دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام های مدیر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۳۵۰ مطلب با موضوع «تریبون» ثبت شده است

نوشته‌ی حسن ابراهیمی عضو شورای داراب‌کلا. سلام. موضوع: اسامی زمین های کشاورزی دارابکلا. از دیر باز تا کنون که نیاکان و پدران و مادران زحمت کش و پینه بر دست ما جهت کسب روزی حلال با زحمات و مرارتهای فراوان در زمین‌های کشاورزی مشغول به کار و تلاش خالصانه ،اعم از تولید گندم ؛جو ؛پنبه؛ توتون ؛ لوبیای روغنی؛ صیفی جات ؛افتابگردان ؛کنجد ؛ کلزا ؛شالی ؛مرکبات ؛ سیاه ریشه و... هستند ؛ جهت سهولت در شناسایی املاک و اراضی کشاورزی مبادرت به نامگذاری آن می‌نمودند که تا به امروز برقرار و پابرجاست ازاینکه چه فلسفه ای در این نام‌گذاریها وجود دارد هر یک مورد بحث و اظهار نظر می باشد به برخی از این نامهای فعلی اشاره می‌کنم که هم نوعی نوستالوژی است و هم یاداور خاطرات کودکی همه ماها در این زمین ها

 

از سمت شمال غربی به جنوب غربی: سورِک صحرا لالیم بند وِرگ لی لیلم واهوسَر مَر بَزه زمین گَت چال گِل پِل سَنه کوری سید حُکومت لَد سید علی چِشمه موره جاری سِرخ رفع انار قلّت اوسا صحرا چشمه سرتاس منبع لَرگ پَرچیم شاه تپه یور میون چال مَمسِن دَکته سیاه بول اِربابی لِمال مِناردشت و پیر خفته

 

و از شمال شرقی به جنوب شرقی: دیو چاه زِد کاتی کَش مَر دره آب بندون دِله مَله کَش آقا اَسیو پیش مِرجه کاتی کالدرسر جامخانه راه پاشایی باغ جَر پِشت گِرد کَل نرگس آمِن پیله کوه راه تِلار بِن چَفت پیش تَشی لَد قاد خِل بَبر خاسه باج گیرون تیرنگِردی و پول جاری

 

در هر حال ۲۴۰۰ هکتار از این اراضی پر محصول و قابل کشت دارابکلای بزرگ که از مهمترین داده های خدادادی است با این عناوین در اذهان ما باقی مانده و نکته قابل توجه بافت داخلی دارابکلا که محل سکونت ماست نیز ۱۶۵ هکتار می باشد

 

 

نوشته‌ی دوم: آمار جمعیتی داراب‌کلا در ۱۴۰۴ هجری خورشیدی

سلام. موضوع: امار جمعیتی دارابکلا. تا ۱۵ مهر ۱۴۰۴ جمعیت دارابکلا با ۵۶۵۹ نفر و تعداد خانوار ۱۸۶۱ که از این آمار تعداد آقایان ۲۸۳۹ و خانمها ۲۸۲۰ نفر و آمار بالای ۱۸ سال ۴۲۰۴ نفر و بالای ۶۰ سال ۷۹۶ نفر می باشد . طبق آمار سامانه فرد بالای ۱۰۰ سال نداریم. شورای اسلامی و دهیاری داراب‌کلا

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ مهر ۱۴۰۴ ، ۱۶:۱۶

بهبودستان در ایران

نگارش شب ۱۵ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. خبر خیلی خوبی به چشمم خورد. داشتم روزنامه‌ی اطلاعات را می‌خواندم که دیدم حجت‌الاسلام آقای سیدمصطفی محقق‌داماد ریاست "شورای بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار" خبر خوشایندی مطرح کرد. از زبان خود وی نقل می‌کنم. او گفت:

 
- "خانه‌ی علاج" (=بهبودستان) در بخشی از باغ موقوفه ۱۰ هکتاری دکتر منوچهر ستوده در منطقه کلارآباد استان مازندران ایجاد می شود تا استادان برجسته‌ی کشور وقتی از بیمارستان ترخیص می شوند تا زمان بهبودی کامل در آن مرکز استراحت کنند و پزشک به وضعیت آنان رسیدگی کند. دکتر «منوچهر ستوده» ایرانشناس و جغرافیدان برجسته، یک باغ ۱۰ هکتاری در استان مازندران را به‌طور یک‌جا به بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار وقف کرده اند که حدود چهار هکتار آن زمین زراعی است و جای بسیار خوبی برای ایجاد «خانه‌ی علاج» به نظر می‌رسد."
 
شخصاً با این کار ستُرگ و ستودنی در رعایت شأن و منزلت دانشمندان میهن -بدون تبعیض و تفتیش عقاید و شاخص‌های غلط- احساس خوشحالی می‌کنم. سال‌ها پیش در روستای داراب‌کلا کلنگی روی حمام مردانه‌ی پیش غسّالخانه زمین زدند و من چشمم افتاد و پرسیدم چیست این سازه؟ شنیدم که گفت "خانه‌ی عالِم". دیگر نمی‌دانم چی شد و به کجا رسانده شد. در داراب‌کلا البته تقریباً تمامی آخوندها خود خونه‌ی ارثی یا شخصی دارند و "خانه‌ی عالِم" چرا کلنگ خورده بود، خبر ندارم. اما اصل طرح -که افراد یک دِه به یک روحانی باسواد و باتقوا و بدون آلایش و دنیازدگی مستقر در "خانه‌ی عالِم" رابطه‌ی فکری و دینی و اجتماعی داشته باشند- ایده‌ی مناسبی است. کم و کیف آن را خبر ندارم.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ مهر ۱۴۰۴ ، ۲۰:۵۴

سرده اوسا

اخیراً محل بودم این عکس رو انداختم. سردِه سه معنی دارد:

۱. سرِ دِه، که بالادست اوسا قرار دارد.
۲. سرده همان جای سرد
۳. جایی که آب سر می‌دهد و جاری می‌شود.

شالبزار اوسا که در شرق اوسا قرار دارد، آبش از همین رودخانه‌ی سرده و آبندان مُرسم مشروب و سیراب می‌شود. برنج این تیکه‌ی اوسا بسیار معطر است و خوردنش دندان و جویدن و خورشت نمی‌خواهد! از بس نرم‌دست است. مردم سه روستای داراب‌کلا و اوسا و مُرسم، ملایم مجاورت هم زیست می‌کنند. این مکان گاه نمایشگاه عرضه‌ی اغذیه‌ی سنتی نیز می‌شود. دذ اصل فوتبال‌زمین اوساست. اوسا هم همآره تیم داراب‌کلا را می‌بُرد، با هفت هشت گل. دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱ شهریور ۱۴۰۴ ، ۰۸:۰۹

مدرسه فکرت ۱۰۵

پیام‌هایم

در مدرسه فکرت

قسمت صد و پنجم

حاجت بدن، مثل چاه نفت است

نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسأله‌ی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود می‌آورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج می‌کنند و به آتش می‌دهند. این فکر آقای مطهری نشان می‌دهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منع‌کردن آن، ظلم" محسوب می‌شود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع می‌انجامد."

 

اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیان‌گذار "فلسفه‌ی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصاره‌ی اپیکوریسم (=فلسفه‌ی زندگی لذت) این است:

 

۱. پرهیز از پریشانی

۲. جذب آرامش نفْسی

۳. دوری از هر تعَب و رنجی

 

کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچه‌ی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستی‌های اصیل" استوار بود نه دوستی‌های صوری. او ترس از زندگی لذت‌واره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذت‌ها را سه دسته ساخت:

 

۱. لذت طبیعی و ضروری

۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری

۳. غیر طبیعی و غیر ضروری

 

ایپکور در عصر هِلنیسم (=بی‌خدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجت‌های بدن را، مانند چاه نفت می‌دانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و به‌درستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.

 

نان و نام!

نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِه‌مال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدم‌فروش مبدل می‌کند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریده‌ام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکس‌مکس ممنوعهه!!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نگارش ۲۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ ویژه. روزی، در دور، خیلی‌دور، حجت الاسلام آقای سید علی موسوی دارابی، یک ماه کامل ماه رمضان برای تبلیغ، به بالامسجد داراب‌کلا دعوت شد. بلیغ و سبک خاص سخن می‌رانّد. به‌طوری‌که انگشتان دستانش در حین سخن، از پشت به سمت بیرون (خلاف جهت کف دست) انحنای عجیبی پیدا می‌کرد و توجه‌ی مرا و شاید همگان را جلب می‌کرد. آن روزا سه چهار روزی گذشت که روزی ناگهان مرحوم حاج شیخ حسن مهاجر از بزرگان محل و تکیه و مسجد، یعنی پدر حاج‌آقا ابراهیم مهاجر با صحبت بسیارتندی به ایشان -که از منبر پایین آمده بود و یا تازه داشت به سمت پله‌های منبر بالا می‌رفت- (تردید از خودم است) زد. مسجد مانند بمب صدا کرد. حرف شیخ حسن دقیقاً یادم نیست اما ترکیب کاملی از آن در ذهنم ماند. چون من نوجوان بودم در قنات‌پِشون گیون بِز و گوسفن را برای شیرمکیدن خوردم و ذهنم حسابی واز واز !! است. چنین گفته بود:

 
مگر "آقا" فقط کفن‌دوز است که شماها شخا تا محرم و رمضان وونه رِ کفنّی اِننی شوونّی منبر!!
 
جوّ مسجد ازین صحبت معترضانه و جدی شیخ حسن مهاجر از سکوت شکست. همهمه شد ولی کسی هم جیک نزد. این من و چند تا از افراد دیگر بودیم با غرور تمام، به شیخ حسن داد زدیم: به تو مربوط نیست! خدا بیامرزدش رُک بود و حضور و حرفش، نافذ. از سیدعلی موسوی دفاع کردیم.  آن حرف شیخ حسن در همین مایه‌ها بود که یادم می‌آد آق سیدعلی موسوی به‌شدت سرخ شده بود و حرمت ایشان را نگه داشته بود و کظم غیظ نموده بود. اما سرانجام آن سال نماند و با نارحتی و رنجوری به مشهد برگشت و تا سال‌ها به منبر در داراب‌کلا میلی نشان نداد و نیامد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۶:۳۳

گهواره

به قلم دامنه : گهواره را زادگاه ما داراب‌کلا، گَره می‌گویند. در لغت یعنی "جامانند". هدف قهری ساخت گَره خواباندن نوزاد بود. تا مادر از دست او خلاص شود و خانه را سر و سو دهد. نیز کودک در گهواره به خاطر خوردن تاب، به خواب می‌رفت و آرامش، هم به خودش برمی‌گشت و هم به خانه که صدای ولق‌ویلیق همه را عاصی می‌کرد. در واقع گره یک جنگ مخفی و بازدارندگی زوری با کودک بود تا او را از چفیدن دایم شیر و سینه‌خیز رفتن محیط خانه و خراب اثاثیه، باز دارند. می‌گفتند هر کس در گره گت شد، سرش لَب شد! گره‌ی سیاست هم داریم که حاکمان، مردم را در آن فرو می‌کنند، کمی شیره و شربت و فریب و نیرنگ می‌زنند تا از شرّ اعتراض و فریاد امان بمانند. بسی ممنونم که بر تقاضایم در تأمین عکس گهواره، همت شد. من گهواره‌ی مادر خوابیدم، در گره‌ی سیاست هرگز نمی‌روم! هر کس گهواره مادر رفت دست بالا تا تسلیم گهواره قدرت نگردد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۰:۴۳

درگذشت کبل هادی آهنگر

بستگان تسلیت
در ۲ شهریور ۱۴۰۴
روز شهادت امام هشتم ع
نگارش: ابراهیم طالبی دامنه دارابی
 
مرحوم کبل هادی آهنگر در اول انقلاب از متصدیان محل شده بود. یادم است اولین آموزش تیراندازی با تفنگ "ژ ۳" را در "امامزاده جعفر" داراب‌کلا با حضور سپاه و مدیریت وی دیدیم و شلیک کردیم.
 
در دهه‌ی اول ماه محرم، سفره‌ی غذا، با کلاس بالا در تکیه می‌انداخت؛ و هر شب، تعدادی را با حضور خود ضیافت می‌کرد و نذر ادا می‌نمود.
 
اوایل -که شکایت به دادگاه صورت دستی و کاغذ بود- او یکی از کسانی بود که تقاضای مردم را برای نوشتن رد نمی‌کرد.
 
در مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام در بالاتکیه همه‌ساله شرکت می‌کرد.
 
در سیاست، دارای گرایش بود و روی گرایش خود روش انتقادی و سرسخت داشت.
 
در فوت یوسف رزاقی صحبت‌هایی میان‌مان رد و بدل شد تا چهل شب. مباحثه را دوست می‌داشت، اما به‌آسانی چیزی را نمی‌پذیرفت. از اطلاعات عمومی برخوردار بود و مسیر خود را طی می‌کرد.
 
هم او به افکار ماها انتقاد و اعتراض داشت، هم ماها. اما این باعث نمی‌شد روابط عادی و عمومی محلی‌بودن، از هم بگسلَد. قاطع بود و مواقعی هم فراتر از قاطعیت.
 
فردی در درون خانه و خانواده به‌شدت مهربان و دارای اقتدار، نه زور و اجبار. میان او و عمه‌تورانِ مهربان ما، یک حس بی‌نظیر همسرانه حکفرما بود و تا آخر عمر این رویه و روحیه‌ی زیبا امتداد یافت.
 
اینک مجتبی، مرتضی. نرجس، زهرا، فاطمه، سمّانه، معصومه، آذر، صدیقه، نسرین، تهمینه و عمه‌ی‌مان توران، با دلانی بی‌قرار و ناآرام، غیاب او را حس می‌کنند و به اندوه و ماتم فراق او فرو رفته‌اند، که خبر دارم میان‌شان همواره یک روابط نرم و گرم و مستحکم برقرار بود.
 
در دو سوی خویشاوندان نسَبی و سببی مرحوم کبل هادی، فراوان دوستان و آشنایان و رفیقان برای من وجود داشته و دارند. بر تمامشان عمیقأ تسلیت. خدا کناد رحمت او و مرحوم مصطفی فرزندشان را، دِواماً و دائماً.
 
عکس‌ها:
 
عکس‌های تشییع و تدفین مرحوم کبل‌هادی آهنگر -که ۲ ، ۶ ، ۱۴۰۴ صورت گرفت- تقدیم به همسر مؤمن و مهربانش عمه‌توران‌مان و به پسران و دختران و دامادان و عروسان و اقوام و خویشاوندان و اَنساب‌شان. عکاس صحنه‌ها: ام‌البنین خواهرخانمم. تسلیت و خدا رحمت. دامنه.
 
 
مرحوم
کبل هادی آهنگر دارابی
 
 
آقا مجتبی و مادرش عمه‌توران
 
 
بقیه‌ی عکس‌ها  در ادامه
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۶:۰۵

ماهی در ماهی تابه

خوردنش با بقیه!
نشرش اما از دامنه!
داهون، کامل اوه دَکتِه!
ازین همه جیزّه‌بیزّه!
با صید ماهرانه‌ی ماهی‌سفیدهای دره‌دلِه!
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۱:۱۲

سید هاشم عمو

 
و
 
یک مرد خدا
عمو سیدهاشم -تا این سن شصت و سه‌ام می‌شِناسم- سه خصلت ازو جدایی نیفتاده است: کار کار کار. خدا خدا خدا. بی‌آزار بی‌آزار بی‌آزار. دین از انسان همین می‌خواد. همسر مرحومش حاجیه کلثوم طالبی عموزاده‌ام نیز. عین عمو سیدهاشم. زن و شی این‌همه شبیه. آق‌سیدتقی دوست گرامی سلام. سلام مرا حتماً به پدرِ محشور و مأنوس با قرآن و اخلاق، برسان. درود. دامنه
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ مرداد ۱۴۰۴ ، ۰۵:۴۱

قضیه تشییع شهید ابراهیم عباسیان

نوشته‌ی جعفر آهنگر دارابی:  سلام شهیدان وطن؛ جان‌های فروزان در تارک تاریخ ایران. در گستره تاریخ ایران، قهرمانانی که جان خویش را برای پاسداری از میهن، مردم، دین و شرافت انسانی نثار کرده‌اند، همواره در بالاترین مرتبه تکریم ملی و مذهبی قرار داشته‌اند. در فرهنگ غنی ایرانی، از دل حماسه‌های شاهنامه تا ایثارگری‌های دوران معاصر، این شهیدان، نه‌تنها مردان جنگ، بلکه پیام‌آوران ایمان، آزادگی و عزت بوده‌اند.

 

 

 

نشر دامنه

قبر شهید ابراهیم عباسیان

عکاس: سیدمحمد موسوی دارابی

 

فرهنگ ایرانی، بر پایه خرد، شرافت، وفاداری و فداکاری استوار است؛ و شهید، در این منظومه معنایی، نماد والاترین درجه از انسانیت و مسئولیت‌پذیری اجتماعی به شمار می‌رود. این نگاه در آمیختگی کامل با آموزه‌های دینی ما، جایگاه شهادت را به مقامی قدسی ارتقا داده است.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۱ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۱:۵۱

خاطره شیخ احمد باقریان از پدرمان

افراد معدودی که نمیتوان آنان را روحانی و عالم خواند تقید به احکام شرعی ندارند و الا نوع آنان متعهد و مقید و منضبط هستند این را دوستان منتقد خود نیز میدانند و بعضی خود آخوند زاده هستند

 

خاطره:

یک شب رامیان میزبان والد محتر م برادران طالبی (رحمه الله) و یکی از برادران و دامادشان آقای فضل الله فضلی بودم. اهل غیبت نبود بسیار ساده و صمیمی مرحوم آقای طالبی (والد) شب زود خوابید ولی حدود یک ساعت مانده به اذان صبح برای نماز شب بیدار شد و دیگه نخوابید. این یک نمونه از خوبان فراوان آخوندهای ما. من یک نظر قدیمی داشتم و دارم و آن این است: در میان اصناف مختلف جامعه شیعی ایران بلکه در عراق و دیگر نقاط جهان آخوندهای شیعه اکثرا پاکتترند البته منافات ندارد که اقشار دیگر نیز از پاکان فراوان برخوردار باشند ولی نسبت این پاکی در آخوندها بیشتر است. به قول دکتر شریعتی (جمله خوب) «من امضای یک عمامه بسر را در پای قراردادهای استعماری ندیدم». این دوستان شیعه ما اگر مدتی در میان اهل سنت زندگی کنند مخصوصا در عربستان و مصر ووو خواهند فهمید که آخوندهای شیعه نسبت به آنان بسیار وجودهای ارزشمند و پاکی هستند اینها را با قطع نظر از تفکرات سیاسی خاص تند چپ و راست در زمان ما عرض کردم که حق طبیعی هر فرد است و فقط باید اخلاق اسلامی را بیشتر رعایت نموده و مراقب باشند از تهمت و دروغ و اهانت و توهین خودداری کنند تا مردم به آنان گرایش پیدا کنند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۰:۴۵

روزبه روزگرد در مدرسه فکرت

توجه: دامنه در رد یا تأیید نوشته‌های روزبه روزگرد ورود نمی‌کند.
حتی آقای علی لاریجانی با حکم صوری آقای مسعود پزشکیان، اتاق حساس شورای عالی امنیت ملی را تحویل بگیرد، باز هم کشور را آقای سعید جلیلی مرد قدرتمند ایران در خاورمیانه و آن سایه قدرت (سپ... . دادس... . بی...) می چرخاند و برای علی لاریجانی فقط دفتر و دستک و چند دوربین شنود از تهِ سالن تا تهِ پالتو و پتو در آن شورا باقی می ماند. آقای سعید جلیلی سلام! چه خبر مرد تک ایران؟! از پیچ بزرگراه چمران آن کنج ساختمان؟؟!!
(۱۵ / ۵ / ۱۴۰۴) پایان:

روزبه روزگرد در مدرسه فکرت

 

 

الهام علی‌اف آذربایجان و نیکول پاشینیان ارمنستان، صاف و بدون جاده خاکی! رفتند کاخ سفید پیش دونالد ترامپ صلح را امضا کردند و اسم جاده میان نخجوان و ارمنستان و آذربایجان را گذاشتند "جاده ی ترامپ" برای صلح و شکوفایی». آقای پاشینیان حرف عجیبی هم زد و گفت: "معتقدم رئیس ترامپ شایسته جایزه ی صلح نوبل است و از این موضوع دفاع می کنیم و برای آن تبلیغ خواهیم کرد."

 

جمهوری اسلامی ایران دوست و همپیاله‌ی نیکول پاشینیان ارمنستان در حالی که علی لاریجانی سپاه را گاری سوار می کند می برد جایی شمالی تر تهران! و پای آن یکی را در همان جا بند می زند و از مهره هایی خنثی مانند علی اکبر احمدیان سپاه و علی شمخانی سپاه را سواری می گیرد که برای "سواد اعظم" سوت بزنند، ترامپ بیخ دو گوش گربه ی ایران جاده می زند. اسم این نوع رفتار سیاسی را دانشمندترین داشمندان علم سیاست معاصر، هانس جی مورگنتا گذاشته بود رئالیته! واقع گرایی. جناب جمهوری اسلامی! کارت را بکن کارت را بکن که فقط بلدی سر و کله ی طرفداران تغییرات را بشکنی و آنان را از دور خود تار و مار کنی.

(۱۸ / ۵ / ۱۴۰۴) پایان :

روزبه روزگرد در مدرسه فکرت

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ مرداد ۱۴۰۴ ، ۰۷:۰۸

یاد ممسِن عبدالله

 

یاد عبدالله

سلام مادرِ عبدالله که مِهر مادری‌ات بر این فرزندت ابراهیم طالبی از دهه‌ی پنجاه نقش بسته است و قطع هم نشده است، با هزارها بار سرِ سُفره‌ی غذا و میوه‌ی باغ‌ها و سردرختی‌ها و بی کران مادری‌کردن برای همه‌ی ماها. نگاه‌کردن این عکس ویژه‌ام -که تو را کنار فرزند مهربان و مردم‌دارت عبدالله این‌چنان شادمان ساخته بود- دلم را تنگ عبدالله می‌کند. تسلیت مرا دور بپذیر لطفاً تا محضر شریف آن مادر پُرمهرم برسم و ادب و ارادت ورزم و یاد عبدالله را در آن خانه تازه کنم که سِره‌ی دوم من بود و بیت پرثمر و پررونق ما و عبدالله. عبدالله! مَمِسن عبدالله! برات دارم می‌سوزم. می‌شنوی‌ام؟ آقا عبدالله! آن خنده‌های تو و آن خاطراتم با تو، مرا بدجور اسیر و گروگان توکرده است. آرمیدی؟! عبدالله! بیآرم ای رفیق ماه من در آن مزار دراز و دالان داراب‌کلا، اما بدان عبدالله این چند هفته، آتش و اندوه انداخته‌ای در جلدِ دلِ رفیق دلدارت به خدا. دیدارم به تو آن دنیا. دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ مرداد ۱۴۰۴ ، ۰۴:۳۳

واسه رفیق صادقم حسن صادقی

 

 

واسه رفیق صادقم حسن. از زبان خودم و رفیقان. شنبه ۱۱ ، مرداد ۱۴۰۴ نگاریده‌ی دامنه

شادتر ازت، سراغم نداشتیم حسن. هر جمع، تو نبودی، نشاط هم از میان‌مان رخت بر می‌بست و می‌رفت. کی جرأت دارد انکار کند نخستین جانباز جنگ تحمیلی تو نبودی. کی می‌تواند تجاهل کند حتی توی رزمنده‌ی جبهه را هم، با گزارش کذب و گره بر دل، نگذاشته بودند شرکت نکاچوب شاغل شوی. مرد بودی تو حسن. دلیری از تو برمی‌خاست. گرم، نرم، تماما" دلبَر بودی. چندین چندین هزار، با هم بودن‌های‌مان را چگونه پشتِ فراموشی دفن کنیم. یار زیارت رضوی مشهدمان دیگر با چه گُرده‌ای بجنورد و راه قوچان و گرگان و صحن آن امام مهربان توس را ببینیم. رشادتت چه آرام سخاوتت را به خود می‌دوخت. تو دلتنگ‌مان می‌کنی حسن، آخه خاطرات‌مان با تو مایه و جنسی جز، شادابی و رُخ‌سرخی نداشت. حسن! بیا بمان پیش‌مان. یوسف‌مان کم بود مگر؟ که توی جانبار میهن و دین و انقلاب راستین، قصد هجران کرده‌ای. گریه‌های آتشین و گُدازین‌مان هنوز برای مهندس سیدجوادمان از یادمان پر نکشیده که باز چشمان‌مان را بر فراق تو، خیس و نمناک و سیلاب کنیم. کاش باز بلند می‌شدی با نهایت خلوص خلص خودت کربلا را به اربعین می‌رساندی. آخه عکس پیاده‌روی اربعین تو هنو بر دیده‌های‌مان سوسو می‌زند و برق می‌اندازد و گوش‌مان قهقهه‌های قهارت طنین می‌افکنـد. رفیق‌مان! رمق بگیر بازم، دنیا بمان. دنیای ما رفیقان بدون تو تار است و تیران. بمان. برات آهنگ حامیم گذاشتیم توی اعلان. با چه تابی عکس‌هایی که کنارت یادگار کردیم، نگاه اندازیم؟ حسن تو صادقی و دلنشین. گریان و چاک بر گریبان توایم. من و تمام رفیقان.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ تیر ۱۴۰۴ ، ۱۲:۲۵

رسم اوسا در تاسوعا

در اوسا، دٖی بِلن است از خانه‌ها. نگارش ۱۴ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. از یک ماه، نه، نه، بلکه از دو ماه مانده به تاسوعا -به زبان محلی نِهِم‌رُز- ذهن اوسایی‌ها از هیمه هست، تا به همه. نذری‌پِلا را روی تَش‌کِله با شعله‌ورکردن هیمه، دَم می‌آورند با پیچیدن بوی زعفران و زیره. از شب قبلش حیاط همه، جیزّه‌بیزّه‌ی مرغ بلند است و هر گوشت گوسفن و غاز و سیکا، با بهترین طعم کَره‌ی بِنِه و ماستِ پرچربِ سِرسِم و نعنا. تا چِش چِش را می‌بیند همه جای اوسا، دٖی بِلن است از خانه‌ها. همه به نیت پاک و عمل اخلاص و نذر ناب، برای واقعه‌ی عاشورا و حرکت حضرت سیدالشهدا. آن سان که به یک سلطان و خلیفه‌ی مضحک، نه‌ی محکم گفت و برابر ظلم و ظلمت و ظالم، دست بیعت و همکاری و مشارکت در سلطنت نداد و در واقعه‌ی غمبار، با دفاعی سرشار از انسانیت و عرفان و عدالت، خود و یارانش عزیزانه به ملکوت اعلیٰ رهسپار شدند و اوسایی‌ها این روز را به‌درستی و با عزم ایمانی و ارادت الهی، به سنت نذری‌دادن طعام، زنده نگه داشته‌اند. روزی که ۱۰۰ در ۱۰۰ روشن شد تبهکاران از حکومت امویان، قصد جان امام حسین علیه السلام و یاران را کردند. این است که سوگواری آن را، این روستا بر خود، سنت رایج ساخت و مردمان بافرهنگ و رشدیافته‌ی آن خِطّه، خط آن امام علیه السلام را برای نه گفتن به ستمگران و ماندن در اخلاقیات حضرت اباعبدالله علیه السلام، دنبال می‌کنند و با جان و دل، هم عزاداری می‌کنند و هم به واردشدگان روستا، طعام می‌خورانن. این گام معنوی و مذهبی، بر آنان گوارا و سوگواری‌شان برای آن پیشوای باتقوا، قبولِ پیشگاه خدای باری‌تعالیٰ. با آن که تورم و گرانی بیداد می‌کند و بیش از یک دهه است این نابِخرَدی و نابسامانی، مردم را بیچاره کرده است، اما مردم اوسا وُسع خود را برای وُسعت تاسوعا، خالصانه پیشکش می‌کنند و زندگانی خود را با آن بیمه و در رونق نگاه می‌دارند. من که سالیان سال تاسوعا را در اوسا گذراندم، این دِی زیبا را دارم می‌بینم و آن بوی نذری‌پِلا را همین سرِ صبحی دارم می‌گیرم و مَشامم را تا شام، سیر ساخته‌ام. سپاس؛ اوسا.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ خرداد ۱۴۰۴ ، ۰۶:۲۶

نوشته های اُنظُر ۷

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

جنبش اسلحه داران در سوریه

کاوش اُنظُر: بنده دیروز ۹ آذر ۱۴۰۳ دیده یک جنبش از میان جنبش اسلحه داران در سوریه نه از سمت شمال! که ترکیه قرار دارد بلکه از غرب این محدوده یعنی از مجاورت ادلب به  حلب رسید تا به حکومت حزب بعث سوریه نشان دهد پیوندی دوباره میان آنان شکل گرفت. این جنبش مسلح که اسمش "آزادسازی سوریه" (به زبان آنان: تحریر شام) است رئیسش از خود جولان سوریه است. افکار صدام حسین و حزب بعث از نوع عراقی را الگو می داند.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ خرداد ۱۴۰۴ ، ۱۰:۱۰

مدرسه فکرت ۱۰۴

پیام‌هایم

در مدرسه فکرت

قسمت صد و چهارم

 

کامنت ها مشاهده شود:

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ فروردين ۱۴۰۴ ، ۱۴:۴۲

تفکرات چپگرا و راستگرا در دارابکلا

به قلم جعفر آهنگر دارابی: با سلام. تفکرات چپ‌گرا در دوران انقلاب اسلامی. پس از مدتی کشمکش و تنش با نیروهای راست‌گرا که کنترل انجمن اسلامی را در اختیار داشتند و شرایط را برای همکاری و ادغام مساعد نمی‌دیدند، گروهی از جوانان چپ‌گرا تصمیم به انشعاب گرفتند. آنان برای پرهیز از تنش‌های بیشتر و حاشیه‌سازی‌های احتمالی، در سال ۱۳۶۱ شمسی بعد از چهار سال اتحاد و همبستگی با گروه جناح راست که بعدها به محافظه‌کاران و اکنون به اصول گرایان شهرت یافته اند؛ مسیر زندگی سیاسی و اجتماعی خود را جدا نمودند؛ و کلبه‌ای چوبی در جوار مدرسه حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) بنا نهادند و فعالیت‌های خود را تحت عنوان «حزب‌الله داراب‌کلا» آغاز کردند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ فروردين ۱۴۰۴ ، ۰۶:۳۲

تاریخ انجمن اسلامی داراب کلا

 

به قلم جعفر آهنگر دارابی : سلام. قبل از اینکه به موضوع بحث که در گروه چشمه سار مطرح شده در رابطه با اوایل دوران انقلاب اسلامی بوده می پردازم. ذکر این نکته را ضروری می دانم، که اینجانب کلیات تحولات تاریخ قرن چهاردهم را تقریر و در سلسله نوشتار خود که در کانال سرزمین ما داراب کلا بارگذاری و البته در گروه های مختلف محل بازنشر شده است. لذا همین جا فرصت را مغتنم دانسته و از اهالی محترمی که مشتاق تاریخ روستایمون هستند، می توانند با عضویت در کانال فوق اتفاقات محل را پیگیری و مطالعه نمایند. و اما برگردم به موضوع بحث که سعی می کنم فرآیند مدیریت محل را در اوایل انقلاب اسلامی را شاید هم تکراری! بصورت خلاصه به رشته تحریر دربیاورم. امید است مخاطبان محترم پاسخ پرسش‌ را از لابلای نوشتارم بگیرند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ فروردين ۱۴۰۴ ، ۱۹:۳۷

مرحوم فضل الله اوسا

روز ۶ ، ۱ ، ۱۴۰۴ در امامزاده عباس اوسا قبر مرحوم فضل الله اوسا را فاتحه‌خوانی کردیم. او دو برادر به اسم‌های محمد و حسن داشت. هرگز پیش کسی گدایی نکرد. یک لُ‌لِه (=سبد کولی) خرید بزرگ. می‌رفت روستاهای بالادست و دوردست مِرغانه محلی می‌خرید، می‌آوُرد میان مردم در کوچه‌ها و خونه‌ها می‌فروخت.
 
 
در دوره‌ی جوانی ما او فردی ۵۵ ساله بود اما فقط کار می‌کرد، ولو در حد فروش مِاغانه و چینکا و ترکوله و تَنشی؛ نه گدایی و تکدّی‌گری. افتخار کردم سر قبرش حاضر شدم. درین مورد باز عموحمید حسابی جانب مستضعفین را دارد. درود بر روحش و دوربینی که چهره‌هایی چون فضل‌الله اسماعیل نژاد اوسایی را از یاد نمی‌برد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ فروردين ۱۴۰۴ ، ۰۹:۵۳

احمد؛ مخ ریاضی محل

احمد؛ مخ ریاضی محل
نگارش دامنه ۱۵ ، ۱ ، ۱۴۰۴
 
پنجشنبه‌ی پیش به اتفاق حاج سید رسول هاشمی در مزار، سر قبر «حاج‌قاسم احمد» حاضر شدیم تا ادای احترام کنیم. ازقضا، همسرش و خواهرش حاجیه نیّره -همسر حاج محمدتقی- نیز حضور داشتند. عکسی انداختم تا سه نکته گویم:
 
 
قبر احمد آهنگر حاج قاسم عکس دامنه
 

۱. احمد، آن زمان اتاقی در بالخانه‌ی سمت حیاط داشت که پر بود از آثار زنده‌یاد دکتر علی شریعتی. من و سید علی اصغر به آن اتاق نزد احمد آمدوشد داشتیم. اتاق نبود که! فقط کتاب بود.

 

۲. او به رایگان دانش‌آموزان محل را در کلاسی در شب، در دبستان دولتی داراب‌کلا در وسط محل، ریاضی می‌آموخت و کلاس تقویتی او اثرگذار بود.

 

۳. حاج‌قاسم احمد، عروسی پرباری گرفت. پس از من عروسی کرد. عروسی او شباهت زده بود به سنتی‌ترین عروسی محل که باز نیز در آن روز من و سید علی اصغر بسیار برایش نقش حضور ایفا کردیم.

 

خواستم فقط با عکس قبرش، نگذارم به همین میزان که نامش زنده کردم، اسمش فراموش شود. خدا بیامرزدش. اگر کسی خاطره ازو دارد، گوید.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴ فروردين ۱۴۰۴ ، ۰۴:۴۸

آمار جمعیتی و نرخ رشد ۱۴۰۴ داراب کلا

به قلم حسن ابراهیمی: سلام. موضوع: آمار جمعیتی و نرخ رشد دارابکلا. طبق آخرین آمار (۱۰ فروردین ۱۴۰۴) جمعیت روستای عزیزمان (در آینده داراب شهر) ۵۶۶۴ نفر؛ (۲۸۳۶ نفر زن و ۲۸۲۸ نفر مرد) و افراد بالای ۱۸ سال هم ۴۱۷۵ نفر (۲۰۹۶ نفر زن و ۲۰۷۹ نفر مرد) با تعداد ۱۸۵۳ خانوار و تولد پارسال۶۳ نفر و فوتی ۳۹ نفر با نرخ رشد جمعیتی متوسط ۷۵ صدم که از استاندارد کشوری (۲.۱) عقب تر می باشد؛ جزء بزرگترین روستای استان مازندران می باشد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی