دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۸۶ مطلب با موضوع «نویسندگان» ثبت شده است

۱۴ آذر ۱۳۹۹ ، ۱۰:۱۲

دو خاطره از شهید قاسم سلیمانی

 

به قلم حجت‌الاسلام شاکر (طاهر خوش)

بیوگرافی آقای طاهر خوش

 

 

دو خاطره از کتاب «قاسم سلیمانی از ولادت تا شهادت»

نوشته‌ی حجت‌الاسلام شاکر (طاهر خوش)

 

 

چگونه حاج قاسم سلیمانی عصای پدر شد؟

 

 

دعای حضرت فاطمه (س)  :

خدایا قرآن را از ما ناراضی و شاکی قرار مده

صراط را بر ما لرزان نگردان

 

مرکز نشر کتاب: قم، نشر ارمغان کوثر

09192522326

 

 

رادمردان مؤمن خدا. شهیدان:

حاج قاسم. ابومهدی. فخری‌زاده. بازنشر دامنه

 

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ آبان ۱۳۹۹ ، ۰۹:۵۱

دنباله‌ی هجده واژه‌ی دارابکلا

به قلم جناب «یک دارابکلایی»: با سلام خدمت جناب دامنه. کلمات، عبارات و اصطلاحات شما (دربن پست: اینجا) افکار و احساساتی در من برانگیخت که خواستم بعضی از آنها را به اشتراک گذارم.

کلین‌ته: یادم هست در کودکی زمانی که بخاری هیزمی داشتیم در جلوی آن کلینِ گرم می‌ریختیم و ذرّت در زیر آن می‌گذاشتیم. ذرت یا به قول خودمان «کاوه تیم» بعد از گرم شدن می‌ترکید و از خاکستر بیرون می‌آمد که به آن «پَک‌پَکی» می‌گفتیم، یا به قول امروزی‎‌ها پف فیل. یادش بخیر که چه خوشمزه بود.

قلاش: ما به جای «قلاش» بیشتر از «قاش» استفاده می‌کردیم.

بالینگن: هنوز هم برای کاشتن بذر مثل گندم و جو و ذرت و همچنین کود دادن استفاده می‌شود. به نظرم وجه تسمیه آن هم آن است که به دورِ تَهِ دست انداخته می‌شود یعنی «بال اینگن».

انگیر: به بچه بهانه گیر هم «انگیر نی‌نی» گفته می‌شود.

بَروشته: به درخت گردویی که گرده‌هایش را چیده باشند هم «بروشته» می‌گویند.

توت‌تولو: در فصل سرما دماغ بعضی‌ها همیشه «توت‌تولو» بود!

 

پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام جناب «یک دارابکلایی». از این‌که با لغت‌های داراب‌کلا احساسات ژرف شما برانگیخته می‌شود و افکارت می‌شکُفَد، بسیار خوشحالی به من دست می‌دهد. هر شش لغت را خوب و با خاطره، دنباله دادید، خصوصاً بالینگن را به‌درستی شکافتی. و نیز دماغی در «توت‌تولو» و ذرت در «پَک‌پَکی» را.  من هم، از توانِ لغت‌شناسی و تداعیِ خاطراتت خیلی لذت می‌برم. ممنونم. در ضمن، قلاش با قاش فرق دارد. قلاش ترَگ است. همچنان در لغت‌شناسی محلی، مُعین باش. سپاس.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ آبان ۱۳۹۹ ، ۱۲:۵۹

دین، سیاست، حکومت

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: نگاه من به دین خیلی بسیط و ساده است: معتقدم دین یعنی: "آن چه که از ملکوت آمده تا مُلکیان (انسان و جامعه) را ملکوتی کند". چنین وظیفه ای قطعا از موجودی بر می آید که خود ملکوتی و به تعبیر شما قدسی (فراتر از مقدس) باشد تا بتواند دیگران را به رنگ خود درآورد. امری که خود قدسی نباشد، چگونه می تواند دیگران را مقدس کند؟ این امر، مفروض من و شما است و خوشبختانه مباحث ما درون دینی است، اما آیا دین نزد کسی که آن را دریافت شاعرانه می داند هم قدسی است؟ از تصور کلی از دین که بگذریم، دو سوال فرعی پیش می آید: الف) دین با چه ابزارهایی می خواهد مردم را نجات دهد و چه چیزهایی با خود دارد؟ یعنی با چه وسیله ای می خواهد مردم را منزه و قدسی کند و آنها را به ملکوت برساند؟ ب) برنامه اش چیست و کارگزارانش چه کسانی هستند؟ این جاست که جایگاه اعتقاد، اخلاق و قانون و همچنین نبوت و امامت مطرح می شود. یعنی در عرصه فکر، روح و عمل. ویژگی این سه عنصر آن است که باید منشا الهی داشته باشند، وگرنه اعتقادات و اخلاق و احکام فراوانی نزد بشر یافت می شود. بشر اگر بخواهد ساخته شود، با این سه عنصری که سرچشمه الهی دارند باید خود را بسازد.

 

بر اساس آیات قرآن، مهمترین هدف دین، تعالی دادن انسان و جامعه و هدایت آنها است. انسان ساحات مختلفی دارد که می توانیم به دو عنوان کلی مادی و معنوی تقسیم کنیم. فکر، اندیشه، عبادات، احساسات و اخلاق را در حوزه معنوی و بقیه موارد را در حوزه مادی تلقی می کنیم. اگر دین بخواهد انسان را الهی کند، باید در همه ساحات آن ورود کند تا با پالایش آن به انسان تعالی ببخشد. شاید مهمترین جایی که دین باید در آن ورود کند و آن را ارتقا ببخشد، تفکر و اندیشه باشد. این موضوع از مهمترین عناوینی است که قرآن مکرر به آن گوشزد کرده است. چگونگی زیستن انسان بستگی به نوع نگاه و بینش او به انسان و جهان دارد.

 

پس از ساحت معنوی، دین باید در ساحت مادی و چگونه زندگی کردن و رفتارها و اعمال و گفتارها هم طرح و برنامه داشته باشد. این که می گوییم رسول خدا(ص) احکام را یا امضا کرده یا تاسیس، نشانه آن است که پیامبر هیچ ساحتی را بدون نظر نگذاشت. امضا کردن اموری که از قبل وجود داشته است، به معنای تایید تام و تمام آن نیست. بلکه تکمیل کردن آن و هویت جدید به آن بخشیدن است. زدواج وجود داشت، اما پیامبر آن را هویت دیگری بخشید. کار و کارگری وجود داشت، اما پیامبر به آن ماهیت الهی داد و کاسب را حبیب الله معرفی کرد و ... هرچه را می نگریم می بینیم که پیامبر در صدد هویت الهی بخشیدن به آن بود. این امر بدان معناست که جهت گیری همه امور زندگی انسان باید به سوی تعالی بخشی و الهی شدن باشد.

 

 

یکی از مهمترین مباحث علوم اجتماعی منبع مشروعیت صاحبان منصب و قدرت است. دولتها، اُمرا، وزرا، وکلا و... مشروعیت خود را از چه منبعی کسب می کنند تا حکومت آنها موجه شود و مردم از آنها اطاعت کنند؟ ماکس وبِر منبع مشروعیت یکی از موارد سنتی، کاریزمایی و عقلایی (قانونی) می داند.  در جهان بینی الهی، محور همه مشروعیتها، حتی مشروعیت پیامبر و امام خداوند متعال است. هر مشروعیت سیاسی دیگر باید منبعث از این منبع باشد. ان الحکم الاالله. انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا ...

 

در فقه سیاسی شیعه، حاکم جائر حاکمی است که ازطرف امام یا نماینده او ماذون نباشد. این که می‌گویند: "آن که به زعامت نهاد قدسی دین منصوب شده، امام و پیشوای همه - حتی نهاد سیاست - می باشد و اطاعت فرمان او بر همگان واجب، وتخلف از آن خسران اخروی را در پی خواهد داشت"، آیا منظورشان این است که منبع هر مشروعیتی خدا و پیامبر و امام است؟ اگر این گونه است، نهاد سیاست در عرض نهاد دین قرار نمی گیرد، بلکه دین هست که به سیاست مشروعیت می بخشد. در ۱۸ بهمن ۹۷ متنی نوشتم با عنوان "حضرت زهرا و مشروعیت سیاسی" که با توجه به مکالمات بین دو خلیفه با حضرت زهرا سلام الله علیها، مشروعیت غیر منبعث از خدا و رسول را مورد مناقشه قرار داده ام. اگر تنها رضایت مردم اصل باشد، پس انتخاب خلفای سه گانه، بخصوص خلیفه اول هم مشروع بود؟

 

بنده نهاد دین را در کنار سایر نهادها نمی دانم، هرگز آن را همسان و هم ردیف نهاد سیاست و تعلیم و تربیت و .... نمی دانم.  شأن دین فراتر از سایر نهادها است، زیرا هدفش از سایر اهداف فراتر و نگاهی والاتر دارد، هم به لحاظ ماهیت و هم به لحاظ کارکرد. این که همه امور مردم در عرف و به قول شما جامعه وجود دارد، دیگر چه نیازی به دین بود که وارد عرصه شود؟ در همه موارد بشر می تواند با عقل و تدبیر خودش، نقشه زندگی خود را ترسیم نماید، دیگر چه نیازی به تدبیر الهی؟ من هم معتقدم همه نهادهایی که فرمودید در جامعه وجود داشته، دارند و خواهند داشت، اما نکته مهم آن است که همه آنها بشری و ساخته و پرداخته ذهن و دست بشر است و نگاه آسمانی در آن لحاظ نشده و به مرور زمان شکل گرفته است. این نهادها از حالت بسیط قرون گذشته به وضعیت پیچیده فعلی رسیده است؛ اما آیا نهاد دین امری بشری و زائیده تفکرات بشر است؟

 

دین یک امر قدسی است، آیا نهاد سیاست یک امر قدسی است؟ نهاد اخلاق چی؟ و نهادهای دیگر... دین یک امر آسمانی و الهی و نازل شده از جانب خداوند است و با سایر نهادها تفاوت ماهوی دارد. معتقدید: "نهاد های عرفی، اموری زمینی و فاقد هر گونه قداست اند." از یک طرف دین را امر قدسی می دانید، از طرف دیگر، در کنار سایر نهادهای عرفی و زمینی قرار دادید. اگر دین یک امر قدسی است، چرا آن را زمینی تلقی کردید و در کنار سایر نهادهای عرفی قرار دادید؟ چطور یک امر عرفی می تواند قدسی باشد؟ اساساً قدسی بودن دین به آسمانی بودن آن است، نه عرفی بودنش.

 

واضح است که در این قسمت به دیدگاه عرفی ها نزدیک خواهید شد. یعنی با نگاه این چنینی به دین و آن را در ردیف دیگر نهاها قرار دادن، چاره ای نیست جز نزدیک شدن به جریان عرفی سازی و عرفی انگاری، وقتی دیدگاه عرفی سازی مورد پذیرش قرار گرفت، طبعا منبع مشروعیت هم تنها پذیرش مردمی خواهد شد.

پاسخ آقای احمدی بود به آقای ابوطالب طالبی دارابی (وحدت)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۴ آبان ۱۳۹۹ ، ۱۳:۲۸

در روستای «ایستا»

خلاصه‌ و تنظیم به قلم آزاد دامنه: به نام خدا. در کوچه‌های روستای «ایستا» از «ماشین» خبری نیست؛ نیز از تلویزیون و شب‌نشینی و عروسی و عزا. هنوز کسی زنان آنان را ندیده است. شناسنامه ندارند که هیچ، جزو آمار جمعیت ایران نیز به حساب نمی‌آیند. از امکانات مدرن آب لوله‌کشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیوتلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و رایانه استفاده نمی‌کنند. فقیر و مستمند نیستند. به قول معروف: متموّل‌اند (=ثروتمند) و در پرورش و فروش اسب‌های اصیل روزگار می‌گذرانند؛ اسب‌هایی با  ۲ تا ۱۰ میلیارد قیمت! نقل است، یکی، اسبی از اصطبل امیر قطر خریده‌است که نشان می‌دهد همه‌ی اسب‌های «ایستا» از نسل همان اسب‌اند. گویا مصری‌ها این اسب‌ها را می‌خرند. خودشان هم زین و پالانِ دست دوز می‌دوزند. «جز به حد ضرورت، تولید نمی‌کنند، نمی‌خورند و نمی‌پوشند. بر سرِ اموال خود با کسی نزاع نمی‌کنند و اگر کسی در دارایی آن‌ها تصرفی کند با او درگیر نمی‌شوند و از مال خود چشم‌پوشی می‌کنند.» مدرسه ندارند، زیرا کودکانشان به سبک سنتی و مکتب‌خانه‌ای با فراگیری دروس قدیم و محرّمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید باسواد می‌شوند.

 

تفکرات صوفی‌مآبانه دارند و رُهبانیت پیشه کرده‌اند. به آنان «اهل توقف» می‌گویند. ساعت مچی و دیواری ندارند. آنان تأکید می‌کنند که «سبب اصلی پرهیزشان از زندگی امروزی به جهت تشابه آن به زندگی کفار و بدعت‌بودن آنها است». آنان تحت تآثیر میرزاصادق مجتهد تبریزی‌اند؛ (متوفای ۱۳۱۱) -که از مخالفان سرسخت مشروطه بود و خواستار لغو فرمان مشروطیت- او ازجمله فقهایی بود که تأکید بر «طرد مطلق اندیشه تجدد و دستآوردهایش» داشت. از نظر او حکومت که قانون‌گذار و مجری قانون است، از آن خدا است و بعد پیامبر او و سپس به امامان شیعه می‌رسد وحکومت دیگری قبل از ظهور، شرعی نیست.

 

 

میرزاصادق مجتهد تبریزی

 

اهل توقف در هیچ فعالیت سیاسی و اجتماعی شرکت نمی‌کنند و باورهای خود را نیز تبلیغ نمی‌کنند. کم‌عیب‌ترین حکومت دوران غیبت کبری را قاجاریه می‌پندارند! اهل توقف به شدت منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) هستند و بر این نظر هستند که اکنون آخرالزمان است و آخرالزمان از دوره‌ی مشروطیت آغاز شده است. «ایمان در نگاه آنان از جنس تعهد است از همین منظر عقل را وظیفه‌ساز نمی‌دانند و وجود آن را فقط برای وظیفه‌شناسی ضروری می‌پندارند.»

 

به زیارت امامان شیعه نمی‌روند، زیرا «استفاده از وسایل نقلیه امروزی را جایز نمی‌دانند. آن‌ها خود را مستطیع نمی‌دانند و به حج نمی‌روند»، زیرا حج نیاز به گذر از مرز دارد. اوقات شرعی نماز را «با شاخصه‌های خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه رمضان را نیز با رؤیت خویش» معیّن می‌کنند. به «رؤیای صادقه معتقدند و در تأیید روش زندگی خود، به خواب‌های معنوی استناد می‌کنند.» در اعیاد و سوگواریی‌ها نیز مراسم خاصی برگزار نمی‌کنند. «مردمان آرامی هستند که تا به حال هیچ کس نزاع و درگیری از ایشان ندیده است. درباره‌ی اعتقاداتشان هم با هیچ کسی وارد بحث و گفت‌وگو نمی‌شوند و تلاش نمی‌کنند تا دیگران را نسبت به سبک زندگی‌شان متقاعد کنند.»

 

 

تصویر هوایی از روستای ایستا

 

آنان سه سال در تنکابن بودند اما سرانجام به طالقان آمدند؛ زیرا طبق احادیث، منزلت طالقان در آخرالزمان، گرایش مذهبی اهالی، آرامش و محیط زیست سـالم و طـبـیـعـی و عدم انجام پدیده‌ی اصلاحات ارضی در آبادی‌های طالقان را عمده‌ترین دلایل انتخاب این منطقه برای سکونت قوم برمی‌شمارند، که اینک روستای «ایستا» نام گرفت. امام‌جمعه طالقان می‌گوید:

 

«پس از فوت سیدحسین نجفی طباطبایی، ۱۶ خانوار با رهبری فردی به نام حسنیقلی ضیائی که خواهرزاده‌ی سیدحسین است از تبریز» به ایستا هجرت می‌کنند. آقای ضیائی، هم زعیم دینی و هم حاکم اهالی «ایستا»ست؛ با کاریزمایی بسیارقوی، به‌طوری‌که «اهالی در کوچک‌ترین تصمیمات و جزئی‌ترین کارها ازجمله مسائل شخصی، اعتقادی و اجتماعی گوش‌به‌فرمان او» هستند.

 

اهالی این روستا برای خود نامی انتخاب نکردند، هر کس به زعم خود برای آنان نامی برگزید. برخی به علت این‌که اهالی، منتظران امام زمان (عج) هستند، نامشان را «منتظران» گذاشتند. و برخی نیز به آنان «پشمینه‌پوشان» لقب دادند؛ به دلیل کناره‌گیری از ابزار و امکانات روز. برخی نیز به خاطر ترک‌زبان بودن آنان، آنجا را «تُرک‌آباد» می‌گویند و برخی نیز «ایستا»؛ بدین جهت که «در عصر غیبت اعتقاد به «توقف» دارند، به خصوص توقف در سبک زندگی». و اهالی طالقان به آن، عنوانِ «فانوس‌آباد» دادند، زیرا منابع نورش یا فانوس است و یا چراغِ گردسوز. بگذرم هنوز! اطلاعات بیشتر در این: (منبع)

 

 

 

نظر آقای جلیل قربانی:


سلام، روز به‌خیر آقای طالبی

چند نکته: ۱- قیمت خودرو (مَرکَب)های مدرن و سنتی در یک سطح است. قیمت برخی از اسب‌های ترکمن که از نژادهای اصیل اسب در جهان است، بیش از ۱۰۰ هزار دلار (سه میلیارد تومان) است. ۲- در ترجمه فارسی یکی از کتاب‌های اخلاق دوره قاجاری (معراج‌السعاده  نوشته ملااحمد نراقی)، برای بردن نام فتحعلی شاه قاجار، بیش از یک صفحه کامل با فونت ۱۲، توصیف و لقب به کار رفته است. اگر به خواست این‌ها قاجاریه تا حالا حاکم بودند، با اقدامات داهیانه شاهان قاجار، الان ایران به اندازه لیختن اشتاین شده بود.  ۳- آن زمان که کمی آخوند مرام بودیم، می‌خواندیم که در روایات آمده که بیشترین تعداد از ۳۱۳ یار امام زمان از طالقان هستند. حالا قمی‌ها دارند چی‌کار می‌کنند، نمی‌دانم. ۴- این که در تنکابن بودند اما بعدها از راه اشکورات به طالقان رفتند، احتمالاً در جریان ساخت آزادراه تهران شمال و مدرن‌شدن منطقه قرار گرفتند و برای فرار از مظاهر تجدد، مهاجرت کردند. ۵- این که اهالی یک روستا در طالقان مرکب‌شان اسب باشد و با فانوس و چراغ ۱۵ و بخاری هیزمی زندگی کنند، اشکالی ندارد، اما اگر این نهضت جهانی شود، اسب و هیزم و فانوس از کجا بیاوریم؟

 

 

مقدمه‌ی ملا احمد نراقی در وصف فتحعلی‌شاه قاجار

پاسخ دامنه: سلام. خیلی جالب ادامه دادید جناب آقای قربانی. از قضا من هم، سال‌ها پیش، آن مقدمه‌ی مطوّل عالم ربّانی ملا احمد نراقی در «معراج‌السعاده» را خواندم و کنارش فقط علامت «؟!!» زده و رد شده بودم. عکسی از آن انداختم و در بالا گذاشتم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ مهر ۱۳۹۹ ، ۰۹:۰۱

دو اقدام امام حسن در صلحنامه

  به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: دو اقدام مهم امام حسن (ع) در صلحنامه. چگونگی مواجهه امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه و شکل گیری اتفاقات ناگواری که در نهایت منجر به امضای صلح نامه گردید، از درس آموزترین دوران تاریخ صدر اسلام است. گرچه در تاریخ، در مورد متن موافقتنامه اتفاق نظر وجود ندارد، اما امام مجتبی و پس از ایشان، حضرت امام حسین علیه السلام بر این عهد و پیمان وفادار ماندند.

 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 

دو نکته مهمی که امام مجتبی با تیزبینی و ظرافت در صلحنامه آورده اند عبارت است از: ۱. عدم معرفی ولیعهد از سوی معاویه و واگذاری تکلیف خلیفه بعدی به مردم. امام حسن(ع) با این ماده، از موروثی شدن خلافت جلوگیری کرد. ۲. ایمن بودن و مصون ماندن شیعیان علی علیه السلام از تعرض اطرافیان معاویه. با این ماده، هم جلوی سب و لعن گرفته می شد و هم آزار و اذیت به پایان می رسید.

 

آن چه که از شخصیت معاویه سراغ داریم، از فریب و نیرنگ و تهدید و تطمیع و تضییع و ... به نظر می رسد اهل وفای به عهد نباشد. او پس از امضای صلح نامه خطاب به مردم کوفه گفت: «أَلَا إِنِّی کُنْتُ شَرَطْتُ شُرُوطاً أَرَدْتُ بِهَا الْألِفَةَ وَ وَضْعَ الْحَرْبِ، أَلَا وَ إِنَّهَا تَحْتَ قَدَمِی»  من این شروط را به خاطر خاموش کردن آتش فتنه و مدارای با مردم و ایجاد الفت پذیرفتم، اما اکنون همه آنها را زیر پایم می‌گذارم. او با تهدید و تطمیع بزرگان، یزید را به ولایتعهدی برگزید و از بعضی از افراد برای یزید پیمان گرفت و بدین ترتیب مورد اول را نقض کرد. همچنین معاویه در اولین سفرش به مدینه دستور سب و لعن علی علیه‌السّلام را صادر و مورد دوم را هم نادیده گرفت. در طرف دیگر، امام مجتبی و امام حسین علیهما السلام و شیعیانشان و بنی هاشم، در تمام دوران حیات خود به این عهدنامه وفادار ماندند.

 

امام حسین (ع) هم تا زمانی که تهدید و مجبور به بیعت با یزید نشد، بر پیمان وفادار ماند، اما زمانی که پس از مرگ معاویه، بیعت با یزید مطرح شد و یکی دیگر از مواد صلح نامه نقض گردید، آن حضرت هم در مقابلش ایستاد. این خوی و روش مستکبران و گردن‌کشان است که عهد و پیمان را نقض کنند. برجام. شهادت سبط النبی، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد.

 

سلام. موافقم. موفق تبیین کردی. خواندنی بود و آموختنی. بلی؛ آقای احمدی. اخیراً رئیس شیک‌پوش به جای حضور در میدان اجرا، در اتاق شیکش همچنان به گفتاردرمانی مشغول است، گفته است مردم ایران مانند عصر حسنی صلح می‌خواهند. می‌پرسم مگر ایران با کسی سر جنگ دارد و یا طی این چهل و اندی سال به جنگ به کشوری برخاسته و کشورگشایی کرده است! که حالا بخواهیم در بوق بدمیم و تلقین کنیم مردم صلح می‌خواهند. وارونه جلوه‌دادن جوّ غالب جامعه، از بدترین بداخلاقی‌ها است.
 
ملت ایران همواره اهل منطق و گفت‌گوست. مذاکره یک رفتار عقلانی و مرسوم سیاست است.اما با کی و با چه عایداتی؟ یک فرد در آمریکا همه‌چیز جهان و حتی ملت خود  و تمام نهادهای بین‌المللی را به بازی گرفته است و توافق‌نامه‌ی نیم‌بند خودشان را با نهایت تبختر نقض کرده‌است. آنگاه هنوز توقع دارند با چنین شخصیت متزلزلی پای مذاکره و قرارداد بنشینند. 
 
ضعف و شتاب آنجایی بود که همین «برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» را این‌چنین لغزان تمام کردند که حتی به مرحله‌ی عهدنامه هم نرسیده بود، یک توافق بیش نبود، که دیدیم چه شد. غرب درین پیمان‌گسستن مردود شد و در ایران با آن‌که مردم در این قضیه سه جور فکر می‌کردند (مخالف، منتقد، موافق) اما در مجموع پای قول و قرار ایستادند. 
 
حالا به جای آن‌که پاسخگو باشند، طلبکار هم شدند! به جای آن‌که از تز «نرمش قهرمانانه» به‌درستی بهره می‌گرفتند، و از اجازه‌ی مذاکره‌ای که گرفتند و نیز تذکرات و هشدارهای پی‌درپی، باز نیز طوری وانمود می‌کنند که انگار مقصر اصلی تمام این بن‌بست‌ها رهبری است، نه ترامپ و جریانی که به واژگونی انقلاب اسلامی دل خوش کرده.  
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ مهر ۱۳۹۹ ، ۰۷:۰۷

چرا پیغمبر سراج منیر است؟

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: در قرآن مجید از خورشید (شمس) به عنوان سراج نام می برد: وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا. سراج چیزی است که نورش را از جایی نمی گیرد و خود نور تولید می کند و اشیاء دیگر از نورش استفاده می کنند و نورانی می شوند. خورشید که طلوع می کند، همه جا نورانی می شود، اما به وقت غروب، تاریکی همه جارا فرا می گیرد و این نشانه آن است که بقیه موجودات از خود نور ندارند.

 

حجةالاسلام احمدی

 

اما وقتی از ماه (قمر) صحبت می کند از آن به منیر تعبیر می کند و می فرماید: وَقَمَرًا مُّنِیرًا. یعنی ماه از خود نور ندارد، بلکه نورش را از خورشید می گیرد. در آیه‌ی ۴۶ سوره احزاب در باره رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا. یعنی پیامبر سراج و شمس است، نه قمر منیر.

 

وجود مقدس رسول خدا دارای نور است که همه جهانیان با توجه استعداد و ... از آن بهره می گیرند. بقیه انسانها می توانند نور داشته باشند، اما آن را باید از پیامبر بگیرند. انسانی که خود را از نور پیامبر محروم کند گمراه خواهد بود. نور واقعی، نور پیامبر و اصلی و حقیقی است، مابقی انوار مجازی هستند. اگر کسی خود را در مقابل خورشید آسمان قرار ندهد، دیده نمی شود و هم چنان در تاریکی خواهد بود. انسانها باید خود را در مقابل پیامبر قرار بدهند تا نور معنویت و دیانت بگیرند و در انتخاب و رفتن به سوی نور توجه کنند تا انوار مجازی را جایگزین نور حقیقی نکنند. سالگرد رحلت نور حقیقی الهی، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله تسلیت باد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ مهر ۱۳۹۹ ، ۱۲:۰۷

چند واژه‌ی اربعینی

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: چند واژه اربعینی. یک. "اربعین" چهل یا چهلم، واژه ای پرمعنا و پر رمز و راز است. مرحله کمال است. در عمر انسان هم چهل سالگی دارای ویژگی خاصی است.، از بعثت رسول خدا(ص) در چهل سالگی گرفته تا تمام و کامل شدن میقات حضرت موسی (ع) در چهلمین روز. لسان الغیب حافظ شیرازی می گوید:

سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی

 

 

در عرف ما، در چهلمین روز درگذشتگان، مراسم اربعین برگزار می کنند و این امر فقط برای یک بار برگزار می شود، اما اربعین امام حسین(ع) که در سال اول با حضور جابر و اسرای کربلا بر سر قبر مطهر شهدای کربلا صورت گرفت، هر سال در میان شیعیان تکرار می شود، به نحوی که این حرکت نمادین، تبدیل به یک فرهنگ و سنت دائمی گردید. اکنون اربعین دارای ثمرات و نتایج سیاسی و اجتماعی و معنوی ویژه ای برای شیعیان است. اربعین از اختصاصات سیدالشهدا(ع) است و هیچ امام دیگری اربعین ندارد.

 

دو. "زیارت اربعین"

در میان زیارات وارده، زیارت اربعین از جایگاه خاصی برخوردار است. یکی از علائم مومن، خواندن زیارت اربعین بیان شده است. جهالت و ضلالت دو درد عمده بشر است که انبیای الهی به عنوان طبیبان جان، در پی درمان آن بودند. اما این دو مرض، موجب شد تا سیدالشهدا علیه السلام هم تلاش کند در پی درمان آن باشد، تلاشی که در نهایت با ریختن خونش رقم خورد. این تعبیر به زیبایی در زیارت اربعین بیان شده است: وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند. به بهترین و خالص ترین هر چیزی، مهجه می گویند. امام حسین علیه السلام بهترین سرمایه خود که همان خون و جان باشد داد. به تعبیر زیبای آیت الله جوادی آملی، عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است.

 

سه. "پیاده روی اربعین"

همان پیاده رفتن به طرف مزار و زیارت قبور شهدای کربلا است. در روایات در مورد زیارت امام حسین علیه السلام، بر پیاده رفتن تصریح و بر ثواب زیاد آن تاکید شده است. این عمل از قدیم الایام، حتی از زمان بنی امیه و بنی عباس وجود داشت. در دوران معاصر هم از طرف علما و با همراهی مردم صورت می گرفت، اما رفته رفته به تعداد زائران اربعین اضافه شد، به صورتی که امروزه میلیونها زائر از سراسر جهان در این مراسم بزرگ شرکت می کنند. پر جمعیت ترین اجتماع بشری را راهپیمایان اربعین حسینی در کربلا و مسیرهای منتهی به آن تشکیل می دهند. از ویژگی های مهم راهپیمایی اربعین، پذیرایی خالصانه و جانانه موکبها و هیئتها از زوار اربعین است. آنها در طول سال ذخیره می کنند تا در ایام اربعین خرج زائران نمایند.

 

چهار. "جابر"

جابر بن عبدالله انصاری، نامی است که شیعیان را به یاد زیارت اربعین امام حسین علیه السلام و درد دل جانسوز او آن حضرت می اندازد. او اولین زائر امام حسین(ع) است. پدرش عبدالله هم از صحابی رسول خدا(ص) بوده و داستانی شگفت دارد و با توجه به خوابی که دیده بود، پیامبر به وی بشارت شهادت داد و در جنگ احد به شهادت رسید. جابر کسی است که وقتی از "اُولِی الأَمْرِ" در آیه شریفه یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ" سوال کرد، پیامبر در جوابش دوازده امام را معرفی کرد و به وی وعده دیدن امام پنجم، حضرت باقرالعلوم (ع) را داد. با همه سوابق مثبت و عدیده ای که دارد، اما حضور او در روز اربعین در کنار مرقد مطهر حضرت اباعبدالله (ع) جایگاه ویژه ای دارد و همان منشأ زیارت اربعین شد. وی که هنگام واقعه عاشورا نابینا بود، در روز اربعین در فرات غسل کرد، خود را خوشبو ساخت و با گام‌های کوچک تا سر قبر سیدالشهدا (ع) آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت: "حَبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ" آنگاه زیارتی خواند و سایر شهدای کربلا را هم زیارت نمود.

 

پنج. "زینب"

یکی از باشکوه ترین و کلیدی ترین واژه های مربوط به کربلا و عاشورا و اربعین "زینب" است. گرچه در تمام دوران زندگی همراه پدر و مادر و برادران بود، اما حضور او در کربلا و روز عاشورا و اسارت و شام و بازگشت به کربلا، چهره خاصی به او داد و نامش با کربلا و اسارت و شجاعت و بلاغت گره خورده است. همو که حضرت سیدالساجدین(ع) در باره اش فرمود: أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة. او مسئولیت بزرگ رساندن پیام خون حسین(ع) را داشت، برای همین در طول دوران اسارت، ذره ای عجز و ناله نکرد. نه تنها کلامی بر زبان نراند که نشان از ذلت داشته باشد، بلکه با غرور تمام در مجالس حضور پیدا می کرد و با شجاعت تمام، خون حسین (ع) را تفسیر می کرد. وقتی که در مجلس حاکم کوفه در نهایت بلاغت سخن گفت، ابن زیاد پرسید: مَن هذِهِ اَلمُتَکبّره؟ گفتند: هَذِهِ زَینب بِنتُ فاطمه بنتُ رسولِ الله(ص). همه اینها را زینب از مقام عرفانی و معنوی خود دارد. جمله"ما رَأیتُ الّا جَمیلاً" نشان از عمق اعتقاد به خدای متعال و نه تنها همه چیز را از او دانستن، بلکه زیبا دانستن و زیبا دیدن است. اینجا اوج شخصیت زینب به ظهور می رسد.

 

نام زینب با اربعین هم گره خورده است. اکنون اربعین است و زینب بعد از چهل روز دوری، با توجه به نقل بعضی ها، مجددا به کربلا باز گشته است. گرچه چند بار حسین(ع) از روی نیزه سخن گفت، اما زینب اکنون دوباره فرصت پیدا کرد با حسینش سخن بگوید، در همان جایی که چهل روز پیش با او وداع کرد. چه حالی پیدا کرد زینب بر سر قبر حسین؟ چه درد دلهایی داشت؟

 

خون دل، اشــک دیـده آوردم

جــان بـر لب رســیـده آوردم

خــیـز ای بــاغبان بـه استقبال

لــــالــۀ  داغـــدیـــــده  آوردم

نــازنــین نــازدانـــه‌هـایت را

رنــگ از رخ پــریــده آوردم

بار هجرت بدوش خـود بردم

ســـرو قــــدّ خــمــیــده آوردم

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴ شهریور ۱۳۹۹ ، ۱۸:۰۶

شخص و شخصیت

به قلم تقی آهنگر دارابی: یکی از جنبه های موثر و مطرح در ارتباط با روان ادمی شخصیت اوست. عملی که داعیه دار بسیاری از رفتارهای انسان است و خود به تنهایی باید در برابر هر کنشی و واکنشی متناسب بیابد و توجیهی دقیق ارائه دهد. تعریفی که دانشمندان علم روانشناسی از شخصیت ارائه دادند اینکه: شخصیت به الگوهایی از افکار و احساس ها و رفتارهای خاص اشاره دارد که در طول زمان و موقعیت های گوناگون پایدار است و یک شخص را از شخصی دیگر متمایز می سازد.

 

اشاره خوبی به ایه ۸۴ سوره اسرا ء داشتی که قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا. بگو هر کس برحسب ساختار روانی و بدنی خود عمل می کند و همچنین شاکله در مفردات الفاظ قران جلد ۲ ص ۳۴۵  در اصل از ماده شکل به معنی مهارکردن حیوان است و از انجا که روحیات و سجایا و عادت های هر انسانی او را به رویه ای مقیّد می کند شاکله گفته اند.

 

تقی آهنگر دارابی

 

و در پایان عرایضم علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر المیزان جلد ۱۳ ص۳۱۷ می فرماید : این معنا هم با تجربه و هم از راه بحث های علمی به ثبوت رسیده که میان ملکات نفسانی و احوال روح  و میان اعمال بدنی رابطه خاصی است و معلوم شده است که هیچ وقت کارهای یک مرد شجاع و باشهامت و کارهای یک مرد ترسو که از خود نشان می دهد یکسان نیست و حرکاتی از خود بروز می دهد بر اثر اختلاف مزاج ها در بعضی ها خیلی سریع هست و در بعضی دیگر خیلی کند و ارام.  ودر پایان هم اندیشمندان دینی با بهره گیری از این ایه در تعریف و ارائه و معیار های اندازه گیری شخصیت پرداخته و مسایلی را مطرح می کنند. پاینده و تندرست باشید.
 

پاسخ دامنه: سلام. جذب نوشته‌ات شدم. چون این نوشته‌ات در پاسخ به یکی از نوشته‌هایم در باره‌ی شخص و شخصیت می‌باشد، آن متنم را در زیر پیوست می‌کنم. متنِ مرا غنا بخشیدی و پخته‌ترش کردی. به نظر من درین پست‌تان نکات ارزنده و آموزنده‌ای وجود دارد که مرا واداشت بادقت نگاهش کنم. لذت می‌برم وقتی نوشته‌های استدلالی و تشریحی را می‌بینم. ممنونم.

 
شخص و شخصیت
 
به قلم دامنه: به نام خدا. در «روان‌شناسی رشد» اثر آقای علی‌اکبر شعاری‌نژاد  صفحه‌ی ۶۰۰ تعریف «شخصیت» آمده است. فشرده اگر بخواهم شخصیت را تعریف کنم باید بگویم از نظر این کتاب، شخصیت هر فرد، تمامِ «خصوصیت‌های بدنی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی»‌اند که او را آشکارا از دیگران مشخص می‌سازد.
 
بنابرین، یک شخص با هر اسم و نشان و نیاکان، شخصیت منحصری دارد که به تعبیر قرآن «شاکِله»‌اش را تشکیل می‌دهد.
 
از نظر سعدی نیز، شخصیتِ انسان به «جانِ» او وابسته است که شرافت وی را می‌نمایاند. فکر می‌کنم همه‌ی ما از فارسیِ راهنمایی و سپس دوره‌ی متوسطه با آن مأنوس شده‌ایم:
 
تنِ آدمی شریف است به جانِ آدمیت
نه همین لباسِ زیباست نشانِ آدمیت
 
مثال می‌زنم از سلمان فارسی که در شخصیت ممتاز او شاعری پارسی‌گو سُروده است:
 
ندیده دو بیننده‌ی روزگار
چون او دانش‌آموزِ آن روزگار
 
پیامبر رحمت (ص) که تعبیر «مِنّا» (=از ما) و «مِنّی» (=از من) فقط در حقّ پاکیزگان به‌کار می‌گرفتند: علی، فاطمه، حسن، حسین -علیهم ‌السلام- اما همین لفظ شریف را برای حضرت سلمان فارسی (س) چهره‌ی درخشنده‌ی ایرانی استفاده می‌کردند که نشان شخصیت بارز جناب سلمان بود.
 
نکته: میان هویت شناسنامه‌ای و شخصیت حقیقی باید پُل زد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ شهریور ۱۳۹۹ ، ۱۰:۳۸

روضه در کوچه

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: باید راهی جُست. با توجه به شیوع کرونا، امسال وضعیت خاصی بر مراسمات و برنامه‌های ماه محرم حاکم شده است. بسیاری از مراسم یا تعطیل شدند و یا به صورت خاص برگزار می‌شوند. گرچه عشق و محبت اباعبدالله علیه‌السلام در دل و جان مردم ریشه دارد، اما دوست دارند این محبت در مراسم هم به منصه ظهور برسد.
 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 
بنده معمولا هرساله، دهه اول محرم را در مسجد محل خودمان گتاب، حضور داشتم و بعد از برگشت به قم، چند روز روضه زنانه و یک شب هم مراسم مردانه در منزل برگزار می‌کردیم، اما ظاهراً امسال نمی‌توانیم. گرچه کرونا شیوع دارد، اما می‌توان راهی جُست تا هم پروتکل رعایت شود و هم خیمه مراسم برپا گردد. واقعا با حال پریشان، نگران بودیم و می‌گفتیم خدایا چه کنیم؟ چه راهی؟ چه برنامه‌ای؟ چه مراسمی؟ واقعا نمی‌توانستیم تعطیلی مراسم امام حسین علیه‌السلام را ببینیم... ناگهان به ذهن ما خطور کرد که برنامه امسال را از خانه‌ها به داخل کوچه و در فضای باز بیاوریم. جرقه این کار همان و پهن شدن بساط روضه همان.
 
 
قم. روضه در کوچه
ارسالی جناب شیخ احمدی
 
از همان شب اول کوچه را مفروش کردیم و پارچه سیاه را چسباندیم و خدا خودش روضه‌خوان و مداح را هم جور کرد و اکنون هشت شب هست که مراسم به صورت زیبایی برگزار می‌شود. مراسمی را که با بیست نفر شروع کردیم، اکنون با ۱۲۰ نفر در حال برگزاری است و البته تمام تلاش را در رعایت وضعیت کرونایی هم داریم. آن‌قدر این مراسم ساده و بی‌آلایش برای اهالی جذاب هست که قصد دارند آن را در دهه دوم محرم هم ادامه دهند. ما از اهالی کوچه و کسانی که از اطراف به مراسم می‌آیند، جز اظهار رضایت و طلب آمرزش برای پدر و مادرمان، چیز دیگری نمی‌شنویم. همیشه راهی پیدا می‌شود؛ باید آن را جُست.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ شهریور ۱۳۹۹ ، ۰۸:۴۶

عَیّوق شعر محتشم

عَیّوق شعر محتشم
پست ۷۷۰۰ : به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: محتشم و تشنگی در کربلا. محتشم (۹۰۵ - ۹۹۶) از مهم ترین شاعران مرثیه سرای مذهب شیعه به شمار می‌آید.  معروف ترین مرثیه‌ای که محتشم برای شهدای کربلا سروده است ترکیب دوازده بندی «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» است که از مشهورترین اشعار فارسی به شمار می آید. کلمه به کلمه، مصرع به مصرع، بیت به بیت و بند بند این ترکیب بند همراه با سوز جگر است، ترکیب بندی است که به نظر می‌­رسد با درکی حسی و واقعی از واقعه کربلا سروده شده است. در یک بیت می‌­گوید:
 
زآن کشتگان هنوز به عَیّوق می­‌رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
 

 


توجه به معنای عَیّوق و ویژگی­های آن مشخص می­شود که محتشم چه انتخاب دقیقی داشت است. دهخدا می‌گوید: عَیّوق ستاره ای است خُرد، روشن، سرخ رنگ، به طرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد.  آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه. اما محمد معین، علاوه بر این که می‌گوید عیوق نام ستاره ای نورانی در صورت فلکی در امتداد کهکشان راه شیری است، به نکته مهمی هم اشاره دارد که عیوق، نماد فاصله و دوری است.

 
با توجه به این دو تعریف، دو نکته را متوجه می‌شویم:
 
۱.  اگر عیوق به نگهبان تعریف شده، پس چرا در مقابل تشنگی اصحاب کربلا کاری نمی‌کند؟ چرا از این مکروه و کار زشت کوفیان جلوگیری نمی کند؟ چرا در مقابل چشمان بیدار نگهبان این اتفاق افتاده است؟
 
۲.  با گذشت صدها سال از واقعه کربلا، صدای العطش عاشوراییان آن چنان بلند و عمیق و حانسوز است که هنوز این فریاد به دورترین نقاط هستی می‌رسد. فریاد العطش حتی به گوش کروبیان هم رسیده است.
 
با توجه به دو معنای فوق، به عمق دقت و ارادت محتشم و سوزناک بودن عطش در کربلا پی می‌بریم.
 

پاسخ دامنه: سلام جناب حجت‌الاسلام احمدی. خواندم و خیلی لذت بردم. نوشته‌ای پربار و حاوی معانی و مضامین وسیع نوشتی. بلی؛ حتی تا دورترین نقطه هم، آوای کربلا، پیام سیدالشهداء (ع)، غم عظیم عاشورا و اندوه عمیق تاسوعا طنین می‌اندازد؛ تا ستاره‌ی عیّوق. همین به‌صحنه آوردن عیوق، اوج شعر محتشم است. ممنونم. ممنون.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ، ۰۹:۱۵

پولس سلامه و غدیر

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: پولس سلام (۱۹۰۲_۱۹۷۹) حقوقدان، ادیب و شاعر سرشناس مسیحی لبنانی از مشهورترین شاعرانی به شمار می رود که بخش مهمی از شعرهای خود را به ذکر اهل بیت(ع) اختصاص داده است. او صاحب "ملحمة الغدیر" و "قصیده عاشوراء" و "منظومه علی و الحسین" است. پولس سلامه» کتاب «عیدالغدیر» را در سال ۱۴۰۶ قمری، ۱۹۸۶ میلادی منتشر کرد. وی "مناسبت عید غدیر" را با زیباترین قصیده‌ها و در ٣٠٨٥ بیت بی‌نظیر و با دقت نظری بسیار ثبت کرده که به نام "حماسه غدیر" شناخته شده است؛ حماسه‌ای که او در بستر بیماری آن را سرود. پولس سلامه در این کتاب نزدیک به پنجاه قصیده آورده است که همه آنها فرازهایی در تاریخ را از پیش از تولد پیامبر اسلام(ص) تا پایان واقعه کربلا و ذکر حال اسیران شام و کوفه بیان می‌کنند. اما قصیده نخست نیایش به درگاه الهی است و با عباراتی در وصف امام علی(ع) به پایان می‌رسد. قصیده پایانی کتاب نیز که حکم نتیجه را دارد با نیایش به درگاه الهی آغاز می‌شود و با ذکر دیدگاه‌های شاعر در باره بنی امیّه ادامه می‌یابد. آنگاه شاعر امام علی(ع) را مخاطب قرار داده و ضمن شکوه از بیماری که او را در طول سرودن قصائد خانه‌نشین و بستری ساخته بوده است، صبر خود را در مصائب، نوعی اقتدا به حضرت عیسی(ع)، پیامبر اسلام(ص) و امام علی و امام حسین ـ علیهماالسلام ـ می‌داند.

 

 

پولس سلامه در مقدمه کتابش "عید غدیر" می‌نویسد: «به عنوان یک مسیحی در برابر عظمت مردی سر تعظیم فرود می آورم که میلیون ها تن از مردم شرق و غرب زمین، پنج بار در روز نام او را بر زبان می آورند. مردی که در میان زادگان حوا، بزرگمردتر و پراثرتر و جاودانه‌یادتر از او یافت نمی‌شود». این شاعر مسیحی عر‌ب‌‌زبان در بخشی از اشعار خود می‎گوید: «حق چنان در من مسیحی جوشید که از شدت محبتش مرا شیعه علی خواندند، ‎ای آسمان گواه باش و ‎ای زمین شهادت بده که من علی را دوست می‎دارم....

 

آری اگر علی پیامبر نبود، ولی خُلق او پیامبرانه است. ای خدای من: تو پروردگار جهانیانی! رحمت پدروار خود را به جهانیان برسان و ثواب آنچه را که دستم نگاشته است نیز به من برسان که چشمانم اشکبار است. این کتابی است برای بهترین مردمان پس از طه -یعنی حضرت محمد (ص)- که آفرینش، انسانی چون او ندیده است. ای آسمان! شاهد باشد و ای زمین! فروتنانه اعتراف کن که من ذکر «علی»(ع) گفته‌ام!» از دیگر آثار وی می‌توان به أزف اللیل «شعر»، الشیخ البطل، المستوی العقلی فی الجماهیر، الشعر الکلاسیکی: عید الله، اشاره کرد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷ تیر ۱۳۹۹ ، ۰۵:۳۹

برای ایران چه باید کرد؟

برای ایران چه باید کرد؟

به قلم دکتر عباس خلجی : برای ایران چه باید کرد؟! مهمترین پرسش در ذهن ایرانیان این است که کشتی ایران به کدامین سوی روان است؟! پاسخ به این پرسش آسان نیست. چون چشم‌انداز پیش روی چندان روشن نیست. اما تجربه 40 ساله ایرانیان نشان می‌دهد که زندگی سیاسی در ایران فراز و نشیب بسیاری داشته و دارد و زندگی ایرانیان همواره در مسیری پرفراز و نشیب و در بستری پرسنگلاخ رقم خورده و ملتی آبدیده ساخته شده است. به گونه‌ای که ایرانیان به مثابه ملتی جان‌سخت و مقاوم در برابر شدائد و مشکلات معرفی شده‌اند.

 

دکتر عباس خلجی

 

اینک در شرایطی به سر می‌بریم که کشتی ایران در اقیانوس طوفانی و متلاطمی گرفتار است و با موج‌های بلندی دست و پنجه نرم می‌کند که از سویی پیامد تحریم‌های ظالمانه دشمنان واز سوی دیگر حاصل بی‌تدبیری سیاستمداران و دولتمردان کشور است. البته بر ناظران آگاه پوشیده نیست که که اختلافات عقیدتی و سیاسی عمیق و گسترده در میان مدیران و سیاست‌مداران کشور در پیچیدگی اوضاع نقش بسیاری دارد. بنابراین ایرانیان روزگار سختی را تجربه می‌کنند و شرایط سیاسی و اقتصادی بس نامطلوبی را پشت سر می‌گذارند. این در شرایطی است که بیگانگان و دشمنان جهانی و منطقه‌ای ایران چون دزدان دریایی مترصد فرصتی مناسب برای شبیخون زدن به کشتی و غارت مسافران آن هستند. در واقع، همه ما ایرانیان به مثابه مسافرانی که سوار این کشتی هستیم در معرض تهاجم و دست‌اندازی رهزنان قرار داریم و بنابراین، سرنوشت و آینده یکسانی در پیش رو داریم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ تیر ۱۳۹۹ ، ۱۸:۴۶

درگذشت مادر شهید عباسیان

به قلم سیدعلی‌اصغر: بانوی مهتابی شبهای دل، مروارید اقیانوس قلب، گل‌واژه هستی، دست تو را بوسه می زند آسمان، عشق تو در سینه انسان است. چقدر در دل شب های بی ستاره به باغ صبر و صبوری تحمل غم ها یاد خدا در دل تو پنهان بود. چقدر ارج نهم‌ به غصه های دلت. تو وصف لذت شهادت ابراهیمی. مهر جاوید طلعت تو فاخر عصمت. گوهر نادر عفّت می ستایم تو را تا کهکشان ها. بهشت جاودانه فرش زیر پایت. بر مقام مادر شهید عباسیان بوسه می زنم و بر هجرش اشک می ریزم.

 

 
به قلم دامنه: به نام خدا. امروز پنجشنبه (۲۶ تیر ۱۳۹۹) با شنیدن خبر درگذشت همسایه‌ی عزیز‌مان مادر شهید ابراهیم عباسیان که برای من مانند مادر بودند و انسانی مهربان و دوست‌داشتنی، به قبله ایستادم و به روح دردمند این زن شکیبا دو رکعت هدیه کردم و به قرآن پناه بردم، آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب آمد و نثار روان پاک‌شان می‌کنم:
 
وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا: و هر کس از شما در برابر خدا و پیغمبرش خضوع و اطاعت کند و کار شایسته انجام دهد، پاداش او را دوچندان خواهیم داد، و برای او (در قیامت) رزق و نعمت ارزشمندی فراهم ساخته‌ایم.
 

 
کبرا خاله؛ مادر شهید ابراهیم عباسیان
 

مزار داراب‌کلا. قبر شهید ابراهیم عباسیان

 
من با اندوه‌ و سوگی که مرا در بر گرفته این مصیبت فراق و جدایی مادر را به دوست دیرینم حمید و همه‌ی فرزندان آن مرحوم و تمامی بستگان به‌ویژه به روح زنده و شاهد و ناظر شهید ابراهیم عباسیان تسلیت می‌گویم. و در پیشگاه رحمت واسعه‌ی خدای متعال برای بردباری بازماندگان دست به دعا برمی‌دارم و به احترام آن مادر شهید، در صحن مدرسه‌ی فکرت ۳ روز عزای عمومی برای پاسداشت مقام والای ایشان اعلان می‌کنم.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ خرداد ۱۳۹۹ ، ۱۱:۴۵

سیاست‌های تعدیل اقتصادی

به قلم جلیل قربانی:

۱- سیاست آزادسازی اقتصادی و خروج دولت از کارفرمایی بزرگ اقتصادی از پایان دهه ۷۰ میلادی در دنیا آغاز شد و امریکا و انگلستان با ظهور ریگان و مارگرت تاچر پیشروان آن بودند. در آن دوران، ایران در یک روند معکوس دولتی‌کردن را با نام ملی‌کردن در بانکداری و صنایع بزرگ آغاز کرد.

 

۲- تقریباً ده سال بعد در پایان جنگ، ایران دریافت که راه رفته را باید بازگردد و مجبور شد که واقعیت تلخ آزادسازی را با شِکَر تعدیل برای جامعه، قابل تحمل کند. این تغییر و انحراف در عنوان موجب شد که راه طی‌شده در آزادسازی اقتصادی در مسیر مشابه دیگر کشورها قرار نگرفته و منحرف شود.

 

جلیل قربانی

 

۳- رانت‌ها همچنان ماند یا نصیب خواص شد، در خصوصی‌سازی به جای رقابت، رفاقت آمد و دلارهای رانتی نصیب رفقا شد و ...

 

۴- دولت، توان تحمل بار تنش‌های اجتماعی و احتمالاً سیاسی بعدی را نداشت و سیاست تثبیت، جای سیاست تعدیل را گرفت و دوباره نقطه سر خط. همه از راه ناگزیر برگشتند چون تحمل خار و سنگلاخ مسیر را نداشتند.

 

۵- هنوز ضرورت ادامه این راهِ نرفته، در قالب برنامه‌های انجام نشده، وجود دارد، قانون اجرای سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی هم از سال ۱۳۸۴ در راستای این سیاست بود که دولت‌ها از آن زمان تاکنون در اجرای آن کامیاب نبودند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۱۷:۲۷

در بارۀ امامزاده عباس ساری

در بارۀ امامزاده عباس ساری

به قلم حجت‌الاسلام شاکر (طاهر خوش): همان گونه که خوانندگان می دانند بعد از رحلت پیامبر -صلی الله علیه و آله- دشمنان بر خانواده و خاندان پیامبر تنگ گرفته، به آزار و اذیت آنان پرداختند. امامان معصوم -علیهم السلام- را به شکنجه های جسمی و روحی و در نهایت به تبعید و شهادت بسنده نمی‌کردند و هر کجا که به آنان، فرزندان و دوستداران شان دست می یافتند، بر آزار و اذیت شان می افزودند که امامزاده ها نیز از این موضوع  مستثنی نبودند و امامزاده عباس علیه السلام ساری نیز یکی از آن مهاجران به کشور ایران بود. ایشان از مدینه به قم آمدند و به شاگردی علوم آل محمد علیهم السلام پرداختند و خودشان بعدها به کسوت و کُرسی استادی نشستند.

 

 

حجت‌الاسلام شاکر

(طاهر خوش)


این امامزاده بزرگوار به سفارش حاکم مازندران، حسن بن علی که مردی فقیه، مفسر قرآن، شجاع، جنگاور و از نوادگان امام سجاد علیه السلام بود، به مازندران؛ ساری آمد و به نشر و علوم اهل بیت علیهم السلام پرداخت. ایشان در ساری و اطراف ساری مردم را با علوم اهل بیت علیهم السلام و احکام خدا آشنا می کرد تا اینکه در شصت سالگی، رحلت نمودند و بنابر نقلی به شهادت رسیدند و مردم ساری با غم و اندوه فراوان و از تمام وجودش پذیرای این اولاد زهرا علیها السلام گشت تا تشنگان معارف اهل بیت علیهم السلام را مدیون این امامزاده و بقیه امامزادگان نماید و در همین مکان فعلی به خاک سپرده شدند و سه فرزندش به نام های حسن، زید و جعفر بعد از رحلت پدر، در کنار پدر به خاک سپرده شدند.


شجره نامه امامزاده عباس علیه السلام: «االعبّاس بن محمّد بن القاسم بن حمزه بن امام موسی الکاظم علیه السلام » شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب ( الذریعه ) از او به شایستگی نام برده و در کتاب طبقات اعلام الشیعه جلد ۱ ، صفحه ۱۴۵ و ۱۴۶ می نویسد: « العبّاس بن محمّد بن القاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر (ع) الشریف ابوالفضل ، الراوی عن ابی الحسن علی بن ابراهیم قمی تفسیر الموجود ... »

 


 

ترجمه : عباس بن محمّد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر (ع) سیّدی شریف مُکَنی به ابوالفضل و روایت کننده تفسیر موجود علی بن ابراهیم قمی است. در تأیید شجره امامزاده عبّاس علیه السلام، امام فخر رازی در کتاب الشجره المبارکه صفحه ۱۱۰ و ۱۱۱ و عمیدی دانشمند نسب شناس در کتاب المشجّر الکشاف جلد یک صفحه ۱۳۴ و کتاب تفسیر القمی جلد یک صفحه ۱۷ و آیة الله العظمی خویی در کتاب معجم رجال الحدیث جلد ۹ صفحه ۲۳۹ از این شخصیت بزرگوار یاد می کنند.

 

امام فخر رازی در کتاب الشجره المبارکه صفحه ۱۰۹ فرزندان امامزاده عباس را حسن ، زید و جعفر مکنی به ابومحمد  معرفی میکند . همچنانکه در کتیبه صندوقی که در داخل ضریح بر روی مزار این چهار امامزاده قرار دارد نوشته شده است : درکنار امامزاده عبّاس علیه السلام، سه فرزندش، (جعفر) حسن و زید و محمد مدفون می باشند.

 

صورت شجره‌نامه امامزاده عباس علیه السلام ساری که در کتاب یاقوت ری؛ زندگانی حضرات امامزاده ها؛ عبدالعظیم حسنی، حمزه و طاهر علیهم السلام توسط این طلبه نگاشته شده است، تقدیم حضورتان گردید

 

 

«امامزاده عباس؛ نگین شهر ساری»

نوشتۀ حجت‌الاسلام شاکر (طاهر خوش)

 

در سایت امامزاده عباس علیه السلام و اوقاف مازندران هیچ اثری از این کتاب و دیگر کتاب هایی که در مورد امامزادگان ساری؛ یحیی علیه السلام؛ سفیر مهربان امام صادق علیه السلام؛ ملامجدالدین؛ آستان مقدس تکیه پهنه‌کلا در ۳ جلد بزرگسال و یک کودک، نیست و این از بی مهری های مسئولین اوقاف استان، نسبت به این بزرگواران واجب التعظیم هست.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۱۲:۱۹

خاطره‌ با پدرم و حاج‌آقا سجادی

به قلم حجت‌الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. روز هفتم محرم. دوستان ارجمند سلام. وقت بر شما خوش ، طاعات و عبادات مقبول درگاه حق تعالی ، در اون سالهای ابتدایی طلبگی  به رسم هر ساله دارابکلایی ها  روز هفتم  ماه محرم به روستای زیبای مرسم جهت عزاداری رفتم، یادم میاد وقتی وارد مسجد مُرسم شدم مرحوم حاج شیخ علی‌اکبر آقای طالبی پدر آقا ابراهیم و آقا باقر رو دیدم. بعد از سلام و احوال پرسی گفت: منتظر روضه خوانم اما دیر کرده نمیدونم چیکار کنم؟

 

حجت الاسلام غلامی دارابی

 

بعد از چند لحظه با لبخند رو کرد به من گفت؛ " آق شیخ محمد شیطُن لینگه بشکن امروز بو روضه بخون". من که ترسیده بودم گفتم حاج آقا من دو سه ساله طلبه شدم و فقط در حد فعل و فاعل و مبتدا و خبر میدونم ضمن اینکه لباس روحانی ندارم، اما یک پیشنهاد دارم گفت: بگو چیکار کنم؟ آخه من برا منبر امروز آماده نیستم، گفتم با توجه به اینکه مخاطبین شما امروز متفاوت با شب ها هستند، خودتون برید منبر و خلاصه ای از مطالب هفت شب گذشته رو بیان کنید.

 

حاج اقا پیشنهاد منو پذیرفت و رفت منبر. اتفاقا اون روز منبرشون خیلی خوب از آب درآمد. و وقتی از منبر پایین اومدند حضار از ایشون تشکر قدردانی کردند. منم رفتم خدمتتشون گفتم حاج آقا خیلی خوب بود. در همون حال  مرحوم حجت الاسلام حاج آقای سجادی که وسط منبر وارد مسجد شده بود اومد کنار ما و رو کرد به حاج آقا طالبی گفت؛ "عَم قلی ضَب منبری بِیه احسنت"، در ادامه گفت: پاکت این منبر با منه؛ حاج اقا گفت: این پاکت را باید بدی به آق شیخ محمد، چون منبر من با پیشنهاد او بود.  آقای سجادی یک نگاهی به من کرد و گفت، "خا چیشی خوندنی تِه؟" گفتم : مُغنی البیب ،بعد با سخاوت تمام دو تا پاکت پُر و پیمون درآورد یکی به حاج آقا و دیگری به من داد. حاج آقا ظاهراً خیلی گرسنه اش شده بود رو کرد به آقای سجادی گفت: حالا بریم ناهار بخوریم که بدجور اِما رِه وشنا بَیه . یاد و نام هر دو مرحوم را با ذکر صلوات گرامی می دارم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۱۲:۱۱

اوستا رضا؛ آهن‌گر در داراب‌کلا

به قلم حمیدرضا عباسیان: پست ۷۵۸۵ . نامش اوستا رضاست. روزگار را با صنعت آهنگری میگذراند. ابزار کارش، چکش است و سندان، دمی، انبر، کفزن آتش گیر و سوسنگ. ابزار کار کشاورزی و دامی را مثل تبر (تور)، واش ورین (داس)، هوکا (تیشه وجین)، بَلو و هر نوع وسیله ای که برای کار کشاورزی مناسب باشد را تولید میکنند. پدرش که استادکار به نامی بود، از حدود صد سال کمتر یا بیشتر در دارابکلا  همراه با آهنگرهای دیگر، در حاشیه رودخانه کنار غسّالخانه دارابکلا به سادگی زندگی میکردند و با کار آهنگری امورات خود را پیش میردند.

 

حمید عباسیان


اوستا رضا به همراه برادران خود، اوستا غلام و اوستا علی نزد پدر سالها زندگی کردند و فن آهنگری را آموختند. مردم دارابکلا از فن و کار و مهارت آهنگری این خانواده، رضایت داشتند. خانواده اوستا رضا و پدر و برادران همگی مسلمان بودند و نامهای اسلامی داشتند. این خانواده صنعتگر، بعد از سیل ویرانگر سال ۷۵ داربکلا که خانه و کاشانه‌هاشان را آب برد، جملگی در به در شدند و حمایتی از طرف مردم دارابکلا نشدند که هیچ، بلکه مورد غضب نژادپرستانه عده ای از مسلمانانی که دم از رافت اسلامی میزدند قرار گرفتند و دیگر در دارابکلا راهشان ندادند.

 

اوستا رضا که بعد از پدر همچنان به کار آهنگری مشغول است و سهمی هرچند اندک در چرخه صنعت دارد، هر سال فصل کشاورزی که شروع میشود، مغازه ای در دارابکلا اجاره میکند، و واش وِرین و هوکا و بلو و تور و دره کشاورزان اهالی دارابکلا را  دَمبِره و تِج (تیز) میکند و بعد میرود.

 

اوستا رضا. داراب‌کلا

عکس از روی فیلم حمید عباسیان

 

امروز که برای دَمبره کردن تُورَم رفته بودم پیشش، نام پدرش را پرسیدم اما متاسفانه یادم رفت، اما به رحمت خدا رفت. یادم میاید سی سال پیش، اولین تلویزیونم را که یک تلویزیون ۱۴ اینچ سیاه و سفید بود، از برادرِ اوستا رضا، اوستا علی خریده بودم، به قیمت پنج هزارتومان. یادش بخیر.

 

امروز اوستا رضا، یک گوشی سامسونگ اندروید، مثل گوشی من داشت. امشب که این چند خط خاطره سی سال گذشته را داشتم تحریر میکردم، گوشی ام به دلیل اشکال در باطری، سه بار خاموش شد. اما گوشی اوستا رضا را نمی دانم ....! بدرود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۱۲:۱۴

خیر و شرّ در آیه‌ی ۲۱۶ بقره

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. راجع به آیه ۲۱۶ سوره بقره که جناب مدیر مدرسه‌ی فکرت خواسته بودند تا نکاتی ارائه شود، موارد زیر تقدیم می گردد:

 

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَ عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ عَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُون.

 

جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید. (منبع)

 

آیه مورد نظر راجع به وجوب جهاد است که به دلیل سختی ها و ظاهر خشن و ناخوشایند آن، با عدم استقبال و اکراه مردم مواجه شد. مشقت از دو ناحیه است:

مشقت درونی که به آن کُره (به ضم کاف) می گویند، مانند ترس از جنگ.

مشقت و سختی بیرونی که به آن کَره (به فتح کاف) می گویند.

 

از آنجایی که مومنین در دل خود از جهاد و قتال، ترس و اکراه داشتند، به کُره تعبیر شد. اما علت اکراه مومنین چیست؟ چه نکته ای در جهاد وجود دارد که مومنین از  آن آگاه نیستند و خیر خود را نمی بینند و در نتیجه آن را مکروه می دانند؟ علت مطلوب نبودن آن است که ما انسانها به دلیل وجود پرده های حجاب مادی، به باطن و نتایج بسیاری از امور و اعمال آگاه نیستیم.

 

جهاد هم از اموری است که ما بیشتر به ظاهر آن که قتل و سختی و گرسنگی و تشنگی و اسارت هست توجه می کنیم، اما از آثار و نتایج جهاد و باطن آگاه نیستیم. مصداق بارز این امر، جریان روز عاشورا است. با همه سختی هایی که به ظاهر در آن روز وجود داشت، اعم از قتل، تشنگی، جسارت، اسارت و...، اما حضرت زینب (س) از آن به "امر جمیل" یاد می کند. 

 

این همان نکته ای است که خدای متعال در این آیه به ما توجه می دهد و حضرت زینب به بخشی از اسرار آن آگاه شد و هر کسی که بتواند به رموز و باطن امور تا جایی که امکانش هست، پی ببرد، قضاوتش نسبت به آن امر در مقایسه با دیگران متفاوت خواهد بود. بر این اساس، بنده واقعی همیشه از خدا می خواهد که آن چه خیر و صلاح اوست رقم بخورد، چرا که خود به خیر و صلاح حقیقی آگاهی ندارد.

 

پاسخ دامنه:

 

سلام جناب حجت‌الاسلام احمدی

 

۱. خیلی متشکرم که قبول زحمت فرمودی؛ البته برکت بود این آورده‌ات به همراه دقت‌ها و ظرافت‌هایی که قلم زدید. مطلب مفیدی بود.

 

۲. قرآن در آیه‌ی ۸۷ توبه اینجا از خَوالِف یاد می‌کند یعنی کسانی که خود را خانه‌نشین می‌کردند پیامبر اسلام (ص) را کمک نمی‌کردند در دفاع و دفع شرّ و حملات مشرکان.

 

۳. با اجازه‌ی شما اگر سزا باشد می‌خواهم اسم خوالف را به زبان محلی بگذارم کسانی که «لَب» (=خَف، پنهان) می‌شوند گوشه‌ی اتاق تا در دفاع از دین و میهن جاخالی بدهند.

 

۴. کَره و کُره و خیر و شرّ را خوب بیان فرمودی. جالب و جاذب بود. به‌ویژه پیوست زدی به عاشورا و حالات عرفانی حضرت زینب کبرا س. درود بر شما.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۱۱:۲۰

دُن‌کیشوت به ساری می‌آید!

دُن‌کیشوت به ساری می‌آید!

به قلم جلیل قربانی:

طنز. به بهانه نصب آسیاب بادی در ساری در سال ۱۳۹۳

در رمان مشهور سِروانتس، دُن کیشوت، شوالیه‌ای است که به جنگ آسیاب‌های بادی می‌رود! هفته گذشته، کار نصب یک آسیاب بادی در چهارراه معلم ساری به پایان رسید. این کار حتماً در راستای زیباسازی چشم‌اندازهای شهر انجام شده و من هم چون جرات ندارم با لحن جدی در این مورد با مدیران محترم شهرداری ساری سخن بگویم، چند نکته را در قالب طنز یادآوری می‌کنم تا راه فراری هم برایم باقی بماند.

 

جلیل قربانی

 

۱- تا جایی که می‌دانیم در استان مازندران به دلیل فراوانی آب، آسیاب‌ها با نیروی حاصل از آب می‌چرخیدند. «اودنگ»، نام مازندرانی آسیاب‌هایی است که برای انجام دو کار، کندن پوست برنج(تبدیل شالی به برنج) و آردکردن غلات و دانه ها(برنج، گندم، ذرت، ارزن و ...) به کار می‌رفت و تا زمان ورود دستگاه‌های مدرن امروزی یعنی شالیکوبی و آسیاب فعال بودند.

 

۲- در درس هنر مدارس، برخی از بچه‌ها در تمام هفته‌ها، تصویر خانه را در دفتر نقاشی می‌کشیدند و برای کار خود این دلیل ساده را می‌آوردند که کار کشیدن آن آسان است، معلم هم اگر نمره بالا به آن ندهد، در حد رفع تکلیف (!) می‌پذیرد. من و شما می‌دانیم که ساخت نماد آسیاب بادی و بیان ساده و انتقال سریع مفهوم و شکل، آن را به نمادی جذاب برای چنین کاربردهایی تبدیل می‌کند، اما؛ از هنرمندان این مرز و بوم، انتظار می‌رود که خلاقیت خود را برای ساخت نمادهای اجتماعی و اقتصادی بومی به نمایش بگذارند.

 

۳- شاید شما هم در نوشته‌هایی دیده‌اید که برخی کارشناسان، استان مازندران را با هلند (کشور آسیاب‌های بادی) مقایسه کرده و بر اساس وسعت، موقعیت جغرافیایی، آب، هوا، خاک و ... بر این باورند که این استان، بالقوه توان تبدیل‌شدن به هلند را دارد. اولِ کار ما با این مقایسه‌ها مخالف بودیم، اما؛ حالا با نصب این آسیاب بادی در مرکز استان، بنده به شخصه به این موضوع، اعتقاد راسخ پیدا کرده‌ام. وقتی این یکی شد، در بقیه کارها هم می‌شود. کافی است بقیه مدیران هم کمر همت ببندند و دست به کار شوند.

 

۴- اگر این کار با هدف مبادله فرهنگی و خواهرخواندگی ساری با یکی از شهرهای هلند برای مثال، روتردام (آمستردام را برای پایتخت کنار گذاشتیم) باشد، باز هم تا حدودی می‌توان با آن کنار آمد. البته تایید می‌کنید که به جز برج ساعت که در خیلی از شهرهای ایران و جهان نصب شده است، باید پیشاپیش یک نماد از این شهر، برای آبروداری و قراردادن در صندوق جهاز آن خواهر دورافتاده (روتردام) آماده کنید.

 

۵- همه اینها را گفتم که اگر مرا قانع نکنید، هفته آینده، برای مبارزه با این نماد وارداتی، که با هدف از بین بردن نمادهای محلی مازندران وارد شده است؛ با پوشیدن کلاهخود، زره و یک سمند (منظورم اسب است)، یک تنه به جنگ این آسیاب بادی در چهارراه معلم بروم! شهرداری هم اگر همچنان بر کارش اصرار دارد، می‌تواند از همین حالا برای حفاظت از این نماد زیباسازانه‌اش، تمهیدات لازم را به عمل آورد؛ گفته باشم...! عکس بالا: آسیاب بادی. خیابان معلم ساری. اردیبهشت ۱۳۹۹. عکاس: جلیل قربانی. نشر دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۱۲:۴۳

دو خاطره‌ی شیخ باقر طالبی

به قلم دکتر شیخ باقر طالبی دارابی: پدر و مادر ما اگرچه زندگی آخوندی داشتند، اما ما هنوز کارکردن هر دو -بخصوص مادر- بر سر زمین را فراموش نمی‌کنیم. خود من و اخوی آقاابراهیم، یه دفعه رفتیم سر زمینِ کشاورزی برای وال‌کشی با ابزاری به اسم بَلو . در آن سفرِ کاری! به سمت منطقه‌ای به نام «سیاهبول صحرا» در دارابکلا. او از آغاز از یک فیلم نورمن ویزدم -که در سینما سپهر ساری دیده بود- گفت و گفت و گفت و برای اینکه من را قانع کند به پدر نگیم نیمه‌کاره، وال‌کشی زمین را رها کردیم، سهم خود از ۵ تومان آن زمان را به من داد که من بروم ساری آن فیلم را ببینم. به هر حال، به هر دلیلی همین مدیر محترم مدرسه‌ی فکرت، من را از صحرا به سمت منزل آورد. بدون اتمام کار خط‌کشی یا وال‌کشی زمین. این مربوط می‌شود به سال ۵۸ یا ۵۹.

 

دکتر شیخ باقر طالبی دارابی

 

اینکه او در روستا چه می‌خواست را نفهمیدم، تا سالها بعد او کاری مشابه با من در اصفهان انجام داد. قرار بود امروز که دوشنبه است مثلا ما پنج‌شنبه بیاییم قم و بعدش بریم دارابکلا. باور کنید و هی رفت و آمد، رفت و آمد و هر بار یه روز کم کرد. گفت چرا جمعه؟ خوب ۵شنبه بریم. بعد رفت و آمد گفت من فکر کردم عصر چهارشنبه بریم. به هر حال همان روز دوشنبه حرکتم داد. البته من را بهانه می‌کرد که اخوی ارشد [آقای شیخ وحدت] که در آن اردوی تابستانه حوزه علمیه، استاد هم بود، گیر ندهد.

 

گفتم باشه اخوی، پس به اخوی ارشد بگیم که ما داریم می‌ریم. گفت نه. الان بگیم می‌گه نه آخر هفته برید. می‌ریم قم و از آنجا با تلفن سکه‌ای زنگ می‌زنیم. سرتان به درد نیاورم . قم نرسیده گفت من دیگه پیاده نمی‌شوم، می‌رم تهران که برم شمال. من گفتم باشه. او رفت و من قم ماندم.

 

حکایتی است جکایت ما. امیدوارم اخوی ابراهیم بخندد، نه که ابرو بهم کند. [دامنه: خیلی‌خندیدیم، در حد فرا«غَش»] البته آفا سید اصغر حتما می‌داند او چرا نه در ساهبول‌صحرا بند می‌شد! و نه در اصفهان و قم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۱۲:۳۰

آزمون همه

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: قبل از هر چیز به موارد زیر توجه کنید: وزن ویروس کرونا ۵ گرم است. آزمایش، یک سنت الهی است و انسان دائماً در حال آزمایش است. ایجاد و شیوع و ابتلا به ویروس کرونا یک آزمایش بزرگ است. کرونا را چه ساخته دست بشر بدانیم و چه موجودی طبیعی، با شیوع خود، تمامی کشورهای جهان را درگیر و به خود مشغول کرد. در دوران معاصر حوادث و اتفاقاتی در مقیاس جهانی داشتیم، اما تاکنون هیچ عاملی نتوانسته است به اندازه این موجود پنج گرمی، تمام زوایای زندگی فردی و  خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اداری و دینی و هنری و ... را تحت تاثیر مستقیم و غیرمستقیم خود قرار دهد.
 
دو جنگ بزرگ که نام جهانی به آنها داده شد، گرچه بخش وسیعی از جهان(اروپا و خاورمیانه) را تحت تاثیر قرار داد، اما به واقع جهانی نبود. قاره آمریکا، آمریکای لاتین، جنوبی، استرالیا و شرق آسیا از این جنگ در امان ماندند، اما با شیوع کرونا، انسانها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، تحت تاثیر این ویروس قرار گرفته‌اند. این موجود به ظاهر کوچک، اما در عمل بزرگ و قوی، افراد، گروه‌ها و سازمان‌های مختلفی را و با طُرُق گوناگون، مورد امتحان و آزمایش قرار داد. چه افراد یا اصناف یا گروه هایی آزمایش شدند؟ آیا از این امتحان سربلند بیرون آمدند؟
 
مروری داشته باشیم بر مهم‌ترین زمایش‌ها:
 
1. مدیرانِ سیاستگذار، تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر
 
الف) در بخش رصد کرونا و آگاهی از زمان ورود آن به کشور و مراقبت از مردم. حساسیت یا عدم حساسیت نسبت به این موضوع، بی تردید در شیوع یا کنترل کرونا در کشور بسیار مهم و اساسی بود. اگر مسئولان زودتر متوجه ورود کرونا به کشور می شدند، با آمادگی بیشتر و تلفات کمتری به مقابله با آم می پرداختند. در واقع مدیران باید رصد و مراقبت می‌کردند. آیا مدیران ما از این آزمایش سربلند بیرون آمدند؟ 
 
 
ب) تشکیل ستاد مبارزه با کرونا و برنامه ریزی و سیاستگذاری و تصمیم سازی و تصمیم گیری جهت چگونگی مقابله با کرونا و حفظ جان مردم. آیا تصمیمات اعلام شده، در جهت کاهش شیوع کرونا موثر بود یا نیاز به اقدامات جدی تر داشت؟ بر اساس نظرسنجی ها، عموم مردم معتقدند که شیوه های مسالمت آمیز منجر به شیوع کرونا شده و دولت باید تصمیمات سخت تر و قاطع تری اتخاذ می کرد.
 
 
2. آزمایش مجموعه بهداشت و درمان
 
آیا آمادگی سخت افزاری و نرم‌افزاری جهت پذیرش و درمان مبتلایان وجود داشت؟ در این قسمت باید گفت گرچه به لحاظ امکانات بهداشتی و درمانی در وضعیت نرمال نبودیم، اما همت و تلاش و روحیه ایثارگری بالای کادر درمانی، توانست بر کمبود امکانات فائق آید. کادر درمانی ما در ایام شیوع کرونا و هجوم بیماران کووید۱۹ به بیمارستانها، در واقع جانفشانی کردند و در حالی که بشدت در  معرض خطر و ابتلا قرار داشتند، از بیماران مراقبت نمودند. تقدیم حدود ۱۰۰ شهید سلامت و به جای ماندن تصاویر تاثیرگذار و بعضا غمناک از وضعیت کاری آنان گویای این امر است. نمره مجموعه بهداشت و درمان در این قسمت عالی است. 
 
 
3. آزمایش عموم مردم
 
الف) با شیوع کرونا، از آنجای که بهترین روش مبارزه با کرونا، در خانه ماندن و پرهیز از تشکیل هرگونه تجمع هست، مردم باید بیشتر در خانه می‌ماندند و از حضور در اجتماع و مسافرتها پرهیز می‌کردند. گرچه بر اساس آمار، حجم مسافرتها نسبت به مدت مشابه سال قبل، کاهش چشمگیری داشت، اما حضور مردم در سطح شهر و بازار و ... متناسب با ایام کرونایی نبود. شهر باید بسیار خلوت می‌شد. من در این مورد به عموم مردم، نمره متوسط می‌دهم.
 
 
 
ب) با شیوع کرونا و با وجود وضعیت غیرعادی در کشور و لزوم خانه‌نشینی، اما مردم ایران این بار نیز در کمک‌رسانی به مجموعه بهداشت و درمان و مبتلایان و هم‌نوعان خود خوش درخشیدند. آنها با تشکیل گروه‌های مختلف و پویش‌های مردمی، در تهیه ماسک و مواد ضدعفونی کننده و هم چنین رساندن آن به خانواده‌ها و ضدعفونی کردن محلات مختلف، سهم مهمی در جلوگیری از شیوع کرونا داشتند. هر جا مردم در صحنه حاضر باشند، مشکلات کم شده و حل خواهد شد. نمره مردم در این قسمت عالی است.
 
 
4. آزمایش دولتها
 
دولتهایی با بهداشت و درمان سطح بالا، بیمارستانهای مجهز، تجهیزات پیشرفته، صنعت مدرن، قوی‌ترین قدرت نظامی، بالاترین میزان دموکراسی و آزادی، بالاترین رتبه علمی و ... در مواجهه با این ویروس پنج گرمی زانو زده و به سختی توانستند با آن مقابله کنند. هفت کشور صنعتی که صبیعتاً در چنین موارد و مواقعی باید به راحتی از عهده مسئولیت برآیند، دیدیم که این ویروس چگونه شیوع پیدا کرد و آمار مبتلایان و مرگ و میر هم در آنها زیاد است. علاوه بر این، گزارش ناخوشایندی هم از تبعیض در درمان مبتلایان می‌رسید (مانند رنگین پوستان و افراد مسن) که واقعا نشانه روح غیرانسانی آنهاست.
 
 
در این میان جا دارد کشور آمریکا جداگانه بررسی شود‌ که روح امپریالیستی و سلطه‌گری آن در مواجهه و رسیدگی به مبتلایان و کادر درمانی و کمک به سازمانها و کشورهای نیازمند، یک بار دیگر خود را نشان داد. عدم رفع تحریم ایران، علی رغم درخواستهای متعدد سازمان‌ها و اشخاص بین‌المللی، قطع کمک به سازمان بهداشت جهانی و تهدید آن، از جمله مصادیق خوی سلطه‌گری و غیرانسانی دولت آمریکاست.
 
کمبود مواد غذایی و هجوم به فروشگاهها و ایجاد صفهای طولانی جای خود دارد. راستی آن همه پیشرفت در صنعت و تکنولوژی و ... قرار است چه زمانی به کار آید؟ کشورهای پیشرفته، بخصوص آمریکا چه امتیازی کسب می‌کنند؟
 
 
5. آزمایش مومنین و خداباوران
 
نگاه یک انسان مومن و معتقد به خدا، نگاه از اویی و به سوی اویی هست. آنچه در فاصله آمدن از او تا رفتن به سوی او رخ می‌دهد، را از او می‌داند. از دیدگاه او، خداوند منشا همه اتفاقات نیک و بد است.
 
 
اما آنچه که مهم است، اعتقاد و باور باید در عمل هم خود را نشان دهد. مومن واقعی کسی است که وقتی گفت خدا، استقامت هم خواهد کرد. خدا را فقط در خوشی‌ها و در امنیت نمی‌پرستد، بلکه در سختی‌ها و مشقت‌ها و مرارت‌ها، خدایی عمل می‌کند.
 
 
چه بسا مومنینی که در ایام شیوع و هجوم کرونا، طاقتشان تاب شد و لب به شکایت باز کردند. چه بسا مومنینی که وقتی که مبتلا شدند و مرگ را در مقابل خود دیدند، تازه متوجه شدند که آن همه حرف از خدا و پیامبر و امام حسین و قیامت، به دردشان نخورده و تنها لقلقه زبان بود و در مقابل این مصیبت اندک همه چیز را از دست دادند، هم جان جسم را از دست رفته دیدند و هم جان جهان را گم کردند. تازه متوجه شدند که الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا به چه معناست. این که در روایات تاکید شد که دعای یاالله یا رحمن یا رحیم، یا مقلب القلدب، ثبّت قلوبنا علی دینک را زیاد بخوانید، به همین دلیل است. امتیاز دادن در این بخش سخت است، هرکسی با رجوع به وجدان و دل خود، می‌تواند به خودش نمره بدهد.
 
 
6. آزمایش متمکّنین و سرمایه‌داران
 
ویژگی ویروس کرونا این است که با انسانها، بدون القاب و بدون روتوش کار دارد. به هیچ پیشوند یا پسوندی توجه ندارد. سرمایه‌داران هم مانند ضعفا آزمایش شدند. شاید در بعضی از امراض، شخص سرمایه‌دار با توجه به تمکن مالی، بار سفر به کشورهای پیشرفته بسته و خود را معالجه کند. اما در مرض کرونا، به کدام کشور می‌خواهد پناه بیاورد تا درمان شود؟ کشورهایی که خود در مقابله با کرونا مستاصل شدند. اساسا آیا کرونا در زمان فعلی داروی خاصی دارد که به آن پناه بیاورد؟
 
 
آیا اینجا زمانی نبود که متوجه شوند دلبستگی به مال دنیا و بیش از اندازه به آن اهمیت دادن، فکر و شیوه‌ای غلط است؟ جنبه دیگر آزمایش متمکنین در این برهه، رسیدگی به محرومان بود. آیا آنان در این آزمایش موفق شدند و از آنها دستگیری کردند؟ آیا آنها که عمری دم از حافظ و سعدی می‌زدند، آیا به این بیت سعدی که:
 
شکرانه بازوی توانا
بگرفتن دست ناتوان است
 
عمل کردند؟ شنیدیم و دیدیم که صاحبان پاساژها و مغازه‌ها و ‌... یکی دو ماه از اجاره را به خاطر کسادی کسب و کار بخشیدند، خدا خیرشون بده.
اما اکنون با حلول ماه مبارک رمضان، به کمک‌های مومنانه و انسان‌دوستانه اقدام کردند؟
 
 
سخن پایانی: البته موارد دیگری را هم می‌توانیم بشماریم، اما آنچه مهم است این است که در این میان فقط خداباوران، نه خداگویان، هستند که از این آزمایش سربلند بیرون می‌آیند. کسانی که تا لحظه آخر پای الله گفتن خود می‌ایستند.
 
کسانی که می‌گویند: "ربنا ما خلقت هذا باطلا"
 
کسانی که باور دارند که"هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن"
 
کسانی که قول ابراهیم پیامبر ورد زبانشان است که:
 
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى ‏کند
 
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند.
 
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ و چون بیمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد.
 
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ. و آن کس که مرا مى‏ میراند و سپس زنده‏ ام مى‏ گرداند.
 
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ، ۰۷:۳۸

کتاب قرآن‌بسندگی

به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: سلام بر دوستان علم و تحقیق. کتاب قرآن بسندگی به بررسی اندیشه های شریعت سنگلجی، سید رضا برقعی و سید مصطفی حسینی طباطبایی می پردازد. در این کتاب مباحث خوبی پیرامون تفسیر، کلام و قرآن پژوهشی مطرح و مورد نقد قرار گرفته است‌. چند روزی هست که این کتاب را در دست مطالعه دارم و خواستم به دوستان محقق نیز معرفی کنم.
 

 

 
 
قرآن بسندگی در دو عرصه است:
 
۱- در هدایت بشر، طرفداران این نظریه قائل اند که تمام معارف دین و دانستنی های دین در قرآن موجود است و به نصوص غیر قرآنی مانند سنت و احادیث نیست و در نتیجه در تفسیر نیز به غیر قرآن نیازی نیست.

 

۲- در تفسیر قرآن این نظریه می گوید اگر چه همه ی دانستنی های دین در قرآن موجود نیست اما می توان همه ی آیات قرآن رابا کمک خود قرآن تفسیر کرد و در تفسیر به غیر از قرآن، به چیز دیگری نیاز نداریم. با این مقدمه مولف به نقد افکار این سه شخصیت فوق می پردازد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی