qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۲۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تریبون دارابکلا» ثبت شده است

مدرسه فکرت ۱۷
تریبون

مدرسه فکرت ۱۷

دوشنبه آبان ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفدهم

 

شُونیشتِن:

دوستان یک خبر. در شب یلدا، در مدرسه‌ی فکرت "شُونیشتِن" برگزار می‌کنیم. کنار کُرسی مادربزر‌گ‌ها و پدربزرگ‌ها (=گَنّاها و گتی‌ها) را به‌یاد آورید و اون شُو، به شُونیشتِن مدرسه‌ی فکرت تشریف بیاورید. تا اولین شب‌یلدای مدرسه‌ی فکرت را هم، باهم برقرار کنیم. درود.

 

با توجه به این‌که جناب دکتر هم بحث را خاتمه دادند، من هم یک تبصره بیفزایم و تمام: در این موضوع نامه‌ی امام به رهبری در سال ۶۶، فرق من و دکتر عارف‌زاده در یک نقطه‌ی باریکه: عارف‌زاده متن نامه را تفسیر می‌فرماید. و این حق ایشان است هر متنی را استنباط نماید. اما من فقط در الفاظ متن نامه‌ی امام و ظاهر آن، باقی می‌مانم و دست به تفسیر نمی‌زنم. یعنی خودم شائق نیستم رأی خودم را بیان کنم. مهم این است که آن جمله که به امام نسبت داده شد که در این نامه گفته ولی فقیه می‌تواند نماز را تعطیل کند، در سراسر متن امام وجود ندارد. با تشکر از حسین جوادی و دکتر. تمام.

 

 

بحث ۷۵
خاطره از مرحوم مادرم


نام: زهرا آفاقی (۱۳۹۴_ ۱۳۰۸) فرزند شیخ‌باقر
دارابکلا. سال ۱۳۵۵. من ۱۳ساله.


قضیه: دوستم بسته‌ای سیگار اُشنو ویژه خریده‌بود. از پدرش می‌ترسید. به‌من گفت امشب اینو برام نگه دار، فردا ازت می‌گیرم. گرفتم. گذاشتمش جیب شلوارم؛ به‌قول دارابکلایی‌ها "سرشلوار"م. رفتم خونه. شلوار را لَس‌لَس لوله کردم و گذاشتم در شکاف لخ‌لخی کمود و دیوار.


ساعتی نگذشت که دیدم چند "گالمیس" پشتم فرو آمده. تِه سیگار کَشنی!؟ تِه وِل بَهیی!؟...
مادرم همان یک‌بار مرا شیش تا میس زد. ولی همون بار هم فوری شروع کرد به خاش و ناز... روح‌ات شاد مادر. یک اُف به ما نمی‌گفت. مجسّمه‌ی عشق منه مادر. تندیس‌اش هر روز، سان و رژه و زمزمه‌ی من.


خاطره از مرحوم پدرم

 

نام: شیخ‌علی‌اکبر طالبی (۱۳۸۵_ ۱۳۰۷) فرزند آخوند مُلاعلی
قم. سال ۱۳۶۵. من ۲۳ساله.


قضیه: با پیکان دولوکس آوردمش قم. برا دیدن اخوانم شیخ‌وحدت و شیخ باقر. رفتیم حرم. داخل حرم ازدحام بود. کمی از هم فاصله گرفتیم. دیدم یک نفر از پدرم دارد مسأله‌ای می‌پُرسد. ایستادم از دور نگاهش می‌کردم. از حرکات و سکنَات پدرم فهمیدم جواب آن مرد را با سروهم‌بندی داره می‌ده که بتواند از موج مردم رهایی پیدا کنه. خلاص که شدیم ازش پرسیدم:


مَرده ازت چی پرسید بابا؟ گفت: هِچّی! وسط بَکش بَکش ازم با لهجه‌ی یزدی پُرسِنه چرا برخی آخوندا سیو عمامه دارند و برخی سفید؟ گفتم چی جواب دادی؟ گفت: جواب نخاسّه! فوری سؤال شرعی هاکارده و منم گفتم: "نِه! صلوات بَفرِس کَلِک رِه بَکِن."


گفتم پرسش شرعی‌اش مگه چی بود؟ گفت: چِدومبه؛ هَمهَمه‌ بیهه نِفَمِسّمه چیشی گونه. و گفت: نَدمبه چرا همش این زُوّار مرا گیر می‌ندازند برا سؤال... روح‌ات شاد پدر. رفیق من بود پدر. هنوز هم از چشمم اشک می‌گیره پدر.
 


کادوی کم درد

به نام خدا. سلام. کیف مدرسه‌اش  را پرتاب کرد. به سمت قُلّکش رفت. هرچه پول بود توی جیبش انداخت و راهی بازارروز شد. شوقانه گفت: آقا کمربند داری؟ برا تولد پدرم می‌خوام. مغازه‌دار گفت: عجب! وَچه‌جان! چه کمربندی؟ چرمی؟ لاستیکی؟ چینی؟ ایتالیایی؟ شاگردمدرسه به اعماق خاطراتش فرو می‌رود و می‌گوید: هرچی باشه آقا؛ فقط دردش خیلی‌کم باشه! نمی‌دانم هنوزم هستن چنین پدرایی که با کمربند، کمر بچه را خون‌و‌خون‌دار می‌کردند!؟ بگذرم...

۱۸ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

جمع‌بندی بحث ۷۵

۱. دریافتم عشق به والدین در اعضای مدرسه‌ی فکرت موج می‌زند. بی‌دلیل نبود خدای رحمان در قرآن، احسان به آنان را کنار توحید نشانْد.

۲. دریافتم که چه بانوان مکرّم و چه آقایان محترم، چه‌عالی دلداده‌ی مادر و پدرشان هستند؛ حتی بیش‌تر از شوهر و همسر.

۳. دریافتم وقتی موضوع سنجاق‌شده از طعم عشق باشد، قلم‌ها تا کجاها در حُبّ به والدین به جوهر مرکّب آغشته می‌شوند.

۴. دریافتم در این مدرسه‌ی فکرت، علاوه بر فکر، صدای ذکرِخیر پدر و مادر، تا فلک‌الافلاک هم می‌رود.

۵. دریافتم اعضای فرهیخته و فرزانه‌ی مدرسه، قوّه‌ی عاقله و عاطفه را دوشادوش هم محکم نگه‌داشته‌اند و به قول دارابکلایی‌ها "خاشکِه‌چو" نیستند.

۶. دریافتم اگر این دوستان و همکلاسی‌هایی مدرسه‌ی فکرت، در عشق به مادر و پدر (=همون لفظ زیبای نِنا و بَوا) وارد یک مسابقه‌ی خاطره‌نویسی شوند، شاید از برندگان نخست دلدادگی‌ها شوند.

۷. و فهمیدم فهمیدم مادرانی که هنوز حیات دارند، کانون طواف بچه‌هایشان هستند و پدرانی که همچنان نفس می‌کشند مرکز امید فرزندانشان. و والدین آنانی که به دیار هستی واقعی عروج کردند، تا چه میزان نورتاب شعاع زندگی‌شان باقی مانده‌اند.

به زبان محلی می‌گویم: خَله معرفت و محبت دارنی، بر گَت تا خُود درود. پایان.

 

بحث ۷۶ : این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که برای بحث‌و‌نظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود: "سوال . فرض کنید در یک قایق در حال غرق  هستید بهمراه  پدر و مادر و همسر و دختر  و پسر و برادر و خواهر  و نوه  و دوست صمیمی خودتان.  کسی شنا بلد نیست وفقط یک  جلیقه نجات داریدو تصمیم باشماست. آنرا برای چه کسی  انتخاب میکنید؟ میتوانید فقط  همان یکنفر جواب اصلی را بفرمایید  و یا  بترتیب اولویت از  نفر اول  تا  آخر."

 

پاسخم به بحث ۷۶
از دکتر عارف‌زاده تشکر دارم که این پرسش روانشناختی را طرح کردند که شاید بخواهند اعضای مدرسه‌ی فکرت را محک بزنند. خُب ما هم "مِقار" (=اقرار) می‌آییم: 
من به این پرسش از دو مَنظر می‌نگرم: منظر روان‌شناختی و عاطفه‌ایی و منظر شرعی. ۱. من معتقدم این پرسش _منهای مقصود جناب دکتر_ ممکن است پاسخ شرعی هم داشته‌باشد. پس اگر شرع در این سؤال پیچیده و بُغرنج، چیزی بگوید _که من فعلاً پاسخش را بلد نیستم_ باید برای ایمان‌ورزان مُطاع (=اطاعت‌پذیر) باشد. از ورود به این منظر، پرهیز می‌کنم زیرا گمان هم ندارم حتی ذهن دکتر عارف‌زاده به این اشارتم خطوری کرده‌باشد. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
مدرسه فکرت ۱۶
تریبون

مدرسه فکرت ۱۶

پنجشنبه آبان ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت شانزدهم

 

 

متن دعوت‌نامه از روحانیان

سلام ...

با احترام به مقام علمی و شأن والای حوزوی‌تان، حضرت‌عالی را به "مدرسه‌ی فکرت" دعوت می‌کنم. ورود شما به این فضای گونه‌گون فکری به‌یقین موجب تقویت اندیشه و تفکر می‌شود. من سعی کرده‌ام همه‌گونه افکار محل را در مدرسه، جمعیت ببخشم. حُسن آن این است، مدرسه نمایی از واقعیت جامعه‌ی دارابکلاست؛ با انواع افکار، گرایش‌ها، باورها و سلایق. مقررات مدرسه و منشور اخلاقی مدرسه را جهت اشراف جناب‌عالی بر آن، ارسال می‌کنم. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب دکتر‌ عارف‌زاده


امابعد؛ جواب:
من بر اساس مطالعات شخصی‌ام روی تاریخ‌تحولات ایران نظرم این است:
۱. تز مدرس در مخالفت با طرح "جمهوری" رضاخان، این بوده‌است که با ماندن احمدشاه در صدر سلطنت مشروطه، او و دیگر همفکران اقلیت او در مجلس شورا، بهتر می‌توانند مشروطیت نیم‌بند را مراقبت و تقویت کنند تا با جمهوریت تظاهری رضاخانی.
۲. اما جوابم به پرسش دوم شما این است که من در امور جاری مملکت زیاد سواد ندارم و تو خوب می‌دانی که من سیاسی‌میاسی هم بلد نیستم. اما تاریخ‌سیاسی ایران را خا، اِتّا سِسْکه! بلدم.


دکتر اسماعیل عارف زاده:
تشکر. همین پاسخ کافی  و گویاست.


سلام جناب سید علی اصغر
من هم در راستای پژوهه‌ی شما نظرم را نسبت به دیدگاه تازه‌ی هابرماس می‌گویم: هابرماس از نظرم می‌خواهد این را بگوید که عصاره‌اش را با برداشت تحلیلی‌ام می‌نویسم: چون حوزه‌ی‌عمومی‌جهان با تجارت‌پیشگی دچار زوال شده‌است، و تجارت‌سازی و مصرف‌زدگی از ابزار مدرن اینترنت بر فرهنگ‌سازی و آموزش غلبه یافته، و نیز تفکرات روشنفکران و فیلسوفان روز جهان، خواننده و حتی خواهنده ندارد، بنابراین؛ روزگار فعلی در بحران به‌سر می‌برد.


حتی ژورنالیسم هوشیار (=روزنامه‌نگاران حرفه‌ای) هم با این وضع شکننده، نمی‌تواند بر عقایدسیاسی اثر بگذارد. هم اروپا و هم آمریکای ترامپ هر دو در این فروپاشی شریک‌اند. نابرابری، مهاجرت، مطالعه‌گری، متافیزیک، انسجام اجتماعی، هویت‌سیاسی، و... بیش‌ازهمه در برابر این زوال خطرناک در حال آسیب‌اند. با تشکر فراوان. برادرت: ابراهیم.


بحث ۷۰ : این پرسش جناب عبدالرحیم آفاقی‌ست که برای بحث‌و‌نظر، به‌مدت ۲۴ساعت در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود:
پیشنهاد می گردد دوستان همکلاسی با توجه به تساوی ۲-۲ ایران برابر استرالیا و صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بعد از گذشت ۲۱ سال بنویسند 21 سال قبل در هنگام این بازی کجا بودند و آیا خاطره ای دارند یا خیر؟

 

پاسخم به بحث ۷۰
سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
پرسش خاطره‌انگیزی طرح کردی که مدرسه را از خشکی بحث‌ها کمی به‌در می‌برَد. کوتاه بگویم:


آن لحظه‌ی آخر بازی، میان تضاد و تشویش و تشویق و حتی دعا و ندا غوطه‌ می‌خوردم و به زبان عامی‌تر هی وُول می‌خوردم. از یک‌سو شادمان‌ترین حالات را داشتم و از سوی‌دیگر آن شهروند بی‌ادب استرالیایی وقتی با وقاحت وارد زمین شد و تور دروازه‌ی تیم‌ملی ایران را پاره کرد و عربده کشید، دچار اضطراب شده‌بودم که نکنه همه‌چیز علیه‌ی ایران خاتمه پیدا کنه. ولی‌ به‌نظرم، قلب ملت ایران با بالاترین هیجان یکباره و یکزمان و یکجا به شادی و رقص و پایکوبی و پرّش‌به‌هوا، حسابی تپیده‌بود. خصوصاً با آهنگ و موزیک حماسی.

 


پاسخ سید علی اصغر به جلیل قربانی:
از زاویه دید تحلیل گران "هوشیار" به موضوع نگاه کردی. یواش یواش داری خودت را لو می دهی . یک تفاوت اساسی بین منتقدان با ابراهیم (دامنه) وجود دارد در کنار این سوال که چرا همه به ابراهیم می تازند حتی در خارج از مدرسه ! 

 

تفاوت : 
در برابر نوشته های منطقی و تحلیلی ابراهیم مخاطبینش بجای نقد تحلیل، فرافکنی می کنند وحمله به رفتارش ... نگاه شان هم بدبینانه است .. مثال: موردی که مهندس امیر در پاسخ به ابراهیم ... به لحاظ حقوقی موضوعاتی را نوشته که اثبات کردنش خیلی دشوار است .ضمن اینکه ؛ نوشته ابراهیم را کمی بادقت نمی خوانند و در پاسخش کمی صبر نمی کنند ... یک حمله هم به ابراهیم . تحلیل ابراهیم بعبارتی گاهی قلمش خیلی تیز و تند و تهاجمی است و روش تفکر کردن  را از مخاطب می ستاند!
بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۱۵

چهارشنبه آبان ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پانزدهم

 

 

اطلاعیه‌ی مهم مدرسه‌ی فکرت

امشب به‌مناسبت میلاد خجسته‌ی رسول رحمت (ص) و پیشوای صادق (ع) دعوت از بانوان برای ورود به "مدرسه‌ی فکرت" را آغاز می‌کنم.

 

در این مدت، خصوصاً چندروزی در مدرسه، همه‌با‌هم زمینه‌سازی‌های اخلاقی کرده‌ایم و منشور اخلاقی مدرسه را نیز نگاشته و به اشتراک گذاشته‌ایم؛ اینک، محیط مدرسه به احترام و حرمت تشریف‌فرمایی بانوان به مدرسه، مهیّای نزاکت رفتاری و گفتاری، همانند همیشه است. ان‌شاء‌الله همه‌ی ما به یُمن فرخنده‌شب امشب،  منشور اخلاقی و شئون تبادل افکار و اندیشه را دقیقاً رعایت می‌کنیم.

 

امید و رجای‌ واثق دارم، قلم و قدم همه‌ی آن بزرگواران در مدرسه‌ی فکرت مبارک می‌‌باشد و از افکار و دیدگاه‌های‌شان درس خواهیم‌آموخت.

 

هم‌کلاسی‌های بزرگوار اینک _از امشب به بعد_ می‌توانید دعوت‌های خود را برای ورود خانم‌ها و خواهران ارجمند به مدرسه، جامه‌ی عمل بپوشانید. چنانچه خود، مشتاق چنین اندیشه و رویکردی برای کمال‌بخشی به مدرسه بوده‌اید. و با افکار پویا و پاک خود، محیط مدرسه را برای آمدنِ آن خواهران، عطرافشانی و آماده‌ی خوش‌آمدگویی کرده‌اید.

 

من بر اساس دأب همیشگی‌ام، رفاقت و رشته‌ی محبّت را با هیچ‌کس پاره نمی‌کنم؛ ولی در حیطه‌ی مدیریت مدرسه، از اِعمال و اجرای مقررات و منشور مدرسه دریغ روا نمی‌دارم. و قاطعیت و تدبیر را با هیچ‌چیزی معامله نمی‌کنم. پس؛ از این پس، مدرسه را _که ظرفیت‌ها و ظرافت‌ها در آن بسیارحساس‌تر و صدچندان می‌شود_ با اخلاق خوب، آداب ایرانی و آموزه‌های الهی‌مان، درخشنده‌تر، پاکیزه‌تر و آموزنده‌تر از هر زمان نگه‌بداریم؛ که می‌دانم، نگه‌می‌داریم.


از خدا خاضعانه و با اِلحاح خواسته‌ام این حرکت جدیدمان در مدرسه، موجب ترقّی و تعالی همه‌ی‌مان گردد. آمین.

با بالاترین احترام و بیشترین تمنّا

برادرتان ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

پاسخم به بحث ۶۶
سلام. با تشکر فراوان به جناب عبدالله طالبی که در این شب فرخنده‌ پرسش خوبی را به میان آوردند. (خاطره‌ای از ایام دانش‌آموزی و دانشجویی از معلم و استاد) . اما خاطره‌ی کوتاه من.


عصر پاییز سال ۱۳۷۱ بود. کلاس درس تاریخ‌تحولات ایران به دکتر صادق زیباکلام گوش می‌کردیم. او در هنگام تدریس به تمام نقاط کلاس قدم می‌زد. حتی گه‌گاهی پیش دانشجوها لحظه‌ای می‌نشست. با همه دوست می‌شد. لحظه‌ای پیش من هم نشست. مرا به اسم می‌شناخت. (دارابی صدایم می‌کرد) ناگهان از پیشم باجهش برخاست و به کلاس گفت: اِه! نمازم را نخواندم. ولی وضو داشت. کنار تخته‌سیاه (هنوز وایت‌بُرد باب نشده‌بود) در برآمدی جایگاه تدریس، کفش کتانی‌اش را درآورد و نماز گزارد. کمی با شتاب؛ چون زیاد به تنگی وقت غروب نمانده‌بود.


آری؛ این نماز ایشان، به عنوان استاد چند درس تخصصی‌ام، برای من جذبه آفریده‌بود. گرچه با برخی افکار او زاویه دارم ولی این‌گونه آدمی بود.
صلوات بر محمد و آل محمد.

 

 

کلیدواژه‌های خاطرات اعضا در بحث ۶۶

 

بامشی؛ علی غزلی

لُغز: اگر ازت نام "زری زری مِه یار بورده کام وری" می‌پرسید، چی جواب می‌دادی؟ بلد بودی بگی کفش‌دوزک؟!


ولی؛ محمدحسین آهنگر

لغز: تِه اِسا هی "ولی" و "امّا" و "چرا" و "زیرا" را زیر بگیر!


قدرت و تقلّب؛ عیسی آهنگر

لغز: من که می‌دانم زدی به بُرجک انتخابات دونالد ترامپ. الحق ضد امپریالیستی تو!


استوار است استوار است استوار؛ سیدعلی‌اصغر شفیعی

لغز: خُب شد نرفتی ارتش! اون‌گاه کشور با خواب‌های گران! تو با حمله‌ی این و اون، اِتّا غازمرغانه قایده بیهی اون‌وقت!


ذوق ابتکار و خیط‌شدن؛ عبدالله طالبی

لغز: اگه ماشین الکتریکی می‌ساختی مغز می‌شدی می‌رفتی آمریکا! جلای وطن می‌کردی!


جایزه و جیب خالی؛ سید ابراهیم موسوی

لغز: واسه همینه هنوز هم با گرسنگان زمین همدردی!


الْفیه (=هزارتا) و حافظه؛ شیخ مالک رجبی

حالا باز این منتقدین بی‌رحم! بگن "آقامدرسه" بد بیهه!


کف‌زدن محرّم و واکنش سریع مادر؛ جناب جوادی‌نسب

لغز: تو پس همون روز الَست با امر و نهی‌های سخت‌مَخت خونگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کردی!


کانه‌خرینی؛ حاج‌علی‌میرزا چلویی

لغز: چی می‌گفت؟ غازمرغانه، سیکاکاته، کانجی‌تیم، مِرْسی لَوِه خریمبی خریمبی؟!


فقط یک تشدید نذاشت؛ محمد عبدی

لغز: خُب شد استاندار زنجان نکردت!


نمره انضباط ۳ و نیم؛ مسعود داراب

لغز: باز سه‌ونیم، برخی‌ها همینو هم نمی‌گرفتن با نمره انضباط منهای زیر صفْر ، مردود می‌شدن!


فقر و کَلوش؛ جعفر آهنگر

لغز: خا همینه‌دیگه، تو هی، مظلومان تاریخ مظلومان تاریخ، می‌گی و دلت می‌خواد بی‌کلوش‌ها در فرانسه انقلاب کنند که کردن الان!

اگه کسی را جاانداختم، بگن.

نمی‌خواستم ورود کنم به لُغز ولی چون درخواستی داشتم، اطاعت کردم.

 

 

پاسخم به بحث ۶۷
سلام. با تشکر از جناب عبدی بابت طرح این پرسش. جواب من نکات زیر است:
۱. مطالعه‌ای در این زمینه نداشتم. سؤال جناب عبدی موجب شد، دست به کمی جست‌وجو بزنم. این شد که در این پست به فشردگی نوشتم.
۲. اگر بینش روشن‌تر دارید، بدانید‌که چشم سوم (= دید درونی) خود را فعال کرده‌اید.
۳. بازگشایی فیزیکی این چشم نیاز نیست، چشم‌سوم را می‌شود با هوشمندی باز نگه‌داشت. نشانه می‌دهم:

۴.  اگر ورای مسائل را درک می‌کنید، چشم‌سوم شما باز است.
۵. اگر حس قوی‌تری به برخی نادیدنی‌ها داری، چشم‌سوم‌ات کار می‌کند. درک شهودی‌ یعنی همین.

۶. اگر به نورهای درخشان حساس هستید و یا رنگ‌ها را زنده‌تر می‌بینید، در واقع روح بیدارتری دارید.

۷. چشم سوم کسی اگر باز باشد، سردردهای بیشتری نسبت به بقیه دارد.

۸. وقتی حس شما نسبت برخی لذت‌ها دگرگون می‌شود و متفاوت‌نگر شده‌اید، بدان که چشم‌درونی فعال شده‌است

۹. و نیز چشم سوم در کسانی که مفتوح شد، از این توان برخورداند ورای برخی امور را زود بفهمند. مثلاً به قول دکتر سروش دگماتیسم نقاب‌دار را قادری زودتر از همه تشخیص بدهی.
امیدوارم با اندک‌مطالعه‌ای که در این موضوع کرده‌ام و این پست، را با این اختصار نوشته‌ام، بر اهالی کنجکاو مدرسه مفید افتاده‌باشد.

 

بحث ۶۸ : به لحاظ امنیت عمومی محیط زندگی و محل سکونت خود، چقدر احساس امنیت، آرامش و شکر می‌کنید؟ و تأسیس بسیج از نظر شما چگونه می‌تواند امنیت پایدار در ایران را نگهبانی کند؟ این پرسش با توجه به سالروز تأسیس شجره‌ی طیبه‌ی بسیج، تنظیم شده که برای بحث و نظر، به مدت ۲۴ ساعت در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
مدرسه فکرت ۱۴
تریبون

مدرسه فکرت ۱۴

شنبه آبان ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهاردهم

 

قلندر و قلعه
به نام خدا. سلام. این روزها مشغول "قلندر و قلعه‌"ام. وقتی حکیم سُهروردی به حلب می‌رفت در منزلی، یک فقیه قزوینی به دیدارش شتافت. بین‌شان بحث درگرفت. شیخ اشراق به قزوینی گفت:


"فقیهان غالباً به راه اشعری می‌روند و هر مشکلی را با "ما نمی‌دانیم" حل می‌کنند. من این را قبول ندارم. دانستن حق کسی است که توان دانایی دارد. افتخار بشر این است که بداند... کار انسان این نیست که عصاره‌ی نعمت‌های الهی را بمَکد و تبدیل به کثافات کند؛ او بار امانت را بر دوش دارد... نباید به عقلش نَهیب زنَد تو را فضولی نرسد!" (برداشت آزاد از: قلندر و قلعه. ص ۲۰۷)


مرد قزوینی در سکوت فرو رفت و شهاب‌الدین سهروردی به راهش به سوی صحرا و سپس سمتِ حلب. که در نهایت با افکار روشنگرانه‌اش به‌دست تکفیر، به دار شد و همانجا دفن!


خواستم با این نوشته‌ام رسانده‌ام باشم، مشاهیر بلندآوازه‌ی ایران‌مان را غریب‌تر از زمانه‌ی‌شان _که غریب، دربه‌در، مغضوب پادشان و آواره‌ی سرزمین بودند_ نسازیم. افکار عمیق‌شان را بخوانیم و در آن غَور (=ژرفا) و وارسی کنیم. هم اویی که در قرن شش، حکمت ایرانی را با دقت و علم و درایت، آن‌هم به زبان شیرین فارسی نوشت.
۲۲ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب دکتر عارف‌زاده
انتقاد از نظر من، چکش توانا بر سر فولاد است نه بر روی سِندان. فولاد هرچه بیشتر چکش بخورد، آبدیده‌تر می‌شود. ولی این انتقاد شما به ما، همان چکش بر سِندان بود. بفرما چرا؟


چون در این موضوعِ پخش عکس یک چهره‌ی سیاسی و زنش، در یک گروه تلگرامی محل، من در جواب جناب امیر طی چهارپنج پست، نظرم را دادم. پس، ورود دوباره من به این قضیه، اساساً وجهی نداشت. اما جناب عبدی چون فقیه نیست نباید از ۵ حکم شرعی، دو حکم را اینجا آن‌هم با فتوای خودش! صادر کند. البته آقای عبدی به دلیل رفاقت چندین ساله کاملاً با نوع ادبیاتم آشناست. سالم و تندرست باشید. با احترام و درود
 

پاسخ بحث ۵۷
۱. انسان به سبب خُلق طبْعی‌اش باید طرَب‌ناک باشد. شاد، بانشاط و خندان. ۲. منطقی‌یون وقتی خواستند یک تعریف از انسان ارائه بدهند تا فصل مُمیّز او با حیوان باشد گفته‌بودند: انسان حیوانِ ضاحک است، یعنی خندان. این یعنی اهمیت و مرکزیت نشاط در وجود انسان. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
مدرسه فکرت ۱۳
تریبون

مدرسه فکرت ۱۳

پنجشنبه آبان ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سیزدهم

 

 

پاسخ دامنه به پرسش آقای محمد عبدی
برخی دوستان درباره‌ی "دینِ رحمانی" نظراتی بیان داشتند. از نقطه‌نظرات‌شان آموختم. اما من دیدگاه دیگری دارم:
اساساً ترکیب صفت و موصوفی دین رحمانی نادرست است. این اصطلاح که امروزه از سوی برخی روشنفکران در حال بحث است، به اعتقاد من خطاست. چون همه‌ی دین‌ها رحمانی‌اند، حتی دین‌های غیروحیانی مانند بودایی.


این، متدیّنان‌اند که چهره‌ی دین را عبوس، اخمو، ترشرو و خشن می‌کنند. یا از سر جهل، یا از روی فریفتن خلق و یا برای ابزار قراردادن آن. دین، خود رحمت است و رهنما. این دیندار است که بر آن جامه‌ی غیررحمانی می‌پوشاند، که چنین کاری دین را از درون می‌پوکاند و دینداران را به تردید و ردّ می‌کشاند.


البته بحث دفاع، حق مقاومت و حفظ امنیت مردم سرِ جایش محفوظ. زیرا می‌بینیم که همه‌ی جهان، ارتش دارند و قدرت دفاعی تا کشور و ملت و دولت از هم فرونپاشد.


فکر کنم این پاسخ جناب عبدی در این بحث آزاد و میانبحث، به اقناع برساند. خدا داناتر است.

 

سلام جناب آزاد طالبی
تردید ندارم جناب‌عالی فردی آگاه و تیزفهم هستی. متن‌ها و نوشته‌ها و حتی در پاسخ‌ها که بداهه‌گویی نیاز است، مسلط ظاهری می‌شوی. از برداشت خیلی‌پخته‌ات لذت بردم. جهت بخشیدی به متن‌ام. بلی؛ تصدیق می‌کنم درست تشخیص دادی، دین را به این روز می‌کشانند.


قول می‌دهم در یک وعده‌ دین زرتشت را دقیق یک تحلیل تفسیری بنویسم. آن روزی که آن دین هنوز خالص مانده بود و بعد آن شد که دیدیم. من روی همین قطعه‌ی تاریخ ایران ما، شاید بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در دفتر و بالینم خوانده و فیش‌برداری کرده‌ام. بماند بعد.

 

پاسخ به جناب حسن قاسمی

سلام. به نام خدا. از من خواسته بودی چهاردلیل بیاورم که چرا نگیم مرگ بر شوروی؟ (روسیه کنونی)

اینک پاسخ:

۱. من قائل به اصل "مجاورت" هستم. یعنی هرچه کشوری به خاک سرزمینی کشوری دیگر نزدیک‌تر است، مناسبات امنیتی الزام می‌کند، روابط مسالمت‌آمیزتری داشته باشند. مثل مجاورت دو همسایه‌ی دیوار به دیوار.

 

۲. من کمونیسم را _علی‌رغم الحادی که دارد و از آن به لحاظ عقیدتی بی‌زاری می‌جویم_ دشمن صلح و بشریت نمی‌دانم. این ایدئولوژی در مبانی سیاسی‌اش مبارزاتی را با استعمار و نظام ظالمانه‌ی سرمایه‌داری تئوریزه کرده، که در پاره‌ای از آن با اصول اسلام مغایرتی ندارد.

 

۳. منافع ملی با آن‌که امری مطلق است و همیشه بنیان کشور به حفظ و تأمین آن وابسته است، اما پدیده‌ای سیَلان و نسبی‌ست. به عبارتی دشمن دیروز ممکن است دوست امروز گردد و دوست امروز، دشمن فردا.

 

۴.  من به اصل "دتانت" باور دارم. یعنی تشنج‌زدایی لحظه لحظه در تمام حیطه‌های روابط بین‌الملل. و نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعات سیاست خارجی، تأیید می‌کنم که برای بالانس قدرت و کاستن از ضربه‌ی حریف خصوصاً حریفی که به آستانه‌ی خصم نزدیک شده است، هر کشوری می تواند با دشمن کم‌خطرتر خود، پیمان‌های گذر از بحران ببندد.

 

برای چهار دلیلم، وارد مصادیق نمی‌شوم. شما خود تطبیق کن. در باره‌ی روس و پوتین البته تحلیل‌ها دارم که اینجا جای بسط آن نیست. البته عملکرد یک قرن اخیر شوروی درباره‌ی ایران را نیز موبه‌مو مثل بسیاری از شماها از بَرم. و با درنظر داشتن همه‌ی این متغیّرها، این پاسخ را نوشتم. با احترام و سپاس.


میتولوژی و نیاز به مُربّی
به نام خدا. سلام. میتولوژی دوره‌ای‌ست که مردم، خدایان‌شان را عبادت و پرستش نمی‌کردند؛ فقط می‌نشستند هی، پیوسته و مُدام درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کردند. 
بیشتر بخوانید↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۱۲

چهارشنبه مهر ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوازدهم

 

اطلاعیه‌ی مدرسه‌ی فکرت
به نام خدا. چنانچه بارها یادآوری کرده ام،  هرگونه چت های دونفره سه‌نفره، در مدرسه ممنوع است. همانطورکه فوروارد (=بازفرست) ممنوع بوده است. این مقررات، هم موجب صیانت از حریم مدرسه است و هم نشان احترام گذاری به حقوق اعضا.


یادآوری می شود کماکان مثل تمام این مدت، دروازه‌ی مدرسه حداکثر تا نیم و نزدیک یک بامداد باز است، لطفا" از یک بامداد به بعد در مدرسه پیام نگذارید تا حریم خصوصی اعضا مختل نشود. احترام به حقوق متقابل، مهمترین نشانه‌ی فرهنگ، اخلاق و پایبندی به توصیه های مؤکّد دینی ست.با سپاس و احترام.


پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
من قبلاً در چندهفته گذشته نظرم را روشن گفتم.
من قائل به تلفیق هستم
هم عقب مانده
هم عقب نگه داشته شده.
یعنی دستان استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو در این بیداد دخیل است.
راستی من اصطلاح جهان سوم را توهین و نوعی توحّش می دانم که غربی ها به ملل دیگر روا می دارند.


چرا مرگ بر آمریکا؟
به نام خدا. سلام. من دست‌کم به چهار دلیل به این شعار استراتژیک ملل انقلابی جهان، ندای محوری ملت ایران و آموزه‌ی امام باور دارم:
۱. بدی به خود
۲. بدی به جهان
۳. بدی به ایران
۴_ فرمان عقل و قرآن


۱. آمریکایی‌ها به خود بدی کرده‌اند؛ از آن سال دور ۱۷۷۶ که با انگلیسی‌ها درافتادند و بعدها جنگ‌های داخلی استقلال ضد برده‌داری راه انداختند، و ایالات متحده‌ی آمریکا را بنا نهادند، تا الآن، به مرور و با مُنحنی نزولی، از آرمان بنیانگذاران اولیه و افکار درخشان ابراهام لینکلن و توماس جفرسون دست شُستند و به درّه‌ی سقوط و انحطاط کشانده‌شدند. در واقع آن "مجسّمه‌ی آزادی" _که آزادیخواهان انقلابی فرانسه در صدمین سال استقلال آمریکا به آنان هدیه کردند و در آن کشور نصب شد،_ امروزه تبدیل به "آزادی مجسمه" شده‌است! یعنی در حقیقت، آزادی اش را بلعید.


۲. آمریکایی‌ها به جهان بدی کرده‌ و می‌کنند؛ این کشور که می‌خواست محافظ آزادی و استقلال ملل باشد، کم کم از انزواطلبی و احترام به حقوق ملت‌ها بیرون رفت و در بیش از ۵۱ کشور جهان، رسماً و علناً کودتا راه انداخت و ژنرال‌ها و دیکتاتورها را بر سرکار گذاشت! و مردم را به دم تیغ مستبدان و حاکمان فاسدِ وابسته نهاد. یعنی در حقیقت، آمریکا استقلال ملت‌ها را بلعید.


۳. آمریکایی‌ها به ایران بدی کرده‌ و می‌کنند؛ امروزه، نسل اول دست‌کم عملکردهای بد و ظالمانه‌ی این رئیس جمهورهای آمریکا را از دهه‌ی بیست تا الآن خوب به یاد دارند: روزولت، ترومن، آیزنهاور، اف کندی، جانسون، نیکسون، جرالد فورد، کارتر، ریگان، هربرت بوش، کلینتون، واکر بوش، اوباما، ترامپ. بدترین و خیانت‌بارترین آن ساقط کردن دولت مرحوم مصدق است که هرگز از اذهان جامعه‌ی مترقی و انقلابی ایران محو نمی‌شود که یک خادم ملت را با کودتا سرنگون کردند و یک خائن ملت را شاهنشاه! ساختند. و هنوز نیز دست از توطئه و فشار و ضربه‌زدن به ایران و آرمان انقلامان نشُستند. در حقیقت، آمریکا دموکراسی جهانی را بلعید.


۴. اما حکم عقل و قرآن؛


الف_ عقل حکم می‌کند باید در برابر کشوری که زورگویی و قُلدوری را به جای آزادی و دموکراسی به جهان تحمیل می‌کند و می‌خواهد ارباب‌منشانه و هژمنویک (=سُلطه‌گرانه)، بر همه‌ی جهان حکومت کند، ایستاد و تن به خواری و خفّت نداد. همان‌گونه که حکیم ایران ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، دادِ سخن سر داد. و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فریاد بلند "آمریکا شیطان بزرگ است" را بانگ زد و از تسلیم‌پذیری زنهارمان داد. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۱۱

سه شنبه مهر ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

رنجِ راه

دوشنبه مهر ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
پنج پاسخم به مهدی مقتدایی
تریبون

پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

سه شنبه مهر ۱۳۹۷

پاسخ اول دامنه: به نام خدا. دوست بلندپایه ام جناب مهندس مهدی مقتدایی سلام. شما شاید خبر داشته باشید که من به شما تا چه حد نزدیک و چه میزان رفیق و تا چه مدت زیادی ست که دوستم. اما این قرابت دلیل و مانعی نیست تا جواب شما را در این جمع (گروه تلگرامی دارابکلا؛ دیار همدلی) که خودت در آن پاسخ ات به [جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی] آغاز کرده ای، ندهم. شما به جای آنکه از نیرنگ و خدنگ جریان سلطنت پرستان ارتجاعی خارج نشین، پرده برداری و به خوانندگان آگاهی بدهی و بگویی همه ی این بازگشت دادن های عده ای خام به گذشته ی تاریک و خیانت بار رضاخان، از سر و دست عوامل کینه توزِ وابسته به سیا و موساد علیه ی انقلاب اسلامی برخاسته است، دست به تشبُّث "ترازو" بُرده ای و به غفلت آمیخته به ساده نگری و آمار غلط و آزمون نشده و خیالاتی و تعمیم نابجا، کفّه را به سوی جور و ستم و فرد بدنام و قاتلِ شهید مدرس، توزین کرده ای!؟

 

 

 

عقل سلیم و اخلاق اسلامی و هویت انقلابی حکم می کند پست انتشار شده خود را ترمیم و حرف ناپخته ات را پس بگیری. شما را دعوت می کنم به تفکر در دو آیه قرآن که راهنمای مطلق ماست: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ . مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. آیا شما می پندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران و مُجرمان قرار می دهیم؟ شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى ‏کنید؟ (قرآن کریم، آیات ۳۵ و ۳۶ قلم)

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۴دشهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


گاهی سکوت همان دروغ است،کمی شیکتر، روشنفکرانه تر و بدون مسئولیت. سلام جناب آقای طالبی  تشکر از ابراز ارادت. خودت و دوستان هم دوراه ای ما خوب میدانید که چه میزان به شریعتی ارادت داشتم و دارم (که تاوان این ارادت را نیز توسط دوستان پس داده ام) و اگر کسی اهل فکر و اندیشه باشد میداند طرفداری از سلطنت و سلطنت طلبان برای دوستداران شریعتی چه تهمت ناجوانمردانه ای است. از نظر من شاید حکومت پادشاهی بدترین نوع حکومت و توهین به شعور جامعه است. همیشه از دوستان جوان خواسته ام در انتقاد از وضع موجود حکومت گذشته را بعنوان سند مثبت و بهتر از حال مثال نزنید و از چاله به چاه نیفتیم.(بنظرم میاید در همین گروه نیز حدود یکماه پیشتر مطلبی نوشتم) اینجانب نه تنها تحت هیچ عنوانی نه از رضا و نه از پسرش و نه از نوه اش حمایت نکرده و نمیکنم، بلکه اونها نیز خیانتهای زیادی مرتکب شدند و اصولا کسی که به حکومت سلطنتی معتقد باشد از دیدگاه من در سالم بودن تفکرش باید شک کرد. رد کردن کار اونها دلیل بر تایید بی تدبیری آقایان در حراست و حفاظت از بیت المال نیست. اگر از آدم خوبی بدگویی کنیم کار نادرستی است، اگر از آدم بد و بی کفایتی هم خوب بگوییم حمایت و ستایشش کنیم و بر کاری که لیاقتش را ندارد بگماریم، به نوعی خیانت کردیم.


مگر این ایران متعلق به همه مردم نیست و همه مردم (بلا استثنا) از بیت المال سهم مساوی ندارند. مگر مسولی میتواند امانت های مردم را در جایی غیر از جایی که مردم میخواهند خرج کنند. آیا الان واقعا اینطوری است چرا شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی و دوستان دیگر در این باره یک بار مطلبی ننوشتید. چرا قلمهاشان در زمان احمدی نژاد که مورد تایید آقایان بود و کشور را به گه کشید حرفی در مطبوعات ننوشتید(اگر شما یا آقای شفیعی نوشتید آدرس بدهید)


شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نبود؟ و ..

پاسخ دوم دامنه: رفیق بزرگوارم جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی سلام. در پاسخ به متن دوم آن جناب، چند نکته‌ایی می‌نگارم: بیشتر بخوانید ↓

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۱۰

يكشنبه مهر ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دهم

 


تقی آهنگر: سلام وعرض ادب یک سوال ویه درخواست از جنابعالی داشتم  اولی سوال اون اینکه باتوجه به داستان موسی وخضر علیه السلام (سوره کهف) برداشت شما از لحاظ ظاهری وباطنی این داستان ورابطه ان با قضا وقدر چیه

 

پاسخم:
سلام جناب آقا تقی آهنگر
من برداشت شخص ام را می نویسم. تا اگر اشتباه بود به من برگردد.

اولا" خضر (ع) هرچه انجام داد به آن علم لدنّی داشت و خدا حکمت آن را به او عطا کرد. لذا کارهای او فراتر از سطح علمی روزگار بود. به اذن خدا کار و اقدام می کرد.


ثانیا" هیچ کاری و هیچ امری در هستی، بر حکمت خدا پیشی ندارد و امر خدا مافوق امرهاست. خضر امر خدا را اجرا کرد و آن سه تا کار را مأذون به اذن خدا بود. فرمان دریافت می کرد. چون مسلح به علم خاص بود. پس، خدا آن سه تا کار را کرد. هم به جهت توحید افعالی و هم از نظر حکمت که می خواهد از طریق خضر به موسی (ع) بدهد.


ثالثا" قضا و قدر جایی ست که قوانین ثابت خدا در میان باشد حال آن که در این قضیه، خضر با اتصال به خدا، فرمان ثانوی می یابد که چنین کند.
خدانگه دار.

 


بحث 43 : آیا برای کسی که به خدا یا دنیای پس از مرگ باور ندارد ضرورت دارد که به اصول اخلاقی و ارزش های انسانی پایبند باشد؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که عیناّ درج و در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۳ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. در اجابت به جناب جوادی نسب چندجمله ای مرقوم می دارم:
ابتدا روشن سازم که کفر، امری قلبی ست و هیچ کس نمی تواند کفر کسی را بآسانی تشخیص دهد، اگر عیسی مسیح (ع) با نگاه به افراد، کفرشان را آنا" تشخیص می داد، نوعی معجزه ی آن نبی خدا بود.


در فرض پرسش شما که قید نهان دارد، از نظر من باز هم انسان بی نیاز از اخلاق و ارزش ها نیست. چند دلیل دارم:


۱_ در نهادِ انسان، نداهای خاص درونی کار گذاشته شده است. انسان حتی اگر بر فرض پرسش شما چنان باشد که پرسیدی، بازهم این صداهای درونش را می شنوند که حیوانات و سایر جنبندگان از این نداها، محروم اند.


 ۲_ انسان مدنی الطبع و اجتماعی و حتی در این عصر اجتماعاتی ست، پس نمی تواند اخلاق و ارزش ها را نادیده انگارد، اگر علاوه بر خدا و معاد، اخلاق و ارزش ها را هم انکار و یا نافرمانی کند، چنین شخصی در اجتماع و زیست عمومی دچار بزِه می شود. زیانکاری هایش بماند!


۳_ این نکته را هم بگویم کسانی که مدتی ست در ایران به تبعیت از برخی "پُست مدرن" های اروپا و آمریکا، ساز "معنویت" را جدا از "دیانت و شریعت" کوک کرده اند، راهی خطا و انحنا، در پیش گرفته اند، زیرا بُن مایه ی انسان، خداگرایی و  جاری بودن در شریعه ی دین و ارزش های ماورایی ست.


۴_ حتی اسم بشر به این دلیل بشر است که "بشارت" درونی دارد. و از آن رو نامش "انسان" است که اُنس با خدا و ارزش ها دارد. اگرچه همین انسان گاه دچار نِسیان هم می شود که هم ریشه است با فراموشی.


درپایان اشاره کنم از نظر علامه طباطبایی آن انسان های متصوّر در پرسش شما جناب جوادی،  "مستضعف فکری" اند و باید کوشید آن ها را به راه آورد. راه خدا، اخلاق و معاد. دامنه. ۲۹ مهر ۱۳۹۷.


چهار مرحله سازندگی انسان
به نام خدا. سلام. از نظر امام علی (ع) در نهج البلاغه، هر انسانی با این چهارمرحله می تواند خویشتن را بیشتر بسازد و بر مبنای آن بهتر از دیروز گردد:
۱_ مشارطه
۲_ مراقبه
۳_ محاسبه
۴_ معاتبه


توضیح: مشارطه یعنی با خود شرط کردن و پیمان داخلی بستن. معاتبه یعنی به خود عتاب و خطاب و تشَر زدن و هشدار داخلی دادن و نَهیب درونی برآوردن.


البته گرچه بر ما انسان های عادی، این سازندگی کاری سخت و طاقت فرساست؛ اما فرمولی مقدّس است که امام علی (ع) به بشریت یادآور شده است.
۲۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
جناب جوادی نسب! اساسا" انبیا برای تغییر خَلق نیامدند بلکه برای تغییر خُلق برانگیخته شدند. خلایق به اخلاق نیاز دارند که به قول دکتر سروش باید به اخلاق خداوند در آیند. این که خلقت انسان با نبوت آدم ابوالبشر (ع) آغاز شده و به حضرت ختمی مرتبت (ص) ختم شده حکمتی لطیف جز مکارم اخلاقِ خلایق ندارد. بنابراین انسان از ریشه ی نبوت برآمده است و محتاج اخلاق چه در انزوا و چه در اجتماع است. جز این باشد، نامش چیزی دیگر است.


بحث ۴۴ : در مورد موفقیت فرزندانتان چه راهکارهایی دارید؟ و یا دوستانی که فرزندان موفقی دارند از چه روشها و راهکارهایی بهره بردند؟
این پرسش جناب حمید عباسیان است که در پیشخوان سنجاق شد.


 

سوسیالیسم و کاپیتالیسم

به نام خدا. سلام. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکا اخیرا" گفته است سوسیالیزم باید بازگردد. او در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" مدعی شده بود: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است. بیشتر بخوانید↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۹

يكشنبه مهر ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نهم


پاسخ:

سلام جناب ... عین هم بودن برخی از احکام، عیب و ایرادی بر مراجع نیست. کما این که ۲+۲ مساوی ۴ برای همه ی ریاضی دانان عین هم است. مهم این است فلان مرجع هم، اجتهادش در این مسأله، مطابق با فتاوی فلان مراجع سابق و لاحِق است و مثلا" حاشیه اش بر عُروة الوثقی کتاب فقهی محوری مرحوم سید کاظم طباطبایی، با مراجع دیگر تطبیق دارد. پس، تطبیق عین به عین، حُسن است نه نُقص. و حتی موجب اعتبار یافتن آن فتوا می باشد که شبیه پارادایم می شود که انگار رویش اتفاق نظر است.

 


بحث ۳۵ : از مهمان چگونه پذیرایی کنیم در حد و سطح خودمان؟ یا در اندازه و توان اقتصادی مهمان؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود.
لطفا" پاسخ به جوادی نسب لینک شود تا ایشان پاسخ ها را کاوش و اعلان نظر کنند.

 

پاسخ دامنه به بحث ۳۵
به نام خدا.


۱_ بین میزبان و میهمان حقوق متقابل وجود دارد.


۲_ پذیرایی باید متعارف باشد نه تشریفات و اسراف.


۳_ میهمان در فرهنگ اسلامی و روحیات ایرانی دارای ارزش و قابل احترام گذاری والاست.


۴_ باید این آیین را احیا کرد چون مدتی ست میهمانی رفتن اگر نگویم کاملا" از رسم برافتاد، لااقل کاسته شد.


۵_ طبق سنت حضرت ابراهیم (ع) شیخ الانبیاء که نماد پذیرایی عالی از میهمان است، مسلمانان با قبول فرهنگ حنیف، خیلی به میهمان ارزش می گذارند و حتی قدم شان را برکت و وفور نعمت تلقی می کنند.


۶_ اساسا" میهمانی رفتن یا میهمان پذیرفتن، رفتاری مختص آدمیان است و حیوانات از آن بی بهره اند. پس باید این انگیزه ی فطری و اخلاقی و عاطفی را پاس داشت که اغلب موجب مودّت و تحکیم خانواده ها می گردد. 
 


قم، ایران، اسلام
به نام خدا. سلام. قم، مِلک طِلق هیچ کسی نیست. هیچ کسی هم قادر نیست قم را تماماً از آنِ خود کند. زیرا قم را علم و دانش و ارزش احاطه کرده است؛ نیز آزادی و اندیشه و اجتهاد؛ نه قدرت و استیلا و انقیاد. قم مالِ همۀ ایرانیان است. متعلّق به تمامی شیعیان و مُحبّان اهل بیت _علیهم السّلام_ است. قم، مرکز اجتهاد است؛ شهر علم و عالمان. شهر همۀ ایرانی ها. قم را نمی شود شاغول کرد. قم، سُلطه پذیر نیست. قم، همیشه با تفکر برپا بود و با تفکّر می ماند. مردم ایران، چشمشان به قم است. چون که احکام شرع شان از قم و از مرجعیت برمی خیزد. درود بر مرجعیت.
۱۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


@
سلام جناب
شاغول کردن را که خوب می دانید. ابزار بنّا برای میزان کردن آجرهاست.
اما در پهنه ی فکر، شاغول کردن یعنی با یک نوع فکر، همه را میزان خود! کردن. این ممکن نیست که همه یک جور بیندیشند. به عبارتی تفکر دستور بردار نیست. و قم شهر اجتهادات است نه فقط یک نوع اجتهاد.

 

 

شرح عکس بالا»
 

از جی پلاس خواندم در مازندران برای شکار کبک ۶۶۰۰ مجوز صادر شده (یا می شود). بر این اساس برآورد کرده است جان ۴۰۰ هزار کبک در خطر است.


عشق و سلطنت
به نام سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
 ۱۶ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۳۶
به نام خدا. پرسش آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۸

يكشنبه شهریور ۱۳۹۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتم

 

دو نکته:
۱_ راه اندازی مدرسه فکرت، نه بازیچه است و نه سرگرمی. هدف این حرکت، دور هم قرار گرفتن اعضاست برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه و آرای خود با انگیزه ی بهره وری در خود و محیط. که از هر نظر، چنین اقدامی، امری پسندیده و پذیرفته است. زیرا؛ هم به تفکر و اندیشه ورزی فرد می انجامد و هم مهمترین و مؤثرترین ارتباط میان افراد یک جامعه را رونق می بخشد، که همان تبادل فکر است. که اگر با عشق و محبت میان افراد آمیخته شود، آثارش اگر بگویم مانا و جاویدان است، گزاف نگفته ام.

 


۲_ مدرسه فکرت، یک محیط است با مقررات مشخص. درست است که از امتیازات و مُحسّنات سایر گروه ها برخوردار نیست  و شاید عیب تلقّی گردد و ممکن است بر کسانی این محدودیت سخت باشد و آزادی مطلق را بخواهند و شبیه شدن به سایر گروه ها. اما مدیر، چون مسؤولیت حقوقی، اخلاقی و از همه مهتر امنیتی این مدرسه را برعهده دارد، نمی تواند تاوان آن شیوه ها را بپذیرد. بنابراین، در آغاز فرستادن دعوت به اعضا، این قیدها را یادآور شد و افراد را آزاد و مختار گذاشت، عضویت را، خود، آزادانه بپذیرند، یا نپذیرند. که خوشبختانه اعضا بزرگواری کردند و تمنّای مدیر را پس نزدند.

 

 

مناظره در مدرسه فکرت

میان دامنه و مهدی عرب خزائلی

 

سلام جناب آقا مهدی عرب خزائلی و حُضّار بزرگوار و خوانندگانی که بعدا" خواهند خواند.
من آماده ام. بفرمایید. بسم الله. دامنه. 10 مهر 1397:

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما.جنگ از نظر شما چه معنایی دارد؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ بکارگیری ابزار و قوه ی غضب است به نیروی مقابل. یا دفاع است یا هجوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله صحیح ، ایا جنگ در همه موارد به نفع انسان بوده یا خیر؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ، قاعده نیست. استثناء است. ولی قابل انکار نیز نیست. چون اغلب، تنازع منافع، با منطق رفع خصومت نمی شود.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار عالی و دقیق بیان کردید.اگر برگردیم به اعصار شناخت انسان ها به موارد پیرامون و قلمرو زندگی همیشه انسان ها بر اساس خواسته های زیاد یا برای پیشبرد اهداف شوم خود در جنگ های مختلف شرکت میکردند.

 

Ebrahim Tohid:
اساسا" حمله و دفاع در نهاد موجودات ذی حیات تعبیه شده است. برای وقت ضرور.

 

مهدی عرب خزائلی:
صحیح.ایا در دوران صدر اسلام جنگ هایی که رخ داده برای اثبات دین بوده یا خواسته های کسانیکه تنها خواسته حکفرمایی و قدرت نمایی داشتند؟ اما از صدر اسلام تا به امروز تمام مسلمانان به نوعی متفاوت نسبت به هم در ستیز و نبرد هستند در جاییکه همه انها خودشان را طرفدار دین میدانند...مگر جز این است که همه مسلمانان دارای  یک خدا و یک دین هستند. 
بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب