مدرسه فکرت ۲۸
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و هشتم
ستون روزانه
پیشوایان طاغوت
به نام خدا. سلام. آیهی ۲۸ سورهی ابراهیم، از آیات بسیارمهم است دربارهی کسانیست که دست به تبدیل نعمت میزنند و قوم و ملت خود را به هلاکت سوق میدهند. این آیه حالِ پیشوایان طاغوت را بیان میکند.
در دانشنامه اسلامی به نقل از «شیخ طوسى» آمده که ایشان معتقدند على _علیهالسلام_ فرمودند این آیه دربارهی بنىمغیرة و بنىامیه از کفار قریش نازل شده است. اما بنىمغیرة از قریش، که خداوند آنان را در جنگ بدر نابود ساخت و اما بنىامیه از قریش، تا روز معیّن مهلت داده شده بودند. (منبع) متن آیه این است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.» آیا کسانی را که [شکر] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی تبدیل کردند و قوم خود را به سرای نابودی و هلاکت درآوردند، ندیدی؟
یک نکتهی واژگانی هم بگویم: واژهی «بَوَار» در آخر آیه را خیلی دقت کردم که به معنی هلاکت است. اصل آن، از نظر لغتشناسان، «بور» به معنى کساد یا کساد بیشتر است. من فکر میکنم این لغت _در معنای کساد آن_ همان لفظ «بُور» است که دارابکلاییها هم برای خیطشدن کسی بهکار میبرند. مثلاً میگوییم فلانی را «بور» کن، بره. یا فلانی مرا «بور» کرد. البته این نکته را از سر کنجکاوی گفتم. بههرحال، واژگان میان ملتها، اشتراک لفظی و حتی معنایی دارد. اما بگویم: اللهُ عِلمٌ. خدا میداند.
ستون روزانه
شگرد باعورا
به نام خدا. سلام. بلعم باعورا چند پرستشگاه و چند رِباط (= عبادتگاه، خانقاه، کاروانسرا) هم در «راه خدا»! ساخته بود، اما... بگذرم.
توضیح: او، روحانی بزرگ بنیاسرائیل و از اَحبار و همعصر حضرت موسی _علیهالسلام_ بود که نقل است «اسم اعظم» میدانست و مقام معنوی داشت؛ اما شگرد شیطان بر شگردهای باعورا چیره شد و او را به گمراهی و زوال و فنا کشاند.
نکته: در دوستی با خدا به قول پیر هرات «جای شرکت نیست». در یک دل، جای هم خدا و هم شیطان بهطور همزمان نیست. یا این، یا آن. یا رستگاری یا رُسوایی. بلعم باعورا هر دو را میخواست، و بر افتاد.
۱۲ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخ:
سلام همسنگر خوب آقا حسنعلی لاری
ازت ممنونم یاد کردی از دو شخصیت پاک و روشنفکر متعهد زهرا رهنورد و میرحسین موسوی.
میرحسین حتی یک ریال از بیتالمال به جیب نزد و همین پاکی او را بس است. مردی از میدان سیاست که آلوده به بیاخلاقی و پشتکردن به آرمان اصیل انقلاب نبود. ملت خیلی منتظر ماند دادگاه بحران ۸۸ را ببیند تا از زبان خود میرحسین ناگفتهها را ببیند و بشنود. اما هنوز چنین جرأتی برای برپایی دادگاه علنی و آزاد پیدا نشد. بگذرم.
سلام جناب حجت الاسلام شیخ مالک
کاری بهجا کردی در ارسال این پست. من هم دیروز این سخنان دکتر سروش _از اندیشمندان ایران و از منتقدان وضع موجود نظام ایران_ را در وبلاگم «دامنه» پست کرده بودم. بلی؛ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ از بزرگمردان تاریخ اسلام، ایران و جهان است.
یکی از شجاعانهترین عبارات ایشان، جملاتی از بند آخر وصیتنامه است که به مردم چنین نوشتند:
«به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند.» کمتر رهبرانی هستند که به ملت بگویند «قصور»، «تقصیرها» و «کوتاهیها» داشتند. این صراحت، صداقت امام خمینی را میرساند که در وصتنامه که متنی باورمندانهی شرعی نزد مؤمنان و یک روال اعتقادیست، سخن از اشتباه و تقصیرها و قصور به میان آوردند. بیشتر بخوانید ↓
پاسخ:
سلام جناب جوادینسب
نه، خلاف آن فراز وصیتنامه _که شما مستند کردهای_ نیست. چون آنجا، امام از حقوق الهی سخن میگوید، اما در تقصیرها و قصورها سخن از حقالناس. و امام خمینی به عنوان یک انسان عارف، فیلسوف، فقیه و حاکم در این فراز بهدرستی از ملت، طلب شرعی و دعای خیر و نیز پذیرش و گذشت از تقصیرها نمودند.
نکتهی بگویم عمومی: به نظرم هر کس میخواهد به آنچه در سال ۶۷ در ایران گذشت، ورود کند، نمیتواند آنچه رزمندگان در آنجا سلحشورانه و غیورانه کردند، و آنچه را «آنان»، از مرز تا «چهار زبَر» مرتکب جنایات فجیع شدند، نادیده بگیرد.
قضایای سال ۶۷، چندان ساده نیست که آسان با جملات احساسی بر آن، حکم راند. آن سال، هم قطعنامه رخ داد، هم تصرفات مجدد در جبهه، هم خیانت به وطن، هم تحولات غامض، هم قضایای منتهی به عزل و هم شورش مخفی...من فعلاً مناسب نمیبینم ورود کنم.
هرچه عقلیست، شرعیست. و هرچه واقعاً کشف شود شرعیست، عقلی. من و شما جناب جوادی چون در دین، کارشناس و درسآموختهی حوزه نیستیم، کمتر میدانیم. و عقل حکم میکند جایی که نمیدانیم از داناتر پیجو باشیم. ممنونم. بلی، جملهی شرطیهی شما جناب دکتر، درست است. نمیتوان بهآسانی هر کس و حتی هر مجتهد کاشف شرع باشد. من هم اگر دقت نمودهباشی در آن متن اینگونه گفتم: «و هرچه واقعاً کشف شود شرعیست، عقلی.» است. قید «واقعاً» را بهعمد آورده بودم تا همین مفهوم را رسانده باشم. ممنونم.
توضیحی بر یک اِسناد در پست جناب جوادینسب
اساساً ندانستن علوم تجربی، بر عالم دینی، عیب و نقصی نیست. اگرچه دانستن آن، مفید است. اما از علوم ابزاری و مقدماتی برای فهم دینی طلاب، محسوب نمیشود که عیب باشد. تلاش علامه طباطبایی برای حلقهی فکری با هانری کُربَن، از ذهن جستوجوگر ایشان حکایت داشت که آن حلقه را بعد از انقلاب عدهای افراطی منحل و تعطیل کردند. بگذرم.
سلام جناب قربانی
کاری به میانبحثتان ندارم، که از بحثهای رایج و خوب مدرسهی فکرت است. فقط خواستم بگویم جملهی سوم شما در بارهی تفسیر قرآن از عبارت «الان دیگر کسی...» یک استنتاج ناقص است، چون با قید مطلق، سخن راندی و حکم کلی دادی. میتوانستی دستکم گزارهات را با واژگان علمی استخدام کنی، نه با کلیگویی و بسیار احساساتی. پوزش.
سلام جناب حجتالاسلام احمدی
متن شما را بادقت خواندم. نکته داشت. من گرفتم که چه خواستی بگویی. سپاس. اجازه بفرمایید من نیز چند نکته بیفزایم:
۱. هنوزم اخباریگری در میان حوزویان کورسو کورسو میزند. و همین موجب شده، دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد از سوی پارهای از آنان نادیده انگاشته شود.
۲. از نظر من، در ایران یک نوع «لوتریسم» ناقص و رویهی «پروتست» (= اعتراض) در عدهای رخ نموده که خود را هم پیشدان میدانند و هم بیشدان، و نیز «خودکشیش». و همین موجب شده، پُل رابطهی منطقی، دینی و شرعی میان مجتهدین و شهروندان ترَگ بخورد و عرضه و تقاضا به شکاف بینجامد. نکته هم بگویم: مرکز اصلی اندیشههای مارتین لوتر این بود که هر دانش و کلامی که به دل انسان القاء گردد، همان، امر یا بازداری (= منع) الهیست.
ستون روزانه
چند راهیها
به نام خدا. سلام. در کتاب «بایدها و نبایدها» شهید بهشتی بر این نظر بود، در تزاحمها و تصمیم بر سر چندراهیها، «رهبری» اهمیت و نقش دارد. از نظر ایشان (در صفحهی ۱۲۹ کتاب) رهبری نیز در چنین وضعی، باید دارای شرائط ویژه باشد، مانند:
دیدِ بالا، دیدِ محیط، آگاه به زیر و زبَر، مسلط به مُوازنه، مصلحتشناس، مُنکَردان، حسابگر، آیندهنگر
پاسخ:
سلام آقا جعفر آهنگر
معتقدم هیچگاه نباید برای هیچ دانشمند و اندیشمندی سدّ ایجاد کرد تا افکار و نظریههایش را بیان نکند. جامعهی مترقی آن جامعهایست که در آن آزادی نشر و بیان حکمفرما و جاری باشد. بهقول شهید مطهری «اسلام با آزادی به پیش آمده است، نه با استبداد». بنابراین، در دریغ داشتن جامعه از افکار عالمان و اندیشمندان، بالاترین خسران و زیان را خود شهروندان و دِهوَندان میکنند. هر کس _با هر مرام و فکری_ بخواهد هم اندیشمند و هم اندیشه را در دیوارهی تنگ استبداد و در کنترل و شاغول نگه دارد، خسارت بزرگی به تمدن و تفکر زده است.
هر دانشمند و عالم از نئومارکسیستهای جهان گرفته تا ژزویتهای مسیحی، از آقای مصباح یزدی گرفته تا سید حسین نصر، از سروش گرفته تا رضا داوری و مهدی گلشنی و از دورهگرفتن محافل مشهد گرفته تا آن محفل ویژهٔ میرباقریها در قم، اگر ساکت و صامت بمانند، درستی و نادرستی افکار و نظریههایشان هرگز برملا و آشکار نمیگردد. پس، دانشمند یعنی کسی که حرف برای گفتن دارد، حتی اگر با افکار ما سنخیت ندارد. باید گذاشت، حرفها در گرد روزگار گردش کند تا عیارسنجی شوند و اِبرام و ردّ و نقد.
یک خاطره هم بگویم:
سال ۱۳۷۱ در سالن اجتماعات دانشکده داروسازی دانشگاه تهران پای سخنرانی دکتر سروش بودم. آن سالها، عصر یکّهتازی! مرحوم رفسنجانی بود و گشادهدستی! علی فلاحیان. سروش از عالم و جاهل سخن گفت. در اوج سخن، به سخن مهم امام علی _علیهالسلام_ در خطبهی دوم نهج البلاغه _ که در آن، زمانهی جاهلیت را توصیف کردند_ استناد نمود. سالن چون بمب صدا کرد و غوغا شد... با لحن مخصوصش اینگونه خواند و از قوس راهرو رفت: «بارضٍ عالِمها مُلجَم و جاهِلها مُکرَّم» آری جناب جعفر، فقط در جامعهی جاهلیست که به فرمودهی امام علی، بر دهان دانشمندان لِجام میزنند و نادانان را گرامی میدارند و در صدر مینشانند.
نظر حمید عباسیان:
درود ابراهیم. بسیار عالی ، عالی ، عالی تئوری پردازی کردی چنین تئوریهایی که موجب رشد و توسعه آزادی در جوامع انسانی میشود ، انصافا ستودنی است ، افتخار میکنم به این تفکرت ، اما چهل سال تجربه نوین در عصرمان نصفی از عمر یک انسان است واین تئوری عملی نشد و چهل سال دیگر هم نخواهد شد و شاید هم ۰۰۰۰ چون۰۰۰۰
زنگ شعر:
دو بیت غزل حافظ که محمد اصفهانی بسیار ملحون خوانده
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
...
بنمای رخ که خلقی والِه شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
خانهی دانشمندان جهان
به نام خدا. سلام. من بر این نظرم که جمهوری اسلامی ایران به دلیل اینکه نام اسلام را نمایندگی میکند، باید خانهی دانشمندان جهان باشد. زیرا اسلام به مقام اندیشمندان حرمت و ارزش قائل است. یعنی فضای باز سیاسی ایران بهگونهای باید باشد تا هر دانشمندی در هر نقطه از جهان، اگر از دولت و جامعهاش در رنج، عذاب، تحت فشار و زندان است، با خیال راحت به ایران پناه آورَد و در اینجا اندیشهپردازی کند. ایران، با میراث تمدن دیرین و با دارایی اسلام مبین، شایستهی وجود این «خانه» است.
غصه میخورم وقتی میبینم عدهای پهنهی ایران _مرز پر گهر_ را برای دانشمندان ناامن میکنند و حتی به بستهنگهداشتن زبان آنان دلخوشاند. این کژاندیشی بدترین نوع دوری از اسلام اصیل است و زیانبارترین فکر فسیلشده، متحجّر و خودکامه بر گُردهی ایران.
۱۳ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
ترور با تبَر
ژوزف استالین _حاکم دیکتاتور شوروی_ وقتی دید نمیتواند بر فکر لئون تروتسکی _مغز متفکر کمونیسم و نفر دوم پس از لنین_ چیره شود، به سمت هدم و دفن فرد رفت. او را از شوروی بیرون راند و به مکزیک تبعید کرد.و دستور داد در مکزیک او را با تبر بکشند. و کشتند.
چرا؟ چونکه استبداد هرگز نمیتواند بر فکر فکور شکیبایی کند، و فرد فکور هم اغلب نمیتواند با مستبد سازگاری کند. به همین علت، راه رشد و پیشرفت جوامع، آزادی است نه دیکتاتوری و بستهانگاری.
ستون روزانه
بپا و ببار
به نام خدا. سلام. چهارتکّه نکتهی درونساز از ابوحنیفهی اسکافی به نقل از تاریخ ابوالفضل بیهقی در صفحهی 2811 :
بسان کوه، بپای.
بسان لاله، بخند.
بسان چرخ، بچرخ.
بسان ابر، ببار.
۱۴ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
از انتصاب آیتالله شیخ صادق لاریجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، و نیز از لحن نامهی اخیر ررهبری خطاب به وی، میتوان دریافت، وی از گزینههای اصلی روز جایگزینیست. رهبری از او به چنین تعبیری یاد کرد که از نظر من نشان اعتماد بالا و نوعی توجهدادن به دیگران دربارهی آیندهی وی است:
بگذرم. وارد ریز ماجراها نشوم. (منبع)
خبر و نکته
امروز خواندم که سرلشکر محمد باقری، رئیس ستادکل مسلح گفت: « ما با سوالاتی در مورد هرم آینده قدرت در جهان و منطقه روبرو هستیم و مهمتر این است که ما چه نقشی داریم و با چه رویکردهایی باید با مخاطرات و فرصتها روبرو شویم... تحقیق در دافوس باید برای کاربرد و ارائه راهکار باشد...» (منبع)
نکتهی تحلیلیام: هرم قدرت در جهان و منطقه، از نکات استراتژیک است. و این هرم، در حال دگرگونیست. ایران نمیخواهد در قاعده (= پایین) هرم باشد. تلاش ایران در مقام یک قدرت بازیگر، همیشه مورد رشک و مخالفت جریان امپریالیسم و نظام سود و سلطه بوده و هست. آنان ایران را در اندازهی قدرتی تماشاگر میخواهند، نه یک کشور بازیگر. توضیح: دافوس علامت اختصاری «دانشکده فرماندهی و ستاد» است که درسهای تخصصی در آن داده میشود.
زنگ شعر:
نَعت، یک شیوهی شاعرانه در وصف و مدح است. مثل شعر سعدی در ستایش و مدح حضرت محمد (ص) :
ماه فرو مانَد از جمال محمد
سَرو نباشد به اعتدال محمد
پاسخ:
سلام جناب حجتالاسلام احمدی
بلی؛ هر دو نامزد درونحزبی دموکرات را تعقیب میکنم. وجهاشتراک هردو این است، منتقد سیستم رها و بیدر و پیکر سرمایهداریاند. و نیز مشیء سوسیالیستی دارند. و همچنین هر دو خواهان مدارا با ایراناند. اما حرف آخر را میزان «اعانه» میزند. چون نامزدهای داخلی حزب، باید با شور و هیجان، موج کمک پولی پدید آورند. اخیراً الیزابت وارن، در بیان آموزهها و مطالبات پیشتاز شد و برنی سندرز در جمعآوری اعانه. حزب جمهوریخواه که این دوره، رقابت حزبی ندارد، چون ترامپ _اگر تا آنوقت در دادگاه محکوم نشود و باقی قضایای جاری_ در دورهی بعدی کاندیداست.
پاسخ:
جناب جوادی نسب سلام
من کتاب قطور «حقوق بگیران انگلیس» نوشتهی _بهتر است بگویم_ جمعآوری اسماعیل رائین را خواندم. چه خلط و مخلوطیست، مانند مخلوط ادویهجات که من بگذرم.
نظر شیخ محمدرضا احمدی:
سلام بر آقای طالبی. از انتشار متن کامل مذاکرات دوستان، یادِ یک موضوع افتادم. مستحضر هستید که آقای سیدحمید روحانی در کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، وقتی به موضوع دکتر شریعتی می پردازد، جوری بحث می کند که خواننده در انتها پی به ساواکی بودن شریعتی می برد. این امر موجب اعتراضات فراوانی گردید. خودم چندین بار با ایشان صحبت کردم، از اعتراضات می گفت.
در مقابل، مرکز اسناد انقلاب اسلامی کار بسیار خوبی انجام داد و تمام اسناد مربوط به شریعتی را در سه جلد منتشر کرد. رئیس مرکز اسناد معتقد بود که انتشار بریده بریده اسناد و پیوند زدن بعضی به بعض دیگر و نتیجه خاص گرفتن، کار جالبی نیست، ما تمام اسناد را منتشر می کنیم تا خوانندگان خود قضاوت کنند. بنده به سهم خودم از مدیریت خوب شما در این گروه تشکر می کنم. شما سعی می کنید مصداق این دعای جوشن کبیر باشید که فرمود: یا من سَبَقَت رحمَتُه غضَبَه.
شرح عکس بالا:
او سردار اسماعیل قاآنیست؛ نفر دوم نیروی قدس سپاه. او دربارهی ورود بشار اسد به تهران گفت: «آقای بشار اسد را نیروی قدس سپاه به تهران آورد و آنهایی که باید بدانند، میدانستند و آنهایی که نباید، نمیدانستند؛ بالاخره یک کار حساسی بود.» (منبع)
نکتهی تحلیلی سیاسی: به لحاظ علم سیاست و روابط بینالملل، و نیز از نظر مفهوم قدرت، در هیچ کشوری وزارت خارجه کانون سیاستگذاری نیست، بلکه مرکز دیپلماسی و مجری بخش خارجی حکومت است. وزیر از آن نظر نامش «وزیر» است چون وِزر و بار سنگین اجرای سیاست خارجی بر دوش اوست، نه اینکه تصمیمساز و تئوریپرداز اوست. اساساً دیپلماسی یک اقدام خرد جمعیست. در ایران نیز، واقعیت همینی است که گفتهام. آنچه دیگران تلاش میکنند و انتقادی بیان میدارند از نظر من، نادیدهانگاری ساختار قدرت و کانون اصلی سیاست خارجیست که از ناحیهی رأس هرم قدرت بر این امر جاریست.
قدرت و نفوذ
این دو مفهوم از مفاهیم اساسی علم سیاست است. قدرت، هستهی سیاست است. یعنی توانایی کنترل دیگران. اما پایهی اصلی قدرت، نفوذ است. حتی بهگفتهی «هارولد لاسوِل» قدرت صورت خاصی از نفوذ است. نفوذ از قدرت بالاتر است. مثلاً فرزند بر رفتار والدین خود نفوذ دارد، حال آنکه ممکن است والدین با آنکه قدرت دارند، توانایی نفوذ بر فرزند نداشته باشند. قدرت به سه طریق بر پایهی نفوذ، اعمال میشود: یا با زور. یا با سلطه. یا با زیرکی. که زیرکی مهمترین نوع اعمال قدرت است.
نتیجه: همیشه در ساختار حکومت، این افراد بانفوذ هستند که کشور را به اینسو و آنسو میبرند، نه اشخاص صاحب قدرت رسمی. این معادله در «دولت رانتیر» در شدیدترین وضع آن قرار دارد. وارد مصادیق، مثالها و افراد نمیشوم. فقط بگویم، نفوذ، از قدرت پیشی دارد و افراد بانفوذ، حتی ساختار را به سمت منافع خود، یا نادیده میگیرند و یا در آن تصرف عدوانی میکنند.
پاسخ:
سلام جناب دکتر عارفزاده
احسنت. سالهاست من همینگونه میاندیشم. از پیش خود نمیگویم، از اندیشههای مرحوم علامه طباطبایی توحید را آموختم. من برداشتی که در ذهنم هنوز باقیست این است که علامه طباطبایی، «وَثنیّت» را بسیار خوب تبیین کردند. وثَن، مقابل توحید است. اما به این معنی نیست که اهل وثن (= ستایشگران بتها) برای آن بتها، الوهیت (= خدابودن) قائلاند. نه، بتپرستان هم در ذات خدا شرک قائل نبودند. چون توحید (= یکتایی خدا) امری فطریست. ممنونم این بحث مفید را به صحن مدرسه آوردی. البته من با این آقای الهی قمشهای زاویهی فکری شدیدی دارم که جایش اینجا نیست بگویم. بیفزایم اسلام بر «نور» بنا شد. در قرآن نور و مشکات مطرح شد با مضامین بسیار بلند. زرتشت هم از نور میگفت. آتش، نماد همان نور است میان ایرانیان. حکیم سهروردی (= شیخ اشراق) هم حکمت ایرانیان را نور میداند.
فقط بگویم نور یعنی «روشنشدن»، نه یعنی همین نور. مثلا شما وقتی از موضوعی سر در میآوری، میگویی من روشن شدم. یعنی همان سنتزی که در جواب من یاد کردی. آن سنتز، همان نور است، تابش عقل.
ستون روزانه
مأموران امنیتی سوریه
به نام خدا. سلام. سال ۸۹ با یک تیم پژوهشی بر روی مسائل سوریه کار میکردیم. یک عضو برجستهی تیم پژوهشی ما _که کارشناس خاورمیانه بود، و در سوریه و منطقه رفت و آمد زیادی داشت_ به ما گفت در سوریه مأموران امنیتی، تعدادشان از نفرات ارتش بیشتر است و بسیاری از آنها در سیستم، دارای نفوذند و به مال و منال رسیدهاند.
با آیه:
آیهی «وسیله» یعنی آیه ۳۵ مائده
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ...
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید؛ و به او [توسل و] تقرب جویید.
نکته ها: به قول یوسفخان مستشارالدوله، مشکل ایران «یک کلمه» است، قانون. و او چه با هدف نام کتابش را گذاشته بود: «یک کلمه».
نکته ها: لسانالغیب، اولین لقب حافظ، ۵۰ سال پس از درگذشتش. اما این لقب مردمی به این روحانی روشنگر و متحفّظ، همان معادل حافظ است، چون از مَغیبات و معنویات و عرفانیات میگفت در برابر شهود و بازار مکارهی ریا و جمود. حافظ، حافظ قرآن و فنون و نُت موسیقی بود.
سلام جناب حجتالاسلام احمدی
از احساسات زیبای شما ممنونم. در آهنگ، یک جا در اوجش، آمده «بَسوته دِل...» که همان سوختهدلان عرفانیست. شعر در دیار شمال، همیشه با شالیزار، بوتهزار، جنگل و جلگه در یک ریل قرار داشته و از همین رو شعر مازنی غنی و سرشار از تشبیه، استعاره و حتی تلمیح است. سپاس آقا. هر وقت مسیرت شد، حتما وارد شوید و با چشمان دیده، ببینید.
زنگ شعر:
مولوی معتقد است همه «اندیشه»ایم، مابقی «استخوان و ریشه» ایم:
ای برادر تو همان اندیشهای
ما بقی تو استخوان و ریشهای
یک نکتهی فلسفهی زبان: ویتگنشتاین معتقد است زبان، تمام جهانوارگی انسان است.
یک نکتهی کلامی _علم کلام_ بگویم. علامه طباطبایی فرق میان پیامبر و امام را در این میداند که پیامبر «راهنُما» است. ولی امام، «راهبَر» است. منظورش این است، امام رهبریست که خود پیش میافتد و پیروان و معتقدان را به مقصد میرساند.
ستون روزانه
فقه مُقارن
به نام خدا. سلام. فقه مُقارن (= پیوسته و نزدیک هم) یعنی بررسی پابهپای نظرات فقیهان سُنی و شیعه. این از ابتکارات آیتاللهالعظمی بروجردی بود.
از نظر من بهکارگیری روش مُقارن و تطبیقی، دستکم سه اثر مهم در حوزه و جامعه بر جای میگذارد:
۱. ایجاد موازنه میان آراء مجتهدان
۲. آزادی فکری در بستر فهم، دلیل، حجت و ترجیح
۳. گردآوری دیدگاههای فقهای درگذشته و گردآمدن فقیهان حیّ و حاضر در مدار کثرت و گونهگونی.
شرح عکس بالا:
فردا ۱۸ اسفند که فرا رسد، ۱۴ سال از هجران غمانگیز یوسف میگذرد. به یاد او این عکس روز اعزام به جبههیمان در اسفند ماه ۱۳۶۴ از سپاه سورک به سوی عملیات والفجر ۸ را گذاشتم. چه شور و شگفتی آن روز میان دارابکلاییها و ما اعزامیها برپا شده بود. بگذرم.
توضیح عکس بالا:
ما رفقا و یوسف، که سرحلقهی دوستان بود، و بدجوری در بیوقتی هجران آفرید و غم به درونمان صادر نمود.
نوروز 1383، دوازدهراه جنگل دارابکلا.
روانشاد یوسف رزاقی، ۱۸ اسفند ۱۳۸۳ بر اثر تصادف در جاده فیروزکوه، به آسمان پر کشید و دلمان را مالامال غم و اندوه و فسوس نمود. در روز تشییع و دفن او، غوغا بود که حسرت آن بر دلم ماند، تا از تهران برسم، به خاک خُفت. آن روز عظیم و غمگین دارابکلا، جناب حاج محسن سجادی _رئیس شورای وقت دارابکلا_ در همان مزار، ۴۰ روز عزای عمومی اعلان کرد که در روزنامهی محلی ساری چاپ شده بود.
روح آن رفیق اعلا، و به تعبیرم «گره بند تسبیح حلقهیمان» همآره جاودان باد.
فاتحه و صلوات.
دعای ماه رجب
من گمان میکنم _جدای از رفتار فردی هر کس نسبت به آداب دینی که امری خصوصی و مخفیست_ متن و ترجمهی این دعای مشهور ماه رجب را، یکبار هم شده، با دقت، حوصله، آرامی و تمرکز ذهن و دل، مطالعه کنیم، خیلی پیام، دانش و ارزش به دستگاه فکریمان افزوده میشود. دعاییست از امام صادق _علیهالسلام_ در ماه رجب. میدانم با آن آشنا و مأنوساید، فقط خواستم با دید مطالعه هم به آن چشم بیندازیم.
متن دعا و ترجمه را در زیر هدیه میکنم تا ثواب خواندن و یا دستکم مطالعهی شما، روح مرحومان مادر و پدرم را نیز دربر بگیرد. التماس دعا.
بسم الله الرحمن الرحیم
یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ
ای که برای هر خیری به او امید دارم
وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ
و از خشمش در هر شرّی ایمنی جویم
یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ
ای که می دهد بسیار، در برابر (طاعت) اندک
یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ
ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد
یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ
ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد
وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ
و نه تو را بشناسد
تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً
از روی نعمتبخشی و مهرورزی
اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ
عطا کن به من به خاطر درخواستی که از تو کردم
جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَهِ
همهی خوبی دنیا و همهی خوبی و خیر آخرت را
وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی
و بگردان از من به خاطر همان درخواستی که از تو کردم
اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَهِ
همه شرّ دنیا و شرّ آخرت را
فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ
زیرا آنچه تو دهی چیزی کم ندارد (یا کم نیاید)
وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ
و بیفزا بر من از فضلت ای بزرگوار
یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ
ای صاحب جلالت و بزرگواری
یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ
ای صاحب نعمت و جُود
یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ
ای صاحب بخشش و عطا، حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ،
من بهزودی برداشت و فهم فکریام از این دعای زیبا را خواهم نگاشت.
برداشت و فهم من از دعای ماه رجب
۱. کردار امام صادق _علیهالسلام_ به ما میآموزد که باید با خدا، زمزمه داشت و عاشقانه و نیازمندانه دردِ دل کرد.
۲. به ما خط میدهد در هر کاری، امید را باید به خدا پیوند زد.
۳. میآموزد خشیت از خدا برای ایمنی ماست نه ترس و رابطهی ارباب رعیتی و خشونتبار.
۴. پند میدهد خدا، پروردگاریست که به اندک کارمان، هدایای بیشمار میبخشد.
۵. این درس را میدهد که خدا از سر مهر و رحمت و نعمتدهی، به همگان میدهد، چه خواهندگان و چه آنانی که به خدا روی نمیآورند و او را نمیخواهند بشناسند و خواستهای به خدا ابراز نمیدارند.
۶. درخواستها از خدا هیچ اشکالی ندارد اگر برای دنیا و آخرت هر دو باشد. چون آبادانی، شادمانی و تفرُّج در دنیا، خود، کاری خداپسندانه است.
۷. برترین درس این دعا این است که به باورمندان و تمامی انسانها میپروراند که آنچه را خدا به آدمی بدهد، هیچ کم و کاست و نقصی ندارد. ارزش هدایای خداداد، قیمت بیاندازه دارد.
۸. ثابت میکند جلال (=بزرگوار) از ویژگیهای خدای متعال است و هیچکس را به جای خدا، بیجهت جلال و قدَرقدرت نسازیم.
۹. و نیز این پند و اندرز در دعا نهفته است که خدای ما آن خدای ذهنی پارهای افراد نیست که فقط به پارهای افراد خاص چشم بدوزد و فقط آنان را به بهشت (= وعدهگاه آرامش) راه دهد و بس. نه، هرگز. خدای ما خدای همهی جُنبدگان است، از بینوایان تا مستضعفان، از مار تا بوتیمار، از زردشت تا کنفوسیوس، از مُلحد و مُنکر تا مؤمن و معتقد.
نتیجه: آری، خدا را به مِلک طِلق خود در نیاوریم و بر او خدایی نورزیم و آن آفریدگار بخشنده را با فهم نارسای خود _نَعوذُباللّه_ یک هیولای خشن نسازیم. بلکه میان خود و خدا، عشق برقرار کنیم، نه بهقول هگل، اربابی خشن و بندهای ستمدیده. بندگی خدا، عبودیت عشق است و عبادت معبود. جز این نقص است و منقوص (= کاستهشده).
پایان. التماس دعا. 17 اسفند 1397.
نظر سید علی اصغر شفیعی:
سلام . تو ابراهیم برا اضدادی. عرفان . شعر . موسیقی . فیلم . ادعیه و مبانی دین . اهل جهان بینی استراتژی. تاکتیک هایت فریبنده نیست . بومی نگر. تحلیل گر حرفه ای . سیاست خیلی بلدی . فنون علمی و عاشق.