به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. مسائل روز: بررسی بیانیهی بد آقای سیدمحمد خاتمی. حجت الاسلام آقای سیدمحمد خاتمی که همان آغاز قضیهی مشکوک "ژینا امینی" طی بیانیهی تحریکآمیز و خطاآلود خود، زودهنگام گفته بود تا "مغز استخوان"ش سوخته! حالا پس از مدتی سکوت و پرهیز خائفانه از محکومکردن رفتار خشن و ویرانگر عدهای اندکشمار از نوکران و مواجببگیرانِ براندازان، اینک که یکی از هولناکترین رفتار جریان بههمپیوستهی آشوب و آشوبگران در حرم مقدس و قابل حرمت ایرانیان، حضرت شاهچراغ شیراز ( ع ) رخ نموده که تروریستی اسحلهبهدست تغذیهشده از جریانی منفور و بدنام خون پاک بیگناهان که زائران و نمازگزاران و خردسالان بودند به بدترین عمل شناعتبار و الگوگرفته از رفتارهای تبهکاران آمریکایی، بر زمین حرم ریخته و دل هر انسان اهل مروت را فسُرده، جناب آقای خاتمی چهرهی مطرح جناح چپ، دست به نوشتن شده و بیانیهی بد و بینابین صادر کرده که گرچه در آن خواستار سرکوب خشونتگران و مقابلهی با آنان شده، اما طوری سخن خود را در لفّافه پیچیده که هر کس آن را با فراست بخواند میفهمد میخواهد از تحلیل درستِ توطئهها شانه خالی کند.
وقتی مانند آفتاب روشن است که این حرکات کور و وحشیانه در کف خیابانهای چند شهر مخصوص و نشانشده، عملیات مستقیم سازمان سیا علیهی انقلاب اسلامی است، چرا باید چندپهلو نوشت و خود را وجیه جا زد تا مثلا" چند طرفدار ازو نرَمند!؟ این در حافظهی تاریخ خواهد ماند که در برابر ننگ براندازان، حاضر شد سکوت کند و یا اگر بیانیهای نوشت طوری چینش کرد که به خیال خود نه سیخ بسوزد نه کباب!
نوشته است: "تقاضای زندگی خوب، امن و عادلانه از سوی مردم، تقاضای طبیعی است."
خوب الان توی این جنایات و اغتشاشات چه جای این جمله است که آقای خاتمی نگاشته است؟! آیا این عبارت نمیخواهد خط دهد که آنچه در کف خیابانها، آن هم نه در روز روشن و ساعات خوب روز، که در تاریکی شب و به بدترین حالت، شکل میگیرد، تقاضایی برای "زندگی خوب، امن و عادلانه" است؛ ولی هر عاقلی با ذرّهای فهم میفهمد رفتارهای دونِ شأن آدمی و خشونتبارترین کارها از طرف اغتشاشگران علیهی مراکز عمومی و خصوصی مردم و شعارهای زشت و حتی خلاف دین و اهانت به قرآن و نوامیس مردم، جایی برای این "تقاضای طبیعی" باقی نگذاشته است که ایشان واژهی تقاضای طبیعی را علَم میکند.
طرح عکس مادر شهید و فرزند شهیدش در حرم شاهچراغ ع شیراز
آقای سیدمحمد خاتمی در ادامه نوشته است: "و اگر ببینند شرایط این زندگی فراهم نیست، حق دارند انتقاد و حتی اعتراض کنند. ولی در همه حال انتقاد و اعتراض باید متوجه نفی خشونت هم باشد و نباید خود به خشونت آلوده شود. مخصوصاً در شرایطی که بدخواهان ایران و ایرانی در بیرون مرزهای کشور با حربههای غیرانسانی مانند تحریم و یا تشویق خشونت برای بهرهگیری از خون پاک جوانان کشور امیدهای واهی در سر دارند».
بله "حق دارند انتقاد و حتی اعتراض کنند" اما آیا این شیوهای که این عده در شب برگزیدند تا اهداف عملیات سازمان سیا را تسهیل و هموارسازی کنند، به معنای انتقاد و اعتراض است؟ یا اِعمال موبهموی دستورالعمل آن سوی آب برای ریشهکنی انقلاب اسلامی؟! چرا "هر سخن جایی دارد و هر نکته مکانی" درین بیانیه اصلا" رعایت نشده است؟! روشن است، چون نخواسته موضعی بگیرد که از سوی آن جریان، تحت فشار قرار گیرد؛ اما مکتب امام خمینی -که جناح چپ سنتی نمایندهی آن بوده است- به ما آموخته در برابر براندازی، باید موضع قاطع و شجاعانه داشته باشیم، نه مذبذب و بینابیی. خوف در این بیانیه موج میزند؛ خوف از اینکه نکوهیده شود، از سوی کیا؟ همان کسانی که حتی دین را به لقلقهی زبان خود تقلیل دادهاند و جامهی غربگرایی کورکورانه را پوشیدهاند.
و آنگاه جناب آقای خاتمی با کش و قوس فراوان در متن بیانیهی خود سرانجام اذعان کرد و تأکید که باید "با خشونتگران مقابله کرد" ولی باز هم درین جمله با اما و اگر رفتار کرد. ببینید جملهاش را: «تأکید میکنم که خشونت را با خشونت نمیتوان پاسخ داد، هرچند باید با خشونتگران مقابله کرد."
اگر خشونت آشوبگران را "با خشونت نمیتوان پاسخ داد" پس بفرمایید چگونه میتوان این بساط ناآمنی و آتشافروزی و رفتارهای خشن و خونبار آنان را در معابر عام و مکانهای مردمی که محل کسب و کار و آمدوشد روزمرهی مردم است، جمع کرد؟! آیا مماشات و کوتاهآمدن و نظارهکردن در برابر اینهمه قساوت و آتشافروزی، راه حل و راهکار محسوب میشود؟ مردم در چند راهپیمای گسترده و میلیونی خواستار جمعکردن این بساط ناامنی شدند. مگر در فلسفهی سیاسی -که از قضا آقای خاتمی در دانشگاه تربیت مدرس تدریس میکرد و کتابش هم کرد- قوهی قهریهی قانونی برای دفاع از کیان کشور و امنیت عمومی مردم جایی ندارد؟! آیا قرآن مقابله با این نوع قضایا را حکم نداده است؟ معلوم است آقای خاتمی با خیال این بیانیه را نوشته و بیشتر احتیاط به خرج داد تا اعلان موضع روشن و قاطع. اما تاریخ به راستنگفتنها و واقعگویینکردنها، روزی گواهی خواهد داد. دور ندارم بابت همهی واژههای مثبت در بیانیه متشکرم، ولی از چندپهلویهای درهمتنیدهی آن بیزار. هنوز امید دارم به دامن حقیقت و واقعیت بازگردند. درینباره رجوع به بیانیه تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران لازم مینماید.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/2172
سلام جناب آقای طالبی، روز به خیر
حاکمیت جمهوری اسلامی اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارد، که برخلاف رجزخوانی برخی از خیره سران، عاقلان درون حاکمیت می دانند که الزاماً راهی جز این ندارند، برای فتح باب گفتگو هم سیاستمداری موجه تر از خاتمی ندارد.
خاتمی تنها سیاستمدار جمهوری اسلامی بوده که در این سال ها جریده رفته است تا کشور در گذرگاه عافیت قرار گیرد و این جریده رَوی نه از عافیت طلبی برای خود که برای مردم و کشور بوده است.
این نیکمرد و سیاستمدار اخلاقی (مانعة الجمع در عرصه سیاست ورزی) چه در زمان ریاست جمهوری و چه پس از آن در جریان جنبش سبز، به رغم تهدید بدخواهان و ترغیب دوستان هیچ گاه از دایره دلبستگی به مردم و جمهوری اسلامی خارج نشد.
او نمونه کاملی از سیاستمداران مصلح در ایران است که می تواند مانند ماندلا و گاندی الگویی در جهان اسلام باشد.
پیشتر هم گفته ام که بخش اصلی مخالفت ها با این مرد، ناشی از حسادت به جایگاه او و ارادت قلبی مردم به اوست که پس از این همه سال کم نشده که هیچ، افزایش هم یافته است.
کامنت، بیش از این نمی شود، هر چند ناگفته بیش از این است!