تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
جنایتهای استالین ۲
متن نقلی: قسمت دوم پس از این اتفاقات و در حالیکه آرلوف در اسپانیا حضور داشت از بیم جان خویش دیگر به شوروی برنگشت. ولی نمیتوانست به صورت آشکار ارتباط خود را با رژیم استالین قطع کند زیرا مادر آرلوف و مادر همسر او همچنان در مسکو بودند. در ماه آگوست ۱۹۳۷ اسلوتسکی رئیس اداره امور خارجی سازمان امنیت برای آرلوف تلگرافی ارسال میکند که مامورین مخفی هیتلر و ژنرال فرانکو تصمیم گرفتهاند آرلوف را بدزدند و اطلاعات سری شوروی را به دست بیاورند. در نتیجه سازمان امنیت گروهی را به اسپانیا خواهد فرستاد که مراقب آرلوف باشند. ولی آرلوف دریافت که این گروه به قصد ترور آرلوف خواهند آمد. به همین خاطر آرلوف اعلام کرد که نیازی به این گروه نیست و خود امنیت خود را تامین خواهد کرد.
در ادامه آرلوف به همراه همسر و فرزندش به فرانسه رفت و بر خلاف دستور سازمان امنیت مبنی بر بازگشت او به شوروی با کشتی و به همراه خانوادهاش به کانادا رفت. وقتی آرلوف به کانادا رسید نامه مفصلی به استالین نوشت و اعلام کرد که در مورد او چگونه فکر میکند و استالین را تهدید کرد که هر گاه خیال بدی نسبت به مادر و مادرزنش در سر داشته باشد، همه مطالبی را که میداند به اطلاع همگان میرساند. برای اینکه استالین بفهمد این یک تهدید بیپایه و اساس نیست فهرستی از جنایتهای او را در نامه ذکر کرد. یک ماه بعد از کانادا به آمریکا رفت و در واشنگتن تقاضای پناهندگی سیاسی کرد. ۱۴ سال در برابر مامورین مخفی استالین که قصد ترور او را داشتند پیروز بود. در سال ۱۹۵۳ تصمیم گرفت کتاب تاریخ سری جنایتهای استالین را منتشر کند. زیرا حدس میزد که تا این زمان مادر و مادر همسرش دیگر زنده نیستند. قبل از انتشار این کتاب استالین درگذشت و وقتی کتاب منتشر شد که استالین در قید حیات نبود.
آرلوف کتاب تاریخ سری جنایتهای استالین را با یکی از بزرگترین فریبکاریها و نیرنگهای استالین یعنی قتل کیروف آغاز کرد و به صورت کاملاً مفصل و با جزئیات کامل به بیان این اتفاق پرداخت. قتل کیروف سرآغازی شد بر تمام جنایات استالین. علاوه بر اینکه یک عضو ساده حزب کمونیست را برای قتل کیروف فریب دادند و مقدمات قتل او را فراهم کردند، تمام افراد مورد نظر استالین به بهانه همدستی در قتل کیروف و تروتسکیست بودن اعدام شدند. در کتاب تاریخ سری جنایتهای استالین تمام مطالب (به جز دو یا سه مورد) به صورت رسمی و متکی بر شهادت شاهدان عینی و غیر قابل انکار هستند. و خیلی از محققان اثر آرلوف را از نظر صحت روایات قابل قبول میدانند.
اما نکتهای که ویراستار کتاب اعلام میکند این است که آرلوف نه تنها یکی از روسای برجسته سازمان امنیت شوروی بود بلکه یک شخصیت حزبی هم بود. و با تلاش فراوان استالین را در نقطه مقابل لنین قرار داده است. یعنی لنین را در مقام خیر و استالین را در مقام شر به نمایش در آورده است. در نتیجه همه دوستان و اطرافیان لنین مثل تروتسکی، زینویف، کامنف، بوخارین و ریکوف را به صورتی آرمانی مجسم کرده است. بسیاری از همین افراد پس از مرگ لنین از قدرتطلبی تروتسکی به هراس افتادند و با استالین همدست شدند و علیه تروتسکی به فعالیت پرداختند. آنها تروتسکی را سرنگون و تبعید کردند. پس از این ماجرا استالین با بوخارین متحد شد تا کار زینویف و کامنف را بسازد. پس از اعدام این دو نفر نوبت خود بوخارین بود که توسط استالین نابود شود.
آرلوف در ایالات متحده آمریکا پانزده سال با مبلغ ۲۳ هزار دلاری که با خود داشت زندگی بسیار محقرانهای را دست و پا کرد. بعد از اینکه به کلیولند مهاجرت کرد پنج سال مداوم در کتابخانه عمومی شهر نگارش کتاب تاریخ سری جنایتهای استالین را پی گرفت. در سال ۱۹۵۱ دستنویس کتاب آماده شد. یک سال و نیم طول کشید که کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شود. پس از انتشار کتاب تازه مقامات آمریکایی فهمیدند ژنرال آرلوف پانزده سال به صورت پنهانی در کشورشان زندگی میکرده است. حتی سالها پس از چاپ کتاب هم تلاشهایی برای ترور او انجام شد. آرلوف در هفتم آپریل ۱۹۷۳ یک سال و نیم بعد از مرگ همسرش درگذشت. الکساندر آرلوف کسی نبود جز لو فلدبین. (منبع)
جنایتهای استالین ۱
متن نقلی: کتاب تاریخ سرّی جنایتهای استالین را الکساندر آرلوف نوشته است. الکساندر آرلوف نام مستعار یکی از مسئولین رده بالای سازمان اطلاعات شوروی بود که بر اساس تمام تجاربی که در اثر کار در سیستم استالینی به دست آورده بود، این کتاب را به رشته تحریر در آورد. الکساندر آرلوف که در انتهای کتاب شاهد افشای نام اصلی او توسط ویراستار کتاب خواهیم بود در پیشگفتار کتاب اعلام میکند که به هیچ حزب و گروه سیاسی وابستگی ندارد و تنها تا سال ۱۹۳۸ عضو حزب کمونیست بوده است. علاوه بر فعالیتهای فراوان در داخل اتحاد شوروی در خارج از اتحاد شوروی هم فعالیتهای فراوانی داشته است. از جمله در جنگ داخلی کشور اسپانیا، مشاور دولت جمهوریخواه اسپانیا بوده است. ولی در دوازدهم جولای ۱۹۳۸ رابطه خود را با رژیم استالین قطع کرده است.
همانطور که میدانید استالین از سال ۱۹۳۷ شروع به نابود کردن تمام دستیاران مورد اعتماد خود کرد تا کسی از آنها نتواند شاهد جنایات او باشد. در بهار ۱۹۳۷ کلیه مسئولان برجسته سازمان امنیت و کلیه بازپرسانی که طبق دستور استالین از رهبران به زنجیر کشیده حزب بلشویک اعتراف دروغین گرفته بودند، بدون بازجویی و محاکمه اعدام شدند. در ادامه هزاران نفر از کارکنان سازمان امنیت که بنا بر شغل و موقعیت خود امکان دسترسی به اطلاعات سری جنایتهای استالین را داشتند تیرباران شدند. ادامه در قسمت بعدی (منبع)
نوهام علی طالبی دارابی

تز تازهی! عزیز جعفری
به قلم دامنه. به نام خدا. «بررسی مبانی فڪری افراد». این، تز تازهی عزیز جعفری -فرمانده قرارگاه فرهنگی و اجتماعی بقیةالله- است ڪه خواسته علاوه بر منابع چهارگانه و تحقیقات محلی، مبانی فڪری افرادی ڪه وارد نظام جمهوری اسلامی ایران میشوند، بررسی شود. فرض میگذارم نظام را با این تزِ فیلتری مستحڪمتر ڪردید، آن گاه ملت و نسل جدید را چه میڪنید؟ فڪر آنها نسبت به نظام، با اینگونه انسدادها و محدودڪردنها، آیا منتقدانهتر، دلسردانهتر و حتی به گمانم هجومانهتر نمیشود؟ اساساً چرا باید پیڪر نظام را تا این حدّ خرّاطی ڪرد، تراشید، نحیف ساخت و لاغر -به قول دارابڪلاییها مَغمَغو _ نمود؟
نڪتهی ڪلیدی: اگر برای خلاصی خود و جناح مورد حمایت خود اینگونه راهڪار میتراشید! پس سخن سدیدِ شهید مظلوم بهشتی را چه میڪنید ڪه خالصانه گفته بود: «جذب؛ در حدّ امڪان و دفع؛ به اندازهی ضرورت.» (منبع)
لغتِ مازندرانی «بِینگِنه»
به قلم دامنه. به نام خدا. لغت «بِینگِنه» آنچه من ازین واژۀ مازندرانی میفهمم این است:
۱. «بِینگِنه» یڪ واژه و ڪلمه نیست؛ یڪ جملهی فعلی است؛ یعنی جملهی فعلیهی نفرینیه، ڪه در دستور زبان، در ردیف فعل «امر» قرار میگیرد.
۲. معمولاً این واژهفعل، با نام «خدا» در اول آن میآید تا نفرین -چه جدّی و چه صوری- ادا شود. مثال زیر:
۳. مثلاً اگر ڪسی بهفرض در عصر سلطان مسعود غزنوی میبود، برای فروپاشی سلطنت و نامونشان آن میگفت: خدا تِه اسم رِه بینگنه. یعنی از تاج و تخت بیفتی. اشاره به افتادن، برافتادن. ورافتادن. واژگونشدن. اِسقاط. سرنگونی.
۴. بینگنه از «بَوی» ریشه میگیرد. مثال میزنم: زنان روستای دارابڪلا در نفرین ڪسی ڪه به امر و نهیشان گوش نمیڪند، میگویند: ای اسم گُم بَوی. یعنی اسم تو گُم بشود. بیفتی.
۵. در برخی گویشها بینگنه، دینگنه هم تلفظ میشود؛ یعنی زمینگیرشدن. روستای دارابڪلا در شهرستان میاندورودِ مازندران قرار دارد، مابین ساری و نڪا.
یکصد و سه خصلت مؤمن
توضیح دامنه: به نام خدا. از پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) روایت شده که آن حضرت فرمودند: «ایمان مؤمن کامل نمیشود تا اینکه دارای ۱۰۳ خصلت در فعل و عمل و نیّت و باطن و ظاهر گردد». آنگاه امیرالمؤمنین امام علی بن ابی طالب (ع) گفتند یا رسولالله آن ۱۰۳ خصلت کداماند؟ پیامبر خدا (ص) فرمودند: یا علی از جمله صفات مؤمن این است که:
اندیشهاش بسیارمتحرک و پویاست، علم و دانشش فراوان، بُردباریاش بزرگ. خوشبرخورد در کشمکش، بزرگوار در بازگشت و پذیرش، سعهی صدرش از همه بیشتر، و نفسش از همه خاکسارتر است. خنده اش تبسُّم، گردهمآییاش برای تعلّم و یادگیری، تذکردهنده به غافل و آموزندهی جاهل است.
به کسی که آزارش میکند آزاری نمیرساند، و در آنچه به دردش نمیخورد وارد نشود و هیچکس را به مصیبتی سرزنش و شماتت نمیکند و هیچکس را با غیبت یاد نمیکند، از کارهای حرام بیزار است، و در موارد شُبهه قدم بر نمیدارد. بخششش فراوان، آزارش بسیارکم، برای غریب و ناآشنا یاور، و برای یتیم، پدر است. شادابی و خرّمیاش در چهره، وحزن و اندوهش در دل، و به نیاز خود (به خدا ) خرسند است.
شیرینتر از عسل، و سخت تر از سنگ است، و هیچ رازی را فاش نسازد، و هیچ پردهای را ندرَد. حرکاتش لطیف، دیدارش شیرین، عبادتش بسیار، وقارش نیکو. برخوردش نرم، سکوتش طولانی است، اگر دربارهی او به نادانی رفتار شود حلیم و بردبار است. بر کسی که به او بدی کرده است شکیبا است، بزرگتر را گرامی داشته و به کوچکتر رحم میکند. بر امانتها امین، و از خیانتها به دور است، همدم او تقوا و همپیمان او شرم و حیاست.
پرهیزش بسیار، و لغزشش کم، حرکاتش مؤدّبانه، و گفتارش مایهی شگفتی است. از خطا و لغزش در میگذرد، و در پی عیوب دیگران نمیرود. با وقار، صبور، خشنود و راضی، سپاسگزار. کمحرف، راستگفتار، نیکوکار، مصون، و محفوظ. بردبار، رفیق و سازگار، پاکدامن، با شرافت است. لعنکننده و دروغگو نیست. غیبتکننده نیست. دُشنام نمیدهد. نه حسود است و نه بخیل، گشادهرو و شاداب است.
نه ظریف و حسّاس است، و نه کنجکاو و جاسوس، از کارها عالیترین را طلب میکند، و از اخلاق برجستهترین را. حفظ خدا شامل حال اوست، به توفیق الهی یاری شده است، و در عین نرمش قوی است. و تصمیمش همراه با یقین، با کسی که دشمن باشد ستم نمی کند، و دربارهی کسی که دوستش دارد به گناه نمیافتد. در سختیها بسیار شکیباست، نه ستم میکند و نه تجاوز، و هر چه دلش خواست انجام ندهد. جامهی زیریناش نیاز (به خدا)، و جامه زبَریناش صبر و مقاومت. «قَلِیلَ الْمَئُونَةِ، کَثِیرَ الْمَعُونَةِ»: هزینه و زحمتش اندک، کمک و یاریاش بسیار.
روزهداری او بسیار، قیام و عبادتش طولانی، خوابش کم، قلبش پرهیزگار و علم و دانشش پاکیزه است. هنگامی که قدرت یابد عفو نماید، و هنگامی که وعده دهد وفا نماید، با میل و رغبت روزه میگیرد، و با ترس و خوف نماز میخواند. چنان نیکو عمل میکند که گویا او را میبینند، دیدهاش (از ناروا) فروبسته، دستش باسخاوت است. درخواستکننده ای را رد نکند، ونسبت به دستاورد دیگران بخل نورزد، با برادران ارتباط و پیوستگی دارد، در نیکوکاریِ پیاپی اقدام کند. سنجیده سخن می گوید و زبانش را می بندد، در خشم و دشمنی غرق نشود، و در دوستیش هلاک نگردد.
باطل را از دوستش نمیپذیرد و در مقابله با دشمن حق را پایمال نمیکند، دانش را نمیآموزد مگر برای دانستن و آگاهی، و نمیآموزد مگر برای عمل. کینهاش اندک، شکروسپاساش بسیار، در روز به جستجوی معاش میپردازد و در شب بر خطا وگناهش گریه میکند. اگر با اهل دنیا همراه شود زیرکترین آنهاست و اگر با اهل آخرت همراه باشد پارساترین آنهاست. در کسب خویش موارد شُبهه را نمیپسندد، و در عمل به دینش دنبال عذر و رخصتی نمیرود. با خطا و لغزش برادر دینیاش به عطوفت رفتار نماید، و حق دوستی دیرینه را مراعات میکند.
تخریب حصارهای درختان جاده دارابکلا
به قلم دامنه : به نام خدا. به کاشتههای دیگران احترام باید گذاشت. دیشب از طریق جناب حاج علیمیرزا چلویی باخبر شدم، باز نیز حصارهای تختهای دورِ درختهای انجیر جادهی دارابکلا -که با زحمات و هزینههای فراوان ایشان و دوستانش کاشته و حصاربندی شد تا حیوانات آن را نچَرند و روزی فرا برسد مردم از ثمرهی آن بخورند- باز نیز با نهایت تأسّف مورد تخریب قرار گرفت.
تخریب حصارهای درختان جاده دارابکلا
عکاس و ارسال: میرزاعلی چلویی
گرچه معلوم نیست این کارِ آزاردهنده، کار کیست؛ اما قباحت و زشتی آن بر هیچ کسی پوشیده نیست. اینکه بیایی حصارهایی را با خود ببَری و چندتای دیگر را خراب کنی، جز زشتی، چیزی بر خود نیفزودهای. اگر شمای تخریبگر! حرف کسی را گوش نمیدهی، دستکم به این سخن پیامبر اکرم (ص) گوش بسُپار که بارها نهی فرمودند درختان را قطع نکنید، زیرا: «نزد من شکستن شاخهای از درخت، همچون شکستنِ بال فرشتگان است.» در پایان به جناب حاج علیمیرزا چلویی و دوستانش -که این کار خیر و خوب را با هزینههای شخصی و خیراندیشانه انجام دادند- میگویم از اینگونه اقدامهای غیرانسانی و غیراخلاقی و شاید هم حسودانهی چنین فرد یا افرادی به خود ناامیدی راه ندهند. اقدام شما چنان نیکو و پسندیده است که هر نیکگوهری درمییاید در چه راه درستی خیرات کردهاید. شاید روزی فرا رسد این رفتار زشت، رخت بر بندد. البته زمان میبرَد.
من و حسن در تبله رود
من و خواهرزادهام حسن رجبی
آذر ۱۳۹۸. بخش ارجمند فیروزکوه
عکاس: دامنه
جاده مزداران فیروزکوه تبلهرود
به سمت گرمسار ۴ آذر ۱۳۹۸
مدرسه فکرت ۵۲
پاسخم به پرسش جناب آقای...
سلام. از نظر من این پرسش قابل تأمل از ریشهی جستوجوی بیتاب به عدالت سرشاخه میگیرد. جواب من اما این است:
جناح چپ از ولیفقیه تفسیر به عصمت نمیڪند، اما از آن جایگاه، انتظار عدالت به عصمت دارد. این نشدنیست و تناقض بیّن (=آشڪار) و نیز بُنِ خطای چپ.
جناح راست از ولیفقیه تفسیر به شِبهعصمت میڪند و روی همین اساس آنچه رهبری میڪند وفق مُراد تحلیل میڪند و حتی تلاش دارد به دیگران بقبولاند نیّات (=درونداشت) رهبری را هم باید ڪشف ڪرد و به آن عمل نمود؛ چونکه اینان معتقدند، گاه رهبری محذور به بیان آشڪار است.
پس، من دیدگاهم این است جمهوری اسلامی مولود و زادهی بشر است. بشر معصوم نیست، پس حڪومت مدینهی فاضله یڪ تصور است نه تصویر. باید ڪژیها را ڪاست، نه یوتوپیا (=آرمانشهر) ساخت.
پیوست:
در پایان با توجه به اینڪه بحث از یزید ڪردید، فڪر دینی من به من میگوید یز ید ڪه عنصری فرومایه و فاسد بود، از رسوایی بزرگ ترسید و از روی تظاهر سعی ڪرد اُسرای عاشورا را به مدینه منزل دهد تا به خیال خود به عاقبتِ سوء خود چاره ڪند. جنایت او در روز عاشورا آنقدر انحراف و فاجعه بود، ڪه خود از نتیجهی هولناڪ ڪار خود بشدت هراسید.
جنابان شیخ احمدی و آقای...
با سلام و احترام. بحث خوبی طرح ڪردیدهاید. پاسخ و بیان مسأله از هر دو سو جالب بود. من بادقت خواندم.
علاوه بر این، استنادی به عبارت شبهمعصوم در پست من شد، ڪه تشڪر دارم. به جملهی ڪه پرانتزی از متن مدیر باز شد، یڪ پرانتز برای توضیح عمومی باز میڪنم:
منظورم من در آن پاسخ به پرسش، در بیان خطای چپ و راست این است:
۱. چپ -و هر ڪه اینگونه میاندیشد- ولیفقیه را بهدرستی در راستهی معصوم نمیگذارد، اما بهنادرستی انتظار عصمت ازو و حڪومتش دارد. زیرا همیشه توقع دارد همهی ڪارها و ڪردههای رهبری باید درست باشد. این شدنی نیست، منطقی هم حتی نیست.
۲. راست -و هر ڪه اینگونه میاندیشد- ولیفقیه را بهنادرستی در راستهی معصوم میگذارد و حتی تلقّی شِبهمعصوم ازو دارد، و بهنادرستی تمام گفتار و ڪردار و رفتار او و حڪومتش را درست و وفقِ صحت میداند.
از نظر من، هر دو فڪر غلط است. حڪومت مؤسسهایی انسانی است، و مانند انسان اشتباه میڪند. حڪومت دینی به این معنی نیست، هرچه میڪند درست است و یا اساساً این توقع ڪه حڪومت دینی، مقدس است و هرچه میخواهد میتواند بڪند، فڪری نادرست و انتظاری گزاف است.
۱۱ دی ۱۳۹۸
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]
تذکر:
لطف شود، آهنگ با صوت و تصویر زن، در مدرسهی فکرت بازنشر نشود. ممکن است کسی در دنیای خصوصی خود، به هر آهنگی که خواست گوش فرا دهد، و این ربطی به دخالت کسی به حریم آن فرد ندارد، اما درین پهنه، مُقتضا و مقررات مدرسه رعایت بشود. امید است درین تذکر، ضمیر مرجعاش را بیابد، که مییابد.
جناب آقای... سلام
در جایی نوشتی ویتنامیها همزمان هم جنگ و هم دیپلماسی و مذاڪره داشتند. سخن شما درست. سایر نوشتههایت را نیز خواندم اما اگر خود جنابعالی در حال حاضر پشت میز مذاڪره باشی، چه حرفها و چه چانهزنیهایی میڪنی؟ اضافه ڪنم چنانچه خود میدانید مذاڪره از اساس تفڪر پیامبر اسلام (ص) بود. آن رسول رحمت، هم دفاع میڪرد و هم مذاڪره و هم فراخوانِ دعوت به حق و حقیقت.
انتزاعی چرا پاسخ دادی! البته رئالیستی هم هست. اما معلوم نگشت جناب قربانی پشت میز مذاڪره از چه میخواهد سخن بگوید و چانه بزند. چون مذاڪره فنّ چانهزنی هوشمندانه است. دربارهی بند ۲، قید «تمام زمینهها» نمیتواند محور مذاڪره باشد. در پایان، زاویهی دید داریم، اصل مذاڪره را مهم میدانم، چگونگی آن را حرف دارم. از پاسخی ڪه مرقوم فرمودی ممنونم.
نکته:
میلاد خجستهی حضرت زینب ڪبرا -سلام الله علیها- بر پویندگان مڪتب اهلبیت -علیهم السلام- مبارڪ و فرخنده و گوارا باد. دو سخن از امام سجاد -علیه السلام- در بارهی مقام حضرت زینب پیامآور عاشورا تقدیم پیروان و دوستداران اهلبیت عصمت و طهارت (ع) میڪنم:
«عمّهام، زینب، با وجود همهی مصیبتها و رنجهایی ڪه در مسیرمان به سوی شام به او روی آوُرد، حتّی یڪ شب اقامهی نماز شب را فرو نگذاشت.»
«او هیچگاه چیزی از امروز برای فردای خود نیندوخت.»
پاسخ:
ممنون جناب. ڪشڪولی بگم: مدیر، مدرسه هِمِنِدِله دَوندِسّه ڪه نیِه. مرخصیهای چهارفصل داره مدیر. مرخصیهای بهارانه، تابستانه، پاییزانه و زمستانه.
پاسخ:
باور بفرما دلم میخواهد زیر همهی آن پستهای اعضا نظر بنویسم، اما گمان دارم این موجب میشود فضای مدرسه اشغال شود و وقت اعضا گرفته. همه را تڪتڪ خواندم. مثلاً خیلی علاقه دارم بر پست مربوط به «شال» -ڪه بسیار جالب بود- شرحی بنویسم، اما پرهیز ڪردم ڪه اوقات شریف ڪسی هدر نرود. مشق شما چون رونویسی نیست، خودنوشت است، جالب است جناب قربانی! حتی اگر با آن تفاوت نظر داشته باشم. متشڪرم.
اطلاعیه:
سلام. نظرت برایت محفوظ، یا بلڪُم محظوظ. اتفاقاً از تأسیس مدرسه تا الان سهچهار بار خودم داوطلبانه (=خودخواست) از اعضا خواستم به جای من مدیر انتخاب ڪنند. چون هم دموڪراسی رعایت میشود و هم مدیریت بین اعضا گردش دارد، هم مدیر نو، شیوههای نوین میآفریند و هم من راحت میشوم و با آسودگی تام به نوشتن میپردازم. اما نمیدانم چرا تمرین دموڪراسی در مدرسه را استقبال نمیڪنند. بیشتر بخوانید ↓
آنارشیگری
به قلم دامنه. به نام خدا. گرچه وقتی اسم آنارشیسم میآید، ذهن همگان به دمِدستیترین تعریف آن یعنی هرجومرج ڪشانده میشود، اما این تعریفی جامع و مانع از آن نیست. یڪ فلسفه از آنارشیسم این است ڪه افراد در پناه آن اساساً به ایجاد هرگونه حڪومت و دولت و قدرتی رضایت ندارند. خودِ واژهی ترڪیبی آنارشیسم یعنی نبودِ حڪومت، نبودِ ریاست،. زیرا درین ایدئولوژی، سلطهگری و حڪمرانی هیچ ڪسی پذیرفته نیست؛ به جای آن قائل به محوریت انجمن و سمَن (=سازمانهای مردمنهاد) هستند. بگذرم.
خواستم بگویم من مدتیست به پدیدهی فراگیر، فڪر میڪنم ڪه نسلهای جدید در گسترهی جهانی، به نوعی آنارشیگری را دنبال میڪنند، بیآنڪه البته خود ازین مڪتب سیاسی سر در بیاورند. در ایران نیز، به نظرم نمیتوانیم این پدیده را نادیده بگیریم؛ گویی نوعی خفیف یا تند ازین فڪر در رفتارها بروز دارد. نمیخواهم بگویم چنین فڪر و رفتاری داوطلبانه و مبتنی بر انتخاب است، بلڪه منظورم این است وقتی به آن خیره میشویم چنین چیزی در افڪار و رفتار سرریز دارد.
نڪته: من بارها به افرادی بر میخورم ڪه وقتی ڪمی میشڪافم میبینم اساساً هیچ طبقه، هیچ قدرت، تقریباً هیچ ڪس و نیز هیچ شیوهی سیاسی و حڪومتی را قبول ندارد؛ انگار سرخورده است و به همه ڪس منتقد و منتظر یڪ واقعه در آینده. بنابراین، هرگاه چنین فڪری، زمینهی بروز رفتاری پیدا ڪند، به آنارشیگری شباهت میزند. امید است، نسل تازهی ما با خویشتنداری و بردباری و درجهی بالایی از دانایی، آیندهساز بماند. زیرا آنان ڪه میآیند، روزی هم میروند. جهان یعنی آینده و رونده: میآییم و میرویم.
آذرماه و رودخانه دارابکلا
خطیب مبارز فخرالدین حجازی
به قلم دامنه. به نام خدا. در مجلس اول شورای اسلامی وقتی حجتالاسلام هادی غفاری به علیاکبر معینفر حمله کرد، مرحوم فخرالدین حجازی نمایندۀ اول تهران این واقعهی بِزنبِزن را به شعر درآورده بود:
معینفر مقاوم چو پیلانِ مَست
به این سوی و آن سوی میبرد دست
که ناگاه غفاریِ خشمگین
برآوُرد دستانش از آستین
بزَد مُشت بر کلّهی چاقتن
که خون از سرش گشت فوّارهزن
نیایشی از دکتر علی شریعتی
خدایا!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفڪران ما ایمان
و به متعصّبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصّب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خُفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محقّقان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظهڪاران ما گستاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راڪدان ما تڪان
و به مردگان ما حیات
و به ڪوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی (ع)
و به فرقههای ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحّاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همهی ملت ما
همّت تصمیم و استعداد فداڪاری
و شایستگی نجات و عزت ببخش
درگذشت همسر حاج سید احمدآقا
لغتِ مازندرانی «پَلی»
به قلم دامنه: به نام خدا. شرحی بر لغتِ «پَلی». این واژهی مازندرانی بسیار پُرکاربرد است. و اگر به مثالهایی که در زیر مینویسم دقت گردد، بخشی از آن شکافته میشود:
۱. ریشهاش به نظر من از واژهی پهلُو گرفته شد.
۲. معنیهای متفاوت میدهد.
۳. گاه یعنی نزد. مثلاً: بیا پلی من. یعنی بیا نزد من.
۴. گاه معنی ڪنار میدهد. مثلاً بور وِن پلی هِنیش.
۵. گاه معنی افتادن میدهد، مثلاً مجسمهی شاه، پلی بورده.
۶. گاه یعنی ریختن. مثلاً تمام خورش ره خاش بشقاب دله پلی هداهِه.
۷. گاه لُغز میشود مثلاً میگویند تا ڪِه سڪوت هاڪنم آدم ڪشپلی جِه در زَندِه اگه نگم!
۸. گاه معنی پِشتیم میدهد، البته درین موقع معمولاً پلی را دو بار پشتسرهم تڪرار میڪنند: پلیپلی ڪانده. پشتیمنپلی هم میگویند.
۹. در سیاست هم ڪاربرد دارد به معنی سرنگونڪردن است این لغت: مثلاً ملت، شاهِ دمودستگاه رِه، پلی داد و رفت.
۱۰. پِلِق هداهِن هم هم گفته میشود.
گاه واژهی «پَلی» یعنی ناتوانی در اَداڪردنِ ڪلمات سخت. مثلاً ڪودڪی ڪه دیر به حرف آمده باشد و یا ڪمی لُڪنت و گِره در زبانش بیفتد، میگویند: وِن زِوُون پَلی نَوُونِه. این پلی ڪشڪولی اگه بشه، سیاسیمیاسی هم میشه! بگذرم ڪه خودِ من هم اسم «شیخ سعید شعبان» -رهبر اسبق سُنیهای لبنان- زبانم پلی نمیشد.
گاه به معنی شیر فاسد شده باشد، اطلاق میشود. گاه به وقتی کسی قصد ماندن در جایی کرده باشد و نمیرود می گویند: پلی بَیته.
پلی، یڪ معنای دیگر هم دارد، یعنی اینرو اونرو شدن. مثل ڪسی ڪه تا از دهن ڪسی حرفی میشنود، چون بُنیه و باور سُست و تُردی دارد، زود پَلی میشود و به اونور میغلتد. در واقع فرد دهنبین، زود پلی میشود. تا تقّی به تُقّی میخورد، زیرورو و پلی میشود. انقلابیون حزب باد هم زود پلی میشوند. چه لغت ژرف و پُردامنهای خلق ڪردند این مردم دیرین مازندران.
...