تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
مدرسه فکرت شعبهی ایتا : سلام چند نظر بازخورد روی این پست -
ناشناس : امیر رمضانی دارابی: با درود بر دوستان گروه . یک پرسش ایران در دویست و پنجاه سال گذشته در کدام جنگ با دو قدرت اتمی درگیر شده و بیش از ۲۴ ساعت مقاومت کرد !؟ و طرف مقابل تقاضای آتش بس کرد !؟ همین ما را کفایت الباقی وهمیات است . 🙏🙏 سید علی اصغر شفیعی دارابی به آقای امیر رمضانی: سلام مهندس تحلیل صحیح شرایط ... -
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- اوسا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۹
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
پایههای اشرافیت مکه
متن نقلی : مشرکین مکه از دیدگاه خود به پیامبر (ص) نگاه میکردند؛ به این جهت عتبه بن ربیعه نماینده اصحاب دارالندوه به آن حضرت پیشنهاد حکومت و ثروت و همسران زیبا میکرد و شاید این پیشنهادها بعد از مذاکره با ابوطالب و سایر اقدامات ایشان برای منزوی ساختن پیامبر (ص) بود. حضرت محمد(ص) در مقابل پیشنهادات زر و سیم و مال و منال و قدرت حکومتی و لذایذ دنیوی آیاتی از سوره فصلت را بیان فرمودند:
«حم* تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ * بَشِیراً وَنَذِیراً فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ * وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ ... »
(سجده (فصلت) ۱-۸)
دنیاشناسى در نهج البلاغه
ترجمهی خطبهی ۸۲ نهج البلاغه:
برخى از شارحان گفتند این خطبه
در شهر کوفه در شناساندن دنیا ایراد شد
«چگونه خانه دنیا را توصیف کنم که ابتداى آن سختى و مشقّت، و پایان آن نابودى است. در حلال دنیا حساب، و در حرام آن عذاب است. کسى که ثروتمند گردد فریب مى خورد، و آن کس که نیازمند باشد اندوهناک است، و تلاش کننده دنیا به آن نرسد، و به رها کننده آن، روى آورد. کسى که با چشم بصیرت به آن بنگرد او را آگاهى بخشد، و آن کس که چشم به دنیا دوزد کوردلش مى کند.» (منبع)
مدرسه فکرت ۳۶
پاسخ:
سلام. پرسیدی از من، باشه میگویم. تحلیل کوتاه من این است. ممکن است نظرم دچار نقصان باشد زیرا شاید نتوانستم همهی حرفم را اینجا گفته باشم. اما در این ساعت اینگونه میاندیشم: مهترین مسأله این است چرا آمریکا اینقدر به مذاکره با ایران نیازمند است؟ علت اصلی این است چون عمق استراتژیک ایران، از قضا حوزهی نفوذ آمریکاست. یعنی خاورمیانه. حال میان این عمق استراتژیک و حوزهی نفوذ تصادم رخ داده است. آمریکا از این شکست، دچار وحشت شده است. بنابراین؛ خیال کرده است با نمایش قدرت و عملیات روانی و مدیریت تولید خبر میتواند ایران را دچار ترس کند و دستکم سه قوت متمایز ایران را در مذاکرهی دو جانبه تضعیف و مشروط سازد: بُرد موشک. کنترل توان تسلیحات هستهای. و نیز بیرون راندن ایران از حوزهی نفوذ.
از آنجا که از رویارویی تمامعیار با ایران بشدت میهراسد، و ایران هم از این سه قوت خود دست نمیکشد، در پیِ هیاهو و ماجراجوییست تا فضا را همانند نبرد شیرها با بوفالوها تیره و تار و غبارآلود کند و در داخل ایران میان مردم چندگونگی پدید آورد و در جهان میان دولتهای هرجومرج سیاسی ایجاد کند.
من نظرم این است کانالی که در عراق ایجاد شده، نشان میدهد آمریکا فقط میخواهد رفتاری از خود بروز دهد که سه قدرت اروپا، روسیه و چین دریابند این کشور همچنان یک ابرقدرت قادر است. حال آنکه قدرتش در برابر قدرت بازدارندگی بسیارخطرناک و ویرانگر ایران، پوشالی است و ضربهپذیر.
هفت کول (۴۶)
به نام خدا. سلام. نزاریان (= پیروان نزار) به رهبری حسن صباح _که خود دانشمندی متکلم بود_ بر وجوب تعلیم از سوی «معلمی صادق» تأکید میورزیدند. و خارجیان به همین خاطر نزاریان را «تعلیمیه» مینامیدند. خود حسن صباح به کتابخانه بیاندازه اهمیت میداد. نزاریان حتی در قلههای کوهستانی نیز کتابخانه داشتند و از علم و دانش حمایت میکردند. و به دلیل تأکید بر آموزش، تعلیم و کتابخواندن در کوهستان، دانشمندان خارجی به ایران سرازیر شدند. و جامعهی نزاری تحرک گرفت و موجبات رونق فکری و حیات تازه و طراوت نو گردید؛ بهطوریکه عالم بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی سه دهه از عمر خود را در میان نزاریان در قلاع (= قلعهها) گذراند. الموت در قزوین هنوز یک نشان از آن نشانگران باطنیه دارد.
اگر هجوم وحشیانهی قوم مغول نبود، دولت نزاریان آنگونه منقرض نمیشد. هرچند سلسلهی امامان آنان، پایبرجا مانده بود، اما از آن زمان به بعد بود که پنهانداشتن عقیده، سِرّی شدن امور و تقیّه در میان این فرقهی انقلابی اسماعیلیه، به یک روال عامتر و پیچیدهتر بدَل شد. که بیان آن رخصت میطلبد و مَجال و حال و قال.
نکته نگویم هفت کول کولهبار میماند:
هیچی! خواستم بگویم ایران همآره دیارِ دلیران، دلبران، دانایان و دانشمندان بود؛ بیاییم این هویت ایرانی را بیش از پیشینیان با درس و دانش و دیانت و دلیری و دلبری و دانشمندی و دارایی و داد و دادگر و دادار (= آفریدگار) دنیایمان را از دَد و دَدان و دیوان و درّندگان در امان داریم.
با امام هشتم (۱)
به نام خدا. سلام. درین سلسله گفتار کوتاه، از امام رضا _علیهالسلام_ خواهم نوشت که در قلب ایرانیان جای دارد و کانون رأفت ماست. زادهی ۱۴۸ هجری قمری مدینه که در ۲۰۳ قمری در توس (مشهد) به شهادت رسید. امید است بتوانم از این وظیفه و عشقم برآیم. از دههی ۸۰ شروع کرده بودم به نوشتن پژوهشی دربارهی آن امام هُمام (=بزرگ و بخشنده) که کمکم برای این مدرسه مینویسم، شاید بر دانش و پویش بیفزاید. بسمالله.
ایرانیها _عموماً_ تمایل و گرایش به تشیع و خاندان علی _علیهالسلام_ داشتند و از همان اول هم که علیهی عباسیان قیام کردند با عنوان «الرًضا _یا الرًضی_ مِن آل محمد» قیام کردند. به همین علت مأمون عباسی برای جلب رضایت ایرانیها _که چند سال پیشتر از او با نام «رضا» قیام کرده بودند_ لقب رضا را به حضرت رضا داد تا در ظاهر به ایرانیان بگوید من دارم خواستهی شما را برآورده میکنم. حال آنکه «رضا» از قبل، یکی از القاب امام علیبن موسیالرضا (ع) بود. در عکس زیر مشهورترین لقبهای امام هشتم را میآورم.
هفت کول (۴۷)
نکته بگویم: چون پیام این شعر روشن و رساست و شاید هم زیاد پیچیده و غامض! بهتر دیدم دست به برداشت ادبیام بزنم نه محتوایی، که شخصاً اینگونه میفهمم اگر اشتباه نکرده باشم: «زنی» ردیف آهنگین این نظم زیباست و بیحکمت ردیف نشد. و دَم و عالَم و بَرهم و کم، قافیههای قشنگ آن. که به نظر من اگر چهار قافیه را دنبالهی هم قرار دهیم _که دادم_ خود پیامی رمزینهوار و پُرژرفاست. اهل فن میفهمند و من دم فرو میبندم! آمالِ دنیا هم که میدانید یعنی آرزو، که توانسته بر کثیری از بشر به گویش مازندرانیها، چون مار چَمبره و کلافه زده. بیشتر بخوانید ↓
کینهها به دین و اهل دین
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ.
آیا بیماردلان پنداشته اند که خداوند هرگز حَقد و حسدهایشان را آشکار نمى سازد؟
تفسیر علامه طباطبایی
راغـب مـى گوید: کلمه (ضغن) به کسره و به ضمه ضاد به معناى کینۀ شدید است، کـه جـمـعـش (اضـغـان) مـى آیـد. و مراد از جمله (الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) اشخاص ضـعـیـف الایـمـان هـسـتـنـد و شـایـد کـسـانـى بـاشـنـد کـه از اول بـا ایـمـانـى ضـعـیـف ایـمـان آوردنـد، سـپـس بـه سـوى نـفـاق متمایل شده و در آخر بعد از ایمان به سوى کفر برگشته اند.
دقـت در تـاریـخ صـدر اسـلام ایـن مـعـنـا را روشـن مـى کـنـد کـه مـردمى از مسلمانان که به رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم) ایمان آوردند، چنین وصفى داشته اند، همچنان که قومى دیگر از ایشان از همان روز اول تا آخر عمرشان منافق بودند. و بنابر این، تعبیر از مـنـافـقـیـن دسـتـه اول بـه مؤمنـیـن، بـه مـلاحـظـه اوائل امرشان بوده است. و مـعـنـاى آیـه ایـن اسـت کـه : نـه، بـلکـه ایـن مـنـافـقـیـن کـه در دل بـیـمـارنـد گـمـان کـرده انـد کـه خـدا کـیـنـه هـاى شـدیـدشـان را نـسـبـت بـه دیـن و اهل دین بیرون نمى ریزد. المیزان.
مدرسه فکرت ۳۵
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و پنجم
پاسخ:
سلام جناب حجتالاسلام شیخ مهدی رمضانی
بلی؛ عالیجناب کارشناس دین هستید. و سخن شما حاکی از دقت است. من عین سخن رسول الله (ص) را استناد کردم که فرمودند: «انما سمی الرمضان لانه یرمض الذنوب» رمضان بدین سبب رمضان نامیده شده است که گناهان را میسوزاند.
چون پیامبر خدا (ص) اینگونه بیان داشتند و قید و شرطی نیاوردند، من هم در آن دخل و تصرّف نکردم. و به فرمودهی شما تخصیص نزدم.
بههرحال، من برداشتم این است همین ماه به دلیل فیض و برکاتی که با خود بههمراه دارد، ممکن است موجب شود فردی که حقالناس بر گردن دارد، ندامت کند و آن را بپردازد و متنبّه (=آگاه) گردد. متشکرم شیخ.
پاسخ بحث ۱۲۴
قسمت آخر
پارسال ۱۱ شب آخر ماه رمضان را مشهد کنار حرم امام رضا _علیهالسلام_ بودم. شبهای قدرِ کمنظیری دارد. هم به انبوهی جمعیت _که گرداگرد تمام حرم و اطراف حرم را دربر میگیرد_ هم به حسّوحالی که به خودِ فرد دست میدهد. گویا یک رسم دیرین است که از بیشتر روستاها و شهرهای استان، خانوادگی سرازیر میشوند تا در سه شب قدر، سیر صعودی پیدا کنند و اندازهگیری شوند. صحنههای دلانگیزی دیده بودم با چشمانم. بگذرم. امید است درکِ زیباییهای شبهای قدر و ماه رمضان برای هر کس در مشهد تجربه شود. من در سنِّ خودم همچین موج انسانی ندیده بودم. به نظر من، در یک جمعبندی نیمهنهایی، در ماه رمضان با همهی سختیهای تشنگی و گرسنگیاش، دستکم سه انرژی معنوی به درون آدمی دمیده میشود که بالاترین خیزش است: احساس بخشیدگی، نرمش اخلاقی، زیباترشدن خوردنیها و آشامیدنیها. از سید _یار دور و درازم_ ممنونم که پیشخوان مدرسهی فکرت را با این پرسش خوب ۱۲۴ آراست.
فلکه فکرت(۳۶)
چکُّش
به نام خدا. سلام. فیلمهای گفتارمحور را بیشتر میپسندم؛ زیرا وادار به یادداشت میشوی. در یک فیلم سینمایی خارجی دیدم که قهرمان داستان میگفت: هر کس چکُّش دست گیرد، همه را میخ میپندارد!
توضیح: البته که قید «همه» در این نقل، نمیتواند درست باشد؛ زیرا تعمیم داده است.
نکته: فیلمهای مسعود کیمیایی نیز گفتارمحور است. یاد فیلم «ضیافت» او افتادم ساختهی سال ۱۳۷۴ که در آن چند رفیق دورافتاده از هم، در جایی جمع میشوند و با هم، پیمان جدید میبندند. در یک صحنه است که رفیقی میگوید: دردم این است... آن رفیق دیگر فوری میگوید مگر تو هم درد داری!... آن رفیق سوم میپّرد وسطِ حرف و میگوید: فکر کنم نداشته باشد. رفیق چهارم وارد ماجرا میشود و میگوید: تو چی! تو مگر فکر هم داری! رفیق پنجم میآید... . بگذرم که خوبیاش این بوده در حینِ بگومگو، چکُّش! نگرفتند که همدیگر را میخ بپندارند.
رمَضان، گناه را میسوزاند (۳)
ماه رمضان بیشتر به قلب سر میزنند و با او گپوگفت دارند. خواستم درین قسمت، نقب (=دالان) به قلب بزنم:
قلبِ سلیم یعنی دل از همهچیز شُسته و به خدا پیوسته. سلیم در لغت یعنی مارگزیده، که در خود میپیچد و بیقرار گشته.
جریر بغدادی از عُرفای بزرگ میگوید: قلبها سه قسماند: قلب مُنیب، قلب شهید، قلب سلیم.
قلب سلیم با سلامت است. قلب مُنیب (=رویآورنده سوی خدا) معدنِ درد است. و قلب شهید (=گواه و ناظر) حاضر نزد خدا.
بقیهی تفسیر و تکریم قلب با شما.
بازهم تذکر به آقای محمد عبدی
سلام جناب عبدی
تذکر به شما:
دیروز وقتی این تلاوت قرآن صبحگاهی را دیدم، فکر میکردم طی این ماه پیوستهنگار این عنوان و متن آرامبخش دلها میشوی، اما گشتم دیدم امروز هی رفتی سر وقت پستهای وقتکُش و کمسود دادِ «مُضحک میگوید» سر دادی. به تو نمیآمده داغ کنی! برادرم صبحگاهی دوم بیاور و روزهای بعد سوم و نهم و بیستونهم را. چرا اوقات خود را صرف اندیشیدن نمیکنی؟ و در لای خبرهای کمفروغ و گاه سست میپیچانی؟ دلی که از تو سراغ داشتم و دارم چنین نبوده... به فرمودهی قرآن منفعت بدان این خواستهام را ای مؤمن!
بحث ۱۲۵ : این سه موضوع زیر برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود: میتوان به یکی ازین سه جمله، یا هر سهی آن پاسخ داد. بیشتر بخوانید ↓
رسالهی حقوق امام سجاد
به قلم دامنه: به نام خدا. رسالهی حقوق. من مانند بسیاری از مردم ایران، پای منبر قد کشیدم، چه محرّم، چه رمضان، و چه در سایر مناسبتها و مجالس. اما هیچ ندیدم، هیچ، که روحانییی رسالهی حقوق حضرت امام سجاد _علیهالسلام_ را بالای منبر، یا در نشست ویژه و یا با ایجاد حلقهی فکری به رویمان بگشاید و از ۵۱ حقوقی که آن امام عابدِ زاهدِ عارفِ روشنبین و دانشمند که برای بشریت شرح و باز کرده، حتی یک «حق» را بازگو کند. بگذرم!! خواستم بگویم در آستانهی زادروز زیبای آن امام عابدین و ساجدین _که درخشندهترین رهبریِ معنوی را به ارمغان آورده_ یکی از آن حقوق پنجاهویکگانه را تقدیم میدارم، یعنی حق ۳۹ از این (منبع):
«و اما حق کسى که از تو رایزنى خواهد (و چاره جوید) این است که اگر رأى درستى به خاطرت رسید در نصیحت (و خیراندیشى) براى او بکوشى و هر چه مىدانى به مشورتش بفهمانى و بگویى که اگر تو به جاى او بودى چنان مىکردى و این از آن روست که او از سوى تو نرمی و مهربانى بیند؛ زیرا نرمِش، رمندگى را از میانه بردارد و سختگیرى به جاى همدلى، رمندگى آرَد. و اگر در کار او نظرى بر خاطرت نگذرد، اما دیگرى را بشناسى که به رأى او اعتماد دارى و او را براى رایزنى خودت مىپسندى، وى را به او معرفى و رهنمایى کنى، و در حق او کوتاهى نورزى و از خیراندیشى برایش فروگذار نکنى. و لا قوة الا بالله (و نیرویى نیست جز به خدا).»
فهرست ۵۱ حق و متن کامل :
حق اللّه
حق نفس بر انسان
حق زبان
حق گوش
حق چشم
حق پا
حق دست
حق شکم
حق غریزه شهوت
حق نماز
حق روزه
حق صدقه
حقّ حجّ
حق قربانى
حق فرمانروا
حق آموزگار
حقّ مالک
حقّ رعیت
حقّ دانش آموز
حقّ همسر
حقّ برده و غلام
حقّ مادر
حقّ پدر
حقّ فرزند
حقّ برادر
حقّ مولا بر بنده آزادشده او
حقّ بنده آزادشده بر مولا
حقّ احسان کننده
حقّ مؤذّن
حقّ امام جماعت
حق همنشین
حق همسایه
حق دوست
حق شریک
حق ثروت
حق بستانکار
حق معاشر
حق طرفین دعوا
حق مستشیر
حق مشاور
حق نصیحت خواه
حق نصیحت کننده
حق بزرگسالان
حق خردسال
حق سائل
حق مسوول
حق شخص شادمان کننده
حق بدى کننده
حق هم کیش
حق اهل ذمّه
متن هر یک در:
(اینجا)
نفوذ نام ابوالفضل میان ایرانیان
به قلم دامنه: به نام خدا. فلکه فکرت (۷) نفوذ فراخ یک نام میان ایرانیان. به نام خدا. سلام. وِردِ زبان ایرانیان شد. سُفرهی نذری خانوادههای مذهبی شد. شعار پشت شیشهی ماشینها شد. در ضربالمثل نماد شد. در قسم خط قرمز سوگندها شد. در وفا نمونه شد و در التجا (=پناهبُردن)، باب حاجتها. یعنی حضرت ابوالفضل سلام الله علیه. یکییکی میگویم:
۱. دوستی دارم به اسم حسین شمس از جیرفت کرمان. سالها پیش میگفت مردم دیار ما تمام قسمها را آسان میخورند اما وقتی کار بیخ پیدا کند و خیلیحساس شود، میگویند کاری نکن قسم حضرت ابوالفضل بخورم.
۲. وقتی میخواهند کاری ستُرگ و خطرناک بکنند ندا میدهند یا اباالفضل.
۳. هرگاه از کاری تعجب کنند و بهتزده شوند میگویند یا حضرت عباس. و اگر کسی دروغ ببافد میگویند دُم خروسات را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را.
۴. وقتی سفرهی نذری پهن میکنند به نام ابوالفضل و با ذکر روضهی ابوالفضل نیت میکنند.
۵. وقتی در جایی گیر کرده باشند و یا دچار ترس و وحشت شده باشند بلند فریاد میزنند و یا در دل نجوا میدهند یااباالفضل، یا حضرت عباس، یا قمر بنیهاشم.
۶. میخواهند پشت یا تاج کامیونها و یا پشت شیشهی سواریها برادر را معنا کنند مینویسند: برادر یعنی عباس.
۷. هرگاه در اوج ناامیدی، امید ببندند، نذر قربانی ابوالفضل میکنند.
۸. و هشتم آنکه وقتی مانند ما دارابکلاییها در ماه محرم میخواهند جوشی بگیرند و شور بدمند و غوغا بهپا کنند با نام ابوالفضل به اشک و ماتم و سوگ میرسند. جوشی گرفتنهای قدیمی «باقرمدّاح یورمله» با نام «وفاکرده ابوالفضل، وفاکرده ابوالفضل» یکی از آن نمونه جوشیهای ماندگار عزاداری شب تاسوعای دارابکلا بود.
امشب خجسته زادروز حضرت عباس -سلامالله علیه- است؛ فرزند برومند امام علی و حضرت امالبنین -سلامالله علیهما- که در کربلا رشادت و معرفت را باهم جمع کرد و در رکاب سالار شهیدان و در دفاع از اساس انسانیت، کودکان و حراست از امنیت، و نیز بقای مکتب و دفع ستم به شهادت رسید و تن به سازش و اماننامهی ستمگران نداد و با دستان بُریدهشده به آسمان شرافت و غیرت و عشق و معنویت پرواز کرد. مبارک باد زادهشدن این گرامیانسانِ انیس، وفادار، آگاه، دلیر، رزمنده، سازگار با حق و سازشناپذیر در برابر جنگافروزان و خونریزان و زورگویان و زراندوزان و تزویرگرایان. این متن را تقدیم میدارم به دلدادگان شیدای حقگرای ستمستیزِ پیرو قرآن و عترت.
مدرسه فکرت ۳۴
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و چهارم
قضای یک عمل تأخیریام
سلام سید
همانگونه نماز بهتأخیر افتاده، قضا دارد و خدا اقامهی نماز قضا را میپسندد و میپذیرد، من هم دربارهی متن «بانو نرگس» _که به قلم پر از احساس و پیامآفرین شما نگاشته شده بود_ تأخیر داشتم. گرچه سرم از دیروز تا امروز بسیار شلوغ بود، اما وقتی متن شما را دیده بودم، گوشهای نوبت زدم پاسخ این پست را بنویسم، اما باز و باز مؤخّر افتاد. بر من ببخشای.
نام مرحوم بانو نرگس در دارابکلا خواهد ماند زیرا احساس و عاطفه از میانمان هرگز رخت بر نخواهد بست. زیبایی کار بانو نرگس مانند بوی گل نرگس در مشاممان جاوید و پرتوافکن است. یادت آورم که سال پیش متنی از تو و خودم در دامنه انتشار یافته بود. اینک به یاد آن بانوی روشضمیر لحظهای از جای برخیزیم و به روح قشنگ و کار ماندگارش سلام و صلوات نثار نماییم.
تحلیل سیاسی
حجتالاسلام رئیسی رئیس قوه قضائیه دیروز ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ گفت:
«به نظر می رسد که اگر بتوانیم سامانهای داشته باشیم که آرا در آن جا در نگاه صاحبنظران و دیدگاه حقوقدانان و فقها و بزرگان اهل تحقیق قرار گیرد، از این جهت دستگاه قضایی نباید هیچ باکی داشته باشد.» (منبع)
تحلیل من:
۱. از نظر من این تفکر ایشان درست است و دستکم در ظاهر نشان میدهد با این تز زیبا بنای بر تغییر رویه دارد.
۲. اینکه آراء قاضیهای سراسر کشور در دادگاهها در یک سامانهایی به دیدهی مردم برسد، برنامهایی نوین در فضای ایران است.
۳. خوشبینی میگوید این نوید باورپذیر است. اما آنچه مرا از این نگاه سفید به سوی تردید گسیل میدهد متغیرهای زیر است که آیا او میتواند بر آن غالب گردد و فکر نوی خود را به فاز عمل برساند:
الف. آرای تمامی قاضیها باید منتشر شود از فردای پیروزی انقلاب تا همین اکنون. زیرا یک قانون خوب، استثناء و تبعیض نمیپذیرد.
ب. آرای قاضیها دربارهی زندانیان سیاسی در آن سامانه منتشر شود.
ج. رأیهای تمامی قاضیهای دادگاه ویژه روحانیت در آن سامانه منعکس شود.
د. آرایی که علیهی «آقازادهها» انشاء شده بود و به مرحلهی اجرایی نرسیده بود! در سامانه وارد شود.
ه. تمامی رأیهای قضات دادگاه انقلاب و محاکمات ویژه، در این سامانهی مورد اشارهی آقای رئیسی به ثبت برسد و به دید همگان برسد.
و. و نیز آن رأیهایی که برای مسئولان نظام صادر شد و یا کسانی که توسط هیأتهای ویژه محاکمه شدند، در آن سامانه قابل دیدن باشد.
نکتهها:
ممکن است رفتار نوی آقای رئیسی برای دور نگهداشتن خود از نقدهاییست که به دوران طولانی حضورش در این دستگاه بر میگردد و نیز خالیکردن جوّ قوه از تراکنشهای آن ریاست قبلی قوه. و نیز پیام به مردم که من از جنس دیگری هستم و به من و برنامهام باور و اعتماد کنید، زیرا واژهی «هیچ باکی» در جملهی رئیسی از نظر من یک جملهی تدافعیست.
فلکه فکرت (۲۷)
فلسفهی اپیکوری
به نام خدا. سلام. اپیکوریسم حاصل نظرات اپیکور است که در ۲۷۰ پیش از میلاد درگذشت. او اهل ساموس دریای اژه بود و تمام فلسفهاش «لذت» است و خوشبودن. اپیکور لذت را از آن رو اصل میدانست که این جهان در نظام فکری او خیر برتر است و انسان در آن میهمان.
او البته در پرتو ۳۰۰ کتاب و رسالهایی که نوشته بود و با آن که از نظر بعضیها ماتریالیستی (=مادّیگریی) میاندیشید، لذت برتر را روحانی میدانست نه جسمانی. زیرا از نظر او لذات جسمانی هم موقت و گذار و زایلشدنی است و هم وقتی لذت جسمانی پایان بیابد، افسردگی در انسان پدید میآید.
بعدها به اپیکوریسم، اندیشههای انحرافی و تفسیرهای غلط افزوده شد که «دَم غنیمت شمردن» و لذّات آنی بود. حال آنکه اپیکور در آن عصر هِلِنیستی (یونانیمأبی، مادّی)، لذت روح را پایدار میدانست و معتقد بود لذت برآمده از خردمندی و خرّمی موجب نبودنِ درد میشود و چه نیازی است که انسان با خرافات، شهوات، فکر مرگ، بیمناک بماند و دست به رقابت و خشونت و شهرت و حسادت بزند.
نکته:
ارسطو هم _که گویا به معاد باور نداشت_ به «انسان شاد» اهمیت میداد برخلاف استادش افلاطون که به «انسان خوب» بهاء میبخشید و فلسفهی رواقی _که توسط زنون بنا شد_ برای صبر و فهم اهمیت قایل بود. چنانچه سقراط معنویت و دیانت و متافزیک را گرامی میداشت.
اما دینداران و مؤمنان مکتب الهی، شریعت را کلید رستگاری و سعادت میدانند که انسان را هرچهبیشتر در کامل و به سوی کامل میخواهد؛ در دو بُعد جسمانی و روحانی. یعنی سالم بودن پیکر و سلامت پندار و گفتار و کردار که روح را پرواز میبخشد.
در حقیقت خرّمزی بودن از نظر من در خردمندی و عقلانیت و در پایبندی به شریعت و نیز دقت به انواع حکمت و بهرهوری درست از طبیعت و اعتقاد راسخ و خللناپذیر به توحید رخ میدهد. ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸.
انسان راستین (۲۴)
عیبجوی مردم نیست و پشت سرِ آنان بدگویی نمیکند.
سلام جناب شیخ مهدی
این پرسش شما چندین جواب دارد:
۱. جناحهای سیاسی کشور هر کدام برای خود پاسخ جداگانه دارند. ۲. نیروهای امنیتی پاسخ خود را در لای دلایل ویژهی کاری خود میپیچند. ۳. حاکمیت و حوزهی علمیه نیز علل خود را دارند. ۴. رسانههای رقیب داخلی نیز پاسخهایی در قاب خود دارند.
اما من پاسخم سه کلمه است با سه «ت» ترس. تهدید. تحدید!
سلام جناب...
من ذرّهای تردید ندارم که شما باور و ارادت راسخ به پیامبر اسلام (ص) دارید. و من و تو و ما همه به همین مودّت به خاندان عصمت زندهایم. اما شما با بیدقتی در طرح سؤال چاه بدر و مقایسهی آن با رفتار معاویه به نظرم با شتابزدگی پیش آمدی. اگر فکر شما آن لحظه به رحمت و عصمت حضرت محمد (ص) متمرکز بود هرگز آن پست را به میان نمیکشیدی. شخصیتی که حتی دستور میدهد در هیچ غزوه و سریهای یک شاخه درخت شکسته نشود، قانون دفاع و انسانیت را به مدد وحی و الهامات درونیاش به احسن وجه میداند. پس هرچه در نقل تاریخی حتی در فیلمها و نمایشها و تعزیهها با این دو عنصر وجودی پیامبر اسلام (ص) یعنی رحمت و عصمت، در تضاد بود بدانیم که آن نقل نارواست و تحریف تاریخ اسلام. و من میدانم شما از این مسأله آگاهید. از شما که فردی آگاه و باایمان هستی، میخواهم در مباحث دینی بسیار با تأنی وارد شوید. پوزش. چون قرآن تذکر به مؤمنین را منفعت میداند من این تذکر صریح را به شما نوشتم. بیشتر بخوانید ↓
عقل و پیروی حق
به قلم دامنه: به نام خدا. امشب فرخنده زادروز رهبر و پیشوای آزادگان، بزرگنمادِ عرفان و عشق حقیقی، اُسوۀ مقاومتگرایان، الگوی عزتزیستی و پیشبَرندهی مبارزه با ستم و ستمگران حضرت امام حسین _علیه السّلام_ است. دو سخن از آن انسان کامل و سالار شهیدان به دلدادگان و پیروان مکتب نجاتبخش اهلبیت ع از این (منبع) تقدیم میدارم:
«لایکمُلُ الْعَقْلُ الَّا بِاتِّباعِ الْحَقِّ»
عقل، جز از راهِ پیروی حق کامل نمیشود.
(بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۷)
۲
الْغُلُوُّ وَرْطَةٌ وَ مُجالَسَةَ اهْلَ الدَّناءَةِ شَرٌّ»
تندروی همانند فرو رفتن در باتلاق است
و همنشینی با فرومایگان، شرّ و گرفتاری به همراه دارد.
(کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۰)
این خجسته میلاد بر پیروان آن اُسوهی روزگاران، گوارا
مدرسه فکرت ۳۳
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و سوم
سه کلمه مینالم
در راستای این پست (فتوای شجاعانه و حقگویانهی مرجع بزرگوار مکارم شیرازی) که جناب حسنعلی لاری مُرسمی _همسنگر شجاعمان در جبهه_ گذاشتند؛ سِکّلمه مینالم:
۱. باید گریست به حال آن بخش میراثخوار سیستم که مراجع بزرگوار شیعه را برای محکومکردنها و بیانیهصادرکردنها میخواهد. حال آنکه مراجع گرانقدر ما بیانکننده راه و هشداردهندهی چاه هستند.
۲. از خیلی سالها پیش است که این صدا و سیما به قمارخانه تبدیل شده، قمارخانهی سیاسی. اتاق فکر آن حامی کسانیست که چاپلوسی را رواج و تجملات و بیغیرتی را منتشر مینمودند.
۳. مراجع دلسوز در بارهی بانکها هم ندای حق را خیلی سال پیش سر داده بودند اما سوداگری مگر میگذارد فتوا، ربا و ریا را نابود کند!
بگذرم. سلام به حسنعلی که این پست خوب را گذاشت.
من از این جملهی مشهور امام خمینی در سال ۱۳۶۶، آن میفهمم که مرحوم نلسون ماندلا هم به گونهای دیگر علیهی آپارتاید گفته بود: میبخشم، اما فراموش نمیکنم.
امام هم نمیخواهد بگوید رابطه نه، میخواهد بفرماید که از آن ستم و خونریزی و کشتار بیرحمانهی حاجیان ایران و جهان اسلام توسط آلسعود، نمیتوان گذشت کرد. و نباید هم گذشت کرد چون حقالناسیست که بر گردن فاسدان آل سعود تا قیام قیامت باقیست. حتی فرمودند این جنایت آل سعود با آب زمزم هم پاک نمیشود. بنابراین، رابطه با کشورها و اجرای مراسم حج تابع مصلحت است و مقتضیات زمان.
چون ابوسفیان در آن سال فتح مکه (توسط پیامبر اسلام _صلوات الله_ و مسلمانان مجاهد) دست از جنگ و ستیزهگری برداشت و رسول خدا آن روز را «یومالمَرحمه» نامید. زیرا؛ اسلام با هر کس که توطئه و آدمکشی نکند سازگاری، همزیستی، رفق و مدارا دارد.
جواب به جناب... :
اسرائیل از نظر ایران نه فقط کشور نیست، بلکه جمع عدهای از تبهکاران است که با کشتن فلسطینیان و اشغال سرزمین، جامعهی دینی نژادپرست را ایجاد کرده است. چنین رژیمی از نظر ایران و امام باید از روزگار محو شود. من با تمام استدلال شما در این باره مخالفم. تمام.
پاسخ به جناب قربانی:
مدیر هرگز در هیچ دورهای از سن آدمیَ موافق با حذف تعلیمات دینی نبوده و نیست!
فلکه فکرت (۲۲)
پایاننامه نه، آغازنامه
به نام خدا. سلام. حتی گرامیپیامبر خدا _صلّى الله علیه و آله و سلّم_ که اُمّی (=درسناخوانده) بوده و از سوی وحی، پشتیبانی همهجانبه میشده و در همهحال از دریافتهای وَحیانی برخودار بوده، بازهم دستور یافته بود هرگز از دانش افزایی بازنایستد. هم در آغاز راه در علق فرمان یافته: اِقرأ: بخوان. و هم در طول راه در طٰهٰ بر وی امر شده: بگو پروردگارا مرا دانش افزاى: «قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا». آیهی ۱۱۴ طٰهٰ.
(سوره ۲۰: طه - جزء ۱۶ - آیۀ 114. ترجمۀ خرمشاهی)
بنابراین؛ با این آموزهی زیبای قرآنی، هیچکس فارغالتّحصیل نمیشود! و نمیتواند مدعی شود من به آخر دانش و علم نایل آمدم! و از تحصیل، فارغ (=بینیاز و رها) شدهام! و درس و داناییام را تمام و مدرکم را پیوستم ساختهام. نه، چنین نیست. ابوریحان بیرونی دانشمند همهچیزدانِ ایرانی با آنهمه احاطه و آگاهی، تا آخریننفس پیِ دانایی بوده و بُرونجُستن از نادانی. تا جاییکه در بستر مرگ بدین مضمون گفته: فهمیدم که نفهیدم. دانستم که ندانستم. به قول فرانسیس بیکن: دانایی، توانایی است. آری؛ آسودگی این است که هرگز از دانشآموزی و علمافزایی دست نشوییم. و همیشه زمزمه کنیم زِدْنِی، زِدْنِی، زِدْنِی. یعنی زیادکن. بیفزا. افزون ساز. از نظر من، پایاننامهها پایانِ علم و پایانِ کار نیست، تازه آغازِ راه است و ابتدای مسیر. باید به جای آن گفت: آغازنامه. ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸.
انسان راستین (۱۹)
هیچ اقدام خیری را از سرِ شرم وا نمینهد.
پاسخم به دکتر عارف زاده:
سلام جناب دکتر عارفزاده. آنچه از فلسطین گفتهاید همهی آن چیز نیست که در میان ملت آن جریان دارد. دستکم سه تفکر همچنان آنجا حیات دارد: خط مقاومت. خط سازش. خط همزیست. اولی مبارزین که دست از کار نکشیدند. دومی مبارزین که به دولت نیمبند و خاک اندک بسنده کردند. سومی عربهایی که در درون اسرائیل غاصب مجبور به همزیستی شدند. ایران خواهان دو چیز است. یا محو اسرائیل تا زمانی که اینگونه نژادپرستانه پیش میرود. یا برگزاری انتخابات سراسری برای تعیین تکلیف نهایی این سرزمین به اشغالدرآمده. . ۱. جناب دکتر من در طول راهاندازی مدرسه هر جا نوشته یا مینویسم «از نظر ایران»، یعنی دارم «آنچه هست» را تحلیل یا بیان میکنم. اما جاهایی که میگویم «از نظر من»، یعنی دارم دیدگاه خودم را آشکار میکنم. پس، این نکته را باید شفاف میکردم. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۳۲
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و دوم
فلکه فکرت (۱۴)
نگاه میکرو و نگاه ماکرو
به نام خدا. سلام. ما باید این دو نگاه _میکرو و ماکرو_ را یاد بگیریم و در بیشتر درگاه های زندگی به کارش ببریم، تا به قول آن کتاب مهم مرحوم عبدالحسین زرین کوب یعنی «نقش بر آب»، زندگی و دوران زیست مان، نقش بر آب نباشد. نگاه میکرو (=ریز) نگاه از نزدیک است. نگاهی که دقت بیشتری می آفریند. اما نگاه ماکرو (=درشت) نگاه از دور است و سطح بیشتری را در نظر می گیرد.
سه مثال می زنم از سه ساحت، تا توانسته باشم این دو نگاه را در این فلکه فکرت بیشتر بشناسانم:
1. مثلاً در ریاضیات نگاه میکرو به عالَم ریاضیات شاخۀ آنالیز را به وجود می آورد که احتمالات را بررسی می کند. و نگاه ماکرو شاخۀ جبر را که به ساختارهای جبری می پردازد.
2. و نیز در علوم طبیعی، نگاه میکرو انداختن به مادّه، موضوع بحث علم شیمی است که دانش به ساختار مواد و دگرگونی آن است. و نگاه ماکرو داشتن به مادّه، موضوع علم فیزیک است. یعنی علم طبیعت و حرکت و رفتار مادّه در زمان و فضا؛ از اتُم تا کهکشان.
3. یا در مباحث علوم انسانی که نگاه میکرو همان معرفت شناسی نوع اول است. معرفت شناسی یعنی شناخت برای توجیه باور و عقیده، که فلسفۀ شناخت نام دارد. و نگاه ماکرو یعنی نگاه از بیرون گود که معرفت شناسی نوع دوم است.
بنابراین؛ انسان _در هر زمان، زمانه و زمینه ای_ تا این دو نگاه را در خود جاری نکند، به چیستی های پیرامون خود و اقیانوس وجودی خویش پی نخواهد برد. پس؛ پیش به سوی پرهیز از تک نگاهی و پرداخت به دو نگاهی؛ میکرو و ماکرو؛ هر کس به وسع و توان و فهم خود. از همین اکنون اگر ملخی، مورچه ای، مرغی، ماری، موضوعی، مشکلی، موردی، مکانی، معرکه ای، مکتبی، مفاهیمی، مُخی، مغزی، مترسکی، منقلی، منقاری و منقولی دیده ایم، با دو نگاه میکرو و ماکرو بنگریم.
پیوست:معرفت شناسی نوع اول یعنی ذهنیت و بررسی ذهن آدمی. معرفت شناسی نوع دوم یعنی عینیت و توجه از بیرون به علوم و تجربۀ فکری بشری که تحلیل علل شناسانه به دست می دهد. مثلاً وقتی به دستاوردهای علمی بشر نگاه می کنیم یعنی داریم معرفت شناسی نوع دوم انجام می دهیم. 27 فروردین 1398.
انسان راستین (۱۲)
از زورگویی، دروغ و نادانی میپرهیزد.
فلکه فکرت (۱۵)
دیوانه و فرزانه
به نام خدا. سلام. واژهی دیوانه، ساختهای از اسم «دیو» و پسوند نسبتِ «آنه» است. دیو دستکم دو معنی داشت؛ در زبانهای هند و اروپا معنای «خدا» داشت اما در زبان پارسی از زمان زرتشت به بعد، به آورندهی بدی و دارندهی زشتی معنی میشد و کمکم در فرهنگ و ادب نوین ایرانیان، دیوانه در برابر فرزانه (=خردمند. بادانش) بهکار رفت و میرود. یعنی دیودیده، سودایی، نادان، جِنّی. اما آیا دیوانه فقط یعنی همین؟ بسیاری از اندیشهها، نکتهها، مضمونها (=درونمایه) و بیان نظرات را _که گفتنش از دید اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و یا اخلاقی ممکن و مقدور نمیبود_ از زبان دیوانگان میگفتند. مانند گفتههای ناب و تکاندهنده که به بهلول و ملانصرالدین نسبت میدهند! حتی در میان ایرانیان یک ضربالمثل ساخته شد که:
«حرف راست را از دیوانه بشنو»
ادبیات عرفانی، دیوانه را به شیدایی و والِهشدن و مجنون عشق پیش راند و از زبان دیوانگان گفتار فرزانگان را آشکار میساخت. مانند این مثال در منطقالطیر (=زبان حیوانات) شیخ فریدالدین عطار در داستان عذرآوردن مرغان:
چون تُرا دیوانگی آید پدید
هرچ تو گویی ز تو بتوان شنید
(منبع)
در قرن ۱۶ نیز اراسموس فیلسوف هلندی با نوشتن کتاب «در مدح دیوانگی» بنیاد استبداد وحشتناک کلیسایی قرون وسطایی را لرزان کرد. او برای این هدف، ادبیات طنز و شوخی را بهکار بستهبود و قدرت هیولایی اربابان کلیسا را سُست کرده بود. من در سال ۷۱ در دانشگاه تهران در درسی که با استاد حسین بشیریه داشتم، با افکار و اندیشههای دِسیدریوس اراسموس آشنا شدم. بگذرم.
پیوست: دستمایهام برای این قسمت فلکه فکرت این پست سید علیاصغر بود که در پذیرش آن پست حمید به او نوشت: «دیوونه ام کردی حمید داداش» ازاینرو خواستم این واژه را شرح و تفسیر و تعلیل (=علّتیابی) کنم.
زنگ شعر:
«دیوانهدل» همان والِهشدن و حیرانیست. و چه خوب سروده حافظ و چه خوب خوانده محمد اصفهانی:
بنمای رُخ که خلقی والِه شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
(منبع)
سنت های داراب کلا:
یکی از آداب احوالپرسی دارابکلاییها. اینطوری بود:
میگفتند: دست دِرست.
جواب میدادند: دین محمد دِرست.
نکته ها: هگل فیلسوف قدَر آلمانی _که اول طلبهی دینی بود_ در یکی از آثارش میگوید دین فقط مراسم عشاء ربانی نیست، اینکه آبدهن به کف زمین نیندازی هم دینورزیست.
فلکه فکرت (۱۶)
سکّوی خطابه و پایهی بلند
به نام خدا. سلام. در صفحهی ۲۹۰ جامعهشناسی دکتر بشیریه خواندم که المپ دو گوژ _نویسندهی فرانسوی_ سال ۱۷۸۹ در اعلامیهی حقوق زن و شهروند اعلام داشته بود: «همچنانکه زنان حق دارند که بالای چوبهی دار بروند به همینسان نیز حق دارند که بالای سکّوی خطابه بروند.» بیشتر بخوانید ↓
برانگیختهشدن خاتمالانبیاء

به قلم دامنه: به نام خدا. در حالیکه در چهلسالگی بود، طبق رسم همیشگیاش برای عبادت و تفکر به غار حرا رفته بود، جبرئیل نازل شد و پنج آیۀ اول سورۀ علَق را برای محمد امین بیان کرد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ.
به نام خداوند رحمتگر مهربان. بخوان به نام پروردگارت که آفریده است. که انسان را از [نطفه و سپس] خون بسته آفریده است. بخوان و پروردگار تو بس گرامى است. همان که با قلم [و کتابت انسان را] آموزش داد. به انسان چیزى را که نمى دانست، آموخت.
قبل از بعثت نیز، به محمد امین الهاماتی میشد. پس از دریافت وحی الهی، از کوه پایین آمد و به سمت مکه و خانه رفت. ماجرا را برای حضرت خدیجه _سلام الله علیها_ بازگفت. خدیجه گفت: «به خدا دیرزمانی است که من در انتظار چنین روزی، بسر بردهام، و امیدوار بودم که روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی.»
در روزهای آغازین بعثت، هنگام استراحت محمد رسول الله _صلّى الله علیه و آله و سلّم_، جبرئیل بار دیگر بر آن حضرت نازل شد و آیات نخستین سوره مُدثّر را خواند: یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَأَنْذِرْ. وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ. وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ. وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ. وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ. وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ. اى مرد جامه بر خود پیچیده. برخیز و هشدار دِه. و پروردگارت را تکبیر گوى. و دامنت را پاکیزه بدار. و از آلایش [شرک] بپرهیز. و بخششى مکن که پاداش [و پاسخ] بزرگتر یابى. و در راه پروردگارت شکیبایى کن.
سوره مدثر آیههای ۱ تا ۷ ترجمه خرمشاهی
پیامبر بر اساس این آیات، میبایست پیوسته به فکر بیمدادن مردم از نافرمانی خداوند باشد و تا مدتی دعوت پنهانی داشتند. در نوشتن این متن از این (منبع) بهره گرفتم.
قم، مشهد، نوروز ۱۳۹۸
مشهد مقدس. نوهام علی
حرم امام رضا (ع)
نوروز ۱۳۹۸. عکاس: دامنه
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
تندیس و نماد زائران رضوی
خیابان نواب. چهاراه شهید شوشتری
قبر مرحوم منتظری
تاریخ داخائو
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. فلکه فکرت (قسمت بیستم) بازداشت حفاظتی. من در این فلکه فکرت در مدرسۀ فکرت، «تاریخ داخائو» را بُرش میزنم، با نوشتن سه نکته، یک پیوست و یک تبصره:
نکتهی یکم: زندانیان را فلک میکردند و تاب میدادند و در دفاع از این کارشان میگفتند میخواستیم آزمایش کنیم که آیا ماهیچههای زندانی نیرو دارد یا نه؟ نکتهی دوم: از میان زندانیان برای ورماخت (=ارتش آلمان نازی) عضوگیری میکردند و تبهکاران میتوانستند عضو تیپ بدنام «دیرلهوانگر» شوند تا آزادی یابند. نکتهی سوم: طبق دستور هیتلر شهروندان را با عنوان «بازداشت حفاظتی» دستگیر میکردند. یعنی به هر کس که مشکوک بودند باید دستگیرش میکردند تا امنیت جامعه حفظ شود.
پیوست: من کتاب ۴۲۵ صفحهایی «تاریخ داخائو» نوشتهی پل بِربِن، ترجمهی جمشید ترابی را سال ۱۳۸۴ در یک مسافرت خواندم. کتابی تکاندهنده و دردناک. این اثر به اردوگاه و شکنجهگاه هراسانگیز میپردازد که توسط هیتلر در شهر داخائو در شمال غربی آلمان ایجاد شده بود؛ جایی بیاندازه مَخوف و هولناک که ۲۲۸هزار و سیصد نفر از مخالفان هیتلر (که بیشترشان از کمونیستهای سراسر جهان بودند) در آنجا محبوس گردیدند و بیش از ۵۰ هزار نفر از آنان به بدترین دَدمنشی نابود شدند. تبصره: غرب، تاریخ وحشتناکی دارد. شیفتگان و دلباختگان آن اما این تاریکیها را نادیده میانگارند و دست به تطهیر و تبلیغ آن میزنند!