آخرین پیام برادرم حیدر در واپسین ساعت عمر

شناسنامهی حیدر
روز تشییع زندهیاد حیدر طالبی دارابی از کنار منزلمان
مرحوم آق شخ حیدر طالبی دارابی
شناسنامهی حیدر
روز تشییع زندهیاد حیدر طالبی دارابی از کنار منزلمان
مرحوم آق شخ حیدر طالبی دارابی
توضیح بیشتر:
کتاب سیرهی خضر نبی ع
نوشتهی حجتالاسلام سید کمالالدین عمادی
گفتوگوی دکتر عارفزاده و دامنه (۱۷ و ۱۸)
بازتاب متن «قوم عالین امروزین» که ۱۳ مهر ۱۴۰۰ نوشتهام. در: اینجا
متن اول:
به قلم جناب «مرآت»
سلام و درود. و ممنون از یادداشت خوب شما. چه تصادف کلامی جالبی بود بین نوشته شما با حرفهای سه روز قبل بنده: در وادی السلام نجف بر مزار شهید عزیز ابومهدی المهندس فاتحه می خواندم و می گریستم. یک خبرنگار عراقی از من پرسید ایرانی هستید گفتم بله، گفت چه ویژگی از این شهید می دانید که این جور برایش گریه می کنید. بهش کفتم او مخلصانه، شجاعانه، جوانمردانه و حتی بی نام و نشان در برابر یاغیان و باغیان و عالیان زمانه جنگید. اما خودبرتر بین های زمانه ناجوانمردانه او و رفیق ابدی اش را ترور کردند. و من بیش از هرچیز به مظلومیت و اخلاص و صدق عمل او غبطه می خورم... »
دامنه: در اینجا پاسخم به جناب آقای «مرآت» مدیر محترم گذرگاه فکر و ذکر را نوشتهام. از جناب ایشان بابت نوشته و اظهار نظر متشکرم. با آرزوی موفقیت و بهروزی.
متن دوم:
به قلم حجتالاسلام احمدی:
سلام بر جناب طالبی عزیز. سالروز رحلت رسول خدا و شهادت امام مجتبی تسلیت باد. نمونه سردار سلیمانی واقعا جالب هست، با توجه به این که بعد از این که آن را بعد از قیام اباعبدالله در مقابل عالین قرار دادی و در واقع این سردار دلها پرورش یافته مکتب سیدالشهدا هست.
دامنه: سلام و تسلیت جناب استاد احمدی. از دقت و افزودن این نکتهی شما بر متن ممنونم. خرسندم خوشایند شما شد.
متن سوم:
«تحشیه» بر نوشته : «قوم عالین امروزین»
سلام علیکم. ضمن عرض تسلیت به جهت ایام سوگواری سالار شهیدان و فرارسیدن رحلت جانگداز نبی رحمت و شهادت سبط اکبرش (امام مجتبی) و نیز شهادت پاره تنش (امام رضا) علیهم السلام، توفیقی حاصل شد تا نوشته وزین «قوم عالین امروز» جنابعالی را مطالعه نمایم؛ با همه مشغله ها، حیفم آمد از باب «تحشیه» بر آن، نکاتی را یاد آور نشوم:
۱) همچون همیشه، انتخاب نیکی داشته و زیبا و سودمند نگاشته اید؛ بویژه اینکه آن را به زیور «تطبیق» آراسته نموده، و از خصلت منفی «نقل صِرف» دوری جسته اید؛
۲) حتما میدانید که صفت پست و مذموم «عالین» از جمله صفات منفی مشترک بین شیاطین «جنّی» (سوره «ص» آیه ۷۵) و «انسی» (سوره «دخان» آیه ۳۱ و سوره «مؤمنون، آیه ۴۶) است؛
۳) مذمت وارده در مورد خصلت پلید «عالین» (سرکشان - برتری جویان) در آیات و روایات، و بیان پیامدهای برآمده از آن، به مراتب بر مذمت از دیگر خصائل منفی و برشمردن پیامدهای نشأت گرفته از آنها فزونی دارد؛
۴) بررسی عوامل مؤثر در بروز وقایع تلخ تاریخی، گویای این حقیقت است که اصلی ترین و برترین عامل مؤثر در عناد ورزی اشخاص و احزاب با مجموعه سفیران به حق الهی، چیزی جز برخورداری آن از خدا بی خبران، از خصلت فرعونی و ابلیسی «عالی» (برتری جوی و سرکش بودن) نمی باشد؛
۵) همانگونه که اشاره شد، تطبیق ماجرای قوم «عالین» گذشته به وضعیت فعلی جهان؛ و نیز اشاره به مقابله و ستیز همیشگی نبی رحمت و رهپویان حقیقی راه جاویدش با اقوام و اشخاص آلوده به این خصلت زشت؛ از نقاط مثبت پررنگ این نوشته کوتاه محسوب می شود؛
۶) یاد نمودن از مکتب ستیزه گر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان نماد بارزی از تلاش در عرصه مقابله با «عالین» نیز از نقاط مثبت این نوشته جنابعالی محسوب می شود؛
۷) آن شهید سرفراز (شهید حاج قاسم)، در بخش های مختلفی از وصیت نامه بلندش، از عظمت مکتب امام راحل و غربت مقام معظم رهبری یاد نموده؛ و از دیگران خواسته است که تنهایش نگذارند؛
۸) باورم این است که جنابعالی به آموزه های بلند این شهید جاوید، باور دارید.
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: فهم ذکر و تسبیح موجودات. خداوند متعال در آیه ۴۴ سوره اسراء می فرماید: وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ و موجودی نیست در عالم جز آن که ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست و لیکن شما تسبیح آنها را فهم نمیکنید. یکی از مقامات بلند عرفانی، فهم ذکر و تسبح موجودات عالم نسبت به خدای متعال است که آنها چگونه ذکر خدا می گویند؟ به چه زبان و حالتی؟ سجده شان چگونه است؟ ذکر لفظی؟ ذکر قلبی؟ ذکر عملی؟ ذکر خدا یعنی سکونت خدا در وجود انسان، آن چه را که می بیند به یاد خدا بیافتد، به نحوی که همه موجودات و اتفاقات را از زاویه الهی بنگرد. طبیعت را در حال یاد خدا و تسبیح گوی او ببیند، اتفاقات ارضی و سماوی را از زاویه الهی نظاره کند. ذکر دائمی خدا یعنی باور به این که جهان در محضر خداست و این حالت بالاترین ذکر خداست.
....
سال ۱۳۷۳ ، منزل مرحوم حسنزاده آملی
جهت مصاحبه با ایشان. سمت چپ به ترتیب:
حجتالاسلام محمدرضا احمدی
حجتالاسلام شیخ حسن رمضانی
عاقل به قوانین خِرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچه بشکفته این باغ که بوید
هر کس به بهایی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
در سال ۱۳۷۳ به مناسبت برگزاری کنگره بین المللی شیخ انصاری، جهت مصاحبه در باره شخصیت شیخ انصاری به منزل مرحوم علامه در خیابان صفائیه قم رفتیم. خوش اخلاقی و روش نیکو در مواجهه با افراد، در وجود ایشان موج می زد. بعد از مصاحبه و هنگام خداحافظی، ناگهان صدای مرغ و خروس هایی که در حیاط منزل ایشان بودند بلند شد و ما از این همهمه با تعجب به یکدیگر نگاه کردیم. علامه فرموند: چیه؟ تعجب می کنید؟ اینها دارند ذکر و تسبیح خدا می گویند.
آری، موجودات ذکر می گویند و تسبیح الهی بر زبان دارند، اما افرادی مثل حسن زاده ها ذکر آنها را فهم می کنند. نامحرمان اسرار آفرینش توان درک تسبیح موجودات را ندارند، اما علامه حسن زاده محرم آستان الهی بود و اذکار موجودات را درک می کرد.
ما سمعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان ما خامُشیم
روح علامه ذوالفنون حسن زاده آملی
با امیرالمومنین محشور باد.
دامنه: سلام استاد احمدی. این متن شما -که بهدرستی مفهوم مهم ذکر و تسبیح را به تشبیه و خاطرهی خود و نقل قول آن استاد کم نظیر دهر بردهای- بر دلم نشست. دست مریزاد و رحمت واسعهی خدا بر روح پرستندهی آن علامهی روزگار که نمونه بود و پرهیزگار.
پست ۷۹۸۵ : به قلم جواد نوائیان رودسری: صحن عتیق حرم رضوی قدیمیترین صحن است که البته آن را با نامهای «انقلاب» و «سقاخانه» هم میشناسند... محل دفن پیکر مطهر امام رضا (ع)، سرداب یکی از قصرهای حُمید بن قحطبه، حاکم توس بود که پیش از آن، هارونالرشید، خلیفه عباسی را در آن دفن کرده بودند... شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا (ع)» از وجود قاری، مؤذن و مسجد در کنار بقعه مطهر امام رضا (ع) سخن به میان میآورد. این بقعه، در دوران حکومت سامانیان، صاحب تزیینات ویژه شد و در واقع، بخشی از سازههای معماری جنوب شرقی صحن عتیق، در همین دوره شکل گرفت. با قدرتگرفتن غزنویان، شرایط کمی دشوار شد. متون تاریخی از هجوم سبکتگین، پدر محمود غزنوی به مشهد و ویران شدن بخشی از تأسیسات حرم رضوی سخن میگویند؛ اما در دوره محمود غزنوی، این خشونت کنار گذاشته و فعالیتهای عمرانی از سر گرفته شد.
با آغاز دوره سلجوقی، شرایط کمی متغیر شد؛ ... به احتمال زیاد در همین دوره بود که برای نخستینبار، دیواری را در اطراف ضلع شمالی حرم مطهر ساختند و در واقع، نقشه اولیه صحن عتیق شکل گرفت. محوطه صحن اولیه، به اندازه یکچهارم فضای فعلی آن بود و به علاوه، تزیینات بهخصوصی نداشت... قدیمیترین سنگ مزار حضرت ثامنالحجج (ع) هم که امروزه در موزه آستانقدس رضوی نگهداری میشود، در همین دوره ساخته شد. بیشتر بخوانید ↓
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: سرشکسته یا سربلند؟! نام زینب کبری با کربلا و امام حسین علیه السلام عجین است، به نوعی که کربلا بدون زینب قابل تصور نیست. بر اساس روایتی که علامه مجلسی در بحارالانوار نقل میکند، حضرت زینب پس از ورود به کوفه، وقتی سر بریده برادر را بر روی نیزه دید، سرش را بر چوبه محمل زد و خون جاری شد و اشعاری در فراق برادر خواند. صرف نظر از صحت و سُقم این ماجرا، حضرت زینب و کاروان اسرا از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و از شام تا مدینه، سختی و مرارت فراوان دیدند که هر کدام میتوانست موجب تسلیم آنها شود، اما زینب کبری سربلند ماند. حتی اگر سر او شکسته شده باشد، اما او یک زن سرشکسته نیست، بلکه سرافراز و سربلند است. سرشکسته کسی است که رفتارش در مقابل حاکمان همراه با ذلت و ترس و ناتوانی باشد، حتی اگر سرش شکسته نباشد.
حجةالاسلام احمدی
زینب کبری در تمام مراحل مواجهه با حاکمان، بخصوص یزید (لعنه الله) رفتاری از خود بروز دارد که تنها افراد والا و برخوردار از نفس مطمئنه و سربلند میتوانند انجام دهند. افراد سرشکسته نمیتوانند خطبه های آتشین ایراد کنند. در گفت و گو با ابن زیاد، علی رغم داغهای فراوانی که دیده بود، جوری سخن گفت که خطبه خواندن امام علی علیه السلام را زنده کرد. در نهایت ابن زیاد با حالت خشم و استهزا اقرار کرد که این هم مثل پدرش علی سخنپرداز است؛ به جان خودم پدرت نیز شاعر بود و سخن به سجع میگفت.
از این مهمتر، در مجلس یزید او را با یابن الطلقاء خطاب کرد که ظاهرا بسیار بر یزید گران آمد. او سخنانی به مراتب محکمتر و آتشین تر از مجلس ابن زیاد ایراد کرد، به نحوی که یزید پرسید: مَن هذه المتکبره؟ حضرت با صلابت تمام فرمود: به خدا قسم من جز از خدا نمی ترسم و جز به او شکایت نمی کنم. هر کاری می خواهی بکن! هر نیرنگی که داری به کار زن! هر دشمنی که داری نشان بده! به خدا این لکه ننگ که بر دامن تو نشسته است هرگز پاک نخواهد شد. وقتی سکوت مرگبار کاخ را فرا گرفت، یزید تلاش کرد تمام تقصیرات بر گردن این زیاد بیاندازد. آیا چنین رفتاری از یک زن سرشکسته و خسته سر میزند یا از یک شیرزنِ سربلند؟ آری، با سرِ شکسته هم میتوان سربلند و پیروز بود، نه سرشکسته و ذلیل و زینب کبری سلام الله علیها چنین بود.
دامنه: سلام. چه خوب در اول ماه، حق مطلب را اینچنین عالی ادا کردید. تبیینی بهجا. بله درسته من معتقدم حضرت زینب س حاصلجمع آلِ عباست و تمام فضیلتهای آنان در ایشان ظهور یافته.
دامنه . دکتر عارفزاده
گفتوگوی دکتر عارفزاده و دامنه (۱۵ و ۱۶)
پرسش ۱۵ : از نظر شما مسیر زندگی را از پیش باید برگزید؟ یا نه، باید دید در طول مسیر چه پیش میآید و آن را به سود خود تدبیر نمود؟ تجربهی شما انتخابی ازپیشتعیینشده بود؟ یا تدبیر؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
۱- آزادی را بدست آورید و نگهدارید حتی و حتی اگر امنیت فدا شود و بدانید آزادی اگر وجود داشته باشد از گذشتگان به آیندگان منتقل نمیشود. ۲- مهم این نیست که چه مقدار عقل و هوش داشته باشید، مهم اینست همان مقدار که دارید را بطور یکنواخت و در همه موارد بطور یکسان بکار گیرید و نه اینکه وقتی به خرافات و تخیلات رسیدید، لباس عقل از تن درآورید و مبهوت شوید. ۳- شما حتی اگر مجاز باشید همه را فریب دهید مجاز و قادر به فریب یک موجود و نیروی درونی بنام وجدان نخواهید بود و در آخرین ایستگاه داوریها که داوری ندای درون شماست، باز خواهید ایستاد.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
۱. زود تسلیم خبر و جوّ جدید نشوید، روی آن فکر و سپس تمایل یا تغایر کنید؛ از فرهنگ و سبک زندگی گرفته تا هر چه که به علایق شما بستگی دارد. ۲. دست از طلب ندارید تا کامتان بر آید. چون حافظ مَطلع غزل ۲۳۳ را درست فرمود: «دست از طلب ندارم تا کام من برآید / یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید» ۳. همیشه به جنبهی معنوی حیات (آن سوی ظاهر و رُویهی بیرونی زندگی) بپردازد؛ شامل هر پیام راستین، که شما را از بند محدودیت دنیوی میرهانَد؛ ولو اندک و به حد حال و مزاج و اشتیاق. این جنبهی حیات موجب رونق روان و روح میشود و غبار از چهرهی درون و مادیات میزداید.
دامنه. دکتر عارفزاده
گفتوگوی دکتر عارفزاده و دامنه (۱۳ و ۱۴)
پرسش ۱۳ : برداشتهای شما ازین تصویر چیست؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
پاسخ من به این پرسش، غیرتخصصی و فقط بر اساس دانسته های شخصی من است. مسلم است ما نمیتوانیم همه دریافتهای حسی انگیزشهای پیرامون خودمان را پردازش انتزاعی کنیم ولی حواس ما آنها را دریافت کرده است پس مازادشان در عمق ناخودآگاه ما بایگانی میشود و خارج از اراده ما بر ذهن خودآگاه ما اثر میگذارد. بیشترین اطلاعاتی که در ضمیر ناخودآگاه ذخیره میشود در دوران کودکیست، چون پردازش کمترست. بنابراین اثرات تربیتی از زمان کودکی برای همه عمر، بر اندیشه های تحلیلی ذهن خودآگاه ما موثرست حتی اگر بعدها به نتایجی غیر از آن رسیده باشیم.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. سلام. عکس علاوه بر نکات بلیغی که جناب دکتر عارفزاده آشکار ساختند، میخواهد این پیام را برساند که شخصیت انسان بیشتر در نیمهی پنهان او نهان شده است؛ چونان کوه یخ که سرش بیرون زده، ولی دنبالهی عظیمش در اعماق اقیانوس فرو رفته است. پس انسان از نیمهی پنهانش نیز میآموزد؛ آنهم زیاد.
پرسش ۱۴ : مهریه تاکنون نتوانست امنیت زندگی مشترک را برای زن ایجاد کند،بلکه در بسیاری موارد باعث بیشتر شدن مشکلات زناشویی برای دو طرف هم شده است. آیا موافقید؟ پیشنهاد شما چیست؟ (د . ع)
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
ایستایی در ایستگاههای راکد باورهای زیانبار بر سر راه پیشرفت بشریت ، تاوانش نشستن و تماشاچی شدن پیشرفت شتابنده غرب و بسنده کردن به نقاط ضعفشان است. در بسیاری از جنبه ها در این گل و لای نشسته ایم و اراده ها برای خروج از آنها با پتک ، چکش یا تبر باورمندی یا باورانگاری یا خرافات در هم شکسته میشود. یکی از این جنبه ها که نیاز فوری به بازنگری دارد، مهریه است که شکل کنونی اش در عصر حاضر کارایی مثبت ندارد بلکه منفی و گاهی خنثی است. راه پیشنهای ام که شدنیست قراداد دوطرفه و تقسیم عادلانه همه حقوق و وظایف با ذکر نام اهمشان در سند ازدواجست، مانند: انتخاب محل کار و زندگی،نامگذاری فرزند،اموال منقول و غیرمنقول مهم، مسافرتهای دوردست،حق طلاق، مسائل مالی و... شاید سوال شود اگر در اینموارد اختلاف رخ دهد چه؟ پاسخ اینست مثل روند همه موارد دیگر اختلاف که هم اکنون اجرا میشود.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. سلام. من کارشناس این امر نیستم، اما دیدگاهم را اظهار میدارم: با شق نخست پرسش به صورت مشروط موافقم. اما نظر من -که نمیدانم درین موضوع چقدر با مکتبم تطابق دارد- این است که مهریه همان شکل «نحله» را داشته باشد، که خداوند متعال آن را جنبهی عطیه و هدیهی بدون عوض مرد به زن دانسته است. یعنی عمل اخلاقی و معنوی برای تکریم زن، نه جایگاه مالی و مادی بخشیدن به آن. زیرا مهریه از احکام امضایی شریعت اسلام است و از دیرباز وجود داشت. مَهر از شرائط صحّت نکاح نیست و نباید حربهی برهمزدن زندگی مشترک زن و مرد و کسبکاسبی شود که گاه انگار گردیده است. اساساً ارضای قوهی شهوت از طریق ازدواج رسمی برای هم زن است و هم مرد، بنابرین مهریه، عطیه و سمبلیک است، نه معامله و خریدوفروش. از من با صنعت بیمه میتوان امنیت زن را در خانوادههایی که حقوق زن را زیر میگیرند، تآمین نمود.
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: مسابقه تیراندازی آقای جواد فروغی در المپیک ۲۰۲۰ توکیو، علاوه بر کسب مدال طلا، یک دست آورد مهم برای من داشت. وقتی از ایشان در باره رمز و راز موفقیت سوال کردند، گفت: اول خدا، دوم خدا، سوم خدا. این همان توحید، بدون شرک خفی است.
دو نوع شرک داریم: یکی، شرک آشکار که پرستیدن سنگ و چوب و شریک قرار دادن آنها در خلقت و تاثیر در حدوث و بقا است. در اینجا نه لا اله الا الله بر زبان جاری میشود و نه اعتقادی به آن هست. دیگری، شرک خفی است، شرکی که در آن لا اله الا الله گفته میشود، اما استواری اعتقادی در آن ضعیف است به نحوی که علاوه بر خدا، دیگران هم موثر در وجود تلقی میشوند. ماها معمولا هنگام ابتلا به مریضی، وقتی به دکتر مراجعه میکنیم، میگوییم دکترجان، اول خدا، دوم هم شما و ... این همان شرک خفی است که لا موثّر فی الوجود آلا الله فراموش میشود.
آیت الله جوادی آملی بیان زیبایی در این زمینه دارند و میفرمایند: طبق بیان قرآن کریم اکثر مومنین دچار شرک خفی می باشند؛ تعبیر «اول خدا، دوم فلان شخص» اشتباهی است که اکثر مردم به آن مبتلا هستند چراکه خدا اولی نیست که دومی داشته باشد بلکه همه امور از ابتدا تا انتها به دست خداست. طبق روایات هر کس بگوید «لااله الا الله» قطعا به بهشت وارد خواهد شد، اما مشرکانه فکر کردن و اندیشیدن به انسان اجازه نمی دهد تا در هنگام مرگ بگوید «لااله الا الله»؛ چرا که در هنگام مرگ زبان ما در اختیار ما نیست بلکه زبان ما در اختیار اعمال و ملکات ماست.
...
پاسخ دامنه: استاد احمدی سلام. مثل همیشه، این نوشتهی شما نیز برای من اثر وضعی و انتقالی داشت. رویداد زیبای قهرمانی آقای جواد فروغی را بهدرستی به مسئلهی مهم اعتقادی پیوند زدید. موافقم که ایمان ایشان، چراغ هدایتش بود. در مورد شرک و توحید نکات مهمی بیان فرمودید که واقعاً باید در زندگیمان بدان توجه داشته باشیم مثل همین برادر پاسدار رزمندهی قهرمان. جناب استاد احمدی دور و برم را گشتم جملهی ملاصدرا را نکتهای مفید در راستای بحث قشنگ شما دیدم: «آنچه در عالم وجود، غیر واجب معبود، به نظر میآید، تنها عبارت از ظهور ذات و تجلی صفات او است که در حقیقت، آن هم عین ذات او است...»
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: سلام دوستان. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا. در مشهد نایب الزیاره و دعاگوی همه هستیم. یادتون میاد در ۱۰ فروردین ۹۹ خبری خواندیم که دلمون مملو از اندوه شد: مدیرکل راهآهن خراسان گفت: برای نخستین بار در طول ۶۲ سال اخیر، امروز نهم فروردین ماه ۱۳۹۹، نبود مسافر، حرکت قطارها را در مسیر ریلی مشهد متوقف کرد. این رخداد در طول تاریخ فعالیت ایستگاه راهآهن مشهد به عنوان یکی از پررفت و آمدترین ایستگاههای قطار در ایران بیسابقه است."
اما امروز گرچه کرونا همچنان جولان میدهد، اما نه یک قطار و یک اتوبوس و یک ماشین و یک هواپیما، بلکه زائران بیشمار آن امام رئوف به سوی مشهد روان هستند. یا امام رضا، این روزها باید بیستر به شما توجه کنیم، دلهای ما باید صافتر و آرامتر متوجه شما باشد. نگاه رئوفانه شما همیشه متوجه این ملت بود، اما این روزها بیشتر به نگاه مهربانانه شما نیاز داریم. نگاه کریمانه شما همیشه هست، آیا ما چشمان شُستهای داریم که آن را ببینیم؟ آیا قلبهای صافی داریم که آن را بیابیم؟ یا امام رضا. گرچه این محدودیتها در راستای خدمت به زائران شماست، اما بیش از این برای ما مپسند ... دعا میکنیم که همه مسافران بسلامتی و با قبولی زیارت به اوطان خود برگردند و این باب کرم و پناه شیعیان همیشه به روی مشتاقان باز باشد.
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
عکاس: آقای احمدی
متن دوم:
دلهای شیدایی
کرونا یک ماسک روی دهان ما زد تا ما از ویروسهای آلوده کننده و احیانا کشنده در امان بمانیم. چقدر مواظبت میکنیم تا خدای نخواسته به این مریضی مبتلا نشویم. در بخش از زیارت امین الله میخوانیم: اللهم اِنَّ قُلوبَ المُخبتینَ الیکَ والِهه. خدایا دلهای خاشعان شیفته توست. این زیارت امین الله خیلی جالب، فوق العاده و عجیب هست، واقعا عجب زیارت باحالی هست. زیارتی است به نام مولا علی ولی به کام زائر، در یک جمله سلام میدهیم و در ادامه راز و نیاز هست و با معشوق حرف زدن. در قرآن کریم، قلب منشا فهم و درک معرفت معرفی شده که فرمود: اَم لهم قلوب لایفقهون بها. قلبی که قفل شده باشد، نمیتواند منبع ادراک میگرفت و معنویت گردد: اَم علی قلوب اَقفالُها. بهترین قلب، قلب خاشع و فروتن در برابر پروردگار است، قلبی که گناهان فراوان آن را سخت و زمخت نکرد، قلبی که همیشه متوجه رب الارباب است. این قلب در دیدگاه قرآن همان فَتُخبِتَ له قُلوبُهم هست. قلبهای این گونه از مومنان در مقابل خداوند خاشع و فروتن است، جز محبت خدا، چیزی دیگری در آن نیست. خانه را از اغیار خالی کردن است. قلب مرکز فرماندهی و جهت دهی زندگی انسان است و باید از غریبه ها و نفوذی ها خالی بماند. چگونه میتوان دل را از اغیار خالی کرد؟ با زدن ماسک بر دریچه قلب. دل اگر بخواهد خاشع و واله و شیدایی شود، باید ماسک ضد کرونای معنوی داشته باشد، تا ویروسهای شیطانی در آن نفوذ نکند، آن وقت با حالتی خاضعانه و خاشعانه بگوید: اللهم انّ قلوبَ المُخبتینَ الیک والهه... .
مشهدالرضا ( ۲۵ تیر۱۴۰۰ )
دامنه: جناب استاد احمدی سلام. هم متن و هم عکس بر دلم نشست. متن، از آن رو که با دل حائر نوشتید. عکس، از آن رو که همیشه در طلب زمانی بودم که دور مضجع شریف، منظم و فضای خالی باشد تا بتوان خیلی با آرامش ضریح را دیدار و روح امام رئوف (ع) را با نهایت ادب و فرصت کوتاه، زیارت کرد و آرام رفت کنجی نشست و به عبادت و واگویهی دل نشست. اینک پس از دو سال، یک بحران ویروسی، موجب شد آن نظم و آرامش -که مطالبهی اغلب زایران بوده است- به روی زوار باز شود. قبول باشد که در ایام دههی اول ذیالحجه به زیارت حرم امام رضا علیه السلام شتافتید؛ به قول آن روایت که زیارت مشهد مقدس، حج حساب میآید. استاد احمدی حال ما را عوض کردی. خیلی بهجا بود نکاتت دربارهی متن زیبای زیارت امینَالله. متن قشنگی نوشتی. امینَالله واقعاً آهنگین است و در قلب سمفونی عشق مینوازد. توضیحات شما دو تشکر دارد: تشکر از شما که فضای معنوی حرم را به روی ما گشودی. تشکر از مسئولان حرم مطهر که خدمت خوبی به زایران میکنند. دل ما را کشاندی به صحنهای حرم مشهد. تعبیر زیارت در ایام فاصلهگذاری اجتماعی به «معراج و درنگ کوتاه» جالب بود. البته از طریق سامانهی «رضوان» -که نرمافزاری خوبیست از سوی حرم- اغلب از راه دور، زنده وارد مضجع شریف میشوم. اما شما استاد عوض حقیر زیارت و بر والدینم یاد فرما.
احمدی: و علیکم السلام استاد طالبی عزیز. حقیقتا در این مدت دلمون برای یک لحظه زیارت تنگ شده بود، اکنون که این توفیق حاصل شد، خدا را کُرور کُرور شکر میکنیم. متصدیان امر تمام توانشان را برای راحتی زائران و رعایت پروتکل بهداشتی گذاشتند و زوار هم معمولا با جمعیت اندک و با رعایت فاصله و داشتن ماسک که اجباری هست، به زیارت میروند. (تمام کارکنان و خدمه و ... حرم مطهر ملزم به داشتن ماسک هستند و دارند.) اما بخش عمده کار در دستان زائران است که باید بیشتر مراعات نمایند. معمولا زوار عزیز رعایت میکنند، چه در داخل حرم و چه در بیرون آن. و بجز ساعات خاص، اطراف ضریح خلوت هست، چون هیچ کس نباید توقف کند. تمام سلام و راز و نیاز و خداحافظی، همچون معراج پیامبر، در درنگ مختصر صورت میگیرد، نه توقف زیاد اما کسانی که کمتر رعایت میکنند، میزبانان و صاحبان اصناف و مشاغل هستند، متاسفانه. انشاالله درهای این مضجع شریف همیشه به روی مشتاقان باز باشد.
دکتر عارفزاده. دامنه
گفتوگوی دکتر عارفزاده و دامنه (۱۰ تا ۱۲)
توجه: درج علامت (د.ع) بدین معناست
که آن پرسش از طرف دکتر عارفزاده طرح شد
پرسش ۱۰ : آیا مخالفان رباخواری یا همان نزولخواری تاکنون توانستند روش مناسب دیگری جایگزین کنند؟ (د . ع)
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. ربا که معنی ازدیاد میدهد جامعه را از مولّد بودن به دام سوداگری میاندازد و ارزش کار و روابط سالم اجتماعی را منهدم میسازد و رواج آن، روح حاکم بر انسان را خدشهدار مینماید. منابع قدسی و دینی بر قبح آن دست گذاشتند و همین خود روش مناسب جایگزین برای عملی است، که در نگاه تعالیبخش، در جدول گناه بزرگ قرار گرفته است. بنابرین؛ چون جوامع از اصالت اخلاقیِ تعاون نسبت به هم پرهیز میکنند، عدهای روی به سوی سود آسان میآورند. برترین جایگزین همان قرضِ «حسنه» است که کمتر کسی به نفع حقیقی و حکمتِ آن پی میبرَد. جامعهی رَبوی، جامعهی رُبوبی نیست. خدای خالق با این همه بخشش به موجودات، رباخواری نکرده است و بر انسان است اخلاق خدایی پیشه کند. لازمهی آن عدالت، تعاون، کار، فرصت برابر، توزیع مناسب و... است.
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
چون در متن پرسش ،توانستند قید گردید ،پاسخ ، نه است. روشهای مذکور در پاسخ جناب طالبی ،توصیه و راهنمایی ست که تا به این لحظه هیچ روشی نتوانست جای ربا را آنچنان پر کند که جامعه بی نیاز از این راه ناچاری شود. ربا زمانی رخ میدهد که حاکم ، جامعه و متولیانش ، بستگان و اقوام بطور جمعی ،فرد نیازمند به حل یک مشکل فوری و ضروری را رها میکنند و او ناچار تن به بهره زیاد در مدت کم میدهد تا در آن لحظه مشکلش حل شود. اگر او در آن لحظه گزینه جایگزین بهتر داشته باشد، طبیعتا تن به اینکار نمیدهد. در واقع این رباخوار نیست که پیشنهاد میدهد بلکه فرد نیازمند درخواست میکند و او باشرط سود بالا میپذیرد. شگفتا که افراد و مراجع ضد ربا که داعیه سرپرستی مردم دارند ،در این حالت به رباخوار که مسئولیت خاص ندارد یادآور میشوند بجای ربا ،قرض حسنه داده شود.
پرسش ۱۱ : از دیدگاه شما جامعهی طبقاتی، طبیعی است؟ یا نه، غیرطبیعی و ناشی از عوامل دیگر؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
بهترست اینطور بپرسیم ، نوع طبیعی جامعه طبقاتی هم وجود دارد؟ با وجود این همه گوناگونی در تواناییها، انگیزه ها، تلاشها، موقعیتها، رویدادهای طبیعی، تاریخ، جغرافیا، هوشها، مدیریتها، سیاستها، پرورشها و آموزشها میان انسانها و جوامع گوناگون، نمیتوان پذیرفت و منصفانه و متضمن پیشرفت نیست که افراد و جوامع یکدست باشند. طبقاتی که بر اساس عوامل بالا باشد طبیعیست و ملازم پیشرفت افراد و جوامع. ولی طبقاتی که بر اساس نیرنگهای سیاسی و مذهبی و ستمگری باشد، ساختگی و مردود است.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه :
هرچند ادیان آسمانی محک را به میزان تقوای افراد پیوند میزنند، اما چون جوامع همواره دستخوش افکار و سلایق است، طبقات شکل میگیرد که مهمترین علت شکلگیری آن درآمد، تیرهوتبار، قدرت و پایگاه نفوذ است. از سوی دیگر شعار «جامعهی بیطبقهی توحیدی» نیز صرفاً در حد یک یوتوپیا (=آرمانشهر، مدینهی فاضله) است که احتمال وقوع آن ناممکن است. بنابرین، طبقات شکل طبیعی ندارد، نوعی اکتساب است؛ یا از طریق ثروت، یا قدرت، یا سلسلهی پیشرفت؛ اعم از مادی و معنوی و زور و غلبه و غلیان نژاد. من نیز با جناب دکتر عارفزاده در ردّ طبقاتیشدن جامعه به واسطهی هر گونه نیرنگ و ابزار، موافقم.
پرسش ۱۲ : آیا بشر تا اینجای جهان، درست راه پیمود؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
پاسخ به سه پرسش، پیش نیاز پاسخ به پرسش اصلیست. کدام بشر؟ منظور از اینجای جهان یعنی کجا؟ ما کجای جهانیم؟ منظور از درست یعنی چه؟ چه حالت ،درست است؟ با اینحال چند نکته را بطور کلی میتوان درک کرد، بشر بلحاظ عقلی،احساسی،تحلیلی و منطق دستکم طی چند هزار سال اخیر که آثاری از تمدنها موجود است تغییر نکرده است. به نخستین انسانهایی بیندیشید که نان را از گندم، شیشه را از شن ، آهن را از خاک و کاغذ را از چوب بدست آوردند. و یا حتی آنها که همین زبان گفتگو و خط نوشتاری را پدید آوردند.نمیتوان گفت بشری که مریخ پیماهای فرصت و روح را به آن سیاره فرستاد از آنها باهوشتر است. دستاوردهای بشر ، محصول تجمعی و دنباله کشفیات انسانهای قبلیست. انباشت دانسته های قبلی ، بشر امروز را داناتر و تواناتر مینمایاند و نه عقل و هوش برتر او نسبت به بشر پیش از خود. پس بخش کوچک اما باهوش بشر تا امروز در مسیر پر تلاطم حیات و کائنات ، تلاش خود را در راه درست که همانا بهترشدن و رفع مشکلات بوده است بدرستی انجام داده است و بخش بزرگتر اما کم هوشتر ، رو به بزه و شرارت آورده است و همین گروه بزرگ به اشتباه ،سردسته های خود را باهوش میپندارند.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. پاسخ به این پرسش بستگی به نوع نگاه و مبانی فکری هر فرد دارد. پیشزمینهی روششناسییی که جناب دکتر عارفزاده بهزیبایی دربارهی مفاهیم سهگانهی داخل پرسش چیدهاند به این نگرش مدد میدهد. از نظر من، بشر دائم در آزمون و خطا به پیش آمده است و همچنان همانگونه پیش میرود. با پاسخ استدلالی جناب دکتر موافقم که بخش بیشترِ بشر را در آزمون، نمرهی بزه داده است. مثال میزنم تا پاسخ ساده شود. اروپا روزگاری ظروف یکبار مصرف را جزوِ خدمت خوب خود به تمدنِ خود و بشریت به حساب میآوُرد اما اینک استفاده از همان ظروف را ممنوع و مشمول جریمهی سنگین کرد. پس؛ با آنکه کار بشر تا حدی درست بود، اما هم در بعد معنوی و هم مادی به سیّارهی زمین و ساکنان آن اعم از حیوان و انسان و جنبندگان، آسیب رسانده است و در بخشهایی، راه را گم کرده و غلط میپیماید که گاه به جبران آن گام میگذارد، اما گاه بدان اصرار میورزد.
گفتوگوی دکتر عارفزاده و دامنه (۱ تا ۹ ) : اینجا
تبادل پرسش و پاسخ این قسمت:
( ۲۴ / ۳ / ۱۴۰۰ ) تا ( ( ۲۴ / ۴ / ۱۴۰۰ )
به قلم احمد اللهوردی لداری: چالشهای تولید انواع پسماند و راهکار مقابله با آن. یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی حیات بشر و حیات کره زمین، چالش تولید و دفع زباله و پسماندهای تولیدی توسط خود بشر است که هر روز با توجه به افزایش جمعیت و گسترش جوامع انسانی بر شدت و حدت آن افزوده می شود. غلظت و تنوع بسیار بالای پارامترهای آلاینده در پسماند، به ویژه شیرابه تولید شده می تواند عامل تغییرات منفی چشم گیری در محیط زیست و به ویژه منابع آب شود. تحولات جمعیتی، به ویژه توسعه شهرنشینی در یک سده اخیر باعث شده است تا دفع اصولی پسماندهای جامد شهری، صنعتی و سایر انواع پسماندها به عنوان یکی از مهم ترین چالش های برنامه ریزان شهری در کانون توجه قرار گیرد. برای مثال، در سال ۱۹۰۰ میلادی تنها ۱۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در شهرها زندگی می کرده اند، در حالی که تعداد آنها تا سال ۲۰۰۰ به حدود ۲٫۹ میلیارد نفر و در سال ۲۰۱۶ به حدود ۳٫۷ میلیارد نفر افزایش یافته است که حدود ۲۹ برابر رشد نشان می دهد. به این ترتیب تا پایان سال ۲۰۱۶، بیش از ۵۴ درصد جمعیت جهان در شهرها ساکن شده اند. در سال ۱۸۰۰ میلادی، تنها شهر پکن در چین یک میلیون نفر جمعیت داشت، در حالی که تا پایان سال ۲۰۱۴. حدود ۴۸۸ شهر در جهان بیش از یک میلیون نفر جمعیت داشتند و در سال مزبور حدود ۲۸ کلان شهر نیز وجود داشت که جمعیت آنها بیش از ۱۰ میلیون نفر بوده است. با توجه به تمرکز این تعداد جمعیت در مراکز و کانون های شهری، موضوع مدیریت پسماندها در کانون توجه بسیاری از برنامه ریزان شهری و محیط زیست قرار دارد.
احمد اللهوردی لداری
به موازات تحولات شهرنشینی در سایر نقاط جهان، جمهوری اسلامی ایران نیز تحولات مشابهی را تجربه کرده است. بر اساس اطلاعات موجود، نرخ شهرنشینی کشور از ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به حدود ۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است.(۱) بیشتر بخوانید ↓
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: در اواخر دهه ۳۰، رژیم شاه با سرکوب مخالفان داخلی، خود را از تعرض آنها در امان میدانست. حزب توده متلاشی شده و رهبران آن اعدام شده بودند، همکاران و یاران دکتر مصدق، زندانی، تبعید یا اعدام شدند، مخالف جدی هم در میان روحانیون وجود نداشت. در چنین شرایطی، شاه با اجرای برنامه اقتصادی میتوانست حمایت کارگران و کشاورزان را جلب کند و با دادن آزادیهای سیاسی محدود، جایگاه خود را تحکیم نماید. اما نهضت مقاومت ملی بر این باور بود که رژیم شاه و حامیان خارجیاش در صدد اعطای واقعی آزادیهای دموکراتیک نیستند و این باور، مقدمه تشکیل مجدد جبهه ملی شد. اعضای جبهه تصمیم گرفتند یک حرکت عمومی را آغاز نمایند تا ضمن خروج از بنبست، مبارزه علیه شاه را گسترش دهند. با سران گروهها و فعالان سیاسی، اجتماعی و مذهبی مذاکره نموده و موافقت آنان را در این مسیر جلب نمایند. از جمله گروههایی که باید با آنان مذاکره میشد، روحانیون بودند.
حجةالاسلام محمدرضا احمدی
گروهی از روحانیون که مترقی و انقلابی بودند، جلسات خود را روزهای چهارشنبه، بعد از نماز صبح برگزار میکردند و بدین جهت به اصحاب چهارشنبه معروف بودند. آیت الله طالقانی، آیت الله حاج سیدجوادی، آیت الله جلالی موسوی نماینده دماوند، آیت الله انگجی نماینده تبریز، آیت الله غروی و آیت الله میرسیدعلی قمی از اصحاب چهارشنبه بودند. گروهی دیگری از روحانیون که انقلابی نبوده و احتمالا بعضی از آنها درباری هم بودند، روزهای پنجشنبه (شب جمعه) در منزل آیت الله بهبهانی جلسات خود را برگزار میکردند که به اصحاب پنجشنبه معروف شدند. و این ماجرا همچنان ادامه دارد: روحانیت، روحانیون.
برگرفته از خاطرات دکتر ابراهیم یزدی:
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: این روزها مشغول خواندن جلد اول خاطرات مرحوم دکتر ابراهیم یزدی با عنوان "شصت سال صبوری و شکوری" هستم. آن روز که جلد اول خاطرات را می خریدم، خرید جلد دوم را به دلیل قیمت بالا (اگر اشتباه نکنم، ۶۰ هزار تومان) به فرصت بعد موکول کردم، اما امروزه نمی دانم قیمت آن چند است، ولی می دانم وقتی قیمت آن را ببینم خواهم گفت کاش آن روز می خریدم. متاع، مخفف "مکتب تربیتی، اجتماعی، عملی"، نام نهاد یا سازمانی است که به ابتکار و همت مهندس بازرگان در سال ۱۳۳۵ شکل گرفت. به گفته دکتر یزدی، تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مهندس بازرگان فعالیت سیاسی یا گروهی نداشت و متاع در واقع محصول تجربه فعالیت های سیاسی بازرگان بعد از کودتا بود.
حجةالاسلام محمدرضا احمدی
بازرگان در حالی که مبارزه سیاسی و همکاری و فعالیت خود را در قالب نهضت مقاومت ملی تعطیل نکرد، برنامه درازمدت خود را در قلب "متاع" تدوین و اجرا کرد. بازرگان معتقد بود مرض بزرگ و اساس بدبختی ها و عقب ماندگی ما همان علت یا عللی است که در خاصیت انفرادی و خودبینی و خودخواهی و خودپرستی ما منعکس و متمرکز گردیده است. شاید در هیچ جای دنیا، فردیت به اندازه ایران نیست. ما وقتی که نخواهیم و نتوانیم دور هم جمع شده، همکاری و همراهی نماییم، نه مواهب طبیعی و نه درآمدهای ملی ما را خوشبخت خواهد کرد و نه از علم و نه از فن بهره خواهیم گرفت و نه از هوش و بینایی و نه حس تشخیص های سیاسی، گرقتاری ها را رفع خواهد کرد. اگرچه سیاست های سرکوبگرانه حکومت های استبدادی به عنوان عامل بیرونی در عدم رشد احزاب نقش موثری دارند، اما تجربه تاریخی نشان می دهد که عوامل درونی، به مراتب موثرتر از عوامل بیرونی بوده اند.
بازرگان در برابر کسانی که تنها راه اصلاح کشور را تعویض مقامات و تصرف قدرت می دانند، معتقد است باید مکتب های تربیتی و اجتماعی ایجاد کرد تا اکثریت مردم سالم و صالح شوند. با این نگاه، مهندس بازرگان، متاع را با هدف تاسیس نهادهای مدنی، به عنوان کارگاه های تمرین همکاری های جمعی و ایجاد فضای مناسب برای همکاری فکری و ذهنی میان روشنفکران دینی با روحانیون خوش فکر حوزه به وجود آورد که تاسیس انجمن های اسلامی مختلف در آن سالها محصول این فکر بود. شخصیت هایی مانند: مرحوم شهید مطهری، دکتر شیخ مهدی حائری یزدی، دکتر یزدی، مهندس سحابی، احمد آرام، سیدغلامرضا سعیدی و ... در جلسات متاع شرکت می کردند. این جلسات در منازل افراد تشکیل می شد که محور بحث ها، مسائل و مشکلات جوانان بود.
برای متاع یک میثاق یا تفاهم نامه به عنوان اصول دهگانه و یک اساسنامه نوشته شده بود. فعالیت های متاع تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت. همکاری شهید مطهری با متاع، علاوه بر همسایه دیوار به دیوار بودن با منزل پدری دکتر ابراهیم یزدی، موجب تعمیق ارتباط دکتر یزدی با ایشان و خانواده شان شده بود. در اردیبهشت ۱۳۵۸، مرحوم مطهری در جلسه متاع در منزل دکتر یدالله سحابی شرکت داشت که به هنگام خروج از منزل، هدف ترور واقع می شود و به شهادت می رسد.
دامنه. دکتر عارفزاده
گفتوگوی دکتر عارفزاده و دامنه (۱ تا ۹)
توجه: درج علامت (د.ع) مثل پرسش ۴ و ۵ بدین معناست
که آن پرسش از طرف دکتر عارفزاده طرح شد
پرسش ۱ : جوهر انسان کار و جهش است؟ یا رفاه و آسایش؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
هم هیچکدام و هم هر دو بسته به شرایط و نیازها و دیدگاهها.جوهر انسان،نمو و تعالی است،یعنی امروزم باید پیشتر از دیروزم باشد. با این دیدگاه ، دیگر کار و جهش با رفاه وآسایش،لزوما تناقضی نخواهند داشت و ای بسا کار وجهش، خود رفاه و آسایش است. همان کاری که برای شما آسایش است شاید برای من عذاب باشد،بسته به نگرش ما.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. جوهر انسان حرکت است. حالا حرکت خواه میتواند ظاهری باشد مانند کار و جهش. و خواه درونی مثل رشد جوهری رنگ و مزّهی سیب و تحول انسان. حال اگر جوهر را در اینجا مانند جواهری چون الماس و... ، درخشش بگیریم، کار و جهش و رفاه و آسایش در انسان شبیه دو کفهی ترازو عمل میکنند. من شخصاً دومی را جای اولی مینشانم اگر امکان آن بر انسان فراهم باشد، مثل ارث یا شانس. زیرا اندیشیدن و تعقل، ساختمان وجودی آدمیست. و کدام انسان آرام در شرایط طبیعی، از رفاه و آسایش و سر فرو بردن به تفکر پرهیز دارد؟! مگر آنکه او به امری وادار شود که آسودگی را میبرَد. و یا اساساً فردی ناآرام بار آمده باشد و نهادش متلاطم است.
پرسش ۲ : در عکس بالا چه پیامهایی میتواند وجود داشته باشد؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
شکار و شکارچی هر دو قنجولوک زده و هر کدام بتنهایی و نیز با هم جمع شده و هر دو خوابیده اند و شکار آنچنان غنوده که گویی در آغوش مادر است. شنیده ام ولی هنوز برایم مستند نشده که شکار و شکارچی در میان حیوانات،در کنار هم آرام باشند. شاید پایان این دوره از حیات موجودات ،ناچار به همینجا برسد.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. اول باید بر مفهوم مطلق «وحشی» و «وحشت» و «وحوش» شک کرد؛ چون این تصویر تا حد فراوانی این لغات را به معنایی دیگر برد. گرچه خرگوش بهاشتباه در دامن دشمنش -روباه یا گرگ- پناه جست، و از دید بینندهای مانند من یا تصوّر باطل نمود که زیر چتر دشمن رفت، یا واقعاً امکان همزیستی مسالمتآمیز دور از انتظار نیست؛ ولو در جهان حیوانات که لزوماً تنازع بقا حکمفرماست. در فیلم مارمولک ساختهی کمال تبریزی آن خطابهاش، شاید تلگنری بوده باشد که پرویز پرستویی در آن نقش گفت: آن که باید اهلی شود ما «انسانها» هستیم! نه حیوانات. و اهلیشدن یعنی «ایجاد علاقه کردن.» تفسیر درازدامن میتوان کرد، اما قرار بر جواب کوتاه است.
پرسش ۳ : آیا بیطرفی در همهی ابعادش، یک تفکر است؟ یا احساس و خواست دل؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
بیطرفی نه جزو تفکر است و نه احساس،بلکه یک شرط برای اعتبار تفکر و احساس است و یک رابطه مستقیم و خطی با اعتبار اندیشه و احساس دارد. بیطرفی کامل هرگز مقدور نیست چراکه هر کس حداقل یکی از وابستگیهای ملی،دینی، خانوادگی، سیاسی، حرفه ای و..... را دارد،ولی با مقابله ی فعال و صرف انرژی میتوان اثر این وابستگیها در داوری را به حداقل رساند.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. بیطرفی ممکن است در ظاهر اظهار شود -حالا چه به مصلحت، چه به حقیقت- اما بیطرفی دستکم در پیشگاه خالق، خلق و خود رنگ دیگری میگیرد. منهای جاهایی که افرادِ دستاندرکار، مثلاً داور فوتبال و قاضی دادگاه لزوماً میبایست بیطرف بمانند، تا عدالت خدشهدار نگردد، گمان ندارم کسی پیشگاه خلوت خود و خالق، نسبت به امور بیطرف بمانَد، اما در پیش خلق به هر علل و دلایل چنین مینمایانَد؛ تا هم بیدردسر زندگی کند، هم با طرفداری -و در واقع خروج از موضع بیطرفی- کسی را نرنجانَد و هم در مجموع از گزند پیشداوری مردم نسبت به خود در امان و دور مانَد. بنابرین، بیطرفی، تفکر و مبادی نیست؛ امری پوششی، پیشگیرانه و نسبیست. یک قاضی باید نسبت به پروندهی محکمهاش بیطرف باشد، اما همزمان در همان پرونده، یک وکیل باید طرفدار بماند تا علیالقاعده در ازای مزدی که میگیرد، موکّل خود را -چه راست و چه ناراست- تبرئه یا در استیفای حقوق، محقّ سازد و یا برحق جلوه دهد. بیشتربخوانید ↓
به قلم جواد نوائیان رودسری: تأسیس مدارس، یکی از اقدامات عامالمنفعهای بود که از قرون اولیه اسلامی، در ایران رواج یافت و مؤمنانی که توانایی احداث آن را داشتند، به این امر اهتمام ورزیدند. در مشهد، بهویژه در دوره تیموری و بهطور خاص، از عهد شاهرخ به بعد، مدرسهسازی رواج فراوانی یافت. دلیل این موضوع را باید در رویکرد مثبت و سازنده شاهرخ و همسرش گوهرشاد خاتون، به توسعه عمرانی شهر مشهد و حرم مطهر بدانیم. در همین دوره است که بناهایی مانند مسجد جامع گوهرشاد ساخته و طرح ایجاد باغی مصفا، موسوم به «چهارباغ» در این شهر ریخته شد. اقدامات عمرانی گوهرشاد خاتون، مشوقی برای دیگر بزرگان بود تا در این مسیر گامهای مؤثر بردارند. پریزادخانم، ندیمه گوهرشاد، یکی از افرادی بود که وارد این عرصه شد و یادگاری از خود به جا گذاشت که امروزه در حرم رضوی قرار دارد و ما آن را با نام «مدرسه پریزاد» میشناسیم؛ مکانی که امروزه محل پاسخگویی به مسائل شرعی و برگزاری گعدههای معرفتی در حرم رضوی است. دسترسی به این مدرسه، از محل کفشداری شماره ۱۳ حرم مطهر، واقع در انتهای بست شیخبهایی ممکن است.
درباره پریزادخانم و مدرسهاش: درباره پریزاد خانم، اطلاعات زیادی در اختیار نداریم. میدانیم که او، ندیمه و دوست صمیمی گوهرشاد خاتون و همسر میرزامحمد میرک حسینی، متولی بقعه خواجهربیع و از رجال محترم دوره تیموری بودهاست. چنانکه برخی متون تاریخی اشاره میکنند، ظاهراً پریزادخانم از نوادگان خواجهربیع بن خثیم، مشهور به خواجهربیع، از زهاد مشهور قرن اول هجری است که مدفن وی در شهر مشهد، شهرت فراوانی دارد و ساختمان مقبره او، در دوره صفویه، احتمالاً توسط شیخ بهایی، تجدیدبنا و در دوره قاجار، به دلیل قرارگرفتن قبر محمدحسنخان، جد شاهان قاجار در آرامگاه خواجهربیع، ترمیم شد و رونق بیشتری یافت. متأسفانه مدرسه پریزاد به دلیل ترمیم و بازسازیهای متعدد، لوح اصلی بنای خود را از دست داده، اما بر اساس وقفنامهای که از پریزادخانم موجود است و برخی در سندیت آن تردید دارد، ساخت بنای مدرسه، در سال ۸۲۳ هـ.ق (۷۹۹ خورشیدی)، یعنی حدود ۶۰۰ سال قبل به پایان رسید. با این حال، بنای مدرسه و سبک معماری آن که مانند دیگر مدارس دوره تیموری به صورت چهار ایوانی و در دو طبقه بنا شدهاست و ۲۲ حجره دارد، نشان میدهد که به احتمال زیاد، سال ثبتشده در وقفنامه مقرون به صحت است.
نمای مدرسه؛ 600 سال قبل: محل مدرسه پریزاد در دوران اولیه آن، پشت مسجد جامع گوهرشاد و در حاشیه بازار شهر مشهد بود که در آن زمان، از کنار مسجد عبور میکرد و پس از گذشتن از کنار صحن عتیق که یکچهارم اندازه فعلی وسعت داشت، به بخش شمالی شهر امتداد مییافت. اگر سال آغاز ساخت مسجد گوهرشاد را ۸۲۱ هـ.ق (۷۹۷ خورشیدی) بدانیم و این روایت را صحیح تلقی کنیم که احداث مسجد که معمار آن قوامالدین شیرازی بودهاست، ۱۲ سال طول کشید، میتوان گفت که ساخت مدرسه پریزاد، همزمان با مسجد گوهرشاد آغاز شده و پیش از بنای معظم گوهرشادخاتون، خاتمه یافته است. بنابراین، نقلی که بر آن است مدرسه را از بقایای مصالح مسجد گوهرشاد ساختهاند، چندان درست به نظر نمیرسد. به هر حال، محرک اصلی پریزادخانم برای احداث مدرسه، همراهی و همسویی با گوهرشاد خاتون و شرکت در امور خیری بود که در این دوره تاریخی تشویق میشد. پریزادخانم که همسرش متولی بقعه خواجهربیع بود، مغازههایی را در حاشیه بازار مشهد که از کنار مسجد میگذشت، خریداری و وقف مدرسهای کرد که به یاد او، «پریزاد» خوانده شد. طبق وقفنامه، متولی این موقوفه، شوهر پریزادخانم، میرزا محمد میرک حسینی بودهاست.
نکته جالبتوجهی که باید درباره مدرسه پریزاد بدانیم، این است که بنای تاریخی آن، تقریباً با قدیمیترین ابنیه شهر مشهد که عموماً متعلق به دوره تیموری است، همسن و سال است. حدود هفتسال بعد از ساخت مدرسه، در ۸۲۹ هـ.ق، یکی از بزرگان دربار تیموری، موسوم به «شاه ملک» درگذشت؛ وی برای خود مقبرهای زیبا در مجاورت بازار مشهد بنا کردهبود که امروزه با نام «مسجد هفتاد و دوتن» مشهور است و در کنار حمام مهدیقلیبیک، در انتهای راسته بازار فرش مشهد(اندرزگوی ۱۳) قرار دارد.
تجدید بنا و مرمت: مدرسه پریزاد، ظاهراً نخستینبار در سال ۱۰۹۱ هـ.ق (۱۰۵۹ خورشیدی)، در دوره صفویه، به فرمان نجفقلیخان، بیگلربیگی قندهار و به اهتمام دو نفر به نامهای محمدباقربیگ و میرزا شکرا... ، مرمت و بازسازی شده است. این مسئله، از روی کتیبهای قابل فهم است که امروزه در سردر مدرسه قرار دارد. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی و در پی تخریب بازار و اتصال آن به فضاهای داخلی حرم مطهر، مدرسه پریزاد نیز رونق گذشته را از دست داد و حتی رو به خرابی گذاشت. اما در سال ۱۳۶۳ خورشیدی و به اهتمام تولیت وقت آستانقدس رضوی، مرمت مدرسه آغاز شد و در سال ۱۳۶۸ پایان یافت. از این زمان به بعد بود که یادگار نواده خواجهربیع، در زمره ساختمانهایی قرار گرفت که داخل حرم رضوی قرار دارند. (منبع) عکس بالا: رواق دارالحجه. زیر صحن انقلاب حرم رضوی.
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: آیا امروزه واقعا زندگی فردی و اجتماعی، بدون مذاکره و ارتباطات امکان پذیر است؟ شاید در یک دورانی امکان زندگی انفرادی وجود داشت، اما الآن حتی زندگی انفرادی هم ممکن نیست، چه رسد به زندگی جمعی و چه رسد به زندگی در لوای یک دولت یا حکومت بدون ارتباط و مذاکره.
فقها و شیعیان به زندگی اجتماعی و دولت و حکومت بیشتر اهمیت میدادند یا زندگی فردی؟ در واقع، کدام مورد برای آنان مساله بود؟ به لحاظ تئوریک شاید خیلی، اما در عمل و در استخراج قواعد و احکام زندگی اجتماعی و دولت از آیات و روایات هیچ. یک نگاه به رساله عملیه بیاندازید. چند درصد احکام آن فردی است؟ بالاتر از رساله عملیه، وقتی به کتابهایی مانند شرح لمعه مراجعه میکنیم بیشترین حجم آن مربوط به کتاب الطهار و کتاب الصلوه هست که بیش از ۹۰درصد آن احکام فردی است، حتی وقتی از کارهای جمعی مثل نماز جماعت صحبت میشود، باز هم احکام فرد هست در نماز جماعت.
تاسیس جمهوری اسلامی، در واقع اولین تجربه جدی فقه و فقها در مواجهه با حکومت دینی و احکام آن بوده است. آنها از بیان احکام فردی و انفرادی به احکام دین و دولت، حکومت دینی، روابط بین حکومتها، چگونگی مواجهه حکومت دینی با مردم، با مسلمانان، با غیرمسلمانان، چگونگی مواجهه با دولتهای دیگر، دولتهای همسو و غیرهمسو. کوچ کردند. دیگر بیان کلیات دردی را دوا نمی کند. اکنون حکومت دینی وارد زندگی مردم شده است و مردم حاکمیتی را بالای سر خود می بینند که پسوند دینی دارد. اگر حکومت دینی بخواهد مانند بقیه دولتها باشد و وظیفه اش صرفا برقراری امنیت و رفاه و ایجاد زمینههای اشتغال و .... باشد، خوب برای چی تشکیل شد؟ این کار را هر حکومتی انجام می دهد.
اما اگر وظیفه اش فراتر از این وظایف است و می خواهد علاوه بر ساختن خانه های دنیای مردم، خانه های آخرتشان را هم آباد کند، و آنها را به بهشت ببرد، باید پرسید چگونه؟ با کدام احکام مستخَرج از آیات و روایات؟ با چه ارتباطی؟ با چه مصالحی؟ با چه ساز و کاری؟ به دلیل عدم تبیین درستِ موضوع، امروزه هرکس حرف از مذاکره بزند، برچسب لیبرال و غربگرا و سازشکار به او میزنند، در حالی که مذاکره، حتی با طاغوت، در دنیای امروز از ابزار مهم و اساسی در رسیدن به مقاصد است. حضرت امام رحمت الله علیه، روزهایی را می دیدند و به ارتباطات پیچیده بین المللی واقف بودند که بارها و بارها فرمودند، نقش زمان و مکان را در اجتهاد در نظر بگیرند. امروزه، روابط ساده و بسیط گذشته، جای خود را به ارتباطات مهم، پیچیده و مرکب داده است.
نتیجه آن که مذاکره بر اساس سه اصل مهم عزت، حکمت و مصلحت، نه تنها خوب، بلکه لازم هم هست.
نظر دامنه: به نام خدا. سلام جناب احمدی. نظریهی مذاکره -که در شکم مرابطه جایی محکم دارد- از جهنّم و جنگل نیامده، یک امر بدیهیست که اهل فن میدانند هر چیز بدیهی، تصورش، تصدیقش است که چندان تکاپو برای برهان نمیخواهد. پس تا اینجا این. اما پیچیدگی کار آنجاست آنان که میپندارند با مذاکره منافع ملی تأمین و تضمین میشود، از عقل جمعیِ نظام و مردم استفاده نمیکنند. حتی روی میز گفتوگو، اساساً چانهای خالی و تهی دارند. یعنی حرف و تصمیم قطعی برای اعلان ندارند تا چانهزنی کنند. خُب در مذاکره بگووبخند که برقرار نیست؛ طرف چندین فرمول برای خلع سلاح و سیاست منطقهای مقابلت قرار میدهد که هرچه بر سندان بکوبی، آهن تو فولاد نمیشود زیرا قرار نیست شعلهی توافقات اخگر بماند، هدف عقبنگهداشتن ایران از ریل پیشرفت است که در بیشتر شاخصها در ردیف ۲۱ کشور ردیف نخست جهان است و در توان دفاعی رقم نزدیک به ابرقدرتها را دارد. شما باید روشن کنید حرف آنان چیست، حرف ایران چیست. آنگاه روی آن باید با منطق و شرائط یکسان و در فضایی دموکراتیک مذاکره کرد که مقصد مذاکرات همواره نیل به راهحل است. حتی اگر دو کشور متخاصم به جنگ هم مشغول باشند، باز نیز برونرفت جنگ از طریق زبان صورت میگیرد نه افزارآلات. آمریکا با تمام افزارآلات اینجا اردو زده و آنگاه میگوید شما حتی موشک و دانش اتمی و توان بازدارندگی نداشته باش. بگذرم.
بنابرین، باید عرض کنم آری؛ حتی اگر دو کشور متخاصم، به جنگ هم مشغول باشند، باز نیز برونرفت جنگ از طریق زبان صورت میگیرد نه افزارآلات. تازهترین نمونهاش جنگ قرهباغ که سرانجام با نشست به خاتمه رسید. اما بنای آمریکا به تحلیل من رسیدن به راهحل پایانی با ایران و یا خاتمهبخشی به مخاصمات خود علیهی ایران نیست، آن دولت یاغی قصد تضعیف ایران را دارد و به مخمصهگذاشتن سرنوشت کشور با همین شیوههای چماق و هویج. برداشت شما هم ایدههایی قابل تأمل است زیرا شما ساحت فقه و مصلحت را وارد متن خود کردید. متشکرم.