در باره لغت «تِپتِپ»
سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۴۲ ق.ظ
به قلم جناب «یک دارابکلایی» : با سلام. کلمه یا اصطلاح «تِپتِپ»، فکر میکنم، از ریشه «تِپّه» به معنی قطره باشد که دو بار تکرار شده است. (در زبانشناسی به این پدیده duplication یا تکثیر گفته میشود؛ مثلا «ریک ریکا» یا «کیجکیجا».) به نظرم «تِپتِپ» اساساً با «تیپتیپی» به معنای خالدار و یا «تَپتَپ» به معنای کوبیدن بر چیزی و سروصدا کردن فرق میکند.
شما در مورد این کلمه به تفصیل (اینجا) بیان نمودید. در اینجا میخواستم به مورد جالبی، که شاید مرتبط با این بحث باشد، و در کتاب «ضربالمثلهای آملی» نوشته آقای یحیی جوادی آملی برخوردم اشاره کنم. ایشان این موارد را در گویش آملی بیان میکنند که فکر میکنم برای کل گستره فرهنگ مازنی صحت داشته باشد، البته با اندکی تغییر.
"در مازنی برای معیار کیل الفاظی استفاده میشود که عبارتند از: «هَهَ» به اندازه سر دو انگشت سبابه و شست، «پریک» به اندازه سر سه انگشت سبابه، وسطی و شست، «چپلیک» به اندازه سر پنج انگشت، «چینگال» به اندازه چهار انگشت نیمه باز، «میس» به حجم یک مشت، «قَمَش» به اندازه هم انگشتان و کف دست، و «دهیل» به حجم دو کف دست و ده انگشت."
من خودم تا به حال دو کلمه «هَهَ» و «قَمَش» را نشنیده بودم و معنی بعضی دیگر را به این دقت نمیدانستم؛ نمیدانم به خاطر قدیمی بودن آنهاست که سنم قد نمیدهد و یا اختصاص به گویش آملی دارد.
پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام بر شما جناب «یک دارابکلایی» و سپاس برای این آوردهی مناسب و تکمیلیات. بله؛ خالخالی را خواستم ازین نظر در کنار واژهی «تِپتِپ» آورده باشم تا گسترهی گویش این لغت را نمایانده باشم و الّا، آری، همریشهاش نیست، هملفظش است. اما این کتاب «ضربالمثلهای آملی» که نام بردی را من ندیدم. نکات جالب و زیبایی از توزین در قدیم مثال آوردی. سعی میکنم از کتابخانهی محلهیمان امانت بگیرم، مطالعهاش کنم. چون از علاقهمندیهایم میباشد. از نوشتههای شما درین زمینه در دامنه لذت میبرم و ممنونم.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/422
۱۳۹۸/۱۱/۲۹