دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
موضوع
آرشبو
پسندیده

۲۹۵ مطلب با موضوع «نویسندگان» ثبت شده است

توضیح دامنه:  این متن بخشی‌اش صبح و بقیه‌ی اش بعداً به صفحه‌ام آمده است. که صبح به بعد تا عصر دامنه در صحن نبوده است . ازو خواستم رضایت دهد در صحن منعکس کنم، اختیار را به من وا نهاد و خود نیز رقم موافقت گذاشت. متن از نای یک انسان آگاه و مطلع از مملکت بلند شده و با بهترین ادبیات، زیور چاپ به خود پوشانده، و همین صفای باطن نویسنده، مرا به این رسانده که در صحن به اشتراک گذارم. روح متن وی، همان است که در ظاهر الفاظش نمایان شده است. من جز برخیزم از میزم که به وی سان بدهم، چیزی برتر ندارم و این نیز که، تقدیم این جمله‌ام بدیشان: شما، گرامی، گرانقدر، در بسیاری از باریکه‌های فکری، بارقه‌ای برای من بودید و برق قلم و اندیشه‌ات، روشنا شده است بر اراده‌ی دوامَت مدرسه فکرت. با ادب و ارادت به محضرت: ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ دامنه.

متن کامل ایشان، عیناً:


«سلام و صبح بخیر جناب طالبی گرامی
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشید

تقریبا اکثر یادداشتها و بحث‌های مدرسه فکرت را دنبال می‌کنم... بنا به ترجیحات و انتخاب‌های شخصی.

علت پیام بنده ضمن عرض ادب و احوالپرسی، ادای احترام، تحسین و تقدیر صمیمانه بود برای نقش آفرینی، کنشگری و حضور آگاهانه، مسئولانه و ارزشمند جنابعابی در فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه.

نوع نقش آفرینی و کنشگری شما از نظر بنده حرفه‌ای و درس‌آموز است. و معتقدم جامعه‌ی از کوک در رفته‌ی امروز ایران بیش از هر زمانی به چنین نقش آفرینی‌های مسولانه و حساب شده‌ای احتیاج دارد تا هارمونی و هماهنگی بین اقشار و افکار گوناگونش ایجاد کند.
ارادت
پاینده باشید در پناه خداوند مهربان

سلام و درود مجدد جناب طالبی...

... وطن ما زخم‌های عمیق داره از افراط و تندروی از هر سو و سمت. آنانکه قواعد بازی "تعادل" را بلدند، امید که بیش باد عده‌شان؛ که این وطن و مردمانش سخت محتاج تعادل‌ایم و تربیتی از نو که به یاد بیاریم چه گوهر نابی‌ست "انسان".

امثال شما می‌کوشند حافظه‌ی چال شده در تاریخ ما را از خاک بیرون بیارن تا دوباره به خاطر بیاریم که چقدر دوست داشتن و دوست داشته شدن را بلد بودیم.

در خصوص یادداشت حقیر صاحب اختیارید.

در این مورد شخص جنابعالی حتما خوب بنده را درک می‌کنین. و بنده هم خوب می‌دونم فردی مثل شما با چنین نقش گرانبهای اجتماعی چه میزان دشواری و تلخی تحمل می‌کنه.

عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها

بنده هم هر جا صحبتی از شما و بستر ارزشمند مدرسه فکرت به میان آمد، سعی کردم بر لایه‌های عمیق و پنهان کنشگری شما نور بتابانم و به سهم خود حمایت کردم و خواهم کرد.

اگرچه ماندن در تاریکی ذهنیت و قضاوتهای فردی لذت و آرامش بیشتری برای ما داره و ترجیح میدیم در همون فضای ذهنی‌مون بمونیم.

لطف و محبت دارید، زیاد. خیلی ممنونم

هر کدام از یادداشت‌ها را صاحب اختیارید.

همه از حقیقت باور بنده به شما بوده.»

 

پایان یادداشت ایشان
محل امضای نویسنده که نامش نزد دامنه محفوظ است.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

تاریخ انتشار این پست: ارسالی حجت الاسلام شاکر طاهر خوش: "با سلام و عرض ادب و احترام. کتاب« نکاتی از سوره حمد، با نگاهی به سوره حمد» سلسله درس های نماینده محترم مقام عظمای ولایت و رهبری و امام جمعه محترم مرکز استان مازندران، ساری؛ حضرت آیت الله محمد باقر محمدی لائینی -حفظه الله- در ایام ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱ شمسی است که توسط محقق و پژوهشگر علوم اسلامی، حضرت حجت‌الاسلام طاهر خوش سارَوی در ۲۳۲ صفحه، توسط انتشارات سرای کتاب قم ( آقای سید حسینی نکایی)، در تیراژ ۲ هزار نسخه در چاپخانه افست زارع ساری چاپ، صحافی و روانه بازار گردیده‌است.

 

 

از امتیازات این کتاب می توان به: نزول سوره حمد، نام های سوره، ترجمه و شرح هر یک از آیات این سوره با اسلوبی سلیس و روان و همچنین بهره‌مندی از آیات، روایات، داستان، اشعار، نکات ادبی و... نام برد."

 

نظر دامنه

حجت‌الاسلام شاکر طاهر خوش دوست گرامی من سلام. چه اطلاع‌رسانی خوبی. رفت برای چاپ در دامنه‌. تلاش خواهم کرد به کتاب شما دست بیابم و بخوانم. علت شاید نهفته باشد که چرا شائقم بخوانم: دلیلم این است: ۱. این که حجت الاسلام محمدباقر محمدی لائینی (فرزند مرحوم آیت‌الله محمدی لائینی) و امام جمعه محترم ساری، انسان وارسته‌ای هستند و شنیدن و خواندن حرف‌های افراد پارسا و باتقوا به انسان قوت قلب می‌بخشد. ۲. این که مسئله و موضوع‌اش مورد نیاز هر انسان باورمند است.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "سلمان صالحی" ، "رضیَ الله"، "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

دو متن

محکمه ی نظام

اگر نظام نسبت به پرونده ی فساد و جعل فردی به اسم «کاظم رجبی صدیقی» کاری نکند در واقع خود را محاکمه کرده است. این پدیده ی نوین جعل با کلاه شرعی و با اسم مقدس حوزه علمیه برای نظام و کسانی که با مقدسات سر و کار دارند، خسارت بار بوده است. کار چنان معیوب شد آقای احمد توکلی (رئیس هیئت مدیره ی سازمان دیده بان شفافیت) دست به قلم شد خطاب به حجت الاسلام  اژه ای رئیس قضا نوشت:

 

«خبری با عنوان «زمین خواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» و عناوین مشابه در رسانه ها و جراید، افکار عمومی جامعه را به شدت جریحه دار کرده است ، ماهیت این خبر، به علاوه اظهارات مسئولان حوزه علمیه امام خمینی (ره) و شخص آقای صدیقی به عنوان متولی و منتقل کننده بخشی از املاک حوزه علمیه به موسسه ای کاملا تجاری، کاملا خصوصی و تقریبا خانوادگی تحت عنوان «پیروان اندیشه های قائم»، دلالت صریح بر وقوع برخی جرایم واجد ماهیت عمومی دارد که ورود مدعی العموم به موضوع و رسیدگی به آن را اقتضا دارد. اما متاسفانه در این مدت، سکوت نامیمون و غیر قابل باوری را از مقامات قضایی و به طور خاص دادستانی شاهد هستیم که اعتماد عمومی به دستگاه قضایی و نظام اسلامی را به شدت خدشه دار می کند.»

 

سه وظیفه ی  حکومت

از استاندار اسبق نجف متنی روایی خواندم که آیت الله سیستانی سه چیز از او خواست حفظ امنیت، خدمات اجتماعی، رسیدگی به فقرا. یعنی از دیدگاه آن فقیه حکومت سه وظیفه دارد. از نظر بنده وظیفه ی رسیدگی به فقرا الزام می دارد حکومت دست فساد را بخشکاند زیرا اموال فقرا توسط جریان فساد به سرقت می رود.

پایان. ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

...    پروفایل سلمان صالحی: متن‌های "سلمان صالحی" و سایرها در دامنه:

سلمان صالحی هستم:

-۱- فکرهای خسته

صحن سلام و عرض ادب و احترام. هیچ با خود پیچ خورده‌اید که چرا اسلام در بسیاری از امور، اساسا" دستور ندارد؟! بلکه دستورش این است مردم، آزاد باشند و به قول صاحب «اسلام و مقتضیات زمان» (ص ۲۹۱) "به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند". جواب، جامعیتِ اسلام. درست شنیدند، آری؛ جامعیتِ اسلام باعث است همه‌جا دستور ندهد به بشر. فقط فکرهای خسته، چون خیلی خیلی خیلی آماده‌ی وسواسی‌شدن هستند، به این مسئله‌ی بارز اسلام، صدمه می‌زنند.

 

 

دین مقدس اسلام در هر حال -و حتی در حال حاضر- بیش از هر چیز دیگر، به قول صاحب «امدادهای غیبی در زندگی بشر» (ص ۵۱) از «ناحیه‌ی برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند، ضربه و صدمه می‌بیند». چرا؟ چون بدترین جدایی دین از هرچیزی، جداییِ دین و دانش است. فقط فکرهای خسته، تعادل بشری را برهم می‌زنند؛ یکی، دین را از دانش جدا می‌کند و دیگری، علم را از ایمان. هر دو اسمشان آسیب‌رسان است. من، "سلمان صالحی" هستم. آماده‌ام و آمده‌ام که فهمم را بنویسم. امروز دیروز و حتی فردا، به قول صاحب "هبوط در کویر" (نمی‌دانم کدام صفحه) «گرسنگیِ فکر» از «گرسنگیِ نان» می‌تواند فاجعه‌بخش‌تر باشد. و حالا من یا نمی‌نویسم!!! یا اگر می‌نویسم، پیاپی‌نویسِ صحنم. از چالش بر سرِ متنونم هم بیمی ندارم. چون بیمه‌ی عمرِ دین و دانشم. پس؛ تا چاپ‌های عصر و شب حتی شاید "وسط مَسط" بازنیز می‌آیم که اگر کسی را "دلتنگم" یافتم، دلگشادش!!! سازم. (۲۸ مرداد ۱۴۰۲) تمام قسمت ها در ادامه:

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم سید اسحق شفیعی دارابی: رودخانه دارابکلا از قدیم الایام این رودخانه به دارابکلارود معروف بود در کتابها و نقشه‌های توپوگرافی یک به صدوپنجاه هزارم نیز به همین نام آمده است. در نقشه‌ی تهیه شده در سال ۱۳۴۵ هم دارابکلارود ذکر شده است. این رودخانه در حد فاصل بین رودخانه‌های تجن و نکا واقع شده و از ارتفاعات جنوبی روستاهای اوسا و مرسم و دارابکلا و نیز از جنوب غربی دارابکلا سرچشمه گرفته و پس از بهم پیوستن دو شاخه اصلی، شاخه اوسا و شاخه تیرنگ گردی، از غرب روستای دارابکلا گذشته و بسمت سورک ، دشت ناز ، دنکسرک و در نهایتاً به شاخه زهکش زردی ملحق و به دریای مازندران می ریزد. طول این رودخانه از خط الراس تا دارابکلا برابر ۱۳.۵ کیلومتر و از دارابکلا تا دریا هم ۳۷.۴ کیلومتر که جمعاً طول رودخانه از راس تا دریا برابر ۵۰.۹ کیلومتر است. و همچنین مساحت حوزه دارابکلارود در بالا دست ۵۸ کیلومتر مربع، بیشترین ارتفاع حوزه برابر ۷۵۰ متر و کمترین ۱۳۵ متر و با آمار آبدهی ۲۰ ساله، متوسط حجم آبدهی سالانه برابر ۱۳.۲ میلیون متر مکعب می باشد که عمدتاً از آب روان و سیلابهای بسیار برخودار است . دارابکلارود از رودهای فصلی، یعنی در بعضی از فصول سال آب ندارد، چون منبع تامین آب آن از بارندگی می شود نه برف، همچنین از نوع رودخانه‌های وحشی بوده ، نمونه‌اش وجود سنگ‌های بسیار بزرگ در بستر و حاشیه‌ی آن است.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

از راست: شیخ روح الله، پدرم، آقا رئیسیان

پسر حاج آقامهاجری، آق سید علی عمه‌شی، مرحوم آقا داراب‌کلایی

 

خاطره‌ی آقای غلامرضا یزدانی در روستای ماکران گوهرباران که خطاب به من -دامنه- نوشتند: عین خاطره بی دخل و تصرف، فقط مقداری آراستگی و تدوّن: «سلام آقا ابراهیم. یک خاطره یادم اومد از مرحوم پدر شما [ابراهیم طالبی] و حاج اقای دارابکلایی. در روستای ماکران یک نفر فوت کرده بود. اومدن خونه حاج آقای دارابکلایی برای نماز میّت و ببرن حاج آقا را ماکران. پدر شما هم منزل حاج اقای دارابکلایی بود. ظاهراً با هم رفتن به ماکران. همه هم منتظر حاج اآقا بودند. جمعیت همه اومدن سمت پدر شما روبوسی کردن که حاج آقا خوش آمدی و خوش اومدی و غیره. راننده که از تکیه پیش رفتن اکبر بابویه (دانشمند حاج حیدر) بود به مردم گفت شما حاج اقای دارابکلایی را روبوسی کنید. گفتند مگه این شیخ نیست؟ گفت نه، ایشان شیخ علی اکبر طالبی هست. مردم گفتند ما دیدیم این خوشگل شِخ است و ترتمیز، ریش آنکارت و خط گذاشته هست  این حاج دارابکلایی پیرمرد هست... الیٰ آخر. اشتباهی سمت پدرت رفتند. یاد هر دو عزیز بخیر باشد. خداوند رحمتشان کند. ببخشید. غلام یزدانی.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متنی از ابراهیم رمضانی محمد درباره‌ی دوره‌ی مُبصری دبستان دامنه و مدیری مدرسه فکرت دامنه : سلام وارادت محضر مدرسه. قبل از هر حرفی ازاقا مدیر، بزرگان، علما، اساتید که شرف حضور در مدرسه دارن والبته از خیلی جدی های مدرسه واقعا معذرت میخام. گفتم بعد از بحثهای علمی وسیاسی و... جدی در مدرسه برای یغییر حال وهوا یه خاطره واقعی قاطی با کمی شوخی بفرستم. بمناسبت بازگشائی مدرسه بخصوص کلاس یکی هاکه کوله از قدواندازه اونها گَت تِرِه. درسالهای قدیم حول وحوش سالهای ۵۸ یا ۵۹ یا ۶۰ بعدِ انقلاب، مدرسه کلاس ۱ یا ۲ یا ۳ بودم در اون روزگار در مدرسه رسم بران بود که (شاید فقط مدرسه ما) کلاس ۱ و ۲ و۳ که بچه ها چون کوچک وچیز نفهم (بدوخوب) بودن و قدرت اداره خود رادرکلاس نداشتن، مدیران مدرسه برای نظم کلاس تا رسیدن اموزگار، یک نفر بزرگتر از کلاس بالاتر که یِتّا جِمِه وِیشتِر پارِه پُورِه هاکاردِه راانتخاب می کردن به عنوان مُوبصِر که کلاس را ساکت ها کانه ووَچوُن همدیگه پیرَن رِه پاره نکنن. (کنایه از جنگ ودعوا) اَمِ کلاس هم یکی ازون کلاسا بِیِه.نَدومبِه کلاس 1بودم یا2 ولی اینو مطمئنم که خیلی ارام بودم بر عَکسِ بقیه وَچُون. مُوبصِرِ ماهم یک کلاس بالایی بود.باکلاس،خوش تیپ،ومدیر.وِنِ جِ ترس داشتِمِی البته با احترام قاطی بود. (اخِرِسَر ، وِنِ اِسم رِه خواهم گفت). این موبصر واقعا مدیر با یک مدیریتی خاص بنام(سَرتَپِیزم) یعنی کشیده ویا چَک ، کلاس۳ خواهم نفره که همه زلزله بودن ( غِیر ازمِن ) به راحتی اب خوردن وادار به سکوت کاردِه میگفت باید صدای راه رفتن مورچه را بشنویم، چجوری؟ گُومبِه. اینجوری بودکه نفر پشت سری نصف کَت(نیمکت) تام الاختیار بوددر صورت کوچکترین حرکت ،پچ پچ هاکاردن وگَتّهِ نفس بَکشِیِنِ نفر جلویی ،سَرتَپِی(کشیده)به پِتَکِ(پشت سر) نثار کند. نفر جلوئی جُرعت نفس بلندتر کشیدن نداشت تا چه رسد  به شُلُغ هاکاردن. بعضی هم از این قانون مدیریت سَرتَپ سوء استفاده می کردن (مثل بعضی از مدیران کشورهای دیگه تا رفتن پشت میز قلع وقَم میکن) اگه غرض مرضی داشتند حسابی جلوئی رو سَرتَپ باران می کردن . بعضی موقع پِشتِ سَرِی با اشاره همین موبصر ناغافلی صدای شِرَقِ سَرتَپ گوش رِه غُول کاردِه. (مثل بعضی از گروههای خاور میانهِ اروپا. )بیچاره سَرتَپ خوار وِنِ چِشِ اُوُ با فِنِی با گِلِس قاطِی میشد. چاره ای جز قورت هاداهِن نداشته.شایِدهم شِ کُتِ سَردَسجِ پاپ کارده.در این قانون مترقی خوش میگذشت برای صف اخری کلاس وعذاب و استرس وترس برای صف جلویی بود.(مثل بعضی از کشورها غیر از اَمِ کشور همیشه قانون به نفع یک عده فرصت طلب هستِه) روش دوم: اَگِه موبصر ،شِ درس رِه نَخُوندِس بُوُشِ ویا مشق رِه نَنوِشتِه بُشِ ویا به هردلیل وِرِه قَر می داشت، دونفر رو که ازشون خوشش نمی اومد می اورد جلو تخته سیاه.این بخت برگشته ها با اشاره همون موبصرِ بی رحم (شوخی) به نوبت همدیگه  پِتَک رِه اونقدر زُنِه تا یِک نفرِچِش اُوُ در بِیِه. اونِیه که بِرمِه نِیَمُوهِه برنده می شد وِصلا. در همین موقع بود ما  دست به دعا واَمّ یُجِیب می خوندیم تا ناظم دَرِکلاس را بزند "کچل ها بیان برای خوردن آکسار" (قرص) تا لحظه ای خیالمان راحت باشداز این بزن بزن ها.این خوش تیپ ما (موبصر) خوش سلیقه هم بود.برنده کلاس ما با برنده کلاس بعدی... همین داستان بود. (مثل اغای استکبار امروزی هم راحت جهان رو اداره میکنه وهم بهش خوش میگذره. اینو هم بدونید اگر موبصر دوس داشتنی می دونست بعد از چن سال استکبار از این مدیریت سوء استفاده میکنه اصلا اجرایی نمی کرد). خوشبختانه مِن اَصلِن جلو نَشِیمِه چون تَهِ قلبی دوستش داشتم احتمالا دل به دل راه داشتِه. با این روش مدیریتی اگه اموزگار کل روز هم کلاس نمی اومد اب از اب تکان نمی خورد. (شاید این روش مدیریتی برای بعصی از مدیران ادارات ما که تنبل هستند کارامد باشه). سَرِه دَرد نِیارِم. بعد از گذشته ۵ یا ۴۶ سال از ان دوران همون مدیر خوش تیپ وخوش اخلاق والبته عالِم با چرخشی۱۸۰ درجه یک مدیریت جدید را ارائه میکند بنام (دَروَن نَوُشیزم (محصور قید وبند نبودن) واز همه ۲۰۰ و خُردِه همکلاسی می خواهد هر نوع انتقاد ی را بدون ملاحظات وترس ونگرانی باخیال راحت بفرمایند تا با حوصله وتحمل جوابگو باشد. مِن اون مدیریت رو  زور به زوری فِک کامبِه قبول داشتِمِه ودوس داشتِمِه همه مثل خودم اروم باشن ومدیریت امروز رِه هم قبول دارم مثل اکثر هم مَدِّ سِه ای ها. البته نظر من برنگشته همون احترا م قاطی با دوس داشتنِ. از افتخارات اَمِ محلی.موبصر "شخ عل اکبر ارویم" و مدیر "اقا ابراهیم طالبی (دامنه)" دوباره و چند باره از تک تک بزرگان عذرخواهم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: مسیر پاک‌زیستی اربعینی به نام خدا. سلام. بر من این پیام مخفی در دلم نجوا و الهام می‌کند که گویا زبارت اربعین رمز ظهور قائم آل محمد ص است. این تیترپردازی روزنامه‌ی رسالت در امروز (۱۴ شهریور ۱۴۰۲) تصویر بالا، دلم را ربود. حیفم آمد جز اربعین، به چیزی دیگر بپردازم. فردا -روز اربعین- این امواج به آسمان خواهد رفت که ای فرشتگان خدا! عشق‌بازی ما را به خدا برسانید. ما تا نفَس می‌کشیم در راه اباعبدالله ع پا در رکاب رهبر عظیم‌الشأن‌مان آقاخامنه‌ای دست از طلب و هدف برنمی‌داریم. ای زائران! ای عاشقان! ای حائران! شماها دل ماها را به خودتان مشغول داشته‌اید. همه‌ی ماها پیش شماهاییم. اِسقاط اینجاهاییم ولی واقعا" پیش شماهاییم. اینجا ایران از هر کوی و برزن -همه- دلمشغول رزم و بزم شما پیاده‌رَوانِ کوی دوست هستند. این امام حسین ع کیست که دنیا برایش این گونه حرارت‌واره حرکت کرده است. خونِ حسین -راست می‌گفت روانشاد دکتر شریعتی- که روزی کانون جنبش حق‌طلبان عالم می‌شود. و شد. اینک، اربعین دارد به یک حماسه‌ی شگفت‌انگیز جهانی بدَل می‌شود که روح آن، تغییر سبک زندگی به نفع معنویت است. ای ایرانیان مقیم معلای کربلا! سردار همه‌ی جهان اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی را فراموش نکیند، او اگر نبود و فرمان دلیرانه‌ی رهبری معظم در دفن سریع و قاطع تفکر تکفیر مسلّح خونریز، اینک این راه و مسیر ارادت، بسته بود و مسدود. آی‌ی‌ی‌ی ای زائرین! و همه‌ی کسانی که عین زائرین اینک در خانه و میزِ کارتان، دلتَپِش آن مسیر پاک‌زیستی کربلایید، بدانید این مسیر پاک‌زیستی همان مسیری‌ست که به نظر من امام زمان‌مان -که جان من فدای او باد- از آنجا عبور خواهد کرد و به حرم مشرّف می‌شود و پیغام به جهانیان را صادر می‌کند. خدا را چه دیدید!! دامنه.

 

 

متن حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی:

یک تجربه شیرین و یک برداشت

تجربه پیاده روی اربعین به من آموخت که از این فرصت باید بیشترین بهره را برد. حدود سه روز پیاده روی که دغدغه هیچ چیزی نداری جز رسیدن به مرقد حسین علیه السلام فرصت معنوی زیبایی را برای انسان فراهم می کند. قرائت زیارت عاشورا هم بر اساس تجارب تاریخی و هم بر اساس توصیه بزرگان، از جمله مواردی است که می تواند انسان را به حسین و حسینیان نزدیک تر و از یزید و یزیدیان دورتر کند. دو اصل مهم تولّی و تبرّی در آن بسیار پررنگ است. با اصل تولی به حسین علیه السلام نزدیک می شویم و با اصل تبری از یزید دورتر. دو بند مهم این زیارت، قرائت صد لعن و صد سلام است: اللهم العن اول ظالم... و السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح ... . بنا به هر دلیلی معمولا در وطن این دو فراز را یک بار بیشتر نمی خوانیم، اما سفر اربعین یکی از بهترین فرصت ها برای قرائت صدباره آن است. در سال های گذشته این تجربه را داشتم و امسال آن را پررنگ تر کردم و این تجربه را به بعضی از افراد منتقل کردم که برای شان جالب بود. خدارو شکر، یک زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام به نیت پدر و مادرم خواندم، یکی هم از طرف همه ملتمسین دعا و دوستان و فامیلان و اموات و شهدا و همسایه ها و یکی هم به صورت عام قرائت کردم و در نهایت، یکی هم از طرف کسی که همه امنیت مان را مدیون اوییم: سردار دلها. قرائت ها اگر همراه با توجه بیشتر باشد، نکات جدیدی به ذهن متبادر می شود. می دانیم که افراد و گروه های زیادی در این زیارت مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند. اما جالب این که در اوایل زیارت، بعد از سلام به ابی عبدالله علیه السلام، "امت" اولین لعن شده است، در حالی که انتظار می رفت یزید و ابن زیاد و شمر و عمر سعد و دست اندرکاران درجه یک مورد نفرین قرار بگیرند. شاید نشان آن باشد که مردم در به وجود آمدن واقعه عاشورا از مقصران اصلی بودند (که وارد این موضوع نمی شویم) و به همین دلیل زودتر از بقیه و در چند جا مورد لعن واقع شدند. در ابتدا امتی را لعنت می کند که ائمه را از مقام مخصوصشان کنار زدند و از مرتبه هایی که خداوند آن رتبه ها را به آنها داده بود دور کردند و مردمی که ایشان را کشتند و از اُمرای‏ ظلم و جور برای کشتن آنها اطاعت کردند. بعد هم در جای دیگر، گروه های مختلفی از مردم را لعنت می کند، گروهی که بر علیه حسین علیه السلام جنگیدند، بر پیروانشان و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروی کرد. و البته لعن افراد اصلی و مقصران درجه اول در جریان عاشورا هم چندین بار مورد لعنت قرار گرفتند. پناه بر خدا از امتی باشیم که بعد از دعوت از حسین، به او پشت کنیم. انشاالله همه ما از امت واقعی رسول الله و اباعبدالله علیهم السلام باشیم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم عیسی رمضانی دارابی محمد: همواره حکومت‌هایی که در طول تاریخ برایران حکومت کرده اند به این امر واقف بوده اند که فلات مرکزی را حفظ کنند. فلات مرکزی شامل آن قسمت از فلات بزرگ ایران است که از گره کوهستانی آذربایجان در شمال‌غرب شروع میشه و توسط رشته کوهای البرز و زاگرس به سمت شمالشرق و جنوبغرب امتداد می‌یابد و همین کوهها ب انامهای دیگر در جنوب‌شرقی به هم می‌رسند که بطور میانگین ۱۲۰۰متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. این عمق استراتژیک و دست نیافتنی ایران بوده و هست، که با تسلط برآن، قبض و بسط های سرزمین های بیرونی تاثیر آنچنانی بر ثبات وامنیت حکومت نداشت، بلکه با اعمال حاکمیت براین منطقه، می توانست مناطق پیرامونی را کنترل کند. این موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، همانتد دژ محکمی باعث شکل گیری گستره تمدنی شده است  که  سال‌های طولانی بر تحولات دنیا سهم قابل توجهی داشته است. البته خوانش سیاستمداران از موقعیت جغرافیایی ایران نیز در شکل گیری نزاع ها و تامین یا عدم تامین منافع کشور تاثیر گذار بوده است.

 

 

امروزه که ژئواکونومی گفتمان غالب در روابط دولت‌هاست، و نقش راه‌ها و کریدورها در اعمال این گفتمان بر کسی پوشیده نیست، باید بدانیم که جغرافیا در چینش راه های تجاری بسیار اهمیت دارد و طبیعتا  راه ها نیز به صورت متقابل بر اهمیت جغرافیا می افزایند. قرن بیست و یکم که قرن  ژئو اکونومی و قرن شکل گیری چیدمان قدرت بر مدار راه ها و کریدور ها است. موقعیت ایران ارزانترین و نزدیکترین و راحترین چیدمان را عرضه می کند. حکمرانی جغرافیا یعنی اینکه راه اندازی  کریدور سلیقه ای نیست بلکه این جغرافیا است که مسیر شکل گیری این دالانها را نشان می دهد. سیاستمداران و تصمیم گیران ایران، باید قدرت را ازاین منظر یعنی کریدور ها و راهها نیز نگاه کنند. اگر این اتفاقا نیفتد ما به منافع جغرافیایی ایران پشت کردیم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

سید سعید

شفیعی دارابی

 

به قلم سید سعید شفیعی دارابی: با سلام و احترام  به مدیر محترم و جناب اقای دارابکلایی.

 

۱- انچه که به عنوان سوال مطرح میگردد آیا دین گریزی یا اسلام گریزی مطرح است یا تغییر در رفتار  و مناسک اسلامی، می بایست دقیقا مشخص گردد سوال چیست.

 

۲- برداشت من این است که بیشتر تغییر در رفتار و مناسک است تا اسلام گریزی یا دین گریزی, شاید افراد  بیشتر به برداشت عرفی یا شخصی شدن دین گرایش دارند. و شاید نوع سکولار شدن (از نوع ضدیت با دین نیست ) افراد می باشد.

 

۳- شاید از نگاه دیگر باید توجه نمود، خروجی اسلام قرار بود چه شود و چه شد. البته این مسیله را باید بیشتر در جامعه ایرانی مد نظر قرار داد. چون با انقلاب اسلامی و برپایی نظام اسلامی، انتظاراتی رخ داده است ایا  به نتیجه دلخواه رسیده است یا خیر.

 

۴- باید توجه نمود که دین گریزی در کدام رده های سنی شکل میگرد. گاهی اوقات در روانشناسی برخی رفتارها در برخی از دوران رشد طبیعی بوده نمیتوان بعنوان یک مشکل در نظر  گرفت مثلا نوع پوشش و مو در سن نوجوانی با عرف در تضاد می باشد و می توان پذیرفت و یا اینکه جوانانی که در عرصه دانشگاهی می شوند با مسایلی مواجه می شوند یا به نوعی دچار شک و تردید می شوند.

 

۵- در روانشناسی در زمینه یادگیری به الگو پذیری, تقلید و شگل دهی رفتار توجه دارند که به نوعی متاثر از محیط می باشد. که این موضوع بر میگردد به عملکرد حاکمان و عالمانی که در جامعه رخ میدهد و برخی رفتارها, افراد را دچار شک و تردید می نماید.

 

۶- با توجه به گسترش تکنولوژی و علم, جوانان امروزی به راحتی نسبت به برخی از مسایل قانع نمی شوند و انتظار بر این است که باید سریع بپذیرند  تا انها را اقناع نمایند.

 

۷- شاخص وجه تمیز کننده سره  از ناسره چیست. با چه خط کشی می توان گفت کدام برداشت از اسلام صحیح می باشد. مثلا نوع نگاه شهید بهشتی و مطهری و امام موسی صدر به اسلام و نگاه اقای مصباح. و آیا در مسیله ولایت فقیه همه علما اتفاق نظر ندارند. (که وقتی مرگ بر ضد ولایت فقیه گفته می شود) یا مثلا کتاب اقتصاد ما و مالکیت در اسلام.

 

۸- وقتی نسبت به یک رفتار شبیه به هم در دو زمان متفاوت , نظریه متفاوت میدهند. ممکن است رسانه ها غلط در جامعه رواج دهند " اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خدا است. مسئولان دولت کنونی اگر خطا کنند چون حسن نیت دارتد برایشان ثواب نوشته می شود ". وقتی رئیس جمهوری از جانب رهبری نصب و تایید می شود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده می شود. وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست" و موارد دیگر گفته می شود شاید نمونه "بی حجاب در بند شهوات دیگران است" دانش اموزی پرسیده بود ایا خانم میرزاخانی هم اینطور بوده است و شاید در مسیله اعتراضات و اغتشاشات اخیر برای رعایت حجاب، مردان زنان را بغل میکردند با کدوم رویکرد اسلامی سازگار بود. اگر حافظه ام یار یکند درست باشد بعد از جنگ جمل امام علی ع عایشه را توسط زنانی که پوشیده و لباس شبیه به مردان بود همراهی کرد.

 

البته بنده در مسایل دینی کارشناس نیستم ولی به عنوان یک شهروند برداشت خودم را نوشتم و در نتیجه  مهتمرین کاری که باید صورت گیرد اقناع سازی جوانان, نداشتن رفتاری متفاوت نسب به یک رفتار توسط عالمان دینی، و شاید مهمترین کاری که باید صورت گیرد نشست چهره به چهره علمای دینی با مردم بخصوص جوانان می باشد و شاید نظر رهبری در دانشگاه کمتر مورد توجه قرار گرفته است کرسی ازاد اندیشی  که مورد عنایت بدون برچسب و ازادی پس از بیان اندیشه باشد بخشی از مشکلات حل خواهد شد. همانطوری که جلسات امام صادق ع و امام باقر ع  ترکیبی از همه علما بوده است و شاید نمونه نزدیکتر ارتباط بسیار حسنه استاد مطهری با افراد نهضت ازادی بوده است. ایا در حال حاضر ما چنین افرادی را داریم. ببخشید متن طولانی شد. من الله توفیق.

 

دامنه: در بخش نظرات این پست، علت و چگونگی شروع و سیر این بحث و متن در صحن در مدرسه فکرت، کاملا" آمده است.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم علیرضا آهنگر دارابی حاج باقر موسی : سلام. معرفی کتاب جهان پس از آمریکا : نویسنده فرید زکریا. در این کتاب ظهور و یا شاید سقوط آمریکا رو از امپراطوری با اما و اگر به نگارش در آورده که مشتمل به ۹ فصل می‌باشد از جامعه جهانی گرفته تا به دیگر کشورها و سازمانها و مخصوصاً به قول خودشون کشورهای یاغی و شرور از جهان تک قطبی و چند قطبی پرداخته. در این کتاب نگرانی آمریکا در مورد از دست دادن جایگاه خود پرداخته البته این نگرانی در چند مرحله برای آمریکا پدیدار گشته که با مدیریت خود همه رو پشت سرگذاشته اولین آن در سال ۱۹۵۰ بعد پرتاب ماهواره اسپوتینک اتحاد شوروی دومین نگرانی در سال ۱۹۷۰ در راستای گران شدن نفت وکاهش رشد آمریکا و قدرت گرفتن  اروپا و عربستان که حتی رئیس‌جمهور وقت صحبت ظهور جهان چند قطبی خبر داده سومین موج آن در دهه ۱۹۸۰ که به نظر اکثر کارشناسان آن زمان بر این عقیده بودن که ژاپن به لحاظ فناوری و اقتصادی ابر قدرت آینده خواهد شد.

 

 

امروز هم چین تلاش اولی شدن رو در سر دارهاما چرا هیچ کدام عملی نشده بخاطر آن هستش نظام آمریکا انعطاف پذیر کارآمد و اصلاح پذیر می‌باشد البته باید متوجه باشیم آمریکا امروز در خیلی از اولین‌ها اول می‌باشد. در این کتاب سازوکارهای سنتی همکاری بین المللی که البته آرایش قدرت منسوخ شده اعضای دائمی شورایملل متحد پیروز شده که جنگی که حدود هفتاد سال پیش به پایان رسید که در این گروه ژاپن و آلمان دومین و سومین قدرت اقتصاد دنیا جایی ندارند ویا هیچ کشور آمریکا ی لاتین وافریقا دیده نمیشود .البته شورای امنیت یک ساختار کهنه و حاکمیت ( پوسیده ) جهانی می‌باشد.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت‌الاسلام شیخ‌ مالک رجبی دارابی: حضرت ابوطالب (ع) سید بطحاء و رئیس مکه و پیر و بزرگ قبیله قریش بعد از پدر بزرگوارشان حضرت عبدالمطّلب (ع) بودند؛ ایشان جمیع فضایل اخلا‌قی را دارا بودند، به صورتی که همه قبایل عرب، شخصیت و مکارم اخلاقی آن مرد بزرگ را ستوده و برای ایشان احترام ویژه‌ای قائل بودند؛ چنانچه از اکثم بن صیفی، حکیم معروف عرب پرسیدند: حکمت و ریاست و سیادت را از که آموختی؟ گفت: از حلیفِ (دوست) علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطّلب؛

شیخ مالک رجبی

 

حضرت ابوطالب (ع) مانند پدری فداکار، چهل و دو سال در نهایت وفا و صمیمیت به کفالت و حمایت و یاری پیامبر اکرم (ص) همت گماردند و همسر مکرمه‌ ایشان حضرت فاطمه بنت اسد (س) نیز چون مادری مهربان به خدمت رسول خدا قیام کرده و پیامبر (ص) را از فرزندان خود بیشتر دوست و عزیز می‌داشتند؛  فرزندان شریف ایشان: «ام هانی، عقیل، جعفرطیار و امیرالمؤمنین (ع)» نیز از اولین مسلمانان بوده و همواره حامی و پیرو حقیقی رسول خدا (ص) و از مدافعان بزرگ دین مبین اسلام بودند؛ چنانچه به جرأت می‌توان گفت که هیچ خاندانی به اندازه آن‌ها به پیامبر اسلا‌م (ص) خدمت نکرده و خدمات هیچ خانواده‌ای نیز برای اسلا‌م، سودمندتر و با ارزش‌تر از آن‌ها نبوده است؛ آن‌هم در سخت‌ترین دوران زندگی پیامبر خدا؛ حضرت ابوطالب (ع) حتی در آخرین لحظات عمر نیز دست از حمایت از پیامبر (ص) برنداشتند و در وصیت خود سفارش فرمودند:‌ «ای جماعت بنی‌هاشم! محمد (ص) را تصدیق و اطاعت کنید تا رستگار و هدایت شوید» (الغدیر، ج ۷، ص۳۶۷)

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی: معرفی یک کتاب "از چیزی نمی‌ترسیدم"، عنوان کتابی مختصر از زندگینامه سردار دلها، شهید سلیمانی است. این زندگی نامه، خودنوشت و بسیار مجمل و در واقع تلگرافی از دوران کودکی تا زمان پیروزی انقلاب ایشان می‌باشد. شرح کوتاهی از دوران فقر و نداری و در عین حال مهمان نوازی خانواده، گذری بر تدین خانواده، تقید پدر به حلال و حرام. مشدی حسنی که زکات مالش را به موقع می‌داد. پدری که اهل غسل در قنات ده و در سرمای زمستان بود. شرح مختصری از قربانی کردن چاق ترین گوسفند برای امام حسین علیه السلام، در حالی که خود به آن نیاز داشتند. شرح مختصری از نمازهای دوران کودکی و اهتمام پدر به نماز اول وقت و صدای آشنای شعری که پس از نماز می‌خواند:

 

الهی به عزت و جلالت، خوارم مکن
به جرم گنه شرمسارم مکن
مرا شرمساری به روی تو هست
مکن شرمسارم مرا پیش کس

 

حجت‌الاسلام

محمد رضا احمدی

 

شرح مختصری از کار در شهر کرمان جهت کمک به معاش خانواده، کوتاه و گویا از ورزشی که به گفته او تاثیر زیادی بر اخلاق دینی اش داشت و یکی از مهمترین موانع در کشیده شدنش به مفاسد اخلاقی بود، شرح مختصری از روزهایی که برای اولین بار کلمه شاه، آیت الله خمینی و دکتر شریعتی را شنید، از آشنایی با مساجد کرمان و انقلاب و شعارنویسی و کتک خوردن و ورود در تظاهرات و ... بر اساس این شرح مختصر، او همان گونه که بعد از انقلاب از وجود و حیثیت زنان در ایران و  ایزدی ها در سوریه دفاع کرد، از شخصیت زنان در دوره طاغوت نیز دفاع می‌کرد، گرچه بی حجاب باشند: "دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. از این عمل زشت او در روز عاشورا بر آشفتم و تصمیم به برخورد با او گرفتم. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین آمدم. آنقدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفتگو با هم شدند، برق آسا به آنها رسیدم با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی هایش فوران زد. پلیس راهنمایی سوت زد. به سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. قریب دو ساعت همه جا را گشتند اما نتوانستند مرا پیدا کنند. از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم". و بدین ترتیب نام کتاب از این جمله سردار دلها اقتباس شد. نمی دانم چرا شرح این کتاب مختصر، کمی مفصَّل شد. نمی توان از  نام سردار به راحتی و خلاصه وار گذشت، چه گوهری را از دست دادیم، روحش شاد. محمدرضا احمدی.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم مهدی ملایی دارابی. متنی به نگارش در آمده در هیئت محترم رزمندگان در ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ | سلام، شب بر شما خوش، نماز و روزتون هم قبول. امروز که بعد مدتی بعلت شرایط کاری وقت شد موقع نماز ظهر برم مسجد، باز بعلت مشغول بودن در مغازه نشد سر وقت برسم و بین دو نماز رسیدم، تو راه با خود فکر میکردم که امروز جمعه حتمن داخل مسجد جا نیست و همش فکر میکردم مثل سالهای قبل باید هِی چنبار اقا جعفر غلامی اعلان کنن که با گفتن یاعلی صف رو جلوتر ببرن تا همه جا بشن، و حتمن خانمها هم داخل حیاط مسجد فرش پهن کردن و نشستن، وقتی داخل حیاط مسجد شدم دیدم، نه، تو حیاط خلوته و اثری از شلوغی نمازگزاران خانم نیست، رفتم  کفشامو داخل جا کفشی بزارم دیدم اکثر جای کفش ها خالی هسش، خیلی بهت زده شدم، یعنی چی؟ امروز جمعه، مگه میشه؟ مگه داریم؟ خلاصه رفتم داخل مسجد دیدم نصف مسجد هم جمعیت نیست که اونم ۸۰درصد، پیرمردا و بازنشسته ها، بقیه هم شاید زیر ۴۰ سال. واقعن برام جای تعجب بود که مسجدِ جامع ِدارب کلا، اونم تو روز جمعه، اینهمه خلوت، شمردم شاید هفتا صف نماز گزار بودن ،حالا به اندازه ی دو صف هم رفته باشن نماز جمعه، که بازم نصف مسجد خالی بود.

 

مهدی ملایی فرزند مرحوم حاج محمدعلی سرتاش

مهدی ملایی دارابی

مرحوم حاج محمدعلی سرتاش

 

یاد سالهایِ قبلِ نماز ظهرهایِ جمعه ی مسجد بخیر، اگه دیر میرسیدی  باید صبر میکردی تا نماز تموم بشه، شاید یه جایی به زور خودتو جا میدادی، حالا میدونم خیلی داره تلاش و کار میشه ولی نتونستم متوجه خلوتی نگران کننده یِ مسجدِ روستاییِ بشم که یه روزی دارالمومنین میگفتنش، اگه بزرگی، یا مسئول مسجد، یا هیئت امنا دلیلی برای این خلوتی مسجد جامع محل داره، می‌شنویم. سپاسگزار از پاسخگویی شما. البت بعد نماز، آقای دکتری که مشاور خانواده بود رو اوردن یه نیم ساعت صحبت کرد که بسیار، هم ،خوب وشیوا صحبت کرد،هم اخباری واقعن تکان دهنده از وضع منطقه ی میان دو رود و استان داده بود که خییییلی نگران کننده بود، یکیش که بخام بگم ، میگفت تو منطقه ی میان دو رود از ۱۰۰ تا ازدواج ۷۳ تا به طلاق ختم میشه، و بقیه مطالبش هم جای تامل داشت. اما در جای خودش کار مثبتی بود که همچین افرادی رو آوردن واسه آگاهی بخشی، نفسشون گرم، بازم از این افراد بیشتر دعوت کنین، ممنون از شما.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
خاطره‌ی جبهه‌ی حجت الاسلام شیخ علی رضا ربانی: خدمت اباعارف آقا ابراهیم عزیز سلام علیکم مساک الله خیرا. حال که با انسان شریف، پرتلاش و رزمنده متقی آقاحجت رمضانی عزیز دعابة دارید خاطره ای را در این صحن شریف نقل کنم. با عرض سلام خدمت آقا حجت بزرگوار، در یکی از اعزام ها به جبهه ، وارد مریوان شدیم و از آنجا به دزلی، زمستان بود برف شدیدی باریده بود با سختی رفتیم طرف رشته کوه ملکخور، چون برف زیاد باریده بود نزدیک یک متر، نمی‌شد به راحتی رفت و آمد کرد دستور رسید خودم برای هر نماز جماعت وارد سنگری بشوم و برای افراد آن سنگر صحبت و نماز بر پا کنم، من وارد هر سنگر که می‌شدم برای اینکه بفهمم مازندرانی کسی هست یا نه می‌گفتم اینجا کسی کهی هست؟ ازچند سنگر جوابی ندادن، متوجه می‌شدم مازندرانی نیستند،
 
 

حجت الاسلام شیخ علی رضا ربانی

 
تا رفتم توی سنگری، جمله را تکرار کردم دیدم یک نوجوانی جواب داد بله ، گفتم اهل کاجه هستی؟ گفت ساری، گفتم پس همشهری هسمی، گفتم اصلیت ساروی هسی گفت نه یکی از روستاهای ساری گفتم کدوم روستا ؟ گفت دارابکلا گفتم دارابکلا ، گفت بله. با خود گفتم خوب دارابکلا بزرگه حتما پایین محله ای یا ببخلی هسته، و من هم زیاد در محل نیستم گفتم کاجه دارابکلا، گفت بالامحله !!!! گفتم بالامحله !!!! گفت بله، گفتم، کنه آقازاده هسی؟ مره نشناسنی؟ گفت نه، من فرزند حاج حسین رمضانی. تازه متوجه شدم که حاج اکبر حسین (رحمةالله علیه) آقازاده هسه. با اخوی هایش آقا قنبر و آقا هادی آشنا بودم ولی ایشان را اصلا ندیده بودم، در آن فضا خیلی خوشحال شده بودم و ارادت شروع شد و... ان شاءالله در همه مراحل زندگی پر صلابت و موفق باشد آقا حجت ما. والسلام.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی: دَکَل، نامی است که کسانی که دوره های آموزش نظامی را طی کرده و یا در جبهه حضور داشته اند، حتما به ویژگی های آن آگاه هستند. این کلمه گرچه در امور نظامی و دیدبانی کاربرد دارد، اما نام کتاب مستند داستانی است که در هفت زنگ (فصل) برای دانش آموزان تبیین شده است. این کتاب در واقع شرح بخشهایی از بیانیه گام دوم انقلاب است که فراخور حال دانش آموزان بیان شده است. این کتاب، مواجهه یک روحانی با دانش آموزانی است که برای خالی کردن دق دلشان از آخوند و نظام، کف دستشان را شلاق وار روانه پس گردن جلویی می‌کردند. در واقع اخراجی هایی بودند که در کلاس درس نشسته اند. اما این معلم روحانی خوش برخورد و خوش ذوق توانست در جلسات متعدد و با استدلال و منطق، به شبهه ها و سوالات متعدد از دوران پهلوی و انقلاب اسلامی و مسائل روز پاسخ دهد، پاسخی که در واقع بلسان قومه است.

 

حجت‌الاسلام

محمد رضا احمدی

 

 

در پایان کتاب، که دیگر با دانش آموزان رفیق صمیمی شده بود و انگار به شبهه ها هم پاسخ داده شد، از آنها می خواهد که همیشه مسائل انقلاب و نظام را از بالای دکل نگاه کرده و تحلیل کنند، نه از پشت خاکریز. از بالای دکل می توان شعاع انقلاب اسلامی را دید، نقاط قوت انقلاب را در داخل و خارج ارزیابی کرد و ترفندهای دشمن را بهتر شناخت، همچنین می توان دید کدام خط و جناح در خط انقلاب هست و کدام یک در مقابل انقلاب. علاوه بر این، نقاط ضعف خود را نیز می توانیم بهتر تشخیص دهیم. در مجموع باید کلان نگر باشیم و اسیر تحلیل های سطحی و کوچه بازاری نشویم. و بدین ترتیب نام کتاب دکل نام گرفت که در ۳۳۱ صفحه به نگارش در آمده است. محمدرضا احمدی.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
توضیح دامنه: جناب حجت الاسلام شیخ‌ مالک رجبی دارابی متنی در صحن هیئت رزمندگان اسلام داراب کلا ارسال کرد که جناب آقای مصطفی بابویه دارابی برای پرداختن بیشتر به مسئله، پاسخی نوشت که به علت اهمیت مفاد و پیشنهادات مندرج در آن، در وبلاگم دامنه انتشار داده می‌شود. نظر کوتاه بنده هم در آخر این پست برای توضیحات بند ۱۲ متن، خواهد آمد:
 
 
        

شیخ مالک. مصطفی. دامنه

 
متن حجت الاسلام شیخ‌ مالک رجبی دارابی: هشدار. روزی مردی به دربار کریم‌خان زند میرود و ناله و فریاد سر می‌دهد. کریم‌خان علت را جویا می‌شود، مرد با درشتی می‌گوید: دزد همه اموال‌م را برده است! کریم خان می‌پرسد: وقتی اموالت به سرقت رفت کجا بودی؟! مرد می‌گوید: خواب بودم! کریم‌خان می‌گوید: خب چرا خوابیدی که اموالت را ببرند؟ مرد می‌گوید: من خواب بودم، چون فکر می‌کردم تو بیداری! کریم‌خان سکوت می‌کند و سپس دستور می‌دهد خسارت‌ش را از خزانه جبران کنند و در پایان می‌گوید: این مرد راست گفت! ما باید بیدار باشیم... آهای مسئولین محترم فضای مجازی کشور! آیا بیدار هستید؟ حیا و عفت و پاکدامنی جوانان این مرز و بوم را دزدیدند. این اغتشاشات به خاطر خواب عمیق شماست. این اغتشاشات همان لگد دشمن است بیدار شوید. سه روز قبل سردار نقدی جهت ایراد سخن در جمع روحانیت مجاهد و مبارز در جهت جهاد تبین در ایام فاطمی آمد قم صحبتش تمام شد خودش گفت اگر کسی سوال دارد ما در خدمتیم ..یکی از مبلغین بلند شد گفت جناب سردار سخنانی که گفتید ما همه بلدیم شما بفرمائید چگونه ما بی حجابی ها را کنترل کنیم نتوانست جواب قانع کننده بدهد و دها نفر سوالات دیگر داشتند نتوانست جواب بدهد.
 
 
 
متن آقای مصطفی بابویه دارابی: با سلام خدمت شما جناب حاج آقا رجبی گرامی و سایر اعضای گروه. مبحث خوبی مطرح فرمودید. مبحث حجاب و عفاف. که این روزها بسیار مطرح میباشد. اما بعد: هشدار بسیار جدی: دشمن در صدد آن است که اسلام شیعی. با نگاه آخرالزمانی را از جامعه اسلامی حذف و یا کمرنگ کند و سنگر اول حذف دین اسلام. حذف و کمرنگ کردن حجاب و عفاف در جامعه هست. اما شاید بپرسید حذف اسلام و یا کمرنگ شدن دین اسلام چه عواقبی دارد؟؟ بنده کاملا بصورت پراگماتیستم (عمل گرایانه)و دنیایی به شما جواب میدهم و جواب بسیار خلاصه عرض میشود.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی: با سلام. من تاکنون از خواندن کتاب های خاطرات و زندگی‌نامه به اندازه کتاب "شنبه آرام؟" متاثر و دردمند نشده و افسوس نخوردم، چرا؟ چون همه نیروهای امنیتی می‌دانستند حادثه‌ای در حال وقوع است، اما نمی‌دانم چه شد تا آن اتفاق دردناک در بلوار ورودی شهر آبسرد افتاد. این کتاب روایتی کوتاه از زندگی و افکار و فعالیت دانشمند شهید محسن فخری‌زاده هست، اغلب از زبان همسر محترمشان. فصل اول این کتاب تکلیف همه چیز را مشخص کرد. هفت هشت ماه بود که یکریز حرف از رفتن می‌زد، وقتی با سوال خانم مواجه شد گفت: خانوم! باور کن بعد از حاج قاسم نوبت منه. اما حاج قاسم چی می‌گفت: منِ قاسم اگر شهید بشم، ده نفر جای من هستن، ولی برای ایشون جایگزین نداریم.
 

 

حجت‌الاسلام

محمد رضا احمدی

 
 
کتاب "شنبه آرام؟"
 
 

یادمان محل شهادت شهید

دکتر محسن فخری زاده ابتدای ورودی شهر آبسرد

 
سراسر این کتاب از علاقه شدید و زایدالوصف همسر شهید فخری زاده نسبت به
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح دامنه: دو متن اربعینی از جناب حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی که خود زائر شدند و از بین راه نجف به کربلا برای ما فرستادند که به دلیل اهمیت متن و موضوع در سایت دامنه انتشار می‌یاید. با آرزوی بهروزی و سلامتی مردم متدین ایران و جهان که مطیع‌ آموزه‌های الهی‌اند:

 

حجت‌الاسلام احمدی

 

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: متن اول: مسیر بهشت. هر ساله با نزدیک شدن به اربعین حسینی، تب و تاب سفر به کربلا و نجف و پیاده روی، هوش و حواس دلدادگان اباعبدالله الحسین را می برد. هر کسی به هر طریقی تلاش می کند تا خود را به خیل مشتاقان اربعینی برساند. از طرف دیگر، میزبانان این مسیر هم در طول سال چشم انتظار قدوم زائران حسینی اند تا با خدمت بی منت، در ثواب زیارت اربعین سهیم شوند. نمی دانم چند میلیون زائر پیاده از نجف به کربلا می روند، اما این میلیونها زائر، یک ریال پول غذا نمی دهند، پول آب و نوشیدنی نمی دهند، پول میوه و شربت و ... نمی دهند، پول استراحت و خواب نمی دهند، از منزل خودشان هم بیشتر می خورند و می آشاماند، از همه مهمتر، احترامی که اینجا می بینی، فوق العاده است. خدمتی که می بینی منحصر به فرد است. مردم شتابان به سوی کربلا روان هستند، انگار گمشده ای دارند که به آنها آدرس کربلا را داده اند، هی قدم می زنند و راه می روند تا مراد خود را بجویند. حرارتی که در دلشان هست، این روزها شعله ور تر از همیشه شده است، این عشق الهی است، اگر غیر الهی بود تاکنون خاموش شده بود. واقعا این همه عشق و ارادت و زیبایی از کجا آمده است؟ هیچ کدام از عکس و فیلم و کلیپ و ... نمی تواند تصویرگر واقعه پیاده روی اربعین باشد، اگر کسی توانست بهشت الهی را به تصویر بکشد، این مسیر بهشتی را هم خواهد توانست. اینجا *مسیر بهشت* است که روندگان آن در راه تکامل روحی و معنوی خود گام بر می دارند و تا رسیدن به نقطه مرکزی، عمودها را پشت سر می گذارند، عمودهای خودخواهی، عمودهای جهالت، عمودهای کینه، عمودهای حرص و طمع، عمودهای ازخودگذشتن و ... ، آنچنان که حسین از "خود" گذشت و به "خدا" رسید. یا حسین بطلب.

 

پذیرایی بین‌راهی زائرین اربعین توسط مردم عراق. شهریور ۱۴۰۱

 

متن دوم: سردار دلها و راهپیمایی اربعین: با ظهور داعش، موجی از اضطراب و ناامنی کشورهای منطقه، بخصوص سوریه و عراق و حتی کشورهای اروپایی را فرا گرفت. آنها توانستند با پشتیبانی مالی و لجستیکی ابرقدرتها و بعضی از کشورهای منطقه، بخش های زیادی از این دو کشور را به اشغال خود در آورند. دمشق در حال سقوط بود که حضور بموقع سردار سلیمانی در سوریه و مقاومت دور از انتظار نیروهای محلی، داعش را در تصرف کاخ ریاست جمهوری ناکام گذاشت. از این مرحله بود که با تدبیر سردار دلها، معادله سیاست در منطقه عوض می‌شود. آنها که خواهان تشکیل دولت اسلام عراق و شام بودند، هم اکنون مانع بزرگی به نام ژنرال سلیمانی را در مقابل خود می دیدند، شخصیتی که در میدان حرف خود را می زد، نه فقط در روی میز مذاکره. او توانست با توکل بر خدای متعال و استعانت از نام حضرت زینب کبری سلام الله علیها و با به کارگیری نیروهای بومی، به مرور زمان، داعش را عقب رانده و شر آنها را کم کند‌. داعشی‌ها با اعمال ناشایست جنایتکارانه خود، آنچنان رعب و وحشت ایجاد کردند، که شیعیان را در به جای آوردن شعائر دینی خود به زحمت انداختند ک در مواردی با تردید مواجه نمودند‌ راهپیمایی اربعین نیز تحت تاثیر تهدیدات داعش قرار گرفته بود. اما سردار دلها توانست با دفع و رفع خطر داعش، آرامش را به کشورهای منطقه و از جمله راهپیمایی اربعین برگرداند، بی‌خود نیست که در سراسر مسیر هشتاد کیلومتری نجف به کربلا، همواره نام سردار سلیمانی می‌درخشد، او به همراه شهید ابومهدی المهندس، پیام‌آور صلح و امنیت در منطقه بودند، مردم اکنون قدر امنیت را بیشتر از هر زمان دیگر می دانند. امنیتی که خونهای زیادی پای آن ریخته شد، امنیتی که یک بار دیگر راهپیمایی اربعین را به یکی از بزرگترین اجتماع مردمی تبدیل کرد. این راهپیمایی و این امنیت و آرامش حاکم بر آن را مدیون سردار دلها، سلیمانی بزرگ هستیم‌. راهپیمایی ما با لطف خدا و در امنیت و آرامش و آسایش کامل برگزار شد، اگر ثوابی هست، همه آن تقدیم به روح بلند مرد بزرگ، سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح دامنه: عنوان "افلیج و افلاک" نام ستون دوم بنده هست در هیئت محترم رزمندگان داراب‌کلا. روزانه یا به فراخور خواهم نوشت: با سلام و بسم‌الله و احترام:

افلیج و افلاک ( ۱ )

افلیج: نفس نظام در مشروعیت سیاسی (هم شرعی ، هم عرفی) افتاد.

افلاک: قطع به یقین نادرست است؛ هنوز نظام طرفداران بی‌شمار دارد. اگر مشروعیت مهم است پس چرا پیِ عنصر ارثیِ پهلوی می‌دَوند؟! این خاندان که از مردم و شرع چیزی نمی‌فهمید. نمی‌فهمند این را می‌گویند. بگذرم.

 

افلیج و افلاک ( ۲ )

افلیج: ایرانی باید با هدف مرزبندی با قوم عرب، به جای "سلام"، بگوید یا بنویسد: "درود" ؛ چون سلام، مال عرب است.

افلاک: درست نگفتند. سلام، نام و قول خداست، نه فرهنگ مختص اعراب. حتی اگر مال عرب نیز بوده باشد، خوبی‌ها را از هر کس و هر جای جهان بگیرند حکمت است، نه ضلالت. مؤمنان در نماز هم، وقتی از محضر خداوند متعال می‌خواهند خارج شوند باید سه تا سلام بدهند تا اجازه‌ی خروج بیابند. پس؛ سلام، یک واژه‌ی وَحیانی و اخلاقی و دینی‌ست. زهی هم سعادت که انسان با سرآغاز زیبایی یعنی "سلام"، ادب خود را در دیدار یا نوشتار وارد صحنه می‌سازد.

 

افلیج و افلاک ( ۳ )

افلیج: رونق کشور و ملت، فقط‌وفقط آشتی ایران با غرب است.

افلاک: اشتباه می‌کنند. انقلاب اسلامی چون "پیام" به جهان است، غربِ مدعیِ آزادی از آثار بازتابِ "پیام" در جهان می‌هراسد. این غرب است که باید با ملل دیگر، آشتی کند و اگر ادب داشت حلالیت هم بطلبد؛ زیرا آنان بودند که منابع کانی و آلی کشورها را غارت کردند و تا توانستند کودتا. به سرزمین‌های دوردستِ اروپا سر بزنید، همه، روزگاری زیر چپاول این دولت‌های یاغی بودند. ایران سخن دارد، نه توپخانه. اگر جواب سخن ایران، دسیسه شد و فشار و زور، ایران توپخانه که سهله، قوت و شوکت ایمان به انضمام موشک انهدام دارد. امام علی -ع- هم کلامِ حق داشت، هم شمشیرِ حدّ. هر کدام به وقت ضَرورش.

 

افلیج و افلاک ( ۴ )

افلیج: ما به مُلّا نیاز نداریم حتی اگر آن ملا، ملاصدرا باشد. بیشتربخوانید↓

 

افلاک: اشتباه همین است که فکر می‌کنند خود ارباب یقین (=دیده‌وران تیزبین) هستند حال آن‌که عوامیت از سر و وضع آنان می‌بارد. آن روز مُلّا، در کوی و برزن مکتب داشت و سواد به ملت می‌آموخت، رضاخانِ آنان فقط فلک داشت و کتک و واژگانی از صدها فُحش و ناسزا و انواع مکر و کلًک. اینک از لجاجت غلتیدند دامنِ دیکتاتوری که روز نخست، یک وجب زمین نداشت هیچ، تبار و دوده هم نداشت و موقع تبعید ۴۴هزار سند مِلک و اموال به اسم خود زد. حالا غرَض‌ورز، مرضِ ضدِّ ملا گرفتند و هر چه سرِ راه خود می‌بینند که بوی دین و آیین دارد، نفی می‌کنند. ملا هم مثل همه‌ی ماها، آدم. و آدم هم اشتباه توی خون و ذاتش است. مشکل آنان ملا نیست، من معتقدم "مکتب" است، آنان با مکتبی‌شدن مردم آلرژی دارند. بگذرم.

 

افلیج و افلاک ( ۵ )

افلیج: نظام آخوندی هر چه را روبرویش باشد دسیسه می‌پندارد.

افلاک: انتقاد اگر می‌کنند از آزادی بیان برخوردارند. اما آشکار است آنان اساسا" زیربنای باورها را ریشه‌کن می‌کنند و حتی روحانیان را تماما" بلاوجه می‌دانند. همواره چنین بوده که پولاد از آتش، آبدیده می‌شود و انسان از وسوسه. اینان خود دو روی وسوسه‌ و دسیسه هستند. بگذرم.

 

افلیج و افلاک ( ۶ )

افلیج: انسان و دین رابطه‌ی تغییر و دگرگونی دارند چون انسان رشد و حرکت فکری می‌کند و دین در جا می‌ماند و کهنه می‌گردد؛ پس همه‌چیز باید تغییر کند حتی دین و دینداری. اسلام مال ۱۴ قرن قبل است و بس.

افلاک: آنان نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که دین مجموعه‌آراء خداست و آفریدگار حکیم از حرف عبَث، منزّه است. جنس پیام دین از نوع آهن نیست که زنگ بزند و بپوسد، عین الماس است که در اعماق زمین کهنه نمی‌شود، رسوب نمی‌کند و فسیل نمی‌گردد. انسان دارای باورهای ثابت و متغیر هر دو است. جای ثابت با متغیّر عوض نمی‌شود. کسی که دین را کهنگی و دیندار را متعصب می‌پندارد، خود، خود را نقض می‌کند؛ زیرا حرف و منطق خود را لابد ثابت پنداشته است که برای خدا نیز تصمیم گرفته و خویشتن را عقلِ کُل فرض کرده است. می‌گویند نه؟! آیه‌ی مهم ۲۷ ابراهیم را ببینن که سخن از "اعتقادِ ثابت" و "گفتار راسخ" زده است و ایمان‌آورندگان به آموزه‌های آسمانی روی می‌آورند نه به سلایق و سفسطه‌بازی‌های نوسوفَسطاییان. ما به ثبات عقیده افتخار داریم. آیه به ما این را می‌گه: یُثَبِّتُ اللهُ الذینَ آمنوا بِالقَولِ الثَّابِتِ فی الحیاةِ الدنیا و فی الآخِرَه... . یعنی "خدا کسانی را که ایمان آورده‌اند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، ثابت‌قدم می‌دارد، هم در زندگی دنیا و هم در جهان دیگر." ترجمه‌ی مرحوم مشکینی. من معتقدم آنان مشتری "لَهوَ الحَدیث"اند تا هم نسل فردا را گمراه کنند و هم مردم معاصر خود را مسخره و هم مُخ جوان را از تفکر راشد خالی نمایند. مگر آیه‌ی عجیب ۶ لقمان را ندیده‌اند؟! مؤمنان اما با آیه، خود با امور آشتی می‌دهدند نه با آن حرف‌های بیهوده. بگذرم و متن آیه را می‌گذارم که خدای حکیم به ما آموخت و واقعا" خدا آدم‌شناس حکیم است: "وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتری لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً : و از مردم کسانی هستند که سخنان لهو و بیهوده را می‌خرند؛ تا جاهلانه (مردم را) از راه خداوند گمراه سازند و آن را به مسخره گیرند.

 

افلیج و افلاک ( ۷ )

افلیج: دموکراسی اروپایی داروی درد ایران و جهان است.

افلاک: دموکراسی و هر نظریه‌ی علمی که پایه‌ی معقولی بگیرد، از هر جای جهان که باشد پسند است؛ اما اروپا خود وارث دیکتاتوری‌های خونین است و سلطنت‌های رنگین. نیمی از اروپا هنوز نظام‌های منحط سلطنتی‌اند؛ اسپانیا، هلند، بلژیک، انگلیس که درین آخری یک زن -ملکه الیزابت- از سنین پایین تا کهولت (بخوان: مادام‌العمر) ۷۰ سال بر انگلیس و چند کشور همسود (مشترک‌المنافع و تحت‌الحمایه) حکمرانی کرد و همین پریروز (جمعه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱) بود که مُرد. دموکراسی انگلیسی - اروپایی از آن‌دسته حکومت‌هایی‌اند که بر خلاف آنچه شعارش را در فلک کردند، در کشورهای دیگر دخالت می‌کنند خاک‌شان را تصرّف و نژادشان را برتر می‌بینند. چکیده‌ای‌اند از فریب و نیرنگ و دروغ که کیسه‌ی ماست‌شان از دیرباز دارد چکّه می‌کند. دیری نمی‌پاید از آن چیزی نمی‌مانَد.

 

افلیج و افلاک ( ۸ )

افلیج: دیدید ایران جای ماندن نیست؛ ۱۶ هزار پزشک از ایران رفتند.

افلاک: رفتن به هر جای جهان، حق هر شهروند است. قرآن هم از قول خدا فرموده زمین خدا تنگ نیست. بنی‌آدم هم همه اعضای یک پیکرند. کسب علم و تکمیل دانش هم، توصیه‌ی دینی و عقلی‌ست. کمااین‌که پیامبر خاتم ص فراگیری علم را حتی اگر رفتن به مسافت زیاد در چین باشد، تأکید کرد. علمای دین هم برای درک حوزه‌ی نجف به آنجا می‌رفتند. تا اینجا ایرادی نیست، حُسن هم هست. اما وقتی پزشک، کشورش را در حالی که به وجودش نیاز است ترک می‌کند نشانِ کاهش درک پزشک است، نه علامت بدی کشور. پزشک بر اساس سوگندی که خورده است (برگرفته از مفاد بقراط) کارش در جایی بیشتر نیاز است که نیازمند دارد. اینک آنان که با هر انگیزه از ایران رفتند (آمار را نمی‌دانم) مستوجب ملامت‌اند؛ زیرا با این کار بد، ملت خود را تحریم کردند.

 

منبع عکس

افلیج و افلاک ( ۹ )

افلیج: دیدی تعبیر محمد خاتمی را؟ که چه عالی "فاجعه‌ای ناگوار" خواند و "درد آن تا مغزِ استخوان" ایشان را "سوزاند!"

افلاک: بله دیدم؛ اول کشکولی بگویم: بگو مراقب باشد واسه مغز استخوانش به ارتوپدی! نیاز نداشته باشد یه وقت. آری؛ خیلی هم فوتی و آنی جناب حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی برای قضیه‌ی "ژینا" پیام داد؛ حتی بر تن ماجرا چهار تعبیر دگر لفّافه کرد: "تنگناهای معیشتی" ، "فسادهای ویرانگر" ، "ناکارآمدی‌ها" و "مشوّه‌شدن چهره‌ی اسلام و نظام". یاد پیام ۱۳ دی ۱۳۹۸ او افتادم که شهادت حاج قاسم سلیمانی را چه به‌موقع "خسارتی بسیارسنگین برای اسلام و ایران" "به دست جنایتکاران متجاوز به منطقه و عراق" خواند و گفت: "همه‌ی دوستداران فضیلت و مجاهدت و رهایی مستضعفان آزاده را داغدار" ساخت. خواستم بگویم برای آن عظیم‌ترین رویداد برای ایرانیان و جهان اسلام، لفظ درستِ "داغدار" را به کار برد و عُلوّ به خرج داد و جای تشکر وافر دارد. اما نمی‌دانم چرا برای این قضیه‌ی ژینا، جناب خاتمی به غُلوّ رفت و لفظ حیرت‌برانگیز "سوزش تا مغزِ استخوان" را وام گرفت. باز آقای خاتمی! البته بودند برخی که در ترور حاج قاسم سلیمانی حتی مویرگ‌شان هم نپّرید هیچ، شادی و شاده هم زده بود به سرشان، فقط از خوف مردم و رسوایی خود، پنهان می‌داشتند. بگذرم. امید است افراد در استخدام واژگان، نه زیاده‌خرجی کنند و نه خِسّت ورزند. الفبای فارسی گنجایشی قوی و غنی‌یی دارد؛ آن را درست از صحن کتاب‌واژه‌ها به اجتماع و نوشته‌ها مهاجرت دهیم.

 

افلیج و افلاک ( ۱۰ )

افلیج: آیا ندیدید سه روز پیش زهرا رهنورد همسر میرحسین چی نوشت؟! عبرت بیاموزید از او.

افلاک: : آری دیدیم که گفت: "آیا حاکمان نمی‌دانند که فرداروزی، پیشوای مبارزه با سرکوب‌ها زنان خواهند بود؟ و جای هزار افسوس است که مصلحان ذی‌نفوذ، بر سر حاکمان فریاد نمی‌زنند بس کنید این ستم را" اما خانم زهرا رهنورد همسر آقای میرحسین موسوی آیا این را هم پس از آن سه روز نمی‌بایست به آتش‌آفرینان به اموال مردم و پرچم انقلاب و آشوب‌افروزان خیابان و نوامیس و زنان و حافظان امنیت و جان، می‌نوشت شما معترضان به قضیه‌ی "ژینا" !!! پس چرا خودتان در برابر آن، کارهایی زشت و شنیع دارید مرتکب می‌شوید که حتی دَد و دیو هم از آن حذر دارد و نمی‌کند! مگر می‌شود معترض به نوع رفتار در قضیه‌ی "ژینا" بود اما در عین، خود هزاران‌برابر زشت‌تر وسط خیابان به مقدسات ملت دهن‌کجی کرد و به هر تشبُّث و مکری چنگ زد؟! این موج مورّب و کج، نه فقط اعتراضاتی کور است، بلکه لنگ‌ولنگان هم هست و دیری نمی‌پاید که خودِ بلواآفرینان را به چنگر خواهد انداخت. اعتراضات مدنی برای خود چارچوب و اخلاق و انصاف دارد، اسم این وحشی‌گری چیزی نیست الّا عمل به دستورالعمل سربازکوچولوهای صدام مستقر در جلگه‌ی تیرانای آلبانی با کامپیوترهای اهدایی جانشین پادشاه عربستان آل سعودی.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم آزاد طالبی: درود و سپاسگزارم جناب طالبی دامنه. کتاب "هزار و یک نکته‌ی باریک تر از مو". کتاب فوق از یکی از دوستان من از شهر زیبای سمنان به من هدیه داده شده در سال ۱۳۹۱ ؛ هدف از ارایه این کتاب برگزیده ای از سخنان بزرگان از ۳۰۰۰ سال پیش تا کنون است. همه افرادی که خدمات بزرگی به بهرورزی بشریت و رشد دانش و درک انسانها کرده اند. یک بند از هزار و یک نکته  را در زیر مینویسم:
 

نوشته‌ی دیوید راس

ترجمه‌ی خانم سیمین موحد

 
"گاهی وجدان، چونان موجودی مجزا در اذهان ماست که ما را از گناه بر حذر میدارد، هرگاه اشاره این صدا را نادیده بگیریم عزت نفس مان و نیز آرامش درونیمان را فدای لذت گذرا کرده ایم. چنانچه ندای وجدان را همچون قطب نمای اخلاقی قابل اطمینانی بپذیریم بخت بهتری برای پیشروی در راهی راستین در زندگی مان داریم" پاینده باشی.
پاسخ دامنه : جناب آقای آزاد سلام و سپاس. هم آشنایی‌دادن کتاب برایم جاذبه داشت و هم جمله‌ی ارزنده‌ای که از آن برگزیده‌اید. وجدان را جالب نگاشت. از نظر من، وجدان در نهاد آدم جایگاه چندمنظوره دارد: داور، قاضی، نویددهنده، هشداربخش و نشاط‌آفرین و بشمار برو بالا. به تعبیر من، وجدان نمایندگی می‌کند اوامر خدای آفریدگار را در ماورای روح بشر. دریغا که بشر، بشارت وجدان را گاه به جهل و هوس‌هایش میخ می‌کند. من معتقدم جناب آقاآزاد که بشر به دندان‌درد، به سردرد، به دل‌درد، به نمی‌دانم هزار کوفت‌درد اهمیت می‌دهد و پدر قُرض و آمپول و شربت و سرُم و کپسول را درمی‌آورَد اما وقتی 'وجدان‌درد' گرفت، اصلا هیچ محلش نمی‌گذارد و بر دهن وجدان، لجام می‌زند. بگذرم. این متن مهم شما را در این سایت دامنه در بخش "دامنه‌ی کتاب" منتشر کرده‌ام تا اهمیت مطالعه‌ی آن را به خوانندگان انتقال داده باشم. تشکر از پذیرفتن زحمت.
 
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی. با سلام. شریعتی و مفهوم ملت - دولت. امروز بیست و نهم خرداد مصادف است با سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی. این روزها کتاب الزامات سیاست در عصر ملت - دولت نوشته آقای احمد زیدآبادی را مطالعه کردم. شکل گیری ملت - دولت الزاماتی دارد که در عرصه سیاست داخلی و خارجی باید بدان پایبند بود. شکل گیری ملت - دولت از پیمان وستفالی در سال ۱۶۴۸ میلادی هست که نظام حقوقی مبتنی بر تابعیت را جایگزین نظام حقوقی مبتنی بر شریعت کرد. در ملت - دولت، اتباع، نه به علت ایمان و نوع دیانت و عقیده شان، بلکه صرفاً به علت زاده شدن در قلمرو سرزمینی از حقوق برابر برخوردار می شوند و نخستین لازمه تحقق این حق برابر بی طرفی دولت نسبت به دین و مذهب و عقاید اتباع خود است. در چارچوب ملت - دولت، اتباع به جای آن که دین خود را عامل اساسی هویت‌بخشی خویش بدانند، تعلق ملی خودرو حامل هویت بخشی به شمار می آورند. در ملت - دولت، روابط بین افراد مبتنی بر هم وطنی است نه هم کیشی‌.

 

 

در ادامه آقای زیدآبادی موضوع ملت - دولت را هم به صورت سیر تاریخی، از صفویه شروع می‌کند و به قاجار و پهلوی اول و دوم و انقلاب اسلامی به پایان می برد، و هم جایگاه بعضی از احزاب و جریان های سیاسی اجتماعی و شخصیت‌های تاثیرگذار در دوران معاصر را نسبت به ملت - دولت بیان می‌کند. آقای زیدآبادی معتقد است دکتر شریعتی در آغاز فعالیت های فکری خود در دانشگاه مشهد، پروژه فرهنگی در جهت تحریف زدایی از دین برای خود تعریف کرده بود که پس از عزیمت به تهران به صورت ناخواسته پروژه سیاسی جایگزین پروژه فرهنگی او شد. آنچه لحن شریعتی را در سخنرانی های حسینیه ارشاد آتشین کرد، چیزی جز اخبار مربوط به شکنجه و اعدام رهبران سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه های چریکی در زندان حکومت پهلوی نبود. ادای دین شریعتی در این میان بازآفرینی حماسه شهادت امام حسین علیه السلام با ادبیات فوق‌العاده پرشور و اثرگذار بود. شریعتی پس از دستگیری و گاهی از ابعاد ضربه ۵۴ بار دیگر در صدد بازگشت به پروژه فرهنگی خود برآمد، اما سرنوشت خواب دیگری برای او دیده بود و در آستانه ۴۴ سالگی درگذشت.

 

 

پروژه سیاسی شریعتی به نوعی از اندیشه های چپ گرایانه جهانی عصر خود تاثیر پذیرفته بود و از همین رو التفاتی به مفاهیم بنیادی ملت - دولت نداشت، اما پروژه فرهنگی او که تحلیل و بررسی تاریخ ایران را نیز در بر می گرفت، به این نتیجه گیری منجر شد که اسلام به جای تحمیل یک فرهنگ خاص بر همه مسلمانان تنوع فرهنگی آنان را به رسمیت می شناسد. از این‌رو شریعتی پذیرش اسلام همراه با حفظ فرهنگ ایرانی را که به معنای آشتی بین آن دو بود امتیاز ایرانیان می دانست و آن را می ستود. شاید از روی تسامح بتوان گفت شریعتی نوعی اسلامی ایرانی را در پروژه فرهنگی خود دنبال می‌کرد، اما این به معنای تفسیری از اسلام بر پایه ملیت ایرانی نبود، شریعتی در اینجا نیز به مفهوم بنیادی ملت - دولت نزدیک نشد، هرچند اگر پروژه فرهنگی ادامه می یافت احتمالاً در پاسخ به چالش های نظریه مربوط به رابطه اسلام و ایران به نتایج روشن تری در این زمینه می رسید. در واقع اسلام ایرانی شریعتی تا اندازه‌ای مشابه سوسیالیسم ایرانی خلیل ملکی بود که راه نجات جامعه ایران از عقب ماندگی را سوسیالیسم می دانست، اما بر خلاف برخی سوسیالیست‌های مدافع جهان وطنی آن را منطبق با مختصات فرهنگی ملی جامعه ایرانی طلب می کرد.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی