درگذشت پسر سید علی اصغر :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

به قلم دامنه. حضرت رفیق تسلیت. خدایا با نام تو آغاز می‌کنم. اندوه‌بارترین سلام و به آغوش‌کشیدن تو در پیش‌آغازِ تشییع و انتظار رسیدن آمبولانس حامل پیکر سید جوادت، در زندگی من رخ داد؛ یعنی دردی که حتی درِ دلت را دَق‌الباب نکرده، آمده لانه کرده و جدار روحت را جریحه‌دار ساخته و گمان نکنم التیام یابد. نه ذهن من، حتی فکر جن هم نمی‌رسیده چنین حادثه‌ای هولناک را در کانون بیت آرام تو، حتی تخیّل کند. من دقیق می‌دانم قانون آفریدگار متعال را در پدیده‌ی وفات و گذر از دنیا، از ژرفای عقیده باور دارید، زین‌رو نیاز نمی‌بینم دست به ارشاد بزنم، همین سخن عجیب امام صادق علیه السلام را عمیق می‌بینم که در عظمت رفتار تسلیت‌گویی چنین فرموده که مرحوم شیخِ صدوق نقل نموده:

 

کفاک مِنَ التَّعزیةِ بان یَراکَ صاحِبُ المُصیبة.
براى تسلیت‌گفتن، همین‌اندازه کافى‌ست که صاحبِ مصیبت، تو را ببیند.

 

آری؛ من از ساعت شروع تشییع تا آخرین حالات درون‌دردیِ تو درین هفت و اندی روز کنارت بودم و درک می‌کردم که چه می‌کشیدی. اما در مرکز مصیبت و اندوه، بالاترین سطح رفتار دینی تو، از یاد نبردن خدای آفریننده و حیات‌بخش در تمام ساعات بود، که اولاً: دست از ستایش حضرت احد نمی‌کشیدی و ثانیاً: پرستش آن یگانه و یکتای متعال را در صدر وقت‌هایت جای می‌دادی. به همراه تو، درد دردناکت را فراموش نمی‌کنم و با روح خراشیده‌ات در چشیدن تلخی آن، هم‌سَبو هستم.

 

اندیشمند متدین من، یار غار دیروز و امروز و فردای من سید علی اصغر، جوادت با جودش به آخرت پر زد، اما یَم تو انبانی از آب و آبروست و من هچنان از آن یَم، نَم می‌گیرم که کامم از عطش، جرعه‌ای برگیرد و از حرمتی که در پیشگاه مردم داری و از قدری که نزد خدای باری‌تعالی برخورداری، تعالیم می‌گیرم. بر قلبت، بر قلوب تک تک بیتت، بر ساحت محزون بستگانت و بر سینه‌ی دردآمد‌ی یکایک رفیقانت تسلیت می‌گویم. رفیقت: ابراهیم.

 

 

در کنار سید علی اصغر

در روزهای تسلای مردم با وی

در غم فراقِ فرزند پاک‌نهاد و مذهبی‌اش

آقاسید جواد که حالات عجیب و تماماً حزن و اندوه یار غار را

عمیقا" لمس می‌کردم و صدها ساعت،

رفیقان تنهایش نمی‌گذاشتند.

ممنونم از آقاسید محمد شفیعی دارابی مرحوم آق‌سید اسدالله

و دو پسر خستگی‌ناپذیرش آقا سید رسول شفیعی

و آقا سید رضوان شفیعی که تمام منزل را

در تمام ساعات روز و شب در اختیار صاحب عزا قرار دادند

جا دارد از صبوری و تحمل خوب همسر ایشان تشکر داشته باشم

تصاویر دیگر هم دارم، اما به مرور ایام. والسلام

 

 

سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ روز غمبار درگذشت

مهندس سید جواد شفیعی دارابی بود

و اینجا در عکس بالا، صبح پنج شنبه ۱۵ دی است

حضورم در مزار داراب‌کلا و رفتن سر قبرش که برایم

یک روز بسیار تلخ و دلگیر بود و سرشار دلتنگی

 

 

مراسم درگذشت غمبار

مهندس آق سید جواد در روستای تیرکلا

سید علی اصغر و آقای سید حسینی‌فر

پدر‌همسر سید جواد

آقا موسی راستگو و آقا قاسم بابویه

عکاس: دامنه

 

عکس‌ها در ابعاد بیشتر در اینجا

 

 

↑↑ : نوحه‌ی محزون محمدرضا بذری تقدیم

 

 

↑↑ : آهنگ بر روی تصاویر تشییع‌جنازه، مراسم و هفتم

تمام نظرات و عکس‌ها و

گزارش تصویری توصیفی یک تشییع باشکوه

و پیام پاسخ آق سید علی‌اصغر

و نظرات و تسلیت‌های واصله: در ادامه

 

متن گزارش تصویری و توصیفی یک تشییع باشکوه

نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
تصویربردار: خواهرخانمم اُم‌البنین دارابکلایی

 

به نام خدا. سلام

پلان اول: عصر روز پس از شب یلدا دو گوشی‌ام دو پیام در خود ثبت کرد. اولی شرح درد یک حادثه‌ی واقعا" شوک‌آور بود از زبان برادر برای برادر؛ آق سید میثم برای آق سید جواد. دومی توقع یک رفیق بود برای رفیق؛ آقا احمد بابویه برای بنده. بی‌درنگ با آق سید علی اصغر یار غار تماس گرفتم و شرح ماجرا را برایم کامل گفت. وسط منتهی به آخر، بغض هر دوی ما ترکید؛ چون با گریه و ناله به او گفتم الهی دل امام رضایی ع تو مرهم پیدا کند. کمتر پیش می‌آمد ذهن از اتفاقی که افتاد تهی شود. یکسره به یاد. بیش و کم مطلع می‌شدم سطوح هوش سید جواد کمتر از ۴ است و این یعنی اوج بحران یک پیکر. گویا طبیعتا" هوش باید نزدیک ۸ باشد. روز و شب از پسِ ناگواری‌ها گذشت. تا رسید سه‌شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ که صبح زود در سوگ سومین سالگرد حزن‌انگیز بهترین مرد نظر و عمل شهید حاج قاسم سلیمانی داشتم تحلیلی می‌نوشتم که چرا آن قهرمانِ یکتا، به میدان جبهه‌ی مقاومت ورود کرد؟ که دیدم تلفنم روی میز کامپیوترم روی ویبره به لرزش در آمد. شک در دلم نشست. برداشتم. دیدم یک رفیق این بار جعفر با حسرت می‌گوید ابراهیم آمادگی آمدن به محل داشته باش. چی شد؟ گفت: وضع سید جواد بغرنج شد و احتمال بالا، خبر ناگوار خواهیم شنید. ایستادم رو به حرم گریستم و دست تضرع و الحاح دراز کردم. تمام کار و بارم برهم خورد. چیزی نگشت جعفر باز نزدیک ظهر مجدد به گوشی‌ام زنگ زد. هنوز گوشی را نگرفته فکر بد بر سرم زد که نکند سید جواد ما تمام کرده باشد؟! بله، حدسم درست بود؛ فقط گفت تشریف بیاور. و ادامه داد همان‌طور که گفتم تمام کرد. بی‌درنگ تلفن یار غار را گرفتم. همان اولین بوق تماس گوشی را برداشت، چون در گوشی‌اش، من «عمو ابراهیم» درجم. با یک سلامِ گلوگرفته ناخودآگاه شروع کردم به خواندن نوحه؛ کدام نوحه؟ نوحه‌ی سوزانگیز و جانکاه حاج مجید بنی‌فاطمه:

«او می‌دوید و من می‌دویدم
او سوی مَقتل من سوی قاتل

او می‌نشست و من می‌نشستم
او روی سینه من در مقابل

او می‌کشید و من می‌کشیدم
او از کمر تیغ من آهِ باطل

او می‌بُرید و من می‌بُریدم
او از حسین سر من غیر از او دل»

 


پلان دوم: منِ بی‌باک و جگردار، در عمرم بدجوری بی‌تاب شدم. خانمم از نماز مسجد برگشت. کی؟ بعد از ظهر سه‌شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ که صبح به او نگفتم اون تلفنی که به من شده چی بوده؟ پنهان داشتم شاید حال سید جواد خوب شود. تا آیفون صدا کرد گریه‌ام گرفت. نتوانستم طاقت بیاورم. گفتم عمو اصغر را مصیبت گرفته. متوجه نشد و خیال کرد سید حسن نصرالله چیزی شد. چون قبلا" گفته بودم خبری شایعه‌واره به من رسیده بود حال سید حسن نصرالله خوب نیست. نگران و حیران پرید داخل و هول خورد و با حالتی از اندوه، تکرار کرد سید حسن نصرالله چی شد؟ گفتم نه، با گریه و جملاتی نامفهوم به او فهماندم سید علی اصغر عزادار شد، جوادش رفت... . شروع کرد به نوازش و بی‌تابی و همدردی از راه دور با زن‌عمو کِل‌معصومه که زنانِ رفیقان، عین ما رفیقان، بسیار با هم اَنیس و اَلیف هستند. گفتم هر چه نیاز دارید بردارید و راهی شویم. بعد علیرضا زنگ زد. سپس حسن. آنگاه زنگ پشتِ زنگ. که همین امشب منزل حاج احمد جلسه گذاشتیم برای تشییع و تنظیم کارها؛ خودت را برسان. به همه گفتم دارم آماده می‌شوم که شب حرکت کنم.


پلان سوم: نشد زودتر، دو و نیم شب وارد آزادراه قم گرمسار شدم. نماز صبحِ یک روز بسیار سرد را در جاده اَفتَر (حد فاصل سُرخه‌ی سمنان - فیروزکوه) روی پرده‌ی شخصی، کنار جاده خواندیم. چنان سوز سرما که حتی بخار بینی‌ام بر روی موی بالای لبم، یخ می‌بست. وسط راه بازهم تماس بالای تماس. هنگام رانندگی می‌پرهیزم از گرفتن گوشی. یک زنگ را گرفتم دیدم حسن است. کجایی؟ گفتم: رَمپ پل هوایی سمسکنده را رد کردم و نزدیک بادله‌ام. گفت: همه سرِ کوچه‌ی سیدمله جمع‌ایم. پرسیدم سید چی؟ گفت: همینجا پیش ماست. نوحه‌ی پخش ماشینم روی صدا و آهنگ محمد حسین پویانفر بود و هر چه به محل نزدیک‌تر می‌شدم رخسار گریان یار غار در ذهنم بیشتر نقش می‌بست و حالات زارش جلوِ دیدگانم خیمه می‌زد. رسیدم تکیه‌پیش و رفتم کوچه‌ی بانک و ماشینم را بی‌وقفه در خونه‌ی امیر پارک کردم و لباس عزا بر تن و شال سیاهِ همدردی بر گردن کردم و راهی دیدار یار غار شدم. پایان پلان سوم.


پلان چهارم: با خانم با کوهی از غم که خبر فوت سید جواد چون پتکی بر فرقم بود و آوار کوهی بر سرم، روانه‌ی دیدار در کوچه‌ی سیدمله شدم. اما پرسان‌پرسان فهمیدم یار غار با همه‌ی یاران، کُنج آفتابگیر بالاتیکه در ضلع شرقی بیرونی رو به تکیه‌پیش، نشسته است و منتظر پیکر فرزندش آقا جواد. مردم بامرام با چهرگانی گرفته و ماتم‌زده، وی را احاطه‌کرده، چون نگین در بر گرفتند. اولین نگاهم به او افتاد، گرفتگیِ بغض، گلویم را می‌فشرد و شوری اشک، چشمم را  می‌سوزاند. دیدم یارم در بند و اسارت یک حادثه‌ی دردآور، زانوی غم گرفته و گویا از ازل به ابد می‌نگریسته. تا مرا دیده، برخاسته. دو تایی با دستانی باز به آغوش هم پریدیم. کتف هم را گرفتیم و گریه را سرِ سفره‌ی دلِ خونبارِش‌مان چیدیم. لحظاتی در آغوش هم گریستیم و گوشه‌ای کز کرده و به انتظار یک نعش که در عشق امام حسین ع زندگی کرده بود، لحظه می‌شماردیم. یکی یکی رفیقان آمدند و همدیگر را به یک درد مشترک بغل گرفتیم. اینجا عمیق‌ترین چاهِ انتظار در قلب ما در سرزمین دل سید علی اصغر کَنده شد. آمبولانس رسید با آژیری که انگار داد می‌زد آی آقا سید ! این هم جواد فرزندت! مردم دور آمبولانس هجوم آوردند، تو گویی تمام آمبولانس برای جمعیت، عطر سید جواد می‌دهد. تابوت که در آمد آهِ سید از نهاد دل به آسمان هفتم رفت. دستم در حلقه‌ی بازوی او رفت و چسبان با او دنبال تابوت ناله‌کنان رفتیم. پلان پنجم در پست بعد.

 


پلان پنجم: جمعیت در همان شروع یک موج بزرگ شد. داخل حیاط مسجد جامع و بالاتکیه شدیدم که عمری سید جواد در جوف آن برای ماه محرم زنجیر زد. آق سید محمد شفیعی ذاکر اهل بیت ع آغاز کرد به یک نوحه‌ی نو و فوق‌العاده سوزناک و سراسر حزن با اَلحان گیرا. از کجا؟ از همین خیابان پهلوی تکیه تا سیدمله که یادآور شب‌های زنجیرزنی دسته‌هاست. زن و مرد می‌گریستند. یار غار، غمخوار عروسش سیده بهاره می‌شد. اشک می‌ریخت و می‌گفت: عروس عزیز مرا مواظب باشید. و بر سینه می‌زد و من چون دستش را بر بازویم چسبانده بودم زمزمه‌های غمبارش را می‌شنیدم. خیلی داغِ دل داشت که سیدجوادش ۱۳ شبانه روز بی‌آب و غذا تشنه و گرسنه مُرد. این را هر باره با گریه و داد و درد می‌گفت. داخل کوچه شدیدم؛ خونه‌ی آق سید. وداع جانگذاری شکل گرفت. از آنجا بود که همه‌ی رفیقان و اعضای بیت سید علی اصغر و دوستان و همسایگان به یکباره با هم برخوردیم و شروع کردیم به سر و سینه‌ی خود زدن. زن‌عمواصغر را درین تنگه، بسیار در تنگنای فراق فرزند دیدیم و در آن ثانیه‌ها عظیم‌ترین مصائب حضرت زینب کبری سلام الله علیها دیدگانم عبور می‌کرد و به او نزدیک شدم و چشم در چشمش گفتم: الهی زن‌عمو من برایت بمیرم این غم را در چهره‌ات نبینم! از نظر من هر لحظه حدس می‌زدم زن‌عمو با این حالت و رنج تعَب، دستِ خود کار می‌دهد. خون در بدنش گردش نداشت؛ این قدر در غم غرق و مستهلک شده بود و با عکسی از سیدجواد که در دستانش بود نوازش دلخراش می‌داد.


پلان ششم: تابوت از تنگه برگشت و به سمت آقامدرسه پیش رفت. جمعیت چون سیل روان بود؛ آن چه هم کنار و گوشه ایستاده بود. مردم محل و حومه و همکاران اداری آق سید و خیل فراوان همدردان. دوباره شروع ناله‌ی همه. از سید و سیده بهاره و سیده فاضله و سیده رحمانه و از مادرش کِل‌معصومه تا نوازش‌های محزون و ردیف و شعرگونِ زن‌عموطاهره یادگار نجیب و شریف زنده‌یاد عمویوسف. شاید سرِ جمعیت غسالخانه بود و آخرش سیدمله. خودِ غسالخانه هم که رسیدیم انبوه جمعیت منتظر را دیدیم. از آهنگرمله وارد حیاط غسالخانه شدیم. تغسیل در سکوت سپری شد و گاه با ترکیدن بغض اعضای بیت و خویشاوندان از درون اتاق کفن، جمعیت بیرون را مدهوش می‌ساخت. کنار یار غار ماندیم تا غسل تمام شد. پیکر سید جواد را وقتی روی سکوی کفن که گذاشتند فریادها به آسمان بلند شد؛ یک رفتار فوق‌العاده عاطفی و سرشار از درد دوری و وداع دائمی. بوسیدن و خداحافظی با جسد سیدی که حالا زیبایی و مظلومیت هنوز بر چهره‌اش مانده بود، آغاز شد. پس از دیده‌بوسی و وداع غمگین سید، من هم بر قلب سید جواد بوسه نواختم و بال و بنای سید را با حسن و جعفر رجبی گرفتیم و بیرون آمدیم. اینجا بود که باز آن تلاقی تنگه‌ی سیدمله دگرباره رخ داد. زنان و مَحارم یک سوی حیاط و ماها سمت روبروی‌شان. یک نوازش جانسوز شکل گرفت و اشک، امان‌مان می‌برید. آق سید میثم را این زمان اولین‌بار بود دیدم و آغوشش گرفتم و دوتایی زدیم به آخرِ گریستن. مرگِ برادر برای برادر یک دشواری عظیمی‌ست. بی‌دلیل نبود که امام حسین ع با شهادت حضرت ابوالفضل س گفت: "الان انکسر ظَهری" اکنون کمر من شکست. این صحنه‌ی حیاط غسالخانه که کنار یار غار و همه‌ی اعضای بیت وی و زن عموطاهره و رفیقان رخ داد در عکسی که گذاشتم، مشهود است.


پلان هفتم: تابوت از پیش غسالخانه در میان امواج مردمی عبور داده شد که در یک روز کاریِ غیر تعطیل و نه در عصر که در ساعت ده صبح به بعد شکل گرفت و بسیاری با مرخصی ساعتی و یا مرخصی روزانه و توقف کار در زمین کشاورزی، به مراسم سنتی مذهبی شکوهمند تشییع جنازه آمده بودند که در دین مبین‌مان بسیار ستوده و حمیده شده و نزد مردم زادگاه‌مان با نهایت حرمت و نکوداشت صورت می‌گیرد. به تشییع بی‌نظیر شهیدان محل ما و اوسا و مرسم شباهت می‌زد. دو نوحه‌ی دیگر هم درین مسیر خوانده شد، توسط ذاکرین محترم آقای علی طالبی دارابی و جناب اباذر روخ فروز که هر دو نوحه در ردیف نواحی‌یی دل‌انگیز اجرا شد. و صدای طنین‌افکن لا اله الا الله و شهادتین خدا و پیامبر ص این مسیر را هنوز حزن‌انگیزتر کرده بود. من صدهای بَم یار غار را هم می‌شنیدم که ضمن زمزمه‌ی نوحه، با نوچه‌اش جواد درد دل می‌کرد و رفیقان جواد چه رسمی زیبا به نمایش گذاشته بودند. نوای یار غار چقدر هم از دل برآمده و سوگوار. مزار رسیدیم. نماز از بهترین صحنه‌های تشییع است که بیش از همه، خانواده‌ی مصیبت‌دیده را آرام می‌کند. کتمان نکنم حجت الاسلام جناب آقا شیخ مرتضی چلویی دارابی امام جماعت محترم مسجد جامع محل‌مان در حضور حجت الاسلام جناب آسید علی صباغ دارابی امام جماعت محترم پایین‌مسجد، نماز میت متینی خواند؛ آرام، گریان، با ادای محزون کلمات و غرّش صوت کلام. ممنونم، که حضورا" هم تقدیر کرده بودم همان مزار از ایشان. پس از نماز انبوه مردم بود که سرازیر شدند به سوی سید علی اصغر که ببوسندش و تسلیت گویند. آنقدر زیاد که داشت مراسم دفن را صدمه می‌زد که از مردم خواهش کردیم دیده‌بوسی را بگذارید برای پس از مراسم تلقین و دفن و خاکسپاری. دست سید را با رفیقان گرفتیم کشاندیم سمت قبر. که این لحظات اندوه‌بار مراسم تلقین توسط جناب حاج کبل سید محمد شفیعی دارابی -حفظهُ الله- اجرا می‌شود و آن روز هم ایشان خیلی با حزن و لحن غمگین اجرا کرد. زیر باران اشک آق سید و حرف‌های ردیف و از قلب برآمده‌ی سیده بهاره همسر سوگوار سید جواد و نیز غمِ نگاه همه‌ی دربرگرفتگانِ قبر، گورِ تلقین تمام شد و این تنها بیل بود که به دست یکی یکی از مردم خوب دیار و یاران سید جواد، پیکر آرام و خفته‌وار او را، با نرمه‌ی خاک و کلوخ درد، از چشمان ما محو می‌کرد. لحظاتِ پیش از دفن، با سید که از کنار قبر کنده شده در اول قبرستان (که زیر پای پدر سید علی اصغر مرحوم سید ابراهیم شفیعی حفر شده بود) برای نماز میت عبور کرده بودیم، نگاهی به تَهِ قبر افکند و با حسرت گفته بود: "پسر! پسر! تِه جا اینجِه بیِه؟! تِه بلارم من، پسر. آخ‌ ایییییییی." زیر کوهی از آوار غم، با سید و حسن، سوار سمند حجت الاسلام شیخ مرتضی شدیم و رسیدیم سیدمله و با یک دنیا غم توی خونه‌ی آق سید محمد شفیعی قرار گرفتیم و تا یک هفته و اندی سنت تسلا برقرار بود و آمد و شد مردم بی‌وقفه پایدار. پلان هشتم و پلان نهم یعنی آخر هم، مربوط به شب سوم و روز مراسم تیرکلا است که خواهم نوشت.


پلان هشتم: شب سوم مسجد جامع داراب‌کلا یک برنامه‌ی فاخر به خود دید، با حاضرینی مفخّم از دور و نزدیک، شامل همکاران سازمانی سید و سایر مسئولان اداری و میهمانان تیرکلا زادگاه همسر سیدجواد و نیز مردم بامرام محل. یک دقایقی هم نوبت من شد به امر یار غار و رفیقان. با متنی با عنوان «زبان حالِ رفیقان»، گوشه‌ای از آن:

 

به نام آفریدگار متعال
سلام بر پیامبران، امامان، صالحان

رفیق ! دیدیم، به چشم خود چشمان تو را -بارها ، چه‌ها- در مصیبت سنگین امام حسین ع در غم جوانش حضرت علی اکبر ع (آن مقام منیع کربلا) گریست، گریست و بر گونه‌ی سرخ‌فامت جوی جاری کرد. حالا، حالا سید ما، آن مصیبت -عین آن- آمده وسط قلبت نشست.

 

آقای ما ! کدام مادر و کدام پدر می‌تواند بر بالین مصائب فرزند بنشیند که پدری سراسر عاطفه و مادری تماما" مِهر چون شما دو تن، بتواند؟! ها آقای ما؟!

 

قربان دل به دردآمده‌ی‌تان بریم ! همه‌ی سنگینی این بار جانکاه را عرضه کن به همان صاحب کربلا که برای دردهای آن روزِ درد از سوی لشگر دَد و عمرسعد، زندگی دینی و معنوی خود را در راه حضرت سیدالشهدا ع سند زده‌اید، ما گواهیم رفیق که سند زده‌اید. آری؛ سند زده‌اید.

 

زیبادل ما ! زیباروِ ما ! می‌دانیم انبانی غم در سینه‌ات پهلو گرفت و ابرِ درد در قلبت بارید و تو را به سوگی فاجعه‌وار فرو برد که شبِ خود را به دلِ تنهایی می‌بندی و آنگاه غرقِ در حیرت، شماره به شماره رژه‌ی به صف‌شدگان آه را می‌بینی. می‌بینی عروسِِ مظهر معرفتت سیده بهاره، کشان کشان دوری سید جوادت را برای سید رایان -نوه‌ات- در نغمه می‌دمَد. آه! که آن نَغماتِ نِقمات جگر می‌سوزانَد.

 


یار غار ! قرار تو برهم خورد و نهاد آرام‌تان ناآرام و مطلقِ در دریای درد، غوطه‌ور. چگونه می‌توانیم بعدِ پنجاه و اندی سال رفاقت در مطلق بشّاشیّت، این گونه تو را در لاکِ سوگ، فروغلتیده بنگریمت؟! دردِ یوسف نازنین‌مان مگر کم بود که سیلاب سید جواد به راه افتاد و درد را در جانت لنگر انداخت؟!

 

ای اندیشمند متدین ما ! خدا را با دلی زار می‌خوانیم که اندوه تو را بکاهد و اساسِ سوگوارگی را از بیت و پیکره‌ات به طریق غیب به دور اندازد و ریشه‌سوز گرداند.


سادات شریف ما ! که خاندان سیادتت شرافت هست و همپیوند خونی و نسَبی با چهار خاندان مکرم چهار شهید؛ همپیوندید با خاندان شهید حجت الاسلام سید جواد شفیعی. همپیوندید با خاندان شهید سیدباقر صباغ. همپیوندید با خاندان شهید محمد حسین آهنگر سردار. همپیوندید با خاندان شهید حجت الاسلام علی‌اکبر گرجی.

 

تو بودی رفیق که بارها برای مصیبت‌دیده‌ها، مَصائب‌نامه نوشتی و برای آنان باران اشک شدی و گریستی و پشت جایگاه سخنگاه خواندی. ما نگریستیم که با قلب محزون همپای غم آنان -عزیز از دست‌دادگان- ماندی. و حال همان همدردان بر آن دل نازک تو، سراسر درّه‌ی درد شدند و در مصیبت مُهلک بیتت، به تعَب و جنب و جوش افتادند. درودی بی‌کران برین مردم بامرام.


دنباله‌ی پلان هشتم:

رفیق ! هیچ می‌دانی همدردان تو که پای مصیبت فرزندشان به سوگ نشسته‌اند، دردِ تو را اینک عمیق درک می‌کنند؟ و وقت تسلا، آغوشت می‌گرفتند و به مظلومت وفات فرزندت بغض می‌ترکاندند؟ همانان حالا درین محفل عزا، اشک درون‌شان را پنهانی پاک می‌کنند. مصیبت یعنی اصابت مستقیم تیرِ درد بر پیکر صاحب مصیبت که دودِ داغی دل را از ناحیه‌ی اشک به بیرون می‌فرستد، همان اشکی که از خون سرچشمه می‌گیرد و از عیون به بیرون غُلغُل می‌زند. شما و آنان اینک اینجا، به آن حالین؛ جوشان.

 

آقا سید ما ! درگاه خانه‌ات دیگر یک سایه نمی‌اندازد، سایه‌ی شمایل زیبای سید جوادت. حالا آخر واژگان این جملات را به ضَم بخوان: دیگر سرِ سفرهُ، حینِ اذانُ، وقت نمازگزاردنُ، هنگام جمع افطارُ، خصوص شب دسته‌روی ماه محرم، جوادت را پیدا نمی‌کنی! او دیگر یک غائب دائمی بیت تو و آن زن‌عموی عزیر دانای ماست؛ یعنی حضرت مؤمنه‌ی معصومه، آن مادرِ مظهر مَودّت و مهر و مدیریت منزل. این بار فقط آقا سید میثم هست که برایت بوی سید جواد را می‌دهد که شَدید سوخت و  پشتش محکم شکست. اُوی را ببوی. ببوس. بیاب.

 

آقا ! خیلی سوختیم ازین اتفاق دلخراش که قلب‌ها را تراش داد و شکافت و سینه‌ها را به درد، تلنبار ساخت.

 

رفیق ! ما مویه‌ای باریک‌تر ز موی عزیزانت سیده فاضله و سیده رحمانه را به عمق جان‌مان در روز تشییع می‌شنیدیم که کلمه به کلمه دادِ دردشان بر سرِ دل ما خراش می‌انداخت و فریاد دوری و جدایی از برادر، امان‌شان می‌بُرید و بر نای‌شان سدّ می‌زد. در حَیرتیم رفیق که چگونه بر این همه هجوم غم، غلبه خواهی کرد. بلی صبر، حُسنی هست که برای تو می‌توان آرزو کرد.

 

همپویه‌ی زیارت سالیانه‌ی بی‌تعطیل حضرت امام رضای ما ! از آن دلِ گریان و قلبِ عرفان و نگرشِ اندودشده به ایمان و ارادت خالصه‌ات به امام رئوف علیه آلاف تحیه و الثنا باخبریم، پس از محضر ربوبی همان امام حرم حضرت رئوفِ عالم آل محمد ص -که جوار انوار بارگاهش مرکز پیمان الَست و ابَد ما رفیقان است- طلب می‌کنیم که در تنهایی‌های فرداهای زودرس که راه می‌رسد، تنت نلرزد و کوه فروریخته بر سرت، آوار نگردد و غم، عن قریب از کوی بیتت، به دَر روَد و بار سنگین مصیبت، از جانِ به لب آمده‌ی سیّده بهاره، متواری شود و جای آن شکوفه‌های تازه بشکُفَد. ما که می‌دانیم رفیق! سید جوادت برای‌تان لقمه‌ی نان بود؛ عین برکت. دسته‌ی گل بود، مثل محمدی. (صلوات غرّای حُضار مجلس که فضا را عطرآگین نموده بود که من از پشت تریبون برق نگاه را در چشمان همگان دیدم) بدان جوادت، مؤمن بود، بسیار شیفته‌ی آقامان امام حسین ع، در صراط حق بود، نیکودل، نیکوصفت. امید ازین بیت بلا بگُریزد.

از سوی رفیقانت

 

پلان نهم، آخر: اما در مراسم تیرکلا (مابین ساری و جویبار) بر بنده اجبار کردند چند دقیقه‌ای پشت تریبون قرار گیرم. قبول کردم و دست رد بر سینه‌ی دو پدر داغدیده سید علی اصغر و سید حسینی فر، نزدم و همانجا متنی نگاشته و تکمیل کردم و دقایقی با عنوان "زمزمه‌ی قلب سیده بهاره" و با سرشناسه‌ی یک جهانِ غم در جانم جمع، از زبان همسر سید جواد ارائه دادم، مجلسی پرشور با مردمانی سراسر شعور. با این گزاره‌ها:


به نام حضرت واجب الوجود خدای باری تعالی

سلام بر پیامبران، امامان، صالحان


ترازوی زندگی من از میزان افتاد و با مرگِ ناهنگام جوادم، آن صمیمی‌ترین و عاشقانه‌ترین آهنگ طبیعی من و او از تاب و تب ایستاد!

جوادِ من ! این چه زلزله‌ی چندریشتری‌یی بود که در اعماق زندگی تو و من رفت و تو را از دست من به انتهای زمین در برزخ انتظار قیامت، بلعید! و مرا در برَهوت تنهایی به تبعید بُرد.


حال چگونه در آن کویر داغ غربت تو، روح من از سوزش یورش بادِ اندوه و غم، تاب آورَد؟!


تیرگیِ دنیا در یک قدمی دیده‌ام جولان می‌دهد جواد جان من! ولی یقین دان که یک ندای غیب نمی‌گذارد یأس مرا در صبرِ بر مصیبت هجومی تو، درهم بریزد و در کام سرخوردگی فرو برَد. این را با سید رایان‌مان در پیمان دارم که از هم نگسلم جواد جان من.


ستاره‌ی پرفروغِ بی‌غروب من آق جوادم! هیچ می‌دانی بی تو چه می‌کشم و خواهم کشید؟! روح من خراش ژرف برداشت و هیچ طبیبی مرا یارای درمان نیست ولی درین غربت و غم، بدان پناه من اول فقط خداست و دین محمد و آل محمد ص و آن گاه پناهگاه من دو بابا. آن گاه دو بابا. پدرم حسینی‌فر و پدرم سید علی اصغر.


اندیشمند متدین ما سید علی اصغر تسلیت. سید شریف و بزرگوار آقای حسینی‌فر تسلیت.


پایان پلان آخر.

 

و آخر حرفم درین گزارش مفصل، یک مصیبت دگر است، حال حضرت رقیه س دخت معصوم صاحب دشت کربلا، تا دل یار غار را برای تمرکز بر مصائبی بی‌مانند در جهانِ جن و انسان فراخوانم و آرامَش بیبابم و در تسکین آلام ببینم:

مرا دشمن به قصدَ کُشت می‌زد
به جسمِ کوچکِ من مُشت می‌زد
هر آن گه پایم از رَه خسته می‌شد
مرا با نیزه‌ای از پُشت می‌زد

 

امید است توانسته باشم حرف دل رفیقان را رسانده و حق مطلب را ادا نموده باشم.

 

شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

لازم به ذکر است وقتی از محل به قم برگشتم این متن تسلیت را سه شنبه، ۲۰ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۲۳ ب.ظ با عنوان حضرت رفیق تسلیت در صحن هیئت و نغمه و دامنه نوشته و منتشر کرده بودم که مجدد رونمایی می‌کنم:

 

به قلم دامنه. حضرت رفیق تسلیت. خدایا با نام تو آغاز می‌کنم. اندوه‌بارترین سلام و به آغوش‌کشیدن تو در پیش‌آغازِ تشییع و انتظار رسیدن آمبولانس حامل پیکر سید جوادت، در زندگی من رخ داد؛ یعنی دردی که حتی درِ دلت را دَق‌الباب نکرده، آمده لانه کرده و جدار روحت را جریحه‌دار ساخته و گمان نکنم التیام یابد. نه ذهن من، حتی فکر جن هم نمی‌رسیده چنین حادثه‌ای هولناک را در کانون بیت آرام تو، حتی تخیّل کند. من دقیق می‌دانم قانون آفریدگار متعال را در پدیده‌ی وفات و گذر از دنیا، از ژرفای عقیده باور دارید، زین‌رو نیاز نمی‌بینم دست به ارشاد بزنم، همین سخن عجیب امام صادق علیه السلام را عمیق می‌بینم که در عظمت رفتار تسلیت‌گویی چنین فرموده که مرحوم شیخِ صدوق نقل نموده:

 

کفاک مِنَ التَّعزیةِ بان یَراکَ صاحِبُ المُصیبة.
براى تسلیت‌گفتن، همین‌اندازه کافى‌ست که صاحبِ مصیبت، تو را ببیند.

 

آری؛ من از ساعت شروع تشییع تا آخرین حالات درون‌دردیِ تو درین هفت و اندی روز کنارت بودم و درک می‌کردم که چه می‌کشیدی. اما در مرکز مصیبت و اندوه، بالاترین سطح رفتار دینی تو، از یاد نبردن خدای آفریننده و حیات‌بخش در تمام ساعات بود، که اولاً: دست از ستایش حضرت احد نمی‌کشیدی و ثانیاً: پرستش آن یگانه و یکتای متعال را در صدر وقت‌هایت جای می‌دادی. به همراه تو، درد دردناکت را فراموش نمی‌کنم و با روح خراشیده‌ات در چشیدن تلخی آن، هم‌سَبو هستم.

 

اندیشمند متدین من، یار غار دیروز و امروز و فردای من سید علی اصغر، جوادت با جودش به آخرت پر زد، اما یَم تو انبانی از آب و آبروست و من هچنان از آن یَم، نَم می‌گیرم که کامم از عطش، جرعه‌ای برگیرد و از حرمتی که در پیشگاه مردم داری و از قدری که نزد خدای باری‌تعالی برخورداری، تعالیم می‌گیرم. بر قلبت، بر قلوب تک تک بیتت، بر ساحت محزون بستگانت و بر سینه‌ی دردآمد‌ی یکایک رفیقانت تسلیت می‌گویم. رفیقت: ابراهیم.

 

متن سوم:  گزارش از چهلم آق سید جواد و تشییع آق سید محمدباقر

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

به نام خدا. سلام. لابد نخست عکس‌هایی که بالا گذاشتم را خواهی دید سپس اگر مایل بودی متن گزارشم را خواهی خواند:

 

نمای یکم:

یک جاده‌ی برفی و کولاکی، مسافر را به تردید و تدبیر می‌کشانَد. همین بود که وقتی سید به من تلفن کرد برای دعوت، تأکید هم کرد "اگر برف بود انقلابی رفتار نکن." یعنی تن به خطر نزن و نیا. حالا من مانده‌ام با برف قبلِ قم تا گردنه‌ی جاده افتَر و گردنه‌ی گدوک و دو مجلس و مراسم مهم: تشییع جنازه‌ی پسرعمه‌ام آق سید محمدباقر شفیعی و چهلم پسر آق سید علی‌اصغر مرحوم آق سید جواد شفیعی؛ دو همسایه‌ از عموزادگانِ هم. به هر حال تلفن کردیم منزل پسرعمه‌ام حجت الاسلام آق سید شفیع شفیعی که ایشان را هم ببریم، که دیدیم ساعاتی پیشتر از ما راهی شد. خبردار شدیم شکر خدا تشییع افتاده روز جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱. ولی وسط راه خبر آمد تشییع به ساعت ۳ یا ۴ عصر پنج‌شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با سالروز شهادت جانسوز حضرت امام کاظم -علیه السلام- موکول شد. روی دوک گدوک بی‌قرار شدیم، اما دلگرمی داشتیم دست‌کم سرِ تشییع نرسیم، حتما″ تَهِ تشییع که می‌رسیم. به ورسک که رسیدیم گفتند تشییع شروع شد! چون پیکرش را در ملامجدین ساری شستشو دادند. کمی بعد فهمیدیم نماز میت هم برگزار و مراسم دفن تمام شد. وای! دیگر شروع شد حسرت و گریه که او را آخرین بار ندیده‌ایم. اویی که علاوه بر نذری‌های عاشورا، برای روز تاسوعا در خونه‌ی خواهرش سیده ربابه (جناب اصغر مهاجر) در اوسا هم، همه‌ساله مشارکت و شرکت شائقانه داشت و رفقا مرتب هر تاسوعا، بیشتر از هر وقت وی را آنجا دیدار می‌کردیم. نمای دوم در ادامه:

 


نمای دوم :

 

خُب، حسرتِ رسیدن به تشییع، نه فقط شامل ما شد بلکه بر دل خیلی کسان از فامیلان و مردم بامرام محل و حومه و شهر و دوردست‌ها ماند. از پسرعمه‌ام آق سید صادق پرسیدم چرا تعجیل شد تشییع؟ حتی محلی‌ها هم نرسیدند برسند. پاسخ داد پیکرش پس از غسل در ساری، زود روانه‌ی محل شد و از سوی دیگر نمی‌خواستیم فرزندان و همسرش، زیاد در انتظار زجردهنده‌ی تشییع برای روز بعد یعنی جمعه به سر برَند. قانع شدم، اما آرام نه. نماز مغرب را خوانده، روانه‌ی چهلم پسر آق سید علی اصغر شده که دیدم داغ دل رفیقم هنوز هم برای سید جواد عزیز دُردانه‌اش تازه‌تر شده. آغوشِ هم رفتیم و در گوش هم، سه چهار مورد، نجوا دادیم. بگذرم که وجودش در وجودم هست و شاید هم وجودم در وجودش. گرمی مجلس چهلم روح ما را نواخت. حضور رفیق‌مان جناب حجت الاسلام شیخ محمدرضا احمدی عضو همین صحن محترم -که از قم به بابل و از آنجا به مجلس چهلم آمد- رونق و حزن مجلس را افزوده بود. حالیا، سیدم را در چهره‌ای زیبا و درخشان و کاملا" معنوی و عرفانی دیدم. گمانم این است این مدت در وضع سوگ، خیلی با خدا خودمانی بوده. یکی یکی آمدند. چهلم را معمولا" طبق سنت رایج داراب‌کلا، هم خلاصه‌تر از سوم و هفتم منعقد می‌کنند و هم در خونه‌ی صاحب عزا و همسایگان برقرار. از تنگِ سیدمله توی منزل آق سید، میهمانان (=بانوان و مردان) نشستند تا خونه‌ی سیدین: آق سید محمد شفیعی و آق سید مجید شفیعی و خونه‌ی آق سید حسین نوربخش و خونه‌ی دخترعمه‌ام سیده رقیه (جناب هادی آهنگر) که برنامه‌ها شامل قرائت جزوات قرآن کریم بود و روضه و پذیرایی شام. برای مراسم روضه در چنین مجالسی به طور عمومی حرف دارم. بماند برای نمای سوم:

 

 

نمای سوم:

 

اساسا" معتقدم روحانی‌یی که برای روضه‌ی سوگواری‌ها دعوت می‌شود، ترجیح آن است به معارف در دین بپردازد، نه به تحریک معایب در سیاست. اندرز ماوراء و معاد کند، نه مواردِ ماسوا. نیاز نیست آسمان و زمین بافَد. سزا هم نیست مردم مَدعوّ را به کشف دانایی خودش حالی و ریا کند. و نیز مجلس سوگ را آغشته به شوخی کند. این عیب وقتی تشدید می‌شود که آدم ببیند حرف توی دهنِ مردم هم دارد می‌گذارَد. حتی اگر کسانی از عالمان کشور از فلسفه‌ی لقب «آیت الله» خالی هستند، باز هم نیازی نیست در یک مراس ماتم‌، نزد عموم مردم آنان را به طعنه و سُخره «آفتُ الله» !!! خطاب کرد. روحانیان، مواعظ را نباید به چیزی وهن، آلوده کنند. من اگر اقتضای مجالس این‌چینی اجازه دهد معمولا" پای چنین منبری‌هایی که از زیِّ طلبگی بیرون می‌زنند، نمی‌نشینم. بگذرم. چه شامی آق سید و بانوی مکرمش و همه‌ی بستگان بیت شریفش تدارک دیدند، گوشتش را با سبزی جنگلی معطر، آغشتند و با رایحه‌ی دلنشین آن، طبع و مزاج میهمانان را به خوبی مساعد خوردن، کردند. غذایی از سرِ سخاوت و به خوشمزگی‌یی صدها بار برتر از رستوران "حاج حسن" ساری و "اکبر جوجه" گلوگاه و حتی ″حاج نائب″ تهران. مجلس تمام شد و همه رفتند. تنها نزدیک سی چهل نفر رفیقان و میهمانان فامیل آق سید، ماندند. ما هم همیشه هر جمعی که دست دهد آن را به یک نشست مباحثه‌ای جدّی بدل می‌کنیم و نمی‌گذاریم اوقات که "چون ابر می‌گذرد" هدر روَد. از جمع خواستم گپ‌گپه را -که چندتا چندتا داشتند پچ پچ می‌کردند- خاتمه دهند و یک بحثی شروع کنیم که همه‌ی جمع بشنوند. پرسش نخست را آقای مهدی مقتدایی طرح کرد و پرسش دوم را بنده و سؤال سوم هم داشتم که طرح کنم دیدم ساعت از ۱۱ و اندی نیمه‌شب گذشت. در نمای چهارم می‌گویم.

 


نمای چهارم:

آقای مقتدایی موضوع گروه مولدسازی را مطرح کرد که دولت ۱۳ یعنی حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی آن را ایجاد کرد. پیشنهاد شد جناب آقای جلیل قربانی که تخصصش اقتصاد است و در سازمان مدیریت و برنامه مازندران هم، مقام مشاور، این قضیه را از نظر حقوقی و شکل قانونی و مقایسه‌ی جهانی تشریح کند. آقاقربانی حرفه‌ای ظاهر شد و گنگیِ موضوع را گرفت. یکی یکی وارد بحث شدند و هر یک، یا مثال زدند و یا دست به تحلیل. فکر کنم بحثی عایدی بود. و مقداری زوایای آن را از دید تشریحی یا انتقادی یا انتظاری و یا چشم‌اندازی، روشن ساخت. پرسش دوم را بنده وسط آوردم. گفتم: ما رفقا در دهه‌ی دوم و سوم زندگی‌مان، به جشن‌های عروسی و شادی‌های‌مان سال به سال دعوت می‌شدیم، مثلاً یا عروسی سید علی اصغر می‌رفتیم، یا کمی بعد عروسی زنده‌یاد یوسف، بعد عروسی سید رسول و یا عروسی من و محمدحسین و حاج احمد و همین‌طور بشمار برو بالا. اما درین دو یا سه یا حتی چهار دهه‌ی اکنون و آینده‌ی‌مان، داریم به شرکت در مصائب و حزن و عزاهای همدیگر نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم، چه کنیم این آخرین پاره‌های عمرمان سالم‌تر و صحیح‌تر و معنوی‌تر زندگی کنیم و زیاد غرق سیاسیات نشویم؟ روی این پرسشم هم مقداری بحث شد و گویی پرسشی نوین و کمی‌شیرین برای جمع بود. پرسش سومم که در آن نشست دست نداد مطرح کنم این بود که خدا به دندان نرم شیری کودکان پس از ریزش نوبت به نوبت، دندان جایگزین دائمی و سفت و سخت‌تر می‌دهد، علت چیست همین دادنِ دندان، در دوره‌ی کهنسالی به انسان داده نمی‌شود؟ آیا روی علت این حکمت عجیب خدا هیچ فکر کرده‌اید؟ برم روی نمای پنجم.

 


نمای پنجم:

خُب، پرسش ۵ چون آنجا طرح نشد روی آن بحث هم رخ نداد. باید بگذرم. خدا را شاکرم در مجلس سوگواری چهلم فرزند رفیق شفیق‌مان آقا سید به همراه همه‌ی رفیقان، شرکت و در دیدار تسلای درگذشت پسرعمه‌ام آقا سید محمد باقر نیز، نزد اخوان: حاج آقا سید شفیع و آقا سید صادق و خواهران و دامادان و نوادگان و بستگان، در منزل آن مرحوم در ساری حضور یافته و در مراسم سوم در مسجدجامع دارا‌ب‌کلا هم، متنی، درخورِ شایستگی‌ها آن پسرعمه‌ی مذهبی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام و گشایشگر گره‌های بیچارگان و نیازمندان ارائه کردم. و پایِ اداره‌ی خوب و مسلط مجلس سوم توسط جناب آقا خلیل شاه علی و مدیحه‌سرایی مُطنطن و پرطنین و متین جناب اباذر روخ فروز و روضه‌ی خیلی‌مناسب و شیوای جناب حجت الاسلام سید احمد آقای شفیعی دارابی ایستادم. شاید درست نباشد اگر از همه‌ی حاضرین در تسلا و در سوم و سایر مراسم و نیز چهلمی که آق سید علی اصغر برپا نمود، تشکر ویژه و وافر نکنم. شَکّرالله مساعیکم.

آخر حرفم چه خوب شعری باشد از آقای ابوالفضل زرویی نصرآباد:

رود، رود، رود، رود
رود گریه‌ی جماعت کبود
در فراق آن‌که رفت
در عزای آن‌که بود

| ۴ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2242
  • دامنه | دارابی

تریبون دارابکلا

عکس ها

نظرات (۱۱۰)

حجت الاسلام شیخ ربانی در پیامی به بنده: احسن آقا، حق معرفت به برادر و رفیق را ادا کردی که نفس حضور در تشییع، ارزشمندترین تسلی است و شنیدم با دکلمه ای پر سوز و شور و شعور که از ژرفای دل شکسته ات نشأت گرفته بود مجلس آقا سید را جلا دادید، جزاک الله، غیر از این انتظاری نیست با مرام.  خواهش می‌کنم، قبلا در صحن مبارک رزمندگان عرض کردم شما و آقا سید دو گل ما هستید و اثر گل ها مشخصه، عرض می‌کنم کلمه با مرام را برای شما با معرفت تقدیمت می‌کنم که بنظر حقیر خیلی بار دارد و برای کسی دیگر .... چون از شما یاد گرفتم . پس اطال الله عمرک با مرام.
دامنه | دارابی در پاسخ :
سلام جناب حجت الاسلام ربانی. آموزگار ادب و آداب می‌دانم شما را آقا ربانی عزیز. واقعاً دوست صادق بنده هستی و در دل بنده جایی دارید. بسیار دلگرم‌کننده هست رفتار شما آقا ربانی. در مراسم روز سوم سید جواد، بله متنی ارائه کردم در مسجد جامع محل و در روز هفتم هم تیرکلا در تکیه‌ی آنجا با اصرار آقا سید و آقا حسینی فر پدرهمسر سید جواد متنی کوتاه دیگر اجرا نمودم. خواهش می‌کنم، شما روح لطیف دارید دوست و استادم.

سلام و عرض ادب خدمت شما جناب دارابی بزرگوار.

و عرض تسلیت به خانواده های محترم این عزیز سفر کرده.

خداوند روح آن نازنین جوان را قرین رحمت و مغفرت واسعه اش بفرماید.

و به بازماندگان داغدارش اجر و شکیبایی و عزت مرحمت فرماید.

دامنه | دارابی در پاسخ :
جناب مرآت دوست فرهیخته‌ی بنده سلام و بسیار سپاس و احترام. دل بنده را با نوشتن این تسلیت از غم کاهش دادید. درگذشتگان خاندان محترم شما هم در جوار رحمت حضرت حق باشند. مراتب تسلیت شما را به رفیقم که سال‌ها در جبهه نقش برجسته ایفا کرده خواهم رساند.
  • رنگین کمان دارب
  • سلام

    ما هم به شما وخانواده محترم آسید تسلیت عرض می نماییم روحش شاد یادشان گرامی 🌹🌹🥀🥀

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام جناب رنگین کمان. از شما بابت تسلیت به آق سید علی اصغر و بنده، تشکر دارم. نیز از حضورت در منزل برای همدردی ممنونم. خداوند پدرت و رفتگان خاندان شما را رحمت کناد.
    تسلیت و اطلاع رسانی مصطفی درخوش:
    انالله و انا الیه راجعون. با نهایت تأسف و تأثر درگذشت مرحوم مغفور شادروان آقای سید جواد شفیعی (سیدعلی اصغر) را به اطلاع اهالی محترم میرسانیم. کانال تلگـرام صدای دارابکلا این مصیبت وارده را به خانواده داغدیده‌ی آن مرحوم مخصوصاً پدر بزرگوارشان و دوست خوبمان آقا سید میثم شفیعی وخانواده محترم شفیعی و سایر بستگان ایشان، تسلیت عرض مینماید. ما را در غم خود شریک بدانید. شادی روحش صلوات.
    مصطفی بابویه:
    انا لله و انا الیه راجعون. از این خبر ناگهانی بسیار متأثر شدیم... خبر درگذشت ناگهانی و مرگ جانگداز  " سید جواد شفیعی " مایه اندوه فراوان شد... جناب آقای سید علی اصغر شفیعی و دوست گرامی آقا میثم شفیعی... می‌دانم هیچ کلمه‌ای از بار عظیم اندوهی که به دوش می‌کشید کم نمی‌کند، فقط می‌توانم بگویم ما را در غم خودتان شریک بدانید... این مصیبت وارده و درگذشت نابهنگام را به شما و مادر داغدیده و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای شما و خانواده محترم صبر و شکیبایی طلب می‌نمایم. با تقدیم احترام مصطفی.
  • دامنه | دارابی
  • هادی دهقان:
    انا لله و انا الیه راجعون.جناب آقای سیدعلی اصغر شفیعی بزرگوار و آقا میثم عزیز  این مصیبت وارده ودرگذشت نابهنگام را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض مینمایم  و ما را هم در غم خود شریک بدانید🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
    محمد سلیمانی:
    هوالباقی. اهل قلم سیدعلی اصغربزرگوار/ تسلیت شریک غمتان هستیم/ روحش شادویادش گرامی.
    تسلیت نامه مرحوم آقای سید جواد شفیعی دارابی.
    بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون
    دوست گرانمایه و فرهیخته در عرصه قلم، و رزمنده غیور، جناب آقای سید علی اصغر شفیعی دارابی؛ از خبر در گذشت فرزند عزیزتان مرحوم مغفور آقا سید جواد شفیعی دارابی سخت متاثر شدم؛ فقدان این عزیز را به حنابعالی و والده محترمه و همسر و همشیره های مکرمه و برادر بزرگوار و داغدیده اش آقا سید میثم شفیعی دارابی و دیگر بازماندگان آن مرحوم؛ مخصوصا به تنها فرزند خردسالش تسلیت می گویم؛ امیدوارم به  شفاعت جده مکرمه اش حضرت فاطمه زهرا (س) از رحمت واسعه الهی بهره مند گردد. جناب آقای شفیعی، میدانم که تحمل این داغ جانکاه برای جنابعالی بسیار سخت است؛ ولی برای تسکین قلب داغدارت، متن تسلیت نامه جد بزرگوارت پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) خطاب به «معاذ بن جبل» (که سخت از مرگ فرزندش بی تابی می نمود) را می فرستم؛ آرزو مندم: موجب تسلی خاطر شریفتان گردد:
     
    «از محمد رسول خدا به معاذ بن جبل، سلام بر تو به تحقیق من سپاس می گزارم خداوندی را که جز او معبودی نیست. اما بعد، به من خبر رسید که تو در فراق فرزندت که به قضای الهی رحلت کرده بیتابی می کنی، همانا پسرت از مواهب ارزنده خدا و یکی از امانت های او به تو بود و تو را از وجود او بهره مند ساخته بود تا موعد مرگ او فرا رسید و خداوند جانش ستاند. / انا لله و انا الیه راجعون / مبادا بیتابی تو در فراق او اجر و ثواب تو را از بین ببرد، اگر به ثواب مصیبت خود برسی خواهی دانست که مصیبت در برابر آن ثواب بزرگی که خدا برای آن تدارک دیده نسبت به اهل تسلیم و صبر، بسیار کم و کوتاه است. بدان که بیتابی کردن، مرده را برنمی گرداند و از تقدیر الهی جلوگیری نمی نماید؛ پس خود را خوب تسلی بده و وعده مقرر را بپذیر. مبادا بر امری که به خود تو و همه مردم ملازم شده و در موعد مقررش نازل می شود تاسف خوری. و السلام علیک و رحمه»
     
    (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی، عصر سه شنبه، 10 جمادی الثاتی 1444ق= 13 دی ماه 1401ش)

    "انا لله وانا الیه راجعون"

    "هو الحی الذی لایموت"
    دوست عزیز و رفیق ارجمند جناب آقای سید علی اصغر شفیعی، آجرکم الله. غم جانکاه و مصیبت کمرشکن و جانگداز فرزند رشیدت و پرپر شدن آقا سید جواد عزیزت را از صمیم قلب تسلیت گفته و در تحمّل این مصیبت بزرگ صبور و بردبار باشید که دارای اجری مضاعف خواهید شد. غفران و رحمت و جایگاه عرشی برای آن عزیز سفر کرده و اجر جزیل وصبر جمیل برای جنابعالی وسایر بازماندگان، بویژه مادر دلسوخته‌اش از درگاه خداوند سبحان مسئلت دارم.
    ارادتمند: نجفی دارابی.
    عمران رمضانی:
    بسم الله الرحمن الرحیم. بازگشت همه به سوی اوست ، جناب آقای سید علی اصغر شفیعی. درگذشت فرزند برومندتان مرحوم سید جواد شفیعی را، به  شما و خانواده محترم تسلیت گفته، برای آن مرحوم رحمت و غفران الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی از درگاه خداوند مسئلت می‌کنم. رمضانی.
     
    سید محسن سجادی:
    انالله و انالله راجعون. کل نفس ذائقه الموت. دوست وبرادرارجمندجناب آقای سیدعلی اصغرشفیعی. غم ازدست‌دادن عزیزدلت مرحوم آقاجوادکه حاصل عمرت بودبه حضرتعالی ‌وخانواده داغدارت. تسلیت وتعزیت عرض میکنم. امیدوارم رحمت وغفران الهی شامل حال ایشان وصبروبردباری مشمول بازماندگان گردد.
    ارادتمند سیدمحسن سجادی
    سید هاشم هاشمی:
    انالله وانالیه راجعون سلام دوست عزیز سید بزگوار آقا سید علی اصغر شفعیی غم جانکاه و مصیبت  کمر شکن وجانگداز فرزند رشیدت آقا سید جواد عزیزت رااز صمیم قلب تسلیت گفته وغفران ورحمت جایگاه عرشی برای آن عزیز سفر کرده واجر جزیل وصبر جمیل برای جنا بعالی و سایر بازماندگان  بویژه مادر دلسوخته اش ازدرگاه خداوند سبحان مسلت دارم
    ارادتمند شما سید هاشم هاشمی
    سید موسی صباغ:
    جناب آق سید علی اصغر شفیعی ،پسر خاله عزیز. از شنیدن خبر درگذشت فرزند دلبندت عمیقانه متاثر شدم . این واقعه جانگذاز و تسلیت میگویم. از خداوند برای شما و خانواده محترم صبر خواهانم. برای آن مرحوم علو درجات و رحمت و غفران الهی را خواستارم.
    سید اسحاق شفیعی:
    انا لله و انا الیه راجعون برادرِ عزیز و بزرگوار سید علی اصغر شفیعی ، مصیبت در گذشت جوانِ دلبندِتان سید جواد را که همنام شهیدِ سید جواد شفیعی است ، ان شاء الله مورد شفاعت آن شهید قرار گرفته و صبر برای شما و خانواده محترم خواهانم .
    غلام یزدانی:
    انا لله و انا الیه راجعون برادرِ عزیز و بزرگوار سید علی اصغر شفیعی ، مصیبت در گذشت جوانِ دلبندِتان سید جواد را که همنام شهیدِ سید جواد شفیعی است ، ان شاء الله مورد شفاعت آن شهید قرار گرفته و صبر برای شما و خانواده محترم خواهانم .
    عیسی رمضانی مرحوم محمد :
    بسمه تعالی. دوست عزیز وبرادر گرامی جناب آقای سید علی اصغر شفیعی غم از دست دادن فرزند بسیار سخت وجانکاه ست فقط تاسی به آقا سیدالشهدا و یادآوری مصیبت آن امام همام در صحرای کربلا می تواند تسکین آلام باشد از قادر متعال برای حضرت عالی و خانواده محترم صبر و اجرو برای آن مرحوم علو درجات را خواستار م. ارادت مند : عیسی رمضانی
    حجت الاسلام شیخ جواد آفاقی:
    انالله وانا الیه راجعون. برادر گرامی جناب آقای سید علی اصغر شفیعی سوگ فرزند مصیبت بسیار بزرگی است و زبان از بیان هر حرفی در این باره ناتوان است. امیدوارم خدای بزرگ صبری بسیار بزرگ‌تر از غمتان به شما بدهد. برای جنابعالی و خانواده گرامی‌ صبر و آرامش قلبی در برابر این غم وعلو درجات را برای آن جوان عزیز آرزو می‌کنم.
    شفیعی مازندرانی:
    بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. السلام  علیکم و رحمه الله و برکاته. قال رسول الله ، ( ص ) البلاء للمومن امتحان. شما حضرت مستطاب  جناب آقای سید علی اصغر شفیعی بزرگو ار  را  مصداق اکمل  این سخن جدمان  می دانم  ؛  صبر جمیل  الهی را برای  حضرتعالی و خانواده  معظم ،  اهل بیت شریف و  همه فامیل ها  آرزو دارم   داغ فرزند عزیزتان آقا سید جواد شفیعی  مربو ط به همه ی ما است سخت متاثر شدیم؛  غم سنگین   این عزیز را به حنابعالی و والده محترمه و همسر و همشیره های مکرمه و برادر بزرگوار و داغدیده اش آقا سید میثم و دیگر بازماندگان ؛ مخصوصا به تنها یاگار  خردسالش تسلیت می گویم؛  این سروده کوتا ه و ناقابل را تقدیم می دارم :
     
    چنینم گفت  پیر خسته جانی 
    غمی سنگین تر از داغ جوان نیست 
    صبوران دیارش قهرمان اند 
     که : الحق ، قهرمانی مثل شان نیست
     
    رحمه الله علیه رحمه الله علیه و علی والدیک
    حوزه علمیه قم – ارادتمند شفیعی مازندرانی 13 – 10 – 1401
     
    سید رضی سجادی:
    سلام اقا سید علی اصغر شفیعی  و اقا میثم درگذشت جوان دلبنتان رابه شما وخانواده تان تسلیت عرض می نمایم 
    اردتمند شما سید رضی سجادی

    بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. دوست ارجمند، بسیجی عزیز، جناب آقای سید میثم شفیعی دارابی؛ در گذشت برادر بزرگوارتان مرحوم مغفور آقا سید جواد شفیعی دارابی را به حنابعالی و پدر اجمندتان جناب آقای سید علی اصغر شفیعی و والده محترمه و دیگر بازماندگان آن مرحوم بویژه به تنها فرزند خردسالش تسلیت می گویم؛ ازدرگاه خدای متعال برای تمامی داغدیدگان در این مصیبت سخت، طلب صبر و برای آن مرحوم تقاضای رحمت دارم.

    (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی، شام سه شنبه، 10 جمادی الثاتی 1444ق= 13 دی ماه 1401ش)

     
    حجت الاسلام شیخ علی اکبر دارابکلایی:
    سلام علیکم. آقا سید علی اصغر شفیعی. «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ إِذَا مَاتَ وَلَدُ الْعَبْدِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَ قَبَضْتُمْ وَلَدَ عَبْدِی فَیَقُولُونَ نَعَمْ فَیَقُولُ قَبَضْتُمْ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ فَیَقُولُونَ نَعَمْ فَیَقُولُ مَا ذَا قَالَ عَبْدِی فَیَقُولُونَ حَمِدَکَ وَ اسْتَرْجَعَ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى ابْنُوا لِعَبْدِی بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ سَمُّوهُ بَیْتَ الْحَمْد». مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ص 29، قم، بصیرتى‏، چاپ اول‏.
     
    رسول خدا(ص) فرمود: چون فرزند بنده‌‏اى بمیرد، خداوند متعال به فرشتگانش می‌فرماید: «جان فرزند بنده‌‏ام را ستاندید؟». عرض می‌کنند: آرى. می‌فرماید: میوه دلش را گرفتید؟ عرض می‌کنند: آرى. می‌فرماید: «بنده‌‏ام، چه گفت؟» عرض می‌کنند: حضرتت را سپاس نمود و گفت: «إنا للَّه و إنّا إلیه راجعون». خداوند متعال می‌فرماید: در بهشت براى بنده‌‏ام خانه‌‏اى بسازید و آن‌را «بیت الحمد» بنامید. مصیبت از دست دادن فرزند برومند شما را به جنابعالی و خانواده محترمتان تسلیت عرض میکنم امیدوارم بمصداق حدیث ارجمند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله اشاره نمودم خداوند قلب شما را تسکین بخشد.
    داراب کلایی از تهران
    عبدالله درواری:
    درگذشت سید جواد شفیعی چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند. ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست. این ماتم جانگداز را به خانواده محترم تان صمیمانه تسلیت عرض نموده. و برای آنان صبر و اجر و برای آن عزیز سفر کرده علو درجات طلب می‌کنم.
    برادر شما عبدالله درواری
    قاسم بابویه:
    شوهر خاله گرامی جناب آقای سید علی اصغر شفیعی در گذشت فرزند بزرگوارتان جناب آقا سید جواد را به شما وخانواده تان محترمتان تسلیت عرض می کنم
    حجت الاسلام شیخ ربانی:
    هوالعزیز. انا لله و انا الیه راجعون. با عرض سلام خدمت برادر بزرگوارم و سید اهل قلم آقا سید علی اصغر شفیعی، خبر درگذشت جوان عزیزتان آقا جواد گرد غم بر چهره مان پاشیده ، رسم روزگار است که بارها همه را به چنین آزمون های سختی می آزماید ، این فقدان بزرگ و غم سنگین را به جنابعالی و همسر مکرمه و آقا میثم عزیز ودیگر بازماندگان تسلیت گفته و عمر با برکت برای شما و خانواده محترمتان را از خداوند بزرگ مسئلت دارم .
    حوزه علمیه قم ، ارادتمند ربانی
    عبدالرحیم آفاقی:
    عرض تسلیت و تعزیت خدمت جناب سید علی اصغر شفیعی. بخشایش و غفران الهی را برای آن مرحوم. عزیز و صبر جزیل را برای بازماندگان مسئلت دارم. خدایا به ما بیاموز دعا کنیم، عمل کنیم و شجاع و صبور باشیم. به ما بیاموز تا دشواری های راه را بپیماییم و سرانجام در نور بیکران تو محو شویم. آنجا که (من) ناپدید می گردد، و فقط (تو) بر جای می مانی. معبودا! در خاموشی به سوی تو می آییم. سکوت، ستایش ماست. سکوت نیایش ماست. سکوت، آیه های ستایشی است که برای تو می خوانیم. تو صدای سکوت ما را می شنوی و پاسخ تو سکوت است. سکوتی پر معنا و روشن. گر تو بر همه چیز آگاهی، پس باشد که ما نیز به اقیانوس آگاهی روحت بپیوندیم. بارالها در این وقت دلتنگی ما را دریاب.
    ارادتمند آفاقی
     
    شیخ محمد بابویه:
    انا لله و انا الیه الراجعون. محضر مبارک پدر غم دیده ، مهربان ، بامتانت ، مردم دوست ، اجتماعی ، رزمنده ، مرد روزهای سخت ، سرور اهل قلم جناب آقای سید علی اصغر شفیعی و برادر مصیبت دیده ، بسیجی فعال ، مسئول روابط عمومی پایگاه شهید مهاجر ، گزارش نویس قهار جناب آقای سیدابراهیم شفیعی. دنیا گذرگاهی است که کاروانیان، دمی در آن می آسایند، آنگاه عزم رحیل می کنند. ماهیت انسان خدایی است، لاجرم به سوی خداوند متعال رحلت می کند. خوشا بر آنان که پاکی و نیکی را توشه سفر آخرت  قرار دادند (ان خیر الزاد التقوی) غم فراق و جدایی قصه ای پر غصه و اندوهی جانکاه است با قلبی آکنده از اندوه ضایعه در گذشت  مرحوم مغفور خلد آشیان جنت مکان آقای سید جواد شفیعی فرزند و برادر دلبندتان را به هر دو بزرگوار و به خانواده محترم ایشان و بستگان سببی و نسبی بویژه  فرزند  آنمرحوم   تسلیت وتعزیت عرض نموده واز درگاه خداوند منان، برای آن مرحوم غفران و رحمت واسعه و برای بازماندگان، صبر و شکیبایی مسئلت می نمایم.
    سید کاظم صباغ:
    انا لله و انا الیه راجعون.سلام. اقا سیدعلی اصغرشفیعی بزرگوار.درگذشت اقاسیدجواد عزیزرا خدمت حضرتعالی و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده، برای آن مرحوم غفران الهی وبرای بازماندگان صبر و عاقبت بخیری را از خداوند مسئلت دارم.ارادتمند سیدکاظم صباغ دارابی

    حجت الاسلام سید مصطفی شفیعی دارابی:

    آقا میثم عزیز در گذشت آقا سید جواد، رفیق قدیمی و دوست داشتنی را خدمت شما، ابوی گرامی آقا سید علی اصغر شفیعی و مادر داغدیده ، همسر محترم و فرزند دلبند  تسلیت عرض نموده و از  خداوند منان برای همه بازماندگان صبر و برای آن مرحوم رحمت و علو درجات  خواستارم. شادی روحش صلوات.
    سید مصطفی شفیعی دارابی
    اسماعیل آفاقی:
    انا لله و انا الیه راجعون. جناب آقای سید علی اصغر شفیعی سلام بسی جای تامل هست که از کردار خداوند  متعجب باشیم  تقدیر را ایشان میدانند و بس غم و اندوه از دست دادن عصای پیری  فرزند رشید و با محبت آقا سید جواد را خدمت شما برادر گرامی و خانواده محترمتان تسلیت عرض مینمایم. قصه پر غصه مان هر روز دامنگیر تر میشود شادی از رخ محو میگردد اگر تبسمی بعدها آید از حسرت و دوری تومان با ناله‌های سوزناک خواهد بود
    علیرضا آهنگر حاج باقر موسی:
    بنام خدا. انالله واناالیه الراجعون. عرض تسلیت و تعزیت خدمت دوست و رفیق خوبمان جناب آقای سید علی اصغر شفیعی. غم از دست دادن فرزند وبه سوگ نشستن آن صبر عظیم میخواهد من از خداوند برای شماوخانواده داغدار صبروشکیبایی و برای دلبند سفر کرده غفران و رحمت خواستارم
    مرتضی بابویه:
    سلام بر سید اهل قلم اقا سید علی اصغر شفیعی سالها در سوگ مرحومین قلم زدی به دلجویی از بازماندگانشان امروز کسی هست در تسلایی غمت که بزرگ غمی بود داغ از دست دادن فرزندت ، مرحوم مغفور شادروان سید جواد شفیعی دارابی که نتوان ان را شمرد و ان را تشبیه کرد. ای سید اهل قلم تسلیت واژه ای است کوچک تا سبک کند غمی بزرگ را و تو آن را پذیرا باش از ما و به رسم مهربانیت و لبخندی که همیشه بر لب داشتی دعا میکنم تا مصیبت برا شما کوتاه آید و جوان مرحوم ات با مادرش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و جدش اقا امیرالمومنین علی علیه السلام همنشین گردد .
    حجت الاسلام شیخ‌ مالک رجبی دارابی:
    بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون
     
    غم داغ جوان سخت است ودشوار
    کسی نبــود ازاین غصه خبـــر دار
    مگرآن کس که خود داغ جوان دید
    که دارد دیده ای از غصه خونبـار
     
    برادر ارجمند و شریف جناب آقا سید علی اصغر شفیعی خبر داغ جوان برومند و عزیز شما را شنیدم سخت متاثر شدم این فراق و جدایی کمر شکن است از خداوند صبر عظیم و اجر جزیل را برای شما و همسر بزرگوار شما و فرزندان شما مخصوصا آقا میثم و اختصاصا همسر صبور آن مرحوم  آقا سید جواد شفیعی مسئلت دارم و به همه شما بزرگواران عرض تسلیت دارم و از خداوند عمر طولانی را برای شما بازماندگان خواستارم و همچنین رحمت و مغفرت و علو درجات را برای آن جوان رشید از خدای قادر متعال مسئلت دارم..
     
    در آخر کلام جهت تسکین دل و صبر و آرامش و بشارت آیات ذیل را تقدیم حضور میکنم
     
    وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشیْء مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوع وَ نَقْص مِّنَ الأَمْوَلِ وَ الأَنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَ بَشرِ الصبرِینَ 
    وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
     
    وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
    أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ‌
    بقره آیه 155 و 156 و 157...
     
    حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی 14 دی 1401 ه ش
     
    ربابه رنجبر:
    جناب آقای شفیعی. فرزند میوه شیرین باغ زندگی است و چشم بستن بر سرو قامت او کاری دشوار و عظیم است اما از آنجا که مردان حق همواره در برابر مشیت پروردگار سر تسلیم می‌سایند، رجای واثق داریم که سینه جنابعالی که از عشق حضرت دوست پر است، از شهد تسلیم لبالب خواهد شد. این مصیبت عظمی را به شما و خانواده محترم تسلیت عرض نموده و از خداوند برایتان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
    سعید چلویی فرزند اسا مجید:
    وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
    دوست عزیزمان آقا سید میثم شفیعی و سرورمان آقاسیدعلی اصغر شفیعی غم ازدست دادن عزیزتان راتسلیت عرض نموده وازخداوند متعال برای شما وخانواده ی محترم طلب صبر و برای آن مرحوم طلب مغفرت را می نماییم، امیدوارم مادرا در غم خود شریک بدانید، شادی روح این عزیز صلوات
    سید کریم حسینی:
    انالله واناالیه راجعون همسنگردفاع مقدس آقاسیدعلی اصغرشفیعی رحلت جانسوز جوان عزیزتان آقاسیدجوادبه شماوآقاسیدمیثم وخانواده محترم تان تسلیت عرض می نمایم-رزمنده خاکی. سیدکریم حیینی
    حجت الاسلام شیخ موسی بابویه مشهد:
    جناب آقای سید علی اصغر  شفعی دارابی سلام علیکم  بانهایت تاسف باخبر شدم  غم  از دست دادن  میوه دل شما تسلیت عرض نموده واز خداوند متعال برای شما طلب صبر و برای آن مرحوم طلب مغفرت دارم مارا درغم خود شریک بدانید
    (بابویه دارابی  مشهد مقدس )
    حجت الاسلام  شیخ محمدرضا احمدی:
    صدیق ارجمند جناب آقای شفیعی، اهل قلم. با سلام. انا لله و انا الیه راجعون. گرچه از نزدیک زیارتتان نکردم، اما چند سالی است در گروه‌ های فکری و اندیشه‌ای بهره فراوان از علم و فضل شما بردم و از نزاکت و ادب شما در مباحثات با ارائه دیدگاه‌هایی بدیع حظ کردم. اکنون تقدیر الهی بر آن تعلق گرفت تا پاره تن شما از شما جدا گردد و به سرای ابدی که جایگاه ابدی همه ماست سفر کند. اینجانب با دلی پراندوه، این مصیبت جانکاه را حضور جنابعالی و خانواده محترم تسلیت عرض می‌کنم.
    با توجه به آیه شریفه أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ، دعا می‌کنم خدای متعال آرامش واقعی را به شما عنایت فرماید. غفرالله له و لنا.
    محمدرضا احمدی
    پاسخ شیخ‌ مالک رجبی به تسلیت شیخ احمدی :
    سلام علیکم استاد احسنتم از طریقه متن تسلیت شما با ادبیات بسیار خوب بهره مند شدیم. خدا به شما اجر فراوان عنایت کند از قرار معلوم آقا سید علی اصغر بیشتر از یک ماه آنلاین نشدند . فعلا در تدارکات مراسم و مجالس فرزند مرحومش آقا سید جواد هستند دیشب هم فامیلان گزارش دادند مجلس مفصل در مسجد جامع دارابکلا و حسینه بزرگ  دارابکلا برای جوان عزیزش داشتند و جمعیت بسیار زیادی هم حضور داشتند. حتما در فرصت مناسب جواب تسلیت نامه همه کسانیکه خود را شریک غم ایشان دانستند خواهد داد. خدا به ایشان و خانواده ایشان صبر عظیم عنایت کند با تشکر.
    شیخ محمدرضا احمدی به پیام شیخ ماک رجبی:
    سلام و ارادت جناب استاد آقای رجبی عزیز. شما لطف دارید و همیشه همراه با رعایت اخلاق نیکوی اسلامی هستید. حقیقتا خبر تلخ و ناگوار و مصیبتی جانکاه بود. انشاالله خداوند به ایشان و خانواده های وابسته صبر و اجر عنایت فرماید.
    پیام حجت الاسلام آق سیدحسین شفیعی دارابی به متن من:
     
    هم نوائی و حسرت آویخته با دو تقدیر و تبریک
    بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا ابراهیم سلام علیک. حضورتان در مراسم تشییع و تدفین و دیگر مراسم  گرامیداشت حادیه غمبار جوان برومند، مرحوم آقا سید جواد شفیعی دارابی ؛فرزند دوست ارجمند و فرهیخته در عرصه قلم جناب آقای سید علی اصغر شفیعی، و نیز حضور مستمرتان در کنار دیگر اعضای خاندان داغدیده، و نگارش و قرائت دو سوگنامه در  جهت تبیین سنگینی داغی که از این حادثه غم بار بردل پدر و مادر و همسر و فرزند و خواهران  و دیگر بازماندگان آن مرحوم نشست؛ و اعمال تدبیر و همراهی مناسب در برگزاری مجالس متعدد سوگواری این عزیز ازدست رفته؛ ریشه در فطرت خداددی تان دارد و نیز برآمده از تاثیر پذیریتان از آموزه های بلند اسلام عزیز و مکتب جاوید اهلبیت (علیهم السلام) می باشد؛ قطعا این حضور و تلاشتان، در تسکین درد داغدیدگان  در این حادثه، بویژه آقا سید علی اصغر شفیعی دارابی تاثیر گذار بوده است؛ آزرو می کنم در قبال این کارکردهای خوبتان، ماجور باشید.
     
    از اینکه به جهت وضعیت جسمی و جراحی پیش آمده، نتوانسم به صورت فیزیکی در مراسم مورد اشاره حضور یابم؛ سخت حسرت می خورم؛ ولی همچنانکه حضوری عرض نمودم؛ کمتر حادثه ای را سراغ دارم که به اندازه این حادثه موجب تألم روحی اینجانب شده باشد؛ و  خودم را همانند دیگر دوستان عزیز، شریک در این غم میدانم. در ادامه ذکر دو تقدیر را لازم میدانم: یک) تقدیر به جهت نوشته های متنوع و سودمنداخیرتان در دفاع از اصل انقلاب و نظام و سخنان حکیمانه مقام معظم رهبری در مراسم نوزده دی سال جاری (در خلال نوشته «تبلیغ علیه‌ی هم، نه»)؛ دو) به جهت حضور جنابعالی همراه با خانواده محترمه در منزل اینجانب به قصد عمل به آموزه دینی صادره در مورد«عیادت از بیمار»؛ ضمن سپاس، آرزومندم از ثواب این عمل نیکتان نیز بهره مند شوید؛ حسن ختام این نوشته را آراسته می کنم به تبریک و شادباش؛ به جهت افزوده شدن بر جمع نوه های عزیزتان؛ امیدوارم قدم این دو نورسیده (که در آستانه ولادت حضرت فاطمه سلام لله علیها موجب خرسندیتان گردیده) مبارک باشد و عاقبت به خیر گردند. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی// عصر روز چهارشنبه 18 جمادی الثانی 1444ق = 21 دی ماه 1401)
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام و تسلیت عمیق دارم محضر شریف شما حاج آق سید حسین که یکی از عموزادگان محبوب شما با بیشترین باقی‌گذاشتن غم و حسرت و آه در نهاد بازماندگان و مردم بامرام، ما را داغدار ساخته و هر چه می‌خواهیم موضوع را به خبر دوم تبدیل کنیم، فشارِ سنگین بار غم او نمی‌گذارد. گاهی برخی از خبرهای ناگوار دیر از اذهان پاک می‌شود. از پیام قوی و دلگرم‌کننده‌ی اول و اینک دوم‌تان خیلی تسکین گرفتم. معمولا" یاد شما در محافل می‌شد و ای کاش می‌توانستید حضور می‌یافتید؟ چرا این را می‌گویم؟ چون مردم و مرام پاک‌شان در طول آن هفته، دیدن داشت. این جوری تا به حال ندیده بودم که لحظه‌ای مردم صاحب عزا را تنها نگذارند. این چه ایمان و عقاید زیبایی هست که مردم نه یک بار، بلکه خیلی ها را برای چند بار پیش آق سید علی اصغر کشاند. من می‌دیدم مردمی را که شاید هفت بار و هشت بار آمدند تسلیت گفتند باز هم آرام نگرفتند. شاید این رویداد بزرگ محل را تحلیل کنم و گزارشی مفصل بنویسم. اما آنچه درین پاسخ به شما نوشتم با گریه قلم زدم. امشب شب هفت آقا سید جواد و فردا مراسم سر قبر اوست در پایین‌تکیه، لذا برای فضای این صحن محترم نوحه‌ای که در مراسم سوم با نهایت سکوت و گریه و اشک در مسجد جامع داراب کلا اجرا شد و پخش، با یک توضیح بار می‌گذارم. در پایان از تمام الطاف نهفته و برجسته درین متن مهربانانه و مشفقانه‌ی شما، تشکر وافر دارم و محترمانه به بیان احساسات پاک‌تان می‌بالم. و برای جمله‌ی نازنین آخر متن‌تان فقط عرض کنم بی‌عدد، قدردانی تقدیم محضرتان می‌کنم و از این که عیادت دست داد، دلم را آرام دیدم. با ارادت: ابراهیم.

    پیام شیخ مالک:

    سلام علیکم. آقا ابراهیم بزرگوار. بنده این مصیبت عظیم یعنی حادثه دلخراش آقا سید جواد شفیعی را که فرزند رفیق صمیمی و دیرین شما آقا سید علی اصغر را که همیشه راز همراز محرم اسرار یکدیگر بودید را تسلیت میگویم و بقاء عمر شما و همه بازماندگان آن مرحوم را از خداوند تبارک و تعالی مسئلت دارم. در ضمن شماره همراه آقا سید علی اصغر را ارسال کنید جهت عرض تسلیت برایشان تماس بگیرم با تشکر

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    جناب آق شیخ مالک سلام. حقا که درست گفتید؛ دلخراش و مصیب‌بار. درود بر شما با این همدردی.

    غلام یزدانی:

    سلام اقا ابراهیم واقعا همانطور بیان کردی غم بسیار سنگین بود برای اقاسیدعلی اصغر انشاالله بتواند ازاین امتحان الهی خداوندجزای خیر وصب عظیم عنایت کند وهم بشما دوست عزیز اقاسید علی اصغر تسلیت داریم  تشکر از شما.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام جناب آقا غلام. خیلی مایه‌ی دلگرمی شدید. درود.

    علی غلامی نژاد:

    سلام علیکم. از این قبیل مصیبت ها چاره ای جز تسلیم قسمت و مقدرات خداوند نیست و از خداوند صبر زینبی برای این خانواده داغدیده خواستارم/

    اسماعیل آفاقی:

    سید قصه پر غصه را با غم تلخِ تلخ آغاز کردی اکنون در غم غوطه ور شدی  ولی یقین بدان  که صبری را خداوند در نهان هر فرد قرار داده  آینده را با تجربه تر  و حساب شده و الگو گرفته از صبر پیشینیان   سپری خواهی نمود

    حجت الاسلام استاد احمدی:

    سلام بر استاد طالبی عزیز. بی پرده می گویم در این مدت منتظر تسلیت نامه شما در این صحن بودم تا ببینم چگونه تسلیت می گویی... چون از عمق دوستی شما با آقاسید اهل قلم آگاهی داشتم، اگر وجود آقای شفیعی وجود شماست، طبعا شادی و حزن فرزندان ایشان نیز بر شما تاثیر عمیقی خواهد داشت. احساس می کردم غم سنگینی بر دل و جان شما حاکم شده است. یک هفته در کنار دوست دیرین ماندن، حتما موجب تسلای دل شان شده است... این تسلیت نامه شما، همراه با معارف ارزنده قرآنی و اهل بیتی است که از اعماق جان شما نشئت گرفته است. پیش از این به جناب آقای شفیعی تسلیت گفتم، در اینجا مجددا به ایشان و هم به حضرتعالی هم تسلیت می گویم.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام استاد احمدی. پیام شما را در همان مجلس عزا، دوست گرامی حاج احمد برای ما قرائت کرد. قوت قلب بود. درود.

    حاج سید محسن سجادی:

    سلام ودرودبرسیدعلی اصغر و آقاابراهیم دوستان دیرینه تا به آموز واقعا مصیبت جانکاه سیدجوادعزیز همه را بهت زده کردوخیل عظیمی ازدوستان ووابستگان رادراین غم عظما به سوگ نشاندکه باهیچ مرحمی تالم نخواهد یافت جزبامشیت الهی، بنده هم مجددا به زعم خودم براساس وظیفه و علقه ای که به ای خانواده دارم مخصوصا بااین مرحوم که مدتی در تعاونی کارکردم عرض تسلبت وتعزیت دارم وامیدوارم خداوندبزرگ به انجنابان صبرجمیل واجرجزیل عنایت فرماید و روح پاکش باصالحان محشور گردد.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام حاج آقا محسن. پیام شما باز هم در کم‌ساختن اندوه‌مان دخیل بود. درود.

    علی رحیمی:

    عمو ابراهیم محترم سلام و شب بخیر. فوت جواد عزیزم بسیار برایم جانسوز  و  پر از  درد بوده ک هم‌چنان نمیتوانم باور کنم‌جواد در کنار ما نیست. حزن و اندوه درد بی پایان نبودن جواد در تن و جانم تا ابد باقی خواهد ماند. فدای دل درد کشیده عمو سید علی اصغر  و دل شکسته عمو میثم. روح رفیق شفیقم همیشه در آرامش.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    علی آقا رحیمی سلام و بسی سپاس. نیز ممنونم از شما سه دوست محترمم آقایان جنابان: آقا محمود آهنگر، سیروس رجبی، علی رحیمی که برای مراسم و پیشبرد امور درگذشت سید جواد زحمات تقبل کردید. درود وافر.

    سید اسحاق شفیعی:

    سلام و شب بخیر خدمتِ برادر آقا ابراهیم عزیز، سوگ و سوز نامه ی شما را که از عمق درد و غمِ فراق جوان عزیز مرحوم مهندس سید جواد جگر گوشه ی  دوست و یار غارِ شماست خواندم و دوباره متاثر شدم ، بله داغ عزیز بسیار سخت ، ولی داغ جوان جگر سوز ، اون داغی که بی مرهم است داغِ جوان است و فقط  خداوند به آنها تسکین و صبر عنایت فرماید که الحمدالله سیدِ اهل قلم این حالتِ ذکر بر لب و دل به ائمه ی معصومین داراست . مجدداً تسلیت و تعزیت به خانواده ی سید علی اصغر و همه ی دوستان و منسوبین دارم.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام جناب آق سید اسحاق. فراوان سپاس که در تسلا و مراسم حضوری محزون و دلگرم‌کننده داشتید. از لطف و سرسلامت گویی شما تشکر دارم. مؤید باشید.

    شفیعی مازندرانی:

    السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نوسنده ژرف اندیش جناب آفاابراهیم حضور پرمعنی و نگارش و قرائت آن دل نوشته بی مانند و از این که در واقع نماینده این حقیر نیز در آن جلسات و تجمعات امام زمان پسند بودید و باعث آرامش برادر بسیار بهاورم آقا سید علی اصغر  شفیعی و خانواده شریفش بودید  از صمیم دل از شما متشکرم. تقبل الله. رحمت الهی بر آن جوان  مرحوم  بسیا شایسته  و نیز بر  والدین آقا سید علی اصغر و همجنین بر والدین حضرتعالی ...رحمه الله علیهم اجمعین - ماجور باشید

    دعاگو شفیعی مازندانی

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    استاد شفیعی مازندرانی سلام و احترام. واقفم که مهربانی دارید با آقا سید و بنده. مرحم بود پیام شما.

    سید موسی صباغ:

    سلام آق ابراهیم. تشکر از سوگنامه شما. آق سید اصغر تمام ماهای محرم و صفر  در سوگ آقا عبدا.. امسال با شور تو حسینیه حضور داشت و سینه میزد. اما خداوند ،پاداش سینه زدنش رو با فوت آقا جوادش بهش داد . تا اینکه  در ورطه امتحان الهی قرار گیرد.امید که در این مصیبت عظمی و امتحان سر بلند و شکیبا شود. قطعا آقا سید اصغر بین هم محلی ها عزیز و بود و از این پس عزیزتر خواهد بود.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام آقا سید موسی. جناب‌عالی از درک مصیبت آگاه‌اید و همدردی شما در کاستن درد صاحبان مصیبت مؤثر است. سپاس.
  • دامنه | دارابی
  • سلام بر همه‌ی پیامگذاران تسلیت. من به رسم ادب از همه‌ی شما تشکر ویژه می‌کنم. و یقین کنید در تألیف قلوب دوست الیف ما اثرگذار ظاهر شدید. سلامتی و طول عمر شما.

  • دامنه | دارابی
  • نیز به چنین سیره‌ی مذهبی که همدردی با مصیت‌دیده می‌شود باید افتخار کرد و این اخلاق و فرهنگ دینی و مذهبی را پاسبانی داد. درود بر مردم بامرام.

  • دامنه | دارابی
  • علاوه برین حضور انبوه مردم در تشییع، غسل، کفن، دفن، تسلا و مراسم سوم و هفتم خیره‌کننده بود. در تیرکلا هم شاهد مجد مردم آنجا بودم. به هر دو خاندان سادات این واقعه دردناک و غیر قابل فراموش‌شدن است.

    به نام آفریدگار عشق و مردم

    داغ دل را جنون ،

    از جنون، غزل ،

    از غزل ،مویه می سازم ،

    نجوا می نمایم تا بسوزم 

    آب شوم ،

    روان 

    بردل خشک خاک ،

    تا به دریا ...

    عطرخفته آب ... 

    پروازدهم خیال را ، 

    برطاق آسمان ...

    شاید ! 

    دردجان را 

    تسکین دهد به نورش...

    آسمان را دوست دارم 

    چونکه ، پسرم آقا سید جواد را 

    درآغوش کشید.

     

    جانان دوست داشتنی !

    لحظه هایی را آفریدی که مکتب یادمان مهر است.. ضیافتی بیادماندنی و گرانسنگ که بیشتر پسرم آقا جواد را درک کنم . زمانی در بیمارستان ، با حضور گرم و تماس ها و پیام ها ،نیایش و امید ساختید که لذتش فراوانی داشت . درتشیع جنازه آقا سید جواد عشق آفریدید وماراعاشق نمودید .در محل سوگواری قدم رنجه کردید یاری مان دادید تا دوباره با آرزو و نیایش تان شکیبا شویم . دربرگزای مجالس سوم و هفتم با وجودتان دوباره مارا تسلی دادید و دل مان را آرام نمودید . با پیام های بسیار تاثیر گذاردرعرصه فضای مجازی به دیده و دل مان قوت و قدرت بخشیدید .

     

    از همه مهرورزان بزرگوار بی منت و دریغ که لطف مادی و معنوی شان مشمول خانواده ام گردید بویژه ؛ دوستان بهتر و برتر از جانم و مردم پرمهر و محبت روستای بزرگ داراب کلا صمیمانه و عاشقانه کمال امتنان استمراری را داریم . الهی جوانان از جوانی شان خیر ببینند . الهی همه از زندگی شان لذت ببرند .

    خاک پای مردم داراب کلا 

    سید علی اصغر شفیعی دارابی 

    ازطرف : خانواده؛ شفیعی دارابی و حسینی فر

    دامنه | دارابی در پاسخ :

    سلام و صدها دعا بر بقای بردباری شما

    به یاد سید جواد 

    اندوه بیت شما را خدا و قدرت شکیبا بکاهد

    بسمه تعالی. دوست گرانمایه و فهیم و صبور و فرهیخته در عرصه قلم؛ جناب آقای آقا سید علی اصغر شفیعی دارابی سلام علیک؛ محددا عرض تسلیت دارم. کمتر حادثه ای را در خاطره دارم که به اندازه مرگ نابهنگام فرزند عزیزت آقا سید جواد، برایم موجب حزن شده باشد. الان ساعت ۲ بامداد است ؛ با آنکه خود رنج ماندن در بستر بیماری را تحمل می کنم و پس از ارزیابی مقاله ای برای یکی از مجلات کشور، تصمیم به استراحت گرفته بودم؛ اما بناگاگاه چشمانم به نام و نوشته تازه ات دوخته شد؛ و پس از مطالعه آن به نگارش این نوشته روی آوردم؛ جنابعالی در این نوشته وزین حود، افزون بر صبوری و ...؛ به ابراز خصلت والای «سپاس» از ملت عزیز و شریف دارابکلا و غیر دارابکلائی پرداختی؛ این خصلت را از امام رئوف (که میدانم سخت به نام و بارگاه ملکوتی و رسم و مرامش دل بسته ای) آموحتی که فرمود «: مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقینَ لَم یَشکُرِ اللّه َ عَزَّوجلَّ:؛ همچنانکه «صبر» را از جد بزرگوارش و امام شهیدان حضرت ابی عبد الله (ع) آموختی؛ ما نمیدانیم ضریب سوز دلت چه قدر است؛ چه زیبا گفت شاعر فارسی سرای : «هرکه دلش داغ مهر یار ندارد== او خبر از قلب داغدار ندارد»؛ راستی شنیدم: در محرم سال جاری، بیش از سایر سالها در جمع سوگواران و سینه زنان حسینی، سینه زدی و به ابراز ارادت به ساحت حسینی پرداختی؛ انشاء الله با این اقدام نیکتان، زمینه بهره مندی آقا سید جواد (ره) از شفاعت جدش را تدارک دیده باشید. از اینکه به جهت مشکل بیماری از حضوری در مراسم مختلف این عزیز محروم مانده ام عذر خواهم. خدا حافظ و نگهدارتان باد مجددا عرض تسلیت اینجانب و خانواده را به همسز مکرمه و سایر داغدیدگان ابلاغ نمائید .

    (حوزه علمیه: سید حسین شفیعی دارابی/ ساعت ۲/۱۵ بامداد چهارشنبه ۲۸ دیماه ۱۴۰۱ش= ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۴ق).

    احمد بابویه:

    همـه شب نالــم چون نی که غمی دارم که غمی دارم, دل و جـــان بـردی اما نشدی یارم یارم. با ما بـــودی بی مــا رفتی چو بوی گل به کجا رفتی, تنهــــا مانــدم تَنهـــا رفتی.

    سلام وارادت رفیق بامرام وبا محبت جناب آقای سید علی اصغر شفیعی وقتی که خبر نقاهت را اززبان شمادر جمع رفقا شنیدم ، اشک از چشمانم جاری و ورد می گفتم که سید راغمگین نبینم، چون هجرت داغ جوان ، داغ سختی هست امیدوارم  هیچکس داغ جوانش  رانبیند. خداوند به شما وخانم محترمتان (زن عمو بزرگوار)و همسر محترم آقاسیدجوادوفرزندش وآقا سیدمیثم عزیز که داغ هجرت آسمانی برادربردلش دارد وخواهران گرامی ودیگر بستگان صبر واستقامت عنایت فرماید.

    خلیل شاه علی:

    باسلام خدمت سرور عزیزم سید بزرگوار. امید است که رحمت خدا شامل حال اقا جواد عزیزمان .و صبر شکیبایی عظیم شامل حال خانواده و شما گردد . قربان اشک چشمات . قربان دل پر مهرت .قربان .نگاه پر مهرت ..که این روزها مخزن اه و غم است . فدای دل غمدیده دوست و برادر بهتر از جانم میثم عزیز .که شاهد درد و رنج و اشک چشای نازنینش بودم. داغ سنگین بود و گران. بر قصه هجران اقا جواد عزیز اشک میریزم .

    شیخ مالک رجبی:

    سلام علیکم آقا سید علی اصغر عزیز خدا قوت صباح الخیر خدا به شما و خانواده شما صبر عظیم عنایت کند جهت فقدان جوان رشیدت آقا سید جواد قبلا عرض تسلیت داشتم الان هم مجددا دعاگوی شما هستم حتما مشاهده کردید .در ضمن خودتان استاد هستی و اهل مطالعه هستی قضاوت تمام حوادث و اتفاقات دست خداست هر آنچه از طرف دوست رسد نکوست آنکس که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند. ما هیچ کس ادعای قضاوت نداریم و نمیتوانیم هم قضاوت داشته باشیم که چرا چنین شد . چون علم قضاوت خداوند را نداریم حتما اطلاع داریم و استحضار دارید تمام آلام و مصیبات بر مبنای مصالح و حکمت خداوند است که خود خداوند علیم بذات الصدور است در هر صورت برای تسکین دل و آرامش باید اتصال خودمان را به اهل البیت و مصیبتهای ائمه اطهار مخصوصا ارباب بی کفن اباعبدالله الحسین علیه السلام را بیشتر کنیم تا قلوبمان از این حوادث جانکاه به آرامش برسد...گریه برای داغ جوان طبیعیست چون قلوب کانون عطوفتند مخصوصا برای پدر و مادری که داغ جوان دیدند اما همین گریه را اگر وصل کنیم به گریه امام حسین علیه السلام ارزش دارد زمانیکه امام بر سر بالین جوان رشید خودش آمد دید علی اکبرش را اربا اربا کردند بلند بلند گریه کرد و در همه حالات میفرمود الهی رضا بقضائک ...خدا نگهدارت.

    علیرضا آهنگر حاج باقر موسی:

    سلام به همه دوستان. خانواده محترم شفیعی بخصوص برادر داغدار سید علی اصغر و آقا میثم تسلیت ما را پذیرا باشید. می‌دانم غم و داغی که به دلتان و خانواده بخصوص آقا میثم نشسته براحتی سر نمیشود و از یاد نمی‌رود چراکه مرگ پسر و برادری کی از سخت‌ترین وناگوارترین حادثه واتفاق دنیای خاکی ماست. آن شاالله خدا آقا جواد رو با جوان آقا امام حسین همنشین نمایید. خدا به شما صبر عنایت بفرمایید دوست خوبمان

    علی غلامی نژاد دارابی:
    سلام علیکم. بی گمان در گذشت جوان عزیزتان گرد غم بر چهرتان پاشیده است رسم روزگار است که بارها و بارها همه را به چنین آزمون های سختی می آزماید ولی ما از رحمت  خدا چیزی نمی دانیم از اینکه گاهی آن چنان در در دریای غم غرق  می شویم که گویی ساحل نجاتی نیست اما دوست عزیز به رحمت خدا ایمان داشته باش که خودش دستت را خواهد گرفت و برای تحمل درد جانسوز در گذشت جوان عزیزتان جان به او پناه ببرید.
     
    در پایان این حقیر  فقدان بزرگ را صمیمانه تسلیت گفته و سربلندی و شکیبایی تان را در این کارزار را از ایزد منان خواستارم ،،،باشد که روح بلند این جوان عزیز از دست رفته در بارگاه امن الهی ودر جوار رحمتش بیاساید.

    سید موسی صباغ:
    سلام آقا سید اصغر. میدانم که قلبت ترک بر داشته و هیچ بند زنی نخواهد توانست آنرا ترمیم دهد.  میدانم هر شب و روز تصویر آقا سید جواد از جلوی عدسی چشمت کنار نخواهد رفت. اما حضور گرانقدر مردم فهیم دارابکلا چهت تسلا خاطرت، امید را در دلت زنده کرد که آقا جواد یه جوان وظیفه شناس و مردم دوست، ازت به یادگار در دل مردم بود. امید با یاد خدا ، درد سنگینی غم فراق فرزند، آرامش همیشگی به دنبال خواهد داشت و شما از این امید و یاد خدا بهره مندید. آرزوی سلامتی و آرامش خاطر برای شما و خانواده محترم را از احدیت خواستارم.

    مریم دارابکلایی:

    در پاسخ به اهل قلم
    سلام. عرض تسلیت 😔 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

    پاسخ سید علی اصغر شفیعی به جناب حجت‌الاسلام آق سید حسین شفیعی دارابی:

    به نام الله

    از ابراز لطف و عنایت خاص تان کمال امتنان وافره را دارم .

    تسلیم تقدیر و مهربانی خاص خداوند هستم و باور دینی و ایمان مذهبی را قدرت و قوت خویش می دانم ودر این برهه ایی از زندگی که 

    تب داریم 

    تب زمین 

    تب زمان 

    تب هزارتا آسمان 

    خرسندم از باورمندی وجود ذیجود الله که حسش می کنم .

    حضور مهرآفرین تان موجبات دلگرمی مان را فراهم نمود .

    ممنونم.

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی

    سید علی اصغر شفیعی به احمد بابویه:

    سلام رفیق شفیق من 

    همدرد منی 

    غمگین توام 

    با لطف تان مرا اسیر محبت خویش نمودی 

    سراسر وجودم را پر از امید و انگیزه کردید .

    تنهایی ام را به باد فنا دادید .

    غنیمت بزرگی را خدا نصیبم کرد 

    با تو و شما جاودانه می شوم .

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی

    سید علی اصغر شفیعی به خلیل شاه علی:

    سلام 

    بزرگواری تان را می ستایم 

    وقتی همراه می شوید ، یاری می دهید .

    باران سخاوت و مهربانی بر خانه دل من می بارد .

    عشق آفرینی تان مرا عاشق نمود 

    لطف تان پایدار

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی

    سید علی اصغر شفیعی به حجت‌الاسلام شیخ مالک:

    سلام آقا شیخ 

    شایستگی تان بر نقل حکمت و مصلحت خداوند و ذکر مصائب کربلا و آقا امام حسین ع و یارانش موجب قوت قلب من می شوند .

    واقعیت حضور و تاثیر مبانی دینی و خدا باوری حقیقتی است که باورش دارم و امروز بدادم رسید .

    همیاری و همدری تان را می ستایم 

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی

    سید علی اصغر شفیعی به علیرضا آهنگر حاج باقر موسی:

    سلام مهندس آهنگری 

    با حضورت همه روزه و شب از بیقراری ام کم کردی و مرا در پهنای تاریکی ، حسرت و دلتنگی

    خوشایند نمودی و اثروضعی اش آشکار است .

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی 

    سید علی اصغر شفیعی به علی غلامی‌نژاد:

    سلام سردار علی 
    مخلص نوازی نمودی 
    شکیبایی و صبر را در مکتب و دانشگاه جبهه های حق علیه باطل کسب نمودم .
    گنجینه ایی که شهدای بزرگ را برای احیاء آموزه ها دینی جاودانه نمود .
    حکمت خدا را باید درک کرد .
    مهرخداوندی قابل قیاس با مهربانی انسانی نیست .
    تسلیم تقدیر زیباترین رویکرد ی است که باید باور داشت .
    همدردی تان هیجانات بیقراری را می کاهد .

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی

    سید علی اصغر شفیعی به آق سید موسی صباغ:

    سلام مرد مومن و دوست داشتنی

    اهل درد و درک هستید .

    با تو در جبهه ها آموختم اخلاق اسلامی را ...

    آداب دینی را در شرایط سخت و دشوار جبهه ها ...

    باور کن سختی داغ پسرم را ممارست سختی های جبهه ها تلطیف نموده است .

    تمرکز ندارم برای نوشتن اما خدا یاری کرد تا غم برایم لذت بخش باشد .

    حضورتان عشق آفرین است.

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی

    پاسخ سید علی اصغر شفیعی به خانم مریم داراب‌کلایی:

    سلام 

    زنده باشید و از زندگی لذت ببرید.

    سید علی‌اصغر شفیعی دارابی

    سلام جناب استاد طالبی عزیز. از زمان انتشار خبر فقدان جوان عزیزِ سید اهل قلم، هر کسی با زبان حال خود، این صحن را با تسلیت همراهی کرد، اما زبان حال سید اهل قلم را سعدی علیه الرحمه شاید این گونه سروده باشد:

     

    در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

    من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

     

    پلان که چه عرض کنم، غمنامه عمیق شما را تا آخر خواندم. ترسیم زیبایی از غم خود و خانواده و غم سوزناکِ سید اهل قلم داشتی، انگار خود صاحب اصلی غم هستی.نمی توانم پنهان کنم وقتی این پلان های نه گانه را خواندم، همراه با اشک، بی اختیار به یاد محتشم کاشانی و ترکیب بند جاودان و جانگداز او افتادم که ترسیمی زیبا و جانسوز و جانگداز از واقعه کربلا دارد، ایشان به نظم، شما به نثر.

     

    کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک

    جان جهانیان همه از تن برون شدی

     

    خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

    بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

     

    از ترکیب بند دوازده گانه محتشم تا پلان نه گانه طالبی عزیز، سوز و غم و اندوه می‌بارد. از دل غمزده و رنجور سید خبر ندارم، یعنی نمی‌توانم آن درک را داشته باشم، اما وقتی در متن زیبای‌تان، نام حسین و زینب علیهماالسلام می‌آمد، انگار تسلایی خدایی در وجودم نقش می‌بست. یک بار در این گروه به دوست نادیده خودم، جناب سید اهل قلم تسلیت گفتم، باز هم این ضایعه دردناک را به ایشان و خانواده‌های محترم و حضرتعالی و اعضای محترم گروه تسلیت می‌گویم، همانی که مصیبت داد، حتما صبوری هم خواهد داد. غفرالله له و لنا و حشره الله مع الصالحین و الصدیقین. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.

    قم. محمدرضا احمدی

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    رفیق و همکارم جناب حجت الاسلام استاد احمدی سلام. با تمایل متن طویلم را خواندی، پس بر من است تشکر کنم و بَهجتم را رو. هر بار هم نوشته‌هایی که ارمغان می‌آوری، دارای کلیدواژه است و سوژه. از ادراکات شما نسبت به حالات دیگران باخبرم، زیرا انسانی لطیف هستی. خیلی بهره بردم مرحوم محتشم را وارد صحنه کردی. احساسات مذهبی شما نسبت به اهل بیت عصمت ع بر من روشن بوده است. با استقبالی که کردی، اینک خودم را نکوهش نمی‌کنم گزارشی دراز نگاشتم. هر چند اخلاق به من می‌آموزد از متن طولانی‌ام از خوانندگان شریفی که وقت صرف کرده یا می‌کنند معذرت بخواهم. احمدی‌جان الهی همه‌چنان در امان. بر متن من دنباله‌ای خواندنی افزودی. با ارادت: ابراهیم

    با سلام . قربان دل رنجور همه عزیزان به سوگ نشسته اقا جواد از سید عزیز تا برادر عزیزم میثم.تا مادر داغدار و خواهران دلشکسته و همسر دلسوخته.و شما دوستان عزیز اقا سید که در ان چند روز سنگ تمام گذاشتید . همه پلان ها و داستان هجران اقا جواد رو خواندم و اشک چشمم جاری شد .داغ عظیمی بود خدا به اقا سید عزیز اهل خانه اش صبر بده ..ممنون از شما عمو ابراهیم.

    خلیل شاه علی

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    دوست دیرینم جناب آقا خلیل شاه علی سلام. بر من هم فَرض است از گرداندنِ زیبای مجلس شکوهمند سوم مرحوم مهندس سید جواد، ازت قدردانی مجدد کنم که با ته‌آهنگِ غمگین، دل‌گویه‌های قشنگی در وسط هر برنامه -بدون این‌که اتلاف وقت کنی- با کوتاهی و چکیده‌خوانی به اجرا و نمایش در می‌آوردی و ظهور خوبی داشتی. بهترین روش همین است که مجری محترم با کم‌گویی، بر حوصله‌ی حاضرین خدشه نزند که جناب عالی درین‌باره، حقوق شنوندگان را مراعات می‌نمودی. درود که با لفظ عاطفی "عمو ابراهیم" به سراغم آمدی. با ارادت: ابراهیم
    سلام و درود بر دوست گرامی، آقا ابراهیم طالبی. دست مریزاد که حادثه غمبار و سوزناک تشییع فرزند دلبندتان دوست گرامی جناب آقا سید علی اصغر شفیعی را مانند فیلم ساز پُرتوان در پلانهای متعدد صحنه آرائی کردی و بنده خود را در آن تشییع جنازه باشکوه دارابکلا احساس کردم . باور بفرمایید که هنگام خواندن شرح ماجرا بغض در گلو و اشک در چشم خواندن پلانها را ادامه دادم وطاقت نیاوردم پلانهای آخر را بخوانم. بنده بعد از مراسم تدفین به دوست عزیزمان تسلیت گفتم و عذرخواهی کردم از عدم حضور،  اما شما موفق شدید از قم به محل بروی و حضور شما و دیگر دوستان در کنار پدر داغدار بهترین مرهم و قدت قلب خواهد بود. در آنجا که خبر سوزناک آسمانی شدن آقا سید جواد را شنیدی، پناه به حضرت امام الرئوف بردی ، یادم آمد که قبل از کرونا معمولا هر ساله در هوای پائیزی با بنده تلفنی از کنار بارگاه ملکوتی ثامن الحجج سلام الله علیه ، تماس میگرفتی و میگفتی با آقا سید علی اصغر و بعضی از دوستان در جوار آن حضرت بزیارت مشغولید (چند سال) تشکر و احترام. یاعلی.
    محمد نجفی دارابی
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    استادم -از دیرباز تا الآن- حضرت حجت الاسلام نجفی سلام. به تمام کلماتی که با نهایت اخلاص و اخلاق نگاشته‌اید، مرا گویی به انواع تقویتی تزریق کرده‌اید. آقا قربان اشک شما و همه‌ی فهمیدگان بروم که این قدر برای مصائب کربلا و دردهای طاقت‌فرسای آقا سید علی اصغر -یکی از همین دوده‌ی سادات- گریان می‌گردین. خدا را شکر نوشته‌ام طعم روضه و مصیبت به خود گرفت و اثری مذهبی نهاد. من درک می‌کنم چرا طاقت‌تان، در حین خواندن پلان‌ها طاق شد، زیرا در بیت مکرم خودتان هم، مصیبت بر شما بار شده بود و در فراق یک سادات شریف النسب و نیز در فراق برادر فاضل و فاخر حوزه‌ی علمیه، قلبی آکنده از اندوه پیدا کرده بودی و این پلان‌ها، آن سوزها را برایتان تازه‌تر کرد. بله، یادم است هر وقت زیارت رضوی ما شکل می‌گرفت به شما از همان بارگاه امام رضا علیه‌السلام زنگ می‌زدم و یا طی پیام، فضای معنوی آن مکان مکین را انتقال می‌دادم. از پیام پر از مضامین شما ممنونم. راستی از مرهم شما بر مَرحم متنم، آموختم. همواره این را مثل حوله و هوله اشتباه می‌گیرم!
    با ارادت: ابراهیم
    باسلام. صمیمانه به نیابت دست بوس تمام عزیزان از زمان بستری تا دفن آقا جواد عزیزمان هستیم هیچ وقت محبتهای همه شما بزرگواران فراموش نشدنی و قابل ستودن است. عمو ابراهیم عزیز ممنون.
    محمدرضا دارابی
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    آقا موسی راستگو سلام و خیلی هم علیک. چقدر مهربانی و چقدر نواخت دوست‌داشتنی. ممنونم که مرا با الفاظ صمیمی «عمو ابراهیم» صدا می‌کنی. از این همه محبت و ادب به وجد آمده‌ام. به فاضله‌خانم سلام و ارادت  تسلیت مجددم را برسان. با ارادت: ابراهیم.

    سلام علیکم آقا ابراهیم کامل خواندم. دقیق. پرمعنی. جان سوز. پر از امیدواری، اعتقاد به عالم معنی قبر و قیامت و... . چه می توان گفت. چرا که امیر المومنین علی علیه السلام فرمود : الدنیا محفوف بالبلا غم از دست دادن عزیزان تحمل ان بسی سخت و دشوار است اما همه ی ماپایانی در این دنیا داریم این حوادث موجب امتحان الهی است.

    داراب کلایی تهران

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    جناب حجت الاسلام داراب‌کلایی دوست فرهیخته‌ی بنده سلام. از دقتی که در ارزیابی گزارش بروز دادید، اطمینان مرا در به کار گیری مفاهیم مذهبی، تقویت فرمودید. خوشحالم که معمولا" در هر متنی، توصیه‌های روایی را فراموش نمی‌فرمایی و در جریان هستم که در مباحث مورد نظر، پژوهش‌ها و چاپ و انتشارها داشتید. از بذل محبت‌تان ممنونم. با ارادت: ابراهیم.

    سلام بر آقا ابراهیم. ممنونم از نگارش فیلمنامه گونه ، رخداد ضایعه در گذشت مهندس جوان و مومن آقا سید جواد را ، همه کسانی که متن را مطالعه کردند ، که در مراسم تشیع جنازه شرکت داشتن و نداشتن ، آن صحنه ها مانند نوار ویدوئی از جلوی چشمشان به تصویر کشیده شد. خداوند صبر دهد به آقا سید علی اصغر . در پلان هشتم متنی را بعنوان " زبان حال رفیقان " در شب سوم مراسم مرحوم در مسجد جامع قرائت کردید و از پیوند خونی و نسبی  چهار شهید بزرگوار ( شهید آقا سید جواد شفیعی ، سردار شهید محمد حسین آهنگری ، شهید گرجی و شهید صباغ) . با سید اصغر شفیعی را عنوان کردید. شاید برای حضار در صحن نسبت شهید شفیعی با سید علی اصغر مشخص باشد. اما برای سه شهید نسب خونی را عرض میکنم. شخص بزرگی از  منطقه پوروا ملاخیل هزار جریب نکا ، بنام ملا طالب ، شش دختر داشتند ، که یکی از دختران بنام ربابه مادر بزرگ پدری آقا سید علی اصغر هستن. دختری بنام سکینه ، مادر شهید محمد حسین آهنگری ، و نرجس مادر بزرگ مادری شهید صباغ و  پدری شهید گرجی ، دختری دیگری بنام شهربانو مادر  بزرگ مادری پرویز شاه علی ، خدیجه مادر بزرگ پدری آقا تقی مختاری و زهرا که فرزنداش در قائمشهر هستند. یعنی آقا سید اصغر پیوند نسبیش با این شهدا پسر خالگی  میباشند. البته باعث افتخار ما . قابل ذکر است که جد مادری  مان مرحوم ملا طالب در سفری به کربلا ، در اثر بیماری فوت نموده و در قبرستان وادی السلام دفن شدند. ببخشید طولانی شد. عرض ارادت مجدد.

    سید موسی صباغ

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    آق سید موسی صباغ دوست عزیز و دیرین من سلام. باور بفرما از بیان شجره‌ی دوده‌ی شما و آقا سید و سایر منتسبان و خویشاوندان، لذت علمی بردم. این گونه شناسایی‌های تباری را دوست می‌دارم. برای من جالب بود و با هوش و دقت بالا متنت را خواندم. و با اجازه آن را در بخش مردم داراب‌کلا در وبلاگم دامنه ثبت می‌کنم. شما لطف داشتید هم در پایان آن مراسم سوم و هم در تشییع و تسلا. از ارسال پیامت خیلی خرسند شدم. درود بر شهید عزیز بیت‌تان. با ارادت: ابراهیم.

    سلام. درود به شما آق ابراهیم. تسلیت به شما بابت این مصیبت. تشکر از شما بابت این پست پر مغز پر معنا. البته که  این غمنامه شما دارای ابعاد بسیار میباشه. البته متن ارائه شده جهت پیوندهای دیگر مطالب قابل پوشش پیوست میباشه. خدا رحمت کنه آقا سید جواد و صبر عنایت کنه به این خانواده.

    علیرضا آهنگر

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    آقا علیرضا فامیل محترم ما سلام. ابتدا از آن تماس‌هایی که در اوج بحران سیدجواد با من می‌گرفتی، بسی ممنونم. ازین پیام سراسر عطوفت و تأیید مفاد متن، خرسندم کردید. موجب آرامش روح ملتهبم هست وقتی پیام از سوی دوستی چون تو اهل مطالعه به سویم می‌رسد. از دیدن چندین‌باره‌ی تو در بیت عزا، قوت قلب می‌گرفتم. و می‌دیدیم که در خود می‌پیچیدی از بس بی‌تابی دستت داده بود. درود. با ارادت: ابراهیم

    پاسخ سید علی اصغر به حجت استاد شیخ احمدی:

    سلام حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای احمدی بر دستان پرمهرت بوسه می زنم . حضورت عشق آفرین است ، در برابر همدردی تان فروتنانه تواضع عرض می نمایم .

    پاسخ سید علی اصغر به بنده:
    سلام جان دوباره من
    زنجیر وفا بر پایم زدی
    وجودت پردامنه ، تحمل درد دوری پسرم را وسع بخشیدی.
    حضورمسئولانه ات در لحظه لحظه های زمان آغاز غمگساری تا به آشتی با داغ جانکاه وجودم را مملو از مستی کرد .
    اشکم را ترسیم کردی
    گریه ام را نقاشی نمودی
    همسرم را به مویه های غریبانه سرسلامتی دادی
    فرزندانم را رهنما و همدرد بودی.
    خاصیت وجودتان با دوستان عزیز و دلبندم حجمی است که ادبیات بدیع و صنعت شعری دردی کشی نتوان کرد .
    عروس غمگین مرا یاوری نمودی .
    خود اشک ریختی و گریه کردی
    نوازش خواندی و با نور چشمانت برق محبت بر چشمانم کاشتی .
    تجلی تذکرات مذهبی و گرایش به ایمان دینی ات اندیشه ام را مدیریت کرد .
    و سبک و سیاق دکلمه ات در مجلس سوم برایم رویت آسمانی بود که آقا سید جواد در آنجا سکنی گزید .

    توصیف دردمندانه ات در پلان های ادبی اشکم را دو باره جاری کرد تا بدانم چه اندازه نه که کمیت، بلکه کیفیت و بهتر بگویم زیبا و عمیق درکم نمودید .
    جوادم را حیات بخشید.

    تمرکز ندارم که زیباترین را تقدیم تان کنم
    از خواهر خانم تان تشکر می نمایم که لحظه های بیادماندنی را ثبت نمودند .
    الهی از زندگی لذت ببرید.

    از دوست مومن و فرهیخته ام جناب حضرت حجت الاسلام احمدی که سمت استادی بر بنده را دارند که بدلیل بینایی در اندیشه مستقل و تقوای ستیزش همواره درس آموز هستند، کمال امتنان وافره را دارم.
    سید علی اصغر شفیعی دارابی
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    اُعجوبه‌ی من سلام. تو می‌دانی یک الگوی خوب، تمام تفاوت‌ها را می‌سازد. یعنی هیچ چیزی وی را در عجز فرو نمی‌بَرد. و تو می‌توانی با گنجه‌ی معرفتی که داری، برای هر محلی یک اسوه برای تمرین زندگی در غیاب و غربت فرزند ازدست‌داده باشی. در مردم جایگاه داری. این را بارها طی سال‌ها به تو گفتم. اینک بر تو روشن شد با این نمایش خلوص مردم برای درک درد تو. لطف‌نامه‌ی تو را خواندم، مرا شرمسار تواضع‌ات ساختی. اینک یک سینه خدا در پایگاه قلبت گذاشت که توان استجابت از خدا دارد. یعنی آن دلِ متصل به دوده‌ی ساداتت، می‌تواند، آری می‌تواند دعا به حق ما، به جانب خدا نمایَد. پس همه را درین دلِ داغی‌گذاشته‌ی خود دعا کن، مرا هم از قلم میَنداز. تو را همواره عاری از کدور و کراهت می‌دیدم و تو می‌دانی میزان قرب مرا به قلبت. بیش دوست داشتم بالاتر از وظیفه‌ام، خدمتت کنم که نزد خدا خجل نگردم، روزهای زیادتری را کنارت بمانم، اما اضطرار حضورم در قم، مرا وادار و حتی مُجاب کرد بر خلاف میلم، ترکت کنم؛ اما قُرص بودم که رفیقان همچنان بهتر از من و جلوتر از من، پیشگاه تو را که اُعجوبه‌ی مایی و جای خالی یوسف‌مان را سبز و نمایان می‌نمایی، خالی نخواهند نمود. درود. یارِ غار تو.
    پاسخ سید علی اصغر به خلیل شاه علی:
    سلام آقاخلیل  اهل البیت و مجری توانا از زحمات بیدریغ و مشارکت تان در تلطیف سوگواری آقا سیدجوادم تشکر و تقدیر دارم . اجرای دکلمه ات مراسم شب سوم آقا جواد بیادماندنی و جاودانه است . قربان وجودت.
    سید علی اصغر شفیعی دارابی
    پاسخ سید علی اصغر به دامادش موسی راستگو:
    سلام پسرم. حضور تو برایم همواره غنیمت است . سرزنده و توانا باشید.
    پاسخ سید علی اصغر به شیخ محمدآقا نجفی:
    سلام استاد نجفی. همواره شمیم عطر شادروان آیت الله داراب کلایی را می دهی. یادگار بزرگی از خاندان علم و فقه . عنایت تان مرا و خانواده را خرسند نموده است . بیش از اندازه از نوشتار شما تشکر می کنم.
    سید علی اصغر شفیعی دارابی

    عمران رمضانی: سلام شب بخیر خدمت جناب آقای طالبی، نوشته غم بار شما در مورد تشییع جنازه شادروان سید جواد شفیعی را خواندم ،بسیا زیبا به تحریر در آوردید، سوزناکترین پلان، بنظر این حقیر پلان پنجم لحظه ای که آن مرحوم را به بیت شفیعی جهت وداع آخر بردن، واقعا سوزناک وجگرسوز بود آن لحظه ،چون بنده شاهدبودم ،همه اشک می ریختندو پابه پای خانواده شفیعی ناله می زدند، یاد ونامش گرامی باد. ان شاالله همنشین جوان امام حسین(ع)باشد.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام ذاکر محترم برادر عمران. نظر لطف شماست. بله، برداشت شما درست است. چرا در صحن هیئت محترم انتشار ندادی؟ این گونه نوشته‌ها به نشر معارف و شعائر می‌انجامد. بازم ممنونم از بذل محبت آن دوست متدین. خدا رحمت کناد پدرت را.

    اسماعیل آفاقی:

    روحش شاد.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام آقا اسماعیل آفاقی. یک کشکولی بگویم به فامیلم: اَندِه پیچوک بود نوشته‌ات که به دیدم در نیامد. خیلی خسته شدی این دو کلمه را تایپ کردی! خدا قوت! امابعد؛ به آن سیاستمدارِ هر بار در یک مدار ! عیب بار است که نامه‌ی بی سلام به رهبری معظم نوشت. حالا ای فامیل، شما هم، هر بار، راه اون مرحوم و محروم! را می‌روی؟! پرسشی بود حرفم، نه اِخباری.

    حساب کاربری... :
    خداوند رحمتش کنه روحش شاد باشه

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    اول سلام می‌کنم و عرض ادب و احترام به شما که در گوشی من اسم‌تان «حساب کاربری...» درج است و نشناختمتان؛ می‌شه بفرمایید با چه بزرگواری در حال هم‌سخنی‌ام؟ بهتر است درین صحن و در هیئت محترم، همه همدیگر را حتی به اسم کوچک هم بشناسیم؛ این اوج پیوسته‌بودن به هم است. لطفاً بفرمایید تا آشنا شویم با شما.

    علی رحیمی دارابی: دلم غم دارد امشب. عمو ابراهیم  بزرگوار تمام پلان های نوشتاری شما در مقابل مرگ ناباورانه سید جواد را خواندم و یاد خاطرات رفاقتم با سید جواد افتاد. غم جواد عزیزم  هم‌چنان در دلم ناله میزند و ناله خواهد زد. برای دلِ دل شکسته عمو سید علی اصغر محترم و داداش میثم دوست داشتنی آرزوی صبوری و بردباری میکنم. در آخر برای دل شما ک هم ناله با عمو سید علی اصغر بودی آرزوی سلامتی دارم.

    دامنه | دارابی در پاسخ :

    سلام علی آقای رحیمی رفیقم. همه جای عزای سید جوادمان حضوری متحرک داشتی و پویندگی شما برای هرچه‌بهتر منعقدشدن مراسم و باقی دوره‌ی تسلا، مشهود بود و رسم رفافت با جواد را به جای آوردی. ممنونم که از دیرباز با لفظ مهرآفرین عمو ابراهیم صدایم می‌زنی. هیچ چیز برایم خوشآهنگ‌تر از همین الفاظ صمیمی و خودمونی مانند: عمو ابراهیم، دایی ابراهیم، ابراهیم، حتی «اوریم» نیست که آدم را می‌شوید از القاب و عناوین تعارفی. علی ممنونم که خوب نوشتی، و  پلان شش با چهره‌ی اندوه در چند عکس حیاط غسالخانه، دیده می‌شوی و در تصویر کنار من و صاحبان عزا محزون حضور داری.

    خلیل شاه علی:

    عمو ابراهیم عزیز سلام. همیشه به من لطف داشته اید و این بار هم برای اجرا که نمیشه گفت که خودم رو در حد یه اعلام کن برنامه ها میدانم . ولی مراسم ان شب واقعا فرق داشت. به همه گفتم نظم عجیب و قابل تقدیری که شما و دوستانتان در اجرای برنامه داشتید. سکوت مطلق. جلوگیری از رفت و امدهای نا بجا. اتمام پذیرایی برای برگزاری بهتر مراسم کافی بود که اون شب بتونم بدون استرس گوینده باشم. ضمن این که در حضور اساتید محترمی چون شما. حرف زدن و خواندن کار سختیست. اون دلنوشته هم شب قبلش شیفت بودم و تنها تا ۳ بامداد با دلی بی قرار نوشتم .که خوشحال از اینکه مورد تایید شما و اقا سید قرار گرفت. ماندگار باشید و برقرار. در ادامه ۲تصویر از مراسم تشییع جنازه مادر محترمتان برایت ارسال میکنم.باید تعظیم کرد به مقام مادری که فرزندان بزرگواری چون شما رو تربیت کرد.روحش شاد و محشور با خانم حضرت زهرا.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام آقا خلیل ما. به خدا دائم در قلب من جا داری. یکی از کسانی هستی که دوستت داشته و دارم. دل‌نوشته‌ات استادانه بود. داشتی می‌خوندی سراسر می‌گریستم. ممنونم از عکسی که ارسال کردی. الهی پدرت بهبود یابد. سلامم را به ایشان که دوست عزیز ماست، حتما برسان. هر دو عکس خاطره‌ام تازه کرد. داغ مادر سخت است. آن هم مادر من که معلم قرآن بود و برای ما حکیم و اسوه. مادر ملا زهرا آفاقی مظهر تمام محسنات بود برای خاندان ما. هر دو عکس خاطره‌ام تازه کرد. داغ مادر سخت است. آن هم مادر من که معلم قرآن بود و برای ما حکیم و اسوه. مادر ملا زهرا آفاقی مظهر تمام محسّنات بود برای خاندان ما. چشم. به حرم متوسل می‌شوم. خدا خیرتان دهد که دور پدر گرداگرد حضور دارین. توان شما در بیان و اجرا عالی است. سکوت و برچیدن پذیرایی هنگام اجرا، پیشنهاد بنده بود که تصویب هم شد و رفیقان بسیار استقبال کردند و تماما" اهتمام ورزیدند. ممنونم.
    غلام: سلام اقای طالبی. مطالب همه شما را خواندم حق مطلب همین بوده. افتخار همه ما هستید. واین حداقل کاری بوده برای اقاسیدعلی اصغر. غم بسیار سنگینی بوده برای پدر ومادر. نمی خواستم توی گروه قرار بدهم وجواب سید رابگیرم. خیلی سخته و از اوطرف جای خوشحالی دارد که رفیقای مثل شما مثل پروانه دور سید بوده اید وهستن. چند شب پیش با احمداقا بابویه خدمت سید رفتیم اقا رسول جعفردهیار وحاج احمد اهنگری ودیگر دوستان. انشاالله خداوند صبر عنایت کند. وتشکر از شما درس اخلاق باشد برای همه ما. قدر همدیگر بدانیم  جای شکر دارد. مطلب شما بجا بوده باعث شده غم واندوه ازاین خانواده کاسته شود. ببخشید. انشاالله عمر باعزت به شما خانواده محترم عطا بفرماید.
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام آقا غلام عزیز. من حقیقتا از شما رحمم می‌آد. چون حس می‌کنم عضو یک خانواده‌ایم. نظر لطف شماست. بنده به همه‌ی شما خوبان بهتر از خودم، علاقه دارم. جناب عالی جای خود دارید. بسیار ممنونم دوست بامعرفتم. از برداشت خوب تو از متن بنده در مورد گزارش تشییع جنازه، تشکر خاص دارم.

    موسی راستگو:
    عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد ارجمند دانشگاه و دانشمند فرهیخته.
    بزرگی شما بزرگ مرد رو ابلاغ میکنم. آرزو میکنم سایه تون همیشه سر زندگی ک خانواده گلتون باشه. جا داره پدر بزرگ شدنتون رو صمیمانه از طرف خانواده تبریک بگم.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    جناب آقا موسای ما سلام. شاگردی می‌کنم پیشگاه هر اهل فاضلان و فرهیختگان. من از اوج احترام تو و فاضله‌جان به خودم باخبرم. خدای باری، این روزها دلِ تکیده‌ی هر دوی‌تان را از فسردگی بیرون برَد و آتش درون‌تان را در داغ فراق سید جواد، بَرد و سرد کند. خودت هم می‌دانی من تا چه میزان به شما حس خودمونی دارم. بگذرم. خرسند شدم درین صحن تو را هم دیدم. خوب شد دامادتان آقاقاسم بابویه شما را معرفی کرد و الّا باید از هفت خوان می‌گذشتم تا را بشناسم!

    غلام یزدانی:

    سلام من نسبت به شما همین حس دارم البته ما دوستان خومان توی یه جمعی از سال ۶۰ رفیق هستیم اقاموسی صباغ اسحاق شفیعی و دوستان دیگر که جمعا ۱۴نفر بودیم ۲ نفر حسن بابویه و سید مهدی شفیعی به رحمت خدا رفتن. الان همگی اذعان داریم دوستان سیدعلی اصغر فراتر از ما هستن جای شکر دارد و این هم برای ما شاید کمتر باشد. ممنون

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام مجدد آقا غلام. قابل تحسین است این اتحاد شما رفقا. چه هم عالی. از محبت‌تون ممنونم. برام قابل احترام هستی.

    حوزه علمیه: سید حسین شفیعی دارابی: سپاسی سرشار از آقا ابراهیم (آویخته به یک تذکر) بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا ابراهیم سلام علیک. طلوع ماه پرفضیلت «رجب» را تبریک می گویم؛ ان شاء الله توفیق بهره گیری از لحظات خوش معنوی این ماه سرشار از رحمت و لطف الهی، رفیق راهمان گردد؛ و در شمار آنانی قرار گیریم که با شنیدن ندای منادی ««أین الرَّجَبِیُِون» در سرای قیامت، سر برآریم و در حلقه «رجبیّون» قرار گیریم.

     

    عصر روز شنبه هفته جاری، سخت درد می گشیدم و درحال آمده شدن برای رفتن به نزد دکتر جرّاح بودم تا در مورد جرآحی مجدد تصمیم گیری نمائیم؛ اما بناگاه چشمانم به نوشته طویل (ولی سودمند جنابعالی) که آراسته به 9 «پلان» (گزارش میدانی) بود و به بارگذاری آن در صفحه هیئت رزمندگان نموده بودی، دوخته شد؛ اما یکباره گو اینکه شدت درد، از جوارحم رخت بربست؛ و با هیجانی مثبت به مطالعه تمام قسمت های آن پرداختم؛ دوست داشتم اولین کسی باشم که از این اقدام نیکتان تشکر نمایم؛ امام نوبت دکتر و اموردیگر، مانع از این اقدام گردید؛ خوشبختانه از آن زمان تا کنون، دیدم جمع چشم گیری از اعضای محترم گروه فخیم «هیئت رزمندگان اسلام دارابکلا»، گوی سبقت را از این حقیر ربودند، و نگاشته های وزینی را در صحن این هیئت بارگذاری نمودند؛ ضمن تقدیر از همه آن عزیزان، و با توجه به شرایط جسمیم، به ذکر چهار نکته بسنده میکنم:

     

    ۱) اگرچه برخلاف همه نوشته هایت، بسیار طولانی نگاشتی؛ ولی الحمد لله به قدری زیبا نگاشتی، که اگر طولانی تر از این هم می نگاشتی، بازهم خوانندگان با اشتیاق، به مطالعه آن ادامه می پرداختند؛

     

    ۲) به قدری عاطفی و مهیج نوشتی (؛ بویژه هرگاه که از شدت سوز و گداز نشسته بر جان و روح دوست ارجمندمان جناب آقا سید علی اصغر شفیعی و خانواده محترمه، صبیه هاو عروس بزرگوارش و آقا میثم عزیز و دیگر بازماندگان مرحوم آقا سید جواد یاد نمودی)؛ اینجانب همانند دیگران با خواندن این نوشته، بسیار محزون گشتم؛ البته قطعا هیچیک از ماها نمی توانیم حالت غم و اندوه آقای شفیعی و دیگر بازماندگان مرحوم آقا سیذدجواد عزیز را درک کنیم؛ تنها می توانم برای همه بازماندگان آن مرحوم (بویژه پدر و مادر و همسر و خواهران برادر ش) ، صبری جمیل و اجری عظیم را از درگاه خدای متعال مسئلت نمایم؛

     

    ۳) برای چندمین بار، ضمن تسلیت به جناب آقا سید علی اصغر شفیعی، عرض می کنم: اگرچه به جهت شرایط جسمیم از حضور در کنارتان و از شرکت در مجالس و مراسم با شکوه، باز مانده ام؛ ولی همچنانکه قبلا یاد آور شدم: بسیار از پیش آمدن این حادثه غمبار، و متأثر شدم ؛ پس اینجانب را نیز شریک در غم خود بدانید؛ آرزومندم آقا سید جواد عزیز از شفاعت جد بزرگوارش رسول اکرم (ص) و جده اش فاطمه زهرا (س) بهره مند گردد (ان شاء الله)؛

     

    ۴) آقا ابراهیم، چون بارها درخواست نمودی: «از ذکر نکات اصلاحی دریغ نورزم؛ عرض می کنم: یکی از توصیه های مؤکُد مقام معظم رهبری، پرهیز از وآژگان بیگانه و پافشاری بر حفظ زبان جاوید فارسی در عرصه گفتمان های نوشتاری و گفتاری است؛ بدین جهت عرض میکنم: کلمه «پلان»، لفظی فرانسوی است؛ و شایسته بود در این نوشتار زیبا و تاثیر گذارتان، از الفاظ معادل فارسی؛ از جمله : تعبیر زیبای «گزارش دهی استفاده می نمودی.

     

    ۵) در پایان عرض میکنم: «شَکَرَ اللهُ سَعیَکَ، وَ وَفَّقَکَ اللهُ لِما تُحِبُّ وَ تَرضی، وَ رَحِمَکَ اللهُ والِدَیکَ». ان شاء الله. 

     

    (حوزه علمیه: سید حسین شفیعی دارابی/ یکشنبه شب/ سوم بهمن ۱۴۰۱ش_ شب اول ماه رجب ۱۴۴۴ق).

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    استاد عزیزم حاج آق سید حسین محترم سلام. باید از بی‌نهایت تشکرم از شما برای نگاشتن چنین نظری سرشار از قوت و تألیف قلوب، ابتدا پرده بردارم تا بتوانم پس از آن وارد پاسخ شوم:

    جا دارد نخست اظهار دارم که در هر خانه‌ای که با شما انس و آشنایی وجود داشت و دارد، این روزها به تناوب، سخن از حالِ جناب عالی است. من دعایم از صمیم قلبم این است هرگز قرین‌السَریر نشوید. علت معلوم است؛ هم به خاطر روابط عاطفی میان ما و هم به دلیل آن‌همه حضور بیرونی علمی و تبلیغی و تدریسی شما، که نقشی عیان، پیش همگان داشتید و اینک ماندن شما بر تخت، بر ما و خانواده‌هایی که شما را جزوِ اُقربای خود می‌دانند، سخت است. مضاف بر آن تازگی استاد برتر دانشگاه نیز شناخته شدید و حیف می‌دانیم با مقام دکتری، دانشجویانت از محضرتان محروم باشند. دست بنده به قنوت شد درین اولین شب رجب المرجب که عافیت به شما بازگردد و بهبودی شما در بر گیرد و شما بهبودی را در آغوش گیرید.

    فوق حساب است که چقدر خوشحال شدم از تذکار پاسداشت زبان فخیم فارسی. بنده هم بسیار بدان علاقه دارم. اما لغت پلان، یک واژه‌ی اصیل فارسی است و این فرنگ بود که نه فقط لغت ما را ربود که منابع نفت و جنگل و معدن و حتی کتاب و ادبیات و مشاهیر ما را به سرقت برد و هنوزم غرب بدخوترین سارق است. باز هم درود که این‌مقدار بالا، حواس‌تان به پایه‌ی زبان ملی ما جمع است.

    تمام پیام شما -و حتی سزاست بگویم تمّت و تک تک واژگان این نوشتارتان- برایم از غنایم گران است. و اوجش آنجا بود که فرمودید اگر گزارشم حتی طولانی‌تر هم می‌بود، باز هم اشتیاق در خواننده در ادامه‌ی خواندنش، خاموش نمی‌شد. خوشحالم که نظر شما بازخوردی این چنین مثبت است.

    بلی؛ متوقع بودم که خواهی نوشت، اما در ذهنم می‌گفتم شاید پستم طولانی بود آن را ندید و یا رغبت نکرد، اما شرح امشب شما انتظارم را پایان داد. دلیل توقع‌ام این بود که به هر حال دیدگاه شما برایم مثل گرفتن قناسی (نمی‌دانم قناسی را درست نوشتم یا نه که نکند با غین باشد) از یک قطعه زمین است که وقتی وارد ارزیابی شوید آن را از روی روحبه‌ی سازندگی، مطرح می‌فرمایید.

    طولانی‌تر نکنم و فقط عرض کنم می‌دانم به نگاشته‌ها درین صحن هم راغب هستید و هم سایران را به رغبت و ترغیب می‌کشانید. پس بی‌اندازه تشکر و نیز خیلی سپاسگزار که سید عزیزمان آق سید علی‌اصغر را (که قنات ما دوستان است) با بهترین نغمه‌ها نوازش می‌کنید. ارادت دارم استاد. والسلام. شاگرد: ابراهیم

    حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی

    چند اعتراف همراه با طرح یک ابهام

    بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا ابراهیم سلام علیک. طلوع ماه رجب که آراسته به ولادت امام باقر علیه السلام می باشد را تبریک می گویم. از جنابعالی به جهت نوشته تقدیریتان، تقدیر می تمایم؛ اما در راستای پاسختان در مورد پیشینه کلمه «پلان» و مباحث پیرامونی آن، ذکر نکات پیش روی را سودمند میدانم:

    یک) اطرح چند اعتراف:

    الف) اعتراف می کنم: وقوع سرقت برخی از واژگان قارسی توسط جانیان و استعمار گران غربی  (از جمله فرانسویها)،کاملا همخوان با واقعیت است و مورد قبول می باشد (منتهی مجالی نیست که به ذکر نمونه ها به پردازم)؛

    ب) اعتراف می کنم: نفس استفاده  از برخی از کلمات غیر بومی  و زبان های دیگر را نمی توان اقدامی قبیح برشمرد؛ بهترین شاهد بر درستی این نظر، الفاظ عربی و غیر عربی است که در قالب مثبت به فرهنگ و زبان فازسی راه یافته (خاصه در مورد اسماء و صفات)؛

    ج)  اعتراف می کنم : طبق نظر کارشناسان در  حوزه مفردات قرآن، حتی عربی بودن قرآن، مانع  از این نیست که الفاظ غیر عربی، «مُعرَّب» شده و در قرآن هم مورد استفاده قرار گرفته باشذ؛ جلال الدین سیوطی - دانشمند مشهور در حوزه علوم قرآنی- در کتاب «المُهَذَّب»، از وجود 140 کلمه «مُعرَّب» در قرآن خبر داده؛ و این، ضربه ای به عربی بودن قرآن هم وارد نمی کند؛ زیرا اولا: این الفاظ، اگرچه ریشه غیر عربی دارند ولی به هنگام نزول قرآن، «مُعَزَّب» گشته و کاملا عربی شده بودند؛ ثانیا : کارشناسان گویند: ملاک در عربی بودن قرآن، فزونی صبغه عربیت کلمات قرآن است و نه تک تک آنها؛

    د) اعتراف می کنم به اعتقاد «آرتور جفری» استرالیائی» (فرهیحته در حوزه زبان شناسی و مولف کتاب معروف «واژه های دخیل در قرآن مجید» ص34، و نیز ارباب لغتی همانند : «(ابن منظور در لسان العرب، ج‏۱۰، ص۱۷؛ فخرالدین طریحی در مجمع البحرین، ج‏۳، ص۵۳؛ و زُبیدی در تاج العروس، ج‏۱۳، ص 200» کلمه «اباریق» به کار رفته در آیه 18 سوره واقعه (بِأَکْوابٍ وَ أَباریقَ )، «مُعَرَّب» است و ریشه فارسی دارد (که اصل فارسی آن «آب‌ریز» بوده است)؛

    ه) اعتراف می کنم که کلمه «پلان» در بین لغات فارسی مطرح بوده؛ از جمله شواهد بر درستی  این مدّعا، نام گذاری یکی از مناطق در منطقه چابهار در گذشته تاریخ ایران  است و....

    دو) طرح ابهام
    آنچه که در این  عرصه ابهام دارد این است : آیا کلمه «پلان»در گذشته هم در زبان فازسی به معنی رایج امروز ی (گزارش گری و گزارش دهی) به کار می رقته است؟

    نکته پایانی: اولا: ثواب این گفتمان علمی را به ارواح گذشتگانمان خاصه جوان عزیز مرجوم آقا سید جواد شفیعی (فرزند دوست مشترکمان، آقای سید علی اصغر شفیعی دارابی) هدیه می نمایم؛ ثانیا: همه ماها باید به دغدغه مقام معظم رهبری در پاسداشت زبان فارسی و پرهیز از کلمات غیر بومی (خاصه غربی)  توجه داشته باشیم و به توصیه های معظّم له  در این راستا عمل نمائیم. ان شاء الله
    (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ روز دو شنبه/ چهارم بهمن ۱۴۰۱ش_ روز اول ماه رجب ۱۴۴۴ق).
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    استاد بزرگوار جناب حاج آقا شفیعی دارابی سلام دوباره. ابتدا در راستای پیام مشوقانه‌ی پیشین شما اضافه کنم به پاسخ دیشبم، که تعدادی اعضا به جای صحن محترم هیئت، به صفحه‌ی شخصی خودم در باب آن ۹ پلان (یا = ۹ پرده) گزارش تشییع، نظر تأییدی فرستادند و بیان فرمودند که چنین متنی نیاز بود و شکل متن هم خوب پیش برده شد. به هر حال راضی بودند. از همه‌ی نظردهندگان که در پاقع الطاف و دیدگاه خود را به ناحیه‌ی این بنده پرواز دادند، ممنونم و آن را یُمن روح سادات محترم مرحوم مهندس سید جواد می‌دانم که قلم بنده را به سمت گزارش تفصیلی و توصیفی چرخاند و به حضرت عالی هم در همین صحن نوید داده بودم به‌زودی دست به نوشتن این گزارش خواهم زد.

    اما در مورد متن  جدید و جالب شما "چند اعتراف همراه با طرح یک ابهام" باید عرض کنم از صفات پسندیده‌ی شما روحانیان کِرام یکی این است طرف بحث خود را نه فقط هرگز تصغیر نمی‌کنید، بلکه از ناحیه‌ی کرامت و لطف می‌نوازید و با چهره‌ای باز ظاهر می‌شوید. خوشحالم مباحثه به این سمت رفت و چنین زیبا و سازنده شد.

    بنده از نکات‌تان آموختم. و نیز معتقدم زبان فارسی هم گنجایش لغات ورودی را دارد و هم گنجینه‌ی عظیمی برای صدور واژگان می‌باشد. هر کشوری واژه‌دزد شد باید رسوا شود که بومیِ دیگران را سرقت می‌برد و برای خود جا می‌زند. تذکار شما درست است باید زبان فارسی را پاسبان باشیم. اتفاقا" بنده بسیار به ادبیات سلیس و شیوا در قلم رهبری معظم علاقه دارم و گاه از برخی جملات ادیبانه‌ی ایشان حتی در مقام خطابه از جا کنده می‌شوم. شکل ادبیات رهبری معظم و مرحوم دکتر علی شریعتی به یکدیگر شباهت شدید می‌زند که در روزگار مبارزات هم با هم صمیمی‌ترین رفیق بودند. آری؛ جملات رهبری معظم غنی است و در فارسی بسیار توانمند. مثل این جمله در وصف شهید حاج قاسم: «حالا پاداش اخروی [شهید سلیمانی]که اصلاً ذهن ما و عقل ما به آنجاها قد نمی‌دهد».

    بابت طلب رحمت برای والدینم در پست دیشب و برای بیان تبریک ماه عظیم رجب، از شما کمال تشکر را دارم. سلامت و تندرست باشید. رحمت بر رفتگان بیت مکرم‌تان و تبریک حلول ماه شگفت‌انگیز رجب به شما جناب دکتر شفیعی دارابی. با ارادت: ابراهیم

    اسماعیل آفاقی:
    سلام  فامیل صبح بخیر

    کم گوی و گزیده گوی , چون دُر

    تا زاندک تو , جهان شود پُر

    عادت کردیم  به کم سخن کردن
    گریزی دارم  برای اق سید  ولی نمی خواهم حال دلش را مکدر کنم

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام جناب آقا اسماعیل آفاقی. یک گوال‌دوز به خودم بزنم. یک سوزن به شما فامیل. بله، کوتاه‌نویسی امروزه هنر است پس پوزش گاه متن‌هایم طُوال می‌شود. اما سوزن به شما فامیل: قرآن با آن همه آیه، پیامبران با آن همه تعداد ۱۲۴ هزار به روایت رایج، احادیت ائمه آن همه فراوان، سخنان امیر مؤمنان ع با همه حجم غنی و این‌همه آثار مسلمین که حتی غرب آن را به یغما برد، درین ردیف نمی‌گنجد. گاه باید کمی بیشتر از کم گفت. درود. کشکولی حساب کن که از کش پلی در زد!

    صدرالدین آفاقی:

    سید بزرگوار از کنار بقعه هشتمین نور امامت بر قلب شکسته و محزونت سلام دارم. جرعه نوش عرفان و معرفت دینی از قدیم الایام بوده ای آنگاه که عهد سالانه ات را با حریم رضوی تجدید میکردی. اکنون که خداوند نزد  قلب شکسته ات  بیشتر عیان است. شاید حکمتی عظیم را خواسته برای آنجناب رقم زند و آن رساندن قلب بزرگ شما به( مقام رضا ) باشد و آنگاه که به مقام رضا برسیم در جنت الهی داخل خواهیم شد.

    دعاهای بی شمارهمه دوستان و دلدادگان در ایام  بیماری فرزند دلبندتان را خداوند با حکمتی دیگر رقم زد. حکمتی که مکتوم است و رضا به قضای الهی تحمل آنرا برایتان آسان خواهد کرد . معرفت شما به مصائب اهل بیت علی الخصوص  داستان غمبار  فراق امام حسین و جگرگوشه جوانش تسلای خاطر حزینتان گشته است.

    همیشه در فضای کاری ام دردناک ترین لحظاتی را که به تماشا نشسته ام لحظه جدایی و فراق پدر از پسر بوده است و قلبم برای آن پدری تپید که باید از یکطرف استوانه ای برای بقیه باشد و از طرف دیگر تکه ای از قلبش کنده میشود. چقدر تحمل این تناقض برای آن پدر سخت و سنگین است و اینجاست که کمر یک پدر در برابر مصیبت پسر میشکند. 

    اندک گفتاری که در این نیمه شب  بر قلم رانده ام به جهت تسلای خاطر دل حزینتان بوده است که  قبلتر در چند سطری به صفحه شخصی تان ارسال داشتم که احتمالا بدلیل عظمت ضایعه دردناک فرصت مطالعه نداشتید.

    همیشه متون همراه با استعاره های ادبی بلیغی که در رثای هم‌محلی ها داشتید در پیش چشم من بوده است که چگونه بسان عضوی از فرد مصیبت دیده بر قلم می راندید،  وقتی حضور پرشکوه جمعیت را در مراسم تشییع دیدم گویی آن جمعیت عظیم به پاس قدردانی از آنهمه خلوص شما به میدان آمده بودند. مجدد آرامش دل غم زده تان را در سایه عنایت الهی از خداوند خواستارم و صبر را برایتان آرزومندم.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    جناب آقا صدرالدین آفاقی سلام. پیام شما از جوار حرم امام عظیم‌الشأن حضرت امام رئوف رضا ع  خطاب به آق سید علی‌اصغر، بارقه است بر قلب آق سید ما که این روزها قلب پاکش جریحه‌دار شد و خونبار. خوب شد درین صحن پیام قشنگت را دیدم. خوبی انتشار پیام در صحن به جای صفحه‌ی شخصی، یکی این است همه‌ی اعضا که همدرد آقا سید هستند، آلام‌شان کاهش می‌یاید و روحیه می‌گیرند. شخصا" از تمام تسلیت‌هایی که درین صحن محترم رزمندگان و ... ، انتشار داده شد و همه را دیده و خواندم، لذت معنوی بردم و به آن افتخار کردم. نائب زایر ما باش مانند همیشه. سپاس.

    سید علی‌اصغر به صدرالدین آفاقی:

    سلام صدرالدین بامعرفت. درد دلم با معنویت قلم تان که آکنده از دلدادگی و بندگی به الله و مهرو محبت هست ، آرام می گیرد . باور مندی به آیین مذهب رسم زندگی مرا ترسیم می کند . باور دارم اندوخته های دینی در پدیده های گوارا و ناگوارانسان را مدد می رساند وگرنه باید مانند کشور سوئد شاهد آمار بالایی از خودکشی ها بود ! نیایش مردم و انسان های دردمند و مومن برایم ارمغان بزرگی است که الان با جان و دل درکش می کنم . بر آستان امام مهربان و دوست داشتنی حضرت امام رضاع تواضع و فروتنی دارم .

    سلامپ. پلان جامع و‌ کامل ترین کلمه بود ک میشد استفاده کرد در ان متن👏🏻👏🏻

    ام البنین دارابکلایی

    سلام. پلان جامع و‌ کامل ترین کلمه بود ک میشد استفاده کرد در ان متن👏🏻👏🏻

    ام البنین دارابکلایی

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام. جا دارد تمجید کنم از تصویربرداری تو در روز تشییع، که هنرمندانه و با ذوق بود و صحنه‌های محزون آن روز را در دل تاریخ و خاطرات بازماندگان خصوصاً سید علی اصغر  ماندگار کرد. تشکر.

    مصطفی بابویه دارابی:

    فرزند میوه شیرین باغ زندگی است. سوگ فرزند مصیبت بسیار بزرگی است و زبان از بیان هر حرفی در این باره ناتوان است. از خداوند صبری بزرگتر از غمتان آرزومندم. جناب احمد آقای بابویه و جناب آقای شفیعی از صمیم قلب درگذشت فرزندان عزیزتان" خانم شریفه بابوبه و آقا سید جواد شفیعی" را به شما و خانواده محترمتان تسلیت مجدد عرض می‌کنم. با تقدیم احترام مصطفی.

    سید رضی سجادی: سلام ورحمت غفران الهی بر او بادصبروشکیبای بر شما واحمد اقای دبیروخانواده محترمتان

    سید علی اصغر شفیعی به مصطفی:

    سلام آقا مصطفی داناومهربان 

    یاری ام می دهد اعلان همدردی شما ...

    توانا و برنا باقی بمانید و از زندگی لذت ببرید .

    مرد باشرف و نجیب و دانایی تو 

    حضورت جان مرا حیات بخشید .

    پاسخ سید علی اصغر به سید رضی:

    سلام آقا سید مهربان و دوست داشتنی 

    از لطف بیکرانتان کمال امتنان را دارم .

    حضورتان را حمایت خودم می دانم در جنگ با غم و فراق پسرم

    آتنا طالبی:

    سلام خدمت شما آقای شفیقی . درگذشت پسر عزیزتون رو از نه قلبم و اوج ناراحتی ام 

    تسلیت میگم .

    🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    سید علی اصغر شفیعی به خانم آتنا طالبی:

    سلام بانوی فرهیخته دیارم 

    لطف تان غم مرا تضعیف می کند 

    شایستگی تان مضاعف و از زندگی تان لذت ببرید .

    ممنونم

    سید علی اصغر شفیعی به اسماعیل آفاقی:

    سلام دلسوخته و همدرد من. دل خسته ترا هم که در رسای داغ پسرجوانت می نالد یاوری می کنم . برایت وبرای همه فرزند ازدست داده آرزوی صبر و شکیبایی دارم . مانا و پایدار باشید

    سید علی اصغر شفیعی: سلام عزیز دل. وجودت برای مراسم شادی و گاها عزا و سوگواری همواره برکت موجب دلگرمی و خرسندی است . روش نگارش از رویدادها هم منحصربفرداست و حرکت وضعی اش درعلم جامعه شناسی و روانشناسی برنددارد 
    یکی از عواملی که دل مرا آرام نمود حضور حضرت حجه الاسلام مرد مهربان و اندیشمندوبزرگوارم آقای احمدی بود. ایکاش همسرنجیب شان را  برای باشکوه شدن مراسم چهلم پسرم با خودشان می آوردند ! یاد دوست و عموی خوب و مهربانم آقاسیدمحمدباقرشفیعی را گرامی می دارم و خدایش رحمت کند.
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام رفیق من. برداشت منطقی و مساوق با حقیقت توسط ذهن خلاق شما، ادامه‌ی راه را در نوشتن و پرداخت موضوعات نوین و مبتلابه، بر من میسّرتر می‌کند. چه نقدها و چه قبول و تائیدهای شما برای بنده در یک راستا جای دارد و از آن پند بیرون می‌زند.
    سلام جناب آقای حجت رمضانی. از هنرمندی تان بسیار خرسندم. آثار خوبی را بجای گذاشتید و لحظه های تشیع جنازه آقا سید بزرگ و مهربان سید محمدباقرشفیعی دوباره درک و احساس می شود. خداوند پدرومادر و جوان مهربان شادروان آقا وحید رمضانی را رحمت کنند . سید علی اصغر.
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام سید. از بیان زیبای شما برای جناب حجت تشکر دارم. من هم به رسم ادب در پاسخ به جناب حجت رمضانی دارابی در صحن هیئت محترم نوشتم:
    دوست گرامی من جناب آقا حجت رمضانی سلام. دیدار با شما و اخوی‌تان آقا قنبر در مجلس سوم پسرعمه‌ام برایم جاذبه داشت. مدتی بود همدیگر را ندیده بودیم. تجدید خاطره شد. برای این کار هنری خوب که تصاویر محزون داشت و خوب هم جانمایی شد، تشکر ویژه دارم. بی‌شک آقا حجت، سازنده و ارسال‌کننده، درین ثواب انعکاس تشییع پیکر یک انسان اهل الهیات و دوستدار ائمه‌ی اطهار علیهم السلام یعنی پسرعمه‌ی عزیزم زنده‌یاد آق سید باقر سهیم است. خداوند پدر مهربان و مادر گرانقدرتان را در رحمت خود جای دهاد. درود.
    با ارادت: ابراهیم طالبی دارابی
    سید علی اصغر خطاب به دامنه: سلام جانا. هر چی در وجود ظاهری بنده دیده اید دستاورد ممارست با شماست که در مکتب اخلاقی تان بیش از پیش و فراتر از قواعد رایج شاگردی نمودم و زحمت مواظبت از بنده را هم بعهده داشتید و دارید.
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سید اندیشمند من سلام. ما به وجه متقابل، از هم می‌آموزیم زیرا در هم به عقیده و معنا و دین‌ورزی درآمیزه شدیم. در انقلاب، در جنگ، در همه‌ی امور عمومی زندگی و حتی برخی از شاخص‌های شخصی زندگی کنار هم بوده‌ایم. این را در صحن محترم گفتم که هنجار را معرفی کرده باشم نه خودمان را. این عبارت شما تماما" فروتنی شما را می‌رساند وگرنه بنده، تو که می‌دانی نسبت به رفقا، نگاه همپایگی دارم.

    پیام تسلیت حجت‌الاسلام آسید حسین آقا موسوی خوئینی به سید علی اصغر شفیعی: مـوسى (ع) در مناجات با خدا عرض کرد: خداى من! کدام آفریده‌ات را بیشتر دوست مى‌دارى؟  فرمود: آن کس را که چون محبوبش را از او بگیرم، با من آشتى باشد. (مسَکّنُ الفُؤاد عِنْدَ فَقْدِ الْأحبّة وَ الْأولاد، شهید ثانی، ج۱، ص۸۵) سلام. داغی چنین، نه داغی‌ست خُرد. به شما تسلیت می‌گویم و از خداوند برایتان، شُکر و شکیبایی می‌خواهم. ایشان در پناه رحمت خالقش، پروردگار منّانِ مهرْبان است و اگر دریغی باشد، بر ماست که از مکر و آزارِ روزگار ایمن نیستیم. لطفاً : با کارهای نیکو و صدقه و قرائت قرآن، عزیزان از دست رفته را یاری کنید. آرزوهایش را درباره‌ی پدر و مادر، خانواده‌اش، دوستان و همشهریانش برآورده کنید. سعی کنید تا بر سختی‌ها و شهادت سیّدالشّهدا (ع) بگریید و زیاد بگریید. هم سبک می‌شوید؛ هم با بهانه و پُربها، به یاد میوه‌ی دلتان و برای میوه‌ی دل جدّتان (ص) گریسته‌اید؛ هم ثوابش به او می‌رسد که بسیار نیازمندِ عنایتِ جدّش و مادرتان(س) و سالار آزادگان (ع) است.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    جناب استاد حجت‌الاسلام آسید حسین آقا موسوی خوئینی سلام. پیام آموزنده‌ای خطاب به جناب آق سید علی‌اصغر شفیعی دارابی نوشتید که تعالیم مندرج در آن برای ما درس زندگی و معنویت است. تشکر دارم و از یقین برخوردارم که آقا سید دلش ازین پیام پربارتان تسکین می‌یابد. التماس دعا. دامنه |: سلام و عرض ارادت و ادب جناب حجت الاسلام آقای خوئینی در مدرسه‌ی فکرت دعوت‌تان کردم. بهره ببریم از بیانات آن دوست نجیب. رفقا هم همواره جویای شما بوده و هستند. با احترام: ابراهیم طالبی دارابی.

    سلام سید و سالار من آقای خوئینی. در ایام سوگواری پسرم به عزیز دلم آقا ابراهیم عرض نمودم که الان نیاز به تسلیت نامه جناب اندیشمند و پاکدل آقا سید خوئینی ها دارم .چه بسیار زیبا . لذت حضورتان مرا با اشک شوق همراه کرد . به پسرم با این قلم الهی حیات بخشیدی . الهی از زندگی لذت ببرید.

    پاسخ جناب خوئینی به سید: سلام. نعمت فرزند، بی‌جانشین است. و کدام نعمتِ الهی، جانشین دارد؟! جبران و تسلّای این درد را، تنها پروردگار حکیم و لطیف باید عنایت کند. خداوند بر درجات رفتگانتان بیفزاید و آنی، شما و فرزندتان را تنها نگذارد. شما با جدّتان و با امام حسین (ع)، هم‌درد شده‌اید. در دنیا و آخرت هم، خداوند شما را با ایشان محسوب و محشور کند. انسان دوست دارد که فرزندانش، ادامه دهنده‌ی راهش باشند و نام و یادش، زنده بماند. شاید تقدیر بر این است که شما، نیکی‌ها و آرزوهای پسرتان را درباره‌ی خانواده و اطرافیانش/ شهرتان؛ برآورده کنید. بدین‌گونه، گویی او زنده و در کنار شماست. او به حیات جاوید پیوسته است و به خواست خدا، زندگیِ زیبا و پاکیزه خواهد بود. شما هم با جبران بدهی‌ها و - احیاناً - کوتاهی‌هایی که در زندگی ما پیش می‌آید (خواه در حقوق بندگان، خواه در حقوق الهی)؛ وسایل راحتی و رحمتِ او را فراهم کنید. به لطف و فضل الهی، برکت و رونق و جلوه‌ی معبود؛ ازین پس و به یُمنِ زندگیِ تازه‌ی فرزندتان؛ در حال و روزِ شما و بازماندگانش بیشتر خواهد شد. خداوند بنده را، آگاه و عامل به حرف‌هایم قرار دهد.

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام جناب آقای موسوی خوئینی. پرنکته و سازنده. به نظرم درین مسئله‌ی تسلیت، وارد یک فضای فراتر از ابعاد مادی شده‌اید و درخشش واژگان اثربخش پیام جان ناآرام آدم مصیب‌زده و غیرمصیبت‌زده را آرام می‌کند. ممنونم از تراوش اندیشه که نیازمند چنین سفارش‌های معنوی نسبت به هم هستیم. قلب رفیقم سید علی‌اصغر درخشان شد. درود فراوان.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    دامنه‌ی داراب‌کلا

    قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا