دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

مدرسه فکرت ۳۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سی‌ام

 

ستون روزانه
خویش‌فهمی

به‌ نام خدا. سلام. هدفِ مارتین هایدگر در کتاب «هستی و زمان» دست‌کم این است که فهم ما را از معنایی که هستنِ هر چیزی (مانند: اشیاء، مردم، زبان و...) دارد، ژرف‌تر کند. بهتر است بگویم برای هایدگر، «خویش‌فهمی» یعنی شناختنِ راهِ خود در جهان یا در موضوع مشخص.
در ص ۳۷۳ «هرمنوتیک مدرن» خواندم که «خویش‌فهمی» در زبان آلمانی یعنی شناختنِ راهِ خود. ۲۴ اسفند ۱۳۹۷.

 

ستون روزانه


اُپِن‌بوک و تقلّب!
به‌ نام خدا. سلام. شاید کمتر کسانی باشند که در طول دوره‌ی دانش‌آموزی، دانشجویی و نیز _گوش شیطان کر_ در ایام طلبگی! دست‌کم یکی دو باری هنگام امتحان، به قول معروف «تقلّب» نزده باشند و از روی دست نفر کناری رونویسی نکرده باشند. اساساً تقلّب در امتحان برای پاره‌ای از ایرانی‌ها، یک خاطره‌ی شیرین‌تر از عسل! به حساب می‌آید. حالا یا تقلب زدند تا تجدید نشوند و یا تقلّب به بغل‌دستی رساندند تا دوست و هم‌کلاسی‌های‌شان مردود نگردند!

 

من زیاد دیدم کسانی را که از کف دست تا انتهای ساعد (= مُچ تا آرنج) دست‌شان تقلب می‌نوشتند و لای درز آستین نیز تقلب جاسازی می‌نمودند! اگر همین‌مقدار خلاقیت را روی مطالعه می‌گذاشتند کمتر از ۱۹ نمی‌شدند اما نمی‌دانم چرا تقلب آن‌قدر شیرینی و لذاذت (= گوارایی و خوش‌مزّگی) داشت! اما در دانشگاه که بودم سه استادمان به سبک اُپِن‌بوک (=Openbook) امتحان برگزار می‌کردند. اما نمی‌دانم چه سرّی در کار بود که با آن‌که در این روش بازکردن کتاب و جزوه آزاد بود، باز نیز برخی زیر ۸ نمره می‌آوردند. و بازهم از بغل‌دستی با وعده‌ی پیراشکی!  پُرس‌وجو می‌کردند. تقلب، گویی وارد شریان خون‌شان شده بود! بی‌آن، انگار مزّه‌ای نداشت! ۲۵ اسفند ۱۳۹۷.
 

پاسخ:
سلام جناب حجت‌الاسلام احمدی
یعنی نشست طلاب مازندرانی در قم؟ محل گردهم‌آیی، گویا زیرزمین فیضیه را می‌مانَد.

 

یک نکته‌ی سیاسی:

اساساً روابط با جهانِ پیچیده، پیچیدگی‌هایی دارد. این پیچش نسبت به کشورهای همسایه، هم پیچ دارد و هم گِره و کلاف کُلفت. پس، نباید به‌گونه‌ی مطلق، داشتنِ رابطه با روسیه را مخدوش دانست. تنش‌زدایی و سیاست عدم تشنُّج (= دتانت) یک اصل اساسی در اسلام و یک حرکت خردمندانه‌ی جهانی‌ست. نمی‌توان شعار راهبردی تعامل با جهان را نواخت، اما با کشور هم‌جوار، جوری دیگر رفتار کرد.

 

می‌دانم روس، با توجه ویژگی‌های پِطری و افکار باقی‌مانده‌ی نظام شوروی، مرموزانه رفتار می‌کند و نیز شگردهای چرخشی دارد. اما با این‌همه نمی‌توان دست روی دست گذاشت و فقط دوری کرد و عمق‌بخشی نداشت. بگذرم.

ستون روزانه
مُهر و داغ

به‌ نام خدا. سلام. «مُهر و داغ» کتابی‌ست از محمد میرشکرایی؛ که در آن توجه داده شد به اشیای زندگی اقوام ایرانی. مانند کاری که آقای دکتر فرهادی بر روی «کبوترخانه»ها در ایران، کرد. داغ، یک نشانه است، مانند داغ‌کردنِ الاغ، گوسفند، گاو، بُز و... برای شناسایی. و مُهر، یک نماد است، مانند مُهر یاعلی، یاحسین، یارزّاق که بر روی خرمن گندم و جو می‌نشاندند، با هدف و نیّتِ برکت و رزق‌ و روزی. به عنوان نمونه، لُرها روی خرمن گندم یک سنگ می‌گذارند و به آن می‌گویند «سنگ خیر» یا سنگ حضرت علی علیه‌السلام. و یا کُردها، که بر این باورند، هر کس اطراف نون را نخورَد، خُرده‌های نان در جهنّم «مار» می‌شود و آنها را آزار می‌دهد. در داراب‌کلا نیز این نوع باورها، کم‌وبیش، وجود داشت و دارد؛ مانند نوشتن چهل‌کَل برای قطع و بندآمدن باران. و نیز این باور که هر کس روی نون بنشیند، در آخرت میمون می‌شود! ۲۶ اسفند ۱۳۹۷. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۳۰
/post/1388
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۸۸
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۹

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و نهم

 

تحلیل سیاسی

مقدمه: حکومت‌ها در یک تقسیم‌بندی یا به شیوه‌ی دموکراسی‌اند یا دیکتاتوری. در دومی ممکن است انتخابات یا صوری، یا بسته و یا ممنوع باشد. اما در اولی هم انتخابات است و هم انتصابات.

 

یکم. تحلیل من روی «بحران توزیع» در ایران است که مطابق اصل مرسوم علم سیاست هم انتخابات دارد، و هم انتصابات.

 

دوم. بر اساس نظریه‌ی «لوسین پای» حکومت‌ها باید پنج بحران را جهت توسعه‌ی سیاسی و پیشرفت حل کنند: ۱. بحران هویت ۲. بحران مشروعیت ۳. بحران مشارکت ۴. بحران نفوذ ۵. بحران توزیع.

 

سوم. تحلیل من روی «بحران پنجم» است؛ بحران توزیع. هرگاه نظام سیاسی نتواند و یا نخواهد مَنصب‌ها و امکانات را میان شایستگان توزیع و پخش کند و قدرت را در گردش گذارد، آن نظام دچار بحران توزیع است.

 

چهارم. از نظر من انتصابات و حتی انتخابات در ایران با بحران توزیع دست به گریبان است. آنچه در بخش انتصابات نظام در همه‌ی سه قوه و نیز در بخش اراده‌ی فائقه، صورت می‌گیرد، نشان می‌دهد بخشی از نخبگان و شایستگان هرگز در این دایره قرار نمی‌گیرند. در حقیقت اعتماد نظام به آنان یا مشکوک است، یا مردود است و یا گرایش و ارادت به ساختار دیده نمی‌شود. و انتخابات هم از طریق منظرهای جناحی و نیمه‌شخصی شده در بخش نظارت استصوابی و چهار منبع تأیید سوابق داوطلبان، با نوعی بحران توزیع مواجه است. همه‌ی ایرانیان بآسانی نمی‌توانند از این چهار فیلتر و نیز از «نظارت استصواب» عبور کنند. این یعنی بحران توزیع، که روی سه بحران مشروعیت، مشارکت و نفوذ سرریز می‌گردد.

 

پنجم. کافی‌ست انتصابات اخیر، و نیز انتصاباتی را که طی سال‌های اخیر آقایان حسن روحانی و صادق لاریجانی در مناصب دو قوه انجام دادند، تعمُّق کنید، خواهید دید گردش قدرت میان خودشان است و بس.

 

ششم. به عنوان یک شهروند شیعه‌ی ایرانی _که گمان می‌کنم کمی تحلیل‌گر بودن را بلدم_ نظرم این است این بحران توزیع، با اصول اولیه‌ی انقلاب اسلامی و با آرمان مبارزان انقلاب، در تعارض است و اثرات ویرانگری برجای می‌گذارد. یکی از بازتاب‌های آن بر روی «بحران نفوذ» است که این بحران خطرناک‌تر از بحران توزیع است؛ زیرا بحران نفوذ یعنی نظام نتواند الگوی حکومتی خود را میان مردم نفوذ و بسط دهد. و نسل‌های تازه‌تر را قانع و رضامند نگه دارد. بگذرم. یادآور شوم من در نوشته‌های تحلیلی‌ام، با نگاه آزاد، به «آنچه هست» می‌پردازم نه «آنچه باید باشد» که این دومی، کار تئوریسینی‌ست، نه تحلیلی.

 

نکته ها:
همه‌ی ما باید:
گرمی‌ بگیریم،
گرما ببخشیم،
نور بتابانیم.

 


 

سلامی علی‌آقا غزلی

حقیقتاً سرشار ذوق شدم. چه عالی پیش می‌رود این پرسپولیس داراب‌کلا. تبریک مرا بپذیر و به دوستان‌ سرخ‌پوش تلاشگر ابلاغ کن. عکس نشان انسجام درونی تیم است. آفرین. آفرین.

 


 

حاج اکبر باقر سمت راست


پاسخ:

سلام جناب قربانی
می‌دانم که می‌دانی، اما می‌گویم.
اسم آقا سید علی اصغر، نامش «علی» است. چون نزد ایرانیان نام علی به تبرک امام علی _علیه‌السلام_ بسیار مبارک و ارزشمند است، گاه در خانواده‌های ایرانی برای سه فرزند پسرشان علی می‌گرفتند:
علی اصغر
علی اوسَط
علی اکبر
پس؛ نام کامل سید، علی‌ست که اصغر است.

 

ستون روزانه
دَه مجلس حرف

به‌ نام خدا. سلام. مرحوم محمدتقی شریعتی _که به سقراط خراسان مشهور است_ در صفحه‌ی ۳۳ کتاب «از چشمهٔ کویر، مجموعه ۲۳ سخنرانی» چنین گفت: «من ده ساعت مطالعه می‌کنم تا یک سخنرانی کنم، و بعضی‌ها یک ساعت مطالعه می‌کنند و دَه مجلس! حرف می‌زنند.» راستی من و شما چگونه‌ایم؟! 
بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۹
/post/1380
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۹۷
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۸

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و هشتم

 

ستون روزانه

پیشوایان طاغوت

به‌ نام خدا. سلام. آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی ابراهیم، از آیات بسیارمهم است‌ درباره‌ی کسانی‌ست که دست به تبدیل  نعمت می‌زنند و قوم و ملت خود را به هلاکت سوق می‌دهند. این آیه حالِ پیشوایان طاغوت را بیان می‌کند.

 

در دانشنامه اسلامی به نقل از «شیخ طوسى» آمده که ایشان معتقدند على _علیه‌السلام_ فرمودند این آیه درباره‌ی بنى‌مغیرة و بنى‌امیه از کفار قریش نازل شده است. اما بنى‌مغیرة از قریش، که خداوند آنان را در جنگ بدر نابود ساخت و اما بنى‌امیه از قریش، تا روز معیّن مهلت داده شده بودند. (منبع) متن آیه این است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.» آیا کسانی را که [شکر] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی تبدیل کردند و قوم خود را به سرای نابودی و هلاکت درآوردند، ندیدی؟


یک نکته‌ی واژگانی هم بگویم: واژه‌ی «بَوَار» در آخر آیه را خیلی دقت کردم که به معنی هلاکت است. اصل آن، از نظر لغت‌شناسان، «بور» به معنى کساد یا کساد بیشتر است. من فکر می‌کنم این لغت _در معنای کساد آن_ همان لفظ «بُور» است که داراب‌کلایی‌ها هم برای خیط‌شدن کسی به‌کار می‌برند. مثلاً می‌گوییم فلانی را «بور» کن، بره. یا فلانی مرا «بور» کرد. البته این نکته را از سر کنجکاوی گفتم. به‌هرحال، واژگان میان ملت‌ها، اشتراک لفظی و حتی معنایی دارد. اما بگویم: اللهُ عِلمٌ. خدا می‌داند.
 

 

ستون روزانه
شگرد باعورا

به‌ نام خدا. سلام. بلعم باعورا چند پرستش‌گاه و چند  رِباط (= عبادت‌گاه، خانقاه، کاروان‌سرا) هم در «راه خدا»! ساخته بود، اما... بگذرم.


توضیح: او، روحانی بزرگ بنی‌اسرائیل و از اَحبار و هم‌عصر حضرت موسی _علیه‌السلام_ بود که نقل است «اسم اعظم» می‌دانست و مقام معنوی داشت؛ اما شگرد شیطان بر شگردهای باعورا چیره شد و او را به گمراهی و زوال و فنا کشاند.


نکته: در دوستی با خدا به قول پیر هرات «جای شرکت نیست». در یک دل، جای هم خدا و هم شیطان به‌طور همزمان نیست‌. یا این، یا آن. یا رستگاری یا رُسوایی. بلعم باعورا هر دو را می‌خواست، و بر افتاد.
۱۲ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ:

سلام همسنگر خوب آقا حسنعلی لاری

ازت ممنونم یاد کردی از دو شخصیت پاک و روشنفکر متعهد زهرا رهنورد و میرحسین موسوی.

میرحسین حتی یک ریال از بیت‌المال به جیب نزد و همین پاکی او را بس است. مردی از میدان سیاست که آلوده به بی‌اخلاقی و پشت‌کردن به آرمان اصیل انقلاب نبود. ملت خیلی منتظر ماند دادگاه بحران ۸۸ را ببیند تا از زبان خود میرحسین ناگفته‌ها را ببیند و بشنود. اما هنوز چنین جرأتی برای برپایی دادگاه علنی و آزاد پیدا نشد. بگذرم.


سلام جناب حجت الاسلام شیخ مالک
کاری به‌جا کردی در ارسال این پست. من هم دیروز این سخنان دکتر سروش _از اندیشمندان ایران و از منتقدان وضع موجود نظام ایران_ را در وبلاگم «دامنه» پست کرده بودم. بلی؛ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ از بزرگ‌مردان تاریخ اسلام، ایران و جهان است.

یکی از شجاعانه‌ترین عبارات ایشان، جملاتی از بند آخر وصیت‌نامه‌ است که به مردم چنین نوشتند:

 

«به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند.» کمتر رهبرانی هستند که به ملت بگویند «قصور»، «تقصیرها» و «کوتاهی‌ها» داشتند. این صراحت، صداقت امام خمینی را می‌رساند که در وصت‌نامه که متنی باورمندانه‌ی شرعی نزد مؤمنان و یک روال اعتقادی‌ست، سخن از اشتباه و تقصیرها و قصور به میان آوردند. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۸
/post/1338
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۷۰
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و هفتم

 

بحث ۱۱۹ : این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

در هر تعطیلاتی، شهرهای ساحلی و جنگلی استان‌های مازندران، گیلان و گلستان با انبوه مسافران از تهران و شهرهای دیگر ایران، پر می‌شود. چنین روندی برای این سه استان فرصت است یا تهدید؟


پاسخ:

سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
 

از پاسخ شما به بحث ۱۱۹ ممنونم. هم فرصت‌ها را خوب متوجه شدی و هم تهدیدها را به‌درستی برشمردی. با دیدگاه شما در این باره موافق‌ هستم.

در مورد تدبیر باید بگویم، باید فکر اساسی در سطح ملی به این آسیب و تهدیدات ویرانگر کرد. در سطح استان نمی‌توان بر آن فائق آمد. بلی؛ درست است. دقیق است نگاه‌ات. باید چنین مقرراتی وضع شود. مثل منطقه‌ی حفاظت شده‌ی توران.

 

یک نمونه بگویم جناب آقا عبدالرحیم: اگر از میامی به سبزوار برانی، در مسیر گذر پلنگ، چندین کیلومتر سرعت بالای ۷۰ کیلومتر ممنوع است و با دوربین کنترل می‌شود. چون جاده‌ی میامی به مشهد از قلمرو عبور پلنگ ایرانی می‌گذرد و ممکن است ماشین‌ها با پلنگ تصادف (= برخورد) کنند و صدمه برسانند. پس، عزم ملی و تصمیم ملی موجب شد که به طول چندین کیلومتر برای حفظ جان پلنگ، باید کُند راند. سواحل شمالی ایران محتاج چنین احتیاط و عزمی‌ست. از دقت‌ و دغدغه‌ات ممنونم جناب آفاقی. به هرحال در انزلی هستی و لمس می‌کنی تخریب و تهدید توسط بومی و غیربومی و مسافرین انبوه را.

 

ستون روزانه
گذر از سطح لحظه

به‌ نام خدا. سلام. یکی از کتاب‌هایی که ارزش چندبار خواندن دارد، کتاب "در جست‌وجوی نیشابور" است که مجتبی بشردوست آن را به‌زیبایی درباره‌ی زندگی و شعر استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی _م. سرشک_ نوشته است.


در ستون روزانه‌ی امروزم "بانگ نای" کدکنی را می‌نویسم که در صفحه‌ی ۵۰۷، به انسان می‌گوید باید به کُنه (= ژرفا، عمق) و جوهر قضایا روَد و از سطح بگذرد:


کمی عمیق‌تر از این،
به کُنه قصّه نظر کن
دو گام
پیش گذار و
ز سطح لحظه گذر کن

۵ اسفند ۱۳۹۷.
 

ستون روزانه
گردنِ اَجنّه

 

به‌ نام خدا. سلام. در رُمان "مِسیا" اثر مصطفی موسوی گرمارودی (صفحه‌ی ۶۹) خوانده بودم بلال حبشی _که خود توسط خلیفه، طرد و به لاذقیه تبعید شده بود_ گفت: در دوره‌ی خلیفه‌ها، افراد شاخص (= یاران رسول خدا صلوات الله) را می‌کُشتند، ولی می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه‌ و اَجانین.


توضیح: مِسیا (= موعود) نام حضرت محمد (ص) است در اِنجیل برنابا. همان‌گونه که نام علی (ع)، ایلیا است، یعنی عالی و بزرگ و عظیم.
 


سلام جناب "رحمان ب. د" در دیار همدلی
ممنونم از روحیه‌ی جست‌وجو‌گری و کسب دانش شما. "ایلیا" در زبان عِبری، یعنی عالی و علی و عظیم. آن مِسیا را گفتم در برنابا یعنی موعود و نام حضرت محمد (ص). اگر در متن یک‌بار دیگر بازگردی بخوانی، خالی از لطف نیست. موفق باشید و در سلامت. من گفتم که واژه‌ی ایلیا، در زبان عبری یعنی: عالی، علی، عظیم. نه این‌که آنان منظورشان از ایلیا یعنی حضرت علی(ع). خودِ واژه‌ی "علی" یعنی بزرگ. و علی یکی از صفات خداوند است. مثل عبارت پایان قرائت قرآن که می‌گوییم: صدق الله العلی العظیم. این "علی" صفت خداست. تشکر از شما.

 

تحلیل سیاسی

خبر: متن نقلی: "الیزابت وارن یکی از کاندیداهای مهم حزب دموکرات‌ ایالات متحده آمریکا برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده در ۲۰۲۰ آمریکا وعده داد در صورت پیروزی در این انتخابات بار دیگر ایالات متحده آمریکا را به جمع کشورهای پایبند به توافق هسته‌ای با ایران باز گرداند." (منبع)

 

تحلیل من: به نام خدا. کاری به وعده‌ی وارن ندارم، نکته آن است وقتی در کارزار انتخاباتی آمریکا، مسأله‌ی ایران به پایه‌ی رقابت و راهبرد سیاسی بدَل می‌شود، دست‌کم نشان دو چیز است: ۱. وقوف به قدرت ایران به عنوان یک بازیگر پرتوان منطقه‌ای. ۲. تلاش برای تصحیح روند رو به رشد "پساغربی" از سر استیصال (= درماندگی) و بازگشت به تئوری جهان‌شمولِ "خرَد جهانی" (= رویکرد منطقی به مشکلات جهانی).

 

نکته: پساغربی یعنی این‌که جهانِ بیدار، از تفکر تک‌بُعدی و خودمحورانه‌ی غربی عبور کرده و دیگر غرب، آن هژمونی فکری_سیاسی خود را از دست داده است. و جهان آگاه و مستقل به پس از غرب می‌اندیشد. این حرکت سیاسی_فکری، جهانِ جدیدی را در آینده به روی بشر باز می‌کند، که آثار آن مدتی‌ست پدیدار شده‌ است، و تیزبینان بیدار آن را به‌خوبی و خردمندانه می‌بینند.

۶ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

پاسخ من بحث ۱۱۹

در این بحث، علاوه بر چند جواب و نکته که به پاسخ دهندگان نوشته‌ام، دو نکته‌ی دیگر در این‌باره بگویم: من هم بر این نظرم هرچه منطقه‌ی مسافرتی ارزش طبیعی، زیستی و سرمایه‌ای بالاتری داشته باشد، احتیاط‌ها همه‌جانبه‌ی شهروندان هم باید افزون‌تر و بادغدغه‌تر باشد.یک تابلوهایی در مسیر بازدید از جبهه‌ها هست که بدین‌گونه نوشته: با وضو قدم بگذارید که وجب به وجب خاک اینجا با خون شهیدان آغشته است؛ من معتقدم در محیط‌های بکر، سرسبز و طبیعت درخشان ساحل شمالی ایران هم باید بنویسند: با آداب و احترام به طبیعت خدادادی، قدم بگذاریم و زیبایی‌های جنگلی نوار شمالی را قدر و سرمایه‌ی ملی بدانیم و آن را برای آیندگان امانت نگه بداریم. آری، باید یاد بگیریم، تا با طبیعت خود مدارا کنیم. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۷
/post/1337
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۱۳
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۶

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و ششم

 

 

بحث ۱۱۵: این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

نواندیشان معاصر از ضرورت بازگشت به آموزه‌های معنویان و فرزانگان سخن می‎گویند. فرزانه‌ای چون مولوی‌، صلح درونی یا صدق را مقدمه و پیش‌شرطی برای صلح بیرونی با دیگران می‌داند، این مسأله چگونه تحلیل و شکافته می‌شود؟

 

پاسخ:

سلام جناب جوادی نسب
کاری به این مبانی نظری‌ات ندارم جناب جوادی. مسأله این است، سرمایه باشد، اما حاکمیت سرمایه‌داری نباید شکل بگیرد. سوئد یک کشور پیشرفته است، اما آن فساد و چپال و غارت نوع غربی در آن دیده نمی‌شود. غرب، با فروش اسلحه نیز خزانه‌اش را پر می‌کند. مثل دوشیدن عرب از طریق تز ایران‌هراسی. آیا واقعاً این تز درست است؟ معلوم است که با ترساندن اعراب از ایران، در پی فروش افزارآلات جنگی‌اند. باید قضیه را کامل دید نه از روزنه‌ی تنگ.
تأکیدتان بر فرضیه‌ی "ویژگی انسان" و راه‌حل قَسری سرمایه‌داری، فرضیه‌ای‌ست که خود دارای چند فرضیه جانشین و فرضیه‌ی رقیب است. که آن را "فرضیه‌ی پوچ" هم می‌گویند. یعنی با نظریه‌های دیگر، راه‌حل تک‌خطی سرمایه‌داری را پوچ می‌سازد.

 

در خود آمریکا، جناح "بازها" همیشه با کارخانجات اسلحه‌سازی رشد کردند و کارتل و تراست پدید آوردند. بخش عمده‌ی درآمدشان با فروش سلاح و ایجاد جنگ میان کشورهای ثالث است. بنیاد بقای آنان بر وجود پیکار میان جوامع است.

 

بحث ۱۱۶: این پرسش برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

ما شبانه‌روز طی ۲۴ ساعت یک دور می‌زنیم که یک روز از عمرمان حساب می‌آید. این مدتِ زمانی _که همیشه بر ما می‌گذرد و ما را از دیروز، یک روز بزرگ‌تر می‌سازد_ در این روزگار هر یک از ما را با انواع مشاهدات، شادابی‌ها، عجایب، مَشقّات، شگفتی‌ها، مشکلات و سختی‌ها روبرو می‌کند؛ سؤال این است طی ۲۴ ساعت گذشته، چه چیزی بر شما گذشته و آن را مشاهده نموده‌اید که گفتن و نوشتن آن، به ما در این مدرسه تجربه، درس، عبرت، اندیشیدن، همدردی و آموزه می‌آموزاند. یکی را اگر مایل هستید مختصر _که از حدّ دو‌ کف دست نگذرد_ تعریف کنید. و یا بگویید این روزها، ۲۴ ساعت‌ چگونه سپری می‌شود؟

 

پاسخم به بحث ۱۱۶

به نام خدا. امروز صبح وقتی از خانه بیرون می‌رفتم گربه‌ای تنومند، پَشمین و زاغ را در حال شکار دیدم. ماشین را کنار زدم، به تماشای شگفتی‌های آفرینش حضرت پروردگار پرداختم. نمی‌دانستم حامی کدام باشم: صیّاد یا صید؟ کبوتر با رنگ‌هایی که آفتاب درخشان قم، بر پرهای زیبایش پدیدار ساخته بود، و تلألو (=تابش و برق) می‌انداخت، جلوی چشمانم روزی امروز گربه و آن‌گاه کرم و میکروب‌ها شد. بگذرم.


وقتی به نشست رسیدم، کناری من _که رفیق من بود و مردِ تلخی‌ها چشیده_ درگوشی به من گفت فلانی! می‌تونی این را برام ترجمه کنی: منطقه‌ی زندگی‌ات مهم نیست، منطق زندگی‌ات مهم است. گفتم: فلانی! بالاتر از منطقه و منطق، "منطقة‌الفراغ" است که شهید سیدمحمدباقر صدر آن را مطرح کرده‌است. جایی از دین مبین اسلام، که دست مجتهد زمان‌شناس را در فهم و وضع حکم شرع باز می‌گذارد. بگذرم؛ که این فراغ، با تحجّر (=فسیل‌وارگی ذهنی) عده‌ای، به فراق! کشانده شد.

 

نکته ها: چه بر سر حکیم سهروردی آوردند، وقتی ۳۰ سالگی مجبور شد از سهرورد زنجان سر بر بیابان گذارد و در حلب دمشق به فتوای فقیهان متصلّب سُنّی، به علت آراء مترقی و شاذّ به دار آویخته شد.

 

پاسخم به جوادی نسب:

ساحت مقدس و متعالی خدا از هرگونه ظلم‌کردن و مظلوم‌شدن، منزّه است. اگر پایان همان گزاره‌ی کنایی‌ات، نشانه‌ی تعجب می‌گذاشتی، من حتی ممکن بود، نظر هم ندم چه رسد به ابطال. خدا خود فرمود نه ظلم کنید و نه مظلوم واقع شوید. پس، خدا خود بری از این ضعف است. تسبیح خدا، یعنی سلب صفات رذل از ساحت ربوبیت. و ظلم و مظلوم از خدا دور است.

 

بحث ۱۱۷: مطلب زیر برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

فرخ نگهدار: "رفتار عمومی ایالات متحده تحت رهبری ترامپ نشان می‌دهد که او برخلاف تمام روسای جمهوری سابق، اعتقادی به نقش رهبری کننده‌ی امریکا برای حل و فصل مسایل بین‌المللی یا گلوبال ندارد. شعار «امریکا اول» معنایش این است که نهادهای بین‌المللی چون تحت اراده‌ی ما نیستند باید برانداخته شوند و اتحادهایی جایگزین شوند که ولایت (سرپرستی) امریکا را قبول دارند." (منبع)

 

پاسخم به بحث ۱۱۶

قسمت دوم

دیروز با اشتیاق فیلم "هفت سامورائی" را نیز دیدم. سامورائی‌ها جنگ‌جویان حرفه‌ای قدیم ژاپن بودند. فشرده‌ی برداشتم از این فیلم آموزنده این است:

 

۱. غارت، با زانوزدن غارت‌شوندگان تشدید می‌شود.
۲. سامورائی وقتی گرسنه باشد، پلنگ جنگل هم در امان نمی‌ماند.
۳. اجیرکردن برای دفاع! نشانه‌ی عجز و درماندگی‌ست.
۴. ممکن است فقیر باشیم، اما گدا نیستیم.
۵. مرید کف پای استاد را بوسید. اما استاد نگذاشت و گفت من استحقاق "مرادی" را ندارم.
۶. دفاع خیلی سخت‌تر از حمله است.
۷. ازخودگذشتگی برای آرمان و آسایش دهقانان مورد غارت.
۸. و نیز این تئوری استاد و رهبر هفت سامورائی که هوشمندانه بود:
وقتی همه جا امن به‌نظر می‌رسد، خطر فرا می‌رسد.

در پایان از هم‌کلاسی‌هایی که در بحث ۱۱۶ شرکت کردند، ممنونم. و از تمامی خوانندگان که حوصله کردند و پاسخ‌های ۱۱۶ را خواندند نیز سپاس‌گزار.

پاسخم به بحث ۱۱۷

یکم: آمریکا دست‌کم در سه زمینه در پی تئوری هژمونی (= سلطه) است، چون امنیت ملی و منافع ملی خود را در آن می‌بیند: ۱. صدور فرهنگ آمریکایی (زیست آمریکایی) ۲. سیاست بین‌المللی ۳. ساختار جهانی (= نظم نوین). بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۶
/post/1340
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۰۷
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۵

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و پنج

 

رفتار فاطمی (۴)

به‌ نام‌ خدا. سلام. حضرت فاطمه زهرا _سلام‌الله علیها_ فرمودند:

"خداوند، صبر را وسیله‌‌ی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد."

این سخن حکیمانه‌ی حضرت زهرا (س) در سایت آثار مرحوم آیةالله بهجت به‌صورت دوبیتی به نظم در آمده است:

 

گر پنجره‌ی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیک
کاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد

(منبع)

۲۰ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخم به پرسش جناب ر. بابویه

در گروه دیار همدلی
سلام جناب آقای... .
پرسش خوب شما نیازمند پاسخ مفصل و تاریخ‌نگارانه است. اما اینجا در یک نکته می‌گویم که اساساً ایرانیان اندیشه‌ی عدالت داشتند. اوج این نگرش در همان سخن سه‌گانه‌ی پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک نهفته است، که در پاره‌ای از دوره‌ها توسط شاهان ستمگر از مردم دریغ می‌شد. و ایرانیان با همین تفکر سه‌پندی، امام علی (ع) را مظهر تام عدالت یافتند و پیرو  اهل‌بیت (ع) شدند. ممنونم از شما جناب.


فیلیپا فوت چه می‌گفت؟
به‌ نام‌ خدا. سلام. خانم فیلیپا فوت _که در  ۲۰۱۰ درگذشت_ یک فیلسوف اخلاق فضیلت بود. او تا مدت‌ها، حتی به‌ هیچ مدرسه‌ و دانشگاهی نرفته‌ بود. خود گفته‌بود اول مُلحد بود. اما هوش سرشاری داشت و پایش به دانشگاه باز شد. با افکار توماس آکویناس (قرون میانه) و ویتگنشتاین آشنا شد و خود به مقام یک فیلسوف اخلاق‌شناس معاصر نائل آمد . او "دستور زبان خیر" نوشت که از تزهای اصلی اوست.


من، علاوه بر آشنایی قبلی با افکار او، سه‌ شب پیش یک متن گفت‌وگوی بسیار مهم او را دیده و خوانده‌ام که چهارساعت زمان برد. صدانت: (منبع) در اینجا در چند نکته‌ی گزاره‌ای و تمثیلی، فشرده‌ی دیدگاه فلسفی اخلاقی‌اش را با برداشت آزادم از آن متن، می‌نویسم. اگر نقصی در این برداشتم، دیده‌اید، به حساب من بگذارید، نه آن فیلسوف:


فیلیپا فوت بر این نظر بود:


۱. اخلاق، در نهایت بیانِ طرز تلقی‌ست.


۲. انسان باید ویژگی‌های خیر را دارا باشد. زیرا نبودِ آن رذیلت است و بودنِ آن فضیلت.


۳. انسان باید "نفع‌رسانی" کند به انسان‌ها، حیوان‌ها و...


۴. تلاش انسان برای دفعِ درّندگی حیوان از طریق باغ وحش، نافی خصوصیت ذاتی درندگان نمی‌گردد.


۵. ریشه‌ی عمیق درخت بلندقامت چنار، لازمه‌ی ذاتی آن است که نبودِ آن نقص است.


۶. دُم رنگارنگ طاووس نَر، ریشه‌ی دوام زندگی و جفت‌یابی آن است، که فقدان آن نقص و شرّ است.


۷. فیلیپا فوت با تمثیل ریشه‌ی چنار و دُم طاووس می‌خواهد بگوید انسان باید خصوصیات معنوی، فضیلت‌های اخلاقی و "نفع‌رسانی" داشته باشد که نبود آن برای انسان نقص و شرّ است. انسان باید آن را در خود پدید آورَد و در رفتارش پدیدار نماید.


۸. او برای چنین انسانی و ضرورت فضیلت‌ها، "دستور زبان خیر" نوشت.


۹. فوت با این جمله‌ی ویتگنشتاین بسیار متحول شد و تز فلسفی و اخلاقی خود را در فضیلت و خیر پیش برد: "هرچه می‌خواهی بگو؛ اما همانی که هستی، باش.بحث عمیق است و فضای مدرسه‌ی فکرت در اندازه‌ی گنجایش دو کف دست. پس تا همین اندازه بس است. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۵
/post/1362
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۲۷
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۴

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و چهارم

 

شهر انقلاب

قسمت دوازدهم

به‌نام‌ خدا. سلام. در ابتداء بگویم سهم هیچ صنف و قشر و گروهی در بروز انقلاب را نادیده نمی‌توان گرفت. اما به‌گمانم کمتر کسی انکار دارد که شهر انقلاب، "قم‌" نبوده است. آری؛ شهر انقلاب، قم بوده است. شاه در طول سلطنت خود، از قم می‌هراسید. او در اصل، دلش می‌خواست قم در حمایتِ حکومتش باشد و یا دست‌کم ساکت بماند. وقتی می‌دید نه حمایت است و نه سکوت، دست به سرکوب می‌زد.

 

چهار سرکوب خون‌بار قم توسط شاه از همه برجسته‌تر و تأثیرگذارتر بود:
۱. سرکوب طلاب در درون فیضیه در دوم فروردین سال ۴۲ و روز شهادت امام صادق (ع)
۲. سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۴۲.
۳. سرکوب شدید طلاب و دستگیری فراگیر آنان در قیام سال ۵۴ طلاب فیضیه.
۴. سرکوب قیام ۱۹دی ۱۳۵۶ قم که این چهارمین سرکوب، جرقه‌ی اشتعال اعتراضات و پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ گردید. و برگزاری مراسم چهلم شهدای قیام ۱۹دی۵۶ قم، شهر بزرگی چون تبریز را به قیام ۲۹ بهمن ۵۶ کشاند. و سپس یزد و شهرهای دیگر را به حرکت جسورانه، علیه‌ی رژیم واداشت و موج ۱۹دی قم، شهرهای دیگر ایران را یکی‌یکی، فرا گرفت.

 

شهر قم به دلیل حضور مرجعیت، مجتهدین، روحانیت، طلاب، مردم مؤمن و مذهبی و از همه مهمتر، قدرت اِفتاء، جلودار نهضت اسلامی بود. حتی چشم اغلب انقلابیون به قم بود و خط و ربط‌ها، اعلامیه‌ها و نوارها از این‌جا، جابه‌جا و شیوه‌ی مبارزه از این‌جا ترسیم می‌شد.

 

هنوز نیز قم بعد از چهل‌سال از استقرار نظام جمهوری اسلامی، همچنان شهری برای رایزنی‌ها، مشورت‌ها و حتی اجازه‌گرفتن‌ها برای پست‌هایی چون ریاست‌جمهوری‌ست.

 

قم، نماد واقعی انقلاب است. نام قم، همان قم باقی ماند و مانند شهر سن‌پترز بورگ، لنین‌گراد نشد و نیز مثل شهر استالین‌گراد، به ولگاگراد برنگشت. چون قم، بامُسمّی بود و به دور از خودخواهی‌های کمونیست‌ها. آری؛ قم در لغت یعنی "بپا خیز" و بپا هم خاست.

۱۳ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۱۱۱ : این پرسش جناب ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

"مسئولیت والدین درقبال نماز فرزندان چیست؟ و چه آثاری دارد؟"

 

پاسخم به بحث ۱۱۱

به‌نام خدا. سلام. سپاس از پرسشگر بحث ۱۱۱ جناب محمد عبدی که موضوعی دینی و تربیتی را به صحن مدرسه آورد.

 

۱. پرسش دو پاره دارد: مسئولیت و آثار.

 

۲. بلی؛ مادر و پدر به دلیل این‌که نقش اول تربیت فرزند را بر عهده دارند، طبق آموزه‌های دینِ مُرسل، باید وظیفه‌ی انسانی و تکلیف شرعی‌اش را عمل کند.

 

۳. یکی از صفات خدای باری تعالی، "پروردگار" است و پروردگار یعنی مربّی و پرورش‌دهنده. و حضرت پروردگار، خود، نماز را با فرو فرستادن وحی، به بشر آموخت و واجب ساخت، و ایمان حکم می‌کند پدر و مادر در برابر خدا عصیان نورزند و نماز را به فرزند بیاموزانند، یا خود مستقیم و یا از طریق آموزگاران قرآن.

 

۴. اساساً آموزش، به‌ویژه برای فرزندان، هزینه محسوب نمی‌شود؛ بلکه، سرمایه است. و آموختن نماز به فرزندان و گسترش فرهنگ نماز در کانون خانواده، آثار معنوی و روانی و روحی دارد.

 

۵. من با آن‌که وارد ۵۶ سالگی شدم، هنوز ذهنم و خاطراتم پر از عطر و بوی خاص مسجدرفتن‌ها در دوره‌ی نوجوانی است. یعنی آثار آن بر مجموعه‌ی زندگی‌ام قابل لمس است. گرچه، هرچه، اخلاص در نماز بالاتر رود، آثار آن نمایان‌تر می‌شود.

 

در واقع در این بند ۵ خواستم بگویم، جواب من به پاره‌ی دوم پرسش، مثبت است. حتی بالاتر از آن، نه فقط برای والدین، آثار معنوی و نشاط ایجاد می‌کند، بلکه خود فرد را در بزرگسالی آرامش و برکت می‌رساند.

 

به عبارت دیگر، هنوز درک می‌کنم که پدر و مادرم مرا به نمازخواندن واداشتند، یادم دادند، و در مسجد جامع داراب‌کلا پشت سر مرحوم "آقا" زیبایی‌های نمازخوانی را در خاطراتم مرور می‌کنم.

 

 

پاسخ:
جناب عرب خزائلی سلام. امور مذهبی، باورهای تردیدناپذیر مؤمنان است. نباید آن را تعبیر به اجبار کرد. همین الان اگر به مردم بگویند این گوساله، گوسفند، غاز و مرغ و هر ذبیحه‌ای، پشت به قبله ذبح و کشتار شده، هیچ‌ مسلمانی آن را لب نمی‌زند. چون این از امور مذهب اسلام است که باید رو به قبله و با ذکر بسم‌الله، ذبح شود. گفتن اذان در گوش نوزاد از استحباب‌های دینی‌ست. از نظر من، باورهای دینی را در بحث‌ها نباید مخدوش ساخت و جناب‌عالی هم همواره به این نیکویی، آراسته بودی. فقط خواستم، به‌طور کلی نظرم را بیان کرده‌ باشم.

 

نکته ها:

آنان که کتاب "کفایةالاصول" مرحوم آخوند خراسانی را به تعبیر شهید مطهری "چند لا" خواندند و از بر شدند، بازهم در ادبیات عرب، غَور می‌کنند تا بیشتر در فهم دینی پیش بیفتند. علامه طباطبایی، با آن‌‌همه فضل، ورع و تسلط در ادبیات عرب که تفسیر المیزان را در بیست جلد به زبان عربی نوشت، گاه برای برخی لغات ساعت‌ها و روزها جست‌وجو داشت تا به فهم دقیق برسد. عربی‌دانی، حدّ یَقف ندارد که "کفایت" کند! علم اساساً کفایت‌پذیر نیست. کسی از علم فارغ‌التحصیل نمی‌شود؛ از مهد است تا لحد. به قول ابوریحان بیرونی: دانستم که ندانستم. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۴
/post/1352
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۲۵
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و سوم

 

استان خیال (۱)

به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.

 

بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی‌ سنه‌کوهی‌ست که برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

 «در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۵

به‌نام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:

 

۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ می‌گویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیت‌شناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمی‌گردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، می‌توان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسی‌ست، از آن چشم‌پوشی و به پاسخ کوتاه بسنده می‌کنم.

 

۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در باره‌ی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشته‌ام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دست‌کم در چهار جهت درست‌کار نمی‌دانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.

 

۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ می‌گویم: بلی؛ لزوم داشت. نه این‌که الان لزوم‌تراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:

کمونیست‌های پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملی‌گراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی  و مهدی بازرگان. مجاهدین خلق‌های اولیه‌ی مذهبی چون محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنه‌ای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلام‌گرایان.

 

پاسخ:

سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاری‌ست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که می‌نویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف می‌کنند، پس باید حقوق متقابل نویسنده‌ها و خواننده‌های مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۳
/post/1335
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۸۱
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۲

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و دوم

 

فرق مدرسه‌ی فکرت با مدرسه‌ی فوریت

به‌ نام‌ خدا. سلام هم‌مدرسه‌ای‌ها

۱. در مدرسه‌ی فکرت، نوشتار اعضا باید با فکر و اندیشه و با نهایتِ دقت و وقت‌گذاری‌ها و با مرور و خواندن آن و سبُک‌سنگین کردن متنِ خود و نیز با صبر و حوصله و بدون هیچ عجله و شتاب و فوریتی پست بشود. تا نه‌فقط غلط املایی و تایپی و ویراستاری نداشته باشد و آراسته به ادبیات شیرین فارسی باشد، بل‌که خواننده هم بداند این پست از آن نوشته‌هایی‌ست که خود پست‌گذار روی آن وقت و فکر و اطلاعات اندوخته صرف کرده است نه فی‌الفور با تمام سرعت نوشته‌است. نوشتار سرعتی، معمولاً عاری از اِتقان و فخار است.

 

۲. اما مدرسه‌ی فوریت _که اینجا هرگز نباید باشد_ جایی می‌تواند باشد که علاوه بر دارا‌نبودنِ ویژگی‌های برشمرده‌ی بالا، فقط رگباری از نوشتن‌ها، اعلام‌نظرها و پشت‌سر هم پست‌گذاشت‌های کم‌اثر و بی‌بار و بَر باشد و در آن "فکرت و تأنّی طولانی" نشده‌باشد.

 

نتیجه: از نظر من وقتی در طی مثلاً دو ساعت حدود ۸۹ تا پیام در مدرسه جاگذاری می‌شود، علامت این است، "فکرت" نشده بلکه فوریت صورت گرفته که هیچ هم برازنده‌ی مدرسه‌ی فکرت نیست. ما گروه نیستیم، ما مدرسه‌ی فکرت هستیم. نام‌مان مدرسه است، یعنی همه در این درگاه، درس ارائه می‌کنیم. درس، هم باید پیش‌مطالعه داشته باشد و فکرت و اندیشیدن و سپس، پست کردن. یقین کنیم، فوریت، ضد فکرت است و فوریت و شتاب، هیچ‌هم علامت دانایی کسی نیست، فکرت است که نشان پختگی‌‌هاست. افزون بر این، من باورم این است حتی اگر چند ساعت در مدرسه، پست گذاشته نشود، خود علامت بزرگی‌ست که اعضای مدرسه در حال فکر و اندیشیدن هستند و نیز پختن متن و درس و سپس آوردن به آوردگاه فکری فکرت. پوزش.

 

ستون روزانه

فرهنگ فاطمی
قسمت دوم
به‌ نام‌ خدا. سلام.
حضرت فاطمه زهرا _سلام‌الله علیها_ درباره‌ی مولای متّقیان  امام علی _علیه السلام_ فرمودند:

"او پیشوایى الهى و ربّانى‌ست، تجسّم نور و روشنایى‌ست، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى‌باشد، گوینده‌اى حقّ‌گو و هدایت‌گر است، او مرکز و محور امامت و رهبریت است." (منبع)

۲۷ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

بحث ۱۰۰ : این پرسش جناب شیخ‌عسکر رمضانی دارابی‌ست که برای بحث‌ونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق می‌شود:

«سرَک کشیدن به زندگی دیگران از نظر شما چیست و چه بدی‌ هایی دارد؟»

 

پاسخم به بحث ۱۰۰
قسمت اول
سلام. سپاس از جناب شیخ‌عسکر که این بحث را برای مباحثه به مدرسه آوردند.


سرَک‌کشیدن، آفت بزرگ جوامع بوده و هست. در مجالس _خصوصاً در عزاداری‌ها_ اساساً اهل سکوت هستم، نه حرف و گپ با بغل‌دستی‌ها. شبی از شب‌ها، در تکیه‌ی بالا ،منتظر ماندیم تا دسته‌ها از مزار بازگردند. یکی، کنارم نشست و شروع کرد به گپ‌زدن از اختلافاتی که با یکی از فامیل‌هایش داشت... درجا با حالت کمی‌تند و نیمه‌خشم، گفتم:


"آقا... من اساساً اهل گوش‌کردنِ اخبار خانوادگی نیستم. نگید، گوش نمی‌دم."


بلی؛ یک راه مبارزه با سرَک‌کشیدن، مقابله با سرَک‌کِش است. رُک بگوییم: گوش نمی‌دم. ذهن، نباید تَلنبار اخبار خصوصی افراد و حرف‌های بی‌پایه و اساس شود. مگر کسی خود بخواهد ذهنش، مغازه‌ی سِمساری باشد!
ادامه می‌دهم...


پاسخم به بحث ۱۰۰
قسمت دوم
سرَک‌کِش‌ها بیشتر از این‌گونه جست‌وجو‌گریی‌ها (=به زبان دارابکلایی‌ها چِک‌پِرسی‌ها) آغاز می‌کنند:


چقدر حقوق می‌گیری؟ کجا کار می‌کنی؟ چه‌کار می‌کنی؟ آدرس محل‌کار شما کجاست؟ پس‌انداز هم برات می‌ماند؟ از کدام مغازه خرید می‌کنی؟ چک بانکی هم داری؟ کدام بانک؟ چندتا خونه داری؟ بچه‌هات چه‌کار می‌کنند؟ شنیدم باغ خریدی؟ شنیدی فلانی برای پسرش ماشین خرید؟ فهمیدم رفتی خواستگاری، ولی اَرِه (=بلی) ندادند؟ اصلاً دیار (=معلوم) نیستی، فکر کنم رفته بودی خارج. تِه‌ فشار روی چنده؟ قند هم داری؟ چرا دستت شُونِش می‌زند؟ آزمایش دادی؟ جواب چی بود؟ چربی داری؟ چی‌ شده اون روز جلوی بیمارستان بودی؟ بازار چی خرید کردی؟ راستی یک شام منو دعوت نمی‌کنی؟ دیشب خونه‌تون چندتا ماشین پارک بود؟ کی بودند؟ رفتند؟ 
ادامه می‌دهم...


پاسخم به بحث ۱۰۰
قسمت سوم
اگر با سرَک‌کِش‌ها مواجه شدید این داستان واقعی‌ام را می‌نمایانم:


نوجوان که بودم، تیم‌جار توتون را با آب‌پاش حلبی، آب می‌دادم تا نوج زند و برای نشاء آماده گردد. روزهای زیادی دیدم دو لِسک (=حلزون) شاخ‌به‌شاخِ هم، همآورد می‌طلبند. خوب و کنجکاوانه نگاه‌شان می‌کردم، بی‌آنکه چوب‌سیخ را بر تن‌شان فرو کنم، که همیشه توتون‌کاران از این‌کارها می‌کردند. می‌دیدم یکی از لسک‌ها _که زیرک‌تر و آینده‌اندیش‌تر بود_ راهش را زیرکانه کج می‌کرد، میان‌بُر می‌زد و به خود را با ولع به نوج بوته‌ی (=پی‌زا) توتون می‌رساند و شروع می‌کرد به جویدن و زندگی خود را استمرار بخشیدن، بدون جنگ و درآویختن و شاخ‌به‌شاخ شدن. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۲
/post/1327
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۵۴
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۱

مدرسه فکرت ۲۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیست و یکم

 


نکته‌ها: می‌دانم که می‌دانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیده‌ای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتی‌ست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.

 

ستون روزانه
اقبالِ اقبال
به‌نام‌خدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتب‌خانه می‌رسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر می‌آیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر می‌آید."


نکته‌ی اصلی: واژه‌ی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوش‌بختی‌ست که مشهور شده در افسانه‌ها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان می‌آورد!


نکته‌ی کشکولی: اگر اقبال مکتب‌خانه‌ی مرحوم پدرم شیخ‌علی‌اکبر می‌آمد، به‌یقین از آن‌همه دیرآمدن‌ها هم فلِک می‌شد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


تحلیل سیاسی

سوگیری جدید دو جناح چپ و راست

باور دارم _البته حدس می‌زنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیله‌ای و حتی حواله‌ای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.

 

انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کرده‌اند تا از طریق آن دورنما، صندلی‌های سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.

 

جناح راست از طریق گُل‌زدن‌های پی‌درپی به درون دروازه‌ی بی گولر باند حسن روحانی در جست‌وجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظه‌کاران.

 

آنان سعی دارند هم‌پیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بی‌ریخت و نیمه‌فروپاشیده‌ی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را به‌حساب آن‌دو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آینده‌ی نزدیک مردم بنمایانند.

اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:

 

۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.

۲. متلاشی ساختن شکل‌گیری مجلس صنفی و حواله‌ای از نوع صدر مشروطیت.

 

چپ از نظر من، برای این هدف میان‌بُرد، دست‌کم یک عملیات روانی را آغاز کرده‌است تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمی‌کنم. چنان‌چه خبرخوانی حرفه‌ای به‌عمل آورید، متوجه خواهید شد.

 

نکته‌ی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصه‌ی علم سیاست یک ضعف و آسیب به‌حساب می‌آید، چپ فهمید برای برون‌رفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطه‌ی ایده‌ئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.

 

من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صف‌بندی‌های دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش به‌خود گیرد.

۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

نکته بگویم: وقتی واژه‌ی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"،  اباالفضل نوشته می‌شود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:


یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که این‌گونه تغییر می‌کند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمی‌گیرم.

 

نکته ها: شکاف‌های سیاسی صورت‌بندی کننده‌ی احزاب سیاسی‌اند، اما در ایران، احزاب، دولت‌ساخته‌اند و قدرت‌سایه.

 

نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهم‌تر این بود که قدرت‌سایه  و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرت‌گرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.

 

ستون روزانه

ماهیت استبداد
به‌نام‌خدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)

 

نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آن‌که، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.

۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

نکته ها:

جای دوری نمی‌روم، همین ایران را می‌گویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان‌ ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غرب‌زدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن می‌داند. بیشتر بخوانید ↓

مدرسه فکرت ۲۱
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۱
/post/1313
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۳۸
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۲۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیستم

 

بحث ۸۶: این پرسش آقای محمد عبدی‌ست که برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. «در مورد مکانیسم خواب و رویا و بیان خاطره ای از خواب و رویای صادقه قابل طرح و بیان در گروه اگر مطالبی دارید ، بیان فرمایید ؟»

 

پاسخم به بحث ۸۶

 

علاوه بر سلام و سپاس از پرسشگر، بابت طرح این سؤال مهم و آمیخته با زندگی و روح و روان آدمی، پاسخم به پرسش جناب عبدی به‌شرح زیر است:

 

۱. خواب بخش‌جدایی‌ناپذیر روح انسان است.

 

۲. در قرآن بر آن در سوره‌ی یوسف اشاره شده‌است.

 

۳. حتی کسانی‌اند که مقام مُعبِّر (=تعبیرکننده) خواب و رؤیا هستند. و به حضرت یوسف (ع) تأویل‌الاحادیث اعطاء شد:

 

الف. تأویل در یک معنا تعبیر خواب است «و یعلمک من تأویل الاحادیث» (آیه‌ی‌۷ یوسف) تو را تعبیر خواب آموزد.

 

ب. «نبئنا بتأویله» (آیه‌ی۳۸ یوسف) تعبیر آن خواب را به ما خبر ده.

 

۴. قدرت برون‌رفت روح و روان از کالبد است.

 

۵. حتی نوعی وحی (به معنای الهامات درونی) است.

 

۶. گاه کابوس وحشتناک و هشدار‌بخش است.

 

۷. اغلب پیام‌دار و نویددهنده است.

 

۸. حتی نشانگر و از عوامل بلوغیت در نوجوانی‌ و گذر از سنین بچگی‌ست.

 

۹. خواب‌هایی در انسان بروز می‌کند که از آموزه‌های کتاب هم ارزنده‌تر است؛ اگر بدان توجه شود.

 

۱. رؤیای‌صادقه یک نعمت‌ خَفی در وجود و نهادِ آدمی‌ست.

 

۱۱. به‌گمانم قدرتِ خواب‌دیدن، فصل مُمیّز انسان با حیوان است.

 

۱۲. برای همه‌ی انسان‌ها در طول عمر چنان خواب‌های باارزشی که ارمغان یا هشدار و یا دیدار با مقام‌های مقدس دینی و مکان‌های شریف است، رخ می‌دهد.

 

۱۳. گاه، خواب ارزش علم و آموزه دارد.

 

۱۴. البته برخی‌ها در خواب و گرایش به آن، اسیر خرافه‌ و جادو و جَنبل‌اند و حتی پاره‌ای مجامع علمی به‌جای تدوین و تصنیف کتاب‌های عقلانی و دینی، به‌سوی خواب‌ها و نقل این‌گونه قضایا روی‌آوردند که آیت‌الله سیستانی هم سال‌ها پیش، به این نوع گرایش‌های غلط، تذکر و تنذیر داده‌بودند.

 

ستون روزانۀ مدیر

نوشتن در خطر نابودی!

به‌نام‌خدا. خودکار و روان‌نویس و مداد را زمین نگذاریم. من خطر ازبین‌رفتن هنر خط فارسی را می‌بینم. از غلبه‌ی فضای مَجازی و تیک‌تیک تایپ‌ها، قلم و مداد از دستان ایرانیان بر زمین افتاد، دوری نخواهد بود، هنر نوشتن بر کاغذ، از میان‌مان رخت بربندد. من خود، تمام سعی‌ام بر این است، دست از نوشتن با روان‌نویس و خودکار، برندارم. مطالعاتم همیشه با یادداشت‌برداری‌ها همراه است. این را در عکس بالا نشان داده‌ام تا گفته‌باشم مراقب باشیم نوشتن بر صفحات کاغذ از بین‌مان نابود نشود. این زیبایی نگارش فارسی را پاس بداریم. با پوزش از جناب جوادی‌نسب که به‌علت جانبازی از نوشتن بر کاغذ، دور افتاده‌است.

 

 

برداشتم از کتاب "هرمنوتیک مدرن"

 

در این دستنوشته‌ام _که برداشتم از کتاب "هرمنوتیک مدرن" ترجمه‌ی بابک احمدی‌ست_ چندین نکته در آبان سال ۱۳۹۶ دراین‌باره نوشته‌ام، که چندتا را اینجا می‌نویسم:


میان زندگی درونیِ هر شخص با واژگانِ در دسترس، رابطۀ تنگاتنگ است.

فهمیدنِ یک نوشته به معنای سهیم شدن در معنای موجود است.

هرمنوتیک، خلاصی از »کژفهمی‌ها» و کنارزدنِ «بدفهمی‌ها»ست.

 هانس گئورک گادامر معتقد است که قدرت راستین، آگاهی هرمنوتیکی توانایی ماست در فهمیدنِ این‌که چه چیز پرسش‌پذیر است.

اشلایر ماخر هرمنوتیک را هنرِ اجتناب از بدفهمی‌ها توصیف می کند.

تأویل [=یعنی تفسیر، بیان، بازگردانیدن به چیزی] یک امرِ آموزشی نیست، بل خود کُنشِ فهم است.

استیفن میولهال بر این نظر است: چنان نیست که رابطۀ میان احساس و واژگانِ در دسترس، رابطه‌ای ساده باشد.

۶ دی ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


بحث ۸۷ : این پرسش جناب حجت‌الاسلام شیخ علی‌اکبر دارابکلایی‌ست که برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود:

«آیاقدرت شیطان ازخدابیشتراست؟آگه نیست چراگناه کردن آسان تراز کارنیک است؟»


یادآوری مدیر: همکلاسی‌ها توجه داشته باشید که قبلاً در بحث ۲۵ به پرسش "مفهوم و مسأله‌ی شیطان" که توسط جناب محمدحسین آهنگر طرح شده‌بود، پرداخته‌بودیم؛ اینک فقط به همین پرسشی که مطرح شده‌است، پاسخ بفرمایید و از تکرار بحث کلی شیطان، خودداری ورزید. تا اصل سؤال جواب‌های روشن پیدا کند. تشکر.

 

پاسخم به بحث ۸۷
با سلام و تشکر از جناب حجت‌الاسلام داراب‌کلایی؛ چندنکته‌ی توضیحی ارائه می‌کنم. چون اگر دراین‌باره بخواهم بنویسم شاید یک کتاب شود: 
۱. شیطان و جنود آن از مخلوقات‌اند؛ پس مانند تمامی جُنبدگان و موجودات عالم، در ذیل قدرت خداوند قادر متعال‌اند اما توان نفوذ زیادی دارند. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲۰
/post/1290
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۷۲
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۹

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نوزدهم

 

 

بحث ۸۳ : این پرسش آقای عبدی است که برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود.

«با دیدن و یا شنیدن خبر یا حادثه ای از تعجب شاخ درآوردید اگر قابل بیان است خاطراتی را در گروه به اشتراک بگذارید تا آموزنده باشد»

 

پاسخم به بحث ۸۳

جناب محمد عبدی سلام. بلی؛ من چندین مورد سراغ دارم، که از باخبرشدن آن قضیه _به قول مشهور_ از تعجب "شاخ‌ درآوردم".

 

۱. تابستان سال ۱۳۶۷ در جبهه‌ی مریوان و در عملیات چریکی انجیران بودیم. از طریق رادیو صدای آمریکا _که همیشه توسط یک همکار و همسنگر قائم‌شهری‌ام، به‌گوش بود_ شنیدم که امام خمینی قطعنامه‌‌ی ۵۹۸ را پذیرفتند. از این خبر شوکه شدیم و سازمان رزم‌مان در آن عملیات تا حدّی به‌هم ریخت. حال و احساس و تشویش آن روز سرنوشت، اینک برایم قابل نوشتن نیست.

 

۲. همین سال پیش وقتی شنیدم آقایان آیت الله جنتی و آیت‌الله محمد یزدی گفتند یک زرتشتی نمی‌تواند شورای شهر یزد شود، از اعجاب داشتم به قول شما "شاخ" در می‌آوردم.

 

۳. دوره‌ی‌ای که چالوس بودم، از‌این‌که می‌دیدم یک نفر یک نیمه‌ی صورتش را تیغ می‌زند و نیمه‌ی دیگرش را ریش بلند می‌گذارد، از تعجب دو تا شاخ در آورده‌بودم.

 

۴. تهران بودم، میان جمعی، ساعت دو بعد از ظهر که هنوز کسی رسماً خبردار نشد، خبر رسید شورای نگهبان آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. که فوری به سیدعلی اصغر خبر دادم که او بیش از من تعجب کرد.

 

۵. در جمع دوستانم در قم بودیم، مخزن کتابخانه مشغول فیش‌برداری بودم، سیدعلی اصغر به من زنگ زد و گفت سعید حجاریان ترور شد. شاخ که خوبه، مُخ من سوت کشید. این پاسخ را ممکن است ادامه دهم.


پاسخم به بحث ۸۳

قسمت دوم

جناب مهندس محمد عبدی پرسشگر بحث ۸۳ سلام. من چند جای دیگر هم از تعجب به قول مشهور "شاخ در آوردم" که برمی‌شمارم:

 

۶. ازاین‌که دوره‌ی جدید مجمع‌تشخیص مصلحت (سال ۱۳۹۶)، انتصاب رئیس و اعضا قریب ۷ماه توسط رهبری مسکوت ماند و وقتی هم منصوبان را اعلان کردند از نصب محمود احمدی‌نژاد به عنوان عضو حقیقی مصلحت نظام، بسیار شاخ در آورده‌بودم!

 

۷. فروردین سال ۱۳۶۸ از عزل شبانه‌ی مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری توسط امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی شاخ در آورده‌بودم. زیرا؛ معتقد بودم که اگر هم آقای منتظری مستحق عزل و برکنارشدن است، این حق‌ذاتی مجلس خبرگان است که او را از قدرت پس بزند، چون آن مجلس ایشان را به قائم‌مقام‌رهبری انتخاب کرده‌بود. و مجلس خبرگان در برابر اقدام امام، سکوت‌محض کرده‌بود و از حق قانونی خود و منتخب خود هرگز دفاعی نکرده‌بود. بنابراین اگر فقط یک‌بار هم شده‌بود، مجلس خبرگان رهبری که ناظر کار رهبر است، به امام‌خمینی تذکر قانون اساسی می‌داد، روند مملکت دموکراتیک‌تر می‌شد و مردم بر جاری‌بودن و جدّی‌بودنِ نظارت، اطمینان بیشتری می‌کردند.

 

۸. از سادگی پیشنهاد آقایان حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر محتشمی و تأیید آن توسط مرحوم آیت‌الله مشکینی در نمازجمعه‌ی‌قم نیز، شاخ در آورده‌بودم که هردو گفته‌بودند باید در کنار صدام‌حسین قرار بگیریم که کویت را یک‌شبه تصرف کرده‌بود و به قول آنان "خالدبن‌‌ولیدزمان" شده بود و بوش‌پدر، به جنگ با او برخاسته بود. درآن‌زمان، تدبیر و تیزبینی رهبری آیت‌الله خامنه‌ای را خیلی پسندیده‌ بودم که نگذاشتند ایران وارد معرکه و بازی باخت خطرناک شود.

 

۹. از چرخش یکباره‌ی آیت الله احمد آذری‌قمی که در روزنامه‌ی رسالت و مجلس شورا، صدها متن و نطق در اثبات ولایت مطلقه فقیه صورت داده‌بود و سپس باآن‌همه ادعا و تاختن به جناح چپ که ولایت‌پذیر نیستید، در برابر رهبری ایستاد، شاخ در آورده بودم.

 

۱۰. از این‌که مرداد سال ۱۳۶۷ اولین فرزندم (عارف) متولد شده‌بود ولی من در جبهه‌ی جنگ بودم و آماده‌باش ۱۰۰% بود و حق مرخصی‌گرفتن نداشتم، و هرگز روزهای نخستین و شیرینِ به‌دنیاآمدنِ فرزندم را ندیدم، شاخ در آورده بودم. بگذرم.

شاید این بحث "شاخ درآوردن‌ها" را بازهم ادامه دهم... ۲۹ آذر ۱۳۹۷.

 

پاسخ:

سلام جناب جوادی‌نسب. این‌که تعجب نکردی، جای حرف نیست. اما تحلیل شما نادرست است. همان‌طوری‌که جناب‌عالی علوم سیاسی خوانده‌ای، به‌یقین می‌دانی تحلیل جایی کاربرد دارد که که اطلاعات نداشته باشی و از طریق شمّ تحلیلی، موضوع را دقیق بشکافی و یا احتمالات را ارائه کنی.


ستون شبانه
امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) در روزنامه‌خوانی روزانه‌ام خوانده‌ام که نمایش کمدی "یابو و چغندر" در دانشگاه آزاد اسلامی قوچان لغو شد. گویا به‌علت حضور بازیگران زن و مرد در این تئاتر.  (کد خبر: ۶۴۵۳۲۴)

نکته‌ی مدیر: کشکولی بگم نافع‌تره. باید اسمشو می‌گذاشتند یابو و سُس!  یا یابو و سیس‌تَلی! و یا یابو و سواری! تا تئاترشان به سن (=صحنه) می‌رفت.

 

 

عکاس: دامنه. قم. خیابان صدوقی، غرفه‌ی ۰۴۱ بازیافت.

قسمت دوم بحث ۸۲

جناب عارف آهنگر سلام. عکسی امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) انداخته‌ام از یکی از غرفه‌های بازیافت قم. با چند توضیح بر روی عکس بالا (قم. خیابان صدوقی، غرفه‌ی ۰۴۱ بازیافت.) پاسخم را به پرسش شما، تکمیل می‌کنم: ۱. روزهای یک‌شنبه و سه‌شنبه ماشین حمل زباله‌های بازیافت به کوچه‌ها و در خانه‌ها می‌آیند با صدای آژیر خاص. هر خانه‌ای اگر زباله‌های بازیافتی جمع‌ کرده‌باشد، به مأمور بازیافت تحویل می‌دهد و چندبرگه جواز قرعه‌کشی می‌گیرد. بیشتر بخوانید↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۹
/post/1282
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۵۱
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۸

مدرسه فکرت ۱۸

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هجدم

 

پاسخم به بحث ۷۸

سال: آبان ۱۳۵۷
من: ۱۵‌ساله
مکان: پیچ بب‌خِل
موضوع: شعارنویسی علیه‌ی شاه

در دارابکلا سه‌دوره شعارنویسی شکل گرفته بود که اغلب دیوارنویسی و گاه پارچه‌نویسی بود. 1- قبل از پیروزی انقلاب فقط توسط انقلابیون. 2- دهۀ شصت توسط همه‌ی نوع ‌گرایش‌های محل. 3- بحران سال 88، که همان‌شب تاسوعا جناب موسی‌آهنگر فرمانده پایگاه دارابکلا، که کنار هم در تکیه نشسته‌بودیم، تلفنی خبردار شد و رفتند با اعضای مقاومت محل، محو و اِمحا کردند.

 

اما قبل از پیروزی انقلاب را در اجابت به پرسش ۷۸ جناب مهدی ملایی یکی را می‌نویسم. شعارها به صورت شبانه و مخفی و در مکان‌های عمومی‌تر نوشته می‌شد.

 

در آبان ماه پاییز ۱۳۵۷ من همیشه در جیبم ماژیک دیوارنویسی جاسازی می‌کردم. یک‌شب مخفیانه تنِ دیوار "کِل‌محمودابراهیم طالبی" شعارنویسی علیه‌ی شاه کرده بودم: مرگ بر شاه‌خائن.

 

نمی‌دانم کی به او خبر داده‌بود که من شعارنویسی کردم. غروب روز بعد، در حالی‌که دو دستش دوتا چهار لیتری نفت بود، مرا گیر آورد و گفت:

اَم کَت تَن چِه وِه بَنویشتی مگ برشاه!؟ هِه... شِما مگه خادش کَت نِدارنی!؟ اَم کت تن نویسنی...

 

چند لگد محکم و درددار و پشتِ‌سرهم به‌من زد و من‌هم فقط می‌گفتم: دیگه نَنویسمبه! نزن. دیگه نَنویسمبه! که اگه روانشاد یوسف مرا از دستش نجات نداده‌بود، زیاد نمانده‌بود که کال‌وکورم کند! ولی مرا آی تُوش‌داد؛ (=یعنی زد)

 

سلام سیدعلی اصغر

خواندی؛ به لحن نیکو از دیوان مرثیه‌سُرای قرن ۱۲ هجری خورشیدی، صباحی بیدگُلی:

به هرکه می‌نگرم ، سرخوش از فسانه‌ی توست
فلک به وجد و زمین بی‌خود از ترانه‌ی توست

 

من هم، با اشک بر مولای‌مان امام حسین (ع) می‌نویسم از همان مأخذ که:

کبوتران حرم را هم از سر حسرت
ز بام کعبه نظر سوی بام خانه‌ی توست

 

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ


امیدوارم این روضه و ذکر مصیبت کوتاه رهبر آزادگان جهان حضرت ثارالله (ع)، بر دل‌ها نشسته‌باشد.

 

نکته‌ی شبانه‌ی دامنه

دست‌کم به دو دلیل، بیشتر دانشمندان علوم اجتماعی، "یهودی" بودند: یکی این‌که؛ شناخت مشکلاتی که یهودیان در جوامع مختلف داشتند.دوم آن‌که می‌خواستند همیشه بر جوامع تأثیر بگذارند. بنابراین؛ نکته آن است، اگر هر یک از ما با تضاد و توسعه مواجه شویم، ممکن است تفکر اجتماعی‌مان بیش از هر حوزه‌ای، بالنده‌تر شود و شناخت‌مان واقعی‌تر.

۲۱ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

خاطره‌ی دوم بحث ۷۸

جناب حجت‌الاسلام احمدی هر‌سه نکته‌ی خاطره‌ی جناب‌عالی جالب بود. درباره‌ی تصویر امام در کُره‌ی ماه، من خاطره‌ای دارم که به عنوان دومین خاطره به بحث ۷۸ اضاف می‌کنم:

 

بلی؛ شما درست گفتید. در گیر‌و‌دار انقلاب ۵۷، در دارابکلا نیز دو اتفاق روی داده بود: یکی در عامّه و دیگری در خواص. در عموم این بود که با قاطعیت می‌گفتند عکس امام در کُره ماه دیده می‌شود. شب‌ها در حیاط دو تکیه‌ی بالا و پایین‌محله، همه را به رؤیت سطح ماه فرامی‌خواندند و ناهمواری‌های سطح ماه را به شکل عمّامه‌و‌عبا و چهره‌ی امام تصویر می‌کردند و به دیگران القا می‌نمودند که دیدید راست می‌گوییم: یَه‌یَه دیار (=پیدا) هَسّه. مردم هم _البته برخی‌ها_ خوش‌باورانه می‌گفتند: اَره اَره بَدیمی‌بَدیمی. تا این که از ناحیۀ خود امام، این خرافه رد شد

 

بحث ۷۸ خاطره‌ی سوم

موضوع: صلوات برای امام خمینی
آن قضیۀ دوم که در قسمت دوم اشاره کردم که در جلسه‌ی خواصّ دارابکلا رخ نموده بود این بود:

​​​​

جلسه‌ای در دی ماه ۵۷ در منزل پسر‌عمه‌ام (=اتاق حجت‌الاسلام آق شفیع باجناق سیدعلی‌اصغر) با حضور انقلابیون تشکیل شده‌بود. من هم توی اغلب آن جلسات بودم. همه‌ جور افکار انقلابی شرکت داشتند. یکی از حاضرین محترم جلسه، (=نامش محفوظ) در آن شب مهم که انقلاب به کشتار و هیجان رسیده بود، از سر عشق شدید به امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ و در نهایت اخلاص پیشنهاد داده بود، وقتی نام «روح الله خمینی» در مجامع برده می‌شود از این پس به جای صلوات: الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، بگوییم: «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی خمینی و آلِ خمینی»! که البته بر روی آن مباحثه و چالش شده بود و رد گردیده بود. بگذرم. فقط خواستم میزان نفوذ امام بر قلب‌ها را بگویم.

 

سلام جناب آشیخ محمد بابویه

پرداختن وجوه‌شرعی به مرجع تقلید _مرحوم سیدعبدالله‌شیرازی_ توسط پدرت مرحوم شیخ‌قربان، آن‌هم در اوج درگیری و انقلاب ۵۷ در شهر مشهدمقدس، شنیدنی‌وخواندنی بود. چه حرام‌وحلال بلد بودند مؤمنین قدیم. روحش‌شاد.

 

نکتۀ دامنه:

سه‌شبِ پیش، در نشستی دعوت بودم. علاوه بر چندبرنامه، دو سخنران متضادّ و شاید هم مُستزاد! از چپ و راست هم آورده‌بودند. سخنران جناح‌راست، دست‌کم هفتادهشتاد‌ نکته‌ی شکوائیه گفت. من یکی را اینجا در مدرسه‌ی فکرت، بازگویانه، می‌گویم: او... به‌گلایه‌ و غُصّه‌مانند می‌گفت فضای مَجازی در دست اون‌وری‌هاست. (=یعنی جناح‌چپی‌ها). اونا ما (=جناح راستی‌ها) را گول زدند و همگی از تلگرام خارج شدیم و حسابی ضرر کردیم و حالا هنوز خودشون در تلگرام‌اند و فضای کشور را با آن، تغییروتحول و جهت‌دهی می‌دهند و چهل‌میلیون توش جمع‌اند! بیشتر بخوانید ↓

مدرسه فکرت ۱۸
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۸
/post/1272
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۳۷
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۷

مدرسه فکرت ۱۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفدهم

 

شُونیشتِن:

دوستان یک خبر. در شب یلدا، در مدرسه‌ی فکرت "شُونیشتِن" برگزار می‌کنیم. کنار کُرسی مادربزر‌گ‌ها و پدربزرگ‌ها (=گَنّاها و گتی‌ها) را به‌یاد آورید و اون شُو، به شُونیشتِن مدرسه‌ی فکرت تشریف بیاورید. تا اولین شب‌یلدای مدرسه‌ی فکرت را هم، باهم برقرار کنیم. درود.

 

با توجه به این‌که جناب دکتر هم بحث را خاتمه دادند، من هم یک تبصره بیفزایم و تمام: در این موضوع نامه‌ی امام به رهبری در سال ۶۶، فرق من و دکتر عارف‌زاده در یک نقطه‌ی باریکه: عارف‌زاده متن نامه را تفسیر می‌فرماید. و این حق ایشان است هر متنی را استنباط نماید. اما من فقط در الفاظ متن نامه‌ی امام و ظاهر آن، باقی می‌مانم و دست به تفسیر نمی‌زنم. یعنی خودم شائق نیستم رأی خودم را بیان کنم. مهم این است که آن جمله که به امام نسبت داده شد که در این نامه گفته ولی فقیه می‌تواند نماز را تعطیل کند، در سراسر متن امام وجود ندارد. با تشکر از حسین جوادی و دکتر. تمام.

 

 

بحث ۷۵
خاطره از مرحوم مادرم


نام: زهرا آفاقی (۱۳۹۴_ ۱۳۰۸) فرزند شیخ‌باقر
دارابکلا. سال ۱۳۵۵. من ۱۳ساله.


قضیه: دوستم بسته‌ای سیگار اُشنو ویژه خریده‌بود. از پدرش می‌ترسید. به‌من گفت امشب اینو برام نگه دار، فردا ازت می‌گیرم. گرفتم. گذاشتمش جیب شلوارم؛ به‌قول دارابکلایی‌ها "سرشلوار"م. رفتم خونه. شلوار را لَس‌لَس لوله کردم و گذاشتم در شکاف لخ‌لخی کمود و دیوار.


ساعتی نگذشت که دیدم چند "گالمیس" پشتم فرو آمده. تِه سیگار کَشنی!؟ تِه وِل بَهیی!؟...
مادرم همان یک‌بار مرا شیش تا میس زد. ولی همون بار هم فوری شروع کرد به خاش و ناز... روح‌ات شاد مادر. یک اُف به ما نمی‌گفت. مجسّمه‌ی عشق منه مادر. تندیس‌اش هر روز، سان و رژه و زمزمه‌ی من.


خاطره از مرحوم پدرم

 

نام: شیخ‌علی‌اکبر طالبی (۱۳۸۵_ ۱۳۰۷) فرزند آخوند مُلاعلی
قم. سال ۱۳۶۵. من ۲۳ساله.


قضیه: با پیکان دولوکس آوردمش قم. برا دیدن اخوانم شیخ‌وحدت و شیخ باقر. رفتیم حرم. داخل حرم ازدحام بود. کمی از هم فاصله گرفتیم. دیدم یک نفر از پدرم دارد مسأله‌ای می‌پُرسد. ایستادم از دور نگاهش می‌کردم. از حرکات و سکنَات پدرم فهمیدم جواب آن مرد را با سروهم‌بندی داره می‌ده که بتواند از موج مردم رهایی پیدا کنه. خلاص که شدیم ازش پرسیدم:


مَرده ازت چی پرسید بابا؟ گفت: هِچّی! وسط بَکش بَکش ازم با لهجه‌ی یزدی پُرسِنه چرا برخی آخوندا سیو عمامه دارند و برخی سفید؟ گفتم چی جواب دادی؟ گفت: جواب نخاسّه! فوری سؤال شرعی هاکارده و منم گفتم: "نِه! صلوات بَفرِس کَلِک رِه بَکِن."


گفتم پرسش شرعی‌اش مگه چی بود؟ گفت: چِدومبه؛ هَمهَمه‌ بیهه نِفَمِسّمه چیشی گونه. و گفت: نَدمبه چرا همش این زُوّار مرا گیر می‌ندازند برا سؤال... روح‌ات شاد پدر. رفیق من بود پدر. هنوز هم از چشمم اشک می‌گیره پدر.
 


کادوی کم درد

به نام خدا. سلام. کیف مدرسه‌اش  را پرتاب کرد. به سمت قُلّکش رفت. هرچه پول بود توی جیبش انداخت و راهی بازارروز شد. شوقانه گفت: آقا کمربند داری؟ برا تولد پدرم می‌خوام. مغازه‌دار گفت: عجب! وَچه‌جان! چه کمربندی؟ چرمی؟ لاستیکی؟ چینی؟ ایتالیایی؟ شاگردمدرسه به اعماق خاطراتش فرو می‌رود و می‌گوید: هرچی باشه آقا؛ فقط دردش خیلی‌کم باشه! نمی‌دانم هنوزم هستن چنین پدرایی که با کمربند، کمر بچه را خون‌و‌خون‌دار می‌کردند!؟ بگذرم...

۱۸ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

جمع‌بندی بحث ۷۵

۱. دریافتم عشق به والدین در اعضای مدرسه‌ی فکرت موج می‌زند. بی‌دلیل نبود خدای رحمان در قرآن، احسان به آنان را کنار توحید نشانْد.

۲. دریافتم که چه بانوان مکرّم و چه آقایان محترم، چه‌عالی دلداده‌ی مادر و پدرشان هستند؛ حتی بیش‌تر از شوهر و همسر.

۳. دریافتم وقتی موضوع سنجاق‌شده از طعم عشق باشد، قلم‌ها تا کجاها در حُبّ به والدین به جوهر مرکّب آغشته می‌شوند.

۴. دریافتم در این مدرسه‌ی فکرت، علاوه بر فکر، صدای ذکرِخیر پدر و مادر، تا فلک‌الافلاک هم می‌رود.

۵. دریافتم اعضای فرهیخته و فرزانه‌ی مدرسه، قوّه‌ی عاقله و عاطفه را دوشادوش هم محکم نگه‌داشته‌اند و به قول دارابکلایی‌ها "خاشکِه‌چو" نیستند.

۶. دریافتم اگر این دوستان و همکلاسی‌هایی مدرسه‌ی فکرت، در عشق به مادر و پدر (=همون لفظ زیبای نِنا و بَوا) وارد یک مسابقه‌ی خاطره‌نویسی شوند، شاید از برندگان نخست دلدادگی‌ها شوند.

۷. و فهمیدم فهمیدم مادرانی که هنوز حیات دارند، کانون طواف بچه‌هایشان هستند و پدرانی که همچنان نفس می‌کشند مرکز امید فرزندانشان. و والدین آنانی که به دیار هستی واقعی عروج کردند، تا چه میزان نورتاب شعاع زندگی‌شان باقی مانده‌اند.

به زبان محلی می‌گویم: خَله معرفت و محبت دارنی، بر گَت تا خُود درود. پایان.

 

بحث ۷۶ : این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که برای بحث‌و‌نظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود: "سوال . فرض کنید در یک قایق در حال غرق  هستید بهمراه  پدر و مادر و همسر و دختر  و پسر و برادر و خواهر  و نوه  و دوست صمیمی خودتان.  کسی شنا بلد نیست وفقط یک  جلیقه نجات داریدو تصمیم باشماست. آنرا برای چه کسی  انتخاب میکنید؟ میتوانید فقط  همان یکنفر جواب اصلی را بفرمایید  و یا  بترتیب اولویت از  نفر اول  تا  آخر."

 

پاسخم به بحث ۷۶
از دکتر عارف‌زاده تشکر دارم که این پرسش روانشناختی را طرح کردند که شاید بخواهند اعضای مدرسه‌ی فکرت را محک بزنند. خُب ما هم "مِقار" (=اقرار) می‌آییم: 
من به این پرسش از دو مَنظر می‌نگرم: منظر روان‌شناختی و عاطفه‌ایی و منظر شرعی. ۱. من معتقدم این پرسش _منهای مقصود جناب دکتر_ ممکن است پاسخ شرعی هم داشته‌باشد. پس اگر شرع در این سؤال پیچیده و بُغرنج، چیزی بگوید _که من فعلاً پاسخش را بلد نیستم_ باید برای ایمان‌ورزان مُطاع (=اطاعت‌پذیر) باشد. از ورود به این منظر، پرهیز می‌کنم زیرا گمان هم ندارم حتی ذهن دکتر عارف‌زاده به این اشارتم خطوری کرده‌باشد. بیشتر بخوانید ↓

مدرسه فکرت ۱۷
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۷
/post/1263
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۲۳
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۶

مدرسه فکرت ۱۶

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت شانزدهم

 

 

متن دعوت‌نامه از روحانیان

سلام ...

با احترام به مقام علمی و شأن والای حوزوی‌تان، حضرت‌عالی را به "مدرسه‌ی فکرت" دعوت می‌کنم. ورود شما به این فضای گونه‌گون فکری به‌یقین موجب تقویت اندیشه و تفکر می‌شود. من سعی کرده‌ام همه‌گونه افکار محل را در مدرسه، جمعیت ببخشم. حُسن آن این است، مدرسه نمایی از واقعیت جامعه‌ی دارابکلاست؛ با انواع افکار، گرایش‌ها، باورها و سلایق. مقررات مدرسه و منشور اخلاقی مدرسه را جهت اشراف جناب‌عالی بر آن، ارسال می‌کنم. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب دکتر‌ عارف‌زاده


امابعد؛ جواب:
من بر اساس مطالعات شخصی‌ام روی تاریخ‌تحولات ایران نظرم این است:
۱. تز مدرس در مخالفت با طرح "جمهوری" رضاخان، این بوده‌است که با ماندن احمدشاه در صدر سلطنت مشروطه، او و دیگر همفکران اقلیت او در مجلس شورا، بهتر می‌توانند مشروطیت نیم‌بند را مراقبت و تقویت کنند تا با جمهوریت تظاهری رضاخانی.
۲. اما جوابم به پرسش دوم شما این است که من در امور جاری مملکت زیاد سواد ندارم و تو خوب می‌دانی که من سیاسی‌میاسی هم بلد نیستم. اما تاریخ‌سیاسی ایران را خا، اِتّا سِسْکه! بلدم.


دکتر اسماعیل عارف زاده:
تشکر. همین پاسخ کافی  و گویاست.


سلام جناب سید علی اصغر
من هم در راستای پژوهه‌ی شما نظرم را نسبت به دیدگاه تازه‌ی هابرماس می‌گویم: هابرماس از نظرم می‌خواهد این را بگوید که عصاره‌اش را با برداشت تحلیلی‌ام می‌نویسم: چون حوزه‌ی‌عمومی‌جهان با تجارت‌پیشگی دچار زوال شده‌است، و تجارت‌سازی و مصرف‌زدگی از ابزار مدرن اینترنت بر فرهنگ‌سازی و آموزش غلبه یافته، و نیز تفکرات روشنفکران و فیلسوفان روز جهان، خواننده و حتی خواهنده ندارد، بنابراین؛ روزگار فعلی در بحران به‌سر می‌برد.


حتی ژورنالیسم هوشیار (=روزنامه‌نگاران حرفه‌ای) هم با این وضع شکننده، نمی‌تواند بر عقایدسیاسی اثر بگذارد. هم اروپا و هم آمریکای ترامپ هر دو در این فروپاشی شریک‌اند. نابرابری، مهاجرت، مطالعه‌گری، متافیزیک، انسجام اجتماعی، هویت‌سیاسی، و... بیش‌ازهمه در برابر این زوال خطرناک در حال آسیب‌اند. با تشکر فراوان. برادرت: ابراهیم.


بحث ۷۰ : این پرسش جناب عبدالرحیم آفاقی‌ست که برای بحث‌و‌نظر، به‌مدت ۲۴ساعت در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود:
پیشنهاد می گردد دوستان همکلاسی با توجه به تساوی ۲-۲ ایران برابر استرالیا و صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بعد از گذشت ۲۱ سال بنویسند 21 سال قبل در هنگام این بازی کجا بودند و آیا خاطره ای دارند یا خیر؟

 

پاسخم به بحث ۷۰
سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
پرسش خاطره‌انگیزی طرح کردی که مدرسه را از خشکی بحث‌ها کمی به‌در می‌برَد. کوتاه بگویم:


آن لحظه‌ی آخر بازی، میان تضاد و تشویش و تشویق و حتی دعا و ندا غوطه‌ می‌خوردم و به زبان عامی‌تر هی وُول می‌خوردم. از یک‌سو شادمان‌ترین حالات را داشتم و از سوی‌دیگر آن شهروند بی‌ادب استرالیایی وقتی با وقاحت وارد زمین شد و تور دروازه‌ی تیم‌ملی ایران را پاره کرد و عربده کشید، دچار اضطراب شده‌بودم که نکنه همه‌چیز علیه‌ی ایران خاتمه پیدا کنه. ولی‌ به‌نظرم، قلب ملت ایران با بالاترین هیجان یکباره و یکزمان و یکجا به شادی و رقص و پایکوبی و پرّش‌به‌هوا، حسابی تپیده‌بود. خصوصاً با آهنگ و موزیک حماسی.

 


پاسخ سید علی اصغر به جلیل قربانی:
از زاویه دید تحلیل گران "هوشیار" به موضوع نگاه کردی. یواش یواش داری خودت را لو می دهی . یک تفاوت اساسی بین منتقدان با ابراهیم (دامنه) وجود دارد در کنار این سوال که چرا همه به ابراهیم می تازند حتی در خارج از مدرسه ! 

 

تفاوت : 
در برابر نوشته های منطقی و تحلیلی ابراهیم مخاطبینش بجای نقد تحلیل، فرافکنی می کنند وحمله به رفتارش ... نگاه شان هم بدبینانه است .. مثال: موردی که مهندس امیر در پاسخ به ابراهیم ... به لحاظ حقوقی موضوعاتی را نوشته که اثبات کردنش خیلی دشوار است .ضمن اینکه ؛ نوشته ابراهیم را کمی بادقت نمی خوانند و در پاسخش کمی صبر نمی کنند ... یک حمله هم به ابراهیم . تحلیل ابراهیم بعبارتی گاهی قلمش خیلی تیز و تند و تهاجمی است و روش تفکر کردن  را از مخاطب می ستاند!
بیشتر بخوانید ↓

مدرسه فکرت ۱۶
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۶
/post/1254
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۵۵
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۵

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پانزدهم

 

 

اطلاعیه‌ی مهم مدرسه‌ی فکرت

امشب به‌مناسبت میلاد خجسته‌ی رسول رحمت (ص) و پیشوای صادق (ع) دعوت از بانوان برای ورود به "مدرسه‌ی فکرت" را آغاز می‌کنم.

 

در این مدت، خصوصاً چندروزی در مدرسه، همه‌با‌هم زمینه‌سازی‌های اخلاقی کرده‌ایم و منشور اخلاقی مدرسه را نیز نگاشته و به اشتراک گذاشته‌ایم؛ اینک، محیط مدرسه به احترام و حرمت تشریف‌فرمایی بانوان به مدرسه، مهیّای نزاکت رفتاری و گفتاری، همانند همیشه است. ان‌شاء‌الله همه‌ی ما به یُمن فرخنده‌شب امشب،  منشور اخلاقی و شئون تبادل افکار و اندیشه را دقیقاً رعایت می‌کنیم.

 

امید و رجای‌ واثق دارم، قلم و قدم همه‌ی آن بزرگواران در مدرسه‌ی فکرت مبارک می‌‌باشد و از افکار و دیدگاه‌های‌شان درس خواهیم‌آموخت.

 

هم‌کلاسی‌های بزرگوار اینک _از امشب به بعد_ می‌توانید دعوت‌های خود را برای ورود خانم‌ها و خواهران ارجمند به مدرسه، جامه‌ی عمل بپوشانید. چنانچه خود، مشتاق چنین اندیشه و رویکردی برای کمال‌بخشی به مدرسه بوده‌اید. و با افکار پویا و پاک خود، محیط مدرسه را برای آمدنِ آن خواهران، عطرافشانی و آماده‌ی خوش‌آمدگویی کرده‌اید.

 

من بر اساس دأب همیشگی‌ام، رفاقت و رشته‌ی محبّت را با هیچ‌کس پاره نمی‌کنم؛ ولی در حیطه‌ی مدیریت مدرسه، از اِعمال و اجرای مقررات و منشور مدرسه دریغ روا نمی‌دارم. و قاطعیت و تدبیر را با هیچ‌چیزی معامله نمی‌کنم. پس؛ از این پس، مدرسه را _که ظرفیت‌ها و ظرافت‌ها در آن بسیارحساس‌تر و صدچندان می‌شود_ با اخلاق خوب، آداب ایرانی و آموزه‌های الهی‌مان، درخشنده‌تر، پاکیزه‌تر و آموزنده‌تر از هر زمان نگه‌بداریم؛ که می‌دانم، نگه‌می‌داریم.


از خدا خاضعانه و با اِلحاح خواسته‌ام این حرکت جدیدمان در مدرسه، موجب ترقّی و تعالی همه‌ی‌مان گردد. آمین.

با بالاترین احترام و بیشترین تمنّا

برادرتان ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

پاسخم به بحث ۶۶
سلام. با تشکر فراوان به جناب عبدالله طالبی که در این شب فرخنده‌ پرسش خوبی را به میان آوردند. (خاطره‌ای از ایام دانش‌آموزی و دانشجویی از معلم و استاد) . اما خاطره‌ی کوتاه من.


عصر پاییز سال ۱۳۷۱ بود. کلاس درس تاریخ‌تحولات ایران به دکتر صادق زیباکلام گوش می‌کردیم. او در هنگام تدریس به تمام نقاط کلاس قدم می‌زد. حتی گه‌گاهی پیش دانشجوها لحظه‌ای می‌نشست. با همه دوست می‌شد. لحظه‌ای پیش من هم نشست. مرا به اسم می‌شناخت. (دارابی صدایم می‌کرد) ناگهان از پیشم باجهش برخاست و به کلاس گفت: اِه! نمازم را نخواندم. ولی وضو داشت. کنار تخته‌سیاه (هنوز وایت‌بُرد باب نشده‌بود) در برآمدی جایگاه تدریس، کفش کتانی‌اش را درآورد و نماز گزارد. کمی با شتاب؛ چون زیاد به تنگی وقت غروب نمانده‌بود.


آری؛ این نماز ایشان، به عنوان استاد چند درس تخصصی‌ام، برای من جذبه آفریده‌بود. گرچه با برخی افکار او زاویه دارم ولی این‌گونه آدمی بود.
صلوات بر محمد و آل محمد.

 

 

کلیدواژه‌های خاطرات اعضا در بحث ۶۶

 

بامشی؛ علی غزلی

لُغز: اگر ازت نام "زری زری مِه یار بورده کام وری" می‌پرسید، چی جواب می‌دادی؟ بلد بودی بگی کفش‌دوزک؟!


ولی؛ محمدحسین آهنگر

لغز: تِه اِسا هی "ولی" و "امّا" و "چرا" و "زیرا" را زیر بگیر!


قدرت و تقلّب؛ عیسی آهنگر

لغز: من که می‌دانم زدی به بُرجک انتخابات دونالد ترامپ. الحق ضد امپریالیستی تو!


استوار است استوار است استوار؛ سیدعلی‌اصغر شفیعی

لغز: خُب شد نرفتی ارتش! اون‌گاه کشور با خواب‌های گران! تو با حمله‌ی این و اون، اِتّا غازمرغانه قایده بیهی اون‌وقت!


ذوق ابتکار و خیط‌شدن؛ عبدالله طالبی

لغز: اگه ماشین الکتریکی می‌ساختی مغز می‌شدی می‌رفتی آمریکا! جلای وطن می‌کردی!


جایزه و جیب خالی؛ سید ابراهیم موسوی

لغز: واسه همینه هنوز هم با گرسنگان زمین همدردی!


الْفیه (=هزارتا) و حافظه؛ شیخ مالک رجبی

حالا باز این منتقدین بی‌رحم! بگن "آقامدرسه" بد بیهه!


کف‌زدن محرّم و واکنش سریع مادر؛ جناب جوادی‌نسب

لغز: تو پس همون روز الَست با امر و نهی‌های سخت‌مَخت خونگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کردی!


کانه‌خرینی؛ حاج‌علی‌میرزا چلویی

لغز: چی می‌گفت؟ غازمرغانه، سیکاکاته، کانجی‌تیم، مِرْسی لَوِه خریمبی خریمبی؟!


فقط یک تشدید نذاشت؛ محمد عبدی

لغز: خُب شد استاندار زنجان نکردت!


نمره انضباط ۳ و نیم؛ مسعود داراب

لغز: باز سه‌ونیم، برخی‌ها همینو هم نمی‌گرفتن با نمره انضباط منهای زیر صفْر ، مردود می‌شدن!


فقر و کَلوش؛ جعفر آهنگر

لغز: خا همینه‌دیگه، تو هی، مظلومان تاریخ مظلومان تاریخ، می‌گی و دلت می‌خواد بی‌کلوش‌ها در فرانسه انقلاب کنند که کردن الان!

اگه کسی را جاانداختم، بگن.

نمی‌خواستم ورود کنم به لُغز ولی چون درخواستی داشتم، اطاعت کردم.

 

 

پاسخم به بحث ۶۷
سلام. با تشکر از جناب عبدی بابت طرح این پرسش. جواب من نکات زیر است:
۱. مطالعه‌ای در این زمینه نداشتم. سؤال جناب عبدی موجب شد، دست به کمی جست‌وجو بزنم. این شد که در این پست به فشردگی نوشتم.
۲. اگر بینش روشن‌تر دارید، بدانید‌که چشم سوم (= دید درونی) خود را فعال کرده‌اید.
۳. بازگشایی فیزیکی این چشم نیاز نیست، چشم‌سوم را می‌شود با هوشمندی باز نگه‌داشت. نشانه می‌دهم:

۴.  اگر ورای مسائل را درک می‌کنید، چشم‌سوم شما باز است.
۵. اگر حس قوی‌تری به برخی نادیدنی‌ها داری، چشم‌سوم‌ات کار می‌کند. درک شهودی‌ یعنی همین.

۶. اگر به نورهای درخشان حساس هستید و یا رنگ‌ها را زنده‌تر می‌بینید، در واقع روح بیدارتری دارید.

۷. چشم سوم کسی اگر باز باشد، سردردهای بیشتری نسبت به بقیه دارد.

۸. وقتی حس شما نسبت برخی لذت‌ها دگرگون می‌شود و متفاوت‌نگر شده‌اید، بدان که چشم‌درونی فعال شده‌است

۹. و نیز چشم سوم در کسانی که مفتوح شد، از این توان برخورداند ورای برخی امور را زود بفهمند. مثلاً به قول دکتر سروش دگماتیسم نقاب‌دار را قادری زودتر از همه تشخیص بدهی.
امیدوارم با اندک‌مطالعه‌ای که در این موضوع کرده‌ام و این پست، را با این اختصار نوشته‌ام، بر اهالی کنجکاو مدرسه مفید افتاده‌باشد.

 

بحث ۶۸ : به لحاظ امنیت عمومی محیط زندگی و محل سکونت خود، چقدر احساس امنیت، آرامش و شکر می‌کنید؟ و تأسیس بسیج از نظر شما چگونه می‌تواند امنیت پایدار در ایران را نگهبانی کند؟ این پرسش با توجه به سالروز تأسیس شجره‌ی طیبه‌ی بسیج، تنظیم شده که برای بحث و نظر، به مدت ۲۴ ساعت در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۵
/post/1243
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۴۹
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۴

مدرسه فکرت ۱۴

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهاردهم

 

قلندر و قلعه
به نام خدا. سلام. این روزها مشغول "قلندر و قلعه‌"ام. وقتی حکیم سُهروردی به حلب می‌رفت در منزلی، یک فقیه قزوینی به دیدارش شتافت. بین‌شان بحث درگرفت. شیخ اشراق به قزوینی گفت:


"فقیهان غالباً به راه اشعری می‌روند و هر مشکلی را با "ما نمی‌دانیم" حل می‌کنند. من این را قبول ندارم. دانستن حق کسی است که توان دانایی دارد. افتخار بشر این است که بداند... کار انسان این نیست که عصاره‌ی نعمت‌های الهی را بمَکد و تبدیل به کثافات کند؛ او بار امانت را بر دوش دارد... نباید به عقلش نَهیب زنَد تو را فضولی نرسد!" (برداشت آزاد از: قلندر و قلعه. ص ۲۰۷)


مرد قزوینی در سکوت فرو رفت و شهاب‌الدین سهروردی به راهش به سوی صحرا و سپس سمتِ حلب. که در نهایت با افکار روشنگرانه‌اش به‌دست تکفیر، به دار شد و همانجا دفن!


خواستم با این نوشته‌ام رسانده‌ام باشم، مشاهیر بلندآوازه‌ی ایران‌مان را غریب‌تر از زمانه‌ی‌شان _که غریب، دربه‌در، مغضوب پادشان و آواره‌ی سرزمین بودند_ نسازیم. افکار عمیق‌شان را بخوانیم و در آن غَور (=ژرفا) و وارسی کنیم. هم اویی که در قرن شش، حکمت ایرانی را با دقت و علم و درایت، آن‌هم به زبان شیرین فارسی نوشت.
۲۲ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب دکتر عارف‌زاده
انتقاد از نظر من، چکش توانا بر سر فولاد است نه بر روی سِندان. فولاد هرچه بیشتر چکش بخورد، آبدیده‌تر می‌شود. ولی این انتقاد شما به ما، همان چکش بر سِندان بود. بفرما چرا؟


چون در این موضوعِ پخش عکس یک چهره‌ی سیاسی و زنش، در یک گروه تلگرامی محل، من در جواب جناب امیر طی چهارپنج پست، نظرم را دادم. پس، ورود دوباره من به این قضیه، اساساً وجهی نداشت. اما جناب عبدی چون فقیه نیست نباید از ۵ حکم شرعی، دو حکم را اینجا آن‌هم با فتوای خودش! صادر کند. البته آقای عبدی به دلیل رفاقت چندین ساله کاملاً با نوع ادبیاتم آشناست. سالم و تندرست باشید. با احترام و درود
 

پاسخ بحث ۵۷
۱. انسان به سبب خُلق طبْعی‌اش باید طرَب‌ناک باشد. شاد، بانشاط و خندان. ۲. منطقی‌یون وقتی خواستند یک تعریف از انسان ارائه بدهند تا فصل مُمیّز او با حیوان باشد گفته‌بودند: انسان حیوانِ ضاحک است، یعنی خندان. این یعنی اهمیت و مرکزیت نشاط در وجود انسان. بیشتر بخوانید ↓

مدرسه فکرت ۱۴
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۴
/post/1236
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۸۱
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۳

مدرسه فکرت ۱۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سیزدهم

 

 

پاسخ دامنه به پرسش آقای محمد عبدی
برخی دوستان درباره‌ی "دینِ رحمانی" نظراتی بیان داشتند. از نقطه‌نظرات‌شان آموختم. اما من دیدگاه دیگری دارم:
اساساً ترکیب صفت و موصوفی دین رحمانی نادرست است. این اصطلاح که امروزه از سوی برخی روشنفکران در حال بحث است، به اعتقاد من خطاست. چون همه‌ی دین‌ها رحمانی‌اند، حتی دین‌های غیروحیانی مانند بودایی.


این، متدیّنان‌اند که چهره‌ی دین را عبوس، اخمو، ترشرو و خشن می‌کنند. یا از سر جهل، یا از روی فریفتن خلق و یا برای ابزار قراردادن آن. دین، خود رحمت است و رهنما. این دیندار است که بر آن جامه‌ی غیررحمانی می‌پوشاند، که چنین کاری دین را از درون می‌پوکاند و دینداران را به تردید و ردّ می‌کشاند.


البته بحث دفاع، حق مقاومت و حفظ امنیت مردم سرِ جایش محفوظ. زیرا می‌بینیم که همه‌ی جهان، ارتش دارند و قدرت دفاعی تا کشور و ملت و دولت از هم فرونپاشد.


فکر کنم این پاسخ جناب عبدی در این بحث آزاد و میانبحث، به اقناع برساند. خدا داناتر است.

 

سلام جناب آزاد طالبی
تردید ندارم جناب‌عالی فردی آگاه و تیزفهم هستی. متن‌ها و نوشته‌ها و حتی در پاسخ‌ها که بداهه‌گویی نیاز است، مسلط ظاهری می‌شوی. از برداشت خیلی‌پخته‌ات لذت بردم. جهت بخشیدی به متن‌ام. بلی؛ تصدیق می‌کنم درست تشخیص دادی، دین را به این روز می‌کشانند.


قول می‌دهم در یک وعده‌ دین زرتشت را دقیق یک تحلیل تفسیری بنویسم. آن روزی که آن دین هنوز خالص مانده بود و بعد آن شد که دیدیم. من روی همین قطعه‌ی تاریخ ایران ما، شاید بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در دفتر و بالینم خوانده و فیش‌برداری کرده‌ام. بماند بعد.

 

پاسخ به جناب حسن قاسمی

سلام. به نام خدا. از من خواسته بودی چهاردلیل بیاورم که چرا نگیم مرگ بر شوروی؟ (روسیه کنونی)

اینک پاسخ:

۱. من قائل به اصل "مجاورت" هستم. یعنی هرچه کشوری به خاک سرزمینی کشوری دیگر نزدیک‌تر است، مناسبات امنیتی الزام می‌کند، روابط مسالمت‌آمیزتری داشته باشند. مثل مجاورت دو همسایه‌ی دیوار به دیوار.

 

۲. من کمونیسم را _علی‌رغم الحادی که دارد و از آن به لحاظ عقیدتی بی‌زاری می‌جویم_ دشمن صلح و بشریت نمی‌دانم. این ایدئولوژی در مبانی سیاسی‌اش مبارزاتی را با استعمار و نظام ظالمانه‌ی سرمایه‌داری تئوریزه کرده، که در پاره‌ای از آن با اصول اسلام مغایرتی ندارد.

 

۳. منافع ملی با آن‌که امری مطلق است و همیشه بنیان کشور به حفظ و تأمین آن وابسته است، اما پدیده‌ای سیَلان و نسبی‌ست. به عبارتی دشمن دیروز ممکن است دوست امروز گردد و دوست امروز، دشمن فردا.

 

۴.  من به اصل "دتانت" باور دارم. یعنی تشنج‌زدایی لحظه لحظه در تمام حیطه‌های روابط بین‌الملل. و نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعات سیاست خارجی، تأیید می‌کنم که برای بالانس قدرت و کاستن از ضربه‌ی حریف خصوصاً حریفی که به آستانه‌ی خصم نزدیک شده است، هر کشوری می تواند با دشمن کم‌خطرتر خود، پیمان‌های گذر از بحران ببندد.

 

برای چهار دلیلم، وارد مصادیق نمی‌شوم. شما خود تطبیق کن. در باره‌ی روس و پوتین البته تحلیل‌ها دارم که اینجا جای بسط آن نیست. البته عملکرد یک قرن اخیر شوروی درباره‌ی ایران را نیز موبه‌مو مثل بسیاری از شماها از بَرم. و با درنظر داشتن همه‌ی این متغیّرها، این پاسخ را نوشتم. با احترام و سپاس.


میتولوژی و نیاز به مُربّی
به نام خدا. سلام. میتولوژی دوره‌ای‌ست که مردم، خدایان‌شان را عبادت و پرستش نمی‌کردند؛ فقط می‌نشستند هی، پیوسته و مُدام درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کردند. 
بیشتر بخوانید↓

مدرسه فکرت ۱۳
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۳
/post/1227
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۲۵
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۲

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوازدهم

 

اطلاعیه‌ی مدرسه‌ی فکرت
به نام خدا. چنانچه بارها یادآوری کرده ام،  هرگونه چت های دونفره سه‌نفره، در مدرسه ممنوع است. همانطورکه فوروارد (=بازفرست) ممنوع بوده است. این مقررات، هم موجب صیانت از حریم مدرسه است و هم نشان احترام گذاری به حقوق اعضا.


یادآوری می شود کماکان مثل تمام این مدت، دروازه‌ی مدرسه حداکثر تا نیم و نزدیک یک بامداد باز است، لطفا" از یک بامداد به بعد در مدرسه پیام نگذارید تا حریم خصوصی اعضا مختل نشود. احترام به حقوق متقابل، مهمترین نشانه‌ی فرهنگ، اخلاق و پایبندی به توصیه های مؤکّد دینی ست.با سپاس و احترام.


پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
من قبلاً در چندهفته گذشته نظرم را روشن گفتم.
من قائل به تلفیق هستم
هم عقب مانده
هم عقب نگه داشته شده.
یعنی دستان استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو در این بیداد دخیل است.
راستی من اصطلاح جهان سوم را توهین و نوعی توحّش می دانم که غربی ها به ملل دیگر روا می دارند.


چرا مرگ بر آمریکا؟
به نام خدا. سلام. من دست‌کم به چهار دلیل به این شعار استراتژیک ملل انقلابی جهان، ندای محوری ملت ایران و آموزه‌ی امام باور دارم:
۱. بدی به خود
۲. بدی به جهان
۳. بدی به ایران
۴_ فرمان عقل و قرآن


۱. آمریکایی‌ها به خود بدی کرده‌اند؛ از آن سال دور ۱۷۷۶ که با انگلیسی‌ها درافتادند و بعدها جنگ‌های داخلی استقلال ضد برده‌داری راه انداختند، و ایالات متحده‌ی آمریکا را بنا نهادند، تا الآن، به مرور و با مُنحنی نزولی، از آرمان بنیانگذاران اولیه و افکار درخشان ابراهام لینکلن و توماس جفرسون دست شُستند و به درّه‌ی سقوط و انحطاط کشانده‌شدند. در واقع آن "مجسّمه‌ی آزادی" _که آزادیخواهان انقلابی فرانسه در صدمین سال استقلال آمریکا به آنان هدیه کردند و در آن کشور نصب شد،_ امروزه تبدیل به "آزادی مجسمه" شده‌است! یعنی در حقیقت، آزادی اش را بلعید.


۲. آمریکایی‌ها به جهان بدی کرده‌ و می‌کنند؛ این کشور که می‌خواست محافظ آزادی و استقلال ملل باشد، کم کم از انزواطلبی و احترام به حقوق ملت‌ها بیرون رفت و در بیش از ۵۱ کشور جهان، رسماً و علناً کودتا راه انداخت و ژنرال‌ها و دیکتاتورها را بر سرکار گذاشت! و مردم را به دم تیغ مستبدان و حاکمان فاسدِ وابسته نهاد. یعنی در حقیقت، آمریکا استقلال ملت‌ها را بلعید.


۳. آمریکایی‌ها به ایران بدی کرده‌ و می‌کنند؛ امروزه، نسل اول دست‌کم عملکردهای بد و ظالمانه‌ی این رئیس جمهورهای آمریکا را از دهه‌ی بیست تا الآن خوب به یاد دارند: روزولت، ترومن، آیزنهاور، اف کندی، جانسون، نیکسون، جرالد فورد، کارتر، ریگان، هربرت بوش، کلینتون، واکر بوش، اوباما، ترامپ. بدترین و خیانت‌بارترین آن ساقط کردن دولت مرحوم مصدق است که هرگز از اذهان جامعه‌ی مترقی و انقلابی ایران محو نمی‌شود که یک خادم ملت را با کودتا سرنگون کردند و یک خائن ملت را شاهنشاه! ساختند. و هنوز نیز دست از توطئه و فشار و ضربه‌زدن به ایران و آرمان انقلامان نشُستند. در حقیقت، آمریکا دموکراسی جهانی را بلعید.


۴. اما حکم عقل و قرآن؛


الف_ عقل حکم می‌کند باید در برابر کشوری که زورگویی و قُلدوری را به جای آزادی و دموکراسی به جهان تحمیل می‌کند و می‌خواهد ارباب‌منشانه و هژمنویک (=سُلطه‌گرانه)، بر همه‌ی جهان حکومت کند، ایستاد و تن به خواری و خفّت نداد. همان‌گونه که حکیم ایران ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، دادِ سخن سر داد. و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فریاد بلند "آمریکا شیطان بزرگ است" را بانگ زد و از تسلیم‌پذیری زنهارمان داد. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۲
/post/1220
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۸۲
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۱
/post/1197
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۵۱
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

رنجِ راه

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
رنجِ راه
/post/1093
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۵۲
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۱۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دهم

 


تقی آهنگر: سلام وعرض ادب یک سوال ویه درخواست از جنابعالی داشتم  اولی سوال اون اینکه باتوجه به داستان موسی وخضر علیه السلام (سوره کهف) برداشت شما از لحاظ ظاهری وباطنی این داستان ورابطه ان با قضا وقدر چیه

 

پاسخم:
سلام جناب آقا تقی آهنگر
من برداشت شخص ام را می نویسم. تا اگر اشتباه بود به من برگردد.

اولا" خضر (ع) هرچه انجام داد به آن علم لدنّی داشت و خدا حکمت آن را به او عطا کرد. لذا کارهای او فراتر از سطح علمی روزگار بود. به اذن خدا کار و اقدام می کرد.


ثانیا" هیچ کاری و هیچ امری در هستی، بر حکمت خدا پیشی ندارد و امر خدا مافوق امرهاست. خضر امر خدا را اجرا کرد و آن سه تا کار را مأذون به اذن خدا بود. فرمان دریافت می کرد. چون مسلح به علم خاص بود. پس، خدا آن سه تا کار را کرد. هم به جهت توحید افعالی و هم از نظر حکمت که می خواهد از طریق خضر به موسی (ع) بدهد.


ثالثا" قضا و قدر جایی ست که قوانین ثابت خدا در میان باشد حال آن که در این قضیه، خضر با اتصال به خدا، فرمان ثانوی می یابد که چنین کند.
خدانگه دار.

 


بحث 43 : آیا برای کسی که به خدا یا دنیای پس از مرگ باور ندارد ضرورت دارد که به اصول اخلاقی و ارزش های انسانی پایبند باشد؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که عیناّ درج و در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۳ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. در اجابت به جناب جوادی نسب چندجمله ای مرقوم می دارم:
ابتدا روشن سازم که کفر، امری قلبی ست و هیچ کس نمی تواند کفر کسی را بآسانی تشخیص دهد، اگر عیسی مسیح (ع) با نگاه به افراد، کفرشان را آنا" تشخیص می داد، نوعی معجزه ی آن نبی خدا بود.


در فرض پرسش شما که قید نهان دارد، از نظر من باز هم انسان بی نیاز از اخلاق و ارزش ها نیست. چند دلیل دارم:


۱_ در نهادِ انسان، نداهای خاص درونی کار گذاشته شده است. انسان حتی اگر بر فرض پرسش شما چنان باشد که پرسیدی، بازهم این صداهای درونش را می شنوند که حیوانات و سایر جنبندگان از این نداها، محروم اند.


 ۲_ انسان مدنی الطبع و اجتماعی و حتی در این عصر اجتماعاتی ست، پس نمی تواند اخلاق و ارزش ها را نادیده انگارد، اگر علاوه بر خدا و معاد، اخلاق و ارزش ها را هم انکار و یا نافرمانی کند، چنین شخصی در اجتماع و زیست عمومی دچار بزِه می شود. زیانکاری هایش بماند!


۳_ این نکته را هم بگویم کسانی که مدتی ست در ایران به تبعیت از برخی "پُست مدرن" های اروپا و آمریکا، ساز "معنویت" را جدا از "دیانت و شریعت" کوک کرده اند، راهی خطا و انحنا، در پیش گرفته اند، زیرا بُن مایه ی انسان، خداگرایی و  جاری بودن در شریعه ی دین و ارزش های ماورایی ست.


۴_ حتی اسم بشر به این دلیل بشر است که "بشارت" درونی دارد. و از آن رو نامش "انسان" است که اُنس با خدا و ارزش ها دارد. اگرچه همین انسان گاه دچار نِسیان هم می شود که هم ریشه است با فراموشی.


درپایان اشاره کنم از نظر علامه طباطبایی آن انسان های متصوّر در پرسش شما جناب جوادی،  "مستضعف فکری" اند و باید کوشید آن ها را به راه آورد. راه خدا، اخلاق و معاد. دامنه. ۲۹ مهر ۱۳۹۷.


چهار مرحله سازندگی انسان
به نام خدا. سلام. از نظر امام علی (ع) در نهج البلاغه، هر انسانی با این چهارمرحله می تواند خویشتن را بیشتر بسازد و بر مبنای آن بهتر از دیروز گردد:
۱_ مشارطه
۲_ مراقبه
۳_ محاسبه
۴_ معاتبه


توضیح: مشارطه یعنی با خود شرط کردن و پیمان داخلی بستن. معاتبه یعنی به خود عتاب و خطاب و تشَر زدن و هشدار داخلی دادن و نَهیب درونی برآوردن.


البته گرچه بر ما انسان های عادی، این سازندگی کاری سخت و طاقت فرساست؛ اما فرمولی مقدّس است که امام علی (ع) به بشریت یادآور شده است.
۲۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
جناب جوادی نسب! اساسا" انبیا برای تغییر خَلق نیامدند بلکه برای تغییر خُلق برانگیخته شدند. خلایق به اخلاق نیاز دارند که به قول دکتر سروش باید به اخلاق خداوند در آیند. این که خلقت انسان با نبوت آدم ابوالبشر (ع) آغاز شده و به حضرت ختمی مرتبت (ص) ختم شده حکمتی لطیف جز مکارم اخلاقِ خلایق ندارد. بنابراین انسان از ریشه ی نبوت برآمده است و محتاج اخلاق چه در انزوا و چه در اجتماع است. جز این باشد، نامش چیزی دیگر است.


بحث ۴۴ : در مورد موفقیت فرزندانتان چه راهکارهایی دارید؟ و یا دوستانی که فرزندان موفقی دارند از چه روشها و راهکارهایی بهره بردند؟
این پرسش جناب حمید عباسیان است که در پیشخوان سنجاق شد.


 

سوسیالیسم و کاپیتالیسم

به نام خدا. سلام. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکا اخیرا" گفته است سوسیالیزم باید بازگردد. او در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" مدعی شده بود: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است. بیشتر بخوانید↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۰
/post/1188
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۲۷
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعد