زندان انقلاب
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قسمت سوم. من در این قضیه، اندیشهام را میگویم، و رسیدن تامّ و تمام به آن را، در آرزو باقی میگذارم. من به یوتوپیا (=آرمانشهر) و مدینه فاضلهی افلاطونی هیچ باور ندارم. وقتی امام علی (ع) بر برادرش عقیل _بهعلت چشمداشت و سهمخواهی از بیتالمال_ آهنگداخته نزدیک میکنند، کمیل، این یار فکر و ذکر خود را _بهدلیل ضعف مدیریت_ بی هیچ رودربایستییی، توبیخ مینمایند و میگویند تو فقط بهدرد دعاخواندن میخوری! که دعای کمیل را به او تعلیم داده بودند و نیز استاندارش را به دلیل شرکتش در مهمانی اَشراف، با تمام قاطعیت عزل میکنند، و در برابر سه دسته توطئهگر و جنگطلب میایستند و مجبور به دفاع و دفن آشوبها میشوند؛
همهوهمه معنایش این است از طریق حکومت، نمیتوان به آرمانشهر دلخواه نائل شد و جامعهای خالی از عیب و اِعوجاج آراست. کژاندیشان کار را بهجایی رساندند که امام (ع) _آن حاکم عادل بیهمتا را_ در محراب کوفه، ترور و بهشهادت میرسانند. با این پیشزمینه، در این قسمت، به زندان میروم تا بگویم زندان انقلاب چیست؟
من سال ۱۳۸۳ سهبار به اتفاق اعضای خانوادهام و پارهای از دوستانم رفتم با چشمانم دیدم که شکنجهگاه ضدخرابکاری شاه، در پشت میدان توپخانه، تا چهاندازه مَخوف و هولناک بوده، که دورهی خاتمی_یونسی، موزهی عبرت شده. بازداشتگاه سولهای بدساختِ جنوب غرب تهران، مشهور به کهریزک را نیز همه شنیدهایم که آن دادستان جوان منصوب سیدمحمود شاهرودی _که اخیراً درگذشت_ چه فاجعهایی در تیر ۸۸ بار آورده بود که حتی فریاد رهبری را برانگیخته بود.
اگر بگوییم انقلاب، نباید زندان داشته باشد، همان یوتوپیا میشود که خیالی بیش نیست. اساساً همهی دولتها در جهان زندان دارند، اما انقلاب ما میتواند زندانش، سالم، محیط ندامت، مبتنی بر حقوق انسان، اصول شهروندی و بر موازین شرع مقدس دینی باشد. اینکه نباید زندان داشت، بهنظرم بسیار ایدئالیستیست، که با واقعیات جوامع انسانی و بروز دائمی جُرم و جنایت تطبیق نمیکند.
اما زندان انقلاب به دلیل اینکه انقلابی برآمده از فریاد ملت علیهی جهل، استبداد، ستم و فساد بودهاست، باید زندان هیچ اندیشه، اندیشمندان، صاحبان عقیده و مرام نباشد. زندان انقلاب، باید جایی قانونمدار با زندانبانانی قانونگرا، آموزشدیده و تحت نظارت دیدبانان عادل و باانصاف، برای گذرانِ تاوانِ کسانی باشد که:
به روی انسان آتش گشودند، بیتالمال را با رانت و ساختوپاخت به جیب زدند، زندگی اَمن مردم را تنگ کردند، در مقام و پُست حکومتی بر مردم ستم، اجحاف و اربابی کردند، دست به اسلحه برای ارهاب و ارعاب بردند، راهِ آزاد و آگاهانه را بر شهروند سدّ ساختند، از خطِ قانون تخطّی کردند، با دشمن علیهی منافع ملی و امنیت عمومی همدست شدند، با شکایات شهروندان، در دادگاه عدل و با آزادی دفاع و حق وکیل داشتن و حضور هیأت منصفهی واقعی، محکوم شدند. و نیز، زندان جایی برای تبهکاران و قدّارهکشان است و جای آنها که حق و حقوق افراد جامعه را پایمال میکنند. گرچه معتقدم، نباید برای هر جُرم و بِزهای، مکافات زندان را در نظر گرفت. اگر زندان ضروریست _که لاجِرَم هست_ باید درازدستان را به زندان بُرد؛ همآنان که دستدرازی میکنند در غارت و فساد و اختلاس و انباشت.