- ۰ نظر
- ۱۷ آذر ۹۸ ، ۰۸:۲۸
- ۲۰۹ نمایش
به قلم دامنه : به نام خدا. پست 7357. از نظر من این فراز از بیانیهی آیت الله العظمی سیستانی -که توسط حجتالاسلام کربلایی در خطبههای نمازجمعهی 8 آذر 1398 در عراق قرائت شد- جای بیشتری برای اندیشیدن و تفکر دارد و دیدگاه مترقی آن مرجع بزرگ را نمایان و برجسته می سازد؛ باشد تا از این رهنمود دینی و سیاسی درس بیاموزیم:
«مرجعیت عالی دینی... بار دیگر بر ممنوعبودن و حرمت حمله به تظاهراتکنندگان مسالمتآمیز و ممنوعیت بازداشتن آنها از اعمال حقوق خود در زمینهی مطالبهی اصلاحات تأکید میکند و همچنین بر مراقبت از اموال عمومی و خصوصی و لزوم دورماندن آن از حملات افراد نفوذی و تجمعات آنها تأکید و خطاب به تظاهرات کنندگان عراقی تأکید میکند که تظاهراتکنندگان مسالمتآمیز باید صفوف خود را از تظاهراتکنندگان نامسالمتآمیز جدا کنند و در زمینهی اخراج خرابکاران – هرچا باشند- با یکدیگر همکاری کنند و به آنها اجازه ندهند از تظاهرات مسالمتآمیز برای لطمهزدن به اموال شهروندان و حمله به صاحبان آنها بهرهبرداری کنند... .
مرجعیت دینی پشتیبان مردم عراق باقی خواهد ماند و تنها به ارائه توصیه و نصیحت در زمینه آنچه در راستای منافع ملت عراق میبیند، بسنده خواهد کرد و این برای مردم عراق باقی میماند که بدون سرپرستی و قیمومیت کسی، آنچه را که برای حال و آینده خود مناسب میداند، انتخاب کند.» (منبع)
پرسش: اگر وارد مسجدی شدیم و جماعتی برگزار شده بود ایا می توانیم همزمان نمازمان را فرادی بخوانیم؟
متن نقلی: توضیح دامنه: بخش هایی از مصاحبه ی شفقنا با حاج حامد الخفاف، رییس دفتر آیت الله العظمی سید علی سیستانی، مرجع بزرگ شیعیان جهان در لبنان که در زیر خلاصۀ آن با آرایۀ دامنه درج می گردد:
مرجعیت در صحنه سیاسی چه نقشی را ایفا میکند؛ مرزهای این دخالت و زمانبندی آن چگونه است؟
پاسخ: «...مرجعیت اعلا بارها کوشیده است تا با بهرهگیری از قدرت روحانی خود، گاه با ارائه راهحلهای سیاسی و گاه همانند آنچه در بحران آگوست ۲۰۰۴ نجف اشرف رخ داد، با دخالت مستقیم، بحرانهای امنیتی را در مناطق مختلف فرو بنشاند... مرجعیت اعلا از رهگذر خطبهها و مطالبات و موضعگیریهای خویش، با خواست همگانی ملت برای اجرای اصلاحات و مبارزه با فساد مالی و اداری، همسو شده و بر این باور است که دخالت وی، در ریشهکن کردن بحرانهای سخت یا کاستن از شدت آنها تأثیر نمایانی دارد... وانگهی، شیوه مرجعیت این نیست که مواضع علنی وی با واقعیتها در تضاد باشد.
درآمد مالی مرجعیت از چه محلی تأمین میشود و تأثیر واقعی آن چقدر است و مورد مصرف آن چیست؟ آیا درآمدهای عتبات عالیات در عراق در اختیار مرجعیت است و ایشان در آن تصرف میکنند؟
پاسخ: از نظر تاریخی روشن است که وجوه شرعی اعم از خمس و زکات، و دیگر خیرات و مبرّاتی که مؤمنان پرداخت میکنند، درآمد مالی مرجعیت را تأمین میکند. این مسأله قطعاً تأثیر نمایانی در امر مرجعیت دارد و بیش از هر چیز در حفظ استقلال نهاد دینی تشیع از قدرتهای حاکم در طول تاریخ جلوه مییابد؛... حضرت آیتالله سیستانی دام ظله از آغاز ورود به عرصه مرجعیت، به همه مقلدان عراقیاش اجازه داده است که وجوه شرعی خود را مستقیماً و بدون مراجعه به ایشان، به فقرا بپردازند. این فتوا پیامدهای مهم و خجستهای در میان ملت عراق داشته است. وانگهی، معظمله خود را ملزم میدانند که همه اموالی که از عراقیها به ایشان میرسد در خود عراق هزینه شود...
ویژگیهای رفتاریِ آیتالله سیستانی چیست؟
پاسخ: برای تبیین برخی از ویژگیهای مرجعیت اعلا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) مرجعیت اعلا در جزئیات امور سیاسی دخالت نمیکند، بلکه زمینه را برای کنش نیروهای سیاسی باز میگذارد و تنها در امور سرنوشتسازی که نیروهای سیاسی در تعامل با آنها یا حلوفصل بنیادیِ آنها ناتوان ماندهاند، وارد عرصه میشود.
ب) مرجعیت به همزیستی مسالمتآمیز میان پیروان مذاهب اسلامی اعم از سنی و شیعه میان خود و با پیروان ادیان دیگر باور دارد و با رفتار عملی خویش و به دور از ظاهرسازیهای بیفایده، این امر را استواری بخشیده است تا فرهنگ همزیستی و احترام متقابل را نهادینه کند.
ج) مرجعیت بر احترام به نهادهای برآمده از خواست مردم تأکید دارد و برای شکلگیری کشوری با حاکمیت آزاد و مستقل، هیچ چیزی را جایگزین آنها نمیداند. این امر بر همه بخشهای نظامی، امنیتی، سیاسی، اداری، اجتماعی و دیگر نهادها صدق میکند.
د) مرجعیت به ضرورت درآمیختن شیعیان با کشوری که در آن زیست میکنند ایمان دارد و اداره امور هر کشور را به اهل حل و عقد همان کشور واگذار میکند و جز در مواردی که از وی خواسته شود و بداند که موضعگیری او پیامد سودمندی دارد، آن هم تنها مطابق با شرایط و اطلاعات موجود، در امور آنان دخالتی ندارد.
هـ) مرجعیت رویدادهای منطقهای و اقلیمی و بینالمللی را بهدقت زیر نظر دارد؛ و گاه بی آنکه از حوادث به دور باشد، سکوت اختیار میکند؛ و برای همین است که وقتی سخن میگوید باقدرت و در زمان و مکان مقتضی حرف میزند تا موازنهای را دیگرگون کند یا نقشهای را بر هم زند یا واقعیتی را که مصلحت کشور و ملت را در آن میداند به کرسی بنشاند، نمونههای این امر بسیار است.
آیا خطبه دوم نمازجمعه که توسط شیخ مهدی کربلائی و سید احمد صافی در صحن حرم امام حسین خوانده میشود، در نجف به نگارش در میآید و به دست آنها میرسد، یا نگاشته خود آنها است؟
پاسخ: بخشی از آن در دفتر حضرت آیتالله در نجف اشرف و با راهنمایی و ملاحظه شخص ایشان آماده میگردد و متن آن در خطبه خوانده میشود، بخشی دیگر نگارش خود آقایان شیخ کربلائی و سید صافی است و پیش از ایراد خطبه، تنها برخی از دستکاریهای ضروری در آن صورت میگیرد، و بخش دیگر آن چیزی است که از سوی آن دو بزرگوار فیالبداهه و در ضمن عناوین کلی که در دفتر حضرت آیتالله (دام ظله) هماهنگ شده است، بیان میگردد...
آیا مرجعیت دینی بر پروژههای عتبات عالیات عراق و فعالیتهای سرمایهگذاری آن نظارتی دارد؟
پاسخ: عتبات مقدسه در عراق بر اساس قانون شماره ۱۹ اداره عتبات مقدسه و مزارات شریفه شیعه مورخ سال ۲۰۰۵ که به تاریخ ۲۶/۱۲/۲۰۰۵ در مجلس نمایندگان به تصویب رسیده است، اداره میشود.
آیا آقای عادل عبدالمهدی نامزد مورد نظر مرجعیت برای پست نخستوزیری بود؟
وی نامزد مورد نظر مرجعیت اعلا برای نخستوزیری نبود، بلکه نامزد دو فراکسیون بزرگ بود که چون با استقبال ملی و منطقهای و بینالمللی روبهرو شد، مرجعیت اعتراضی نداشت، اما به طرفهای ذیصلاح اطلاع داد که علی رغم آگاهی از انبوه مشکلات به ارث مانده از دولتهای پیشین، دولت جدید را تنها در صورتی تأیید خواهد کرد که نشانههای موفقیت در کار وی را مشاهده کند.
میدانیم که روش مرجعیت اعلا از آغاز ورود به عرصه سیاسی عراق، بر پایه عدم دخالت در انتصاب یا پیشنهاد گزینش مسئولان اجرایی ـ تا چه رسد به پستهای بالا ـ بوده است و تنها در دو مورد آن هم بر حسب قانون نظر مرجع اعلا خواسته میشود: رئیس دیوان وقف شیعی و تولیتهای عتبات مقدسه.
حضرت آیتالله سیستانی چه زمانی در خانه خود را به روی سیاستمداران عراقی خواهد گشود؟
پاسخ: حضرت ایتالله سیستانی از حدود سال ۲۰۱۱ بدین سو به دلایلی که نزد نیروهای سیاسی روشن است، در خانه خود را به روی سیاستمداران بسته، و اگر آن موانع برطرف شود، این در باز خواهد شد. مرجعیت اعلا چشمانتظار تغییر آشکار در رفتار کسانی که قدرت را در دست دارند، پیشرفت چشمگیر در پروندههای مبارزه با فساد، بهبود خدمات عمومی، کاهش گرفتاریهای مردم، و دیگر اموری است که بارها بدان اشاره فرموده است. مرجعیت منتظر مشاهده نشانههای موفقیت در این پروندهها است تا هر چیزی در جای خود قرار گیرد.
برخی از عراقیها و دیگرانی که با آیتالله سیستانی دیدار میکنند در رسانهها یا شبکههای اجتماعی مطالبی را با ادعای اینکه سخن حضرت آیتالله است منتشر میکنند، از چه راهی میتوان به سخنانی از این قبیل اعتماد کرد؟
پاسخ: جز به آنچه درستی آن از طرف دفتر حضرت آیتالله تأیید شده و در سایت رسمی اینترنتی انتشار یافته است، هیچ اعتمادی نیست. مواردی که برخی افراد نکاتی را از سر اشتباه در برداشت یا خطای در دریافت یا به دلیل اهداف مشخص و غرضورزی به معظمله نسبت دادهاند که ایشان اصلاً آن را به زبان نیاوردهاند، کم نیست.
با عمر طولانی حضرت آیتالله سیستانی، آینده مرجعیت دینی را چگونه میبینید؟ آیا دفتر ایشان در این زمینه نقشی دارد؟ آیا انتظار دارید که روش سیاسی ایشان با مرجعیت آینده در عراق استمرار داشته باشد؟
پاسخ: مرجعیتهای بزرگ در تاریخ شیعه جز با پشتیبانی و حمایت فراگیر طیف گستردهای از علما و فضلا حوزههای علمیه و شهرهای شیعهنشین در نقاط مختلف جهان شکل نگرفته است و اعتقاد دارم که در این مورد، آینده هیچ تفاوتی با گذشته نخواهد داشت. پیشبینی اوضاع آینده از توان من بیرون است، ولی قطعاً روش حضرت آیتالله (دام ظله) که دفتر ایشان در نجف آن را پی میگیرد، بهکلی با نگاه خانوادگی به نهاد مرجعیت پس از غیبت شخص اول (اطال الله عمره) فاصله دارد و بر این باور است که تداوم اقتدار و تأٌثیرگذاری مرجعیت شیعی، وامدار دور نگه داشتن آن از شبهه موروثی بودن است. این سخن جدای از شایستگیهای علمی و مدیریتی افراد منتسب به این خاندان مطرح میشود.
اما تعامل مرجعیت آینده با مسائل عراق بر پایه روش حضرت آیتالله، امری است که تا اندازه زیادی انتظار آن میرود؛ چرا که ایشان پایههای روشی از برخورد با امور سیاسی و اجتماعی را بنیان نهاده است که با استقبال گستردهای که در میان لایههای مختلف ملت عراق و بهویژه نخبگان فکری و فرهنگی و سیاسی کشور از آن به عمل آمده، بهسختی میتوان از آن عبور کرد. (منبع)
متن نقلی: «گزارش سه دیدار با آیت الله خمینی» به قلم دکتر احسان شریعتی فرزند مرحوم دکتر علی شریعتی: در ماه مهر ۱۳۵۷، هنگامیکه در شهر اکس-آن-پرووانس فرانسه، تازه وارد دانشگاه (و رشتهٔ فلسفه) شده بودم، ناگهان روزی از مرحوم حسن حبیبی شنیدیم که پلیس صدام به اقامتگاه آیةالله خمینی ریخته و قصد اخراج ایشان از عراق را دارد، به مقصد یک کشور عربی دیگر مانند کویت یا الجزایر؛ و دوستان نهضتآزادی در خارج کشور در حال مذاکره با مقامات فرانسوی اند، برای آوردن ایشان به پاریس.ا
چند روز پس از ورود به پاریس (جمعه ۱۴ مهر ۱۳۵۷) و به منزل یکی از دوستان آقای بنیصدر، بالاخره ایشان در خانهٔ ویلایی آقای دکتر عسکری، یکی از دوستان جامایی زندهیاد دکتر سامی، در شهرک نوفل-لو-شاتو در حومهٔ پاریس اقامت گزیدند و من در آنجا به دیدارشان رفتم و در آن هنگام در این منزل فقط زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی بود که مرا به ایشان معرفی کرد و خود از اتاق خارج شد.
در این نخستین ملاقات در فضای خلوت، با ایشان گفتگوی ساده و صمیمانهتری داشتیم: از حال استاد (محمدتقی) شریعتی پرسیدند و از کار خود من، که چه میخوانی؟ و گفتم: فلسفه. و توصیه کردند که «فلسفه شرق و اسلام را فراموش نکن!» همچنین دربارهٔ تحریکات محافل واپسگرا علیه دکتر (علی) شریعتی، گفتند: «خیلیها پیش من آمدند که علیه ایشان مطلبی بگیرند و من سکوت کردم…»
دومین ملاقات، چند ماه بعد، پیش آمد که روزی دکتر منصور فرهنگ قصد مصاحبهای با ایشان را داشت برای مطبوعات امریکا، و ما با تعدادی از شخصیتهای حاضر در آنجا، مانند آقایان لاهوتی، موسویاردبیلی، موسویخوئینیها، دکتر یزدی، صادق قطبزاده، و ..، سیداحمد آقای خمینی، در این نشست حضور داشتیم.
در ابتدا، دکتر فرهنگ از آقا پرسید: «نقش عرفان در اندیشه و حرکت شما چه بوده است؟» ایشان فرمودند: «هیچ نقشی!» کمی تعجب کردم و پیش خود فکر کردم که شاید از تیپ و لهجهٔ امریکایی دکتر منصور خوششان نیآمده باشد (دکتر فرهنگ استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا بود و مدتها در امریکا اقامت داشت و تحتتأثیر آشنایی با دکتر شریعتی، در این ایام کار-و-بارش را در آنجا رها کرده بود و برای خدمت به انقلاب به پاریس آمده بود).
دومین پرسش وی این بود که نقش روشنفکرانی چون بازرگان و طالقانی، و بویژه شریعتی، در زمینهسازی فکری انقلاب چه بوده است؟ باز ایشان گفتند: «هیچ نقشی!» و پس از مکثی افزودند: «حتی برخی از این آقایان را بر سر منابر میکوبیدند و پیرامونشان اختلافنظرهایی بهوجود آمده بود، اما امروزه در شهر و روستا شاهد «وحدت کلمه» هستیم که باید مراقب بود از بین نرود.» (نقل بهمضمون) پیش خود حدس زدم که احتمالا آمدن اخیر برخی از روحانیون نزد ایشان و بدگویی و سعایت از پیروان شریعتی در موضع ایشان تأثیری گذاشته باشد. در اینجا بود که ناگهان سیداحمدآقا وارد بحث شد و پرسید: «نقش خود شما در انقلاب چه بوده است؟» ایشان باز هم تکرار کرد: «هیچ نقشی! چون من از سال ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت میکنم و اجابت نمیکنند، اما امروزه، الهی شده و چنین نهضتی بهراه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!» این پاسخ آخر، ارزیابی فلسفی خاص آقای خمینی را نشان میداد که در آنزمان بهنظرم متأثر از نوعی جهانبینی تاریخی-تقدیری ابنعربیوار میآمد که بهتعبیر جامی:
حقیقت را به هر دوری ظهوریست
ز اسمی بر جهان افتاده نوریست
سومین ملاقات زمانی بود که ایشان به ایران برگشته و مقیم قم شده بودند. روزی با استاد شریعتی (و دوستانی چون مرحوم میناچی و ..)، برای دیدار با آیات عظام شریعتمداری و خمینی به بیوت ایشان رفتیم. در این دیدارهای محترمانه آنچه نظرم را در آنزمان بیشتر جلب کرد تفاوت برخورد این دو مرجع با مریدان بود (و بویژه در امر دریافت وجوهات شرعی)، که شرحش در این مجال نمیگنجد. در پاسخ به پرسشی کلی که استاد شریعتی در این مجلس مطرح کرد، تا آنجا که به خاطر دارم آیةالله خمینی بهطورکلی باز بر ترجیح خود مبنی بر عدم موضعگیری له-یا-علیه حرکت فکری دکتر شریعتی، بهدلیل امکان سوءاستفاده مغرضان و معاندان، تأکید کرد.
بعدها به این نتیجه رسیدم که از منظر تبارشناسی فکری، تفکر و موضع فقهی-سیاسی آیةالله خمینی در میانهٔ دو مکتب نجف (آخوند خراسانی -ملا محمدکاظم – و ..، شاگردش نائینی، حامیان مشروطه)، و مکتب سامرا (شیخ فضلالله نوری، شاگرد میرزای شیرازی، حامی «مشروطهٔ مشروعه»)، قرار داشته و ترکیب و تألیفی از آن دو آبشخور تاریخی و فقاهتی بوده است. پیش از انقلاب روشنفکران و مردم بیشتر با وجه اول این سنت و میراث در خانوادهٔ فکری روحانیت سیاسی و مبارز آشنایی داشتند، و پس از انقلاب بهتدریج وجه دوم غلبه یافت و به گفتمان رسمی جناح غالب نظام تبدیل شد، و این دوگانگی تبارشناختی فکری-تاریخی در قانون اساسی فعلی نیز بیش از پیش تجلی بارزتری یافت. (منبع)
به قلم دامنه. به نام خدا. بخش دوم. فقیهِ قائم. قسمت یازدهم. این بحث را صبح امروز در مدرسۀ فکرت نوشتم: امام با ورود به ایران، مدتی در مدرسهی علوی و رفاه تهران مستقر شد و انقلاب را رهبری کرد و در ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ با شکوه و استقبال عظیم، به قم بازگشت. زیرا امام میگفت: «من هر جا باشم، قمى هستم و به قم افتخار مى کنم. دل من پیش قم است و قمى.»
امام ۱۱ ماه در قم، در منزل آیتالله شیخ محمد یزدی مستقر شد و سپس در ۲ بهمن ۱۳۵۸ به علت عارضهی قلبی در تهران بستری گردید. پس از درمان، ابتدا مدتی در محلهی «دربند» و آنگاه به تشخیص پزشکان در «جماران» سُکنی گزید و نظام را از آن منزل _که متعلق به حجتالاسلام سیدمهدی هاشمی علیا مشهور به «امامجمارانی» بود_ هدایت میکرد و دیدارهای مردمی و سخنرانیها را در حسینیهی جماران _که در مجاورت جلویی بیت بود_ انجام میداد. در میانهی همین مدت، امام اقدامات اساسی انجام داد ازجمله: حُکمِ تشکیل مجلس بررسی و تصویب قانون اساسی کشور، فرمانِ تأسیس کمیته امداد و افتتاح حساب 100 امام (بنیاد مسکن)، تشکیل جهاد سازندگی، و... .
قسمت دوازدهم: ۲۹ دی ۱۳۵۸ امام وصیتنامهای جدید نوشت و در آن آیتاللهالعظمی منتظری و برادرش آیتالله پسندیده را «وصیّ» خودش قرار داد و نوشت: «کسی حقِ مزاحمت با آنان را ندارد و این دو نفر (منتظری و پسندیده) وصی مطلق من هستند.»
قسمت سیزدهم: امام در جایگاه رهبر مقتدر و متقی، در برابر جریان متحد ضد انقلاب که بر روی انقلاب و نظام تیغ کشید، با قاطعیت ایستاد و خطرات آنان را _که در صدد براندازی جمهوری اسلامی بودند و در خونریزی ابایی نداشتند و به هر شیوهی خشن و خونباری چنگ میزدند_ دفع کرد.
و نیز با آنکه مرحوم بازرگان را قبول داشت اما به علت سیاستِ «نرمش و گام به گام» این جریان، آنان را برای استمرار انقلاب و بقای نظام مفید ندانست. نیز امام، به حضور روحانیت در رأس قدرت اجرایی مثل مقام ریاستجمهوری اعتقاد نداشت. تا آنکه قضیهی آشوب بنیصدر و گروه تروریستی فرقهی رجوی رخ داد. این سازمان، که در پیِ تصفیه و تسویهی خونین و بیرحمانهی «درونسازمانی» از آرمان اولیهاش جدا شده بود، با مشیِ کودکانه، عجولانه، غضبآلود و سردرگُم، رویاروی نظام ایستاد. امام از این زمان، از آنان به «منافقین» یاد کرد. آنان به دستور رجوی، شروع کردند به ترور مهرههای اصلی و فکور و انقلابی نظام و انقلاب، به ایجاد وحشت و جنگ شهری در بدنهی مردم و نیز سرآخر اعلان رسمی جنگ مسلحانه با نظام در ۳۰ خرداد سال شصت. که از آنجا به بعد و در پی جو وحشت و ترور شهید بهشتی و رجایی و صدها انسان و پاسدار و بسیج و بقال و کسبه و زن و کهنسال و...، امام خمینی حاضر شد آقای خامنهای در کسوت یک روحانی کاندیدای ریاستجمهوری شود. و شد.
قسمت چهاردهم: سال ۱۳۶۵ بحران دیگری کشور را فراگرفت. قضیهی حجتالاسلام «سیدمهدی هاشمی» که در آن زمان فرمانده سپاه قدس بود. جایگاهی که امروزه حاج قاسم سلیمانی در آن قرار دارد. سپاه قدس در واقع یعنی «سپاهِ جهان اسلام» که در کنار سپاه ایران، برای اسلام و ایران و مسلمانان مأموریت دارد. آن زمان که «سیدمهدی هاشمی» بود، نام آن سپاه «واحد نهضتهای آزادیبخش» بود.
یک جریان _که به جناح راست تعلق داشت_ مانند آقایان حُجج اسلام: ریشهری وزیر وقت اطلاعات دولت میرحسین، روحالله حسینیان قاضی دادگاه انقلاب، علی فلاحیان وزیر وقت دولت رفسنجانی و رازینی و نیکونام هر دو از قاضیهای پروندههای خاص، و نیز عناصر خاص قدرت، با این جریان در افتاد و آنان را دستگیر، بازداشت و زندانی کرد. آیتالله منتظری در برابر این قضیه با همهی توان ایستاد و حتی در انتقاد به این حرکت امام، درنگی نکرد و تا جایی پیش رفت که میان شان حالت قهر حاکم شد. تا اینکه «سیدمهدی هاشمی» و عوامل او محاکمه و اعدام شدند.
این بحران تا نوروز سال ۱۳۶۸ میان امام و منتظری _که به تصویب مجلس خبرگان قانوناً قائممقام رهبری بود_ کماکان ادامه داشت. مرحوم منتظری _که اساساً فردی رُک و بیباک در نقدها و برخورد با کژیها بود_ به انتقادش از سیاستهای نظام ادامه داد تا اینکه امام، در نوروز ۱۳۶۸ آیتاللهالعظمی منتظری را شبانه عزل کرد و دستور داد عکس منتظری از تمام ادارات و نهادها پایین کشیده شود. و به منتظری نیز گفت: در حوزه بمان...، در سیاست دخالت نکن...، و به حوزه با درس و بحث، گرمی ببخش. امام، قبلاً، آقای منتظری را «فقیه عالیقدر» لقب داده بود. بگذرم که من قبلاً نظرم را درین قضیه در همین مدرسه، دادهام.
قسمت پانزدهم: مرداد ۱۳۶۷ در پی قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام در تیر همان سال و آتشبسِ جنگ عراق با ایران، صدام و سازمان منافقین _که ارتش آزادیبخش ملی تأسیس کرده بود و در خاک عراق پادگان اشرف زده بود و به تعبیر من اعضای آن در آن هنگام «سرباز کوچولوهای صدام» شده بودند_ به ایران حملهی مجدد کردند تا شاید تهران را اینبار فتح! کنند.
امام فراخوان ملی زدند که همه به جبهه بیایند و این خطر را دفع کنند. (من آن زمان خودم در جبهه بودم) فرقهی رجوی با تانک و نفربر و سلاح سبک و سنگین اهدایی صدام از مرز کرمانشاه تا گردنهی چهارزبَر حسنآباد اسلامآباد غرب رسید. و در طول مسیر هر کس را سر راه میدید دستور یافته بود قتلعام کند. همه را میکشت؛ چوپان، زن، کودک، کشاورز، پیرمرد، سرباز، پاسدار، ارتش و هر کسی را که در جلویش میدید، نیست و نابود میکرد. بیرحمانه کشت، بیش از چهارهزار نفر را در این هجوم که نامش را عملیات «فروغ جاویدان» نهاد، به شهادت رساند. تا اینکه بهصورت اتفاقی، یک لشکر از سپاه بدر عراق که با صدام میجنگید از سمت کردستان ایران به سمت جنوب میرفت، با این فرقه مواجه شد. و پس از آن بود که عملیات «مرصاد» طراحی و دمار از روزگار این فرقهی وطنفروش و دچار غرورِ قدرت در آورد. همان سال، اعضا و هواداران این فرقه در زندانهای ایران شورش کردند. امام دستور داد بروید آنان را دوباره محاکمه کنید. بدین مضمون: اگر توبه کردند که هیچ، ولی اگر سرِ موضعاند، با آنان با رأی «دو قاضی» برخورد کنید. که بر سرِ این حرکت که با حکم شرعی امام عملی شد، اختلاف دیدگاه برخاست. ازجمله آقای منتظری که به این قضیه انتقاد کرد. در مورد محاکمهی مجدد اینان، آمار متفاوتی در فضای مجازی وجود دارد.
قسمت شانزدهم: امام با بستنِ پروندهی رهبرشدنِ مرحوم منتظری، سعی کرد به یاران نزدیکش بهطریقی برسانَد که آقای خامنهای شایستهی این مقام است. بارها با ادبیات خاص، خصوصیتهای ایشان را برمیشمرد. و به گواه برخی چهرهها _ازجمله رفسنجانی_ این میل در امام وجود داشت که آقای خامنهای «رهبر» شوند. ازاینرو امام ابتدا دستور داد متن وصیتنامهاش را _که در آستان قدس رضوی در امانت بود_ برگردانند، تا بخشی از وصیت را اصلاح کند. و کرد.
در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ _که امام رحلت کرد_ در نشست ویژهی انتخاب جایگزینِ امام، اعضای مجلس خبرگان رهبری از میان همهی مباحث حقوقی، قانونی و شرعی، نهایتاً همان گواهیِ امام که آقای خامنهای شایستهی رهبری است، را در دستور قرار داد و با رأی بالا، رأی آورد. از آن روز به بعد، آقای خامنهای با لقبِ آیتالله سیدعلی خامنهای رهبر انقلاب شد که علاوه بر کمی زاویهی دید مختلف با امام، یکی از برجستهترین مبارزان و یاران امام بود. بعد از رحلت امام، در بیانهای رسمی نظام، عنوانِ «مقام معظم رهبری» به جای لفظ «امام» بهکار میرود که طبق شرع و قانون «ولی فقیه» میشود و نظام نیز بر مبنای «ولایت مطلقه فقیه» اداره میگردد. پایان. با نوشتن شانزده قسمت «فقیهِ قائم»، وقت همکلاسیهایم در مدرسۀ فکرت را زیاد گرفتم. از اینرو از همگان بشدّت پوزش میطلبم. هدفم این بود آنچه میاندیشم و در ذهن دارم، عینیت دهم. درودِ بیعدد به فکوران. تمام.
به قلم دامنه. به نام خدا. بخش اول. قسمت اول. این بحث را عصر امروز در مدرسۀ فکرت نوشتم: علامه محمدرضا حکیمی در صفحهی ۱۵۱ «راه خورشیدی» جملهای دارد عمیق، که من آن را در وصف امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ وام میگیرم. او اسلام را اینگونه میخواهد: «اسلامِ درگیر و قائم، نه اسلامِ تسلیم و ساکت.» از نظر من نیز امام خمینی فقیهِ قائم و «درگیر» بود، نه فقیهی خائف و ساکت.
امشب، سی سال از آن شبِ پُردلهُره _که اُمت دست به دعا داشت اما به مشیّت خدا یک «قلبِ بزرگ» از تپش ایستاد و به ملکوت اعلا رفت_ میگذرَد. هماو که مقتدایِ مقتدر بود؛ رهبری پارسا، مرجعی پویا و عالِمی والِه و والا. من، _که خود را یک «همیشهسرباز» برای آن امامِ مستضعفان و پابرهنگان میدانم_ سعی میکنم طی چند پست متوالی و جداگانه، کمی از آن خردمندِ جماران و محبوبِ دلِ سلحشوران و الگوی شیعیان و خطدهندهی مبارزان و مقاومتگرایان جهان بنویسم تا اَدای وظیفه و عشق نمایم. بسمالله.
قسمت دوم: وقتی درس فلسفه علامه طباطبایی را _که بیش از ۳۰۰ شاگرد داشت_ به تعطیلی کشانده بودند، امام خمینی برای متقاعدکردن علامه چنین گفت: «فلسفه در طول تاریخ خود قاچاق بوده و باید آن را به صورت قاچاق خواند. بهخصوص در حوزههای علمیه. نه اینقدر زیاد و برای همه کس درس بگویید و اجازه بدهید همه بیایند و بنشینند. مگر همهی اینها، اهل، هستند؟» (ص ۴۹ دایرةالمعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی. جعفر شیرعلینیا)
قسمت سوم: امام خمینی زمانی که بر سر حمایت خود از شهید نواب صفوی با آیتالله بروجردی به اختلاف رسید، به یارانش گفت: من به کسی اجازه نمیدهم کسی به زعیم مسلمین [آقای بروجردی] اهانت کند. هر کس و در هر مقامی باشد.» (ص ۶۱ دایرةالمعارف مصور)
قسمت چهارم: سال ۱۳۳۲ امام خمینی «رسالهی تقیّه» را نوشت و تأکید کرد تقیه راهی برای حفظِ دین است نه راهی برای مَحو آن.» (ص ۵۸ دایرةالمعارف مصور). این تعبیرٍ تازه از تقیه در آن زمان، تمامی کسانی را که ترس و دنیادوستیِ خود را در پناه تقیه پنهان میکردند، زیر سؤال برد.
قسمت پنجم: وقتی برخیها میخواستند خط مبارزهی امام خمینی با شاه را به سمتِ برخورد با آیتالله سید کاظم شریعتمداری سوق! دهند، امام _که مرجعی هوشیار بود_ گفت: «من فعلأ از این ناحیه [مؤسسهی دارالتبلیغ وابسته به شریعتمداری] احساس خطر نمیکنم. اگر احساس خطر بکنم، با دستِ طلبهها، دارالتبلیغ را میکَنم و هر آجرش در دست یک طلبه خواهد بود.» (ص ۱۰۳ دایرةالمعارف مصور)
قسمت ششم: مصطفی _فرزند امام_ در نجف، گاه به امام میگفت امشب در خانه زیارتنامه بخوانید. امام میگفت: «مصطفی! این روحِ عوامانه را از من نگیر.» (ص ۱۳۸ دایرةالمعارف مصور). امام، در تمام ۱۴ سال تبعید در نجف، با آنکه رهبری یک نهضت سیاسی اسلامی علیهی سلطنت شاه و استعمار را بر عهده داشت، هر شب با نظم خاص و عرفان الهی، به زیارت حرم امام علی _علیهالسلام_ میرفت و دست از ادعیه، عبادت و مستحبات بر نمیداشت.
قسمت هشتم: علما و طلبههای نجف بیش از هر چیز به درس بهاء میدهند... آن سال تبعید امام به نجف ( سال۱۳۴۴) حوزهی نجف ۵۴ برابر قم طلبه داشت... و در هر کوچهای در نجف پنج شش مجتهد بودند. شاه امام را به آنجا تبعید کرد تا شخصیت امام را بشکند؛ اما... اما طولی نکشید که امام در اول بهمن سال ۱۳۴۸ درس حکومت اسلامی را آغاز کردند و آن درس نوار شد و «نوار»ها بنیاد سلطنت فاسد پهلوی را ویران ساخت. بهطوری که نام انقلاب ایران «انقلاب نوار» نیز مشهور شد.
قسمت نُهم: در سال ۱۳۴۹ پشت جلد کتاب «تحریرالوسیله» عبارتی چاپ کرده بودند «زعیم الحوزات العلمیه آیت الله خمینی» [بزرگِ تمام حوزههای علمیه] که امام عصبانی شده بود کتاب را پَرت کرده بود و گفته بود «دروغ به این بزرگی؟» کتاب چاپ شده بود و آمادهی توزیع بود، گفت: «یکی هم نباید توزیع شود.» (ص۱۶۰ دایرةالمعارف مصور)
قسمت دهم: امام در دو جبهه مبارزه میکرد: با شاه و با روحانیان درباری. شاه از یک سو در مراسم عزاداری ماه محرّم شرکت میکرد و از سوی دیگر با کارتر شراب مینوشید. اما اما مبارزه با شاه را آسانتر از مبارزه با «مقدسمآب»ها میدانست. خیلی سخت است در کوران مبارزه با شاه، عناصر اینچینی سدّ راه شوند. اما خوندل خورد تا سلطنت به دست ملت و با حضور تمامی مبارزین واژگون شد.
متن نقلی: «دکتر عبدالکریم سروش، امام خمینی را از لحاظ علمی بسیار باسواد خوانده و مقایسه شاه با او را اصلا جایز ندانست و گفت مقایسه امام خمینی با شاه مانند مقایسه «عالم پاک» با «خاک» است. این بخشی از سخنان دکتر سروش است: «اگر هیچ اختیاری نداشته باشیم جز اینکه بین شاه و آقای خمینی یکی را انتخاب کنیم بنده صددرصد آقای خمینی را انتخاب می کنم... ایت الله خمینی باسوادترین رهبر این کشور بود از ایام اولیه ی حکومت هخامنشیان تا روزگار حاضر. هیچ کس به لحاظ علمی به پای او نمی رسید. چرا؟
برای اینکه اولا فقیه درجه اولی بود، عرفان هم خوانده بود، فلسفه هم خوانده بود... شاه قبل از آقای خمینی که بود؟ یک جوان بیست ساله که از سوئیس بلند شده بود آمده بود ایران... سوادی نداشت... حداکثر یک دیپلم داشت. آن دیپلم را هم من خبر ندارم. اصلا جای مقایسه نیست،... نه فقط ایران، شما سراغ پادشاهان انگلستان و فرانسه بروید، اینها آدم های بافکری نبودند. در تاریخ ما آقای خمینی واقعا یک نمونه ی بی نظیر بود. (منبع)
منبع دوم به همراه فیلم سخنان دکتر سروش (اینجا)
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آیةالله رضا استادی در صفحهی ۹۶ کتاب "آیینه صدق و صفا" _که شرح زندگانی و نکتههای آموزندهی مرحوم آیةالله العظمی محمدعلی اراکی است_ از قول ایشان دربارهی روحانیان یک نکتهای نقل میکند که به نظرم تذکاریهای درخور توجه است. بهگونهی خیلیفشرده مینویسم: از نظر مرحوم اراکی یک روحانی و طلبهی دینی "باید پاک مثل لباس سفید باشد و حرکت کند و الّا مردم میرَمند. روی لباس سفید یکخورده گَرد بنشیند معلوم میشود و میپیچد توی مردم که فلان روحانی چه کرد!"
به قلم دامنه. به نام خدا. به نظرم این سه خبر دارای اهمیت است و درین پست شرح می دهم: یک: جمعه 28 دیماه 1358 در ابتدای نماز، مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری طی سخنانی کوتاه در تهران، اهمیت نمازجمعه را بیان کرده و آن گاه، امام جمعهی بعد از خودشان را، این گونه معرفی نمودند: «حال که من نتوانستم در خدمت شما باشم، برادر مجاهد ما حضرت حجتالسلام والمسلمین آقای خامنهای، که هم از لحاظ علمی و هم عملی مورد تایید امام و همهی دوستان هستند، به امامت نمازجمعه برگزیده شدهاند. من هم یکی از ارادتمندان به ایشان هستم و اگر من خطیب نیستم، ایشان خطیب هستند و خطابه یکی از ارکان نمازجمعه میباشد.» (منبع)
منتظری، رهبری، هادی غفاری، حسن روحانی
تصویر آماری 8167 امامزاده در ایران
دو: این خبر را فقط نقل می کنم، تفسیر و تحلیل با خوانندگان: «دعوت از داوطلبان امامت جمعه برای شرکت در آزمون. حجةالاسلام رضوانینسب معاون جذب و گزینش شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور گفت: «این آزمون مختص آن دسته از طلاب و فضلای حوزه علمیه است که در گذشته ثبتنام کرده و پرونده آنها در شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور تکمیل شده است.
منابع آزمون امام جمعه ها چیست؟ «آشنایی با قرآن و حدیث، تاریخ اسلام و تشیع، عقاید، آشنایی با مبانی انقلاب و دیدگاههای امام راحل و رهبر معظم انقلاب، آشنایی با جهان اسلام، احکام، اطلاعات عمومی از موضوعات و سرفصلهای این آزمون بهشمار میآید... تحریرالوسیله (بخش صلاة جمعه، صوم، خمس و زکات)، کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» مقام معظم رهبری، کتاب عقاید و معارف انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم جلد 3، 4، 5 و 6، کتاب انسان 250ساله برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری، جزوه آشنایی با مکتب فکری امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، مقاله مبانی و اصول روابط بینالملل در اسلام، قانون اساسی و تاریخ اسلام رسولی محلاتی از منابع این آزمون انتخاب شده است.»
سه: در ایران چند امامزاده ی ثبت شده داریم؟ آماری که سایت «بقاع متبرکه» _وابسته به سازمان اوقاف_ منعکس کرده است، نشان می دهد در استان های ایران ۸۱۶۷ امامزاده ثبت گردیده است. فارس با ۱۴۵۱، مازندران با ۱۲۷۶ و گیلان با ۶۷۱، دارای بیشترین امامزادههای ثبت شده اند. (منبع)
متن نقلی: «اعضای تیم بین المللی تحقیق دربارۀ جنایات تروریست های داعش با آیت الله العظمی سید علی سیستانی دیدار کردند. دفتر آیت الله سیستانی مرجع عالی در عراق اعلام کرد: «کریم خان» مشاور ویژه و رئیس تیم سازمان ملل متحد برای تحقیق درخصوص جنایات داعش با این مرجع بزرگ ملاقات کرده است. «نیکول الخوری» کارشناس زن حقوقی این تیم نیز اعلام کرد: آیت الله سیستانی از تشکیل این تیم بین المللی استقبال کرده و بر اهمیت مستندسازی جنایات داعش مثل ثبت جنایت نازیها و ضرورت تعقیب عاملان این جنایات و معرفی عمق خطر این گروه تروریستی برای کل بشریت تاکید کرد.
آیت الله سیستانی همچنین خواستار تمرکز و بررسی بیشتر و دقیق تر این جنایت های فجیع شد که علیه اقشار خاصی مانند ایزدی های سنجار و مسیحیان موصل و ترکمن های تلعفر صورت گرفت. به ویژه مسئله به اسارت گرفتن زنان و فروختن و تجاوز جنسی به آنها.
عکس: بازنشر دامنه
این مرجع عالیقدر همچنین بر اهمیت حفاظت از شاهدانی که با این تیم بین المللی همکاری می کنند به ویژه کسانی که در مناطق حضور غیرعلنی داعش زندگی می کنند، تاکید کردند. ایشان عنوان داشتند که این مساله ضروری است که به عادیسازی اوضاع در مکانهایی از جنگ آسیب دیدهاند و همچنین به بازگرداندن آوارگان به مناطق شان توجه شود.
آیت الله سیستانی تاکید کردند: هرچند که این امر وظیفه دولت عراق است، اما جامعه بین الملل باید به دولت عراق در انجام این مهم کمک کند. ایشان افزودند: ضرورت دارد مناطقی که از جنگ آسیب دیده اند بازسازی شوند و آوارگان به مناطق خود بازگردند. اگرچه این مسئولیت برعهده دولت عراق است اما جامعه بین المللی باید به دولت عراق در این خصوص کمک کند. در ادامه بیانیه دفتر آیت الله سیستانی آمده است: کریم خان از آیت الله سیستانی خواست از قربانیان داعش به خصوص زنان بخواهد با این تیم بین المللی همکاری کنند و اطلاعات لازم را در اختیارشان بگذارند. (منبع)
به قلم دامنه. به نام خدا. امروز _17 بهمن 1397_ آیت الله العظمی سید علی سیستانی، خانم «جنین هینیس پلاسخارت» _نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل و رئیس دفتر نمایندگی این سازمان در عراق_ را به حضور پذیرفتند. علاوه بر مهم بودن سخنان آقای سیستانی، رعایت پوشش و حجاب و احترام به شئون مرجعیت و مقام مذهبی و نیز هیبت و محبوبیت چهرۀ آقای سیستانی، از جاذبه های این ملاقات بود که در عکس مشاهده می شود.
واکنش هوشمندانۀ این مرجع بزرگ شیعیان جهان در برابر تهدیدهای اخیر «ترامپ» علیۀ ایران، نشان از اقتدار ایشان دارد، که در این دیدار با قاطعیت فرمودند: «عراق با این امر که تبدیل به ایستگاهی برای آزار و اذیت هر کشوری تبدیل شود، مخالف است.» (منبع)
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قسمت چهارم تمام انقلابها رهبر یا رهبران دارد؛ زیرا یکی از ارکان انقلاب، وجود رهبر و پیشوا در تهییج، بسیج اجتماعی و هدایت نهضت است. انقلاب ایران نیز رهبر داشت، رهبری مذهبی، سیاسی و کاریزماتیک. یعنی امام خمینی که هم رهبر انقلاب بود و هم مرجع شیعیان. امام ویژگیهایی داشتند که ایشان را در میان تمامی رهبران انقلابات جهان، برجستهتر ساخت. که من به چندنمونه اشاره و بسنده میکنم:
۱. وجه مذهبی و فلسفی و عرفانی غلیظی داشتند. مثلاً هم در سالهای ۴۲ تا ۴۳ در حوزهی قم، فقه و فلسفه و عرفان میگفتند و هم در ایام تبعید در نجف، "حکومت اسلامی" تدریس کردند که مبانی نظریه "ولایت فقیه" بود.
۲. وجه مردمی شدیدی داشتند. در هر مرحله از گامهای اساسی انقلاب، با مردم پیش میرفتند. میان ایشان و مردم یک نوع رابطهی عشق و اطاعت برقرار بود.
۳. وجه اقتدار فوقالعادهای داشتند. اگر هر تصمیمی را اعلان عمومی میکردند، مردم در آن تردیدی نمیکردند و عمل به فرامین و سخنان ایشان را عمل به امر خدا میدانستند. کمتر رهبری در جهان دارای چنین وجهی بودهاست و یا اصلاً نبودهاست.
۴. وجه قانونسازی و ساختارپذیری داشتند. خود در تدوین قانون اساسی شرکت نجستند و دخالت نکردند، و آن را خبرگان منتخب مردم واگذار کردند و به رأی عمومی گذاشتند. حتی "نظام جایگزین" را نیز به رفراندم گذاشتند و تا پایان عمرشان در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، بر برگزاری انواع انتخابات مجلس، خبرگان رهبری، ریاست جمهوری تأکید کردند. و در جنگ تحمیلی نیز، نظر کارشناسان دفاع مقدس را استماع میکردند و به آن به دیدهی خردجمعی نگاه میکردند. حتی مرحوم بازرگان را هم که منصوب کردهبودند، نامش را "دولت موقت" نهادند، تا تمام امور سیاست را به رأی مردم و انتخابات و ساختارهای قانونی بسپارند.
۵. در برابر جریانهای تروریست، تجزیهطلب، سرسپردگان شوروی، تحجّر و واپسگرایی، انجمنحجتیه و شاهپرستان ذرّهای تردید بهخود راه نمیدادند و در برابر هر اقدامشان، مقابلهی قاطع میکردند.
۶. وجه زجرکشیدگی، تبعید، رنج و سختیها داشتند. از سال ۴۲ و ۴۳ دوبار توسط شاه دستگیر شدند، در حصر قیطریه قرار گرفتند و سپس تبعید به ترکیه و زندگی بسیارسخت در نجف اشرف؛ که هم باید با شاه مبارزه میکردند و هم با خشکمقدسان حوزهها و هم تلاش مدبرانه در درهم شکستن تزهای سیاسی استعماری.
۷. از آنجا که امام خمینی معصوم نبودند، خودشان گفتند در برخی امور اشتباه کردند. و اگر این را هم نمیگفتند، ما شیعیان فقط معصومان _علیهم السلام_ را بری از اشتباه و خطا میدانیم.
بنابراین؛ من معتقدم اندیشهها و عملکرد امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ با شیوهی عالمانه و خالی از بُغض و کینهورزی و از سر انصاف و توان علمی و با پرهیز از هرگونه تحریف و گزیدهگرایی دلخواهانه، میتواند در ترازوی نقد و بررسی در مجامع تخصصی قرار گیرد. زیرا شیعه _منهای معصومان (ع)_ بر تن هیچکس جامهی عصمت نمیپوشاند، اما در همه حفظ حرمت و پاسداشت شأن عالمان بزرگ و باورَع و مرجع را لازم و از اساس اخلاق و انسانیت میداند. دربارهی امام خمینی _که هم مرجع من بود و هم امام من_ میتوانم از حافظه و اندوختههایم آنقدرها بنویسم که از چندجلد کتاب هم بگذرد، اما اینجا بنا بر فشردهنویسیست و بس. (قسمت سوم: اینجا)
این مرجع تقلید، قم را «مرکز مذهب تشیع» نامید و افزود: شهر قم از قرن دوم محل حضور محدثان و بزرگان شیعه بوده است. از همه مهمتر وجود حرم حضرت معصومه سلام الله علیها است که هم خودش باب الحوائج است و هم دختر باب الحوائج است. علمای بزرگی در این شهر پرورش یافته اند و حتما عنایات بی بی «علیهاالسلام» و اولیای الهی شامل حال خدمتگزاران این شهر است... باید جوابگوی خیلی از مسائل باشیم.
این مرجع تقلید از روند تحصیلی طلاب انتقاد کرد و گفت: طلبه نباید دنبال نمره آوردن باشد. وقتی طلبه درس را برای نمره آوردن حفظ میکند ملا نمی شود. الان با این روش درس خواندن افراد مجتهد شعاری می شوند نه مجتهد واقعی. مجتهد واقعی شدن با این روش درس خواندن در حوزه واقعا خیلی مشکل است... تدریس و تدرس نباید طوطی وار باشد. طلبه باید عمقی درس بخواند... در اوایل طلبگی با اینکه سن ما کم بود و ابتدای راه بودیم، مرحوم والد _با اینکه خودشان در سطح استاد درس خارج بودند_ برای بنده درس میگفتند. تاکید هم داشتند که تا درس هضم نشده از آن عبور نکنیم. (منبع)
دیدار جوادی آملی با شبیری زنجانی (10 آیان 1397)
نظرات آیةالله جوادی آملی
آیتالله جوادی آملی در دیدار استاندار جدید قم: ما همواره به خصوص در شرایط کنونی به یک مدیریت کارآمد نیازمندیم؛ داشتن رهبر خوب اگر با همراهی و تدبیر کارگزاران همراه نباشد شکست قطعی است، ما به لطف الهی همه چیز در این مملکت داریم و همه منابع در اختیار ماست و از این حیث مشکلی نداریم، مشکل ما بیعرضگی و بیمدیریتی از یک سو و اختلاس، نجومی و احتکار ازسوی دیگر است.
ایشان با اشاره به روایتی از نهج البلاغه بیان داشتند: حضرت امیر علیهالسلام، کمیل را مسئول منطقهای نمود، سربازان اموی به این منطقه حمله بردند و آنجا را غارت کردند، حضرت نامهای به کمیل نوشت که این نامه در نهج البلاغه آمده است، حضرت در آن نامه میفرماید برخی تنها به درد دعای کمیل میخورند و این توان را ندارند که مسئولیتهای اجرایی داشته باشند. (منبع)
آیةالله خوئی و امام خمینی
ـــ بحث را از جایی شروع کنیم که حضرت امام رحمتالله علیه آغاز کردند. ایشان در پاراگراف اول کتاب ولایت فقیه میگویند که مفهوم ولایت فقیه از آن دسته مفاهیمی است که تصور آن موجب تصدیق آن میشود. لطفا بفرمایید که نگرش حضرت امام به ولایت فقیه چگونه است که صِرف تصور آن را، موجب تصدیقش میدانند؟
ـــ ببینید مقصود امام این است که کسی که مفاهیم مربوط به بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بداند، نمیتواند غیر آن را تصور کند. اما باید توجه کرد که آن مفاهیم چیست؟ اولا، توجه به این نکته که اسلام اختصاص بهمسائل شخصی و فردی ندارد و در امور اجتماعی سیاسی نیز وظایف و تکالیفی را تعیین کرده است. ثانیا، توجه به این نکته ضروری است که این مسئولیتهای سیاسی اجتماعی نیازمند یک مصدر حکومتی است که آن احکام را انجام دهد. خب این مصدر حکومت در زمان نبی مکرم اسلام و حضرات معصومین خود ایشان بودهاند. حال نکته این است که در زمان غیبت کبری مصدر این حکومت چه کسی باید باشد.
آیتاللهالعظمی سیدعلی سیستانی مرجعبزرگ شیعیان جهان و آیتالله شیخعیسی قاسم رهبر معنوی شیعیان بحرین صبح جمعه (۷ دی ۱۳۹۷) در نجف اشرف با یکدیگر دیدار کردند. این تصویر تازهترین چهرهی مرجع بزرگ آقای سیستانی ست. (منبع)
توصیۀ آقای سیستانی: متن نقلی: توضیح دامنه: حجت الاسلام اراکی _دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی_ که در راهپیمایی عظیم اربعین شرکت کرده است، به دیدار آیتالله العظمی سیدعلی سیستانی رفت. آیتالله العظمی سیستانی در این دیدار سخنانی فرمودند که به دلیل اهمیت آن در اینجا ارائه می شود:
آیتالله العظمی سیدعلی سیستانی: «در جلسهای که با حضور تعداد زیادی از نیروهای حشدالشعبی داشتند یکی از آنها چنین گفته بود که ما با اخواننا السنة همزیست و برادر هستیم. من به ایشان گفتم: نگویید اخوان سنة بلکه بگویید انفسنا السنة؛ آنها خود ما هستند و با ما هیچ فرقی ندارند... به نیروهای حشدالشعبی گفتم که شما خود را سپر بلای مردم و همین خانوادههای اهل سنتی که امروز داعش آنها را مورد هجوم قرار میدهد و امنیت آنها را سلب کرده است قرار دهید. گفتم شما جان و مال خود را سپر بلای آنها قرار دهید و از آنها دفاع کنید... با وجود اینکه دشمنان اسلام در عراق تلاش داشتند که بین شیعه و سنی جنگ ایجاد کنند و برخیها هم اصرار داشتند بر اینکه از بنده در این رابطه حکمی بگیرند. اما بنده اِبا کردم و به هیچوجه درگیری شیعه و سنی در عراق را به مصلحت ندانستم.» (منبع)
به قلم دامنه. به نام خدا. سایت ها اینجا از قول شما [آیت الله شیخ محمد یزدی] نوشته اند به آیتالله العظمی سید موسی شُبیری زنجانی نوشته ای: «یادآور میشوم مقام و احترام شما در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است، پس لازم است این احترام و شئون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمائید این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد»
...
آیت الله محمد یزدی. بازنشر دامنه
من با اصل نامه نگاری ها مشلکی ندارم، با این طرز سخن گفتن های شاهانه! با مرجعیت _که هویت شیعه هستند_ مخالفم. من هم به عنوان یک شهروند ایرانی به شخص شما آقای یزدی با صراحت می گویم: دیگر تکرار نگردد:
دیگر تکرار نگردد که مانند سال 1373 دستورمآبانه برخلاف سنّت رایج حوزه های شیعه، مراجع تقلید اعلام گردد! مراجع را خودِ مقلّدان، متشرّعان و باورمندان به مرجعیت بخوبی می شناسند، هیچ نیازی به نامه نگاری، تحکّم، تبعیض و حکومتی ساختنِ نهاد زعامتِ شیعه نیست. سیستانی و شُبیری چرا میان مردم محبوب شدند؟ چون حقیقت و اخلاص می ورزند.
دیگر تکرار نگردد که وقتی از سوی مردم برای خبرگان رأی نمی آورید، به جای آن خود را بازسازی کنید و بپرسید چرا از چشم ملت افتاده اید!؟ بیایید بازهم اقتدارمآبانه و برخلاف آداب مرسوم حوزه، به یک زعیم مُنزه و پاکدامن شیعه، این گونه مثل نامه های یک بالادست به یک زیردست، متنی را انشاء کنید و خشم مردم و آزاداندیشان را برانگیزانید.
دیگر تکرار نگردد که در شورای نگهبان هم برای یک عضو زرتشتی شهر یزد که با رأی مسلمانان و مؤمنان برگزیده شد و فقط می خواست به مردم و شهرش خدمت کند؛ شما و آیت الله شیخ احمد جنتی با آن که ربطی به شورای نگهبان نداشت، چه حرف هایی و چه استدلالاتی کرده بودید که مردم و حتی بسیاری از دست اندرکاران نظام را به تعجب، حیرت و انگشت بر دهان واداشته بودید.
خط امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ هرگز این نبوده و نیست که فوری با افرادی که مخالف مشیء و آرای فکری و حکومتی تان هستند، با حالات دیکتاتوری و دستوری، دیکته بنویسد و بگویید چنین کنید! و چنان نکنید! کمی از روزگار بیاموزید. کمی دل به این انقلاب ستُرگ بسوزانید.
خوشتر آن باشد که درس روزگار
گفته آید از دلِ آموزگار
و برای شما چه آموزگاری بهتر از مرجع شیعه؛ آقای شُبیری؟
به قلم دامنه. به نام خدا. از کتاب «آیینۀ صدق و صفا» تدوین آیت الله رضا استادی، به نقل از آیت الله العظمی محمدعلی اراکی چهار نکته را می نویسم: 1- با آمدنِ آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم، آقای میرسیدعلی یثربی کاشانی گفته بود که الآن خداوند نجف را به قم منتقل کرده است. (ص 114)
عکس از دامنه
2- عَمرو عاص، امام علی _علیه السّلام_ را دُرّ و طلای مصفّا و بی غلّ و غش می دانست و می گفت: «علی دُرّ و طلای مُصفّا است و تمام مردم همگی خاک اند»... ولی همین عَمرو عاص که علی را این همه می شناخت، پشت سر معاویه و وزیر و همه کاره اش بود! (ص 136)
3- خدا ما را از اصحاب قال قرار ندهد، اصحاب حال، قرار دهد. (ص 129)
4- در تحقّق اسلام علاوه بر علم، اعتقاد قلبی جنانی و تن به زیرِ بار دادن، [=تعبّد] و قبولی معلوم خود معتبر است . این امری است وراء علم و وراء شهادت به لِسان و آن عقد قلب است. متمّم اسلام همان تن به زیر بار دادن و قبول کردن و عقد قلب نمودن است. (ص 236)
درسی از آیت الله العظمی مرعشی نجفی: با برگهای اضافی کاهوها خود را سیر میکرد. مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل می کند: «زمانی که ما در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتیم، گاهی میشد که تا چهل روز اصلاً گوشت گیرمان نمیآمد بخوریم، خوب آقازاده هم بودیم و رویمان نمیشد برویم پیش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز کنیم؛ و گاهی آن قدر سرگرم درس بودیم که تا ۲۴ ساعت گرسنه میماندیم، ولی اصلاً توجه به این مسایل نداشتیم و آن زمانی که در مدرسه قوام در نزدیکیهای صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین -علیهالسلام- در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتم، با مرحوم آیةالله حاج سیدابوالقاسم ارسنجانی شیرازی که از علمای بزرگ شیراز بودند، همحجره بودم؛ ما گاهی گرسنه میشدیم و هیچ چیز نداشتیم بخوریم.
بعضی از اعیان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را میفرستادند به نجف اشرف که درس بخوانند، ولی اینها معمولاً میآمدند و درس نمیخواندند و آش و پلویی راه میانداختند و عدهای هم از افرادی که دنبال دنیا بودند، دور اینها را میگرفتند و ارتزاق میکردند. گاهی اینها کاهوی زیادی میخریدند و میآمدند در کنار حوض و برگهای زیادی را میریختند در حاشیه حوض و ساقههای وسطش را میبردند و میخوردند. من و آن رفیق همحجرهام باهم میرفتیم این برگهای اضافی کاهوها را مخفیانه جمع میکردیم و با آنها سدّ جوع میکردیم و هیچگاه هم به خودمان اجازه نمیدادیم که برای کسی بازگو کنیم، ولی آنی از تحصیل و تدریس غافل نبودیم.» (منبع)