تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : ✳️ اعداد تکاندهنده از جنگ ایران و عراق چکیده نوشته: جعفر شیرعلینیا مورخ جنگ 🔴 جملهٔ معروفی منسوب به استالین هست که میگوید: «مرگ یک نفر، تراژدی و مرگ میلیونها نفر، آمار است.» ۱- این بدترین نگاه به تعدادی است که بهعنوان آمار پیشِ روی ما قرار میگیرد؛ بهویژه آنجا که اعداد با جان انسانها سر و کار دارد. ... -
ناشناس : بنام خدای شهیدان و رزمندگان همیشه سرفراز. سلام علیک. هفته دفاع مقدس مبارک باد . ضمن تشکر از جنابعالی: ۱) بی هیچ تردیدی؛ دفاع مقدس؛ یکی از بارزترین نماد عزت خواهی و عزت مداری ملت شریف ایران بود؛ ۲) بزدلان و ترسویان و نمک نشناسانی که هواپیماها و...خریداری شده را به آمریکا پس داده بودند و دولت مردان وابسته به ... -
ناشناس : [در پاسخ به 🔋 🔋] اصلاحیه در خبرنامه در مورد بلند نشدن نماینده طالبان هنگام پخش سرود ملی کشور ، دلایل و توجیهات متعدد و متنوعی در فضای مجازی و غیر مجازی مطرح شد ولی در نهایت نماینده طالبان عذر خواهی کرد و در مراسم اختتامیه در برج میلاد ، به هنگام پخش سرود ملی ، بپاخاست. حمید دارابی نیا -
ناشناس : [در پاسخ به دامنه ۱ | ابراهیم طالبی دارابی] با سلام به مدیر محترم مدرسه مبارکه فکرت صبح حضرت عالی بخیر أعیاد مبارک ورود طوفانی دوسه روزه جنابعالی بعد از غیبت چندین و چند روزه ، آنچنان صحن و سرای مدرسه را متلاطم کرد ، که نا آشنای با امواج دریا چون منی را گیج و سردرگم نمود 😊😊 از کشکولی بگذریم ، کارهای پیشامده ... -
ناشناس : [در پاسخ به 🔋 🔋] سلام جناب انظر روز به خیر ❇️ بر پایه حرف نیما یوشیج که در مقایسه لنین و امام علی گفته بود «بگذارید چند سال بگذرد تا معلوم شود چه کسی در دل مردم میماند»، ساخت و نصب مجسمه سیاستمداران، چندان اهمیتی ندارد. ❇️ در رساله عملیه تمام مراجع، ساخت مجسمه و تندیس از انسان و حیوان حرام است. بعد از نصب ... -
ناشناس : سلام جلیل جان همانطوریکه سرور بنده آقا ابراهیم فرمودند ایدئولوژی حزب بعث اگر استیلا پیدا می کرد رهبری کشورهای غربی _ اسلامی را بعهده می گرفتند . اصلی ترین موضوعی که باید در مورد جنگ ایران و عراق همواره مد نظر قرار داد آغازگر و مقصر جنگ است ! سید علی اصغر شفیعی دارابی -
ناشناس : سلام جناب آقاابراهیم شب به خیر ۱- اگر روزی بتوانیم همانطور که در جمعهای خصوصی درباره جنگ هشت ساله گفتگو میکنیم در فضای عمومی و رسانه درباره جنگ حرف بزنیم، به فرموده امام علی علیهالسلام «از گذشته عبرت میگیریم تا آینده را حفظ کنیم» ۲- آنچه از عصر امروز آغاز به نوشتن آن کردم، فیالبداهه بود. برای پرهیز از ... -
ناشناس : سلام آقا ابراهیم به نظر بنده زاویه ها را با مضمون دفاع مقدس باید می نگاشتید چون جنگ از سوی حزب بعث برما تحمیل شد ،بگذرم. حجت رمضانی دارابی -
ناشناس : سلام جناب طالبی عزیز جمعهتان مبارک معمولا در تقسیمبندیها، چه اندیشهای، چه سیاسی و اقتصادی نمایندگان بارز و صاحبان آن هم ذکر میشود. خوب بود شما هم صاحبان زوایا را معرفی میکردید. بنده معتقدم، حضرت امام در ابتدا صاحب دیدگاه دوم بود و پس از فتح خرمشهر که در موضع برتر قرار داشتیم، خواهان پایان جنگ بودند، ... -
ناشناس : سلام عزیز سید باور بفرمائید درشناختن پیامبر اسلام که هنوز برکت زمین و زمان است کم کاری شده است . سلسله کتاب بعثت مهندس بازرگان را خواندم نه تنها بیشترین شناخت از پیامبرعشق را دریافت کردم بلکه برای مظلومیتش حتی در این زمان اشک می ریختم . فیلم حضرت محمد ص که ایرانیان ساختند کمی از زندگی لذت بخشش را خیلی زیبا ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- انقلاب اسلامی
- تریبون دارابکلا
- عترت
- دامنه کتاب
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- دارابکلایی ها
- مدرسه فکرت
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- سلمان صالحی
- اُنظُر
- نیرو نیلوفر
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۲
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۹
-
تیر ۱۴۰۳
۱۸
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۷
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۳
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۲۰
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۱
-
آذر ۱۴۰۱
۳۲
-
آبان ۱۴۰۱
۲۸
-
مهر ۱۴۰۱
۲۲
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۳
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۱
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۸
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۸
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۸
-
تیر ۱۳۹۷
۶۵
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۶
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۸
-
تیر ۱۳۹۶
۱۷
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۲
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
بزرگترین آفت عالمان و فیلسوفان
به قلم دامنه: به نام خدا. خَبط و حَبط از نیچه در ص ۱۲۷ کتاب "اکنون میان دو هیچ"، خوانده ام: "آن که روزی می خواهد آذرخشی برافروزد، باید که دیری ابر باشد." برخی با خود "معامله ی عصمت" می کنند و بی آن که به قول عنصرالمعالی "تن خود را بَعث" کنند تا بیاموزند، خود را آذرَخش می پندارند که باید بر خلق ببارند. همین رویکرد، اِعوجاج می آفریند و افراد _حتی فیلسوف را_ دچار خَبط (=خطا و غلط گویی) می کند که همه ی آنچه را پیش تر نگاشت، حَبط (= باطل و تباه) می سازد.
در اسلام، حبط اعمال، از بزرگترین بلیّه های عالمان و فیلسوفان است که همه چیز را می خواهند با دریچه عقل مادّی و محدود خود، تفسیر و تبیین کنند و مثلا" در یک رأی عجیب و غریب! همه ی شیعیان را نسبت به ائمه (ع) دشنامِ اشعری گری می دهند! زهی خیال باطل! برخی گویی "یک جعبهْ معلومات" شدند نه یک انسان عالم متعهّد. خیال می کنند هر "نوگرا"یی لزوماً "نوگو" و "نونویس" و "نواندیش" هم می شود! نه، هرگز.
گِیون
به قلم دامنه: به نام خدا. لغت گِیون. یکی دیگر از لغتهای رایج روستای دارابکلا «گِیون» است. گیون یعنی پستان. و پستان هم در گویش دارابکلاییها «پِسُّون» تلفّظ میشود. مثلاً وقتی میخواهند بگویند پستان گاو؛ میگویند: گو گیون. شاید بیشتر هم محلیهایم با این واژه خاطره دارند. نوجوان که بودیم زمانی که چوپانان محل، گوسفندان را از صحرا برای آب دادن به قنات پِشون و دره دِله (=رودخانه) میآوردند، ما چندتایی چندتایی، کمین میکردیم گوسفند و یا بُز شیرده را گیر میآوردیم و از گیون گوسفند و بُز شیر مینوشیدیم. تبِ مالت! هم نگرفتیم! یاد ایام یاد بادا.
دربارۀ بهاییت
متن نقلی: بخشی هایی از صحبت های مهشید ضیایی، (یک مسلمان و بهاییزاده که در سال ۹۵ پس از سالها تحقیق به دین اسلام مشرّف شد): جمع بهاییها همیشه مختلط است. هر جمعی داشته باشند اینگونه است. نحوه لباس پوشیدنشان اصلا مناسب نیست. آن هم به پیروی از خانم قرةالعین. آنها به دنبال نفوذ در مراکز فرهنگی و هنری هستند. در عرصه موسیقی خیلی نفوذ دارند. افراد موسیقیدانی دارند که به سراغ جذب بچهها میروند و تشکیلات درست میکند...
بهاییت مجموعههای فرهنگی، هنری و موسیقی دارند؛ یا مثلا به پارکها میروند و میبینند جوانی تنها نشسته است. به سراغش میروند و شروع به تبلیغ میکنند. همچنین کلاسهای روحی دارند. کتابهای روحی الان ۹ جلد است. کلیه این کلاسها در منزل افراد تشکیل میشود. چون همانطور که میدانید در سال ۸۷ دادستان کشور همه تشکیلات بهایی را غیرقانونی اعلام کرد، ولی متاسفانه اینها اصلا گوش ندادند و کار خودشان را میکنند. نحوه جذبشان بدین صورت است که روی جوانها تمرکز میکنند. بعضی جوانها هم که مشکلات متعددی دارند، جذب کلاسهای روحی میشوند...
«لوتوس» معبد بهاییان در دهلی
معبد بهاییان در آمریکای جنوبی
ضیافت به معنای مهمانی است. ضیافتها هر ۱۹ روز یک بار در خانهها انجام میشد. آنجا اتفاقات زیادی میافتاد. اخبار محلی و ملی گفته میشد و پیام بیتالعدل میآمد... اساسا در بهاییت هیچکس حق انتخاب ندارد. از طریق مرکز به آنها گفته میشود که شما الان باید به کجا بروید. مثلا الان در کرج، بهایی زیاد داریم. در چند منطقه تهران از جمله مجیدیه، بهایی زیاد داریم...
ارتباط با فرد بالادستی بیشتر تلفنی بود. حضورا هم در جلسات صورت میگرفت. اما دیدار سران با برنامهریزی از قبل صورت میگرفت. راجع به هر مسالهای نظر میدادند. ازدواج، طلاق، ارث، مسائل سیاسی و ... بهاییها ادعای عدم مداخله در سیاست دارند، اما در عمل کاملا دخالت میکنند. اساسا این فرقه، یک فرقه و حزب سیاسی است. آنها در سراسر فضای مجازی و در تمام مسائل سیاسی حضور دارند. یکی از تناقضاتشان همین عدم مداخله در امور سیاسی است. (منبع)
دفاع، لازمۀ حیات
به قلم دکتر فتح الله دهقان. همه موجودات به حکم غریزه، فطرت و عقل به صورت ارادی و غیر ارادی در مقابل مهاجمین و برای تامین امنیت از خود دفاع می نمایند. به هنگام احساس خطر پلک به صورت غیر ارادی از چشم محافظت می نماید. همچنین انسان ها و کشور ها آگاهانه و با برنامه ریزی بهینه و تهیه ابزار و لوازم به دفاع از خود می پردازند. دفاع امری اساسی، ضروری، پسندیده و مشروع بوده و در ادیان و فرهنگ ها جایگاه خاصی دارد. بخش بزرگی از تاریخ، ادبیات، شعر جهان به اهمیت دفاع و امنیت اختصاص یافته است. ویکتور هوگو نویسنده شهیر جهانی در رمان (گوژپشت نتردام) دختر جوان و زیبایی به نام (اسمرالدا) را به تصویر می کشد که برای دفاع از خود همیشه دشنه ای به همراه داشته است. کشور ها با توجه به شرایط و جایگاهی که در جهان دارند دارای رقبا و دشمنانی می باشند. ایران نیز با توجه به شرایط استثنائی و ویژه ای که دارد در طول تاریخ همواره رقبا و دشمنانی داشته، همچنین مورد توجه قدرت های منطقه ای و جهانی بوده است.
موقعیت ژئوپلیتیکی استثنائی، فرهنگ و تمدن غنی و بی بدیل، سابقه حکمرانی بر جهان و منطقه، مرکز عالم تشیع و ام القراء جهان اسلام بودن، داشتن انواع منابع و معادن خصوصا نفت و گاز و ... موجب شده که قدرت های منطقه ای و جهانی نتوانند آن را نادیده بگیرند. ایران در تئوری ها و نظرات ژئوپلیتیکی و سیاسی همچون هارتلند مکیندر، ریملند اسپایکمن، تئوری ساختار ژئوپلیتیکی نظام جهانی کوهن، سیاست دو ستونی نیکسون، ایده مهار جورج کنان، نظریه بیضی استراتژیک انرژی جفری کمپ جایگاه خاصی دارد.
همچنین بسته به شرایط زمانی ایفای نقش نموده است. در دوران جنگ سرد ایران در مرکز کمربندی بود، که برای مهار شوروی ایجاد شده بود، همچنین مسئول تامین امنیت خلیج فارس بوده و نقش بی بدیلی در تامین امنیت خاور میانه داشت. در حال حاضر نیز قدرت بزرگ منطقه ای و تاثیر گذار بر مسائل جهانی می باشد. به حکم عقل، باید با استفاده از علم و تکنولوژی روز آمادگی دفاعی خود را در همه زمینه ها حفظ نموده و برای توسعه و پیشرفت، تلاش نماید. حتی اگر ایران این موقعیت برتر و حساس را هم نداشت، باز هم عقل سلیم حکم می کرد، قدرت دفاعی خود را محفوظ نگه دارد.
کشورمان حق دارد به تقویت بنیه ی دفاعی خود پرداخته و داشتن موشک و دیگر ابزار نظامی نیاز مبرم و ضروری برای تامین امنیت ملی کشور و حق مسلم ایران است. نگاه به دفاع و امنیت با توجه به شرایط زمانی و مکانی در طول تاریخ متفاوت بوده است. در دنیای قدیم برای تامین امنیت به بعد نظامی توجه می شده ولی در دنیای جدید، اقتصاد حرف اول را در تامین امنیت می زند. ولی به این معنی نیست که بعد نظامی نادیده گرفته شود.
موضوع بسیار مهم و اساسی دیگر این است که از اهمیت و جایگاه سایر عوامل تامین امنیت همچون امنیت اقتصادی، اجتماعی و ... نیز نباید غافل شد. زیرا غفلت از آن ها زمینه بحران های اجتماعی را فراهم نموده و هزینه های غیر قابل جبرانی برای کشور به بار می آورد. ویل دورانت مورخ بزرگ می گوید:« هیچ تمدنی از بین نمی رود مگر اینکه زمینه داخلی داشته باشد.»
مرور تاریخ جهان حکایت از ان دارد، کشور هایی که از این امور غفلت نموده اند، هزینه های سنگینی را پرداخته اند. به عنوان مثال شوروی سابق در دام رقبای غربی افتاده و با ورود به رقابت های نظامی همچون جنگ ستارگان و هزینه های سر سام آور نظامی، از مسائل اقتصادی و اجتماعی غافل شده و به آن سرنوشت گرفتار شد. ایران به مثابه عروس زیبای رمان گوژپشت نتردام با توجه به جایگاهی که در منطقه و جهان دارد و تاثیر این کشور در بازی شطرنج منطقه ای و جهانی شایسته است نگاهی جامع به امنیت داشته باشد.
تامین و تقویت امنیت اقتصادی، نظامی، اجتماعی و ... را در جهت تقویت بنیه دفاعی و توسعه و پیشرفت کشور به صورت همه جانبه و جامع و با مدیریت هوشمندانه برخاسته از عقلانیت، تدبیر و آینده نگری با توجه به شرایط زمانی و مکانی و به دور از هیاهو و جنجال پیگیری نماید.
روزنامه آفتاب یزد پنجشنبه ۱۵ آذر ۹۷
احترام امام خمینی به علامه طباطبایی
خاطرهی شهید بهشتی: وقتی امام به قم رفته و در کوچهی استاد علامه طباطبایی ساکن شده بودند، همسایههای اطراف برای سهولت رفت و آمدهای مردم به محضر امام، خانهها را خالی کرده بودند. وقتی علامه طباطبایی نیز به امام گفته بود اگر لازم است ما هم تخلیه کنیم، امام فرموده بودند: همجواری شما برای ما مغتنم است.
حُرمتِ مادری از یاد ببُرد
به قلم «یک دارابکلایی»: با سلام. با همان مضمون داستان شما (پست ۷۰۳۰: اینجا) داستانی آلمانی وجود دارد که ایرج میرزا به زیبایی آن را به شعر در آورده به نام «قلب مادر». نزدیک به همین مضمون از استاد شهریار هم شعری است به نام «ای وای مادرم». با ارسال شعر ایرج میرزا آرزوی سلامتی دارم برای همه مادران زنده و آرزوی رحمت ایزدی برای مادران ملکوتی شده.
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کُند مادرِ تو با من جنگ
هر کُجا بیندم از دور کُند
چهره پر چین و جبین پُر آژنگ
با نگاهِ غضب آلود زند
بر دلِ نازکِ من تیرِ خدنگ
مادرِ سنگدلت تا زندهست
شهد در کامِ من و توست شَرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ تو را
تا نسازی دلِ او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بیخوف و درنگ
روی و سینۀ تنگش بدری
دل برون آری از آن سینۀ تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا بَرد ز آینۀ قلبم زنگ
عاشقِ بیخرد ناهنجار
نه، بل آن فاسقِ بیعصمت و ننگ
حُرمتِ مادری از یاد ببُرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصدِ سرمنزلِ معشوق نمود
دلِ مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دمِ در به زمین
و اندکی سُوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بیفرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
«آه دست پسرم یافت خراش
آه پای پسرم خورد به سنگ»
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام و سپاس. بسیار بجا بود. از شما جناب «یک دارابکلایی» بابت این هوشمندی و فرستادن چنین متنی مناسبِ پست قبلی، بسیار قدردانم. دلِ نازک مادر مهربان، در آخرین بیت، ضربان قلب هر انسان باانصافی را به اوج می رساند و درودی پی در پی نثار همۀ مادران جهان می نماید. نیز درودم بر مرحوم مادرم که ما را حتی یک اُف هم نگفت. و درود بر مادرت، که شما را خوب پروَرید.
قضیهی عشق پسر به دختر
داستان کوتاه: پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت میدونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت...
هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن! منبع
کجاست شهید مدرّس؟!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آیةالله شهید سیدحسن مدرّس چندویژگی داشت که کمتر کسیست که اگر از آن باخبر باشد، درس و پندی نگیرد. سادهزیستی. سیاستدانی. ایراندوستی. دیانتداری. مردممداری. شجاعتپروی. استبدادستیزی. مشروطهخواهی و دریککلام مردیپارلمانی. آن بزرگمردشهید، طی چهاردوره نمایندگی مجلس شورا بر حقگویی و حقوقمردمی و مشروطهگرایی پای فشرد. اول برای حفظ میهن و حراست از مصلحت اسلام با دشمناش رضاخان رِفق و مدارا کرد. سپس وقتی دید آن شاه دورنگ، آن! میکند که نباید بکند، مبارزهی بیواهمه را با او آغاز کرد و دست از برملاکردن هویت پنهاننگهداشتهشدهی رضاخان نشُست. این مرد مردمی و خاکی و حامی مشروطهگرایی که در دولت سیدضیاءالدین طباطبائی (=مارمُهرهی انگلیس) به تبعید در قزوین محکوم شدبود، حالا در مقابله با خودسریهای رضاخان نیز، دستگیر و به شهر خواف تبعید مجدّد میگردد.
هفت سال در منطقهی خواف در تنهایی و دوری ماند و بعد به کاشمر منتقل شد و در ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در کاشمر، توسط عوامل رضاخان به شهادت نائل آمد و اُسوهای از استبدادستیزان و سادهزیستان ایران شد. دو سخن نابش را در این روز ۱۰ آذر _که سالروز شهادت اوست_ تقدیم میدارم. البته با هزارآه و افسوس اعلان کنم: راه او، خیلیوقت است که گُم شدهاست! هم در میان حکومتگران و هم در میان مردممان و هم در پارلمان ایران. همان شهید مدرّسی که میگفت: "خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و اِلّا فلا». همان حسن مدرّس سادهزیست که فریاد برمیداشت: «فردی چون من که عمامهاش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است».
مناظرهی منبر و دار
منبر از پشت شیشۀ مسجد
چشمش اُفتاد و دید چوبۀ دار
عصبی گشت و غیضی و غضبی
بانگ بر زد که ای خیانت کار
تو هم از اهل بیت ما بودی
سخت وحشی شدی و وحشت بار
نردۀ کعبه حرمتش کم بود؟
که شُدی دار شَحنه، شرم بدار
ما سرو کارمان به صلح و صلاح
تو به جُرم و جنایتت سر و کار
دار، بعد از سلام و عرض ادب
وز گناه نکرده استغفار
گفت ما نیز خادم شرعیم
صورت اخیار گیر، یا اشرار
تو قلم می زنی و ما شمشیر
غِلظت از ما قضاوت از سرکار
تا نه فتوی دهند منبر و میز
دار کی می شود سر و سر دار
هر کجا پند و بند درماندند
نوبتِ دار می رسد ناچار
منبری را که گیر و دارش نیست
همه از دور و بر کنند فرار
باز منبر فرو نمی آمد
همچنان بر خرِ ستیزه سوار
عاقبت دار هم ز جا در رفت
رو به دَر تا که بشنود دیوار
گفت اگر منبرِ تو منبر بود
کار مردم نمی کشید به دار
یورگن هابرماس چه گفت؟
توضیح دامنه: فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس، شاگرد و دستیار تئودور آدورنو، یکی از اعضای برجسته نسل دوم مکتب فرانکفورت، و استاد فلسفه در دانشگاه گوته فرانکفورت، اخیراً دربارۀ مسائل روز جامعه و جهان گفت و گویی انجام داده است. او گفته: «ترامپ در حال پایین بردن سطح سیاسی- فرهنگی آمریکاست.» دامنه به دلیل اهمیت سخنان این فیلسوف مخالفِ نظام سرمایه داری، ترجمۀ این گفت و گو را به خوانندگان دامنه ارائه می شود:
متن این گفتوگو
*بحثهای فراوانی درباره «زوال روشنفکری متعهد» وجود دارد. اما قبول دارید که این موضوعات به ندرت از سپهر روشنفکری فراتر میرود؟
بر اساس الگوی فرانسوی، از زولا تا سارتر و بوردیو، «حوزه عمومی» برای روشنفکری بسیار مهم است؛ هرچند ساختار شکننده آن متحمل فرایند شتابنده زوال خواهد بود. امروزه پرسش نوستالژیک «روشنفکران کجا رفتهاند؟» اهمیت خود را از دست داده است. اگر شما خوانندهای ندارید که افکارتان برای او نوشته شود، نمیتوانید «روشنفکر متعهد» هم داشته باشید.
*آیا اینترنت «سپهر عمومی» را (که رسانههای سنتی را پشتیبانی میکند) تقلیل داده است؟ و این امر، به نوبه خود، بر نقش اندیشمندان و فیلسوفان در جامعه تاثیر منفی گذاشته است؟
بله. بنابر نظر هاینریش هاینه، «پیکره روشنفکر» با پیکربندی کلاسیک سپهر عمومی آزاد بدست میآید؛ هرچند این امر، به مفروضات غیرمحتمل فرهنگی و اجتماعی وابسته است همچون وجود «ژورنالیسم هوشیار» که در آن روزنامههای مرجع و رسانههای گروهی قادر به هدایت توجه اکثریت به موضوعاتی هستند که با شکلگیری عقاید سیاسی ارتباط دارند؛ و نیز وجود «اجتماع مطالعهگری» که به سیاست علاقهمند است، تحصیلکرده است، به فرایند مناقشهآمیز تشکیل عقاید خو گرفته، و برای مطالعه مطبوعات باکیفیت و مستقل، زمان صرف میکند.
امروزه این زیرساختها دیگر دستنخورده نیست؛ البته تا جایی که میدانم این وضعیت، هنوز در کشورهایی مانند اسپانیا، فرانسه و آلمان وجود دارد. اما حتی در چنین کشورهایی هم، اثر متلاشیکننده اینترنت نقش رسانههای سنتی را بویژه برای نسلهای جوانتر تغییر داده است. حتی پیش از آنکه گرایشهای مرکزگریز و خُرد در رسانههای جدید پدیدار شوند، «تجاریسازی توجه عمومی» باعث به جریان انداختن فروپاشی سپهر عمومی شده بود. مثال آن، ایالات متحده و استفاده منحصر به فرد آن از شبکههای تلویزیونی خصوصی است.
اکنون ابزار تازه ارتباطات، الگوی بسیار موذیانهتری از تجاریسازی دارد که هدف آن به روشنی «هدایت توجه مصرفکننده» نیست، بلکه بهرهبرداری اقتصادی از مشخصات خصوصی کاربر است. آنان اطلاعات شخصی مشتریان را بدون اطلاعشان میدزدند تا آنان را، حتی با مقاصد سیاسی، مانند رسوایی اخیر فیسبوک، موثرتر مدیریت کنند
*آیا در نگاه شما، اینترنت به رغم مزایای آشکار آن، شکلی تازه از بیسوادی را اشاعه میدهد؟
منظور شما مشاجرههای پرخاشگرانه، حرفهای پوچ و دروغهای دونالد ترامپ در توییتهایش است؟ حتی نمیتوان گفت این فرد زیر سطح فرهنگی-سیاسی کشورش قرار دارد. ترامپ همواره در حال پایین بردن سطح سیاسی- فرهنگی کشورش است.
از زمانی که صفحات چاپی اختراع شد و همه را به یک خواننده بالقوه تبدیل کرد، سدهها طول کشید تا همه مردم توانستند بخوانند. اینترنت همه ما را به مولفان بالقوه بدل کرده و از این اتفاق تنها دو دهه گذشته است. شاید با گذشت زمان ما یاد بگیریم که شبکههای مجازی را با روشی متمدنانه مدیریت کنیم. اینترنت هماکنون میلیونها وضعیت مفید از خردهفرهنگها را بازگشوده که در آن اطلاعات قابل اعتماد و نظرات صحیح مبادله میشوند. نه فقط در تارنوشتهای علمی که آثار دانشگاهی توسط آنها توسعه مییابند، بلکه برای مثال تالارهای گفتوگوی بیماران مبتلا به یک بیماری نادر که میتوانند با دیگرانی در موقعیت مشابه ولی در قارهای دیگر نظرات و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. بیشتر بخوانید ↓
باید شاگردی کرد
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. همهی انسانهایبزرگ روزی شاگرد (=آموزنده) بودند. سالیانسال، بهدرازا میکشد که در هر عصری، یک انسان وارسته به تماممعنا الگو و اسوه پدیدار شود.
در دنیا مرا یاد تو بس
و در عُقبی مرا دیدار تو بس
خواجه عبدالله انصاری (=پیر هرات) یکنمونهی تمامعیار از این انسانهای شاگردیکرده و پندآموخته، که خود، به قطبنمای خلق شدن و پیرِ طریقت گردیدن نائل آمداست و گرداگردش جمعیت و ازدحام شدهاست و همچنان می شود. او که خود اینگونه مقام یافته، روزی از سرِ شوق و شاگردی، سراغ شیخابوسعیدابوالخیر شتافته و مرید شیخابوالحسنخرقانی شده و از آن رویداد زندگیاش اینچنین روایت کرده: "عبدالله مردی بود بیابانی، در طلبِ آب زندگانی، ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آبزندگانی، که نه عبدالله مانْد و نه خرقانی."
مدرسه فکرت ۱۹
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت نوزدهم
بحث ۸۳ : این پرسش آقای عبدی است که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود.
«با دیدن و یا شنیدن خبر یا حادثه ای از تعجب شاخ درآوردید اگر قابل بیان است خاطراتی را در گروه به اشتراک بگذارید تا آموزنده باشد»
پاسخم به بحث ۸۳
جناب محمد عبدی سلام. بلی؛ من چندین مورد سراغ دارم، که از باخبرشدن آن قضیه _به قول مشهور_ از تعجب "شاخ درآوردم".
۱. تابستان سال ۱۳۶۷ در جبههی مریوان و در عملیات چریکی انجیران بودیم. از طریق رادیو صدای آمریکا _که همیشه توسط یک همکار و همسنگر قائمشهریام، بهگوش بود_ شنیدم که امام خمینی قطعنامهی ۵۹۸ را پذیرفتند. از این خبر شوکه شدیم و سازمان رزممان در آن عملیات تا حدّی بههم ریخت. حال و احساس و تشویش آن روز سرنوشت، اینک برایم قابل نوشتن نیست.
۲. همین سال پیش وقتی شنیدم آقایان آیت الله جنتی و آیتالله محمد یزدی گفتند یک زرتشتی نمیتواند شورای شهر یزد شود، از اعجاب داشتم به قول شما "شاخ" در میآوردم.
۳. دورهیای که چالوس بودم، ازاینکه میدیدم یک نفر یک نیمهی صورتش را تیغ میزند و نیمهی دیگرش را ریش بلند میگذارد، از تعجب دو تا شاخ در آوردهبودم.
۴. تهران بودم، میان جمعی، ساعت دو بعد از ظهر که هنوز کسی رسماً خبردار نشد، خبر رسید شورای نگهبان آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. که فوری به سیدعلی اصغر خبر دادم که او بیش از من تعجب کرد.
۵. در جمع دوستانم در قم بودیم، مخزن کتابخانه مشغول فیشبرداری بودم، سیدعلی اصغر به من زنگ زد و گفت سعید حجاریان ترور شد. شاخ که خوبه، مُخ من سوت کشید. این پاسخ را ممکن است ادامه دهم.
پاسخم به بحث ۸۳
قسمت دوم
جناب مهندس محمد عبدی پرسشگر بحث ۸۳ سلام. من چند جای دیگر هم از تعجب به قول مشهور "شاخ در آوردم" که برمیشمارم:
۶. ازاینکه دورهی جدید مجمعتشخیص مصلحت (سال ۱۳۹۶)، انتصاب رئیس و اعضا قریب ۷ماه توسط رهبری مسکوت ماند و وقتی هم منصوبان را اعلان کردند از نصب محمود احمدینژاد به عنوان عضو حقیقی مصلحت نظام، بسیار شاخ در آوردهبودم!
۷. فروردین سال ۱۳۶۸ از عزل شبانهی مرحوم آیتاللهالعظمی منتظری توسط امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی شاخ در آوردهبودم. زیرا؛ معتقد بودم که اگر هم آقای منتظری مستحق عزل و برکنارشدن است، این حقذاتی مجلس خبرگان است که او را از قدرت پس بزند، چون آن مجلس ایشان را به قائممقامرهبری انتخاب کردهبود. و مجلس خبرگان در برابر اقدام امام، سکوتمحض کردهبود و از حق قانونی خود و منتخب خود هرگز دفاعی نکردهبود. بنابراین اگر فقط یکبار هم شدهبود، مجلس خبرگان رهبری که ناظر کار رهبر است، به امامخمینی تذکر قانون اساسی میداد، روند مملکت دموکراتیکتر میشد و مردم بر جاریبودن و جدّیبودنِ نظارت، اطمینان بیشتری میکردند.
۸. از سادگی پیشنهاد آقایان حجتالاسلام سیدعلیاکبر محتشمی و تأیید آن توسط مرحوم آیتالله مشکینی در نمازجمعهیقم نیز، شاخ در آوردهبودم که هردو گفتهبودند باید در کنار صدامحسین قرار بگیریم که کویت را یکشبه تصرف کردهبود و به قول آنان "خالدبنولیدزمان" شده بود و بوشپدر، به جنگ با او برخاسته بود. درآنزمان، تدبیر و تیزبینی رهبری آیتالله خامنهای را خیلی پسندیده بودم که نگذاشتند ایران وارد معرکه و بازی باخت خطرناک شود.
۹. از چرخش یکبارهی آیت الله احمد آذریقمی که در روزنامهی رسالت و مجلس شورا، صدها متن و نطق در اثبات ولایت مطلقه فقیه صورت دادهبود و سپس باآنهمه ادعا و تاختن به جناح چپ که ولایتپذیر نیستید، در برابر رهبری ایستاد، شاخ در آورده بودم.
۱۰. از اینکه مرداد سال ۱۳۶۷ اولین فرزندم (عارف) متولد شدهبود ولی من در جبههی جنگ بودم و آمادهباش ۱۰۰% بود و حق مرخصیگرفتن نداشتم، و هرگز روزهای نخستین و شیرینِ بهدنیاآمدنِ فرزندم را ندیدم، شاخ در آورده بودم. بگذرم.
شاید این بحث "شاخ درآوردنها" را بازهم ادامه دهم... ۲۹ آذر ۱۳۹۷.
پاسخ:
سلام جناب جوادینسب. اینکه تعجب نکردی، جای حرف نیست. اما تحلیل شما نادرست است. همانطوریکه جنابعالی علوم سیاسی خواندهای، بهیقین میدانی تحلیل جایی کاربرد دارد که که اطلاعات نداشته باشی و از طریق شمّ تحلیلی، موضوع را دقیق بشکافی و یا احتمالات را ارائه کنی.
ستون شبانه
امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) در روزنامهخوانی روزانهام خواندهام که نمایش کمدی "یابو و چغندر" در دانشگاه آزاد اسلامی قوچان لغو شد. گویا بهعلت حضور بازیگران زن و مرد در این تئاتر. (کد خبر: ۶۴۵۳۲۴)
نکتهی مدیر: کشکولی بگم نافعتره. باید اسمشو میگذاشتند یابو و سُس! یا یابو و سیستَلی! و یا یابو و سواری! تا تئاترشان به سن (=صحنه) میرفت.
عکاس: دامنه. قم. خیابان صدوقی، غرفهی ۰۴۱ بازیافت.
قسمت دوم بحث ۸۲
جناب عارف آهنگر سلام. عکسی امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) انداختهام از یکی از غرفههای بازیافت قم. با چند توضیح بر روی عکس بالا (قم. خیابان صدوقی، غرفهی ۰۴۱ بازیافت.) پاسخم را به پرسش شما، تکمیل میکنم: ۱. روزهای یکشنبه و سهشنبه ماشین حمل زبالههای بازیافت به کوچهها و در خانهها میآیند با صدای آژیر خاص. هر خانهای اگر زبالههای بازیافتی جمع کردهباشد، به مأمور بازیافت تحویل میدهد و چندبرگه جواز قرعهکشی میگیرد. بیشتر بخوانید↓
توجهدادن قرآن به مادر
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِین.
و انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی سفارش کردیم. مادرش او را با تحمل رنج و زحمت باردار شد و با رنج و زحمت او را زایید. و دوران بارداری و باز گرفتنش از شیر سی ماه است، تا زمانی که به رشد و نیرومندی خود و به چهل سالگی برسد، گوید: پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] توام.
سوره احقاف
تفسیر علامه طباطبایی
کلمه «وصیت» به طورى که راغب گفته به معناى آن است که به دیگرى پیشنهاد کنى کـه فـلان کـار را بـکـنـد، و ایـن پـیـشـنـهـاد تـوأم بـا موعظه و خیرخواهى باشد. و کلمه «تـوصـیـه» بـر وزن تـفـعـیـل و از مـاده وصـیـت است؛ و در قرآن آمده: و وصى بها ابراهیم بنیه... در نتیجه توصیه خدا به والدین، توصیه فرزندان است به عملى که مربوط به والدین باشد که عبارت است از احسان به آنان... و بـنـابـرایـن بیان، تقدیر کلام (و وصینا الانسان بوالدیه ان یحسن الیهما احسانا) مى باشد، یعنى ما سفارش کردیم انسان را به پدر و مادرش که به آن دو احسان کند به هـر مـقـدار کـه بـاشـد و بـتـواند...
آنـگـاه دنـبـال این سفارش اشاره کرد به ناراحتى هایى که مادر انسان در دوران حاملگى، وضع حمل و شیر دادن تحمل مى کند تا اشاره کرده باشد به ملاک حکم، و عواطف و غریزه رحمت و راءفت انسان را برانگیزد، لذا فرمود: (حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا).
و اما اینکه فرمود: (و حمله و فصاله ثلاثون شهرا) بدین حساب است که به حکم آیه (و الوالدات یـرضـعـن اولادهـن حـولیـن کـاملین ) و آیه (و فصاله فى عامین ) دوران شـیر دادن به فرزند دو سال است، و کمترین مدت حاملگى هم شش ماه است، که مجموع آن سى ماه مى شود.
و کـلمـه (فـصـال) بـه مـعـنـاى فـاصـله انـداخـتـن بـیـن طـفـل و شـیـر خـوردن اسـت، و اگـر کـلمـه دو سـال را ظـرف قـرار داد بـراى فـصـال، بـه ایـن عـنـایـت اسـت کـه آخـریـن حـد شـیـر دادن دو سـال اسـت، و مـعـلوم اسـت کـه ایـن مـحـقـق نـمـى شـود، مـگـر بـه گـذشـتـن دو سال.
حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً. (بلوغ اشد) به معناى رسیدن به زمانى از عمر است که در آن زمان قواى آدمى محکم مى شود. و ما در تفسیر آیه (و لما بلغ اشـده اتـیـنـاه حـکـمـا و عـلمـا) اخـتـلافـى را کـه مـفـسـرین در معناى (بلوغ اءشد) دارند نـقـل کـردیـم، و گـفـتـیـم کـه بـلوغ چـهـل سـال عـادتـا مـلازم بـا رسـیـدن بـه کمال عقل است. بیشتر بخوانید ↓
قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ. کلمه (اوزعنى) از مصدر (ایزاع ) است که معناى الهام را مـى دهد، و این الهام، الهام آن امورى نیست که اگر خدا عنایت نکند آدمى به حسب طبع خود علم به آنها پیدا نمى کند، و آیه (و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها) از آن خـبـر مـى دهـد، بـلکـه الهـام عـمـلى و بـه مـعـنـاى وادار کـردن، و دعـوت بـاطـنـى بـه عمل خیر و شکر نعمت و بالاخره عمل صالح است.
دعا و در خواست توفیق شکر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضى خدا
خـداى تـعـالى در ایـن آیه آن نعمتى را که سائل درخواست کرده نام نبرده، تا هم نعمتهاى ظاهرى چون حیات، رزق، شعور و اراده را، و هم نعمتهاى باطنى چون ایمان به خدا اسلام، خـشـوع، تـوکـل بـر خدا و تفویض به خدا را شامل شود. پس جمله (رب اوزعنى ان اشکر نـعـمـتـک...) درخواست این است که نعمت ثناء بر او را ارزانیش بدارد تا با اظهار قلى و عملى نعمت او را اظهار نماید. اما قولى که روشن است. و اما عملى به اینکه نعمت هاى خدا را طورى استعمال کند که همه بفهمند نعمت وى از خداى سبحان است و خدا آن را به وى داده، و از نـاحیه خود او نیست، و لازمه این گونه استعمال این است که عبودیت و مملوکیت این انسان در گفتار و کردارش هویدا باشد. و ایـنـکـه کـلمه (نعمت) را با جمله (التى انعمت على و على والدى) تفسیر کرده مى فـهـماند که شکر مذکورم از طرف خود سائل است، و هم از طرف پدر و مادرش. و در حقیقت فرزند بعد از درگذشت پدر و مادرش زبان ذکر گویى براى آنان است.
وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ. این جمله عطف است بر جمله (ان اشکر...)، و سؤ ال دیـگـرى اسـت مـتـمـم سـؤ ال شـکـر، چـون شـکـر نـعـمـت چـیـزى اسـت کـه ظـاهـر اعـمـال انـسـان را زیـنـت مـى دهـد، و صـلاحـیت پذیرفتن خداى تعالى زیورى است که باطن اعمال را مى آراید، و آن را خالص براى خدا مى سازد.
وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی. اصلاح در ذریه به این معنا است که صلاح را در ایشان ایـجـاد کـنـد و چـون ایـن ایـجاد از ناحیه خداست، معنایش این مى شود که ذریه را موفق به عـمـل صـالح سـازد، و ایـن اعمال صالح کار دلهایشان را به صلاح بکشاند. و اگر کلمه اصـلاح را مـقـیـد کرد به قید (لى) و گفت (ذریه ام را براى من اصلاح کن) براى ایـن اسـت کـه بفهماند اصلاحى درخواست مى کند که خود او از اصلاح آنان بهره مند شود، یعنى ذریه او به وى احسان کنند، همانطور که او به پدر و مادرش احسان مى کرد. و خـلاصـه دعـاى ایـن اسـت کـه خـدا شـکـر نـعـمـتـش و عـمـل صـالح را بـه وى الهام کند، و او را نیکوکار به پدر و مادرش سازد، و ذریه اش را بـراى او چـنـان کـند که او را براى پدر و مادرش کرده بود. در تفسیر آیه ۱۴۴ از سوره آل عـمـران و آیه ۱۷ از سوره اعراف گفتیم که شکر نعمت خدا به معناى حقیقیش این است که بنده خدا خالص براى خدا باشد، پس برگشت معناى دعا به درخواست خلوص نیت و صلاح عمل است.
إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِین. یعنى من به سوى تو برگشتم و از کسانى هـستم که امور را تسلیم تو نمودند، به طورى که تو هیچ اراده اى نکردى مگر آنکه آنان نیز همان را خواستند، بلکه جز آنچه تو مى خواهى نمى خواهند. ایـن جـمـله در مـقـام بـیـان عـلت مـطـالبـى اسـت کـه در دعا بوده. این آیه از آنجا که دعا را نـقـل مى کند، و آن را رد ننموده، بلکه با وعده قبولى آن را تأیید مى کند و مى فرماید: (اولئک الذین نتقبل عنهم...)، این نکته را روشن مى سازد که وقتى توبه و تسلیم خدا شـدن در کـسـى جـمـع شـد، دنـبـالش خـداونـد آنـچـه را کـه بـاعـث خلوص وى مى شود به دل او الهـام مى کند، و در نتیجه هم ذاتا از مخلَصین مى شود، و هم عملا از مخلِصین.
اما اینکه توبه و تسلیم مؤثر در اخلاص ذات است، در همین نزدیکیها بدان اشاره کردیم. و امـا تـأثـیـر آن در اخـلاص عـمـل بـراى ایـنـکـه عـمـل بـه خـاطـر قـبول خدا صالح نمى شود، و به سوى او بالا نمى رود، مگر وقتى که خالص براى او باشد، همچنان که فرمود: (الا لله الدین الخالص). المیزان
شال وارِش
به قلم دامنه: به نام خدا. شالوارِش. لغتهای روستای دارابکلا رمزورازهای زیادی دارد. بزرگان خدابیامرز روستای مان دارابکلا، این اصطلاح را برای تنبل ها به کار می بردند. شال یعنی شُغال. وارش یعنی باران. جمع آن شال وارش، یعنی بارانی که نَم نَم و بسیارکم ببارد که فقط بتواند شغال را از شکار! و بیرون آمدن از لانه، فراری دهد. همین ترکیب لُغوی، اشاره به آدم هایی ست که با کمترین شُرشُر باران، از بسترشان تکان نمی خورند، تنبلی می کنند، تا لنگه ی ظهر می خوابند و شال وارش را بهانه یی برای فرار از کار می نمایند. بنابراین؛ نام دیگر شال وارش، تنبل رَم دِه است. تنبلی هم البته، دنیای شیرینی دارد!
مدرسه فکرت ۱۸
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت هجدم
پاسخم به بحث ۷۸
سال: آبان ۱۳۵۷
من: ۱۵ساله
مکان: پیچ ببخِل
موضوع: شعارنویسی علیهی شاه
در دارابکلا سهدوره شعارنویسی شکل گرفته بود که اغلب دیوارنویسی و گاه پارچهنویسی بود. 1- قبل از پیروزی انقلاب فقط توسط انقلابیون. 2- دهۀ شصت توسط همهی نوع گرایشهای محل. 3- بحران سال 88، که همانشب تاسوعا جناب موسیآهنگر فرمانده پایگاه دارابکلا، که کنار هم در تکیه نشستهبودیم، تلفنی خبردار شد و رفتند با اعضای مقاومت محل، محو و اِمحا کردند.
اما قبل از پیروزی انقلاب را در اجابت به پرسش ۷۸ جناب مهدی ملایی یکی را مینویسم. شعارها به صورت شبانه و مخفی و در مکانهای عمومیتر نوشته میشد.
در آبان ماه پاییز ۱۳۵۷ من همیشه در جیبم ماژیک دیوارنویسی جاسازی میکردم. یکشب مخفیانه تنِ دیوار "کِلمحمودابراهیم طالبی" شعارنویسی علیهی شاه کرده بودم: مرگ بر شاهخائن.
نمیدانم کی به او خبر دادهبود که من شعارنویسی کردم. غروب روز بعد، در حالیکه دو دستش دوتا چهار لیتری نفت بود، مرا گیر آورد و گفت:
اَم کَت تَن چِه وِه بَنویشتی مگ برشاه!؟ هِه... شِما مگه خادش کَت نِدارنی!؟ اَم کت تن نویسنی...
چند لگد محکم و درددار و پشتِسرهم بهمن زد و منهم فقط میگفتم: دیگه نَنویسمبه! نزن. دیگه نَنویسمبه! که اگه روانشاد یوسف مرا از دستش نجات ندادهبود، زیاد نماندهبود که کالوکورم کند! ولی مرا آی تُوشداد؛ (=یعنی زد)
سلام سیدعلی اصغر
خواندی؛ به لحن نیکو از دیوان مرثیهسُرای قرن ۱۲ هجری خورشیدی، صباحی بیدگُلی:
به هرکه مینگرم ، سرخوش از فسانهی توست
فلک به وجد و زمین بیخود از ترانهی توست
من هم، با اشک بر مولایمان امام حسین (ع) مینویسم از همان مأخذ که:
کبوتران حرم را هم از سر حسرت
ز بام کعبه نظر سوی بام خانهی توست
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
امیدوارم این روضه و ذکر مصیبت کوتاه رهبر آزادگان جهان حضرت ثارالله (ع)، بر دلها نشستهباشد.
نکتهی شبانهی دامنه
دستکم به دو دلیل، بیشتر دانشمندان علوم اجتماعی، "یهودی" بودند: یکی اینکه؛ شناخت مشکلاتی که یهودیان در جوامع مختلف داشتند.دوم آنکه میخواستند همیشه بر جوامع تأثیر بگذارند. بنابراین؛ نکته آن است، اگر هر یک از ما با تضاد و توسعه مواجه شویم، ممکن است تفکر اجتماعیمان بیش از هر حوزهای، بالندهتر شود و شناختمان واقعیتر.
۲۱ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
خاطرهی دوم بحث ۷۸
جناب حجتالاسلام احمدی هرسه نکتهی خاطرهی جنابعالی جالب بود. دربارهی تصویر امام در کُرهی ماه، من خاطرهای دارم که به عنوان دومین خاطره به بحث ۷۸ اضاف میکنم:
بلی؛ شما درست گفتید. در گیرودار انقلاب ۵۷، در دارابکلا نیز دو اتفاق روی داده بود: یکی در عامّه و دیگری در خواص. در عموم این بود که با قاطعیت میگفتند عکس امام در کُره ماه دیده میشود. شبها در حیاط دو تکیهی بالا و پایینمحله، همه را به رؤیت سطح ماه فرامیخواندند و ناهمواریهای سطح ماه را به شکل عمّامهوعبا و چهرهی امام تصویر میکردند و به دیگران القا مینمودند که دیدید راست میگوییم: یَهیَه دیار (=پیدا) هَسّه. مردم هم _البته برخیها_ خوشباورانه میگفتند: اَره اَره بَدیمیبَدیمی. تا این که از ناحیۀ خود امام، این خرافه رد شد
بحث ۷۸ خاطرهی سوم
موضوع: صلوات برای امام خمینی
آن قضیۀ دوم که در قسمت دوم اشاره کردم که در جلسهی خواصّ دارابکلا رخ نموده بود این بود:
جلسهای در دی ماه ۵۷ در منزل پسرعمهام (=اتاق حجتالاسلام آق شفیع باجناق سیدعلیاصغر) با حضور انقلابیون تشکیل شدهبود. من هم توی اغلب آن جلسات بودم. همه جور افکار انقلابی شرکت داشتند. یکی از حاضرین محترم جلسه، (=نامش محفوظ) در آن شب مهم که انقلاب به کشتار و هیجان رسیده بود، از سر عشق شدید به امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ و در نهایت اخلاص پیشنهاد داده بود، وقتی نام «روح الله خمینی» در مجامع برده میشود از این پس به جای صلوات: الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، بگوییم: «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی خمینی و آلِ خمینی»! که البته بر روی آن مباحثه و چالش شده بود و رد گردیده بود. بگذرم. فقط خواستم میزان نفوذ امام بر قلبها را بگویم.
سلام جناب آشیخ محمد بابویه
پرداختن وجوهشرعی به مرجع تقلید _مرحوم سیدعبداللهشیرازی_ توسط پدرت مرحوم شیخقربان، آنهم در اوج درگیری و انقلاب ۵۷ در شهر مشهدمقدس، شنیدنیوخواندنی بود. چه حراموحلال بلد بودند مؤمنین قدیم. روحششاد.
نکتۀ دامنه:
سهشبِ پیش، در نشستی دعوت بودم. علاوه بر چندبرنامه، دو سخنران متضادّ و شاید هم مُستزاد! از چپ و راست هم آوردهبودند. سخنران جناحراست، دستکم هفتادهشتاد نکتهی شکوائیه گفت. من یکی را اینجا در مدرسهی فکرت، بازگویانه، میگویم: او... بهگلایه و غُصّهمانند میگفت فضای مَجازی در دست اونوریهاست. (=یعنی جناحچپیها). اونا ما (=جناح راستیها) را گول زدند و همگی از تلگرام خارج شدیم و حسابی ضرر کردیم و حالا هنوز خودشون در تلگراماند و فضای کشور را با آن، تغییروتحول و جهتدهی میدهند و چهلمیلیون توش جمعاند! بیشتر بخوانید ↓
حقیقت سرایی است آراسته
به قلم دامنه: وِن کَلّه خراب هسّه. به نام خدا. سلام. امروز دوست دیرینم جناب حسین جوادینسب، صبح زود در "مدرسهی فکرت" از پولپوتِ خمرهای سرخ کامبوج گفت. همان رهبر خودکامهی کمونیستهایی که میلیونمیلیون جُمجمهی مخالفانِ حکومتوحشتِ خود را بیجِمه (=بیپیراهن) کرد و بیجانوتن، در گودالها انداخت و از آنها برای کامروایی خود موزهی لذت! ساخت و بر پایهی آن، حُکمروایی سرکوبگر بیرحم برآراست! یادِ این افتادهام که قدیما توی همین روستایمان دارابکلا مادربزرگها (="گنّا" ها) و پدربزرگها (= "گتی" ها) ی ماها، گاهبهگاه به برخیها میگفتند: "وِل هاکون وِه رِه، وِن کَلّه خراب هسّه".
راستی، پولپوت که با آنهمه کُشتوکُشتار و کلّهی خراب، و عقل مخدوشش، به بادِ فنا رفته، امروزهروز در جهانِ بهغارترفتهی ستمدیدهی درحالِ احتضارِ قارّههای قدَرقُدرتِ قاتل، کِنه کَلّه خراب هسّه؟! من میگم ترامپ و اَعوانوانصارش. جهانخواران خود گردوخاک بپا میکنند، که مردم حقیقت را نبینند. مردم ستمدیدهی یمن را شبوروز با اسلحههای کارخانههای اروپا و آمریکا قتلعام میکنند، دَم بر نمیآورند، ولی برای قتل جمال قاشقچی _که اقدامی زشت بود_ دُم میجُنبانند. دنیا عجب، عجیب شدهاست!
از سعدی بگویم و ختم کلام:
حقیقت سرایی است آراسته
هوی و هوَس گرد برخاسته
نبینی که جایی که برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
از قهوهخانه تا کافه
۱- قهوهخانه در ایران در دوره صفویان تاسیس شد و در ابتدا محلی برای نوشیدن چای و خوردن ناهار و شام بود.
۲- امروزه قهوهخانه، کافه یا کافیشاپ جایی است که در آن نوشیدنی و وعدههای سبک غذا ساندویچ و پیتزا سرو میشود.
۳- بعدها کارهایی مانند اطلاعرسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی- اقتصادی و حتی سیاسی و سرگرمیهایی چون مدیحهسرایی، نقالی، شاهنامهخوانی، غزلخوانی، سخنوری و مشاعره و شعرخوانی و کتابخوانی به یاد شاعر یا نویسنده یا زمان خاص نیز در آن جایگاه پیدا کرد و این مکان به عنوان نهاد مهم از جهت فرهنگی معرفی شد.
۴- کافهها در جهان و ایران، گاهی اوقات به دلیل حضور مداوم چهرههای فرهنگی، علمی، ادبی و هنری، معروف شده و به عنوان پاتوق طرفداران و دوستداران آنها درآمده بودند.
۵- در زمانی نه چندان دور تاسیس یک رستوران تازه، کبابی تازه و بعدها قهوهخانه یا کافه تازه مدتها طول میکشید و هر محلهای به پاتوقهای اینچنین قدیمیاش شناخته میشد.
۶- امروزه میتوانید هر چند روز یک بار خبر تاسیس کافه یا رستوران یک چهره سرشناس آن هم بیشتر از اهالی سینما را بشنوید. حضور این سلبریتیها در هر کافهای از ابزارهای جلب مشتری است. این کافهها دیگر نه به خاطر حس خوبشان، بلکه به خاطر سلبریتیهایی که آنجا رفت و آمد میکنند، تبدیل به پاتوق میشوند.
۷- البته برخی از کافههایی که در شهرها در حال افزایش است، با انگیزهها و عنوانهایی مانند کافه کتابخوانی و نقد کتاب، کافه پخش و نقد فیلم، کافه گالری نمایش و فروش آثار هنری (نقاشی، مجسمهسازی و صنایع دستی)، کافه فکر، عرصه بازیهای فکری و در اغلب آنها با امکان پخش مسابقات ورزشی بهویژه فوتبال ملی و جهانی، تاسیس میشود و این ابزارها را برای جلب مشتری به کار میگیرند. مثلاً کافه آفرود، پاتوق علاقمندان به ماشینهای شاسی بلند خارج از جادههای معمولی هم تاسیس شده است.
۸- اگر بتوان ظرفیت مدیران فرهنگی و اجتماعی جامعه و جوانان و علاقمندان به فرهنگ در جامعه را تقویت کرد، در کنار کافههای بیروح که در مرحله سرگرمی باقی ماندند، رواج این نوع کافهها با گرایشهای نخبهگرایانه را باید به فال نیک گرفت و در ترویج آن کوشید.
پاسخ دامنه
سلام جناب جلیل قربانی
۱. معذرت که زحمت دادم.
۲. پربار برگشتی. آموزنده و یادگرفتنی.
۳. راهکار در بند هشتم نیز مهم است.
۴. از اینهمه اطلاعات و قدرت تحلیل آن دوست فرهیخته، لذت میبرم. ژان پل سارتر در کافه چه کرد و الان در کافه ها چه می کنند!
۵. برای من کلاس درس بود.
۶. بازهم به تناوب، از مفسّر تحلیلگر «مدرسۀ فکرت» تقاضای تحلیل، سوژه های دیگر، خواهم داشت. سالم و تندرست بمانید.
همایش پیادهروی خانوادگی دارابکلا
به قلم خواهر رباب رنجبر: به نام خدا. سلام. توجه ... توجه. به اطلاع اهالی محترم روستای دارابکلا میرساند؛ همایش بزرگ پیاده روی خانوادگی، به همراه اجرای برنامه های ورزشی و مسابقه و همچنین اهداء جوایز در صورت مساعد بودن هوا، روز جمعه ۱۳۹۷/۹/۲ از ساعت ۸ الی ۱۱ برگزار میگردد. شروع پیاده روی از مسیر میدان امام حسین (ع) دارابکلا به سمت امامزاده جعفر می باشد. لذا از کلیه خانواده های محترم جهت شرکت در این همایش بزرگ دعوت بعمل می آید.
پاسخ دامنه
با سلام. به نام خدا. به دستاندرکاران این حرکت ورزشی و اجتماعی که موجب عطوفت، انسجام، دیدارِ چهرهبهچهره و برانگیختنِ شادمانیست، خداقوت میگویم. اقدام پسندیده و خوشحالکنندهایست. تفکر بانوان گرانقدر دارابکلا را _که در این مسأله، پیشرو، خوشفکر و تلاشگر هستند_ تحسین می کنم. درود.
شرکت نکردن مطهری در تشییعجنازه شریعتی
یک نقل تاریخی: «در پایان خرداد سال ۱۳۵۶ مرحوم مطهری در لندن در خانهی دکتر سروش بود و شریعتی درگذشت اما در مراسم تشییع جنازه دکتر شریعتی شرکت نکرد. در حالی که مرحوم دکتر مفتح تا دمشق هم رفت و زیر تابوت دکتر را گرفت. می توان بر مطهری خرده گرفت که چرا مفتح رفت و شما نرفتی؟ هیچ کس اما خرده نگرفت. چون نوع روابط روحانیون با دکتر شریعتی متفاوت بود. مثلا آیتالله خامنهای [به دکتر شریعتی] بسیار علاقهمند بودند و در مشهد به منزل پدر او رفتند و تسلیت گفتند و برخی اما همچنان منتقد بودند.» منبع
عشق اربعینی مردم دارابکلا
دامنه: به این پست تا پایان اربعین، تصاویر تازه ی دریافتی اضافه می شود. سلام بر محمد و آل محمد. سلام بر امام علی، امام حسین، زینب کبرا، قمر بنی هاشم، امام کاظم، امام جواد، امام حسن عسکری و امامان مظلوم بقیع و بانوی بزرگ عصمت فاطمه زهرا و مادر عزیزش خدیجه ی کبرا و همه ی شهدای اسلام و کربلا و یاران باوفا و صالح حضرت رسول الله و همه ی پیامبران و صالحین؛ سلام الله علیهم اجمعین.
دارابکلاییها
در اربعین کربلا و مشهدالرّضا
مشهد
کربلا
تفسیر آیهی ۲۹ صاد
کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ
این کتابی است پُر برکت که بر تو
نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبُّر کنند
و صاحبان مغز (و اندیشه) متذکر شوند.
سورهی ص
تفسیر علامه طباطبایی
یـعـنـى ایـن قرآن کتابى است که از جمله اوصافش این و این است، و اگر در این آیه او را بـه (انـزال) تـوصـیـف کـرد، کـه بـه نـازل شـدن بـه یـکدفعه اشعار دارد، نه به (تـنـزیل) که به نازل شدن تدریجى دلالت دارد، براى این است که تدبر و تذکر مناسبت دارد که قرآن کریم به طور مجموع اعتبار شود، نه تکه تکه و جدا جدا. و مـقـابـله بـیـن جـمـله (لیدبروا) با جمله (و لیتذکر اولوا الالباب) این معنا را مى فهماند که مراد از ضمیر جمع، عموم مردم است.
و مـعـنـاى آیـه ایـن اسـت کـه: ایـن قـرآن کـتـابـى اسـت کـه مـا آن را بـه سـوى تـو نـازل کـردیم، کتابى است که خیرات و برکات بسیار براى عوام و خواص مردم دارد، تا مـردم در آن تدبر نموده به همین وسیله هدایت شوند، و یا آنکه حجت بر آنان تمام شود، و نـیز براى اینکه صاحبان خرد از راه استحضار حجت هاى آن و تلقى بیاناتش متذکر گشته و به سوى حق هدایت شوند. المیزان
عبادت از نظر امام حسن عسکری
به مناسبت شهادت امام حسن عسکری (ع) «لَیستِ العِبادَةُ کثرَةَ الصّیامِ وَ الصّلوةِ وَ إِنّما العبادَةُ کَثْرَةُ التَّفکُّرِ فی أَمرِ اللّهِ.»: عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است. (تحف العقول، ص۴۴۸). «لا یَشغَلکَ رِزقٌ مضمونٌ عَن عَمَل مَفروض»: رزق و روزیِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد. منبع