به قلم عیسی رمضانی دارابی محمد: همواره حکومت‌هایی که در طول تاریخ برایران حکومت کرده اند به این امر واقف بوده اند که فلات مرکزی را حفظ کنند. فلات مرکزی شامل آن قسمت از فلات بزرگ ایران است که از گره کوهستانی آذربایجان در شمال‌غرب شروع میشه و توسط رشته کوهای البرز و زاگرس به سمت شمالشرق و جنوبغرب امتداد می‌یابد و همین کوهها ب انامهای دیگر در جنوب‌شرقی به هم می‌رسند که بطور میانگین ۱۲۰۰متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. این عمق استراتژیک و دست نیافتنی ایران بوده و هست، که با تسلط برآن، قبض و بسط های سرزمین های بیرونی تاثیر آنچنانی بر ثبات وامنیت حکومت نداشت، بلکه با اعمال حاکمیت براین منطقه، می توانست مناطق پیرامونی را کنترل کند. این موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، همانتد دژ محکمی باعث شکل گیری گستره تمدنی شده است  که  سال‌های طولانی بر تحولات دنیا سهم قابل توجهی داشته است. البته خوانش سیاستمداران از موقعیت جغرافیایی ایران نیز در شکل گیری نزاع ها و تامین یا عدم تامین منافع کشور تاثیر گذار بوده است.

 

 

امروزه که ژئواکونومی گفتمان غالب در روابط دولت‌هاست، و نقش راه‌ها و کریدورها در اعمال این گفتمان بر کسی پوشیده نیست، باید بدانیم که جغرافیا در چینش راه های تجاری بسیار اهمیت دارد و طبیعتا  راه ها نیز به صورت متقابل بر اهمیت جغرافیا می افزایند. قرن بیست و یکم که قرن  ژئو اکونومی و قرن شکل گیری چیدمان قدرت بر مدار راه ها و کریدور ها است. موقعیت ایران ارزانترین و نزدیکترین و راحترین چیدمان را عرضه می کند. حکمرانی جغرافیا یعنی اینکه راه اندازی  کریدور سلیقه ای نیست بلکه این جغرافیا است که مسیر شکل گیری این دالانها را نشان می دهد. سیاستمداران و تصمیم گیران ایران، باید قدرت را ازاین منظر یعنی کریدور ها و راهها نیز نگاه کنند. اگر این اتفاقا نیفتد ما به منافع جغرافیایی ایران پشت کردیم.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2346