دامنه‌ی داراب‌کلا

جهان، ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود، داراب‌کلا
۴۵ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۰۸ ق.ظ

عشق اربعینی مردم داراب‌کلا

دامنه: به این پست تا پایان اربعین،  تصاویر تازه ی دریافتی اضافه می شود. سلام بر محمد و آل محمد. سلام بر امام علی، امام حسین، زینب کبرا، قمر بنی هاشم، امام کاظم، امام جواد، امام حسن عسکری و امامان مظلوم بقیع و بانوی بزرگ عصمت فاطمه زهرا و مادر عزیزش خدیجه ی کبرا و همه ی شهدای اسلام و کربلا و یاران باوفا و صالح حضرت رسول الله و همه ی پیامبران و صالحین؛ سلام الله علیهم اجمعین.

 

دارابکلایی‌ها

در اربعین کربلا و مشهدالرّضا

 

 

مشهد

 

عکسها در اینجا

 

کربلا

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۰۷ ب.ظ

تفسیر آیه‌ی ۲۹ صاد

کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ

این کتابی است پُر برکت که بر تو

نازل کرده‏ ایم تا در آیات آن تدبُّر کنند

و صاحبان مغز (و اندیشه) متذکر شوند.

سوره‌ی ص

 آیه‌ی ۲۹

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

یـعـنـى ایـن قرآن کتابى است که از جمله اوصافش این و این است، و اگر در این آیه او را بـه (انـزال) تـوصـیـف کـرد، کـه بـه نـازل شـدن بـه یـکدفعه اشعار دارد، نه به (تـنـزیل) که به نازل شدن تدریجى دلالت دارد، براى این است که تدبر و تذکر مناسبت دارد که قرآن کریم به طور مجموع اعتبار شود، نه تکه تکه و جدا جدا. و مـقـابـله بـیـن جـمـله (لیدبروا) با جمله (و لیتذکر اولوا الالباب) این معنا را مى فهماند که مراد از ضمیر جمع، عموم مردم است.

 

و مـعـنـاى آیـه ایـن اسـت کـه: ایـن قـرآن کـتـابـى اسـت کـه مـا آن را بـه سـوى تـو نـازل کـردیم، کتابى است که خیرات و برکات بسیار براى عوام و خواص مردم دارد، تا مـردم در آن تدبر نموده به همین وسیله هدایت شوند، و یا آنکه حجت بر آنان تمام شود، و نـیز براى اینکه صاحبان خرد از راه استحضار حجت هاى آن و تلقى بیاناتش متذکر گشته و به سوى حق هدایت شوند. المیزان

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۰۵ ب.ظ

عبادت از نظر امام حسن عسکری

به مناسبت شهادت امام حسن عسکری (ع) «لَیستِ العِبادَةُ کثرَةَ الصّیامِ وَ الصّلوةِ وَ إِنّما العبادَةُ کَثْرَةُ التَّفکُّرِ فی أَمرِ اللّهِ.»: عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است. (تحف العقول، ص۴۴۸). «لا یَشغَلکَ رِزقٌ مضمونٌ عَن عَمَل مَفروض»: رزق و روزیِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد. منبع

محمد علی علم خواه حسین هم میهن
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۰۳ ق.ظ

خدایا رحمتی کن تا ایمان، نان و نام برایم نیاورد

نیایش مرحوم دکتر شریعتی معلم انقلاب: خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تا پیش از شناخت درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم. خدایا ! تو را همچون فرزند بزرگ حسین بن علی سپاس می گذارم که دشمنان مرا از میان احمق ها بر گزینی، که چند دشمن ابله نعمتی است که خداوند به بندگان خاصش عطا می کند. خدایا ! جهل آمیخته با خودخواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد. خدایا ! شهرت، منی را که می خواهم باشم، قربانی منی که می خواهند باشم نکند. خدایا ! در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز ، آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را باز شناسم. خدایا ! مرا به خاطر حسد، کینه و غرض، عمله ی آماتور ظلمه مگردان. خدایا ! خود خواهی را چنان در من بکش که خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.

 

 

خدایا ! مرا در ایمان اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق باشم. خدایا ! به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای ستیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم. خدایا ! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن. لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز. خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد…. که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود… که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد..که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنم. خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست..صبر در نومیدی.. رفتن بی همراه..جهاد بی سلاح..کار بی پاداش..فداکاری در سکوت..دین بی دنیا..خوبی بی نمود… دین بی دنیا… عظمت بی نام… خدمت بی نان..ایمان بی ریا…خوبی بی نمود… گستاخی بی خامی… مناعت بی غرور.. عشق بی هوس .. تنهایی در انبوه جمعیت… ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند… روزی کن.

 

خدایا ! آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد و آنگاه از پس توده ی این خاکستر لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند. خدایا! مرا از چهار زندان بزرگ انسان :«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن» رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفرید گار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم. خدایا ! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ومردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم. خدایا ! قناعت ، صبر و تحمل را از ملتم بازگیر و به من ارزانی دار. خدایا ! این خردِ خورده بین ِ حسابگر ِ مصلحت پرست را که بر دو شاهبال ِ هجرت از« هست »و معراج به « باشد» م، بند های بسیار می زند ، رادرزیر گام های این کاروان شعله های بی قرار شوق، که در من شتابان می گذرد ، نابود کن. خدایا! مرا از نکبت دوستی ها و دشمنی های ارواح ِ حقیر ، در پناه روح های پر شکوه و دل های همه ی قرن ها از گیلگمش تا سارتر و از سید ارتا تا علی و از لوپی تا عین القضاة و مهراوه تا رزاس ، پاک گردان. خدایا ! مرا هرگز مراد بیشعور ها و محبوب نمک های میوه مگردان.

 

خدایا ! بر اراده، دانش ، عصیان ، بی نیازی ، حیرت ، لطافت روح ، شهامت و تنها ئی ام بیفزای. خدایا ! این کلام مقدسی را که به روسو الهام کرده ای هرگز از یاد من مبر که :«من دشمن تو و عقاید تو هستم، اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم». خدایا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن روئین تن کن. خدایا به هر که دوست می داری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر. خدایا ! مرا از همه ی فضائلی که به کار مردم نیاید محروم ساز . و به جهالت ِ وحشی ِ معارفِ لطیفی مبتلا مکن که در جذبه ی احساس های بلند و اوج معراج های ماوراء ، برق گرسنگی در عمق چشمی و خط کبود تازیانه را به پشتی، نتوانم دید. خدایا ! به مذهبی ها بفهمان که آدم از خاک است بگو که : یک پدیده ی مادی به همان اندازه خدا را معنی می کند که یک پدیده ی غیبی ، در دنیا همان اندازه خدا وجود دارد که در آخرت . و مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

 

خدایا ! به من بگو تو خود چگونه می بینی ؟ چگونه قضاوت می کنی؟ آیا عشق ورزیدن به اسم ها تشیع است ؟ یا شناخت مسمی ها؟ و بالاتر از این – یا پیروی از رسم ها؟ خدایا! چگونه زیستن را تو به من بیاموز ، چگونه مردن را خود خواهم دانست. خدایا مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است ، وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است از فرط عمومیتش ، هر که از آن سالم مانده بیمار می نماید، مصون دار تا: به رعایت مصلحت ، حقیقت را ضبح شرعی نکنم. خدایا ! رحمتی کن تا ایمان، نان و نام برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند ، نه از آنان که پول دین را میگیرند و برای دنیا کار می کنند. هیچ چیز به وسیله دشمن منحرف نمی شود ، دشمن زنده کننده دشمن است ، بلکه آنچه که یک فکر و یک مذهب را مسخ می کند ، دوست است یا دشمنی که در جامعه ، دوست، خودش را نشان می دهد.

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۵۷ ق.ظ

منشور اسلام ۱۸

اصل ۱۴۱ : بر هر مسلمانی لازم است به اصول عقاید تحصیل یقین کند. اصولا" انسان یک فاعلِ علمی است.


اصل ۱۴۲ : شیعه در موقع وضوگرفتن، دست ها را از بالا تا به سر انگشتان می شوید، نه بر عکس. و پاها را در وضو مسح می کند نه غَسل. آیه ی ۶ مائده.


اصل ۱۴۳ : شیعه معتقد است که در حال سجده باید بر زمین سجده کرد.

 

توضیح: سنگ و خاک مسجودٌعلیه است نه مسجودٌله. یعنی بر آن سجده می شود. به آن سجده نمی شود.


اصل ۱۴۴ : تفریق بین نمازهای ظهر و عصر و نیز بین مغرب و عشاء مستحب است.


اصل ۱۴۵ : ازدواج موقت نوعی ازدواج مشروع است. پرداخت نفقه در آن واجب نیست. طبق آیه ی ۲۴ نساء در ازدواج موقت، مهریه لازم است.


اصل ۱۴۶ : در حال نماز نبایستی دست ها را روی هم نهاد. نمازگزاردن به صورت دست بسته (=تکتُّف) بدعت است.


اصل ۱۴۷ : نوافل شب های رمضان مستحب است. ولی گزاردن آن به جماعت "بدعت" است. صلاة تراویح به پیروی از پیامبر از مستحبات مؤکد است.


اصل ۱۴۸ : بر هر مسلمانی لازم است به حکم آیه ی ۴۱ انفال یک پنجم درآمد خود را در مصرف خاصی که در کتاب و سنت وارد شده است، هزینه کند. آیه تخصیص ندارد که خمس فقط مربوط به غنایم جنگی است.


اصل ۱۴۹ : تمدن اسلامی مرهون تلاش های بی وقفه ی همه مسلمانان است و شیعه در پایه گذاری تمدن اسلامی در همه ی قلمروه سهم بسزایی دارد.


اصل ۱۵۰ : فرقه‌های اسلامی با اختلاف در فروع، نباید مانع از وحدت و همبستگی شوند.

 

توضیح: اصولا" اختلاف در افکار و سلایق، غریزی بشر است. و بستن در آن مایه ی مرگ علم و دانش و اندیشه و تفکر است. بُنی الاسلامُ علی دعامتین، کلمة التوحید و توحید الکلمة: یکتاپرستی و همبستگی. پایان.

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۱۵ ب.ظ

آقای سیستانی از سیاست چه می‌گوید؟

سیستانی می گوید: "مرجعیت دینی از زمان سقوط نظام استبدادی در جهت جایگزینی نظامی متکی بر تکثر سیاسی و گردش مسالمت آمیز قدرت، کوشید. نظامی که زاییده رجوع به صندوق ها در  انتخاباتی ادواری، آزاد و پاک باشد." "این رویکرد بدان علت بود که  مرجعیت ایمان داشت اگر برخورداری ملت از آزادی و کرامت و پیشرفت و شکوفایی مد نظر باشد،  برای حکمرانی کشور، راه دیگری، نیست. این طریق (دموکراسی)، ضامن مبانی اصلی و مصالح عالی است."


 "مرجعیت همچنان معتقدست که پیمودن این راه، گزینه صحیح و مناسب برای حال و آینده کشورست. باید از افتادن به مهلکه حکومت فردی و نظام استبدادی -به هر بهانه و عنوان- حذر کرد."  "قانون انتخابات باید عادلانه بوده، حرمت نظر انتخاب کننده را پاس داشته و اجازه بازی با آن را ندهد."


سیستانی می نویسد: "برنامه های کاندیدا،  باید شدنی و فارغ از ملاحظات شخصی، قومی، طائفی و تبلیغاتی باشند.  شرط دیگر آنکه از هر نوع مداخله خارجی در انتخابات،پشتیبانی مالی یا غیر آن، ممانعت شده، مجازات این جرم،  تشدید شود».

تعداد دیدگاه ها ← :
مذاکره‌ی ابرهه و عبدالمطلّب دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۱۸ ب.ظ

مذاکره‌ی ابرهه و عبدالمطلّب

به قلم دامنه: به نام خدا. ابرهه لشکر عظیمى تشکیل داد با چند فیل. با تاکتیک ایجاد رُعب و وحشت. تا نزدیکى مکّه رسیدند. گلّه‌ی شترى مشاهده کردند؛ بالغ بر ۲۰۰ نفر. براى تغذیه‌ی لشگریان خود شترها را مصادره کردند. ابرهه شخصى را به مکّه اعزام کرد تا بزرگ و رئیس مکّه را با خود بیاورَد؛ یعنی عبدالمطلّب. عبدالمطلّب فردی تنومند، زیبا، شجاع و سخنور بود. جذبه و ابهت وى ابرهه را به حیرت افکند. او به عبدالمطلّب گفت: «آیا تو بزرگ مکّه‌اى؟ فرمود: چنین مى‌گویند. گفت: قصد ما ویران‌کردن کعبه است امّا کارى با مردم مکّه نداریم و نمى‌خواهیم خون آنها را بریزیم. به مردم بگو از شهر خارج شوند تا آسیبى نبینند. آیا حاجت و درخواستى ندارى؟ فرمود: لشکریانت شتران مرا مصادره کرده‌اند، دستور بده آنها را به من بازگردانند.

 

ابرهه از این درخواست عبدالمطلّب متعجّب شد و گفت: «در ابتداى ملاقات، تو را انسان بزرگوار و باشخصیّتى یافتم، امّا با این درخواست در نظر من کوچک شدى. زیرا تصوّر کردم از من خواهى‌خواست که از تخریب کعبه خوددارى کنم! عبدالمطلّب در پاسخ ابرهه گفت: «أَنَا رَبُّ الاِبِلِ وَلِهَذَا البَیْتِ رَبٌّ یَمْنَعُهُ» من صاحب شترانم، و کعبه صاحبى دارد که آن را حفظ مى‌کند».

 

عبدالمطلّب شترانش را تحویل گرفت و به مکّه بازگشت و به مردم گفت: ما توان مقابله با لشکریان انبوه ابرهه را نداریم؛ آنها انسان‌هایى خشن و درصدد انتقام هستند. همه به کوه‌هاى اطراف پناه ببرید. سپس خود به کنار کعبه رفت و دست به دعا برداشت.»

 

ابابیل

 

پرندگان ابابیل، به امر خداوند قادر و متعال، لشکر ابرهه را نابود ساختند. وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ * تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ (سوره‌ی فیل آیات ۳ تا ۵) یعنی خداوند بر سر آنان پرندگانى را فوج‌فوج فرستاد. که بر آنان سنگریزه‌هایى از گل سفت پرتاب کردند. پس آنان را مثل کاه خوردشده قرار داد.

 

به نحوه‌ی پاسخ عبدالمطلّب دقت کنید که در مذاکراه با ابرهه چه هوشمندانه عمل نمود. از او یاد بگیریم با دشمن چگونه رفتار کنیم.

تعداد دیدگاه ها ← :
مدرسه فکرت ۱۷ دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۳۶ ق.ظ

مدرسه فکرت ۱۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفدهم

 

شُونیشتِن:

دوستان یک خبر. در شب یلدا، در مدرسه‌ی فکرت "شُونیشتِن" برگزار می‌کنیم. کنار کُرسی مادربزر‌گ‌ها و پدربزرگ‌ها (=گَنّاها و گتی‌ها) را به‌یاد آورید و اون شُو، به شُونیشتِن مدرسه‌ی فکرت تشریف بیاورید. تا اولین شب‌یلدای مدرسه‌ی فکرت را هم، باهم برقرار کنیم. درود.

 

با توجه به این‌که جناب دکتر هم بحث را خاتمه دادند، من هم یک تبصره بیفزایم و تمام: در این موضوع نامه‌ی امام به رهبری در سال ۶۶، فرق من و دکتر عارف‌زاده در یک نقطه‌ی باریکه: عارف‌زاده متن نامه را تفسیر می‌فرماید. و این حق ایشان است هر متنی را استنباط نماید. اما من فقط در الفاظ متن نامه‌ی امام و ظاهر آن، باقی می‌مانم و دست به تفسیر نمی‌زنم. یعنی خودم شائق نیستم رأی خودم را بیان کنم. مهم این است که آن جمله که به امام نسبت داده شد که در این نامه گفته ولی فقیه می‌تواند نماز را تعطیل کند، در سراسر متن امام وجود ندارد. با تشکر از حسین جوادی و دکتر. تمام.

 

 

بحث ۷۵
خاطره از مرحوم مادرم


نام: زهرا آفاقی (۱۳۹۴_ ۱۳۰۸) فرزند شیخ‌باقر
دارابکلا. سال ۱۳۵۵. من ۱۳ساله.


قضیه: دوستم بسته‌ای سیگار اُشنو ویژه خریده‌بود. از پدرش می‌ترسید. به‌من گفت امشب اینو برام نگه دار، فردا ازت می‌گیرم. گرفتم. گذاشتمش جیب شلوارم؛ به‌قول دارابکلایی‌ها "سرشلوار"م. رفتم خونه. شلوار را لَس‌لَس لوله کردم و گذاشتم در شکاف لخ‌لخی کمود و دیوار.


ساعتی نگذشت که دیدم چند "گالمیس" پشتم فرو آمده. تِه سیگار کَشنی!؟ تِه وِل بَهیی!؟...
مادرم همان یک‌بار مرا شیش تا میس زد. ولی همون بار هم فوری شروع کرد به خاش و ناز... روح‌ات شاد مادر. یک اُف به ما نمی‌گفت. مجسّمه‌ی عشق منه مادر. تندیس‌اش هر روز، سان و رژه و زمزمه‌ی من.


خاطره از مرحوم پدرم

 

نام: شیخ‌علی‌اکبر طالبی (۱۳۸۵_ ۱۳۰۷) فرزند آخوند مُلاعلی
قم. سال ۱۳۶۵. من ۲۳ساله.


قضیه: با پیکان دولوکس آوردمش قم. برا دیدن اخوانم شیخ‌وحدت و شیخ باقر. رفتیم حرم. داخل حرم ازدحام بود. کمی از هم فاصله گرفتیم. دیدم یک نفر از پدرم دارد مسأله‌ای می‌پُرسد. ایستادم از دور نگاهش می‌کردم. از حرکات و سکنَات پدرم فهمیدم جواب آن مرد را با سروهم‌بندی داره می‌ده که بتواند از موج مردم رهایی پیدا کنه. خلاص که شدیم ازش پرسیدم:


مَرده ازت چی پرسید بابا؟ گفت: هِچّی! وسط بَکش بَکش ازم با لهجه‌ی یزدی پُرسِنه چرا برخی آخوندا سیو عمامه دارند و برخی سفید؟ گفتم چی جواب دادی؟ گفت: جواب نخاسّه! فوری سؤال شرعی هاکارده و منم گفتم: "نِه! صلوات بَفرِس کَلِک رِه بَکِن."


گفتم پرسش شرعی‌اش مگه چی بود؟ گفت: چِدومبه؛ هَمهَمه‌ بیهه نِفَمِسّمه چیشی گونه. و گفت: نَدمبه چرا همش این زُوّار مرا گیر می‌ندازند برا سؤال... روح‌ات شاد پدر. رفیق من بود پدر. هنوز هم از چشمم اشک می‌گیره پدر.
 


کادوی کم درد

به نام خدا. سلام. کیف مدرسه‌اش  را پرتاب کرد. به سمت قُلّکش رفت. هرچه پول بود توی جیبش انداخت و راهی بازارروز شد. شوقانه گفت: آقا کمربند داری؟ برا تولد پدرم می‌خوام. مغازه‌دار گفت: عجب! وَچه‌جان! چه کمربندی؟ چرمی؟ لاستیکی؟ چینی؟ ایتالیایی؟ شاگردمدرسه به اعماق خاطراتش فرو می‌رود و می‌گوید: هرچی باشه آقا؛ فقط دردش خیلی‌کم باشه! نمی‌دانم هنوزم هستن چنین پدرایی که با کمربند، کمر بچه را خون‌و‌خون‌دار می‌کردند!؟ بگذرم...

۱۸ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

جمع‌بندی بحث ۷۵

۱. دریافتم عشق به والدین در اعضای مدرسه‌ی فکرت موج می‌زند. بی‌دلیل نبود خدای رحمان در قرآن، احسان به آنان را کنار توحید نشانْد.

۲. دریافتم که چه بانوان مکرّم و چه آقایان محترم، چه‌عالی دلداده‌ی مادر و پدرشان هستند؛ حتی بیش‌تر از شوهر و همسر.

۳. دریافتم وقتی موضوع سنجاق‌شده از طعم عشق باشد، قلم‌ها تا کجاها در حُبّ به والدین به جوهر مرکّب آغشته می‌شوند.

۴. دریافتم در این مدرسه‌ی فکرت، علاوه بر فکر، صدای ذکرِخیر پدر و مادر، تا فلک‌الافلاک هم می‌رود.

۵. دریافتم اعضای فرهیخته و فرزانه‌ی مدرسه، قوّه‌ی عاقله و عاطفه را دوشادوش هم محکم نگه‌داشته‌اند و به قول دارابکلایی‌ها "خاشکِه‌چو" نیستند.

۶. دریافتم اگر این دوستان و همکلاسی‌هایی مدرسه‌ی فکرت، در عشق به مادر و پدر (=همون لفظ زیبای نِنا و بَوا) وارد یک مسابقه‌ی خاطره‌نویسی شوند، شاید از برندگان نخست دلدادگی‌ها شوند.

۷. و فهمیدم فهمیدم مادرانی که هنوز حیات دارند، کانون طواف بچه‌هایشان هستند و پدرانی که همچنان نفس می‌کشند مرکز امید فرزندانشان. و والدین آنانی که به دیار هستی واقعی عروج کردند، تا چه میزان نورتاب شعاع زندگی‌شان باقی مانده‌اند.

به زبان محلی می‌گویم: خَله معرفت و محبت دارنی، بر گَت تا خُود درود. پایان.

 

بحث ۷۶ : این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که برای بحث‌و‌نظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود: "سوال . فرض کنید در یک قایق در حال غرق  هستید بهمراه  پدر و مادر و همسر و دختر  و پسر و برادر و خواهر  و نوه  و دوست صمیمی خودتان.  کسی شنا بلد نیست وفقط یک  جلیقه نجات داریدو تصمیم باشماست. آنرا برای چه کسی  انتخاب میکنید؟ میتوانید فقط  همان یکنفر جواب اصلی را بفرمایید  و یا  بترتیب اولویت از  نفر اول  تا  آخر."

 

پاسخم به بحث ۷۶
از دکتر عارف‌زاده تشکر دارم که این پرسش روانشناختی را طرح کردند که شاید بخواهند اعضای مدرسه‌ی فکرت را محک بزنند. خُب ما هم "مِقار" (=اقرار) می‌آییم: 
من به این پرسش از دو مَنظر می‌نگرم: منظر روان‌شناختی و عاطفه‌ایی و منظر شرعی. ۱. من معتقدم این پرسش _منهای مقصود جناب دکتر_ ممکن است پاسخ شرعی هم داشته‌باشد. پس اگر شرع در این سؤال پیچیده و بُغرنج، چیزی بگوید _که من فعلاً پاسخش را بلد نیستم_ باید برای ایمان‌ورزان مُطاع (=اطاعت‌پذیر) باشد. از ورود به این منظر، پرهیز می‌کنم زیرا گمان هم ندارم حتی ذهن دکتر عارف‌زاده به این اشارتم خطوری کرده‌باشد. بیشتر بخوانید ↓

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی يكشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۲۸ ق.ظ

یکدست‌سازی!

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در دانشگاه استادی داشتیم به نام دکتر حسین بشیریه. چند درس مهم را با ایشان گذراندم. او تأثیرگذارترین تئوری‌پرداز سیاسی‌ست. هرچند اینک مدتی‌ست از ایران رفته‌است، ولی هنوز نیز نوشته‌هایش دنبال می‌شود. این استاد جامعه‌شناسی سیاسی به ما می‌آموخت که داشتنِ تصوّر هرگونه هویتی به عنوان مقوله‌ای یکدست، ناب، و خالص تصوّری ایدئولوژیک است. از چشم‌انداز غیرایدئولوژیک، هویت‌ها همواره ناخالص، مرکّب، آمیخته، ناتمام، سیّال، گذرا و درحال بازسازی هستند. از نظر بشیریه ایدئولوژی‌های کلّی‌پرداز عصر مدرن، در پیِ خالص‌سازیِ هویت‌ ملی، قومی، مذهبی و غیره برآمدند. مانند نازیسم آلمان و مدرنیسم پهلوی.


در نگاه او انواع "ناسیونالیسم"ها، خصلتِ موزائیک‌گونه و چند‌پاره‌ی مردم کشورشان را انکار کردند، تا برای حفظ قدرت و سلطنت خود، مردم را یکدست و پکپارچه کنند. مثل رژیم پهلوی که گفتمان آن بر سه پایه تأکید داشت: زبان فارسی، نژاد آریایی و مذهب زرتشت در چارچوب جغرافیای ایران به همراه بیرون افکندنِ هویت اسلامی و شیعی از ایران. حتی تا آن اندازه که تقویم هجرت پیامبر را به تقویم سلطنت هخامنشیان تغییر داد.


ملیت و هویت ملی در مقابلِ اسلام و هویت اسلامی، کانون گفتمان مدرنیسم روشنفکران عصر پهلوی را تشکیل می‌داد که اِغوای این تیپ وابستگان و دلدادگان به غرب، هر دو شاه _پدر و پسر_ را به قهقهراء بُرد. با نوشتن این پست، خواستم بگویم هرگونه کوشش و دست‌وپا زدن برای بازگشت به کاری که ناسیونالیست‌های افراطی _مثل آلمان و ایران_ برای نژادپرستی و یکدست‌سازی، انجام می‌دادند، آب در هاون کوبیدن و وقت جوانان این مرز پرگُهر را به هدَردادن است. به گفته‌ی یک دانشمند ایران‌شناس: "هیچ نیرویی نمی‌تواند دو وجه ایرانی و اسلامی ایران را باز ستانَد."


آری دوستان؛ همه‌ی ما می‌دانیم که حکومتی در ایران کامرواست، که هر دو وجه _ایرانیت و اسلامیت_ را همواره در برابر دیدگان خود قرار دهد. از نظر من، خراش به هر کدام _چه ایران، چه اسلام_ تراش است؛ یعنی لاغر ساختن، نَحیف کردن و ضعیف نمودن. چنین مَباد. والسّلام. مطالعۀ کتاب "ایران: هویت، ملیت، قومیت" به کوشش حمید احمدی منبع مناسبی ست.

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۳۶ ق.ظ

نامه‌ی امام رضا به عبدالعظیم حسنی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: نامه‌ی معروف و مشهور امام رضا به عبد العظیم حسنی. بسم الله الرحمن الرحیم . ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند.  و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان. و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست.

 

دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده‌ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت‌ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود. به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد.


جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم. (منبع: بحارالانوار. ج ۷۱ ص ۲۳۱.)

 

پاسخ دامنه


سلام جناب شیخ‌مالک. بسیارزیباست. با خواندنش خیلی لذت بردم. امید است بتوانیم رضایت امام رضا (ع) را به‌دست آوریم. گوهربار بود. شبیه نامه‌ی امام علی (ع) به حضرت  مالک اشتر است.

دهقان
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۱۶ ق.ظ

ایران و محمدرسول‌الله

به قلم دامنه. به نام خدا. نوشته‌ام برای مدرسۀ فکرت و گروه‌های تلگرامی روستای داراب‌کلا. سلام. ایرانیان به دین محمد (ص) درآمدند اما فرهنگ اعراب را نپذیرفتند. بنی‌هاشم، خاندان فقیر قبیله‌ی قریش بود. از این‌رو محمدِ این خاندان، به کار در کاروان شُترها مشغول شد. هر روز پس از کار، به صحرا می‌رفت و به خود و گناهان مردم فکر‌ می‌کرد. امینِ مردم گردید و به رسالت برانگیخته‌ شد.


وقتی به نارضایتی‌های زمانه‌اش، شکل و بیان داد، نوکیشان را جذب کرد. ارزش‌های گُم‌شده در جاهلیتِ عربی را در بافتی مذهبی سازمان بخشید. با طبقاتِ فرودستِ جامعه، همدستانی کرد و اَشرافیت مکه را تهدید نمود و افکارشان را هراسان ساخت. و گفت: "فقیران حق دارند در ثروت اغنیا شریک شوند."


فقیران نیز به وی، که مال‌اندوزی و غارت را درهم می‌کوبید، روی آوردند. جوانان هم که راهی به قدرت و دسترسی‌یی به مناسبات رسمی حاکمیت زورمند و زراندوز نداشتند، به محمد (ص) که مساوات را برای همگان می‌خواست، اشتیاق نشان دادند. رفتن محمد (ص) به یثرب، او را از فردی تنها و هجرت‌کرده، به رهبری بااقتدار تبدیل کرد که مذهبی نوین آورده بود و رسمی جدید برپا ساخته بود. یعنی فروریزی کاخ‌ها و برافراشتن کوخ‌ها و بالانشاندن کوخ‌نشین‌ها.


ایده‌ی اُمت (=جامعه‌ی مؤمنین) را ترویج کرد. به دلیل خلاء معنوی و فرهنگ شکننده‌ی قلمروهای بیزانس و شام، این نوید تازه‌ی محمدی، میان مردمان ظلم‌دیده و زیرِ سلطه خوابیده، بیداری آفرید و وحدت مبتنی بر باور مذهبی، جایگزین تفرقه‌ی قوم و قبیله‌ای شد. روح ایرانی، تحت تأثیر اعراب قرار نگرفت، اما تصویر محمد (ص) به عنوان اعلام‌کننده‌ی برابری انسان‌ها در برابر خالق یکتا، جایی برای شاه باقی نمی‌گذاشت و چهره‌ی علی (ع) به مثابه‌ی قهرمان مساوات در اسلامِ ناب، جاذبه‌ی عاطفی میان ایرانیان برانگیخت.


حکومت عادلانه در کل منطقه، که به تعبیر خانم ساندرا مک‌کی "پیوندی‌ست مقدس میان فرمانروا و فرمانگذار" از بین رفته‌بود. دین مسخ شدۀ زرتشت در ایران نیز به دلیل هزار سال ماندن در میان تشریفات بی‌تأثیر و مراسم عبادی اَسرارآمیز، خشکِ بی‌روح، همدستی با قدرت، تأیید هرزگی‌های پادشاهان، به چنگ زنیِ زر و زور و تزویر علیه‌ی فرودستان، و دوشیدن جان و مال تنگدستان رو به فساد و فرومایگی رفته‌بود. بعدها در زمانی نزدیک‌تر به تاریخ ما، ایرانیان به عنوان شیعیان تمام‌عیار و مردمانی فداکار و ستم‌ناپذیر، در مِه غبارآلود تاریخ گم نشدند و پیام امام حسین (ع) را با روح خود همآهنگ یافته و دریافتند که مرگِ با عزت، بر زندگیِ ننگینِ حاصل از سازش با باطل، شرَف دارد.

 

این شد که نبرد کربلا در تار و پود ایرانیان لانه کرد و تاریخ‌نویسان تحلیلگر جهان، ایرانِ شیعه‌ی علوی حسینی را این‌گونه توصیف می‌کنند؛ ایرانیان ثابت کرده‌اند که ایران بلوط تنومندی نیست که از توفان‌ها شکسته شود، یا خاری که در بیابان سرگردان شود، بلکه سَروی انعطاف‌پذیر و ژرف‌ریشه است که خم می‌شود، ولی هرگز نمی‌شکند. آری؛ فرهنگ ایرانی در آفتابِ تابان حضرت محمد مصطفی شکوفا شد. امید است این ایرانِ در آفتاب مانده‌ی درخشنده، به سایه نگراید. ایرانی که به اسلام مدَد رسانْد و میان اسلام و ایران "خدمات متقابل" برقرار شد. و این دو، کنار هم مقاوم، استوار و پاینده ایستاده‌اند. اسلام و ایران. ایران و اسلام. دو نام، یک پیام، با رسمی جاویدان.

 

نظر سید علی اصغر

 

مطلب بسیار زیبا و پخته ای را نوشتید .
دارای روح و ماهیت .
برخاسته از سرشت و برنشسته بر ذات .
نانو نمودن مزایای تاریخی دین محمد .
روش مقایسه بین دو فرهنگ و پیوندشان .
برشمردن انتخاب احسن مردم ایران .
برگزیده تر از ملت اعراب .
برجستگی علی و اولادش .
نقش سازنده و ابداعی پیامبر .
تاثیر یثرب بعنوان مکان استراتژی زا .
بررسی مدل حکومت ها .
مشارکت مردمی که تحت ظلم تاریخی قرار گرفتند در نهضت محمد .
نقش و کاربرد جوانان پرشور در پدیده های نوین .
برجستگی دین اسلام بر بت پرستان و زرتشتیان درباری .
وقایع نگاری علمی .
ارائه انتظار از حفظ دین و ایران .
و......


با همه اوصاف و تبیین پر مغز  که بهره رساند یکی از راههای بسیار تاثیر گذار حفظ دین و دیانت و افزایش امنیت عرصه فعالیت متدینین حکومت است که انگار مانند متصدیان دین زرتشت به نظام و ساز کادهایش بیشتر از دین بهاء می دهند .
مردم همواره دین اسلام را حفظ نمودند ...

 

نظر جناب (DARAB)

 

نسبت به متن دامنه در گروه دورهمی‌های داراب‌کلا


«ما هم باید ارزشهای گمشده خودرا دربافت مذهبی سامان بخشیم وجامعه طبقاتی راباهمدستی فقیران وجوانانی که بایدقدرت رابدست بگیرندو حاکمیت زورمندو زراندوز را در راستای اسلام برکنار کرد و کاخهای برافراشته رابه کوخ نشینان بخشید تا جامعه ای مؤمن وإسلامی را از فرهنگ شکننده ای  فعلی فاصله بگیرند تا تفرقه بین دین ومذهب وجود نداشته باشد جوانان وعزت مردان باروح ایرانی حتما قهرمان خواهندشد تا چهره حضرت علی علیه السلام را به عنوان قهرمان مساوات دراسلام ناب بوجود آورند تا حکومت عادلانه که درایران ازبین رفته دوباره به ایران با فرمانروا عادل و دلسوز با مبتنی بردین اسلام باروح همدستی وقدرت همه جانبه جوانان ومیهن دوستان به فاسدین دین چیره کنیم تا ایران رابه عنوان یک شیعیان تمام ومردمان فداکاروستم در مه غبارآلود مسولین فعلی گم شده است که باغیرت برزندگی وشرافت برباطل غلبه کنیم.

 

این نبرد درتاروپود ایرانیان لانه کرده تا دنیا برای جامعه فعلی نگران باشد و به حمایت ملت انعطاف نشان دهدتابیشتر کمر مردم خم نشود. آری فرهنگ ایرانی و آفتاب دین محمدی میدرخشد ملت نگران اسلام محمدی است که مقابل اسلام فعلی عربی قرارگرفته که باهمت و در کنارهم بودن میتوان اسلام و شیعیان رادوباره به دنیا ثابت کرد.»

دهقان
تعداد دیدگاه ها ← :
مدرسه فکرت ۱۶ دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۰۳ ق.ظ

مدرسه فکرت ۱۶

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت شانزدهم

 

 

متن دعوت‌نامه از روحانیان

سلام ...

با احترام به مقام علمی و شأن والای حوزوی‌تان، حضرت‌عالی را به "مدرسه‌ی فکرت" دعوت می‌کنم. ورود شما به این فضای گونه‌گون فکری به‌یقین موجب تقویت اندیشه و تفکر می‌شود. من سعی کرده‌ام همه‌گونه افکار محل را در مدرسه، جمعیت ببخشم. حُسن آن این است، مدرسه نمایی از واقعیت جامعه‌ی دارابکلاست؛ با انواع افکار، گرایش‌ها، باورها و سلایق. مقررات مدرسه و منشور اخلاقی مدرسه را جهت اشراف جناب‌عالی بر آن، ارسال می‌کنم. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب دکتر‌ عارف‌زاده


امابعد؛ جواب:
من بر اساس مطالعات شخصی‌ام روی تاریخ‌تحولات ایران نظرم این است:
۱. تز مدرس در مخالفت با طرح "جمهوری" رضاخان، این بوده‌است که با ماندن احمدشاه در صدر سلطنت مشروطه، او و دیگر همفکران اقلیت او در مجلس شورا، بهتر می‌توانند مشروطیت نیم‌بند را مراقبت و تقویت کنند تا با جمهوریت تظاهری رضاخانی.
۲. اما جوابم به پرسش دوم شما این است که من در امور جاری مملکت زیاد سواد ندارم و تو خوب می‌دانی که من سیاسی‌میاسی هم بلد نیستم. اما تاریخ‌سیاسی ایران را خا، اِتّا سِسْکه! بلدم.


دکتر اسماعیل عارف زاده:
تشکر. همین پاسخ کافی  و گویاست.


سلام جناب سید علی اصغر
من هم در راستای پژوهه‌ی شما نظرم را نسبت به دیدگاه تازه‌ی هابرماس می‌گویم: هابرماس از نظرم می‌خواهد این را بگوید که عصاره‌اش را با برداشت تحلیلی‌ام می‌نویسم: چون حوزه‌ی‌عمومی‌جهان با تجارت‌پیشگی دچار زوال شده‌است، و تجارت‌سازی و مصرف‌زدگی از ابزار مدرن اینترنت بر فرهنگ‌سازی و آموزش غلبه یافته، و نیز تفکرات روشنفکران و فیلسوفان روز جهان، خواننده و حتی خواهنده ندارد، بنابراین؛ روزگار فعلی در بحران به‌سر می‌برد.


حتی ژورنالیسم هوشیار (=روزنامه‌نگاران حرفه‌ای) هم با این وضع شکننده، نمی‌تواند بر عقایدسیاسی اثر بگذارد. هم اروپا و هم آمریکای ترامپ هر دو در این فروپاشی شریک‌اند. نابرابری، مهاجرت، مطالعه‌گری، متافیزیک، انسجام اجتماعی، هویت‌سیاسی، و... بیش‌ازهمه در برابر این زوال خطرناک در حال آسیب‌اند. با تشکر فراوان. برادرت: ابراهیم.


بحث ۷۰ : این پرسش جناب عبدالرحیم آفاقی‌ست که برای بحث‌و‌نظر، به‌مدت ۲۴ساعت در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود:
پیشنهاد می گردد دوستان همکلاسی با توجه به تساوی ۲-۲ ایران برابر استرالیا و صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بعد از گذشت ۲۱ سال بنویسند 21 سال قبل در هنگام این بازی کجا بودند و آیا خاطره ای دارند یا خیر؟

 

پاسخم به بحث ۷۰
سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
پرسش خاطره‌انگیزی طرح کردی که مدرسه را از خشکی بحث‌ها کمی به‌در می‌برَد. کوتاه بگویم:


آن لحظه‌ی آخر بازی، میان تضاد و تشویش و تشویق و حتی دعا و ندا غوطه‌ می‌خوردم و به زبان عامی‌تر هی وُول می‌خوردم. از یک‌سو شادمان‌ترین حالات را داشتم و از سوی‌دیگر آن شهروند بی‌ادب استرالیایی وقتی با وقاحت وارد زمین شد و تور دروازه‌ی تیم‌ملی ایران را پاره کرد و عربده کشید، دچار اضطراب شده‌بودم که نکنه همه‌چیز علیه‌ی ایران خاتمه پیدا کنه. ولی‌ به‌نظرم، قلب ملت ایران با بالاترین هیجان یکباره و یکزمان و یکجا به شادی و رقص و پایکوبی و پرّش‌به‌هوا، حسابی تپیده‌بود. خصوصاً با آهنگ و موزیک حماسی.

 


پاسخ سید علی اصغر به جلیل قربانی:
از زاویه دید تحلیل گران "هوشیار" به موضوع نگاه کردی. یواش یواش داری خودت را لو می دهی . یک تفاوت اساسی بین منتقدان با ابراهیم (دامنه) وجود دارد در کنار این سوال که چرا همه به ابراهیم می تازند حتی در خارج از مدرسه ! 

 

تفاوت : 
در برابر نوشته های منطقی و تحلیلی ابراهیم مخاطبینش بجای نقد تحلیل، فرافکنی می کنند وحمله به رفتارش ... نگاه شان هم بدبینانه است .. مثال: موردی که مهندس امیر در پاسخ به ابراهیم ... به لحاظ حقوقی موضوعاتی را نوشته که اثبات کردنش خیلی دشوار است .ضمن اینکه ؛ نوشته ابراهیم را کمی بادقت نمی خوانند و در پاسخش کمی صبر نمی کنند ... یک حمله هم به ابراهیم . تحلیل ابراهیم بعبارتی گاهی قلمش خیلی تیز و تند و تهاجمی است و روش تفکر کردن  را از مخاطب می ستاند!
بیشتر بخوانید ↓

تعداد دیدگاه ها ← :
۱ ۲ ۳ ۴ بعدی
دامنه ی داراب کلا : قالب هفتم فرهان