بایگانی مرداد ۱۴۰۲ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۲۰ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. نمی‌دانم (داشتم مثل علی شریعتی می‌نوشتم "پس از مرگم چه خواهد شد...") ولی فوری برگردم سرِ خط؛ خواسته گفته باشم این روزها درین روزگارها "میزِ ایران" خیلی جاذبه‌دار گردیده که به نقل روزنامه‌ی "بازار و کسب و کار"  (۳۱ مرداد ۱۴۰۲ ) وزیر اطلاعاتِ "دولت دستور! رئیسی" حجت‌الاسلام سیداسماعیل خطیبی، خطابه‌ی خاصی داشت خاص خواص. کجا؟ میان عالی‌فرماندهان میدان. سیداسماعیل که دیری اینجا -قم، اطلاعات این شهر ما را ریاست می‌کرد- و سپس به کابینه در پاستور کنار میدان حُر !!! جلوس وزرات نمود به سپاهیان گفت ۵۰ میزِ ایران توسط ۵۰ سرویس (=وقتِ کار) ایجاد شد. (عکس مندرج در بالای متن) سرویس (=وقتِ کار) عبارت رایج دست‌به‌دست در جامعه‌ی اطلاعاتی و جاسوسی و ضدجاسوسی است. میز هم تعیین اولویت آن سرویس. این که ایران بدین میزان از اهمیت خیز برداشته که ۵۰ سرویس جاسوسی جهان، ۵۰ تا میزِ ایران راه بیندازند، نشان دست‌کم سه چیز است: رصد. سد. سرَک.

 

 

رصد: ایران رصد می‌شود چون دو چیزش برای قدرت‌های بازیگر سودمحور، مسئله‌ی روز است: یکی میدان‌داری نفوذ ایران در تحولات منطقه که ناشی از بارِ مذهبی تز ولایت فقیه است به حدی که مردم بیدار منطقه را گوش‌سُپار سیدعلی خامنه‌ای ساخته است. دومی دو برنامه‌ی یکم: تمدن‌سازی و بنای سبک زندگی معنوی در برابر زندگی هرزگی بیهودگی بی‌عقیدگی (این آخری را روزی فاش‌تر می‌گویم) و دوم: همزمان، تصاحب فن و دانش نوین در رشته‌های حیاتی مثل هسته‌ای که "چشم تنگ دنیادار" و آزمند غرب آن را عین تز آپارتاید، صرفا" و منحصرا" برای سپیدپوستان! می‌خواهد.

 

سد: وقتی رصد می‌کنند دقیقا" می‌بینند که ایران با هدایت‌های مردی فوق‌العاده دانا یعنی حضرت آقا -که بیش از تمام شاگردها از استاد و مراد و مقتدایش مرحوم امام، صفات کسب کرده و کشورداری را با هوشمندی بی‌نظیرش وارد و مسلط است- منافع خود یعنی موبورهای آپارتایدصفت! را در خطر می‌بینند که اگر دستِ ایران را نبندند، این "مَرد" با شتابی فزاینده از همین مقام پنجم قدرت جهان، به مقام سوم قدرت خواهدش رساند و آن وقت کار برای غارت، نه اندک که به‌شدت زار و حتی مسدود می‌شود. نیجر را ببین که دستِ فرانسه را از غارت در عصر نوین، بُرید.

 

سرَک: در رصد و سد، دیدند که تقریبا"شکست خوردند؛ عامیانه‌اش: رَکَب خوردند (=فریبِ کسی را خوردن؛ فنی در کُشتی ایران باستان) ازهمین‌روی، رو آوردند به سرَک. که حقیقتا" خطرناک است. در سرَک (که فنی اطلاعاتی آن "نفوذ پنهان" نام دارد) سعی می‌شود سبک زندگی مردم یک جامعه و سرمایه‌ی تمدنی دینی و عُرفی آن را، در تصرف خود درآورند تا با تغییر زیربنا، روبنای آن مردم را نابود و دستخوش آفت و سرانجام آماده‌ی مسخ کنند.

 

بنده -دامنه- برین نظرم که ۵۰ میز ۵۰ سرویس، درین فاز یعنی سرَک، سرمایه‌گذاری شدیدتری کردند چون سرپِل‌های رایگان‌تری در فضای پراکنش خبر پیش روی خود می‌بینند؛ کسانی که آسان حاضرند تبار تمدنی اسلامی و حتی ایرانی را ترک و به نقاشی بزَکی غرب درآیند و حزب و محفل و روزنامه‌ی خود را راحت در آخیتار افرای قرار دهند که عمق جامعه را فقط به اتکای آرزوی خود تفسیر می‌کنند. ولی آنان در آن ۵۰ میز و اینان در ۵۰ هزار و اندی میز، دیر آموختند که این ملت مذهبی و پای در بُد (=چکمه) و سر برابر هر بُت، هم دعای شدیدالقُوی برای دفع بلا را بلدند و هم فن ردِّ سرَک را. دوستداران میهن و دین بیاییم سرَک دشمن را عین رصدشان، سد کنیم و نگذاریم آنان از میان میهن‌مان سربازگیری کنند، با "رُخ" و "اسب" توسن، کیش مات‌شان سازیم. بگذرم. دامنه.

  • دامنه | دارابی

به قلم عیسی رمضانی دارابی محمد: همواره حکومت‌هایی که در طول تاریخ برایران حکومت کرده اند به این امر واقف بوده اند که فلات مرکزی را حفظ کنند. فلات مرکزی شامل آن قسمت از فلات بزرگ ایران است که از گره کوهستانی آذربایجان در شمال‌غرب شروع میشه و توسط رشته کوهای البرز و زاگرس به سمت شمالشرق و جنوبغرب امتداد می‌یابد و همین کوهها ب انامهای دیگر در جنوب‌شرقی به هم می‌رسند که بطور میانگین ۱۲۰۰متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. این عمق استراتژیک و دست نیافتنی ایران بوده و هست، که با تسلط برآن، قبض و بسط های سرزمین های بیرونی تاثیر آنچنانی بر ثبات وامنیت حکومت نداشت، بلکه با اعمال حاکمیت براین منطقه، می توانست مناطق پیرامونی را کنترل کند. این موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، همانتد دژ محکمی باعث شکل گیری گستره تمدنی شده است  که  سال‌های طولانی بر تحولات دنیا سهم قابل توجهی داشته است. البته خوانش سیاستمداران از موقعیت جغرافیایی ایران نیز در شکل گیری نزاع ها و تامین یا عدم تامین منافع کشور تاثیر گذار بوده است.

 

 

امروزه که ژئواکونومی گفتمان غالب در روابط دولت‌هاست، و نقش راه‌ها و کریدورها در اعمال این گفتمان بر کسی پوشیده نیست، باید بدانیم که جغرافیا در چینش راه های تجاری بسیار اهمیت دارد و طبیعتا  راه ها نیز به صورت متقابل بر اهمیت جغرافیا می افزایند. قرن بیست و یکم که قرن  ژئو اکونومی و قرن شکل گیری چیدمان قدرت بر مدار راه ها و کریدور ها است. موقعیت ایران ارزانترین و نزدیکترین و راحترین چیدمان را عرضه می کند. حکمرانی جغرافیا یعنی اینکه راه اندازی  کریدور سلیقه ای نیست بلکه این جغرافیا است که مسیر شکل گیری این دالانها را نشان می دهد. سیاستمداران و تصمیم گیران ایران، باید قدرت را ازاین منظر یعنی کریدور ها و راهها نیز نگاه کنند. اگر این اتفاقا نیفتد ما به منافع جغرافیایی ایران پشت کردیم.

  • دامنه | دارابی

خاطرات جبهه و جنگ و انقلاب (۱۴۶) جوانی >> میانسالی >>> و حالا کهنسالی من >>>> به نام خدا. سلام. یکم: در جوانی خدا مرا (بخوانید مثل و مانندِ منِ جوان‌های این، این، این مرز و بوم را) در بوته‌ی آزمون بُرد؛ تا آبدیده‌ها از آفت‌زده‌ها تفریق شوند (بخوانید معلوم گردند) یعنی جنگ. و شدند. چون غیرت داشتیم از وجدان، و نیز تبعیت می‌ورزیدیم از مرحوم امام، پس جوانی را می‌شود گفت بهترین عمرمان بود. حالا سند: همین عکس که من هستم و رفیق قدیم و اکنون و همیشگی‌ام حسن‌آقا آهنگر کِل‌مرتضی در قرارگاه خاتم‌الانبیاء سمتِ آن سوی سوسنگرد. که آیت الله عبدالکریم بی‌آزار شیرازی  آمده بود پیشِ مان. همان دانشمند محقق بزرگ که "رساله‌ی نوین" چهارجلدی مرحوم امام را نوشته بود؛ یعنی تحریرالوسیله که من هنوزم فارسیِ آن را دارم. آن زمان، تا مغز استخوان خود را با آن تطبیق می‌دادیم که نکنه به کاری همت ورزیم که گناه کرده باشیم. آدمِ رساله‌ای بودیم!!! کی آمده بود بی‌آزار؟ (همین عینکی در عکس، که من پشتش دو جیبه و دو زانو نشسته‌ام) ۲۶ مرداد ۱۳۶۲ که امروز هست ۲۶ مرداد ۱۴۰۲. یعنی ۴۰ سال پیش در چنین روز. آن روز من پُررو (به قول یک بزرگِ بزرگ‌زاده: "بسیارْرو") بودم و ازو خواسته بودم به ما چیزی گوید؛ نصیحت‌طور. گفت. چی گفت؟ یک حدیثِ قُدسی (نوعی حدیث که پیامبر ص، منهای وحی، از ذاتِ اقدس خداوند باری نقل می‌کرد) این حدیث را که من پشت همین عکس، پس از چاپ در همان سال یادداشت کرده بودم: اِخدِمی مَن خَدَمَنی و اتعِبنی مَن خَدمَک. یعنی خدا به خودِ دنیا فرمود: خدمت کن به هر کسی که به من (=خدا) خدمت کند و برنجان (تعَب نما) هر کس را که تو (=دنیا) را خدمت کند. منبع هم می‌دم (ر.ک: ص ۶۹۸ حدیث ۶۸۷ در کتاب "احادیث قدسی" فقیه و محدث حُر عاملی ترجمه‌ی کریم فیضی)

 

   

...

   

 

دوم: در میانسالی هم، جذب جایی بودم که به من فرصتِ گناه نمی‌داد، از بس جایی دینی و انقلابی، بود. و لذا هرچند اگر می‌خواستم هم، بازم گناه را کریه می‌دانستم و این هم برای من، نعمت بی‌نظیر بود که در دو دوره‌ی جوانی و میانسالی -که جمع هر دو دوره، هم بخش زرین عمرِ آدمی‌ست و هم می‌تواند هیجانی‌ترین عصرِ هنجارشکنی عمر کسی باشد- هر کدام به سودم تمام شد؛ نه این که گناه و بدی و لغزانی در نامه‌ی اَعمال سمت چپ دوشم را کاتبان ننوشته باشند، نه، پر است ازین دست؛ شرمسار شَدیدِ غلیظ شاید نباشم که حاضرشدن پیش خدا در قیامت را هولناک دانم. و تقریبا" توشه‌ای برای عرضه در حَشر شاید توانسته باشم تمهید نمایم. نمی‌دانم خدا این دو دوره از عمرم را -که در ظِلِ انقلاب زیستم و خودم را حامی آن کرده و به یقین جاهایی هم تا دَمِ مرگ رفته بودم- چه عوَض می‌دهد هر چه دهد، خوش. فقط چِِشِش عذابش، کم‌شدت باشد. سوم: اما اینک در کهنسالی من، آیا توی بوته‌ی امتحان دیگری می‌افتم؟! نمی‌دانم. نه، نمی‌دانم. اما به آن شاهد و شهیدی که کنارم نشسته است در باغی در کهک، روزی به من گفته بود: پیریِ آدم آن بِه که پَکری او نباشد. اینک اینم عصر کهنسالی من عکس ایستاده. با مُوانی سپیدکرده که ریش از سر در سپیدی سرعت گرفته.  آیا از من انتظار می‌روَد پشت به "انقلاب"ی روحمند کنم که تمام عمرم را به دین عجین کرده و قبله را از مقابلم برنداشته؟ چه می‌دانم؟ بسته به قلب من دارد که هنوز آشیانه‌ی پاکان است و پاکی و پاک‌ها را پیرو است و دوستدار. خدایا مرا دوستدارش!!! بمیران. دوستدار وفادار عاشق. یا امام و ولیّ عصر و الزمان. دامنه.

  • دامنه | دارابی

 

حوض‌سلطان

دریاچه‌نمک

 

نقشه‌ی دریاچه‌ی حوض‌سلطان در اتوبان قم

و دریاچه‌ی نمک قم در مزر با کاشان و بیدگل و سمنان

 

متن نقلی: آقای محمد سلیقه گفت در صورت عدم تأمین حقابه‌های و افزایش دما و خشکی دریاچه نمک قم، احتمال دارد قم و بخشی از استان‌های همجوار با چالش طوفان‌ها و باران‌های نمکی مواجه شوند. وی در نشست ″بنیاد قم‌پژوهی″ که امروز (۱۷ مردادماه ۱۴۰۲) با موضوع «پایش اقلیمی پدیده گرد و غبار در قم» با حضور جمعی از اعضای این بنیاد در مؤسسه‌ی آموزش عالی «طلوع مهر» برگزار شد، گفت: "طبق معاهدات، سهم آب دریاچه‌ی نمک ۱۵۴ میلیون متر مکعب در نظر گرفته شده، ولی عملاً ما شاهد هستیم که تاکنون بیش از ۵ میلیون متر مکعب از آن محقق نشده است...  با توجه به قرار گرفتن قم در انتهای آبریز و احداث ۶۰ سد بر روی رودخانه‌های شور، قره‌چای و رودخانه‌هایی که به این دریاچه می‌ریزند، از میزان ورود آب به دریاچه کاسته شده است در حالی که به جز سال ۱۳۹۸ که براثر سیل، دریاچه‌ی نمک سیراب شد، طبق شواهد از سال ۱۳۶۳ به مرور از میزان آب ورودی دریاچه کاسته شده است... از سال  ۱۳۸۸ نیز به مرور با ساختن سد بر روی رودخانه‌هایی که به دریاچه‌ی نمک می‌ریختند، از حجم آب‌های دریاچه کاسته شده، اما سطح دریاچه هنوز نمناک است و تا زمانی که این نم وجود دارد، باد قادر به حرکت دادن نمک‌های سطح دریاچه نیست؛... همچنین پارک ملی کویر به علت کم‌آبی و به علت اینکه آبی به این منطقه نمی‌رسد در معرض خشکی است. و روند بارش کشور ما رو به کاهش است." نیز (۲۹ آذر ۱۳۹۶] متنی درین‌باره منتشر شد در ایرنا اینجا.

  • دامنه | دارابی

به نام خدا

 

حیات وحش ایران

جمعی از نویسندگان

(تهران: نشر طلایی، ۱۳۸۸)

برای آشنایی نوه‌ام علی با آفرینش

 

     

 

چپ

جلال رومی

نوشته‌ی بهمن شکوهی

(تهران: نگاه، ۱۳۹۷)

 

راست

فیض الدموع

شرح زندگانی امام حسین ع

محمدابراهیم نواب تهرانی (بدایع نگار)

اکبر ایرانی قمی (تهران: هجرت، ۱۳۷۴)

 

 

بالا

شرح این هجران

دکتر محمد فنایی اشکوری

(قم. وحی و خرد، ۱۳۹۵)

 

پایین

نادر برادرم حسین

خاطرات شفاهی حسن فقیه

درباره‌ی شهید حسین مهدوی نادر

(تهران: نشر فاتحان، ۱۳۹۰)

چند کتابی که تازگی خواندم

سرِ فرصت از هر یک نکاتی خواهم نوشت

 

...

 

کتاب "احادیث قدسی"

اثر فقیه و محدث حُر عاملی ترجمه‌ی کریم فیض

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه، به نام خدا. سلام. غروب دیروز ذهنم همین عنوان -قُله عین قُلک عمل می‌کند- را ساخت. گفتم فردا ستون روزم کنم. کردم. کودک -حتی بزرگسال- قُلک را دوست دارد؛ چون عین خزانه عمل می‌کند؛ ذخیره ذخیره ذخیره، سپس سرِ نیاز، هزینه هزینه هزینه. چقدر هم خوش می‌گذرد شکستن قلک به وقت نیازش. من خود در زندگی سختم که با فقر همسایه‌ی دیواربه‌دیوار بودم (خصوصا" ایام دانشگاه) چند بار قُلک شکستم و پولِ خُردها را جیب کردم و زندگی پیش بردم در اَعلای فقر. اینک با آن خاطراتم می‌آموزم که زندگی چشِش هم ناداری است و هم دارایی.

 

 

همین که در دنیای خدای باری‌تعالی مابینِ ناداری و دارایی، زیست می‌کنم و نیازمند خلق نشدم یعنی هم قُله دارم و هم قُلک؛ ولو قُلک کوچک و قُله‌ی کم‌ارتفاع. اینک صبح -که پا شدم مقدمات منظم روزانه‌ام را طی کردم- آمدم سرِ پیشخوان، دیدم روزنامه‌ی "مهد تمدن" امروز شنبه (۱۴ مرداد ۱۴۰۲ عکس روی این متن) تیتری کار کرده که حرف من هم بوده؛ تِله‌پاتی (=دورآگاهی) انگار برقرار شده!!! میان ذهن من و متنِ مهد تمدن. نوشته بر روی عکس سمت چپش -که مردی با آب بطری در صددِ خنک‌کردنش برآمده- :

 

"چگونه ترقی زندگی اجتماعی ما آدم‌ها، زمین را گرم و گرمتر می‌کند."

 

باری؛ بنده چندباری گفته که راهی که بشر در پیش گرفته در صنعتی‌ساختن افراطی جهان، کژه است و کج. سال‌ها دورتر مهندس مرحوم مهدی بازرگان کتابی نوشت «راه انبیاء، راه بشر» و در آن نتیجه گرفته که بشر با همین طریق که می‌پیماید در واقع در راه انبیاء دارد پیش می‌رود. آن کتاب، مدت‌ها جزوِ کتاب‌های تبیینی و ایدئولوژیکی در "سازمان مجاهدین خلق" اولیه شده بود که سپس وقتی میان بازرگان و سازمان تروریستی رجوی در اول انقلاب تنش برقرار شد این کتابش هم کنار گذاشته شد. اینک باز نیز، مطمئن‌ترم که بشر بر خلاف تز کتاب بازرگان، از راه انبیاء علیهم السلام پس افتاده، و دارد به سرعت باد غلط می‌پیماید. حالیا! تا سرش به سنگ بخورد و راهِ رفته را برگردد. صنعت و آلودگی ذاتی آن، زمین -این تنها کره‌ی قابل زیست فعلی جهان آفرینش را- به ویرانی برده. این نوع گرمایش زمین، طبیعی نیست، روال نیست. دست بشر در آن نقش دارد. قُله‌ها وقتی از برفِ ذخیره، خالی باشد چگونه درّه‌های پای آن، آب جاری شود و پایین‌دست را -که انسان و حیوان و زرع و مزرعه و باغ و دشتش هست- مشروب و سیرآب سازد؟ قُله، عین قُلک عمل می‌کند؛ زمستان برف بر خود می‌گیرد تا تابستان آب تحویل دهد که بشر خشک نشود. وقتی صنعت، آلودگی ایجاد می‌کند و آدم هم نسبت به نعمت زمین، این‌چنین بی‌اعتنایی و بدسِگالی می‌کند، قُلکِ قُله هم در همان زمستان ذوب می‌شود و تابستان چیزی روی سر و روی خود ندارد که به درّه‌ها و جویبارها عطا کند. روزی روزگاری در حیاط همه‌ی ما داراب‌کلایی‌ها پرنده‌های حلال‌گوشت تیکا، سیتیکا؛ پشتِل، زیک و حتی اَبیا (نوک دراز) بوده و با تله‌ی دُم اسب، یا با بستن نخ دراز به لاگ و لِوه صیدشان می‌کردیم؛ کوشند الآن؟! کجان؟! من یادم هست زمستان از روی یخ به دبستان می‌رفتم و کَلوش من هم سوراخ بود و پایم یخ می‌زد و جوراب کجا بود از بسط فقر!


بشر آیا برمی‌گردد ازین غلط؟! یا همچنان غَلت می‌زند درین غلط. من می‌اندیشم تا تقّلای "سود" از سوی مادیگرایی غرب، معیار زیستن است، جهان طعم معنا را نخواهد چشید. ذره ذره زمین را از نعمت می‌خشکاند این تفکر سود سود سود، پول پول پول. نه رحم به انسان دارد و نه مروت به زمین. اینک بسیاری، در زندگی نه قُله دارند و نه حتی قُلک، همه را پیشخور کرده‌اند. بگذرم. دامنه.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. طرح دست‌دادنِ آمریکا و ایران توسط سایت مؤسسه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات بر متن آقای قاسم محبعلی (مدیرکل پیشین خاورمیانه‌ی وزارت خارجه) مرا بر آن داشت تا بگویم دست‌کم به سه علت این طرّاحی خیالی، غلط است:

 

یکم: این پرچم همچنان توسط مردم ایران و ملل مقاومت منطقه و جهان، به آتش کشیده می‌شود و زیرِ لگد مبارزین آزادی است؛ زیرا دولت‌های دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا همچنان به جهانِ آزاد و مستقل، ستم می‌کند مخصوصا" به ایران که در «خصم» با ملت ماست. و هر نوع دفاع از آمریکا ولو با طرح یا با حرف منحرف، شرکت در مخاصمه علیه‌ی ایران حساب می‌آید.

 

دوم: طرح طوری تعبیه شده که دست ایران با پرچم "الله" و الله "اکبر" بر روی دست آمریکا با آن ستاره‌های ایالت‌هاست و دست ایران که انگشت شصتش بر رو قرار دارد، نشان می‌دهد ایران چقدر محبت‌آمیز دست آمریکا را دارد می‌فشارَد. طراح، یا ناشی بوده، یا ناآشنا و یا نادانِ نادانان. که گویی لَه‌لَه می‌زند برای فشردن دست آلوده و ستمگر دولت ستم‌پیشه‌ی آمریکا.

 

سوم: این طرح مثلا" در پس‌زمینه‌ی سیاه، مهیّا شده است، نیز مثلا" روی دیوار سیمان، که پیام دهد به خواننده و ببینده که این اشتهاء در ایران وجود دارد که تاریکی (بخوانید: تحریم و فشار بر ایران و لابد تصور غلط "عقب‌ماندگی" ایران که بر طبل عده‌ای غافل و بلکه نادان! علیه‌ی کشورشان کوبیده می‌شود) فقط با ترکِ ایران از فعلِ مبارزه و مقاومت و دست شستن از مکتب، به سفیدی می‌رسد و سیمانی‌بودن بک‌گراند (=پس‌زمینه‌ی) طرح، حاکی از محکم‌بودن این دست‌دادن است!

طرح دست دادن آمریکا و ایران توسط سایت موسسه‌ی اطلاعات

 

من گمانم مؤسسه‌ی اطلاعات از دستش دررفته چنین طرحی را اجازه‌ی نشر در روزنامه‌ی خود داده. اساسا" کم‌آوران مقابل آمریکا خیال می‌کنند آن دولت -که همیشه با ارتش تروریستی‌اش حرفش را در برابر کشورها به کُرسی می‌نشانَد، واقعا" در پیِ حل مسائلش با ایران است؟!!! در صورتی که تمام حرکات آمریکا نه تقویت رابطه است، و نه عادی‌شدن اقتصاد ایران با اقتصاد جهان، آن دو حزب در دولت سلطه‌گرشان، کشورهایی سلطه‌پذیر می‌خواهند و از این که در خاک ایران نمی‌تواند پهلو گیرند، در خشم و خصم با ملت افتاده‌اند. ما به عراق، گاز فروختم و برق، چون عراق زیر سلطه‌ی آمریکا اداره می‌شود، آمریکا نمی‌گذارد پولِ فروش انفال -که مالِ خزانه‌ی ملت است- به ایران داده شود. نیز کره جنوبی (بخوانید یک ایالت از ایالت‌های وابسته‌ی آمریکا که سال‌هاست از دهه‌ی پنجاه میلادی به بعد حاضر شد علیه‌ی همخون و همخونه‌های کره شمالی خود، همدست دسیسه‌ی آمریکا باشد) از ما نفت آن هم قیمت مناسب خرید، ولی پولش را باید با اجازه‌ی!!! آمریکا به ایران دهد، آمریکا هم، به کشور کره!!! اجازه نمی‌دهد. جهان غرب را می‌بینید! چقدر رشید شده است؟!

 

آن‌وقت، آن‌ورِ آبی‌های ایران‌زاده -که شهروند ایران هستند و متعلق به "مرز پرگهر"- به جای اتحاد فکری با کشورشان برای وصول پول نفت و تقبیح کار کُره، کره جنوبی را تمجید می‌کنند و هواخواه و مبلغ رونق و رشد و توسعه‌ی سیاسی این کشورند! که ای ملت! ببیند کره جنوبی در سایه‌سار ملایم آمریکا چقدر رشد کرده است؟! چاک "حماقت" تا این قدر؟! فرمان‌پذیری کره جنوبی می‌شود عقل سیاسی! اما مقاومت در برابر زور، می‌شود بی‌عقلی! پس ملت ما برای چی برای امام حسین ع سینه می‌زند؟ همین طور عادتی؟ و کسب ثواب آخرت فقط؟! در سوگ حسین بن علی -علیهما السلام- عزا می‌گیرد که دست در دستِ «زور زمان» بگذارد؟! زنهار! زنهار! بگذرم.

 

آها، یادم نرود؛ مؤسسه‌ی اطلاعات باید چشمش را باز بگذارد که کیا در آن جا!!! جمع می‌شوند. نفوذ، عین مَنفذ صافی‌ست، زود خود را عبور می‌دهد. همین حس را در مورد آیت‌الله عبدالله جوادی آملی هم دارم که به نظر می‌رسد دور و بَرش، اطلاعات ناصحیح رد و بد می‌شود که مدتی‌ست حرف‌هایی می‌زند که بعید می‌دانم سرانجامِ آن حرف‌ها تقویت جبهه‌ی حق باشد. گفته باشم. همین. دامنه.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیض‌نژادی در آفریقای جنوبی» ترجمه‌ی آقای مهدی حقیقت‌خواه را همین هفته‌ی اخیر تمام کردم. نمی‌خواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت می‌کند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیض‌نژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بی‌همتا و نوبَر- بود که سال ۱۹۴۸ از طرف اروپایی‌ها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبی‌ترین خاک قاره‌ی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از ۴۰ سال، سفیدپوستان اروپایی‌تبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگین‌پوست دیگری حق نداشت حتی خانه‌ای از خود بخرد. نمی‌توانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمی‌شدند.

 

 

جالب این بود اروپا می‌دانست این کشور، سفیدپوست‌ها فقط ۲۰ در ۱۰۰ بودند و سیاهان ۸۰ در ۱۰۰ ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیه‌ی قاعده‌ی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخست‌وزیر این رژیم در سال ۱۹۵۸ اعلام کرده بود:

 

"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص ۱۰)

 

خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم می‌گرفت و مراوده می‌کرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زنده‌یاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در ۱۹۹۴ آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی ساله‌ی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئله‌ی دستِ چندم برخی از آن دولت‌های آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.

  • دامنه | دارابی

 

اکبر منانی

صداپیشه‌ی سیما و سینما

 

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. اگر بگویم صوت از دسته‌ی اعجاز است گمان نکنم بیراهه‌ای تَفته، بافته باشم. مثلا" حنجره‌ی غوغاگر منبری مشهور مرحوم محمدتقی فلسفی. مثلا" صوت طنین‌انداز رضا هلالی. مثلاً نغمه‌ی صاف فریدون آسرایی. مثلا" صدای جذاب بنیامین بهادری. لحن مرتّبِ و زلالِ خطیبِ توانای دوره‌های انقلاب «سید علی خامنه‌ای». و غُرش الفاظ در جملات صداپیشه‌ی کهنه‌کار اکبر منانی که گویندگی او در مستند مرا در زمین میخکوب می‌کند و در اوج و فرودش، پرِ پریدن به آسمانم می‌بخشد. باری؛ گفتم، بارها، که پای تلویزیون نیستم! اگر هم باشم! ۹۹ و اندی درصد شبکه‌ی مستند را بر دیدگانم وا می‌کنم. مستندهای وحوش و طبیعت که اکبر منانی گوینده‌اش باشد تا ۴۵ دقیقه‌ی اول و آخر فیلم، مرا بر جایم جوش می‌کند و عین رسَن پایم را می‌بندد. مثال آن، صدای او در مستند «پازن‌های خانگُرمَز» منطقه‌ای شگفت‌انگیز در ایران، مابینِ اسدآباد تا تویسرکان استان همدان، که حقیقتا" حنجره و لحنش در آن سِحرانگیز است و محشر کرده است. صدایش که به گوشم رسد دست از هر کاری در خانه می‌شُویَم تا اصوات حنجره‌ی منانی را در دو گوشم پژواک و طنین اندازم. شاید صوتِ امام سجاد حضرت زین‌العابدین -علیه‌السلام- هم -که روز شهادتش تسلیت- چونان پیامبرِ نغمه، حضرت داوود ع به‌شدت دلنشین و گوشنواز بوده باشد، طبعاً این‌همه ادعیه، نشان از آن صوت خوش می‌دهد؛ زیرا معمولا" دعا با صوت زیباست که به هوا برمی‌خیزد. برای آقای اکبر منانی عمری مطلوب و مطوّل طلب می‌کنم که بازهم حنجره‌ی او الفاظ را به غُرش و رقص آورَد. زیرا صداست که مستند، منبر، مرثیه، ترانه را مانا می‌نماید. دامنه.

  • دامنه | دارابی

متن نقلی: «آقای مهندس حسن بختیاری مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان قم (در تاریخ  ۱۴۰۲/۰۴/۲۵) از افزایش بیست و هشت درصدی سهم قم از سدّ کوچری (واقع در گلپایگان) نسبت به سال گذشته خبر داد: در حال حاضر حدود ۸۰ درصد آب شهر قم از سد کوچری تأمین می‌شود که همین امر کیفیت آب را به طور محسوسی افزایش داده است...مهندس حسن بختیاری با اشاره به کاهش سهم برداشت قم از سد کوچری در سال گذشته گفت: با کاهش تخصیص استان مجبور به افزایش برداشت از منابع زیرزمینی و سد ۱۵ خرداد شدیم که منجر به افزایش شوری آب به ویژه در فصل تابستان شد. وی با بیان اینکه افزایش شوری نارضایتی مردم را نیز به همراه داشت، خاطرنشان کرد:

 

 

با پیگیری و تلاش مجموعه استان توانستیم سهم استان از پروژه‌ای که به نام مردم قم اجرا شده است را افزایش دهیم... افزایش تخصیص قم از سد کوچری، کاهش ۵۰ درصدی برداشت از منابع زیرزمینی و سد ۱۵ خرداد را به دنبال داشت..  بختیاری با اشاره به محدودیت‌های منابع تأمین آب و هزینه‌های سنگین تأمین و انتقال آب از فاصله حدود ۳۰۰ کیلومتری به قم، بر لزوم مدیریت مصرف، استفاده درست از آب و پرهیز از اسراف تأکید کرد و گفت: هر چه میزان مصرف کاهش یابد، میزان برداشت از منابع زیرزمینی کاهش  می‌یابد که افزایش کیفیت آب را به دنبال دارد... [نیز] نیازی به استفاده از دستگاه تصفیه آب خانگی نیست... در حال حاضر شرایط کیفی آب به‌گونه‌ای است که ضرورتی به استفاده از دستگاه تصفیه خانگی با توجه به هدررفت بالای آب شرب و افزایش آب‌بها نیست.» 

سایت آبفا (آب و فاضلاب) قم

ضمیمه آشنایی با موقعیت سد:

متنی از ایسنا اینجا درباره‌ی سد کوچری

  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نود و یکم

این بود آئین بنی‌آدمگی؟!

ماهی هم مثل من تو او خانه می‌خواهد؛ رُود. دریا، مرداب، تالاب، حتی حوض و تُنگ. ماهی کوچولوی صمد هم آزادی می‌خواست و آگاهی. چون مرحوم بهرنگی خود این دو را از شاه طلب داشت. ماهی‌های "دارکلارود" اینک آبشان در بالادست سرقت می‌شود چون دستِ در دستِ بالا دارند و لابد زبان هم برای بیان. بیچاره ماهی زبانش را بنی‌آدم نمی‌فهمد فقط بلد است قلیه‌اش کند و به سیخ کشد و دودی بفروشد. کو رود و روانیِ آب رود. کمی رحم بر جُنبدگان زمین. آفتاب و آب و خاک و هوا که نباشد تو هم عین ماهی می‌شوی، صَوِر کن اون روزت می‌رسد که مثل این ماهی‌های تلف‌شده لَه‌لَه می‌زنی آب به لبت نمی‌رسد چه رسد به بِطین. ممنون عموحمید که سوزِ قتل‌عام ماهی‌ها، جگرت را سوراخ سوراخ کرد و جریح و مکدّر. عکسات حکایت دلت است آقا. اَمان از بی‌رحمان که فراموش‌شان شد تحت نعمت حضرت آفریدگار رحمان‌اند. از رحمانیت و رحیمیت خدا یک رِ را هم دشت نمی‌کنند! این بود آئین بنی‌آدمگی؟!

 

حمید رضا طالبی: سلام عمو ابراهیم سلام. ممنون عمو ابراهیم مدیر فکور مدرسه فکرت بابت نوشتار برای بنی آدمیان. با این نوشتار دل پردرد مرا تسکین دادی.خدا به قلم قلبت جوهر ها افزون نماید.

 

سلام عموحمید. همون صبح قلم بردم همینا ردیف شد و حتی پاکنویس هم نیاز نشد. به سروصدای حاشیه اصلاوابدا، محل نذار. بی‌اعتنایی خود بهترین پاسخه. توی صحن می‌بینی که نسبت به بسیاری از پست‌ها سکوت می‌کنم. حرف دارم، اما گاه مصلحت و حقیقت در جواب‌ندادن است. حتی عنوان «این بود آئین بنی‌آدمگی؟!» هم انگار الهام شد به ذهنم.

 

سلام آقا قاسم لاری. ندیده بودم. اما آقای میرحسین می‌دانم همیشه بیت رهبری معظم رفت‌وآمد داشت و فقط هم آنجا حضور می‌یافت. نامزدی‌اش را هم تا حدی خبر داشتم که با رهبری معظم همآهنگ کرده بود.

  • دامنه | دارابی

این عزادار حسین ع که هر سال

از نکا حومه در محل ما پرشور زنجیر می‌زند

به قلم دامنه به نام خدا. سلام. درود درود، بر قرآن، بر عترت، بر سلسله‌ی نبوت، سپس بر خاندان پاک و پاکیزه و پایدارِ امامت این راه‌بَرنده‌های منزّه ملت به مذهب. سپاس ای امت! ای ملت! با هر مرام، عقاید، مَعجَر، مذهب که تاسوعا و عاشورا را بازنیز مثل همه‌سال، زنده نگه داشته‌اید و قاطعانه نگذاشته‌اید تصوّرات غلط و تحلیل‌های مضحکِ عده‌ای اندک، پیاده شود که از آن سوی آب و بعضا" از نای پاره‌ای سیاسیونِ وامانده‌‌ی پایتخت‌نشسته‌ی هاج و واج (=مبهوت و مات) اصلِ سوگواری‌ها را به سُخره گرفته بودند؛ ولی عزاداری‌های شگفت‌انگیز و خالصانه و همه‌جانبه‌ی شما مردم این زاد و بوم، مُهر ابطال پُرمُرکّبی زد بر پای این یاوه‌ها و وهم‌ها و واهمه‌افکنی‌ها.

 

بارک‌الله‌ی (=آفرینِ خدا) بر شما مردم متدین میهن که برای نهضت امام حسین و یاران -سلام الله علیهم اجمعین- این‌چنین پوینده در صحنه آمدید و حاضر شدید در دمای زیرِ پنجاه‌درجه حرارتِ شیرافکن، شَراره‌های شور و شعور خود را این‌گونه، زبانه دهید تا زبانِ بدگو و بدنویسِ آن سوی «آب»ی‌ها، در همان دَم توی سطر اول، کمانه کند و غلط و خطا و خبط و حبس شود. احسنت برین بوم و مردم که عزیزانه و فکورانه و سوگوارانه، اعتنایی به تفکرات ناصحیح و مردود نمی‌کنند و با پوشش مشکی و یک‌جور، معرفت به خرج می‌دهند و معرفت و عزت از امام سید الشهداء -علیه‌السلام- کسب می‌کنند؛ با چه؟

 

با دسته، با نوحه، با مرثیه، با سنج، با منبر، با علَم و کُتَل، با کتاب، با متن، با معرفی هدف، با کشف مقصد، با راز کربلا، با درک فلسفه‌ی حرکت و مقاومت حسینِ زهرا (سلام الله علیهما) و از همه عظیم‌تر با قدرت خدابخشِ شگفت‌انگیز زاری و مویه و گِریه که به عنوان انرژیِ مرموز و اسرارآمیزِ آفرینش، در چشم، اشک جمع می‌کند و کانون فلسفه‌ی عزاداری می‌شود و با همین سلاح بُرّنده و پوینده، صلاح و فلاح خود را از مکتب عاشورا می‌گیرد که به وقتِ هجوم عَنودان به ایران، جبهه‌ای به وسعت مرز سردشت تا سنندج و از شلمچه تا کُنجان‌چَم می‌آفریند.

 

سه چند عکس خاص هم ترتیب کردم؛ مجلس عزاداری پیش معظم رهبری که چهره‌ی ژنرال عارف شهید قاسم سلیمانی کنار رهبر معظم می‌درخشد و بر دلم عمیق نشست. دومی عکس یک روزنامه در چاپ امروز که تیتر مطلوب مرا -ایران قرارگاه امام حسین ع- زد و یک عکس هم از محل که عموحمید انداخت. و چهارمی هم شام غریبان عاشورا جمعه‌شب ۶ مرداد ۱۴۰۲ در محله‌ی مسجد قدس منطقه‌ی کوه خضر قم که خودم انداختم. دست مریزاد ملت در گستره‌ی بزرگ میهن و ایضا" تمامی مردم محلم (داراب‌کلا و اوسا و مُرسم)، با این عقل و عشق و اراده و دِرایه و پویه و گریه و صحنه و آرایه‌ی الهییه. دامنه.

 

 

شام غریبان عاشورا

(۶ مرداد ۱۴۰۲) بیت رهبری معظم

 این عکس از : «مشرق»

 

 

روزنامه ایران (هفت مرداد ۱۴۰۲)

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا