امام باقر (ع) فرمود: خدا رحمت کند بندهای را که علم را احیاء کند، أبی الجارود میگوید عرض کردم احیاء علم چیست؟ فرمود: مذاکره با اهل علم و پرهیزکاران، احیاء علم است.
کافی ، ج ۱، ص ۴۱
- ۰ نظر
- ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ، ۲۰:۲۴
دامنهی دارابکلا
qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنهی قلم قم ، روستای دارابکلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود
امام باقر (ع) فرمود: خدا رحمت کند بندهای را که علم را احیاء کند، أبی الجارود میگوید عرض کردم احیاء علم چیست؟ فرمود: مذاکره با اهل علم و پرهیزکاران، احیاء علم است.
کافی ، ج ۱، ص ۴۱
به قلم دامنه: بهنام خدا. درگذشت دکتر پوران (فاطمه) شریعترضوی، همسر مرحوم دکتر علی شریعتی و خواهرشهید مهدی شریعت رضوی _شهید ۱۶ آذر_ را گرامی میدارم. قرار است پیکر روانشاد پوران شریعترضوی در امامزاده عبدالله و در کنار مزار برادرش شهید مهدی شریعت رضوی، و شهیدان: احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا، _سه دانشجوی شهید 16 آذر سال 32_ به خاک سپرده شود. یاد و نام این همسر مبارز و آگاه معلم انقلاب علی شریعتی _که جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ درگذشت_ در تاریخ ایران مانا میماند. مطالبی از روانشاد پوران شریعت رضوی همسر گرانقدر مرحوم دکتر علی شریعتی، در اینجا مینویسم که بخشی از یادداشتهای سال ۱۳۸۵ من است از کتابش "طرحی از یک زندگی" اثر فاخر آن زن مبارز و آگاه روزگار.
کتاب "طرحی از یک زندگی"
کتاب "طرحی از یک زندگی" نوشتهی زیبای پوران شریعت رضوی _این زن نامور ایران زمین_ دربارهی زوایای زندگی شریعتی، بسیار خواندنیست. بی این کتاب، شناخت ابعاد فکری و سلوک شریعتی کامل نمیگردد. پوران در صفحهی ۱۲۶ این کتاب دربارهی شریعتی نوشت: "شبزندهداری پیدرپی او _علی شریعتی_ موجب میشد که کلاسهای درساش دیرتر برگزار شود." در صفحهی ۱۵۷ کتابش در حق شریعتی نوشت: "در مصر به دیدار اَهرام میرود و بر سر گور هزاران بردهی آفریقایی در زیر اهرام میرود نه بر سر گور فرعونها." در صفحهی ۱۶۹ کتابش نوشت: "علی، اگر کاغذی در دست نداشت، از پاکت سیگارش استفاده میکرد و رئوس مطالب را مینوشت... برخی از نیایشهایش را در شبهای قدر بالبداهه گفته بود: مثل: خدایا! عقیدهی مرا از دست عُقده مصون بدار. "
پوران در صفحهی ۲۰۹ نوشت: "رژیم به علی میگفت: بُت شدهای ولی خُردت خواهیم کرد و به لَجنزارت خواهیم کشید..." آری! باید اسَف خورد که بخشی کوچک از حوزهی علمیه در آن زمان، همنوا با رژیم شاه، خیلی به شریعتی تاختند و البته هیچ قدرت و غولی نمیتواند دکتر شریعتی از دل ملت بزُداید. او با همهی کتابهایش ماند و میماند. بُت هم نیست. یک متفکر بود و دارای افکار و آراء که میتواند نقد شود و نیز اِبرام و مورد اقبال. شریعتی هم روحانیت ساکت و شاهدوست را نقد میکرد و هم روحانیت آگاه و مبارز را بهخوبی معرفی میکرد. میان او و سیدعلی خامنهای یک رفاقت صمیمانه و همنگرشی برقرار بود. بههمین خاطر یک روحانی شناخته شده که محفل خاص دارد در قم _که نامش را نمیبرم_ علیهی رهبری میگفت: آقای خامنهای همان شریعتیست، اما شریعتی معمّم (=عمامهبهسر)
پوران در صفحهی ۱۶۷ کتابش نوشت: "گروههای تحقیقاتی که علی پایهگذاری کرد در حسینهی ارشاد: ۱. گروه تأتر ۲. گروه کودکان و نوجوانان ۳. گروه ادبیات ۴. گروه تحقیقات قرآن و نهجالبلاغه". آری؛، دکتر شریعتی در مرکز یک حسینیه، به فکر کودکان هم بود. و نیز تعالیم نهجالبلاغه و قرآن. او حتی با آن منزلت و اندیشه، کتابی برای کودکان نوشته بود: مثل کتاب: "کدو تنبل" و نیز کتاب "برای ما، برای شما، برای دیگران"
پوران در صفحهی ۲۱۲ نوشت: "علی شریعتی میگفت: .... قلمم را ششدانگ وقف ایمان کردهام." در صفحهی ۲۰۳ نوشت: "علی در لباس خریدن بچهها دخالت نمیکرد، اما اگر مُد روز و تقلیدی بود، دلخور میشد." پوران در صفحهی ۱۰۳ کتابش نوشت: علی به هر قیمتی در جستوجوی خلوتی میگشت تا بتواند بنویسد.. پوران در صفحهی ۱۵۸ کتابش نوشت: "علی خود در یکی از درسهای خود در حسینیه ارشاد گفت: به همان اندازه که به "وِزوزیست"ها گوشم بدهکار نیست، چشمانتظار صاحبنظری هستم تا با انتقاد درست، عیبم را به من بنماید."
توضیح عکس بالا:
عنوان کتاب "برسد به دست پوران عزیزم..." که شریعتی در نامههایش به همسرش روانشاد پوران شریعت رضوی مینوشت. عکس، دست و نیمرخ پوران را نشان میدهد؛ که کتاب با همین عنوان به خط سرخ، در دست اوست.
توضیح عکس بالا:
خانهموزۀ مرحوم دکتر علی شریعتی در تهران. اینجا اتاق مطالعه و زندگی و نماز و راز و نیاز دکتر علی شریعتی بود. درود بر این سجّادهی نماز بر کف اتاق، که عشق و عرفان و برابری را برای علی شریعتی باهم و همجهت نگاه میداشت.
روح پوران شریعت رضوی و علی شریعتی شاد و جاویدان. آن دو برای بیداری علیهی استبداد و واژگونی سلطنت و ستمشاهی نقش بزرگی داشتند. تاریخ، آنان را فراموش نمیکند، حتی اگر کسانی بخواهند آنان را از کتاب درسی و تاریخی این سرزمین محو کنند! عصر تفکر شریعتی البته تابع شرائط زمان است. هرگاه اوضاع گونهای شود که آن آراء سیاسی شریعتی نیاز شود، عصر شریعتی هم پایان نمییابد. از او هزاران صفحه، متن باقیست. که هر کدام در جای خود، مهم است. ابوالفضل بیهقی هم بیش از ۴۰ جلد کتاب نوشت، ولی ۳۹تا گم شد! ولی هنوز هم میان ما هست با آنکه یک کتابش باقی ماندهاست. به نظر من، شریعتی بخش اصلی تاریخ انقلاب و جنبش بیداری بود. تئوریسین انقلاب و عامل حرکت و جهت.
پوران در صفحهی ۶۱ نوشت: "علی در سال ورود به فرانسه _۱۹۵۹_ بحران اشغال الجزایر توسط فرانسه را میبیند و به جمع مبارزان در الجزایر میپیوند." یعنی شریعتی با این حرکت، مبارزه علیهی استبداد شاهی را با مبارزه علیهی استعمار غرب پیوند میزند. پوران در صفحهی ۷۷ کتابش نوشت: علی در سال ۱۳۴۱ با خواندن کتاب "دوزخیان روی زمین" اثر فرانتس فانون، نویسندهی انقلابی الجزایر، سخت تحت تأثیر قرار گرفت." آری! اینچنین بود برادر. که این را وقتی اهرام ثلاثهی مصر را دیده بود، در همنوایی با بردگان سیاه، نوشت و سخن گفت، که در زیر اهرام پس از سالها کار و بیگاری و بردگی مدفون شدند.
توضیح دامنه: به نام خدا. از لابه لای بیانیۀ رهبری. دیروز ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، متن کامل بیانیۀ رهبری را خواندم. ۱۳ نکتهی زیر را از لابهلای بیانیه برگزیدم. گرامی باد یاد، نام و پیام والای شهیدان، رزمندگان و مبارزان:
۱. از میان همهی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد... ۲. انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است... ۳. جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست... ۴. انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد... در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل کرد.... ۵. رویشهای انقلاب بسی فراتر از ریزشها است و دست و دلهای امین و خدمتگزار، بمراتب بیشتر از مفسدان و خائنان و کیسهدوختگان است... ۶. صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است..
۷. وجود هزینههای زائد و حتّی مسرفانه در بخشهایی از دستگاههای حکومتی... ۸. اخلاق و معنویّت، البتّه با دستور و فرمان به دست نمیآید، پس حکومتها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند... ۹. با کانونهای ضدّ معنویّت و اخلاق، به شیوهی معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمیها مردم را با زور و فریب، جهنّمی کنند... ۱۰. سردمداران نظام سلطه نگرانند؛ پیشنهادهای آنها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است...
۱۱. همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همهی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است. همه باید از شیطان حرص برحذر باشند و از لقمهی حرام بگریزند...
۱۲. این هر دو [استقلال و آزادی] از جملهی ارزشهای اسلامیاند و این هر دو عطیّهی الهی به انسانهایند و هیچ کدام تفضّل حکومتها به مردم نیستند. حکومتها موظّف به تأمین این دو اند... ۱۳. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خونآوردِ صدها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در رتبههای رفیع انسانیّت...
دعاگوی شما
سیّدعلی خامنهای
۲۲ بهمنماه ۱۳۹۷. (منبع)
متن نقلی: آیةالله العظمی یوسف صانعی: "مرحوم امام در زمان حیات خود نسبت به حفظ و تداوم ارزشهای انقلاب و مردم اهتمام داشتند و خودشان به آنچه میگفتند باور داشتند و در همان جهت عمل میکردند. مثلاً ایشان هیچگاه در کار قضایی دخالتی نداشتند. من دادستان کل از طرف امام بودم. شما فکر میکنید از طرف امام یا بیت امام چقدر سفارش به دادستانی میشد؟ یک مورد بود که من در اتاقم در شورای عالی قضایی نشسته بودم، زنگ زدند که دختر امام با شما کار دارد. فکر کردم میخواهد درباره مسأله زمینشان صحبت کنند. چون خانواده اشراقی از زمینداران بزرگ قم بودند. اما دختر امام گفت من خدمت امام بودم و سؤالی درباره نماز مسافر داشتم. دیدم امام جواب صریحی نداد عرض کردم اجازه میفرمایید از آقای صانعی سؤال داشته باشم چون میگویند آقای صانعی نظرات شما را ساده بیان میکنند. آقا فرمودند مجازید.
در طول دوران دادستانی من، فقط همین مورد تماس از طرف بیت امام بود. هیچ دخالتی در کار قضا نداشتند. یک مرتبه هم به من گفتند حاج احمد آقا از دست یک نفر شکایت کرده و او را که یک روحانی محترمی بوده بازداشت کردهاند. من آقای اشراقی را که نماینده ما بود خواستم. گفت احمدآقا شکایت کرده، ما هم حق داشتیم و بازداشتش کردیم.
گفتم شما یک روحانی را بازداشت کردید. راهش این بود که میگفتید از تهران خارج نشود و هر وقت خواستید بیاید. راههای راحتتری بود که بازداشت نشود. همین الآن بازداشت را فک کنید و بگویید برود قم هر وقت خواستید بیاید. آقای اشراقی گفت حاج احمدآقا ممکن است شاکی شود. گفتم من میدانم بیت امام ناراحت نمیشوند و آزادش کردیم. احمدآقا زنگ زد و گفت شنیدم فلانی را آزاد کردید، گفتم بله. گفت: این بیاحترامی کرده به امام.
گفتم خب بیاحترامی کرده شما هم شکایت کردهاید و شکایت بررسی میشود. اصرار کرد که مطلوب نیست چون به امام بیاحترامی کرده. از او اصرار و از من انکار. آخر سر کار به اینجا کشید من به ایشان گفتم درست است که شما شاکی هستید اما من دادستانم. شما اگر مایلید غیر از این عمل شود راه دارد. راهش این است که من الان استعفایم را مینویسم میدهم خدمت شما، بدهید خدمت امام. امام قبول کند و یک کس دیگری را انتخاب کند تا به خواسته شما عمل شود. آقای احمدآقا گفت اینکه نمیشود. بعد هم قضیه فراموش شد. من راضی نشدم یک روحانی چندین ساعت بازداشت شود." (منبع)
به قلم دامنه. بهنام خدا. امروز در یک روز بسیار سرد و بارانی، مثل سایر سال های گذشته در راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ قم شرکت کردم. زیرا بر این نظرم: ۱. ایران و انقلاب باهم هستند. او هست، چون ایران هست. ایران هست، چون او هست. ۲. ایران در برابر هر هجومکنندهای که به روی انقلاب، تیغ بکشد و سلاح بردارد، بر اساس آموزه های وَحیانی قرآن و آنچه تمدن و فرهنگ ستم ستیز ایرانی می گوید، می ایستد. ۳. ملت نیز دست از خواسته ها و مطالبات به شیوهی مدنی و مبتنی بر حقوق شهروندی بر نمیدارد تا آن که نظام -که بر اساس اصول انقلاب بنا شده است- از همان زاویههایی که انحراف یافته و به کژی رفته، به آرمان ها و اصول اولیۀ انقلاب بازگردد. پاینده باد شادابی و آگاهی و آرمان انقلابی ملت.
آیةالله رضا استادی
خیابان صفائیه. عکاس: دامنه
قبر پروین اعتصامی. قم
صحن امام رضا (ع)
حرم حضرت معصومه (س)
روح آزاد از سرودهها اعتصامی:
چشم جانرا، بینگه دیدارهاست
پای دل را، بیقدم رفتارهاست
عکس حجرهی قبر پروین اعتصامی
عکس قبر شهید مفتح
قم. صحن امام رضا (ع)
حرم حضرت معصومه (س)
عکاس: دامنه
قبر پروین اعتصامی
صحن امام رضای حرم حضرت معصومه (س).
۲۲ بهمن ۱۳۹۷. عکاس: دامنه
چشم جان را، بی نگه دیدارهاست
پای دل را، بی قدم رفتارهاست
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و نهم
تحلیل سیاسی
مقدمه: حکومتها در یک تقسیمبندی یا به شیوهی دموکراسیاند یا دیکتاتوری. در دومی ممکن است انتخابات یا صوری، یا بسته و یا ممنوع باشد. اما در اولی هم انتخابات است و هم انتصابات.
یکم. تحلیل من روی «بحران توزیع» در ایران است که مطابق اصل مرسوم علم سیاست هم انتخابات دارد، و هم انتصابات.
دوم. بر اساس نظریهی «لوسین پای» حکومتها باید پنج بحران را جهت توسعهی سیاسی و پیشرفت حل کنند: ۱. بحران هویت ۲. بحران مشروعیت ۳. بحران مشارکت ۴. بحران نفوذ ۵. بحران توزیع.
سوم. تحلیل من روی «بحران پنجم» است؛ بحران توزیع. هرگاه نظام سیاسی نتواند و یا نخواهد مَنصبها و امکانات را میان شایستگان توزیع و پخش کند و قدرت را در گردش گذارد، آن نظام دچار بحران توزیع است.
چهارم. از نظر من انتصابات و حتی انتخابات در ایران با بحران توزیع دست به گریبان است. آنچه در بخش انتصابات نظام در همهی سه قوه و نیز در بخش ارادهی فائقه، صورت میگیرد، نشان میدهد بخشی از نخبگان و شایستگان هرگز در این دایره قرار نمیگیرند. در حقیقت اعتماد نظام به آنان یا مشکوک است، یا مردود است و یا گرایش و ارادت به ساختار دیده نمیشود. و انتخابات هم از طریق منظرهای جناحی و نیمهشخصی شده در بخش نظارت استصوابی و چهار منبع تأیید سوابق داوطلبان، با نوعی بحران توزیع مواجه است. همهی ایرانیان بآسانی نمیتوانند از این چهار فیلتر و نیز از «نظارت استصواب» عبور کنند. این یعنی بحران توزیع، که روی سه بحران مشروعیت، مشارکت و نفوذ سرریز میگردد.
پنجم. کافیست انتصابات اخیر، و نیز انتصاباتی را که طی سالهای اخیر آقایان حسن روحانی و صادق لاریجانی در مناصب دو قوه انجام دادند، تعمُّق کنید، خواهید دید گردش قدرت میان خودشان است و بس.
ششم. به عنوان یک شهروند شیعهی ایرانی _که گمان میکنم کمی تحلیلگر بودن را بلدم_ نظرم این است این بحران توزیع، با اصول اولیهی انقلاب اسلامی و با آرمان مبارزان انقلاب، در تعارض است و اثرات ویرانگری برجای میگذارد. یکی از بازتابهای آن بر روی «بحران نفوذ» است که این بحران خطرناکتر از بحران توزیع است؛ زیرا بحران نفوذ یعنی نظام نتواند الگوی حکومتی خود را میان مردم نفوذ و بسط دهد. و نسلهای تازهتر را قانع و رضامند نگه دارد. بگذرم. یادآور شوم من در نوشتههای تحلیلیام، با نگاه آزاد، به «آنچه هست» میپردازم نه «آنچه باید باشد» که این دومی، کار تئوریسینیست، نه تحلیلی.
نکته ها:
همهی ما باید:
گرمی بگیریم،
گرما ببخشیم،
نور بتابانیم.
سلامی علیآقا غزلی
حقیقتاً سرشار ذوق شدم. چه عالی پیش میرود این پرسپولیس دارابکلا. تبریک مرا بپذیر و به دوستان سرخپوش تلاشگر ابلاغ کن. عکس نشان انسجام درونی تیم است. آفرین. آفرین.
حاج اکبر باقر سمت راست
پاسخ:
سلام جناب قربانی
میدانم که میدانی، اما میگویم.
اسم آقا سید علی اصغر، نامش «علی» است. چون نزد ایرانیان نام علی به تبرک امام علی _علیهالسلام_ بسیار مبارک و ارزشمند است، گاه در خانوادههای ایرانی برای سه فرزند پسرشان علی میگرفتند:
علی اصغر
علی اوسَط
علی اکبر
پس؛ نام کامل سید، علیست که اصغر است.
ستون روزانه
دَه مجلس حرف
به نام خدا. سلام. مرحوم محمدتقی شریعتی _که به سقراط خراسان مشهور است_ در صفحهی ۳۳ کتاب «از چشمهٔ کویر، مجموعه ۲۳ سخنرانی» چنین گفت: «من ده ساعت مطالعه میکنم تا یک سخنرانی کنم، و بعضیها یک ساعت مطالعه میکنند و دَه مجلس! حرف میزنند.» راستی من و شما چگونهایم؟! بیشتر بخوانید ↓
به قلم دامنه. بهنام خدا. سلام. قسمت دوازدهم. در ابتداء بگویم سهم هیچ صنف و قشر و گروهی در بروز انقلاب را نادیده نمیتوان گرفت. اما بهگمانم کمتر کسی انکار دارد که شهر انقلاب، "قم" نبوده است. آری؛ شهر انقلاب، قم بوده است. شاه در طول سلطنت خود، از قم میهراسید. او در اصل، دلش میخواست قم در حمایتِ حکومتش باشد و یا دستکم ساکت بماند. وقتی میدید نه حمایت است و نه سکوت، دست به سرکوب میزد. چهار سرکوب خونبار قم توسط شاه از همه برجستهتر و تأثیرگذارتر بود:
۱. سرکوب طلاب در درون فیضیه در دوم فروردین سال ۴۲ و روز شهادت امام صادق (ع)
۲. سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۴۲.
۳. سرکوب شدید طلاب و دستگیری فراگیر آنان در قیام سال ۵۴ طلاب فیضیه.
۴. سرکوب قیام ۱۹دی ۱۳۵۶ قم که این چهارمین سرکوب، جرقهی اشتعال اعتراضات و پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ گردید. و برگزاری مراسم چهلم شهدای قیام ۱۹دی۵۶ قم، شهر بزرگی چون تبریز را به قیام ۲۹ بهمن ۵۶ کشاند. و سپس یزد و شهرهای دیگر را به حرکت جسورانه، علیهی رژیم واداشت و موج ۱۹دی قم، شهرهای دیگر ایران را یکییکی، فرا گرفت.
شهر قم به دلیل حضور مرجعیت، مجتهدین، روحانیت، طلاب، مردم مؤمن و مذهبی و از همه مهمتر، قدرت اِفتاء، جلودار نهضت اسلامی بود. حتی چشم اغلب انقلابیون به قم بود و خط و ربطها، اعلامیهها و نوارها از اینجا، جابهجا و شیوهی مبارزه از اینجا ترسیم میشد. هنوز نیز قم بعد از چهلسال از استقرار نظام جمهوری اسلامی، همچنان شهری برای رایزنیها، مشورتها و حتی اجازهگرفتنها برای پستهایی چون ریاستجمهوریست.
قم، نماد واقعی انقلاب است. نام قم، همان قم باقی ماند و مانند شهر سنپترز بورگ، لنینگراد نشد و نیز مثل شهر استالینگراد، به ولگاگراد برنگشت. چون قم، بامُسمّی بود و به دور از خودخواهیهای کمونیستها. آری؛ قم در لغت یعنی "بپا خیز" و بپا هم خاست.
متن نقلی: روضۀ علامه طباطبایی در مصیبت. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «پاسی از شب گذشته و سر و صداها خوابیده بود و دیدگان به خواب رفته بودند که علی (علیه السلام) از جا برداشت تا وصیت های فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را عملی سازد. آری؛ آن بدن نحیف را که مصائب فراوان، چونان هلال ماه ذوبش ساخته بود؛ آری آن بدن پاک را روی دست خویش حمل کرد تا مراسم اسلامی را در موردش جاری فرماید. آن بدن پاک را روی محل غسل قرار داد. همان گونه که حضرت صدیقه خواسته بود لباس فاطمه از تن بیرون نیاورد، زیرا که نیازی نبود جامه را از آن بدنی که خدای متعال پاکش قرار داده بیرون کند و شاید فاطمه (سلام الله علیها) از فرط حیا و شرم نمی خواست شوهر بزرگوارش اثر صدمه در و تازیانه و غلاف شمشیر را به پشت و پهلو و بازوی همسرش ببیند، چنان که تا آن روز هم که علی فاطمه را غسل می داد، زهرا کیفیت حال خود را به او نگفته بود.
به ریختن آب بر روی بدن از روی جامه اکتفا فرمود؛ همان گونه که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) را غسل داده بود. در این مراسم اسما یعنی آن بانوی با وفای پاک که در ابراز علاقه و محبت حسنه اش نسبت به اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وفادار و با استقامت مانده بود نیز شرکت داشت، یعنی آب به دست علی (علیه السلام) می ریخت تا حضرت فاطمه را بشوید.
علی (علیه السلام) هنگام غسل فاطمه (سلام الله علیها) می گفت: «خدایا! فاطمه (سلام الله علیها) کنیز تو و دختر رسول و برگزیده تو است. خدایا! حجتش را به او تلقین کن، و برهانش را بزرگ بدار، و درجه اش را عالی کن، و او را با پدرش محمد (صلی الله علیه و آله) همنشین گردان.» و سپس با همان پرده ای که بدن رسول خدا را خشک کرد، بدن زهرا را خشک نمود. آری، به واقع این مراسم تغسیل زهرا نیست، مرور مصیبت و درد، و تداعی محنت است! با مراسم غسل، همه آنچه فاطمه (سلام الله علیها) از علی (علیه السلام) مخفی کرده بود، آشکار شد و داغ مصیبت زهرا خانه دل همسرش را شعله ور نمود. (منبع)
امام علی در نگاه زهرا (س)
به قلم دامنه. بهنام خدا. سلام. ایرانیان به دلیل روح عدالتجویانه، بیش از سایر ملل، به امام علی (ع) پیشوای پارسایان و رهبر عدالتخواهان، ارادت ویژه و اعتقاد راسخ دارند. بهتر دیدم در ایام مصائب و تجلیل فاطمیه، در قسمت سوم رفتار فاطمی، علی _مولای موحّدان_ را از زبان حضرت فاطمه زهرا _سلامالله علیها_ در دلها یادآوری نمایم. آن حضرت، امام علی _علیهالسّلام_ را اینگونه معرفی کردهاند: "او پیشوایى الهى و ربّانىست، تجسّم نور و روشنایىست، مرکز توجّهی تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان مىباشد، گویندهاى حقّگو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریت است." (ریاحین الشّریعة: ج ۱، ص ۹۳)
پاداش صبر: حضرت فاطمه زهرا _سلامالله علیها_ فرمودند: "خداوند، صبر را وسیلهی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد." این سخن حکیمانهی حضرت زهرا (س) در سایت آثار مرحوم آیةالله بهجت بهصورت دوبیتی به نظم در آمده است:
گر پنجرهی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیک
کاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد
ره آورد خلوص در عبادت: نیز حضرت فاطمه زهرا _سلامالله علیها_ فرمودند: «کسی که عبادت خالص خود را به خداوند متعال تقدیم میکند(و فقط برای رضای او عمل میکند) خداوند نیز بهترین مصلحت خود را بر او نازل میکند.» (تحف العقول ص۹۶۰) (منبع)
به قلم دامنه. بهنام خدا. سلام. قسمت یازدهم. برای جاانداختن این قسمت، باید بپرسم روحانی انقلاب کی بود؟ و روحانی انقلاب کی هست؟۱. روحانی انقلاب کسی بود که در عصر بروجردی _مرجع عام شیعیان_ کمکم "حاجآقا روحالله" را کشف کرد، بهدورش حلقه زد، پای درس و بحثش بیهیچ ترسی نشست و آموخت. آنگاه این حلقهی دور "حاج آقا روحالله" آرامآرام وسیعتر، عمیقتر و تشنهتر شد و با درگذشت آیةالله العظمی بروجردی در ۱۰ فروردین ۱۳۴۰، با وجود علمای برجستهی دیگر، به مرجعیت "آقای خمینی" ایمان آورد و از ایشان به عنوان رهبر نهضت علیهی شاه، تبعیت تامّ نمود و راه، و افکار او را با پذیرفتن خطیرترین گام سیاسی و تحمّل انواع شکنجهها، زندانها، زندگی مخفی و دربهدریها و تبعیدها و هجرتها، بر سطوحی مخفی از جامعه و نیروهای ضدرژیم گستراند و در نهایت با الهام از آموزها، نوارها و پیامهای آن بزرگمرد تبعیدی نجف اشرف، در پدیدارکردنِ دههی فجر و واژگونی سلطت موروثی ۵۷ سالهی دو پهلوی، نقش روشنگرانه، واسط، سفیر امام خمینی و صَفیر (=بانگ) آگاهی و رهایی داشت.
۲. اما روحانی انقلاب کی هست؟ حالا روحانی انقلاب از نظر من، کسی هست که دستکم با این ویژگیها او را میشناسم: جوزده نباشد. حکومتزده نباشد. روزیخور نظام نباشد. طلبهی دین و آگاهیبخشی باشد نه توجیهگر قدرت. حقجو و حقگو باشد. نگذارد هیچ قدرت و قدرتمندی، فهم دینی و فقهی او را جهت دهد. آرمان اولیهی انقلاب را خواهان باشد. پس از مدتی درسآموختن، فقط در قم و مشهد و نجف نماند، بلکه به فرمان آیهی نفْر (=به سکون فاء) قرآن به میان مردم کوچ کند و با آنان زندگی کند و به آنان دین بیاموزاند. نگذارد هیچکس، انقلاب را مانند موم در دستان خود هرطور که خواست شکل دهد. بر جناحها اِشراف داشته باشد، نه با دلسپردگی و وابستگی هورا بکشد و هلهله کند. رهبری را مدد برساند؛ چه در بسط افکار و اندیشهها و چه در انتقال انتقادها و اِشکالها. مردم را در هیچ زمانهای تنها نگذارد. از قم و مشهد و نجف به هر کجای کشور و حکومت پاگذاشته و در آنجا مقیم شده، پایبند زیّ طلبگی باشد و هرگز ترس و جُبْن را، چه در نهاد خود و چه در آن نهاد که هست، نهادینه نکند. نصیحتگر قدرت و حکومت باشد، نه فقط پیرو و دچار لُکنت و پیچش. در همه حال اَضعَف مردم را یار باشد و در برابر ستم بایستد و زندگی بیآلایش و غیراشرافی داشته باشد. و خصائص و ویژگیهای دیگر که بهنظر من سادهزیستی و مانند شهید مدرّس زندگی کردن در اوج آن است.
در پایان گواهی میدهم چنین روحانیانی هنوز زیاد داریم که گمناماند و هرکجا میروند هم از آگاهیرسانی واهمه ندارند و هم طعنهها، تهمتها و هزارانهزار حملات سازمانیافته به سازمان روحانیت را با حوصله و تحمل صدها غُصّه، ادراک میکنند و صبوری و سعهی صدر میورزند.