مدرسه فکرت ۲۱
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و یکم
نکتهها: میدانم که میدانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیدهای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتیست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.
ستون روزانه
اقبالِ اقبال
بهنامخدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتبخانه میرسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر میآیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر میآید."
نکتهی اصلی: واژهی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوشبختیست که مشهور شده در افسانهها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان میآورد!
نکتهی کشکولی: اگر اقبال مکتبخانهی مرحوم پدرم شیخعلیاکبر میآمد، بهیقین از آنهمه دیرآمدنها هم فلِک میشد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
سوگیری جدید دو جناح چپ و راست
باور دارم _البته حدس میزنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیلهای و حتی حوالهای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.
انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کردهاند تا از طریق آن دورنما، صندلیهای سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.
جناح راست از طریق گُلزدنهای پیدرپی به درون دروازهی بی گولر باند حسن روحانی در جستوجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظهکاران.
آنان سعی دارند همپیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بیریخت و نیمهفروپاشیدهی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را بهحساب آندو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آیندهی نزدیک مردم بنمایانند.
اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:
۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.
۲. متلاشی ساختن شکلگیری مجلس صنفی و حوالهای از نوع صدر مشروطیت.
چپ از نظر من، برای این هدف میانبُرد، دستکم یک عملیات روانی را آغاز کردهاست تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمیکنم. چنانچه خبرخوانی حرفهای بهعمل آورید، متوجه خواهید شد.
نکتهی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصهی علم سیاست یک ضعف و آسیب بهحساب میآید، چپ فهمید برای برونرفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطهی ایدهئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.
من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صفبندیهای دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش بهخود گیرد.
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته بگویم: وقتی واژهی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"، اباالفضل نوشته میشود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:
یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که اینگونه تغییر میکند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمیگیرم.
نکته ها: شکافهای سیاسی صورتبندی کنندهی احزاب سیاسیاند، اما در ایران، احزاب، دولتساختهاند و قدرتسایه.
نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهمتر این بود که قدرتسایه و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرتگرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.
ستون روزانه
ماهیت استبداد
بهنامخدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)
نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آنکه، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.
۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها:
جای دوری نمیروم، همین ایران را میگویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غربزدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن میداند. بیشتر بخوانید ↓
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و یکم
نکتهها: میدانم که میدانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیدهای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتیست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.
ستون روزانه
اقبالِ اقبال
بهنامخدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتبخانه میرسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر میآیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر میآید."
نکتهی اصلی: واژهی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوشبختیست که مشهور شده در افسانهها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان میآورد!
نکتهی کشکولی: اگر اقبال مکتبخانهی مرحوم پدرم شیخعلیاکبر میآمد، بهیقین از آنهمه دیرآمدنها هم فلِک میشد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
سوگیری جدید دو جناح چپ و راست
باور دارم _البته حدس میزنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیلهای و حتی حوالهای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.
انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کردهاند تا از طریق آن دورنما، صندلیهای سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.
جناح راست از طریق گُلزدنهای پیدرپی به درون دروازهی بی گولر باند حسن روحانی در جستوجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظهکاران.
آنان سعی دارند همپیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بیریخت و نیمهفروپاشیدهی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را بهحساب آندو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آیندهی نزدیک مردم بنمایانند.
اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:
۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.
۲. متلاشی ساختن شکلگیری مجلس صنفی و حوالهای از نوع صدر مشروطیت.
چپ از نظر من، برای این هدف میانبُرد، دستکم یک عملیات روانی را آغاز کردهاست تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمیکنم. چنانچه خبرخوانی حرفهای بهعمل آورید، متوجه خواهید شد.
نکتهی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصهی علم سیاست یک ضعف و آسیب بهحساب میآید، چپ فهمید برای برونرفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطهی ایدهئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.
من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صفبندیهای دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش بهخود گیرد.
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته بگویم: وقتی واژهی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"، اباالفضل نوشته میشود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:
یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که اینگونه تغییر میکند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمیگیرم.
نکته ها: شکافهای سیاسی صورتبندی کنندهی احزاب سیاسیاند، اما در ایران، احزاب، دولتساختهاند و قدرتسایه.
نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهمتر این بود که قدرتسایه و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرتگرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.
ستون روزانه
ماهیت استبداد
بهنامخدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)
نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آنکه، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.
۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها:
جای دوری نمیروم، همین ایران را میگویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غربزدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن میداند. بیشتر بخوانید ↓
حال اگر در چنین وضعیتی، ملت سرزنش شود نه قدرت، این همان از بیخوبُن در آوردن درخت است که ماهیت استبداد است، اما اگر بهجای ملت، فاسدان و میراثخواران برکنار شوند، این همان هرَس کردن درخت انقلاب است که به دست ملت همچنان تنومند و سایهسار میماند.
بحث ۹۴ : این پرسش جناب محمد عبدیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«لُقَطَة را چه میدانید و در صورت یافتن مالی که صاحبش را نمی شناسید چه می کنید ؟ و اگر خاطره ای دارید بفرمایید؟
پاسخم به بحث ۹۴
سلام. سپاس از جناب محمد عبدی بابت طرح این پرسش شرعی و اجتماعی. من چون در ۱۵ شهریور امسال در وبلاگم دامنه به این موضوع پرداختم، بهتر دیدم همان متنم را در پاسخ به این بحث آقای عبدی بدهم، چون مرحوم علامه طباطبایی این مسألهی اجتماعی و شرعی را بسیاردقیق شکافتند:
پست 6702 دامنه. به قلم دامنه. به نام خدا. این مطلب را از علامه طباطبایی یاد گرفته و خوانده ام. اینک در اینجا می نویسم. ایشان در ص 287 کتاب «تعالیم اسلام» نوشته اند:
«هر مالی که پیدا شود و صاحبش معلوم نباشد «لُقَطه» نامیده می شود.
1- مالی که یافته می شود و صاحبش معلوم نیست اگر در قیمت، از یک مثقال نقره و کمتر باشد، بی مانع می توان برداشت و تصرُّف نمود.
2- اگر مالی در ویرانه ها که سکَنۀ آن منقرض شده اند، یا در بیغوله ها و زمین های بایر بی مالک پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد.
3- اگر حیوان بی صاحب پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد.
4- اگر بچۀ بی صاحب در سر راه یافته شود، به همۀ مسلمانان واجب کفایی است که او را برداشته و بزرگش کنند.
5- اگر مال دزدی به عنوان امانت به کسی سپرده شود، حکم «لُقَطه» را دارد و باید به مالک اصلی آن تسلیم شود و نمی توان به دزد تحویل داد.
نکته ها:
علم فقه و علم اخلاق باهم تفاوت دارند. گرچه همپیوندی علوم باهم امری بدیهیست، اما علم اخلاق نفْسانیات انسان را سامان میبخشد اما علم فقه اجتماعیات و شرعیات مؤمنان را. در غرب هم متألّهانیاند که اخلاق را برای بشریت خصوصاً دنیای علمزدهی مدرنیته مطرح میکنند.
نکته ها:
فراز داشت؛
صحرا داشت؛
علف داشت؛
غازکَلدَسچو هم داشت؛
ترنُّم
و تفکر نیز.
نکته ها:
من تا جایی که آثار ایرانشناسان را مطالعه کردهام، آنان معتقدند حلقهی مفقودهی (=گمشدهی) ملت ایران همیشه "عدالت" بوده، از همین رو بود، که مردم ایران به امام علی (ع) گرَویدند و شیعه، دوستدار و پیرو اهلبیت (ع) شدند.
ستون روزانه
بیخ و درخت
بهنامخدا. سلام. وقتی بوستان سعدی را مطالعه میکنم، دقتم را جمعتر میکنم که آن مرد دانا و ادیب دنیادیده و درس دین خوانده، چه میگوید. از نظر سعدی، ملت، ریشهی حاکمیت و قدرت است. و بنیانِ حکومت، ریشه در حقِ حاکمیتِ مردم دارد. او چنین میسُراید و پند و اندرز میدهد:
رعیّت چو بیخاند و سلطان درخت
درخت ای پسر باشد از بیخ سخت
نکته و شرح:
ملت، چون بیخ و بُن و ریشهی قدرت است، درختِ حکومت را سرسبز و سایهگستر مینماید. اگر ملت نادیده انگاشته شوند و بر آنان بهجای خدمت، خیانت و سُلطهگری کنند، آن درخت، کمکم، بهزردی، برگریزان و خشکشدن میگراید و ملت چون ریشههایش مانند درختان آلبالو و گیلاس بیشمار و انبوه است، جوانههای دیگری خواهد زد، کماآنکه در بسیاری از کشورهای انقلابکرده، چنین شدهاست. مانند ایران، که ملت، شاه را خشک کرد و سرنگون.
۲۰ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تفسیر عکس نماز
سلام جناب عارف آهنگر
من بینندهی صحنهام، و شما در سرِ صحنه، پس برداشت یک بینندهای چون من، چنین است:
۱. این نماز این نونهال را عادت نمیدانم، برگرفته از فطرت میخوانم.
۲. تکلیف هم هنوز نمیدانم، چون به آن مرحلهی سنّی نرسیدند که برخود نهیب زنند. پس؛ ناشی از تربیت و رفتارپذیری میدانم، چه درونخانگی چه برگرفته از محیطهای مذهبی.
۳. اثاثیهی اتاق نشان میدهد، من و این نمازگزار همطبقهایم؛ از طبقهی فقرچشیدگان.
۴. حس من جوانه زد و بر خود گفتم از اینان یاد بگیر سر بر مُهر سایش کن. خیلی آرامش داد، البته اشک من را هم از چربی چشمانم گرفت.
ممنونم عارف با این صحنه و عکس پندآموز.
یک خاطره هم بگویم خیلیخلاصه: سال ۷۲ با اتوبوس از هراز میآمدم ساری. بینراه یک آقایی به حجاب یک زن مانتوپوش گیر داد و ... . من به آن آقا اعتراض کردم... گفتم حجاب ایشان متعارف است... در رستوران پُلور که پیاده شدیم، در راهروی نمازخانه دیدم همان مانتوپوش اولین زنی بوده که از کیفدستیاش چادر درآورده، به سمت قبله و نمازگزاردن رفته... . این قلبهاست که مرکز ایمان است، نه ظاهر و تظاهرات.
سپاس از شما و همهی تسهیلگران مدرسهی طبیعتِ شما و خداقوت جانانه.
نکته ها:
دو بیت مولوی
ظاهر زیبا نمی آید بکار
حرفی از معنی اگر داری بیار
مرد سیرت را بصورت کار نیست
جامه گر صد وصله باشد عار نیست
میآورم:
پس به صورت آدمى فرع جهان
وز صفت اصل جهان این را بدان
ظاهرش را پشّه اى آرَد به چرخ
باطنش باشد محیط هفت چرخ
مثنوی مولوی. دفتر چهارم، ابیات 3766ـ3767.
بحث ۹۵ : این پرسش جناب حسین جوادینسب است که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"چند پرسش مرتبط برای بحث:
یک: چند فرزند را برای یک خانواده مناسب می دانید؟
دو: چه سنی را برای ازدواج و بچه دار شدن مناسب می دانید؟
سه: در حال حاضر برنامه کنترل جمعیت باید اجرا شود؟
پاسخم به بحث ۹۵
سلام. سپاس از پرسشگر جناب حسین جوادی نسب. جوابم به ترتیب سه پرسش، این است:
۱. ۱۲ فرزند؛ نَه فروَند! واقعاً فرزند، فرزند.
۲. اُناث: ۱۷. ذُکور: ۲۲.
۳. نه؛ انقراض نسلی پدید میآورد و بحران عاطفی.
خدا را شکر جناب جوادینسب از روی پاسخ من به بحث ۹۵، گَتشاپ زد و اول رفت سراغ دومین پاسخدهنده، و مِرا نَچکِلید! این تنها شانسی بود که برایم رُخ داد! راحت شدم از دستش امشب.
نکته ها: «تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ»
این «شقشقه» ای بود که بیرون پرید، «ثم قرت» سپس فرو نشست. «شقشقه شبیه بادکنک است که از دهان شُتر بیرون میزند.
خطبهی امام علی (ع) است که وسط خطبهاش مسائلی پیش آمد و امام (ع) خطبه را ناتمام گذاشت. یاران علی (ع) درخواست کردند ادامه دهند، امام علی (ع) فرمودند: «تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ».
ستون روزانه
جامهی منطق
به نام خدا. سلام. شهید آیةالله مرتضی مطهری کتاب مهمی دارد که به نام "علل گرایش به مادّیگری". بهنظرم باید این کتاب را دقیق خواند.
من سال ۶۴ در مسافرت به اصفهان این کتاب را کامل خوانده و یادداشتبرداری کردهبودم، یک نکته از علتهای گرایش به مادیگری را اینجا مینویسم که اربابان کلیسا در غرب، موجبات آن را فراهم کردهبودند:
شهید مطهری معتقد بود کلیسا "جامهی منطق را از خود دور کرده" بود و به سلاح "تبلیغ مجهّز شده بود." این، یکی از آن علل اصلی بود.
۲۱ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
جناب جوادینسب، شما بهتر از من میدانید که میان اسلام و مسلمین، همواره تفاوتها در همهی زمینههای عملی _از سیاست گرفته تا اجتماعیات، اندیشه و مسائل خانه و خانواده_ بروز میکند. پس؛ نباید کاستیهای پارهای از مسلمین را به پای اسلام مبین گذاشت. اگر جهان، _خصوصاً جهان چپاولگر سرمایهداری غرب_ از اخلاق، بیگانه شده _که شده_ آیا باید به حساب علم اخلاق گذاشت؟ پس، جملهی شما یک گزارهی تعریضیه کم داشت.
بحث ۹۶ : این یک پیشنهاد است که بر روی آن مناظرهی جمعی شود. اصل ۱۵۳ قانون اساسی که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود: "اصل ۱۵۳- "هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شیون کشور گردد ممنوع است."
پاسخ به بحث ۹۶
بهنامخدا. سلام. از نظر من، این اصل، برگرفته از آیات صریح قرآن، روح اسلام، تمدن دیرباز سرزمین ایران و نیز ناشی از شعار اصلی انقلاب، یعنی "استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی" است. اما به دلیل متغیّرهای داخلی، منطقهای و جهانی، در معرض تراش خوردن و لاغرترشدن است.
۱. حاکمیت ملی کشورها در اثر نافذبودن قراردادهای بینالمللی روزبهروز در حال محدودترشدن است. و چارهای هم بهجز قبول و تندادن نیست. مثل پذیرفتن مقررات فیفا که در اندازهی یک فدراسیون فوتبال است، اما قوانین آن کمکم بر قوانین داخلی حکومتها درحال فائقآمدن است.
۲. حاکمیت ملی دولتها در اقتصاد و فرهنگ نیز شکننده و تُرد شدهاست. مثلاً اگر ساختمان بلندمرتبه و بُرجهای اطراف میدان نقش جهان اصفهان طبق قواعد یونسکو تخریب نمیشد، نقش جهان از حمایت یونسکو خارج میشد، یعنی قدرت قانون یونسکو بر قوانین شهرداری اصفهان و حاکمیت سرزمینی ایران، فائق آمد.
۳. در حقوق بینالملل و نیز روابط بینالملل اصولیست که پذیرفتن آن، نقض دلخواه حاکمیت ملی ست. و چارهای هم نیست. چون جهان به سمت "جهانیشدن" پیش میرود. مانند مقررات آبهای سرزمینی، خط قعر رودخانهای، گازهای گلخانهای، حفظ لایهی ازُن، تبعیت از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و... .
۴. اساساً مرکز مصلحت نظام در اصل، برای گذار از حفظ دستور شرع، به مصلحت عُرف است که خود احکام ثانویهی اسلام است. اگر چنین نباشد، بُنبست و تزاحم پیش خواهد آمد. و امام خمینی را به همین خاطر فقیه دوران گذار هم نام نهادهاند. یعنی نگذاشتند انقلاب اسلامی در تنگنای تفسیرهای مُضیّق (=تنگ)، گرفتار و زمینگیر گردد.
این مبحث، بحثی دراز میطلبد، که من بههمین مقدار بسنده میکنم.
نکته ها: قطعنامهی ۵۹۸ که پذیرفته شد من همان زمان جبهه بودم، نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل _کلاهآبیها_ سراسر جبهه، میان ایران و عراق، حائل شده بودند که ما به آنان "یونیها" میگفتیم.
از زمانی که آنان مرزها را تحویل گرفتهبودند، دیگر ایران و ما رزمندگان هیچ کاری نمیتوانستم بکنیم، زیرا مقررات بینالملی بر قانون جنگ و حاکمیت ایران تسلط داشت و آنان تصمیمگیر بودند و ما فقط نظارهگر بودیم. من شاهد عینی این ماجرا بودم.
سلام جناب دکتر عارفزاده
قرآن و اسلام، مخزن وحیانیاند؛ بیهیچ عیب و کموکاستی. و با این منبع قُدسی و الهامبخش، مؤمنان ساخته میشوند. از پیامبر (ص) گرفته تا شهید محمدحسین فهمیده و شهید علیرضا عارفزاده. انسانهایی که جز نیکی و نیکویی، چیزی در آنان راه نمییابد.
البته که مسلمین، انساناند، و انسان حتمیالخطاست. سختگیر نباید بود. انسان، هم گناه میکند، هم ثواب، هم راه صواب میرود و هم در راه انحراف. همهچیز به میزان ایمان و اطاعتپذیری برمیگردد. آفت، اگر هست، که هست، از مسلمین است، نه نعوذبالله از مخزن بیکران قدسی قرآن و دین مبین اسلام که باهم به آن ایمان و باور داریم.
نکته ها:
اگر دقت کردهباشی، _که کردهای_ من رفع تزاحم و خروج از بُنبست را در قالب احکام ثانویهی اسلام مطرح کردهام، که خود بخشی از اسلام و مبتنی بر مقتضیات زمان و مکان است و نیز حاکی از حفظ منافع ملی. حتی امام خمینی را چارهپرداز حکومتداری خواندهام، که به عنوان فقیه متمدن و زمانشناس، مرکز مصلحت نظام را تعبیه کرد تا نظام و حکومتداری در عصر جدید، دچار مخمصهی تفکر قشریون، ظاهرگرایان و اخبارییون جدید نگردد. غرَض این است که حاکمیت ملی در نظام اسلامی ایران نیز امریست تابع اقتضائات عقلانی و آموزههای وحیانی و با رویکرد مردمی و خردجمعی.
نکته ها: بلی؛ سمتوسوی کشورها به قول شما به سمت جذب سرمایهگذاری رفت. اما در ایران کمی بعد از انقلاب، جنگی بر ملت تحمیل شد. پس از جنگ نیز، هم امام خمینی رحلت کردند و هم با آمدن رهبری، بخش وسیعی از انرژیهای نیروهای سیاسی مصروف اختلافات در قدرت شد.
مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز که خود را میداندار و یکّهتاز تلقی میکرد، سیاست تعدیل اقتصادی را با تئوریهای متناقض، ناقص و با حذف عجیب همهی یاران امام از گردونهی حکومت اجراء کرد، که هم شکاف عدالت و اشرافیگیری دههی هفتاد، ایران را فلج کردهبود و هم بخش وسیعی از سیاسیون به خانهنشینی محکوم شدهبودند. که بعد از سر ناچاری، گشایشی در دوم خرداد ۷۶ پدیدار شد، ولی سایهبانان سیاست نامرئی، آن حرکت را برنتافتند و قدرت با دو دستان خود آقای سید محمد خاتمی، تحویل نفر بعدی شد که این شخص بعدی، همه میدانیم چگونه ۸ سال بر کشور حکمرانی! کرد. و حتی خود را بهصورت صوری! و ساز این و آن ، به ستیز با ولیفقیه مشغول ساخت.یعنی پحمود احمدینژاد. بگذرم... .
علاوه بر همهی اینها، جهان غرب نیز به تحریک سازمانهای مزدور سیاسی ایران، سدّ راه توسعه و رشد ایران شد، البته با همهی این ناملایمات و تنشهای داخلی و خارجی بازهم ایران در ردیف کشورهای درحال توسعه قرار گرفت و در برخی از شاخصها، پیش است و برابر با چشمانداز.
نخواستم شِکوه کنم، خواستم صفبندی سیاسی جامعهی ایران را به لحاظ جامعهشناسی سیاسی، کمی باز کردهباشم.
ستون شبانه
الماس و حقایق. این سخن ویکتور هوگو از جملات نابیست که ذهن را مهیای اندیشیدن میکند. او میگوید: "الماس را جز در قعر زمین نمیتوان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمیتوان کشف کرد."
پاسخ:
سلام جناب جلیل قربانی
درست است که فضایی که بر گفتمان انقلاب اسلامی غلبه داشت، فضای جنگ فقر و غنا، و رویاروییهای دو بلوک شرق (=افکار مارکسیستی) و غرب (= افکار مرکانتالیستی) بوده، اما قانون اساسی ایران در سال ۱۳۶۸ نیز بازنگری شد و به این اصل هیچ اشارهای نشد.
پس، این اصل از بازخوردهای جهانی در فضای ایدئولوژیک داخلی ریشه نگرفته، بلکه از ساحت گفتمانی اعضای آن روز خبرگان قانون اساسی و اسلام انقلابی و فقاهتی آن مقطع شکل قانونی بهخود گرفتهاست.
پاسخ:
جناب محمد عبدی. با سلام. گفتی" این اصل قانون اساسی از سیاستهای نفع سلطه است." با این نگاه موافق نیستم. چون این اصل با هدف "نفی" سلطه تنظیم شده بود نه "نفع" تسلط. حتی افکار بیشتر اعضای خبرگان قانون اساسی، ریشه در قیامهای مردمی خصوصاً قیام تنباکو دارد و نیز برگرفته از ادبیات مبارزات دیرین ملل جهان و نهضت سالهی اخیر.
بحث ۹۷ : این پرسش برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"آیا در هر سال اقدام به مسافرت، زیارت و نیز گردشگری و دیدنِ جایجای ایرانِ پهناور و پُرگُهر میکنید؟ خاطره یا خاطرات آموزنده، معنوی، الهامبخش، هیجانانگیز، نشاطبخش و یا حادثهای و دلهُرهآور مسافرتهایتان را بازگو کنید. بهتر است ذکر هر خاطره، از اندازهی دو کف دست نگذرد.
جمعبندی و پاسخم به بحث ۹۷
از پاسخدهندگان به بحث ۹۷ ممنونم که با ارائه جواب، خاطره و نکات خود را در مدرسه میان اعضا درمیان گذاشتند.
۱. از نظر من نیز مسافرت نه فقط لازم که از اساس زندگی بشریست. ما تا وقتی جایی را باچشمان خود نبینیم، از آن مکانها فقط تصوّر و خیال داریم، نه تصویر و برداشت رئال.
۲. بهجز ۹ استان ایران، بقیهی ایران را گشتم.
یکخاطره: سال ۶۷، در گردنهایی در روبروی دریاچهی زریوار مریوان کردستان، برای عملیات میرفتیم. جادهای خاکی و تازه بود. مینیبوس استتارشده ما (=گِلمالی شده) که ۱۶ نفر بودیم، در بدترین جای سربالایی گیر کرد. راننده به گریه آمد... به سرش مینواخت... من پشت راننده در ردیف دوم نشسته بودم با کولهپشتی و تفنگ. راننده ترمزدستی را کشید و با اضطراب پایین رفت، تا راهچارهای پیدا کند... در همین زمان، من دیدم ماشین به سمت عقب به حرکت در آمد. خودم را با سر، پرتاب کردم سمت پدال ترمز، با دو دستم، محکم پدال ترمز را تا میتوانستم فشار دادم، دستانم میلرزید... تمام همسنگران با دلهرگی به وِلوله افتادهبودند و دستپاچه شدهبودند. چرخهای عقب ماشین به بوتهای کمارتفاع بر خورد و گیر کرد... بگذرم و بقیه را نگویم... فقط بگویم به اندازهی همین قدرت بوتهی (به گمانم بلوط) از پرتابشدن به تِه درّه و پرتگاه مَهیب و وحشتناک، فاصله داشتم و مُفت نمُردیم.
تحلیل سیاسی
به نام خدا. سلام. حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی دادستان ویژه روحانیت و تولیت آستان قدس رضوی در مدرسهی علمیهی نواب مشهد گفت: "سکولاریسم ارادی و اجتماعی حوزههای علمیه را تهدید میکند، به این معنا که جامعه مشغول کار خود و ما حوزویها نیز مشغول کار خود باشیم... این در حالی است که بر ما واجب میباشد جامعهای برای رسیدن به تزکیه تربیت کنیم و رویکرد انقلابی را در آن رشد دهیم." (کد خبر: ۴۵۲۲۲۸ . جمعه ۲۱ دی ۱۳۹۷)
من بیآنکه به بررسی و یا نقد و ردّ محتوای سخن وی ورود کنم، فقط تحلیلم را در دو سه فراز بیان میکنم:
این نوع نگاه _اگر لازم دیدید بخوانید تهدید و رجَزخوانی_ بهنظر من دستکم نشان از سه پدیده میدهد:
یکی اینکه آنان با همهی توان اقتداری و ساختاری نتوانستند روحانیت مستقل و مجتهدین منتقد را با خود همراه کنند.
دوم آنکه ترس آنها از نظام حوزه نیست، چون تمام مدیریتهای خُرد و کلان آن، تحت اِشراف و دخالتهای مرئی ساختاری و نامرئی ذینفوذان آنان پیش میرود.
سوم اینکه آنان در صدد برآمدند تا از طریق القائاتی از نوع سخنرانهای حکومتی _چون رحیمپور ازغدی و سید ابراهیم رئیسی و... _ طلاب حوزه را از هویت استقلالی و گرایش به مرجعیت به جای حکومت، بترسانند و این شکاف را با اینگونه تهدیدات _البته به زعم خود_ پُر کنند.
۲۳ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها: حوزههای علیمهی شیعه در طول تاریخ از شیخ مفید تا جمهوری اسلامی، همواره تحت زعامت مرجعیت بوده نه حکومت و قدرت. و این به قول شهید مطهری از امتیازات شیعه است. حال اگر افرادی از نظام بخواهند حوزه را به تعبیر شخصی من، طفلِ پرورشی بار بیاورند، خلاف هویت حوزهی شیعه است. رئیسی که سهله، حتی همهی حکومتیها بخواهند هم نمیتواند "بتمامه" چنین کنند. حتی در دوران تلفیقی صفویه نیز مرجعیت نجف زیر بار سازش با شاهان صفویه نرفت. در شیعه و در غیاب امام عصر (عج)، این مرجعیت است که اصالت دارد نه هیچ مَنصب و نام دیگر. چون مرجعیت حتی اگر حکومت اسلامی هم مستقر نباشد، شئوون زعامت مسلمین و سرپرستی دین را به اذن ولی عصر (عج) برعهده دارد.
ستون روزانه
دانشگاه و دستگاه
زمانی که آیةالله مطهری از حوزهی قم به دانشگاه رفتهبود، در حوزه از سوی برخیها رفتن به دانشگاه، تعبیر به پیوستن به دستگاه! میشد.
۲۴ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۹۸ : این پرسش جناب حجةالاسلام محمدرضا احمدیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"سلام
۱. واژه "حیا" را چگونه معنا می کنید؟
۲. تفاوت بین "حیای خردمندانه" و "حیای احمقانه" چیست؟
۳. چه رابطه ای بین "حیا" و "عفت" وجود دارد؟
۴. حیای از خود را چگونه تبیین می کنید؟"
پاسخم به بحث ۹۸
سلام. سپاس از جناب حجةالاسلام احمدی که این پرسش اخلاقی را طرح کردهاند. جواب من این است:
۱. حیا که در فارسی با واژهی زیبای "شَرم" برابر است، به جهانبینی خود فرد ربط دارد، اینکه تا چه حد خداشناس، خداپرست و خودشناس است. پس، این فرمولی معیّن ندارد که برای همه، یکگونه نسخهپیچی شود. بستگی به تکتک افراد دارد.
۲. من حیا را حالت خودنگهداری آدمی در برابر هرگونه رهاشدگی اخلاقی میدانم. اینکه امام علی (ع) فرمودند: شرم، کلید هر خیری است؛ خود بالاترین حکمت زندگی سالم است.
۳. به تعبیر من اگر تقوا تُرمز است و بازداشتن از زشتیها، حیا تابلوی راهنمای آن ترمز و تقواست.
۴. علاوه بر این، حیا و شرمکردن نوعی احترام به حریم و حُرمتهاست. و عفّت و پاکدامنی در واقع، پیشزمینهاش، حیا و آزَرم است که جامعه و فرد را در برابر وقاحتها، واکسینه و پاکیزه میکند.
۵. شرم و حیا ریشه در روح و روان و باور و ایمان آدمیان دارد. هرچه این حالت در آدمی بیشتر دمیده شود ثمرات آن افزونتر است. که باز هم باید از امام علی (ع) مدد بگیرم که فرمودند: میوهی شرم، عفّت است.
۶. پس، با توجه به دو سخن امام علی (ع) در بالا، من معتقدم هر کسی شرم و حیا کاشت کنَد، زندگی پاکیزه و روح پاک، دِرو می کند. و چه ویژگییی بهتر از زندگانی پاک؟ و بهدور از هر نوع خار و خاشاک؟
۷. طرَب و طراوت حقیقی در حیاتیست که در آن حیا باشد و شرم و آزرم و عفاف و کفاف. و "حیای از خود" یعنی درک این حالت درونی خود و گرامیداشتن خویشتنِ خویش و احترام و حرمتگذاری به شئون و حریم دیگران. من "شرم از خود" را اوج خودشناسی میدانم که منتهی به خداشناسی و خداپرستی و توحید میشود.
یک نکته: یک عارف وارستهای، قم را مطابق مشهدالرضا، (=شهادتگاه امام رضا علیهالسلام)، مشهدالمعصومه می داند.
ستون روزانه
کلید فهم دگرگونی
به نام خدا. سلام. کارل مانهایم (۱۹۴۷_ ۱۸۹۳) نویسندهی کتاب "ایدئولوژی و اتوپیا" معتقد بود اندیشههای سیاسی تابعی از متغیّرات و تحولات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسیست.
به نظر او کلید فهم دگرگونیها در اندیشهها را باید در لابهلای دگرگونیهای اجتماعی و طبقاتی جُست.
لازم به توضیح است مانهایم اندیشمند چپ _که دموکراسی را سرنوشت محتوم انسانها میدانست_ منتقد نُخبهگرایی از نوع افلاطونی بود و نیز منتقد تودهگرایی در دموکراسی و آن را از مُخاطرات دموکراسی بهحساب میآورد.
۲۵ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۹۹ : این پرسش جناب محمد عبدی سنهکوهیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«رشوه کلمه بسیار زشت و مذموم است اما پول چایی و تو جیبی رسم زمانه شده. نظر شما چیست ؟ آیا تاکنون موردی پیش آمده قابل بیان در گروه باشد؟»
پاسخم به بحث ۹۹
سلام. سپاس از جناب محمد عبدی، پرسشگر بحث ۹۹ که این بحث آسیبشنایانه را به صحن مدرسه آوردند، من فشردهی جوابم بهاین شرح است:
۱. رشوه که واژهای عربیست، معادل "باج" و "پارهستانی" در زبان شیرین فارسیست. یعنی پارهای از پول خود را به فردِ رشوهگیرنده بدهی تا به مقصود برسی.
۲. دهنده، گیرنده و واسطهی رشوه، هرسه نفر، از نظر شرع مقدس و قانون مدنی ایران، مُجرماند.
۳. بهگمانم از همان آغازین روز خلقت، باج رواج یافت؛ که قابیل، گندم بیشتری از روی تغلُّب (=غلبهی زور) از جناب هابیل خواست. اگر پیشفرض خودم را درست گفته باشم، میتوانم بگویم میان هابیلیان و قابیلیان، این معرکه و گشتاگشت، همچنان پابرجاست!
۴. مرزی باریکی میان رشوه و هدیه برقرار است، هرچه به نیت قُرب الهی باشد، هدیه است ولی اگر برای کسب منفعت یا تغییر مسیر حق و یا دور زدنِ قانون باشد، رشوه است.
۵. بهنظر میرسد بیشترین رشوه از نظر فراوانی، در قضایای فصل خصومتها و رفع دعواها و رأی قاضیها در راهروها و سرسراهای محاکم قوه قضائیه باشد.
۶. اما به لحاظ حجم و میزان اعتباری، رشوه در نظام بورکراسی (=دیوانسالاری) ایران بالاتر و انبوهتر است.
۷. امروزهروز حتی میان دولتهای ملل جهان و نیز سازمانهای جهانی نیز رشوه برقرار است.
۸. از نظر من رشوه، ریشه در بیعدالتی و نفوذ اُلیگارشیهای اجرایی، تقنینی و قضائی دارد و نیز فساد ساختاری قدرت.
۹. وقتی مرحوم پدرم را در سال ۸۴ در بیمارستان گلپایگانی قم بستری کردیم، یک پزشک علاوه بر روال، از ما چشمداشت دیگری! داشت، که مقاومت من در برابر این وجه، بیاثر بود.
مدرسه فکرت ۲۱
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و یکم
نکتهها: میدانم که میدانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیدهای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتیست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.
ستون روزانه
اقبالِ اقبال
بهنامخدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتبخانه میرسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر میآیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر میآید."
نکتهی اصلی: واژهی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوشبختیست که مشهور شده در افسانهها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان میآورد!
نکتهی کشکولی: اگر اقبال مکتبخانهی مرحوم پدرم شیخعلیاکبر میآمد، بهیقین از آنهمه دیرآمدنها هم فلِک میشد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
سوگیری جدید دو جناح چپ و راست
باور دارم _البته حدس میزنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیلهای و حتی حوالهای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.
انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کردهاند تا از طریق آن دورنما، صندلیهای سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.
جناح راست از طریق گُلزدنهای پیدرپی به درون دروازهی بی گولر باند حسن روحانی در جستوجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظهکاران.
آنان سعی دارند همپیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بیریخت و نیمهفروپاشیدهی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را بهحساب آندو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آیندهی نزدیک مردم بنمایانند.
اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:
۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.
۲. متلاشی ساختن شکلگیری مجلس صنفی و حوالهای از نوع صدر مشروطیت.
چپ از نظر من، برای این هدف میانبُرد، دستکم یک عملیات روانی را آغاز کردهاست تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمیکنم. چنانچه خبرخوانی حرفهای بهعمل آورید، متوجه خواهید شد.
نکتهی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصهی علم سیاست یک ضعف و آسیب بهحساب میآید، چپ فهمید برای برونرفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطهی ایدهئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.
من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صفبندیهای دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش بهخود گیرد.
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته بگویم: وقتی واژهی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"، اباالفضل نوشته میشود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:
یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که اینگونه تغییر میکند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمیگیرم.
نکته ها: شکافهای سیاسی صورتبندی کنندهی احزاب سیاسیاند، اما در ایران، احزاب، دولتساختهاند و قدرتسایه.
نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهمتر این بود که قدرتسایه و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرتگرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.
ستون روزانه
ماهیت استبداد
بهنامخدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)
نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آنکه، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.
۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها:
جای دوری نمیروم، همین ایران را میگویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غربزدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن میداند. بیشتر بخوانید ↓
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و یکم
نکتهها: میدانم که میدانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیدهای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتیست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.
ستون روزانه
اقبالِ اقبال
بهنامخدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتبخانه میرسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر میآیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر میآید."
نکتهی اصلی: واژهی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوشبختیست که مشهور شده در افسانهها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان میآورد!
نکتهی کشکولی: اگر اقبال مکتبخانهی مرحوم پدرم شیخعلیاکبر میآمد، بهیقین از آنهمه دیرآمدنها هم فلِک میشد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
سوگیری جدید دو جناح چپ و راست
باور دارم _البته حدس میزنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیلهای و حتی حوالهای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.
انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کردهاند تا از طریق آن دورنما، صندلیهای سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.
جناح راست از طریق گُلزدنهای پیدرپی به درون دروازهی بی گولر باند حسن روحانی در جستوجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظهکاران.
آنان سعی دارند همپیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بیریخت و نیمهفروپاشیدهی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را بهحساب آندو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آیندهی نزدیک مردم بنمایانند.
اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:
۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.
۲. متلاشی ساختن شکلگیری مجلس صنفی و حوالهای از نوع صدر مشروطیت.
چپ از نظر من، برای این هدف میانبُرد، دستکم یک عملیات روانی را آغاز کردهاست تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمیکنم. چنانچه خبرخوانی حرفهای بهعمل آورید، متوجه خواهید شد.
نکتهی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصهی علم سیاست یک ضعف و آسیب بهحساب میآید، چپ فهمید برای برونرفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطهی ایدهئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.
من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صفبندیهای دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش بهخود گیرد.
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته بگویم: وقتی واژهی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"، اباالفضل نوشته میشود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:
یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که اینگونه تغییر میکند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمیگیرم.
نکته ها: شکافهای سیاسی صورتبندی کنندهی احزاب سیاسیاند، اما در ایران، احزاب، دولتساختهاند و قدرتسایه.
نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهمتر این بود که قدرتسایه و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرتگرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.
ستون روزانه
ماهیت استبداد
بهنامخدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)
نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آنکه، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.
۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها:
جای دوری نمیروم، همین ایران را میگویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غربزدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن میداند. بیشتر بخوانید ↓
حال اگر در چنین وضعیتی، ملت سرزنش شود نه قدرت، این همان از بیخوبُن در آوردن درخت است که ماهیت استبداد است، اما اگر بهجای ملت، فاسدان و میراثخواران برکنار شوند، این همان هرَس کردن درخت انقلاب است که به دست ملت همچنان تنومند و سایهسار میماند.
بحث ۹۴ : این پرسش جناب محمد عبدیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«لُقَطَة را چه میدانید و در صورت یافتن مالی که صاحبش را نمی شناسید چه می کنید ؟ و اگر خاطره ای دارید بفرمایید؟
پاسخم به بحث ۹۴
سلام. سپاس از جناب محمد عبدی بابت طرح این پرسش شرعی و اجتماعی. من چون در ۱۵ شهریور امسال در وبلاگم دامنه به این موضوع پرداختم، بهتر دیدم همان متنم را در پاسخ به این بحث آقای عبدی بدهم، چون مرحوم علامه طباطبایی این مسألهی اجتماعی و شرعی را بسیاردقیق شکافتند:
پست 6702 دامنه. به قلم دامنه. به نام خدا. این مطلب را از علامه طباطبایی یاد گرفته و خوانده ام. اینک در اینجا می نویسم. ایشان در ص 287 کتاب «تعالیم اسلام» نوشته اند:
«هر مالی که پیدا شود و صاحبش معلوم نباشد «لُقَطه» نامیده می شود.
1- مالی که یافته می شود و صاحبش معلوم نیست اگر در قیمت، از یک مثقال نقره و کمتر باشد، بی مانع می توان برداشت و تصرُّف نمود.
2- اگر مالی در ویرانه ها که سکَنۀ آن منقرض شده اند، یا در بیغوله ها و زمین های بایر بی مالک پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد.
3- اگر حیوان بی صاحب پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد.
4- اگر بچۀ بی صاحب در سر راه یافته شود، به همۀ مسلمانان واجب کفایی است که او را برداشته و بزرگش کنند.
5- اگر مال دزدی به عنوان امانت به کسی سپرده شود، حکم «لُقَطه» را دارد و باید به مالک اصلی آن تسلیم شود و نمی توان به دزد تحویل داد.
نکته ها:
علم فقه و علم اخلاق باهم تفاوت دارند. گرچه همپیوندی علوم باهم امری بدیهیست، اما علم اخلاق نفْسانیات انسان را سامان میبخشد اما علم فقه اجتماعیات و شرعیات مؤمنان را. در غرب هم متألّهانیاند که اخلاق را برای بشریت خصوصاً دنیای علمزدهی مدرنیته مطرح میکنند.
نکته ها:
فراز داشت؛
صحرا داشت؛
علف داشت؛
غازکَلدَسچو هم داشت؛
ترنُّم
و تفکر نیز.
نکته ها:
من تا جایی که آثار ایرانشناسان را مطالعه کردهام، آنان معتقدند حلقهی مفقودهی (=گمشدهی) ملت ایران همیشه "عدالت" بوده، از همین رو بود، که مردم ایران به امام علی (ع) گرَویدند و شیعه، دوستدار و پیرو اهلبیت (ع) شدند.
ستون روزانه
بیخ و درخت
بهنامخدا. سلام. وقتی بوستان سعدی را مطالعه میکنم، دقتم را جمعتر میکنم که آن مرد دانا و ادیب دنیادیده و درس دین خوانده، چه میگوید. از نظر سعدی، ملت، ریشهی حاکمیت و قدرت است. و بنیانِ حکومت، ریشه در حقِ حاکمیتِ مردم دارد. او چنین میسُراید و پند و اندرز میدهد:
رعیّت چو بیخاند و سلطان درخت
درخت ای پسر باشد از بیخ سخت
نکته و شرح:
ملت، چون بیخ و بُن و ریشهی قدرت است، درختِ حکومت را سرسبز و سایهگستر مینماید. اگر ملت نادیده انگاشته شوند و بر آنان بهجای خدمت، خیانت و سُلطهگری کنند، آن درخت، کمکم، بهزردی، برگریزان و خشکشدن میگراید و ملت چون ریشههایش مانند درختان آلبالو و گیلاس بیشمار و انبوه است، جوانههای دیگری خواهد زد، کماآنکه در بسیاری از کشورهای انقلابکرده، چنین شدهاست. مانند ایران، که ملت، شاه را خشک کرد و سرنگون.
۲۰ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تفسیر عکس نماز
سلام جناب عارف آهنگر
من بینندهی صحنهام، و شما در سرِ صحنه، پس برداشت یک بینندهای چون من، چنین است:
۱. این نماز این نونهال را عادت نمیدانم، برگرفته از فطرت میخوانم.
۲. تکلیف هم هنوز نمیدانم، چون به آن مرحلهی سنّی نرسیدند که برخود نهیب زنند. پس؛ ناشی از تربیت و رفتارپذیری میدانم، چه درونخانگی چه برگرفته از محیطهای مذهبی.
۳. اثاثیهی اتاق نشان میدهد، من و این نمازگزار همطبقهایم؛ از طبقهی فقرچشیدگان.
۴. حس من جوانه زد و بر خود گفتم از اینان یاد بگیر سر بر مُهر سایش کن. خیلی آرامش داد، البته اشک من را هم از چربی چشمانم گرفت.
ممنونم عارف با این صحنه و عکس پندآموز.
یک خاطره هم بگویم خیلیخلاصه: سال ۷۲ با اتوبوس از هراز میآمدم ساری. بینراه یک آقایی به حجاب یک زن مانتوپوش گیر داد و ... . من به آن آقا اعتراض کردم... گفتم حجاب ایشان متعارف است... در رستوران پُلور که پیاده شدیم، در راهروی نمازخانه دیدم همان مانتوپوش اولین زنی بوده که از کیفدستیاش چادر درآورده، به سمت قبله و نمازگزاردن رفته... . این قلبهاست که مرکز ایمان است، نه ظاهر و تظاهرات.
سپاس از شما و همهی تسهیلگران مدرسهی طبیعتِ شما و خداقوت جانانه.
نکته ها:
دو بیت مولوی
ظاهر زیبا نمی آید بکار
حرفی از معنی اگر داری بیار
مرد سیرت را بصورت کار نیست
جامه گر صد وصله باشد عار نیست
میآورم:
پس به صورت آدمى فرع جهان
وز صفت اصل جهان این را بدان
ظاهرش را پشّه اى آرَد به چرخ
باطنش باشد محیط هفت چرخ
مثنوی مولوی. دفتر چهارم، ابیات 3766ـ3767.
بحث ۹۵ : این پرسش جناب حسین جوادینسب است که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"چند پرسش مرتبط برای بحث:
یک: چند فرزند را برای یک خانواده مناسب می دانید؟
دو: چه سنی را برای ازدواج و بچه دار شدن مناسب می دانید؟
سه: در حال حاضر برنامه کنترل جمعیت باید اجرا شود؟
پاسخم به بحث ۹۵
سلام. سپاس از پرسشگر جناب حسین جوادی نسب. جوابم به ترتیب سه پرسش، این است:
۱. ۱۲ فرزند؛ نَه فروَند! واقعاً فرزند، فرزند.
۲. اُناث: ۱۷. ذُکور: ۲۲.
۳. نه؛ انقراض نسلی پدید میآورد و بحران عاطفی.
خدا را شکر جناب جوادینسب از روی پاسخ من به بحث ۹۵، گَتشاپ زد و اول رفت سراغ دومین پاسخدهنده، و مِرا نَچکِلید! این تنها شانسی بود که برایم رُخ داد! راحت شدم از دستش امشب.
نکته ها: «تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ»
این «شقشقه» ای بود که بیرون پرید، «ثم قرت» سپس فرو نشست. «شقشقه شبیه بادکنک است که از دهان شُتر بیرون میزند.
خطبهی امام علی (ع) است که وسط خطبهاش مسائلی پیش آمد و امام (ع) خطبه را ناتمام گذاشت. یاران علی (ع) درخواست کردند ادامه دهند، امام علی (ع) فرمودند: «تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ».
ستون روزانه
جامهی منطق
به نام خدا. سلام. شهید آیةالله مرتضی مطهری کتاب مهمی دارد که به نام "علل گرایش به مادّیگری". بهنظرم باید این کتاب را دقیق خواند.
من سال ۶۴ در مسافرت به اصفهان این کتاب را کامل خوانده و یادداشتبرداری کردهبودم، یک نکته از علتهای گرایش به مادیگری را اینجا مینویسم که اربابان کلیسا در غرب، موجبات آن را فراهم کردهبودند:
شهید مطهری معتقد بود کلیسا "جامهی منطق را از خود دور کرده" بود و به سلاح "تبلیغ مجهّز شده بود." این، یکی از آن علل اصلی بود.
۲۱ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
جناب جوادینسب، شما بهتر از من میدانید که میان اسلام و مسلمین، همواره تفاوتها در همهی زمینههای عملی _از سیاست گرفته تا اجتماعیات، اندیشه و مسائل خانه و خانواده_ بروز میکند. پس؛ نباید کاستیهای پارهای از مسلمین را به پای اسلام مبین گذاشت. اگر جهان، _خصوصاً جهان چپاولگر سرمایهداری غرب_ از اخلاق، بیگانه شده _که شده_ آیا باید به حساب علم اخلاق گذاشت؟ پس، جملهی شما یک گزارهی تعریضیه کم داشت.
بحث ۹۶ : این یک پیشنهاد است که بر روی آن مناظرهی جمعی شود. اصل ۱۵۳ قانون اساسی که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود: "اصل ۱۵۳- "هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شیون کشور گردد ممنوع است."
پاسخ به بحث ۹۶
بهنامخدا. سلام. از نظر من، این اصل، برگرفته از آیات صریح قرآن، روح اسلام، تمدن دیرباز سرزمین ایران و نیز ناشی از شعار اصلی انقلاب، یعنی "استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی" است. اما به دلیل متغیّرهای داخلی، منطقهای و جهانی، در معرض تراش خوردن و لاغرترشدن است.
۱. حاکمیت ملی کشورها در اثر نافذبودن قراردادهای بینالمللی روزبهروز در حال محدودترشدن است. و چارهای هم بهجز قبول و تندادن نیست. مثل پذیرفتن مقررات فیفا که در اندازهی یک فدراسیون فوتبال است، اما قوانین آن کمکم بر قوانین داخلی حکومتها درحال فائقآمدن است.
۲. حاکمیت ملی دولتها در اقتصاد و فرهنگ نیز شکننده و تُرد شدهاست. مثلاً اگر ساختمان بلندمرتبه و بُرجهای اطراف میدان نقش جهان اصفهان طبق قواعد یونسکو تخریب نمیشد، نقش جهان از حمایت یونسکو خارج میشد، یعنی قدرت قانون یونسکو بر قوانین شهرداری اصفهان و حاکمیت سرزمینی ایران، فائق آمد.
۳. در حقوق بینالملل و نیز روابط بینالملل اصولیست که پذیرفتن آن، نقض دلخواه حاکمیت ملی ست. و چارهای هم نیست. چون جهان به سمت "جهانیشدن" پیش میرود. مانند مقررات آبهای سرزمینی، خط قعر رودخانهای، گازهای گلخانهای، حفظ لایهی ازُن، تبعیت از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و... .
۴. اساساً مرکز مصلحت نظام در اصل، برای گذار از حفظ دستور شرع، به مصلحت عُرف است که خود احکام ثانویهی اسلام است. اگر چنین نباشد، بُنبست و تزاحم پیش خواهد آمد. و امام خمینی را به همین خاطر فقیه دوران گذار هم نام نهادهاند. یعنی نگذاشتند انقلاب اسلامی در تنگنای تفسیرهای مُضیّق (=تنگ)، گرفتار و زمینگیر گردد.
این مبحث، بحثی دراز میطلبد، که من بههمین مقدار بسنده میکنم.
نکته ها: قطعنامهی ۵۹۸ که پذیرفته شد من همان زمان جبهه بودم، نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل _کلاهآبیها_ سراسر جبهه، میان ایران و عراق، حائل شده بودند که ما به آنان "یونیها" میگفتیم.
از زمانی که آنان مرزها را تحویل گرفتهبودند، دیگر ایران و ما رزمندگان هیچ کاری نمیتوانستم بکنیم، زیرا مقررات بینالملی بر قانون جنگ و حاکمیت ایران تسلط داشت و آنان تصمیمگیر بودند و ما فقط نظارهگر بودیم. من شاهد عینی این ماجرا بودم.
سلام جناب دکتر عارفزاده
قرآن و اسلام، مخزن وحیانیاند؛ بیهیچ عیب و کموکاستی. و با این منبع قُدسی و الهامبخش، مؤمنان ساخته میشوند. از پیامبر (ص) گرفته تا شهید محمدحسین فهمیده و شهید علیرضا عارفزاده. انسانهایی که جز نیکی و نیکویی، چیزی در آنان راه نمییابد.
البته که مسلمین، انساناند، و انسان حتمیالخطاست. سختگیر نباید بود. انسان، هم گناه میکند، هم ثواب، هم راه صواب میرود و هم در راه انحراف. همهچیز به میزان ایمان و اطاعتپذیری برمیگردد. آفت، اگر هست، که هست، از مسلمین است، نه نعوذبالله از مخزن بیکران قدسی قرآن و دین مبین اسلام که باهم به آن ایمان و باور داریم.
نکته ها:
اگر دقت کردهباشی، _که کردهای_ من رفع تزاحم و خروج از بُنبست را در قالب احکام ثانویهی اسلام مطرح کردهام، که خود بخشی از اسلام و مبتنی بر مقتضیات زمان و مکان است و نیز حاکی از حفظ منافع ملی. حتی امام خمینی را چارهپرداز حکومتداری خواندهام، که به عنوان فقیه متمدن و زمانشناس، مرکز مصلحت نظام را تعبیه کرد تا نظام و حکومتداری در عصر جدید، دچار مخمصهی تفکر قشریون، ظاهرگرایان و اخبارییون جدید نگردد. غرَض این است که حاکمیت ملی در نظام اسلامی ایران نیز امریست تابع اقتضائات عقلانی و آموزههای وحیانی و با رویکرد مردمی و خردجمعی.
نکته ها: بلی؛ سمتوسوی کشورها به قول شما به سمت جذب سرمایهگذاری رفت. اما در ایران کمی بعد از انقلاب، جنگی بر ملت تحمیل شد. پس از جنگ نیز، هم امام خمینی رحلت کردند و هم با آمدن رهبری، بخش وسیعی از انرژیهای نیروهای سیاسی مصروف اختلافات در قدرت شد.
مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز که خود را میداندار و یکّهتاز تلقی میکرد، سیاست تعدیل اقتصادی را با تئوریهای متناقض، ناقص و با حذف عجیب همهی یاران امام از گردونهی حکومت اجراء کرد، که هم شکاف عدالت و اشرافیگیری دههی هفتاد، ایران را فلج کردهبود و هم بخش وسیعی از سیاسیون به خانهنشینی محکوم شدهبودند. که بعد از سر ناچاری، گشایشی در دوم خرداد ۷۶ پدیدار شد، ولی سایهبانان سیاست نامرئی، آن حرکت را برنتافتند و قدرت با دو دستان خود آقای سید محمد خاتمی، تحویل نفر بعدی شد که این شخص بعدی، همه میدانیم چگونه ۸ سال بر کشور حکمرانی! کرد. و حتی خود را بهصورت صوری! و ساز این و آن ، به ستیز با ولیفقیه مشغول ساخت.یعنی پحمود احمدینژاد. بگذرم... .
علاوه بر همهی اینها، جهان غرب نیز به تحریک سازمانهای مزدور سیاسی ایران، سدّ راه توسعه و رشد ایران شد، البته با همهی این ناملایمات و تنشهای داخلی و خارجی بازهم ایران در ردیف کشورهای درحال توسعه قرار گرفت و در برخی از شاخصها، پیش است و برابر با چشمانداز.
نخواستم شِکوه کنم، خواستم صفبندی سیاسی جامعهی ایران را به لحاظ جامعهشناسی سیاسی، کمی باز کردهباشم.
ستون شبانه
الماس و حقایق. این سخن ویکتور هوگو از جملات نابیست که ذهن را مهیای اندیشیدن میکند. او میگوید: "الماس را جز در قعر زمین نمیتوان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمیتوان کشف کرد."
پاسخ:
سلام جناب جلیل قربانی
درست است که فضایی که بر گفتمان انقلاب اسلامی غلبه داشت، فضای جنگ فقر و غنا، و رویاروییهای دو بلوک شرق (=افکار مارکسیستی) و غرب (= افکار مرکانتالیستی) بوده، اما قانون اساسی ایران در سال ۱۳۶۸ نیز بازنگری شد و به این اصل هیچ اشارهای نشد.
پس، این اصل از بازخوردهای جهانی در فضای ایدئولوژیک داخلی ریشه نگرفته، بلکه از ساحت گفتمانی اعضای آن روز خبرگان قانون اساسی و اسلام انقلابی و فقاهتی آن مقطع شکل قانونی بهخود گرفتهاست.
پاسخ:
جناب محمد عبدی. با سلام. گفتی" این اصل قانون اساسی از سیاستهای نفع سلطه است." با این نگاه موافق نیستم. چون این اصل با هدف "نفی" سلطه تنظیم شده بود نه "نفع" تسلط. حتی افکار بیشتر اعضای خبرگان قانون اساسی، ریشه در قیامهای مردمی خصوصاً قیام تنباکو دارد و نیز برگرفته از ادبیات مبارزات دیرین ملل جهان و نهضت سالهی اخیر.
بحث ۹۷ : این پرسش برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"آیا در هر سال اقدام به مسافرت، زیارت و نیز گردشگری و دیدنِ جایجای ایرانِ پهناور و پُرگُهر میکنید؟ خاطره یا خاطرات آموزنده، معنوی، الهامبخش، هیجانانگیز، نشاطبخش و یا حادثهای و دلهُرهآور مسافرتهایتان را بازگو کنید. بهتر است ذکر هر خاطره، از اندازهی دو کف دست نگذرد.
جمعبندی و پاسخم به بحث ۹۷
از پاسخدهندگان به بحث ۹۷ ممنونم که با ارائه جواب، خاطره و نکات خود را در مدرسه میان اعضا درمیان گذاشتند.
۱. از نظر من نیز مسافرت نه فقط لازم که از اساس زندگی بشریست. ما تا وقتی جایی را باچشمان خود نبینیم، از آن مکانها فقط تصوّر و خیال داریم، نه تصویر و برداشت رئال.
۲. بهجز ۹ استان ایران، بقیهی ایران را گشتم.
یکخاطره: سال ۶۷، در گردنهایی در روبروی دریاچهی زریوار مریوان کردستان، برای عملیات میرفتیم. جادهای خاکی و تازه بود. مینیبوس استتارشده ما (=گِلمالی شده) که ۱۶ نفر بودیم، در بدترین جای سربالایی گیر کرد. راننده به گریه آمد... به سرش مینواخت... من پشت راننده در ردیف دوم نشسته بودم با کولهپشتی و تفنگ. راننده ترمزدستی را کشید و با اضطراب پایین رفت، تا راهچارهای پیدا کند... در همین زمان، من دیدم ماشین به سمت عقب به حرکت در آمد. خودم را با سر، پرتاب کردم سمت پدال ترمز، با دو دستم، محکم پدال ترمز را تا میتوانستم فشار دادم، دستانم میلرزید... تمام همسنگران با دلهرگی به وِلوله افتادهبودند و دستپاچه شدهبودند. چرخهای عقب ماشین به بوتهای کمارتفاع بر خورد و گیر کرد... بگذرم و بقیه را نگویم... فقط بگویم به اندازهی همین قدرت بوتهی (به گمانم بلوط) از پرتابشدن به تِه درّه و پرتگاه مَهیب و وحشتناک، فاصله داشتم و مُفت نمُردیم.
تحلیل سیاسی
به نام خدا. سلام. حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی دادستان ویژه روحانیت و تولیت آستان قدس رضوی در مدرسهی علمیهی نواب مشهد گفت: "سکولاریسم ارادی و اجتماعی حوزههای علمیه را تهدید میکند، به این معنا که جامعه مشغول کار خود و ما حوزویها نیز مشغول کار خود باشیم... این در حالی است که بر ما واجب میباشد جامعهای برای رسیدن به تزکیه تربیت کنیم و رویکرد انقلابی را در آن رشد دهیم." (کد خبر: ۴۵۲۲۲۸ . جمعه ۲۱ دی ۱۳۹۷)
من بیآنکه به بررسی و یا نقد و ردّ محتوای سخن وی ورود کنم، فقط تحلیلم را در دو سه فراز بیان میکنم:
این نوع نگاه _اگر لازم دیدید بخوانید تهدید و رجَزخوانی_ بهنظر من دستکم نشان از سه پدیده میدهد:
یکی اینکه آنان با همهی توان اقتداری و ساختاری نتوانستند روحانیت مستقل و مجتهدین منتقد را با خود همراه کنند.
دوم آنکه ترس آنها از نظام حوزه نیست، چون تمام مدیریتهای خُرد و کلان آن، تحت اِشراف و دخالتهای مرئی ساختاری و نامرئی ذینفوذان آنان پیش میرود.
سوم اینکه آنان در صدد برآمدند تا از طریق القائاتی از نوع سخنرانهای حکومتی _چون رحیمپور ازغدی و سید ابراهیم رئیسی و... _ طلاب حوزه را از هویت استقلالی و گرایش به مرجعیت به جای حکومت، بترسانند و این شکاف را با اینگونه تهدیدات _البته به زعم خود_ پُر کنند.
۲۳ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها: حوزههای علیمهی شیعه در طول تاریخ از شیخ مفید تا جمهوری اسلامی، همواره تحت زعامت مرجعیت بوده نه حکومت و قدرت. و این به قول شهید مطهری از امتیازات شیعه است. حال اگر افرادی از نظام بخواهند حوزه را به تعبیر شخصی من، طفلِ پرورشی بار بیاورند، خلاف هویت حوزهی شیعه است. رئیسی که سهله، حتی همهی حکومتیها بخواهند هم نمیتواند "بتمامه" چنین کنند. حتی در دوران تلفیقی صفویه نیز مرجعیت نجف زیر بار سازش با شاهان صفویه نرفت. در شیعه و در غیاب امام عصر (عج)، این مرجعیت است که اصالت دارد نه هیچ مَنصب و نام دیگر. چون مرجعیت حتی اگر حکومت اسلامی هم مستقر نباشد، شئوون زعامت مسلمین و سرپرستی دین را به اذن ولی عصر (عج) برعهده دارد.
ستون روزانه
دانشگاه و دستگاه
زمانی که آیةالله مطهری از حوزهی قم به دانشگاه رفتهبود، در حوزه از سوی برخیها رفتن به دانشگاه، تعبیر به پیوستن به دستگاه! میشد.
۲۴ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۹۸ : این پرسش جناب حجةالاسلام محمدرضا احمدیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"سلام
۱. واژه "حیا" را چگونه معنا می کنید؟
۲. تفاوت بین "حیای خردمندانه" و "حیای احمقانه" چیست؟
۳. چه رابطه ای بین "حیا" و "عفت" وجود دارد؟
۴. حیای از خود را چگونه تبیین می کنید؟"
پاسخم به بحث ۹۸
سلام. سپاس از جناب حجةالاسلام احمدی که این پرسش اخلاقی را طرح کردهاند. جواب من این است:
۱. حیا که در فارسی با واژهی زیبای "شَرم" برابر است، به جهانبینی خود فرد ربط دارد، اینکه تا چه حد خداشناس، خداپرست و خودشناس است. پس، این فرمولی معیّن ندارد که برای همه، یکگونه نسخهپیچی شود. بستگی به تکتک افراد دارد.
۲. من حیا را حالت خودنگهداری آدمی در برابر هرگونه رهاشدگی اخلاقی میدانم. اینکه امام علی (ع) فرمودند: شرم، کلید هر خیری است؛ خود بالاترین حکمت زندگی سالم است.
۳. به تعبیر من اگر تقوا تُرمز است و بازداشتن از زشتیها، حیا تابلوی راهنمای آن ترمز و تقواست.
۴. علاوه بر این، حیا و شرمکردن نوعی احترام به حریم و حُرمتهاست. و عفّت و پاکدامنی در واقع، پیشزمینهاش، حیا و آزَرم است که جامعه و فرد را در برابر وقاحتها، واکسینه و پاکیزه میکند.
۵. شرم و حیا ریشه در روح و روان و باور و ایمان آدمیان دارد. هرچه این حالت در آدمی بیشتر دمیده شود ثمرات آن افزونتر است. که باز هم باید از امام علی (ع) مدد بگیرم که فرمودند: میوهی شرم، عفّت است.
۶. پس، با توجه به دو سخن امام علی (ع) در بالا، من معتقدم هر کسی شرم و حیا کاشت کنَد، زندگی پاکیزه و روح پاک، دِرو می کند. و چه ویژگییی بهتر از زندگانی پاک؟ و بهدور از هر نوع خار و خاشاک؟
۷. طرَب و طراوت حقیقی در حیاتیست که در آن حیا باشد و شرم و آزرم و عفاف و کفاف. و "حیای از خود" یعنی درک این حالت درونی خود و گرامیداشتن خویشتنِ خویش و احترام و حرمتگذاری به شئون و حریم دیگران. من "شرم از خود" را اوج خودشناسی میدانم که منتهی به خداشناسی و خداپرستی و توحید میشود.
یک نکته: یک عارف وارستهای، قم را مطابق مشهدالرضا، (=شهادتگاه امام رضا علیهالسلام)، مشهدالمعصومه می داند.
ستون روزانه
کلید فهم دگرگونی
به نام خدا. سلام. کارل مانهایم (۱۹۴۷_ ۱۸۹۳) نویسندهی کتاب "ایدئولوژی و اتوپیا" معتقد بود اندیشههای سیاسی تابعی از متغیّرات و تحولات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسیست.
به نظر او کلید فهم دگرگونیها در اندیشهها را باید در لابهلای دگرگونیهای اجتماعی و طبقاتی جُست.
لازم به توضیح است مانهایم اندیشمند چپ _که دموکراسی را سرنوشت محتوم انسانها میدانست_ منتقد نُخبهگرایی از نوع افلاطونی بود و نیز منتقد تودهگرایی در دموکراسی و آن را از مُخاطرات دموکراسی بهحساب میآورد.
۲۵ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۹۹ : این پرسش جناب محمد عبدی سنهکوهیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«رشوه کلمه بسیار زشت و مذموم است اما پول چایی و تو جیبی رسم زمانه شده. نظر شما چیست ؟ آیا تاکنون موردی پیش آمده قابل بیان در گروه باشد؟»
پاسخم به بحث ۹۹
سلام. سپاس از جناب محمد عبدی، پرسشگر بحث ۹۹ که این بحث آسیبشنایانه را به صحن مدرسه آوردند، من فشردهی جوابم بهاین شرح است:
۱. رشوه که واژهای عربیست، معادل "باج" و "پارهستانی" در زبان شیرین فارسیست. یعنی پارهای از پول خود را به فردِ رشوهگیرنده بدهی تا به مقصود برسی.
۲. دهنده، گیرنده و واسطهی رشوه، هرسه نفر، از نظر شرع مقدس و قانون مدنی ایران، مُجرماند.
۳. بهگمانم از همان آغازین روز خلقت، باج رواج یافت؛ که قابیل، گندم بیشتری از روی تغلُّب (=غلبهی زور) از جناب هابیل خواست. اگر پیشفرض خودم را درست گفته باشم، میتوانم بگویم میان هابیلیان و قابیلیان، این معرکه و گشتاگشت، همچنان پابرجاست!
۴. مرزی باریکی میان رشوه و هدیه برقرار است، هرچه به نیت قُرب الهی باشد، هدیه است ولی اگر برای کسب منفعت یا تغییر مسیر حق و یا دور زدنِ قانون باشد، رشوه است.
۵. بهنظر میرسد بیشترین رشوه از نظر فراوانی، در قضایای فصل خصومتها و رفع دعواها و رأی قاضیها در راهروها و سرسراهای محاکم قوه قضائیه باشد.
۶. اما به لحاظ حجم و میزان اعتباری، رشوه در نظام بورکراسی (=دیوانسالاری) ایران بالاتر و انبوهتر است.
۷. امروزهروز حتی میان دولتهای ملل جهان و نیز سازمانهای جهانی نیز رشوه برقرار است.
۸. از نظر من رشوه، ریشه در بیعدالتی و نفوذ اُلیگارشیهای اجرایی، تقنینی و قضائی دارد و نیز فساد ساختاری قدرت.
۹. وقتی مرحوم پدرم را در سال ۸۴ در بیمارستان گلپایگانی قم بستری کردیم، یک پزشک علاوه بر روال، از ما چشمداشت دیگری! داشت، که مقاومت من در برابر این وجه، بیاثر بود.
مدرسه فکرت ۲۱
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و یکم
نکتهها: میدانم که میدانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیدهای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتیست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.
ستون روزانه
اقبالِ اقبال
بهنامخدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتبخانه میرسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر میآیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر میآید."
نکتهی اصلی: واژهی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوشبختیست که مشهور شده در افسانهها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان میآورد!
نکتهی کشکولی: اگر اقبال مکتبخانهی مرحوم پدرم شیخعلیاکبر میآمد، بهیقین از آنهمه دیرآمدنها هم فلِک میشد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
سوگیری جدید دو جناح چپ و راست
باور دارم _البته حدس میزنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیلهای و حتی حوالهای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.
انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کردهاند تا از طریق آن دورنما، صندلیهای سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.
جناح راست از طریق گُلزدنهای پیدرپی به درون دروازهی بی گولر باند حسن روحانی در جستوجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظهکاران.
آنان سعی دارند همپیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بیریخت و نیمهفروپاشیدهی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را بهحساب آندو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آیندهی نزدیک مردم بنمایانند.
اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:
۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.
۲. متلاشی ساختن شکلگیری مجلس صنفی و حوالهای از نوع صدر مشروطیت.
چپ از نظر من، برای این هدف میانبُرد، دستکم یک عملیات روانی را آغاز کردهاست تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمیکنم. چنانچه خبرخوانی حرفهای بهعمل آورید، متوجه خواهید شد.
نکتهی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصهی علم سیاست یک ضعف و آسیب بهحساب میآید، چپ فهمید برای برونرفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطهی ایدهئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.
من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صفبندیهای دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش بهخود گیرد.
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته بگویم: وقتی واژهی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"، اباالفضل نوشته میشود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:
یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که اینگونه تغییر میکند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمیگیرم.
نکته ها: شکافهای سیاسی صورتبندی کنندهی احزاب سیاسیاند، اما در ایران، احزاب، دولتساختهاند و قدرتسایه.
نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهمتر این بود که قدرتسایه و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرتگرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.
ستون روزانه
ماهیت استبداد
بهنامخدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)
نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آنکه، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.
۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها:
جای دوری نمیروم، همین ایران را میگویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غربزدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن میداند. بیشتر بخوانید ↓
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و یکم
نکتهها: میدانم که میدانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیدهای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتیست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.
ستون روزانه
اقبالِ اقبال
بهنامخدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتبخانه میرسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر میآیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر میآید."
نکتهی اصلی: واژهی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوشبختیست که مشهور شده در افسانهها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان میآورد!
نکتهی کشکولی: اگر اقبال مکتبخانهی مرحوم پدرم شیخعلیاکبر میآمد، بهیقین از آنهمه دیرآمدنها هم فلِک میشد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
سوگیری جدید دو جناح چپ و راست
باور دارم _البته حدس میزنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیلهای و حتی حوالهای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.
انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کردهاند تا از طریق آن دورنما، صندلیهای سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.
جناح راست از طریق گُلزدنهای پیدرپی به درون دروازهی بی گولر باند حسن روحانی در جستوجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظهکاران.
آنان سعی دارند همپیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بیریخت و نیمهفروپاشیدهی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را بهحساب آندو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آیندهی نزدیک مردم بنمایانند.
اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:
۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.
۲. متلاشی ساختن شکلگیری مجلس صنفی و حوالهای از نوع صدر مشروطیت.
چپ از نظر من، برای این هدف میانبُرد، دستکم یک عملیات روانی را آغاز کردهاست تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمیکنم. چنانچه خبرخوانی حرفهای بهعمل آورید، متوجه خواهید شد.
نکتهی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصهی علم سیاست یک ضعف و آسیب بهحساب میآید، چپ فهمید برای برونرفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطهی ایدهئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.
من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صفبندیهای دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش بهخود گیرد.
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته بگویم: وقتی واژهی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"، اباالفضل نوشته میشود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:
یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که اینگونه تغییر میکند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمیگیرم.
نکته ها: شکافهای سیاسی صورتبندی کنندهی احزاب سیاسیاند، اما در ایران، احزاب، دولتساختهاند و قدرتسایه.
نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهمتر این بود که قدرتسایه و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرتگرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.
ستون روزانه
ماهیت استبداد
بهنامخدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)
نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آنکه، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.
۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها:
جای دوری نمیروم، همین ایران را میگویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غربزدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن میداند. بیشتر بخوانید ↓
حال اگر در چنین وضعیتی، ملت سرزنش شود نه قدرت، این همان از بیخوبُن در آوردن درخت است که ماهیت استبداد است، اما اگر بهجای ملت، فاسدان و میراثخواران برکنار شوند، این همان هرَس کردن درخت انقلاب است که به دست ملت همچنان تنومند و سایهسار میماند.
بحث ۹۴ : این پرسش جناب محمد عبدیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«لُقَطَة را چه میدانید و در صورت یافتن مالی که صاحبش را نمی شناسید چه می کنید ؟ و اگر خاطره ای دارید بفرمایید؟
پاسخم به بحث ۹۴
سلام. سپاس از جناب محمد عبدی بابت طرح این پرسش شرعی و اجتماعی. من چون در ۱۵ شهریور امسال در وبلاگم دامنه به این موضوع پرداختم، بهتر دیدم همان متنم را در پاسخ به این بحث آقای عبدی بدهم، چون مرحوم علامه طباطبایی این مسألهی اجتماعی و شرعی را بسیاردقیق شکافتند:
پست 6702 دامنه. به قلم دامنه. به نام خدا. این مطلب را از علامه طباطبایی یاد گرفته و خوانده ام. اینک در اینجا می نویسم. ایشان در ص 287 کتاب «تعالیم اسلام» نوشته اند:
«هر مالی که پیدا شود و صاحبش معلوم نباشد «لُقَطه» نامیده می شود.
1- مالی که یافته می شود و صاحبش معلوم نیست اگر در قیمت، از یک مثقال نقره و کمتر باشد، بی مانع می توان برداشت و تصرُّف نمود.
2- اگر مالی در ویرانه ها که سکَنۀ آن منقرض شده اند، یا در بیغوله ها و زمین های بایر بی مالک پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد.
3- اگر حیوان بی صاحب پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد.
4- اگر بچۀ بی صاحب در سر راه یافته شود، به همۀ مسلمانان واجب کفایی است که او را برداشته و بزرگش کنند.
5- اگر مال دزدی به عنوان امانت به کسی سپرده شود، حکم «لُقَطه» را دارد و باید به مالک اصلی آن تسلیم شود و نمی توان به دزد تحویل داد.
نکته ها:
علم فقه و علم اخلاق باهم تفاوت دارند. گرچه همپیوندی علوم باهم امری بدیهیست، اما علم اخلاق نفْسانیات انسان را سامان میبخشد اما علم فقه اجتماعیات و شرعیات مؤمنان را. در غرب هم متألّهانیاند که اخلاق را برای بشریت خصوصاً دنیای علمزدهی مدرنیته مطرح میکنند.
نکته ها:
فراز داشت؛
صحرا داشت؛
علف داشت؛
غازکَلدَسچو هم داشت؛
ترنُّم
و تفکر نیز.
نکته ها:
من تا جایی که آثار ایرانشناسان را مطالعه کردهام، آنان معتقدند حلقهی مفقودهی (=گمشدهی) ملت ایران همیشه "عدالت" بوده، از همین رو بود، که مردم ایران به امام علی (ع) گرَویدند و شیعه، دوستدار و پیرو اهلبیت (ع) شدند.
ستون روزانه
بیخ و درخت
بهنامخدا. سلام. وقتی بوستان سعدی را مطالعه میکنم، دقتم را جمعتر میکنم که آن مرد دانا و ادیب دنیادیده و درس دین خوانده، چه میگوید. از نظر سعدی، ملت، ریشهی حاکمیت و قدرت است. و بنیانِ حکومت، ریشه در حقِ حاکمیتِ مردم دارد. او چنین میسُراید و پند و اندرز میدهد:
رعیّت چو بیخاند و سلطان درخت
درخت ای پسر باشد از بیخ سخت
نکته و شرح:
ملت، چون بیخ و بُن و ریشهی قدرت است، درختِ حکومت را سرسبز و سایهگستر مینماید. اگر ملت نادیده انگاشته شوند و بر آنان بهجای خدمت، خیانت و سُلطهگری کنند، آن درخت، کمکم، بهزردی، برگریزان و خشکشدن میگراید و ملت چون ریشههایش مانند درختان آلبالو و گیلاس بیشمار و انبوه است، جوانههای دیگری خواهد زد، کماآنکه در بسیاری از کشورهای انقلابکرده، چنین شدهاست. مانند ایران، که ملت، شاه را خشک کرد و سرنگون.
۲۰ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تفسیر عکس نماز
سلام جناب عارف آهنگر
من بینندهی صحنهام، و شما در سرِ صحنه، پس برداشت یک بینندهای چون من، چنین است:
۱. این نماز این نونهال را عادت نمیدانم، برگرفته از فطرت میخوانم.
۲. تکلیف هم هنوز نمیدانم، چون به آن مرحلهی سنّی نرسیدند که برخود نهیب زنند. پس؛ ناشی از تربیت و رفتارپذیری میدانم، چه درونخانگی چه برگرفته از محیطهای مذهبی.
۳. اثاثیهی اتاق نشان میدهد، من و این نمازگزار همطبقهایم؛ از طبقهی فقرچشیدگان.
۴. حس من جوانه زد و بر خود گفتم از اینان یاد بگیر سر بر مُهر سایش کن. خیلی آرامش داد، البته اشک من را هم از چربی چشمانم گرفت.
ممنونم عارف با این صحنه و عکس پندآموز.
یک خاطره هم بگویم خیلیخلاصه: سال ۷۲ با اتوبوس از هراز میآمدم ساری. بینراه یک آقایی به حجاب یک زن مانتوپوش گیر داد و ... . من به آن آقا اعتراض کردم... گفتم حجاب ایشان متعارف است... در رستوران پُلور که پیاده شدیم، در راهروی نمازخانه دیدم همان مانتوپوش اولین زنی بوده که از کیفدستیاش چادر درآورده، به سمت قبله و نمازگزاردن رفته... . این قلبهاست که مرکز ایمان است، نه ظاهر و تظاهرات.
سپاس از شما و همهی تسهیلگران مدرسهی طبیعتِ شما و خداقوت جانانه.
نکته ها:
دو بیت مولوی
ظاهر زیبا نمی آید بکار
حرفی از معنی اگر داری بیار
مرد سیرت را بصورت کار نیست
جامه گر صد وصله باشد عار نیست
میآورم:
پس به صورت آدمى فرع جهان
وز صفت اصل جهان این را بدان
ظاهرش را پشّه اى آرَد به چرخ
باطنش باشد محیط هفت چرخ
مثنوی مولوی. دفتر چهارم، ابیات 3766ـ3767.
بحث ۹۵ : این پرسش جناب حسین جوادینسب است که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"چند پرسش مرتبط برای بحث:
یک: چند فرزند را برای یک خانواده مناسب می دانید؟
دو: چه سنی را برای ازدواج و بچه دار شدن مناسب می دانید؟
سه: در حال حاضر برنامه کنترل جمعیت باید اجرا شود؟
پاسخم به بحث ۹۵
سلام. سپاس از پرسشگر جناب حسین جوادی نسب. جوابم به ترتیب سه پرسش، این است:
۱. ۱۲ فرزند؛ نَه فروَند! واقعاً فرزند، فرزند.
۲. اُناث: ۱۷. ذُکور: ۲۲.
۳. نه؛ انقراض نسلی پدید میآورد و بحران عاطفی.
خدا را شکر جناب جوادینسب از روی پاسخ من به بحث ۹۵، گَتشاپ زد و اول رفت سراغ دومین پاسخدهنده، و مِرا نَچکِلید! این تنها شانسی بود که برایم رُخ داد! راحت شدم از دستش امشب.
نکته ها: «تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ»
این «شقشقه» ای بود که بیرون پرید، «ثم قرت» سپس فرو نشست. «شقشقه شبیه بادکنک است که از دهان شُتر بیرون میزند.
خطبهی امام علی (ع) است که وسط خطبهاش مسائلی پیش آمد و امام (ع) خطبه را ناتمام گذاشت. یاران علی (ع) درخواست کردند ادامه دهند، امام علی (ع) فرمودند: «تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ».
ستون روزانه
جامهی منطق
به نام خدا. سلام. شهید آیةالله مرتضی مطهری کتاب مهمی دارد که به نام "علل گرایش به مادّیگری". بهنظرم باید این کتاب را دقیق خواند.
من سال ۶۴ در مسافرت به اصفهان این کتاب را کامل خوانده و یادداشتبرداری کردهبودم، یک نکته از علتهای گرایش به مادیگری را اینجا مینویسم که اربابان کلیسا در غرب، موجبات آن را فراهم کردهبودند:
شهید مطهری معتقد بود کلیسا "جامهی منطق را از خود دور کرده" بود و به سلاح "تبلیغ مجهّز شده بود." این، یکی از آن علل اصلی بود.
۲۱ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
جناب جوادینسب، شما بهتر از من میدانید که میان اسلام و مسلمین، همواره تفاوتها در همهی زمینههای عملی _از سیاست گرفته تا اجتماعیات، اندیشه و مسائل خانه و خانواده_ بروز میکند. پس؛ نباید کاستیهای پارهای از مسلمین را به پای اسلام مبین گذاشت. اگر جهان، _خصوصاً جهان چپاولگر سرمایهداری غرب_ از اخلاق، بیگانه شده _که شده_ آیا باید به حساب علم اخلاق گذاشت؟ پس، جملهی شما یک گزارهی تعریضیه کم داشت.
بحث ۹۶ : این یک پیشنهاد است که بر روی آن مناظرهی جمعی شود. اصل ۱۵۳ قانون اساسی که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود: "اصل ۱۵۳- "هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شیون کشور گردد ممنوع است."
پاسخ به بحث ۹۶
بهنامخدا. سلام. از نظر من، این اصل، برگرفته از آیات صریح قرآن، روح اسلام، تمدن دیرباز سرزمین ایران و نیز ناشی از شعار اصلی انقلاب، یعنی "استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی" است. اما به دلیل متغیّرهای داخلی، منطقهای و جهانی، در معرض تراش خوردن و لاغرترشدن است.
۱. حاکمیت ملی کشورها در اثر نافذبودن قراردادهای بینالمللی روزبهروز در حال محدودترشدن است. و چارهای هم بهجز قبول و تندادن نیست. مثل پذیرفتن مقررات فیفا که در اندازهی یک فدراسیون فوتبال است، اما قوانین آن کمکم بر قوانین داخلی حکومتها درحال فائقآمدن است.
۲. حاکمیت ملی دولتها در اقتصاد و فرهنگ نیز شکننده و تُرد شدهاست. مثلاً اگر ساختمان بلندمرتبه و بُرجهای اطراف میدان نقش جهان اصفهان طبق قواعد یونسکو تخریب نمیشد، نقش جهان از حمایت یونسکو خارج میشد، یعنی قدرت قانون یونسکو بر قوانین شهرداری اصفهان و حاکمیت سرزمینی ایران، فائق آمد.
۳. در حقوق بینالملل و نیز روابط بینالملل اصولیست که پذیرفتن آن، نقض دلخواه حاکمیت ملی ست. و چارهای هم نیست. چون جهان به سمت "جهانیشدن" پیش میرود. مانند مقررات آبهای سرزمینی، خط قعر رودخانهای، گازهای گلخانهای، حفظ لایهی ازُن، تبعیت از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و... .
۴. اساساً مرکز مصلحت نظام در اصل، برای گذار از حفظ دستور شرع، به مصلحت عُرف است که خود احکام ثانویهی اسلام است. اگر چنین نباشد، بُنبست و تزاحم پیش خواهد آمد. و امام خمینی را به همین خاطر فقیه دوران گذار هم نام نهادهاند. یعنی نگذاشتند انقلاب اسلامی در تنگنای تفسیرهای مُضیّق (=تنگ)، گرفتار و زمینگیر گردد.
این مبحث، بحثی دراز میطلبد، که من بههمین مقدار بسنده میکنم.
نکته ها: قطعنامهی ۵۹۸ که پذیرفته شد من همان زمان جبهه بودم، نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل _کلاهآبیها_ سراسر جبهه، میان ایران و عراق، حائل شده بودند که ما به آنان "یونیها" میگفتیم.
از زمانی که آنان مرزها را تحویل گرفتهبودند، دیگر ایران و ما رزمندگان هیچ کاری نمیتوانستم بکنیم، زیرا مقررات بینالملی بر قانون جنگ و حاکمیت ایران تسلط داشت و آنان تصمیمگیر بودند و ما فقط نظارهگر بودیم. من شاهد عینی این ماجرا بودم.
سلام جناب دکتر عارفزاده
قرآن و اسلام، مخزن وحیانیاند؛ بیهیچ عیب و کموکاستی. و با این منبع قُدسی و الهامبخش، مؤمنان ساخته میشوند. از پیامبر (ص) گرفته تا شهید محمدحسین فهمیده و شهید علیرضا عارفزاده. انسانهایی که جز نیکی و نیکویی، چیزی در آنان راه نمییابد.
البته که مسلمین، انساناند، و انسان حتمیالخطاست. سختگیر نباید بود. انسان، هم گناه میکند، هم ثواب، هم راه صواب میرود و هم در راه انحراف. همهچیز به میزان ایمان و اطاعتپذیری برمیگردد. آفت، اگر هست، که هست، از مسلمین است، نه نعوذبالله از مخزن بیکران قدسی قرآن و دین مبین اسلام که باهم به آن ایمان و باور داریم.
نکته ها:
اگر دقت کردهباشی، _که کردهای_ من رفع تزاحم و خروج از بُنبست را در قالب احکام ثانویهی اسلام مطرح کردهام، که خود بخشی از اسلام و مبتنی بر مقتضیات زمان و مکان است و نیز حاکی از حفظ منافع ملی. حتی امام خمینی را چارهپرداز حکومتداری خواندهام، که به عنوان فقیه متمدن و زمانشناس، مرکز مصلحت نظام را تعبیه کرد تا نظام و حکومتداری در عصر جدید، دچار مخمصهی تفکر قشریون، ظاهرگرایان و اخبارییون جدید نگردد. غرَض این است که حاکمیت ملی در نظام اسلامی ایران نیز امریست تابع اقتضائات عقلانی و آموزههای وحیانی و با رویکرد مردمی و خردجمعی.
نکته ها: بلی؛ سمتوسوی کشورها به قول شما به سمت جذب سرمایهگذاری رفت. اما در ایران کمی بعد از انقلاب، جنگی بر ملت تحمیل شد. پس از جنگ نیز، هم امام خمینی رحلت کردند و هم با آمدن رهبری، بخش وسیعی از انرژیهای نیروهای سیاسی مصروف اختلافات در قدرت شد.
مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز که خود را میداندار و یکّهتاز تلقی میکرد، سیاست تعدیل اقتصادی را با تئوریهای متناقض، ناقص و با حذف عجیب همهی یاران امام از گردونهی حکومت اجراء کرد، که هم شکاف عدالت و اشرافیگیری دههی هفتاد، ایران را فلج کردهبود و هم بخش وسیعی از سیاسیون به خانهنشینی محکوم شدهبودند. که بعد از سر ناچاری، گشایشی در دوم خرداد ۷۶ پدیدار شد، ولی سایهبانان سیاست نامرئی، آن حرکت را برنتافتند و قدرت با دو دستان خود آقای سید محمد خاتمی، تحویل نفر بعدی شد که این شخص بعدی، همه میدانیم چگونه ۸ سال بر کشور حکمرانی! کرد. و حتی خود را بهصورت صوری! و ساز این و آن ، به ستیز با ولیفقیه مشغول ساخت.یعنی پحمود احمدینژاد. بگذرم... .
علاوه بر همهی اینها، جهان غرب نیز به تحریک سازمانهای مزدور سیاسی ایران، سدّ راه توسعه و رشد ایران شد، البته با همهی این ناملایمات و تنشهای داخلی و خارجی بازهم ایران در ردیف کشورهای درحال توسعه قرار گرفت و در برخی از شاخصها، پیش است و برابر با چشمانداز.
نخواستم شِکوه کنم، خواستم صفبندی سیاسی جامعهی ایران را به لحاظ جامعهشناسی سیاسی، کمی باز کردهباشم.
ستون شبانه
الماس و حقایق. این سخن ویکتور هوگو از جملات نابیست که ذهن را مهیای اندیشیدن میکند. او میگوید: "الماس را جز در قعر زمین نمیتوان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمیتوان کشف کرد."
پاسخ:
سلام جناب جلیل قربانی
درست است که فضایی که بر گفتمان انقلاب اسلامی غلبه داشت، فضای جنگ فقر و غنا، و رویاروییهای دو بلوک شرق (=افکار مارکسیستی) و غرب (= افکار مرکانتالیستی) بوده، اما قانون اساسی ایران در سال ۱۳۶۸ نیز بازنگری شد و به این اصل هیچ اشارهای نشد.
پس، این اصل از بازخوردهای جهانی در فضای ایدئولوژیک داخلی ریشه نگرفته، بلکه از ساحت گفتمانی اعضای آن روز خبرگان قانون اساسی و اسلام انقلابی و فقاهتی آن مقطع شکل قانونی بهخود گرفتهاست.
پاسخ:
جناب محمد عبدی. با سلام. گفتی" این اصل قانون اساسی از سیاستهای نفع سلطه است." با این نگاه موافق نیستم. چون این اصل با هدف "نفی" سلطه تنظیم شده بود نه "نفع" تسلط. حتی افکار بیشتر اعضای خبرگان قانون اساسی، ریشه در قیامهای مردمی خصوصاً قیام تنباکو دارد و نیز برگرفته از ادبیات مبارزات دیرین ملل جهان و نهضت سالهی اخیر.
بحث ۹۷ : این پرسش برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"آیا در هر سال اقدام به مسافرت، زیارت و نیز گردشگری و دیدنِ جایجای ایرانِ پهناور و پُرگُهر میکنید؟ خاطره یا خاطرات آموزنده، معنوی، الهامبخش، هیجانانگیز، نشاطبخش و یا حادثهای و دلهُرهآور مسافرتهایتان را بازگو کنید. بهتر است ذکر هر خاطره، از اندازهی دو کف دست نگذرد.
جمعبندی و پاسخم به بحث ۹۷
از پاسخدهندگان به بحث ۹۷ ممنونم که با ارائه جواب، خاطره و نکات خود را در مدرسه میان اعضا درمیان گذاشتند.
۱. از نظر من نیز مسافرت نه فقط لازم که از اساس زندگی بشریست. ما تا وقتی جایی را باچشمان خود نبینیم، از آن مکانها فقط تصوّر و خیال داریم، نه تصویر و برداشت رئال.
۲. بهجز ۹ استان ایران، بقیهی ایران را گشتم.
یکخاطره: سال ۶۷، در گردنهایی در روبروی دریاچهی زریوار مریوان کردستان، برای عملیات میرفتیم. جادهای خاکی و تازه بود. مینیبوس استتارشده ما (=گِلمالی شده) که ۱۶ نفر بودیم، در بدترین جای سربالایی گیر کرد. راننده به گریه آمد... به سرش مینواخت... من پشت راننده در ردیف دوم نشسته بودم با کولهپشتی و تفنگ. راننده ترمزدستی را کشید و با اضطراب پایین رفت، تا راهچارهای پیدا کند... در همین زمان، من دیدم ماشین به سمت عقب به حرکت در آمد. خودم را با سر، پرتاب کردم سمت پدال ترمز، با دو دستم، محکم پدال ترمز را تا میتوانستم فشار دادم، دستانم میلرزید... تمام همسنگران با دلهرگی به وِلوله افتادهبودند و دستپاچه شدهبودند. چرخهای عقب ماشین به بوتهای کمارتفاع بر خورد و گیر کرد... بگذرم و بقیه را نگویم... فقط بگویم به اندازهی همین قدرت بوتهی (به گمانم بلوط) از پرتابشدن به تِه درّه و پرتگاه مَهیب و وحشتناک، فاصله داشتم و مُفت نمُردیم.
تحلیل سیاسی
به نام خدا. سلام. حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی دادستان ویژه روحانیت و تولیت آستان قدس رضوی در مدرسهی علمیهی نواب مشهد گفت: "سکولاریسم ارادی و اجتماعی حوزههای علمیه را تهدید میکند، به این معنا که جامعه مشغول کار خود و ما حوزویها نیز مشغول کار خود باشیم... این در حالی است که بر ما واجب میباشد جامعهای برای رسیدن به تزکیه تربیت کنیم و رویکرد انقلابی را در آن رشد دهیم." (کد خبر: ۴۵۲۲۲۸ . جمعه ۲۱ دی ۱۳۹۷)
من بیآنکه به بررسی و یا نقد و ردّ محتوای سخن وی ورود کنم، فقط تحلیلم را در دو سه فراز بیان میکنم:
این نوع نگاه _اگر لازم دیدید بخوانید تهدید و رجَزخوانی_ بهنظر من دستکم نشان از سه پدیده میدهد:
یکی اینکه آنان با همهی توان اقتداری و ساختاری نتوانستند روحانیت مستقل و مجتهدین منتقد را با خود همراه کنند.
دوم آنکه ترس آنها از نظام حوزه نیست، چون تمام مدیریتهای خُرد و کلان آن، تحت اِشراف و دخالتهای مرئی ساختاری و نامرئی ذینفوذان آنان پیش میرود.
سوم اینکه آنان در صدد برآمدند تا از طریق القائاتی از نوع سخنرانهای حکومتی _چون رحیمپور ازغدی و سید ابراهیم رئیسی و... _ طلاب حوزه را از هویت استقلالی و گرایش به مرجعیت به جای حکومت، بترسانند و این شکاف را با اینگونه تهدیدات _البته به زعم خود_ پُر کنند.
۲۳ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها: حوزههای علیمهی شیعه در طول تاریخ از شیخ مفید تا جمهوری اسلامی، همواره تحت زعامت مرجعیت بوده نه حکومت و قدرت. و این به قول شهید مطهری از امتیازات شیعه است. حال اگر افرادی از نظام بخواهند حوزه را به تعبیر شخصی من، طفلِ پرورشی بار بیاورند، خلاف هویت حوزهی شیعه است. رئیسی که سهله، حتی همهی حکومتیها بخواهند هم نمیتواند "بتمامه" چنین کنند. حتی در دوران تلفیقی صفویه نیز مرجعیت نجف زیر بار سازش با شاهان صفویه نرفت. در شیعه و در غیاب امام عصر (عج)، این مرجعیت است که اصالت دارد نه هیچ مَنصب و نام دیگر. چون مرجعیت حتی اگر حکومت اسلامی هم مستقر نباشد، شئوون زعامت مسلمین و سرپرستی دین را به اذن ولی عصر (عج) برعهده دارد.
ستون روزانه
دانشگاه و دستگاه
زمانی که آیةالله مطهری از حوزهی قم به دانشگاه رفتهبود، در حوزه از سوی برخیها رفتن به دانشگاه، تعبیر به پیوستن به دستگاه! میشد.
۲۴ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۹۸ : این پرسش جناب حجةالاسلام محمدرضا احمدیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"سلام
۱. واژه "حیا" را چگونه معنا می کنید؟
۲. تفاوت بین "حیای خردمندانه" و "حیای احمقانه" چیست؟
۳. چه رابطه ای بین "حیا" و "عفت" وجود دارد؟
۴. حیای از خود را چگونه تبیین می کنید؟"
پاسخم به بحث ۹۸
سلام. سپاس از جناب حجةالاسلام احمدی که این پرسش اخلاقی را طرح کردهاند. جواب من این است:
۱. حیا که در فارسی با واژهی زیبای "شَرم" برابر است، به جهانبینی خود فرد ربط دارد، اینکه تا چه حد خداشناس، خداپرست و خودشناس است. پس، این فرمولی معیّن ندارد که برای همه، یکگونه نسخهپیچی شود. بستگی به تکتک افراد دارد.
۲. من حیا را حالت خودنگهداری آدمی در برابر هرگونه رهاشدگی اخلاقی میدانم. اینکه امام علی (ع) فرمودند: شرم، کلید هر خیری است؛ خود بالاترین حکمت زندگی سالم است.
۳. به تعبیر من اگر تقوا تُرمز است و بازداشتن از زشتیها، حیا تابلوی راهنمای آن ترمز و تقواست.
۴. علاوه بر این، حیا و شرمکردن نوعی احترام به حریم و حُرمتهاست. و عفّت و پاکدامنی در واقع، پیشزمینهاش، حیا و آزَرم است که جامعه و فرد را در برابر وقاحتها، واکسینه و پاکیزه میکند.
۵. شرم و حیا ریشه در روح و روان و باور و ایمان آدمیان دارد. هرچه این حالت در آدمی بیشتر دمیده شود ثمرات آن افزونتر است. که باز هم باید از امام علی (ع) مدد بگیرم که فرمودند: میوهی شرم، عفّت است.
۶. پس، با توجه به دو سخن امام علی (ع) در بالا، من معتقدم هر کسی شرم و حیا کاشت کنَد، زندگی پاکیزه و روح پاک، دِرو می کند. و چه ویژگییی بهتر از زندگانی پاک؟ و بهدور از هر نوع خار و خاشاک؟
۷. طرَب و طراوت حقیقی در حیاتیست که در آن حیا باشد و شرم و آزرم و عفاف و کفاف. و "حیای از خود" یعنی درک این حالت درونی خود و گرامیداشتن خویشتنِ خویش و احترام و حرمتگذاری به شئون و حریم دیگران. من "شرم از خود" را اوج خودشناسی میدانم که منتهی به خداشناسی و خداپرستی و توحید میشود.
یک نکته: یک عارف وارستهای، قم را مطابق مشهدالرضا، (=شهادتگاه امام رضا علیهالسلام)، مشهدالمعصومه می داند.
ستون روزانه
کلید فهم دگرگونی
به نام خدا. سلام. کارل مانهایم (۱۹۴۷_ ۱۸۹۳) نویسندهی کتاب "ایدئولوژی و اتوپیا" معتقد بود اندیشههای سیاسی تابعی از متغیّرات و تحولات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسیست.
به نظر او کلید فهم دگرگونیها در اندیشهها را باید در لابهلای دگرگونیهای اجتماعی و طبقاتی جُست.
لازم به توضیح است مانهایم اندیشمند چپ _که دموکراسی را سرنوشت محتوم انسانها میدانست_ منتقد نُخبهگرایی از نوع افلاطونی بود و نیز منتقد تودهگرایی در دموکراسی و آن را از مُخاطرات دموکراسی بهحساب میآورد.
۲۵ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۹۹ : این پرسش جناب محمد عبدی سنهکوهیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«رشوه کلمه بسیار زشت و مذموم است اما پول چایی و تو جیبی رسم زمانه شده. نظر شما چیست ؟ آیا تاکنون موردی پیش آمده قابل بیان در گروه باشد؟»
پاسخم به بحث ۹۹
سلام. سپاس از جناب محمد عبدی، پرسشگر بحث ۹۹ که این بحث آسیبشنایانه را به صحن مدرسه آوردند، من فشردهی جوابم بهاین شرح است:
۱. رشوه که واژهای عربیست، معادل "باج" و "پارهستانی" در زبان شیرین فارسیست. یعنی پارهای از پول خود را به فردِ رشوهگیرنده بدهی تا به مقصود برسی.
۲. دهنده، گیرنده و واسطهی رشوه، هرسه نفر، از نظر شرع مقدس و قانون مدنی ایران، مُجرماند.
۳. بهگمانم از همان آغازین روز خلقت، باج رواج یافت؛ که قابیل، گندم بیشتری از روی تغلُّب (=غلبهی زور) از جناب هابیل خواست. اگر پیشفرض خودم را درست گفته باشم، میتوانم بگویم میان هابیلیان و قابیلیان، این معرکه و گشتاگشت، همچنان پابرجاست!
۴. مرزی باریکی میان رشوه و هدیه برقرار است، هرچه به نیت قُرب الهی باشد، هدیه است ولی اگر برای کسب منفعت یا تغییر مسیر حق و یا دور زدنِ قانون باشد، رشوه است.
۵. بهنظر میرسد بیشترین رشوه از نظر فراوانی، در قضایای فصل خصومتها و رفع دعواها و رأی قاضیها در راهروها و سرسراهای محاکم قوه قضائیه باشد.
۶. اما به لحاظ حجم و میزان اعتباری، رشوه در نظام بورکراسی (=دیوانسالاری) ایران بالاتر و انبوهتر است.
۷. امروزهروز حتی میان دولتهای ملل جهان و نیز سازمانهای جهانی نیز رشوه برقرار است.
۸. از نظر من رشوه، ریشه در بیعدالتی و نفوذ اُلیگارشیهای اجرایی، تقنینی و قضائی دارد و نیز فساد ساختاری قدرت.
۹. وقتی مرحوم پدرم را در سال ۸۴ در بیمارستان گلپایگانی قم بستری کردیم، یک پزشک علاوه بر روال، از ما چشمداشت دیگری! داشت، که مقاومت من در برابر این وجه، بیاثر بود.