تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
مدرسه فکرت عناوین پرسش
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
عناوین بحثها
(از ۹ مرداد ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰)
۱_ حکومت و دانشگاه و حوزه و حملات به دانشگاه (دامنه) ۲_ اسلام و حقوق زن (دامنه) ۳_ سیاست نه شرقی نه غربی (دامنه) ۴_ ادیان و کارکرد حکومتی (علیرضا آهنگر کرج) ۵_ پایاننامه نویسی نزد خدا (دامنه) ۶_ آبروی انسان (شیخباقر طالبی) ۷_ رهبران دینی و چگونگی تشخیص انحراف از دین (جوادینسب) ۸_ درباره شهید ابراهیم عباسیان (دامنه) ۹_ آیا در هیچ پروژه اجتماعی شرکت داشتهاید؟ (عارف آهنگر)
۱۰_ راه برونرفت از بحران سیاست خارجی (عبدی) ۱۱_ وضعیت ورزش دارابکلا (دامنه) ۱۲_ وضعیت آموزش و پرورش (دامنه) ۱۳_ یکتاپرستی و دموکراسی (سیدعلیاصغر) ۱۴_ دین و نهاد سیاست (شیخ وحدت) ۱۵_ دنیا و دعا (دامنه) ۱۶_ عدل (امیر رمضانی) ۱۷_ مشکلات محیط اطراف زندگی اعضای مدرسه (دامنه) ۱۸_ آیین خواستگاری و عروسی و ازدواج (عبدالعلی ترابی) ۱۹_ غدیر خم و ارادت به علی (دامنه) ۲۰_ مرکز رویدادهای "من" در کجای آدمی ست؟ (معین آهنگر)
۲۱_ ایران، صنعتی شدن یا کشاورزی؟ (دامنه) ۲۲_ معضلات امروز جهان (دامنه) ۲۳_ رباخواری (عبدی) ۲۴_ نهضت ترجمه (دامنه) ۲۵_ شیطان (محمدحسین آهنگر) ۲۶_ خبر فوت بستگان و کودکان (جوادینسب) ۲۷_ کدام سکانس عاشورا مهمتر است؟ (معین آهنگر) ۲۸_ اسراف آب و راهکار ما (دامنه) ۲۹_ در هفته چند فیلم میبینید؟ (دامنه) ۳۰_ رفتار با حیوانات (دکتر عارفزاده) ۳۱_ کاهش مصرف انرژی در زندگی (جوادینسب) ۳۲_ معنویت چیست؟ (امیر رمضانی)
۳۳_ نظرخواهی منع فوروارد در مدرسه؟ (جلیل قربانی) ۳۴_ فقر (عبدی) ۳۵_ چگونگی پذیرایی از مهمان (جوادینسب) ۳۶_ کدام انسان؟ (امیر رمضانی ۳۷_ نظام برای مردم؟ یا مردم برای نظام؟ (عیسی آهنگر) ۳۸_ چرا به تشیّع حمله و جسارت میشود؟ (تقی آهنگر) ۳۹_ مشکلات طلاق (مهدی عرب خزائلی) ۴۰_ بیشترین کشتار به نام کدام دین بود؟ (معین آهنگر)
۴۱_ ضربالمثل: وقتی باد تغییر میوزد شما دیوار میسازید یا آسیاب بادی؟ (دامنه) ۴۲_ پیمان مودّت ایران و آمریکا (عیسی آهنگر) ۴۳_ آیا ناباوران به معاد و خدا باید از اخلاق پیروی کنند؟ (جوادینسب) ۴۴_ راهکارهای موفقیت فرزندان (حمید عباسیان) ۴۵_ نماز و روزه استیجاری (عبدی) ۴۶_ بشر به کدام سو میرود (عربخزائلی) ۴۷_ رهبری گفتند مسئولان رازها از مردم پنهان نکنند، شما چه رازی سراغ دارید که نباید پنهان میماند؟ (دامنه) ۴۸_ امنیت و عملکرد دو جناح (سیروس رجبی) ۴۹_ آیا اعدام مجازات درستی است (جوادینسب) بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت دوم
اطلاعیهٔ مدرسهٔ فکرت
سلام دوستان
بخوبی آگاهید، قانونگذار، هر گونه تبلیغ علیهٔ نظام را جُرم دانسته و ... ، بنابراین، در مدرسهٔ فکرت، فقط تحلیل و تفکر و انتقاد منطقی نسبت به نظام و نیز هر گونه راهکار عقلانی جهت برونرفت سیستم سیاسی از بحران و معضل ها، آزاد است، و سایر روش ها _چنانچه خود اعضای فرهیخته ی مدرسه نیز از آن آگاه اند_ ممنوع می باشد. قابل ذکر است بگویم، که تبلیغ در معنای واژگانی یعنی ترویج ، رواج دادن و اشاعه و پخش. لذا از نظر قانونگذار و نیز قاضی مَحکمه، تبلیغ علیهٔ نظام معنا و مفهومی جز کوشش جهت براندازی ندارد. پس، محیط مدرسه را امن و بری از اقدام های مُجرمانه و در عین حال داغ و زنده و پوینده نگه داریم. سودهایی که در اندیشه سازی است، در هیچ چیز دیگری نیست.
اطلاعیه
دوستان بحث را دو به دو نکنید. معذرت. دو به دو اگر دوست دارید. دیگر چه لزومی داره در مدرسه به هم بگین که وقت همه ضایع بشه. وقت طلاست. آن را پیندواج! (=لحاف مُندرس و پاره پوره) نسازید! بِرام بِرام (=سریع و بِدو بِدو) پست بار نگذارید. چرا با شتاب و تند تند پست می ذارید؟؟؟ مگر اینجا را از دست شما می گیرن. پس آرام آرام سِسکه سِسکه (= جرعه جرعه)
پاسخم به بحث نهم مدرسهٔ فکرت: بر شهید ابراهیم عباسیان دلاور ررمندهٔ دفاع مقدس، در دارابکلا چه گذشت؟ که نمی بایست می گذشت.
جواب:
۱- درود می فرستم به روح آن شهید، که شاید امشب از بحث ما دربارهٔ خود آگاه شود کما این که در طبیعت مرموز خدای باری تعالی، ما نیز در رؤیا سیر آفاقی و انفُسی می کنیم.
۲-من در درجهٔ اول باید مردم را بری کنم. چون که اولاً همهٔ نبودند که بر پیکر آن شهید آن جفا را روا بدارند. ثانیاً آن ها هم که آن رفتار شاذّ و به دور از هر گونه مروّتی را انجام دادند، نادانی کردند. و می توان گفت ممکن است تحریک شده بودند.
۳- من خود در مراسم تشییع آن شهید _که همسایه بودیم و رفیق کوچک تر وی_ بودم و با چشمان خود جسارت ها را دیدم، که می توانم بگویم از سر جهل و غیرت نابجا و حتی احساس تکلیف بسیار عوامانه، و عصبانیت شدید و خشم کاذب بود که جوّ زمان بر آنها تحمیل ساخته بود.
۴- من جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جسارت به این شهید می دانم: که،
تا مدت طولانی آن عزیز رزمندهٔ حاضر در جبههٔ جنگی را شهید محسوب نکرد که چرا او مثلا موضع چپ گرای فدایی اکثریت داشت.
تا مدتی طولانی حق و حقوق مادر شهید را نمی داد. زجرآورترین تصمیم که بوی انسانیت در این کار نبود
و قبر آن شهید را دور از محوطهٔ شهیدان ۱۹ گانهٔ در ۲۵ متر پایین تر به خاک سپردند.
۵- من خود ۱۸ سال پیش به اتفاق و همآهنگی حمید نامه ای نوشتم به دفتر رهبری و تا چندماه پیگر حل قبر، حقوق، و شهید دانستن آن غیورمرد و ... بودم که اسنادش موجود است
۶- نمی خواهم نقار بیفکنم، چون این خانواده شهید، خود آن قدر وقار دارند که رفتار مسالمت آمیزشان طی چندسال ستم، کمر خم نکردند و دست به پیش کسی دراز نکردند و عزت خود را با کسی معامله نکردند. من مادر شهید عباسیان که «کبرا خاله» صداش می کنیم، تقدیس می کنم که چون حضرت زینب(س) صبر کرد و خون در دل گذاشت و زجرهای وارده بر پسرش را باکسی تقسیم نکرد.
۷- من سال ۱۳۹۲ در متنی با عنوان «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» نام آن شهید را زنده کردم. و در مراسم سوم مرحوم محمد دارابکلایی در میان مردم برای نخستین بار نام شهید ابراهیم عباسیان را بردم و مظلومیت شان را تذکر دادم.
۸- یکی از دهها گزارش علیه من در پرونده ام، این بود من سر قبر شهید عباسیان فاتحه خوانی می روم. که با جرأت این کار را می کردم از کسی حساب نمی بردم. بله حتی فاتحه خوانی سر قبر آن عزیز قابل تعقیب بود و موجب سرزنش. سرزنش می کنم بر آن همه سرزنش که ننگ بود و عار. بازم خدا را شکر قضیهٔ بغرنج آن شهید گرم دشت خرمشهر حل شد نه منحل!
تحلیل مدیر مدرسه
۱- رفراندم (به قول دکتر داریوش آشوری: همه پرسی) یک راهکار است نه رویکرد. راهکار عقل جمعی می طلبد که وقتی مصوب شود، رویکرد می گردد. پس، جادهٔ منتهی به رویکردها، مبداء اش راهکارهاست. و رفراندم، بک راهکار است که ابزار مدرن دموکراسیست. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۱
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت یکم
تأسیس مدرسهی فکرت
۹ مرداد ۱۳۹۸
سلام و احترام
به نام آنکه جان را فِکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
مدرسهی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسشها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.
دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هماندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.
در این مدرسهی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسهی فکرت میجوشد، فقطوفقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسهی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیینشده باشد، نه حاشیهپردازی و بیرونافتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.
تمام مسئولیتهای قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدهی همان کسیست که آن را در مدرسهی فکرت بارگذاری کرده است.
مدیر مدرسهی فکرت
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]
مقررات مدرسهی فکرت
۱. فقط نوشتههای خود اعضا باید پست شود، نه کپی متنهای دیگران.
۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا بهجز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.
۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پستگذاریها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.
۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق میشود.
۵. میانبحثها توسط اعضا همیشه آزاد است.
۶. سهشنبهشبها مناظرههای دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار میشود.
۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.
۸. هرگونه چت دوبهدو، خارج از میانبحث ممنوع است.
۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتیکه از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.
۱۰. اطلاعرسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفتهای تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.
۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنهها، شهدا و نیز دیدنیهای ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.
۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پستها و پستگذاریاش مسدود میگردد.
۱۳. تمام مسئولیتهای قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسیست که آن را در مدرسهی فکرت بارگذاری کرده است.
مدیر مدرسهی فکرت
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]
تأسیس «مدرسه فکرت»
۹ مرداد ۱۳۹۷
به نام خدا. سلام جناب سیدعلی اصغر. از این که با اشتیاق از مدرسهٔ فکرت استقبال کرده ای و بنده را تشویق، بسیارممنونم.
در پاسخ به این پرسش شما که نوشتی: در مدرسۀفکرت «چرا به اشتراک گذاشتن نظریه هایی که مرتبط با موضوع نمایش گذاشته شود باید ممنوع باشد؟»
عرض بنده این است نقل قول از منابع و مآخذ نه تنها عیب و ممنوع نیست، بلکه پسندیده است چون به گفتهٔ دکتر سروش علم بی وطن است. پس آموزه های علمی متعلق به بشریت است. منتهی باید اعضای مدرسه، روی نقل قول متقن و موثق، خودش تفکر ایجاد کند و نظرش را بعد آن الصاق کند. تا جوشش فکری در مدرسه شکل بگیرد. منظورم از منع پیام هدایت شده، سیل انبوه و پی در پی کپی های فضای مجازی به درون مدرسه فکرت است. که ارزش و اعتبار ندارد و فقط خستگی و زشتی می آفریند. علت این است می خواهیم خودمان اندیشهورزی کنیم و فکرت. همین. بازم سپاس از آن رفیق. پایان. ابراهیم
پاسخ مدیر مدرسه فکرت به جناب شیخ باقر
۱- مانند اعضای گرانقدر ممنونم از حضور جناب عالی در مدرسۀ فکرت.
۲- مؤسس نیز از حضور جناب عالی _اخوی فاضل و دنیادیده و دانشمندم_ ممنون است.
۳- واژۀ فکرت به سه وجه گرفتم: ۱- یعنی اندیشیدن ۲- یعنی فکر تو. «ت» ضمیر جانشین هر عضو مدرسه. یعنی فکرت؟ سؤالی ست. فکرت (=فکر تو) عضو مدرسۀ فکرت در این باره چیست.
آن معنا که شیخ محمود شبستری در گلشن راز برملا ساخت. که مرحوم علی اکبر دهخدا هم نکته ای ظریف از ابوالفضل بیهقی در توصیف امام علی «ع» آورده:
«چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).
۴- نسبت مدرسه با چشمه سار، نسبت تعالی افکار است نیز تقسیم کار. نه تضاد و اختلاف و مرافعه و داد و قال. هر کدام غُلغُل جدا.
۵- از تکثر و پلورالتیه که فرمودی با شما دقیقاً هم نظرم و امیدوار.
۶- سؤال سوم شما را جناب اخوی ادراک نکردم. نیاز به توضیح شما دارد.
۷- اعضای مدرسه فکرت بر حسب رفاقت، ظرفیت و کسب اجازه و موافقت انتخاب شدند. مشورت هم شد. افزوده هم می شود. برخی ها در حال افزودن و مذاکره. برخی هم تلگرام شان مشکل فنی دارد. و نیز بروز نیست. و الا من دعوت کردم.
۸- جواب سؤال 4 شما: از نظر من ضرورت تحولات جدید جامعه؛ که همه تقسیم بندی سابق در حال فرو ریزی ست.
۹- سؤال 6 شما را خود اعضای مدرسه باید توافق کنند. نه مدیر مدرسه.
۱۱ - در عنوان نام «مدرسه» هم سنت را دیدم. هم مدرنیته را. هم پُست مدرنیته را. که همه محتاج مدرسه اند. مدرسه اگر در پیش روی بشر نبود، هیچ علمی زاده نمی شد. پس، آموختن و آموزاندن نیز در نام مدرسه دخیل بود. و نیز جلال آل احمد که در آن کتاب مدیر مدرسه... خوب پیش آمد و رفت.
در پایان ممنونم از شما و همه اعضای مدرسه که به گرمی دعوت صمیمی و به فکرفراخوانی این حقیر جواب مثبت و شوقانه دادند. والسلام. ابراهیم
بحث ۱ : چرا به دانشگاه حمله می شد ولی به فیضیه نه؟
پاسخم به بحث ۱
به نام خدا. سلام. من دیدگاه خودم را فعلاً در دو بند می نویسم: ۱- چون که حکومت و حاکمیت خود را از بطن و متن حوزه می پندارد و پس دستگاه سرکوب البته اگر سازماندهی شده فرض بگیریم، هرگز علیه سرچشمه و آبشخور خود، که مشروعیت بخش اوست، خشمی نمی ورزد. در حقیقت به عبارت مشهور بر سر شاخ، بُن نمی بُرّد! ۲- ریشه های ایدئولوژیک دارد: حتی اگر حکومت و حاکمیت هم شکل نگیرد و قدرت در دستان روحانیت هم نباشد، بازهم حوزه، همهٔ مجامع علمی برون از خود را در پیروی از خود می خواهد، چون که خودش را متکلف به شرعی سازی همه ی جامعه می پندارد. بیشتر بخوانید ↓
ورود دامنهنویس دگر به دامنه
به قلم جناب سین: با سلام خدمت دامنه ی عزیز و دامنه خوانان. تشکر از آقای غلامی. [این پست: اینجا] از این داستان می فهمیم اولویت انفاق، اگر رعایت بشه، هیچ فقیری وجود ندارد. انفاق بیشتر جنبه ی ریا پیدا کرد. و حتی جنبه ی داد و ستد و بده بِستان. کم هستند افراد با ایمان. درود به آنهایی که خالصانه انفاق می کنند وبدون هیچ چشم داشتی.
جواب اول دامنه
به نام خدا. سلام به شما. بله، جناب حجت الاسلام غلامی، روحانی خوشفکر و آدم روشنی ست. متن های ایشان و گزینش روایت های اخلاقی و دینی توسط وی، همیشه، دارای بار علمی و مُثمِر است.
اما شما جناب «سین»، اخلاقی حمیده دارید که از ایشون تمجید کردید. مهمتر از آن خودتان نکته ای آموزنده و اخطاردهنده افزودی که پست اخلاقی ما را به اجتماع پیوند زد. درود بر شما. راستی اگر شما نویسنده ای دعوتتان می کنم در دامنه، دامنه نویس شوید. فقط شرط دامنه نویسی حداقل دو چیز است:
۱- متن ها توسط شخص نویسندۀ دامنه، نگارش شود، نه کپی و هدایت از جایی به اینجا.
۲- دامنه نویسی باید استمرار داشته باشد، نه مقطعی و منقطع و نامنظم. ممنونم ازت جناب.
=======
به قلم جناب سین: با سلام مجدد: دامنه ی عزیز خوب منظورم را متوجه شدید. من چند سال پیش برای یک کاری به ارگانی مراجعه کردم، یکدفعه، یک محلی رو دیدم خیلی افراد آن ارگان، احترامش می کنند.
از یکی پرسیدم آقای فلانی این جا چه کاره هست؟ گفت خیّر هست .... و تو دلم گفتم کاش می آمد تو محل می گشت برای محلی های خود خالصانه و برای خدا قدم بر می داشت؛ آن موقع فرشتگان تعظیم می کردند.
من دلم گرفت. بهش افتخار هم نکردم. فهمیدم فقط برای دنیا و بده بستون. و گرنه گوش شنوا داشته باشند ناله و فریاد هم محلی یکی محتاج به نون ویکی محتاج به خونه یکی محتاج به جهاز ویکی محتاج به عروسی و... را می شنون. که وگرنه خیّر فلان شدن فقط برای از زیر بار مالیات رفتن هست. وگرنه ثواب مالیات دادن بیشتر هست. حد اقل دولت، هدفمند برنامه ریزی می کند. اون موقع خیّر واقعی هستن.
جواب دوم دامنه
به نام خدا. علیک مجدد جناب «سین». این نوشته ی شما ارزش پست شدن را در دامنه داشت. موضوع را با تسلّط جامعه شناسانه نوشته ای. تحسین دارد. امابعد چند جواب:
۱. انفاق را که یک دستور قرآنی ست، مورد بحث قرار دادی
۲. یک نمونه میدانی را برای مستندسازی بحث به میدان آوردی.
۳. اخلاق دینی را رعایت و منشور نویسندگی را پاس داشتی که نام آن هم محلی ات را علنی نکردی. گرچه اگر اسمش را فاش هم می کردی من به یقین سانسورش می نمودم.
۴. استدلال منطقی کردی، اگر مالیات خودش را بدهد شاید دولت در رسیدگی به نیازمندان دست پُرتری داشته باشد
۵. خیّرین را به راه درست تر رهنمون نمودی.
۶. و با دردمندی و همدردی مشکلات عدیده و گریبانگیر جامعه را با چهار مثال گویای نون، خونه، جَهاز و عروسی برتاباندی
۷. و از همه مهمتر یک آسیب و شاید هم یک انحراف رفتاری را با بررسی موجَز به دامنه کشانده ای و دامنه ی آن را به دامنه خوانان نمایاندی.
ان شاء الله احکام خدا را با حکمت و خردمندی و به دور از ریا و خودنمایی پیاده کنیم. من با این جواب، خواستم گفته باشم دامنه به توانمندی جناب «سین» با همین دو سه نوشته ات معترف است و از شما می خواهد قلم خود را به جوهر نوشتن های بعدی تیزکرده و پُرجوهر نگاه داری. ممنون جناب سین.
تریبون دارابکلا
به قلم دامنه. به نام خدا. درختبانی. در عکسهایی که جناب حاج علی میرزا و جناب رنگین کمان رمضانی به دامنه فرستادند، با کمالِ تأسُّف مشاهده کرده و میکنیم که درختکاری پیش از هر چیز، به درخت بانی نیاز دارد. چراکه؛ گویا هنوز بر برخی ها بدرستی جانیفتاده است، افتادنِ هر یک درختِ کاشته شده با پول و دسترنج و اشتیاق یک خیّر و خیرخواه، علاوه بر تخریب روانِ جامعه و خراش قلبِ آحاد مردم، به معنی از میان بردن اکسیژن پاک است. به معنی گرم شدن فضاست. به معنی ناشکیل شدن روستاست. به معنی بی نهایت بی فرهنگی ست. به معنی بُریدن بال ملائک خداست. و در یک کلام، بُریدن هر شاخه درخت به معنی جریحه دار کردنِ تفکرِ آتیه اندیش دارابکلاست که هیچ کس حق ندارد آینده را بسوزاند و حال را مجروح کند و گذشته را منکر گردد.
فقط بگویم یک زمانی توی همین روستای مذهبی دارابکلا چند جنگلبان و سرجنگلبان حضور داشتند، مانند آقایان: راسخیان (=که رأس خیان خطاب میشد)، محمد کیادی، برزوئی و خلیلی؛ که مردم برای تهیۀ شِلپَت و شیش و حجارپاها و هیمه و حتی خال و پوش، از آنها باید با هزار تمنّا و صدها پا دوندگی، اجازه می گرفتند و تازه برای گرفتن چوب جنگلی (=آن هم درخت افتاده) باید چندین روز در جای جای جنگل می گشتند و شناسایی می کردند و به صورت قانونی و چکُّش شده، با مجوّز کتبی استحصال و حمل می کردند تا خانه ای یا انباری یا گرمخانۀ توتونی را سر و سامان داده باشند.
حالا چه شده است که مثل آبِ خوردن، درخت های کاشته شده و هدفمند یک خیراندیش _جناب حاج علی میرزا_ را، آن هم در گوشههای جادّۀ منتهی به روستا، که در معرض دید همگانیست و برای مسیر روستا، مناظر زیبا و فریبا آفریده، و چندین بار با هزینه و شوق ایشان و دوستانش هرَس و حرس گردیده، شاخ تا شاخ میبُرَند و بُن تا بُن را جریح میسازند و بر تنه و ساقه و ریشه و سرشاخههای باقیماندۀ درختان، آسیب جدّی وارد میکنند و آب از آب هم تکان نمیخورد! انگار شهر، شهر هرت شده است. خود مشاهده کنید و بر ایجادِ فرهنگ درخت بانی غِبطه بخورید:
آسیب زدن درختان جادۀ دارابکلا. تیرماه ۱۳۹۷.
عکاس: حاج علیمیرزا، ارسالی رنگین کمان
...
آتش گرفتن مسجدجامع ساری. ۲۲ تیر ۱۳۹۷
از نظر هر انسان مُنصفی هم سوختنِ مسجدجامع تاریخی ساری دل انسان را به درد میآورد و هم بُریدن اَشجار و درختهای زیبا که روح طبیعت و لباس زمین است.
مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.
جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛
با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.
تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:
اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.
به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی
نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر
با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب
فرزند محمدرضا رجبی اسحاق
عکس ارسالی فاطمه رجبی
غورۀ انگور
به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانههای ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بیتجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع
غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان
خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.
وقتی کسی می میرد
به قلم دامنه. به نام خدا. به مؤمن توصیه شده است در احوال مرگ، اندیشه کند. در این پست خواستم به عباراتی بپردازم که معمولاً پس از مرگِ افراد بر زبان زندگان جاری می شود. یعنی وقتی کسی می میرد، مردم معمولاً چینین می گویند:
جان به جان آفرین تسلیم کرد
دعوت حق را لبیک گفت
به رحمت ایزدی پیوست
رحلت کرد
به دیار باقی شتافت
دار فانی را وداع گفت
پَر کشید
عروج نمود
درگذشت
وفات کرد
فوت شد
مُرد
راحت شد
سکته کرد
قلبش ایستاد
تمام کرد
مرحوم شد
به شهادت رسید
به ملکوت اعلی پیوست
به هلاکت رسید
به قتل رسید
به درک واصل شد
برای همیشه خاموش گشت
لب از جهان فرو بست
همۀ این عبارات _چه وصفی و چه خبری، چه در مَدح و چه در ذَم_ نشان از آن می دهد که دنیا را باید گذاشت و رفت و در جایی دیگر رحل اقامت گُزید. دنیا را باید ترک کرد و در آخرت سُکنی کرد. دنیا فقط برای قیامت تعبیه شده. مزرعه است، البته این مزرعه را باید آباد کرد و کاشت و داشت و برداشت نمود و خود را در آن پرورش داد تا در آخرت _که زندگی جاودانه است_ آسایش داشت و به برکات و نِعم نوید داده شده در قرآن و پیام های پیامبران نائل آمد. آری دنیا بد نیست، دنیازدگی بد است. دنیازدگی یعنی فرعون شدن. یعنی قارون شدن. یعنی بَلعم باعورا گردیدن. یعنی زر و زور و تزویر هر سه. که خدای مهربان، راه زیبای توبه را برای رهایی از این سه گریزگاه توحیدی، پیش روی ما گذاشته. خدایا توبه. دامنه.
گلچین باشیم، نه گناهچین
به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک مرد بزرگ محل. یادم هنوز هست که چه نصیحتهایی به ما میکرد، چه شعرهای پرمغزی میخواند، و چه حکمتهای زیبایی نقل مینمود. تنومند بود؛ سرخفام. خندان و نیز بهشدّت آرام. صدایش، خیلی طَنین داشت، وقتی سخن میآمد کم میگفت و به حدّ و حدود، حرف میزد. از ابوسعید ابوالخیر میگفت:
چون تیشه مَباش و جمله بر خود مَتراش
چون رنده ز کار خویش بیبهره مباش
تعلیم ز ارّه گیر در امر معاش
نیمی سوی خود می کش و نیمی می پاش
در پنجشنبهشبهای دههی شصت، ما جمعی از رفقا، به خونهاش در تنگِ بالامحلهی دارابکلا میرفتیم و «دیدنی»های تلویزیون آن سالها را میدیدیم. (برنامهای از مجری زبردست مرحوم جلال مقامی) آن مرد بزرگ و خوب محل، در شب نشینیهایمان در جوارش، از خوی و خصلتهای بد برخی از مردم میگفت و بر ما تأکید داشت چنین نباشیم، بلکه همیشه:
گُلچین باشیم، نه گناهچین مردم
او خطّاط بود. بسیار خوشخط و خوشقلب. تهران کار میکرد و آخر هفته به دارابکلا برمیگشت. او مرحوم آقای نصیری بود؛ پدرِ دوستمان جناب احمد نصیری. با آن که جوان بودم ولی این ذکر زیر او را که به ما یاد دادهبود؛ هر صبح هفتبار به نیت خالص توحید بخوانیم، هنوز هم وِرد زبان و قلبم میکنم و حرز جانم:
یا هو یا مَن لا هوَ الا هو
همان دورهی جوانی خیلی از شعرها و نکتههای او را در دفترم نوشتهام و هنوز به یادگار نگه داشتهام. خدا او و همسر مهربانش را -که همیشه با قلبی پاک و اخلاقی خوش رفتار با ما برخورد شفقّتآمیز داشتند و با سخاوت تمام پذیرایی میکردند- غریق رحمت کناد. فاتحه مع الصّلوات.
اخیراً در (آب حیات) مرکز اطلاعرسانی غدیر، خواندهام که در تفسیر مجمع البیان ذیل سوره اخلاص آمده است که علی (علیه السلام) قبل از غزوه بدر، حضرت خضر (علیه السلام) را در خواب مشاهده میفرمایند و به او میگویند چیزی به من بیاموز تا بدان وسیله بر دشمنان نصرت یابم.
جناب خضر (علیه السلام) به ایشان میگویند، بگو: یا هو یا من لا هو الا هو.
علی (علیه السلام) در صبح آن شب، حکایت رؤیای شب گذشتهی خویش را برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مینمایند. حضرت رسول به ایشان میفرمایند، یا علی به تو اسم اعظم تعلیم داده شده است.
کورِ خود و بینای مردم نباشیم!
به قلم دامنه. کویریات دامنه. به نام خدا. امشب ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ بازهم بوی قشنگ سحر میآید و یاد زیبای خاطرهها، مادرها، خواهرها، زحمتها، پختوپزها، بوی اشتهاآور افطاریها و در یک کلمه آغاز بهترین روزها و شبها و سحرها و اذان شادیبخشِ مؤذّنهها. در این ماه مبارک و فرخندهی توبه و انابه و بخشش خدا که با دعوتنامهی باریتعالی، میهمان شریف سفرهی برکت حضرت آفریدگار هستیم؛ بهتر آن است:
کورِ خود و بینای مردم نباشیم
یعنی این که در دیدنِ بدیها و ضعفها و غفلتها و گناهها و کژیها و کاستیها و اشتباههای خود، کور! نباشیم و آن را نبینیم! و خدای ناکرده فقط و فقط عیب و ایرادهای مردم را ببینیم و از خویشتنِ خویش غافل باشیم و کردههای خود را توجیه نماییم. پس؛ اول به خودم نَهیب میزنم که خدایا از بدیهای فراوانم درگذر و این ماه را برای همهی ما ماه فرصت و رُخصت و مغفرت قرار ده.
طلوع در هند
سپس از پرودگار غفور مهربان میخواهم مردم مؤمن ما را ببخشای و بیامرز و همهی اموات محل و نیز تازهدرگذشتگان روستای دارابکلا از جمله همسنگر خوبمان سادات بزرگوار سیّد ابوالحسن شفیعی دارابی را غریق رحمت فرما. با یاد و احترام به شهیدان.
درگذشت همسنگر مهربان
به قلم دامنه: همرزم سلحشور: سیدحسن، سلام ما را به یوسف برسان. الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ. کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد گویند انا لله و انا الیه راجعون [ما از خداییم و به خدا باز مى گردیم]. بر اینان درود پروردگارشان و رحمت او باد و اینانند که رهیافته اند.
جبههی جنوب. ۱۳۶۴
من و روانشادان: یوسف و سیدابوالحسن
عکاس: سیدعلی اصغر
به نام خدا. لحظات پیش (۸ و نیم صبح شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ برابر با ۲۵ شعبان المعظم ۱۴۳۹) از سوی دوست بزرگوارم جناب حاج سیدتقی شفیعی دارابی مطلع شدم، همرزم سلحشورمان سید ابوالحسن شفیعی دارابی برادرِ جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد شفیعی مازندرانی به رحمت خدا پیوست.
من در صدر کلام، این مصیبت غم انگیز را به تک تک اَخوات و اَخوان کرام شان به ویژه استاد شفیعی مازندرانی و رفیق دیرین و یار و یاور همیشگی ام جناب حاج سیدتقی، به همۀ بازماندگان عزیزشان خاصّه به همسر فداکار و مؤمنه شان، به تمامی همسنگران و همرزمان سلحشورشان خصوصاً به یوسف در فراق مان، و به همۀ اقوام و خویشان و خویشاوندان و دوستان و همکاران گرامی شان مخصوصاً به هم پویان محترم شان، تسلیت می گویم.
اما سخن خاص دامنه: مرحوم سیدحسن آقا بر گردن مان حق دارد، حق محبت، حق احترام، حق رفاقت، حق همسنگری، حق در یک خیمۀ جنگ خوابیدن، حق ایمان ورزی، حق دعاخوانی، حق ذاکرِ اهل بیت _علیهم السّلام_ بودن، و در اوج همه حقِ سادات مهربان بودن.
من شخصاً ایشان را از صمیم دل دوست می داشتم. غیر از خوبی و محبت و طبع گرم صمیمیت، چیزی از او به یاد ندارم. در سنگر جبهه در کنار رفیقان: یوسف، سیدعلی اصغر، احمدبابویه، از این همرزم، فقط سلحشوری و مقاومت و اخلاق نیکو و دقت در آداب دینی و پیشتازی در رعایت مسائل شرعیه دیده ایم. شهادت می دهم که آقاسیدابوالحسن، الحق یک همسنگر نترس و آمادۀ شهادت و سرشار از روحیه بود. تمام چهارشنبهشبها برای مان دعای توسل می خواند.
این پست را از سر ارادات به آن سید بزرگوار، نوشته ام که در روز عاشورا و شب های محرم دارابکلا با جوشیهای او، بر سر و سینه ها می زدیم که با آن بلندگوی دستی قدیمی، با خلوص و ارادات به اهلبیت (ع)، نوحه های ساده و سنتی می خواند و عزاداران را به دستۀ سینه زنان، تهییج و مهیّا می ساخت. سیدحسن، بی ریا ذاکر اهلبیت عصمت و طهارت _علیهم السلام_ بود.
اخیراَ با این بسیجی همرزمم دوبار دیدار و گفت و گو داشتم: یکی دی ماه ۱۳۹۶ که خیلی بشّاش بود و تجدید خاطرات کردیم و نقل خوبی های یوسف. دیگری همین دو هفتۀ قبل در بستر بیمارستان بود که به من گفت: «آق ابراهیم، راضی ام به رضای خدا». اشک در چشمم کردم و گفتم: تو در ایمان، پایدار بودی و هستی؛ پس، در این سختی نیز مقاوم باش و روحیه رزمندگی ات را به یاد آر. صدایش در دلم ماند و طنین سخنش هنوز در گوشم نجوا دارد.
یادش را به همراه مرحومان والدین متدیّن و مهربانش و نیز برادرش مرحوم سید حجت از معلمان روستای دارابکلا، گرامی می دارم و برای شان غفران الهی و محشورشدن با اولیای الهی، طلب می کنم. ما همرزمان و همسنگران مرحوم آقا سیدحسن، در غم درگذشت او با همۀ منتسبان بزرگوارش، شریک هستیم. خدایا ما را با رزمندگان و شهیدان پذیرا باش. با بغض در گلو می گوییم: سیدحسن، سلام ما را به یوسف برسان. التماس دعا. دامنه.
دربارهی مسجد جامع دارابکلا
به قلم دامنه. به نام خدا. تریبون داراب کلا . صدای بلندگوی مسجد. سخنی با هیأت امنای مسجد جامع دارابکلا. ابتدا اعتراف کنم من هم در نوجوانی در شور انقلاب اسلامی و هیجانات شعورانگیز آن، صدای بلندگوی مسجد و کتابخانه و پایگاه را با امواج بلند، و به قول معروف گوشخراش، در فضای عمومی محل پخش می کردم و از این نظر، از کردۀ خود پشیمانم و از همگان، خصوصاً همسایگان و مجاوران مسجد معذرت می خواهم. من دقیقاً نمی دانم اعضای محترم هیأت اُمنای مسجد جامع دارابکلا چه کسانی اند؛ ولی خبر دارم دوست دیرین و گرامی ام جناب حاج علی چلویی دارابی یکی از اعضای فعّال آن است؛ بنابراین خطاب من در این پُست به ایشان است:
ضمن سلام و خداقوت. به یقین می دانم هرگز دل تان نمی خواهد نفرین و لعنت مردم را مفت و ارزان بخرید. نیز مطمئن هستم هیچ گاه نمی خواهید مردم را به عمد آزار برسانید و قلب شان را آزرده سازید؛ چرا که به تعبیر معصوم (ع) مسلمان، یعنی کسی که انسان و حیوان از آزار او در امان باشد. و شما جناب حاج علی چلویی، به این امر واقف اید و شرعیات برای شما، حدِّ یقِف و یقین می باشد.
به نظر می رسد روالِ پخش، در مسجد جامع دارابکلا مطابق شرع و عرف و مقررات عمومی نیست. نیک می دانید طبق فتوای اغلب مراجع عظام تقلید، فقط و فقط پخش اذان های سه گانۀ اوقات شرعی _آن هم با صدای متعارف_ از بلندگوی بیرونی مسجد جایز است. حتی تلاوت قرآن پیش از اذان هم در نگاه آنان جایز نمی باشد. مناجات و شعر و نوحه و نمآهنگ ها و خصوصاً دعای سمات غروب جمعه، که از بلندگوی مسجد جامع دارابکلا معمولاٌ پخش می شود و حتی سحرگاه غیر از اذان، قرآن و سخنان بزرگان و مناجات و دینگ دینگ رادیو پیش از اذان گذاشته می شود؛ جای خود دارد و نیازمند تجدید نظر است. بنابراین، تا دیر نشده، روالِ آزار رسانی صدای بلندگوی مسجد جامع را سامان دهید تا خشنودی خدا و مردم مؤمن و نجیب دارابکلا را موجب گردید. می دانم از سخن صمیمانه و دلسوزانۀ من ناراحت نشده اید. پوزش.
فتوای مراجع دربارۀ صدای بلندگوی مساجد در اینجا به صورت یکجا آمده است؛ از جملۀ نظر رهبری، که به یقین شما و سایر اعضای محترم به نظرات رهبری، احترام ویژه قائل هستید. خداحافظ. قم. دامنه.
فتوای آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
پخش اذان به هنگام وقت نماز صبح، ظهر و مغرب از بلندگوی مساجد به صورت معتدل مانعی ندارد، اما برای دیگر برنامهها بلندگوها را برای داخل مسجد تنظیم نمایند.
فتوای آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی
اینجانب توصیه میکنم به برگزارکنندگان این مراسم که مواردی که جنبه شعاریت و اعلام شعار - مانند اذان - از بلندگو را دارد پخش شود و در غیر آن، مواظب باشند که مردمآزاری نباشد و بدست بهانه جو بهانه ندهند که همه این برنامهها را زیر سؤال ببرند. مخصوصاً رعایت حال بیماران و اشخاص سالمند را بنمایند. منبع.
نهادهای مردمنهاد و رسمی دارابکلا

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله بحث های تاریخ سیاسی دارابکلا می خواهم به مؤسّسه ها و نهادهای مردمی و اجتماعی و فکری و رسمی روستای دارابکلا بپردازم. بی آن که وارد محتوا و فَحوای آن شوم و یا به تحلیل چرایی شکل گیری آن ورودی کنم، تعداد آن را فهرست وار بر حسب حافظه ام می نویسم که از سال های دور تا کنون در محل شکل گرفته و راه اندازی شده است.
۱. نظام ظالمانه و بیگاری کشی ارباب رعیتی عصر ستمگرانۀ پهلوی
۲. سیستم شاه محور خانۀ انصاف و کدخدایی و پُکاری (پیِ کار)
۳. انجمن حجتیه مهدویه با تمرکز به قرائت قرآن پیش از انقلاب
۴. قائم مقام شورای اسلامی محل
۵. انجمن اسلامی دارابکلا. مشترک جناح راست و چپ. بعد متمرکز در راست
۶. پایگاه حزب الله جناح چپ دارابکلا
۷. کتابخانۀ اَمانی دارابکلا
۸. شورای ورزشی دارابکلا
۹. کمیتۀ عمران دارابکلا
۱۰. سلُّول های چندنفره گروهک های فدایی خلق. منافقین. حزب توده.
۱۱. جلسات روحانیون دارابکلا مقیم مشهد و قم. (ناتمام رها شد)
۱۲. پایگاه بسیج مقاومت دارابکلا
۱۳. شورای کشاورزی دارابکلا
۱۴. هیأت های عزاداری ماه محرم دارابکلا (بیش از ۱۲ هیأت)
۱۵. ستاد امر به معروف و نهی از منکر (اَبتر و ناموفق رها شد)
۱۷. جلسات سیاسی و فکری مُنفکِّ جناح چپ و راست
۱۸. جلسۀ قرض الحسنه پاسدارهای دارابکلا
۱۹. قرض الحسنه های میان خانوادگی مردمی
۲۰. انجمن اولیای مدرسه ها
۲۱. شورای اسلامی دارابکلا از دورۀ سیدمحمد خاتمی به بعد
۲۲. نهاد رسمی کشوری دهیاری دارابکلا
۲۳. شورای حکمیت حل اختلاف دارابکلا از دورۀ ریاست آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی بر قوه قضاییه به بعد
۲۴. انجمن های خیریه اختفایی
۲۵. صندوق ولایت دارابکلا (گویی بعدها منحل شد)
۲۶. دورهی مخفی -میانگروهی- با محوریت سیاست و جامعه
۲۷. انجمن علمی دارابکلا (نیمه تمام رها شد)
والسّلام
سید ابوالحسن شفیعی دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. دیشب از طریق رفیق گرامیام حاج سیدتقی شفیعی مطلع شدم همرزم جبهه و جهاد و دفاع مقدس مان جناب سید ابوالحسن شفیعی دارابی بر تخت بیمارستان آرمیده اند. تحت درمان رفته اند و متوقّع دعای خیر مؤمنان اند و منتظر شفای عاجل از جانب خدای مهربان.
قبر سید حجت شفیعی دارابی
اول اردیبهشت نود و هفت. عکاس دامنه
من، بلافاصله نیمه شب دیشب با این همرزم خوب و دلسوز و غیورمان تماس گرفتم و کمی گپ زدم و روحیه ایی دادم و دعایش کرده ام و نگرانی ام نیز بروز داده ام. این پست را به احترام رفافت و شفَقت های شدید او بر من و یوسف و سیدعلی اصغر، نوشته ام تا علاوه بر اَدای وظیفه به ساحت یک دوست همسنگر، از همگان نیز بخواهم با دل الهی شان او را دعا کنند. او در آن رزمی که با هم در سال ۱۳۶۴ در جبهه ی جنوب داشتیم، بسیار خوش درخشیده بود و بسیارشجاع و بی حد بر سر ایمان بود. خیلی با شادروان یوسف رفیق و اَلیف شده بود. این سادات را با دعای خیر، مشحون شعَف و شفا نماییم. خداحافظ دامنه خوانان شریف باد. در آستانۀ روز معلم یاد می کنم از برادرش سید حجّت که سال پیش از میان مان رخت بر بست که اخیراً بر سر قبرش فاتحه ای نثار کرده ام و عکسی به یادگار انداخته ام و نیز خدا بیامرزاد والدین مهربان این دوست خوب ما را.
از قدیمیترین سجّلهای داراب کلا
تاریخ سیاسی دارابکلا
به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تاریخ سیاسی دارابکلا. قسمت 47. در روستای دارابکلا، ابتدای پیروزی انقلاب، مثل همه جای ایران، همه جور روزنامه، تک و توک دست این و اون _که از ساری و سورک و نکا و سه راه می خریدند_ پیدا می شد. از روزنامه های «کار» چریک فدایی خلق، «مجاهد» سازمان تروریستی منافقین، «انقلاب اسلامی» بنی صدر گرفته تا روزنامه های اطلاعات و کیهان و جمهوری اسلامی و مجلۀ «پیام انقلاب» سپاه پاسداران و «اُمّت» جنبش مسلمانان مبارز حبیت الله پیمان و روزنامۀ «میزان» مهندس مهدی بازرگان.
اما خودِ روستای دارابکلا از یک کاستی بزرگی که رنج می بُرد، -بهتر است بگویم یک بدی بزرگی که داشت- این بود، که هیچ دکّۀ مطبوعاتی نداشت. مجبور بودی برای دیدن تیتر روزنامه ها یا خریدن یک یا دو سه تای آن، به ساری و نکا می رفتی تا از اوضاع مملکت باخبر می شدی. خصوصاً روزهایی که اخبار داغ تری داشت و فضا تیره و تار و کشور متشنج می شد. اما دو نفر از همان ابتدای دهۀ شصت و دو نفر دیگر در دهۀ هفتاد، برای این کار سیاسی و فرهنگی و اعتقادی گام برداشته بودند، که همۀ زحمات خوب آنها بعدها اَبتر ماند و رها شد. چون کسی دنبالۀ کارشان را نگرفت و خودشان نیز استمرارش ندادند. و هنوز که هنوزه روستای دارابکلا، حتی یک دکّۀ مطبوعات و فروش مجلات و کتاب ندارد.
آن دو نفر دهۀ شصت دوستان من سیدعسکری شفیعی دارابی و سیدموسی موسوی دارابی بودند که سیدعسکری هفته نامۀ «رسالت دانش آموز» را از سپاه به دارابکلا می آورد و به من می داد و من در مدرسۀ راهنمایی توزیع _فروش_ می کردم. و سیدموسی، روزنامۀ جمهوری اسلامی را عصرها پس از بازگشت از کمیته ساری، به محل می آورد و خود با پای پیاده کوچه به کوچه و یا در وسط تکیه پیش به مشترکین اش می داد.
و آن دو نفر دهۀ هفتاد هم عبارت بودند از: آقایان مهدی بریمانی و موسی رمضانی معلم (فرزند مرحوم محمد بالامحله. به گمانم داماد مرحوم میراحمد موسوی). که هر دوی شان فروشگاه لوازم التّحریر تأسیس کرده بودند و روزنامه و مجلات و کتاب های درسی و غیردرسی هم می آوردند. جناب مهدی بریمانی در مغازۀ زیر خونۀ مرحوم سیدطالب شفیعی پدرِ سیدباقر، جنب کوچۀ مرحوم حاج آق مهدی دباغیان؛ که هم اینک باطری سازی عباس کارگر شده است. و دوست خوب مان آقاموسی رمضانی هم در مغازۀ حسن طالبی (برادرِشهید محمدجواد طالبی)، روبروی بانک صادرات (مهر) دارابکلا.
من در آن سال ها، تابستان ها وقتی به دارابکلا می آمدم، با هردوی آنها به مدت سه ماه اشتراک می بستم و روزنامۀ اطلاعات و سلام و ... می خریدم. که با تأسف باید گفت هردو مطبوعاتی، پس از مدتی خدمت رسانی خوب و شایسته و قابل تحسین، تعطیل و جمع شد.