مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نوزدهم

 

 

بحث ۸۳ : این پرسش آقای عبدی است که برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود.

«با دیدن و یا شنیدن خبر یا حادثه ای از تعجب شاخ درآوردید اگر قابل بیان است خاطراتی را در گروه به اشتراک بگذارید تا آموزنده باشد»

 

پاسخم به بحث ۸۳

جناب محمد عبدی سلام. بلی؛ من چندین مورد سراغ دارم، که از باخبرشدن آن قضیه _به قول مشهور_ از تعجب "شاخ‌ درآوردم".

 

۱. تابستان سال ۱۳۶۷ در جبهه‌ی مریوان و در عملیات چریکی انجیران بودیم. از طریق رادیو صدای آمریکا _که همیشه توسط یک همکار و همسنگر قائم‌شهری‌ام، به‌گوش بود_ شنیدم که امام خمینی قطعنامه‌‌ی ۵۹۸ را پذیرفتند. از این خبر شوکه شدیم و سازمان رزم‌مان در آن عملیات تا حدّی به‌هم ریخت. حال و احساس و تشویش آن روز سرنوشت، اینک برایم قابل نوشتن نیست.

 

۲. همین سال پیش وقتی شنیدم آقایان آیت الله جنتی و آیت‌الله محمد یزدی گفتند یک زرتشتی نمی‌تواند شورای شهر یزد شود، از اعجاب داشتم به قول شما "شاخ" در می‌آوردم.

 

۳. دوره‌ی‌ای که چالوس بودم، از‌این‌که می‌دیدم یک نفر یک نیمه‌ی صورتش را تیغ می‌زند و نیمه‌ی دیگرش را ریش بلند می‌گذارد، از تعجب دو تا شاخ در آورده‌بودم.

 

۴. تهران بودم، میان جمعی، ساعت دو بعد از ظهر که هنوز کسی رسماً خبردار نشد، خبر رسید شورای نگهبان آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. که فوری به سیدعلی اصغر خبر دادم که او بیش از من تعجب کرد.

 

۵. در جمع دوستانم در قم بودیم، مخزن کتابخانه مشغول فیش‌برداری بودم، سیدعلی اصغر به من زنگ زد و گفت سعید حجاریان ترور شد. شاخ که خوبه، مُخ من سوت کشید. این پاسخ را ممکن است ادامه دهم.


پاسخم به بحث ۸۳

قسمت دوم

جناب مهندس محمد عبدی پرسشگر بحث ۸۳ سلام. من چند جای دیگر هم از تعجب به قول مشهور "شاخ در آوردم" که برمی‌شمارم:

 

۶. ازاین‌که دوره‌ی جدید مجمع‌تشخیص مصلحت (سال ۱۳۹۶)، انتصاب رئیس و اعضا قریب ۷ماه توسط رهبری مسکوت ماند و وقتی هم منصوبان را اعلان کردند از نصب محمود احمدی‌نژاد به عنوان عضو حقیقی مصلحت نظام، بسیار شاخ در آورده‌بودم!

 

۷. فروردین سال ۱۳۶۸ از عزل شبانه‌ی مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری توسط امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی شاخ در آورده‌بودم. زیرا؛ معتقد بودم که اگر هم آقای منتظری مستحق عزل و برکنارشدن است، این حق‌ذاتی مجلس خبرگان است که او را از قدرت پس بزند، چون آن مجلس ایشان را به قائم‌مقام‌رهبری انتخاب کرده‌بود. و مجلس خبرگان در برابر اقدام امام، سکوت‌محض کرده‌بود و از حق قانونی خود و منتخب خود هرگز دفاعی نکرده‌بود. بنابراین اگر فقط یک‌بار هم شده‌بود، مجلس خبرگان رهبری که ناظر کار رهبر است، به امام‌خمینی تذکر قانون اساسی می‌داد، روند مملکت دموکراتیک‌تر می‌شد و مردم بر جاری‌بودن و جدّی‌بودنِ نظارت، اطمینان بیشتری می‌کردند.

 

۸. از سادگی پیشنهاد آقایان حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر محتشمی و تأیید آن توسط مرحوم آیت‌الله مشکینی در نمازجمعه‌ی‌قم نیز، شاخ در آورده‌بودم که هردو گفته‌بودند باید در کنار صدام‌حسین قرار بگیریم که کویت را یک‌شبه تصرف کرده‌بود و به قول آنان "خالدبن‌‌ولیدزمان" شده بود و بوش‌پدر، به جنگ با او برخاسته بود. درآن‌زمان، تدبیر و تیزبینی رهبری آیت‌الله خامنه‌ای را خیلی پسندیده‌ بودم که نگذاشتند ایران وارد معرکه و بازی باخت خطرناک شود.

 

۹. از چرخش یکباره‌ی آیت الله احمد آذری‌قمی که در روزنامه‌ی رسالت و مجلس شورا، صدها متن و نطق در اثبات ولایت مطلقه فقیه صورت داده‌بود و سپس باآن‌همه ادعا و تاختن به جناح چپ که ولایت‌پذیر نیستید، در برابر رهبری ایستاد، شاخ در آورده بودم.

 

۱۰. از این‌که مرداد سال ۱۳۶۷ اولین فرزندم (عارف) متولد شده‌بود ولی من در جبهه‌ی جنگ بودم و آماده‌باش ۱۰۰% بود و حق مرخصی‌گرفتن نداشتم، و هرگز روزهای نخستین و شیرینِ به‌دنیاآمدنِ فرزندم را ندیدم، شاخ در آورده بودم. بگذرم.

شاید این بحث "شاخ درآوردن‌ها" را بازهم ادامه دهم... ۲۹ آذر ۱۳۹۷.

 

پاسخ:

سلام جناب جوادی‌نسب. این‌که تعجب نکردی، جای حرف نیست. اما تحلیل شما نادرست است. همان‌طوری‌که جناب‌عالی علوم سیاسی خوانده‌ای، به‌یقین می‌دانی تحلیل جایی کاربرد دارد که که اطلاعات نداشته باشی و از طریق شمّ تحلیلی، موضوع را دقیق بشکافی و یا احتمالات را ارائه کنی.


ستون شبانه
امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) در روزنامه‌خوانی روزانه‌ام خوانده‌ام که نمایش کمدی "یابو و چغندر" در دانشگاه آزاد اسلامی قوچان لغو شد. گویا به‌علت حضور بازیگران زن و مرد در این تئاتر.  (کد خبر: ۶۴۵۳۲۴)

نکته‌ی مدیر: کشکولی بگم نافع‌تره. باید اسمشو می‌گذاشتند یابو و سُس!  یا یابو و سیس‌تَلی! و یا یابو و سواری! تا تئاترشان به سن (=صحنه) می‌رفت.

 

 

عکاس: دامنه. قم. خیابان صدوقی، غرفه‌ی ۰۴۱ بازیافت.

قسمت دوم بحث ۸۲

جناب عارف آهنگر سلام. عکسی امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) انداخته‌ام از یکی از غرفه‌های بازیافت قم. با چند توضیح بر روی عکس بالا (قم. خیابان صدوقی، غرفه‌ی ۰۴۱ بازیافت.) پاسخم را به پرسش شما، تکمیل می‌کنم: ۱. روزهای یک‌شنبه و سه‌شنبه ماشین حمل زباله‌های بازیافت به کوچه‌ها و در خانه‌ها می‌آیند با صدای آژیر خاص. هر خانه‌ای اگر زباله‌های بازیافتی جمع‌ کرده‌باشد، به مأمور بازیافت تحویل می‌دهد و چندبرگه جواز قرعه‌کشی می‌گیرد. بیشتر بخوانید↓

۲. ما هرچند مدت برگه‌ها را ده‌تا‌ده‌تا منگه می‌کنیم، به این غرفه‌های داخل شهر می‌دهیم.  کارت کُددار می‌گیریم و کد را به سامانه‌ی بازیافت پیامک می‌کنیم. هر ماه به تعدادی به قید قرعه، سکّه و جوایز دیگر می‌دهند.

 

۳. اگر کسی زباله‌ی خشک به‌طور مستقیم به غرفه داد، هم در فهرست قرعه‌کشی جوایز جای داده‌می‌شود و هم گل آپارتمانی و هدیه‌های دیگر تحویل می‌گیرد. در واقع این‌گونه با این جمله‌ام ترسیم است: زباله‌ی بازیافتی بده، گُل و جایزه ببر خونه.

 

با تشکر از طرح پرسش خوب، مفید، همگانی و فرهنگ‌پرور جناب‌عالی. پایان.

 


پاسخ:

جناب...
سال ۱۳۷۱ در دانشگاه تهران استادی داشتیم به نام دکتر افتخاری، روش تحقیق (=متدولوژی) را پیش این استاد گذراندم. جناب جوادی‌نسب احتمالا می‌شناسد. ایشان معتقد بود جهان از دهکده‌ هم کوچکتر شد. یعنی شده: نمایشگاه. منظورش این بود با عصر انفجار اطلاعات، مرزهای جهان فروریخت. اما من "جهان‌وَند" که می‌گویم، فلسفه دارم. یعنی انسان جهان‌وند در مرزهای جغرافیای‌اش قرار دارد، ولی همه‌ی انسان‌های کُره‌ی خاکی را یک "اندامواره" می‌بیند. دیگر نژادپرست نیست. اعراب را مسخره نمی‌کند. سیاه را توهین نمی‌کند. همه را بنی‌آدم می‌بیند. البته شما خود از معاریف هستید و توضیح‌واضحات نکنم. درود.

 

 

پاسخ:

سلام جناب حجت‌الاسلام شیخ جواد آفاقی
از مشارکت عالمانه‌ی جناب‌عالی در بحث‌های مدرسه‌ی فکرت ممنونم. بلی؛ ولایتِ رهبر در نظام امت و امامت، محصور و مقیّد نیست. زیرا اقتدار رهبری در اسلام، برای پاسبانی از حقوق‌ملت در برابر دست‌درازی‌های عناصر قدرت در حکومت است نه خدای‌ناکرده هواهای نفسانیت.

امام علی‌ (ع) نیز استانداران و حاکم‌مان محلی منصوب خود را به دلیل اشرافی‌گری و ثروت‌اندوزی و... ، با عدل و رویه‌ی مردم‌دوستی، عزل می‌نمودند.

 

اما نکته‌ی من اینجاست، که عزل مرحوم منتظری در راستای فساد نبود، چون منتظری روحیه‌ی انتقادی داشت و بر اساس تکلیف فردی، مرجع‌بودن و قائم‌مقام‌رهبری بودن حرف‌های خود را رُک به امام خمینی می‌زدند، عزل شدند. حال آن‌که خود امام گفته‌بودند بعد از ختم جنگ همه به قانون بازگردیم. بگذرم. اجازه بفرمایید جناب آفاقی عزیز من همان شاخم را درآورده‌ بدارم. درود.


بلی؛ درست می‌فرمایید. من هم تصدیق می‌دارم اما در جاهایی از سیاست داخلی نقدها و گلایه‌هایی دارم که بارها در وبلاگم دامنه، مطرح کرده‌ام.

نکته اما این است ما در عصر غیرمعصوم (ع) قرار داریم، نباید به رهبری به دیده‌ی یک معصوم! بنگریم. این بزرگ‌ترین ضربه به رهبری‌ست. خود رهبری فرمودند؛ نه‌یک‌بار، که چندبار، به رهبری می‌شود انتقاد کرد.

 

من به انتقاد و نقد بر رهبری البته با رعایت نزاکت گفتار و پرهیز از هرگونه گزافه، دروغ‌پراکنی، کینه‌ورزی و نشر اهانت‌ها، در بستر جامعه و مجامع علمی و سیاسی اعتقاد دارم. حتی دیدگاه‌ها و دوره‌ی رهبری امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی هم باید در سمینارهای تخصصی و توسط شهروندان آگاه مورد بررسی و نقادی قرار گیرد.

 

من شخصاً معتقدم امام خمینی، کار بسیاری از انبیای خدا را یک‌جا به منصه‌ی ظهور رساندند، اما این دلیلی نمی‌شود مکتب فکری آن امام، مورد نقّادی قرار نگیرد. و می‌دانم شما جناب‌ آقای شیخ آفاقی عزیز هم از روحانیان آگاه، از آزاداندیشان خردمند و بااخلاق هستید درود.

 

 

بحث ۸۴ : دکتر حسین بشیریه در کتاب «عقل در سیاست» معتقد است "مدارا به معنای دقیق کلمه، وقتی محقق می‌شود که طرفین قائل به نادرستی اعتقادات یکدیگر باشند." این موضوع سیاسی و عقیدتی برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود.

 

سلام جناب سیدعلی‌اصغر

من از پاسخ تحقیق‌شده‌ی شما به بحث ۸۴ سود جستم. با تشکر و نیز کسب اجازه، بگذارید ضمن توجه دادن به مبانی فکری شما در این باب، دیدگاه خودم را بیان کنم:

 

در سیاست، مدارا یا تساهل به‌ معنی پذیرفتن بازی قدرت مخالفین است. این‌که در میدان قدرت سازگاری پیشه شود و سازواره‌ی مدرن رقابت، میان همه‌ی صورت‌بندی‌های اجتماعی جریان داشته‌باشد. اگر مثلاً دو رفیق و دو همفکر _با بیش از چندسال پیشینه‌ی دوستی و هم‌پیالگی_ همدیگر را تحمل می‌کنند، نوعی هنر مهرورزی‌ست و به‌قول سعدی مروّت؛ ولی اگر بتوانند مخالف فکری و سیاسی خود را تحمل نمایند و بر او در امور جامعه و اندیشه، آسان‌ بگیرند، آن نامش مدارا است.

 

بنابراین، دکتر بشیریه مدارا را رفتاری فراتر از تحمل میان هم‌مسلک‌‌ها می‌داند؛ یعنی نوعی رواداری میان انسان‌هایی با عقاید و باورهای نایکسان و حتی متعارض و متضاد. زیرا از نظر او با تضاد (=دیالکتیک) است، که جامعه صورت‌بندی فکری و هویت سیاسی پیدا می‌کند.

 


جناب حجة‌الاسلام شیخ محمدجواد غلامی
با سلام و احترام
از شما هم ممنونم که در بحث ۸۴ شرکت کرده‌ای. اما بعد باید در مخالفت با بخشی از استدلال شما گفتاری بنویسم. امید است مباحثه‌ای دوستانه تلقی شود نه خدای ناکرده جدال:

 

در فتح مکه، بحث مدارا موضوعیت ندارد؛ اصل رفتار پیامبر رحمت و شفقت (ص) در آن یوم‌المَرحمة، فقط پرهیزدادنِ همگان به انتقام و کشتار بود و تعمیم رأفت و بخشش همگانی. و دیگر بحث شرک و "وثنویت" (=بُت‌پرستی) و جدال مشرکان هم در میان نبود. حتی خانه‌ی ابوسفیان هم امن اعلام شده‌بود.

 

از نظر من، بشیریه می‌خواهد بگوید مدارا در سیاست زمانی درست است که تمام عقاید که در نفی همدیگر اندیشه‌پردازی و سیاست‌ورزی می‌کنند، همدیگر را تحمل کنند نه هنگامی که مؤیّد هم‌اند.

 

برای تقریب ذهنی مثال می‌زنم: این که مثلاً حکومت حوزه‌ی علمیه‌ی قم را تحمل کند اسمش مدارا نیست. اگر حوزه‌ی قم روزی معارض و منتقد حاکم و حکومت شد، و حاکم و حکومت توانست با آن حوزه، آسان‌گیری کند، آن نامش مداراست.

 

 

ستون شبانه
دو مسأله را می‌نویسم:


۱. فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
یعنی: و هرکس در مَخمصه‏‌اى ناچار شود و مایل به گناه نباشد [و از آنچه نهى شده بخورد] بداند که خداوند آمرزگار مهربان است‏.(مائده. ۳. ترجمه‌ی بهاءالدین خرّمشاهی)


۲.. ازاین‌که می‌بینم بخشی از جناح چپ در خطر گریز از مذهب قرار می‌گیرد و جناح راست در معرض گروگان‌گیری مذهب، متعجّب‌شده و به قول معروف شاخ در می‌آورم.

 

پاسخ دوم به جناب شیخ غلامی

جناب شیخ غلامی از حُسن‌نظرتان به این مباحثه ممنونم. نکات مهم و قابل اعتنایی را مطرح ساخته‌ای. من سه‌نکته در برابر سه‌نکته‌‌ی شما می‌نویسم:

۱. بلی؛ درست می‌فرمایی. من هم همین باور را داشته و دارم. زیرا مدارای سیاسی یک امر دوجانبه و چندجانبه است. پیامبر اسلام (ص) بنا را بر مدارای فراگیر گذاشته‌بودند و تا جایی که دشمنان مثلت ایشان (=مشرکان، منافقان و یهودیان) دست به دسیسه‌چینی و شمشیر و خدعه نمی‌بردند، در سراسر محیط مدینه و حومه با همه مدارا می‌کردند. زمانی مکلّف به جهاد دفاعی می‌شدند، که آن مثلت شوم، دست‌برد می‌زد به حریم حکومت و خون مؤمنان.

 

۲. نه مؤیّد هم نبودند، به همین دلیل دار و دسته‌ی ابوسفیان برای حفظ سامان برده‌داری و تجارت‌پیشگی، بت‌پرستی را به‌صورت سمبولیک، ابزار قدرت خود می‌کردند و با نبی رحمت (ص) مدارا نمی‌کردند.

 

۳. من در پاسخ قبلی به جناب‌عالی و سیدعلی‌اصغر، روشن ساختم که مدارا زمانی مداراست که دو نیروی مخالف همدیگر را تحمل کنند. اگر مجاهدین خلق قیام مسلحانه نمی‌کرد و با حکومت مدارا می‌کرد، حکومت هم با او مدارا می‌کرد. نمی‌شود علیه‌ی قدرت حاکم، دست به اسلحه برد، ولی از حکومت توقع مدارا داشت.

 

مثال حوزه‌ی قم را بازهم یادآوری می‌کنم میان حوزه و حکومت مدارا برقرار نیست، بلکه نوعی همبستگی ذاتی منعقد است. رابطه‌ی میان دولت عراق با حوزه‌ی نجف و و رابطه‌ی مرجعیت آقای سیستانی با تمامی جریان‌های سیاسی یک مدارای تمام‌عیار سیاسی‌ست.

 

اما رابطه‌ی میان رهبری با بخش وسیعی از جناح چپ پس از بحران ۸۸ رابطه‌ی مدارا نیست. چون دو سوی این قضیه همدیگر را برنمی‌تابند. لذا به‌جای مدارا، تنش حکمفرماست. فقط مدارا، مداوای این تعارض است.

 

امید است به لحاظ علم سیاست و جامعه‌شناسی سیاسی، توانسته باشم، موضوع مدارا را روشن کرده‌باشم. با تشکر وافر از آموزه‌های شما.

 

 

پاسخ:
سلام جناب جلیل قربانی
ولی نمی‌توانم بر جمله‌ی آخرتان حرفی نگویم و می‌دانم می‌گذاری به حساب مباحثه:

 

بلی؛ یک روی سکه همین است که شما به درایت نوشتی، توسعه‌یافتگی مانع وقوع جنگ‌باورهاست. اما روی دیگر آن چیست؟

این است که همین توسعه‌یافتگان زرّادخانه‌های فوق‌مدرن بسازند و به سایر ملل افزارآلات جنگی بفروشند و خون بی‌گناهان بریزند. اسرائیل غاصب نیز توسعه‌یافته‌ است ولی شش میلیون فلسطینی را از سرزمین بیرون ریخت تا مثلا دولت نژادی یهودی تأسیس کند. پس، کشورهای توسعه‌یافته نیز محتاج ابوالحسن خرقانی‌اند و نیازمند شدید به مدارا.

 

جناب غلامی سلام

جناب‌عالی از اینجا‌به‌بعد، وارد احساسات و ابراز تعلّقات خودت شدی؛ که امری ناروا نیست، ولی مخلّ بحث است. بنابراین، وقتی چنین شد، من بحثم را در این باب با شما جناب شیخ‌غلامی، به اتمام می‌رسانم. تمام. سپاس فراوان.

 

این متن  زیر عین متن شما پیش از متن اخیر است که بحث را وارد این فاز کرده‌اید که البته ایرادی ندارد:

 

پاسخ شیخ محمد جواد غلامی:
"اگر حرف جناب عالی( بین حوزه و حکومت همبستگی ذاتی وجود دارد) را بپذیریم
چگونه جریان برخورد حکومت با آقای منتظری را توجیه  می کنید؟"

پس جناب‌عالی موضوغ بحث‌ ۸۴ را به این قضیه نیز تعمیم داده‌اید.

و این که می‌فرمایی  نظام با منتظری با وفق و مدارا برخورد کرد را اگر لازم می‌بینی جواب رد شما را بنویسم؟

 

جواب من:
استطراد می‌کنی جناب غلامی. بپذیر که شما بحث را وارد این مثال عینی کرده‌ای. این‌که شما فرمودی من وارد کردم، نادرست است.

@
سلام جناب صدرالدین آفاقی
من بر همان نظر خودم باقی‌ام. از نظر شما از چه زمانی مرحوم منتظری به قول جناب‌عالی و پاره‌ای از افراد جناح‌ها "ساده‌لوح" شد؟ آیا آن زمان که از سوی امام خمینی "فقیه‌عالیقدر" ملقب شد، ایشان این‌گونه که می‌گویی نبود؟ راستی فرد ساده‌لوح مگر می‌تواند آنقدر شجاعت داشته باشد که حتی بارها نزد امام خمینی برود به ایشان ایراد و اشکال وارد کند؟ پس، قضیه این نیست که می‌فرمایی. بگذرم. این که کار شما را بدتر می‌کند. چون ساده‌لوح‌سیاسی هم بگویی، نسبت بسیار ناروایی‌ست. این نسبت را زمانی روزنامه‌ی جمهوری‌اسلامی مسیح مهاجری باب کرده‌بود و بعدها خوراک، کیهان‌نویسان شد.

 

به‌هرحال، شما ممکن است فردی را این‌گونه خطاب کنی، اما من چنین تصوری به ایشان نداشته و ندارم. آزادی نگرش، زیبایی‌اش در همین تعدد نگاه‌هاست. بر شما روشن سازم، من در بحث تقلید شرعی مقلد امام خمینی بودم. اما بدان در بحث‌های غیرفروع، من خودم را مقلد کسی نمی‌دانم. نیز حرف غیرمعصومین (ع) را وحی مُنزل نمی‌پندارم. در قضیه‌ی مرحوم منتظری، من حق را به مرحوم منتظری داده‌ و می‌دهم و خواهم داد. حرف الانم نیست. همان زمان تفکرم این بود. برای تفکر شما هم آزادی قائلم و هرگز تقبیح‌ات نمی‌کنم.  یکسان‌اندیشی، مال دنیای انسان‌ها نیست. همین تفاوت نگرش‌ها حُسن است و مورد قبول دین و عقل. درود.

 

 

ستون روزانه

مدت‌مدیدی‌ست که ذهن من درگیر، و مشغول تحقیق‌ شده‌است که دو خطر در کمین دو جناح راست و چپ است: بخشی از جناح چپ در خطر "گریز از مذهب" قرار گرفته‌است و کثیری از جناح راست در راه"گروگان‌گیری مذهب" طی‌طریق می‌کنند. اما حبّذا (=خوشا) بر مذهب.



سلام جناب دکتر عارف‌زاده. اساس ولایت‌فقیه بر پاسبانی از حقوق ملت است. خود امام خمینی فرمودند ولی فقیه جلوی دیکتاتوری‌ها را می‌گیرد و نیز فرموده اسلام به ما اجازه نداده دیکتاتوری کنیم. مولا امام علی (ع) نیز به مردم گفتند اگر حضور شما نبود، حکومت نزد من از عطسه‌ی بینی بُز پَست‌تر است.

 


پاسخ:

سلام جناب شیخ‌محمد بابویه
هرچه از وسائل‌الشیعه می‌خوانم، آرامم می‌کند. به‌جا بود نقل سخن مولا امام علی (ع). بهتر بود ترجمه را کامل و تمام می‌کردی و نیز چندنکته در اطراف آن نیز بحث را می‌پروراندی. ممنونم از این آورده‌ای خوبت.


پاسخ:


سلام جناب جوادی‌نسب. از خانم سوچی برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل که پس از کسب قدرت در میان‌مار، دست به قتل‌عام وسیع مسلمانان زد و یا بر نظاره نشست تا بودائیان افراطی مسلمان‌کُشی کنند، بیزاری می‌جویم.

 

پاسخ:

جناب عبدی سلام. لطف کن دوباره، این موضوع را میانبحث نکن. من تا الان سه بار تذکر عمومی دادم. تشکر.


پاسخ:
سلام جناب شیخ علی‌اکبر دارابکلایی
دکتر سروش در کتاب "تفرُّج‌صُنع" بحثی دارد تحت عنوان صناعت و قناعت. که در آن‌جا طمّاع‌شدن کشورهای صنعتی را نقد می‌کند.
بحث مشق ۳ جناب‌عالی نکته‌ای مفید داشت که من نام قناعت را "خودبسندگی" گذاشته‌ام که وابستگی و دلبستگی آدمی را کم می‌کند و چشم‌دل را سیراب. متشکرم آقا.

 


سلام جناب حمید عباسیان
نمی‌دانم پست شما خطاب به بحث ۸۴ است، یا جواب به یکی از اعضا.
اما جواب من: نکته‌ی شما از یک نظر دیدگاهی قابل اعتناست. اما مدارای سیاسی این نیست. یک مثال می‌زنم: فرض بگیریم یکی از شهرهای ایران همگی، بت‌پرست‌اند. خُب! از نظر شیعیان و نظام سیاسی ایران بت‌پرستی که عقیده‌ایی نادرست است. حال اگر با آن مردم ساختیم، مدارای سیاسی انجام دادیم. ولی اگر اذیت و آزارشان کنیم نامدارایی‌ست این. پس مدارای کامل جایی ست که بتوان اندیشه‌ی باطل و نادرست را هم تحمل کرد. مگر آن‌که، آن اندیشه به سلاح و قیام مسلحانه مسلح شود و معارض امنیت عمومی شود.

 

 

شُونیشْتِنِ شب‌یلدای مدرسه‌ی‌فکرت. از الآن تا یک بامداد امشب. در این برنامه که شامل کشکول (طنز فاخر و نکته‌های آموزنده) و نیز خاطره‌گویی‌ها و بیان آیین‌ها و سنت‌های محلی‌ست، اختیار با خودِ همکلاسی‌هاست که بخواهند در مدرسه حاضر باشند و یا در پیش خانه و خانواده.

با آرزوی شادباشی برای تمامی ایرانیان و فارسی‌دوستان جهان و گسترش صلح، مروّت، مدارا، شادی و نشاط ملل جهان.

 


@


سلام جناب عیسی آهنگر
از پاسخ شما نیز در این دقایق، ممنونم. نکته‌هایی درخور تأمل در بیان شما ردیف شد. من بر یکی از آنها با شما موافقت ندارم؛ که گفتی: مدارای کشورها با آمریکا به‌دلیل حفظ منافع. این معادله‌ی فرضی یا واقعی شما مخدوش هم هست. نمونه‌اش همین تازگی آمریکا بر ژاپن فشار آورده باید از آمریکا اسحله خریداری کند، در غیر این‌صورت، حق گمرکی کالاهای وارداتی ژاپن به خاک آمریکا را افزایش می‌دهد که ژاپن تسلیم شد. زیرا اگر حرف ارباب و به قول  جناب "او"،  کدخدا را نمی‌پذیرفت، تراز بازرگانی دو کشور به نفع آمریکا برهم می‌خورد. پس مدارای مطلق با آمریکا همواره مَضارّ و خودباختگی هم داره. از وقتی که بابت پرسشم گذاشته‌ای ممنونم.

 

 

شب یلدا. ۳۰ آذر ۱۳۹۷.


یکی‌از کارهای منِ به‌اصطلاح مدیر مدرسه‌ی‌فکرت، سواری‌دادنِ نوه‌ام علی‌ست. او بر گُرده‌ام می‌نشیند و مرا _چنان‌چه در عکس بالا می‌بینید_ شبانه می‌راند؛ نه یواش‌یواش! بلکه بِرام‌بِرام. این را می‌گویند اقتدار. هم‌او _که قدرتمندانه مرا می‌دَوانَد_ راضی، و هم‌من _که برای وی‌ رضامندانه می‌دوَم، راضی. پس؛ وقتی هر دوسو باشند خرسند و مُتراضی، این می‌شود همان اقتدار و رضامندی. مُستدام باد چُنان بازی. و برقرار باد چنین سواری‌مِواری! بدون هیچ سیاسی‌میاسی. کشکولی یلدایی.

 


یادآوری عمومی:
اعضایی که از آغاز تأسیس مدرسه تاکنون برای خود در مدرسه‌ی‌فکرت ستون ثابت برگزیدند و در آن دیدگاه‌ها و نوشته‌های روزانه‌ی‌شان را می‌نویسند به شرح زیر است:


ستون زیر نور کلاس: سیدعلی‌اصغر


ستون رِند: حسین‌جوادی‌نسب


ستون روزانه‌وشبانه: مدیر


ستون تراوشات ذهنی من: محمد عبدی


ستون هیچ‌های شیرین: عارف آهنگر


ستون سرباز پیاده‌نظام: معین آهنگر


ستون آنچه من می‌خوانم: آتنا طالبی


ستون مشق: حجت‌الاسلام علی‌اکبر دارابکلایی


ستون نغمه‌ی عشّاق: حجت‌الاسلام مالک رجبی


ستون سوتک: محمدحسین آهنگر

 

ستون نقد و پند: سیدموسی حسینی
 

 

ستون روزانه

حق و تکلیف

به‌نام‌خدا. سلام. سَنتز (=ترکیب) انسانِ "مُحقّ" و "مکلّف"، موجودی‌ست به نام انسانِ محق‌مکلفّ. پس؛ در مکتب‌اسلام انسان هم تکلیف دارد و هم حقوق. هم باید به ندای تکالیف فردی و اجتماعی عمل کند و هم از فریادِحقوق، برخوردار باشد. تکلیف، عمل‌کردنی‌ست. حقوق، گرفتنی و ایفاکردنی.

۱ دی ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


ستون شبانه
نمی‌دانم! شاید حرفم نادرست باشد و حتی به‌دور از نظام تقسیمات کشوری؛ اما مطرح می‌کنم:


اگر شهرستان میاندورود شکل نمی‌گرفت و به‌جای‌آن ساری کلان‌شهر می‌شد و تمام جغرافیای شهری و روستایی و طبیعی میاندورود بر کلان‌شهر ساری افزوده می‌شد، بهتر و رشد‌یافته می‌شد. ازاین‌که از مرکزِ استان‌بودن افتادیم، خود از کاستی‌ها بود. این ایده‌ی تازه‌ی من نیست، همان‌زمان به چنین انتزاع (=برکَندن) و جداافتادن، خوش‌بین نبودم. یک‌نمونه‌ی تمارعیار این تفکیک ناقص، فرودگاه دشت‌ناز در پشتِ بیخ گوش سورک است، اما مال ساری‌ست! ۱ دی ۱۳۹۷.


 

سلام جناب دکتر عارف‌زاده.

۱. نظر نزدیک به نظریه‌ی شما، از نظر من محتاج یک پژوهش تاریخی_سیاسی‌ می‌باشد مهم گفتی، ولی هنوز نمی‌توان تعمیم علمی داد.


۲. علاوه‌براین، ما تجربه‌ی مبارزه با شاه را در جوانی آن‌هم در اوج‌گیری انقلاب، داریم؛ اما با دومی هنوز مواجه نشدیم. بنابراین نمی‌توانم فوری نظر شما را تأیید کنم. باید تجربه کرد. یعنی یک حاکم دینی منحرف پیدا بشود و مبارزه کرد تا تست نمود. پس، نظر شما تا نظریه‌شدن زمان و پژوهش نیاز دارد.


ستون روزانه
تقسیم ارث شعار!
به‌نام‌خدا. سلام. چنان‌چه می‌دانید شعار انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) برابری، برادری، آزادی‌ بود. اما این شعار استراتژیک (=راهبُردی) مردم فرانسه، مانند ارثیه تقسیم شد و هر جناحی به یکی از آن شعار تمرکز کرد و خود مالک انحصاری‌اش حساب کرد:

 

لیبرال‌ها خود را وارث شعار آزادی جا زدند.
سوسیالیست‌ها به شعار برابری بند کردند.
کاتولیک‌های‌محافظه‌کار وارث شعار برادری شدند.
بگذرم و به شعار استراتژیک جمهوری‌اسلامی ایران نپردازم که امور ایران را نه بلد هستم و نه سردر می‌آورم.
۲ دی ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


بحث ۸۵ : مکر و حیله را برای روباه و انسان چگونه تحلیل می‌کنید؟ از نظر شما سیاست خاورمیانه‌ای ایران باید چگونه باشد؟ چرا؟ این پرسش برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود.
یادآوری: می‌توانید به این دو پرسش، یا ترجیحی و یا تلفیقی پاسخ دهید.

 

ستون شبانه

دو نکته می‌گویم یکی از خودم و دیگری از جیمز روزنا.

۱. من معتقدم اگر نظریه‌ای نتواند داده‌های خود را تبیین کند، باید در خود بازنگری کند. "پیش‌نظریه‌" بی‌معنی است.

۲. روزنا می‌گوید سیاست خارجی یعنی طرح‌ها و اعمال حکومت‌های ملی در قبال بازیگران بیرونی.
 

 

پاسخم به سلام جناب دکتر عارف‌زاده

نکته‌ی یادآوری شما درست است. ممنونم به مباحث در حین فشردگی کارهای انبوه طبابت و جرّاحی‌ها، دقت وافر داری. از این بابت بسیار ممنونم. من هم نگفتم جناب جوادی چنین رویکردی دارد. اساساً ایشان می‌داند شناسایی کشورها دوگونه است: یا دوژور است یا دفاکتو. اولی یعنی شناسایی دائمی و مستقیم و دومی یعنی موقت و غیرمستقیم. چون از مبناهای جمهوری اسلامی عدم به‌رسمیت شناختن اسرائیل جعلی‌ست، ازاین‌رو، آن رژیم تمام دشمنی‌هایش را بر پایه‌ی همین قضیه‌ی شناسایی ترتیب داده‌است و تخاصمات پیشه کرده‌است که ایران مقاومت را برگزید و نه تسلیم را و نه خیانت به آرمان مسلمین و فلسطین را. پس؛ جمله‌ی جناب جوادی‌نسب که فرمود "ما باید دست از دشمنی با اسرائیل برداریم"، از نظر من گزاره‌ای نادرست است. بازهم رأی جناب حسین برای ایشان محفوظ. من در این بحث واقعی، نظر خودم را گفته‌ام. با تشکر از هردو.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1282