بازتاب آداب مُردگان
به قلم جناب یک دارابکلایی: با سلام خدمت جناب دامنه، یک - با عرض تسلیت خدمت شما و دوست خوب و دیرینه بنده آقا اسماعیل عزیز و خانواده ایشان و طلب صبر برای ایشان. دو - با تشکر از شما جهت ثبت مراسمات و آداب و سنن مردمان دارابکلا. [این پست اینجا]
سه - تا آنجا که بنده شنیدهام از مویه و زاری در زبان محلی به «نواجش» یاد میشود و نه «نوازش»؛ معمولاً در گویش مازنی به جای صدای «ز» از صدای «ج» استفاده میشود: مثلاً به جای «از من» یا «از اینجا» گفته میشود «مه جه» و «ایجه جه». پس «نوازش» شما فارسی شده «نواجش» میباشد.
چهار - به نظرم شایسته است دوستانی که در حوزه علوم انسانی در حال مطالعه هستند این موضوع را به عنوان تحقیق از مناظر مختلف بررسی کنند: از منظر مردم شناسی، زبان شناسی، ادبیات، آداب و رسوم عامیانه یا فلکولور؛ اینکه چگونه برخی افراد ـ غالباً زنان ـ به صورت فیالبداهه شروع به سرایش جملات آهنگین و حزنآلود کرده که گاهی دل سنگ را هم پاره میکند. واقعاً این مراسم و شعرها و جملات باید با جزئیات دقیق ثبت و ضبط شود. با سپاس.
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام من هم به شما جناب یک دارابکلایی. از چند جهت خیلی خرسند گشتم با متن جالب توجۀ شما. یک: این که روی واژه گزینی های محلی دامنه این مقدار دقیق و عمقی ورود می کنید. بله درست همان «نواجش« است. من کمی کلاس گذاشتم و نوازش نوشتم. دو: این که تشویقم داشتی که که سُنّت ها و آداب دارابکلایی اهتمام کردم. این خصلت شما هم مخاطبین را به اهمیت مطلب هدایت می کند و هم مرا به سوژه هایی مهمتر سوق می دهد. سه: از این که در بند چهارم از اهل تحقیق خواستید به این فرهنگ زیبا و لطیف «نواجش» توجه ایی پژوهشی کنند. ممنونم.
من وقتی محارم و خانه مَحرم هایم در همین مصیبت نواجش می دادند، گاهی می شنیدم و خیلی دقت می کردم؛ هم متأثّر می شدم و هم قافیه ها و ردیف های وزن شعری شان را به حافظه می سپردم که می دیدم طبع بشر به شعر، آمیختگی دارد. بداهت که شما گفتی ریشه در همین طبع دارد. از شما ممنونم بایت این حُسن استقبال. این پست تا اینجا بازتاب خوبی داشته است. ان شاء الله ادامه اش را بزودی خواهم نوشت. در ضمن «تریبون دارابکلا» در دامنه آوایی ست برای آگاهی. و مهیا برای نظرات و دیدگاه های نویسندگان و دامنه خوانان شریف.