معرفی کتاب از چیزی نمیترسیدم
الهی به عزت و جلالت، خوارم مکن
به جرم گنه شرمسارم مکن
مرا شرمساری به روی تو هست
مکن شرمسارم مرا پیش کس
حجتالاسلام
محمد رضا احمدی
شرح مختصری از کار در شهر کرمان جهت کمک به معاش خانواده، کوتاه و گویا از ورزشی که به گفته او تاثیر زیادی بر اخلاق دینی اش داشت و یکی از مهمترین موانع در کشیده شدنش به مفاسد اخلاقی بود، شرح مختصری از روزهایی که برای اولین بار کلمه شاه، آیت الله خمینی و دکتر شریعتی را شنید، از آشنایی با مساجد کرمان و انقلاب و شعارنویسی و کتک خوردن و ورود در تظاهرات و ... بر اساس این شرح مختصر، او همان گونه که بعد از انقلاب از وجود و حیثیت زنان در ایران و ایزدی ها در سوریه دفاع کرد، از شخصیت زنان در دوره طاغوت نیز دفاع میکرد، گرچه بی حجاب باشند: "دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. از این عمل زشت او در روز عاشورا بر آشفتم و تصمیم به برخورد با او گرفتم. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین آمدم. آنقدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفتگو با هم شدند، برق آسا به آنها رسیدم با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی هایش فوران زد. پلیس راهنمایی سوت زد. به سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. قریب دو ساعت همه جا را گشتند اما نتوانستند مرا پیدا کنند. از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم". و بدین ترتیب نام کتاب از این جمله سردار دلها اقتباس شد. نمی دانم چرا شرح این کتاب مختصر، کمی مفصَّل شد. نمی توان از نام سردار به راحتی و خلاصه وار گذشت، چه گوهری را از دست دادیم، روحش شاد. محمدرضا احمدی.