دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

پست شده در پنجشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۴۲
ساعت پست : ۱۰:۰۵
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۱۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سیزدهم

 

 

پاسخ دامنه به پرسش آقای محمد عبدی
برخی دوستان درباره‌ی "دینِ رحمانی" نظراتی بیان داشتند. از نقطه‌نظرات‌شان آموختم. اما من دیدگاه دیگری دارم:
اساساً ترکیب صفت و موصوفی دین رحمانی نادرست است. این اصطلاح که امروزه از سوی برخی روشنفکران در حال بحث است، به اعتقاد من خطاست. چون همه‌ی دین‌ها رحمانی‌اند، حتی دین‌های غیروحیانی مانند بودایی.


این، متدیّنان‌اند که چهره‌ی دین را عبوس، اخمو، ترشرو و خشن می‌کنند. یا از سر جهل، یا از روی فریفتن خلق و یا برای ابزار قراردادن آن. دین، خود رحمت است و رهنما. این دیندار است که بر آن جامه‌ی غیررحمانی می‌پوشاند، که چنین کاری دین را از درون می‌پوکاند و دینداران را به تردید و ردّ می‌کشاند.


البته بحث دفاع، حق مقاومت و حفظ امنیت مردم سرِ جایش محفوظ. زیرا می‌بینیم که همه‌ی جهان، ارتش دارند و قدرت دفاعی تا کشور و ملت و دولت از هم فرونپاشد.


فکر کنم این پاسخ جناب عبدی در این بحث آزاد و میانبحث، به اقناع برساند. خدا داناتر است.

 

سلام جناب آزاد طالبی
تردید ندارم جناب‌عالی فردی آگاه و تیزفهم هستی. متن‌ها و نوشته‌ها و حتی در پاسخ‌ها که بداهه‌گویی نیاز است، مسلط ظاهری می‌شوی. از برداشت خیلی‌پخته‌ات لذت بردم. جهت بخشیدی به متن‌ام. بلی؛ تصدیق می‌کنم درست تشخیص دادی، دین را به این روز می‌کشانند.


قول می‌دهم در یک وعده‌ دین زرتشت را دقیق یک تحلیل تفسیری بنویسم. آن روزی که آن دین هنوز خالص مانده بود و بعد آن شد که دیدیم. من روی همین قطعه‌ی تاریخ ایران ما، شاید بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در دفتر و بالینم خوانده و فیش‌برداری کرده‌ام. بماند بعد.

 

پاسخ به جناب حسن قاسمی

سلام. به نام خدا. از من خواسته بودی چهاردلیل بیاورم که چرا نگیم مرگ بر شوروی؟ (روسیه کنونی)

اینک پاسخ:

۱. من قائل به اصل "مجاورت" هستم. یعنی هرچه کشوری به خاک سرزمینی کشوری دیگر نزدیک‌تر است، مناسبات امنیتی الزام می‌کند، روابط مسالمت‌آمیزتری داشته باشند. مثل مجاورت دو همسایه‌ی دیوار به دیوار.

 

۲. من کمونیسم را _علی‌رغم الحادی که دارد و از آن به لحاظ عقیدتی بی‌زاری می‌جویم_ دشمن صلح و بشریت نمی‌دانم. این ایدئولوژی در مبانی سیاسی‌اش مبارزاتی را با استعمار و نظام ظالمانه‌ی سرمایه‌داری تئوریزه کرده، که در پاره‌ای از آن با اصول اسلام مغایرتی ندارد.

 

۳. منافع ملی با آن‌که امری مطلق است و همیشه بنیان کشور به حفظ و تأمین آن وابسته است، اما پدیده‌ای سیَلان و نسبی‌ست. به عبارتی دشمن دیروز ممکن است دوست امروز گردد و دوست امروز، دشمن فردا.

 

۴.  من به اصل "دتانت" باور دارم. یعنی تشنج‌زدایی لحظه لحظه در تمام حیطه‌های روابط بین‌الملل. و نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعات سیاست خارجی، تأیید می‌کنم که برای بالانس قدرت و کاستن از ضربه‌ی حریف خصوصاً حریفی که به آستانه‌ی خصم نزدیک شده است، هر کشوری می تواند با دشمن کم‌خطرتر خود، پیمان‌های گذر از بحران ببندد.

 

برای چهار دلیلم، وارد مصادیق نمی‌شوم. شما خود تطبیق کن. در باره‌ی روس و پوتین البته تحلیل‌ها دارم که اینجا جای بسط آن نیست. البته عملکرد یک قرن اخیر شوروی درباره‌ی ایران را نیز موبه‌مو مثل بسیاری از شماها از بَرم. و با درنظر داشتن همه‌ی این متغیّرها، این پاسخ را نوشتم. با احترام و سپاس.


میتولوژی و نیاز به مُربّی
به نام خدا. سلام. میتولوژی دوره‌ای‌ست که مردم، خدایان‌شان را عبادت و پرستش نمی‌کردند؛ فقط می‌نشستند هی، پیوسته و مُدام درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کردند. 
بیشتر بخوانید↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در پنجشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۴۲
ساعت پست : ۱۰:۰۵
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۱۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سیزدهم

 

 

پاسخ دامنه به پرسش آقای محمد عبدی
برخی دوستان درباره‌ی "دینِ رحمانی" نظراتی بیان داشتند. از نقطه‌نظرات‌شان آموختم. اما من دیدگاه دیگری دارم:
اساساً ترکیب صفت و موصوفی دین رحمانی نادرست است. این اصطلاح که امروزه از سوی برخی روشنفکران در حال بحث است، به اعتقاد من خطاست. چون همه‌ی دین‌ها رحمانی‌اند، حتی دین‌های غیروحیانی مانند بودایی.


این، متدیّنان‌اند که چهره‌ی دین را عبوس، اخمو، ترشرو و خشن می‌کنند. یا از سر جهل، یا از روی فریفتن خلق و یا برای ابزار قراردادن آن. دین، خود رحمت است و رهنما. این دیندار است که بر آن جامه‌ی غیررحمانی می‌پوشاند، که چنین کاری دین را از درون می‌پوکاند و دینداران را به تردید و ردّ می‌کشاند.


البته بحث دفاع، حق مقاومت و حفظ امنیت مردم سرِ جایش محفوظ. زیرا می‌بینیم که همه‌ی جهان، ارتش دارند و قدرت دفاعی تا کشور و ملت و دولت از هم فرونپاشد.


فکر کنم این پاسخ جناب عبدی در این بحث آزاد و میانبحث، به اقناع برساند. خدا داناتر است.

 

سلام جناب آزاد طالبی
تردید ندارم جناب‌عالی فردی آگاه و تیزفهم هستی. متن‌ها و نوشته‌ها و حتی در پاسخ‌ها که بداهه‌گویی نیاز است، مسلط ظاهری می‌شوی. از برداشت خیلی‌پخته‌ات لذت بردم. جهت بخشیدی به متن‌ام. بلی؛ تصدیق می‌کنم درست تشخیص دادی، دین را به این روز می‌کشانند.


قول می‌دهم در یک وعده‌ دین زرتشت را دقیق یک تحلیل تفسیری بنویسم. آن روزی که آن دین هنوز خالص مانده بود و بعد آن شد که دیدیم. من روی همین قطعه‌ی تاریخ ایران ما، شاید بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در دفتر و بالینم خوانده و فیش‌برداری کرده‌ام. بماند بعد.

 

پاسخ به جناب حسن قاسمی

سلام. به نام خدا. از من خواسته بودی چهاردلیل بیاورم که چرا نگیم مرگ بر شوروی؟ (روسیه کنونی)

اینک پاسخ:

۱. من قائل به اصل "مجاورت" هستم. یعنی هرچه کشوری به خاک سرزمینی کشوری دیگر نزدیک‌تر است، مناسبات امنیتی الزام می‌کند، روابط مسالمت‌آمیزتری داشته باشند. مثل مجاورت دو همسایه‌ی دیوار به دیوار.

 

۲. من کمونیسم را _علی‌رغم الحادی که دارد و از آن به لحاظ عقیدتی بی‌زاری می‌جویم_ دشمن صلح و بشریت نمی‌دانم. این ایدئولوژی در مبانی سیاسی‌اش مبارزاتی را با استعمار و نظام ظالمانه‌ی سرمایه‌داری تئوریزه کرده، که در پاره‌ای از آن با اصول اسلام مغایرتی ندارد.

 

۳. منافع ملی با آن‌که امری مطلق است و همیشه بنیان کشور به حفظ و تأمین آن وابسته است، اما پدیده‌ای سیَلان و نسبی‌ست. به عبارتی دشمن دیروز ممکن است دوست امروز گردد و دوست امروز، دشمن فردا.

 

۴.  من به اصل "دتانت" باور دارم. یعنی تشنج‌زدایی لحظه لحظه در تمام حیطه‌های روابط بین‌الملل. و نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعات سیاست خارجی، تأیید می‌کنم که برای بالانس قدرت و کاستن از ضربه‌ی حریف خصوصاً حریفی که به آستانه‌ی خصم نزدیک شده است، هر کشوری می تواند با دشمن کم‌خطرتر خود، پیمان‌های گذر از بحران ببندد.

 

برای چهار دلیلم، وارد مصادیق نمی‌شوم. شما خود تطبیق کن. در باره‌ی روس و پوتین البته تحلیل‌ها دارم که اینجا جای بسط آن نیست. البته عملکرد یک قرن اخیر شوروی درباره‌ی ایران را نیز موبه‌مو مثل بسیاری از شماها از بَرم. و با درنظر داشتن همه‌ی این متغیّرها، این پاسخ را نوشتم. با احترام و سپاس.


میتولوژی و نیاز به مُربّی
به نام خدا. سلام. میتولوژی دوره‌ای‌ست که مردم، خدایان‌شان را عبادت و پرستش نمی‌کردند؛ فقط می‌نشستند هی، پیوسته و مُدام درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کردند. 
بیشتر بخوانید↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سیزدهم

 

 

پاسخ دامنه به پرسش آقای محمد عبدی
برخی دوستان درباره‌ی "دینِ رحمانی" نظراتی بیان داشتند. از نقطه‌نظرات‌شان آموختم. اما من دیدگاه دیگری دارم:
اساساً ترکیب صفت و موصوفی دین رحمانی نادرست است. این اصطلاح که امروزه از سوی برخی روشنفکران در حال بحث است، به اعتقاد من خطاست. چون همه‌ی دین‌ها رحمانی‌اند، حتی دین‌های غیروحیانی مانند بودایی.


این، متدیّنان‌اند که چهره‌ی دین را عبوس، اخمو، ترشرو و خشن می‌کنند. یا از سر جهل، یا از روی فریفتن خلق و یا برای ابزار قراردادن آن. دین، خود رحمت است و رهنما. این دیندار است که بر آن جامه‌ی غیررحمانی می‌پوشاند، که چنین کاری دین را از درون می‌پوکاند و دینداران را به تردید و ردّ می‌کشاند.


البته بحث دفاع، حق مقاومت و حفظ امنیت مردم سرِ جایش محفوظ. زیرا می‌بینیم که همه‌ی جهان، ارتش دارند و قدرت دفاعی تا کشور و ملت و دولت از هم فرونپاشد.


فکر کنم این پاسخ جناب عبدی در این بحث آزاد و میانبحث، به اقناع برساند. خدا داناتر است.

 

سلام جناب آزاد طالبی
تردید ندارم جناب‌عالی فردی آگاه و تیزفهم هستی. متن‌ها و نوشته‌ها و حتی در پاسخ‌ها که بداهه‌گویی نیاز است، مسلط ظاهری می‌شوی. از برداشت خیلی‌پخته‌ات لذت بردم. جهت بخشیدی به متن‌ام. بلی؛ تصدیق می‌کنم درست تشخیص دادی، دین را به این روز می‌کشانند.


قول می‌دهم در یک وعده‌ دین زرتشت را دقیق یک تحلیل تفسیری بنویسم. آن روزی که آن دین هنوز خالص مانده بود و بعد آن شد که دیدیم. من روی همین قطعه‌ی تاریخ ایران ما، شاید بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در دفتر و بالینم خوانده و فیش‌برداری کرده‌ام. بماند بعد.

 

پاسخ به جناب حسن قاسمی

سلام. به نام خدا. از من خواسته بودی چهاردلیل بیاورم که چرا نگیم مرگ بر شوروی؟ (روسیه کنونی)

اینک پاسخ:

۱. من قائل به اصل "مجاورت" هستم. یعنی هرچه کشوری به خاک سرزمینی کشوری دیگر نزدیک‌تر است، مناسبات امنیتی الزام می‌کند، روابط مسالمت‌آمیزتری داشته باشند. مثل مجاورت دو همسایه‌ی دیوار به دیوار.

 

۲. من کمونیسم را _علی‌رغم الحادی که دارد و از آن به لحاظ عقیدتی بی‌زاری می‌جویم_ دشمن صلح و بشریت نمی‌دانم. این ایدئولوژی در مبانی سیاسی‌اش مبارزاتی را با استعمار و نظام ظالمانه‌ی سرمایه‌داری تئوریزه کرده، که در پاره‌ای از آن با اصول اسلام مغایرتی ندارد.

 

۳. منافع ملی با آن‌که امری مطلق است و همیشه بنیان کشور به حفظ و تأمین آن وابسته است، اما پدیده‌ای سیَلان و نسبی‌ست. به عبارتی دشمن دیروز ممکن است دوست امروز گردد و دوست امروز، دشمن فردا.

 

۴.  من به اصل "دتانت" باور دارم. یعنی تشنج‌زدایی لحظه لحظه در تمام حیطه‌های روابط بین‌الملل. و نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعات سیاست خارجی، تأیید می‌کنم که برای بالانس قدرت و کاستن از ضربه‌ی حریف خصوصاً حریفی که به آستانه‌ی خصم نزدیک شده است، هر کشوری می تواند با دشمن کم‌خطرتر خود، پیمان‌های گذر از بحران ببندد.

 

برای چهار دلیلم، وارد مصادیق نمی‌شوم. شما خود تطبیق کن. در باره‌ی روس و پوتین البته تحلیل‌ها دارم که اینجا جای بسط آن نیست. البته عملکرد یک قرن اخیر شوروی درباره‌ی ایران را نیز موبه‌مو مثل بسیاری از شماها از بَرم. و با درنظر داشتن همه‌ی این متغیّرها، این پاسخ را نوشتم. با احترام و سپاس.


میتولوژی و نیاز به مُربّی
به نام خدا. سلام. میتولوژی دوره‌ای‌ست که مردم، خدایان‌شان را عبادت و پرستش نمی‌کردند؛ فقط می‌نشستند هی، پیوسته و مُدام درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کردند. 
بیشتر بخوانید↓


دوره‌ی میتولوژی، دوره‌ی تردید و فَترت (=ایستایی و بازماندگیِ) اعتقادات دینی یونان باستان است که به‌دنبال آن، دورانِ عقل‌گرایی آغاز می‌شود. این تلاشِ عقلِ خودْبُنیاد، سرآغاز ظهور فلسفه‌ی یونانی‌ست؛ فلسفه‌ایی مستقل از وحی و شُهود. برخلافِ حکمت عالی ایرانی اِشراقی شیخ اشراق حکیم شهاب‌الدین سُهروردی.


خواستم با این متن امروزم، تلنگُری (=به زبان دارابکلایی‌ها ناتّرینگ) زده‌باشم که مواظب خود باشیم گرفتار بازگشت به دوران میتولوژی نشویم! که از عشق و شهود، تُهی و خالی شویم! این؛ فرورفتن در زندگی وَهمی و اساطیری‌ست و ماندن در گِل و لای عقلِ خودبنیادِ صِرف. چراکه، عقل خدابنیاد است نه خودبنیاد. و بشر نیاز به مربّی لایق و کامل دارد، که ما، ایرانی‌ها انبیاء و اهلبیت (علیهم‌السلام) را مربّیان حقیقی خود می‌دانیم، مربّی رئوف و دانشمندی  چون حضرت امام رضا. تسلیت باد شهادت غریبانه‌اش بر شما.
۱۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

به قول مولوی:

ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم

 

ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم

 

لااله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به اِلا می رویم

 

قل تعالوا آیتی‌ست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم

 


سلام جناب دکتر عارف زاده
پایه‌ی نوشتارت را می‌پذیرم. اما من باور پایدار دارم که تغییر، پیش و بیش از هرچیز به تفسیر نیاز دارد. تا تفسیر درست نداشته‌باشیم، تغییر رخ نمی‌دهد. یا اگر رخ دهد به گفته‌ی دکتر شریعتی، فاجعه است.


با تحلیل جامعه‌شناختی‌ات در این باره، حرفی ندارم و آن را می‌پذیرم. اما نُخبه‌گرایی در سیاست نیز به انحصار و تمامیت‌خواهی منجر می‌شود که ما در علم سیاست، به آن "الیت" و اُلیگارشی قدرت می‌گوییم. افزون بر این، نخبگان در نشان دادن نسخه‌ی آلترناتیو (=جایگزین) عاجز آمده‌اند و یا در الگوی غربی توسعه، مستحیل (= ذوب و آب) و اِلینه شده‌اند که من آن خودباختگی نیمه‌عمدی نام می‌نهم.


اعضای برجسته‌ی مدرسه‌ی فکرت، که در کرج ساکن هستند سلام گرم رسانند و پوزش خواستند که هنوز پی‌گیری درمانش ادامه دارد و البته در همین وضعیت با اشتیاق همه‌ی مباحث مدرسه را دنبال میکند برای همگی سلام صمیمانه رساندند. با آرزوی شفا و سلامتی این رفیق متفکر دیرین مان.

 

 

 


جوان‌ها عاشق شوید


به نام خدا. سلام. بهار بر گردش زمین به دور خورشید، نوروز فروردین است، ولی بهار در گردش ماه به دور خورشید، ماه‌ ربیع است که امروز آمده‌است. جوان‌ها عاشق شوید. از دهانه‌ی آتشفشان درون‌تان، گدازه‌های عشق و دوستی روانه کنید و در معشوق‌تان ذوب شوید. مایه‌ی مُذاب عشق همان دلدادگی‌ست که در دل عاشق و معشوق جولان دارد.


هیچ  آتشفشانی با آفتابه، خاموش نمی‌شود، تلاطم و جوش‌وخروشِ اشتهای طبیعی و وافر جوان هم، فقط و فقط با عشقِ مانا، آرام می‌شود. این قوّه‌ی جذَبه را _که خدای مهربان در نهاد‌تان کار‌گذاشته‌ات_ با اتّصال به معشوق‌تان به فعلیّت و عمل برسانید.


خَمودگی و رِخوت، بدترین ستم به عشق‌تان است. تا بُرنا و جوان‌اید آن را در خود شکوفا کنید و با دیده‌ی حریصانه، بگردید و با دلِ حزین، دلباخته شوید.


عشق مانند درخت پیچک است، آن را دوتایی، به دور همدیگر (پسر و دختر) بپیچانید تا قلب‌تان به نشاط، شادابی و لذّت بتپَد و درخت‌تان برگ و بار آورد. عشق پاک، عشق وفادار است و تا وصال به محبوب، نفَس می‌کشد و جان‌تان را جلاء می‌دهد. این شما پسرها و این همه دخترها. چِفتِ هم گردید و به هم دل ببازید و زندگیِ شیرین داشته‌باشید. صیقل نمایید قلبِ مُنقلب و دلِ دلباخته‌ی خودتان را. یاالله "یارِ دبستانی" گیرید. گرچه می‌دانم، عشقِ آسمانی‌ در جان‌تان تلألؤ دارد، و شوق زمینی در قلب‌تان تداوم. ولی همین عشق بالایی، بازتابِ عشق زمینی‌ست. زیرا خودِ خدا ما را جُفت آفریده؛ نه به قول دارابکلایی‌ها: چوک و تینار.


در غزل "سایه‌ی عشق" دیوان امام خوانده‌بودم که سُروده:


هرچه گوید عشق گوید،
هرچه سازد عشق سازد
من چه گویم، من چه سازم،
من‌که فرمانی ندارم
۱۸ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ به بحث ۵۴
با تشکر از دوستان که با تحلیل و استنادات به این پرسش پاسخ دادند. اطلاعات و تحلیل در پاسخ‌ها برای من جالب و یاددهنده بود. موافق با تحلیل تان هستم.


اما نظر تکمیلی من:


۱. اروپا با ردّ ترکیه، اصول لیبرالیزم را زیرپاگذاشته، و در تناقض افتاده است.  یعنی در تعارضات پایبندی به چارچوب‌های مکتب لیبرال و منافع‌ملی گیر کرده است.


۲. از جمعیت انبوه مسلمان ترکیه می‌هراسد، چون عضو اتحادیه اروپا شدن، حقوق‌های زیادی برای ترکیه و هر عضوی ایجاد می‌کند که به قول جناب قربانی فرصت محسوب می‌شود.


۳. به نفع ایران است اگر ترکیه پذیرفته شود البته هر پدیده‌ای در درون خود علاوه بر فرصت، تهدید هم نهفته دارد.

 

 

جناب مهدی مقتدایی با سلام

به نام خدا. همانطوری‌که می‌دانید بحث بر سر این بوده، که جناب امیر بر اقدامِ انتشار تصاویر حریم خصوصی یک چهره‌ی سیاسی، صحّه گذاشته و چنین آزادی‌یی را موجبِ مبارزه با فساد سیاسی می‌داند، زیرا استدلالش این است، با پخش عکس، ترس و خوف در دل آن‌ها ایجاد می‌شود و... .

 

من اما هم‌نظر با جنابان: سیدعلی‌اصغر، آقای آزاد، آقا ایمان شیردل، نظرم این بوده است که انسان نمی‌تواند با آزادی مطلق و دلبخواه، دست به هر کاری بزند، از جمله تصاویر حریم خصوصی افراد را _حالا با هر انگیزه‌ای که دارد_ پخش کند. اخلاق، وجدان، عُرف، هنجارها، دین و قانون به ما هرگز اجازه نمی‌دهد با آبروی شخصی کسی بازی کنیم. از هر فکر و جناحی که باشد.

 

این همان قید بر آزادی‌ست که مانع از تزِ ماکیاوللی می‌شود که می‌گفت: هدف، وسیله را توجیه می‌کند. زیرا در نگاه ما این تز از اساس غلط است.

جناب‌عالی از لابه‌لای این بحث، آزادی سیاسی را به میان کشیده‌ای. که من پاسخ دادم و در اینجا در پاسخ دوم نیز باورم به مُقیّد بودن آزادی‌ست، نه مطلق‌بودن آن. زیرا آزادی مطلق، به بی‌قانونی، هرج و هرج و دیکتاتوری منتهی می‌شود.

 

بنابراین، حتی در آمریکا که خود را مهد آزادی می‌داند یک یهودی نمی‌تواند رئیس‌جمهور شود و کمونیست‌ها نمی‌توانند فعالیت آزاد داشته‌باشند و وارد سیستم سیاسی شوند.

 

یا در فرانسه، نمی‌توان آن قضیه‌ی هولوکاست را انکار کرد و در مدارس و دانشگاه روسری بر سر گذاشت. یا در اتحادیه‌ی اروپا، نمی‌گذارند ترکیه عضو شود، چون جمعیت آن مسلمان است و نیز هم‌مرز ایران و علل دیگر.

 

منظورم این است آزادی سیاسی حتی در لیبرال‌ترین کشورهای مدعی و پشتاز، لحظه‌به‌لحظه به اقتضای مصلحت و منافع‌ملی قید می‌خورد. اساساً فلسفه‌ی تأسیس سازمان ملل مگر جلوگیری از آزادی مطلق کشورها نبوده‌است؟ حق وتوی پنج کشور آیا یکی از بزرگترین قیودِ رسمی‌شده‌ی آزادی جهانی‌ نیست؟

 

نمی‌خواهم موضوع را زیرِ سؤال ببرم، خواستم گفته‌باشم که لیبرال‌های جهان هم سال‌به‌سال به آزادی‌ها قیدها و الزامات عدیده زدند. نمی‌زدند، نمی‌شد. ژاپن حق داشتن ارتش را ندارد، چه‌ کسی الزام کرد؟ آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و شاید هم مخفیانه با اعمال نفوذ چین. پس، در عرصه‌ی بین‌الملل نیز آزادی مقید است. حتی اگر ژاپن هم باشد، به اقتضای امنیت بین‌المللی این کشور نباید قدرت نظامی داشته باشد. بگذرم.

با احترام فراوان
۱۸ آبان ۱۳۹۷.

 

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


دسیسه‌چینی علیه‌ی هم
به نام خدا. سلام. رُمان انتقادی جورج اوروِل با عنوان «روزهای برمه» را شاید خوانده‌باشید. در این پست برداشت‌هایم از این رمان را می‌نویسم:


این رمان _با ترجمۀ خوب خانم زهره روشنفکر_ شیوۀ ادارۀ امپراتوری انگلیس در کشورهای مستعمره ازجمله حال و روز مردم استبدادزدۀبرمه (=میانمار) آن روزگار را برمی‌نمایاند.


اورول مانند رمان دیگرش قلعۀ حیوانات، در این کتاب نیز دسیسه‌چینی علیه‌ی همدیگر را باز و نقّادی می‌کند، که چطور انسان‌ها حاضرند برای بدست‌آوردن موقعیت بهتر در دستگاه حکومت وابسته به انگلیس، علیۀ هموطن خود دسیسه کنند و توطئه بچینند تا همه را از میدان به‌در کنند و خود به میز و قدرت برسند و بر سر سیری‌ناپذیر آن تا ابد! بمانند.


یوپوکین _که قاضی شمال برمه است_ چهرۀ دسیسه‌گر رُمان است. او جنایت‌های فراوانی علیه‌ی مردم و رقیبان خود انجام می‌دهد اما با ساختن مَعبدها و صومعه‌ها سعی می‌کند گناهان خود را بخرد!


دسیسۀ تُهمت و ارسال نامه‌های بی‌اسم و آدرس، برای تخریب و از میدان به‌در کردنِ هموطن برمه ای، آن‌هم نزد دستگاه انگلیسی، یکی از شگردهای افراد استبدادزده‌ی برمه بوده‌است...


او _یوپوکین_ شب‌ها در پشه‌بند نمی‌خوابید! وقتی از نوکرش دلیل این کارش را پرسیدند، گفت: ارباب هنگام شب [از فرطِ شراب] آنقدر مَست است که متوجّۀ پشه نمی‌شود! و سحرگاه هم پشه‌ها چنان مَست‌اند که متوجۀ ارباب نمی شوند!
متوجه شدید که... بگذرم.
۱۹ آبان ۱۳۹۷. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

جواب به جناب حسین جوادی‌نسب
سلام. بر این سخن نقلی شما از دکتر سروش، به نظر من دست‌کم سه ایراد، وارد است:


۱. سروش خود پیش‌ترها در نظریه‌ی "بندگان بخت‌یار خدا" یک پیرو تمام‌عیار بود و می‌گفت پیامبران و امامان، انسان‌های برگزیده و بخت‌یار (=خوش‌اقبال) خداوندند. و انسان‌ها باید به دور آن‌ها حلقه زنند، تا رستگار گردند.


۲. سروش در این بُت‌پرستی، مبانی خود را نه‌فقط زیر گرفته‌، که زیرپا گذاشته‌است. چطور وقتی خدا خود، افرادی وارسته و پاک از میان انسان‌ها را بر‌می‌گزیند و پیام خود را از طریق مناسبات پیچیده و مرموز وحی، به آنها می‌سپُرد تا میان مردم ببرند و با آنان درمیان گذارند، رجوعِ مردم به برگزیدگان او "بُت‌پرستی" نام می‌گیرد؟! این خَلط معرفتی بزرگی‌ست که سروش در دام آن گرفتار شده‌است و بزودی آثار این گونه پریشان‌گویی‌ها از وی کَنده نمی شود.


۳. قرآن برترین متن مقدس مؤمنان است؛ خود قرآن به انسان‌ها در "آیه‌ی وسیله" امر فرموده، برای تقرُّب به خدا، وسیله بجویید. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ (آیه‌ی ۳۵ مائده)


یعنی: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید از خدا پروا کنید و در جستجوی وسیله‌ای برای تقرّب به او باشید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.


بنابراین، انبیا و امامان و حتی بزرگان دارای فیض و کرامات، برترین وسایل ارتباط با خداوندند، نه بُت و صَنم و شرک و شراکت. و دین در معنای اَتمّ و اکمَلش، چیزی جز ارتباط با خداوند نیست. و بندگان بخت‌یار خدا، وسائط و وسائل‌ این رابطه‌اند، نه بُت و مایه‌ی بت‌پرستی؛ که سروش خَبط کرده‌است و فکری غلط، بافته‌است و از این رو به آن رو، پهلو به پهلو گردیده‌است. زُخرُف موهومات گاه، حجاب عظیم انسان می‌شود که سروش متأسّفانه بدان مبتلا شده‌است.

 

۴. کسی‌که مبانی فکری‌اش را دهه‌به‌دهه تغییر می‌دهد، چنین فردی، یا نباید افکارش را بآسانی به میان مردم بکشاند. یا باید بپذیرد، هربار که نظری می‌دهد ممکن است خیلی سست باشد، چون مبانی چنین افرادی لغزان است. با احترام. دامنه. ۱۹ آبان ۱۳۹۷.

 

مهدی ملایی:
سلام خدمت شما آقای طالبی،بنده خیلی از شما بزرگوار ممنون و سپاسگزارم که دغدغه ی مردم زادگاه خود را دارید،شما دانشمند و نیروی ارزشی برای ما محسوب می شوید و من خیلی امیدوارم با وجود شما بزرگواران سطح فرهنگ،گفتار و رفتار ما به درجه مطلوب برسد،و بتوانیم سطح مطالعه خود را بالا ببریم و هر مطلبی را بیان نکنیم،شما خیلی در مطالبتان سعی می کنید که فرهنگ فضای مجازی را که خیلیها بدون فکر هر پستی را میگذارند درست کنید و به ما بگویید که هر چه را که می خانیم نباید سریع قبول کنیم

 

از این بابت هم از شما به سهم خودم خیلی تشکر دارم،ولی فضای ملتهب کشور طوری هست که انگار همه دنبال نقطه ضعف از اسلام ومذهب هستند و مشکلاتی هم که فعلن وجود دارد وتبلیعات دشمنان داخلی و خارجی هم بیشتر به طرز فکر و برخورد مردم دامن زده است و باعث شد که بعضیا دنبال بهانه باشند،هر چند بنده معتقدم که کم کاری آدمهای موثر و مطلع محل در کمک کردن به فرهنگ مردم محل بی تاثیر نیست،در آخر باز هم از شما که دغدغده ی مردم دیار خوبمان دارابکلا را دارید واقعن سپاسگزارم،ببخشید از اینکه وقت شما را گرفتم

 

@
سلام جناب دکتر عارف‌زاده
اگر دقت کرده‌باشی، من نگفتم نظر، گفتم مبانی.
کسی‌که مبانی فکری‌اش را دهه‌به‌دهه تغییر می‌دهد، چنین فردی، یا نباید افکارش را بآسانی به میان مردم بکشاند. یا باید بپذیرد، هربار که نظری می‌دهد ممکن است خیلی سست باشد، چون مبانی چنین افرادی لغزان است.

در ضمن بین این سه یعنی نظر، نظریه و مبانی زمین تا آسمان فرق است.

 


بحث ۵۵ : این پرسش جناب مهندس محمد عبدی‌ست که عیناً درج و برای بحث و نظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:
"مرز بین نفاق و تقیه چیست؟ و التقاط و التقاطی چه مفهومی دارد؟"

 

پاسخ به بحث ۵۵

سلام. با تشکر از جناب عبدی که به طرح پرسش پرداختند. کوتاه جوابم این است:

 

۱. من عادت دارم هر پژوهش‌ام را با لغت‌شناسی انجام دهم. چون‌که تا واژه، معنی لفظی نشود، بیان ناقص می‌ماند و نیز در نوشته و پاسخ‌هایم اساساً به داشته‌ها و فهم خودم تکیه می‌کنم تا بتوانم نظرات و اندیشه‌ی خودم را بگویم، نه آرای دیگران را.

 

۲. نفاق یعنی دوسوراخ. لانه‌ی موش دو تا سوراخ و دو تا روزنه و دروازه دارد، تا با بروز خطر، از یکی وارد و از دیگری خارج شود. نفاق این‌گونه است، یعنی رفتاری‌ست که انسان برای رد گم کردن به آن روی می‌آورد. حال آن‌که به اصل آن اعتقاد و باور ندارد.

 

۳. اما تقیه، درست برخلاف نفاق است، باور و عقیده، وجود دارد اما مقتضیات زمان و مکان و ذکاوت عقل موجب می‌شود فردی تقیه کند. تقیه یعنی پوشاندن حفظ کردن و ترمزکردن. پس اگر عمار، برای مصلحتی بالاتر باور خود را در زندان مشرکان شکنجه‌گر و برده‌دار تقیه کرد، خدا هم در قرآن به کمکش می‌آید و اقدامش را تأیید و تقیه را تصویب می‌کند. البته تقیه در جایی که به ضرر اسلام باشد، پذیرفته نیست. مثل تقیه‌ی برخی روحانیان در برابر رفتار شاه. تقیه در کل راهکار متغیّری می‌باشد که شرائط زمان و مکان آن را روا و یا ناروا می‌نمایاند.

 

۴. اما التقاط که یعنی قاطی و مخلوط کردن، در مسائل دینی امری ناپسند است. اقتباس (=برگزیدن و گرفتن) درست است، ولی التقاط خطاست. چون در اقتباس انسان فرآورده‌های علمی دیگران را با تفکر و انتخاب، برمی‌گزیند. اما التقاط روش بی‌سوادانه‌ای‌ست. مثلاً درهم کردن اصول مارکس در مکتب اسلام. یا آلودن اسلام به هرنوع ایدئولوژی روزگار نو و کهن.



یکدست‌سازی!
به نام خدا. سلام. در دانشگاه استادی داشتیم به نام دکتر حسین بشیریه. چند درس مهم را با ایشان گذراندم. او تأثیرگذارترین تئوری‌پرداز سیاسی‌ست. هرچند اینک مدتی‌ست از ایران رفته‌است، ولی هنوز نیز نوشته‌هایش دنبال می‌شود.


این استاد جامعه‌شناسی سیاسی به ما می‌آموخت که داشتنِ تصوّر هرگونه هویتی به عنوان مقوله‌ای یکدست، ناب، و خالص تصوّری ایدئولوژیک است. از چشم‌انداز غیرایدئولوژیک، هویت‌ها همواره ناخالص، مرکّب، آمیخته، ناتمام، سیّال، گذرا و درحال بازسازی هستند.


از نظر بشیریه ایدئولوژی‌های کلّی‌پرداز عصر مدرن، در پیِ خالص‌سازیِ هویت‌ ملی، قومی، مذهبی و غیره برآمدند. مانند نازیسم آلمان و مدرنیسم پهلوی.


در نگاه او انواع "ناسیونالیسم"ها، خصلتِ موزائیک‌گونه و چند‌پاره‌ی مردم کشورشان را انکار کردند، تا برای حفظ قدرت و سلطنت خود، مردم را یکدست و پکپارچه کنند. مثل رژیم پهلوی که گفتمان آن بر سه پایه تأکید داشت: زبان فارسی، نژاد آریایی و مذهب زرتشت در چارچوب جغرافیای ایران به همراه بیرون افکندنِ هویت اسلامی و شیعی از ایران. حتی تا آن اندازه که تقویم هجرت پیامبر را به تقویم سلطنت هخامنشیان تغییر داد.


ملیت و هویت ملی در مقابلِ اسلام و هویت اسلامی، کانون گفتمان مدرنیسم روشنفکران عصر پهلوی را تشکیل می‌داد که اِغوای این تیپ وابستگان و دلدادگان به غرب، هر دو شاه _پدر و پسر_ را به قهقهراء بُرد.


با نوشتن این پست، خواستم بگویم هرگونه کوشش و دست‌وپا زدن برای بازگشت به کاری که ناسیونالیست‌های افراطی _مثل آلمان و ایران_ برای نژادپرستی و یکدست‌سازی، انجام می‌دادند، آب در هاون کوبیدن و وقت جوانان این مرز پرگُهر را به هدَردادن است. به گفته‌ی یک دانشمند ایران‌شناس: "هیچ نیرویی نمی‌تواند دو وجه ایرانی و اسلامی ایران را باز ستانَد." 


آری دوستان؛ همه‌ی ما می‌دانیم که حکومتی در ایران کامرواست، که هر دو وجه _ایرانیت و اسلامیت_ را همواره در برابر دیدگان خود قرار دهد. از نظر من، خراش به هر کدام _چه ایران، چه اسلام_ تراش است؛ یعنی لاغر ساختن، نَحیف کردن و ضعیف نمودن. چنین مَباد. والسّلام.

جهت مطالعات بیشتر به کتاب "ایران: هویت، ملیت، قومیت" به کوشش حمید احمدی رجوع شود.


۲۰ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 



@


حافظا در کُنج فقر و خلوتِ شب‌های تار
تا بوَد وِردت دعا و درسِ قرآن غم مَخور



@


نه. اشتباه می‌کنی دکتر
در نفاق، به دروغ، یک باور مطابق وضع موجود تظاهر می‌شود در حالی‌که به آن اعتقاد ندارد.
اما در تقیه، با توجه به وضع موجود، اختفاء (=پنهان داشتن) صورت می‌گیرد که در دورن به آن باور دارد.
اولی. یعنی نفاق، مذموم است، دومی، یعنی تقیه، ممدوح و پسندیده.

 

 

@

 


بحث ۵۶ : این پرسش جناب جوادی‌نسب است که عیناً درج و برای بحث و نقدونظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:
"شخصی به شما مراجعه می کند و می گوید همسرم به من خیانت کرد شما چه راه حلی به او پیشنهاد می کنید؟"



پاسخ به بحث ۵۶
به نام خدا. سلام جناب جوادی نسب.  با شدّت تمام و واکنش سریع به آن فرد می‌گویم چرا اَسرار درون‌خانوادگی یک انسان خطاکار _آن‌هم مَحرم و شریک زندگی‌ات_ را پیش من افشاء و آبروریزی کرده‌ای؟ خدا مگر ستّار و پوشاننده‌ی عیب‌های آفریده‌های خود نیست؟
می‌گویم مگر امام علی (ع) با آن شخص که پیشش آمد از خیانت همسرش گفت، او را از برملا کردن این زشتی باز نداشت؟ تمام.

 


به‌کارگیریِ ناکاردیده!
به نام خدا. سلام. یکی از ویرانگرترین آسیب‌های وارده بر حکومت‌ها و حتی دموکراسی‌های امروزی، بکارگیری "نارکاردیده"هاست. یعنی ورود افراد ذی‌نفوذ، ثروتمند، مرفّه، اهل زدوبند، معامله‌گر و میراث‌خوار به محیط قدرت؛ چه با انتخابات _که با تأسف و غُصّه، پول، فریب، تبلیغ و وعده‌ها در آن اِصالت یافته‌است_ و چه از طریق انتصابات _که تأسُّف‌بارتر ملاک در آن بیشتر ارادت، چاپلوسی، سرسپردگی و بله‌قربان‌گویی‌هاست.
به قول شیخ اجل سعدی در کتاب بوستان:


نخواهی که ضایع شود روزگار
به نارکاردیده مَفرمای کار


اگر نیم‌نگاهی به ترامپ بکنید، همه‌چیز دست‌تان می‌آید؛ دسیسه در انتخابات، سُلطه‌ی پول و ثروت، چینش بدسابقه‌ترین افراد در سیستم، نژاد‌پرستی، فروش اسلحه برای کشتار انسان‌ها، غارت پول و اموال جهان خصوصاً دوشیدن سران فاسد اعراب منطقه و نیز فرو بردنِ همه‌ی ارزش‌ها، حقوق، آزادی و اصول دموکراسی به کام سود، سوداگری، خودکامگی و هژمونی (=سلطه‌گری).


کجایی سعدی! که بیایی و ببینی این پند و اندرز سیاسی‌ات توسط یکّه‌تازان جهان، لگدمال شده‌است.
۲۱ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۱۳

مدرسه فکرت ۱۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سیزدهم

 

 

پاسخ دامنه به پرسش آقای محمد عبدی
برخی دوستان درباره‌ی "دینِ رحمانی" نظراتی بیان داشتند. از نقطه‌نظرات‌شان آموختم. اما من دیدگاه دیگری دارم:
اساساً ترکیب صفت و موصوفی دین رحمانی نادرست است. این اصطلاح که امروزه از سوی برخی روشنفکران در حال بحث است، به اعتقاد من خطاست. چون همه‌ی دین‌ها رحمانی‌اند، حتی دین‌های غیروحیانی مانند بودایی.


این، متدیّنان‌اند که چهره‌ی دین را عبوس، اخمو، ترشرو و خشن می‌کنند. یا از سر جهل، یا از روی فریفتن خلق و یا برای ابزار قراردادن آن. دین، خود رحمت است و رهنما. این دیندار است که بر آن جامه‌ی غیررحمانی می‌پوشاند، که چنین کاری دین را از درون می‌پوکاند و دینداران را به تردید و ردّ می‌کشاند.


البته بحث دفاع، حق مقاومت و حفظ امنیت مردم سرِ جایش محفوظ. زیرا می‌بینیم که همه‌ی جهان، ارتش دارند و قدرت دفاعی تا کشور و ملت و دولت از هم فرونپاشد.


فکر کنم این پاسخ جناب عبدی در این بحث آزاد و میانبحث، به اقناع برساند. خدا داناتر است.

 

سلام جناب آزاد طالبی
تردید ندارم جناب‌عالی فردی آگاه و تیزفهم هستی. متن‌ها و نوشته‌ها و حتی در پاسخ‌ها که بداهه‌گویی نیاز است، مسلط ظاهری می‌شوی. از برداشت خیلی‌پخته‌ات لذت بردم. جهت بخشیدی به متن‌ام. بلی؛ تصدیق می‌کنم درست تشخیص دادی، دین را به این روز می‌کشانند.


قول می‌دهم در یک وعده‌ دین زرتشت را دقیق یک تحلیل تفسیری بنویسم. آن روزی که آن دین هنوز خالص مانده بود و بعد آن شد که دیدیم. من روی همین قطعه‌ی تاریخ ایران ما، شاید بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در دفتر و بالینم خوانده و فیش‌برداری کرده‌ام. بماند بعد.

 

پاسخ به جناب حسن قاسمی

سلام. به نام خدا. از من خواسته بودی چهاردلیل بیاورم که چرا نگیم مرگ بر شوروی؟ (روسیه کنونی)

اینک پاسخ:

۱. من قائل به اصل "مجاورت" هستم. یعنی هرچه کشوری به خاک سرزمینی کشوری دیگر نزدیک‌تر است، مناسبات امنیتی الزام می‌کند، روابط مسالمت‌آمیزتری داشته باشند. مثل مجاورت دو همسایه‌ی دیوار به دیوار.

 

۲. من کمونیسم را _علی‌رغم الحادی که دارد و از آن به لحاظ عقیدتی بی‌زاری می‌جویم_ دشمن صلح و بشریت نمی‌دانم. این ایدئولوژی در مبانی سیاسی‌اش مبارزاتی را با استعمار و نظام ظالمانه‌ی سرمایه‌داری تئوریزه کرده، که در پاره‌ای از آن با اصول اسلام مغایرتی ندارد.

 

۳. منافع ملی با آن‌که امری مطلق است و همیشه بنیان کشور به حفظ و تأمین آن وابسته است، اما پدیده‌ای سیَلان و نسبی‌ست. به عبارتی دشمن دیروز ممکن است دوست امروز گردد و دوست امروز، دشمن فردا.

 

۴.  من به اصل "دتانت" باور دارم. یعنی تشنج‌زدایی لحظه لحظه در تمام حیطه‌های روابط بین‌الملل. و نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعات سیاست خارجی، تأیید می‌کنم که برای بالانس قدرت و کاستن از ضربه‌ی حریف خصوصاً حریفی که به آستانه‌ی خصم نزدیک شده است، هر کشوری می تواند با دشمن کم‌خطرتر خود، پیمان‌های گذر از بحران ببندد.

 

برای چهار دلیلم، وارد مصادیق نمی‌شوم. شما خود تطبیق کن. در باره‌ی روس و پوتین البته تحلیل‌ها دارم که اینجا جای بسط آن نیست. البته عملکرد یک قرن اخیر شوروی درباره‌ی ایران را نیز موبه‌مو مثل بسیاری از شماها از بَرم. و با درنظر داشتن همه‌ی این متغیّرها، این پاسخ را نوشتم. با احترام و سپاس.


میتولوژی و نیاز به مُربّی
به نام خدا. سلام. میتولوژی دوره‌ای‌ست که مردم، خدایان‌شان را عبادت و پرستش نمی‌کردند؛ فقط می‌نشستند هی، پیوسته و مُدام درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کردند. 
بیشتر بخوانید↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سیزدهم

 

 

پاسخ دامنه به پرسش آقای محمد عبدی
برخی دوستان درباره‌ی "دینِ رحمانی" نظراتی بیان داشتند. از نقطه‌نظرات‌شان آموختم. اما من دیدگاه دیگری دارم:
اساساً ترکیب صفت و موصوفی دین رحمانی نادرست است. این اصطلاح که امروزه از سوی برخی روشنفکران در حال بحث است، به اعتقاد من خطاست. چون همه‌ی دین‌ها رحمانی‌اند، حتی دین‌های غیروحیانی مانند بودایی.


این، متدیّنان‌اند که چهره‌ی دین را عبوس، اخمو، ترشرو و خشن می‌کنند. یا از سر جهل، یا از روی فریفتن خلق و یا برای ابزار قراردادن آن. دین، خود رحمت است و رهنما. این دیندار است که بر آن جامه‌ی غیررحمانی می‌پوشاند، که چنین کاری دین را از درون می‌پوکاند و دینداران را به تردید و ردّ می‌کشاند.


البته بحث دفاع، حق مقاومت و حفظ امنیت مردم سرِ جایش محفوظ. زیرا می‌بینیم که همه‌ی جهان، ارتش دارند و قدرت دفاعی تا کشور و ملت و دولت از هم فرونپاشد.


فکر کنم این پاسخ جناب عبدی در این بحث آزاد و میانبحث، به اقناع برساند. خدا داناتر است.

 

سلام جناب آزاد طالبی
تردید ندارم جناب‌عالی فردی آگاه و تیزفهم هستی. متن‌ها و نوشته‌ها و حتی در پاسخ‌ها که بداهه‌گویی نیاز است، مسلط ظاهری می‌شوی. از برداشت خیلی‌پخته‌ات لذت بردم. جهت بخشیدی به متن‌ام. بلی؛ تصدیق می‌کنم درست تشخیص دادی، دین را به این روز می‌کشانند.


قول می‌دهم در یک وعده‌ دین زرتشت را دقیق یک تحلیل تفسیری بنویسم. آن روزی که آن دین هنوز خالص مانده بود و بعد آن شد که دیدیم. من روی همین قطعه‌ی تاریخ ایران ما، شاید بیش از ۱۰۰ جلد کتاب در دفتر و بالینم خوانده و فیش‌برداری کرده‌ام. بماند بعد.

 

پاسخ به جناب حسن قاسمی

سلام. به نام خدا. از من خواسته بودی چهاردلیل بیاورم که چرا نگیم مرگ بر شوروی؟ (روسیه کنونی)

اینک پاسخ:

۱. من قائل به اصل "مجاورت" هستم. یعنی هرچه کشوری به خاک سرزمینی کشوری دیگر نزدیک‌تر است، مناسبات امنیتی الزام می‌کند، روابط مسالمت‌آمیزتری داشته باشند. مثل مجاورت دو همسایه‌ی دیوار به دیوار.

 

۲. من کمونیسم را _علی‌رغم الحادی که دارد و از آن به لحاظ عقیدتی بی‌زاری می‌جویم_ دشمن صلح و بشریت نمی‌دانم. این ایدئولوژی در مبانی سیاسی‌اش مبارزاتی را با استعمار و نظام ظالمانه‌ی سرمایه‌داری تئوریزه کرده، که در پاره‌ای از آن با اصول اسلام مغایرتی ندارد.

 

۳. منافع ملی با آن‌که امری مطلق است و همیشه بنیان کشور به حفظ و تأمین آن وابسته است، اما پدیده‌ای سیَلان و نسبی‌ست. به عبارتی دشمن دیروز ممکن است دوست امروز گردد و دوست امروز، دشمن فردا.

 

۴.  من به اصل "دتانت" باور دارم. یعنی تشنج‌زدایی لحظه لحظه در تمام حیطه‌های روابط بین‌الملل. و نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعات سیاست خارجی، تأیید می‌کنم که برای بالانس قدرت و کاستن از ضربه‌ی حریف خصوصاً حریفی که به آستانه‌ی خصم نزدیک شده است، هر کشوری می تواند با دشمن کم‌خطرتر خود، پیمان‌های گذر از بحران ببندد.

 

برای چهار دلیلم، وارد مصادیق نمی‌شوم. شما خود تطبیق کن. در باره‌ی روس و پوتین البته تحلیل‌ها دارم که اینجا جای بسط آن نیست. البته عملکرد یک قرن اخیر شوروی درباره‌ی ایران را نیز موبه‌مو مثل بسیاری از شماها از بَرم. و با درنظر داشتن همه‌ی این متغیّرها، این پاسخ را نوشتم. با احترام و سپاس.


میتولوژی و نیاز به مُربّی
به نام خدا. سلام. میتولوژی دوره‌ای‌ست که مردم، خدایان‌شان را عبادت و پرستش نمی‌کردند؛ فقط می‌نشستند هی، پیوسته و مُدام درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کردند. 
بیشتر بخوانید↓


دوره‌ی میتولوژی، دوره‌ی تردید و فَترت (=ایستایی و بازماندگیِ) اعتقادات دینی یونان باستان است که به‌دنبال آن، دورانِ عقل‌گرایی آغاز می‌شود. این تلاشِ عقلِ خودْبُنیاد، سرآغاز ظهور فلسفه‌ی یونانی‌ست؛ فلسفه‌ایی مستقل از وحی و شُهود. برخلافِ حکمت عالی ایرانی اِشراقی شیخ اشراق حکیم شهاب‌الدین سُهروردی.


خواستم با این متن امروزم، تلنگُری (=به زبان دارابکلایی‌ها ناتّرینگ) زده‌باشم که مواظب خود باشیم گرفتار بازگشت به دوران میتولوژی نشویم! که از عشق و شهود، تُهی و خالی شویم! این؛ فرورفتن در زندگی وَهمی و اساطیری‌ست و ماندن در گِل و لای عقلِ خودبنیادِ صِرف. چراکه، عقل خدابنیاد است نه خودبنیاد. و بشر نیاز به مربّی لایق و کامل دارد، که ما، ایرانی‌ها انبیاء و اهلبیت (علیهم‌السلام) را مربّیان حقیقی خود می‌دانیم، مربّی رئوف و دانشمندی  چون حضرت امام رضا. تسلیت باد شهادت غریبانه‌اش بر شما.
۱۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

به قول مولوی:

ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم

 

ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم

 

لااله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به اِلا می رویم

 

قل تعالوا آیتی‌ست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم

 


سلام جناب دکتر عارف زاده
پایه‌ی نوشتارت را می‌پذیرم. اما من باور پایدار دارم که تغییر، پیش و بیش از هرچیز به تفسیر نیاز دارد. تا تفسیر درست نداشته‌باشیم، تغییر رخ نمی‌دهد. یا اگر رخ دهد به گفته‌ی دکتر شریعتی، فاجعه است.


با تحلیل جامعه‌شناختی‌ات در این باره، حرفی ندارم و آن را می‌پذیرم. اما نُخبه‌گرایی در سیاست نیز به انحصار و تمامیت‌خواهی منجر می‌شود که ما در علم سیاست، به آن "الیت" و اُلیگارشی قدرت می‌گوییم. افزون بر این، نخبگان در نشان دادن نسخه‌ی آلترناتیو (=جایگزین) عاجز آمده‌اند و یا در الگوی غربی توسعه، مستحیل (= ذوب و آب) و اِلینه شده‌اند که من آن خودباختگی نیمه‌عمدی نام می‌نهم.


اعضای برجسته‌ی مدرسه‌ی فکرت، که در کرج ساکن هستند سلام گرم رسانند و پوزش خواستند که هنوز پی‌گیری درمانش ادامه دارد و البته در همین وضعیت با اشتیاق همه‌ی مباحث مدرسه را دنبال میکند برای همگی سلام صمیمانه رساندند. با آرزوی شفا و سلامتی این رفیق متفکر دیرین مان.

 

 

 


جوان‌ها عاشق شوید


به نام خدا. سلام. بهار بر گردش زمین به دور خورشید، نوروز فروردین است، ولی بهار در گردش ماه به دور خورشید، ماه‌ ربیع است که امروز آمده‌است. جوان‌ها عاشق شوید. از دهانه‌ی آتشفشان درون‌تان، گدازه‌های عشق و دوستی روانه کنید و در معشوق‌تان ذوب شوید. مایه‌ی مُذاب عشق همان دلدادگی‌ست که در دل عاشق و معشوق جولان دارد.


هیچ  آتشفشانی با آفتابه، خاموش نمی‌شود، تلاطم و جوش‌وخروشِ اشتهای طبیعی و وافر جوان هم، فقط و فقط با عشقِ مانا، آرام می‌شود. این قوّه‌ی جذَبه را _که خدای مهربان در نهاد‌تان کار‌گذاشته‌ات_ با اتّصال به معشوق‌تان به فعلیّت و عمل برسانید.


خَمودگی و رِخوت، بدترین ستم به عشق‌تان است. تا بُرنا و جوان‌اید آن را در خود شکوفا کنید و با دیده‌ی حریصانه، بگردید و با دلِ حزین، دلباخته شوید.


عشق مانند درخت پیچک است، آن را دوتایی، به دور همدیگر (پسر و دختر) بپیچانید تا قلب‌تان به نشاط، شادابی و لذّت بتپَد و درخت‌تان برگ و بار آورد. عشق پاک، عشق وفادار است و تا وصال به محبوب، نفَس می‌کشد و جان‌تان را جلاء می‌دهد. این شما پسرها و این همه دخترها. چِفتِ هم گردید و به هم دل ببازید و زندگیِ شیرین داشته‌باشید. صیقل نمایید قلبِ مُنقلب و دلِ دلباخته‌ی خودتان را. یاالله "یارِ دبستانی" گیرید. گرچه می‌دانم، عشقِ آسمانی‌ در جان‌تان تلألؤ دارد، و شوق زمینی در قلب‌تان تداوم. ولی همین عشق بالایی، بازتابِ عشق زمینی‌ست. زیرا خودِ خدا ما را جُفت آفریده؛ نه به قول دارابکلایی‌ها: چوک و تینار.


در غزل "سایه‌ی عشق" دیوان امام خوانده‌بودم که سُروده:


هرچه گوید عشق گوید،
هرچه سازد عشق سازد
من چه گویم، من چه سازم،
من‌که فرمانی ندارم
۱۸ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ به بحث ۵۴
با تشکر از دوستان که با تحلیل و استنادات به این پرسش پاسخ دادند. اطلاعات و تحلیل در پاسخ‌ها برای من جالب و یاددهنده بود. موافق با تحلیل تان هستم.


اما نظر تکمیلی من:


۱. اروپا با ردّ ترکیه، اصول لیبرالیزم را زیرپاگذاشته، و در تناقض افتاده است.  یعنی در تعارضات پایبندی به چارچوب‌های مکتب لیبرال و منافع‌ملی گیر کرده است.


۲. از جمعیت انبوه مسلمان ترکیه می‌هراسد، چون عضو اتحادیه اروپا شدن، حقوق‌های زیادی برای ترکیه و هر عضوی ایجاد می‌کند که به قول جناب قربانی فرصت محسوب می‌شود.


۳. به نفع ایران است اگر ترکیه پذیرفته شود البته هر پدیده‌ای در درون خود علاوه بر فرصت، تهدید هم نهفته دارد.

 

 

جناب مهدی مقتدایی با سلام

به نام خدا. همانطوری‌که می‌دانید بحث بر سر این بوده، که جناب امیر بر اقدامِ انتشار تصاویر حریم خصوصی یک چهره‌ی سیاسی، صحّه گذاشته و چنین آزادی‌یی را موجبِ مبارزه با فساد سیاسی می‌داند، زیرا استدلالش این است، با پخش عکس، ترس و خوف در دل آن‌ها ایجاد می‌شود و... .

 

من اما هم‌نظر با جنابان: سیدعلی‌اصغر، آقای آزاد، آقا ایمان شیردل، نظرم این بوده است که انسان نمی‌تواند با آزادی مطلق و دلبخواه، دست به هر کاری بزند، از جمله تصاویر حریم خصوصی افراد را _حالا با هر انگیزه‌ای که دارد_ پخش کند. اخلاق، وجدان، عُرف، هنجارها، دین و قانون به ما هرگز اجازه نمی‌دهد با آبروی شخصی کسی بازی کنیم. از هر فکر و جناحی که باشد.

 

این همان قید بر آزادی‌ست که مانع از تزِ ماکیاوللی می‌شود که می‌گفت: هدف، وسیله را توجیه می‌کند. زیرا در نگاه ما این تز از اساس غلط است.

جناب‌عالی از لابه‌لای این بحث، آزادی سیاسی را به میان کشیده‌ای. که من پاسخ دادم و در اینجا در پاسخ دوم نیز باورم به مُقیّد بودن آزادی‌ست، نه مطلق‌بودن آن. زیرا آزادی مطلق، به بی‌قانونی، هرج و هرج و دیکتاتوری منتهی می‌شود.

 

بنابراین، حتی در آمریکا که خود را مهد آزادی می‌داند یک یهودی نمی‌تواند رئیس‌جمهور شود و کمونیست‌ها نمی‌توانند فعالیت آزاد داشته‌باشند و وارد سیستم سیاسی شوند.

 

یا در فرانسه، نمی‌توان آن قضیه‌ی هولوکاست را انکار کرد و در مدارس و دانشگاه روسری بر سر گذاشت. یا در اتحادیه‌ی اروپا، نمی‌گذارند ترکیه عضو شود، چون جمعیت آن مسلمان است و نیز هم‌مرز ایران و علل دیگر.

 

منظورم این است آزادی سیاسی حتی در لیبرال‌ترین کشورهای مدعی و پشتاز، لحظه‌به‌لحظه به اقتضای مصلحت و منافع‌ملی قید می‌خورد. اساساً فلسفه‌ی تأسیس سازمان ملل مگر جلوگیری از آزادی مطلق کشورها نبوده‌است؟ حق وتوی پنج کشور آیا یکی از بزرگترین قیودِ رسمی‌شده‌ی آزادی جهانی‌ نیست؟

 

نمی‌خواهم موضوع را زیرِ سؤال ببرم، خواستم گفته‌باشم که لیبرال‌های جهان هم سال‌به‌سال به آزادی‌ها قیدها و الزامات عدیده زدند. نمی‌زدند، نمی‌شد. ژاپن حق داشتن ارتش را ندارد، چه‌ کسی الزام کرد؟ آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و شاید هم مخفیانه با اعمال نفوذ چین. پس، در عرصه‌ی بین‌الملل نیز آزادی مقید است. حتی اگر ژاپن هم باشد، به اقتضای امنیت بین‌المللی این کشور نباید قدرت نظامی داشته باشد. بگذرم.

با احترام فراوان
۱۸ آبان ۱۳۹۷.

 

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


دسیسه‌چینی علیه‌ی هم
به نام خدا. سلام. رُمان انتقادی جورج اوروِل با عنوان «روزهای برمه» را شاید خوانده‌باشید. در این پست برداشت‌هایم از این رمان را می‌نویسم:


این رمان _با ترجمۀ خوب خانم زهره روشنفکر_ شیوۀ ادارۀ امپراتوری انگلیس در کشورهای مستعمره ازجمله حال و روز مردم استبدادزدۀبرمه (=میانمار) آن روزگار را برمی‌نمایاند.


اورول مانند رمان دیگرش قلعۀ حیوانات، در این کتاب نیز دسیسه‌چینی علیه‌ی همدیگر را باز و نقّادی می‌کند، که چطور انسان‌ها حاضرند برای بدست‌آوردن موقعیت بهتر در دستگاه حکومت وابسته به انگلیس، علیۀ هموطن خود دسیسه کنند و توطئه بچینند تا همه را از میدان به‌در کنند و خود به میز و قدرت برسند و بر سر سیری‌ناپذیر آن تا ابد! بمانند.


یوپوکین _که قاضی شمال برمه است_ چهرۀ دسیسه‌گر رُمان است. او جنایت‌های فراوانی علیه‌ی مردم و رقیبان خود انجام می‌دهد اما با ساختن مَعبدها و صومعه‌ها سعی می‌کند گناهان خود را بخرد!


دسیسۀ تُهمت و ارسال نامه‌های بی‌اسم و آدرس، برای تخریب و از میدان به‌در کردنِ هموطن برمه ای، آن‌هم نزد دستگاه انگلیسی، یکی از شگردهای افراد استبدادزده‌ی برمه بوده‌است...


او _یوپوکین_ شب‌ها در پشه‌بند نمی‌خوابید! وقتی از نوکرش دلیل این کارش را پرسیدند، گفت: ارباب هنگام شب [از فرطِ شراب] آنقدر مَست است که متوجّۀ پشه نمی‌شود! و سحرگاه هم پشه‌ها چنان مَست‌اند که متوجۀ ارباب نمی شوند!
متوجه شدید که... بگذرم.
۱۹ آبان ۱۳۹۷. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

جواب به جناب حسین جوادی‌نسب
سلام. بر این سخن نقلی شما از دکتر سروش، به نظر من دست‌کم سه ایراد، وارد است:


۱. سروش خود پیش‌ترها در نظریه‌ی "بندگان بخت‌یار خدا" یک پیرو تمام‌عیار بود و می‌گفت پیامبران و امامان، انسان‌های برگزیده و بخت‌یار (=خوش‌اقبال) خداوندند. و انسان‌ها باید به دور آن‌ها حلقه زنند، تا رستگار گردند.


۲. سروش در این بُت‌پرستی، مبانی خود را نه‌فقط زیر گرفته‌، که زیرپا گذاشته‌است. چطور وقتی خدا خود، افرادی وارسته و پاک از میان انسان‌ها را بر‌می‌گزیند و پیام خود را از طریق مناسبات پیچیده و مرموز وحی، به آنها می‌سپُرد تا میان مردم ببرند و با آنان درمیان گذارند، رجوعِ مردم به برگزیدگان او "بُت‌پرستی" نام می‌گیرد؟! این خَلط معرفتی بزرگی‌ست که سروش در دام آن گرفتار شده‌است و بزودی آثار این گونه پریشان‌گویی‌ها از وی کَنده نمی شود.


۳. قرآن برترین متن مقدس مؤمنان است؛ خود قرآن به انسان‌ها در "آیه‌ی وسیله" امر فرموده، برای تقرُّب به خدا، وسیله بجویید. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ (آیه‌ی ۳۵ مائده)


یعنی: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید از خدا پروا کنید و در جستجوی وسیله‌ای برای تقرّب به او باشید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.


بنابراین، انبیا و امامان و حتی بزرگان دارای فیض و کرامات، برترین وسایل ارتباط با خداوندند، نه بُت و صَنم و شرک و شراکت. و دین در معنای اَتمّ و اکمَلش، چیزی جز ارتباط با خداوند نیست. و بندگان بخت‌یار خدا، وسائط و وسائل‌ این رابطه‌اند، نه بُت و مایه‌ی بت‌پرستی؛ که سروش خَبط کرده‌است و فکری غلط، بافته‌است و از این رو به آن رو، پهلو به پهلو گردیده‌است. زُخرُف موهومات گاه، حجاب عظیم انسان می‌شود که سروش متأسّفانه بدان مبتلا شده‌است.

 

۴. کسی‌که مبانی فکری‌اش را دهه‌به‌دهه تغییر می‌دهد، چنین فردی، یا نباید افکارش را بآسانی به میان مردم بکشاند. یا باید بپذیرد، هربار که نظری می‌دهد ممکن است خیلی سست باشد، چون مبانی چنین افرادی لغزان است. با احترام. دامنه. ۱۹ آبان ۱۳۹۷.

 

مهدی ملایی:
سلام خدمت شما آقای طالبی،بنده خیلی از شما بزرگوار ممنون و سپاسگزارم که دغدغه ی مردم زادگاه خود را دارید،شما دانشمند و نیروی ارزشی برای ما محسوب می شوید و من خیلی امیدوارم با وجود شما بزرگواران سطح فرهنگ،گفتار و رفتار ما به درجه مطلوب برسد،و بتوانیم سطح مطالعه خود را بالا ببریم و هر مطلبی را بیان نکنیم،شما خیلی در مطالبتان سعی می کنید که فرهنگ فضای مجازی را که خیلیها بدون فکر هر پستی را میگذارند درست کنید و به ما بگویید که هر چه را که می خانیم نباید سریع قبول کنیم

 

از این بابت هم از شما به سهم خودم خیلی تشکر دارم،ولی فضای ملتهب کشور طوری هست که انگار همه دنبال نقطه ضعف از اسلام ومذهب هستند و مشکلاتی هم که فعلن وجود دارد وتبلیعات دشمنان داخلی و خارجی هم بیشتر به طرز فکر و برخورد مردم دامن زده است و باعث شد که بعضیا دنبال بهانه باشند،هر چند بنده معتقدم که کم کاری آدمهای موثر و مطلع محل در کمک کردن به فرهنگ مردم محل بی تاثیر نیست،در آخر باز هم از شما که دغدغده ی مردم دیار خوبمان دارابکلا را دارید واقعن سپاسگزارم،ببخشید از اینکه وقت شما را گرفتم

 

@
سلام جناب دکتر عارف‌زاده
اگر دقت کرده‌باشی، من نگفتم نظر، گفتم مبانی.
کسی‌که مبانی فکری‌اش را دهه‌به‌دهه تغییر می‌دهد، چنین فردی، یا نباید افکارش را بآسانی به میان مردم بکشاند. یا باید بپذیرد، هربار که نظری می‌دهد ممکن است خیلی سست باشد، چون مبانی چنین افرادی لغزان است.

در ضمن بین این سه یعنی نظر، نظریه و مبانی زمین تا آسمان فرق است.

 


بحث ۵۵ : این پرسش جناب مهندس محمد عبدی‌ست که عیناً درج و برای بحث و نظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:
"مرز بین نفاق و تقیه چیست؟ و التقاط و التقاطی چه مفهومی دارد؟"

 

پاسخ به بحث ۵۵

سلام. با تشکر از جناب عبدی که به طرح پرسش پرداختند. کوتاه جوابم این است:

 

۱. من عادت دارم هر پژوهش‌ام را با لغت‌شناسی انجام دهم. چون‌که تا واژه، معنی لفظی نشود، بیان ناقص می‌ماند و نیز در نوشته و پاسخ‌هایم اساساً به داشته‌ها و فهم خودم تکیه می‌کنم تا بتوانم نظرات و اندیشه‌ی خودم را بگویم، نه آرای دیگران را.

 

۲. نفاق یعنی دوسوراخ. لانه‌ی موش دو تا سوراخ و دو تا روزنه و دروازه دارد، تا با بروز خطر، از یکی وارد و از دیگری خارج شود. نفاق این‌گونه است، یعنی رفتاری‌ست که انسان برای رد گم کردن به آن روی می‌آورد. حال آن‌که به اصل آن اعتقاد و باور ندارد.

 

۳. اما تقیه، درست برخلاف نفاق است، باور و عقیده، وجود دارد اما مقتضیات زمان و مکان و ذکاوت عقل موجب می‌شود فردی تقیه کند. تقیه یعنی پوشاندن حفظ کردن و ترمزکردن. پس اگر عمار، برای مصلحتی بالاتر باور خود را در زندان مشرکان شکنجه‌گر و برده‌دار تقیه کرد، خدا هم در قرآن به کمکش می‌آید و اقدامش را تأیید و تقیه را تصویب می‌کند. البته تقیه در جایی که به ضرر اسلام باشد، پذیرفته نیست. مثل تقیه‌ی برخی روحانیان در برابر رفتار شاه. تقیه در کل راهکار متغیّری می‌باشد که شرائط زمان و مکان آن را روا و یا ناروا می‌نمایاند.

 

۴. اما التقاط که یعنی قاطی و مخلوط کردن، در مسائل دینی امری ناپسند است. اقتباس (=برگزیدن و گرفتن) درست است، ولی التقاط خطاست. چون در اقتباس انسان فرآورده‌های علمی دیگران را با تفکر و انتخاب، برمی‌گزیند. اما التقاط روش بی‌سوادانه‌ای‌ست. مثلاً درهم کردن اصول مارکس در مکتب اسلام. یا آلودن اسلام به هرنوع ایدئولوژی روزگار نو و کهن.



یکدست‌سازی!
به نام خدا. سلام. در دانشگاه استادی داشتیم به نام دکتر حسین بشیریه. چند درس مهم را با ایشان گذراندم. او تأثیرگذارترین تئوری‌پرداز سیاسی‌ست. هرچند اینک مدتی‌ست از ایران رفته‌است، ولی هنوز نیز نوشته‌هایش دنبال می‌شود.


این استاد جامعه‌شناسی سیاسی به ما می‌آموخت که داشتنِ تصوّر هرگونه هویتی به عنوان مقوله‌ای یکدست، ناب، و خالص تصوّری ایدئولوژیک است. از چشم‌انداز غیرایدئولوژیک، هویت‌ها همواره ناخالص، مرکّب، آمیخته، ناتمام، سیّال، گذرا و درحال بازسازی هستند.


از نظر بشیریه ایدئولوژی‌های کلّی‌پرداز عصر مدرن، در پیِ خالص‌سازیِ هویت‌ ملی، قومی، مذهبی و غیره برآمدند. مانند نازیسم آلمان و مدرنیسم پهلوی.


در نگاه او انواع "ناسیونالیسم"ها، خصلتِ موزائیک‌گونه و چند‌پاره‌ی مردم کشورشان را انکار کردند، تا برای حفظ قدرت و سلطنت خود، مردم را یکدست و پکپارچه کنند. مثل رژیم پهلوی که گفتمان آن بر سه پایه تأکید داشت: زبان فارسی، نژاد آریایی و مذهب زرتشت در چارچوب جغرافیای ایران به همراه بیرون افکندنِ هویت اسلامی و شیعی از ایران. حتی تا آن اندازه که تقویم هجرت پیامبر را به تقویم سلطنت هخامنشیان تغییر داد.


ملیت و هویت ملی در مقابلِ اسلام و هویت اسلامی، کانون گفتمان مدرنیسم روشنفکران عصر پهلوی را تشکیل می‌داد که اِغوای این تیپ وابستگان و دلدادگان به غرب، هر دو شاه _پدر و پسر_ را به قهقهراء بُرد.


با نوشتن این پست، خواستم بگویم هرگونه کوشش و دست‌وپا زدن برای بازگشت به کاری که ناسیونالیست‌های افراطی _مثل آلمان و ایران_ برای نژادپرستی و یکدست‌سازی، انجام می‌دادند، آب در هاون کوبیدن و وقت جوانان این مرز پرگُهر را به هدَردادن است. به گفته‌ی یک دانشمند ایران‌شناس: "هیچ نیرویی نمی‌تواند دو وجه ایرانی و اسلامی ایران را باز ستانَد." 


آری دوستان؛ همه‌ی ما می‌دانیم که حکومتی در ایران کامرواست، که هر دو وجه _ایرانیت و اسلامیت_ را همواره در برابر دیدگان خود قرار دهد. از نظر من، خراش به هر کدام _چه ایران، چه اسلام_ تراش است؛ یعنی لاغر ساختن، نَحیف کردن و ضعیف نمودن. چنین مَباد. والسّلام.

جهت مطالعات بیشتر به کتاب "ایران: هویت، ملیت، قومیت" به کوشش حمید احمدی رجوع شود.


۲۰ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 



@


حافظا در کُنج فقر و خلوتِ شب‌های تار
تا بوَد وِردت دعا و درسِ قرآن غم مَخور



@


نه. اشتباه می‌کنی دکتر
در نفاق، به دروغ، یک باور مطابق وضع موجود تظاهر می‌شود در حالی‌که به آن اعتقاد ندارد.
اما در تقیه، با توجه به وضع موجود، اختفاء (=پنهان داشتن) صورت می‌گیرد که در دورن به آن باور دارد.
اولی. یعنی نفاق، مذموم است، دومی، یعنی تقیه، ممدوح و پسندیده.

 

 

@

 


بحث ۵۶ : این پرسش جناب جوادی‌نسب است که عیناً درج و برای بحث و نقدونظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:
"شخصی به شما مراجعه می کند و می گوید همسرم به من خیانت کرد شما چه راه حلی به او پیشنهاد می کنید؟"



پاسخ به بحث ۵۶
به نام خدا. سلام جناب جوادی نسب.  با شدّت تمام و واکنش سریع به آن فرد می‌گویم چرا اَسرار درون‌خانوادگی یک انسان خطاکار _آن‌هم مَحرم و شریک زندگی‌ات_ را پیش من افشاء و آبروریزی کرده‌ای؟ خدا مگر ستّار و پوشاننده‌ی عیب‌های آفریده‌های خود نیست؟
می‌گویم مگر امام علی (ع) با آن شخص که پیشش آمد از خیانت همسرش گفت، او را از برملا کردن این زشتی باز نداشت؟ تمام.

 


به‌کارگیریِ ناکاردیده!
به نام خدا. سلام. یکی از ویرانگرترین آسیب‌های وارده بر حکومت‌ها و حتی دموکراسی‌های امروزی، بکارگیری "نارکاردیده"هاست. یعنی ورود افراد ذی‌نفوذ، ثروتمند، مرفّه، اهل زدوبند، معامله‌گر و میراث‌خوار به محیط قدرت؛ چه با انتخابات _که با تأسف و غُصّه، پول، فریب، تبلیغ و وعده‌ها در آن اِصالت یافته‌است_ و چه از طریق انتصابات _که تأسُّف‌بارتر ملاک در آن بیشتر ارادت، چاپلوسی، سرسپردگی و بله‌قربان‌گویی‌هاست.
به قول شیخ اجل سعدی در کتاب بوستان:


نخواهی که ضایع شود روزگار
به نارکاردیده مَفرمای کار


اگر نیم‌نگاهی به ترامپ بکنید، همه‌چیز دست‌تان می‌آید؛ دسیسه در انتخابات، سُلطه‌ی پول و ثروت، چینش بدسابقه‌ترین افراد در سیستم، نژاد‌پرستی، فروش اسلحه برای کشتار انسان‌ها، غارت پول و اموال جهان خصوصاً دوشیدن سران فاسد اعراب منطقه و نیز فرو بردنِ همه‌ی ارزش‌ها، حقوق، آزادی و اصول دموکراسی به کام سود، سوداگری، خودکامگی و هژمونی (=سلطه‌گری).


کجایی سعدی! که بیایی و ببینی این پند و اندرز سیاسی‌ات توسط یکّه‌تازان جهان، لگدمال شده‌است.
۲۱ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۱۹
ساعت پست : ۰۵:۵۸
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۱۲

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوازدهم

 

اطلاعیه‌ی مدرسه‌ی فکرت
به نام خدا. چنانچه بارها یادآوری کرده ام،  هرگونه چت های دونفره سه‌نفره، در مدرسه ممنوع است. همانطورکه فوروارد (=بازفرست) ممنوع بوده است. این مقررات، هم موجب صیانت از حریم مدرسه است و هم نشان احترام گذاری به حقوق اعضا.


یادآوری می شود کماکان مثل تمام این مدت، دروازه‌ی مدرسه حداکثر تا نیم و نزدیک یک بامداد باز است، لطفا" از یک بامداد به بعد در مدرسه پیام نگذارید تا حریم خصوصی اعضا مختل نشود. احترام به حقوق متقابل، مهمترین نشانه‌ی فرهنگ، اخلاق و پایبندی به توصیه های مؤکّد دینی ست.با سپاس و احترام.


پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
من قبلاً در چندهفته گذشته نظرم را روشن گفتم.
من قائل به تلفیق هستم
هم عقب مانده
هم عقب نگه داشته شده.
یعنی دستان استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو در این بیداد دخیل است.
راستی من اصطلاح جهان سوم را توهین و نوعی توحّش می دانم که غربی ها به ملل دیگر روا می دارند.


چرا مرگ بر آمریکا؟
به نام خدا. سلام. من دست‌کم به چهار دلیل به این شعار استراتژیک ملل انقلابی جهان، ندای محوری ملت ایران و آموزه‌ی امام باور دارم:
۱. بدی به خود
۲. بدی به جهان
۳. بدی به ایران
۴_ فرمان عقل و قرآن


۱. آمریکایی‌ها به خود بدی کرده‌اند؛ از آن سال دور ۱۷۷۶ که با انگلیسی‌ها درافتادند و بعدها جنگ‌های داخلی استقلال ضد برده‌داری راه انداختند، و ایالات متحده‌ی آمریکا را بنا نهادند، تا الآن، به مرور و با مُنحنی نزولی، از آرمان بنیانگذاران اولیه و افکار درخشان ابراهام لینکلن و توماس جفرسون دست شُستند و به درّه‌ی سقوط و انحطاط کشانده‌شدند. در واقع آن "مجسّمه‌ی آزادی" _که آزادیخواهان انقلابی فرانسه در صدمین سال استقلال آمریکا به آنان هدیه کردند و در آن کشور نصب شد،_ امروزه تبدیل به "آزادی مجسمه" شده‌است! یعنی در حقیقت، آزادی اش را بلعید.


۲. آمریکایی‌ها به جهان بدی کرده‌ و می‌کنند؛ این کشور که می‌خواست محافظ آزادی و استقلال ملل باشد، کم کم از انزواطلبی و احترام به حقوق ملت‌ها بیرون رفت و در بیش از ۵۱ کشور جهان، رسماً و علناً کودتا راه انداخت و ژنرال‌ها و دیکتاتورها را بر سرکار گذاشت! و مردم را به دم تیغ مستبدان و حاکمان فاسدِ وابسته نهاد. یعنی در حقیقت، آمریکا استقلال ملت‌ها را بلعید.


۳. آمریکایی‌ها به ایران بدی کرده‌ و می‌کنند؛ امروزه، نسل اول دست‌کم عملکردهای بد و ظالمانه‌ی این رئیس جمهورهای آمریکا را از دهه‌ی بیست تا الآن خوب به یاد دارند: روزولت، ترومن، آیزنهاور، اف کندی، جانسون، نیکسون، جرالد فورد، کارتر، ریگان، هربرت بوش، کلینتون، واکر بوش، اوباما، ترامپ. بدترین و خیانت‌بارترین آن ساقط کردن دولت مرحوم مصدق است که هرگز از اذهان جامعه‌ی مترقی و انقلابی ایران محو نمی‌شود که یک خادم ملت را با کودتا سرنگون کردند و یک خائن ملت را شاهنشاه! ساختند. و هنوز نیز دست از توطئه و فشار و ضربه‌زدن به ایران و آرمان انقلامان نشُستند. در حقیقت، آمریکا دموکراسی جهانی را بلعید.


۴. اما حکم عقل و قرآن؛


الف_ عقل حکم می‌کند باید در برابر کشوری که زورگویی و قُلدوری را به جای آزادی و دموکراسی به جهان تحمیل می‌کند و می‌خواهد ارباب‌منشانه و هژمنویک (=سُلطه‌گرانه)، بر همه‌ی جهان حکومت کند، ایستاد و تن به خواری و خفّت نداد. همان‌گونه که حکیم ایران ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، دادِ سخن سر داد. و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فریاد بلند "آمریکا شیطان بزرگ است" را بانگ زد و از تسلیم‌پذیری زنهارمان داد. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۱۹
ساعت پست : ۰۵:۵۸
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۱۲

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۲

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوازدهم

 

اطلاعیه‌ی مدرسه‌ی فکرت
به نام خدا. چنانچه بارها یادآوری کرده ام،  هرگونه چت های دونفره سه‌نفره، در مدرسه ممنوع است. همانطورکه فوروارد (=بازفرست) ممنوع بوده است. این مقررات، هم موجب صیانت از حریم مدرسه است و هم نشان احترام گذاری به حقوق اعضا.


یادآوری می شود کماکان مثل تمام این مدت، دروازه‌ی مدرسه حداکثر تا نیم و نزدیک یک بامداد باز است، لطفا" از یک بامداد به بعد در مدرسه پیام نگذارید تا حریم خصوصی اعضا مختل نشود. احترام به حقوق متقابل، مهمترین نشانه‌ی فرهنگ، اخلاق و پایبندی به توصیه های مؤکّد دینی ست.با سپاس و احترام.


پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
من قبلاً در چندهفته گذشته نظرم را روشن گفتم.
من قائل به تلفیق هستم
هم عقب مانده
هم عقب نگه داشته شده.
یعنی دستان استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو در این بیداد دخیل است.
راستی من اصطلاح جهان سوم را توهین و نوعی توحّش می دانم که غربی ها به ملل دیگر روا می دارند.


چرا مرگ بر آمریکا؟
به نام خدا. سلام. من دست‌کم به چهار دلیل به این شعار استراتژیک ملل انقلابی جهان، ندای محوری ملت ایران و آموزه‌ی امام باور دارم:
۱. بدی به خود
۲. بدی به جهان
۳. بدی به ایران
۴_ فرمان عقل و قرآن


۱. آمریکایی‌ها به خود بدی کرده‌اند؛ از آن سال دور ۱۷۷۶ که با انگلیسی‌ها درافتادند و بعدها جنگ‌های داخلی استقلال ضد برده‌داری راه انداختند، و ایالات متحده‌ی آمریکا را بنا نهادند، تا الآن، به مرور و با مُنحنی نزولی، از آرمان بنیانگذاران اولیه و افکار درخشان ابراهام لینکلن و توماس جفرسون دست شُستند و به درّه‌ی سقوط و انحطاط کشانده‌شدند. در واقع آن "مجسّمه‌ی آزادی" _که آزادیخواهان انقلابی فرانسه در صدمین سال استقلال آمریکا به آنان هدیه کردند و در آن کشور نصب شد،_ امروزه تبدیل به "آزادی مجسمه" شده‌است! یعنی در حقیقت، آزادی اش را بلعید.


۲. آمریکایی‌ها به جهان بدی کرده‌ و می‌کنند؛ این کشور که می‌خواست محافظ آزادی و استقلال ملل باشد، کم کم از انزواطلبی و احترام به حقوق ملت‌ها بیرون رفت و در بیش از ۵۱ کشور جهان، رسماً و علناً کودتا راه انداخت و ژنرال‌ها و دیکتاتورها را بر سرکار گذاشت! و مردم را به دم تیغ مستبدان و حاکمان فاسدِ وابسته نهاد. یعنی در حقیقت، آمریکا استقلال ملت‌ها را بلعید.


۳. آمریکایی‌ها به ایران بدی کرده‌ و می‌کنند؛ امروزه، نسل اول دست‌کم عملکردهای بد و ظالمانه‌ی این رئیس جمهورهای آمریکا را از دهه‌ی بیست تا الآن خوب به یاد دارند: روزولت، ترومن، آیزنهاور، اف کندی، جانسون، نیکسون، جرالد فورد، کارتر، ریگان، هربرت بوش، کلینتون، واکر بوش، اوباما، ترامپ. بدترین و خیانت‌بارترین آن ساقط کردن دولت مرحوم مصدق است که هرگز از اذهان جامعه‌ی مترقی و انقلابی ایران محو نمی‌شود که یک خادم ملت را با کودتا سرنگون کردند و یک خائن ملت را شاهنشاه! ساختند. و هنوز نیز دست از توطئه و فشار و ضربه‌زدن به ایران و آرمان انقلامان نشُستند. در حقیقت، آمریکا دموکراسی جهانی را بلعید.


۴. اما حکم عقل و قرآن؛


الف_ عقل حکم می‌کند باید در برابر کشوری که زورگویی و قُلدوری را به جای آزادی و دموکراسی به جهان تحمیل می‌کند و می‌خواهد ارباب‌منشانه و هژمنویک (=سُلطه‌گرانه)، بر همه‌ی جهان حکومت کند، ایستاد و تن به خواری و خفّت نداد. همان‌گونه که حکیم ایران ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، دادِ سخن سر داد. و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فریاد بلند "آمریکا شیطان بزرگ است" را بانگ زد و از تسلیم‌پذیری زنهارمان داد. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوازدهم

 

اطلاعیه‌ی مدرسه‌ی فکرت
به نام خدا. چنانچه بارها یادآوری کرده ام،  هرگونه چت های دونفره سه‌نفره، در مدرسه ممنوع است. همانطورکه فوروارد (=بازفرست) ممنوع بوده است. این مقررات، هم موجب صیانت از حریم مدرسه است و هم نشان احترام گذاری به حقوق اعضا.


یادآوری می شود کماکان مثل تمام این مدت، دروازه‌ی مدرسه حداکثر تا نیم و نزدیک یک بامداد باز است، لطفا" از یک بامداد به بعد در مدرسه پیام نگذارید تا حریم خصوصی اعضا مختل نشود. احترام به حقوق متقابل، مهمترین نشانه‌ی فرهنگ، اخلاق و پایبندی به توصیه های مؤکّد دینی ست.با سپاس و احترام.


پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
من قبلاً در چندهفته گذشته نظرم را روشن گفتم.
من قائل به تلفیق هستم
هم عقب مانده
هم عقب نگه داشته شده.
یعنی دستان استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو در این بیداد دخیل است.
راستی من اصطلاح جهان سوم را توهین و نوعی توحّش می دانم که غربی ها به ملل دیگر روا می دارند.


چرا مرگ بر آمریکا؟
به نام خدا. سلام. من دست‌کم به چهار دلیل به این شعار استراتژیک ملل انقلابی جهان، ندای محوری ملت ایران و آموزه‌ی امام باور دارم:
۱. بدی به خود
۲. بدی به جهان
۳. بدی به ایران
۴_ فرمان عقل و قرآن


۱. آمریکایی‌ها به خود بدی کرده‌اند؛ از آن سال دور ۱۷۷۶ که با انگلیسی‌ها درافتادند و بعدها جنگ‌های داخلی استقلال ضد برده‌داری راه انداختند، و ایالات متحده‌ی آمریکا را بنا نهادند، تا الآن، به مرور و با مُنحنی نزولی، از آرمان بنیانگذاران اولیه و افکار درخشان ابراهام لینکلن و توماس جفرسون دست شُستند و به درّه‌ی سقوط و انحطاط کشانده‌شدند. در واقع آن "مجسّمه‌ی آزادی" _که آزادیخواهان انقلابی فرانسه در صدمین سال استقلال آمریکا به آنان هدیه کردند و در آن کشور نصب شد،_ امروزه تبدیل به "آزادی مجسمه" شده‌است! یعنی در حقیقت، آزادی اش را بلعید.


۲. آمریکایی‌ها به جهان بدی کرده‌ و می‌کنند؛ این کشور که می‌خواست محافظ آزادی و استقلال ملل باشد، کم کم از انزواطلبی و احترام به حقوق ملت‌ها بیرون رفت و در بیش از ۵۱ کشور جهان، رسماً و علناً کودتا راه انداخت و ژنرال‌ها و دیکتاتورها را بر سرکار گذاشت! و مردم را به دم تیغ مستبدان و حاکمان فاسدِ وابسته نهاد. یعنی در حقیقت، آمریکا استقلال ملت‌ها را بلعید.


۳. آمریکایی‌ها به ایران بدی کرده‌ و می‌کنند؛ امروزه، نسل اول دست‌کم عملکردهای بد و ظالمانه‌ی این رئیس جمهورهای آمریکا را از دهه‌ی بیست تا الآن خوب به یاد دارند: روزولت، ترومن، آیزنهاور، اف کندی، جانسون، نیکسون، جرالد فورد، کارتر، ریگان، هربرت بوش، کلینتون، واکر بوش، اوباما، ترامپ. بدترین و خیانت‌بارترین آن ساقط کردن دولت مرحوم مصدق است که هرگز از اذهان جامعه‌ی مترقی و انقلابی ایران محو نمی‌شود که یک خادم ملت را با کودتا سرنگون کردند و یک خائن ملت را شاهنشاه! ساختند. و هنوز نیز دست از توطئه و فشار و ضربه‌زدن به ایران و آرمان انقلامان نشُستند. در حقیقت، آمریکا دموکراسی جهانی را بلعید.


۴. اما حکم عقل و قرآن؛


الف_ عقل حکم می‌کند باید در برابر کشوری که زورگویی و قُلدوری را به جای آزادی و دموکراسی به جهان تحمیل می‌کند و می‌خواهد ارباب‌منشانه و هژمنویک (=سُلطه‌گرانه)، بر همه‌ی جهان حکومت کند، ایستاد و تن به خواری و خفّت نداد. همان‌گونه که حکیم ایران ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، دادِ سخن سر داد. و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فریاد بلند "آمریکا شیطان بزرگ است" را بانگ زد و از تسلیم‌پذیری زنهارمان داد. بیشتر بخوانید ↓


ب_ قرآن فرمان می‌دهد موسی‌وار باید به سراغ فرعون رفت و با او احتجاج نمود و اگر فرعونیت کرد، باید با چنین خصمی، به مبارزه و نبرد برخاست و اگر شرائط نابودکردن فرعون فراهم نیست، دست‌کم تن به یوغ، اسارت، ذلت، گردن‌کشی، برده‌داری و خدایگون شدن فرعون‌ها نداد.
آن زمان که اسلام و قرآن در بالای طاقچه‌ها بود و هنوز مفاهیم آن به قول مرحوم طالقانی در صحنه نبود، و آرمان آن به قول مرحوم دکتر شریعتی فضیلت فراموش‌شده، بود؛ گرچه الحادِ مارکسیسم محکوم است، اما بخشی از مارکسیست های انقلابی جهان چون "چه‌گوارا" و تئوریسین های مشهورشان، در چهارگوشه‌ی جهان با درخشندگی به نبرد با امپریالیسم شتافتند؛ اما انحنای دولت‌های کمونیست به توتالیتریسم (=تمامت‌خواه) و دگردیسی به رُعب و وحشت، این نبرد را به نفع امپریالیسم مغلوبه نمود. اینک چهل‌سال است، ندای اسلام ناب محمدی از حلقوم ملت انقلابی ایران علیه‌ی زر و زور و تزویر امپریالیسم آمریکا به صدا و صلا درآمده‌است و پوزه‌ی آن را به خاک مالیده‌است. آمریکایی که حکومت یک "آل" را در عربستان به "جمهوریت" ایران ترجیح می‌دهد؛ چون می‌تواند آن فاسدان را بدوشد و هرگز نمی‌تواند "سیدعلی" آن تنها رفیق روحانی علی شریعتی را حتی ثانیه‌ای بفریبد. با همه‌ی گلایه‌ها و انتقاد‌ها که ممکن است در امور داخلی به رهبری داشته باشم، این خوی امپریالیسم ستیزانه‌اش را پویه‌ی انقلابی می‌دانم و فریاد برمی‌آورم: مرگ بر آمریکا و ننگ به نیرنگ تو.
۱۲ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ به نقدها
۱. به همه‌ی اعضایی که تا این ساعت، متن مرا مورد مطالعه، بررسی، تأیید و نیز نقد قرار داده‌اند؛ صمیمانه قدردانی می‌کنم و بر مقام علمی، توان تحلیلی، احاطه‌ی سیاسی و نیز دلسوزی و دردمندی‌شان احترام می‌گذارم.


۲. من در متنم چهار دلیل اقامه کرده‌ام؛ اما تا اینجا هیچ‌کدام از نقدها، به نقد این دلایل نپرداخت و به جای آن در مسائلی فرو رفت، که من هم درباره‌ی آن نوع مسائل سخن، تحلیل و برهان دارم. شاید شدیدتر از همه به مسائل عدیده‌ی داخلی حرف و نقد دارم که اینجا قصد ندارم به آن‌ها ورود کنم، چون هر کدام خود یک بحث مجزّا و دامنه‌دار است.


۳. این یک پارادایم است که هر انسان عاقلی، پشت حجّت، دلیل و براهین خود قرار می‌گیرد و من چون آمریکا را پدیده‌ی غارت و سلطه می‌بینم، این‌گونه ام. و این به دیده‌ی من خطا نیست، هرچند در منظر منتقدین دیدگاه هم نه فقط خطا حتی آن‌چنان است که نگاشته‌اند.


۴. اذعان می‌دارم که دوستان بسیار درخور شأن مدرسه‌ی فکرت، ظاهر شدند و بحث را جدی تلقی کرده و واکنش خردمندانه‌ای بروز داده‌اند. این حرکت، نشان این است که اعضای مدرسه نسبت به جامعه و تفکر، رویکرد فعالی دارند.


۵. من از همه‌ی نقدها و مُنقّدین بهره بردم، چه با طعم طنز، چه با طعنه، چه با کنایه، چه با اشاره و چه با صراحت در نقد و نظر.


۶. آنچه که مرا وادار می‌کند به این شعار استراتژیک باورمند باشم، چنانچه در متن هم آوردم، فقط به دلیل خصومت‌ورزی به ایران نبود، من با اندیشه‌ی جهانوارگی‌ پدیده را دیدم و بر آن، دلیل ارائه نمودم. من بر اینم اگر نقد دارید _که به حق هم باید داشته باشید_ باید بر دلیل های من عرضه کنید و آن را به شیوه‌ی مُتقن و بدونِ هیجان، اِبطال نمایید؛ چون از من بهتر می‌‌دانید راقِم را که رَجم و رَمی نمی‌‌کنند!
با تقدیم بالاترین احترام و پوزش
..


@
سلام آق‌سیدمحمدهاشمی
بله، حافظ در نوجوانی خمیرگیر نانوایی بوده و بسیار پراستعداد...
اما زندگی‌اش همانند غزل‌هایش که رندانه، است، پیچیده‌است که سرآخر هم اوباش حکومتی ریختند و خونه‌اش را ویران و کتاب‌هایش را سوزاندند و همین باعث شد حافظ چندروز بعد درگذشت 
و این اشعاری که حافظ به دست‌مان رسیده، تنها گوشه‌ای از آن است.
ممنونم که در پیِ آموختن‌ها هستی.

 


پاسخ بحث ۵۱
سلام. جناب مهندس عبدی دیدگاه‌ام به شرح زیر است:
۱. اساساً به خدمت‌گرفتن کودکان، اقدامی تبهکارانه است.
۲. ریشه‌ی این معضل فقر است و نیز بی‌توجهی خانواده‌ها.
۳. تاجایی‌که اطلاعات من قد می‌دهد، باندهایی مخوف دست به این بهره‌کشی می‌زنند.
۴. برخی از این معضل به فقر اقتصادی برنمی‌گردد بلکه ناشی از فرهنگ ناپذیری اجتماعی‌ست. شبیه تکدّی‌گری.
۵. من شخصاً با به بیگاری کشاندن انسان مخالف هستم. راه‌حل آن عدالت و الگوگیری از تجربیات کشورهایی ست که سوسیالیسم اجتماعی را در ساختارشان بکار گرفتند. مانند سوئد، نروژ، فنلاند.


خرافه
به نام خدا. سلام. اخیراً در کتاب علاءالدوله سمنانی (حکیم و عارف قرن ۷ و ۸ و وزیر شایسته‌ی ارغون‌شاه مغول) خواندم که "مغولان اعتقاد عظیمی به نجوم و خرافه و جادو داشتند."
نکته: نکنه خرافه‌گرایی در ایران، بخشی‌اش از همین‌جا و همین بُرهه برخاسته‌باشد؟ خودم براین نظرم که ایرانی‌ها چطور تن به پذیرفتن فرهنگ هِلِنی یونانی دوره‌ی سلوکی در ایران، نداده‌اند؛ ولی خرافه و جادو‌جَنبل مغولی‌ها را پذیرا شدند. البته که اللهُ‌اَعلم.
۱۳ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


سلام من به شما جناب
۱. ازاین‌که متن مرا خوانده‌ای و نقدی بر آن نگاشته‌ای جای سپاس و تحسین دارد.  ۲. به آزادی و تفکر آسیب‌شناسانه‌ات درود می‌فرستم.   ۳. موضوع روحانیت را که فرمودی، حتماً به تذکر شما عمل خواهم کرد و متنی خواهم نوشت. به‌روی‌چشم.   ۴. انتقادهایی که از کشور و دست‌اندکاران کرده‌ای، را انکار نمی‌کنم و من هم بارها دراین زمینه قلم زده‌ام و حق شما می‌دانم آزادانه و منطقی نظرت را می‌گویی.   ۵. اما این‌که مرا متهم کرده‌ای که با مرگ‌بر‌آمریکا به نون و نوا رسیده‌ام، جوابم رُک و ساده این است. نه چنین نیست. من یک شهروند عادی ایرانم و دیدگاه مستقلانه از حکومت و جناح‌ها دارم.  ۶. از شما ممنونم که به مسائل جامعه و آسیب‌ها آگاهی داری و دردمندانه قلم زده‌ای.
با احترام و پوزش. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه).


من بودم، پس؛ هستم
با آهنگِ پاپِ "من یه خواب خوب دیدمِ" صدای مشترک مسیح و آرش، با رهیاب (=GPS) مسیریاب، راندم به سوی راهپیمایی ضد‌امپریالیستی قم. (عکس زیر)
من با این حضورم درواقع گوش‌ِ جان سپردم به فریاد همه‌ی شهیدان راه آزادی و غیرتِ ویتنامی‌ها، کره‌ای‌ها، کوبایی‌ها، نیکاراگوئه‌ای‌ها، رودیزیایی‌ها، سرخ‌پوست‌ها، سیاه‌پوست‌ها، ستمدیده‌ها، فلسطینی‌ها، ایرانی‌ها و تمامی مغضوبین قارّه‌ها.
پس؛ من هم همانند رِنه دکارت که گفت من می‌اندیشم، پس هستم، می‌گویم: من بودم، پس هستم.


 


نامه ام به جناب آقا سید باقر شفیعی
 

سلام برادر
هرگز؛ حتی در مُخیّله‌ام نیز، فکر نمی‌کردم آن مرد، با آن‌همه گذشته و سیر مطالعاتی، ارتش آمریکا را آزادی‌بخش بداند. خصال روشنفکرانه‌ی انتقادی‌ات را خبر داشتم، اما تفکر جدیدت نسبت به امپریالیسم بر من تازگی داشت و اِعجاب آفرید. هرچند اخلاقم این نبوده و نیست که بر اعتقادات کسی سرَک بکشم و خدشه‌ای بزنم، و یا از احترام‌گذاری دست بشویم، اما نقد بر مشیء جدیدتان را بر خود محفوظ می‌دارم. به عنوان یک دانش‌آموخته‌ی علوم سیاسی و مطالعه‌گر امنیت ملی، به شما فقط این نکته را عرض می‌کنم که اغلب استراتژیست‌ها به این باور دارند، و آن این است: هر پدیده‌ای دو چهره‌ی همزمان دارد: فرصت و تهدید. دست‌کم این تز مورد دقت قرار گیرد. والسلام با احترام و پوزش.

 

پاسخ سید باقر شفیعی:
درود رفیق یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی همانطور در پست قبلی خودم  نوشتم با امپریالیسم این دشمن بشریت چه باید کرد  پس هنوز به عنوان دشمن  به ان معتقدم  وتوضیح دادم که نحوه مبارزه عوض شد نگفتم من انرا منجی میدانم گفتم حرکت جدیدش شبیه منجی و طرفدار حقوق بشر شد وبرای بدست اوردن منافع واستثمار روش جدیدی را انتخاب کرد که به ان میشود نئو امپریالیسم گفت  وحتی خیلیها  همان نسبت منجی را به اش دارند مانند مردم عراق وافغانستان ولیبی  از حمایت ان استقبال کردند همین حکومتهای لیبی وعراق وافغانستان و.... دست نشانده امریکا  هستند به شکل متفاوت نه مانند پینوشه و... وحتی جمهوری اسلامی در یورش به کشورهای عراق وافغانستان  در کنار انها ایستاد وتماسهایی داشتند . جناب طالبی  روش مبارزه عوض  شد سیاه سفید دیدن در عالم سیاست  را ه صحیح وسیاسنمداری نیست بله شما به عنوان  دانش اموخته  وفعال شغلی در حیطه امنیتی   بدرستی دو موضوع فرصت وتهدید را بیان نمودید که ما باید تهدید را به فرصت تبدیل کنیم نه بر عکس بله میشود در کنار همان امپریالیسم بر علیه ان میتوان مبارزه کرد وحق خویش راگرفت دادگاه لاهه وشادروان مصدق کرد  وهمین قضیه برجام  البته چرا برجام به  این صورت در امد خودت بهتر میدانی همان دلواپسانی  که  فرصت را دوباره به تهدید تبدیل کردند.

 

سلامِ دوباره
جناب آقاسیدباقر! حالا با شفافیت این نگرش‌تان دلشاد شدم. چون در متن قلبی این‌گونه نوشته‌بودی:
"اقای طالبی مبارزات  رنگ بوی دیگر گرفت همان امپریالیسم طرفدار حقوق بشر شد دیگر دست به کودتا نمیزند  حالا  به ظاهر منجی شد  عراق رانجات میدهد لیبی را افغانستان  ودر اروپا."

 

از این رو من چون شناخت و توقُع‌ام از شما به عنوان یک ضدامپریالیسم بود، گلایه کردم. اینک از تردید بیرون آمدم برادر و درود می‌فرستم به این دیدگاه انقلابی جهانوارگی شما.
از نظر من بحث تمام و قانع شدم. ممنونم.

 

 


حمام زنانه تا قبرستان
به نام خدا. سلام. از حمام‌های زنانه تعهّد گرفتند که زنان باحجاب را راه ندهند... اتوبوس‌ها حق ندارند سوارشان کنند... نگهبانان قبرستان‌ها راه‌شان ندهند...
کار حتی به جایی رسیده‌بود که مرجع تقلید شیعیان و رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم _مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی_ در زیرزمینِ خانه‌اش مخفیانه حمامی ساخت که زن‌های فامیل پنهانی از آن استفاده کنند.

رجوع شود به صفحه‌ی ۳۲ دائرةالمعارف مصور...


نکته: رضاخان درحالی می‌خواست با زور و اجبار، درهمه‌ی ابعاد ایران را از فرق سر تا ناخن پا، غربی (بهتراست بگویم غرب‌زده) کند، که مردم ایران _چه زن و چه مرد_ در طول تاریخ بلندش، پایبند به حجاب و پوشش و عاری از عریانی و برهنگی بودند. کتیبه‌ها، مجسّمه‌ها و آثار باستانی، همگی این عفّت و پوشش و حیاء را گواهی می‌دهد.

۱۴ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ:


سلام جناب
ابتدا وظیفه‌ی خودم را عمل کنم از جناب‌عالی که بسیار منطقی در عرصه حاضری و بدور از هیاهو مطلب و نقد می‌نویسی، تشکر خالصانه کنم.

 

اما پاسخ کوتاه:

 

۱. بله، مردم فهیم و مترقی و آگاه ایران در این شعار استراتژیک، ملت آمریکا را از سیاست‌بازان خصومت‌ورز آنان، جدا می‌کنند.

۲. این آمریکاست که با ایران به لجاجت افتاده است. نه ایران. وقتی آنان این‌همه به ایران فشار وارد می‌کنند، ما باید چه کنیم. احتجاج و گفت‌وگو هم کردیم ولی آنان می‌خواهند ما هم مثل این "آل" های منطقه نوکر باشیم و مثل عصر خائفانه‌ی محمدرضاشاه، بدوشند ایران را.
با احترام و سپاس از شما.

 

پاسخ به بحث ۵۲
سلام. از آقا مسعود داراب بابت طرح پرسش ممنونم.
۱. انقلاب ایران محصول آگاهی و ترقی ملت بود، نه جهل. پس، انقلاب از دید من، یک اقدام تاریخی مردم محسوب می شود. و قابل نکوهش و ندامت نیست.


۲. با همه‌ی دسیسه‌های داخلی و خارجی، باز نیز انقلاب ثمراتِ وُفوری به ارمغان آورده است، که شمارش و اِحصای آن کارِ تاریخ‌نویسان است.


۳. اما پاره‌ای افکار و سیاست‌ها در این نظام، خلاف قانون اساسی و حقوق مردم و حتی گاه ضد آموزه‌های اسلام است، از جمله: تمامت‌خواهی، انحصار سیاسی، انسداد قدرت، میراث‌خواری، دخالت نظامیان در بازی سیاست، فساد حکومتی، تفسیر غلط از نظریه‌ی ولایت فقیه، تنگ‌نظری در هنر و فرهنگ، خودی و غیرخودی کردن شهروندان، زینت‌دانستن رأی مردم، خودسری‌ها، ایجاد مخفی گروه‌فشار، سردرگمی در اقتصاد. چندگونگی در سیاست خارجی. انتصابات مقامات، طویل‌المدت بودن پست‌های انتصابی. مجلس خبرگان ناقص، نظارت استصوابی، و... .


۴. اما آینده نظام، من قائل به پیش‌گویی نیستم اما چون به آینده‌نگری و نیز گردش روزگار به تعبیر قرآن، باور دارم، می‌گویم عمر هر حکومتی روزی بسر می‌رسد یا دچار دگرگونی می‌شود. بااین وجود، بالاخره مقامات فهمیده‌اند کهذ‌ باید پوست‌اندازی کنند و الّا ممکن است بحران ۸۸ دیگری کشور را فراگیرد، به نظرم هنوز زود است برای براندازان _که اندک‌اند و خیلی تنها و نیز بسیار درمانده_ به واژگونی و پایان آن، دلخوش کنند!.
 


شیخ عباس قمی و ما
به نام خدا. سلام. به این نوشته‌ام خوب دقت فرمایید. حاج‌شیخ‌عباس قمی، در مسجد گوهرشاد حرم رضوی مشهد، منبر می‌رفت. یک‌بار پدرش _که او هم عالِمی وارسته بود_ به او گفت آیا منبر که می‌روی، پیش‌ازآن مطالعه می‌کنی؟ جواب داد نه پدر. پدر بشدّت نگران شد و گفت پس به مردم مدیون و بدهکاری.


همین یک نَهیب و هشدار باعث شد شیخ عباس مسیر زندگی‌اش زیر و رو و دگرگون شود و کمالات و فضیلت‌ها کسب کند و صاحب مفاتیح‌الجنان گردد. نزد عامه‌ی مردم ارج، منزلت و مقام شامخ پیدا کند. بگذرم.


اما ما؛ 
دیده‌می‌شود عده‌ای زیاد در پهنه‌ی فضای مَجازی همان می‌کنند که مرحوم شیخ‌عباس قمی پیش از پند پدر، با منبر می‌کرد. شبانه‌روز بیش از ده‌ها پست، بارگذاری می‌کنند، بدون آن‌که پیش‌مطالعه‌ای، ارزیابی‌‌یی و یا تحقیقات اولیه‌ای بر روی محتوای آن کرده‌باشند. که دست‌کم اگر انتشار می‌دهند پیش خود، خدا و خلق‌الله بدهکار نباشند.

 

اگر انسان، مطالعه‌گرانه و خردمندانه گام بردارد، هرگز به خود و شأنیت خود اجازه نمی‌دهد مانند باران سیلاب‌زا، چپ و راست نوشته‌های سُست و اغلب آلوده به فریب و تهمت و دروغ را پخش کند و از خود هیچ‌چیز نداشته باشد؛ نه نوشته‌ای، نه فکری، نه نقدی، نه دیدگاهی، نه رأیی، نه حتی یادداشت معرفی یک کتابی یا مقاله‌ و سخنرانی‌یی.

۱۵ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۵۳
 

این تز ارنستو چه گوارا که گفت: "نفرت، سپس شلّیک" هم درست است و هم نادرست.


۱. درست است، چون او مقابلش باتیستا داشت و برای سرنگونی این دیکتاتور _که فقر، گرسنگی، کشتار و وحشتِ دهشتناک در کوبا پدید آورده بود_ هیچ راهی نمانده‌بود مگر راه نفرت و آنگاه شلیک. به قول یک انقلابی شهیر، تفنگ نداری، تُف که داری!


۲. درست است؛ برای زمان و علیه‌ی کسانی مانند باتیستا که کشور و مردم را در شرائطی غیر از صلح و سازگاری قرار داده‌بود و همه‌ی مخالفان را از سرزمین مادری به بیرون رانده‌بود.


۳. نادرست است؛ وقتی با فردی مانند مؤسس حزب رستاخیز مواجه باشی. که میان دیکتاتوری و ادای دموکراسی در رفت و آمد بود! با تردید و ترس هم مانور فضای باز سیاسی می‌داد! و هم دسته‌دسته عالم و روشنفکر را به سیاهچاله و تبعید می‌بُرد. در چنین هنگامه‌ای، همان منعِ قیام مسلّحانه‌ی امام خمینی درست است، نه تئوری ارنستو. درود بر این هر دو.


 

جواب به جناب آزاد طالبی
سلام. نگرش‌ات در باب فلسفه‌ی عبادت، ستودنی‌ست. قبول دارم این سخن‌ات که عبادت فقط نماز‌گزاردن در مسجد نیست. اما نکته اینجاست، هر چیزی سرِ جای خودش. دست‌گیری یتیم، محبت به بینوا، مبارزه با ستم، تلاش برای مساوات، اقامه‌ی قسط، برگزاری حج و... هر کدام عبادتی دارای حکمت خود است. آسیب‌ها و خرافه‌ها هم در برخی عبادت‌ها داخل شد که همه جای تأمل و اندیشیدن دارد. نیز قبول دارم معایبی که در لا به لا اشارت داشتی.


خودت می‌دانی نماز عبادتی‌ست که خود خدا آن را بر بشر واجب فرموده، این خداپرست است که با نماز، آیا نردبان می‌سازد و یا وبال؟ هر کس خود، با توجه به قدر و اندازه‌ای خویش _که فقط خود از آن باخبر است_ خدایش را می‌جوید و با او رابطه‌ی راز برقرار می‌کند و رَطلِ گران نماز می‌زند.


کوتاه بگویم و بگذرم؛ دین در معنی دقیق‌اش یعنی رابطه‌ی انسان با خدا و ارتباطات متقابل میان خدا و او. نه از سر تجارت و معامله و سود، که از روی عشق و جذبه و ذوق. میان خدا و انسان رابطه‌ی دوستی برقرار است، مگر آن که انسان خود کُفر نعمت و قطع ارتباط کند.


پوزش از درازگویی‌ام، چه کنم چون می‌دانم جناب آزاد عموی خوب من، هم خوب می‌خواند و هم خوب می‌داند.
 

پاسخ به جناب حجةالاسلام والمسلمین سیدحسین شفیعی دارابی


سلامٌ علیکم
به نام خدا. بر خود فرض می‌دانم شایسته‌ترین احترامات را به آن روحانیِ دوست و استاد بزرگوارمان ابراز و نکاتی‌ مرقوم نمایم.


۱. انتظارات دوستم جناب امیر رمضانی را از شخص جناب‌عالی، برحق و بسیارنیکو می‌دانم، که الحمدُلله آن جناب نیز در پاسخ به امیر، بانهایت سماحت و خصلت پسندیده، این قدردانی و استقبال را پنهان نگه‌نداشته‌اید.


۲. لَحن و انتقادات جناب امیر را اگرچه نمیگویم تحریک‌کننده، بلکه بشدّت نامناسب بود. روا آن بود، ادبیات بکاررفته در آن متن، بهتر استخدام می‌گردید.


۳. پیشنهاد جناب امیر را مبنی بر تأسیس مدرسه‌ی مَجازی توسط حضرت‌عالی، جهتِ تمهید بستر بحث و مواجهه‌ی فکری با نسل جوان، راهکاری منطقی و رهگشا ارزیابی ‌می‌کنم. امرِ میمونی که من هم زمانی از محضرتان طلب کرده بودم.


۴. پاسخ شما به امیر را فوق‌العاده بانزاکت، مستدل و حاکی از روح اُخوت و سازگاری می‌دانم.


۵. برخلاف جناب امیر، من حضور شما در عرصه‌ی مَجازی را طویل‌المدت، حیّ‌وحاضر، خویشتندار، فعّال و از همه‌ی روحانیون محل، منطقه‌ی میاندورد، ساری و نکا، بیشتر و شائقانه‌تر دیده و گواهی راسخ می‌دهم. که جناب‌عالی در پاسخ به امیر بر این رزومه‌ی کاری و سابقه‌ی حضور بخوبی اشارت داشتی.


۶. توقّع امیر از شما مبنی بر منولوگ (=تک‌گویی) نبودن و دیالوگ برقرار کردن را، هم صواب، هم نافع و هم از اَهمّ امور تلقی می‌کنم و اگر فقیه بودم، واجب و اُولی.


۷. حق شما می‌دانم که فرمودی با برخی از مواضع سیاسی و غیرسیاسی من، مخالفی. من این اختلاف‌نظر را طبیعی و مطابق با روح عقلانیت و فرصت برابر انتخاب اندیشمندانه راه و مشیء فکری هر فرد می‌دانم. البته من در مسائل شرعی شما را کارشناس دین می‌دانم اما با هم ممکن است بر سر مسائل دینی و سیاسی نگرش متفاوت داشته‌باشیم که این مرضیّ خداست.


۸. از محبت شما بر من، در آن پاسخ به امیر، به رسم دینی و اخلاقی و دوستی و شاگردی از شما تقدیر و سپاس به عمل می‌آورم و صراحتاً می‌طلبم برای‌مان دعا بفرمایید و رهنما بمانید. و چون سعدی به پاس فعالیت روزافزون شما استاد فاضل در فضای مَجازی می‌گویم:


خردمند مردم، هنرپروند
که تن‌پروان از هنر لاغرند


والسّلام
۱۵ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۱۲

مدرسه فکرت ۱۲

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۲

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوازدهم

 

اطلاعیه‌ی مدرسه‌ی فکرت
به نام خدا. چنانچه بارها یادآوری کرده ام،  هرگونه چت های دونفره سه‌نفره، در مدرسه ممنوع است. همانطورکه فوروارد (=بازفرست) ممنوع بوده است. این مقررات، هم موجب صیانت از حریم مدرسه است و هم نشان احترام گذاری به حقوق اعضا.


یادآوری می شود کماکان مثل تمام این مدت، دروازه‌ی مدرسه حداکثر تا نیم و نزدیک یک بامداد باز است، لطفا" از یک بامداد به بعد در مدرسه پیام نگذارید تا حریم خصوصی اعضا مختل نشود. احترام به حقوق متقابل، مهمترین نشانه‌ی فرهنگ، اخلاق و پایبندی به توصیه های مؤکّد دینی ست.با سپاس و احترام.


پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
من قبلاً در چندهفته گذشته نظرم را روشن گفتم.
من قائل به تلفیق هستم
هم عقب مانده
هم عقب نگه داشته شده.
یعنی دستان استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو در این بیداد دخیل است.
راستی من اصطلاح جهان سوم را توهین و نوعی توحّش می دانم که غربی ها به ملل دیگر روا می دارند.


چرا مرگ بر آمریکا؟
به نام خدا. سلام. من دست‌کم به چهار دلیل به این شعار استراتژیک ملل انقلابی جهان، ندای محوری ملت ایران و آموزه‌ی امام باور دارم:
۱. بدی به خود
۲. بدی به جهان
۳. بدی به ایران
۴_ فرمان عقل و قرآن


۱. آمریکایی‌ها به خود بدی کرده‌اند؛ از آن سال دور ۱۷۷۶ که با انگلیسی‌ها درافتادند و بعدها جنگ‌های داخلی استقلال ضد برده‌داری راه انداختند، و ایالات متحده‌ی آمریکا را بنا نهادند، تا الآن، به مرور و با مُنحنی نزولی، از آرمان بنیانگذاران اولیه و افکار درخشان ابراهام لینکلن و توماس جفرسون دست شُستند و به درّه‌ی سقوط و انحطاط کشانده‌شدند. در واقع آن "مجسّمه‌ی آزادی" _که آزادیخواهان انقلابی فرانسه در صدمین سال استقلال آمریکا به آنان هدیه کردند و در آن کشور نصب شد،_ امروزه تبدیل به "آزادی مجسمه" شده‌است! یعنی در حقیقت، آزادی اش را بلعید.


۲. آمریکایی‌ها به جهان بدی کرده‌ و می‌کنند؛ این کشور که می‌خواست محافظ آزادی و استقلال ملل باشد، کم کم از انزواطلبی و احترام به حقوق ملت‌ها بیرون رفت و در بیش از ۵۱ کشور جهان، رسماً و علناً کودتا راه انداخت و ژنرال‌ها و دیکتاتورها را بر سرکار گذاشت! و مردم را به دم تیغ مستبدان و حاکمان فاسدِ وابسته نهاد. یعنی در حقیقت، آمریکا استقلال ملت‌ها را بلعید.


۳. آمریکایی‌ها به ایران بدی کرده‌ و می‌کنند؛ امروزه، نسل اول دست‌کم عملکردهای بد و ظالمانه‌ی این رئیس جمهورهای آمریکا را از دهه‌ی بیست تا الآن خوب به یاد دارند: روزولت، ترومن، آیزنهاور، اف کندی، جانسون، نیکسون، جرالد فورد، کارتر، ریگان، هربرت بوش، کلینتون، واکر بوش، اوباما، ترامپ. بدترین و خیانت‌بارترین آن ساقط کردن دولت مرحوم مصدق است که هرگز از اذهان جامعه‌ی مترقی و انقلابی ایران محو نمی‌شود که یک خادم ملت را با کودتا سرنگون کردند و یک خائن ملت را شاهنشاه! ساختند. و هنوز نیز دست از توطئه و فشار و ضربه‌زدن به ایران و آرمان انقلامان نشُستند. در حقیقت، آمریکا دموکراسی جهانی را بلعید.


۴. اما حکم عقل و قرآن؛


الف_ عقل حکم می‌کند باید در برابر کشوری که زورگویی و قُلدوری را به جای آزادی و دموکراسی به جهان تحمیل می‌کند و می‌خواهد ارباب‌منشانه و هژمنویک (=سُلطه‌گرانه)، بر همه‌ی جهان حکومت کند، ایستاد و تن به خواری و خفّت نداد. همان‌گونه که حکیم ایران ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، دادِ سخن سر داد. و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فریاد بلند "آمریکا شیطان بزرگ است" را بانگ زد و از تسلیم‌پذیری زنهارمان داد. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوازدهم

 

اطلاعیه‌ی مدرسه‌ی فکرت
به نام خدا. چنانچه بارها یادآوری کرده ام،  هرگونه چت های دونفره سه‌نفره، در مدرسه ممنوع است. همانطورکه فوروارد (=بازفرست) ممنوع بوده است. این مقررات، هم موجب صیانت از حریم مدرسه است و هم نشان احترام گذاری به حقوق اعضا.


یادآوری می شود کماکان مثل تمام این مدت، دروازه‌ی مدرسه حداکثر تا نیم و نزدیک یک بامداد باز است، لطفا" از یک بامداد به بعد در مدرسه پیام نگذارید تا حریم خصوصی اعضا مختل نشود. احترام به حقوق متقابل، مهمترین نشانه‌ی فرهنگ، اخلاق و پایبندی به توصیه های مؤکّد دینی ست.با سپاس و احترام.


پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
من قبلاً در چندهفته گذشته نظرم را روشن گفتم.
من قائل به تلفیق هستم
هم عقب مانده
هم عقب نگه داشته شده.
یعنی دستان استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو در این بیداد دخیل است.
راستی من اصطلاح جهان سوم را توهین و نوعی توحّش می دانم که غربی ها به ملل دیگر روا می دارند.


چرا مرگ بر آمریکا؟
به نام خدا. سلام. من دست‌کم به چهار دلیل به این شعار استراتژیک ملل انقلابی جهان، ندای محوری ملت ایران و آموزه‌ی امام باور دارم:
۱. بدی به خود
۲. بدی به جهان
۳. بدی به ایران
۴_ فرمان عقل و قرآن


۱. آمریکایی‌ها به خود بدی کرده‌اند؛ از آن سال دور ۱۷۷۶ که با انگلیسی‌ها درافتادند و بعدها جنگ‌های داخلی استقلال ضد برده‌داری راه انداختند، و ایالات متحده‌ی آمریکا را بنا نهادند، تا الآن، به مرور و با مُنحنی نزولی، از آرمان بنیانگذاران اولیه و افکار درخشان ابراهام لینکلن و توماس جفرسون دست شُستند و به درّه‌ی سقوط و انحطاط کشانده‌شدند. در واقع آن "مجسّمه‌ی آزادی" _که آزادیخواهان انقلابی فرانسه در صدمین سال استقلال آمریکا به آنان هدیه کردند و در آن کشور نصب شد،_ امروزه تبدیل به "آزادی مجسمه" شده‌است! یعنی در حقیقت، آزادی اش را بلعید.


۲. آمریکایی‌ها به جهان بدی کرده‌ و می‌کنند؛ این کشور که می‌خواست محافظ آزادی و استقلال ملل باشد، کم کم از انزواطلبی و احترام به حقوق ملت‌ها بیرون رفت و در بیش از ۵۱ کشور جهان، رسماً و علناً کودتا راه انداخت و ژنرال‌ها و دیکتاتورها را بر سرکار گذاشت! و مردم را به دم تیغ مستبدان و حاکمان فاسدِ وابسته نهاد. یعنی در حقیقت، آمریکا استقلال ملت‌ها را بلعید.


۳. آمریکایی‌ها به ایران بدی کرده‌ و می‌کنند؛ امروزه، نسل اول دست‌کم عملکردهای بد و ظالمانه‌ی این رئیس جمهورهای آمریکا را از دهه‌ی بیست تا الآن خوب به یاد دارند: روزولت، ترومن، آیزنهاور، اف کندی، جانسون، نیکسون، جرالد فورد، کارتر، ریگان، هربرت بوش، کلینتون، واکر بوش، اوباما، ترامپ. بدترین و خیانت‌بارترین آن ساقط کردن دولت مرحوم مصدق است که هرگز از اذهان جامعه‌ی مترقی و انقلابی ایران محو نمی‌شود که یک خادم ملت را با کودتا سرنگون کردند و یک خائن ملت را شاهنشاه! ساختند. و هنوز نیز دست از توطئه و فشار و ضربه‌زدن به ایران و آرمان انقلامان نشُستند. در حقیقت، آمریکا دموکراسی جهانی را بلعید.


۴. اما حکم عقل و قرآن؛


الف_ عقل حکم می‌کند باید در برابر کشوری که زورگویی و قُلدوری را به جای آزادی و دموکراسی به جهان تحمیل می‌کند و می‌خواهد ارباب‌منشانه و هژمنویک (=سُلطه‌گرانه)، بر همه‌ی جهان حکومت کند، ایستاد و تن به خواری و خفّت نداد. همان‌گونه که حکیم ایران ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، دادِ سخن سر داد. و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فریاد بلند "آمریکا شیطان بزرگ است" را بانگ زد و از تسلیم‌پذیری زنهارمان داد. بیشتر بخوانید ↓


ب_ قرآن فرمان می‌دهد موسی‌وار باید به سراغ فرعون رفت و با او احتجاج نمود و اگر فرعونیت کرد، باید با چنین خصمی، به مبارزه و نبرد برخاست و اگر شرائط نابودکردن فرعون فراهم نیست، دست‌کم تن به یوغ، اسارت، ذلت، گردن‌کشی، برده‌داری و خدایگون شدن فرعون‌ها نداد.
آن زمان که اسلام و قرآن در بالای طاقچه‌ها بود و هنوز مفاهیم آن به قول مرحوم طالقانی در صحنه نبود، و آرمان آن به قول مرحوم دکتر شریعتی فضیلت فراموش‌شده، بود؛ گرچه الحادِ مارکسیسم محکوم است، اما بخشی از مارکسیست های انقلابی جهان چون "چه‌گوارا" و تئوریسین های مشهورشان، در چهارگوشه‌ی جهان با درخشندگی به نبرد با امپریالیسم شتافتند؛ اما انحنای دولت‌های کمونیست به توتالیتریسم (=تمامت‌خواه) و دگردیسی به رُعب و وحشت، این نبرد را به نفع امپریالیسم مغلوبه نمود. اینک چهل‌سال است، ندای اسلام ناب محمدی از حلقوم ملت انقلابی ایران علیه‌ی زر و زور و تزویر امپریالیسم آمریکا به صدا و صلا درآمده‌است و پوزه‌ی آن را به خاک مالیده‌است. آمریکایی که حکومت یک "آل" را در عربستان به "جمهوریت" ایران ترجیح می‌دهد؛ چون می‌تواند آن فاسدان را بدوشد و هرگز نمی‌تواند "سیدعلی" آن تنها رفیق روحانی علی شریعتی را حتی ثانیه‌ای بفریبد. با همه‌ی گلایه‌ها و انتقاد‌ها که ممکن است در امور داخلی به رهبری داشته باشم، این خوی امپریالیسم ستیزانه‌اش را پویه‌ی انقلابی می‌دانم و فریاد برمی‌آورم: مرگ بر آمریکا و ننگ به نیرنگ تو.
۱۲ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ به نقدها
۱. به همه‌ی اعضایی که تا این ساعت، متن مرا مورد مطالعه، بررسی، تأیید و نیز نقد قرار داده‌اند؛ صمیمانه قدردانی می‌کنم و بر مقام علمی، توان تحلیلی، احاطه‌ی سیاسی و نیز دلسوزی و دردمندی‌شان احترام می‌گذارم.


۲. من در متنم چهار دلیل اقامه کرده‌ام؛ اما تا اینجا هیچ‌کدام از نقدها، به نقد این دلایل نپرداخت و به جای آن در مسائلی فرو رفت، که من هم درباره‌ی آن نوع مسائل سخن، تحلیل و برهان دارم. شاید شدیدتر از همه به مسائل عدیده‌ی داخلی حرف و نقد دارم که اینجا قصد ندارم به آن‌ها ورود کنم، چون هر کدام خود یک بحث مجزّا و دامنه‌دار است.


۳. این یک پارادایم است که هر انسان عاقلی، پشت حجّت، دلیل و براهین خود قرار می‌گیرد و من چون آمریکا را پدیده‌ی غارت و سلطه می‌بینم، این‌گونه ام. و این به دیده‌ی من خطا نیست، هرچند در منظر منتقدین دیدگاه هم نه فقط خطا حتی آن‌چنان است که نگاشته‌اند.


۴. اذعان می‌دارم که دوستان بسیار درخور شأن مدرسه‌ی فکرت، ظاهر شدند و بحث را جدی تلقی کرده و واکنش خردمندانه‌ای بروز داده‌اند. این حرکت، نشان این است که اعضای مدرسه نسبت به جامعه و تفکر، رویکرد فعالی دارند.


۵. من از همه‌ی نقدها و مُنقّدین بهره بردم، چه با طعم طنز، چه با طعنه، چه با کنایه، چه با اشاره و چه با صراحت در نقد و نظر.


۶. آنچه که مرا وادار می‌کند به این شعار استراتژیک باورمند باشم، چنانچه در متن هم آوردم، فقط به دلیل خصومت‌ورزی به ایران نبود، من با اندیشه‌ی جهانوارگی‌ پدیده را دیدم و بر آن، دلیل ارائه نمودم. من بر اینم اگر نقد دارید _که به حق هم باید داشته باشید_ باید بر دلیل های من عرضه کنید و آن را به شیوه‌ی مُتقن و بدونِ هیجان، اِبطال نمایید؛ چون از من بهتر می‌‌دانید راقِم را که رَجم و رَمی نمی‌‌کنند!
با تقدیم بالاترین احترام و پوزش
..


@
سلام آق‌سیدمحمدهاشمی
بله، حافظ در نوجوانی خمیرگیر نانوایی بوده و بسیار پراستعداد...
اما زندگی‌اش همانند غزل‌هایش که رندانه، است، پیچیده‌است که سرآخر هم اوباش حکومتی ریختند و خونه‌اش را ویران و کتاب‌هایش را سوزاندند و همین باعث شد حافظ چندروز بعد درگذشت 
و این اشعاری که حافظ به دست‌مان رسیده، تنها گوشه‌ای از آن است.
ممنونم که در پیِ آموختن‌ها هستی.

 


پاسخ بحث ۵۱
سلام. جناب مهندس عبدی دیدگاه‌ام به شرح زیر است:
۱. اساساً به خدمت‌گرفتن کودکان، اقدامی تبهکارانه است.
۲. ریشه‌ی این معضل فقر است و نیز بی‌توجهی خانواده‌ها.
۳. تاجایی‌که اطلاعات من قد می‌دهد، باندهایی مخوف دست به این بهره‌کشی می‌زنند.
۴. برخی از این معضل به فقر اقتصادی برنمی‌گردد بلکه ناشی از فرهنگ ناپذیری اجتماعی‌ست. شبیه تکدّی‌گری.
۵. من شخصاً با به بیگاری کشاندن انسان مخالف هستم. راه‌حل آن عدالت و الگوگیری از تجربیات کشورهایی ست که سوسیالیسم اجتماعی را در ساختارشان بکار گرفتند. مانند سوئد، نروژ، فنلاند.


خرافه
به نام خدا. سلام. اخیراً در کتاب علاءالدوله سمنانی (حکیم و عارف قرن ۷ و ۸ و وزیر شایسته‌ی ارغون‌شاه مغول) خواندم که "مغولان اعتقاد عظیمی به نجوم و خرافه و جادو داشتند."
نکته: نکنه خرافه‌گرایی در ایران، بخشی‌اش از همین‌جا و همین بُرهه برخاسته‌باشد؟ خودم براین نظرم که ایرانی‌ها چطور تن به پذیرفتن فرهنگ هِلِنی یونانی دوره‌ی سلوکی در ایران، نداده‌اند؛ ولی خرافه و جادو‌جَنبل مغولی‌ها را پذیرا شدند. البته که اللهُ‌اَعلم.
۱۳ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


سلام من به شما جناب
۱. ازاین‌که متن مرا خوانده‌ای و نقدی بر آن نگاشته‌ای جای سپاس و تحسین دارد.  ۲. به آزادی و تفکر آسیب‌شناسانه‌ات درود می‌فرستم.   ۳. موضوع روحانیت را که فرمودی، حتماً به تذکر شما عمل خواهم کرد و متنی خواهم نوشت. به‌روی‌چشم.   ۴. انتقادهایی که از کشور و دست‌اندکاران کرده‌ای، را انکار نمی‌کنم و من هم بارها دراین زمینه قلم زده‌ام و حق شما می‌دانم آزادانه و منطقی نظرت را می‌گویی.   ۵. اما این‌که مرا متهم کرده‌ای که با مرگ‌بر‌آمریکا به نون و نوا رسیده‌ام، جوابم رُک و ساده این است. نه چنین نیست. من یک شهروند عادی ایرانم و دیدگاه مستقلانه از حکومت و جناح‌ها دارم.  ۶. از شما ممنونم که به مسائل جامعه و آسیب‌ها آگاهی داری و دردمندانه قلم زده‌ای.
با احترام و پوزش. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه).


من بودم، پس؛ هستم
با آهنگِ پاپِ "من یه خواب خوب دیدمِ" صدای مشترک مسیح و آرش، با رهیاب (=GPS) مسیریاب، راندم به سوی راهپیمایی ضد‌امپریالیستی قم. (عکس زیر)
من با این حضورم درواقع گوش‌ِ جان سپردم به فریاد همه‌ی شهیدان راه آزادی و غیرتِ ویتنامی‌ها، کره‌ای‌ها، کوبایی‌ها، نیکاراگوئه‌ای‌ها، رودیزیایی‌ها، سرخ‌پوست‌ها، سیاه‌پوست‌ها، ستمدیده‌ها، فلسطینی‌ها، ایرانی‌ها و تمامی مغضوبین قارّه‌ها.
پس؛ من هم همانند رِنه دکارت که گفت من می‌اندیشم، پس هستم، می‌گویم: من بودم، پس هستم.


 


نامه ام به جناب آقا سید باقر شفیعی
 

سلام برادر
هرگز؛ حتی در مُخیّله‌ام نیز، فکر نمی‌کردم آن مرد، با آن‌همه گذشته و سیر مطالعاتی، ارتش آمریکا را آزادی‌بخش بداند. خصال روشنفکرانه‌ی انتقادی‌ات را خبر داشتم، اما تفکر جدیدت نسبت به امپریالیسم بر من تازگی داشت و اِعجاب آفرید. هرچند اخلاقم این نبوده و نیست که بر اعتقادات کسی سرَک بکشم و خدشه‌ای بزنم، و یا از احترام‌گذاری دست بشویم، اما نقد بر مشیء جدیدتان را بر خود محفوظ می‌دارم. به عنوان یک دانش‌آموخته‌ی علوم سیاسی و مطالعه‌گر امنیت ملی، به شما فقط این نکته را عرض می‌کنم که اغلب استراتژیست‌ها به این باور دارند، و آن این است: هر پدیده‌ای دو چهره‌ی همزمان دارد: فرصت و تهدید. دست‌کم این تز مورد دقت قرار گیرد. والسلام با احترام و پوزش.

 

پاسخ سید باقر شفیعی:
درود رفیق یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی همانطور در پست قبلی خودم  نوشتم با امپریالیسم این دشمن بشریت چه باید کرد  پس هنوز به عنوان دشمن  به ان معتقدم  وتوضیح دادم که نحوه مبارزه عوض شد نگفتم من انرا منجی میدانم گفتم حرکت جدیدش شبیه منجی و طرفدار حقوق بشر شد وبرای بدست اوردن منافع واستثمار روش جدیدی را انتخاب کرد که به ان میشود نئو امپریالیسم گفت  وحتی خیلیها  همان نسبت منجی را به اش دارند مانند مردم عراق وافغانستان ولیبی  از حمایت ان استقبال کردند همین حکومتهای لیبی وعراق وافغانستان و.... دست نشانده امریکا  هستند به شکل متفاوت نه مانند پینوشه و... وحتی جمهوری اسلامی در یورش به کشورهای عراق وافغانستان  در کنار انها ایستاد وتماسهایی داشتند . جناب طالبی  روش مبارزه عوض  شد سیاه سفید دیدن در عالم سیاست  را ه صحیح وسیاسنمداری نیست بله شما به عنوان  دانش اموخته  وفعال شغلی در حیطه امنیتی   بدرستی دو موضوع فرصت وتهدید را بیان نمودید که ما باید تهدید را به فرصت تبدیل کنیم نه بر عکس بله میشود در کنار همان امپریالیسم بر علیه ان میتوان مبارزه کرد وحق خویش راگرفت دادگاه لاهه وشادروان مصدق کرد  وهمین قضیه برجام  البته چرا برجام به  این صورت در امد خودت بهتر میدانی همان دلواپسانی  که  فرصت را دوباره به تهدید تبدیل کردند.

 

سلامِ دوباره
جناب آقاسیدباقر! حالا با شفافیت این نگرش‌تان دلشاد شدم. چون در متن قلبی این‌گونه نوشته‌بودی:
"اقای طالبی مبارزات  رنگ بوی دیگر گرفت همان امپریالیسم طرفدار حقوق بشر شد دیگر دست به کودتا نمیزند  حالا  به ظاهر منجی شد  عراق رانجات میدهد لیبی را افغانستان  ودر اروپا."

 

از این رو من چون شناخت و توقُع‌ام از شما به عنوان یک ضدامپریالیسم بود، گلایه کردم. اینک از تردید بیرون آمدم برادر و درود می‌فرستم به این دیدگاه انقلابی جهانوارگی شما.
از نظر من بحث تمام و قانع شدم. ممنونم.

 

 


حمام زنانه تا قبرستان
به نام خدا. سلام. از حمام‌های زنانه تعهّد گرفتند که زنان باحجاب را راه ندهند... اتوبوس‌ها حق ندارند سوارشان کنند... نگهبانان قبرستان‌ها راه‌شان ندهند...
کار حتی به جایی رسیده‌بود که مرجع تقلید شیعیان و رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم _مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی_ در زیرزمینِ خانه‌اش مخفیانه حمامی ساخت که زن‌های فامیل پنهانی از آن استفاده کنند.

رجوع شود به صفحه‌ی ۳۲ دائرةالمعارف مصور...


نکته: رضاخان درحالی می‌خواست با زور و اجبار، درهمه‌ی ابعاد ایران را از فرق سر تا ناخن پا، غربی (بهتراست بگویم غرب‌زده) کند، که مردم ایران _چه زن و چه مرد_ در طول تاریخ بلندش، پایبند به حجاب و پوشش و عاری از عریانی و برهنگی بودند. کتیبه‌ها، مجسّمه‌ها و آثار باستانی، همگی این عفّت و پوشش و حیاء را گواهی می‌دهد.

۱۴ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ:


سلام جناب
ابتدا وظیفه‌ی خودم را عمل کنم از جناب‌عالی که بسیار منطقی در عرصه حاضری و بدور از هیاهو مطلب و نقد می‌نویسی، تشکر خالصانه کنم.

 

اما پاسخ کوتاه:

 

۱. بله، مردم فهیم و مترقی و آگاه ایران در این شعار استراتژیک، ملت آمریکا را از سیاست‌بازان خصومت‌ورز آنان، جدا می‌کنند.

۲. این آمریکاست که با ایران به لجاجت افتاده است. نه ایران. وقتی آنان این‌همه به ایران فشار وارد می‌کنند، ما باید چه کنیم. احتجاج و گفت‌وگو هم کردیم ولی آنان می‌خواهند ما هم مثل این "آل" های منطقه نوکر باشیم و مثل عصر خائفانه‌ی محمدرضاشاه، بدوشند ایران را.
با احترام و سپاس از شما.

 

پاسخ به بحث ۵۲
سلام. از آقا مسعود داراب بابت طرح پرسش ممنونم.
۱. انقلاب ایران محصول آگاهی و ترقی ملت بود، نه جهل. پس، انقلاب از دید من، یک اقدام تاریخی مردم محسوب می شود. و قابل نکوهش و ندامت نیست.


۲. با همه‌ی دسیسه‌های داخلی و خارجی، باز نیز انقلاب ثمراتِ وُفوری به ارمغان آورده است، که شمارش و اِحصای آن کارِ تاریخ‌نویسان است.


۳. اما پاره‌ای افکار و سیاست‌ها در این نظام، خلاف قانون اساسی و حقوق مردم و حتی گاه ضد آموزه‌های اسلام است، از جمله: تمامت‌خواهی، انحصار سیاسی، انسداد قدرت، میراث‌خواری، دخالت نظامیان در بازی سیاست، فساد حکومتی، تفسیر غلط از نظریه‌ی ولایت فقیه، تنگ‌نظری در هنر و فرهنگ، خودی و غیرخودی کردن شهروندان، زینت‌دانستن رأی مردم، خودسری‌ها، ایجاد مخفی گروه‌فشار، سردرگمی در اقتصاد. چندگونگی در سیاست خارجی. انتصابات مقامات، طویل‌المدت بودن پست‌های انتصابی. مجلس خبرگان ناقص، نظارت استصوابی، و... .


۴. اما آینده نظام، من قائل به پیش‌گویی نیستم اما چون به آینده‌نگری و نیز گردش روزگار به تعبیر قرآن، باور دارم، می‌گویم عمر هر حکومتی روزی بسر می‌رسد یا دچار دگرگونی می‌شود. بااین وجود، بالاخره مقامات فهمیده‌اند کهذ‌ باید پوست‌اندازی کنند و الّا ممکن است بحران ۸۸ دیگری کشور را فراگیرد، به نظرم هنوز زود است برای براندازان _که اندک‌اند و خیلی تنها و نیز بسیار درمانده_ به واژگونی و پایان آن، دلخوش کنند!.
 


شیخ عباس قمی و ما
به نام خدا. سلام. به این نوشته‌ام خوب دقت فرمایید. حاج‌شیخ‌عباس قمی، در مسجد گوهرشاد حرم رضوی مشهد، منبر می‌رفت. یک‌بار پدرش _که او هم عالِمی وارسته بود_ به او گفت آیا منبر که می‌روی، پیش‌ازآن مطالعه می‌کنی؟ جواب داد نه پدر. پدر بشدّت نگران شد و گفت پس به مردم مدیون و بدهکاری.


همین یک نَهیب و هشدار باعث شد شیخ عباس مسیر زندگی‌اش زیر و رو و دگرگون شود و کمالات و فضیلت‌ها کسب کند و صاحب مفاتیح‌الجنان گردد. نزد عامه‌ی مردم ارج، منزلت و مقام شامخ پیدا کند. بگذرم.


اما ما؛ 
دیده‌می‌شود عده‌ای زیاد در پهنه‌ی فضای مَجازی همان می‌کنند که مرحوم شیخ‌عباس قمی پیش از پند پدر، با منبر می‌کرد. شبانه‌روز بیش از ده‌ها پست، بارگذاری می‌کنند، بدون آن‌که پیش‌مطالعه‌ای، ارزیابی‌‌یی و یا تحقیقات اولیه‌ای بر روی محتوای آن کرده‌باشند. که دست‌کم اگر انتشار می‌دهند پیش خود، خدا و خلق‌الله بدهکار نباشند.

 

اگر انسان، مطالعه‌گرانه و خردمندانه گام بردارد، هرگز به خود و شأنیت خود اجازه نمی‌دهد مانند باران سیلاب‌زا، چپ و راست نوشته‌های سُست و اغلب آلوده به فریب و تهمت و دروغ را پخش کند و از خود هیچ‌چیز نداشته باشد؛ نه نوشته‌ای، نه فکری، نه نقدی، نه دیدگاهی، نه رأیی، نه حتی یادداشت معرفی یک کتابی یا مقاله‌ و سخنرانی‌یی.

۱۵ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۵۳
 

این تز ارنستو چه گوارا که گفت: "نفرت، سپس شلّیک" هم درست است و هم نادرست.


۱. درست است، چون او مقابلش باتیستا داشت و برای سرنگونی این دیکتاتور _که فقر، گرسنگی، کشتار و وحشتِ دهشتناک در کوبا پدید آورده بود_ هیچ راهی نمانده‌بود مگر راه نفرت و آنگاه شلیک. به قول یک انقلابی شهیر، تفنگ نداری، تُف که داری!


۲. درست است؛ برای زمان و علیه‌ی کسانی مانند باتیستا که کشور و مردم را در شرائطی غیر از صلح و سازگاری قرار داده‌بود و همه‌ی مخالفان را از سرزمین مادری به بیرون رانده‌بود.


۳. نادرست است؛ وقتی با فردی مانند مؤسس حزب رستاخیز مواجه باشی. که میان دیکتاتوری و ادای دموکراسی در رفت و آمد بود! با تردید و ترس هم مانور فضای باز سیاسی می‌داد! و هم دسته‌دسته عالم و روشنفکر را به سیاهچاله و تبعید می‌بُرد. در چنین هنگامه‌ای، همان منعِ قیام مسلّحانه‌ی امام خمینی درست است، نه تئوری ارنستو. درود بر این هر دو.


 

جواب به جناب آزاد طالبی
سلام. نگرش‌ات در باب فلسفه‌ی عبادت، ستودنی‌ست. قبول دارم این سخن‌ات که عبادت فقط نماز‌گزاردن در مسجد نیست. اما نکته اینجاست، هر چیزی سرِ جای خودش. دست‌گیری یتیم، محبت به بینوا، مبارزه با ستم، تلاش برای مساوات، اقامه‌ی قسط، برگزاری حج و... هر کدام عبادتی دارای حکمت خود است. آسیب‌ها و خرافه‌ها هم در برخی عبادت‌ها داخل شد که همه جای تأمل و اندیشیدن دارد. نیز قبول دارم معایبی که در لا به لا اشارت داشتی.


خودت می‌دانی نماز عبادتی‌ست که خود خدا آن را بر بشر واجب فرموده، این خداپرست است که با نماز، آیا نردبان می‌سازد و یا وبال؟ هر کس خود، با توجه به قدر و اندازه‌ای خویش _که فقط خود از آن باخبر است_ خدایش را می‌جوید و با او رابطه‌ی راز برقرار می‌کند و رَطلِ گران نماز می‌زند.


کوتاه بگویم و بگذرم؛ دین در معنی دقیق‌اش یعنی رابطه‌ی انسان با خدا و ارتباطات متقابل میان خدا و او. نه از سر تجارت و معامله و سود، که از روی عشق و جذبه و ذوق. میان خدا و انسان رابطه‌ی دوستی برقرار است، مگر آن که انسان خود کُفر نعمت و قطع ارتباط کند.


پوزش از درازگویی‌ام، چه کنم چون می‌دانم جناب آزاد عموی خوب من، هم خوب می‌خواند و هم خوب می‌داند.
 

پاسخ به جناب حجةالاسلام والمسلمین سیدحسین شفیعی دارابی


سلامٌ علیکم
به نام خدا. بر خود فرض می‌دانم شایسته‌ترین احترامات را به آن روحانیِ دوست و استاد بزرگوارمان ابراز و نکاتی‌ مرقوم نمایم.


۱. انتظارات دوستم جناب امیر رمضانی را از شخص جناب‌عالی، برحق و بسیارنیکو می‌دانم، که الحمدُلله آن جناب نیز در پاسخ به امیر، بانهایت سماحت و خصلت پسندیده، این قدردانی و استقبال را پنهان نگه‌نداشته‌اید.


۲. لَحن و انتقادات جناب امیر را اگرچه نمیگویم تحریک‌کننده، بلکه بشدّت نامناسب بود. روا آن بود، ادبیات بکاررفته در آن متن، بهتر استخدام می‌گردید.


۳. پیشنهاد جناب امیر را مبنی بر تأسیس مدرسه‌ی مَجازی توسط حضرت‌عالی، جهتِ تمهید بستر بحث و مواجهه‌ی فکری با نسل جوان، راهکاری منطقی و رهگشا ارزیابی ‌می‌کنم. امرِ میمونی که من هم زمانی از محضرتان طلب کرده بودم.


۴. پاسخ شما به امیر را فوق‌العاده بانزاکت، مستدل و حاکی از روح اُخوت و سازگاری می‌دانم.


۵. برخلاف جناب امیر، من حضور شما در عرصه‌ی مَجازی را طویل‌المدت، حیّ‌وحاضر، خویشتندار، فعّال و از همه‌ی روحانیون محل، منطقه‌ی میاندورد، ساری و نکا، بیشتر و شائقانه‌تر دیده و گواهی راسخ می‌دهم. که جناب‌عالی در پاسخ به امیر بر این رزومه‌ی کاری و سابقه‌ی حضور بخوبی اشارت داشتی.


۶. توقّع امیر از شما مبنی بر منولوگ (=تک‌گویی) نبودن و دیالوگ برقرار کردن را، هم صواب، هم نافع و هم از اَهمّ امور تلقی می‌کنم و اگر فقیه بودم، واجب و اُولی.


۷. حق شما می‌دانم که فرمودی با برخی از مواضع سیاسی و غیرسیاسی من، مخالفی. من این اختلاف‌نظر را طبیعی و مطابق با روح عقلانیت و فرصت برابر انتخاب اندیشمندانه راه و مشیء فکری هر فرد می‌دانم. البته من در مسائل شرعی شما را کارشناس دین می‌دانم اما با هم ممکن است بر سر مسائل دینی و سیاسی نگرش متفاوت داشته‌باشیم که این مرضیّ خداست.


۸. از محبت شما بر من، در آن پاسخ به امیر، به رسم دینی و اخلاقی و دوستی و شاگردی از شما تقدیر و سپاس به عمل می‌آورم و صراحتاً می‌طلبم برای‌مان دعا بفرمایید و رهنما بمانید. و چون سعدی به پاس فعالیت روزافزون شما استاد فاضل در فضای مَجازی می‌گویم:


خردمند مردم، هنرپروند
که تن‌پروان از هنر لاغرند


والسّلام
۱۵ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۲۶۷
ساعت پست : ۰۵:۱۹
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۱۱

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۲۶۷
ساعت پست : ۰۵:۱۹
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۱۱

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

 

۲. مگر در جنگ و مقابله با حمله ها، دست به دفاع نمی زنیم؟ آیا وقتی دفاع می کنیم در پی اینیم که حمله کننده را فقط خراش بزنیم و هرگز نکُشیم چون ممکن است معدوم شود؟ یا نه، دفاع می کنیم و مجبوریم بکُشیم. اگر غیر از این باشد، پس باید قوه دفاعیه در نهاد انسان را نفی کنیم! که این خطایی فاحش و خَبطی بزرگ است.


۳. اما اگر منظور جناب جوادی مسأله ی قصاص است، باید بگویم من حکم های باری تعالی را با نهایت ایمان و تسلیم باور دارم. چون حکیم مطلقِ قادر فقط اوست. در قصاص هم، خدا فرمود اگر بخشش کنید، بهتر است. مثل قضیه چهارزن گرفتن همزمان. که خدا مجاز شمرده به شرط عدالت کامل؛ ولی در همان آیه بلافاصله می گوید یک زن، بر شما بهتر است چون در برقراری عدالت حتی عدالت جنسی عاجز خواهید بود.
 

این نکته را هم اضافه کنم که قرآن می گوید در قصاص، حیات است. یعنی خون و دَم باید محترم شمرده شود. وقتی قاتلی خون کسی را می ریزد، یعنی به دَم و خون بی حرمتی کرده است. حرمت و کرامت انسان لازمه اش احترام به دَم است. چون دم نباشد روح هم نیست. حال کسی که دَم کسی را می ریزد، در واقع روح آن فرد را از کالبَد بریده است. هرگاه این حرمت، پاسداری شود، حیات وجود دارد. پس، قصاص عامل بازدانده ی حفظ حیات است.


بحث ۵۰ : این پرسش جناب دکتر عارف زاده است که برای مباحثه، در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

«نقش تبلیغات در رونق دین چگونه است؟»

 

پاسخ بحث ۵۰
به نام خدا. سلام. جناب دکتر عارف زاده پرسش شما چنان اهمیت دارد که می توان در اطراف آن چندجلد کتاب نگاشت. اما به اقتضای محیط مدرسه که بر ایجازگویی و فشردگی ست چند جمله ارائه می کنم:


۱. اسلام اساسا" دین دعوت است، پس تبلیغ بُن مایه ی آن است. برخلاف دین تحریف شده ی یهود که اساسا" دعوت ندارد بلکه  نژاد مادری ملاک یهودی شدن است. بنابراین دروازه ی ورودی یهود، بسته است مگر آن که کسی اثبات کند نژادش یهودی ست.


۲. طبق آیه نفْر (=به سکون فاء) یعنی آیه ی ۱۲۲ توبه، اسلام هم تفقُّه دارد و هم تبلیغ و تنذیر و تحذیر:
وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ.
از نظر علامه طباطبایی (طبق این آیه) تبلیغ فقط بیان احکام نیست بلکه بیان اصول عقاید و دیگر معارف برای مردم است.


۳. تبلیغ ریشه در رسالت و نبوت و امامت دارد. کلا" دین با اخبار آسمان سروکار دارد. چون خود نبوت یعنی پیغام بری و خبررسانی.


۴. بله، تبلیغ، رونق ایجاد می کند. تبلیغ البته باید از فریب، تحریف، بدعت، خرافه و هرگونه کژی بَری باشد.


۵. یک مثال می زنم و نظرم را تمام می کنم:
مرحوم شریعتی و مرحوم کافی هر دو وارد تبلیغ شدند. کدام شان توانستند اذهان را روشن و انقلاب درونی و بیرونی ایجاد کنند؟ به نظر من دکتر شریعتی. او توانست مفاهیم به طاقچه رفته و گردگرفته را جان تازه ای بدهد و دین ورزی راستین را احیا کند و جوان و دانشجوی دهه ی پنجاه را علیه نظام فاسد و غربزده ی پهلوی برانگیزاند که فقط کارش قلم بود و فریاد. و بر رگ صدها واژگان و مفاهیم اصلی اسلام و ایران، خون تازه جاری کند و آن را از خطر مسخ شدن توسط برخی روحانیون خرافه جو، نجات دهد: فاطمه، حج، قیام، شیعه علوی، شورا، غرب، هویت، بازگشت، سلمان پاک، ابوذر، خلافت، تبعید، عاشورا، نماز، مبارزه و... .


این با هنر تبلیغ بود که شریعتی در این راه تنومند بود در اندیشیدن و ماهر بود در سِحر سخن. در یک کلام، رونق دین به هنر خطابه، تدریس، و مجالس عقلانی ست.


تلبیغ همان تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر سوره ی والعصر است که همه باید همدیگر به خوبی، صلاح، اخلاق، فلاح و درست زیستن فرا بخوانند.
 

یک توضیح عمومی بدهم:
ما باید پندپذیر هم باشیم. دو کتاب شیخ اجل سعدی، سراسرش پنددادن است. دو اثری که سند فرهنگ ایران است. در مدرسه اگر پیامی می گذاریم همه ی اعضا یا آنلاین یا بعدها، آن را می خوانند. پس  پیام، در واقع پرتاب سخن است به خواننده. و حاوی پند و درس و نکته و آموزش و یاددادن است و خواننده هم حق دارد نسبت به آن یا سکوت یا اظهارنظر ردّ یا قبول و یا مشروط بکند. ما نباید از انتقاد و اظهارنظر اعضا ناراحت شویم.


از سوی دیگر به دلیل اصل نشاط و شادابی در وجود بشر، ما یک روز هفته را در مدرسه، کشکولی کردیم تا طنز و مزاح و شوخی های محبت آمیز و خاطرات و بگومگوهای زیبا میان اعضا برقرار باشد که هم تألیف قلوب است و هم از زمُختی و یکنواختی ما را بیرون می برد. بقیه ی ساعات مدرسه، مختصّ درس و بحث و میانبحث و گاه به گاه مجادلات دوستانه بر سر برخی موضوعات است که همه طبیعی و از نشانه های سرزندگی، پلورالیته و متکثّربودن مدرسه است.


هیچ کس شوخی را منع نکرده است. امام علی (ع) یکی از حالات زیبایش "شوخ طبعی" شان بوده است. حتی در قرآن واژه ی فُکاهی بکار رفته، که در آخرت هم متقین با هم شوخی و فکاهی دارند. فکر کنم سوره ی یاسین باشد.


پس، انتظارات، توقعات، پندها و انتقادات همدیگر را با شکیبایی و گشاده رویی پاس بداریم.
پوزش و سپاس

 

سلام دکتر عارف زاده. در جواب به پرسش دومی که کرده ای، باید بگویم. نه. تبلیغ در اسلام دست‌کم به سه علت مداومت دارد:


۱. در هر عصری نسل جدید پدیدار می شود که باید آگاهی رسانی شود.


۲. فهم جدید شکل می گیرد که مقتضیات زمان موجب می شود تبلیغ دینی همچنان برقرار بماند.


۳. چون انسان سیَلان دارد و ممکن است تشکیک کند، یا انکار نماید و یا دچار اعوجاج فکری شود، لذا تبلیغ دینی نباید متوقف شود.
 


برده ها آواز می خوانند تا...
به نام خدا. سلام. دوستان! مارک توین را شاید بشناسید. همان سموئل کلمنس؛ پدر ادبیات آمریکا. این پست را با ذوق و دردمندی می‌نویسم.
وی از پسربچه‌ی "برده‌ای" به اسم "سَندی" یاد می کند که او را از خانواده و دوستانش جدا کرده بودند و در نیمی از سراسر قاره آمریکا کشانده و فروخته بودند...


سَندی تمام روز در بیگاری ها آواز می خوانْد، زوزه می‌کشید، سُرفه می کرد، و نیز می خندید. مارک توین می گوید از دست سَندی دیوانه شده بود، روزی از کوره دررفت و با خشم پیش مادرش رفت و گفت:
"من سَندی را تحمل ندارم، بهتر نیست که دهن او را ببندید؟"


می دانید مادر سَندی به سموئل کلمنس چه گفت؟ اشک در چشمانش جمع کرد و گفت:


"برده‌ی بیچاره! وقتی‌که آواز می خواند، علامت این است بدبختی خود را به یاد نمی‌آورد و این امر مایه‌ی آسایش خاطر من است؛ اما وقتی که خاموش است، متأسفانه به فکر می افتد و... "


مارک توین دیگر هرگز نکوشید طبقات بالا! را تربیت! کند، به دنبال توده‌ها در داستان‌هایش رفت.


برداشت آزاد از ص ۴۱ و ۴۲ کتاب "گذرنامه‌ی روح من"
9 آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

@
سلام جناب دکتر عارف زاده
ادیان نه، متدینان آن دین ها رو به ادیان بعدی آوردند. ادیان و آموزه های ادیان به مرور به خاتمیت ختم شد و نیز برخی از ادیان توسط متولیان، تحریف شد.

 

@


سلام جناب امیر رمضانی
این عین متن جناب جلیل قربانی است:


" ۵- ادعای مبلّغان بر وجود برنامه کامل در دین برای برآوردن نیازهای دنیا و آخرت مومنان و ناتوانی در اثبات این ادعا،"


این جمله‌ی قربانی همان نقصی ست که من گفتم این گزاره اش را رد می کنم.
دین اسلام خودش می گویم من کامل ام، پس ادعا که قربانی مطرح کردند، معنایی ندارد.
البته ایشان در اظهارنظر آزاد است و من هم حساسیتی ندارم، فقط نظرم را بیان داشته ام تا بحث، شکل جدی تری داشته باشد و مونولوگ نشود، دیالوگ گردد.

 

@
روی سال، خیلی رأی ها متفاوت است، اما علامه طباطبایی در بحثی پیرامون شریعت، معتقد است در زمان خود حضرت آدم (ع) شریعت ابتدائاً هنوز شکل نگرفته بود. البته از نظر قرآن، سوره ی کافرون، دین یک نوع نیست، معتقدات کافران را هم می گوید: لکُم دینکم.

 

 

توضیحی بر این پست جناب جعفر آهنگر
سلام. این که با دکتر سروش آن کردند _که به تبعیت از تعبیر مرحوم نلسون ماندلا_  فراموش نمی شود کرد ولی می توان بخشید، سخنی نیست. اما شقّ اول متن جناب جعفر نیازمند تبصره‌ای ست
۱_ مگر بر مرحوم شریعتی آن همه ستم نشد؟ ازجمله:
با آن که دکتر بود، اما او را برای تحقیر و تصغیر، معلم دبیرستان کردند.
با آن که سلاحش قلم و سخن بود نه تفنگ و نارنجک، اما بارها به زندانش افکندند و شکنجه اش کردند.


با آن که از نوابغ و مشاهیر ایران شده بود، اما او را تبعید و دربه‌در کردند و در انگلیس به طرز مشکوکی درگذشت. شخصیتی بی نظیر با ۴۴ سال عمر، با آن همه آثار و سخن و پیرو.


۲_ اما دکتر سروش. فقط یک مطلب را می گویم. خود سروش گفته بود امام خمینی به او گفته بود این هجمه ها را باید تحمل کرد، زیرا جلوی تفسیر سوره‌ی حمد مرا را هم در تلویزیون گرفته‌اند. (نقل به مضمون)


۳_ من اگر فراموش نکنم ان‌شاء‌الله یک پست درباره‌ی ترمیدور انقلاب ها خواهم نوشت.
 


لئو تولستوی و یک هندو
به نام خدا. سلام. لئو تولستوی در نامه‌ای به یک هندو، مسائلی را مطرح می‌کند که گویی روایت امروز روزگار است. وی، آن هندو را چنین خطاب می کند:


"... و دیگر چه؟! شما، شمایی که از آحاد یکی از روحانی‌ترین ملل جهان هستید، این‌چنین ساده لوحانه و با اطمینان کامل نسبت به آموزش علمی خود، قانون عشق را رها می کنید، حال آن‌که این قانون ار کهن‌ترین اَعصار تاریخ، در بطن ملت شما، با دقتی شگفت‌انگیز اعلام گردیده است... و لاطائلاتی را که استادانِ اروپایی‌تان _این قهرمانانِ خشونت، این دشمنانِ حقیقت، این بردگانِ دیروزِ خرافه و بردگانِ امروزِ علم_ به شما می آموزند، تکرار می‌کنید."


تولستوی با افشای چهره‌ی واقعی غرب، به هندو چنین هشدار و هوشیاری می دهد:


"شما می گویید که اگر انگلیسی ها، هندوستان را به انقیاد درآورده‌اند، علت آن بوده که هند به اندازه‌ی کافی با زور در مقابل خشونت مقاومت نمی کند! اما قضیه درست برعکس است. اگر انگلیسی‌ها توانستند هندی‌ها را به خدمتِ خود درآورند علت چیزی نبود جز آن‌که هندی‌ها خود، خشونت را به عنوان اصل بنیادیِ سازمان‌یافتگیِ اجتماعی خود می پذیرفتند؛ و هنوز هم می پذیرند. هندی‌ها با تکیه بر این اصل بود که در گذشته خود را تحت انقیاد سلاطین کوچک خویش قرار می‌دادند، با تکیه بر این اصول بود که سپس علیه‌ی آنها و بعد علیه‌ی اروپایی‌ها به مبارزه پرداختند."


تولستوی در اینجا بشدّت اوج می‌گیرد و به هندو‌، چنین می نویسد:
"یک کمپانی تجاری که سی‌هزار آدم، آن هم آدم‌هایی ضعیف‌الجثّه دارد، ملتی ۲۰۰ میلیون نفری را به خدمت خود درآورده است... آیا روشن نیست که نه انگلیسی‌ها بلکه در واقع خودِ هندی‌ها بوده‌اند که خود را به انقیاد و اسارت کشیده‌اند."
نکته‌ها در این سخن تولستوی چنان روشن و طنین‌انداز است که من هیچ نیاز نمی‌بینم، نکته‌ها برشمارم. فقط یک جمله به عنوان برداشتم از این نامه‌ی تولستوی می گویم. در حقیقت وی می خواهذ بگوید اگر روح یک ملتی، مَسخ و تباه شد، پیروزی بر جسم آنان بسیارآسان است. 

برای اطلاعات افزون‌تر رجوع شود به: ص ۲۲۹ تا ۲۳۱ کتاب "گذرنامه‌ی روح من"
۱۰ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


تذکرم به آقای جوادی نسب

جناب جوادی نسب. مجبورم انذارت دهم و نیز برحذَرت بدارم که؛
آن کشیش چه بداند، چه نداند، و چه مخفی نگه دارد، مهم نیست، مهم قرآن است که وحی مُنزل است و کلام خدای متعال این بشارت و نوید گواهی داد:
و هنگامی که عیسی مریم به بنی اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می‌کنم و نیز (شما را) مژده می‌دهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) احمد است بیاید. چون آن رسول ما با آیات و معجزات به سوی خلق آمد گفتند: این سحری آشکار است.
آیه‌ی ۶ سوره‌ی صف.
شما جناب جوادی گاه، گذرگاه‌هایی می روی که
تونل آن مدت‌هاست که آوار شده است.

 

@
علیک سلام جناب قربانی
مثل این که آیه‌ای که در بالا مستند ساختم را با فراست نخوانده‌ای. کجای آیه گفته که در "انجیل" آمده؟ آیه خود عیسی (ع) را به عنوان مبشّرِ نام احمد، ذکر کرده است. اساسا" سؤال جوادی نسب از کشیش خطای فاحش است، چون قرآن چیزی دیگر گفته، جوادی از ظنّ خود سؤال "من درآوردی"، درآورد. پس، باید اول درست فهم از قرآن را مسلط شد، بعد اگر عالم به آن شد، دست به اِکتناه زد و به کُنه موضوع رفت.

 

جناب قربانی
غلط بودن سؤال جناب جوادی، در این دوسه کلمه است:
از قول مسلمانان می گوید در منابع شما آمده...
حال آن که آیه ۶ صف چنین نمی گوید بلکه می گوید خود حضرت عیسی (ع) مبشّر نام احمد.

عین سؤال حسین جوادی نسب این است:
"از یک کشیش پرسیدم مسلمان ها می گویند در منابع دینی شما آمده که پیامبری به نام احمد می آید درسته جواب داد نه قبول نداریم"

پس، خود نقل قول جوادی نسب در اساس غلط است.

حال آن که قرآن از خود بیان عیسی  (ع) نقل می کند
ولی جوادی نسب تحریف می کند و می گوید در منابع شما آمده.
این غلط است و نسبت دادنِ غلطاً در غلط.

 

@
بنابراین؛ من اگر آن کشیش را می دیدم این گونه سؤال می پرسیدم:
در قرآن ما آمده است حضرت عیسی مسیح (ع) مُبشّر و نویددهنده ی پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) به اسم احمد است. آیا در منابع شما هم این قول خدا آمده است؟ یا چیزی در این باره می دانید؟

 


@
سلام آقای...
به قول بیژن جلالی شاعر معاصر ( ۱۳۷۸_ ۱۳۰۶) که عالی سرود:
حرفی دارم
که تاکنون
آن را ننوشته‌ام
زیرا سفیدتر از کاغذهاست!

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۱۱

مدرسه فکرت ۱۱

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

 

۲. مگر در جنگ و مقابله با حمله ها، دست به دفاع نمی زنیم؟ آیا وقتی دفاع می کنیم در پی اینیم که حمله کننده را فقط خراش بزنیم و هرگز نکُشیم چون ممکن است معدوم شود؟ یا نه، دفاع می کنیم و مجبوریم بکُشیم. اگر غیر از این باشد، پس باید قوه دفاعیه در نهاد انسان را نفی کنیم! که این خطایی فاحش و خَبطی بزرگ است.


۳. اما اگر منظور جناب جوادی مسأله ی قصاص است، باید بگویم من حکم های باری تعالی را با نهایت ایمان و تسلیم باور دارم. چون حکیم مطلقِ قادر فقط اوست. در قصاص هم، خدا فرمود اگر بخشش کنید، بهتر است. مثل قضیه چهارزن گرفتن همزمان. که خدا مجاز شمرده به شرط عدالت کامل؛ ولی در همان آیه بلافاصله می گوید یک زن، بر شما بهتر است چون در برقراری عدالت حتی عدالت جنسی عاجز خواهید بود.
 

این نکته را هم اضافه کنم که قرآن می گوید در قصاص، حیات است. یعنی خون و دَم باید محترم شمرده شود. وقتی قاتلی خون کسی را می ریزد، یعنی به دَم و خون بی حرمتی کرده است. حرمت و کرامت انسان لازمه اش احترام به دَم است. چون دم نباشد روح هم نیست. حال کسی که دَم کسی را می ریزد، در واقع روح آن فرد را از کالبَد بریده است. هرگاه این حرمت، پاسداری شود، حیات وجود دارد. پس، قصاص عامل بازدانده ی حفظ حیات است.


بحث ۵۰ : این پرسش جناب دکتر عارف زاده است که برای مباحثه، در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

«نقش تبلیغات در رونق دین چگونه است؟»

 

پاسخ بحث ۵۰
به نام خدا. سلام. جناب دکتر عارف زاده پرسش شما چنان اهمیت دارد که می توان در اطراف آن چندجلد کتاب نگاشت. اما به اقتضای محیط مدرسه که بر ایجازگویی و فشردگی ست چند جمله ارائه می کنم:


۱. اسلام اساسا" دین دعوت است، پس تبلیغ بُن مایه ی آن است. برخلاف دین تحریف شده ی یهود که اساسا" دعوت ندارد بلکه  نژاد مادری ملاک یهودی شدن است. بنابراین دروازه ی ورودی یهود، بسته است مگر آن که کسی اثبات کند نژادش یهودی ست.


۲. طبق آیه نفْر (=به سکون فاء) یعنی آیه ی ۱۲۲ توبه، اسلام هم تفقُّه دارد و هم تبلیغ و تنذیر و تحذیر:
وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ.
از نظر علامه طباطبایی (طبق این آیه) تبلیغ فقط بیان احکام نیست بلکه بیان اصول عقاید و دیگر معارف برای مردم است.


۳. تبلیغ ریشه در رسالت و نبوت و امامت دارد. کلا" دین با اخبار آسمان سروکار دارد. چون خود نبوت یعنی پیغام بری و خبررسانی.


۴. بله، تبلیغ، رونق ایجاد می کند. تبلیغ البته باید از فریب، تحریف، بدعت، خرافه و هرگونه کژی بَری باشد.


۵. یک مثال می زنم و نظرم را تمام می کنم:
مرحوم شریعتی و مرحوم کافی هر دو وارد تبلیغ شدند. کدام شان توانستند اذهان را روشن و انقلاب درونی و بیرونی ایجاد کنند؟ به نظر من دکتر شریعتی. او توانست مفاهیم به طاقچه رفته و گردگرفته را جان تازه ای بدهد و دین ورزی راستین را احیا کند و جوان و دانشجوی دهه ی پنجاه را علیه نظام فاسد و غربزده ی پهلوی برانگیزاند که فقط کارش قلم بود و فریاد. و بر رگ صدها واژگان و مفاهیم اصلی اسلام و ایران، خون تازه جاری کند و آن را از خطر مسخ شدن توسط برخی روحانیون خرافه جو، نجات دهد: فاطمه، حج، قیام، شیعه علوی، شورا، غرب، هویت، بازگشت، سلمان پاک، ابوذر، خلافت، تبعید، عاشورا، نماز، مبارزه و... .


این با هنر تبلیغ بود که شریعتی در این راه تنومند بود در اندیشیدن و ماهر بود در سِحر سخن. در یک کلام، رونق دین به هنر خطابه، تدریس، و مجالس عقلانی ست.


تلبیغ همان تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر سوره ی والعصر است که همه باید همدیگر به خوبی، صلاح، اخلاق، فلاح و درست زیستن فرا بخوانند.
 

یک توضیح عمومی بدهم:
ما باید پندپذیر هم باشیم. دو کتاب شیخ اجل سعدی، سراسرش پنددادن است. دو اثری که سند فرهنگ ایران است. در مدرسه اگر پیامی می گذاریم همه ی اعضا یا آنلاین یا بعدها، آن را می خوانند. پس  پیام، در واقع پرتاب سخن است به خواننده. و حاوی پند و درس و نکته و آموزش و یاددادن است و خواننده هم حق دارد نسبت به آن یا سکوت یا اظهارنظر ردّ یا قبول و یا مشروط بکند. ما نباید از انتقاد و اظهارنظر اعضا ناراحت شویم.


از سوی دیگر به دلیل اصل نشاط و شادابی در وجود بشر، ما یک روز هفته را در مدرسه، کشکولی کردیم تا طنز و مزاح و شوخی های محبت آمیز و خاطرات و بگومگوهای زیبا میان اعضا برقرار باشد که هم تألیف قلوب است و هم از زمُختی و یکنواختی ما را بیرون می برد. بقیه ی ساعات مدرسه، مختصّ درس و بحث و میانبحث و گاه به گاه مجادلات دوستانه بر سر برخی موضوعات است که همه طبیعی و از نشانه های سرزندگی، پلورالیته و متکثّربودن مدرسه است.


هیچ کس شوخی را منع نکرده است. امام علی (ع) یکی از حالات زیبایش "شوخ طبعی" شان بوده است. حتی در قرآن واژه ی فُکاهی بکار رفته، که در آخرت هم متقین با هم شوخی و فکاهی دارند. فکر کنم سوره ی یاسین باشد.


پس، انتظارات، توقعات، پندها و انتقادات همدیگر را با شکیبایی و گشاده رویی پاس بداریم.
پوزش و سپاس

 

سلام دکتر عارف زاده. در جواب به پرسش دومی که کرده ای، باید بگویم. نه. تبلیغ در اسلام دست‌کم به سه علت مداومت دارد:


۱. در هر عصری نسل جدید پدیدار می شود که باید آگاهی رسانی شود.


۲. فهم جدید شکل می گیرد که مقتضیات زمان موجب می شود تبلیغ دینی همچنان برقرار بماند.


۳. چون انسان سیَلان دارد و ممکن است تشکیک کند، یا انکار نماید و یا دچار اعوجاج فکری شود، لذا تبلیغ دینی نباید متوقف شود.
 


برده ها آواز می خوانند تا...
به نام خدا. سلام. دوستان! مارک توین را شاید بشناسید. همان سموئل کلمنس؛ پدر ادبیات آمریکا. این پست را با ذوق و دردمندی می‌نویسم.
وی از پسربچه‌ی "برده‌ای" به اسم "سَندی" یاد می کند که او را از خانواده و دوستانش جدا کرده بودند و در نیمی از سراسر قاره آمریکا کشانده و فروخته بودند...


سَندی تمام روز در بیگاری ها آواز می خوانْد، زوزه می‌کشید، سُرفه می کرد، و نیز می خندید. مارک توین می گوید از دست سَندی دیوانه شده بود، روزی از کوره دررفت و با خشم پیش مادرش رفت و گفت:
"من سَندی را تحمل ندارم، بهتر نیست که دهن او را ببندید؟"


می دانید مادر سَندی به سموئل کلمنس چه گفت؟ اشک در چشمانش جمع کرد و گفت:


"برده‌ی بیچاره! وقتی‌که آواز می خواند، علامت این است بدبختی خود را به یاد نمی‌آورد و این امر مایه‌ی آسایش خاطر من است؛ اما وقتی که خاموش است، متأسفانه به فکر می افتد و... "


مارک توین دیگر هرگز نکوشید طبقات بالا! را تربیت! کند، به دنبال توده‌ها در داستان‌هایش رفت.


برداشت آزاد از ص ۴۱ و ۴۲ کتاب "گذرنامه‌ی روح من"
9 آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

@
سلام جناب دکتر عارف زاده
ادیان نه، متدینان آن دین ها رو به ادیان بعدی آوردند. ادیان و آموزه های ادیان به مرور به خاتمیت ختم شد و نیز برخی از ادیان توسط متولیان، تحریف شد.

 

@


سلام جناب امیر رمضانی
این عین متن جناب جلیل قربانی است:


" ۵- ادعای مبلّغان بر وجود برنامه کامل در دین برای برآوردن نیازهای دنیا و آخرت مومنان و ناتوانی در اثبات این ادعا،"


این جمله‌ی قربانی همان نقصی ست که من گفتم این گزاره اش را رد می کنم.
دین اسلام خودش می گویم من کامل ام، پس ادعا که قربانی مطرح کردند، معنایی ندارد.
البته ایشان در اظهارنظر آزاد است و من هم حساسیتی ندارم، فقط نظرم را بیان داشته ام تا بحث، شکل جدی تری داشته باشد و مونولوگ نشود، دیالوگ گردد.

 

@
روی سال، خیلی رأی ها متفاوت است، اما علامه طباطبایی در بحثی پیرامون شریعت، معتقد است در زمان خود حضرت آدم (ع) شریعت ابتدائاً هنوز شکل نگرفته بود. البته از نظر قرآن، سوره ی کافرون، دین یک نوع نیست، معتقدات کافران را هم می گوید: لکُم دینکم.

 

 

توضیحی بر این پست جناب جعفر آهنگر
سلام. این که با دکتر سروش آن کردند _که به تبعیت از تعبیر مرحوم نلسون ماندلا_  فراموش نمی شود کرد ولی می توان بخشید، سخنی نیست. اما شقّ اول متن جناب جعفر نیازمند تبصره‌ای ست
۱_ مگر بر مرحوم شریعتی آن همه ستم نشد؟ ازجمله:
با آن که دکتر بود، اما او را برای تحقیر و تصغیر، معلم دبیرستان کردند.
با آن که سلاحش قلم و سخن بود نه تفنگ و نارنجک، اما بارها به زندانش افکندند و شکنجه اش کردند.


با آن که از نوابغ و مشاهیر ایران شده بود، اما او را تبعید و دربه‌در کردند و در انگلیس به طرز مشکوکی درگذشت. شخصیتی بی نظیر با ۴۴ سال عمر، با آن همه آثار و سخن و پیرو.


۲_ اما دکتر سروش. فقط یک مطلب را می گویم. خود سروش گفته بود امام خمینی به او گفته بود این هجمه ها را باید تحمل کرد، زیرا جلوی تفسیر سوره‌ی حمد مرا را هم در تلویزیون گرفته‌اند. (نقل به مضمون)


۳_ من اگر فراموش نکنم ان‌شاء‌الله یک پست درباره‌ی ترمیدور انقلاب ها خواهم نوشت.
 


لئو تولستوی و یک هندو
به نام خدا. سلام. لئو تولستوی در نامه‌ای به یک هندو، مسائلی را مطرح می‌کند که گویی روایت امروز روزگار است. وی، آن هندو را چنین خطاب می کند:


"... و دیگر چه؟! شما، شمایی که از آحاد یکی از روحانی‌ترین ملل جهان هستید، این‌چنین ساده لوحانه و با اطمینان کامل نسبت به آموزش علمی خود، قانون عشق را رها می کنید، حال آن‌که این قانون ار کهن‌ترین اَعصار تاریخ، در بطن ملت شما، با دقتی شگفت‌انگیز اعلام گردیده است... و لاطائلاتی را که استادانِ اروپایی‌تان _این قهرمانانِ خشونت، این دشمنانِ حقیقت، این بردگانِ دیروزِ خرافه و بردگانِ امروزِ علم_ به شما می آموزند، تکرار می‌کنید."


تولستوی با افشای چهره‌ی واقعی غرب، به هندو چنین هشدار و هوشیاری می دهد:


"شما می گویید که اگر انگلیسی ها، هندوستان را به انقیاد درآورده‌اند، علت آن بوده که هند به اندازه‌ی کافی با زور در مقابل خشونت مقاومت نمی کند! اما قضیه درست برعکس است. اگر انگلیسی‌ها توانستند هندی‌ها را به خدمتِ خود درآورند علت چیزی نبود جز آن‌که هندی‌ها خود، خشونت را به عنوان اصل بنیادیِ سازمان‌یافتگیِ اجتماعی خود می پذیرفتند؛ و هنوز هم می پذیرند. هندی‌ها با تکیه بر این اصل بود که در گذشته خود را تحت انقیاد سلاطین کوچک خویش قرار می‌دادند، با تکیه بر این اصول بود که سپس علیه‌ی آنها و بعد علیه‌ی اروپایی‌ها به مبارزه پرداختند."


تولستوی در اینجا بشدّت اوج می‌گیرد و به هندو‌، چنین می نویسد:
"یک کمپانی تجاری که سی‌هزار آدم، آن هم آدم‌هایی ضعیف‌الجثّه دارد، ملتی ۲۰۰ میلیون نفری را به خدمت خود درآورده است... آیا روشن نیست که نه انگلیسی‌ها بلکه در واقع خودِ هندی‌ها بوده‌اند که خود را به انقیاد و اسارت کشیده‌اند."
نکته‌ها در این سخن تولستوی چنان روشن و طنین‌انداز است که من هیچ نیاز نمی‌بینم، نکته‌ها برشمارم. فقط یک جمله به عنوان برداشتم از این نامه‌ی تولستوی می گویم. در حقیقت وی می خواهذ بگوید اگر روح یک ملتی، مَسخ و تباه شد، پیروزی بر جسم آنان بسیارآسان است. 

برای اطلاعات افزون‌تر رجوع شود به: ص ۲۲۹ تا ۲۳۱ کتاب "گذرنامه‌ی روح من"
۱۰ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


تذکرم به آقای جوادی نسب

جناب جوادی نسب. مجبورم انذارت دهم و نیز برحذَرت بدارم که؛
آن کشیش چه بداند، چه نداند، و چه مخفی نگه دارد، مهم نیست، مهم قرآن است که وحی مُنزل است و کلام خدای متعال این بشارت و نوید گواهی داد:
و هنگامی که عیسی مریم به بنی اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می‌کنم و نیز (شما را) مژده می‌دهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) احمد است بیاید. چون آن رسول ما با آیات و معجزات به سوی خلق آمد گفتند: این سحری آشکار است.
آیه‌ی ۶ سوره‌ی صف.
شما جناب جوادی گاه، گذرگاه‌هایی می روی که
تونل آن مدت‌هاست که آوار شده است.

 

@
علیک سلام جناب قربانی
مثل این که آیه‌ای که در بالا مستند ساختم را با فراست نخوانده‌ای. کجای آیه گفته که در "انجیل" آمده؟ آیه خود عیسی (ع) را به عنوان مبشّرِ نام احمد، ذکر کرده است. اساسا" سؤال جوادی نسب از کشیش خطای فاحش است، چون قرآن چیزی دیگر گفته، جوادی از ظنّ خود سؤال "من درآوردی"، درآورد. پس، باید اول درست فهم از قرآن را مسلط شد، بعد اگر عالم به آن شد، دست به اِکتناه زد و به کُنه موضوع رفت.

 

جناب قربانی
غلط بودن سؤال جناب جوادی، در این دوسه کلمه است:
از قول مسلمانان می گوید در منابع شما آمده...
حال آن که آیه ۶ صف چنین نمی گوید بلکه می گوید خود حضرت عیسی (ع) مبشّر نام احمد.

عین سؤال حسین جوادی نسب این است:
"از یک کشیش پرسیدم مسلمان ها می گویند در منابع دینی شما آمده که پیامبری به نام احمد می آید درسته جواب داد نه قبول نداریم"

پس، خود نقل قول جوادی نسب در اساس غلط است.

حال آن که قرآن از خود بیان عیسی  (ع) نقل می کند
ولی جوادی نسب تحریف می کند و می گوید در منابع شما آمده.
این غلط است و نسبت دادنِ غلطاً در غلط.

 

@
بنابراین؛ من اگر آن کشیش را می دیدم این گونه سؤال می پرسیدم:
در قرآن ما آمده است حضرت عیسی مسیح (ع) مُبشّر و نویددهنده ی پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) به اسم احمد است. آیا در منابع شما هم این قول خدا آمده است؟ یا چیزی در این باره می دانید؟

 


@
سلام آقای...
به قول بیژن جلالی شاعر معاصر ( ۱۳۷۸_ ۱۳۰۶) که عالی سرود:
حرفی دارم
که تاکنون
آن را ننوشته‌ام
زیرا سفیدتر از کاغذهاست!

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۷۰۵
ساعت پست : ۰۵:۵۶
مشخصات پست

رنجِ راه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۷۰۵
ساعت پست : ۰۵:۵۶
دنبال کننده

رنجِ راه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
رنجِ راه

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓


رنجِ راه
به نام خدا. علم در کنار حِلم کارساز است. به گفتهٔ امام باقر (ع) هیچ چیز به زیبایی علم و حلم باهم آمیخته نشد. هم مدرسه ی های اندیشمند، علم، دانشی است که با تأنّی و وقار و تأمّل و اندیشه به دست می آید که اگر با حلم (=بردباری) درهم بیامیزد، ما را به مقصد و غایت نهایی می رساند و الّا خودِ دانایی بدونِ بردباری، آدمی را سرگشته، شکّاک و انکارگر بار می آورد. حلم، علم را مراقبت می کند و نمی گذارد به غرور و خودپسندی و گمراهی منتهی شود.
پس، راهِ رفتن! را با ترکیب علم و حلم، طی کنیم. علم بی حلم، خود جهلی بزرگ است. قسمت۷ از نظر گذشت. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه
به نام خدا. هر کاری اخلاق و آموزه می خواهد، مبارزه هم اخلاق خاص خود را دارد. اخلاق مبارزه را یاد بگیریم: آرمان داشتن. تاکتیک ورزیدن، شکیبایی، برنامه ریزی. رعایت اصول انسانی. دقت به احکام خدا‌. هوشیاری. ذکاوت. خردجمعی. عبور از ادبیات چاله میدانی. تشخیص حقیقت و مصلحت و نیز پرهیز از نوع افراط و اهانت و ناحقی و انکار نکردن حقایق. پس، راهِ رفتن! را با «منشور اخلاق مبارزه» طی کنیم. قسمت۸ از نظر گذشت. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه
به نام خدا‌. فریدریش نیچه روزی گفت: «در زمان صلح، انسان جنگجو به جان خودش می افتد»! خواستم در این قسمت رنجِ راه، گفته باشم بر بشریت راه درازی در پیش است، اما هر یک از ما زمان محدود _تقریباً ۱۰۰ ساله_ در اختیار داریم، بنابراین، این یک قرن عمر و فرصت طلایی خویش را به پنج قِران و دَه شاهی! و به عبارتی مُفت و ارزان نفروشیم. و آسان به جان هم نیفتیم. چاره آن است که جهان و جان خود را آبادتر و مفرّح تر و معنوی تر و پربارتر سازیم. پس راهِ رفتن خود را در صلح توأم با اخلاقی زیستن طی کنیم. قسمت۹ بود این. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


رنج راه‌
به نام خدا. امام علی (ع)  راه را روشن کرد و گفت: اِنتباهُ العیون لاینفعُ مع غفلةِ القلوب. یعنی چشم بیدار و بینا برای دلِ غافل سودی ندارد. دوستان مدرسه فکرت، بدانیم که آینده را می سازند. آینده، دترمنیستی (=جبری و قسری) نیست. آینده، نه ساخته می شود، نه "ساخته شده" است، بلکه، ماها آن را می سازیم. پس، دل غافل و چشم بینا سودمند نیست. هم دل و هم دیده هر دو باید بیدار و بینا بماند. تا آینده ساخته گردد. راه رفتن ‌این است.  قسمت ۱۰ بود... تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه‌

به نام خدا. اگر انسان کامل نیستیم _که نیستیم_ به قول شهید مرتضی مطهری، "لااقل انسان متعادل باشیم". غیرمتعادل کسانی اند که میان خود و خدا و خلق خدا، در انکار و شکّ و تردیدافکنی اند. باید در یک راه مستقیم و هدفدار و معنوی راه رفت. گرچه سخت است ولی به آدمی جهت می بخشد. همانطوری که به گفته ی آن شهید "علم حرکت می دهد، و ایمان جهت". آری دوستان! ایمان شرط اساسی انسان متعادل است، که به سخن ساده، از هول حلیم، توی دیگ نمی افتد و هر روز جوری! نیست، و هر شب طوری! این قسمت ۱۱ بود. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی


 

رنج راه‌

به نام خدا.  وقتی که کسی می گوید "در این لحظه" آن لحظه عملا" سپری شده است. (اوکتاویو پاز، ماهنامه کیان، شماره ۵۱، ص ۶۶). خواستم با استناد به  سخن پاز، دو حرف را در این رنج راه گفته باشم:
یکی این که ما همه سیّال هستیم نه راکد. دوم این که زمان نیز در سیّالیت و حرکت است. پس در این وقت اندک زندگیِ سرشار از قضایا، رخدادها و نوسانات، با تدبیر از رکود و رخوت درآییم و شاداب، سرزنده، شکوفا و شناسنده آگاه باشیم. یعنی تقدیر و تدبیر را کنار هم جا بدهیم و طی طریق کنیم. انکار هر کدام، مُخلّ راه است. این قسمت 12 بود. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه‌

به نام خدا. دانته در کُمدی الهی، راه بهشت را پیموده است. مراحل اولیه با رهبری عقل، اما منازل عالیه ی بعدی با راهنمایی عشق و قلب. پس، ما هم عقل و عشق و قلب را مثلث کنیم و با آن راه درستی و بِه سازی جامعه و خود را بپیماییم. قسمت ۱۳ از نظرتان گذشت. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه
به نام خدا. دانته در کمدی الهی، راه بهشت را پیموده است. مراحل اولیه با رهبری عقل، اما منازل عالیه ی بعدی با راهنمایی عشق و قلب. پس، ما هم عقل و عشق و قلب را مثلث کنیم و با آن راه درستی و بِه سازی جامعه و خود را بپیماییم. قسمت ۱۳ از نظرتان گذشت. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی


 

رنج راه
به نام خدا. به قول استاد محمدرضا حکیمی در کتاب مرام جاودانه، "امام علی (ع) همیشه مانند یک کارگر پُرکار، کار می کرد. و درآمد آن را نیازمندان و مستمندان می داد". می دانم ما حتی یک گام علی را نمی توانیم بخوبی برداریم ولی منش آن امام متقیان را سرمشق کنیم شاید مشق هایی کم غلط تر و قابل قبول تر بنویسیم. خط خوردگی های فراوان ما در مشق زندگی، فقط با پُرکاری رفع می شود، نه با کاهلی و روز را به شب و شب را به روز تحویل دادن. قسمت 14 را خواندید. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه

به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه
به نام خدا. در کتاب "سرشت و سرنوشت" گفتگوی کریم فیضی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، ص ۵۱ خوانده بودم "ما مثل کتابی هستیم که به صورت مرتّب ورق می خوریم... تا ورق های کتاب مان تمام شود." خواستم بگویم حال که ورق های زندگی مان هر روز ورق می خورد، بگذاریم این ورق ها "سیاهه" نباشد. این می طلبد که سه آموزه را خوب تر از آموزه های دیگر، یاد بگیریم: ۱_ شناخت حقیقت  ۲_ تقویت معنویت  ۳_ آزادی و حُرّیت. این، قسمت ۱۶ بود. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنج راه
به نام خدا. سلام. انسان باید به "حضور خود" برسد و خود را آگاه کند و بیداری دهد. فقط انسان است که می تواند به "حضور "خود برسد و خود، خود را بشناسد و کژی هایش را راست کند. خودفراموشی مقدمه ی خدافراموشی ست. پس، علاوه بر آن که به حضور دیگران می رسیم و کسب دانش و ارزش می کنیم، به مَحضر خود نیز حضور بیابیم و وارَسی کنیم تا واپس نمانیم و پس نیُفتیم. واژه ی حضور را از دکتر دینانی وام گرفتم. این بود قسمت ۱۷ رنج راه. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه
به نام خدا. سلام. ما درست است که مسلّح به عقلیم، ولی جهان و انسان هم با شهود مواجه است و هم با غیب و امور نهانی، که درک ها و دریافت ها را بر ما دشوار می سازد. و وحی برای امداد آدمی آمده است. به قول شهیدبهشتی "کمک وحی به عقل بشر در ریزه کاری ها و ابعاد ناشناخته" است. (رک: بایدها و نبایدها. نوشته شهید بهشتی، تهران، بقعه، ص ۸۰)
هم مدرسه ای ها، می دانم که نیک می دانید راه فقط با وحی و عقل طی می شود. محرومیت از هر کدام، استضعاف می آفریند که انسان را در مسیر سخت و سنگلاخیَ عبورها، به کژراهه می رساند. قسمت ۱۸ بود این رنج راه. تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۱۹
به نام خدا. سلام. ما دو ندا داریم: ندای بیرون، ندای درون. دو سال قبل کتابی می خواندم با عنوان "زندگی در پرتو عرفان" اثر دکتر واین دایر، ترجمه سیدمهدی جعفریان. نشر افکار.
در  ص ۲۶ تا ۲۸ آن نُه تا دستورالعمل آمده بود که یکی این بود: "به ندای درون که زبانه می کشد توجه کنید". 
خواستم در این رنج راه گفته باشم راه فقط چشم نواختن های یکنواخت مادّی نیست! باید با لاشه ی معنوی و اِشراقی وجود خویش نیز، تماس برقرار کنیم. یعنی چسبندگی با روح. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۰
به نام خدا. مرحوم بازرگان در ص ۲۷ کتاب "پیروزی حتمی" می گوید: "فقط مذهب شیعه است که پرونده اش بسته نیست و امید به امامِ آینده برای حل مسائل دنیا دارد."
خواستم با این استناد بگویم که راهی که در آن امید، خُفته و حتی خَفه شده باشد، بُن بست است. انسان با امید و نشاط، پرچم می افرازد و این نویدی ست که دین به روی بشریت گشوده است. با انتظار، که فلسفه ی زیستن است، راه را طی می کنیم تا خدا "فرَج" بیافریند. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد" خواستم گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابب تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

بقیه در ادامه

 


رنجِ راه ۲۲
به نام خدا. سلام. اسلام بر انفاق و نیکی به همنوعان تأکید فراوان کرد. می گویند "هیچ شب علی (ع) سر بر بستر نگذاشت مگر آن که قبلا" انفاق کرده بود." (چشمه کویر، محمدتقی شریعتی، ص ۳۴۴).
ما در راه ایم. در مسیر. در پیمایش هدف. برای آن که ایستا نیستیم. پویاییم و در پویش. یکی از عوامل پویایی انسان، همدردی ست.
انفاق در زبان فارسی همان بخشش مال به نیازمندان است. می گویم، _اول به خودم_ که نکند در گرماگرم روزگار، از این شیوه ی زیبای اسلامی_ایرانیِ کمک محترمانه به مستمندان دوری کنیم. که نمی کنیم؛ زیرا، انسان، به دِهشش انسان است، نه به انباشتش. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۳
به نام خدا. هیتلر گفته بود: "رایش ما، هزارساله خواهد بود." نگاه بلندپروازانه ی آن دیکتاتور با آن کشتار و کشورگشایی های توسعه طلبانه، غلط از آب در آمد و ۱۲ سال بیشتر طول نکشید. شکست سختی خورد و دست به خودکشی و انتحار زد.


خواستم بگویم به فرموده ی رسول خدا (ص) حکومت ها با ظلم نمی مانند. به گفته ی مرحوم بازرگان "راه بشر، راه انبیا"ست.
بنابراین، هر کس از راه عدالت و نیکی به کژراهه بیفتد، بَر می افتد. نمونه اش هارون الرشید، که به ابرهای آسمان می گفت در بغداد ببارند، وقتی نمی باریدند دوباره می گفت ای ابرها هر کجا ببارید آنجا نیز زیر فرمان من است. ولی او اینک پشت قبر امام رضا (ع) مدفون است و هیچ کس سراغش را نمی گیرد.. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۴
به نام خدا. شاید بدانید، و می دانید، ایران ۳۹ بار پایتخت عوض کرد. (منبع: مهرنامه، شماره ۱، اسفند ۸۸، ص ۶). با این استناد دردناک، خواستم این را در میان بگذارم، نگذاریم قدرت های سودپرست جهان پایتخت چهلم! برای ما تعیین کنند. که البته به قول ایرانی ها "کور خوانده اند".


راهِ رفتن، رنج ها دارد، یکی مقاومت خردمندانه در برابر هرگونه بداندیشی دشمنان علیه ی ایران است. ایرانی، در طول تاریخ در پی عدل و حق بود و نیز یاری ملل مستضعف. نمونه اش کوروش کبیر، که دادِ آن مردم در برابر یأجوج و مأجوج فسادگران آن دیار را سِتاند. که داستان زیبای آن در آیات ۸۳ تا ۹۸ سوره ی مبارکه ی کهف، آمده است. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۵
به نام خدا. من در این قسمت رنجِ راه، این سخن را از دکتر واین دایر _نویسنده کتاب "زندگی در پرتو عرفان"_ الهام گرفته ام که قبل از "اصلاح رفتار" باید به "اصلاح افکار" خود پرداخت. هیچ چیز در مدرسه ی فکرت والاتر از تفکر و سپس تولید اندیشه نیست که در نگاه پیامبر اسلام (ص) نیز حلقه ی علمی ترجیح داشت که  در جمع آنان رفت، نشست.


خواستم گفته باشم در راهِ رفتن به مقصود، هرگز جایگاه و ارزش رفتار و افکار را به فراموشی نسپاریم. تفکر موتور محرکّه ی انسان است. پس مدرسه و جامعه را تا جایی که توان بیان داریم به این نزاکت آراسته کنیم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۲۶
به نام خدا. اغلب ما از شیخ بهایی این بیت را خوانده ایم که سرود:
چند و چند از حکمت یونانیان
حکمت ایمانیان را هم بخوان


خواستم با این شعر، از این نکته یاد کرده باشم که انسان همانطوری که در غذای جسمش تنوع و سلیقه و اشتها به خرج می دهد تا هم لذت ببرید و هم نفع، بُعد روحانی و معنوی خویش را نیز باید آراسته به غذاهای فکری و معنایی بکند تا کمال پذیرتر و آگاه تر و انسانی تر و در اوجش الهی تر شود. خالی گذاشتن هر بخش، نقصی ست که در درازمدت، منجر به بی هویتی و خودباختگی می گردد و نیز ظنّ و تردید به هر چیز. اساسا" یک بُعدی شدن، یعنی نیمه ی حقیقی خود را نادیده انگاشتن.  تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۷
به نام خدا.
سعدی را همه می شناسیم. مدرسه ی نظامیه بغداد درس خواند. جایی که، فلسفه و عرفان ممنوع بود. عقل ستیزی حاکم بود. سعدی تا جایی اشعری مسلک شده بود که برای حاکمان ظالم عباسی مدح کرده بود. اما همین سعدی ایران ما، دچار تحول شد و کاملا" زیر و رو و فردی الگو.
او سرود:
بیرون نمی توان کرد الّا به روزگاران


یعنی زدودن برخی از نابسامانی ها و کژراهه ها، نیازمند چندین سال صبر و بُردباری ست. شتابگران، همیشه تاریخ را از راهش بدَر بردند. ساختن ایران اسلامی شیعی و موزائیکی ما، نیازمند عقلانیت و مقاومت است و نیز محتاج درجه ی بسیار بالا، عدم شتاب. شتاب، عقل و انصاف را در مخالفت ورزیدن ها به سمت احساس کور، نفرت و دروغ بافی می افکند. بدترین حالت در روند اصلاح و رشد.  تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۲۸
به نام خدا. از فروغ فرخزاد در سال ۱۳۸۶ این عبارت را در دفترم یادداشت کرده بودم که در کتاب "عصیان"، چاپ هشتم، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۵، ص ۹۲، گفته بود:


"در سایه، بوته، هیچ نمی رود!"

جدا از هرمنوتیک سخن فروغ که بدان ورود نمی کنم، از نظر من سایه چیست؟
از نظر من سایه اینهاست:


۱_ اکتفا به ۱۳۰۰ گرم مغز خود. ۲_ با مرور _نه حتی خواندن و تعمُّق_ چهار کتاب، ادای دانشمندان خودپسند و خودبسنده را درآوردن. ۳_ جهان را فقط محسوس و مادّی محض فرض کردن.  ۴_ هرچه عقل ناقص و محدود و انباشته از مجهولات اش قد نداد و علم نیافت را انکار کردن. ۵_ عبَث دانستن عالَم ماوراء و سرگرم شدن به ناچیزها.  ۶_ ...
تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۰
میل جان و میل تن
به نام خدا. مولوی در دفتر سوم مثنوی می گوید:

میلِ جان اندر ترّقی و شرف
میلِ تن در کسب اسباب و علَف

 

چنانچه همگان مطلع ایم، موجودی به نام انسان استعداد و ظرفیتی دارد که می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد. به قول شهید مطهری در ص 29 کتاب «انسان شناسی قرآنی»، در قرآن این تعبیر آمده که «انسان موجودی است هم خاکی و هم ملکوتی».

 

به نظر من، ساختمان بدنی انسان تکمیل است و آنچه نیازمند تکامل و لایق کمال است، روح اوست؛ یعنی ب‍ُعد معنوی،عرفانی و الهی آدمی. که فقط با برانگیخته شدن و بعثت درونی آرام می گیرد‌. روی همین اصل است که قرآن در جای جای خود از انسان «دعوت معنوی» به عمل می آورد. و حتی در آیه ی ۱۸ حشر می گوید: ما قدّمت لِغَد‌‌‌...

 

آری، باید ببینیم چه چیزی برای خود در قیامت و روز حساب و کتاب، «پیش فرست» می کنیم. اسباب و علف!؟ یا ترقّی و شرف؟ تا بعد..‌
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۳۱

خَبط و حَبط

به نام خدا. از نیچه در ص ۱۲۷ کتاب "اکنون میان دو هیچ"، خوانده ام: "آن که روزی می خواهد آذرخشی برافروزد، باید که دیری ابر باشد."

 

برخی با خود "معامله ی عصمت" می کنند و بی آن که به قول عنصرالمعالی "تن خود را بَعث" کنند تا بیاموزند، خود را آذرَخش می پندارند که باید بر خلق ببارند. همین رویکرد، اِعوجاج می آفریند و افراد _حتی فیلسوف را_ دچار خَبط (=خطا و غلط گویی)  می کند که همه ی آنچه را پیش تر نگاشت حَبط (= باطل و تباه) می سازد.

 

در اسلام، حبط اعمال، از بزرگترین بلیّه های عالمان و فیلسوفان است که همه چیز را می خواهند با دریچه عقل مادّی و محدود خود، تفسیر و تبیین کنند و مثلا" در یک رأی عجیب و غریب! همه ی شیعیان را نسبت به ائمه (ع) دشنامِ اشعری گری می دهند! زهی خیال باطل!

 

برخی گویی "یک جعبهْ معلومات" شدند نه یک انسان عالم متعهّد. خیال می کنند هر "نوگرا"یی لزوماً "نوگو" و "نونویس" و "نواندیش" می شود! نه، هرگز. تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۲
رفتن و دررفتن
به نام خدا. انسان برای رفتن است، رفتن به سمت رابطه با خدا. رفتن به سوی ساختن خود و دنیا. رفتن به جانب حقیقت و عدالت و دیانت و عبادت و خدمت.

 

اما "دررفتن" چیست؟ یعنی خدا را برای پست ترین اشیاء ترک گفتن. یعنی خود را به امان نفْس و وسوسه و بی ایمانی رها کردن. دررفتن یعنی جدا از خدا زندگی کردن. و عیش را بر عشق و عرفان و مُروّت سوارکردن. دررفتن یعنی شب عاشورا امام را برای زرق و برق دنیا تنها گذاشتن. آری؛ دررفتن در یک کلمه یعنی باختن باختن باختن. تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۳
ملول
به نام خدا. معتقدم عقل گریان محض همیشه مَلول اند. و همین دلمُردگی آنان را از عشق، عاطفه، معنویت و عرفان که نُسوج (=بافت و تار و پود) آدمی ست، به بیرون پرتاب می کند. سُست شدن، حالت زارِ گرفتگی و نیز افسردگی درونی از نشانه های آشکار آدم های عقل پرستِ محض است.


استناد می کنم به این بیت مولوی در مثنوی که این تیپ افراد را نشانه رفته است، کسانی که خیال می کنند دریچه ی بشر فقط عقل است و پنجره های دیگر را با بی درایتی بر روی خود می بندند و چرخ دوَران خود را خود، به دست خود، پنچر می کنند:


جمله خلقان سُخره ی اندیشه اند
زان سبب خستهْ دل و غم پیشه اند.

 

تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنج راه ۳۴
 

خَلق و خُلق
به نام خدا. پیامبران (ع) نیامدند که خَلق را تغییر دهند، تغییر به دست خود ملت است، آنان آمده اند که خُلق را دگرگون کنند؛ به بشر بشارت دهند و آنها را ارتقاء و ارتفاع ببخشند، به اخلاق نیکو آراسته کنند، به درستی ها نزدیک سازند، دیندار و موحد گردانند و به مکارم برسانند. رسول خدا -صلوات الله علیه و آله- فرمودند : إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ.

 

امام صادق (ع) حداقل ده تا از مصداق های مکارم اخلاق را این گونه بیان فرمودند: یقین، قناعت، صبر، شکر، خویشتن دارى، خُلق نیکو، سخاوت، غیرت، شجاعت و مروّت».
 

 

رنج راه ۳۵
اراده و مقدّرات
به نام خدا. از فیثاغورث عبارتی دارم که سالهاست در جیب کیفم محفوظ است که گفته است: "اراده ی انسان در پهلوی مقدّرات او ایستاده و چرخ تکامل او را اداره می کند."


آری؛ معتقدم باید با باور به تقدیر، تدبیر داشت، امری که خدا خود برای انسانِ بااختیار خواست. بنابراین، می بایست گذاشت، اراده، اداره کند. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۳۶
چهار نام
به نام خدا. از حکیم میبدی در کشف الاسرار (ص ۳۲۵) خوانده بودم که می گفت: آدمی را چهار نام است: آدم، خلیفه، بشر، انسان.


منظورش این است، که خلاصه می گویم: ۱_ آدم است؛ چون که از ادیم زمین است، از خاک. ۲_ خلیفه است؛ چون که اگر شایسته و بایسته زندگی کند، جانشین خدا در زمین خوانده می شود. ۳_ بشر است، چون که بشارت یافته است، مباشرت امور زندگی با اوست. ۴_ انسان است، چون که هم، نسیان می کند و عهدِ خدا را فراموش می کند. و هم، با جامعه و جُفت خود اُنس می گیرد و مأنوس زندگی می کند.


خدا کند هر چهار وجه مثبت را، در خود جمعیت دهیم و سازوار زندگی کنیم. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۷
غافل و غافل تر
به نام خدا. غافل در یک معنا یعنی نادانی، جهل، گول خورندگی، و نیز بی توجهی، بی خبری و بابِخرَدی. حال که می دانیم غافل در معنای واژگانی، این همه، کاستی دارد، پس غافل تر بودن چه زیان زیاد و خسرانِ خسارت باری ست!


به قول رسول خدا صلوات الله _در کتاب آغاز و انجام نوشته مرحوم  آیت الله منتظری_: "غافل تر از همه، کسی است که از دگرگونی احوال جهان، پند نگرفت."


از خدا می خواهیم ما را به لطف و هدایت خود، از غافل بودن برهانَد، تا گریبان مان به "غافل تر" گردیدن، گیر نکند.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۸
فکر و سِرج
به نام خدا. بهتر است در هر موضوعی اول فکر خویش را به کار انداخت، نه سرج را. فکر، به ذهن خود مراجعه کردن و اندیشه ی خود را کاوش کردن است. یک نوع صرافت، که به تولید تفکر می انجامد. اما سرج، رجوع به نوشته و اطلاعات دیگران است. آیا بهتر نیست در هر پرسش و مجهول و موضوعی ابتدا ذهن خود را به کار گرفت، سپس برای تکمیل آن، از فرآوده های دیگران بهره جست و دست به سرج (=جست و جو) زد؟ فکر اُولی بر سرج است. گرچه سرج هم، امری لازم و قرض گرفتن افکار دیگران است، ولی تلاش مان در اصل این گونه باشد: اول به سمت فکر و سپس به سوی سرج.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۹
می دانم و نمی دانم
به نام خدا. می گویند "نمی دانم" گویی های علامه طباطبایی زیاد بود. حالا بیا ببین اجتماع ما را، همه، ماشاء الله همه چیز را می دانند! آن هم چه قاطع و قطعی!


مرحوم ابوریحان بیرونی آخرش در احتضارش گفت، دانستم که نمی دانستم. اما اجتماع ما اغلب، همه چیز را _آن هم با تمام و کمال_ می دانند.


بهتر است حکمت ۸۵ نهج البلاغه را بیاورم که حکیم سخن بود و علیم عمل: "کسی که از گفتن "نمی دانم" رویگردان است، به هلاکت و نابودی می رسد.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنج راه ۴۰
قلب مثنوی
به نام خدا. دفتر سوم مثنوی مولوی، قلب مثنوی ست؛ زیرا، اوج دعا و نیایش در این دفتر اجتماع کرده است. اساسا" طبق حدیث، خداوند همنشینِ ذاکر است و طبق گفته ی رسول خدا (ص) زبان باید به ذکر خدا "تَر" شود. و مولوی نیز زبانش در دفتر سوم، به اوج نیایش ها، "تَر" شد.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۱
درویش و دل
به نام خدا. سعدی علیه الرحمه در گلستان قصه ی درویشی را می آورد که از او پرسیدند "دلت چه خواهد؟ گفت آن که دلم هیچ نخواهد."


راستی در این عصر، چه قدر کم اند! که دل شان هیچ! نخواهد. در قرن سعدی، چه پیش تر بود بشر!
تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۲
زانو و دبیرستان
به نام خدا. مولوی در تمثیلی زیبا دبیرستانِ عارف را "زانو" می داند. یعنی عارف وقتی سر بر زانو می گذارد، به مسیر حقیقی اش نائل می شود و دست به کشف و انکشاف می زند.


راستی؛ هم مدرسه ای های فکور! زانو را آزمون کنیم، شاید تجربَتی بیاموزیم! تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۳
قابله و سقراط
به نام خدا. چنانچه می دانید پدرِ سقراط مجسمه ساز و مادرش، قابله (=ماما) بود. اماسقراط با توجه دادن به شغل شریف مادرش، خود به خودش می گوید: "من قابله ی اندیشه ها هستم."


خواستم بگویم ما "هم مدرسه ای ها" هم اگر به سمْت و سوی سقراطی، نیم نگاهی داشته باشیم، شاید بتوانیم نیمچه قابله! برای خودمان باشیم و در چشیدن اندیشه ها مزمزه ها نماییم. و جوشیده های خود را به اشتراک بگذاریم. نمی توانیم!؟ می توانیم. پس، هر کس، هر کس، قابله ی اندیشه ی خویش! باشد.
تا بعد... ۴ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی


رنج راه ۴۴
ایمان و سیمان
به نام خدا. از یک نویسنده ی ایرانی خوانده ام که می گفت: "ایمان، سیمان اجتماعی است." جمله، خیلی روشن است. می خواهد بگوید کاری که سیمان برای استحکام و صلابت ساختمان می کند، ایمان برای انسان و اجتماع می کند.
تا بعد... ۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۵
ابن خلدون و سوق
به نام خدا. ابن خلدون می گوید اگر "سلطان تنهاسوق باشد" آن دولت رو به زوال می رود. (ماهنامه مهرنامه، شماره ۱، اسفند ۸۸، ص ۴۶).


من البته، اقتصاد را نه خوانده ام و نه بلدم. ولی منظور ابن خلدون را خوب می فهمم که "تنهاسوق" یعنی چه؟ یعنی به زبان امروزی همه ی اقتصاد نزد سلطان باشد مثلا" مثل عربستان. مثل اُزبکستان. مثل همسایگان مان. از نظر من، نه اقتصاد کاپیتالیستی خوب است و نه اقتصاد دیکتاتوری و نه اقتصاد مرکانتالیستی (=سوداگری). هر سه نوعی مَکیدن است و چپاولگری.

تا بعد... ۷ مهر ۱۳۹۷.
 

رنج راه ۴۶

وصایت و شورا
به نام خدا. امرحوم علی شریعتی سخنی دارد که توجه دادن به آن خالی از لطف نیست. از نظر او، دوره ی حضور امامان (ع) دوره ی "وصایت" است و دوره ی غیبت، دوره ی "شورا".


خواستم با این نقل قول، گفته باشم اگر وصایت اصل است که هست، برای آن است که فقط معصوم (ع) از عصمتِ امام بعدی و جایگزین منصوب خویش، باخبر است، پس دست به وصیت و تعیین می زند. اما در دوره ی غیرمعصوم، هیچ احدی از ملت _از فقیه گرفته تا فرد تازه به بلوغ سنّی رسیده_ حق ندارد در امور جامعه و سیاست، فردگرایی کند و حکومت فردی و خودکامه، پیشه کند. اسلام، حتی به پیامبر (ص) _که از عزم و اراده ی راسخ برخوردار است_ سفارش به مشورت می کند: وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، (از آیه ی ۱۵۹ آل عمران) چه رسد به آدم های عادی. پس؛ شورا، مقابل استبداد فردی ست. و شیوه ای ست انسانی، قرآنی و وَحیانی.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

رنج راه ۴۷
عقدِ قلب
به نام خدا. مرحوم اراکی از مراجع تقلید قم معتقد بود در تحقُّق اسلام در وجود آدمی، علاوه بر علم، اعتقاد قلبی و تن زیرِ بار دادن لازم است که "عقد قلب" است. مُتمّم اسلام همین عقد قلب است که ورای شهادت به لسان است. (برداشت آزاد از صفحه ی ۱۸۰ کتاب آیینه صدق و صفا).

 

در حقیقت او می خواهد این را بگوید که مسلمان بودن گرچه با لفظ شهادتَین گفتن، آغاز می شود، ولی مسلمان کامل تر شدن به این است انسان "عقد قلب" کند و تعبُّد به احکام خدا و عبودیت به پیشگاه خدا داشته باشد. و تن بدهد به دین خدا. عقد یعنی "گره". مثلا" وقتی زن و شوهر به عقد هم درمی آیند، یعنی به همدیگر گره زده می شوند. اسلام و مسلمان هم، با عقد قلب، به هم گره می خورند.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

رنج راه ۴۸

کدام انسان؟

به نام خدا. جناب امیر سلام. پرسش شما آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:


خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. ۱۵ مهر ۱۳۹۷.

 

رنج راه ۴۹
 

عشق و سلطنت

به نام خدا. سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
۱۶ مهر ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

رنج راه ۵۰

دندان طمع
به نام خدا. سلام. واقعیت نشان داده است جهان هرگز خالی از دشمنی و دسیسه نبوده است. منافع و مطامع عامل اصلی این خصومت هاست. ایرانِ امروز نیز، از این طمع ورزی های دشمنان در امان نیست؛ طمع تجزیه کشور، طمع هزیمت ملت، طمع چپاول نفت، طمع نابودی فرهنگ، طمع زایل کردن عقیده، طمع براندازی انقلاب.


اما ایران طی چهل سال انقلاب، نشان داد که طُعمه نیست که لقمه ای آسان برای حلقوم دسیسه چینان و زیاده خواهان باشد. ایران یک قدرت است و با ایمان راسخ در برابر زور می ایستد.


به قول شهید مظلوم بهشتی (در ص ۲۴۷ کتاب خاطرات ماندگار)، "بله با دشمن سخن بگو" ولی "او را از خود مأیوس کن، و دندان طمع دشمن را بکِش. من این را یک روش بسیارمفید و پیروزمندانه در مبارزه می دانم".

۱۷ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

پایان

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
رنجِ راه

رنجِ راه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
رنجِ راه

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓


رنجِ راه
به نام خدا. علم در کنار حِلم کارساز است. به گفتهٔ امام باقر (ع) هیچ چیز به زیبایی علم و حلم باهم آمیخته نشد. هم مدرسه ی های اندیشمند، علم، دانشی است که با تأنّی و وقار و تأمّل و اندیشه به دست می آید که اگر با حلم (=بردباری) درهم بیامیزد، ما را به مقصد و غایت نهایی می رساند و الّا خودِ دانایی بدونِ بردباری، آدمی را سرگشته، شکّاک و انکارگر بار می آورد. حلم، علم را مراقبت می کند و نمی گذارد به غرور و خودپسندی و گمراهی منتهی شود.
پس، راهِ رفتن! را با ترکیب علم و حلم، طی کنیم. علم بی حلم، خود جهلی بزرگ است. قسمت۷ از نظر گذشت. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه
به نام خدا. هر کاری اخلاق و آموزه می خواهد، مبارزه هم اخلاق خاص خود را دارد. اخلاق مبارزه را یاد بگیریم: آرمان داشتن. تاکتیک ورزیدن، شکیبایی، برنامه ریزی. رعایت اصول انسانی. دقت به احکام خدا‌. هوشیاری. ذکاوت. خردجمعی. عبور از ادبیات چاله میدانی. تشخیص حقیقت و مصلحت و نیز پرهیز از نوع افراط و اهانت و ناحقی و انکار نکردن حقایق. پس، راهِ رفتن! را با «منشور اخلاق مبارزه» طی کنیم. قسمت۸ از نظر گذشت. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه
به نام خدا‌. فریدریش نیچه روزی گفت: «در زمان صلح، انسان جنگجو به جان خودش می افتد»! خواستم در این قسمت رنجِ راه، گفته باشم بر بشریت راه درازی در پیش است، اما هر یک از ما زمان محدود _تقریباً ۱۰۰ ساله_ در اختیار داریم، بنابراین، این یک قرن عمر و فرصت طلایی خویش را به پنج قِران و دَه شاهی! و به عبارتی مُفت و ارزان نفروشیم. و آسان به جان هم نیفتیم. چاره آن است که جهان و جان خود را آبادتر و مفرّح تر و معنوی تر و پربارتر سازیم. پس راهِ رفتن خود را در صلح توأم با اخلاقی زیستن طی کنیم. قسمت۹ بود این. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


رنج راه‌
به نام خدا. امام علی (ع)  راه را روشن کرد و گفت: اِنتباهُ العیون لاینفعُ مع غفلةِ القلوب. یعنی چشم بیدار و بینا برای دلِ غافل سودی ندارد. دوستان مدرسه فکرت، بدانیم که آینده را می سازند. آینده، دترمنیستی (=جبری و قسری) نیست. آینده، نه ساخته می شود، نه "ساخته شده" است، بلکه، ماها آن را می سازیم. پس، دل غافل و چشم بینا سودمند نیست. هم دل و هم دیده هر دو باید بیدار و بینا بماند. تا آینده ساخته گردد. راه رفتن ‌این است.  قسمت ۱۰ بود... تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه‌

به نام خدا. اگر انسان کامل نیستیم _که نیستیم_ به قول شهید مرتضی مطهری، "لااقل انسان متعادل باشیم". غیرمتعادل کسانی اند که میان خود و خدا و خلق خدا، در انکار و شکّ و تردیدافکنی اند. باید در یک راه مستقیم و هدفدار و معنوی راه رفت. گرچه سخت است ولی به آدمی جهت می بخشد. همانطوری که به گفته ی آن شهید "علم حرکت می دهد، و ایمان جهت". آری دوستان! ایمان شرط اساسی انسان متعادل است، که به سخن ساده، از هول حلیم، توی دیگ نمی افتد و هر روز جوری! نیست، و هر شب طوری! این قسمت ۱۱ بود. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی


 

رنج راه‌

به نام خدا.  وقتی که کسی می گوید "در این لحظه" آن لحظه عملا" سپری شده است. (اوکتاویو پاز، ماهنامه کیان، شماره ۵۱، ص ۶۶). خواستم با استناد به  سخن پاز، دو حرف را در این رنج راه گفته باشم:
یکی این که ما همه سیّال هستیم نه راکد. دوم این که زمان نیز در سیّالیت و حرکت است. پس در این وقت اندک زندگیِ سرشار از قضایا، رخدادها و نوسانات، با تدبیر از رکود و رخوت درآییم و شاداب، سرزنده، شکوفا و شناسنده آگاه باشیم. یعنی تقدیر و تدبیر را کنار هم جا بدهیم و طی طریق کنیم. انکار هر کدام، مُخلّ راه است. این قسمت 12 بود. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه‌

به نام خدا. دانته در کُمدی الهی، راه بهشت را پیموده است. مراحل اولیه با رهبری عقل، اما منازل عالیه ی بعدی با راهنمایی عشق و قلب. پس، ما هم عقل و عشق و قلب را مثلث کنیم و با آن راه درستی و بِه سازی جامعه و خود را بپیماییم. قسمت ۱۳ از نظرتان گذشت. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه
به نام خدا. دانته در کمدی الهی، راه بهشت را پیموده است. مراحل اولیه با رهبری عقل، اما منازل عالیه ی بعدی با راهنمایی عشق و قلب. پس، ما هم عقل و عشق و قلب را مثلث کنیم و با آن راه درستی و بِه سازی جامعه و خود را بپیماییم. قسمت ۱۳ از نظرتان گذشت. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی


 

رنج راه
به نام خدا. به قول استاد محمدرضا حکیمی در کتاب مرام جاودانه، "امام علی (ع) همیشه مانند یک کارگر پُرکار، کار می کرد. و درآمد آن را نیازمندان و مستمندان می داد". می دانم ما حتی یک گام علی را نمی توانیم بخوبی برداریم ولی منش آن امام متقیان را سرمشق کنیم شاید مشق هایی کم غلط تر و قابل قبول تر بنویسیم. خط خوردگی های فراوان ما در مشق زندگی، فقط با پُرکاری رفع می شود، نه با کاهلی و روز را به شب و شب را به روز تحویل دادن. قسمت 14 را خواندید. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه

به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه
به نام خدا. در کتاب "سرشت و سرنوشت" گفتگوی کریم فیضی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، ص ۵۱ خوانده بودم "ما مثل کتابی هستیم که به صورت مرتّب ورق می خوریم... تا ورق های کتاب مان تمام شود." خواستم بگویم حال که ورق های زندگی مان هر روز ورق می خورد، بگذاریم این ورق ها "سیاهه" نباشد. این می طلبد که سه آموزه را خوب تر از آموزه های دیگر، یاد بگیریم: ۱_ شناخت حقیقت  ۲_ تقویت معنویت  ۳_ آزادی و حُرّیت. این، قسمت ۱۶ بود. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنج راه
به نام خدا. سلام. انسان باید به "حضور خود" برسد و خود را آگاه کند و بیداری دهد. فقط انسان است که می تواند به "حضور "خود برسد و خود، خود را بشناسد و کژی هایش را راست کند. خودفراموشی مقدمه ی خدافراموشی ست. پس، علاوه بر آن که به حضور دیگران می رسیم و کسب دانش و ارزش می کنیم، به مَحضر خود نیز حضور بیابیم و وارَسی کنیم تا واپس نمانیم و پس نیُفتیم. واژه ی حضور را از دکتر دینانی وام گرفتم. این بود قسمت ۱۷ رنج راه. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه
به نام خدا. سلام. ما درست است که مسلّح به عقلیم، ولی جهان و انسان هم با شهود مواجه است و هم با غیب و امور نهانی، که درک ها و دریافت ها را بر ما دشوار می سازد. و وحی برای امداد آدمی آمده است. به قول شهیدبهشتی "کمک وحی به عقل بشر در ریزه کاری ها و ابعاد ناشناخته" است. (رک: بایدها و نبایدها. نوشته شهید بهشتی، تهران، بقعه، ص ۸۰)
هم مدرسه ای ها، می دانم که نیک می دانید راه فقط با وحی و عقل طی می شود. محرومیت از هر کدام، استضعاف می آفریند که انسان را در مسیر سخت و سنگلاخیَ عبورها، به کژراهه می رساند. قسمت ۱۸ بود این رنج راه. تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۱۹
به نام خدا. سلام. ما دو ندا داریم: ندای بیرون، ندای درون. دو سال قبل کتابی می خواندم با عنوان "زندگی در پرتو عرفان" اثر دکتر واین دایر، ترجمه سیدمهدی جعفریان. نشر افکار.
در  ص ۲۶ تا ۲۸ آن نُه تا دستورالعمل آمده بود که یکی این بود: "به ندای درون که زبانه می کشد توجه کنید". 
خواستم در این رنج راه گفته باشم راه فقط چشم نواختن های یکنواخت مادّی نیست! باید با لاشه ی معنوی و اِشراقی وجود خویش نیز، تماس برقرار کنیم. یعنی چسبندگی با روح. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۰
به نام خدا. مرحوم بازرگان در ص ۲۷ کتاب "پیروزی حتمی" می گوید: "فقط مذهب شیعه است که پرونده اش بسته نیست و امید به امامِ آینده برای حل مسائل دنیا دارد."
خواستم با این استناد بگویم که راهی که در آن امید، خُفته و حتی خَفه شده باشد، بُن بست است. انسان با امید و نشاط، پرچم می افرازد و این نویدی ست که دین به روی بشریت گشوده است. با انتظار، که فلسفه ی زیستن است، راه را طی می کنیم تا خدا "فرَج" بیافریند. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد" خواستم گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابب تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

بقیه در ادامه

 


رنجِ راه ۲۲
به نام خدا. سلام. اسلام بر انفاق و نیکی به همنوعان تأکید فراوان کرد. می گویند "هیچ شب علی (ع) سر بر بستر نگذاشت مگر آن که قبلا" انفاق کرده بود." (چشمه کویر، محمدتقی شریعتی، ص ۳۴۴).
ما در راه ایم. در مسیر. در پیمایش هدف. برای آن که ایستا نیستیم. پویاییم و در پویش. یکی از عوامل پویایی انسان، همدردی ست.
انفاق در زبان فارسی همان بخشش مال به نیازمندان است. می گویم، _اول به خودم_ که نکند در گرماگرم روزگار، از این شیوه ی زیبای اسلامی_ایرانیِ کمک محترمانه به مستمندان دوری کنیم. که نمی کنیم؛ زیرا، انسان، به دِهشش انسان است، نه به انباشتش. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۳
به نام خدا. هیتلر گفته بود: "رایش ما، هزارساله خواهد بود." نگاه بلندپروازانه ی آن دیکتاتور با آن کشتار و کشورگشایی های توسعه طلبانه، غلط از آب در آمد و ۱۲ سال بیشتر طول نکشید. شکست سختی خورد و دست به خودکشی و انتحار زد.


خواستم بگویم به فرموده ی رسول خدا (ص) حکومت ها با ظلم نمی مانند. به گفته ی مرحوم بازرگان "راه بشر، راه انبیا"ست.
بنابراین، هر کس از راه عدالت و نیکی به کژراهه بیفتد، بَر می افتد. نمونه اش هارون الرشید، که به ابرهای آسمان می گفت در بغداد ببارند، وقتی نمی باریدند دوباره می گفت ای ابرها هر کجا ببارید آنجا نیز زیر فرمان من است. ولی او اینک پشت قبر امام رضا (ع) مدفون است و هیچ کس سراغش را نمی گیرد.. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۴
به نام خدا. شاید بدانید، و می دانید، ایران ۳۹ بار پایتخت عوض کرد. (منبع: مهرنامه، شماره ۱، اسفند ۸۸، ص ۶). با این استناد دردناک، خواستم این را در میان بگذارم، نگذاریم قدرت های سودپرست جهان پایتخت چهلم! برای ما تعیین کنند. که البته به قول ایرانی ها "کور خوانده اند".


راهِ رفتن، رنج ها دارد، یکی مقاومت خردمندانه در برابر هرگونه بداندیشی دشمنان علیه ی ایران است. ایرانی، در طول تاریخ در پی عدل و حق بود و نیز یاری ملل مستضعف. نمونه اش کوروش کبیر، که دادِ آن مردم در برابر یأجوج و مأجوج فسادگران آن دیار را سِتاند. که داستان زیبای آن در آیات ۸۳ تا ۹۸ سوره ی مبارکه ی کهف، آمده است. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۵
به نام خدا. من در این قسمت رنجِ راه، این سخن را از دکتر واین دایر _نویسنده کتاب "زندگی در پرتو عرفان"_ الهام گرفته ام که قبل از "اصلاح رفتار" باید به "اصلاح افکار" خود پرداخت. هیچ چیز در مدرسه ی فکرت والاتر از تفکر و سپس تولید اندیشه نیست که در نگاه پیامبر اسلام (ص) نیز حلقه ی علمی ترجیح داشت که  در جمع آنان رفت، نشست.


خواستم گفته باشم در راهِ رفتن به مقصود، هرگز جایگاه و ارزش رفتار و افکار را به فراموشی نسپاریم. تفکر موتور محرکّه ی انسان است. پس مدرسه و جامعه را تا جایی که توان بیان داریم به این نزاکت آراسته کنیم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۲۶
به نام خدا. اغلب ما از شیخ بهایی این بیت را خوانده ایم که سرود:
چند و چند از حکمت یونانیان
حکمت ایمانیان را هم بخوان


خواستم با این شعر، از این نکته یاد کرده باشم که انسان همانطوری که در غذای جسمش تنوع و سلیقه و اشتها به خرج می دهد تا هم لذت ببرید و هم نفع، بُعد روحانی و معنوی خویش را نیز باید آراسته به غذاهای فکری و معنایی بکند تا کمال پذیرتر و آگاه تر و انسانی تر و در اوجش الهی تر شود. خالی گذاشتن هر بخش، نقصی ست که در درازمدت، منجر به بی هویتی و خودباختگی می گردد و نیز ظنّ و تردید به هر چیز. اساسا" یک بُعدی شدن، یعنی نیمه ی حقیقی خود را نادیده انگاشتن.  تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۲۷
به نام خدا.
سعدی را همه می شناسیم. مدرسه ی نظامیه بغداد درس خواند. جایی که، فلسفه و عرفان ممنوع بود. عقل ستیزی حاکم بود. سعدی تا جایی اشعری مسلک شده بود که برای حاکمان ظالم عباسی مدح کرده بود. اما همین سعدی ایران ما، دچار تحول شد و کاملا" زیر و رو و فردی الگو.
او سرود:
بیرون نمی توان کرد الّا به روزگاران


یعنی زدودن برخی از نابسامانی ها و کژراهه ها، نیازمند چندین سال صبر و بُردباری ست. شتابگران، همیشه تاریخ را از راهش بدَر بردند. ساختن ایران اسلامی شیعی و موزائیکی ما، نیازمند عقلانیت و مقاومت است و نیز محتاج درجه ی بسیار بالا، عدم شتاب. شتاب، عقل و انصاف را در مخالفت ورزیدن ها به سمت احساس کور، نفرت و دروغ بافی می افکند. بدترین حالت در روند اصلاح و رشد.  تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۲۸
به نام خدا. از فروغ فرخزاد در سال ۱۳۸۶ این عبارت را در دفترم یادداشت کرده بودم که در کتاب "عصیان"، چاپ هشتم، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۵، ص ۹۲، گفته بود:


"در سایه، بوته، هیچ نمی رود!"

جدا از هرمنوتیک سخن فروغ که بدان ورود نمی کنم، از نظر من سایه چیست؟
از نظر من سایه اینهاست:


۱_ اکتفا به ۱۳۰۰ گرم مغز خود. ۲_ با مرور _نه حتی خواندن و تعمُّق_ چهار کتاب، ادای دانشمندان خودپسند و خودبسنده را درآوردن. ۳_ جهان را فقط محسوس و مادّی محض فرض کردن.  ۴_ هرچه عقل ناقص و محدود و انباشته از مجهولات اش قد نداد و علم نیافت را انکار کردن. ۵_ عبَث دانستن عالَم ماوراء و سرگرم شدن به ناچیزها.  ۶_ ...
تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۰
میل جان و میل تن
به نام خدا. مولوی در دفتر سوم مثنوی می گوید:

میلِ جان اندر ترّقی و شرف
میلِ تن در کسب اسباب و علَف

 

چنانچه همگان مطلع ایم، موجودی به نام انسان استعداد و ظرفیتی دارد که می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد. به قول شهید مطهری در ص 29 کتاب «انسان شناسی قرآنی»، در قرآن این تعبیر آمده که «انسان موجودی است هم خاکی و هم ملکوتی».

 

به نظر من، ساختمان بدنی انسان تکمیل است و آنچه نیازمند تکامل و لایق کمال است، روح اوست؛ یعنی ب‍ُعد معنوی،عرفانی و الهی آدمی. که فقط با برانگیخته شدن و بعثت درونی آرام می گیرد‌. روی همین اصل است که قرآن در جای جای خود از انسان «دعوت معنوی» به عمل می آورد. و حتی در آیه ی ۱۸ حشر می گوید: ما قدّمت لِغَد‌‌‌...

 

آری، باید ببینیم چه چیزی برای خود در قیامت و روز حساب و کتاب، «پیش فرست» می کنیم. اسباب و علف!؟ یا ترقّی و شرف؟ تا بعد..‌
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۳۱

خَبط و حَبط

به نام خدا. از نیچه در ص ۱۲۷ کتاب "اکنون میان دو هیچ"، خوانده ام: "آن که روزی می خواهد آذرخشی برافروزد، باید که دیری ابر باشد."

 

برخی با خود "معامله ی عصمت" می کنند و بی آن که به قول عنصرالمعالی "تن خود را بَعث" کنند تا بیاموزند، خود را آذرَخش می پندارند که باید بر خلق ببارند. همین رویکرد، اِعوجاج می آفریند و افراد _حتی فیلسوف را_ دچار خَبط (=خطا و غلط گویی)  می کند که همه ی آنچه را پیش تر نگاشت حَبط (= باطل و تباه) می سازد.

 

در اسلام، حبط اعمال، از بزرگترین بلیّه های عالمان و فیلسوفان است که همه چیز را می خواهند با دریچه عقل مادّی و محدود خود، تفسیر و تبیین کنند و مثلا" در یک رأی عجیب و غریب! همه ی شیعیان را نسبت به ائمه (ع) دشنامِ اشعری گری می دهند! زهی خیال باطل!

 

برخی گویی "یک جعبهْ معلومات" شدند نه یک انسان عالم متعهّد. خیال می کنند هر "نوگرا"یی لزوماً "نوگو" و "نونویس" و "نواندیش" می شود! نه، هرگز. تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۲
رفتن و دررفتن
به نام خدا. انسان برای رفتن است، رفتن به سمت رابطه با خدا. رفتن به سوی ساختن خود و دنیا. رفتن به جانب حقیقت و عدالت و دیانت و عبادت و خدمت.

 

اما "دررفتن" چیست؟ یعنی خدا را برای پست ترین اشیاء ترک گفتن. یعنی خود را به امان نفْس و وسوسه و بی ایمانی رها کردن. دررفتن یعنی جدا از خدا زندگی کردن. و عیش را بر عشق و عرفان و مُروّت سوارکردن. دررفتن یعنی شب عاشورا امام را برای زرق و برق دنیا تنها گذاشتن. آری؛ دررفتن در یک کلمه یعنی باختن باختن باختن. تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۳
ملول
به نام خدا. معتقدم عقل گریان محض همیشه مَلول اند. و همین دلمُردگی آنان را از عشق، عاطفه، معنویت و عرفان که نُسوج (=بافت و تار و پود) آدمی ست، به بیرون پرتاب می کند. سُست شدن، حالت زارِ گرفتگی و نیز افسردگی درونی از نشانه های آشکار آدم های عقل پرستِ محض است.


استناد می کنم به این بیت مولوی در مثنوی که این تیپ افراد را نشانه رفته است، کسانی که خیال می کنند دریچه ی بشر فقط عقل است و پنجره های دیگر را با بی درایتی بر روی خود می بندند و چرخ دوَران خود را خود، به دست خود، پنچر می کنند:


جمله خلقان سُخره ی اندیشه اند
زان سبب خستهْ دل و غم پیشه اند.

 

تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنج راه ۳۴
 

خَلق و خُلق
به نام خدا. پیامبران (ع) نیامدند که خَلق را تغییر دهند، تغییر به دست خود ملت است، آنان آمده اند که خُلق را دگرگون کنند؛ به بشر بشارت دهند و آنها را ارتقاء و ارتفاع ببخشند، به اخلاق نیکو آراسته کنند، به درستی ها نزدیک سازند، دیندار و موحد گردانند و به مکارم برسانند. رسول خدا -صلوات الله علیه و آله- فرمودند : إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ.

 

امام صادق (ع) حداقل ده تا از مصداق های مکارم اخلاق را این گونه بیان فرمودند: یقین، قناعت، صبر، شکر، خویشتن دارى، خُلق نیکو، سخاوت، غیرت، شجاعت و مروّت».
 

 

رنج راه ۳۵
اراده و مقدّرات
به نام خدا. از فیثاغورث عبارتی دارم که سالهاست در جیب کیفم محفوظ است که گفته است: "اراده ی انسان در پهلوی مقدّرات او ایستاده و چرخ تکامل او را اداره می کند."


آری؛ معتقدم باید با باور به تقدیر، تدبیر داشت، امری که خدا خود برای انسانِ بااختیار خواست. بنابراین، می بایست گذاشت، اراده، اداره کند. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

رنج راه ۳۶
چهار نام
به نام خدا. از حکیم میبدی در کشف الاسرار (ص ۳۲۵) خوانده بودم که می گفت: آدمی را چهار نام است: آدم، خلیفه، بشر، انسان.


منظورش این است، که خلاصه می گویم: ۱_ آدم است؛ چون که از ادیم زمین است، از خاک. ۲_ خلیفه است؛ چون که اگر شایسته و بایسته زندگی کند، جانشین خدا در زمین خوانده می شود. ۳_ بشر است، چون که بشارت یافته است، مباشرت امور زندگی با اوست. ۴_ انسان است، چون که هم، نسیان می کند و عهدِ خدا را فراموش می کند. و هم، با جامعه و جُفت خود اُنس می گیرد و مأنوس زندگی می کند.


خدا کند هر چهار وجه مثبت را، در خود جمعیت دهیم و سازوار زندگی کنیم. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۷
غافل و غافل تر
به نام خدا. غافل در یک معنا یعنی نادانی، جهل، گول خورندگی، و نیز بی توجهی، بی خبری و بابِخرَدی. حال که می دانیم غافل در معنای واژگانی، این همه، کاستی دارد، پس غافل تر بودن چه زیان زیاد و خسرانِ خسارت باری ست!


به قول رسول خدا صلوات الله _در کتاب آغاز و انجام نوشته مرحوم  آیت الله منتظری_: "غافل تر از همه، کسی است که از دگرگونی احوال جهان، پند نگرفت."


از خدا می خواهیم ما را به لطف و هدایت خود، از غافل بودن برهانَد، تا گریبان مان به "غافل تر" گردیدن، گیر نکند.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۸
فکر و سِرج
به نام خدا. بهتر است در هر موضوعی اول فکر خویش را به کار انداخت، نه سرج را. فکر، به ذهن خود مراجعه کردن و اندیشه ی خود را کاوش کردن است. یک نوع صرافت، که به تولید تفکر می انجامد. اما سرج، رجوع به نوشته و اطلاعات دیگران است. آیا بهتر نیست در هر پرسش و مجهول و موضوعی ابتدا ذهن خود را به کار گرفت، سپس برای تکمیل آن، از فرآوده های دیگران بهره جست و دست به سرج (=جست و جو) زد؟ فکر اُولی بر سرج است. گرچه سرج هم، امری لازم و قرض گرفتن افکار دیگران است، ولی تلاش مان در اصل این گونه باشد: اول به سمت فکر و سپس به سوی سرج.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۳۹
می دانم و نمی دانم
به نام خدا. می گویند "نمی دانم" گویی های علامه طباطبایی زیاد بود. حالا بیا ببین اجتماع ما را، همه، ماشاء الله همه چیز را می دانند! آن هم چه قاطع و قطعی!


مرحوم ابوریحان بیرونی آخرش در احتضارش گفت، دانستم که نمی دانستم. اما اجتماع ما اغلب، همه چیز را _آن هم با تمام و کمال_ می دانند.


بهتر است حکمت ۸۵ نهج البلاغه را بیاورم که حکیم سخن بود و علیم عمل: "کسی که از گفتن "نمی دانم" رویگردان است، به هلاکت و نابودی می رسد.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنج راه ۴۰
قلب مثنوی
به نام خدا. دفتر سوم مثنوی مولوی، قلب مثنوی ست؛ زیرا، اوج دعا و نیایش در این دفتر اجتماع کرده است. اساسا" طبق حدیث، خداوند همنشینِ ذاکر است و طبق گفته ی رسول خدا (ص) زبان باید به ذکر خدا "تَر" شود. و مولوی نیز زبانش در دفتر سوم، به اوج نیایش ها، "تَر" شد.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۱
درویش و دل
به نام خدا. سعدی علیه الرحمه در گلستان قصه ی درویشی را می آورد که از او پرسیدند "دلت چه خواهد؟ گفت آن که دلم هیچ نخواهد."


راستی در این عصر، چه قدر کم اند! که دل شان هیچ! نخواهد. در قرن سعدی، چه پیش تر بود بشر!
تا بعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۲
زانو و دبیرستان
به نام خدا. مولوی در تمثیلی زیبا دبیرستانِ عارف را "زانو" می داند. یعنی عارف وقتی سر بر زانو می گذارد، به مسیر حقیقی اش نائل می شود و دست به کشف و انکشاف می زند.


راستی؛ هم مدرسه ای های فکور! زانو را آزمون کنیم، شاید تجربَتی بیاموزیم! تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۳
قابله و سقراط
به نام خدا. چنانچه می دانید پدرِ سقراط مجسمه ساز و مادرش، قابله (=ماما) بود. اماسقراط با توجه دادن به شغل شریف مادرش، خود به خودش می گوید: "من قابله ی اندیشه ها هستم."


خواستم بگویم ما "هم مدرسه ای ها" هم اگر به سمْت و سوی سقراطی، نیم نگاهی داشته باشیم، شاید بتوانیم نیمچه قابله! برای خودمان باشیم و در چشیدن اندیشه ها مزمزه ها نماییم. و جوشیده های خود را به اشتراک بگذاریم. نمی توانیم!؟ می توانیم. پس، هر کس، هر کس، قابله ی اندیشه ی خویش! باشد.
تا بعد... ۴ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی


رنج راه ۴۴
ایمان و سیمان
به نام خدا. از یک نویسنده ی ایرانی خوانده ام که می گفت: "ایمان، سیمان اجتماعی است." جمله، خیلی روشن است. می خواهد بگوید کاری که سیمان برای استحکام و صلابت ساختمان می کند، ایمان برای انسان و اجتماع می کند.
تا بعد... ۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی

 

رنج راه ۴۵
ابن خلدون و سوق
به نام خدا. ابن خلدون می گوید اگر "سلطان تنهاسوق باشد" آن دولت رو به زوال می رود. (ماهنامه مهرنامه، شماره ۱، اسفند ۸۸، ص ۴۶).


من البته، اقتصاد را نه خوانده ام و نه بلدم. ولی منظور ابن خلدون را خوب می فهمم که "تنهاسوق" یعنی چه؟ یعنی به زبان امروزی همه ی اقتصاد نزد سلطان باشد مثلا" مثل عربستان. مثل اُزبکستان. مثل همسایگان مان. از نظر من، نه اقتصاد کاپیتالیستی خوب است و نه اقتصاد دیکتاتوری و نه اقتصاد مرکانتالیستی (=سوداگری). هر سه نوعی مَکیدن است و چپاولگری.

تا بعد... ۷ مهر ۱۳۹۷.
 

رنج راه ۴۶

وصایت و شورا
به نام خدا. امرحوم علی شریعتی سخنی دارد که توجه دادن به آن خالی از لطف نیست. از نظر او، دوره ی حضور امامان (ع) دوره ی "وصایت" است و دوره ی غیبت، دوره ی "شورا".


خواستم با این نقل قول، گفته باشم اگر وصایت اصل است که هست، برای آن است که فقط معصوم (ع) از عصمتِ امام بعدی و جایگزین منصوب خویش، باخبر است، پس دست به وصیت و تعیین می زند. اما در دوره ی غیرمعصوم، هیچ احدی از ملت _از فقیه گرفته تا فرد تازه به بلوغ سنّی رسیده_ حق ندارد در امور جامعه و سیاست، فردگرایی کند و حکومت فردی و خودکامه، پیشه کند. اسلام، حتی به پیامبر (ص) _که از عزم و اراده ی راسخ برخوردار است_ سفارش به مشورت می کند: وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، (از آیه ی ۱۵۹ آل عمران) چه رسد به آدم های عادی. پس؛ شورا، مقابل استبداد فردی ست. و شیوه ای ست انسانی، قرآنی و وَحیانی.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

رنج راه ۴۷
عقدِ قلب
به نام خدا. مرحوم اراکی از مراجع تقلید قم معتقد بود در تحقُّق اسلام در وجود آدمی، علاوه بر علم، اعتقاد قلبی و تن زیرِ بار دادن لازم است که "عقد قلب" است. مُتمّم اسلام همین عقد قلب است که ورای شهادت به لسان است. (برداشت آزاد از صفحه ی ۱۸۰ کتاب آیینه صدق و صفا).

 

در حقیقت او می خواهد این را بگوید که مسلمان بودن گرچه با لفظ شهادتَین گفتن، آغاز می شود، ولی مسلمان کامل تر شدن به این است انسان "عقد قلب" کند و تعبُّد به احکام خدا و عبودیت به پیشگاه خدا داشته باشد. و تن بدهد به دین خدا. عقد یعنی "گره". مثلا" وقتی زن و شوهر به عقد هم درمی آیند، یعنی به همدیگر گره زده می شوند. اسلام و مسلمان هم، با عقد قلب، به هم گره می خورند.
تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

رنج راه ۴۸

کدام انسان؟

به نام خدا. جناب امیر سلام. پرسش شما آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:


خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. ۱۵ مهر ۱۳۹۷.

 

رنج راه ۴۹
 

عشق و سلطنت

به نام خدا. سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
۱۶ مهر ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

رنج راه ۵۰

دندان طمع
به نام خدا. سلام. واقعیت نشان داده است جهان هرگز خالی از دشمنی و دسیسه نبوده است. منافع و مطامع عامل اصلی این خصومت هاست. ایرانِ امروز نیز، از این طمع ورزی های دشمنان در امان نیست؛ طمع تجزیه کشور، طمع هزیمت ملت، طمع چپاول نفت، طمع نابودی فرهنگ، طمع زایل کردن عقیده، طمع براندازی انقلاب.


اما ایران طی چهل سال انقلاب، نشان داد که طُعمه نیست که لقمه ای آسان برای حلقوم دسیسه چینان و زیاده خواهان باشد. ایران یک قدرت است و با ایمان راسخ در برابر زور می ایستد.


به قول شهید مظلوم بهشتی (در ص ۲۴۷ کتاب خاطرات ماندگار)، "بله با دشمن سخن بگو" ولی "او را از خود مأیوس کن، و دندان طمع دشمن را بکِش. من این را یک روش بسیارمفید و پیروزمندانه در مبارزه می دانم".

۱۷ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

پایان

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۷۷۳
ساعت پست : ۰۷:۰۱
مشخصات پست

پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

پاسخ اول دامنه: به نام خدا. دوست بلندپایه ام جناب مهندس مهدی مقتدایی سلام. شما شاید خبر داشته باشید که من به شما تا چه حد نزدیک و چه میزان رفیق و تا چه مدت زیادی ست که دوستم. اما این قرابت دلیل و مانعی نیست تا جواب شما را در این جمع (گروه تلگرامی دارابکلا؛ دیار همدلی) که خودت در آن پاسخ ات به [جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی] آغاز کرده ای، ندهم. شما به جای آنکه از نیرنگ و خدنگ جریان سلطنت پرستان ارتجاعی خارج نشین، پرده برداری و به خوانندگان آگاهی بدهی و بگویی همه ی این بازگشت دادن های عده ای خام به گذشته ی تاریک و خیانت بار رضاخان، از سر و دست عوامل کینه توزِ وابسته به سیا و موساد علیه ی انقلاب اسلامی برخاسته است، دست به تشبُّث "ترازو" بُرده ای و به غفلت آمیخته به ساده نگری و آمار غلط و آزمون نشده و خیالاتی و تعمیم نابجا، کفّه را به سوی جور و ستم و فرد بدنام و قاتلِ شهید مدرس، توزین کرده ای!؟

 

 

 

عقل سلیم و اخلاق اسلامی و هویت انقلابی حکم می کند پست انتشار شده خود را ترمیم و حرف ناپخته ات را پس بگیری. شما را دعوت می کنم به تفکر در دو آیه قرآن که راهنمای مطلق ماست: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ . مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. آیا شما می پندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران و مُجرمان قرار می دهیم؟ شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى ‏کنید؟ (قرآن کریم، آیات ۳۵ و ۳۶ قلم)

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۴دشهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


گاهی سکوت همان دروغ است،کمی شیکتر، روشنفکرانه تر و بدون مسئولیت. سلام جناب آقای طالبی  تشکر از ابراز ارادت. خودت و دوستان هم دوراه ای ما خوب میدانید که چه میزان به شریعتی ارادت داشتم و دارم (که تاوان این ارادت را نیز توسط دوستان پس داده ام) و اگر کسی اهل فکر و اندیشه باشد میداند طرفداری از سلطنت و سلطنت طلبان برای دوستداران شریعتی چه تهمت ناجوانمردانه ای است. از نظر من شاید حکومت پادشاهی بدترین نوع حکومت و توهین به شعور جامعه است. همیشه از دوستان جوان خواسته ام در انتقاد از وضع موجود حکومت گذشته را بعنوان سند مثبت و بهتر از حال مثال نزنید و از چاله به چاه نیفتیم.(بنظرم میاید در همین گروه نیز حدود یکماه پیشتر مطلبی نوشتم) اینجانب نه تنها تحت هیچ عنوانی نه از رضا و نه از پسرش و نه از نوه اش حمایت نکرده و نمیکنم، بلکه اونها نیز خیانتهای زیادی مرتکب شدند و اصولا کسی که به حکومت سلطنتی معتقد باشد از دیدگاه من در سالم بودن تفکرش باید شک کرد. رد کردن کار اونها دلیل بر تایید بی تدبیری آقایان در حراست و حفاظت از بیت المال نیست. اگر از آدم خوبی بدگویی کنیم کار نادرستی است، اگر از آدم بد و بی کفایتی هم خوب بگوییم حمایت و ستایشش کنیم و بر کاری که لیاقتش را ندارد بگماریم، به نوعی خیانت کردیم.


مگر این ایران متعلق به همه مردم نیست و همه مردم (بلا استثنا) از بیت المال سهم مساوی ندارند. مگر مسولی میتواند امانت های مردم را در جایی غیر از جایی که مردم میخواهند خرج کنند. آیا الان واقعا اینطوری است چرا شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی و دوستان دیگر در این باره یک بار مطلبی ننوشتید. چرا قلمهاشان در زمان احمدی نژاد که مورد تایید آقایان بود و کشور را به گه کشید حرفی در مطبوعات ننوشتید(اگر شما یا آقای شفیعی نوشتید آدرس بدهید)


شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نبود؟ و ..

پاسخ دوم دامنه: رفیق بزرگوارم جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی سلام. در پاسخ به متن دوم آن جناب، چند نکته‌ایی می‌نگارم: بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۷۷۳
ساعت پست : ۰۷:۰۱
دنبال کننده

پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

پاسخ اول دامنه: به نام خدا. دوست بلندپایه ام جناب مهندس مهدی مقتدایی سلام. شما شاید خبر داشته باشید که من به شما تا چه حد نزدیک و چه میزان رفیق و تا چه مدت زیادی ست که دوستم. اما این قرابت دلیل و مانعی نیست تا جواب شما را در این جمع (گروه تلگرامی دارابکلا؛ دیار همدلی) که خودت در آن پاسخ ات به [جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی] آغاز کرده ای، ندهم. شما به جای آنکه از نیرنگ و خدنگ جریان سلطنت پرستان ارتجاعی خارج نشین، پرده برداری و به خوانندگان آگاهی بدهی و بگویی همه ی این بازگشت دادن های عده ای خام به گذشته ی تاریک و خیانت بار رضاخان، از سر و دست عوامل کینه توزِ وابسته به سیا و موساد علیه ی انقلاب اسلامی برخاسته است، دست به تشبُّث "ترازو" بُرده ای و به غفلت آمیخته به ساده نگری و آمار غلط و آزمون نشده و خیالاتی و تعمیم نابجا، کفّه را به سوی جور و ستم و فرد بدنام و قاتلِ شهید مدرس، توزین کرده ای!؟

 

 

 

عقل سلیم و اخلاق اسلامی و هویت انقلابی حکم می کند پست انتشار شده خود را ترمیم و حرف ناپخته ات را پس بگیری. شما را دعوت می کنم به تفکر در دو آیه قرآن که راهنمای مطلق ماست: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ . مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. آیا شما می پندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران و مُجرمان قرار می دهیم؟ شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى ‏کنید؟ (قرآن کریم، آیات ۳۵ و ۳۶ قلم)

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۴دشهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


گاهی سکوت همان دروغ است،کمی شیکتر، روشنفکرانه تر و بدون مسئولیت. سلام جناب آقای طالبی  تشکر از ابراز ارادت. خودت و دوستان هم دوراه ای ما خوب میدانید که چه میزان به شریعتی ارادت داشتم و دارم (که تاوان این ارادت را نیز توسط دوستان پس داده ام) و اگر کسی اهل فکر و اندیشه باشد میداند طرفداری از سلطنت و سلطنت طلبان برای دوستداران شریعتی چه تهمت ناجوانمردانه ای است. از نظر من شاید حکومت پادشاهی بدترین نوع حکومت و توهین به شعور جامعه است. همیشه از دوستان جوان خواسته ام در انتقاد از وضع موجود حکومت گذشته را بعنوان سند مثبت و بهتر از حال مثال نزنید و از چاله به چاه نیفتیم.(بنظرم میاید در همین گروه نیز حدود یکماه پیشتر مطلبی نوشتم) اینجانب نه تنها تحت هیچ عنوانی نه از رضا و نه از پسرش و نه از نوه اش حمایت نکرده و نمیکنم، بلکه اونها نیز خیانتهای زیادی مرتکب شدند و اصولا کسی که به حکومت سلطنتی معتقد باشد از دیدگاه من در سالم بودن تفکرش باید شک کرد. رد کردن کار اونها دلیل بر تایید بی تدبیری آقایان در حراست و حفاظت از بیت المال نیست. اگر از آدم خوبی بدگویی کنیم کار نادرستی است، اگر از آدم بد و بی کفایتی هم خوب بگوییم حمایت و ستایشش کنیم و بر کاری که لیاقتش را ندارد بگماریم، به نوعی خیانت کردیم.


مگر این ایران متعلق به همه مردم نیست و همه مردم (بلا استثنا) از بیت المال سهم مساوی ندارند. مگر مسولی میتواند امانت های مردم را در جایی غیر از جایی که مردم میخواهند خرج کنند. آیا الان واقعا اینطوری است چرا شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی و دوستان دیگر در این باره یک بار مطلبی ننوشتید. چرا قلمهاشان در زمان احمدی نژاد که مورد تایید آقایان بود و کشور را به گه کشید حرفی در مطبوعات ننوشتید(اگر شما یا آقای شفیعی نوشتید آدرس بدهید)


شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نبود؟ و ..

پاسخ دوم دامنه: رفیق بزرگوارم جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی سلام. در پاسخ به متن دوم آن جناب، چند نکته‌ایی می‌نگارم: بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

پاسخ اول دامنه: به نام خدا. دوست بلندپایه ام جناب مهندس مهدی مقتدایی سلام. شما شاید خبر داشته باشید که من به شما تا چه حد نزدیک و چه میزان رفیق و تا چه مدت زیادی ست که دوستم. اما این قرابت دلیل و مانعی نیست تا جواب شما را در این جمع (گروه تلگرامی دارابکلا؛ دیار همدلی) که خودت در آن پاسخ ات به [جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی] آغاز کرده ای، ندهم. شما به جای آنکه از نیرنگ و خدنگ جریان سلطنت پرستان ارتجاعی خارج نشین، پرده برداری و به خوانندگان آگاهی بدهی و بگویی همه ی این بازگشت دادن های عده ای خام به گذشته ی تاریک و خیانت بار رضاخان، از سر و دست عوامل کینه توزِ وابسته به سیا و موساد علیه ی انقلاب اسلامی برخاسته است، دست به تشبُّث "ترازو" بُرده ای و به غفلت آمیخته به ساده نگری و آمار غلط و آزمون نشده و خیالاتی و تعمیم نابجا، کفّه را به سوی جور و ستم و فرد بدنام و قاتلِ شهید مدرس، توزین کرده ای!؟

 

 

 

عقل سلیم و اخلاق اسلامی و هویت انقلابی حکم می کند پست انتشار شده خود را ترمیم و حرف ناپخته ات را پس بگیری. شما را دعوت می کنم به تفکر در دو آیه قرآن که راهنمای مطلق ماست: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ . مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. آیا شما می پندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران و مُجرمان قرار می دهیم؟ شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى ‏کنید؟ (قرآن کریم، آیات ۳۵ و ۳۶ قلم)

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۴دشهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


گاهی سکوت همان دروغ است،کمی شیکتر، روشنفکرانه تر و بدون مسئولیت. سلام جناب آقای طالبی  تشکر از ابراز ارادت. خودت و دوستان هم دوراه ای ما خوب میدانید که چه میزان به شریعتی ارادت داشتم و دارم (که تاوان این ارادت را نیز توسط دوستان پس داده ام) و اگر کسی اهل فکر و اندیشه باشد میداند طرفداری از سلطنت و سلطنت طلبان برای دوستداران شریعتی چه تهمت ناجوانمردانه ای است. از نظر من شاید حکومت پادشاهی بدترین نوع حکومت و توهین به شعور جامعه است. همیشه از دوستان جوان خواسته ام در انتقاد از وضع موجود حکومت گذشته را بعنوان سند مثبت و بهتر از حال مثال نزنید و از چاله به چاه نیفتیم.(بنظرم میاید در همین گروه نیز حدود یکماه پیشتر مطلبی نوشتم) اینجانب نه تنها تحت هیچ عنوانی نه از رضا و نه از پسرش و نه از نوه اش حمایت نکرده و نمیکنم، بلکه اونها نیز خیانتهای زیادی مرتکب شدند و اصولا کسی که به حکومت سلطنتی معتقد باشد از دیدگاه من در سالم بودن تفکرش باید شک کرد. رد کردن کار اونها دلیل بر تایید بی تدبیری آقایان در حراست و حفاظت از بیت المال نیست. اگر از آدم خوبی بدگویی کنیم کار نادرستی است، اگر از آدم بد و بی کفایتی هم خوب بگوییم حمایت و ستایشش کنیم و بر کاری که لیاقتش را ندارد بگماریم، به نوعی خیانت کردیم.


مگر این ایران متعلق به همه مردم نیست و همه مردم (بلا استثنا) از بیت المال سهم مساوی ندارند. مگر مسولی میتواند امانت های مردم را در جایی غیر از جایی که مردم میخواهند خرج کنند. آیا الان واقعا اینطوری است چرا شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی و دوستان دیگر در این باره یک بار مطلبی ننوشتید. چرا قلمهاشان در زمان احمدی نژاد که مورد تایید آقایان بود و کشور را به گه کشید حرفی در مطبوعات ننوشتید(اگر شما یا آقای شفیعی نوشتید آدرس بدهید)


شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نبود؟ و ..

پاسخ دوم دامنه: رفیق بزرگوارم جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی سلام. در پاسخ به متن دوم آن جناب، چند نکته‌ایی می‌نگارم: بیشتر بخوانید ↓


۱_ از توضیحی که در ردّ "سلطنت" داده ای و ابهام و گُنگی متن اول خودت را بدرستی رفع کرده اید، ممنونم. انتظار چنین صراحت و شجاعت از شما می رفت.


۲_ از این که مخاطبان را با ریشه ی تفکرت آشناتر کرده ای، و رابطه ی تضاد میان تئوریسن انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی و اساس تز غلط سلطنت و رژیم های سلطنتی را بخوبی ترسیم نموده ای، نیز، از شما ممنونم. چون؛ معتقدم این گونه روشنگری ها، آن بخش آلوده و تیره ی فضای مجازی را مُجاب به اقناع می کند و یا اگر رسم بر لجاج و عِناد رفت، لااقل مرزهای عقیدتی و سیاسی را برجسته تر می سازد که لازمه ی گفت و گو و بحث های طرفینی ست.

 

۳_ اما در وسط متن خود، یکباره با نهایت احساس و شاید هم ناراحتی، رشته را پنبه کرده ای! حتما" می فرمایی چرا؟ چون که باز هم، همانند دستاویز "ترازو" در متن نخست خود، یک داوری دور از انصاف کرده ای و حتی خَبط بزرگ. می گویم چگونه؟


از یک سو در متن نخست، بدون هیچ تحقیقات میدانی و به دور از هیچ استناد پژوهش آماری، با قطع و یقین و شاید بر حسب برداشت شخصی و قرائن نادرست، از جانب مردم حکم کرده ای کفّه ی ترازو به نفع آن رضا دیکتاتور میرپنج است. و از سوی دیگر در این متن دوم، به سهو، خطایی بزرگتر مرتکب شده ای و گفته ای آن "رضا شاه خائن" در "حراست بیت المال" و نیز "مدیریت" از "آقایان" جمهوری اسلامی بهتر بود. و از من و جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی خواسته ای در این باره، پاسخ بدهیم.


۴_ من متن های جناب آقای سید حسین شفیعی درباره ی رضاخان را خوانده ام، سخنی که مستند به تاریخ و دارای استدلال محکم عقلی و نقلی ست، و آراسته به ادبیات رسا و منطق، چه جای خدشه و تشکیک است؟ بنابراین من در اینجا از جناب ایشان که شجاعانه در صحنه ی مجازی حاضرند و دیدگاه هایشان را شفاف بیان می دارند ممنونم. من و شما نیک می دانیم این، جای سپاس دارد نه اِعجاب.


۵_ اما جواب من؛
 

الف. از شما جناب مقتدایی دوست دیرین من، پرسش می کنم چطور شما به خود اجازه می دهی بگویی رضاخان در حراست بیت المال از "آقایان" جمهوری اسلامی بهتر بوده، حال آن که تاریخ و زندگی واقعی آن مرد خیانت پیشه و آدمکُش، به وضوح نشان می دهد که چنین نیست!؟ به من بگو چطور وقتی رضاخان پادشاهی را آغاز کرد حتی خانه ای و ملکی نداشت که در آن زندگی کند، اما وقتی بعد از ۲۰ سال حکومت زور بر مردم، از ایران می رفت، "۴۴۰۰" قطعه زمین بزرگ به نام خود سند زد؟ و بزرگترین زمیندار جهان شد؟ در کتاب "روایت تفکر، فرهنگ و تمدن" جلد پنجم و نیز در این (منبع) نیز درج است.

 

جناب مقتدایی! به شیوه ی احساس، تاریخ را وارونه نکن، بدکاری ست این. این گزاره ی متن شما نه فقط، شگفتی بر من دارد، که مخاطب را به غلط وگمراهی مبتلا می سازد. که ترمیم و جبران و رفوی آن بسی سخت است.


ب. چطور شما رضامیرپنج را مدیرتر از "آقایان" می دانید که او اغلب روشنفکران را با فریب، به کار گرفت، ولی سپس، اندک اندک همه را یا کُشت، یا خانه نشین کرد، یا سر به نیست و یا از دایره ی قدرت با بی رحمی و نامردی راند. جناب مقتدایی! رأی شما در این دوپاره، نه فقط شاذّ که آتشباره! است. او آنچنان غضب واره بود که خود پسرش محمدرضا، اعتراف کرد جرأت نداشتیم چشمانش را نگاه کنیم! اگر می کردیم "خیس"! می کردیم. لطفا" جناب مقتدایی عزیز! کمی بامطالعه تر بنویسید! و موجب تشکیک و انحراف خوانندگان نگردید. والله! اگر من و شما و سایر بزرگواران حقیقت را نگوییم به قول دکتر علی شریعتی در سخنرانی "روشنفکر مسئوول" پاسخگوی نسل ها هستیم! آنگاه است که خدا هم ممکن است بر ما نبخشاید.


۶_ به من خطاب کرده ای تا الان چه کردم!؟ من تا جایی که می توانستم روشنگری کرده ام و می کنم. از مهر ۱۳۹۲ که وبلاگم "دامنه دارابکلا" را تأسیس کرده ام تا همین امروز، هیچ وقت دست از نوشتن، نشسته ام. و از آن تاریخ تا الان، ۶۷۲۱ پست در وبلاگم منتشر شد که ۹۰درصد نوشته ها، به قلم خودم است و بقیه توسط دامنه نویسان بزرگوار. بنابراین، اگر با این همه، بازهم کوتاهی کرده ام و قصوری از من سر زده است، از محضر همه و جناب عالی پوزش می خواهم.


۷_ من معتقدم کسانی که دم از خدمات رضاخان می زنند _که آزادند چنین فکری در سر بپرورانند و من منعی هم نمی بینم و خیلی آسان پست می گذارند_ در باره ی انقلاب اسلامی داوری نادرستی دارند و یا اگر بگوییم غرَض آلود نیست، لااقل نادیده انگاری عمدی خدمات و حسنات انقلاب اسلامی ست. من فقط چند مثال از رشد می زنم و نیز از توسعه؛ که اولی ترقی مادّی ست و دیگری شاخص سیاسی:

 


رشد شدید در بخش ساخت راه آهن، رشد بالا در ساخت اتوبان ها، رشد عالی در بخش زیرساخت های آموزش عالی. رشد بی حد در بازدارندگی دفاعی خصوصا" موشکی. دفع تجاوز دشمن طی ۸ سال جنگ خصمانه غرب و صدام علیه ایران. برگزاری نزدیک چهل انتخابات به عمر انقلاب (نابسامانی انتخاباتی باید ترمیم شود). ساخت چندین فرودگاه. ایجاد مناطق آزاد. رشد عظیم در صنعت نفت. گازرسانی به منزل تک تک ایرانیان. ارتقای دانش و علم. تقویت ایمان. استقلال از نظام استکباری جهان.

 

اگر بازهم شمارش کنم، تا چندین روز وقت نیاز است که مخاطب بخواند. با این همه خدمات، برخی ها فقط چسبیده اند به ضعف ها و آفات در جمهوری اسلامی. که همه باید بکوشیم این آفات از شجره ی انقلاب از بین برود نه ریشه ی درخت را در آورند و براندازند و به سمت دو شاه نگون بخت و غارتگر اموال ایران، رجعت تاریک نمایند که خود جناب عالی فرمودی نوعی پس روی ست و افتادن به چاه. و از نظر من بدترین شیوه ی مبارزه با انقلاب اسلامی.
 

پوزش. با تمنای دعا و پاسداشت تاسوعا
رفیق ات: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۷ شهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


سلام و عرض ارادت. لازم است دو  سه نکته رو یادآوری کنم. در کدامیک از نوشتار من دریافتید من رضا شاه رو مدیر تر و با صرفه تر از این آقایون میدونم (لطفا دوباره متن رو بخون)

 

پاسخ سوم دامنه:

سلام جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی رفیق قدیمی و بزرگوار من. این [عبارت زیر] عین متن شما خطاب به من و جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی ست:


"شما و آقای شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نیود؟"
 

پایان نقل قول

با احترام و آرزوی بهتر نگریستن. رفیق ات: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۱ مهر ۱۳۹۷

 

 

پاسخ چهارم دامنه:

 

آزادی و تعبُّد
به نام خدا
جناب مهندس مهدی مقتدایی رفیق عزیز و ارجمندم
با سلام و سپاس و افتخار و احترام؛ در آن پست خطاب به من نوشته اید:

"سلام و درود بر آقای دامنه عزیز
آنجا که مرقوم فرمودی " اساس تفکر من آزادی و تعبد است" لطفا در فرصت مناسب بیشتر توضیح بدهید به نظر میرسد کمی تناقض باشد"

 

پایان نقل قول

 

من امر شما را اجابت کرده و اینک پاسخم را با فهم و باورهایم می نویسم. آنچه می نویسم از تفکر خودم است، اگر خطاست، به من می گردد نه به دین:

 

۱_ من چون جهان را ترکیبی از غیب و شهود می دانم، به آزادی و تعبُّد توأمان باور دارم. آزادی را باور دارم؛ چون انسان از طریق آن به کمال می رسد. تعبّد را عقیده دارم؛ چون بدون آن انسان از بخشی وسیع از حقایق پنهان و خارج از درک عقلی بشر و نیز آثار فراوان آن در زندگی فردی و اجتماعی دور می افتَد و محروم می گردد.

 

۲_ آزادی را مطلق نمی دانم، چون که به هرج و مرج و ظلم منجر می شود. محدویت های قانونی، اخلاقی و وجدانی، همگی آزادی را از آن جهت مقیّد می کنند تا محیط فردی و اجتماعی انسان ها از هرگونه تجاوزگری مصون بماند.

 

۳_ جناب مقتدایی عزیز! من با همین دو پیش فرضم، یکی از مهمترین و مقدّس ترین محدویت ها بر آزادی را "تعبُّد" می دانم و با کمال آزادی به آن پایبندم. چون در عمق باورهایم به این می اندیشم چیزی را که خدا بر من حُکم و واجب کرده، به یقین رستگاری و آزادگی مرا در نظر داشته نه ضلالت و گمراهی را. از این رو به احکامی که حتی علم هم ندارم و از حکمت آن سردر نمی آورم، به حکم آزادی گزینش، برمی گزینم و عبودیت می ورزم. مثل معراج، ردّ شمس، شق القمر، اژدها شدن عصای موسی (ع)، زنده شدن عُزَیر پس از صد سال، و تولد عیسی مسیح از بطن پاک و رحِم معجزه ی حضرت مریم (س) و صدها نمونه نظیر این ها.

 

۴_ بنابراین، من به عنوان یک مسلمان پذیرفته ام که بخشی از آزادی ام را _که گمان ها بر آن است که محدودیت است، اما در واقع عین آزادی و آزادگی ست_ به تعبُّد، رجحان ندهم. دلیل را گفتم؛ چون جهان بینی ام ترکیب جهان از غیب و شهود است و جهل انسان نسبت به حکمت لایتناهی خدا، تا بی نهایت است و حتی "تا" هم ندارد. یعنی بگوییم تا به کجا؟

 

از این روست که ماها حج می گزاریم، نماز می گزاریم. دعا و نیایش می کنیم. روزه را نمی خوریم. معجزات را _که بخشی از عقاید اسلامی ست و علم بشر از درک آن عجْز دارد_  انکار نمی کنیم و با رغبت و اطاعت محض، احکام اسلام را پاس می داریم و تا جایی که ایمان مان قد بدهد، در عمل به آن کوتاهی نمی کنیم و اگر قصور و تقصیر کرده و می کنیم دچار ندامت و عذاب درونی می شویم و حالت گرفتگی به ماها دست می دهد. همه ی اینها بر روی هم جمع میان آزادی و تعبُّد است که اگر در کنار ایمان، ایقان هم دست دهد، حتی تصوّر تناقض شکل نمی گیرد، چه رسد به خودِ تناقض.

 

۵_ اگر فرضا" شما جناب آقای مقتدایی! تعبُّد را ناقضِ آزادی و جمعِ میان آن دو را، متناقض و پارادوکسیکال بدانید، در واقع باید بقیه ی قیود را نیز که بر آزادی حد و حدود می زنند و آن را مهار می کنند، عامل تناقض آزادی بدانید مانند: قانون، تکالیف، اخلاق، مصالح عامه جامعه و نیز معنای مدرن امنیت ملی.

 

۶_ علاوه بر این، آزادی در دیسکورث (=گفتمان) معنا پیدا می کند و در قالب گفتمان باید آزادی داشت و الا آنارشی گری ست. آزادی مطلق ابوجهل می پروراند که هر چه دلش می خواست می کرد، و آزادی و تعبُّد، محمد (ص) می آفریند که رحمت برای عالَمیان بود.
با سپاس و پوزش ۶ مهر ۱۳۹۷.
رفیق ات: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

جواب مهندس مهدی مقتدایی:
تشکر خیلی خوب بود.

 

پاسخ دامنه: 

سلام رفیق بزرگوارم مقتدایی عزیز
خُب، الحمدلله. خیلی ممنونم جناب عالی تأیید فرمودی. درود آقا.

پایان. ۶ذمهر ۱۳۹۷

 

نقد پنجم مهدی مقتدایی:


تذکری دوستانه به برادر خوبم جناب آقای طالبی(دامنه). با سلام و احترام. تشکر از اظهار لطفتان به این حقیر و تشکر از احساس مسئولیتان در ایفای نقش مثبت در جامعه. دیدگاههای شما در قالب  "چه باید کرد" (اشاره است به این متن هایم در گروه های تلگرامی روستای دارابکلا: اینجا) را میخوانم و هنوز بعد از یکماه و ۱۱  متن، مانده ام که واقعا از نظر شما  چه باید کرد؟ نوشته هایت بیشتر جنبه خبری و یا پرسشی دارند تا جنبه راهبردی ، و با عنوان آن سنخیت بسیار کمی دارند. پیشنهاد میشودعنوان را به  "گذری بر تاریخ"   و یا   "از هر کجا"    و یا ... تغییر دهید. باید بدانیم هم اکنون در شرایط بسیار بحرانی و سرنوشت سازی بسر میبریم و هر یک از ما وظیفه ای بس حساس و مهمی را بر عهده داریم. لازم است درد جامعه را بخوبی شناسایی و به درمان آن همت گماریم. موضوعاتی که به آن میپردازید، موضوعات درجه ۳ و بیشتر میباشند.
 

حال که شما در نوشتن تواناتر ، فارغالبالتر و به دلایلی آزادتر هستید ، لطفا به دردهای اصلی بپردازید و اگر جسارت بیان واقعیتها و دردهای اصلی را ندارید ، بهتر است و پیشنهاد میکنم اینگونه  "چه باید کرد" ها  و تاریخ نگاریهای تاریخ گذشته را بگذارید تا وقت دیگر.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
سالم و موفق باشید
مقتدایی ۹ مهر ۹۷

 

پاسخ پنجم دامنه:


رفیق گرانقدرم جناب مهندس مهدی مقتدایی
سلام و احترام و سپاس از پند و اندرزت
تذکرات شما را با خرسندی خواندم. از این که مرا امر به معروف کرده ای و نیز خصوصا" نهی از منکر _که به مراتب مهمتر از امر به معروف است_ از جناب عالی صمیمانه قدردانی می کنم. پاسخ من سه عبارت کوتاه است:
دوری از پیش داوری؛
دوری از روزمرّگی؛
دوری از سیاست زدگی.


امید است همه شکیبایی پیشه ورزیم و راه را بر روی هیچ بشری سدّ نکنیم. من هم مانند شما بزرگوارانِ صاحب اندیشه و سیاست ورزی، یکی از این مخلوقاتم. اما مانند شاید شما شتاب ندارم، و شتاب را اساسا" جوزدگی می دانم نه تفکر و اندیشناکی. هر نویسنده ی آزاد و مختار، معمولا" می کوشد، بحث خود را خارج از فشار این و آن و بر اساس شاکله ی فکری و وجودی خود بنگارد، این حق را از من نسِتان رفیق. نقدِ محتوای متن مرا با جان و دل از سوی شما و هر اهل منطقی، پذیرا هستم؛ ولی شیوه و روش را، بگذارید خود برگزینم جناب مقتدایی عزیز، دوست دیرین من.


درضمن، جهت یادآوری شما، من طی ۱۱ روز، یازده متن نوشتم، نه به فرموده ی شما طی یک ماه، ۱۱ متن. 
با پوزش وافر. ۱۰ مهر ۱۳۹۷.
رفیقت: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
پنج پاسخم به مهدی مقتدایی

پاسخ اول دامنه: به نام خدا. دوست بلندپایه ام جناب مهندس مهدی مقتدایی سلام. شما شاید خبر داشته باشید که من به شما تا چه حد نزدیک و چه میزان رفیق و تا چه مدت زیادی ست که دوستم. اما این قرابت دلیل و مانعی نیست تا جواب شما را در این جمع (گروه تلگرامی دارابکلا؛ دیار همدلی) که خودت در آن پاسخ ات به [جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی] آغاز کرده ای، ندهم. شما به جای آنکه از نیرنگ و خدنگ جریان سلطنت پرستان ارتجاعی خارج نشین، پرده برداری و به خوانندگان آگاهی بدهی و بگویی همه ی این بازگشت دادن های عده ای خام به گذشته ی تاریک و خیانت بار رضاخان، از سر و دست عوامل کینه توزِ وابسته به سیا و موساد علیه ی انقلاب اسلامی برخاسته است، دست به تشبُّث "ترازو" بُرده ای و به غفلت آمیخته به ساده نگری و آمار غلط و آزمون نشده و خیالاتی و تعمیم نابجا، کفّه را به سوی جور و ستم و فرد بدنام و قاتلِ شهید مدرس، توزین کرده ای!؟

 

 

 

عقل سلیم و اخلاق اسلامی و هویت انقلابی حکم می کند پست انتشار شده خود را ترمیم و حرف ناپخته ات را پس بگیری. شما را دعوت می کنم به تفکر در دو آیه قرآن که راهنمای مطلق ماست: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ . مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. آیا شما می پندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران و مُجرمان قرار می دهیم؟ شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى ‏کنید؟ (قرآن کریم، آیات ۳۵ و ۳۶ قلم)

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۴دشهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


گاهی سکوت همان دروغ است،کمی شیکتر، روشنفکرانه تر و بدون مسئولیت. سلام جناب آقای طالبی  تشکر از ابراز ارادت. خودت و دوستان هم دوراه ای ما خوب میدانید که چه میزان به شریعتی ارادت داشتم و دارم (که تاوان این ارادت را نیز توسط دوستان پس داده ام) و اگر کسی اهل فکر و اندیشه باشد میداند طرفداری از سلطنت و سلطنت طلبان برای دوستداران شریعتی چه تهمت ناجوانمردانه ای است. از نظر من شاید حکومت پادشاهی بدترین نوع حکومت و توهین به شعور جامعه است. همیشه از دوستان جوان خواسته ام در انتقاد از وضع موجود حکومت گذشته را بعنوان سند مثبت و بهتر از حال مثال نزنید و از چاله به چاه نیفتیم.(بنظرم میاید در همین گروه نیز حدود یکماه پیشتر مطلبی نوشتم) اینجانب نه تنها تحت هیچ عنوانی نه از رضا و نه از پسرش و نه از نوه اش حمایت نکرده و نمیکنم، بلکه اونها نیز خیانتهای زیادی مرتکب شدند و اصولا کسی که به حکومت سلطنتی معتقد باشد از دیدگاه من در سالم بودن تفکرش باید شک کرد. رد کردن کار اونها دلیل بر تایید بی تدبیری آقایان در حراست و حفاظت از بیت المال نیست. اگر از آدم خوبی بدگویی کنیم کار نادرستی است، اگر از آدم بد و بی کفایتی هم خوب بگوییم حمایت و ستایشش کنیم و بر کاری که لیاقتش را ندارد بگماریم، به نوعی خیانت کردیم.


مگر این ایران متعلق به همه مردم نیست و همه مردم (بلا استثنا) از بیت المال سهم مساوی ندارند. مگر مسولی میتواند امانت های مردم را در جایی غیر از جایی که مردم میخواهند خرج کنند. آیا الان واقعا اینطوری است چرا شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی و دوستان دیگر در این باره یک بار مطلبی ننوشتید. چرا قلمهاشان در زمان احمدی نژاد که مورد تایید آقایان بود و کشور را به گه کشید حرفی در مطبوعات ننوشتید(اگر شما یا آقای شفیعی نوشتید آدرس بدهید)


شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نبود؟ و ..

پاسخ دوم دامنه: رفیق بزرگوارم جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی سلام. در پاسخ به متن دوم آن جناب، چند نکته‌ایی می‌نگارم: بیشتر بخوانید ↓

پاسخ اول دامنه: به نام خدا. دوست بلندپایه ام جناب مهندس مهدی مقتدایی سلام. شما شاید خبر داشته باشید که من به شما تا چه حد نزدیک و چه میزان رفیق و تا چه مدت زیادی ست که دوستم. اما این قرابت دلیل و مانعی نیست تا جواب شما را در این جمع (گروه تلگرامی دارابکلا؛ دیار همدلی) که خودت در آن پاسخ ات به [جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی] آغاز کرده ای، ندهم. شما به جای آنکه از نیرنگ و خدنگ جریان سلطنت پرستان ارتجاعی خارج نشین، پرده برداری و به خوانندگان آگاهی بدهی و بگویی همه ی این بازگشت دادن های عده ای خام به گذشته ی تاریک و خیانت بار رضاخان، از سر و دست عوامل کینه توزِ وابسته به سیا و موساد علیه ی انقلاب اسلامی برخاسته است، دست به تشبُّث "ترازو" بُرده ای و به غفلت آمیخته به ساده نگری و آمار غلط و آزمون نشده و خیالاتی و تعمیم نابجا، کفّه را به سوی جور و ستم و فرد بدنام و قاتلِ شهید مدرس، توزین کرده ای!؟

 

 

 

عقل سلیم و اخلاق اسلامی و هویت انقلابی حکم می کند پست انتشار شده خود را ترمیم و حرف ناپخته ات را پس بگیری. شما را دعوت می کنم به تفکر در دو آیه قرآن که راهنمای مطلق ماست: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ . مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. آیا شما می پندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران و مُجرمان قرار می دهیم؟ شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى ‏کنید؟ (قرآن کریم، آیات ۳۵ و ۳۶ قلم)

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۴دشهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


گاهی سکوت همان دروغ است،کمی شیکتر، روشنفکرانه تر و بدون مسئولیت. سلام جناب آقای طالبی  تشکر از ابراز ارادت. خودت و دوستان هم دوراه ای ما خوب میدانید که چه میزان به شریعتی ارادت داشتم و دارم (که تاوان این ارادت را نیز توسط دوستان پس داده ام) و اگر کسی اهل فکر و اندیشه باشد میداند طرفداری از سلطنت و سلطنت طلبان برای دوستداران شریعتی چه تهمت ناجوانمردانه ای است. از نظر من شاید حکومت پادشاهی بدترین نوع حکومت و توهین به شعور جامعه است. همیشه از دوستان جوان خواسته ام در انتقاد از وضع موجود حکومت گذشته را بعنوان سند مثبت و بهتر از حال مثال نزنید و از چاله به چاه نیفتیم.(بنظرم میاید در همین گروه نیز حدود یکماه پیشتر مطلبی نوشتم) اینجانب نه تنها تحت هیچ عنوانی نه از رضا و نه از پسرش و نه از نوه اش حمایت نکرده و نمیکنم، بلکه اونها نیز خیانتهای زیادی مرتکب شدند و اصولا کسی که به حکومت سلطنتی معتقد باشد از دیدگاه من در سالم بودن تفکرش باید شک کرد. رد کردن کار اونها دلیل بر تایید بی تدبیری آقایان در حراست و حفاظت از بیت المال نیست. اگر از آدم خوبی بدگویی کنیم کار نادرستی است، اگر از آدم بد و بی کفایتی هم خوب بگوییم حمایت و ستایشش کنیم و بر کاری که لیاقتش را ندارد بگماریم، به نوعی خیانت کردیم.


مگر این ایران متعلق به همه مردم نیست و همه مردم (بلا استثنا) از بیت المال سهم مساوی ندارند. مگر مسولی میتواند امانت های مردم را در جایی غیر از جایی که مردم میخواهند خرج کنند. آیا الان واقعا اینطوری است چرا شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی و دوستان دیگر در این باره یک بار مطلبی ننوشتید. چرا قلمهاشان در زمان احمدی نژاد که مورد تایید آقایان بود و کشور را به گه کشید حرفی در مطبوعات ننوشتید(اگر شما یا آقای شفیعی نوشتید آدرس بدهید)


شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نبود؟ و ..

پاسخ دوم دامنه: رفیق بزرگوارم جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی سلام. در پاسخ به متن دوم آن جناب، چند نکته‌ایی می‌نگارم: بیشتر بخوانید ↓


۱_ از توضیحی که در ردّ "سلطنت" داده ای و ابهام و گُنگی متن اول خودت را بدرستی رفع کرده اید، ممنونم. انتظار چنین صراحت و شجاعت از شما می رفت.


۲_ از این که مخاطبان را با ریشه ی تفکرت آشناتر کرده ای، و رابطه ی تضاد میان تئوریسن انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی و اساس تز غلط سلطنت و رژیم های سلطنتی را بخوبی ترسیم نموده ای، نیز، از شما ممنونم. چون؛ معتقدم این گونه روشنگری ها، آن بخش آلوده و تیره ی فضای مجازی را مُجاب به اقناع می کند و یا اگر رسم بر لجاج و عِناد رفت، لااقل مرزهای عقیدتی و سیاسی را برجسته تر می سازد که لازمه ی گفت و گو و بحث های طرفینی ست.

 

۳_ اما در وسط متن خود، یکباره با نهایت احساس و شاید هم ناراحتی، رشته را پنبه کرده ای! حتما" می فرمایی چرا؟ چون که باز هم، همانند دستاویز "ترازو" در متن نخست خود، یک داوری دور از انصاف کرده ای و حتی خَبط بزرگ. می گویم چگونه؟


از یک سو در متن نخست، بدون هیچ تحقیقات میدانی و به دور از هیچ استناد پژوهش آماری، با قطع و یقین و شاید بر حسب برداشت شخصی و قرائن نادرست، از جانب مردم حکم کرده ای کفّه ی ترازو به نفع آن رضا دیکتاتور میرپنج است. و از سوی دیگر در این متن دوم، به سهو، خطایی بزرگتر مرتکب شده ای و گفته ای آن "رضا شاه خائن" در "حراست بیت المال" و نیز "مدیریت" از "آقایان" جمهوری اسلامی بهتر بود. و از من و جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی خواسته ای در این باره، پاسخ بدهیم.


۴_ من متن های جناب آقای سید حسین شفیعی درباره ی رضاخان را خوانده ام، سخنی که مستند به تاریخ و دارای استدلال محکم عقلی و نقلی ست، و آراسته به ادبیات رسا و منطق، چه جای خدشه و تشکیک است؟ بنابراین من در اینجا از جناب ایشان که شجاعانه در صحنه ی مجازی حاضرند و دیدگاه هایشان را شفاف بیان می دارند ممنونم. من و شما نیک می دانیم این، جای سپاس دارد نه اِعجاب.


۵_ اما جواب من؛
 

الف. از شما جناب مقتدایی دوست دیرین من، پرسش می کنم چطور شما به خود اجازه می دهی بگویی رضاخان در حراست بیت المال از "آقایان" جمهوری اسلامی بهتر بوده، حال آن که تاریخ و زندگی واقعی آن مرد خیانت پیشه و آدمکُش، به وضوح نشان می دهد که چنین نیست!؟ به من بگو چطور وقتی رضاخان پادشاهی را آغاز کرد حتی خانه ای و ملکی نداشت که در آن زندگی کند، اما وقتی بعد از ۲۰ سال حکومت زور بر مردم، از ایران می رفت، "۴۴۰۰" قطعه زمین بزرگ به نام خود سند زد؟ و بزرگترین زمیندار جهان شد؟ در کتاب "روایت تفکر، فرهنگ و تمدن" جلد پنجم و نیز در این (منبع) نیز درج است.

 

جناب مقتدایی! به شیوه ی احساس، تاریخ را وارونه نکن، بدکاری ست این. این گزاره ی متن شما نه فقط، شگفتی بر من دارد، که مخاطب را به غلط وگمراهی مبتلا می سازد. که ترمیم و جبران و رفوی آن بسی سخت است.


ب. چطور شما رضامیرپنج را مدیرتر از "آقایان" می دانید که او اغلب روشنفکران را با فریب، به کار گرفت، ولی سپس، اندک اندک همه را یا کُشت، یا خانه نشین کرد، یا سر به نیست و یا از دایره ی قدرت با بی رحمی و نامردی راند. جناب مقتدایی! رأی شما در این دوپاره، نه فقط شاذّ که آتشباره! است. او آنچنان غضب واره بود که خود پسرش محمدرضا، اعتراف کرد جرأت نداشتیم چشمانش را نگاه کنیم! اگر می کردیم "خیس"! می کردیم. لطفا" جناب مقتدایی عزیز! کمی بامطالعه تر بنویسید! و موجب تشکیک و انحراف خوانندگان نگردید. والله! اگر من و شما و سایر بزرگواران حقیقت را نگوییم به قول دکتر علی شریعتی در سخنرانی "روشنفکر مسئوول" پاسخگوی نسل ها هستیم! آنگاه است که خدا هم ممکن است بر ما نبخشاید.


۶_ به من خطاب کرده ای تا الان چه کردم!؟ من تا جایی که می توانستم روشنگری کرده ام و می کنم. از مهر ۱۳۹۲ که وبلاگم "دامنه دارابکلا" را تأسیس کرده ام تا همین امروز، هیچ وقت دست از نوشتن، نشسته ام. و از آن تاریخ تا الان، ۶۷۲۱ پست در وبلاگم منتشر شد که ۹۰درصد نوشته ها، به قلم خودم است و بقیه توسط دامنه نویسان بزرگوار. بنابراین، اگر با این همه، بازهم کوتاهی کرده ام و قصوری از من سر زده است، از محضر همه و جناب عالی پوزش می خواهم.


۷_ من معتقدم کسانی که دم از خدمات رضاخان می زنند _که آزادند چنین فکری در سر بپرورانند و من منعی هم نمی بینم و خیلی آسان پست می گذارند_ در باره ی انقلاب اسلامی داوری نادرستی دارند و یا اگر بگوییم غرَض آلود نیست، لااقل نادیده انگاری عمدی خدمات و حسنات انقلاب اسلامی ست. من فقط چند مثال از رشد می زنم و نیز از توسعه؛ که اولی ترقی مادّی ست و دیگری شاخص سیاسی:

 


رشد شدید در بخش ساخت راه آهن، رشد بالا در ساخت اتوبان ها، رشد عالی در بخش زیرساخت های آموزش عالی. رشد بی حد در بازدارندگی دفاعی خصوصا" موشکی. دفع تجاوز دشمن طی ۸ سال جنگ خصمانه غرب و صدام علیه ایران. برگزاری نزدیک چهل انتخابات به عمر انقلاب (نابسامانی انتخاباتی باید ترمیم شود). ساخت چندین فرودگاه. ایجاد مناطق آزاد. رشد عظیم در صنعت نفت. گازرسانی به منزل تک تک ایرانیان. ارتقای دانش و علم. تقویت ایمان. استقلال از نظام استکباری جهان.

 

اگر بازهم شمارش کنم، تا چندین روز وقت نیاز است که مخاطب بخواند. با این همه خدمات، برخی ها فقط چسبیده اند به ضعف ها و آفات در جمهوری اسلامی. که همه باید بکوشیم این آفات از شجره ی انقلاب از بین برود نه ریشه ی درخت را در آورند و براندازند و به سمت دو شاه نگون بخت و غارتگر اموال ایران، رجعت تاریک نمایند که خود جناب عالی فرمودی نوعی پس روی ست و افتادن به چاه. و از نظر من بدترین شیوه ی مبارزه با انقلاب اسلامی.
 

پوزش. با تمنای دعا و پاسداشت تاسوعا
رفیق ات: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۷ شهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


سلام و عرض ارادت. لازم است دو  سه نکته رو یادآوری کنم. در کدامیک از نوشتار من دریافتید من رضا شاه رو مدیر تر و با صرفه تر از این آقایون میدونم (لطفا دوباره متن رو بخون)

 

پاسخ سوم دامنه:

سلام جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی رفیق قدیمی و بزرگوار من. این [عبارت زیر] عین متن شما خطاب به من و جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی ست:


"شما و آقای شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نیود؟"
 

پایان نقل قول

با احترام و آرزوی بهتر نگریستن. رفیق ات: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۱ مهر ۱۳۹۷

 

 

پاسخ چهارم دامنه:

 

آزادی و تعبُّد
به نام خدا
جناب مهندس مهدی مقتدایی رفیق عزیز و ارجمندم
با سلام و سپاس و افتخار و احترام؛ در آن پست خطاب به من نوشته اید:

"سلام و درود بر آقای دامنه عزیز
آنجا که مرقوم فرمودی " اساس تفکر من آزادی و تعبد است" لطفا در فرصت مناسب بیشتر توضیح بدهید به نظر میرسد کمی تناقض باشد"

 

پایان نقل قول

 

من امر شما را اجابت کرده و اینک پاسخم را با فهم و باورهایم می نویسم. آنچه می نویسم از تفکر خودم است، اگر خطاست، به من می گردد نه به دین:

 

۱_ من چون جهان را ترکیبی از غیب و شهود می دانم، به آزادی و تعبُّد توأمان باور دارم. آزادی را باور دارم؛ چون انسان از طریق آن به کمال می رسد. تعبّد را عقیده دارم؛ چون بدون آن انسان از بخشی وسیع از حقایق پنهان و خارج از درک عقلی بشر و نیز آثار فراوان آن در زندگی فردی و اجتماعی دور می افتَد و محروم می گردد.

 

۲_ آزادی را مطلق نمی دانم، چون که به هرج و مرج و ظلم منجر می شود. محدویت های قانونی، اخلاقی و وجدانی، همگی آزادی را از آن جهت مقیّد می کنند تا محیط فردی و اجتماعی انسان ها از هرگونه تجاوزگری مصون بماند.

 

۳_ جناب مقتدایی عزیز! من با همین دو پیش فرضم، یکی از مهمترین و مقدّس ترین محدویت ها بر آزادی را "تعبُّد" می دانم و با کمال آزادی به آن پایبندم. چون در عمق باورهایم به این می اندیشم چیزی را که خدا بر من حُکم و واجب کرده، به یقین رستگاری و آزادگی مرا در نظر داشته نه ضلالت و گمراهی را. از این رو به احکامی که حتی علم هم ندارم و از حکمت آن سردر نمی آورم، به حکم آزادی گزینش، برمی گزینم و عبودیت می ورزم. مثل معراج، ردّ شمس، شق القمر، اژدها شدن عصای موسی (ع)، زنده شدن عُزَیر پس از صد سال، و تولد عیسی مسیح از بطن پاک و رحِم معجزه ی حضرت مریم (س) و صدها نمونه نظیر این ها.

 

۴_ بنابراین، من به عنوان یک مسلمان پذیرفته ام که بخشی از آزادی ام را _که گمان ها بر آن است که محدودیت است، اما در واقع عین آزادی و آزادگی ست_ به تعبُّد، رجحان ندهم. دلیل را گفتم؛ چون جهان بینی ام ترکیب جهان از غیب و شهود است و جهل انسان نسبت به حکمت لایتناهی خدا، تا بی نهایت است و حتی "تا" هم ندارد. یعنی بگوییم تا به کجا؟

 

از این روست که ماها حج می گزاریم، نماز می گزاریم. دعا و نیایش می کنیم. روزه را نمی خوریم. معجزات را _که بخشی از عقاید اسلامی ست و علم بشر از درک آن عجْز دارد_  انکار نمی کنیم و با رغبت و اطاعت محض، احکام اسلام را پاس می داریم و تا جایی که ایمان مان قد بدهد، در عمل به آن کوتاهی نمی کنیم و اگر قصور و تقصیر کرده و می کنیم دچار ندامت و عذاب درونی می شویم و حالت گرفتگی به ماها دست می دهد. همه ی اینها بر روی هم جمع میان آزادی و تعبُّد است که اگر در کنار ایمان، ایقان هم دست دهد، حتی تصوّر تناقض شکل نمی گیرد، چه رسد به خودِ تناقض.

 

۵_ اگر فرضا" شما جناب آقای مقتدایی! تعبُّد را ناقضِ آزادی و جمعِ میان آن دو را، متناقض و پارادوکسیکال بدانید، در واقع باید بقیه ی قیود را نیز که بر آزادی حد و حدود می زنند و آن را مهار می کنند، عامل تناقض آزادی بدانید مانند: قانون، تکالیف، اخلاق، مصالح عامه جامعه و نیز معنای مدرن امنیت ملی.

 

۶_ علاوه بر این، آزادی در دیسکورث (=گفتمان) معنا پیدا می کند و در قالب گفتمان باید آزادی داشت و الا آنارشی گری ست. آزادی مطلق ابوجهل می پروراند که هر چه دلش می خواست می کرد، و آزادی و تعبُّد، محمد (ص) می آفریند که رحمت برای عالَمیان بود.
با سپاس و پوزش ۶ مهر ۱۳۹۷.
رفیق ات: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

جواب مهندس مهدی مقتدایی:
تشکر خیلی خوب بود.

 

پاسخ دامنه: 

سلام رفیق بزرگوارم مقتدایی عزیز
خُب، الحمدلله. خیلی ممنونم جناب عالی تأیید فرمودی. درود آقا.

پایان. ۶ذمهر ۱۳۹۷

 

نقد پنجم مهدی مقتدایی:


تذکری دوستانه به برادر خوبم جناب آقای طالبی(دامنه). با سلام و احترام. تشکر از اظهار لطفتان به این حقیر و تشکر از احساس مسئولیتان در ایفای نقش مثبت در جامعه. دیدگاههای شما در قالب  "چه باید کرد" (اشاره است به این متن هایم در گروه های تلگرامی روستای دارابکلا: اینجا) را میخوانم و هنوز بعد از یکماه و ۱۱  متن، مانده ام که واقعا از نظر شما  چه باید کرد؟ نوشته هایت بیشتر جنبه خبری و یا پرسشی دارند تا جنبه راهبردی ، و با عنوان آن سنخیت بسیار کمی دارند. پیشنهاد میشودعنوان را به  "گذری بر تاریخ"   و یا   "از هر کجا"    و یا ... تغییر دهید. باید بدانیم هم اکنون در شرایط بسیار بحرانی و سرنوشت سازی بسر میبریم و هر یک از ما وظیفه ای بس حساس و مهمی را بر عهده داریم. لازم است درد جامعه را بخوبی شناسایی و به درمان آن همت گماریم. موضوعاتی که به آن میپردازید، موضوعات درجه ۳ و بیشتر میباشند.
 

حال که شما در نوشتن تواناتر ، فارغالبالتر و به دلایلی آزادتر هستید ، لطفا به دردهای اصلی بپردازید و اگر جسارت بیان واقعیتها و دردهای اصلی را ندارید ، بهتر است و پیشنهاد میکنم اینگونه  "چه باید کرد" ها  و تاریخ نگاریهای تاریخ گذشته را بگذارید تا وقت دیگر.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
سالم و موفق باشید
مقتدایی ۹ مهر ۹۷

 

پاسخ پنجم دامنه:


رفیق گرانقدرم جناب مهندس مهدی مقتدایی
سلام و احترام و سپاس از پند و اندرزت
تذکرات شما را با خرسندی خواندم. از این که مرا امر به معروف کرده ای و نیز خصوصا" نهی از منکر _که به مراتب مهمتر از امر به معروف است_ از جناب عالی صمیمانه قدردانی می کنم. پاسخ من سه عبارت کوتاه است:
دوری از پیش داوری؛
دوری از روزمرّگی؛
دوری از سیاست زدگی.


امید است همه شکیبایی پیشه ورزیم و راه را بر روی هیچ بشری سدّ نکنیم. من هم مانند شما بزرگوارانِ صاحب اندیشه و سیاست ورزی، یکی از این مخلوقاتم. اما مانند شاید شما شتاب ندارم، و شتاب را اساسا" جوزدگی می دانم نه تفکر و اندیشناکی. هر نویسنده ی آزاد و مختار، معمولا" می کوشد، بحث خود را خارج از فشار این و آن و بر اساس شاکله ی فکری و وجودی خود بنگارد، این حق را از من نسِتان رفیق. نقدِ محتوای متن مرا با جان و دل از سوی شما و هر اهل منطقی، پذیرا هستم؛ ولی شیوه و روش را، بگذارید خود برگزینم جناب مقتدایی عزیز، دوست دیرین من.


درضمن، جهت یادآوری شما، من طی ۱۱ روز، یازده متن نوشتم، نه به فرموده ی شما طی یک ماه، ۱۱ متن. 
با پوزش وافر. ۱۰ مهر ۱۳۹۷.
رفیقت: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

Notes ۱
پست شده در يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۶۹
ساعت پست : ۰۸:۰۸
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۱۰

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دهم

 


تقی آهنگر: سلام وعرض ادب یک سوال ویه درخواست از جنابعالی داشتم  اولی سوال اون اینکه باتوجه به داستان موسی وخضر علیه السلام (سوره کهف) برداشت شما از لحاظ ظاهری وباطنی این داستان ورابطه ان با قضا وقدر چیه

 

پاسخم:
سلام جناب آقا تقی آهنگر
من برداشت شخص ام را می نویسم. تا اگر اشتباه بود به من برگردد.

اولا" خضر (ع) هرچه انجام داد به آن علم لدنّی داشت و خدا حکمت آن را به او عطا کرد. لذا کارهای او فراتر از سطح علمی روزگار بود. به اذن خدا کار و اقدام می کرد.


ثانیا" هیچ کاری و هیچ امری در هستی، بر حکمت خدا پیشی ندارد و امر خدا مافوق امرهاست. خضر امر خدا را اجرا کرد و آن سه تا کار را مأذون به اذن خدا بود. فرمان دریافت می کرد. چون مسلح به علم خاص بود. پس، خدا آن سه تا کار را کرد. هم به جهت توحید افعالی و هم از نظر حکمت که می خواهد از طریق خضر به موسی (ع) بدهد.


ثالثا" قضا و قدر جایی ست که قوانین ثابت خدا در میان باشد حال آن که در این قضیه، خضر با اتصال به خدا، فرمان ثانوی می یابد که چنین کند.
خدانگه دار.

 


بحث 43 : آیا برای کسی که به خدا یا دنیای پس از مرگ باور ندارد ضرورت دارد که به اصول اخلاقی و ارزش های انسانی پایبند باشد؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که عیناّ درج و در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۳ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. در اجابت به جناب جوادی نسب چندجمله ای مرقوم می دارم:
ابتدا روشن سازم که کفر، امری قلبی ست و هیچ کس نمی تواند کفر کسی را بآسانی تشخیص دهد، اگر عیسی مسیح (ع) با نگاه به افراد، کفرشان را آنا" تشخیص می داد، نوعی معجزه ی آن نبی خدا بود.


در فرض پرسش شما که قید نهان دارد، از نظر من باز هم انسان بی نیاز از اخلاق و ارزش ها نیست. چند دلیل دارم:


۱_ در نهادِ انسان، نداهای خاص درونی کار گذاشته شده است. انسان حتی اگر بر فرض پرسش شما چنان باشد که پرسیدی، بازهم این صداهای درونش را می شنوند که حیوانات و سایر جنبندگان از این نداها، محروم اند.


 ۲_ انسان مدنی الطبع و اجتماعی و حتی در این عصر اجتماعاتی ست، پس نمی تواند اخلاق و ارزش ها را نادیده انگارد، اگر علاوه بر خدا و معاد، اخلاق و ارزش ها را هم انکار و یا نافرمانی کند، چنین شخصی در اجتماع و زیست عمومی دچار بزِه می شود. زیانکاری هایش بماند!


۳_ این نکته را هم بگویم کسانی که مدتی ست در ایران به تبعیت از برخی "پُست مدرن" های اروپا و آمریکا، ساز "معنویت" را جدا از "دیانت و شریعت" کوک کرده اند، راهی خطا و انحنا، در پیش گرفته اند، زیرا بُن مایه ی انسان، خداگرایی و  جاری بودن در شریعه ی دین و ارزش های ماورایی ست.


۴_ حتی اسم بشر به این دلیل بشر است که "بشارت" درونی دارد. و از آن رو نامش "انسان" است که اُنس با خدا و ارزش ها دارد. اگرچه همین انسان گاه دچار نِسیان هم می شود که هم ریشه است با فراموشی.


درپایان اشاره کنم از نظر علامه طباطبایی آن انسان های متصوّر در پرسش شما جناب جوادی،  "مستضعف فکری" اند و باید کوشید آن ها را به راه آورد. راه خدا، اخلاق و معاد. دامنه. ۲۹ مهر ۱۳۹۷.


چهار مرحله سازندگی انسان
به نام خدا. سلام. از نظر امام علی (ع) در نهج البلاغه، هر انسانی با این چهارمرحله می تواند خویشتن را بیشتر بسازد و بر مبنای آن بهتر از دیروز گردد:
۱_ مشارطه
۲_ مراقبه
۳_ محاسبه
۴_ معاتبه


توضیح: مشارطه یعنی با خود شرط کردن و پیمان داخلی بستن. معاتبه یعنی به خود عتاب و خطاب و تشَر زدن و هشدار داخلی دادن و نَهیب درونی برآوردن.


البته گرچه بر ما انسان های عادی، این سازندگی کاری سخت و طاقت فرساست؛ اما فرمولی مقدّس است که امام علی (ع) به بشریت یادآور شده است.
۲۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
جناب جوادی نسب! اساسا" انبیا برای تغییر خَلق نیامدند بلکه برای تغییر خُلق برانگیخته شدند. خلایق به اخلاق نیاز دارند که به قول دکتر سروش باید به اخلاق خداوند در آیند. این که خلقت انسان با نبوت آدم ابوالبشر (ع) آغاز شده و به حضرت ختمی مرتبت (ص) ختم شده حکمتی لطیف جز مکارم اخلاقِ خلایق ندارد. بنابراین انسان از ریشه ی نبوت برآمده است و محتاج اخلاق چه در انزوا و چه در اجتماع است. جز این باشد، نامش چیزی دیگر است.


بحث ۴۴ : در مورد موفقیت فرزندانتان چه راهکارهایی دارید؟ و یا دوستانی که فرزندان موفقی دارند از چه روشها و راهکارهایی بهره بردند؟
این پرسش جناب حمید عباسیان است که در پیشخوان سنجاق شد.


 

سوسیالیسم و کاپیتالیسم

به نام خدا. سلام. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکا اخیرا" گفته است سوسیالیزم باید بازگردد. او در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" مدعی شده بود: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است. بیشتر بخوانید↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۶۹
ساعت پست : ۰۸:۰۸
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۱۰

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دهم

 


تقی آهنگر: سلام وعرض ادب یک سوال ویه درخواست از جنابعالی داشتم  اولی سوال اون اینکه باتوجه به داستان موسی وخضر علیه السلام (سوره کهف) برداشت شما از لحاظ ظاهری وباطنی این داستان ورابطه ان با قضا وقدر چیه

 

پاسخم:
سلام جناب آقا تقی آهنگر
من برداشت شخص ام را می نویسم. تا اگر اشتباه بود به من برگردد.

اولا" خضر (ع) هرچه انجام داد به آن علم لدنّی داشت و خدا حکمت آن را به او عطا کرد. لذا کارهای او فراتر از سطح علمی روزگار بود. به اذن خدا کار و اقدام می کرد.


ثانیا" هیچ کاری و هیچ امری در هستی، بر حکمت خدا پیشی ندارد و امر خدا مافوق امرهاست. خضر امر خدا را اجرا کرد و آن سه تا کار را مأذون به اذن خدا بود. فرمان دریافت می کرد. چون مسلح به علم خاص بود. پس، خدا آن سه تا کار را کرد. هم به جهت توحید افعالی و هم از نظر حکمت که می خواهد از طریق خضر به موسی (ع) بدهد.


ثالثا" قضا و قدر جایی ست که قوانین ثابت خدا در میان باشد حال آن که در این قضیه، خضر با اتصال به خدا، فرمان ثانوی می یابد که چنین کند.
خدانگه دار.

 


بحث 43 : آیا برای کسی که به خدا یا دنیای پس از مرگ باور ندارد ضرورت دارد که به اصول اخلاقی و ارزش های انسانی پایبند باشد؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که عیناّ درج و در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۳ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. در اجابت به جناب جوادی نسب چندجمله ای مرقوم می دارم:
ابتدا روشن سازم که کفر، امری قلبی ست و هیچ کس نمی تواند کفر کسی را بآسانی تشخیص دهد، اگر عیسی مسیح (ع) با نگاه به افراد، کفرشان را آنا" تشخیص می داد، نوعی معجزه ی آن نبی خدا بود.


در فرض پرسش شما که قید نهان دارد، از نظر من باز هم انسان بی نیاز از اخلاق و ارزش ها نیست. چند دلیل دارم:


۱_ در نهادِ انسان، نداهای خاص درونی کار گذاشته شده است. انسان حتی اگر بر فرض پرسش شما چنان باشد که پرسیدی، بازهم این صداهای درونش را می شنوند که حیوانات و سایر جنبندگان از این نداها، محروم اند.


 ۲_ انسان مدنی الطبع و اجتماعی و حتی در این عصر اجتماعاتی ست، پس نمی تواند اخلاق و ارزش ها را نادیده انگارد، اگر علاوه بر خدا و معاد، اخلاق و ارزش ها را هم انکار و یا نافرمانی کند، چنین شخصی در اجتماع و زیست عمومی دچار بزِه می شود. زیانکاری هایش بماند!


۳_ این نکته را هم بگویم کسانی که مدتی ست در ایران به تبعیت از برخی "پُست مدرن" های اروپا و آمریکا، ساز "معنویت" را جدا از "دیانت و شریعت" کوک کرده اند، راهی خطا و انحنا، در پیش گرفته اند، زیرا بُن مایه ی انسان، خداگرایی و  جاری بودن در شریعه ی دین و ارزش های ماورایی ست.


۴_ حتی اسم بشر به این دلیل بشر است که "بشارت" درونی دارد. و از آن رو نامش "انسان" است که اُنس با خدا و ارزش ها دارد. اگرچه همین انسان گاه دچار نِسیان هم می شود که هم ریشه است با فراموشی.


درپایان اشاره کنم از نظر علامه طباطبایی آن انسان های متصوّر در پرسش شما جناب جوادی،  "مستضعف فکری" اند و باید کوشید آن ها را به راه آورد. راه خدا، اخلاق و معاد. دامنه. ۲۹ مهر ۱۳۹۷.


چهار مرحله سازندگی انسان
به نام خدا. سلام. از نظر امام علی (ع) در نهج البلاغه، هر انسانی با این چهارمرحله می تواند خویشتن را بیشتر بسازد و بر مبنای آن بهتر از دیروز گردد:
۱_ مشارطه
۲_ مراقبه
۳_ محاسبه
۴_ معاتبه


توضیح: مشارطه یعنی با خود شرط کردن و پیمان داخلی بستن. معاتبه یعنی به خود عتاب و خطاب و تشَر زدن و هشدار داخلی دادن و نَهیب درونی برآوردن.


البته گرچه بر ما انسان های عادی، این سازندگی کاری سخت و طاقت فرساست؛ اما فرمولی مقدّس است که امام علی (ع) به بشریت یادآور شده است.
۲۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
جناب جوادی نسب! اساسا" انبیا برای تغییر خَلق نیامدند بلکه برای تغییر خُلق برانگیخته شدند. خلایق به اخلاق نیاز دارند که به قول دکتر سروش باید به اخلاق خداوند در آیند. این که خلقت انسان با نبوت آدم ابوالبشر (ع) آغاز شده و به حضرت ختمی مرتبت (ص) ختم شده حکمتی لطیف جز مکارم اخلاقِ خلایق ندارد. بنابراین انسان از ریشه ی نبوت برآمده است و محتاج اخلاق چه در انزوا و چه در اجتماع است. جز این باشد، نامش چیزی دیگر است.


بحث ۴۴ : در مورد موفقیت فرزندانتان چه راهکارهایی دارید؟ و یا دوستانی که فرزندان موفقی دارند از چه روشها و راهکارهایی بهره بردند؟
این پرسش جناب حمید عباسیان است که در پیشخوان سنجاق شد.


 

سوسیالیسم و کاپیتالیسم

به نام خدا. سلام. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکا اخیرا" گفته است سوسیالیزم باید بازگردد. او در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" مدعی شده بود: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است. بیشتر بخوانید↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دهم

 


تقی آهنگر: سلام وعرض ادب یک سوال ویه درخواست از جنابعالی داشتم  اولی سوال اون اینکه باتوجه به داستان موسی وخضر علیه السلام (سوره کهف) برداشت شما از لحاظ ظاهری وباطنی این داستان ورابطه ان با قضا وقدر چیه

 

پاسخم:
سلام جناب آقا تقی آهنگر
من برداشت شخص ام را می نویسم. تا اگر اشتباه بود به من برگردد.

اولا" خضر (ع) هرچه انجام داد به آن علم لدنّی داشت و خدا حکمت آن را به او عطا کرد. لذا کارهای او فراتر از سطح علمی روزگار بود. به اذن خدا کار و اقدام می کرد.


ثانیا" هیچ کاری و هیچ امری در هستی، بر حکمت خدا پیشی ندارد و امر خدا مافوق امرهاست. خضر امر خدا را اجرا کرد و آن سه تا کار را مأذون به اذن خدا بود. فرمان دریافت می کرد. چون مسلح به علم خاص بود. پس، خدا آن سه تا کار را کرد. هم به جهت توحید افعالی و هم از نظر حکمت که می خواهد از طریق خضر به موسی (ع) بدهد.


ثالثا" قضا و قدر جایی ست که قوانین ثابت خدا در میان باشد حال آن که در این قضیه، خضر با اتصال به خدا، فرمان ثانوی می یابد که چنین کند.
خدانگه دار.

 


بحث 43 : آیا برای کسی که به خدا یا دنیای پس از مرگ باور ندارد ضرورت دارد که به اصول اخلاقی و ارزش های انسانی پایبند باشد؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که عیناّ درج و در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۳ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. در اجابت به جناب جوادی نسب چندجمله ای مرقوم می دارم:
ابتدا روشن سازم که کفر، امری قلبی ست و هیچ کس نمی تواند کفر کسی را بآسانی تشخیص دهد، اگر عیسی مسیح (ع) با نگاه به افراد، کفرشان را آنا" تشخیص می داد، نوعی معجزه ی آن نبی خدا بود.


در فرض پرسش شما که قید نهان دارد، از نظر من باز هم انسان بی نیاز از اخلاق و ارزش ها نیست. چند دلیل دارم:


۱_ در نهادِ انسان، نداهای خاص درونی کار گذاشته شده است. انسان حتی اگر بر فرض پرسش شما چنان باشد که پرسیدی، بازهم این صداهای درونش را می شنوند که حیوانات و سایر جنبندگان از این نداها، محروم اند.


 ۲_ انسان مدنی الطبع و اجتماعی و حتی در این عصر اجتماعاتی ست، پس نمی تواند اخلاق و ارزش ها را نادیده انگارد، اگر علاوه بر خدا و معاد، اخلاق و ارزش ها را هم انکار و یا نافرمانی کند، چنین شخصی در اجتماع و زیست عمومی دچار بزِه می شود. زیانکاری هایش بماند!


۳_ این نکته را هم بگویم کسانی که مدتی ست در ایران به تبعیت از برخی "پُست مدرن" های اروپا و آمریکا، ساز "معنویت" را جدا از "دیانت و شریعت" کوک کرده اند، راهی خطا و انحنا، در پیش گرفته اند، زیرا بُن مایه ی انسان، خداگرایی و  جاری بودن در شریعه ی دین و ارزش های ماورایی ست.


۴_ حتی اسم بشر به این دلیل بشر است که "بشارت" درونی دارد. و از آن رو نامش "انسان" است که اُنس با خدا و ارزش ها دارد. اگرچه همین انسان گاه دچار نِسیان هم می شود که هم ریشه است با فراموشی.


درپایان اشاره کنم از نظر علامه طباطبایی آن انسان های متصوّر در پرسش شما جناب جوادی،  "مستضعف فکری" اند و باید کوشید آن ها را به راه آورد. راه خدا، اخلاق و معاد. دامنه. ۲۹ مهر ۱۳۹۷.


چهار مرحله سازندگی انسان
به نام خدا. سلام. از نظر امام علی (ع) در نهج البلاغه، هر انسانی با این چهارمرحله می تواند خویشتن را بیشتر بسازد و بر مبنای آن بهتر از دیروز گردد:
۱_ مشارطه
۲_ مراقبه
۳_ محاسبه
۴_ معاتبه


توضیح: مشارطه یعنی با خود شرط کردن و پیمان داخلی بستن. معاتبه یعنی به خود عتاب و خطاب و تشَر زدن و هشدار داخلی دادن و نَهیب درونی برآوردن.


البته گرچه بر ما انسان های عادی، این سازندگی کاری سخت و طاقت فرساست؛ اما فرمولی مقدّس است که امام علی (ع) به بشریت یادآور شده است.
۲۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
جناب جوادی نسب! اساسا" انبیا برای تغییر خَلق نیامدند بلکه برای تغییر خُلق برانگیخته شدند. خلایق به اخلاق نیاز دارند که به قول دکتر سروش باید به اخلاق خداوند در آیند. این که خلقت انسان با نبوت آدم ابوالبشر (ع) آغاز شده و به حضرت ختمی مرتبت (ص) ختم شده حکمتی لطیف جز مکارم اخلاقِ خلایق ندارد. بنابراین انسان از ریشه ی نبوت برآمده است و محتاج اخلاق چه در انزوا و چه در اجتماع است. جز این باشد، نامش چیزی دیگر است.


بحث ۴۴ : در مورد موفقیت فرزندانتان چه راهکارهایی دارید؟ و یا دوستانی که فرزندان موفقی دارند از چه روشها و راهکارهایی بهره بردند؟
این پرسش جناب حمید عباسیان است که در پیشخوان سنجاق شد.


 

سوسیالیسم و کاپیتالیسم

به نام خدا. سلام. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکا اخیرا" گفته است سوسیالیزم باید بازگردد. او در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" مدعی شده بود: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است. بیشتر بخوانید↓

اما اینک از نظرش عقب نشست و در نهمین کتابش با عنوان "هویت: تقاضا برای شأنیت و سیاست خشم" می گوید: در شرایط فعلی به نظرم می رسد برخی چیزهایی که مارکس گفته، درست از آب در آمده است. مارکس درباره بحران تولید مازاد هشدار داده بود که فقیر شدن کارگران و تقاضای ناکافی را به دنبال خواهد داشت."

 

فوکویاما معتقد است با وجود این، تنها رقیب برای لیبرال دموکراسی، مدل کاپیتالیستی دولتی چین است. "چینی ها آشکارا مدعی اند که این سیستم برتری دارد زیرا آنها می توانند رشد اقتصادی و ثبات را در بلندمدت به گونه ای تضمین کنند که دموکراسی نمی تواند. اگر در طول ۳۰ سال آینده نیز این کشور سرپا بماند، اقتصادشان از آمریکا بزرگتر شود و مردم چین ثروتمندتر بشوند، من خواهم گفت که ادعای آنها بجاست".

 

فوکویاما به لیبرال ها هشدار می دهد که فکر نکنند لیبرال دموکراسی پایان جدید تاریخ است.

 

نکته ام در این پست امروز این است: هیچ گاه دربست نظریه های سیاسی را نپذیریم. حتی نظریه پردازها هم مدتی نمی گذرد که خود از حرف خود، یا بازمی گردند و یا اصلاح و زیر و زبَرش می نمایند.

۳۰ مهر ۱۳۹۷.


@
سلام جناب. یکی بنیانگذاران لیبرالیسم جان لاک است که در قرن ۱۷ شالوده ی این مکتب را بنا نهاد. که من سال ۱۳۷۴ کتابی در باره ی فلسفه سیاسی لاک نوشته بودم. پس، همانطور که جناب سید علی اصغر به شما یادآوری کردند، چنین برداشت از متن من، خطا بوده که من بخواهم فوکویامای قرن بیستم و بیست و یکم را واضع آن بپندارم. در زیر عکس کتابم را ارسال می کنم:

 

کتاب «فلسفۀ سیاسی جان لاک»

نوشتۀ من در دهۀ هفتاد.

 

پاسخ به بحث ۴۴ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. از داداش حمید بابت طرح این پرسش ممنون هستم. اما بعد؛ دیدگاه و تجربه ی مان این است و نمی دانم آیا از نظر جناب حمید عباسیان راهکار تلقی می شود یا نه.


۱_ اساسا" برای آینده ی فرزندان، دست کم چهار چشم انداز برای هر پدر و مادری وجود دارد: سالم ماندن، داناشدن، شغل درآمدزا، ازدواج.


۲_ برای این دورنما، چندین شیوه وجود دارد که والدین باید آن را برای فرزندان عملی کنند. مانند: تغذیه عالمانه، گردشگری ها و مسافرت های فراوان، آموزش زبان های جهانی، همباشی با آنان، دمیدن مزّه ی مطالعه و کتابخوانی و نوشتن، گذشت و فداکاری، دقت و نظارت مدبرانه در انتخاب دوست، کنترل عاطفی روابط بیرونی، پل شدن میان فرزند و مدرسه، انتقال دینداری و معنویت، و از همه مهمتر ایجاد دوستی عمیق با فرزند به طوری که رفیق و انیس هم شوند و برای دوری و ملاقات هم بی تاب باشند. به عبارتی برقراری نوعی عشق جوششی و بی قید.


۳_ این به دست نمی آید مگر آن که مادر و پدر قناعت پیشه شوند و برای فرزندان اقتصاد و پس انداز بورزند. به قول کنفوسیوس ما امانتدار آیندگانیم نه میراثخوار گذشتگان.


۴_ از نظر من، مدیرکل آموزش و تربیت در خانه، باید مادر باشد و باید مقام مادر در خانه نزد فرزندان مقدس باقیبماند. 30 مهر 1397. دامنه.
 


سخنرانی امام علی (ع)
به نام خدا. سلام. سخنرانی آن حضرت در مسجد کوفه در خطبه ی ۲۰۱ نهج البلاغه آمده است که من در این پست، سه محور تأکیدی آن سخنرانی و یک نکته ام را بیان می کنم:


۱_ در "راه راست" از کمیِ روَندگان نباید هراسید.


۲_ اکثریت بر گِرد سُفره ای جمع اند! که سیری آن کوتاه است اما گرسنگی آن طولانی.


۳_ همه ی مردم در خشنودی/ خشم،  شریک اند. مثال زدند قوم ثمود را. که یک نفر شتر حضرت صالح (ع) را "پی" کرد، (یعنی دست و پای آن را بُرید) اما عذاب، همه ی قوم را گرفت.


نکته: هشدارهای امام علی (ع) محدود به زمان خاص نیست، امروزه نیز ما در مَعرض آزمون های داخلی و نیز مواجه با رفتارهای هیتلرمآبانه ی خارجی توسط ترامپ هستیم. رستگاری و سربلندی آن است در برابر چنین موانعی، مردمانی مقاوم و تسلیم ناپذیر باشیم. تا فردوسی های زمان، حکایات ما را با افتخار و غرور، حماسه سُرایی کنند. همیشه صلح در اسلام، اصل بوده است؛ حتی نوید اسلام "صلح جهانی" ست؛ ولی اگر ملتی مورد هجوم، تحریم و خشمِ دشمن واقع شد، حق مقاومت، عزت آفرینی و پایبندی به آرمان و اخلاق دفاعی برای آن محفوظ است.
۱ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۴۵ : "نظرتان در مورد نماز و روزه استیجاری چیست؟ آیا تاثیری دارد؟"

این پرسش جناب محمد عبدی ست که عینا" درج و سنجاق شد.

 


مؤلّفه های امنیت ملی

به نام خدا. سلام. امنیت ملی در یک تعریف، به منزله ی "قدرتِ به حداقل رسانیدنِ هر نوع تهدید به منافع ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشورها" است.

بنابراین؛ امنیت ملی دارای مؤلّفه های متعدّد فرهنگی، نظامی، اجتماعی، سیاسی، هویتی، دینی و... است.

۲ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

@
سلام من هم به شما جناب

ضمن تشکر و ابراز خوشحالی از سؤال انتقادی شما؛ ۱_ من صرفا" به گذشته نمی پردازم. متن هایم بر مدعایم گواهی می دهند . ۲_ گذشته البته، چراغ است و باید از آن آموخت. ۳_ سخنان پیامبران، امامان، قرآن، حکیمان، دانشمندان و صالحان برای همه زمان هاست و در گذشته حبس نیست. ۴_ گذشته یعنی تاریخ، و تاریخ خوراک و عبرت بشریت است. چنانچه ما هم به قول کنفوسیوس "امانتدار آیندگان" هستیم.

با احترام و آرزوی بهروزی برای شما
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


بحث ۴۶ : این پرسش جناب مهدی عرب خزایلی ست که عینا" درج و سنجاق شد.

"بشر با تمام اطلاعات امروز در حالی که تمامی امکانات امروز از او گرفته شود چگونه به بقا ادامه خواهد داد؟ چگونه احتیاجات جسمانی و روحانی خود را مرتفع می کند؟ چه تصمیمی خواهد گرفت و دنیا به چه سمتی خواهد رفت؟"

 

پاسخ به بحث ۴۶ مدرسه فکرت
به نام خدا. سلام. جناب خزائلی! پرسش شما سه بند دارد پاسخم به آن سه بند این است:


به بند یک: انسان موجودی اُعجوبه است. به تعبیر عُرفا انسان، "جهانِ کبیر" است، و جهان، "انسانِ صغیر". پس چنین مخلوقی، در هر شرایطی راه خود را باز می کند. گرچه در فرض سؤال شما، اگر چنین رویدادی رخ دهد، خسارت وحشتناکی ست.


به بند دو: همیشه باید با تکیه بر سنت، نو شد. نمی توان حاجت به تجدّد و نوگرایی داشت ولی سنت ها را لِه و لورده ساخت. نون سنگگ هنوز در نبرد با نون باگت، جان تازه می کند. چون بشر آن را با همه ی قدیمی بودنش به ولع می خواهد و می بلعد.


به بند سه: دیالکتیک. یعنی سمت و سو را تضادها و شکاف ها تعیین می کند.

 

 

@
سلام جناب دکتر عارف زاده. ۱_ در جایی از یک متن روانکاوانه خوانده بودم، دروغ در حافظه بایگانی نمی شود. حافظه آن را پس می زند. ۲_ ریشه ی دروغ متکثر است ولی یک علت اصلی بکارگیری دروغ، ضعف شخصیتی فرد دروغگوست که خیال می کند از این طریق، مهم و بااطلاع و دارای اخبار تازه! جلوه می کند. همین او را تحریک می کند به گزافه گویی و نشر و نشت خبر کذب و بَزک شده.

 

@
اضاف کنم که چنانچه خود نیک می دانید دایره ی عبادت بسیاروسیع است و نردبان انسان می شود. از جمله ی عبادت ها عبارت اند از:
انواع راز و نیازها
خدمت به خلق
دستگیری نیازمند
مددرسانی به جامعه
تدریس

کار و کوشش
مذاکرات علمی و مطالعه
درنگ در خود
اطاعت از بزرگان
دوستی اهل بیت (ع)
طبابت
مدیریت جامعه
محبت به مردم
و از همه ضروری تر انفاق به تهیدستان.

 


از سؤال کوچک به سؤال بزرگ


به نام خدا. سلام. این روزها مشغول خواندن کتابی جذّابم با عنوان "گذرنامه روح من". در دو جا حس کردم تا آن را تحلیل کنم و به اشتراک بگذارم. یک جا از نامه ی لئو تولستوی به یک هندو، که یک روزی خواهم نوشت و یک جا هم در صفحه ی ۶۲ کتاب؛ همین که در زیر می نویسم:


شما حتما" می دانید از شیوه های سقراط یکی این بود که از سؤال کوچک، به سوی سؤال بزرگ می رفت. یک مثال می آورم تا بحث را روشن کنم.


روزی سقراط از مردم آتن خواست تا آدم های دانا و خیلی باهوش را برای حکومت انتخاب کنند. از این رو، به این سو و آن سوی شهر می گشت و از جمع مردم می پرسید: "اگر بخواهم کفشی را تعمیر کنم، باید چه کسی را به این کار بگمارم؟"
جوانان هوشمند پاسخ دادند: کفّاش را ای سقراط.


سقراط پس از مطرح کردن چندین سؤال، سرانجام می پرسید: "کشتی دولت را چه کسی باید تعمیر کند؟"


نکته : سقراط با این روش، روشنگری می کرد و مردم را به سرِ عقل می آوُرد. قدرت همیشه از دانایی مردم توسط هوشمندان، واهمه دارد. پس به شیوه ی سقراط باید راه جست. شایعه ها، بافتن ها، دروغ ها و تهمت ها کار سُست دغَل بازان است. اما شیوه ی سؤالِ رسای سقراطی، کار درستکاران. 
۳ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


سلام جناب آزاد
از توجه ی شما به مباحث ممنونم. درضمن موضوعی که اشاره کردی، به گالیله راجع است. البته سقراط که یکتاپرست بود را هم محاکمه کردند و زهر شوکران نوشاندند. چون مردم را آگاه می کرد. به قول فرانسیس بیکن: دانایی، توانایی است. و به قول شاعر ایران:

توانا بود هر که دانا بود.


بحث ۴۷ : اخیرا" رهبری اشاره کرد به این که "مسئولان جز در موارد نظامی، امنیتی و اموری که با دشمن مقابله داریم، باید شفاف باشند و هیچ رازی را از مردم پنهان نکنند."
(کد خبر: 97073016790_ ایسنا: ۳۰ مهر ۱۳۹۷)


پرسشم از مدرسه ی فکرت این است شما چه رازهای پنهان شده ای از کشور و جامعه سراغ داشته و دارید که این مسئولان نباید آن را از مردم پنهان نگه می داشته و یا بدارند؟
 


از بوعلی دست کم این یکی را بیاموزیم


به نام خدا. سلام. همه ی ما حکیم ابوعلی سینا را به تُندذهنی و نابغه ی دوران می شناسیم. با آن که در علوم، سرآمد و برجسته ی روزگار بود، اما در الهیّات شیوه اش، علاوه بر تفکر، تضرّع و زاری و حتی گریه و حاجت به درگاه خداوند بود. حتی برای مسأله ای، چهل بار مرور کرد تا بر او کشف شد. خواستم بگویم، در این گونه امور که زوایای پیچیده و گوناگون دارد، با اندک بضاعتی که داریم، سعی نکینم زود مأیوس و یا خدای ناکرده مُنکر و ناباور شویم. وقتی بوعلی چنین بود، دیگه تکلیف ما روشن! است. بوعلی خود از خود، چنین حکایت می کند:


«من از طبیعیات و ریاضیات و طب، جز اندکی نزد استاد نخواندم، و در مدت ‌‎ ‌‏کوتاهی بدون سختی خود مسائل آن را حل کرده و بر حلّ آن بدون مشکلی پیروز ‏گشتم. امّا در الهیات، از آن چیزی نفهمیدم مگر پس از ریاضتها و توسّل به مبدأ حاجات و تضرع و درخواست باطنی به برآورندۀ  درخواستها. حتی یک مسئله آن ‌‏را چهل بار مرور و مراجعه کردم و از آن چیزی نفهمیدم تا اینکه از حلّ مسائل این ‌‏علم ناامید شدم. تا اینکه با رجوع به مبدأ کل و گریه و زاری به درگاه خداوند ‌‎ ‌‏متعال (که همه چیز به دست اوست) مسائل آن برای من کشف شد.»


امام خمینی نیز در کتاب مصباح الهدایه این سخن ابن سینا را نقل کرده اند.
۴ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۷
به عنوان یک پژوهشگر که می خواهم روی این موارد کار کنم، در انتظار این هستم دست کم ۴ راز زیر، از نهان به آشکار برسد:

 

۱_ هر سه نفر ارتشی در زمان شاه یک نفر به شاخه ی نظامی حزب توده وصل بود، این افراد کیا بودند؟

۲_ پرونده های انجمن حجتیه که در ساواک بود، کجا رفت؟

۳_ آن اتوبوس که به ارمنستان می رفت و فرج سرکوهی گوشه اش را گفت، مابقی را علی فلاحیان بگوید.

۴_ قضایای دراویش خصوصا" تخریب مکان شان در قم گفته شود.

فعلا" همین!

 

@

اما امام علی (ع) می فرماید:
اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب
فرصت ها را غنیمت بشمرید؛ چون مانند باد در گذر است.

 

@
حبیب برای "قو" عالی خواند. دارمش...
قو در عشق، پایدار است و وفادار.


@
سلام جناب جوادی نسب!
فیلسوفی در غرب است که اخیرا" به ایران آمده است. من بحث هایش را پیگر بودم. سخن مهمی گفته بود بدین مضمون. همه خداپرست اند. برخی با هست ها خدا را می پرستند و برخی با نیست ها. از طریق نیست ها بازهم خداجویی می کنند. بگذرم.

 

 

یک خاطره از پدرم

 

حمید عباسیان: اتا خاطره از شیخ عمو خدا بیامرز بایرم ، اتا سال محرم تاسوعا شو بادله جه دسته بیاردبینه دارکلا مسجد ، شیخ عمو همین در روبرو نیشبیه بادله ی ها همه شروع هاکاردنه شیخ عمو ره کش دیتنه فکر هاردنه وه آقا دارکلایی هسه کش گیری تموم بیه شیخ عمو وشون بایته شما آقا دارکلایی ره کش دیرین ، بادله ای ها بایتنه ته آقا دار کلایی نی شیخ عمو بایته نا ، اونا دواره بوردنه آقا دارکلایی ره اتا اتا کش دیتنه. روحش شاد.

 

دامنه: ممنونم. خدا پدرت دایی حاجی را رحمت کناد.

 


دهخدا و پِهن اسب ها
به نام خدا. سلام. این قضیه را خیلی خلاصه می نویسم: مرحوم علی اکبر دهخدا کار بسیاربزرگی کرد. باید لغتنامه اش را به چاپ رسانَد. اما پولی ندارد. موضوع حتی در هیأت وزیران و بالاتر طرح می شود.


روزی وزیر دارایی به دیدن دهخدا می رود. وزیر می گوید: هیأت وزیران از من خواسته است بیایم و ببینم شما چه می کنید. دهخدا تعجب می کند و می گوید: مشغول کارِ لغت هستم و طالب کار دیگری نیستم و تنها آرزویم این است این کتاب چاپ شود.


وزیر دارایی می رود و دهخدا بعدها می شنوَد که دولت باید بودجه ای مشخص می کرد تا لغتنامه چاپ گردد. اما هرچه گذشت، هیچ پولی اختصاص نیافت. تا آن که سرتیپ حبیب الله خان _از صاحب مَنصبان لشکری_ دنبال کار دهخدا را می گیرد و پیشنهادش را مطرح می کند. سرتیپ گفت:


"قربان! از محلِ فروش پِهنِ اسبان قشون، می توانیم بودجه ی این کار (=چاپ لغتنامه دهخدا) را تهیه کنیم."


به قول یک نویسنده، نزدیک بود اسب ها قهرمانان ملی ما شوند!

رجوع شود به ص ۸۰ کتاب "گذرنامه روح من"
۵ آبان ۱۳۹۷. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۱۰

مدرسه فکرت ۱۰

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دهم

 


تقی آهنگر: سلام وعرض ادب یک سوال ویه درخواست از جنابعالی داشتم  اولی سوال اون اینکه باتوجه به داستان موسی وخضر علیه السلام (سوره کهف) برداشت شما از لحاظ ظاهری وباطنی این داستان ورابطه ان با قضا وقدر چیه

 

پاسخم:
سلام جناب آقا تقی آهنگر
من برداشت شخص ام را می نویسم. تا اگر اشتباه بود به من برگردد.

اولا" خضر (ع) هرچه انجام داد به آن علم لدنّی داشت و خدا حکمت آن را به او عطا کرد. لذا کارهای او فراتر از سطح علمی روزگار بود. به اذن خدا کار و اقدام می کرد.


ثانیا" هیچ کاری و هیچ امری در هستی، بر حکمت خدا پیشی ندارد و امر خدا مافوق امرهاست. خضر امر خدا را اجرا کرد و آن سه تا کار را مأذون به اذن خدا بود. فرمان دریافت می کرد. چون مسلح به علم خاص بود. پس، خدا آن سه تا کار را کرد. هم به جهت توحید افعالی و هم از نظر حکمت که می خواهد از طریق خضر به موسی (ع) بدهد.


ثالثا" قضا و قدر جایی ست که قوانین ثابت خدا در میان باشد حال آن که در این قضیه، خضر با اتصال به خدا، فرمان ثانوی می یابد که چنین کند.
خدانگه دار.

 


بحث 43 : آیا برای کسی که به خدا یا دنیای پس از مرگ باور ندارد ضرورت دارد که به اصول اخلاقی و ارزش های انسانی پایبند باشد؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که عیناّ درج و در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۳ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. در اجابت به جناب جوادی نسب چندجمله ای مرقوم می دارم:
ابتدا روشن سازم که کفر، امری قلبی ست و هیچ کس نمی تواند کفر کسی را بآسانی تشخیص دهد، اگر عیسی مسیح (ع) با نگاه به افراد، کفرشان را آنا" تشخیص می داد، نوعی معجزه ی آن نبی خدا بود.


در فرض پرسش شما که قید نهان دارد، از نظر من باز هم انسان بی نیاز از اخلاق و ارزش ها نیست. چند دلیل دارم:


۱_ در نهادِ انسان، نداهای خاص درونی کار گذاشته شده است. انسان حتی اگر بر فرض پرسش شما چنان باشد که پرسیدی، بازهم این صداهای درونش را می شنوند که حیوانات و سایر جنبندگان از این نداها، محروم اند.


 ۲_ انسان مدنی الطبع و اجتماعی و حتی در این عصر اجتماعاتی ست، پس نمی تواند اخلاق و ارزش ها را نادیده انگارد، اگر علاوه بر خدا و معاد، اخلاق و ارزش ها را هم انکار و یا نافرمانی کند، چنین شخصی در اجتماع و زیست عمومی دچار بزِه می شود. زیانکاری هایش بماند!


۳_ این نکته را هم بگویم کسانی که مدتی ست در ایران به تبعیت از برخی "پُست مدرن" های اروپا و آمریکا، ساز "معنویت" را جدا از "دیانت و شریعت" کوک کرده اند، راهی خطا و انحنا، در پیش گرفته اند، زیرا بُن مایه ی انسان، خداگرایی و  جاری بودن در شریعه ی دین و ارزش های ماورایی ست.


۴_ حتی اسم بشر به این دلیل بشر است که "بشارت" درونی دارد. و از آن رو نامش "انسان" است که اُنس با خدا و ارزش ها دارد. اگرچه همین انسان گاه دچار نِسیان هم می شود که هم ریشه است با فراموشی.


درپایان اشاره کنم از نظر علامه طباطبایی آن انسان های متصوّر در پرسش شما جناب جوادی،  "مستضعف فکری" اند و باید کوشید آن ها را به راه آورد. راه خدا، اخلاق و معاد. دامنه. ۲۹ مهر ۱۳۹۷.


چهار مرحله سازندگی انسان
به نام خدا. سلام. از نظر امام علی (ع) در نهج البلاغه، هر انسانی با این چهارمرحله می تواند خویشتن را بیشتر بسازد و بر مبنای آن بهتر از دیروز گردد:
۱_ مشارطه
۲_ مراقبه
۳_ محاسبه
۴_ معاتبه


توضیح: مشارطه یعنی با خود شرط کردن و پیمان داخلی بستن. معاتبه یعنی به خود عتاب و خطاب و تشَر زدن و هشدار داخلی دادن و نَهیب درونی برآوردن.


البته گرچه بر ما انسان های عادی، این سازندگی کاری سخت و طاقت فرساست؛ اما فرمولی مقدّس است که امام علی (ع) به بشریت یادآور شده است.
۲۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
جناب جوادی نسب! اساسا" انبیا برای تغییر خَلق نیامدند بلکه برای تغییر خُلق برانگیخته شدند. خلایق به اخلاق نیاز دارند که به قول دکتر سروش باید به اخلاق خداوند در آیند. این که خلقت انسان با نبوت آدم ابوالبشر (ع) آغاز شده و به حضرت ختمی مرتبت (ص) ختم شده حکمتی لطیف جز مکارم اخلاقِ خلایق ندارد. بنابراین انسان از ریشه ی نبوت برآمده است و محتاج اخلاق چه در انزوا و چه در اجتماع است. جز این باشد، نامش چیزی دیگر است.


بحث ۴۴ : در مورد موفقیت فرزندانتان چه راهکارهایی دارید؟ و یا دوستانی که فرزندان موفقی دارند از چه روشها و راهکارهایی بهره بردند؟
این پرسش جناب حمید عباسیان است که در پیشخوان سنجاق شد.


 

سوسیالیسم و کاپیتالیسم

به نام خدا. سلام. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکا اخیرا" گفته است سوسیالیزم باید بازگردد. او در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" مدعی شده بود: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است. بیشتر بخوانید↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دهم

 


تقی آهنگر: سلام وعرض ادب یک سوال ویه درخواست از جنابعالی داشتم  اولی سوال اون اینکه باتوجه به داستان موسی وخضر علیه السلام (سوره کهف) برداشت شما از لحاظ ظاهری وباطنی این داستان ورابطه ان با قضا وقدر چیه

 

پاسخم:
سلام جناب آقا تقی آهنگر
من برداشت شخص ام را می نویسم. تا اگر اشتباه بود به من برگردد.

اولا" خضر (ع) هرچه انجام داد به آن علم لدنّی داشت و خدا حکمت آن را به او عطا کرد. لذا کارهای او فراتر از سطح علمی روزگار بود. به اذن خدا کار و اقدام می کرد.


ثانیا" هیچ کاری و هیچ امری در هستی، بر حکمت خدا پیشی ندارد و امر خدا مافوق امرهاست. خضر امر خدا را اجرا کرد و آن سه تا کار را مأذون به اذن خدا بود. فرمان دریافت می کرد. چون مسلح به علم خاص بود. پس، خدا آن سه تا کار را کرد. هم به جهت توحید افعالی و هم از نظر حکمت که می خواهد از طریق خضر به موسی (ع) بدهد.


ثالثا" قضا و قدر جایی ست که قوانین ثابت خدا در میان باشد حال آن که در این قضیه، خضر با اتصال به خدا، فرمان ثانوی می یابد که چنین کند.
خدانگه دار.

 


بحث 43 : آیا برای کسی که به خدا یا دنیای پس از مرگ باور ندارد ضرورت دارد که به اصول اخلاقی و ارزش های انسانی پایبند باشد؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که عیناّ درج و در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۳ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. در اجابت به جناب جوادی نسب چندجمله ای مرقوم می دارم:
ابتدا روشن سازم که کفر، امری قلبی ست و هیچ کس نمی تواند کفر کسی را بآسانی تشخیص دهد، اگر عیسی مسیح (ع) با نگاه به افراد، کفرشان را آنا" تشخیص می داد، نوعی معجزه ی آن نبی خدا بود.


در فرض پرسش شما که قید نهان دارد، از نظر من باز هم انسان بی نیاز از اخلاق و ارزش ها نیست. چند دلیل دارم:


۱_ در نهادِ انسان، نداهای خاص درونی کار گذاشته شده است. انسان حتی اگر بر فرض پرسش شما چنان باشد که پرسیدی، بازهم این صداهای درونش را می شنوند که حیوانات و سایر جنبندگان از این نداها، محروم اند.


 ۲_ انسان مدنی الطبع و اجتماعی و حتی در این عصر اجتماعاتی ست، پس نمی تواند اخلاق و ارزش ها را نادیده انگارد، اگر علاوه بر خدا و معاد، اخلاق و ارزش ها را هم انکار و یا نافرمانی کند، چنین شخصی در اجتماع و زیست عمومی دچار بزِه می شود. زیانکاری هایش بماند!


۳_ این نکته را هم بگویم کسانی که مدتی ست در ایران به تبعیت از برخی "پُست مدرن" های اروپا و آمریکا، ساز "معنویت" را جدا از "دیانت و شریعت" کوک کرده اند، راهی خطا و انحنا، در پیش گرفته اند، زیرا بُن مایه ی انسان، خداگرایی و  جاری بودن در شریعه ی دین و ارزش های ماورایی ست.


۴_ حتی اسم بشر به این دلیل بشر است که "بشارت" درونی دارد. و از آن رو نامش "انسان" است که اُنس با خدا و ارزش ها دارد. اگرچه همین انسان گاه دچار نِسیان هم می شود که هم ریشه است با فراموشی.


درپایان اشاره کنم از نظر علامه طباطبایی آن انسان های متصوّر در پرسش شما جناب جوادی،  "مستضعف فکری" اند و باید کوشید آن ها را به راه آورد. راه خدا، اخلاق و معاد. دامنه. ۲۹ مهر ۱۳۹۷.


چهار مرحله سازندگی انسان
به نام خدا. سلام. از نظر امام علی (ع) در نهج البلاغه، هر انسانی با این چهارمرحله می تواند خویشتن را بیشتر بسازد و بر مبنای آن بهتر از دیروز گردد:
۱_ مشارطه
۲_ مراقبه
۳_ محاسبه
۴_ معاتبه


توضیح: مشارطه یعنی با خود شرط کردن و پیمان داخلی بستن. معاتبه یعنی به خود عتاب و خطاب و تشَر زدن و هشدار داخلی دادن و نَهیب درونی برآوردن.


البته گرچه بر ما انسان های عادی، این سازندگی کاری سخت و طاقت فرساست؛ اما فرمولی مقدّس است که امام علی (ع) به بشریت یادآور شده است.
۲۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
جناب جوادی نسب! اساسا" انبیا برای تغییر خَلق نیامدند بلکه برای تغییر خُلق برانگیخته شدند. خلایق به اخلاق نیاز دارند که به قول دکتر سروش باید به اخلاق خداوند در آیند. این که خلقت انسان با نبوت آدم ابوالبشر (ع) آغاز شده و به حضرت ختمی مرتبت (ص) ختم شده حکمتی لطیف جز مکارم اخلاقِ خلایق ندارد. بنابراین انسان از ریشه ی نبوت برآمده است و محتاج اخلاق چه در انزوا و چه در اجتماع است. جز این باشد، نامش چیزی دیگر است.


بحث ۴۴ : در مورد موفقیت فرزندانتان چه راهکارهایی دارید؟ و یا دوستانی که فرزندان موفقی دارند از چه روشها و راهکارهایی بهره بردند؟
این پرسش جناب حمید عباسیان است که در پیشخوان سنجاق شد.


 

سوسیالیسم و کاپیتالیسم

به نام خدا. سلام. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکا اخیرا" گفته است سوسیالیزم باید بازگردد. او در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" مدعی شده بود: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است. بیشتر بخوانید↓

اما اینک از نظرش عقب نشست و در نهمین کتابش با عنوان "هویت: تقاضا برای شأنیت و سیاست خشم" می گوید: در شرایط فعلی به نظرم می رسد برخی چیزهایی که مارکس گفته، درست از آب در آمده است. مارکس درباره بحران تولید مازاد هشدار داده بود که فقیر شدن کارگران و تقاضای ناکافی را به دنبال خواهد داشت."

 

فوکویاما معتقد است با وجود این، تنها رقیب برای لیبرال دموکراسی، مدل کاپیتالیستی دولتی چین است. "چینی ها آشکارا مدعی اند که این سیستم برتری دارد زیرا آنها می توانند رشد اقتصادی و ثبات را در بلندمدت به گونه ای تضمین کنند که دموکراسی نمی تواند. اگر در طول ۳۰ سال آینده نیز این کشور سرپا بماند، اقتصادشان از آمریکا بزرگتر شود و مردم چین ثروتمندتر بشوند، من خواهم گفت که ادعای آنها بجاست".

 

فوکویاما به لیبرال ها هشدار می دهد که فکر نکنند لیبرال دموکراسی پایان جدید تاریخ است.

 

نکته ام در این پست امروز این است: هیچ گاه دربست نظریه های سیاسی را نپذیریم. حتی نظریه پردازها هم مدتی نمی گذرد که خود از حرف خود، یا بازمی گردند و یا اصلاح و زیر و زبَرش می نمایند.

۳۰ مهر ۱۳۹۷.


@
سلام جناب. یکی بنیانگذاران لیبرالیسم جان لاک است که در قرن ۱۷ شالوده ی این مکتب را بنا نهاد. که من سال ۱۳۷۴ کتابی در باره ی فلسفه سیاسی لاک نوشته بودم. پس، همانطور که جناب سید علی اصغر به شما یادآوری کردند، چنین برداشت از متن من، خطا بوده که من بخواهم فوکویامای قرن بیستم و بیست و یکم را واضع آن بپندارم. در زیر عکس کتابم را ارسال می کنم:

 

کتاب «فلسفۀ سیاسی جان لاک»

نوشتۀ من در دهۀ هفتاد.

 

پاسخ به بحث ۴۴ مدرسۀ فکرت
به نام خدا. سلام. از داداش حمید بابت طرح این پرسش ممنون هستم. اما بعد؛ دیدگاه و تجربه ی مان این است و نمی دانم آیا از نظر جناب حمید عباسیان راهکار تلقی می شود یا نه.


۱_ اساسا" برای آینده ی فرزندان، دست کم چهار چشم انداز برای هر پدر و مادری وجود دارد: سالم ماندن، داناشدن، شغل درآمدزا، ازدواج.


۲_ برای این دورنما، چندین شیوه وجود دارد که والدین باید آن را برای فرزندان عملی کنند. مانند: تغذیه عالمانه، گردشگری ها و مسافرت های فراوان، آموزش زبان های جهانی، همباشی با آنان، دمیدن مزّه ی مطالعه و کتابخوانی و نوشتن، گذشت و فداکاری، دقت و نظارت مدبرانه در انتخاب دوست، کنترل عاطفی روابط بیرونی، پل شدن میان فرزند و مدرسه، انتقال دینداری و معنویت، و از همه مهمتر ایجاد دوستی عمیق با فرزند به طوری که رفیق و انیس هم شوند و برای دوری و ملاقات هم بی تاب باشند. به عبارتی برقراری نوعی عشق جوششی و بی قید.


۳_ این به دست نمی آید مگر آن که مادر و پدر قناعت پیشه شوند و برای فرزندان اقتصاد و پس انداز بورزند. به قول کنفوسیوس ما امانتدار آیندگانیم نه میراثخوار گذشتگان.


۴_ از نظر من، مدیرکل آموزش و تربیت در خانه، باید مادر باشد و باید مقام مادر در خانه نزد فرزندان مقدس باقیبماند. 30 مهر 1397. دامنه.
 


سخنرانی امام علی (ع)
به نام خدا. سلام. سخنرانی آن حضرت در مسجد کوفه در خطبه ی ۲۰۱ نهج البلاغه آمده است که من در این پست، سه محور تأکیدی آن سخنرانی و یک نکته ام را بیان می کنم:


۱_ در "راه راست" از کمیِ روَندگان نباید هراسید.


۲_ اکثریت بر گِرد سُفره ای جمع اند! که سیری آن کوتاه است اما گرسنگی آن طولانی.


۳_ همه ی مردم در خشنودی/ خشم،  شریک اند. مثال زدند قوم ثمود را. که یک نفر شتر حضرت صالح (ع) را "پی" کرد، (یعنی دست و پای آن را بُرید) اما عذاب، همه ی قوم را گرفت.


نکته: هشدارهای امام علی (ع) محدود به زمان خاص نیست، امروزه نیز ما در مَعرض آزمون های داخلی و نیز مواجه با رفتارهای هیتلرمآبانه ی خارجی توسط ترامپ هستیم. رستگاری و سربلندی آن است در برابر چنین موانعی، مردمانی مقاوم و تسلیم ناپذیر باشیم. تا فردوسی های زمان، حکایات ما را با افتخار و غرور، حماسه سُرایی کنند. همیشه صلح در اسلام، اصل بوده است؛ حتی نوید اسلام "صلح جهانی" ست؛ ولی اگر ملتی مورد هجوم، تحریم و خشمِ دشمن واقع شد، حق مقاومت، عزت آفرینی و پایبندی به آرمان و اخلاق دفاعی برای آن محفوظ است.
۱ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۴۵ : "نظرتان در مورد نماز و روزه استیجاری چیست؟ آیا تاثیری دارد؟"

این پرسش جناب محمد عبدی ست که عینا" درج و سنجاق شد.

 


مؤلّفه های امنیت ملی

به نام خدا. سلام. امنیت ملی در یک تعریف، به منزله ی "قدرتِ به حداقل رسانیدنِ هر نوع تهدید به منافع ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشورها" است.

بنابراین؛ امنیت ملی دارای مؤلّفه های متعدّد فرهنگی، نظامی، اجتماعی، سیاسی، هویتی، دینی و... است.

۲ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

@
سلام من هم به شما جناب

ضمن تشکر و ابراز خوشحالی از سؤال انتقادی شما؛ ۱_ من صرفا" به گذشته نمی پردازم. متن هایم بر مدعایم گواهی می دهند . ۲_ گذشته البته، چراغ است و باید از آن آموخت. ۳_ سخنان پیامبران، امامان، قرآن، حکیمان، دانشمندان و صالحان برای همه زمان هاست و در گذشته حبس نیست. ۴_ گذشته یعنی تاریخ، و تاریخ خوراک و عبرت بشریت است. چنانچه ما هم به قول کنفوسیوس "امانتدار آیندگان" هستیم.

با احترام و آرزوی بهروزی برای شما
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


بحث ۴۶ : این پرسش جناب مهدی عرب خزایلی ست که عینا" درج و سنجاق شد.

"بشر با تمام اطلاعات امروز در حالی که تمامی امکانات امروز از او گرفته شود چگونه به بقا ادامه خواهد داد؟ چگونه احتیاجات جسمانی و روحانی خود را مرتفع می کند؟ چه تصمیمی خواهد گرفت و دنیا به چه سمتی خواهد رفت؟"

 

پاسخ به بحث ۴۶ مدرسه فکرت
به نام خدا. سلام. جناب خزائلی! پرسش شما سه بند دارد پاسخم به آن سه بند این است:


به بند یک: انسان موجودی اُعجوبه است. به تعبیر عُرفا انسان، "جهانِ کبیر" است، و جهان، "انسانِ صغیر". پس چنین مخلوقی، در هر شرایطی راه خود را باز می کند. گرچه در فرض سؤال شما، اگر چنین رویدادی رخ دهد، خسارت وحشتناکی ست.


به بند دو: همیشه باید با تکیه بر سنت، نو شد. نمی توان حاجت به تجدّد و نوگرایی داشت ولی سنت ها را لِه و لورده ساخت. نون سنگگ هنوز در نبرد با نون باگت، جان تازه می کند. چون بشر آن را با همه ی قدیمی بودنش به ولع می خواهد و می بلعد.


به بند سه: دیالکتیک. یعنی سمت و سو را تضادها و شکاف ها تعیین می کند.

 

 

@
سلام جناب دکتر عارف زاده. ۱_ در جایی از یک متن روانکاوانه خوانده بودم، دروغ در حافظه بایگانی نمی شود. حافظه آن را پس می زند. ۲_ ریشه ی دروغ متکثر است ولی یک علت اصلی بکارگیری دروغ، ضعف شخصیتی فرد دروغگوست که خیال می کند از این طریق، مهم و بااطلاع و دارای اخبار تازه! جلوه می کند. همین او را تحریک می کند به گزافه گویی و نشر و نشت خبر کذب و بَزک شده.

 

@
اضاف کنم که چنانچه خود نیک می دانید دایره ی عبادت بسیاروسیع است و نردبان انسان می شود. از جمله ی عبادت ها عبارت اند از:
انواع راز و نیازها
خدمت به خلق
دستگیری نیازمند
مددرسانی به جامعه
تدریس

کار و کوشش
مذاکرات علمی و مطالعه
درنگ در خود
اطاعت از بزرگان
دوستی اهل بیت (ع)
طبابت
مدیریت جامعه
محبت به مردم
و از همه ضروری تر انفاق به تهیدستان.

 


از سؤال کوچک به سؤال بزرگ


به نام خدا. سلام. این روزها مشغول خواندن کتابی جذّابم با عنوان "گذرنامه روح من". در دو جا حس کردم تا آن را تحلیل کنم و به اشتراک بگذارم. یک جا از نامه ی لئو تولستوی به یک هندو، که یک روزی خواهم نوشت و یک جا هم در صفحه ی ۶۲ کتاب؛ همین که در زیر می نویسم:


شما حتما" می دانید از شیوه های سقراط یکی این بود که از سؤال کوچک، به سوی سؤال بزرگ می رفت. یک مثال می آورم تا بحث را روشن کنم.


روزی سقراط از مردم آتن خواست تا آدم های دانا و خیلی باهوش را برای حکومت انتخاب کنند. از این رو، به این سو و آن سوی شهر می گشت و از جمع مردم می پرسید: "اگر بخواهم کفشی را تعمیر کنم، باید چه کسی را به این کار بگمارم؟"
جوانان هوشمند پاسخ دادند: کفّاش را ای سقراط.


سقراط پس از مطرح کردن چندین سؤال، سرانجام می پرسید: "کشتی دولت را چه کسی باید تعمیر کند؟"


نکته : سقراط با این روش، روشنگری می کرد و مردم را به سرِ عقل می آوُرد. قدرت همیشه از دانایی مردم توسط هوشمندان، واهمه دارد. پس به شیوه ی سقراط باید راه جست. شایعه ها، بافتن ها، دروغ ها و تهمت ها کار سُست دغَل بازان است. اما شیوه ی سؤالِ رسای سقراطی، کار درستکاران. 
۳ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


سلام جناب آزاد
از توجه ی شما به مباحث ممنونم. درضمن موضوعی که اشاره کردی، به گالیله راجع است. البته سقراط که یکتاپرست بود را هم محاکمه کردند و زهر شوکران نوشاندند. چون مردم را آگاه می کرد. به قول فرانسیس بیکن: دانایی، توانایی است. و به قول شاعر ایران:

توانا بود هر که دانا بود.


بحث ۴۷ : اخیرا" رهبری اشاره کرد به این که "مسئولان جز در موارد نظامی، امنیتی و اموری که با دشمن مقابله داریم، باید شفاف باشند و هیچ رازی را از مردم پنهان نکنند."
(کد خبر: 97073016790_ ایسنا: ۳۰ مهر ۱۳۹۷)


پرسشم از مدرسه ی فکرت این است شما چه رازهای پنهان شده ای از کشور و جامعه سراغ داشته و دارید که این مسئولان نباید آن را از مردم پنهان نگه می داشته و یا بدارند؟
 


از بوعلی دست کم این یکی را بیاموزیم


به نام خدا. سلام. همه ی ما حکیم ابوعلی سینا را به تُندذهنی و نابغه ی دوران می شناسیم. با آن که در علوم، سرآمد و برجسته ی روزگار بود، اما در الهیّات شیوه اش، علاوه بر تفکر، تضرّع و زاری و حتی گریه و حاجت به درگاه خداوند بود. حتی برای مسأله ای، چهل بار مرور کرد تا بر او کشف شد. خواستم بگویم، در این گونه امور که زوایای پیچیده و گوناگون دارد، با اندک بضاعتی که داریم، سعی نکینم زود مأیوس و یا خدای ناکرده مُنکر و ناباور شویم. وقتی بوعلی چنین بود، دیگه تکلیف ما روشن! است. بوعلی خود از خود، چنین حکایت می کند:


«من از طبیعیات و ریاضیات و طب، جز اندکی نزد استاد نخواندم، و در مدت ‌‎ ‌‏کوتاهی بدون سختی خود مسائل آن را حل کرده و بر حلّ آن بدون مشکلی پیروز ‏گشتم. امّا در الهیات، از آن چیزی نفهمیدم مگر پس از ریاضتها و توسّل به مبدأ حاجات و تضرع و درخواست باطنی به برآورندۀ  درخواستها. حتی یک مسئله آن ‌‏را چهل بار مرور و مراجعه کردم و از آن چیزی نفهمیدم تا اینکه از حلّ مسائل این ‌‏علم ناامید شدم. تا اینکه با رجوع به مبدأ کل و گریه و زاری به درگاه خداوند ‌‎ ‌‏متعال (که همه چیز به دست اوست) مسائل آن برای من کشف شد.»


امام خمینی نیز در کتاب مصباح الهدایه این سخن ابن سینا را نقل کرده اند.
۴ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۷
به عنوان یک پژوهشگر که می خواهم روی این موارد کار کنم، در انتظار این هستم دست کم ۴ راز زیر، از نهان به آشکار برسد:

 

۱_ هر سه نفر ارتشی در زمان شاه یک نفر به شاخه ی نظامی حزب توده وصل بود، این افراد کیا بودند؟

۲_ پرونده های انجمن حجتیه که در ساواک بود، کجا رفت؟

۳_ آن اتوبوس که به ارمنستان می رفت و فرج سرکوهی گوشه اش را گفت، مابقی را علی فلاحیان بگوید.

۴_ قضایای دراویش خصوصا" تخریب مکان شان در قم گفته شود.

فعلا" همین!

 

@

اما امام علی (ع) می فرماید:
اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب
فرصت ها را غنیمت بشمرید؛ چون مانند باد در گذر است.

 

@
حبیب برای "قو" عالی خواند. دارمش...
قو در عشق، پایدار است و وفادار.


@
سلام جناب جوادی نسب!
فیلسوفی در غرب است که اخیرا" به ایران آمده است. من بحث هایش را پیگر بودم. سخن مهمی گفته بود بدین مضمون. همه خداپرست اند. برخی با هست ها خدا را می پرستند و برخی با نیست ها. از طریق نیست ها بازهم خداجویی می کنند. بگذرم.

 

 

یک خاطره از پدرم

 

حمید عباسیان: اتا خاطره از شیخ عمو خدا بیامرز بایرم ، اتا سال محرم تاسوعا شو بادله جه دسته بیاردبینه دارکلا مسجد ، شیخ عمو همین در روبرو نیشبیه بادله ی ها همه شروع هاکاردنه شیخ عمو ره کش دیتنه فکر هاردنه وه آقا دارکلایی هسه کش گیری تموم بیه شیخ عمو وشون بایته شما آقا دارکلایی ره کش دیرین ، بادله ای ها بایتنه ته آقا دار کلایی نی شیخ عمو بایته نا ، اونا دواره بوردنه آقا دارکلایی ره اتا اتا کش دیتنه. روحش شاد.

 

دامنه: ممنونم. خدا پدرت دایی حاجی را رحمت کناد.

 


دهخدا و پِهن اسب ها
به نام خدا. سلام. این قضیه را خیلی خلاصه می نویسم: مرحوم علی اکبر دهخدا کار بسیاربزرگی کرد. باید لغتنامه اش را به چاپ رسانَد. اما پولی ندارد. موضوع حتی در هیأت وزیران و بالاتر طرح می شود.


روزی وزیر دارایی به دیدن دهخدا می رود. وزیر می گوید: هیأت وزیران از من خواسته است بیایم و ببینم شما چه می کنید. دهخدا تعجب می کند و می گوید: مشغول کارِ لغت هستم و طالب کار دیگری نیستم و تنها آرزویم این است این کتاب چاپ شود.


وزیر دارایی می رود و دهخدا بعدها می شنوَد که دولت باید بودجه ای مشخص می کرد تا لغتنامه چاپ گردد. اما هرچه گذشت، هیچ پولی اختصاص نیافت. تا آن که سرتیپ حبیب الله خان _از صاحب مَنصبان لشکری_ دنبال کار دهخدا را می گیرد و پیشنهادش را مطرح می کند. سرتیپ گفت:


"قربان! از محلِ فروش پِهنِ اسبان قشون، می توانیم بودجه ی این کار (=چاپ لغتنامه دهخدا) را تهیه کنیم."


به قول یک نویسنده، نزدیک بود اسب ها قهرمانان ملی ما شوند!

رجوع شود به ص ۸۰ کتاب "گذرنامه روح من"
۵ آبان ۱۳۹۷. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۸۰
ساعت پست : ۰۶:۲۶
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۹

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نهم


پاسخ:

سلام جناب ... عین هم بودن برخی از احکام، عیب و ایرادی بر مراجع نیست. کما این که ۲+۲ مساوی ۴ برای همه ی ریاضی دانان عین هم است. مهم این است فلان مرجع هم، اجتهادش در این مسأله، مطابق با فتاوی فلان مراجع سابق و لاحِق است و مثلا" حاشیه اش بر عُروة الوثقی کتاب فقهی محوری مرحوم سید کاظم طباطبایی، با مراجع دیگر تطبیق دارد. پس، تطبیق عین به عین، حُسن است نه نُقص. و حتی موجب اعتبار یافتن آن فتوا می باشد که شبیه پارادایم می شود که انگار رویش اتفاق نظر است.

 


بحث ۳۵ : از مهمان چگونه پذیرایی کنیم در حد و سطح خودمان؟ یا در اندازه و توان اقتصادی مهمان؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود.
لطفا" پاسخ به جوادی نسب لینک شود تا ایشان پاسخ ها را کاوش و اعلان نظر کنند.

 

پاسخ دامنه به بحث ۳۵
به نام خدا.


۱_ بین میزبان و میهمان حقوق متقابل وجود دارد.


۲_ پذیرایی باید متعارف باشد نه تشریفات و اسراف.


۳_ میهمان در فرهنگ اسلامی و روحیات ایرانی دارای ارزش و قابل احترام گذاری والاست.


۴_ باید این آیین را احیا کرد چون مدتی ست میهمانی رفتن اگر نگویم کاملا" از رسم برافتاد، لااقل کاسته شد.


۵_ طبق سنت حضرت ابراهیم (ع) شیخ الانبیاء که نماد پذیرایی عالی از میهمان است، مسلمانان با قبول فرهنگ حنیف، خیلی به میهمان ارزش می گذارند و حتی قدم شان را برکت و وفور نعمت تلقی می کنند.


۶_ اساسا" میهمانی رفتن یا میهمان پذیرفتن، رفتاری مختص آدمیان است و حیوانات از آن بی بهره اند. پس باید این انگیزه ی فطری و اخلاقی و عاطفی را پاس داشت که اغلب موجب مودّت و تحکیم خانواده ها می گردد. 
 


قم، ایران، اسلام
به نام خدا. سلام. قم، مِلک طِلق هیچ کسی نیست. هیچ کسی هم قادر نیست قم را تماماً از آنِ خود کند. زیرا قم را علم و دانش و ارزش احاطه کرده است؛ نیز آزادی و اندیشه و اجتهاد؛ نه قدرت و استیلا و انقیاد. قم مالِ همۀ ایرانیان است. متعلّق به تمامی شیعیان و مُحبّان اهل بیت _علیهم السّلام_ است. قم، مرکز اجتهاد است؛ شهر علم و عالمان. شهر همۀ ایرانی ها. قم را نمی شود شاغول کرد. قم، سُلطه پذیر نیست. قم، همیشه با تفکر برپا بود و با تفکّر می ماند. مردم ایران، چشمشان به قم است. چون که احکام شرع شان از قم و از مرجعیت برمی خیزد. درود بر مرجعیت.
۱۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


@
سلام جناب
شاغول کردن را که خوب می دانید. ابزار بنّا برای میزان کردن آجرهاست.
اما در پهنه ی فکر، شاغول کردن یعنی با یک نوع فکر، همه را میزان خود! کردن. این ممکن نیست که همه یک جور بیندیشند. به عبارتی تفکر دستور بردار نیست. و قم شهر اجتهادات است نه فقط یک نوع اجتهاد.

 

 

شرح عکس بالا»
 

از جی پلاس خواندم در مازندران برای شکار کبک ۶۶۰۰ مجوز صادر شده (یا می شود). بر این اساس برآورد کرده است جان ۴۰۰ هزار کبک در خطر است.


عشق و سلطنت
به نام سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
 ۱۶ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۳۶
به نام خدا. پرسش آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۸۰
ساعت پست : ۰۶:۲۶
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۹

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۹

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نهم


پاسخ:

سلام جناب ... عین هم بودن برخی از احکام، عیب و ایرادی بر مراجع نیست. کما این که ۲+۲ مساوی ۴ برای همه ی ریاضی دانان عین هم است. مهم این است فلان مرجع هم، اجتهادش در این مسأله، مطابق با فتاوی فلان مراجع سابق و لاحِق است و مثلا" حاشیه اش بر عُروة الوثقی کتاب فقهی محوری مرحوم سید کاظم طباطبایی، با مراجع دیگر تطبیق دارد. پس، تطبیق عین به عین، حُسن است نه نُقص. و حتی موجب اعتبار یافتن آن فتوا می باشد که شبیه پارادایم می شود که انگار رویش اتفاق نظر است.

 


بحث ۳۵ : از مهمان چگونه پذیرایی کنیم در حد و سطح خودمان؟ یا در اندازه و توان اقتصادی مهمان؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود.
لطفا" پاسخ به جوادی نسب لینک شود تا ایشان پاسخ ها را کاوش و اعلان نظر کنند.

 

پاسخ دامنه به بحث ۳۵
به نام خدا.


۱_ بین میزبان و میهمان حقوق متقابل وجود دارد.


۲_ پذیرایی باید متعارف باشد نه تشریفات و اسراف.


۳_ میهمان در فرهنگ اسلامی و روحیات ایرانی دارای ارزش و قابل احترام گذاری والاست.


۴_ باید این آیین را احیا کرد چون مدتی ست میهمانی رفتن اگر نگویم کاملا" از رسم برافتاد، لااقل کاسته شد.


۵_ طبق سنت حضرت ابراهیم (ع) شیخ الانبیاء که نماد پذیرایی عالی از میهمان است، مسلمانان با قبول فرهنگ حنیف، خیلی به میهمان ارزش می گذارند و حتی قدم شان را برکت و وفور نعمت تلقی می کنند.


۶_ اساسا" میهمانی رفتن یا میهمان پذیرفتن، رفتاری مختص آدمیان است و حیوانات از آن بی بهره اند. پس باید این انگیزه ی فطری و اخلاقی و عاطفی را پاس داشت که اغلب موجب مودّت و تحکیم خانواده ها می گردد. 
 


قم، ایران، اسلام
به نام خدا. سلام. قم، مِلک طِلق هیچ کسی نیست. هیچ کسی هم قادر نیست قم را تماماً از آنِ خود کند. زیرا قم را علم و دانش و ارزش احاطه کرده است؛ نیز آزادی و اندیشه و اجتهاد؛ نه قدرت و استیلا و انقیاد. قم مالِ همۀ ایرانیان است. متعلّق به تمامی شیعیان و مُحبّان اهل بیت _علیهم السّلام_ است. قم، مرکز اجتهاد است؛ شهر علم و عالمان. شهر همۀ ایرانی ها. قم را نمی شود شاغول کرد. قم، سُلطه پذیر نیست. قم، همیشه با تفکر برپا بود و با تفکّر می ماند. مردم ایران، چشمشان به قم است. چون که احکام شرع شان از قم و از مرجعیت برمی خیزد. درود بر مرجعیت.
۱۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


@
سلام جناب
شاغول کردن را که خوب می دانید. ابزار بنّا برای میزان کردن آجرهاست.
اما در پهنه ی فکر، شاغول کردن یعنی با یک نوع فکر، همه را میزان خود! کردن. این ممکن نیست که همه یک جور بیندیشند. به عبارتی تفکر دستور بردار نیست. و قم شهر اجتهادات است نه فقط یک نوع اجتهاد.

 

 

شرح عکس بالا»
 

از جی پلاس خواندم در مازندران برای شکار کبک ۶۶۰۰ مجوز صادر شده (یا می شود). بر این اساس برآورد کرده است جان ۴۰۰ هزار کبک در خطر است.


عشق و سلطنت
به نام سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
 ۱۶ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۳۶
به نام خدا. پرسش آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نهم


پاسخ:

سلام جناب ... عین هم بودن برخی از احکام، عیب و ایرادی بر مراجع نیست. کما این که ۲+۲ مساوی ۴ برای همه ی ریاضی دانان عین هم است. مهم این است فلان مرجع هم، اجتهادش در این مسأله، مطابق با فتاوی فلان مراجع سابق و لاحِق است و مثلا" حاشیه اش بر عُروة الوثقی کتاب فقهی محوری مرحوم سید کاظم طباطبایی، با مراجع دیگر تطبیق دارد. پس، تطبیق عین به عین، حُسن است نه نُقص. و حتی موجب اعتبار یافتن آن فتوا می باشد که شبیه پارادایم می شود که انگار رویش اتفاق نظر است.

 


بحث ۳۵ : از مهمان چگونه پذیرایی کنیم در حد و سطح خودمان؟ یا در اندازه و توان اقتصادی مهمان؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود.
لطفا" پاسخ به جوادی نسب لینک شود تا ایشان پاسخ ها را کاوش و اعلان نظر کنند.

 

پاسخ دامنه به بحث ۳۵
به نام خدا.


۱_ بین میزبان و میهمان حقوق متقابل وجود دارد.


۲_ پذیرایی باید متعارف باشد نه تشریفات و اسراف.


۳_ میهمان در فرهنگ اسلامی و روحیات ایرانی دارای ارزش و قابل احترام گذاری والاست.


۴_ باید این آیین را احیا کرد چون مدتی ست میهمانی رفتن اگر نگویم کاملا" از رسم برافتاد، لااقل کاسته شد.


۵_ طبق سنت حضرت ابراهیم (ع) شیخ الانبیاء که نماد پذیرایی عالی از میهمان است، مسلمانان با قبول فرهنگ حنیف، خیلی به میهمان ارزش می گذارند و حتی قدم شان را برکت و وفور نعمت تلقی می کنند.


۶_ اساسا" میهمانی رفتن یا میهمان پذیرفتن، رفتاری مختص آدمیان است و حیوانات از آن بی بهره اند. پس باید این انگیزه ی فطری و اخلاقی و عاطفی را پاس داشت که اغلب موجب مودّت و تحکیم خانواده ها می گردد. 
 


قم، ایران، اسلام
به نام خدا. سلام. قم، مِلک طِلق هیچ کسی نیست. هیچ کسی هم قادر نیست قم را تماماً از آنِ خود کند. زیرا قم را علم و دانش و ارزش احاطه کرده است؛ نیز آزادی و اندیشه و اجتهاد؛ نه قدرت و استیلا و انقیاد. قم مالِ همۀ ایرانیان است. متعلّق به تمامی شیعیان و مُحبّان اهل بیت _علیهم السّلام_ است. قم، مرکز اجتهاد است؛ شهر علم و عالمان. شهر همۀ ایرانی ها. قم را نمی شود شاغول کرد. قم، سُلطه پذیر نیست. قم، همیشه با تفکر برپا بود و با تفکّر می ماند. مردم ایران، چشمشان به قم است. چون که احکام شرع شان از قم و از مرجعیت برمی خیزد. درود بر مرجعیت.
۱۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


@
سلام جناب
شاغول کردن را که خوب می دانید. ابزار بنّا برای میزان کردن آجرهاست.
اما در پهنه ی فکر، شاغول کردن یعنی با یک نوع فکر، همه را میزان خود! کردن. این ممکن نیست که همه یک جور بیندیشند. به عبارتی تفکر دستور بردار نیست. و قم شهر اجتهادات است نه فقط یک نوع اجتهاد.

 

 

شرح عکس بالا»
 

از جی پلاس خواندم در مازندران برای شکار کبک ۶۶۰۰ مجوز صادر شده (یا می شود). بر این اساس برآورد کرده است جان ۴۰۰ هزار کبک در خطر است.


عشق و سلطنت
به نام سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
 ۱۶ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۳۶
به نام خدا. پرسش آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. بیشتر بخوانید ↓


دندان طمع
به نام خدا. سلام. واقعیت نشان داده است جهان هرگز خالی از دشمنی و دسیسه نبوده است. منافع و مطامع عامل اصلی این خصومت هاست. ایرانِ امروز نیز، از این طمع ورزی های دشمنان در امان نیست؛ طمع تجزیه کشور، طمع هزیمت ملت، طمع چپاول نفت، طمع نابودی فرهنگ، طمع زایل کردن عقیده، طمع براندازی انقلاب.


اما ایران طی چهل سال انقلاب، نشان داد که طُعمه نیست که لقمه ای آسان برای حلقوم دسیسه چینان و زیاده خواهان باشد. ایران یک قدرت است و در برابر زور می ایستد.


به قول شهید مظلوم بهشتی (در ص ۲۴۷ کتاب خاطرات ماندگار)، "بله با دشمن سخن بگو" ولی "او را از خود مأیوس کن، و دندان طمع دشمن را بکِش. من این را یک روش بسیارمفید و پیروزمندانه در مبارزه می دانم".

۱۷ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

پاسخ به بحث ۳۷
به نام خدا. جناب آقا عیسی آهنگر دارابی دبیر و دوست گرامی سلام. ضمن تقدیر از پرسش شما؛
۱_ انقلاب برساخته ی شعور و شور مردم است. و در مخزن آن میزان بی شماری، انگیزه و انگیخته ذخیره است.


۲_ نظام از درون مصالح ساختمانی انقلاب، بنا می شود و بنّای آن مردم، مدیر آن رهبری و مؤسس آن آرای اکثریت ملت است.


۳_ میان ملت و نظام رابطه ای متقابل حکمفرماست، نه یک جانبه و متصلّابانه و سلطه طلبانه.


۴_ مردم به نظام رضایت می دهند، چون مانع هرج و مرج و سکّوی رسیدن به هدف است. و نظام به مردم خدمت می دهد، چون به رأی و رضامندی مردم تکیه دارد.


۵_ از آنجا که نظام ایران نمایندگی مکتب شیعه را در بُعد زمینه سازی های نظم، رفاه، ایمان و اجرای احکام برعهده دارد، مردم برای حفظ آن کوشش به خرج می دهند و از براندازی آن ممانعت می نمایند.


۶_ بنابراین؛ پاسخ سؤال شما در یک جمله، این است: نظام برای مردم است و چون مردم از طریق قرارداد سیاسی پذیرفته اند چنین حکومتی بر مملکت شان جاری باشد، برای حفظ آن فداکاری می کنند. این که امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ فرمودند: "حفظ نظام از اَوجبِ واجبات است" نظرشان دقیقا" این بوده است که مردم هم برای حفاطت نظام بکوشند تا نظام هم آنان را در نیل به مقصد _که همان تمدن سازی و جاری بودن دیانت است_ مدد رسانَد.


حُقّه بازی زیر سایه درستی
به نام خدا. سلام. همه چیز در این روزگار، تحت تأثیر قانون عرضه و تقاضاست. اگر در نفْس آدمی، تقاضایی برای پذیرش مَتاع معنوی انبیا (ع) نبود، هیچ وقت زیرِ بار حرف آنها نمی رفت. و از همین روست که کالاهای تقلُّبی، حُقه بازی، نیرنگ، نیابت، شایعه، فساد و... در سایه ی امانت! و درستی! می تواند خود را جا بزند! و رواج گسترده ی آن در ظلِ راستی! امکان پذیر می گردد. اگر کسی رُک بگوید: که "من دروغ می گویم"؛ "من فریب به کار می گیرم"؛ "من عمله ی فلانم"؛ چه کسی باورش می کند؟ به همین خاطر است مولوی گفته است:


تا نباشد راست، کی باشد دروغ
آن دروغ از راست می گیرد فروغ!


در نوشتن این متن از دو اصطلاح کتاب "از چشمه کویر" مرحوم استاد محمدتقی شریعتی پدر مرحوم دکتر علی شریعتی وام گرفته ام.
۱۸ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


زندگی پاکیزه
به نام خدا. سلام. از امیرالمؤمنین امام علی بن ابی طالب (ع) پرسیدند زندگی پاکیزه در آیه ی فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً (۹۷ نحل) یعنی کدام زندگی؟
فرمودند: یعنی زندگی قناعت آمیز. (نهج البلاغه. حکمت ۲۲۹)


سعدی هم بیتی دارد که لطیف و هم راستاست با این جمله:
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
۱۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


بحث ۳۸ مدرسه فکرت: چرا در فضای مجازی این قدر به اسلام و تشیّع نسبت به ادیان آسمانی دیگر و همچنین ادیان ساختگی و جنبش های نوظهور نقد و حتی جسارت می شود؟
این پرسش جناب آقا تقی آهنگر است که در پیشخوان سنجاق شد.

 


نجاست عارضی، نه ذاتی
به نام خدا. سلام. مرحوم آیت الله العظمی منتظری در صفحه ی ۱۲۳ کتاب "جلوه های ماندگار" می گوید:


"اهل کتاب ذاتا" نجس نیستند و نجاست آنان عارضی است؛ به جهت عدم اجتناب از خوک و خَمر و مَیتَه و امثال اینها. مسلمان نیز اگر از اینها (خوک و خَمر و مَیتَه) اجتناب نکند نجاست عارضی دارد. پس اگر اهل کتاب دست و بدن خود را بشویند، پاک می شوند."

یادآوری: مَیتَه یعنی مُردار و حیوانی که ذبح شرعی نشده باشد.
۲۰ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب "آزاد"
از شما بابت روح جست و جو گری ممنونم. امید است همیشه پس از تلاش فکری، روشنایی به زندگانی ات بیفکنی. و این روحیه ات که در طلب دانایی برمی آیی، جای قدردانی دارد.


آن متن، نظر یک فقیه شیعه است. من در جایگاهی نیستم در امور احکام شرع، اظهارنظر کنم. من و شما به یقین، مجتهد نیستیم. این را مجتهدان استنباط می کنند. و من خود را در فروع دینی، مقلد مرجعیت می دانم. و مسلّمات و احکام دینی را با علم اندکم، زیرِ سؤال نمی برم. هرکس در این امور ورود می کند، باید تجهیزات عقلی، نقلی و علم فقهی اش را داشته باشد و با فن و تخصص افتاء آشنا و بر آن مسلط باشد و سپس نظر دهد.


 اما در جواب سؤالی که مشخّصا" از من کرده ای باید بگویم: انسان ها در مقام خلقت (=مرتبه ی تکوین) یکسان اند، ولی در مقام کمال برابر نیستند. خداوند فرموده است: "إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ".[حجرات. ۱۳] پس، ملاک، میزان تقوای هر فرد است. و همین معیار، ارزش انسان ها را در پیشگاه خدا معلوم می کند. این که تقوا از نظر شما چیست، به من راجع نیست.
با احترام و سپاس.
۲۱ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ به بحث ۳۸
به نام خدا. جناب آقا تقی آهنگر دوست گرامی سلام. ضمن تقدیر از پرسش شما؛
۱_ تشیّع، صراط مستقیم است و در طول تاریخ، حرکت و جنبشی عدالتخواه و مخالف هرگونه ظلم، تباهی و فساد بوده است و دیانت و سیاست و معنویت را باهم خواسته است.


۲_ معمولا" درختی که میوه دارد را سنگ می زنند! مکتب تشیع را چند دسته در طول تاریخ سنگ می زدند؛ چون که:


الف. تن به زور و ذلت نمی داد.
ب. علیه ی شاهان و جبّاران قیام می کرد و یا اِعراض می نمود.
ج. اندیشه های تشیع، معارض تفکرات رایج، انحراف و تحریف شده ی ادیان و حاکمان بوده است.


۳_ اینک نیز حمله به تشیّع معمولا" از سوی افکار زیر ریشه می گیرد:
الف. لاادری گری ها.
ب. مرکز شیعه شناسی در اسرائیل اشغالگر. 
ج. تشیع انگلیسی، مواجب گیران اینتلیجنس سرویس بریتانیا.
د. عُقده ای ها که کینه و کمبودهای عقلی و درکی خود را با حمله به تشیع تسکین می دهند. به قول عامیانه دل شان را خالی می کنند.
ه. جریان ثروتمند وهابیت.
و. کوتوله های سیاسی که تاکتیک تخریب را پیاده می کنند.
ز. فرقه ی مشکوک بهائیت که در مقرّشان در حیفای اسرائیل است.
ک. آخوندهای درباری و مزدور.
ل. از سوی عده ای غافل و گول خورده و نادان.
م. جریان جاهلیت مدرن که علم زده و غرب زده اند و اَدای دانایی در می آورند و ناخودآگاه بی دینی را ترویج می کنند که خود هم در "دام" اند و فریفته.


در پایان یادآوری کنم، تشیّع، ادامه ی مسقیم راه رسول الله (ص) _که عترت و قرآن را راه نجات دانستند_ است. این مکتبِ حق و عدل، از این گونه حملات و جسارت ها زیاد به خود دیده و از عوعوها، هیچ گاه نهراسیده و چون ماه، نورفِشان بوده. از امام علی (ع) گرفته تا همه ی امامان معصوم (ع) و تمامی فقیهان و دانشمندان شیعه و مردم پیرو اهل بیت (ع) که حُبّ عترت در قلب شان همچنان تلالؤ دارد و بر باطل و ظلم جهانی با منطق و مقاومت و با شیوه ی عدالت و مُروّت و حقانیت، می خروشند و تن به باخت و ذلت و تسلیم نمی دهند. تشیع همیشه با محرومیت مواجه بود و با محرومین پیش آمد نه با دنیاپرستان و زراندوزان و دَم غنیمت شماران. والسلام.
 


خودداری از شُبهه ناک
به نام خدا. سلام. آدم باید حتی از شُبهه ناک خودداری کند تا گرفتار مُحرّمات نشود. در روایت از پیامبر (ص) آمده است: لو اِن راعیا" رعی الی جانب الحمی لم یثب غنمه ان تقع فی وسطه. (وسایل الشیعه. ج ۱۸، ۲ ۱۲۲)
یعنی: "هر کس گوسفندانش را در اطراف قُرقگاه بچرانَد، کم کم وارد قُرقگاه می شود".


سیر به کارهای حرام و افکار انکاری و حق ناپذیری و گناه هم این گونه است.

ر.ک: جلوه های ماندگار. ص ۱۰۹)
۲۱ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

بحث ۳۹ : مشکلات و معضلات طلاق.
این پیشنهاد جناب مهدی عرب خزائلی ست که در پیشخوان سنجاق شد.

 

عشق و انسان
به نام خدا. سلام. پیر شاردین می گوید عشق پیوندی ست که همه ی اجزای عالم را به سوی یکدیگر می کشد و به هم متّصل می کند؛ مانند متصل کردن ۶ بیلیون سلّول بدن انسان. (ص ۷۷ در پرتو عرفان. واین وایر)

 


پاسخ به بحث ۳۹

به نام خدا. جناب آقا مهدی عرب خزائلی سلام. ضمن تشکر از شما که بحث را پیشنهاد کرده ای؛

۱_ طلاق یک راه حل شرعی و قانونی ست. البته در نهایت ناچاری. حتی توصیف به "حلال منفور" شده است.

 

۲_ من مطالعه علمی نکرده ام، ولی گفته می شود در ایران، امروزه، طلاق ابزار تسویه مالی شده است.

 

۳_ وقتی مرد، نابکار شود و به خانواده بی اعتنا باشد و ظلم و زور بگوید، و امکان سازش هم محال باشد، آیا راهی جز طلاق برای زن وجود دارد!

 

۴_ معضل اصلی به فروپاشی کانون زناشویی بازمی گردد که امروزه به سنت ها و آیین ها و عشق ها و احترام به حریم ها، کم توجهی می شود و همین راه جدایی ها را سهل و سریع کرده است.

 

۵_ فقدان خانواده های کلان، یکی از مشکلات است. زن و شوهر با سنین پایین از کانون خانواده منفک می شوند و در تنهایی زندگی می کنند و حالت جزیره ای به خود گرفته اند و همین آسیب بزرگی ست که عشق و سازگاری را نابود می کند.

 

۶_ مطالب دیگری هم هست که مَجال نیست. چون در مدرسه بنا بر پاسخ های طولانی نیست.

 


خردمند و فرمان
به نام خدا. سلام. یکی از مهمترین عوامل پیشرفت و تمدّن، همبستگی ملت است. همیشه دوئیت و چندگونگی، ملت ها را دچار عقب ماندگی و حتی شکست کرده است. اساسا" تفرقه ی ملی، حربه و اسلحه ی بُرّنده ی دشمن است که بنیان جامعه را چون موریانه تخریب می کند. هم ابن خلدون آن را با عنوان عصبیت، عامل فروپاشی حکومت ها و جوامع می داند و هم حکیم ابوالقاسم فردوسی بر دوگونگی و چندگونگی نشدن، به لحاظ عقلی و خردمندی سخن رانده است:


خردمند گوید که در یک سرای
چو فرمان دو گردد نماند بجای


امید است در هر دوره ای که ایران مورد طمع و توطئه ی همه جانبه ی دشمنان و بیگانگان قرار گرفته است، همگی خردمندانه عمل کنیم و در این سرای پُرگهرِ کُهن میهن مان، فرمان را دوتا و چندتا نکنیم، تا همه با هم این امانت بزرگ و عزیز را، سالم، مقاوم، قوی و پیشرفته برای نسل های آینده نگه داریم. و به قول مشهور "روسفید" شویم.
۲۳ مهر ۱۳۹۷.

 


 


بحث ۴۰ : "بیشترین جنگ و کشتار در طول تاریخ به نام کدام دین بوده است؟!"
این پرسش جناب معین آهنگر است که عینا" در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۰ مدرسه فکرت
به نام خدا. جناب معین آهنگر سلام. ضمن تشکر از شما که پرسش را پیشنهاد کرده ای؛ من در جواب شما بر اساس محفوظاتم می نویسم:


۱_ در متن سؤال، دقت خوبی کرده ای که گفته ای "به نام کدام دین". یعنی استفاده ابزاری از دین. پس، در همین جا بگویم ساحت دین از هر گونه کشتار بی گناهان و انسان ها پاک است. چون ادیان اساسا" برای سعادت بشر فرود آمده است.


۲_ امپراطوری روم قدیم که هنوز کنستانتین مسیحیت را رسمیت نداده بود، کشتار وسیعی داشت. پادشاهان و امپراطوران عامل اصلی کشت و کشتار بودند نه ادیان. دینداران اغلب به دست قدرتمندان، کشتار شدند.


۳_ چین عصر مائو تسه تونگ در انقلاب فرهنگی کمونیستی، میلیون ها مخالف را کشت.


۴_ اروپا فقط در جنگ جهانی دوم ۴۳ میلیون انسان را کشت.


۵_ حتی در یک دوره ای، یهود با همدستی رومیان، مسیحیان را از دم تیغ می گذراندند.


۶_ استالین در درون شوروی کمونیستی، میلیون ها مخالف فکری اش را کشت و یا در سیبری به بیگاری و تبعید برْد.


۷_ اسلام تأکید فراوان کرد قتل انسان بی گناه، مثل قتل همه ی انسان هاست. و برای جنگ و دفاع شرایط بسیار سختی را وضع کرد که هرکس به خود اجازه ندهد، بی جهت مردم را کشتار کند.


۸_ مغول که به شرق تا اروپا تاخت، کشتار وسیعی کرد، مثلا" مردم نیشابور را از دم کشت و شهر را شخم زد.


۹_ در جهان اسلام جنگ های صلیبی مسیحی شکل گرفت که جان بسیاری از مسلمانان را گرفت.


۱۰_ در میان مسلمانان نیز در طول تاریخ جنگ هایی درگرفت که ریشه در جاه طلبی حاکمان داشت نه فرمان اسلام.


۱۱_ درکل جناب معین، دین های آسمانی از ناحیه ی مدعیان دروغین صدمات زیادی خورد زیرا دین مانع سلطه ی آنان بود.


۱۲_ ایران باستان و ایران دوران سلسله های خاندانی، نیز کشورگشا بود. اغلب پادشاهان ایران با جنگ و کشتار و جهان گشایی به قدرت رسیدند و با جنگ فروپاشیدند.


من معتقدم کشتارها توسط شاهان بود نه ادیان. ادیان برای صلح و رستگاری و آسایش و ایمان و مهرورزی مردم بودند. چه دین های الهی و چه دینی مثل بودایی. هر کس کشتار کرد، یا دین را دور زد و یا اساسا" به دین اعتنایی نکرد. هنوز هم این حکومت ها و جباران هستند می کشند نه ادیان.

 


قُوت و قوّت
به نام خدا. سلام. میان قُوت و قوّت و به تعبیر من "نان و توان" رابطه ی مستقیم برقرار است. از کارویژه های اصلی حکومت ها خصوصا" نظام های عدالت گرا، فراهم سازی فرصت برابر برای معاش مردم است. حتی دولت های لیبرال غرب که اساس اقتصادشان بر رقابت آزاد است، در آن سالهای بحرانی دور، مجبور به دخالت در اقتصاد به نفع ملت شده بودند که به "دولت رفاه" مشهور گردیده است.


دولت حسن روحانی کارآمدی اش را خیلی وقت است، که از دست داده است. اینک بازار را به نفع سوداگران رها نموده است تا هرچه می خواهند بر سر این ملت بیاورند. دولتی که خسته و بی تدبیر باشد و شعار غلط کلید و امید را ساز کرده باشد، نزد ملت بی اعتبار می گردد. مردم از گرانی به تنگ آمده اند و در گرداب محتکران و "نان به نرخِ روز خوران"، گرفتار آمده است؛ اما این دولت فقط تماشا می کند و هیچ راه علاجی به نفع ملت _خصوصا" تهیدستان، نیازمندان و کم درآمدان_ در چنته اش ندارد.


مگر پیغمبر اکرم _ص_ نفرمودند: "اللهم بارک لنا فى الخبز"؟ فرمودند: خدایا نان را بر ما مبارک بگردان. "لولا الخبز ما صلینا و ما تصدقنا و لا صمنا" اگر ما نان نداشتیم، نمى توانستیم نماز بخوانیم، نمى توانستیم روزه بگیریم، نمى توانستیم صدقه بدهیم.


کی می خواهید گوش شنوایی برای شنیدن دردهای مردم داشته باشید! مردم ایران از فجر تاریخ شان، ملتی عدالتخواه و حق گرا بوده اند، این ملت نجیب را باید به تفکر جهادی و بی منّت خدمت کرد، نه آن که دست روی دست گذاشت، خوش پوشید، شیک شد، رنگ زد و فقط پشت میکروفون رفت، هی حرف، هی حرف و هی حرف زد.


از آه مظلومان و محرومان بهراسید و از هشدار پیامبر رحمت _ص_ مبنی بر ربط معاش با معاد، عبرت بیاموزید و بیش از این از چشم ملت نیفتید. رزقِ ملت، در همیشه ی تاریخ، مهم بوده است؛ آن را اگر همچنان نادیده انگارید، و شکیبایی مردم را قدر ندانید و برای "بُرونرفت" ها قدم از قدم برندارید، خشم خدا را خریده اید و نیز ... .
۲۴ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ جناب دکتر عارف زاده

سلام
۱_ من هم برای شخص و شخصیت شما همواره احترام قائل بوده و هستم. از لطف شما بسیارممنونم. آنچه ما در مدرسه به همدیگر می نویسم مثل این است در اتاق های جلسات اوایل انقلاب رو به روی همدیگر می نشستیم و بحث و همآرایی می کردیم.


۲_ به فعلی که در آن نوشته ام، آورده ام، خوب دقت کنید. جمع امری ست، همان متکلّم مع الغیر عربی.


۲_ این عبارت شما "نقش  بنیادین روزبه کازرونی  ایرانی  در شکست هموطنانش" حداقل دو تا ایراد دارد:


یکی این که نام سلمان فارسی را اِبا می داری. نمی گویم روزبه اصفهانی جیّ کازرونی، جسارت است، ولی آیا باید نام قبلی ابوذر غفاری را بکار بُرد که به آن شُهره بود! یا نام بعدی اش را که مرسوم شد و جاری گردید؟ در همین مدرسه، ما می گوییم: عارف زاده و جوادی نسب؛ چون به انتخاب افراد احترام می گذاریم. سلمان هم نامی ست که پیامبر (ص) برای روزبه برگزیدند، پس اخلاق حکم می کند، نام منتخب را رجحان دهیم نه نام پیشین را.


دوم این که اصطلاح "شکست هموطنانش" نارواست. چون در آن قضیه، شکست دولت فاسد ساسانی مطرح است که خود مردم ایران از آن سلسله ی هرزه به عجز آمده بود. که من نمی خواهم بازش کنم.


بنابراین نسبت دادن این گونه به سلمان (س) که مقام "اهل بیت علیهم السلام را از زبان رسول خدا (ص) کسب کرده است، بدور از اخلاق و انصاف است. سلمانی که برای منزلت و قرب و ارج او باید غبطه بخوریم و از سراسر زندگانی پربارش درس و ادب و ساده زیستی و ایمان بیاموزیم.


کما این که "جانباز میهن" به جناب جوادی نسب گفتن، اَدایی تامّ و رسا نیست. جوادی در آن سال تا جایی که من می دانم برای دین، انقلاب و ایران رفت دفاع و چشمانش را هدیه اسلام کرد. فروکاستن آن به میهن، نوعی تقلیل گرایی ست.


جناب عارف زاده چون در جناب عالی ظرفیت و سماحت سراغ دارم، این گونه راحت سخن راندم. می دانم رنجور نمی شوی هیچ، بلکه فکور  می گردی.  من شخصا" به شما به دیده ی یک دوست آگاه و باخبر می نگرم و محبت هم در دلم به شما وجود دارد.

 

@


احترام به سلمان فارسی از اهم اخلاقیات است. لطفا" فضای سالم مدرسه را نگهبانی کنیم. با پرهیز از برخی نسبت دادن ها.


ولی؛ من وظیفه ی شرعی، اخلاقی، انسانی و ایمانی دارم هرکس به کِبار رسول الله (ص) یعنی سلمان پاک، اِسناد "خائن" داد، از حریم اهل بیت (ع) دفاع کنم. چون پیامبر اسلام (ص) حتی حضرت خدیجه (س)  با آن همه مقام و خدمات به اسلام را نگفت اهل بیت؛ ولی به سلمان گفت او از اهل بیت من است. خودت بخوبی می دانی کسی که از اهل بیت (ع) شد، چقدر واجب الاحترام است. مروّت و رواداری خوب چیزی ست جناب عیسی. پس، بحث، بحث محکوم کردن شما نیست، بحث ابراز نظر است که خاصیت مدرسه همین است. تمام. حق حضرت سلمان سلام الله علیه را امشب ادا کردی. خشنودی خدا را با تعظیم به سلمان، کسب کردی. سربلند شدی امشب.
 

 

@


مُحدّث کیست؟ اساس اسلام چیست؟
به نام خدا. سلام. علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، در جلد سوم، صفحات ۲۹۵ و ۳۴۵، به این بحث پرداخت و در آنجا گفت: "محدّث یعنی کسی که صدای فرشته را می شنود اما صورتش را نمی بیند _تحدیث_ مانند امام علی، سلمان و حضرت مریم."
درود خدا بر آنان باد.


همچنین از نظر ایشان، "اساس نظام دین اسلام پیروی از حق است، نه موافقت طبع" (همان؛ ص ۱۶۲)
۲۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۴۲
به نام خدا. من به مُفاد عهدنامه مودّت ورود نمی کنم، پرسش جناب عیسی آهنگر، دبیر گرامی  و آن رأی اخیر لاهه، موجب شد، متن قرارداد را مطالعه کنم. اما در اینجا از زاویه ی جامعه شناسی سیاسی مسأله را مطرح می کنم.

 


اول آن که تقسیم جهان در آن زمان به دو بلوک شرق و غرب، که عصر جنگ سرد بود، موجب می شد دو ابرقدرت شوروی و آمریکا جهت هژمونی (=برتری سُلطه) به دنبال یارگیری و امتیازدهی باشند.

 


دوم این که، استراتژی "سدّ نفوذ" آمریکا _دکترین مشهور ترومن_ ایجاب می کرد، آن کشور برای جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در منطقه اروپا و خاورمیانه، شعار محوری مقابله با کمونیسم را تبلیغ، علَم و علنی کند.

 


سوم آن که، محمدرضا شاه می کوشید برای جلب رضایت بزرگانی چون آیت الله بروجردی _مرجع ذی نفوذ جهان اسلام_ خود را "تنها شاه شیعه" و مخالف سرسخت کمونیست ها مطرح کند و وابستگی خود به آمریکا را پوشش بزند. سرکوب شدید کمونیست های ایرانی و انگِ روحانیون مارکسیست شده به مبارزان سیاسی، در راستای همین امتیازگیری از سیاست سدّ نفوذ بود.


چهارم این که پیوند استراتژیک اقتضا می کرد میان دو کشور آمریکا و ایران عهدنامه دوستی و مودت شکل بگیرد و این در سلسله مراتب دیپلماتیک امری معهود و مرسوم بوده و هست.


پنجم این که این گونه قراردادها که یک نوع امتیاز و به نفع منافع ملی ست، مانند قرارداد الجزایر، باید محفوظ بماند تا آثار حقوقی آن همچنان به نفع ایران شأنیت و اعتبار بین المللی داشته باشد. کما این که جمهوری اسلامی ایران بسیاری از قوانین عصر مشروطه و پهلوی را از درجه اعتبار ساقط نکرد. حتی اسلام به وفای عهد بسیار توصیه کرده است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۹

مدرسه فکرت ۹

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۹

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نهم


پاسخ:

سلام جناب ... عین هم بودن برخی از احکام، عیب و ایرادی بر مراجع نیست. کما این که ۲+۲ مساوی ۴ برای همه ی ریاضی دانان عین هم است. مهم این است فلان مرجع هم، اجتهادش در این مسأله، مطابق با فتاوی فلان مراجع سابق و لاحِق است و مثلا" حاشیه اش بر عُروة الوثقی کتاب فقهی محوری مرحوم سید کاظم طباطبایی، با مراجع دیگر تطبیق دارد. پس، تطبیق عین به عین، حُسن است نه نُقص. و حتی موجب اعتبار یافتن آن فتوا می باشد که شبیه پارادایم می شود که انگار رویش اتفاق نظر است.

 


بحث ۳۵ : از مهمان چگونه پذیرایی کنیم در حد و سطح خودمان؟ یا در اندازه و توان اقتصادی مهمان؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود.
لطفا" پاسخ به جوادی نسب لینک شود تا ایشان پاسخ ها را کاوش و اعلان نظر کنند.

 

پاسخ دامنه به بحث ۳۵
به نام خدا.


۱_ بین میزبان و میهمان حقوق متقابل وجود دارد.


۲_ پذیرایی باید متعارف باشد نه تشریفات و اسراف.


۳_ میهمان در فرهنگ اسلامی و روحیات ایرانی دارای ارزش و قابل احترام گذاری والاست.


۴_ باید این آیین را احیا کرد چون مدتی ست میهمانی رفتن اگر نگویم کاملا" از رسم برافتاد، لااقل کاسته شد.


۵_ طبق سنت حضرت ابراهیم (ع) شیخ الانبیاء که نماد پذیرایی عالی از میهمان است، مسلمانان با قبول فرهنگ حنیف، خیلی به میهمان ارزش می گذارند و حتی قدم شان را برکت و وفور نعمت تلقی می کنند.


۶_ اساسا" میهمانی رفتن یا میهمان پذیرفتن، رفتاری مختص آدمیان است و حیوانات از آن بی بهره اند. پس باید این انگیزه ی فطری و اخلاقی و عاطفی را پاس داشت که اغلب موجب مودّت و تحکیم خانواده ها می گردد. 
 


قم، ایران، اسلام
به نام خدا. سلام. قم، مِلک طِلق هیچ کسی نیست. هیچ کسی هم قادر نیست قم را تماماً از آنِ خود کند. زیرا قم را علم و دانش و ارزش احاطه کرده است؛ نیز آزادی و اندیشه و اجتهاد؛ نه قدرت و استیلا و انقیاد. قم مالِ همۀ ایرانیان است. متعلّق به تمامی شیعیان و مُحبّان اهل بیت _علیهم السّلام_ است. قم، مرکز اجتهاد است؛ شهر علم و عالمان. شهر همۀ ایرانی ها. قم را نمی شود شاغول کرد. قم، سُلطه پذیر نیست. قم، همیشه با تفکر برپا بود و با تفکّر می ماند. مردم ایران، چشمشان به قم است. چون که احکام شرع شان از قم و از مرجعیت برمی خیزد. درود بر مرجعیت.
۱۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


@
سلام جناب
شاغول کردن را که خوب می دانید. ابزار بنّا برای میزان کردن آجرهاست.
اما در پهنه ی فکر، شاغول کردن یعنی با یک نوع فکر، همه را میزان خود! کردن. این ممکن نیست که همه یک جور بیندیشند. به عبارتی تفکر دستور بردار نیست. و قم شهر اجتهادات است نه فقط یک نوع اجتهاد.

 

 

شرح عکس بالا»
 

از جی پلاس خواندم در مازندران برای شکار کبک ۶۶۰۰ مجوز صادر شده (یا می شود). بر این اساس برآورد کرده است جان ۴۰۰ هزار کبک در خطر است.


عشق و سلطنت
به نام سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
 ۱۶ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۳۶
به نام خدا. پرسش آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نهم


پاسخ:

سلام جناب ... عین هم بودن برخی از احکام، عیب و ایرادی بر مراجع نیست. کما این که ۲+۲ مساوی ۴ برای همه ی ریاضی دانان عین هم است. مهم این است فلان مرجع هم، اجتهادش در این مسأله، مطابق با فتاوی فلان مراجع سابق و لاحِق است و مثلا" حاشیه اش بر عُروة الوثقی کتاب فقهی محوری مرحوم سید کاظم طباطبایی، با مراجع دیگر تطبیق دارد. پس، تطبیق عین به عین، حُسن است نه نُقص. و حتی موجب اعتبار یافتن آن فتوا می باشد که شبیه پارادایم می شود که انگار رویش اتفاق نظر است.

 


بحث ۳۵ : از مهمان چگونه پذیرایی کنیم در حد و سطح خودمان؟ یا در اندازه و توان اقتصادی مهمان؟
این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود.
لطفا" پاسخ به جوادی نسب لینک شود تا ایشان پاسخ ها را کاوش و اعلان نظر کنند.

 

پاسخ دامنه به بحث ۳۵
به نام خدا.


۱_ بین میزبان و میهمان حقوق متقابل وجود دارد.


۲_ پذیرایی باید متعارف باشد نه تشریفات و اسراف.


۳_ میهمان در فرهنگ اسلامی و روحیات ایرانی دارای ارزش و قابل احترام گذاری والاست.


۴_ باید این آیین را احیا کرد چون مدتی ست میهمانی رفتن اگر نگویم کاملا" از رسم برافتاد، لااقل کاسته شد.


۵_ طبق سنت حضرت ابراهیم (ع) شیخ الانبیاء که نماد پذیرایی عالی از میهمان است، مسلمانان با قبول فرهنگ حنیف، خیلی به میهمان ارزش می گذارند و حتی قدم شان را برکت و وفور نعمت تلقی می کنند.


۶_ اساسا" میهمانی رفتن یا میهمان پذیرفتن، رفتاری مختص آدمیان است و حیوانات از آن بی بهره اند. پس باید این انگیزه ی فطری و اخلاقی و عاطفی را پاس داشت که اغلب موجب مودّت و تحکیم خانواده ها می گردد. 
 


قم، ایران، اسلام
به نام خدا. سلام. قم، مِلک طِلق هیچ کسی نیست. هیچ کسی هم قادر نیست قم را تماماً از آنِ خود کند. زیرا قم را علم و دانش و ارزش احاطه کرده است؛ نیز آزادی و اندیشه و اجتهاد؛ نه قدرت و استیلا و انقیاد. قم مالِ همۀ ایرانیان است. متعلّق به تمامی شیعیان و مُحبّان اهل بیت _علیهم السّلام_ است. قم، مرکز اجتهاد است؛ شهر علم و عالمان. شهر همۀ ایرانی ها. قم را نمی شود شاغول کرد. قم، سُلطه پذیر نیست. قم، همیشه با تفکر برپا بود و با تفکّر می ماند. مردم ایران، چشمشان به قم است. چون که احکام شرع شان از قم و از مرجعیت برمی خیزد. درود بر مرجعیت.
۱۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


@
سلام جناب
شاغول کردن را که خوب می دانید. ابزار بنّا برای میزان کردن آجرهاست.
اما در پهنه ی فکر، شاغول کردن یعنی با یک نوع فکر، همه را میزان خود! کردن. این ممکن نیست که همه یک جور بیندیشند. به عبارتی تفکر دستور بردار نیست. و قم شهر اجتهادات است نه فقط یک نوع اجتهاد.

 

 

شرح عکس بالا»
 

از جی پلاس خواندم در مازندران برای شکار کبک ۶۶۰۰ مجوز صادر شده (یا می شود). بر این اساس برآورد کرده است جان ۴۰۰ هزار کبک در خطر است.


عشق و سلطنت
به نام سلام. در تاریخ سیاسی جهان، میان عشق و سلطنت اغلب تعارض و غوغا و بلوا برمی خاست. مثلا" ژرژ ششم در انگلستان به خاطر عشق از سلطنت گذشت. و یا عضدالدوله دیلمی _که حاکمی جاه طلب و شیفته ی تاج و تخت و شکوه و تشریفات بود_ معشوقه اش را سوار قایق کرد و در دریا انداخت تا خیال خود را در تصاحب کامل قدرت راحت کند.
 ۱۶ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۳۶
به نام خدا. پرسش آنقدر مهم است که پاسخش چند کتاب می شود. کما این که هنوز هم حکیمان، فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان در پی جوابا" در جواب اند. من، راه دور نمی روم. سری به گلستان می زنم و دقّ الباب می کنم سعدی ایرانی ها را که گفت:

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
(گلستان. باب سوم ص ۱۶۰)


پس؛ بسته به جهان آگاهی و خودآگاهی و خداجویی افراد دارد که کدام انسان را تجربه کنند. یا مانند ابوذر یا عین ابوجهل؟ ابوذر وارسته شد و خداپیوسته و ربذه چشیده و تن به ذلت نداده. ولی ابوجهل، جهالت ورزید، کینه کرد، زراندوخت، مادی گرا شد، جدا از خدا زیست و نهایتا" به دست عدالت به فنا رفت. بیشتر بخوانید ↓


دندان طمع
به نام خدا. سلام. واقعیت نشان داده است جهان هرگز خالی از دشمنی و دسیسه نبوده است. منافع و مطامع عامل اصلی این خصومت هاست. ایرانِ امروز نیز، از این طمع ورزی های دشمنان در امان نیست؛ طمع تجزیه کشور، طمع هزیمت ملت، طمع چپاول نفت، طمع نابودی فرهنگ، طمع زایل کردن عقیده، طمع براندازی انقلاب.


اما ایران طی چهل سال انقلاب، نشان داد که طُعمه نیست که لقمه ای آسان برای حلقوم دسیسه چینان و زیاده خواهان باشد. ایران یک قدرت است و در برابر زور می ایستد.


به قول شهید مظلوم بهشتی (در ص ۲۴۷ کتاب خاطرات ماندگار)، "بله با دشمن سخن بگو" ولی "او را از خود مأیوس کن، و دندان طمع دشمن را بکِش. من این را یک روش بسیارمفید و پیروزمندانه در مبارزه می دانم".

۱۷ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

پاسخ به بحث ۳۷
به نام خدا. جناب آقا عیسی آهنگر دارابی دبیر و دوست گرامی سلام. ضمن تقدیر از پرسش شما؛
۱_ انقلاب برساخته ی شعور و شور مردم است. و در مخزن آن میزان بی شماری، انگیزه و انگیخته ذخیره است.


۲_ نظام از درون مصالح ساختمانی انقلاب، بنا می شود و بنّای آن مردم، مدیر آن رهبری و مؤسس آن آرای اکثریت ملت است.


۳_ میان ملت و نظام رابطه ای متقابل حکمفرماست، نه یک جانبه و متصلّابانه و سلطه طلبانه.


۴_ مردم به نظام رضایت می دهند، چون مانع هرج و مرج و سکّوی رسیدن به هدف است. و نظام به مردم خدمت می دهد، چون به رأی و رضامندی مردم تکیه دارد.


۵_ از آنجا که نظام ایران نمایندگی مکتب شیعه را در بُعد زمینه سازی های نظم، رفاه، ایمان و اجرای احکام برعهده دارد، مردم برای حفظ آن کوشش به خرج می دهند و از براندازی آن ممانعت می نمایند.


۶_ بنابراین؛ پاسخ سؤال شما در یک جمله، این است: نظام برای مردم است و چون مردم از طریق قرارداد سیاسی پذیرفته اند چنین حکومتی بر مملکت شان جاری باشد، برای حفظ آن فداکاری می کنند. این که امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ فرمودند: "حفظ نظام از اَوجبِ واجبات است" نظرشان دقیقا" این بوده است که مردم هم برای حفاطت نظام بکوشند تا نظام هم آنان را در نیل به مقصد _که همان تمدن سازی و جاری بودن دیانت است_ مدد رسانَد.


حُقّه بازی زیر سایه درستی
به نام خدا. سلام. همه چیز در این روزگار، تحت تأثیر قانون عرضه و تقاضاست. اگر در نفْس آدمی، تقاضایی برای پذیرش مَتاع معنوی انبیا (ع) نبود، هیچ وقت زیرِ بار حرف آنها نمی رفت. و از همین روست که کالاهای تقلُّبی، حُقه بازی، نیرنگ، نیابت، شایعه، فساد و... در سایه ی امانت! و درستی! می تواند خود را جا بزند! و رواج گسترده ی آن در ظلِ راستی! امکان پذیر می گردد. اگر کسی رُک بگوید: که "من دروغ می گویم"؛ "من فریب به کار می گیرم"؛ "من عمله ی فلانم"؛ چه کسی باورش می کند؟ به همین خاطر است مولوی گفته است:


تا نباشد راست، کی باشد دروغ
آن دروغ از راست می گیرد فروغ!


در نوشتن این متن از دو اصطلاح کتاب "از چشمه کویر" مرحوم استاد محمدتقی شریعتی پدر مرحوم دکتر علی شریعتی وام گرفته ام.
۱۸ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


زندگی پاکیزه
به نام خدا. سلام. از امیرالمؤمنین امام علی بن ابی طالب (ع) پرسیدند زندگی پاکیزه در آیه ی فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً (۹۷ نحل) یعنی کدام زندگی؟
فرمودند: یعنی زندگی قناعت آمیز. (نهج البلاغه. حکمت ۲۲۹)


سعدی هم بیتی دارد که لطیف و هم راستاست با این جمله:
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
۱۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


بحث ۳۸ مدرسه فکرت: چرا در فضای مجازی این قدر به اسلام و تشیّع نسبت به ادیان آسمانی دیگر و همچنین ادیان ساختگی و جنبش های نوظهور نقد و حتی جسارت می شود؟
این پرسش جناب آقا تقی آهنگر است که در پیشخوان سنجاق شد.

 


نجاست عارضی، نه ذاتی
به نام خدا. سلام. مرحوم آیت الله العظمی منتظری در صفحه ی ۱۲۳ کتاب "جلوه های ماندگار" می گوید:


"اهل کتاب ذاتا" نجس نیستند و نجاست آنان عارضی است؛ به جهت عدم اجتناب از خوک و خَمر و مَیتَه و امثال اینها. مسلمان نیز اگر از اینها (خوک و خَمر و مَیتَه) اجتناب نکند نجاست عارضی دارد. پس اگر اهل کتاب دست و بدن خود را بشویند، پاک می شوند."

یادآوری: مَیتَه یعنی مُردار و حیوانی که ذبح شرعی نشده باشد.
۲۰ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب "آزاد"
از شما بابت روح جست و جو گری ممنونم. امید است همیشه پس از تلاش فکری، روشنایی به زندگانی ات بیفکنی. و این روحیه ات که در طلب دانایی برمی آیی، جای قدردانی دارد.


آن متن، نظر یک فقیه شیعه است. من در جایگاهی نیستم در امور احکام شرع، اظهارنظر کنم. من و شما به یقین، مجتهد نیستیم. این را مجتهدان استنباط می کنند. و من خود را در فروع دینی، مقلد مرجعیت می دانم. و مسلّمات و احکام دینی را با علم اندکم، زیرِ سؤال نمی برم. هرکس در این امور ورود می کند، باید تجهیزات عقلی، نقلی و علم فقهی اش را داشته باشد و با فن و تخصص افتاء آشنا و بر آن مسلط باشد و سپس نظر دهد.


 اما در جواب سؤالی که مشخّصا" از من کرده ای باید بگویم: انسان ها در مقام خلقت (=مرتبه ی تکوین) یکسان اند، ولی در مقام کمال برابر نیستند. خداوند فرموده است: "إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ".[حجرات. ۱۳] پس، ملاک، میزان تقوای هر فرد است. و همین معیار، ارزش انسان ها را در پیشگاه خدا معلوم می کند. این که تقوا از نظر شما چیست، به من راجع نیست.
با احترام و سپاس.
۲۱ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ به بحث ۳۸
به نام خدا. جناب آقا تقی آهنگر دوست گرامی سلام. ضمن تقدیر از پرسش شما؛
۱_ تشیّع، صراط مستقیم است و در طول تاریخ، حرکت و جنبشی عدالتخواه و مخالف هرگونه ظلم، تباهی و فساد بوده است و دیانت و سیاست و معنویت را باهم خواسته است.


۲_ معمولا" درختی که میوه دارد را سنگ می زنند! مکتب تشیع را چند دسته در طول تاریخ سنگ می زدند؛ چون که:


الف. تن به زور و ذلت نمی داد.
ب. علیه ی شاهان و جبّاران قیام می کرد و یا اِعراض می نمود.
ج. اندیشه های تشیع، معارض تفکرات رایج، انحراف و تحریف شده ی ادیان و حاکمان بوده است.


۳_ اینک نیز حمله به تشیّع معمولا" از سوی افکار زیر ریشه می گیرد:
الف. لاادری گری ها.
ب. مرکز شیعه شناسی در اسرائیل اشغالگر. 
ج. تشیع انگلیسی، مواجب گیران اینتلیجنس سرویس بریتانیا.
د. عُقده ای ها که کینه و کمبودهای عقلی و درکی خود را با حمله به تشیع تسکین می دهند. به قول عامیانه دل شان را خالی می کنند.
ه. جریان ثروتمند وهابیت.
و. کوتوله های سیاسی که تاکتیک تخریب را پیاده می کنند.
ز. فرقه ی مشکوک بهائیت که در مقرّشان در حیفای اسرائیل است.
ک. آخوندهای درباری و مزدور.
ل. از سوی عده ای غافل و گول خورده و نادان.
م. جریان جاهلیت مدرن که علم زده و غرب زده اند و اَدای دانایی در می آورند و ناخودآگاه بی دینی را ترویج می کنند که خود هم در "دام" اند و فریفته.


در پایان یادآوری کنم، تشیّع، ادامه ی مسقیم راه رسول الله (ص) _که عترت و قرآن را راه نجات دانستند_ است. این مکتبِ حق و عدل، از این گونه حملات و جسارت ها زیاد به خود دیده و از عوعوها، هیچ گاه نهراسیده و چون ماه، نورفِشان بوده. از امام علی (ع) گرفته تا همه ی امامان معصوم (ع) و تمامی فقیهان و دانشمندان شیعه و مردم پیرو اهل بیت (ع) که حُبّ عترت در قلب شان همچنان تلالؤ دارد و بر باطل و ظلم جهانی با منطق و مقاومت و با شیوه ی عدالت و مُروّت و حقانیت، می خروشند و تن به باخت و ذلت و تسلیم نمی دهند. تشیع همیشه با محرومیت مواجه بود و با محرومین پیش آمد نه با دنیاپرستان و زراندوزان و دَم غنیمت شماران. والسلام.
 


خودداری از شُبهه ناک
به نام خدا. سلام. آدم باید حتی از شُبهه ناک خودداری کند تا گرفتار مُحرّمات نشود. در روایت از پیامبر (ص) آمده است: لو اِن راعیا" رعی الی جانب الحمی لم یثب غنمه ان تقع فی وسطه. (وسایل الشیعه. ج ۱۸، ۲ ۱۲۲)
یعنی: "هر کس گوسفندانش را در اطراف قُرقگاه بچرانَد، کم کم وارد قُرقگاه می شود".


سیر به کارهای حرام و افکار انکاری و حق ناپذیری و گناه هم این گونه است.

ر.ک: جلوه های ماندگار. ص ۱۰۹)
۲۱ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

بحث ۳۹ : مشکلات و معضلات طلاق.
این پیشنهاد جناب مهدی عرب خزائلی ست که در پیشخوان سنجاق شد.

 

عشق و انسان
به نام خدا. سلام. پیر شاردین می گوید عشق پیوندی ست که همه ی اجزای عالم را به سوی یکدیگر می کشد و به هم متّصل می کند؛ مانند متصل کردن ۶ بیلیون سلّول بدن انسان. (ص ۷۷ در پرتو عرفان. واین وایر)

 


پاسخ به بحث ۳۹

به نام خدا. جناب آقا مهدی عرب خزائلی سلام. ضمن تشکر از شما که بحث را پیشنهاد کرده ای؛

۱_ طلاق یک راه حل شرعی و قانونی ست. البته در نهایت ناچاری. حتی توصیف به "حلال منفور" شده است.

 

۲_ من مطالعه علمی نکرده ام، ولی گفته می شود در ایران، امروزه، طلاق ابزار تسویه مالی شده است.

 

۳_ وقتی مرد، نابکار شود و به خانواده بی اعتنا باشد و ظلم و زور بگوید، و امکان سازش هم محال باشد، آیا راهی جز طلاق برای زن وجود دارد!

 

۴_ معضل اصلی به فروپاشی کانون زناشویی بازمی گردد که امروزه به سنت ها و آیین ها و عشق ها و احترام به حریم ها، کم توجهی می شود و همین راه جدایی ها را سهل و سریع کرده است.

 

۵_ فقدان خانواده های کلان، یکی از مشکلات است. زن و شوهر با سنین پایین از کانون خانواده منفک می شوند و در تنهایی زندگی می کنند و حالت جزیره ای به خود گرفته اند و همین آسیب بزرگی ست که عشق و سازگاری را نابود می کند.

 

۶_ مطالب دیگری هم هست که مَجال نیست. چون در مدرسه بنا بر پاسخ های طولانی نیست.

 


خردمند و فرمان
به نام خدا. سلام. یکی از مهمترین عوامل پیشرفت و تمدّن، همبستگی ملت است. همیشه دوئیت و چندگونگی، ملت ها را دچار عقب ماندگی و حتی شکست کرده است. اساسا" تفرقه ی ملی، حربه و اسلحه ی بُرّنده ی دشمن است که بنیان جامعه را چون موریانه تخریب می کند. هم ابن خلدون آن را با عنوان عصبیت، عامل فروپاشی حکومت ها و جوامع می داند و هم حکیم ابوالقاسم فردوسی بر دوگونگی و چندگونگی نشدن، به لحاظ عقلی و خردمندی سخن رانده است:


خردمند گوید که در یک سرای
چو فرمان دو گردد نماند بجای


امید است در هر دوره ای که ایران مورد طمع و توطئه ی همه جانبه ی دشمنان و بیگانگان قرار گرفته است، همگی خردمندانه عمل کنیم و در این سرای پُرگهرِ کُهن میهن مان، فرمان را دوتا و چندتا نکنیم، تا همه با هم این امانت بزرگ و عزیز را، سالم، مقاوم، قوی و پیشرفته برای نسل های آینده نگه داریم. و به قول مشهور "روسفید" شویم.
۲۳ مهر ۱۳۹۷.

 


 


بحث ۴۰ : "بیشترین جنگ و کشتار در طول تاریخ به نام کدام دین بوده است؟!"
این پرسش جناب معین آهنگر است که عینا" در پیشخوان سنجاق شد.

 

پاسخ به بحث ۴۰ مدرسه فکرت
به نام خدا. جناب معین آهنگر سلام. ضمن تشکر از شما که پرسش را پیشنهاد کرده ای؛ من در جواب شما بر اساس محفوظاتم می نویسم:


۱_ در متن سؤال، دقت خوبی کرده ای که گفته ای "به نام کدام دین". یعنی استفاده ابزاری از دین. پس، در همین جا بگویم ساحت دین از هر گونه کشتار بی گناهان و انسان ها پاک است. چون ادیان اساسا" برای سعادت بشر فرود آمده است.


۲_ امپراطوری روم قدیم که هنوز کنستانتین مسیحیت را رسمیت نداده بود، کشتار وسیعی داشت. پادشاهان و امپراطوران عامل اصلی کشت و کشتار بودند نه ادیان. دینداران اغلب به دست قدرتمندان، کشتار شدند.


۳_ چین عصر مائو تسه تونگ در انقلاب فرهنگی کمونیستی، میلیون ها مخالف را کشت.


۴_ اروپا فقط در جنگ جهانی دوم ۴۳ میلیون انسان را کشت.


۵_ حتی در یک دوره ای، یهود با همدستی رومیان، مسیحیان را از دم تیغ می گذراندند.


۶_ استالین در درون شوروی کمونیستی، میلیون ها مخالف فکری اش را کشت و یا در سیبری به بیگاری و تبعید برْد.


۷_ اسلام تأکید فراوان کرد قتل انسان بی گناه، مثل قتل همه ی انسان هاست. و برای جنگ و دفاع شرایط بسیار سختی را وضع کرد که هرکس به خود اجازه ندهد، بی جهت مردم را کشتار کند.


۸_ مغول که به شرق تا اروپا تاخت، کشتار وسیعی کرد، مثلا" مردم نیشابور را از دم کشت و شهر را شخم زد.


۹_ در جهان اسلام جنگ های صلیبی مسیحی شکل گرفت که جان بسیاری از مسلمانان را گرفت.


۱۰_ در میان مسلمانان نیز در طول تاریخ جنگ هایی درگرفت که ریشه در جاه طلبی حاکمان داشت نه فرمان اسلام.


۱۱_ درکل جناب معین، دین های آسمانی از ناحیه ی مدعیان دروغین صدمات زیادی خورد زیرا دین مانع سلطه ی آنان بود.


۱۲_ ایران باستان و ایران دوران سلسله های خاندانی، نیز کشورگشا بود. اغلب پادشاهان ایران با جنگ و کشتار و جهان گشایی به قدرت رسیدند و با جنگ فروپاشیدند.


من معتقدم کشتارها توسط شاهان بود نه ادیان. ادیان برای صلح و رستگاری و آسایش و ایمان و مهرورزی مردم بودند. چه دین های الهی و چه دینی مثل بودایی. هر کس کشتار کرد، یا دین را دور زد و یا اساسا" به دین اعتنایی نکرد. هنوز هم این حکومت ها و جباران هستند می کشند نه ادیان.

 


قُوت و قوّت
به نام خدا. سلام. میان قُوت و قوّت و به تعبیر من "نان و توان" رابطه ی مستقیم برقرار است. از کارویژه های اصلی حکومت ها خصوصا" نظام های عدالت گرا، فراهم سازی فرصت برابر برای معاش مردم است. حتی دولت های لیبرال غرب که اساس اقتصادشان بر رقابت آزاد است، در آن سالهای بحرانی دور، مجبور به دخالت در اقتصاد به نفع ملت شده بودند که به "دولت رفاه" مشهور گردیده است.


دولت حسن روحانی کارآمدی اش را خیلی وقت است، که از دست داده است. اینک بازار را به نفع سوداگران رها نموده است تا هرچه می خواهند بر سر این ملت بیاورند. دولتی که خسته و بی تدبیر باشد و شعار غلط کلید و امید را ساز کرده باشد، نزد ملت بی اعتبار می گردد. مردم از گرانی به تنگ آمده اند و در گرداب محتکران و "نان به نرخِ روز خوران"، گرفتار آمده است؛ اما این دولت فقط تماشا می کند و هیچ راه علاجی به نفع ملت _خصوصا" تهیدستان، نیازمندان و کم درآمدان_ در چنته اش ندارد.


مگر پیغمبر اکرم _ص_ نفرمودند: "اللهم بارک لنا فى الخبز"؟ فرمودند: خدایا نان را بر ما مبارک بگردان. "لولا الخبز ما صلینا و ما تصدقنا و لا صمنا" اگر ما نان نداشتیم، نمى توانستیم نماز بخوانیم، نمى توانستیم روزه بگیریم، نمى توانستیم صدقه بدهیم.


کی می خواهید گوش شنوایی برای شنیدن دردهای مردم داشته باشید! مردم ایران از فجر تاریخ شان، ملتی عدالتخواه و حق گرا بوده اند، این ملت نجیب را باید به تفکر جهادی و بی منّت خدمت کرد، نه آن که دست روی دست گذاشت، خوش پوشید، شیک شد، رنگ زد و فقط پشت میکروفون رفت، هی حرف، هی حرف و هی حرف زد.


از آه مظلومان و محرومان بهراسید و از هشدار پیامبر رحمت _ص_ مبنی بر ربط معاش با معاد، عبرت بیاموزید و بیش از این از چشم ملت نیفتید. رزقِ ملت، در همیشه ی تاریخ، مهم بوده است؛ آن را اگر همچنان نادیده انگارید، و شکیبایی مردم را قدر ندانید و برای "بُرونرفت" ها قدم از قدم برندارید، خشم خدا را خریده اید و نیز ... .
۲۴ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ جناب دکتر عارف زاده

سلام
۱_ من هم برای شخص و شخصیت شما همواره احترام قائل بوده و هستم. از لطف شما بسیارممنونم. آنچه ما در مدرسه به همدیگر می نویسم مثل این است در اتاق های جلسات اوایل انقلاب رو به روی همدیگر می نشستیم و بحث و همآرایی می کردیم.


۲_ به فعلی که در آن نوشته ام، آورده ام، خوب دقت کنید. جمع امری ست، همان متکلّم مع الغیر عربی.


۲_ این عبارت شما "نقش  بنیادین روزبه کازرونی  ایرانی  در شکست هموطنانش" حداقل دو تا ایراد دارد:


یکی این که نام سلمان فارسی را اِبا می داری. نمی گویم روزبه اصفهانی جیّ کازرونی، جسارت است، ولی آیا باید نام قبلی ابوذر غفاری را بکار بُرد که به آن شُهره بود! یا نام بعدی اش را که مرسوم شد و جاری گردید؟ در همین مدرسه، ما می گوییم: عارف زاده و جوادی نسب؛ چون به انتخاب افراد احترام می گذاریم. سلمان هم نامی ست که پیامبر (ص) برای روزبه برگزیدند، پس اخلاق حکم می کند، نام منتخب را رجحان دهیم نه نام پیشین را.


دوم این که اصطلاح "شکست هموطنانش" نارواست. چون در آن قضیه، شکست دولت فاسد ساسانی مطرح است که خود مردم ایران از آن سلسله ی هرزه به عجز آمده بود. که من نمی خواهم بازش کنم.


بنابراین نسبت دادن این گونه به سلمان (س) که مقام "اهل بیت علیهم السلام را از زبان رسول خدا (ص) کسب کرده است، بدور از اخلاق و انصاف است. سلمانی که برای منزلت و قرب و ارج او باید غبطه بخوریم و از سراسر زندگانی پربارش درس و ادب و ساده زیستی و ایمان بیاموزیم.


کما این که "جانباز میهن" به جناب جوادی نسب گفتن، اَدایی تامّ و رسا نیست. جوادی در آن سال تا جایی که من می دانم برای دین، انقلاب و ایران رفت دفاع و چشمانش را هدیه اسلام کرد. فروکاستن آن به میهن، نوعی تقلیل گرایی ست.


جناب عارف زاده چون در جناب عالی ظرفیت و سماحت سراغ دارم، این گونه راحت سخن راندم. می دانم رنجور نمی شوی هیچ، بلکه فکور  می گردی.  من شخصا" به شما به دیده ی یک دوست آگاه و باخبر می نگرم و محبت هم در دلم به شما وجود دارد.

 

@


احترام به سلمان فارسی از اهم اخلاقیات است. لطفا" فضای سالم مدرسه را نگهبانی کنیم. با پرهیز از برخی نسبت دادن ها.


ولی؛ من وظیفه ی شرعی، اخلاقی، انسانی و ایمانی دارم هرکس به کِبار رسول الله (ص) یعنی سلمان پاک، اِسناد "خائن" داد، از حریم اهل بیت (ع) دفاع کنم. چون پیامبر اسلام (ص) حتی حضرت خدیجه (س)  با آن همه مقام و خدمات به اسلام را نگفت اهل بیت؛ ولی به سلمان گفت او از اهل بیت من است. خودت بخوبی می دانی کسی که از اهل بیت (ع) شد، چقدر واجب الاحترام است. مروّت و رواداری خوب چیزی ست جناب عیسی. پس، بحث، بحث محکوم کردن شما نیست، بحث ابراز نظر است که خاصیت مدرسه همین است. تمام. حق حضرت سلمان سلام الله علیه را امشب ادا کردی. خشنودی خدا را با تعظیم به سلمان، کسب کردی. سربلند شدی امشب.
 

 

@


مُحدّث کیست؟ اساس اسلام چیست؟
به نام خدا. سلام. علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، در جلد سوم، صفحات ۲۹۵ و ۳۴۵، به این بحث پرداخت و در آنجا گفت: "محدّث یعنی کسی که صدای فرشته را می شنود اما صورتش را نمی بیند _تحدیث_ مانند امام علی، سلمان و حضرت مریم."
درود خدا بر آنان باد.


همچنین از نظر ایشان، "اساس نظام دین اسلام پیروی از حق است، نه موافقت طبع" (همان؛ ص ۱۶۲)
۲۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 

پاسخ به بحث ۴۲
به نام خدا. من به مُفاد عهدنامه مودّت ورود نمی کنم، پرسش جناب عیسی آهنگر، دبیر گرامی  و آن رأی اخیر لاهه، موجب شد، متن قرارداد را مطالعه کنم. اما در اینجا از زاویه ی جامعه شناسی سیاسی مسأله را مطرح می کنم.

 


اول آن که تقسیم جهان در آن زمان به دو بلوک شرق و غرب، که عصر جنگ سرد بود، موجب می شد دو ابرقدرت شوروی و آمریکا جهت هژمونی (=برتری سُلطه) به دنبال یارگیری و امتیازدهی باشند.

 


دوم این که، استراتژی "سدّ نفوذ" آمریکا _دکترین مشهور ترومن_ ایجاب می کرد، آن کشور برای جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در منطقه اروپا و خاورمیانه، شعار محوری مقابله با کمونیسم را تبلیغ، علَم و علنی کند.

 


سوم آن که، محمدرضا شاه می کوشید برای جلب رضایت بزرگانی چون آیت الله بروجردی _مرجع ذی نفوذ جهان اسلام_ خود را "تنها شاه شیعه" و مخالف سرسخت کمونیست ها مطرح کند و وابستگی خود به آمریکا را پوشش بزند. سرکوب شدید کمونیست های ایرانی و انگِ روحانیون مارکسیست شده به مبارزان سیاسی، در راستای همین امتیازگیری از سیاست سدّ نفوذ بود.


چهارم این که پیوند استراتژیک اقتضا می کرد میان دو کشور آمریکا و ایران عهدنامه دوستی و مودت شکل بگیرد و این در سلسله مراتب دیپلماتیک امری معهود و مرسوم بوده و هست.


پنجم این که این گونه قراردادها که یک نوع امتیاز و به نفع منافع ملی ست، مانند قرارداد الجزایر، باید محفوظ بماند تا آثار حقوقی آن همچنان به نفع ایران شأنیت و اعتبار بین المللی داشته باشد. کما این که جمهوری اسلامی ایران بسیاری از قوانین عصر مشروطه و پهلوی را از درجه اعتبار ساقط نکرد. حتی اسلام به وفای عهد بسیار توصیه کرده است.

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۶۸
ساعت پست : ۱۰:۲۲
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۸

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتم

 

دو نکته:
۱_ راه اندازی مدرسه فکرت، نه بازیچه است و نه سرگرمی. هدف این حرکت، دور هم قرار گرفتن اعضاست برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه و آرای خود با انگیزه ی بهره وری در خود و محیط. که از هر نظر، چنین اقدامی، امری پسندیده و پذیرفته است. زیرا؛ هم به تفکر و اندیشه ورزی فرد می انجامد و هم مهمترین و مؤثرترین ارتباط میان افراد یک جامعه را رونق می بخشد، که همان تبادل فکر است. که اگر با عشق و محبت میان افراد آمیخته شود، آثارش اگر بگویم مانا و جاویدان است، گزاف نگفته ام.

 


۲_ مدرسه فکرت، یک محیط است با مقررات مشخص. درست است که از امتیازات و مُحسّنات سایر گروه ها برخوردار نیست  و شاید عیب تلقّی گردد و ممکن است بر کسانی این محدودیت سخت باشد و آزادی مطلق را بخواهند و شبیه شدن به سایر گروه ها. اما مدیر، چون مسؤولیت حقوقی، اخلاقی و از همه مهتر امنیتی این مدرسه را برعهده دارد، نمی تواند تاوان آن شیوه ها را بپذیرد. بنابراین، در آغاز فرستادن دعوت به اعضا، این قیدها را یادآور شد و افراد را آزاد و مختار گذاشت، عضویت را، خود، آزادانه بپذیرند، یا نپذیرند. که خوشبختانه اعضا بزرگواری کردند و تمنّای مدیر را پس نزدند.

 

 

مناظره در مدرسه فکرت

میان دامنه و مهدی عرب خزائلی

 

سلام جناب آقا مهدی عرب خزائلی و حُضّار بزرگوار و خوانندگانی که بعدا" خواهند خواند.
من آماده ام. بفرمایید. بسم الله. دامنه. 10 مهر 1397:

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما.جنگ از نظر شما چه معنایی دارد؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ بکارگیری ابزار و قوه ی غضب است به نیروی مقابل. یا دفاع است یا هجوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله صحیح ، ایا جنگ در همه موارد به نفع انسان بوده یا خیر؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ، قاعده نیست. استثناء است. ولی قابل انکار نیز نیست. چون اغلب، تنازع منافع، با منطق رفع خصومت نمی شود.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار عالی و دقیق بیان کردید.اگر برگردیم به اعصار شناخت انسان ها به موارد پیرامون و قلمرو زندگی همیشه انسان ها بر اساس خواسته های زیاد یا برای پیشبرد اهداف شوم خود در جنگ های مختلف شرکت میکردند.

 

Ebrahim Tohid:
اساسا" حمله و دفاع در نهاد موجودات ذی حیات تعبیه شده است. برای وقت ضرور.

 

مهدی عرب خزائلی:
صحیح.ایا در دوران صدر اسلام جنگ هایی که رخ داده برای اثبات دین بوده یا خواسته های کسانیکه تنها خواسته حکفرمایی و قدرت نمایی داشتند؟ اما از صدر اسلام تا به امروز تمام مسلمانان به نوعی متفاوت نسبت به هم در ستیز و نبرد هستند در جاییکه همه انها خودشان را طرفدار دین میدانند...مگر جز این است که همه مسلمانان دارای  یک خدا و یک دین هستند. 
بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۶۸
ساعت پست : ۱۰:۲۲
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۸

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۸

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتم

 

دو نکته:
۱_ راه اندازی مدرسه فکرت، نه بازیچه است و نه سرگرمی. هدف این حرکت، دور هم قرار گرفتن اعضاست برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه و آرای خود با انگیزه ی بهره وری در خود و محیط. که از هر نظر، چنین اقدامی، امری پسندیده و پذیرفته است. زیرا؛ هم به تفکر و اندیشه ورزی فرد می انجامد و هم مهمترین و مؤثرترین ارتباط میان افراد یک جامعه را رونق می بخشد، که همان تبادل فکر است. که اگر با عشق و محبت میان افراد آمیخته شود، آثارش اگر بگویم مانا و جاویدان است، گزاف نگفته ام.

 


۲_ مدرسه فکرت، یک محیط است با مقررات مشخص. درست است که از امتیازات و مُحسّنات سایر گروه ها برخوردار نیست  و شاید عیب تلقّی گردد و ممکن است بر کسانی این محدودیت سخت باشد و آزادی مطلق را بخواهند و شبیه شدن به سایر گروه ها. اما مدیر، چون مسؤولیت حقوقی، اخلاقی و از همه مهتر امنیتی این مدرسه را برعهده دارد، نمی تواند تاوان آن شیوه ها را بپذیرد. بنابراین، در آغاز فرستادن دعوت به اعضا، این قیدها را یادآور شد و افراد را آزاد و مختار گذاشت، عضویت را، خود، آزادانه بپذیرند، یا نپذیرند. که خوشبختانه اعضا بزرگواری کردند و تمنّای مدیر را پس نزدند.

 

 

مناظره در مدرسه فکرت

میان دامنه و مهدی عرب خزائلی

 

سلام جناب آقا مهدی عرب خزائلی و حُضّار بزرگوار و خوانندگانی که بعدا" خواهند خواند.
من آماده ام. بفرمایید. بسم الله. دامنه. 10 مهر 1397:

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما.جنگ از نظر شما چه معنایی دارد؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ بکارگیری ابزار و قوه ی غضب است به نیروی مقابل. یا دفاع است یا هجوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله صحیح ، ایا جنگ در همه موارد به نفع انسان بوده یا خیر؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ، قاعده نیست. استثناء است. ولی قابل انکار نیز نیست. چون اغلب، تنازع منافع، با منطق رفع خصومت نمی شود.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار عالی و دقیق بیان کردید.اگر برگردیم به اعصار شناخت انسان ها به موارد پیرامون و قلمرو زندگی همیشه انسان ها بر اساس خواسته های زیاد یا برای پیشبرد اهداف شوم خود در جنگ های مختلف شرکت میکردند.

 

Ebrahim Tohid:
اساسا" حمله و دفاع در نهاد موجودات ذی حیات تعبیه شده است. برای وقت ضرور.

 

مهدی عرب خزائلی:
صحیح.ایا در دوران صدر اسلام جنگ هایی که رخ داده برای اثبات دین بوده یا خواسته های کسانیکه تنها خواسته حکفرمایی و قدرت نمایی داشتند؟ اما از صدر اسلام تا به امروز تمام مسلمانان به نوعی متفاوت نسبت به هم در ستیز و نبرد هستند در جاییکه همه انها خودشان را طرفدار دین میدانند...مگر جز این است که همه مسلمانان دارای  یک خدا و یک دین هستند. 
بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتم

 

دو نکته:
۱_ راه اندازی مدرسه فکرت، نه بازیچه است و نه سرگرمی. هدف این حرکت، دور هم قرار گرفتن اعضاست برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه و آرای خود با انگیزه ی بهره وری در خود و محیط. که از هر نظر، چنین اقدامی، امری پسندیده و پذیرفته است. زیرا؛ هم به تفکر و اندیشه ورزی فرد می انجامد و هم مهمترین و مؤثرترین ارتباط میان افراد یک جامعه را رونق می بخشد، که همان تبادل فکر است. که اگر با عشق و محبت میان افراد آمیخته شود، آثارش اگر بگویم مانا و جاویدان است، گزاف نگفته ام.

 


۲_ مدرسه فکرت، یک محیط است با مقررات مشخص. درست است که از امتیازات و مُحسّنات سایر گروه ها برخوردار نیست  و شاید عیب تلقّی گردد و ممکن است بر کسانی این محدودیت سخت باشد و آزادی مطلق را بخواهند و شبیه شدن به سایر گروه ها. اما مدیر، چون مسؤولیت حقوقی، اخلاقی و از همه مهتر امنیتی این مدرسه را برعهده دارد، نمی تواند تاوان آن شیوه ها را بپذیرد. بنابراین، در آغاز فرستادن دعوت به اعضا، این قیدها را یادآور شد و افراد را آزاد و مختار گذاشت، عضویت را، خود، آزادانه بپذیرند، یا نپذیرند. که خوشبختانه اعضا بزرگواری کردند و تمنّای مدیر را پس نزدند.

 

 

مناظره در مدرسه فکرت

میان دامنه و مهدی عرب خزائلی

 

سلام جناب آقا مهدی عرب خزائلی و حُضّار بزرگوار و خوانندگانی که بعدا" خواهند خواند.
من آماده ام. بفرمایید. بسم الله. دامنه. 10 مهر 1397:

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما.جنگ از نظر شما چه معنایی دارد؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ بکارگیری ابزار و قوه ی غضب است به نیروی مقابل. یا دفاع است یا هجوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله صحیح ، ایا جنگ در همه موارد به نفع انسان بوده یا خیر؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ، قاعده نیست. استثناء است. ولی قابل انکار نیز نیست. چون اغلب، تنازع منافع، با منطق رفع خصومت نمی شود.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار عالی و دقیق بیان کردید.اگر برگردیم به اعصار شناخت انسان ها به موارد پیرامون و قلمرو زندگی همیشه انسان ها بر اساس خواسته های زیاد یا برای پیشبرد اهداف شوم خود در جنگ های مختلف شرکت میکردند.

 

Ebrahim Tohid:
اساسا" حمله و دفاع در نهاد موجودات ذی حیات تعبیه شده است. برای وقت ضرور.

 

مهدی عرب خزائلی:
صحیح.ایا در دوران صدر اسلام جنگ هایی که رخ داده برای اثبات دین بوده یا خواسته های کسانیکه تنها خواسته حکفرمایی و قدرت نمایی داشتند؟ اما از صدر اسلام تا به امروز تمام مسلمانان به نوعی متفاوت نسبت به هم در ستیز و نبرد هستند در جاییکه همه انها خودشان را طرفدار دین میدانند...مگر جز این است که همه مسلمانان دارای  یک خدا و یک دین هستند. 
بیشتر بخوانید ↓

Ebrahim Tohid:
آنچه در میان مسلمین رخ می دهد، اغلب ربطی به اسلام ندارد، برداشت ها و قرائت های شِداد و غِلاظ آنها را به خصوت کشانده، که از دید هر عقل سلیمی محکوم است.

 

مهدی عرب خزائلی:
اما ما مسلمانان مطیع دین و مذهبی هستیم که بانیان وارسته ان چه برای اثبات دین یا حکفرمایی در جنگ و خونریزی بودند.مگر جز این است که هیچ انسانی در راه شناخت دین یا خدای بزرگ نباید کشته شود.

و جالب تر از ان اینکه در تمام جنگ هایی که به وقوع پیوسته چه طرف ما و طرف دشمن کشته های خود را شهید محسوب کردند.البته بنده مخالف کلمه شهادت و بنای آن نیستم.فقط اینکه اگر ما در مقابل کفر جنگیدیم انها هم شهادت را در مقابل داشتند و این خیلی جالب است.

 

Ebrahim Tohid:
جنگ جایی رخ می دهد که طرف های مخاصمه به تضاد و دیالکتیک برسند، و همین تعارض منافع به قول مورگنتا، سمت متجاوزگر را به جنگ سوق می دهد.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله بسیار خوب اما ایا مسلمانی در این است که مقابل هم دو طرف به اسم مسلمان وارد جنگ شویم و متقابلا شهید در راه خدا باشیم.

 

Ebrahim Tohid:
تاریخ بشر طبق نظریه ویل دورانت، بیشتر جنگ بود تا صلح. ایران تاریخی ما هم شاهان کشورگشا داشت. حتی اسم افراد را جهانگیر و جهانشاه می گذاشتند.

 

مهدی عرب خزائلی:
در حالی بود که انها به پیشرفت قلمرو و قتل و غارت می پرداختند و اما در قانون بین الملل داریم که هر کسی به مرز کشور جنگ زده تعرض کرد یا اینکه مورد تصاحب قرار داد بعد صلح باید انرا به کشور طرف باز پس دهد.

 

Ebrahim Tohid:
این ناشی از تفکر ستیزش است. مثلا" هیتلر بخشی وسیع از خاک لهستان را حیاط خلوت خود می دانست، لذا دست به گشورگشایی و جنگ می زد. یا کوروش کبیر، تا آفریقا هم تاخته بود، البته، پس از فتح هر نقطه از سرزمین، مسامحه را اعلان می کرد.

 

مهدی عرب خزائلی:
فطرت جنگجوی انسان همواره برای بقای خویش یا پیشبرد هدف های خود در جنگ و نبرد بود.به نظر من اساس قدرت بر سر زور نیزه و شمشیر است .اما نه از راه غیر انسانی و نه برای اشغال و پیشرفت ممالک...

 

Ebrahim Tohid:
در تفکر سیاسی اهل سنت نظریه تغلّب (=غلبه با زور) مطرح است. یعنی حکومت به جهر و زور. ولی در شیعه این نوع تفکر، باطل است. لذا امام خمینی هرگز اجازه نداد، انقلاب علیه ی شاه مسلحانه شود. که نشد.

 

مهدی عرب خزائلی:
ایا در جنگ ایران و عراق کشورهای عربی دیگری نیز در پشت صحنه شرکت داشتند؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
پاسخ به این سوال چیزی نمی افزاید بر مدرسه
 لذا اصلی را باز می کنم. امنیت
امنیت یعنی: اگر خواستیم، بتوانیم. و اگر خواستند، نتوانند. من ریشه ی جنگ را در این بعد می دانم.

 

مهدی عرب خزائلی:
به عقیده من به انچه در کتاب ها و احادیث اورده شده نباید اکتفا کرد.ظلم ستیزی و قربانی انسان در هر دوره ای یا برای اثبات دین و یا حکفرمایی بوده و خواهد بود والا انسانها برای حق نمیجنگند چون حق با ذات الهیست و همیشه جاودانه خواهد و نیازی به اثبات ندارد.

 

Ebrahim Tohid:
سلام مجدد جناب خزایلی و همه حضّار محترم. من اسلام را از زاویه ی دید پیامبر (ص) و امام علی (ع) و امامان (ع) و فقیهان شیعه و دانشمندان راستین می بینم. در این منظر، هیچ تجاوز و جنگ غارتگرانه ای نبود و فقط جنبه ی دفاع داشت. حتی اعلان جنگ فقهای شیعه با روس.

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما و وجود پرفیض شما. اگر تجاوز نبود پس چرا اعراب به ایران حمله کردند و حتی به عقیده خودشان که پس از کشتن مردانی که در جنگ کشته شدند می توانند حتی زنان را تصاحب کرده و مال خود کنند.ایا تجاوز انان به ایران قتل و غارت یا میراث خواسته های خودشان نبود. و ایا دختر یزدگرد سوم را امام حسین به همسری نگرفتند بعد از جنگ...

 

Ebrahim Tohid:
از زاویه ی عمر وارد نمی شوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
مگر غیر از این بود که عمر خود وارث دین بود  و در صدد جنگ برامد.

 

Ebrahim Tohid:
دین اسلام جنگ و کشتار و حتی کشتن یک فرد بی گناه را قتل همه ی انسان ها می داند. عملکرد افراد، ربطی به اسلام ندارد. اسلام منزه از این عیب و ایرادهاست.

 

مهدی عرب خزائلی:
اسلام و هر دینی بر پایه عقلانیت کسانی شکل گرفت که وارثان و مدعوین بودند و هستند و پرچم حق یا ناحقی همچنان در دستان انسانهاست بعد شما چطور میفرمایید  که عملکرد افراد.در حالیکه همه به نوعی طابع دین و مذهب خودشان هستند.

 

Ebrahim Tohid:
دریچه ای جدید می گشایم. تمدن غرب بر جنگ بنا شد ولی تمدن اسلام بر قرآن و صلح و دعوت و دفاع به وقت ضرورت. در جنگ جهانی دوم اروپا ۴۳ میلیون انسان را کشتند تا دولت مطلقه شکل دهند.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله اما منطقی و مسالمت امیز ترین اتفاقی که در آن جنگ ها رخ داد برتری انسان بر انسان شناخته شد و امروز به همه انسان ها تا اندازه ای بطور برابر و مساوات نگاه میشود اما همچنان در کشورهای اسیایی و خصوصا مسلمانان همچنان تبعیض و برتری بطور اعم وجود دارد.و باید بگویم که جنگ هیچ وقت نشان دهنده تمدن و فرهنگ یک کشور نیست.

 

Ebrahim Tohid:
اُسّ بر این است، انسان در صلح باشد. فطرت بشر، سِلم و صلح است. مثلا" پرنده ی فاخته، ۱۵۰ فریب استفاده می کند که تخمش را زیر افعی بگذارد. و فریب را برای نجنگیدن بکار می گیرد. در دنیای انسان ها، منفعت جای حقیقت را گرفته است. مثلا" هنوز هم راهبرد غرب، بر جنگ است.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله عرض کردم فطرت جنگجوی انسان همواره در صدد قدرت نمایی و  حکمرانیست اما می توان به این نکته اشاره کرد که هیچ انسانی برای حق نمیجنگد.چون نمیشود در قانون انسان ها برای حق و انصاف حد و مرز انتخاب کرد.

 

Ebrahim Tohid:
فطرت بشر بر جنگجویی نیست. نظر شما با نظر من فرق دارد. اما چون بشر زیادی خواه است، اخلاق و دین نمی تواند او را سرجای خود بنشاند، لذا دست به جنگ می برد. فقط چند سال در جهان جنگ نبود، بقیه همیشه در جنگ بود. اسلام دین صلح و شعارش رحمت و گذشت است. پیامبر مکه را فتح کرد همه را بخشید حتی گفت خانه ی ابوسفیان هم امن است گفت روز رحمت است نه انتقام و نقمت.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار خوب .اگر جنگ چرا صلح و اگر صلح چرا جنگ؟؟ آیا انسان همیشه بر این باور است که فقط جنگ و زور شمشیر می تواند راه گشا باشد؟؟

 

Ebrahim Tohid:
من تئوریک بحث می کنم نه مصداقی. به لحاظ دین اسلام، هدف بشریت سلامتی و امنیت است. هر چه غیر این باشد، از چارچوپ اسلام خارج است.

مهدی عرب خزائلی:
ایا صلح در امنیت خلاصه میشود؟؟مبنای صلح چیست؟؟

Ebrahim Tohid:
صلح زمانی رخ می دهد، که بشر دست از دوری از اخلاق و دین بردارد. تضاد منافع ریشه ی این خصومت هاست. مانند شیوه ی قابیل که به دارایی هابیل طمع کرد و دست به جنگ زد.

 

مهدی عرب خزائلی:
اگر اینطور است چرا در جنگ تحمیلی ما پیشنهاد صلح دادیم؟؟

 

Ebrahim Tohid:
ما پیشنهاد صلح ندادیم. ما دفاع کردیم تا آخرین لحظه که یک وجب هم از دست ندادیم که برخی ها فقط تماشا کردند ولی دم از ایران و ملی گرایی زدند.

 

مهدی عرب خزائلی:
ما پیشنهاد ندادیم در حالیکه پذیرفتیم  و این پایان این ماجراست ایا؟؟

 

Ebrahim Tohid:
پذیرفتن قطعنامه زمانی بود که جهان غرب بسیج شد و ما را در حصار و تحریم سخت قرار داد. حتی سیم خاردار به ایران نمی فروختند تا مین زدایی کنیم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار خوب ممنونم جناب طالبی سپاس

 

Ebrahim Tohid:
من شخصا" مبانی فکری ام صلح و تعامل با جهان است، ولی در جای خود، اهل دفاع و آماده برای فداکردن خون خود برای مکتب و میهن هستم البته با رعایت اصول جنگ و شرع. تشکر. پیش به سوی صلح و جهان عاری از جنگ.

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما بسیار ممنون

 

Ebrahim Tohid:
@
سلام جناب دکتر عارف زاده. من این حق را ندارم کسی را مسلِم یا نامسلمان بدانم. در واقع من اگر بگویم نه مسلمان نیستند، شبیه خودشان نوعی خشونت مرتکب شده ام. گناهکار اشتباه کننده در هر گرایشی متصور است.

 

@
از نظر فقه شیعه مسلمان کسی ست که دو شهادت را بدهد؛ اشهد برای خدا و اشهد برای پیامبر. به همین سادگی. دیگه کسی گناه می کند، اسلام به ما حق تکفیر نداد. این کمال دین اسلام است و آسانگیری اش.

 

@
تکفیری یعنی آنها شیعه را کافر اعلان می کنن.
نه این ما آنها را تکفیر کنیم
کلا تفکرشان ملحد اعلان کردن شیعیان است.

 

@
مادر ترزا می گوید:
خداوند به ما دستور نداده که کارهای بزرگ بکنیم؛ بلکه باید کارهای کوچک را با عشق بزرگ به انجام رسانیم.
پایان نقل قول.

روح لطیف این مادر مسیحی دلسوز تهیدستان و ظلم دیدگان زمین شاد

 


پاسخ به بحث ۳۴

به نام خدا. سلام. ضمن سپاس از جناب آقای عبدی طراح این بحث.

۱_ فقر در جهان همچنان بیداد می کند. عامل نخست آن نظام نابرابر سرمایه داری و غارت و سلطه است.

۲_ آماری در دو هفته قبل، از جایی گرفتم که برشُمارده بود بیش از ۸۰۰ میلیون گرسنه در جهان، شب را بر بالین می گذارند. البته اگر بالین داشته باشند. یعنی حدود یک پنجم جمعیت جهان. این ننگ بر پیشانی گیتی ست.

۳_ فقر ناشی از تبعیض را زشت ترین فقرها می دانم.

۴_ مردم ایران و بخشی از نظام کوشیده و می کوشند فقر مردم کاسته شود. مردم ایران اساسا" روح مددکاری دارند که ناشی از ارادت و تبعیت به اهل بیت (ع) و نوع دوستی تمدن ایرانی ست.

۵_ پاسخ های دردمندانه ی دوستان در مدرسه به بحث فقر، خیلی ستودنی بود. همه را مو به مو خواندم و هم آه کشیدم و هم آوای دردمندانه را درک کردم. تحسین می گذارم به این خوی و خصلت.

۶_ فقر در دوره ی دانشجویی ام با من همخواب بود و سایه سایه مرا تعقیب می کرد. گشایشِ پس از فقر را هم چشیده ام و خدا را شاکرم. و طعم ایام نداری را آینه زندگی ام می دانم.

۷_ فقر را باید زدود، چون پدیده ای ناگوار است.

 


فرار کنید!
به نام خدا. سلام دوستان گروه های تلگرامی دارابکلا. امروز، چند کلمه ای این گونه می نگارم: انسان دستور یافته است فرار کند. فرار به کجا؟ "فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ... ." (۵۰ ذاریات). فرار به سوی خدا. فرار از کجا به کجا؟ از گناه به الله. از انقطاع به اتّصال. از دوری به نزدیکی. از عِقاب به ثواب. از خاک به افلاک. از بیخود به خود. از خود به خدا. از بیم به امید.

 

درضمن علامه طباطبایی می گوید: مراد از فرار کردن به سوى خدا، انقطاع به سوى او است به دست برداشتن از کفر، و گریزان بـودن از عـقـابـى کـه کـفـر به دنبال دارد.
۱۴ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بنزین جنگ ویتنام را کی به آمریکا می داد؟!
 

به نام خدا. سلام


در جنگ ویتنام، (۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵) آمریکا با صلاح دید خود، از پایگاه ها و امکانات ایران استفاده می کرد. حتی از هواپیماها و یدکی ها و... . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی می زدند. اصلا" کُل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی های شان را از ایران می بُردند.


در کتاب "این روزها" جلد ۱۰، ص ۳۵، و نیز در ص ۵۷ کتاب "دایرة المعارف مصوّر..." نوشته ی جعفر شیرعلی نیا، تاجالملوک مادر محمدرضاشاه در این باره می گوید: "یک روز محمدرضا، که خیلی ناراحت بود، به من گفت مادرجان، مُرده شورِ این سلطنت را ببرد که من، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را بُرده اند ویتنام."


آری؛ بنزین جنگ ویتنام را شاه به آمریکا می داد تا ارتش آمریکا، مبارزترین ضدآمریکایی های آن عصر را به خاک و خون بکشاند. ویتنامی هایی که قهرمانانه پس از بیست سال مقاومت، آمریکای اشغالگر و غارتگر را به شکست مُفتضحانه کشاندند و نام شان را در تاریخ جاودانه ساختند.
 ۱۳ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۸

مدرسه فکرت ۸

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۸

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتم

 

دو نکته:
۱_ راه اندازی مدرسه فکرت، نه بازیچه است و نه سرگرمی. هدف این حرکت، دور هم قرار گرفتن اعضاست برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه و آرای خود با انگیزه ی بهره وری در خود و محیط. که از هر نظر، چنین اقدامی، امری پسندیده و پذیرفته است. زیرا؛ هم به تفکر و اندیشه ورزی فرد می انجامد و هم مهمترین و مؤثرترین ارتباط میان افراد یک جامعه را رونق می بخشد، که همان تبادل فکر است. که اگر با عشق و محبت میان افراد آمیخته شود، آثارش اگر بگویم مانا و جاویدان است، گزاف نگفته ام.

 


۲_ مدرسه فکرت، یک محیط است با مقررات مشخص. درست است که از امتیازات و مُحسّنات سایر گروه ها برخوردار نیست  و شاید عیب تلقّی گردد و ممکن است بر کسانی این محدودیت سخت باشد و آزادی مطلق را بخواهند و شبیه شدن به سایر گروه ها. اما مدیر، چون مسؤولیت حقوقی، اخلاقی و از همه مهتر امنیتی این مدرسه را برعهده دارد، نمی تواند تاوان آن شیوه ها را بپذیرد. بنابراین، در آغاز فرستادن دعوت به اعضا، این قیدها را یادآور شد و افراد را آزاد و مختار گذاشت، عضویت را، خود، آزادانه بپذیرند، یا نپذیرند. که خوشبختانه اعضا بزرگواری کردند و تمنّای مدیر را پس نزدند.

 

 

مناظره در مدرسه فکرت

میان دامنه و مهدی عرب خزائلی

 

سلام جناب آقا مهدی عرب خزائلی و حُضّار بزرگوار و خوانندگانی که بعدا" خواهند خواند.
من آماده ام. بفرمایید. بسم الله. دامنه. 10 مهر 1397:

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما.جنگ از نظر شما چه معنایی دارد؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ بکارگیری ابزار و قوه ی غضب است به نیروی مقابل. یا دفاع است یا هجوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله صحیح ، ایا جنگ در همه موارد به نفع انسان بوده یا خیر؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ، قاعده نیست. استثناء است. ولی قابل انکار نیز نیست. چون اغلب، تنازع منافع، با منطق رفع خصومت نمی شود.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار عالی و دقیق بیان کردید.اگر برگردیم به اعصار شناخت انسان ها به موارد پیرامون و قلمرو زندگی همیشه انسان ها بر اساس خواسته های زیاد یا برای پیشبرد اهداف شوم خود در جنگ های مختلف شرکت میکردند.

 

Ebrahim Tohid:
اساسا" حمله و دفاع در نهاد موجودات ذی حیات تعبیه شده است. برای وقت ضرور.

 

مهدی عرب خزائلی:
صحیح.ایا در دوران صدر اسلام جنگ هایی که رخ داده برای اثبات دین بوده یا خواسته های کسانیکه تنها خواسته حکفرمایی و قدرت نمایی داشتند؟ اما از صدر اسلام تا به امروز تمام مسلمانان به نوعی متفاوت نسبت به هم در ستیز و نبرد هستند در جاییکه همه انها خودشان را طرفدار دین میدانند...مگر جز این است که همه مسلمانان دارای  یک خدا و یک دین هستند. 
بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هشتم

 

دو نکته:
۱_ راه اندازی مدرسه فکرت، نه بازیچه است و نه سرگرمی. هدف این حرکت، دور هم قرار گرفتن اعضاست برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه و آرای خود با انگیزه ی بهره وری در خود و محیط. که از هر نظر، چنین اقدامی، امری پسندیده و پذیرفته است. زیرا؛ هم به تفکر و اندیشه ورزی فرد می انجامد و هم مهمترین و مؤثرترین ارتباط میان افراد یک جامعه را رونق می بخشد، که همان تبادل فکر است. که اگر با عشق و محبت میان افراد آمیخته شود، آثارش اگر بگویم مانا و جاویدان است، گزاف نگفته ام.

 


۲_ مدرسه فکرت، یک محیط است با مقررات مشخص. درست است که از امتیازات و مُحسّنات سایر گروه ها برخوردار نیست  و شاید عیب تلقّی گردد و ممکن است بر کسانی این محدودیت سخت باشد و آزادی مطلق را بخواهند و شبیه شدن به سایر گروه ها. اما مدیر، چون مسؤولیت حقوقی، اخلاقی و از همه مهتر امنیتی این مدرسه را برعهده دارد، نمی تواند تاوان آن شیوه ها را بپذیرد. بنابراین، در آغاز فرستادن دعوت به اعضا، این قیدها را یادآور شد و افراد را آزاد و مختار گذاشت، عضویت را، خود، آزادانه بپذیرند، یا نپذیرند. که خوشبختانه اعضا بزرگواری کردند و تمنّای مدیر را پس نزدند.

 

 

مناظره در مدرسه فکرت

میان دامنه و مهدی عرب خزائلی

 

سلام جناب آقا مهدی عرب خزائلی و حُضّار بزرگوار و خوانندگانی که بعدا" خواهند خواند.
من آماده ام. بفرمایید. بسم الله. دامنه. 10 مهر 1397:

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما.جنگ از نظر شما چه معنایی دارد؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ بکارگیری ابزار و قوه ی غضب است به نیروی مقابل. یا دفاع است یا هجوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله صحیح ، ایا جنگ در همه موارد به نفع انسان بوده یا خیر؟؟

 

Ebrahim Tohid:
جنگ، قاعده نیست. استثناء است. ولی قابل انکار نیز نیست. چون اغلب، تنازع منافع، با منطق رفع خصومت نمی شود.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار عالی و دقیق بیان کردید.اگر برگردیم به اعصار شناخت انسان ها به موارد پیرامون و قلمرو زندگی همیشه انسان ها بر اساس خواسته های زیاد یا برای پیشبرد اهداف شوم خود در جنگ های مختلف شرکت میکردند.

 

Ebrahim Tohid:
اساسا" حمله و دفاع در نهاد موجودات ذی حیات تعبیه شده است. برای وقت ضرور.

 

مهدی عرب خزائلی:
صحیح.ایا در دوران صدر اسلام جنگ هایی که رخ داده برای اثبات دین بوده یا خواسته های کسانیکه تنها خواسته حکفرمایی و قدرت نمایی داشتند؟ اما از صدر اسلام تا به امروز تمام مسلمانان به نوعی متفاوت نسبت به هم در ستیز و نبرد هستند در جاییکه همه انها خودشان را طرفدار دین میدانند...مگر جز این است که همه مسلمانان دارای  یک خدا و یک دین هستند. 
بیشتر بخوانید ↓

Ebrahim Tohid:
آنچه در میان مسلمین رخ می دهد، اغلب ربطی به اسلام ندارد، برداشت ها و قرائت های شِداد و غِلاظ آنها را به خصوت کشانده، که از دید هر عقل سلیمی محکوم است.

 

مهدی عرب خزائلی:
اما ما مسلمانان مطیع دین و مذهبی هستیم که بانیان وارسته ان چه برای اثبات دین یا حکفرمایی در جنگ و خونریزی بودند.مگر جز این است که هیچ انسانی در راه شناخت دین یا خدای بزرگ نباید کشته شود.

و جالب تر از ان اینکه در تمام جنگ هایی که به وقوع پیوسته چه طرف ما و طرف دشمن کشته های خود را شهید محسوب کردند.البته بنده مخالف کلمه شهادت و بنای آن نیستم.فقط اینکه اگر ما در مقابل کفر جنگیدیم انها هم شهادت را در مقابل داشتند و این خیلی جالب است.

 

Ebrahim Tohid:
جنگ جایی رخ می دهد که طرف های مخاصمه به تضاد و دیالکتیک برسند، و همین تعارض منافع به قول مورگنتا، سمت متجاوزگر را به جنگ سوق می دهد.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله بسیار خوب اما ایا مسلمانی در این است که مقابل هم دو طرف به اسم مسلمان وارد جنگ شویم و متقابلا شهید در راه خدا باشیم.

 

Ebrahim Tohid:
تاریخ بشر طبق نظریه ویل دورانت، بیشتر جنگ بود تا صلح. ایران تاریخی ما هم شاهان کشورگشا داشت. حتی اسم افراد را جهانگیر و جهانشاه می گذاشتند.

 

مهدی عرب خزائلی:
در حالی بود که انها به پیشرفت قلمرو و قتل و غارت می پرداختند و اما در قانون بین الملل داریم که هر کسی به مرز کشور جنگ زده تعرض کرد یا اینکه مورد تصاحب قرار داد بعد صلح باید انرا به کشور طرف باز پس دهد.

 

Ebrahim Tohid:
این ناشی از تفکر ستیزش است. مثلا" هیتلر بخشی وسیع از خاک لهستان را حیاط خلوت خود می دانست، لذا دست به گشورگشایی و جنگ می زد. یا کوروش کبیر، تا آفریقا هم تاخته بود، البته، پس از فتح هر نقطه از سرزمین، مسامحه را اعلان می کرد.

 

مهدی عرب خزائلی:
فطرت جنگجوی انسان همواره برای بقای خویش یا پیشبرد هدف های خود در جنگ و نبرد بود.به نظر من اساس قدرت بر سر زور نیزه و شمشیر است .اما نه از راه غیر انسانی و نه برای اشغال و پیشرفت ممالک...

 

Ebrahim Tohid:
در تفکر سیاسی اهل سنت نظریه تغلّب (=غلبه با زور) مطرح است. یعنی حکومت به جهر و زور. ولی در شیعه این نوع تفکر، باطل است. لذا امام خمینی هرگز اجازه نداد، انقلاب علیه ی شاه مسلحانه شود. که نشد.

 

مهدی عرب خزائلی:
ایا در جنگ ایران و عراق کشورهای عربی دیگری نیز در پشت صحنه شرکت داشتند؟؟؟

 

Ebrahim Tohid:
پاسخ به این سوال چیزی نمی افزاید بر مدرسه
 لذا اصلی را باز می کنم. امنیت
امنیت یعنی: اگر خواستیم، بتوانیم. و اگر خواستند، نتوانند. من ریشه ی جنگ را در این بعد می دانم.

 

مهدی عرب خزائلی:
به عقیده من به انچه در کتاب ها و احادیث اورده شده نباید اکتفا کرد.ظلم ستیزی و قربانی انسان در هر دوره ای یا برای اثبات دین و یا حکفرمایی بوده و خواهد بود والا انسانها برای حق نمیجنگند چون حق با ذات الهیست و همیشه جاودانه خواهد و نیازی به اثبات ندارد.

 

Ebrahim Tohid:
سلام مجدد جناب خزایلی و همه حضّار محترم. من اسلام را از زاویه ی دید پیامبر (ص) و امام علی (ع) و امامان (ع) و فقیهان شیعه و دانشمندان راستین می بینم. در این منظر، هیچ تجاوز و جنگ غارتگرانه ای نبود و فقط جنبه ی دفاع داشت. حتی اعلان جنگ فقهای شیعه با روس.

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما و وجود پرفیض شما. اگر تجاوز نبود پس چرا اعراب به ایران حمله کردند و حتی به عقیده خودشان که پس از کشتن مردانی که در جنگ کشته شدند می توانند حتی زنان را تصاحب کرده و مال خود کنند.ایا تجاوز انان به ایران قتل و غارت یا میراث خواسته های خودشان نبود. و ایا دختر یزدگرد سوم را امام حسین به همسری نگرفتند بعد از جنگ...

 

Ebrahim Tohid:
از زاویه ی عمر وارد نمی شوم.

 

مهدی عرب خزائلی:
مگر غیر از این بود که عمر خود وارث دین بود  و در صدد جنگ برامد.

 

Ebrahim Tohid:
دین اسلام جنگ و کشتار و حتی کشتن یک فرد بی گناه را قتل همه ی انسان ها می داند. عملکرد افراد، ربطی به اسلام ندارد. اسلام منزه از این عیب و ایرادهاست.

 

مهدی عرب خزائلی:
اسلام و هر دینی بر پایه عقلانیت کسانی شکل گرفت که وارثان و مدعوین بودند و هستند و پرچم حق یا ناحقی همچنان در دستان انسانهاست بعد شما چطور میفرمایید  که عملکرد افراد.در حالیکه همه به نوعی طابع دین و مذهب خودشان هستند.

 

Ebrahim Tohid:
دریچه ای جدید می گشایم. تمدن غرب بر جنگ بنا شد ولی تمدن اسلام بر قرآن و صلح و دعوت و دفاع به وقت ضرورت. در جنگ جهانی دوم اروپا ۴۳ میلیون انسان را کشتند تا دولت مطلقه شکل دهند.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله اما منطقی و مسالمت امیز ترین اتفاقی که در آن جنگ ها رخ داد برتری انسان بر انسان شناخته شد و امروز به همه انسان ها تا اندازه ای بطور برابر و مساوات نگاه میشود اما همچنان در کشورهای اسیایی و خصوصا مسلمانان همچنان تبعیض و برتری بطور اعم وجود دارد.و باید بگویم که جنگ هیچ وقت نشان دهنده تمدن و فرهنگ یک کشور نیست.

 

Ebrahim Tohid:
اُسّ بر این است، انسان در صلح باشد. فطرت بشر، سِلم و صلح است. مثلا" پرنده ی فاخته، ۱۵۰ فریب استفاده می کند که تخمش را زیر افعی بگذارد. و فریب را برای نجنگیدن بکار می گیرد. در دنیای انسان ها، منفعت جای حقیقت را گرفته است. مثلا" هنوز هم راهبرد غرب، بر جنگ است.

 

مهدی عرب خزائلی:
بله عرض کردم فطرت جنگجوی انسان همواره در صدد قدرت نمایی و  حکمرانیست اما می توان به این نکته اشاره کرد که هیچ انسانی برای حق نمیجنگد.چون نمیشود در قانون انسان ها برای حق و انصاف حد و مرز انتخاب کرد.

 

Ebrahim Tohid:
فطرت بشر بر جنگجویی نیست. نظر شما با نظر من فرق دارد. اما چون بشر زیادی خواه است، اخلاق و دین نمی تواند او را سرجای خود بنشاند، لذا دست به جنگ می برد. فقط چند سال در جهان جنگ نبود، بقیه همیشه در جنگ بود. اسلام دین صلح و شعارش رحمت و گذشت است. پیامبر مکه را فتح کرد همه را بخشید حتی گفت خانه ی ابوسفیان هم امن است گفت روز رحمت است نه انتقام و نقمت.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار خوب .اگر جنگ چرا صلح و اگر صلح چرا جنگ؟؟ آیا انسان همیشه بر این باور است که فقط جنگ و زور شمشیر می تواند راه گشا باشد؟؟

 

Ebrahim Tohid:
من تئوریک بحث می کنم نه مصداقی. به لحاظ دین اسلام، هدف بشریت سلامتی و امنیت است. هر چه غیر این باشد، از چارچوپ اسلام خارج است.

مهدی عرب خزائلی:
ایا صلح در امنیت خلاصه میشود؟؟مبنای صلح چیست؟؟

Ebrahim Tohid:
صلح زمانی رخ می دهد، که بشر دست از دوری از اخلاق و دین بردارد. تضاد منافع ریشه ی این خصومت هاست. مانند شیوه ی قابیل که به دارایی هابیل طمع کرد و دست به جنگ زد.

 

مهدی عرب خزائلی:
اگر اینطور است چرا در جنگ تحمیلی ما پیشنهاد صلح دادیم؟؟

 

Ebrahim Tohid:
ما پیشنهاد صلح ندادیم. ما دفاع کردیم تا آخرین لحظه که یک وجب هم از دست ندادیم که برخی ها فقط تماشا کردند ولی دم از ایران و ملی گرایی زدند.

 

مهدی عرب خزائلی:
ما پیشنهاد ندادیم در حالیکه پذیرفتیم  و این پایان این ماجراست ایا؟؟

 

Ebrahim Tohid:
پذیرفتن قطعنامه زمانی بود که جهان غرب بسیج شد و ما را در حصار و تحریم سخت قرار داد. حتی سیم خاردار به ایران نمی فروختند تا مین زدایی کنیم.

 

مهدی عرب خزائلی:
بسیار خوب ممنونم جناب طالبی سپاس

 

Ebrahim Tohid:
من شخصا" مبانی فکری ام صلح و تعامل با جهان است، ولی در جای خود، اهل دفاع و آماده برای فداکردن خون خود برای مکتب و میهن هستم البته با رعایت اصول جنگ و شرع. تشکر. پیش به سوی صلح و جهان عاری از جنگ.

 

مهدی عرب خزائلی:
درود بر شما بسیار ممنون

 

Ebrahim Tohid:
@
سلام جناب دکتر عارف زاده. من این حق را ندارم کسی را مسلِم یا نامسلمان بدانم. در واقع من اگر بگویم نه مسلمان نیستند، شبیه خودشان نوعی خشونت مرتکب شده ام. گناهکار اشتباه کننده در هر گرایشی متصور است.

 

@
از نظر فقه شیعه مسلمان کسی ست که دو شهادت را بدهد؛ اشهد برای خدا و اشهد برای پیامبر. به همین سادگی. دیگه کسی گناه می کند، اسلام به ما حق تکفیر نداد. این کمال دین اسلام است و آسانگیری اش.

 

@
تکفیری یعنی آنها شیعه را کافر اعلان می کنن.
نه این ما آنها را تکفیر کنیم
کلا تفکرشان ملحد اعلان کردن شیعیان است.

 

@
مادر ترزا می گوید:
خداوند به ما دستور نداده که کارهای بزرگ بکنیم؛ بلکه باید کارهای کوچک را با عشق بزرگ به انجام رسانیم.
پایان نقل قول.

روح لطیف این مادر مسیحی دلسوز تهیدستان و ظلم دیدگان زمین شاد

 


پاسخ به بحث ۳۴

به نام خدا. سلام. ضمن سپاس از جناب آقای عبدی طراح این بحث.

۱_ فقر در جهان همچنان بیداد می کند. عامل نخست آن نظام نابرابر سرمایه داری و غارت و سلطه است.

۲_ آماری در دو هفته قبل، از جایی گرفتم که برشُمارده بود بیش از ۸۰۰ میلیون گرسنه در جهان، شب را بر بالین می گذارند. البته اگر بالین داشته باشند. یعنی حدود یک پنجم جمعیت جهان. این ننگ بر پیشانی گیتی ست.

۳_ فقر ناشی از تبعیض را زشت ترین فقرها می دانم.

۴_ مردم ایران و بخشی از نظام کوشیده و می کوشند فقر مردم کاسته شود. مردم ایران اساسا" روح مددکاری دارند که ناشی از ارادت و تبعیت به اهل بیت (ع) و نوع دوستی تمدن ایرانی ست.

۵_ پاسخ های دردمندانه ی دوستان در مدرسه به بحث فقر، خیلی ستودنی بود. همه را مو به مو خواندم و هم آه کشیدم و هم آوای دردمندانه را درک کردم. تحسین می گذارم به این خوی و خصلت.

۶_ فقر در دوره ی دانشجویی ام با من همخواب بود و سایه سایه مرا تعقیب می کرد. گشایشِ پس از فقر را هم چشیده ام و خدا را شاکرم. و طعم ایام نداری را آینه زندگی ام می دانم.

۷_ فقر را باید زدود، چون پدیده ای ناگوار است.

 


فرار کنید!
به نام خدا. سلام دوستان گروه های تلگرامی دارابکلا. امروز، چند کلمه ای این گونه می نگارم: انسان دستور یافته است فرار کند. فرار به کجا؟ "فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ... ." (۵۰ ذاریات). فرار به سوی خدا. فرار از کجا به کجا؟ از گناه به الله. از انقطاع به اتّصال. از دوری به نزدیکی. از عِقاب به ثواب. از خاک به افلاک. از بیخود به خود. از خود به خدا. از بیم به امید.

 

درضمن علامه طباطبایی می گوید: مراد از فرار کردن به سوى خدا، انقطاع به سوى او است به دست برداشتن از کفر، و گریزان بـودن از عـقـابـى کـه کـفـر به دنبال دارد.
۱۴ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بنزین جنگ ویتنام را کی به آمریکا می داد؟!
 

به نام خدا. سلام


در جنگ ویتنام، (۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵) آمریکا با صلاح دید خود، از پایگاه ها و امکانات ایران استفاده می کرد. حتی از هواپیماها و یدکی ها و... . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی می زدند. اصلا" کُل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی های شان را از ایران می بُردند.


در کتاب "این روزها" جلد ۱۰، ص ۳۵، و نیز در ص ۵۷ کتاب "دایرة المعارف مصوّر..." نوشته ی جعفر شیرعلی نیا، تاجالملوک مادر محمدرضاشاه در این باره می گوید: "یک روز محمدرضا، که خیلی ناراحت بود، به من گفت مادرجان، مُرده شورِ این سلطنت را ببرد که من، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را بُرده اند ویتنام."


آری؛ بنزین جنگ ویتنام را شاه به آمریکا می داد تا ارتش آمریکا، مبارزترین ضدآمریکایی های آن عصر را به خاک و خون بکشاند. ویتنامی هایی که قهرمانانه پس از بیست سال مقاومت، آمریکای اشغالگر و غارتگر را به شکست مُفتضحانه کشاندند و نام شان را در تاریخ جاودانه ساختند.
 ۱۳ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۰۰
ساعت پست : ۰۹:۵۹
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۷

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتم

 

آشنانی با قوانین:

در قوانین مدنی (ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی) به طور مشخص چنین آمده است: هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (علیهم السلام) یا حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اهانت نماید، اگر مشمول حکم ساب النبی باشد، اعدام می‌شود و در غیر این صورت، به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.


بحث ۲۹ : آیا در طول هفته، فیلم سینمایی می بینید؟ ارزیابی شما از هنر سینما در ایران چیست؟

 

پاسخم به بحث ۲۹

به نام خدا. من طبق روال همیشگی ام در هفته، دو سه تا فیلم سینمایی، نه از تلویزیون بلکه از شبکه خانگی می بینم.

۱_ به ندرت فیلم ها فاخرند و پیام دارند.
۲_ لودگی در فیلم موج می زند.
۳_ تفکرآفرین نیستند.
۴_ به مسائل اصلی جامعه نمی پردازند.
۵_ از هنرپیشه های اصیل بی بهره اند.
۶_ بشدت فرهنگ ایران و اخلاق دینی، در فیلم ها مورد هجوم است.
۷_ حتی در طنز هم به ورطه ی مَضحکه غلتیدند.
۸_ جای کارگردان های فکور کاملا" خالی ست.
۹_ تجاری محور و به عبارتی گیشه ای اند.
۱۰_ درضمن، آداب و حُرمت ها در فیلم ها خیلی تُرد و شکننده در حال نابودی ست.
۱۱_ در کل، معتقدم نمی توان از نگاه کردن فیلم خود را محروم کرد. هنر بسیار پرجذبه ای ست.

 

بحث ۳۰ : درباره ی رفتار با حیوانات چگونه می اندیشید؟
این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که در پیشخوان مدرسه فکرت، سنجاق کردم.

 

 

سلام جناب آقا سید علی اصغر

ضمن سپاس از طرح سؤال شما، من برداشت شخص ام را می گویم:

۱_ قرآن وعده و وعید می دهد، این اصل هم از قرآن است و ما همه به آموزهای وحیانی قرآن ایمان کامل و باور تامّ داریم.

۲_ امور غیب بر بشر پوشیده است. مانند ساحت حضرت ختمی مرتبت (ص)، که ما از حقیقت بشری اش اطلاع داریم، ولی از حقیقت ازلی آن حضرت کمتر باخبریم و یا اساسا" بی خبریم. اما منکر آن شأن نیستیم.

 

۳_ در فهم مسائل پیچیده، باید تمثیل جُست. تمثیل من این است: غُنچه برای تبدیل به شکوفه، نیازمند فروپاشی ست تا شکوفه، شکوفا شود. از نظمی به نظم دیگر. مراحل و مراتب عالم هفتگانه مانند همین تبدُّل غنچه به شکوفه است.

 

۴_ پس نظم به نظمی دیگر مبدل می شود که ورود به عالمی برتر از عالم دنیاست.

 

۵_ از آنجا که خدا حکیم است و کاری عبَث نمی کند، دگرگونی عالم به معنای پایان نیست بلکه دقیقا" نشئه ای به نشئه ی دیگر و عالی تر است.
امید است درست گفته باشم.

 

در ضمن، جمله ی آخر متن شما نیازمند حذف است، چون ناروا است. خود دانی اما.

 

پاسخ:
جناب سید علی اصغر!

به نام خدا. چون گفتی بحث را ادامه دهم، در راستای نکته ی جالب این متن ات نکته ای می گویم:

این آیه خیلی معنا دارد که یکی از مصداق های بارزش امام حسین (ع) است.«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی » فجر/ ۳۰- ۲۷. یعنی: ای جان آرام یافته، به سوی پروردگارخویش بازگرد در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است، پس در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۰۰
ساعت پست : ۰۹:۵۹
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۷

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتم

 

آشنانی با قوانین:

در قوانین مدنی (ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی) به طور مشخص چنین آمده است: هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (علیهم السلام) یا حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اهانت نماید، اگر مشمول حکم ساب النبی باشد، اعدام می‌شود و در غیر این صورت، به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.


بحث ۲۹ : آیا در طول هفته، فیلم سینمایی می بینید؟ ارزیابی شما از هنر سینما در ایران چیست؟

 

پاسخم به بحث ۲۹

به نام خدا. من طبق روال همیشگی ام در هفته، دو سه تا فیلم سینمایی، نه از تلویزیون بلکه از شبکه خانگی می بینم.

۱_ به ندرت فیلم ها فاخرند و پیام دارند.
۲_ لودگی در فیلم موج می زند.
۳_ تفکرآفرین نیستند.
۴_ به مسائل اصلی جامعه نمی پردازند.
۵_ از هنرپیشه های اصیل بی بهره اند.
۶_ بشدت فرهنگ ایران و اخلاق دینی، در فیلم ها مورد هجوم است.
۷_ حتی در طنز هم به ورطه ی مَضحکه غلتیدند.
۸_ جای کارگردان های فکور کاملا" خالی ست.
۹_ تجاری محور و به عبارتی گیشه ای اند.
۱۰_ درضمن، آداب و حُرمت ها در فیلم ها خیلی تُرد و شکننده در حال نابودی ست.
۱۱_ در کل، معتقدم نمی توان از نگاه کردن فیلم خود را محروم کرد. هنر بسیار پرجذبه ای ست.

 

بحث ۳۰ : درباره ی رفتار با حیوانات چگونه می اندیشید؟
این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که در پیشخوان مدرسه فکرت، سنجاق کردم.

 

 

سلام جناب آقا سید علی اصغر

ضمن سپاس از طرح سؤال شما، من برداشت شخص ام را می گویم:

۱_ قرآن وعده و وعید می دهد، این اصل هم از قرآن است و ما همه به آموزهای وحیانی قرآن ایمان کامل و باور تامّ داریم.

۲_ امور غیب بر بشر پوشیده است. مانند ساحت حضرت ختمی مرتبت (ص)، که ما از حقیقت بشری اش اطلاع داریم، ولی از حقیقت ازلی آن حضرت کمتر باخبریم و یا اساسا" بی خبریم. اما منکر آن شأن نیستیم.

 

۳_ در فهم مسائل پیچیده، باید تمثیل جُست. تمثیل من این است: غُنچه برای تبدیل به شکوفه، نیازمند فروپاشی ست تا شکوفه، شکوفا شود. از نظمی به نظم دیگر. مراحل و مراتب عالم هفتگانه مانند همین تبدُّل غنچه به شکوفه است.

 

۴_ پس نظم به نظمی دیگر مبدل می شود که ورود به عالمی برتر از عالم دنیاست.

 

۵_ از آنجا که خدا حکیم است و کاری عبَث نمی کند، دگرگونی عالم به معنای پایان نیست بلکه دقیقا" نشئه ای به نشئه ی دیگر و عالی تر است.
امید است درست گفته باشم.

 

در ضمن، جمله ی آخر متن شما نیازمند حذف است، چون ناروا است. خود دانی اما.

 

پاسخ:
جناب سید علی اصغر!

به نام خدا. چون گفتی بحث را ادامه دهم، در راستای نکته ی جالب این متن ات نکته ای می گویم:

این آیه خیلی معنا دارد که یکی از مصداق های بارزش امام حسین (ع) است.«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی » فجر/ ۳۰- ۲۷. یعنی: ای جان آرام یافته، به سوی پروردگارخویش بازگرد در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است، پس در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتم

 

آشنانی با قوانین:

در قوانین مدنی (ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی) به طور مشخص چنین آمده است: هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (علیهم السلام) یا حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اهانت نماید، اگر مشمول حکم ساب النبی باشد، اعدام می‌شود و در غیر این صورت، به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.


بحث ۲۹ : آیا در طول هفته، فیلم سینمایی می بینید؟ ارزیابی شما از هنر سینما در ایران چیست؟

 

پاسخم به بحث ۲۹

به نام خدا. من طبق روال همیشگی ام در هفته، دو سه تا فیلم سینمایی، نه از تلویزیون بلکه از شبکه خانگی می بینم.

۱_ به ندرت فیلم ها فاخرند و پیام دارند.
۲_ لودگی در فیلم موج می زند.
۳_ تفکرآفرین نیستند.
۴_ به مسائل اصلی جامعه نمی پردازند.
۵_ از هنرپیشه های اصیل بی بهره اند.
۶_ بشدت فرهنگ ایران و اخلاق دینی، در فیلم ها مورد هجوم است.
۷_ حتی در طنز هم به ورطه ی مَضحکه غلتیدند.
۸_ جای کارگردان های فکور کاملا" خالی ست.
۹_ تجاری محور و به عبارتی گیشه ای اند.
۱۰_ درضمن، آداب و حُرمت ها در فیلم ها خیلی تُرد و شکننده در حال نابودی ست.
۱۱_ در کل، معتقدم نمی توان از نگاه کردن فیلم خود را محروم کرد. هنر بسیار پرجذبه ای ست.

 

بحث ۳۰ : درباره ی رفتار با حیوانات چگونه می اندیشید؟
این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که در پیشخوان مدرسه فکرت، سنجاق کردم.

 

 

سلام جناب آقا سید علی اصغر

ضمن سپاس از طرح سؤال شما، من برداشت شخص ام را می گویم:

۱_ قرآن وعده و وعید می دهد، این اصل هم از قرآن است و ما همه به آموزهای وحیانی قرآن ایمان کامل و باور تامّ داریم.

۲_ امور غیب بر بشر پوشیده است. مانند ساحت حضرت ختمی مرتبت (ص)، که ما از حقیقت بشری اش اطلاع داریم، ولی از حقیقت ازلی آن حضرت کمتر باخبریم و یا اساسا" بی خبریم. اما منکر آن شأن نیستیم.

 

۳_ در فهم مسائل پیچیده، باید تمثیل جُست. تمثیل من این است: غُنچه برای تبدیل به شکوفه، نیازمند فروپاشی ست تا شکوفه، شکوفا شود. از نظمی به نظم دیگر. مراحل و مراتب عالم هفتگانه مانند همین تبدُّل غنچه به شکوفه است.

 

۴_ پس نظم به نظمی دیگر مبدل می شود که ورود به عالمی برتر از عالم دنیاست.

 

۵_ از آنجا که خدا حکیم است و کاری عبَث نمی کند، دگرگونی عالم به معنای پایان نیست بلکه دقیقا" نشئه ای به نشئه ی دیگر و عالی تر است.
امید است درست گفته باشم.

 

در ضمن، جمله ی آخر متن شما نیازمند حذف است، چون ناروا است. خود دانی اما.

 

پاسخ:
جناب سید علی اصغر!

به نام خدا. چون گفتی بحث را ادامه دهم، در راستای نکته ی جالب این متن ات نکته ای می گویم:

این آیه خیلی معنا دارد که یکی از مصداق های بارزش امام حسین (ع) است.«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی » فجر/ ۳۰- ۲۷. یعنی: ای جان آرام یافته، به سوی پروردگارخویش بازگرد در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است، پس در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو. بیشتر بخوانید ↓

خداوند هیچ کجا نگفته "بهشت من" و "بندگان من". فقط بهشت گفت و بندگان. ولی در اینجا برای "نفْس های مطمئنّه" لفظ "بهشت من" و "بندگان من" به کار برد که مفسران گفته اند منظور امام حسین (ع) است.

 

حال از شما می پرسم آیا شما واقعا" می دانی "بهشت من" چیست و سایر بهشت چیست؟ اما حضرت سیدالشهداء (ع) با عشق بازی و عرفان هم "بهشت من" رفت و هم می دانست "بهشت من" چیست. به همین خاطر خون او، عین خود او پیام آور شد و احیاگر بشر و ثارالله.

 

پس، فهم بسیاری از مسائل هستی، مقام و مرتبه ی خاص می خواهد. که من و شما اگر علم آن را نداشته باشم باورمان را انکار نمی کنیم. جنین هم در شکم مادر، از دنیا هیچ علمی ندارد، ولی وقتی چشم به جهان می گشاید، اندک اندک نشئه ی تازه تر را می فهمد و در آن کمال می یابد.
پوزش. ابراهیم طالبی دارابی.


پاسخم به بحث ۳۰

به نام خدا
ضمن سپاس از جناب دکتر اسماعیل عارف زاده، که این پرسش جالب و مهم را در مدرسه به پیش کشیده اند، چند نکته جواب می نویسم:

۱_ رحم به حیوانات امری دیرینه و فطری ست.

۲_ کودکی ام با حیوانات اهلی در روستایم طی شد، نوستالژیک و پُرهیجان؛ با دیدن انبوه گوسفندان، گاوها، اسب ها، سگ ها، بامشی ها، الاغ ها، خروس ها، مرغ ها، اردک ها و غازها و نیز با زیک ها، پشتل ها، زنجیلک ها، پسپلوک ها و کلاغ ها و بویژه بُزها که جلودار گله ها بودند و بوی خاصی متصاعد می کردند.

 

۳_ عقل و شرع هر دو بر مروّت و مدارا با حیوانات فرمان می دهند و من، بشدت با کسانی که با حیوانات بدرفتاری می کنند خصوصا" سیخ کردن الاغ و شلاق بر کپّل اسب، مخالفم. حتی دست انداختن و تمسخُر به مفهوم "خر" در محاوره ها را نمی پسندم.

۴_ با فرهنگ غربی نگه داری سگ در اتاق و میمون بازی در خانه، منزجرم و این راه را تقلید کور و خودباختگی می دانم.

۵_ اسلام و سیره ی انبیا و امامان _علیهم السلام_ همگی بر مهربانی با حیوانات تأکید می کنند و بر رعایت حفظ نسل آن و پرورش شان توصیه ها دارند.

۶_ حیوانات یکی از اَضلاع مهم اکوسیستم اند. باید از شکار آن بشدت جلوگیری کرد و بر بوم زیست آن، تنگ نگرفت و نگذاشت دچار انقراض گردند.

 

بحث ۳۱
برای صرفه جویی در مصرف انرژی چه باید بکنیم؟ این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان سنجاق می کنم.

 

@
سلام جناب، دوست ناشناخته ی من.
به نام خدا. بله؛ هم، حمام فین کاشان، که به دست پادشاه فاسد و ستمگر کشته شد، رفتم. و هم در داخل حرم امام حسین (ع) در ضلع قبله، سر قبر امیر کبیر رفتم.  و نیزدر وبلاگم دامنه، خاطرات آن زیارت را در دی ۱۳۹۳ مفصل نوشتم. در توس مشهد مقدس، نیز، چندبار سر قبر فردوسی حاضر شدم. ممنونم که مرا نقد کرده ای. امیدوارم پاسخم را بپذیری بزرگوار.

 

پاسخم به بحث ۳۱

به نام خدا
سلام. ضمن تشکر فراوان از جناب حسین جوادی نسب که این پرسش استراتژیک را به میان کشیدند، من به وسع خود چند جواب تقدیم می دارم:

۱_ تغییر اساسی در ساختمان سازی. در اغلب ادارات و حتی خانه ها، در روز هم لامپ روشن می کنند چون سازه ی شان از نور آسمان بی بهره است.

۲_ پیاده روی به جای ماشین سواری. بهتر است در خیلی از مواقع غیرضرور از ماشین استفاده نکرد و خیابان ها را با قدم زدن و وسائط نقلیه ی عمومی طی کرد. سوخت بنزین هم آلودگی می آورد و هم اتلاف انرژی.

۳_ فرهنگ سازی در آغاز تربیت و آموزش. از مهد تا لحد.

۴_ رعایت دقیق فرمول های استاندارد در لوارم برقی خانگی و خریدن کالاهای برچسب دار سبز رنگ.

۵_ خاموش کردن تلویزیون که اغلب خانه ها، بی بیننده تا پاسی از شب روشن است.

۶_ قناعت و ساختن با زندگی ساده و آسایش حقیقی.

۷_ پرهیز از چشم و هم چشمی که بلای بزرگی ست و جامعه را به سمت مصرف زدگی مُفرط می برد.

 


@
سلام جناب
ضمن تشکر و قدردانی، در پاسخ به سؤال جناب عالی، چون مَجال پاسخ طولانی در این فضا فراهم نیست، چندجمله ای دیدگاه ام را که مبتنی بر مطالعات پیشین است، می گویم زیرا این مبحث، موضوعی ست بسیار فراخ که خود فرد باید به مطالعه اش بپردازد:

 

۱_ سؤال شما یک اشکال فنّی دارد! پرسیدی "یک مسلمان اگر..." باید می پرسیدی "یک انسان اگر..."؛ چون مسلمان حق بازگشت ندارد.

 

۲_ مسلمان زاده، مسلمان محسوب می شود. اما پس از رسیدن به سنّ بلوغ، حق انتخاب دین را دارد. اگر اسلام را پذیرفت، دیگر حق بازگشت از اسلام را ندارد.

 

۳_ اسلام انسان ها را طبق آیه ی "لا اکراه فی الدین" آزاد گذاشته دست به تحقیق بزنند و اسلام را با چشم و گوش و هوش باز بپذیرند، برای داخل کردن انسان ها به درون دین اسلام اکراه و اجباری نیست.

 

۴_ از نظر اسلام، هر کس اسلام را که دین حق است، نپذیرد آزاد است، ولی چنین انسانی از نگاه اسلام کافر است. کافر به معنای زیر بار حق نرفتن.

 

۵_ اما مسلمان حق بازگشت و به تعبیر فقهی "ردّه" را ندارد؛ چون بازگشت یک مسلمان، به معنای ردّ قرآن و ردّ پیامبر اسلام (ص) به حساب می آید و مجازات ارتداد بر او اعمال می گردد. سختگیری، دلیل عقلی هم دارد زیرا هم نباید افراد، دَمدمی مزاج و هُرهُری مذهب شود و هم نباید زمینه ی توطئه ی دشمنان را در حوزه مسلمین فراهم ساخت.

 

۶_ از علت های مجازات بر مرتد، حفظ کیان مسلمین است. به همین دلیل زن وقتی مرتد شود، اعدام نمی شود ولی مرد، مرتد شود، اعدام می شود.

 

مطلب شهید مطهری در زیر را جهت اطلاعات بیشتر می گذارم:

"کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد... و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست. و حتی اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد بلکه منظور (معنای لغوی آن یعنی) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست که حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان شریعت محمدی(ص) است و قهراً کلمه اسلام بر آن منطبق می‏گردد و بس؛ چه این که این شریعت، آخرین دستور الهی است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت کرد."

 

این پاسخم را به این آیه ی قرآن متبرّک و مستند می کنم:

وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ) (آل عمران / 85 )

«هر کسی غیر اسلام دین دیگری برگزیند از وی پذیرفته نخواهد شد و او در قیامت از خاسرین و زیانکاران است».

با احترام. ابراهیم طالبی دارابی

 

حُرّیت که گفتم به منزله ی آزادگی ست؛ که اَحرار (=آزادگان) کسانی اند که حق را کتمان نمی کنند و واقعیت را می پذیرند.

 

بنابراین؛ وجه دوم، که شما برای واژه ی حُرّیت،  ترسیم کرده ای، اساسا" معنایی ندارد، چه رسد به این که خدای ناکرده من نسبت داده باشم. من شما را می شناسم جناب. پس سعی کنید زود داوری نکنید. تشکر.

 

@
جناب سید محمد موسوی! باز هم سلام
فکر کنم بدانید و می دانم که می دانی وقتی گفته می شود اسلام؛ یعنی: وحی+ سنت+ اجتهاد

وحی که در قرآن جمع است.

سنت که گفتار، کردار و تقریر معصوم (ع) است.

اجتهاد هم، تفقُّه های فقهیان مجتهد مسلّم است.

نماز در قرآن آمده، ولی این که چگونه نماز بخوانیم و چند رکعت بخوانیم در سنت مشخص شده است. نیز بسیاری از احکام نماز در فقه توسط مجتهدین تبویب شد. این یعنی احترام و ارزش به عقل و استنباط کارشناسان وارسته ی اسلام.

پس، چیزهای ابتدایی و بدیهی را از هم نپرسیم. ممنونم

 

سلام جناب جوادی نسب
یک اشکال در بیان شما هست و آن این که واژه ی اظهار را نمی گویی. جناب جوادی ارتداد بر کسی اطلاق می شود که اظهار کند و دست به تبلیغ زند. مسلمان، حق بازگشت از اسلام را ندارد. اگر کسی برگشت و اظهار نداشت و تبلیغ نکرد، کاری به او ندارند. اما مثلا" سلمان رشدی که نه فقط اظهار کرد بلکه کتاب آیات شیطانی را نوشت و زشت ترین نسبت ها را داد.


پس باید این را دانست مرتد کسی ست که منکر بخشی از ضرویات اسلام است و یا پس از مسلمان شدن، از دین برگشت و اظهار کرد. اما اگر کسی اظهار و آشکار نکند، فقط خدا از قلبش باخبر می ماند و بس. لذا به نظر فقهای اسلام "هیچ قانونی هم در اسلام نداریم که تفتیش عقاید کنیم تا بدانیم که در سینه های دیگران چه می گذرد" لذا اصلا" مجازاتی به میان نمی آید چه برسد به اعدام.

 

@
جناب جوادی نسب!
لطف کن عبارات فقهی زیر را دقت فرمایید:

فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و کفر، تابع آیین پدر و مادرند. هر گاه یکی از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده می‏شود؛(اسلامِ حکمی) چون اسلام بر کفر برتری دارد و تابعیت برتر برای فرزند منظور می‏شود. اگر پدر و مادر هر دو کافر باشند، فرزند نیز در حکم کافر است. البته باید توجه داشت، برای حکم به ارتداد و اجرای مجازات آن، اسلامِ حکمی کفایت نمی‏کند. باید فرد، پس از بلوغ، خود اسلام را انتخاب کند و سپس کفر بورزد.

 

عبارت بالا، نظر فقهای اسلام است. به جمله ی آخر توجه کن. در ضمن من وقت چندانی برای بحث با جناب عالی ندارم. شما آزادید دیدگاه خود را داشته باشی. من هم نظرم را مطرح کرده ام.
از نظر من، این بحث تمام.

 


پاسخم به بحث ۳۲
به نام خدا. سلام. ضمن سپاس از جناب آقای امیر طراح این بحث؛ جوابم این است:


۱_ وقتی از ظاهر مادی هر چیزی فراتر برویم، در واقع به عالم معنا رفته ایم. و معنویت اساس حیات بشریت است.


۲_ روح، نه یعنی روحِ خدا؛ بلکه، چیزی ست مجزّا در عالم بالا، که به امر خدا، از آن برمی دارند در انسان می دمَند، تا با آن، حیات واقعی و معنوی پیدا کند.


۳_ به نظر من، با اندک مطالعاتی که داشته و دارم، عوامل زیر، معنویت زُدا هستند و انسان را از توجه و گرَویدن به بُعد روحانی خود، بازمی دارند:


۱_ علم زدگی. ۲_ انکار غَیب. ۳_ دَم غنیمت شمُری. ۴_ خودزی بودن نه خدازی شدن. ۵_ دین گریزی. ۶_ اصرار بر گناه کردن. ۷_ افکار ماتریالیستی. ۸_ غفلت ها و جهالت ها. ۹_ رفیق ناباب و لااُبالی. ۱۰_ خیالات واهی. ۱۱_ روحیه ی انکاری. ۱۲_ رفاه وافر. ۱۳_ دوری از اشراق درون. ۱۴_ غرق شدن در بُعد مادی زندگی. ۱۵_ و ... .

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۷

مدرسه فکرت ۷

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۷

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتم

 

آشنانی با قوانین:

در قوانین مدنی (ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی) به طور مشخص چنین آمده است: هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (علیهم السلام) یا حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اهانت نماید، اگر مشمول حکم ساب النبی باشد، اعدام می‌شود و در غیر این صورت، به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.


بحث ۲۹ : آیا در طول هفته، فیلم سینمایی می بینید؟ ارزیابی شما از هنر سینما در ایران چیست؟

 

پاسخم به بحث ۲۹

به نام خدا. من طبق روال همیشگی ام در هفته، دو سه تا فیلم سینمایی، نه از تلویزیون بلکه از شبکه خانگی می بینم.

۱_ به ندرت فیلم ها فاخرند و پیام دارند.
۲_ لودگی در فیلم موج می زند.
۳_ تفکرآفرین نیستند.
۴_ به مسائل اصلی جامعه نمی پردازند.
۵_ از هنرپیشه های اصیل بی بهره اند.
۶_ بشدت فرهنگ ایران و اخلاق دینی، در فیلم ها مورد هجوم است.
۷_ حتی در طنز هم به ورطه ی مَضحکه غلتیدند.
۸_ جای کارگردان های فکور کاملا" خالی ست.
۹_ تجاری محور و به عبارتی گیشه ای اند.
۱۰_ درضمن، آداب و حُرمت ها در فیلم ها خیلی تُرد و شکننده در حال نابودی ست.
۱۱_ در کل، معتقدم نمی توان از نگاه کردن فیلم خود را محروم کرد. هنر بسیار پرجذبه ای ست.

 

بحث ۳۰ : درباره ی رفتار با حیوانات چگونه می اندیشید؟
این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که در پیشخوان مدرسه فکرت، سنجاق کردم.

 

 

سلام جناب آقا سید علی اصغر

ضمن سپاس از طرح سؤال شما، من برداشت شخص ام را می گویم:

۱_ قرآن وعده و وعید می دهد، این اصل هم از قرآن است و ما همه به آموزهای وحیانی قرآن ایمان کامل و باور تامّ داریم.

۲_ امور غیب بر بشر پوشیده است. مانند ساحت حضرت ختمی مرتبت (ص)، که ما از حقیقت بشری اش اطلاع داریم، ولی از حقیقت ازلی آن حضرت کمتر باخبریم و یا اساسا" بی خبریم. اما منکر آن شأن نیستیم.

 

۳_ در فهم مسائل پیچیده، باید تمثیل جُست. تمثیل من این است: غُنچه برای تبدیل به شکوفه، نیازمند فروپاشی ست تا شکوفه، شکوفا شود. از نظمی به نظم دیگر. مراحل و مراتب عالم هفتگانه مانند همین تبدُّل غنچه به شکوفه است.

 

۴_ پس نظم به نظمی دیگر مبدل می شود که ورود به عالمی برتر از عالم دنیاست.

 

۵_ از آنجا که خدا حکیم است و کاری عبَث نمی کند، دگرگونی عالم به معنای پایان نیست بلکه دقیقا" نشئه ای به نشئه ی دیگر و عالی تر است.
امید است درست گفته باشم.

 

در ضمن، جمله ی آخر متن شما نیازمند حذف است، چون ناروا است. خود دانی اما.

 

پاسخ:
جناب سید علی اصغر!

به نام خدا. چون گفتی بحث را ادامه دهم، در راستای نکته ی جالب این متن ات نکته ای می گویم:

این آیه خیلی معنا دارد که یکی از مصداق های بارزش امام حسین (ع) است.«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی » فجر/ ۳۰- ۲۷. یعنی: ای جان آرام یافته، به سوی پروردگارخویش بازگرد در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است، پس در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتم

 

آشنانی با قوانین:

در قوانین مدنی (ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی) به طور مشخص چنین آمده است: هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (علیهم السلام) یا حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اهانت نماید، اگر مشمول حکم ساب النبی باشد، اعدام می‌شود و در غیر این صورت، به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.


بحث ۲۹ : آیا در طول هفته، فیلم سینمایی می بینید؟ ارزیابی شما از هنر سینما در ایران چیست؟

 

پاسخم به بحث ۲۹

به نام خدا. من طبق روال همیشگی ام در هفته، دو سه تا فیلم سینمایی، نه از تلویزیون بلکه از شبکه خانگی می بینم.

۱_ به ندرت فیلم ها فاخرند و پیام دارند.
۲_ لودگی در فیلم موج می زند.
۳_ تفکرآفرین نیستند.
۴_ به مسائل اصلی جامعه نمی پردازند.
۵_ از هنرپیشه های اصیل بی بهره اند.
۶_ بشدت فرهنگ ایران و اخلاق دینی، در فیلم ها مورد هجوم است.
۷_ حتی در طنز هم به ورطه ی مَضحکه غلتیدند.
۸_ جای کارگردان های فکور کاملا" خالی ست.
۹_ تجاری محور و به عبارتی گیشه ای اند.
۱۰_ درضمن، آداب و حُرمت ها در فیلم ها خیلی تُرد و شکننده در حال نابودی ست.
۱۱_ در کل، معتقدم نمی توان از نگاه کردن فیلم خود را محروم کرد. هنر بسیار پرجذبه ای ست.

 

بحث ۳۰ : درباره ی رفتار با حیوانات چگونه می اندیشید؟
این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که در پیشخوان مدرسه فکرت، سنجاق کردم.

 

 

سلام جناب آقا سید علی اصغر

ضمن سپاس از طرح سؤال شما، من برداشت شخص ام را می گویم:

۱_ قرآن وعده و وعید می دهد، این اصل هم از قرآن است و ما همه به آموزهای وحیانی قرآن ایمان کامل و باور تامّ داریم.

۲_ امور غیب بر بشر پوشیده است. مانند ساحت حضرت ختمی مرتبت (ص)، که ما از حقیقت بشری اش اطلاع داریم، ولی از حقیقت ازلی آن حضرت کمتر باخبریم و یا اساسا" بی خبریم. اما منکر آن شأن نیستیم.

 

۳_ در فهم مسائل پیچیده، باید تمثیل جُست. تمثیل من این است: غُنچه برای تبدیل به شکوفه، نیازمند فروپاشی ست تا شکوفه، شکوفا شود. از نظمی به نظم دیگر. مراحل و مراتب عالم هفتگانه مانند همین تبدُّل غنچه به شکوفه است.

 

۴_ پس نظم به نظمی دیگر مبدل می شود که ورود به عالمی برتر از عالم دنیاست.

 

۵_ از آنجا که خدا حکیم است و کاری عبَث نمی کند، دگرگونی عالم به معنای پایان نیست بلکه دقیقا" نشئه ای به نشئه ی دیگر و عالی تر است.
امید است درست گفته باشم.

 

در ضمن، جمله ی آخر متن شما نیازمند حذف است، چون ناروا است. خود دانی اما.

 

پاسخ:
جناب سید علی اصغر!

به نام خدا. چون گفتی بحث را ادامه دهم، در راستای نکته ی جالب این متن ات نکته ای می گویم:

این آیه خیلی معنا دارد که یکی از مصداق های بارزش امام حسین (ع) است.«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی » فجر/ ۳۰- ۲۷. یعنی: ای جان آرام یافته، به سوی پروردگارخویش بازگرد در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است، پس در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو. بیشتر بخوانید ↓

خداوند هیچ کجا نگفته "بهشت من" و "بندگان من". فقط بهشت گفت و بندگان. ولی در اینجا برای "نفْس های مطمئنّه" لفظ "بهشت من" و "بندگان من" به کار برد که مفسران گفته اند منظور امام حسین (ع) است.

 

حال از شما می پرسم آیا شما واقعا" می دانی "بهشت من" چیست و سایر بهشت چیست؟ اما حضرت سیدالشهداء (ع) با عشق بازی و عرفان هم "بهشت من" رفت و هم می دانست "بهشت من" چیست. به همین خاطر خون او، عین خود او پیام آور شد و احیاگر بشر و ثارالله.

 

پس، فهم بسیاری از مسائل هستی، مقام و مرتبه ی خاص می خواهد. که من و شما اگر علم آن را نداشته باشم باورمان را انکار نمی کنیم. جنین هم در شکم مادر، از دنیا هیچ علمی ندارد، ولی وقتی چشم به جهان می گشاید، اندک اندک نشئه ی تازه تر را می فهمد و در آن کمال می یابد.
پوزش. ابراهیم طالبی دارابی.


پاسخم به بحث ۳۰

به نام خدا
ضمن سپاس از جناب دکتر اسماعیل عارف زاده، که این پرسش جالب و مهم را در مدرسه به پیش کشیده اند، چند نکته جواب می نویسم:

۱_ رحم به حیوانات امری دیرینه و فطری ست.

۲_ کودکی ام با حیوانات اهلی در روستایم طی شد، نوستالژیک و پُرهیجان؛ با دیدن انبوه گوسفندان، گاوها، اسب ها، سگ ها، بامشی ها، الاغ ها، خروس ها، مرغ ها، اردک ها و غازها و نیز با زیک ها، پشتل ها، زنجیلک ها، پسپلوک ها و کلاغ ها و بویژه بُزها که جلودار گله ها بودند و بوی خاصی متصاعد می کردند.

 

۳_ عقل و شرع هر دو بر مروّت و مدارا با حیوانات فرمان می دهند و من، بشدت با کسانی که با حیوانات بدرفتاری می کنند خصوصا" سیخ کردن الاغ و شلاق بر کپّل اسب، مخالفم. حتی دست انداختن و تمسخُر به مفهوم "خر" در محاوره ها را نمی پسندم.

۴_ با فرهنگ غربی نگه داری سگ در اتاق و میمون بازی در خانه، منزجرم و این راه را تقلید کور و خودباختگی می دانم.

۵_ اسلام و سیره ی انبیا و امامان _علیهم السلام_ همگی بر مهربانی با حیوانات تأکید می کنند و بر رعایت حفظ نسل آن و پرورش شان توصیه ها دارند.

۶_ حیوانات یکی از اَضلاع مهم اکوسیستم اند. باید از شکار آن بشدت جلوگیری کرد و بر بوم زیست آن، تنگ نگرفت و نگذاشت دچار انقراض گردند.

 

بحث ۳۱
برای صرفه جویی در مصرف انرژی چه باید بکنیم؟ این پرسش جناب حسین جوادی نسب است که در پیشخوان سنجاق می کنم.

 

@
سلام جناب، دوست ناشناخته ی من.
به نام خدا. بله؛ هم، حمام فین کاشان، که به دست پادشاه فاسد و ستمگر کشته شد، رفتم. و هم در داخل حرم امام حسین (ع) در ضلع قبله، سر قبر امیر کبیر رفتم.  و نیزدر وبلاگم دامنه، خاطرات آن زیارت را در دی ۱۳۹۳ مفصل نوشتم. در توس مشهد مقدس، نیز، چندبار سر قبر فردوسی حاضر شدم. ممنونم که مرا نقد کرده ای. امیدوارم پاسخم را بپذیری بزرگوار.

 

پاسخم به بحث ۳۱

به نام خدا
سلام. ضمن تشکر فراوان از جناب حسین جوادی نسب که این پرسش استراتژیک را به میان کشیدند، من به وسع خود چند جواب تقدیم می دارم:

۱_ تغییر اساسی در ساختمان سازی. در اغلب ادارات و حتی خانه ها، در روز هم لامپ روشن می کنند چون سازه ی شان از نور آسمان بی بهره است.

۲_ پیاده روی به جای ماشین سواری. بهتر است در خیلی از مواقع غیرضرور از ماشین استفاده نکرد و خیابان ها را با قدم زدن و وسائط نقلیه ی عمومی طی کرد. سوخت بنزین هم آلودگی می آورد و هم اتلاف انرژی.

۳_ فرهنگ سازی در آغاز تربیت و آموزش. از مهد تا لحد.

۴_ رعایت دقیق فرمول های استاندارد در لوارم برقی خانگی و خریدن کالاهای برچسب دار سبز رنگ.

۵_ خاموش کردن تلویزیون که اغلب خانه ها، بی بیننده تا پاسی از شب روشن است.

۶_ قناعت و ساختن با زندگی ساده و آسایش حقیقی.

۷_ پرهیز از چشم و هم چشمی که بلای بزرگی ست و جامعه را به سمت مصرف زدگی مُفرط می برد.

 


@
سلام جناب
ضمن تشکر و قدردانی، در پاسخ به سؤال جناب عالی، چون مَجال پاسخ طولانی در این فضا فراهم نیست، چندجمله ای دیدگاه ام را که مبتنی بر مطالعات پیشین است، می گویم زیرا این مبحث، موضوعی ست بسیار فراخ که خود فرد باید به مطالعه اش بپردازد:

 

۱_ سؤال شما یک اشکال فنّی دارد! پرسیدی "یک مسلمان اگر..." باید می پرسیدی "یک انسان اگر..."؛ چون مسلمان حق بازگشت ندارد.

 

۲_ مسلمان زاده، مسلمان محسوب می شود. اما پس از رسیدن به سنّ بلوغ، حق انتخاب دین را دارد. اگر اسلام را پذیرفت، دیگر حق بازگشت از اسلام را ندارد.

 

۳_ اسلام انسان ها را طبق آیه ی "لا اکراه فی الدین" آزاد گذاشته دست به تحقیق بزنند و اسلام را با چشم و گوش و هوش باز بپذیرند، برای داخل کردن انسان ها به درون دین اسلام اکراه و اجباری نیست.

 

۴_ از نظر اسلام، هر کس اسلام را که دین حق است، نپذیرد آزاد است، ولی چنین انسانی از نگاه اسلام کافر است. کافر به معنای زیر بار حق نرفتن.

 

۵_ اما مسلمان حق بازگشت و به تعبیر فقهی "ردّه" را ندارد؛ چون بازگشت یک مسلمان، به معنای ردّ قرآن و ردّ پیامبر اسلام (ص) به حساب می آید و مجازات ارتداد بر او اعمال می گردد. سختگیری، دلیل عقلی هم دارد زیرا هم نباید افراد، دَمدمی مزاج و هُرهُری مذهب شود و هم نباید زمینه ی توطئه ی دشمنان را در حوزه مسلمین فراهم ساخت.

 

۶_ از علت های مجازات بر مرتد، حفظ کیان مسلمین است. به همین دلیل زن وقتی مرتد شود، اعدام نمی شود ولی مرد، مرتد شود، اعدام می شود.

 

مطلب شهید مطهری در زیر را جهت اطلاعات بیشتر می گذارم:

"کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد... و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست. و حتی اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد بلکه منظور (معنای لغوی آن یعنی) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست که حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان شریعت محمدی(ص) است و قهراً کلمه اسلام بر آن منطبق می‏گردد و بس؛ چه این که این شریعت، آخرین دستور الهی است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت کرد."

 

این پاسخم را به این آیه ی قرآن متبرّک و مستند می کنم:

وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ) (آل عمران / 85 )

«هر کسی غیر اسلام دین دیگری برگزیند از وی پذیرفته نخواهد شد و او در قیامت از خاسرین و زیانکاران است».

با احترام. ابراهیم طالبی دارابی

 

حُرّیت که گفتم به منزله ی آزادگی ست؛ که اَحرار (=آزادگان) کسانی اند که حق را کتمان نمی کنند و واقعیت را می پذیرند.

 

بنابراین؛ وجه دوم، که شما برای واژه ی حُرّیت،  ترسیم کرده ای، اساسا" معنایی ندارد، چه رسد به این که خدای ناکرده من نسبت داده باشم. من شما را می شناسم جناب. پس سعی کنید زود داوری نکنید. تشکر.

 

@
جناب سید محمد موسوی! باز هم سلام
فکر کنم بدانید و می دانم که می دانی وقتی گفته می شود اسلام؛ یعنی: وحی+ سنت+ اجتهاد

وحی که در قرآن جمع است.

سنت که گفتار، کردار و تقریر معصوم (ع) است.

اجتهاد هم، تفقُّه های فقهیان مجتهد مسلّم است.

نماز در قرآن آمده، ولی این که چگونه نماز بخوانیم و چند رکعت بخوانیم در سنت مشخص شده است. نیز بسیاری از احکام نماز در فقه توسط مجتهدین تبویب شد. این یعنی احترام و ارزش به عقل و استنباط کارشناسان وارسته ی اسلام.

پس، چیزهای ابتدایی و بدیهی را از هم نپرسیم. ممنونم

 

سلام جناب جوادی نسب
یک اشکال در بیان شما هست و آن این که واژه ی اظهار را نمی گویی. جناب جوادی ارتداد بر کسی اطلاق می شود که اظهار کند و دست به تبلیغ زند. مسلمان، حق بازگشت از اسلام را ندارد. اگر کسی برگشت و اظهار نداشت و تبلیغ نکرد، کاری به او ندارند. اما مثلا" سلمان رشدی که نه فقط اظهار کرد بلکه کتاب آیات شیطانی را نوشت و زشت ترین نسبت ها را داد.


پس باید این را دانست مرتد کسی ست که منکر بخشی از ضرویات اسلام است و یا پس از مسلمان شدن، از دین برگشت و اظهار کرد. اما اگر کسی اظهار و آشکار نکند، فقط خدا از قلبش باخبر می ماند و بس. لذا به نظر فقهای اسلام "هیچ قانونی هم در اسلام نداریم که تفتیش عقاید کنیم تا بدانیم که در سینه های دیگران چه می گذرد" لذا اصلا" مجازاتی به میان نمی آید چه برسد به اعدام.

 

@
جناب جوادی نسب!
لطف کن عبارات فقهی زیر را دقت فرمایید:

فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و کفر، تابع آیین پدر و مادرند. هر گاه یکی از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده می‏شود؛(اسلامِ حکمی) چون اسلام بر کفر برتری دارد و تابعیت برتر برای فرزند منظور می‏شود. اگر پدر و مادر هر دو کافر باشند، فرزند نیز در حکم کافر است. البته باید توجه داشت، برای حکم به ارتداد و اجرای مجازات آن، اسلامِ حکمی کفایت نمی‏کند. باید فرد، پس از بلوغ، خود اسلام را انتخاب کند و سپس کفر بورزد.

 

عبارت بالا، نظر فقهای اسلام است. به جمله ی آخر توجه کن. در ضمن من وقت چندانی برای بحث با جناب عالی ندارم. شما آزادید دیدگاه خود را داشته باشی. من هم نظرم را مطرح کرده ام.
از نظر من، این بحث تمام.

 


پاسخم به بحث ۳۲
به نام خدا. سلام. ضمن سپاس از جناب آقای امیر طراح این بحث؛ جوابم این است:


۱_ وقتی از ظاهر مادی هر چیزی فراتر برویم، در واقع به عالم معنا رفته ایم. و معنویت اساس حیات بشریت است.


۲_ روح، نه یعنی روحِ خدا؛ بلکه، چیزی ست مجزّا در عالم بالا، که به امر خدا، از آن برمی دارند در انسان می دمَند، تا با آن، حیات واقعی و معنوی پیدا کند.


۳_ به نظر من، با اندک مطالعاتی که داشته و دارم، عوامل زیر، معنویت زُدا هستند و انسان را از توجه و گرَویدن به بُعد روحانی خود، بازمی دارند:


۱_ علم زدگی. ۲_ انکار غَیب. ۳_ دَم غنیمت شمُری. ۴_ خودزی بودن نه خدازی شدن. ۵_ دین گریزی. ۶_ اصرار بر گناه کردن. ۷_ افکار ماتریالیستی. ۸_ غفلت ها و جهالت ها. ۹_ رفیق ناباب و لااُبالی. ۱۰_ خیالات واهی. ۱۱_ روحیه ی انکاری. ۱۲_ رفاه وافر. ۱۳_ دوری از اشراق درون. ۱۴_ غرق شدن در بُعد مادی زندگی. ۱۵_ و ... .

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۱۸
ساعت پست : ۰۹:۴۶
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۶

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت ششم

 

پاسخم به جنابان قربانی، جوادی، محمدحسین آهنگر
به نام خدا. با سلام و احترام و تشکر از طرح سؤال. من در جواب با این پرسش دیدگاهم این است، امید است درست گفته باشم:
امام حسین (ع) به علت مقام عصمت، عالِم به امور خود و جامعه بودند و هر آنچه انجام دادند، همان بود که خدا خشنود بود و هیچ خدشه، ایراد، نقص و کوتاهی در آن نبود. شئوون امامت ایشان ایجاب می کرد به اقدام علیه ی یزید برخیزند ولو با ترک انقلابی حج و مکه و مدینه.


کوفه مرکز حکومت امام علی (ع) بود و مردم آنجا از امام دعوت کردند. همین عزیمت به کوفه خود عالمانه ترین و مردمی ترین و شجاعانه ترین و شاید بهتر است بگویم رمزآلودترین حرکت امام بود. اگر راه را سدّ نمی کردند و اگر موانع و انحرافات پدیدار نمی شود و زور، با زر و تزویر، نیرو نمی گرفت، حضرت سیدالشهداء (ع) مانند پدرش و جدّش، در کوفه حکومت هم تأسیس می کرد، امری ثانوی پس از امر امامت، که در تفکر شیعه ی امامیه فقط با بیعت مردم و رضایت و رأی عموم، شکل عملی به خود می گیرد.


هیچ امامی بی درخواست مردم و ایمان واقعی جامعه، برای برقراری حکومت پیش نمی افتاد که این شأنی مردمی ست، نه الهی. امام، در همه ی حیاتش امام است، چه مردم آنان را به حکومت بر جامعه فرابخوانند، و چه نخواهند. که دیدیم بر همه ی امامان ما سخت ترین روزگار گذشت که حتی نمی گذاشتند با امت اسلام در ارتباط باشند چه رسد به قیام و حکومت. و شهادت همه ی امامان و غیبت ولی عصر امام زمان (عج) همگی نشان دوران فشار بر امامان و رونقِ بازار جهالت عمومی و همپیوندی با ظالمان بود. بگذرم.


حدس من این است اگر مثلا" امام حسین (ع) سمت مردمان کوفه نمی رفتند، امروز در جامعه، خصوصا" در همین مدرسه ی فکرت، سؤال می شد! چرا امام به ندای انقلابیون غیور و ضد ظلم کوفه پاسخ مثبت ندادند!؟ اگر می دادند، کار ظلم در جهان تمام می شد و فلان و بهمان. و قِس علی هذا. با آرزوی قبولی عزاداری ها و معرفت ها. ابراهیم طالبی دارابی.
 


پاسخم به آقای امیر رمضانی

به نام خدا. سلام. ضمن احترام به شما چند کلمه ای جهت جواب به این متن شما، کتابت می کنم:

 

۱_ گفتی : "روضه ی امام حسین خواندی". جوابم این است: من هرچه متن پاسخ بالایم را خواندم حتی یک واژه به سمت روضه خوانی نرفته ام. گرچه روضه برای شخص من امری فوق العاده عرفانی و هِجرانی و حَیرانی ست، اما طعنه ی شما جناب امیر به مفهوم "روضه" در این متن، کمی زمُخت بود . امید است هر واژه در جای خود، محفوظ باشد، خصوصا" واژگانی که در میان من و شما و همه ی ماها، امری احترام آمیز و آشنا و انیس است.

 

۲_ گفته ای : "نمی دانم این چه رویه ای است که شما درمدرسه  انداختید ." جوابم این است: خودت داوری کن من چه رویه ای راه انداختم؟ من نمی دانم منظورت از این راه انداختن چیست؟ کجای کار من لنگ می زند که خودم خبر ندارم. صدها انتقاد به من شد، من به رسم وفا و رفاقت حتی ورود نکرده ام. مدرسه جز بحث، پرسش، متن نویسی، مناظره، پاسخ به همدیگر، و تبادل بهترین شیوه برای ارائه ی افکار و از همه مهمتر تحمل همدیگر و جوشش قلم و به پیش نهادنِ انگیخته، چه رویه ای باطل و بدی را راه انداخته! که شما تا این حد برافروخته ای امیر!؟ بگو تا ما هم مطلع شویم.

 

۳_ فرموده ای: "یا اسم مدرسه را بردارید . اگر پاسخ درخور ندارید .سکوت فرمایید" جوابم این است: اسم مدرسه از واژه اش پیداست که همه از هم درس بگیریم. اینجا همه با هم "درس خواننده" ایم. نه کسی معلم و آموزگار خاص این مدرسه است و نه شخصی تئوریسین و مقام فصل الخطاب.  فروتنی میان همه موج می زند، آن گاه شما با شیوه ای که برای من تعجب داشت مرا به چوب عِتاب می کوبی و به ضربِ داد و فریاد مضروب و مجروح می سازی!؟ شلاق می زدی دردش شیرین تر بود امیر!

 

۴_ نیز گفته ای: "از شخص دانا تری استعلام بعمل اورید" جوابم این است؛ چرا من استعلام کنم؟ هر کس سؤال دارد خود باید از شخصی که فکر می کند جواب او را بلد است استعلام کند. اساسا" پرسش ها برای این طرح می شود که جواب ها جست و جو شود. هر کس به وُسع خود. آن گاه شما از من می خواهی سکوت کنم و از داناتر استفهام کنم!؟ من معنی این گونه مواجهه ی علمی ات را حقیقتا" درک نمی کنم.

 

درضمن، این را بگویم اگر بر سر این گونه مسائل پیش پا افتاده (یعنی همین برافروختگی شما) بخواهیم وقت همدیگر تلف کنیم، از اندیشه و تفکر و هدف گذاری های مدرسه ی فکرت، پس می افتیم. ان شاء الله، دروازه ی محبت را به روی همدیگر گشوده بداریم تا نگذاریم هیج متغیّر ناخواسته یا خودخواسته ای، اساس انسانیت ما را لطمه ای وارد کند. با احترام. برادرت ابراهیم.

 

 

پاسخم به بحث ۲۵

به نام خدا. سلام. با تشکر از جناب محمدحسین که این پرسش _شیطان_ را پیش کشیده اند. من سال ۱۳۶۸ درباره ی شیطان یک مقاله ای تألیف کرده بودم که فشرده ای از آن را اینجا بازنویس می کنم. که دامنه ای فراخ دارد و بحثی طُوال و گسترده است. ۱_ در لغت: هم از ریشه ی "شاط" است یعنی سوختن از آتش و هم از ریشه ی "شطن" یعنی سرکشی کردن. ۲_ در معارف: شیطان دو نوع است: شیطان جنّی و شیطان اِنسی. نوع جنّی آن از باطن و با ایجاد افکار فاسد و به شیوه ی وسوسه، (=شبیه جنگ روانی) آدمی را دعوت به انحراف و کژی و زشتی می کند و نوع اِنسی آن به صورت ظاهری و بیرونی چنین می کند. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۱۸
ساعت پست : ۰۹:۴۶
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۶

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۶

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت ششم

 

پاسخم به جنابان قربانی، جوادی، محمدحسین آهنگر
به نام خدا. با سلام و احترام و تشکر از طرح سؤال. من در جواب با این پرسش دیدگاهم این است، امید است درست گفته باشم:
امام حسین (ع) به علت مقام عصمت، عالِم به امور خود و جامعه بودند و هر آنچه انجام دادند، همان بود که خدا خشنود بود و هیچ خدشه، ایراد، نقص و کوتاهی در آن نبود. شئوون امامت ایشان ایجاب می کرد به اقدام علیه ی یزید برخیزند ولو با ترک انقلابی حج و مکه و مدینه.


کوفه مرکز حکومت امام علی (ع) بود و مردم آنجا از امام دعوت کردند. همین عزیمت به کوفه خود عالمانه ترین و مردمی ترین و شجاعانه ترین و شاید بهتر است بگویم رمزآلودترین حرکت امام بود. اگر راه را سدّ نمی کردند و اگر موانع و انحرافات پدیدار نمی شود و زور، با زر و تزویر، نیرو نمی گرفت، حضرت سیدالشهداء (ع) مانند پدرش و جدّش، در کوفه حکومت هم تأسیس می کرد، امری ثانوی پس از امر امامت، که در تفکر شیعه ی امامیه فقط با بیعت مردم و رضایت و رأی عموم، شکل عملی به خود می گیرد.


هیچ امامی بی درخواست مردم و ایمان واقعی جامعه، برای برقراری حکومت پیش نمی افتاد که این شأنی مردمی ست، نه الهی. امام، در همه ی حیاتش امام است، چه مردم آنان را به حکومت بر جامعه فرابخوانند، و چه نخواهند. که دیدیم بر همه ی امامان ما سخت ترین روزگار گذشت که حتی نمی گذاشتند با امت اسلام در ارتباط باشند چه رسد به قیام و حکومت. و شهادت همه ی امامان و غیبت ولی عصر امام زمان (عج) همگی نشان دوران فشار بر امامان و رونقِ بازار جهالت عمومی و همپیوندی با ظالمان بود. بگذرم.


حدس من این است اگر مثلا" امام حسین (ع) سمت مردمان کوفه نمی رفتند، امروز در جامعه، خصوصا" در همین مدرسه ی فکرت، سؤال می شد! چرا امام به ندای انقلابیون غیور و ضد ظلم کوفه پاسخ مثبت ندادند!؟ اگر می دادند، کار ظلم در جهان تمام می شد و فلان و بهمان. و قِس علی هذا. با آرزوی قبولی عزاداری ها و معرفت ها. ابراهیم طالبی دارابی.
 


پاسخم به آقای امیر رمضانی

به نام خدا. سلام. ضمن احترام به شما چند کلمه ای جهت جواب به این متن شما، کتابت می کنم:

 

۱_ گفتی : "روضه ی امام حسین خواندی". جوابم این است: من هرچه متن پاسخ بالایم را خواندم حتی یک واژه به سمت روضه خوانی نرفته ام. گرچه روضه برای شخص من امری فوق العاده عرفانی و هِجرانی و حَیرانی ست، اما طعنه ی شما جناب امیر به مفهوم "روضه" در این متن، کمی زمُخت بود . امید است هر واژه در جای خود، محفوظ باشد، خصوصا" واژگانی که در میان من و شما و همه ی ماها، امری احترام آمیز و آشنا و انیس است.

 

۲_ گفته ای : "نمی دانم این چه رویه ای است که شما درمدرسه  انداختید ." جوابم این است: خودت داوری کن من چه رویه ای راه انداختم؟ من نمی دانم منظورت از این راه انداختن چیست؟ کجای کار من لنگ می زند که خودم خبر ندارم. صدها انتقاد به من شد، من به رسم وفا و رفاقت حتی ورود نکرده ام. مدرسه جز بحث، پرسش، متن نویسی، مناظره، پاسخ به همدیگر، و تبادل بهترین شیوه برای ارائه ی افکار و از همه مهمتر تحمل همدیگر و جوشش قلم و به پیش نهادنِ انگیخته، چه رویه ای باطل و بدی را راه انداخته! که شما تا این حد برافروخته ای امیر!؟ بگو تا ما هم مطلع شویم.

 

۳_ فرموده ای: "یا اسم مدرسه را بردارید . اگر پاسخ درخور ندارید .سکوت فرمایید" جوابم این است: اسم مدرسه از واژه اش پیداست که همه از هم درس بگیریم. اینجا همه با هم "درس خواننده" ایم. نه کسی معلم و آموزگار خاص این مدرسه است و نه شخصی تئوریسین و مقام فصل الخطاب.  فروتنی میان همه موج می زند، آن گاه شما با شیوه ای که برای من تعجب داشت مرا به چوب عِتاب می کوبی و به ضربِ داد و فریاد مضروب و مجروح می سازی!؟ شلاق می زدی دردش شیرین تر بود امیر!

 

۴_ نیز گفته ای: "از شخص دانا تری استعلام بعمل اورید" جوابم این است؛ چرا من استعلام کنم؟ هر کس سؤال دارد خود باید از شخصی که فکر می کند جواب او را بلد است استعلام کند. اساسا" پرسش ها برای این طرح می شود که جواب ها جست و جو شود. هر کس به وُسع خود. آن گاه شما از من می خواهی سکوت کنم و از داناتر استفهام کنم!؟ من معنی این گونه مواجهه ی علمی ات را حقیقتا" درک نمی کنم.

 

درضمن، این را بگویم اگر بر سر این گونه مسائل پیش پا افتاده (یعنی همین برافروختگی شما) بخواهیم وقت همدیگر تلف کنیم، از اندیشه و تفکر و هدف گذاری های مدرسه ی فکرت، پس می افتیم. ان شاء الله، دروازه ی محبت را به روی همدیگر گشوده بداریم تا نگذاریم هیج متغیّر ناخواسته یا خودخواسته ای، اساس انسانیت ما را لطمه ای وارد کند. با احترام. برادرت ابراهیم.

 

 

پاسخم به بحث ۲۵

به نام خدا. سلام. با تشکر از جناب محمدحسین که این پرسش _شیطان_ را پیش کشیده اند. من سال ۱۳۶۸ درباره ی شیطان یک مقاله ای تألیف کرده بودم که فشرده ای از آن را اینجا بازنویس می کنم. که دامنه ای فراخ دارد و بحثی طُوال و گسترده است. ۱_ در لغت: هم از ریشه ی "شاط" است یعنی سوختن از آتش و هم از ریشه ی "شطن" یعنی سرکشی کردن. ۲_ در معارف: شیطان دو نوع است: شیطان جنّی و شیطان اِنسی. نوع جنّی آن از باطن و با ایجاد افکار فاسد و به شیوه ی وسوسه، (=شبیه جنگ روانی) آدمی را دعوت به انحراف و کژی و زشتی می کند و نوع اِنسی آن به صورت ظاهری و بیرونی چنین می کند. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت ششم

 

پاسخم به جنابان قربانی، جوادی، محمدحسین آهنگر
به نام خدا. با سلام و احترام و تشکر از طرح سؤال. من در جواب با این پرسش دیدگاهم این است، امید است درست گفته باشم:
امام حسین (ع) به علت مقام عصمت، عالِم به امور خود و جامعه بودند و هر آنچه انجام دادند، همان بود که خدا خشنود بود و هیچ خدشه، ایراد، نقص و کوتاهی در آن نبود. شئوون امامت ایشان ایجاب می کرد به اقدام علیه ی یزید برخیزند ولو با ترک انقلابی حج و مکه و مدینه.


کوفه مرکز حکومت امام علی (ع) بود و مردم آنجا از امام دعوت کردند. همین عزیمت به کوفه خود عالمانه ترین و مردمی ترین و شجاعانه ترین و شاید بهتر است بگویم رمزآلودترین حرکت امام بود. اگر راه را سدّ نمی کردند و اگر موانع و انحرافات پدیدار نمی شود و زور، با زر و تزویر، نیرو نمی گرفت، حضرت سیدالشهداء (ع) مانند پدرش و جدّش، در کوفه حکومت هم تأسیس می کرد، امری ثانوی پس از امر امامت، که در تفکر شیعه ی امامیه فقط با بیعت مردم و رضایت و رأی عموم، شکل عملی به خود می گیرد.


هیچ امامی بی درخواست مردم و ایمان واقعی جامعه، برای برقراری حکومت پیش نمی افتاد که این شأنی مردمی ست، نه الهی. امام، در همه ی حیاتش امام است، چه مردم آنان را به حکومت بر جامعه فرابخوانند، و چه نخواهند. که دیدیم بر همه ی امامان ما سخت ترین روزگار گذشت که حتی نمی گذاشتند با امت اسلام در ارتباط باشند چه رسد به قیام و حکومت. و شهادت همه ی امامان و غیبت ولی عصر امام زمان (عج) همگی نشان دوران فشار بر امامان و رونقِ بازار جهالت عمومی و همپیوندی با ظالمان بود. بگذرم.


حدس من این است اگر مثلا" امام حسین (ع) سمت مردمان کوفه نمی رفتند، امروز در جامعه، خصوصا" در همین مدرسه ی فکرت، سؤال می شد! چرا امام به ندای انقلابیون غیور و ضد ظلم کوفه پاسخ مثبت ندادند!؟ اگر می دادند، کار ظلم در جهان تمام می شد و فلان و بهمان. و قِس علی هذا. با آرزوی قبولی عزاداری ها و معرفت ها. ابراهیم طالبی دارابی.
 


پاسخم به آقای امیر رمضانی

به نام خدا. سلام. ضمن احترام به شما چند کلمه ای جهت جواب به این متن شما، کتابت می کنم:

 

۱_ گفتی : "روضه ی امام حسین خواندی". جوابم این است: من هرچه متن پاسخ بالایم را خواندم حتی یک واژه به سمت روضه خوانی نرفته ام. گرچه روضه برای شخص من امری فوق العاده عرفانی و هِجرانی و حَیرانی ست، اما طعنه ی شما جناب امیر به مفهوم "روضه" در این متن، کمی زمُخت بود . امید است هر واژه در جای خود، محفوظ باشد، خصوصا" واژگانی که در میان من و شما و همه ی ماها، امری احترام آمیز و آشنا و انیس است.

 

۲_ گفته ای : "نمی دانم این چه رویه ای است که شما درمدرسه  انداختید ." جوابم این است: خودت داوری کن من چه رویه ای راه انداختم؟ من نمی دانم منظورت از این راه انداختن چیست؟ کجای کار من لنگ می زند که خودم خبر ندارم. صدها انتقاد به من شد، من به رسم وفا و رفاقت حتی ورود نکرده ام. مدرسه جز بحث، پرسش، متن نویسی، مناظره، پاسخ به همدیگر، و تبادل بهترین شیوه برای ارائه ی افکار و از همه مهمتر تحمل همدیگر و جوشش قلم و به پیش نهادنِ انگیخته، چه رویه ای باطل و بدی را راه انداخته! که شما تا این حد برافروخته ای امیر!؟ بگو تا ما هم مطلع شویم.

 

۳_ فرموده ای: "یا اسم مدرسه را بردارید . اگر پاسخ درخور ندارید .سکوت فرمایید" جوابم این است: اسم مدرسه از واژه اش پیداست که همه از هم درس بگیریم. اینجا همه با هم "درس خواننده" ایم. نه کسی معلم و آموزگار خاص این مدرسه است و نه شخصی تئوریسین و مقام فصل الخطاب.  فروتنی میان همه موج می زند، آن گاه شما با شیوه ای که برای من تعجب داشت مرا به چوب عِتاب می کوبی و به ضربِ داد و فریاد مضروب و مجروح می سازی!؟ شلاق می زدی دردش شیرین تر بود امیر!

 

۴_ نیز گفته ای: "از شخص دانا تری استعلام بعمل اورید" جوابم این است؛ چرا من استعلام کنم؟ هر کس سؤال دارد خود باید از شخصی که فکر می کند جواب او را بلد است استعلام کند. اساسا" پرسش ها برای این طرح می شود که جواب ها جست و جو شود. هر کس به وُسع خود. آن گاه شما از من می خواهی سکوت کنم و از داناتر استفهام کنم!؟ من معنی این گونه مواجهه ی علمی ات را حقیقتا" درک نمی کنم.

 

درضمن، این را بگویم اگر بر سر این گونه مسائل پیش پا افتاده (یعنی همین برافروختگی شما) بخواهیم وقت همدیگر تلف کنیم، از اندیشه و تفکر و هدف گذاری های مدرسه ی فکرت، پس می افتیم. ان شاء الله، دروازه ی محبت را به روی همدیگر گشوده بداریم تا نگذاریم هیج متغیّر ناخواسته یا خودخواسته ای، اساس انسانیت ما را لطمه ای وارد کند. با احترام. برادرت ابراهیم.

 

 

پاسخم به بحث ۲۵

به نام خدا. سلام. با تشکر از جناب محمدحسین که این پرسش _شیطان_ را پیش کشیده اند. من سال ۱۳۶۸ درباره ی شیطان یک مقاله ای تألیف کرده بودم که فشرده ای از آن را اینجا بازنویس می کنم. که دامنه ای فراخ دارد و بحثی طُوال و گسترده است. ۱_ در لغت: هم از ریشه ی "شاط" است یعنی سوختن از آتش و هم از ریشه ی "شطن" یعنی سرکشی کردن. ۲_ در معارف: شیطان دو نوع است: شیطان جنّی و شیطان اِنسی. نوع جنّی آن از باطن و با ایجاد افکار فاسد و به شیوه ی وسوسه، (=شبیه جنگ روانی) آدمی را دعوت به انحراف و کژی و زشتی می کند و نوع اِنسی آن به صورت ظاهری و بیرونی چنین می کند. بیشتر بخوانید ↓

۳_ در قرآن:  کار اصلی شیطان از نظر قرآن کریم، جلوه دادن بد در قالب خوب است، یعنی تزئین می کند. به استناد آیه ی ۶۳ سوره نحل: فزیّن لهم الشیطان اعمالهم.

 

۴_ در تفسیر: شیطان شخص واحدی نیست. (طبق آیه ۵۰ سوره کهف) دارای ذُرّیه است که کارگزاران شیطان اند؛ از جمله ی آنان اینان اند: قفندر، متکون، ولهان، رها، زوال، ثبر، زلنبور و... که هر یک مأموریت های خاص دارند مثلا یکی سعی می کند انسان را از خیر و نماز بازدارد و دیگری تلاشش این است انسان به سوی شرارت و عَبَث و بیهودگی و شراب برود. که همگی مشهورند به جنودالشیطان.

 

۵_ نقل قول: علامه طباطبایی در المیزان، و جوادی آملی در تفسیر موضوعی و ملاصدرا در "مفتاح الغیب قائل به این هستند که شیطان می تواند "مُمَثّل" شود. ممثل یعنی به مثل چیزی یا کسی درآمدن.

 

من معتقدم قدرت شیطان از قدرت انسان پیشی ندارد یعنی قدرت فائقه ندارد. انسان اگر بخواهد می تواند بر شیطان با همه ی کارگزارانش، پیروز شود. ما هر یک، روزانه با وسوسه های فراوان او درگیر می شویم و بر او چیره می گردیم؛ چون شیطان نشانی از شرّ است و بشر اگر خودساخته شود، از شیطان نمی بازد و خودباخته  نمی گردد. فکر کنم این مقدار بس باشد. با امید بر غلبه ی بر شیطان. برانیم این موجود نامرئی وسوسه گر را که رانده ی درگاه حضرت باری تعالی است.

 


آقامدرسه

به نام خدا. سلام

جناب دکتر اسماعیل عارف زاده درباره ی آقامدرسه چیزی انداخت که لازم می دانم به لحاظ اخلاق و تکلیف کمی از آن بگویم. البته خطاب من شخص خاص نیست، صرفا" بیان نظر است:

 

من بر این نظرم این مدرسه که انتهای دهه ی ۳۰ در دارابکلا توسط مرحوم آیت الله آقا شیخ محمدباقر دارابکلایی بازتولید شد _ که اصل آن توسط پدربزرگ مادری مرحوم مادرم آیت الله آق میر صالح صالحی بنیاد نهاده شد_ حرکتی بزرگ و آموزشی و ستودنی ست. و برگ زرین تاریخ علم و دیانت و ایمان روستای دارابکلا است.

 

در همین مدرسه بود که بیش از ۱۵۰ طلبه از محل و منطقه و حتی از ییلاقات دوردست و بلاد دورتر درس آموختند و الان هر کدام برای خود دارای فضل و آثار علمی و صدها مقالات اند. برخی از آنها به شهادت رسیدند مانند شهید سید جواد شفیعی، شهید گرجی، شهید صادقی و... . که من افتخار دارم همه ی آنها را در وبلاگم "دامنه دارابکلا" معرفی کنم و شرح حال بنویسم. نیز مقاله ی آقامدرسه را تدوین کنم.

 

جناب جعفر آهنگر دهیار پرافتخار دارابکلا در کتابی که نگاشته اند حق این مطلب _روحانیت و مدرسه علمیه_ را بدرستی ادا کرده اند و در این جا بجاست که از ایشان بابت این توجه، تشکر و قدردانی کنم.

 

باری، مدرسه علمیه دارابکلا که به آقامدرسه مشهور شد، یک نهاد آموزشی موفق و پربار دارابکلا بوده است که پرورش یافتگان آن به حضور در آن افتخار می کنند. زمانی این مدرسه، چنین حسنات و خدماتی کرد، که شماری از ما یا هنوز پدیدار نشده بودیم و یا داشتم وَگ کپّل! می زدیم و یا حتی "الف ب پ ت" هنوز در میان خیلی ها باب نشده بود و به گوش شان نرسیده بود و بسیاری از بهترین آدم های همین منطقه بزرگ اطراف دارابکلا جز بیل دسته و خال و واش و لَم لوار و چوب و چماز چیزی در چنته نداشتند و اندک اندک افتخار شد که بچه ها به مکتبخانه بروند و مدرسه ی علمیه و دارابکلا گرانیگاه آن دیار بزرگ شد. این جای سپاس دارد نه اعجاب!

 


@
سلام آقا سید علی اصغر. منظور من این است چون دین باید مصون بماند و از بدعت های زمانه بدور، انسان حاضر می شود برای حفظ آن حتی جان خود را فدا کند. اسلامِ بی مسلمین معنا ندارد؛ چنانچه مسلمینِ بی اسلام بی معناست. تفسیر تامّ "ثارالله" همین ایثار خون برای اصلاح دین بود. پس، انسان خود را فدای دین می کند تا راه برقرار باشد و تابلوی راهنمای بشر به روی بشریت چشمک بزند تا گُم نگردد و به گمراهی و کژراهه نرود.

 


@
جناب آقای دکتر عارف زاده
با سلام و احترام
این ترسیم شما را دیشب در انتهای شب خواندم، خواستم جوابی بنویسم دیدم دوستان آنچنان مدرسه و شیطان را، شِلاب باران کردند که کنار کشیدم، سِل (=سیلاب) مِه رِه غرق نکند! بنابراین، الان پاسخ نوشتم:


۱_ نیک می دانید که روزه را خدای حکیم بر مؤمنین واجب کرد تا پرهیزکار شوند. و از لفظ "کُتِبَ" استفاده کرد که از واجباب خاص محسوب می شود و در آن برکات و لذت نهفته است که اهلش آن را لمس می کنند. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (آیه ۱۸۳ سوره بقره)


ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده ، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار  شوید.


۲_ آداب روزه گرفتن هم در اسلام توسط پیامبر (ص) و ائمه (ع) و بزرگان دین ترسیم شد که اگر کسی آن را رعایت کند، آن گونه نمی شود که شما تصویر کرده اید. البته شما مشاهدات عینی خود را گزارش کرده ای و به هر حال به چشم خود دیده ای و یا شنیده ای و تصدیق هم می کنم، بسیاری یا حداقل تعدادی از مردم این گونه اند، یعنی زیاده خور و پُرخور.


۳_ این البته به فرهنگ ایرانی هم برمی گردد که به نظرم حجیم خور هستیم. یک دیس پلو می خورند برخی! این روزها هم هجمه ی بیگانه تا به غذا و پوشاک ایرانی هم سرایت کرده است و افراد برای پُز، غذاهای خارجی می خورند تا ایرانی و سنتی.


بگذرم جناب دکتر! فقط خواستم بگویم عیب از کسانی ست که افطار و سحری را حجیم می خورند و آداب کم خوری را زیر پا می گذارند که باید آگاهی سازی کنیم.
 

پاسخ به بحث ۲۶
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از جناب جوادی نسب که طرح این سؤال از اوست، چند جمله می نویسم:


من در این زمینه نه تخصصی دارم و نه حتی تا کنون مطالعه ای کرده ام، لذا با حتم و اقناع نمی توانم گزاره ای را انشاء کنم که بگویم صائب است. اما خود پیش خودم این گونه می اندیشم:


کودکان حضور و غیاب اشیاء را بخوبی در می یابند و حس کنجکاوی شدیدی دارند که آن بیابند از خوردنی گرفته تا ابزار و آلات بازی و .... همین خصوصیت به مراتب بالاتر و عاطفی تر، برای غیاب و نبودِ افراد و نزدیکان در نزد کودک وجود دارد و ذهنش را از فقدان کسان و بستگان و خویشاوندان مشغول می سازد و غیابشان را دقیقا" حس می کند و دست به حقیقت یابی می زند.


بنابراین؛ به نظر من، ضمن آن که کودکان خود تا حدی بو می برَند چه رخ داده است، بهتر است با کمال درستی و نهایت رعایت اصول روانشناختی و مهربانانه و نوازشگرانه او را باخبر کرد و واقعیت را کتمان نداشت. تأکید می کنم این فهم درونی من است و ممکن است خطا باشد.

 

بحث ۲۷. با توجه به روایت های موجود از روز عاشورا، سکانس های برتر در واقعه روز عاشورا چه صحنه هایی است و برداشت شخصی افراد چیست؟ این پرسش جناب معین آهنگر است که طبق نوبت، در پیشخوان سنجاق شد.



پاسخم به بحث ۲۷
به نام خدا. سلام. ضمن سپاس از جناب آقا معین که این پرسش را به پیشخوان مدرسه ارائه نمودند، جوابم که کوتاه است، این است:


من ریز ریز قیام امام حسین (ع) را خوانده ام، از نوجوانی تا الان. هیچ گاه هم، از دانستنی های بیشتر و عمیق تر از این واقعه، خسته نمی شوم. بنابراین، تمام رخدادهای این حرکت انقلابی، برای من عالی و آموزنده است. یعنی از آغازش که از ماه رجب شروع شد، تا سرانجامش که در عصر روز دهم محرم الحرام (= یعنی عاشورا) پایان یافت. پایانی که خود سرآغازی دیگر است و انتها و تمامی ندارد. نهضتی که بیش از شش ماه (رجب تا محرم)  به طول انجامید، ولی تا ابد پیام آور است و راه نِشان.


با آن که همه زوایای عاشورا زیبنده ی پیروی ست و همه ی کژی های نیروی خودباخته ی مقابل بایسته ی برائت و دوری ورزیدن، من سه سکانس زیر را زیاد در مقابل چشمام نظاره گرم:


۱_ تپّه و تلّ کنار گودی قتلگاه؛ یعنی صحنه ی دلخراش نگاه های جانسوز حضرت زینب کبرا _سلام الله علیها_ و برادرش امام حسین (ع). که من سال دی ۱۳۹۳ در تل زینبیه در کنار حرم امام حسین (ع) این جغرافیای عشق و سوز را با چشمانم از نزدیک دیده ام.


۲_ شبی که آقا امام حسین (ع) نورهای داخل خیمه را خاموش کردند و به همه خطاب کردند هر که می خواهد برود تا فردا به شهادت نرسد، آزاد است. که در بدترین وضعیت بحرانی نیز بر کسی چیزی تحمیل نکردند.


۳_ صحنه عرفانی بی مانند تاریخ بشریت یعنی نماز ظهر عاشورا به امامت امام حسین (ع) در زیر باران تیر و حملات و دشنام دشمن.


جناب معین! واقعا" من دلم نمی آید، سکانس های نهضت حسینی را اِحصاء کنم و یکی را بر دیگری برتر بنمایانم، بگذار این سه سکانس بس باشد، چون هر زاویه ای را باز می کنم می بینم یکی از دیگری پربارتر و آموزاننده تره. به امید رفتن در راه حسین (ع) و افتخار سربازی آن رهبر بی مانند همه ی روزگاران. ابراهیم طالبی دارابی.

 

پاسخم به بحث ۲۸

به نام خدا. سلام. خودم شخصا" از چندسال قبل این گونه رعایت می کنم و به خیلی از کسان نیز دوستانه تذکر داده ام و در وبلاگم دامنه دارابکلا نیز چندبار پست گذاشته ام:

 

۱_ ما مسلمان ها روزانه حداقل سه بار وضوی واجب می گیریم. چه لزومی دارد هنگام وضوگرفتن، شیر آب، باز بماند و آب به هدر رود!؟ در هر مرحله از وضو، دسته ی شیر را کاملا" ببندیم و مرحله به مرحله، کمی باز کنیم. که نهایتا" شاید از یک تا دو لیوان تجاوز نکند. حتی وضوی صحیح را با نصف لیوان آب هم می توان گرفت.

 

۲_ ما مسلمانان معمولا" غسل های واجب و مستحبی به گردن داریم. اگر بی ادبی نباشد شاید هر روز نیمی یا بیشتر مردم این مملکت، غسل واجب بر عهده دارند و استحمام می کنند. (خدایا! جناب قربانی فقط متلک نکند) بنابراین، چه نیازی ست هنگام غسل واجب و استحبابی، آن مقدار آب را شُرشُر هدر داد و گناه بدتر مرتکب شد. بهتر است در غسل ترتیبی، نهایت صرفه جویی انجام گیرد. درست است آب ولرَم و گرم حمام، خاش خاشی! می آید، ولی واقعا" اسراف آب کاری بی اندازه ناروا و شاید هم از نظر شرعی گناه است.

 

۳_ واقعا" اگر دیدیم کسی آب را اسراف می کند به ایشان تذکر دهیم. بارها به افراد در محل زیستم گفته ام آقا! خانم! این آب که داری ماشین می شوری، باغچه آب می دهی، دمِ درت را هی شست و شوی زاید می دهی، والله از دوردست ها می آید؛ از درون چندین کلیومتر تونل و لوله و گذر از سدّها. بگذرم. تأثیر هم می کرد.

 

درضمن، ما سعی کردیم در منزل این موارد را رعایت کنیم. از همه ی کسانی به پرسش مدرسه، پاسخ داده اند و نیز از کسانی که پاسخ ها را بادقت خوانده اند، ممنونم. ابراهیم طالبی دارابی.

 

دو نکته ی دیگر هم بیفزایم:
۱_ مرحوم بازرگان در وصیت نامه کوتاه خود جمله ای مهم دارد. او مُشفقانه به این مضمون می گوید: اگر برای برخی معاد اثبات شدنی نیست، ردّ معاد هم قابل اثبات نیست، پس عقل حکم می کند آن را انکار نکنند.


۲_ برخی نیز در باره ی معاد دچار اشتباه فهم شده اند که برخی از بزرگان از این که گفته اند اصول دین توحید و نبوت است، این عده خیال کرده اند یعنی معاد، نه. این عالمان دین، منظورشان آسان گیری دایره دیانت است و گسترش دادن سفره ی پذیرش مذهب. یعنی اگر کسی به همین دو تا را اعتقاد داشت، او دیندار محسوب می شود. نه این که خدای ناکرده آن عالمان می خواستند معاد را نادیده بگیرند. نه. معاد که از باورهای قطعی و مسلّم دین است و وحی مُنزَل الهی و از مسائل اصلی قرآنی.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۶

مدرسه فکرت ۶

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۶

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت ششم

 

پاسخم به جنابان قربانی، جوادی، محمدحسین آهنگر
به نام خدا. با سلام و احترام و تشکر از طرح سؤال. من در جواب با این پرسش دیدگاهم این است، امید است درست گفته باشم:
امام حسین (ع) به علت مقام عصمت، عالِم به امور خود و جامعه بودند و هر آنچه انجام دادند، همان بود که خدا خشنود بود و هیچ خدشه، ایراد، نقص و کوتاهی در آن نبود. شئوون امامت ایشان ایجاب می کرد به اقدام علیه ی یزید برخیزند ولو با ترک انقلابی حج و مکه و مدینه.


کوفه مرکز حکومت امام علی (ع) بود و مردم آنجا از امام دعوت کردند. همین عزیمت به کوفه خود عالمانه ترین و مردمی ترین و شجاعانه ترین و شاید بهتر است بگویم رمزآلودترین حرکت امام بود. اگر راه را سدّ نمی کردند و اگر موانع و انحرافات پدیدار نمی شود و زور، با زر و تزویر، نیرو نمی گرفت، حضرت سیدالشهداء (ع) مانند پدرش و جدّش، در کوفه حکومت هم تأسیس می کرد، امری ثانوی پس از امر امامت، که در تفکر شیعه ی امامیه فقط با بیعت مردم و رضایت و رأی عموم، شکل عملی به خود می گیرد.


هیچ امامی بی درخواست مردم و ایمان واقعی جامعه، برای برقراری حکومت پیش نمی افتاد که این شأنی مردمی ست، نه الهی. امام، در همه ی حیاتش امام است، چه مردم آنان را به حکومت بر جامعه فرابخوانند، و چه نخواهند. که دیدیم بر همه ی امامان ما سخت ترین روزگار گذشت که حتی نمی گذاشتند با امت اسلام در ارتباط باشند چه رسد به قیام و حکومت. و شهادت همه ی امامان و غیبت ولی عصر امام زمان (عج) همگی نشان دوران فشار بر امامان و رونقِ بازار جهالت عمومی و همپیوندی با ظالمان بود. بگذرم.


حدس من این است اگر مثلا" امام حسین (ع) سمت مردمان کوفه نمی رفتند، امروز در جامعه، خصوصا" در همین مدرسه ی فکرت، سؤال می شد! چرا امام به ندای انقلابیون غیور و ضد ظلم کوفه پاسخ مثبت ندادند!؟ اگر می دادند، کار ظلم در جهان تمام می شد و فلان و بهمان. و قِس علی هذا. با آرزوی قبولی عزاداری ها و معرفت ها. ابراهیم طالبی دارابی.
 


پاسخم به آقای امیر رمضانی

به نام خدا. سلام. ضمن احترام به شما چند کلمه ای جهت جواب به این متن شما، کتابت می کنم:

 

۱_ گفتی : "روضه ی امام حسین خواندی". جوابم این است: من هرچه متن پاسخ بالایم را خواندم حتی یک واژه به سمت روضه خوانی نرفته ام. گرچه روضه برای شخص من امری فوق العاده عرفانی و هِجرانی و حَیرانی ست، اما طعنه ی شما جناب امیر به مفهوم "روضه" در این متن، کمی زمُخت بود . امید است هر واژه در جای خود، محفوظ باشد، خصوصا" واژگانی که در میان من و شما و همه ی ماها، امری احترام آمیز و آشنا و انیس است.

 

۲_ گفته ای : "نمی دانم این چه رویه ای است که شما درمدرسه  انداختید ." جوابم این است: خودت داوری کن من چه رویه ای راه انداختم؟ من نمی دانم منظورت از این راه انداختن چیست؟ کجای کار من لنگ می زند که خودم خبر ندارم. صدها انتقاد به من شد، من به رسم وفا و رفاقت حتی ورود نکرده ام. مدرسه جز بحث، پرسش، متن نویسی، مناظره، پاسخ به همدیگر، و تبادل بهترین شیوه برای ارائه ی افکار و از همه مهمتر تحمل همدیگر و جوشش قلم و به پیش نهادنِ انگیخته، چه رویه ای باطل و بدی را راه انداخته! که شما تا این حد برافروخته ای امیر!؟ بگو تا ما هم مطلع شویم.

 

۳_ فرموده ای: "یا اسم مدرسه را بردارید . اگر پاسخ درخور ندارید .سکوت فرمایید" جوابم این است: اسم مدرسه از واژه اش پیداست که همه از هم درس بگیریم. اینجا همه با هم "درس خواننده" ایم. نه کسی معلم و آموزگار خاص این مدرسه است و نه شخصی تئوریسین و مقام فصل الخطاب.  فروتنی میان همه موج می زند، آن گاه شما با شیوه ای که برای من تعجب داشت مرا به چوب عِتاب می کوبی و به ضربِ داد و فریاد مضروب و مجروح می سازی!؟ شلاق می زدی دردش شیرین تر بود امیر!

 

۴_ نیز گفته ای: "از شخص دانا تری استعلام بعمل اورید" جوابم این است؛ چرا من استعلام کنم؟ هر کس سؤال دارد خود باید از شخصی که فکر می کند جواب او را بلد است استعلام کند. اساسا" پرسش ها برای این طرح می شود که جواب ها جست و جو شود. هر کس به وُسع خود. آن گاه شما از من می خواهی سکوت کنم و از داناتر استفهام کنم!؟ من معنی این گونه مواجهه ی علمی ات را حقیقتا" درک نمی کنم.

 

درضمن، این را بگویم اگر بر سر این گونه مسائل پیش پا افتاده (یعنی همین برافروختگی شما) بخواهیم وقت همدیگر تلف کنیم، از اندیشه و تفکر و هدف گذاری های مدرسه ی فکرت، پس می افتیم. ان شاء الله، دروازه ی محبت را به روی همدیگر گشوده بداریم تا نگذاریم هیج متغیّر ناخواسته یا خودخواسته ای، اساس انسانیت ما را لطمه ای وارد کند. با احترام. برادرت ابراهیم.

 

 

پاسخم به بحث ۲۵

به نام خدا. سلام. با تشکر از جناب محمدحسین که این پرسش _شیطان_ را پیش کشیده اند. من سال ۱۳۶۸ درباره ی شیطان یک مقاله ای تألیف کرده بودم که فشرده ای از آن را اینجا بازنویس می کنم. که دامنه ای فراخ دارد و بحثی طُوال و گسترده است. ۱_ در لغت: هم از ریشه ی "شاط" است یعنی سوختن از آتش و هم از ریشه ی "شطن" یعنی سرکشی کردن. ۲_ در معارف: شیطان دو نوع است: شیطان جنّی و شیطان اِنسی. نوع جنّی آن از باطن و با ایجاد افکار فاسد و به شیوه ی وسوسه، (=شبیه جنگ روانی) آدمی را دعوت به انحراف و کژی و زشتی می کند و نوع اِنسی آن به صورت ظاهری و بیرونی چنین می کند. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت ششم

 

پاسخم به جنابان قربانی، جوادی، محمدحسین آهنگر
به نام خدا. با سلام و احترام و تشکر از طرح سؤال. من در جواب با این پرسش دیدگاهم این است، امید است درست گفته باشم:
امام حسین (ع) به علت مقام عصمت، عالِم به امور خود و جامعه بودند و هر آنچه انجام دادند، همان بود که خدا خشنود بود و هیچ خدشه، ایراد، نقص و کوتاهی در آن نبود. شئوون امامت ایشان ایجاب می کرد به اقدام علیه ی یزید برخیزند ولو با ترک انقلابی حج و مکه و مدینه.


کوفه مرکز حکومت امام علی (ع) بود و مردم آنجا از امام دعوت کردند. همین عزیمت به کوفه خود عالمانه ترین و مردمی ترین و شجاعانه ترین و شاید بهتر است بگویم رمزآلودترین حرکت امام بود. اگر راه را سدّ نمی کردند و اگر موانع و انحرافات پدیدار نمی شود و زور، با زر و تزویر، نیرو نمی گرفت، حضرت سیدالشهداء (ع) مانند پدرش و جدّش، در کوفه حکومت هم تأسیس می کرد، امری ثانوی پس از امر امامت، که در تفکر شیعه ی امامیه فقط با بیعت مردم و رضایت و رأی عموم، شکل عملی به خود می گیرد.


هیچ امامی بی درخواست مردم و ایمان واقعی جامعه، برای برقراری حکومت پیش نمی افتاد که این شأنی مردمی ست، نه الهی. امام، در همه ی حیاتش امام است، چه مردم آنان را به حکومت بر جامعه فرابخوانند، و چه نخواهند. که دیدیم بر همه ی امامان ما سخت ترین روزگار گذشت که حتی نمی گذاشتند با امت اسلام در ارتباط باشند چه رسد به قیام و حکومت. و شهادت همه ی امامان و غیبت ولی عصر امام زمان (عج) همگی نشان دوران فشار بر امامان و رونقِ بازار جهالت عمومی و همپیوندی با ظالمان بود. بگذرم.


حدس من این است اگر مثلا" امام حسین (ع) سمت مردمان کوفه نمی رفتند، امروز در جامعه، خصوصا" در همین مدرسه ی فکرت، سؤال می شد! چرا امام به ندای انقلابیون غیور و ضد ظلم کوفه پاسخ مثبت ندادند!؟ اگر می دادند، کار ظلم در جهان تمام می شد و فلان و بهمان. و قِس علی هذا. با آرزوی قبولی عزاداری ها و معرفت ها. ابراهیم طالبی دارابی.
 


پاسخم به آقای امیر رمضانی

به نام خدا. سلام. ضمن احترام به شما چند کلمه ای جهت جواب به این متن شما، کتابت می کنم:

 

۱_ گفتی : "روضه ی امام حسین خواندی". جوابم این است: من هرچه متن پاسخ بالایم را خواندم حتی یک واژه به سمت روضه خوانی نرفته ام. گرچه روضه برای شخص من امری فوق العاده عرفانی و هِجرانی و حَیرانی ست، اما طعنه ی شما جناب امیر به مفهوم "روضه" در این متن، کمی زمُخت بود . امید است هر واژه در جای خود، محفوظ باشد، خصوصا" واژگانی که در میان من و شما و همه ی ماها، امری احترام آمیز و آشنا و انیس است.

 

۲_ گفته ای : "نمی دانم این چه رویه ای است که شما درمدرسه  انداختید ." جوابم این است: خودت داوری کن من چه رویه ای راه انداختم؟ من نمی دانم منظورت از این راه انداختن چیست؟ کجای کار من لنگ می زند که خودم خبر ندارم. صدها انتقاد به من شد، من به رسم وفا و رفاقت حتی ورود نکرده ام. مدرسه جز بحث، پرسش، متن نویسی، مناظره، پاسخ به همدیگر، و تبادل بهترین شیوه برای ارائه ی افکار و از همه مهمتر تحمل همدیگر و جوشش قلم و به پیش نهادنِ انگیخته، چه رویه ای باطل و بدی را راه انداخته! که شما تا این حد برافروخته ای امیر!؟ بگو تا ما هم مطلع شویم.

 

۳_ فرموده ای: "یا اسم مدرسه را بردارید . اگر پاسخ درخور ندارید .سکوت فرمایید" جوابم این است: اسم مدرسه از واژه اش پیداست که همه از هم درس بگیریم. اینجا همه با هم "درس خواننده" ایم. نه کسی معلم و آموزگار خاص این مدرسه است و نه شخصی تئوریسین و مقام فصل الخطاب.  فروتنی میان همه موج می زند، آن گاه شما با شیوه ای که برای من تعجب داشت مرا به چوب عِتاب می کوبی و به ضربِ داد و فریاد مضروب و مجروح می سازی!؟ شلاق می زدی دردش شیرین تر بود امیر!

 

۴_ نیز گفته ای: "از شخص دانا تری استعلام بعمل اورید" جوابم این است؛ چرا من استعلام کنم؟ هر کس سؤال دارد خود باید از شخصی که فکر می کند جواب او را بلد است استعلام کند. اساسا" پرسش ها برای این طرح می شود که جواب ها جست و جو شود. هر کس به وُسع خود. آن گاه شما از من می خواهی سکوت کنم و از داناتر استفهام کنم!؟ من معنی این گونه مواجهه ی علمی ات را حقیقتا" درک نمی کنم.

 

درضمن، این را بگویم اگر بر سر این گونه مسائل پیش پا افتاده (یعنی همین برافروختگی شما) بخواهیم وقت همدیگر تلف کنیم، از اندیشه و تفکر و هدف گذاری های مدرسه ی فکرت، پس می افتیم. ان شاء الله، دروازه ی محبت را به روی همدیگر گشوده بداریم تا نگذاریم هیج متغیّر ناخواسته یا خودخواسته ای، اساس انسانیت ما را لطمه ای وارد کند. با احترام. برادرت ابراهیم.

 

 

پاسخم به بحث ۲۵

به نام خدا. سلام. با تشکر از جناب محمدحسین که این پرسش _شیطان_ را پیش کشیده اند. من سال ۱۳۶۸ درباره ی شیطان یک مقاله ای تألیف کرده بودم که فشرده ای از آن را اینجا بازنویس می کنم. که دامنه ای فراخ دارد و بحثی طُوال و گسترده است. ۱_ در لغت: هم از ریشه ی "شاط" است یعنی سوختن از آتش و هم از ریشه ی "شطن" یعنی سرکشی کردن. ۲_ در معارف: شیطان دو نوع است: شیطان جنّی و شیطان اِنسی. نوع جنّی آن از باطن و با ایجاد افکار فاسد و به شیوه ی وسوسه، (=شبیه جنگ روانی) آدمی را دعوت به انحراف و کژی و زشتی می کند و نوع اِنسی آن به صورت ظاهری و بیرونی چنین می کند. بیشتر بخوانید ↓

۳_ در قرآن:  کار اصلی شیطان از نظر قرآن کریم، جلوه دادن بد در قالب خوب است، یعنی تزئین می کند. به استناد آیه ی ۶۳ سوره نحل: فزیّن لهم الشیطان اعمالهم.

 

۴_ در تفسیر: شیطان شخص واحدی نیست. (طبق آیه ۵۰ سوره کهف) دارای ذُرّیه است که کارگزاران شیطان اند؛ از جمله ی آنان اینان اند: قفندر، متکون، ولهان، رها، زوال، ثبر، زلنبور و... که هر یک مأموریت های خاص دارند مثلا یکی سعی می کند انسان را از خیر و نماز بازدارد و دیگری تلاشش این است انسان به سوی شرارت و عَبَث و بیهودگی و شراب برود. که همگی مشهورند به جنودالشیطان.

 

۵_ نقل قول: علامه طباطبایی در المیزان، و جوادی آملی در تفسیر موضوعی و ملاصدرا در "مفتاح الغیب قائل به این هستند که شیطان می تواند "مُمَثّل" شود. ممثل یعنی به مثل چیزی یا کسی درآمدن.

 

من معتقدم قدرت شیطان از قدرت انسان پیشی ندارد یعنی قدرت فائقه ندارد. انسان اگر بخواهد می تواند بر شیطان با همه ی کارگزارانش، پیروز شود. ما هر یک، روزانه با وسوسه های فراوان او درگیر می شویم و بر او چیره می گردیم؛ چون شیطان نشانی از شرّ است و بشر اگر خودساخته شود، از شیطان نمی بازد و خودباخته  نمی گردد. فکر کنم این مقدار بس باشد. با امید بر غلبه ی بر شیطان. برانیم این موجود نامرئی وسوسه گر را که رانده ی درگاه حضرت باری تعالی است.

 


آقامدرسه

به نام خدا. سلام

جناب دکتر اسماعیل عارف زاده درباره ی آقامدرسه چیزی انداخت که لازم می دانم به لحاظ اخلاق و تکلیف کمی از آن بگویم. البته خطاب من شخص خاص نیست، صرفا" بیان نظر است:

 

من بر این نظرم این مدرسه که انتهای دهه ی ۳۰ در دارابکلا توسط مرحوم آیت الله آقا شیخ محمدباقر دارابکلایی بازتولید شد _ که اصل آن توسط پدربزرگ مادری مرحوم مادرم آیت الله آق میر صالح صالحی بنیاد نهاده شد_ حرکتی بزرگ و آموزشی و ستودنی ست. و برگ زرین تاریخ علم و دیانت و ایمان روستای دارابکلا است.

 

در همین مدرسه بود که بیش از ۱۵۰ طلبه از محل و منطقه و حتی از ییلاقات دوردست و بلاد دورتر درس آموختند و الان هر کدام برای خود دارای فضل و آثار علمی و صدها مقالات اند. برخی از آنها به شهادت رسیدند مانند شهید سید جواد شفیعی، شهید گرجی، شهید صادقی و... . که من افتخار دارم همه ی آنها را در وبلاگم "دامنه دارابکلا" معرفی کنم و شرح حال بنویسم. نیز مقاله ی آقامدرسه را تدوین کنم.

 

جناب جعفر آهنگر دهیار پرافتخار دارابکلا در کتابی که نگاشته اند حق این مطلب _روحانیت و مدرسه علمیه_ را بدرستی ادا کرده اند و در این جا بجاست که از ایشان بابت این توجه، تشکر و قدردانی کنم.

 

باری، مدرسه علمیه دارابکلا که به آقامدرسه مشهور شد، یک نهاد آموزشی موفق و پربار دارابکلا بوده است که پرورش یافتگان آن به حضور در آن افتخار می کنند. زمانی این مدرسه، چنین حسنات و خدماتی کرد، که شماری از ما یا هنوز پدیدار نشده بودیم و یا داشتم وَگ کپّل! می زدیم و یا حتی "الف ب پ ت" هنوز در میان خیلی ها باب نشده بود و به گوش شان نرسیده بود و بسیاری از بهترین آدم های همین منطقه بزرگ اطراف دارابکلا جز بیل دسته و خال و واش و لَم لوار و چوب و چماز چیزی در چنته نداشتند و اندک اندک افتخار شد که بچه ها به مکتبخانه بروند و مدرسه ی علمیه و دارابکلا گرانیگاه آن دیار بزرگ شد. این جای سپاس دارد نه اعجاب!

 


@
سلام آقا سید علی اصغر. منظور من این است چون دین باید مصون بماند و از بدعت های زمانه بدور، انسان حاضر می شود برای حفظ آن حتی جان خود را فدا کند. اسلامِ بی مسلمین معنا ندارد؛ چنانچه مسلمینِ بی اسلام بی معناست. تفسیر تامّ "ثارالله" همین ایثار خون برای اصلاح دین بود. پس، انسان خود را فدای دین می کند تا راه برقرار باشد و تابلوی راهنمای بشر به روی بشریت چشمک بزند تا گُم نگردد و به گمراهی و کژراهه نرود.

 


@
جناب آقای دکتر عارف زاده
با سلام و احترام
این ترسیم شما را دیشب در انتهای شب خواندم، خواستم جوابی بنویسم دیدم دوستان آنچنان مدرسه و شیطان را، شِلاب باران کردند که کنار کشیدم، سِل (=سیلاب) مِه رِه غرق نکند! بنابراین، الان پاسخ نوشتم:


۱_ نیک می دانید که روزه را خدای حکیم بر مؤمنین واجب کرد تا پرهیزکار شوند. و از لفظ "کُتِبَ" استفاده کرد که از واجباب خاص محسوب می شود و در آن برکات و لذت نهفته است که اهلش آن را لمس می کنند. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (آیه ۱۸۳ سوره بقره)


ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده ، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار  شوید.


۲_ آداب روزه گرفتن هم در اسلام توسط پیامبر (ص) و ائمه (ع) و بزرگان دین ترسیم شد که اگر کسی آن را رعایت کند، آن گونه نمی شود که شما تصویر کرده اید. البته شما مشاهدات عینی خود را گزارش کرده ای و به هر حال به چشم خود دیده ای و یا شنیده ای و تصدیق هم می کنم، بسیاری یا حداقل تعدادی از مردم این گونه اند، یعنی زیاده خور و پُرخور.


۳_ این البته به فرهنگ ایرانی هم برمی گردد که به نظرم حجیم خور هستیم. یک دیس پلو می خورند برخی! این روزها هم هجمه ی بیگانه تا به غذا و پوشاک ایرانی هم سرایت کرده است و افراد برای پُز، غذاهای خارجی می خورند تا ایرانی و سنتی.


بگذرم جناب دکتر! فقط خواستم بگویم عیب از کسانی ست که افطار و سحری را حجیم می خورند و آداب کم خوری را زیر پا می گذارند که باید آگاهی سازی کنیم.
 

پاسخ به بحث ۲۶
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از جناب جوادی نسب که طرح این سؤال از اوست، چند جمله می نویسم:


من در این زمینه نه تخصصی دارم و نه حتی تا کنون مطالعه ای کرده ام، لذا با حتم و اقناع نمی توانم گزاره ای را انشاء کنم که بگویم صائب است. اما خود پیش خودم این گونه می اندیشم:


کودکان حضور و غیاب اشیاء را بخوبی در می یابند و حس کنجکاوی شدیدی دارند که آن بیابند از خوردنی گرفته تا ابزار و آلات بازی و .... همین خصوصیت به مراتب بالاتر و عاطفی تر، برای غیاب و نبودِ افراد و نزدیکان در نزد کودک وجود دارد و ذهنش را از فقدان کسان و بستگان و خویشاوندان مشغول می سازد و غیابشان را دقیقا" حس می کند و دست به حقیقت یابی می زند.


بنابراین؛ به نظر من، ضمن آن که کودکان خود تا حدی بو می برَند چه رخ داده است، بهتر است با کمال درستی و نهایت رعایت اصول روانشناختی و مهربانانه و نوازشگرانه او را باخبر کرد و واقعیت را کتمان نداشت. تأکید می کنم این فهم درونی من است و ممکن است خطا باشد.

 

بحث ۲۷. با توجه به روایت های موجود از روز عاشورا، سکانس های برتر در واقعه روز عاشورا چه صحنه هایی است و برداشت شخصی افراد چیست؟ این پرسش جناب معین آهنگر است که طبق نوبت، در پیشخوان سنجاق شد.



پاسخم به بحث ۲۷
به نام خدا. سلام. ضمن سپاس از جناب آقا معین که این پرسش را به پیشخوان مدرسه ارائه نمودند، جوابم که کوتاه است، این است:


من ریز ریز قیام امام حسین (ع) را خوانده ام، از نوجوانی تا الان. هیچ گاه هم، از دانستنی های بیشتر و عمیق تر از این واقعه، خسته نمی شوم. بنابراین، تمام رخدادهای این حرکت انقلابی، برای من عالی و آموزنده است. یعنی از آغازش که از ماه رجب شروع شد، تا سرانجامش که در عصر روز دهم محرم الحرام (= یعنی عاشورا) پایان یافت. پایانی که خود سرآغازی دیگر است و انتها و تمامی ندارد. نهضتی که بیش از شش ماه (رجب تا محرم)  به طول انجامید، ولی تا ابد پیام آور است و راه نِشان.


با آن که همه زوایای عاشورا زیبنده ی پیروی ست و همه ی کژی های نیروی خودباخته ی مقابل بایسته ی برائت و دوری ورزیدن، من سه سکانس زیر را زیاد در مقابل چشمام نظاره گرم:


۱_ تپّه و تلّ کنار گودی قتلگاه؛ یعنی صحنه ی دلخراش نگاه های جانسوز حضرت زینب کبرا _سلام الله علیها_ و برادرش امام حسین (ع). که من سال دی ۱۳۹۳ در تل زینبیه در کنار حرم امام حسین (ع) این جغرافیای عشق و سوز را با چشمانم از نزدیک دیده ام.


۲_ شبی که آقا امام حسین (ع) نورهای داخل خیمه را خاموش کردند و به همه خطاب کردند هر که می خواهد برود تا فردا به شهادت نرسد، آزاد است. که در بدترین وضعیت بحرانی نیز بر کسی چیزی تحمیل نکردند.


۳_ صحنه عرفانی بی مانند تاریخ بشریت یعنی نماز ظهر عاشورا به امامت امام حسین (ع) در زیر باران تیر و حملات و دشنام دشمن.


جناب معین! واقعا" من دلم نمی آید، سکانس های نهضت حسینی را اِحصاء کنم و یکی را بر دیگری برتر بنمایانم، بگذار این سه سکانس بس باشد، چون هر زاویه ای را باز می کنم می بینم یکی از دیگری پربارتر و آموزاننده تره. به امید رفتن در راه حسین (ع) و افتخار سربازی آن رهبر بی مانند همه ی روزگاران. ابراهیم طالبی دارابی.

 

پاسخم به بحث ۲۸

به نام خدا. سلام. خودم شخصا" از چندسال قبل این گونه رعایت می کنم و به خیلی از کسان نیز دوستانه تذکر داده ام و در وبلاگم دامنه دارابکلا نیز چندبار پست گذاشته ام:

 

۱_ ما مسلمان ها روزانه حداقل سه بار وضوی واجب می گیریم. چه لزومی دارد هنگام وضوگرفتن، شیر آب، باز بماند و آب به هدر رود!؟ در هر مرحله از وضو، دسته ی شیر را کاملا" ببندیم و مرحله به مرحله، کمی باز کنیم. که نهایتا" شاید از یک تا دو لیوان تجاوز نکند. حتی وضوی صحیح را با نصف لیوان آب هم می توان گرفت.

 

۲_ ما مسلمانان معمولا" غسل های واجب و مستحبی به گردن داریم. اگر بی ادبی نباشد شاید هر روز نیمی یا بیشتر مردم این مملکت، غسل واجب بر عهده دارند و استحمام می کنند. (خدایا! جناب قربانی فقط متلک نکند) بنابراین، چه نیازی ست هنگام غسل واجب و استحبابی، آن مقدار آب را شُرشُر هدر داد و گناه بدتر مرتکب شد. بهتر است در غسل ترتیبی، نهایت صرفه جویی انجام گیرد. درست است آب ولرَم و گرم حمام، خاش خاشی! می آید، ولی واقعا" اسراف آب کاری بی اندازه ناروا و شاید هم از نظر شرعی گناه است.

 

۳_ واقعا" اگر دیدیم کسی آب را اسراف می کند به ایشان تذکر دهیم. بارها به افراد در محل زیستم گفته ام آقا! خانم! این آب که داری ماشین می شوری، باغچه آب می دهی، دمِ درت را هی شست و شوی زاید می دهی، والله از دوردست ها می آید؛ از درون چندین کلیومتر تونل و لوله و گذر از سدّها. بگذرم. تأثیر هم می کرد.

 

درضمن، ما سعی کردیم در منزل این موارد را رعایت کنیم. از همه ی کسانی به پرسش مدرسه، پاسخ داده اند و نیز از کسانی که پاسخ ها را بادقت خوانده اند، ممنونم. ابراهیم طالبی دارابی.

 

دو نکته ی دیگر هم بیفزایم:
۱_ مرحوم بازرگان در وصیت نامه کوتاه خود جمله ای مهم دارد. او مُشفقانه به این مضمون می گوید: اگر برای برخی معاد اثبات شدنی نیست، ردّ معاد هم قابل اثبات نیست، پس عقل حکم می کند آن را انکار نکنند.


۲_ برخی نیز در باره ی معاد دچار اشتباه فهم شده اند که برخی از بزرگان از این که گفته اند اصول دین توحید و نبوت است، این عده خیال کرده اند یعنی معاد، نه. این عالمان دین، منظورشان آسان گیری دایره دیانت است و گسترش دادن سفره ی پذیرش مذهب. یعنی اگر کسی به همین دو تا را اعتقاد داشت، او دیندار محسوب می شود. نه این که خدای ناکرده آن عالمان می خواستند معاد را نادیده بگیرند. نه. معاد که از باورهای قطعی و مسلّم دین است و وحی مُنزَل الهی و از مسائل اصلی قرآنی.

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۲۵۶
ساعت پست : ۰۹:۲۹
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۵

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجم

 

پاسخم به بحث ۲۲
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از اعضایی که به پرسش بحث ۲۲ پاسخ داده و یا خواهند داد، من هم دیدگاهم را ارائه می کنم تا در کنار آن بحث ها قرار گیرد:


۱_ از نظر من ایران می بایست کشاورزی را رونق دهد و صنعت کشاورزی را رشد می داد.


۲_ دو کشور بزرگ و کوچک را مثال می زنم؛ آمریکا و هلند. هردو کشور از کشاورزی و دام و باغ عقب نماندند بلکه ضمن صنعتی شدن، کشاورزی را سرنوشت ملت خود فرض کردند و در جهان پیشتازند.


 ۳_ تکنولوژی مزایا و مضار دارد. مزایای آن فراوان و مَضارّ آن کم نیست. اما کشاورزی و دام پروری با طبع بشر سازگار و با نیاز اصلی انسان مرتبط است.


۴_ ملت بی غذا، گرسنه و تلف می شود ولی بدون مُبل و پُز می تواند بر جاجیم و گلیم تاب آورَد. ضربه زدن به کشاورزی در طولانی مدت ملت را از پای درمی آورد.


۵_ از سوی دیگر در منابع دینی نیز بر کشاورزی به دلیل آثار و برکات آن تأکید فراوان رفته است.


۶_ با صنعتی شدن مخالف نیستم، ولی این نوع توسعه و رشد یکجانبه و ناقص و توأم با رانت و فساد و دلّالی، جامعه را به ماشینیسم می کشاند و بیکاری انسانی پدید می آورد. از نظر من ترویج کشاورزی مقدم و به نفع منافع ملی ایران است.

 


رنجِ راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد". خواستم در این قسمت ستون رنج راه، گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابی تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

پاسخ:

سلام و سپاس حسن آقا قاسمی. رئیسعلی دِرواری پیشتازی شجاع و مؤمن در برابر استعمار و چپاول گری غرب بود که در رأس آن، در آن زمان انگلستان زمین خوار و نفت خوار و "تفرقه انداز و حکومت کن" قرار داشت.


من دی سال ۱۳۹۳ در وادی السّلام نجف اشرف، بر سر قبر رئیسعلی رفتم و ادای احترام کردم و در وبلاگم دامنه، تصویر و خاطراتم را نگاشتم. روح این مبارز آگاه علیه ی دست درازی های غرب به شرق، جاویدان باد. ازت ممنونم یادش را تازه نگاه داشتی.
درضمن وطن دوست درست است نه "وطن پرست". پرستیدن فقط برای خداست و بس. پوزش.

 


زنگ شعر در مدرسه فکرت

بزرگی و افزونی و راستی
همه گیرد از خوی بد کاستی

حکیم شیعه ابوالقاسم فردوسی

 

قابل توجه ی دکتر عارف زاده که آن خبر را در مدرسه پست کرده بود. واقعیت از زبان خود آن فلسطینی کاراته کا:ذهفته گذشته و در رقابت های کاراته بازی های آسیایی «سجاد گنج زاده» در وزن به اضافه ۸۴۴ صاحب مدال طلا شد، اما حاضر نشدن رزاق طنطاش، حریف فلسطینی وی در اولین دیدارش حاشیه‌هایی را در فضای مجازی به وجود آورد. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۲۵۶
ساعت پست : ۰۹:۲۹
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۵

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۵

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجم

 

پاسخم به بحث ۲۲
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از اعضایی که به پرسش بحث ۲۲ پاسخ داده و یا خواهند داد، من هم دیدگاهم را ارائه می کنم تا در کنار آن بحث ها قرار گیرد:


۱_ از نظر من ایران می بایست کشاورزی را رونق دهد و صنعت کشاورزی را رشد می داد.


۲_ دو کشور بزرگ و کوچک را مثال می زنم؛ آمریکا و هلند. هردو کشور از کشاورزی و دام و باغ عقب نماندند بلکه ضمن صنعتی شدن، کشاورزی را سرنوشت ملت خود فرض کردند و در جهان پیشتازند.


 ۳_ تکنولوژی مزایا و مضار دارد. مزایای آن فراوان و مَضارّ آن کم نیست. اما کشاورزی و دام پروری با طبع بشر سازگار و با نیاز اصلی انسان مرتبط است.


۴_ ملت بی غذا، گرسنه و تلف می شود ولی بدون مُبل و پُز می تواند بر جاجیم و گلیم تاب آورَد. ضربه زدن به کشاورزی در طولانی مدت ملت را از پای درمی آورد.


۵_ از سوی دیگر در منابع دینی نیز بر کشاورزی به دلیل آثار و برکات آن تأکید فراوان رفته است.


۶_ با صنعتی شدن مخالف نیستم، ولی این نوع توسعه و رشد یکجانبه و ناقص و توأم با رانت و فساد و دلّالی، جامعه را به ماشینیسم می کشاند و بیکاری انسانی پدید می آورد. از نظر من ترویج کشاورزی مقدم و به نفع منافع ملی ایران است.

 


رنجِ راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد". خواستم در این قسمت ستون رنج راه، گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابی تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

پاسخ:

سلام و سپاس حسن آقا قاسمی. رئیسعلی دِرواری پیشتازی شجاع و مؤمن در برابر استعمار و چپاول گری غرب بود که در رأس آن، در آن زمان انگلستان زمین خوار و نفت خوار و "تفرقه انداز و حکومت کن" قرار داشت.


من دی سال ۱۳۹۳ در وادی السّلام نجف اشرف، بر سر قبر رئیسعلی رفتم و ادای احترام کردم و در وبلاگم دامنه، تصویر و خاطراتم را نگاشتم. روح این مبارز آگاه علیه ی دست درازی های غرب به شرق، جاویدان باد. ازت ممنونم یادش را تازه نگاه داشتی.
درضمن وطن دوست درست است نه "وطن پرست". پرستیدن فقط برای خداست و بس. پوزش.

 


زنگ شعر در مدرسه فکرت

بزرگی و افزونی و راستی
همه گیرد از خوی بد کاستی

حکیم شیعه ابوالقاسم فردوسی

 

قابل توجه ی دکتر عارف زاده که آن خبر را در مدرسه پست کرده بود. واقعیت از زبان خود آن فلسطینی کاراته کا:ذهفته گذشته و در رقابت های کاراته بازی های آسیایی «سجاد گنج زاده» در وزن به اضافه ۸۴۴ صاحب مدال طلا شد، اما حاضر نشدن رزاق طنطاش، حریف فلسطینی وی در اولین دیدارش حاشیه‌هایی را در فضای مجازی به وجود آورد. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجم

 

پاسخم به بحث ۲۲
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از اعضایی که به پرسش بحث ۲۲ پاسخ داده و یا خواهند داد، من هم دیدگاهم را ارائه می کنم تا در کنار آن بحث ها قرار گیرد:


۱_ از نظر من ایران می بایست کشاورزی را رونق دهد و صنعت کشاورزی را رشد می داد.


۲_ دو کشور بزرگ و کوچک را مثال می زنم؛ آمریکا و هلند. هردو کشور از کشاورزی و دام و باغ عقب نماندند بلکه ضمن صنعتی شدن، کشاورزی را سرنوشت ملت خود فرض کردند و در جهان پیشتازند.


 ۳_ تکنولوژی مزایا و مضار دارد. مزایای آن فراوان و مَضارّ آن کم نیست. اما کشاورزی و دام پروری با طبع بشر سازگار و با نیاز اصلی انسان مرتبط است.


۴_ ملت بی غذا، گرسنه و تلف می شود ولی بدون مُبل و پُز می تواند بر جاجیم و گلیم تاب آورَد. ضربه زدن به کشاورزی در طولانی مدت ملت را از پای درمی آورد.


۵_ از سوی دیگر در منابع دینی نیز بر کشاورزی به دلیل آثار و برکات آن تأکید فراوان رفته است.


۶_ با صنعتی شدن مخالف نیستم، ولی این نوع توسعه و رشد یکجانبه و ناقص و توأم با رانت و فساد و دلّالی، جامعه را به ماشینیسم می کشاند و بیکاری انسانی پدید می آورد. از نظر من ترویج کشاورزی مقدم و به نفع منافع ملی ایران است.

 


رنجِ راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد". خواستم در این قسمت ستون رنج راه، گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابی تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

پاسخ:

سلام و سپاس حسن آقا قاسمی. رئیسعلی دِرواری پیشتازی شجاع و مؤمن در برابر استعمار و چپاول گری غرب بود که در رأس آن، در آن زمان انگلستان زمین خوار و نفت خوار و "تفرقه انداز و حکومت کن" قرار داشت.


من دی سال ۱۳۹۳ در وادی السّلام نجف اشرف، بر سر قبر رئیسعلی رفتم و ادای احترام کردم و در وبلاگم دامنه، تصویر و خاطراتم را نگاشتم. روح این مبارز آگاه علیه ی دست درازی های غرب به شرق، جاویدان باد. ازت ممنونم یادش را تازه نگاه داشتی.
درضمن وطن دوست درست است نه "وطن پرست". پرستیدن فقط برای خداست و بس. پوزش.

 


زنگ شعر در مدرسه فکرت

بزرگی و افزونی و راستی
همه گیرد از خوی بد کاستی

حکیم شیعه ابوالقاسم فردوسی

 

قابل توجه ی دکتر عارف زاده که آن خبر را در مدرسه پست کرده بود. واقعیت از زبان خود آن فلسطینی کاراته کا:ذهفته گذشته و در رقابت های کاراته بازی های آسیایی «سجاد گنج زاده» در وزن به اضافه ۸۴۴ صاحب مدال طلا شد، اما حاضر نشدن رزاق طنطاش، حریف فلسطینی وی در اولین دیدارش حاشیه‌هایی را در فضای مجازی به وجود آورد. بیشتر بخوانید ↓


برای پیدا کردن علت واقعی غیبت این ورزشکار فلسطینی به سراغ شخص «رزاق طنطاش» رفتیم. وی در اینباره به خبرنگار فارس گفت: ماه‌ها برای مسابقات جاکارتا تلاش کرده بودم، آرزو داشتم به اندونزی سفر کنم اما از آنجایی که من در غزه زندگی می‌کنم و غزه هم در محاصره صهیونیست‌هاست نتوانستم به این کشور سفر کنم.در واقع اسرائیل مانع از سفرم شد." (منبع: فارس)

 

تازه ترین عکس میرحسین موسوی.

ر شهریور ماه 1397.  بازنشر دامنه

 

عکس تازه مهندس میرحسین
شعر افشین علا در باره عکس تازه میرحسین نخست وزیر محبوب امام و ایران:
عکس تو توفان در ضمیرم کرد
از گریه کردن ناگزیرم کرد
باران اندوه کهنسالیت
رگبار شد، آماج تیرم کرد
هرگز مپندار این سکوت و صبر
با دشمنانت هم مسیرم کرد
قهری که بین عاشقان افتاد
بر آشتی دادن دلیرم کرد
من صلح می خواهم! همین خواهش
در چنگ کج فهمان اسیرم کرد
در راست یا چپ سربلندی نیست
این دیرفهمی سر به زیرم کرد
پنجاه و هفت آغاز اوجم بود
هشتاد و هشت از عمر، سیرم کرد
عکس مرا هم کاش می دیدی
این سالها بدجور پیرم کرد
(افشین علا _ ۱ شهریور ۱۳۹۷)

 

تذکرم  به جناب محمد عبدی

 

لازم دیدم از سر صمیمیت توضیحی به نقدهای زیادت به مدرسه فکرت بدهم:


۱_ طی این مدت یکماه و اندی مدرسه را گاهی"قفس" خوانده ای، گاهی "استبدادی" توصیف نموده ای و گاهی هم "مشابه کوچک تری از نظام جمهوری اسلامی" دانسته ای و نیز "جایی که آزادی در آن نیست" و "فوروارد کردن ممنوع" است و "مقرارت تحدید کننده" دارد و چندین صفت دیگر که همه از جلوی چشمم گذشت.


۲_ گیریم که همه ی اینها انتظاری برحق است، و نقدت هم کاملا" درست؛ خُب می پرسم مگر گروه "چشمه سار" جناب آقاامیر رمضانی که در آن آزادی مطلق است عضو نیستی! که هستی. چرا آنجا را تبدیل به آزادی کده و اندیشه کده ی آزاد نمی کنید. در آن گروه که امیر بارها گفت اینجا مثل مدرسه نیست، همه چیز آزاد است.


۳_ مدرسه، بارها گفته ام محلی آرام برای نوشتن است، نه کپی فرستادن. تریبونی ست برای ارائه ی افکار کسانی که می خواهند دانسته های خود را به قلم و فکر خود به منظر دیدگان اعضا بگذارند. نیز رُک در همان روز نخست گفته ام مقررات دارد.  بنابراین مدرسه مَجرای قلم است با رعایت نکات امنیت، پرهیز از واژگان مُجرمانه، خودداری از بازفرست پیام ها، نیز اهانت نکردن به اشخاص و رعایت التزامات اخلاق. آیا اینها بد است! می دانم که می دانی بد نیست.

 

 

ماه محرّم، ماه پیام (۴)
به نام خدا. سلام. به نظر من مُحرّم پنج پایه ی متّحد دارد: اسلام، عاشورا، مردم، منبر، سوگواری.


۱_ اسلام؛ که عامل اصلی قیام امام حسین (ع) است، زیرا دین خدا توسط حاکم ستمگری چون یزید _که نژادپرست و فاسد بود_  به گروگان گرفته شده بود.


۲_ عاشورا؛ زیرا حرکتی برای احیاء و اصلاح دین خدا بود که توسط قدرت طلبان اُموی به انحراف کشانده شده بود و از اسلام فقط نام باقی مانده بود.


۳_ مردم؛ که هرگاه محرم فرامی رسد دو حال متضادّ پیدا می کنند: از یک سو دچار حسرت و اندوه اند که چرا آن جنایت و خیانت در کربلا علیه ی اهلبیت (ع) شکل گرفت و حتی تصوّرش دردناک و سرافکندگی ست. و از سوی دیگر پیام استوار گرفته اند که مانند امام حسین (ع) و یاران اخلاص گرش، در برابر هر ظلم و ستمگری بایستند و ذلّت و خواری و خامی را در هیچ شرایطی نپذیرند.


۴_ منبر؛ که پایه گذار اسلام شناسی حسینی و زنده نگه دار عاشوراست. هریک از ما از پای منبر برآمدیم و مسلمانی را لمس کرده ایم. منبر و  سخن و روضه سه وجه زیبای آگاهی رسانی اند. محرم به مدد منبر حفظ شد و عاشورا از طریق منبر به جان و دل مردم شناسانده شد. به طوری که یک مسلمان و یک ایرانی حامی و پیرو راه حسین (ع) خاطرات دینی اش از کنار منبر و نوحه و روضه و دسته و اشک معرفت افزا قوام یافته است.


۵_ سوگواری؛ که اساس پاسداشت عاشوراست. این حالت عاطفی از همان عصر عاشورا آغاز شد. خاندان امامت خود عزای حسین (ع) را بپا داشتند. بعد در کوفه ادامه یافت، سپس در شام شکل گرفت و آنگاه در مدینه تداوم یافت. و در نقطه ی اوجش، سوگواری و عزاداری در ایران به نقطه ی کمال رسید. و در مصر فاطمیون نیز بدان توجه ی شورانگیز شد.


به گفته ی موریس دوکبرى، مورّخ اروپایى:
«اگر تاریخ نویسان ما حقیقت روز عاشورا را درک مى کردند، این عزادارى را غیر عادى نمى پنداشتند. پیروان امام حسین(ع) به واسطه عزادارى براى امام مى دانند که زبونى و پستى و زیردستى و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند؛ زیرا شعار امام و پیشواى آنان تن ندادن به ظلم و ستم بود".
تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

رنجِ راه ۲۲
به نام خدا. سلام. اسلام بر انفاق و نیکی به همنوعان تأکید فراوان کرد. می گویند "هیچ شب علی (ع) سر بر بستر نگذاشت مگر آن که قبلا" انفاق کرده بود." (چشمه کویر، محمدتقی شریعتی، ص ۳۴۴).


ما در راه ایم. در مسیر. در پیمایش هدف. برای آن که ایستا نیستیم. پویاییم و در پویش. یکی از عوامل پویایی انسان، همدردی ست.


انفاق در زبان فارسی همان بخشش مال به نیازمندان است. می گویم، _اول به خودم_ که نکند در گرماگرم روزگار، از این شیوه ی زیبای اسلامی_ایرانیِ کمک محترمانه به مستمندان دوری کنیم. که نمی کنیم؛ زیرا، انسان، به دِهشش انسان است، نه به انباشتش. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 


@
سلام آقا رضا ادبی فیروزجا. از آورده ات ممنونم. من در همان پست گفتم که بندرت تاریخ نگارهای منصف توانستند کتاب های بدون دستور و بدون دستبُرد بنویسند.


من معتقدم "تاریخ را" باید نوشت. نه آن که "تاریخ" نوشت. اولی واقعی ست. وقتی "را" را برداریم می شود تاریخ نویسی دستوری. مثل سید حمید روحانی که گفته شریعتی همدست! ساواک بوده و امام موسی صدر جاسوس اسرائیل. که مزخرفی (= سخن آمیخته به زرق و برق دستوری) بیش نیست. بگذرم و گذرکردن گاه بهتر از ماندن است. درود رضا.
 

 

آخرین کتابی که خوانده ام
به نام خدا. سلام. هنوز مشغول خواندن کتاب "راه خورشیدی" هستم و گرم مشغول آن. نوشته ی محمد اسفندیاری.  یک قسمت مهم کتاب را در مدرسه ی فکرت ارائه می کنم. تا هم پاسخی باشد به بحث پیشخوان امروز مدرسه و هم نقدی باشد به مطالب امروز و قبل آقای شیخ وحدت که جدایی دین و سیاست را مورد توجه دارد.


حکومت مُسانخ


حکومت مطلوب حکیمی، حکومت مُسانخ است؛ یعنی حکومتی که با حکومت معصوم، سنخیّت و شباهت داشته و عناصر حکومت معصوم در آن باشد. وی در تفسیر حکومت مسانخ در ص ۲۶۲ کتاب چنین می گوید:


"حکومت معصوم حکومت خداست زیرا معصوم، احکام واقعی را می داند و... قاطعانه اجرا می کند و جامعه انسانی را... به سعادت مطلوب می رساند. تداوم این فلسفه الهی_سیاسی در عصر غیبت به تحقق یافتن حاکمیت مذهبی است، نه جز آن. و حاکمیت مذهبی همان حاکمیت مُسانخ است...


مصداق صحیح حکومت مذهبی در عصر غیبت، همان حکومت مسانخ است، نه جز آن. یعنی نزدیکترین و شبیه ترین انواع حکومتها به حکومت معصوم. و به عبارت دیگر، حکومتی که بتواند مصداق "عهدنامه مالک اشتر" باشد.  چون مالک اشتر معصوم نبود و امام علی بن ابی طالب (ع) معیار حکومت کردن به نام اسلام را برای او در عهدنامه نوشته است. پس تنزُّل کردن از معیارهای عهدنامه ی مزبور، تنزُّل از اسلام است در اجرای غیرمعصوم."
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

@
سلام جناب آقای دکتر عبدالعلی ترابی. گرچه خود آگاه و به این امور اشراف داری، ولی من به علت درخواست شما چند جمله ای می نویسم. فهم شخصی خودم را بیان می کنم :

 

۱_ حکومت معصوم به لحاظ نظری یعنی مدیریت مسلمین توسط یک انسان کامل دارای عصمت. که در آن تمام نیکی ها گرامی داشته می شود و همه ی زشتی ها دور. و حکومتی است مبتنی بر بیعت و رضایت مردم و حاکمیت امام و معصوم. حتی اگر چنین فرصتی برای حضرت فاطمه (س) پدیدار می گشت. حکومت معصوم حکومت قسط و عدل و داد و نفی بیداد است و اجرای احکام خدا، ترویج اخلاق و بسط اعتقادات دینی.

 

۲_ اما به لحاظ عملی یعنی ۱۰ سال حکومت مردم محورانه ی پیامبر (ص) که حتی در اصلی ترین مسائل جنگی و مدیریتی با مردم مشاورت داشت و این در قرآن نیز آیه شد.  و حدود ۵ سال حکومت عدالت گرانه ی علی (ع) که در آن خواست مردم ملاک تشکیل حکومت شد و شرط عدالت توسط آن امام به میان آمد که دیدیم آن امام رحمت و عدالت، حتی کوفه را از نظر معیشتی به هفت منطقه تقسیم کرد و بیت المال را به مساوات تقسیم می کرد.

 

۳_ اما حکومت غیرمعصوم حکومتی ست که به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی، مُسانخ باشد. یعنی هم سِنخ و شبیه تر به حکومت معصوم. مثل حکومتی که مالک اشتر فرمان یافته بود که در مصر اجرا کند که با کمال اسف در راه رسیدن به مصر به امر معاویه توسط عواملش به شهادت رسید و حکومت مالک اساسا" شکل نگرفت ولی فرمان علی از مهمترین دلیل وجوب حکومت غیرمعصوم صالح است. لذا طبق همین عهدنامه مالک می توان دین را از سباست و حکومت جدا ندانست. و الا علی (ع) مالک را برای حکومت مستقل در مصر روانه نمی کرد. چارچوپ نظری عهدنامه مالک اشتر که در سازمان ملل نیز ثبت شد، همان حکومت مذهبی اسلامی غیرمعصوم است.

 

درضمن من مسلمان اگر مثلا" در مغولستان باشم هیچ وقت حرف از حکومت اسلامی نمی زنم، در جامعه ی مسلمین حکومت باید متناسب با مذهب و دین باشد. پوزش. سپاس از حضورت در بحث و نقدت بر من. ابراهیم طالبی دارابی.

 

ماه محرّم، ماه پیام (۵)
به نام خدا. سلام. دین در یک تعریف دقیقتر یعنی ارتباط انسان با خدا. مردم از طریق امام حسین (ع) عاشقانه تر به خدا مرتبط می شوند. زیرا به عبارات گویای حضرت رسول الله (ص) "همانا از کشتن حسین در دل های مؤمنان داغی است که هرگز سرد نمی گردد."


شیفتگان امام حسین (ع)، با حالت عرفانی و عقیدتی، هم با عشق، نامشان را در دفتر افتخارات آن امام مبارز و اُسوه، به ثبت و اثبات می رسانند و هم با عقل و خِرد، عاشورا را درک می کنند. طوری که، عشق، در مرکز قلب شان حُبّ حسینی می آفریند؛ و عقل، در مرکز تفکرات شان، درس و خطِّ ربط و حرکت.


من این گونه برداشت دارم که عزاداران حسینی، هر یک در درون خود می جوشند و این گونه می اندیشند که آنان با همه ی اخلاص و ایثار در عاشورا در برابر زور یزیدی، "حماسه" آفریدند؛ آیا این، زیاد است که من هم، برای حماسه آفرینان آن روز بزرگ عاشورا، "حماسه" بسُرایم؟  و برای پاسداشت آن یوم الله، پای برکتِ منبر و غمِ نوحه و شورِ دسته می روم؟


اینجاست که حماسه سازان با حماسه سُرایان به یگانگی می رسند و پیام عاشورا به عاشوراییان از همین نقطه خروش و جنبش می گیرد، که من در ادامه ی این سلسله متن، به لطف حضرت حقّ، بدان ورود می کنم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب
شب عالی به شادی و خیر
۱_ متن شما را در مدرسه، دور از واقعیت نمی دانم. اما آیا آرمان را برای پاره ای موانع و اشکالات باید کنار گذاشت؟ به گمانم پاسخ شما نه باشد.
۲_ عملکرد بد موجب نمی شود، اصل اندیشه و نظریه را منحل کرد.


۳_ مثال می زنم: من بخشی از تفکر مارکس در نقد سرمایه داری و تئوری های او را در نابودی پیش بینی پذیر امپریالیسم قبول دارم، ولی عملکرد استالین را خلاف افکار مارکس می دانم. پس، اگر استالین بد کرد دلیل نمی شود اساس مارکسیسم را نادرست اعلام کرد. خود مارکس می گفت: من مارکس هستم ولی مارکسیسم نیستم. یعنی خود را فرای ایدئولوژی می دانست. معایب آن دوره وحشت استالینی هیچ نسبتی با افکار و مانیفست مارکس نداشت.


۳_ اگر یک بیمارستانی ۵۰ عمل جرّاحی خطا داشت، فکری به حال متخصصین جایگزین می کنند نه نابودی و تعطیلی بیمارستان.


با این پاسخ، خواستم خدمت شما گفته باشم، من هم موانع و کژی ها را تصدیق می کنم ولی نمی توانم اساس باورم را به خاطر آن، کنار بگذارم و دگرگون نمایم. با احترام و تشکر و پوزش

 

رنج راه ۲۳
به نام خدا. هیتلر گفته بود: "رایش ما، هزارساله خواهد بود." نگاه بلندپروازانه ی آن دیکتاتور با آن کشتار و کشورگشایی های توسعه طلبانه، غلط از آب در آمد و ۱۲ سال بیشتر طول نکشید. شکست سختی خورد و دست به خودکشی و انتحار زد.
خواستم بگویم به فرموده ی رسول خدا (ص) حکومت ها با ظلم نمی مانند. به گفته ی مرحوم بازرگان "راه بشر، راه انبیا"ست.


بنابراین، هر کس از راه عدالت و نیکی به کژراهه بیفتد، بَر می افتد. نمونه اش هارون الرشید، که به ابرهای آسمان می گفت در بغداد ببارند، وقتی نمی باریدند دوباره می گفت ای ابرها هر کجا ببارید آنجا نیز زیر فرمان من است. ولی او اینک پشت قبر امام رضا (ع) مدفون است و هیچ کس سراغش را نمی گیرد.. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


@
سلام جناب دوست خوب که نشناختم کدام بزرگواری. چه حُسنی داشت اگر جناب عالی را می شناختم؛ ولی به هر حال، از لطف و مهرت ممنونم. بله، همه ی آن نام هایی که برشمُردی، شایسته ی پرداختن اند؛ به روی چشم، در زمان های فرارو به مواردی که فهرست نمودی، با کمال میل و رَغبت می پردازم.
امابعد؛ جهت اجابت به خواسته ات یک بیت از عطار می آورم و هدیه می کنم:
گر تو هستی اهل عشق و مردِ راه
دردخواه و دردخواه و دردخواه
با نهایت احترام و سپاس
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۲۳ مدرسه فکرت. مهمترین مُعضلات جهانی چیست؟ زمان بحث و پاسخ گویی از ۱۰ امشب چهارشنبه تا عصر جمعه.
در ضمن مجددا" تمنا دارم از بارگذاری پست های کپی و بلند و نیز نقل قول های فاقد منبع معتبر، که فضای مدرسه را اشغال می کند، خودداری شود. مدرسه ی فکرت محلی ست برای نگارش قلم و دیدگاه اعضا.



@
به نام خدا
سلام آقای دکتر عارف زاده. لطف کنیم، همه، همه، وقتی آیات قرآن کلام الله را می نویسیم، درست بنویسم. تا شأن، احترام، عظمت وحیانی و الهی آن، خدای ناکرده به سَهو، خدشه دار نشود. شما دکتر عزیز همه ی عبارت را نادرست املا کردی. آیه ۵ و ۶ انشراح این است:


فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس بی تردید با دشواری آسانی است.
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
[آری] بی تردید با دشواری آسانی است.
به امید شفاعت قرآن برای همه ی اعضای مدرسه.

 


@
سلام. به نظر من نادرست است آیات قرآن را در این گونه مواقع، وارد صحنه تبادل گپ و گفت های این جوری کرد و آن گونه نوشت.
من در برابر شما سکوت می کنم. تمام.

 

ماه محرّم، ماه پیام (۶)
به نام خدا. سلام. یکی از اصلی ترین پیام های عاشورا این است که مردم را دیندارتر و دین شناس تر و عاطفه مند تر می سازد. بدین صورت که در پرتو مکتب امام حسین (ع) انسان میان خود و عاشورا پل می زند و دست به اسلام شناسی می زند، یا پای منبرهای عالمان دین، یا زیر انوار عزاداری ها و یا در کنار کتاب های فرهنگ عاشورا. یعنی به آنجا می رسد که درمی یابد اسلام گذرنامه ی آخرت نیست، بلکه مرامنامه ی اجتماع و سیاست و موجِد فرهنگ عرفان و سلحشوری و عزّت و ظلم ستیزی و نیکی های عاشوراست.


در کنار همین دین شناسی ست که ایمانش وَرز می خورد و تدیُّن و معرفت می یابد، زیرا انسان ها جستجوگرند و در اثر همین کاوش هاست که می فهمد قلبش با عاشورا می تپد و گرایشش به دین عمیق و عمیق تر و پایدارتر شده است؛ زیرا ایمان از مَنفذها و روزنه های مقدّسی وارد میدان فکر و عمل انسان می گردد و اثر خود را می گذارد.


و نیز بر او شهود می شود که شهادت عاشورایی هم حماسه است و هم مرثیه. زیرا در آن روز واقعه ی کربلا، سرور آزادگان جهان و یاران جان بر کفِ امام، هم حماسه ی آزادی و آزادگی و ستم ستیزی آفریدند و هم بر آنان مصائب زیادی رفت؛ یک تراژدیی بسیارغمگین که در درازای خلقت، بر احدی نرفت. تا بعد... ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخم به بحث ۲۳ مدرسه فکرت


به نام خدا. سلام. از نظر من معضلات (=مشکلات پیچیده) جهان در این موارد بیشتر مشاهده می شود. آنچه اینحا در جواب این بحث می نویسم دغدغه های ذهنی و اعتقادی خودم است و اگر اشتباه فکر می کنم، به خود من برمی گردد:


۱_ گرسنگی و تشدید فقر و تهیدستی جهانی. عامل اصلی این مشکلِ بُغرنج، چپاولگری امپریالیسم و مکتب مرکانتالیستی (=سوداگرانه) کاپیتالیسم (=سرمایه سالاری) است که فقط به "سود" و سکّه می اندیشد و غارت بیشتر.


۲_ تخریب زمین. قدرتمندان زورگوی جهان هر آنچه دلشان می خواهد با دریا، فضا، هوا، خاک و غذا می کنند تا انباشت ثروت و زراندوزی شان عقب نیُفتد و از هم جا نمانند.


۳_ هجوم متّحدانه ی غرب به جهان اسلام. آن ها ملاک شان نفت و چرخش چرخه ی صنعت شان است. نفت در جهان اسلام بیشتر از همه جاست، پس، راه چاره آن است علیه ی اسلام و مسلمانان خُدعه کنند تا به نفع و سودشان برسند.


۴_ فقدان مکتب ضد سرمایه داری مارکسیسم. اروپا و آمریکا در غیاب مکتب مارکسیسم که به تعبیر تمثُّلی ام موی دماغِ اهداف سوداگرانه و استثماری شان بوده است، تمام خیالش را جمع کرد که ثروتمندان را بر تمام مردم و طبقات فرودست، چیره کنند تا جیره بگیرند. این دو قاره، حتی نمی گذارند نئومارکسیست های هموطن شان نفَس بکشند. در آمریکا، هرگونه فعالیت و تأسیس تشکُّل و احزاب کمونیستی منع و تعقیب دارد و حتی تضییقات قانونی. آری؛ نبودِ مارکسیسم، موجب شد آن ها رقیب نیرومندی را از سدِّ راه خود، بردارند و به سرقت و استراق جهان با نامردی تمام ادامه دهند.


۵_ اغتشاش فکری در میان مسلمانان. گرچه دست دشمن در این قضیه کاملاً اثبات شده، است؛ ولی در درون مسلمانان اختلافات ارضی و فکری وجود دارد و همین موجب اِ‌تلاف شده است که باید چاره جویی کرد و مردانی به مانند دکتر علی شریعتی، امام موسی صدر، آقای طالقانی و علامه سیدمحمدحسین فضل الله و نیز زعیم هایی چون شیخ شلتوت و آیت الله بروجردی باید ظهور کنند تا ناهمواری ها را هموارتر نمایند.


۶_ بحران معنویت و رستگاری. این بلایی ست که جهان به آن دچار است. همه چیز در درآمد خلاصه می شود. و نیز در عیش. حال آن که کمترین انسان هم وقتی با خود خلوت کند می فهمد فقط جسم نیست، روان و روح هم دارد. جهان روح را گوشه گیر کرد و به تعبیر من در حصر و زندان گذاشت.


۷_ به خود فرورفتن "شرقِ دور" به دور خود. این قسمت زمین چون دچار جنگ های طولانی و مُخرّب بوده است که میلیون ها انسان بی گناه به کام مرگ رفتند، از چاله افتاد به چاه. یعنی با آن همه جمعیت و ثروت، به کمک جهان دچار مظلومیت نمی شتابد. گویی تفکرشان این است به ما چه مربوط.


۸_  نبود یک جبهه ی ضدامپریالیستی جهانی. در دهه های گذشته مبارزان جهان متحدتر بودند، مانند "چه گوارا" و "چمران"، اما این عصر، عصر وادادگی هاست، و آن تیپ انسان ها غلبه کرده اند بر وارستگان جهان. هرچند این آفتاب، روزی طلوع می کند و بنیاد ستم را اگرچه شاید نتواند نابود، ولی لرزان می کند.


من به همین هشت تا معضل و مشکل، بسنده می کنم، گرچه می دانم بیش از هشتاد و حتی هشتصد و بلکه هشتادهزار تاست.
 

 

 


@
سلام جناب دکتر عارف زاده. میرحسین مرد پاک بود و هست‌. هیچ خدشه ایی در افکار و عملکردش نیست. هرگز به فساد کشیده نشد و مردترین مردانِ این دیار است. بگرد ترسوها را پیدا ومحاکمه کن نه میرحسین را که اعمال و کردار و گفتارش روشن و پاکیزه است. میرحسین در این عصر مظهرِ تامِّ پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک ایران است. والسلام.

 

 

ماه محرّم، ماه پیام (۷)
به نام خدا. سلام. در قسمت های قبل گفتیم عاشورا مکتب پیام، هدایت و آزادگی ست. هم واقعه ی آن روز و هم "سرحماسه ساز" آن قیام، هر دو، دانشگاه عبرت هستند و معدن رسالت و آموزش. بنابراین، امروز در این قسمت یک درس و پیام از خودِ  آموزگار عقیده و قیام، حضرت  امام حسین (ع) می آموزیم تا عزاداری های حسینی _که از بالاترین اعمال حسنه است_ با دانش و ارزش و دینداری مان درآمیزد. حضرت سیدالشهداء (ع) می فرماید:


«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون»
مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است، هنگامی که زندگیشان سرشار است، دین گرایند ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند. (بحارالانوار، ج 44، ص 383)

 


این سخن امام حسین (ع) آسیب شناسی دقیق یک معصوم مبارز و شجاع، از نوع دینداری انسان هاست. آفتی که اگر در میان مسلمین بیفتد، آتشی مُشتعل و مُخرّب در خرمن کیان دین و دیانت بپا می نماید. شگفتی این است خود آن حضرت پیشگام اسلام عملی بود و پیشتاز مبارزه و پیشوای شجاع که دین و دَین خود را در میدان عمل، عمل کرد. به همین دلیل، سخنِ هشداربخش ایشان در جان نفوذ می کند و در اعماق روح رسوخ. تا حدی که، گاندی نیز امام حسین (ع) را سرمشق خود و هند خوانده بود. مَهاتما گاندی _رهبر استقلال هند_ گفته بود:


"من زندگی امام حسین (ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امـــام حسین (ع) پیروی کند."
تا بعد... ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 


رنج راه ۲۵
به نام خدا. من در این قسمت رنجِ راه، این سخن را از دکتر واین دایر _نویسنده کتاب "زندگی در پرتو عرفان"_ الهام گرفته ام که قبل از "اصلاح رفتار" باید به "اصلاح افکار" خود پرداخت. هیچ چیز در مدرسه ی فکرت والاتر از تفکر و سپس تولید اندیشه نیست که در نگاه پیامبر اسلام (ص) نیز حلقه ی علمی ترجیح داشت که  در جمع آنان رفت، نشست.


خواستم گفته باشم در راهِ رفتن به مقصود، هرگز جایگاه و ارزش رفتار و افکار را به فراموشی نسپاریم. تفکر موتور محرکّه ی انسان است. پس مدرسه و جامعه را تا جایی که توان بیان داریم به این نزاکت آراسته کنیم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

@
سلام جناب. خمیرمایه مهم است که در تنور حوزه قم بود. همین شهید بهشتی عزیز در قم مدرسه دین و دانش زد و چه برکاتی آفرید. خاتمی را هم بهشتی فرستاد مرکز اسلامی هامبورگ آلمان. پس قم،  مهد علم و عالمان است. هرچند خاتمی در سیاست چندان جسور و پُرهیبت نبود. بگذرم.

 

 

@
سلام باز. شما نیاز مبرم به قم شناسی دارید. نیز نجف شناسی. نیز مشهدشناسی. نیز حله شناشی (=حوزه حله عراق مثل علامه حلّی) و نیز اصفهان شناسی عصر صفوی!

 


سلام آقای قربانی
تفسیر به رأی نکن!!
تحلیل کردنت هم خواندنی ست!

 

نامه ام به دکتر عارف زاده
به نام خدا. سلام دوست دیرینه در این آدینه. وقتی خبر و عکس عمل جرّاحی پیچیده ات بر مریض ات را خوانده و دیدم، اشک شوق دستم داد و در جوار حضرت معصومه (س) دعایت کردم. بگو چرا؟
سه تا علت داشت:


۱_ یک انسان در آستانه ی خفگی و مرگ حتمی را با دستان حاذق و علم بالا و اراده ی توانا به زندگی و امید برگرداندی. و تو می دانی مریض، چشم امیدش پس از خدا، به دکتر است.


۲_ دکتر عزیز، این اقدام تحسین برانگیزت خاطره ام را به بیمارستان برد، جایی که دفعاتی چند شاهد درمان پدرومادرم بودم که نام دکترها حتی برای شان اثر شفا داشت. مادرم حتی پا در مطب دکتری می گذاشت، حس شفا و بازگشت سلامتی می یافت و روحیه ی دوباره می گرفت. روح هردو شاد و رحمت خدا باد. نیز روح برادرشهیدت علیرضا.


۳_ دل من رفت روی بی پناهان، که تمام امیدشان از دست رفت و زاغه ای بیش ندارند، اما چون به پول و دکتر دسترسی ندارند در همان بستر جان می دهند. دکتر می دانم با طبع و اخلاقی که داری بر مریض مهربان و خندانی، ولی از ناحیه ی یک دوست بدان که مریض ها دکترها را نماینده های خدا می دانند، پس دکتر مثل همیشه ات لبخند و چشم مهرت را از هیچ مریض ات دریغ مدار. من خود خرافه را درهم می کوبم ولی هرگاه دستان دکتری بر بازویم می رود و حتی فشارم را می گیرد، حس بلندی می یابم. دکترها گویی، "روح دوم" آدم های مستأصل و درمانده اند. درمان های تو دکتر این درمانده ها را دلشاد می کند.
خدانگه دار. برادرت ابراهیم.

 


بحث ۲۴. در مورد رباخواری در جامعه، دیدگاه تان چیست؟ این پرسش مهندس محمد عبدی سنه کوهی معاون مدرسه است.


@
سلام جناب محمد رحیمی. در باره ی بخش دوم متن شما نظری نمی دهم، اما در بخش اول عبارتی نوشتی که محتاج جواب است. برای شما جناب رحیمی ممکن است سخن علامه چندان جدید یا اعجاب انگیز و نیز معرفت افزا نباشد، چون به هر حال جناب عالی از دیدگاه خودت پیروی می کنی و من دیدگاه شما را برای شخص خودت محترم و محفوظ می دانم.


اما از دید منِ حقیر، رأی علامه در این باره، سخنی به درازای آسمان و زمین است. چون یک آدم پاک و متفکری چون ایشان با آن همه نوشتن کتاب و تدریس و پرورش شاگردان ناب، بگوید همه ی کارهای من به اندازه ی یک مرثیه سرایی امام حسین (ع) نیست، جای تأمّل فراوان و پیروی اندیشمندانه دارد.


من از امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ یک نصیحت زیبا یاد گرفته ام که ایشان در نامه ای عرفانی به یکی از مَحارم و احتمالا" عروسش فاطمه طباطبایی همسر سید احمد، گفته بود اگر کرامات را نمی پذیرید، انکارش هم نکنید.


من، جناب محمدآقا رحیمی در انکارکردن امور مَغیبات که عقل ما از درک کامل آن عاجز و قاصر است، هرگز قدم پیش نمی گذارم. این سخن علامه را کسانی فهم می کنند و برای خود پرچم راه می سازند که به عُمق زوایای آن بروند.


یک نکته ی عمومی:


در پایان نکته ی عمومی دارم که شما محمد آقا خوب می دانی در این آشفته باز فضای پُردروغ و پُرتهمت مَجازی تنها چیزی که دقت نمی گردد، تشخیص اخبار راست از  ناراست و سره از ناسره است. من شما دوست خوب و دیرینم را دعوت می کنم به بازخوانی ها و کتاب خوانی ها. در فضای مجازی هیچ کس، عمیق نمی شود. فضای مجازی جای ریختن اندیشه باید باشد و انتشار افکار و گستراندن اعتقادات و نیز آگاه کردن به شیوه ی منطقی و اخبار راست و درست و به دور از شایعه ها و اجتناب از شیوع تخریب ها.


بمباران پیام ها در فضای گروه های تلگرامی آنقدر وحشتناک است که مپُرس. آنقدر اهانت و دروغ و خبرهای اساسا" کذب در اغلب کپی هاست که فرد بازنشر دهنده را اخلاقا" روزی پیشگاه وجدان و خدای عادل شرمنده می سازد. من هرگز به خودم اجازه نداده ام هیچ پیامی را بازفرست کنم، چون هم از منابع نامعتبر است و هم آغشته به انواع اهانت و به دور از واقعیت. چیزهایی نشر داده می شود و آن هم هزاران بار توسط افراد کثیر در فضای مجازی که عاری از حقیقت و آکنده به جنگ روانی ست و آب به آسیاب دشمنانی چون ترامپ ریختن. بگذرم. کلی بود آنچه در انتها گفتم. ممنونم. بترسیم از آخرت و یَومَ تُبلی السَّرائر. آن روز که رازها [همه] فاش شود.
پوزش مجبور شدم از دو کف دست بیشتر بنویسم.



پاسخم به بحث ۲۴
به نام خدا. ضمن سپاس از جناب عبدی که این پرسش مبتلابه جامعه را به میان کشیدند.
۱_ ربا یعنی افزون خواهی.
۲_ از نظر اسلام ربا، از زشت ترین زشتی هاست.
۳_ در تعبیر پیامبر (ص) یک درهم ربا، مساوی ست با هفتادبار زنا.
۴_ اما با این همه باز نیز ربا رایج است! چرا؟ من به ریشه ی آن در فضای اکنون ایران اشاره می کنم:
استاد علامه حکیمی معتقدند رابطه ی انسان و مال از این پنج قسم خارج نیست:
۱_ غنای تکاثُری
۲_ غنای وافر
۳_ غنای کفافی
۴_ فقر و نیازمندی
۵_ مِسکنت یعنی ناداری و تهیدستی
(ص ۹۶ و ۹۷ کتاب راه خورشیدی)
از نظر حکیمی حکیم عدالت گرا، غنای تکاثری باید فوری دفع و نابود شود. مسکنت نیز واجب الدفع است و باید بی درنگ و بدون مماطله به فرد مسکین کمک کرد.


حال با این استناد، تفسیر من از رباخواری در جامعه که هم برخی از مجاری دولت گسترش یافته و هم برخی از مردم همین ملت بسط پذیرفته است، این است: چون چنین نمی شود، یعنی غنای تکاثری نیست و نابود نمی گردد، تشدید طبقاتی رشد می کند. تکاثر در بالای هرم ظالمانه، عامل این ربا و معاملات ربوی ست.


در وسط هم سه طبقه حضور دارند که اگر حقوق و تکالیف را رعایت کنند ربا نابود می شود و دست کم، کم و اندک اندک کمتر می شود. پیش به سوی آن روز که سخت، دست یافتنی ست. و شاید هم آرزوکردنی!
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


(آزاد):
درود بر  استاد طالبی .تقدیر و تشکر از این متنی که به رشته ی تحریر در اوردی .اما ایافقط  گریه و سوگواری در عزای سالار شهیدان دردی از افراد جامعه را دوا خواهد کرد و یا افکار مردم یه جامعه را به سوی هدفی معین یا مشخص راهنمایی میکند ؟ایا بهتر نیست به جای توصیف اجر عزاداری ،به دنبال  هدف ایشان اشاره ای هر چند کوتاه کرد.گفته اند که ایشان در مقابل ظلم و ستم جامعه قد علم کرد تاحق مظلوم را از ظالم بستاند و.......


بهتر نیست بنویسید که کسی که هدف امام حسین و افکار او در سر ندارد باید به خود شک کند وگرنه گریاندن که کار هر کسی که صدای کلفت ویا به قول امرروزی صدای قرایی دارد هست .هر چند که متنش با عقل و شعور انسان همخوانی نداشته باشد!!موید باشید


پاسخم:

به نام خدا
سلام من هم به شما جناب دوست نادیده. بر خود لازم می دانم از مرحمت و لطف آن بزرگوار تقدیر کنم. همین که به متن بنده، توجه نشان داده ای و با حسّ والا و برازنده، پاسخی نقدگونه بر من نگاشتی، نشان ارزشمندی شماست. این اخلاق ات جای سپاس دارد جناب.


امابعد، پاسخ من به شما:


عشق به امام حسین (ع) نردبان عشق خداست. فصل محرم فصل آغاز عزاداری و تفکر و انزجار از ستم و ستمگر است. این سه را (عزا، آگاهی، انزجار) در کنار هم باید داشت. من هم همانند شما، سهم هیچ کدام را نادیده نمی گیرم. آیا سراغ داریم کسی را حقیقتا" برای عاشورا اشک بریزد ولی شناخت از آن نداشته باشد.


جناب عالی بخوبی واقف اید که هیچ دعوتنامه ای برای هیچ کس نوشته نمی شود تا پای منبر بیاید و زیر علَم دسته ی حسین (ع) سینه بزند، اما همان تفکر ضدظلم و حالت انزجار از کردار پست بنی امیه و پول پرستان در کربلا، و عشق درونی به عاشورا موجب می شود من و تو و ما و همه در گِرداگِرد تکیه و دسته، شور بپا کنیم. همین جرقه ی معرفت است. اشک ما از عقل و عشق است و انرژی پرتوانی ست در برابر همه گونه ستمگری و ظلم و بی عدالتی. من هم، مانند سخن خوب شما در اشک، مشق حیات باعزت می بینم و نیز آزادی و حُرّیت و ایمانی زندگی کردن. پوزش. والسلام.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
به نام خدا
در این جوابم به شخص ... کاری ندارم، نگه می کنم آنچه در نوشته است نه آنچه نویسنده هست. فعلا" این پیش جواب.


۱_ درست کردن هیئت حسینی لیاقت می خواهد و هزاران جو، غیرت.


۲_ نیاز به علَم و کُتل صلیبی نیست، که یادآور کشتار انسان های شرقی به دست خونخواران متصلّب غربی بود.


۳_ ما دست بوس نماد "دست" امام حسین"‌ ایم. به صلیب و فریب نیازی نداریم.


۴_ عزاداری برای امام حسین فقط فقط رستگاراندیشی می خواهد نه اجازه ی عُلمایی پاکیزه چون جوادی آملی. و تمسخُر به عالمان فخیم دین.


۵_  پول طبل و سنج از هر جیبی ابتیاع نمی شود. جیبب عشق و مقداری زیاد ذوق و دلدادگی می خواهد.


۶_ کتاب راه حسین اثر شهید حسین رضایی ست نه شهید مطهری. بهتر است کمی مطالعه کرد. بعد سخن ساز و نواخت کرد.


۷_ تشیّع علوی را هم دیده ایم که عده ای آن را فرقه! دانسته اند حال آنکه تشیع یعنی اسلام اصیل. یعنی ادامه ی راه محمد (ع). و اسلام یعنی تشیع. بقیه خود، زاویه برگزیدند.


۸_ این که در این متن! زنجیرزن و سینه زن عوام خوانده شدند، هم اهانت بزرگ  است و هم آدرس غلط دادن. باید گشت و رفت داخل دل زنجیر زن آن گاه دانست که چقدر از عوامیت به دورند آن عاشقان حسین (ع)  و این متن است که سراسر عوامانه و خام به دور از هرگونه زینت اخلاق و مرام جوانمردی ست.


۹_ این متن نوشته شده، را زاییده ذهن درگیر می دانم و بس.
امید است این گونه متن ها شفا یابد و بیش از پیش اهانت صادر نکند.

 


خودشان خیال می کنند کار درستی می کنند. به آزادی دیگران نمی توان حصار و لجام زد. ضمن آن که من شیوه ی شان را نمی پسندم. اما تحمل مخالف را دارم.
پوزش. نمی خوام در مدرسه بحث های حاشیه ای رشد کند. لذا سکوت کردم. درود حسین آقا.


سلام جناب .... در رؤیا چنین شد. نه در عالم واقع.
وحی بیش از ۱۷ نوع است در قرآن. مثل وحی به زنبور عسل. وحی به حضرت مریم. و... عالی ترین وحی، وحی برای پیام خدا برای مردم است. که منحصر برای پیامبران (ص) است که نبی یعنی خبررسان و رسول یعنی صاحب رسالت اند. از اسم پیامبر هم پیداست که پیام برنده از سوی خدا به سمت مردم است. این وحی، کاملا با خاتمیت پایان یافت. والسلام.

 


تقدس قرآن کریم، کلام الله مجید
سلام
به نام خدا. بهتر از من می دانید که تمامی الفاظ قرآن (= از باء بسم الله در سرآغاز سوره حمد گرفته تا سین ناس در آخر مُصحَف شریف)  را فقط و فقط با طهارت و وضو می توان مسّ کرد (=دست زد). این را خود قرآن نیز فرمود: لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». آیه ی ۵۶ واقعه.


من نمی دانم متن دکتر سروش را چه منبعی و با چه هدفی و چگونه تقطیع یا گزینش کرده است. ولی من تا جایی که با افکار سروش و اخلاق دینی اش آشنا هستم ایشان هرگز به خود اجازه نمی دهند که بی وضو آیات و الفاظ مقدس قرآن را لمس کنند چه رسد به این که مقدسات را انکار کنند و راه را در رهایی و جدایی از آن بدانند.


هیچ یک از مؤمنان به خود اجازه نمی دهند آیات و واژگان قرآن را حتی اگر آیه از فرعون و یا ابی لهب و شیطان و کفار بحث می کند، بی طهارت و وضو حتی لحظه ای عمدا" دست کنند. آیا تقدُّس از این بالاتر؟

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۵

مدرسه فکرت ۵

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۵

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجم

 

پاسخم به بحث ۲۲
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از اعضایی که به پرسش بحث ۲۲ پاسخ داده و یا خواهند داد، من هم دیدگاهم را ارائه می کنم تا در کنار آن بحث ها قرار گیرد:


۱_ از نظر من ایران می بایست کشاورزی را رونق دهد و صنعت کشاورزی را رشد می داد.


۲_ دو کشور بزرگ و کوچک را مثال می زنم؛ آمریکا و هلند. هردو کشور از کشاورزی و دام و باغ عقب نماندند بلکه ضمن صنعتی شدن، کشاورزی را سرنوشت ملت خود فرض کردند و در جهان پیشتازند.


 ۳_ تکنولوژی مزایا و مضار دارد. مزایای آن فراوان و مَضارّ آن کم نیست. اما کشاورزی و دام پروری با طبع بشر سازگار و با نیاز اصلی انسان مرتبط است.


۴_ ملت بی غذا، گرسنه و تلف می شود ولی بدون مُبل و پُز می تواند بر جاجیم و گلیم تاب آورَد. ضربه زدن به کشاورزی در طولانی مدت ملت را از پای درمی آورد.


۵_ از سوی دیگر در منابع دینی نیز بر کشاورزی به دلیل آثار و برکات آن تأکید فراوان رفته است.


۶_ با صنعتی شدن مخالف نیستم، ولی این نوع توسعه و رشد یکجانبه و ناقص و توأم با رانت و فساد و دلّالی، جامعه را به ماشینیسم می کشاند و بیکاری انسانی پدید می آورد. از نظر من ترویج کشاورزی مقدم و به نفع منافع ملی ایران است.

 


رنجِ راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد". خواستم در این قسمت ستون رنج راه، گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابی تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

پاسخ:

سلام و سپاس حسن آقا قاسمی. رئیسعلی دِرواری پیشتازی شجاع و مؤمن در برابر استعمار و چپاول گری غرب بود که در رأس آن، در آن زمان انگلستان زمین خوار و نفت خوار و "تفرقه انداز و حکومت کن" قرار داشت.


من دی سال ۱۳۹۳ در وادی السّلام نجف اشرف، بر سر قبر رئیسعلی رفتم و ادای احترام کردم و در وبلاگم دامنه، تصویر و خاطراتم را نگاشتم. روح این مبارز آگاه علیه ی دست درازی های غرب به شرق، جاویدان باد. ازت ممنونم یادش را تازه نگاه داشتی.
درضمن وطن دوست درست است نه "وطن پرست". پرستیدن فقط برای خداست و بس. پوزش.

 


زنگ شعر در مدرسه فکرت

بزرگی و افزونی و راستی
همه گیرد از خوی بد کاستی

حکیم شیعه ابوالقاسم فردوسی

 

قابل توجه ی دکتر عارف زاده که آن خبر را در مدرسه پست کرده بود. واقعیت از زبان خود آن فلسطینی کاراته کا:ذهفته گذشته و در رقابت های کاراته بازی های آسیایی «سجاد گنج زاده» در وزن به اضافه ۸۴۴ صاحب مدال طلا شد، اما حاضر نشدن رزاق طنطاش، حریف فلسطینی وی در اولین دیدارش حاشیه‌هایی را در فضای مجازی به وجود آورد. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجم

 

پاسخم به بحث ۲۲
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از اعضایی که به پرسش بحث ۲۲ پاسخ داده و یا خواهند داد، من هم دیدگاهم را ارائه می کنم تا در کنار آن بحث ها قرار گیرد:


۱_ از نظر من ایران می بایست کشاورزی را رونق دهد و صنعت کشاورزی را رشد می داد.


۲_ دو کشور بزرگ و کوچک را مثال می زنم؛ آمریکا و هلند. هردو کشور از کشاورزی و دام و باغ عقب نماندند بلکه ضمن صنعتی شدن، کشاورزی را سرنوشت ملت خود فرض کردند و در جهان پیشتازند.


 ۳_ تکنولوژی مزایا و مضار دارد. مزایای آن فراوان و مَضارّ آن کم نیست. اما کشاورزی و دام پروری با طبع بشر سازگار و با نیاز اصلی انسان مرتبط است.


۴_ ملت بی غذا، گرسنه و تلف می شود ولی بدون مُبل و پُز می تواند بر جاجیم و گلیم تاب آورَد. ضربه زدن به کشاورزی در طولانی مدت ملت را از پای درمی آورد.


۵_ از سوی دیگر در منابع دینی نیز بر کشاورزی به دلیل آثار و برکات آن تأکید فراوان رفته است.


۶_ با صنعتی شدن مخالف نیستم، ولی این نوع توسعه و رشد یکجانبه و ناقص و توأم با رانت و فساد و دلّالی، جامعه را به ماشینیسم می کشاند و بیکاری انسانی پدید می آورد. از نظر من ترویج کشاورزی مقدم و به نفع منافع ملی ایران است.

 


رنجِ راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد". خواستم در این قسمت ستون رنج راه، گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابی تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

پاسخ:

سلام و سپاس حسن آقا قاسمی. رئیسعلی دِرواری پیشتازی شجاع و مؤمن در برابر استعمار و چپاول گری غرب بود که در رأس آن، در آن زمان انگلستان زمین خوار و نفت خوار و "تفرقه انداز و حکومت کن" قرار داشت.


من دی سال ۱۳۹۳ در وادی السّلام نجف اشرف، بر سر قبر رئیسعلی رفتم و ادای احترام کردم و در وبلاگم دامنه، تصویر و خاطراتم را نگاشتم. روح این مبارز آگاه علیه ی دست درازی های غرب به شرق، جاویدان باد. ازت ممنونم یادش را تازه نگاه داشتی.
درضمن وطن دوست درست است نه "وطن پرست". پرستیدن فقط برای خداست و بس. پوزش.

 


زنگ شعر در مدرسه فکرت

بزرگی و افزونی و راستی
همه گیرد از خوی بد کاستی

حکیم شیعه ابوالقاسم فردوسی

 

قابل توجه ی دکتر عارف زاده که آن خبر را در مدرسه پست کرده بود. واقعیت از زبان خود آن فلسطینی کاراته کا:ذهفته گذشته و در رقابت های کاراته بازی های آسیایی «سجاد گنج زاده» در وزن به اضافه ۸۴۴ صاحب مدال طلا شد، اما حاضر نشدن رزاق طنطاش، حریف فلسطینی وی در اولین دیدارش حاشیه‌هایی را در فضای مجازی به وجود آورد. بیشتر بخوانید ↓


برای پیدا کردن علت واقعی غیبت این ورزشکار فلسطینی به سراغ شخص «رزاق طنطاش» رفتیم. وی در اینباره به خبرنگار فارس گفت: ماه‌ها برای مسابقات جاکارتا تلاش کرده بودم، آرزو داشتم به اندونزی سفر کنم اما از آنجایی که من در غزه زندگی می‌کنم و غزه هم در محاصره صهیونیست‌هاست نتوانستم به این کشور سفر کنم.در واقع اسرائیل مانع از سفرم شد." (منبع: فارس)

 

تازه ترین عکس میرحسین موسوی.

ر شهریور ماه 1397.  بازنشر دامنه

 

عکس تازه مهندس میرحسین
شعر افشین علا در باره عکس تازه میرحسین نخست وزیر محبوب امام و ایران:
عکس تو توفان در ضمیرم کرد
از گریه کردن ناگزیرم کرد
باران اندوه کهنسالیت
رگبار شد، آماج تیرم کرد
هرگز مپندار این سکوت و صبر
با دشمنانت هم مسیرم کرد
قهری که بین عاشقان افتاد
بر آشتی دادن دلیرم کرد
من صلح می خواهم! همین خواهش
در چنگ کج فهمان اسیرم کرد
در راست یا چپ سربلندی نیست
این دیرفهمی سر به زیرم کرد
پنجاه و هفت آغاز اوجم بود
هشتاد و هشت از عمر، سیرم کرد
عکس مرا هم کاش می دیدی
این سالها بدجور پیرم کرد
(افشین علا _ ۱ شهریور ۱۳۹۷)

 

تذکرم  به جناب محمد عبدی

 

لازم دیدم از سر صمیمیت توضیحی به نقدهای زیادت به مدرسه فکرت بدهم:


۱_ طی این مدت یکماه و اندی مدرسه را گاهی"قفس" خوانده ای، گاهی "استبدادی" توصیف نموده ای و گاهی هم "مشابه کوچک تری از نظام جمهوری اسلامی" دانسته ای و نیز "جایی که آزادی در آن نیست" و "فوروارد کردن ممنوع" است و "مقرارت تحدید کننده" دارد و چندین صفت دیگر که همه از جلوی چشمم گذشت.


۲_ گیریم که همه ی اینها انتظاری برحق است، و نقدت هم کاملا" درست؛ خُب می پرسم مگر گروه "چشمه سار" جناب آقاامیر رمضانی که در آن آزادی مطلق است عضو نیستی! که هستی. چرا آنجا را تبدیل به آزادی کده و اندیشه کده ی آزاد نمی کنید. در آن گروه که امیر بارها گفت اینجا مثل مدرسه نیست، همه چیز آزاد است.


۳_ مدرسه، بارها گفته ام محلی آرام برای نوشتن است، نه کپی فرستادن. تریبونی ست برای ارائه ی افکار کسانی که می خواهند دانسته های خود را به قلم و فکر خود به منظر دیدگان اعضا بگذارند. نیز رُک در همان روز نخست گفته ام مقررات دارد.  بنابراین مدرسه مَجرای قلم است با رعایت نکات امنیت، پرهیز از واژگان مُجرمانه، خودداری از بازفرست پیام ها، نیز اهانت نکردن به اشخاص و رعایت التزامات اخلاق. آیا اینها بد است! می دانم که می دانی بد نیست.

 

 

ماه محرّم، ماه پیام (۴)
به نام خدا. سلام. به نظر من مُحرّم پنج پایه ی متّحد دارد: اسلام، عاشورا، مردم، منبر، سوگواری.


۱_ اسلام؛ که عامل اصلی قیام امام حسین (ع) است، زیرا دین خدا توسط حاکم ستمگری چون یزید _که نژادپرست و فاسد بود_  به گروگان گرفته شده بود.


۲_ عاشورا؛ زیرا حرکتی برای احیاء و اصلاح دین خدا بود که توسط قدرت طلبان اُموی به انحراف کشانده شده بود و از اسلام فقط نام باقی مانده بود.


۳_ مردم؛ که هرگاه محرم فرامی رسد دو حال متضادّ پیدا می کنند: از یک سو دچار حسرت و اندوه اند که چرا آن جنایت و خیانت در کربلا علیه ی اهلبیت (ع) شکل گرفت و حتی تصوّرش دردناک و سرافکندگی ست. و از سوی دیگر پیام استوار گرفته اند که مانند امام حسین (ع) و یاران اخلاص گرش، در برابر هر ظلم و ستمگری بایستند و ذلّت و خواری و خامی را در هیچ شرایطی نپذیرند.


۴_ منبر؛ که پایه گذار اسلام شناسی حسینی و زنده نگه دار عاشوراست. هریک از ما از پای منبر برآمدیم و مسلمانی را لمس کرده ایم. منبر و  سخن و روضه سه وجه زیبای آگاهی رسانی اند. محرم به مدد منبر حفظ شد و عاشورا از طریق منبر به جان و دل مردم شناسانده شد. به طوری که یک مسلمان و یک ایرانی حامی و پیرو راه حسین (ع) خاطرات دینی اش از کنار منبر و نوحه و روضه و دسته و اشک معرفت افزا قوام یافته است.


۵_ سوگواری؛ که اساس پاسداشت عاشوراست. این حالت عاطفی از همان عصر عاشورا آغاز شد. خاندان امامت خود عزای حسین (ع) را بپا داشتند. بعد در کوفه ادامه یافت، سپس در شام شکل گرفت و آنگاه در مدینه تداوم یافت. و در نقطه ی اوجش، سوگواری و عزاداری در ایران به نقطه ی کمال رسید. و در مصر فاطمیون نیز بدان توجه ی شورانگیز شد.


به گفته ی موریس دوکبرى، مورّخ اروپایى:
«اگر تاریخ نویسان ما حقیقت روز عاشورا را درک مى کردند، این عزادارى را غیر عادى نمى پنداشتند. پیروان امام حسین(ع) به واسطه عزادارى براى امام مى دانند که زبونى و پستى و زیردستى و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند؛ زیرا شعار امام و پیشواى آنان تن ندادن به ظلم و ستم بود".
تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

رنجِ راه ۲۲
به نام خدا. سلام. اسلام بر انفاق و نیکی به همنوعان تأکید فراوان کرد. می گویند "هیچ شب علی (ع) سر بر بستر نگذاشت مگر آن که قبلا" انفاق کرده بود." (چشمه کویر، محمدتقی شریعتی، ص ۳۴۴).


ما در راه ایم. در مسیر. در پیمایش هدف. برای آن که ایستا نیستیم. پویاییم و در پویش. یکی از عوامل پویایی انسان، همدردی ست.


انفاق در زبان فارسی همان بخشش مال به نیازمندان است. می گویم، _اول به خودم_ که نکند در گرماگرم روزگار، از این شیوه ی زیبای اسلامی_ایرانیِ کمک محترمانه به مستمندان دوری کنیم. که نمی کنیم؛ زیرا، انسان، به دِهشش انسان است، نه به انباشتش. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 


@
سلام آقا رضا ادبی فیروزجا. از آورده ات ممنونم. من در همان پست گفتم که بندرت تاریخ نگارهای منصف توانستند کتاب های بدون دستور و بدون دستبُرد بنویسند.


من معتقدم "تاریخ را" باید نوشت. نه آن که "تاریخ" نوشت. اولی واقعی ست. وقتی "را" را برداریم می شود تاریخ نویسی دستوری. مثل سید حمید روحانی که گفته شریعتی همدست! ساواک بوده و امام موسی صدر جاسوس اسرائیل. که مزخرفی (= سخن آمیخته به زرق و برق دستوری) بیش نیست. بگذرم و گذرکردن گاه بهتر از ماندن است. درود رضا.
 

 

آخرین کتابی که خوانده ام
به نام خدا. سلام. هنوز مشغول خواندن کتاب "راه خورشیدی" هستم و گرم مشغول آن. نوشته ی محمد اسفندیاری.  یک قسمت مهم کتاب را در مدرسه ی فکرت ارائه می کنم. تا هم پاسخی باشد به بحث پیشخوان امروز مدرسه و هم نقدی باشد به مطالب امروز و قبل آقای شیخ وحدت که جدایی دین و سیاست را مورد توجه دارد.


حکومت مُسانخ


حکومت مطلوب حکیمی، حکومت مُسانخ است؛ یعنی حکومتی که با حکومت معصوم، سنخیّت و شباهت داشته و عناصر حکومت معصوم در آن باشد. وی در تفسیر حکومت مسانخ در ص ۲۶۲ کتاب چنین می گوید:


"حکومت معصوم حکومت خداست زیرا معصوم، احکام واقعی را می داند و... قاطعانه اجرا می کند و جامعه انسانی را... به سعادت مطلوب می رساند. تداوم این فلسفه الهی_سیاسی در عصر غیبت به تحقق یافتن حاکمیت مذهبی است، نه جز آن. و حاکمیت مذهبی همان حاکمیت مُسانخ است...


مصداق صحیح حکومت مذهبی در عصر غیبت، همان حکومت مسانخ است، نه جز آن. یعنی نزدیکترین و شبیه ترین انواع حکومتها به حکومت معصوم. و به عبارت دیگر، حکومتی که بتواند مصداق "عهدنامه مالک اشتر" باشد.  چون مالک اشتر معصوم نبود و امام علی بن ابی طالب (ع) معیار حکومت کردن به نام اسلام را برای او در عهدنامه نوشته است. پس تنزُّل کردن از معیارهای عهدنامه ی مزبور، تنزُّل از اسلام است در اجرای غیرمعصوم."
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

@
سلام جناب آقای دکتر عبدالعلی ترابی. گرچه خود آگاه و به این امور اشراف داری، ولی من به علت درخواست شما چند جمله ای می نویسم. فهم شخصی خودم را بیان می کنم :

 

۱_ حکومت معصوم به لحاظ نظری یعنی مدیریت مسلمین توسط یک انسان کامل دارای عصمت. که در آن تمام نیکی ها گرامی داشته می شود و همه ی زشتی ها دور. و حکومتی است مبتنی بر بیعت و رضایت مردم و حاکمیت امام و معصوم. حتی اگر چنین فرصتی برای حضرت فاطمه (س) پدیدار می گشت. حکومت معصوم حکومت قسط و عدل و داد و نفی بیداد است و اجرای احکام خدا، ترویج اخلاق و بسط اعتقادات دینی.

 

۲_ اما به لحاظ عملی یعنی ۱۰ سال حکومت مردم محورانه ی پیامبر (ص) که حتی در اصلی ترین مسائل جنگی و مدیریتی با مردم مشاورت داشت و این در قرآن نیز آیه شد.  و حدود ۵ سال حکومت عدالت گرانه ی علی (ع) که در آن خواست مردم ملاک تشکیل حکومت شد و شرط عدالت توسط آن امام به میان آمد که دیدیم آن امام رحمت و عدالت، حتی کوفه را از نظر معیشتی به هفت منطقه تقسیم کرد و بیت المال را به مساوات تقسیم می کرد.

 

۳_ اما حکومت غیرمعصوم حکومتی ست که به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی، مُسانخ باشد. یعنی هم سِنخ و شبیه تر به حکومت معصوم. مثل حکومتی که مالک اشتر فرمان یافته بود که در مصر اجرا کند که با کمال اسف در راه رسیدن به مصر به امر معاویه توسط عواملش به شهادت رسید و حکومت مالک اساسا" شکل نگرفت ولی فرمان علی از مهمترین دلیل وجوب حکومت غیرمعصوم صالح است. لذا طبق همین عهدنامه مالک می توان دین را از سباست و حکومت جدا ندانست. و الا علی (ع) مالک را برای حکومت مستقل در مصر روانه نمی کرد. چارچوپ نظری عهدنامه مالک اشتر که در سازمان ملل نیز ثبت شد، همان حکومت مذهبی اسلامی غیرمعصوم است.

 

درضمن من مسلمان اگر مثلا" در مغولستان باشم هیچ وقت حرف از حکومت اسلامی نمی زنم، در جامعه ی مسلمین حکومت باید متناسب با مذهب و دین باشد. پوزش. سپاس از حضورت در بحث و نقدت بر من. ابراهیم طالبی دارابی.

 

ماه محرّم، ماه پیام (۵)
به نام خدا. سلام. دین در یک تعریف دقیقتر یعنی ارتباط انسان با خدا. مردم از طریق امام حسین (ع) عاشقانه تر به خدا مرتبط می شوند. زیرا به عبارات گویای حضرت رسول الله (ص) "همانا از کشتن حسین در دل های مؤمنان داغی است که هرگز سرد نمی گردد."


شیفتگان امام حسین (ع)، با حالت عرفانی و عقیدتی، هم با عشق، نامشان را در دفتر افتخارات آن امام مبارز و اُسوه، به ثبت و اثبات می رسانند و هم با عقل و خِرد، عاشورا را درک می کنند. طوری که، عشق، در مرکز قلب شان حُبّ حسینی می آفریند؛ و عقل، در مرکز تفکرات شان، درس و خطِّ ربط و حرکت.


من این گونه برداشت دارم که عزاداران حسینی، هر یک در درون خود می جوشند و این گونه می اندیشند که آنان با همه ی اخلاص و ایثار در عاشورا در برابر زور یزیدی، "حماسه" آفریدند؛ آیا این، زیاد است که من هم، برای حماسه آفرینان آن روز بزرگ عاشورا، "حماسه" بسُرایم؟  و برای پاسداشت آن یوم الله، پای برکتِ منبر و غمِ نوحه و شورِ دسته می روم؟


اینجاست که حماسه سازان با حماسه سُرایان به یگانگی می رسند و پیام عاشورا به عاشوراییان از همین نقطه خروش و جنبش می گیرد، که من در ادامه ی این سلسله متن، به لطف حضرت حقّ، بدان ورود می کنم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب
شب عالی به شادی و خیر
۱_ متن شما را در مدرسه، دور از واقعیت نمی دانم. اما آیا آرمان را برای پاره ای موانع و اشکالات باید کنار گذاشت؟ به گمانم پاسخ شما نه باشد.
۲_ عملکرد بد موجب نمی شود، اصل اندیشه و نظریه را منحل کرد.


۳_ مثال می زنم: من بخشی از تفکر مارکس در نقد سرمایه داری و تئوری های او را در نابودی پیش بینی پذیر امپریالیسم قبول دارم، ولی عملکرد استالین را خلاف افکار مارکس می دانم. پس، اگر استالین بد کرد دلیل نمی شود اساس مارکسیسم را نادرست اعلام کرد. خود مارکس می گفت: من مارکس هستم ولی مارکسیسم نیستم. یعنی خود را فرای ایدئولوژی می دانست. معایب آن دوره وحشت استالینی هیچ نسبتی با افکار و مانیفست مارکس نداشت.


۳_ اگر یک بیمارستانی ۵۰ عمل جرّاحی خطا داشت، فکری به حال متخصصین جایگزین می کنند نه نابودی و تعطیلی بیمارستان.


با این پاسخ، خواستم خدمت شما گفته باشم، من هم موانع و کژی ها را تصدیق می کنم ولی نمی توانم اساس باورم را به خاطر آن، کنار بگذارم و دگرگون نمایم. با احترام و تشکر و پوزش

 

رنج راه ۲۳
به نام خدا. هیتلر گفته بود: "رایش ما، هزارساله خواهد بود." نگاه بلندپروازانه ی آن دیکتاتور با آن کشتار و کشورگشایی های توسعه طلبانه، غلط از آب در آمد و ۱۲ سال بیشتر طول نکشید. شکست سختی خورد و دست به خودکشی و انتحار زد.
خواستم بگویم به فرموده ی رسول خدا (ص) حکومت ها با ظلم نمی مانند. به گفته ی مرحوم بازرگان "راه بشر، راه انبیا"ست.


بنابراین، هر کس از راه عدالت و نیکی به کژراهه بیفتد، بَر می افتد. نمونه اش هارون الرشید، که به ابرهای آسمان می گفت در بغداد ببارند، وقتی نمی باریدند دوباره می گفت ای ابرها هر کجا ببارید آنجا نیز زیر فرمان من است. ولی او اینک پشت قبر امام رضا (ع) مدفون است و هیچ کس سراغش را نمی گیرد.. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


@
سلام جناب دوست خوب که نشناختم کدام بزرگواری. چه حُسنی داشت اگر جناب عالی را می شناختم؛ ولی به هر حال، از لطف و مهرت ممنونم. بله، همه ی آن نام هایی که برشمُردی، شایسته ی پرداختن اند؛ به روی چشم، در زمان های فرارو به مواردی که فهرست نمودی، با کمال میل و رَغبت می پردازم.
امابعد؛ جهت اجابت به خواسته ات یک بیت از عطار می آورم و هدیه می کنم:
گر تو هستی اهل عشق و مردِ راه
دردخواه و دردخواه و دردخواه
با نهایت احترام و سپاس
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۲۳ مدرسه فکرت. مهمترین مُعضلات جهانی چیست؟ زمان بحث و پاسخ گویی از ۱۰ امشب چهارشنبه تا عصر جمعه.
در ضمن مجددا" تمنا دارم از بارگذاری پست های کپی و بلند و نیز نقل قول های فاقد منبع معتبر، که فضای مدرسه را اشغال می کند، خودداری شود. مدرسه ی فکرت محلی ست برای نگارش قلم و دیدگاه اعضا.



@
به نام خدا
سلام آقای دکتر عارف زاده. لطف کنیم، همه، همه، وقتی آیات قرآن کلام الله را می نویسیم، درست بنویسم. تا شأن، احترام، عظمت وحیانی و الهی آن، خدای ناکرده به سَهو، خدشه دار نشود. شما دکتر عزیز همه ی عبارت را نادرست املا کردی. آیه ۵ و ۶ انشراح این است:


فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس بی تردید با دشواری آسانی است.
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
[آری] بی تردید با دشواری آسانی است.
به امید شفاعت قرآن برای همه ی اعضای مدرسه.

 


@
سلام. به نظر من نادرست است آیات قرآن را در این گونه مواقع، وارد صحنه تبادل گپ و گفت های این جوری کرد و آن گونه نوشت.
من در برابر شما سکوت می کنم. تمام.

 

ماه محرّم، ماه پیام (۶)
به نام خدا. سلام. یکی از اصلی ترین پیام های عاشورا این است که مردم را دیندارتر و دین شناس تر و عاطفه مند تر می سازد. بدین صورت که در پرتو مکتب امام حسین (ع) انسان میان خود و عاشورا پل می زند و دست به اسلام شناسی می زند، یا پای منبرهای عالمان دین، یا زیر انوار عزاداری ها و یا در کنار کتاب های فرهنگ عاشورا. یعنی به آنجا می رسد که درمی یابد اسلام گذرنامه ی آخرت نیست، بلکه مرامنامه ی اجتماع و سیاست و موجِد فرهنگ عرفان و سلحشوری و عزّت و ظلم ستیزی و نیکی های عاشوراست.


در کنار همین دین شناسی ست که ایمانش وَرز می خورد و تدیُّن و معرفت می یابد، زیرا انسان ها جستجوگرند و در اثر همین کاوش هاست که می فهمد قلبش با عاشورا می تپد و گرایشش به دین عمیق و عمیق تر و پایدارتر شده است؛ زیرا ایمان از مَنفذها و روزنه های مقدّسی وارد میدان فکر و عمل انسان می گردد و اثر خود را می گذارد.


و نیز بر او شهود می شود که شهادت عاشورایی هم حماسه است و هم مرثیه. زیرا در آن روز واقعه ی کربلا، سرور آزادگان جهان و یاران جان بر کفِ امام، هم حماسه ی آزادی و آزادگی و ستم ستیزی آفریدند و هم بر آنان مصائب زیادی رفت؛ یک تراژدیی بسیارغمگین که در درازای خلقت، بر احدی نرفت. تا بعد... ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخم به بحث ۲۳ مدرسه فکرت


به نام خدا. سلام. از نظر من معضلات (=مشکلات پیچیده) جهان در این موارد بیشتر مشاهده می شود. آنچه اینحا در جواب این بحث می نویسم دغدغه های ذهنی و اعتقادی خودم است و اگر اشتباه فکر می کنم، به خود من برمی گردد:


۱_ گرسنگی و تشدید فقر و تهیدستی جهانی. عامل اصلی این مشکلِ بُغرنج، چپاولگری امپریالیسم و مکتب مرکانتالیستی (=سوداگرانه) کاپیتالیسم (=سرمایه سالاری) است که فقط به "سود" و سکّه می اندیشد و غارت بیشتر.


۲_ تخریب زمین. قدرتمندان زورگوی جهان هر آنچه دلشان می خواهد با دریا، فضا، هوا، خاک و غذا می کنند تا انباشت ثروت و زراندوزی شان عقب نیُفتد و از هم جا نمانند.


۳_ هجوم متّحدانه ی غرب به جهان اسلام. آن ها ملاک شان نفت و چرخش چرخه ی صنعت شان است. نفت در جهان اسلام بیشتر از همه جاست، پس، راه چاره آن است علیه ی اسلام و مسلمانان خُدعه کنند تا به نفع و سودشان برسند.


۴_ فقدان مکتب ضد سرمایه داری مارکسیسم. اروپا و آمریکا در غیاب مکتب مارکسیسم که به تعبیر تمثُّلی ام موی دماغِ اهداف سوداگرانه و استثماری شان بوده است، تمام خیالش را جمع کرد که ثروتمندان را بر تمام مردم و طبقات فرودست، چیره کنند تا جیره بگیرند. این دو قاره، حتی نمی گذارند نئومارکسیست های هموطن شان نفَس بکشند. در آمریکا، هرگونه فعالیت و تأسیس تشکُّل و احزاب کمونیستی منع و تعقیب دارد و حتی تضییقات قانونی. آری؛ نبودِ مارکسیسم، موجب شد آن ها رقیب نیرومندی را از سدِّ راه خود، بردارند و به سرقت و استراق جهان با نامردی تمام ادامه دهند.


۵_ اغتشاش فکری در میان مسلمانان. گرچه دست دشمن در این قضیه کاملاً اثبات شده، است؛ ولی در درون مسلمانان اختلافات ارضی و فکری وجود دارد و همین موجب اِ‌تلاف شده است که باید چاره جویی کرد و مردانی به مانند دکتر علی شریعتی، امام موسی صدر، آقای طالقانی و علامه سیدمحمدحسین فضل الله و نیز زعیم هایی چون شیخ شلتوت و آیت الله بروجردی باید ظهور کنند تا ناهمواری ها را هموارتر نمایند.


۶_ بحران معنویت و رستگاری. این بلایی ست که جهان به آن دچار است. همه چیز در درآمد خلاصه می شود. و نیز در عیش. حال آن که کمترین انسان هم وقتی با خود خلوت کند می فهمد فقط جسم نیست، روان و روح هم دارد. جهان روح را گوشه گیر کرد و به تعبیر من در حصر و زندان گذاشت.


۷_ به خود فرورفتن "شرقِ دور" به دور خود. این قسمت زمین چون دچار جنگ های طولانی و مُخرّب بوده است که میلیون ها انسان بی گناه به کام مرگ رفتند، از چاله افتاد به چاه. یعنی با آن همه جمعیت و ثروت، به کمک جهان دچار مظلومیت نمی شتابد. گویی تفکرشان این است به ما چه مربوط.


۸_  نبود یک جبهه ی ضدامپریالیستی جهانی. در دهه های گذشته مبارزان جهان متحدتر بودند، مانند "چه گوارا" و "چمران"، اما این عصر، عصر وادادگی هاست، و آن تیپ انسان ها غلبه کرده اند بر وارستگان جهان. هرچند این آفتاب، روزی طلوع می کند و بنیاد ستم را اگرچه شاید نتواند نابود، ولی لرزان می کند.


من به همین هشت تا معضل و مشکل، بسنده می کنم، گرچه می دانم بیش از هشتاد و حتی هشتصد و بلکه هشتادهزار تاست.
 

 

 


@
سلام جناب دکتر عارف زاده. میرحسین مرد پاک بود و هست‌. هیچ خدشه ایی در افکار و عملکردش نیست. هرگز به فساد کشیده نشد و مردترین مردانِ این دیار است. بگرد ترسوها را پیدا ومحاکمه کن نه میرحسین را که اعمال و کردار و گفتارش روشن و پاکیزه است. میرحسین در این عصر مظهرِ تامِّ پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک ایران است. والسلام.

 

 

ماه محرّم، ماه پیام (۷)
به نام خدا. سلام. در قسمت های قبل گفتیم عاشورا مکتب پیام، هدایت و آزادگی ست. هم واقعه ی آن روز و هم "سرحماسه ساز" آن قیام، هر دو، دانشگاه عبرت هستند و معدن رسالت و آموزش. بنابراین، امروز در این قسمت یک درس و پیام از خودِ  آموزگار عقیده و قیام، حضرت  امام حسین (ع) می آموزیم تا عزاداری های حسینی _که از بالاترین اعمال حسنه است_ با دانش و ارزش و دینداری مان درآمیزد. حضرت سیدالشهداء (ع) می فرماید:


«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون»
مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است، هنگامی که زندگیشان سرشار است، دین گرایند ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند. (بحارالانوار، ج 44، ص 383)

 


این سخن امام حسین (ع) آسیب شناسی دقیق یک معصوم مبارز و شجاع، از نوع دینداری انسان هاست. آفتی که اگر در میان مسلمین بیفتد، آتشی مُشتعل و مُخرّب در خرمن کیان دین و دیانت بپا می نماید. شگفتی این است خود آن حضرت پیشگام اسلام عملی بود و پیشتاز مبارزه و پیشوای شجاع که دین و دَین خود را در میدان عمل، عمل کرد. به همین دلیل، سخنِ هشداربخش ایشان در جان نفوذ می کند و در اعماق روح رسوخ. تا حدی که، گاندی نیز امام حسین (ع) را سرمشق خود و هند خوانده بود. مَهاتما گاندی _رهبر استقلال هند_ گفته بود:


"من زندگی امام حسین (ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امـــام حسین (ع) پیروی کند."
تا بعد... ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 


رنج راه ۲۵
به نام خدا. من در این قسمت رنجِ راه، این سخن را از دکتر واین دایر _نویسنده کتاب "زندگی در پرتو عرفان"_ الهام گرفته ام که قبل از "اصلاح رفتار" باید به "اصلاح افکار" خود پرداخت. هیچ چیز در مدرسه ی فکرت والاتر از تفکر و سپس تولید اندیشه نیست که در نگاه پیامبر اسلام (ص) نیز حلقه ی علمی ترجیح داشت که  در جمع آنان رفت، نشست.


خواستم گفته باشم در راهِ رفتن به مقصود، هرگز جایگاه و ارزش رفتار و افکار را به فراموشی نسپاریم. تفکر موتور محرکّه ی انسان است. پس مدرسه و جامعه را تا جایی که توان بیان داریم به این نزاکت آراسته کنیم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

@
سلام جناب. خمیرمایه مهم است که در تنور حوزه قم بود. همین شهید بهشتی عزیز در قم مدرسه دین و دانش زد و چه برکاتی آفرید. خاتمی را هم بهشتی فرستاد مرکز اسلامی هامبورگ آلمان. پس قم،  مهد علم و عالمان است. هرچند خاتمی در سیاست چندان جسور و پُرهیبت نبود. بگذرم.

 

 

@
سلام باز. شما نیاز مبرم به قم شناسی دارید. نیز نجف شناسی. نیز مشهدشناسی. نیز حله شناشی (=حوزه حله عراق مثل علامه حلّی) و نیز اصفهان شناسی عصر صفوی!

 


سلام آقای قربانی
تفسیر به رأی نکن!!
تحلیل کردنت هم خواندنی ست!

 

نامه ام به دکتر عارف زاده
به نام خدا. سلام دوست دیرینه در این آدینه. وقتی خبر و عکس عمل جرّاحی پیچیده ات بر مریض ات را خوانده و دیدم، اشک شوق دستم داد و در جوار حضرت معصومه (س) دعایت کردم. بگو چرا؟
سه تا علت داشت:


۱_ یک انسان در آستانه ی خفگی و مرگ حتمی را با دستان حاذق و علم بالا و اراده ی توانا به زندگی و امید برگرداندی. و تو می دانی مریض، چشم امیدش پس از خدا، به دکتر است.


۲_ دکتر عزیز، این اقدام تحسین برانگیزت خاطره ام را به بیمارستان برد، جایی که دفعاتی چند شاهد درمان پدرومادرم بودم که نام دکترها حتی برای شان اثر شفا داشت. مادرم حتی پا در مطب دکتری می گذاشت، حس شفا و بازگشت سلامتی می یافت و روحیه ی دوباره می گرفت. روح هردو شاد و رحمت خدا باد. نیز روح برادرشهیدت علیرضا.


۳_ دل من رفت روی بی پناهان، که تمام امیدشان از دست رفت و زاغه ای بیش ندارند، اما چون به پول و دکتر دسترسی ندارند در همان بستر جان می دهند. دکتر می دانم با طبع و اخلاقی که داری بر مریض مهربان و خندانی، ولی از ناحیه ی یک دوست بدان که مریض ها دکترها را نماینده های خدا می دانند، پس دکتر مثل همیشه ات لبخند و چشم مهرت را از هیچ مریض ات دریغ مدار. من خود خرافه را درهم می کوبم ولی هرگاه دستان دکتری بر بازویم می رود و حتی فشارم را می گیرد، حس بلندی می یابم. دکترها گویی، "روح دوم" آدم های مستأصل و درمانده اند. درمان های تو دکتر این درمانده ها را دلشاد می کند.
خدانگه دار. برادرت ابراهیم.

 


بحث ۲۴. در مورد رباخواری در جامعه، دیدگاه تان چیست؟ این پرسش مهندس محمد عبدی سنه کوهی معاون مدرسه است.


@
سلام جناب محمد رحیمی. در باره ی بخش دوم متن شما نظری نمی دهم، اما در بخش اول عبارتی نوشتی که محتاج جواب است. برای شما جناب رحیمی ممکن است سخن علامه چندان جدید یا اعجاب انگیز و نیز معرفت افزا نباشد، چون به هر حال جناب عالی از دیدگاه خودت پیروی می کنی و من دیدگاه شما را برای شخص خودت محترم و محفوظ می دانم.


اما از دید منِ حقیر، رأی علامه در این باره، سخنی به درازای آسمان و زمین است. چون یک آدم پاک و متفکری چون ایشان با آن همه نوشتن کتاب و تدریس و پرورش شاگردان ناب، بگوید همه ی کارهای من به اندازه ی یک مرثیه سرایی امام حسین (ع) نیست، جای تأمّل فراوان و پیروی اندیشمندانه دارد.


من از امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ یک نصیحت زیبا یاد گرفته ام که ایشان در نامه ای عرفانی به یکی از مَحارم و احتمالا" عروسش فاطمه طباطبایی همسر سید احمد، گفته بود اگر کرامات را نمی پذیرید، انکارش هم نکنید.


من، جناب محمدآقا رحیمی در انکارکردن امور مَغیبات که عقل ما از درک کامل آن عاجز و قاصر است، هرگز قدم پیش نمی گذارم. این سخن علامه را کسانی فهم می کنند و برای خود پرچم راه می سازند که به عُمق زوایای آن بروند.


یک نکته ی عمومی:


در پایان نکته ی عمومی دارم که شما محمد آقا خوب می دانی در این آشفته باز فضای پُردروغ و پُرتهمت مَجازی تنها چیزی که دقت نمی گردد، تشخیص اخبار راست از  ناراست و سره از ناسره است. من شما دوست خوب و دیرینم را دعوت می کنم به بازخوانی ها و کتاب خوانی ها. در فضای مجازی هیچ کس، عمیق نمی شود. فضای مجازی جای ریختن اندیشه باید باشد و انتشار افکار و گستراندن اعتقادات و نیز آگاه کردن به شیوه ی منطقی و اخبار راست و درست و به دور از شایعه ها و اجتناب از شیوع تخریب ها.


بمباران پیام ها در فضای گروه های تلگرامی آنقدر وحشتناک است که مپُرس. آنقدر اهانت و دروغ و خبرهای اساسا" کذب در اغلب کپی هاست که فرد بازنشر دهنده را اخلاقا" روزی پیشگاه وجدان و خدای عادل شرمنده می سازد. من هرگز به خودم اجازه نداده ام هیچ پیامی را بازفرست کنم، چون هم از منابع نامعتبر است و هم آغشته به انواع اهانت و به دور از واقعیت. چیزهایی نشر داده می شود و آن هم هزاران بار توسط افراد کثیر در فضای مجازی که عاری از حقیقت و آکنده به جنگ روانی ست و آب به آسیاب دشمنانی چون ترامپ ریختن. بگذرم. کلی بود آنچه در انتها گفتم. ممنونم. بترسیم از آخرت و یَومَ تُبلی السَّرائر. آن روز که رازها [همه] فاش شود.
پوزش مجبور شدم از دو کف دست بیشتر بنویسم.



پاسخم به بحث ۲۴
به نام خدا. ضمن سپاس از جناب عبدی که این پرسش مبتلابه جامعه را به میان کشیدند.
۱_ ربا یعنی افزون خواهی.
۲_ از نظر اسلام ربا، از زشت ترین زشتی هاست.
۳_ در تعبیر پیامبر (ص) یک درهم ربا، مساوی ست با هفتادبار زنا.
۴_ اما با این همه باز نیز ربا رایج است! چرا؟ من به ریشه ی آن در فضای اکنون ایران اشاره می کنم:
استاد علامه حکیمی معتقدند رابطه ی انسان و مال از این پنج قسم خارج نیست:
۱_ غنای تکاثُری
۲_ غنای وافر
۳_ غنای کفافی
۴_ فقر و نیازمندی
۵_ مِسکنت یعنی ناداری و تهیدستی
(ص ۹۶ و ۹۷ کتاب راه خورشیدی)
از نظر حکیمی حکیم عدالت گرا، غنای تکاثری باید فوری دفع و نابود شود. مسکنت نیز واجب الدفع است و باید بی درنگ و بدون مماطله به فرد مسکین کمک کرد.


حال با این استناد، تفسیر من از رباخواری در جامعه که هم برخی از مجاری دولت گسترش یافته و هم برخی از مردم همین ملت بسط پذیرفته است، این است: چون چنین نمی شود، یعنی غنای تکاثری نیست و نابود نمی گردد، تشدید طبقاتی رشد می کند. تکاثر در بالای هرم ظالمانه، عامل این ربا و معاملات ربوی ست.


در وسط هم سه طبقه حضور دارند که اگر حقوق و تکالیف را رعایت کنند ربا نابود می شود و دست کم، کم و اندک اندک کمتر می شود. پیش به سوی آن روز که سخت، دست یافتنی ست. و شاید هم آرزوکردنی!
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


(آزاد):
درود بر  استاد طالبی .تقدیر و تشکر از این متنی که به رشته ی تحریر در اوردی .اما ایافقط  گریه و سوگواری در عزای سالار شهیدان دردی از افراد جامعه را دوا خواهد کرد و یا افکار مردم یه جامعه را به سوی هدفی معین یا مشخص راهنمایی میکند ؟ایا بهتر نیست به جای توصیف اجر عزاداری ،به دنبال  هدف ایشان اشاره ای هر چند کوتاه کرد.گفته اند که ایشان در مقابل ظلم و ستم جامعه قد علم کرد تاحق مظلوم را از ظالم بستاند و.......


بهتر نیست بنویسید که کسی که هدف امام حسین و افکار او در سر ندارد باید به خود شک کند وگرنه گریاندن که کار هر کسی که صدای کلفت ویا به قول امرروزی صدای قرایی دارد هست .هر چند که متنش با عقل و شعور انسان همخوانی نداشته باشد!!موید باشید


پاسخم:

به نام خدا
سلام من هم به شما جناب دوست نادیده. بر خود لازم می دانم از مرحمت و لطف آن بزرگوار تقدیر کنم. همین که به متن بنده، توجه نشان داده ای و با حسّ والا و برازنده، پاسخی نقدگونه بر من نگاشتی، نشان ارزشمندی شماست. این اخلاق ات جای سپاس دارد جناب.


امابعد، پاسخ من به شما:


عشق به امام حسین (ع) نردبان عشق خداست. فصل محرم فصل آغاز عزاداری و تفکر و انزجار از ستم و ستمگر است. این سه را (عزا، آگاهی، انزجار) در کنار هم باید داشت. من هم همانند شما، سهم هیچ کدام را نادیده نمی گیرم. آیا سراغ داریم کسی را حقیقتا" برای عاشورا اشک بریزد ولی شناخت از آن نداشته باشد.


جناب عالی بخوبی واقف اید که هیچ دعوتنامه ای برای هیچ کس نوشته نمی شود تا پای منبر بیاید و زیر علَم دسته ی حسین (ع) سینه بزند، اما همان تفکر ضدظلم و حالت انزجار از کردار پست بنی امیه و پول پرستان در کربلا، و عشق درونی به عاشورا موجب می شود من و تو و ما و همه در گِرداگِرد تکیه و دسته، شور بپا کنیم. همین جرقه ی معرفت است. اشک ما از عقل و عشق است و انرژی پرتوانی ست در برابر همه گونه ستمگری و ظلم و بی عدالتی. من هم، مانند سخن خوب شما در اشک، مشق حیات باعزت می بینم و نیز آزادی و حُرّیت و ایمانی زندگی کردن. پوزش. والسلام.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
به نام خدا
در این جوابم به شخص ... کاری ندارم، نگه می کنم آنچه در نوشته است نه آنچه نویسنده هست. فعلا" این پیش جواب.


۱_ درست کردن هیئت حسینی لیاقت می خواهد و هزاران جو، غیرت.


۲_ نیاز به علَم و کُتل صلیبی نیست، که یادآور کشتار انسان های شرقی به دست خونخواران متصلّب غربی بود.


۳_ ما دست بوس نماد "دست" امام حسین"‌ ایم. به صلیب و فریب نیازی نداریم.


۴_ عزاداری برای امام حسین فقط فقط رستگاراندیشی می خواهد نه اجازه ی عُلمایی پاکیزه چون جوادی آملی. و تمسخُر به عالمان فخیم دین.


۵_  پول طبل و سنج از هر جیبی ابتیاع نمی شود. جیبب عشق و مقداری زیاد ذوق و دلدادگی می خواهد.


۶_ کتاب راه حسین اثر شهید حسین رضایی ست نه شهید مطهری. بهتر است کمی مطالعه کرد. بعد سخن ساز و نواخت کرد.


۷_ تشیّع علوی را هم دیده ایم که عده ای آن را فرقه! دانسته اند حال آنکه تشیع یعنی اسلام اصیل. یعنی ادامه ی راه محمد (ع). و اسلام یعنی تشیع. بقیه خود، زاویه برگزیدند.


۸_ این که در این متن! زنجیرزن و سینه زن عوام خوانده شدند، هم اهانت بزرگ  است و هم آدرس غلط دادن. باید گشت و رفت داخل دل زنجیر زن آن گاه دانست که چقدر از عوامیت به دورند آن عاشقان حسین (ع)  و این متن است که سراسر عوامانه و خام به دور از هرگونه زینت اخلاق و مرام جوانمردی ست.


۹_ این متن نوشته شده، را زاییده ذهن درگیر می دانم و بس.
امید است این گونه متن ها شفا یابد و بیش از پیش اهانت صادر نکند.

 


خودشان خیال می کنند کار درستی می کنند. به آزادی دیگران نمی توان حصار و لجام زد. ضمن آن که من شیوه ی شان را نمی پسندم. اما تحمل مخالف را دارم.
پوزش. نمی خوام در مدرسه بحث های حاشیه ای رشد کند. لذا سکوت کردم. درود حسین آقا.


سلام جناب .... در رؤیا چنین شد. نه در عالم واقع.
وحی بیش از ۱۷ نوع است در قرآن. مثل وحی به زنبور عسل. وحی به حضرت مریم. و... عالی ترین وحی، وحی برای پیام خدا برای مردم است. که منحصر برای پیامبران (ص) است که نبی یعنی خبررسان و رسول یعنی صاحب رسالت اند. از اسم پیامبر هم پیداست که پیام برنده از سوی خدا به سمت مردم است. این وحی، کاملا با خاتمیت پایان یافت. والسلام.

 


تقدس قرآن کریم، کلام الله مجید
سلام
به نام خدا. بهتر از من می دانید که تمامی الفاظ قرآن (= از باء بسم الله در سرآغاز سوره حمد گرفته تا سین ناس در آخر مُصحَف شریف)  را فقط و فقط با طهارت و وضو می توان مسّ کرد (=دست زد). این را خود قرآن نیز فرمود: لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». آیه ی ۵۶ واقعه.


من نمی دانم متن دکتر سروش را چه منبعی و با چه هدفی و چگونه تقطیع یا گزینش کرده است. ولی من تا جایی که با افکار سروش و اخلاق دینی اش آشنا هستم ایشان هرگز به خود اجازه نمی دهند که بی وضو آیات و الفاظ مقدس قرآن را لمس کنند چه رسد به این که مقدسات را انکار کنند و راه را در رهایی و جدایی از آن بدانند.


هیچ یک از مؤمنان به خود اجازه نمی دهند آیات و واژگان قرآن را حتی اگر آیه از فرعون و یا ابی لهب و شیطان و کفار بحث می کند، بی طهارت و وضو حتی لحظه ای عمدا" دست کنند. آیا تقدُّس از این بالاتر؟

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۲۶
ساعت پست : ۰۹:۱۹
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۴

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهارم

 

رنج راه
به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید.

 

سلام. میلاد امام هادی، علی النقی (ع) است. یک سخن دیگر از آن امام شهید تقدیم می شود:
هر گاه در زمانه اى، عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن که [آدمى] بدى از کسى ببیند. و هر گاه در زمانه اى، ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى که [آدمى] خیرى از کسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

 


@
سلام. فارسی بدون عربی امکان بقا ندارد.

 

نقل یک خبر
اکثر مردم ایران اصلاح طلب هستند یا اصولگرا ؟ ما ، آمار دقیقی نداریم ولی آنچه از جریان جامعه متوجه شده ایم این است: هیچکدام!
برآوردها و نتایج چند انتخابات نشان می دهد اصلاح طلبان، پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به اصولگرایان دارند اما به نظر می رسد تعداد افرادی که نه اصلاح طلب اند و نه اصولگرا، بیشتر باشد؛ "هیچکدام گرایان" در اکثریت اند.


مردم از سیاستمداران و مسؤولان شان، اقدام و اصلاح می خواهند ولی نه اصولگرایان توانسته اند عملگرایان خوبی باشند و نه اصلاح طلبان، آن گونه که ادعا می کنند، مصلح اند. هم از این روست که مدام بر مشکلات مردم افزوده می شود و هر گاه که مردم نگاه از مسائل روزمره شان بر می گیرند و به مسؤولان اصلاح طلب و اصولگرا می نگرند، آنها را در حال جنجال می بینند و گاه نیز خبرهایی از اختلاس می شوند. (منبع: عصر ایران)

پاسخ:

مثال های عربی از خانه در همه روزه:


غذا. صبح. عصر. طبخ. اشتهاء. استفراغ. تهوُّع. تمیز. غسل. سلام. خداحافظ (حافظ اش). سلامت، مریض. قرص. دقت. مطالعه. کتاب. قرآن. دعا. التماس. و.... که هر روز با این واژگان در درون خانه هر کسی  به فراوانی دیده و شنیده می شود. گریزناپذیر است.
البته مدرسه ای ها اگر بخواهند فارسی ناب و سره بنویسند من هیچ باکی ندارم و پیش می افتم. ولی می دانم که کم می آوریم. پوزش عارف زاده که اسم شما  و فامیلی شما هم عربی ست. منهای واژۀ زاده.

 

 

 

(سایت الف)
 

سلام
همین یک سند دادگاه جریان انحرافی احمدی نژاد_مشائی (۴شهریور) کافی ست که بدانیم چرا در مدرسه فکرت باید "
مقرارت پذیر" باشیم. از همین جاست که درمثل گویند "العاقل یکفیه الاشارة و الجاهل یضرب بالسیاط"


یعنی: خردمند را اشارتی بسنده است و جاهل را باید به تازیانه بزنند تا سخنی را دریابد یا در نیابد.

 

پاسخم به بحث ۱۹
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از دکتر ترابی که زمینه ساز تدوین این پرسش شدند، دیدگاه ام به شرح کوتاه زیر است: ۱_ این یک بحث صرفا" زنانه نیست، مردان نیز در آن دخیل و ذی نفع اند. پس بحثی مشترک است. 
۲_ با تجربه عملی و اندوخته ی مطالعاتی معتقدم میان دختر و پسر باید پیش از ازدواج عشق پایدار و عفیف روی دهد تا پیوند لذت آورتر و کام گیری عمیق تر رخ دهد و زندگی مشترک، دوام عاشقانه پیدا کند. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۲۶
ساعت پست : ۰۹:۱۹
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۴

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۴

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهارم

 

رنج راه
به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید.

 

سلام. میلاد امام هادی، علی النقی (ع) است. یک سخن دیگر از آن امام شهید تقدیم می شود:
هر گاه در زمانه اى، عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن که [آدمى] بدى از کسى ببیند. و هر گاه در زمانه اى، ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى که [آدمى] خیرى از کسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

 


@
سلام. فارسی بدون عربی امکان بقا ندارد.

 

نقل یک خبر
اکثر مردم ایران اصلاح طلب هستند یا اصولگرا ؟ ما ، آمار دقیقی نداریم ولی آنچه از جریان جامعه متوجه شده ایم این است: هیچکدام!
برآوردها و نتایج چند انتخابات نشان می دهد اصلاح طلبان، پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به اصولگرایان دارند اما به نظر می رسد تعداد افرادی که نه اصلاح طلب اند و نه اصولگرا، بیشتر باشد؛ "هیچکدام گرایان" در اکثریت اند.


مردم از سیاستمداران و مسؤولان شان، اقدام و اصلاح می خواهند ولی نه اصولگرایان توانسته اند عملگرایان خوبی باشند و نه اصلاح طلبان، آن گونه که ادعا می کنند، مصلح اند. هم از این روست که مدام بر مشکلات مردم افزوده می شود و هر گاه که مردم نگاه از مسائل روزمره شان بر می گیرند و به مسؤولان اصلاح طلب و اصولگرا می نگرند، آنها را در حال جنجال می بینند و گاه نیز خبرهایی از اختلاس می شوند. (منبع: عصر ایران)

پاسخ:

مثال های عربی از خانه در همه روزه:


غذا. صبح. عصر. طبخ. اشتهاء. استفراغ. تهوُّع. تمیز. غسل. سلام. خداحافظ (حافظ اش). سلامت، مریض. قرص. دقت. مطالعه. کتاب. قرآن. دعا. التماس. و.... که هر روز با این واژگان در درون خانه هر کسی  به فراوانی دیده و شنیده می شود. گریزناپذیر است.
البته مدرسه ای ها اگر بخواهند فارسی ناب و سره بنویسند من هیچ باکی ندارم و پیش می افتم. ولی می دانم که کم می آوریم. پوزش عارف زاده که اسم شما  و فامیلی شما هم عربی ست. منهای واژۀ زاده.

 

 

 

(سایت الف)
 

سلام
همین یک سند دادگاه جریان انحرافی احمدی نژاد_مشائی (۴شهریور) کافی ست که بدانیم چرا در مدرسه فکرت باید "
مقرارت پذیر" باشیم. از همین جاست که درمثل گویند "العاقل یکفیه الاشارة و الجاهل یضرب بالسیاط"


یعنی: خردمند را اشارتی بسنده است و جاهل را باید به تازیانه بزنند تا سخنی را دریابد یا در نیابد.

 

پاسخم به بحث ۱۹
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از دکتر ترابی که زمینه ساز تدوین این پرسش شدند، دیدگاه ام به شرح کوتاه زیر است: ۱_ این یک بحث صرفا" زنانه نیست، مردان نیز در آن دخیل و ذی نفع اند. پس بحثی مشترک است. 
۲_ با تجربه عملی و اندوخته ی مطالعاتی معتقدم میان دختر و پسر باید پیش از ازدواج عشق پایدار و عفیف روی دهد تا پیوند لذت آورتر و کام گیری عمیق تر رخ دهد و زندگی مشترک، دوام عاشقانه پیدا کند. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهارم

 

رنج راه
به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید.

 

سلام. میلاد امام هادی، علی النقی (ع) است. یک سخن دیگر از آن امام شهید تقدیم می شود:
هر گاه در زمانه اى، عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن که [آدمى] بدى از کسى ببیند. و هر گاه در زمانه اى، ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى که [آدمى] خیرى از کسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

 


@
سلام. فارسی بدون عربی امکان بقا ندارد.

 

نقل یک خبر
اکثر مردم ایران اصلاح طلب هستند یا اصولگرا ؟ ما ، آمار دقیقی نداریم ولی آنچه از جریان جامعه متوجه شده ایم این است: هیچکدام!
برآوردها و نتایج چند انتخابات نشان می دهد اصلاح طلبان، پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به اصولگرایان دارند اما به نظر می رسد تعداد افرادی که نه اصلاح طلب اند و نه اصولگرا، بیشتر باشد؛ "هیچکدام گرایان" در اکثریت اند.


مردم از سیاستمداران و مسؤولان شان، اقدام و اصلاح می خواهند ولی نه اصولگرایان توانسته اند عملگرایان خوبی باشند و نه اصلاح طلبان، آن گونه که ادعا می کنند، مصلح اند. هم از این روست که مدام بر مشکلات مردم افزوده می شود و هر گاه که مردم نگاه از مسائل روزمره شان بر می گیرند و به مسؤولان اصلاح طلب و اصولگرا می نگرند، آنها را در حال جنجال می بینند و گاه نیز خبرهایی از اختلاس می شوند. (منبع: عصر ایران)

پاسخ:

مثال های عربی از خانه در همه روزه:


غذا. صبح. عصر. طبخ. اشتهاء. استفراغ. تهوُّع. تمیز. غسل. سلام. خداحافظ (حافظ اش). سلامت، مریض. قرص. دقت. مطالعه. کتاب. قرآن. دعا. التماس. و.... که هر روز با این واژگان در درون خانه هر کسی  به فراوانی دیده و شنیده می شود. گریزناپذیر است.
البته مدرسه ای ها اگر بخواهند فارسی ناب و سره بنویسند من هیچ باکی ندارم و پیش می افتم. ولی می دانم که کم می آوریم. پوزش عارف زاده که اسم شما  و فامیلی شما هم عربی ست. منهای واژۀ زاده.

 

 

 

(سایت الف)
 

سلام
همین یک سند دادگاه جریان انحرافی احمدی نژاد_مشائی (۴شهریور) کافی ست که بدانیم چرا در مدرسه فکرت باید "
مقرارت پذیر" باشیم. از همین جاست که درمثل گویند "العاقل یکفیه الاشارة و الجاهل یضرب بالسیاط"


یعنی: خردمند را اشارتی بسنده است و جاهل را باید به تازیانه بزنند تا سخنی را دریابد یا در نیابد.

 

پاسخم به بحث ۱۹
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از دکتر ترابی که زمینه ساز تدوین این پرسش شدند، دیدگاه ام به شرح کوتاه زیر است: ۱_ این یک بحث صرفا" زنانه نیست، مردان نیز در آن دخیل و ذی نفع اند. پس بحثی مشترک است. 
۲_ با تجربه عملی و اندوخته ی مطالعاتی معتقدم میان دختر و پسر باید پیش از ازدواج عشق پایدار و عفیف روی دهد تا پیوند لذت آورتر و کام گیری عمیق تر رخ دهد و زندگی مشترک، دوام عاشقانه پیدا کند. بیشتر بخوانید ↓


۳_ باور من این است از این خواستگار (= درخواست کننده ی دختر برای بله گفتن) مرد است نه زن، شخصیت، حیثیت و عفاف زن محفوظ می ماند. اما اگر در برخی زمان ها دختر پیش بیُفتد وپیشنهاد ازدواج بدهد نیز، دور از انصاف نیست.


۴_ مَهر هم به نظرم معامله گری نیست، نوعی پشتوانه و ضمانت برای زن است که ممکن است به دلایل زُمختی روحیات مردانه، دچار ستم و جدایی شود. البته مهریه، هم سنت ایرانی ست و هم امری اسلامی. شخصیت و حقوق زن نیز در مَهر، از سوی شارع حکیم دیده شد. درکل من در این باب بر این نظرم که مَهر، نباید مِهر را لاغر کند و در بزنگاه آن را به نفع مادی گری بتراشد.


۵_ به عروسی سنتی چهارپنج روزه ی دارابکلا باور دارم و کاش می شد رفاه مردم به حدی می بود که آن بازیگرخانه و عروسیار و سه شب بورده بورده و قندکلوبازی و کاتک بازی به روی نسل جدید رونمایی مجدد گردد.


۶_ سخت آرزو دارم که جوانان زودتر به خود پیوند بزنند تا از سن ۲۲ سالگی اوج لذت و آثار زناشویی را در نهایت احساس و توان و تازگی در خود تماشا کنند.


به امید اهمیت دادن به زناشویی توسط جوان هایی که سال به سال پیوند زیبای هم آغوشی طبیعی را تأخیر می اندازند و سنوات لذت و کام گیری خود را کاهش می دهند.
ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

بحث ۱۹. خواستگاری، عشق، مهریه و آیین عروسی در محدوده ی زندگی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ این پرسش در راستای پیشنهاد جناب آقای دکتر عبدالعلی ترابی در باب توجه به سنت ها و آیین های ایرانی ست، که تدوین و سنجاق شده است.

 


خبر از قم و حوزه
سلام هم مدرسه ای های گرامی. این جواب دفتر آقای آیت الله العظمی ناصر مکارم است به سخنان حسن رحیم پور ازغدی (سخنران ثابت صداسیمای میلی) در آن تجمع عده ای از طلاب در فیضیه. منبع خبر من  (عصر ایران): رحیم پور ازغذی می گوید: «من شنیدم هفتصد، هشتصد رساله در قم می خواهند بدهند، ما اصلاً هفتصد تا مرجع می خواهیم؟ این جور که کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟».


جواب دفتر آیت الله العظمی مکارم:


اولا: این عدد کاملاً خلاف واقع است. یک دهم آن هم صحیح نیست. معلوم نیست از کجا این عدد را گرفته اند. ثانیاً: آیا تعبیر به «کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید» توهین به مرجعیت محسوب نمی شود؟!
این گوینده محترم می گوید: «چهارتا شرح و حاشیه را می خوانی و همان ها را می گویی و مرجع می شوی!».
این هم سخن عجیبی است. بزرگان مراجع بعد از 40 یا 50 سال به آن مقام می رسند و در گذشته هم چنین بوده است.
مرحوم شیخ انصاری سخن معروفی دارد می گوید: «رسیدن به اجتهاد از طول جهاد هم سخت تر است».

 


زنگ شعر در مدرسه ی فکرت


آن سخن های چو مار و کژدُمت
مار و کژدُم گردد و گیرد دُمت

(مثنوی مولوی دفتر سوم)

 

 

@
سلام دکتر عارف زاده. خدا در قرآن می فرماید برای رسیدن به تقرُّب، وسیله ای بجویید. این محیط های معنوی که در گویش احترام آمیز ایرانیان، امامزادگان معروفند، ابزار و وسیله ای برای ماورائی اندیشیدن آدم هاست. مردم به آنجاها مراجعه می کنند تا نشاط درونی خود را بیشتر کنند یا دلگرفتگی های خود را نجوا کنند و خویشتن را تخیله و بیارایند. درددل امام علی (ع) با چاه های نخلستان، در همین راستاست.


انسان از یک جهت از ریشه ی اُنس است، هرچیزی این اُنسیّت را افزایش دهد با همان انیس می شود. اما مراتب دارد. انسان موحّد آگاه حتی حرم امام علی (ع) هم مشرّف می شود، آن مکان را وسیله ی توحید می داند. بنابراین دچار شرک و شرکت نمی شود. بله، در اسلام برخی مکان ها و زمان ها و افراد شرف و تقدس دارند. مثلا خدا به موسی در میقات می گوید از اینجا به بعد، نعلین را درآور. با کفش نباید در آن "طور سینا"  وارد شوی. یا مثلا وقت های نماز یومیه شرافت دارد. درازگویی کردم. پوزش.

 


در راستای بحث مهریه در مدرسه فکرت این خبررسانی را انجام دادم.

 

فتوای آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی:


بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک و نورانی مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (دام ظله العالی)
سلام علیکم؛ بعرض می‌رساند با تأسف فراوان تعداد زیادی از مردم به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریّه در زندان می باشند. آیا زندانی‌نمودن این افراد از نظر شرع مقدّس اسلام وجاهت شرعی دارد یا خیر؟
جمعی از مؤمنین

 

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمة الله
به طور کلی کسانی که توانایی پرداخت دیون خود را ندارند (چه مهریه باشد و چه دیون دیگر) زندانی‌نمودن آنها شرعاً جایز نیست؛ قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِنْ کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیْسَرَةٍ»



دیدگاه آقای شیخ وحدت درباره ی بحث های اخیر ازدواج و توسل و معنویت که واصل شد عینا" در زیر می آید:
 

شیخ وحدت:


به نام خدا 
امشب به مناسبت اظهار نظر های متنوع در باره ازدواج و نیز توسل به امامزادگان و خواص معنویت افزای آن به یاد مرادم مرحوم دکتر شریعتی افتادم.
لازم دیدم با ذکر چند جمله، شما دوستان را هم، شریک احساس خودم گردانم:


1 : غیرت دینی دکتر:
در ایام تحصیل در سوربن فرانسه به مناسبتی در نشستی که از سوی روشنفکران ایرانی مستقر در آنجا برگذار شده بود شرکت کردم. چند نفر صحبت کردند. همه برای این که خودشان را روشنفکر جلوه دهند دین را مورد سخره قرار دادند. من طاقت نیاوردم وبرخاستم، رفتم پشت بلند گو و خطاب به آنان گفتم: 
آقایان محترم! حرف های شما به حرف های آن زن آبستنی می ماند که شکمش را برای شوهر جونش ناز می کند و می گوید: من از فلان و بهمان غذا خوشم نمی آید، من یام یام می خواهم.
آقایان! دین، یام یام نیست که تو ازش خوشت بیاید یا خوشت نیاید، دین، یک مکتب است. برای قبول یا رد یک مکتب باید دلیل آورد.


2 خرافه ستیزی دکتر:
برای خرافه ستیزی دکتر، دوستان را ارجاع می دهم به جزوه « پدر مادر ما متهمیم». این روزها بازار خرافه پرستی بسیار پررونقتر از گذشته شده.


3 : مبارزه بی امان دکتر:
دکتر با کار فرهنگی سترگ، مبارزه بی امان خود را در سه جبهه آغاز کرد وهمه چیز خود را در راه آن نثار کرد، یعنی جبهه زر، جبهه زور و جبهه تزویر، یا به تعبیر دیگر خود آن بزرگ مرد: تیغ و طلا و تسبیح.
چه خوب است به مناسبت امشب، دوستان تصمیم بگیرند یک بار دیگر، یا برای نخستین بار جزوه های : علی حقیقتی برگونه اساطیر، امت و امامت، و قاسطین و مارقین و ناکثین را مطالعه دقیق کنند.
که اگر با دقت وتأمل بخوانند به این حقیقت اسفبار خواهند رسید که امروز، تیغ و طلا و تسبیح چگونه به هم ساختند و عدالت مولایمان علی را به مسلخ بردند.
در پایان بجا است یادی بکنیم از وصی دکتر، فرزانه روزگار ما محمد رضا حکیمی که این روز ها در غم سلاخی عدالت، خاکستر نشین است. 
در کار گلاب و گل حکم ازلی  این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد

پایان نقل قول

 


بحث ۲۰. دیدگاه خود را درباره ی "واقعه ی غدیر" و ارادت خود را نسبت به شخصیت بی همتای امام علی (ع) که بعد از رسول خدا (ص) دومین مرد بزرگ گیتی ست، بیان کنید. این پرسش از شش روز پیش در مدرسه خبررسانی شده بود که امشب در فرخنده یادمان غدیر در پیشخوان مدرسه سنجاق شد.

 


پاسخم به بحث ۲۰ مدرسه:
به نام خدا. با تجلیل و تبریک غدیر
۱_ در غدیر خُم (=برکه ی آب)  دین با پایان وحی و ختم نبوت، کامل شد. اکملتُ لکم دینکم.... ولی با معرفی علی برای ولایت و امامت، نعمت را اتمام کرد اتممتُ علیکم نعمتی.... (...الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَرَضیتُ لَکُمُ الْاسْلامَ دیناً... آیه ی ۳ مائده) پس اکمال و اتمام در غدیر دیده می شود.


۲_ من ارادتم را به علی در ترسیم رابطه ی او با غیرخود مورد توجه قرار می دهم و برداشتم را می گویم که از هر لحاظ این روابط نمونه و بی همتاست:
رابطه علی با خدا. عارفانه ترین رابطه
رابطه علی با محمد. آگاهانه ترین رابطه
رابطه علی با فاطمه. عاشقانه ترین رابطه
رابطه علی با مردم. مهربانانه ترین رابطه
رابطه علی با یتیمان. دلسوزانه ترین رابطه
رابطه علی با عدالت. مُصمّمانه ترین رابطه
رابطه علی با ستمگران. خشمگیانه ترین رابطه
رابطه علی با نماز. بااخلاص ترین رابطه
رابطه علی با ستمدیده. همدردترین رابطه
رابطه علی با قرآن. شیفته ترین رابطه
رابطه علی با حکومت. بی میل ترین رابطه
رابطه علی با شهادت. شیداترین رابطه
پس، افتخار می کنم شیعه علی هستم و قبرش را زیارت کردم و مسجد کوفه اش را دیدم و محیط حکومتش را نظاره نمودم و پیمان و عهدم را امضاء. ابراهیم طالبی دارابی.


رنج راه
خیرالبریّه ی حضرت باری تعالی
به نام خدا. سلام. دیشب بحث های دوستان مدرسه در باره ی غدیر و مقام و منزلت علی و مباحثه های طرفینی را لحظه به لحظه می پاییدم، در یک جا، جناب جوادی نسب از جناب جعفر آهنگر می خواهد که بگوید از کجا معلوم در آینده بهتر از علی (ع) نمی آید. جعفر بجدّ کوشید جواب دهد... اینجا، من در "رنج راه" ستون ثابتم در مدرسه ی فکرت، به این مسأله می پردازم:

چندسال پیش در کتاب "آغاز تا انجام" اثر گرانسنگ مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری خوانده و یادداشت کرده بودم که در صفحه  ۱۸۹ و ۱۹۰ گفته بود "بهترین مخلوق علی علیه السلام  است، خیرُالبریّه، سوره ی بیّنه" «...إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» (بیّنه، آیه ۷)


ایشان توضیح دادند که " هرگاه علی وارد می شد می گفتند خیرالبریّه آمد. پیامبر (ص) به صراحت فرمود علی و شیعیان او در قیامت رستگارند.".
در پایان بیفزایم در همین آیه ی شریفه، "شرّالبریّه" یعنی بدترین مخلوقات هم ذکر شده که رجوع به اصل آیه خالی از لطف نیست.
نیز به استناد صفحه ۱۸۷ آغاز تا انجام، بگویم که حالات و انفعالات.

 

جسم و روح در یکدیگر اثر مستقیم دارند. به قول مرحوم منتظری "برای تجلّیات روحی باید مزاج ویژه است." 
پس، در این رنج راه می گویم راه ما، راه علی ست، چون که آن مرد بی همتا این چنین بود. علی به سخن صریح نبی (ص) و آیه ی وحی "خیرالبریه" است یعنی بهترین مخلوق. همتایی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. علی انسان کاملی ست که همه ی ابعاد وجودی و آثار زندگانی و برکات خُلقی اش، تماما" تجلّی و نورالاَنوار خدای متعال بوده است. به تعبیر دیگر من، علی آدرس و نشانی مستقیم پرودگار عالَم است. خیرالبریّه ی حضرت باری. همین و بس. این هجدمین رنج راه بود که گذشت. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی


@


سلام جناب قربانی. تعجب می کنم!
شما جلسه ی شقیفه ی بنی ساعده! را اسمشو می گذاری دموکراسی! که چند طمّاع دنیازده و گریزان از نصّ و نصب الهی، در زیر آن سقف نشستند و با عبدالرحمن بن عوف! ساخت و پاخت کردند، اریستوکراسی و اشرافیت عربی را احیاء کردند. که بعد جاهلیت عربی بازمی گردد و جنگ های ردّه رخ می دهد. لطفا" برای تاریخ اسلام نامگذاری مدرن نکنیم. هر چیز در ظرف زمانی خود.
کجا رأی مردم جویا شدند! حتی واقعه غدیر را که رأی نبوی بوده را گوش ندادند چه رسد نظر و خواسته های مردم.
حتما" شورای عمر را مجلس مقننه می پنداری!


@
سلام محمدحسین. من بار آمده ام که اجتهاد در برابر نصّ نکنم. وقتی آیه ی قرآن علی را مصداق خیرالبریّه می داند، آن گاه من بیایم ترس از اسطوره سازی (= خیال تاریخی موهوم)  داشته باشم. دکتر علی شریعتی امام علی را "حقیقتی" بر گونه ی (=پیشانی) همه ی اساطیر می داند.
جناب محمدحسین! اگر دیگران در پی اسطوره های خیالین و موهوم اند علی خود حقیقت است. خدا تجلّی دارد. علی تجلّی خداست. و این فرابردن علی از جنس بشری به فرشتگی نیست. انسان چون اشرف مخلوقات است برای کمال و به خدا نزدیک شدن تناهی و حد و مرز ندارد. این ویژگی انسان است که "ماهیت" خود را تغییر دهد. هیچ موجودی نمی تواند ماهیت خود را دگرگون کند الا انسان. یعنی هم می تواند تا بی نهایت بالا ببرد مانند علی. و هم ممکن است تا بی نهایت پایین رساند، مانند ابوجهل. تمام.

 


@


سلام محمدحسین. واکاوی واقعه ی غدیر به معنای تنش، ستیزش و تفرقه اندازی نیست، تحلیل تاریخ اسلام است که کژی و زاویه از آنجا آغاز شد و طی ۲۵ سال، مطرودین پیامبر (ص) و جاهلیت عربی و نفوذ اَشراف دوباره قدرت اسلام را به دست خود می گیرند و فردی حق طلب و حق گو چون ابوذر غفاری در صحرای ربذه تبعید می شود و در همان کویر خشن جان می دهد. غدیر عقیده ی امامتی شیعه های علی ست نه حربه ای برای جنگ و نزاع. غدیر یک رخداد صرف نیست، راه و صراط است. غدیر آدرس ماست که گُم نشویم. پایداری از عقیده، هرگز به معنای  ستیز با سنی ها نیست. آنها راهی را برگزیدند و پیروان علی هم راهی. این حق ماست که از راه خود برویم.


@
نسبت کفرآمیز ندهیم به هم لطفا"


@
جناب قربانی. همه ی حرفم این است اسم آن را دموکراسی نگذار. تلاش آن ها نوعی پاتریمونیالیسم (patrimonialism) بود که سعی کردند قریشی بودن را شرط "حاکم" کنند. به عبارتی شیخوخیت که جاهلیت در برابر اسلامیت بود.

 


@
سلام جوادی نسب. خود شخص رسول الله (ص) گفتند علی خیرالبریه است. و بالاتر از آن خود خدا در قرآن گفت. آیا ما برای قبولاندن قرآن هم باید در مدرسه ی فکرت زور بزنیم!؟


@
چرا می گوی طرح دعوا؟ چرا بحث غدیر را تقلیل می دی به خلافت. چرا اردات به علی را این گونه استطراد می کنید؟


@
منظورم این بود وقتی آیه قرآن می آید، آیا باز هم باید رد کرد!؟


@
شأن رسول الله (ص) منحصر در شخص رسول الله است که مصطفای خداست.


@
من اصلا بحثم این نیست که علی را چرا خلیفه نکردند و... من حرفم با شما اینه حرکت کودتاگرانه ی آن چند سران عرب را که فرمان و نصّ رسول الله را نادیده گرفتند دموکراسی جا نزنید.


@


چون پرسش پیشخوان را دقت نکرده ای آقامحمدحسین. پرسش از غدیر است و ارادت به علی. نه بحث خلافت و بقیه ی ماجرا!!


@
مقام خاص امام علی را با این نوع واگویه ها و مقایسه ها، از نظر دور نداریم. از دورشدن از مبحث اصلی بپرهیزیم و بحث ۲۰ را به این سو و آن سو نبریم.


دوستان متدین و مؤمن بیاییم  یک بار دیگر آخرین آیه ی سوره ی رعد را بخوانیم که پیامبر دو شاهد دارد که برا آن بزرگوار کفایت دارد یکی خدا و دیگری حضرت علی (ع). برای مقام رفیع امام علی چندین آیه در قرآن نازل شده است. نیاییم این را با تأییده زبیر و فلان و بهمان مقایسه کنیم. کمی، آری فقط کمی، تفسیر قرآن هم بخوانیم! انسان فقط عقل نیست. آن هم عقل ناقص و محدود بشرهایی مانند ما. انسان اشراق می خواهد. روح دارد. عشق دارد. معرفت دارد و مودّت. سهم همه را بجا آوریم و انتلکتویل بازی در نیاوریم.


@
شما دکتر قربانی عزیز پیام خیرالبریه ی مرا به "علی الهی" تقلیل دادی! آیا این نسبت به من می چسبد؟


@
حسین آقا سلام. منبر نرفتم. در نهاد همه ی ما ذُکر کار گذاشته شده. که به هم تذکار دهیم. در سوره ی عصر نیز واژه ی "تواصوا" به کار رفته که یکدیگر را متقابلا" دعوت به حق و صبر کنید و من خودم و مدرسه ای ها را دعوت به خواندن آیه ی ۴۳ رعد کردم و کمی هم تفسیر قرآن خواندن. عمامه هم نیاز نیست. انسان ها خیرخواه هم اند. و این همان وعظ و مواعظه متقابل است. همین. اجبار هم نیست که اَحبار یهود می کردند و دیدید که مسیح (ع) آمدند و اصلاح زدند به اساس دین تحریف شده ی شان. خدا کند در عصر جدید با این شیوه های انکاری، تحریفات و اعوجاجات بدتر از احبار شکل ندهد! مَباد آن روز.


@
سلام. پاسخم این است:


هم علامه طباطبایی و هم استاد محمد تقی شریعتی در چشمه کویر (گفتار ۲۱ با عنوان علی شاهد رسالت) این آیه را تفسیر کردند. خود امام علی این آیه را مهمتر از همه آیات قرآن می دانند. و "ومَن عندَه علمُ الکتاب" منظور علی ست که علم آن نزد اوست. در جلد ۲۳ فارسی المیزان این آیه مفصلا" بحث شده است.


که خدا خود به پیامبر دلداری می دهد که همین که من  و علی شاهد هستیم تو فرستاده ی خدایی، کفایت می کند. یعنی گواه بودن علی در حد و ارزش گواه بودن خدا خوانده شد. این آیه مقام رفیع علی را اثبات می کند. ممنونم از آن جناب که به آیه رجوع فرمود.

 

جناب.... آیه ۴۳ رعد این است: وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ ﴿۴۳﴾
و کسانى که کافر شدند مى‏ گویند تو فرستاده نیستى بگو کافى است‏ خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است میان من و شما گواه باشد.
پس  جمع نبست، گفت آن کس که نزد او علم کتاب است. او، مفرد است و اینجا علی (ع) است.

 

فرض بگیریم معنای جمع می دهد مَن. آیا علی عالم حقیقی نیست؟ که می دانم می گویی هست. حتی اگر تعمیم هم بدهیم آیه را، باز هم علی در صدر آن عالمان حقیقی ست. گرچه من به استناد تفاسیر قرآن، منحصر در علی (ع) می دانم. باز هم ممنونم و دعوتت می کنم روی این آیه بازهم کاوش کن.


@
نه جناب. علی همه کمالات را دارد، جز الله. جاهلیت است اگر کسی علی را چنین کند
خود علی غُلات را دور و درو کرد.
منظورم این است خدا دو گواهی  رسالت نبوی را هم اندازه هم می داند. گواهی خود و گواهی علی.
مثل احسان به والدین که در قرآن در کنار توحید آمده است.

 

@
تحلیل شما جناب دکتر قربانی کاملا" مادّی و فروکاهنانه است. شخصیت مرتضی را با انسان دیگر در یک کفّه می سنجی!؟ علی کاملا زمینی ست، ولی تماما" با کمالاتی که کسب کرده آسمانی و معنوی شده. از شما بعیده این همه سطحی نگری! جناب جلیل قربانی. شما که شمّ پژوهش داری چرا!؟ اگر شأن علی با اصحاب محترم رسول خدا (ص) یکسان است، پس چرا علی به مقام امامت نصب شد که حکومت جزئی ترین موضوعات امامت است. لطفا" تعجب، تولید نکنید! هرچند اعجاب آفریدن هم امری ست عادی در مدرسه ی فکرت.

 

شما پس معنی این عبارت را آن گونه که باید فهم کنی، قاصری. بله، در همون مقطع زمانی ابوجهل هم بشر است. ولی فاصله ی ابوجهل با ابوتراب که کجا تا کجاست؟ اصلا تا ندارد تا بی نهایت است. بله، محمد بشر است، ولی در نگاه اسلامی ما، انسان سَیر دارد تا بی نهایت و همان سیرهاست که بشر را متعالی می کند. قلب پیامبر معدن وحی شد و قلب علی مخزن امامت.
 

امامت و منزلت علی را با پدیده ی نامیمون خلافت که اساس آن بر قریشی گری ست، پیوند نزنیم. آن کجا و این انحراف و بازگشت به جاهلیت کجا؟!


اصلا ربطی ندارد به بحث.
از مقام والای علی همین است که در برابر این گونه قضایا اهل تبعیض و تفاخر نیست. این اثبات کمالات بی متنهای علی ست. نه تساوی منزلت و رُتبه. من ادعای اشراف نمی کنم، بلکه می گویم شما در تببین انا بشرٌ مثلکم درمانده و قاصری.

جناب قربانی. من تسلیم قرآنم. هرگز در مصاف با قرآن قرار نمی گیرم بله در ته صف قرآن می ایستم تا توشه برگیرم.
بشنو از نی چون حکایت می کند... یک معنی اش اینه خود را از انانیت خالی کنیم تا مانند نی توخالی صوت و نوای خدایی در درون مان بشنویم. همین. مقتدای همه قرآن است حتی محمد و  علی و فاطمه و معصومین و مؤمنین و تمامی بشریت....

 

جناب سید علی اصغر

بدان کخ من خودم را فردی باورمند می دانم، و از این که در این گفت و گوهای خوب چندجانبه مدرسه حرفم را می گویم، به معنای راندن کسی نیست. فقط از حق اظهارنظرم دارم استفاده می کنم. تمام.

 


@
جناب آقا عیسی چه کسی زمینی بودن علی را انکار کرد درین مدرسه؟ علی با عقل و درایت و فضایل خود به آن مقام رسید. لطف کنیم حرف های همدیگر را به خطا و ناقص و گزینش شده و دلبخواه، نقل نکنیم. علی فرزند فاطمه بنت اسد و ابوطالب است ولی، ولی خدا شد. آری، ولی الله. کمی هم روی اعماق واژگان غواصی کنیم و ادای روشنفکربازی را درنیاوریم. اول به خودم نهیب می زنم جناب دبیر ما.


زنگ شعر در مدرسهٔ فکرت


تا تو تن را چرب و شیرین می دهی
جوهر جان را نبینی فربهی


مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۵

 

علامه محمدرضا حکیمی صاحب کتاب الحیات ریشه در دو چیز دارد:
قضاوت فاسد
اقتصاد فاسد
که هر دو سر در آخور هم دارند.
رجوع کنید به کتاب
مرام جاودانه اثر حکیمی وصی شریعتی.

 

 


دین و نفَس
این مطلب من جنبه ی عمومی دارد نه خدای ناکرده القای خاص و یا اتهام ناروا. صرفاً یک بحث دینی ست.
دین حتی از نفس کشیدن نیز برای انسان ضروری تر است. انسان اگر نفس نداشته باشد می میرد، ولی اگر دین نداشته باشد به آگاهی و کمال نمی رسید و وقتی به آگاهی نرسید همه ی هستی اش می میرد، پس دین از نفس کشیدن برای انسان ضروری تر است...


دین ارتباط انسان با خدا و کمال است... کسی که باور نداشته باشد، دین هم نخواهد داشت... غایت دین کمال است... اگر کسی دین نداشته باشد تمام لایه های انسانی و معنوی اش به فعلیت نمی رسد... حتی اگر کسی تفسیر دینی اش شبان وار باشد باید با او همدلی کرد تا کم کم دیدش روشن و بازتر شود... بر «ندارندهٔ باور» دین وجود ندارد... و کسی که به این مطلب نرسیده باشد محروم است. به قول علامه طباطبایی مستضعف فکری.
خلاصه نویسی ام از کتاب سرشت و سرنوشت گفتار ۹ دین و دینداری. اثر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی از ص ۱۸۵ تا ۲۰۴
والسلام. ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

مدرسه فکرت یکماهه شد
به نام خدا. سلام. امروز عید غدیر مدرسه فکرت یکماهه شد. ضمن قدردانی از همه ی همکلاسی های گرامی، سه فراز می نویسم و ورود به دوماهه شدن مدرسه را به فال نیک می گیرم.


۱_ از همه ی اعضای عزیز بی نهایت ممنونم که هم خواندن را جوشش فکری تبدیل کردند و هم نوشتن را. برای این فراز این شعر را هدیه می کنم:


اگر از شوق پریدن شده ای بی تب و تاب
پَرِ پرواز کتاب است کتاب است کتاب


۲_ فکرت چیست؟ از  سه منظر فکرت مهم است: فکر، حرکت اندیشه است. به تعبیر عرفا با فکرَت، فانوس باطن انسان روشن می شود. برای این فراز این سخن وُلتر را هدیه می کنم:


گُل را می توان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آن را نمی توان در فضا کُشت.


۳_ من گرچه مدیر مدرسه ام، ولی از همه ی شما به یقین کمترم. دغدغه ها و دقیقه های مرا برای مقررات پذیری، پذیرا باشید. دوام و تأنّی مدرسه برتر است از تندی و نابودی آن. با این همه اگر واقعا" معتقدید که مدرسه فکرت جای تنگی ست و شما را در تنگنا نگاه می دارد من پیشنهاد معقولی دارم و آن این است:


یکی از شماها بزرگواران گروه مدرسه فکرت را تأسیس کند و مدیریت آن را بر عهده بگیرد و هرچه آزادی در جهان وجود دارد در آن آزاد بگذارد، من هم قول می دهم در آن عضو باشم. بسم الله. ولی نه، اگر به همین راضی هستید پس خودمان را عادت دهیم به آن. من از شما کمتر آزادی دوست ندارم، ولی مقرارت پذیری اصل عقلی بقا و دوام مدرسه است. برای این فراز این سخن دکتر علی شریعتی درباره ی امام علی را هدیه می کنم:


حق در زبان علی به معنای قدرت نیست...به معنای مرگِ "زور" است.
پس، هم مدرسه ای های فکرت، پیش به سوی حق و مرگِ زور.
مدیر مدرسه ی فکرت

 

 

 


شخصیت امام علی
"این بزرگوار (حضرت امیر) شخصیتى است که داراى ابعاد بسیار است و مظهر اسم جمع الهى است که داراى تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهى در ظهور و در بروز در دنیا و در عالم، با واسطه رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است. و ابعادى که از او مخفى است، بیشتر از آن ابعادى است که از او ظاهر است. همین ابعادى هم که دست بشر به آن رسیده است و مى ‏رسد، در یک مردى، در یک شخصیتى جمع شده است،..."سخنان امام خمینی درباره ی امام علی (ع) منبع: جماران.

 

رنج راه
به نام خدا. سلام. ما درست است که مسلّح به عقلیم، ولی جهان و انسان هم با شهود مواجه است و هم با غیب و امور نهانی، که درک ها و دریافت ها را بر ما دشوار می سازد. و وحی برای امداد آدمی آمده است. به قول شهیدبهشتی "کمک وحی به عقل بشر در ریزه کاری ها و ابعاد ناشناخته" است. (رک: بایدها و نبایدها. نوشته شهید بهشتی، تهران، بقعه، ص ۸۰)


هم مدرسه ای ها، می دانم که نیک می دانید راه فقط با وحی و عقل طی می شود. محرومیت از هر کدام، استضعاف می آفریند که انسان را در مسیر سخت و سنگلاخیَ عبورها، به کژراهه می رساند. قسمت ۱۸ بود این رنج راه. تا بعد.

 


علی انسان کامل
به نام خدا. امام علی (ع) را با عقل محدود خود، محدود نکنیم. آن الگوی آدمیت، در همه ی ابعاد، برین و عالی ست. زندگانی سراسر عبرت آن بزرگ مرد، همه،  ارزش پیروی کردن دارد؛ چه آن ۲۳ سال که در رکاب پیامبر (ص) برای مکتب شجاعانه مبارزه کرد. چه آن ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت، آگاهانه سکوت نمود و چه آن ۵ سال حکومت داری، که برای اجرای عدالت، جانانه بپاخاست.


علی را باید در همه ی زوایایش دید نه از دیدِ تنگ خویش. مردی به مانند علی که در تمام هستی نایاب است، تمام وجودش ارزشِ تبعیت کردن دارد و شیعه از این رو شیعه است که می گوید پیرو اوست و رونده ی راه او. زیرا:


راه علی هم عدل دارد. هم جود دارد. هم نماز دارد. هم اخلاص دارد. هم خداپرستی دارد. هم قرآن گرایی دارد. هم عرفان دارد، هم مروّت دارد. هم معنویت دارد. هم فریاد دارد. هم سکوت دارد. هم حقوق دارد و هم تکالیف. والسلام.
شیعه ی مسلمان ایرانیِ علی؛ ابراهیم طالبی دارابی.

 

پاسخم به محمدحسین آهنگر


سلام جناب محمدحسین. گرچه سؤال شما خطاب به مدرسه است نه من. ولی من هم چون عضو مدرسه ام، پاسخ می دهم:


به نام خدا
۱_ هیچ عقل سلیمی هرآنچه قطعا" شرعی است را نمی تواند وتو یا انکار و یا مخدوش کند و یا خود را خدای ناکرده، حکیم تر از شارع یعنی خدای حکیم بداند. زیرا آنچه خدا وحی کرده است همه ناشی علم اوست که بر همه مخلوقات خود، فائز و فائق است.


۲_ عقل، از منابع چهارگانه شیعه است. یعنی اگر جایی شرع، نظری نداده، عقل، البته عقل اهل تخصص، مجاز است حکم را کشف کند. اگر کسی مسلح به این عقل و مسلط به علوم مقدماتی عقلی ست، بر او واجب است حتی برای کشف احکام دین خدا بکوشد.


۳_ آنچه واقعا عدلی ست شرعی ست.


۴_ آن اخباریون هستند که برای عقل اعتبار قایل نیستند. اما متکلّمان (= عالِم اعتقادات) برای عقل تشأُّن قایل اند. در روایت هم داریم عقل رسول باطنی ست. البته باید پرسید کدام عقل؟ عقل ناقص و درس نخوانده و سرگرم این و آن؟ یا نه عقل سلیم و توانا و سالم.


۵_  متکلمین و اصولیون، "تلازم عقل و شرع را قاعده ملازمه می ‏نامند، می‏گویند: کل ما حکم به العقل حکم به الشرع. یعنی هر چه عقل حکم کند شرع هم طبق آن حکم می‏ کند."

و در پایان: اگر محمدحسین واقعا" به لحاظ عقلی به حکمی رسیده و می تواند آن حکم را با نهایت اعتقاد و صحت، به مردم بقبولاند، آری آن حکم ایشان شرعی ست. ولی اگر محمدحسین به اصول فقه، کلام، معارف دیگر اسلام مسلط نباشد و بخواهد با عقل خود حکم شرع را بیان کند، به نظرم جواب کاملا گویاست!


درضمن اگر مثلا کسی مدعی شود عقل من بر وحی فائق و غالب است، به یقین باید برای آن شخص حساب ویژه ای باز نمود! دورش حلقه زد و از او آموخت!
والسلام. ابراهیم طالبی دارابی.

 


خبر مدرسه فکرت
حجت الاسلام حسین انصاریان: چند وقت پیش به یک جلسهٔ بسیار مهمی دعوت شده بودم که بعضی از سران مملکت هم بودند؛ از من پرسیدند: شما بین مردم هستید و همهٔ شهرها، حتی تا روستاها می روید، نظرتان دربارهٔ مردم چیست؟ باید با مردم چه کار کرد که آرام باشند و مردمی که قهر کرده اند، برگردند؟ گفتم: من یک نظر بیشتر ندارم و آن هم محبت کردن به مردم است. محبت کردن به مردم هم کم کردن بار و درد مردم است. شما می توانید خیلی چیزها را از روی دوش مردم بردارید که امکان هم دارد.


پنج پیشنهاد به آنها دادم که فعلاً دستور داده اند یکی از آنها در یک گسترهٔ محدودی عملیاتی شود؛ نمی دانم عملیاتی هم شده یا نشده است. یک پیشنهادی که دادم، این بود: امام جمعه های تلخ، تیز و تند را در شهرهای پرجمعیت تغییر دهید. چون دفع خیلی خطرناک است! جذب رحمت الهی است، مردم را دور هم جمع کرده و ایجاد محبت می کند؛ بنابراین خداوند در قرآن مجید اجازه داده اند که با دو طایفهٔ منافقین و کفار اگر با شما جنگیدن با آنان بجنگید و اگر کاری به کار شما نداشتند، شما هم کاری به کارشان نداشته باشید. همین محبت پیغمبر(ص) و همین رحمت الهی در وجود پیغمبر(ص) بود که مردم را جمع کرد. (منبع: ایسنا)


نکته مدیر مدرسه ی فکرت:
نه فقط خطیبان جمعه و جماعات، که بسیاری از دست اندرکاران نظام _ که چون کَنه به آن چسبیده اند_ باید به خانه های شان بروند و جای شان را شایستگان بگیرند تا انقلاب خوب و مظلوم ما که مخزن بزرگ ارزش ها و اهداف است، بیش از این دچار کژی ها، زخم ها و خش ها نشود.

 

این بیت غزل سعدی را هدیه می کنم:


برق یمانی بجست باد بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست

 


امشب میلاد امام کاظم (ع) است. ضمن تبریک یک سخن از آن امام شهید تقدیم می شود:
مُجَالِسَه أَهلِ الدِّینِ شَرَفُ الدَّنیَا وَ الاخِرَه
همنشینی با اهل دین، شرف دنیا و آخرت است.
(تحف العقول ، ص ۴۲۰)


 

رنج راه ۱۹
به نام خدا. سلام. ما دو ندا داریم: ندای بیرون، ندای درون. دو سال قبل کتابی می خواندم با عنوان "زندگی در پرتو عرفان" اثر دکتر واین دایر، ترجمه سیدمهدی جعفریان. نشر افکار.


در  ص ۲۶ تا ۲۸ آن نُه تا دستورالعمل آمده بود که یکی این بود: "به ندای درون که زبانه می کشد توجه کنید". 
خواستم در این رنج راه گفته باشم راه فقط چشم نواختن های یکنواخت مادّی نیست! باید با لاشه ی معنوی و اِشراقی وجود خویش نیز، تماس برقرار کنیم. یعنی چسبندگی با روح. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

نکته:

برخی از عُرفا انسان را به دو لاشه تقسیم می کنند: لاشه ی غربی مادی انسان. لاشه ی شرقی معنوی انسان. ممنونم از حُسن توجه ی تان.
به کتاب در باره ی تصوف نوشته ی ویلیام چیتیک از انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب رجوع شود.


پرسش ۲۱ مدرسه فکرت.
خاستگاه رویدادهایی که در "من" وجودی انسان اتفاق می افتد کجاست؟در درون جسم انسان یا جایی فراتر از آن؟
این پرسش جناب معین آهنگر است که از ساعت ۱۰ امشب در پیشخوان سنجاق می گردد. با تشکر از آقای معین.
مدیر مدرسه فکرت

 


زنگ شعر مدرسه فکرت


زبان حال یک موحّد با خدا


کی رفته ای ز دل که تمنّا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده پیدا کنم تو را
از دستنوشته ای مدیر مدرسه ی فکرت

 



پاسخم به بحث 21
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از جناب آقای معین آهنگر که این بحث مهم را پیش کشیدند، جواب خودم را در چند بند می نویسم:
۱- اول باید بدانیم فقط انسان «من» دارد‌. حیوانات و سایر موجودات مرجع ضمیر «من» ندارند.
۲- منِ وجودی انسان در روح است نه در جسم.
۳- تنها انسان است که با هستی خود نسبتی آگاهانه دارد. چون از عقل جوشان برخوردار است. لذا، به تعبیر حکمیان هر انسان خود یک جهان است‌.
۴- با این مقدمه من متعقدم خاستگاه و محل خیزش تمامی رویدادها در روح است. چون روح است که آدمی را از چُدن، چغندر، چنگال، چپاول، چسب و هر برچسب دیگری متمایز می سازد. روح نباشد انسان با سنگ یکی ست. به قول یکی از حکیمان ایرانی مرجع ضمیر «من» صحنه ی حضور است.


و من به پرسش جناب معین می گویم صحنه ی حضور آدمی، روح است‌ که هم تغذیه ی جسم می خواهد که روح بدون کالبَد امکان حیات ندارد و هم تن می خواهد که تن بودنِ روح، و تغذیه ی معنوی، بدنی بدون بقاست. پس، انسان حاضر کسی نیست جز روح. و روح است که بشر را مهیای کمال و محل دریافت ها و رویدادها می کند که به مدد وحی، اشراق درونی، عقل، احساس و عشق و حُب زندگی را رونق و پاداش گیرنده نهایی می کند. انسان هم می تواند ابوجهل شود که انباشته از جهالت و قساوت بود. هم می تواند ابوذر شود که پُر از ایمان و آگاهی و قبسات بود.

 

@
سلام جناب معین. منظورم این بود روح هر شخص که دمیده ی خدای تبارک و تعالی است، به بدن همان شخص نیاز دارد. لذاست هرگاه بدن مُرد، روح متوفّی می گردد. متوفّی یعنی گرفتن و بازپس گیری. یعنی برای روح، هرگز لفظ فوت و مُردن به کار نمی رود. این لفظ قرآن است. متوفّی از وفا است. که به بازپس گیری روح که امری نامیراست، وفا می شود و از کالبد فرد، گرفته.


ماه محرّم، ماه پیام (۱)
به نام خدا. سلام. چندی دیگر سیاسی ترین و انقلابی ترین ماه، فرا می رسد؛ ماه محرم. ماهی که امام حسین (ع) و خالص ترین یاران و پیروانش، بزرگترین واقعه را پیش روی بشریت به امانت گذاشتند؛ یعنی عاشورا. روزی که حضرت "ثارالله" خونش را در ردِّ ستم، فساد، زراندوزی و هرزه گری های یزید فدا کرد، تا اسلام حقیقی حضرت محمد (ص) جان و حیات تازه بگیرد؛ و گرفت.


با عشق حسینی، امسال نیز با تمام احترام و اهتمام، آماده می شویم، تا مثل همه ی سال های سال، در عزاداری و بپاداری آیین شور و شعورِ مجالس امام حسین (ع) و یاران وفادارش، کوشنده و پیشگام باشیم. و با دلی سرشار از عشق و عزّت و سری پُربار از شوق و معرفت، در پای منبرها، نوحه ها، زنجیرها، اشک ها، پندآموزی ها و ارادت ها شرکت کنیم. چراکه اسلام عزیز (به قول استاد محمدرضا حکیمی _وصی مرحوم دکتر علی شریعتی_ در ص ۲۶ کتاب مرام جاودانه) از کوه حَرا آغاز شد ولی در روز عاشورا نهادینه و احیاء شد.
پس؛ احیای عاشورا، احیای دین و آیین خداست. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

به قول هراکیلیت: در جهان تکرار نداریم، هر لحظه، تازه است...

 

پاسخ:
سلام جناب دکتر ترابی. فقط خداوند است که تنها مؤثِّر است و از هیچ چیزی متأثّر نیست. (تأثیر نمی پذیرد) اما انسان از همه چیز تأثیر می پذیرد؛ از هوا، از آب، از وعظ، از زشتی، از رفیق، از کتاب، و در اوجش از دین و خدای متعال. ارجاع می دهم به کتاب مهم سرشت و سرنوشت ص ۳۹.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۴

مدرسه فکرت ۴

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۴

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهارم

 

رنج راه
به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید.

 

سلام. میلاد امام هادی، علی النقی (ع) است. یک سخن دیگر از آن امام شهید تقدیم می شود:
هر گاه در زمانه اى، عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن که [آدمى] بدى از کسى ببیند. و هر گاه در زمانه اى، ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى که [آدمى] خیرى از کسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

 


@
سلام. فارسی بدون عربی امکان بقا ندارد.

 

نقل یک خبر
اکثر مردم ایران اصلاح طلب هستند یا اصولگرا ؟ ما ، آمار دقیقی نداریم ولی آنچه از جریان جامعه متوجه شده ایم این است: هیچکدام!
برآوردها و نتایج چند انتخابات نشان می دهد اصلاح طلبان، پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به اصولگرایان دارند اما به نظر می رسد تعداد افرادی که نه اصلاح طلب اند و نه اصولگرا، بیشتر باشد؛ "هیچکدام گرایان" در اکثریت اند.


مردم از سیاستمداران و مسؤولان شان، اقدام و اصلاح می خواهند ولی نه اصولگرایان توانسته اند عملگرایان خوبی باشند و نه اصلاح طلبان، آن گونه که ادعا می کنند، مصلح اند. هم از این روست که مدام بر مشکلات مردم افزوده می شود و هر گاه که مردم نگاه از مسائل روزمره شان بر می گیرند و به مسؤولان اصلاح طلب و اصولگرا می نگرند، آنها را در حال جنجال می بینند و گاه نیز خبرهایی از اختلاس می شوند. (منبع: عصر ایران)

پاسخ:

مثال های عربی از خانه در همه روزه:


غذا. صبح. عصر. طبخ. اشتهاء. استفراغ. تهوُّع. تمیز. غسل. سلام. خداحافظ (حافظ اش). سلامت، مریض. قرص. دقت. مطالعه. کتاب. قرآن. دعا. التماس. و.... که هر روز با این واژگان در درون خانه هر کسی  به فراوانی دیده و شنیده می شود. گریزناپذیر است.
البته مدرسه ای ها اگر بخواهند فارسی ناب و سره بنویسند من هیچ باکی ندارم و پیش می افتم. ولی می دانم که کم می آوریم. پوزش عارف زاده که اسم شما  و فامیلی شما هم عربی ست. منهای واژۀ زاده.

 

 

 

(سایت الف)
 

سلام
همین یک سند دادگاه جریان انحرافی احمدی نژاد_مشائی (۴شهریور) کافی ست که بدانیم چرا در مدرسه فکرت باید "
مقرارت پذیر" باشیم. از همین جاست که درمثل گویند "العاقل یکفیه الاشارة و الجاهل یضرب بالسیاط"


یعنی: خردمند را اشارتی بسنده است و جاهل را باید به تازیانه بزنند تا سخنی را دریابد یا در نیابد.

 

پاسخم به بحث ۱۹
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از دکتر ترابی که زمینه ساز تدوین این پرسش شدند، دیدگاه ام به شرح کوتاه زیر است: ۱_ این یک بحث صرفا" زنانه نیست، مردان نیز در آن دخیل و ذی نفع اند. پس بحثی مشترک است. 
۲_ با تجربه عملی و اندوخته ی مطالعاتی معتقدم میان دختر و پسر باید پیش از ازدواج عشق پایدار و عفیف روی دهد تا پیوند لذت آورتر و کام گیری عمیق تر رخ دهد و زندگی مشترک، دوام عاشقانه پیدا کند. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهارم

 

رنج راه
به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید.

 

سلام. میلاد امام هادی، علی النقی (ع) است. یک سخن دیگر از آن امام شهید تقدیم می شود:
هر گاه در زمانه اى، عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن که [آدمى] بدى از کسى ببیند. و هر گاه در زمانه اى، ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى که [آدمى] خیرى از کسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

 


@
سلام. فارسی بدون عربی امکان بقا ندارد.

 

نقل یک خبر
اکثر مردم ایران اصلاح طلب هستند یا اصولگرا ؟ ما ، آمار دقیقی نداریم ولی آنچه از جریان جامعه متوجه شده ایم این است: هیچکدام!
برآوردها و نتایج چند انتخابات نشان می دهد اصلاح طلبان، پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به اصولگرایان دارند اما به نظر می رسد تعداد افرادی که نه اصلاح طلب اند و نه اصولگرا، بیشتر باشد؛ "هیچکدام گرایان" در اکثریت اند.


مردم از سیاستمداران و مسؤولان شان، اقدام و اصلاح می خواهند ولی نه اصولگرایان توانسته اند عملگرایان خوبی باشند و نه اصلاح طلبان، آن گونه که ادعا می کنند، مصلح اند. هم از این روست که مدام بر مشکلات مردم افزوده می شود و هر گاه که مردم نگاه از مسائل روزمره شان بر می گیرند و به مسؤولان اصلاح طلب و اصولگرا می نگرند، آنها را در حال جنجال می بینند و گاه نیز خبرهایی از اختلاس می شوند. (منبع: عصر ایران)

پاسخ:

مثال های عربی از خانه در همه روزه:


غذا. صبح. عصر. طبخ. اشتهاء. استفراغ. تهوُّع. تمیز. غسل. سلام. خداحافظ (حافظ اش). سلامت، مریض. قرص. دقت. مطالعه. کتاب. قرآن. دعا. التماس. و.... که هر روز با این واژگان در درون خانه هر کسی  به فراوانی دیده و شنیده می شود. گریزناپذیر است.
البته مدرسه ای ها اگر بخواهند فارسی ناب و سره بنویسند من هیچ باکی ندارم و پیش می افتم. ولی می دانم که کم می آوریم. پوزش عارف زاده که اسم شما  و فامیلی شما هم عربی ست. منهای واژۀ زاده.

 

 

 

(سایت الف)
 

سلام
همین یک سند دادگاه جریان انحرافی احمدی نژاد_مشائی (۴شهریور) کافی ست که بدانیم چرا در مدرسه فکرت باید "
مقرارت پذیر" باشیم. از همین جاست که درمثل گویند "العاقل یکفیه الاشارة و الجاهل یضرب بالسیاط"


یعنی: خردمند را اشارتی بسنده است و جاهل را باید به تازیانه بزنند تا سخنی را دریابد یا در نیابد.

 

پاسخم به بحث ۱۹
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از دکتر ترابی که زمینه ساز تدوین این پرسش شدند، دیدگاه ام به شرح کوتاه زیر است: ۱_ این یک بحث صرفا" زنانه نیست، مردان نیز در آن دخیل و ذی نفع اند. پس بحثی مشترک است. 
۲_ با تجربه عملی و اندوخته ی مطالعاتی معتقدم میان دختر و پسر باید پیش از ازدواج عشق پایدار و عفیف روی دهد تا پیوند لذت آورتر و کام گیری عمیق تر رخ دهد و زندگی مشترک، دوام عاشقانه پیدا کند. بیشتر بخوانید ↓


۳_ باور من این است از این خواستگار (= درخواست کننده ی دختر برای بله گفتن) مرد است نه زن، شخصیت، حیثیت و عفاف زن محفوظ می ماند. اما اگر در برخی زمان ها دختر پیش بیُفتد وپیشنهاد ازدواج بدهد نیز، دور از انصاف نیست.


۴_ مَهر هم به نظرم معامله گری نیست، نوعی پشتوانه و ضمانت برای زن است که ممکن است به دلایل زُمختی روحیات مردانه، دچار ستم و جدایی شود. البته مهریه، هم سنت ایرانی ست و هم امری اسلامی. شخصیت و حقوق زن نیز در مَهر، از سوی شارع حکیم دیده شد. درکل من در این باب بر این نظرم که مَهر، نباید مِهر را لاغر کند و در بزنگاه آن را به نفع مادی گری بتراشد.


۵_ به عروسی سنتی چهارپنج روزه ی دارابکلا باور دارم و کاش می شد رفاه مردم به حدی می بود که آن بازیگرخانه و عروسیار و سه شب بورده بورده و قندکلوبازی و کاتک بازی به روی نسل جدید رونمایی مجدد گردد.


۶_ سخت آرزو دارم که جوانان زودتر به خود پیوند بزنند تا از سن ۲۲ سالگی اوج لذت و آثار زناشویی را در نهایت احساس و توان و تازگی در خود تماشا کنند.


به امید اهمیت دادن به زناشویی توسط جوان هایی که سال به سال پیوند زیبای هم آغوشی طبیعی را تأخیر می اندازند و سنوات لذت و کام گیری خود را کاهش می دهند.
ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

بحث ۱۹. خواستگاری، عشق، مهریه و آیین عروسی در محدوده ی زندگی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ این پرسش در راستای پیشنهاد جناب آقای دکتر عبدالعلی ترابی در باب توجه به سنت ها و آیین های ایرانی ست، که تدوین و سنجاق شده است.

 


خبر از قم و حوزه
سلام هم مدرسه ای های گرامی. این جواب دفتر آقای آیت الله العظمی ناصر مکارم است به سخنان حسن رحیم پور ازغدی (سخنران ثابت صداسیمای میلی) در آن تجمع عده ای از طلاب در فیضیه. منبع خبر من  (عصر ایران): رحیم پور ازغذی می گوید: «من شنیدم هفتصد، هشتصد رساله در قم می خواهند بدهند، ما اصلاً هفتصد تا مرجع می خواهیم؟ این جور که کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟».


جواب دفتر آیت الله العظمی مکارم:


اولا: این عدد کاملاً خلاف واقع است. یک دهم آن هم صحیح نیست. معلوم نیست از کجا این عدد را گرفته اند. ثانیاً: آیا تعبیر به «کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید» توهین به مرجعیت محسوب نمی شود؟!
این گوینده محترم می گوید: «چهارتا شرح و حاشیه را می خوانی و همان ها را می گویی و مرجع می شوی!».
این هم سخن عجیبی است. بزرگان مراجع بعد از 40 یا 50 سال به آن مقام می رسند و در گذشته هم چنین بوده است.
مرحوم شیخ انصاری سخن معروفی دارد می گوید: «رسیدن به اجتهاد از طول جهاد هم سخت تر است».

 


زنگ شعر در مدرسه ی فکرت


آن سخن های چو مار و کژدُمت
مار و کژدُم گردد و گیرد دُمت

(مثنوی مولوی دفتر سوم)

 

 

@
سلام دکتر عارف زاده. خدا در قرآن می فرماید برای رسیدن به تقرُّب، وسیله ای بجویید. این محیط های معنوی که در گویش احترام آمیز ایرانیان، امامزادگان معروفند، ابزار و وسیله ای برای ماورائی اندیشیدن آدم هاست. مردم به آنجاها مراجعه می کنند تا نشاط درونی خود را بیشتر کنند یا دلگرفتگی های خود را نجوا کنند و خویشتن را تخیله و بیارایند. درددل امام علی (ع) با چاه های نخلستان، در همین راستاست.


انسان از یک جهت از ریشه ی اُنس است، هرچیزی این اُنسیّت را افزایش دهد با همان انیس می شود. اما مراتب دارد. انسان موحّد آگاه حتی حرم امام علی (ع) هم مشرّف می شود، آن مکان را وسیله ی توحید می داند. بنابراین دچار شرک و شرکت نمی شود. بله، در اسلام برخی مکان ها و زمان ها و افراد شرف و تقدس دارند. مثلا خدا به موسی در میقات می گوید از اینجا به بعد، نعلین را درآور. با کفش نباید در آن "طور سینا"  وارد شوی. یا مثلا وقت های نماز یومیه شرافت دارد. درازگویی کردم. پوزش.

 


در راستای بحث مهریه در مدرسه فکرت این خبررسانی را انجام دادم.

 

فتوای آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی:


بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک و نورانی مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (دام ظله العالی)
سلام علیکم؛ بعرض می‌رساند با تأسف فراوان تعداد زیادی از مردم به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریّه در زندان می باشند. آیا زندانی‌نمودن این افراد از نظر شرع مقدّس اسلام وجاهت شرعی دارد یا خیر؟
جمعی از مؤمنین

 

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمة الله
به طور کلی کسانی که توانایی پرداخت دیون خود را ندارند (چه مهریه باشد و چه دیون دیگر) زندانی‌نمودن آنها شرعاً جایز نیست؛ قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِنْ کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیْسَرَةٍ»



دیدگاه آقای شیخ وحدت درباره ی بحث های اخیر ازدواج و توسل و معنویت که واصل شد عینا" در زیر می آید:
 

شیخ وحدت:


به نام خدا 
امشب به مناسبت اظهار نظر های متنوع در باره ازدواج و نیز توسل به امامزادگان و خواص معنویت افزای آن به یاد مرادم مرحوم دکتر شریعتی افتادم.
لازم دیدم با ذکر چند جمله، شما دوستان را هم، شریک احساس خودم گردانم:


1 : غیرت دینی دکتر:
در ایام تحصیل در سوربن فرانسه به مناسبتی در نشستی که از سوی روشنفکران ایرانی مستقر در آنجا برگذار شده بود شرکت کردم. چند نفر صحبت کردند. همه برای این که خودشان را روشنفکر جلوه دهند دین را مورد سخره قرار دادند. من طاقت نیاوردم وبرخاستم، رفتم پشت بلند گو و خطاب به آنان گفتم: 
آقایان محترم! حرف های شما به حرف های آن زن آبستنی می ماند که شکمش را برای شوهر جونش ناز می کند و می گوید: من از فلان و بهمان غذا خوشم نمی آید، من یام یام می خواهم.
آقایان! دین، یام یام نیست که تو ازش خوشت بیاید یا خوشت نیاید، دین، یک مکتب است. برای قبول یا رد یک مکتب باید دلیل آورد.


2 خرافه ستیزی دکتر:
برای خرافه ستیزی دکتر، دوستان را ارجاع می دهم به جزوه « پدر مادر ما متهمیم». این روزها بازار خرافه پرستی بسیار پررونقتر از گذشته شده.


3 : مبارزه بی امان دکتر:
دکتر با کار فرهنگی سترگ، مبارزه بی امان خود را در سه جبهه آغاز کرد وهمه چیز خود را در راه آن نثار کرد، یعنی جبهه زر، جبهه زور و جبهه تزویر، یا به تعبیر دیگر خود آن بزرگ مرد: تیغ و طلا و تسبیح.
چه خوب است به مناسبت امشب، دوستان تصمیم بگیرند یک بار دیگر، یا برای نخستین بار جزوه های : علی حقیقتی برگونه اساطیر، امت و امامت، و قاسطین و مارقین و ناکثین را مطالعه دقیق کنند.
که اگر با دقت وتأمل بخوانند به این حقیقت اسفبار خواهند رسید که امروز، تیغ و طلا و تسبیح چگونه به هم ساختند و عدالت مولایمان علی را به مسلخ بردند.
در پایان بجا است یادی بکنیم از وصی دکتر، فرزانه روزگار ما محمد رضا حکیمی که این روز ها در غم سلاخی عدالت، خاکستر نشین است. 
در کار گلاب و گل حکم ازلی  این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد

پایان نقل قول

 


بحث ۲۰. دیدگاه خود را درباره ی "واقعه ی غدیر" و ارادت خود را نسبت به شخصیت بی همتای امام علی (ع) که بعد از رسول خدا (ص) دومین مرد بزرگ گیتی ست، بیان کنید. این پرسش از شش روز پیش در مدرسه خبررسانی شده بود که امشب در فرخنده یادمان غدیر در پیشخوان مدرسه سنجاق شد.

 


پاسخم به بحث ۲۰ مدرسه:
به نام خدا. با تجلیل و تبریک غدیر
۱_ در غدیر خُم (=برکه ی آب)  دین با پایان وحی و ختم نبوت، کامل شد. اکملتُ لکم دینکم.... ولی با معرفی علی برای ولایت و امامت، نعمت را اتمام کرد اتممتُ علیکم نعمتی.... (...الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَرَضیتُ لَکُمُ الْاسْلامَ دیناً... آیه ی ۳ مائده) پس اکمال و اتمام در غدیر دیده می شود.


۲_ من ارادتم را به علی در ترسیم رابطه ی او با غیرخود مورد توجه قرار می دهم و برداشتم را می گویم که از هر لحاظ این روابط نمونه و بی همتاست:
رابطه علی با خدا. عارفانه ترین رابطه
رابطه علی با محمد. آگاهانه ترین رابطه
رابطه علی با فاطمه. عاشقانه ترین رابطه
رابطه علی با مردم. مهربانانه ترین رابطه
رابطه علی با یتیمان. دلسوزانه ترین رابطه
رابطه علی با عدالت. مُصمّمانه ترین رابطه
رابطه علی با ستمگران. خشمگیانه ترین رابطه
رابطه علی با نماز. بااخلاص ترین رابطه
رابطه علی با ستمدیده. همدردترین رابطه
رابطه علی با قرآن. شیفته ترین رابطه
رابطه علی با حکومت. بی میل ترین رابطه
رابطه علی با شهادت. شیداترین رابطه
پس، افتخار می کنم شیعه علی هستم و قبرش را زیارت کردم و مسجد کوفه اش را دیدم و محیط حکومتش را نظاره نمودم و پیمان و عهدم را امضاء. ابراهیم طالبی دارابی.


رنج راه
خیرالبریّه ی حضرت باری تعالی
به نام خدا. سلام. دیشب بحث های دوستان مدرسه در باره ی غدیر و مقام و منزلت علی و مباحثه های طرفینی را لحظه به لحظه می پاییدم، در یک جا، جناب جوادی نسب از جناب جعفر آهنگر می خواهد که بگوید از کجا معلوم در آینده بهتر از علی (ع) نمی آید. جعفر بجدّ کوشید جواب دهد... اینجا، من در "رنج راه" ستون ثابتم در مدرسه ی فکرت، به این مسأله می پردازم:

چندسال پیش در کتاب "آغاز تا انجام" اثر گرانسنگ مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری خوانده و یادداشت کرده بودم که در صفحه  ۱۸۹ و ۱۹۰ گفته بود "بهترین مخلوق علی علیه السلام  است، خیرُالبریّه، سوره ی بیّنه" «...إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» (بیّنه، آیه ۷)


ایشان توضیح دادند که " هرگاه علی وارد می شد می گفتند خیرالبریّه آمد. پیامبر (ص) به صراحت فرمود علی و شیعیان او در قیامت رستگارند.".
در پایان بیفزایم در همین آیه ی شریفه، "شرّالبریّه" یعنی بدترین مخلوقات هم ذکر شده که رجوع به اصل آیه خالی از لطف نیست.
نیز به استناد صفحه ۱۸۷ آغاز تا انجام، بگویم که حالات و انفعالات.

 

جسم و روح در یکدیگر اثر مستقیم دارند. به قول مرحوم منتظری "برای تجلّیات روحی باید مزاج ویژه است." 
پس، در این رنج راه می گویم راه ما، راه علی ست، چون که آن مرد بی همتا این چنین بود. علی به سخن صریح نبی (ص) و آیه ی وحی "خیرالبریه" است یعنی بهترین مخلوق. همتایی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. علی انسان کاملی ست که همه ی ابعاد وجودی و آثار زندگانی و برکات خُلقی اش، تماما" تجلّی و نورالاَنوار خدای متعال بوده است. به تعبیر دیگر من، علی آدرس و نشانی مستقیم پرودگار عالَم است. خیرالبریّه ی حضرت باری. همین و بس. این هجدمین رنج راه بود که گذشت. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی


@


سلام جناب قربانی. تعجب می کنم!
شما جلسه ی شقیفه ی بنی ساعده! را اسمشو می گذاری دموکراسی! که چند طمّاع دنیازده و گریزان از نصّ و نصب الهی، در زیر آن سقف نشستند و با عبدالرحمن بن عوف! ساخت و پاخت کردند، اریستوکراسی و اشرافیت عربی را احیاء کردند. که بعد جاهلیت عربی بازمی گردد و جنگ های ردّه رخ می دهد. لطفا" برای تاریخ اسلام نامگذاری مدرن نکنیم. هر چیز در ظرف زمانی خود.
کجا رأی مردم جویا شدند! حتی واقعه غدیر را که رأی نبوی بوده را گوش ندادند چه رسد نظر و خواسته های مردم.
حتما" شورای عمر را مجلس مقننه می پنداری!


@
سلام محمدحسین. من بار آمده ام که اجتهاد در برابر نصّ نکنم. وقتی آیه ی قرآن علی را مصداق خیرالبریّه می داند، آن گاه من بیایم ترس از اسطوره سازی (= خیال تاریخی موهوم)  داشته باشم. دکتر علی شریعتی امام علی را "حقیقتی" بر گونه ی (=پیشانی) همه ی اساطیر می داند.
جناب محمدحسین! اگر دیگران در پی اسطوره های خیالین و موهوم اند علی خود حقیقت است. خدا تجلّی دارد. علی تجلّی خداست. و این فرابردن علی از جنس بشری به فرشتگی نیست. انسان چون اشرف مخلوقات است برای کمال و به خدا نزدیک شدن تناهی و حد و مرز ندارد. این ویژگی انسان است که "ماهیت" خود را تغییر دهد. هیچ موجودی نمی تواند ماهیت خود را دگرگون کند الا انسان. یعنی هم می تواند تا بی نهایت بالا ببرد مانند علی. و هم ممکن است تا بی نهایت پایین رساند، مانند ابوجهل. تمام.

 


@


سلام محمدحسین. واکاوی واقعه ی غدیر به معنای تنش، ستیزش و تفرقه اندازی نیست، تحلیل تاریخ اسلام است که کژی و زاویه از آنجا آغاز شد و طی ۲۵ سال، مطرودین پیامبر (ص) و جاهلیت عربی و نفوذ اَشراف دوباره قدرت اسلام را به دست خود می گیرند و فردی حق طلب و حق گو چون ابوذر غفاری در صحرای ربذه تبعید می شود و در همان کویر خشن جان می دهد. غدیر عقیده ی امامتی شیعه های علی ست نه حربه ای برای جنگ و نزاع. غدیر یک رخداد صرف نیست، راه و صراط است. غدیر آدرس ماست که گُم نشویم. پایداری از عقیده، هرگز به معنای  ستیز با سنی ها نیست. آنها راهی را برگزیدند و پیروان علی هم راهی. این حق ماست که از راه خود برویم.


@
نسبت کفرآمیز ندهیم به هم لطفا"


@
جناب قربانی. همه ی حرفم این است اسم آن را دموکراسی نگذار. تلاش آن ها نوعی پاتریمونیالیسم (patrimonialism) بود که سعی کردند قریشی بودن را شرط "حاکم" کنند. به عبارتی شیخوخیت که جاهلیت در برابر اسلامیت بود.

 


@
سلام جوادی نسب. خود شخص رسول الله (ص) گفتند علی خیرالبریه است. و بالاتر از آن خود خدا در قرآن گفت. آیا ما برای قبولاندن قرآن هم باید در مدرسه ی فکرت زور بزنیم!؟


@
چرا می گوی طرح دعوا؟ چرا بحث غدیر را تقلیل می دی به خلافت. چرا اردات به علی را این گونه استطراد می کنید؟


@
منظورم این بود وقتی آیه قرآن می آید، آیا باز هم باید رد کرد!؟


@
شأن رسول الله (ص) منحصر در شخص رسول الله است که مصطفای خداست.


@
من اصلا بحثم این نیست که علی را چرا خلیفه نکردند و... من حرفم با شما اینه حرکت کودتاگرانه ی آن چند سران عرب را که فرمان و نصّ رسول الله را نادیده گرفتند دموکراسی جا نزنید.


@


چون پرسش پیشخوان را دقت نکرده ای آقامحمدحسین. پرسش از غدیر است و ارادت به علی. نه بحث خلافت و بقیه ی ماجرا!!


@
مقام خاص امام علی را با این نوع واگویه ها و مقایسه ها، از نظر دور نداریم. از دورشدن از مبحث اصلی بپرهیزیم و بحث ۲۰ را به این سو و آن سو نبریم.


دوستان متدین و مؤمن بیاییم  یک بار دیگر آخرین آیه ی سوره ی رعد را بخوانیم که پیامبر دو شاهد دارد که برا آن بزرگوار کفایت دارد یکی خدا و دیگری حضرت علی (ع). برای مقام رفیع امام علی چندین آیه در قرآن نازل شده است. نیاییم این را با تأییده زبیر و فلان و بهمان مقایسه کنیم. کمی، آری فقط کمی، تفسیر قرآن هم بخوانیم! انسان فقط عقل نیست. آن هم عقل ناقص و محدود بشرهایی مانند ما. انسان اشراق می خواهد. روح دارد. عشق دارد. معرفت دارد و مودّت. سهم همه را بجا آوریم و انتلکتویل بازی در نیاوریم.


@
شما دکتر قربانی عزیز پیام خیرالبریه ی مرا به "علی الهی" تقلیل دادی! آیا این نسبت به من می چسبد؟


@
حسین آقا سلام. منبر نرفتم. در نهاد همه ی ما ذُکر کار گذاشته شده. که به هم تذکار دهیم. در سوره ی عصر نیز واژه ی "تواصوا" به کار رفته که یکدیگر را متقابلا" دعوت به حق و صبر کنید و من خودم و مدرسه ای ها را دعوت به خواندن آیه ی ۴۳ رعد کردم و کمی هم تفسیر قرآن خواندن. عمامه هم نیاز نیست. انسان ها خیرخواه هم اند. و این همان وعظ و مواعظه متقابل است. همین. اجبار هم نیست که اَحبار یهود می کردند و دیدید که مسیح (ع) آمدند و اصلاح زدند به اساس دین تحریف شده ی شان. خدا کند در عصر جدید با این شیوه های انکاری، تحریفات و اعوجاجات بدتر از احبار شکل ندهد! مَباد آن روز.


@
سلام. پاسخم این است:


هم علامه طباطبایی و هم استاد محمد تقی شریعتی در چشمه کویر (گفتار ۲۱ با عنوان علی شاهد رسالت) این آیه را تفسیر کردند. خود امام علی این آیه را مهمتر از همه آیات قرآن می دانند. و "ومَن عندَه علمُ الکتاب" منظور علی ست که علم آن نزد اوست. در جلد ۲۳ فارسی المیزان این آیه مفصلا" بحث شده است.


که خدا خود به پیامبر دلداری می دهد که همین که من  و علی شاهد هستیم تو فرستاده ی خدایی، کفایت می کند. یعنی گواه بودن علی در حد و ارزش گواه بودن خدا خوانده شد. این آیه مقام رفیع علی را اثبات می کند. ممنونم از آن جناب که به آیه رجوع فرمود.

 

جناب.... آیه ۴۳ رعد این است: وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ ﴿۴۳﴾
و کسانى که کافر شدند مى‏ گویند تو فرستاده نیستى بگو کافى است‏ خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است میان من و شما گواه باشد.
پس  جمع نبست، گفت آن کس که نزد او علم کتاب است. او، مفرد است و اینجا علی (ع) است.

 

فرض بگیریم معنای جمع می دهد مَن. آیا علی عالم حقیقی نیست؟ که می دانم می گویی هست. حتی اگر تعمیم هم بدهیم آیه را، باز هم علی در صدر آن عالمان حقیقی ست. گرچه من به استناد تفاسیر قرآن، منحصر در علی (ع) می دانم. باز هم ممنونم و دعوتت می کنم روی این آیه بازهم کاوش کن.


@
نه جناب. علی همه کمالات را دارد، جز الله. جاهلیت است اگر کسی علی را چنین کند
خود علی غُلات را دور و درو کرد.
منظورم این است خدا دو گواهی  رسالت نبوی را هم اندازه هم می داند. گواهی خود و گواهی علی.
مثل احسان به والدین که در قرآن در کنار توحید آمده است.

 

@
تحلیل شما جناب دکتر قربانی کاملا" مادّی و فروکاهنانه است. شخصیت مرتضی را با انسان دیگر در یک کفّه می سنجی!؟ علی کاملا زمینی ست، ولی تماما" با کمالاتی که کسب کرده آسمانی و معنوی شده. از شما بعیده این همه سطحی نگری! جناب جلیل قربانی. شما که شمّ پژوهش داری چرا!؟ اگر شأن علی با اصحاب محترم رسول خدا (ص) یکسان است، پس چرا علی به مقام امامت نصب شد که حکومت جزئی ترین موضوعات امامت است. لطفا" تعجب، تولید نکنید! هرچند اعجاب آفریدن هم امری ست عادی در مدرسه ی فکرت.

 

شما پس معنی این عبارت را آن گونه که باید فهم کنی، قاصری. بله، در همون مقطع زمانی ابوجهل هم بشر است. ولی فاصله ی ابوجهل با ابوتراب که کجا تا کجاست؟ اصلا تا ندارد تا بی نهایت است. بله، محمد بشر است، ولی در نگاه اسلامی ما، انسان سَیر دارد تا بی نهایت و همان سیرهاست که بشر را متعالی می کند. قلب پیامبر معدن وحی شد و قلب علی مخزن امامت.
 

امامت و منزلت علی را با پدیده ی نامیمون خلافت که اساس آن بر قریشی گری ست، پیوند نزنیم. آن کجا و این انحراف و بازگشت به جاهلیت کجا؟!


اصلا ربطی ندارد به بحث.
از مقام والای علی همین است که در برابر این گونه قضایا اهل تبعیض و تفاخر نیست. این اثبات کمالات بی متنهای علی ست. نه تساوی منزلت و رُتبه. من ادعای اشراف نمی کنم، بلکه می گویم شما در تببین انا بشرٌ مثلکم درمانده و قاصری.

جناب قربانی. من تسلیم قرآنم. هرگز در مصاف با قرآن قرار نمی گیرم بله در ته صف قرآن می ایستم تا توشه برگیرم.
بشنو از نی چون حکایت می کند... یک معنی اش اینه خود را از انانیت خالی کنیم تا مانند نی توخالی صوت و نوای خدایی در درون مان بشنویم. همین. مقتدای همه قرآن است حتی محمد و  علی و فاطمه و معصومین و مؤمنین و تمامی بشریت....

 

جناب سید علی اصغر

بدان کخ من خودم را فردی باورمند می دانم، و از این که در این گفت و گوهای خوب چندجانبه مدرسه حرفم را می گویم، به معنای راندن کسی نیست. فقط از حق اظهارنظرم دارم استفاده می کنم. تمام.

 


@
جناب آقا عیسی چه کسی زمینی بودن علی را انکار کرد درین مدرسه؟ علی با عقل و درایت و فضایل خود به آن مقام رسید. لطف کنیم حرف های همدیگر را به خطا و ناقص و گزینش شده و دلبخواه، نقل نکنیم. علی فرزند فاطمه بنت اسد و ابوطالب است ولی، ولی خدا شد. آری، ولی الله. کمی هم روی اعماق واژگان غواصی کنیم و ادای روشنفکربازی را درنیاوریم. اول به خودم نهیب می زنم جناب دبیر ما.


زنگ شعر در مدرسهٔ فکرت


تا تو تن را چرب و شیرین می دهی
جوهر جان را نبینی فربهی


مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۵

 

علامه محمدرضا حکیمی صاحب کتاب الحیات ریشه در دو چیز دارد:
قضاوت فاسد
اقتصاد فاسد
که هر دو سر در آخور هم دارند.
رجوع کنید به کتاب
مرام جاودانه اثر حکیمی وصی شریعتی.

 

 


دین و نفَس
این مطلب من جنبه ی عمومی دارد نه خدای ناکرده القای خاص و یا اتهام ناروا. صرفاً یک بحث دینی ست.
دین حتی از نفس کشیدن نیز برای انسان ضروری تر است. انسان اگر نفس نداشته باشد می میرد، ولی اگر دین نداشته باشد به آگاهی و کمال نمی رسید و وقتی به آگاهی نرسید همه ی هستی اش می میرد، پس دین از نفس کشیدن برای انسان ضروری تر است...


دین ارتباط انسان با خدا و کمال است... کسی که باور نداشته باشد، دین هم نخواهد داشت... غایت دین کمال است... اگر کسی دین نداشته باشد تمام لایه های انسانی و معنوی اش به فعلیت نمی رسد... حتی اگر کسی تفسیر دینی اش شبان وار باشد باید با او همدلی کرد تا کم کم دیدش روشن و بازتر شود... بر «ندارندهٔ باور» دین وجود ندارد... و کسی که به این مطلب نرسیده باشد محروم است. به قول علامه طباطبایی مستضعف فکری.
خلاصه نویسی ام از کتاب سرشت و سرنوشت گفتار ۹ دین و دینداری. اثر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی از ص ۱۸۵ تا ۲۰۴
والسلام. ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

مدرسه فکرت یکماهه شد
به نام خدا. سلام. امروز عید غدیر مدرسه فکرت یکماهه شد. ضمن قدردانی از همه ی همکلاسی های گرامی، سه فراز می نویسم و ورود به دوماهه شدن مدرسه را به فال نیک می گیرم.


۱_ از همه ی اعضای عزیز بی نهایت ممنونم که هم خواندن را جوشش فکری تبدیل کردند و هم نوشتن را. برای این فراز این شعر را هدیه می کنم:


اگر از شوق پریدن شده ای بی تب و تاب
پَرِ پرواز کتاب است کتاب است کتاب


۲_ فکرت چیست؟ از  سه منظر فکرت مهم است: فکر، حرکت اندیشه است. به تعبیر عرفا با فکرَت، فانوس باطن انسان روشن می شود. برای این فراز این سخن وُلتر را هدیه می کنم:


گُل را می توان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آن را نمی توان در فضا کُشت.


۳_ من گرچه مدیر مدرسه ام، ولی از همه ی شما به یقین کمترم. دغدغه ها و دقیقه های مرا برای مقررات پذیری، پذیرا باشید. دوام و تأنّی مدرسه برتر است از تندی و نابودی آن. با این همه اگر واقعا" معتقدید که مدرسه فکرت جای تنگی ست و شما را در تنگنا نگاه می دارد من پیشنهاد معقولی دارم و آن این است:


یکی از شماها بزرگواران گروه مدرسه فکرت را تأسیس کند و مدیریت آن را بر عهده بگیرد و هرچه آزادی در جهان وجود دارد در آن آزاد بگذارد، من هم قول می دهم در آن عضو باشم. بسم الله. ولی نه، اگر به همین راضی هستید پس خودمان را عادت دهیم به آن. من از شما کمتر آزادی دوست ندارم، ولی مقرارت پذیری اصل عقلی بقا و دوام مدرسه است. برای این فراز این سخن دکتر علی شریعتی درباره ی امام علی را هدیه می کنم:


حق در زبان علی به معنای قدرت نیست...به معنای مرگِ "زور" است.
پس، هم مدرسه ای های فکرت، پیش به سوی حق و مرگِ زور.
مدیر مدرسه ی فکرت

 

 

 


شخصیت امام علی
"این بزرگوار (حضرت امیر) شخصیتى است که داراى ابعاد بسیار است و مظهر اسم جمع الهى است که داراى تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهى در ظهور و در بروز در دنیا و در عالم، با واسطه رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است. و ابعادى که از او مخفى است، بیشتر از آن ابعادى است که از او ظاهر است. همین ابعادى هم که دست بشر به آن رسیده است و مى ‏رسد، در یک مردى، در یک شخصیتى جمع شده است،..."سخنان امام خمینی درباره ی امام علی (ع) منبع: جماران.

 

رنج راه
به نام خدا. سلام. ما درست است که مسلّح به عقلیم، ولی جهان و انسان هم با شهود مواجه است و هم با غیب و امور نهانی، که درک ها و دریافت ها را بر ما دشوار می سازد. و وحی برای امداد آدمی آمده است. به قول شهیدبهشتی "کمک وحی به عقل بشر در ریزه کاری ها و ابعاد ناشناخته" است. (رک: بایدها و نبایدها. نوشته شهید بهشتی، تهران، بقعه، ص ۸۰)


هم مدرسه ای ها، می دانم که نیک می دانید راه فقط با وحی و عقل طی می شود. محرومیت از هر کدام، استضعاف می آفریند که انسان را در مسیر سخت و سنگلاخیَ عبورها، به کژراهه می رساند. قسمت ۱۸ بود این رنج راه. تا بعد.

 


علی انسان کامل
به نام خدا. امام علی (ع) را با عقل محدود خود، محدود نکنیم. آن الگوی آدمیت، در همه ی ابعاد، برین و عالی ست. زندگانی سراسر عبرت آن بزرگ مرد، همه،  ارزش پیروی کردن دارد؛ چه آن ۲۳ سال که در رکاب پیامبر (ص) برای مکتب شجاعانه مبارزه کرد. چه آن ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت، آگاهانه سکوت نمود و چه آن ۵ سال حکومت داری، که برای اجرای عدالت، جانانه بپاخاست.


علی را باید در همه ی زوایایش دید نه از دیدِ تنگ خویش. مردی به مانند علی که در تمام هستی نایاب است، تمام وجودش ارزشِ تبعیت کردن دارد و شیعه از این رو شیعه است که می گوید پیرو اوست و رونده ی راه او. زیرا:


راه علی هم عدل دارد. هم جود دارد. هم نماز دارد. هم اخلاص دارد. هم خداپرستی دارد. هم قرآن گرایی دارد. هم عرفان دارد، هم مروّت دارد. هم معنویت دارد. هم فریاد دارد. هم سکوت دارد. هم حقوق دارد و هم تکالیف. والسلام.
شیعه ی مسلمان ایرانیِ علی؛ ابراهیم طالبی دارابی.

 

پاسخم به محمدحسین آهنگر


سلام جناب محمدحسین. گرچه سؤال شما خطاب به مدرسه است نه من. ولی من هم چون عضو مدرسه ام، پاسخ می دهم:


به نام خدا
۱_ هیچ عقل سلیمی هرآنچه قطعا" شرعی است را نمی تواند وتو یا انکار و یا مخدوش کند و یا خود را خدای ناکرده، حکیم تر از شارع یعنی خدای حکیم بداند. زیرا آنچه خدا وحی کرده است همه ناشی علم اوست که بر همه مخلوقات خود، فائز و فائق است.


۲_ عقل، از منابع چهارگانه شیعه است. یعنی اگر جایی شرع، نظری نداده، عقل، البته عقل اهل تخصص، مجاز است حکم را کشف کند. اگر کسی مسلح به این عقل و مسلط به علوم مقدماتی عقلی ست، بر او واجب است حتی برای کشف احکام دین خدا بکوشد.


۳_ آنچه واقعا عدلی ست شرعی ست.


۴_ آن اخباریون هستند که برای عقل اعتبار قایل نیستند. اما متکلّمان (= عالِم اعتقادات) برای عقل تشأُّن قایل اند. در روایت هم داریم عقل رسول باطنی ست. البته باید پرسید کدام عقل؟ عقل ناقص و درس نخوانده و سرگرم این و آن؟ یا نه عقل سلیم و توانا و سالم.


۵_  متکلمین و اصولیون، "تلازم عقل و شرع را قاعده ملازمه می ‏نامند، می‏گویند: کل ما حکم به العقل حکم به الشرع. یعنی هر چه عقل حکم کند شرع هم طبق آن حکم می‏ کند."

و در پایان: اگر محمدحسین واقعا" به لحاظ عقلی به حکمی رسیده و می تواند آن حکم را با نهایت اعتقاد و صحت، به مردم بقبولاند، آری آن حکم ایشان شرعی ست. ولی اگر محمدحسین به اصول فقه، کلام، معارف دیگر اسلام مسلط نباشد و بخواهد با عقل خود حکم شرع را بیان کند، به نظرم جواب کاملا گویاست!


درضمن اگر مثلا کسی مدعی شود عقل من بر وحی فائق و غالب است، به یقین باید برای آن شخص حساب ویژه ای باز نمود! دورش حلقه زد و از او آموخت!
والسلام. ابراهیم طالبی دارابی.

 


خبر مدرسه فکرت
حجت الاسلام حسین انصاریان: چند وقت پیش به یک جلسهٔ بسیار مهمی دعوت شده بودم که بعضی از سران مملکت هم بودند؛ از من پرسیدند: شما بین مردم هستید و همهٔ شهرها، حتی تا روستاها می روید، نظرتان دربارهٔ مردم چیست؟ باید با مردم چه کار کرد که آرام باشند و مردمی که قهر کرده اند، برگردند؟ گفتم: من یک نظر بیشتر ندارم و آن هم محبت کردن به مردم است. محبت کردن به مردم هم کم کردن بار و درد مردم است. شما می توانید خیلی چیزها را از روی دوش مردم بردارید که امکان هم دارد.


پنج پیشنهاد به آنها دادم که فعلاً دستور داده اند یکی از آنها در یک گسترهٔ محدودی عملیاتی شود؛ نمی دانم عملیاتی هم شده یا نشده است. یک پیشنهادی که دادم، این بود: امام جمعه های تلخ، تیز و تند را در شهرهای پرجمعیت تغییر دهید. چون دفع خیلی خطرناک است! جذب رحمت الهی است، مردم را دور هم جمع کرده و ایجاد محبت می کند؛ بنابراین خداوند در قرآن مجید اجازه داده اند که با دو طایفهٔ منافقین و کفار اگر با شما جنگیدن با آنان بجنگید و اگر کاری به کار شما نداشتند، شما هم کاری به کارشان نداشته باشید. همین محبت پیغمبر(ص) و همین رحمت الهی در وجود پیغمبر(ص) بود که مردم را جمع کرد. (منبع: ایسنا)


نکته مدیر مدرسه ی فکرت:
نه فقط خطیبان جمعه و جماعات، که بسیاری از دست اندرکاران نظام _ که چون کَنه به آن چسبیده اند_ باید به خانه های شان بروند و جای شان را شایستگان بگیرند تا انقلاب خوب و مظلوم ما که مخزن بزرگ ارزش ها و اهداف است، بیش از این دچار کژی ها، زخم ها و خش ها نشود.

 

این بیت غزل سعدی را هدیه می کنم:


برق یمانی بجست باد بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست

 


امشب میلاد امام کاظم (ع) است. ضمن تبریک یک سخن از آن امام شهید تقدیم می شود:
مُجَالِسَه أَهلِ الدِّینِ شَرَفُ الدَّنیَا وَ الاخِرَه
همنشینی با اهل دین، شرف دنیا و آخرت است.
(تحف العقول ، ص ۴۲۰)


 

رنج راه ۱۹
به نام خدا. سلام. ما دو ندا داریم: ندای بیرون، ندای درون. دو سال قبل کتابی می خواندم با عنوان "زندگی در پرتو عرفان" اثر دکتر واین دایر، ترجمه سیدمهدی جعفریان. نشر افکار.


در  ص ۲۶ تا ۲۸ آن نُه تا دستورالعمل آمده بود که یکی این بود: "به ندای درون که زبانه می کشد توجه کنید". 
خواستم در این رنج راه گفته باشم راه فقط چشم نواختن های یکنواخت مادّی نیست! باید با لاشه ی معنوی و اِشراقی وجود خویش نیز، تماس برقرار کنیم. یعنی چسبندگی با روح. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

نکته:

برخی از عُرفا انسان را به دو لاشه تقسیم می کنند: لاشه ی غربی مادی انسان. لاشه ی شرقی معنوی انسان. ممنونم از حُسن توجه ی تان.
به کتاب در باره ی تصوف نوشته ی ویلیام چیتیک از انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب رجوع شود.


پرسش ۲۱ مدرسه فکرت.
خاستگاه رویدادهایی که در "من" وجودی انسان اتفاق می افتد کجاست؟در درون جسم انسان یا جایی فراتر از آن؟
این پرسش جناب معین آهنگر است که از ساعت ۱۰ امشب در پیشخوان سنجاق می گردد. با تشکر از آقای معین.
مدیر مدرسه فکرت

 


زنگ شعر مدرسه فکرت


زبان حال یک موحّد با خدا


کی رفته ای ز دل که تمنّا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده پیدا کنم تو را
از دستنوشته ای مدیر مدرسه ی فکرت

 



پاسخم به بحث 21
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از جناب آقای معین آهنگر که این بحث مهم را پیش کشیدند، جواب خودم را در چند بند می نویسم:
۱- اول باید بدانیم فقط انسان «من» دارد‌. حیوانات و سایر موجودات مرجع ضمیر «من» ندارند.
۲- منِ وجودی انسان در روح است نه در جسم.
۳- تنها انسان است که با هستی خود نسبتی آگاهانه دارد. چون از عقل جوشان برخوردار است. لذا، به تعبیر حکمیان هر انسان خود یک جهان است‌.
۴- با این مقدمه من متعقدم خاستگاه و محل خیزش تمامی رویدادها در روح است. چون روح است که آدمی را از چُدن، چغندر، چنگال، چپاول، چسب و هر برچسب دیگری متمایز می سازد. روح نباشد انسان با سنگ یکی ست. به قول یکی از حکیمان ایرانی مرجع ضمیر «من» صحنه ی حضور است.


و من به پرسش جناب معین می گویم صحنه ی حضور آدمی، روح است‌ که هم تغذیه ی جسم می خواهد که روح بدون کالبَد امکان حیات ندارد و هم تن می خواهد که تن بودنِ روح، و تغذیه ی معنوی، بدنی بدون بقاست. پس، انسان حاضر کسی نیست جز روح. و روح است که بشر را مهیای کمال و محل دریافت ها و رویدادها می کند که به مدد وحی، اشراق درونی، عقل، احساس و عشق و حُب زندگی را رونق و پاداش گیرنده نهایی می کند. انسان هم می تواند ابوجهل شود که انباشته از جهالت و قساوت بود. هم می تواند ابوذر شود که پُر از ایمان و آگاهی و قبسات بود.

 

@
سلام جناب معین. منظورم این بود روح هر شخص که دمیده ی خدای تبارک و تعالی است، به بدن همان شخص نیاز دارد. لذاست هرگاه بدن مُرد، روح متوفّی می گردد. متوفّی یعنی گرفتن و بازپس گیری. یعنی برای روح، هرگز لفظ فوت و مُردن به کار نمی رود. این لفظ قرآن است. متوفّی از وفا است. که به بازپس گیری روح که امری نامیراست، وفا می شود و از کالبد فرد، گرفته.


ماه محرّم، ماه پیام (۱)
به نام خدا. سلام. چندی دیگر سیاسی ترین و انقلابی ترین ماه، فرا می رسد؛ ماه محرم. ماهی که امام حسین (ع) و خالص ترین یاران و پیروانش، بزرگترین واقعه را پیش روی بشریت به امانت گذاشتند؛ یعنی عاشورا. روزی که حضرت "ثارالله" خونش را در ردِّ ستم، فساد، زراندوزی و هرزه گری های یزید فدا کرد، تا اسلام حقیقی حضرت محمد (ص) جان و حیات تازه بگیرد؛ و گرفت.


با عشق حسینی، امسال نیز با تمام احترام و اهتمام، آماده می شویم، تا مثل همه ی سال های سال، در عزاداری و بپاداری آیین شور و شعورِ مجالس امام حسین (ع) و یاران وفادارش، کوشنده و پیشگام باشیم. و با دلی سرشار از عشق و عزّت و سری پُربار از شوق و معرفت، در پای منبرها، نوحه ها، زنجیرها، اشک ها، پندآموزی ها و ارادت ها شرکت کنیم. چراکه اسلام عزیز (به قول استاد محمدرضا حکیمی _وصی مرحوم دکتر علی شریعتی_ در ص ۲۶ کتاب مرام جاودانه) از کوه حَرا آغاز شد ولی در روز عاشورا نهادینه و احیاء شد.
پس؛ احیای عاشورا، احیای دین و آیین خداست. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

به قول هراکیلیت: در جهان تکرار نداریم، هر لحظه، تازه است...

 

پاسخ:
سلام جناب دکتر ترابی. فقط خداوند است که تنها مؤثِّر است و از هیچ چیزی متأثّر نیست. (تأثیر نمی پذیرد) اما انسان از همه چیز تأثیر می پذیرد؛ از هوا، از آب، از وعظ، از زشتی، از رفیق، از کتاب، و در اوجش از دین و خدای متعال. ارجاع می دهم به کتاب مهم سرشت و سرنوشت ص ۳۹.

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۳۹
ساعت پست : ۰۹:۰۹
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سوم

 

قسمت دوم پاسخ آقای وحدت درباره بحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد، که عینا درج می شود:

شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش دوم پاسخ من به اظهارات جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دیگر دوستان:
4 ـ جناب آقا ابراهیم در رد نهاد بودن دین نوشتند: « دین امری قدسی و ما فوق همه چیز است».
لازم می دانم در باره « امر قدسی » بودن دین نکاتی را عرض کنم:
الف: منظور ایشان از دین، دین اسلام است ولی مقصود ما از دین در پست « نهاد های جامعه» مطلق دین است.
ب: ما سه تا اسلام داریم که از آنها به اسلام یک، اسلام دو، واسلام سه تعبیر می کنیم. اسلام یک عبارت است از کتاب خدا. اسلام دو عبارت است همه مکتوبات روایی وتفسیری و تحقیقات کلامی وفقهی واخلاقی که ازعلما و اندیشمندان در اختیار علاقمندان به اسلام قرار داده شده و می شود. اسلام سه همان است که در بستر جامعه به صورت شعائر ومناسک مورد توجه عموم مردم می گیرد وبدان عمل می شود.


ج: امر قدسی یعنی امر مقدس، یعنی امر پاک ومنزه از هر عیب و نقص.
د: از سه اسلام یاد شده تنها قرآن کریم، امر قدسی و غیر قابل نقد محسوب می شود.
بخش دیگر را بعداً می فرستم.
پایان نقل قول
.

 

شهیدان معذرت
می بینم گویی شما را فراموش کرده اند که چرا خون تان را ریخته اند! رژیم نکبت بار دو پهلوی، تطهیر می شود، فقط برای این که در نظام جمهوری اسلامی انحرافات و فساد رخ داده است، همه ی خدمات چهل ساله انقلاب با نهایت احساس و ضرب آهنگ بغض، نادیده انگاشته می شود، و دو دزد بزرگ ایران رضا و محمدرضا، توسعه گرا و مردم دوست و خادم معرفی می شوند! کجاست انصاف و شمّ تحقیق!؟ شهیدان معذرت که زیر خاک روح تان از این حرف های بی مطالعه و رنگین به "..." آزرده می شود. به شهید مطهری  رجوع می دهم: "کلاس جای تعلیم است، نه تبلیغ". مراقب باشیم پیکر چی را می تراشند! و لاغر و نحیفش می دارند و جسد کیا را تزیین و بزک می نمایند!


انشای دوم من
به نام خدا. دین آمده تا روان ما را معمور کند یعنی، امید، آرامش، شادی. (هفت آسمان، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۸) وقتی روی این سخن استاد مصطفی ملکیان، کمی می اندیشم به سه جهت تکان می خورم:
دین باید داشته باشم، یک
روان من باید آبادان باشد، دو
و سرآخر امید، آرامش، شادی کنم، سه.
درود می فرستم به محمد امینم (ص) که قلبش وسعت پذیرفت و قرآن را دریافت کرد و ما را به آن فراخواند. حال شاکرم خدا را شب سر بر بالین می گذارم چون به دین اسلام مبین روی آوردم. و روز با طلوع آفتاب ، طلوع می کنم چون هرسه را در خودم به وسع خویشم، دارم. والسلام

 

قسمت سوم پاسخ آقای شیخ وحدت درباره مبحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد:


شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش سوم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
ایشان در واکنش به این عبارت من: « ... بنا بر این، دین نه عین سیاست است و نه جدای از سیاست» در پست نهاد های جامعه در اوج بر آشفتگی نوشتند: « حتی رستم هم با گُرز و تبر نمی تواند دین را از سیاست جدا کند، این ها همه آرزوست و نیز وهم...». 
برای روشن شدن مدعایم لازم است نکاتی را ـ به صورت کوتاه و فشرده ـ به عرض برسانم:


۱ ـ سیاست در عبارتی ساده یعنی: « تدبیر امور دنیای مردم از طریق تشکیل دولت و ایجاد نظم، امنیت، آزادی، عدالت و رفاه ». بنا بر این، سیاست امری زمینی، عرفی و مقتضای ضروری زیست اجتماعی انسان است، و هر گونه تلاش برای این همانی کردن دین و سیاست، فروکاستن از شأن آسمانی دین وخاک نشین کردن آن است.


۲ ـ بین زعامت دینی و زمامداری سیاسی فاصله از زمین تا آسمان و از خاک تا خدا است: زمامدار سیاسی کار گذار مردم و اجیر و مزد بگیر آنها است، ولی زعیم دینی منصوب من عند الله و واجب الطاعة است.


۳ ـ زمامدار سیاسی بسته میل مردم برای مدتی کم یازیاد به کار گمارده می شود و اختیاراتش نیز بسته خواست مردم است، اما زعیم دینی تا زمانی که شرایط زعامت در او باقی باشد منصوب است و از لحظه ای که فاقد یکی از شرایط بشود خود به خود منعزل شده و طاعت از حرام می گردد.


۴ ـ در زمامداری سیاسی بین زمامدار و مردم حقوق و تکالیف متقابل تعریف می شد، اما در زعامت دینی حقوق و تکالیف، یک طرفه است: حق در جانب زعیم دینی و تکلیف در جانب متدینین است.
۵ ـ ... تا بعد


پاسخ من به آقای شیخ وحدت.

 

سلام به همه. هنوزم هم ذره ای به باورم تردید و ریبی ندارم. صدها آیه و دلیل دارم برای اعتقادم که دین هرگز از سیاست منفک نیست. و فرانهاد مقدس و آسمانی ست. این آیه خدا در قرآن  از مهمترین استناد قرآنی من که برام مقدس، قدسی و لازم الاتّباع است و مطیع محض خدایم هستم و آماده به تقلید و پیروی از عاشورای امام حسین و پیغامبری زینب کبرا هدایت‌گر آزادگان هستی: بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۳۹
ساعت پست : ۰۹:۰۹
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سوم

 

قسمت دوم پاسخ آقای وحدت درباره بحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد، که عینا درج می شود:

شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش دوم پاسخ من به اظهارات جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دیگر دوستان:
4 ـ جناب آقا ابراهیم در رد نهاد بودن دین نوشتند: « دین امری قدسی و ما فوق همه چیز است».
لازم می دانم در باره « امر قدسی » بودن دین نکاتی را عرض کنم:
الف: منظور ایشان از دین، دین اسلام است ولی مقصود ما از دین در پست « نهاد های جامعه» مطلق دین است.
ب: ما سه تا اسلام داریم که از آنها به اسلام یک، اسلام دو، واسلام سه تعبیر می کنیم. اسلام یک عبارت است از کتاب خدا. اسلام دو عبارت است همه مکتوبات روایی وتفسیری و تحقیقات کلامی وفقهی واخلاقی که ازعلما و اندیشمندان در اختیار علاقمندان به اسلام قرار داده شده و می شود. اسلام سه همان است که در بستر جامعه به صورت شعائر ومناسک مورد توجه عموم مردم می گیرد وبدان عمل می شود.


ج: امر قدسی یعنی امر مقدس، یعنی امر پاک ومنزه از هر عیب و نقص.
د: از سه اسلام یاد شده تنها قرآن کریم، امر قدسی و غیر قابل نقد محسوب می شود.
بخش دیگر را بعداً می فرستم.
پایان نقل قول
.

 

شهیدان معذرت
می بینم گویی شما را فراموش کرده اند که چرا خون تان را ریخته اند! رژیم نکبت بار دو پهلوی، تطهیر می شود، فقط برای این که در نظام جمهوری اسلامی انحرافات و فساد رخ داده است، همه ی خدمات چهل ساله انقلاب با نهایت احساس و ضرب آهنگ بغض، نادیده انگاشته می شود، و دو دزد بزرگ ایران رضا و محمدرضا، توسعه گرا و مردم دوست و خادم معرفی می شوند! کجاست انصاف و شمّ تحقیق!؟ شهیدان معذرت که زیر خاک روح تان از این حرف های بی مطالعه و رنگین به "..." آزرده می شود. به شهید مطهری  رجوع می دهم: "کلاس جای تعلیم است، نه تبلیغ". مراقب باشیم پیکر چی را می تراشند! و لاغر و نحیفش می دارند و جسد کیا را تزیین و بزک می نمایند!


انشای دوم من
به نام خدا. دین آمده تا روان ما را معمور کند یعنی، امید، آرامش، شادی. (هفت آسمان، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۸) وقتی روی این سخن استاد مصطفی ملکیان، کمی می اندیشم به سه جهت تکان می خورم:
دین باید داشته باشم، یک
روان من باید آبادان باشد، دو
و سرآخر امید، آرامش، شادی کنم، سه.
درود می فرستم به محمد امینم (ص) که قلبش وسعت پذیرفت و قرآن را دریافت کرد و ما را به آن فراخواند. حال شاکرم خدا را شب سر بر بالین می گذارم چون به دین اسلام مبین روی آوردم. و روز با طلوع آفتاب ، طلوع می کنم چون هرسه را در خودم به وسع خویشم، دارم. والسلام

 

قسمت سوم پاسخ آقای شیخ وحدت درباره مبحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد:


شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش سوم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
ایشان در واکنش به این عبارت من: « ... بنا بر این، دین نه عین سیاست است و نه جدای از سیاست» در پست نهاد های جامعه در اوج بر آشفتگی نوشتند: « حتی رستم هم با گُرز و تبر نمی تواند دین را از سیاست جدا کند، این ها همه آرزوست و نیز وهم...». 
برای روشن شدن مدعایم لازم است نکاتی را ـ به صورت کوتاه و فشرده ـ به عرض برسانم:


۱ ـ سیاست در عبارتی ساده یعنی: « تدبیر امور دنیای مردم از طریق تشکیل دولت و ایجاد نظم، امنیت، آزادی، عدالت و رفاه ». بنا بر این، سیاست امری زمینی، عرفی و مقتضای ضروری زیست اجتماعی انسان است، و هر گونه تلاش برای این همانی کردن دین و سیاست، فروکاستن از شأن آسمانی دین وخاک نشین کردن آن است.


۲ ـ بین زعامت دینی و زمامداری سیاسی فاصله از زمین تا آسمان و از خاک تا خدا است: زمامدار سیاسی کار گذار مردم و اجیر و مزد بگیر آنها است، ولی زعیم دینی منصوب من عند الله و واجب الطاعة است.


۳ ـ زمامدار سیاسی بسته میل مردم برای مدتی کم یازیاد به کار گمارده می شود و اختیاراتش نیز بسته خواست مردم است، اما زعیم دینی تا زمانی که شرایط زعامت در او باقی باشد منصوب است و از لحظه ای که فاقد یکی از شرایط بشود خود به خود منعزل شده و طاعت از حرام می گردد.


۴ ـ در زمامداری سیاسی بین زمامدار و مردم حقوق و تکالیف متقابل تعریف می شد، اما در زعامت دینی حقوق و تکالیف، یک طرفه است: حق در جانب زعیم دینی و تکلیف در جانب متدینین است.
۵ ـ ... تا بعد


پاسخ من به آقای شیخ وحدت.

 

سلام به همه. هنوزم هم ذره ای به باورم تردید و ریبی ندارم. صدها آیه و دلیل دارم برای اعتقادم که دین هرگز از سیاست منفک نیست. و فرانهاد مقدس و آسمانی ست. این آیه خدا در قرآن  از مهمترین استناد قرآنی من که برام مقدس، قدسی و لازم الاتّباع است و مطیع محض خدایم هستم و آماده به تقلید و پیروی از عاشورای امام حسین و پیغامبری زینب کبرا هدایت‌گر آزادگان هستی: بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سوم

 

قسمت دوم پاسخ آقای وحدت درباره بحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد، که عینا درج می شود:

شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش دوم پاسخ من به اظهارات جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دیگر دوستان:
4 ـ جناب آقا ابراهیم در رد نهاد بودن دین نوشتند: « دین امری قدسی و ما فوق همه چیز است».
لازم می دانم در باره « امر قدسی » بودن دین نکاتی را عرض کنم:
الف: منظور ایشان از دین، دین اسلام است ولی مقصود ما از دین در پست « نهاد های جامعه» مطلق دین است.
ب: ما سه تا اسلام داریم که از آنها به اسلام یک، اسلام دو، واسلام سه تعبیر می کنیم. اسلام یک عبارت است از کتاب خدا. اسلام دو عبارت است همه مکتوبات روایی وتفسیری و تحقیقات کلامی وفقهی واخلاقی که ازعلما و اندیشمندان در اختیار علاقمندان به اسلام قرار داده شده و می شود. اسلام سه همان است که در بستر جامعه به صورت شعائر ومناسک مورد توجه عموم مردم می گیرد وبدان عمل می شود.


ج: امر قدسی یعنی امر مقدس، یعنی امر پاک ومنزه از هر عیب و نقص.
د: از سه اسلام یاد شده تنها قرآن کریم، امر قدسی و غیر قابل نقد محسوب می شود.
بخش دیگر را بعداً می فرستم.
پایان نقل قول
.

 

شهیدان معذرت
می بینم گویی شما را فراموش کرده اند که چرا خون تان را ریخته اند! رژیم نکبت بار دو پهلوی، تطهیر می شود، فقط برای این که در نظام جمهوری اسلامی انحرافات و فساد رخ داده است، همه ی خدمات چهل ساله انقلاب با نهایت احساس و ضرب آهنگ بغض، نادیده انگاشته می شود، و دو دزد بزرگ ایران رضا و محمدرضا، توسعه گرا و مردم دوست و خادم معرفی می شوند! کجاست انصاف و شمّ تحقیق!؟ شهیدان معذرت که زیر خاک روح تان از این حرف های بی مطالعه و رنگین به "..." آزرده می شود. به شهید مطهری  رجوع می دهم: "کلاس جای تعلیم است، نه تبلیغ". مراقب باشیم پیکر چی را می تراشند! و لاغر و نحیفش می دارند و جسد کیا را تزیین و بزک می نمایند!


انشای دوم من
به نام خدا. دین آمده تا روان ما را معمور کند یعنی، امید، آرامش، شادی. (هفت آسمان، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۸) وقتی روی این سخن استاد مصطفی ملکیان، کمی می اندیشم به سه جهت تکان می خورم:
دین باید داشته باشم، یک
روان من باید آبادان باشد، دو
و سرآخر امید، آرامش، شادی کنم، سه.
درود می فرستم به محمد امینم (ص) که قلبش وسعت پذیرفت و قرآن را دریافت کرد و ما را به آن فراخواند. حال شاکرم خدا را شب سر بر بالین می گذارم چون به دین اسلام مبین روی آوردم. و روز با طلوع آفتاب ، طلوع می کنم چون هرسه را در خودم به وسع خویشم، دارم. والسلام

 

قسمت سوم پاسخ آقای شیخ وحدت درباره مبحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد:


شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش سوم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
ایشان در واکنش به این عبارت من: « ... بنا بر این، دین نه عین سیاست است و نه جدای از سیاست» در پست نهاد های جامعه در اوج بر آشفتگی نوشتند: « حتی رستم هم با گُرز و تبر نمی تواند دین را از سیاست جدا کند، این ها همه آرزوست و نیز وهم...». 
برای روشن شدن مدعایم لازم است نکاتی را ـ به صورت کوتاه و فشرده ـ به عرض برسانم:


۱ ـ سیاست در عبارتی ساده یعنی: « تدبیر امور دنیای مردم از طریق تشکیل دولت و ایجاد نظم، امنیت، آزادی، عدالت و رفاه ». بنا بر این، سیاست امری زمینی، عرفی و مقتضای ضروری زیست اجتماعی انسان است، و هر گونه تلاش برای این همانی کردن دین و سیاست، فروکاستن از شأن آسمانی دین وخاک نشین کردن آن است.


۲ ـ بین زعامت دینی و زمامداری سیاسی فاصله از زمین تا آسمان و از خاک تا خدا است: زمامدار سیاسی کار گذار مردم و اجیر و مزد بگیر آنها است، ولی زعیم دینی منصوب من عند الله و واجب الطاعة است.


۳ ـ زمامدار سیاسی بسته میل مردم برای مدتی کم یازیاد به کار گمارده می شود و اختیاراتش نیز بسته خواست مردم است، اما زعیم دینی تا زمانی که شرایط زعامت در او باقی باشد منصوب است و از لحظه ای که فاقد یکی از شرایط بشود خود به خود منعزل شده و طاعت از حرام می گردد.


۴ ـ در زمامداری سیاسی بین زمامدار و مردم حقوق و تکالیف متقابل تعریف می شد، اما در زعامت دینی حقوق و تکالیف، یک طرفه است: حق در جانب زعیم دینی و تکلیف در جانب متدینین است.
۵ ـ ... تا بعد


پاسخ من به آقای شیخ وحدت.

 

سلام به همه. هنوزم هم ذره ای به باورم تردید و ریبی ندارم. صدها آیه و دلیل دارم برای اعتقادم که دین هرگز از سیاست منفک نیست. و فرانهاد مقدس و آسمانی ست. این آیه خدا در قرآن  از مهمترین استناد قرآنی من که برام مقدس، قدسی و لازم الاتّباع است و مطیع محض خدایم هستم و آماده به تقلید و پیروی از عاشورای امام حسین و پیغامبری زینب کبرا هدایت‌گر آزادگان هستی: بیشتر بخوانید ↓


وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ...


و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید (مراد منافقانند که ظاهرا مسلم و باطنا کافر محض‌اند) و خدا بر آنها آگاه است. و آنچه در راه خدا صرف می‌کنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد. (آیه ۶۰ سوره انفال)
 

توضیح؛ 
این آیه "دستور آماده باش همه جانبه‌ى مسلمانان در برابر دشمنان و تهیه هر نوع سلاح، امکانات، وسایل و شیوه‌هاى تبلیغى حتّى شعار و سرود را مى‌دهد که رعایت این دستورات، سبب هراس کفّار از نیروى رزمى مسلمانان مى‌شود."
فعلا والسلام

 


شرح عکس بالا:
من به اتفاق چندنفر همراه ام یک شب کنار این کلیسا نماز خواندیم.
"کلیسای «باربارا دیکاتو» یا همان قدیسه نگهبانِ معمارانِ پل ورسک یکی از کوچک‌ترین کلیساهای جهان که نه، بلکه یکی از کوچک‌ترین عبادتگاه‌های ایران محسوب می‌شود. می‌توان گفت که با از دست دادن کاربری‌اش هیچ توجهی نسبت به آن نشد، هرچند قدمت حضورش به واسطه‌ی نسبتی که بین آن فضا و پل «ورسک» وجود دارد، آن را متمایز کرده است."
( منبع: جماران)

 


نقل یک خبر:
آیت الله مصباح یزدی، رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با اشاره به رفتارهای مسئولان و جریان مذاکرات اظهار داشت: نگویید چرا چنین شد و به نتیجه نرسیدیم؛ محرومیت کمترین عقوبتی است که باید چشید. چرا که اعتماد به دشمن خدا کردیم... بنابراین باید استغفار کنیم و بگوییم خدایا غلط کردیم؛ ما را ببخش که به برجام و مذاکره با دشمنان دلخوش کرده بودیم؛ ما را ببخش که به اروپایی‌ها دل خوش کرده‌ایم! حتی برخی به روسیه و چین دل بسته‌اند؛ آن‌ها هم اشتباه می‌کنند؛ آیا فکر می‌کنند آنها ما را دوست دارند؟ (منبع؛ الف)

 


بخش چهارم پاسخ آقای شیخ وحدت عینا" درج می شود:
شیخ وحدت:
بخش چهارم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
به نام خدا
اکنون این پرسش بسیار مهم رخ می نماید که: اگر رابطه دین و سیاست رابطه این همانی نیست ودین و سیاست در ذات وجوهر خود از هم بیگانه اند، پس با ده ها آیات سیاسی ـ اجتماعی قرآن کریم چه می کنید؟
برای پاسخ به این پرسش نیز لازم است نکاتی را به عرض برسانم:


1 ـ بحث رابطه دین و سیاست دو مرحله دارد: 
الف: مرحله نظر.
ب: مرحله عمل.
علمای اسلام، قرآن کریم را شامل سه بخش می دانند: عقاید، اخلاقیات، و احکام. بخش سوم قرآن را که نزدیک به پانصد آیه است از آن استخراج کرده و جدا گانه مورد شرح و تفسیر قرار داده اند که به آیات الأحکام معروف است. آیات الأحکام در بر دارنده همه ابعاد زندگی فرد و جامعه از عبادات و معاملات و حقوق و حدود و دیات و... می باشد. هر کسی در همان نگاه اول به این مجموعه، اذعان خواهد کرد که: اسلام را هرگز نمی توان از سیاست جدا دانست. به نظر من سخن معروفی که از شهید مدرس نقل می شود: « دیانت ما عین سیاست ما وسیاست ما عین دیانت ما است» ناظر به همین مرحله است.


اختلافی که بین علما و مراجع وجود داشته و دارد مربوط به مرحله عمل و اجرا است. در این مرحله بسیاری بر آنند که لزوم اجرای سیاست دینی اختصاص به زمان حضور معصوم دارد، واما در زمان غیبت معصوم، ما وظیفه نداریم در امور سیاسی دخالت مستقیم نماییم.
برخی دیگر بر این عقیده اند که: احکام خدا تعطیل بردار نیست. ما همان گونه که مکلف به برپایی عبادات اسلام هستیم مکلف به برپایی سیاسات اسلام هم هستیم و تعطیل کردن هر حوزه از حوزه های احکام الهی گناهی نا بخشودنی است.
اما من بر این باورم که:
تا بعد...
پایان نقل قول

 


@
سلام جناب آقای وحدت. گرچه صدها آیه اثبات می دارد، دیندار باید سیاسی باشد و دین  با سیاست عجین است، ولی اگر حتی یک آیه از قرآن هم دستور مثلا" آماده باش به مسلمین می دهد (مثل واعدّوا...) همین یک آیه، کلّ قرآن محسوب می شود. چون قرآن تجزیه ناپذیر است. و لذا مسلمین مکلف به تشکیل حکومت دینی اند. یا مانند عراق سیستانی و یا ایران ولی فقیه. ترجیح کدام نظام با خود ملت است. پایان.

 

 

سلام آقاسید علی اصغر. در قرآن لفظ نام امام علی (ع) و الفاظ امامت امامان (ع) و.... هم نیامده است، پس نباید باشد!؟ سنت رسول خدا (ص) و آیات فراوان قرآن و ایجاد حکومت توسط امام علی با حضور و درخواست مردم، و... همه و همه دلیل بر حکومت اسلامی توسط مردم است.

 

 

دعوت نامه مدرسه فکرت

 

سلام جناب... شما را در "مدرسه فکرت" عضو کرده ام. لطفا" اعلان حضور کنید. درضمن، در مدرسه هرگونه ارسال کپی و فوروارد (=بازفرست) پیام های سایت ها، کانال ها و پیام رسان های دیگر ممنوع است. فقط متن های خود عضو مدرسه، قابل بارگذاری ست. ممنونم.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


سلام آقاسیدعلی اصغر. حکومت اسلامی توسط مردم، نیارمند صالحان است. البته ما باید قبول کنیم حکومت اسلامی را کسانی اداره می کنند که عصمت ندارند، بنابراین تا حدی زیاد، کژی ها امر طبیعی ست. مگر ما خودمان در جامعه مدنی که بیرون از قدرت، شکل می گیرد، اشتباه و خطا و انحراف و هزارگونه دیدگاه و دعوا و انحراف و اجحاف نداریم؟ داریم. پس؛ مبانی دینی شیعی خودمان را به خاطر کژی های حاکمان، کنار نگذاریم. گفتم، شرط حکومت سالم، جامعه سالم است و وجود صالحان و نفی نگرش حذفی و جناحی و ارادات سالاری. و نظارت و سلامت فکری مردمی. همین.


سلام سیدعلی اصغر. قانون اساسی هر کشوری، وحی مُنزل نیست. لذا تا آن قانون برقرار و جاری ست، باید به آن احترام گذاشت و اطاعت نمود. ولی با حفظ چارچوپ اخلاقی و علمی، می توان با آن مخالفت نظری کرد تا بازنگری مجدد به سیستم تحمیل شود و به آن به دلیل مطالبات مردمی، تن دهد. منتهی زمان و شکیبایی و تخصص می طلبد.

 


@
جناب عارف زاده، نکته خوبی گفتی. اتفاقا" مهمترین شعار محوری میرحسین، اجرای قانون اساسی بدون تنازُل بود. یعنی هیچ اصلی برای هیچ اصل دیگر تنزُّل نکند. همه ی اصول قانون اساسی که بسیار مهم مترقی ست اگر اجرا و اعتنا شود، بخشی از بحران حادّ فعلی حل می شود. الان مُجرمین کسانی اند که این قانون اساسی عالی ما را دور زدند و بی اعتنا به آن دارند اعمال قدرت می کنند. قانون اساسی بیرق ما باید باشد. مشکل آنهاست که اصول را زیرپاگذاشتند!

 

 

ناپلئون گفت: «وقتی دشمن شما در حال اشتباه کردن است، مزاحم او نشوید.»

 


دکتر علی شریعتی می گفت: برخی ها "به دین ویار" پیدا کردند.
 


 

یک خبر:
به گزارش خبرگزاری میزان، جلسه علنی رسیدگی به اتهامات حمید باقری درمنی متهم فساد اقتصادی شنبه سوم شهریور ساعت ۱۰ صبح به ریاست قاضی صلواتی برگزار می‌شود. این پرونده فساد اقتصادی شامل ۱۵۵ جلد است و ۳۳متهم دارد. پرونده ۳۲۵ صفحه کیفرخواست دارد و حمید باقری درمنی در مورد افساد فی الارض تفهیم اتهام شده است.

 


قسمت پنجم پاسخ آقای شیخ وحدت عینا" در زیر می آید:
شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش پنجم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
من بر این باورم که اصل اصیل و رکن رکین هر نظام سیاسی، { چه دینی ، چه غیر دینی، چه سکیولار، چه غیر سکیولار، چه ریاستی، چه شورایی، چه... وچه... } بر خوردار بودن از مشروعیت است. نظام سیاسی غیر مشروع تحت هر نامی، حکومتی ظالمانه و مبارزه با آن از اهم واجبات عقلی وشرعی است.


ملاک مشروعیت هر نظامی، تنها یک چیز است، و آن عبارت است از رضایت مردم.
ما حکومت پیامبر را عادلانه می دانیم چون بر پایه بیعت مردم بود.
ما حکومت علی را عادلانه می دانیم جون بر اساس درخواست مصرانه مردم بود.
ما حکومت امویان وعباسیان را ظالمانه می دانیم چون غاصبانه و تحمیل خود بر مردم بود.
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
والسلام
پایان نقل قول

 


@
پاسخم به آقای شیخ وحدت. سلام. در مورد جمهوری اسلامی ایران من معتقد به تعویض اشخاص نظام هستم، نه تغییر و براندازی نظام و ویران کردن آرمان بلند انقلاب اسلامی. برای چند انحراف و کژی که تا حدی طبیعی ست _چون حکومت بشری ست_ نمی توان ریشه را برافکن و هیچ جایگزین و آلترناتیو و نظریه جدیدی هم نداشت. باید با شکیبایی و آرام و آگاه به رفع عیوب امید بست. و جامعه را در سرنوشت خویش، دانایی و جهت داد. والسلام.

 


بحث هجدهم مدرسهٔ فکرت:

مهمترین مشکلات محیط زندگی اطراف شما چیست؟ این پرسش مدیر مدرسه فکرت است که هم اینک در پیشخوان مدرسه، سنجاق شد. والسلام و احترام.

 


پاسخ من بحث 18 مدرسه فکرت
به نام خدا. سلام. من به نظرم اینها مشکلات اطراف و اکناف ماست، که من به بضاعت اندکم آن را در ۲۱ مورد نوشتم:
۱_ اسراف شدید آب حتی در حین وضو و غسل.  ۲_ هدردادنِ غذاها به میزان بی شمار.  ۳_ ناسپاسی به امنیت پایدار.   ۴_ انفصال خطرناک در کانون خانه و خانواده به دلیل غلبه فضای مَجازی بر فضای واقعی.   ۵_ کم مطالعه گی و حتی هیچ مطالعه گی!   ۶_ بی سوادی عجیب باسوادها.  ۷_ سطحی اندیشی های همه گیر حتی میان دانش آموخته ها.   ۸_ روزمرّگی و بی خیالی و نظاره گری.   ۹_ بی ثباتی عقیدتی! بطوری که برای برخی ها عقاید مثل نوسان و تلاطم بازار و تجارت است.   ۱۰_ ناسپاسی و شکرناگزاری نعمت ها و عطایا و دارایی ها (=داشته ها)   ۱۱_ تنزّل معنویت و فروکاست شدید خودسازی و اُفْت اخلاق.  ۱۲_ ازدیاد سیگاری ها و گسترش وحشتناک آن به سنین پایین تر.   ۱۳_ پرسه زدن ها و سرَک کشیدن ها.   ۱۴_ فَقد آرمان و تقلید کور از مدرنیته که خود هزار درد بی درمان دارد.  ۱۵_ اختلاط خطرناک عقیده با عُقده، به طوری که در سیاست و اجتماع اَغراض شخصیه، جای اهداف عالیه را تنگ و حتی گاهی محو کرده است.  ۱۶_ دروغ گویی شایع و تظاهرگرایی و ماست مالی کردن!  ۱۷_ یارگیری عجولانه و بسیار غلط.   ۱۸_ کم توجهی به نماز، عبادات، دعا، قرآن، مناسک اعتقادی، مسافرت.   ۱۹_ رونق تجمّل و چسبیدن به روبنای زندگی.  ۲۰_ عالِم نُمایی و اظهارنظرهای بی جا.  ۲۱_ کنارگذاشتن خودکار و کاغذ و نوشتن که در آینده فرهنگ خط فارسی دچار بحران می شود. پایان

 


رنج راه
به نام خدا. به قول استاد محمدرضا حکیمی در کتاب مرام جاودانه، "امام علی (ع) همیشه مانند یک کارگر پُرکار، کار می کرد. و درآمد آن را به نیازمندان و مستمندان می داد". می دانم ما حتی یک گام علی را نمی توانیم بخوبی برداریم ولی منش آن امام متقیان را سرمشق کنیم شاید مشق هایی کم غلط تر و قابل قبول تر بنویسیم. خط خوردگی های فراوان ما در مشق زندگی، فقط با پُرکاری رفع می شود، نه با کاهلی و روز را به شب و شب را به روز تحویل دادن. قسمت 14 را خواندید. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 


میلاد بابرکت و خجسته ی حضرت امام هادی علیه السلام را به شما هم کلاسی های ارزشمندم خصوصا" به سادات ارجمند این جمع تبریک می گویم و این سخن گرانسنگ آن هادیِ اُمّت را به شما خوبان و خودم هدیه می کنم:

"شخص شکرگزار، به سبب شکر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتى که باعث شکر شده است. زیرا نعمت، کالاى دنیاست و شکرگزارى، نعمتِ دنیا و آخرت است."


شیخ وحدت:
به نام خدا
در مدرسه فکرت، جای چند مقوله را هنوز خالی می بینم، چند مقوله ای که ایران ما اگر نگوییم خالق آنها است به جرأت می توانیم بگوییم سرآمد است.
یکی از آن مقوله ها هنر معماری است.
یکی از آنها هنر موسیقی است.
یکی از آنها ادبیات است.
یکی ار آنها شعر است.
شما اگر اینها را از حوزه فرهنگ ایرانی جدا کنید در واقع ایران را گرفتار خشکسالی وحشتناک معنوی هم می کنید.
خدا رحمت هر که را که بر خیزد و کلاسی از شعر و ادبیات و هنر به ما بیاموزد و دلهای ما را آسمانی کند. مارا هرجه داریم از حافظ و سعدی و مولوی و عطار است. فاش بگویم : از وقتی که فقه بدون اخلاق را بر ما حاکم کردند چهره عبوس شد وهمدلی و مهر قهر کرد.

 

مدیر مدرسۀ فکرت: شعری از نظامی گنجوی در راستای پیشنهاد شیخ وحدت.


آب صفت هرچه شنیدی بشُوی
آینه سان هرچه بدیدی مگُویی

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۳

مدرسه فکرت ۳

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سوم

 

قسمت دوم پاسخ آقای وحدت درباره بحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد، که عینا درج می شود:

شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش دوم پاسخ من به اظهارات جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دیگر دوستان:
4 ـ جناب آقا ابراهیم در رد نهاد بودن دین نوشتند: « دین امری قدسی و ما فوق همه چیز است».
لازم می دانم در باره « امر قدسی » بودن دین نکاتی را عرض کنم:
الف: منظور ایشان از دین، دین اسلام است ولی مقصود ما از دین در پست « نهاد های جامعه» مطلق دین است.
ب: ما سه تا اسلام داریم که از آنها به اسلام یک، اسلام دو، واسلام سه تعبیر می کنیم. اسلام یک عبارت است از کتاب خدا. اسلام دو عبارت است همه مکتوبات روایی وتفسیری و تحقیقات کلامی وفقهی واخلاقی که ازعلما و اندیشمندان در اختیار علاقمندان به اسلام قرار داده شده و می شود. اسلام سه همان است که در بستر جامعه به صورت شعائر ومناسک مورد توجه عموم مردم می گیرد وبدان عمل می شود.


ج: امر قدسی یعنی امر مقدس، یعنی امر پاک ومنزه از هر عیب و نقص.
د: از سه اسلام یاد شده تنها قرآن کریم، امر قدسی و غیر قابل نقد محسوب می شود.
بخش دیگر را بعداً می فرستم.
پایان نقل قول
.

 

شهیدان معذرت
می بینم گویی شما را فراموش کرده اند که چرا خون تان را ریخته اند! رژیم نکبت بار دو پهلوی، تطهیر می شود، فقط برای این که در نظام جمهوری اسلامی انحرافات و فساد رخ داده است، همه ی خدمات چهل ساله انقلاب با نهایت احساس و ضرب آهنگ بغض، نادیده انگاشته می شود، و دو دزد بزرگ ایران رضا و محمدرضا، توسعه گرا و مردم دوست و خادم معرفی می شوند! کجاست انصاف و شمّ تحقیق!؟ شهیدان معذرت که زیر خاک روح تان از این حرف های بی مطالعه و رنگین به "..." آزرده می شود. به شهید مطهری  رجوع می دهم: "کلاس جای تعلیم است، نه تبلیغ". مراقب باشیم پیکر چی را می تراشند! و لاغر و نحیفش می دارند و جسد کیا را تزیین و بزک می نمایند!


انشای دوم من
به نام خدا. دین آمده تا روان ما را معمور کند یعنی، امید، آرامش، شادی. (هفت آسمان، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۸) وقتی روی این سخن استاد مصطفی ملکیان، کمی می اندیشم به سه جهت تکان می خورم:
دین باید داشته باشم، یک
روان من باید آبادان باشد، دو
و سرآخر امید، آرامش، شادی کنم، سه.
درود می فرستم به محمد امینم (ص) که قلبش وسعت پذیرفت و قرآن را دریافت کرد و ما را به آن فراخواند. حال شاکرم خدا را شب سر بر بالین می گذارم چون به دین اسلام مبین روی آوردم. و روز با طلوع آفتاب ، طلوع می کنم چون هرسه را در خودم به وسع خویشم، دارم. والسلام

 

قسمت سوم پاسخ آقای شیخ وحدت درباره مبحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد:


شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش سوم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
ایشان در واکنش به این عبارت من: « ... بنا بر این، دین نه عین سیاست است و نه جدای از سیاست» در پست نهاد های جامعه در اوج بر آشفتگی نوشتند: « حتی رستم هم با گُرز و تبر نمی تواند دین را از سیاست جدا کند، این ها همه آرزوست و نیز وهم...». 
برای روشن شدن مدعایم لازم است نکاتی را ـ به صورت کوتاه و فشرده ـ به عرض برسانم:


۱ ـ سیاست در عبارتی ساده یعنی: « تدبیر امور دنیای مردم از طریق تشکیل دولت و ایجاد نظم، امنیت، آزادی، عدالت و رفاه ». بنا بر این، سیاست امری زمینی، عرفی و مقتضای ضروری زیست اجتماعی انسان است، و هر گونه تلاش برای این همانی کردن دین و سیاست، فروکاستن از شأن آسمانی دین وخاک نشین کردن آن است.


۲ ـ بین زعامت دینی و زمامداری سیاسی فاصله از زمین تا آسمان و از خاک تا خدا است: زمامدار سیاسی کار گذار مردم و اجیر و مزد بگیر آنها است، ولی زعیم دینی منصوب من عند الله و واجب الطاعة است.


۳ ـ زمامدار سیاسی بسته میل مردم برای مدتی کم یازیاد به کار گمارده می شود و اختیاراتش نیز بسته خواست مردم است، اما زعیم دینی تا زمانی که شرایط زعامت در او باقی باشد منصوب است و از لحظه ای که فاقد یکی از شرایط بشود خود به خود منعزل شده و طاعت از حرام می گردد.


۴ ـ در زمامداری سیاسی بین زمامدار و مردم حقوق و تکالیف متقابل تعریف می شد، اما در زعامت دینی حقوق و تکالیف، یک طرفه است: حق در جانب زعیم دینی و تکلیف در جانب متدینین است.
۵ ـ ... تا بعد


پاسخ من به آقای شیخ وحدت.

 

سلام به همه. هنوزم هم ذره ای به باورم تردید و ریبی ندارم. صدها آیه و دلیل دارم برای اعتقادم که دین هرگز از سیاست منفک نیست. و فرانهاد مقدس و آسمانی ست. این آیه خدا در قرآن  از مهمترین استناد قرآنی من که برام مقدس، قدسی و لازم الاتّباع است و مطیع محض خدایم هستم و آماده به تقلید و پیروی از عاشورای امام حسین و پیغامبری زینب کبرا هدایت‌گر آزادگان هستی: بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت سوم

 

قسمت دوم پاسخ آقای وحدت درباره بحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد، که عینا درج می شود:

شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش دوم پاسخ من به اظهارات جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دیگر دوستان:
4 ـ جناب آقا ابراهیم در رد نهاد بودن دین نوشتند: « دین امری قدسی و ما فوق همه چیز است».
لازم می دانم در باره « امر قدسی » بودن دین نکاتی را عرض کنم:
الف: منظور ایشان از دین، دین اسلام است ولی مقصود ما از دین در پست « نهاد های جامعه» مطلق دین است.
ب: ما سه تا اسلام داریم که از آنها به اسلام یک، اسلام دو، واسلام سه تعبیر می کنیم. اسلام یک عبارت است از کتاب خدا. اسلام دو عبارت است همه مکتوبات روایی وتفسیری و تحقیقات کلامی وفقهی واخلاقی که ازعلما و اندیشمندان در اختیار علاقمندان به اسلام قرار داده شده و می شود. اسلام سه همان است که در بستر جامعه به صورت شعائر ومناسک مورد توجه عموم مردم می گیرد وبدان عمل می شود.


ج: امر قدسی یعنی امر مقدس، یعنی امر پاک ومنزه از هر عیب و نقص.
د: از سه اسلام یاد شده تنها قرآن کریم، امر قدسی و غیر قابل نقد محسوب می شود.
بخش دیگر را بعداً می فرستم.
پایان نقل قول
.

 

شهیدان معذرت
می بینم گویی شما را فراموش کرده اند که چرا خون تان را ریخته اند! رژیم نکبت بار دو پهلوی، تطهیر می شود، فقط برای این که در نظام جمهوری اسلامی انحرافات و فساد رخ داده است، همه ی خدمات چهل ساله انقلاب با نهایت احساس و ضرب آهنگ بغض، نادیده انگاشته می شود، و دو دزد بزرگ ایران رضا و محمدرضا، توسعه گرا و مردم دوست و خادم معرفی می شوند! کجاست انصاف و شمّ تحقیق!؟ شهیدان معذرت که زیر خاک روح تان از این حرف های بی مطالعه و رنگین به "..." آزرده می شود. به شهید مطهری  رجوع می دهم: "کلاس جای تعلیم است، نه تبلیغ". مراقب باشیم پیکر چی را می تراشند! و لاغر و نحیفش می دارند و جسد کیا را تزیین و بزک می نمایند!


انشای دوم من
به نام خدا. دین آمده تا روان ما را معمور کند یعنی، امید، آرامش، شادی. (هفت آسمان، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۸) وقتی روی این سخن استاد مصطفی ملکیان، کمی می اندیشم به سه جهت تکان می خورم:
دین باید داشته باشم، یک
روان من باید آبادان باشد، دو
و سرآخر امید، آرامش، شادی کنم، سه.
درود می فرستم به محمد امینم (ص) که قلبش وسعت پذیرفت و قرآن را دریافت کرد و ما را به آن فراخواند. حال شاکرم خدا را شب سر بر بالین می گذارم چون به دین اسلام مبین روی آوردم. و روز با طلوع آفتاب ، طلوع می کنم چون هرسه را در خودم به وسع خویشم، دارم. والسلام

 

قسمت سوم پاسخ آقای شیخ وحدت درباره مبحث ۱۵ دین و سیاست و نهاد و فرانهاد:


شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش سوم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
ایشان در واکنش به این عبارت من: « ... بنا بر این، دین نه عین سیاست است و نه جدای از سیاست» در پست نهاد های جامعه در اوج بر آشفتگی نوشتند: « حتی رستم هم با گُرز و تبر نمی تواند دین را از سیاست جدا کند، این ها همه آرزوست و نیز وهم...». 
برای روشن شدن مدعایم لازم است نکاتی را ـ به صورت کوتاه و فشرده ـ به عرض برسانم:


۱ ـ سیاست در عبارتی ساده یعنی: « تدبیر امور دنیای مردم از طریق تشکیل دولت و ایجاد نظم، امنیت، آزادی، عدالت و رفاه ». بنا بر این، سیاست امری زمینی، عرفی و مقتضای ضروری زیست اجتماعی انسان است، و هر گونه تلاش برای این همانی کردن دین و سیاست، فروکاستن از شأن آسمانی دین وخاک نشین کردن آن است.


۲ ـ بین زعامت دینی و زمامداری سیاسی فاصله از زمین تا آسمان و از خاک تا خدا است: زمامدار سیاسی کار گذار مردم و اجیر و مزد بگیر آنها است، ولی زعیم دینی منصوب من عند الله و واجب الطاعة است.


۳ ـ زمامدار سیاسی بسته میل مردم برای مدتی کم یازیاد به کار گمارده می شود و اختیاراتش نیز بسته خواست مردم است، اما زعیم دینی تا زمانی که شرایط زعامت در او باقی باشد منصوب است و از لحظه ای که فاقد یکی از شرایط بشود خود به خود منعزل شده و طاعت از حرام می گردد.


۴ ـ در زمامداری سیاسی بین زمامدار و مردم حقوق و تکالیف متقابل تعریف می شد، اما در زعامت دینی حقوق و تکالیف، یک طرفه است: حق در جانب زعیم دینی و تکلیف در جانب متدینین است.
۵ ـ ... تا بعد


پاسخ من به آقای شیخ وحدت.

 

سلام به همه. هنوزم هم ذره ای به باورم تردید و ریبی ندارم. صدها آیه و دلیل دارم برای اعتقادم که دین هرگز از سیاست منفک نیست. و فرانهاد مقدس و آسمانی ست. این آیه خدا در قرآن  از مهمترین استناد قرآنی من که برام مقدس، قدسی و لازم الاتّباع است و مطیع محض خدایم هستم و آماده به تقلید و پیروی از عاشورای امام حسین و پیغامبری زینب کبرا هدایت‌گر آزادگان هستی: بیشتر بخوانید ↓


وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ...


و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید (مراد منافقانند که ظاهرا مسلم و باطنا کافر محض‌اند) و خدا بر آنها آگاه است. و آنچه در راه خدا صرف می‌کنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد. (آیه ۶۰ سوره انفال)
 

توضیح؛ 
این آیه "دستور آماده باش همه جانبه‌ى مسلمانان در برابر دشمنان و تهیه هر نوع سلاح، امکانات، وسایل و شیوه‌هاى تبلیغى حتّى شعار و سرود را مى‌دهد که رعایت این دستورات، سبب هراس کفّار از نیروى رزمى مسلمانان مى‌شود."
فعلا والسلام

 


شرح عکس بالا:
من به اتفاق چندنفر همراه ام یک شب کنار این کلیسا نماز خواندیم.
"کلیسای «باربارا دیکاتو» یا همان قدیسه نگهبانِ معمارانِ پل ورسک یکی از کوچک‌ترین کلیساهای جهان که نه، بلکه یکی از کوچک‌ترین عبادتگاه‌های ایران محسوب می‌شود. می‌توان گفت که با از دست دادن کاربری‌اش هیچ توجهی نسبت به آن نشد، هرچند قدمت حضورش به واسطه‌ی نسبتی که بین آن فضا و پل «ورسک» وجود دارد، آن را متمایز کرده است."
( منبع: جماران)

 


نقل یک خبر:
آیت الله مصباح یزدی، رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با اشاره به رفتارهای مسئولان و جریان مذاکرات اظهار داشت: نگویید چرا چنین شد و به نتیجه نرسیدیم؛ محرومیت کمترین عقوبتی است که باید چشید. چرا که اعتماد به دشمن خدا کردیم... بنابراین باید استغفار کنیم و بگوییم خدایا غلط کردیم؛ ما را ببخش که به برجام و مذاکره با دشمنان دلخوش کرده بودیم؛ ما را ببخش که به اروپایی‌ها دل خوش کرده‌ایم! حتی برخی به روسیه و چین دل بسته‌اند؛ آن‌ها هم اشتباه می‌کنند؛ آیا فکر می‌کنند آنها ما را دوست دارند؟ (منبع؛ الف)

 


بخش چهارم پاسخ آقای شیخ وحدت عینا" درج می شود:
شیخ وحدت:
بخش چهارم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
به نام خدا
اکنون این پرسش بسیار مهم رخ می نماید که: اگر رابطه دین و سیاست رابطه این همانی نیست ودین و سیاست در ذات وجوهر خود از هم بیگانه اند، پس با ده ها آیات سیاسی ـ اجتماعی قرآن کریم چه می کنید؟
برای پاسخ به این پرسش نیز لازم است نکاتی را به عرض برسانم:


1 ـ بحث رابطه دین و سیاست دو مرحله دارد: 
الف: مرحله نظر.
ب: مرحله عمل.
علمای اسلام، قرآن کریم را شامل سه بخش می دانند: عقاید، اخلاقیات، و احکام. بخش سوم قرآن را که نزدیک به پانصد آیه است از آن استخراج کرده و جدا گانه مورد شرح و تفسیر قرار داده اند که به آیات الأحکام معروف است. آیات الأحکام در بر دارنده همه ابعاد زندگی فرد و جامعه از عبادات و معاملات و حقوق و حدود و دیات و... می باشد. هر کسی در همان نگاه اول به این مجموعه، اذعان خواهد کرد که: اسلام را هرگز نمی توان از سیاست جدا دانست. به نظر من سخن معروفی که از شهید مدرس نقل می شود: « دیانت ما عین سیاست ما وسیاست ما عین دیانت ما است» ناظر به همین مرحله است.


اختلافی که بین علما و مراجع وجود داشته و دارد مربوط به مرحله عمل و اجرا است. در این مرحله بسیاری بر آنند که لزوم اجرای سیاست دینی اختصاص به زمان حضور معصوم دارد، واما در زمان غیبت معصوم، ما وظیفه نداریم در امور سیاسی دخالت مستقیم نماییم.
برخی دیگر بر این عقیده اند که: احکام خدا تعطیل بردار نیست. ما همان گونه که مکلف به برپایی عبادات اسلام هستیم مکلف به برپایی سیاسات اسلام هم هستیم و تعطیل کردن هر حوزه از حوزه های احکام الهی گناهی نا بخشودنی است.
اما من بر این باورم که:
تا بعد...
پایان نقل قول

 


@
سلام جناب آقای وحدت. گرچه صدها آیه اثبات می دارد، دیندار باید سیاسی باشد و دین  با سیاست عجین است، ولی اگر حتی یک آیه از قرآن هم دستور مثلا" آماده باش به مسلمین می دهد (مثل واعدّوا...) همین یک آیه، کلّ قرآن محسوب می شود. چون قرآن تجزیه ناپذیر است. و لذا مسلمین مکلف به تشکیل حکومت دینی اند. یا مانند عراق سیستانی و یا ایران ولی فقیه. ترجیح کدام نظام با خود ملت است. پایان.

 

 

سلام آقاسید علی اصغر. در قرآن لفظ نام امام علی (ع) و الفاظ امامت امامان (ع) و.... هم نیامده است، پس نباید باشد!؟ سنت رسول خدا (ص) و آیات فراوان قرآن و ایجاد حکومت توسط امام علی با حضور و درخواست مردم، و... همه و همه دلیل بر حکومت اسلامی توسط مردم است.

 

 

دعوت نامه مدرسه فکرت

 

سلام جناب... شما را در "مدرسه فکرت" عضو کرده ام. لطفا" اعلان حضور کنید. درضمن، در مدرسه هرگونه ارسال کپی و فوروارد (=بازفرست) پیام های سایت ها، کانال ها و پیام رسان های دیگر ممنوع است. فقط متن های خود عضو مدرسه، قابل بارگذاری ست. ممنونم.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


سلام آقاسیدعلی اصغر. حکومت اسلامی توسط مردم، نیارمند صالحان است. البته ما باید قبول کنیم حکومت اسلامی را کسانی اداره می کنند که عصمت ندارند، بنابراین تا حدی زیاد، کژی ها امر طبیعی ست. مگر ما خودمان در جامعه مدنی که بیرون از قدرت، شکل می گیرد، اشتباه و خطا و انحراف و هزارگونه دیدگاه و دعوا و انحراف و اجحاف نداریم؟ داریم. پس؛ مبانی دینی شیعی خودمان را به خاطر کژی های حاکمان، کنار نگذاریم. گفتم، شرط حکومت سالم، جامعه سالم است و وجود صالحان و نفی نگرش حذفی و جناحی و ارادات سالاری. و نظارت و سلامت فکری مردمی. همین.


سلام سیدعلی اصغر. قانون اساسی هر کشوری، وحی مُنزل نیست. لذا تا آن قانون برقرار و جاری ست، باید به آن احترام گذاشت و اطاعت نمود. ولی با حفظ چارچوپ اخلاقی و علمی، می توان با آن مخالفت نظری کرد تا بازنگری مجدد به سیستم تحمیل شود و به آن به دلیل مطالبات مردمی، تن دهد. منتهی زمان و شکیبایی و تخصص می طلبد.

 


@
جناب عارف زاده، نکته خوبی گفتی. اتفاقا" مهمترین شعار محوری میرحسین، اجرای قانون اساسی بدون تنازُل بود. یعنی هیچ اصلی برای هیچ اصل دیگر تنزُّل نکند. همه ی اصول قانون اساسی که بسیار مهم مترقی ست اگر اجرا و اعتنا شود، بخشی از بحران حادّ فعلی حل می شود. الان مُجرمین کسانی اند که این قانون اساسی عالی ما را دور زدند و بی اعتنا به آن دارند اعمال قدرت می کنند. قانون اساسی بیرق ما باید باشد. مشکل آنهاست که اصول را زیرپاگذاشتند!

 

 

ناپلئون گفت: «وقتی دشمن شما در حال اشتباه کردن است، مزاحم او نشوید.»

 


دکتر علی شریعتی می گفت: برخی ها "به دین ویار" پیدا کردند.
 


 

یک خبر:
به گزارش خبرگزاری میزان، جلسه علنی رسیدگی به اتهامات حمید باقری درمنی متهم فساد اقتصادی شنبه سوم شهریور ساعت ۱۰ صبح به ریاست قاضی صلواتی برگزار می‌شود. این پرونده فساد اقتصادی شامل ۱۵۵ جلد است و ۳۳متهم دارد. پرونده ۳۲۵ صفحه کیفرخواست دارد و حمید باقری درمنی در مورد افساد فی الارض تفهیم اتهام شده است.

 


قسمت پنجم پاسخ آقای شیخ وحدت عینا" در زیر می آید:
شیخ وحدت:
به نام خدا
بخش پنجم پاسخ من به جناب اخوی { آقا ابراهیم } و دوستان:
من بر این باورم که اصل اصیل و رکن رکین هر نظام سیاسی، { چه دینی ، چه غیر دینی، چه سکیولار، چه غیر سکیولار، چه ریاستی، چه شورایی، چه... وچه... } بر خوردار بودن از مشروعیت است. نظام سیاسی غیر مشروع تحت هر نامی، حکومتی ظالمانه و مبارزه با آن از اهم واجبات عقلی وشرعی است.


ملاک مشروعیت هر نظامی، تنها یک چیز است، و آن عبارت است از رضایت مردم.
ما حکومت پیامبر را عادلانه می دانیم چون بر پایه بیعت مردم بود.
ما حکومت علی را عادلانه می دانیم جون بر اساس درخواست مصرانه مردم بود.
ما حکومت امویان وعباسیان را ظالمانه می دانیم چون غاصبانه و تحمیل خود بر مردم بود.
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
والسلام
پایان نقل قول

 


@
پاسخم به آقای شیخ وحدت. سلام. در مورد جمهوری اسلامی ایران من معتقد به تعویض اشخاص نظام هستم، نه تغییر و براندازی نظام و ویران کردن آرمان بلند انقلاب اسلامی. برای چند انحراف و کژی که تا حدی طبیعی ست _چون حکومت بشری ست_ نمی توان ریشه را برافکن و هیچ جایگزین و آلترناتیو و نظریه جدیدی هم نداشت. باید با شکیبایی و آرام و آگاه به رفع عیوب امید بست. و جامعه را در سرنوشت خویش، دانایی و جهت داد. والسلام.

 


بحث هجدهم مدرسهٔ فکرت:

مهمترین مشکلات محیط زندگی اطراف شما چیست؟ این پرسش مدیر مدرسه فکرت است که هم اینک در پیشخوان مدرسه، سنجاق شد. والسلام و احترام.

 


پاسخ من بحث 18 مدرسه فکرت
به نام خدا. سلام. من به نظرم اینها مشکلات اطراف و اکناف ماست، که من به بضاعت اندکم آن را در ۲۱ مورد نوشتم:
۱_ اسراف شدید آب حتی در حین وضو و غسل.  ۲_ هدردادنِ غذاها به میزان بی شمار.  ۳_ ناسپاسی به امنیت پایدار.   ۴_ انفصال خطرناک در کانون خانه و خانواده به دلیل غلبه فضای مَجازی بر فضای واقعی.   ۵_ کم مطالعه گی و حتی هیچ مطالعه گی!   ۶_ بی سوادی عجیب باسوادها.  ۷_ سطحی اندیشی های همه گیر حتی میان دانش آموخته ها.   ۸_ روزمرّگی و بی خیالی و نظاره گری.   ۹_ بی ثباتی عقیدتی! بطوری که برای برخی ها عقاید مثل نوسان و تلاطم بازار و تجارت است.   ۱۰_ ناسپاسی و شکرناگزاری نعمت ها و عطایا و دارایی ها (=داشته ها)   ۱۱_ تنزّل معنویت و فروکاست شدید خودسازی و اُفْت اخلاق.  ۱۲_ ازدیاد سیگاری ها و گسترش وحشتناک آن به سنین پایین تر.   ۱۳_ پرسه زدن ها و سرَک کشیدن ها.   ۱۴_ فَقد آرمان و تقلید کور از مدرنیته که خود هزار درد بی درمان دارد.  ۱۵_ اختلاط خطرناک عقیده با عُقده، به طوری که در سیاست و اجتماع اَغراض شخصیه، جای اهداف عالیه را تنگ و حتی گاهی محو کرده است.  ۱۶_ دروغ گویی شایع و تظاهرگرایی و ماست مالی کردن!  ۱۷_ یارگیری عجولانه و بسیار غلط.   ۱۸_ کم توجهی به نماز، عبادات، دعا، قرآن، مناسک اعتقادی، مسافرت.   ۱۹_ رونق تجمّل و چسبیدن به روبنای زندگی.  ۲۰_ عالِم نُمایی و اظهارنظرهای بی جا.  ۲۱_ کنارگذاشتن خودکار و کاغذ و نوشتن که در آینده فرهنگ خط فارسی دچار بحران می شود. پایان

 


رنج راه
به نام خدا. به قول استاد محمدرضا حکیمی در کتاب مرام جاودانه، "امام علی (ع) همیشه مانند یک کارگر پُرکار، کار می کرد. و درآمد آن را به نیازمندان و مستمندان می داد". می دانم ما حتی یک گام علی را نمی توانیم بخوبی برداریم ولی منش آن امام متقیان را سرمشق کنیم شاید مشق هایی کم غلط تر و قابل قبول تر بنویسیم. خط خوردگی های فراوان ما در مشق زندگی، فقط با پُرکاری رفع می شود، نه با کاهلی و روز را به شب و شب را به روز تحویل دادن. قسمت 14 را خواندید. تابعد
ابراهیم طالبی دارابی

 


میلاد بابرکت و خجسته ی حضرت امام هادی علیه السلام را به شما هم کلاسی های ارزشمندم خصوصا" به سادات ارجمند این جمع تبریک می گویم و این سخن گرانسنگ آن هادیِ اُمّت را به شما خوبان و خودم هدیه می کنم:

"شخص شکرگزار، به سبب شکر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتى که باعث شکر شده است. زیرا نعمت، کالاى دنیاست و شکرگزارى، نعمتِ دنیا و آخرت است."


شیخ وحدت:
به نام خدا
در مدرسه فکرت، جای چند مقوله را هنوز خالی می بینم، چند مقوله ای که ایران ما اگر نگوییم خالق آنها است به جرأت می توانیم بگوییم سرآمد است.
یکی از آن مقوله ها هنر معماری است.
یکی از آنها هنر موسیقی است.
یکی از آنها ادبیات است.
یکی ار آنها شعر است.
شما اگر اینها را از حوزه فرهنگ ایرانی جدا کنید در واقع ایران را گرفتار خشکسالی وحشتناک معنوی هم می کنید.
خدا رحمت هر که را که بر خیزد و کلاسی از شعر و ادبیات و هنر به ما بیاموزد و دلهای ما را آسمانی کند. مارا هرجه داریم از حافظ و سعدی و مولوی و عطار است. فاش بگویم : از وقتی که فقه بدون اخلاق را بر ما حاکم کردند چهره عبوس شد وهمدلی و مهر قهر کرد.

 

مدیر مدرسۀ فکرت: شعری از نظامی گنجوی در راستای پیشنهاد شیخ وحدت.


آب صفت هرچه شنیدی بشُوی
آینه سان هرچه بدیدی مگُویی

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۹۸
ساعت پست : ۰۵:۵۱
مشخصات پست

صداها و بوهای روستا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
صداها و بوهای روستا

به قلم دامنه. به نام خدا. فقط با این «صدا»ها و «بو»هاست که روستا، روستا می مانَد. صداهایی از جنس طبیعت و دنیای وحوش و بوهای خوش بر ذائقه های خوش تر آدمیان: عطر یُونجه ها. عرعر الاغ ها. ونگ و وای کُلاه پوست برّه ای ها. مِیومِیوی گربه ها. صدای قِژ قِژ بلندگو دستیِ کهنه خرین ها. ماغ گاوها. زنگولۀ بُزها. مَع مَع گوسفندها. چِخه چِخۀ صاحبان سگ ها. زوزۀ گرگ ها. جیک جیک گنجشک ها. گَپ های آفتاب نشین ها. وِگ وِگ وَثنی ها. پک پک حرّاف ها. صدای خوش قرآن خواندن مادربزرگ ها.

 

صدای شلخ شلیخ پای چکمه پوشان بُقچۀ حموم بدست ها در سحرگاها. شونگ شیونگ های همسایه ها. غارغار کلاغ ها. وغ وغ قورباغه ها. بوی قشنگ بینج ها. طعم گوارای خربزه محلی ها. بوی علف ها. سرخی دلرُبای گوجه کوچیک ها و از همه خوش تر قوقولی قوقوی خروس ها. حیف! حیف! که بدجوری جایگزین شد صدای گوشخراشِ موتورها بر آن همه زیبایی ها در کوچه و خیابان های روستای مُرسم و اوسا و دارابکلا. والسّلام.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
پست شده در پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۶۹۸
ساعت پست : ۰۵:۵۱
دنبال کننده

صداها و بوهای روستا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
صداها و بوهای روستا

به قلم دامنه. به نام خدا. فقط با این «صدا»ها و «بو»هاست که روستا، روستا می مانَد. صداهایی از جنس طبیعت و دنیای وحوش و بوهای خوش بر ذائقه های خوش تر آدمیان: عطر یُونجه ها. عرعر الاغ ها. ونگ و وای کُلاه پوست برّه ای ها. مِیومِیوی گربه ها. صدای قِژ قِژ بلندگو دستیِ کهنه خرین ها. ماغ گاوها. زنگولۀ بُزها. مَع مَع گوسفندها. چِخه چِخۀ صاحبان سگ ها. زوزۀ گرگ ها. جیک جیک گنجشک ها. گَپ های آفتاب نشین ها. وِگ وِگ وَثنی ها. پک پک حرّاف ها. صدای خوش قرآن خواندن مادربزرگ ها.

 

صدای شلخ شلیخ پای چکمه پوشان بُقچۀ حموم بدست ها در سحرگاها. شونگ شیونگ های همسایه ها. غارغار کلاغ ها. وغ وغ قورباغه ها. بوی قشنگ بینج ها. طعم گوارای خربزه محلی ها. بوی علف ها. سرخی دلرُبای گوجه کوچیک ها و از همه خوش تر قوقولی قوقوی خروس ها. حیف! حیف! که بدجوری جایگزین شد صدای گوشخراشِ موتورها بر آن همه زیبایی ها در کوچه و خیابان های روستای مُرسم و اوسا و دارابکلا. والسّلام.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. فقط با این «صدا»ها و «بو»هاست که روستا، روستا می مانَد. صداهایی از جنس طبیعت و دنیای وحوش و بوهای خوش بر ذائقه های خوش تر آدمیان: عطر یُونجه ها. عرعر الاغ ها. ونگ و وای کُلاه پوست برّه ای ها. مِیومِیوی گربه ها. صدای قِژ قِژ بلندگو دستیِ کهنه خرین ها. ماغ گاوها. زنگولۀ بُزها. مَع مَع گوسفندها. چِخه چِخۀ صاحبان سگ ها. زوزۀ گرگ ها. جیک جیک گنجشک ها. گَپ های آفتاب نشین ها. وِگ وِگ وَثنی ها. پک پک حرّاف ها. صدای خوش قرآن خواندن مادربزرگ ها.

 

صدای شلخ شلیخ پای چکمه پوشان بُقچۀ حموم بدست ها در سحرگاها. شونگ شیونگ های همسایه ها. غارغار کلاغ ها. وغ وغ قورباغه ها. بوی قشنگ بینج ها. طعم گوارای خربزه محلی ها. بوی علف ها. سرخی دلرُبای گوجه کوچیک ها و از همه خوش تر قوقولی قوقوی خروس ها. حیف! حیف! که بدجوری جایگزین شد صدای گوشخراشِ موتورها بر آن همه زیبایی ها در کوچه و خیابان های روستای مُرسم و اوسا و دارابکلا. والسّلام.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
صداها و بوهای روستا

صداها و بوهای روستا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
صداها و بوهای روستا

به قلم دامنه. به نام خدا. فقط با این «صدا»ها و «بو»هاست که روستا، روستا می مانَد. صداهایی از جنس طبیعت و دنیای وحوش و بوهای خوش بر ذائقه های خوش تر آدمیان: عطر یُونجه ها. عرعر الاغ ها. ونگ و وای کُلاه پوست برّه ای ها. مِیومِیوی گربه ها. صدای قِژ قِژ بلندگو دستیِ کهنه خرین ها. ماغ گاوها. زنگولۀ بُزها. مَع مَع گوسفندها. چِخه چِخۀ صاحبان سگ ها. زوزۀ گرگ ها. جیک جیک گنجشک ها. گَپ های آفتاب نشین ها. وِگ وِگ وَثنی ها. پک پک حرّاف ها. صدای خوش قرآن خواندن مادربزرگ ها.

 

صدای شلخ شلیخ پای چکمه پوشان بُقچۀ حموم بدست ها در سحرگاها. شونگ شیونگ های همسایه ها. غارغار کلاغ ها. وغ وغ قورباغه ها. بوی قشنگ بینج ها. طعم گوارای خربزه محلی ها. بوی علف ها. سرخی دلرُبای گوجه کوچیک ها و از همه خوش تر قوقولی قوقوی خروس ها. حیف! حیف! که بدجوری جایگزین شد صدای گوشخراشِ موتورها بر آن همه زیبایی ها در کوچه و خیابان های روستای مُرسم و اوسا و دارابکلا. والسّلام.

به قلم دامنه. به نام خدا. فقط با این «صدا»ها و «بو»هاست که روستا، روستا می مانَد. صداهایی از جنس طبیعت و دنیای وحوش و بوهای خوش بر ذائقه های خوش تر آدمیان: عطر یُونجه ها. عرعر الاغ ها. ونگ و وای کُلاه پوست برّه ای ها. مِیومِیوی گربه ها. صدای قِژ قِژ بلندگو دستیِ کهنه خرین ها. ماغ گاوها. زنگولۀ بُزها. مَع مَع گوسفندها. چِخه چِخۀ صاحبان سگ ها. زوزۀ گرگ ها. جیک جیک گنجشک ها. گَپ های آفتاب نشین ها. وِگ وِگ وَثنی ها. پک پک حرّاف ها. صدای خوش قرآن خواندن مادربزرگ ها.

 

صدای شلخ شلیخ پای چکمه پوشان بُقچۀ حموم بدست ها در سحرگاها. شونگ شیونگ های همسایه ها. غارغار کلاغ ها. وغ وغ قورباغه ها. بوی قشنگ بینج ها. طعم گوارای خربزه محلی ها. بوی علف ها. سرخی دلرُبای گوجه کوچیک ها و از همه خوش تر قوقولی قوقوی خروس ها. حیف! حیف! که بدجوری جایگزین شد صدای گوشخراشِ موتورها بر آن همه زیبایی ها در کوچه و خیابان های روستای مُرسم و اوسا و دارابکلا. والسّلام.

Notes ۲
پست شده در جمعه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۸۸
ساعت پست : ۰۹:۰۹
مشخصات پست

مدرسه فکرت عناوین پرسش

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

عناوین بحث‌ها

(از ۹ مرداد ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰)


۱_ حکومت و دانشگاه و حوزه و حملات به دانشگاه (دامنه)  ۲_ اسلام و حقوق زن (دامنه)  ۳_ سیاست نه شرقی نه غربی (دامنه) ۴_ ادیان و کارکرد حکومتی (علیرضا آهنگر کرج)  ۵_ پایان‌نامه نویسی نزد خدا (دامنه) ۶_ آبروی انسان (شیخ‌باقر طالبی)  ۷_ رهبران دینی و چگونگی تشخیص انحراف از دین (جوادی‌نسب)  ۸_ درباره شهید ابراهیم عباسیان (دامنه)  ۹_ آیا در هیچ پروژه اجتماعی شرکت داشته‌اید؟ (عارف آهنگر)

 

۱۰_ راه برونرفت از بحران سیاست خارجی (عبدی)  ۱۱_ وضعیت ورزش دارابکلا  (دامنه) ۱۲_ وضعیت آموزش و پرورش (دامنه)  ۱۳_ یکتاپرستی و دموکراسی (سیدعلی‌اصغر)  ۱۴_ دین و نهاد سیاست (شیخ وحدت)  ۱۵_ دنیا و دعا (دامنه) ۱۶_ عدل (امیر رمضانی) ۱۷_ مشکلات محیط اطراف زندگی اعضای مدرسه (دامنه) ۱۸_ آیین خواستگاری و عروسی و ازدواج (عبدالعلی ترابی)  ۱۹_ غدیر خم و ارادت به علی (دامنه)  ۲۰_ مرکز رویدادهای "من" در کجای آدمی ست؟ (معین آهنگر)

 

۲۱_ ایران، صنعتی شدن یا کشاورزی؟ (دامنه) ۲۲_ معضلات امروز جهان (دامنه) ۲۳_ رباخواری (عبدی) ۲۴_ نهضت ترجمه (دامنه) ۲۵_ شیطان (محمدحسین آهنگر) ۲۶_ خبر فوت بستگان و کودکان (جوادی‌نسب) ۲۷_ کدام سکانس عاشورا مهمتر است؟ (معین آهنگر) ۲۸_ اسراف آب و راهکار ما (دامنه) ۲۹_ در هفته چند فیلم می‌بینید؟  (دامنه) ۳۰_ رفتار با حیوانات (دکتر عارف‌زاده)  ۳۱_  کاهش مصرف انرژی در زندگی (جوادی‌نسب)  ۳۲_ معنویت چیست؟  (امیر رمضانی)

 

۳۳_ نظرخواهی منع فوروارد در مدرسه؟ (جلیل قربانی) ۳۴_ فقر (عبدی) ۳۵_ چگونگی پذیرایی از مهمان (جوادی‌نسب)  ۳۶_ کدام انسان؟ (امیر رمضانی ۳۷_ نظام برای مردم؟ یا مردم برای نظام؟  (عیسی آهنگر) ۳۸_ چرا به تشیّع حمله و جسارت می‌شود؟  (تقی آهنگر) ۳۹_ مشکلات طلاق  (مهدی عرب خزائلی) ۴۰_ بیشترین کشتار به نام کدام دین بود؟ (معین آهنگر)

 

۴۱_ ضرب‌المثل: وقتی باد تغییر می‌وزد شما دیوار می‌سازید یا آسیاب بادی؟ (دامنه) ۴۲_ پیمان مودّت ایران و آمریکا (عیسی آهنگر)  ۴۳_ آیا ناباوران به معاد و خدا باید از اخلاق پیروی کنند؟  (جوادی‌نسب) ۴۴_ راهکارهای موفقیت فرزندان (حمید عباسیان)  ۴۵_ نماز و روزه استیجاری (عبدی) ۴۶_ بشر به کدام سو می‌رود (عرب‌خزائلی)  ۴۷_ رهبری گفتند مسئولان رازها از مردم پنهان نکنند، شما چه رازی سراغ دارید که نباید پنهان می‌ماند؟  (دامنه)  ۴۸_ امنیت و عملکرد دو جناح (سیروس رجبی)  ۴۹_ آیا اعدام مجازات درستی است (جوادی‌نسب) بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در جمعه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۸۸
ساعت پست : ۰۹:۰۹
دنبال کننده

مدرسه فکرت عناوین پرسش

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت عناوین پرسش

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

عناوین بحث‌ها

(از ۹ مرداد ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰)


۱_ حکومت و دانشگاه و حوزه و حملات به دانشگاه (دامنه)  ۲_ اسلام و حقوق زن (دامنه)  ۳_ سیاست نه شرقی نه غربی (دامنه) ۴_ ادیان و کارکرد حکومتی (علیرضا آهنگر کرج)  ۵_ پایان‌نامه نویسی نزد خدا (دامنه) ۶_ آبروی انسان (شیخ‌باقر طالبی)  ۷_ رهبران دینی و چگونگی تشخیص انحراف از دین (جوادی‌نسب)  ۸_ درباره شهید ابراهیم عباسیان (دامنه)  ۹_ آیا در هیچ پروژه اجتماعی شرکت داشته‌اید؟ (عارف آهنگر)

 

۱۰_ راه برونرفت از بحران سیاست خارجی (عبدی)  ۱۱_ وضعیت ورزش دارابکلا  (دامنه) ۱۲_ وضعیت آموزش و پرورش (دامنه)  ۱۳_ یکتاپرستی و دموکراسی (سیدعلی‌اصغر)  ۱۴_ دین و نهاد سیاست (شیخ وحدت)  ۱۵_ دنیا و دعا (دامنه) ۱۶_ عدل (امیر رمضانی) ۱۷_ مشکلات محیط اطراف زندگی اعضای مدرسه (دامنه) ۱۸_ آیین خواستگاری و عروسی و ازدواج (عبدالعلی ترابی)  ۱۹_ غدیر خم و ارادت به علی (دامنه)  ۲۰_ مرکز رویدادهای "من" در کجای آدمی ست؟ (معین آهنگر)

 

۲۱_ ایران، صنعتی شدن یا کشاورزی؟ (دامنه) ۲۲_ معضلات امروز جهان (دامنه) ۲۳_ رباخواری (عبدی) ۲۴_ نهضت ترجمه (دامنه) ۲۵_ شیطان (محمدحسین آهنگر) ۲۶_ خبر فوت بستگان و کودکان (جوادی‌نسب) ۲۷_ کدام سکانس عاشورا مهمتر است؟ (معین آهنگر) ۲۸_ اسراف آب و راهکار ما (دامنه) ۲۹_ در هفته چند فیلم می‌بینید؟  (دامنه) ۳۰_ رفتار با حیوانات (دکتر عارف‌زاده)  ۳۱_  کاهش مصرف انرژی در زندگی (جوادی‌نسب)  ۳۲_ معنویت چیست؟  (امیر رمضانی)

 

۳۳_ نظرخواهی منع فوروارد در مدرسه؟ (جلیل قربانی) ۳۴_ فقر (عبدی) ۳۵_ چگونگی پذیرایی از مهمان (جوادی‌نسب)  ۳۶_ کدام انسان؟ (امیر رمضانی ۳۷_ نظام برای مردم؟ یا مردم برای نظام؟  (عیسی آهنگر) ۳۸_ چرا به تشیّع حمله و جسارت می‌شود؟  (تقی آهنگر) ۳۹_ مشکلات طلاق  (مهدی عرب خزائلی) ۴۰_ بیشترین کشتار به نام کدام دین بود؟ (معین آهنگر)

 

۴۱_ ضرب‌المثل: وقتی باد تغییر می‌وزد شما دیوار می‌سازید یا آسیاب بادی؟ (دامنه) ۴۲_ پیمان مودّت ایران و آمریکا (عیسی آهنگر)  ۴۳_ آیا ناباوران به معاد و خدا باید از اخلاق پیروی کنند؟  (جوادی‌نسب) ۴۴_ راهکارهای موفقیت فرزندان (حمید عباسیان)  ۴۵_ نماز و روزه استیجاری (عبدی) ۴۶_ بشر به کدام سو می‌رود (عرب‌خزائلی)  ۴۷_ رهبری گفتند مسئولان رازها از مردم پنهان نکنند، شما چه رازی سراغ دارید که نباید پنهان می‌ماند؟  (دامنه)  ۴۸_ امنیت و عملکرد دو جناح (سیروس رجبی)  ۴۹_ آیا اعدام مجازات درستی است (جوادی‌نسب) بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

عناوین بحث‌ها

(از ۹ مرداد ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰)


۱_ حکومت و دانشگاه و حوزه و حملات به دانشگاه (دامنه)  ۲_ اسلام و حقوق زن (دامنه)  ۳_ سیاست نه شرقی نه غربی (دامنه) ۴_ ادیان و کارکرد حکومتی (علیرضا آهنگر کرج)  ۵_ پایان‌نامه نویسی نزد خدا (دامنه) ۶_ آبروی انسان (شیخ‌باقر طالبی)  ۷_ رهبران دینی و چگونگی تشخیص انحراف از دین (جوادی‌نسب)  ۸_ درباره شهید ابراهیم عباسیان (دامنه)  ۹_ آیا در هیچ پروژه اجتماعی شرکت داشته‌اید؟ (عارف آهنگر)

 

۱۰_ راه برونرفت از بحران سیاست خارجی (عبدی)  ۱۱_ وضعیت ورزش دارابکلا  (دامنه) ۱۲_ وضعیت آموزش و پرورش (دامنه)  ۱۳_ یکتاپرستی و دموکراسی (سیدعلی‌اصغر)  ۱۴_ دین و نهاد سیاست (شیخ وحدت)  ۱۵_ دنیا و دعا (دامنه) ۱۶_ عدل (امیر رمضانی) ۱۷_ مشکلات محیط اطراف زندگی اعضای مدرسه (دامنه) ۱۸_ آیین خواستگاری و عروسی و ازدواج (عبدالعلی ترابی)  ۱۹_ غدیر خم و ارادت به علی (دامنه)  ۲۰_ مرکز رویدادهای "من" در کجای آدمی ست؟ (معین آهنگر)

 

۲۱_ ایران، صنعتی شدن یا کشاورزی؟ (دامنه) ۲۲_ معضلات امروز جهان (دامنه) ۲۳_ رباخواری (عبدی) ۲۴_ نهضت ترجمه (دامنه) ۲۵_ شیطان (محمدحسین آهنگر) ۲۶_ خبر فوت بستگان و کودکان (جوادی‌نسب) ۲۷_ کدام سکانس عاشورا مهمتر است؟ (معین آهنگر) ۲۸_ اسراف آب و راهکار ما (دامنه) ۲۹_ در هفته چند فیلم می‌بینید؟  (دامنه) ۳۰_ رفتار با حیوانات (دکتر عارف‌زاده)  ۳۱_  کاهش مصرف انرژی در زندگی (جوادی‌نسب)  ۳۲_ معنویت چیست؟  (امیر رمضانی)

 

۳۳_ نظرخواهی منع فوروارد در مدرسه؟ (جلیل قربانی) ۳۴_ فقر (عبدی) ۳۵_ چگونگی پذیرایی از مهمان (جوادی‌نسب)  ۳۶_ کدام انسان؟ (امیر رمضانی ۳۷_ نظام برای مردم؟ یا مردم برای نظام؟  (عیسی آهنگر) ۳۸_ چرا به تشیّع حمله و جسارت می‌شود؟  (تقی آهنگر) ۳۹_ مشکلات طلاق  (مهدی عرب خزائلی) ۴۰_ بیشترین کشتار به نام کدام دین بود؟ (معین آهنگر)

 

۴۱_ ضرب‌المثل: وقتی باد تغییر می‌وزد شما دیوار می‌سازید یا آسیاب بادی؟ (دامنه) ۴۲_ پیمان مودّت ایران و آمریکا (عیسی آهنگر)  ۴۳_ آیا ناباوران به معاد و خدا باید از اخلاق پیروی کنند؟  (جوادی‌نسب) ۴۴_ راهکارهای موفقیت فرزندان (حمید عباسیان)  ۴۵_ نماز و روزه استیجاری (عبدی) ۴۶_ بشر به کدام سو می‌رود (عرب‌خزائلی)  ۴۷_ رهبری گفتند مسئولان رازها از مردم پنهان نکنند، شما چه رازی سراغ دارید که نباید پنهان می‌ماند؟  (دامنه)  ۴۸_ امنیت و عملکرد دو جناح (سیروس رجبی)  ۴۹_ آیا اعدام مجازات درستی است (جوادی‌نسب) بیشتر بخوانید ↓

۵۰_ نقش تبلیغات در رونق دین (دکترعارف‌زاده)  ۵۱_ کودکان کار (عبدی) ۵۲_ عملکرد نظام و انقلاب (مسعود داراب) ۵۳_ چه گوارا گفت: نفرت، سپس شلیک. نظر شما؟  (دامنه)  ۵۴_ چرا اروپا ترکیه را نمی‌پذیرد؟ (دامنه) ۵۵_ فرق نفاق و تقیه (عبدی)  ۵۶_ واکنش به خیانت همسر (جوادی‌نسب)

 

۵۷_ نشاط و شادی (دامنه)  ۵۸_ وکالت و قضاوت (نخواست نامش فاش شود)  ۵۹_ چرا حوزه شهریه‌ می‌دهد ولی دانشگاه نمی‌دهد؟ (مسعود داراب)  ۶۰_ چرا با آن که مشکلات کشور می‌دانیم، مطابق دشمن رفتار می‌کنیم؟ (مهدی ملایی)  ۶۱_ ما چطور از میراث عاشورا نتوانستیم جامعه اى مسوول تر، کارگزارانى با تقواتر ، اختلاسهایى کمتر فراهم کنیم؟ (محمود آهنگر) ۶۲_ چرا ملتی اهل نذر و قسم هستیم؟ (دامنه)  ۶۳_ آیا با نظریه تکامل داروین موافقید یا به ماوراء؟ (ایمان شیردل)

 

۶۴_ در مورد حضرت محمد (ص). (عبدی)  ۶۵_ آیا با دعوت از بانوان برای ورود به مدرسه‌ی فکرت موافق‌اید؟ (هسته‌ی مدرسه) ۶۶_ یک خاطره از معلم و استاد بگویید. (عبدالله طالبی)  ۶۷_ چشم سوم انسان چیست؟ (عبدی) ۶۸_ احساس امنیت و نقش بسیج (دامنه)  ۶۹_ آیا دین ارثیه است؟ (اسماعیل طالبی)  ۷۰_ خاطره از فوتبال ایران در ملبورن استرالیا (عبدالرحیم آفاقی)

 

۷۱_ قانون مشروطه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (عبدی)  ۷۲_ هدف آفرینش انسان (سیدمحمد موسوی) ۷۳_ جنبش زنان غرب و حقوق بانوان (آقای... که نخواست نامش فاش شود)  ۷۴_ فلسفه در ایران و رازی (مسعود داراب)  ۷۵_ خاطره از پدر و مادرتان (دامنه)

 

۷۶_ اگر در دریا فقط یک جلیقه داشتید به کی می‌دادید؟ (دکتر عارف‌زاده)  ۷۷_ جدایی دین از سیاست چرا؟ (سیدعلی اصغر)   ۷۸_ خاطره از انقلاب در روستای داراب‌کلا (مهدی ملایی)  ۷۹_ حقوق‌بشر غرب و حقوق‌بشر اسلامی (صدرالدین آفاقی)  ۸۰_ تاریخ و مسائل دارابکلا (شیخ‌عسکر رمضانی)

 

۸۱_ آیا برای ادراه‌ی کشور گزینش نیاز است؟ (دامنه)  ۸۲_ زباله‌ی خانگی و چگونگی رفتار با آن (عارف آهنگر)  ۸۳_ آیا تابه‌حال از چیزی تعجب کرده اید؟ (محمد عبدی)  ۸۴_ مدارای سیاسی (دامنه)

 

۸۵_ مکر و حیله را برای روباه و انسان چگونه تحلیل می‌کنید؟ از نظر سیاست خاورمیانه‌ای ایران باید چگونه باشد؟ (دامنه)

 

۸۶_ «در مورد مکانیسم خواب و رویا و بیان خاطره ای از خواب و رؤیای صادقه قابل طرح و بیان در گروه اگر مطالبی دارید، بیان فرمایید؟» (محمدعبدی)

 

 ۸۷_ «آیا قدرت شیطان از خدا بیشترا ست؟ اگر نیست چرا گناه کردن آسان تر از کار نیک است؟» (حجةالاسلام علی‌اکبر دارابکلایی)

 

۸۸_ این عکس میکروفون (=صدابَر) تریبون (=میز سخنوری) است. هم آسیب‌شناسی کنید و هم آگاهی‌رسانی. شما از میکروفون و تریبون، چه حس‌وحال و چه انتظاراتی داشته و دارید؟ درباره‌ی آن هرچه دانش‌وبینش، یا نقدوانتقاد، و یا اعتقادواعتماد دارید بیان کنید. و نیز اگر پشت آن قرار‌می‌گرفتید چه‌ها می‌گفتید؟ (دامنه)

 

۸۹_ بیدار کردن آدمی که خواب هست سخت تره و یا کسی که خودش را به خواب زد؟ (عیسی‌آهنگر)  ۹۰_ خدمت به خلق چیست؟ خادم به خلق کیست؟ خدمت به خلق چه منفعتی دارد؟ خادم به خلق دنبال چه منفعتی است؟ منفعت معنوی اش چیست؟ در خدمت به خلق دنبال چه منفعتی باید باشیم؟ (حمیدعباسیان)

 

۹۱_ "همه انسانها در هر شغل و جایگاهی، #مسؤلیت_اجتماعی دارند. آنگاه که به مسؤلیت اجتماعی مان آگاه می شویم، آغاز شکوفایی ما و تکه ای از جهان است. و از نظر من این معنای همان مفهوم کهنه ی بشری ست: #عشق. یعنی به چیزی غیر از خودت نیز بیاندیش؛ انسان، درخت، حیوان، خاک، آب و... شما چه فکر می کنید؟ (عارف آهنگر)

 

۹۲_ ""چه ارتباطی بین اسم افراد و خوبی و بدی افراد داره آیا نقشی داره یا نه" (حسین شیخ‌زاده) ۹۳_ فرهنگ عذرخواهی در زندگی روزمره ی شما چه جایگاهی دارد؟ آیا به چنین امری اعتقاد دارید و آنرا مفید میدانید؟ در صورتی که به اشتباه خود در تعاملات فردی و اجتماعی پی ببرید حاضر به عذرخواهی هستید؟" (صدرالدین آفاقی)

 

۹۴_ «لُقَطَة را چه میدانید و در صورت یافتن مالی که صاحبش را نمی شناسید چه می کنید ؟ و اگر خاطره ای دارید بفرمایید؟» (محمد عبدی)  ۹۵ : "یک: چند فرزند را برای یک خانواده مناسب می دانید؟  دو: چه سنی را برای ازدواج و بچه دار شدن مناسب می دانید؟ سه: در حال حاضر برنامه کنترل جمعیت باید اجرا شود؟" (حسین جوادی‌نسب)

 

۹۶_ مناظره‌ی جمعی بر روی"اصل ۱۵۳ قانون اساسی: "هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شیون کشور گردد ممنوع است."  (دامنه)   ۹۷_ "آیا در هر سال اقدام به مسافرت، زیارت و نیز گردشگری و دیدنِ جای‌جای ایرانِ پهناور و پُرگُهر می‌کنید؟ خاطره یا خاطرات آموزنده‌، معنوی، الهام‌بخش، هیجان‌انگیز، نشاط‌بخش و یا حادثه‌ای و دلهُره‌آور مسافرت‌های‌تان را بازگو کنید. بهتر است ذکر هر خاطره، از اندازه‌ی دو کف دست نگذرد. (دامنه)

 

۹۸_ ۱.واژه "حیا" را چگونه معنا می کنید؟ ۲. تفاوت بین "حیای خردمندانه" و "حیای احمقانه" چیست؟ ۳. چه رابطه ای بین "حیا" و "عفت" وجود دارد؟ ۴. حیای از خود را چگونه تبیین می کنید؟" (حجةالاسلام محمدرضا احمدی)  ۹۹_ «رشوه کلمه بسیار زشت و مذموم است اما پول چایی و تو جیبی رسم زمانه شده. نظر شما چیست ؟ آیا تاکنون موردی پیش آمده قابل بیان در گروه باشد؟» (محمد عبدی)   ۱۰۰_ «سرَک کشیدن به زندگی دیگران از نظر شما چیست و چه بدی‌ هایی دارد؟» (شیخ عسکر رمضانی).

 

۱۰۱_ اگر به شما بگویند چند روز یا چند ماه بیشتر از عمرت باقی نمانده است، یک ، چه می کنید؟  دو ، بهترین رفتار چه رفتاری است؟ (حسین جوادی‌نسب)   ۱۰۲_  «انسان در آینده به چه امکاناتی در عرصه علم و تکنولوژی دست پیدا می کند؟» (حسین جوادی‌نسب)  ۱۰۲_ "چرا این نشست در لهستان انجام میشود ؟ آیا پیام خاصی دارد . یا نه بطور اتفاقی انجام میشود ؟" (امیر رمضانی)  ۱۰۳_ «انسان در آینده به چه امکاناتی در عرصه علم و تکنولوژی دست پیدا می کند؟» (حسین جوادی‌نسب)

 

۱۰۴_ "می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن" (شیخ عسکر رمضانی) ۱۰۵_  « در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود ؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود ؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم  موفق بوده اند؟ » (محمد عبدی)

 

۱۰۶_ از نظر شما مهاجرت معکوس در ایران و در محلی که در آن زند‌گی می‌کنید، چگونه است؟ (دامنه)  ۱۰۷_ "آیا قانون روح دارد ؟ و روح آن چیست و در کجای آن مستتر و پنهان میباشد ؟" (امیر رمضانی)  ۱۰۸_ امام خمینی فرمودند: «شما را به مقام انسانیت می رسانیم ...» منظورشان چه بوده است؟" (محمد عبدی)

 

۱۰۹_ « جهان چگونه بوجود آمده؟ » (شیخ عسکر رمضانی)  ۱۱۰_ چرا ما در مدارس ایران باید از چند کتاب  عربی استفاده کنیم در حالیکه در هیچ یک از کشورهای عربی زبان فارسی تدریس نمی شود. و زبان عربی چه کاربردی در زندگی روزمره ما دارد؟ (مهدی عرب خزائلی) ۱۱۱_  «مسئولیت والدین درقبال نماز فرزندان چیست؟ و چه آثاری دارد؟» (محمد عبدی)

 

بحث ۱۱۲_ خانم الیزابت وارن سناتور دموکرات به‌طور رسمی اعلام کرد در انتخابات 2020 آمریکا برای شکست دونالد ترامپ شرکت می‌کند. وی که اهل ایالت ماساچوست است خواستار "مبارزه علیه‌ی نابرابری اقتصادی، مبارزه با فشار بر طبقه‌ی متوسط و پاسخگو‌کردن طبقه‌ی مرفّه" شده است. (منبع) پرسش این است چرا این نامزد بر روی این سه پدیده دست گذاشته است؟ این سه راهبرد مبارزاتی، نشان از چه وضعیت و واقعیت درون جامعه‌ی سیاسی آمریکا می‌دهد؟ (دامنه)   ۱۱۴_ خُلقیات ایرانیان چیست؟ (دامنه)

 

۱۱۴_ چرا میان ایرانیان بر سر "پرسپولیسی‌بودن" و یا "استقلالی بودن"، این‌همه معرکه، هیجان، شادابی و بحث برپاست؟ در این دوگانه‌ و آوردگاه استقلالی و پرسپولیسی، چه درس‌ها و آموزه‌هایی می‌توان سراغ داد؟ (دامنه)

 

۱۱۵_ نواندیشان معاصر از ضرورت بازگشت به آموزه‌های معنویان و فرزانگان سخن می‎گویند. فرزانه‌ای چون مولوی‌، صلح درونی یا صدق را مقدمه و پیش‌شرطی برای صلح بیرونی با دیگران می‌داند، این مسأله چگونه تحلیل و شکافته می‌شود؟ (دامنه)

 

۱۱۶_ ما شبانه‌روز طی ۲۴ ساعت یک دور می‌زنیم که یک روز از عمرمان حساب می‌آید. این مدتِ زمانی _که همیشه بر ما می‌گذرد و ما را از دیروز، یک روز بزرگ‌تر می‌سازد_ در این روزگار هر یک از ما را با انواع مشاهدات، شادابی‌ها، عجایب، مَشقّات، شگفتی‌ها، مشکلات و سختی‌ها روبرو می‌کند؛ سؤال این است طی ۲۴ ساعت گذشته، چه چیزی بر شما گذشته و آن را مشاهده نموده‌اید که گفتن و نوشتن آن، به ما در این مدرسه تجربه، درس، عبرت، اندیشیدن، همدردی و آموزه می‌آموزاند. یکی را اگر مایل هستید مختصر _که از حدّ دو‌ کف دست نگذرد_ تعریف کنید. و یا بگویید این روزها، ۲۴ ساعت‌ چگونه سپری می‌شود (دامنه)

 

۱۱۷_ مطلب فرخ نگهدار: "رفتار عمومی ایالات متحده تحت رهبری ترامپ نشان می‌دهد که او برخلاف تمام روسای جمهوری سابق، اعتقادی به نقش رهبری کننده‌ی امریکا برای حل و فصل مسایل بین‌المللی یا گلوبال ندارد. شعار «امریکا اول» معنایش این است که نهادهای بین‌المللی چون تحت اراده‌ی ما نیستند باید برانداخته شوند و اتحادهایی جایگزین شوند که ولایت (سرپرستی) امریکا را قبول دارند."(منبع) (دامنه)

 

۱۱۸_"با در نظر گرفتن همه جوانب ، شما کدامیک از اقشار جامعه را از همه مظلومتر میدانید؟ به چه دلیل؟" (صدرالدین آفاقی)  ۱۱۹_ در هر تعطیلاتی، شهرهای ساحلی و جنگلی استان‌های مازندران، گیلان و گلستان با انبوه مسافران از تهران و شهرهای دیگر ایران، پر می‌شود. چنین روندی برای این سه استان فرصت است یا تهدید؟ (دامنه)

 

۱۲۰_ "مدرنیته هنوز هم باید پاسخ دهد اگر جهانی است، چرا جایی برای احساس سکونت و آشنایی دین داران ندارد. مدرنیته‌ای که بتواند با جهان دینداران نیز نسبتی برقرار کند، به جهان خود روح تازه‌ای خواهد دمید. جهان مدرن برای غنای خود، و دین داران برای بقاء و مشروعیت خود نیازمند میدان تازه‌ای از گفتگو هستند" (منبع) (دامنه)

 

۱۲۱_ پیامبر اسلام (ص) فرمودند: به امور پنهانی مردم کاری نداشته باشید، ... از سوی خداوند مفتضح (= بدنام و زشت) خواهید شد. (منبع: محاسن برقی، نقل از ابی برزه، صفحه‌ی 282) (دامنه)  ۱۲۲_ «یک واقعیتِ اجتماعی و تاریخی را همیشه باید در نظر داشت و آن این است که در شرق اسلامی و شاید مشرق‌زمین به‌طور عام همیشه مردمان از عصر خود ناامید بوده و زیبایی و صفا و نیکی‌ها را در گذشته می‌جُسته‌اند. این قاعده‌ای است که مرزِ نگاه سنتی و مدرن را در تاریخ ما از هم جدا می‌کند. مدرن ازین‌که زیبایی و کمال و نیکی را در هم‌اکنون یا آینده بجوید پرهیز و پروایی ندارد ولی در نگاهِ سنتی تمام زیبایی‌ها و نیکی‌ها در گذشته حضور داشته است و آنچه اکنون به‌چشم می‌خورد فاقد نیکی و زیبایی است.» متن از نظریات یکی از چهره‌های برجسته‌ی ایران است که نامش را پس از پایان بحث‌ها ـالبته، اگر بحثی در بگیردـ خواهم آورد. (دامنه)

 

۱۲۲_ شفیعی کدکنی: «یک واقعیتِ اجتماعی و تاریخی را همیشه باید در نظر داشت و آن این است که در شرق اسلامی و شاید مشرق‌زمین به‌طور عام همیشه مردمان از عصر خود ناامید بوده و زیبایی و صفا و نیکی‌ها را در گذشته می‌جُسته‌اند. این قاعده‌ای است که مرزِ نگاه سنتی و مدرن را در تاریخ ما از هم جدا می‌کند. مدرن ازین‌که زیبایی و کمال و نیکی را در هم‌اکنون یا آینده بجوید پرهیز و پروایی ندارد ولی در نگاهِ سنتی تمام زیبایی‌ها و نیکی‌ها در گذشته حضور داشته است و آنچه اکنون به‌چشم می‌خورد فاقد نیکی و زیبایی است.». (دامنه)

 

۱۲۳_ از نظر شما جامعه مثل یک سیستم ماشینیِ قابل کنترل و هدایت است؟ یا مثل یک اکوسیستم پیچیده‌ی طبیعی؟ توسعه یافتن درست است یا توسعه دادن؟ (سید علی‌اصغر) 

 

۱۲۴_ دیدگاهتان که الهام بخش و نوین باشه در مورد ماه مبارک رمضان بنگارید. لطفا از استعداد و ابتکارات انسانی خودتان بیشتر بهره ببرید. (سید علی‌اصغر) 

 

۱۲۵ : این سه موضوع زیر برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود: می‌توان به یکی ازین سه جمله، یا هر سه‌ی آن پاسخ داد.


1- از امام علی -علیه‌السلام- نقل است که فرمودند: آیا خود را کوچک می‌پنداری در حالی‌که جهانی بزرگتر در درونت نهفته است؟ 2-  بودا پس از ۱۳ سال سیر آفاقی و پنهان‌شدن و ترکِ خانواده، نهایتاً برمی‌گردد و می‌گوید با این تکاپو فهمیدم که جز بی‌کران انسان جایی برای رفتن وجود ندارد. یعنی سیر اَنفُسی و درونی و معنوی. 3- رودکی می‌سُراید: اندر بلای سخت پدید آید / فضل و بزرگمردی و سالاری. توضیح: از نظر من در مفهوم «بزرگمردی» رودکی، «شیرزنی» هم نهفته است. (دامنه)

 

۱۲۶_ «معامله‌ی قرن» چه‌ها می‌دانید؟ آیا میان آن و تشدیدِ تنش آمریکا با ایران ربط قائل هستید؟ چه تحلیلی دارید؟ (دامنه: ۸ خرداد ۱۳۹۸)

 

۱۲۷_ میدانید که ایران مورد هجوم ملخ‌ها قرار گرفت. این ملخ‌ها را باید کُشت؟ یا نه، راه دیگری باید جُست؟ (دامنه)

 

۱۲۸_ ایران از «قدرتِ منطقه‌ای» خود چرا و چگونه باید استفاده کند؟ نیز اگر نکاتی درباره‌ی این «قدرت» دارید، بیان کنید. (دامنه. ۱۹ خرداد ۱۳۹۸)

 

۱۲۹_ «وصف محیط کار خود را  بیان کنید» (حمیدرضا عارف‌زاده)

 

۱۳۰ _ این عبارت پروفسور «فضل‌الله رضا» (برادرِ عنایت‌الله رضا) در کتاب «برگِ بی‌برگی» برای گفت‌وگو در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت، سنجاق می‌شود:

 

نویسندگان معاصر نوعاً خوانندگان را پس از مرور هزاران صفحه، به این نکته‌ی بدیهی راهبَر می‌شوند که «دستِ خارجی در کار بوده است». (ص ۴۳) آیا واقعاً بنابر نظر پروفسور رضا، دستِ خارجی در کار بوده، هست، و خواهد بود در هر کار؟ (دامنه: 2 تیر 1398)

 

۱۳۱ : درباره‌ی رویداد آرامکو چه فکر می‌کنید؟ این رویداد چه تأثیری بر صف‌بندی منطقه‌ای، نگرش‌های نوین نظامی و تحولات و تغییرات راهبردی در میان کشورهای منطقه و قدرت‌های بازیگر جهانی می‌گذارد؟ این موضوع مهم برای بحث در مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود.(دامنه. شهریور ۱۳۹۸)

 

۱۳۲ : آیا با خودت حرف می‌زنی؟ این پدیده‌ی رفتار درونی را چگونه تحلیل می‌کنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ می‌زنی قابل نقل و علنی‌شدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربه‌ی فردی؟ این موضوع برای گفت‌وگو در مدرسه سنجاق می‌شود.(۲۲ مهر ۱۳۹۸.)

 

۱۳۳ : چندی‌پیش رئیس دولت دوازدهم گفت: «حتی اگر در مسائل استراتژیک سال‌ها بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم باید برویم همه‌پرسی و از مردم بپرسیم.» پرسش ۱۳۳ این است: ۱. نظر شما درین‌باره چیست؟ ۲. رفراندم، گیریم که بر فرض برگزار شود، آیا نتیجه‌بخش است؟ همه به نتیجه‌ی برآمده از رأی رفراندومی تن می‌دهند؟ ۳. آیا اساساً رهبری به عنوان فصل‌الخطاب و عامل اقتدار و هدایتگر حکومت، مگر تبیین‌گر مسائل استراتژیک نیست؟ اگر هست پس چرا برخی‌ها مردم را به سوی رفراندوم (=همه‌پرسی) حواله می‌دهند؟ پس این بین جایگاه رهبری و نقش آن چه می‌شود؟ ۴.آیا به تحلیل شما این‌گونه سخن‌راندن، جنبه‌ی فصلی (=در راه‌بودن انتخابات مجلس آتی) دارد؟ آیا این یک شعار بزَکی با هدفِ مشغول‌کردن ذهن مردم به امور بی‌اثر و خیالی است؟ (۲۷ مهر ۱۳۹۸)

 

۱۳۴ : این پرسش برای گفت‌وگوی سنجاق می‌گردد: با توجه به ارزش و آثار خودنقدی که نقش درجه‌ی یک در فرهنگ‌سازی و تمدن‌آفرینی ملت‌ها دارد، هم‌اینک ما ملت ایران، دچار چه آفت‌ها و آسیب‌هایی هستیم؟ اگر نخواستید ریشه‌یابی کنید، دست‌کم بگویید بازتاب این کاستی‌ها بر جامعه‌ی ایران که گریبان‌گیر می‌شود، چیست؟ و اگر وجود آفت‌ها و آسیب‌ها را تأیید می‌کنید، بفرمایید چه باید کرد تا کمتر به آن گرفتار شد؟ و یا چه نباید کرد که بدان مبتلا نشد؟ یادآوری: اگر پرسش نارسا بود، می‌توانید آن را با نگاه خود پردازش کنید و سپس پاسخ دهید. (دامنه. ۳ آبان ۱۳۹۸)

 

۱۳۵ : صاحب اثر «مرام جاودانه» در صفحه‌ی ۷۴ کتابش معتقد است انسان در زندگی می‌تواند دارای دو گونه حرکت باشد: ۱. حرکت وضعی؛ شبیه سایر جانوران. مانند: خور، خوراک، خواب، خشم، شهوت. ۲. حرکت انتقالی؛ که در این حرکت، انسان جا عوض می‌کند، به پیش می‌رود، به طبیعت محدود و به ماوراءِ طبیعت سیر می‌کند و به جهان «تألُّه» پا می‌گذارد، منتهیٰ باید این حقایق را کاوید، فهمید، معتقد شد و متعهد گشت. نویسنده‌ی «مرام جاودانه» در ادامه، سخن اصلی‌اش را صادر می‌کند که: «انسان به همین حرکت انتقالی نیز، نیازمند آزادی است». و در باره‌ی آزادی نیز نویسنده‌ی«مرام جاودانه» برین نظر است که آزادی مطلوب، آزادی تعریف‌شده‌ای است، یعنی آزادی مقررات‌پذیر.  این مطلب -که در واقع آن را تپّه چاله (۴۶۱) خودم محسوب می‌کنم- برای بحث‌ونظر در مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌گردد. (دامنه 11 آبان 1398)

 

۱۳۶ : طرح تعطیلی پنج‌شنبه‌ها از نظر تحلیلی و تفسیری شما چیست؟ اساساً دیدگاه همه‌جانبه‌ی خود را درباره‌ی تعطیل‌کردن مناسب‌ها و پنج‌شنبه‌ها در تقویم کاری و اداری ایران تبیین کنید. این پرسش -که از مسائل روز نیز هست- برای بحث‌ونظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه 17 آبان 1398)

 

۱۳۷ : تفاوت‌ها و تشابه‌های سه حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، قم و مشهد را در چه مسائلی می‌دانید؟ اگر مایلید و چنانچه اطلاعات عمومی و نکاتی هم‌راستا ازین سه حوزه‌ی شیعی دارید -که فکر می‌کنید برای خوانندگان ارزش خواندن، اندیشیدن، فکرکردن و یا نقد‌وبررسی دارد- بیان کنید. این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه، ۲۳ آبان ۱۳۹۸)

​​​​​

۱۳۸ : امام علی -علیه‌السلام- هم عزل ڪرد: (اشعَث را) ، هم داغ ڪرد: (عقیل را) ، هم توبیخ ڪرد: (ڪمیل را) ، هم تشویق و توصیف ڪرد: (متقین را) و هم با رفت‌وآمد دایم میان مردم به آنان ڪمڪ ڪرد (مستمندان را). از این رفتارهای حڪومتی امام علی (ع) چه تحلیل، برداشت، و نڪته‌هایی دارید؟ این پرسش برای بحث‌ونظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. (دامنه آذر ۱۳۹۸)

 

۱۳۹ : پدیده‌ی «آشنابازی» را چگونه می‌بینید؟ تحلیل و بررسی شما نسبت این پدیده چیست؟ چرا چنین رفتاری در میان مردم رسوخ پیدا کرده است؟ این پرسش جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. (دامنه،  آذر ۱۳۹۸)

 

۱۴۰ : با بازگشت امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- پس از ۱۴ سال تبعید به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ، یک سخنرانی تاریخ‌ساز در بهشت زهرا انجام گرفت که توانست سلطنت پهلوی را به کمک ملت واژگون کند. پرسش این است از آن سخنرانی امام، چه برداشت‌هایی داشته و دارید؟ اگر کسی خاطره‌ای هم دارد، یا در جایی خوانده و یا شنیده است، نقل آن می‌تواند پاسخی به بحث ۱۴۰ باشد. این پرسش جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۱۱ بهمن ۱۳۹۸)

 

۱۴۱ :  متن زیر پرسش جناب سید علی‌اصغر است که جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود: «محمدرضا تاجیک، رییس مرکز بررسی های استراتژی ریاست جمهوری در دولت اصلاحات: جریانِ اصلاح‌طلبی نیازمند یک تعطیلات تاریخی است و باید عزم رفتن کند... سناریوی پروژه «انحلال مردم» چندی است روی میز برخی اصولگرایان است... شاید زمان آن فرارسیده که اصلاح‌طلبان نقش و نقاشی خود را نه در قابِ قدرت و سیاست که در قابِ اجتماع و فرهنگ و هنر قرار دهند... از یک نقطه‌نظر استراتژیک بگویم که حتی اگر اصلاح‌طلبان در تسابق‌های بزرگ پیشاروی (مجلس و ریاست‌جمهوری و...) پیروز هم بشوند، از امکان و استعدادی بیش از دولت کنونی برای بهبود امور (داخلی و خارجی) برخوردار نیستند... شایسته آن است که اصلاح طلبان عِرض خود نبرند و زحمت مردمان ندارند و عاقلانه چندی از دیار قدرت رخت بربندند. اگر نظری دارید بفرمائید:

۱.  آیا این پیشنهاد در ارودگاه اصلاح طلبان اقبال پیدا می کند ؟

۲. چه نسبتی بین رد صلاحیت و عدم احراز صلاحیت توسط شورای نگهبان که بیشتر مشمول کاندیداهای اصلاحات شده با این نظریه وجود دارد؟

۳. با توجه به رویکرد بین المللی در ارزش گذاری نسبت قدرت منابع انسانی بر پشتوانه حکومت آیا نظام از این موضوع و برد جهانی  خواهد گذشت ؟» (سید علی‌اصغر، ۱۵ بهمن ۱۳۹۸)

 

۱۴۲ : امشب، در شب اربعین، وصیت‌نامه‌ی سردار بااخلاصِ دین و وطن شهید حاج قاسم سلیمانی توسط آقای قاآنی گشوده شد. ازین متن ماندگار، پرفراز، دارای مضامین بسیارعظیم، ژرف و دربرگیرنده‌ی پیام‌های فراوانِ این قهرمان ملی چه برداشت‌ها و نکته‌هایی دارید؟ این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. با درود بی‌پایان به روح آن انسان والِه و وارسته و والامقام. (دامنه، ۲۴ بهمن ۱۳۹۸)

 

۱۴۳ :  این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود: اگر شما بودید به برادرتان «عقیل» پول را می‌دادید؟ اگر نه، چرا؟ اگر آری، چگونه؟ (دامنه، 19 اسفند ۱۳۹۸)

 

۱۴۴ :  این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود:

سراسر سال ۱۳۹۸ بر شما چگونه گذشت؟ البته سالی که بر ایران و جهان گذشت نیز، می‌تواند درین گفت‌وگو جای داشته باشد.
(دامنه، 23 اسفند ۱۳۹۸)

 

۱۴۵ :  در آغاز سال ۱۳۹۹، چه کتابی را در دست مطالعه دارید؟ و یا چه کتاب و مقاله‌ای گزینه‌ی شما برای خواندن است؟ چنانچه مایل به شرکت در این گفت‌وگو هستید، برداشت خود از آخرین کتاب و مقالاتی که خوانده‌اید و یا مشغول مطالعه‌اید، بگویید. (دامنه، 29 اسفند ۱۳۹۸)

 

۱۴۶ : دیروز در یکی نوشته‌های جناب آقای قربانی مطلبی مهم مطرح شده بود که ایشان فرموده بود: «با توجه به ضعف یا عدم پای‌بندی نسل جدید، حتی جوانان کشور ما به مناسک دینی در اعتقاد  به خدا و دین، آیا دین بدون مناسک، هنوز هم دین است یا یک گرایش اخلاقی و سبک زندگی اجتماعی بر پایه متافیزیک غیردینی؟»

 

من از روی این عبارت بالا، پرسشی استخراج می‌کنم و به بحث می‌گذارم. به نظر شما آیا این ضعف در نسل جدید را در جهان و ایران مشاهده می‌کنید؟ اگر آری؛ ریشه‌ها و بازتاب‌های آن را در چه می‌دانید؟ اگر نه؛ دلایل و علل و مشاهدات‌تان چیست؟ این بحث در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. (دامنه. ۵ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۴۷ : برای پاسداشت فرخنده‌میلاد آموزگار آزادگی، رهایی، رستگاری حضرت امام حسین -علیه‌السلام- پرسشی را در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌کنم:

 

چرا آن حضرت «وارث» است؟ و شما از «زیارت وارث» چه تفسیر و برداشتی، و از آن جمله‌ی مشهور مرحوم دکتر علی شریعتی «حسین، وارثِ آدم» -که نامی از کتابش شده است و روی آن، بحث‌هایی هم در دهه‌ی پنجاه درگرفته بود- چه تحلیلی دارید؟ (دامنه. 8 فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۴۸ : روز ۱۲ فروردین، عید بزرگ و جاویدان برای ملت ایران است؛ روز رأی آزاد مردم به جمهوری اسلامی ایران و پایان‌دادن سیستم شاهنشاهی و رژیم سلطنتی. پرسش این است از این روز مناسبتی زیبای «جمهوری اسلامی» -که نماد بارز دخالت مردم در سرنوشت بوده است- چه پیامی به خوانندگان دارید؟ این بحث در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود.

 

تذکر: چنانچه بر اعضای شریف، همیشه روشن بوده است، شرکت در بحث‌های سنجاق‌شده‌ی پیشخوان، اختیاری‌ست. هر عضو خود به تشخیص و اختیار خود در آن شرکت می‌جوید یا نمی‌جوید. اجباری در جواب‌دادن نیست. میان‌بحث‌ها توسط هر یک از اعضا نیز، همواره در مدرسه، جاری و روال بوده و هست. درود به همگان. (دامنه. ۱۲ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۴۹ : امروز در چند سایت خبری رسمی و موثّق، کسب خبر کردم که یک منبع امنیتی عراق دیروز (جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹) به خبرگزاری «المعلومه» اطلاع داد که آمریکا در حال برنامه‌ریزی برای تشویق کشورهاست تا سفارت خود را به پایگاه «عین الاسد» یعنی به شهر هیت -غرب استان الانبار عراق- منتقل کنند.

 

پرسش این است این خبر را چگونه تحلیل و یا تفسیر و یا ارزیابی می‌کنید؟ و نیز این اقدام احتمالی در صورت وقوع و واقعیت‌یافتن، چه پیام‌ها و بازخوردهای داخلی، منطقه‌ای، جهانی و دیپلماتیک و... دارد؟ این بحث برای گفت‌و‌گوی ۱۴۹، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه، ۱۶ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۰ : اعتقاد به مُنجی و موعود، یک باور در میان اغلب ملل، مذاهب و ایدئولوژی‌هاست. شیعه‌ی امامیه نیز، به غیبت صغری و سپس به غیبت کبرای حضرت مهدی (عج) امام دوازدهم اعتقاد دارد و همیشه در انتظار ظهور آن امام و ولی‌عصر و صاحب زمان به‌سر می‌برد. اگر حضرت منجی (عج) بر فرض هم‌اینک ظهور کنند، به نظر شما چه اقداماتی می‌کنند؟

 

چون نمی‌توان برای ظهور حجت، وقت و زمان معیّن، تعیین کرد (=ممنوعیت توقیت) آیا شما به عنوان یک منتظِر، آماده‌ی ظهور حضرت منتظَر مهدی موعود (عج) هستید؟ این آمادگی چه نشانه‌هایی باید داشته باشد؟ و یا اگر عصر انتظار همچنان به‌درازا بکشد، شما اگر با آن حضرت به‌فرض بخواهید چیزی از وضع‌و‌حال انسان، ایران و جهان بیان کنید در پیشگاه آن امام عزیز و منجی چه عرض می‌کنید؟

 

اگر باز نیز این چند پرسش منسجم، شما را قانع و مطمئن نکرد، خود با اختیار خود چیزی در باره‌ی مکتب انتظار و فلسفه‌ی منجی بنویسید و یا ارادت خویش را به ساحت مقدس حضرت خاتم‌الاوصیاء (عج) در چند سطر بیان کنید.

این پرسش برای گفت‌وگوی ۱۵۰ ، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. یشاپیش میلاد امام زمان (عج) و عید پربرکت نیمه‌ی شعبان بر دلدادگان، پیروان و همه‌ی عاشقان اهل‌بیت -علیهم‌السلام- مبارک و فرخنده باد. (دامنه. ۲۰ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۱ : برداشت شما از این دو بیت مولوی در دفتر دوم مثنوی چیست؟

 

من نکردم با وی، الّا لطف و لین

او چرا با من کند، بر عکس کین

 

هر عداوت را، سبب باید سنَد

ورنه جنسیت، وفا تلقین کُند

این پرسش، جهت گفت‌‌وگوی ۱۵۱ ، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۲۵ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۲ : برداشت شما از این تصویر زیر چیست؟ در واقع درین بحث، طرح پرسش نیز به پاسخ‌دهندگان واگذار شد. این مبحث، جهت گفت‌‌وگوی ۱۵۲، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۲۷ فروردین ۱۳۹۹)

 

دکتر محمد مصدق. مهندس میرحسین موسوی. بازنشر دامنه

 

۱۵۳ : برداشت خود را از آیه‌ی ۶ سوره‌ی لقمان بیان کنید. یک پرسش از چند پرسش در باره‌ی این آیه‌، می‌تواند این باشد: امروزه با چه «لَهْوَالْحَدِیث»‌ها (=افسانه‌های بیهوده و سخنان یاوه) و خُرافه‌هایی در جامعه روبرو هستید؟ و علت گسترش خرافه‌ها چه می‌تواند باشد؟ نمونه‌هایی را نقل و یا نقد کنید.

 

متن آیه‌ی شریفه و ترجمه‌ی شیخ حسین انصاریان درج می‌شود:

 

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ.

 

«و برخی از مردم‌اند که افسانه‌های بیهوده و سخنان یاوه و سرگرم‌کننده را می‌خرند تا از روی نادانی و بی‌دانشی [مردم را] از راه خدا گمراه کنند و آن را به مسخره بگیرند؛ اینانند که برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.»

این مسأله و پرسش، جهت گفت‌وگوی ۱۵۳، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه، ۳۰ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۴ : این پرسش جناب آشیخ باقر طالبی است که در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت جهت گفت‌وگوی یکصد‌وپنجاه‌وچهارم سنجاق می‌شود. متن پرسش ایشان عیناً درج می‌شود: 

 

«من از مدیر مدرسه میخواهم در باره نقدپذیری رهبر و عملکرد نهادها  و افراد در مقابل نقد احتمالی و اینکه قانون اساسی چه می گوید، پرسش سنجاق کند.

 

سوال این باشد از فضیلت های رهبری در کلام خودشان، نقد پذیری است، این نقد پذیری تا چه میزان از سوی افرادی که خود را « انقلابی» می خوانند به مثابه فضیلت رهبری در نظر گرفته شده است؟» (شیخ باقر طالبی، ۳۰ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۵ : احتمالاً بارها خوانده یا شنیده‌اید که به کوروش کبیر -پادشاه هخامنشی ایران- نسبتِ مدارای مطلق می‌دهند و به زبان دیگر، بر این نظر هستند که او وقتی فتوحات و کشورگشایی می‌کرد نسبت به تمامی عقاید و باورهای‌های مختلف آن سرزمین، تسامح کامل می‌ورزید، (=آسان‌ می‌گرفت) و به هر عقیده‌ای احترام می‌گذاشت؛ به‌طوری‌که برخی از اسلام‌شناسان ازجمله شهید مطهری به این‌گونه مدارای مطلق ایراد می‌گیرند که نمی‌توان نسبت به عقاید باطل، بی‌اعتنا و خنثی بود.

 

پرسش این است شما درین باره، چه برداشتی دارید؟ آیا این نسبت که به کوروش می‌دهند، از نظر شما نسبتی درست و مطابق با واقعیت است؟ اگر آری و یا نه؛ چرا؟ آیا احترام‌گذاری مطلق به عقاید و باورها، رفتاری درست منطقی و عقلی است؟

 

یادآور: پاسخ‌دهندگان اگر خواستند به‌اختیار خود درین بحث شرکت کنند، می‌توانند علاوه برین پرسش، چنانچه مسائل مرتبط با این بحث در ذهن و نظر دارند، بیان فرمایند. این بحث جهت گفت‌وگوی ۱۵۵ در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹)

 

۱۵۶ : آیا به نظر شما، امروزه، آیات خدا به بهای اندک فروخته، به پشتِ گوش انداخته می‌شود؟ اگر، نه. چرا؟ اگر آری. چگونه؟ و در چه چیزها؟ «لَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلً»: «آیه‌های مرا به بهای ناچیز مَفروشید.» (۴۱ بقره)

 

این پرسش، جهت گفت‌وگوی ۱۵۶ در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود و مشارکت در پاسخ، اختیاری‌ست. (دامنه. ۱ مرداد ۱۳۹۹)

 

۱۵۷ : آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروّت با دشمنان مدارا. (حافظ. غزل پنج) نگاه شما با این نگرش حافظ موافق است؟ یا مخالف؟ یا مشروط؟ یا ممتنع؟ یا مقیّد؟ یا خنثی؟ یا بی‌اعتنا؟ هر کدامش بود، چرا؟ مطابق روال همیشگی، این پرسش برای گفت‌وگوی یکصدوپنجاهم در پیشخوان مدرسه فکرت سنجاق می‌شود و شرکت در بحث نیز مانند همیشه اختیاری‌ست. (دامنه. ۲ آبان ۱۳۹۹)

 

پرسش ۱۵۹ : بررسی متین و استوار و منقح و بدون تعصب زمخت یا لاقیدی در تبیین عملکرد نهادها و نمادهای دینی و دانشگاه و نقش هر یک در بروز واقعیات کنونی.
 
این پرسش به عنوان پرسش یکصد و پنجاه و نهم که از جانبِ جناب استاد قلی‌تبار مطرح شده است، جهت بحث و بررسی و گفت‌وگو در صحن مدرسه فکرت سنجاق می‌شود. (۲۱ دی ۱۴۰۰ علی قلی‌تبار)
 
پرسش ۱۶۰ : جناب مسعود داراب در صحن از حضار چنین خواست: «دوستان تحلیلگر تقاضا میکنم در صورت امکان مذاکرات هسته ای را تحلیل کنید ممنون.» درخواست ایشان با تنظیم پرسشی با این عنوان به پیش‌خوان مدرسه سنجاق می‌شود: در مذاکرات ایران، از دو سوی میز چه انتطاراتی دارید؟ (۲۵ دی ۱۴۰۰ مسعود داراب)
 
پرسش ۱۶۱ : این موضوع که جناب استاد قلی‌تبار به طرح آن پرداخته و خواهان بحث و تبادل نظر بر روی آن شده و حتی مرقوم داشتند که ورود به این مبحث از «اقتضائات غیر قابل تسویف [=به‌فردا وفرداها موکول نکردن] و حیاتی» است؛ در پیشخوان تالار فکرت سنجاق می‌شود.
 
«شکاف نسلی و نقش حاملان و تابعین و وارثان و غایبان و ...»
 
پاسخ‌دهندگان محترم، نوشته‌ی خود را به جناب قلی‌تبار ریپلای کنند یا از طریق یکی از پست‌هایش و یا درج نام حساب کاربری‌اش، تا خود پرسش‌کننده پاسخ‌ها را آسان ببینند و جواب دهند. از آنجا نصف فهم، فهمیدن اصل پرسش است، پس سزاست استاد قلی‌تبار برین سؤال و کلمات کلیدی موجود در آن، یک تعریف و توضیح بچسبانند. (علی قلی‌تبار. ۳۰ دی ۱۴۰۰)
 
پرسش ۱۶۲ : «توصیه می کنم با مشورت اهل نظر، در آستانۀ ۲۲ بهمن ماه با بررسی دلایل و ضرورت های انقلاب، دستاوردهای انقلاب را در مقایسه با شاخص های پیش از انقلاب و در قیاس با سایر کشورهای همطراز در گذشته و حال، به گفتگو بنشینیم.»
 
این درخواست گفت‌وگومحور جنابی آقای قلی‌تبار به عنوان پرسش ۱۶۲ در صحن مدرسه فکرت سنجاق می‌شود. (علی قلی‌تبار . ۱۲ بهمن ۱۴۰۰)
 
 

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۷

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

 

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسۀ فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت عناوین پرسش

مدرسه فکرت عناوین پرسش

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت عناوین پرسش

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

عناوین بحث‌ها

(از ۹ مرداد ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰)


۱_ حکومت و دانشگاه و حوزه و حملات به دانشگاه (دامنه)  ۲_ اسلام و حقوق زن (دامنه)  ۳_ سیاست نه شرقی نه غربی (دامنه) ۴_ ادیان و کارکرد حکومتی (علیرضا آهنگر کرج)  ۵_ پایان‌نامه نویسی نزد خدا (دامنه) ۶_ آبروی انسان (شیخ‌باقر طالبی)  ۷_ رهبران دینی و چگونگی تشخیص انحراف از دین (جوادی‌نسب)  ۸_ درباره شهید ابراهیم عباسیان (دامنه)  ۹_ آیا در هیچ پروژه اجتماعی شرکت داشته‌اید؟ (عارف آهنگر)

 

۱۰_ راه برونرفت از بحران سیاست خارجی (عبدی)  ۱۱_ وضعیت ورزش دارابکلا  (دامنه) ۱۲_ وضعیت آموزش و پرورش (دامنه)  ۱۳_ یکتاپرستی و دموکراسی (سیدعلی‌اصغر)  ۱۴_ دین و نهاد سیاست (شیخ وحدت)  ۱۵_ دنیا و دعا (دامنه) ۱۶_ عدل (امیر رمضانی) ۱۷_ مشکلات محیط اطراف زندگی اعضای مدرسه (دامنه) ۱۸_ آیین خواستگاری و عروسی و ازدواج (عبدالعلی ترابی)  ۱۹_ غدیر خم و ارادت به علی (دامنه)  ۲۰_ مرکز رویدادهای "من" در کجای آدمی ست؟ (معین آهنگر)

 

۲۱_ ایران، صنعتی شدن یا کشاورزی؟ (دامنه) ۲۲_ معضلات امروز جهان (دامنه) ۲۳_ رباخواری (عبدی) ۲۴_ نهضت ترجمه (دامنه) ۲۵_ شیطان (محمدحسین آهنگر) ۲۶_ خبر فوت بستگان و کودکان (جوادی‌نسب) ۲۷_ کدام سکانس عاشورا مهمتر است؟ (معین آهنگر) ۲۸_ اسراف آب و راهکار ما (دامنه) ۲۹_ در هفته چند فیلم می‌بینید؟  (دامنه) ۳۰_ رفتار با حیوانات (دکتر عارف‌زاده)  ۳۱_  کاهش مصرف انرژی در زندگی (جوادی‌نسب)  ۳۲_ معنویت چیست؟  (امیر رمضانی)

 

۳۳_ نظرخواهی منع فوروارد در مدرسه؟ (جلیل قربانی) ۳۴_ فقر (عبدی) ۳۵_ چگونگی پذیرایی از مهمان (جوادی‌نسب)  ۳۶_ کدام انسان؟ (امیر رمضانی ۳۷_ نظام برای مردم؟ یا مردم برای نظام؟  (عیسی آهنگر) ۳۸_ چرا به تشیّع حمله و جسارت می‌شود؟  (تقی آهنگر) ۳۹_ مشکلات طلاق  (مهدی عرب خزائلی) ۴۰_ بیشترین کشتار به نام کدام دین بود؟ (معین آهنگر)

 

۴۱_ ضرب‌المثل: وقتی باد تغییر می‌وزد شما دیوار می‌سازید یا آسیاب بادی؟ (دامنه) ۴۲_ پیمان مودّت ایران و آمریکا (عیسی آهنگر)  ۴۳_ آیا ناباوران به معاد و خدا باید از اخلاق پیروی کنند؟  (جوادی‌نسب) ۴۴_ راهکارهای موفقیت فرزندان (حمید عباسیان)  ۴۵_ نماز و روزه استیجاری (عبدی) ۴۶_ بشر به کدام سو می‌رود (عرب‌خزائلی)  ۴۷_ رهبری گفتند مسئولان رازها از مردم پنهان نکنند، شما چه رازی سراغ دارید که نباید پنهان می‌ماند؟  (دامنه)  ۴۸_ امنیت و عملکرد دو جناح (سیروس رجبی)  ۴۹_ آیا اعدام مجازات درستی است (جوادی‌نسب) بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

عناوین بحث‌ها

(از ۹ مرداد ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰)


۱_ حکومت و دانشگاه و حوزه و حملات به دانشگاه (دامنه)  ۲_ اسلام و حقوق زن (دامنه)  ۳_ سیاست نه شرقی نه غربی (دامنه) ۴_ ادیان و کارکرد حکومتی (علیرضا آهنگر کرج)  ۵_ پایان‌نامه نویسی نزد خدا (دامنه) ۶_ آبروی انسان (شیخ‌باقر طالبی)  ۷_ رهبران دینی و چگونگی تشخیص انحراف از دین (جوادی‌نسب)  ۸_ درباره شهید ابراهیم عباسیان (دامنه)  ۹_ آیا در هیچ پروژه اجتماعی شرکت داشته‌اید؟ (عارف آهنگر)

 

۱۰_ راه برونرفت از بحران سیاست خارجی (عبدی)  ۱۱_ وضعیت ورزش دارابکلا  (دامنه) ۱۲_ وضعیت آموزش و پرورش (دامنه)  ۱۳_ یکتاپرستی و دموکراسی (سیدعلی‌اصغر)  ۱۴_ دین و نهاد سیاست (شیخ وحدت)  ۱۵_ دنیا و دعا (دامنه) ۱۶_ عدل (امیر رمضانی) ۱۷_ مشکلات محیط اطراف زندگی اعضای مدرسه (دامنه) ۱۸_ آیین خواستگاری و عروسی و ازدواج (عبدالعلی ترابی)  ۱۹_ غدیر خم و ارادت به علی (دامنه)  ۲۰_ مرکز رویدادهای "من" در کجای آدمی ست؟ (معین آهنگر)

 

۲۱_ ایران، صنعتی شدن یا کشاورزی؟ (دامنه) ۲۲_ معضلات امروز جهان (دامنه) ۲۳_ رباخواری (عبدی) ۲۴_ نهضت ترجمه (دامنه) ۲۵_ شیطان (محمدحسین آهنگر) ۲۶_ خبر فوت بستگان و کودکان (جوادی‌نسب) ۲۷_ کدام سکانس عاشورا مهمتر است؟ (معین آهنگر) ۲۸_ اسراف آب و راهکار ما (دامنه) ۲۹_ در هفته چند فیلم می‌بینید؟  (دامنه) ۳۰_ رفتار با حیوانات (دکتر عارف‌زاده)  ۳۱_  کاهش مصرف انرژی در زندگی (جوادی‌نسب)  ۳۲_ معنویت چیست؟  (امیر رمضانی)

 

۳۳_ نظرخواهی منع فوروارد در مدرسه؟ (جلیل قربانی) ۳۴_ فقر (عبدی) ۳۵_ چگونگی پذیرایی از مهمان (جوادی‌نسب)  ۳۶_ کدام انسان؟ (امیر رمضانی ۳۷_ نظام برای مردم؟ یا مردم برای نظام؟  (عیسی آهنگر) ۳۸_ چرا به تشیّع حمله و جسارت می‌شود؟  (تقی آهنگر) ۳۹_ مشکلات طلاق  (مهدی عرب خزائلی) ۴۰_ بیشترین کشتار به نام کدام دین بود؟ (معین آهنگر)

 

۴۱_ ضرب‌المثل: وقتی باد تغییر می‌وزد شما دیوار می‌سازید یا آسیاب بادی؟ (دامنه) ۴۲_ پیمان مودّت ایران و آمریکا (عیسی آهنگر)  ۴۳_ آیا ناباوران به معاد و خدا باید از اخلاق پیروی کنند؟  (جوادی‌نسب) ۴۴_ راهکارهای موفقیت فرزندان (حمید عباسیان)  ۴۵_ نماز و روزه استیجاری (عبدی) ۴۶_ بشر به کدام سو می‌رود (عرب‌خزائلی)  ۴۷_ رهبری گفتند مسئولان رازها از مردم پنهان نکنند، شما چه رازی سراغ دارید که نباید پنهان می‌ماند؟  (دامنه)  ۴۸_ امنیت و عملکرد دو جناح (سیروس رجبی)  ۴۹_ آیا اعدام مجازات درستی است (جوادی‌نسب) بیشتر بخوانید ↓

۵۰_ نقش تبلیغات در رونق دین (دکترعارف‌زاده)  ۵۱_ کودکان کار (عبدی) ۵۲_ عملکرد نظام و انقلاب (مسعود داراب) ۵۳_ چه گوارا گفت: نفرت، سپس شلیک. نظر شما؟  (دامنه)  ۵۴_ چرا اروپا ترکیه را نمی‌پذیرد؟ (دامنه) ۵۵_ فرق نفاق و تقیه (عبدی)  ۵۶_ واکنش به خیانت همسر (جوادی‌نسب)

 

۵۷_ نشاط و شادی (دامنه)  ۵۸_ وکالت و قضاوت (نخواست نامش فاش شود)  ۵۹_ چرا حوزه شهریه‌ می‌دهد ولی دانشگاه نمی‌دهد؟ (مسعود داراب)  ۶۰_ چرا با آن که مشکلات کشور می‌دانیم، مطابق دشمن رفتار می‌کنیم؟ (مهدی ملایی)  ۶۱_ ما چطور از میراث عاشورا نتوانستیم جامعه اى مسوول تر، کارگزارانى با تقواتر ، اختلاسهایى کمتر فراهم کنیم؟ (محمود آهنگر) ۶۲_ چرا ملتی اهل نذر و قسم هستیم؟ (دامنه)  ۶۳_ آیا با نظریه تکامل داروین موافقید یا به ماوراء؟ (ایمان شیردل)

 

۶۴_ در مورد حضرت محمد (ص). (عبدی)  ۶۵_ آیا با دعوت از بانوان برای ورود به مدرسه‌ی فکرت موافق‌اید؟ (هسته‌ی مدرسه) ۶۶_ یک خاطره از معلم و استاد بگویید. (عبدالله طالبی)  ۶۷_ چشم سوم انسان چیست؟ (عبدی) ۶۸_ احساس امنیت و نقش بسیج (دامنه)  ۶۹_ آیا دین ارثیه است؟ (اسماعیل طالبی)  ۷۰_ خاطره از فوتبال ایران در ملبورن استرالیا (عبدالرحیم آفاقی)

 

۷۱_ قانون مشروطه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (عبدی)  ۷۲_ هدف آفرینش انسان (سیدمحمد موسوی) ۷۳_ جنبش زنان غرب و حقوق بانوان (آقای... که نخواست نامش فاش شود)  ۷۴_ فلسفه در ایران و رازی (مسعود داراب)  ۷۵_ خاطره از پدر و مادرتان (دامنه)

 

۷۶_ اگر در دریا فقط یک جلیقه داشتید به کی می‌دادید؟ (دکتر عارف‌زاده)  ۷۷_ جدایی دین از سیاست چرا؟ (سیدعلی اصغر)   ۷۸_ خاطره از انقلاب در روستای داراب‌کلا (مهدی ملایی)  ۷۹_ حقوق‌بشر غرب و حقوق‌بشر اسلامی (صدرالدین آفاقی)  ۸۰_ تاریخ و مسائل دارابکلا (شیخ‌عسکر رمضانی)

 

۸۱_ آیا برای ادراه‌ی کشور گزینش نیاز است؟ (دامنه)  ۸۲_ زباله‌ی خانگی و چگونگی رفتار با آن (عارف آهنگر)  ۸۳_ آیا تابه‌حال از چیزی تعجب کرده اید؟ (محمد عبدی)  ۸۴_ مدارای سیاسی (دامنه)

 

۸۵_ مکر و حیله را برای روباه و انسان چگونه تحلیل می‌کنید؟ از نظر سیاست خاورمیانه‌ای ایران باید چگونه باشد؟ (دامنه)

 

۸۶_ «در مورد مکانیسم خواب و رویا و بیان خاطره ای از خواب و رؤیای صادقه قابل طرح و بیان در گروه اگر مطالبی دارید، بیان فرمایید؟» (محمدعبدی)

 

 ۸۷_ «آیا قدرت شیطان از خدا بیشترا ست؟ اگر نیست چرا گناه کردن آسان تر از کار نیک است؟» (حجةالاسلام علی‌اکبر دارابکلایی)

 

۸۸_ این عکس میکروفون (=صدابَر) تریبون (=میز سخنوری) است. هم آسیب‌شناسی کنید و هم آگاهی‌رسانی. شما از میکروفون و تریبون، چه حس‌وحال و چه انتظاراتی داشته و دارید؟ درباره‌ی آن هرچه دانش‌وبینش، یا نقدوانتقاد، و یا اعتقادواعتماد دارید بیان کنید. و نیز اگر پشت آن قرار‌می‌گرفتید چه‌ها می‌گفتید؟ (دامنه)

 

۸۹_ بیدار کردن آدمی که خواب هست سخت تره و یا کسی که خودش را به خواب زد؟ (عیسی‌آهنگر)  ۹۰_ خدمت به خلق چیست؟ خادم به خلق کیست؟ خدمت به خلق چه منفعتی دارد؟ خادم به خلق دنبال چه منفعتی است؟ منفعت معنوی اش چیست؟ در خدمت به خلق دنبال چه منفعتی باید باشیم؟ (حمیدعباسیان)

 

۹۱_ "همه انسانها در هر شغل و جایگاهی، #مسؤلیت_اجتماعی دارند. آنگاه که به مسؤلیت اجتماعی مان آگاه می شویم، آغاز شکوفایی ما و تکه ای از جهان است. و از نظر من این معنای همان مفهوم کهنه ی بشری ست: #عشق. یعنی به چیزی غیر از خودت نیز بیاندیش؛ انسان، درخت، حیوان، خاک، آب و... شما چه فکر می کنید؟ (عارف آهنگر)

 

۹۲_ ""چه ارتباطی بین اسم افراد و خوبی و بدی افراد داره آیا نقشی داره یا نه" (حسین شیخ‌زاده) ۹۳_ فرهنگ عذرخواهی در زندگی روزمره ی شما چه جایگاهی دارد؟ آیا به چنین امری اعتقاد دارید و آنرا مفید میدانید؟ در صورتی که به اشتباه خود در تعاملات فردی و اجتماعی پی ببرید حاضر به عذرخواهی هستید؟" (صدرالدین آفاقی)

 

۹۴_ «لُقَطَة را چه میدانید و در صورت یافتن مالی که صاحبش را نمی شناسید چه می کنید ؟ و اگر خاطره ای دارید بفرمایید؟» (محمد عبدی)  ۹۵ : "یک: چند فرزند را برای یک خانواده مناسب می دانید؟  دو: چه سنی را برای ازدواج و بچه دار شدن مناسب می دانید؟ سه: در حال حاضر برنامه کنترل جمعیت باید اجرا شود؟" (حسین جوادی‌نسب)

 

۹۶_ مناظره‌ی جمعی بر روی"اصل ۱۵۳ قانون اساسی: "هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شیون کشور گردد ممنوع است."  (دامنه)   ۹۷_ "آیا در هر سال اقدام به مسافرت، زیارت و نیز گردشگری و دیدنِ جای‌جای ایرانِ پهناور و پُرگُهر می‌کنید؟ خاطره یا خاطرات آموزنده‌، معنوی، الهام‌بخش، هیجان‌انگیز، نشاط‌بخش و یا حادثه‌ای و دلهُره‌آور مسافرت‌های‌تان را بازگو کنید. بهتر است ذکر هر خاطره، از اندازه‌ی دو کف دست نگذرد. (دامنه)

 

۹۸_ ۱.واژه "حیا" را چگونه معنا می کنید؟ ۲. تفاوت بین "حیای خردمندانه" و "حیای احمقانه" چیست؟ ۳. چه رابطه ای بین "حیا" و "عفت" وجود دارد؟ ۴. حیای از خود را چگونه تبیین می کنید؟" (حجةالاسلام محمدرضا احمدی)  ۹۹_ «رشوه کلمه بسیار زشت و مذموم است اما پول چایی و تو جیبی رسم زمانه شده. نظر شما چیست ؟ آیا تاکنون موردی پیش آمده قابل بیان در گروه باشد؟» (محمد عبدی)   ۱۰۰_ «سرَک کشیدن به زندگی دیگران از نظر شما چیست و چه بدی‌ هایی دارد؟» (شیخ عسکر رمضانی).

 

۱۰۱_ اگر به شما بگویند چند روز یا چند ماه بیشتر از عمرت باقی نمانده است، یک ، چه می کنید؟  دو ، بهترین رفتار چه رفتاری است؟ (حسین جوادی‌نسب)   ۱۰۲_  «انسان در آینده به چه امکاناتی در عرصه علم و تکنولوژی دست پیدا می کند؟» (حسین جوادی‌نسب)  ۱۰۲_ "چرا این نشست در لهستان انجام میشود ؟ آیا پیام خاصی دارد . یا نه بطور اتفاقی انجام میشود ؟" (امیر رمضانی)  ۱۰۳_ «انسان در آینده به چه امکاناتی در عرصه علم و تکنولوژی دست پیدا می کند؟» (حسین جوادی‌نسب)

 

۱۰۴_ "می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن" (شیخ عسکر رمضانی) ۱۰۵_  « در یک نگاه  کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود ؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود ؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم  موفق بوده اند؟ » (محمد عبدی)

 

۱۰۶_ از نظر شما مهاجرت معکوس در ایران و در محلی که در آن زند‌گی می‌کنید، چگونه است؟ (دامنه)  ۱۰۷_ "آیا قانون روح دارد ؟ و روح آن چیست و در کجای آن مستتر و پنهان میباشد ؟" (امیر رمضانی)  ۱۰۸_ امام خمینی فرمودند: «شما را به مقام انسانیت می رسانیم ...» منظورشان چه بوده است؟" (محمد عبدی)

 

۱۰۹_ « جهان چگونه بوجود آمده؟ » (شیخ عسکر رمضانی)  ۱۱۰_ چرا ما در مدارس ایران باید از چند کتاب  عربی استفاده کنیم در حالیکه در هیچ یک از کشورهای عربی زبان فارسی تدریس نمی شود. و زبان عربی چه کاربردی در زندگی روزمره ما دارد؟ (مهدی عرب خزائلی) ۱۱۱_  «مسئولیت والدین درقبال نماز فرزندان چیست؟ و چه آثاری دارد؟» (محمد عبدی)

 

بحث ۱۱۲_ خانم الیزابت وارن سناتور دموکرات به‌طور رسمی اعلام کرد در انتخابات 2020 آمریکا برای شکست دونالد ترامپ شرکت می‌کند. وی که اهل ایالت ماساچوست است خواستار "مبارزه علیه‌ی نابرابری اقتصادی، مبارزه با فشار بر طبقه‌ی متوسط و پاسخگو‌کردن طبقه‌ی مرفّه" شده است. (منبع) پرسش این است چرا این نامزد بر روی این سه پدیده دست گذاشته است؟ این سه راهبرد مبارزاتی، نشان از چه وضعیت و واقعیت درون جامعه‌ی سیاسی آمریکا می‌دهد؟ (دامنه)   ۱۱۴_ خُلقیات ایرانیان چیست؟ (دامنه)

 

۱۱۴_ چرا میان ایرانیان بر سر "پرسپولیسی‌بودن" و یا "استقلالی بودن"، این‌همه معرکه، هیجان، شادابی و بحث برپاست؟ در این دوگانه‌ و آوردگاه استقلالی و پرسپولیسی، چه درس‌ها و آموزه‌هایی می‌توان سراغ داد؟ (دامنه)

 

۱۱۵_ نواندیشان معاصر از ضرورت بازگشت به آموزه‌های معنویان و فرزانگان سخن می‎گویند. فرزانه‌ای چون مولوی‌، صلح درونی یا صدق را مقدمه و پیش‌شرطی برای صلح بیرونی با دیگران می‌داند، این مسأله چگونه تحلیل و شکافته می‌شود؟ (دامنه)

 

۱۱۶_ ما شبانه‌روز طی ۲۴ ساعت یک دور می‌زنیم که یک روز از عمرمان حساب می‌آید. این مدتِ زمانی _که همیشه بر ما می‌گذرد و ما را از دیروز، یک روز بزرگ‌تر می‌سازد_ در این روزگار هر یک از ما را با انواع مشاهدات، شادابی‌ها، عجایب، مَشقّات، شگفتی‌ها، مشکلات و سختی‌ها روبرو می‌کند؛ سؤال این است طی ۲۴ ساعت گذشته، چه چیزی بر شما گذشته و آن را مشاهده نموده‌اید که گفتن و نوشتن آن، به ما در این مدرسه تجربه، درس، عبرت، اندیشیدن، همدردی و آموزه می‌آموزاند. یکی را اگر مایل هستید مختصر _که از حدّ دو‌ کف دست نگذرد_ تعریف کنید. و یا بگویید این روزها، ۲۴ ساعت‌ چگونه سپری می‌شود (دامنه)

 

۱۱۷_ مطلب فرخ نگهدار: "رفتار عمومی ایالات متحده تحت رهبری ترامپ نشان می‌دهد که او برخلاف تمام روسای جمهوری سابق، اعتقادی به نقش رهبری کننده‌ی امریکا برای حل و فصل مسایل بین‌المللی یا گلوبال ندارد. شعار «امریکا اول» معنایش این است که نهادهای بین‌المللی چون تحت اراده‌ی ما نیستند باید برانداخته شوند و اتحادهایی جایگزین شوند که ولایت (سرپرستی) امریکا را قبول دارند."(منبع) (دامنه)

 

۱۱۸_"با در نظر گرفتن همه جوانب ، شما کدامیک از اقشار جامعه را از همه مظلومتر میدانید؟ به چه دلیل؟" (صدرالدین آفاقی)  ۱۱۹_ در هر تعطیلاتی، شهرهای ساحلی و جنگلی استان‌های مازندران، گیلان و گلستان با انبوه مسافران از تهران و شهرهای دیگر ایران، پر می‌شود. چنین روندی برای این سه استان فرصت است یا تهدید؟ (دامنه)

 

۱۲۰_ "مدرنیته هنوز هم باید پاسخ دهد اگر جهانی است، چرا جایی برای احساس سکونت و آشنایی دین داران ندارد. مدرنیته‌ای که بتواند با جهان دینداران نیز نسبتی برقرار کند، به جهان خود روح تازه‌ای خواهد دمید. جهان مدرن برای غنای خود، و دین داران برای بقاء و مشروعیت خود نیازمند میدان تازه‌ای از گفتگو هستند" (منبع) (دامنه)

 

۱۲۱_ پیامبر اسلام (ص) فرمودند: به امور پنهانی مردم کاری نداشته باشید، ... از سوی خداوند مفتضح (= بدنام و زشت) خواهید شد. (منبع: محاسن برقی، نقل از ابی برزه، صفحه‌ی 282) (دامنه)  ۱۲۲_ «یک واقعیتِ اجتماعی و تاریخی را همیشه باید در نظر داشت و آن این است که در شرق اسلامی و شاید مشرق‌زمین به‌طور عام همیشه مردمان از عصر خود ناامید بوده و زیبایی و صفا و نیکی‌ها را در گذشته می‌جُسته‌اند. این قاعده‌ای است که مرزِ نگاه سنتی و مدرن را در تاریخ ما از هم جدا می‌کند. مدرن ازین‌که زیبایی و کمال و نیکی را در هم‌اکنون یا آینده بجوید پرهیز و پروایی ندارد ولی در نگاهِ سنتی تمام زیبایی‌ها و نیکی‌ها در گذشته حضور داشته است و آنچه اکنون به‌چشم می‌خورد فاقد نیکی و زیبایی است.» متن از نظریات یکی از چهره‌های برجسته‌ی ایران است که نامش را پس از پایان بحث‌ها ـالبته، اگر بحثی در بگیردـ خواهم آورد. (دامنه)

 

۱۲۲_ شفیعی کدکنی: «یک واقعیتِ اجتماعی و تاریخی را همیشه باید در نظر داشت و آن این است که در شرق اسلامی و شاید مشرق‌زمین به‌طور عام همیشه مردمان از عصر خود ناامید بوده و زیبایی و صفا و نیکی‌ها را در گذشته می‌جُسته‌اند. این قاعده‌ای است که مرزِ نگاه سنتی و مدرن را در تاریخ ما از هم جدا می‌کند. مدرن ازین‌که زیبایی و کمال و نیکی را در هم‌اکنون یا آینده بجوید پرهیز و پروایی ندارد ولی در نگاهِ سنتی تمام زیبایی‌ها و نیکی‌ها در گذشته حضور داشته است و آنچه اکنون به‌چشم می‌خورد فاقد نیکی و زیبایی است.». (دامنه)

 

۱۲۳_ از نظر شما جامعه مثل یک سیستم ماشینیِ قابل کنترل و هدایت است؟ یا مثل یک اکوسیستم پیچیده‌ی طبیعی؟ توسعه یافتن درست است یا توسعه دادن؟ (سید علی‌اصغر) 

 

۱۲۴_ دیدگاهتان که الهام بخش و نوین باشه در مورد ماه مبارک رمضان بنگارید. لطفا از استعداد و ابتکارات انسانی خودتان بیشتر بهره ببرید. (سید علی‌اصغر) 

 

۱۲۵ : این سه موضوع زیر برای بحث‌ و نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود: می‌توان به یکی ازین سه جمله، یا هر سه‌ی آن پاسخ داد.


1- از امام علی -علیه‌السلام- نقل است که فرمودند: آیا خود را کوچک می‌پنداری در حالی‌که جهانی بزرگتر در درونت نهفته است؟ 2-  بودا پس از ۱۳ سال سیر آفاقی و پنهان‌شدن و ترکِ خانواده، نهایتاً برمی‌گردد و می‌گوید با این تکاپو فهمیدم که جز بی‌کران انسان جایی برای رفتن وجود ندارد. یعنی سیر اَنفُسی و درونی و معنوی. 3- رودکی می‌سُراید: اندر بلای سخت پدید آید / فضل و بزرگمردی و سالاری. توضیح: از نظر من در مفهوم «بزرگمردی» رودکی، «شیرزنی» هم نهفته است. (دامنه)

 

۱۲۶_ «معامله‌ی قرن» چه‌ها می‌دانید؟ آیا میان آن و تشدیدِ تنش آمریکا با ایران ربط قائل هستید؟ چه تحلیلی دارید؟ (دامنه: ۸ خرداد ۱۳۹۸)

 

۱۲۷_ میدانید که ایران مورد هجوم ملخ‌ها قرار گرفت. این ملخ‌ها را باید کُشت؟ یا نه، راه دیگری باید جُست؟ (دامنه)

 

۱۲۸_ ایران از «قدرتِ منطقه‌ای» خود چرا و چگونه باید استفاده کند؟ نیز اگر نکاتی درباره‌ی این «قدرت» دارید، بیان کنید. (دامنه. ۱۹ خرداد ۱۳۹۸)

 

۱۲۹_ «وصف محیط کار خود را  بیان کنید» (حمیدرضا عارف‌زاده)

 

۱۳۰ _ این عبارت پروفسور «فضل‌الله رضا» (برادرِ عنایت‌الله رضا) در کتاب «برگِ بی‌برگی» برای گفت‌وگو در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت، سنجاق می‌شود:

 

نویسندگان معاصر نوعاً خوانندگان را پس از مرور هزاران صفحه، به این نکته‌ی بدیهی راهبَر می‌شوند که «دستِ خارجی در کار بوده است». (ص ۴۳) آیا واقعاً بنابر نظر پروفسور رضا، دستِ خارجی در کار بوده، هست، و خواهد بود در هر کار؟ (دامنه: 2 تیر 1398)

 

۱۳۱ : درباره‌ی رویداد آرامکو چه فکر می‌کنید؟ این رویداد چه تأثیری بر صف‌بندی منطقه‌ای، نگرش‌های نوین نظامی و تحولات و تغییرات راهبردی در میان کشورهای منطقه و قدرت‌های بازیگر جهانی می‌گذارد؟ این موضوع مهم برای بحث در مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود.(دامنه. شهریور ۱۳۹۸)

 

۱۳۲ : آیا با خودت حرف می‌زنی؟ این پدیده‌ی رفتار درونی را چگونه تحلیل می‌کنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ می‌زنی قابل نقل و علنی‌شدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربه‌ی فردی؟ این موضوع برای گفت‌وگو در مدرسه سنجاق می‌شود.(۲۲ مهر ۱۳۹۸.)

 

۱۳۳ : چندی‌پیش رئیس دولت دوازدهم گفت: «حتی اگر در مسائل استراتژیک سال‌ها بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم باید برویم همه‌پرسی و از مردم بپرسیم.» پرسش ۱۳۳ این است: ۱. نظر شما درین‌باره چیست؟ ۲. رفراندم، گیریم که بر فرض برگزار شود، آیا نتیجه‌بخش است؟ همه به نتیجه‌ی برآمده از رأی رفراندومی تن می‌دهند؟ ۳. آیا اساساً رهبری به عنوان فصل‌الخطاب و عامل اقتدار و هدایتگر حکومت، مگر تبیین‌گر مسائل استراتژیک نیست؟ اگر هست پس چرا برخی‌ها مردم را به سوی رفراندوم (=همه‌پرسی) حواله می‌دهند؟ پس این بین جایگاه رهبری و نقش آن چه می‌شود؟ ۴.آیا به تحلیل شما این‌گونه سخن‌راندن، جنبه‌ی فصلی (=در راه‌بودن انتخابات مجلس آتی) دارد؟ آیا این یک شعار بزَکی با هدفِ مشغول‌کردن ذهن مردم به امور بی‌اثر و خیالی است؟ (۲۷ مهر ۱۳۹۸)

 

۱۳۴ : این پرسش برای گفت‌وگوی سنجاق می‌گردد: با توجه به ارزش و آثار خودنقدی که نقش درجه‌ی یک در فرهنگ‌سازی و تمدن‌آفرینی ملت‌ها دارد، هم‌اینک ما ملت ایران، دچار چه آفت‌ها و آسیب‌هایی هستیم؟ اگر نخواستید ریشه‌یابی کنید، دست‌کم بگویید بازتاب این کاستی‌ها بر جامعه‌ی ایران که گریبان‌گیر می‌شود، چیست؟ و اگر وجود آفت‌ها و آسیب‌ها را تأیید می‌کنید، بفرمایید چه باید کرد تا کمتر به آن گرفتار شد؟ و یا چه نباید کرد که بدان مبتلا نشد؟ یادآوری: اگر پرسش نارسا بود، می‌توانید آن را با نگاه خود پردازش کنید و سپس پاسخ دهید. (دامنه. ۳ آبان ۱۳۹۸)

 

۱۳۵ : صاحب اثر «مرام جاودانه» در صفحه‌ی ۷۴ کتابش معتقد است انسان در زندگی می‌تواند دارای دو گونه حرکت باشد: ۱. حرکت وضعی؛ شبیه سایر جانوران. مانند: خور، خوراک، خواب، خشم، شهوت. ۲. حرکت انتقالی؛ که در این حرکت، انسان جا عوض می‌کند، به پیش می‌رود، به طبیعت محدود و به ماوراءِ طبیعت سیر می‌کند و به جهان «تألُّه» پا می‌گذارد، منتهیٰ باید این حقایق را کاوید، فهمید، معتقد شد و متعهد گشت. نویسنده‌ی «مرام جاودانه» در ادامه، سخن اصلی‌اش را صادر می‌کند که: «انسان به همین حرکت انتقالی نیز، نیازمند آزادی است». و در باره‌ی آزادی نیز نویسنده‌ی«مرام جاودانه» برین نظر است که آزادی مطلوب، آزادی تعریف‌شده‌ای است، یعنی آزادی مقررات‌پذیر.  این مطلب -که در واقع آن را تپّه چاله (۴۶۱) خودم محسوب می‌کنم- برای بحث‌ونظر در مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌گردد. (دامنه 11 آبان 1398)

 

۱۳۶ : طرح تعطیلی پنج‌شنبه‌ها از نظر تحلیلی و تفسیری شما چیست؟ اساساً دیدگاه همه‌جانبه‌ی خود را درباره‌ی تعطیل‌کردن مناسب‌ها و پنج‌شنبه‌ها در تقویم کاری و اداری ایران تبیین کنید. این پرسش -که از مسائل روز نیز هست- برای بحث‌ونظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه 17 آبان 1398)

 

۱۳۷ : تفاوت‌ها و تشابه‌های سه حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، قم و مشهد را در چه مسائلی می‌دانید؟ اگر مایلید و چنانچه اطلاعات عمومی و نکاتی هم‌راستا ازین سه حوزه‌ی شیعی دارید -که فکر می‌کنید برای خوانندگان ارزش خواندن، اندیشیدن، فکرکردن و یا نقد‌وبررسی دارد- بیان کنید. این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه، ۲۳ آبان ۱۳۹۸)

​​​​​

۱۳۸ : امام علی -علیه‌السلام- هم عزل ڪرد: (اشعَث را) ، هم داغ ڪرد: (عقیل را) ، هم توبیخ ڪرد: (ڪمیل را) ، هم تشویق و توصیف ڪرد: (متقین را) و هم با رفت‌وآمد دایم میان مردم به آنان ڪمڪ ڪرد (مستمندان را). از این رفتارهای حڪومتی امام علی (ع) چه تحلیل، برداشت، و نڪته‌هایی دارید؟ این پرسش برای بحث‌ونظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. (دامنه آذر ۱۳۹۸)

 

۱۳۹ : پدیده‌ی «آشنابازی» را چگونه می‌بینید؟ تحلیل و بررسی شما نسبت این پدیده چیست؟ چرا چنین رفتاری در میان مردم رسوخ پیدا کرده است؟ این پرسش جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. (دامنه،  آذر ۱۳۹۸)

 

۱۴۰ : با بازگشت امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- پس از ۱۴ سال تبعید به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ، یک سخنرانی تاریخ‌ساز در بهشت زهرا انجام گرفت که توانست سلطنت پهلوی را به کمک ملت واژگون کند. پرسش این است از آن سخنرانی امام، چه برداشت‌هایی داشته و دارید؟ اگر کسی خاطره‌ای هم دارد، یا در جایی خوانده و یا شنیده است، نقل آن می‌تواند پاسخی به بحث ۱۴۰ باشد. این پرسش جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۱۱ بهمن ۱۳۹۸)

 

۱۴۱ :  متن زیر پرسش جناب سید علی‌اصغر است که جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود: «محمدرضا تاجیک، رییس مرکز بررسی های استراتژی ریاست جمهوری در دولت اصلاحات: جریانِ اصلاح‌طلبی نیازمند یک تعطیلات تاریخی است و باید عزم رفتن کند... سناریوی پروژه «انحلال مردم» چندی است روی میز برخی اصولگرایان است... شاید زمان آن فرارسیده که اصلاح‌طلبان نقش و نقاشی خود را نه در قابِ قدرت و سیاست که در قابِ اجتماع و فرهنگ و هنر قرار دهند... از یک نقطه‌نظر استراتژیک بگویم که حتی اگر اصلاح‌طلبان در تسابق‌های بزرگ پیشاروی (مجلس و ریاست‌جمهوری و...) پیروز هم بشوند، از امکان و استعدادی بیش از دولت کنونی برای بهبود امور (داخلی و خارجی) برخوردار نیستند... شایسته آن است که اصلاح طلبان عِرض خود نبرند و زحمت مردمان ندارند و عاقلانه چندی از دیار قدرت رخت بربندند. اگر نظری دارید بفرمائید:

۱.  آیا این پیشنهاد در ارودگاه اصلاح طلبان اقبال پیدا می کند ؟

۲. چه نسبتی بین رد صلاحیت و عدم احراز صلاحیت توسط شورای نگهبان که بیشتر مشمول کاندیداهای اصلاحات شده با این نظریه وجود دارد؟

۳. با توجه به رویکرد بین المللی در ارزش گذاری نسبت قدرت منابع انسانی بر پشتوانه حکومت آیا نظام از این موضوع و برد جهانی  خواهد گذشت ؟» (سید علی‌اصغر، ۱۵ بهمن ۱۳۹۸)

 

۱۴۲ : امشب، در شب اربعین، وصیت‌نامه‌ی سردار بااخلاصِ دین و وطن شهید حاج قاسم سلیمانی توسط آقای قاآنی گشوده شد. ازین متن ماندگار، پرفراز، دارای مضامین بسیارعظیم، ژرف و دربرگیرنده‌ی پیام‌های فراوانِ این قهرمان ملی چه برداشت‌ها و نکته‌هایی دارید؟ این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. با درود بی‌پایان به روح آن انسان والِه و وارسته و والامقام. (دامنه، ۲۴ بهمن ۱۳۹۸)

 

۱۴۳ :  این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود: اگر شما بودید به برادرتان «عقیل» پول را می‌دادید؟ اگر نه، چرا؟ اگر آری، چگونه؟ (دامنه، 19 اسفند ۱۳۹۸)

 

۱۴۴ :  این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود:

سراسر سال ۱۳۹۸ بر شما چگونه گذشت؟ البته سالی که بر ایران و جهان گذشت نیز، می‌تواند درین گفت‌وگو جای داشته باشد.
(دامنه، 23 اسفند ۱۳۹۸)

 

۱۴۵ :  در آغاز سال ۱۳۹۹، چه کتابی را در دست مطالعه دارید؟ و یا چه کتاب و مقاله‌ای گزینه‌ی شما برای خواندن است؟ چنانچه مایل به شرکت در این گفت‌وگو هستید، برداشت خود از آخرین کتاب و مقالاتی که خوانده‌اید و یا مشغول مطالعه‌اید، بگویید. (دامنه، 29 اسفند ۱۳۹۸)

 

۱۴۶ : دیروز در یکی نوشته‌های جناب آقای قربانی مطلبی مهم مطرح شده بود که ایشان فرموده بود: «با توجه به ضعف یا عدم پای‌بندی نسل جدید، حتی جوانان کشور ما به مناسک دینی در اعتقاد  به خدا و دین، آیا دین بدون مناسک، هنوز هم دین است یا یک گرایش اخلاقی و سبک زندگی اجتماعی بر پایه متافیزیک غیردینی؟»

 

من از روی این عبارت بالا، پرسشی استخراج می‌کنم و به بحث می‌گذارم. به نظر شما آیا این ضعف در نسل جدید را در جهان و ایران مشاهده می‌کنید؟ اگر آری؛ ریشه‌ها و بازتاب‌های آن را در چه می‌دانید؟ اگر نه؛ دلایل و علل و مشاهدات‌تان چیست؟ این بحث در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. (دامنه. ۵ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۴۷ : برای پاسداشت فرخنده‌میلاد آموزگار آزادگی، رهایی، رستگاری حضرت امام حسین -علیه‌السلام- پرسشی را در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌کنم:

 

چرا آن حضرت «وارث» است؟ و شما از «زیارت وارث» چه تفسیر و برداشتی، و از آن جمله‌ی مشهور مرحوم دکتر علی شریعتی «حسین، وارثِ آدم» -که نامی از کتابش شده است و روی آن، بحث‌هایی هم در دهه‌ی پنجاه درگرفته بود- چه تحلیلی دارید؟ (دامنه. 8 فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۴۸ : روز ۱۲ فروردین، عید بزرگ و جاویدان برای ملت ایران است؛ روز رأی آزاد مردم به جمهوری اسلامی ایران و پایان‌دادن سیستم شاهنشاهی و رژیم سلطنتی. پرسش این است از این روز مناسبتی زیبای «جمهوری اسلامی» -که نماد بارز دخالت مردم در سرنوشت بوده است- چه پیامی به خوانندگان دارید؟ این بحث در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود.

 

تذکر: چنانچه بر اعضای شریف، همیشه روشن بوده است، شرکت در بحث‌های سنجاق‌شده‌ی پیشخوان، اختیاری‌ست. هر عضو خود به تشخیص و اختیار خود در آن شرکت می‌جوید یا نمی‌جوید. اجباری در جواب‌دادن نیست. میان‌بحث‌ها توسط هر یک از اعضا نیز، همواره در مدرسه، جاری و روال بوده و هست. درود به همگان. (دامنه. ۱۲ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۴۹ : امروز در چند سایت خبری رسمی و موثّق، کسب خبر کردم که یک منبع امنیتی عراق دیروز (جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹) به خبرگزاری «المعلومه» اطلاع داد که آمریکا در حال برنامه‌ریزی برای تشویق کشورهاست تا سفارت خود را به پایگاه «عین الاسد» یعنی به شهر هیت -غرب استان الانبار عراق- منتقل کنند.

 

پرسش این است این خبر را چگونه تحلیل و یا تفسیر و یا ارزیابی می‌کنید؟ و نیز این اقدام احتمالی در صورت وقوع و واقعیت‌یافتن، چه پیام‌ها و بازخوردهای داخلی، منطقه‌ای، جهانی و دیپلماتیک و... دارد؟ این بحث برای گفت‌و‌گوی ۱۴۹، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه، ۱۶ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۰ : اعتقاد به مُنجی و موعود، یک باور در میان اغلب ملل، مذاهب و ایدئولوژی‌هاست. شیعه‌ی امامیه نیز، به غیبت صغری و سپس به غیبت کبرای حضرت مهدی (عج) امام دوازدهم اعتقاد دارد و همیشه در انتظار ظهور آن امام و ولی‌عصر و صاحب زمان به‌سر می‌برد. اگر حضرت منجی (عج) بر فرض هم‌اینک ظهور کنند، به نظر شما چه اقداماتی می‌کنند؟

 

چون نمی‌توان برای ظهور حجت، وقت و زمان معیّن، تعیین کرد (=ممنوعیت توقیت) آیا شما به عنوان یک منتظِر، آماده‌ی ظهور حضرت منتظَر مهدی موعود (عج) هستید؟ این آمادگی چه نشانه‌هایی باید داشته باشد؟ و یا اگر عصر انتظار همچنان به‌درازا بکشد، شما اگر با آن حضرت به‌فرض بخواهید چیزی از وضع‌و‌حال انسان، ایران و جهان بیان کنید در پیشگاه آن امام عزیز و منجی چه عرض می‌کنید؟

 

اگر باز نیز این چند پرسش منسجم، شما را قانع و مطمئن نکرد، خود با اختیار خود چیزی در باره‌ی مکتب انتظار و فلسفه‌ی منجی بنویسید و یا ارادت خویش را به ساحت مقدس حضرت خاتم‌الاوصیاء (عج) در چند سطر بیان کنید.

این پرسش برای گفت‌وگوی ۱۵۰ ، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. یشاپیش میلاد امام زمان (عج) و عید پربرکت نیمه‌ی شعبان بر دلدادگان، پیروان و همه‌ی عاشقان اهل‌بیت -علیهم‌السلام- مبارک و فرخنده باد. (دامنه. ۲۰ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۱ : برداشت شما از این دو بیت مولوی در دفتر دوم مثنوی چیست؟

 

من نکردم با وی، الّا لطف و لین

او چرا با من کند، بر عکس کین

 

هر عداوت را، سبب باید سنَد

ورنه جنسیت، وفا تلقین کُند

این پرسش، جهت گفت‌‌وگوی ۱۵۱ ، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۲۵ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۲ : برداشت شما از این تصویر زیر چیست؟ در واقع درین بحث، طرح پرسش نیز به پاسخ‌دهندگان واگذار شد. این مبحث، جهت گفت‌‌وگوی ۱۵۲، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۲۷ فروردین ۱۳۹۹)

 

دکتر محمد مصدق. مهندس میرحسین موسوی. بازنشر دامنه

 

۱۵۳ : برداشت خود را از آیه‌ی ۶ سوره‌ی لقمان بیان کنید. یک پرسش از چند پرسش در باره‌ی این آیه‌، می‌تواند این باشد: امروزه با چه «لَهْوَالْحَدِیث»‌ها (=افسانه‌های بیهوده و سخنان یاوه) و خُرافه‌هایی در جامعه روبرو هستید؟ و علت گسترش خرافه‌ها چه می‌تواند باشد؟ نمونه‌هایی را نقل و یا نقد کنید.

 

متن آیه‌ی شریفه و ترجمه‌ی شیخ حسین انصاریان درج می‌شود:

 

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ.

 

«و برخی از مردم‌اند که افسانه‌های بیهوده و سخنان یاوه و سرگرم‌کننده را می‌خرند تا از روی نادانی و بی‌دانشی [مردم را] از راه خدا گمراه کنند و آن را به مسخره بگیرند؛ اینانند که برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.»

این مسأله و پرسش، جهت گفت‌وگوی ۱۵۳، در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه، ۳۰ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۴ : این پرسش جناب آشیخ باقر طالبی است که در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت جهت گفت‌وگوی یکصد‌وپنجاه‌وچهارم سنجاق می‌شود. متن پرسش ایشان عیناً درج می‌شود: 

 

«من از مدیر مدرسه میخواهم در باره نقدپذیری رهبر و عملکرد نهادها  و افراد در مقابل نقد احتمالی و اینکه قانون اساسی چه می گوید، پرسش سنجاق کند.

 

سوال این باشد از فضیلت های رهبری در کلام خودشان، نقد پذیری است، این نقد پذیری تا چه میزان از سوی افرادی که خود را « انقلابی» می خوانند به مثابه فضیلت رهبری در نظر گرفته شده است؟» (شیخ باقر طالبی، ۳۰ فروردین ۱۳۹۹)

 

۱۵۵ : احتمالاً بارها خوانده یا شنیده‌اید که به کوروش کبیر -پادشاه هخامنشی ایران- نسبتِ مدارای مطلق می‌دهند و به زبان دیگر، بر این نظر هستند که او وقتی فتوحات و کشورگشایی می‌کرد نسبت به تمامی عقاید و باورهای‌های مختلف آن سرزمین، تسامح کامل می‌ورزید، (=آسان‌ می‌گرفت) و به هر عقیده‌ای احترام می‌گذاشت؛ به‌طوری‌که برخی از اسلام‌شناسان ازجمله شهید مطهری به این‌گونه مدارای مطلق ایراد می‌گیرند که نمی‌توان نسبت به عقاید باطل، بی‌اعتنا و خنثی بود.

 

پرسش این است شما درین باره، چه برداشتی دارید؟ آیا این نسبت که به کوروش می‌دهند، از نظر شما نسبتی درست و مطابق با واقعیت است؟ اگر آری و یا نه؛ چرا؟ آیا احترام‌گذاری مطلق به عقاید و باورها، رفتاری درست منطقی و عقلی است؟

 

یادآور: پاسخ‌دهندگان اگر خواستند به‌اختیار خود درین بحث شرکت کنند، می‌توانند علاوه برین پرسش، چنانچه مسائل مرتبط با این بحث در ذهن و نظر دارند، بیان فرمایند. این بحث جهت گفت‌وگوی ۱۵۵ در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود. (دامنه. ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹)

 

۱۵۶ : آیا به نظر شما، امروزه، آیات خدا به بهای اندک فروخته، به پشتِ گوش انداخته می‌شود؟ اگر، نه. چرا؟ اگر آری. چگونه؟ و در چه چیزها؟ «لَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلً»: «آیه‌های مرا به بهای ناچیز مَفروشید.» (۴۱ بقره)

 

این پرسش، جهت گفت‌وگوی ۱۵۶ در پیشخوان مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌شود و مشارکت در پاسخ، اختیاری‌ست. (دامنه. ۱ مرداد ۱۳۹۹)

 

۱۵۷ : آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروّت با دشمنان مدارا. (حافظ. غزل پنج) نگاه شما با این نگرش حافظ موافق است؟ یا مخالف؟ یا مشروط؟ یا ممتنع؟ یا مقیّد؟ یا خنثی؟ یا بی‌اعتنا؟ هر کدامش بود، چرا؟ مطابق روال همیشگی، این پرسش برای گفت‌وگوی یکصدوپنجاهم در پیشخوان مدرسه فکرت سنجاق می‌شود و شرکت در بحث نیز مانند همیشه اختیاری‌ست. (دامنه. ۲ آبان ۱۳۹۹)

 

پرسش ۱۵۹ : بررسی متین و استوار و منقح و بدون تعصب زمخت یا لاقیدی در تبیین عملکرد نهادها و نمادهای دینی و دانشگاه و نقش هر یک در بروز واقعیات کنونی.
 
این پرسش به عنوان پرسش یکصد و پنجاه و نهم که از جانبِ جناب استاد قلی‌تبار مطرح شده است، جهت بحث و بررسی و گفت‌وگو در صحن مدرسه فکرت سنجاق می‌شود. (۲۱ دی ۱۴۰۰ علی قلی‌تبار)
 
پرسش ۱۶۰ : جناب مسعود داراب در صحن از حضار چنین خواست: «دوستان تحلیلگر تقاضا میکنم در صورت امکان مذاکرات هسته ای را تحلیل کنید ممنون.» درخواست ایشان با تنظیم پرسشی با این عنوان به پیش‌خوان مدرسه سنجاق می‌شود: در مذاکرات ایران، از دو سوی میز چه انتطاراتی دارید؟ (۲۵ دی ۱۴۰۰ مسعود داراب)
 
پرسش ۱۶۱ : این موضوع که جناب استاد قلی‌تبار به طرح آن پرداخته و خواهان بحث و تبادل نظر بر روی آن شده و حتی مرقوم داشتند که ورود به این مبحث از «اقتضائات غیر قابل تسویف [=به‌فردا وفرداها موکول نکردن] و حیاتی» است؛ در پیشخوان تالار فکرت سنجاق می‌شود.
 
«شکاف نسلی و نقش حاملان و تابعین و وارثان و غایبان و ...»
 
پاسخ‌دهندگان محترم، نوشته‌ی خود را به جناب قلی‌تبار ریپلای کنند یا از طریق یکی از پست‌هایش و یا درج نام حساب کاربری‌اش، تا خود پرسش‌کننده پاسخ‌ها را آسان ببینند و جواب دهند. از آنجا نصف فهم، فهمیدن اصل پرسش است، پس سزاست استاد قلی‌تبار برین سؤال و کلمات کلیدی موجود در آن، یک تعریف و توضیح بچسبانند. (علی قلی‌تبار. ۳۰ دی ۱۴۰۰)
 
پرسش ۱۶۲ : «توصیه می کنم با مشورت اهل نظر، در آستانۀ ۲۲ بهمن ماه با بررسی دلایل و ضرورت های انقلاب، دستاوردهای انقلاب را در مقایسه با شاخص های پیش از انقلاب و در قیاس با سایر کشورهای همطراز در گذشته و حال، به گفتگو بنشینیم.»
 
این درخواست گفت‌وگومحور جنابی آقای قلی‌تبار به عنوان پرسش ۱۶۲ در صحن مدرسه فکرت سنجاق می‌شود. (علی قلی‌تبار . ۱۲ بهمن ۱۴۰۰)
 
 

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۷

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

 

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسۀ فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۷۰
ساعت پست : ۰۹:۰۹
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۲

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوم

 

اطلاعیهٔ مدرسهٔ فکرت
سلام دوستان
بخوبی آگاهید، قانونگذار، هر گونه تبلیغ  علیهٔ نظام را
جُرم دانسته و ...‌ ، بنابراین، در مدرسهٔ فکرت، فقط تحلیل و تفکر و انتقاد منطقی نسبت به نظام و نیز هر گونه راهکار عقلانی جهت برونرفت سیستم سیاسی از بحران و معضل ها، آزاد است، و سایر روش ها _چنانچه خود اعضای فرهیخته ی مدرسه نیز از آن آگاه اند_ ممنوع می باشد. قابل ذکر است بگویم، که تبلیغ در معنای واژگانی یعنی ترویج ، رواج دادن و اشاعه و پخش‌. لذا  از نظر قانونگذار و نیز قاضی مَحکمه، تبلیغ علیهٔ نظام معنا و مفهومی جز کوشش جهت براندازی ندارد. پس، محیط مدرسه را امن و بری از اقدام های مُجرمانه و در عین حال داغ و زنده و پوینده نگه داریم. سودهایی که در اندیشه سازی است، در هیچ چیز دیگری نیست.

 


اطلاعیه
دوستان بحث را دو به دو نکنید. معذرت. دو به دو اگر دوست دارید. دیگر چه لزومی داره در مدرسه به هم بگین که وقت همه ضایع بشه. وقت طلاست. آن را پیندواج! (=لحاف مُندرس و پاره پوره) نسازید! بِرام بِرام (=سریع و بِدو بِدو) پست بار نگذارید. چرا با شتاب و تند تند پست می ذارید؟؟؟ مگر اینجا را از دست شما می گیرن. پس آرام آرام سِسکه سِسکه (= جرعه جرعه)

 

 

پاسخم به بحث نهم مدرسهٔ فکرت: بر شهید ابراهیم عباسیان دلاور ررمندهٔ دفاع مقدس، در دارابکلا چه گذشت؟ که نمی بایست می گذشت.


جواب:


۱- درود می فرستم به روح آن شهید، که شاید امشب از بحث ما دربارهٔ خود آگاه شود کما این که در طبیعت مرموز خدای باری تعالی، ما نیز در رؤیا سیر آفاقی و انفُسی می کنیم.


۲-من در درجهٔ اول باید مردم را بری کنم.  چون که اولاً همهٔ نبودند که بر پیکر آن شهید آن جفا را روا بدارند. ثانیاً آن ها هم که آن رفتار شاذّ و به دور از هر گونه مروّتی را انجام دادند، نادانی کردند. و می توان گفت ممکن است تحریک شده بودند.


۳- من خود در مراسم تشییع آن شهید _که همسایه بودیم و رفیق کوچک تر وی_ بودم و با چشمان خود جسارت ها را دیدم، که می توانم بگویم از سر جهل و غیرت نابجا و حتی احساس تکلیف بسیار عوامانه،  و عصبانیت شدید و خشم کاذب بود که جوّ زمان بر آنها تحمیل ساخته بود.


۴- من جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جسارت به این شهید می دانم: که،


تا مدت طولانی آن عزیز رزمندهٔ حاضر در جبههٔ جنگی را شهید محسوب نکرد که چرا او مثلا موضع چپ گرای فدایی اکثریت داشت. 


تا مدتی طولانی حق و حقوق مادر شهید را نمی داد. زجرآورترین تصمیم که بوی انسانیت در این کار نبود


و قبر آن شهید را دور از محوطهٔ شهیدان ۱۹ گانهٔ در ۲۵ متر پایین تر به خاک سپردند.


۵- من خود ۱۸ سال پیش به اتفاق و همآهنگی حمید نامه ای نوشتم به دفتر رهبری و تا چندماه پیگر حل قبر، حقوق، و شهید دانستن آن غیورمرد  و ... بودم که اسنادش موجود است


۶- نمی خواهم نقار بیفکنم، چون این خانواده شهید، خود آن قدر وقار دارند که رفتار مسالمت آمیزشان طی چندسال ستم، کمر خم نکردند و دست به پیش کسی دراز نکردند و عزت خود را با کسی معامله نکردند. من مادر شهید عباسیان که «کبرا خاله» صداش می کنیم،  تقدیس می کنم که چون حضرت زینب(س) صبر کرد و خون در دل گذاشت و زجرهای وارده بر پسرش را باکسی تقسیم نکرد.


۷- من سال ۱۳۹۲ در متنی با عنوان «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» نام آن شهید را زنده کردم. و در مراسم سوم مرحوم محمد دارابکلایی در میان مردم برای نخستین بار نام شهید ابراهیم عباسیان را بردم و مظلومیت شان را تذکر دادم.


۸- یکی از دهها گزارش علیه من در پرونده ام، این بود من سر قبر شهید عباسیان فاتحه خوانی می روم. که با جرأت این کار را می کردم از کسی حساب نمی بردم. بله حتی فاتحه خوانی سر قبر آن عزیز قابل تعقیب بود و موجب سرزنش. سرزنش می کنم بر آن همه سرزنش که ننگ بود و عار. بازم خدا را شکر قضیهٔ بغرنج آن شهید گرم دشت خرمشهر حل شد نه منحل!


تحلیل مدیر مدرسه

۱- رفراندم (به قول دکتر داریوش آشوری: همه پرسی)  یک راهکار است نه رویکرد. راهکار عقل جمعی می طلبد که وقتی مصوب شود، رویکرد می گردد. پس، جادهٔ منتهی به رویکردها، مبداء اش راهکارهاست. و رفراندم، بک راهکار است که ابزار مدرن دموکراسی‌ست. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۳۷۰
ساعت پست : ۰۹:۰۹
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۲

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوم

 

اطلاعیهٔ مدرسهٔ فکرت
سلام دوستان
بخوبی آگاهید، قانونگذار، هر گونه تبلیغ  علیهٔ نظام را
جُرم دانسته و ...‌ ، بنابراین، در مدرسهٔ فکرت، فقط تحلیل و تفکر و انتقاد منطقی نسبت به نظام و نیز هر گونه راهکار عقلانی جهت برونرفت سیستم سیاسی از بحران و معضل ها، آزاد است، و سایر روش ها _چنانچه خود اعضای فرهیخته ی مدرسه نیز از آن آگاه اند_ ممنوع می باشد. قابل ذکر است بگویم، که تبلیغ در معنای واژگانی یعنی ترویج ، رواج دادن و اشاعه و پخش‌. لذا  از نظر قانونگذار و نیز قاضی مَحکمه، تبلیغ علیهٔ نظام معنا و مفهومی جز کوشش جهت براندازی ندارد. پس، محیط مدرسه را امن و بری از اقدام های مُجرمانه و در عین حال داغ و زنده و پوینده نگه داریم. سودهایی که در اندیشه سازی است، در هیچ چیز دیگری نیست.

 


اطلاعیه
دوستان بحث را دو به دو نکنید. معذرت. دو به دو اگر دوست دارید. دیگر چه لزومی داره در مدرسه به هم بگین که وقت همه ضایع بشه. وقت طلاست. آن را پیندواج! (=لحاف مُندرس و پاره پوره) نسازید! بِرام بِرام (=سریع و بِدو بِدو) پست بار نگذارید. چرا با شتاب و تند تند پست می ذارید؟؟؟ مگر اینجا را از دست شما می گیرن. پس آرام آرام سِسکه سِسکه (= جرعه جرعه)

 

 

پاسخم به بحث نهم مدرسهٔ فکرت: بر شهید ابراهیم عباسیان دلاور ررمندهٔ دفاع مقدس، در دارابکلا چه گذشت؟ که نمی بایست می گذشت.


جواب:


۱- درود می فرستم به روح آن شهید، که شاید امشب از بحث ما دربارهٔ خود آگاه شود کما این که در طبیعت مرموز خدای باری تعالی، ما نیز در رؤیا سیر آفاقی و انفُسی می کنیم.


۲-من در درجهٔ اول باید مردم را بری کنم.  چون که اولاً همهٔ نبودند که بر پیکر آن شهید آن جفا را روا بدارند. ثانیاً آن ها هم که آن رفتار شاذّ و به دور از هر گونه مروّتی را انجام دادند، نادانی کردند. و می توان گفت ممکن است تحریک شده بودند.


۳- من خود در مراسم تشییع آن شهید _که همسایه بودیم و رفیق کوچک تر وی_ بودم و با چشمان خود جسارت ها را دیدم، که می توانم بگویم از سر جهل و غیرت نابجا و حتی احساس تکلیف بسیار عوامانه،  و عصبانیت شدید و خشم کاذب بود که جوّ زمان بر آنها تحمیل ساخته بود.


۴- من جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جسارت به این شهید می دانم: که،


تا مدت طولانی آن عزیز رزمندهٔ حاضر در جبههٔ جنگی را شهید محسوب نکرد که چرا او مثلا موضع چپ گرای فدایی اکثریت داشت. 


تا مدتی طولانی حق و حقوق مادر شهید را نمی داد. زجرآورترین تصمیم که بوی انسانیت در این کار نبود


و قبر آن شهید را دور از محوطهٔ شهیدان ۱۹ گانهٔ در ۲۵ متر پایین تر به خاک سپردند.


۵- من خود ۱۸ سال پیش به اتفاق و همآهنگی حمید نامه ای نوشتم به دفتر رهبری و تا چندماه پیگر حل قبر، حقوق، و شهید دانستن آن غیورمرد  و ... بودم که اسنادش موجود است


۶- نمی خواهم نقار بیفکنم، چون این خانواده شهید، خود آن قدر وقار دارند که رفتار مسالمت آمیزشان طی چندسال ستم، کمر خم نکردند و دست به پیش کسی دراز نکردند و عزت خود را با کسی معامله نکردند. من مادر شهید عباسیان که «کبرا خاله» صداش می کنیم،  تقدیس می کنم که چون حضرت زینب(س) صبر کرد و خون در دل گذاشت و زجرهای وارده بر پسرش را باکسی تقسیم نکرد.


۷- من سال ۱۳۹۲ در متنی با عنوان «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» نام آن شهید را زنده کردم. و در مراسم سوم مرحوم محمد دارابکلایی در میان مردم برای نخستین بار نام شهید ابراهیم عباسیان را بردم و مظلومیت شان را تذکر دادم.


۸- یکی از دهها گزارش علیه من در پرونده ام، این بود من سر قبر شهید عباسیان فاتحه خوانی می روم. که با جرأت این کار را می کردم از کسی حساب نمی بردم. بله حتی فاتحه خوانی سر قبر آن عزیز قابل تعقیب بود و موجب سرزنش. سرزنش می کنم بر آن همه سرزنش که ننگ بود و عار. بازم خدا را شکر قضیهٔ بغرنج آن شهید گرم دشت خرمشهر حل شد نه منحل!


تحلیل مدیر مدرسه

۱- رفراندم (به قول دکتر داریوش آشوری: همه پرسی)  یک راهکار است نه رویکرد. راهکار عقل جمعی می طلبد که وقتی مصوب شود، رویکرد می گردد. پس، جادهٔ منتهی به رویکردها، مبداء اش راهکارهاست. و رفراندم، بک راهکار است که ابزار مدرن دموکراسی‌ست. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوم

 

اطلاعیهٔ مدرسهٔ فکرت
سلام دوستان
بخوبی آگاهید، قانونگذار، هر گونه تبلیغ  علیهٔ نظام را
جُرم دانسته و ...‌ ، بنابراین، در مدرسهٔ فکرت، فقط تحلیل و تفکر و انتقاد منطقی نسبت به نظام و نیز هر گونه راهکار عقلانی جهت برونرفت سیستم سیاسی از بحران و معضل ها، آزاد است، و سایر روش ها _چنانچه خود اعضای فرهیخته ی مدرسه نیز از آن آگاه اند_ ممنوع می باشد. قابل ذکر است بگویم، که تبلیغ در معنای واژگانی یعنی ترویج ، رواج دادن و اشاعه و پخش‌. لذا  از نظر قانونگذار و نیز قاضی مَحکمه، تبلیغ علیهٔ نظام معنا و مفهومی جز کوشش جهت براندازی ندارد. پس، محیط مدرسه را امن و بری از اقدام های مُجرمانه و در عین حال داغ و زنده و پوینده نگه داریم. سودهایی که در اندیشه سازی است، در هیچ چیز دیگری نیست.

 


اطلاعیه
دوستان بحث را دو به دو نکنید. معذرت. دو به دو اگر دوست دارید. دیگر چه لزومی داره در مدرسه به هم بگین که وقت همه ضایع بشه. وقت طلاست. آن را پیندواج! (=لحاف مُندرس و پاره پوره) نسازید! بِرام بِرام (=سریع و بِدو بِدو) پست بار نگذارید. چرا با شتاب و تند تند پست می ذارید؟؟؟ مگر اینجا را از دست شما می گیرن. پس آرام آرام سِسکه سِسکه (= جرعه جرعه)

 

 

پاسخم به بحث نهم مدرسهٔ فکرت: بر شهید ابراهیم عباسیان دلاور ررمندهٔ دفاع مقدس، در دارابکلا چه گذشت؟ که نمی بایست می گذشت.


جواب:


۱- درود می فرستم به روح آن شهید، که شاید امشب از بحث ما دربارهٔ خود آگاه شود کما این که در طبیعت مرموز خدای باری تعالی، ما نیز در رؤیا سیر آفاقی و انفُسی می کنیم.


۲-من در درجهٔ اول باید مردم را بری کنم.  چون که اولاً همهٔ نبودند که بر پیکر آن شهید آن جفا را روا بدارند. ثانیاً آن ها هم که آن رفتار شاذّ و به دور از هر گونه مروّتی را انجام دادند، نادانی کردند. و می توان گفت ممکن است تحریک شده بودند.


۳- من خود در مراسم تشییع آن شهید _که همسایه بودیم و رفیق کوچک تر وی_ بودم و با چشمان خود جسارت ها را دیدم، که می توانم بگویم از سر جهل و غیرت نابجا و حتی احساس تکلیف بسیار عوامانه،  و عصبانیت شدید و خشم کاذب بود که جوّ زمان بر آنها تحمیل ساخته بود.


۴- من جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جسارت به این شهید می دانم: که،


تا مدت طولانی آن عزیز رزمندهٔ حاضر در جبههٔ جنگی را شهید محسوب نکرد که چرا او مثلا موضع چپ گرای فدایی اکثریت داشت. 


تا مدتی طولانی حق و حقوق مادر شهید را نمی داد. زجرآورترین تصمیم که بوی انسانیت در این کار نبود


و قبر آن شهید را دور از محوطهٔ شهیدان ۱۹ گانهٔ در ۲۵ متر پایین تر به خاک سپردند.


۵- من خود ۱۸ سال پیش به اتفاق و همآهنگی حمید نامه ای نوشتم به دفتر رهبری و تا چندماه پیگر حل قبر، حقوق، و شهید دانستن آن غیورمرد  و ... بودم که اسنادش موجود است


۶- نمی خواهم نقار بیفکنم، چون این خانواده شهید، خود آن قدر وقار دارند که رفتار مسالمت آمیزشان طی چندسال ستم، کمر خم نکردند و دست به پیش کسی دراز نکردند و عزت خود را با کسی معامله نکردند. من مادر شهید عباسیان که «کبرا خاله» صداش می کنیم،  تقدیس می کنم که چون حضرت زینب(س) صبر کرد و خون در دل گذاشت و زجرهای وارده بر پسرش را باکسی تقسیم نکرد.


۷- من سال ۱۳۹۲ در متنی با عنوان «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» نام آن شهید را زنده کردم. و در مراسم سوم مرحوم محمد دارابکلایی در میان مردم برای نخستین بار نام شهید ابراهیم عباسیان را بردم و مظلومیت شان را تذکر دادم.


۸- یکی از دهها گزارش علیه من در پرونده ام، این بود من سر قبر شهید عباسیان فاتحه خوانی می روم. که با جرأت این کار را می کردم از کسی حساب نمی بردم. بله حتی فاتحه خوانی سر قبر آن عزیز قابل تعقیب بود و موجب سرزنش. سرزنش می کنم بر آن همه سرزنش که ننگ بود و عار. بازم خدا را شکر قضیهٔ بغرنج آن شهید گرم دشت خرمشهر حل شد نه منحل!


تحلیل مدیر مدرسه

۱- رفراندم (به قول دکتر داریوش آشوری: همه پرسی)  یک راهکار است نه رویکرد. راهکار عقل جمعی می طلبد که وقتی مصوب شود، رویکرد می گردد. پس، جادهٔ منتهی به رویکردها، مبداء اش راهکارهاست. و رفراندم، بک راهکار است که ابزار مدرن دموکراسی‌ست. بیشتر بخوانید ↓


۲- رفراندم، در جایی ارزش پیدا می کند ، که حکومت ها،  به روی رأی ملت حساب باز کنند و احترام گذارند و لذت ببرند که دست به سوی رأی مردم دراز کرده اند، ترس حکومت ها از رفراندوم _ هر رفراندومی_  فقط ناشی از آن ترسی ست که میان حکومت گردانان و مردم  وجود دارد؛ یعنی شکاف.


۳- من فکر می کنم آقای «اعلاء الدین» در پی درو کردن گندم و جو و ذرّت سیاست!! است، که خیال می کند اگر در این بزنگاه، (=چهره منفور ترامپ در جهان و ایران) اختلاف رأی جناح خود _راست_ را با جناح مقابل آشکار کند، خود و همفکران حکومتی خود را چندین گام به پیش می راند. 
البته به لحاظ علم سیاست او دارد «رفتار سیاسی» می کند ولی به نگاه علم جامعه شناسی سیاسی، یک پیش دستی ماهرانهٔ جناحی.

 

 

 

مُجاز و مَجاز

متنی به قلم مدیر مدرسهٔ فکرت

به نام خدا
سلام و احترام

مُجاز یعنی روا. مَجاز یعنی غیرواقع غیرحقیقی. با همین تعریف واژگانی مطلب را تبیین می کنم:


۱- چند چیز، مُجازها را می سازند: دین، اخلاق، وجدان، قانون، پارادایم بین المللی.


۲_ ما همه، به این مُجازسازندگان نه فقط ایمان داریم که زندگی می کنیم. که هر چه روا داری ما افزون تر، به کمال نزدیکتریم.


۳_ اما مَجاز را هیچ کسی نمی تواند ، سر و سامان دهد چون رها و آزاد و بی در و دروازه است. که اگر کسی ظرفیت در خود جمع نکرده باشد در فضای مَجازی غرقاب می گردد که حتی غریق نجاتی هم ندارد.


۴- پس، مَجاز خود را با مُجاز ضمیمه کنیم، چون هر گونه رهایی از مُجاز، مَجاز ما را نه فقط نابود بلکه بدهکار و خسران دیده می کند.

 

 

تحلیل روانشناسی سیاسی مدیر مدرسه

دربارهٔ قضیهٔ شهید ابراهیم عباسیان

چند فرض متصور است:


۱- از روی جهالت و خشم کاذب: چون در ذهن آنان خوانده بودند ، او «....ونیست» است. پس نه فقط شهید نیست بلکه در قبرستان مسلمین نباید مدفون شود!


گواهی: دارم با اشک می نویسم، من و شهید ابراهیم عباسیان تابستان ها پیش حسن نجار کار می کردیم، چون هر دو فقیر بودیم باید هزینهٔ تحصیلی سال آینده مان را ذخیره می کردیم. من نمی توانستم روزه داغ تابستان را طاقت بیاورم ولی شهید عباسیان، در مرداد داغ قریب ۳۶ سال پیش هم روزه می گرفت و هم نماز اقامه می داشت. الهی بمیرم من این ستم را نبینم!

 

۲- از روی دستور امنیتی حکومتی: چون ممکن است روی تشییع این گونه شهدای سیاسی حساسیت می داشتند. مانند کشته شدگان بحران ۸۸ که هرگز هیچ خانواده ای حق تشییع و مراسم گیری نداشت. 


گواهی: حکومت اگر چنین امری را فرمان داده باشند از این شهید جهل داشتند:

من و شهید عباسیان هم بحث سیاسی بودیم. من از بازرگان دفاع می کردم ولی او ، وی را سازش کار آمریکایی می دانست. پس او حکومتی تر فکر می کرد در این رابطه تا من. و حکومت اگر مواضع افراد، را میزان بگیرد که می گرفت، به آن شهید در این رابطه نیز ستم کرد!!

تا بعد. چون چند تحلیل دیگر هم دارم. لطفاً در عمق واقعه بحث کنید نه در سطح آن

مدیر مدرسهٔ فکرت: ابراهیم

 

 

اطلاعیهٔ اِخطاریه
به نام خدا
آنچه در  پیشخوان امروز ملاک بوده و هست،
ارایه اطلاعات یک رویداد تلخ است، نه محاکمه ی کسانی که
در قضیهٔ شهید عباسیان آن کردند که نباید می کردند.
مدرسه ی فکرت را که اندیشکده است به دادگاه و سکوی انتقام و حرف های ناپخته زدن،  و وعده گاه و قرارگذاری روز فلان و بهمان تبدیل نکنیم. لطفاً قاعده پذیر باشیم نه آیین گریز.


درضمن, خدشه و خراش و پنجه انداختن به چهرهٔ پاک سید علی اصغر جفایی زشت تر از اقدام علیهٔ تشییع جنازه ی شهید عباسیان است. آن روزها سیدعلی اصغر جان خود با خدا از الست تا ابد معامله کرد، برخی از مدعیان متولی این روستا هنوز منعقَد هم نشده بودند.

 

و وقتی سید فرمانده رده بالای جنگ در کردستان شد و یک جبهه ی بشدت وحشتناک برفناک را می گرداند, سید میثم عزیزش در بطن پاک مطهر مادرش، داشت از بند ناف خون می مکید. پوزش و ختم کلام.

 

به قلم حمید عباسیان:
درود دوستان
غمی دارم در این دل که گر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم آن را مغز و استخوان سوزد .


مقدمتا از دوست خوبم جناب مدیر به سبب حضور کم رنگم عذر خواهی میکنم چون روزی یکساعت در فضای مجازی هستم آنهم %۸۰ را اختصاص دادم به پیگیری اخبار و مسایل روز جامعه باقی مانده وقتم را به مطاله نظرات دوستان آنهم با تاخیر می پردازم .

 

درخصوص شهید مظلوم ابراهیم عباسیان : شهید مظلوم در سال۱۳۶۱ دربحبوحه جنگ نا برابر که توسط امپریالیسم امریکا وایادی واغمارشان وادبیات انقلابی وتحریک جوامه دیگر توسط کشور دوست و برادرمان عراق برما تحمیل شد . به خدمت مقدس سربازی اعزام وبعد نه ماه در جبهه گرمدشت خرمشهر عملیات رمضان حین کندن سنگر توپخانه با انفجار مین به شهادت و با خونش وظیفه اش را به جامعه ادا کرد یادش گرامی باد

 

در دوران سخت و طاقت فرسای دورانی که به دوش کشیدن غم سنگین شهید مظلوم از یک طرف و تحمل سخت  شلاق بی حرمتی ها به خانواده مان به خصوص مادرم که داغش را چند برابر وغیر تحمل مینمود و محرومیتهای اجتماعی از درس و تحصیل و حقوق حداقلی انسانها (نان) باشد باعث شد تا چرخه زندگی مان دگرگون و پس لرزه هایش سالها فکر و روح و روان خانواده مان را در گیر آن عمل غیر انسانی و زندگی را با چنگ و دندان و با سختی جان بدون هیچ انتظاری از هیچ کس  طی طریق کنیم .
عذر خواهی میکنم قصد مکدر کردن خاطر دوستان را نداشتم .


در تکمیل مطالب عده ای از دوستان باید عرض کنم به لحاظ موقعیت زمانی عمل انجام شده جنایت جنگی است و بلحاظ اجتماعی همانطور که جناب عارف آهنگر اشاره اشاره فرمودند جامعه که آگاه شود از شهیدش دفاع خواهد کرد !


درآخر از تمامی دوستان که ابراز همدردی کردند نهایت تشکر را دارم سپاس  .
از دوستان خوب و اندیشمند سید باقر شفیعی و جناب محمد حسین آهنگری و دیگر دوستانی که در آن دوران سخت و جاهلیت با تحمل نا ملایمات همراه خانواده مان بودند سپاسگزارم


از دوست دوران کودکی ام ، همسایه خوب و فکورم آقای ابراهیم طالبی که صادقانه ضمن همراهی و همدردی پیگیر ثبت هویت شهید مظلوم ابراهیم عباسیان تلاش بسیار و مکاتبات زیادی انجام داد و نا ملایمت های زیادی را تحمل کرد صمیمانه سپاس گزارم .


در آخر روی سخنم و جوابم به آن دسته از غیر آدمهایی که با تفکر داعشی و جاعشی چنین جنایتی را روا داشتند این است ، شما ها مقصر نیستید ، مقصر تفسیر به رای غلطی است که از اسلام داشتید و دارید آنگونه که من در این سی و اندی سال فهمیدم دینتان گونه ای از اسلام است که انسانیت را به رسمیت نمی شناسد وتیغه شمشیر را اهرم مقبولیتش میشناسد و در قاموس محمد (ص) چنین چیزی را نیافتم ▪ بدرود.

 

جمعبندی بحث نهم مدرسهٔ فکرت: دربارهٔ  شهید مظلوم ابراهیم عباسیان

به نام خدای دل ها و دلدادگی ها
سلام
۱- خدای باری تعالی را شاکریم که در مدرسهٔ فکرت، همهٔ اعضای گرانقدر، به ارزش مقام شهید در جامعه واقف بودند. مدیر مدرسه این غیرت و تفکر پیشرفته را تحسین می کند.


۲- این مبحث مهم چون که در محل ما رخ داده بود، بر اعضاء حس و درد را فزود و لذا گاه ناگزیر بودند، حس را موقتاً و _برخی ها تماماً_ جایگزین عقل و خرد کنند که تا حد زیادی باید طبیعی تلقی کنیم. همین امر موجب شده بود بر تن محیط علمی و آگاهی بخش مدرسه، لحظاتی دور از انتظار طولانی، تن پوش محاکمه مشاهده کنیم، و کم نمانده بود، گیوتین! روبسپیر  انقلاب فرانسه، در مدرسه جای قلم و اندیشه را تنگ کند، که البته نکرد و نمی تواند. زیرا حس، فقط تا یک جاهایی توان مانور دارد. ولی وقتی خرد، از روزنهٔ طبع بشری ورود کند، همهٔ بادهای حس ناروای بادکنک، می ترکد. و ترکید.

 

۳- حرف را حمید تمام کرد، جنایت جنگی در ظرف زمانی خود. و البته خویشتنداری و زندگی عزتمندانه در سایهٔ زمُخت مظلومیت. درود به حمید برادر اندیشمند آن شهید مظلوم دارابکلا.


۴- برخی دوستان خاطراتی از آن ستم بر آن شهید گفتند، برخی به ریشه ها رفتند، برخی در حسرت ها غوطهٔ فکری خوردند. برخی آن رویداد را یک تاریخ جهت بخش روستا تفسیر کردند، برخی میان ارزش شهید با آگاهی جامعه پل زدند.

برخی البته در سطح آن حادثهٔ رنج آور درجا زدند و بی آن که خود بدانند! بر چهرهٔ نجیب مدرسهٔ ما سیدعلی اصغر خراش زدند که به برداشت مدیر مدرسه خطایی در حد سرزنش شدید محسوب می شود و لذا از آن شخص می خواهد زیباترین تبصرهٔ اخلاق یعنی طلب بخشش و حلالیت از سید اهل قلم دارابکلا را اجرا کند که مدیر می داند در وجود جناب آقای «.....» که این روزها دردهای جانکاه، جا کرده، عشق و دوستی به سید علی اصغر موج می زند. موجی آکاهانه بسم الله.


۵- در انتها فاش کنم مشاور ارشد مدرسه جناب سید، شخصاً مرا از ورود به چالش دیروز بازداشت و استدلالش این بود مدیر باید در همان فضای گفتمان ساز بماند نه به حاشیه ورود نماید. که اساساً حاشیه، امری محتوم و ناگزیر در هر گونه مباحث تلخ و چالش برانگیز ست. لذا مدیر، شَور آن رفیق مشاور را برگزید و جز به بار گذاشتن همان یک اطلاعیهٔ اخطاریه هیچ اقدامی برای به تعطیلی کشاندن چالش ننمود، کار سکوت وَشی که بر من تحمیل شد و همین امر بر سیدمیثم عزیزم و سیدجواد نازنینم مشتبهه شد که لحظاتی مدیر را به چوب طعنه، فَلک کردند و گفتند مدیر مدرسه خویشاوندگرایی کرد! چیزی که پدرشان را نگران نمود و آن گون، بر آن دو فرزندش نگاشت. مدیر اصلا چنین نیست،

 

حداقل به یک دلیل:

من حتی در برابر آراء اخوی ام آقای وحدت هم -که فضل وسیع اش بر من  روشن تر از آفتاب روشن است- دست به سازش خویشاوندی نمی زنم و سال هاست در بحث ها با ایشان هیچ گاه بُز اخفَش نبودم و او هم همیشه ما را مستقل  و خردگرا بار آورد. بنابرین من چالش های حتمی الوقوع این مبحث نهم را که بخشی جدایی ناپذیر از ذهن و تاریخ روستایی مان است، در پیش زمینهٔ ذهنم داشتم. زیرا به عنوان کسی که ۸۸۸ پیراهن بیشتر از جوانان بسیار عزیز این مدرسهٔ فکرت و پویا پاره کردم، این مقدار از شمّ بهره دارم که بو بکشم!

 

سلام
دکتر سروش در باب وحی، از دید من خطا صورت داده، که البته خطا بخشی از وجود آدمی ست. دکتر سروش بگویند اگر این است، پس دادن الواح به دست حضرت موسی (ع) را چه می گوید!؟ آن که دیگر رؤیا نبود عین آمدن  الواح بود در طور سینا بر دست موسی نه بر قلب وی.ضمن این که نقل شما در جمله آخر کامل نیست. فقط رؤیا نگفت سروش. از جمله رؤیا گفت.

 


نظر آقای وحدت را. من هم می پذیرم نظر صائب ایشان در این مسأله را

این:


به نام خدا
پاسخ آقای وحدت به پست بارگذاری شدهٔ نقلی سیدعلی اصغر از رضا بابایی در موضوع ضرب بر زن:

شیخ وحدت:
آیه از باب دفع افسد { طلاق } به فاسد { ضرب } است.

 


این طنز سیاسی فضای وحشت عصر استالین است، دیکتاتورترین کمونیست که مکتب مارکس و لنین را به انحراف بُرد:

زمانی که استالین فوت کرد، نیکیتا خروشچف جانشین او در کنگره حزب کمونیست شروع به بازگویی جنایات استالین کرد. همه حاضرین تعجب کرده بودند که چگونه یک رهبر از رهبر پیشین این چنین تند انتقاد می کند. 

 

در حین سخنرانی که سالن مملو از جمعیت بود، ناگهان فردی خطاب به خروشچف فریاد زد: پس تو آن زمان کجا بودی؟ سالن ساکت شد. خروشچف رو به جمعیت گفت:  چه کسی این سوال را پرسید؟  هیچ کس جواب نداد. دوباره گفت:  کسی که این سوال را کرد، بایستد. اما هیچ کس بلند نشد. خروشچف در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت:  در آن زمان من جای تو نشسته بودم! (منبع: حکایات حکیمانه)

 

@

مرجع تقلید را بر شما تحمیل نمی کنن. در انتخاب مرجع تقلید که تقلید نمی کنی. پس مرجع ایی باید برگزید که این گونه خشک مقدس نباشد. مثل مرحوم بروجردی. خود امام صادق (ع ) که مؤسس فقه جعفری ست در تشییع جنازهٔ دانشمند مُلحد شرکت فرمودند. پس، راه انحرافی آن راه اصیل اسلام نیست. مثال می زنم: صوفیه یک جنبش پارسایی بود ولی وقتی طی ۴۵۵ سال بعد به صفوییه منتهی شد، فاسد شد.

 

 

بحث دهم مدرسهٔ فکرت: آیا تاکنون در پروژه ای جمعی با هدف حل یک مسأله ی اجتماعی مشارکت داشته اید؟ از تجربه تان بگویید. آیا قائل به اهمیت مشارکت عملیِ فراتر از نقدهای کلامی هستید؟

به نام خدا
سلام بزرگواران. این پرسشی ست که جناب عارف آهنگر به مدرسه فکرت، پیشنهاد کرده است، که در پیشخوان سنجاق کردم. ضمن تشکر ویژه از این دوست فرهیخته، دعوت می کنم نهایت مشارکت را در پاسخ دهی داشته باشید. این مبحث تا ساعت ۱۰ امشب در پیشخوان می ماند. و از آن ساعت به بعد مبحث یازدهم سنجاق می گردد.

 

سلام جناب آقای وحدت
این اختلاف نظر شرعی میان عارف زاده و جوادی نسب را برای من روشن کنید: تا در مدرسه بذارم:
حسین جوادی نسب معتقد است و در یک پستی که نوشت گفت:
ناپدری بر دختر خانمش محرم نیست.

عارف زاده جواب داد:
محرم است

اینک پاسخ آقای وحدت:

 

شیخ وحدت:
سلام . ازدواج با ربیبه تا پیش از آمیزش با مادرش مجاز واز آن پس حرام است، به آیه 23 سوره نساء مراجعه شود.

ربیبه، نام دختر همسر است که معمولا با مادرش زندگی می کند تا وقتی که به خانه شوهر برود.
پایان نقل قول

 

آیه ی ۲۳ نساء را می آورم: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالَاتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۲۳﴾

 

[ازدواج با این زنان] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمه هایتان، و خاله هایتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرانی که شما را شیر داده اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرانتان که در دامان شمایند [و تحت سرپرستی شما پرورش یافته اند، البته] از آن همسرانی که با آنان آمیزش داشته اید، و اگر آمیزش نداشته اید، بر شما گناهی نیست [که مادرشان را رها کرده با آنان ازدواج کنید]، و [نیز] همسران پسرانتان که از نسل شما هستند [بر شما حرام شده است]. و هم چنین جمع میان دو خواهر [در یک زمان ممنوع است]، جز آنچه [پیش از اعلام این حکم] انجام گرفته باشد؛ زیرا خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است. ترجمهٔ انصاریان

 

 

خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسهٔ فکرت:

در ساعت خبرخوانی ام این جملهٔ آیت الله آقای مکارم، _شفقنا_ توجه ام را به خود جلب کرد:

«باید دانست آزادى هدر دادن نیروها و سرمایه ها نیست، بلکه وسیله شکوفائى و بارور شدن استعدادها است.

شرح مدیر: من مقالات، کتاب ها و درس گفتارهای فراوانی را از سر گذراندم، ولی تا امروز چنین نگاهی به آزادی را ندیده و نخوانده بودم. این تلقی از آزادی به نظرم خیلی نافع است.


تفسیر مدیر: جملهٔ آقای مکارم _که مرجعی متکلّم است_ سلبی  و ایجابی ست، سلب است چون گفت آزادی، هدر دادن نیست. ایجاب است، چون بیان داشت، آزادی، «وسیلهٔ شکوفائى» ست.

 

تحلیل مدیر: ۱- مکارم می خواهد آزادی غربی را نقد و آزادی اسلامی را ابلاغ کند. ۲- از این بیان آقای مکارم روشن نمی شود که او همین نوع آزادی را برای ایران اکنون می طلبد یا نه فقط نوعی ابراز عقیدهٔ کلامی ایشان است. ۳- به نظر من حتی این نوع آزادی _که مقیّد و باقوّت تعریف شده است_ از ایرانیان _خاصه از دانشجو و طلبه_ دریغ داشته شده است.

 

 

 

یک توضیح کوتاه دربارهٔ مَحرم و نامَحرم، در محیط مدرسه: ۱- محرم یعنی حرام اند همهٔ زنانی که با آنان نمی توان ازدواج (درآمیزیدن) کرد. مثلاً خواهر، مَحرم است یعنی ازدواج با او حُرمت و گناه و منع شرعی دارد و حرام قطعی ست. ۲- نامَحرم یعنی همه زنانی که ازدواج با آنان مُباح و روا و جایز است و اگر قصد ازدواج با آنان را کسی داشت گناهی بر او بار نمی شود. اللهُ عالم.

 

مدیر مدرسه و یک خبر: من در مرور اخبار امروزم در ایلنا خواندم که گفته شد: «برخی روستاییان با کارهای کوچک میلیاردر شده‌اند.»
توضیح: البته بحث این بخش ایلنا دربارهٔ گردشگری بود به گفتهٔ کارشناسان جهانی، «اقتصادسوم» دنیا شده است.

 

یادداشت های روزانهٔ مدیر مدرسهٔ فکرت
به نام خدا. جناب جوادی نسب طی بحث های روزهای گذشته به جای «سازش» واژهٔ «سازگاری» را پیشنهاد داد. ضمن سپاس از برادر صاحب اندیشه آقای حسین جوادی نسب، به مطلبی دربارهٔ کتاب مشهور مرحوم مهندس مهدی بازرگان به دوستان عرضه می کنم،:

 

۱- در دههٔ هشتاد من با یک انگیزهٔ شخصی درونی، شروع کردم تمامی آثار چاپ شدهٔ آقای بازرگان _چه چاپ دورهٔ شاه چه چاپ عصر انقلاب_ خواندم و یادداشت نوشتم. ۲- کتاب روح ملت‌ها نوشتهٔ بازرگان است که خُلقیات ملل مختلف را بررسی کرده است، فصل الحاقی آن «سازگاری ایرانی» ست. ایشان در این کتاب معتقد است ایرانیان بیش از هر صفت دیگری به سازگاری خو گرفته‌اند.

 

سازگاری ایرانی بنا به محتوای مهم آن، به دنبال پاسخی مستدل و بر پایه مشاهدات و شناخت «ما» از «ما» است. خوبی این اثر این است آنچه دراین کتاب می خوانیم گمان نخواهیم بُرد که گمانه های بازرگان است بلکه واقف می شویم بر روی آن اندیشه صورت گرفته است.
روح آن مرد بزرگ ناشناخته، جاویدان باد. ان شاء الله روزی فرارسد که خودم برای او همایشی برای شناخت زوایای وسیع اش برگزار کنم.

 

 

خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
من طبق روال در سایت « رویداد ۲۴ » مروری داشتم، این خبر از سعید حجاریان برام مهم بود: 

«حجاریان: نمی‌توان با حرف‌های افرادی مانند جنتی، مؤمن، علم الهدی، روزنامه کیهان، نمایندگان، ولی فقیه در استان‌ها و ... به‌سان سخنان شخص رهبری برخورد کرد چرا که قول منصوب رهبری عین قول رهبری نیست»
تحلیل خبر: مدیر بلد نیست.

 


پاسخ من به بحث چهارم مدرسهٔ فکرت.
دعوت می کنم به عرایضم دقت شود:

۱- من معتقدم دین، هم کارکردی حکومتی دارد، و هم کارکرد حکومتی داشت. کارکرد، معادل فونکسیون «Funtion» است. که در اصلاح عامیانه همان «ته کار» ساختمان یا «پی» بِنا و سازه است. مجموعه خدمات و حسَناتی که دین در قوام و بقا و تعادل نهاد سیاست و جامعه ایفا می کند.

۲- دین از نظر من به مثابهٔ خون در تمامی اندام اجتماع است، و سیاست جزئی از اندام است. بنابراین، دین نمی تواند کارکردی حکومتی نداشته باشد.

۳- این بحث، منازعه ای دیرین میان دین مداری و سکولارها بوده و هست. در واقع سؤال منظری جامعه شناسی دارد، پاسخ هم همینطور. پس، بنده مانند پارسونز، معتقدم دین «کارویژهٔ» نیل به اهداف را انجام می دهد.

۴- با سه فراز بالا که ارائه کردم، جامعهٔ پیامبر (ص) و علی(ع) بر استوانه های دین استوار بوده است، پیروی از سیرهٔ آن اسوه های بی خطای روی زمین، هم عقلی ست و هم شرعی.

۵- اگر عقلانیت ابزاری را ملاک خود بگیریم، که امری خطاست، در جامعهٔ نوین، نهاد دین، باید کنار! بماند و به کُنج خانه ها روَد و وسط مساجد.


۶- حال اگر پاسخ مرا پذیرفته، یا دقت کرده باشید، دو مسأله باقی می ماند که بنده، اعتقاد خودم را بیان می دارم:
اگر همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی سیاست به دین باشد، درست است
اگر به معنای دنباله روی دین به سیاست باشد، مردود و باطل است.

۷- از نظر من استکهاوس درست گفته است که خرد و زور فقط تن و جسم انسان را به تمکین می آورد، ولی دین، روح و روان مردم را نیز به اطاعت می کشاند. پس جامعه و سیاست محتاج دین است. در یک کلام خرد و وحی با هم اند، نه بر هم.

 

نتیجه: دین کارکردی حکومتی دارد، اما به وجهی که برشمردم. حال اگر به جای دین، «روحانی سالاری» رخ بنماید، آن دیگر، نکوهیده است و محکوم. زیرا، در این شق، مقامات دنیوی، از روحانیت بدون چون و چرا باید تبعیت کنند؛ که ایندخلاف بزرگ و انحراف خطرناکی ست که ۱۰۰۰ سال قرون وسطی، تاریکخانه ی وحشت و استبداد آن روزها شُوم و تلخ و بسته و پس رفته و راکد است. پایان
من پاسخم را از داشته های ذهنی ام نوشتم، اگر خطایی بود ، متوقع نقد بی رحمانه و بی تعارف هستم. چون مدرسه ی فکرت ، مدرسه ی صوری نیست.

 

 

 

پاسخم به بحث ۱۳ مدرسه:
به نام خدا. ضمن سلام به همگان و تشکر ویژه از جناب آقا عارف آهنگر بابت طرح این پرسش، دیدگاه ام را در چندبند می آورم:


۱- پژوهشی در این باب نکرده ام، نیز پژوهشی در این قضیهٔ حیاتی کشور، من ندیده ام؛ اما بُرونداد این ادارهٔ آموزشی تعلیمی، تا حدّی _به حدّ وفور_ نمایان ساخته است، که وضعیتی نابسامان و نامناسب دارد.
۲- این عیب، بلکه آفتِ مَهیب را، پدیده ای متقابل می دانم. که پنج ضلعی ست: نظام، دانش آموز، آموزگار، خانواده، جامعه. هر پنج ضلع در این سیر قهقرایی تقصیرکار بوده و هستند.


۳- البته باید پای معلمان توانا و دانا را از این تقصیرات بیرون بکشم؛ چون که تا مزرعه و بوته و باغبان باهم، «همگِن» نباشند، ثمره ای پدیدار نمی شود. حتی در دنیای وحوش نیز برای اهلی سازی، این «انطباق سه وجهی» لازم است، مثلاً اگر به جای سگ، گرگ را اهلی کنیم، باخته ایم، چون طبع گرگ، درندگی ست و شکار و خون آشامی. پس، وقتی گرگ نمی خواهد در حیاط خانهٔ صاحبخانه، قلعه بانی کند و پاسبان گله باشد، هزار آموزشیار هم، قادر نیستند گرک را بسانِ سگ، همخانهٔ انسان  کنند و نگهبان جان شان.


۴- اگر «پرورش» مطلوب بود و آموزش «مورد قبول»، پس چرا نهادهای انقلاب وقتی می خواهند نیرویی استخدام کنند، دست  به گزینش می زنند و تعلیم یافتگان وزارت آموزش و پرورش را مجدداً در آموزشگاهای خودشان، «وَرز» و به قول برخی ها «شست و شوی مغزی و مُخی» می دهند؟ و تعلیم های مجدد!؟ پس، برونداد این وزارت از پای بست ویران است.


۵- سبک آموزش  و محتوا با هم همخوانی ندارد. هر دوره ای، هر کس هر طور خواست با این وزارت کرد.
۶- و آخر این که طی ۴۰ سال که از انقلاب می گذرد به گمانم بیش از ۴۰ بار این نظام آموزشی ایران دستخوش دگرگونی و اعمال سلیقه شده است و هنوز هم سنگ این آسیاب به دور خود _بی گندم و آرد_ می گردد! آنقدر تغییر! و آنقدر تحول! داد، که دادِ خودِ آموزگاران هم درآمد. من بدبینی را القا نمی کنم، ولی واقعیت آن است میان دانش آموز با آموزش و نیز پرورش رابطهٔ قهرآمیز حاکم است. کتاب می گوید مرا بخوان. دانش آموز می گوید سخت هستی! و معلم می گوید من هم این وسط مانده و درمانده ام. پایان
ابراهیم طالبی دارابی



مقدس سازی چرا؟
به نام خدا. همانطور که واقف اید، واژه ی «قدس» معنایی جز پاکی، پاکیزگی و طهارت ندارد. در کتاب شریف تفسیر مجمع البیان می خوانیم که  تقدیس در اصل به معنای تطهیر و پاک کردن است. به همین جهت، سطلى که به وسیله آن خانه قدس را تطهیر مى‏کردند، تقدیس مى‏گفتند. «بَیْتُ المُقَدَّس» نیز جائى است که از نجاست معنوى یعنى شرک پاک است.

 

حال با این توضیح چرا باید افراد، چهره ها و کسانی که جایگاهی را در قدرت یا فقه یا معرفت یا فلسفه یا حتی عرفان اشغال کرده اند را نه فقط تقدیس کرد بلکه آنان را قدس و مقدس دانست؟ به نظر من، تقدیس سازی در سیاست، زشت ترین اقدام است که آزادی را از هر دو طرف می ستاند، آن که می خواهد نقد و اشکال کند، نمی تواند و آن که مقدس سازی می کند هم نمی تواند. اولی از موانع (=بُت سازان) نمی تواند عبور کند یعنی عدم آزادی و دومی از رهایی درونی  بُت خویش نمی خواهد گذر کند که عدم آزادگی ست.


پس پیش به سوی هم آزادی و هم آزادگی در جامعه و چشمه سار امری خطاست، در جامعهٔ نوین، نهاد دین، باید کنار! بماند و به کُنج خانه ها روَد و وسط مساجد.


۶- حال اگر پاسخ مرا پذیرفته، یا دقت کرده باشید، دو مسأله باقی می ماند که بنده، اعتقاد خودم را بیان می دارم:
اگر همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی سیاست به دین باشد، درست است
اگر به معنای دنباله روی دین به سیاست باشد، مردود و باطل است.

۷- از نظر من استکهاوس درست گفته است که خرد و زور فقط تن و جسم انسان را به تمکین می آورد، ولی دین، روح و روان مردم را نیز به اطاعت می کشاند. پس جامعه و سیاست محتاج دین است. در یک کلام خرد و وحی با هم اند، نه بر هم.

نتیجه: دین کارکردی حکومتی دارد، اما به وجهی که برشمردم. حال اگر به جای دین، «روحانی سالاری» رخ بنماید، آن دیگر، نکوهیده است و محکوم. زیرا، در این شق، مقامات دنیوی، از روحانیت بدون چون و چرا باید تبعیت کنند؛ که ایندخلاف بزرگ و انحراف خطرناکی ست که ۱۰۰۰ سال قرون وسطی، تاریکخانه ی وحشت و استبداد آن روزها شُوم و تلخ و بسته و پس رفته و راکد است. پایان


من پاسخم را از داشته های ذهنی ام نوشتم، اگر خطایی بود ، متوقع نقد بی رحمانه و بی تعارف هستم. چون مدرسه ی فکرت، مدرسه ی صوری نیست.

 


پاسخم به بحث ۱۶ مدرسهٔ فکرت
دربارهٔ دنیا و دعا باورهایم اینهاست:
۱- دنیا بد نیست، دنیایی شدن بد است‌. دنیایی شدن مثل رفتار فرعون. مثل اعمال قارون. مثل تزویر بلعم باعورا. (سه چهرهٔ کریه و مثلت زور و زر و تزویر) اما دنیا مثل کار شکُفتن گُل. پس، دنیا محل رفتار و کردار است که چه بهتر عین شکوفایی گل و نغمه های بلبل باشد.


۲- دعا یعنی خواستن. چون میان پرورگار و آدم موانع و مشکلات رخ می تابد، انسان از طریق دعا (مناجات یا منادات) به خدا توکل می کند و در این راه، حق توسُّل (=وسیله یابی) نیز دارد. دعا حرکت عاشقانه و عاجزانه ماست به دستگاه رحمت بی انتهای خدا. که صدالبته پیش از هر چیز ایمان نیاز دارد و عشق به رُبوبیت. و این شیرین ترین لحظات یک انسان در اُنس با معبود مطلق و متعال و مهربان است که در آن رابطهٔ صمیمی میان خالق و مخلوق، هم حال لازم است و هم قال. هم راز نیاز است و هم نیاز.
 

 


۱- خدای علیم باخبر است، خود از ما خواسته: بخواهید مرا : اُدعونی....
۲- با توجه به «اُدعونی» من معتقدم دعاکردن در پیشگاه خدا، اوج دلدادگی و حذف هر نوع واسطه است.
۳- دعا اگر نباشد، خدا با ما متصل است، ولی ما از خدا بُریده.
۴- لازم نیست کسی دعا را فریاد کند و یا لزوماً جمعی ادا کند، دعا درخواست که خدا خود امر کرده در خفا و علَن و در حال تضرُّع مرا بخوانید. پس ربط هر کس با خدا با قلبش است نه با زبان. زبان ابزار زمزمه است.
۵- هرگز مزه دعا کم نمی شود وقتی کسی واقعاً عاشق و عابد خداست.
ممکن است پاسخ من از نظر شما نادرست باشد، ولی من به پرسش تو اهمیت دادم و تجربهٔ خودم را نقل کردم. پوزش.


 

خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
در خبرخوانی ام از عصر ایران خواندم که : «در یکسال گذشته، بیش از ۲۴ هزار مسلمان در میانمار بر اثر اقدامات خشونت آمیز ارتش این کشور جان باخته‌اند.


آژانس توسعه بین‌المللی انتاریو در کانادا با انتشار گزارشی در این خصوص می‌گوید این تحقیق با مشارکت سازمان‌ها و پژوهشگرانی از کشورهای مختلف از جمله استرالیا، بنگلادش، کانادا، فیلیپین و ... تهیه شده است.
این گزارش می‌گوید همچنین بیش از ۴۰ هزار مسلمان هم به ضرب گلوله زخمی شده‌اند و بیش از ۳۱ هزار تن دیگر هم درون آتش انداخته شده‌اند. ضمن اینکه ۱۱۵ هزار خانه مسلمانان روهینگیایی به آتش کشیده شده است.»

 

تحلیل من:


این جنایت وحشتناک چیزی غامض ندارد که لازم به تحلیل باشد. این بودایی های از خدا بی خبر!  روح بودا هم را آزرده کردند که تمام مکتبش این بود انسان دوست باشیم نه آدم کُش. آنان با این نژادپرستی جراحتی عمیق بر قلب مسلمین جهان وارد ساختند. و من این را ننگ غرب می دانم که در فساد مدرنیته غرق شده است و فقط «آز» دارد و میل به انباشت و نظاره گر است و خودخواه. غرب، بدجوری به سراشیبی سقوط افتاده است. روزی برملا خواهد شد.
منبع:
http://www.asriran.com/fa/news/627838/ارتش-میانمار-در-یک‌سال-گذشته-24-هزار-مسلمان-را-کشته-است

 

عدل چیست؟

 

ضمن تشکر از جناب امیر رمضانی که سؤال را پیش کشیدند، چند جمله جواب می نویسم:
عدل، "ادا کردن حق دیگران است و استیفای حق خود از دیگران." عدالتگرا کسى است که حقوق دیگران را لگدمال نمى کند


۱_ عدل مجموعه همه فضائل است. به طور که تمامی فضیلت ها در آن اجتماع کرده است.  به عبارتی پُل عبور به آرمان مقدس است. 
۲_ عدالت هم ایفای حقوق است و هم استیفای حقوق.  اولی عدالت ورزیدن است و دومی عدالت طلبیدن. 
۳_  عدالت گرچه والاست، ولی فضیلتی مثل کرَم، یعنی از خودگذشتن، از عدل بالاتر است. 
۴_ عدل و آزادی چون که با حقوق سر و کار دارند،  به قول دکتر سروش قابلیت اجرایی لغزنده ای دارند.
۵_ عدل موجب می شود مانند مولوی بیندیشیم که گفت: ما همه لاشیم در چندان فراش
۶_ امام علی علیه السلام در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الأمور مواضعها . و مرحوم علامه طباطبایی درباره عدل نظرش این است:
 حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونه‌‎ای که سهم شایستة هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایستة خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند.

 

خبر و تحلیل خبر


در خبرخوانی ام در سایت عصر ایران جناب جعفر محمدی خواندم که آقای حسن روحانی دیروز ۳۰مرداد ۱۳۹۷ از جریان‌های سیاسی درخواست کرد فعالیت‌های جناحی را کنار بگذارند و گفت: خواهش می‌کنم مدتی، حزب و جناح را فراموش کنیم و بعد دو سال دیگر شروع کنید؛ یک استراحتی به خودمان بدهیم. جناح‌ها لطفا به مرخصی بروند تا اختلاف و فشارها کم شده و اتحاد و وحدت بیشتر شود.

تحلیل من: شاه هم همین را می گفت! رستاخیز تأسیس کرد و گفت هرکه نمی تونه رستاخیزی بشه بره از این مملکت. حالا این جناب روحانی راست میانه، که هم از چپ وام گرفته و هم از راست دام! حالا شاهی گری می کنه. نمی تونه رأی نیابتی ملت را حفظ کنه، چنین می تراشه! عجب نکردم، اساساً این تیپ افراد، آن تیپی ! اند.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۲

مدرسه فکرت ۲

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۲

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوم

 

اطلاعیهٔ مدرسهٔ فکرت
سلام دوستان
بخوبی آگاهید، قانونگذار، هر گونه تبلیغ  علیهٔ نظام را
جُرم دانسته و ...‌ ، بنابراین، در مدرسهٔ فکرت، فقط تحلیل و تفکر و انتقاد منطقی نسبت به نظام و نیز هر گونه راهکار عقلانی جهت برونرفت سیستم سیاسی از بحران و معضل ها، آزاد است، و سایر روش ها _چنانچه خود اعضای فرهیخته ی مدرسه نیز از آن آگاه اند_ ممنوع می باشد. قابل ذکر است بگویم، که تبلیغ در معنای واژگانی یعنی ترویج ، رواج دادن و اشاعه و پخش‌. لذا  از نظر قانونگذار و نیز قاضی مَحکمه، تبلیغ علیهٔ نظام معنا و مفهومی جز کوشش جهت براندازی ندارد. پس، محیط مدرسه را امن و بری از اقدام های مُجرمانه و در عین حال داغ و زنده و پوینده نگه داریم. سودهایی که در اندیشه سازی است، در هیچ چیز دیگری نیست.

 


اطلاعیه
دوستان بحث را دو به دو نکنید. معذرت. دو به دو اگر دوست دارید. دیگر چه لزومی داره در مدرسه به هم بگین که وقت همه ضایع بشه. وقت طلاست. آن را پیندواج! (=لحاف مُندرس و پاره پوره) نسازید! بِرام بِرام (=سریع و بِدو بِدو) پست بار نگذارید. چرا با شتاب و تند تند پست می ذارید؟؟؟ مگر اینجا را از دست شما می گیرن. پس آرام آرام سِسکه سِسکه (= جرعه جرعه)

 

 

پاسخم به بحث نهم مدرسهٔ فکرت: بر شهید ابراهیم عباسیان دلاور ررمندهٔ دفاع مقدس، در دارابکلا چه گذشت؟ که نمی بایست می گذشت.


جواب:


۱- درود می فرستم به روح آن شهید، که شاید امشب از بحث ما دربارهٔ خود آگاه شود کما این که در طبیعت مرموز خدای باری تعالی، ما نیز در رؤیا سیر آفاقی و انفُسی می کنیم.


۲-من در درجهٔ اول باید مردم را بری کنم.  چون که اولاً همهٔ نبودند که بر پیکر آن شهید آن جفا را روا بدارند. ثانیاً آن ها هم که آن رفتار شاذّ و به دور از هر گونه مروّتی را انجام دادند، نادانی کردند. و می توان گفت ممکن است تحریک شده بودند.


۳- من خود در مراسم تشییع آن شهید _که همسایه بودیم و رفیق کوچک تر وی_ بودم و با چشمان خود جسارت ها را دیدم، که می توانم بگویم از سر جهل و غیرت نابجا و حتی احساس تکلیف بسیار عوامانه،  و عصبانیت شدید و خشم کاذب بود که جوّ زمان بر آنها تحمیل ساخته بود.


۴- من جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جسارت به این شهید می دانم: که،


تا مدت طولانی آن عزیز رزمندهٔ حاضر در جبههٔ جنگی را شهید محسوب نکرد که چرا او مثلا موضع چپ گرای فدایی اکثریت داشت. 


تا مدتی طولانی حق و حقوق مادر شهید را نمی داد. زجرآورترین تصمیم که بوی انسانیت در این کار نبود


و قبر آن شهید را دور از محوطهٔ شهیدان ۱۹ گانهٔ در ۲۵ متر پایین تر به خاک سپردند.


۵- من خود ۱۸ سال پیش به اتفاق و همآهنگی حمید نامه ای نوشتم به دفتر رهبری و تا چندماه پیگر حل قبر، حقوق، و شهید دانستن آن غیورمرد  و ... بودم که اسنادش موجود است


۶- نمی خواهم نقار بیفکنم، چون این خانواده شهید، خود آن قدر وقار دارند که رفتار مسالمت آمیزشان طی چندسال ستم، کمر خم نکردند و دست به پیش کسی دراز نکردند و عزت خود را با کسی معامله نکردند. من مادر شهید عباسیان که «کبرا خاله» صداش می کنیم،  تقدیس می کنم که چون حضرت زینب(س) صبر کرد و خون در دل گذاشت و زجرهای وارده بر پسرش را باکسی تقسیم نکرد.


۷- من سال ۱۳۹۲ در متنی با عنوان «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» نام آن شهید را زنده کردم. و در مراسم سوم مرحوم محمد دارابکلایی در میان مردم برای نخستین بار نام شهید ابراهیم عباسیان را بردم و مظلومیت شان را تذکر دادم.


۸- یکی از دهها گزارش علیه من در پرونده ام، این بود من سر قبر شهید عباسیان فاتحه خوانی می روم. که با جرأت این کار را می کردم از کسی حساب نمی بردم. بله حتی فاتحه خوانی سر قبر آن عزیز قابل تعقیب بود و موجب سرزنش. سرزنش می کنم بر آن همه سرزنش که ننگ بود و عار. بازم خدا را شکر قضیهٔ بغرنج آن شهید گرم دشت خرمشهر حل شد نه منحل!


تحلیل مدیر مدرسه

۱- رفراندم (به قول دکتر داریوش آشوری: همه پرسی)  یک راهکار است نه رویکرد. راهکار عقل جمعی می طلبد که وقتی مصوب شود، رویکرد می گردد. پس، جادهٔ منتهی به رویکردها، مبداء اش راهکارهاست. و رفراندم، بک راهکار است که ابزار مدرن دموکراسی‌ست. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت دوم

 

اطلاعیهٔ مدرسهٔ فکرت
سلام دوستان
بخوبی آگاهید، قانونگذار، هر گونه تبلیغ  علیهٔ نظام را
جُرم دانسته و ...‌ ، بنابراین، در مدرسهٔ فکرت، فقط تحلیل و تفکر و انتقاد منطقی نسبت به نظام و نیز هر گونه راهکار عقلانی جهت برونرفت سیستم سیاسی از بحران و معضل ها، آزاد است، و سایر روش ها _چنانچه خود اعضای فرهیخته ی مدرسه نیز از آن آگاه اند_ ممنوع می باشد. قابل ذکر است بگویم، که تبلیغ در معنای واژگانی یعنی ترویج ، رواج دادن و اشاعه و پخش‌. لذا  از نظر قانونگذار و نیز قاضی مَحکمه، تبلیغ علیهٔ نظام معنا و مفهومی جز کوشش جهت براندازی ندارد. پس، محیط مدرسه را امن و بری از اقدام های مُجرمانه و در عین حال داغ و زنده و پوینده نگه داریم. سودهایی که در اندیشه سازی است، در هیچ چیز دیگری نیست.

 


اطلاعیه
دوستان بحث را دو به دو نکنید. معذرت. دو به دو اگر دوست دارید. دیگر چه لزومی داره در مدرسه به هم بگین که وقت همه ضایع بشه. وقت طلاست. آن را پیندواج! (=لحاف مُندرس و پاره پوره) نسازید! بِرام بِرام (=سریع و بِدو بِدو) پست بار نگذارید. چرا با شتاب و تند تند پست می ذارید؟؟؟ مگر اینجا را از دست شما می گیرن. پس آرام آرام سِسکه سِسکه (= جرعه جرعه)

 

 

پاسخم به بحث نهم مدرسهٔ فکرت: بر شهید ابراهیم عباسیان دلاور ررمندهٔ دفاع مقدس، در دارابکلا چه گذشت؟ که نمی بایست می گذشت.


جواب:


۱- درود می فرستم به روح آن شهید، که شاید امشب از بحث ما دربارهٔ خود آگاه شود کما این که در طبیعت مرموز خدای باری تعالی، ما نیز در رؤیا سیر آفاقی و انفُسی می کنیم.


۲-من در درجهٔ اول باید مردم را بری کنم.  چون که اولاً همهٔ نبودند که بر پیکر آن شهید آن جفا را روا بدارند. ثانیاً آن ها هم که آن رفتار شاذّ و به دور از هر گونه مروّتی را انجام دادند، نادانی کردند. و می توان گفت ممکن است تحریک شده بودند.


۳- من خود در مراسم تشییع آن شهید _که همسایه بودیم و رفیق کوچک تر وی_ بودم و با چشمان خود جسارت ها را دیدم، که می توانم بگویم از سر جهل و غیرت نابجا و حتی احساس تکلیف بسیار عوامانه،  و عصبانیت شدید و خشم کاذب بود که جوّ زمان بر آنها تحمیل ساخته بود.


۴- من جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جسارت به این شهید می دانم: که،


تا مدت طولانی آن عزیز رزمندهٔ حاضر در جبههٔ جنگی را شهید محسوب نکرد که چرا او مثلا موضع چپ گرای فدایی اکثریت داشت. 


تا مدتی طولانی حق و حقوق مادر شهید را نمی داد. زجرآورترین تصمیم که بوی انسانیت در این کار نبود


و قبر آن شهید را دور از محوطهٔ شهیدان ۱۹ گانهٔ در ۲۵ متر پایین تر به خاک سپردند.


۵- من خود ۱۸ سال پیش به اتفاق و همآهنگی حمید نامه ای نوشتم به دفتر رهبری و تا چندماه پیگر حل قبر، حقوق، و شهید دانستن آن غیورمرد  و ... بودم که اسنادش موجود است


۶- نمی خواهم نقار بیفکنم، چون این خانواده شهید، خود آن قدر وقار دارند که رفتار مسالمت آمیزشان طی چندسال ستم، کمر خم نکردند و دست به پیش کسی دراز نکردند و عزت خود را با کسی معامله نکردند. من مادر شهید عباسیان که «کبرا خاله» صداش می کنیم،  تقدیس می کنم که چون حضرت زینب(س) صبر کرد و خون در دل گذاشت و زجرهای وارده بر پسرش را باکسی تقسیم نکرد.


۷- من سال ۱۳۹۲ در متنی با عنوان «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» نام آن شهید را زنده کردم. و در مراسم سوم مرحوم محمد دارابکلایی در میان مردم برای نخستین بار نام شهید ابراهیم عباسیان را بردم و مظلومیت شان را تذکر دادم.


۸- یکی از دهها گزارش علیه من در پرونده ام، این بود من سر قبر شهید عباسیان فاتحه خوانی می روم. که با جرأت این کار را می کردم از کسی حساب نمی بردم. بله حتی فاتحه خوانی سر قبر آن عزیز قابل تعقیب بود و موجب سرزنش. سرزنش می کنم بر آن همه سرزنش که ننگ بود و عار. بازم خدا را شکر قضیهٔ بغرنج آن شهید گرم دشت خرمشهر حل شد نه منحل!


تحلیل مدیر مدرسه

۱- رفراندم (به قول دکتر داریوش آشوری: همه پرسی)  یک راهکار است نه رویکرد. راهکار عقل جمعی می طلبد که وقتی مصوب شود، رویکرد می گردد. پس، جادهٔ منتهی به رویکردها، مبداء اش راهکارهاست. و رفراندم، بک راهکار است که ابزار مدرن دموکراسی‌ست. بیشتر بخوانید ↓


۲- رفراندم، در جایی ارزش پیدا می کند ، که حکومت ها،  به روی رأی ملت حساب باز کنند و احترام گذارند و لذت ببرند که دست به سوی رأی مردم دراز کرده اند، ترس حکومت ها از رفراندوم _ هر رفراندومی_  فقط ناشی از آن ترسی ست که میان حکومت گردانان و مردم  وجود دارد؛ یعنی شکاف.


۳- من فکر می کنم آقای «اعلاء الدین» در پی درو کردن گندم و جو و ذرّت سیاست!! است، که خیال می کند اگر در این بزنگاه، (=چهره منفور ترامپ در جهان و ایران) اختلاف رأی جناح خود _راست_ را با جناح مقابل آشکار کند، خود و همفکران حکومتی خود را چندین گام به پیش می راند. 
البته به لحاظ علم سیاست او دارد «رفتار سیاسی» می کند ولی به نگاه علم جامعه شناسی سیاسی، یک پیش دستی ماهرانهٔ جناحی.

 

 

 

مُجاز و مَجاز

متنی به قلم مدیر مدرسهٔ فکرت

به نام خدا
سلام و احترام

مُجاز یعنی روا. مَجاز یعنی غیرواقع غیرحقیقی. با همین تعریف واژگانی مطلب را تبیین می کنم:


۱- چند چیز، مُجازها را می سازند: دین، اخلاق، وجدان، قانون، پارادایم بین المللی.


۲_ ما همه، به این مُجازسازندگان نه فقط ایمان داریم که زندگی می کنیم. که هر چه روا داری ما افزون تر، به کمال نزدیکتریم.


۳_ اما مَجاز را هیچ کسی نمی تواند ، سر و سامان دهد چون رها و آزاد و بی در و دروازه است. که اگر کسی ظرفیت در خود جمع نکرده باشد در فضای مَجازی غرقاب می گردد که حتی غریق نجاتی هم ندارد.


۴- پس، مَجاز خود را با مُجاز ضمیمه کنیم، چون هر گونه رهایی از مُجاز، مَجاز ما را نه فقط نابود بلکه بدهکار و خسران دیده می کند.

 

 

تحلیل روانشناسی سیاسی مدیر مدرسه

دربارهٔ قضیهٔ شهید ابراهیم عباسیان

چند فرض متصور است:


۱- از روی جهالت و خشم کاذب: چون در ذهن آنان خوانده بودند ، او «....ونیست» است. پس نه فقط شهید نیست بلکه در قبرستان مسلمین نباید مدفون شود!


گواهی: دارم با اشک می نویسم، من و شهید ابراهیم عباسیان تابستان ها پیش حسن نجار کار می کردیم، چون هر دو فقیر بودیم باید هزینهٔ تحصیلی سال آینده مان را ذخیره می کردیم. من نمی توانستم روزه داغ تابستان را طاقت بیاورم ولی شهید عباسیان، در مرداد داغ قریب ۳۶ سال پیش هم روزه می گرفت و هم نماز اقامه می داشت. الهی بمیرم من این ستم را نبینم!

 

۲- از روی دستور امنیتی حکومتی: چون ممکن است روی تشییع این گونه شهدای سیاسی حساسیت می داشتند. مانند کشته شدگان بحران ۸۸ که هرگز هیچ خانواده ای حق تشییع و مراسم گیری نداشت. 


گواهی: حکومت اگر چنین امری را فرمان داده باشند از این شهید جهل داشتند:

من و شهید عباسیان هم بحث سیاسی بودیم. من از بازرگان دفاع می کردم ولی او ، وی را سازش کار آمریکایی می دانست. پس او حکومتی تر فکر می کرد در این رابطه تا من. و حکومت اگر مواضع افراد، را میزان بگیرد که می گرفت، به آن شهید در این رابطه نیز ستم کرد!!

تا بعد. چون چند تحلیل دیگر هم دارم. لطفاً در عمق واقعه بحث کنید نه در سطح آن

مدیر مدرسهٔ فکرت: ابراهیم

 

 

اطلاعیهٔ اِخطاریه
به نام خدا
آنچه در  پیشخوان امروز ملاک بوده و هست،
ارایه اطلاعات یک رویداد تلخ است، نه محاکمه ی کسانی که
در قضیهٔ شهید عباسیان آن کردند که نباید می کردند.
مدرسه ی فکرت را که اندیشکده است به دادگاه و سکوی انتقام و حرف های ناپخته زدن،  و وعده گاه و قرارگذاری روز فلان و بهمان تبدیل نکنیم. لطفاً قاعده پذیر باشیم نه آیین گریز.


درضمن, خدشه و خراش و پنجه انداختن به چهرهٔ پاک سید علی اصغر جفایی زشت تر از اقدام علیهٔ تشییع جنازه ی شهید عباسیان است. آن روزها سیدعلی اصغر جان خود با خدا از الست تا ابد معامله کرد، برخی از مدعیان متولی این روستا هنوز منعقَد هم نشده بودند.

 

و وقتی سید فرمانده رده بالای جنگ در کردستان شد و یک جبهه ی بشدت وحشتناک برفناک را می گرداند, سید میثم عزیزش در بطن پاک مطهر مادرش، داشت از بند ناف خون می مکید. پوزش و ختم کلام.

 

به قلم حمید عباسیان:
درود دوستان
غمی دارم در این دل که گر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم آن را مغز و استخوان سوزد .


مقدمتا از دوست خوبم جناب مدیر به سبب حضور کم رنگم عذر خواهی میکنم چون روزی یکساعت در فضای مجازی هستم آنهم %۸۰ را اختصاص دادم به پیگیری اخبار و مسایل روز جامعه باقی مانده وقتم را به مطاله نظرات دوستان آنهم با تاخیر می پردازم .

 

درخصوص شهید مظلوم ابراهیم عباسیان : شهید مظلوم در سال۱۳۶۱ دربحبوحه جنگ نا برابر که توسط امپریالیسم امریکا وایادی واغمارشان وادبیات انقلابی وتحریک جوامه دیگر توسط کشور دوست و برادرمان عراق برما تحمیل شد . به خدمت مقدس سربازی اعزام وبعد نه ماه در جبهه گرمدشت خرمشهر عملیات رمضان حین کندن سنگر توپخانه با انفجار مین به شهادت و با خونش وظیفه اش را به جامعه ادا کرد یادش گرامی باد

 

در دوران سخت و طاقت فرسای دورانی که به دوش کشیدن غم سنگین شهید مظلوم از یک طرف و تحمل سخت  شلاق بی حرمتی ها به خانواده مان به خصوص مادرم که داغش را چند برابر وغیر تحمل مینمود و محرومیتهای اجتماعی از درس و تحصیل و حقوق حداقلی انسانها (نان) باشد باعث شد تا چرخه زندگی مان دگرگون و پس لرزه هایش سالها فکر و روح و روان خانواده مان را در گیر آن عمل غیر انسانی و زندگی را با چنگ و دندان و با سختی جان بدون هیچ انتظاری از هیچ کس  طی طریق کنیم .
عذر خواهی میکنم قصد مکدر کردن خاطر دوستان را نداشتم .


در تکمیل مطالب عده ای از دوستان باید عرض کنم به لحاظ موقعیت زمانی عمل انجام شده جنایت جنگی است و بلحاظ اجتماعی همانطور که جناب عارف آهنگر اشاره اشاره فرمودند جامعه که آگاه شود از شهیدش دفاع خواهد کرد !


درآخر از تمامی دوستان که ابراز همدردی کردند نهایت تشکر را دارم سپاس  .
از دوستان خوب و اندیشمند سید باقر شفیعی و جناب محمد حسین آهنگری و دیگر دوستانی که در آن دوران سخت و جاهلیت با تحمل نا ملایمات همراه خانواده مان بودند سپاسگزارم


از دوست دوران کودکی ام ، همسایه خوب و فکورم آقای ابراهیم طالبی که صادقانه ضمن همراهی و همدردی پیگیر ثبت هویت شهید مظلوم ابراهیم عباسیان تلاش بسیار و مکاتبات زیادی انجام داد و نا ملایمت های زیادی را تحمل کرد صمیمانه سپاس گزارم .


در آخر روی سخنم و جوابم به آن دسته از غیر آدمهایی که با تفکر داعشی و جاعشی چنین جنایتی را روا داشتند این است ، شما ها مقصر نیستید ، مقصر تفسیر به رای غلطی است که از اسلام داشتید و دارید آنگونه که من در این سی و اندی سال فهمیدم دینتان گونه ای از اسلام است که انسانیت را به رسمیت نمی شناسد وتیغه شمشیر را اهرم مقبولیتش میشناسد و در قاموس محمد (ص) چنین چیزی را نیافتم ▪ بدرود.

 

جمعبندی بحث نهم مدرسهٔ فکرت: دربارهٔ  شهید مظلوم ابراهیم عباسیان

به نام خدای دل ها و دلدادگی ها
سلام
۱- خدای باری تعالی را شاکریم که در مدرسهٔ فکرت، همهٔ اعضای گرانقدر، به ارزش مقام شهید در جامعه واقف بودند. مدیر مدرسه این غیرت و تفکر پیشرفته را تحسین می کند.


۲- این مبحث مهم چون که در محل ما رخ داده بود، بر اعضاء حس و درد را فزود و لذا گاه ناگزیر بودند، حس را موقتاً و _برخی ها تماماً_ جایگزین عقل و خرد کنند که تا حد زیادی باید طبیعی تلقی کنیم. همین امر موجب شده بود بر تن محیط علمی و آگاهی بخش مدرسه، لحظاتی دور از انتظار طولانی، تن پوش محاکمه مشاهده کنیم، و کم نمانده بود، گیوتین! روبسپیر  انقلاب فرانسه، در مدرسه جای قلم و اندیشه را تنگ کند، که البته نکرد و نمی تواند. زیرا حس، فقط تا یک جاهایی توان مانور دارد. ولی وقتی خرد، از روزنهٔ طبع بشری ورود کند، همهٔ بادهای حس ناروای بادکنک، می ترکد. و ترکید.

 

۳- حرف را حمید تمام کرد، جنایت جنگی در ظرف زمانی خود. و البته خویشتنداری و زندگی عزتمندانه در سایهٔ زمُخت مظلومیت. درود به حمید برادر اندیشمند آن شهید مظلوم دارابکلا.


۴- برخی دوستان خاطراتی از آن ستم بر آن شهید گفتند، برخی به ریشه ها رفتند، برخی در حسرت ها غوطهٔ فکری خوردند. برخی آن رویداد را یک تاریخ جهت بخش روستا تفسیر کردند، برخی میان ارزش شهید با آگاهی جامعه پل زدند.

برخی البته در سطح آن حادثهٔ رنج آور درجا زدند و بی آن که خود بدانند! بر چهرهٔ نجیب مدرسهٔ ما سیدعلی اصغر خراش زدند که به برداشت مدیر مدرسه خطایی در حد سرزنش شدید محسوب می شود و لذا از آن شخص می خواهد زیباترین تبصرهٔ اخلاق یعنی طلب بخشش و حلالیت از سید اهل قلم دارابکلا را اجرا کند که مدیر می داند در وجود جناب آقای «.....» که این روزها دردهای جانکاه، جا کرده، عشق و دوستی به سید علی اصغر موج می زند. موجی آکاهانه بسم الله.


۵- در انتها فاش کنم مشاور ارشد مدرسه جناب سید، شخصاً مرا از ورود به چالش دیروز بازداشت و استدلالش این بود مدیر باید در همان فضای گفتمان ساز بماند نه به حاشیه ورود نماید. که اساساً حاشیه، امری محتوم و ناگزیر در هر گونه مباحث تلخ و چالش برانگیز ست. لذا مدیر، شَور آن رفیق مشاور را برگزید و جز به بار گذاشتن همان یک اطلاعیهٔ اخطاریه هیچ اقدامی برای به تعطیلی کشاندن چالش ننمود، کار سکوت وَشی که بر من تحمیل شد و همین امر بر سیدمیثم عزیزم و سیدجواد نازنینم مشتبهه شد که لحظاتی مدیر را به چوب طعنه، فَلک کردند و گفتند مدیر مدرسه خویشاوندگرایی کرد! چیزی که پدرشان را نگران نمود و آن گون، بر آن دو فرزندش نگاشت. مدیر اصلا چنین نیست،

 

حداقل به یک دلیل:

من حتی در برابر آراء اخوی ام آقای وحدت هم -که فضل وسیع اش بر من  روشن تر از آفتاب روشن است- دست به سازش خویشاوندی نمی زنم و سال هاست در بحث ها با ایشان هیچ گاه بُز اخفَش نبودم و او هم همیشه ما را مستقل  و خردگرا بار آورد. بنابرین من چالش های حتمی الوقوع این مبحث نهم را که بخشی جدایی ناپذیر از ذهن و تاریخ روستایی مان است، در پیش زمینهٔ ذهنم داشتم. زیرا به عنوان کسی که ۸۸۸ پیراهن بیشتر از جوانان بسیار عزیز این مدرسهٔ فکرت و پویا پاره کردم، این مقدار از شمّ بهره دارم که بو بکشم!

 

سلام
دکتر سروش در باب وحی، از دید من خطا صورت داده، که البته خطا بخشی از وجود آدمی ست. دکتر سروش بگویند اگر این است، پس دادن الواح به دست حضرت موسی (ع) را چه می گوید!؟ آن که دیگر رؤیا نبود عین آمدن  الواح بود در طور سینا بر دست موسی نه بر قلب وی.ضمن این که نقل شما در جمله آخر کامل نیست. فقط رؤیا نگفت سروش. از جمله رؤیا گفت.

 


نظر آقای وحدت را. من هم می پذیرم نظر صائب ایشان در این مسأله را

این:


به نام خدا
پاسخ آقای وحدت به پست بارگذاری شدهٔ نقلی سیدعلی اصغر از رضا بابایی در موضوع ضرب بر زن:

شیخ وحدت:
آیه از باب دفع افسد { طلاق } به فاسد { ضرب } است.

 


این طنز سیاسی فضای وحشت عصر استالین است، دیکتاتورترین کمونیست که مکتب مارکس و لنین را به انحراف بُرد:

زمانی که استالین فوت کرد، نیکیتا خروشچف جانشین او در کنگره حزب کمونیست شروع به بازگویی جنایات استالین کرد. همه حاضرین تعجب کرده بودند که چگونه یک رهبر از رهبر پیشین این چنین تند انتقاد می کند. 

 

در حین سخنرانی که سالن مملو از جمعیت بود، ناگهان فردی خطاب به خروشچف فریاد زد: پس تو آن زمان کجا بودی؟ سالن ساکت شد. خروشچف رو به جمعیت گفت:  چه کسی این سوال را پرسید؟  هیچ کس جواب نداد. دوباره گفت:  کسی که این سوال را کرد، بایستد. اما هیچ کس بلند نشد. خروشچف در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت:  در آن زمان من جای تو نشسته بودم! (منبع: حکایات حکیمانه)

 

@

مرجع تقلید را بر شما تحمیل نمی کنن. در انتخاب مرجع تقلید که تقلید نمی کنی. پس مرجع ایی باید برگزید که این گونه خشک مقدس نباشد. مثل مرحوم بروجردی. خود امام صادق (ع ) که مؤسس فقه جعفری ست در تشییع جنازهٔ دانشمند مُلحد شرکت فرمودند. پس، راه انحرافی آن راه اصیل اسلام نیست. مثال می زنم: صوفیه یک جنبش پارسایی بود ولی وقتی طی ۴۵۵ سال بعد به صفوییه منتهی شد، فاسد شد.

 

 

بحث دهم مدرسهٔ فکرت: آیا تاکنون در پروژه ای جمعی با هدف حل یک مسأله ی اجتماعی مشارکت داشته اید؟ از تجربه تان بگویید. آیا قائل به اهمیت مشارکت عملیِ فراتر از نقدهای کلامی هستید؟

به نام خدا
سلام بزرگواران. این پرسشی ست که جناب عارف آهنگر به مدرسه فکرت، پیشنهاد کرده است، که در پیشخوان سنجاق کردم. ضمن تشکر ویژه از این دوست فرهیخته، دعوت می کنم نهایت مشارکت را در پاسخ دهی داشته باشید. این مبحث تا ساعت ۱۰ امشب در پیشخوان می ماند. و از آن ساعت به بعد مبحث یازدهم سنجاق می گردد.

 

سلام جناب آقای وحدت
این اختلاف نظر شرعی میان عارف زاده و جوادی نسب را برای من روشن کنید: تا در مدرسه بذارم:
حسین جوادی نسب معتقد است و در یک پستی که نوشت گفت:
ناپدری بر دختر خانمش محرم نیست.

عارف زاده جواب داد:
محرم است

اینک پاسخ آقای وحدت:

 

شیخ وحدت:
سلام . ازدواج با ربیبه تا پیش از آمیزش با مادرش مجاز واز آن پس حرام است، به آیه 23 سوره نساء مراجعه شود.

ربیبه، نام دختر همسر است که معمولا با مادرش زندگی می کند تا وقتی که به خانه شوهر برود.
پایان نقل قول

 

آیه ی ۲۳ نساء را می آورم: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالَاتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۲۳﴾

 

[ازدواج با این زنان] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمه هایتان، و خاله هایتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرانی که شما را شیر داده اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرانتان که در دامان شمایند [و تحت سرپرستی شما پرورش یافته اند، البته] از آن همسرانی که با آنان آمیزش داشته اید، و اگر آمیزش نداشته اید، بر شما گناهی نیست [که مادرشان را رها کرده با آنان ازدواج کنید]، و [نیز] همسران پسرانتان که از نسل شما هستند [بر شما حرام شده است]. و هم چنین جمع میان دو خواهر [در یک زمان ممنوع است]، جز آنچه [پیش از اعلام این حکم] انجام گرفته باشد؛ زیرا خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است. ترجمهٔ انصاریان

 

 

خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسهٔ فکرت:

در ساعت خبرخوانی ام این جملهٔ آیت الله آقای مکارم، _شفقنا_ توجه ام را به خود جلب کرد:

«باید دانست آزادى هدر دادن نیروها و سرمایه ها نیست، بلکه وسیله شکوفائى و بارور شدن استعدادها است.

شرح مدیر: من مقالات، کتاب ها و درس گفتارهای فراوانی را از سر گذراندم، ولی تا امروز چنین نگاهی به آزادی را ندیده و نخوانده بودم. این تلقی از آزادی به نظرم خیلی نافع است.


تفسیر مدیر: جملهٔ آقای مکارم _که مرجعی متکلّم است_ سلبی  و ایجابی ست، سلب است چون گفت آزادی، هدر دادن نیست. ایجاب است، چون بیان داشت، آزادی، «وسیلهٔ شکوفائى» ست.

 

تحلیل مدیر: ۱- مکارم می خواهد آزادی غربی را نقد و آزادی اسلامی را ابلاغ کند. ۲- از این بیان آقای مکارم روشن نمی شود که او همین نوع آزادی را برای ایران اکنون می طلبد یا نه فقط نوعی ابراز عقیدهٔ کلامی ایشان است. ۳- به نظر من حتی این نوع آزادی _که مقیّد و باقوّت تعریف شده است_ از ایرانیان _خاصه از دانشجو و طلبه_ دریغ داشته شده است.

 

 

 

یک توضیح کوتاه دربارهٔ مَحرم و نامَحرم، در محیط مدرسه: ۱- محرم یعنی حرام اند همهٔ زنانی که با آنان نمی توان ازدواج (درآمیزیدن) کرد. مثلاً خواهر، مَحرم است یعنی ازدواج با او حُرمت و گناه و منع شرعی دارد و حرام قطعی ست. ۲- نامَحرم یعنی همه زنانی که ازدواج با آنان مُباح و روا و جایز است و اگر قصد ازدواج با آنان را کسی داشت گناهی بر او بار نمی شود. اللهُ عالم.

 

مدیر مدرسه و یک خبر: من در مرور اخبار امروزم در ایلنا خواندم که گفته شد: «برخی روستاییان با کارهای کوچک میلیاردر شده‌اند.»
توضیح: البته بحث این بخش ایلنا دربارهٔ گردشگری بود به گفتهٔ کارشناسان جهانی، «اقتصادسوم» دنیا شده است.

 

یادداشت های روزانهٔ مدیر مدرسهٔ فکرت
به نام خدا. جناب جوادی نسب طی بحث های روزهای گذشته به جای «سازش» واژهٔ «سازگاری» را پیشنهاد داد. ضمن سپاس از برادر صاحب اندیشه آقای حسین جوادی نسب، به مطلبی دربارهٔ کتاب مشهور مرحوم مهندس مهدی بازرگان به دوستان عرضه می کنم،:

 

۱- در دههٔ هشتاد من با یک انگیزهٔ شخصی درونی، شروع کردم تمامی آثار چاپ شدهٔ آقای بازرگان _چه چاپ دورهٔ شاه چه چاپ عصر انقلاب_ خواندم و یادداشت نوشتم. ۲- کتاب روح ملت‌ها نوشتهٔ بازرگان است که خُلقیات ملل مختلف را بررسی کرده است، فصل الحاقی آن «سازگاری ایرانی» ست. ایشان در این کتاب معتقد است ایرانیان بیش از هر صفت دیگری به سازگاری خو گرفته‌اند.

 

سازگاری ایرانی بنا به محتوای مهم آن، به دنبال پاسخی مستدل و بر پایه مشاهدات و شناخت «ما» از «ما» است. خوبی این اثر این است آنچه دراین کتاب می خوانیم گمان نخواهیم بُرد که گمانه های بازرگان است بلکه واقف می شویم بر روی آن اندیشه صورت گرفته است.
روح آن مرد بزرگ ناشناخته، جاویدان باد. ان شاء الله روزی فرارسد که خودم برای او همایشی برای شناخت زوایای وسیع اش برگزار کنم.

 

 

خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
من طبق روال در سایت « رویداد ۲۴ » مروری داشتم، این خبر از سعید حجاریان برام مهم بود: 

«حجاریان: نمی‌توان با حرف‌های افرادی مانند جنتی، مؤمن، علم الهدی، روزنامه کیهان، نمایندگان، ولی فقیه در استان‌ها و ... به‌سان سخنان شخص رهبری برخورد کرد چرا که قول منصوب رهبری عین قول رهبری نیست»
تحلیل خبر: مدیر بلد نیست.

 


پاسخ من به بحث چهارم مدرسهٔ فکرت.
دعوت می کنم به عرایضم دقت شود:

۱- من معتقدم دین، هم کارکردی حکومتی دارد، و هم کارکرد حکومتی داشت. کارکرد، معادل فونکسیون «Funtion» است. که در اصلاح عامیانه همان «ته کار» ساختمان یا «پی» بِنا و سازه است. مجموعه خدمات و حسَناتی که دین در قوام و بقا و تعادل نهاد سیاست و جامعه ایفا می کند.

۲- دین از نظر من به مثابهٔ خون در تمامی اندام اجتماع است، و سیاست جزئی از اندام است. بنابراین، دین نمی تواند کارکردی حکومتی نداشته باشد.

۳- این بحث، منازعه ای دیرین میان دین مداری و سکولارها بوده و هست. در واقع سؤال منظری جامعه شناسی دارد، پاسخ هم همینطور. پس، بنده مانند پارسونز، معتقدم دین «کارویژهٔ» نیل به اهداف را انجام می دهد.

۴- با سه فراز بالا که ارائه کردم، جامعهٔ پیامبر (ص) و علی(ع) بر استوانه های دین استوار بوده است، پیروی از سیرهٔ آن اسوه های بی خطای روی زمین، هم عقلی ست و هم شرعی.

۵- اگر عقلانیت ابزاری را ملاک خود بگیریم، که امری خطاست، در جامعهٔ نوین، نهاد دین، باید کنار! بماند و به کُنج خانه ها روَد و وسط مساجد.


۶- حال اگر پاسخ مرا پذیرفته، یا دقت کرده باشید، دو مسأله باقی می ماند که بنده، اعتقاد خودم را بیان می دارم:
اگر همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی سیاست به دین باشد، درست است
اگر به معنای دنباله روی دین به سیاست باشد، مردود و باطل است.

۷- از نظر من استکهاوس درست گفته است که خرد و زور فقط تن و جسم انسان را به تمکین می آورد، ولی دین، روح و روان مردم را نیز به اطاعت می کشاند. پس جامعه و سیاست محتاج دین است. در یک کلام خرد و وحی با هم اند، نه بر هم.

 

نتیجه: دین کارکردی حکومتی دارد، اما به وجهی که برشمردم. حال اگر به جای دین، «روحانی سالاری» رخ بنماید، آن دیگر، نکوهیده است و محکوم. زیرا، در این شق، مقامات دنیوی، از روحانیت بدون چون و چرا باید تبعیت کنند؛ که ایندخلاف بزرگ و انحراف خطرناکی ست که ۱۰۰۰ سال قرون وسطی، تاریکخانه ی وحشت و استبداد آن روزها شُوم و تلخ و بسته و پس رفته و راکد است. پایان
من پاسخم را از داشته های ذهنی ام نوشتم، اگر خطایی بود ، متوقع نقد بی رحمانه و بی تعارف هستم. چون مدرسه ی فکرت ، مدرسه ی صوری نیست.

 

 

 

پاسخم به بحث ۱۳ مدرسه:
به نام خدا. ضمن سلام به همگان و تشکر ویژه از جناب آقا عارف آهنگر بابت طرح این پرسش، دیدگاه ام را در چندبند می آورم:


۱- پژوهشی در این باب نکرده ام، نیز پژوهشی در این قضیهٔ حیاتی کشور، من ندیده ام؛ اما بُرونداد این ادارهٔ آموزشی تعلیمی، تا حدّی _به حدّ وفور_ نمایان ساخته است، که وضعیتی نابسامان و نامناسب دارد.
۲- این عیب، بلکه آفتِ مَهیب را، پدیده ای متقابل می دانم. که پنج ضلعی ست: نظام، دانش آموز، آموزگار، خانواده، جامعه. هر پنج ضلع در این سیر قهقرایی تقصیرکار بوده و هستند.


۳- البته باید پای معلمان توانا و دانا را از این تقصیرات بیرون بکشم؛ چون که تا مزرعه و بوته و باغبان باهم، «همگِن» نباشند، ثمره ای پدیدار نمی شود. حتی در دنیای وحوش نیز برای اهلی سازی، این «انطباق سه وجهی» لازم است، مثلاً اگر به جای سگ، گرگ را اهلی کنیم، باخته ایم، چون طبع گرگ، درندگی ست و شکار و خون آشامی. پس، وقتی گرگ نمی خواهد در حیاط خانهٔ صاحبخانه، قلعه بانی کند و پاسبان گله باشد، هزار آموزشیار هم، قادر نیستند گرک را بسانِ سگ، همخانهٔ انسان  کنند و نگهبان جان شان.


۴- اگر «پرورش» مطلوب بود و آموزش «مورد قبول»، پس چرا نهادهای انقلاب وقتی می خواهند نیرویی استخدام کنند، دست  به گزینش می زنند و تعلیم یافتگان وزارت آموزش و پرورش را مجدداً در آموزشگاهای خودشان، «وَرز» و به قول برخی ها «شست و شوی مغزی و مُخی» می دهند؟ و تعلیم های مجدد!؟ پس، برونداد این وزارت از پای بست ویران است.


۵- سبک آموزش  و محتوا با هم همخوانی ندارد. هر دوره ای، هر کس هر طور خواست با این وزارت کرد.
۶- و آخر این که طی ۴۰ سال که از انقلاب می گذرد به گمانم بیش از ۴۰ بار این نظام آموزشی ایران دستخوش دگرگونی و اعمال سلیقه شده است و هنوز هم سنگ این آسیاب به دور خود _بی گندم و آرد_ می گردد! آنقدر تغییر! و آنقدر تحول! داد، که دادِ خودِ آموزگاران هم درآمد. من بدبینی را القا نمی کنم، ولی واقعیت آن است میان دانش آموز با آموزش و نیز پرورش رابطهٔ قهرآمیز حاکم است. کتاب می گوید مرا بخوان. دانش آموز می گوید سخت هستی! و معلم می گوید من هم این وسط مانده و درمانده ام. پایان
ابراهیم طالبی دارابی



مقدس سازی چرا؟
به نام خدا. همانطور که واقف اید، واژه ی «قدس» معنایی جز پاکی، پاکیزگی و طهارت ندارد. در کتاب شریف تفسیر مجمع البیان می خوانیم که  تقدیس در اصل به معنای تطهیر و پاک کردن است. به همین جهت، سطلى که به وسیله آن خانه قدس را تطهیر مى‏کردند، تقدیس مى‏گفتند. «بَیْتُ المُقَدَّس» نیز جائى است که از نجاست معنوى یعنى شرک پاک است.

 

حال با این توضیح چرا باید افراد، چهره ها و کسانی که جایگاهی را در قدرت یا فقه یا معرفت یا فلسفه یا حتی عرفان اشغال کرده اند را نه فقط تقدیس کرد بلکه آنان را قدس و مقدس دانست؟ به نظر من، تقدیس سازی در سیاست، زشت ترین اقدام است که آزادی را از هر دو طرف می ستاند، آن که می خواهد نقد و اشکال کند، نمی تواند و آن که مقدس سازی می کند هم نمی تواند. اولی از موانع (=بُت سازان) نمی تواند عبور کند یعنی عدم آزادی و دومی از رهایی درونی  بُت خویش نمی خواهد گذر کند که عدم آزادگی ست.


پس پیش به سوی هم آزادی و هم آزادگی در جامعه و چشمه سار امری خطاست، در جامعهٔ نوین، نهاد دین، باید کنار! بماند و به کُنج خانه ها روَد و وسط مساجد.


۶- حال اگر پاسخ مرا پذیرفته، یا دقت کرده باشید، دو مسأله باقی می ماند که بنده، اعتقاد خودم را بیان می دارم:
اگر همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی سیاست به دین باشد، درست است
اگر به معنای دنباله روی دین به سیاست باشد، مردود و باطل است.

۷- از نظر من استکهاوس درست گفته است که خرد و زور فقط تن و جسم انسان را به تمکین می آورد، ولی دین، روح و روان مردم را نیز به اطاعت می کشاند. پس جامعه و سیاست محتاج دین است. در یک کلام خرد و وحی با هم اند، نه بر هم.

نتیجه: دین کارکردی حکومتی دارد، اما به وجهی که برشمردم. حال اگر به جای دین، «روحانی سالاری» رخ بنماید، آن دیگر، نکوهیده است و محکوم. زیرا، در این شق، مقامات دنیوی، از روحانیت بدون چون و چرا باید تبعیت کنند؛ که ایندخلاف بزرگ و انحراف خطرناکی ست که ۱۰۰۰ سال قرون وسطی، تاریکخانه ی وحشت و استبداد آن روزها شُوم و تلخ و بسته و پس رفته و راکد است. پایان


من پاسخم را از داشته های ذهنی ام نوشتم، اگر خطایی بود ، متوقع نقد بی رحمانه و بی تعارف هستم. چون مدرسه ی فکرت، مدرسه ی صوری نیست.

 


پاسخم به بحث ۱۶ مدرسهٔ فکرت
دربارهٔ دنیا و دعا باورهایم اینهاست:
۱- دنیا بد نیست، دنیایی شدن بد است‌. دنیایی شدن مثل رفتار فرعون. مثل اعمال قارون. مثل تزویر بلعم باعورا. (سه چهرهٔ کریه و مثلت زور و زر و تزویر) اما دنیا مثل کار شکُفتن گُل. پس، دنیا محل رفتار و کردار است که چه بهتر عین شکوفایی گل و نغمه های بلبل باشد.


۲- دعا یعنی خواستن. چون میان پرورگار و آدم موانع و مشکلات رخ می تابد، انسان از طریق دعا (مناجات یا منادات) به خدا توکل می کند و در این راه، حق توسُّل (=وسیله یابی) نیز دارد. دعا حرکت عاشقانه و عاجزانه ماست به دستگاه رحمت بی انتهای خدا. که صدالبته پیش از هر چیز ایمان نیاز دارد و عشق به رُبوبیت. و این شیرین ترین لحظات یک انسان در اُنس با معبود مطلق و متعال و مهربان است که در آن رابطهٔ صمیمی میان خالق و مخلوق، هم حال لازم است و هم قال. هم راز نیاز است و هم نیاز.
 

 


۱- خدای علیم باخبر است، خود از ما خواسته: بخواهید مرا : اُدعونی....
۲- با توجه به «اُدعونی» من معتقدم دعاکردن در پیشگاه خدا، اوج دلدادگی و حذف هر نوع واسطه است.
۳- دعا اگر نباشد، خدا با ما متصل است، ولی ما از خدا بُریده.
۴- لازم نیست کسی دعا را فریاد کند و یا لزوماً جمعی ادا کند، دعا درخواست که خدا خود امر کرده در خفا و علَن و در حال تضرُّع مرا بخوانید. پس ربط هر کس با خدا با قلبش است نه با زبان. زبان ابزار زمزمه است.
۵- هرگز مزه دعا کم نمی شود وقتی کسی واقعاً عاشق و عابد خداست.
ممکن است پاسخ من از نظر شما نادرست باشد، ولی من به پرسش تو اهمیت دادم و تجربهٔ خودم را نقل کردم. پوزش.


 

خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
در خبرخوانی ام از عصر ایران خواندم که : «در یکسال گذشته، بیش از ۲۴ هزار مسلمان در میانمار بر اثر اقدامات خشونت آمیز ارتش این کشور جان باخته‌اند.


آژانس توسعه بین‌المللی انتاریو در کانادا با انتشار گزارشی در این خصوص می‌گوید این تحقیق با مشارکت سازمان‌ها و پژوهشگرانی از کشورهای مختلف از جمله استرالیا، بنگلادش، کانادا، فیلیپین و ... تهیه شده است.
این گزارش می‌گوید همچنین بیش از ۴۰ هزار مسلمان هم به ضرب گلوله زخمی شده‌اند و بیش از ۳۱ هزار تن دیگر هم درون آتش انداخته شده‌اند. ضمن اینکه ۱۱۵ هزار خانه مسلمانان روهینگیایی به آتش کشیده شده است.»

 

تحلیل من:


این جنایت وحشتناک چیزی غامض ندارد که لازم به تحلیل باشد. این بودایی های از خدا بی خبر!  روح بودا هم را آزرده کردند که تمام مکتبش این بود انسان دوست باشیم نه آدم کُش. آنان با این نژادپرستی جراحتی عمیق بر قلب مسلمین جهان وارد ساختند. و من این را ننگ غرب می دانم که در فساد مدرنیته غرق شده است و فقط «آز» دارد و میل به انباشت و نظاره گر است و خودخواه. غرب، بدجوری به سراشیبی سقوط افتاده است. روزی برملا خواهد شد.
منبع:
http://www.asriran.com/fa/news/627838/ارتش-میانمار-در-یک‌سال-گذشته-24-هزار-مسلمان-را-کشته-است

 

عدل چیست؟

 

ضمن تشکر از جناب امیر رمضانی که سؤال را پیش کشیدند، چند جمله جواب می نویسم:
عدل، "ادا کردن حق دیگران است و استیفای حق خود از دیگران." عدالتگرا کسى است که حقوق دیگران را لگدمال نمى کند


۱_ عدل مجموعه همه فضائل است. به طور که تمامی فضیلت ها در آن اجتماع کرده است.  به عبارتی پُل عبور به آرمان مقدس است. 
۲_ عدالت هم ایفای حقوق است و هم استیفای حقوق.  اولی عدالت ورزیدن است و دومی عدالت طلبیدن. 
۳_  عدالت گرچه والاست، ولی فضیلتی مثل کرَم، یعنی از خودگذشتن، از عدل بالاتر است. 
۴_ عدل و آزادی چون که با حقوق سر و کار دارند،  به قول دکتر سروش قابلیت اجرایی لغزنده ای دارند.
۵_ عدل موجب می شود مانند مولوی بیندیشیم که گفت: ما همه لاشیم در چندان فراش
۶_ امام علی علیه السلام در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الأمور مواضعها . و مرحوم علامه طباطبایی درباره عدل نظرش این است:
 حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونه‌‎ای که سهم شایستة هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایستة خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند.

 

خبر و تحلیل خبر


در خبرخوانی ام در سایت عصر ایران جناب جعفر محمدی خواندم که آقای حسن روحانی دیروز ۳۰مرداد ۱۳۹۷ از جریان‌های سیاسی درخواست کرد فعالیت‌های جناحی را کنار بگذارند و گفت: خواهش می‌کنم مدتی، حزب و جناح را فراموش کنیم و بعد دو سال دیگر شروع کنید؛ یک استراحتی به خودمان بدهیم. جناح‌ها لطفا به مرخصی بروند تا اختلاف و فشارها کم شده و اتحاد و وحدت بیشتر شود.

تحلیل من: شاه هم همین را می گفت! رستاخیز تأسیس کرد و گفت هرکه نمی تونه رستاخیزی بشه بره از این مملکت. حالا این جناب روحانی راست میانه، که هم از چپ وام گرفته و هم از راست دام! حالا شاهی گری می کنه. نمی تونه رأی نیابتی ملت را حفظ کنه، چنین می تراشه! عجب نکردم، اساساً این تیپ افراد، آن تیپی ! اند.

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۶۱
ساعت پست : ۱۱:۰۸
مشخصات پست

مدرسه فکرت ۱

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

  قسمت یکم

 

تأسیس مدرسه‌ی فکرت

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۸

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

 

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسه‌ی فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]


 

تأسیس «مدرسه فکرت»

۹ مرداد ۱۳۹۷

 

به نام خدا. سلام جناب سیدعلی اصغر. از این که با اشتیاق از مدرسهٔ فکرت استقبال کرده ای و بنده را تشویق، بسیارممنونم.

 

در پاسخ به این پرسش شما که نوشتی: در مدرسۀفکرت «چرا به اشتراک گذاشتن نظریه هایی که مرتبط با موضوع نمایش گذاشته شود باید ممنوع باشد؟»


عرض بنده این است نقل قول از منابع و مآخذ نه تنها عیب و ممنوع نیست، بلکه پسندیده است چون به گفتهٔ دکتر سروش علم بی وطن است. پس آموزه های علمی متعلق به بشریت است. منتهی باید اعضای مدرسه، روی نقل قول متقن و موثق، خودش تفکر ایجاد کند و نظرش را بعد آن الصاق کند. تا جوشش فکری در مدرسه شکل بگیرد. منظورم از منع پیام هدایت شده، سیل انبوه و پی در پی کپی های فضای مجازی به درون مدرسه فکرت است. که ارزش و اعتبار ندارد و فقط خستگی و زشتی می آفریند. علت این است می خواهیم خودمان اندیشه‌ورزی کنیم و فکرت. همین. بازم سپاس از آن رفیق. پایان. ابراهیم

 

پاسخ مدیر مدرسه فکرت به جناب شیخ باقر


۱- مانند اعضای گرانقدر ممنونم از حضور جناب عالی در مدرسۀ فکرت.


۲- مؤسس نیز از حضور جناب عالی _اخوی فاضل و دنیادیده و دانشمندم_ ممنون است.


۳- واژۀ فکرت به سه وجه گرفتم: ۱- یعنی اندیشیدن ۲- یعنی فکر تو. «ت» ضمیر جانشین هر عضو مدرسه. یعنی فکرت؟ سؤالی ست. فکرت (=فکر تو) عضو مدرسۀ فکرت در این باره چیست.

 آن معنا که شیخ محمود شبستری در گلشن راز برملا ساخت. که مرحوم علی اکبر دهخدا هم نکته ای ظریف از ابوالفضل بیهقی در توصیف امام علی «ع» آورده:

«چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).


۴- نسبت مدرسه با چشمه سار، نسبت تعالی افکار است نیز تقسیم کار. نه تضاد و اختلاف و مرافعه و داد و قال. هر کدام غُلغُل جدا.


۵- از تکثر و پلورالتیه که فرمودی با شما دقیقاً هم نظرم و امیدوار.


۶- سؤال سوم شما را جناب اخوی ادراک نکردم. نیاز به توضیح شما دارد.


۷- اعضای مدرسه فکرت بر حسب رفاقت، ظرفیت و کسب اجازه و موافقت انتخاب شدند. مشورت هم شد. افزوده هم می شود. برخی ها در حال افزودن و مذاکره. برخی هم تلگرام شان مشکل فنی دارد. و نیز بروز نیست. و الا من دعوت کردم.


۸- جواب سؤال 4 شما: از نظر من ضرورت تحولات جدید جامعه؛ که همه تقسیم بندی سابق در حال فرو ریزی ست.


۹- سؤال 6 شما را خود اعضای مدرسه باید توافق کنند. نه مدیر مدرسه.


۱۱ - در عنوان نام «مدرسه» هم سنت را دیدم. هم مدرنیته را. هم پُست مدرنیته را.  که همه محتاج مدرسه اند. مدرسه اگر در پیش روی بشر نبود، هیچ علمی زاده نمی شد. پس، آموختن و آموزاندن نیز در نام مدرسه دخیل بود. و نیز جلال آل احمد که در آن کتاب مدیر مدرسه... خوب پیش آمد و رفت.


در پایان ممنونم از شما و همه اعضای مدرسه که به گرمی دعوت صمیمی و به فکرفراخوانی این حقیر جواب مثبت و شوقانه دادند. والسلام. ابراهیم

 

بحث ۱ : چرا به دانشگاه حمله می شد ولی به فیضیه نه؟


پاسخم به بحث ۱

به نام خدا. سلام. من دیدگاه خودم را فعلاً در دو بند می نویسم: ۱- چون که حکومت و حاکمیت خود را از بطن و متن حوزه می پندارد و پس دستگاه سرکوب البته اگر سازماندهی شده فرض بگیریم، هرگز علیه سرچشمه و آبشخور خود، که مشروعیت بخش اوست، خشمی نمی ورزد. در حقیقت به عبارت مشهور بر سر شاخ، بُن نمی بُرّد! ۲- ریشه های ایدئولوژیک دارد: حتی اگر حکومت و حاکمیت هم شکل نگیرد و  قدرت در دستان روحانیت هم  نباشد، بازهم حوزه، همهٔ مجامع علمی برون از خود را در پیروی از خود می خواهد، چون که خودش را متکلف به شرعی سازی همه ی جامعه می پندارد. بیشتر بخوانید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در دوشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۶۱
ساعت پست : ۱۱:۰۸
دنبال کننده

مدرسه فکرت ۱

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

  قسمت یکم

 

تأسیس مدرسه‌ی فکرت

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۸

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

 

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسه‌ی فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]


 

تأسیس «مدرسه فکرت»

۹ مرداد ۱۳۹۷

 

به نام خدا. سلام جناب سیدعلی اصغر. از این که با اشتیاق از مدرسهٔ فکرت استقبال کرده ای و بنده را تشویق، بسیارممنونم.

 

در پاسخ به این پرسش شما که نوشتی: در مدرسۀفکرت «چرا به اشتراک گذاشتن نظریه هایی که مرتبط با موضوع نمایش گذاشته شود باید ممنوع باشد؟»


عرض بنده این است نقل قول از منابع و مآخذ نه تنها عیب و ممنوع نیست، بلکه پسندیده است چون به گفتهٔ دکتر سروش علم بی وطن است. پس آموزه های علمی متعلق به بشریت است. منتهی باید اعضای مدرسه، روی نقل قول متقن و موثق، خودش تفکر ایجاد کند و نظرش را بعد آن الصاق کند. تا جوشش فکری در مدرسه شکل بگیرد. منظورم از منع پیام هدایت شده، سیل انبوه و پی در پی کپی های فضای مجازی به درون مدرسه فکرت است. که ارزش و اعتبار ندارد و فقط خستگی و زشتی می آفریند. علت این است می خواهیم خودمان اندیشه‌ورزی کنیم و فکرت. همین. بازم سپاس از آن رفیق. پایان. ابراهیم

 

پاسخ مدیر مدرسه فکرت به جناب شیخ باقر


۱- مانند اعضای گرانقدر ممنونم از حضور جناب عالی در مدرسۀ فکرت.


۲- مؤسس نیز از حضور جناب عالی _اخوی فاضل و دنیادیده و دانشمندم_ ممنون است.


۳- واژۀ فکرت به سه وجه گرفتم: ۱- یعنی اندیشیدن ۲- یعنی فکر تو. «ت» ضمیر جانشین هر عضو مدرسه. یعنی فکرت؟ سؤالی ست. فکرت (=فکر تو) عضو مدرسۀ فکرت در این باره چیست.

 آن معنا که شیخ محمود شبستری در گلشن راز برملا ساخت. که مرحوم علی اکبر دهخدا هم نکته ای ظریف از ابوالفضل بیهقی در توصیف امام علی «ع» آورده:

«چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).


۴- نسبت مدرسه با چشمه سار، نسبت تعالی افکار است نیز تقسیم کار. نه تضاد و اختلاف و مرافعه و داد و قال. هر کدام غُلغُل جدا.


۵- از تکثر و پلورالتیه که فرمودی با شما دقیقاً هم نظرم و امیدوار.


۶- سؤال سوم شما را جناب اخوی ادراک نکردم. نیاز به توضیح شما دارد.


۷- اعضای مدرسه فکرت بر حسب رفاقت، ظرفیت و کسب اجازه و موافقت انتخاب شدند. مشورت هم شد. افزوده هم می شود. برخی ها در حال افزودن و مذاکره. برخی هم تلگرام شان مشکل فنی دارد. و نیز بروز نیست. و الا من دعوت کردم.


۸- جواب سؤال 4 شما: از نظر من ضرورت تحولات جدید جامعه؛ که همه تقسیم بندی سابق در حال فرو ریزی ست.


۹- سؤال 6 شما را خود اعضای مدرسه باید توافق کنند. نه مدیر مدرسه.


۱۱ - در عنوان نام «مدرسه» هم سنت را دیدم. هم مدرنیته را. هم پُست مدرنیته را.  که همه محتاج مدرسه اند. مدرسه اگر در پیش روی بشر نبود، هیچ علمی زاده نمی شد. پس، آموختن و آموزاندن نیز در نام مدرسه دخیل بود. و نیز جلال آل احمد که در آن کتاب مدیر مدرسه... خوب پیش آمد و رفت.


در پایان ممنونم از شما و همه اعضای مدرسه که به گرمی دعوت صمیمی و به فکرفراخوانی این حقیر جواب مثبت و شوقانه دادند. والسلام. ابراهیم

 

بحث ۱ : چرا به دانشگاه حمله می شد ولی به فیضیه نه؟


پاسخم به بحث ۱

به نام خدا. سلام. من دیدگاه خودم را فعلاً در دو بند می نویسم: ۱- چون که حکومت و حاکمیت خود را از بطن و متن حوزه می پندارد و پس دستگاه سرکوب البته اگر سازماندهی شده فرض بگیریم، هرگز علیه سرچشمه و آبشخور خود، که مشروعیت بخش اوست، خشمی نمی ورزد. در حقیقت به عبارت مشهور بر سر شاخ، بُن نمی بُرّد! ۲- ریشه های ایدئولوژیک دارد: حتی اگر حکومت و حاکمیت هم شکل نگیرد و  قدرت در دستان روحانیت هم  نباشد، بازهم حوزه، همهٔ مجامع علمی برون از خود را در پیروی از خود می خواهد، چون که خودش را متکلف به شرعی سازی همه ی جامعه می پندارد. بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

  قسمت یکم

 

تأسیس مدرسه‌ی فکرت

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۸

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

 

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسه‌ی فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]


 

تأسیس «مدرسه فکرت»

۹ مرداد ۱۳۹۷

 

به نام خدا. سلام جناب سیدعلی اصغر. از این که با اشتیاق از مدرسهٔ فکرت استقبال کرده ای و بنده را تشویق، بسیارممنونم.

 

در پاسخ به این پرسش شما که نوشتی: در مدرسۀفکرت «چرا به اشتراک گذاشتن نظریه هایی که مرتبط با موضوع نمایش گذاشته شود باید ممنوع باشد؟»


عرض بنده این است نقل قول از منابع و مآخذ نه تنها عیب و ممنوع نیست، بلکه پسندیده است چون به گفتهٔ دکتر سروش علم بی وطن است. پس آموزه های علمی متعلق به بشریت است. منتهی باید اعضای مدرسه، روی نقل قول متقن و موثق، خودش تفکر ایجاد کند و نظرش را بعد آن الصاق کند. تا جوشش فکری در مدرسه شکل بگیرد. منظورم از منع پیام هدایت شده، سیل انبوه و پی در پی کپی های فضای مجازی به درون مدرسه فکرت است. که ارزش و اعتبار ندارد و فقط خستگی و زشتی می آفریند. علت این است می خواهیم خودمان اندیشه‌ورزی کنیم و فکرت. همین. بازم سپاس از آن رفیق. پایان. ابراهیم

 

پاسخ مدیر مدرسه فکرت به جناب شیخ باقر


۱- مانند اعضای گرانقدر ممنونم از حضور جناب عالی در مدرسۀ فکرت.


۲- مؤسس نیز از حضور جناب عالی _اخوی فاضل و دنیادیده و دانشمندم_ ممنون است.


۳- واژۀ فکرت به سه وجه گرفتم: ۱- یعنی اندیشیدن ۲- یعنی فکر تو. «ت» ضمیر جانشین هر عضو مدرسه. یعنی فکرت؟ سؤالی ست. فکرت (=فکر تو) عضو مدرسۀ فکرت در این باره چیست.

 آن معنا که شیخ محمود شبستری در گلشن راز برملا ساخت. که مرحوم علی اکبر دهخدا هم نکته ای ظریف از ابوالفضل بیهقی در توصیف امام علی «ع» آورده:

«چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).


۴- نسبت مدرسه با چشمه سار، نسبت تعالی افکار است نیز تقسیم کار. نه تضاد و اختلاف و مرافعه و داد و قال. هر کدام غُلغُل جدا.


۵- از تکثر و پلورالتیه که فرمودی با شما دقیقاً هم نظرم و امیدوار.


۶- سؤال سوم شما را جناب اخوی ادراک نکردم. نیاز به توضیح شما دارد.


۷- اعضای مدرسه فکرت بر حسب رفاقت، ظرفیت و کسب اجازه و موافقت انتخاب شدند. مشورت هم شد. افزوده هم می شود. برخی ها در حال افزودن و مذاکره. برخی هم تلگرام شان مشکل فنی دارد. و نیز بروز نیست. و الا من دعوت کردم.


۸- جواب سؤال 4 شما: از نظر من ضرورت تحولات جدید جامعه؛ که همه تقسیم بندی سابق در حال فرو ریزی ست.


۹- سؤال 6 شما را خود اعضای مدرسه باید توافق کنند. نه مدیر مدرسه.


۱۱ - در عنوان نام «مدرسه» هم سنت را دیدم. هم مدرنیته را. هم پُست مدرنیته را.  که همه محتاج مدرسه اند. مدرسه اگر در پیش روی بشر نبود، هیچ علمی زاده نمی شد. پس، آموختن و آموزاندن نیز در نام مدرسه دخیل بود. و نیز جلال آل احمد که در آن کتاب مدیر مدرسه... خوب پیش آمد و رفت.


در پایان ممنونم از شما و همه اعضای مدرسه که به گرمی دعوت صمیمی و به فکرفراخوانی این حقیر جواب مثبت و شوقانه دادند. والسلام. ابراهیم

 

بحث ۱ : چرا به دانشگاه حمله می شد ولی به فیضیه نه؟


پاسخم به بحث ۱

به نام خدا. سلام. من دیدگاه خودم را فعلاً در دو بند می نویسم: ۱- چون که حکومت و حاکمیت خود را از بطن و متن حوزه می پندارد و پس دستگاه سرکوب البته اگر سازماندهی شده فرض بگیریم، هرگز علیه سرچشمه و آبشخور خود، که مشروعیت بخش اوست، خشمی نمی ورزد. در حقیقت به عبارت مشهور بر سر شاخ، بُن نمی بُرّد! ۲- ریشه های ایدئولوژیک دارد: حتی اگر حکومت و حاکمیت هم شکل نگیرد و  قدرت در دستان روحانیت هم  نباشد، بازهم حوزه، همهٔ مجامع علمی برون از خود را در پیروی از خود می خواهد، چون که خودش را متکلف به شرعی سازی همه ی جامعه می پندارد. بیشتر بخوانید ↓

 

پس، دانشگاه چون تن به انقیاد بی علت و دلیل نمی دهد، و زود افکارش را به جنبش بدل می سازد، دستگاه سرکوب یعنی بازوی دفاع از حیطهٔ قدرت، آنجا را منکوب و سرکوب می سازد.

تابعد. قم. ابراهیم. مرداد 1397.

 

جمع بندی بحث 1

چرا حکومت دانشگاه را سرکوب کرد، ولی فیضیه را نه؟ من این گونه جمع بندی دارم:
دانشگاه چون معارض و معترض است،  حوزه چون موافق و معترف که دو دسته اند. روحانیت همگرا، و ناهمگرا. پس ،، به لحاظ علم جامعه شناسی سیاسی، شکاف در اولی از نوع متراکم است و بسیار خطرناک. و در دومی یعنی میان حوزه و حکومت، شکاف نیمه متقاطع برقرار است که همدیگر را بالانس می کنند. شکاف متراکم مُخل مشروعیت هر حکومتی ست. پس دانشگاه با حکومت به انفصال مطلق رسید. که راه حلی خطرناک دربردارد. والسلام

راه برون رفت:

از نظر شخصی من: سه راه دارد:

انقلاب
اصلاح
بازسازی (=تعویض اشخاص شاخص حکومت)

من راه سوم  را می پذیرم و آن را دنبال می کنم؛ چون که:

۱-  انقلاب علیه انقلاب کفران نعمت و تقویت خشونت است.

۲- اصلاح راه حلی به بن بست رسیده است.

فقط راه سوم می ماند که صلاح است نه اصلاح. که اساس سیاست هم پرهیز دادن جامعه و حکومت به خصومت است. و گفت و گوی ملی مدرن ترین و اخلاقی ترین راه اسلامی ایرانی ست.

 

من در واقع نه اصولگرایی را درست می دانم. نه اصلاح طلبی را. راه سوم من صلاح است که تعویض اشخاص حکومت است نه تغییر اساس حاکمیت

 

پاسخ به جناب جوادی نسب

به نام خدا

سلام و احترام و تشکر از شرکت جدی شما و دوستان مدرسه در بحث، سه نکته به سه نکته ات می گویم:


۱- در جواب به آقا سیدمحمد موسوی گفتی: آزادی اراده، بدیهیات نیست.

 

من این نظرت را هم قبول دارم، هم نه، قبول دارم، چون که واقعاً بدیهی نیست بلکه فلسفی ست و هر چیزی که فلسفی باشد محتاج غَور و بررسی ست. کما این که آیزیا برلین، کتاب عمیقی نوشت دربارهٔ آزادی مثبت و آزادی منفی. مثبت یعنی آزادی درونی و ارادی. و منفی یعنی رهایی،  رهاشدن از موانع، مانند استبداد و سلطه.

 

اما قبول ندارم چون حرف سیدمحمد درست است، زیرا سیدمحمد منظورش در چالش فکری با دکتر شیخ باقر، برهان کرد که به حد کافی روی مثلا آزادی تحقیق و فلسفیدن صورت گرفته تا آن میزان که این بحث اشباع شده است، اما در نگاه سیدمحمد، ریشه ی بحران حکومت با حوزه و دانشگاه کار ستُرگی صورت نگرفته است.


۲- در پاسخ به دکتر شیخ باقر با این مضمون گفتی حوزه علمیه نامش علمیه است، ولی هیچ هم علمی نیست‌‌. جواب سیدعلی اصغر در این باب به شما کاملاً منطقی و درست است، مخفی نماند اگر قائل به علمی بودن حوزه نباشیم، شاید در بعد رفتاری فردی برخی از ملبّسان روحانی دیده شود اما در واقع امر علمی ست، علم به معنای کشف از مجهول. مثال روشن آن مانند علامه طباطبایی، شهید مطهری،  محسن کدیور، و همین چهار شیخ مدرسهٔ فکرت که کاملا عالم و خبیر و دانشمندند. 


۳- نکته ی سوم شما در ذهنم محو شد، لذا در پاسخ ماندم.

بازنیز از آن جانباز فکور ممنونم که با این ویژگی دست از طلب بر نمی داری و از دانستن بازنمی ایستی. درود.

برادرت: ابراهیم طالبی

 

جمع بندی بحث اول مدرسه فکرت

بر اساس برداشت‌آزاد مدیر مدرسه از مجموعه دیدگاه ها و تحلیل ها:


به نام خدا. سلام

۱- بر مفهوم سرکوب دانشگاه توسط حکومت کسی مخالفت نداشت.


۲- عده ای همین سرکوب را در درجه ی خشن تر علیهٔ حوزه به معنای اعم آن و نه صرفاً مدرسهٔ فیضیه، تعمیم بخشیدند مانند دکتر شیخ باقر.


۳- برخی به لحاظ ریشه ای و حتی ذاتی، میان قدرت و دانشگاه یک جنگ نانوشته ای را متصور شدند. مثل نظر آق سید محمد موسوی


۴- برخی در برابر این بحث سکوت کردند، شاید به علت پس زمینه دار کدر این مبحث پردامنه.


۵- دیدگاهی روشن ساخت اساساً حوزه، علمی نیست، علمیه پسوند بی وجهی ست بر کلمهٔ حوزه. و حوزه سابقه ی طولانی دارد در رویارویی علیه علم و دانشگاه. مثل مخالفت با مدرسه رشدیه تبریز، نظر منحصر جوادی نسب. (مثال مدرسه رشدیه جهت تقریب ذهنی از مدیر مدرسه)


۶- این هم بحث شد که حوزه برای شرعی کردن جامعه، با دانشگاه که ذاتاً پرسشگره، خود به خود بر حسب آموزه ی علم سیاست، به بحران شکاف متراکم منتهی می شود. نظر مدیر مدرسه


۷- و در نهایت، همگی شرکت کنندگان در بحث اول، پذیرفتند حکومت با فیضیه که نماد حوزهٔ پیوسته و درهم تنیده ی حکومت است، مماشات می کند ولی دانشگاه را -که متعرّض و معترض حکومت است و راهش را با جنبش پیش می برد نه با پرسش و سازش- با نیروهای واکنش سریع سرکوب می کند. مانند کوی دانشگاه و تهدید جان دکتر سروش.

 

سلام جناب شیخ باقر

علم، صرفاً علوم دقیقه نیست، مثل ریاضی.
در ثانی در حوزه علومی مانند فلسفه، منطق، نجوم، هیئت، حساب، و متدولوژی و... نیز متداول بوده و هست،
علم یعنی پرده برداری از مجهولات و کشف راز. پس حوزه، در علمی بودن، پیشتاز است، نه آنچه جناب جوادی نسب متصورند.

 

بحث 2 : آیا اسلام به حقوق زن افزود؟

به نام خدا
من معتقدم اسلام هرگز از حقوق زن نکاست، بلکه خدای حکیم حقوق زنان را حکیمانه افزود و این کارشناسان دین هستند که  به علت کمبود معرفتی و به دلیل فهم های قشری، مغز احکام دینی از جمله حقوق زنان را در ظرف انحصار خود، به حصار کشیده اند. من نمونه هایی فقط جهت شکل بخشی به بحث در زیر ضمیمه می کنم. که اگر بخواهم همه را فهرست کنم، زمان زیادی می برد:
مانند:


نگذاشت زن خادمهٔ مرد شود.
نگذاشت زن خرج خونه را در آورد
نگذاشت حتی شیر پستانش را مفت و بی دریافت اجرت المثل به کودکش دهد.
نگذاشت در ازدواج مثل مرد مزدوج شود، بعنی باید مهریه بگیرد تا مردی او را به زنی بگیرد.
نگذاشت کارهای سَتبر و سخت بر عهدهٔ زن باشد.
نگذاشت زن کالا و متاع  تمتُّع مرد شود.
نگذاشت زن عریان شود.
نگذاشت زن خانه نشین شود، نمونه اش حضرت فاطمه و حضرت زینب که در عرصه فعال بودند.
نگذاشت ارثیه اش به دلیل شوهرکردن، نفی شود.
نگذاشت موجودی درجه دو تلقی شود.
نگذاشت در صورت طلاق، حقش و مهریه اش رها شود.
نگذاشت او خواستگاری رود بلکه مرد باید او را طلب کند.

 

این عقل مطروحه ی شما، عقل تجربت اندیش است. مثل عقل رسول خدا (ص) در طی طریق دریافت ها و عمل ها. پوزش استاد قربانی از ان قلت های مدیر مدرسه فکرت. این مدیر شیش ندارد! یعنی ترکه!بلکه حرف دارد شوخی. سید را هم فهمیدم طنازی گفتی. ضعف مسلمان است این؛ نه ضعف اسلام.


جناب دکتر اگر در اتاق عمل تخصصی ات، که همه می دانیم شما طبیبی حاذق هستی، مثلا اشتباه فاحشی رخ دهد و یا خدای ناکرده اخلاق پزشکی لگدمال شود، شما تقصیر دارید؟؟ یا علم گوش و حلق و بینی؟
لطفا دقیق پاسخ دهید

 

سلام علیرضا کرج:
۱- به هر حال خداوند برای زن حریم قایل شده که این حرمت ها باید هم باشد و همین زن را در هر امری مجاز به ورود نمی کند

۲- تاریخ مسلمین زن را به دیدهٔ اسلام نگاه نکرده، به دیدهٔ کالا نگریسته

۳- تفسیر بسته و قشری فقهای سنتی حتی در عصر انقلاب اسلامی زن را در چنبره  قرار داده مثل برداشت از رجال سیاسی به معنای جنس مذکر

 

جمع بندی بحث دوم مدرسه


به نام خدا

سلام و احترام و تشکر از شرکت در بحث.

1- برخی به آنچه خود به آن صورت عقلی دادند گفتند از کجا معلوم این محدودیت ها بر زن از جانب خدا باشد. بلکه این ظلم در جامعه بر آنها رفته. از جمله نظر سید علی اصغر


2- یک نظر این بود من چون از جایگاه عقل به درون دین می نگرم بر هیچ متن پیشینی و مقدسی تکیه نمی کنم.(تز منحصر جوادی نسب)


3- یک دیدگاه این بوده اسلام به شرافت زن دقت کرده و مسائل حقوقی وی را با ارزش های متعالی در نظر گرفته.. نظر علیرضا


4- دیدگاه عبدی رویکردی کلامی داشته و ضمن اذعان به آسیب ها اما نظر اسلام نسبت به زن را حکیمانه دانسته


5- جلیل قربانی بر تفاوت حقوق زن و مرد اشاره و بر تفاوت تبعیض آمیز در فقه اسلامی هشدار داده.


6- یک دیدگاه این بوده تفقُّه های عصر جدید مثل فتاوی صانعی برای اعادۀ حقوق از دست رفته ی زنان اثرگذار بوده و لذا این مشکل را در فقیهان می بیند نه اصل دین. دیدگاه سیدمحمد موسوی


7- دیدگاه دیگر این بوده اسلام حقوق زن را از صدر اسلام احیا کرده است. مانند دیدگاه شیخ غلامی و مدیر مدرسه


8- شیخ وحدت که گفته بحث گروه درباره ی زنان، بحثی نیابتی است و همین موجب بحث به تعبیر من غلط انداز در مدرسه شده. به علت چهار پیش فرض....


9- بقیه اعضا سکوت کردند ولی بحث را خواندند.

۱۰- دکتر شیخ باقر مفاهیم جنسیت و انسانیت را پیش کشیده

۱۱- دکتر عارف زاده گفته به اسم خداوند برخی جریان ها مثل داعش هر جنایتی می کنند چه رسد به ضایع کردن حقوق زنان

۱۲- مهندس عاصم طالبی پسرم نیز بر این نظر است اسلام بر حقوق زن افزود ولی در مسیر زمان دستخوش تغییر شد

من از روی حافظه ام جمع بندی کردم اگر نظر کسی را به غلط مطرح یا دیدگاه کسی را غفلتاً بیان ننموئم. عذر می خواه

مدیر مدرسه: ابراهیم طالبی

 

 

من در «سرپوش» خواندم: رئیس سازمان امور مالیاتی اعلام کرد که نفر اول خرید سکه، (بالای ۳۰/۰۰۰ سکه) کارگر پادوی یک شرکت و متولد ۱۳۶۵ است.

برای این خبر خواستم طنز بنویسم، دیدم هیچ لغت و واژه ای گیرم نیامد.
گذاشتم کشکول که هر که بلد بود، مدد رساند به مدیر مدرسه فکرت.

فقط گفته باشد مدیر مدرسه که:

دولت حسن روحانی قرار بود کلید بسازه، نه دکّه‌ی حراج!!!!! سکه

 

 

بحث چهارم: کارکرد دین

پاسخ من به بحث چهارم مدرسهٔ فکرت.

دعوت می کنم به عرایضم دقت شود:


۱- من معتقدم دین، هم کارکردی حکومتی دارد، و هم کارکرد حکومتی داشت. کارکرد، معادل فونکسیون «Function» است. که یعنی کارویژه. مجموعه خدمات و حسَناتی که دین در قوام و بقا و تعادل نهاد سیاست و جامعه ایفا می کند.


۲- دین از نظر من به مثابهٔ خون در تمامی اندام اجتماع است، و سیاست جزئی از اندام است. بنابراین، دین نمی تواند کارکردی حکومتی نداشته باشد.


۳- این بحث، منازعه ای دیرین میان دین مداری و سکولارها بوده و هست. در واقع سؤال منظری جامعه شناسی دارد، پاسخ هم همینطور. پس، بنده مانند پارسونز، معتقدم دین «کارویژهٔ» نیل به اهداف را انجام می دهد.


۴- با سه فراز بالا که ارائه کردم، جامعهٔ پیامبر (ص) و علی(ع) بر استوانه های دین استوار بوده است، پیروی از سیرهٔ آن اسوه های بی خطای روی زمین، هم عقلی ست و هم شرعی.


۵- اگر عقلانیت ابزاری را ملاک خود بگیریم، که امری خطاست، در جامعهٔ نوین، نهاد دین، باید کنار! بماند و به کُنج خانه ها روَد و وسط مساجد.

 

۶- حال اگر پاسخ مرا پذیرفته، یا دقت کرده باشید، دو مسأله باقی می ماند که بنده، اعتقاد خودم را بیان می دارم:

اگر همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی سیاست به دین باشد، درست است

اگر به معنای دنباله روی دین به سیاست باشد، مردود و باطل است.


۷- از نظر من استکهاوس درست گفته است که خرد و زور فقط تن و جسم انسان را به تمکین می آورد، ولی دین، روح و روان مردم را نیز به اطاعت می کشاند. پس جامعه و سیاست محتاج دین است. در یک کلام خرَد و وحی با هم اند، نه بر هم.

 

۸- تعریفم از دین: مجموعه باورها ، عقاید، ارزش های قوانین احتماعی، عبادی، معاملاتی که از طریق وحی به پیامبر رسیده است.

 

نتیجه: دین کارکردی حکومتی دارد، اما به وجهی که برشمردم. حال اگر به جای دین، «روحانی سالاری» رخ بنماید، آن دیگر، نکوهیده است و محکوم. زیرا، در این شق، مقامات دنیوی، از روحانیت باید بدون چون و چرا!!! تبعیت کنند؛ که این خلاف بزرگ و انحراف خطرناکی ست. ۱۰۰۰ سال قرون وسطی، تاریکخانه ی وحشت و استبداد آن روزهای شُوم و تلخ و بسته و پس رفته و راکد و پُرنکبت است.

پایان

 

من پاسخم را از داشته های ذهنی ام نوشتم، اگر خطایی بود ، متوقع نقد بی رحمانه و بی تعارف هستم. چون مدرسه ی فکرت ، مدرسه ی صوری نیست.

 

سلام جناب محمد حسین آهنگر
اگر این است که شما می گویی، پس، این نتیجه ی دیدگاه ات را می پذیری که پشت دین , یک حکیم دانایی نبوده ،! که تدبیرش از مای قاصر و دچار عقل ناکامل بیشتر باشه و بندگانش را در طوفان بلاتکلیفی نگذازد؟!

 

جناب سیدعلی اصغر
در دیدگاه تو یک مورد ناصحیح  وجود داره. آنجا که گفتی ناسازگاری دین با تبیین علمی.... باید عرض کنم. این دین نیست که که باید خود را تطبیق ب علم دهد. دین آوردهٔ حکیم مطلق است. تبیین یعنی تفسیر به دلیل و علل، در درجه نخست در اختیار حکیم مطلق است نه جامعه شناسان که تو مدعی شدی. پوزش.

 

 

نکته مدیر مدرسه:

این بحث ها همه در راستای جوشش است. از چالش نهراسید. اینجا اربابان کلیسای کاتولیک و ارتدوکس و معترضان پروتست غایب اند. آزاد و باخیال آسوده بحث کنید البته با عقل حرف بزنید. مدیر مدرسه.

 

من اعتقادمه آقای عارف زاده. ساحت دین بری ست از این که بگوییم علم یک چیزی می گوید و دین چیزی دیگه قرآن هرچه گفته، علم به آن رسیده. حتی خواهد رسید آینده. چون هنوز علم مجهوالات زیادی را باید کشف.. که دین پیشتر گفته.

 

سلام
خواندن و نوشتن هردو جوشش است. پس نگران نیست مدیر مدرسه. مهم جاری شدن افکار در مدرسه است که عالی جاری و ساری ست. احسنت. به عبارتی یک نفر کتاب می نویسد. ولی میلیون ها خواننده می خواند. به قول خودت که از نمی دانم کی نقل کردی. مردم کتاب مرا از من هم بهتر می فهمند. مدرسۀفکرت درش باز است. مثل اکادمی افلاطون نیست که مُثُل نشون دهد.

 

سلام مهندس و نیز محمدحسین آهنگر. مثالی ملموس و قانع کننده آوردی جناب عبدی. سم بر صیفی جات و‌.... من بگویم: خیلی از قطارها واژگون! شدند و میلیون ها آدم مجروح و کشته و آواره، پس بگوییم، لوکوموتیو لیاقت نداره؟ یا خاطره خوشی ازش در تصویر ذهنی نمونده!؟ این که بداهت (=بی اندیشگی) دارد!! و تزی سوخته است


جمع بندی بحث چهارم مدرسه:
به نام خدا. تقریباً می شود گفت به سه دسته ی فکری تقسیم شدیم در این موضوع:

۱- برخی اساتید مدرسه قائل اند که دین، چون در مسیر تاریخ عملی اش دستاویز حاکمان نابخرد قرار گرفته، پس هرگز نباید کارکرد حکومتی پیدا کند. جعفر. علیرضا. شیخ باقر سیدعلی اصغر. محمدحسین در این د‌سته اند، که اکثریت اند!

 

۲- برخی هم که پرسشگری زبردست هستند در مدرسه، فراز علمی ترش (که مدیر نمی داند که نوعی علم زدگی ست یا نه!!) را به رخ کشیدند که نظرشان این است:

 

دین حتی چنین قابلیت و مأموریتی ندارد که قادر باشد حکومت بسازد. حکومت امری علمی ست و دین از علم عقب مانده است. پس، علم در جامعه و میان مردم ریاست دارد، نه دین و کیش و مذهب و صنف و آیین. جوادی نسب پیشتاز و آوانگارد این رویکرد در مدرسه فکرت است


۳- دسته سوم  -که جلیل قربانی و مدیر مدرسه و مهندس عبدی و...  هم از این دسته اند- معقدند: دین از ناحیه ی خدای حکیم مطلق و دانا به امور خلق، آمده است و حکومت مردم توسط مردم، با ولایت و راهنمایی دین، ممکن و ممدوح است. و هرگاه اگر کسی یا نِحله ای، خواست به جای دین، خودسالاری کند، آن نوع حکومت منحرفانه است و به دور از شرع و عقل. حالا می خواهد پاپ سالاری باشد ، یا روحانی سالاری. یا سیک سالاری. پس، دین شأنی سیاسی هم دارد. والسلام. من دراین جمعبندی، دیدگاه آقایان مدرسه را احصای ذهنی کردم، سپس با برداشت آزاد، تدوین کردم. مدیر مدرسه.

 


سلام هم مدرسه ای ها
جناب استاد شیخ وحدت در پاسخ به بحث های چهارم مدرسه مرقوم کردند:

شیخ وحدت: سلام. به نظر می رسد به جای اثبات یا نفی رابطه دین و سیاست، مردم دارند به این پرسش نزدیک می شوند که آیا راهی به رهایی ازحکومت دینی وجود دارد؟

پایان نقل قول

 

سلام هم مدرسه ای ها
تحلیل سیاسی مدیر مدرسه

من امروز در ساعت خبرخوانی ام، یک خبر توجه ام را خیلی جلب کرد. مادر اُسامه بن لادن گفت «اُسامه، در دوران دانشجویی افراطی شد؛ طوری که انگار مغزش را شستشو دادند.»


من اما معتقدم بر اساس اصل مجاورت –یعنی نزدیکی افراد به مناطق مهم جهانِ در آشوب و انقلاب– جریان معترض اما به سکوت کشانده شده ی اهل سنت، برای غلبه بر جریان سنتی و راکد و فاسد آن، از ادبیات انقلابی  منطقه، سود جست و خود مغز خود را شست؛ که خیلی خیلی در فرق است _از زمین تا آسمان_ با شست و شوی مغزی!! زیرا اهل سنت خود در فقر تئوریک بود و چیزی در چنته نداشت! شما چه می اندیشید؟

 

یکی از اصول اصول گرایان شخص پرستی ست. جناب محمد آقای محمد رحیمی، جریان سیاسی خودتان عین جناح راست. حتی بدتر از آنها هستند. و راحت شخص را بُت می کنند؟ و اندیشه را فراموش!؟ من ارزش های خاتمی را انکار نکردم، می گویم قابلیتی غیر از تدریس و مقاله نویسی و تفکر نباید برایش قایل شد. او نشان داد در وسط کارزار، خود را کنار می کشد! خصلت و ذاتش این است، عیب نمی گذارم، عین او، اینه.

 

به نام خدا
پاسخ من به بحث ۵ مدرسه
سلام
۱_ تظاهرات (=پشتیبانی) شرکت نمی کنم. زیاد این اقدام را نافی تفکر مدنی می دانم.

 

۲- چون هیچ آلترناتیوی را در فضای گفتمانی رقیب مشاهده  نمی کنم، تظاهرات را اساساً و منطقاً حرکتی بی مدار می دانم.

 

۳- هرگاه مرجع تقلیدی عادل که من او را در وجه پیشوایی بشناسم، پیش افتد و سخن حقی را بر زبان آورد که بر گفتمان غالب حاکم، پیشی ارزشی و عقلی داشته باشد، من اقتدا می کنم و به صلاحدید او عمل می کنم.

 

۴- اساساً اگر گفتمان حقی را باور داشته باشم، گفتمان رقیب را پس می زنم، لذا تماشاگر نمی مانم.

 

۵- میراثخواری را از صفات زشت اپورتونیست ها (فرصت طلبان) می دانم پس چه در تظاهرات شرکت کنم و چه نکنم، (که گفتم نمی کنم،) ارث و میراث خوری را دونِ مرتبه و ارزش بشری می دانم.

 

پس نتیجه می گیرم، همه چیز مشروط بر این است، گفتمان اول که قدرت در دست اوست ، تا کجا به خودانهدامی گفتمانی منتهی می شود. در آن صورت ، صورتبندی سیاسی دستخوش تغییراتی می گردد. من تا اینجا بر این نظرم هیچ ضرورتی بر این پارامتر وجود ندارد، چون عیب ها، در همه جوامع امری صُدفی و طبیعی ست. پایان.

 

 

سلام. متن زیر پاسخ آقای وحدت است به پرسش ۴ که بحث امروز مدرسه بو،د:

شیخ وحدت: سلام. درمسأله ی «دین و سیاست» نخست باید به مسأله ی «عقل و دین » پرداخت. اگر بپذیریم که دین به مثابه ی تابلو در جاده ی تاریک، عقل به مثابه ی چراغ، وانسان، مسافر این راه است، جایگاه و نقش هر یک برای ما تا حدود زیادی روشن می شود. پایان نقل قول.

 

پاسخ مدیر: با سلام و احترام. از نظر من سؤاله چرا قائلین به جدایی دین از حکومت، از حکومت های غیردینی اطمینان دارند. جناب شفیعی از کجا معلوم اگر در ایران حکومت غیردینی برپا شود بدتر از جمهوری اسلامی نباسد؟ در واقع من کل مدرسه می پرسم. حکومت غیردینی صدماتش فکر نمی کنید شدیدتر باشد؟و با منافع ملی ایران هم جور در نمی آد. جناب شفیعی من چنین جمله ای نداشتم! در ثانی  از نظر حکومت عرفی انگلیس که قانون اساسی مکتوب ندارد، شهردار نباید شهر را با احکام اسلامی اداره کند. ولی دین ورزی شهردار او را فردی اخلاق محور، درستکار و ملزم به درست رفتارکردن با مردم و جامعه بر اساس باورهای الهی اش  می کند که اثر گذار است. می پذیری این را جناب شفیعی؟ تازه مشخص کردید منظور شما ایدئولوژی ست و مثال هم زدی از چند تا جالب هم بود


حال می پرسم مگر سکولاریسم ایدئولوژی نیست؟ هست یا نیست؟ پس طبق منطق شما، راه فقط برای آنارشی بازه
که یعنی بی دولتی نمی شه برای استدلال خود استثنایی قایل بشی سکولاریسم فراخناک ترین ایدئولوژی ست. لطفا روی آن نقاب نقشه راه نکش به عبارتی اسم مستعار نتراش.


 

جناب جوادی سلام. هیچ حکومتی خود را دو باره با رأی رفراندوم امتحان نمی کند.

 

رفراندوم چه معنای داره؟ معناش اینه خود به دست خود راه فروپاشی اش را طی کنه. این نه عقلی ست
نه شرعی همه حکومت ها معیوب اند. مگر خدا از آسمان به زمین می آید و حکومت می کند؟ مناسبات انسانی همیشه خطا آمیزه علیرضا. بعد از تقسیم آزادی باز هم دعوا آغاز می شود. من دیالکتیک را در این باب قبول دارم. بعنی شکاف، تضاد، راه. من با مبانی علم سیاست سر و کار دارم آق سیدعلی اصغر. این علم به من آموخته که هیچ حاکمیتی خود را به رأی مجدد نمی ذاره.

 

بحث پیشخوان مدرسه: پایان نامهٔ من پیش خدا
 

مزینان و فریمان (سوژهٔ من)

 ای خدای دانای ما، بر سرزمین خرَد مردم ایران، بارانِ متفکران بباران، بارانی از جنس مزینان و فریمان.  ما باز نیز؛


به جستجوگری چون علی شریعتی در مسیر شدن نیازمندیم . و به اندیشه سازی منزّه نویس چون مرتضی مطهری در مسیر ماندن، محتاج.

و با قلم دلم می گویم ای خدا:

بخت ما را بر «تخت طاووس» مَبن.

چشم ما را بر «قبر داریوش» مَدوز.

راه ما را بر «جاه شاهان» نخواه.

 پای ما را بر درِ آن بینوایان ببَر

دست ما را بر سَر آن بی پناهان بکِش

به قلم مدیر مدرسهٔ فکرت. ابراهیم. ۱۵ مرداد ۱۳۹۷.

 

سلام دوستان همدرسه ای
امروز در ساعت خبرخوانی ام، این خبر توجه ام را بیشتر جلب کرد: آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد در همایش عقلانیت وحیانى خطاب به آیت الله جوادى آملى:. «آیت‌الله جوادی آملی در جامعه‌ای زیست می‌کند که با فقه اداره می‌شود. در قانون اساسی ۱۰ عنوان پست کلیدی به فقیهان سپرده شده است. بنده خطاب به آیت‌الله جوادی آملی می‌گویم شما که مدعی عقلانیت وحیانی هستید مسئولیت زیادی بر عهده شماست. اگر می‌دانید امروز در جامعه با چه مشکلاتی روبرو هستیم چرا اظهار نظر نمی‌فرمایید؟

 

ایشان در کتاب حقوق بشر می‌نویسد کرامت بشری فقط یک امر هستی‌گونه نیست که در درون بشر به ودیعت گذاشته شده باشد،بلکه قطعا باید این هستی را در بایستی‌ها لحاظ کرد» پایان نقل قول.

 

 

مقدس سازی چرا؟
 

به نام خدا. هم مدرسه ای های متفکر سلام. همانطور که واقف اید، واژه ی «قدس» معنایی جز پاکی، پاکیزگی و طهارت ندارد. در کتاب شریف تفسیر مجمع البیان می خوانیم که  تقدیس در اصل به معنای تطهیر و پاک کردن است. به همین جهت، سطلى که به وسیله آن خانه قدس را تطهیر مى‏کردند، تقدیس مى‏گفتند. «بَیْتُ المُقَدَّس» نیز جائى است که از نجاست معنوى یعنى شرک پاک است.

حال با این توضیح، چرا باید افراد، چهره ها و کسانی که جایگاهی را در قدرت یا فقه یا معرفت یا فلسفه یا حتی عرفان اشغال کرده اند را نه فقط تقدیس کرد بلکه آنان را قدس و مقدس دانست؟

 

به نظر من، تقدیس سازی در سیاست، زشت ترین اقدام است که آزادی را از هر دو طرف می ستاند، آن که می خواهد نقد و اشکال کند، نمی تواند و آن که مقدس سازی می کند هم نمی تواند. اولی از موانع (=بُت سازان) نمی تواند عبور کند یعنی عدم آزادی. و دومی از رهایی درونی  بُت خویش نمی خواهد گذر کند که عدم آزادگی ست. پس پیش به سوی هم آزادی و هم آزادگی در جامعه و مدرسه ی فکرت. ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

مدیر مدرسه یک سند کوتاه (که به گمان یک نویسنده [...] وصیتنامه سیاسی آقای سیستانی است) به اشتراک می گذارد. جهت اطلاع، نه بحث. لازم به توضیح است، من در همان موقع صدور این بیانیه مهم و خواندنی، در وبلاگم «قلم قم دامنه دوم» آن را منتشر کرده بودم. اینک این مانیفست مرجع بزرگ عالم اسلام ، در مدرسه به رؤیت می رسد:

 

سیستانی می گوید:

"مرجعیت دینی از زمان سقوط نظام استبدادی در جهت جایگزینی نظامی متکی بر تکثر سیاسی و گردش مسالمت آمیز قدرت، کوشید. نظامی که زاییده رجوع به صندوق ها در  انتخاباتی ادواری، آزاد و پاک باشد." "این رویکرد بدان علت بود که  مرجعیت ایمان داشت اگر برخورداری ملت از آزادی و کرامت و پیشرفت و شکوفایی مد نظر باشد،  برای حکمرانی کشور، راه دیگری، نیست. این طریق (دموکراسی)، ضامن مبانی اصلی و مصالح عالی است."


 "مرجعیت همچنان معتقدست که پیمودن این راه، گزینه صحیح و مناسب برای حال و آینده کشورست. باید از افتادن به مهلکه حکومت فردی و نظام استبدادی -به هر بهانه و عنوان- حذر کرد."  "قانون انتخابات باید عادلانه بوده، حرمت نظر انتخاب کننده را پاس داشته و اجازه بازی با آن را ندهد."


سیستانی می نویسد: "برنامه های کاندیدا،  باید شدنی و فارغ از ملاحظات شخصی، قومی، طائفی و تبلیغاتی باشند.  شرط دیگر آنکه از هر نوع مداخله خارجی در انتخابات،پشتیبانی مالی یا غیر آن، ممانعت شده، مجازات این جرم،  تشدید شود».
 

 

اطلاعیه
دوستان سلام
یک پیشنهاد که چارچوب مدرسه می شود:

 

هر گاه میان دو یا سه نفر در مدرسه بر سر پست بازگذاشته شده، یا هر چیز دیگر بحث شخصی درگرفته (=از شوخی گرفته تا نیمچه غالی! و از دعوای سسکه سسکه (=کم کم) گرفته تا غار غار،  به گونه ی ستیزه های کلاغ! لطفاً در این گونه مواقع، فوراً به تلگرام شخصی خودشان بروند، موضوع شان را ادامه بدند یا تمام کنند. گرچه این اطلاعیه بدیهی به نظر می رسد، اما بعضاً طی این هشت روز، دیده شد. پس محیط مدرسه را از دو به دو کردن (=چت و گپ) پاکیزه نگه داریم. این تذکر اول به خودم بود بعد به هرکس اگر خواست چنین کند.ممنون و پوزش. مدیر مدرسهٔ فکرت.

 

سلام
انقلاب ها مانند متون مقدس، برای هر جامعهٔ انقلاب کرده ای جاویدان است یعنی مخزن رجوع. هیچ انقلابی، ارزشهای خود را کنار نمی گذارد. مثل شعار «برابری، برادری، آزادی» که هنوز برای انقلاب کبیر فرانسه قداست و موضوعیت دارد. من به لحاظ علم سیاست بحث می کنم، نه رفتارشناسی سیاسی. ممنونم از بحث و نقدت بر من. عالی و علمی بحث را کاوش کردی. لذت علمی دستم داد. حس کردم در کتابخانه کنارت تلمُذ می کنم. بگذرم. اما آخر کلام نکته ای گفتی که به نظرم صحیح نیست. خدا عزت می دهد. ولی خلق نباید عزت انسان را لکه دار کند. چه به دست خود، چه به دست دیگران.

 

ملاصدرا برای انسان چهار سفر می شمارد: که یکی همین میان خلق بودن است. و خلق، باید خالق را پیروی کند و انسان را مانند خدا تکریم نماید.

 

سلام هم مدرسه ای ها
به نام خدا

سرآغاز امروزمان شادابی باد. در ساعت خبرخوانی ام، این خبر حسن روحانی رئیس‌جمهوری ایران در پاسخ به درخواست‌های رییس جمهور آمریکا برای مذاکره، بر من جالب بود که گفت:

 «همزمان با تحریم، مذاکره چه معنایی می‌خواهد داشته باشد»


نکتهٔ تحلیلی مدیر مدرسه:

اساساً سیاست یعنی فصلِ خصومت (=پایان دادن به دعوا). یعنی حلّ منازعه. نیز یعنی تدبیر مُدُن (=محیط زندگی).
در این جمله ی آقای روحانی، شوق مذاکره موج می زند. این که گفت همزمان با تحریم، مذاکره چه معنایی داره؟ درواقع می خواهد بگوید: بیا باهم مذاکره، تحریم هیچ معنا و سودی نداره. پس، او در این سخن، سیاست ورزی کرده است‌. آیا شما فکر می کنید تمنّا و گدایی نموده؟

مدیر مدرسهٔ فکرت

 

پاسخ به بحث آبرو
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از جناب دکتر شیخ باقر که سؤال عظیمی را در پیشخوان مدرسه طرح کردند، پاسخم را در ۸ بند به اختصار می نویسم:


۱- واژه: آبرو را «عِرض، منزلت، مایهٔ سرافرازی» معنا کرده اند. پس در لغت آبرو بوی حیثیت، عزّت و حُرمت می دهد.


۲- انسان از نظر من ذاتی، آبرو دارد. و مؤمنان و نیز درستکاران جهان، علاوه بر آبروی ذاتی، از آبروی اکتسابی برخوردارند که ریختن این منزلت و شرافت، بسی کریه و مستوجب عذاب الیم (=خیلی دردناک) است.


۳- من شخصاً معتقدم هر جُنبده ای در زیر جلد(=پوست) خود اَسرار و احترام ، نهان ساخته است، که هرگز نباید این جلد جُنبده را آسیب زد که اسرارش بیرون بریزد و قدر و ارزشش تباه شود. انسان خطاکاره، خدا خطاپوش.


۴- آیا شنیده اید زمینی را که خیلی سفت و نفوذناپذیر باشد، و کلنگ در آن فرو نمی رود را «عزّت و عزیز» می نامند؟ آری، آبروی انسان همین گونه است، پس با کلنگ تهمت این زمین خدادادی را سوراخ نکنیم. و با بیل اهانت ها و دروغ بستن ها، بر این عزت آدمی جراحت نیافرینیم.


۵- من چون مانند شما همکلاسی های عزیزم با اعتقادات دینی زندگی می کنم، استناد مُتقن من، قرآن است که می فرماید: «وَ لقَد کرّمنا بی آدَم». خدا روحش را در ما دمید و به ما کرامت عطا کرد، این یعنی احترام به نفس. (به سکون حرف فاء)


۶- برای بند ششم مثال می آورم: چرا خدای متعال حکیم برای اتهام زنی به آن عمل «شنیع و کربه» شروط سختی قائل شدند، که باید چهار شاهد با چشمان خودشان صحنه را دیده باشند و به سوگند با قرآن شهادت دهند تا اثبات شود؟ و الا شلاق و تازیانه می خورند. این چیزی نیست جز حفظ آبروی انسان که مایه اصلی سرفرازی اوست، پس با آبروریزی موجبات سرافکندگی هیچ کسی را فراهم نسازیم. خدا ستّارالعیوب است چون آبروی بندگان را محترم می شمارد.


۷- خدشه کردن منزلت افراد، خصوصاً انسان های درست کردار، مانند نفوذ مخفیانهٔ آب به زیر یک ساختمان باعظمت است، اگر ادامه یاد مانند سیل بنیان افکن، آن را منهدم و منهزم می کند.


۸- ریشهٔ آبروریزی چیست؟ یعنی چه عواملی سبب ساز آبروریختن است؟ به عقل اندک م در این فرصت کوتاه، این هاست: حسادت، بی تقوایی، بی پروایی از خدا و روز حساب، کینه، تسویه حساب شخصی، انتقام جویی، رقابت کاذب، هوس های خیالی، شیطان زدگی، بدتربیتی، سادیسم، آزاررسانی، تحریک دیگران، وابستگی به مقام و پول ومکنت، و در یک کلام جدا از خدا زندگی کردن. با اعتذار. ابراهیم طالبی دارابی.۱۶ مرداد 1397.

 

 

به نام خدا. به لحاظ علم سیاست، عرض می کنم نه رفتار سیاسی یا جانبداری؛ که شرکت مردم یک کشور در هر انتخاباتی ، به معنای مشروعیت سیاسی نظام مستقر محسوب می شود. اما به لحاظ علم جامعه شناسی سیاسی _که از روابط میان قدرت و گروه ها و رفتارهای سیاسی بحث می کند_ علامت علایق سیاسی ست. که این علایق، موتور روابط اجتماعی ست‌. پایان.ابراهیم طالبی دارابی.

 

 


انشاء من:

«عصر پیش بینی وضع آنها»

به نام خدا. سلام آقایان و خانم ها، که در مدرسهٔ فکرت حضور ندارید و می گویند نباید هم باشید!  من، انشای مدرسهٔ فکرتِ خودم را از این قطعه سخن مرحوم دکتر قیصر امین پور برگزیدم: «عصر پیش بینی وضع هوا».


چرا من این انشاء را برگزیدم!؟ چون، عصر، «عصِر شکّ» شده است و «عرصهٔ احتمال». بر برخی ها، حتی یقین هم، تردید شد. هیچ اصلی را باور ندارند، مگر اصل «ردّ» را. ردِّ هر آن چه عقل ناقص شان، نمی پذیرد. فقط خیال خود را «تخیّل» می کنند!  از همهٔ عقیده ها گریز می زنند و در سکّوی شُبهه می نشینند و در آن میان، بین خود و خیال های خام شان، رؤیاپردازی می کنند و گمان می دارند، دارند جهان را می سازند و جان شان را از بندها می گُسلانند و راه «رها»یی و آزادی طی می نمایند. حال آن که، چنین اشخاصی در  تارِ انکار، در پیلهٔ ردّ و در سوراخ شکّ، لانه گزیده اند و خود خبر! ندارند که این گونه، خانه گزینی ها، سُست ترین آشیانه سازی هاست: وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ.و اگر بدانند سست‌ترین بنا خانه عنکبوت است. (۲۹ عنکبوت)


پس، وضع خود را به «یقین» و «ایمان» پیش بینی کنیم و مؤمنِ موقِن شویم که وضع ابری آنها!!! خیلی طوفانی ست و بنیان فِکنی.
ابراهیم طالبی دارابی.

 

 


ما در عرصهٔ احتمال به سر می بریم
در عصر شک و یقین
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست...
مرحوم دکتر قیصر امین پور

 

یادداشت های روزانهٔ مدیر مدرسهٔ فکرت
رونق برخی ها، در جهالت است. اگر جهل بر جامعه ریشه دوانَد، زور بر آن آسان می شود. خودمان نیک می دانیم هرچه جامعه آگاه تر شود، حکومت کردن بر او سخت تر می شود. پس، پیش به سوی آگاهی و آگاه سازی. برای رهایی از آگهی!!!  نگذاریم آگهی ها را بر آگاهی ها غلبه دهند!

 

 

پاسخم به بحث ۱۴:
به نام خدا. ضمن سلام و احترام به همه و تشکر از آقاسیدعلی اصغر، جوابم به بحث «یکتاپرستی و دموکراسی» این است:


۱- خدای یگانه هیچ گاه برای حکومت بر مردم به زمین نمی آید، او، این امر حاکمیتی، حکومتی و نظم بخشی به امور دنیوی را به خود انسان های روی زمین -که کشور کشور و دارای مرزهای بین الملل- شدند، واگذار کرد.


۲- فطرت بشر، یگانه پرستی است، و از قضا یکتاپرستی (=توحید) کاملاً به انسان می آموزاند که «یکّه سالاری بشری» و دیکتاتوری و خودکامگی  را نپذیرد. تا کسی هوَس فرعونی و خدایی کردن نکند!  همین گرایش طبعی و فطری بشری، موجب می شود دموکراسی (= حکومت مردم بر مردم) نزدیک ترین روش برای حکومت باشد.


۳- حکومت ها طبق اصل جامعه شناسی شناسی، رنگ و لعاب جامعهٔ خود را می گیرند. وقتی جامعه ای مذهبی بود، حکومتی را می پذیرد که در آن، حاکمیت  و قدرت نه فقط مانع از مناسک و آیین های آنان نباشد، بلکه این روند را هموار نماید.


۴- اختیار و آزادی تفویضی خداوند به انسان، ایجاب می کند که انسان های مؤمن و موحد و خداپرست، طبق آیهٔ سرنوشت در قرآن کریم، دموکراتیک باشند نه مستبد و اریستوکرات. همهٔ رفتارهای بزرگان اسلام -پیامبر و امامان- بر مبنای مشورت، نقش مؤثر بیعت، و رحمت و آسان گیری و استیفای حقوق همهٔ مردم بوده است، مثل آن قضیهٔ خلخال (=زیورآلاتی که زنان آن زمان بر پای خود نصب می کردند) از پای آن زن یهودی در نیاوردن، در بیان رسا و هشدارآمیز امام علی (ع)،  که از هدف انسانی و غیرتبعیض آمیز حکومت های مطلوب است.

 

پاسخم به بحث ۱۵.
سلام. ضمن احترام به دیدگاه آقای شیخ وحدت، من دین را «فرانهاد» می دانم، نه «نهاد». مبنای فکری ام در این باب مرحوم علامه طباطبایی اند. بنابراین، من، دین را بر فراز این نهادها می نشانم، نه در کنار آن ها، و یا در مقابل آن ها و یا حتی در تقابُل با آن ها. و نیر نه در ذیل آن ها و وسط آن ها.


یعنی دین، امری قدسی ست و مافوق همه چیز است. یعنی دین بر ما حاکم و رهنمون است، چه فرد باشیم، چه دو نفر، چه خانواده چه اجتماع و چه .... همه جا دین بر ما حاکم است و روابط ما با آموزه های دین شکل تکاملی می گیرد. چه در دریا باشیم، چه در زمین و چه در هر جا و هر زمان. با عرض پوزش.

 

 

سلام جناب امیر. شما به دین ات، ایمان می آوری، بعنی احکامش را می پذیری و تعبُّد می ورزی. چطور به چیزی که ایمان آوردی، آن را نقد می کنی؟! این حرف شما نقض غرض است. مگر مؤمن خدا را نقد می کند!؟ دین یعنی فرآوردهٔ فکر علیم و متعال و حکیم خداوند. و مؤمن یعنی پذیرای متعبِّد احکام پروردگار علیم عالَم. والسلام. این تفکر من است، اگر خطاست، به من بازمی گردد نه ساحت دین و عالمان دین.

 

 

سلام بر شما جناب دکتر عارف زاده. تمثیلی درخشنده آوردی.  من باورم این است که ایمان، عقیده داشتن کامل به وحی است. عقیده از عقد می آید و عقد یعنی گره خوردن. لذا ایمان یعنی گره خوردن بندهٔ خدا به ربّ. و این عقیده در اغلب امور «تعبُّد»ی ست نه چون و چرایی. سپاس دکتر.

 

 

ساده تر می گویم: میان دین و دیندار رابطهٔ امر و مأموری ست‌‌. دینورزی یعنی عبادت، عبودیت، اطاعت. دیندار و متدیّن کسی که به آنچه خدا از طریق وحی نازل کرده ایمان دارد. پس، مسلمان ها و سایر دینداران تابع دین و خدا هستند نه منتقد و گزینش گر و چون و چرا کن. این به معنای دخالت عقل در پذیرش خدای خالق متعال و آفرینشگر بی همتاست. نه یک خدای ارباب و خشمگین. بهتر بگویم : دیندار عشق به معبود دارد و دستوراتش را رستگاری اش می داند. والسلام.

 

سلام جناب جوادی. هرکجا ما نتوانستیم بخش های از دین را علم بیابیم این جهل ما را می رساند نه این که حق نقد احکام دین را داشته باشیم. بله، هرکس می تواند! دین را نقد کند! ولی دیگر اسم خود را نباید مؤمن و مسلم و متدین و مسیحی و ‌...بگذارد. در چنان وقتی او یک جستجوگر است نه دیندار.  مثل آن زمانی که سلمان (ع) روزبه بود و در حال یافتن دین. وقتی روزبه کازرونی سرگشته ایمان آورد پیامبر او را سلمان نامید یعنی تسلیم و در سلامت. پس مانند سلمان باید بود تا مسلمان شد.
 

 

 

سلام جناب جوادی نسب. هرکجا ما نتوانستیم بخش های از دین را علم بیابیم این جهل ما را می رساند نه این که حق نقد احکام دین را داشته باشیم. بله، هرکس می تواند! دین را نقد کند! ولی دیگر اسم خود را نباید مؤمن و مسلم و متدین و مسیحی و ‌...بگذارد. در چنان وقتی او یک جستجوگر است نه دیندار.  مثل آن زمانی که سلمان (ع) روزبه بود و در حال یافتن دین. وقتی روزبه کازرونی سرگشته ایمان آورد پیامبر (ص) او را «سلمان» نامید یعنی تسلیم و در سلامت. پس مانند سلمان باید بود تا مسلمان شد. یعنی مطیع و فرمانبردار خدای دانا و حکیم.

 


یک استناد پژوهشی:
«علامه طباطبایی در این باره می گوید: «دین، عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند. دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است». حامد الگار، اسلام شناس نام آور معاصر نیز در تعریف دین می گوید: «دین مجموعه ای است از احکام و عقاید که خدای تعالی به وسیله پیامبران و کتب آسمانی برای هدایت انسان و برای وصول به سعادت دنیوی و اخروی در پیشگاه آدمی قرار داده است».


تعاریف یاد شده شامل مؤلفه های زیر است.


١. دین مجموعه ای است جامع و مرکب از: باورداشتها، ارزشها و اصول و قواعد رفتار. اعم از ارزشهای الزامی و غیر الزامی.


٢. دین دارای خاستگاه الهی است، و توسط سفیران برگزیده خداوند به بشر عرضه می شود.


٣. غایت دین نیکبختی دنیوی انسان و هم نیکفرجامی او در سرای جاوید و ابدی است.


نیز باید توجه داشت که تعاریف فوق ناظر به «دین حق» است، نه «دین محقق». بنابراین آنچه ساخته و پرورده ذهن بشری بوده و به نام دین عرضه شود، چیزی جز یک انحراف عقیدتی و فکری نیست و اساسا از دایره تعریف دین خارج است، هر چند به ناروا برچسب دین بر آن زده باشند.»

 


با سلام به همه
من آنچه عقل ناقصم قد داد، گفتم. نه کسی هستم که بخواهم حرفم را به کُرسی نشانم و نه رُستم هستم که گُرز برگیرم. اینجا مدرسه است، من هم دیدگاه شخصی خودم را گفتم. نه به هیچ کسی رَشک می برم و نه حسرت چیزی را می خورم. از این که احتمال می دهم مواضع من ممکن است موجب دل آزاری برخی شود، ورود خودم را به این بحث مُکفی و پایان یافته تلقی می کنم. اگر در حین بحث، جملاتم حمل بر زمُختی شد، هرگز چنین سودایی نداشتم. پوزش. شاگرد همهٔ شما: ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

سلام دوستان. منبع مورد استناد من در مورد بحث دین به عنوان «فرانهاد»، نه «نهاد» در کنار سایر نهاد!!!!.
قابل توجهٔ آقای وحدت، که از من منبع و سند طلب کرد. اگر هر دم باید سند رو کنم، امیدوارم خود ایشان هم هر سخنی را به میان می آورد، سند ارائه کند همان گونه که هر حرفی که ما می زنیم از ما طلب سند می کند:
علامه طباطبایی ادیان الهی را چنین معرفی می کند: «دین، مجموعه ای مرکب از معارف درباره مبدا و معاد و قوانین اجتماعی از عبادات و معاملات است که از طریق وحی و نبوت گرفته شده است.»


در جای دیگر، دین را این گونه معرفی می کند: «دین، نحوه سلوک در زندگی دنیاست که صلاح دنیا را در بر دارد. بگونه ای که با کمال اخروی و حیات جاودانه حقیقی نزد خداوند، هماهنگ و همسو باشد. از اینرو، دین باید به قوانین زندگانی دنیوی و وضعیت معیشت به مقدار نیاز بپردازد.»
و می گوید: «دین جز روش زندگی و راهی که انسان باید بپیماید تا در زندگی خوشبخت و سعادتمند گردد، چیز دیگری نیست.»


از منظر علامه طباطبایی «دین همان چیزی که بوسیله آن، عقاید و اعمال افراد انسان سنجیده می شود و همان چیزی است که خوشبختی فردی و اجتماعی انسان بدان وابسته است.»
ادیان الهی بر سه اصل کلی و اساسی توحید، نبوت و معاد استوارند و تنها چهار دین یهودیت، نصرانیت، مجوسیت و اسلام را دربر می گیرد. (ظهور شیعه، ص9) 


ادیان الهی و آسمانی، از حقیقت و ماهیت یکسانی برخوردارند
علامه طباطبایی می گوید: «دین نزد خداوند متعال یکی است و اختلافی در آن نیست. خداوند بندگانش را جز به آن امر نکرده، و در آنچه برای پیامبرانش فرستاده جز آنرا بیان ننموده، و نشانه های هدایتگر را جز برای آن قرار نداده است و آن اسلام است که همان تسلیم شدن در برابر حق - اعتقاد و اعمال حق - می باشد. به بیان دیگر، تسلیم شدن در برابر بیان صادر از مقام ربوبی در معارف و احکام است. هرچند از نظر کمیت و کیفیت در شریعت های پیامبران متفاوت است، ولی همگی از حقیقت یگانه ای برخوردار هستند و تنها در کمال و نقص با یکدیگر اختلاف دارند، نه اینکه با هم متضاد و منافی باشند. ادیان آسمانی در درجات بر یکدیگر برتری دارند و جامع همه آنها؛ تسلیم و اطاعت از خداوند است، در آنچه از بندگانش بوسیله پیامبران خواسته است.»


 مرحوم علامه می فرمایند: «اسلام در لغت به معنای تسلیم و گردن نهادن است. قرآن کریم دینی را که به سوی آن دعوت می کند، از اینرو اسلام نامیده است که برنامه کلی آن، تسلیم انسان در برابر خداست، .»
تفسیر المیزان، ج3، ص120 و121.

 

 

حتی رُستم هم با گُرز و تبر نمی تواند دین را از سیاست جدا کند، این ها همه آرزوست و نیز وهم. کسانی که چنین ادعایی دارند، خود در همین رأی، دارند سیاست می ورزند. جدایی دین و سیاست همان قدر خطاست که تز اسلام منهای روحانیت. پایان. مریض منهای طبیب می شود!؟ نه که نمی شود.  من هجوم به روحانیت را ریشه دار می دانم. اسلام منهای کارشناس دین یعنی خودکشیشی لوتری!!!! که بدترین انحراف است. نیز خوبسندگی ناروا.
 

 

آسیب هایی که در بخشی از روحانیت است، نباید ما را از اصل اساس اسلام به محوریت مرجعیت شیعه دور کند. باید انصاف ورزید و زیربنای شیعه را که اصل اجتهاد مجتهدین است، نبُرّید
ممنونم که تصریح کردی دین از سیاست جداشدنی نیست
.


۱- دیندار به دین اش تعبد می ورزد. مثل گرفتن روزه ماه رمضان.


۲- دین اسلام کامل ترین دین خاتم است و برای انسان و جامعه آمده است و بر مناسبات میان آنها حکم دارد و حکومت و لذا هرگز از سیاست که بخشی از جامعه است، منفک و جداشدنی نیست و احدی قادر نیست و حق ندارد دین خدا را از سیاست به دور افکند.


۳- هر چیزی کارشناس دارد، دین هم کارشناس دارد که احکام خدا را فهم و قرائت می کند، نمی توان این کارشناس (=روحانیت) را از دین کنار گذاشت و خود که هیچ تخصصی در امر دین نداریم، خوداجتهادی ورزیم که می شود علی اکبر گودرزی!!!!
 

 

سلام آقامحمدحسین آهنگر
اگر جبر روزگار هم روزی به گونه ای درآمد که دین را از عرصهٔ سیاست کنار گذارْد، آن به قصور و تقصیر آن جامعه برمی گردد که راه خطایی برگزیده است. مثل قوم نوح و صالح و...  . عملکرد  یک شخص در ممکلت که انتقاد بر او بار است، علت و دلیلی نمی شود مبانی خود را خط بطلان بزنیم. پوزش. درضمن من چه کاره ام که بتوانم کسی را تکفیر کنم.  من عقاید همه را تحمل می کنند ولی مبانی فکری ام را بآسانی نمی بازم.

 

سلام آقاسیدعلی اصغر
ممنونم توضیحی مناسب به آقامحمدحسین دادی.  من هم یک کلمه اضافه کنم: اگر حتی جامعهٔ من که در آن زندگی می کنم به حدّی حکومتش منحطّ شود که بدتر از حکومت های فراعنهٔ خودکامه و خدایگون شود، بازهم من دین اسلام را که تسلیم آن هستم، مقصر نمی دانم و تن به جدای دین از سیاست نمی دهم.  دین فقط با یک چیز جداست: حُقّه بازی حکومت گران. والسلام.

 

 
رنسانس به مدرنیته منتهی شد که مدتی ست توسط پُست مدرنیته به چالش کشیده شد و دیری نخواهد پایید که کاملا نابود گردد و در موزه ها  نمایش داده شود مثل ۷۰ سال حکومت پرولتاریالیسم !!! «کمونیسم روسی» در بلوک شرق سابق!

 

 

دین مقوله ای شخصی ست یعنی چه!
دین در همه مناسبات با دیندار حیّ و حاضر است، چه در شنا، چه در بازار، چه در مسافرت چه در حضر و چه در خلوت. دین هرگز محبوس در خانه ی هیچ کس نیست.  هرکس دبن اش را در خانه بگذارد و پا در کوچه و جامعه و معاملات و معادلات بگذارد، او با عرض معذرت دین را بد فهم کرده است و چون متاعی لوکس و فاقد کارکرد متنوع می پندارد.  بعید بود این سخن از شما آقا.

 

 

به قول دکتر بشیریه هر جامعه ای راه مخصوص به خود را دارد
نه یکسان انگاری، نه یکتاانگاری، ما در ایرانی زندگی می کنیم که مردم آن به اسلام، مختارانه ایمان آوردند و از دینی که محمد (ص) از سوی خدا عرضه کرد و امام علی (ع) آن را تقویت، دفاع می کند که هر دوی آنان در صدر حکومت دینی قرار گرفتند که مورد رضایت مردم بود. به نظر می رسد، دیدگاه ما به هم بزودی و زوری نزدیک نشود و این البته عیب نیست. پس به آزادی هم احترام بگذاریم. که می گذاریم.

 

 

دوقرن سکوت مرحوم عبدالحسین زرین کوب را نه فقط خواندم بلکه نقد مطهری بر آن را نیز مطالعه و دقت کردم. من تکرار می کنم: ما ایرانی ها به اسلام مختارانه ایمان آوردیم، چون هم ساسانیان منحط بودند و ستمگر و هم دین زرتشت اساساً تغییر ماهیت داده بود. مردم با طوع و رَغبت به اسلام مکتب رهایی و رستگاری رو و ایمان آوردند. من نه نژادپرستم و نه ایران پرست، من شیعهٔ مسلمان ایرانی ام. همین.

 


دین بدون تعبُّد معنا ندارد. استاد مصطفی ملکیان. ص ۳۲۱ کتاب مشتاقی و مهجوری. هِدونیست ها (Hebonist) معتقدند همه ی زندگی باید خدمت لذت و استحصال لذّات باشد. همان منبع: ص ۲۳۵. طرفداران معنای مکشوفه معتقدند که خدا جعلِ «معنا» برای زندگی ما کرده است، و ما معنای مجعولهٔ خدا را از طریق کتاب مقدس دینی پ مذهب کشف می کنیم.  همان منبع: ص۲۲۸. اگر کسی احساسی احساس فقدانِ معنای زندگی بکند،دستخوش یک سلسله نابسامانی های روانی می شود.  همان منبع: ص ۲۳۰.

 

 

بحران چیست؟

هرگاه میان تصمیم سازی و معضلات، محدویت پیش آید بحران می دهد. به زبان تخصصی تر : اختلال میان داده ها و نهاده ها و بازخوردها.  داده ها مطالبات مردم است. نهاده ها سیاست ها و تصمیمات نظام است. و بازخورد واکنش میان این دو. اما در علم سیاست پنج بحران مطرح است:


بحران هویت: یعنی تغییر فکری و فرهنگی مردم
بحران مشارکت: یعنی شرکت نکردن مردم در حکومت
بحران مشروعیت: یعنی نارضایتی مردمی
بحران توزیع: یعنی حاکمیت، قدرت را میان همه توزیع نمی کند
بحران رسوخ: یعنی قدرت حاکم همه را به عرصهٔ سیاست راه نمی دهد.

 

هر گاه در یک کشور این پنج بحران یکجا پدید آید کشور به سمت فروپاشی می رود.

 


یک نکته به لحاظ علم سیاست بگویم:


بین توسعه و رشد فرق وجود دارد، توسعه به امور انسانی و سیاسی و اساساً تفکر و رویکرد عقلانی مربوط است‌. و رشد به امور مادی مانند، حمام، استخر، سالن ورزشی، جاده، امکانات و درآمدها و ..‌. . البته هم سیدباقر و هم امیر به هردو _یعنی توسعه و رشد_ ورود کردند و خوب هم مثال ها و نمونه ها دادند، فقط تفکیک نکردند و نام رشد و توسعه ا مجزا نیاوردند. معذرت می خواهم. ممنونم. پوزش و سپاس.
 

 


پاسخ من به پرسش یازدهم
از نظر من سیاست خارجی ادامهٔ سیاست داخلی ست ولی با زبان حَزم نه جزم. پس با این سرمشق سه جواب به پرسش ۱۱ می دهم.


۱- برگزاری بزرگترین و وسیع ترین جلسهٔ داخلی جهان، برای هم افزایی با همهٔ ایرانیان مؤثر در صحنهٔ بین الملی و جهان. همزمان ترک کردن شجاعانه ی تمامی سیاست های تمامت خواهانه و فردسالاری گذشته و تبدیل کل کشور به یک شورای رهایی از بحران ها. و مشارکت دادن واقعی مردم بر سرنوشت خود.


۲- بکارگیری سیاست هایی مبتنی بر منافع ملی در همهٔ ابعاد نظام، و فاصله گرفتن از تمامی  شیوه های ایدئولوژیک و انحصار مذهبی. و آشتی با همهٔ دولت های جهان منهای رژیم غاصب.


۳- برکناری یک شبه و بی ترس و واهمه ی تمامی پیران و بدکرداران حکومتی و تصفیهٔ سیستم از وجود آدم هایی که خیال کرده اند ماندن آنان در اتاق حکومت، مثل زیستن آرام و پُررفاه شان در بیت و منزل، امری شخصی و متعلق به شخص آنهاست. و بکار گیری نسل جوان در تار و پود حکومت و حاکمیت.

۴- در آخر، دست شخص حسن روحانی در این بن بست را آلوده می دانم، زیرا معتقدم نمی توان کشور را موش! آزمایشگاه فرض کرد و هر روز و ماه نسخهٔ بی وجه پیچید و دسته کلید! آویخت.


لطف کنند، نیز دلیل متقن ارائه کنن، آنهایی که «مرگ بر آمریکا» را غلط می پندارند، بگویند پس به این دشمن خصومه گر و خشمگین‌ چه باید بگوین!؟ راستی به صدام چه می گفتید!؟ من به این شعار مرگ بر آمریکا باور سیاسی و عقیدتی و ایمانی دارم. زیرا در اصول فکری ام این رخنه نکرده که هر مرگ خواستنی، کریه باشد، چنانچه قرآن من به من آموخته: تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّٔ... آن هم کی!؟ عموی پیامبر. پوزش. مدیر مدرسه.


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسهٔ فکرت:
در مرور امروزم بر خبرهای سایت انصاف نیوز، این مورد یعنی تعیین رفتار سیاسی برای سال ۱۴۰۰ _که توسط بهزاد نبوی ارائه شده_ دارای اهمیت نقل بود. بهزاد گفت:


«بنابراین ما اگر در انتخابات ۱۴۰۰ بخواهیم شرکت کنیم کماکان باید همان مشی را ادامه دهیم؛ یعنی معتدل و میانه‌رو، اعم از اصولگرا و اصلاح طلب را در کنار هم قرار دهیم و نه در مقابل هم؛ این اقدام شانس پیروزی را افزایش می‌دهد.


البته ائتلاف، نزدیکی و تعاملمان با اصولگراهای عاقل و معتدل صرفا به خاطر این نیست که رای آنها را جمع کنیم، شاید رای آنها خیلی زیاد نباشد، ولی آنها در حاکمیت نقشی بیشتر از اصلاح طلبان دارند. این موضوع مهمی است.
زمانی ما تصور می‌کردیم رای مردم با ما است، مجلس ششم را داریم، دولت خاتمی را هم که داریم و توان تحقق اهداف اصلاح طلبانه‌ی خود را داریم، ولی بعدها متوجه شدیم که تنها داشتن رای و مجلس و دولت کافی نیست و باید تا آنجا که می‌توانیم طیف خود را گسترده کنیم؛ رویش را زیاد کنیم نه ریزش را و تصور هم نکنیم که همه باید مثل ما باشند. بسیاری از اصولگرایان کشورشان را دوست دارند، مردمشان را دوست دارند و به منافع ملی فکر می‌کنند و اشتراکاتشان هم با اصلاح طلبان و مستقلان میانه‌رو زیاد است.» پایان نقل قول.


تحلیل مدیر مدرسه:
۱- قید «اگر» در بیان بهزاد، فقط جهت ترساندن حاکمیت از اِعمال عمل ننگین نظارت استصوابی (بخوانید کنترلچی) ست. ۲- بهزاد در حقیقت دارد از عقل سیاسی سخن می راند که در ابن نوع عقل، آدم سباسی گرفتار یکدندگی کور و غلبهٔ غلیان احساسات بر شعور جمعی نمی شود. ۳- بهزاد رسماً با ترسیم این استراتژی، بر رویکرد خشونت زای براندازی تندروانه، ضربدر بزرگی زد. ۴- از نظر تحلیلی من، اگر بخواهیم از زاویهٔ نگاه افراطیون سیاسی (یعنی کسانی که کلّه داغ اند و اساساً هم راه دشوار و ظریف مبارزه را بلد نیستند) بنگریم، بهزاد دارد، سوپاپ اطمینان نظام می شود! همان سوپاپی که، رجوی رهبر آن گروه خاص! در ۲خرداد۱۳۷۶ بر سر سیدمحمد خاتمی چنین اسمی گذاشت و راه مدنی ایران را درک نکرد و بر سر راه سنگ ها انداخت.


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسهٔ فکرت
به نام خدا. یکی از خبرها که چندوقت است، فضای ایران را به بلبِشو افکند، مدیریت جهانی ترامپ، مخصوصاً خصومت پیشگی اش علیهٔ ایران است.


تحلیل مدیر مدرسه:


من در این جا، صرفاً به یک «متغیّر» می پردازم، متغیر اروپا. به نظر من، آمریکا از ازدیادِ هرگونه قدرت گیری اروپا _از این مقداری که داراست_ بشدّت مخالف است. زیرا منافع ملی آمریکا که تا سال ۲۰۲۵ ترسیم شده است، در «ضعیف تر ازخود نگه داشتن همهٔ متحدانش» است تا ارباب بماند و در برابر غول درحال خیزش چین، در ۲۰۳۵ بتواند مقاونت کند و هژمونی (=سلطه) اش را گسترش دهد. بنابراین، یک اروپای قدرتمند سیاسی و اقتصادی، مویِ دماغ! آمریکا به حساب می آید که می تواند مانع هرج و مرج طلبی های اسرائیل در جهان باشد.


حالا من چرا حرکت ترامپ به دستور دولت سایهٔ نیرومند صهیونیستی اش، در مخالفت با ایران را در این «متغیر» جست و جو می کنم؟جواب ساده ام این است:


 چون که در میان بازیگران منطقه ای و جهانی این ایران است که اتصال آن به سمت هر کشور و اتحادیه و «اتحاد»های نوین منطقه ای، آن را تبدیل به یک محور قدرتمند می کند. ترامپ در پی بریدن این همپیوندی هاست‌. این تحلیل شخصی من است، پس اگر خطا می دانید، هیچ هم خطا نمی کنید.
 

مدرسهٔ فکرت ما اینها نیست:

 

چاله میدان،  کشتارگاه،  کافه اِتلاف، رینگ بوکس،  رجَزگاه جنگ،  رِخوت گاه،  زورخانه،  سِن نمایش،  خندق عبور عَبدوَد،  شیرخوارگاه،  حلقهٔ معرکه گیران،  تونل تاریک کندوان،  گردنهٔ حیران،  و در یک کلام دبستان دُبّستان.

 

اما مدرسهٔ ما چه هست؟ را خود بخوبی بلدین ای باخِردان. پس، نمره خوبی بگیریم در آن همه، هم از خدا، هم از وجدان، هم از هم اندیشان و هم از ضمیر روشن خودمان. والسلام.مدیر مدرسهٔ فکرت.


این شش مفهوم از هم مجزا هستن: سنت‌. مدرنیته. مدرنیزاسیون. (مدرن سازی جامعه). روشنگری. روشنفکری. رنسانس ،(=نوزایی). ممنونم از دو مناظره کننده که پختگی به خرج دادند. نیز از اعضا که رعایت کردند.

 

تبصرهٔ مدیر مناظره: سنت یکی از منابع چهارگانه شیعه است. مثل مجموعه رفتارها و تقریرات معصوم (ع)
مدرنیته: یک پروژهٔ ناتمام است، به قول یورگن هابرماس. پوزش. حق نظارت مدیر.

 


احکام اسلام دو گونه است:
تأسیسی . امضایی. امضایی یعنی تأیید فرهنگ ها و هنجارهایی که مُخل نیست. مثل جشن عید نوروز قابل توجه قربانی عزیز. یک مثال می زنم فقط؛ وقتی انسانی به احکام دین تعبُد ورزد، سنتی ست.  و وقتی انسانی علاوه بر تعبُد، تعقل ورزد تلفیقی ست و وقتی فقط به عقل «خودبنیاد» تکیه کن،د فقط مدرن است.


اصل انسانیت را لکه دار می کنیم.   تأسیس رژیم سیاسی بر اساس غلبه و زور را به رسمیت می شناسیم.  ملل آگاه و ضد امپریالیستی جهان و منطقه را از خود دور و دورتر و متنفر می سازیم.  جریان مقاومت فلسطینی را که از زمان تأسیس اسرائیل در خاک فلسطین و کشورهای منطقه شکل نظری و عملی به خود گرفته، تضعیف می کنیم.   از همه مهمتر بر آرمان مذهبی، سیاسی و انسانی خود پامی گذاریم.   پس راه حل همان است که بر روی آن پای می فشاریم، صلح حقیقی، انتخابات آزاد میان همهٔ فلسطینی ها و بازگشت ۵ و یا ۶ میلیون فلسطینی آواره و عزادار و در به در به خاک مادری شان. این خط مشیئ گرچه ممکن است برای ایران سختی بیافریند، ولی منافع آن خیلی بیشتر از مَضارّ آن است. پوزش. تشکر.

 


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
چنانچه خود اعضای مدرسه می دانند، سال پیش سفیدپوستان ملی‌گرای شارلوتزویل آمریکا  با شرکت در یک راهپیمایی به برداشته شدن مجسمه «ژنرال رابرت لی» اعتراض کرده بودند. من در خبرخوانی ام در صبح امروز در سایت «عصر ایران» متوجه شدم اینک بازهم میان دو رنگ سفید و سیاه نزاع برخاست و همچنان ادامه دارد


تحلیل مدیر مدرسه:


۱- اول بگویم رابرت لی کیست که سفیدپوستان آمریکا این همه او را تقدیس می کنند!؟ رابرت لی، ژنرالی بود در جنگ‌های استقلال آمریکا که بشدت طرفدار ادامه «برده‌داری» بود! ۲- هنوز هم پس از نزدیک ۳۰۰ سال، در آمریکای مدعی مدرنیته و حقوق بشر جهانی! شکاف سنت و مدرنیته است. نزاعی که قسری ست و ناگزیر.  هنوز رنگ پوست ملاک است. هنوز خاک ملاک است و هنوز استثمار و ثروت پرستی و غارت.  هنوز هیچ کمونیستی در آمریکا حق فعالیت و تشکیل حزب سیاسی را ندارد. و هیچ یهودی نمی تواند رئیس جمهور شود. ۳- تحلیل من این است، از شکاف متراکم میان سیاهان با سفیدان، جامعهٔ آمریکا در آینده دستخوش تغییرات می شود. به طوری که صورت بندی سیاسی آن دگرگون می گردد. خصوصاً که چین اعلان کرد در سال ۲۰۳۵  ابرقدرتی را از دست آمریکا می گیرد و هژمونی مثبت چینی، جایگزین سلطهٔ منفور امپریالیسم می شود. چین فعلا کل آفریقا را تحت رهبری آرام و خزنده ی خود در آورد. مدیر مدرسهٔ فکرت


یک جواب به جوادی نسب

من، پس افتادگی کشورها را هم درونی می دانم؛ یعنی استبداد و رخوت.  هم بیرونی می دانم؛ یعنی استعمار و غارت. پس، مردم کشورهای این چنینی:
۱- نه جهان سوم!! اند که توهین غرب است به اکثر ملل و دُوَل جهان.
۲- نه عقب مانده اند، که اهانت به هویت است.
۳-  فقط و فقط «عقب نگه داشته شده» اند به خاطر استبداد داخلی و استعمار خارجی. پوزش حسین آقای ما.

 

به نام خدا. فرق بیّن و کاملاً متمایز است میان «رنجِ راه» با راهِ رنج. پس، به نظر می رسد از ستون روزانهٔ من در مدرسه، بد برداشت شده. نیز من تازه سه روز است «رنجِ راه» را راه انداختم پس به اروپای مورد نظر شما می رسم که بیش از هر قاره ای در سرزمین هایش، خون انسان های بی گناه ریخته است. صدها مثال در یادداشت هایم دارم. یکی این: جنگ های صدساله میان انگلیس و فرانسه که از عجایب این قاره است فقط بر سر منافع تجاری. این پاسخم قابل توجه برای آقای سید علی اصغر که ستون و محتوای «رنج راه» مرا اساساً ابطال و گزافه گویی و چرندیات تلقی کرده به زبان طعنه. والسلام.

 


به قلم مدیر مدرسه: باخبرشدم که فیلم «رفتن» در سینمای چین اکران شد. قصه‌ فرشته و نبی. قصهٔ عشق در پیچ و تاب رسیدن و نرسیدن. رفتن، داستان درد است‌. درد چی!؟ درد خانه به دوشی. درد مهاجرت. درد در به دری. در کجا؟ در جهان مدرن! که به درد فقیران خفته است و بر چپاول آنان، بیدار. این دنیا، برای فرشته و نبی، دنیای نداشتن و محروم شدن است‌. خدا رو شکر که نبی و فرشته، عشق را اما دارند. چون عشق چپاول شدنی نیست.


پاسخم به بحث۱۲ مدرسه:
۱- تشکیل یک کارگروه اهل فکر، در درون شورای ورزشی دارابکلا جهت مطالعه کمبود ها و مطلوب ها.   ۲- تدوین یک مانیفست ورزشی برای دارابکلا.   ۳-  تبلیغات منطقی گسترده ورزشی برای جاانداختن ورزش در خانواده ها همانند گرایش شدیدی که برای آموختن زبان انگلیسی و مهد قرآن فرزندان بر والدین جا افتاد.    ۴-    کشاندن موضوع های ورزش های تخصصی در محافل مذهبی مثل مسجد.  ۵-  ایجاد صندوق اعانه به ورزش محل و اخذ کمک های خیّرین   ۶- هدایت هزینه های گزاف مراسم سوم و هفتم اموات و نیز تخصیص بخش هایی از ثلث آنان به امور ورزش.   ۷-  تلاش برای گرفتن مقداری از وجوهات شرعی و پول های عام المنفعه به نفع ورزشکاران.   ۸-   دمیدن روح رقابت میان رشته های ورزشی محل. مثل اقدامات روان شاد یوسف در برگزاری مسابقهٔ کشتی سنتی در تکیه پیش و جام فوتبال در تیرنگ گردی.    ۹-  رایزنی با بزرگان ورزشی و ستاره های ورزشی منطقه و استان.    ۱۰-  ایجاد همایش های گسترده ورزشی در مسجد یا سالن و برگزاری انواع برنامه های نشاط آور و روح افزا در روستا.

 


دوستان درباره بحرین سخن گفتند. ممنونم. من هم می خواهم اظهار نظر کنم. سال ۱۳۸۰ کتابی دربارهٔ بحرین نوشتم و چاپ شد: عکس های زیر: این کتاب «بررسی مسائل سیاسی و نظامی بحرین» را در سال 1380 در مدیریت تحقیاتِ مؤسّسۀ راهبردی تهران نوشتم و در تهران به چاپ رسید

اما دیدگاه من: ساواک شاه سعی کرد مردم بحرین را به ایران متمایل کند.. همین حرکت خشم انگیلس را در پشت صحنه موجب شد. «موضع‌گیری ایران در باب بحرین به‌عنوان جزء لاینفک ایران سال‌ها ادامه یافت» تا آن‌که انگلیسی‌ها شاه را گول!! زدند. گفتند چون بحرین کشور فقیری است و درآمد کافی ندارد ایران به آسانی می‌تواند دست از حاکمیت خود بر آن جزایر بردارد در عوض بر منطقه سیطره داشته باشد و نیز بده بستان و.... که آن شد.... البته شاه وقتی فهمید باخت، رفت آن سه جزیره را..... آری. سازش و توافق پنهانی.... تاریخ 14 اوت 1971‌.... بحرین و انگلستان قرارداد دوستی ولی «هدایت پشت پرده».


امیدارم مدرسهٔ فکرت، یک سلول از این اتاق باشد و سهم خود را برای آزادی، دین ورزی، آزادگی، جامعه سازی و انسان سازی اداء کند. از آن رفیق دیرین ممنونم و لطف شما را فراوان لمس نمودم. در امان خدا، آقا.

 


پاسخم به بحث ۱۳ مدرسه:
به نام خدا. ضمن سلام به همگان و تشکر ویژه از جناب آقا عارف آهنگر بابت طرح این پرسش، دیدگاه ام را در چندبند می آورم:


۱- پژوهشی در این باب نکرده ام، نیز پژوهشی در این قضیهٔ حیاتی کشور، من ندیده ام؛ اما بُرونداد این ادارهٔ آموزشی تعلیمی، تا حدّی _به حدّ وفور_ نمایان ساخته است، که وضعیتی نابسامان و نامناسب دارد.


۲- این عیب، بلکه آفتِ مَهیب را، پدیده ای متقابل می دانم. که پنج ضلعی ست: نظام، دانش آموز، آموزگار، خانواده، جامعه. هر پنج ضلع در این سیر قهقرایی تقصیرکار بوده و هستند.


۳- البته باید پای معلمان توانا و دانا را از این تقصیرات بیرون بکشم؛ چون که تا مزرعه و بوته و باغبان باهم، «همگِن» نباشند، ثمره ای پدیدار نمی شود. حتی در دنیای وحوش نیز برای اهلی سازی، این «انطباق سه وجهی» لازم است، مثلاً اگر به جای سگ، گرگ را اهلی کنیم، باخته ایم، چون طبع گرگ، درندگی ست و شکار و خون آشامی. پس، وقتی گرگ نمی خواهد در حیاط خانهٔ صاحبخانه، قلعه بانی کند و پاسبان گله باشد، هزار آموزشیار هم، قادر نیستند گرک را بسانِ سگ، همخانهٔ انسان  کنند و نگهبان جان شان.


۴- اگر «پرورش» مطلوب بود و آموزش «مورد قبول»، پس چرا نهادهای انقلاب وقتی می خواهند نیرویی استخدام کنند، دست  به گزینش می زنند و تعلیم یافتگان وزارت آموزش و پرورش را مجدداً در آموزشگاهای خودشان، «وَرز» و به قول برخی ها «شست و شوی مغزی و مُخی» می دهند؟ و تعلیم های مجدد!؟ پس، برونداد این وزارت از پای بست ویران است.


۵- سبک آموزش  و محتوا با هم همخوانی ندارد. هر دوره ای، هر کس هر طور خواست با این وزارت کرد.


۶- و آخر این که طی ۴۰ سال که از انقلاب می گذرد به گمانم بیش از ۴۰ بار این نظام آموزشی ایران دستخوش دگرگونی و اعمال سلیقه شده است و هنوز هم سنگ این آسیاب به دور خود _بی گندم و آرد_ می گردد! آنقدر تغییر! و آنقدر تحول! داد، که دادِ خودِ آموزگاران هم درآمد. من بدبینی را القا نمی کنم، ولی واقعیت آن است میان دانش آموز با آموزش و نیز پرورش رابطهٔ قهرآمیز حاکم است. کتاب می گوید مرا بخوان. دانش آموز می گوید سخت هستی! و معلم می گوید من هم این وسط مانده و درمانده ام. پایان.


لایزال فقط و فقط خداست. پس آن را به حاکمان و حکم صادرکنندگان بسط ندهیم که «مَبسوط الَید» گردند و گردن! بزنند و «مُختار ما یُرید» شوند و هر آن چه! می خواهند، بکُنن!

 


سلام حسین آقا

می گویند مؤمنان (=ایمان ورزان اساساً) راه دینی شان را از «شرع» می گیرند لذا متشرّع هم هستند.  امابعد، جناب جوادی، ای کاش روزی نمی آمد که عده ای به جای خواندن توضیح المسائل _که مخزن و انبار احکام فقهای اسلام است– در پیِ «توجیه المسائل» بگردند! و بدتر از آنان، برخی، درصددِ «تکذیب المسائل» برآیند. واژگان از من است اگر خدشه ای در آن باشد، به من برمی گردد.

 


سلام. من اگر اجازه است در این «میانبحث» بیفزایم حداقل سه تا از امتیازات عظیم ادبیات فارسی این است:  ۱- تاریخی بسیار کهن و درخشان دارد و مخزنی بزرگ برای قرض واژگان است   ۲-  ادبیات فارسی  گنجایش وسیعی دارد، نویسنده می تواند با کمی تلاش واژگان مرکّب بسازد. یعنی غَرس و کاشت واژه، در مزرعهٔ صفحه.   ۳- با زبان وحی یعنی قرآن مجید و زبان عربی اَعراب، اُنس و پهلونشینی دارد.  پس، دست خود را در برگزین کردن واژگان فارسی نبندیم. پوزش و احترام.


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
دیشب در خبرخوان من آمده بود «محمد باجی قائد سبسی، رئیس‌جمهور تونس، روز دوشنبه (۲۲ مرداد ۹۷) لایحه قانونی تساوی حقوق در زمینه ارث میان زن و مرد را به مجلس تقدیم کرد.»


تحلیل مدیر مدرسه:


ما مانند پروتست ها، معترض ها (=پروتستنانیست های مسیحی عصر رنسانس و مدرنیته) نیستیم که بر خودکشیشی خود، شیفته شویم! ما بر اساس شریعت اسلامی، تنظیم شده ایم و عقربهٔ ساعت مان دور حکم خدای حکیم می چرخد که فرمود: مرد دو برابر زن ارث می‌بَرد. حتماً خدا بهتر از هر کس می داند. اما این که، به اقتضای معضلات جامعه و مقتضیات زمان و مکان، احکام اولیهٔ خدا، حکم ثانویه می گیرد، بستگی به کشورها و مسلمانان و عقل و اجماع و خردجمعی و مصلحت اندیشی ها دارد.
 

سلام هم مدرسه ای ها: در رویداد۲۴ خواندم که:
فیلم سینمایی «همه می دانند» به کارگردانی اصغر فرهادی رکورد تعداد تماشاگران حاضر در نمایش یک فیلم را در جشنواره سارایوو شکست و بالاترین تعداد بیننده را در بیست و چهار دوره برگزاری این رویداد کسب کرد نمایی از تماشاگران فیلم «همه می دانند». نقل است از منابع که:


«زمانی که اصغر فرهادی برای سفری به جنوب اسپانیا رفت و در آن زمان، گروگان‌گیری یک دختر اسپانیایی سبب شده بود تا تصاویر این دختر بچه در سراسر شهر پخش شود. او از این جریان برای نوشتن سناریو هشتمین اثر بلند سینمایی خود الهام گرفت.»


 


سلام.  ۱- دربارهٔ مفهوم اصولگرایی، حرف دارم. که الان کوتاه می نویسم.  ۲- در مورد گسترش دعوت  اعضا به مدرسه نیز حرف من این است: من از دعوت کردن هیچ احدُالنّاسی واهمه ندارم، چون پای همهٔ سخن هایی که در مدرسه می نویسم می ایستم و دلیل دارم. فقط شرط من این بود اعضای مدرسه باید ظرفیت داشته باشند. مثلا من بشدت حامی مرجعیت شیعی ام. ولی در همین مدرسه انواع نقدها بر مرجعیت را خواندم و تاب آوردم و هرجا لازم دیدم، کمی دیدگاهم را بیان کردم. پس بسم الله. بفرمایید چه کسانی را دعوت کنم. نام و شمارهٔ تلگرام را برام بفرستید ای اعضای گرامی مدرسه.


دربارهٔ اصول گرا:
۱- من نه نام اصلاح طلبان را می پذیرم و نه اصول گرایان را.   ۲- نام حقیقی «اصول گرا»یی، «کُنسرواتیسم» است یعنی محافظه کار. این واژه از کنسرو می آید که مثلا تُن ماهی و یا لوبیا چیتی را در قوطی اش محافظت می کند. لذا کُنسروات ها، از قوطی نظام سیاسی و حکومتی مستقر،  به هر نحو ممکن، دفاع می کنند.   ۳- اصولگراها یعنی جناح راست در جمهوری اسلامی  با «اصولیین» عقل گرا در سده های گذشته، فرق اساسی دارند. آنها، یعنی علمای اصولی در برابر «اخبارییون» علمای رُوات بودند که فقط از «نقل» سخن می گفتند یعنی بسنده کردن به اخبار و حدیث معصوم (ع). و با عقل و آزادی فکری مشکل داشتند... بگذرم. که دنیا در نامگذاری ها هم وارونه (=اینورژن) شد. به قول فخیم زاده خطاب به حسین گیل: به دادم برس رفیق!  یعنی دکتر قربانی بیا میدون.


خبر و تحیل خبر مدیر مدرسه
در خبرخوانی امروز عصرم، در منبعی که معمولا به آن رجوع دارم، خواندم که:  آقای «جری یوسیم» می گوید: قدرت،ْ مغز صاحبش را می‌خورد». 


تحلیل مدیر مدرسه
یعنی مثلا مغز  هیتلر را. مغز موسولینی را. مغز انوَر خوجه را.  ولی مغز چ گوارا را نخورد، چون مرحوم «چ» حامی محرومین بود، نه خدای ناکرده چاپلوس گر قدرت لیسان و قدرت پرستان. به عبارتی قدرت او را نگرفت! عکس زیر «جری یوسیم» است.


از شفقنا کسب اطلاع کردم رسانه های خبری از مخالفت سیاستمدار ملقب به «رئیس جمهوری فقیر» و «فقیرترین رئیس جمهوری جهان» با دریافت حقوق بازنشستگی خبر دادند. او «خوزه موخیکا»، رئیس جمهوری پیشین اروگوئه است.
 

نکته: او به معنای حقیقی کلمه از پابرهنگان است و رفتارش سرمشق شده است. نه کاخ نشین شد و نه قدرت او را فریفت و نه حشم و خدم داشت، او هرکز در پیچ تند استبداد نیفتاد.
 

به نام خدا. به لحاظ علم سیاست، عرض می کنم نه رفتار سیاسی یا جانبداری؛ که شرکت مردم یک کشور در هر انتخاباتی ، به معنای مشروعیت سیاسی نظام مستقر محسوب می شود. اما به لحاظ علم جامعه شناسی سیاسی _که از روابط میان قدرت و گروه ها و رفتارهای سیاسی بحث می کند_ علامت علایق سیاسی ست. که این علایق، موتور روابط اجتماعی ست‌. پایان


برای کشکول مدرسه:
دو شکارچی دسته‌ای مرغابی وحشی در حال پرواز را دیدند.
یکی از آنان تیری در تفنگ خود گذاشت و گفت: «اگر یک مرغابی بزنم، غذای خوبی می‌پزم و با هم می‌خوریم.»
شکارچی دیگر پرسید: «نکند از من انتظار داری مرغابی وحشی پخته بخورم؟ مرغابی وحشی باید روی آتش سرخ شود، در غیر این صورت لذیذ نخواهد شد!»


دو شکارچی مدتی با هم جر و بحث کردند که بهتر است مرغابی را بپزند یا کباب کنند. سرانجام به توافق رسیدند که نیمی از آن را بپزند و نیم دیگر مرغابی را کباب کنند. اما در این بین مرغابیان وحشی منتظر پایان مشاجره آن دو نشدند و به پرواز خود ادامه داده بودند.نقل از عصر ایران.
 

مدیر مدرسه بایزید بسطامی را دوست می داره که می گه:
«چُنان نُمای که هستی،

نه چُنان باش که می نُمایی»

 


 

امام باقر (ع) فرمود: خدا رحمت کند بنده ای را که علم را احیاء کند، أبی الجارود می گوید عرض کردم احیاء علم چیست؟ فرمود: مذاکره با اهل علم و پرهیزکاران، احیاء علم است. (الکافی ، ج 1 ، ص 41.)
شب شهادت آن امام بزرگوار بر همهٔ اعضای مدرسه تسلیت باد.


سلام آقا سیدعلی اصغر. یک تذکر شرعی. گرچه سعی دارم کمتر به بحث میان دوستان، دخالت کنم، ولی گاهی مجبورم به سهم خودم ورود کنم. گفتی انسان از«نجاسات است». من نمی فهمم منظورت از بکارگیری این عبارت چیست. اما یادآور شوم در اسلام چند چیز مطهرات است، (به کسر حرف هاء) یعنی پاک کننده. یکی از مطهرات، اسلام است. باور و ایمان. پس مؤمن را با کافر جدا کن.  البته کافر به معنای ملحد در جهان شاید از چندده تجاوز نکند. چون همه به نوعی فطرتاً خداجو هستند‌. پوزش.


سلام جناب جوادی نسب‌. مفهوم نجس در مقابل طاهر قرار دارد، نه در برابر آلوده؛ «بنابراین امکان دارد شیئی آلوده، به لحاظ شرعی طاهر باشد و یا برعکس، یعنی شیئی سالم و پاکیزه، از نظر شرعی نجس باشد.»
این واژه یک بار در قرآن به کار رفته است. خداوند در آیه ۲۸ سوره توبه مشرکان را به این وصف خوانده است «إِنَّمَا الْمُشْرِ‌کونَ نَجَسٌ».....

لطفاً جایی که قرآن  این لفظ را عیناً آورده، ما سعی کنیم «خودکشیش» نشویم و برای خود «حدّ یَقِف» قایل شویم. مرا ببخش.


پاسخم به بحث ۱۴:
به نام خدا. با سلام و احترام به همه و تشکر از آقاسیدعلی اصغر، جوابم به بحث «یکتاپرستی و دموکراسی» این است:


۱- خدای یگانه هیچ گاه برای حکومت بر مردم به زمین نمی آید، او، این امر حاکمیتی، حکومتی و نظم بخشی به امور دنیوی را به خود انسان های روی زمین -که کشور کشور و دارای مرزهای بین الملل- شدند، واگذار کرد.


۲- فطرت بشر، یگانه پرستی است، و از قضا یکتاپرستی (=توحید) کاملاً به انسان می آموزاند که «یکّه سالاری بشری» و دیکتاتوری و خودکامگی  را نپذیرد. تا کسی هوَس فرعونی و خدایی کردن نکند!  همین گرایش طبعی و فطری بشری، موجب می شود دموکراسی (= حکومت مردم بر مردم) نزدیک ترین روش برای حکومت باشد.


۳- حکومت ها طبق اصل جامعه شناسی شناسی، رنگ و لعاب جامعهٔ خود را می گیرند. وقتی جامعه ای مذهبی بود، حکومتی را می پذیرد که در آن، حاکمیت  و قدرت نه فقط مانع از مناسک و آیین های آنان نباشد، بلکه این روند را هموار نماید.


۴- اختیار و آزادی تفویضی خداوند به انسان، ایجاب می کند که انسان های مؤمن و موحد و خداپرست، طبق آیهٔ سرنوشت در قرآن کریم، دموکراتیک باشند نه مستبد و اریستوکرات. همهٔ رفتارهای بزرگان اسلام -پیامبر و امامان- بر مبنای مشورت، نقش مؤثر بیعت، و رحمت و آسان گیری و استیفای حقوق همهٔ مردم بوده است، مثل آن قضیهٔ خلخال (=زیورآلاتی که زنان آن زمان بر پای خود نصب می کردند) از پای آن زن یهودی در نیاوردن، در بیان رسا و هشدارآمیز امام علی (ع)،  که از هدف انسانی و غیرتبعیض آمیز حکومت های مطلوب است.

 

شعری از ادیب الممالک فراهانی:

جاسوس پس پرده پیِ راز نهفتن
قاضی همه جا در طلِب رشوه گرفتن


واعظ به فسون گفتن و افسانه شنُفتن
نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن



سلام
‌همان طور که عصر پنج شنبه در مدرسه فکرت خبر و تحلیل نوشته بودم‌، اینک بر آن خبر این اطلاعات تازه را جهت مزید اطلاع می افزایم : «صبح روز پنجشنبه ۲۶ مرداد ۹۷، در مدرسه فیضیه قم جمعی از طلاب تجمعی با عنوان «عدالت اقتصادی» برگزار کردند. [نیز دلارهای نُمادین را به آتش کشیدند] (منبع: انتخاب)


در دعوت‌نامه‌هایی که شب قبل از برگزاری تجمع در فضای مجازی دست‌به‌دست

می‌شد، تنها نام حسن رحیم‌پورازغدی به‌عنوان سخنران تجمع اعتراضی طلاب درج شده بود، اما صبح پنجشنبه حسین طیبی‌فر، فرمانده تیپ 83 امام جعفر صادق قم [وابسته به سپاه قم] نیز برای طلاب به بیان مطالب خود پرداخت.»
بقیه را خود تحلیل کنید!

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
مدرسه فکرت ۱

مدرسه فکرت ۱

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

  قسمت یکم

 

تأسیس مدرسه‌ی فکرت

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۸

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

 

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسه‌ی فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]


 

تأسیس «مدرسه فکرت»

۹ مرداد ۱۳۹۷

 

به نام خدا. سلام جناب سیدعلی اصغر. از این که با اشتیاق از مدرسهٔ فکرت استقبال کرده ای و بنده را تشویق، بسیارممنونم.

 

در پاسخ به این پرسش شما که نوشتی: در مدرسۀفکرت «چرا به اشتراک گذاشتن نظریه هایی که مرتبط با موضوع نمایش گذاشته شود باید ممنوع باشد؟»


عرض بنده این است نقل قول از منابع و مآخذ نه تنها عیب و ممنوع نیست، بلکه پسندیده است چون به گفتهٔ دکتر سروش علم بی وطن است. پس آموزه های علمی متعلق به بشریت است. منتهی باید اعضای مدرسه، روی نقل قول متقن و موثق، خودش تفکر ایجاد کند و نظرش را بعد آن الصاق کند. تا جوشش فکری در مدرسه شکل بگیرد. منظورم از منع پیام هدایت شده، سیل انبوه و پی در پی کپی های فضای مجازی به درون مدرسه فکرت است. که ارزش و اعتبار ندارد و فقط خستگی و زشتی می آفریند. علت این است می خواهیم خودمان اندیشه‌ورزی کنیم و فکرت. همین. بازم سپاس از آن رفیق. پایان. ابراهیم

 

پاسخ مدیر مدرسه فکرت به جناب شیخ باقر


۱- مانند اعضای گرانقدر ممنونم از حضور جناب عالی در مدرسۀ فکرت.


۲- مؤسس نیز از حضور جناب عالی _اخوی فاضل و دنیادیده و دانشمندم_ ممنون است.


۳- واژۀ فکرت به سه وجه گرفتم: ۱- یعنی اندیشیدن ۲- یعنی فکر تو. «ت» ضمیر جانشین هر عضو مدرسه. یعنی فکرت؟ سؤالی ست. فکرت (=فکر تو) عضو مدرسۀ فکرت در این باره چیست.

 آن معنا که شیخ محمود شبستری در گلشن راز برملا ساخت. که مرحوم علی اکبر دهخدا هم نکته ای ظریف از ابوالفضل بیهقی در توصیف امام علی «ع» آورده:

«چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).


۴- نسبت مدرسه با چشمه سار، نسبت تعالی افکار است نیز تقسیم کار. نه تضاد و اختلاف و مرافعه و داد و قال. هر کدام غُلغُل جدا.


۵- از تکثر و پلورالتیه که فرمودی با شما دقیقاً هم نظرم و امیدوار.


۶- سؤال سوم شما را جناب اخوی ادراک نکردم. نیاز به توضیح شما دارد.


۷- اعضای مدرسه فکرت بر حسب رفاقت، ظرفیت و کسب اجازه و موافقت انتخاب شدند. مشورت هم شد. افزوده هم می شود. برخی ها در حال افزودن و مذاکره. برخی هم تلگرام شان مشکل فنی دارد. و نیز بروز نیست. و الا من دعوت کردم.


۸- جواب سؤال 4 شما: از نظر من ضرورت تحولات جدید جامعه؛ که همه تقسیم بندی سابق در حال فرو ریزی ست.


۹- سؤال 6 شما را خود اعضای مدرسه باید توافق کنند. نه مدیر مدرسه.


۱۱ - در عنوان نام «مدرسه» هم سنت را دیدم. هم مدرنیته را. هم پُست مدرنیته را.  که همه محتاج مدرسه اند. مدرسه اگر در پیش روی بشر نبود، هیچ علمی زاده نمی شد. پس، آموختن و آموزاندن نیز در نام مدرسه دخیل بود. و نیز جلال آل احمد که در آن کتاب مدیر مدرسه... خوب پیش آمد و رفت.


در پایان ممنونم از شما و همه اعضای مدرسه که به گرمی دعوت صمیمی و به فکرفراخوانی این حقیر جواب مثبت و شوقانه دادند. والسلام. ابراهیم

 

بحث ۱ : چرا به دانشگاه حمله می شد ولی به فیضیه نه؟


پاسخم به بحث ۱

به نام خدا. سلام. من دیدگاه خودم را فعلاً در دو بند می نویسم: ۱- چون که حکومت و حاکمیت خود را از بطن و متن حوزه می پندارد و پس دستگاه سرکوب البته اگر سازماندهی شده فرض بگیریم، هرگز علیه سرچشمه و آبشخور خود، که مشروعیت بخش اوست، خشمی نمی ورزد. در حقیقت به عبارت مشهور بر سر شاخ، بُن نمی بُرّد! ۲- ریشه های ایدئولوژیک دارد: حتی اگر حکومت و حاکمیت هم شکل نگیرد و  قدرت در دستان روحانیت هم  نباشد، بازهم حوزه، همهٔ مجامع علمی برون از خود را در پیروی از خود می خواهد، چون که خودش را متکلف به شرعی سازی همه ی جامعه می پندارد. بیشتر بخوانید ↓

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

  قسمت یکم

 

تأسیس مدرسه‌ی فکرت

اولین پیام مدرسه‌ی فکرت

۹ مرداد ۱۳۹۸

سلام و احترام

 

به نام آن‌که جان را فِکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

 

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

 

مدرسه‌ی فکرت ایجاد شد تا در آن، درس بخوانیم. به پرسش‌ها بپردازیم. به احتیاجات فکری همدیگر پاسخ دهیم. خود را با فکرت به فطرت آشتی دهیم. و در نهایت به کمال و بهترشدنِ خویشتن، مدد رسانیم.

 

دانش آموختگان این مدرسه، به، خود و خدا و جامعه توجه دارند، تا اگر آسیبی و آفتی در روابط میان این سه ضلع، دیده شد، با فکرت و هم‌اندیشی آن را اصلاح و ترمیم کنند.

 

در این مدرسه‌ی هر گونه نقل و کپی و فوروارد پیام اکیداّ ممنوع است. آنچه در مدرسه‌ی فکرت می‌جوشد، فقط‌و‌فقط غُلغُلِ فکر است و جوشش فرد. بحث در مدرسه‌ی فکرت، تا حد امکان، بر روی موضوعات تعیین‌شده باشد، نه حاشیه‌پردازی و بیرون‌افتادن از هدف. و خدای ناکرده هتک حرمت.

 

تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهده‌ی همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

مقررات مدرسه‌ی فکرت

 

۱. فقط نوشته‌های خود اعضا باید پست شود، نه کپی متن‌های دیگران.

۲. هرگونه فورواردکردن (=بازفرست) و ارسال کپی از هر کجا به‌جز از منبع خود مدرسه، ممنوع است.

۳. ساعت کار مدرسه: اذان صبح تا یک بامداد. از یک بامداد تا اذان صبح هرگونه پست‌گذاری‌ها و نوشتن جواب و نظرات ممنوع است.

۴. هرگونه پرسش فقط با نوبت گرفتن قبلی، در پیشخوان سنجاق می‌شود.

۵. میانبحث‌ها توسط اعضا همیشه آزاد است.

۶. سه‌شنبه‌شب‌ها مناظره‌های دونفره در صورت وجود داوطلب برگزار می‌شود.

۷. کشکول (طنز فاخر و نکته) هر هفته فقط عصرجمعه تا شنبه آزاد است.

۸. هرگونه چت دوبه‌دو، خارج از میانبحث ممنوع است.

۹. رفرنس و توضیح سند برای اثبات متن، در صورتی‌که از سوی خواننده درخواست شود، فقط در حد دو کف دست، آزاد است.

۱۰. اطلاع‌رسانی و تبلیغات برای ورزش دارابکلا، تحولات محل، پیشرفت‌های تحصیلی و مشاغل مردم دارابکلا، اوسا و مُرسم آزاد است.

۱۱. ارسال عکس خود اعضا، صحنه‌ها، شهدا و نیز دیدنی‌های ایران و جهان در حدِ دو سه قطعه (نه انبوه) آزاد است.

۱۲. هر عضو مقررات مدرسه را رعایت نکند، تمام پست‌ها و پست‌گذاری‌اش مسدود می‌گردد.

۱۳. تمام مسئولیت‌های قانونی، اخلاقی و حقوقی هر پست و نوشته، بر عهدۀ همان کسی‌ست که آن را در مدرسه‌ی فکرت بارگذاری کرده است.

مدیر مدرسه‌ی فکرت

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]


 

تأسیس «مدرسه فکرت»

۹ مرداد ۱۳۹۷

 

به نام خدا. سلام جناب سیدعلی اصغر. از این که با اشتیاق از مدرسهٔ فکرت استقبال کرده ای و بنده را تشویق، بسیارممنونم.

 

در پاسخ به این پرسش شما که نوشتی: در مدرسۀفکرت «چرا به اشتراک گذاشتن نظریه هایی که مرتبط با موضوع نمایش گذاشته شود باید ممنوع باشد؟»


عرض بنده این است نقل قول از منابع و مآخذ نه تنها عیب و ممنوع نیست، بلکه پسندیده است چون به گفتهٔ دکتر سروش علم بی وطن است. پس آموزه های علمی متعلق به بشریت است. منتهی باید اعضای مدرسه، روی نقل قول متقن و موثق، خودش تفکر ایجاد کند و نظرش را بعد آن الصاق کند. تا جوشش فکری در مدرسه شکل بگیرد. منظورم از منع پیام هدایت شده، سیل انبوه و پی در پی کپی های فضای مجازی به درون مدرسه فکرت است. که ارزش و اعتبار ندارد و فقط خستگی و زشتی می آفریند. علت این است می خواهیم خودمان اندیشه‌ورزی کنیم و فکرت. همین. بازم سپاس از آن رفیق. پایان. ابراهیم

 

پاسخ مدیر مدرسه فکرت به جناب شیخ باقر


۱- مانند اعضای گرانقدر ممنونم از حضور جناب عالی در مدرسۀ فکرت.


۲- مؤسس نیز از حضور جناب عالی _اخوی فاضل و دنیادیده و دانشمندم_ ممنون است.


۳- واژۀ فکرت به سه وجه گرفتم: ۱- یعنی اندیشیدن ۲- یعنی فکر تو. «ت» ضمیر جانشین هر عضو مدرسه. یعنی فکرت؟ سؤالی ست. فکرت (=فکر تو) عضو مدرسۀ فکرت در این باره چیست.

 آن معنا که شیخ محمود شبستری در گلشن راز برملا ساخت. که مرحوم علی اکبر دهخدا هم نکته ای ظریف از ابوالفضل بیهقی در توصیف امام علی «ع» آورده:

«چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).


۴- نسبت مدرسه با چشمه سار، نسبت تعالی افکار است نیز تقسیم کار. نه تضاد و اختلاف و مرافعه و داد و قال. هر کدام غُلغُل جدا.


۵- از تکثر و پلورالتیه که فرمودی با شما دقیقاً هم نظرم و امیدوار.


۶- سؤال سوم شما را جناب اخوی ادراک نکردم. نیاز به توضیح شما دارد.


۷- اعضای مدرسه فکرت بر حسب رفاقت، ظرفیت و کسب اجازه و موافقت انتخاب شدند. مشورت هم شد. افزوده هم می شود. برخی ها در حال افزودن و مذاکره. برخی هم تلگرام شان مشکل فنی دارد. و نیز بروز نیست. و الا من دعوت کردم.


۸- جواب سؤال 4 شما: از نظر من ضرورت تحولات جدید جامعه؛ که همه تقسیم بندی سابق در حال فرو ریزی ست.


۹- سؤال 6 شما را خود اعضای مدرسه باید توافق کنند. نه مدیر مدرسه.


۱۱ - در عنوان نام «مدرسه» هم سنت را دیدم. هم مدرنیته را. هم پُست مدرنیته را.  که همه محتاج مدرسه اند. مدرسه اگر در پیش روی بشر نبود، هیچ علمی زاده نمی شد. پس، آموختن و آموزاندن نیز در نام مدرسه دخیل بود. و نیز جلال آل احمد که در آن کتاب مدیر مدرسه... خوب پیش آمد و رفت.


در پایان ممنونم از شما و همه اعضای مدرسه که به گرمی دعوت صمیمی و به فکرفراخوانی این حقیر جواب مثبت و شوقانه دادند. والسلام. ابراهیم

 

بحث ۱ : چرا به دانشگاه حمله می شد ولی به فیضیه نه؟


پاسخم به بحث ۱

به نام خدا. سلام. من دیدگاه خودم را فعلاً در دو بند می نویسم: ۱- چون که حکومت و حاکمیت خود را از بطن و متن حوزه می پندارد و پس دستگاه سرکوب البته اگر سازماندهی شده فرض بگیریم، هرگز علیه سرچشمه و آبشخور خود، که مشروعیت بخش اوست، خشمی نمی ورزد. در حقیقت به عبارت مشهور بر سر شاخ، بُن نمی بُرّد! ۲- ریشه های ایدئولوژیک دارد: حتی اگر حکومت و حاکمیت هم شکل نگیرد و  قدرت در دستان روحانیت هم  نباشد، بازهم حوزه، همهٔ مجامع علمی برون از خود را در پیروی از خود می خواهد، چون که خودش را متکلف به شرعی سازی همه ی جامعه می پندارد. بیشتر بخوانید ↓

 

پس، دانشگاه چون تن به انقیاد بی علت و دلیل نمی دهد، و زود افکارش را به جنبش بدل می سازد، دستگاه سرکوب یعنی بازوی دفاع از حیطهٔ قدرت، آنجا را منکوب و سرکوب می سازد.

تابعد. قم. ابراهیم. مرداد 1397.

 

جمع بندی بحث 1

چرا حکومت دانشگاه را سرکوب کرد، ولی فیضیه را نه؟ من این گونه جمع بندی دارم:
دانشگاه چون معارض و معترض است،  حوزه چون موافق و معترف که دو دسته اند. روحانیت همگرا، و ناهمگرا. پس ،، به لحاظ علم جامعه شناسی سیاسی، شکاف در اولی از نوع متراکم است و بسیار خطرناک. و در دومی یعنی میان حوزه و حکومت، شکاف نیمه متقاطع برقرار است که همدیگر را بالانس می کنند. شکاف متراکم مُخل مشروعیت هر حکومتی ست. پس دانشگاه با حکومت به انفصال مطلق رسید. که راه حلی خطرناک دربردارد. والسلام

راه برون رفت:

از نظر شخصی من: سه راه دارد:

انقلاب
اصلاح
بازسازی (=تعویض اشخاص شاخص حکومت)

من راه سوم  را می پذیرم و آن را دنبال می کنم؛ چون که:

۱-  انقلاب علیه انقلاب کفران نعمت و تقویت خشونت است.

۲- اصلاح راه حلی به بن بست رسیده است.

فقط راه سوم می ماند که صلاح است نه اصلاح. که اساس سیاست هم پرهیز دادن جامعه و حکومت به خصومت است. و گفت و گوی ملی مدرن ترین و اخلاقی ترین راه اسلامی ایرانی ست.

 

من در واقع نه اصولگرایی را درست می دانم. نه اصلاح طلبی را. راه سوم من صلاح است که تعویض اشخاص حکومت است نه تغییر اساس حاکمیت

 

پاسخ به جناب جوادی نسب

به نام خدا

سلام و احترام و تشکر از شرکت جدی شما و دوستان مدرسه در بحث، سه نکته به سه نکته ات می گویم:


۱- در جواب به آقا سیدمحمد موسوی گفتی: آزادی اراده، بدیهیات نیست.

 

من این نظرت را هم قبول دارم، هم نه، قبول دارم، چون که واقعاً بدیهی نیست بلکه فلسفی ست و هر چیزی که فلسفی باشد محتاج غَور و بررسی ست. کما این که آیزیا برلین، کتاب عمیقی نوشت دربارهٔ آزادی مثبت و آزادی منفی. مثبت یعنی آزادی درونی و ارادی. و منفی یعنی رهایی،  رهاشدن از موانع، مانند استبداد و سلطه.

 

اما قبول ندارم چون حرف سیدمحمد درست است، زیرا سیدمحمد منظورش در چالش فکری با دکتر شیخ باقر، برهان کرد که به حد کافی روی مثلا آزادی تحقیق و فلسفیدن صورت گرفته تا آن میزان که این بحث اشباع شده است، اما در نگاه سیدمحمد، ریشه ی بحران حکومت با حوزه و دانشگاه کار ستُرگی صورت نگرفته است.


۲- در پاسخ به دکتر شیخ باقر با این مضمون گفتی حوزه علمیه نامش علمیه است، ولی هیچ هم علمی نیست‌‌. جواب سیدعلی اصغر در این باب به شما کاملاً منطقی و درست است، مخفی نماند اگر قائل به علمی بودن حوزه نباشیم، شاید در بعد رفتاری فردی برخی از ملبّسان روحانی دیده شود اما در واقع امر علمی ست، علم به معنای کشف از مجهول. مثال روشن آن مانند علامه طباطبایی، شهید مطهری،  محسن کدیور، و همین چهار شیخ مدرسهٔ فکرت که کاملا عالم و خبیر و دانشمندند. 


۳- نکته ی سوم شما در ذهنم محو شد، لذا در پاسخ ماندم.

بازنیز از آن جانباز فکور ممنونم که با این ویژگی دست از طلب بر نمی داری و از دانستن بازنمی ایستی. درود.

برادرت: ابراهیم طالبی

 

جمع بندی بحث اول مدرسه فکرت

بر اساس برداشت‌آزاد مدیر مدرسه از مجموعه دیدگاه ها و تحلیل ها:


به نام خدا. سلام

۱- بر مفهوم سرکوب دانشگاه توسط حکومت کسی مخالفت نداشت.


۲- عده ای همین سرکوب را در درجه ی خشن تر علیهٔ حوزه به معنای اعم آن و نه صرفاً مدرسهٔ فیضیه، تعمیم بخشیدند مانند دکتر شیخ باقر.


۳- برخی به لحاظ ریشه ای و حتی ذاتی، میان قدرت و دانشگاه یک جنگ نانوشته ای را متصور شدند. مثل نظر آق سید محمد موسوی


۴- برخی در برابر این بحث سکوت کردند، شاید به علت پس زمینه دار کدر این مبحث پردامنه.


۵- دیدگاهی روشن ساخت اساساً حوزه، علمی نیست، علمیه پسوند بی وجهی ست بر کلمهٔ حوزه. و حوزه سابقه ی طولانی دارد در رویارویی علیه علم و دانشگاه. مثل مخالفت با مدرسه رشدیه تبریز، نظر منحصر جوادی نسب. (مثال مدرسه رشدیه جهت تقریب ذهنی از مدیر مدرسه)


۶- این هم بحث شد که حوزه برای شرعی کردن جامعه، با دانشگاه که ذاتاً پرسشگره، خود به خود بر حسب آموزه ی علم سیاست، به بحران شکاف متراکم منتهی می شود. نظر مدیر مدرسه


۷- و در نهایت، همگی شرکت کنندگان در بحث اول، پذیرفتند حکومت با فیضیه که نماد حوزهٔ پیوسته و درهم تنیده ی حکومت است، مماشات می کند ولی دانشگاه را -که متعرّض و معترض حکومت است و راهش را با جنبش پیش می برد نه با پرسش و سازش- با نیروهای واکنش سریع سرکوب می کند. مانند کوی دانشگاه و تهدید جان دکتر سروش.

 

سلام جناب شیخ باقر

علم، صرفاً علوم دقیقه نیست، مثل ریاضی.
در ثانی در حوزه علومی مانند فلسفه، منطق، نجوم، هیئت، حساب، و متدولوژی و... نیز متداول بوده و هست،
علم یعنی پرده برداری از مجهولات و کشف راز. پس حوزه، در علمی بودن، پیشتاز است، نه آنچه جناب جوادی نسب متصورند.

 

بحث 2 : آیا اسلام به حقوق زن افزود؟

به نام خدا
من معتقدم اسلام هرگز از حقوق زن نکاست، بلکه خدای حکیم حقوق زنان را حکیمانه افزود و این کارشناسان دین هستند که  به علت کمبود معرفتی و به دلیل فهم های قشری، مغز احکام دینی از جمله حقوق زنان را در ظرف انحصار خود، به حصار کشیده اند. من نمونه هایی فقط جهت شکل بخشی به بحث در زیر ضمیمه می کنم. که اگر بخواهم همه را فهرست کنم، زمان زیادی می برد:
مانند:


نگذاشت زن خادمهٔ مرد شود.
نگذاشت زن خرج خونه را در آورد
نگذاشت حتی شیر پستانش را مفت و بی دریافت اجرت المثل به کودکش دهد.
نگذاشت در ازدواج مثل مرد مزدوج شود، بعنی باید مهریه بگیرد تا مردی او را به زنی بگیرد.
نگذاشت کارهای سَتبر و سخت بر عهدهٔ زن باشد.
نگذاشت زن کالا و متاع  تمتُّع مرد شود.
نگذاشت زن عریان شود.
نگذاشت زن خانه نشین شود، نمونه اش حضرت فاطمه و حضرت زینب که در عرصه فعال بودند.
نگذاشت ارثیه اش به دلیل شوهرکردن، نفی شود.
نگذاشت موجودی درجه دو تلقی شود.
نگذاشت در صورت طلاق، حقش و مهریه اش رها شود.
نگذاشت او خواستگاری رود بلکه مرد باید او را طلب کند.

 

این عقل مطروحه ی شما، عقل تجربت اندیش است. مثل عقل رسول خدا (ص) در طی طریق دریافت ها و عمل ها. پوزش استاد قربانی از ان قلت های مدیر مدرسه فکرت. این مدیر شیش ندارد! یعنی ترکه!بلکه حرف دارد شوخی. سید را هم فهمیدم طنازی گفتی. ضعف مسلمان است این؛ نه ضعف اسلام.


جناب دکتر اگر در اتاق عمل تخصصی ات، که همه می دانیم شما طبیبی حاذق هستی، مثلا اشتباه فاحشی رخ دهد و یا خدای ناکرده اخلاق پزشکی لگدمال شود، شما تقصیر دارید؟؟ یا علم گوش و حلق و بینی؟
لطفا دقیق پاسخ دهید

 

سلام علیرضا کرج:
۱- به هر حال خداوند برای زن حریم قایل شده که این حرمت ها باید هم باشد و همین زن را در هر امری مجاز به ورود نمی کند

۲- تاریخ مسلمین زن را به دیدهٔ اسلام نگاه نکرده، به دیدهٔ کالا نگریسته

۳- تفسیر بسته و قشری فقهای سنتی حتی در عصر انقلاب اسلامی زن را در چنبره  قرار داده مثل برداشت از رجال سیاسی به معنای جنس مذکر

 

جمع بندی بحث دوم مدرسه


به نام خدا

سلام و احترام و تشکر از شرکت در بحث.

1- برخی به آنچه خود به آن صورت عقلی دادند گفتند از کجا معلوم این محدودیت ها بر زن از جانب خدا باشد. بلکه این ظلم در جامعه بر آنها رفته. از جمله نظر سید علی اصغر


2- یک نظر این بود من چون از جایگاه عقل به درون دین می نگرم بر هیچ متن پیشینی و مقدسی تکیه نمی کنم.(تز منحصر جوادی نسب)


3- یک دیدگاه این بوده اسلام به شرافت زن دقت کرده و مسائل حقوقی وی را با ارزش های متعالی در نظر گرفته.. نظر علیرضا


4- دیدگاه عبدی رویکردی کلامی داشته و ضمن اذعان به آسیب ها اما نظر اسلام نسبت به زن را حکیمانه دانسته


5- جلیل قربانی بر تفاوت حقوق زن و مرد اشاره و بر تفاوت تبعیض آمیز در فقه اسلامی هشدار داده.


6- یک دیدگاه این بوده تفقُّه های عصر جدید مثل فتاوی صانعی برای اعادۀ حقوق از دست رفته ی زنان اثرگذار بوده و لذا این مشکل را در فقیهان می بیند نه اصل دین. دیدگاه سیدمحمد موسوی


7- دیدگاه دیگر این بوده اسلام حقوق زن را از صدر اسلام احیا کرده است. مانند دیدگاه شیخ غلامی و مدیر مدرسه


8- شیخ وحدت که گفته بحث گروه درباره ی زنان، بحثی نیابتی است و همین موجب بحث به تعبیر من غلط انداز در مدرسه شده. به علت چهار پیش فرض....


9- بقیه اعضا سکوت کردند ولی بحث را خواندند.

۱۰- دکتر شیخ باقر مفاهیم جنسیت و انسانیت را پیش کشیده

۱۱- دکتر عارف زاده گفته به اسم خداوند برخی جریان ها مثل داعش هر جنایتی می کنند چه رسد به ضایع کردن حقوق زنان

۱۲- مهندس عاصم طالبی پسرم نیز بر این نظر است اسلام بر حقوق زن افزود ولی در مسیر زمان دستخوش تغییر شد

من از روی حافظه ام جمع بندی کردم اگر نظر کسی را به غلط مطرح یا دیدگاه کسی را غفلتاً بیان ننموئم. عذر می خواه

مدیر مدرسه: ابراهیم طالبی

 

 

من در «سرپوش» خواندم: رئیس سازمان امور مالیاتی اعلام کرد که نفر اول خرید سکه، (بالای ۳۰/۰۰۰ سکه) کارگر پادوی یک شرکت و متولد ۱۳۶۵ است.

برای این خبر خواستم طنز بنویسم، دیدم هیچ لغت و واژه ای گیرم نیامد.
گذاشتم کشکول که هر که بلد بود، مدد رساند به مدیر مدرسه فکرت.

فقط گفته باشد مدیر مدرسه که:

دولت حسن روحانی قرار بود کلید بسازه، نه دکّه‌ی حراج!!!!! سکه

 

 

بحث چهارم: کارکرد دین

پاسخ من به بحث چهارم مدرسهٔ فکرت.

دعوت می کنم به عرایضم دقت شود:


۱- من معتقدم دین، هم کارکردی حکومتی دارد، و هم کارکرد حکومتی داشت. کارکرد، معادل فونکسیون «Function» است. که یعنی کارویژه. مجموعه خدمات و حسَناتی که دین در قوام و بقا و تعادل نهاد سیاست و جامعه ایفا می کند.


۲- دین از نظر من به مثابهٔ خون در تمامی اندام اجتماع است، و سیاست جزئی از اندام است. بنابراین، دین نمی تواند کارکردی حکومتی نداشته باشد.


۳- این بحث، منازعه ای دیرین میان دین مداری و سکولارها بوده و هست. در واقع سؤال منظری جامعه شناسی دارد، پاسخ هم همینطور. پس، بنده مانند پارسونز، معتقدم دین «کارویژهٔ» نیل به اهداف را انجام می دهد.


۴- با سه فراز بالا که ارائه کردم، جامعهٔ پیامبر (ص) و علی(ع) بر استوانه های دین استوار بوده است، پیروی از سیرهٔ آن اسوه های بی خطای روی زمین، هم عقلی ست و هم شرعی.


۵- اگر عقلانیت ابزاری را ملاک خود بگیریم، که امری خطاست، در جامعهٔ نوین، نهاد دین، باید کنار! بماند و به کُنج خانه ها روَد و وسط مساجد.

 

۶- حال اگر پاسخ مرا پذیرفته، یا دقت کرده باشید، دو مسأله باقی می ماند که بنده، اعتقاد خودم را بیان می دارم:

اگر همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی سیاست به دین باشد، درست است

اگر به معنای دنباله روی دین به سیاست باشد، مردود و باطل است.


۷- از نظر من استکهاوس درست گفته است که خرد و زور فقط تن و جسم انسان را به تمکین می آورد، ولی دین، روح و روان مردم را نیز به اطاعت می کشاند. پس جامعه و سیاست محتاج دین است. در یک کلام خرَد و وحی با هم اند، نه بر هم.

 

۸- تعریفم از دین: مجموعه باورها ، عقاید، ارزش های قوانین احتماعی، عبادی، معاملاتی که از طریق وحی به پیامبر رسیده است.

 

نتیجه: دین کارکردی حکومتی دارد، اما به وجهی که برشمردم. حال اگر به جای دین، «روحانی سالاری» رخ بنماید، آن دیگر، نکوهیده است و محکوم. زیرا، در این شق، مقامات دنیوی، از روحانیت باید بدون چون و چرا!!! تبعیت کنند؛ که این خلاف بزرگ و انحراف خطرناکی ست. ۱۰۰۰ سال قرون وسطی، تاریکخانه ی وحشت و استبداد آن روزهای شُوم و تلخ و بسته و پس رفته و راکد و پُرنکبت است.

پایان

 

من پاسخم را از داشته های ذهنی ام نوشتم، اگر خطایی بود ، متوقع نقد بی رحمانه و بی تعارف هستم. چون مدرسه ی فکرت ، مدرسه ی صوری نیست.

 

سلام جناب محمد حسین آهنگر
اگر این است که شما می گویی، پس، این نتیجه ی دیدگاه ات را می پذیری که پشت دین , یک حکیم دانایی نبوده ،! که تدبیرش از مای قاصر و دچار عقل ناکامل بیشتر باشه و بندگانش را در طوفان بلاتکلیفی نگذازد؟!

 

جناب سیدعلی اصغر
در دیدگاه تو یک مورد ناصحیح  وجود داره. آنجا که گفتی ناسازگاری دین با تبیین علمی.... باید عرض کنم. این دین نیست که که باید خود را تطبیق ب علم دهد. دین آوردهٔ حکیم مطلق است. تبیین یعنی تفسیر به دلیل و علل، در درجه نخست در اختیار حکیم مطلق است نه جامعه شناسان که تو مدعی شدی. پوزش.

 

 

نکته مدیر مدرسه:

این بحث ها همه در راستای جوشش است. از چالش نهراسید. اینجا اربابان کلیسای کاتولیک و ارتدوکس و معترضان پروتست غایب اند. آزاد و باخیال آسوده بحث کنید البته با عقل حرف بزنید. مدیر مدرسه.

 

من اعتقادمه آقای عارف زاده. ساحت دین بری ست از این که بگوییم علم یک چیزی می گوید و دین چیزی دیگه قرآن هرچه گفته، علم به آن رسیده. حتی خواهد رسید آینده. چون هنوز علم مجهوالات زیادی را باید کشف.. که دین پیشتر گفته.

 

سلام
خواندن و نوشتن هردو جوشش است. پس نگران نیست مدیر مدرسه. مهم جاری شدن افکار در مدرسه است که عالی جاری و ساری ست. احسنت. به عبارتی یک نفر کتاب می نویسد. ولی میلیون ها خواننده می خواند. به قول خودت که از نمی دانم کی نقل کردی. مردم کتاب مرا از من هم بهتر می فهمند. مدرسۀفکرت درش باز است. مثل اکادمی افلاطون نیست که مُثُل نشون دهد.

 

سلام مهندس و نیز محمدحسین آهنگر. مثالی ملموس و قانع کننده آوردی جناب عبدی. سم بر صیفی جات و‌.... من بگویم: خیلی از قطارها واژگون! شدند و میلیون ها آدم مجروح و کشته و آواره، پس بگوییم، لوکوموتیو لیاقت نداره؟ یا خاطره خوشی ازش در تصویر ذهنی نمونده!؟ این که بداهت (=بی اندیشگی) دارد!! و تزی سوخته است


جمع بندی بحث چهارم مدرسه:
به نام خدا. تقریباً می شود گفت به سه دسته ی فکری تقسیم شدیم در این موضوع:

۱- برخی اساتید مدرسه قائل اند که دین، چون در مسیر تاریخ عملی اش دستاویز حاکمان نابخرد قرار گرفته، پس هرگز نباید کارکرد حکومتی پیدا کند. جعفر. علیرضا. شیخ باقر سیدعلی اصغر. محمدحسین در این د‌سته اند، که اکثریت اند!

 

۲- برخی هم که پرسشگری زبردست هستند در مدرسه، فراز علمی ترش (که مدیر نمی داند که نوعی علم زدگی ست یا نه!!) را به رخ کشیدند که نظرشان این است:

 

دین حتی چنین قابلیت و مأموریتی ندارد که قادر باشد حکومت بسازد. حکومت امری علمی ست و دین از علم عقب مانده است. پس، علم در جامعه و میان مردم ریاست دارد، نه دین و کیش و مذهب و صنف و آیین. جوادی نسب پیشتاز و آوانگارد این رویکرد در مدرسه فکرت است


۳- دسته سوم  -که جلیل قربانی و مدیر مدرسه و مهندس عبدی و...  هم از این دسته اند- معقدند: دین از ناحیه ی خدای حکیم مطلق و دانا به امور خلق، آمده است و حکومت مردم توسط مردم، با ولایت و راهنمایی دین، ممکن و ممدوح است. و هرگاه اگر کسی یا نِحله ای، خواست به جای دین، خودسالاری کند، آن نوع حکومت منحرفانه است و به دور از شرع و عقل. حالا می خواهد پاپ سالاری باشد ، یا روحانی سالاری. یا سیک سالاری. پس، دین شأنی سیاسی هم دارد. والسلام. من دراین جمعبندی، دیدگاه آقایان مدرسه را احصای ذهنی کردم، سپس با برداشت آزاد، تدوین کردم. مدیر مدرسه.

 


سلام هم مدرسه ای ها
جناب استاد شیخ وحدت در پاسخ به بحث های چهارم مدرسه مرقوم کردند:

شیخ وحدت: سلام. به نظر می رسد به جای اثبات یا نفی رابطه دین و سیاست، مردم دارند به این پرسش نزدیک می شوند که آیا راهی به رهایی ازحکومت دینی وجود دارد؟

پایان نقل قول

 

سلام هم مدرسه ای ها
تحلیل سیاسی مدیر مدرسه

من امروز در ساعت خبرخوانی ام، یک خبر توجه ام را خیلی جلب کرد. مادر اُسامه بن لادن گفت «اُسامه، در دوران دانشجویی افراطی شد؛ طوری که انگار مغزش را شستشو دادند.»


من اما معتقدم بر اساس اصل مجاورت –یعنی نزدیکی افراد به مناطق مهم جهانِ در آشوب و انقلاب– جریان معترض اما به سکوت کشانده شده ی اهل سنت، برای غلبه بر جریان سنتی و راکد و فاسد آن، از ادبیات انقلابی  منطقه، سود جست و خود مغز خود را شست؛ که خیلی خیلی در فرق است _از زمین تا آسمان_ با شست و شوی مغزی!! زیرا اهل سنت خود در فقر تئوریک بود و چیزی در چنته نداشت! شما چه می اندیشید؟

 

یکی از اصول اصول گرایان شخص پرستی ست. جناب محمد آقای محمد رحیمی، جریان سیاسی خودتان عین جناح راست. حتی بدتر از آنها هستند. و راحت شخص را بُت می کنند؟ و اندیشه را فراموش!؟ من ارزش های خاتمی را انکار نکردم، می گویم قابلیتی غیر از تدریس و مقاله نویسی و تفکر نباید برایش قایل شد. او نشان داد در وسط کارزار، خود را کنار می کشد! خصلت و ذاتش این است، عیب نمی گذارم، عین او، اینه.

 

به نام خدا
پاسخ من به بحث ۵ مدرسه
سلام
۱_ تظاهرات (=پشتیبانی) شرکت نمی کنم. زیاد این اقدام را نافی تفکر مدنی می دانم.

 

۲- چون هیچ آلترناتیوی را در فضای گفتمانی رقیب مشاهده  نمی کنم، تظاهرات را اساساً و منطقاً حرکتی بی مدار می دانم.

 

۳- هرگاه مرجع تقلیدی عادل که من او را در وجه پیشوایی بشناسم، پیش افتد و سخن حقی را بر زبان آورد که بر گفتمان غالب حاکم، پیشی ارزشی و عقلی داشته باشد، من اقتدا می کنم و به صلاحدید او عمل می کنم.

 

۴- اساساً اگر گفتمان حقی را باور داشته باشم، گفتمان رقیب را پس می زنم، لذا تماشاگر نمی مانم.

 

۵- میراثخواری را از صفات زشت اپورتونیست ها (فرصت طلبان) می دانم پس چه در تظاهرات شرکت کنم و چه نکنم، (که گفتم نمی کنم،) ارث و میراث خوری را دونِ مرتبه و ارزش بشری می دانم.

 

پس نتیجه می گیرم، همه چیز مشروط بر این است، گفتمان اول که قدرت در دست اوست ، تا کجا به خودانهدامی گفتمانی منتهی می شود. در آن صورت ، صورتبندی سیاسی دستخوش تغییراتی می گردد. من تا اینجا بر این نظرم هیچ ضرورتی بر این پارامتر وجود ندارد، چون عیب ها، در همه جوامع امری صُدفی و طبیعی ست. پایان.

 

 

سلام. متن زیر پاسخ آقای وحدت است به پرسش ۴ که بحث امروز مدرسه بو،د:

شیخ وحدت: سلام. درمسأله ی «دین و سیاست» نخست باید به مسأله ی «عقل و دین » پرداخت. اگر بپذیریم که دین به مثابه ی تابلو در جاده ی تاریک، عقل به مثابه ی چراغ، وانسان، مسافر این راه است، جایگاه و نقش هر یک برای ما تا حدود زیادی روشن می شود. پایان نقل قول.

 

پاسخ مدیر: با سلام و احترام. از نظر من سؤاله چرا قائلین به جدایی دین از حکومت، از حکومت های غیردینی اطمینان دارند. جناب شفیعی از کجا معلوم اگر در ایران حکومت غیردینی برپا شود بدتر از جمهوری اسلامی نباسد؟ در واقع من کل مدرسه می پرسم. حکومت غیردینی صدماتش فکر نمی کنید شدیدتر باشد؟و با منافع ملی ایران هم جور در نمی آد. جناب شفیعی من چنین جمله ای نداشتم! در ثانی  از نظر حکومت عرفی انگلیس که قانون اساسی مکتوب ندارد، شهردار نباید شهر را با احکام اسلامی اداره کند. ولی دین ورزی شهردار او را فردی اخلاق محور، درستکار و ملزم به درست رفتارکردن با مردم و جامعه بر اساس باورهای الهی اش  می کند که اثر گذار است. می پذیری این را جناب شفیعی؟ تازه مشخص کردید منظور شما ایدئولوژی ست و مثال هم زدی از چند تا جالب هم بود


حال می پرسم مگر سکولاریسم ایدئولوژی نیست؟ هست یا نیست؟ پس طبق منطق شما، راه فقط برای آنارشی بازه
که یعنی بی دولتی نمی شه برای استدلال خود استثنایی قایل بشی سکولاریسم فراخناک ترین ایدئولوژی ست. لطفا روی آن نقاب نقشه راه نکش به عبارتی اسم مستعار نتراش.


 

جناب جوادی سلام. هیچ حکومتی خود را دو باره با رأی رفراندوم امتحان نمی کند.

 

رفراندوم چه معنای داره؟ معناش اینه خود به دست خود راه فروپاشی اش را طی کنه. این نه عقلی ست
نه شرعی همه حکومت ها معیوب اند. مگر خدا از آسمان به زمین می آید و حکومت می کند؟ مناسبات انسانی همیشه خطا آمیزه علیرضا. بعد از تقسیم آزادی باز هم دعوا آغاز می شود. من دیالکتیک را در این باب قبول دارم. بعنی شکاف، تضاد، راه. من با مبانی علم سیاست سر و کار دارم آق سیدعلی اصغر. این علم به من آموخته که هیچ حاکمیتی خود را به رأی مجدد نمی ذاره.

 

بحث پیشخوان مدرسه: پایان نامهٔ من پیش خدا
 

مزینان و فریمان (سوژهٔ من)

 ای خدای دانای ما، بر سرزمین خرَد مردم ایران، بارانِ متفکران بباران، بارانی از جنس مزینان و فریمان.  ما باز نیز؛


به جستجوگری چون علی شریعتی در مسیر شدن نیازمندیم . و به اندیشه سازی منزّه نویس چون مرتضی مطهری در مسیر ماندن، محتاج.

و با قلم دلم می گویم ای خدا:

بخت ما را بر «تخت طاووس» مَبن.

چشم ما را بر «قبر داریوش» مَدوز.

راه ما را بر «جاه شاهان» نخواه.

 پای ما را بر درِ آن بینوایان ببَر

دست ما را بر سَر آن بی پناهان بکِش

به قلم مدیر مدرسهٔ فکرت. ابراهیم. ۱۵ مرداد ۱۳۹۷.

 

سلام دوستان همدرسه ای
امروز در ساعت خبرخوانی ام، این خبر توجه ام را بیشتر جلب کرد: آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد در همایش عقلانیت وحیانى خطاب به آیت الله جوادى آملى:. «آیت‌الله جوادی آملی در جامعه‌ای زیست می‌کند که با فقه اداره می‌شود. در قانون اساسی ۱۰ عنوان پست کلیدی به فقیهان سپرده شده است. بنده خطاب به آیت‌الله جوادی آملی می‌گویم شما که مدعی عقلانیت وحیانی هستید مسئولیت زیادی بر عهده شماست. اگر می‌دانید امروز در جامعه با چه مشکلاتی روبرو هستیم چرا اظهار نظر نمی‌فرمایید؟

 

ایشان در کتاب حقوق بشر می‌نویسد کرامت بشری فقط یک امر هستی‌گونه نیست که در درون بشر به ودیعت گذاشته شده باشد،بلکه قطعا باید این هستی را در بایستی‌ها لحاظ کرد» پایان نقل قول.

 

 

مقدس سازی چرا؟
 

به نام خدا. هم مدرسه ای های متفکر سلام. همانطور که واقف اید، واژه ی «قدس» معنایی جز پاکی، پاکیزگی و طهارت ندارد. در کتاب شریف تفسیر مجمع البیان می خوانیم که  تقدیس در اصل به معنای تطهیر و پاک کردن است. به همین جهت، سطلى که به وسیله آن خانه قدس را تطهیر مى‏کردند، تقدیس مى‏گفتند. «بَیْتُ المُقَدَّس» نیز جائى است که از نجاست معنوى یعنى شرک پاک است.

حال با این توضیح، چرا باید افراد، چهره ها و کسانی که جایگاهی را در قدرت یا فقه یا معرفت یا فلسفه یا حتی عرفان اشغال کرده اند را نه فقط تقدیس کرد بلکه آنان را قدس و مقدس دانست؟

 

به نظر من، تقدیس سازی در سیاست، زشت ترین اقدام است که آزادی را از هر دو طرف می ستاند، آن که می خواهد نقد و اشکال کند، نمی تواند و آن که مقدس سازی می کند هم نمی تواند. اولی از موانع (=بُت سازان) نمی تواند عبور کند یعنی عدم آزادی. و دومی از رهایی درونی  بُت خویش نمی خواهد گذر کند که عدم آزادگی ست. پس پیش به سوی هم آزادی و هم آزادگی در جامعه و مدرسه ی فکرت. ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

مدیر مدرسه یک سند کوتاه (که به گمان یک نویسنده [...] وصیتنامه سیاسی آقای سیستانی است) به اشتراک می گذارد. جهت اطلاع، نه بحث. لازم به توضیح است، من در همان موقع صدور این بیانیه مهم و خواندنی، در وبلاگم «قلم قم دامنه دوم» آن را منتشر کرده بودم. اینک این مانیفست مرجع بزرگ عالم اسلام ، در مدرسه به رؤیت می رسد:

 

سیستانی می گوید:

"مرجعیت دینی از زمان سقوط نظام استبدادی در جهت جایگزینی نظامی متکی بر تکثر سیاسی و گردش مسالمت آمیز قدرت، کوشید. نظامی که زاییده رجوع به صندوق ها در  انتخاباتی ادواری، آزاد و پاک باشد." "این رویکرد بدان علت بود که  مرجعیت ایمان داشت اگر برخورداری ملت از آزادی و کرامت و پیشرفت و شکوفایی مد نظر باشد،  برای حکمرانی کشور، راه دیگری، نیست. این طریق (دموکراسی)، ضامن مبانی اصلی و مصالح عالی است."


 "مرجعیت همچنان معتقدست که پیمودن این راه، گزینه صحیح و مناسب برای حال و آینده کشورست. باید از افتادن به مهلکه حکومت فردی و نظام استبدادی -به هر بهانه و عنوان- حذر کرد."  "قانون انتخابات باید عادلانه بوده، حرمت نظر انتخاب کننده را پاس داشته و اجازه بازی با آن را ندهد."


سیستانی می نویسد: "برنامه های کاندیدا،  باید شدنی و فارغ از ملاحظات شخصی، قومی، طائفی و تبلیغاتی باشند.  شرط دیگر آنکه از هر نوع مداخله خارجی در انتخابات،پشتیبانی مالی یا غیر آن، ممانعت شده، مجازات این جرم،  تشدید شود».
 

 

اطلاعیه
دوستان سلام
یک پیشنهاد که چارچوب مدرسه می شود:

 

هر گاه میان دو یا سه نفر در مدرسه بر سر پست بازگذاشته شده، یا هر چیز دیگر بحث شخصی درگرفته (=از شوخی گرفته تا نیمچه غالی! و از دعوای سسکه سسکه (=کم کم) گرفته تا غار غار،  به گونه ی ستیزه های کلاغ! لطفاً در این گونه مواقع، فوراً به تلگرام شخصی خودشان بروند، موضوع شان را ادامه بدند یا تمام کنند. گرچه این اطلاعیه بدیهی به نظر می رسد، اما بعضاً طی این هشت روز، دیده شد. پس محیط مدرسه را از دو به دو کردن (=چت و گپ) پاکیزه نگه داریم. این تذکر اول به خودم بود بعد به هرکس اگر خواست چنین کند.ممنون و پوزش. مدیر مدرسهٔ فکرت.

 

سلام
انقلاب ها مانند متون مقدس، برای هر جامعهٔ انقلاب کرده ای جاویدان است یعنی مخزن رجوع. هیچ انقلابی، ارزشهای خود را کنار نمی گذارد. مثل شعار «برابری، برادری، آزادی» که هنوز برای انقلاب کبیر فرانسه قداست و موضوعیت دارد. من به لحاظ علم سیاست بحث می کنم، نه رفتارشناسی سیاسی. ممنونم از بحث و نقدت بر من. عالی و علمی بحث را کاوش کردی. لذت علمی دستم داد. حس کردم در کتابخانه کنارت تلمُذ می کنم. بگذرم. اما آخر کلام نکته ای گفتی که به نظرم صحیح نیست. خدا عزت می دهد. ولی خلق نباید عزت انسان را لکه دار کند. چه به دست خود، چه به دست دیگران.

 

ملاصدرا برای انسان چهار سفر می شمارد: که یکی همین میان خلق بودن است. و خلق، باید خالق را پیروی کند و انسان را مانند خدا تکریم نماید.

 

سلام هم مدرسه ای ها
به نام خدا

سرآغاز امروزمان شادابی باد. در ساعت خبرخوانی ام، این خبر حسن روحانی رئیس‌جمهوری ایران در پاسخ به درخواست‌های رییس جمهور آمریکا برای مذاکره، بر من جالب بود که گفت:

 «همزمان با تحریم، مذاکره چه معنایی می‌خواهد داشته باشد»


نکتهٔ تحلیلی مدیر مدرسه:

اساساً سیاست یعنی فصلِ خصومت (=پایان دادن به دعوا). یعنی حلّ منازعه. نیز یعنی تدبیر مُدُن (=محیط زندگی).
در این جمله ی آقای روحانی، شوق مذاکره موج می زند. این که گفت همزمان با تحریم، مذاکره چه معنایی داره؟ درواقع می خواهد بگوید: بیا باهم مذاکره، تحریم هیچ معنا و سودی نداره. پس، او در این سخن، سیاست ورزی کرده است‌. آیا شما فکر می کنید تمنّا و گدایی نموده؟

مدیر مدرسهٔ فکرت

 

پاسخ به بحث آبرو
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از جناب دکتر شیخ باقر که سؤال عظیمی را در پیشخوان مدرسه طرح کردند، پاسخم را در ۸ بند به اختصار می نویسم:


۱- واژه: آبرو را «عِرض، منزلت، مایهٔ سرافرازی» معنا کرده اند. پس در لغت آبرو بوی حیثیت، عزّت و حُرمت می دهد.


۲- انسان از نظر من ذاتی، آبرو دارد. و مؤمنان و نیز درستکاران جهان، علاوه بر آبروی ذاتی، از آبروی اکتسابی برخوردارند که ریختن این منزلت و شرافت، بسی کریه و مستوجب عذاب الیم (=خیلی دردناک) است.


۳- من شخصاً معتقدم هر جُنبده ای در زیر جلد(=پوست) خود اَسرار و احترام ، نهان ساخته است، که هرگز نباید این جلد جُنبده را آسیب زد که اسرارش بیرون بریزد و قدر و ارزشش تباه شود. انسان خطاکاره، خدا خطاپوش.


۴- آیا شنیده اید زمینی را که خیلی سفت و نفوذناپذیر باشد، و کلنگ در آن فرو نمی رود را «عزّت و عزیز» می نامند؟ آری، آبروی انسان همین گونه است، پس با کلنگ تهمت این زمین خدادادی را سوراخ نکنیم. و با بیل اهانت ها و دروغ بستن ها، بر این عزت آدمی جراحت نیافرینیم.


۵- من چون مانند شما همکلاسی های عزیزم با اعتقادات دینی زندگی می کنم، استناد مُتقن من، قرآن است که می فرماید: «وَ لقَد کرّمنا بی آدَم». خدا روحش را در ما دمید و به ما کرامت عطا کرد، این یعنی احترام به نفس. (به سکون حرف فاء)


۶- برای بند ششم مثال می آورم: چرا خدای متعال حکیم برای اتهام زنی به آن عمل «شنیع و کربه» شروط سختی قائل شدند، که باید چهار شاهد با چشمان خودشان صحنه را دیده باشند و به سوگند با قرآن شهادت دهند تا اثبات شود؟ و الا شلاق و تازیانه می خورند. این چیزی نیست جز حفظ آبروی انسان که مایه اصلی سرفرازی اوست، پس با آبروریزی موجبات سرافکندگی هیچ کسی را فراهم نسازیم. خدا ستّارالعیوب است چون آبروی بندگان را محترم می شمارد.


۷- خدشه کردن منزلت افراد، خصوصاً انسان های درست کردار، مانند نفوذ مخفیانهٔ آب به زیر یک ساختمان باعظمت است، اگر ادامه یاد مانند سیل بنیان افکن، آن را منهدم و منهزم می کند.


۸- ریشهٔ آبروریزی چیست؟ یعنی چه عواملی سبب ساز آبروریختن است؟ به عقل اندک م در این فرصت کوتاه، این هاست: حسادت، بی تقوایی، بی پروایی از خدا و روز حساب، کینه، تسویه حساب شخصی، انتقام جویی، رقابت کاذب، هوس های خیالی، شیطان زدگی، بدتربیتی، سادیسم، آزاررسانی، تحریک دیگران، وابستگی به مقام و پول ومکنت، و در یک کلام جدا از خدا زندگی کردن. با اعتذار. ابراهیم طالبی دارابی.۱۶ مرداد 1397.

 

 

به نام خدا. به لحاظ علم سیاست، عرض می کنم نه رفتار سیاسی یا جانبداری؛ که شرکت مردم یک کشور در هر انتخاباتی ، به معنای مشروعیت سیاسی نظام مستقر محسوب می شود. اما به لحاظ علم جامعه شناسی سیاسی _که از روابط میان قدرت و گروه ها و رفتارهای سیاسی بحث می کند_ علامت علایق سیاسی ست. که این علایق، موتور روابط اجتماعی ست‌. پایان.ابراهیم طالبی دارابی.

 

 


انشاء من:

«عصر پیش بینی وضع آنها»

به نام خدا. سلام آقایان و خانم ها، که در مدرسهٔ فکرت حضور ندارید و می گویند نباید هم باشید!  من، انشای مدرسهٔ فکرتِ خودم را از این قطعه سخن مرحوم دکتر قیصر امین پور برگزیدم: «عصر پیش بینی وضع هوا».


چرا من این انشاء را برگزیدم!؟ چون، عصر، «عصِر شکّ» شده است و «عرصهٔ احتمال». بر برخی ها، حتی یقین هم، تردید شد. هیچ اصلی را باور ندارند، مگر اصل «ردّ» را. ردِّ هر آن چه عقل ناقص شان، نمی پذیرد. فقط خیال خود را «تخیّل» می کنند!  از همهٔ عقیده ها گریز می زنند و در سکّوی شُبهه می نشینند و در آن میان، بین خود و خیال های خام شان، رؤیاپردازی می کنند و گمان می دارند، دارند جهان را می سازند و جان شان را از بندها می گُسلانند و راه «رها»یی و آزادی طی می نمایند. حال آن که، چنین اشخاصی در  تارِ انکار، در پیلهٔ ردّ و در سوراخ شکّ، لانه گزیده اند و خود خبر! ندارند که این گونه، خانه گزینی ها، سُست ترین آشیانه سازی هاست: وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ.و اگر بدانند سست‌ترین بنا خانه عنکبوت است. (۲۹ عنکبوت)


پس، وضع خود را به «یقین» و «ایمان» پیش بینی کنیم و مؤمنِ موقِن شویم که وضع ابری آنها!!! خیلی طوفانی ست و بنیان فِکنی.
ابراهیم طالبی دارابی.

 

 


ما در عرصهٔ احتمال به سر می بریم
در عصر شک و یقین
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست...
مرحوم دکتر قیصر امین پور

 

یادداشت های روزانهٔ مدیر مدرسهٔ فکرت
رونق برخی ها، در جهالت است. اگر جهل بر جامعه ریشه دوانَد، زور بر آن آسان می شود. خودمان نیک می دانیم هرچه جامعه آگاه تر شود، حکومت کردن بر او سخت تر می شود. پس، پیش به سوی آگاهی و آگاه سازی. برای رهایی از آگهی!!!  نگذاریم آگهی ها را بر آگاهی ها غلبه دهند!

 

 

پاسخم به بحث ۱۴:
به نام خدا. ضمن سلام و احترام به همه و تشکر از آقاسیدعلی اصغر، جوابم به بحث «یکتاپرستی و دموکراسی» این است:


۱- خدای یگانه هیچ گاه برای حکومت بر مردم به زمین نمی آید، او، این امر حاکمیتی، حکومتی و نظم بخشی به امور دنیوی را به خود انسان های روی زمین -که کشور کشور و دارای مرزهای بین الملل- شدند، واگذار کرد.


۲- فطرت بشر، یگانه پرستی است، و از قضا یکتاپرستی (=توحید) کاملاً به انسان می آموزاند که «یکّه سالاری بشری» و دیکتاتوری و خودکامگی  را نپذیرد. تا کسی هوَس فرعونی و خدایی کردن نکند!  همین گرایش طبعی و فطری بشری، موجب می شود دموکراسی (= حکومت مردم بر مردم) نزدیک ترین روش برای حکومت باشد.


۳- حکومت ها طبق اصل جامعه شناسی شناسی، رنگ و لعاب جامعهٔ خود را می گیرند. وقتی جامعه ای مذهبی بود، حکومتی را می پذیرد که در آن، حاکمیت  و قدرت نه فقط مانع از مناسک و آیین های آنان نباشد، بلکه این روند را هموار نماید.


۴- اختیار و آزادی تفویضی خداوند به انسان، ایجاب می کند که انسان های مؤمن و موحد و خداپرست، طبق آیهٔ سرنوشت در قرآن کریم، دموکراتیک باشند نه مستبد و اریستوکرات. همهٔ رفتارهای بزرگان اسلام -پیامبر و امامان- بر مبنای مشورت، نقش مؤثر بیعت، و رحمت و آسان گیری و استیفای حقوق همهٔ مردم بوده است، مثل آن قضیهٔ خلخال (=زیورآلاتی که زنان آن زمان بر پای خود نصب می کردند) از پای آن زن یهودی در نیاوردن، در بیان رسا و هشدارآمیز امام علی (ع)،  که از هدف انسانی و غیرتبعیض آمیز حکومت های مطلوب است.

 

پاسخم به بحث ۱۵.
سلام. ضمن احترام به دیدگاه آقای شیخ وحدت، من دین را «فرانهاد» می دانم، نه «نهاد». مبنای فکری ام در این باب مرحوم علامه طباطبایی اند. بنابراین، من، دین را بر فراز این نهادها می نشانم، نه در کنار آن ها، و یا در مقابل آن ها و یا حتی در تقابُل با آن ها. و نیر نه در ذیل آن ها و وسط آن ها.


یعنی دین، امری قدسی ست و مافوق همه چیز است. یعنی دین بر ما حاکم و رهنمون است، چه فرد باشیم، چه دو نفر، چه خانواده چه اجتماع و چه .... همه جا دین بر ما حاکم است و روابط ما با آموزه های دین شکل تکاملی می گیرد. چه در دریا باشیم، چه در زمین و چه در هر جا و هر زمان. با عرض پوزش.

 

 

سلام جناب امیر. شما به دین ات، ایمان می آوری، بعنی احکامش را می پذیری و تعبُّد می ورزی. چطور به چیزی که ایمان آوردی، آن را نقد می کنی؟! این حرف شما نقض غرض است. مگر مؤمن خدا را نقد می کند!؟ دین یعنی فرآوردهٔ فکر علیم و متعال و حکیم خداوند. و مؤمن یعنی پذیرای متعبِّد احکام پروردگار علیم عالَم. والسلام. این تفکر من است، اگر خطاست، به من بازمی گردد نه ساحت دین و عالمان دین.

 

 

سلام بر شما جناب دکتر عارف زاده. تمثیلی درخشنده آوردی.  من باورم این است که ایمان، عقیده داشتن کامل به وحی است. عقیده از عقد می آید و عقد یعنی گره خوردن. لذا ایمان یعنی گره خوردن بندهٔ خدا به ربّ. و این عقیده در اغلب امور «تعبُّد»ی ست نه چون و چرایی. سپاس دکتر.

 

 

ساده تر می گویم: میان دین و دیندار رابطهٔ امر و مأموری ست‌‌. دینورزی یعنی عبادت، عبودیت، اطاعت. دیندار و متدیّن کسی که به آنچه خدا از طریق وحی نازل کرده ایمان دارد. پس، مسلمان ها و سایر دینداران تابع دین و خدا هستند نه منتقد و گزینش گر و چون و چرا کن. این به معنای دخالت عقل در پذیرش خدای خالق متعال و آفرینشگر بی همتاست. نه یک خدای ارباب و خشمگین. بهتر بگویم : دیندار عشق به معبود دارد و دستوراتش را رستگاری اش می داند. والسلام.

 

سلام جناب جوادی. هرکجا ما نتوانستیم بخش های از دین را علم بیابیم این جهل ما را می رساند نه این که حق نقد احکام دین را داشته باشیم. بله، هرکس می تواند! دین را نقد کند! ولی دیگر اسم خود را نباید مؤمن و مسلم و متدین و مسیحی و ‌...بگذارد. در چنان وقتی او یک جستجوگر است نه دیندار.  مثل آن زمانی که سلمان (ع) روزبه بود و در حال یافتن دین. وقتی روزبه کازرونی سرگشته ایمان آورد پیامبر او را سلمان نامید یعنی تسلیم و در سلامت. پس مانند سلمان باید بود تا مسلمان شد.
 

 

 

سلام جناب جوادی نسب. هرکجا ما نتوانستیم بخش های از دین را علم بیابیم این جهل ما را می رساند نه این که حق نقد احکام دین را داشته باشیم. بله، هرکس می تواند! دین را نقد کند! ولی دیگر اسم خود را نباید مؤمن و مسلم و متدین و مسیحی و ‌...بگذارد. در چنان وقتی او یک جستجوگر است نه دیندار.  مثل آن زمانی که سلمان (ع) روزبه بود و در حال یافتن دین. وقتی روزبه کازرونی سرگشته ایمان آورد پیامبر (ص) او را «سلمان» نامید یعنی تسلیم و در سلامت. پس مانند سلمان باید بود تا مسلمان شد. یعنی مطیع و فرمانبردار خدای دانا و حکیم.

 


یک استناد پژوهشی:
«علامه طباطبایی در این باره می گوید: «دین، عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند. دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است». حامد الگار، اسلام شناس نام آور معاصر نیز در تعریف دین می گوید: «دین مجموعه ای است از احکام و عقاید که خدای تعالی به وسیله پیامبران و کتب آسمانی برای هدایت انسان و برای وصول به سعادت دنیوی و اخروی در پیشگاه آدمی قرار داده است».


تعاریف یاد شده شامل مؤلفه های زیر است.


١. دین مجموعه ای است جامع و مرکب از: باورداشتها، ارزشها و اصول و قواعد رفتار. اعم از ارزشهای الزامی و غیر الزامی.


٢. دین دارای خاستگاه الهی است، و توسط سفیران برگزیده خداوند به بشر عرضه می شود.


٣. غایت دین نیکبختی دنیوی انسان و هم نیکفرجامی او در سرای جاوید و ابدی است.


نیز باید توجه داشت که تعاریف فوق ناظر به «دین حق» است، نه «دین محقق». بنابراین آنچه ساخته و پرورده ذهن بشری بوده و به نام دین عرضه شود، چیزی جز یک انحراف عقیدتی و فکری نیست و اساسا از دایره تعریف دین خارج است، هر چند به ناروا برچسب دین بر آن زده باشند.»

 


با سلام به همه
من آنچه عقل ناقصم قد داد، گفتم. نه کسی هستم که بخواهم حرفم را به کُرسی نشانم و نه رُستم هستم که گُرز برگیرم. اینجا مدرسه است، من هم دیدگاه شخصی خودم را گفتم. نه به هیچ کسی رَشک می برم و نه حسرت چیزی را می خورم. از این که احتمال می دهم مواضع من ممکن است موجب دل آزاری برخی شود، ورود خودم را به این بحث مُکفی و پایان یافته تلقی می کنم. اگر در حین بحث، جملاتم حمل بر زمُختی شد، هرگز چنین سودایی نداشتم. پوزش. شاگرد همهٔ شما: ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

سلام دوستان. منبع مورد استناد من در مورد بحث دین به عنوان «فرانهاد»، نه «نهاد» در کنار سایر نهاد!!!!.
قابل توجهٔ آقای وحدت، که از من منبع و سند طلب کرد. اگر هر دم باید سند رو کنم، امیدوارم خود ایشان هم هر سخنی را به میان می آورد، سند ارائه کند همان گونه که هر حرفی که ما می زنیم از ما طلب سند می کند:
علامه طباطبایی ادیان الهی را چنین معرفی می کند: «دین، مجموعه ای مرکب از معارف درباره مبدا و معاد و قوانین اجتماعی از عبادات و معاملات است که از طریق وحی و نبوت گرفته شده است.»


در جای دیگر، دین را این گونه معرفی می کند: «دین، نحوه سلوک در زندگی دنیاست که صلاح دنیا را در بر دارد. بگونه ای که با کمال اخروی و حیات جاودانه حقیقی نزد خداوند، هماهنگ و همسو باشد. از اینرو، دین باید به قوانین زندگانی دنیوی و وضعیت معیشت به مقدار نیاز بپردازد.»
و می گوید: «دین جز روش زندگی و راهی که انسان باید بپیماید تا در زندگی خوشبخت و سعادتمند گردد، چیز دیگری نیست.»


از منظر علامه طباطبایی «دین همان چیزی که بوسیله آن، عقاید و اعمال افراد انسان سنجیده می شود و همان چیزی است که خوشبختی فردی و اجتماعی انسان بدان وابسته است.»
ادیان الهی بر سه اصل کلی و اساسی توحید، نبوت و معاد استوارند و تنها چهار دین یهودیت، نصرانیت، مجوسیت و اسلام را دربر می گیرد. (ظهور شیعه، ص9) 


ادیان الهی و آسمانی، از حقیقت و ماهیت یکسانی برخوردارند
علامه طباطبایی می گوید: «دین نزد خداوند متعال یکی است و اختلافی در آن نیست. خداوند بندگانش را جز به آن امر نکرده، و در آنچه برای پیامبرانش فرستاده جز آنرا بیان ننموده، و نشانه های هدایتگر را جز برای آن قرار نداده است و آن اسلام است که همان تسلیم شدن در برابر حق - اعتقاد و اعمال حق - می باشد. به بیان دیگر، تسلیم شدن در برابر بیان صادر از مقام ربوبی در معارف و احکام است. هرچند از نظر کمیت و کیفیت در شریعت های پیامبران متفاوت است، ولی همگی از حقیقت یگانه ای برخوردار هستند و تنها در کمال و نقص با یکدیگر اختلاف دارند، نه اینکه با هم متضاد و منافی باشند. ادیان آسمانی در درجات بر یکدیگر برتری دارند و جامع همه آنها؛ تسلیم و اطاعت از خداوند است، در آنچه از بندگانش بوسیله پیامبران خواسته است.»


 مرحوم علامه می فرمایند: «اسلام در لغت به معنای تسلیم و گردن نهادن است. قرآن کریم دینی را که به سوی آن دعوت می کند، از اینرو اسلام نامیده است که برنامه کلی آن، تسلیم انسان در برابر خداست، .»
تفسیر المیزان، ج3، ص120 و121.

 

 

حتی رُستم هم با گُرز و تبر نمی تواند دین را از سیاست جدا کند، این ها همه آرزوست و نیز وهم. کسانی که چنین ادعایی دارند، خود در همین رأی، دارند سیاست می ورزند. جدایی دین و سیاست همان قدر خطاست که تز اسلام منهای روحانیت. پایان. مریض منهای طبیب می شود!؟ نه که نمی شود.  من هجوم به روحانیت را ریشه دار می دانم. اسلام منهای کارشناس دین یعنی خودکشیشی لوتری!!!! که بدترین انحراف است. نیز خوبسندگی ناروا.
 

 

آسیب هایی که در بخشی از روحانیت است، نباید ما را از اصل اساس اسلام به محوریت مرجعیت شیعه دور کند. باید انصاف ورزید و زیربنای شیعه را که اصل اجتهاد مجتهدین است، نبُرّید
ممنونم که تصریح کردی دین از سیاست جداشدنی نیست
.


۱- دیندار به دین اش تعبد می ورزد. مثل گرفتن روزه ماه رمضان.


۲- دین اسلام کامل ترین دین خاتم است و برای انسان و جامعه آمده است و بر مناسبات میان آنها حکم دارد و حکومت و لذا هرگز از سیاست که بخشی از جامعه است، منفک و جداشدنی نیست و احدی قادر نیست و حق ندارد دین خدا را از سیاست به دور افکند.


۳- هر چیزی کارشناس دارد، دین هم کارشناس دارد که احکام خدا را فهم و قرائت می کند، نمی توان این کارشناس (=روحانیت) را از دین کنار گذاشت و خود که هیچ تخصصی در امر دین نداریم، خوداجتهادی ورزیم که می شود علی اکبر گودرزی!!!!
 

 

سلام آقامحمدحسین آهنگر
اگر جبر روزگار هم روزی به گونه ای درآمد که دین را از عرصهٔ سیاست کنار گذارْد، آن به قصور و تقصیر آن جامعه برمی گردد که راه خطایی برگزیده است. مثل قوم نوح و صالح و...  . عملکرد  یک شخص در ممکلت که انتقاد بر او بار است، علت و دلیلی نمی شود مبانی خود را خط بطلان بزنیم. پوزش. درضمن من چه کاره ام که بتوانم کسی را تکفیر کنم.  من عقاید همه را تحمل می کنند ولی مبانی فکری ام را بآسانی نمی بازم.

 

سلام آقاسیدعلی اصغر
ممنونم توضیحی مناسب به آقامحمدحسین دادی.  من هم یک کلمه اضافه کنم: اگر حتی جامعهٔ من که در آن زندگی می کنم به حدّی حکومتش منحطّ شود که بدتر از حکومت های فراعنهٔ خودکامه و خدایگون شود، بازهم من دین اسلام را که تسلیم آن هستم، مقصر نمی دانم و تن به جدای دین از سیاست نمی دهم.  دین فقط با یک چیز جداست: حُقّه بازی حکومت گران. والسلام.

 

 
رنسانس به مدرنیته منتهی شد که مدتی ست توسط پُست مدرنیته به چالش کشیده شد و دیری نخواهد پایید که کاملا نابود گردد و در موزه ها  نمایش داده شود مثل ۷۰ سال حکومت پرولتاریالیسم !!! «کمونیسم روسی» در بلوک شرق سابق!

 

 

دین مقوله ای شخصی ست یعنی چه!
دین در همه مناسبات با دیندار حیّ و حاضر است، چه در شنا، چه در بازار، چه در مسافرت چه در حضر و چه در خلوت. دین هرگز محبوس در خانه ی هیچ کس نیست.  هرکس دبن اش را در خانه بگذارد و پا در کوچه و جامعه و معاملات و معادلات بگذارد، او با عرض معذرت دین را بد فهم کرده است و چون متاعی لوکس و فاقد کارکرد متنوع می پندارد.  بعید بود این سخن از شما آقا.

 

 

به قول دکتر بشیریه هر جامعه ای راه مخصوص به خود را دارد
نه یکسان انگاری، نه یکتاانگاری، ما در ایرانی زندگی می کنیم که مردم آن به اسلام، مختارانه ایمان آوردند و از دینی که محمد (ص) از سوی خدا عرضه کرد و امام علی (ع) آن را تقویت، دفاع می کند که هر دوی آنان در صدر حکومت دینی قرار گرفتند که مورد رضایت مردم بود. به نظر می رسد، دیدگاه ما به هم بزودی و زوری نزدیک نشود و این البته عیب نیست. پس به آزادی هم احترام بگذاریم. که می گذاریم.

 

 

دوقرن سکوت مرحوم عبدالحسین زرین کوب را نه فقط خواندم بلکه نقد مطهری بر آن را نیز مطالعه و دقت کردم. من تکرار می کنم: ما ایرانی ها به اسلام مختارانه ایمان آوردیم، چون هم ساسانیان منحط بودند و ستمگر و هم دین زرتشت اساساً تغییر ماهیت داده بود. مردم با طوع و رَغبت به اسلام مکتب رهایی و رستگاری رو و ایمان آوردند. من نه نژادپرستم و نه ایران پرست، من شیعهٔ مسلمان ایرانی ام. همین.

 


دین بدون تعبُّد معنا ندارد. استاد مصطفی ملکیان. ص ۳۲۱ کتاب مشتاقی و مهجوری. هِدونیست ها (Hebonist) معتقدند همه ی زندگی باید خدمت لذت و استحصال لذّات باشد. همان منبع: ص ۲۳۵. طرفداران معنای مکشوفه معتقدند که خدا جعلِ «معنا» برای زندگی ما کرده است، و ما معنای مجعولهٔ خدا را از طریق کتاب مقدس دینی پ مذهب کشف می کنیم.  همان منبع: ص۲۲۸. اگر کسی احساسی احساس فقدانِ معنای زندگی بکند،دستخوش یک سلسله نابسامانی های روانی می شود.  همان منبع: ص ۲۳۰.

 

 

بحران چیست؟

هرگاه میان تصمیم سازی و معضلات، محدویت پیش آید بحران می دهد. به زبان تخصصی تر : اختلال میان داده ها و نهاده ها و بازخوردها.  داده ها مطالبات مردم است. نهاده ها سیاست ها و تصمیمات نظام است. و بازخورد واکنش میان این دو. اما در علم سیاست پنج بحران مطرح است:


بحران هویت: یعنی تغییر فکری و فرهنگی مردم
بحران مشارکت: یعنی شرکت نکردن مردم در حکومت
بحران مشروعیت: یعنی نارضایتی مردمی
بحران توزیع: یعنی حاکمیت، قدرت را میان همه توزیع نمی کند
بحران رسوخ: یعنی قدرت حاکم همه را به عرصهٔ سیاست راه نمی دهد.

 

هر گاه در یک کشور این پنج بحران یکجا پدید آید کشور به سمت فروپاشی می رود.

 


یک نکته به لحاظ علم سیاست بگویم:


بین توسعه و رشد فرق وجود دارد، توسعه به امور انسانی و سیاسی و اساساً تفکر و رویکرد عقلانی مربوط است‌. و رشد به امور مادی مانند، حمام، استخر، سالن ورزشی، جاده، امکانات و درآمدها و ..‌. . البته هم سیدباقر و هم امیر به هردو _یعنی توسعه و رشد_ ورود کردند و خوب هم مثال ها و نمونه ها دادند، فقط تفکیک نکردند و نام رشد و توسعه ا مجزا نیاوردند. معذرت می خواهم. ممنونم. پوزش و سپاس.
 

 


پاسخ من به پرسش یازدهم
از نظر من سیاست خارجی ادامهٔ سیاست داخلی ست ولی با زبان حَزم نه جزم. پس با این سرمشق سه جواب به پرسش ۱۱ می دهم.


۱- برگزاری بزرگترین و وسیع ترین جلسهٔ داخلی جهان، برای هم افزایی با همهٔ ایرانیان مؤثر در صحنهٔ بین الملی و جهان. همزمان ترک کردن شجاعانه ی تمامی سیاست های تمامت خواهانه و فردسالاری گذشته و تبدیل کل کشور به یک شورای رهایی از بحران ها. و مشارکت دادن واقعی مردم بر سرنوشت خود.


۲- بکارگیری سیاست هایی مبتنی بر منافع ملی در همهٔ ابعاد نظام، و فاصله گرفتن از تمامی  شیوه های ایدئولوژیک و انحصار مذهبی. و آشتی با همهٔ دولت های جهان منهای رژیم غاصب.


۳- برکناری یک شبه و بی ترس و واهمه ی تمامی پیران و بدکرداران حکومتی و تصفیهٔ سیستم از وجود آدم هایی که خیال کرده اند ماندن آنان در اتاق حکومت، مثل زیستن آرام و پُررفاه شان در بیت و منزل، امری شخصی و متعلق به شخص آنهاست. و بکار گیری نسل جوان در تار و پود حکومت و حاکمیت.

۴- در آخر، دست شخص حسن روحانی در این بن بست را آلوده می دانم، زیرا معتقدم نمی توان کشور را موش! آزمایشگاه فرض کرد و هر روز و ماه نسخهٔ بی وجه پیچید و دسته کلید! آویخت.


لطف کنند، نیز دلیل متقن ارائه کنن، آنهایی که «مرگ بر آمریکا» را غلط می پندارند، بگویند پس به این دشمن خصومه گر و خشمگین‌ چه باید بگوین!؟ راستی به صدام چه می گفتید!؟ من به این شعار مرگ بر آمریکا باور سیاسی و عقیدتی و ایمانی دارم. زیرا در اصول فکری ام این رخنه نکرده که هر مرگ خواستنی، کریه باشد، چنانچه قرآن من به من آموخته: تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّٔ... آن هم کی!؟ عموی پیامبر. پوزش. مدیر مدرسه.


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسهٔ فکرت:
در مرور امروزم بر خبرهای سایت انصاف نیوز، این مورد یعنی تعیین رفتار سیاسی برای سال ۱۴۰۰ _که توسط بهزاد نبوی ارائه شده_ دارای اهمیت نقل بود. بهزاد گفت:


«بنابراین ما اگر در انتخابات ۱۴۰۰ بخواهیم شرکت کنیم کماکان باید همان مشی را ادامه دهیم؛ یعنی معتدل و میانه‌رو، اعم از اصولگرا و اصلاح طلب را در کنار هم قرار دهیم و نه در مقابل هم؛ این اقدام شانس پیروزی را افزایش می‌دهد.


البته ائتلاف، نزدیکی و تعاملمان با اصولگراهای عاقل و معتدل صرفا به خاطر این نیست که رای آنها را جمع کنیم، شاید رای آنها خیلی زیاد نباشد، ولی آنها در حاکمیت نقشی بیشتر از اصلاح طلبان دارند. این موضوع مهمی است.
زمانی ما تصور می‌کردیم رای مردم با ما است، مجلس ششم را داریم، دولت خاتمی را هم که داریم و توان تحقق اهداف اصلاح طلبانه‌ی خود را داریم، ولی بعدها متوجه شدیم که تنها داشتن رای و مجلس و دولت کافی نیست و باید تا آنجا که می‌توانیم طیف خود را گسترده کنیم؛ رویش را زیاد کنیم نه ریزش را و تصور هم نکنیم که همه باید مثل ما باشند. بسیاری از اصولگرایان کشورشان را دوست دارند، مردمشان را دوست دارند و به منافع ملی فکر می‌کنند و اشتراکاتشان هم با اصلاح طلبان و مستقلان میانه‌رو زیاد است.» پایان نقل قول.


تحلیل مدیر مدرسه:
۱- قید «اگر» در بیان بهزاد، فقط جهت ترساندن حاکمیت از اِعمال عمل ننگین نظارت استصوابی (بخوانید کنترلچی) ست. ۲- بهزاد در حقیقت دارد از عقل سیاسی سخن می راند که در ابن نوع عقل، آدم سباسی گرفتار یکدندگی کور و غلبهٔ غلیان احساسات بر شعور جمعی نمی شود. ۳- بهزاد رسماً با ترسیم این استراتژی، بر رویکرد خشونت زای براندازی تندروانه، ضربدر بزرگی زد. ۴- از نظر تحلیلی من، اگر بخواهیم از زاویهٔ نگاه افراطیون سیاسی (یعنی کسانی که کلّه داغ اند و اساساً هم راه دشوار و ظریف مبارزه را بلد نیستند) بنگریم، بهزاد دارد، سوپاپ اطمینان نظام می شود! همان سوپاپی که، رجوی رهبر آن گروه خاص! در ۲خرداد۱۳۷۶ بر سر سیدمحمد خاتمی چنین اسمی گذاشت و راه مدنی ایران را درک نکرد و بر سر راه سنگ ها انداخت.


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسهٔ فکرت
به نام خدا. یکی از خبرها که چندوقت است، فضای ایران را به بلبِشو افکند، مدیریت جهانی ترامپ، مخصوصاً خصومت پیشگی اش علیهٔ ایران است.


تحلیل مدیر مدرسه:


من در این جا، صرفاً به یک «متغیّر» می پردازم، متغیر اروپا. به نظر من، آمریکا از ازدیادِ هرگونه قدرت گیری اروپا _از این مقداری که داراست_ بشدّت مخالف است. زیرا منافع ملی آمریکا که تا سال ۲۰۲۵ ترسیم شده است، در «ضعیف تر ازخود نگه داشتن همهٔ متحدانش» است تا ارباب بماند و در برابر غول درحال خیزش چین، در ۲۰۳۵ بتواند مقاونت کند و هژمونی (=سلطه) اش را گسترش دهد. بنابراین، یک اروپای قدرتمند سیاسی و اقتصادی، مویِ دماغ! آمریکا به حساب می آید که می تواند مانع هرج و مرج طلبی های اسرائیل در جهان باشد.


حالا من چرا حرکت ترامپ به دستور دولت سایهٔ نیرومند صهیونیستی اش، در مخالفت با ایران را در این «متغیر» جست و جو می کنم؟جواب ساده ام این است:


 چون که در میان بازیگران منطقه ای و جهانی این ایران است که اتصال آن به سمت هر کشور و اتحادیه و «اتحاد»های نوین منطقه ای، آن را تبدیل به یک محور قدرتمند می کند. ترامپ در پی بریدن این همپیوندی هاست‌. این تحلیل شخصی من است، پس اگر خطا می دانید، هیچ هم خطا نمی کنید.
 

مدرسهٔ فکرت ما اینها نیست:

 

چاله میدان،  کشتارگاه،  کافه اِتلاف، رینگ بوکس،  رجَزگاه جنگ،  رِخوت گاه،  زورخانه،  سِن نمایش،  خندق عبور عَبدوَد،  شیرخوارگاه،  حلقهٔ معرکه گیران،  تونل تاریک کندوان،  گردنهٔ حیران،  و در یک کلام دبستان دُبّستان.

 

اما مدرسهٔ ما چه هست؟ را خود بخوبی بلدین ای باخِردان. پس، نمره خوبی بگیریم در آن همه، هم از خدا، هم از وجدان، هم از هم اندیشان و هم از ضمیر روشن خودمان. والسلام.مدیر مدرسهٔ فکرت.


این شش مفهوم از هم مجزا هستن: سنت‌. مدرنیته. مدرنیزاسیون. (مدرن سازی جامعه). روشنگری. روشنفکری. رنسانس ،(=نوزایی). ممنونم از دو مناظره کننده که پختگی به خرج دادند. نیز از اعضا که رعایت کردند.

 

تبصرهٔ مدیر مناظره: سنت یکی از منابع چهارگانه شیعه است. مثل مجموعه رفتارها و تقریرات معصوم (ع)
مدرنیته: یک پروژهٔ ناتمام است، به قول یورگن هابرماس. پوزش. حق نظارت مدیر.

 


احکام اسلام دو گونه است:
تأسیسی . امضایی. امضایی یعنی تأیید فرهنگ ها و هنجارهایی که مُخل نیست. مثل جشن عید نوروز قابل توجه قربانی عزیز. یک مثال می زنم فقط؛ وقتی انسانی به احکام دین تعبُد ورزد، سنتی ست.  و وقتی انسانی علاوه بر تعبُد، تعقل ورزد تلفیقی ست و وقتی فقط به عقل «خودبنیاد» تکیه کن،د فقط مدرن است.


اصل انسانیت را لکه دار می کنیم.   تأسیس رژیم سیاسی بر اساس غلبه و زور را به رسمیت می شناسیم.  ملل آگاه و ضد امپریالیستی جهان و منطقه را از خود دور و دورتر و متنفر می سازیم.  جریان مقاومت فلسطینی را که از زمان تأسیس اسرائیل در خاک فلسطین و کشورهای منطقه شکل نظری و عملی به خود گرفته، تضعیف می کنیم.   از همه مهمتر بر آرمان مذهبی، سیاسی و انسانی خود پامی گذاریم.   پس راه حل همان است که بر روی آن پای می فشاریم، صلح حقیقی، انتخابات آزاد میان همهٔ فلسطینی ها و بازگشت ۵ و یا ۶ میلیون فلسطینی آواره و عزادار و در به در به خاک مادری شان. این خط مشیئ گرچه ممکن است برای ایران سختی بیافریند، ولی منافع آن خیلی بیشتر از مَضارّ آن است. پوزش. تشکر.

 


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
چنانچه خود اعضای مدرسه می دانند، سال پیش سفیدپوستان ملی‌گرای شارلوتزویل آمریکا  با شرکت در یک راهپیمایی به برداشته شدن مجسمه «ژنرال رابرت لی» اعتراض کرده بودند. من در خبرخوانی ام در صبح امروز در سایت «عصر ایران» متوجه شدم اینک بازهم میان دو رنگ سفید و سیاه نزاع برخاست و همچنان ادامه دارد


تحلیل مدیر مدرسه:


۱- اول بگویم رابرت لی کیست که سفیدپوستان آمریکا این همه او را تقدیس می کنند!؟ رابرت لی، ژنرالی بود در جنگ‌های استقلال آمریکا که بشدت طرفدار ادامه «برده‌داری» بود! ۲- هنوز هم پس از نزدیک ۳۰۰ سال، در آمریکای مدعی مدرنیته و حقوق بشر جهانی! شکاف سنت و مدرنیته است. نزاعی که قسری ست و ناگزیر.  هنوز رنگ پوست ملاک است. هنوز خاک ملاک است و هنوز استثمار و ثروت پرستی و غارت.  هنوز هیچ کمونیستی در آمریکا حق فعالیت و تشکیل حزب سیاسی را ندارد. و هیچ یهودی نمی تواند رئیس جمهور شود. ۳- تحلیل من این است، از شکاف متراکم میان سیاهان با سفیدان، جامعهٔ آمریکا در آینده دستخوش تغییرات می شود. به طوری که صورت بندی سیاسی آن دگرگون می گردد. خصوصاً که چین اعلان کرد در سال ۲۰۳۵  ابرقدرتی را از دست آمریکا می گیرد و هژمونی مثبت چینی، جایگزین سلطهٔ منفور امپریالیسم می شود. چین فعلا کل آفریقا را تحت رهبری آرام و خزنده ی خود در آورد. مدیر مدرسهٔ فکرت


یک جواب به جوادی نسب

من، پس افتادگی کشورها را هم درونی می دانم؛ یعنی استبداد و رخوت.  هم بیرونی می دانم؛ یعنی استعمار و غارت. پس، مردم کشورهای این چنینی:
۱- نه جهان سوم!! اند که توهین غرب است به اکثر ملل و دُوَل جهان.
۲- نه عقب مانده اند، که اهانت به هویت است.
۳-  فقط و فقط «عقب نگه داشته شده» اند به خاطر استبداد داخلی و استعمار خارجی. پوزش حسین آقای ما.

 

به نام خدا. فرق بیّن و کاملاً متمایز است میان «رنجِ راه» با راهِ رنج. پس، به نظر می رسد از ستون روزانهٔ من در مدرسه، بد برداشت شده. نیز من تازه سه روز است «رنجِ راه» را راه انداختم پس به اروپای مورد نظر شما می رسم که بیش از هر قاره ای در سرزمین هایش، خون انسان های بی گناه ریخته است. صدها مثال در یادداشت هایم دارم. یکی این: جنگ های صدساله میان انگلیس و فرانسه که از عجایب این قاره است فقط بر سر منافع تجاری. این پاسخم قابل توجه برای آقای سید علی اصغر که ستون و محتوای «رنج راه» مرا اساساً ابطال و گزافه گویی و چرندیات تلقی کرده به زبان طعنه. والسلام.

 


به قلم مدیر مدرسه: باخبرشدم که فیلم «رفتن» در سینمای چین اکران شد. قصه‌ فرشته و نبی. قصهٔ عشق در پیچ و تاب رسیدن و نرسیدن. رفتن، داستان درد است‌. درد چی!؟ درد خانه به دوشی. درد مهاجرت. درد در به دری. در کجا؟ در جهان مدرن! که به درد فقیران خفته است و بر چپاول آنان، بیدار. این دنیا، برای فرشته و نبی، دنیای نداشتن و محروم شدن است‌. خدا رو شکر که نبی و فرشته، عشق را اما دارند. چون عشق چپاول شدنی نیست.


پاسخم به بحث۱۲ مدرسه:
۱- تشکیل یک کارگروه اهل فکر، در درون شورای ورزشی دارابکلا جهت مطالعه کمبود ها و مطلوب ها.   ۲- تدوین یک مانیفست ورزشی برای دارابکلا.   ۳-  تبلیغات منطقی گسترده ورزشی برای جاانداختن ورزش در خانواده ها همانند گرایش شدیدی که برای آموختن زبان انگلیسی و مهد قرآن فرزندان بر والدین جا افتاد.    ۴-    کشاندن موضوع های ورزش های تخصصی در محافل مذهبی مثل مسجد.  ۵-  ایجاد صندوق اعانه به ورزش محل و اخذ کمک های خیّرین   ۶- هدایت هزینه های گزاف مراسم سوم و هفتم اموات و نیز تخصیص بخش هایی از ثلث آنان به امور ورزش.   ۷-  تلاش برای گرفتن مقداری از وجوهات شرعی و پول های عام المنفعه به نفع ورزشکاران.   ۸-   دمیدن روح رقابت میان رشته های ورزشی محل. مثل اقدامات روان شاد یوسف در برگزاری مسابقهٔ کشتی سنتی در تکیه پیش و جام فوتبال در تیرنگ گردی.    ۹-  رایزنی با بزرگان ورزشی و ستاره های ورزشی منطقه و استان.    ۱۰-  ایجاد همایش های گسترده ورزشی در مسجد یا سالن و برگزاری انواع برنامه های نشاط آور و روح افزا در روستا.

 


دوستان درباره بحرین سخن گفتند. ممنونم. من هم می خواهم اظهار نظر کنم. سال ۱۳۸۰ کتابی دربارهٔ بحرین نوشتم و چاپ شد: عکس های زیر: این کتاب «بررسی مسائل سیاسی و نظامی بحرین» را در سال 1380 در مدیریت تحقیاتِ مؤسّسۀ راهبردی تهران نوشتم و در تهران به چاپ رسید

اما دیدگاه من: ساواک شاه سعی کرد مردم بحرین را به ایران متمایل کند.. همین حرکت خشم انگیلس را در پشت صحنه موجب شد. «موضع‌گیری ایران در باب بحرین به‌عنوان جزء لاینفک ایران سال‌ها ادامه یافت» تا آن‌که انگلیسی‌ها شاه را گول!! زدند. گفتند چون بحرین کشور فقیری است و درآمد کافی ندارد ایران به آسانی می‌تواند دست از حاکمیت خود بر آن جزایر بردارد در عوض بر منطقه سیطره داشته باشد و نیز بده بستان و.... که آن شد.... البته شاه وقتی فهمید باخت، رفت آن سه جزیره را..... آری. سازش و توافق پنهانی.... تاریخ 14 اوت 1971‌.... بحرین و انگلستان قرارداد دوستی ولی «هدایت پشت پرده».


امیدارم مدرسهٔ فکرت، یک سلول از این اتاق باشد و سهم خود را برای آزادی، دین ورزی، آزادگی، جامعه سازی و انسان سازی اداء کند. از آن رفیق دیرین ممنونم و لطف شما را فراوان لمس نمودم. در امان خدا، آقا.

 


پاسخم به بحث ۱۳ مدرسه:
به نام خدا. ضمن سلام به همگان و تشکر ویژه از جناب آقا عارف آهنگر بابت طرح این پرسش، دیدگاه ام را در چندبند می آورم:


۱- پژوهشی در این باب نکرده ام، نیز پژوهشی در این قضیهٔ حیاتی کشور، من ندیده ام؛ اما بُرونداد این ادارهٔ آموزشی تعلیمی، تا حدّی _به حدّ وفور_ نمایان ساخته است، که وضعیتی نابسامان و نامناسب دارد.


۲- این عیب، بلکه آفتِ مَهیب را، پدیده ای متقابل می دانم. که پنج ضلعی ست: نظام، دانش آموز، آموزگار، خانواده، جامعه. هر پنج ضلع در این سیر قهقرایی تقصیرکار بوده و هستند.


۳- البته باید پای معلمان توانا و دانا را از این تقصیرات بیرون بکشم؛ چون که تا مزرعه و بوته و باغبان باهم، «همگِن» نباشند، ثمره ای پدیدار نمی شود. حتی در دنیای وحوش نیز برای اهلی سازی، این «انطباق سه وجهی» لازم است، مثلاً اگر به جای سگ، گرگ را اهلی کنیم، باخته ایم، چون طبع گرگ، درندگی ست و شکار و خون آشامی. پس، وقتی گرگ نمی خواهد در حیاط خانهٔ صاحبخانه، قلعه بانی کند و پاسبان گله باشد، هزار آموزشیار هم، قادر نیستند گرک را بسانِ سگ، همخانهٔ انسان  کنند و نگهبان جان شان.


۴- اگر «پرورش» مطلوب بود و آموزش «مورد قبول»، پس چرا نهادهای انقلاب وقتی می خواهند نیرویی استخدام کنند، دست  به گزینش می زنند و تعلیم یافتگان وزارت آموزش و پرورش را مجدداً در آموزشگاهای خودشان، «وَرز» و به قول برخی ها «شست و شوی مغزی و مُخی» می دهند؟ و تعلیم های مجدد!؟ پس، برونداد این وزارت از پای بست ویران است.


۵- سبک آموزش  و محتوا با هم همخوانی ندارد. هر دوره ای، هر کس هر طور خواست با این وزارت کرد.


۶- و آخر این که طی ۴۰ سال که از انقلاب می گذرد به گمانم بیش از ۴۰ بار این نظام آموزشی ایران دستخوش دگرگونی و اعمال سلیقه شده است و هنوز هم سنگ این آسیاب به دور خود _بی گندم و آرد_ می گردد! آنقدر تغییر! و آنقدر تحول! داد، که دادِ خودِ آموزگاران هم درآمد. من بدبینی را القا نمی کنم، ولی واقعیت آن است میان دانش آموز با آموزش و نیز پرورش رابطهٔ قهرآمیز حاکم است. کتاب می گوید مرا بخوان. دانش آموز می گوید سخت هستی! و معلم می گوید من هم این وسط مانده و درمانده ام. پایان.


لایزال فقط و فقط خداست. پس آن را به حاکمان و حکم صادرکنندگان بسط ندهیم که «مَبسوط الَید» گردند و گردن! بزنند و «مُختار ما یُرید» شوند و هر آن چه! می خواهند، بکُنن!

 


سلام حسین آقا

می گویند مؤمنان (=ایمان ورزان اساساً) راه دینی شان را از «شرع» می گیرند لذا متشرّع هم هستند.  امابعد، جناب جوادی، ای کاش روزی نمی آمد که عده ای به جای خواندن توضیح المسائل _که مخزن و انبار احکام فقهای اسلام است– در پیِ «توجیه المسائل» بگردند! و بدتر از آنان، برخی، درصددِ «تکذیب المسائل» برآیند. واژگان از من است اگر خدشه ای در آن باشد، به من برمی گردد.

 


سلام. من اگر اجازه است در این «میانبحث» بیفزایم حداقل سه تا از امتیازات عظیم ادبیات فارسی این است:  ۱- تاریخی بسیار کهن و درخشان دارد و مخزنی بزرگ برای قرض واژگان است   ۲-  ادبیات فارسی  گنجایش وسیعی دارد، نویسنده می تواند با کمی تلاش واژگان مرکّب بسازد. یعنی غَرس و کاشت واژه، در مزرعهٔ صفحه.   ۳- با زبان وحی یعنی قرآن مجید و زبان عربی اَعراب، اُنس و پهلونشینی دارد.  پس، دست خود را در برگزین کردن واژگان فارسی نبندیم. پوزش و احترام.


خبر و تحلیل خبر مدیر مدرسه
دیشب در خبرخوان من آمده بود «محمد باجی قائد سبسی، رئیس‌جمهور تونس، روز دوشنبه (۲۲ مرداد ۹۷) لایحه قانونی تساوی حقوق در زمینه ارث میان زن و مرد را به مجلس تقدیم کرد.»


تحلیل مدیر مدرسه:


ما مانند پروتست ها، معترض ها (=پروتستنانیست های مسیحی عصر رنسانس و مدرنیته) نیستیم که بر خودکشیشی خود، شیفته شویم! ما بر اساس شریعت اسلامی، تنظیم شده ایم و عقربهٔ ساعت مان دور حکم خدای حکیم می چرخد که فرمود: مرد دو برابر زن ارث می‌بَرد. حتماً خدا بهتر از هر کس می داند. اما این که، به اقتضای معضلات جامعه و مقتضیات زمان و مکان، احکام اولیهٔ خدا، حکم ثانویه می گیرد، بستگی به کشورها و مسلمانان و عقل و اجماع و خردجمعی و مصلحت اندیشی ها دارد.
 

سلام هم مدرسه ای ها: در رویداد۲۴ خواندم که:
فیلم سینمایی «همه می دانند» به کارگردانی اصغر فرهادی رکورد تعداد تماشاگران حاضر در نمایش یک فیلم را در جشنواره سارایوو شکست و بالاترین تعداد بیننده را در بیست و چهار دوره برگزاری این رویداد کسب کرد نمایی از تماشاگران فیلم «همه می دانند». نقل است از منابع که:


«زمانی که اصغر فرهادی برای سفری به جنوب اسپانیا رفت و در آن زمان، گروگان‌گیری یک دختر اسپانیایی سبب شده بود تا تصاویر این دختر بچه در سراسر شهر پخش شود. او از این جریان برای نوشتن سناریو هشتمین اثر بلند سینمایی خود الهام گرفت.»


 


سلام.  ۱- دربارهٔ مفهوم اصولگرایی، حرف دارم. که الان کوتاه می نویسم.  ۲- در مورد گسترش دعوت  اعضا به مدرسه نیز حرف من این است: من از دعوت کردن هیچ احدُالنّاسی واهمه ندارم، چون پای همهٔ سخن هایی که در مدرسه می نویسم می ایستم و دلیل دارم. فقط شرط من این بود اعضای مدرسه باید ظرفیت داشته باشند. مثلا من بشدت حامی مرجعیت شیعی ام. ولی در همین مدرسه انواع نقدها بر مرجعیت را خواندم و تاب آوردم و هرجا لازم دیدم، کمی دیدگاهم را بیان کردم. پس بسم الله. بفرمایید چه کسانی را دعوت کنم. نام و شمارهٔ تلگرام را برام بفرستید ای اعضای گرامی مدرسه.


دربارهٔ اصول گرا:
۱- من نه نام اصلاح طلبان را می پذیرم و نه اصول گرایان را.   ۲- نام حقیقی «اصول گرا»یی، «کُنسرواتیسم» است یعنی محافظه کار. این واژه از کنسرو می آید که مثلا تُن ماهی و یا لوبیا چیتی را در قوطی اش محافظت می کند. لذا کُنسروات ها، از قوطی نظام سیاسی و حکومتی مستقر،  به هر نحو ممکن، دفاع می کنند.   ۳- اصولگراها یعنی جناح راست در جمهوری اسلامی  با «اصولیین» عقل گرا در سده های گذشته، فرق اساسی دارند. آنها، یعنی علمای اصولی در برابر «اخبارییون» علمای رُوات بودند که فقط از «نقل» سخن می گفتند یعنی بسنده کردن به اخبار و حدیث معصوم (ع). و با عقل و آزادی فکری مشکل داشتند... بگذرم. که دنیا در نامگذاری ها هم وارونه (=اینورژن) شد. به قول فخیم زاده خطاب به حسین گیل: به دادم برس رفیق!  یعنی دکتر قربانی بیا میدون.


خبر و تحیل خبر مدیر مدرسه
در خبرخوانی امروز عصرم، در منبعی که معمولا به آن رجوع دارم، خواندم که:  آقای «جری یوسیم» می گوید: قدرت،ْ مغز صاحبش را می‌خورد». 


تحلیل مدیر مدرسه
یعنی مثلا مغز  هیتلر را. مغز موسولینی را. مغز انوَر خوجه را.  ولی مغز چ گوارا را نخورد، چون مرحوم «چ» حامی محرومین بود، نه خدای ناکرده چاپلوس گر قدرت لیسان و قدرت پرستان. به عبارتی قدرت او را نگرفت! عکس زیر «جری یوسیم» است.


از شفقنا کسب اطلاع کردم رسانه های خبری از مخالفت سیاستمدار ملقب به «رئیس جمهوری فقیر» و «فقیرترین رئیس جمهوری جهان» با دریافت حقوق بازنشستگی خبر دادند. او «خوزه موخیکا»، رئیس جمهوری پیشین اروگوئه است.
 

نکته: او به معنای حقیقی کلمه از پابرهنگان است و رفتارش سرمشق شده است. نه کاخ نشین شد و نه قدرت او را فریفت و نه حشم و خدم داشت، او هرکز در پیچ تند استبداد نیفتاد.
 

به نام خدا. به لحاظ علم سیاست، عرض می کنم نه رفتار سیاسی یا جانبداری؛ که شرکت مردم یک کشور در هر انتخاباتی ، به معنای مشروعیت سیاسی نظام مستقر محسوب می شود. اما به لحاظ علم جامعه شناسی سیاسی _که از روابط میان قدرت و گروه ها و رفتارهای سیاسی بحث می کند_ علامت علایق سیاسی ست. که این علایق، موتور روابط اجتماعی ست‌. پایان


برای کشکول مدرسه:
دو شکارچی دسته‌ای مرغابی وحشی در حال پرواز را دیدند.
یکی از آنان تیری در تفنگ خود گذاشت و گفت: «اگر یک مرغابی بزنم، غذای خوبی می‌پزم و با هم می‌خوریم.»
شکارچی دیگر پرسید: «نکند از من انتظار داری مرغابی وحشی پخته بخورم؟ مرغابی وحشی باید روی آتش سرخ شود، در غیر این صورت لذیذ نخواهد شد!»


دو شکارچی مدتی با هم جر و بحث کردند که بهتر است مرغابی را بپزند یا کباب کنند. سرانجام به توافق رسیدند که نیمی از آن را بپزند و نیم دیگر مرغابی را کباب کنند. اما در این بین مرغابیان وحشی منتظر پایان مشاجره آن دو نشدند و به پرواز خود ادامه داده بودند.نقل از عصر ایران.
 

مدیر مدرسه بایزید بسطامی را دوست می داره که می گه:
«چُنان نُمای که هستی،

نه چُنان باش که می نُمایی»

 


 

امام باقر (ع) فرمود: خدا رحمت کند بنده ای را که علم را احیاء کند، أبی الجارود می گوید عرض کردم احیاء علم چیست؟ فرمود: مذاکره با اهل علم و پرهیزکاران، احیاء علم است. (الکافی ، ج 1 ، ص 41.)
شب شهادت آن امام بزرگوار بر همهٔ اعضای مدرسه تسلیت باد.


سلام آقا سیدعلی اصغر. یک تذکر شرعی. گرچه سعی دارم کمتر به بحث میان دوستان، دخالت کنم، ولی گاهی مجبورم به سهم خودم ورود کنم. گفتی انسان از«نجاسات است». من نمی فهمم منظورت از بکارگیری این عبارت چیست. اما یادآور شوم در اسلام چند چیز مطهرات است، (به کسر حرف هاء) یعنی پاک کننده. یکی از مطهرات، اسلام است. باور و ایمان. پس مؤمن را با کافر جدا کن.  البته کافر به معنای ملحد در جهان شاید از چندده تجاوز نکند. چون همه به نوعی فطرتاً خداجو هستند‌. پوزش.


سلام جناب جوادی نسب‌. مفهوم نجس در مقابل طاهر قرار دارد، نه در برابر آلوده؛ «بنابراین امکان دارد شیئی آلوده، به لحاظ شرعی طاهر باشد و یا برعکس، یعنی شیئی سالم و پاکیزه، از نظر شرعی نجس باشد.»
این واژه یک بار در قرآن به کار رفته است. خداوند در آیه ۲۸ سوره توبه مشرکان را به این وصف خوانده است «إِنَّمَا الْمُشْرِ‌کونَ نَجَسٌ».....

لطفاً جایی که قرآن  این لفظ را عیناً آورده، ما سعی کنیم «خودکشیش» نشویم و برای خود «حدّ یَقِف» قایل شویم. مرا ببخش.


پاسخم به بحث ۱۴:
به نام خدا. با سلام و احترام به همه و تشکر از آقاسیدعلی اصغر، جوابم به بحث «یکتاپرستی و دموکراسی» این است:


۱- خدای یگانه هیچ گاه برای حکومت بر مردم به زمین نمی آید، او، این امر حاکمیتی، حکومتی و نظم بخشی به امور دنیوی را به خود انسان های روی زمین -که کشور کشور و دارای مرزهای بین الملل- شدند، واگذار کرد.


۲- فطرت بشر، یگانه پرستی است، و از قضا یکتاپرستی (=توحید) کاملاً به انسان می آموزاند که «یکّه سالاری بشری» و دیکتاتوری و خودکامگی  را نپذیرد. تا کسی هوَس فرعونی و خدایی کردن نکند!  همین گرایش طبعی و فطری بشری، موجب می شود دموکراسی (= حکومت مردم بر مردم) نزدیک ترین روش برای حکومت باشد.


۳- حکومت ها طبق اصل جامعه شناسی شناسی، رنگ و لعاب جامعهٔ خود را می گیرند. وقتی جامعه ای مذهبی بود، حکومتی را می پذیرد که در آن، حاکمیت  و قدرت نه فقط مانع از مناسک و آیین های آنان نباشد، بلکه این روند را هموار نماید.


۴- اختیار و آزادی تفویضی خداوند به انسان، ایجاب می کند که انسان های مؤمن و موحد و خداپرست، طبق آیهٔ سرنوشت در قرآن کریم، دموکراتیک باشند نه مستبد و اریستوکرات. همهٔ رفتارهای بزرگان اسلام -پیامبر و امامان- بر مبنای مشورت، نقش مؤثر بیعت، و رحمت و آسان گیری و استیفای حقوق همهٔ مردم بوده است، مثل آن قضیهٔ خلخال (=زیورآلاتی که زنان آن زمان بر پای خود نصب می کردند) از پای آن زن یهودی در نیاوردن، در بیان رسا و هشدارآمیز امام علی (ع)،  که از هدف انسانی و غیرتبعیض آمیز حکومت های مطلوب است.

 

شعری از ادیب الممالک فراهانی:

جاسوس پس پرده پیِ راز نهفتن
قاضی همه جا در طلِب رشوه گرفتن


واعظ به فسون گفتن و افسانه شنُفتن
نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن



سلام
‌همان طور که عصر پنج شنبه در مدرسه فکرت خبر و تحلیل نوشته بودم‌، اینک بر آن خبر این اطلاعات تازه را جهت مزید اطلاع می افزایم : «صبح روز پنجشنبه ۲۶ مرداد ۹۷، در مدرسه فیضیه قم جمعی از طلاب تجمعی با عنوان «عدالت اقتصادی» برگزار کردند. [نیز دلارهای نُمادین را به آتش کشیدند] (منبع: انتخاب)


در دعوت‌نامه‌هایی که شب قبل از برگزاری تجمع در فضای مجازی دست‌به‌دست

می‌شد، تنها نام حسن رحیم‌پورازغدی به‌عنوان سخنران تجمع اعتراضی طلاب درج شده بود، اما صبح پنجشنبه حسین طیبی‌فر، فرمانده تیپ 83 امام جعفر صادق قم [وابسته به سپاه قم] نیز برای طلاب به بیان مطالب خود پرداخت.»
بقیه را خود تحلیل کنید!

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۱۰۱۵
ساعت پست : ۱۰:۰۲
مشخصات پست

ورود دامنه‌نویس دگر به دامنه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به  قلم جناب سین: با سلام خدمت دامنه ی عزیز و دامنه خوانان. تشکر از آقای غلامی. [این پست: اینجا] از این داستان می فهمیم اولویت انفاق، اگر رعایت بشه، هیچ فقیری وجود ندارد. انفاق بیشتر جنبه ی ریا پیدا کرد. و حتی جنبه ی داد و ستد و بده بِستان. کم هستند افراد با ایمان. درود به آنهایی که خالصانه انفاق می کنند وبدون هیچ چشم داشتی.

جواب اول دامنه


به نام خدا. سلام به شما. بله، جناب حجت الاسلام غلامی، روحانی خوشفکر و آدم روشنی ست. متن های ایشان و گزینش روایت های اخلاقی و دینی توسط وی، همیشه، دارای بار علمی و مُثمِر است.

 

اما شما جناب «سین»، اخلاقی حمیده دارید که از ایشون تمجید کردید. مهمتر از آن خودتان نکته ای آموزنده و اخطاردهنده افزودی که پست اخلاقی ما را به اجتماع پیوند زد. درود بر شما. راستی اگر شما نویسنده ای دعوتتان می کنم در دامنه، دامنه نویس شوید. فقط شرط دامنه نویسی حداقل دو چیز است:

 

۱- متن ها توسط شخص نویسندۀ دامنه، نگارش شود، نه کپی و هدایت از جایی به اینجا.

۲- دامنه نویسی باید استمرار داشته باشد، نه مقطعی و منقطع و نامنظم. ممنونم ازت جناب.
 

=======


به قلم جناب سین: با سلام مجدد: دامنه ی عزیز خوب منظورم را متوجه شدید. من چند سال پیش برای یک کاری به ارگانی مراجعه کردم، یکدفعه، یک محلی رو دیدم خیلی افراد آن ارگان، احترامش می کنند.

 

از یکی پرسیدم آقای فلانی این جا چه کاره هست؟ گفت خیّر هست .... و تو دلم گفتم کاش می آمد تو محل می گشت برای محلی های خود خالصانه و برای خدا قدم بر می داشت؛ آن موقع فرشتگان تعظیم می کردند.

 

 من دلم گرفت. بهش افتخار هم نکردم. فهمیدم فقط برای دنیا و بده بستون. و گرنه گوش شنوا داشته باشند ناله و فریاد هم محلی یکی محتاج به نون ویکی محتاج به خونه یکی محتاج به جهاز ویکی محتاج به عروسی و... را می شنون. که وگرنه خیّر فلان شدن فقط برای از زیر بار مالیات رفتن هست. وگرنه ثواب مالیات دادن بیشتر هست. حد اقل دولت، هدفمند برنامه ریزی می کند. اون موقع خیّر واقعی هستن.

 

جواب دوم دامنه

به نام خدا. علیک مجدد جناب «سین». این نوشته ی شما ارزش پست شدن را در دامنه داشت. موضوع را با تسلّط جامعه شناسانه نوشته ای. تحسین دارد. امابعد چند جواب:

 

۱. انفاق را که یک دستور قرآنی ست، مورد بحث قرار دادی

 

۲. یک نمونه میدانی را برای مستندسازی بحث به میدان آوردی.

 

۳. اخلاق دینی را رعایت و منشور نویسندگی را پاس داشتی که نام آن هم محلی ات را علنی نکردی. گرچه اگر اسمش را فاش هم می کردی من به یقین سانسورش می نمودم.

 

۴. استدلال منطقی کردی، اگر مالیات خودش را بدهد شاید دولت در رسیدگی به نیازمندان دست پُرتری داشته باشد

 

​​​​​​۵. خیّرین را به راه درست تر رهنمون نمودی.

 

۶. و با دردمندی و همدردی مشکلات عدیده و گریبانگیر جامعه را با چهار مثال گویای نون، خونه، جَهاز و عروسی برتاباندی

 

۷. و از همه مهمتر یک آسیب و شاید هم یک انحراف رفتاری را با بررسی موجَز به دامنه کشانده ای و دامنه ی آن را به دامنه خوانان نمایاندی.

 

ان شاء الله احکام خدا را با حکمت و خردمندی و به دور از ریا و خودنمایی پیاده کنیم. من با این جواب، خواستم گفته باشم دامنه به توانمندی جناب «سین» با همین دو سه نوشته ات معترف است و از شما می خواهد قلم خود را به جوهر نوشتن های بعدی تیزکرده و پُرجوهر نگاه داری. ممنون جناب سین.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۵
پست شده در چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۱۰۱۵
ساعت پست : ۱۰:۰۲
دنبال کننده

ورود دامنه‌نویس دگر به دامنه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ورود دامنه‌نویس دگر به دامنه

به  قلم جناب سین: با سلام خدمت دامنه ی عزیز و دامنه خوانان. تشکر از آقای غلامی. [این پست: اینجا] از این داستان می فهمیم اولویت انفاق، اگر رعایت بشه، هیچ فقیری وجود ندارد. انفاق بیشتر جنبه ی ریا پیدا کرد. و حتی جنبه ی داد و ستد و بده بِستان. کم هستند افراد با ایمان. درود به آنهایی که خالصانه انفاق می کنند وبدون هیچ چشم داشتی.

جواب اول دامنه


به نام خدا. سلام به شما. بله، جناب حجت الاسلام غلامی، روحانی خوشفکر و آدم روشنی ست. متن های ایشان و گزینش روایت های اخلاقی و دینی توسط وی، همیشه، دارای بار علمی و مُثمِر است.

 

اما شما جناب «سین»، اخلاقی حمیده دارید که از ایشون تمجید کردید. مهمتر از آن خودتان نکته ای آموزنده و اخطاردهنده افزودی که پست اخلاقی ما را به اجتماع پیوند زد. درود بر شما. راستی اگر شما نویسنده ای دعوتتان می کنم در دامنه، دامنه نویس شوید. فقط شرط دامنه نویسی حداقل دو چیز است:

 

۱- متن ها توسط شخص نویسندۀ دامنه، نگارش شود، نه کپی و هدایت از جایی به اینجا.

۲- دامنه نویسی باید استمرار داشته باشد، نه مقطعی و منقطع و نامنظم. ممنونم ازت جناب.
 

=======


به قلم جناب سین: با سلام مجدد: دامنه ی عزیز خوب منظورم را متوجه شدید. من چند سال پیش برای یک کاری به ارگانی مراجعه کردم، یکدفعه، یک محلی رو دیدم خیلی افراد آن ارگان، احترامش می کنند.

 

از یکی پرسیدم آقای فلانی این جا چه کاره هست؟ گفت خیّر هست .... و تو دلم گفتم کاش می آمد تو محل می گشت برای محلی های خود خالصانه و برای خدا قدم بر می داشت؛ آن موقع فرشتگان تعظیم می کردند.

 

 من دلم گرفت. بهش افتخار هم نکردم. فهمیدم فقط برای دنیا و بده بستون. و گرنه گوش شنوا داشته باشند ناله و فریاد هم محلی یکی محتاج به نون ویکی محتاج به خونه یکی محتاج به جهاز ویکی محتاج به عروسی و... را می شنون. که وگرنه خیّر فلان شدن فقط برای از زیر بار مالیات رفتن هست. وگرنه ثواب مالیات دادن بیشتر هست. حد اقل دولت، هدفمند برنامه ریزی می کند. اون موقع خیّر واقعی هستن.

 

جواب دوم دامنه

به نام خدا. علیک مجدد جناب «سین». این نوشته ی شما ارزش پست شدن را در دامنه داشت. موضوع را با تسلّط جامعه شناسانه نوشته ای. تحسین دارد. امابعد چند جواب:

 

۱. انفاق را که یک دستور قرآنی ست، مورد بحث قرار دادی

 

۲. یک نمونه میدانی را برای مستندسازی بحث به میدان آوردی.

 

۳. اخلاق دینی را رعایت و منشور نویسندگی را پاس داشتی که نام آن هم محلی ات را علنی نکردی. گرچه اگر اسمش را فاش هم می کردی من به یقین سانسورش می نمودم.

 

۴. استدلال منطقی کردی، اگر مالیات خودش را بدهد شاید دولت در رسیدگی به نیازمندان دست پُرتری داشته باشد

 

​​​​​​۵. خیّرین را به راه درست تر رهنمون نمودی.

 

۶. و با دردمندی و همدردی مشکلات عدیده و گریبانگیر جامعه را با چهار مثال گویای نون، خونه، جَهاز و عروسی برتاباندی

 

۷. و از همه مهمتر یک آسیب و شاید هم یک انحراف رفتاری را با بررسی موجَز به دامنه کشانده ای و دامنه ی آن را به دامنه خوانان نمایاندی.

 

ان شاء الله احکام خدا را با حکمت و خردمندی و به دور از ریا و خودنمایی پیاده کنیم. من با این جواب، خواستم گفته باشم دامنه به توانمندی جناب «سین» با همین دو سه نوشته ات معترف است و از شما می خواهد قلم خود را به جوهر نوشتن های بعدی تیزکرده و پُرجوهر نگاه داری. ممنون جناب سین.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به  قلم جناب سین: با سلام خدمت دامنه ی عزیز و دامنه خوانان. تشکر از آقای غلامی. [این پست: اینجا] از این داستان می فهمیم اولویت انفاق، اگر رعایت بشه، هیچ فقیری وجود ندارد. انفاق بیشتر جنبه ی ریا پیدا کرد. و حتی جنبه ی داد و ستد و بده بِستان. کم هستند افراد با ایمان. درود به آنهایی که خالصانه انفاق می کنند وبدون هیچ چشم داشتی.

جواب اول دامنه


به نام خدا. سلام به شما. بله، جناب حجت الاسلام غلامی، روحانی خوشفکر و آدم روشنی ست. متن های ایشان و گزینش روایت های اخلاقی و دینی توسط وی، همیشه، دارای بار علمی و مُثمِر است.

 

اما شما جناب «سین»، اخلاقی حمیده دارید که از ایشون تمجید کردید. مهمتر از آن خودتان نکته ای آموزنده و اخطاردهنده افزودی که پست اخلاقی ما را به اجتماع پیوند زد. درود بر شما. راستی اگر شما نویسنده ای دعوتتان می کنم در دامنه، دامنه نویس شوید. فقط شرط دامنه نویسی حداقل دو چیز است:

 

۱- متن ها توسط شخص نویسندۀ دامنه، نگارش شود، نه کپی و هدایت از جایی به اینجا.

۲- دامنه نویسی باید استمرار داشته باشد، نه مقطعی و منقطع و نامنظم. ممنونم ازت جناب.
 

=======


به قلم جناب سین: با سلام مجدد: دامنه ی عزیز خوب منظورم را متوجه شدید. من چند سال پیش برای یک کاری به ارگانی مراجعه کردم، یکدفعه، یک محلی رو دیدم خیلی افراد آن ارگان، احترامش می کنند.

 

از یکی پرسیدم آقای فلانی این جا چه کاره هست؟ گفت خیّر هست .... و تو دلم گفتم کاش می آمد تو محل می گشت برای محلی های خود خالصانه و برای خدا قدم بر می داشت؛ آن موقع فرشتگان تعظیم می کردند.

 

 من دلم گرفت. بهش افتخار هم نکردم. فهمیدم فقط برای دنیا و بده بستون. و گرنه گوش شنوا داشته باشند ناله و فریاد هم محلی یکی محتاج به نون ویکی محتاج به خونه یکی محتاج به جهاز ویکی محتاج به عروسی و... را می شنون. که وگرنه خیّر فلان شدن فقط برای از زیر بار مالیات رفتن هست. وگرنه ثواب مالیات دادن بیشتر هست. حد اقل دولت، هدفمند برنامه ریزی می کند. اون موقع خیّر واقعی هستن.

 

جواب دوم دامنه

به نام خدا. علیک مجدد جناب «سین». این نوشته ی شما ارزش پست شدن را در دامنه داشت. موضوع را با تسلّط جامعه شناسانه نوشته ای. تحسین دارد. امابعد چند جواب:

 

۱. انفاق را که یک دستور قرآنی ست، مورد بحث قرار دادی

 

۲. یک نمونه میدانی را برای مستندسازی بحث به میدان آوردی.

 

۳. اخلاق دینی را رعایت و منشور نویسندگی را پاس داشتی که نام آن هم محلی ات را علنی نکردی. گرچه اگر اسمش را فاش هم می کردی من به یقین سانسورش می نمودم.

 

۴. استدلال منطقی کردی، اگر مالیات خودش را بدهد شاید دولت در رسیدگی به نیازمندان دست پُرتری داشته باشد

 

​​​​​​۵. خیّرین را به راه درست تر رهنمون نمودی.

 

۶. و با دردمندی و همدردی مشکلات عدیده و گریبانگیر جامعه را با چهار مثال گویای نون، خونه، جَهاز و عروسی برتاباندی

 

۷. و از همه مهمتر یک آسیب و شاید هم یک انحراف رفتاری را با بررسی موجَز به دامنه کشانده ای و دامنه ی آن را به دامنه خوانان نمایاندی.

 

ان شاء الله احکام خدا را با حکمت و خردمندی و به دور از ریا و خودنمایی پیاده کنیم. من با این جواب، خواستم گفته باشم دامنه به توانمندی جناب «سین» با همین دو سه نوشته ات معترف است و از شما می خواهد قلم خود را به جوهر نوشتن های بعدی تیزکرده و پُرجوهر نگاه داری. ممنون جناب سین.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۵
ورود دامنه‌نویس دگر به دامنه

ورود دامنه‌نویس دگر به دامنه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ورود دامنه‌نویس دگر به دامنه

به  قلم جناب سین: با سلام خدمت دامنه ی عزیز و دامنه خوانان. تشکر از آقای غلامی. [این پست: اینجا] از این داستان می فهمیم اولویت انفاق، اگر رعایت بشه، هیچ فقیری وجود ندارد. انفاق بیشتر جنبه ی ریا پیدا کرد. و حتی جنبه ی داد و ستد و بده بِستان. کم هستند افراد با ایمان. درود به آنهایی که خالصانه انفاق می کنند وبدون هیچ چشم داشتی.

جواب اول دامنه


به نام خدا. سلام به شما. بله، جناب حجت الاسلام غلامی، روحانی خوشفکر و آدم روشنی ست. متن های ایشان و گزینش روایت های اخلاقی و دینی توسط وی، همیشه، دارای بار علمی و مُثمِر است.

 

اما شما جناب «سین»، اخلاقی حمیده دارید که از ایشون تمجید کردید. مهمتر از آن خودتان نکته ای آموزنده و اخطاردهنده افزودی که پست اخلاقی ما را به اجتماع پیوند زد. درود بر شما. راستی اگر شما نویسنده ای دعوتتان می کنم در دامنه، دامنه نویس شوید. فقط شرط دامنه نویسی حداقل دو چیز است:

 

۱- متن ها توسط شخص نویسندۀ دامنه، نگارش شود، نه کپی و هدایت از جایی به اینجا.

۲- دامنه نویسی باید استمرار داشته باشد، نه مقطعی و منقطع و نامنظم. ممنونم ازت جناب.
 

=======


به قلم جناب سین: با سلام مجدد: دامنه ی عزیز خوب منظورم را متوجه شدید. من چند سال پیش برای یک کاری به ارگانی مراجعه کردم، یکدفعه، یک محلی رو دیدم خیلی افراد آن ارگان، احترامش می کنند.

 

از یکی پرسیدم آقای فلانی این جا چه کاره هست؟ گفت خیّر هست .... و تو دلم گفتم کاش می آمد تو محل می گشت برای محلی های خود خالصانه و برای خدا قدم بر می داشت؛ آن موقع فرشتگان تعظیم می کردند.

 

 من دلم گرفت. بهش افتخار هم نکردم. فهمیدم فقط برای دنیا و بده بستون. و گرنه گوش شنوا داشته باشند ناله و فریاد هم محلی یکی محتاج به نون ویکی محتاج به خونه یکی محتاج به جهاز ویکی محتاج به عروسی و... را می شنون. که وگرنه خیّر فلان شدن فقط برای از زیر بار مالیات رفتن هست. وگرنه ثواب مالیات دادن بیشتر هست. حد اقل دولت، هدفمند برنامه ریزی می کند. اون موقع خیّر واقعی هستن.

 

جواب دوم دامنه

به نام خدا. علیک مجدد جناب «سین». این نوشته ی شما ارزش پست شدن را در دامنه داشت. موضوع را با تسلّط جامعه شناسانه نوشته ای. تحسین دارد. امابعد چند جواب:

 

۱. انفاق را که یک دستور قرآنی ست، مورد بحث قرار دادی

 

۲. یک نمونه میدانی را برای مستندسازی بحث به میدان آوردی.

 

۳. اخلاق دینی را رعایت و منشور نویسندگی را پاس داشتی که نام آن هم محلی ات را علنی نکردی. گرچه اگر اسمش را فاش هم می کردی من به یقین سانسورش می نمودم.

 

۴. استدلال منطقی کردی، اگر مالیات خودش را بدهد شاید دولت در رسیدگی به نیازمندان دست پُرتری داشته باشد

 

​​​​​​۵. خیّرین را به راه درست تر رهنمون نمودی.

 

۶. و با دردمندی و همدردی مشکلات عدیده و گریبانگیر جامعه را با چهار مثال گویای نون، خونه، جَهاز و عروسی برتاباندی

 

۷. و از همه مهمتر یک آسیب و شاید هم یک انحراف رفتاری را با بررسی موجَز به دامنه کشانده ای و دامنه ی آن را به دامنه خوانان نمایاندی.

 

ان شاء الله احکام خدا را با حکمت و خردمندی و به دور از ریا و خودنمایی پیاده کنیم. من با این جواب، خواستم گفته باشم دامنه به توانمندی جناب «سین» با همین دو سه نوشته ات معترف است و از شما می خواهد قلم خود را به جوهر نوشتن های بعدی تیزکرده و پُرجوهر نگاه داری. ممنون جناب سین.

به  قلم جناب سین: با سلام خدمت دامنه ی عزیز و دامنه خوانان. تشکر از آقای غلامی. [این پست: اینجا] از این داستان می فهمیم اولویت انفاق، اگر رعایت بشه، هیچ فقیری وجود ندارد. انفاق بیشتر جنبه ی ریا پیدا کرد. و حتی جنبه ی داد و ستد و بده بِستان. کم هستند افراد با ایمان. درود به آنهایی که خالصانه انفاق می کنند وبدون هیچ چشم داشتی.

جواب اول دامنه


به نام خدا. سلام به شما. بله، جناب حجت الاسلام غلامی، روحانی خوشفکر و آدم روشنی ست. متن های ایشان و گزینش روایت های اخلاقی و دینی توسط وی، همیشه، دارای بار علمی و مُثمِر است.

 

اما شما جناب «سین»، اخلاقی حمیده دارید که از ایشون تمجید کردید. مهمتر از آن خودتان نکته ای آموزنده و اخطاردهنده افزودی که پست اخلاقی ما را به اجتماع پیوند زد. درود بر شما. راستی اگر شما نویسنده ای دعوتتان می کنم در دامنه، دامنه نویس شوید. فقط شرط دامنه نویسی حداقل دو چیز است:

 

۱- متن ها توسط شخص نویسندۀ دامنه، نگارش شود، نه کپی و هدایت از جایی به اینجا.

۲- دامنه نویسی باید استمرار داشته باشد، نه مقطعی و منقطع و نامنظم. ممنونم ازت جناب.
 

=======


به قلم جناب سین: با سلام مجدد: دامنه ی عزیز خوب منظورم را متوجه شدید. من چند سال پیش برای یک کاری به ارگانی مراجعه کردم، یکدفعه، یک محلی رو دیدم خیلی افراد آن ارگان، احترامش می کنند.

 

از یکی پرسیدم آقای فلانی این جا چه کاره هست؟ گفت خیّر هست .... و تو دلم گفتم کاش می آمد تو محل می گشت برای محلی های خود خالصانه و برای خدا قدم بر می داشت؛ آن موقع فرشتگان تعظیم می کردند.

 

 من دلم گرفت. بهش افتخار هم نکردم. فهمیدم فقط برای دنیا و بده بستون. و گرنه گوش شنوا داشته باشند ناله و فریاد هم محلی یکی محتاج به نون ویکی محتاج به خونه یکی محتاج به جهاز ویکی محتاج به عروسی و... را می شنون. که وگرنه خیّر فلان شدن فقط برای از زیر بار مالیات رفتن هست. وگرنه ثواب مالیات دادن بیشتر هست. حد اقل دولت، هدفمند برنامه ریزی می کند. اون موقع خیّر واقعی هستن.

 

جواب دوم دامنه

به نام خدا. علیک مجدد جناب «سین». این نوشته ی شما ارزش پست شدن را در دامنه داشت. موضوع را با تسلّط جامعه شناسانه نوشته ای. تحسین دارد. امابعد چند جواب:

 

۱. انفاق را که یک دستور قرآنی ست، مورد بحث قرار دادی

 

۲. یک نمونه میدانی را برای مستندسازی بحث به میدان آوردی.

 

۳. اخلاق دینی را رعایت و منشور نویسندگی را پاس داشتی که نام آن هم محلی ات را علنی نکردی. گرچه اگر اسمش را فاش هم می کردی من به یقین سانسورش می نمودم.

 

۴. استدلال منطقی کردی، اگر مالیات خودش را بدهد شاید دولت در رسیدگی به نیازمندان دست پُرتری داشته باشد

 

​​​​​​۵. خیّرین را به راه درست تر رهنمون نمودی.

 

۶. و با دردمندی و همدردی مشکلات عدیده و گریبانگیر جامعه را با چهار مثال گویای نون، خونه، جَهاز و عروسی برتاباندی

 

۷. و از همه مهمتر یک آسیب و شاید هم یک انحراف رفتاری را با بررسی موجَز به دامنه کشانده ای و دامنه ی آن را به دامنه خوانان نمایاندی.

 

ان شاء الله احکام خدا را با حکمت و خردمندی و به دور از ریا و خودنمایی پیاده کنیم. من با این جواب، خواستم گفته باشم دامنه به توانمندی جناب «سین» با همین دو سه نوشته ات معترف است و از شما می خواهد قلم خود را به جوهر نوشتن های بعدی تیزکرده و پُرجوهر نگاه داری. ممنون جناب سین.

Notes ۵
پست شده در شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۰۱
ساعت پست : ۱۲:۰۱
مشخصات پست

تریبون دارابکلا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. درخت‌بانی. در عکس‌هایی که جناب حاج علی میرزا و جناب رنگین کمان رمضانی به دامنه فرستادند، با کمالِ تأسُّف مشاهده کرده و می‌کنیم که درختکاری پیش از هر چیز، به درخت بانی نیاز دارد. چراکه؛ گویا هنوز بر برخی ها بدرستی جانیفتاده است، افتادنِ هر یک درختِ کاشته شده با پول و دسترنج و اشتیاق یک خیّر و خیرخواه، علاوه بر تخریب روانِ جامعه و خراش قلبِ آحاد مردم، به معنی از میان بردن اکسیژن پاک است. به معنی گرم شدن فضاست. به معنی ناشکیل شدن روستاست. به معنی بی نهایت بی فرهنگی ست. به معنی بُریدن بال ملائک خداست. و در یک کلام، بُریدن هر شاخه درخت به معنی جریحه دار کردنِ تفکرِ آتیه اندیش دارابکلاست که هیچ کس حق ندارد آینده را بسوزاند و حال را مجروح کند و گذشته را منکر گردد.

 

فقط بگویم یک زمانی توی همین روستای مذهبی دارابکلا چند جنگلبان و سرجنگلبان حضور داشتند، مانند آقایان: راسخیان (=که رأس خیان خطاب می‌شد)، محمد کیادی، برزوئی و خلیلی؛ که مردم برای تهیۀ شِلپَت و شیش و حجارپاها و هیمه و حتی خال و پوش، از آنها باید با هزار تمنّا و صدها پا دوندگی، اجازه می گرفتند و تازه برای گرفتن چوب جنگلی (=آن هم درخت افتاده) باید چندین روز در جای جای جنگل می گشتند و شناسایی می کردند و به صورت قانونی و چکُّش شده، با مجوّز کتبی استحصال و حمل می کردند تا خانه ای یا انباری یا گرمخانۀ توتونی را سر و سامان داده باشند.

 

حالا چه شده است که مثل آبِ خوردن، درخت های کاشته شده و هدفمند یک خیراندیش _جناب حاج علی میرزا_ را، آن هم در گوشه‌های جادّۀ منتهی به روستا، که در معرض دید همگانی‌ست و برای مسیر روستا، مناظر زیبا و فریبا آفریده، و چندین بار با هزینه و شوق ایشان و دوستانش هرَس و حرس گردیده، شاخ تا شاخ می‌بُرَند و بُن تا بُن را جریح می‌سازند و بر تنه و ساقه و ریشه و سرشاخه‌های باقی‌ماندۀ درختان، آسیب جدّی وارد می‌کنند و آب از آب هم تکان نمی‌خورد! انگار شهر، شهر هرت شده است. خود مشاهده کنید و بر ایجادِ فرهنگ درخت بانی غِبطه بخورید:

 

 

 

 

آسیب زدن درختان جادۀ دارابکلا. تیرماه ۱۳۹۷.

عکاس: حاج علی‌میرزا، ارسالی رنگین کمان

 

  

 

...

 

 

آتش گرفتن مسجدجامع ساری. ۲۲ تیر ۱۳۹۷

 

از نظر هر انسان مُنصفی هم سوختنِ مسجدجامع تاریخی ساری دل انسان را به درد می‌آورد و هم بُریدن اَشجار و درخت‌های زیبا که روح طبیعت و لباس زمین است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۵۰۱
ساعت پست : ۱۲:۰۱
دنبال کننده

تریبون دارابکلا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تریبون دارابکلا

به قلم دامنه. به نام خدا. درخت‌بانی. در عکس‌هایی که جناب حاج علی میرزا و جناب رنگین کمان رمضانی به دامنه فرستادند، با کمالِ تأسُّف مشاهده کرده و می‌کنیم که درختکاری پیش از هر چیز، به درخت بانی نیاز دارد. چراکه؛ گویا هنوز بر برخی ها بدرستی جانیفتاده است، افتادنِ هر یک درختِ کاشته شده با پول و دسترنج و اشتیاق یک خیّر و خیرخواه، علاوه بر تخریب روانِ جامعه و خراش قلبِ آحاد مردم، به معنی از میان بردن اکسیژن پاک است. به معنی گرم شدن فضاست. به معنی ناشکیل شدن روستاست. به معنی بی نهایت بی فرهنگی ست. به معنی بُریدن بال ملائک خداست. و در یک کلام، بُریدن هر شاخه درخت به معنی جریحه دار کردنِ تفکرِ آتیه اندیش دارابکلاست که هیچ کس حق ندارد آینده را بسوزاند و حال را مجروح کند و گذشته را منکر گردد.

 

فقط بگویم یک زمانی توی همین روستای مذهبی دارابکلا چند جنگلبان و سرجنگلبان حضور داشتند، مانند آقایان: راسخیان (=که رأس خیان خطاب می‌شد)، محمد کیادی، برزوئی و خلیلی؛ که مردم برای تهیۀ شِلپَت و شیش و حجارپاها و هیمه و حتی خال و پوش، از آنها باید با هزار تمنّا و صدها پا دوندگی، اجازه می گرفتند و تازه برای گرفتن چوب جنگلی (=آن هم درخت افتاده) باید چندین روز در جای جای جنگل می گشتند و شناسایی می کردند و به صورت قانونی و چکُّش شده، با مجوّز کتبی استحصال و حمل می کردند تا خانه ای یا انباری یا گرمخانۀ توتونی را سر و سامان داده باشند.

 

حالا چه شده است که مثل آبِ خوردن، درخت های کاشته شده و هدفمند یک خیراندیش _جناب حاج علی میرزا_ را، آن هم در گوشه‌های جادّۀ منتهی به روستا، که در معرض دید همگانی‌ست و برای مسیر روستا، مناظر زیبا و فریبا آفریده، و چندین بار با هزینه و شوق ایشان و دوستانش هرَس و حرس گردیده، شاخ تا شاخ می‌بُرَند و بُن تا بُن را جریح می‌سازند و بر تنه و ساقه و ریشه و سرشاخه‌های باقی‌ماندۀ درختان، آسیب جدّی وارد می‌کنند و آب از آب هم تکان نمی‌خورد! انگار شهر، شهر هرت شده است. خود مشاهده کنید و بر ایجادِ فرهنگ درخت بانی غِبطه بخورید:

 

 

 

 

آسیب زدن درختان جادۀ دارابکلا. تیرماه ۱۳۹۷.

عکاس: حاج علی‌میرزا، ارسالی رنگین کمان

 

  

 

...

 

 

آتش گرفتن مسجدجامع ساری. ۲۲ تیر ۱۳۹۷

 

از نظر هر انسان مُنصفی هم سوختنِ مسجدجامع تاریخی ساری دل انسان را به درد می‌آورد و هم بُریدن اَشجار و درخت‌های زیبا که روح طبیعت و لباس زمین است.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. درخت‌بانی. در عکس‌هایی که جناب حاج علی میرزا و جناب رنگین کمان رمضانی به دامنه فرستادند، با کمالِ تأسُّف مشاهده کرده و می‌کنیم که درختکاری پیش از هر چیز، به درخت بانی نیاز دارد. چراکه؛ گویا هنوز بر برخی ها بدرستی جانیفتاده است، افتادنِ هر یک درختِ کاشته شده با پول و دسترنج و اشتیاق یک خیّر و خیرخواه، علاوه بر تخریب روانِ جامعه و خراش قلبِ آحاد مردم، به معنی از میان بردن اکسیژن پاک است. به معنی گرم شدن فضاست. به معنی ناشکیل شدن روستاست. به معنی بی نهایت بی فرهنگی ست. به معنی بُریدن بال ملائک خداست. و در یک کلام، بُریدن هر شاخه درخت به معنی جریحه دار کردنِ تفکرِ آتیه اندیش دارابکلاست که هیچ کس حق ندارد آینده را بسوزاند و حال را مجروح کند و گذشته را منکر گردد.

 

فقط بگویم یک زمانی توی همین روستای مذهبی دارابکلا چند جنگلبان و سرجنگلبان حضور داشتند، مانند آقایان: راسخیان (=که رأس خیان خطاب می‌شد)، محمد کیادی، برزوئی و خلیلی؛ که مردم برای تهیۀ شِلپَت و شیش و حجارپاها و هیمه و حتی خال و پوش، از آنها باید با هزار تمنّا و صدها پا دوندگی، اجازه می گرفتند و تازه برای گرفتن چوب جنگلی (=آن هم درخت افتاده) باید چندین روز در جای جای جنگل می گشتند و شناسایی می کردند و به صورت قانونی و چکُّش شده، با مجوّز کتبی استحصال و حمل می کردند تا خانه ای یا انباری یا گرمخانۀ توتونی را سر و سامان داده باشند.

 

حالا چه شده است که مثل آبِ خوردن، درخت های کاشته شده و هدفمند یک خیراندیش _جناب حاج علی میرزا_ را، آن هم در گوشه‌های جادّۀ منتهی به روستا، که در معرض دید همگانی‌ست و برای مسیر روستا، مناظر زیبا و فریبا آفریده، و چندین بار با هزینه و شوق ایشان و دوستانش هرَس و حرس گردیده، شاخ تا شاخ می‌بُرَند و بُن تا بُن را جریح می‌سازند و بر تنه و ساقه و ریشه و سرشاخه‌های باقی‌ماندۀ درختان، آسیب جدّی وارد می‌کنند و آب از آب هم تکان نمی‌خورد! انگار شهر، شهر هرت شده است. خود مشاهده کنید و بر ایجادِ فرهنگ درخت بانی غِبطه بخورید:

 

 

 

 

آسیب زدن درختان جادۀ دارابکلا. تیرماه ۱۳۹۷.

عکاس: حاج علی‌میرزا، ارسالی رنگین کمان

 

  

 

...

 

 

آتش گرفتن مسجدجامع ساری. ۲۲ تیر ۱۳۹۷

 

از نظر هر انسان مُنصفی هم سوختنِ مسجدجامع تاریخی ساری دل انسان را به درد می‌آورد و هم بُریدن اَشجار و درخت‌های زیبا که روح طبیعت و لباس زمین است.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
تریبون دارابکلا

تریبون دارابکلا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تریبون دارابکلا

به قلم دامنه. به نام خدا. درخت‌بانی. در عکس‌هایی که جناب حاج علی میرزا و جناب رنگین کمان رمضانی به دامنه فرستادند، با کمالِ تأسُّف مشاهده کرده و می‌کنیم که درختکاری پیش از هر چیز، به درخت بانی نیاز دارد. چراکه؛ گویا هنوز بر برخی ها بدرستی جانیفتاده است، افتادنِ هر یک درختِ کاشته شده با پول و دسترنج و اشتیاق یک خیّر و خیرخواه، علاوه بر تخریب روانِ جامعه و خراش قلبِ آحاد مردم، به معنی از میان بردن اکسیژن پاک است. به معنی گرم شدن فضاست. به معنی ناشکیل شدن روستاست. به معنی بی نهایت بی فرهنگی ست. به معنی بُریدن بال ملائک خداست. و در یک کلام، بُریدن هر شاخه درخت به معنی جریحه دار کردنِ تفکرِ آتیه اندیش دارابکلاست که هیچ کس حق ندارد آینده را بسوزاند و حال را مجروح کند و گذشته را منکر گردد.

 

فقط بگویم یک زمانی توی همین روستای مذهبی دارابکلا چند جنگلبان و سرجنگلبان حضور داشتند، مانند آقایان: راسخیان (=که رأس خیان خطاب می‌شد)، محمد کیادی، برزوئی و خلیلی؛ که مردم برای تهیۀ شِلپَت و شیش و حجارپاها و هیمه و حتی خال و پوش، از آنها باید با هزار تمنّا و صدها پا دوندگی، اجازه می گرفتند و تازه برای گرفتن چوب جنگلی (=آن هم درخت افتاده) باید چندین روز در جای جای جنگل می گشتند و شناسایی می کردند و به صورت قانونی و چکُّش شده، با مجوّز کتبی استحصال و حمل می کردند تا خانه ای یا انباری یا گرمخانۀ توتونی را سر و سامان داده باشند.

 

حالا چه شده است که مثل آبِ خوردن، درخت های کاشته شده و هدفمند یک خیراندیش _جناب حاج علی میرزا_ را، آن هم در گوشه‌های جادّۀ منتهی به روستا، که در معرض دید همگانی‌ست و برای مسیر روستا، مناظر زیبا و فریبا آفریده، و چندین بار با هزینه و شوق ایشان و دوستانش هرَس و حرس گردیده، شاخ تا شاخ می‌بُرَند و بُن تا بُن را جریح می‌سازند و بر تنه و ساقه و ریشه و سرشاخه‌های باقی‌ماندۀ درختان، آسیب جدّی وارد می‌کنند و آب از آب هم تکان نمی‌خورد! انگار شهر، شهر هرت شده است. خود مشاهده کنید و بر ایجادِ فرهنگ درخت بانی غِبطه بخورید:

 

 

 

 

آسیب زدن درختان جادۀ دارابکلا. تیرماه ۱۳۹۷.

عکاس: حاج علی‌میرزا، ارسالی رنگین کمان

 

  

 

...

 

 

آتش گرفتن مسجدجامع ساری. ۲۲ تیر ۱۳۹۷

 

از نظر هر انسان مُنصفی هم سوختنِ مسجدجامع تاریخی ساری دل انسان را به درد می‌آورد و هم بُریدن اَشجار و درخت‌های زیبا که روح طبیعت و لباس زمین است.

به قلم دامنه. به نام خدا. درخت‌بانی. در عکس‌هایی که جناب حاج علی میرزا و جناب رنگین کمان رمضانی به دامنه فرستادند، با کمالِ تأسُّف مشاهده کرده و می‌کنیم که درختکاری پیش از هر چیز، به درخت بانی نیاز دارد. چراکه؛ گویا هنوز بر برخی ها بدرستی جانیفتاده است، افتادنِ هر یک درختِ کاشته شده با پول و دسترنج و اشتیاق یک خیّر و خیرخواه، علاوه بر تخریب روانِ جامعه و خراش قلبِ آحاد مردم، به معنی از میان بردن اکسیژن پاک است. به معنی گرم شدن فضاست. به معنی ناشکیل شدن روستاست. به معنی بی نهایت بی فرهنگی ست. به معنی بُریدن بال ملائک خداست. و در یک کلام، بُریدن هر شاخه درخت به معنی جریحه دار کردنِ تفکرِ آتیه اندیش دارابکلاست که هیچ کس حق ندارد آینده را بسوزاند و حال را مجروح کند و گذشته را منکر گردد.

 

فقط بگویم یک زمانی توی همین روستای مذهبی دارابکلا چند جنگلبان و سرجنگلبان حضور داشتند، مانند آقایان: راسخیان (=که رأس خیان خطاب می‌شد)، محمد کیادی، برزوئی و خلیلی؛ که مردم برای تهیۀ شِلپَت و شیش و حجارپاها و هیمه و حتی خال و پوش، از آنها باید با هزار تمنّا و صدها پا دوندگی، اجازه می گرفتند و تازه برای گرفتن چوب جنگلی (=آن هم درخت افتاده) باید چندین روز در جای جای جنگل می گشتند و شناسایی می کردند و به صورت قانونی و چکُّش شده، با مجوّز کتبی استحصال و حمل می کردند تا خانه ای یا انباری یا گرمخانۀ توتونی را سر و سامان داده باشند.

 

حالا چه شده است که مثل آبِ خوردن، درخت های کاشته شده و هدفمند یک خیراندیش _جناب حاج علی میرزا_ را، آن هم در گوشه‌های جادّۀ منتهی به روستا، که در معرض دید همگانی‌ست و برای مسیر روستا، مناظر زیبا و فریبا آفریده، و چندین بار با هزینه و شوق ایشان و دوستانش هرَس و حرس گردیده، شاخ تا شاخ می‌بُرَند و بُن تا بُن را جریح می‌سازند و بر تنه و ساقه و ریشه و سرشاخه‌های باقی‌ماندۀ درختان، آسیب جدّی وارد می‌کنند و آب از آب هم تکان نمی‌خورد! انگار شهر، شهر هرت شده است. خود مشاهده کنید و بر ایجادِ فرهنگ درخت بانی غِبطه بخورید:

 

 

 

 

آسیب زدن درختان جادۀ دارابکلا. تیرماه ۱۳۹۷.

عکاس: حاج علی‌میرزا، ارسالی رنگین کمان

 

  

 

...

 

 

آتش گرفتن مسجدجامع ساری. ۲۲ تیر ۱۳۹۷

 

از نظر هر انسان مُنصفی هم سوختنِ مسجدجامع تاریخی ساری دل انسان را به درد می‌آورد و هم بُریدن اَشجار و درخت‌های زیبا که روح طبیعت و لباس زمین است.

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۱۶۸۶
ساعت پست : ۰۱:۳۳
مشخصات پست

مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.

 

جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند  آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛

 

با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.

 

تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:

 

 

اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.

به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی

نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر

 

 

با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب

 فرزند محمدرضا رجبی اسحاق

عکس ارسالی فاطمه رجبی

بیشتر ببینید ↓

دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
پست شده در يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۱۶۸۶
ساعت پست : ۰۱:۳۳
دنبال کننده

مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.

 

جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند  آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛

 

با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.

 

تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:

 

 

اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.

به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی

نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر

 

 

با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب

 فرزند محمدرضا رجبی اسحاق

عکس ارسالی فاطمه رجبی

بیشتر ببینید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.

 

جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند  آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛

 

با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.

 

تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:

 

 

اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.

به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی

نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر

 

 

با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب

 فرزند محمدرضا رجبی اسحاق

عکس ارسالی فاطمه رجبی

بیشتر ببینید ↓

 

فضای زیبا و آرام مهدِ قرآنی ابوالفضل. روستای دارابکلا

 

 

روستای دارابکلا پایین محله پشت تکیۀ پایین

 

 

مهدِ قرآنی ابوالفضل.  روستای دارابکلا

 

 

عکس ها توسط مدیر محترم مهد خانم فاطمه رجبی دارابی

(همسر گرامی آقا محمدحسن مهاجر دارابی) به دامنه ارسال شد

 

 

دامنه از قم شما مدیر و دست اندرکاران مهد ابوالفضل را دعا می کنه که همیشه در راه نشر آموزه های قرآن موفق و مؤیّد باشید و به یقین خدا و پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)و نیز امام زمان (عجّ) از این کارتان خشنودند

 

 

دو اطلاعیۀ مهد ابوالفضل
 

به نام خدای مهربان. با سلام خدمت هم محلی های عزیز. به مناسبت هفته بهزیستی کودکان (۳-۶سال) عزیزتان می توانند یک هفته رایگان (۲۳-۲۷دتیر) در مهد باشند و از همه امکانات مهد استفاده کنند.


برگزاری کلاس نقاشی
برگزاری کلاس خلاقیت
کلاس های داستان و سرگرمی
کلاس حفظ قران
کلاس شعر وموسیقی
کلاس بازی و سرگرمی و اتاق بازی
و.....


لطفا اطلاع رسانی کنید
منتظر دیدار کودکان دلبندتان هستیم
مهد کودک قرانی ابوالفضل
زیر نظر بهزیستی شهرستان میاندرود
ادرس: جنب مزار..

۰۹۱۱۸۰۷۵۶۸۷

 

 

شروع کلاس های پیش دبستانی مهد کودک قرانی ابوالفضل
همراه با....


اتاق مجهز به وسایل بازی
کلاس نقاشی وکارگاه خلاقیت
کلاس ژیمناستک ( رایگان)
یک وعده غذای گرم
کلاس حفظ قران
همراه با اردوهای تفریحی
ودیگر امکانات...


کودکان خود را با خیال راحت به ما بسپارید
مهد کودک وپیش دبستانی قرانی ابوالفضل
زیرنظر بهزیستی میاندرود

 
 
 
نمونه ایی از نقّاشی های هنرمندانۀ خانم فاطمه رجبی دارابی
 
 
 
دیدن یا نوشتن نظرات : ۲
مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مهد کودک قرآنی ابوالفضل دارابکلا

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.

 

جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند  آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛

 

با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.

 

تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:

 

 

اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.

به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی

نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر

 

 

با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب

 فرزند محمدرضا رجبی اسحاق

عکس ارسالی فاطمه رجبی

بیشتر ببینید ↓

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.

 

جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند  آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛

 

با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.

 

تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:

 

 

اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.

به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی

نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر

 

 

با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب

 فرزند محمدرضا رجبی اسحاق

عکس ارسالی فاطمه رجبی

بیشتر ببینید ↓

 

فضای زیبا و آرام مهدِ قرآنی ابوالفضل. روستای دارابکلا

 

 

روستای دارابکلا پایین محله پشت تکیۀ پایین

 

 

مهدِ قرآنی ابوالفضل.  روستای دارابکلا

 

 

عکس ها توسط مدیر محترم مهد خانم فاطمه رجبی دارابی

(همسر گرامی آقا محمدحسن مهاجر دارابی) به دامنه ارسال شد

 

 

دامنه از قم شما مدیر و دست اندرکاران مهد ابوالفضل را دعا می کنه که همیشه در راه نشر آموزه های قرآن موفق و مؤیّد باشید و به یقین خدا و پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)و نیز امام زمان (عجّ) از این کارتان خشنودند

 

 

دو اطلاعیۀ مهد ابوالفضل
 

به نام خدای مهربان. با سلام خدمت هم محلی های عزیز. به مناسبت هفته بهزیستی کودکان (۳-۶سال) عزیزتان می توانند یک هفته رایگان (۲۳-۲۷دتیر) در مهد باشند و از همه امکانات مهد استفاده کنند.


برگزاری کلاس نقاشی
برگزاری کلاس خلاقیت
کلاس های داستان و سرگرمی
کلاس حفظ قران
کلاس شعر وموسیقی
کلاس بازی و سرگرمی و اتاق بازی
و.....


لطفا اطلاع رسانی کنید
منتظر دیدار کودکان دلبندتان هستیم
مهد کودک قرانی ابوالفضل
زیر نظر بهزیستی شهرستان میاندرود
ادرس: جنب مزار..

۰۹۱۱۸۰۷۵۶۸۷

 

 

شروع کلاس های پیش دبستانی مهد کودک قرانی ابوالفضل
همراه با....


اتاق مجهز به وسایل بازی
کلاس نقاشی وکارگاه خلاقیت
کلاس ژیمناستک ( رایگان)
یک وعده غذای گرم
کلاس حفظ قران
همراه با اردوهای تفریحی
ودیگر امکانات...


کودکان خود را با خیال راحت به ما بسپارید
مهد کودک وپیش دبستانی قرانی ابوالفضل
زیرنظر بهزیستی میاندرود

 
 
 
نمونه ایی از نقّاشی های هنرمندانۀ خانم فاطمه رجبی دارابی
 
 
 
Notes ۲
پست شده در شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۹۱۴
ساعت پست : ۰۸:۴۸
مشخصات پست

غورۀ انگور

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانه‌های ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بی‌تجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع

 

غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان

 

خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
پست شده در شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۷
بازدید ها : ۹۱۴
ساعت پست : ۰۸:۴۸
دنبال کننده

غورۀ انگور

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
غورۀ انگور

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانه‌های ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بی‌تجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع

 

غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان

 

خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانه‌های ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بی‌تجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع

 

غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان

 

خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۰
غورۀ انگور

غورۀ انگور

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
غورۀ انگور

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانه‌های ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بی‌تجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع

 

غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان

 

خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانه‌های ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بی‌تجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع

 

غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان

 

خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۳۷
ساعت پست : ۰۵:۵۵
مشخصات پست

وقتی کسی می میرد

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
وقتی کسی می میرد

به قلم دامنه. به نام خدا. به مؤمن توصیه شده است در احوال مرگ، اندیشه کند. در این پست خواستم به عباراتی بپردازم که معمولاً پس از مرگِ افراد بر زبان زندگان جاری می شود. یعنی وقتی کسی می میرد، مردم معمولاً چینین می گویند:

جان به جان آفرین تسلیم کرد

 

دعوت حق را لبیک گفت

 

به رحمت ایزدی پیوست

 

رحلت کرد

 

به دیار باقی شتافت

 

دار فانی را وداع گفت

 

پَر کشید

 

عروج نمود

 

درگذشت

 

وفات کرد

 

فوت شد

 

مُرد

 

راحت شد

 

سکته کرد

 

قلبش ایستاد

 

تمام کرد

 

مرحوم شد

 

به شهادت رسید

 

به ملکوت اعلی پیوست

 

به هلاکت رسید

 

به قتل رسید

 

به درک واصل شد

 

برای همیشه خاموش گشت

 

لب از جهان فرو بست

 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند بُرده یک کفن بیش

(بابا طاهر عریان)

 

همۀ این عبارات _چه وصفی و چه خبری، چه در مَدح و چه در ذَم_ نشان از آن می دهد که دنیا را باید گذاشت و رفت و در جایی دیگر رحل اقامت گُزید. دنیا را باید ترک کرد و در آخرت سُکنی کرد. دنیا فقط برای قیامت تعبیه شده. مزرعه است، البته این مزرعه را باید آباد کرد و کاشت و داشت و برداشت نمود و خود را در آن پرورش داد تا در آخرت _که زندگی جاودانه است_ آسایش داشت و به برکات و نِعم نوید داده شده در قرآن و پیام های پیامبران نائل آمد. آری دنیا بد نیست، دنیازدگی بد است. دنیازدگی یعنی فرعون شدن. یعنی قارون شدن. یعنی بَلعم باعورا گردیدن. یعنی زر و زور و تزویر هر سه. که خدای مهربان، راه زیبای توبه را برای رهایی از این سه گریزگاه توحیدی، پیش روی ما گذاشته. خدایا توبه. دامنه.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
پست شده در چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۷
بازدید ها : ۴۳۷
ساعت پست : ۰۵:۵۵
دنبال کننده

وقتی کسی می میرد

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
وقتی کسی می میرد

به قلم دامنه. به نام خدا. به مؤمن توصیه شده است در احوال مرگ، اندیشه کند. در این پست خواستم به عباراتی بپردازم که معمولاً پس از مرگِ افراد بر زبان زندگان جاری می شود. یعنی وقتی کسی می میرد، مردم معمولاً چینین می گویند:

جان به جان آفرین تسلیم کرد

 

دعوت حق را لبیک گفت

 

به رحمت ایزدی پیوست

 

رحلت کرد

 

به دیار باقی شتافت

 

دار فانی را وداع گفت

 

پَر کشید

 

عروج نمود

 

درگذشت

 

وفات کرد

 

فوت شد

 

مُرد

 

راحت شد

 

سکته کرد

 

قلبش ایستاد

 

تمام کرد

 

مرحوم شد

 

به شهادت رسید

 

به ملکوت اعلی پیوست

 

به هلاکت رسید

 

به قتل رسید

 

به درک واصل شد

 

برای همیشه خاموش گشت

 

لب از جهان فرو بست

 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند بُرده یک کفن بیش

(بابا طاهر عریان)

 

همۀ این عبارات _چه وصفی و چه خبری، چه در مَدح و چه در ذَم_ نشان از آن می دهد که دنیا را باید گذاشت و رفت و در جایی دیگر رحل اقامت گُزید. دنیا را باید ترک کرد و در آخرت سُکنی کرد. دنیا فقط برای قیامت تعبیه شده. مزرعه است، البته این مزرعه را باید آباد کرد و کاشت و داشت و برداشت نمود و خود را در آن پرورش داد تا در آخرت _که زندگی جاودانه است_ آسایش داشت و به برکات و نِعم نوید داده شده در قرآن و پیام های پیامبران نائل آمد. آری دنیا بد نیست، دنیازدگی بد است. دنیازدگی یعنی فرعون شدن. یعنی قارون شدن. یعنی بَلعم باعورا گردیدن. یعنی زر و زور و تزویر هر سه. که خدای مهربان، راه زیبای توبه را برای رهایی از این سه گریزگاه توحیدی، پیش روی ما گذاشته. خدایا توبه. دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. به مؤمن توصیه شده است در احوال مرگ، اندیشه کند. در این پست خواستم به عباراتی بپردازم که معمولاً پس از مرگِ افراد بر زبان زندگان جاری می شود. یعنی وقتی کسی می میرد، مردم معمولاً چینین می گویند:

جان به جان آفرین تسلیم کرد

 

دعوت حق را لبیک گفت

 

به رحمت ایزدی پیوست

 

رحلت کرد

 

به دیار باقی شتافت

 

دار فانی را وداع گفت

 

پَر کشید

 

عروج نمود

 

درگذشت

 

وفات کرد

 

فوت شد

 

مُرد

 

راحت شد

 

سکته کرد

 

قلبش ایستاد

 

تمام کرد

 

مرحوم شد

 

به شهادت رسید

 

به ملکوت اعلی پیوست

 

به هلاکت رسید

 

به قتل رسید

 

به درک واصل شد

 

برای همیشه خاموش گشت

 

لب از جهان فرو بست

 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند بُرده یک کفن بیش

(بابا طاهر عریان)

 

همۀ این عبارات _چه وصفی و چه خبری، چه در مَدح و چه در ذَم_ نشان از آن می دهد که دنیا را باید گذاشت و رفت و در جایی دیگر رحل اقامت گُزید. دنیا را باید ترک کرد و در آخرت سُکنی کرد. دنیا فقط برای قیامت تعبیه شده. مزرعه است، البته این مزرعه را باید آباد کرد و کاشت و داشت و برداشت نمود و خود را در آن پرورش داد تا در آخرت _که زندگی جاودانه است_ آسایش داشت و به برکات و نِعم نوید داده شده در قرآن و پیام های پیامبران نائل آمد. آری دنیا بد نیست، دنیازدگی بد است. دنیازدگی یعنی فرعون شدن. یعنی قارون شدن. یعنی بَلعم باعورا گردیدن. یعنی زر و زور و تزویر هر سه. که خدای مهربان، راه زیبای توبه را برای رهایی از این سه گریزگاه توحیدی، پیش روی ما گذاشته. خدایا توبه. دامنه.

دیدن یا نوشتن نظرات : ۱
وقتی کسی می میرد

وقتی کسی می میرد

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
وقتی کسی می میرد

به قلم دامنه. به نام خدا. به مؤمن توصیه شده است در احوال مرگ، اندیشه کند. در این پست خواستم به عباراتی بپردازم که معمولاً پس از مرگِ افراد بر زبان زندگان جاری می شود. یعنی وقتی کسی می میرد، مردم معمولاً چینین می گویند:

جان به جان آفرین تسلیم کرد

 

دعوت حق را لبیک گفت

 

به رحمت ایزدی پیوست

 

رحلت کرد

 

به دیار باقی شتافت

 

دار فانی را وداع گفت

 

پَر کشید

 

عروج نمود

 

درگذشت

 

وفات کرد

 

فوت شد

 

مُرد

 

راحت شد

 

سکته کرد

 

قلبش ایستاد

 

تمام کرد

 

مرحوم شد

 

به شهادت رسید

 

به ملکوت اعلی پیوست

 

به هلاکت رسید

 

به قتل رسید

 

به درک واصل شد

 

برای همیشه خاموش گشت

 

لب از جهان فرو بست

 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند بُرده یک کفن بیش

(بابا طاهر عریان)

 

همۀ این عبارات _چه وصفی و چه خبری، چه در مَدح و چه در ذَم_ نشان از آن می دهد که دنیا را باید گذاشت و رفت و در جایی دیگر رحل اقامت گُزید. دنیا را باید ترک کرد و در آخرت سُکنی کرد. دنیا فقط برای قیامت تعبیه شده. مزرعه است، البته این مزرعه را باید آباد کرد و کاشت و داشت و برداشت نمود و خود را در آن پرورش داد تا در آخرت _که زندگی جاودانه است_ آسایش داشت و به برکات و نِعم نوید داده شده در قرآن و پیام های پیامبران نائل آمد. آری دنیا بد نیست، دنیازدگی بد است. دنیازدگی یعنی فرعون شدن. یعنی قارون شدن. یعنی بَلعم باعورا گردیدن. یعنی زر و زور و تزویر هر سه. که خدای مهربان، راه زیبای توبه را برای رهایی از این سه گریزگاه توحیدی، پیش روی ما گذاشته. خدایا توبه. دامنه.

به قلم دامنه. به نام خدا. به مؤمن توصیه شده است در احوال مرگ، اندیشه کند. در این پست خواستم به عباراتی بپردازم که معمولاً پس از مرگِ افراد بر زبان زندگان جاری می شود. یعنی وقتی کسی می میرد، مردم معمولاً چینین می گویند:

جان به جان آفرین تسلیم کرد

 

دعوت حق را لبیک گفت

 

به رحمت ایزدی پیوست

 

رحلت کرد

 

به دیار باقی شتافت

 

دار فانی را وداع گفت

 

پَر کشید

 

عروج نمود

 

درگذشت

 

وفات کرد

 

فوت شد

 

مُرد

 

راحت شد

 

سکته کرد

 

قلبش ایستاد

 

تمام کرد

 

مرحوم شد

 

به شهادت رسید

 

به ملکوت اعلی پیوست

 

به هلاکت رسید

 

به قتل رسید

 

به درک واصل شد

 

برای همیشه خاموش گشت

 

لب از جهان فرو بست

 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند بُرده یک کفن بیش

(بابا طاهر عریان)

 

همۀ این عبارات _چه وصفی و چه خبری، چه در مَدح و چه در ذَم_ نشان از آن می دهد که دنیا را باید گذاشت و رفت و در جایی دیگر رحل اقامت گُزید. دنیا را باید ترک کرد و در آخرت سُکنی کرد. دنیا فقط برای قیامت تعبیه شده. مزرعه است، البته این مزرعه را باید آباد کرد و کاشت و داشت و برداشت نمود و خود را در آن پرورش داد تا در آخرت _که زندگی جاودانه است_ آسایش داشت و به برکات و نِعم نوید داده شده در قرآن و پیام های پیامبران نائل آمد. آری دنیا بد نیست، دنیازدگی بد است. دنیازدگی یعنی فرعون شدن. یعنی قارون شدن. یعنی بَلعم باعورا گردیدن. یعنی زر و زور و تزویر هر سه. که خدای مهربان، راه زیبای توبه را برای رهایی از این سه گریزگاه توحیدی، پیش روی ما گذاشته. خدایا توبه. دامنه.

Notes ۱