صاحب انقلاب و حقوق انقلاب
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قسمت هشتم صاحب (=دارنده) انقلاب هیچ فرد، صنف، دسته و رستهای نبوده و نیست و نباید باشد. صاحب انقلاب، ملت بود؛ از حلبیآباد نشینهای تهیدست گرفته تا گودنشینهای فرودست جامعه. از دانشجویان آگاهییافته گرفته تا روحانیان مبارز و وارسته. از مذهبیهای سیاسی گرفته تا مارکسیستهای چنددسته. از مبارزین زندانکشیده گرفته تا بازاریان از بندِ پول و سود رَسته. از دکتر علی شریعتی معلم انقلاب گرفته تا مرحوم مهدی بازرگان مهندس پیشرفتهی پیشتاخته. از چند مرجع حامی گرفته تا امام خمینی رهبر کبیر و دلیر و خبیر و شایسته.
همه و همه، این انقلاب را راه انداختند و با فریاد، آگاهی، وحدت، استقامت و هدف در برابر استبداد، استعمار و استحمار ایستادند و شاه را مجبور به فرار و امام را مهیّای بازگشت به میهن، و حکومت سلطنتی موروثی را واژگون کردند. پس؛ به تعبیر رایج فلیسوفانه، علّت مُحدِثه (=موجده) انقلاب، علت مُبقیهی آن نیز هست. یعنی اگر ملت، صاحب انقلاب بود _که بود_ و آن را به انتهاء و ظفر و پیروزی رسانید، _که رساند_ بقای آن هم باید، چنین باشد، در غیر این صورت، آسیب است و انحراف و انحصار و انسداد و کژراهه. (قسمت هفتم: اینجا)
حقوق انقلاب
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قسمت نهم. همیشه میان انسان و سایرین حقوق متقابل برقرار است. و این از پیامهای وَحیانیست. میان انقلاب و مردم نیز چنین است. انقلاب چون حاصلجمع شعور و فریاد آگاهانهی یک ملت بوده است، و دارای آرمان و پیام فراوان؛ بنابراین، انقلاب همواره حقی به گردن نسلها و مردم دارد و مردم نیز از انقلاب حقوقی بر گردن. حقوق انقلاب بر گردن مردم، ازجمله میتواند اینها باشد:
۱. محافظت از دستآوردهای انقلاب.
۲. اجرای درست آرمان انقلاب.
۳. نظارت مسئولانه بر رفتار قدرتمندان و سیاستمداران.
۴. انتقال آئین ایدئولوژیک انقلاب به نسلها.
۵. تطبیق دقیق نظام سیاسی بر اصول انقلاب.
۶. فداکاری، ایثار، خدمترسانی دائمی به ملت.
۷. و... .
حقوق مردم بر گردن انقلاب (=در اینجا انقلاب به معنی نظام سیاسی) ازجمله اینهاست:
۱. گسترانیدن ِ اندیشه و سفرهی عدالت.
۲. مبارزه با فساد و تبعیض و زدودن هرگونه رانت و امتیاز و انحصار.
۳. ترقی، رشد، توسعهی همهجانبه و رفاه و نشاط عمومی.
۴. ایجاد جامعهای سالم، آزادی مقیّد، برقراری ارزشهای دینی و نیز بسط فرهنگ و آداب اصیل ایرانی.
۵. گردش و جابهجابی آزاد و آرام و قانونمند قدرت، بدون هیچ تدلیس (=پنهانکاری)، تقلّب به قاف (یعنی دستکاری) و نیز تغلّب به غین (یعنی غلبه بر قانون و اردوکشی خیابانی).
۶. مدَد پایدار به تهیدستان و بینوایان.
۷. تعامل، داد و ستد، گفتوگو، و صلح و دوستی با جهان.
۸. رونق توأمان معنویت و مادّیت برای تمام ایرانیان.
۹. انتخابات بدون نظارت استصوابی و مهندسی ساختاری که تفسیری ناروا از قانون اساسیست.
۱۰. دادن حقّ نفت به ملت؛ که بالاترین عدالت است.
۱۱. رابطهی متقابل و مسئولیتپذیرانه میان رهبر و مردم.
۱۲. و... .