گلچین باشیم، نه گناهچین
به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک مرد بزرگ محل. یادم هنوز هست که چه نصیحتهایی به ما میکرد، چه شعرهای پرمغزی میخواند، و چه حکمتهای زیبایی نقل مینمود. تنومند بود؛ سرخفام. خندان و نیز بهشدّت آرام. صدایش، خیلی طَنین داشت، وقتی سخن میآمد کم میگفت و به حدّ و حدود، حرف میزد. از ابوسعید ابوالخیر میگفت:
چون تیشه مَباش و جمله بر خود مَتراش
چون رنده ز کار خویش بیبهره مباش
تعلیم ز ارّه گیر در امر معاش
نیمی سوی خود می کش و نیمی می پاش
در پنجشنبهشبهای دههی شصت، ما جمعی از رفقا، به خونهاش در تنگِ بالامحلهی دارابکلا میرفتیم و «دیدنی»های تلویزیون آن سالها را میدیدیم. (برنامهای از مجری زبردست مرحوم جلال مقامی) آن مرد بزرگ و خوب محل، در شب نشینیهایمان در جوارش، از خوی و خصلتهای بد برخی از مردم میگفت و بر ما تأکید داشت چنین نباشیم، بلکه همیشه:
گُلچین باشیم، نه گناهچین مردم
او خطّاط بود. بسیار خوشخط و خوشقلب. تهران کار میکرد و آخر هفته به دارابکلا برمیگشت. او مرحوم آقای نصیری بود؛ پدرِ دوستمان جناب احمد نصیری. با آن که جوان بودم ولی این ذکر زیر او را که به ما یاد دادهبود؛ هر صبح هفتبار به نیت خالص توحید بخوانیم، هنوز هم وِرد زبان و قلبم میکنم و حرز جانم:
یا هو یا مَن لا هوَ الا هو
همان دورهی جوانی خیلی از شعرها و نکتههای او را در دفترم نوشتهام و هنوز به یادگار نگه داشتهام. خدا او و همسر مهربانش را -که همیشه با قلبی پاک و اخلاقی خوش رفتار با ما برخورد شفقّتآمیز داشتند و با سخاوت تمام پذیرایی میکردند- غریق رحمت کناد. فاتحه مع الصّلوات.
اخیراً در (آب حیات) مرکز اطلاعرسانی غدیر، خواندهام که در تفسیر مجمع البیان ذیل سوره اخلاص آمده است که علی (علیه السلام) قبل از غزوه بدر، حضرت خضر (علیه السلام) را در خواب مشاهده میفرمایند و به او میگویند چیزی به من بیاموز تا بدان وسیله بر دشمنان نصرت یابم.
جناب خضر (علیه السلام) به ایشان میگویند، بگو: یا هو یا من لا هو الا هو.
علی (علیه السلام) در صبح آن شب، حکایت رؤیای شب گذشتهی خویش را برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مینمایند. حضرت رسول به ایشان میفرمایند، یا علی به تو اسم اعظم تعلیم داده شده است.