مدرسه فکرت ۹۴
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت نود و چهارم
یادداشت روز دامنه «عیسای روح الله» به نام خدا. سلام شریفان. دستفروشی، فروشندگی، دورهگردی، کاسبی و جگرکی میکرد. متولد ۱۳۰۶ بود؛ از روستای ابَرجسِ قم، مابینِ کهَک و کِرمِجگان. خود میگفت در آن زمان ابرجس فقط جمعهها، حموم، مردانه میشد. پدرش اسدالله کدخدای خداپرست و خداترس بود؛ چهار زن هم اختیار کرده بود. اهل سواد و نماز و دعا و زمزمه لبِ جُوی بود. عیسای جعفری بچهی همسرِ چهارمِ اسدالله در ۱۷ سالگی پدرش را از دست داد. عیسی و موسی دوقلو بودند. موسی زیرِ سنگ -که در معدن از کوه پرتاب شده بود- در روستای ابَرجس در دَم مُرد. عیسا اما کارش گرفت. خواهم آوُرد. به خاطر این که خواهرش -اقلیما- در نجف در بیت امام خمینی بود. عیسی پیش مَش یحیی در روستا قرآن و سواد مکتبخانهای آموخت. برادرزادهاش در قم مجتهد شده بود و همین به او اعتبار بخشیده بود. او به موسی برادرِ درگذشتهاش چنان شباهت داشت که پنج بار به جای موسی به کمیسیون معاف در کهک رفت و توانست خود و موسی را از سربازی معاف کند. خودش بدینخاطر که سنگِ مثانه، داشت. قضیهی جالب این است مادرش برایش دختر ۸ سالهای را عقد کرد که عیسی مخالفت کرد ولی مادر که مُرد عیسی به سراغ آن دختر رفت که ۱۱ ساله شده بود. ولی چون خیلی کوچک بود خود میگفت: «من جرأت نمیکردم حتی نزدیکش شوم.» بعد از سه سال و نیم، دختر قهر کرد رفت و دیگر هم نیامد. عیسی در سال ۱۳۲۷ در ابرجس زن دیگر گرفت؛ این بار به قول خودش ازدواج با «دختری از خانوادهی متمکّنِ حشَمدار» که به نقلش همسرش با «وجودِ اَشرافزادگی خیلی سازگار بود.» ولی بعد مجبور شد زن سوم بگیرد، این بار با یک "بیوه" در تهران. پس از انقلاب به درخواست حجت الاسلام سید احمد خمینی که پیِ فردی معتمد برای بیت امام میگشت، اقلیما -خواهرش- عیسی را به سید احمد معرفی کرد، سید احمد پذیرفت. او بدینترتیب به بیت امام در جماران رفت و به اصطلاح حوزوی «خادمِ امام» شد. عیسی معتقد بود: دین و خدا از زندگی هر کسی حذف شود، برکت ازو گرفته میشود. ضدّ شراب و کارهای خلاف خدا بود. کل کتاب سرگذشتش (عکس بالا) را دیشب یکسره خواندم و تمامش نمودم؛ کتابی شیرین، نوشتهی آقای محمدعلی صدر شیرازی از نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی. لذاست که خواستم با شریفان اشتراک گذاشته باشم.
حجت الاسلام ربانی به دامنه: خدمت صدیق ارجمندم آقاابراهیم حفظهالله سلام علیکم مساک الله خیرا . اولا : از اینکه یاد جدّ مادری ما کردی بی نهایت متشکرم و رحمت واسعه الهی را برای والدین آن بزرگ از خداوند متعال مسئلت دارم. ثانیا : ای عزیز ، قلم شما باعث آرامش روح و روان انسان های طالب حقیقت میشود چون منبعث از تعهد، ایمان، شجاعت و مؤدب با آداب إسلامی و إنسانی است و ای عزیز، تو با قلم: به عشق میخندی و گریه میکنی. شمشیر برّان و فریاد دردهائی. شکننده سکوت و باعث حیران نفاقی. صفای دل و ولای مؤمنانی. قلمت گل سرخی در بیابان.... و همیشه مستدام با مرام. بی نشان.
شیخ مجتبی اکبری: مدیر عزیز و فرهیخته آقا ابراهیم سلام علیکم در مدرسه وزین فکرت لطفا جلوی توهین و بی ادبی بعضی از افراد را که صرفا به دنبال خالی کردن خشم خود از جناح مقابل هستند گرفته شود. اگر بعضی از ظریف خوششان نمی آید محترمانه و از روی فکرت انتقاد کنند نه توهین چون توهین به فهم و فکرت اعضای این گروه است. ارادتمند.
...
...
یادداشت روز دامنه
موقعیت غزه را اینگونه تصور کنید
به نام خدا. سلام شریفان. دوش راست خود را سمت غروب آفتاب کنید. حالا حالت ایستاده، دو پا را جفت کنید. تمام بدنتان از سر تا پا شکل نقشهی فلسطین بود ولی همهی این بدن را اسرائیل گرفت. سر این بدن (=شمال) مرز با لبنان است و پای آن (=جنوب) وصل به خلیج عقَبه؛ فقط دو نقطهی کوچک جدا از هم را برای فلسطین باقی گذاشت. کجاست؟ سمت راست پهلوی بدن (=قُلوِهگاه) غزه است و سمت چپِ قلب و جناغ سینه، کرانهی باختری؛ که این دو نقطه نیز طی ۷۵ سال همچنان آماج حملات ارتش اسرائیل است. اینک غزه بعد از بیست و سه روز بمباران وحشتناک نیروی هوایی، از چهار سمت (عکس روزنامهی فرهیختگان ۷ آبان ۱۴۰۲ در بالا) مورد حملهی تانکها در زمین قرار گرفته که تا اینجا، مقاومت با شگفتی توانست همهی چهار محور را دفع کند و اسرائیل به همینعلت، سه روز است که از عصبیت به غضب کشیده شد و هر چه تلاش میکند غزه را با اینهمه سازوبرگ نظامی غصب کند، نمیتواند.
حالا یک مسئلهی دیگر: آقای ایلان ماسک مالک «استارلینک (=اینترنت ماهوارهای) در صفحهی ایکس (=توئیتر سابق) خود (عکس بالا) نوشت: «ایران به دنبال جنگ است؛ ببینید آنها چهقدر نزدیک پایگاههای آمریکا کشور خود را قرار دادهاند.»
بیچاره غربپرستانِ داخلی که از ایلان ماسک هم مفتضحتر هستند، چون به ایران میگویند چه کار به کار آمریکا دارد و در منطقه ورود میکند؟!! اما به آمریکا که از چندهزار کیلومتر آنسوتر به محیط مسلمین لشکرکشی کرده و همهجا، با اشغال و یا توافق با دولتهای خائن اینهمه پایگاه زده، میگویند: بفرما!! بیا، تو "کدخدا"یی و "ارباب" ما. هر چه و هر جا خواستی مالِ تو. ذلیلتر از غربلیسان نداریم در دنیا.
حالا پیوست: «استارلینک اینترنت بیسیم است. به خاطر ماهوارههای دریافتکننده اطراف زمین (عکس بالا) توانایی فراهمکردن اینترنت در دورترین نقاط جهان، وسط بیابانها یا دریاها را دارد که به وسیلهی ماهوارههایی به وزن حدود ۲۵۰ کیلوگرم در سراسر کره زمین و با دریافت انرژی از صفحات خورشیدی، اینترنت با سرعت بسیاربالا و بدون محدودیت جغرافیایی ارائه میدهد. البته بدانید که هزینهی نصب سختافزار اینترنت استارلینک (=همان دریافتکننده که تنها یک بار آن را میپردازند) حدود ۵۹۹ دلار است و هزینهی شارژ ماهانهی آن حدود ۱۱۰ دلار. آب و هوا (مانند باران، برف و مه غلیظ و…) کیفیت آنتندهی آن را کم میکند.
سلام جناب آق سید یاسر. درین پاسخت به جناب استاد حجت الاسلام آشیخ مجتبی اکبری از لفظ سست استفاده کردی که جای محبت و حرمت را در بحث با طرفِ خودت تنگ میکند. توصیفِ «مثلِ بچه دبستانی» در وصف ایشان، در قلم شما خلل وارد کرد. سعی شود استخدام واژگان هنگام گفتوگو با مواجِهان، نیکو و نیک باشد. این به صمیمت کنارِ جِدّیت، اعتبار بالاتری میبخشد. نمیگویم نیت شما سوء بود، نه؛ سلیقهی خوبی نبود این عبارت. بهتر میبینم الفاظ نسبت به اعضای صحن حتی در هنگام نقد یا اِبرام، الفاظ سنگین و متین باشد.
شیخ مجتبی اکبری: سلام آقا ابراهیم عزیز همانطور که در پاسخ خودم عرض کردم چند صفت برای وزیر امور خارجه آمده: مرد میدان .... که البته من منکر نیستم در آخر یک تار موی تو... بطور غیر مستقیم و کنایه (الکنایه ابلغ من التصریح) یعنی خلاف این صفت ها در آقای ظریف وجود دارد واین توهین است. و تعابیری که ادامه پیدا کرد (مراجعه کنید) من بکار نمی برم اصولا بعضی از افراد اولین کار آنها تکه انداختن و تمسخر مخالفین خودشان است که من از آن متنفرم و هیچ وقت وارد بحث نمی شوم و فقط تذکر می دهم و همچنین هیچ وقت در صدد تطهیر هیچ شخصی بر نمی آیم این آقایان دولت قبل هم عاری از اشتباه نبودند البته غیر از معصومین هیچ کس عاری از اشتباه نیست ارادتمند
سید یاسر موسوی به دامنه: سلام دوست عزیز بعصی وقت ها از بس فشار رو ما آدمهاست ناخواسته حرف هایی میزنم بعدا پشیمون میشیم خدا خیرتان دهد روند نادرست حقیر متذکر شدید کاملا حق با شما بود (متن نادرست ویرایش کردم)
سلام جناب حجت الاسلام آقای ربانی. بنده خودم را در سایهی انوار روحانیانی پارسا و دانا -چونان آن دوستِ فرید و فرهیخته- قد و قامت میبخشم. اساساً ایدئولوژی من این است که نگاهم را در مسائل علمی: اخلاق، دین و اجتماعیات بدوزم به عالمان دین که اتصال به آنان آدم را از حلقهی حق جدا نمیسازد. در واقع روحانیت برای من منبع معرفت و مأخذ دیانت هستند. به شما واقعاً عُلقه بستم زیرا برای من در دستهی این آیهای: «بندگان (خاصّ) خداوند رحمان کسانى هستند که آرام و بىتکبّر بر زمین راه مىروند» چرا آفای ربانی؟ چون به قول مفسر نمونه آیت الله العظمی ناصر مکارم "تواضع کلید ایمان است"، ولی "غرور و کبر کلید کفر" آرى؛ ربانیی شفیق! مؤمن بندهی خداوند رحمان، نخستین نشانهی بندگى، تواضع است؛ به قول آقای مکارم "تواضعى که در تمام ذرات وجود آنان نفوذ کرده و حتى در راه رفتن آنها آشکار است." فردی فروتن هستید و هیچ چیز به حد فروتنی، فرد روحانی را در قلوب مردم اُلفت نمیبخشد. الحمدُ لِله روحانیون دارابکلا همگی درین شاخصه، درخشنده هستند. بلی؛ آیتاللهزادگی شما از ناحیهی مادری سهم عظیمی در سرشت و سرنوشت شما داشت. حالیا! هیمن حالا هم برای روح آن بزرگ محل ما -جدّ مادری شما و خاندانِ محترم آقای استاد شفیعی مازندرانی- ایستادم و ادای احترام کردم. از رحم آن رفیق رحیمم، ممونم که زیربنایم مطلقاً با افرادِ "کالِهرَحم" هیچ طباقی نمییابد. انطباق من فقط با افرادی فرید، چفت است که رحمت -و در جای خود قاطعیت- دارند.
جناب آق سید یاسر سلام. اخلاقیترین رفتار را پس از نوشتن توقعام از خودت بُروز دادی. این حُسن سُلوک را هیچ چیزی برابری نمیکند. خیرت دهاد خداوند باریتعالی، آقا. مجدد سلام سید یاسر. این رفتار اسلامیای به با استاد حجت الاسلام آشیخ مجتبی اکبری -یکی از اخلاقیترین روحانیون که وجاهتش بر من مشهود است- داشتید عالی بود. آفرین به انضمام بالاترین تحسین برین خُلقی که خرج کردی. هیچ هزینهای شیرینتر از هزینهای رفتار اخلاقی نیست. شرافتمند ظاهر شدی. تشکر دارد مدیر ازت.
استاد آشیخ مجتبی سلام. آموزندگی و سازندگی داشت برخورد و مُروّتتان. ممنونم که مباحثهی میان اعضای شریف صحن به خوردن چای طلبگی ختم شد و تلخی آن با شیرینی قند و تَری چای منتفی شد.
استاد حجت الاسلام آشیخ طاهر شاکر سلام. هنگام خواندن گقتم پدر چه سخاوتی دارد میورزد و چه مساواتی هم در کلهاش هست. آخر که رسیدم دیدم پدر قرضوقوله خود را وصیت کرد!!! نیسانآبی تندخوی جادهی هراز را. داستانک جالبی بود! درود.
شیخ شاکر طاهرخوش در پاسخ به دامنه با سلام خدمت استاد عزیزم از خواندن این مطلب کوتاه که باعث شد چند سطری برایش بنویسید ، سپاسگزارم. عمرتان همراه با حُسن عاقبت بخیری دل تان شاد روح جمیع اموات همه، در این روز مهمان حسنین علیهماالسلام گردند. یا حق. همچنین امروز که مزین شده به روز نوجوان و بسیج دانش آموزی ؛ شهید فهمیده ، یادی کنیم از جمیع شهدا ؛ خصوصاً شهدای دانش آموز با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
برادر و رفیق پیش و پس از انقلابم آقای حاج سیدتقی سلام. هر کس بر والدین و اخوی مرحومم مهر ورزد قلب مرا را ابتیاع نموده است. برات پا میشم از میزم. ممنونم. برای من آن دوست خَدوم مردم در زمان حضور در استانداری و اینک خادم امام رضا ع در حرم رضوی یک مرد شر یف است. سپاس از وَدویت ( =دوستی سرشار محبت) که به من داری.
مجدد مُجدانه بر استاد مِهرانهخوی خودم حضرت آقای شاکر سلام و ممنوم. بلی؛ دلکش بود و در جای خود نظیف. لطفت بر من مزید. حجت اسلام آقای شاکر طاهر خوش سلام سوم. اگر میشود فرصت دستت داد حسین فهمیده (که اهل روستای سراچهی قم بود) مطلبی دلکش بنویسید. چون شما نویسندهی باذوق و قادری هستید و در بخش کودکان و نوجوانان هم قلم روان و آسانی داری. درود میفرستم به روح شهید فهمیده که فهم را در رزم و بزم معنی کرد آن طور شگرف که امام خمینی ره وی "رهبر ما " خواندند.
سلام دوباره به جناب استاد آشیخ مجتبای محترم و مورد علاقهام. همان طور که دیروز نگاشتم در پست آقای سید یاسر موسوی در مورد آقای حسین امیرعبداللهیان لفظی که متضمن اهانت باشد بنده ندیدم. الآ آن عبارت در پسیت دیگرش خطاب به شما که شکر خدا پس از توقّعام از خودش، خود آن را با کمال تمایل و پشیمانی حذف کرد. و پیش شما هم سپس فروتنانه ظاهر شد. و چه خوبییی بهتر از همین منش و منهج. ازت ممنونم که با نهایت اخلاق درین صحن رهنمون مایی. ارادت: دامنه.
امیر رمضانی: اولین مجوز الکترونیکی ساخت نیروگاه از درگاه ملی مجوزها صادر شد. سید امیر سیاح، رییس مرکز ملی مطالعات پایش و بهبود محیط کسب و کار وزارت اقتصاد گفت: اولین مجوز الکترونیک تبدیل شده کاغذی برای صاحب یک نیروگاه در ساری صادر شد.این اقدام در راستای ایجاد شرایط برابر در محیط کسب و کار و حذف بروکراسیهای پیچیده دولتی اثرگذار است و شرایط را برای توسعه سرمایهگذاری در نیروگاههای کشور مهیا خواهد کرد.
عباس مهاجر: سلام خدمت سید عزیز و همه بزرگواران و مدیر این مدرسه فرهیخته و مومن عرض ادب و احترام دارم خدمت همه عزیزان این نیروگاه ۱۰ مگاواتی که انشالله و به خواست خدا در شهرک صنعتی شماره یک ساری احداث خواهد شد و با سوخت گاز کار میکند، خبررسانی این مجوز هم از این بابت از سمت وزارت اقتصاد منتشر شد که برای اولین بار از سامانه ملی مجوزها تمام درخواست ومجوزات و استعلامات ان در صنعت نیروگاهی کشور انجام شد، البته بدون هماهنگی با ما منتشر کردند که انشالله خیر است.
دوست گرانقدرم جناب مهندس عباس مهاجر سلام. خبر خوشایند و غرورآمیزی را امیرجناب بابت اقدام بدیع شما در ایجاد نیروگاه در ضحن مدرسه فکرت کار کرد و ما را مطلع. این طلیعهی صنعتی به دست توانمند علمیات برای شخص خودم از بهترین اقداماتی است که برای اولین بار شنیدم. عباس آقا تبریکات عمیق مرا پذبرا باش و بدان بسیار غَرّه و غرق سُرورم ازین فاز. سپاس.
دوشنبه, ۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۰۸ ق.ظ
متن آن در لینک بالا در دامنه
پستی که مصطفی بابویه دارابی در مدرسه فکرت بار گذاشت: وابستگی و عواقب آن. بستن سفارت آمریکا عراق را نابود میکند، به منافع عراق آسیب میزند که پیامدهای بزرگی دارد و هیچ سفارتخانه غربی در عراق باقی نخواهد ماند و همه از عراق خواهند رفت. این جملات را دو روز پیش باسم العوادی، سخنگوی دولت عراق در اولین واکنش رسمی به درخواست مقتدی صدر برای تعطیلی سفارت آمریکا بیان کرد. جملاتی واضح و صریح ... عشایر عراقی که امروز در پشت مرزها تحصن کرده اند کجا را می خواهند فتح کنند؟ فعالان ترک که امروز از در و دیوار نمایندگی های اسرائیل بالا می روند کجا را می خواهند بگیرند؟ جوانان مصری که شعار می دهند اضرب اضرب نصرالله کجا را می خواهند بزنند؟ کاربران اردنی که کالاهای اسرائیلی را نشان کرده اند به داد چه کسی می خواهند برسند؟ تماشاگران قطری که فریاد می زنند یجب تحریر غزه، کجا را می خواهند آزاد کنند؟ فلسطین را؟ قدس را؟ غزه را؟ ... فلسطین امروز آزادترین کشور عربی است، ملت غزه امروز آبروی آزادگان است، فلسطین هیچگاه اسیر نشده است که بخواهد آزاد شود، غزه هیچگاه وابسته نبوده که بخواهد رها شود... این جوانان، فعالان، کاربران و تماشاگران اگر واقعا عزم آزادی قدس دارند، بهترست کلاهشان را بالاتر بگذارند و به فکر آزادی خود و بلادشان باشند، فلسطینیان دیروقتی است که حریت یافته و رستگار شده اند. اسارت قدس ظاهر و باطنش اسارت کشورهای عربی و اسلامی است، اسرائیل موجودیتش به بی هویتی ملت های منطقه است، صهیونیسم مجرای وابستگی دولت های خاورمیانه به غرب و امریکاست. اسارت قدس نماد آویزان بودن سرنوشت مسلمین بدست آن قدرت غربی و این قدرت شرقی است، نماد اراده نداشتن ملت ها برای خروج از زیست ذلیلانه است، نماد آن است که دولت های منطقه خودشان اسرائیلک های نامرئی هستند.
فلسطین که آزاد است، هربار بخواهد می رزمد و می جنگد، هربار صلاح بداند صلح می جوید، هربار نشود محاصره می شود و هربار بشود حصار می شکند. هربار رغبت کند صبر پیشه می کند و هر بار اراده کند به میدان می آید، هربار عزم کند سنگ پرتاب می کند و هر بار جرئت کند راکت می اندازد. دیگران حال شان چطور است؟! آیا آن ها هم این قدر آزادی و عزت و اسقلال نظر برای خود دارند؟ اظهر من الشمس است که همین مواضع انقلابی سران عربی و اسلامی هم خودش در منطقه الفراغ سفارت خانه های آمریکاست! کمی پا را فراتر بگذارند ببنیم می توانند هزینه بپردازند؟! آن امیر و وکیل عربی اگر کشورش خیلی انقلابی شده به جای رجز خواندن و نطق کردن بیاید جلوی تسلیحات و بمب هایی که از پایگاه های آمریکا در کشورش برای اسرائیل بارگیری می شود را بگیرد، ولی نمی تواند چرا؟! چرایش را سخنگوی دولت عراق پشت تریبون رسمی اعلان عمومی کرد... آزادی قدس یعنی آزادی ملت های اسلامی از استعمار و هیچ معنای دیگری هم ندارد، تا وابستگی هست استعمار هست و تا استعمار هست اسرائیل باید باشد... کشوری که اموراتش را خود تدبیر نمی کند تمنای صهیونیسم دارد. اگر ملتی هوس نماز خواندن در مسجد الاقصی دارد، باید شریان های فکری، مالی، بازرگانی و کشورداری خود را از یوغ سفارت خانه ها خارج کند، زنان و کودکان غزه امروز خون بهای غرب زدگی کشورهای عربی و اسلامی را می پردازند.
شور و حال گرفتن و بی تاب شدن برخی جوامع برای دفاع از مردم غزه برخی جوان ها را به این گمان رسانده که؛ ظاهرا جامعه ایران نسبت به تحولات فلسطین و مساله قدس بی تفاوت تر از بقیه ملت هاست؟! خیابان های استانبول عصبانی تر از ما شده! ورزشگاه های مراکش حماسی تر شده؟! تجمعات بغداد کفن پوش تر شده! اصلاً ایران کجاست؟ ایران کجاست؟! ایران ۴۵ سال است در حال تحصن و تجمع است، ۴۵ سال است کفن پوش است، ۴۵ سال است خودش زیر بمباران تحریم و ترور است، ۴۵ سال است محاصره است، چرا؟ چون تصمیم گرفته است آقای خودش باشد، بهای میان تهی کردن موجودیت صهیونیسم را می پردازد ایران. امروز نشستن جوان ایرانی برای اسرائیل خطرناک تر از قیام های جوانان ترک و عرب است. ملتی که مستقل است همه ساحات زندگی اش حتی تفریحش هم مبارزه است چه رسد به مقاتله اش. اگر فلسفه وجودی صهیونیسم را بدانیم برای مان مسلم است که؛ ملت ایران ۴۵ سال است مبارزه با اسرائیل را زندگی می کند. جامعه ایران با استقلالش فلسفه اسرائیل را در منطقه بی معنا کرده است. امروز رژیم صهیونیستی در محاصره استقلال ایرانیان است که البته کمترین نمودش شده حمایت تسلیحاتی و دیپلماسی ست... .
تذکر مقرراتی
به جناب آقامصطفی بابویه دارابی
سلام و عرض ادب و ارادت آقا مصطفی. این نوشتهی کپی که به قلم آقای "مهدی افراز" است و شما در صحن مدرسه فکرت بارگذاری کردهای، گرچه ایدئولوژیک و دارای بارِ ارزشی است، اما ما تشنهی تراوشات ذهنی خود شما هستیم که قلم آن دوست متفکرم را -که فردِ فرهیخته و دانای پارسایی هستی- بهمراتب غنیتر میدانم زیرا از نوشتههای قلمی خودت همیشه بهره میبردم مصطفی؛ مفید و منسجم و منتج حرف میزدید همواره. ولی گذاشتن متن کپی از سمت شما درین صحن، برای من تعجب شدیدی داشت. اما در مورد قضیهی غزه: من تزم البته تعقیب سیاست فروپاشی اسرائیل از طریق زیانرسانی فکری برای نفی و انهدام مشروعیت سیاسی است و آن فقط با دمیدن روح دفاعی در درون سرزمین فلسطین با خیزش و انسجام و سازماندهی خودِ فلسطینیهاست ؛ ساکن در دو نقطهی کرانه و غزه. چون هیچ ملتی توسط ملت دیگر آزاد نمیشود و ملتی خود را آزاد میبیند که توسط قهرمانان وطندوست خود به ظفرمندی برسند حتی اگر فداکاریهای گسترده نیاز داشته باشد. کوروش کبیر هم وقتی جهانگشایی میکرد و تمام شصت و یک سال عمرش روی زین اسب بود و جهانگشا، ملت آن سرزمین فتحشده را را در عقیده و حرّیت، آزاد میگذاشت تا خود خودشان را بسازند. سپاس. فقط ازت میخواهم در صحن مدرسه فکرت متن کپی بار نگذارید. خلاف مقررات مدرسه است. معذرت.
توضیح آقا مصطفی بابویه: جناب آقا ابراهیم عزیز سلام... عارضم خدمتتون متنهایی که انتهای متن نام خودم را (مصطفی) ثبت میکنم ; صفر تا صد نوشته ی بنده میباشد و اگر دقت فرموده باشید در متن دیشب به رسمِ امانت اسمی ثبت نشده بود... موضوع از این قرار است که: چند شب پیش میخواستم متنی درباره ی اوضاع این روزهای فلسطین و غزه و دنیا بنویسم که با قرار دادن چند تحلیل کنار هم بصورتِ پازل ; متن نهایی ویرایش و منطبق با واقعیتِ ذهنی خودم در چند گروه ایتا و تلگرام و روبیکا بازارسال شد (البته تحلیلها بصورت تکه تکه استفاده شده و نامِ نویسنده نامعلوم بوده) که بعد از چند روز برای مدرسه ی فکرت و هیئت رزمندگان باز ارسال شد... این نکته را خدمتتون عرض میکنم که سالِ قبل متنی در مورد نشانه های آخرالزمان از کتاب یوم الخلاص(روزگار رهایی) برای چند گروه واتساپی و چند نفر از دوستان نوشتم و ارسال کردم چند روزِ بعد یکی از دوستان با بنده تماس گرفت و گفت که متن ارسالی شما در چند گروه دیگر بنامِ افراد و گروههای مختلف بازارسال شده! به آن دوست محترم عرض کردم مهم نیست که به چه نامی وایرال شده ; مهم اینه که تولید محتوا مورد توجه قرار گرفته و باعث خوشحالی ست که موردِ استفاده واقع شده... نکته ی قابل ذکر این است که: قبلا عرض کردم برای اینکه مفاهیمِ ذهنی خودم را به کلمات تبدیل کنم گاها از متونِ کتابها و مقالات و... استفاده میکنم... در انتها جنابِ طالبی اگر ناخواسته باعثِ آزردگی خاطر شدم پوزش میخواهم... ارادتمند مصطفی.
عباس مهاجر دارابی
نیروگاه ۱۰ مگاواتی
آقای مهندس عباس مهاجر دارابی
امیر رمضانی: اولین مجوز الکترونیکی ساخت نیروگاه از درگاه ملی مجوزها صادر شد. سید امیر سیاح، رییس مرکز ملی مطالعات پایش و بهبود محیط کسب و کار وزارت اقتصاد گفت: اولین مجوز الکترونیک تبدیل شده کاغذی برای صاحب یک نیروگاه در ساری صادر شد.این اقدام در راستای ایجاد شرایط برابر در محیط کسب و کار و حذف بروکراسیهای پیچیده دولتی اثرگذار است و شرایط را برای توسعه سرمایهگذاری در نیروگاههای کشور مهیا خواهد کرد.
عباس مهاجر: سلام خدمت سید عزیز و همه بزرگواران و مدیر این مدرسه فرهیخته و مومن. عرض ادب و احترام دارم خدمت همه عزیزان این نیروگاه ۱۰ مگاواتی که انشالله و به خواست خدا در شهرک صنعتی شماره یک ساری احداث خواهد شد و با سوخت گاز کار میکند، خبررسانی این مجوز هم از این بابت از سمت وزارت اقتصاد منتشر شد که برای اولین بار از سامانه ملی مجوزها تمام درخواست ومجوزات و استعلامات ان در صنعت نیروگاهی کشور انجام شد، البته بدون هماهنگی با ما منتشر کردند که انشالله خیر است.
دوست گرانقدرم جناب مهندس عباس مهاجر سلام. خبر خوشایند و غرورآمیزی را امیرجناب بابت اقدام بدیع شما در ایجاد نیروگاه در ضحن مدرسه فکرت کار کرد و ما را مطلع. این طلیعهی صنعتی به دست توانمند علمیات برای شخص خودم از بهترین اقداماتی است که برای اولین بار شنیدم. عباس آقا تبریکات عمیق مرا پذبرا باش و بدان بسیار غَرّه و غرق سُرورم ازین فاز. سپاس. دامنه.
یادداشت روز. آداب ایرانی. نوشتهی دامنه. به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. مَشّاطه (=آرایشگر زن) ابداً اجازه نداشت دست به صورت عروس بزند و او را آرایش کند. یعنی عروس نمیگذاشت صورتش دست بخورد مگر آن که اول از بزرگترهای قوموخویشان خود و طرف داماد، کسب اجازه کند. وقتی بزرگترها طی مراسم و تشریفات دلربا اجازهی آرایش سر و صورت عروس را با تهیهی هدیه و وعده -بهویژه با کالاهایی مثل پنبه و پارچه- میدادند تازه مَشّاطه مُجاز میشد دست به صورت عروس بکشد که در محل به آن «تا» میگفتند؛ کشاندن نخ روی دیم (=صورت و روی) عروس که هر پشمی را میزدود. آیا این آداب و این حُرمت و مَجد، احترام ندارد؟ حالیا! بیاید بازا آن ادب و آداب و حرمت و اُلفت و شرم و حیا.
سلام مجدد سید موسی و حاضرین در شخم و تخم. ۱. این حاج سید رضی جیب چنده پِره؟!! ۲. بازم کباب؟! اِشکِمبِلاید مگر؟! ۳. چند تا تِلر؟! معلومه دارا هستین! ۴. حیفای فلسطین که در تصرف بهائیهای ایرانه! برای اونا یعنی دارین بذر میذارین؟! کشکولی. ۵. تلآویو اسرائیل هم که مزرعه ندارد!! زرادخانهی زورگویان دارد. بگذرم! آقا جالب بود صحنهها.
آقا سید موسی سلام. در پاسخ به شیخ ربانی: علیکم السلام حاج آقا بزرگوار.ممنون از لطف شما. آق ابراهیم زنده موند تا از قلم و تحلیل هاش در این صحن بهره ببریم. ان شاا... عمر طولانی تا ۱۲۰ بلکم ۱۵۰ سال.
آقا سید موسی سلام. یقینیی من است که لطف آن جناب به بنده همواره ناشی از طینتِ پاک و سرشتِ صحیح توست. نیز برای این حقیر مایهی جاودانی روحیست که قلم ناچیزم برای امثال شما آگاهان و پارسایان و زحمتکشان علم و عمل و کار و کوشش که هم دانش را بلدید و هم ارزش را در خود آغشته دارید، قیمتی برای خواندن دارد. امید است آنچه مینوسیم مرضیّ خداوند باشد و موجب رضایت خردمندان شود و نیز باعث نقد و بررسی ناقدان گردد. آقا یک کشکولی: چرا از سن انتظاری من که ۱۵۵ است از خدا ۵ تا را کم کردی؟!! هم در دعای ماه رمضان داریم "تُطیل عمری" یعنی عمرم دراز کن و هم امام سجاد ع آموختند در صحیفه که از خدا عمر طولانی طلب کنید.
سید موسی صباغ. سلام آق ابراهیم .ضمن اینکه از متون شما در این صحن نهایت بهره نصیبم خواهد شد در پاسخ کشکولی تان عرض کنم عمر اگر به حرف من باشد نه تنها 5 سال کم نمیکنم بلکه 50 سال به آن اضافه میکنم . 200 سال !!
مجدد سلام سید موسی. جالب بود و جذبم کرد. حالا درست شد! خیلی قشنگ آمد این چند خطت. منم خوشحالم که ببهرهرسان است متنهایم برای آن دوست گرامی. راستی! مرا ببخشایید که دأب من این است دو سه ساعت پس از گذاشتن نظر زیر پستهای اعضا، متنهایم طبق تایم محو میشود. هدقم در ظرات و پاسخها در اصل برای کسانی است که آنلایناند و برخط آن را میبینند. لذا اگر عضوی سه ساعت با نظراتم فاصله داشته باشد، متونم را نخواهد دید و در واقع از شرّ متونم آسوده است.
مصطفی بابویه: جناب آقای ابراهیم طالبی مدیر محترم مدرسه ی فکرت و همه ی اعضایِ محترم مدرسه ی فکرت سلام و عرض احترام... اخطاری به بنده ابلاغ نمودید مبنی بر اینکه بازارسال مطالبِ کپی در این گروه ممنوع است... با توجه به اینکه وقت سایر دوستان گرفته نشود ;توضیحاتی شخصا به شما اعلام شد و مسئله واکاوی شد... با توجه به فصل الخطاب بودنِ اوامرِ شما; بنده به نوبه ی خودم پوزش میخواهم و اطاعتِ اَمر خواهد شد... ارادتمند مصطفی.
رفیق فروتن و فرزانه و محبوب من آقامصطفی بابویهی دارابی سلام و عرض عمیقترین ادب و اعلان خالصترین ارادت. بله؛ در صفحهی شخصی بنده دیداری با شما رخ داد و کامل به اقناع انجامید. رو همین توضیح راستین شما بود که من تذکر مقرراتیام خطاب به شما را از صحن عمومی پاک کردم. خلاصهسخن میان شما و من این بود که شما در برخی از متون دست تتبع میزنی و از چندین منبع، محصولی (= محتوا) تولید میکنی که چون پایبند به حقوق مالکیت معنوی هستی حاضر نمیشی پای آن متن (=فرآوردهی فکری یا تدوینی) امضای خودت را بذاری. این هم از همین مشیء فروتنانهات نشئت داشت. سپاس. منم به نوبهی خودم از وجودت حس بالیدن به خود میدَمم. من تو را مصطفی فردی فرید در اخلاق عملی و تواضع علمی میدانم. روشن هست روی من به انوارِ علمی و عملی شما مصطفی. التماس دعا آقا.
..
...
یادداشت روز
شش مسئلهی امروز دامنه
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند
یک: این فرد -«آنتونیو گوترش؛ دبیر کل سازمان ملل متحد»- از بمباران غزه فقط "احساس وحشت" میکند. شما فقط وحشت کن! کارِ دنیا به کجا کشیده! جهان غرب سلطنتِ وحشت بیش نیست؛ مثل آن وحوش در بیشه.
دو: بیسیمچی از حاج همت پرسید: «حاجی چرا من میترسم؟ شما نمیترسی؟» همت جواب داد: «منم روزی مثل تو بودم. امام جوابم را داد.» پرسید: «امام جواب چی را داد» همت شرح داد: «اهنوز جنگ شروع نشده بود دیدار امام رفتیم ضربهی محکمی به پنجره خورد یکی از شیشههای اتاق شکست. همه از جا پریدیم، غیر از امام! هنوز صحبتهایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. همانجا بود که فهمیدم همهی آدمها میترسند. چرا که آن روز همهی ما ترسیده بودیم، هم امام ترسیده بود هم ما؛ امام از دیرشدن وقت نماز میترسید و ما از صدای شکستن شیشه! او از خدا میترسید و ما از غیر خدا. همان جا بود که فهمیدم کسی که از خدا بترسد، دیگر هیچ وقت از غیرخدا نمیترسد و هر کس از غیرخدا بترسد، از خدا نمیترسد.»
سه: وای ۱۰ هزار قرُص نان شیروان!! طی بررسی تراکنشهای نانواییهای سطح شهر شیروان تخلف شخصی که اقدام به خرید ماهانه ۱۰ هزار نان میکرد کشف شد؛ توسط افراد سودجو با سود چندبرابری به مصارف دام. در دارابکلا اصلا و ابدا ازین کارها رسم نیست! هست؟!!!
چهار: توئیت جمیل حبیب: این استاد حقوق بین الملل دانشگاه لبنان چه جالب گفت "من از دانشجویانم در دانشگاه لبنان عذرخواهی می کنم زیرا در تدریس دروس اصول حقوق بین الملل، حقوق بشردوستانه بین المللی و سازمان ملل متحد سختگیر بودم. بعد از جنایات صهیونیسم در غزه دیگر نیازی به تدریس این اصول نیست. قانون زور، آقای جهان است.""
پنج: ذات ضدآمریکایی انقلاب اسلامی: شرحمرح شاید لازم نشود. خودِ شهر علیهی شرّ و شَریران شد. کاش شعری در لسان شاعری، شور و شعور این شرارهی شهر را شَهدِ شاهدان و شهیدان میساخت؛ شلوغ بود و شِمّهای ازین شمیم را هم نمیشود شناخت. شاهد شدم که مردم در تظاهرات ضد شرارت آمریکا شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲ قم، سرشار شعَف شدند. ضدآمریکایی بودن ذات انقلاب اسلامیست هر کس تغییرش دهد انقلاب را از نهضت به نظام فرو کاسته است. در برابر غرب فقط باید مقاومت کرد. هیچ تزی برتر از تفکر مقاومت نیست.
شش: این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس بالا) که هر آبانماه به فریدونکنار میآمد امسال ولی هنوز نیامد این درنا تنها گونهی باقیمانده دُرنای سیبری است، اما "امید" دیر کرده است؛ هنوز نیامده است؛ لابد از دنیایی که میبیند زور تحکُّم دارد، گِله دارد. دامنه.
...
تیتر جالب روزنامهی "وطن امروز" ( ۱۶ آبان ۱۴۰۲)
در مورد نقشهی روزهای خونین غزه.
تیتر مهم روزنامهی "کائنات" ( ۱۶ آبان ۱۴۰۲)
در مورد نقش جو بایدن در وضع خونین غزه.
یادداشت روز
پنج خبر که نمیشود از کنارش بیخبر گذشت
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. امروز رو میزم این را نوبت کرده بودم که اگر برخی میگویند وحی نیست و "رؤیا"ست، حتی بر فرض نعوذ بالله چنین میبود، پس بازم باید با این وجود پی برده باشند حضرت محمد اکرم ص شگفتانگیزترین انسان بودند با اینهمه دانش و احاطه و اعجازی مانند قرآن از خود داشتند. که من اعتقاد راسخ به وحی دارم؛ نه یک کلمه بیش و نه کلمه کم. اما دیدم خبرها غلبه دارد بر این موضوعام. رد شدم و آمدم روی این مسائلی که ردیف کردم. از آن نظر نمیگویم که این افراد را بزرگ بدانم، نه، آن رو گفتم که بگویم حتی این افراد هم دیگر شرم کردند از دست اسرائیل و خود را رساندند به میدان!!!
خبر یک: جوزف بوِرل هم تکان خورد!
پایگاه خبری سراج ۲۴ نقل کرد که او (مسئول سیاست خارجی اروپا) گفت ما اروپاییها، وظیفهی سیاسی و اخلاقی داریم که دخیل شویم. این یک امتحان بزرگ برای اعتبار ما بشمار میرود. اولویت باید توقف چرخهی خشونت (در غزه) باشد. فاجعهی انسانی در غزه بیسابقه است. قوانین بینالمللی بشردوستانه با هرنامی (آتشبس و یا وقفه) باید رعایت شود.
نظر: او اخیرا" اروپا را یکسره باغ اعلان کرد سایر جهان را جنگل وحش!! حالا نمیدانم چنان وجدانش رو به عذاب رفت که حاضر شد علیهی اسرائیل موضع بگیرد.
خبر دو: برنی سندرز هم حرف آمد
برنی سندرز نامزد دموکرات انتخابات پیشین آمریکا گفت: «چیزی که اکنون داریم میبینیم یکی از وحشتناکترین لحظات در تاریخ مدرن است» «کاری که آنها [اسرائیل] اکنون به شکلی کور انجام میدهند، اینکه اردوگاههای آوارگان را بمباران میکنند، آمبولانسها را هدف قرار میدهند، هزاران مرد و زن و کودک بیگناه را میکشند، این نقض قوانین بینالمللی بوده و غیر قابلقبول است باید این روند متوقف شود. میدانید ایالات متحده آمریکا ۸/۲ میلیارد دلار را در هر سال به اسرائیل میدهد... بفهمید که هماکنون ما باید بمباران در غزه را متوقف کنیم».
نظر: این چهرهی منتقد آمریکا مشیء سوسیالیستی دارد. سخنش بارهاست و سالها که انتقاد شدید از نظام آمریکاست.
خبر سه: حجت الاسلام آقای سید محمد خاتمی هم بالاخره به گوترش نامه نوشت
"عالیجناب آنتونیو گوترش، دبیرکل محترم سازمان ملل متحد. فاجعهی بزرگ انسانی که این روزها در غزه شکل گرفته است، جلوه ای دیگر از تضییع تاریخی حقوق ملت مظلوم فلسطین و اعمال صریح زور علیه صاحبان اصلی سرزمین های اشغال شده توسط حاکمان اسرائیلی است... اقدامات اسرائیل نقض بدیهیترین قوانین جنگ و مبانی حقوق بینالملل بشردوستانه و مصداق آشکار جنایت علیه بشریت، نسلکشی و پاکسازی قومی است. آقای دبیر کل! رهبران اسرائیل در همین شرایط نگران کننده با بیپروایی به برخوردهای نژاد پرستانه خود در برابر قربانیان فلسطینی افتخار می کنند. آنان نه به قطعنامه های مصوب در سازمان ملل متحد خود را متعهد می دانند و نه حتی پایبند به پیمان های نابرابری هستند که با رهبران فلسطین امضا کردهاند. هر روز جنایتی علیهی یک ملت آواره از سوی آنان در حال وقوع است و سرزمینهای اندک نیز در حال تصاحب و تاراج توسط آنان است."
نظر: آقای خاتمی در بند ۴ نامهاش غفلت عجیبی کرد (=نخوانید شیطنت و مذبذبیت کرد) این را از گوترش خواست: «فراهمآوردن مقدمات محاکمه و برخورد جدی با عاملان جنایت علیه بشریت و نسلکشی و جنایات جنگی.» دیدید؟!! نگفته اسرائیل گفته "عاملان" که آدم در دَم خیال میکند حماس هم داخل درین اقدام فوری است. اَمان از بیان بینابین که مسلکی از مکتب اسلام نیست اینگون سخنگفتن. حق و باطل را با هم سوزاندن کار خائفان است. راستی! جدیداً برخی سایتها وی را با لباس کاپشن و شلور نشان میدهند بیاطلاعام هیبت و هئیت عوض کرد!!! یا نه تصادفی پوشش زد!!!
خبر چهار : باراکحسین اوباما هم رسید وسط
من اعتراف میکنم غیرممکن است که نسبت به این کشتار بیطرف باشیم. در این شرایط امیدوار بودن سخت است. تصاویر خانوادههای اندوهزده و بیرون کشیدن اجساد از زیر آوار، یک بیداری اخلاقی بر همهی ما تحمیل میکند.
نظر: بیداری اخلاقی که اوباما از ان دَم میزند فقط به نظرم معاملهی انتخاباتی در ریاستجمهوری آتی آمریکا دارد که چند رأی افزونتر برای نامزد دموکراتها صید کند.
خبر پنج: خواندم جایی که زن دوم آیت الله شیخ احمد جنتی هم مُرد. نقل است از فرزندش -علی- چند سال پیش، پدرش زنواجب است؛ چون نیاز به رسیدگی امور شخصیاش دارد.
نظر: به تمام کسانی در وسط غم عظیم و بینظیر غزه -که اینهمه بالای ده هزار انسان بیپناه فلسطینی تکه تکه شدند- برای آقای جنتی بابت مُردن زن دومش پیام تسلیت غمگینانه!! صادر کردند، متأسف شدم که چه نیازی به بیان متن تسلیت عمومی!! دیدند. پس این وسط شهادت آنهمه آدم در فلسطین چه میشود؟!!
جناب آقا سید یاسر موسوی سلام. علاوه بر این، از یک روزنهی دیگر هم میشود وارد شد. چپهای آمریکایی و نیز آن عده اندک بیهودگان و آن کمشمار هرزگان باید خودشان را گریبان پاره کنند که چرا نشستند و نرفتند اسرائیل -این پادگان آمریکا در خاک فلسطین- به ارتش اسرائیل کمک کنند و کنار این جرثومگان جهان، علیهی مقاومت (=صُدود و صدّ، به لفظ عربی) بجنگند!! و لااقل لجاجت خود نسبت به انقلاب اسلامی و رهبر معظممان را در عملاً کنار ارتش اسرائیل نشان دهند و از سران صهیونها سهمیه!!! دریافت کنند. بگذرم. سلام مجدد آق سید یاسر. بله، همینطور است. قرآن تیپی ازین تبار را مورد تست قرار داده بود و در وحی آمده بود که اگر نمیترسید تمنای موت کنید برای خود. همه ترسو بودند و از مگر وحشت داشتند. بگذرم. مطلبت در بارهی آمریکا و نوکرهای پادگانش یعنی اسرائیل درست و دقیق بود.
امیرجناب سلام. نکتهپرداز هستی. خیلیهم معقول و از سرِ تشخیص حق و رد باطل. ازت ممنونم که موضوع روز جهان -یعنی غزهی به تعبیر مهم رهبری معظم: «مظلوم و مقتدر» را فراموش نکردهای هیچ روز ازین سی و اندی روز. آفرین و تحسین برین رسم تو.
سلام مجدد آق سید یاسر. بله، همینطور است. قرآن تیپی ازین تبار را مورد تست قرار داده بود و در وحی آمده بود که اگر نمیترسید تمنای موت کنید برای خود. همه ترسو بودند و از مگر وحشت داشتند. بگذرم. مطلبت در بارهی آمریکا و نوکرهای پادگانش یعنی اسرائیل درست و دقیق بود. سلام و سپاس سید یاسر از سخاوتت سید یاسر. امروز غروب هنگام بازگشت به منزل، یک جعبه خریدم. جناب آق سید یاسر موسوی سلام. قشنگ بود رفتارت. کشکولی: دوبل یعنی همان گرانفروشی و رِبا. مرا نرُبا !!! آقا.
شیخ شاکر طاهرخوش: ختم قرآن بهتر از ذبح! سعدی گوید: ثروتمندی بود که دارای یک پسر بیمار و رنجور بود، خیر خواهان به او گفتند: «مصلحت آن است که برای شفای پسرت ختم قرآن کنی، یا قربانی ذبح کنی و با ذبح و خون ریختن گوسفند یا شتر و صدقه دادن گوشت آنها، فرزندت خوب شود.» ثروتمند که حاضر نبود پول خرج کند و بخیل بود، اندکی در فکر فرورفت و سپس سر برداشت و گفت: «ختم قرآن بهتر است، چون قرآن در دسترس میباشد؛ اما قربانی کردن حیوان از گلهای که از محل دور است، سختتر میباشد!» صاحب دلی سخن او را شنید و گفت: او ازاینرو ختم قرآن را برای شفا برگزید که قرائت آن کار زبان است و زحمت و هزینهای ندارد؛ ولی قربانی کردن به پول وابسته است و آن به جان بسته است؛ و دل برداشتن از آن دشوار خواهد بود. به دیناری چو خر در گِل بمانند * ور الحمدی بخوانی، صد بخوانند. حکایتهای گلستان، ص ۲۳۶.
استاد و دوست فاضلم حجت الاسلام شاکر سلام. البته هیچ پاداشی پای قرآن نمیرسد. اما کشکولی: برای هر چی که سرِ گوسفند را ذبح و گردن شُتر را نحر (=فروکردن خنجر به ضربت وحشتناک) نمیکنند! بگذرم. حالیا ! الآنا نیم کیلو گوشتِ لشخه (=به زبان محل ما: پر از پی و گوشتهای پوستی و استخوانی) هفتهشت جیب پر، پول میخواد!
شیخ شاکر طاهرخوش: سلام بر استاد عزیز و گرامی ام از بیانات شما در این گروه بی نهایت استفاده می کنم. تشکر فراوان دارم.
جناب حجت الاسلام شاکر سلام. برای بنده نظر و محبت آن نویسندهی خلاق خود یک خُلق خوب خواهد آفرید. دنیا بر پایهی هم نظر و هم نقد هر دو میدَوَد. درود برین منهج آن دوست وَدّ و وَدود.
جناب استاد حجت الاسلام شفیعی مازندارنی سلام. نظری که برای آق سید یاسر نوشته بودم در راستای سخنانش بود. مثالی در ردیف مثالهای وی. یعنی حرفم نقض بیانش نبود، نفع بیانش بود. جناب آق سید یاسر لطفاً برداشت خودت را از آن نظر دیروزم خطاب به خودت را بنویس که ببینم خودت از نظر که برات نوشتم چیزی شبیه استاد برداشت داشته بودی.
امیرجناب سلام. از آنجا که تو امیر رصدگرانهتر از بنده آن فضاهای اطراف خود را ملتفی، بنابرین اِشراف قشنگی بر مواضع آن تیپ خائفان دارید که مواضعشان حتی برای عدهای هم اسرائیلگرایانه شد. چون به ماهیت و آثار و برکات و تفکرات انقلاب اسلامی به آستانهی لجاجت رسیدند حتی این آستانه را هم رد کردند به مرحلهی خصامت نائل!! آمدند. بگذرم. خدا شفا!!! دهد این نوع مذبذبها (= افراد دو دله و مردد) را.
سلام جناب مصطفی دارابکلایی. مگر ایرادی برای تابلوی تصویر مرحومان آیات: آقا دارابکلایی و آق سید رضی شفیعی دارابی ایجاد کردند؟ یا نه، تابلو ایراد پیدا کرد؟ سپاس اگر توضیح ارائه دهید چون ما از دیار، دوریم.
شرح عکس: منزل حجت الاسلام شیخ محمد طاهر فارابی در قم، عمامهگذاری توسط مرحوم آیت الله العظمی اسماعیل صالحی مازندرانی. عید غدیر ۱۴۱۶ قمری. ۱۳۷۵ شمسی. از چپ: مرحوم صالحی مازندرانی سوادکوهی. آقای فارابی، دامنه و بقیه.
اطلاعیهی مدرسه فکرت
سلام به هر شرافتمند. دیشب از حدود هشت شب تا سحردمان امروز، ایتا به علت اشکال فنی در اکثر نقاط ایران قابل بازشدن نبود. اشکال مربوط سِروِرهای آن بود که با تلاش سریع مدیران فنی آن مرتفع شد. به نقل آقای غفاری مدیر محترم ایتا، پیوستن زیاد مردم به ایتا کار فنی آن را با مشکل مواجه ساخت که رفع عیب شد.
مطلعاید اعضا به دلیل فیلتربودن پیامرسانهای خارجییی که زیر بار قانون و مقررات ایران نمیروند، هجوم مشتاقه برای پیوستن به ایتا خیلی زیاد شده است زیرا ایتا فنیترین و سادهترین و مدرنترین و مطلوبترین پیامرسان ایران است. به علم و دانش ایران اهتمام کنیم و اعتماد. درود.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
حجت رمضانی: سلام حاج آقا. مدرن هم اصلاح هاکن.
حجت سر رسید!! ناقلا چِش همه جا ره وینده!!!
راستی سلام. درست کردم. واسلام نامه تمام! انار را کناری کردین پنجتایی؟ مِه وِسه چال کردین؟
چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۰۵ ق.ظ
یادداشت روز
چرا «عقب»، ماندهایم؟!...
متن آن در لینک بالا در دامنه
یادداشت روز
نگاهی تازه به اسرائیل
نوشتهی دامنه
به نام خدا. سلام بر هر شرافتمند. این که ما -ایرانیها- دربارهی اسرائیل هر چیزی بگوییم از سوی اشکالتراشان متهم به احساسات و هیجانات میشویم که مثلاً داریم باب میل خود حرف میزنیم، نه از واقعیت. ولی وقتی میبینم توماس فریدمن متخصص مباحث سیاست خارجی و خاورمیانه در مجلهی نیویورکتایمز آمریکا احساس خطر کند و بیاید بگوید اسرائیل در خطر واقعی فروپاشی قرار گرفته است، ترجیح میدهم حرف همین حامی اسرائیل را بیاورم که خود با رفتن به اسرائیل از نزدیک دید حماس و حزبالله چه بر روزگار این نظام نژادی آوردهاند. لطفاً نه یک بار بلکه سه چند بار این تحلیل فریدمن را مطالعه و روی آن فکر کنید و بدانید قدرت محور مقاومت در واقعیتهای منطقه چه ابعاد و ژرفایی دارد. من مفاد تحلیل طولانی وی را این طور فشرده ارائه میکنم تا سریعتر به دیدگاهش پی بَرید:
فریدمن به این نتیجه رسیده است که «اسرائیل اکنون به مکانی تبدیل شده است که ساکنان آن هرگز قبلاً در آن زندگی نکردهاند» «صریح بگویم، اکنون کاملاً روشن است که اسرائیل در این برهه در معرض خطر واقعی قرار دارد؛ خطری به مراتب بزرگتر از هر زمان دیگری از سال ۱۹۴۸ [=زمان تأسیس اسرائیل توسط استعمارگران] و این تهدید واقعی به سه دلیل کلیدی روی داده است.»
۱. اسرائیل با تهدیدات مجموعهای مواجه است که جهانبینی تئوکراتیک [=حکومت دینی الهی] را با تسلیحات مدرن قرن ۲۱ ترکیب کردهاند و این دشمنان اسرائیل را دیگر نمیتوان بهعنوان گروههای کوچک شبهنظامی سازماندهی کرد، بلکه آنها هر کدام به نوبهی خود دارای ارتشهای مدرن با تیپها، گردانها، قابلیتهای سایبری، موشکهای دوربرد، پهپادها و پشتیبانیهای فنی لجستیک هستند... اسرائیلیها مجبور خواهند بود ابتدا از مناطق مرزی دور و سپس به طور کامل از اسرائیل خارج شوند. من از اینکه چه حجم از مردم اسرائیل اکنون همین خطر را کاملا احساس میکنند، متحیر شدهام.»
۲. «خطر دومی که من میبینم این است که تنها راه قابل تصوری که اسراییل می تواند مشروعیت، منابع، زمان و متحدان را برای جنگیدن با چنین جنگ سختی -آن هم با دشمنانی چنین زیاد- به دست آورَد، داشتن شرکای تزلزلناپذیر در خارج به رهبری ایالات متحده است.. اما جنگ اسرائیل علیهی حماس در غزه مستلزم نبردهای شهری و خانهبهخانه است که هزاران تلفات غیرنظامی شامل مردان، زنان و کودکان بیگناه را در پی خواهد داشت. باید بپذیریم که نابودی حماس بسیارسخت است.»
۳. «سومین نگرانی عمیق من که شاید مهمترین دغدغهی من هم باشد این است که، اسرائیل بدترین رهبر تاریخ خود شاید در تمام تاریخ یهود را دارد که هیچ اراده یا توانایی انجام ابتکارات خاص را ندارد.»
فریدمن اخیرا″ به اسرائیل رفت از مشاهداتش نقل میکند ه خیلی مهم است. ببینید چه چیزی مهمی میگوید: «یک فرمانده بازنشسته ارتش به هتل محل اقامت من در تل آویو آمد تا دیدگاه خود را در مورد جنگ به اشتراک بگذارد. او را برای گپزدنمان به سالن اجرایی طبقهی هجدهم بردم، وقتی برای بالارفتن وارد آسانسور شدیم، به یک خانوادهی چهارنفره پیوستیم. ژنرال اسرائیلی از آنها پرسید اهل کجا هستند؟ پدر این خانواده پاسخ داد: «کریات شمونا». کریات شمونا یکی از مهمترین شهرهای اسرائیل در مرز لبنان است. این پدر گفت که خانوادهاش به همراه هزاران خانوادهی دیگر اسرائیلی از خط حصار شمالی فرار کردهاند که شبهنظامیان طرفدار حزبالله و شبهنظامیان فلسطینی در جنوب لبنان شروع به حمله موشکی و توپخانهای و تهاجم در همبستگی با حماس کردهاند. چه زمانی ممکن است آنها برگردند؟ آنها واقعاً نمیدانستند. مانند بیش از ۲۰۰ هزار اسرائیلی دیگر، به خانههای دوستان یا هتلها پناه بردهاند و تنها چندهفته طول کشید تا اسرائیلیها شروع به افزایش قیمت املاک در شهرهای به ظاهر امنتر مرکز اسرائیل کنند... و بیپرده بگویم با توجه به این شرایط، اکنون حزب الله لبنان و حماس با هم میتوانند اسرائیل را کوچک و کوچکتر کنند.»
لطفاً یک بار دیگر همین تیکه حرف مهم فریدمن را بخوانید تا دریابید اسرائیلی که در طول اشغالگری خاک فلسطین با ساختن شهرکهای مسکونی در لبهی مرزها و مستقرکردن یهودهای سایر جهان در آن جاها میخواست ارض موعود! و امن و مرفه و آرام، نظام جعلی خود را نمونه نگه دارد توسط فقط دو تا جنبش در جنوب (=حماس) و در شمال (=حزبالله) به چه روزهای شُوم و نکبتی رسیدهاست. خودِ شهرکنشینان از ناامنی فرار کردند. این کم مسئلهای نیست. از آثار اصلی حماسهی حماس است.
فریدمن سرآخر به چنین نظر رسیده است «اکنون اسرائیل در خطر واقعی قرار دارد. هر چه اسراییل زودتر نتانیاهو و متحدان راست افراطی او را با یک دولت وحدت ملی واقعی چپ میانه یا راست میانه جایگزین کند، شانس بیشتری برای بقا در طول جنگ جهنمی و پیامدهای آن خواهد داشت.»
متن آن در لینک بالا در دامنه
سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۳۷ ق.ظ
متن آن در لینک بالا در دامنه
مهدی ملایی: سلام سید یاسر، این زنیکه ی مفت خور،اگه راست میگفت،اتا چارقدی،توتِم چارشویی،خاش سر میگذاشت،بعدن این حرفا رو میزد،نه با این وضعیت، اما بعد شما با ارسال این ویدئوها یه جورایی داری تو زمین دشمن بازی میکنی،چه لزومی داره پخش اینجور فیلما؟ البته آقای مدیر محترم قبلن چند نفر رو بخاطر ارسال همچین مواردی پرونده زیر بغل،فرستاد خونه،حالا چرا با شما این همه مدارا میکند الله اعلم، شایدم بخاطر اینکه مدرسه از جنب و جوش،و بحث و جدل قبلی که بخاطر حضور یسری مخالفِ عقیده یِ بعضیها داشت ،افتاد و دیگه مدرسه ای که حتا ما شاگرد تن بلا هم از حضور در مدرسه لذت میبردیم،و حاضر بودیم جمعه ها بیایم مدرسه،خبری نیست، بازم، الله اعلم.
متن دامنه در پیام رسان ویترین
جناب آشیخ محمد بابویه سلام. اوج متنت همان شلوار "سهخط" حماس بود که مرا واداشت در یادداشت روز امروزم بدان بپردازم. ممنونم. گفتی گورِ فرعون را سفید کردند صهیونها مرا به یاد "گورسفید" جاده گلوگاه انداختی که اردیبهشت امسال از دامغان و دیباج راندم به گلوگاه و از گورسفید عکس انداختم. (همین عکس قبرستان سفیدچاه جادهی دامغان گلوگاه عصر ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، عکاس: دامنه) که منضم کردم. بگذرم. فقط گویم که این گورسفیدِ جاده گلوگاه هم، خود خیلی راز و فلسفه و به قول بهروز افخمی سازندهی "رعدوبرق" "عجب حکمتی دارد بچهها!!!". حاشیه: گفتم "سریال"! وای ببخشید: مجموعه!! نه، نبخشید چون "مجموعه" هم خود، لفظی فارسی نیست. گیر افتادیم برای نجات فارسی چه کنیم. هر سو واژه خارجی حملهورند به زبان کهندیارمان ایران.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
هر کس از شما که در حال انتظار امر قیام حضرت مهدی (علیهالسلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر میبرد.
عرفان او گرفته ز منکر بهانه را
نرمی او شکست دهد تازیانه راخیاموار، فلسفه گوید زمانه راتصویر را، مغازله را، و ترانه راجغرافیای معنوی ماست پارسیبر سعدی و سنایی و عطار او درودبا بایزید، راز نهان میتوان گشودتنها نه من که نیچه هم از این زبان ستودسرسخت در حماسه و هموار در سرودپیدا بُود از این که چه زیباست پارسی
احمد آقایی دربارهی نخستین دیدار خود با احمد محمود میگوید: من احمد را در دکان نانوایی که نزدیک منزلشان در خیابان گشتاسب بود، سرگرم کار دیدم. فرز و چابک نان به تنور میزد و کتاب میخواند. کتاب را گذاشته بود بالای تنور و هر از چندگاهی نگاهی به آن میانداخت و یا ورق میزد. سالها بعد روزی به من گفت: اولین کتابی که بالای تنور خواندم رباعیات خیام بود. منبع: احمد آقایی (۱۳۸۳) بیدار دلان در آینه. معرفی و نقد آثار احمد محمود. چاپ اوّل. تهران: بهنگار. صفحهی ۸.
نقشهی میزان اشغال غزه توسط اسرائیل
عکس بزرگراه منتهی به امام علی ع و امام رضا ع.
منبع
شتُر و برف
شرحی زیرنویسانه برین عکس
من تضادِ مُحرَزِ مُحرَز میبینم. فهمم این است، عکس دستکم به من خواست بگوید، مانند این شتُرِ شمال غربی استان گانسو چین باش و از چینخوردگیهای زندگی هراس به دل میَفکن. من نمیافکنم. حتی به اهل فهم میگویم: برویم جلو؛ کوهانِ خردمندی و بردباری خود را ذخیرگاه و تکیهگاه کنیم و راه را با جرئت بپیماییم.
متن آن در لینک بالا در دامنه
مرحوم سید قطب -سید ابراهیم حسین شاذلی- (زادهی ۹ اکتبر ۱۹۰۶ - درگذشتهی ۲۹ اوت ۱۹۶۶) تئوریپرداز اسلامگرای مصری، فقه دین و درک آموزههای وحیانی را در فضای راکد یا در رواقهای مسدود و کلاسهای زمُختِ آراء نظری محدود، قابل دستیابی نمیدانست؛ درک صحیح از دین را تنها در عرصهی عمل، جهاد، حضور، ساختن و آبادکردن میسّر میدانست. اینجا او قائل بود قرآن دربردارندهی "جهانبینی، ایدئولوژی کامل، پاسخگوی همهی نیازهای تکاملی جامعهی بشری"ست و اسلام را این گون اینجا طلب میکرد:
یک . سازمان اخلاقی، یعنی پایهها و عوامل نگهدارنده در جامعه.
دو . تشکیلات سیاسی و شکل حکومت و کارکردها.
سه . نظام اجتماعی در پایداری.
چهار . سیستم اقتصادی.
پنج . حقوق بینالملل و همبستگی عمومی.
ایشان معتقد بود عقل در درک پیام وحی و دین نقش والا دارد ولی خِرَدگرایی مطلق و عقلمحوری را قبول نداشت و از آن گریز و پرهیز میکرد. تفسیر قرآن را بر پایهی پیشفرضهای عقلی رد میکرد. سید قطب عقل را شاگردی شایسته در برابر معلّمِ وحی، حساب میکرد و تأکید میکرد خِرَد و عقل، حقّ پوشیدن لباس استادی و نشستن بر کُرسی قانونگذاری را ندارد. دامنهی دارابی.
جناب استاد مرآت سلام. در ادامهی مستدلات مهم شما درین پست در پاسخ آن مستشکل یا موضعگیر، بگویم که حتی اگر این گروهک تروریستی رفتارهای خود برانگیخته از رفتار انقلاب اسلامی با خود بپندارد، باز نیز هیچ منطق، مروت، آبرو، وجدان و عقلی روا نمیدارد که یک سازمان با نیروهایی که جذب خود کرده کنار صدام قرار گیرد و به خاک ایران حمله کند. بگذرم. انحطاط این فرقه واضحتر از آن است که حاجت به محاجّه باشد. به قول رایج: بدیهی است.
جمعه, ۱۰ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۵
متن آن در لینک بالا در دامنه
دامنه: چرا نمیدانم این دعای نُدبه (که جناب آقا مصطفی دارابکلایی زحمت انعکاس تصویرش را میکشد) که ممتدُّ ممتدّ در صبح زودِ زودِ زودِ هر جمعه، منعقد میشو.د، روز به روز شُست میرود!!! و تعدادش فروکش. البته به حد هندوکش تصور هم، نیست. کشکولی: بذاریم مردم لااقل جمعهها را تا نرسیده به ظُر یا دستکم تا نُه بخوابند!!! و آسوده پلیپلی شوند. بگذرم.
جناب محمدتقی سلام. هیچ وجوبی برای رفتن به سجده در حین قرائت زیارت عظیم عاشورا -که حدیثی قدسی هم هست- نیست. این شکل به صورت فرهنگ آئینی دست به دست و سینه به سینه میان نسل منتقل شده است. البته هر گونه سجده علامت بزرگ خاکساری انسان نزد خداوند بزرگمرتبه است. خودِ خواندنِ زیارت عاشورا حتی شکرگزاردن دارد چون توفیق عرفانی برای فرد معتقد و باورمند است. من الزامی برای سجدهرفتن نمیبینم. یک کار شکلیست.
محمدتقی آهنگر, سلام مجدد اره واجب نیست در اصول کافی جلد ۲ صفحه ی ۲۶۰ حدیث ۱۸و صفحه ی ۲۶۵ حدیث ۲۹ از امام صادق در این مورد اشاره شده از پاسخ تان سپاسگزارم
حجت الاسلام سید حسین شفیعی دارابی: مستند روایی استحباب سجده در پایان قرائت زیارت عاشورا بسم الله العلیم الحکیم. آقا ابراهیم سلام علیک. شبتون به خیر. در خطاب به دبیر فرهیخته جناب آقای حاج تقی آهنگری نوشتی : «هیچ وجوبی برای رفتن به سجده در حین قرائت زیارت عظیم عاشورا -که حدیثی قدسی هم هست- نیست. این شکل به صورت فرهنگ آئینی دست به دست و سینه به سینه میان نسل منتقل شده است:؛ جهت توضیح این بخش از نوشتارتان، نکاتی را متذکر می شوم:
یک) از دو کتاب حدیثی، به عنوان قدیمی ترین منبع حدیثی زیارت عاشورا یاد می شود؛ یکی کتاب «کامل الزیارات» تالیف ابن قولویه قمی (متوفای 367ق) و دیگری «مصباح المتهجد» شیخ طوسی (متوفای 460ق)؛ سند ذکر شده در هردو کتاب، به امام باقر (ع) منتهی می شود؛ و برخلاف حدیث «سلسله الذهب» (کلمه لااله الا الله حصنی....» که امام هشتم (ع) حدیث مربوطه را مستند به امامان پیشین و سرانجام به خداوند می نماید؛ در نقل متن زیارت عاشورا، چنین اقدامی از سوی امام باقر (ع)، دیده نمی شود, بدین سبب، کارشناسان حدیثی؛ برخلاف آنچه که در بین عموم مطرح است؛ از متن زیارت عاشورا به عنوان حدیث قدسی یاد نمی کنند؛ آن را سخن امام معصوم (ع) میدانند (البته سخنان ائمه، متناقض با وحی و آموزه های الهی نمی باشند؛ ولی از نظر اصطلاحی؛ تنها به آن حدیثی که سندش همانند حدیث سلسله الذهب باشد، عنوان «حدیث قدسی» اطلاق می شود؛
دو) بلی وجوبی در انجام سجده در پایان قرائت زیارت عاشورا نمی باشد؛ چنانکه قرائت خود این زیارت هم واجب نیست؛ ولی طبق توصیه امام باقر(ع)، هم قرائت زیارت عاشورا استحباب دارد و هم انجام سجده در پایان آن؛ در متن زیارت آمده؛ امام باقر (ع) فرمود : « ثُمَّ تَسْجُدُ سَجْدَةً تَقُولُ فِیهَا....» (کامل الزیارات ص179)؛ اگر مقصود جنابعالی از نوشتن جمله «این شکل به صورت فرهنگ آئینی دست به دست و سینه به سینه میان نسل منتقل شده است»، منظور این باشد که فرمان استحبابی انجام سجده در پایان قرائت زیارت عاشورا، توسط مردم انجام گرفته؛ سخن صحیحی نمی باشد؛
سه) با توجه به مفاد بند قبلی میگویم : اگر مقصودتان از جمله «من الزامی برای سجدهرفتن نمیبینم. یک کار شکلیست»؛ این است که انجام سجئه پس از قرائت زیارت عاشورا مستحب است و نه واجب؛ می توان آن را قبول کرد؛ چنانکه قرائت خود زیارت عاشورا هم مستحب است؛ ضمنا با توجه اینکه انجام سجده مورد اشاره، مورد توضیه امام باقر (ع9 می باشد؛ پس ذکر تعبیر «یک کار شکلی است»، نمی تواند تعبیر درستی باشد؛ چون ممکن است کسی از این تعبیر چنین برداشت کند که «سجده» مذکور، «مَن در آوردی است». (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی// شام جمعه۱۰ آذر ۱۴۰۲ش_ ۱۷ جمادی الاول ۱۴۴۵ق)
حجت الاسلامسید حسین شفیعی دارابی چیستی حکمت «استحباب سجده» و «تشکر» در پایان قرائت زیارت عاشورا. بسم الله العلیم الحکیم. حاج حسین رمضانی (رنگین کمان) سلام علیک. شبتون به خیر. در راستای پرسشی که طرح نموده اید، نکاتی را یاد آور می شوم:
یک) از شخص جنابعالی به جهت طرح این پرسش، تشکر می نمایم؛ ان شاء الله ماجور باشید؛ خداوند والد محترمتان را غریق رحمتش فرماید؛ دو) از دبیر فرهیخته جناب حاج تقی آهنگری و نیز از فاضل ارجمند جناب آقا شیخ محمد بابویه دارابی؛ و نیز از آقا ابراهیم طالبی به جهت پاسخ دهی به پرسش طرح شده و شرکت در بحث، صمیمانه تشکر می نمایم؛ و برای این عزیزان، اجری جزیل را از درگاه الهی مسئلت می نمایم؛ سه) در مورد چرائی استحاب انجام سجده در پایان زیارت عاشورا، میگویم:
الف) به جهت اطاعت از فرمان امام معصوم (ع)؛ زیرا همان امام معصومیکه توصیه به قرائت اصل زیارت عاشورا نموده است؛ سفارش نموده که ما در پایان این زیارت، به سجده رویم و...؛ پس، سجده نمودن ما، در جهت اطاعت از فرمان او می باشد؛
ب) قطعا در این توصیه امام حکمتی وجود دارد؛ حتی اگر هم ندانیم آن حکمت چیست؛ ولی بازهم شایسته است که از انجام آن دریغ نورزیم (از باب تشبیه می گویم: بسیاری از مواقع به طبیب حاذق مراجعه می کنیم و او نسخه می نویسد و داروئی را تجویز می کند و دستور میدهد؛ با آنکه نمیدانیم چرا، ولی انجام میدهیم؛ چون به او اعتماد داریم و میدانیم که وی خیر ما را میخواهد؛ پس حتی اگر ندانیم حکمت امر استحبابی به سجده در پایان زیارت عاشورا چیست، بازهم انجام میدهیم؛ چون میدانیم که اما باقر (ع) خیرخواه می باشد و سخن و دستوری غیر حکیمانه و غیر سودمند صادر نمی کند؛
ج) در خود متن روایت، حکمت فرمان به استحباب سجده بیان نشده؛ بنابراین تمام پاسخ های ذکر شده در نوشته های دوستان و یا بنده و یا سایر افراد؛ برآمده از فهم و توان تحلیلی افراد می باشد؛ همین هست که علت های مختلفی ذکر شده؛
د) اگر نقلی که می گوید: امام حسین (ع) عصر عاشورا؛ و آخرین لحظات زندگیش، به سجده رفت و این ذکر سجده را قرائت فرمود درست باشد؛ می تواند بدین جهت باشد که خدایا ممنونت هستم که مرا به فیض شهادت بهره مند ساختی و از این طریق، قُرب و نزدیکی خودت را نصیبم نمودی و...؛
ه) ما ها که این سجده را انجام میدهیم؛ می تواند یک نوع الگوگیری از سالار شهیدان باشد که می بایست در برابر سختی ها و گرفتاری هایی که قابلیت مقایسه با مصیبت بزرگ آن حضرت را ندارد، صبور و شاکر باشیم؛ در واقع یک نوع، تأسّی و اقتداء به آن حضرت می کنیم؛
چهار) در جهت تبیین علت تشکر از خدا در قبال مصیبت بزرگ هم می گویم: مصیبت بودن یک روی سکه می باشد؛ روی دیگر آن رسیدن به لقاء الهی و دست یابی به قُرب خدای متعال است؛ و موفقیت در «قوس صعودی» محسوب می شود؛ بی تدید دست یابی به چنین نعمت معنوی بزرگ، جای شکر دارد؛ اینست که در روایات آمده : وقتیکه رسول اکرم (ص) از شهادت امام علی (ع) خبر داد و از حضرتش پرسید: صبر تو در شهادت چگونه خواهد بود؟ عرض کرد: لَیْسَ هذا مِنْ مَواطِنِ الصَّبْرِ وَ لکِنْ مِنْ مَواطِنِ الْبُشْری وَ الشُّکْرِ؛ یا رسول اللّه! نفرمایید که چگونه صبر می کنی، بفرمایید چگونه سپاسگزار هستی؛ آنجا که جای صبر نیست، جای شکر است.(نهج البلاغه ، خطبه 154).
(حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی// شام جمعه۱۰ آذر ۱۴۰۲ش_ ۱۷ جمادی الاول ۱۴۴۵ق)
دامنه: حجتالاسلام جناب آق سید حسین، استاد محترم سلام. ۱. البته نقل است امام حسین -علیه السلام- زیارت عاشورا را در روز عاشورا و پیشتر از آن هم میخواندند، پس، این زیارت قبل از امام محمدباقر -علیه السلام- که در کربلا طفل امام سجاد علیه السلام بود، وجود داشت و خوانده میشد. ۲. منظور من از شکلیبودن سجده در زیارت عاشورا، مفهوم «من در آوردی» آن نه، نیست. منظورم ظاهر کار است نه محتوای آن، و الّا ایستادهخواندن آن زیر آفتاب و آسمان هم، استحاب دارد و حتی شاید زیباتر هم باشد مثل زیارت وارث که ترجیحاً زیر سقف آسمان پیاده میشود. ۳. سپاسگزارم از بیاناتی که صورت دادید. ۴. بنده در آن نوشتهی کوتاهام در مقام پاسخ به مسئلهی مورد نظر در صحن بر نیامدم، بلکه صرفاً توضیحی در جواب دیدگاه جناب محمدتقی نگاشتم وگرنه این مبحث، مفصل است و بنای ورود هم نداشته و نکردهام.
حجت الاسلام سید حسین شفیعی دارابی: صدور دستور استحباب قرائت زیارت عاشورا؛ فقط از امام باقر (ع) می باشد. بسمه تعالی. آقا ابراهیم سلام علیک. اینکه امام حسین (ع) هم این زیارت را در عصر عاشورا خوانده است؛ سخنی است که بنده هم در نوشته دوم بدان اشاره نمودم؛ ولی نوشتم: «اگر نقلی که می گوید: امام حسین (ع) عصر عاشورا؛ و آخرین لحظات زندگیش، به سجده رفت و این ذکر سجده را قرائت فرمود درست باشد؛ می تواند....»؛ ولی واقعا با تتبعی که داشته ام به نقل معتبری در این راستا دست نیافتم؛ حتی اگر هم آن نقل معتبر باشد؛ باز در منبع اولیه از امام باقر(ع) نقل گردیده است؛ و از همه گذشته: قرائت این زیارت به عنوان یک دستور العمل استحبابی فقط از ناحیه امام باقر (ع) رسیده و نه امام حسین (ع)؛ یعنی امام حسین (ع) بصورت شخصی قرائت فرموده (تازه گفتم؛ این نقل، معتبر نیست و از مستند قوی برخوردار نمی باشد؛ محتوای خبر هم قابل اعتماد نمی باشد؛ بگذرم؛ باید در جای خودش در این راستا بحث نمود. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی// شام جمعه۱۰ آذر ۱۴۰۲ش_ ۱۷ جمادی الاول ۱۴۴۵ق)
حجت الاسلام شفیعی مازندرانی در پاسخ به حجت الاسلام سید حسین شفیعی دارابی: السلام علیکم و رحمه الله. به زیارت عاشورا حدیث قدسی اطلاق می شود. به مفاتیح نوین آیه اله العظمی مکارم قسمت زیارت عاشورا مراجعه شود. شفیعی مازندرانی
حجتالاسلام آق سید حسین شفیعی دارابی به حجت الاسلام شفیعی مازندرانی: از خلط بین دو اصطلاح؛ گریزان باشیم. بسمه تعالی. حضرت استاد شفیعی مازندرانی؛ سلام علیک؛ ضمن تشکر؛ معروض میدارم: اگر منظور حضرتعالی و یا آیت الله مکارم شیرازی این است که محتوای زیارت عاشورا ریشه در قول الهی دارد؛ درست است؛ ولی این اختصاص به روایتی خاص و زیارت عاشورا ندارد؛ طبق این معنی؛ همه روایات حدیث قدسی هستند؛ منظور بنده از تعبیر حدیث قدسی نبودن زیارت عاشورا؛ اصطلاح خاص می باشد؛ یعنی در سند روایت؛ شاهد اتصال سند به خداوند نمی باشیم (همانند حدیث سلسله الذهب) و چنین سندی در کامل الزیاره و مصباح المتهجد شبخ طوسی؛ برای زیارت عاشوراوجود ندارد؛ اگر حضرتعالی و یا دیگر عزیزان سندی به شیوه مذکور را سراغ دارید مطرح کنید؛ تا همگان بهره مند شوند. پس نباید خلط شود بین اصطلاح حدیث قدسی به مفهوم خاص و مفهوم مورد نظر از حدیث قدسی به معنی عام؛ آنچه بنده به آن پرداختم و دیگران هم همین نظر را دارند؛ ناظر به اصطلاح خاص می باشد و نه اصطلاح عام («بینهما بون بعید»). (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ صبح شنبه۱۱ آذرماه ۱۴۰۲ش_ ۱۸ جمادی الاول۱۴۴۵ق)
دامنه ۲ | ابراهیم طالبی دارابی: حجتالاسلام جناب آق سید حسین، استاد محترم مجدداً سلام. بحث من در آن نظرم به جناب محمدتقی "صدور دستور استحباب قرائت زیارت عاشورا" نبود، بلکه رفتن به سجده در آخرین فراز آن بود که گفتم وجوب ندارد. ساییدن سر بر خاک در هنگام زیارت عاشوار کاریست که میشود صورت داد، یا نداد. که البته شما فرموید امام محمدباقر ع برین عمل حکم بر استحباب دادند. من هم همان نظر اولیهام ممدوح و عرفانی دانستم خاکسارشدن را. این که امام محمد باقر ع به مستحببودنِ خواندن این زیارت دست اکید گذاشت، نقل موثق است که بنده هم آن را جاهای فراوان دیدم و بدان باور دارم. بله؛ در تأیید حرف شما خیلی از نقل قولها از ائمه -علیهم السلام- اَسناد قابل اتّکا میطلبد که اثبات و یا حتی رفتن به سمت دیدن استنادات هم، سخت است؛ چراکه در اثر زمان، فراوانفراوان تُراث شیعه را سوزاندند و نابود ساختند. چون هم از معارف و هم از معاریف میهراسیدند و هم از مکتب و هم از مکاتیب ترس داشتند. تقیه هم البته دخیل این مسئله بود. از حوصلهی خوب شما در اجابت به جوابونظرها سپاس دارم و امتنان.
اینک یک پدرشهیدِ دیگر محل ما دارابکلا، درگذشت (جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲) و به کوی شهیدان در آمد؛ مرحوم حاج رمضان رمضانی. شناخت من از ایشان، درین سه کلمه خلاصه میشود: خوشمَشرب، خاکسار، خوب و خدادوست. دیدارت با پسرت شهید حسین گوارایت. خدا بیامرزدت. بر بستگان -چه نسب و چه سبب- تماماً تسلیت. مدیریت مدرسه فکرت.
عقلرَس
"هفتهی چهل و چند" کتابیست چاپ نشر اطراف. من چاپ نهم را دیدم. (عکس هم انداختم، بالا) بیست زن آن را نوشتند هر کدام با یک داستان از سرگذشت خودشان. مانند خانمها: آصفه آصفپور، زینب بحرینی، نرگس عزیزی، فاطمه ستوده، امیلی امرایی، نسیبه میرباقر، نیره حاتمیکیا. کتاب را که ورق زدی، برمیخوری به این جمله: «عاشقی، نقلیِ استمراری است». حالا چند عبارت که در ذهن من تموّج (=حال طوفانی و آرامی) انداخت ایناست که برداشت آزاد شده است:
کسی حق ندارد با دروغپردازی دنیای کسی را شیرین کند. (رک: ص ۳۸) بعد که عقلرَس شد باید بدو واقعیت را گفت. (رک: ص ۱۴) سختترین قسمت هر کسی دروغگفتن است. (رک: ص ۳۷) عناوین میان آدمها فاصله میاندازد و مراد و مریدی به وجود میآورد. (رک: ص ۵۵) چارلز دیکنز هم ده تا بچه داشت و تولستوی هنوزم بیشتر. (رک: ص ۴۰) نویسندههای رزق و روزیشان را از کلمه درمیآورند. (رک: ص ۴۸)
بلاخره کتاب را وقتی دقیق بخوانی مثل الماس نامتقارقی میمانی که تراش میخوری و درخشش میگیری و صیقل میخوری.
راستی فعل نقلی استمراری دو نشانه دارد «می» بر سرِ فعل دارد. مثل میدویدم. یا با صفت مفعولی (که آخرش ه دارد ساخته میشود) مثل دویده است. یا دویدهایم. چرا میگویند نقلی؟ چون حالت آن در زمان حال هم، ادامه مییابد و نقل میشود و یا در گذشته به صورت مداوم و فراوان رخ میداد. مثلاً انقلاب اسلامی برای مردم ایران خجسته و بابرکت بوده است. یعنی هنوز هم جریان دارد این برکت. اگر بگویم "بود" دیگر نقلی نیست. پس میگوییم "بوده است" یعنی استمرار دارد. دامنه.
حجتالاسلام جناب شفیعی مازندرانی به حجتالاسلام جناب آق سید حسین: السلام علیکم و رحمه الله. استاد حجه الاسلام والمسلمین دکتر شفیعی دارابی ...استحضار دارید که . در موارد اصطلاح خاص باید به کتا بی که این گونه اصطلاح ها را تبیین می کند مراجعه کرد . در کتاب «درایه الحدیث »چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ( دفتر انتشارات اسلامی ) نوشته استاد مدیر شانه چی که یک متن درسی است در صفحه ی 43 آمده است : « حدیث قدسی : در توضیح این تیتر بطور مفصل حدیث قدسی را تبیین کرد ....او می نویسد که:«حدیث قدسی عبارت از حدیثی است که پیغمبر از خداوند اخبار کند. بدین گونه که معنی و مضمون آن بر قلب پیغمبر القاء می شود و پیغمبر با لفظ خود اداء می نماید، لذا در الفاظ آن تحدی و اعجازی نیست، به خلاف قرآن که به الفاظ مخصوص وحی شده که تغییر آن به لفظ دیگری جائز نیست و دیگران در آوردن مثل آن عاجزند».....ایشان در اینجا که نسبتا مفصل از حدیث قدسی در ابعاد مختلف آن سخن گفت از این که سلسله اسنادش همانند حدیث معروف به سلسله الذهب باید پدیدار باشد اشاره ای ندارد نمی دانم شاید حضرتعالی در جای دیگرراجع به مساله ی دیگری این شرط را دیده باشید ..بنابر این چنان که مستحضرید خوب است به جوانا ن عزیز خاطر نشان شود که حدیثی در آن خود رسولخدا ( ص ) با جمله ی قال الله ... ادامه دهد حدیث قدسی وگرنه حدیث معمولی خواهد بود و تفاوت آن با قرآ ن این است که آنچه از آسمان به رسول وارد می شود اگر الفاظ و نیز محتوایش همه از آسمان باشد قرآن خوانده می شود ولی اگرالفاظش از رسول وفقط محتوایش از آسمان باشد حدیث قدسی لقب دارد .که مرحوم شیخ ح عاملی تحت نام «الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه » به جمع آوری آن ها پرداخته است در هر صورت اجر شما در این باره که زمینه بحث را فراهم .آوردید تا جوانان ما چنین مطالبی را بشنوند .پیش امام عصر ( ع ) مسلما محفوظ است رحمه الله علیک و علی ابویک و رحمه الله علی ابوی ابراهیم الکریم والسلام علیکم-12 – 9 – 1402 - - ارادتمند – شفیعی مازندرانی
حجتالاسلام جناب شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. ازینکه در آخر متن، والدین مرا به با اخلاق کریمانهی خود یادی کردید، واجب دانستم ادای احترام کنم و برای پدرومادر و برادران مرحوم و اجدادِ پدری و مادریتان خدابیامرز یبدهم و رحمت واسعهی الهیه بخواهم. از شما دو استاد بزرگوار شفیعیین کمال تشکر را دارم که با دانشهای فراوان و متعدد خود، در بالاترین فروتنی و اخلاق اسلامی، مباحث دینی را برای خوانندگان، راحتالحلقوم میکنید. من هم در ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ در متنم با عنوان «جوانی > میانسالی >> و حالا کهنسالی من» ضمن شرح حدیث "اِخدِمی مَن خَدَمَنی و اتعِبنی مَن خَدمَک" خدا به خودِ دنیا فرمود: خدمت کن به هر کسی که به من (=خدا) خدمت کند و برنجان (تعَب نما) هر کس را که تو (=دنیا) را خدمت کند. (ر.ک: ص ۶۹۸ حدیث ۶۸۷ در کتاب "احادیث قدسی" فقیه و محدث حُر عاملی ترجمهی کریم فیضی) به مفهوم حدیثِ قُدسی پرداخته بودم و یک تعریفی ازین مسئله از همان منبع بالا ارائه داده بودم. این تعریف: "نوعی حدیث که پیامبر ص، منهای وحی، از ذاتِ اقدس خداوند باری نقل میکرد." که حضرت عالی سید و سرور محترم هم، در متن خود در مباحثهی طلبگی با سید و سرور محترم حجتالاسلام آق سید حسین استاد محترم، اشارت زیبا داشتید از کتاب جناب آقای شانهچی.
حجتالاسلام جناب آق سید حسین در پاسخ به شفیعی مازندرانی: لزوم دقت در عبارات متخصصان در حوزه حدیث شناسی. بسمه تعالی حضرت استاد شفیعی مازندرانی سلام علیک. شکر الله سعیک. از تتبع خوبتان بهره بردم و از جنابعالی به جهت صرف وقت زیاد و تهیه و تدوین مطالبی سرشار از فایده علمی صمیمانه تشکر می کنم. از باب اینکه مذاکره علمی؛ سودمند می باشد؛ نکاتی را عرض می نمایم:
۱) خداوند مرحوم استاد دکتر کاظم مدیر شانه چی را رحمت نماید؛ او از جمله روحانیون فرهیخته ذانشگاهی بود که از زی طلبگی خارج نشد؛ بسیار فردی متواضع بود؛ در یک برنامه تابستانی در مشهد الرضا (ع) از محضر علمی و عملی آن مرحوم بهره بردم؛
۲) بی تردید در جهت آشنائی با معانی و مفهوم واژگان؛ لازم است به فرهنگ نامه های معتبر مراجعه نمود؛ که کتاب ارزشمند مرحوم استاد مدیر شانه چی یکی از کتابهای خوب و سودمندیست که در باب اصطلاحات حدیثی؛ تدوین یافته و منتشر گردیده است و از جمله نگارش یافته ها در جهت فهم بهتر و دقیقتر از اصطلاحات حدیثی محسوب می شود؛
۳) آنچه از نگاشته ایشان در تعریف از حدیث قدسی نوشتی همان هست که بنده می گویم؛ خود حضرتعالی به نقل از این استاد فرزانه نوشتی: «حدیث قدسی؛ عبارت از حدیثی است که پیغمبر اخبار کند»؛ پس؛ هر حدیثی؛ حدیث قدسی نیست؛ حدیثی که متصف به « اخبار عن الله» باشد را؛ حدیث قدسی گویند؛
۴) با توجه به مطلب ذکر شده در بند قبلی؛ میگویم: تمام احادیث مذکور در کتاب وزین «الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه». تألیف مرحوم شیخ حر عاملی؛ حدیث قدسی محسوب می شوند؛ چون آراسته به زیور «عن الله» می باشند؛ وگرنه چرا سایر احادیث نبوی در این مجموعه حدیثی درج نگردیده است؟؛
۵) طبق معیار ذکر شده؛ حدیث سلسله الذهب نیز متصف به حدیث قدسی شده است؛ چون در سند آن آمده: امام رضا (ع) از ائمه قبلی و سر انجام از رسول اکرم (ص) و او از خداوند نقل کرده است : کلمه لااله الا الله حصنی....»؛
۶) تفاوت بین حدیث قدسی منقول از نبی اکرم (ص) با احادیث قدسی منقول از ائمه (ع) در اینست که حدیث قدسی نبوی؛ واسطه نخورده و پیامبر (ص) مستقیما فرموده «عن الله...»؛ ولی حدیث قدسی منقول از ائمه (ع) با یک و یا چند واسطه آمده «عن الله»؛ در پایان: مجددا از حضرتعالی تشکر می نمایم. (حوزه علمیه : سید حسین شفیعی دارابی : یکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲ش_ ۱۹ جمادی الاول ۱۴۴۵ق)
حجتالاسلام جناب آق سید حسین استاد محترم سلام. زیبایی و رسایی نوشتهی شما مرا سخت مجذوب محتوای آن کرد؛ چقدر شوقانگیز و رغبتآور. لذت بردم ازین نوع نَرم و نُرم و فُرم مباحثه. حالیا درود بر هر دو استاد محترم ما. متن دربردارندهی مفاهیم و محتوای آموزنده بود. ازین درسگفتار -که در متن موج میزند- کیف کردم. دامنه.
فلسطینیان متولد شدند تا بمیرد!!!
یکشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۵۶ ق.ظ
متن آن در لینک بالا در دامنه
امیر رمضانی: درود جناب طالبی عزیز. وقتی جوزب بورل رییس اتحادیه ی اروپا گفت اروپا باغ است و سایر نقاط دنیا جنگل . با این خانم حرفشان و اندیشه شان و فلسفه شان را یکی برداشت کنی قضییه حل میشه . چطوری وچگونگی تفسیر آن اینجوری هست که . جنگل محل زندگی حیوانات وحشی هست . وقتی آن فرد فهمش از انسانهای دیگر حیوان وحشی هست . برای زیستن انسان در باغ و الزام زیستنش کشتن سایرین هست برای تغذیه و زندگی پس میتوان و باید برای بقاع دیگر حیوانات را کشت و این امری بدیهی و ابتدایی زیستن هست . لعنت بر این نوع تفکر جنگلی که ابتدا کشتن را تئوریزه میکنند و سایر انسانها را با حیوان برابر میدانند و میکنند آنگاه برای حذفشان اقدام میکنند.
دامنه: امیرجناب سلام. اول برم چنگر بدم. کی بقا در املای تو "بقاع" شده؟!!! این از مِلالُغتی من. امابعد حق مطلب را زیر این متن بنده بهخوبیِ خوب ادا کردی. از طعم سخن و تفکرت در باب انسان و احترام به نظام خلقت لذت بردم. امیر ازت ممنونم که به من با بهترین نکات روزت میآموزی و حداقل بخشی از مطالعهی مرا با حرفهای خود به سرانجام میرسانی. بلی؛ بورِل، تفکر غرب را با این سخن رذلش آشکار کرد. آشکار که بود، دستکم یک مثال تازه آفرید که البته هویت غرب بر غربزدگانی که میخواهند نوکر و مقلد غرب باشند هرگز اثری ندارد و همچنان در لاک خود فرو میغلتند. بگذرم.
متن ارسالی حاج علی چلویی: دفن رایگان رزمندگان، ایثارگران و بستگان نزدیک به آنان در آرامگاه ها. منطبق با بند ۴ ماده ۸۸ برنامه ششم توسعه کشور، مقرر میدارد: شهرداریها و دهیاریها و سازمان اوقاف امور خیریه مکلف هستند به منظور ارج نهادن به والدین همسران و فرزندان شهدا و آزادگان و همسران و فرزندان آنان جانبازان و همسر و فرزندان جانبازان ۲۵ درصد و بالاتر و "" رزمندگان با سابقه حضور ۶ ماه و بالاتر "" در جبهه ، نسبت به دفن اموات آنان بدون اخذ هزینه اقدام نمایند. برای اجرای این قانون در مجتمع عروجیان بهشت زهرا تهرات دفتر اداره ایثارگران ستاد کل نیروهای مسلح راهاندازی شده است. قطعه ۱۹ همجوار قطعه شهدا به رزمندگان فوت شده و قطعه ۵۱ به جانبازان و وابستگان آنان اختصاص پیدا کرده است و شهرداری های تمام کشور نیز موظف به اقدام مشابه هستند.
نظر حاج علی: خدا را شکر اگر بفکر زنده بودن ما نبودن حداقل بفکر وارث بودن.
دامنه: رخفم حاج علی چلویی سلام. نمیآیی نمیآیی حالا که میآیی با طنزترین حرف میآیی و کشکولی؟! عالی. البته به من گفته بودی مدرسه را هر روز و شب میبینی. بارها گفتم تمام رزمندگان، جمعیِ شاهدان هستند و در پروندهی شهیدان، همقطارند و همسَیر. بنابرین، دفن آنان پس از عمر طولانی -که خواهند داشت به لطف خداوند- در قطعههای متحد هر قبرستان اقدام نیکویی هست. هر چند خودم طبعاً و عقدیتاً و اخلاقاً و میلاً و نفساً و عیناً و ذاتاً هرگز دوست ندارم داخل قطعهای مدفون شوم بلکه باید و باید و باید زیرِ پای پدرم و مادرم دفن گردم. بگذرم. تکمیلی پس از ارسال: دارابکلا یک مثالی رواج دارد وارث، حارث! است. حارث! همان است که طفلان مسلم بن عقیل س را سیلی میزد واسهی سهشاهی سکه!
شرحی برین عکس
جایزهای به اسم شهید مهدی باکری
کاشکی! میبودم حرم نوای زیارتنامهخوانیتان میشنیدم
آق سید اسحاق سلام سهباره. این گوشی پسپلوک من پیشپیش اسم را با هوش مصنوعیاش تایپ میکند. من که آن دوست گرانقدرم را از یاد نمیبرم. آق سید اسحاق برای ما شهرت دارد در اخلاق و تواضع و اشعار. پوزش اسم اینگونه جابحا شد. تقصیر این حجت رمضانی است!!!
فرزندان سیاستمداران!
این روزها زیاد میشنوید یا میخوانید پسرِ فلان فرماندهی اسرائیل، نوهی فلان وزیر اسرائیل، فرزند فلان رئیس و مدیر و نماینده کنسِت اسرائیل در غزه کشته -بخوانید هلاک- شد. میدانید چرا؟! به تحلیل من:
۱. دارند نشان میدهند حتی فرزندان سیاستمداران اسرائیل هم، پا به پای ارتش در جبههی نبرد مقدس!!! -بخوانید کشتارگاه مردمان غزه- شرکت دارند و کشته هم میشوند تا تظاهر به اتحاد درونی کنند.
۲. چنان در درون در حال فروپاشیاند، ولی آن را محکم مستور و پنهان نگه میدارند تا با این نوع خبررسانی بگویند، دیدید ما همه با هم در نابودی غزه! هستیم و فرزندان دولتمردان هم کشته میشوند.
۳. نشان دهند بُغض به فلسطینی در تمام ردههای اسرائیل موج میزند و هر نبردی برای نابودی نسل فلسطین برای آنان بالاترین آرمان و عقیده محسوب میشود. کشتن کودکان و خردسالان در واقع جلوگیری از ازدیاد نسلِ رو به تزایُد فلسطین است که اسرائیل آن را سالهاست بزرگترین تهدید میپندارد.
۴. با این جور پخش خبرها از میدان کشتارگاه!!!!، دارند اعانهی مالی جمع میکنند از محافل جهان که جانبدار صهیونها هستند و منتظر ارضِ امنِ موعود!
حاشیه: من در هشت سال دفاع مقدس آن تعداد باری که جبهه رفتم، حق را ور ندهم، مسئولان را هم میدیدم. فرزندان برخی اندک از آنان هم، گویا بودند، من البته با چشمم ندیدم ولی میشنیدم. مُبرهَن است بعضاً بودند، ولی عدد آنان اندک و قلیل بود. واقعاً فقط مستضعفان پای جنگ بودند از هر دین و کیش و مرام و هر خانه یک رزمنده حداقل داشت. و هر کوچه هم یک یا چند شهید. کَیْ میشود بعضی از مسئولان ردههای اوج و فرودِ الآن نظام، بیآموزند خدمت فرصت است، نه جیببُریکردن. هر کس برای این مردم -که چهل و اندی سال همهی وجودش را برای انقلاب اسلامی گذاشتهاند- از زیر خدمت در روَد و دزدی و دغلی کند، خائنترین عنصر در جهان است. چرا؟ چون فساد درین انقلاب مقدس و فرحبخش، بزرگترین فضاحت و قباحت است. دامنه | ابراهیم طالبی دارابی
نظر حجت الاسلام آسید حسین شفیعی: سپاس از آقا ابراهیم به جهت نگارش متنی تحلیلی و حاشیه نویسی مناسب: بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت آقا ابراهیم سلام علیک. ضمن تشکر از نگارش این متن تحلیلی که آراسته به حاشیه نویسی مناسب است؛ اصل محتوای حاین اشیه را قبول دارم؛ ولی قضاوت کلی در مورد مجموعه محتوا (بوِژه حد اقلی بودن حضور فرزندان مسئولین زمان در عرصه نبرد)، نیاز به بررسی بیشتر دارد؛ چون برخی از مسئولان زمان جنگ، صاحب فرزند مناسب سنی برای جنگ را نداشته اند؛ و برخی هم که داشته اند، توفیق به اعزام شده اند؛ البته ممکن است برخی هم از قافله بازمانده باشند (باید بررسی نمود)؛ از جمله ویژگیهای ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت ایت الله خامنه ای این است که نه تنها خود معظم له در عرصه های مختلف نبرد حضور فزیکی مستمر داشته و نقش آفرین بوده است؛ بلکه فرزند ارشدش که مناسب برای رزمیدن در عرصه نبرد بود نیز در کنار رزمندگان اسلام حضور داشته است؛ شاهد بر صدق این مدعا، تصاویری است که به پیوست عرضه می شود. موفق و سرفراز و سربلند باشید. حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی.
ابراهیم رمضانی محمد: سلام و ادب. درود بر مدیر نکته سنج و دقیق که از هر چیزی یه هدفی را شکار میکنی. توجه به مخلوقات زیبا ونگاه از زاویه شکر نعمت خودش زیباست. فکر کنم سومی اش رنگهای متفاوت اسبان باشد. که هم زیستی بدون جنگ و دعوا دارن. خدا رو شکر
شرحی برین عکس: اطلاعات به نقل از اقتصادآنلاین نوشت نیسانآبی -یا همان وانت زامیاد- ماشینِ «محبوب شمالیها» در بازار، قیمتهای عجیب غریب پیدا کرد؛ مدل ۱۴۰۱ آن از ۶۱۰ میلیون تومان عبور کرد. روزگاری با نیم میلیارد تومان میشد وسعتی فراوان از دشت ناز تا ساحل گوهرباران را خرید. حالا اما با چنین رقمی چه میشود خرید؟ پیشخاد حساب کنید. این نیسان آبی را در مازندران میگویند ورگِ ماز. از بس اگزوزش را دستکاری میکنند که زوزه بکشد. کافیست از امامزاده هاشم هراز بیفتی پشت نیسان آبی، دیگه تا گزنَک و لاریجان حتی خود آمل هم نمیتوان آسان از آن سبقت گرفت؛ پرده را میکشد پشت آن جا میخورَد و از آینه یواشکی دید میاندازد و مارپیچ تا گاز میخورد، میدهدُ میرانَد راه هم نمیدهد. یادش به خیر، پاییز و زمستان خط دارکلا - سه راه، این نیسانها را پرده برزنت میزدند، عین بِز و گوسفن سوارمان میکردند بریم سورک مدرسه. یا برند نکا خرید. یا برند ساری سیمنا فردوسی. دامنه | ابوعارف طالبی.
شرحی خاطرهواره برین عکس: «مملکت آنلاین» دیروز ۱۶ آذر ۱۴۰۲ خبر داد دامپزشکی قرار است گوشت گاوِ بدونِ استخوان منجمد، از قزاقستان وارد کند. نظری درینباره ندارم. فقط وقتی این گوشت گوسفندی را در عکس نگاه میکنم یادم به سال ۱۳۶۶ میافتد که آنقدر روزنامه میخریدم از ساری و حتی از خودِ دارابکلا از مطبوعاتی جناب آقامهدی بریمانی، که هر چندمدت آن را به قصابی حاج محمد رجبی -به پسرش علیآقا- میدادم و عوضش گوشت و کلهپارچه و قُلوه و جگر میگرفتم. آن سالها گوشت را داخل روزنامه میپیچیدند، نایلون در کار نبود. چه بویی قشنگی هم میداد گوشت وقتی لای روزنامه میرفت و زنبور روش وزوز میکرد. حالا این متاع دلربا کمکم دارد از سُفرهی مستضعفان رخت بر میبندد، شاید هم بست. من خود در دستهی مستضعفان هستم و به این طبقه مفتخرم. چون هویت خود را در سختیهای سرسامآور هم، مراقبت میکند که دریوزهی کسی نشود. راستی! میگن راستهی گوساله از کیلویی بالای ۷۰۰ هزار تومان عبور... تگ را گاز بگیرم و رقم و عدد و قیمت کاذب ندهم. بگذرم. دقیق نمیدانم اصلاً باکّلِهپته بخوریم! پروتئین آن بیشتر است و بادام درختی و زمینی، هنوزم بهتر و بیشتر. نِقرس، باز، نمیگیریم!!! جمعهشو: دامنه | ابوعارف طالبی دارابی.
آق سید حمید سلام. گلهگذاری آن رفیق محجوب، جای تحسین دارد. من تا این ثانیهها، هیچ اطلاع ازین درگذشت نداشتم. قبلاً حاج علی چلویی هر کس در محل فوت میکرد به گوشی بنده پیامک میداد، ولی مدتیست دیگر نمیفرستد و من هم ۵۲۳ تا از زادگاه دورم و دیردیر متوجه میشوم. اتفاقاً ازین خاندان حسنی برای حجت الاسلام حسنی چند سال پیش در بخش معرفی روحانیون دارابکلا، توی سایت دامنه متنی نوشته و وی را معرفی نموده بودم. بگذرم. مرحوم علیجان را هم میشناختم. خدا رحمت کناد و غریق غفران گردد. اخویاش آقای علیبابا حسنی هم در هفتتپه همسنگرمان بود در زمستان ۱۳۶۴ تا فروردین ۱۳۶۵. بابت این متن وزینت مدیریت مدرسه ازت ممنون است. به تمامی بازماندگان این خاندان و منتسبان آن تسلیت میگویم. نثارش حمد و سوره قرائت کردم. غفران الهی شامل حالش شود. خدا رفتگان تو را -خصوصاً رفیق هیأتیات ذاکر اهل بیت جوان نجیب و مذهبی مرحوم سید موسوی فرزند مرحوم حاج سید کریم موسوی- غریق رحمت کناد. مجدد مدیریت مدرسه فکرت درگذشت علیجان حسنی را تسلیت میگوید.
برداشت زعفران جنداب سلفچگان قم
متن آن در لینک بالا در دامنه
نگا، نگا، نگاه! نقشهی هوای این روزهای ایران (یکشنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۲) همه جا دما پایین آمد، اما آفتاب است و آسمان به زمین باران نمیدهد. دریغا! که دریغ دارد. گویند پدیدهای در شمال آفریقا موجب شده، بارش پاییزی سمتِ آسیا و ایران -که پیشبینی هم شده بود امسال فصلی تَروتازه و پُربارش پاییزی داریم- از بین برود. باری؛ بار دگر به سراسر ایران درین نقشهی منقّشُ قشنگ بنگرید؛ یا لکهای از ابر است فقط، یا آسمانی آبی، و یا مِهی غلیظ و خشک و بینمُ و شبنمِ صبحگاهی. پاییز وقتی آسمان به جای خاکستری و ابرناکی، آبیِ آبی بود بدانیم نَم هم نداریم، چه رسد نمایش و شورِش بارَش؛ به قول ما در زادگاه: هِرشاهِن (=دیدن) وارَش. من میکوشم معمولاً متونم یک پیام و استنتاج در آن باشد؛ پس چه خواستم گویم امشب؟! این را: حالا که کمبارش شدیم درین پاییزِ خزانُ روبهپایان، لطفاً حمام، پشتبام، تنُ اندام، زیرِ نیسان و دُرونِ وان، با آب خاشخاشی نکنیم! منِ از طبقهی مستضعفین که، اصلاً و ابداً وان ندارم تا بخواهم در آن مِرده شنا کنم و عینِ قورباغه غلتک بزنم! همان دوشِ خالی، هفت جَدِّ مرا بس است. پس اسراف بی اسراف. سپاس. دامنه.
زنگولهی نابرابری و نردبان شکسته
پست شده - پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ
متن آن در لینک بالا در دامنه
سید سعید شفیعی: درود اقا ابراهیم با عرض پوزش بابت تاخیر در پاسخگویی و ممنون از توجه تان و نقد بر مطالب من . اما بعد شاید قبل از توضیحات بیشتر سوالی مطرح شود فرض محال اگر یک روزی شما مجبور یا مکلف باشید از ترامپ یا سران فلسطین اشغالی د رمدرسه عضو نمایید و یا مامور نگهداری انها شوید رفتار شما نسبت به انها چگونه خواهد بود. البته اگر دوست دارید پاسخ دهید .پیشنهاد میگردد قبل از خواندن مطلب بعدی پاسخ دهید.
دامنه ۲ | :: آق سید سعید سلام. سپاس از توجه و پرسشت. در راستای پاسخ آن دوست: مدرسه فکرت البته اعضا را پس از تعیین صلاحیت، میپذیرد. به همین خاطر لینک مدرسه فکرت هرگز به صورت عمومی توط مدیر منتشر نمیشود؛ بلکه هر عضو باید از طریق مدیریت با رعایت مقررات و شرائط پذیرفته شود. اگر بنا بر عضویت به اعداد بود، الآن مدرسه را از هزار عضو هم عبور میدادم. هدف مدرسه این نبود عضو زیاد کند. پس این پاسخ قسمت نخست. پاسخ قسمت دوم سؤالت هم معلوم است. آنچه ما بر معیار دین، مکلف هستیم رفتار بر پایهی عدل و میزان است، نه احترام به هر اسکلت. ترامپ نفر دوم ایران را از پشت و با ترس، ترور کرد که خود یک تنه روحِ ملت ستیهندهی ضد ستم ایران بود؛ یعنی شهید قاسم سلمیانی. او که دستور ترور را صادر کرد واجب القتل است. من اگر دستم برسد و توانم باشد آنی بیدرنگ وظیقهی دینی خودم را در برابرش اجرا میکنم. احترامی ندارد. سران اسرائیل هم، عدل حکم میکند مهدور هستند. ما موظف به برخورد بر حسب عدلیم، آق سید سعید؛ نه احترام بدون قید و شرط.
شرحی برین عکس: برف و پرنده. رنگ رُخسارت دل میرُبایَد. مِنقارت بیننده را سمت بازنایستانِ معاش میسُپارَد. چشمات نُماد خستهنشدن استُ مأیوس نگردیدن. پنجههایت درسِ چنگ بر زندگیِ منزّه زدن است. نشستنت بر چلّهی شاخسار درخت، نشانِ تسلطت بر محیط استُ اِشراف بر اوضاع. و برف در سر و روی و مُژهات، مژدهی نچاییدن استُ نباختن. و اساساً از دُم تا نوک تو، نَوید است و نو و نوا شدن در هر بار، ولو زیر برف و یخ و باران. والسلام.
ارتش اسرائیل (=اشغالگر فلسطین) در شروعِ جنونآمیز و درّندهی حمله به خاک غزه، غُرورانه فروپاشی زودرَس حماس و جهاد را فریاد میزد! ولی اینک دو ماه هم گذشت هیچ غلطی جز ویرانگری نداشت. همه فهمیدند بلوفی (=توپ و تشر، چاخان، لاف، گزافه) بیش نبود؛ چون کشتن عموم مردم، ویرانی تمامی شهر، از بین بردنِ مدرسه و بیمارستان و کلیسا و مسجد و هر جا را که ارتش صهیون دوست داشت خرابش کند، یا هر کس را خواست بکُشد و ارتکاب انواع دیگر جنایت جنگی، ظفَر حساب نمیآید هیچ، نتیجه هم برای این رژیم جعلی در بر نداشت. حالا؛ اینک، اعلانیههایی را در غزه توزیع کرده (عکس بالا) که هر کس اطلاعاتی در مورد محل اختفای مقامات ارشد حماس (یحیی سنوار، محمد سنوار، رافع سلامه، محمد ضیف) ارائه دهد، پاداش نقدی!!! میگیرد که رقمِ دلار، جلوِ اسم آنان درج است. مثلاً یحیی سنوار چهارصد هزار دلار. البته این ارقام خود نوعی عملیات روانی است برای ترور شخصیت و ایجاد تفرقه. خفِت ارتش اسرائیل، تنها این نیست که نتوانست؛ تنش درون ارتش و دولت و نهاد اطلاعات امنیت، عمیقتر ازین است. سخنم را به دو سخن حضرت فاطمهی زهرا س بدوزم که بیارتباط با حرکت اسلامی و رهاییبخش مبارزین مقاومت فلسطین نیست. آن حضرت فرمودند: فَرَضَ اللّهُ العدلَ تَسکیناً لِلقُلوبِ. خداوند عدالت را برای آرامش دلها واجب کرد. نیز فرمودند: المُؤِمنُ ینظُرُ بِنورِ اللّهِ تَعالی. مؤمن، با نورِ خداوندِ متعال، مینِگرد. فلسطینیان و یمنیان و لبنانیان و تمام مقاومتورزان منطقه، منطقشان عدل و نور است که حضرت فاطمه س بدان اشارتی ژرف، داشتند. ایام حزن فاطمیه بر هر اهل دل تعزیت. دامنه.
شرحی برین عکس: پایگاه برق بادی گانسوی جیوچوان چین، بزرگترین مزارع بادی جهان با ظرفیت نصب برنامهریزیشده ۲۰ گیگاوات. با هفت هزار توربین در استانهای جیوکوان، مغولستان داخلی، هبی، سین کیانگ، جیانگ سو و شاندونگ در گانسوی چین. من سه نمونه ازین نوع را در نیشابور به مشهد، در منجیل به رشت، و گویا در مسیر اسفراین به سبزوار دیدم. انرژییی پاک است، تیز کمهزینه، بدون تخریب محیط زیست. باشد بشر به زمین و وحوش و گیا و زیا رحم کند. زمین نیازمند دلسوزی انسان به طبیعت بکرش هست. به دادِ زمین برسیم. به نفع ماست. اَمراض کم میشود، اَموات هم کمتر. اِمرار معاش راحتتر میشود؛ عبور از پل صراط هم سهلتر. حتی صحیحتر.
هاب: روسیه در راستای طرّاحی مسیر جدید صادرات غلات به دنبال این است که با همکاری شرکای ایرانی ترمینالهای غلات و کانتینری در منطقهی ویژه سرخس مشهد مقدس احداث کند که ارسال غلات از روسیه به ایران تسهیل شود. هدف از ساخت آن ایجاد هاب (=قلب، مدار) غلات در منطقهی سرخس و توسعه صادرات محصولات غلات روسیه به ایران و کشورهای اطراف است. ساخت راه آهن رشت - آستارا، به عنوان بخش پایانی کُریدور (=مسیر شَریانی مهم نقطه به نقطه، ریل راه، دالان، گذرگاه) شمال - جنوب هم محور همکاریهای حمل و نقلی ایران و روسیه است. بنا بر توافق سران دو کشور، ایران به قطب ترانزیت غلات تبدیل میشود. حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور ایران که ۱۶ آذر ماه ۱۴۰۲ به مسکو رفته بود در مذاکرات با ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روس همین مسئله را هم مورد بحث قرار داده بود. از نظر بنده چنین رویکردی امنیت ایران را حیاتیتر، اقتصاد کشور را شکوفاتر و روابط با کشورهای همسایهی شمالی را راهبردیتر میکند. آفّرین؛ آفّرین. دامنهی توحید.
دامنه: سلام جناب آقا مصطفی دارابکلایی. حالیا درود برین حلقهی شما. هر چه برکت است در همین جور جمع است. خاطرجمعترین نوع از تجمعات که جمیع خانوادهها از جان و دل جانب آن میایستند. چون فرزندان جهت میگیرند. جان و جهان گوارای شما جوانان.
فساد با فرمولهای بهظاهر قانونی!
آهای پتروشیمی مروارید داری چه میکنی؟! ها مرواید؟! ماهی ۱۳۰ میلیون تومان حقوق میدی به فلانی «...»، هیچ آیا میدانی در فیش او چه چیزایی درج میکنی؟! ۶۰ ساعت اضافهکار دادی، بالای ۳۰ میلیون تومان! ۹ روز مأموریت زدی، ۲۰ میلیون تومان! هزینهی مسکن! خوراندی، نزدیک ۹ میلیون تومان! علاوه برین یک چیز شاخدار گذاشتی تحت عنوان «جبران صرفِ وقت اضافی»!! نزدیک ۳ میلیون تومان! هزینهی ایابوذهاب هم بهش دادی، ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان! جالب این است این پتروشیمی مالِ «صندوق ذخیرهی فرهنگیان» است؛ یعنی وزارت فرهیختهی معلمان (= آموزش و پرورش) که اغلب به معلمانش بدهکار است و بانک «سرمایه»ی وابسته آن هم، چندی پیش چهها که نکرده. بگذرم. فساد فقط این نیست که کسی خلاف مقررات، پول برُبایدُ خزانه را برُوفَد؛ فساد اکثر مواقع از طریق فرمولهای بهظاهر قانونی، خودش را پنهان و حقبهجانب (به محلی: دَسّیبِخوا) پیش میبرَد. دامنه.
بیداری بالاترین دستاوردِ مقاومتِ "مقتدر مظلوم"
"نیویورکپست" نظرسنجیِ همین هفتهی جاریِ دانشگاه هاروارد آمریکا را انتشار داد (عکس مندرج در بالا) که برای من فوقالعاده تکاندهنده بود؛ این که ۵۱% "جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ سال آمریکا خواهان محو رژیم اسرائیل" هستند و راهحل نهایی را پایاندادن به درگیری میدانند و معتقدند «اسرائیل پایان یابد و سرزمینهای فلسطینی اشغالشده به حماس داده شود تا یک کشور واحد فلسطینی در آن تأسیس کند». و بسیاری هم برین نظرند دور جدید جنایات اسرائیل در نوار غزه سبب آشکارشدن "خوی وحشیانهی رژیم اسرائیل برای بسیاری از ملتهای جهان" شده است. نکته این که: همیشه عدهای خام و غافل و کجرو و برخی هم حتی "وطنفروش" که غرب را ناجی! و فرشته! معرفی میکنند و راهِ غلطاً در غلطِ آنان را بهترین و آخرین راه بشر جا و جار میزنند، انقلابیبودن مردم ایران را به سُخره میگرفته و میگیرند که چرا خواهانِ محو حکومت اسرائیل هستید. اما در همان غرب -که قبلهی آمالشان شده است- مردمشان نسبت به یک رژیم اِشغالی، عین انقلابیون ایران مینگرند: "محو". این، کم مسئلهای نیست. تلقی واحد از یک پدیدهی عجیب که وطن ملتی را به چنگ آورند و آنان را آواره کنند و خانهها بر سرشان آوار. جهان، بیدار میشود؛ چون جنایت اسرائیل دیگر لُخت و عریان شده است. و بیداری بالاترین دستاورد مقاومت "مقتدر مظلوم" است. نمیدانم آیا وقت این آیه حالا هم هست که گویم یا نه، اما تبرّک میجویم: اَ لَیسَ الصُّبحُ بِقَریبٍ (هود / هفتاد و نه) "آیا صبح نزدیک نیست؟" به عبارتی در ترجمهی شعری آیه: « فرو خواهد آید بلا / بامداد نماندست تا صبح فرصت زیاد». دامنه.
دامنه :: امیرجناب سلام. امان از تایپ. واقعاً برام همهچیز همچنان همان خودکار و خودنویس و رواننویس استُ مداد. از نظر و نیز گوشزد اشکال لُغوی واژهی جنایت متشکرم و ویرایشش کردم. ممنونم که حتی «ی» جملاتم در دقت رؤیت توست.
حجت رمضانی: سلام آقا ابراهیم عزیز شما را بخدا ۴ تا حدیث ۴تا پیام فکرتی و یا یه چیزی بگو این جوونا سر عقل بی یِن ازدواج هاکانِن.
حاج حجت سلام. تو خادت به پا شخی. من حدیث که حفظ نیستم. چنین کاری که خواستی، کار عُلمایی هست که از عهدهی منِ مُکلّا بر نمیآید حدیث بگویم. مگر کار من، سرِ عقل آوَردن افراد است؟! کشکولی: تِ سر کوش کانده مگه!
حجت رمضانی: سلام حاج ابراهیم عزیز گفتم شاید دستی در فقه و اصول دارین شاید راهی پیدا کنید برای جوان هایی که ماشین دارند. خونه دارند. شغل دارند، ولی... ازدواج نمی کنند.
هجرانِ ابدی
مقداری از دین به قول "دکتر دینانی" راز است. (ر.ک: سرشت و سرنوشت. ص ۱۹۹) یعنی غیر قابل دستیافتن. مثلاً ذات خداوند راز است. روح راز است. وحی راز است. کرامت رازآلود است. اساساً به نظرم برخی عوامل ماورائی، رازآلودند. عُرفای دینی این رازها را «هجران ابدی» دانستهاند. چرا؟ چون قابل وصول نیستند. دامنه.
این لامپ شرحی بر آن:
آقای «کاوه نظری لسکوکلایه» مدیرعامل شرکت «نورسا پلاست فرتاک» که شرکتی «دانشبنیان» هست توانست به مدد دانش متخصصان شرکتش، به تولید حباب لامپ های «ال ای دی» به «شکل استاندارد و با قابلیتهای ویژه و کیفیت بالا» بپردازند و نیاز کشور را به واردات حباب و بدنهی لامپ، از خارج از کشور، رفع کند. دست مریزاد. چقدر این جور خبرها مایهی غرور ماست و موجب سُرور در نزد دنیا. حالیا سلام و خداقوت به دانشبنیانها.
۱۴۰۲/۱۰/۰۱ متن آن در لینک بالا در دامنه
۱۴۰۲/۰۹/۳۰ متن آن در لینک بالا در دامنه
بهرام اکبری: استفاده کردم از مطلب حضرت عالی واقعا چرا دعا ها مستجاب نمی شود ؟ مگر خداوند نفرمود؛ ...ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ...( غافر ۶۰) بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. استجابت دو طرفه است ، چون خداوندی که می فرماید ؛ من دعای دعا کننده را اجابت می کنم ، همان خداوند می فرماید: وَأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ ....نحل ۹۱ و به عهد خدا آنگاه که پیمان بستید وفادار باشید ، یا ۰۰۰وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ ِ ....(بقره ۴۰) به پیمانم (که بسته اید) وفا کنید، تا من (نیز) به پیمان شما وفا کنم ؛ پیمان خداوند چیست ؟ می فرماید : أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ( یس ۶۰) اى فرزندان آدم! مگر با شما پیمان نبستم که شیطان را اطاعت نکنید که همانا او براى شما دشمنى آشکار است.
حاج بهرام اکبری سلام. عادت دامنه نیست به پیامهای بدونِ "سلام"، پاسخ بنویسد. پس؛ سپاس و البته با عرض پوزش. فقط نائب زیارت ماها باش در مشهد مقدس.
خاطره درخت و جیکازنی!!
چه کالهرحم بودیم بچگی! نه کمی هم بزرگ شده بودیم؛ شب میرفتیم جیکا میزدیم. واقعیت بود اما تلخی آن ماند بر دلمان. الآن علاقل شدند همه، نه فقط پرنده نمیزنند، حتی سراغ درزین هم نمیرن. ای بسا حتی رَم هم نمیدن از بس فهمیدند پرنده و چرنده و خزنده به نفع طبیعتاند اگر زنده بگذارند.
انسان در برابر خود چه باید بکند؟
من از جمعبندی آرای عالمان بزرگ دین، این گونه فهمیدهام که دستکم شش وظیفه دارد انسان نسبت به خویشتنِ خود:
یک. لازمترین وظیفه، خودساختگیست که خود نیازمندِ خودشناسیست.
دو. گوهر تابندهی انسانی خود را گرامی دارد. یعنی نگذارد پایمال گردد.
سه. در بهداشتِ ظاهر و باطن خود بکوشد. یعنی تن + روان. مانند: نظافت. حمام. لباس. پرهیز از هر مضرّات. گویند از حضرت امامین صادق و کاظم -علیهما السلام- نقل شده است "داشتنِ دَه دست و بیست دست پیراهن و عوضکردن آن اسراف نیست." (ر.ک: ص ۲۰۳ تعالیم اسلام)
چهار. بهداشت روح.
پنج. تحصیل علم.
شش. بزرگداشت معلمان (=تعلیمدهندگان) و دانشمندان. که همهی این شش تا وظیفه، وابسته است به این اصل که کتمانِ حق نکند. زیرا به فتوای عالمان دین کتمان حق از گناهان بزرگ است. از نظر وجدان نیز، بدترین ناآسودگی و نالایقی. دامنه.
سیدسعیدشفیعی به دامنه: با سلام. پر واضح است مرحله اصلی ان خودشناسی است که به خودسازی میرسد و به نظر میرسد علاوه بر رابطه ها فوق (با خدا - همنوع ,خویشتن) باید رابطه فرد با محیط (جمادات , نباتات و حیوانات و..) را توجه نمود. مانا باشید.
آق سید سعید سلام. کاملاً موافقم. رابطهی انسان به محیط یک رابطهی سازنده و آموزنده هم هست. محیط شامل نظام آفرینش و مظاهر آن -که شما از جماد و نبات و حیوان مثال زدید- به تعبیر من تعلیمگاه انسان است که شبیه مزرعه برای آخرت عمل میکند. دنیای حیوانات همه درس و تعلیم است برای انسان. نیز دنیای شگفتانگیز طبیعت. باید انسان رابطهاش را با آن در مسیر آموختن و عبرت و تعلیم قرار دهد و حق و حقوق آن را هم مراعات کند. تخریب محیط بالاترین مسئولیتنشناسی بشر امروز است. متشکرم از تذکارت برای تکمیل بحث.
...
شرحی برین دو عکس
نه، مسجد شیخ لطفالله نیست، موزهی هنر ایران در تهران است ولی طرح سقفش از شیخ لطفالله کِش رفته است. شاید هم کِش (=دزدیدن به طوری که کسی نفهمد) نرفته است، گُرتهبرداری (=سرمشق) کردهاند. من به هر حال محو جِلوههای درخشندهاش شدم. حال آیا هنر در قدیم قویتر بود و فاخرتر یا حالا؟! باید دید آیا سرمشق میگیرند، یا نه. بگذرم. سخت شد و رمزآلود.
کتاب خدا چهار امر است
چه تأویل قرآن (=تفسیر ورای ظاهر متن) و چه تأمّل فلسفی، هر دو به تعبیر هانری کُربَن در ص 18 کتابش "تاریخ فلسفهی اسلامی" ترجمهی جواد طباطبایی، "جوهر واحدی" هستند. البته از مَجرای تعالیم امامان علیهم السلام. این حدیث از امام صادق ع راز را گشود: کتاب خدا چهار امر است: عبارات، اشارات، لطایف، حقایق. مفسران میگویند عبارت برای عوام (=تودهی مردم) است. اشارت برای خواص. لطایف به اولیا تعلق دارد و حقایق به انبیا. این مسئله وقتی با روایت دیگری سنجیده میشود عمقش مشخصتر میشود: ظاهر نص قرآن، به شنوایی برمیگردد، ولی اشاراتش به فهم. لطایف کتاب خدا به تفکر بازمیگردد ولی حقایقش به حقیقت مکتب اسلام. گویا این کلام به نقل از مرحم فیض کاشانی بازتابی است به تفکر امام علی علیه السلام، آیهای در قرآن وجود ندارد که چهار معنا نداشته باشد: ظاهر، فهم، حدّ، مَطلَع. ظاهر، به بیان زبانی وصل است. باطن، به فهم. حد، به احکام حلال و حرام. اما مطلع، طبق دیدگاه مرحوم کُربَن ناظر بر "امری است که خدا میخواهد از طریق آن هر آیه را در انسان تحقق بخشد." دامنه.
امیرجناب سلام. خیلی برای من این خبرت مسّرت داشت. حال مرا متحول کرد. نمیدانستم از گرمایش آب زمین میشود این مقدار مگاوات برق گرفت. برقِ این خبر قشنگت مرا گرفت! ممنونم از جانمایی خبرهای خوشایند درین صحن. از من خَله خَله بهتری. حالیا حقّا که امیریُ پسرخالهی خوبم.
همین که یک نفر ازین صحن، آن هم، امیرجناب محترم، پست مرا خواند و انگشتمُهر زد واسم بس است و هفجَدّم را کافی.
یک سری مثل سنگاند ولی مسرور. از "مدرسه سوکورو" گرفتم. شاید گفته شود چرا سنگ؟ خُب معلوم است! اولین نقشها میان اجداد ماها حجّاری بود (سنگتراشی) حتی ساری محلهای وسیع دارد به اسم سنگتراشون. حتی نان ما هم هنوز از زیر سنگ بیرون میزند. بالاتر نام ما هم شتابان روزی روی سنگ حکِّ میشود؛ قبر. گرچه سنگ کسی را سینه نزند ولی سر که گاه به سنگ میخورَد که مثلاً به خود آید و آدم شود. دامنهی دوم.
هوای مشهد مقدس (۲ دی ۱۴۰۲) قابل قبول قرار دارد. دما در حال حاضر ۶ درجه سانتیگراد و آسمان آفتابی است.
باند "زغالباز"
گزارشی از خبرنگار خانم "معصومه مؤمنیان" خواندم که جا داشت در یادداشت روزم بدان بپردازم. تاغ درختچه است. در سرخس زیاد کاشته شده است. که چه شود؟ تا از گرد و غبار، تنگی نفسِ مردم و سرفههای بیامان بیماران کل استان جلوگیری کند؛ اما افراد "زغالباز" با قطع و قاچاقِ تاغ، واقعهای دردناک و اسفناک رقم زدهاند. سرخس وقتی سرسبز بماند تا مشهد مقدس هم هوا آلود نمیشود. اما وقتی تخریب میکنند تا زغال سازند، شنهای روان هم روانه میشوندُ غبار هم پشت سرِ آن. فقط نابودی تاغزارها میمانَدُ زغالُ زغالبازان. عین همین نیسان. چون چوب تاغ هیزمش خوشسوز استُ بهترین زغال میشودُ لابد لذیذترین کبابُ پشتِ سرش هم، بافور و تریاک و به قول گزارشگر: تا یک روز روی سرِ قلیان، سرخ . من خیال! میکردم فقط قلهسر، دارابکلا، لالیم، جامخانه و غریبمله قاچاقچی چوب داریم!! پس تاغزارهای سرخس هم تاغی و یاغی غارت داریمُ نمیدانستیم. خیانت؟! شاید. این آفتِ روزگار که هست: خیانت + همدست. دامنه بگذرد.
دستاس، کاسهی چوبی، زیلو
جهیزیهی حضرت فاطمه س یک دستاس، یک کاسهی چوبی، یک زیلو بود. (ر.ک: ص ۱۴۵ فاطمه، فاطمه است اثر زندهیاد دکتر علی شریعتی) و وقتی به خانهی امام علی ع آمده است دید آنجا هم تنها زینت و اثاثیهاش عشق است و فقر. فاطمهای که حاضر شد با علی از شهر به قبا در هشت کیلومتری جنوب مدینه برود و در کنار مسجد قبا خانهی عترت را بسازند و از آن جاست که تاریخ خاصی که با فاطمه و علی در اسلام شروع میشود (شامل آزادی و عدالت و حق) از همین خانه سر میگیرد. خانهای که بعدها چنان متروک کردند که اینک گویی جز سنگ و چاه، چیزی از آن باقی نگذاشتند؛ عین شبنم که وقتی آفتاب ببیند، میپّرد. بگذرم. علی و فاطمه باهم، هم اهل اُحُدند، هم بدر و حُنین و همان زمان به قول شریعتی: اهلِ "محراب و شب و چاه". دامنه.
تسلیت مدرسه فکرت
اخبار درگذشتها اساساً روان انسان را جریحهدار میکند. خصوصاً هنگامی که آدمی با چهرهی جوانان و نوجوانان مواجه میشود که زودهنگام به رحمت حق میپیوندند. درگذشت آقای شاهین شاهعلی -که موجب اندوه خانوادهاش شد و داغ بر دل آنان نهاد- بر همهی خاندان و بستگان آنان خصوصاً پدر و مادرش تسلیت باد. خدا بیامرزاد.
مدیر مدرسه فکرت. ابراهیم طالبی دارابی دامنه
پست شده در چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۲ : متن آن در لینک بالا در دامنه
فصل و وصل
صبح در شروع روزم غزلی از مولوی در دیوان شمس خواندم که هفده سال پیش هم در یادداشتهای روزانهام، سه بیت آن را نوشته بودم که دو بیتش این است:
"آزمودم دلِ خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصلِ تو خشنود نکرد
و ...
آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر
آنچ پشه به دماغ و سرِ نمرود نکرد"
هر کس بهترین طبیت درون خودش است. خود میداند چه چیزی دلش را آرام و برقرار میکند و از فصل (=تفرُّق و جدایی) وی را به وصل میرسانَد. ممکن است یکی بگوید: ویتامین. دیگری بگوید: دلگرمُ خاطرجمع به یک جمع. یکی هم بگوید: پول. نیز یکی بگوید: تفرُّج. و حتی کسی خیال کند: بیخیالی و هُرهُری گری. ولی وحی در ۲۸ رعد میگوید: یادِ خدا. نظر برخی مفسرین از یادِ خدا که تطمئن قلب است این است که باعث علم میشود، یعنی آدمی علم پیدا میکند به خلَجات دل (=زوزه ، گرداب) به خُطوراتِ ذهن (=ورودهای ناروا و ناخوش) به خیالات درون و به وَساوس ناجور فکر. گویی برخی مفسرین منظور از آرام را این میدانند که فرد مؤمن در طاعات و عبادات، ثبات بوَرزد و مهم این است درین راه، متزلزل، مضطرب و مردّد (=شک و شُل) نمانَد. به هر حال، مولوی معتقد است: وصلِ به عشق، چارهساز است. خودش هم تجربه کرده است که با هزاران شیوه، دلش را زیر آزمون برد، آرام نشد الّا به وصل شمس. و مثال زده است که آن تقصیر یعنی جدایی و فِراق او از شمس، کاری با دلش کرد که پشه در درون بینی و مغز نمرودِ پادشاه نکرده بود. بلی؛ پشهی فراق، بدتر از پشهی دماغ است. دامنه. راستی! ببخشایید! بدتر ازین بلد نبودم بنوسیم!
مدح و مرثیه
معارف و مصائب
آقاخامنهای رهبر معظم، دیروز (۱۳ دی ۱۴۰۲) ذاکران اهل بیت ع را نزد خود پذیرفت و برای این جماعت بانفوذ فعلی جامعه، سخنان مهم گفت از آنان خواست با کسب دانش، تبیین را محور کار خود قرار دهند. چون به تعبیر رهبری، تبیین در "تکاندادن دلها، حرکتآفرینی و دقت در هدفگیری خیلی مهم است". همچنین از ذاکرین خواست در "انتقال دقیق معارف دینی با ابراز بسیارممتار مدح و مرثیه و معارف و مصائب" مؤثر ورود کنند. من این توصیهی رهبری معظم را بسیار قبول دارم و از نظر من ذکران کاری در مقیاس هنر بر گردن دارند البته باید معارف دینی را از روحانیون بگیرند، خودسر دست به مداحی نزنند که غلوّ کنند و خطا خط دهند. مثال میزنم:
وقتی به هر علت، طریقی یک درختی بریده میشود با چوبش چه چاره میتوان کرد که دل آدم به درد نیاید. اگر چوب در کف جنگل رها شود، میپوسد میپوکد فوقش کود میشود. اگر بسوزاندش خاکستر میشود به قول ما: کِلین. اگر جعبه بسازند ظرف میوه و اشیاء میشود، حمل اثاث؛ همین. ولی همین چوب اگر به دست خرّاطُ دوردگرُ مُنبّتکارُ هنرمندِ قهّار برسد چیزهایی زیبا و جذاب (مثل عصا، مثل نمکدان، مثل قاب عکس، مثل صندوق خاتَم، مثلُمانندهایی همانند آن) از آن ساخته میشود که به عمرِ یک تمدن، عمر میکند پابهپای آن میمانَد موجب آرامی مردم میشود. مداح با کلمه و ائمه ع همین هنر را میکند که عمری در دل مینشیند. اگر شهید قاسم سلیمانی -سلام الله علیه- در قلبها مختارانه عاشقانه غلبه یافتُ دل مردم رسوخ، چون با معارفُ مصائبُ مواردُ مسائل، به سیاق هنر، عرفان، عمل، پیش رفت. یاد مظلومین بمب کرمان نیز گرامی. دامنه.
دامنه در پاسخ به محمد دباغیان: محمدآقا سلام. بنده چندی پیش خطاب به شما دوست گرامی من متن تسلیت درین صحن نوشته بودم و در تلفنی که همان شب به شما زدم عرض نموده بودم. اینک باز نیز متن تسلیت را در زیر بار میگذارم. خدا پدر و مادرت را غریق رحمت کند. بابت دادن چهل میلیون وجه نقد به نیت مراسم آن مرحوم به مدرسهی شهید عارف آق محمدباقر مهاجر دارابکلا هم بسیار پسندیده کار صورت دادید. درود.
تسلیت مدرسه فکرت
دوست دیرین من محمدآقا دباغیان سلام. از دست دادنِ مادر و اینک پدر، میدانم تو را با من همدرد و مرا با تو همجور و هممانند کرد. حالا عین هم شدیم در نداشتنِ والدین در قیدِ حیات با دردی مشترک. سختیِ و تعَبِ این فقدان والدین را فقط فقط فقط کسانی میفهمند که مادر و پدر خود را از دست داده باشند و با آنان مأنوس هم بوده باشند؛ همانانی که نقطهی اتّکای محکم آدماند. خدا رحمت کند پدرت را که اینک جوار خاک خواهد آرمید. و نیز مادرت را که چندسال پیش در خاک آرمید. تسلیت مرا پذیرا باش محمد. حق بود در مراسم خاکسپاری میآمدم اما برای من شدنی نیست. با آن مرحوم همواره به شکل محبت مواجه میبودم و او نیز هم.
جناب حجت الاسلام استاد آشیخ محمدرضا سلام. میگویند -نقل از رسول اکرم ص- که بار اول باید به مادر احترام کرد. بار دوم هم باید به مادر احترام کرد. بار سوم نیز باید به مادر احترام کرد. بار چهارم به پدر. یعنی این قدر، قدر و شأن مادر قوی است. شما در مقام منزلت مادر نکات درستی فرمودید. از شما دوست گرامی و فاضلم متشکرم. خدا پدرت را رحمت فرماید. و مادرت را برایت نگه دارد. درود.
فرستادهی تو و نوشتهی تو
فرستادهی تو مترجمِ عقل توست: "رسولُکَ تَرجُمانُ عَقلِکَ". و نوشتهات رساترین چیزى است که از جانب تو سخن مىگوید: " وَ کتابُکَ اَبـلَـغُ مـا یَـنطِـقُ عـنـکَ". این حدیث امام علی ع است؛ امیرِ سخن. یعنی حکمت ۳۰۱ نهج البلاغه. طبق این الگو، همواره باید مراقب بود چه "کسی" را برای چه کاری و چه جایی و چه اموری برمیگزینیم و میفرستیم. و عامترش این است چه مینویسی میفرستی؟ چه میگویی سوی مردم روانه میداری؟ چه مینگاری به چه کسی میدهی؟ همهی اینها بیانکننده و برگردان (=ترجمان) عقل توست. وقتِ هجرت مهم و مخفی به حبشه از دستِ زورِ سران مشرک مکه، ببینید پیامبر ص چه انسان فرهیختهی را سرفرستادهی خود کرد؛ حضرت جعفر بن ابی طالب همان جعفر طیّار که توانست نجاشی پادشاه حبشه (=اتیوپی امروز) را در برابر نیرنگ عمروعاص، قانع کند و حتی متقاعد (=راضی و کسی را از رأیِ خود پایین آوردن) یا مثلاً برای هدایت گورپاچف به باور خداپرستی، امام خمینی آقای جوادی آملی را فرستادهی خود کرد. بلی؛ باید از افراد نادان و نالایق پرهیز کرد و به فرهیخته و پرواپیشه روی کرد. دیدیم که ابوموسى اشعری فرستادهی تحمیلی امام علی ع در داستان حکَمیت، چه عملکرد سادهلوحانهای از خود بر جای گذشت. به نقل منابع و اسناد امام علی ع مالک اشتر و حتی ابن عباس را میخواست فرستادهی خود کنند اما تندروها نگذاشتند. بگذرم. باید نگاه کنیم حاکمان و مشاهیر چه فرستادههایی دارند؛ لایق؟ یا ناشایست؟ من البته در این پست، بیشتر منظورم این است ببینیم مردم به هم چه میفرستند. هر چه میفرستند ترجمانِ شخصیت آنان است. نشان میدهد تا چه حد از عقلِ رشید یا خرَد ضعیف برخوردارند. مثلاً همین صحن مدرسه فکرت میتواند آزمون «فرستاده»های هر فرد باشد. دامنه.
سید محمد شفیعی مازندرانی:
میلاد کوثر
کوثر به جهان به امر سرمد
رخشان شده در مدار احمد
تبریک سمائیان سراسر
بر جان خدیجه و محمد
یازده ، رخ برتر از مسیحا
در خِطّه آخرین موید
خال و خط مصطفی است تابان
تبیین به همه زمان مّوبد
هان : روزِ زن است و روز مادر
میلاد کریم این مُمَجّد
شفیعی مازندرانی
جناب حجت الاسلام شفیعی مازندرانی استاد گرامی سلام علیکم. این شعر که در وزن شور است بسیار خوشکلام و خوشبیان، بیان شد. خواندمش با صدای نیمهبلندم. متشکرم ازین سرودهی خیلیقشنگ و پرمفهوم.
سید محمد شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله .....ذوق سلیم شما آقا ابرهیم یکی دیگر از نعمات الهی است ... مبارک باد -
جناب حجت الاسلام آقای شفیعی مازندرانی استاد گرامی سلام. استدعا دارم آقا. الطاف شما بارانی است که برای آن چتر نمیگیرم. میگذارم ببارانَد بر تنم تا خیس بارِشَش شوم. در مورد باران و طبیعیات هستی هم شعر سُرایید استاد. ذوق شما که سلیمتر است. با ارادت: ابراهیم
آق مصطفی بابویه سلام. با دیدگاهات موافقم. اساساً کسانی که اروپا و آمریکا را «راه توسعه» معرفی میکنند دنبالهروِ مقلدی بیش نیستند. آنان در واقع غرب برهنه را ارباب تفکر خود گرفتهاند و چونان «بُزِ اَخفَش» ادای تقلیدی صحیح است صحیح است در میآورند. در جهانی که صلح آن مسلح است، یعنی قدرتنمایی و جنگافزار، خوشخیالان غربگرا فقط نشخوارکنندهی حرفهای رسانههای بداندیش غرب هستند. در اسرائیل پرتاب یک کلوخ سنگ، ۲۰ سال برای فلسطینی زندان دارد بدون محاکمه. آن وقت در ایران اگر اوباش و قمهکش را دستگیر کنند این تیپ مقلدان اروپا شروع میکنند به حرافی و حمله به انقلاب. اینان هماینک طرفدار اسرائیل هم شدند و مقاومت را مسخره و استهزا میکنند. تشکر از بیانات شیرینت مصطفی.
آق مصطفی بابویه سلام. با دیدگاهات موافقم. اساساً کسانی که اروپا و آمریکا را «راه توسعه» معرفی میکنند دنبالهروِ مقلدی بیش نیستند. آنان در واقع غرب برهنه را ارباب تفکر خود گرفتهاند و چونان «بُزِ اَخفَش» ادای تقلیدی صحیح است صحیح است در میآورند. در جهانی که صلح آن مسلح است، یعنی قدرتنمایی و جنگافزار، خوشخیالان غربگرا فقط نشخوارکنندهی حرفهای رسانههای بداندیش غرب هستند. در اسرائیل پرتاب یک کلوخ سنگ، ۲۰ سال برای فلسطینی زندان دارد بدون محاکمه. آن وقت در ایران اگر اوباش و قمهکش را دستگیر کنند این تیپ مقلدان اروپا شروع میکنند به حرافی و حمله به انقلاب. اینان هماینک طرفدار اسرائیل هم شدند و مقاومت را مسخره و استهزا میکنند. تشکر از بیانات شیرینت مصطفی.
پست شیخ علی اکبر داراب کلایی عیناً نقل میشود: "جناب حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی اکبر داراب کلایی از سوی شورای نگهبان هئیت مرکزی نظارت انتخابات کشور مورد تائید قرار گرفت . کانال تحلیلی امید به آینده.
نظر سینصاد خدابنده: فکاهی به حجت الاسلام علی اکبر دارابکلایی: با عرض سلام و احترام. آقا، توقع رد صلاحیت را مگر داشتی! شما روحانی های حاکمیتی احراز صلاحیت بودید! از ازل به ابد. بنده .سینصاد خدابنده.
شرحی بر یک عکس که شیشه نوشت: «پدر یعنی اعتبار»
عصری رفتم سرِ محلهی ما از نونوایی نون بخرم؛ بربری، برای شام امشب که پته است برای رویارویی با شبِ سرد، که بارش ندارد اما هوا، با شدّت و حدّت، پسِ معرکه است. اما ناگهان، یکآن، چشمم افتاد به پشتِ شیشهی این پراید هاچبک (=بدون صندوق عقب) که پیش پای من در نانوانی پارک کرده است با این شعارش: «پدر یعنی اعتبار». پلاکش را در عکس، به رنگ آمیختم که هویت صاحب، مصون بماند. پردازشش کنم به چند سیاق: ۱. گویا به جیب پدر شدیداً چشم دوخته! ۲. گویا معنی مادّی پدر عمیقاً منظورش بوده! ۳. گویا خبر ندارد این زمانه، فرزند سریعاً از پدر جلو میزند و جیبش پُرتر از پدره. ۴. گویا میداند با این شعار قلباً دل پدر را فتح میکنه. دامنهی دوم: ابوعارف.
محمد تقی آهنگر اکبرعمو: سلام بر اقا ابراهیم وقت شما بخیر از اینکه از متن های خوب حاج اقا شفیعی مازندرانی بهره می بریم خدا خیرش دهد اما بحث کوثر شد خواستم بگم خیلی سالهای گذشته در مسجد جامعه ی دارابکلا مقاله ای رو قرائت کرده بودی فکر کنم تحت عنوان کوثر علیه ی تکاثر اگر اشتباه نکرده باشم اگر بارگذاری بفرمایید استفاده می کنیم
ارادت.
محمدتقی سلام. چقدر دقیق ذهنت هست. آره، همین بود؛ کوثر علیهی تکاثر. کوثر، مخزن معنوی تمامنشدنی است، ولی تکاثر حرص و انباشتِ تمامشدنی. کوثر با کفن و دفن، نمیرود. ولی تکاثر با چند قطعه کفن کرباس، تمام میشود و خلاص. تکاثر اساساً رفتاری موشواره است؛ زدن به خرمن مردم. پرکردن جیب خود از «حق معلوم». آن متن خودم را، در پروندهی عاشورا بایگانی کردم. هر وقت پیدایش کردم، چشم، میگذارم. ممنونم از حافظه و علاقهات. سلامم را به خانه به همه برسان.
آن کدامین عبادت است که جایگاه بیمثال دارد؟
مشخصههای این عبادت چند چیز است:
۱) این عبادت «نیازهای جاری فرد و جامعه» فقط نیست.
۲) این عبادت «بسی فراتر از نیاز نقش» ایفا مینماید.
۳) این عبادت «همچون روح برای اندام انسان» توصیف شد.
۴) این عبادت «همچون هوا در مقایسه با سایر نیازهای مادی انسان» تلقی میشود.
۵) این عبادت «قبول همهی عبادتها و خدمتهای خدائی» به قبول آن وابسته شد.
۶) این عبادت چنان مهم است که «امر به آن و ایستادگی بر آن» از پیامبر خدا .صلّی الله علیه و آله و سلم. مطالبه شد
۷) این عبادت «بیش از هر واجب دیگر» در قرآن بر تأکید اجرایش تکرار شده است.
۸) این عبادت برای همین است که «جایگاه بیمثال» یافته است.
این عبادت، اسمش نماز است؛ نماز. دامنهی توحید.
پاورقی: بنده از پیام رهبر معظم در مورد نماز که امروز (۱۵ دی ۱۴۰۲) صادر کردند، این پیامم را با این شیوهی برداشت آزاد، نوشتهام.
تذکر مقرراتی به سید یاسر موسوی
گذاشتن نوشتههای سایر سایتها به این صحن، خلاف مقررات مدرسه فکرت است. لطف کن به مقررات این جا پایند باش. در صورت اصرار بر بارگذاری، مدرسه از دسترس اصرارورز خارج میشود. تمام. مدیر مدرسه فکرت. ایراهیم طالبی دامنه دارابی
واریز ارادت در وجه ریحانهی شهید
دامنه | سه شنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۲۰ ب.ظ
متن آن در لینک بالا در دامنه
تسلیت درگذشت
مرحومه حاجیه رحیمه «حوریه» دارابکلایی
مادرِ مرحومم همواره ازین بزرگبانو -که به لفظ خودمونی "کِبل حوری" خوانده میشد- تمجید مینمود و برای ما از متانت، دیانت و وجاهتش میگفت. جمع بانوان محلیهای مقیم قم، وی را گرهِ نخ جمع و نشستهای منظم ماهیانهی خود میدانستند و از نُصح و ذُکر و پند و اندرز او، عالی میآموختند و در اخلاق نکویش عالیتر میآمیزیدند. چون با حکمت و با رغبت حرف میزد. شخصاً توقع میداشتم مزار دارابکلا به عطر دلآویز روح و پیکر پاک آن بانوی بزرگ، مزیّن میشد و خاکِ محل امانتدار و دربردارندهی جسمش. اما به هر حال، در قم به خاک سپرده شد و قبرستان محل از وجود پاکش به غبطه افتاد. روحش در تلألؤ نور باد. اینک وقت آن رسیده است که از روح آن مقام بلند بخواهم با درجاتی که نزد خدای بلندمرتبه دارد روز بازپسین ما را دعا کند تا در لیست سفیدِ شفاعت جایی گیریم. خدایا بر وجود و تعداد چنین انسانهایی در دنیا بیفزای تا با بودنشان، جهان، چهره در معنویت بشکُفد و شکوفاییها جِلوههای درخشنده گیرد.
جناب حجت الاسلام استاد جناب آشیخ جوادآقا مهاجری فرزند ارجمند و فاضل آن مادر گرانقدر، سلام و تسلیت بنده و مدرسه فکرت را (که درین صحن حضور هم دارید) درین مصیبت وارده بر خود و بیتتان بپذیرید و تسلیت و سلام و سرسلامتی را به تمامی اعضای محترم بیتتان اخوی آقامحسن و اخوات مکرّمه برسانید. جناب حجت الاسلام استاد جناب آشیخ محمد نجفی دارابی برادرزادهی ارجمند و فاضل آن عمهی دانایتان، بر شما (که درین صحن حضور هم دارید) و اخوات مکرّمه تسلیت باد. چند خاندان به آن بانو (مرحومه حاجیه رحیمه «حوریه» دارابکلایی، خواهر مرحوم آیت الله شیخ محمدباقر دارابکلایی و همسر مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ هادی مهاجری) منتسب (نسبی + سبیی) هستند که تسلیت میگویم: خاندان دارابکلایی. خاندان مهاجر. خاندان دارابی. خاندان صباغ. خاندان کارگر. خاندان شهید بهرامی. خاندان شفیعی. خاندان دباغیان. خاصه درین صحن مدرسه فکرت، به جناب حجت الاسلام استاد شفیعی مازندرانی. به جناب حجت الاسلام استاد آسیدحسین شفیعی دارابی. جناب آق سید حمید دارابی. جناب حاج بهرام اکبری لالیمی. جناب حاج علی بهرامی قمی. دخترخالهام مبینا کارگر و در یک کلام تمامی خویشاوندان تسلیت میگویم. اگر نام کسی یا خاندانی از نوشته، افتاد، بگذارند به حساب ذهن نِسیان. والسلام. مدیر مدرسه فکرت. ابراهیم طالبی دامنه دارابی
امیر رمضانی: درود جناب مدیر. گرامی میداریم یاد و نام این گل پر پر شده . بدون شک عوامل رژیم صهیونیست با این روش مردم را میکُشند.
امیرجناب سلام. از بیان و موضع شفاف و انقلابی و منطقی شما امیر همیشه ممنونم. بله، همین طور است. در تحلیلی که همان روز درین صحن ارائه کرده بودم یک بند از هشت بند احتمالاتم انتقام از حاج قاسم بود که سرانجام معلوم گشت چنین هم بود. شخصاً برین نظرم عناصر اطلاعات و عوامل امنیت در برگزاری مراسم سالگرد حاج قاسم، سهلانگاری مُحرز صورت دادند و باید توبیخ شوند. توجیههای اینروزهای برخی از سایتها و توضیحات دستاندرکارها هیچ وجهی برای قبول ندارد. هر کس پول میگیرد به ازای شغلش، باید برای ملت کامل کار کند. مراسمی در ابعاد جهان اسلام در کرمان برای شهید حاج قاسم سلام الله باید مثل سالگرد امام رضوان الله خیلی امنیتی و با گسترانیدن چتر چند حلقهای امنیت منعقد شود. مردم زائر مشتاق آن قبرند. هنوز مردم حسرت حاج قاسم دلشان را میفِسُرَد. بگذرم.
اگر نیممن بود، نکنید یکچارَک!!!
از لای کتاب «بر بالِ خاطراتِ» حجت الاسلام مرحوم محمد محمدی ریشهری دو ورق، (۱۱۴ و ۱۱۵) خیلی خیلی رونق دارد. چکیده مینویسم از آن لا: روزی آیتالله العظمی مرحوم بروجردی به مرحوم آیتالله حقشناس حکم میکند که به تهران برود امامتِ مسجد امینالدوله را بر عهده بگیرد. آقای حقشناس هم، در آن سال یک مدرّس قابل در دروس حوزه بود؛ رسائل، مکاسب و منظومهی ملاهادی سبزواری تدریس مینمود؛ بنابرین، تمایلی به رفتن از قم نداشت. رفت با امام ره -که آن زمان به "حاج آقا روح الله" مشهور بود- مشورت نمود. امام فرمود: «باید بروی؛ وظیفه است». حقشناس جواب میدهد: «پس چرا خود شما نمیروید؟!» امام گفت: «به جدّم قسم، اگر گفته بودند روح الله، میرفتم.» بلاخره قبول کرد. آقای بروجردی هم گفته بودند «هر وقت خواستی بروی، توصیهای برایت دارم». حقشناس وقتِ رفتن به تهران، رفت خدمت ایشان ببیند توصیهاش چی هست. واقعاً تذکر و وصیت عجیبی هست. مرحوم بروجردی مرجع عام شیعیان آن زمان چنین فرمودند:
«یگانه وصیت من این است که در برخورد با افراد اجتماع، طوری رفتار بشود که از این برخوردِ شما، از معاشرتِ با شما، بر ایمان و عقیدهی آنها اضافه بشود، نه این که خدای ناخواسته، اگر ایمان آنها مثلاً نیممن باشد، در برخورد با تو بشود یکچارَک! طوری باشد که در برخورد تو با افراد اجتماع، ایمان آنها ترقّی بکند.»
حاشیه بر متن: علاوه بر توصیهی مهم آقابروجردی، قضیهی آن تازهمسلمان هم نشود که شهید استاد مرتضی مطهری در مجموعه آثار جلد ۱۸ ، ص ۲۵۳ شرح دادند؛ آن دو همسایه، یکی مسلمان و یکی نصرانی که مسلمان عابد همسایهی نصرانی خود را به اسلام متمایل کرد. خیلی خلاصهاش را مینویسم: عابد هنگام سحر رفت دم درِ نصرانی گفت زود وضو بگیر برویم مسجد برای نماز. موقع نافلهی شب بود. آنقدر نماز خواندند تا سپیده سر زد و همچنان مشغول دعا و تعقیبات. تازهمسلمان حرکت کرد که برود به منزلش، رفیقش گفت: «کجا میروی؟ کمی صبر کن تعقیب نماز را بخوان تا خورشید طلوع کند. قبول کرد. تازهمسلمان آنقدر ذکر خدا کرد "تا خورشید دمید. برخاست که برود، رفیق مسلمانش قرآنی به او داد گفت: «فعلاً مشغول تلاوت قرآن باش تا خورشید بالا بیاید، و من توصیه میکنم که امروز نیت روزه کن، نمیدانی روزه چقدر ثواب و فضیلت دارد!» نزدیک ظهر شد. گفت: «صبر کن، چیزی به ظهر نمانده، نماز ظهر را در مسجد بخوان.» نماز ظهر خوانده شد. به او گفت: «صبر کن، طولی نمیکشد که وقت فضیلت نماز عصر میرسد، آن را هم در وقت فضیلتش بخوانیم.» بعد از خواندن نماز عصر گفت: «چیزی از روز نمانده» او را نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسید. تازهمسلمان بعد از نماز مغرب، حرکت کرد که برود افطار کند. رفیق مسلمانش گفت: «یک نماز بیشتر باقی نمانده و آن نماز عشاء است. صبر کن تا حدود یک ساعت از شب گذشته» وقت نماز عشاء رسید و آین نماز هم خوانده شد. تازهمسلمان حرکت کرد و رفت. شب دوم هنگام سحر بود باز صدای در را شنید که میکوبند، پرسید: «کیست؟» عابد گفت منم، فلان شخص همسایهات، زود وضو بگیر و جامهات را بپوش که به اتفاق هم، به مسجد برویم. تازهمسلمان جواب داد "من همان دیشب -که از مسجد برگشتم- از این دین، استعفا کردم!!!! برو یک آدم بیکارتری از من، پیدا کن که کاری نداشته باشد و وقت خود را بتواند در مسجد بگذراند. من آدمی فقیر و عیالمندم، باید دنبال کار و کسب روزی بروم." بگذرم. میگویند امام صادق ع این حکایت را برای اصحاب و یاران خود نقل کرد. دامنه.
اینا را کنارِ امنیت بگذارید
سلام و حرمت به شما شرافتمندان. الزاماً سان به کسی که از ساحهی گستردهای برخوردار است.
ابتدا مَدخلی باز کنم. روش ایرانیها از دیرباز این بوده است به محض این که یک تجربهای کسب میکرده، نتیجه از آن میگرفت و همان را قاعدهی کلی فرض مینمود و اصلِ زندگی قرار میداد. یعنی ایرانی، تفکری "مبتنی بر تجربه" دارد و کمتر "تکیه بر منطق" و گفتارهای کتابی. به زبان بهترِ محلی: حرفهای کِتاری!!!). مرحوم محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب گفتگوی آقای کریم فیضی با وی: «زندگی عشق و دیگر هیچ» (ر.ک: ص ۴۱۴) معتقد است علت این رویکرد ایرانی به "تجربه" این است که تاریخ و جغرافیا و اقلیم و آبوهوا و اختلافِ طبایع و نژادها او را چنین بار آورده است. اساساً تجربه، کمکم جزوِ طبیعت فرد میشود. مثلاًً اگر در یک خانهی ناامن خوابیده باشیم، حالت بیدارخواب خواهیم داشت و چندان دل به خواب نخواهیم داد و اگر این وضع، در شبهای متوالی (=پی در پی) تکرار شود، کلاً تبدیل به طبیعت و خُلقیات ما میشود. ایرانی، در یک منطقهی ناامن زندگی کرده است، دائم باید شگردهایی به کار میبُرد تا حالت دفاعی داشته باشد؛ چه با توسل به قدرت مادّی مثل نیروی نظامی، چه به کمک قدرت معنوی یعنی توان عرفانی و اندیشهی دینی. تجربه هم، هرگز بهتمامه از طبیعت و خوی و خُلق آدمی زائل نمیشود؛ محیط متزلزل و کمآب و کمباران، ایرانی را فردی بااحتیاط بار آورده است و این خصلت از از حالت ایرانی بیرون نرفته است. چه که به گمانم نمیرود؛ خصوصاً جنگِ آب هم، کمی از نبردِ نفت نخواهد داشت.
حالا که مَدخل باز نمودم، بهتر است حرفم را بزنم: مرز. غذا. جاده. محیط. محله. جهان. قضا. دریا. کشور. کشت. صلح. رشد. قرارداد. اقتصاد. شغل. رونق. تفریح. خانواده. آمدُشد. حرم. نظام. استان. شهروندان. آب. آبرو. آسیاب. کارخانه. دانشگاه. حتی واحه به قول محلی: لِتکا (=کمترین جا برای زارع و زرع و زراع)
اینا را تک تک کنارِ «امنیت» بگذارید، خواهیدفهمید چه اهمیت و اولویتی پیدا میکنند. کافی است همهی اینا، امنیت خود را از کف بدهند، دیگر هیچ چیزی سرِ قرار و مدار خود نخواهد بود و بدترین حالت سراغ آدم میآید: احساسِ ناامنی که حتی تصور خوف آن، آدم را پکَر میکند و منطقهی مُخ و مغز وی را را پوک و پلاسیده. دامنه.
پیش از پنجشنبهشب دو هفتهی پیش یعنی ( ۲۱ دی ۱۴۰۲) که از قم بروم، خودم را هر طور بوده غروب به مجلس ختم هفتم مرحوم حاجیه کبل رحیمه دارابکلایی در مسجد امام رضا ع در منطقهی باغ کرباسی قم رسانده بودم. باشکوه، محزون و شایسته و درخور، منعقد شد. تشکر. تشکر. چند عکس هم انداخته بودم. تصاویر بالا.
منبر را هم طبق معمولِ مجالس منعقدهی محلیهای مقیم قم، حجت الاسلام جناب آق سید حسین استاد محترم بپا داشتند. به نظرم صحبت نسبیتاًخوبی کرده بودند. جای خیلیقشنگش این جا بود که بر تقدیم موت بر حیات دست گذاشتند و گفتند خداوند "خَلَقَ الموتَ والحیاةَ لِیَبلُوَکُم اَیُّکم اَحْسَنُ عَمَلًا" در آیهی دوم ملک از آن رو آورده تا تأثیر مهم یادِ مرگ را بر حُسن عمل به انسان یادآوری کند زیرا کثرت عمل در مقایسه با حُسن عمل رنگ میبازد. یعنی کیفیت مهم است، نه کمیت. دامنهی ابوعارف.
آق سید حسین شفیعی دارابی: بسم الله الحی القیوم آقا ابراهیم سلام علیک زادشب امام همام علی بن ابیطالب (ع) و عصاره وجود نبوی را تبریک می گویم. خدا را شکر که غیبت صغرائی داشتی؛ دوستان ارجمند (آقا حجت و...)، برای دریافت خبر از علت غیبتتان، به بارگذاری پیام در صحن مدرسه فکرت، متوسل شدند؛ حتی آقا حجت، برنامه ریزی برای گرفتن سور دست جمعی از جنابعالی را پیشنهاد دادند؛ خوشبختانه بدون برنامه ریزی، شب گذشته و امروز صبح، از ساندویج بسیار خوش طعمی که خانواده از جلسه عصر روزگذشته برگذار شده در منزلتان آوره بودند،متنعم شدیم؛ جا دارد از خانواده محترمه تشکر نمائید. البته پیشنهاد آقا حجت سرجای خودش هست تا به بینیم کی و کجا محقق می شود. ضمنا از گزارش کوتاهی که از بخشی از سخنان حقیر در مجلس ختم مرحومه حاجیه خانم رحیمه دارابکلائی داده اید تشکر می نمایم. تشکر ویژه اینکه یکی از محور های مهم مطرح شده در خلال عراض بنده را یاد آور شدید. موفق باشید (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی = شام چهار شنبه 4 بهمن 1402ش - 12 رجب 1445ق)
توضیح: از بالا از بیستم دی تا امروز چندین پیام هست که باید بخوانم. لابد برخی از آن نیاز به نظردادن دارد که نباید دریغ بدارم. بگذارید دقیق بخوانم و نظر اگر لازم داشت بگذارم.
آقامصطفی دارابکلایی سلام. ازین نوع عیادت، عبرتآموز است. ستوده بود کار اخلاقی و تألیف قلوبی پایینمسجد به قیادت دوست گرامیام استاد حجت الاسلام ربانی. شفای عاجل برای آقایان: عموی محترم حسینجان علی. آق سید رحیم موسوی.
امیرجناب سلام. از طرز پرسش زیرکانهات مشخص است میخواهی پشت ماجرا را نشان دهی. عجالتاً اول این که موشک بالستیک کروز چون از سطح پایین جو حرکت میکند، قابل شکار نیست. دوم این که دو کشور انگلیس و آمریکا برای سرپوش گذاشتن شکست سنگین خود در برابر روسیه در عملیات روس علیهی ناتو در اوکراین، نیاز دارند جو جنگ دریای سرخ گرم باشد. بگذرم.
جناب آق عیسی. سلام. من به یمنیها همواره علاقه داشتم. پروردهی دستِ حضرت امام علی ع هستند و آن سرزمین را در عقیده محکم کرد. جناب عیسی استاد خوب اخلاقیات، مطمئن هستی که هموارکردن ظهور امام زمان عج را این طور قاطع مطرح نمودید؟!
امیرجناب سلام مجدد. در مورد این دادگاه، پستی خواهم نوشت. حرفم را آن جا خواهم زد. سپاس از خبررسانی دادگاه لاهه.
آق قاسم لاری سلام. فقط یک نظر: کافی است دانسته شود آب این رود سید مسیک، به کدام سمت جاری است؟! سپس حرفهای بعدی جای خود را واز میکند. بگذرم.
آق سید اسحاق سلام. شرزه شیران را در بیتی از بیت قشنگ شعرتان در وصف مبارزان یمن عالی آوردی. شَرزه یعنی اوج خشم تند و قوتمند که لازم هم هست.
آقا عبدالرحیم آفاقی سلام. همهی عکسها را حسابشده انداختی، ولی من این یکی تصویر را خیلی بامفهوم دیدم. چون با این که تنهاش توسط بشر یا عارضهی طبیعت، لاب شد اما این تنه، یکتنه خود را بُرد به بالا و راست ایستاد. راستی دارلابِ دِله همیشه هم عسل نیست! گاه کاشِم (=خزه، جلبگ درخت) است و حتی خرس. پس مواظب باش. انزلی چه جوری بود تو؟!!!
عیسی رمضانی, سلام براستاد ابراهیم، رسیدن به خیر، همیشه سالم و شاداب باشی، اطمینان ما مستند به روایاتی است که وارد شده است و مطالعات اندک بنده نشان میدهد یمنیها نقش اثرگذاری در ظهور دارند ، انتظار میرود علما ی حاضر در مدرسه در این خصوص تفصیلا ورود کنند. به امید تعجیل در ظهور آن حضرت
آقا آرش سوادکوهی سلام. کویر مرنجاب آران و بیدگل است عکست در پروفایل؟ از الطافت سپاس.
جناب حجت الاسلام استاد محترم شفیعی مازندرانی سلام. گذاشتن کپی نوشتههای سایر سایتها یا کانالها در مدرسه فکرت، خلاف مقررات این صحن است. یادآوری شد. درود.
استاد محترم حجت الاسلام شفیعی مازندرانی سلام. مقیاس و مقایسه هر دو مهم بود. به قول استاد شهید مطهری: ایمان جهت میدهد، علم، سرعت.
آق سید سعید سلام. فقط جهت مزید اطلاع عمومی: همان طور که جناب عالی خود نیک میدانی مرحوم صابری فومنی (=گلآقا) میگفت منظور من از حسن حبیبی در تمام کاریکاتورها، آقای رفسنجانی است. بنابرین چون نمیخواست لباس روحانیت را در طنز صدمه بزند به جای مرحوم حجت الاسلام رفسنجانی، حبییبی را سوژه میکرد.
حجت الاسلام جناب استاد شاکر سلام. اهمیت داشت. به نظر من شخصیت ریشه در تربیت دارد ولی شخص از ذات. شخصیت محصول خودسازی است.
آقا مصطفی بابویه سلام. نوشتههایت جان تازه میدمد به من. منطقه داشت از مدیریت بحران خارج میشد چندی پیش. اما حواس رهبر معظم ما خیلی جمع بود و هست. از داشتن چنین رهبری خردمند واقعاً دارم بهره میبرم. مرز باریکی داشت پاره میشد که حل شد. توان بازیدادن رهبری ما را ندارند. حتی احدی. رهبری حقیقتاً استراتژیک بزرگ جهان است. از ته دلم میگویم خدا عمرش را عمر حضرت خضر ع کند.
سلام به آقا محمد ابراهیم و خواهر گرامیام سیده ربابه سجادی. حقیقتاً از داشتن حمیدرضا به خود ببالید. حمیدرضا از نظر من هوش سرشار دارد و انسان آگاه است. من به وجودش افتخار میکنم. فهم او بیش از سن اوست. او چندین گام جلوتر از سنوسال خود میفهمد. حمید شایستهی بهترین و حساسترین پستهای فکری و آموزشی است. سلام حمیدرضا که درین صحن هم هستی.
آقا مصطفی دارابکلایی سلام. چشم من روشن شد به جمال و زیبایی حمیدرضا شهابی. حمیدرضا یکی از کسانی است که در قلب من جای دارد. با من از سال نود و دو در دامنه دوست شد. دوستش دارم.
حجت الاسلام ربانی سلام. استاد با گفتههای شما در حق حمیدرضا شهابی برادرزادهی شایستهات موافقم. به قول محلی در طبع شعر و ادبیات: تِ سو بورده.
حجت الاسلام جناب آق سید حسین استاد و امام جمعهی موقت مرکز مازندران سلام. متن درخشندهای برای آقا حمیدرضا شهابی نوشتید. خیلی لذت بردم. با مفاهیم آن موافقم. حق را دقیق گفتید و روشن، مطلب بیان داشتید. این جور متون بسیار در یاد خود فرد میمانَد. بنده از شما برای تدارک و تدوین این متن ممنونم.
سلام آقا حمیدرضا شهابی. درین متن ادب و ادبیات کار زدید که در شأن خودت هم هست. بالاتر حرفم را زدم. تکرار نکنم. به تو حمید بگویم. متوقف نشو درین پست. تو باید بالاتر بری. من آن روز را برایت دارم میبینم. پشت تو هم تا هر موقعیتی که برسی هستم. سفت و محکم.
مصطفی بابویه: آقا ابراهیم طالبی گرامی و همه ی اعضای محترم مدرسه فکرت سلام و احترام... لطفتان همیشه شامل حال بنده بوده و هست...سپاسگزارم... همین الان داشتم پیامها رو چک میکردم که دیدم تعداد پستهای مدرسه ی فکرت بالا رفته...احتمال دادم شما بعد از مدتی غیبت بازگشته باشید...رسیدن بخیر... بله؛ مییایست اقرار کرد: نظرات، پیشنهادات.انتقادات.مکاتبات. مباحثات. مطابقات مکاشفات. مطالبات... شما هم در انبساط و شرح و بسطِ موضوع نقش مهمی ایفا میکند و نویسنده را وادار به گشایش مبحث میکنید و اگر نباشد این دست مراودات چه بسا مبحث ابتر می ماند... از همینجا از همه ی اعضای گروه درخواست کمک به گشایش مباحث دارم.... با تقدیم احترام مصطفی.
حجت الاسلام جناب آق سید حسین استاد محترم سلام. یکی از جاهای ایران لیله الرغائب حضور داشتم اگر فرصت شد بزودی خواهم نوشت. یعنی تذکر شما دقیق هست و خودم شاهد شدم. این متن شما جالب توجه بود. درود.
جناب حاج سید محسن آقا سجادی سلام. خواهرزادهات جناب دکتر حمیدرضا شهابی دارابی انسانی لایق و خرمندی پارسا و فروتن است. خوشا به شما دائی گرانقدر او. به خانه و مادر گرانقدر سلامم را برسان. ارادت فراوان.
حجت الاسلام جناب آق شیخ موسی بابویه استاد محترم سلام. به شما هم توفیقات دکتر حمیدرضا شهابی را تبریک میگویم. به هر حال شوهرخالهی ایشان هستی و حتماً هم خرسند. خوشا به آقا حجت رمضانی که دامادش آقاحمیدرضا است.
حجت سلام. تِه مگه وکیل وصیّ مدیر هسّی؟؟؟!!!
آق سید یاسر سلام. تو به بنده لطف داری رفیقِ رقیق. تیر باز هم این بار کمانه کرد نخورد به کلهی مدیر تا همه از دستش راحت شوند!!!
حجت تو از خداخواسته هسی که مدیر تلف!!! شود تو مراسم سه و هفتش را فیلمی سوگوار کنی!!! کشکولی!!
استاد حجت الاسلام ربانی سلام. مرا با این دلگویه مرهون ساختی و در رهنِ قلبت اجارهنشین شدم. من هم دلتنگِ شرافتمندی چون شما بودم. ممنونم از قلب تپندهات. ارادت.
هی حجت!!! خاش جا سر هنیش. مدیر را تعقیب و مراقبت نکن!! تو مگر جاسوسی مدیر ره پِنی؟؟!!!
جناب علیمیرزا چلویی سلام. پسرت آقا احمدرضا را بیشتر معرفی بفرما آشنا بشویم. خرسند شدم از رشد علمیاش. سلام به شما و خانمتان و ایشان.
مجدد سلام جناب آقا عیسی. توفیقات آن استاد را خواهانم. بهره خواهیم برد از بیاناتت اگر از راه در رسد.
آقا مصطفی بابویه سلام دوباره. نه تنها من، اعضایی چند بارها به من رساندند از متنهای آقا مصطفی بهرمند میشوند. جا دارد باز نیز یادآور شوم نوشتههایت را با دقت میخوانم و روی آن فکر میکنم. آدم روشنی هستی. معلوماتت هم زیاد است. ذهن تحلیل داری از اوضاع و اخبار جهان. همین مهم است. ارادت: ابراهیم.
میرزا علی چلویی: سلام جناب آقای طالبی
تولد با سر سعادت امیرالمومنین ع و روز پدر خدمت شما تبریک و شاد باش عرض میکنم.
پسرم احمد رضا چلویی دانشجوی ترم دو مهندسی کامپیوتر دانشکده فنی امام محمد باقر ع ساری هستش.
حجت رمضانی> با سلام آقا دامنه. نترس من تی نیرو بیمه مثل کوه تی پِشت اسّتامه
پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۰۱ ق.ظ
متن آن در لینک بالا در دامنه
عبدالرحیم آفاقی: سلام بر استاد ارجمند و گرام
روزتان به خیر و شادی
ماشا,ا... به این انرژی تلافی چند روز غیبت را با مطالب گهربار درآوردید.
درخت مذکور برای من هم جالب بود در بالاتر از ساختمان دانشکده قرار دارد به نظرم بصورت طبیعی اینگونه لاب شده اگر هم کار انسان باشد در سالهای اخیر نبوده یک انسان و یا جانور دیگر می تواند بدور از باران و برف و سرما در پناه آن مدتی بسر ببرد محل استتار خوبی هم هست در انزلی که جنگل نیست در گیلان درختان تنومند به میزان مازندران وجود ندارد ظاهرا قلع و قمع درختان تنومند توسط چوکا بیشتر از نکاچوب بوده . ممنون و سپاس فراوان.
شفیعی مازندرانی, [در پاسخ به دامنه | ابراهیم طالبی دارابی]
السلام علیکم و رحمه الله ......بر آقا ابرهیم عزیز پوشیده نیست که آنچه بنده می آورم توجه اصلی روی پیام ها است - بقیه مقدمه اند از هر کجا باشد ——بدرود
استاد آقای حجت الاسلام شفیعی مازندرانی سلام. بنده چه شعر و چه نثر در بیانات آن استاد را با علاقه میخوانم و همواره دریچهای به رویم میگشاید. شاگرد خود مرا بپذیر. خداوند شما را مصون دارد از هر گزند. ابراهیمُ کُرور کُرور ارادت.
با سلام محضر همه عزیزان و آقای طالبی بزرگوار همان طور که فرمودین گرفتن مسئولیت بعضی از عزیزان و مقام آوردن در مسابقات استانی باعث افتخار محل هست
ان شالله در مراحل کشوری
جناب عبدالرحیم آفاقی فامیل فهیم سلام. گرچه در خاندان محترم فامیل مادری من، عقیل داریم آقا حاج عقیل شهابی که از قضا داماد خواهرم هست و خوشحالم به وجود او که نیک است و بامتانت و پرسخاوت و مهربان و همیشهخندان (و خانمش حاجیه فهیمه رمضانی خواهرزادهی خیلیخیلی عزیز من درین مدرسه هست) اما آقاعبدالرحیم، من جناب عالی را هم فردی عقیل و دانا و مسلط میدانم. به اطراف و اکناف از دیدی خبیری مینگری. لاب را دقیق بر رسیدی. بله خودم روزی در پناه دارلاب از باران تند جنگل رَستَم. البته با یک داروَگ هم برخورده بودم. کاربرد لاب را خوب مطرح کردی. خرسندم به رحیم. انزلی هرچه دارد تالاب و نی و ماهی. چوکا (=چوب و کاغذ) را خوب طعنه زدی. نکاچوب من بلد نیستم!!! بگذرم.
آقا مصطفی دارابکلایی باز نیز سلام. متشکرم. از خود جناب عالی هم به علت بار سنگینی که در فرماندهی بسیج پایین مسجد بر عهده داری، خیلی ممنونم و همیشه دعاگویت هستم.
عبدالرحیم: ممنونم از لطف فامیل و استاد گرام عقیلیت ما در مقابل عقیلیت بزرگان و سروران گروه همچون شاگرد در مقابل استاد است و شاگردی می کنیم
ما نیز با آقا عقیل همیشه خندان و تمام فامیل ارادت خاص داریم.
واژگان و جملات قرآنی، تلفیقی است
بسم الله النازل القرآن الکریم. آقا ابراهیم سلام علیک. زاد روز امام همامی که قرآن در حقش فرمود «و عنده علم الکتاب» را تبریک می گویم. جناب آقای دکتر دینانی از جمله دانشمندان مسلمان شیعی ایرانی است که در حوزه فلسه و عرفان خوش درخشیده و در باورمندی به آموزه های دینی ثابت قدم مانده است، و تزلزلی در گفته ها و نوشته هایش دیده نمی شود. البته این صفت نیک موجب آن نمی شود که بگوئیم هیچیک از گفته ها و نوشته هایش، نقد پذیر نیستند؛ از باب نمونه در مورد همین نوشته می گویم:
1) اگر نبود استثناء و قید توضیحی در فرازهای پایانی این نوشته؛قطعا بخش اول سخنش، قابل نقد بوده است؛
2) سخنان الهی در قرآن، نه انشائی محض می باشد و نه إخباری محض؛ بلکه تلفیقی است از دو وصف «إنشائی» و «إخباری»؛ یعنی پاره ای از آنها، إنشائی هستند؛ و بخشی از آنها إخباری (البته آیا حجم این دو سنخ از کلام الهی، مساوی است و یا متفاوت؟؛ نیاز به برسی و اقدام کارشناسی دارد)؛
3) قلمرو دو سویه ای (صدقی و کذبی) بودن گزاره های إخباری، محدود به کلام غیرالهی است؛ و این خصلت، فقط در چنین بستری، تحقق پیدا می کند؛ به تعبیر فنی تر؛ کلام إخباری الهی، تخصّصا از گردونه «دو سویه صدقی و کذبی»، خارج است؛ پس نیاز به «تخصیص» زدن گزاره های إخباری الهی، نیست (همچنانکه در فرازهای پایانی جناب دکتر دینانی بدان اشاره شده است)؛ به تعبیر دیگر: تمام گزاره های اخباری در قرآن همانند جملات انشائی آن، فقط متصف به «صدق» می باشند؛ و این مدعائی است که در بحث خداشناسی ، به اثبات رسید؛ خدای موصوف به اوصاف نیکی همانند : «حکیم»، «علیم»، «ناصح»، «محسن»، «عادل» و....، جز صادق نمی تواند باشد؛ پس، اخبارش همچون إنشائش، یارای اتصاف به غیر صدق نخواهد داشت. موفق باشید.
(حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ صبح پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ش_ ۱۳ رجب ۱۴۴۲ق)
کمی دربارهی احمدرضا چلویی مهندس کامپیوتر
سلام جناب حاج علی میرزا. کسب اطلاع کردم از کسی که پسرت آقا احمدرضا عضو پرجنب و جوش بسیج دانشجویی شهرستان است. اغلبِ اردوهایی جهادی و برپایی موکب را همراهی و همکاری میکند. راهیان نور را هرگز از نظر دور نمیدارد. از فعالین شورای پایگاه امام حسن مجتبی ع پایینمسجد است. اتفاقاً در کنار جناب مصطفی دارابکلایی در حلقهی صالحین و جلسات قرآن و امور مرتبطه، آقا احمدرضای شما بسیار خوشذوق ظاهر شده است و نقش ایفا کرده و میکند. حتی شنیدم نقش برجسته در تهیهی کلیپها در پایگاه بالامسجد دارد. شاید او الآن راضی نباشد ازو تعریف کردم ولی آدمهای شایسته را باید زود شناخت، زیرا این طور شخصیتهای گمنام، اثرگذار مسیر زندگی افراد دیگر میشوند حتی مؤثر بر ما که سن و سال گذاشتیم. من از دوست گرانقدر آقاخلیل شاهعلی متشکرم که در بازگذاری آن پست نقش ایفا کرد. از همین جا به روح مرحوم حاج پرویز مهربان درود میفرستم و سوره و فاتحه. لطف کن آقا علی میرزا، تلفن خط ایتای پسرت مهندس آقا احمدرضا را برام بفرس تا در مدرسه فکرت، فرایش بخوانم.
استاد حجت الاسلام آسید حسین شفیعی دارابی سلام. فرمودید "واژگان و جملات قرآنی، تلفیقی" میباشد. به نظرم با تلفیقی کردن، کار را سختتر کردهاید. چون شناخت و تمیز آیات را مشکل ساختهاید. چیزی در حد مثلاً و فرضاً آیههای محکم و متشابه. وقتی تلفیق میکنید جدایی آن در فهم و تفسیر و حتی برداشت سطحی و گذری هم بهشدت دشوار میشود.
یک: با برداشت شما از شخصیت آقای دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی دقیقاً موافقم. زیبا تعریف دادهاید نیز از روی انصاف.
دو: یا این پرانتز باز و پرانتز بستهی شما خیلی خوشم آمده است: نشان میدهد بر کار کارشناسنان فن، باور دارید و اعبتار قائلید. این > (البته آیا حجم این دو سنخ از کلام الهی، مساوی است و یا متفاوت؟؛ نیاز به برسی و اقدام کارشناسی دارد)
سه: بله "استثناء و قید توضیحی در فرازهای پایانی" را خودم بهعمد نوشتم که شُبههپراکن نشوم و چه خوب به طبعتان نشست.
چهار: اگر تلفیقی میدانید پس چرا نوشتید:
پاره ای از آنها، إنشائی هستند؛ و بخشی از آنها إخباری (البته آیا حجم این دو سنخ از کلام الهی، مساوی است و یا متفاوت؟؛ نیاز به برسی و اقدام کارشناسی دارد)"
پنج: اگر میفرمایی "قلمرو دو سویه ای (صدقی و کذبی) بودن گزاره های إخباری، محدود به کلام غیرالهی است" پس چرا آن را دو دسته کردهاید؟
از نظر من وحی خُلَل و فَرَج کذب درش راه ندارد. یعنی آیات گزاره هم، صادق است چون گویندهی آن خداست. و خدا کذب نمیگوید. اما این که قرآن مشتمل بر گزاره و انشاء است در همین عبارت تفسیری جناب عالی هم، بر آن صحه رفت. از حضرت عالی خیلی خیلی ممنونم مطلب را باز کردید. هرچند کمی با هم بر سر مفاهیم آن اختلاف رأی داریم. با ارادت و حرمت: ابراهیم شاگردت.
چیستی تلفیقی بودن کلام الهی
بسم الله النازل القرآن الکریم. آقا ابراهیم سلام مجدد و تشکر. فکر می کنم غیبت چند روزه و احیانا خستگی سفر و تحمل زحمت پاسخ دهی به نوشته های متنوع؛ موجب گردید تا دقت لازم در محتوای نوشت پیشین حقیر ، دچار آسیب شود؛ مجددا نکاتی را بازگو می نمایم:
1) تلفیقی بوده کلام الهی، به این معنی نیست که یک جمله، هم اخباری باشد و هم انشائی؛ بلکه مراد از آن است که مجموعه قرآن چنین است و لذا نوشتیم : «یعنی پاره ای از آنها، إنشائی هستند؛ و بخشی از آنها إخباری»؛
2) تلفیقی بودن کلام الهی (به معنی ذکر شده)، منافات ندارد که تمام الهی، صادق باشد؛ در فرق بین «تخصص» و «تخصیص»، دقت بیشتری لازم است؛ در این عبارت دقت بیشتری شود : «به تعبیر فنی تر؛ کلام إخباری الهی، تخصّصا از گردونه «دو سویه صدقی و کذبی»، خارج است؛ پس نیاز به «تخصیص» زدن گزاره های إخباری الهی، نیست؛
3) علت دو دسته کردن کلام الهی قرآنی به إخباری و إنشائی نیز معلول ساختار الفاظ و عبارات و کلمات و جمله های قرآنی می باشد؛ منتهی با دلیلی که در فراز پایانی نوشته قبلی یاد آورشدم؛ و با لحاظ تعبیر «تخصص» میگویم: «تمام کلام الهی صادق است؛ و امکان نشستن گرد کذب بر آن، وجود ندارد»
(حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ صبح پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ش_ ۱۳ رجب ۱۴۴۲ق)
گپی با تو حجت
سلام حاج حجت رمضانی ابنِ مرحومین حاج اکبر حسین. بله روزی نیروی!!! من بودی. آنم چه نیرویی!!! و حالا هم به خاطر همان سابقه و رِزومه (=کارنامَک بر وزن پیامک) داری مرا مطمئن میکنی عین کوه مه پِشت اسّایی!!! لابد عین کوه "دو برادران" قم در پشت جمکران که خطرناکترین کوه ایران است چون رونده را گول میزندُ راحت میشود رویش صعود کرد اما پایینآمدن آن خطرناک و کُشنده است و تا الآن چندین کشته داده است. این کوه "دو برادران" قم (عکس آن را هم گذاشتم که حرص نخوری) مثل پشهی مالاریا خوب خون میخورَد!!! جرئت داری بیا با هم برویم این کوه. من پای کوه ایست میکنم تو بجُنب برو بالاش. پایینآمدنش دستِ شیطان!!!
سید یاسر موسوی: سلام آقا مدیر. غیبت کبری داشتید الان ظهور مخفیانه. خواهش میکنم جناب مدیر محترم. نزنین این حرف ها رو. خداوند شما رو بعنوان نعمت بما داده. وجود شما برای ما غنیمت هست. سرت سلامت. با قاطعیت میگم شما مصداق شهید زنده اید.
جوابی به لطف سید یاسر. آق سید یاسر سلام. برای این سه تا پست پی در پی شما باید عرض کنم اگر جناب آق سید کاظم (همسایهی تنگهی خونهی پدری شما) همان سال ۶۱ در جبههی مریوان مرا از تیرهای تیربار کومله نجات نداده بود، الآن امامزاده باقر مزار «تِج دادهشده» بودهام. بار دوم هم زندهیاد یوسف رزاقی در فاو سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ مرا نجات داد و بردند مرا بیمارستان دزفول... و بقیهی ماجرا. وگرنه الآن استخوانهایم پودر بود در کف امامزاده باقر. تعبیر «شهید زنده» را که استخدام متن خود ساختهاید، بنده برای تمامی رزمندگان و جبههی مقاومت قائلم، الّا برای خودم؛ که حقیقتاً لایق این عنوان نیستم. ممنونم. خدا عموی خوبت را شفا دهاد. راستی تِج لابد باید وارد باشی چه واژهایست.
سید یاسر موسوی: استاد ترو خدا شکست نفسی نفرمایید. واقعا باید بابت این همه تواضع از شما تشکر کرد.
پاییز ۱۴۰۲ دارابکلا. عکاس: حمیدرضا طالبی
شرحی برین چهار عکس
پاییز ۱۴۰۲ دارابکلا هست؛ پِل را نمیدانم جاش کجاست. آن روبرو ولی روستای اوسا. عکاسش آقاحمیدرضا طالبیه. ناشرش هم دامنه. زاویهی عکس راهِ بلندی تشیلت. درست مقابل تپهی انارقلت. من درین عکس هیچ محو دیش میش نشدهام، فقط شفقش را دوست میدارم که برق انداخت بر چشم. اگر هم با آنتن داخلی بخواهم شبکه بنگرم میروم سحر افغانستان را مینگرم. حمید!! بیش از پیش ازت تمجید ممجید.
حجت الاسلام سید حسین شفیعی دارابی: اعتراض و انتقاد وارد است؛ اگر.... بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا ابراهیم سلام علیک. بدون وابستگی به گروه خاص عرض می کنم: به نظر میرسد سخن حقی است و انتقاد وارد می باشد. در جهت گرامیداشت حماسه ۹ دی؛ برای ایراد سخنرانی به دامغان دعوت شده بودم؛ بخشی از جلسه سخنرانی دوم (جمع طلاب خواهر حوزه علمیه و فرماندهان پایگاه های مقاومت خواهران)؛ به پرسش و پاسخ اختصاص یافته بود؛ یکی از پرسشها این بود : چرا حسن روحانی...؛ گفتم هنوز که تایید نشده و اگر تایید شود؛ بنده هم معترضم؛ مگر آنکه مصلحت مهمتری مطرح باشد که ما خبر نداشته باشیم؛ یعنی از باب «دفع افسد به فاسد» باشد. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی؛ شام پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲_ ۱۳ رجب ۱۴۴۵ق)
حجت الاسلام جناب آق سید حسین آقا استاد محترم ما سلام. جواب شما به طلاب محترمهی دامغان درست و منطبق بر انصاف بوده است. البته با آن قاعدهی آخر مخالفم. چون هیچ توجیهی برای استناد به این مقیاس وجود ندارد. فردی که برای خبرگان میرود بالاترین خصلتش باید پرهیز از دروغگویی باشد. این شخص بارها به این مردم دروغ زد. دروغ هم کلید اغلبِ بزه است. بزهکار را چه رسد به خُبرویّت. از بیان صریح شما متشکر هستم.
دعاها بالاتر است یا روایات؟!
آیتالله سید علیاصغر هاشمی علیا -عالم خیّر محلهی چیذر شمیران و مؤسس و مدیر حوزهی علمیهی قائم آن، در درس اخلاق این هفته، نکات پرباری را مطرح کرده که حیفم آمده بازگو نکنم. او فرموده که حُسن خُلق ارکان دارد. چند رکن را نام برده ولی دو تای آن برای من نو بوده. این دو تا: یکی این که موجب "علم در تشخیص صدق و کذب اقوال" میشود و دیگری این که به "تشخیص حق و باطل" میانجامد. بنده تا به حال این دو نکته را نمیدانستم. همچنین ایشان درین درس، دو زاویهی مهم باز کرده یکی این است که آنچه نزد خداوند ارزش و اعتبار دارد، "صورت باطنی آدمی" است. و دومی هم این بوده است که وی راه ایجاد ملَکات نفسانی حسَنه در انسان را دستکم درین چیزها میداند:
"یکم: رجوع به دین و مجالس و مواعظ دینی
دوم: دوستی با انسانهای صالح و خودساخته و دارای فضائل علمی و معنوی و اخلاقی
سوم: رجوع به کتابهای دعا و مناجاتهای ائمه"
پرشورترین محور درس اخلاق این بارِ ایشان این فراز بوده که اَعجَبِ (=شگفتآورندهترینِ) شوقِ مرا برانگیخته که من واقعاً چرا اینهمه عقبمانده!!! هستم. این فراز: "دعاهای معصومین (ع) حتی از روایاتشان بالاتر است، زیرا روایات برای عامه مردم است اما ادعیه از اعماق دل معصوم (ع) در ارتباط با خدا صادر شده و نکاتی دارد که انسانساز است؛ سرشار از معارفاند و حالات انسان را عوض میکنند؛ بنابراین باید آنها را با توجه خواند و بدان عمل کرد." دامنه.
حرم حضرت معصومه س
بهمن ۱۴۰۲ عکاس: دامنه
قبول باشد باید گفت؟ یا تقبّلالله؟! گرچه محمد اقبال لاهوری در شعر «پس چه باید کرد» در بیت زیر از حضرت محمد مصطفی ص سخن سر میدهد؛ اما همین بیت میتواند داغ جانسوز وفات حضرت زینب کبرا سلام الله علیها را در جان ما تداعی کند:
سوز او تا از میان سینه رفت
جوهر آئینه از آئینه رفت
پشت آینه جیوه است؛ آن، که زدوده شود، آینه دیگر آینه نیست، شیشه است و در آن نمیشود دیده شد. وفات آن بانو -که هفت معصوم را درک کرد و معرفت همهی معصومین ع را در نهادش داشت- عین آینهای است که جوهرش رفته باشد. غمبار بود آن روز وفاتش سالی پس از واقعهی عاشورا. تسلیت بادا بر جان و دل اهل سِرّ و سرایا این روز بزرگ و خاص آن بانوی بیهمتا. در همان مسیر و جایی که امروز بودم لحظه شمُردم پایم را هر طور هست روز وفات به صحن حرم حضرت معصومه س برسانم. رساندم. چون حرم اهلبیت حساب میآید. زیر بارش باران مشرّف که شدم نیابت شرافتمندان نیز زیارت صورت دادم، اما سیرت زیارت را خدا داند که قبول افتد یا نیفتد. فرق قبول و تقبُّل این است در قبول، کار اخلاقی مطابق قرار و قاعده صادر میشود و پذیرفته ولی در تقبّل -که پذیرفتن با آغوش باز است- عمل شخص در حد نصاب قابل قبول نیست، اما حقتعالی به لطف خود آن را میپذیرد. اینک عرض کنم پس، به هر کس که خیلی باور دارید در امور زیارتی، عبادی، کارهای اخلاقی به او نگویید تقبّلالله. بگویید: قبول باشد. چون قبول بالاتر از تقبُّل است. بگذرم. به من اما هر کس «قبول باشد» نگوید بهتر است همان تقبّلالله برایم کفایت دارد؛ چون کار من حد نصاب عمل خالص و درست را ندارد لذا لطف خدا کارساز است و چارهساز. چن عکس هم میگذارم؛ در حرم و کنارگوشه انداختهام.
جناب حجت الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. در همان نقد عرض کردم به لحاظ معنوی خیلی هم عالی بود ربط میان خزان و لالهزار. بنده حظ میبرم از سُرایشهای شما. اغلب هم بهروز و مناسبتی است و همین آن را تازه و قابل جستجو میکند. اتفاقاً کربلا که بودم بیشترین جای من ماندن در مکان قتلگاه در پشت درِ ناحیهی مقدسه بود. از مهربانی و عطوفت آن استاد بامحبت متشکرم. با ادب و ارادت: ابراهیم
آقامصطفای بابویهی گرامی سلام. علاقهی من به خودت و متونت تمامی ندارد. بر فرازها سیر کنید الهی که لایق در معنا و مینویی. ممنونم از حُب و دوستی. خود نیک باخبری همینها ذخیره محسوب میشود، زُخرُفهای دنیوی گولزننده است. و تو مصطفی سلامت باد دوباره. درین تحلیل آگاه ظاهر شدی. عمق اخبار را میکاوی. در آخر متن هم خوب شد بر "شرائط بقا" تبصرهی روشنگر زدی. پس آن توضیحی که به امیرجناب نوشته بودم درست بود. در شرائط بقا کشورها عین قانون جنگل فکر میکنند؛ تنازع برای باقی ماندن. از نکات پرمغزت متشکرم. همواره قشنگ قلم میزنی. به داشتن دوستی دانا همواره حس غرور دارم.
ارتفاع برف در خلخال به ۲ متر رسید راهداری شهرستان خلخال: ارتفاع برف در برخی از روستاهای خلخال به بیش ۲ متر رسیده. تمامی راههای روستایی شهرستان خلخال باز شده و تنها بهعلت کولاک در چندین روستا دوباره مجبور به بازگشایی راه روستایی هستیم.
پی نوشت . اصلاح طلبان کمبود بارش برف را سوژه تبلیغات میکنند . در تمام گروهها حتی یک خبر از بارش برف و باران نمیدهند . انگار با هوا به جنگ دولت میروند . عجب دوره ایی شده.
جناب حجت الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم مُجدداً مَجداً سلام. خیلی نوشتهی اثربخشی بود. تحت تأثیرش قرار گرفتم. چه عظمتی برخودار بود حکیم علامه طباطبایی. خواندن شرح حال بزرگان علم و عمل واقعاً منبع زلال است. از اعضای شریف و اهل مطالعه میخواهم از خواندن این پست جناب اسناد شفیعی مازندرانی در چند پست بالاتر در مورد برخورد زیبایی اخلاقی نزیه و نزاکت رفتاری علامه به منتقد تفسیر المیزان خود، خود را محروم نسازند. بگذرم.
امیرجناب سلام. مفروض غربزدگان داخلی، یکی این است که هر چه به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود، باید از آن عبور کنند و لب باز نکنند. بگذرم. اینان تمام شدند. دیگر آبرو نمانده برایشان. بگذار راحت و خوشخیال دنیای خود را زیور دهند!!!
حجت الاسلام جناب آسیدحسین آقا شفیعی استاد محترم سلام. اول برای سینِ برنامهی وُفور و جالب امروزتان طلب توفیق و فائقآمدن ظفرمندانه میکنم. دوم از درون خانوادهی ما، خبر از درجات معنوی و دقت در مراقبت عبادی (از نوع المراقبات مرحوم ملکی تبریزی) توسط شما و حاج خانم شما به من میرسد. چون تنگاتنگی خانوادهها چنان زیاد است که آدم اخبار سجایای اخلاقی را بیشتر از آنان کسب میکند. گرچه آدمی نیستم دنبال اخبار خانوادگی باشم ولی وقتی میشنوم به ریز مستحبات دقت ورزیده میشود دلم ازین نوع آدمها قُرص میشود. از همین رو همیشه از شما به سمت"التماس دعا" میروم. اساساً به زبان خودمونی از هر آخوند و خانوادهی آخوند که معنویات را تاج رفتار خود میکند، خوشم میآید و چنین آدمهایی برای من عطر اهلبیت میپراکنند. سراغ دارم از انسانهایی که ساحهی معنوی و عبادی آنان چنان گسترده است که از همین جا سان میدهم با خبردارشدن و دست بر گونه و پیشانی. و اما بعد منتظر میمانم بدیعگویی های شما را بشنوم. ممنونم که متن امروزم مورد توجهی آن استاد ورزیده در مفاهیم و معانی قرآن قرار گرفت. کما این که برای دانشجویانت تدریس هم دارید و خبر دارم در قرآن خود را وَرز دادید. درود. با عرض ادب و اردات و محبت: ابراهیم.
حجت الاسلام سید کمالالدین عمادی : بزرگوارید جناب دامنه عزیز. مدتی است توفیق حضور فعال در گروه های مجازی را از دست دادم در این ایام به سبب خرابی دستگاه کامپیوتر فرصت یار شد تا به پاس زحمات بی دریغ شما نکاتی عرضه کنم با آن متن زیبای شما مواجه شدم گفتم به جای تالیف به سبک بزرگان فقه تعلیقه را برگزینم تا اصل مطلب غنی و دلنواز شما در قالب جدید مکرر شود. توفیق تان مستدام
شرحی برین عکس: اینجا غسّالخانهپیشِ دارابکلا است. عکاسی که آق حمیدرضا انداخته. الآن نه، سالهای پیش. یعنی ۱۷ تیر ۱۳۹۶ که خواستم سه نکته بگویم: ۱. نوجوان بودم از دو چیز واهمه بر من میآمد: یکی شمر در روز عاشورا وارد تکیهپیش میشد. اووووو چه جایی میخوردیم پشت انبارنفت. دومی هنگام مُردهشستن که وحشت داشتم اما از سوراخ دریچهی غسّالخانهی قدیمی جسدی را دیده بودم که هنوز هم تصور آن سخت است. ۲. شبهنگام از این قسمت روستا -که آنگرمله است و جوف رودخانه- آدم وقتی عبور میکند انگار یک نفر از پشتِ سر دنبالش میکند؛ لذا به صورت خودکار قدمهای آدم بلندترُ بلندتر میشود که گویی میخواهی بگریزی. به زبان محلی: دودوک بَکشی. یعنی فرز و سریع رد شی. ۳. هر مرتبهای برسی یا هر چه از خدا دورتر شوی و دنیازده و مالپرست گردی، فرجامِ کار، همین سنگ غسالخانه است و سدر و کافور. چند سال پیش در دامنه متنی نوشته بودم با عنوان غسالخانه که اگر نیاز شد شاید باری بذارم این جا. دامنهی ابوعارف.
خبری از مشهد و شرحش:
از خادمیاران رضوی مینودشت شنیدم که حرم امام هشتم ع قرار است رواق مسقّف «امیرالمؤمنین (ع) را در محدودهی صحن های غدیر، جمهوریاسلامی و پیامبر اعظم (ص) ایجاد کند. اساساً فضای سرپوشیده زیارتی محیط آرامبخشی برای زائر ایجاد میکند. جالب این که شنیدم صحن انقلاب -پنجره فولاد- قرار است مسقف (=سرپوشیده) شود و تبدیل به رواق، که انصافاً کاری ستودنی خواهد بود. جالبتر این است به وجد آمدم وقتی باخبر شدم «بامِ زیارتی» هم روی این رواق برپا میشود که زائرین از فضای بام بتوانند حرم را زیارت کنند؛ وَه! چه میشود این بام با پلهبرقی که همه خوششان میآید وقتی پا در رکابِ چرخندهی آن میگذارند و آسوده و دَمزنان به بالا میروند. عالی است این حرکت. خدایا به ما برسد نصیب زیارت از پشت بام رواق انقلاب. امید است سلسلهی دسترسیها و مراتب تشرُّف به حرم امام رئوفِ رضا ع هنوز هم زیباتر و جذابتر گردد. دامنه.