مدرسه فکرت ۱۶
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت شانزدهم
متن دعوتنامه از روحانیان
سلام ...
با احترام به مقام علمی و شأن والای حوزویتان، حضرتعالی را به "مدرسهی فکرت" دعوت میکنم. ورود شما به این فضای گونهگون فکری بهیقین موجب تقویت اندیشه و تفکر میشود. من سعی کردهام همهگونه افکار محل را در مدرسه، جمعیت ببخشم. حُسن آن این است، مدرسه نمایی از واقعیت جامعهی دارابکلاست؛ با انواع افکار، گرایشها، باورها و سلایق. مقررات مدرسه و منشور اخلاقی مدرسه را جهت اشراف جنابعالی بر آن، ارسال میکنم. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
سلام جناب دکتر عارفزاده
امابعد؛ جواب:
من بر اساس مطالعات شخصیام روی تاریختحولات ایران نظرم این است:
۱. تز مدرس در مخالفت با طرح "جمهوری" رضاخان، این بودهاست که با ماندن احمدشاه در صدر سلطنت مشروطه، او و دیگر همفکران اقلیت او در مجلس شورا، بهتر میتوانند مشروطیت نیمبند را مراقبت و تقویت کنند تا با جمهوریت تظاهری رضاخانی.
۲. اما جوابم به پرسش دوم شما این است که من در امور جاری مملکت زیاد سواد ندارم و تو خوب میدانی که من سیاسیمیاسی هم بلد نیستم. اما تاریخسیاسی ایران را خا، اِتّا سِسْکه! بلدم.
دکتر اسماعیل عارف زاده:
تشکر. همین پاسخ کافی و گویاست.
سلام جناب سید علی اصغر
من هم در راستای پژوههی شما نظرم را نسبت به دیدگاه تازهی هابرماس میگویم: هابرماس از نظرم میخواهد این را بگوید که عصارهاش را با برداشت تحلیلیام مینویسم: چون حوزهیعمومیجهان با تجارتپیشگی دچار زوال شدهاست، و تجارتسازی و مصرفزدگی از ابزار مدرن اینترنت بر فرهنگسازی و آموزش غلبه یافته، و نیز تفکرات روشنفکران و فیلسوفان روز جهان، خواننده و حتی خواهنده ندارد، بنابراین؛ روزگار فعلی در بحران بهسر میبرد.
حتی ژورنالیسم هوشیار (=روزنامهنگاران حرفهای) هم با این وضع شکننده، نمیتواند بر عقایدسیاسی اثر بگذارد. هم اروپا و هم آمریکای ترامپ هر دو در این فروپاشی شریکاند. نابرابری، مهاجرت، مطالعهگری، متافیزیک، انسجام اجتماعی، هویتسیاسی، و... بیشازهمه در برابر این زوال خطرناک در حال آسیباند. با تشکر فراوان. برادرت: ابراهیم.
بحث ۷۰ : این پرسش جناب عبدالرحیم آفاقیست که برای بحثونظر، بهمدت ۲۴ساعت در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود:
پیشنهاد می گردد دوستان همکلاسی با توجه به تساوی ۲-۲ ایران برابر استرالیا و صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بعد از گذشت ۲۱ سال بنویسند 21 سال قبل در هنگام این بازی کجا بودند و آیا خاطره ای دارند یا خیر؟
پاسخم به بحث ۷۰
سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
پرسش خاطرهانگیزی طرح کردی که مدرسه را از خشکی بحثها کمی بهدر میبرَد. کوتاه بگویم:
آن لحظهی آخر بازی، میان تضاد و تشویش و تشویق و حتی دعا و ندا غوطه میخوردم و به زبان عامیتر هی وُول میخوردم. از یکسو شادمانترین حالات را داشتم و از سویدیگر آن شهروند بیادب استرالیایی وقتی با وقاحت وارد زمین شد و تور دروازهی تیمملی ایران را پاره کرد و عربده کشید، دچار اضطراب شدهبودم که نکنه همهچیز علیهی ایران خاتمه پیدا کنه. ولی بهنظرم، قلب ملت ایران با بالاترین هیجان یکباره و یکزمان و یکجا به شادی و رقص و پایکوبی و پرّشبههوا، حسابی تپیدهبود. خصوصاً با آهنگ و موزیک حماسی.
پاسخ سید علی اصغر به جلیل قربانی:
از زاویه دید تحلیل گران "هوشیار" به موضوع نگاه کردی. یواش یواش داری خودت را لو می دهی . یک تفاوت اساسی بین منتقدان با ابراهیم (دامنه) وجود دارد در کنار این سوال که چرا همه به ابراهیم می تازند حتی در خارج از مدرسه !
تفاوت :
در برابر نوشته های منطقی و تحلیلی ابراهیم مخاطبینش بجای نقد تحلیل، فرافکنی می کنند وحمله به رفتارش ... نگاه شان هم بدبینانه است .. مثال: موردی که مهندس امیر در پاسخ به ابراهیم ... به لحاظ حقوقی موضوعاتی را نوشته که اثبات کردنش خیلی دشوار است .ضمن اینکه ؛ نوشته ابراهیم را کمی بادقت نمی خوانند و در پاسخش کمی صبر نمی کنند ... یک حمله هم به ابراهیم . تحلیل ابراهیم بعبارتی گاهی قلمش خیلی تیز و تند و تهاجمی است و روش تفکر کردن را از مخاطب می ستاند! بیشتر بخوانید ↓
باسمهتعالی
تازه باخبر شدم
درگذشت مادرشهید "حسین بهرامی ولشکلایی" (مرد داناییها و روشنگریها) را به مدرسهی فکرت تسلیت میگویم. خصوصاً به جنابان: جوادینسب، سیدابراهیم موسوی، علیاکبر طالبی، مهدی رنجبر و خواهر گرامی سرکار خانم رنجبر. حسین بهرامی مغز متفکر منطقه و مرتبط اصلی سیاسیون مذهبی دارابکلا در پیش از انقلاب بود و ما در جلسات سیاسی باواسطهی او، درس و خبر و تحلیل مملکت میآموختیم. او دانشجوی پیرو خط امام بود و در اوائل جنگ، در جبهه به شهادت رسید. روح آن دو (پسر و مادر) شاد و غریق رحمت بادا.
سلام جناب... من جدایی دین از سیاست را تزی غلط میدانم و البته بهرهکشی سیاست از دین را بشدت تقبیح میکنم و هر نوع اندیشهای که ما را به سمت تفکر کلیسایی قرون وسطی ببرد را نمیپذیرم ولی با آن افکار، ستیزهگری بپا نمیکنم و نمیجنگم؛ بلکه به نقدشان میپردازم. این شعار شهید مدرس از نظر فلسفهی ویتکنشتاین یک تعریف توتولوژیک (=Tautology) است یعنی "همانگویی". یعنی "اینهمانی". لذا سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست از نظر مدرس منظورش این است که سیاست از دین ارتزاق میکند و خط و ربط میگیرد و دیانت هم از همین سیاست دینیشده قوام میگیرد. این نوع جملات را میگویند توتولوژیک. یعنی بند دوم جمله، همان بند اول جمله است. نمیدانم مفهومی بحث کردم یا نه؟
طناب شکایت
به نام خدا. سلام. من (=دامنه) کوچک که بودم میشنیدم از اینواون که میگویند: "انوشیروانِ عادل". کمیکه قد کشیدم، بازهم در لای کتابها میخواندم: "انوشیروانِ عادل". نمیدانم چرا باور نمیکردم.
حالاکه فردی میانسال گردیدهام، شکّ دارم آیا حقیقتاً عادل بوده؟ یا نه، شایع و ساختهوپرداختهی درباریها و دوروبریها بوده!؟ چون؛ عقلمن بآسانی نمیپذیره پادشاه و عادلبودن؟ حاکم و به سوی عدالترفتن؟! ساسانی و سروسامانی!؟
من تا یکنمونهی عجیب از انوشیروان _پادشاه ساسانی_ در اینجا نگویم به شکّ من پی نمیبرید. همانکه میگویند پادشاه دادگری بوده و حکیم بزرگمهر (=بوذرجمهر) وزیر لایقاش. قضیه اینه، خلاصه مینویسم:
در روزگار این پادشاه، در میدان شهر تیسفون _پایتخت سلسلهی ساسانیان_ طنابی بوده که هرکس، شکایتی داشته، آن طناب را میکشیده و به موجب آن، صدای زنگی در کاخ "انوشیروانِ عادل" بهصدا درمیآمده!...
بقیه را نمیدانم که آیا کاخ نوشیروان! قاضی و وکیل متبحّر هم داشته، یا نداشته!؟ آیا شاکی از شکایت "بیداد"، به "داد" هم میرسیده!؟ یا نه، به مثل میرغضبهای آل سعودیه فوری گردن زده میشده! و به دار بقا اعزام میگردیده!؟ بگذرم، حرف حافظ را گوش کنم، "جریده" بروم، "کهریزک " به ملاقات آسایشگاه کهنسالان نروم، زیرا "گذرگاه عافیت" تنگِتنگه!
۱۱ آذر ۱۳۹۷. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
دوستان حتماً میدانند "آشیل" فرماندهی نظامی جوشنپوش بود که از نقطهی پاشنه و پا در معرض آسیب بود. یعنی نقطهضعف او از همانجا بود که به پاشنهاش تیر انداختند... مثل "چشم اسفندیار" در داستان ایران ما...
بحث ۷۱ : این پرسش جناب مهندس عبدیست که برای بحثونظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود:
"با توجه به سالروز تصویب قانون اساسی (۱۲ آذر) آیا قانون اساسی فعلی نسبت به قانون اساسی مشروطیت مترقی تر می دانید یا خیر؟ آیا نیازمند بازنگری شده است یا خیر؟"
اطلاعیهی مدرسۀ فکرت
امروز با "هستهی مدرسه" به مشورت و رأیگیری پرداختم و از آنها پرسیدم آیا با لغو ممنوعبودن پستگذاری از یکبامداد تا اذان صبح در مدرسه، موافقاید؟ یا با اجرای این قانون؟ نتیجهی رأی این بود که لغو، فقط ۳تا رأی آورد. بنابراین اجرای این مقررات با رأی بالای هستهی مدرسه، تصویب شد و مانند همیشه در مدرسه، لازمالاجراست. لازم بهذکر است یکی از اعضای هسته، رأی خود را در اینباره، مسکوت گذاشت، که باتوجه به مخالفت اکثریت هسته با لغو مقررات، در نتیجهی آراء اخذشده، اثری ندارد. جالتتر اینکه یکی از اعضای هستهی مدرسه که مخالف لغو بودند، استدلال ماهرانهای نیز در هنگام رأیدادن، نوشتهاند که در زیر جهت آگاهیبخشی پیوست میشود:
متن استدلال و رأی:
"سلام آقای طالبی. به نظر من یک قانون درست همیشه درست خواهد بود مگر با تغییر زمان و سیستم زندگی. اما نیاز به استراحت و أرامش در اون زمان از شب یک نیاز طبیعیه بشر هست که اگر دستخوش تغییر بشه جامعه عادت میکنه و این عادت به سلامت جسم فرد آسیب میزنه. پس من با لغو این قانون مخالفم."
موضع فکری من در بارهی دیدگاه جناب ایمان
سلام جناب ایمان شیردل. متن شما را خواندم. علاوه براینکه از اظهارنظرت شادمان میشوم، و همیشه نوشتههایت را با تمرکز بیشتر مطالعه میکنم، به یک پاره از این دیدگاهات، نظری جدا از منظر فکری شما دارم؛ که اگر از من ناراحت نگردی، شرح مختصر میدهم:
اینکه امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ در بهشتزهرا آن سخنان را گفت، از نظر من کاملاً بجا و بحق بود. دلیلم این است:
هر رهبری در هر کشور انقلابکردهای در آستانهی پیروزی بر رژیم مستقرّ، باید آن موضعگیری سیاسی را داشته باشد. اگر الان هم شرائط به همان میزان سال ۵۷ برسد و مردم به رهبری یک شخص جامعالاطراف، انقلابی را علیهی جمهوریاسلامی شکل بدهند و در آستانهی غلبه بر گفتمان غالب نظام قرار بگیرند، رهبری آن انقلاب، حق دارد همان حرف امام خمینی را، در همان نقطه و در همان شرائط، خطاب به حکومت مستقرّ، بزند. اما من تا جاییکه خودم را آشنا به مسائل داخلی ایران میدانم و بیخبر از تحولات نیستم، معتقدم چنین پدیدهای هنوز استعدادِ رخنمایی را ندارد، چه رسد به اینکه، زمان آن مهیّا و فصل آن فریاد، فرارسیدهباشد. با پوزش و احترام.
@
کودتا؟!
اما کودتا:
هم نیرو نظامی نیازه!
هم پنهانکاری!
هم عملیاتروانی!
هم پوشش!
هم دورهدیدن "ت.م"!
هم پول و پَل!
هم آلترناتیو!
که هیچکدوم دیدهنمیشه!
تماشایی بود اول انقلاب!
به نام خدا. سلام. برای این تماشاییبودن یک نمونه را مینویسم تا روشن شود افراطگری، اپیدمی (=همهگیر و واگیردار) بود. نگاه نکنید امروزهروز، چه تسبیحی آب میکشند، آن روزها برای تندروی هورا میکشیدند و مرحوم بازرگان را به دلیل کُندروی، لِهولَوَرده میکردند و این سیاستمدار آرام را جادهصافکنِ آمریکا میدانستند. به نمونهایی که در زیر مینویسم دقت شود که سه ضلع یک مثلث را نشان میدهد:
در اوایل انقلاب، روزی شهید مطهری به احسان نراقی گفت می خواهد به همراه بهشتی و بازرگان به قم برود و از امام بخواهد که حاکم شرع _ شیخصادق خلخالی_ را عزل کند. رفتند و این کار را کردند. ولی روز بعد موسی خیابانی _نفر دوم سازمان مجاهدین خلق پس از مسعود رجوی_ که خودش در زندان قصر چنداتاق داشت و پروندهها را معمولاً برای اعدام به وسیلۀ خلخالی آماده می کرد، گروهی را جمع کرد و به همراه چنداتوبوس به قم رفت و پشت منزل امام تحصّن کرد، و توانست با کمک سیداحمدآقا، خلخالی را دوباره بازگرداند.
دو ماه بعد، مهندس بازرگان به قم رفت و دوباره فرمان عزل خلخالی را گرفت. در این موقع، حزب توده هم آقای شیخصادق خلخالی را کاندیدای مجلس کرد! اگر روزنامه های حزب توده مرور شود، مشخص است که تنها سازمانی که برای توده ایها اعتبار واقعی داشت، دادگاه انقلاب بود. بگذرم.
۱۲ آذر ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخم به بحث ۷۱
سلام. از جناب مهندس محمد عبدی ممنونم بابت به چالش کشیدن یک موضوع سرنوشتساز و مسئولیت آفرین. و تشکر از دوستان که خیلی متفکرانه وارد این بحث مهم شدند.
اما جواب من:
من خواهان جدّی بازنگری عمیق قانون اساسی فعلی هستم. در چندین مورد، ولی در این پاسخ، دستکم چهار موضوع حقوق اساسی ملت را مطرح میکنم:
۱. محدود شدن دورهی رهبری به ۱۴ سال. پس؛ من با مادامالعمری بودنِ تمامی پُستها در حکومت غیرمعصوم مخالفم. اما اینک چون قانون است، احترام و التزام میگذارم.
۲. حذف همهی مقامهای انتصابی و انتخاباتی کردن آن توسط ملت.
۳. عامکردن خبرگان و از شیخوخیت بیرون آوردن. یعنی خبرگان تمام اصناف بودن نه فقط روحانیان و مجتهدان. چون رهبری فقط شرط فقهی ندارد.
۴. سوسیالیستی کردن امور که عدالت علوی را نزدیکتر میکند و بستر مساوات و قسط را آسانتر میسازد.
بحث ۷۲ : این پرسش جناب آقا سیدمحمد موسویست که برای بحثونظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود:
"هدف از خلقت انسان ها چه بود؟ ایا سایر موجودات و مخلوقات طفیلی انسان هستند! یعنی در جهت رفاه انسانها خلق شده اند!؟ هدف از زندگی کردن چیست؟ چکار باید کرد در این چند صباح زندگی بیشترین بهره را ببریم! چه کسانی در پایان عمر پیروز و رضایتمند از زندگی و عمر هستند!"
پاسخم به بحث ۷۲
جناب سیدمحمد موسوی در این پرسش زیرکی بهخرج داده و خواسته پاسخدهنده خود چه میاندیشه، نه آنکه در لای کتابها چه آمده و در اینترنت چه چیزها نوشته. من هم از این منظر، فکر درونیام را مینویسم:
هدف خدا از آفرینش آدمی، شاید نمایاندن خود در جلوهی بشری، به آدمیان بودهاست. وحدت در کثرت. کثرت در وحدت. پس، انسان به قول دکتر عبدالکریم سروش باید رنگ خدا داشته باشد و اخلاق خداییگون. و جلوهای از جلوههای خدا گردد. من در هفتبُعد، نظرم را روشن میکنم. یعنی خودم اینگونه از آفرینش انسان توسط حضرت باری تعالی (=یعنی آفریننده بزرگ) برداشت دارم:
به لحاظ عرفانی، انسانی شهودگر شود.
به لحاظ شریعت، انسانی عبادتگر و ستاینده گردد.
به لحاظ طبیعت، انسانی عاشق، محبتورز و لذتخواه بماند.
به لحاظ اجتماعی، انسانی همپیوند با همنوعان گردد.
به لحاظ اقتصادی، انسانی بخششگر شود و درآمد تحصیل کند و به نیازمند از روی میل و رغبت مدد رساند.
به لحاظ معنویت انسانی پروازکننده به ماورای آفرینش باشد.
به لحاظ توحید، مظهر خدا شود در روی زمین و زینتبخش صفات خدا بماند: رازق، عادل، شاهد، عاشق، حامد، ذاکر، تائب، و در رأس همه کامل (به وجه کمال)
این دیدگاه شخصی من است، درست و یا نادرست را من داوری نمیکنم.
خبر:
دیروز در مرور روزنامههای چاپ داخل، در روزنامهی خراسان (شمارهی ۱۱ آذر ۱۳۹۷) خواندهام که 13 میلیون جوان مجرّد ایرانی در آستانه ازدواج هستند، ولی هنوز ازدواج نکردهاند. همین؛ تحلیلمَحلیل بلد نیستم!
بحث ۷۳ : این پرسش یک کاربر است که عیناً درج، و برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود:
"رعایت حقوق زنان را تا چه حد مجاز میدانید و از نظر شما فمنیسمی که در اروپا حدود 70 سال پیش شکل گرفته و تا کنون آزادی هایی برای زنان داشته را تا چه حد قبول دارید؟ به عبارتی دیگر احقاق حقوق بانوان در اسلام را بیشتر می پسندید یا در ممالک غربی؟ خوشحال میشویم نظر بانوان را بهتر بدانیم اینکه آنها چه تفکری دارند."
توضیح: این عضو محترم مدرسه، تأکید کرد نامش برده نشود.
حُفرۀ وجودی
به نام خدا. سلام. ویکتور فرانکل اتریشی در کتاب «انسان در جستجوی معنی غایی» که میلیونها نسخه از آن در جهان به فروش رفت، می گوید:
«معنا را باید یافت. نمیتوان آن را به کسی هدیه داد... معنا مثل خنده است. شما نمیتوانید کسی را مجبور به خنده کنید... معنا چیزی است که باید آن را کشف کرد نه اِبداع... مردم امروزه بیش از گذشته زندگی شان را تُهی، بی معنی، بی هدف و بربادرفته تجربه می کنند.»
نکتهی مهمتر اینکه فرانکل از این وضعیت به «خلاء و حُفرۀ وجودی» تعبیر می کند.
۱۴ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخم به بحث ۷۳
از جناب آقای... ممنونم که پرسش ۷۳ را طرح کردهاند. در لای سؤال سه سؤال جاسازی شده که من به تکتک آن جواب کوتاه میدهم:
۱. رعایت حقوق زنان تا جاییکه برابر با شئون ذاتی زنان و مطالبات منطقی باشد، در جامعهی اسلامی ایرانی ما پذیرفتنیست. البته پارهای از این حقوق پایمالشده و یا کتمانشده، نیازمند زمان و زمینه است.
۲. به عنوان یک عضو جامعهی جهانی با آنچه در مغربزمین در بارهی زنان شکل گرفته هم موافقم و هم مخالف. ارتقای منزلت سیاسی، اجتماعی، علمی، و دینی زنان را بسیار ایدئال میدانم. ولی بشدت با آزادی برهنگی، متاعشدن زن، تجارینمودن زن و... مخالفم. جنبش زنان غرب با جنبش زنان ایران نمیتواند مساوق ("یکسانانگاری) گردد. جامعهی دینی ایران هم به لحاظ شرع و هم به لحاظ تاریخ کهن، زن را مقامی عفیف و پاک میداند و حتی مقام مادر را مقدس میداند.
۳. یقیناً احقاق زنان در اسلام را میپسندم. با غرب زاویهی عقیدتی و آرمانی دارم. غرب با این روند غلط خواهد فرو پاشید. شکی ندارم. اصالت سرمایه و کالاکردن زن و شئشدگی انسان و نیز چپاول ملل فقیر شکاف خُفتهایست که روزی سر باز خواهد نمود.
سلام جناب دکتر عارفزاده
من روند رو زوال غرب را گفتم نه زمان را. و نه هم پیشگویی بلدم. غرب، هم در اقتصاد و هم در فساد اخلاق و شیءگونگی و انباشت سرمایهداری و تشدید طبقاتی به حدی پیش رفته که پُستمدرنیسم واکنش فلسفی، گفتمانی و اعتراضی به مدرنیسم است. متألّهان مسیحی مستقل هم غرقاب غرب را پنهان نمیدارند. جریان معنویت گرا جهانی، شورش فلسفی اخلاقی علیه بنیادهای مدرنیسم مغرب زمین است. اگر غرب مانند اسکاندیناوی شوند شاید وقوع فروپاشی حتمیالوقوع را تمدید کنند.
سلام جناب دکتر عارفزاده
من روند رو به زوال غرب را گفتم نه زمان را. پیشگویی نکردم و بلدم نیستم. غرب، هم در اقتصاد و هم در فساد اخلاق و شیءگونگی و انباشت سرمایهداری و تشدید طبقاتی به حدی پیش رفته که پُستمدرنیسم واکنش فلسفی، گفتمانی و اعتراضی به مدرنیسم است. متألّهان مسیحی مستقل هم غرقاب غرب را پنهان نمیدارند. جریان معنویت گرای جهانی نیز خودت که میدانی، یک شورش فلسفی اخلاقی علیهی بنیادهای مدرنیسم مغرب زمین است. اگر کشورهای غرب مانند اسکاندیناوی (خصوصاً مثل سوئد) شوند، شاید وقوع فروپاشی حتمیالوقوع را تمدید کنند. شاید!
سلام جناب...
از توجه و اظهارنظر شما ممنونم. اما جواب:
۱. من در بند دوم بهروشنی گفتم با جنبش زنان غرب در بخشهایی موافقم و در بخشهایی مخالف. چون بهعنوان یک باورمند شیعه، نمیتوانم با همهی مطالبات جورواجور آن، موافق باشم و برای نزاکت گفتاری از بیان آن پرهیز کردهام.
۲. اگر دقت کردهباشی من فروپاشی غرب را صرفاً ناشی از فساد و برهنگی ندانستم، چند علت دیگر هم کنارش نوشتم (رجوع به بند ۳ و نیز متنی که به جناب دکتر عارف زاده ریپلای کردم که ایشان با پاسخ "ممنونم" گویی توضیحاتم را پذیرفتند)
شهیدان
اجابت به یک کاربر
به نام خدا. سلام. دیشب یک کاربر محترم و بزرگوار از من خواسته، متنی دربارهی شهیدان بنویسم. نوشتم و اجابت نمودم:
شهیدان نه فقط در "راهخدا" رفتهاند و در آن مجاهدت کرده و خون خود را فدای حفظ مکتب ساختهاند؛ بلکه خود "راهِخدا" گردیدهاند. و ما باید روندهی راه آنان باشیم.
آنان هرگز نهراسیدهاند، چونکه رزمندهی راهخدا، مگر از خدای متعال، از هیچ جُنبدهای هراسی دارد؟ کسیکه خون و جان شیرین خود را نثارِ پاسداری از دین، آیین، اخلاق، ارزشها، نوامیس، میهن و جامعهی خود میکند، چنین انسانی غیرتمند، هیچترسی در دل ندارد. او به فوز و فیض میاندیشد.
بر چنین کمالیافتگانی باید غبطه خورد و اقتداء نمود و پیامشان را میبایست بر مغز و قلب خود جاری کرد؛ تا رستگاری و پارسایی تحصیل و ایمانورزی تقویت شود.
۱۵ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
سلام جناب سید جمال صباغ
با این تحلیل تاریخی شما موافقم. خوشحالم احاطهی مناسبی داری به این مسائل. استنادسازی جناب سید جمال صباغ، جای تحسین دارد. آفرین به این شیوه.
یک نکته:
دوستان به نظرم در این موضوع به این مهمی، بحث مثل شِلاب واری بَووشه، حاصلش کم است. باید تیمتیم و نَمنَم ببارین. آیا به گمان شما بحث کمی "دَجوبَجو" نشد؟ به نظر من شد.
بحث ۷۴ : این پرسش جناب مسعود داراب است که برای بحثونظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود:
"ایا محمدبن ذکریا رازی کافر بود؟ در قرن ها پیش بین فخر رازی و محمد زکریای رازی در مورد رد قران و اسلام بحث شده ان هم در بغداد و علنی چطور در قرن 21 حتی نمیتوان از بعضی افراد انتقاد کرد چ رسد به بنیاد دین ایا ما در دین و فلسفه پیشرفت کردیم یا در پیچ گیر کردیم؟"
پاسخ به بحث ۷۴
با تشکر از جناب مسعود
با توجه با مطالعاتی که در مباحث دینی و فلسفی کموبیش داشته و دارم، دیدگاه شخصیام را میگویم:
۱. فلسفه در ایران همیشه با زبان عربی، نوشته شده. چون فلیسوفان میگویند با زبان فارسی نمیشود عبارات فلسفی انشاء کرد. همین، موجب توهُّم برخیها شده که فلسفه در فارسی ترقی نداشتهاست.
۲. حال آنکه، نزدیک به تمام فلیسوفان اسلامی، ایرانی بودند و اغلبشان، هماکنون نیز، ایرانی هستند.
۳. از عربستان سعودی حتی یک فیلسوف برنخاسته، چون اسلامشان در محاصرهی تفکر قشری ابنتیمیه و وهّابیه است؛ که عقلفلسفی و چونو چرایی دیدنِ ابعاد اسلام را مردود میانگارد.
۴. در ایران، فقط یک حکیم و فیلسوف حکمت و فلسفه را مثل فردوسی به زبان فارسی نگاشته، که "حکمت ایرانی" نام گرفته، یعنی حکیم یحیی سُهروردی مشهور به شیخ اشراق (قرن ۴ و ۵) که او هم در حلب سوریه، توسط فقیهان سنّیمذهب، متّهم به کفرگویی شده و اعدام گردیدهاست.
۵. بنابراین، پرسش شما که پیشفرض گرفتهای (فلسفه در ایران در پیچ گیر کرده)، اساساً خطاست.
۶. از سوی دیگر، این ایرانیان بودهاند که دین اسلام را بهتر، عمیقتر و عقلیتر فهم کردهاند و با جستوخیزهای اندیشهای خود، فهمِ اسلامی را غنیتر نگه داشتهاند.
۷. درِ انتقاد هم، همیشه در اسلام باز بوده و هست. همین الان، بیشترین اهانتها در فضای مَجازی ایران به رهبری میشود، که نه فقط انتقاد و نقّادیِ تفکر ایشان نیست، بلکه ناسزاگویی و بهسُخرهگرفتن است. حال آنکه هم باید بر ولیفقیه انتقاد کرد و هم بر نظریهیولایت فقیه. زیرا اولی، حاکم مسلمین است، و بر حاکم به نصّ امام علی (ع) میشود نقد و نصیحت کرد. و دومی هم، یک نظریهی بشریست و بر هر نظریه، میتوان با یک گفتمان محکمتر نقدی نوشت و حتی اگر بر مردم مقبول افتاد، بر آن غلبه کند و اگر توانست رایج شود.
۸. سخنم را با یک گفتهی شهید مطهری پایان میبرم: "اسلام با آزادی، رشد کردهاست؛ نه با استبداد"
یادآوری اینکه: شما جناب مسعود تعجیل نکنید که اعضا فوری وارد پاسخ پرسش شما بشوند. باید فکر کنند و پخته نمایند و بنویسند. این تأنّی دوستان، خود نشان اهمیت دادن به بحث است و پیشزمینه سازی جواب پرسش.
سلام جناب ...
مجبورم کردهای کمی به گپ بیام. از اینکه بر نوشتههایم نقد میزنی، هم ممنونم و هم حق شما میدانم. اما دراینباره احساسم این است برداشت درستی از متن من نشدهاست. توضیح میدهم:
فشردهی حرفم اینه که معتقدم مردانیکه در ایران به حمایت از حقوق و جنبش زنان، سخن به میان میآورند و گاهی فقط دَم میزنند، اگر روزی مثالاً متوجه شوند یکی از نزدیکان و مَحارمشان میخواهد شغلی دون شئون خانوادگی و حیثیتیشان برگیرد، به نظرم در مقابل این چنین آزادی میایستند! پس بهطور مطلق نگوییم حقوق زنان عین حقوق مردان است. این حقوق متقابل، متعادل و متفاوت است. و تفاوت به معنای تبعیض نیست.
اینک یک مثال ملموس دیگر میزنم:
از همین مدرسه میپرسم، امید است جسارت به خودتان تلقی نکنید:
انصافاً چندبار جوراب خود را، خود شستهاید؟ و آن را تا آمدید منزل به یک گوشهای پرتاب نکردهاید؟
وجداناً چندبار خواهر و زنان خود را تَشرتُشر کردهاید؟
حقیقتاً چندبار لباس خواهر و مادر و همسرتان را شستهاید؟
واقعاً چندبار حقوقشان را نادیده گرفتهاید و به قول دارابکلاییها گِس ندادید؟
اللهوکیلی چندبار زیر بار سخن حق همسر و خواهر و مادرتان اطاعت ورزیدید؟ و گوش به فرمان آنان، از برنامههای شخصی و انفرادی خود صرف نظر کردهاید؟
و تو را بهخدا چندبار چای و آب و امور شخصی خودتان را به زن و خواهر و مادرتان واگذر نکردهاید؟
قصدم اهانت به هیچکس نیست. سخنم این است، شعارزده نباشیم.
پاسخم به جناب جوادینسب
حسین آقا سلام
شما در این پست (لینک مستند) ادعا کردهای امام در نامه به رهبری در سال ۶۶ فرمودند ولیفقیه میتواند نماز را تعطیل کند.
خواستم بگویم، این نسبتدادن شما هم اشتباهی محرز است، و هم هیچ انطباقی با متن صحیفهی امام به تاریخ 16 دی ماه 1366 ندارد، ازاینرو، حق آن است، سخن خود را تصحیح بفرمایید.
متن نامهی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی:
«حاکم مىتواند مسجد یا منزلى را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم مىتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند؛ و مسجدى که ضِرار باشد، در صورتى که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت میتواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند...» (صحیفه امام، ج20،ص 452).
@
جناب جوادی!
جنابعالی چرا در پاسخ به پرسش تخصصی، عقاید و باورهای چند عوام و احتمالاً ناآشنا به دین را ملاک خود میگیری؟ شما به نظرم پاسخ به پرسش نمیدی و جوابت را به چند حاشیه، اسکورت میکنی. این روش علمی پاسخدهی نیست.
گلایهایی خیرخواهانه
به نام خدا. سلام. چندوقتیست که چندبار مشاهده کردهام تعدادی از کاربران در سه گروه تلگرامی همدلی، دورهمی، همدلی روستای دارابکلا، عکسی از جناب آقا سید محمد رئیسی سجّادی را جهت اعلان تعجّب، توجّه و تمسّخر به زیر پستهای همدیگر ارسال میدارند. این کار، زشتیهای زیادی دارد که دستکم سه زشتیاش را یادآور میشوم:
اولآنکه؛ اهانت مستقیم به یک هممحلیست؛ که از عرصهی مَجازی بهدور است که از خود دفاع کند.
دوماینکه؛ جسارت زشت به یک سادات است؛ که احترام به خاندان سادات در عرُف و شرع ما تأکید اکید رفته است.
سوم آنکه؛ خشونت بسیارغلطیست به این دوست زحمتکش ما؛ که روحاش هم خبر ندارد عکسی از ساختهشده و برای استهزاء و مسخرهکردن در گروههای تلگرامی بارگذاری میشود.
علاوهبراین، این کارِ کاربران معدود (که البته شاید به بدی کارشان دقت هم نداشتهباشند و نیّت ناسالم هم نکردهباشند) مصداق کامل تنافض رفتاریست؛ ازیکسو شعار حقوقبشر سر میدهند و از زمان و زمین انتقاد میکنند که چرا کشور چنین است و چنان، ولی خیلی راحت و بیهیچ چارچوب اخلاقی، یک همروستای سادات خود را، به سُخره، بیاحترامی و مَضحکه میگیرند.
از مدیران محترم و بزرگوار هرسه گروه تلگرامی فوقالذکر، انتظار دارم جلوی انتشار این حرکت ناپسند پارهای از کاربران را بگیرند و آنها از بارگزاری این عکس، منع کنند. همه میدانیم که قرآن میفرماید:
وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ : وای بر هر عیب جوی بدگوی!
با احترام و پوزش
۱۶آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
سلام جناب جوادی
از استثناءها نباید قاعده ساخت. قضیهی هاشم آقاجری یک حُدثه بیش نبود، بعد دیگر شبیه آن تکرار نشد. پس، اتفاقی که فقط رُخداد شاذّ بود را نباید ک رویّه جا زد. پوزش که با تو رُک و بیتعارف هستم.
تمرکز نه. تراکم قدرت
بلی؛ به همین دلیل ولیفقیه هم اگر تابع هواهای نفسانی شود، خودبهخود مُنعزل است. حتی نیاز به عزل هم ندارد.
یک توضیح دیگر هم الان میدهم به دنبالهی این...
ژان بُدَن مهمترین فیلسوف نظریهی حاکمیت است. او معتقد بود حاکمیت ویژگی اصلیاش، نامحدودبودن و مطلق بودن است. اساساً حاکمیت هر کشور باید نامحدود باشد. و الا هیچدولتی پایدار نمیماند.
سه شرط دیگر هم بُدن برای تأسیس هر "دولتملتی" اضافه می کند ایناست:
سرزمین
حکومت
جمعیت
که حاکمیت بُنمایه تأسیس هر کشوریست.
پوزش اگر درازگویی کردم.
ناچارم سِکّلمه بگویم:
۱. گویی برخی خیال میکنند رجوع به حکم مصلحت، خلافِ شرع است. نه؛ اتفاقاً ترجیح مصلحت خود یکی از مهمترین احکام اسلامیست.
۲. پیامبر رحمت (ص) هم با آن صلح، حج را موقتاً تعطیل کرد و از نیمهی راه با انبوه مسلمانان به مدینه بازگشت و مصلحت را برا اجرای مناسک حجّ ترجیح داد.
۳. امام خمینی نیز چون قائلاند به اینکه حاکم اسلام در دوران غیبت، حکومتش شعبهای از ولایت نبوی (ص) است، و میتواند به مقتضای مصلحت، حج را موقتاً تعطیل کند. اما امام هرگز از تعطیلکردن نماز سخن به میان نیاوردند. و لذا استناد جناب جوادینسب در آن گزارهی دیروزش، اِسناد سخن نادرست بود به صاحبِ نامه یعنی امام. و خود پذیرفت که اشتباه کرد.
نکته: ولیفقیه که جای خود، همین دوسال پیش تا الان بهخاطر جنگ عربستان با یمن، بسیاری از مردم ایران خواهان تعطیلی موقت حجگزاریاند، چون مصلحت را اینگونه میبینند. در اسلام بههیچوجه بنبست وجود ندارد. و این دین چون کامل است، دین حال و آینده است برای همیشه تا قیام قیامت. این اعتقاد و مبانی فکری من است.
راستی! دکتر؛ لُغُز محبت و قضاوت را هم گذاشتم کنار طعنهی ملیح "اینکال و آنکال". گرچه من همیشه با چنگک و لِنگی، ماهی میگرفتم! نه اینکال و آنکال. چون باید حسابی از خرچنگ و مَرمِلِه هراسید و حراسید!
توضیح عمومی
از نظر من وقتی حاکم مسلمین به دلیل قدرت و اقتدار مشروع و مردمی، مسجد را به حکم ثانویه، تخریب میکند تا از روی آن خیابانی بنا شود، نشان اوج گرایش به حقوق ملت است. و تسهیل رشد و آبادانی. نه این که بگوییم این یعنی همان فساد مطلقه. فساد جاییست که ولیفقیه مثلاً با پیروی از نفْس خود، خودکامگی علیهی ملت کند و دین را دستمایهی قدرت. چنینمبادا.
این عیب فقط در حکومت منحصر نیست. در گروههای سیاسی میبینیم که با صبغهی تروریستی، بیش از چهل سال رهبری خودکامه در دستان یا شوهر بوده، و یا الان همسرش! بیچارگی تا به کجاست...
متن کامل نامهی امام به رهبری در سال ۶۶:
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى خامنه اى، رئیس محترم جمهورى اسلامى- دامت افاضاته پس از اهداى سلام و تحیت، من میل نداشتم که در این موقع حساس به مناقشات پرداخته شود. و عقیده دارم که در این مواقع سکوت بهترین طریقه است. و البته نباید ماها گمان کنیم که هر چه مى گوییم و مى کنیم کسى را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهى است براى رشد انسانها. لکن صحیح ندانستم که جواب مرقوم شریف و تقاضایى که در آن شده بود را به سکوت برگزار کنم. لهذا، آنچه را که در نظر دارم به طور فشرده عرض مى کنم.
از بیانات جنابعالى در نماز جمعه این طور ظاهر مى شود که شما حکومت را که به معناى ولایت مطلقه اى که از جانب خدا به نبى اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- واگذار شده و اهمّ احکام الهى است و بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمى دانید. و تعبیر به آنکه این جانب گفته ام حکومت در چهارچوب احکام الهى داراى اختیار است بکلى بر خلاف گفته هاى این جانب بود. اگر اختیاراتِ حکومت در چهارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرضِ حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضّه به نبى اسلام- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- یک پدیده بى معنا و محتوا باشد و اشاره مى کنم به پیامدهاى آن، که هیچ کس نمى تواند ملتزم به آنها باشد: مثلًا خیابان کِشی ها که مستلزم تصرف در منزلى است یا حریم آن است در چهارچوب احکام فرعیه نیست. نظام وظیفه، و اعزام الزامى به جبهه ها، و جلوگیرى از ورود و خروج ارز، و جلوگیرى از ورود یا خروج هر نحو کالا، و منع احتکار در غیر دو- سه مورد، و گمرکات و مالیات، و جلوگیرى از گرانفروشى، قیمت گذارى، و جلوگیرى از پخش مواد مخدره، و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلى، حمل اسلحه به هر نوع که باشد، و صدها امثال آن، که از اختیارات دولت است، بنا بر تفسیر شما خارج است؛ و صدها امثال اینها.
باید عرض کنم حکومت، که شعبه اى از ولایت مطلقه رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- است، یکى از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج است. حاکم مى تواند مسجد یا منزلى را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم مى تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند؛ و مسجدى که ضِرار باشد، در صورتى که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت مى تواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند. و مى تواند هر امرى را، چه عبادى و یا غیر عبادى است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامى که چنین است جلوگیرى کند. حکومت مى تواند از حج، که از فرایض مهم الهى است، در مواقعى که مخالف صلاح کشور اسلامى دانست موقتاً جلوگیرى کند.
آنچه گفته شده است تا کنون، و یا گفته مى شود، ناشى از عدم شناخت ولایت مطلقه الهى است. آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض مى کنم که فرضاً چنین باشد، این از اختیارات حکومت است. و بالاتر از آن هم مسائلى است، که مزاحمت نمى کنم.
ان شاء اللَّه تعالى خداوند امثال جنابعالى را، که جز خدمت به اسلام نظرى ندارید، در پناه خود حفظ فرماید.
16 دى 1366
روح اللَّه الموسوی الخمینى
منبع: پرتال امام خمینی
بحث بر سر این است جوادی نسب گفت: امام در نامهاش نوشت ولی فقیه می تواند نماز را تعطیل کند. در متن چنین جملهای نیست.
پس خلاف مروت است جملهای را به کسی نسبت دهیم. بقیه حاشیه است. و من تو میشناسی که به این نون و ماست "تن پَلی" نمیدم چه رسد به اینکال آنکال. ُرک بگید اشتباه کردید. این هنر انسان است که بگوید چنین جملهای در متن امام نبود و حسین آقا شجاعت و صداقت داشت گفت من اشتباه کردم. من به احترام بحث سنجاقشده، راضی نیستم حاشیه شکل بگیرد. پس هم مدرسهای کرام، لطف کنید در بحث ۷۴ تمرکز کنید.