مدرسه فکرت ۲۷
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و هفتم
بحث ۱۱۹ : این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
در هر تعطیلاتی، شهرهای ساحلی و جنگلی استانهای مازندران، گیلان و گلستان با انبوه مسافران از تهران و شهرهای دیگر ایران، پر میشود. چنین روندی برای این سه استان فرصت است یا تهدید؟
پاسخ:
سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
از پاسخ شما به بحث ۱۱۹ ممنونم. هم فرصتها را خوب متوجه شدی و هم تهدیدها را بهدرستی برشمردی. با دیدگاه شما در این باره موافق هستم.
در مورد تدبیر باید بگویم، باید فکر اساسی در سطح ملی به این آسیب و تهدیدات ویرانگر کرد. در سطح استان نمیتوان بر آن فائق آمد. بلی؛ درست است. دقیق است نگاهات. باید چنین مقرراتی وضع شود. مثل منطقهی حفاظت شدهی توران.
یک نمونه بگویم جناب آقا عبدالرحیم: اگر از میامی به سبزوار برانی، در مسیر گذر پلنگ، چندین کیلومتر سرعت بالای ۷۰ کیلومتر ممنوع است و با دوربین کنترل میشود. چون جادهی میامی به مشهد از قلمرو عبور پلنگ ایرانی میگذرد و ممکن است ماشینها با پلنگ تصادف (= برخورد) کنند و صدمه برسانند. پس، عزم ملی و تصمیم ملی موجب شد که به طول چندین کیلومتر برای حفظ جان پلنگ، باید کُند راند. سواحل شمالی ایران محتاج چنین احتیاط و عزمیست. از دقت و دغدغهات ممنونم جناب آفاقی. به هرحال در انزلی هستی و لمس میکنی تخریب و تهدید توسط بومی و غیربومی و مسافرین انبوه را.
ستون روزانه
گذر از سطح لحظه
به نام خدا. سلام. یکی از کتابهایی که ارزش چندبار خواندن دارد، کتاب "در جستوجوی نیشابور" است که مجتبی بشردوست آن را بهزیبایی دربارهی زندگی و شعر استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی _م. سرشک_ نوشته است.
در ستون روزانهی امروزم "بانگ نای" کدکنی را مینویسم که در صفحهی ۵۰۷، به انسان میگوید باید به کُنه (= ژرفا، عمق) و جوهر قضایا روَد و از سطح بگذرد:
کمی عمیقتر از این،
به کُنه قصّه نظر کن
دو گام
پیش گذار و
ز سطح لحظه گذر کن
۵ اسفند ۱۳۹۷.
ستون روزانه
گردنِ اَجنّه
به نام خدا. سلام. در رُمان "مِسیا" اثر مصطفی موسوی گرمارودی (صفحهی ۶۹) خوانده بودم بلال حبشی _که خود توسط خلیفه، طرد و به لاذقیه تبعید شده بود_ گفت: در دورهی خلیفهها، افراد شاخص (= یاران رسول خدا صلوات الله) را میکُشتند، ولی میگذاشتند گردنِ اَجنّه و اَجانین.
توضیح: مِسیا (= موعود) نام حضرت محمد (ص) است در اِنجیل برنابا. همانگونه که نام علی (ع)، ایلیا است، یعنی عالی و بزرگ و عظیم.
سلام جناب "رحمان ب. د" در دیار همدلی
ممنونم از روحیهی جستوجوگری و کسب دانش شما. "ایلیا" در زبان عِبری، یعنی عالی و علی و عظیم. آن مِسیا را گفتم در برنابا یعنی موعود و نام حضرت محمد (ص). اگر در متن یکبار دیگر بازگردی بخوانی، خالی از لطف نیست. موفق باشید و در سلامت. من گفتم که واژهی ایلیا، در زبان عبری یعنی: عالی، علی، عظیم. نه اینکه آنان منظورشان از ایلیا یعنی حضرت علی(ع). خودِ واژهی "علی" یعنی بزرگ. و علی یکی از صفات خداوند است. مثل عبارت پایان قرائت قرآن که میگوییم: صدق الله العلی العظیم. این "علی" صفت خداست. تشکر از شما.
تحلیل سیاسی
خبر: متن نقلی: "الیزابت وارن یکی از کاندیداهای مهم حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا برای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده در ۲۰۲۰ آمریکا وعده داد در صورت پیروزی در این انتخابات بار دیگر ایالات متحده آمریکا را به جمع کشورهای پایبند به توافق هستهای با ایران باز گرداند." (منبع)
تحلیل من: به نام خدا. کاری به وعدهی وارن ندارم، نکته آن است وقتی در کارزار انتخاباتی آمریکا، مسألهی ایران به پایهی رقابت و راهبرد سیاسی بدَل میشود، دستکم نشان دو چیز است: ۱. وقوف به قدرت ایران به عنوان یک بازیگر پرتوان منطقهای. ۲. تلاش برای تصحیح روند رو به رشد "پساغربی" از سر استیصال (= درماندگی) و بازگشت به تئوری جهانشمولِ "خرَد جهانی" (= رویکرد منطقی به مشکلات جهانی).
نکته: پساغربی یعنی اینکه جهانِ بیدار، از تفکر تکبُعدی و خودمحورانهی غربی عبور کرده و دیگر غرب، آن هژمونی فکری_سیاسی خود را از دست داده است. و جهان آگاه و مستقل به پس از غرب میاندیشد. این حرکت سیاسی_فکری، جهانِ جدیدی را در آینده به روی بشر باز میکند، که آثار آن مدتیست پدیدار شده است، و تیزبینان بیدار آن را بهخوبی و خردمندانه میبینند.
۶ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخ من بحث ۱۱۹
در این بحث، علاوه بر چند جواب و نکته که به پاسخ دهندگان نوشتهام، دو نکتهی دیگر در اینباره بگویم: من هم بر این نظرم هرچه منطقهی مسافرتی ارزش طبیعی، زیستی و سرمایهای بالاتری داشته باشد، احتیاطها همهجانبهی شهروندان هم باید افزونتر و بادغدغهتر باشد.یک تابلوهایی در مسیر بازدید از جبههها هست که بدینگونه نوشته: با وضو قدم بگذارید که وجب به وجب خاک اینجا با خون شهیدان آغشته است؛ من معتقدم در محیطهای بکر، سرسبز و طبیعت درخشان ساحل شمالی ایران هم باید بنویسند: با آداب و احترام به طبیعت خدادادی، قدم بگذاریم و زیباییهای جنگلی نوار شمالی را قدر و سرمایهی ملی بدانیم و آن را برای آیندگان امانت نگه بداریم. آری، باید یاد بگیریم، تا با طبیعت خود مدارا کنیم. بیشتر بخوانید ↓
این دو سه روزی، شادی دیدار با رفقا به همراه همسران مکرّمشان در قم، بر روح و روانمان نشست. و لذّت پذیرایی از آنان بر جانمان، و چشش مزّهی بحث شبانه بر مغزمان. از رفیقانم سید علی اصغر، حسن صادقی، سید رسول و حاج احمد که در عکس کنارشان قرار و بقا یافتهام، بسی ممنونم. عکس: دیشب ۶ اسفند ۹۷ کنار هم. بیانیه هم نوشتیم دکتر عارف زاده. و بر رویش شَور هم کردیم. ولی وقتی به واژهی پالرمو که رسیدیم، اختلافات به هوا رفت و چون در شهری در سیسیل تصویب شد، پولشویی را پُلیتیک (= فن تمشیت امور) و نوعی دور زدن تفسیر کردیم و ناتمام رها شد!
جواب به جناب جلیل قربانی:
این آمریکاست که با خفّت از ملت قهرمان ویتنام، شکست خورد و اینک باز هم دست نیاز به این مردم دراز کرد و با سرافکندگی دریافت که بمب و گلولهی امپریالیسم دیگر جز خواری و رسوایی، هیچ بازخوردی ندارد. ویتنام قهرمان ماند و اینک هم در میزبانی گفتوگو میان کره و ترامپ، توبه نکرد. شما از روی ذوق خود اسم پشیمان شدگان میگذاری جناب قربانی!
جناب قربانی پس به تحلیل و تعبیر شما، اونایی هم که در ایران مفتون و منتظر آمریکا برای مثلاً ژاپنشدن اند، نامشان التماسکنندگان و پشیمانشدگان است؟!
جناب قربانی!؟
ماهرانه عقب مینشینی.
اول گفتی پشیمانشدگان
بعد در پست پیوست نوشتی التماسکنندگان
حالا میگویی عاقلان.
من دریافتم که نمیخواهی بپذیری که اسمگذاری درستی انجام ندادهای.
این هم از نعمت مباحثه است که مبانی و رأیها آشکار میشود و انتخاب را بر خواننده آسان میسازد.
از نظر من این میانبحث میان من و شما، تمام.
بحث ۱۲۰ : این مطلب برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
دینپژوهان، منتقدان معاصر و متألّهان (= الهیات شناسان) بر این نظرند مدرنیته هنوز هم باید پاسخ دهد که اگر یک تفکر و راه "جهانی" است، پس چرا جایی برای احساس سکونت و آشنایی دینداران ندارد. زیرا مدرنیتهای که بتواند با جهان دینداران نیز نسبتی برقرار کند، به جهان خود روح تازهای خواهد دمید. جهانِ مدرن برای غنای خود، و دینداران برای بقاء و مشروعیت خود، نیازمند میدان تازهای از گفتوگو هستند.
ستون روزانه
بطّه و طاووس
به نام خدا. سلام. گویا انسان همیشه بر حیوانات مکر و آزار داشته؛ در کتاب «هزار و یک شب» در قصّۀ بطّه (= اُردک) و طاووس، از آزار، حیله و مکر انسان بر حیوانات سخن رفته است.
۸ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۱۲۱ : این مطلب برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
پیامبر اسلام (ص) فرمودند: به امور پنهانی مردم کاری نداشته باشید، ... از سوی خداوند مفتضح (= بدنام و زشت) خواهید شد.
(منبع: محاسن برقی، نقل از ابی برزه، صفحهی 282)
(منبع)
به قلم دامنه: مدتی _نزدیک یکسال و اندی_ پا پس گذاشت، گردش به راست کرد. جُبن و هراس گاه انسان را مذبذب (= دو دل و متزلزل) هم میکند چه رسد به مردّد و مترقّب (= نگران). راست او را جدی نگرفت، و حلقهی نیاوران دولت به او کماعتماد شد. در لبنان نباید آن نکات را میگفت. اندک اندک به دوگونهگوییها افتاد. «بیت»، راحت به هر کس اعتماد نمیکند، حتی اگر برای ولایی شدن، اَدای ولایتی را در بیاورد. او ناگهان دید روی صندلیاش «واو» نشسته است و آن روبرو یک بزرگمرد به نام «قاف».
بعد ناشیگری عجیب کرد، در بیوقتی تمام، کاری کرد که به خودش پایان داد و مُهر «ت.م» خورد که نیاز هر جامعهای اطلاعاتیست که در اینگونه رخدادها، دست به «تعقیب و مراقبت» بزند. و میزند. ظرفیتها و ظرافتها هر دو در سیاستورزی کاربرد راهبردی دارد، نه فقط شمّ دیپلماتیک داشتن، که کاربردی تاکتیکیست نه راهبردی (= استراتژیکی). سیاسیمیاسی بلد نیستم و بگذرم.
عکس سردار سلیمانی در دیدار بشار اسد با حسن روحانی
جواب به سید علی اصغر
سلام
هیچگاه، در یک مسافرت دو سه روزه نباید نسبت به مردم یک شهر، دست به داوری زد. این در شیوهی علمی مردمشناسی نیز مسموع و پذیرفته نیست، چه رسد به شتاب در داوری فردی، آن هم بر روی آداب، آزادی رفتار و کردار مردم یک شهر. من که در سه دهه پیدرپی، قم مقیم هستم، این برداشت شما را عجولانه و مبتنی بر حس کوتاه و گذری میدانم. من قم را آرامشبخشترین شهر برای زندگی تلفیقی میدانم.
سلام جناب شیخ مالک
همهی انسانها مخلوقات خداوندند و از هر کجا و جغرافیا به قم بیایند بنیآدماند و از یک گوهر. من نگاهام به انسان، به هویت ذاتیاش است نه جغرافیایی.
ستون روزانه
شرط لباس روحانیت
به نام خدا. سلام. در رُمان «سیّد بغداد» اثر دکتر محمد طعان _ متخصص جرّاح لبنانی_ خوانده بودم که مفهومش این بود درک و فهم نهجالبلاغه سرآمد تمام دُروس و به معنای پایان تعلیمات برای کسی بود که قرار بود لباس روحانی بر تن کند. (ر.ک: صفحۀ ۴۰)
نکته: در حوزهی علمیهی ایران اما، نهجالبلاغه _این قرآن صاعد_ چندان مورد توجه نیست. حتی یک شعار انتقادی تند و تیز نیز در پهنهی سیاست شکل گرفته، که میگویند با نهجالبلاغه انقلاب کردیم، اما با رسالهی عملیه میخواهند ما را به پیش ببرند.
خاطرهای سیاسی: اخویام _شیخ وحدت_ که از سال ۵۴ دستگیر و سپس فراری بود، از قم، با لباس مبدّل و با کفش کتانی مخفیانه به تهران میرفت و برای عدهای سیاسیون مبارز نهجالبلاغه میگفت. بگذرم.
سلام جناب دکتر عارفزاده
از نکتهی شما دربارهی خودم، بسیار ممنونم. نشان ادراک شماست. میخواهم از این فرصت _که خواستم احترامم را به جنابعالی ادا کرده باشم_ دو نکتهی عمومی هم بگویم. خطاب من به هیچ شخص خاصی نیست:
۱. ما باید چرخهایمان تویوبلِس باشد (= tube less) تا در سنگلاخهای بحثهای سیاسی و فکری، زود پنچر نشود. میدان بحث، معرکهی تضادهای فکریست. اگر شتابزده، برآشفته و کمتحمل باشیم با یک سیستَلی (= نوعی خار تیز و نرم ولی دردناک) هم پنچر میشویم.
۲. من باورم این است ملت ایران سیاسیترین _و یا دستکم از سیاسیترین_ مردمان جهان است. پس به علت همین ویژگی آگاهانه، باید مدارا را تمرین کنند، وگرنه کم میآورند و رو در روی هم به تضادها میافزایند.
مدرسهی فکرت تریبون همهگونه فکرهاست، پس این تریبون را داغ، چالشی، فکورانه و بهدور از هر گونه انگزنی و زمُختی نگه داریم. مهم، نقد فکر است، نه نفی فرد. مهم، یادگیریست، نه رو کم کنی. پوزش از همگان بابت بیان رُک این دو بیانام.
جواب دکتر عارفزاده: سلام جناب طالبی درست که نه بسیار درست فرمودید. شخصا از خرمن واژه گسترانی شما در پارسی و عربی و مازنی و انگلیسی بهرمند و متلذذ میشوم و اوج شادی ام زمانیست که بدنبال معنای واژه ای از شما سرچ میکنم یا فرهنگ لغات را میگردم.
اما جواب بند دوم: در جواب جناب جوادینسب کمی گفتم. ادامه آنکه، ملت وقتی هنوز در حال گذار است و تا رسیدن به جامعهای پر از رفاه و آسایش و نیز توسعهپذیر و مترقی و معنوی در حال تلاش است، خودبهخود سیاسیتر میشود. میتواند عیب باشد، اما نشان بحران زیستی نیست.
در حد کف دست بپذیر فعلاً جناب احمدی بزرگوار.
پاسخ:
نمیتوانم یک رفتار انسانی و اخلاقگرایانهی دِهش (= نثار و ایثار) را ببینم و دَم فرو ببندم و فکّام را قفل کنم. پس، میگویم جناب دکتر این دهش خون شما یعنی رهایش (= رهایی از بندها). رُزت پولتی و باربارا دابس، در کتابشان «زندگی یعنی رهایش» این مفهوم را خوب بررسی کردند که من سال ۱۳۹۴ آن را خواندم.
درود دارد این عکس و صاحب عکس و این دهش و رهایش.
در پست زیر عکس کتاب یادشده را ارسال میکنم:
توضیح عکس بالا:
عکس روی جلد کتاب «زندگی یعنی رهایش» ترجمهی خانم نسرین گلدار.
پاسخ:
سلام جناب قربانی!
شما همین ایران باش، چون لندن بری، دنبال «هاید پارک» سلطنتی میری کار دستت میدی! در لندن هر کس هم شکار هست و هم آشکار. بیشترین دوربینهای خیابانی در لندن جاسازی شده. میترسم بری و جاسوس «دوبل» بشی!
ستون روزانه
اخلاقِ کار
به نام خدا. سلام. ماهاتیر محمد _که از او به عنوان معمار مالزی نوین یاد میشود_ در کتاب خود «از هیچ به اوج» معتقد است رمز توسعهی اقتصادی، اخلاقِ کار است.
۱۰ سفند۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
اُستان خیال (۳)
در استان خیال این شعر فردوسی بر دروازهی ورودی شهرها و بر سردرگاه ادارات و خانهها نصب است:
بد و نیک مانَد ز ما یادگار
تو تخم بدی تا توانی مَکار
پاسخ:
سلام جناب حجتالاسلام شیخ مالک. از زحمتی که برای پاسخ به بحث ۱۲۰ کشیدی و دست به تتبّع زدی، ممنونم. نکتهای که از ژان بودریار _ که فیلسوف مهم پساساختارگرا بود_ نقل کردهای بسیار مهم و بهجا بود. چون فلسفه و چستی ثابت و متغیر را خوب مطرح کرده بود. از فرصت بهره ببرم بیفزایم که ژان بودریار، بر این نظر بود که جهان از آموزههای مدرنیته، به سیری رسیده و دیگر گرسنه و تشنهی آموزههای نوین است. او که عکاس هم بود، به وانمایی معتقد بود. که پسامدرنها آن را دنبال میکنند.