منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۲۴۶۶ مطلب توسط «دامنه | دارابی» ثبت شده است

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا.  فتوّت‌نامه‌ی عطار چه می‌خواهد بگوید؟ عطار نیشابوری در فتوّت‌نامه، ۷۲ شرطِ فتوت را به شعر درآورده؛ شعری حقیقتاً روان، شیوا، پربار، جذاب و سرشار از حکمت. من جهتِ رعایت کوتاه‌نویسی و درنظرگرفتنِ مَجال، فقط سه بیت را از فرازهای زیبای آن برگزیدم. و آن این است که انسان را به احوال خود در مفاهیم عصیان، پرستش و عشق آگاه می‌کند:

 

به عصیان در مَیفکن خویشتن را

مَجو آخر بلای جان و تن را

و...

پرستش کن خدای جاودان را

مطیع امر کن تن را و جان را

و...

ترا با عشق باید صبر همراه

که تا گردی از این احوال آگاه

فتوّت‌نامه‌ی عطار

 

سه نکته: در اولی ما را به ترک عصیان فرامی‌خواند، زیرا عصیانگری بلای هم تن و هم جان آدمی‌ست؛ روح و جسم را همزمان مبتلا و سرانجام تباه می‌سازد. در دومی پرستشِ باری‌تعالی را موجب آرامش تن و‌ جان می‌داند که در اطاعت از امر خدا تجلّی می‌کند. و در سومی هم، عشق را مرکزِ دل‌آگاهی و عامل اصلی آگاه‌شدن به احوالِ خویشتن، برمی‌شمُرَد؛ که لازمه‌ی عشق‌ورزی، بردباری و صبوری‌ست؛ به زبان ساده و عامیانه‌ی جاری، زود کُفری‌نشدن (=ناسپاسی‌نکردن) که اغلب در محاوره‌های زبانی بر کلام می‌نشیند که مثلاً: «مرا کُفری نکن!» آری؛ عشق توأم با صبر، مانع کُفری‌شدن است. این‌ها برداشت من است، اگر نادرست است، خودِ خوانندگان پیشِ خود، برداشتم را لابد تصحیح می‌فرمایند.

 

اشاره: لغت فتوّت هم که معلوم است، یعنی سخا، کَرم، رادمرد بودن، رادزن بودن. زنِ راد. مردِ راد. و به قول دهخدا: جوانی، بخشندگی، دهِش.

 

افزوده: همگان به یاد داریم این صدای تصدیق و ستودنِ حضرت جبرئیل در غزوه‌ی اُحد را، که در اوج رادمردی علی (ع) در همهمه‌ی حمله‌ی اَغیار به رسول خدا صلوات الله، بر قلب پاک محمد مصطفی (ص) در وصف و عظمت امام علی پژواک انداخت: «لا فَتی اِلاّ عَلی و لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار». جوانمردی همانندِ علی و شمشیری چونان ذوالفقار وجود ندارد». بلی این «فتیٰ» از همین لغت فتوت است که عطار ما را به همراه مُروت، (شرط نخستِ فتوت) به آن دعوت فرستاده است.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

 

علائم هشدار روی داشبورد خودرو: (منبع)

 

   

 

علامت چک. علامت فشار تایرها. علامت ضد لغزندگی

 

به قلم دامنه:به نام خدا. چندی‌پیش ذهنم نوج زد کمی درباره‌ی خودرو بنویسم زیرا خانه‌ی دوم آدم محسوب می‌شود که اسمش را گذاشتم خانه‌ی سیّار. خانه‌ای جابه‌جاشونده و جابه‌جاکننده؛ و چه هم جاذب و جالب. اینک، مجال یافتم به‌فشردگی نکاتی از علائم هشدار بر روی داشبورد خودرو را با بیان ساده بنویسم؛ گرچه همگان از آن باخبرید، اما جهت یادآوری بد نیست که تکرار، اغلب مفید و مثمر است. کم‌کم، کمتر کسی راضی می‌شود با خودروهای سیستم قدیم به سر کند و به داشتن آن بسنده. فکر نو، ابزار نو هم می‌خواهد و نیز بالعکس، ابزار نو، فکر نو هم می‌طلبد. اگر به مرور به خودروهای مدرن‌تر مجهّز شده‌اید یا خواهی‌شد، زیرا ماشین‌های تولیدی گذشته هزینه‌بر است خصوصاً در سوخت و استهلاک. پس با نوکردن خودرو چشم از علائم هشدار بر روی داشبورد برندارید و روشن‌شدن آن را نادیده نینگارید. حتی اگر روشن‌شدنِ عادی‌ترین و رایج‌ترین علامت هشدار باشد، یعنی بسته‌نشدن درب‌ها؛ که هم از روی داشبورد قابل رؤیت است و هم از روشن‌ماندن چراغ سقف.

 

وقتی علائم به شما چشمک می‌زند یعنی یک جای کار می‌لنگد و پردازشگر خودرو برای کمک به سراغ آمده است. پس نسبت به آن بی‌اعتنا نباید بود. در آغازین مرحله وقتی خودرو برای استارت آماده می‌شود، تمام حواس را باید به علائم هشدار داد، زیرا در یک خودروی سالم و بی‌عیب موقع استارت‌زدن یک لحظه همه‌ی علائم هشدار روی داشبورد باید روشن و سپس همگی می‌بایست خاموش شوند. این یعنی پردازشگر خودرو گواهی داد تمام سامانه‌ی شما در سلامت و ایمن است. در مرحله‌ی بعدی، ازین مسئله رها نباید شد که مسائل فنی خودروهای مدرن آنچنان پیچیده است که اگر آشنا با فنون خودرو هم هستیم، باز نیز باید کار را به مغز مرکزی سیستم خودرو سپرد؛ زیرا فقط «دستگاه دیاگ» پردازشگرِ سلامت و یا عیب ماشین است. اگر عیب را با علائم برجسته کرد، پشتِ گوش‌انداختن بدترین کاری‌ست که ممکن است راننده، سرنشین و خودِ خودرو را در سراشیبی خطر اندازد. پس، به علائم هشدار باید به‌هوش بود؛ خصوصاً علامت چک. علامت فشار تایرها. علامت ضد لغزندگی، علامت فشار روغن، علامت سیستم خنک‌کننده، علامت ترمز دستی و نیز در اتوبان‌ها علامت پرخوران یا تربو روی داشبورد خودرو.

 

راستی میان سرعت و دورِ موتور رابطه‌ی مستقیم برقرار است، پس همیشه در هر دنده‌ای مراقب باید بود که عقربه‌ی میزان دور موتور از حد مجاز نگذرد. ساده بگویم گازِ زیادی نباید داد. تجربه‌ام می‌گوید دورِ موتور در هر دنده‌ای نباید روی عدد ۴ برسد، حتی نزدیک شود. بین ۳ تا نزدیک ۴، آرام‌ترین و آرامشبخش‌ترین وضعیت برای راندن و راننده است. در غیر این صورت، راندمان (=بازدِه) اُفت می‌کند.

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

پست ۷۸۸۹ : به قلم دامنه: به نام خدا. تشکیل مجتمع صالح. با سلام و تبریک نوروز، عید نوزایی و نورانی. اولین مطالعه‌ام در آغاز روز سال ۱۴۰۰، تفسیر مرحوم علامه طباطبایی بر آیه‌ی ٣٠ سوره‌ی نحل بود. ایشان معتقدند این آیه مؤمنین را به تشکیل «مجتمع صالحی» فرا خوانده است که می‌بایست در آن «عدل و احسان و زندگى طیب» حاکم باشد؛ «زندگى‌ بر اساس رشد و سعادت». به‌طوری‌که به تعبیر علامه در المیزان، پارسایی و پرهیزگاری «صفتِ استمرارى» آنان باشد. و نتیجه می‌گیرد که «زندگى آخرت براى چنین مردمى از دنیایشان بهتر است». از منظر علامه در مجتمع صالح، مسئولین و دست‌اندرکاران آن باید از میان مردم پارسا، آن عده‌اى باشند که «در تقوا و ایمان، کامل و برجسته» شده باشند، همچنان‌که مسئولین طائفه‌ی شرّ و شروران (=مجتمع ناصالح) نیز «شرار و کُملینِ کفر» می‌باشند.

۱ / ۱ / ۱۴۰۰

متن آیه‌:

وَ قیلَ لِلَّذینَ اتَّقوا ماذا أَنْزلَ رَبُّکُم قَالوا خَیرًا لِلَّذینَ أَحْسَنوا فی هَٰذِهِ الدنیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرةِ خَیرٌ وَ لَنِعمَ دَارُ المُتَّقین.

ترجمه‌ی مرحوم آیتی:

از پرهیزگاران پرسند: پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ گویند: بهترین را. به آنان که در این دنیا نیکى کنند، نیکى پاداش دهند و سراى آخرت نیکوتر از آن است و جایگاه پرهیزگاران چه جایگاه خوبى است.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: پیام تسلیت درگذشت. به نام خدا. سلام و تسلّا. از دست دادنِ پدر، مصیبت دردناک و اندوه‌باری‌ست. در منزلت و مقام پدر همین بس که حضرت ابراهیم (ع) در نبودِ پدرش، «آزر» عموی خود را پدر صدا می‌زد: «یا اَبَتِ» ای پدر. (سوره‌ی مریم، آیه‌ی ۴۲) چرا؟ چون می‌خواست تا جای خالی و فقدان پدر را پُر نماید. و در عظمت شأن و شخصیت والدین چه پیامی بالاتر از وحی قرآن کریم که آن دو را بعد از توحید کنار خود قرار داده است که حُب و حُرمت به آنان تا چه میزان ارزنده و ستوده است.

 

 

مرحوم حاج غلام آهنگر

( ۳۰ اسفند ۱۳۹۹)

آقاجعفر سر قبر پدر

 

 

آری؛ اینک پدر محبوب شما در آخرین روز قرن ۱۴ از میان‌تان پر کشیده و به سرای جاوید و زندگی مهمتر اُخروی نائل گردیده و شما بازمانده‌های این فراق را غمی جانکاه فراگرفته و دلتان را مالامال اندوه و فسوس ساخته؛ خصوصاً وقتی دانسته شود میان شما و ایشان یک عشق دائمی و یک دلباختگیِ ستودنی برقرار بوده. منِ مصیبت‌دیده -که هم پدر و هم مادرم را از دست داده- به‌ژرفی می‌فهمد چه روزهای دردمندی بر شما روی خواهد کرد؛ دوری با همه‌ی آن خوبی، حسرت در اوج آن پیوست، فکر پَکر در نهایت وداع با آن پیکر. پدر فقط یک پیکر نیست، پدر تاروپود به‌هم‌پیوسته‌ و پیراسته‌ی تمام پیامِ «بودن و پاییدن و پایداربودن» است. درین ساعات غمگین‌تان، تسلیت عمیق مرا و غیبتِ موجّه مرا در تشییع و شرکت در مراسم ترحیمش پذیرا باشید. پویا بماند نامش، جویا بمانید در مرامش. رحمت واسعه‌ی الهی شامل حال آن پدر که فرزندانش، این‌چنین، دلباخته‌ی اویند. خدا باقی بدارد مادر مهربان‌تان را. زین پس هیچ -حتی به حد ذرّه‌- کم نگذارید عشق به مادر را که قلبش در غیاب همسرش همچنان برای شماها آرام و میزان بتپَد. روح پدرتان مرحوم حاج غلام آهنگر دارابی -که مأنوس قرائت قرآن و دوستدار اهل‌بیت علیهم السلام بود- با آنان محشور باد. پیامم به دوستانم: آقامحمدحسین، آقاجعفر، آقاعارف و همه‌ی بازماندگان محترم این خاندان.

۳۰ اسفند ۱۳۹۹

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. گرم دَکته اِچّی باهیته. دارابکلایی ها در اغلب جاها از این عبارت، استفاده می کنند؛ هم برای آرام کردن عصبانیت، هم برای اثبات خالی بندی طرف. و هم برای خود اعترافی بعد از وقوع. با چندمثال این قضیۀ همه جایی و همه گیر را روشن می کنم:

 

مثال آرام کردن عصبانیت: یکی خشم می کنه و با لبی کَف کرده می گیه: من پدرشه درمی آرم. می رم درب داغونش می کنم. ون وچاره ره وِن عزا نیشنِمبه. می گن مگه چی گفته؟ می گه: به ناموسم فحش داده و سرکوچه حِوار کشیده و بدبیراه بارم کرده. می گن: خا، وِه گرم دَکته اِچّی باهیته. تِه کنار بِرو با وِه.

 

مثال خالی‌بندی: یکی ذوق زده می ره پیش محفل زنانه هر روزه اش. می گه مِه آقا خانِه مِره بَورِه مکّه و هون راهی آنتالیا. فردا هم خانِه مِوِه النگو و خِفتی و گردنی بَخرینه. جمع می خندن و غش غش بهش می گن: تِه رِه خدا چندِه ساده هاکاردِه. تِه مَردی گرم دَکته اِچّی باهیته. باور نکن خاخِر. خوش خیال نَووش دِدا. مثال خود اعترافی: چنان مِرافعه کانّنه همۀ همسایه دَرسِره اِشنانّه. بعد زن و شی پَشیمون وُونّه و سِمار کینگ نیشِرنِه و هردِه پِشت دِنّه کَت جِه و گوونّه: گرم دَکته مییُو اِچّی باهیته مِی.

فرهنگ لغت دارابکلا

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. چِنِشت، آن هم چه چِنِشتی. همچنان پابرجا، در حفظ سنت‌های دیرپا و به‌جا. فقط کافی‌ست ۶۰ کیلومتر از بیرجند خراسان جنوبی به جنوب شرق بیرجند برانی، می‌رسی به چِنِشت؛ مابین بیرجند و سربیشه. (در نقشه مشخص است) مردمی با آداب و رسم‌های ویژه. مثلاً مانند پوشش زنان و دختران به «دامن پاچین‌‌دار، قبای بلند، روسری و سربند و شلیته‌های خراسانی». گونه‌گونی رنگ در لباس‌ چِنشتی‌ها موجب شده که روستا به «سرزمین رنگ‌ها» لقب گیرد.

 

چِنِشت هم به علت وجود ۴ رودخانه، چِنِشت (=چند شط) نامیده شده و هم به دلیل  هم وزن‌بودن با واژه‌ی «بهشت» چِنِشت را معادل بهشت می‌خوانند. چِنِشتِ بیرجند و سربیشه‌، ۲ غار دارد به نام‌های غار چنشت و غار چهل‌چاه، و یک امامزاده  (منبع) دارد به اسم سید حامد علوی -بنا بر نقلی از نوادگان امام باقر علیه‌السلام- که با بخشی از خاندان خود مشهور به «باقریه»، در حدود سال ۴۰۰ هجری قمری به چنشت آمده بودند.

 

 

چِنِشت

 

نقشه‌ی موقعیت جغرافیایی و راهی چنِشت

 

سه رسم چنشت را برمی‌شمُرم:  ۱. هیچ عکاس و فیلمبرداری هرگز اجازه ندارد از عروسی دختران این روستا تصویربرداری کند. این رسم خط قرمز شدید چنشتی‌هاست. ۲. هنگام عروسی که مراسم منحصر و ویژه است، یک پسر کنار داماد می‌ایستانند تا بر اساس باور دیرین‌شان، فرزند اول پسر باشد و در روز و روزگار عصای دست‌شان. ۳. داماد برای هزینه‌ی عروسی‌اش در هر صورتی باید تلاش و کار کند تا حاصل دسترنج خود را خرج عروسی کند و تن به قرض و کمک‌گرفتن از دیگران و اقوام ندهد. در واقع، پول مراسم عروسی الّا و لابُد باید محصولِ کار داماد باشد و از درآمدهای خود خانواده‌ی داماد. بس است و بگذرم و چه ایران زیبایی و چه ایرانیان دلربایی داریم.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: فرصت خدمت؟ یا فرجه‌ی غارت؟! به نام خدا. مگر جمهوری اسلامی ایران -بخوانید همان خون‌بهاء شهیدان- قرار نبود فرصتی برای خدمت به خلق باشد و زمینه‌ساز عبادتِ حضرت خالق و مقدمه‌چین ظهور حضرت صاحب (عج)؟ پس چرا برای «اکبر طبری»‌ها فُرجه‌ی شده برای غارت و ساعات خوشی شده برای حکومت و اِعمال قوت و ارتکاب خیانت؟! با مقایسه‌ی غارت اکبر طبری در حوزه‌ی حکمرانی و دستگیری‌های فراوان شهردارها و شوراها در شهرها در حوزه‌ی مدنی، اثبات شده که فساد چه در بخش‌های انتصابی حکومت و چه در بخش‌های انتخابی ملت، ریشه دوانده. این خوره‌ها آفتی هستند که اگر دفع نشوند تمام صید خود را می‌خورند و از درون می‌پوکانند. آیا می‌توان قصد برخورد با این آفات را قصدی واقعی و تام و بدون تبعیض دانست؟ اگر چنین قصدی باشد، انقلاب از آرمان خود دور نیفتاده است، و اِلّا فلا: پس نه. چرا ستون امروزم این شد؟ چون حکم طبری را دیدم:

 

 

اکبر طبری. شیخ صادق لاریجانی

 

او چون شبکه‌ی چندنفره‌ی ارتشاء «با وصف سردستگی و اخذ رشوه‌های متعدد» تأسیس کرد به گفته‌ی آقای اسماعیلی سخنگوی حجت‌الاسلام والمسلمین آقای سید ابراهیم رئیسی «به ۳۱ سال حبس تعزیری و ضبط اموال ناشی از ارتشا و انفصال دائم از خدمات دولتی و بیش از ۴۳۰ میلیارد ریال جزای نقدی محکوم شد.»  (منبع) حالا این اکبر طبری که «سردستگی‌»اش اثبات شده و به عنوان همه‌کاره‌ی حجت‌الاسلام شیخ صادق لاریجانی، دست به این‌همه خیانت و غارت زده، دیگه چه حکمی از دادگاه گرفته؟ اینها را: من خیلی‌خلاصه در زیر فشرده‌نویسی می‌کنم و می‌گذرم:

 

حکم جزای نقدی بابت پول‌شویی‌ها.

حکم ضبط سه دستگاه آپارتمان مسکونی در برج روما در کامرانیه‌ی تهران.

حکم ضبط یک واحد به مساحت ۶۳۳ متر.

حکم ضبط واحد دیگری به مساحت ۳۸۸ متر.

حکم ضبط واحد سوم به مساحت ۳۸۰ متر.

حکم ضبط یک واحد آپارتمان در خیابان پاسداران در یکی از برج‌های مجلل به مساحت ۶۳۳ متر.

حکم ضبط پنج قطعه زمین در شهرستان بابلسر که تبدیل به یک باغ ویلای بسیاربزرگ شده و ویلای مجللی در آن ساخته‌شده.

حکم ضبط یک قطعه زمین مشجّر به مساحت هزار و ۶۷۵ متر در نجارکلای لواسان.

حکم ضبط یک واحد آپارتمان اداری به مساحت ۱۰۸ متر در مجتمع اداری سانا.

حکم ضبط یک قطعه زمین به مساحت ۳۰۰ متر در بلوار کریم‌خان زند.

حکم ضبط طبقات پنج و شش ساختمان احداثی در بلوار کریم‌خان زند به‌عنوان بخشی از اموال و وجوه ناشی از ارتشا.

حکم محکومیت قریب به هزار‌میلیارد ریال جزای نقدی در حق دولت.

حکم محکومیت به حدود ۱۷۹ میلیارد ریال ضبط وجوه نقدی بابت ارتشا اخذ کرده و املاکی که اشاره شد.

حکم انفصال ابد از خدمات دولتی «!»

 

اینک سه نکته از میان هزاران نکته:

 

۱. آقای حجت‌الاسلام شیخ صادق لاریجانی که در طول صدارتش به همه داغ و درفش نشان می‌داد، و دائم با عصبانیت با مردم حرف می‌زد! چرا چشمش به اول‌نفر پهلُوی‌اش نمی‌چرخید؟! و چرا خود او تحت محاکمه‌ و استنطاق نرفت؟ مگر خون او سرخ‌تر است؟! اگر این تبعیض نیست، پس اسمش چیست؟

 

۲. چرا نوشتم «حکم ضبط»؟ نه «ضبط»؟ چون‌که بر من معلوم نگشت، آیا ضبط شد واقعاً؟ یا نه، فعلا فعلانا فقط حکم در ورقه مانده است و پای دادگاه و دادسرا؟!

 

۳. راستی این اکبر طبری دستِ راست حجت‌الاسلام شیخ صادق لاریجانی چه خدمت خدومی به انقلاب و قوه‌ی وقت قضاییه می‌کرد و ملت خبر نداشت! باز صد رحمت به آن احسان طبری که در تئوری‌های توده‌ای مارکسیستی و وابستگی به شوروی نَرد زد و باخت، ولی این اکبر طبری، نه تخته‌نرد، که هم نبرد می‌زد و هم نَوِرد. نورد را مازندرانی‌ها خوب بلدند که چه لغت زمُخت و اوپورنیست است! خصوصاً وقت پلوخوری‌های چرب و گرم و نرم! بگذرم. ولی بازگردم به اول متنم: جمهوری اسلامی فرصت خدمت بود؟ یا فرجه‌ی غارت؟! نکند مفهوم «فرصت» در نگاه این‌تیپ معمول‌ها و عمله‌ها همان اوپورنیست است؟! و «فرصت‌طلب». شاید.

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. امروز ( ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ ) در یک منبع، (اینجا) آماری خواندم از سازمان ملل که در پایان سال گذشته، «بیش از ۸۸ میلیون نفر» از مردم جهان در «گرسنگی حاد» به سر بردند.

 

 

چند نکته:

 

۱. نمی‌دانم آیا جان سالم هم به در بردند؟!

 

۲. یاد سخن حکیمانه‌ی استاد محمدرضا حکیمی افتادم، آنجا که از «دره‌های فقر» در برابر «قله‌های ثروت» سخن می‌گوید.

 

۳. کی گفته مدرنیته حاکمه؟!!! جهان غرب، ازین عبارات و اصطلاحات، فقط دَم می‌زند، تا بیشتر غارت کند. جهانِ آنان، دیرزمانی‌ست، دیرزمان، که از غیرت و حَمیت تهی شده است. گویی حتی اساس و اصول مدرنیته‌ی خود را هم، از بُن وارونه و ویران نموده‌اند. بگذرم.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۲۶۶۷ تا ۲۷۷۷ )
 

ویژون‌ویژون لَ له ویژون: یک ساز دهنی کوچکی داریم بنام زنبورک. این آهنگ را دوره نسل پیشین از رادیو پخش میکردند و مورد اقبال عمومی قرار گرفته بود و بچه ها و جوانها تکرار میکردند. این ساز کوچک اغلب در جیب داشتند و می‌زدند. حتی بدون این ساز هم گاه با صوت دهن می‌زدند به حالت گینگ‌گینگ. احتمال این است این ساز چون به شکل زنبور شباهت دارد و یا به صدای زنبور شبیه است، به این اسم، مسمّا شد.

 

 

ساز « Zanbuorak » زنبورک

 

 

...

 

 

ساز زنبورک. عکس از دامنه از روی مستند «پارسین» آقای مهدی منیری

یک زن ترکمن استان گلستان در حین نواختن زنبورک

 

 

اوصول‌لولو: تمسخرکردن کسی. معمولاً انگشت وسطی را به شکل تیلا می‌کردند و بی‌آن‌که طرف بفهمد از پشت، روی کله‌اش می‌بردند و می‌گفتد اصول‌لولو!

 

بینج ور ورمزم اوه خانه: در کنار شالی،علف هرز هم آب میخورد. در کنار فرد اصلی، یکی دیگه هم سود میبرد. در کنار عنصر اصلی، بطور ناخواسته ، یکی دیگه هم بهرمند میشه.

 

مِره پیچه! :برایم سخته! آن کار برایم راحت نیست! راحت نیستم!

 

شوجن: جن شب. زشت. ترسناک. مخوف. بدترکیب.

 

نون‌رِزه: خرده ریزه‌ی نان. خرده‌های باقیمانده‌ی نان. گاه -حتی اغلب- نونزه هم می‌گن. خصوصاً چون جنبه‌ی برکت و حرمت دارد، مواظبت می‌شود بر زمین یا کف اتاق نریزد، که زیر پا رود. ازین‌رو دقت می‌کنند و می‌گویند: نون‌رزه ره جمع هاکان کیجا!

 

سنگه‌فرش: این عبارت بومی نیست؛ فارسی‌ست اما به عنوان یک نوع فرهنگ تمدنی و سازّه‌ی پیشرو لازم شد در کتاب لغات بیاوریم. چون این سازه در محل، رونق منحصری داشت، حتی با سبک‌ها نماهای جالب و مشارکت و تعاون مردم. مثلاً تنگه‌کوچه‌یی سنگ‌فرش کنار منزل مرحوم شیخ روح‌الله حبیبی تنها کوچه‌ی سنگفرش باقیمانده است که حدود ۴۶ یا ۴۷ سال پیش در محل مفروش شد.

 

 

تنگه‌ی حموم سنگه‌فرش

کنار منزل مرحوم شیخ روح‌الله حبیبی

عکاس: دکتر عارف‌زاده

 

 

حموم‌تنگه‌ی هفت‌روز داراب‌کلا

 

سرکتار بئیتن: کتار یعنی چونه. سرکتار بئیتن یعنی موقع احتضار، کتار آن فرد را می‌گیرند که دهن قفل نکند، یا بدقیافه جان ندهد، یا جان‌دادن تأخیر افتد.

 

اِنکرا : یک بازی جمع خودمانی معمولاً درون‌خانوادگی است، که با انکرا انکرا، انک مرد کتونه، کتون حاجیونه... شروع می‌کردند. شبیه اتل متل توتوله بود. هدف و نقطه‌ی عزیمت بازی به نظر می‌رسد برای تعیین نفر شروع کننده‌ی ابتدای بازی‌ها بود. انگرا انگرا، انگ مرد جوونه، جوون بی‌آشیونه، ... در آخر یه پا جمع می‌شد و به همین ترتیب تا فقط یه پا بمونه.

 

برفه : ابرو. مثال: کمون برفه مه دله تیر هاکاردی بانو بانو جان ای. پرفه هم گاهی می‌گن. یا حتی برخی ورفه.

 

پِل: گرمای بی‌اندازه‌ی هوا که انسان را در حد استیصال و تعریق شدید می‌کشانَد. وقتی هوا در چنین حالت ساکن و گرم ولو میا (=ابرناک) باشد، می‌گویند هوا پل دنه. گویا در چنین حالتی جریان هوا ساکن است. احتمال دارد پله که بر پوست بدن می‌زند، با پل هم‌ریشه باشد. واقعاً از پل کلافه می‌شوند. بدترین هوا، همین وضع پل است در نوع شدید مستأصل (=جان به تنه) پارسی‌اش می‌شود کلافه. قدیمی‌ها به این وضع از هوا در اینطی موقع می‌گفتند: هوا مول هاکارده. حتی آغوردار بِن سایه هم اکر هنیشی، هوا که پل داره، مستأصل می‌شوی. گرمای تابشی و سوزشی طاقت فرسا ناشی از هوای دم‌کرده، ساکن و بدون هیچ نسیمی، خواه ابری باشد یا آفتابی. مردم معتقد بودند در نین حالتی به‌زودی و طی روزهای بعد از این حالت، لابد بارش باران خواهد بود. توجیه علمی آن: در هنگام دم‌کردن هوا و گرما (پِل‌دادن) با هم یعنی تبخیر بالای آب خزر و این یعنی ابرهای آبدار در حال شکل‌گرفتن و این طبق روال طبیعی یعنی احتمال بارش به‌زودی. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

مسیر راه‌آهن تهران به مازندران در سه فصل

 

 

مزار شهید مدرس در کاشمر خراسان رضوی

 

 

عکس تست روان‌شناسی: لانه‌. پرنده‌ها. چهره

بسته به این دارد چه کسی کدام را زودتر ببیند که شخصیت عاطفی

آن فرد مشخص می‌شود. مثلاً (طبق منبع فوف) اگر کسی ابتدا چهره را

درین عکس ببیند یعنی: «از اعماق وجود خود می‌داند که فردی با ارزشه»

البته اگر علم روانشناسی این تست را تأیید کرده باشد. من بی‌خبرم

 

 

نگاه جغد‌. هندوستان

 

 

قم شادترین استان کشور

 

 

نقشه‌ی صحن‌های حرم امام رضا (ع)

 

 

شغال: به زبان محلی ما: شال

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

گزیده‌ی افکار مرحوم دکتر علی شریعتی

 

گردآوری: جناب آقای ابوالقاسم کریمی ورامین

۱ انسان معتقد و مسئول، برای دشنام‌هایش نیز ارج و حرمت قائل است و من هرگز آن را در نثار به کسانی که اساسا وجود ندارند, تباه نمی‌کنم. ۲ آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی به حساب می آیند. ۳ فقرهمان گرد وخاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتاب فروشی می نشیند، فقر شب را بی غذا سرکردن نیست، فقر روز را بی اندیشه سپری کردن است... ۴ ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم ۵ "سخت است حرفت را نفهمند" سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند ۶ بدتر از توجیه‌های غلط توجیه‌های درست است ، یعنی تکیه کردن بر یک حقیقت تنها برای پایمال کردن حقیقتی دیگر ...!! ۷ گوسفندی ذبح کن! و لقمه‌ای به گرسنه ای ببخش! وه! که این حج, کلافه‌ام می‌کند! چهار سال است که هنوز از حج باز نگشته‌ام! ۸ راه تقرب خدا در اسلام تعقل است نه تعبد ۹ به شماره‌ی هر دلی, دوست داشتنی هست و دل‌ها هر چه شگفت‌ترند، عشق نیز در آن‌ها شگفت‌انگیزتر است. ۱۰ در روزگار جهل, شعور خود جرم است!

 

۱۱ حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند. ۱۲ اگر باطل را نمی‌توان ساقط کرد می‌توان رسوا ساخت، اگر حق را نمی‌توان استقرار بخشید می‌توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت. ۱۳ منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد، در پرنده شدن خویش بکوش. ۱۴ آزادی از درون مغز تو آغاز می‌شود چه بسیار انسان‌ها که دست و پایشان بسته نیست، اما زندانی افکار خویش‌اند. ۱۵ اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست، او جانشین همه نداشتن‌های من است. ۱۶ باید انسان بودن، پاک بودن، مسئول بودن و در اندیشه سرنوشت دیگران بودن، وظیفه باشد. بالاتر از آن صفت آدمی باشد، باز هم بالاتر، وجود آدمی باشد. ۱۷ عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال ۱۸ سرمایه های‌ هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد. ۱۹ هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش. ۲۰ خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

  

 

عکس‌ها : اینجا

 

  

 

عکاس: جناب یک دوست

 

  

 

۱۹ اسفند ۱۳۹۹. از سیدعلی چشمه تا انارقلت داراب‌کلا