فردی ندارد و در امور اجتماعی سیاسی نیز وظایف و تکالیفی را تعیین کرده است. ثانیا، توجه به این نکته ضروری است که این مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی نیازمند یک مصدر حکومتی است که آن احکام را انجام دهد. خب این مصدر حکومت در زمان نبی مکرم اسلام و حضرات معصومین خود ایشان بوده‌اند. حال نکته این است که در زمان غیبت کبری مصدر این حکومت چه کسی باید باشد.

بقیه در ادامه

خب در این‌جاست که بحث ولایت فقیه مطرح می‌شود، یعنی در زمان غیبت این امور به‌دست کسی است که دارای خصوصیات سه‌گانه علم، تقوا و درایت باشد. حضرت امام می‌فرماید اگر ما این مسائل را درست درک بکنیم یعنی باید بگوییم که ولایت فقیه یعنی ولایتِ فقاهت ملتزم به‌احکام شرعی با درایت که بتواند آن احکام اجتماعی را در صحنه اجتماعی پیاده کند. خب به‌این معنا واضح است که اگر اسلام حکومتی دارد و احکام حکومتی نیز دارد، باید در راس این حکومت، یک فرد فقیه با تقوا که توانایی مدیریت دارد، قرار بگیرد.

 

ـــ در نگرشی که حضرت امام به‌مسئله ولایت فقیه دارند، نگرش ایشان یک نگرش فقهی است یا یک نگرش کلامی؟

 

ـــ اول من خود سؤال را تبیین کنم. ببینید وقتی شما می‌پرسید که آیا این مسئله یک مسئله کلامی است یا یک مسئله فقهی، یعنی آیا یک مسئله اعتقادی است یا این‌که جزو امور عملی ماست. از یک منظر، مسئله ولایت فقیه یک بعد نظری پیدا می‌کند و به اعتقادات مربوط می‌شود، به‌این معنا که شما معتقد باشید که اسلام در اجتماعیات نیز صحبت دارد و محدود به امور فردی نیست.

 

از طرف دیگر آن وظایفی که در حوزه عمل سیاسی قرار می‌گیرند و باید انجام شوند واضح است که مربوط به‌فقه‌اند و در مجموعه مباحث فقهی قرار می‌گیرد. و این مسئله که آیا اسلام در دوران غیبت، انسان‌ها را به‌حال خودشان رها کرده است، بدون هیچ‌گونه حکومت و الگوی حکومتی و... که خب دوباره این مسئله یک بحث کلامی است از این جهت. اما خود این الگوی حکومت و شکل و ساختار نظام ولایت فقیه یک بحث فقهی است که شامل خصوصیات ولی فقیه و گستره وظایف و اختیاراتش و... می‌شود. به همین دلیل است که بحث ولایت فقیه در آثار فقهی ما مطرح شده است و ما بحثی از آن در آثار کلامی متقدمین‌مان نمی‌بینیم.

 

اگرچه که برخی از معاصرین این مسئله را مطرح کرده‌اند که بحث ولایت فقیه از مباحث کلامی است و در امتداد ولایت امام مطرح می‌شود و این حرف بنفسه حرف درستی هم هست، اما در آثار کلامی قدما اثری از آن وجود ندارد، بلکه در آثار فقهی ما مطرح شده است. پس کلیت بحث ولایت فقیه یک بحث کلامی است و خصوصیات این بحث از مباحث فقهی به‌حساب می‌آید. فلذاست که از قدیمی‌ترین متن فقهی مفصلی که به‌دست ما رسیده – یعنی مقنعه شیخ مفید- ما بحث ولایت فقیه را داریم تا امروز که در آثار معاصرین نیز وجود دارد. البته این بحث در منابع برادران اهل سنت نیز وجود دارد و من در بحثی که در خدمت دوستان اهل سنت بودیم، به‌این مسئله اشاره کردم. مثلا در کتاب احیاء‌العلوم غزالی می‌بینیم که غزالی در همان مقدمات به ضرورت وجود یک سلطانی اشاره می‌کند که مردم به‌خاطر او از حقوق خودشان تجاوز نکنند، ولی مطرح می‌کند که این سلطان نیازمند یک مرشد و معلم است و تبیین می‌کند که این مرشد و معلم عبارت است از یک فقیه. یعنی در یک نگاه بدوی ممکن است که شما بگویید که او ضرورت سلطان را بررسی کرده، ولی در واقع غزالی مقام فقیه را بالاتر از سلطان قرار می‌دهد و برای سلطان نقشی مانند مدیر اجرایی یا آن چیزی که امروزه ما به‌آن رییس جمهور می‌گوییم قائل است.

 

توجه به‌این نکته نیز ضروری است که اصطلاح ولایت فقیه یک اصطلاح متاخر است و در کتب فقهی گذشته وجود ندارد، اما مباحثی که در کتب فقهی وجود دارد کاملا مفاد ولایت فقیه را ثابت می‌کند. مثلا در کتاب ابوالصلاح حلبی که شاگرد شیخ مفید است بخشی است تحت عنوان«تنفیذ الاحکام» که در آن شرایطی را که برای فقیه برمی‌شمارد، دقیقا همان چیزهایی است که در قانون اساسی، در شرایط رهبر و ولی فقیه ذکر شده است.

 

ـــ همان‌طور که مستحضر هستید، جناب آیت‌الله خویی ادلّه لفظیه ولایت فقیه را تام نمی‌دانند، فلذا برای اثبات ولایت فقیه استناد کرده‌اند به «ادلّه لبّیه» و چون ادله لبیه اطلاق ندارد، ایشان بحث ولایت مطلقه فقیه را نپذیرفتند. اما سئوال بنده این است که مستند امام برای بحث ولایت فقیه چه بود که ایشان علاوه‌بر آن‌که ولایت مطلقه فقیه را پذیرفتند، فرمودند که ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است؟

 

ـــ ببینید، نباید اشتباه شود که مرحوم جناب خویی بحث ولایت فقیه را نپذیرفتند و امام پذیرفتند. چراکه ما هیچ فقیهی را در تاریخ شیعه نداریم که بحث ولایت فقیه را کلا منکر باشد، بلکه بحث برسر حدود و اختیارات فقیه است. اما باید گفت که نظر حضرت امام در این باب نظر جمهور و غالب فقهای شیعه است و جناب آیت‌الله خویی از جمله کسانی است که از جمهور فقها فاصله گرفته است. شما می‌بینید که در کنار امام و هم‌رأی با امام، بزرگانی مانند مرحوم صاحب جواهر وجود دارند که می‌گویند کسی که در ولایت عامه فقیه تردید می‌کند، بویی از فقاهت نبرده است و با روایات اهل بیت سلام الله علیهم آشنایی ندارد. و این‌که آیت‌الله خویی در بحث ولایت فقیه از عامه علما فاصله گرفته‌اند، مربوط می‌شود به‌نگاه خاصی که ایشان در سند روایات، ظهور و دلالت روایات و... دارند که در موارد دیگری نیز بر نظرات ایشان تاثیر گذاشته و ایشان را از جمهور فقها جدا کرده است.

 

البته یک مغالطه‌ای نیز عده‌ای می‌کنند و می‌گویند که ولایت مطلقه فقیه که امام می‌گوید با ولایت عامه فقیه که بزرگانی مانند صاحب جواهر می‌گویند، تفاوت دارد. درواقع عده‌ای خواسته‌اند با این کار نشان دهند که دیدگاه امام در بحث ولایت فقیه، یک دیدگاه خاصی است که با مباحث دیگر فقها متفاوت است. این حرف درست نیست. اگر شما به‌کتاب صاحب جواهر رجوع کنید، می‌بینید که آن سوالی که ایشان می‌خواسته به‌آن پاسخ دهد این است که آیا در دوران غیبت، تمام اختیارات ولایی معصومین به فقیه سپرده شده است یا نه؟ و از این بحث تعبیر می‌کند به‌ولایت عامه فقیه. در حالی‌که امام تعبیر می‌کنند به‌ولایت مطلقه فقیه.

 

من در کتاب ولایت و دیانت سعی کردم نشان بدهم که این تفاوت تعبیر به‌تفاوت مصطلحات اصولی این دو بزرگوار باز می‌گردد، نه به‌تفاوت دیدگاه فقهی آن‌ها درباره این موضوع. هر دو یک معنا مد نظرشان است، ولی با دو عبارت. به‌این صورت که مرحوم صاحب جواهر که تعبیر «عامه» را می‌گویند معنای لغوی، آن را اراده کرده‌اند که در مقابل آن ولایت خاصه است یعنی ولایت در حیطه‌های خاصه در تمامی موارد و حیطه‌ها. در حالی‌که حضرت امام از لفظ «مطلقه» معنای اصطلاحی آن را اراده کرده‌اند. اگر امام می‌گویند ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است، از همین جهت است. یعنی محدوده ولایی فقیه همان محدوده ولایی رسول اکرم است. و البته واضح است که مد نظر ایشان این نیست که ولی فقیه تمام صفات و مقاماتی را که نبی مکرم داشته‌اند، داراست. این ولایت مطلقه که می‌گوییم از دوجهت است. یکی از جهت افراد و آحاد است که تحت ولایت فقیه قرار می‌گیرند که در این مورد یعنی ولایت فقیه شامل تمامی افراد جامعه می‌شود، حتی مجتهدین دیگر، دوم این‌که این قید مطلقه در شئون و اختیارات فقیه جاری است. یعنی تمامی شئون اجتماعی و سیاسی را شامل می‌شود. کسانی که ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند-که اکثر قریب به‌اتفاق فقهای شیعه را در بر می‌گیرد- این دو حیطه مد نظرشان است.

 

در اصل می‌توان گفت ما در بین فقهای شیعه تا همین دویست سال پیش مخالفی برای ولایت فقیه نمی‌یابیم و به‌همین دلیل است که مرحوم صاحب جواهر، آن عبارات تند را در مورد کسانی که در ولایت عامه فقیه تردید کنند به‌کار می‌برد. اما نکته‌ای که لازم است در انتهای این سئوال مطرح کنم این مسئله است که تفاوت بین بحث ولایت فقیه از دیدگاه امام و دیدگاه آیت‌الله خویی، ثمره عملی اندکی دارد. به عبارت دیگر، درست است که آقای خویی چون ادله لفظیه ولایت فقیه را نمی‌پذیرد، به‌تبع آن اطلاق ادله را نیز نمی‌پذیرد، اما چون ایشان تصرف فقیه در امور حسبه را می‌پذیرد، فلذا بسیاری از تصرفات فقیه را داخل در همین موضوع دانسته و آن‌ها را نه‌تنها می‌پذیرد، بلکه آن‌ها را ضروری نیز می‌داند. فقط در یک حیطه خیلی کوچکی است که این تفاوت نظری دارای توابع عملی نیز می‌شود.

 

ـــ حالا سئوال بنده این است که آیا با نگرش آقای خویی به‌مسئله ولایت فقیه که اثبات آن از طریق امور حسبه است، می‌توان حکومت اسلامی تشکیل داد؟

 

ـــ بله؛ اصل این مسئله که باید امور مردم سامان پیدا کند و مدیریت شود خودش از امور حسبه است. این واضح است که مردم نیازمند یک مدیریت اجتماعی هستند وگرنه دچار بی‌قانونی و بی‌نظمی عمومی می‌شوند. مثلا مردم خودشان احساس این وظیفه را می‌کنند که خانه و منزل خودشان را تمیز کرده و در قدم بعدی آن را آباد کنند. اما احساس وظیفه نمی‌کنند که شهر و خیابان و حتی کوچه‌ای که در آن زندگی می‌کنند را تمیز و آباد کنند. این مسئله خیلی مهم است. قدما می‌گفتند که دلیل نیاز ما به‌حکومت به‌خاطر جلوگیری از تعدی مردم به‌حقوق یکدیگر است،

 

اما حالا فرض کنید که مردم بسیار متمدنی پیدا کردیم که به‌هیچ وجه به‌حقوق یکدیگر تجاوز نمی‌کردند، حالا آیا باید گفت که ما دیگر به‌حکومت نیاز نداریم؟ نخیر، به‌خاطر این‌که حکومت تنها متولی جلوگیری از تعدی و تجاوز به‌حقوق دیگران نیست، چراکه یک سری از وظایف عمومی در جامعه وجود دارد که کسی خود را متولی آن نمی‌داند مثل همین مثال‌هایی که بالا زدم. فلذاست که وجود حکومت ضروری است و آن تعبیری که امیرالمومنین دارند که «لابُدّ مِن أمیرٍ برٍّ أو فاجر» ناظر به‌همین مسئله است. حالا برگردیم به‌بحث خودمان، یعنی اگر شما مانند آقای خویی اثبات ولایت فقیه را از طریق امور حسبه انجام دهید و آن را محدود به‌قدر متیقّن و امور حسبه کنید، باز هم ولایت فقیه جامع‌الشرایط را می‌پذیرید و در نهایت تشکیل حکومت را نیز می‌پذیرند چراکه خود اصل حکومت از امور حسبه است و اگر شما دقیق به‌امور حسبه دقت کنید، می‌بینید که امور حسبه چیزی نیست مگر حفظ جان مومنین و تسهیل امور آنان.

 

و هر دو این‌ها فقط در امر حکومت امکان‌پذیر است، مثلا شما برای حفظ جان و امنیت مومنین نیازمند یک نیروی نظامی هستید و برای تدبیر امور مومنین مانند ساختن راه‌ها و... نیز نیازمند یک حکومت هستید که این مدیریت اجتماعی را بپذیرد. بنابراین که اگر شما با همین نظریه قدر متیقن بروید جلو درنهایت می‌بینید که کم‌کم تک‌تک نهادهای حکومتی شکل گرفت. و اثر عملی‌اش در جاهای کوچکی است نه در اصل تشکیل حکومت اسلامی. مثلا شما می‌خواهید خیابانی بکشید که رفت و آمد مردم تسهیل شود و وقت کمتری را مردم در ترافیک بگذرانند حالا این‌جا یک مغازه داری، مغازه‌اش را به‌حکومت نمی‌فروشد و در نگاه بدوی هم حق دارد چراکه «الناس مسلطون علی اموالهم». در این‌جا با توجه به نگاه حضرت امام، شما به‌راحتی می‌توانید آن شخص را به زور مجبور به فروش مغازه‌اش کنید، اما در نگاه حسبه تا این امر-کشیدن خیابان- ضروری نشود، شما اجازه ندارید که آن شخص را مجبور به‌فروش مغازه‌اش کنید.

 

چراکه با نگاه قدر متیقّن این‌جا هنوز وارد بحث حسبه نشده است. به‌عبارت دیگر، حکومتی که از راه حسبه اثبات و تشکیل شده است یک حکومتی است که دست و پایش بسته است و با معذوریت‌های عملی فراوانی مواجه است. یعنی ابتدا باید صبر کند تا یک چیزی ضرورت پیدا بکند تا وارد امور حسبه بشود و به‌تبع حسبه قدر متیقّن شامل آن هم بشود تا بعدا حکومت بتواند در آن دخل و تصرف حکومتی کند، اما در نگاه حضرت امام این‌گونه نیست و حکومت پیش از رسیدن به‌بحران و حتی برای جلوگیری از بحران نیز می‌تواند اعمال نظر حکومتی کند. فلذاست که می‌تواند مثلا بگوید اگر این خیابان عریض نشود توابع اقتصادی، زیست محیطی، اخلاق اجتماعی و... دارد و حالا که مصلحت عمومی اقتضا می‌کند با این‌که هنوز تعریض خیابان ضروری به‌معنای اخص کلمه نشده است باز هم حکومت می‌تواند در این‌جا اعمال قدرت کند و مردم را مجبور به‌فروش ملک‌هایشان کند. و این هم ریشه در آیه قرآن دارد که «النّبی أولی بالمومنین من أنفسهم» و حالا که شئون اجتماعی و حکومتی نبی به فقیه جامع‌الشرایط رسیده است او نیز در این موارد «أولی» می‌شود، یعنی این‌که همان کاری که شما می‌توانستید رأسا اقدام به‌آن کنید- مانند همین فروش منزل- حالا فقیه این کار را می‌کند و خانه شما را می‌فروشد و پولش را به شما می‌دهد.

 

حجةالاسلام هادوی‌ تهرانی

 

ـــ به‌ عنوان سؤال آخر، به‌نظر شما چه امری باعث شد که تبیین حضرت امام«ره» یک تبیین ویژه‌ای بشود. آیا این ویژه شدن صرفا به‌دلیل سیر تاریخی قضیه بود که حضرت امام علاوه‌بر تبیین قضیه برای عملی شدن آن هم اقدام کردند یا این‌که در خود تبیین حضرت امام یک نکات ویژه‌ای وجود داشت؟

 

ـــ تعبیری که امام در مقدمه بحث ولایت فقیه دارند و می‌گویند که آن چیزی را که ما در این‌جا می‌گوییم، بحثی است که اساسش را قدما گفته‌اند و ما فقط یک نکاتی را به‌آن‌ها اضافه می‌کنیم. در اوائل انقلاب، عده‌ای آمدند و گفتند که این نظریه از ابداعات حضرت امام است. بعدا گفتند نه، این را اولین بار مرحوم نراقی در «عوائدالایام» گفته است. در حالی‌که اصلا مسئله این‌گونه نیست. یعنی ما در کتاب شیخ مفید که قدیمی‌ترین کتاب فقهی شیعه است عبارات واضحی مبنی بر ولایت فقیه در دوران غیبت کبری داریم و این چیزی است که از روایات معصومین سلام‌الله علیهم به‌ما رسیده است.

 

و از مهمترین‌هایش، همان توقیع حضرت حجت علیه‌السلام است که ما بر روی آن خیلی تأکید داریم هم از جهت سند و هم از جهت دلالت. که حضرت در آن‌جا دارند زمینه‌سازی غیبت کبری را می‌کنند که شیعیان در زمان غیبت کبری سردرگم نباشند و این بحث از زمان خود رسول مکرم اسلام شروع شده است و حضرت امام می‌فرمایند که مد نظر از «خلفائی» در عبارت «اللهم ارحم خلفائی» حضرات معصومین نیستند بلکه فقهای جامع‌الشرایط هستند تا این‌که می‌رسد به‌ امام صادق(ع) و آن مقبوله عمربن حنظله و تا این‌که می‌رسیم به خود حضرت حجت و آن توقیع معروف. یعنی می‌خواهم بگویم که این بحثی است که در کلام تمامی حضرات معصومین نیز وجود داشته است و بحثی نبوده که ناآشنا برای فقها باشد؛ فلذاست که مرحوم صاحب جواهر می‌گوید که کسی که ولایت فقیه را انکار کند بویی از فقه آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین نبرده است. یعنی این‌قدر مطلب بدیهی بوده است.

 

در مورد امام می‌توان گفت که چه بسا ایشان در اصل بحث ولایت فقیه یک ابداع ویژه‌ای نکرده‌اند، بلکه صرف توجه دادن امام به‌این مسئله خودش یک مسئله بسیار مهمی بود. اما از جهت دیگر وقتی ما به‌آثار فقها مراجعه می‌کنیم، مثلا به‌همین کتاب مقنعه شیخ مفید، می‌بینیم ایشان می‌گویند که اگر اجرای احکام امر به‌ معروف و نهی از منکر در آخرین مرحله آن که قتل است، برای فقیه «ممکن» بود باید آن را انجام دهد. و آن را با عبارت «إن أمکن» مطرح می‌کند و این بحث در فقه بعدها این‌گونه طرح می‌شود که حالا که برای ما امکان تحقق این احکام و حکومت اسلامی وجود ندارد، پس ما دیگر وظیفه‌ای نداریم. امام این بحث را این‌گونه عوض کردند که اگر امکان این امر ــ تحقق حکومت اسلامی ــ به‌ صورت بالفعل وجود ندارد، به‌این معنا نیست که من برای محقق شدن آن و ممکن شدنش نباید تلاشی بکنم.

 

این خودش یک بحث جدیدی بود که اگر الان امکانش وجود ندارد، تو باید مقدمات آن را برای مثلا ده سال آینده فراهم بکنی. به‌عبارت دقیق و فنی، امام مسئله را این‌گونه تبیین کردند که مسئله حکومت اسلامی تکلیفی نیست که مشروط به‌تحقق مقدمات باشد، بلکه تکلیفی است که اگر مقدماتش فراهم نیست، شما باید بروید و مقدماتش را هم فراهم کنید. دقیقا مثل مسئله حج.

 

کسی نمی‌تواند بگوید که من وظیفه‌ام هست که به‌حج بروم و مثلا در روز نهم ذی‌الحجه بیاید بگوید که دیگر که امکان حج رفتن الان فراهم نیست، پس حج از گردن من ساقط شده است. بلکه شما باید به‌گونه‌ای مقدمه‌سازی کنید که در روز نهم ذی‌الحجه در سرزمین مکه باشید تا بتوانید اعمالتان را به‌جا بیاورید. و به‌عبارت فقهی، نوآوری امام این بود که مسئله تشکیل حکومت اسلامی را شرط واجب می‌دانستند، برخلاف قدما که آن را شرط وجوب می‌دانستند. یعنی امام می‌گویند وجوب مسئله سرجایش ثابت است و شما برای این‌که بتوانید آن را انجام بدهید، باید بروید و مقدمات آن را فراهم کنید و این حقیقتا بحث جدید و نویی بود.

 

در نهایت هم اهمیت امام در این است که خودش نیز در این میدان وارد شد و بر علیه حکومت جور اقدام کرد و توانست چیزی که بزرگان می‌گفتند محال است، آن را محقق کرد. یعنی آن چیزی را که نه بزرگان حوزه می‌توانستند باور کنند و نه حکومت شاه و نه حتی حکومت‌های بیگانه احتمال آن را می‌دادند، ایشان آمدند و آن را محقق کردند. و این بحثی است که هنوز جای کار و جای تبیین بهتر دارد و از جانب بسیاری ــ اعم از موافقین و مخالفین ــ مورد سوء فهم واقع شده است. و یک عده می‌آیند و به‌صورت غیر تخصصی به‌ مسئله می‌پردازند و مثلا می‌گویند که شیخ انصاری با ولایت فقیه مخالف است! آخر کجا مرحوم شیخ این‌چنین حرفی را می‌زند؟ در حالی‌ که خود شیخ در کتاب مکاسب تصریح می‌کنند که آن‌چه که برای حکام در حکومت‌ها ثابت است، قطعا به‌صورت قدر متیقّن برای فقیه جامع‌الشرایط نیز ثابت است.

(منبع)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
گفت و گو با مهدی هادوی

گفت و گو با مهدی هادوی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
گفت و گو با مهدی هادوی
متن نقلی: توضیح دامنه: این گفت و گو به دلیل اهمیت مسائل مطرح شده در آن، بدون آن که دربارۀ آن پیش داوری کنم، جهت اطلاع رسانی برای دامنه خوانان عیناً در زیر درج می شود: متن کامل: «آیت الله دکتر مهدی هادوی‌ تهرانی» عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) از جمله چهره‌های شناخته‌شده‌ای است که در مباحث مختلف علوم دینی دارای تألیفات گوناگون است. یکی از مهمترین کتاب‌هایی که درباره ولایت‌فقیه و مباحث پیرامون آن نوشته شده است، کتاب "ولایت و دیانت" ایشان است؛ کتابی که در عین ایجاز به هیچ‌وجه از اتقان و استواری‌اش کم نشده و از جامعیت کاملی برخوردار است. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی (khamenei.ir) در گفت‌وگو با وی درباره نگاه حضرت امام(ره) به ولایت‌ فقیه مصاحبه کرده است. اینک به مناسبت "دهه بصیرت و میثاق با ولایت فقیه" اقدام به بازنشر این گفتگوی علمی کرده‌ایم:

 

 

آیةالله خوئی و امام خمینی

 

ـــ بحث را از جایی شروع کنیم که حضرت امام رحمت‌الله علیه آغاز کردند. ایشان در پاراگراف اول کتاب ولایت فقیه می‌گویند که مفهوم ولایت فقیه از آن دسته مفاهیمی است که تصور آن موجب تصدیق آن می‌شود. لطفا بفرمایید که نگرش حضرت امام به‌ ولایت فقیه چگونه است که صِرف تصور آن را، موجب تصدیقش  می‌دانند؟

 

ـــ ببینید مقصود امام این است که کسی که مفاهیم مربوط به بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بداند، نمی‌تواند غیر آن را تصور کند. اما باید توجه کرد که آن مفاهیم چیست؟ اولا، توجه به این نکته که اسلام اختصاص به‌مسائل شخصی و فردی ندارد و در امور اجتماعی سیاسی نیز وظایف و تکالیفی را تعیین کرده است. ثانیا، توجه به این نکته ضروری است که این مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی نیازمند یک مصدر حکومتی است که آن احکام را انجام دهد. خب این مصدر حکومت در زمان نبی مکرم اسلام و حضرات معصومین خود ایشان بوده‌اند. حال نکته این است که در زمان غیبت کبری مصدر این حکومت چه کسی باید باشد.

بقیه در ادامه

متن نقلی: توضیح دامنه: این گفت و گو به دلیل اهمیت مسائل مطرح شده در آن، بدون آن که دربارۀ آن پیش داوری کنم، جهت اطلاع رسانی برای دامنه خوانان عیناً در زیر درج می شود: متن کامل: «آیت الله دکتر مهدی هادوی‌ تهرانی» عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) از جمله چهره‌های شناخته‌شده‌ای است که در مباحث مختلف علوم دینی دارای تألیفات گوناگون است. یکی از مهمترین کتاب‌هایی که درباره ولایت‌فقیه و مباحث پیرامون آن نوشته شده است، کتاب "ولایت و دیانت" ایشان است؛ کتابی که در عین ایجاز به هیچ‌وجه از اتقان و استواری‌اش کم نشده و از جامعیت کاملی برخوردار است. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی (khamenei.ir) در گفت‌وگو با وی درباره نگاه حضرت امام(ره) به ولایت‌ فقیه مصاحبه کرده است. اینک به مناسبت "دهه بصیرت و میثاق با ولایت فقیه" اقدام به بازنشر این گفتگوی علمی کرده‌ایم:

 

 

آیةالله خوئی و امام خمینی

 

ـــ بحث را از جایی شروع کنیم که حضرت امام رحمت‌الله علیه آغاز کردند. ایشان در پاراگراف اول کتاب ولایت فقیه می‌گویند که مفهوم ولایت فقیه از آن دسته مفاهیمی است که تصور آن موجب تصدیق آن می‌شود. لطفا بفرمایید که نگرش حضرت امام به‌ ولایت فقیه چگونه است که صِرف تصور آن را، موجب تصدیقش  می‌دانند؟

 

ـــ ببینید مقصود امام این است که کسی که مفاهیم مربوط به بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بداند، نمی‌تواند غیر آن را تصور کند. اما باید توجه کرد که آن مفاهیم چیست؟ اولا، توجه به این نکته که اسلام اختصاص به‌مسائل شخصی و فردی ندارد و در امور اجتماعی سیاسی نیز وظایف و تکالیفی را تعیین کرده است. ثانیا، توجه به این نکته ضروری است که این مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی نیازمند یک مصدر حکومتی است که آن احکام را انجام دهد. خب این مصدر حکومت در زمان نبی مکرم اسلام و حضرات معصومین خود ایشان بوده‌اند. حال نکته این است که در زمان غیبت کبری مصدر این حکومت چه کسی باید باشد.

بقیه در ادامه

خب در این‌جاست که بحث ولایت فقیه مطرح می‌شود، یعنی در زمان غیبت این امور به‌دست کسی است که دارای خصوصیات سه‌گانه علم، تقوا و درایت باشد. حضرت امام می‌فرماید اگر ما این مسائل را درست درک بکنیم یعنی باید بگوییم که ولایت فقیه یعنی ولایتِ فقاهت ملتزم به‌احکام شرعی با درایت که بتواند آن احکام اجتماعی را در صحنه اجتماعی پیاده کند. خب به‌این معنا واضح است که اگر اسلام حکومتی دارد و احکام حکومتی نیز دارد، باید در راس این حکومت، یک فرد فقیه با تقوا که توانایی مدیریت دارد، قرار بگیرد.

 

ـــ در نگرشی که حضرت امام به‌مسئله ولایت فقیه دارند، نگرش ایشان یک نگرش فقهی است یا یک نگرش کلامی؟

 

ـــ اول من خود سؤال را تبیین کنم. ببینید وقتی شما می‌پرسید که آیا این مسئله یک مسئله کلامی است یا یک مسئله فقهی، یعنی آیا یک مسئله اعتقادی است یا این‌که جزو امور عملی ماست. از یک منظر، مسئله ولایت فقیه یک بعد نظری پیدا می‌کند و به اعتقادات مربوط می‌شود، به‌این معنا که شما معتقد باشید که اسلام در اجتماعیات نیز صحبت دارد و محدود به امور فردی نیست.

 

از طرف دیگر آن وظایفی که در حوزه عمل سیاسی قرار می‌گیرند و باید انجام شوند واضح است که مربوط به‌فقه‌اند و در مجموعه مباحث فقهی قرار می‌گیرد. و این مسئله که آیا اسلام در دوران غیبت، انسان‌ها را به‌حال خودشان رها کرده است، بدون هیچ‌گونه حکومت و الگوی حکومتی و... که خب دوباره این مسئله یک بحث کلامی است از این جهت. اما خود این الگوی حکومت و شکل و ساختار نظام ولایت فقیه یک بحث فقهی است که شامل خصوصیات ولی فقیه و گستره وظایف و اختیاراتش و... می‌شود. به همین دلیل است که بحث ولایت فقیه در آثار فقهی ما مطرح شده است و ما بحثی از آن در آثار کلامی متقدمین‌مان نمی‌بینیم.

 

اگرچه که برخی از معاصرین این مسئله را مطرح کرده‌اند که بحث ولایت فقیه از مباحث کلامی است و در امتداد ولایت امام مطرح می‌شود و این حرف بنفسه حرف درستی هم هست، اما در آثار کلامی قدما اثری از آن وجود ندارد، بلکه در آثار فقهی ما مطرح شده است. پس کلیت بحث ولایت فقیه یک بحث کلامی است و خصوصیات این بحث از مباحث فقهی به‌حساب می‌آید. فلذاست که از قدیمی‌ترین متن فقهی مفصلی که به‌دست ما رسیده – یعنی مقنعه شیخ مفید- ما بحث ولایت فقیه را داریم تا امروز که در آثار معاصرین نیز وجود دارد. البته این بحث در منابع برادران اهل سنت نیز وجود دارد و من در بحثی که در خدمت دوستان اهل سنت بودیم، به‌این مسئله اشاره کردم. مثلا در کتاب احیاء‌العلوم غزالی می‌بینیم که غزالی در همان مقدمات به ضرورت وجود یک سلطانی اشاره می‌کند که مردم به‌خاطر او از حقوق خودشان تجاوز نکنند، ولی مطرح می‌کند که این سلطان نیازمند یک مرشد و معلم است و تبیین می‌کند که این مرشد و معلم عبارت است از یک فقیه. یعنی در یک نگاه بدوی ممکن است که شما بگویید که او ضرورت سلطان را بررسی کرده، ولی در واقع غزالی مقام فقیه را بالاتر از سلطان قرار می‌دهد و برای سلطان نقشی مانند مدیر اجرایی یا آن چیزی که امروزه ما به‌آن رییس جمهور می‌گوییم قائل است.

 

توجه به‌این نکته نیز ضروری است که اصطلاح ولایت فقیه یک اصطلاح متاخر است و در کتب فقهی گذشته وجود ندارد، اما مباحثی که در کتب فقهی وجود دارد کاملا مفاد ولایت فقیه را ثابت می‌کند. مثلا در کتاب ابوالصلاح حلبی که شاگرد شیخ مفید است بخشی است تحت عنوان«تنفیذ الاحکام» که در آن شرایطی را که برای فقیه برمی‌شمارد، دقیقا همان چیزهایی است که در قانون اساسی، در شرایط رهبر و ولی فقیه ذکر شده است.

 

ـــ همان‌طور که مستحضر هستید، جناب آیت‌الله خویی ادلّه لفظیه ولایت فقیه را تام نمی‌دانند، فلذا برای اثبات ولایت فقیه استناد کرده‌اند به «ادلّه لبّیه» و چون ادله لبیه اطلاق ندارد، ایشان بحث ولایت مطلقه فقیه را نپذیرفتند. اما سئوال بنده این است که مستند امام برای بحث ولایت فقیه چه بود که ایشان علاوه‌بر آن‌که ولایت مطلقه فقیه را پذیرفتند، فرمودند که ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است؟

 

ـــ ببینید، نباید اشتباه شود که مرحوم جناب خویی بحث ولایت فقیه را نپذیرفتند و امام پذیرفتند. چراکه ما هیچ فقیهی را در تاریخ شیعه نداریم که بحث ولایت فقیه را کلا منکر باشد، بلکه بحث برسر حدود و اختیارات فقیه است. اما باید گفت که نظر حضرت امام در این باب نظر جمهور و غالب فقهای شیعه است و جناب آیت‌الله خویی از جمله کسانی است که از جمهور فقها فاصله گرفته است. شما می‌بینید که در کنار امام و هم‌رأی با امام، بزرگانی مانند مرحوم صاحب جواهر وجود دارند که می‌گویند کسی که در ولایت عامه فقیه تردید می‌کند، بویی از فقاهت نبرده است و با روایات اهل بیت سلام الله علیهم آشنایی ندارد. و این‌که آیت‌الله خویی در بحث ولایت فقیه از عامه علما فاصله گرفته‌اند، مربوط می‌شود به‌نگاه خاصی که ایشان در سند روایات، ظهور و دلالت روایات و... دارند که در موارد دیگری نیز بر نظرات ایشان تاثیر گذاشته و ایشان را از جمهور فقها جدا کرده است.

 

البته یک مغالطه‌ای نیز عده‌ای می‌کنند و می‌گویند که ولایت مطلقه فقیه که امام می‌گوید با ولایت عامه فقیه که بزرگانی مانند صاحب جواهر می‌گویند، تفاوت دارد. درواقع عده‌ای خواسته‌اند با این کار نشان دهند که دیدگاه امام در بحث ولایت فقیه، یک دیدگاه خاصی است که با مباحث دیگر فقها متفاوت است. این حرف درست نیست. اگر شما به‌کتاب صاحب جواهر رجوع کنید، می‌بینید که آن سوالی که ایشان می‌خواسته به‌آن پاسخ دهد این است که آیا در دوران غیبت، تمام اختیارات ولایی معصومین به فقیه سپرده شده است یا نه؟ و از این بحث تعبیر می‌کند به‌ولایت عامه فقیه. در حالی‌که امام تعبیر می‌کنند به‌ولایت مطلقه فقیه.

 

من در کتاب ولایت و دیانت سعی کردم نشان بدهم که این تفاوت تعبیر به‌تفاوت مصطلحات اصولی این دو بزرگوار باز می‌گردد، نه به‌تفاوت دیدگاه فقهی آن‌ها درباره این موضوع. هر دو یک معنا مد نظرشان است، ولی با دو عبارت. به‌این صورت که مرحوم صاحب جواهر که تعبیر «عامه» را می‌گویند معنای لغوی، آن را اراده کرده‌اند که در مقابل آن ولایت خاصه است یعنی ولایت در حیطه‌های خاصه در تمامی موارد و حیطه‌ها. در حالی‌که حضرت امام از لفظ «مطلقه» معنای اصطلاحی آن را اراده کرده‌اند. اگر امام می‌گویند ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است، از همین جهت است. یعنی محدوده ولایی فقیه همان محدوده ولایی رسول اکرم است. و البته واضح است که مد نظر ایشان این نیست که ولی فقیه تمام صفات و مقاماتی را که نبی مکرم داشته‌اند، داراست. این ولایت مطلقه که می‌گوییم از دوجهت است. یکی از جهت افراد و آحاد است که تحت ولایت فقیه قرار می‌گیرند که در این مورد یعنی ولایت فقیه شامل تمامی افراد جامعه می‌شود، حتی مجتهدین دیگر، دوم این‌که این قید مطلقه در شئون و اختیارات فقیه جاری است. یعنی تمامی شئون اجتماعی و سیاسی را شامل می‌شود. کسانی که ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند-که اکثر قریب به‌اتفاق فقهای شیعه را در بر می‌گیرد- این دو حیطه مد نظرشان است.

 

در اصل می‌توان گفت ما در بین فقهای شیعه تا همین دویست سال پیش مخالفی برای ولایت فقیه نمی‌یابیم و به‌همین دلیل است که مرحوم صاحب جواهر، آن عبارات تند را در مورد کسانی که در ولایت عامه فقیه تردید کنند به‌کار می‌برد. اما نکته‌ای که لازم است در انتهای این سئوال مطرح کنم این مسئله است که تفاوت بین بحث ولایت فقیه از دیدگاه امام و دیدگاه آیت‌الله خویی، ثمره عملی اندکی دارد. به عبارت دیگر، درست است که آقای خویی چون ادله لفظیه ولایت فقیه را نمی‌پذیرد، به‌تبع آن اطلاق ادله را نیز نمی‌پذیرد، اما چون ایشان تصرف فقیه در امور حسبه را می‌پذیرد، فلذا بسیاری از تصرفات فقیه را داخل در همین موضوع دانسته و آن‌ها را نه‌تنها می‌پذیرد، بلکه آن‌ها را ضروری نیز می‌داند. فقط در یک حیطه خیلی کوچکی است که این تفاوت نظری دارای توابع عملی نیز می‌شود.

 

ـــ حالا سئوال بنده این است که آیا با نگرش آقای خویی به‌مسئله ولایت فقیه که اثبات آن از طریق امور حسبه است، می‌توان حکومت اسلامی تشکیل داد؟

 

ـــ بله؛ اصل این مسئله که باید امور مردم سامان پیدا کند و مدیریت شود خودش از امور حسبه است. این واضح است که مردم نیازمند یک مدیریت اجتماعی هستند وگرنه دچار بی‌قانونی و بی‌نظمی عمومی می‌شوند. مثلا مردم خودشان احساس این وظیفه را می‌کنند که خانه و منزل خودشان را تمیز کرده و در قدم بعدی آن را آباد کنند. اما احساس وظیفه نمی‌کنند که شهر و خیابان و حتی کوچه‌ای که در آن زندگی می‌کنند را تمیز و آباد کنند. این مسئله خیلی مهم است. قدما می‌گفتند که دلیل نیاز ما به‌حکومت به‌خاطر جلوگیری از تعدی مردم به‌حقوق یکدیگر است،

 

اما حالا فرض کنید که مردم بسیار متمدنی پیدا کردیم که به‌هیچ وجه به‌حقوق یکدیگر تجاوز نمی‌کردند، حالا آیا باید گفت که ما دیگر به‌حکومت نیاز نداریم؟ نخیر، به‌خاطر این‌که حکومت تنها متولی جلوگیری از تعدی و تجاوز به‌حقوق دیگران نیست، چراکه یک سری از وظایف عمومی در جامعه وجود دارد که کسی خود را متولی آن نمی‌داند مثل همین مثال‌هایی که بالا زدم. فلذاست که وجود حکومت ضروری است و آن تعبیری که امیرالمومنین دارند که «لابُدّ مِن أمیرٍ برٍّ أو فاجر» ناظر به‌همین مسئله است. حالا برگردیم به‌بحث خودمان، یعنی اگر شما مانند آقای خویی اثبات ولایت فقیه را از طریق امور حسبه انجام دهید و آن را محدود به‌قدر متیقّن و امور حسبه کنید، باز هم ولایت فقیه جامع‌الشرایط را می‌پذیرید و در نهایت تشکیل حکومت را نیز می‌پذیرند چراکه خود اصل حکومت از امور حسبه است و اگر شما دقیق به‌امور حسبه دقت کنید، می‌بینید که امور حسبه چیزی نیست مگر حفظ جان مومنین و تسهیل امور آنان.

 

و هر دو این‌ها فقط در امر حکومت امکان‌پذیر است، مثلا شما برای حفظ جان و امنیت مومنین نیازمند یک نیروی نظامی هستید و برای تدبیر امور مومنین مانند ساختن راه‌ها و... نیز نیازمند یک حکومت هستید که این مدیریت اجتماعی را بپذیرد. بنابراین که اگر شما با همین نظریه قدر متیقن بروید جلو درنهایت می‌بینید که کم‌کم تک‌تک نهادهای حکومتی شکل گرفت. و اثر عملی‌اش در جاهای کوچکی است نه در اصل تشکیل حکومت اسلامی. مثلا شما می‌خواهید خیابانی بکشید که رفت و آمد مردم تسهیل شود و وقت کمتری را مردم در ترافیک بگذرانند حالا این‌جا یک مغازه داری، مغازه‌اش را به‌حکومت نمی‌فروشد و در نگاه بدوی هم حق دارد چراکه «الناس مسلطون علی اموالهم». در این‌جا با توجه به نگاه حضرت امام، شما به‌راحتی می‌توانید آن شخص را به زور مجبور به فروش مغازه‌اش کنید، اما در نگاه حسبه تا این امر-کشیدن خیابان- ضروری نشود، شما اجازه ندارید که آن شخص را مجبور به‌فروش مغازه‌اش کنید.

 

چراکه با نگاه قدر متیقّن این‌جا هنوز وارد بحث حسبه نشده است. به‌عبارت دیگر، حکومتی که از راه حسبه اثبات و تشکیل شده است یک حکومتی است که دست و پایش بسته است و با معذوریت‌های عملی فراوانی مواجه است. یعنی ابتدا باید صبر کند تا یک چیزی ضرورت پیدا بکند تا وارد امور حسبه بشود و به‌تبع حسبه قدر متیقّن شامل آن هم بشود تا بعدا حکومت بتواند در آن دخل و تصرف حکومتی کند، اما در نگاه حضرت امام این‌گونه نیست و حکومت پیش از رسیدن به‌بحران و حتی برای جلوگیری از بحران نیز می‌تواند اعمال نظر حکومتی کند. فلذاست که می‌تواند مثلا بگوید اگر این خیابان عریض نشود توابع اقتصادی، زیست محیطی، اخلاق اجتماعی و... دارد و حالا که مصلحت عمومی اقتضا می‌کند با این‌که هنوز تعریض خیابان ضروری به‌معنای اخص کلمه نشده است باز هم حکومت می‌تواند در این‌جا اعمال قدرت کند و مردم را مجبور به‌فروش ملک‌هایشان کند. و این هم ریشه در آیه قرآن دارد که «النّبی أولی بالمومنین من أنفسهم» و حالا که شئون اجتماعی و حکومتی نبی به فقیه جامع‌الشرایط رسیده است او نیز در این موارد «أولی» می‌شود، یعنی این‌که همان کاری که شما می‌توانستید رأسا اقدام به‌آن کنید- مانند همین فروش منزل- حالا فقیه این کار را می‌کند و خانه شما را می‌فروشد و پولش را به شما می‌دهد.

 

حجةالاسلام هادوی‌ تهرانی

 

ـــ به‌ عنوان سؤال آخر، به‌نظر شما چه امری باعث شد که تبیین حضرت امام«ره» یک تبیین ویژه‌ای بشود. آیا این ویژه شدن صرفا به‌دلیل سیر تاریخی قضیه بود که حضرت امام علاوه‌بر تبیین قضیه برای عملی شدن آن هم اقدام کردند یا این‌که در خود تبیین حضرت امام یک نکات ویژه‌ای وجود داشت؟

 

ـــ تعبیری که امام در مقدمه بحث ولایت فقیه دارند و می‌گویند که آن چیزی را که ما در این‌جا می‌گوییم، بحثی است که اساسش را قدما گفته‌اند و ما فقط یک نکاتی را به‌آن‌ها اضافه می‌کنیم. در اوائل انقلاب، عده‌ای آمدند و گفتند که این نظریه از ابداعات حضرت امام است. بعدا گفتند نه، این را اولین بار مرحوم نراقی در «عوائدالایام» گفته است. در حالی‌که اصلا مسئله این‌گونه نیست. یعنی ما در کتاب شیخ مفید که قدیمی‌ترین کتاب فقهی شیعه است عبارات واضحی مبنی بر ولایت فقیه در دوران غیبت کبری داریم و این چیزی است که از روایات معصومین سلام‌الله علیهم به‌ما رسیده است.

 

و از مهمترین‌هایش، همان توقیع حضرت حجت علیه‌السلام است که ما بر روی آن خیلی تأکید داریم هم از جهت سند و هم از جهت دلالت. که حضرت در آن‌جا دارند زمینه‌سازی غیبت کبری را می‌کنند که شیعیان در زمان غیبت کبری سردرگم نباشند و این بحث از زمان خود رسول مکرم اسلام شروع شده است و حضرت امام می‌فرمایند که مد نظر از «خلفائی» در عبارت «اللهم ارحم خلفائی» حضرات معصومین نیستند بلکه فقهای جامع‌الشرایط هستند تا این‌که می‌رسد به‌ امام صادق(ع) و آن مقبوله عمربن حنظله و تا این‌که می‌رسیم به خود حضرت حجت و آن توقیع معروف. یعنی می‌خواهم بگویم که این بحثی است که در کلام تمامی حضرات معصومین نیز وجود داشته است و بحثی نبوده که ناآشنا برای فقها باشد؛ فلذاست که مرحوم صاحب جواهر می‌گوید که کسی که ولایت فقیه را انکار کند بویی از فقه آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین نبرده است. یعنی این‌قدر مطلب بدیهی بوده است.

 

در مورد امام می‌توان گفت که چه بسا ایشان در اصل بحث ولایت فقیه یک ابداع ویژه‌ای نکرده‌اند، بلکه صرف توجه دادن امام به‌این مسئله خودش یک مسئله بسیار مهمی بود. اما از جهت دیگر وقتی ما به‌آثار فقها مراجعه می‌کنیم، مثلا به‌همین کتاب مقنعه شیخ مفید، می‌بینیم ایشان می‌گویند که اگر اجرای احکام امر به‌ معروف و نهی از منکر در آخرین مرحله آن که قتل است، برای فقیه «ممکن» بود باید آن را انجام دهد. و آن را با عبارت «إن أمکن» مطرح می‌کند و این بحث در فقه بعدها این‌گونه طرح می‌شود که حالا که برای ما امکان تحقق این احکام و حکومت اسلامی وجود ندارد، پس ما دیگر وظیفه‌ای نداریم. امام این بحث را این‌گونه عوض کردند که اگر امکان این امر ــ تحقق حکومت اسلامی ــ به‌ صورت بالفعل وجود ندارد، به‌این معنا نیست که من برای محقق شدن آن و ممکن شدنش نباید تلاشی بکنم.

 

این خودش یک بحث جدیدی بود که اگر الان امکانش وجود ندارد، تو باید مقدمات آن را برای مثلا ده سال آینده فراهم بکنی. به‌عبارت دقیق و فنی، امام مسئله را این‌گونه تبیین کردند که مسئله حکومت اسلامی تکلیفی نیست که مشروط به‌تحقق مقدمات باشد، بلکه تکلیفی است که اگر مقدماتش فراهم نیست، شما باید بروید و مقدماتش را هم فراهم کنید. دقیقا مثل مسئله حج.

 

کسی نمی‌تواند بگوید که من وظیفه‌ام هست که به‌حج بروم و مثلا در روز نهم ذی‌الحجه بیاید بگوید که دیگر که امکان حج رفتن الان فراهم نیست، پس حج از گردن من ساقط شده است. بلکه شما باید به‌گونه‌ای مقدمه‌سازی کنید که در روز نهم ذی‌الحجه در سرزمین مکه باشید تا بتوانید اعمالتان را به‌جا بیاورید. و به‌عبارت فقهی، نوآوری امام این بود که مسئله تشکیل حکومت اسلامی را شرط واجب می‌دانستند، برخلاف قدما که آن را شرط وجوب می‌دانستند. یعنی امام می‌گویند وجوب مسئله سرجایش ثابت است و شما برای این‌که بتوانید آن را انجام بدهید، باید بروید و مقدمات آن را فراهم کنید و این حقیقتا بحث جدید و نویی بود.

 

در نهایت هم اهمیت امام در این است که خودش نیز در این میدان وارد شد و بر علیه حکومت جور اقدام کرد و توانست چیزی که بزرگان می‌گفتند محال است، آن را محقق کرد. یعنی آن چیزی را که نه بزرگان حوزه می‌توانستند باور کنند و نه حکومت شاه و نه حتی حکومت‌های بیگانه احتمال آن را می‌دادند، ایشان آمدند و آن را محقق کردند. و این بحثی است که هنوز جای کار و جای تبیین بهتر دارد و از جانب بسیاری ــ اعم از موافقین و مخالفین ــ مورد سوء فهم واقع شده است. و یک عده می‌آیند و به‌صورت غیر تخصصی به‌ مسئله می‌پردازند و مثلا می‌گویند که شیخ انصاری با ولایت فقیه مخالف است! آخر کجا مرحوم شیخ این‌چنین حرفی را می‌زند؟ در حالی‌ که خود شیخ در کتاب مکاسب تصریح می‌کنند که آن‌چه که برای حکام در حکومت‌ها ثابت است، قطعا به‌صورت قدر متیقّن برای فقیه جامع‌الشرایط نیز ثابت است.

(منبع)

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۶۲
ساعت پست : ۰۶:۲۲
مشخصات پست

ایران گرانیگاه خاورمیانه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان. کشورها با توجه به جایگاهی که در هرم قدرت جهانی دارند، به ایفای نقش می پردازند. بخشی از کشورها نقش مثبت و سازنده و برخی نقش مخرب و غیر سازنده دارند. سائول برنارد کوهن نظریه پرداز جهانی، کشورهای جهان را به پنج گروه دسته بندی کرده، که با توجه به سطح قدرتشان به ایفای نقش می پردازند. وی سطح دوم را شامل قدرتهای منطقه ای می داند که قدرت بردی فراتر از مناطق ژئوپلیتیکی خودشان داشته، در برخی مواقع به دیگر بخش های جهان نیز می رسد.

 

در این راستا به طور سنتی سه کشور ایران، ترکیه و مصر مدعیان قدرت منطقه ای در خاورمیانه هستند. مصر با توجه به وضعیت بد اقتصادی، حاکمیت نظامیان و برخی پارامترهای دیگر فاقد مشروعیت و توان ایفای نقش به عنوان قدرت اول منطقه می باشد. ترکیه نیز با توجه به موقعیت و شرایط فاقد اهرم های ایفای نقش اول قدرت در خاورمیانه می باشد. در سالهای اخیر عربستان سعودی با هزینه های گزاف سعی نموده به عنوان قدرت منطقه ای ابراز وجود نماید. ولی فاقد مولفه های حقیقی و واقعی به عنوان یک قدرت منطقه ای می باشد.

 

ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی، درآمد نفتی، توان نظامی، سرمایه انسانی بسیار بالا، عمق استراتژیک، نفوذ ایدئولوژیک در منطقه، به عنوان قدرتی منطقه ای به ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه پرداخته است. به قولی؛ ایران، چین خاورمیانه است. همانطور که شرق دور بدون چین اهمیت سیاسی ندارد، خاورمیانه نیز بدون ایران نمی تواند نقش مهمی در سیاست جهانی ایفا نماید.

 

 

ایران در دوران جنگ سرد جایگاه خاصی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس داشته و عامل برقراری ثبات و امنیت در راستای استراتژی های کلان جهانی و منافع ملی خود بوده است. به عنوان مثال در بحران ظفار به ایفای نقش مثبت پرداخته و به مقابله با استراتژی نفوذ اتحاد شوروی که به دنبال خلل  و ایجاد بی ثباتی در منطقه حساس خلیج فارس بود پرداخت. پس از انقلاب اسلامی نیز همواره در بحران های منطقه ای همچون عراق، افغانستان، تاجیکستان، لبنان، سوریه و ... نقش سازنده و ثبات آفرین ایفا نموده است.

 

از سوی دیگر ایران توان اعمال نظر و قدرت، تاثیر و اعمال نفوذ در بحران های منطقه ای به صورت مستقیم یا از طریق بازیگران هم پیمان خود را دارد. عراق، سوریه و لبنان شواهد این مدعا می باشد. مبارزه با تروریسم و مواد مخدر که تهدیدی جهانی بر علیه بشریت می باشد نیز از دیگر دلایل این مدعا می باشد. ایران همواره برای آشتی منطقه ای و تنش زدایی (=دتانت Detente) تلاش نموده است. تلاش های ایران برای نزدیکی به کشورهای حوزه ی خلیج فارس، شرکت فعال در مذاکرات صلح سوریه، مذاکرات اخیر با طالبان در جهت حل بحران افغانستان در این راستا بوده است.

 

عربستان سعودی با تفکر و هابیت که مکتب فکری قشری سلفی، جزمی و خشن است. زمینه تولید و اشاعه تفکر تروریستی را فراهم نموده و تامین و تغذیه مالی این گروهها را نیز به عهده دارد، تروریست هایی که ثبات و امنیت را از شرق و غرب عالم ربوده اند. عربستان همچنین فاقد توان نظامی برای ابراز وجود در بحران های منطقه ای می باشد. نمونه بارز آن  سوریه و همچنین بحران یمن که نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان تاکنون دستاوردی جز فقر و فلاکت و بدبختی و کشتن زنان و کودکان بی گناه را نداشته است. ترکیه نیز فاقد ابزار و اهرم های نفوذ و ابراز وجود و تاثیر قاطع و قابل توجه در مسائل منطقه ای بوده، تنها از زمانی که به صورت تاکتیکی برای رسیدن به اهداف خود به ایران و روسیه نزدیک شده است نقش نه چندان پررنگ و تعیین کننده ای در مسائل منطقه را دارد.

 

سیر وقایع و حوادث و رویدادهای خاورمیانه در سده اخیر حکایت از آن دارد که ایران همواره در راستای ثبات و آرامش خاورمیانه عمل نموده است. ایران به عنوان قدرت منطقه ای باید در منطقه حضور فعال داشته باشد و این مسئله کاملا با اصول علم سیاست همخوانی دارد. ولی باید مواظب باشد که حضور در منطقه و هزینه هایی که انجام می دهد صدمه ای به مردم وارد نشود. همچنین بایستی به این نکته بسیار اساسی توجه نماید که عدم پرداختن به مسائل داخلی بحران هایی را به دنبال دارد که موجب آسیب به ام القراء خواهد شد. ایران بایستی مواظب باشد که بحران های خاورمیانه به باتلاقی برای این کشور تبدیل نشود که مورد سوء استفاده رقبا و دشمنان منطقه ای و جهانی اش قرار گیرد. سیر حوادث خاورمیانه حکایت از آن دارد که برقراری ثبات و امنیت در این منطقه بدون ایران امکان پذیر نمی باشد.
چاپ روزنامه آفتاب یزد. ۱۷ آبان ۱۳۹۷.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۶۲
ساعت پست : ۰۶:۲۲
دنبال کننده

ایران گرانیگاه خاورمیانه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ایران گرانیگاه خاورمیانه

به قلم دکتر فتح الله دهقان. کشورها با توجه به جایگاهی که در هرم قدرت جهانی دارند، به ایفای نقش می پردازند. بخشی از کشورها نقش مثبت و سازنده و برخی نقش مخرب و غیر سازنده دارند. سائول برنارد کوهن نظریه پرداز جهانی، کشورهای جهان را به پنج گروه دسته بندی کرده، که با توجه به سطح قدرتشان به ایفای نقش می پردازند. وی سطح دوم را شامل قدرتهای منطقه ای می داند که قدرت بردی فراتر از مناطق ژئوپلیتیکی خودشان داشته، در برخی مواقع به دیگر بخش های جهان نیز می رسد.

 

در این راستا به طور سنتی سه کشور ایران، ترکیه و مصر مدعیان قدرت منطقه ای در خاورمیانه هستند. مصر با توجه به وضعیت بد اقتصادی، حاکمیت نظامیان و برخی پارامترهای دیگر فاقد مشروعیت و توان ایفای نقش به عنوان قدرت اول منطقه می باشد. ترکیه نیز با توجه به موقعیت و شرایط فاقد اهرم های ایفای نقش اول قدرت در خاورمیانه می باشد. در سالهای اخیر عربستان سعودی با هزینه های گزاف سعی نموده به عنوان قدرت منطقه ای ابراز وجود نماید. ولی فاقد مولفه های حقیقی و واقعی به عنوان یک قدرت منطقه ای می باشد.

 

ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی، درآمد نفتی، توان نظامی، سرمایه انسانی بسیار بالا، عمق استراتژیک، نفوذ ایدئولوژیک در منطقه، به عنوان قدرتی منطقه ای به ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه پرداخته است. به قولی؛ ایران، چین خاورمیانه است. همانطور که شرق دور بدون چین اهمیت سیاسی ندارد، خاورمیانه نیز بدون ایران نمی تواند نقش مهمی در سیاست جهانی ایفا نماید.

 

 

ایران در دوران جنگ سرد جایگاه خاصی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس داشته و عامل برقراری ثبات و امنیت در راستای استراتژی های کلان جهانی و منافع ملی خود بوده است. به عنوان مثال در بحران ظفار به ایفای نقش مثبت پرداخته و به مقابله با استراتژی نفوذ اتحاد شوروی که به دنبال خلل  و ایجاد بی ثباتی در منطقه حساس خلیج فارس بود پرداخت. پس از انقلاب اسلامی نیز همواره در بحران های منطقه ای همچون عراق، افغانستان، تاجیکستان، لبنان، سوریه و ... نقش سازنده و ثبات آفرین ایفا نموده است.

 

از سوی دیگر ایران توان اعمال نظر و قدرت، تاثیر و اعمال نفوذ در بحران های منطقه ای به صورت مستقیم یا از طریق بازیگران هم پیمان خود را دارد. عراق، سوریه و لبنان شواهد این مدعا می باشد. مبارزه با تروریسم و مواد مخدر که تهدیدی جهانی بر علیه بشریت می باشد نیز از دیگر دلایل این مدعا می باشد. ایران همواره برای آشتی منطقه ای و تنش زدایی (=دتانت Detente) تلاش نموده است. تلاش های ایران برای نزدیکی به کشورهای حوزه ی خلیج فارس، شرکت فعال در مذاکرات صلح سوریه، مذاکرات اخیر با طالبان در جهت حل بحران افغانستان در این راستا بوده است.

 

عربستان سعودی با تفکر و هابیت که مکتب فکری قشری سلفی، جزمی و خشن است. زمینه تولید و اشاعه تفکر تروریستی را فراهم نموده و تامین و تغذیه مالی این گروهها را نیز به عهده دارد، تروریست هایی که ثبات و امنیت را از شرق و غرب عالم ربوده اند. عربستان همچنین فاقد توان نظامی برای ابراز وجود در بحران های منطقه ای می باشد. نمونه بارز آن  سوریه و همچنین بحران یمن که نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان تاکنون دستاوردی جز فقر و فلاکت و بدبختی و کشتن زنان و کودکان بی گناه را نداشته است. ترکیه نیز فاقد ابزار و اهرم های نفوذ و ابراز وجود و تاثیر قاطع و قابل توجه در مسائل منطقه ای بوده، تنها از زمانی که به صورت تاکتیکی برای رسیدن به اهداف خود به ایران و روسیه نزدیک شده است نقش نه چندان پررنگ و تعیین کننده ای در مسائل منطقه را دارد.

 

سیر وقایع و حوادث و رویدادهای خاورمیانه در سده اخیر حکایت از آن دارد که ایران همواره در راستای ثبات و آرامش خاورمیانه عمل نموده است. ایران به عنوان قدرت منطقه ای باید در منطقه حضور فعال داشته باشد و این مسئله کاملا با اصول علم سیاست همخوانی دارد. ولی باید مواظب باشد که حضور در منطقه و هزینه هایی که انجام می دهد صدمه ای به مردم وارد نشود. همچنین بایستی به این نکته بسیار اساسی توجه نماید که عدم پرداختن به مسائل داخلی بحران هایی را به دنبال دارد که موجب آسیب به ام القراء خواهد شد. ایران بایستی مواظب باشد که بحران های خاورمیانه به باتلاقی برای این کشور تبدیل نشود که مورد سوء استفاده رقبا و دشمنان منطقه ای و جهانی اش قرار گیرد. سیر حوادث خاورمیانه حکایت از آن دارد که برقراری ثبات و امنیت در این منطقه بدون ایران امکان پذیر نمی باشد.
چاپ روزنامه آفتاب یزد. ۱۷ آبان ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان. کشورها با توجه به جایگاهی که در هرم قدرت جهانی دارند، به ایفای نقش می پردازند. بخشی از کشورها نقش مثبت و سازنده و برخی نقش مخرب و غیر سازنده دارند. سائول برنارد کوهن نظریه پرداز جهانی، کشورهای جهان را به پنج گروه دسته بندی کرده، که با توجه به سطح قدرتشان به ایفای نقش می پردازند. وی سطح دوم را شامل قدرتهای منطقه ای می داند که قدرت بردی فراتر از مناطق ژئوپلیتیکی خودشان داشته، در برخی مواقع به دیگر بخش های جهان نیز می رسد.

 

در این راستا به طور سنتی سه کشور ایران، ترکیه و مصر مدعیان قدرت منطقه ای در خاورمیانه هستند. مصر با توجه به وضعیت بد اقتصادی، حاکمیت نظامیان و برخی پارامترهای دیگر فاقد مشروعیت و توان ایفای نقش به عنوان قدرت اول منطقه می باشد. ترکیه نیز با توجه به موقعیت و شرایط فاقد اهرم های ایفای نقش اول قدرت در خاورمیانه می باشد. در سالهای اخیر عربستان سعودی با هزینه های گزاف سعی نموده به عنوان قدرت منطقه ای ابراز وجود نماید. ولی فاقد مولفه های حقیقی و واقعی به عنوان یک قدرت منطقه ای می باشد.

 

ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی، درآمد نفتی، توان نظامی، سرمایه انسانی بسیار بالا، عمق استراتژیک، نفوذ ایدئولوژیک در منطقه، به عنوان قدرتی منطقه ای به ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه پرداخته است. به قولی؛ ایران، چین خاورمیانه است. همانطور که شرق دور بدون چین اهمیت سیاسی ندارد، خاورمیانه نیز بدون ایران نمی تواند نقش مهمی در سیاست جهانی ایفا نماید.

 

 

ایران در دوران جنگ سرد جایگاه خاصی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس داشته و عامل برقراری ثبات و امنیت در راستای استراتژی های کلان جهانی و منافع ملی خود بوده است. به عنوان مثال در بحران ظفار به ایفای نقش مثبت پرداخته و به مقابله با استراتژی نفوذ اتحاد شوروی که به دنبال خلل  و ایجاد بی ثباتی در منطقه حساس خلیج فارس بود پرداخت. پس از انقلاب اسلامی نیز همواره در بحران های منطقه ای همچون عراق، افغانستان، تاجیکستان، لبنان، سوریه و ... نقش سازنده و ثبات آفرین ایفا نموده است.

 

از سوی دیگر ایران توان اعمال نظر و قدرت، تاثیر و اعمال نفوذ در بحران های منطقه ای به صورت مستقیم یا از طریق بازیگران هم پیمان خود را دارد. عراق، سوریه و لبنان شواهد این مدعا می باشد. مبارزه با تروریسم و مواد مخدر که تهدیدی جهانی بر علیه بشریت می باشد نیز از دیگر دلایل این مدعا می باشد. ایران همواره برای آشتی منطقه ای و تنش زدایی (=دتانت Detente) تلاش نموده است. تلاش های ایران برای نزدیکی به کشورهای حوزه ی خلیج فارس، شرکت فعال در مذاکرات صلح سوریه، مذاکرات اخیر با طالبان در جهت حل بحران افغانستان در این راستا بوده است.

 

عربستان سعودی با تفکر و هابیت که مکتب فکری قشری سلفی، جزمی و خشن است. زمینه تولید و اشاعه تفکر تروریستی را فراهم نموده و تامین و تغذیه مالی این گروهها را نیز به عهده دارد، تروریست هایی که ثبات و امنیت را از شرق و غرب عالم ربوده اند. عربستان همچنین فاقد توان نظامی برای ابراز وجود در بحران های منطقه ای می باشد. نمونه بارز آن  سوریه و همچنین بحران یمن که نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان تاکنون دستاوردی جز فقر و فلاکت و بدبختی و کشتن زنان و کودکان بی گناه را نداشته است. ترکیه نیز فاقد ابزار و اهرم های نفوذ و ابراز وجود و تاثیر قاطع و قابل توجه در مسائل منطقه ای بوده، تنها از زمانی که به صورت تاکتیکی برای رسیدن به اهداف خود به ایران و روسیه نزدیک شده است نقش نه چندان پررنگ و تعیین کننده ای در مسائل منطقه را دارد.

 

سیر وقایع و حوادث و رویدادهای خاورمیانه در سده اخیر حکایت از آن دارد که ایران همواره در راستای ثبات و آرامش خاورمیانه عمل نموده است. ایران به عنوان قدرت منطقه ای باید در منطقه حضور فعال داشته باشد و این مسئله کاملا با اصول علم سیاست همخوانی دارد. ولی باید مواظب باشد که حضور در منطقه و هزینه هایی که انجام می دهد صدمه ای به مردم وارد نشود. همچنین بایستی به این نکته بسیار اساسی توجه نماید که عدم پرداختن به مسائل داخلی بحران هایی را به دنبال دارد که موجب آسیب به ام القراء خواهد شد. ایران بایستی مواظب باشد که بحران های خاورمیانه به باتلاقی برای این کشور تبدیل نشود که مورد سوء استفاده رقبا و دشمنان منطقه ای و جهانی اش قرار گیرد. سیر حوادث خاورمیانه حکایت از آن دارد که برقراری ثبات و امنیت در این منطقه بدون ایران امکان پذیر نمی باشد.
چاپ روزنامه آفتاب یزد. ۱۷ آبان ۱۳۹۷.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
ایران گرانیگاه خاورمیانه

ایران گرانیگاه خاورمیانه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ایران گرانیگاه خاورمیانه

به قلم دکتر فتح الله دهقان. کشورها با توجه به جایگاهی که در هرم قدرت جهانی دارند، به ایفای نقش می پردازند. بخشی از کشورها نقش مثبت و سازنده و برخی نقش مخرب و غیر سازنده دارند. سائول برنارد کوهن نظریه پرداز جهانی، کشورهای جهان را به پنج گروه دسته بندی کرده، که با توجه به سطح قدرتشان به ایفای نقش می پردازند. وی سطح دوم را شامل قدرتهای منطقه ای می داند که قدرت بردی فراتر از مناطق ژئوپلیتیکی خودشان داشته، در برخی مواقع به دیگر بخش های جهان نیز می رسد.

 

در این راستا به طور سنتی سه کشور ایران، ترکیه و مصر مدعیان قدرت منطقه ای در خاورمیانه هستند. مصر با توجه به وضعیت بد اقتصادی، حاکمیت نظامیان و برخی پارامترهای دیگر فاقد مشروعیت و توان ایفای نقش به عنوان قدرت اول منطقه می باشد. ترکیه نیز با توجه به موقعیت و شرایط فاقد اهرم های ایفای نقش اول قدرت در خاورمیانه می باشد. در سالهای اخیر عربستان سعودی با هزینه های گزاف سعی نموده به عنوان قدرت منطقه ای ابراز وجود نماید. ولی فاقد مولفه های حقیقی و واقعی به عنوان یک قدرت منطقه ای می باشد.

 

ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی، درآمد نفتی، توان نظامی، سرمایه انسانی بسیار بالا، عمق استراتژیک، نفوذ ایدئولوژیک در منطقه، به عنوان قدرتی منطقه ای به ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه پرداخته است. به قولی؛ ایران، چین خاورمیانه است. همانطور که شرق دور بدون چین اهمیت سیاسی ندارد، خاورمیانه نیز بدون ایران نمی تواند نقش مهمی در سیاست جهانی ایفا نماید.

 

 

ایران در دوران جنگ سرد جایگاه خاصی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس داشته و عامل برقراری ثبات و امنیت در راستای استراتژی های کلان جهانی و منافع ملی خود بوده است. به عنوان مثال در بحران ظفار به ایفای نقش مثبت پرداخته و به مقابله با استراتژی نفوذ اتحاد شوروی که به دنبال خلل  و ایجاد بی ثباتی در منطقه حساس خلیج فارس بود پرداخت. پس از انقلاب اسلامی نیز همواره در بحران های منطقه ای همچون عراق، افغانستان، تاجیکستان، لبنان، سوریه و ... نقش سازنده و ثبات آفرین ایفا نموده است.

 

از سوی دیگر ایران توان اعمال نظر و قدرت، تاثیر و اعمال نفوذ در بحران های منطقه ای به صورت مستقیم یا از طریق بازیگران هم پیمان خود را دارد. عراق، سوریه و لبنان شواهد این مدعا می باشد. مبارزه با تروریسم و مواد مخدر که تهدیدی جهانی بر علیه بشریت می باشد نیز از دیگر دلایل این مدعا می باشد. ایران همواره برای آشتی منطقه ای و تنش زدایی (=دتانت Detente) تلاش نموده است. تلاش های ایران برای نزدیکی به کشورهای حوزه ی خلیج فارس، شرکت فعال در مذاکرات صلح سوریه، مذاکرات اخیر با طالبان در جهت حل بحران افغانستان در این راستا بوده است.

 

عربستان سعودی با تفکر و هابیت که مکتب فکری قشری سلفی، جزمی و خشن است. زمینه تولید و اشاعه تفکر تروریستی را فراهم نموده و تامین و تغذیه مالی این گروهها را نیز به عهده دارد، تروریست هایی که ثبات و امنیت را از شرق و غرب عالم ربوده اند. عربستان همچنین فاقد توان نظامی برای ابراز وجود در بحران های منطقه ای می باشد. نمونه بارز آن  سوریه و همچنین بحران یمن که نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان تاکنون دستاوردی جز فقر و فلاکت و بدبختی و کشتن زنان و کودکان بی گناه را نداشته است. ترکیه نیز فاقد ابزار و اهرم های نفوذ و ابراز وجود و تاثیر قاطع و قابل توجه در مسائل منطقه ای بوده، تنها از زمانی که به صورت تاکتیکی برای رسیدن به اهداف خود به ایران و روسیه نزدیک شده است نقش نه چندان پررنگ و تعیین کننده ای در مسائل منطقه را دارد.

 

سیر وقایع و حوادث و رویدادهای خاورمیانه در سده اخیر حکایت از آن دارد که ایران همواره در راستای ثبات و آرامش خاورمیانه عمل نموده است. ایران به عنوان قدرت منطقه ای باید در منطقه حضور فعال داشته باشد و این مسئله کاملا با اصول علم سیاست همخوانی دارد. ولی باید مواظب باشد که حضور در منطقه و هزینه هایی که انجام می دهد صدمه ای به مردم وارد نشود. همچنین بایستی به این نکته بسیار اساسی توجه نماید که عدم پرداختن به مسائل داخلی بحران هایی را به دنبال دارد که موجب آسیب به ام القراء خواهد شد. ایران بایستی مواظب باشد که بحران های خاورمیانه به باتلاقی برای این کشور تبدیل نشود که مورد سوء استفاده رقبا و دشمنان منطقه ای و جهانی اش قرار گیرد. سیر حوادث خاورمیانه حکایت از آن دارد که برقراری ثبات و امنیت در این منطقه بدون ایران امکان پذیر نمی باشد.
چاپ روزنامه آفتاب یزد. ۱۷ آبان ۱۳۹۷.

به قلم دکتر فتح الله دهقان. کشورها با توجه به جایگاهی که در هرم قدرت جهانی دارند، به ایفای نقش می پردازند. بخشی از کشورها نقش مثبت و سازنده و برخی نقش مخرب و غیر سازنده دارند. سائول برنارد کوهن نظریه پرداز جهانی، کشورهای جهان را به پنج گروه دسته بندی کرده، که با توجه به سطح قدرتشان به ایفای نقش می پردازند. وی سطح دوم را شامل قدرتهای منطقه ای می داند که قدرت بردی فراتر از مناطق ژئوپلیتیکی خودشان داشته، در برخی مواقع به دیگر بخش های جهان نیز می رسد.

 

در این راستا به طور سنتی سه کشور ایران، ترکیه و مصر مدعیان قدرت منطقه ای در خاورمیانه هستند. مصر با توجه به وضعیت بد اقتصادی، حاکمیت نظامیان و برخی پارامترهای دیگر فاقد مشروعیت و توان ایفای نقش به عنوان قدرت اول منطقه می باشد. ترکیه نیز با توجه به موقعیت و شرایط فاقد اهرم های ایفای نقش اول قدرت در خاورمیانه می باشد. در سالهای اخیر عربستان سعودی با هزینه های گزاف سعی نموده به عنوان قدرت منطقه ای ابراز وجود نماید. ولی فاقد مولفه های حقیقی و واقعی به عنوان یک قدرت منطقه ای می باشد.

 

ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی، درآمد نفتی، توان نظامی، سرمایه انسانی بسیار بالا، عمق استراتژیک، نفوذ ایدئولوژیک در منطقه، به عنوان قدرتی منطقه ای به ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه پرداخته است. به قولی؛ ایران، چین خاورمیانه است. همانطور که شرق دور بدون چین اهمیت سیاسی ندارد، خاورمیانه نیز بدون ایران نمی تواند نقش مهمی در سیاست جهانی ایفا نماید.

 

 

ایران در دوران جنگ سرد جایگاه خاصی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس داشته و عامل برقراری ثبات و امنیت در راستای استراتژی های کلان جهانی و منافع ملی خود بوده است. به عنوان مثال در بحران ظفار به ایفای نقش مثبت پرداخته و به مقابله با استراتژی نفوذ اتحاد شوروی که به دنبال خلل  و ایجاد بی ثباتی در منطقه حساس خلیج فارس بود پرداخت. پس از انقلاب اسلامی نیز همواره در بحران های منطقه ای همچون عراق، افغانستان، تاجیکستان، لبنان، سوریه و ... نقش سازنده و ثبات آفرین ایفا نموده است.

 

از سوی دیگر ایران توان اعمال نظر و قدرت، تاثیر و اعمال نفوذ در بحران های منطقه ای به صورت مستقیم یا از طریق بازیگران هم پیمان خود را دارد. عراق، سوریه و لبنان شواهد این مدعا می باشد. مبارزه با تروریسم و مواد مخدر که تهدیدی جهانی بر علیه بشریت می باشد نیز از دیگر دلایل این مدعا می باشد. ایران همواره برای آشتی منطقه ای و تنش زدایی (=دتانت Detente) تلاش نموده است. تلاش های ایران برای نزدیکی به کشورهای حوزه ی خلیج فارس، شرکت فعال در مذاکرات صلح سوریه، مذاکرات اخیر با طالبان در جهت حل بحران افغانستان در این راستا بوده است.

 

عربستان سعودی با تفکر و هابیت که مکتب فکری قشری سلفی، جزمی و خشن است. زمینه تولید و اشاعه تفکر تروریستی را فراهم نموده و تامین و تغذیه مالی این گروهها را نیز به عهده دارد، تروریست هایی که ثبات و امنیت را از شرق و غرب عالم ربوده اند. عربستان همچنین فاقد توان نظامی برای ابراز وجود در بحران های منطقه ای می باشد. نمونه بارز آن  سوریه و همچنین بحران یمن که نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان تاکنون دستاوردی جز فقر و فلاکت و بدبختی و کشتن زنان و کودکان بی گناه را نداشته است. ترکیه نیز فاقد ابزار و اهرم های نفوذ و ابراز وجود و تاثیر قاطع و قابل توجه در مسائل منطقه ای بوده، تنها از زمانی که به صورت تاکتیکی برای رسیدن به اهداف خود به ایران و روسیه نزدیک شده است نقش نه چندان پررنگ و تعیین کننده ای در مسائل منطقه را دارد.

 

سیر وقایع و حوادث و رویدادهای خاورمیانه در سده اخیر حکایت از آن دارد که ایران همواره در راستای ثبات و آرامش خاورمیانه عمل نموده است. ایران به عنوان قدرت منطقه ای باید در منطقه حضور فعال داشته باشد و این مسئله کاملا با اصول علم سیاست همخوانی دارد. ولی باید مواظب باشد که حضور در منطقه و هزینه هایی که انجام می دهد صدمه ای به مردم وارد نشود. همچنین بایستی به این نکته بسیار اساسی توجه نماید که عدم پرداختن به مسائل داخلی بحران هایی را به دنبال دارد که موجب آسیب به ام القراء خواهد شد. ایران بایستی مواظب باشد که بحران های خاورمیانه به باتلاقی برای این کشور تبدیل نشود که مورد سوء استفاده رقبا و دشمنان منطقه ای و جهانی اش قرار گیرد. سیر حوادث خاورمیانه حکایت از آن دارد که برقراری ثبات و امنیت در این منطقه بدون ایران امکان پذیر نمی باشد.
چاپ روزنامه آفتاب یزد. ۱۷ آبان ۱۳۹۷.

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۵۸
ساعت پست : ۰۶:۳۱
مشخصات پست

هیأت حاکمه‌ی فیضیه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: ستون روزانه. از هیأت حاکمه‌ی فیضیه تا تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت. به‌نام‌خدا. سلام. در دوره‌ی مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی، ایشان هیأت حاکمه‌ای مرکّب از پنج‌شش نفر درست کرده‌بودند مستقر در مدرسه‌ی‌فیضیه، که تخلُّفات روحانیون را رسیدگی کند. (رجوع شود به: جلوه‌های ماندگار، مرحوم منتظری، ص ۸۵) در این پست خواستم گفته‌باشم تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت فلسفه‌اش امتیازطلبی نبود، بلکه مقابله با تخلُّفات احتمالی بود. زیرا ممکن بود دادگاه‌های عمومی آن جُربُزه‌ی قاطع را در برخورد با روحانیان خلاف‌کار نداشته‌باشند. و یا شأن روحانیان به‌عنوان مقام‌های دینی، معنوی و تبلیغی اقتضاء داشت در برخورد با تخلفات احتمالی آنان، انحصار ایجاد شود.

 

حجةالاسلام سید ابراهیم رئیسی

دادستان ویژه روحانیت

عکس: بازنشر دامنه


نکته‌ی تحلیلی: دادگاه ویژه روحانیت برای مقابله با آزادی، اندیشه، تفکرات و اجتهادات روحانیت، ابداع نشده، بلکه برای مقابله‌ی حقوق‌مندانه و قاطع، با تخلفات احتمالی آنان تعبیه شده‌است. حال اگر در طی‌ این‌مدت، چنین دادگاهی از اصل خود دور افتاده‌باشد _که من به این داوری ورود نمی‌کنم_ به معنای نقص و ایراد در تدبیر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیست، بلکه مشکل در شیوه، سلایق، جناح‌بندی‌های سیاسی، صف‌بندی‌های فکری‌ و خدای‌ناکرده اعمال نفوذ به‌جای دلالت حقوق است. امید است این نهاد تحتِ نهاد رهبری توسط بازرسان عادل مورد تفحُّص و ارزیابی عادلانه قرار گیرد. البته خدا بهتر می‌داند.


یادآوری: چون پیشتر از این، برخی از هم‌کلاسی‌های محترم مدرسۀفکرت، سخن از دادگاه ویژۀ روحانیت به‌میان آورده‌ بودند، لازم دیدم پستی جداگانه در این‌باره بنویسم.

 

جهت مطالعه ی بیشتر:

 

حکم انتصاب رازینی و فلاحیان توسط امام خمینی:

 

حجةالاسلام علی رازینی

 

حکم آقای علی رازینی‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام، آقای علی رازینی ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و لزوم حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه،‏‎ ‎‏جنابعالی را با حفظ سمت به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژۀ روحانیت‏‎ ‎‏منصوب می نمایم تا برطبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان‏‎ ‎‏رسیدگی نمایید. بدیهی است که شورای عالی قضایی در زمینۀ صدور‏‎ ‎‏ابلاغ قضات دادگاه و دادسرا و تأمین نیرو و امکانات لازم کمال مساعدت‏‎ ‎‏را خواهد نمود. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها موظفند تا پرونده های‏‎ ‎‏درخواستی که در حدود اختیارات این دادگاه و دادسراست را ارسال‏‎ ‎‏دارند. جنابعالی با کمال دقت و ظرافت و قاطعیت به وظیفۀ شرعی تان‏‎ ‎‏عمل نمایید؛ و خداوند متعال را ناظر و حاضر دانسته، تحت تأثیر هیچ‏‎ ‎‏کس و هیچ چیز قرار نگیرید. از خداوند متعال موفقیت شما و سایر‏‎ ‎‏افرادی که در این مأموریت با شما همکاری می نمایند را خواستارم. و‏‎ ‎‏السلام علیکم و رحمة الله.

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

روح الله الموسوی الخمینی‏

 

حکم آقای علی فلاحیان‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام آقای علی فلاحیان ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه، جنابعالی‏‎ ‎‏را با حفظ سمت، به عنوان دادستان دادسرای ویژۀ روحانیت منصوب‏‎ ‎‏می نمایم تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین‏‎ ‎‏به دنیا فروشان رسیدگی نمایید. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها‏‎ ‎‏موظفند تا با ارسال پرونده های درخواستی که در حدود اختیارات این‏‎ ‎‏دادگاه و دادسرا است به شما کمک نمایند. از آنجا که جنابعالی‏‎ ‎‏با فعالیتهای ضد انقلاب در هر صورت و لباس آشنایی دارید، بجا است تا‏‎ ‎‏بدون در نظر گرفتن فشارهای جانبی از طرف هر شخص و شخصیت به‏‎ ‎‏وظیفۀ خطیر خود با کمال دقت و قاطعیت عمل نمایید ؛ و نیز خدا را‏‎ ‎‏حاضر و ناظر بدانید و عدل و انصاف اسلامی را در تمام زمینه ها رعایت‏‎ ‎‏نمایید. خداوند به شما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین و روحانیت را‏‎ ‎‏عطا فرماید.

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

منبع


تشکیلات و محاکم
دادسرا و دادگاه ویژۀ روحانیت

در پرتال امام خمینی اینجا

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۵۸
ساعت پست : ۰۶:۳۱
دنبال کننده

هیأت حاکمه‌ی فیضیه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
هیأت حاکمه‌ی فیضیه

به قلم دامنه: ستون روزانه. از هیأت حاکمه‌ی فیضیه تا تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت. به‌نام‌خدا. سلام. در دوره‌ی مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی، ایشان هیأت حاکمه‌ای مرکّب از پنج‌شش نفر درست کرده‌بودند مستقر در مدرسه‌ی‌فیضیه، که تخلُّفات روحانیون را رسیدگی کند. (رجوع شود به: جلوه‌های ماندگار، مرحوم منتظری، ص ۸۵) در این پست خواستم گفته‌باشم تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت فلسفه‌اش امتیازطلبی نبود، بلکه مقابله با تخلُّفات احتمالی بود. زیرا ممکن بود دادگاه‌های عمومی آن جُربُزه‌ی قاطع را در برخورد با روحانیان خلاف‌کار نداشته‌باشند. و یا شأن روحانیان به‌عنوان مقام‌های دینی، معنوی و تبلیغی اقتضاء داشت در برخورد با تخلفات احتمالی آنان، انحصار ایجاد شود.

 

حجةالاسلام سید ابراهیم رئیسی

دادستان ویژه روحانیت

عکس: بازنشر دامنه


نکته‌ی تحلیلی: دادگاه ویژه روحانیت برای مقابله با آزادی، اندیشه، تفکرات و اجتهادات روحانیت، ابداع نشده، بلکه برای مقابله‌ی حقوق‌مندانه و قاطع، با تخلفات احتمالی آنان تعبیه شده‌است. حال اگر در طی‌ این‌مدت، چنین دادگاهی از اصل خود دور افتاده‌باشد _که من به این داوری ورود نمی‌کنم_ به معنای نقص و ایراد در تدبیر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیست، بلکه مشکل در شیوه، سلایق، جناح‌بندی‌های سیاسی، صف‌بندی‌های فکری‌ و خدای‌ناکرده اعمال نفوذ به‌جای دلالت حقوق است. امید است این نهاد تحتِ نهاد رهبری توسط بازرسان عادل مورد تفحُّص و ارزیابی عادلانه قرار گیرد. البته خدا بهتر می‌داند.


یادآوری: چون پیشتر از این، برخی از هم‌کلاسی‌های محترم مدرسۀفکرت، سخن از دادگاه ویژۀ روحانیت به‌میان آورده‌ بودند، لازم دیدم پستی جداگانه در این‌باره بنویسم.

 

جهت مطالعه ی بیشتر:

 

حکم انتصاب رازینی و فلاحیان توسط امام خمینی:

 

حجةالاسلام علی رازینی

 

حکم آقای علی رازینی‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام، آقای علی رازینی ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و لزوم حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه،‏‎ ‎‏جنابعالی را با حفظ سمت به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژۀ روحانیت‏‎ ‎‏منصوب می نمایم تا برطبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان‏‎ ‎‏رسیدگی نمایید. بدیهی است که شورای عالی قضایی در زمینۀ صدور‏‎ ‎‏ابلاغ قضات دادگاه و دادسرا و تأمین نیرو و امکانات لازم کمال مساعدت‏‎ ‎‏را خواهد نمود. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها موظفند تا پرونده های‏‎ ‎‏درخواستی که در حدود اختیارات این دادگاه و دادسراست را ارسال‏‎ ‎‏دارند. جنابعالی با کمال دقت و ظرافت و قاطعیت به وظیفۀ شرعی تان‏‎ ‎‏عمل نمایید؛ و خداوند متعال را ناظر و حاضر دانسته، تحت تأثیر هیچ‏‎ ‎‏کس و هیچ چیز قرار نگیرید. از خداوند متعال موفقیت شما و سایر‏‎ ‎‏افرادی که در این مأموریت با شما همکاری می نمایند را خواستارم. و‏‎ ‎‏السلام علیکم و رحمة الله.

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

روح الله الموسوی الخمینی‏

 

حکم آقای علی فلاحیان‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام آقای علی فلاحیان ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه، جنابعالی‏‎ ‎‏را با حفظ سمت، به عنوان دادستان دادسرای ویژۀ روحانیت منصوب‏‎ ‎‏می نمایم تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین‏‎ ‎‏به دنیا فروشان رسیدگی نمایید. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها‏‎ ‎‏موظفند تا با ارسال پرونده های درخواستی که در حدود اختیارات این‏‎ ‎‏دادگاه و دادسرا است به شما کمک نمایند. از آنجا که جنابعالی‏‎ ‎‏با فعالیتهای ضد انقلاب در هر صورت و لباس آشنایی دارید، بجا است تا‏‎ ‎‏بدون در نظر گرفتن فشارهای جانبی از طرف هر شخص و شخصیت به‏‎ ‎‏وظیفۀ خطیر خود با کمال دقت و قاطعیت عمل نمایید ؛ و نیز خدا را‏‎ ‎‏حاضر و ناظر بدانید و عدل و انصاف اسلامی را در تمام زمینه ها رعایت‏‎ ‎‏نمایید. خداوند به شما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین و روحانیت را‏‎ ‎‏عطا فرماید.

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

منبع


تشکیلات و محاکم
دادسرا و دادگاه ویژۀ روحانیت

در پرتال امام خمینی اینجا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: ستون روزانه. از هیأت حاکمه‌ی فیضیه تا تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت. به‌نام‌خدا. سلام. در دوره‌ی مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی، ایشان هیأت حاکمه‌ای مرکّب از پنج‌شش نفر درست کرده‌بودند مستقر در مدرسه‌ی‌فیضیه، که تخلُّفات روحانیون را رسیدگی کند. (رجوع شود به: جلوه‌های ماندگار، مرحوم منتظری، ص ۸۵) در این پست خواستم گفته‌باشم تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت فلسفه‌اش امتیازطلبی نبود، بلکه مقابله با تخلُّفات احتمالی بود. زیرا ممکن بود دادگاه‌های عمومی آن جُربُزه‌ی قاطع را در برخورد با روحانیان خلاف‌کار نداشته‌باشند. و یا شأن روحانیان به‌عنوان مقام‌های دینی، معنوی و تبلیغی اقتضاء داشت در برخورد با تخلفات احتمالی آنان، انحصار ایجاد شود.

 

حجةالاسلام سید ابراهیم رئیسی

دادستان ویژه روحانیت

عکس: بازنشر دامنه


نکته‌ی تحلیلی: دادگاه ویژه روحانیت برای مقابله با آزادی، اندیشه، تفکرات و اجتهادات روحانیت، ابداع نشده، بلکه برای مقابله‌ی حقوق‌مندانه و قاطع، با تخلفات احتمالی آنان تعبیه شده‌است. حال اگر در طی‌ این‌مدت، چنین دادگاهی از اصل خود دور افتاده‌باشد _که من به این داوری ورود نمی‌کنم_ به معنای نقص و ایراد در تدبیر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیست، بلکه مشکل در شیوه، سلایق، جناح‌بندی‌های سیاسی، صف‌بندی‌های فکری‌ و خدای‌ناکرده اعمال نفوذ به‌جای دلالت حقوق است. امید است این نهاد تحتِ نهاد رهبری توسط بازرسان عادل مورد تفحُّص و ارزیابی عادلانه قرار گیرد. البته خدا بهتر می‌داند.


یادآوری: چون پیشتر از این، برخی از هم‌کلاسی‌های محترم مدرسۀفکرت، سخن از دادگاه ویژۀ روحانیت به‌میان آورده‌ بودند، لازم دیدم پستی جداگانه در این‌باره بنویسم.

 

جهت مطالعه ی بیشتر:

 

حکم انتصاب رازینی و فلاحیان توسط امام خمینی:

 

حجةالاسلام علی رازینی

 

حکم آقای علی رازینی‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام، آقای علی رازینی ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و لزوم حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه،‏‎ ‎‏جنابعالی را با حفظ سمت به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژۀ روحانیت‏‎ ‎‏منصوب می نمایم تا برطبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان‏‎ ‎‏رسیدگی نمایید. بدیهی است که شورای عالی قضایی در زمینۀ صدور‏‎ ‎‏ابلاغ قضات دادگاه و دادسرا و تأمین نیرو و امکانات لازم کمال مساعدت‏‎ ‎‏را خواهد نمود. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها موظفند تا پرونده های‏‎ ‎‏درخواستی که در حدود اختیارات این دادگاه و دادسراست را ارسال‏‎ ‎‏دارند. جنابعالی با کمال دقت و ظرافت و قاطعیت به وظیفۀ شرعی تان‏‎ ‎‏عمل نمایید؛ و خداوند متعال را ناظر و حاضر دانسته، تحت تأثیر هیچ‏‎ ‎‏کس و هیچ چیز قرار نگیرید. از خداوند متعال موفقیت شما و سایر‏‎ ‎‏افرادی که در این مأموریت با شما همکاری می نمایند را خواستارم. و‏‎ ‎‏السلام علیکم و رحمة الله.

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

روح الله الموسوی الخمینی‏

 

حکم آقای علی فلاحیان‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام آقای علی فلاحیان ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه، جنابعالی‏‎ ‎‏را با حفظ سمت، به عنوان دادستان دادسرای ویژۀ روحانیت منصوب‏‎ ‎‏می نمایم تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین‏‎ ‎‏به دنیا فروشان رسیدگی نمایید. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها‏‎ ‎‏موظفند تا با ارسال پرونده های درخواستی که در حدود اختیارات این‏‎ ‎‏دادگاه و دادسرا است به شما کمک نمایند. از آنجا که جنابعالی‏‎ ‎‏با فعالیتهای ضد انقلاب در هر صورت و لباس آشنایی دارید، بجا است تا‏‎ ‎‏بدون در نظر گرفتن فشارهای جانبی از طرف هر شخص و شخصیت به‏‎ ‎‏وظیفۀ خطیر خود با کمال دقت و قاطعیت عمل نمایید ؛ و نیز خدا را‏‎ ‎‏حاضر و ناظر بدانید و عدل و انصاف اسلامی را در تمام زمینه ها رعایت‏‎ ‎‏نمایید. خداوند به شما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین و روحانیت را‏‎ ‎‏عطا فرماید.

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

منبع


تشکیلات و محاکم
دادسرا و دادگاه ویژۀ روحانیت

در پرتال امام خمینی اینجا

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
هیأت حاکمه‌ی فیضیه

هیأت حاکمه‌ی فیضیه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
هیأت حاکمه‌ی فیضیه

به قلم دامنه: ستون روزانه. از هیأت حاکمه‌ی فیضیه تا تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت. به‌نام‌خدا. سلام. در دوره‌ی مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی، ایشان هیأت حاکمه‌ای مرکّب از پنج‌شش نفر درست کرده‌بودند مستقر در مدرسه‌ی‌فیضیه، که تخلُّفات روحانیون را رسیدگی کند. (رجوع شود به: جلوه‌های ماندگار، مرحوم منتظری، ص ۸۵) در این پست خواستم گفته‌باشم تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت فلسفه‌اش امتیازطلبی نبود، بلکه مقابله با تخلُّفات احتمالی بود. زیرا ممکن بود دادگاه‌های عمومی آن جُربُزه‌ی قاطع را در برخورد با روحانیان خلاف‌کار نداشته‌باشند. و یا شأن روحانیان به‌عنوان مقام‌های دینی، معنوی و تبلیغی اقتضاء داشت در برخورد با تخلفات احتمالی آنان، انحصار ایجاد شود.

 

حجةالاسلام سید ابراهیم رئیسی

دادستان ویژه روحانیت

عکس: بازنشر دامنه


نکته‌ی تحلیلی: دادگاه ویژه روحانیت برای مقابله با آزادی، اندیشه، تفکرات و اجتهادات روحانیت، ابداع نشده، بلکه برای مقابله‌ی حقوق‌مندانه و قاطع، با تخلفات احتمالی آنان تعبیه شده‌است. حال اگر در طی‌ این‌مدت، چنین دادگاهی از اصل خود دور افتاده‌باشد _که من به این داوری ورود نمی‌کنم_ به معنای نقص و ایراد در تدبیر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیست، بلکه مشکل در شیوه، سلایق، جناح‌بندی‌های سیاسی، صف‌بندی‌های فکری‌ و خدای‌ناکرده اعمال نفوذ به‌جای دلالت حقوق است. امید است این نهاد تحتِ نهاد رهبری توسط بازرسان عادل مورد تفحُّص و ارزیابی عادلانه قرار گیرد. البته خدا بهتر می‌داند.


یادآوری: چون پیشتر از این، برخی از هم‌کلاسی‌های محترم مدرسۀفکرت، سخن از دادگاه ویژۀ روحانیت به‌میان آورده‌ بودند، لازم دیدم پستی جداگانه در این‌باره بنویسم.

 

جهت مطالعه ی بیشتر:

 

حکم انتصاب رازینی و فلاحیان توسط امام خمینی:

 

حجةالاسلام علی رازینی

 

حکم آقای علی رازینی‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام، آقای علی رازینی ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و لزوم حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه،‏‎ ‎‏جنابعالی را با حفظ سمت به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژۀ روحانیت‏‎ ‎‏منصوب می نمایم تا برطبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان‏‎ ‎‏رسیدگی نمایید. بدیهی است که شورای عالی قضایی در زمینۀ صدور‏‎ ‎‏ابلاغ قضات دادگاه و دادسرا و تأمین نیرو و امکانات لازم کمال مساعدت‏‎ ‎‏را خواهد نمود. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها موظفند تا پرونده های‏‎ ‎‏درخواستی که در حدود اختیارات این دادگاه و دادسراست را ارسال‏‎ ‎‏دارند. جنابعالی با کمال دقت و ظرافت و قاطعیت به وظیفۀ شرعی تان‏‎ ‎‏عمل نمایید؛ و خداوند متعال را ناظر و حاضر دانسته، تحت تأثیر هیچ‏‎ ‎‏کس و هیچ چیز قرار نگیرید. از خداوند متعال موفقیت شما و سایر‏‎ ‎‏افرادی که در این مأموریت با شما همکاری می نمایند را خواستارم. و‏‎ ‎‏السلام علیکم و رحمة الله.

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

روح الله الموسوی الخمینی‏

 

حکم آقای علی فلاحیان‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام آقای علی فلاحیان ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه، جنابعالی‏‎ ‎‏را با حفظ سمت، به عنوان دادستان دادسرای ویژۀ روحانیت منصوب‏‎ ‎‏می نمایم تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین‏‎ ‎‏به دنیا فروشان رسیدگی نمایید. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها‏‎ ‎‏موظفند تا با ارسال پرونده های درخواستی که در حدود اختیارات این‏‎ ‎‏دادگاه و دادسرا است به شما کمک نمایند. از آنجا که جنابعالی‏‎ ‎‏با فعالیتهای ضد انقلاب در هر صورت و لباس آشنایی دارید، بجا است تا‏‎ ‎‏بدون در نظر گرفتن فشارهای جانبی از طرف هر شخص و شخصیت به‏‎ ‎‏وظیفۀ خطیر خود با کمال دقت و قاطعیت عمل نمایید ؛ و نیز خدا را‏‎ ‎‏حاضر و ناظر بدانید و عدل و انصاف اسلامی را در تمام زمینه ها رعایت‏‎ ‎‏نمایید. خداوند به شما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین و روحانیت را‏‎ ‎‏عطا فرماید.

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

منبع


تشکیلات و محاکم
دادسرا و دادگاه ویژۀ روحانیت

در پرتال امام خمینی اینجا

به قلم دامنه: ستون روزانه. از هیأت حاکمه‌ی فیضیه تا تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت. به‌نام‌خدا. سلام. در دوره‌ی مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی، ایشان هیأت حاکمه‌ای مرکّب از پنج‌شش نفر درست کرده‌بودند مستقر در مدرسه‌ی‌فیضیه، که تخلُّفات روحانیون را رسیدگی کند. (رجوع شود به: جلوه‌های ماندگار، مرحوم منتظری، ص ۸۵) در این پست خواستم گفته‌باشم تشکیل دادگاه‌ویژه روحانیت فلسفه‌اش امتیازطلبی نبود، بلکه مقابله با تخلُّفات احتمالی بود. زیرا ممکن بود دادگاه‌های عمومی آن جُربُزه‌ی قاطع را در برخورد با روحانیان خلاف‌کار نداشته‌باشند. و یا شأن روحانیان به‌عنوان مقام‌های دینی، معنوی و تبلیغی اقتضاء داشت در برخورد با تخلفات احتمالی آنان، انحصار ایجاد شود.

 

حجةالاسلام سید ابراهیم رئیسی

دادستان ویژه روحانیت

عکس: بازنشر دامنه


نکته‌ی تحلیلی: دادگاه ویژه روحانیت برای مقابله با آزادی، اندیشه، تفکرات و اجتهادات روحانیت، ابداع نشده، بلکه برای مقابله‌ی حقوق‌مندانه و قاطع، با تخلفات احتمالی آنان تعبیه شده‌است. حال اگر در طی‌ این‌مدت، چنین دادگاهی از اصل خود دور افتاده‌باشد _که من به این داوری ورود نمی‌کنم_ به معنای نقص و ایراد در تدبیر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیست، بلکه مشکل در شیوه، سلایق، جناح‌بندی‌های سیاسی، صف‌بندی‌های فکری‌ و خدای‌ناکرده اعمال نفوذ به‌جای دلالت حقوق است. امید است این نهاد تحتِ نهاد رهبری توسط بازرسان عادل مورد تفحُّص و ارزیابی عادلانه قرار گیرد. البته خدا بهتر می‌داند.


یادآوری: چون پیشتر از این، برخی از هم‌کلاسی‌های محترم مدرسۀفکرت، سخن از دادگاه ویژۀ روحانیت به‌میان آورده‌ بودند، لازم دیدم پستی جداگانه در این‌باره بنویسم.

 

جهت مطالعه ی بیشتر:

 

حکم انتصاب رازینی و فلاحیان توسط امام خمینی:

 

حجةالاسلام علی رازینی

 

حکم آقای علی رازینی‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام، آقای علی رازینی ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و لزوم حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه،‏‎ ‎‏جنابعالی را با حفظ سمت به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژۀ روحانیت‏‎ ‎‏منصوب می نمایم تا برطبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان‏‎ ‎‏رسیدگی نمایید. بدیهی است که شورای عالی قضایی در زمینۀ صدور‏‎ ‎‏ابلاغ قضات دادگاه و دادسرا و تأمین نیرو و امکانات لازم کمال مساعدت‏‎ ‎‏را خواهد نمود. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها موظفند تا پرونده های‏‎ ‎‏درخواستی که در حدود اختیارات این دادگاه و دادسراست را ارسال‏‎ ‎‏دارند. جنابعالی با کمال دقت و ظرافت و قاطعیت به وظیفۀ شرعی تان‏‎ ‎‏عمل نمایید؛ و خداوند متعال را ناظر و حاضر دانسته، تحت تأثیر هیچ‏‎ ‎‏کس و هیچ چیز قرار نگیرید. از خداوند متعال موفقیت شما و سایر‏‎ ‎‏افرادی که در این مأموریت با شما همکاری می نمایند را خواستارم. و‏‎ ‎‏السلام علیکم و رحمة الله.

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

روح الله الموسوی الخمینی‏

 

حکم آقای علی فلاحیان‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏جناب حجت الاسلام آقای علی فلاحیان ـ دامت افاضاته‏

‏‏نظر به اهمیت و حفظ شئون روحانیت و حوزه های علمیه، جنابعالی‏‎ ‎‏را با حفظ سمت، به عنوان دادستان دادسرای ویژۀ روحانیت منصوب‏‎ ‎‏می نمایم تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین‏‎ ‎‏به دنیا فروشان رسیدگی نمایید. ضمناً کلیۀ دادگاهها و دادسراها‏‎ ‎‏موظفند تا با ارسال پرونده های درخواستی که در حدود اختیارات این‏‎ ‎‏دادگاه و دادسرا است به شما کمک نمایند. از آنجا که جنابعالی‏‎ ‎‏با فعالیتهای ضد انقلاب در هر صورت و لباس آشنایی دارید، بجا است تا‏‎ ‎‏بدون در نظر گرفتن فشارهای جانبی از طرف هر شخص و شخصیت به‏‎ ‎‏وظیفۀ خطیر خود با کمال دقت و قاطعیت عمل نمایید ؛ و نیز خدا را‏‎ ‎‏حاضر و ناظر بدانید و عدل و انصاف اسلامی را در تمام زمینه ها رعایت‏‎ ‎‏نمایید. خداوند به شما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین و روحانیت را‏‎ ‎‏عطا فرماید.

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏‏۲۵ / ۳ / ۱۳۶۶‏

منبع


تشکیلات و محاکم
دادسرا و دادگاه ویژۀ روحانیت

در پرتال امام خمینی اینجا

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۷۲
ساعت پست : ۰۶:۰۹
مشخصات پست

صدام حسین در حرم امام رضا (ع) در زمان شاه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

صدام حسین در حرم امام رضا (ع)

در زمان شاه پس از قرارداد الجزایر و رابطۀ شاه با عراق

عکس از دامنه، از کتاب دائرةالمعارف

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۷۲
ساعت پست : ۰۶:۰۹
دنبال کننده

صدام حسین در حرم امام رضا (ع) در زمان شاه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
صدام حسین در حرم امام رضا (ع) در زمان شاه

 

صدام حسین در حرم امام رضا (ع)

در زمان شاه پس از قرارداد الجزایر و رابطۀ شاه با عراق

عکس از دامنه، از کتاب دائرةالمعارف

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 

صدام حسین در حرم امام رضا (ع)

در زمان شاه پس از قرارداد الجزایر و رابطۀ شاه با عراق

عکس از دامنه، از کتاب دائرةالمعارف

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
صدام حسین در حرم امام رضا (ع) در زمان شاه

صدام حسین در حرم امام رضا (ع) در زمان شاه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
صدام حسین در حرم امام رضا (ع) در زمان شاه

 

صدام حسین در حرم امام رضا (ع)

در زمان شاه پس از قرارداد الجزایر و رابطۀ شاه با عراق

عکس از دامنه، از کتاب دائرةالمعارف

 

صدام حسین در حرم امام رضا (ع)

در زمان شاه پس از قرارداد الجزایر و رابطۀ شاه با عراق

عکس از دامنه، از کتاب دائرةالمعارف

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۲۴
ساعت پست : ۰۶:۳۶
مشخصات پست

خاطره‌‌ی جبهه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به‌ نام‌ خدا. بهمن ۱۳۶۴ بود. با رفقا در گردان ادوات لشکر ۲۵ کربلا بودیم؛ در عملیات والفجر ۸. یک روز مرحوم سید ابراهیم حسینی که راننده‌ی تویوتای گردان ما بود؛ من، یوسف رزاقی، سیدعلی‌اصغر، مرحوم سیدابوالحسن شفیعی را سوار کرد بُرد به سمت خدمات لشکر. پیاده‌مون کرد و گفت اینجا ایستگاه صلواتی آرایشگاه رزمندگان است. ما که مانند توابین سریال مختار باید غسل شهادت می‌کردیم، به پیشنهاد سید ابراهیم راضی شدیم هر پنج‌تا کلّه‌مون را تیغ کنیم.

 

اول سیدابوالحسن تیغ کرد، بعد سیدعلی‌اصغر، بعد من، که تیغ کال شده‌بود چندجای کله‌ام خون‌خون‌دار شد. بعد یوسف که تیغ کرد، سید ابراهیم پا به فرار گذاشت و ما چهارتایی کلّه‌تاس پیاده برگشتیم مقرّ. توراه که می‌آمدیم سرتَپ یَتّا یقِّران. یوسف بیشتر می‌زد. و حتی پنجه‌ی دستش را وسط سر من و سید می‌گذاشت مانند پیچ، چخ‌چخ می‌داد. رسیدیم سنگر، دیدیم سید ابراهیم از بس خنده و غش کرد، افتاد. او راحت ما را گول زد و خودش تن به تیغ نداد. ما چهارتا کله‌تاس در کل گردان دیدنی شده‌بودیم.


عکس کلّه‌تاس را هم دارم که چهارتایی رفته‌بودیم زیگورات چغازنبیل. با همین کله‌تاس، سیدعلی اصغر هر صبح کل گردان را آموزش صبحگاهی می‌داد و چهره‌اش در حین حرکات نرمشی فک و گردن، دیدنی و خندیدنی بود. شبیه سامورائی‌ها شده‌بودیم. مجبور شدیم کلاه نظامی با پول شخصی‌مان بخریم و از سرتَپ (=کشیده) این و اون در امان بمانیم. یوسف که سرتَپ می‌زد شوخی و جدّی را باهم جمع می‌کرد، چنان محکم شتَلخ می‌زد که گاه تا چنددقیقه سَرتُو سَرتُو می‌رفتیم. سیدابراهیم شوخ‌طبع، خندان و بسیارباروحیه و باسخاوت بود. درست است که با طبع شوخ‌اش ما را گول زده‌بود و تاس‌کلّه‌مون ساخته بود، ولی هر جا می‌رفت، غذا و خوراکی و نوشیدنی‌ها گیر می‌آورد هرگز تنها و خلوت‌خور نبود، می‌آورد داخل سنگر باهم می‌خوردیم. اینا بودیم آن سال:

 

روانشاد یوسف رزاقی، مرحوم سید ابراهیم حسینی، مرحوم سید ابوالحسن شفیعی، مرحوم حاج مرتضی آهنگر، سیدعلی اصغر شفیعی، من، سید محمد اندیک مُرسمی، حسنعلی لاری، احمد بابویه، ابراهیم رمضانی (موسی یورمله) علی‌بابا حسنی (کبل‌ولی)، اکبر ابراهیمی، اسماعیل بابویه (محمدقلی)، و حسین جوادی‌نسب که هرچه اصرار کردیم به گردان ادوات بیاید، قبول نکرد و در گردان خط‌شکن رفت و شربت شهادت را نصفه‌کاله خورد و از دو چشم باسو، جانباز دفاع مقدس شد و اینک در مدرسه‌ی فکرت، ناظر است و نویسنده و رِند‌نویس و مُستشکل (= یعنی فرد اشکال‌گیرنده در درس حوزوی) و خواننده‌ی قاطع. روح همه‌ی شهیدان و درگذشتگان غریق رحمت خداوند باد. خاطرات زیاد است. بگذرم و فقط بگویم اگر در جبهه، شادی و شوخی نبود، همه‌ی ما گَر می‌گرفتیم و گُر.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۲۴
ساعت پست : ۰۶:۳۶
دنبال کننده

خاطره‌‌ی جبهه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خاطره‌‌ی جبهه

به قلم دامنه: به‌ نام‌ خدا. بهمن ۱۳۶۴ بود. با رفقا در گردان ادوات لشکر ۲۵ کربلا بودیم؛ در عملیات والفجر ۸. یک روز مرحوم سید ابراهیم حسینی که راننده‌ی تویوتای گردان ما بود؛ من، یوسف رزاقی، سیدعلی‌اصغر، مرحوم سیدابوالحسن شفیعی را سوار کرد بُرد به سمت خدمات لشکر. پیاده‌مون کرد و گفت اینجا ایستگاه صلواتی آرایشگاه رزمندگان است. ما که مانند توابین سریال مختار باید غسل شهادت می‌کردیم، به پیشنهاد سید ابراهیم راضی شدیم هر پنج‌تا کلّه‌مون را تیغ کنیم.

 

اول سیدابوالحسن تیغ کرد، بعد سیدعلی‌اصغر، بعد من، که تیغ کال شده‌بود چندجای کله‌ام خون‌خون‌دار شد. بعد یوسف که تیغ کرد، سید ابراهیم پا به فرار گذاشت و ما چهارتایی کلّه‌تاس پیاده برگشتیم مقرّ. توراه که می‌آمدیم سرتَپ یَتّا یقِّران. یوسف بیشتر می‌زد. و حتی پنجه‌ی دستش را وسط سر من و سید می‌گذاشت مانند پیچ، چخ‌چخ می‌داد. رسیدیم سنگر، دیدیم سید ابراهیم از بس خنده و غش کرد، افتاد. او راحت ما را گول زد و خودش تن به تیغ نداد. ما چهارتا کله‌تاس در کل گردان دیدنی شده‌بودیم.


عکس کلّه‌تاس را هم دارم که چهارتایی رفته‌بودیم زیگورات چغازنبیل. با همین کله‌تاس، سیدعلی اصغر هر صبح کل گردان را آموزش صبحگاهی می‌داد و چهره‌اش در حین حرکات نرمشی فک و گردن، دیدنی و خندیدنی بود. شبیه سامورائی‌ها شده‌بودیم. مجبور شدیم کلاه نظامی با پول شخصی‌مان بخریم و از سرتَپ (=کشیده) این و اون در امان بمانیم. یوسف که سرتَپ می‌زد شوخی و جدّی را باهم جمع می‌کرد، چنان محکم شتَلخ می‌زد که گاه تا چنددقیقه سَرتُو سَرتُو می‌رفتیم. سیدابراهیم شوخ‌طبع، خندان و بسیارباروحیه و باسخاوت بود. درست است که با طبع شوخ‌اش ما را گول زده‌بود و تاس‌کلّه‌مون ساخته بود، ولی هر جا می‌رفت، غذا و خوراکی و نوشیدنی‌ها گیر می‌آورد هرگز تنها و خلوت‌خور نبود، می‌آورد داخل سنگر باهم می‌خوردیم. اینا بودیم آن سال:

 

روانشاد یوسف رزاقی، مرحوم سید ابراهیم حسینی، مرحوم سید ابوالحسن شفیعی، مرحوم حاج مرتضی آهنگر، سیدعلی اصغر شفیعی، من، سید محمد اندیک مُرسمی، حسنعلی لاری، احمد بابویه، ابراهیم رمضانی (موسی یورمله) علی‌بابا حسنی (کبل‌ولی)، اکبر ابراهیمی، اسماعیل بابویه (محمدقلی)، و حسین جوادی‌نسب که هرچه اصرار کردیم به گردان ادوات بیاید، قبول نکرد و در گردان خط‌شکن رفت و شربت شهادت را نصفه‌کاله خورد و از دو چشم باسو، جانباز دفاع مقدس شد و اینک در مدرسه‌ی فکرت، ناظر است و نویسنده و رِند‌نویس و مُستشکل (= یعنی فرد اشکال‌گیرنده در درس حوزوی) و خواننده‌ی قاطع. روح همه‌ی شهیدان و درگذشتگان غریق رحمت خداوند باد. خاطرات زیاد است. بگذرم و فقط بگویم اگر در جبهه، شادی و شوخی نبود، همه‌ی ما گَر می‌گرفتیم و گُر.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به‌ نام‌ خدا. بهمن ۱۳۶۴ بود. با رفقا در گردان ادوات لشکر ۲۵ کربلا بودیم؛ در عملیات والفجر ۸. یک روز مرحوم سید ابراهیم حسینی که راننده‌ی تویوتای گردان ما بود؛ من، یوسف رزاقی، سیدعلی‌اصغر، مرحوم سیدابوالحسن شفیعی را سوار کرد بُرد به سمت خدمات لشکر. پیاده‌مون کرد و گفت اینجا ایستگاه صلواتی آرایشگاه رزمندگان است. ما که مانند توابین سریال مختار باید غسل شهادت می‌کردیم، به پیشنهاد سید ابراهیم راضی شدیم هر پنج‌تا کلّه‌مون را تیغ کنیم.

 

اول سیدابوالحسن تیغ کرد، بعد سیدعلی‌اصغر، بعد من، که تیغ کال شده‌بود چندجای کله‌ام خون‌خون‌دار شد. بعد یوسف که تیغ کرد، سید ابراهیم پا به فرار گذاشت و ما چهارتایی کلّه‌تاس پیاده برگشتیم مقرّ. توراه که می‌آمدیم سرتَپ یَتّا یقِّران. یوسف بیشتر می‌زد. و حتی پنجه‌ی دستش را وسط سر من و سید می‌گذاشت مانند پیچ، چخ‌چخ می‌داد. رسیدیم سنگر، دیدیم سید ابراهیم از بس خنده و غش کرد، افتاد. او راحت ما را گول زد و خودش تن به تیغ نداد. ما چهارتا کله‌تاس در کل گردان دیدنی شده‌بودیم.


عکس کلّه‌تاس را هم دارم که چهارتایی رفته‌بودیم زیگورات چغازنبیل. با همین کله‌تاس، سیدعلی اصغر هر صبح کل گردان را آموزش صبحگاهی می‌داد و چهره‌اش در حین حرکات نرمشی فک و گردن، دیدنی و خندیدنی بود. شبیه سامورائی‌ها شده‌بودیم. مجبور شدیم کلاه نظامی با پول شخصی‌مان بخریم و از سرتَپ (=کشیده) این و اون در امان بمانیم. یوسف که سرتَپ می‌زد شوخی و جدّی را باهم جمع می‌کرد، چنان محکم شتَلخ می‌زد که گاه تا چنددقیقه سَرتُو سَرتُو می‌رفتیم. سیدابراهیم شوخ‌طبع، خندان و بسیارباروحیه و باسخاوت بود. درست است که با طبع شوخ‌اش ما را گول زده‌بود و تاس‌کلّه‌مون ساخته بود، ولی هر جا می‌رفت، غذا و خوراکی و نوشیدنی‌ها گیر می‌آورد هرگز تنها و خلوت‌خور نبود، می‌آورد داخل سنگر باهم می‌خوردیم. اینا بودیم آن سال:

 

روانشاد یوسف رزاقی، مرحوم سید ابراهیم حسینی، مرحوم سید ابوالحسن شفیعی، مرحوم حاج مرتضی آهنگر، سیدعلی اصغر شفیعی، من، سید محمد اندیک مُرسمی، حسنعلی لاری، احمد بابویه، ابراهیم رمضانی (موسی یورمله) علی‌بابا حسنی (کبل‌ولی)، اکبر ابراهیمی، اسماعیل بابویه (محمدقلی)، و حسین جوادی‌نسب که هرچه اصرار کردیم به گردان ادوات بیاید، قبول نکرد و در گردان خط‌شکن رفت و شربت شهادت را نصفه‌کاله خورد و از دو چشم باسو، جانباز دفاع مقدس شد و اینک در مدرسه‌ی فکرت، ناظر است و نویسنده و رِند‌نویس و مُستشکل (= یعنی فرد اشکال‌گیرنده در درس حوزوی) و خواننده‌ی قاطع. روح همه‌ی شهیدان و درگذشتگان غریق رحمت خداوند باد. خاطرات زیاد است. بگذرم و فقط بگویم اگر در جبهه، شادی و شوخی نبود، همه‌ی ما گَر می‌گرفتیم و گُر.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
خاطره‌‌ی جبهه

خاطره‌‌ی جبهه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خاطره‌‌ی جبهه

به قلم دامنه: به‌ نام‌ خدا. بهمن ۱۳۶۴ بود. با رفقا در گردان ادوات لشکر ۲۵ کربلا بودیم؛ در عملیات والفجر ۸. یک روز مرحوم سید ابراهیم حسینی که راننده‌ی تویوتای گردان ما بود؛ من، یوسف رزاقی، سیدعلی‌اصغر، مرحوم سیدابوالحسن شفیعی را سوار کرد بُرد به سمت خدمات لشکر. پیاده‌مون کرد و گفت اینجا ایستگاه صلواتی آرایشگاه رزمندگان است. ما که مانند توابین سریال مختار باید غسل شهادت می‌کردیم، به پیشنهاد سید ابراهیم راضی شدیم هر پنج‌تا کلّه‌مون را تیغ کنیم.

 

اول سیدابوالحسن تیغ کرد، بعد سیدعلی‌اصغر، بعد من، که تیغ کال شده‌بود چندجای کله‌ام خون‌خون‌دار شد. بعد یوسف که تیغ کرد، سید ابراهیم پا به فرار گذاشت و ما چهارتایی کلّه‌تاس پیاده برگشتیم مقرّ. توراه که می‌آمدیم سرتَپ یَتّا یقِّران. یوسف بیشتر می‌زد. و حتی پنجه‌ی دستش را وسط سر من و سید می‌گذاشت مانند پیچ، چخ‌چخ می‌داد. رسیدیم سنگر، دیدیم سید ابراهیم از بس خنده و غش کرد، افتاد. او راحت ما را گول زد و خودش تن به تیغ نداد. ما چهارتا کله‌تاس در کل گردان دیدنی شده‌بودیم.


عکس کلّه‌تاس را هم دارم که چهارتایی رفته‌بودیم زیگورات چغازنبیل. با همین کله‌تاس، سیدعلی اصغر هر صبح کل گردان را آموزش صبحگاهی می‌داد و چهره‌اش در حین حرکات نرمشی فک و گردن، دیدنی و خندیدنی بود. شبیه سامورائی‌ها شده‌بودیم. مجبور شدیم کلاه نظامی با پول شخصی‌مان بخریم و از سرتَپ (=کشیده) این و اون در امان بمانیم. یوسف که سرتَپ می‌زد شوخی و جدّی را باهم جمع می‌کرد، چنان محکم شتَلخ می‌زد که گاه تا چنددقیقه سَرتُو سَرتُو می‌رفتیم. سیدابراهیم شوخ‌طبع، خندان و بسیارباروحیه و باسخاوت بود. درست است که با طبع شوخ‌اش ما را گول زده‌بود و تاس‌کلّه‌مون ساخته بود، ولی هر جا می‌رفت، غذا و خوراکی و نوشیدنی‌ها گیر می‌آورد هرگز تنها و خلوت‌خور نبود، می‌آورد داخل سنگر باهم می‌خوردیم. اینا بودیم آن سال:

 

روانشاد یوسف رزاقی، مرحوم سید ابراهیم حسینی، مرحوم سید ابوالحسن شفیعی، مرحوم حاج مرتضی آهنگر، سیدعلی اصغر شفیعی، من، سید محمد اندیک مُرسمی، حسنعلی لاری، احمد بابویه، ابراهیم رمضانی (موسی یورمله) علی‌بابا حسنی (کبل‌ولی)، اکبر ابراهیمی، اسماعیل بابویه (محمدقلی)، و حسین جوادی‌نسب که هرچه اصرار کردیم به گردان ادوات بیاید، قبول نکرد و در گردان خط‌شکن رفت و شربت شهادت را نصفه‌کاله خورد و از دو چشم باسو، جانباز دفاع مقدس شد و اینک در مدرسه‌ی فکرت، ناظر است و نویسنده و رِند‌نویس و مُستشکل (= یعنی فرد اشکال‌گیرنده در درس حوزوی) و خواننده‌ی قاطع. روح همه‌ی شهیدان و درگذشتگان غریق رحمت خداوند باد. خاطرات زیاد است. بگذرم و فقط بگویم اگر در جبهه، شادی و شوخی نبود، همه‌ی ما گَر می‌گرفتیم و گُر.

به قلم دامنه: به‌ نام‌ خدا. بهمن ۱۳۶۴ بود. با رفقا در گردان ادوات لشکر ۲۵ کربلا بودیم؛ در عملیات والفجر ۸. یک روز مرحوم سید ابراهیم حسینی که راننده‌ی تویوتای گردان ما بود؛ من، یوسف رزاقی، سیدعلی‌اصغر، مرحوم سیدابوالحسن شفیعی را سوار کرد بُرد به سمت خدمات لشکر. پیاده‌مون کرد و گفت اینجا ایستگاه صلواتی آرایشگاه رزمندگان است. ما که مانند توابین سریال مختار باید غسل شهادت می‌کردیم، به پیشنهاد سید ابراهیم راضی شدیم هر پنج‌تا کلّه‌مون را تیغ کنیم.

 

اول سیدابوالحسن تیغ کرد، بعد سیدعلی‌اصغر، بعد من، که تیغ کال شده‌بود چندجای کله‌ام خون‌خون‌دار شد. بعد یوسف که تیغ کرد، سید ابراهیم پا به فرار گذاشت و ما چهارتایی کلّه‌تاس پیاده برگشتیم مقرّ. توراه که می‌آمدیم سرتَپ یَتّا یقِّران. یوسف بیشتر می‌زد. و حتی پنجه‌ی دستش را وسط سر من و سید می‌گذاشت مانند پیچ، چخ‌چخ می‌داد. رسیدیم سنگر، دیدیم سید ابراهیم از بس خنده و غش کرد، افتاد. او راحت ما را گول زد و خودش تن به تیغ نداد. ما چهارتا کله‌تاس در کل گردان دیدنی شده‌بودیم.


عکس کلّه‌تاس را هم دارم که چهارتایی رفته‌بودیم زیگورات چغازنبیل. با همین کله‌تاس، سیدعلی اصغر هر صبح کل گردان را آموزش صبحگاهی می‌داد و چهره‌اش در حین حرکات نرمشی فک و گردن، دیدنی و خندیدنی بود. شبیه سامورائی‌ها شده‌بودیم. مجبور شدیم کلاه نظامی با پول شخصی‌مان بخریم و از سرتَپ (=کشیده) این و اون در امان بمانیم. یوسف که سرتَپ می‌زد شوخی و جدّی را باهم جمع می‌کرد، چنان محکم شتَلخ می‌زد که گاه تا چنددقیقه سَرتُو سَرتُو می‌رفتیم. سیدابراهیم شوخ‌طبع، خندان و بسیارباروحیه و باسخاوت بود. درست است که با طبع شوخ‌اش ما را گول زده‌بود و تاس‌کلّه‌مون ساخته بود، ولی هر جا می‌رفت، غذا و خوراکی و نوشیدنی‌ها گیر می‌آورد هرگز تنها و خلوت‌خور نبود، می‌آورد داخل سنگر باهم می‌خوردیم. اینا بودیم آن سال:

 

روانشاد یوسف رزاقی، مرحوم سید ابراهیم حسینی، مرحوم سید ابوالحسن شفیعی، مرحوم حاج مرتضی آهنگر، سیدعلی اصغر شفیعی، من، سید محمد اندیک مُرسمی، حسنعلی لاری، احمد بابویه، ابراهیم رمضانی (موسی یورمله) علی‌بابا حسنی (کبل‌ولی)، اکبر ابراهیمی، اسماعیل بابویه (محمدقلی)، و حسین جوادی‌نسب که هرچه اصرار کردیم به گردان ادوات بیاید، قبول نکرد و در گردان خط‌شکن رفت و شربت شهادت را نصفه‌کاله خورد و از دو چشم باسو، جانباز دفاع مقدس شد و اینک در مدرسه‌ی فکرت، ناظر است و نویسنده و رِند‌نویس و مُستشکل (= یعنی فرد اشکال‌گیرنده در درس حوزوی) و خواننده‌ی قاطع. روح همه‌ی شهیدان و درگذشتگان غریق رحمت خداوند باد. خاطرات زیاد است. بگذرم و فقط بگویم اگر در جبهه، شادی و شوخی نبود، همه‌ی ما گَر می‌گرفتیم و گُر.

Notes ۱
پست شده در جمعه, ۱۴ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۰۵
ساعت پست : ۰۹:۲۱
مشخصات پست

فرق أَعدّ اللَّه و وَعدَ اللَّه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ

خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

 

خدا برای آنان بهشت هایی را آماده کرده است

که از زیر [درختانِ] آن نهرها جاری است،

در آنجا جاودانه اند، این است کامیابی بزرگ.

 

(سوره توبه

آیه‌۸۹

 

نظر علامه‌ طباطبایی

 

تفسیر: "کلمۀ اِعداد به معناى فراهم آوردن و تهیه دیدن است، و اگر اینطور تعبیر کرد و نفرمود «خدا وعده بهشت هائى به ایشان داده که...» براى این است که خاتمه امر ایشان معلوم نبود، یعنى معلوم نبود که همه مؤمنین در آخر و سرانجام با ایمان از دنیا مى روند یا نه، لذا متناسب نبود بفرماید: (خداوند وعده فلان و فلان داده) زیرا وعده امرى است حتمى و واجب - الوفا، بخلاف تهیه دیدن که منافات ندارد که خداوند تهیه ببیند ولى مؤمنین بر آن صفاى ایمان و صلاح اعمال باقى نمانند، و خداوند هم تخلف نکرده باشد، آرى، نه اصول قرآنى میسازد و نه فطرت سلیم راضى مى شود به اینکه خداى تعالى به خود نسبت دهد که یکى از بندگان را بخاطر عمل صالحى که کرده است مهر مغفرت و جنت بر دلش بزند، و آنگاه یکباره رهایش کند تا هر چه مى خواهد بکند.

 

و لذا مى بینیم خداى سبحان هر جا وعده اى داده آن را معلق و مشروط به عنوانى از عناوین عمومى از قبیل ایمان و عمل صالح نموده تا وجود و عدمش دائر مدار وجود و عدم آن شرط باشد. و هیچ سابقه ندارد که در جائى از کلام خود وعده اى را به اشخاص و بخاطر خود آنان داده باشد نه بخاطر اینکه مصداق عنوانى عمومى هستند. آرى، در قرآن کریم چنین سابقه اى نیست و هیچ وقت اینطور وعده اى نداده است، چون اینطور وعده دادن و افرادى را ایمن از عذاب ساختن، با تکلیف سازگار نیست، و لذا خداى تعالى همه جا وعده هاى خود را روى صاحبان عنوان مى برد، نه روى اشخاص، مثلا مى فرماید:

 

(وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات خدا بهشت ها را به مردان و زنان با ایمان وعده داده است) و نیز مى فرماید: (محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم... وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما). المیزان

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۱۴ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۰۵
ساعت پست : ۰۹:۲۱
دنبال کننده

فرق أَعدّ اللَّه و وَعدَ اللَّه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
فرق أَعدّ اللَّه و وَعدَ اللَّه

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ

خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

 

خدا برای آنان بهشت هایی را آماده کرده است

که از زیر [درختانِ] آن نهرها جاری است،

در آنجا جاودانه اند، این است کامیابی بزرگ.

 

(سوره توبه

آیه‌۸۹

 

نظر علامه‌ طباطبایی

 

تفسیر: "کلمۀ اِعداد به معناى فراهم آوردن و تهیه دیدن است، و اگر اینطور تعبیر کرد و نفرمود «خدا وعده بهشت هائى به ایشان داده که...» براى این است که خاتمه امر ایشان معلوم نبود، یعنى معلوم نبود که همه مؤمنین در آخر و سرانجام با ایمان از دنیا مى روند یا نه، لذا متناسب نبود بفرماید: (خداوند وعده فلان و فلان داده) زیرا وعده امرى است حتمى و واجب - الوفا، بخلاف تهیه دیدن که منافات ندارد که خداوند تهیه ببیند ولى مؤمنین بر آن صفاى ایمان و صلاح اعمال باقى نمانند، و خداوند هم تخلف نکرده باشد، آرى، نه اصول قرآنى میسازد و نه فطرت سلیم راضى مى شود به اینکه خداى تعالى به خود نسبت دهد که یکى از بندگان را بخاطر عمل صالحى که کرده است مهر مغفرت و جنت بر دلش بزند، و آنگاه یکباره رهایش کند تا هر چه مى خواهد بکند.

 

و لذا مى بینیم خداى سبحان هر جا وعده اى داده آن را معلق و مشروط به عنوانى از عناوین عمومى از قبیل ایمان و عمل صالح نموده تا وجود و عدمش دائر مدار وجود و عدم آن شرط باشد. و هیچ سابقه ندارد که در جائى از کلام خود وعده اى را به اشخاص و بخاطر خود آنان داده باشد نه بخاطر اینکه مصداق عنوانى عمومى هستند. آرى، در قرآن کریم چنین سابقه اى نیست و هیچ وقت اینطور وعده اى نداده است، چون اینطور وعده دادن و افرادى را ایمن از عذاب ساختن، با تکلیف سازگار نیست، و لذا خداى تعالى همه جا وعده هاى خود را روى صاحبان عنوان مى برد، نه روى اشخاص، مثلا مى فرماید:

 

(وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات خدا بهشت ها را به مردان و زنان با ایمان وعده داده است) و نیز مى فرماید: (محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم... وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما). المیزان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ

خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

 

خدا برای آنان بهشت هایی را آماده کرده است

که از زیر [درختانِ] آن نهرها جاری است،

در آنجا جاودانه اند، این است کامیابی بزرگ.

 

(سوره توبه

آیه‌۸۹

 

نظر علامه‌ طباطبایی

 

تفسیر: "کلمۀ اِعداد به معناى فراهم آوردن و تهیه دیدن است، و اگر اینطور تعبیر کرد و نفرمود «خدا وعده بهشت هائى به ایشان داده که...» براى این است که خاتمه امر ایشان معلوم نبود، یعنى معلوم نبود که همه مؤمنین در آخر و سرانجام با ایمان از دنیا مى روند یا نه، لذا متناسب نبود بفرماید: (خداوند وعده فلان و فلان داده) زیرا وعده امرى است حتمى و واجب - الوفا، بخلاف تهیه دیدن که منافات ندارد که خداوند تهیه ببیند ولى مؤمنین بر آن صفاى ایمان و صلاح اعمال باقى نمانند، و خداوند هم تخلف نکرده باشد، آرى، نه اصول قرآنى میسازد و نه فطرت سلیم راضى مى شود به اینکه خداى تعالى به خود نسبت دهد که یکى از بندگان را بخاطر عمل صالحى که کرده است مهر مغفرت و جنت بر دلش بزند، و آنگاه یکباره رهایش کند تا هر چه مى خواهد بکند.

 

و لذا مى بینیم خداى سبحان هر جا وعده اى داده آن را معلق و مشروط به عنوانى از عناوین عمومى از قبیل ایمان و عمل صالح نموده تا وجود و عدمش دائر مدار وجود و عدم آن شرط باشد. و هیچ سابقه ندارد که در جائى از کلام خود وعده اى را به اشخاص و بخاطر خود آنان داده باشد نه بخاطر اینکه مصداق عنوانى عمومى هستند. آرى، در قرآن کریم چنین سابقه اى نیست و هیچ وقت اینطور وعده اى نداده است، چون اینطور وعده دادن و افرادى را ایمن از عذاب ساختن، با تکلیف سازگار نیست، و لذا خداى تعالى همه جا وعده هاى خود را روى صاحبان عنوان مى برد، نه روى اشخاص، مثلا مى فرماید:

 

(وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات خدا بهشت ها را به مردان و زنان با ایمان وعده داده است) و نیز مى فرماید: (محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم... وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما). المیزان

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
فرق أَعدّ اللَّه و وَعدَ اللَّه

فرق أَعدّ اللَّه و وَعدَ اللَّه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
فرق أَعدّ اللَّه و وَعدَ اللَّه

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ

خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

 

خدا برای آنان بهشت هایی را آماده کرده است

که از زیر [درختانِ] آن نهرها جاری است،

در آنجا جاودانه اند، این است کامیابی بزرگ.

 

(سوره توبه

آیه‌۸۹

 

نظر علامه‌ طباطبایی

 

تفسیر: "کلمۀ اِعداد به معناى فراهم آوردن و تهیه دیدن است، و اگر اینطور تعبیر کرد و نفرمود «خدا وعده بهشت هائى به ایشان داده که...» براى این است که خاتمه امر ایشان معلوم نبود، یعنى معلوم نبود که همه مؤمنین در آخر و سرانجام با ایمان از دنیا مى روند یا نه، لذا متناسب نبود بفرماید: (خداوند وعده فلان و فلان داده) زیرا وعده امرى است حتمى و واجب - الوفا، بخلاف تهیه دیدن که منافات ندارد که خداوند تهیه ببیند ولى مؤمنین بر آن صفاى ایمان و صلاح اعمال باقى نمانند، و خداوند هم تخلف نکرده باشد، آرى، نه اصول قرآنى میسازد و نه فطرت سلیم راضى مى شود به اینکه خداى تعالى به خود نسبت دهد که یکى از بندگان را بخاطر عمل صالحى که کرده است مهر مغفرت و جنت بر دلش بزند، و آنگاه یکباره رهایش کند تا هر چه مى خواهد بکند.

 

و لذا مى بینیم خداى سبحان هر جا وعده اى داده آن را معلق و مشروط به عنوانى از عناوین عمومى از قبیل ایمان و عمل صالح نموده تا وجود و عدمش دائر مدار وجود و عدم آن شرط باشد. و هیچ سابقه ندارد که در جائى از کلام خود وعده اى را به اشخاص و بخاطر خود آنان داده باشد نه بخاطر اینکه مصداق عنوانى عمومى هستند. آرى، در قرآن کریم چنین سابقه اى نیست و هیچ وقت اینطور وعده اى نداده است، چون اینطور وعده دادن و افرادى را ایمن از عذاب ساختن، با تکلیف سازگار نیست، و لذا خداى تعالى همه جا وعده هاى خود را روى صاحبان عنوان مى برد، نه روى اشخاص، مثلا مى فرماید:

 

(وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات خدا بهشت ها را به مردان و زنان با ایمان وعده داده است) و نیز مى فرماید: (محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم... وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما). المیزان

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ

خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

 

خدا برای آنان بهشت هایی را آماده کرده است

که از زیر [درختانِ] آن نهرها جاری است،

در آنجا جاودانه اند، این است کامیابی بزرگ.

 

(سوره توبه

آیه‌۸۹

 

نظر علامه‌ طباطبایی

 

تفسیر: "کلمۀ اِعداد به معناى فراهم آوردن و تهیه دیدن است، و اگر اینطور تعبیر کرد و نفرمود «خدا وعده بهشت هائى به ایشان داده که...» براى این است که خاتمه امر ایشان معلوم نبود، یعنى معلوم نبود که همه مؤمنین در آخر و سرانجام با ایمان از دنیا مى روند یا نه، لذا متناسب نبود بفرماید: (خداوند وعده فلان و فلان داده) زیرا وعده امرى است حتمى و واجب - الوفا، بخلاف تهیه دیدن که منافات ندارد که خداوند تهیه ببیند ولى مؤمنین بر آن صفاى ایمان و صلاح اعمال باقى نمانند، و خداوند هم تخلف نکرده باشد، آرى، نه اصول قرآنى میسازد و نه فطرت سلیم راضى مى شود به اینکه خداى تعالى به خود نسبت دهد که یکى از بندگان را بخاطر عمل صالحى که کرده است مهر مغفرت و جنت بر دلش بزند، و آنگاه یکباره رهایش کند تا هر چه مى خواهد بکند.

 

و لذا مى بینیم خداى سبحان هر جا وعده اى داده آن را معلق و مشروط به عنوانى از عناوین عمومى از قبیل ایمان و عمل صالح نموده تا وجود و عدمش دائر مدار وجود و عدم آن شرط باشد. و هیچ سابقه ندارد که در جائى از کلام خود وعده اى را به اشخاص و بخاطر خود آنان داده باشد نه بخاطر اینکه مصداق عنوانى عمومى هستند. آرى، در قرآن کریم چنین سابقه اى نیست و هیچ وقت اینطور وعده اى نداده است، چون اینطور وعده دادن و افرادى را ایمن از عذاب ساختن، با تکلیف سازگار نیست، و لذا خداى تعالى همه جا وعده هاى خود را روى صاحبان عنوان مى برد، نه روى اشخاص، مثلا مى فرماید:

 

(وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات خدا بهشت ها را به مردان و زنان با ایمان وعده داده است) و نیز مى فرماید: (محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم... وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما). المیزان

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۱۴ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۷۰
ساعت پست : ۰۹:۱۹
مشخصات پست

خنادق و فنادق

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به‌نام‌خدا. سلام. اساساً مبارزین جهان دوگونه‌ بوده‌اند: کسانی‌که در میدان‌، کارزار می‌کردند؛ و کسانی‌که در کناری، برگذار. اولی‌ها اهل خطر و جان‌فشانی‌ بوده‌اند، دومی‌ها اهل احتیاط، ترس و نظاره‌نشینی. اما وقت تقسیم ارث که فرا می‌رسید دومی‌ها ازهمه پیش‌تر و بیشتر بودند!


مثلاً به قول نویسنده‌ی کتاب "عوامل و علل جنگ"، به معارضین مبارز عراقی در طول حکومت صدام‌حسین، معارضین خنادق (=خندق‌ها) می‌گفتند و به معارضین مقیم اروپا و آمریکا، معارضین فنادق (=هُتل‌ها).

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۱۴ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۷۰
ساعت پست : ۰۹:۱۹
دنبال کننده

خنادق و فنادق

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خنادق و فنادق

به قلم دامنه: به‌نام‌خدا. سلام. اساساً مبارزین جهان دوگونه‌ بوده‌اند: کسانی‌که در میدان‌، کارزار می‌کردند؛ و کسانی‌که در کناری، برگذار. اولی‌ها اهل خطر و جان‌فشانی‌ بوده‌اند، دومی‌ها اهل احتیاط، ترس و نظاره‌نشینی. اما وقت تقسیم ارث که فرا می‌رسید دومی‌ها ازهمه پیش‌تر و بیشتر بودند!


مثلاً به قول نویسنده‌ی کتاب "عوامل و علل جنگ"، به معارضین مبارز عراقی در طول حکومت صدام‌حسین، معارضین خنادق (=خندق‌ها) می‌گفتند و به معارضین مقیم اروپا و آمریکا، معارضین فنادق (=هُتل‌ها).

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به‌نام‌خدا. سلام. اساساً مبارزین جهان دوگونه‌ بوده‌اند: کسانی‌که در میدان‌، کارزار می‌کردند؛ و کسانی‌که در کناری، برگذار. اولی‌ها اهل خطر و جان‌فشانی‌ بوده‌اند، دومی‌ها اهل احتیاط، ترس و نظاره‌نشینی. اما وقت تقسیم ارث که فرا می‌رسید دومی‌ها ازهمه پیش‌تر و بیشتر بودند!


مثلاً به قول نویسنده‌ی کتاب "عوامل و علل جنگ"، به معارضین مبارز عراقی در طول حکومت صدام‌حسین، معارضین خنادق (=خندق‌ها) می‌گفتند و به معارضین مقیم اروپا و آمریکا، معارضین فنادق (=هُتل‌ها).

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
خنادق و فنادق

خنادق و فنادق

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خنادق و فنادق

به قلم دامنه: به‌نام‌خدا. سلام. اساساً مبارزین جهان دوگونه‌ بوده‌اند: کسانی‌که در میدان‌، کارزار می‌کردند؛ و کسانی‌که در کناری، برگذار. اولی‌ها اهل خطر و جان‌فشانی‌ بوده‌اند، دومی‌ها اهل احتیاط، ترس و نظاره‌نشینی. اما وقت تقسیم ارث که فرا می‌رسید دومی‌ها ازهمه پیش‌تر و بیشتر بودند!


مثلاً به قول نویسنده‌ی کتاب "عوامل و علل جنگ"، به معارضین مبارز عراقی در طول حکومت صدام‌حسین، معارضین خنادق (=خندق‌ها) می‌گفتند و به معارضین مقیم اروپا و آمریکا، معارضین فنادق (=هُتل‌ها).

به قلم دامنه: به‌نام‌خدا. سلام. اساساً مبارزین جهان دوگونه‌ بوده‌اند: کسانی‌که در میدان‌، کارزار می‌کردند؛ و کسانی‌که در کناری، برگذار. اولی‌ها اهل خطر و جان‌فشانی‌ بوده‌اند، دومی‌ها اهل احتیاط، ترس و نظاره‌نشینی. اما وقت تقسیم ارث که فرا می‌رسید دومی‌ها ازهمه پیش‌تر و بیشتر بودند!


مثلاً به قول نویسنده‌ی کتاب "عوامل و علل جنگ"، به معارضین مبارز عراقی در طول حکومت صدام‌حسین، معارضین خنادق (=خندق‌ها) می‌گفتند و به معارضین مقیم اروپا و آمریکا، معارضین فنادق (=هُتل‌ها).

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۵۹
ساعت پست : ۰۶:۳۳
مشخصات پست

دربارۀ ربّنای شجریان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم یک دارابکلایی: با سلام. {در راستای پست ۷۰۶۷} به گفته استاد قاری قرآنی، که بنده سالیان دور چند جلسه در کلاس‌های صوت و لحن او حضور داشتم، قرآن در هفت دستگاه قرائت می‌شود و قاری مجاز نیست که غیر از آنها از دستگاه دیگری استفاده کند. این هفت دستگاه که به اختصار صنع بسحر می‌باشد عبارتند از صبا، نهاوند، عجم، بیات، سه‌گاه، حجاز و رست یا راست. ایشان تأکید داشتند که حتی از دستگاه دشتی که نوای محزونی هم دارد نباید در خواندن قرآن استفاده کرد. البته دلیلش را نمی‌دانم و به یاد نمی‌آورم. در مورد ربّنای شجریان هم با جستجویی که در اینترنت انجام دادم ایشان آن را در مقام‌های قرآنی خوانده‌اند؛ ربّنا از دستگاه رست شروع شده و به عجم خاتمه می‌یابد. قاعدتاً استاد شجریان که قاری قرآن بوده و به نواهای قرآنی تسلط داشته و حتی چند کاست قرآن به نام "به یاد پدر" دارند، به این موضوعات واقف بوده و از ایشان بعید بود که خارج از عرف بخوانند.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب «یک دارابکلایی». از توضیحات مناسب شما بهره بردم. دوست فاضل و ارجمند من جناب حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی نیز در آن پست مورد اشارۀ بالا، در پاسخ به پرسشم نکاتی را برشمردند. حال شما با این اطلاعاتِ افزوده، مطلب را غنی تر و مستند ساخته ای. راستی، آن شخص که به دعای ربّنای محمدرضا شجریان اشکال وارد کرد آقای محمدجواد لاریجانی بود که البته برای من مخالفت وی با آن آوا، کاملاً مبرهن و آشکار است چرا؟ بهتر است ورود نکنم و به همین شرح موجَز و مفید شما بسنده کنم. فقط جهت استنادسازی متن نامۀ آقای لاریجانی را در ادامۀ مطلب ضمیمه می کنم.

 

متن نقلی: «پخش ربنای شجریان خلاف موازین شرعی تلاوت است! محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما به نامه سیدرضا صالحی امیری درباره پخش ربنای محمدرضا شجریان پاسخ داد. به گزارش اقتصاد آنلاین [۱۳۹۶/۰۳/۰۷] در پی نامه سیدرضا صالحی‌امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به صداوسیما برای پخش ربنای محمدرضا شجریان در ایام ماه رمضان، محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما طی نامه‌ای به وی پاسخ داده است.

 

متن کامل این نامه به این شرح است:

 

برادر گرامی جناب آقای دکتر سیدرضا صالحی امیری-دام عزه

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

سلام علکیم و رحمةالله و برکاته؛

در مورد نامه منتسب به جناب‌عالی خطاب به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی دائر بر ضرورت پخش تلاوت منتخبی از آیات چند سوره از کلام‌الله مجید با صدای هنرمند معروف آقای شجریان ضروری دانستم که نکته مهمی را خدمتتان عرض کنم.

 

از آنجا که موضوع دفاع از ایشان یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است؛ لذا خواهشمند است که سایر قطعات آوازی آن هنرمند را مطرح فرمائید که اتفاقا دارای ساختار موسیقیایی مهمتری هم هستند. حتما می‌دانید که تحت‌الشعاع قرار گرفتن توجه به آیات باهرات نسبت به مقارنات آنقدر مهم بوده که برخی از فقهای بزرگ تلاوت ملحون را مورد شبهه قرار داده‌اند. البته این حساسیت در میان موسیقی‌دانان بزرگ و حرفه‌ای هم مطرح است و آنان غالبا ابا دارند که قطعات مهم ترکیبی آنان همراه با آواز پخش شود، زیرا معتقدند توجه به الحان و معانی (و گاه حرکات متناظر بدنی) توجه به رموز و ظرافت‌های نهفته در تناسب‌های ایقاعی را که جوهر اصلی هنر موسیقی است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد با تشکر. العبد الفانی. محمدجواد لاریجانی. عضو شورای نظارت صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» (منبع)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۵۹
ساعت پست : ۰۶:۳۳
دنبال کننده

دربارۀ ربّنای شجریان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دربارۀ ربّنای شجریان

به قلم یک دارابکلایی: با سلام. {در راستای پست ۷۰۶۷} به گفته استاد قاری قرآنی، که بنده سالیان دور چند جلسه در کلاس‌های صوت و لحن او حضور داشتم، قرآن در هفت دستگاه قرائت می‌شود و قاری مجاز نیست که غیر از آنها از دستگاه دیگری استفاده کند. این هفت دستگاه که به اختصار صنع بسحر می‌باشد عبارتند از صبا، نهاوند، عجم، بیات، سه‌گاه، حجاز و رست یا راست. ایشان تأکید داشتند که حتی از دستگاه دشتی که نوای محزونی هم دارد نباید در خواندن قرآن استفاده کرد. البته دلیلش را نمی‌دانم و به یاد نمی‌آورم. در مورد ربّنای شجریان هم با جستجویی که در اینترنت انجام دادم ایشان آن را در مقام‌های قرآنی خوانده‌اند؛ ربّنا از دستگاه رست شروع شده و به عجم خاتمه می‌یابد. قاعدتاً استاد شجریان که قاری قرآن بوده و به نواهای قرآنی تسلط داشته و حتی چند کاست قرآن به نام "به یاد پدر" دارند، به این موضوعات واقف بوده و از ایشان بعید بود که خارج از عرف بخوانند.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب «یک دارابکلایی». از توضیحات مناسب شما بهره بردم. دوست فاضل و ارجمند من جناب حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی نیز در آن پست مورد اشارۀ بالا، در پاسخ به پرسشم نکاتی را برشمردند. حال شما با این اطلاعاتِ افزوده، مطلب را غنی تر و مستند ساخته ای. راستی، آن شخص که به دعای ربّنای محمدرضا شجریان اشکال وارد کرد آقای محمدجواد لاریجانی بود که البته برای من مخالفت وی با آن آوا، کاملاً مبرهن و آشکار است چرا؟ بهتر است ورود نکنم و به همین شرح موجَز و مفید شما بسنده کنم. فقط جهت استنادسازی متن نامۀ آقای لاریجانی را در ادامۀ مطلب ضمیمه می کنم.

 

متن نقلی: «پخش ربنای شجریان خلاف موازین شرعی تلاوت است! محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما به نامه سیدرضا صالحی امیری درباره پخش ربنای محمدرضا شجریان پاسخ داد. به گزارش اقتصاد آنلاین [۱۳۹۶/۰۳/۰۷] در پی نامه سیدرضا صالحی‌امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به صداوسیما برای پخش ربنای محمدرضا شجریان در ایام ماه رمضان، محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما طی نامه‌ای به وی پاسخ داده است.

 

متن کامل این نامه به این شرح است:

 

برادر گرامی جناب آقای دکتر سیدرضا صالحی امیری-دام عزه

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

سلام علکیم و رحمةالله و برکاته؛

در مورد نامه منتسب به جناب‌عالی خطاب به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی دائر بر ضرورت پخش تلاوت منتخبی از آیات چند سوره از کلام‌الله مجید با صدای هنرمند معروف آقای شجریان ضروری دانستم که نکته مهمی را خدمتتان عرض کنم.

 

از آنجا که موضوع دفاع از ایشان یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است؛ لذا خواهشمند است که سایر قطعات آوازی آن هنرمند را مطرح فرمائید که اتفاقا دارای ساختار موسیقیایی مهمتری هم هستند. حتما می‌دانید که تحت‌الشعاع قرار گرفتن توجه به آیات باهرات نسبت به مقارنات آنقدر مهم بوده که برخی از فقهای بزرگ تلاوت ملحون را مورد شبهه قرار داده‌اند. البته این حساسیت در میان موسیقی‌دانان بزرگ و حرفه‌ای هم مطرح است و آنان غالبا ابا دارند که قطعات مهم ترکیبی آنان همراه با آواز پخش شود، زیرا معتقدند توجه به الحان و معانی (و گاه حرکات متناظر بدنی) توجه به رموز و ظرافت‌های نهفته در تناسب‌های ایقاعی را که جوهر اصلی هنر موسیقی است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد با تشکر. العبد الفانی. محمدجواد لاریجانی. عضو شورای نظارت صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» (منبع)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم یک دارابکلایی: با سلام. {در راستای پست ۷۰۶۷} به گفته استاد قاری قرآنی، که بنده سالیان دور چند جلسه در کلاس‌های صوت و لحن او حضور داشتم، قرآن در هفت دستگاه قرائت می‌شود و قاری مجاز نیست که غیر از آنها از دستگاه دیگری استفاده کند. این هفت دستگاه که به اختصار صنع بسحر می‌باشد عبارتند از صبا، نهاوند، عجم، بیات، سه‌گاه، حجاز و رست یا راست. ایشان تأکید داشتند که حتی از دستگاه دشتی که نوای محزونی هم دارد نباید در خواندن قرآن استفاده کرد. البته دلیلش را نمی‌دانم و به یاد نمی‌آورم. در مورد ربّنای شجریان هم با جستجویی که در اینترنت انجام دادم ایشان آن را در مقام‌های قرآنی خوانده‌اند؛ ربّنا از دستگاه رست شروع شده و به عجم خاتمه می‌یابد. قاعدتاً استاد شجریان که قاری قرآن بوده و به نواهای قرآنی تسلط داشته و حتی چند کاست قرآن به نام "به یاد پدر" دارند، به این موضوعات واقف بوده و از ایشان بعید بود که خارج از عرف بخوانند.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب «یک دارابکلایی». از توضیحات مناسب شما بهره بردم. دوست فاضل و ارجمند من جناب حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی نیز در آن پست مورد اشارۀ بالا، در پاسخ به پرسشم نکاتی را برشمردند. حال شما با این اطلاعاتِ افزوده، مطلب را غنی تر و مستند ساخته ای. راستی، آن شخص که به دعای ربّنای محمدرضا شجریان اشکال وارد کرد آقای محمدجواد لاریجانی بود که البته برای من مخالفت وی با آن آوا، کاملاً مبرهن و آشکار است چرا؟ بهتر است ورود نکنم و به همین شرح موجَز و مفید شما بسنده کنم. فقط جهت استنادسازی متن نامۀ آقای لاریجانی را در ادامۀ مطلب ضمیمه می کنم.

 

متن نقلی: «پخش ربنای شجریان خلاف موازین شرعی تلاوت است! محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما به نامه سیدرضا صالحی امیری درباره پخش ربنای محمدرضا شجریان پاسخ داد. به گزارش اقتصاد آنلاین [۱۳۹۶/۰۳/۰۷] در پی نامه سیدرضا صالحی‌امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به صداوسیما برای پخش ربنای محمدرضا شجریان در ایام ماه رمضان، محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما طی نامه‌ای به وی پاسخ داده است.

 

متن کامل این نامه به این شرح است:

 

برادر گرامی جناب آقای دکتر سیدرضا صالحی امیری-دام عزه

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

سلام علکیم و رحمةالله و برکاته؛

در مورد نامه منتسب به جناب‌عالی خطاب به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی دائر بر ضرورت پخش تلاوت منتخبی از آیات چند سوره از کلام‌الله مجید با صدای هنرمند معروف آقای شجریان ضروری دانستم که نکته مهمی را خدمتتان عرض کنم.

 

از آنجا که موضوع دفاع از ایشان یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است؛ لذا خواهشمند است که سایر قطعات آوازی آن هنرمند را مطرح فرمائید که اتفاقا دارای ساختار موسیقیایی مهمتری هم هستند. حتما می‌دانید که تحت‌الشعاع قرار گرفتن توجه به آیات باهرات نسبت به مقارنات آنقدر مهم بوده که برخی از فقهای بزرگ تلاوت ملحون را مورد شبهه قرار داده‌اند. البته این حساسیت در میان موسیقی‌دانان بزرگ و حرفه‌ای هم مطرح است و آنان غالبا ابا دارند که قطعات مهم ترکیبی آنان همراه با آواز پخش شود، زیرا معتقدند توجه به الحان و معانی (و گاه حرکات متناظر بدنی) توجه به رموز و ظرافت‌های نهفته در تناسب‌های ایقاعی را که جوهر اصلی هنر موسیقی است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد با تشکر. العبد الفانی. محمدجواد لاریجانی. عضو شورای نظارت صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» (منبع)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
دربارۀ ربّنای شجریان

دربارۀ ربّنای شجریان

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دربارۀ ربّنای شجریان

به قلم یک دارابکلایی: با سلام. {در راستای پست ۷۰۶۷} به گفته استاد قاری قرآنی، که بنده سالیان دور چند جلسه در کلاس‌های صوت و لحن او حضور داشتم، قرآن در هفت دستگاه قرائت می‌شود و قاری مجاز نیست که غیر از آنها از دستگاه دیگری استفاده کند. این هفت دستگاه که به اختصار صنع بسحر می‌باشد عبارتند از صبا، نهاوند، عجم، بیات، سه‌گاه، حجاز و رست یا راست. ایشان تأکید داشتند که حتی از دستگاه دشتی که نوای محزونی هم دارد نباید در خواندن قرآن استفاده کرد. البته دلیلش را نمی‌دانم و به یاد نمی‌آورم. در مورد ربّنای شجریان هم با جستجویی که در اینترنت انجام دادم ایشان آن را در مقام‌های قرآنی خوانده‌اند؛ ربّنا از دستگاه رست شروع شده و به عجم خاتمه می‌یابد. قاعدتاً استاد شجریان که قاری قرآن بوده و به نواهای قرآنی تسلط داشته و حتی چند کاست قرآن به نام "به یاد پدر" دارند، به این موضوعات واقف بوده و از ایشان بعید بود که خارج از عرف بخوانند.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب «یک دارابکلایی». از توضیحات مناسب شما بهره بردم. دوست فاضل و ارجمند من جناب حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی نیز در آن پست مورد اشارۀ بالا، در پاسخ به پرسشم نکاتی را برشمردند. حال شما با این اطلاعاتِ افزوده، مطلب را غنی تر و مستند ساخته ای. راستی، آن شخص که به دعای ربّنای محمدرضا شجریان اشکال وارد کرد آقای محمدجواد لاریجانی بود که البته برای من مخالفت وی با آن آوا، کاملاً مبرهن و آشکار است چرا؟ بهتر است ورود نکنم و به همین شرح موجَز و مفید شما بسنده کنم. فقط جهت استنادسازی متن نامۀ آقای لاریجانی را در ادامۀ مطلب ضمیمه می کنم.

 

متن نقلی: «پخش ربنای شجریان خلاف موازین شرعی تلاوت است! محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما به نامه سیدرضا صالحی امیری درباره پخش ربنای محمدرضا شجریان پاسخ داد. به گزارش اقتصاد آنلاین [۱۳۹۶/۰۳/۰۷] در پی نامه سیدرضا صالحی‌امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به صداوسیما برای پخش ربنای محمدرضا شجریان در ایام ماه رمضان، محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما طی نامه‌ای به وی پاسخ داده است.

 

متن کامل این نامه به این شرح است:

 

برادر گرامی جناب آقای دکتر سیدرضا صالحی امیری-دام عزه

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

سلام علکیم و رحمةالله و برکاته؛

در مورد نامه منتسب به جناب‌عالی خطاب به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی دائر بر ضرورت پخش تلاوت منتخبی از آیات چند سوره از کلام‌الله مجید با صدای هنرمند معروف آقای شجریان ضروری دانستم که نکته مهمی را خدمتتان عرض کنم.

 

از آنجا که موضوع دفاع از ایشان یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است؛ لذا خواهشمند است که سایر قطعات آوازی آن هنرمند را مطرح فرمائید که اتفاقا دارای ساختار موسیقیایی مهمتری هم هستند. حتما می‌دانید که تحت‌الشعاع قرار گرفتن توجه به آیات باهرات نسبت به مقارنات آنقدر مهم بوده که برخی از فقهای بزرگ تلاوت ملحون را مورد شبهه قرار داده‌اند. البته این حساسیت در میان موسیقی‌دانان بزرگ و حرفه‌ای هم مطرح است و آنان غالبا ابا دارند که قطعات مهم ترکیبی آنان همراه با آواز پخش شود، زیرا معتقدند توجه به الحان و معانی (و گاه حرکات متناظر بدنی) توجه به رموز و ظرافت‌های نهفته در تناسب‌های ایقاعی را که جوهر اصلی هنر موسیقی است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد با تشکر. العبد الفانی. محمدجواد لاریجانی. عضو شورای نظارت صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» (منبع)

به قلم یک دارابکلایی: با سلام. {در راستای پست ۷۰۶۷} به گفته استاد قاری قرآنی، که بنده سالیان دور چند جلسه در کلاس‌های صوت و لحن او حضور داشتم، قرآن در هفت دستگاه قرائت می‌شود و قاری مجاز نیست که غیر از آنها از دستگاه دیگری استفاده کند. این هفت دستگاه که به اختصار صنع بسحر می‌باشد عبارتند از صبا، نهاوند، عجم، بیات، سه‌گاه، حجاز و رست یا راست. ایشان تأکید داشتند که حتی از دستگاه دشتی که نوای محزونی هم دارد نباید در خواندن قرآن استفاده کرد. البته دلیلش را نمی‌دانم و به یاد نمی‌آورم. در مورد ربّنای شجریان هم با جستجویی که در اینترنت انجام دادم ایشان آن را در مقام‌های قرآنی خوانده‌اند؛ ربّنا از دستگاه رست شروع شده و به عجم خاتمه می‌یابد. قاعدتاً استاد شجریان که قاری قرآن بوده و به نواهای قرآنی تسلط داشته و حتی چند کاست قرآن به نام "به یاد پدر" دارند، به این موضوعات واقف بوده و از ایشان بعید بود که خارج از عرف بخوانند.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب «یک دارابکلایی». از توضیحات مناسب شما بهره بردم. دوست فاضل و ارجمند من جناب حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی نیز در آن پست مورد اشارۀ بالا، در پاسخ به پرسشم نکاتی را برشمردند. حال شما با این اطلاعاتِ افزوده، مطلب را غنی تر و مستند ساخته ای. راستی، آن شخص که به دعای ربّنای محمدرضا شجریان اشکال وارد کرد آقای محمدجواد لاریجانی بود که البته برای من مخالفت وی با آن آوا، کاملاً مبرهن و آشکار است چرا؟ بهتر است ورود نکنم و به همین شرح موجَز و مفید شما بسنده کنم. فقط جهت استنادسازی متن نامۀ آقای لاریجانی را در ادامۀ مطلب ضمیمه می کنم.

 

متن نقلی: «پخش ربنای شجریان خلاف موازین شرعی تلاوت است! محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما به نامه سیدرضا صالحی امیری درباره پخش ربنای محمدرضا شجریان پاسخ داد. به گزارش اقتصاد آنلاین [۱۳۹۶/۰۳/۰۷] در پی نامه سیدرضا صالحی‌امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به صداوسیما برای پخش ربنای محمدرضا شجریان در ایام ماه رمضان، محمدجواد لاریجانی عضو شورای نظارت بر صدا و سیما طی نامه‌ای به وی پاسخ داده است.

 

متن کامل این نامه به این شرح است:

 

برادر گرامی جناب آقای دکتر سیدرضا صالحی امیری-دام عزه

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

سلام علکیم و رحمةالله و برکاته؛

در مورد نامه منتسب به جناب‌عالی خطاب به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی دائر بر ضرورت پخش تلاوت منتخبی از آیات چند سوره از کلام‌الله مجید با صدای هنرمند معروف آقای شجریان ضروری دانستم که نکته مهمی را خدمتتان عرض کنم.

 

از آنجا که موضوع دفاع از ایشان یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است؛ لذا خواهشمند است که سایر قطعات آوازی آن هنرمند را مطرح فرمائید که اتفاقا دارای ساختار موسیقیایی مهمتری هم هستند. حتما می‌دانید که تحت‌الشعاع قرار گرفتن توجه به آیات باهرات نسبت به مقارنات آنقدر مهم بوده که برخی از فقهای بزرگ تلاوت ملحون را مورد شبهه قرار داده‌اند. البته این حساسیت در میان موسیقی‌دانان بزرگ و حرفه‌ای هم مطرح است و آنان غالبا ابا دارند که قطعات مهم ترکیبی آنان همراه با آواز پخش شود، زیرا معتقدند توجه به الحان و معانی (و گاه حرکات متناظر بدنی) توجه به رموز و ظرافت‌های نهفته در تناسب‌های ایقاعی را که جوهر اصلی هنر موسیقی است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد با تشکر. العبد الفانی. محمدجواد لاریجانی. عضو شورای نظارت صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» (منبع)

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۸۴
ساعت پست : ۰۶:۱۶
مشخصات پست

خدمت به خلق چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. اگر در ابتدا بتوانیم خدمت را دسته بندی کنیم، هم با مفهوم گسترده و عمیق آن بیشتر آشنا می شویم و هم متوجه خواهیم شد که کدام یک از خدمات از اهمیت بیشتری برخوردار است. بر این اساس انواع خدمت را در موارد زیر می توانیم برشماریم:


خدمات علمی، مانند: تدریس، مدیریت پروژه های علمی، سوادآموزی و ...
خدمات معنوی، مانند: احیاء دل و جان انسان.
خدمات مادی، مانند: وام، قرض الحسنه و کمک های بلاعوض.
خدمات روحی روانی، مانند: کمک به شخص مریض، کمک به معتاد جهت خلاصی از دام اعتیاد و...
خدمات اعتقادی، مانند: جهت دهی افکار و باورها به سوی حقیقت.
خدمات اجتماعی، مانند: فعالیت های عمرانی، مسجد و مدرسه سازی، اداره بهداشت و....

 

مرحوم فاضل لنکرانی:

به جای مستحبّات،

تا می‌توانی به کار مردم برس


"خدمت" شاید یکی از مفاهیم عامی باشد که هم عقل و وجدان آدمی و هم  شرع الهی بر آن تاکید مضاعف دارند‌. نکته بعدی، اولویت بندی خدمات است. کسی که بشدت نیازمند یک لیوان آب هست، قطعاً برای او رفع تشنگی اهمیت فوق العاده ای دارد، حتی دادن اموال فراوان و توصیه های اخلاقی و ... هم جایگزبن آب نخواهد شد و او را از مرگ نجات نمی دهد. ممکن است در وهله اول، خدمات عمرانی و مادی، بیشتر به ذهن بیاید، اما خدمات دیگر به لحاظ ماهیت و مفهوم کمتر از آن نیست. آیات و احادیث فراوانی در زمینه خدمت، آن هم با تمام اقسامش وجود دارد.


نکته آخر این که با نگاه مختصر به اطراف خود، شاهد انواع و اقسام خدمات از سوی اقشار مختلف هستیم، اما به راستی کدام یک برتری دارد و بزرگترین و مهمترین خادمان چه کسانی هستند؟ برای این که به این سوال جواب بدهیم، می پرسیم که بزرگترین مشکل انسان چیست که بتوان خدمت بزرگی به او کرد؟ شاید با بنده هم عقیده باشید که بزرگترین مشکل انسان که حتی موجب ضلالت و گمراهی اش می شود، "جهل" اوست. اگر چنین است، پس کسی که او را بتواند از جهالت و ضلالت برهاند و به سوی دانایی و هدایت رهنمون گردد، بزرگترین خدمت را به او کرده است. راستی، آیا انبیا و امامان و در ادامه، علما و دانشمندان و اساتید و معلمان کاری غیر از این می کنند؟ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ. (سوره جمعه/ آیه ۲.)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۸۴
ساعت پست : ۰۶:۱۶
دنبال کننده

خدمت به خلق چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خدمت به خلق چیست؟

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. اگر در ابتدا بتوانیم خدمت را دسته بندی کنیم، هم با مفهوم گسترده و عمیق آن بیشتر آشنا می شویم و هم متوجه خواهیم شد که کدام یک از خدمات از اهمیت بیشتری برخوردار است. بر این اساس انواع خدمت را در موارد زیر می توانیم برشماریم:


خدمات علمی، مانند: تدریس، مدیریت پروژه های علمی، سوادآموزی و ...
خدمات معنوی، مانند: احیاء دل و جان انسان.
خدمات مادی، مانند: وام، قرض الحسنه و کمک های بلاعوض.
خدمات روحی روانی، مانند: کمک به شخص مریض، کمک به معتاد جهت خلاصی از دام اعتیاد و...
خدمات اعتقادی، مانند: جهت دهی افکار و باورها به سوی حقیقت.
خدمات اجتماعی، مانند: فعالیت های عمرانی، مسجد و مدرسه سازی، اداره بهداشت و....

 

مرحوم فاضل لنکرانی:

به جای مستحبّات،

تا می‌توانی به کار مردم برس


"خدمت" شاید یکی از مفاهیم عامی باشد که هم عقل و وجدان آدمی و هم  شرع الهی بر آن تاکید مضاعف دارند‌. نکته بعدی، اولویت بندی خدمات است. کسی که بشدت نیازمند یک لیوان آب هست، قطعاً برای او رفع تشنگی اهمیت فوق العاده ای دارد، حتی دادن اموال فراوان و توصیه های اخلاقی و ... هم جایگزبن آب نخواهد شد و او را از مرگ نجات نمی دهد. ممکن است در وهله اول، خدمات عمرانی و مادی، بیشتر به ذهن بیاید، اما خدمات دیگر به لحاظ ماهیت و مفهوم کمتر از آن نیست. آیات و احادیث فراوانی در زمینه خدمت، آن هم با تمام اقسامش وجود دارد.


نکته آخر این که با نگاه مختصر به اطراف خود، شاهد انواع و اقسام خدمات از سوی اقشار مختلف هستیم، اما به راستی کدام یک برتری دارد و بزرگترین و مهمترین خادمان چه کسانی هستند؟ برای این که به این سوال جواب بدهیم، می پرسیم که بزرگترین مشکل انسان چیست که بتوان خدمت بزرگی به او کرد؟ شاید با بنده هم عقیده باشید که بزرگترین مشکل انسان که حتی موجب ضلالت و گمراهی اش می شود، "جهل" اوست. اگر چنین است، پس کسی که او را بتواند از جهالت و ضلالت برهاند و به سوی دانایی و هدایت رهنمون گردد، بزرگترین خدمت را به او کرده است. راستی، آیا انبیا و امامان و در ادامه، علما و دانشمندان و اساتید و معلمان کاری غیر از این می کنند؟ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ. (سوره جمعه/ آیه ۲.)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. اگر در ابتدا بتوانیم خدمت را دسته بندی کنیم، هم با مفهوم گسترده و عمیق آن بیشتر آشنا می شویم و هم متوجه خواهیم شد که کدام یک از خدمات از اهمیت بیشتری برخوردار است. بر این اساس انواع خدمت را در موارد زیر می توانیم برشماریم:


خدمات علمی، مانند: تدریس، مدیریت پروژه های علمی، سوادآموزی و ...
خدمات معنوی، مانند: احیاء دل و جان انسان.
خدمات مادی، مانند: وام، قرض الحسنه و کمک های بلاعوض.
خدمات روحی روانی، مانند: کمک به شخص مریض، کمک به معتاد جهت خلاصی از دام اعتیاد و...
خدمات اعتقادی، مانند: جهت دهی افکار و باورها به سوی حقیقت.
خدمات اجتماعی، مانند: فعالیت های عمرانی، مسجد و مدرسه سازی، اداره بهداشت و....

 

مرحوم فاضل لنکرانی:

به جای مستحبّات،

تا می‌توانی به کار مردم برس


"خدمت" شاید یکی از مفاهیم عامی باشد که هم عقل و وجدان آدمی و هم  شرع الهی بر آن تاکید مضاعف دارند‌. نکته بعدی، اولویت بندی خدمات است. کسی که بشدت نیازمند یک لیوان آب هست، قطعاً برای او رفع تشنگی اهمیت فوق العاده ای دارد، حتی دادن اموال فراوان و توصیه های اخلاقی و ... هم جایگزبن آب نخواهد شد و او را از مرگ نجات نمی دهد. ممکن است در وهله اول، خدمات عمرانی و مادی، بیشتر به ذهن بیاید، اما خدمات دیگر به لحاظ ماهیت و مفهوم کمتر از آن نیست. آیات و احادیث فراوانی در زمینه خدمت، آن هم با تمام اقسامش وجود دارد.


نکته آخر این که با نگاه مختصر به اطراف خود، شاهد انواع و اقسام خدمات از سوی اقشار مختلف هستیم، اما به راستی کدام یک برتری دارد و بزرگترین و مهمترین خادمان چه کسانی هستند؟ برای این که به این سوال جواب بدهیم، می پرسیم که بزرگترین مشکل انسان چیست که بتوان خدمت بزرگی به او کرد؟ شاید با بنده هم عقیده باشید که بزرگترین مشکل انسان که حتی موجب ضلالت و گمراهی اش می شود، "جهل" اوست. اگر چنین است، پس کسی که او را بتواند از جهالت و ضلالت برهاند و به سوی دانایی و هدایت رهنمون گردد، بزرگترین خدمت را به او کرده است. راستی، آیا انبیا و امامان و در ادامه، علما و دانشمندان و اساتید و معلمان کاری غیر از این می کنند؟ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ. (سوره جمعه/ آیه ۲.)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
خدمت به خلق چیست؟

خدمت به خلق چیست؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خدمت به خلق چیست؟

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. اگر در ابتدا بتوانیم خدمت را دسته بندی کنیم، هم با مفهوم گسترده و عمیق آن بیشتر آشنا می شویم و هم متوجه خواهیم شد که کدام یک از خدمات از اهمیت بیشتری برخوردار است. بر این اساس انواع خدمت را در موارد زیر می توانیم برشماریم:


خدمات علمی، مانند: تدریس، مدیریت پروژه های علمی، سوادآموزی و ...
خدمات معنوی، مانند: احیاء دل و جان انسان.
خدمات مادی، مانند: وام، قرض الحسنه و کمک های بلاعوض.
خدمات روحی روانی، مانند: کمک به شخص مریض، کمک به معتاد جهت خلاصی از دام اعتیاد و...
خدمات اعتقادی، مانند: جهت دهی افکار و باورها به سوی حقیقت.
خدمات اجتماعی، مانند: فعالیت های عمرانی، مسجد و مدرسه سازی، اداره بهداشت و....

 

مرحوم فاضل لنکرانی:

به جای مستحبّات،

تا می‌توانی به کار مردم برس


"خدمت" شاید یکی از مفاهیم عامی باشد که هم عقل و وجدان آدمی و هم  شرع الهی بر آن تاکید مضاعف دارند‌. نکته بعدی، اولویت بندی خدمات است. کسی که بشدت نیازمند یک لیوان آب هست، قطعاً برای او رفع تشنگی اهمیت فوق العاده ای دارد، حتی دادن اموال فراوان و توصیه های اخلاقی و ... هم جایگزبن آب نخواهد شد و او را از مرگ نجات نمی دهد. ممکن است در وهله اول، خدمات عمرانی و مادی، بیشتر به ذهن بیاید، اما خدمات دیگر به لحاظ ماهیت و مفهوم کمتر از آن نیست. آیات و احادیث فراوانی در زمینه خدمت، آن هم با تمام اقسامش وجود دارد.


نکته آخر این که با نگاه مختصر به اطراف خود، شاهد انواع و اقسام خدمات از سوی اقشار مختلف هستیم، اما به راستی کدام یک برتری دارد و بزرگترین و مهمترین خادمان چه کسانی هستند؟ برای این که به این سوال جواب بدهیم، می پرسیم که بزرگترین مشکل انسان چیست که بتوان خدمت بزرگی به او کرد؟ شاید با بنده هم عقیده باشید که بزرگترین مشکل انسان که حتی موجب ضلالت و گمراهی اش می شود، "جهل" اوست. اگر چنین است، پس کسی که او را بتواند از جهالت و ضلالت برهاند و به سوی دانایی و هدایت رهنمون گردد، بزرگترین خدمت را به او کرده است. راستی، آیا انبیا و امامان و در ادامه، علما و دانشمندان و اساتید و معلمان کاری غیر از این می کنند؟ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ. (سوره جمعه/ آیه ۲.)

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. اگر در ابتدا بتوانیم خدمت را دسته بندی کنیم، هم با مفهوم گسترده و عمیق آن بیشتر آشنا می شویم و هم متوجه خواهیم شد که کدام یک از خدمات از اهمیت بیشتری برخوردار است. بر این اساس انواع خدمت را در موارد زیر می توانیم برشماریم:


خدمات علمی، مانند: تدریس، مدیریت پروژه های علمی، سوادآموزی و ...
خدمات معنوی، مانند: احیاء دل و جان انسان.
خدمات مادی، مانند: وام، قرض الحسنه و کمک های بلاعوض.
خدمات روحی روانی، مانند: کمک به شخص مریض، کمک به معتاد جهت خلاصی از دام اعتیاد و...
خدمات اعتقادی، مانند: جهت دهی افکار و باورها به سوی حقیقت.
خدمات اجتماعی، مانند: فعالیت های عمرانی، مسجد و مدرسه سازی، اداره بهداشت و....

 

مرحوم فاضل لنکرانی:

به جای مستحبّات،

تا می‌توانی به کار مردم برس


"خدمت" شاید یکی از مفاهیم عامی باشد که هم عقل و وجدان آدمی و هم  شرع الهی بر آن تاکید مضاعف دارند‌. نکته بعدی، اولویت بندی خدمات است. کسی که بشدت نیازمند یک لیوان آب هست، قطعاً برای او رفع تشنگی اهمیت فوق العاده ای دارد، حتی دادن اموال فراوان و توصیه های اخلاقی و ... هم جایگزبن آب نخواهد شد و او را از مرگ نجات نمی دهد. ممکن است در وهله اول، خدمات عمرانی و مادی، بیشتر به ذهن بیاید، اما خدمات دیگر به لحاظ ماهیت و مفهوم کمتر از آن نیست. آیات و احادیث فراوانی در زمینه خدمت، آن هم با تمام اقسامش وجود دارد.


نکته آخر این که با نگاه مختصر به اطراف خود، شاهد انواع و اقسام خدمات از سوی اقشار مختلف هستیم، اما به راستی کدام یک برتری دارد و بزرگترین و مهمترین خادمان چه کسانی هستند؟ برای این که به این سوال جواب بدهیم، می پرسیم که بزرگترین مشکل انسان چیست که بتوان خدمت بزرگی به او کرد؟ شاید با بنده هم عقیده باشید که بزرگترین مشکل انسان که حتی موجب ضلالت و گمراهی اش می شود، "جهل" اوست. اگر چنین است، پس کسی که او را بتواند از جهالت و ضلالت برهاند و به سوی دانایی و هدایت رهنمون گردد، بزرگترین خدمت را به او کرده است. راستی، آیا انبیا و امامان و در ادامه، علما و دانشمندان و اساتید و معلمان کاری غیر از این می کنند؟ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ. (سوره جمعه/ آیه ۲.)

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۸۶
ساعت پست : ۰۶:۰۱
مشخصات پست

معمای خروج امریکا از سوریه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان. بحران خاورمیانه و سوریه پیچیده، چند وجهی و تعداد قابل توجهی از بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای در آن درگیر هستند. بر این اساس از زوایای مختلف قابل تحلیل، توضیح و تفسیر است. گروهی از نظریه پردازان و سیاست مداران معتقدند استراتژی امریکا در خاورمیانه شکست خورده و شرایط را به نفع ایران می دانند.  طیفی از آنها بر این باورند که بحران خاورمیانه دامی از طرف غربی ها برای کشاندن محور روسیه و ایران و ... به جنگ فرسایشی برای نابودی آنها می باشد.

 

نقشه‌ی خاورمیانه

 

عده ای اظهار می دارند که این بحران فروپاشی قدرت های بزرگ خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت و زمینه و بستر به واقعیت پیوستن تئوری خاورمیانه بزرگ غربی ها را فراهم خواهد نمود. گروهی دیگر بر این نظرند که روسیه نهایتا ایران را تنها خواهد گذاشت و با گرفتن امتیاز با غربی ها معامله خواهد کرد. عده ای دیگر معتقدند بحران خاورمیانه در راستای تامین امنیت رژیم صهیونیستی بوده و برای به سازش کشاندن اعراب با این رژیم می باشد. ارتباطات اخیر رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی را شاهد این مدعا می دانند.

 

طیف پر تعدادی از تحلیلگران سیاسی و بخش قابل توجهی از مردم این منطقه بر این باورند که خاورمیانه آرام و بدون تنش ایده آل قدرتهای بزرگ نیست و منافع آنها در خاورمیانه متشنج و متلاطم تامین می شود. البته آنها مواظب هستند که اوضاع از کنترل خارج نشود.  اخیرا آمریکا اعلام نموده که از سوریه خارج خواهد شد، در این خصوص گمانه زنی های زیادی صورت گرفته. لازم است به این نکته اساسی و مهم توجه شود که رویدادهای سیاسی دارای ابعاد آشکار و پنهان می باشد که به نحوه ی توافق قدرت های بزرگ بر می گردد. در خصوص اعلام خروج آمریکا از سوریه لازم است مواردی را به عرض برسانم:


بحران خاورمیانه دارای ریشه های تاریخی بوده که بستر را برای درگیری و جنگ و ... در این منطقه فراهم نموده است. از سوی دیگر به گواه تاریخ قدرت های خارجی در این بحران نقش بی بدیلی داشته و همواره از آن منتفع شده اند.


امریکا از ورود به بحران های چند متغیّره هراس دارد و ترجیح می دهد وارد این بحران ها نشود. یکی از دلایل عدم ورود جدی مستقیم و همه جانبه به بحران سوریه به این مسئله برمی گردد.


خروج امریکا از سوریه می تواند در راستای استراتژی های کلان جهانی، قدرت های بزرگ و رقابتهای بین المللی این قدرتها باشد. می توان گفت با توجه به بیدار شدن اژدهای زرد (چین) خاورمیانه دیگر اولویت اول امریکا نبوده و شرق آسیا و چین به اولویت اول غرب تبدیل شده است.


این تصمیم به شخصیت رئیس جمهور امریکا و این که اولویت اول برای او مسائل داخلی امریکا می باشد نیز بر می گردد.


اختلاف با هم پیمانان اروپایی، فشار بر اروپاییها برای گرفتن امتیاز نیز دور از ذهن نمی باشد. با توجه به اینکه بحران خاورمیانه تبعات مستقیم امنیتی، اقتصادی و ... برای اروپا دارد. دیگر این که سه قدرت بزرگ اروپا فرانسه، آلمان و انگلیس گریبانگیر مسائل داخلی می باشند، شاید امریکا به دنبال فشار بر آنها در راستای سیاست های ترامپ باشد.


6- با توجه به اینکه ایران در سوریه دست بالا را دارد، این خروج به معنی فرار از رسوایی شکست سیاست های امریکا در خاور میانه و سوریه نیز می تواند تعبیر شود.


نباید از نظر دور داشت که ترکیه هم پیمان غربی ها و عضو ناتو بوده و اختلافات با امریکا نیز مقطعی و تاکتیکی می باشد. امریکا با این تصمیم به دنبال امتیاز دادن به ترکیه در خصوص کردها بوده که مسئله ای امنیتی و به امنیت ملی ترکیه بر می گردد. متقابلا ترکیه در راستای سیاست های امریکا در خاورمیانه ایفای نقش نماید.


مردم خاورمیانه، قومیت ها، گروهها و جریانهای سیاسی باید از این مسئله پند و عبرت گرفته که ابر قدرتها به دنبال منافع خود هستند همانطور که دیدیم در  بحران سوریه در راستای منافع خود از کردها استفاده نمودند، ولی حال آنها را قربانی توافق با آنکارا نمودند. بنابراین مردم و حاکمان منطقه  بایستی اختلافات را کنار گذاشته و مشکلات خود را با همکاری و همفکری با یکدیگر حل و فصل نموده و دل به خارجی ها نبندند.


شایسته است سیاست مداران کشورمان به این مسئله توجه ویژه نمایند که ترکیه و روسیه رقبای تاریخی ایران بوده و ائتلاف با آنها تاکتیکی و مقطعی بوده نه استراتژیک و پایا.


ایران نباید توافقات پشت پرده امریکا، روسیه، رژیم صهیونیستی و دیگر قدرتها در خصوص نقش ایران در خاورمیانه و سناریوهای احتمالی را از نظر دور بدارد.


مردم خاورمیانه بازنده اصلی این بحران بوده و می باشند. بر همگان آشکار است که این بحران در راستای استراتژی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ابر قدرتها می باشد. به نظر می رسد نظم جدید خاورمیانه و جهان بر خاکستر و خرابه های سوریه شکل خواهد گرفت.

(روزنامه آفتاب یزد. ۹ دی ۱۳۹۷)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۸۶
ساعت پست : ۰۶:۰۱
دنبال کننده

معمای خروج امریکا از سوریه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
معمای خروج امریکا از سوریه

به قلم دکتر فتح الله دهقان. بحران خاورمیانه و سوریه پیچیده، چند وجهی و تعداد قابل توجهی از بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای در آن درگیر هستند. بر این اساس از زوایای مختلف قابل تحلیل، توضیح و تفسیر است. گروهی از نظریه پردازان و سیاست مداران معتقدند استراتژی امریکا در خاورمیانه شکست خورده و شرایط را به نفع ایران می دانند.  طیفی از آنها بر این باورند که بحران خاورمیانه دامی از طرف غربی ها برای کشاندن محور روسیه و ایران و ... به جنگ فرسایشی برای نابودی آنها می باشد.

 

نقشه‌ی خاورمیانه

 

عده ای اظهار می دارند که این بحران فروپاشی قدرت های بزرگ خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت و زمینه و بستر به واقعیت پیوستن تئوری خاورمیانه بزرگ غربی ها را فراهم خواهد نمود. گروهی دیگر بر این نظرند که روسیه نهایتا ایران را تنها خواهد گذاشت و با گرفتن امتیاز با غربی ها معامله خواهد کرد. عده ای دیگر معتقدند بحران خاورمیانه در راستای تامین امنیت رژیم صهیونیستی بوده و برای به سازش کشاندن اعراب با این رژیم می باشد. ارتباطات اخیر رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی را شاهد این مدعا می دانند.

 

طیف پر تعدادی از تحلیلگران سیاسی و بخش قابل توجهی از مردم این منطقه بر این باورند که خاورمیانه آرام و بدون تنش ایده آل قدرتهای بزرگ نیست و منافع آنها در خاورمیانه متشنج و متلاطم تامین می شود. البته آنها مواظب هستند که اوضاع از کنترل خارج نشود.  اخیرا آمریکا اعلام نموده که از سوریه خارج خواهد شد، در این خصوص گمانه زنی های زیادی صورت گرفته. لازم است به این نکته اساسی و مهم توجه شود که رویدادهای سیاسی دارای ابعاد آشکار و پنهان می باشد که به نحوه ی توافق قدرت های بزرگ بر می گردد. در خصوص اعلام خروج آمریکا از سوریه لازم است مواردی را به عرض برسانم:


بحران خاورمیانه دارای ریشه های تاریخی بوده که بستر را برای درگیری و جنگ و ... در این منطقه فراهم نموده است. از سوی دیگر به گواه تاریخ قدرت های خارجی در این بحران نقش بی بدیلی داشته و همواره از آن منتفع شده اند.


امریکا از ورود به بحران های چند متغیّره هراس دارد و ترجیح می دهد وارد این بحران ها نشود. یکی از دلایل عدم ورود جدی مستقیم و همه جانبه به بحران سوریه به این مسئله برمی گردد.


خروج امریکا از سوریه می تواند در راستای استراتژی های کلان جهانی، قدرت های بزرگ و رقابتهای بین المللی این قدرتها باشد. می توان گفت با توجه به بیدار شدن اژدهای زرد (چین) خاورمیانه دیگر اولویت اول امریکا نبوده و شرق آسیا و چین به اولویت اول غرب تبدیل شده است.


این تصمیم به شخصیت رئیس جمهور امریکا و این که اولویت اول برای او مسائل داخلی امریکا می باشد نیز بر می گردد.


اختلاف با هم پیمانان اروپایی، فشار بر اروپاییها برای گرفتن امتیاز نیز دور از ذهن نمی باشد. با توجه به اینکه بحران خاورمیانه تبعات مستقیم امنیتی، اقتصادی و ... برای اروپا دارد. دیگر این که سه قدرت بزرگ اروپا فرانسه، آلمان و انگلیس گریبانگیر مسائل داخلی می باشند، شاید امریکا به دنبال فشار بر آنها در راستای سیاست های ترامپ باشد.


6- با توجه به اینکه ایران در سوریه دست بالا را دارد، این خروج به معنی فرار از رسوایی شکست سیاست های امریکا در خاور میانه و سوریه نیز می تواند تعبیر شود.


نباید از نظر دور داشت که ترکیه هم پیمان غربی ها و عضو ناتو بوده و اختلافات با امریکا نیز مقطعی و تاکتیکی می باشد. امریکا با این تصمیم به دنبال امتیاز دادن به ترکیه در خصوص کردها بوده که مسئله ای امنیتی و به امنیت ملی ترکیه بر می گردد. متقابلا ترکیه در راستای سیاست های امریکا در خاورمیانه ایفای نقش نماید.


مردم خاورمیانه، قومیت ها، گروهها و جریانهای سیاسی باید از این مسئله پند و عبرت گرفته که ابر قدرتها به دنبال منافع خود هستند همانطور که دیدیم در  بحران سوریه در راستای منافع خود از کردها استفاده نمودند، ولی حال آنها را قربانی توافق با آنکارا نمودند. بنابراین مردم و حاکمان منطقه  بایستی اختلافات را کنار گذاشته و مشکلات خود را با همکاری و همفکری با یکدیگر حل و فصل نموده و دل به خارجی ها نبندند.


شایسته است سیاست مداران کشورمان به این مسئله توجه ویژه نمایند که ترکیه و روسیه رقبای تاریخی ایران بوده و ائتلاف با آنها تاکتیکی و مقطعی بوده نه استراتژیک و پایا.


ایران نباید توافقات پشت پرده امریکا، روسیه، رژیم صهیونیستی و دیگر قدرتها در خصوص نقش ایران در خاورمیانه و سناریوهای احتمالی را از نظر دور بدارد.


مردم خاورمیانه بازنده اصلی این بحران بوده و می باشند. بر همگان آشکار است که این بحران در راستای استراتژی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ابر قدرتها می باشد. به نظر می رسد نظم جدید خاورمیانه و جهان بر خاکستر و خرابه های سوریه شکل خواهد گرفت.

(روزنامه آفتاب یزد. ۹ دی ۱۳۹۷)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان. بحران خاورمیانه و سوریه پیچیده، چند وجهی و تعداد قابل توجهی از بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای در آن درگیر هستند. بر این اساس از زوایای مختلف قابل تحلیل، توضیح و تفسیر است. گروهی از نظریه پردازان و سیاست مداران معتقدند استراتژی امریکا در خاورمیانه شکست خورده و شرایط را به نفع ایران می دانند.  طیفی از آنها بر این باورند که بحران خاورمیانه دامی از طرف غربی ها برای کشاندن محور روسیه و ایران و ... به جنگ فرسایشی برای نابودی آنها می باشد.

 

نقشه‌ی خاورمیانه

 

عده ای اظهار می دارند که این بحران فروپاشی قدرت های بزرگ خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت و زمینه و بستر به واقعیت پیوستن تئوری خاورمیانه بزرگ غربی ها را فراهم خواهد نمود. گروهی دیگر بر این نظرند که روسیه نهایتا ایران را تنها خواهد گذاشت و با گرفتن امتیاز با غربی ها معامله خواهد کرد. عده ای دیگر معتقدند بحران خاورمیانه در راستای تامین امنیت رژیم صهیونیستی بوده و برای به سازش کشاندن اعراب با این رژیم می باشد. ارتباطات اخیر رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی را شاهد این مدعا می دانند.

 

طیف پر تعدادی از تحلیلگران سیاسی و بخش قابل توجهی از مردم این منطقه بر این باورند که خاورمیانه آرام و بدون تنش ایده آل قدرتهای بزرگ نیست و منافع آنها در خاورمیانه متشنج و متلاطم تامین می شود. البته آنها مواظب هستند که اوضاع از کنترل خارج نشود.  اخیرا آمریکا اعلام نموده که از سوریه خارج خواهد شد، در این خصوص گمانه زنی های زیادی صورت گرفته. لازم است به این نکته اساسی و مهم توجه شود که رویدادهای سیاسی دارای ابعاد آشکار و پنهان می باشد که به نحوه ی توافق قدرت های بزرگ بر می گردد. در خصوص اعلام خروج آمریکا از سوریه لازم است مواردی را به عرض برسانم:


بحران خاورمیانه دارای ریشه های تاریخی بوده که بستر را برای درگیری و جنگ و ... در این منطقه فراهم نموده است. از سوی دیگر به گواه تاریخ قدرت های خارجی در این بحران نقش بی بدیلی داشته و همواره از آن منتفع شده اند.


امریکا از ورود به بحران های چند متغیّره هراس دارد و ترجیح می دهد وارد این بحران ها نشود. یکی از دلایل عدم ورود جدی مستقیم و همه جانبه به بحران سوریه به این مسئله برمی گردد.


خروج امریکا از سوریه می تواند در راستای استراتژی های کلان جهانی، قدرت های بزرگ و رقابتهای بین المللی این قدرتها باشد. می توان گفت با توجه به بیدار شدن اژدهای زرد (چین) خاورمیانه دیگر اولویت اول امریکا نبوده و شرق آسیا و چین به اولویت اول غرب تبدیل شده است.


این تصمیم به شخصیت رئیس جمهور امریکا و این که اولویت اول برای او مسائل داخلی امریکا می باشد نیز بر می گردد.


اختلاف با هم پیمانان اروپایی، فشار بر اروپاییها برای گرفتن امتیاز نیز دور از ذهن نمی باشد. با توجه به اینکه بحران خاورمیانه تبعات مستقیم امنیتی، اقتصادی و ... برای اروپا دارد. دیگر این که سه قدرت بزرگ اروپا فرانسه، آلمان و انگلیس گریبانگیر مسائل داخلی می باشند، شاید امریکا به دنبال فشار بر آنها در راستای سیاست های ترامپ باشد.


6- با توجه به اینکه ایران در سوریه دست بالا را دارد، این خروج به معنی فرار از رسوایی شکست سیاست های امریکا در خاور میانه و سوریه نیز می تواند تعبیر شود.


نباید از نظر دور داشت که ترکیه هم پیمان غربی ها و عضو ناتو بوده و اختلافات با امریکا نیز مقطعی و تاکتیکی می باشد. امریکا با این تصمیم به دنبال امتیاز دادن به ترکیه در خصوص کردها بوده که مسئله ای امنیتی و به امنیت ملی ترکیه بر می گردد. متقابلا ترکیه در راستای سیاست های امریکا در خاورمیانه ایفای نقش نماید.


مردم خاورمیانه، قومیت ها، گروهها و جریانهای سیاسی باید از این مسئله پند و عبرت گرفته که ابر قدرتها به دنبال منافع خود هستند همانطور که دیدیم در  بحران سوریه در راستای منافع خود از کردها استفاده نمودند، ولی حال آنها را قربانی توافق با آنکارا نمودند. بنابراین مردم و حاکمان منطقه  بایستی اختلافات را کنار گذاشته و مشکلات خود را با همکاری و همفکری با یکدیگر حل و فصل نموده و دل به خارجی ها نبندند.


شایسته است سیاست مداران کشورمان به این مسئله توجه ویژه نمایند که ترکیه و روسیه رقبای تاریخی ایران بوده و ائتلاف با آنها تاکتیکی و مقطعی بوده نه استراتژیک و پایا.


ایران نباید توافقات پشت پرده امریکا، روسیه، رژیم صهیونیستی و دیگر قدرتها در خصوص نقش ایران در خاورمیانه و سناریوهای احتمالی را از نظر دور بدارد.


مردم خاورمیانه بازنده اصلی این بحران بوده و می باشند. بر همگان آشکار است که این بحران در راستای استراتژی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ابر قدرتها می باشد. به نظر می رسد نظم جدید خاورمیانه و جهان بر خاکستر و خرابه های سوریه شکل خواهد گرفت.

(روزنامه آفتاب یزد. ۹ دی ۱۳۹۷)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
معمای خروج امریکا از سوریه

معمای خروج امریکا از سوریه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
معمای خروج امریکا از سوریه

به قلم دکتر فتح الله دهقان. بحران خاورمیانه و سوریه پیچیده، چند وجهی و تعداد قابل توجهی از بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای در آن درگیر هستند. بر این اساس از زوایای مختلف قابل تحلیل، توضیح و تفسیر است. گروهی از نظریه پردازان و سیاست مداران معتقدند استراتژی امریکا در خاورمیانه شکست خورده و شرایط را به نفع ایران می دانند.  طیفی از آنها بر این باورند که بحران خاورمیانه دامی از طرف غربی ها برای کشاندن محور روسیه و ایران و ... به جنگ فرسایشی برای نابودی آنها می باشد.

 

نقشه‌ی خاورمیانه

 

عده ای اظهار می دارند که این بحران فروپاشی قدرت های بزرگ خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت و زمینه و بستر به واقعیت پیوستن تئوری خاورمیانه بزرگ غربی ها را فراهم خواهد نمود. گروهی دیگر بر این نظرند که روسیه نهایتا ایران را تنها خواهد گذاشت و با گرفتن امتیاز با غربی ها معامله خواهد کرد. عده ای دیگر معتقدند بحران خاورمیانه در راستای تامین امنیت رژیم صهیونیستی بوده و برای به سازش کشاندن اعراب با این رژیم می باشد. ارتباطات اخیر رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی را شاهد این مدعا می دانند.

 

طیف پر تعدادی از تحلیلگران سیاسی و بخش قابل توجهی از مردم این منطقه بر این باورند که خاورمیانه آرام و بدون تنش ایده آل قدرتهای بزرگ نیست و منافع آنها در خاورمیانه متشنج و متلاطم تامین می شود. البته آنها مواظب هستند که اوضاع از کنترل خارج نشود.  اخیرا آمریکا اعلام نموده که از سوریه خارج خواهد شد، در این خصوص گمانه زنی های زیادی صورت گرفته. لازم است به این نکته اساسی و مهم توجه شود که رویدادهای سیاسی دارای ابعاد آشکار و پنهان می باشد که به نحوه ی توافق قدرت های بزرگ بر می گردد. در خصوص اعلام خروج آمریکا از سوریه لازم است مواردی را به عرض برسانم:


بحران خاورمیانه دارای ریشه های تاریخی بوده که بستر را برای درگیری و جنگ و ... در این منطقه فراهم نموده است. از سوی دیگر به گواه تاریخ قدرت های خارجی در این بحران نقش بی بدیلی داشته و همواره از آن منتفع شده اند.


امریکا از ورود به بحران های چند متغیّره هراس دارد و ترجیح می دهد وارد این بحران ها نشود. یکی از دلایل عدم ورود جدی مستقیم و همه جانبه به بحران سوریه به این مسئله برمی گردد.


خروج امریکا از سوریه می تواند در راستای استراتژی های کلان جهانی، قدرت های بزرگ و رقابتهای بین المللی این قدرتها باشد. می توان گفت با توجه به بیدار شدن اژدهای زرد (چین) خاورمیانه دیگر اولویت اول امریکا نبوده و شرق آسیا و چین به اولویت اول غرب تبدیل شده است.


این تصمیم به شخصیت رئیس جمهور امریکا و این که اولویت اول برای او مسائل داخلی امریکا می باشد نیز بر می گردد.


اختلاف با هم پیمانان اروپایی، فشار بر اروپاییها برای گرفتن امتیاز نیز دور از ذهن نمی باشد. با توجه به اینکه بحران خاورمیانه تبعات مستقیم امنیتی، اقتصادی و ... برای اروپا دارد. دیگر این که سه قدرت بزرگ اروپا فرانسه، آلمان و انگلیس گریبانگیر مسائل داخلی می باشند، شاید امریکا به دنبال فشار بر آنها در راستای سیاست های ترامپ باشد.


6- با توجه به اینکه ایران در سوریه دست بالا را دارد، این خروج به معنی فرار از رسوایی شکست سیاست های امریکا در خاور میانه و سوریه نیز می تواند تعبیر شود.


نباید از نظر دور داشت که ترکیه هم پیمان غربی ها و عضو ناتو بوده و اختلافات با امریکا نیز مقطعی و تاکتیکی می باشد. امریکا با این تصمیم به دنبال امتیاز دادن به ترکیه در خصوص کردها بوده که مسئله ای امنیتی و به امنیت ملی ترکیه بر می گردد. متقابلا ترکیه در راستای سیاست های امریکا در خاورمیانه ایفای نقش نماید.


مردم خاورمیانه، قومیت ها، گروهها و جریانهای سیاسی باید از این مسئله پند و عبرت گرفته که ابر قدرتها به دنبال منافع خود هستند همانطور که دیدیم در  بحران سوریه در راستای منافع خود از کردها استفاده نمودند، ولی حال آنها را قربانی توافق با آنکارا نمودند. بنابراین مردم و حاکمان منطقه  بایستی اختلافات را کنار گذاشته و مشکلات خود را با همکاری و همفکری با یکدیگر حل و فصل نموده و دل به خارجی ها نبندند.


شایسته است سیاست مداران کشورمان به این مسئله توجه ویژه نمایند که ترکیه و روسیه رقبای تاریخی ایران بوده و ائتلاف با آنها تاکتیکی و مقطعی بوده نه استراتژیک و پایا.


ایران نباید توافقات پشت پرده امریکا، روسیه، رژیم صهیونیستی و دیگر قدرتها در خصوص نقش ایران در خاورمیانه و سناریوهای احتمالی را از نظر دور بدارد.


مردم خاورمیانه بازنده اصلی این بحران بوده و می باشند. بر همگان آشکار است که این بحران در راستای استراتژی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ابر قدرتها می باشد. به نظر می رسد نظم جدید خاورمیانه و جهان بر خاکستر و خرابه های سوریه شکل خواهد گرفت.

(روزنامه آفتاب یزد. ۹ دی ۱۳۹۷)

به قلم دکتر فتح الله دهقان. بحران خاورمیانه و سوریه پیچیده، چند وجهی و تعداد قابل توجهی از بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای در آن درگیر هستند. بر این اساس از زوایای مختلف قابل تحلیل، توضیح و تفسیر است. گروهی از نظریه پردازان و سیاست مداران معتقدند استراتژی امریکا در خاورمیانه شکست خورده و شرایط را به نفع ایران می دانند.  طیفی از آنها بر این باورند که بحران خاورمیانه دامی از طرف غربی ها برای کشاندن محور روسیه و ایران و ... به جنگ فرسایشی برای نابودی آنها می باشد.

 

نقشه‌ی خاورمیانه

 

عده ای اظهار می دارند که این بحران فروپاشی قدرت های بزرگ خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت و زمینه و بستر به واقعیت پیوستن تئوری خاورمیانه بزرگ غربی ها را فراهم خواهد نمود. گروهی دیگر بر این نظرند که روسیه نهایتا ایران را تنها خواهد گذاشت و با گرفتن امتیاز با غربی ها معامله خواهد کرد. عده ای دیگر معتقدند بحران خاورمیانه در راستای تامین امنیت رژیم صهیونیستی بوده و برای به سازش کشاندن اعراب با این رژیم می باشد. ارتباطات اخیر رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی را شاهد این مدعا می دانند.

 

طیف پر تعدادی از تحلیلگران سیاسی و بخش قابل توجهی از مردم این منطقه بر این باورند که خاورمیانه آرام و بدون تنش ایده آل قدرتهای بزرگ نیست و منافع آنها در خاورمیانه متشنج و متلاطم تامین می شود. البته آنها مواظب هستند که اوضاع از کنترل خارج نشود.  اخیرا آمریکا اعلام نموده که از سوریه خارج خواهد شد، در این خصوص گمانه زنی های زیادی صورت گرفته. لازم است به این نکته اساسی و مهم توجه شود که رویدادهای سیاسی دارای ابعاد آشکار و پنهان می باشد که به نحوه ی توافق قدرت های بزرگ بر می گردد. در خصوص اعلام خروج آمریکا از سوریه لازم است مواردی را به عرض برسانم:


بحران خاورمیانه دارای ریشه های تاریخی بوده که بستر را برای درگیری و جنگ و ... در این منطقه فراهم نموده است. از سوی دیگر به گواه تاریخ قدرت های خارجی در این بحران نقش بی بدیلی داشته و همواره از آن منتفع شده اند.


امریکا از ورود به بحران های چند متغیّره هراس دارد و ترجیح می دهد وارد این بحران ها نشود. یکی از دلایل عدم ورود جدی مستقیم و همه جانبه به بحران سوریه به این مسئله برمی گردد.


خروج امریکا از سوریه می تواند در راستای استراتژی های کلان جهانی، قدرت های بزرگ و رقابتهای بین المللی این قدرتها باشد. می توان گفت با توجه به بیدار شدن اژدهای زرد (چین) خاورمیانه دیگر اولویت اول امریکا نبوده و شرق آسیا و چین به اولویت اول غرب تبدیل شده است.


این تصمیم به شخصیت رئیس جمهور امریکا و این که اولویت اول برای او مسائل داخلی امریکا می باشد نیز بر می گردد.


اختلاف با هم پیمانان اروپایی، فشار بر اروپاییها برای گرفتن امتیاز نیز دور از ذهن نمی باشد. با توجه به اینکه بحران خاورمیانه تبعات مستقیم امنیتی، اقتصادی و ... برای اروپا دارد. دیگر این که سه قدرت بزرگ اروپا فرانسه، آلمان و انگلیس گریبانگیر مسائل داخلی می باشند، شاید امریکا به دنبال فشار بر آنها در راستای سیاست های ترامپ باشد.


6- با توجه به اینکه ایران در سوریه دست بالا را دارد، این خروج به معنی فرار از رسوایی شکست سیاست های امریکا در خاور میانه و سوریه نیز می تواند تعبیر شود.


نباید از نظر دور داشت که ترکیه هم پیمان غربی ها و عضو ناتو بوده و اختلافات با امریکا نیز مقطعی و تاکتیکی می باشد. امریکا با این تصمیم به دنبال امتیاز دادن به ترکیه در خصوص کردها بوده که مسئله ای امنیتی و به امنیت ملی ترکیه بر می گردد. متقابلا ترکیه در راستای سیاست های امریکا در خاورمیانه ایفای نقش نماید.


مردم خاورمیانه، قومیت ها، گروهها و جریانهای سیاسی باید از این مسئله پند و عبرت گرفته که ابر قدرتها به دنبال منافع خود هستند همانطور که دیدیم در  بحران سوریه در راستای منافع خود از کردها استفاده نمودند، ولی حال آنها را قربانی توافق با آنکارا نمودند. بنابراین مردم و حاکمان منطقه  بایستی اختلافات را کنار گذاشته و مشکلات خود را با همکاری و همفکری با یکدیگر حل و فصل نموده و دل به خارجی ها نبندند.


شایسته است سیاست مداران کشورمان به این مسئله توجه ویژه نمایند که ترکیه و روسیه رقبای تاریخی ایران بوده و ائتلاف با آنها تاکتیکی و مقطعی بوده نه استراتژیک و پایا.


ایران نباید توافقات پشت پرده امریکا، روسیه، رژیم صهیونیستی و دیگر قدرتها در خصوص نقش ایران در خاورمیانه و سناریوهای احتمالی را از نظر دور بدارد.


مردم خاورمیانه بازنده اصلی این بحران بوده و می باشند. بر همگان آشکار است که این بحران در راستای استراتژی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ابر قدرتها می باشد. به نظر می رسد نظم جدید خاورمیانه و جهان بر خاکستر و خرابه های سوریه شکل خواهد گرفت.

(روزنامه آفتاب یزد. ۹ دی ۱۳۹۷)

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۷۱
ساعت پست : ۰۶:۲۳
مشخصات پست

شُتر و موسیقی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 به قلم یک دارابکلایی: با سلام. به نظر می‌رسد شیخ اجل سعدی شیرازی با دانستن بحث‌های مربوط به حرمت موسیقی، (پست ۷۰۶۱) آن را زیرکانه با استفاده از همین مورد حُدی خوانی مورد نقد قرار داده است. او اشاره دارد که شتر با آن حیوانیت خود با موسیقی به هیجان در می‌آید. حال انسانی که موسیقی را درک نکند خود چگونه حیوانی است!!؟ باید به یاد داشته باشیم که سعدی فقط شاعر نیست؛ به عنوان دانش‌آموخته نظامیه بغداد او را جزو علما و متفکران ایرانی و اسلامی نیز باید به حساب آورد.


اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کژ طبع جانوری

دیوان غزلیات سعدی

غزل ۵۸۴ ، بیت دوم

 

پاسخ دامنه

سلام و سپاس جناب یک دارابکلایی

افزوده‌ی خوبی بود. خدا قوت 

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۷۱
ساعت پست : ۰۶:۲۳
دنبال کننده

شُتر و موسیقی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شُتر و موسیقی

 به قلم یک دارابکلایی: با سلام. به نظر می‌رسد شیخ اجل سعدی شیرازی با دانستن بحث‌های مربوط به حرمت موسیقی، (پست ۷۰۶۱) آن را زیرکانه با استفاده از همین مورد حُدی خوانی مورد نقد قرار داده است. او اشاره دارد که شتر با آن حیوانیت خود با موسیقی به هیجان در می‌آید. حال انسانی که موسیقی را درک نکند خود چگونه حیوانی است!!؟ باید به یاد داشته باشیم که سعدی فقط شاعر نیست؛ به عنوان دانش‌آموخته نظامیه بغداد او را جزو علما و متفکران ایرانی و اسلامی نیز باید به حساب آورد.


اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کژ طبع جانوری

دیوان غزلیات سعدی

غزل ۵۸۴ ، بیت دوم

 

پاسخ دامنه

سلام و سپاس جناب یک دارابکلایی

افزوده‌ی خوبی بود. خدا قوت 

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

 به قلم یک دارابکلایی: با سلام. به نظر می‌رسد شیخ اجل سعدی شیرازی با دانستن بحث‌های مربوط به حرمت موسیقی، (پست ۷۰۶۱) آن را زیرکانه با استفاده از همین مورد حُدی خوانی مورد نقد قرار داده است. او اشاره دارد که شتر با آن حیوانیت خود با موسیقی به هیجان در می‌آید. حال انسانی که موسیقی را درک نکند خود چگونه حیوانی است!!؟ باید به یاد داشته باشیم که سعدی فقط شاعر نیست؛ به عنوان دانش‌آموخته نظامیه بغداد او را جزو علما و متفکران ایرانی و اسلامی نیز باید به حساب آورد.


اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کژ طبع جانوری

دیوان غزلیات سعدی

غزل ۵۸۴ ، بیت دوم

 

پاسخ دامنه

سلام و سپاس جناب یک دارابکلایی

افزوده‌ی خوبی بود. خدا قوت 

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
شُتر و موسیقی

شُتر و موسیقی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شُتر و موسیقی

 به قلم یک دارابکلایی: با سلام. به نظر می‌رسد شیخ اجل سعدی شیرازی با دانستن بحث‌های مربوط به حرمت موسیقی، (پست ۷۰۶۱) آن را زیرکانه با استفاده از همین مورد حُدی خوانی مورد نقد قرار داده است. او اشاره دارد که شتر با آن حیوانیت خود با موسیقی به هیجان در می‌آید. حال انسانی که موسیقی را درک نکند خود چگونه حیوانی است!!؟ باید به یاد داشته باشیم که سعدی فقط شاعر نیست؛ به عنوان دانش‌آموخته نظامیه بغداد او را جزو علما و متفکران ایرانی و اسلامی نیز باید به حساب آورد.


اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کژ طبع جانوری

دیوان غزلیات سعدی

غزل ۵۸۴ ، بیت دوم

 

پاسخ دامنه

سلام و سپاس جناب یک دارابکلایی

افزوده‌ی خوبی بود. خدا قوت 

 به قلم یک دارابکلایی: با سلام. به نظر می‌رسد شیخ اجل سعدی شیرازی با دانستن بحث‌های مربوط به حرمت موسیقی، (پست ۷۰۶۱) آن را زیرکانه با استفاده از همین مورد حُدی خوانی مورد نقد قرار داده است. او اشاره دارد که شتر با آن حیوانیت خود با موسیقی به هیجان در می‌آید. حال انسانی که موسیقی را درک نکند خود چگونه حیوانی است!!؟ باید به یاد داشته باشیم که سعدی فقط شاعر نیست؛ به عنوان دانش‌آموخته نظامیه بغداد او را جزو علما و متفکران ایرانی و اسلامی نیز باید به حساب آورد.


اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کژ طبع جانوری

دیوان غزلیات سعدی

غزل ۵۸۴ ، بیت دوم

 

پاسخ دامنه

سلام و سپاس جناب یک دارابکلایی

افزوده‌ی خوبی بود. خدا قوت 

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۹۱
ساعت پست : ۰۶:۲۱
مشخصات پست

از تولد تا موت

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. آیا با این واژگان، مأنوس‌اید؟ اگر آری، پس می‌دانم با اینا، تا به کجا سیر می‌کنید. اگر نه، پس گویا خیلی گردش روزگار نگذرانده‌اید.

 

بُزغاله‌ و بُز

بُقچه‌ی‌ حموم

صفِ‌ جلو ببنید

الهی‌ آمین

خواندنِ‌ سی‌پاره‌ و عمّ‌جزء

کُرسی‌ و قصّه‌ی‌ پدربزرگ

جانماز و چادرِ مادربزرگ

دُب‌ّاکبر و دُبّ‌اصغر

قنات‌ و چاه‌ و خیک

تیمجار‌ و آفتاب‌گردان‌ْ سَرگیر

آغوز و تیل‌ و مِرغانه

مکتب‌خانه‌ و فلک‌ و تِلا

خدا چند تا؟ یکی، امام؟ ۱۲تا، معصوم؟ ۱۴تا

یاامام‌زاده‌هاشم! از این‌ بند و کاتی‌ در باشم

نظامیه‌ و مدرسه

طناب‌ و تور و توپ

بلند بگو: لااله‌ الّاالله؛ به‌ حق‌ِّ شرفِ‌ لااله‌ الّاالله

رحِمَ‌الله‌ مَن‌قَرا الفاتحة‌ مَع‌ الصّلَوات

الصّلاة، الصّلاة

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

خدا بیامرزه! خار آدم بیهه!

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۹۱
ساعت پست : ۰۶:۲۱
دنبال کننده

از تولد تا موت

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
از تولد تا موت

به قلم دامنه: به نام خدا. آیا با این واژگان، مأنوس‌اید؟ اگر آری، پس می‌دانم با اینا، تا به کجا سیر می‌کنید. اگر نه، پس گویا خیلی گردش روزگار نگذرانده‌اید.

 

بُزغاله‌ و بُز

بُقچه‌ی‌ حموم

صفِ‌ جلو ببنید

الهی‌ آمین

خواندنِ‌ سی‌پاره‌ و عمّ‌جزء

کُرسی‌ و قصّه‌ی‌ پدربزرگ

جانماز و چادرِ مادربزرگ

دُب‌ّاکبر و دُبّ‌اصغر

قنات‌ و چاه‌ و خیک

تیمجار‌ و آفتاب‌گردان‌ْ سَرگیر

آغوز و تیل‌ و مِرغانه

مکتب‌خانه‌ و فلک‌ و تِلا

خدا چند تا؟ یکی، امام؟ ۱۲تا، معصوم؟ ۱۴تا

یاامام‌زاده‌هاشم! از این‌ بند و کاتی‌ در باشم

نظامیه‌ و مدرسه

طناب‌ و تور و توپ

بلند بگو: لااله‌ الّاالله؛ به‌ حق‌ِّ شرفِ‌ لااله‌ الّاالله

رحِمَ‌الله‌ مَن‌قَرا الفاتحة‌ مَع‌ الصّلَوات

الصّلاة، الصّلاة

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

خدا بیامرزه! خار آدم بیهه!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. آیا با این واژگان، مأنوس‌اید؟ اگر آری، پس می‌دانم با اینا، تا به کجا سیر می‌کنید. اگر نه، پس گویا خیلی گردش روزگار نگذرانده‌اید.

 

بُزغاله‌ و بُز

بُقچه‌ی‌ حموم

صفِ‌ جلو ببنید

الهی‌ آمین

خواندنِ‌ سی‌پاره‌ و عمّ‌جزء

کُرسی‌ و قصّه‌ی‌ پدربزرگ

جانماز و چادرِ مادربزرگ

دُب‌ّاکبر و دُبّ‌اصغر

قنات‌ و چاه‌ و خیک

تیمجار‌ و آفتاب‌گردان‌ْ سَرگیر

آغوز و تیل‌ و مِرغانه

مکتب‌خانه‌ و فلک‌ و تِلا

خدا چند تا؟ یکی، امام؟ ۱۲تا، معصوم؟ ۱۴تا

یاامام‌زاده‌هاشم! از این‌ بند و کاتی‌ در باشم

نظامیه‌ و مدرسه

طناب‌ و تور و توپ

بلند بگو: لااله‌ الّاالله؛ به‌ حق‌ِّ شرفِ‌ لااله‌ الّاالله

رحِمَ‌الله‌ مَن‌قَرا الفاتحة‌ مَع‌ الصّلَوات

الصّلاة، الصّلاة

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

خدا بیامرزه! خار آدم بیهه!

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
از تولد تا موت

از تولد تا موت

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
از تولد تا موت

به قلم دامنه: به نام خدا. آیا با این واژگان، مأنوس‌اید؟ اگر آری، پس می‌دانم با اینا، تا به کجا سیر می‌کنید. اگر نه، پس گویا خیلی گردش روزگار نگذرانده‌اید.

 

بُزغاله‌ و بُز

بُقچه‌ی‌ حموم

صفِ‌ جلو ببنید

الهی‌ آمین

خواندنِ‌ سی‌پاره‌ و عمّ‌جزء

کُرسی‌ و قصّه‌ی‌ پدربزرگ

جانماز و چادرِ مادربزرگ

دُب‌ّاکبر و دُبّ‌اصغر

قنات‌ و چاه‌ و خیک

تیمجار‌ و آفتاب‌گردان‌ْ سَرگیر

آغوز و تیل‌ و مِرغانه

مکتب‌خانه‌ و فلک‌ و تِلا

خدا چند تا؟ یکی، امام؟ ۱۲تا، معصوم؟ ۱۴تا

یاامام‌زاده‌هاشم! از این‌ بند و کاتی‌ در باشم

نظامیه‌ و مدرسه

طناب‌ و تور و توپ

بلند بگو: لااله‌ الّاالله؛ به‌ حق‌ِّ شرفِ‌ لااله‌ الّاالله

رحِمَ‌الله‌ مَن‌قَرا الفاتحة‌ مَع‌ الصّلَوات

الصّلاة، الصّلاة

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

خدا بیامرزه! خار آدم بیهه!

به قلم دامنه: به نام خدا. آیا با این واژگان، مأنوس‌اید؟ اگر آری، پس می‌دانم با اینا، تا به کجا سیر می‌کنید. اگر نه، پس گویا خیلی گردش روزگار نگذرانده‌اید.

 

بُزغاله‌ و بُز

بُقچه‌ی‌ حموم

صفِ‌ جلو ببنید

الهی‌ آمین

خواندنِ‌ سی‌پاره‌ و عمّ‌جزء

کُرسی‌ و قصّه‌ی‌ پدربزرگ

جانماز و چادرِ مادربزرگ

دُب‌ّاکبر و دُبّ‌اصغر

قنات‌ و چاه‌ و خیک

تیمجار‌ و آفتاب‌گردان‌ْ سَرگیر

آغوز و تیل‌ و مِرغانه

مکتب‌خانه‌ و فلک‌ و تِلا

خدا چند تا؟ یکی، امام؟ ۱۲تا، معصوم؟ ۱۴تا

یاامام‌زاده‌هاشم! از این‌ بند و کاتی‌ در باشم

نظامیه‌ و مدرسه

طناب‌ و تور و توپ

بلند بگو: لااله‌ الّاالله؛ به‌ حق‌ِّ شرفِ‌ لااله‌ الّاالله

رحِمَ‌الله‌ مَن‌قَرا الفاتحة‌ مَع‌ الصّلَوات

الصّلاة، الصّلاة

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

خدا بیامرزه! خار آدم بیهه!

Notes ۰