بایگانی بهمن ۱۳۹۷ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۴۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و هشتم

 

ستون روزانه

پیشوایان طاغوت

به‌ نام خدا. سلام. آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی ابراهیم، از آیات بسیارمهم است‌ درباره‌ی کسانی‌ست که دست به تبدیل  نعمت می‌زنند و قوم و ملت خود را به هلاکت سوق می‌دهند. این آیه حالِ پیشوایان طاغوت را بیان می‌کند.

 

در دانشنامه اسلامی به نقل از «شیخ طوسى» آمده که ایشان معتقدند على _علیه‌السلام_ فرمودند این آیه درباره‌ی بنى‌مغیرة و بنى‌امیه از کفار قریش نازل شده است. اما بنى‌مغیرة از قریش، که خداوند آنان را در جنگ بدر نابود ساخت و اما بنى‌امیه از قریش، تا روز معیّن مهلت داده شده بودند. (منبع) متن آیه این است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.» آیا کسانی را که [شکر] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی تبدیل کردند و قوم خود را به سرای نابودی و هلاکت درآوردند، ندیدی؟


یک نکته‌ی واژگانی هم بگویم: واژه‌ی «بَوَار» در آخر آیه را خیلی دقت کردم که به معنی هلاکت است. اصل آن، از نظر لغت‌شناسان، «بور» به معنى کساد یا کساد بیشتر است. من فکر می‌کنم این لغت _در معنای کساد آن_ همان لفظ «بُور» است که داراب‌کلایی‌ها هم برای خیط‌شدن کسی به‌کار می‌برند. مثلاً می‌گوییم فلانی را «بور» کن، بره. یا فلانی مرا «بور» کرد. البته این نکته را از سر کنجکاوی گفتم. به‌هرحال، واژگان میان ملت‌ها، اشتراک لفظی و حتی معنایی دارد. اما بگویم: اللهُ عِلمٌ. خدا می‌داند.
 

 

ستون روزانه
شگرد باعورا

به‌ نام خدا. سلام. بلعم باعورا چند پرستش‌گاه و چند  رِباط (= عبادت‌گاه، خانقاه، کاروان‌سرا) هم در «راه خدا»! ساخته بود، اما... بگذرم.


توضیح: او، روحانی بزرگ بنی‌اسرائیل و از اَحبار و هم‌عصر حضرت موسی _علیه‌السلام_ بود که نقل است «اسم اعظم» می‌دانست و مقام معنوی داشت؛ اما شگرد شیطان بر شگردهای باعورا چیره شد و او را به گمراهی و زوال و فنا کشاند.


نکته: در دوستی با خدا به قول پیر هرات «جای شرکت نیست». در یک دل، جای هم خدا و هم شیطان به‌طور همزمان نیست‌. یا این، یا آن. یا رستگاری یا رُسوایی. بلعم باعورا هر دو را می‌خواست، و بر افتاد.
۱۲ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ:

سلام همسنگر خوب آقا حسنعلی لاری

ازت ممنونم یاد کردی از دو شخصیت پاک و روشنفکر متعهد زهرا رهنورد و میرحسین موسوی.

میرحسین حتی یک ریال از بیت‌المال به جیب نزد و همین پاکی او را بس است. مردی از میدان سیاست که آلوده به بی‌اخلاقی و پشت‌کردن به آرمان اصیل انقلاب نبود. ملت خیلی منتظر ماند دادگاه بحران ۸۸ را ببیند تا از زبان خود میرحسین ناگفته‌ها را ببیند و بشنود. اما هنوز چنین جرأتی برای برپایی دادگاه علنی و آزاد پیدا نشد. بگذرم.


سلام جناب حجت الاسلام شیخ مالک
کاری به‌جا کردی در ارسال این پست. من هم دیروز این سخنان دکتر سروش _از اندیشمندان ایران و از منتقدان وضع موجود نظام ایران_ را در وبلاگم «دامنه» پست کرده بودم. بلی؛ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ از بزرگ‌مردان تاریخ اسلام، ایران و جهان است.

یکی از شجاعانه‌ترین عبارات ایشان، جملاتی از بند آخر وصیت‌نامه‌ است که به مردم چنین نوشتند:

 

«به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند.» کمتر رهبرانی هستند که به ملت بگویند «قصور»، «تقصیرها» و «کوتاهی‌ها» داشتند. این صراحت، صداقت امام خمینی را می‌رساند که در وصت‌نامه که متنی باورمندانه‌ی شرعی نزد مؤمنان و یک روال اعتقادی‌ست، سخن از اشتباه و تقصیرها و قصور به میان آوردند. بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به‌ قلم دامنه. به‌نام‌ خدا. سلام. قسمت دهم. از فردای پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷، جریان نامنسجم و فاقد تشکیلاتی شکل گرفت که انقلابیون، آنان را "ضد انقلاب" می‌نامیدند. آنان وفاداران به شاه بودند که خیال می‌کردند، شاه برمی‌گردد و قدرت را قبضه می‌کند. اما کم‌کم ناامید شدند و در بیرون از مرزها، تشکیلات نیم‌بند سلطنت‌طلبان را شکل دادند و هنوز که هنوز است بخشی از آن‌ها در خیال خام خود باقی مانده‌اند و در بوق می‌دمند که به‌زودی پسر شاه، جانشین پدر می‌شود. علاوه بر جریان "ضد انقلاب" که منحصر در شاه‌پرستان بود، بعدها در سال‌های اولیه خصوصاً سال شصت، برخی از احزاب و گروه‌ها نیز _که خود در انقلاب علیه‌ی شاه نقش داشتند_ به دلیل تعارضات درونی و تخاصمات بیرونی، به رویارویی نظری، تبلیغی و در ادامه قیام مسلحانه با انقلاب پرداختند.

 

در این‌جا مجال تحلیل آن دگردیسی‌ها و رویارویی‌ها نیست، بنابراین، به‌فشردگی می‌گویم که از آن زمان که این گروه‌ها به رُخ انقلاب و مؤثرترین چهره‌های انقلاب چنگ و تیغ انداختند و به سمت برگرفتن سلاح و نبرد شهری و نیز ترور خیز برداشتند، دایره‌ی "ضد انقلاب" وسیع‌تر شد و شامل چندین گروه و سازمان‌ گردید:


ازجمله: حزب خلق مسلمان، فُرقان، جناح اقلیت سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق (که امام خمینی نام "منافقین" بر روی آنان نهاد)، حزب دموکرات کردستان، حزب کومله، پیکار، رزگاری، حزب توده، و چند جریان گریز از مرکز در خوزستان و استان‌های مرزی. کمی از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد، هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه‌ی تهران خطبه‌ای بسیار تند و بودار علیه‌ی جناح چپ خواند و در آن نماز گفت من بوی سال شصت به مشامم می‌رسد. و جناح چپ را رسماً تهدید کرد نگذارید هزار مسجد کشور را علیه‌ی شما بسیج کنیم.


از این‌جا به بعد بود که دایره‌ی "ضد انقلاب" را به دایره‌ی "براندازان" پیوند زدند. و کم‌کم به جناح چپ، به دیده‌ی تردید و با نگاه امنیتی نگریسته شد. هرچند ریشه‌ی اصلی آن، از انتخابات مجلس چهارم آبشخور داشت؛ که بخش وسیعی از جناح چپ را _که به دور مجمع روحانیون مبارز حلقه زده‌ بودند_ با ابزار نظارت استصوابی و با حربه‌ی "چوب لای چرخ دولت می‌گذارند" رد صلاحیت کردند و کشور به قطب‌بندی و رویارویی خطرناک چپ و راست که در افّواه عمومی به "یونی_ یتی" مشهور شده‌بود، اسیر و در بند شد. و این دایره‌ی تازه، در بحران ۸۸ به اوج و کُمای مطلق رسید. که هنوز نیز در قالب "فتنه" از آن به عنوان خط قرمز یاد می‌شود که هیچ‌کس از دست‌اندکاران نظام نباید این مرزبندی ترسیمی را نادیده بگیرد. این مبحث بسی فراخ است که باید فراغ یافت و گفت، که این‌جا، جای تفصیل و درازنویسی نیست.

(قسمت نهم: اینجا)

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. امروز ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ آیت‌ الله العظمی سید علی سیستانی، خانم «جنین هینیس پلاسخارت» _نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل و رئیس دفتر نمایندگی این سازمان در عراق_ را به حضور پذیرفتند. علاوه بر مهم بودن سخنان آقای سیستانی، رعایت پوشش و حجاب و احترام به شئون مرجعیت و مقام مذهبی و نیز هیبت و محبوبیت چهرۀ آقای سیستانی، از جاذبه های این ملاقات بود که در عکس مشاهده می شود.

 

 

واکنش هوشمندانۀ این مرجع بزرگ شیعیان جهان در برابر تهدیدهای اخیر «ترامپ» علیۀ ایران، نشان از اقتدار ایشان دارد، که در این دیدار با قاطعیت فرمودند: «عراق با این امر که تبدیل به ایستگاهی برای آزار و اذیت هر کشوری تبدیل شود، مخالف است.» منبع

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به‌نام‌ خدا. سلام. سال‌ها پیش وقتی کتاب محققانه و بسیار اثرگذار مرحوم سید جعفر شهیدی یعنی زندگانی فاطمه زهرا س را می‌خواندم، درس‌های زیادی از آن بانوی نمونه‌ی انسانیت در آن دیدم که آن حضرت مظهر تامّ آن بوده. یکی از آن درس‌ها این بوده که حضرت زهرا (س) همه‌گونه رنج‌ها، نداشتن‌ها و زخم‌زبان‌ها را برای حفظ مکتب و عزّت سلسله‌ی عترت، در خود فرو می‌خورد؛ اما در برابر تمام ستم‌ها و حق‌پوشی‌ها فریاد بر می‌آورد و حتی علیه‌ی حاکم وقت قیام کرد، از خانه به کوچه گذر کرد، به مسجد رفت، سخنرانی سیاسی و توحیدی ایراد فرمود و خطبه‌ای ماندگار خواند. که این رفتار خانوادگی، سیاسی و فکری‌اش الگو و اُسوه‌ مانده است.
 

ابوالمجد مجدود بن آدم، مشهور به حکیم سنائی در تلمیح زیر چه زیبا و حکیمانه سروده:


تو چنان زی که بمیری برَهی
نه چنان چون تو بمیری برَهند


یعنی چنان زندگی کنیم که وقتی مرگ سراغ ما آمد واقعاً از زشتی‌ها رها و رستگار باشیم. نه آن‌چنان زندگی داشته باشیم که مردم با مُردنِ ما احساس رهایی و آرامش و خلاصی کنند!

 


سنائی به استناد به سخن امام علی (ع) این بیت را نگاشت: "خالِطُوا النَّاسَ مُخالَطَهً إن مُتُّم مَعَها بَکَوا عَلیکُم و إن عِشتُم حَنُّوا إلیکُم" یعنی: با مردم آن‌گونه معاشرت کنید که اگر مُردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق به‌سوی شما بیایند."

(نهج البلاغه، حکمت ۱۰)

 

و فاطمه _که به قول قشنگ علی شریعتی_ فاطمه است، یک نمونه‌ی اعلا از چنین انسان‌هایی‌ست که مولا امام علی (ع) حکمت‌گویی و رازدانی کرده است و نشانی آنان را به ما داده‌ است. و اینک همچنان برای فاطمه _اُمّ الائمه_ هم اشک فراق است و هم اشتیاق دیدار.

  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و هفتم

 

بحث ۱۱۹ : این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

در هر تعطیلاتی، شهرهای ساحلی و جنگلی استان‌های مازندران، گیلان و گلستان با انبوه مسافران از تهران و شهرهای دیگر ایران، پر می‌شود. چنین روندی برای این سه استان فرصت است یا تهدید؟


پاسخ:

سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
 

از پاسخ شما به بحث ۱۱۹ ممنونم. هم فرصت‌ها را خوب متوجه شدی و هم تهدیدها را به‌درستی برشمردی. با دیدگاه شما در این باره موافق‌ هستم.

در مورد تدبیر باید بگویم، باید فکر اساسی در سطح ملی به این آسیب و تهدیدات ویرانگر کرد. در سطح استان نمی‌توان بر آن فائق آمد. بلی؛ درست است. دقیق است نگاه‌ات. باید چنین مقرراتی وضع شود. مثل منطقه‌ی حفاظت شده‌ی توران.

 

یک نمونه بگویم جناب آقا عبدالرحیم: اگر از میامی به سبزوار برانی، در مسیر گذر پلنگ، چندین کیلومتر سرعت بالای ۷۰ کیلومتر ممنوع است و با دوربین کنترل می‌شود. چون جاده‌ی میامی به مشهد از قلمرو عبور پلنگ ایرانی می‌گذرد و ممکن است ماشین‌ها با پلنگ تصادف (= برخورد) کنند و صدمه برسانند. پس، عزم ملی و تصمیم ملی موجب شد که به طول چندین کیلومتر برای حفظ جان پلنگ، باید کُند راند. سواحل شمالی ایران محتاج چنین احتیاط و عزمی‌ست. از دقت‌ و دغدغه‌ات ممنونم جناب آفاقی. به هرحال در انزلی هستی و لمس می‌کنی تخریب و تهدید توسط بومی و غیربومی و مسافرین انبوه را.

 

ستون روزانه
گذر از سطح لحظه

به‌ نام خدا. سلام. یکی از کتاب‌هایی که ارزش چندبار خواندن دارد، کتاب "در جست‌وجوی نیشابور" است که مجتبی بشردوست آن را به‌زیبایی درباره‌ی زندگی و شعر استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی _م. سرشک_ نوشته است.


در ستون روزانه‌ی امروزم "بانگ نای" کدکنی را می‌نویسم که در صفحه‌ی ۵۰۷، به انسان می‌گوید باید به کُنه (= ژرفا، عمق) و جوهر قضایا روَد و از سطح بگذرد:


کمی عمیق‌تر از این،
به کُنه قصّه نظر کن
دو گام
پیش گذار و
ز سطح لحظه گذر کن

۵ اسفند ۱۳۹۷.
 

ستون روزانه
گردنِ اَجنّه

 

به‌ نام خدا. سلام. در رُمان "مِسیا" اثر مصطفی موسوی گرمارودی (صفحه‌ی ۶۹) خوانده بودم بلال حبشی _که خود توسط خلیفه، طرد و به لاذقیه تبعید شده بود_ گفت: در دوره‌ی خلیفه‌ها، افراد شاخص (= یاران رسول خدا صلوات الله) را می‌کُشتند، ولی می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه‌ و اَجانین.


توضیح: مِسیا (= موعود) نام حضرت محمد (ص) است در اِنجیل برنابا. همان‌گونه که نام علی (ع)، ایلیا است، یعنی عالی و بزرگ و عظیم.
 


سلام جناب "رحمان ب. د" در دیار همدلی
ممنونم از روحیه‌ی جست‌وجو‌گری و کسب دانش شما. "ایلیا" در زبان عِبری، یعنی عالی و علی و عظیم. آن مِسیا را گفتم در برنابا یعنی موعود و نام حضرت محمد (ص). اگر در متن یک‌بار دیگر بازگردی بخوانی، خالی از لطف نیست. موفق باشید و در سلامت. من گفتم که واژه‌ی ایلیا، در زبان عبری یعنی: عالی، علی، عظیم. نه این‌که آنان منظورشان از ایلیا یعنی حضرت علی(ع). خودِ واژه‌ی "علی" یعنی بزرگ. و علی یکی از صفات خداوند است. مثل عبارت پایان قرائت قرآن که می‌گوییم: صدق الله العلی العظیم. این "علی" صفت خداست. تشکر از شما.

 

تحلیل سیاسی

خبر: متن نقلی: "الیزابت وارن یکی از کاندیداهای مهم حزب دموکرات‌ ایالات متحده آمریکا برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده در ۲۰۲۰ آمریکا وعده داد در صورت پیروزی در این انتخابات بار دیگر ایالات متحده آمریکا را به جمع کشورهای پایبند به توافق هسته‌ای با ایران باز گرداند." (منبع)

 

تحلیل من: به نام خدا. کاری به وعده‌ی وارن ندارم، نکته آن است وقتی در کارزار انتخاباتی آمریکا، مسأله‌ی ایران به پایه‌ی رقابت و راهبرد سیاسی بدَل می‌شود، دست‌کم نشان دو چیز است: ۱. وقوف به قدرت ایران به عنوان یک بازیگر پرتوان منطقه‌ای. ۲. تلاش برای تصحیح روند رو به رشد "پساغربی" از سر استیصال (= درماندگی) و بازگشت به تئوری جهان‌شمولِ "خرَد جهانی" (= رویکرد منطقی به مشکلات جهانی).

 

نکته: پساغربی یعنی این‌که جهانِ بیدار، از تفکر تک‌بُعدی و خودمحورانه‌ی غربی عبور کرده و دیگر غرب، آن هژمونی فکری_سیاسی خود را از دست داده است. و جهان آگاه و مستقل به پس از غرب می‌اندیشد. این حرکت سیاسی_فکری، جهانِ جدیدی را در آینده به روی بشر باز می‌کند، که آثار آن مدتی‌ست پدیدار شده‌ است، و تیزبینان بیدار آن را به‌خوبی و خردمندانه می‌بینند.

۶ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

پاسخ من بحث ۱۱۹

در این بحث، علاوه بر چند جواب و نکته که به پاسخ دهندگان نوشته‌ام، دو نکته‌ی دیگر در این‌باره بگویم: من هم بر این نظرم هرچه منطقه‌ی مسافرتی ارزش طبیعی، زیستی و سرمایه‌ای بالاتری داشته باشد، احتیاط‌ها همه‌جانبه‌ی شهروندان هم باید افزون‌تر و بادغدغه‌تر باشد.یک تابلوهایی در مسیر بازدید از جبهه‌ها هست که بدین‌گونه نوشته: با وضو قدم بگذارید که وجب به وجب خاک اینجا با خون شهیدان آغشته است؛ من معتقدم در محیط‌های بکر، سرسبز و طبیعت درخشان ساحل شمالی ایران هم باید بنویسند: با آداب و احترام به طبیعت خدادادی، قدم بگذاریم و زیبایی‌های جنگلی نوار شمالی را قدر و سرمایه‌ی ملی بدانیم و آن را برای آیندگان امانت نگه بداریم. آری، باید یاد بگیریم، تا با طبیعت خود مدارا کنیم. بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به‌ قلم دامنه. به‌ نام‌ خدا. سلام. قسمت هشتم صاحب (=دارنده) انقلاب هیچ‌ فرد، صنف، دسته و رسته‌ای نبوده و نیست و نباید باشد. صاحب انقلاب، ملت بود؛ از حلبی‌آباد نشین‌های تهیدست گرفته تا گودنشین‌‌های فرودست جامعه. از دانشجویان آگاهی‌یافته گرفته تا روحانیان مبارز و وارسته. از مذهبی‌های سیاسی گرفته تا مارکسیست‌های چنددسته. از مبارزین زندان‌‌کشیده گرفته تا بازاریان از بندِ پول و سود رَسته. از دکتر علی شریعتی معلم انقلاب گرفته تا مرحوم مهدی بازرگان مهندس پیشرفته‌ی پیشتاخته. از چند مرجع حامی گرفته تا امام خمینی رهبر کبیر و دلیر و خبیر و شایسته.

همه و همه، این انقلاب را راه انداختند و با فریاد، آگاهی، وحدت، استقامت و هدف در برابر استبداد، استعمار و استحمار ایستادند و شاه را مجبور به فرار و امام را مهیّای بازگشت به میهن، و حکومت سلطنتی موروثی را واژگون کردند. پس؛ به تعبیر رایج فلیسوفانه، علّت مُحدِثه (=موجده) انقلاب، علت مُبقیه‌ی آن نیز هست. یعنی اگر ملت، صاحب انقلاب بود _که بود_ و آن را به انتهاء و ظفر و پیروزی رسانید، _که رساند_ بقای آن هم باید، چنین باشد، در غیر این صورت، آسیب است و انحراف و انحصار و انسداد و کژراهه. (قسمت هفتم: اینجا)

 

 

حقوق انقلاب

 

به‌ قلم دامنه. به‌ نام‌ خدا. سلام.  قسمت نهم. همیشه میان انسان و سایرین حقوق متقابل برقرار است. و این از پیام‌های وَحیانی‌ست. میان انقلاب و مردم نیز چنین است. انقلاب چون حاصل‌جمع شعور و فریاد آگاهانه‌ی یک ملت بوده است، و دارای آرمان و پیام فراوان؛ بنابراین، انقلاب همواره حقی به گردن نسل‌ها و مردم دارد و مردم نیز از انقلاب حقوقی بر گردن. حقوق انقلاب بر گردن مردم، ازجمله می‌تواند این‌ها باشد:

۱. محافظت از دستآوردهای انقلاب.
۲. اجرای درست آرمان انقلاب.
۳. نظارت مسئولانه بر رفتار قدرتمندان و سیاست‌مداران.
۴. انتقال آئین ایدئولوژیک انقلاب به نسل‌ها.
۵. تطبیق دقیق نظام سیاسی بر اصول انقلاب.
۶. فداکاری، ایثار، خدمت‌رسانی دائمی به ملت.
۷. و... .

حقوق مردم بر گردن انقلاب (=در اینجا انقلاب به معنی نظام سیاسی) ازجمله این‌هاست:


۱. گسترانیدن ِ اندیشه و سفره‌ی عدالت.
۲. مبارزه با فساد و تبعیض و زدودن هرگونه رانت و امتیاز و انحصار.
۳. ترقی، رشد، توسعه‌ی همه‌جانبه و رفاه و نشاط عمومی.
۴. ایجاد جامعه‌ای سالم، آزادی مقیّد، برقراری ارزش‌های دینی و نیز بسط فرهنگ و آداب اصیل ایرانی.
۵. گردش و جابه‌جابی آزاد و آرام و قانونمند قدرت، بدون هیچ تدلیس (=پنهان‌کاری)، تقلّب به قاف (یعنی دست‌کاری) و نیز تغلّب به غین (یعنی غلبه بر قانون و اردوکشی خیابانی).
۶. مدَد پایدار به تهیدستان و بینوایان.
۷. تعامل، داد و ستد، گفت‌‌وگو، و صلح و دوستی با جهان.
۸. رونق توأمان معنویت و مادّیت برای تمام ایرانیان.
۹. انتخابات بدون نظارت استصوابی و مهندسی ساختاری که تفسیری ناروا از قانون اساسی‌ست.
۱۰. دادن حقّ نفت به ملت؛ که بالاترین عدالت است.
۱۱. رابطه‌ی متقابل و مسئولیت‌پذیرانه میان رهبر و مردم.
۱۲. و... .

(قسمت هشتم: اینجا)

  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و ششم

 

 

بحث ۱۱۵: این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

نواندیشان معاصر از ضرورت بازگشت به آموزه‌های معنویان و فرزانگان سخن می‎گویند. فرزانه‌ای چون مولوی‌، صلح درونی یا صدق را مقدمه و پیش‌شرطی برای صلح بیرونی با دیگران می‌داند، این مسأله چگونه تحلیل و شکافته می‌شود؟

 

پاسخ:

سلام جناب جوادی نسب
کاری به این مبانی نظری‌ات ندارم جناب جوادی. مسأله این است، سرمایه باشد، اما حاکمیت سرمایه‌داری نباید شکل بگیرد. سوئد یک کشور پیشرفته است، اما آن فساد و چپال و غارت نوع غربی در آن دیده نمی‌شود. غرب، با فروش اسلحه نیز خزانه‌اش را پر می‌کند. مثل دوشیدن عرب از طریق تز ایران‌هراسی. آیا واقعاً این تز درست است؟ معلوم است که با ترساندن اعراب از ایران، در پی فروش افزارآلات جنگی‌اند. باید قضیه را کامل دید نه از روزنه‌ی تنگ.
تأکیدتان بر فرضیه‌ی "ویژگی انسان" و راه‌حل قَسری سرمایه‌داری، فرضیه‌ای‌ست که خود دارای چند فرضیه جانشین و فرضیه‌ی رقیب است. که آن را "فرضیه‌ی پوچ" هم می‌گویند. یعنی با نظریه‌های دیگر، راه‌حل تک‌خطی سرمایه‌داری را پوچ می‌سازد.

 

در خود آمریکا، جناح "بازها" همیشه با کارخانجات اسلحه‌سازی رشد کردند و کارتل و تراست پدید آوردند. بخش عمده‌ی درآمدشان با فروش سلاح و ایجاد جنگ میان کشورهای ثالث است. بنیاد بقای آنان بر وجود پیکار میان جوامع است.

 

بحث ۱۱۶: این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

ما شبانه‌روز طی ۲۴ ساعت یک دور می‌زنیم که یک روز از عمرمان حساب می‌آید. این مدتِ زمانی _که همیشه بر ما می‌گذرد و ما را از دیروز، یک روز بزرگ‌تر می‌سازد_ در این روزگار هر یک از ما را با انواع مشاهدات، شادابی‌ها، عجایب، مَشقّات، شگفتی‌ها، مشکلات و سختی‌ها روبرو می‌کند؛ سؤال این است طی ۲۴ ساعت گذشته، چه چیزی بر شما گذشته و آن را مشاهده نموده‌اید که گفتن و نوشتن آن، به ما در این مدرسه تجربه، درس، عبرت، اندیشیدن، همدردی و آموزه می‌آموزاند. یکی را اگر مایل هستید مختصر _که از حدّ دو‌ کف دست نگذرد_ تعریف کنید. و یا بگویید این روزها، ۲۴ ساعت‌ چگونه سپری می‌شود؟

 

پاسخم به بحث ۱۱۶

به نام خدا. امروز صبح وقتی از خانه بیرون می‌رفتم گربه‌ای تنومند، پَشمین و زاغ را در حال شکار دیدم. ماشین را کنار زدم، به تماشای شگفتی‌های آفرینش حضرت پروردگار پرداختم. نمی‌دانستم حامی کدام باشم: صیّاد یا صید؟ کبوتر با رنگ‌هایی که آفتاب درخشان قم، بر پرهای زیبایش پدیدار ساخته بود، و تلألو (=تابش و برق) می‌انداخت، جلوی چشمانم روزی امروز گربه و آن‌گاه کرم و میکروب‌ها شد. بگذرم.


وقتی به نشست رسیدم، کناری من _که رفیق من بود و مردِ تلخی‌ها چشیده_ درگوشی به من گفت فلانی! می‌تونی این را برام ترجمه کنی: منطقه‌ی زندگی‌ات مهم نیست، منطق زندگی‌ات مهم است. گفتم: فلانی! بالاتر از منطقه و منطق، "منطقة‌الفراغ" است که شهید سیدمحمدباقر صدر آن را مطرح کرده‌است. جایی از دین مبین اسلام، که دست مجتهد زمان‌شناس را در فهم و وضع حکم شرع باز می‌گذارد. بگذرم؛ که این فراغ، با تحجّر (=فسیل‌وارگی ذهنی) عده‌ای، به فراق! کشانده شد.

 

نکته ها: چه بر سر حکیم سهروردی آوردند، وقتی ۳۰ سالگی مجبور شد از سهرورد زنجان سر بر بیابان گذارد و در حلب دمشق به فتوای فقیهان متصلّب سُنّی، به علت آراء مترقی و شاذّ به دار آویخته شد.

 

پاسخم به جوادی نسب:

ساحت مقدس و متعالی خدا از هرگونه ظلم‌کردن و مظلوم‌شدن، منزّه است. اگر پایان همان گزاره‌ی کنایی‌ات، نشانه‌ی تعجب می‌گذاشتی، من حتی ممکن بود، نظر هم ندم چه رسد به ابطال. خدا خود فرمود نه ظلم کنید و نه مظلوم واقع شوید. پس، خدا خود بری از این ضعف است. تسبیح خدا، یعنی سلب صفات رذل از ساحت ربوبیت. و ظلم و مظلوم از خدا دور است.

 

بحث ۱۱۷: مطلب زیر برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

فرخ نگهدار: "رفتار عمومی ایالات متحده تحت رهبری ترامپ نشان می‌دهد که او برخلاف تمام روسای جمهوری سابق، اعتقادی به نقش رهبری کننده‌ی امریکا برای حل و فصل مسایل بین‌المللی یا گلوبال ندارد. شعار «امریکا اول» معنایش این است که نهادهای بین‌المللی چون تحت اراده‌ی ما نیستند باید برانداخته شوند و اتحادهایی جایگزین شوند که ولایت (سرپرستی) امریکا را قبول دارند." (منبع)

 

پاسخم به بحث ۱۱۶

قسمت دوم

دیروز با اشتیاق فیلم "هفت سامورائی" را نیز دیدم. سامورائی‌ها جنگ‌جویان حرفه‌ای قدیم ژاپن بودند. فشرده‌ی برداشتم از این فیلم آموزنده این است:

 

۱. غارت، با زانوزدن غارت‌شوندگان تشدید می‌شود.
۲. سامورائی وقتی گرسنه باشد، پلنگ جنگل هم در امان نمی‌ماند.
۳. اجیرکردن برای دفاع! نشانه‌ی عجز و درماندگی‌ست.
۴. ممکن است فقیر باشیم، اما گدا نیستیم.
۵. مرید کف پای استاد را بوسید. اما استاد نگذاشت و گفت من استحقاق "مرادی" را ندارم.
۶. دفاع خیلی سخت‌تر از حمله است.
۷. ازخودگذشتگی برای آرمان و آسایش دهقانان مورد غارت.
۸. و نیز این تئوری استاد و رهبر هفت سامورائی که هوشمندانه بود:
وقتی همه جا امن به‌نظر می‌رسد، خطر فرا می‌رسد.

در پایان از هم‌کلاسی‌هایی که در بحث ۱۱۶ شرکت کردند، ممنونم. و از تمامی خوانندگان که حوصله کردند و پاسخ‌های ۱۱۶ را خواندند نیز سپاس‌گزار.

پاسخم به بحث ۱۱۷

یکم: آمریکا دست‌کم در سه زمینه در پی تئوری هژمونی (= سلطه) است، چون امنیت ملی و منافع ملی خود را در آن می‌بیند: ۱. صدور فرهنگ آمریکایی (زیست آمریکایی) ۲. سیاست بین‌المللی ۳. ساختار جهانی (= نظم نوین). بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به‌ قلم دامنه. به‌ نام‌ خدا. سلام. قسمت هفتم. انقلاب با خود، نهادهایی آفریده بود که دوتا از آن‌ها "سپاه پاسداران" و "جهاد" بود. اولی برای پاسداری از انقلاب و دومی برای سازندگی دوردست‌های ایران. به‌نظر من از فردای پیروزی انقلاب، پاسدار انقلاب کسی بود که مردم او را به‌چشم ایثارگر، پناه‌گاه، خودساخته، پرهیزگار، بی‌میل به امیال و اموال، مجاهد فی سبیل‌الله، مؤمن، پیشرو و از همه مهم‌تر انقلابی و تحلیل‌گر آگاه می‌نگریستند و نهاد سپاه را چشم و امید مردم و حامی برجسته‌ی آرمان انقلاب می‌دانستند. و سپاه هم با پاسدارهای قدیمی که اغلب دانشجویان انقلابی و مبارزین اصیل علیه‌ی شاه بودند، قدم در راه مردم گذاشته بود و در برابر هرگونه شورش و قیام مسلحانه و خودمختارهای تجزیه‌طلبانه می‌ایستاد و مردم را به وجد می‌آورد. به‌طوری‌که امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی گفته بود: "ای‌کاش من یک پاسدار بودم." و نیز فرمود‌ه بود: "اگر سپاه نبود، کشور هم نبود."

 

من گمان می‌کنم کم‌کم از سال‌های بعد که امام از میان ملت به ملکوت رفت و سپاه مدرّج شد و واژه‌ی مؤمنانه‌ی "برادر مکتبی" در برابر سردار و سرهنگ و رزم‌دار رنگ باخت، بسیاری از نگرش‌ها و نگریستن‌ها جابه‌جا شد. تلاش‌های جریان‌هایی از تفکر دینی و سیاسی که هیچ قرابتی با امام خمینی نداشتند و در نهضت اسلامی و مردمی نیز خودشان را کنار کشیده بودند و سخن از "تند رَوی خمینی" می‌کردند و استدلال "مُشت در برابر درفَش" به زبان می‌آوردند، و پا را از گلیم مبارزه به زیر کُرسی‌های گرم و نرم دراز می‌نمودند، آثار سوء و زیان‌های زایدی برجای گذاشت. که امید است این تلاشی، متلاشی شود و از طریق خرد انقلابی، آرمان الهی، صبغه‌ی مردمی و پایبندی به نهی‌های اکید امام خمینی و قانون اساسی، باز نیز آن شود که در صدر انقلاب و در دهه‌ی شصت _روزگار اوج مردم‌گرایی انقلاب_ شده‌ بود.


گاهی باید برگشت، که هر برگشتی ارتجاع و پس‌روی نیست؛ بل اوج ترقّی و تعالی‌ست. برای تعالی، باید بازهم مکتبی، مردمی و انقلابی شد؛ نه جناحی، خطی، سیاسی و نه خدای ناکرده مانند شرکت‌های سهامی. پاسدار انقلاب به تعریف من یعنی کسی که در جان‌نثاری‌ها، پیش می‌افتد و کنار مردم است و در امتیازگیری‌ها، عقب می‌نشیند و پشتِ مردم می‌ایستد. بلی؛ باز نیز همان لباس اخلاصِ شهید همت ها، شهید بُرونسی ها، شهید محمد بروجردی ها، شهید زین‌الدین ها، شهید افشردی ها و نیز رفیق شهیدم عیسی ملایی دارابی ها _این پاسدار طبقه‌ی مستضعفین روستای داراب کلا_ را باید پوشید.

(قسمت ششم: اینجا)

  • دامنه | دارابی
مقدمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از اصحاب خود به نام عبدالله بن خدافه سهمی قریشی مأموریت داد نامه‌اش را برای خسرو پرویز، پادشاه ایران، ببرد. خسروپرویز زمامدار ایران بود که پس از انوشیروان به سلطنت رسیده و 32 سال پیش از هجرت پیامبر بر تخت سلطنت نشسته بود. سفیر پیامبر وارد دربار شد و خسروپرویز دستور داد نامه را از او بگیرند، ولی سفیر گفت: «باید نامه را شخصاً به او بدهم.»
 
متن نامه پیامبر (ص) به خسرو پرویز پادشاه ساسانی:
 
«بسم الله الرحمن الرحیم
 
از محمد، فرستاده خدا، به کسری، بزرگ ایران
 
درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا می‌خوانم. فرستاده خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی‌گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن تو است.»
 
توضیح:
 
در دربار خسروپرویز، هنوز مترجم از خواندن نامه فارغ نشده بود که زمامدار ایران سخت بر آشفت و نامه را از مترجم گرفت و پاره کرد و فریاد کشید که:« این مرد را ببینید که نام خود را پیش از نام من نوشته است!» و دستور داد فوراً عبدالله را از قصر بیرون کنند. 
 
عبدالله بر مرکب خود سوار شد و راه مدینه را پیش گرفت و ماجرا را برای پیامبر تعریف کرد. 
پیامبر از بی احترامی پادشاه ایران سخت ناراحت گردید، آثار خشم در چهره اش پدیدار شد و او را این گونه نفرین کرد:«اللهم فَرِق مُلکه.» (بار خدایا رشته سلطنت او را پاره کن.)
 
خسرو پرویز به حاکم یمن نوشت که دو نفر از افسرانش را برای دستگیری پیامبر روانه مدینه کند. پیامبر در دیدار با آن دو افسر، آنان را دعوت به اسلام کرد و فردای روزی که با آنها دیدار داشت به آنان فرمود: «پروردگار جهان مرا آگاه ساخت که دیشب ۷ ساعت پس از غروب، خسرو پرویز به دست پسرش شیرویه کشته شده و پسرش بر تخت سلطنت نشسته است.» (شب سه‌شنبه دهم جمادی الاولی سال ۷ هجری)
 
آن گاه پیامبر فرمود:«بروید این خبر را به گوش حاکم یمن برسانید.» پس از تحقق پیشگویی پیامبر درباره خسروپرویز، باذان حاکم یمن همراه با کلیه کارگزاران حکومتی اش اسلام آوردند و طی نامه ای اسلام آوردن خود و کارمندان حکومتش را به پیامبر ابلاغ کرد. (منبع)
 
منابع: 
بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۸۹ 
فروغ ابدیت، ج۲، ص ۶۱۵ تا۶۲۰ 
  • دامنه | دارابی

به‌ قلم دامنه. به‌ نام‌ خدا. سلام. قسمت ششم. هر شهری در ایران خیابان انقلاب دارد. خیابانی که پرخاطره‌ترین و مخاطره‌آمیزترین خیابان‌های آن‌شهر، در واژگون‌ کردن سلطنت استبدادی شاه بود. این خیابان‌ها به‌نظرم باید خیابان اصلی شهرها بماند و نه فقط طول و عرض آن برای یک جناح سیاسی، عرصه‌ای برای تظاهرات حمایت‌آمیز باشد، بلکه باید آزادترین خیابان برای بیانِ خواسته‌ها، مطالبات، اعتراضات، گردهمایی‌ها، انتقادات رُک مردم از حکومت، محل نشاط سیاسی و خیابانی برای گفت‌‌وگو و مدارا نیز باشد.


از آن‌جا که خیابان‌های شهری، همیشه محل کسب‌وکار مردم و بازاریان است و نیز دارای مراکز دولتی، محل رجوع مردم به ادارات، دفاتر شرکت‌ها، نهادها، مطبّ‌های پزشکان و کلاً محیط عمومی‌ و مالکیت‌های خصوصی شهروندان است، بنابراین، تجمّعات مدنی هم باید با رعایت چارچوب‌های مدنی، احترام به حقوق شهروندی و رعایت الزامات قانونی همراه باشد؛ نه با هرج‌ومرج، بلوا، دروغ، تخریب و آشوب.

 

فلکه ساعت ساری. بازنشر دامنه


در این راستا بیفزایم که داراب‌کلا نیز خیابان انقلاب علیه‌ی رژیم شاه داشتیم، که ما نیروهای جوان و انقلابی آن عصر، شب‌های محرّم از آن مسیر، علیه‌ی حکومت شاه شعار می‌دادیم و تظاهرات مذهبی، آیینی و نیز دو سه باری هم سیاسی برپا می‌کردیم. یعنی خیابانی که تکیه‌ی بالا را به پایین‌تکیه‌ی مرحوم حاج‌آقا آفاقی وصل می‌کند. بهتر بود جناب جعفر آهنگر دارابی دهیار اسبق محل _که پروژه‌ی تابلو‌گذاری‌های داراب‌کلا را با سخت‌کوشی و تلاش مدرن، انجام دادند_ با مشورت از شورای وقت محل، این خیابان را "خیابان انقلاب" نام‌گذاری می‌کردند. شاید هم کرده‌باشند و من خبر ندارم. (قسمت پنجم: اینجا)

  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و پنج

 

رفتار فاطمی (۴)

به‌ نام‌ خدا. سلام. حضرت فاطمه زهرا _سلام‌الله علیها_ فرمودند:

"خداوند، صبر را وسیله‌‌ی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد."

این سخن حکیمانه‌ی حضرت زهرا (س) در سایت آثار مرحوم آیةالله بهجت به‌صورت دوبیتی به نظم در آمده است:

 

گر پنجره‌ی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیک
کاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد

(منبع)

۲۰ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخم به پرسش جناب ر. بابویه

در گروه دیار همدلی
سلام جناب آقای... .
پرسش خوب شما نیازمند پاسخ مفصل و تاریخ‌نگارانه است. اما اینجا در یک نکته می‌گویم که اساساً ایرانیان اندیشه‌ی عدالت داشتند. اوج این نگرش در همان سخن سه‌گانه‌ی پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک نهفته است، که در پاره‌ای از دوره‌ها توسط شاهان ستمگر از مردم دریغ می‌شد. و ایرانیان با همین تفکر سه‌پندی، امام علی (ع) را مظهر تام عدالت یافتند و پیرو  اهل‌بیت (ع) شدند. ممنونم از شما جناب.


فیلیپا فوت چه می‌گفت؟
به‌ نام‌ خدا. سلام. خانم فیلیپا فوت _که در  ۲۰۱۰ درگذشت_ یک فیلسوف اخلاق فضیلت بود. او تا مدت‌ها، حتی به‌ هیچ مدرسه‌ و دانشگاهی نرفته‌ بود. خود گفته‌بود اول مُلحد بود. اما هوش سرشاری داشت و پایش به دانشگاه باز شد. با افکار توماس آکویناس (قرون میانه) و ویتگنشتاین آشنا شد و خود به مقام یک فیلسوف اخلاق‌شناس معاصر نائل آمد . او "دستور زبان خیر" نوشت که از تزهای اصلی اوست.


من، علاوه بر آشنایی قبلی با افکار او، سه‌ شب پیش یک متن گفت‌وگوی بسیار مهم او را دیده و خوانده‌ام که چهارساعت زمان برد. صدانت: (منبع) در اینجا در چند نکته‌ی گزاره‌ای و تمثیلی، فشرده‌ی دیدگاه فلسفی اخلاقی‌اش را با برداشت آزادم از آن متن، می‌نویسم. اگر نقصی در این برداشتم، دیده‌اید، به حساب من بگذارید، نه آن فیلسوف:


فیلیپا فوت بر این نظر بود:


۱. اخلاق، در نهایت بیانِ طرز تلقی‌ست.


۲. انسان باید ویژگی‌های خیر را دارا باشد. زیرا نبودِ آن رذیلت است و بودنِ آن فضیلت.


۳. انسان باید "نفع‌رسانی" کند به انسان‌ها، حیوان‌ها و...


۴. تلاش انسان برای دفعِ درّندگی حیوان از طریق باغ وحش، نافی خصوصیت ذاتی درندگان نمی‌گردد.


۵. ریشه‌ی عمیق درخت بلندقامت چنار، لازمه‌ی ذاتی آن است که نبودِ آن نقص است.


۶. دُم رنگارنگ طاووس نَر، ریشه‌ی دوام زندگی و جفت‌یابی آن است، که فقدان آن نقص و شرّ است.


۷. فیلیپا فوت با تمثیل ریشه‌ی چنار و دُم طاووس می‌خواهد بگوید انسان باید خصوصیات معنوی، فضیلت‌های اخلاقی و "نفع‌رسانی" داشته باشد که نبود آن برای انسان نقص و شرّ است. انسان باید آن را در خود پدید آورَد و در رفتارش پدیدار نماید.


۸. او برای چنین انسانی و ضرورت فضیلت‌ها، "دستور زبان خیر" نوشت.


۹. فوت با این جمله‌ی ویتگنشتاین بسیار متحول شد و تز فلسفی و اخلاقی خود را در فضیلت و خیر پیش برد: "هرچه می‌خواهی بگو؛ اما همانی که هستی، باش.بحث عمیق است و فضای مدرسه‌ی فکرت در اندازه‌ی گنجایش دو کف دست. پس تا همین اندازه بس است. بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به‌ قلم دامنه. به‌ نام‌ خدا. سلام. قسمت پنجم این‌که خدا در آیه‌ی ۱۶۹ آل‌عمران، وحی فرستاده و فرموده کسانی را که در راه خدا به قتل می‌رسند، اموات به حساب نیاورید، بلکه "اَحیاء" (=زندگان) بدانید، حکمتش بر ما معلوم نیست؛ که چگونه شهیدان "حیات معقول" دارند، زنده‌اند و نیز شاهد. خدا خود بهتر می‌داند. اما شهید به گفته‌ی مرحوم دکتر علی شریعتی "قلب" تاریخ است. از نظرمن، سخن شریعتی دست‌کم دو معنی دارد: یعنی شهید پمپاژ حیات جامعه است. یعنی شهید پالایشگاه آگاهی‌هاست


شهید انقلاب آنانی‌اند که با شور و شعور برای پیروزی مردم بر شاه و شاهی‌گری خون دادند. کسانی‌اند که برای بقای انقلاب، خود را فانی اِلی‌الله کردند. افرادی‌اند که نگذاشتند تجاوزگران به خاک ایران، وجبی از سرزمین پرگُهر را در گِرو گیرند و به حکومت خود گره زنند. و نیز شهید انقلاب کسی‌ست که خون جهنده‌ و حیات‌بخش رگ‌های خود را، برای زنده‌کردن دین، گستره‌ی آزادی، ایجاد عدالت، محو هرگونه ظلم و ستم، و در یک‌کلمه دمیدن روح آگاهی بر پیکره‌ی اجتماعی، در رگ‌های انقلاب جاری کرد؛ تا این درختِ برآمده از فریاد ملت، هرگز نخشکد، نپوکد، نپوسد و نیفتد.

 

امید است هرکس که می‌خواهد این درختِ اَثمر را "کرمو" کند و از آوندهای آن ارتزاق کند و از برگ‌های آن بار و برگ انباشت نماید و از میوه‌های آن به جیب و زیپ زند و از بالای آن بر گُرده‌ی ملت سوار شود و یا با ارّه و تبَر، ریشه‌های عمیق آن را زخمی و تنه‌ی تنومند آن را بر زمین بیفکند، خود سرافکنده گردد و در پیشگاه شهیدان و ملت ایران، مخذول، معزول و مردود شود. این است پیام شهید انقلاب.

(قسمت چهارم: اینجا)

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا