منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

مدرسه فکرت ۵

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۲۹ ق.ظ

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجم

 

پاسخم به بحث ۲۲
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از اعضایی که به پرسش بحث ۲۲ پاسخ داده و یا خواهند داد، من هم دیدگاهم را ارائه می کنم تا در کنار آن بحث ها قرار گیرد:


۱_ از نظر من ایران می بایست کشاورزی را رونق دهد و صنعت کشاورزی را رشد می داد.


۲_ دو کشور بزرگ و کوچک را مثال می زنم؛ آمریکا و هلند. هردو کشور از کشاورزی و دام و باغ عقب نماندند بلکه ضمن صنعتی شدن، کشاورزی را سرنوشت ملت خود فرض کردند و در جهان پیشتازند.


 ۳_ تکنولوژی مزایا و مضار دارد. مزایای آن فراوان و مَضارّ آن کم نیست. اما کشاورزی و دام پروری با طبع بشر سازگار و با نیاز اصلی انسان مرتبط است.


۴_ ملت بی غذا، گرسنه و تلف می شود ولی بدون مُبل و پُز می تواند بر جاجیم و گلیم تاب آورَد. ضربه زدن به کشاورزی در طولانی مدت ملت را از پای درمی آورد.


۵_ از سوی دیگر در منابع دینی نیز بر کشاورزی به دلیل آثار و برکات آن تأکید فراوان رفته است.


۶_ با صنعتی شدن مخالف نیستم، ولی این نوع توسعه و رشد یکجانبه و ناقص و توأم با رانت و فساد و دلّالی، جامعه را به ماشینیسم می کشاند و بیکاری انسانی پدید می آورد. از نظر من ترویج کشاورزی مقدم و به نفع منافع ملی ایران است.

 


رنجِ راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد". خواستم در این قسمت ستون رنج راه، گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابی تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

پاسخ:

سلام و سپاس حسن آقا قاسمی. رئیسعلی دِرواری پیشتازی شجاع و مؤمن در برابر استعمار و چپاول گری غرب بود که در رأس آن، در آن زمان انگلستان زمین خوار و نفت خوار و "تفرقه انداز و حکومت کن" قرار داشت.


من دی سال ۱۳۹۳ در وادی السّلام نجف اشرف، بر سر قبر رئیسعلی رفتم و ادای احترام کردم و در وبلاگم دامنه، تصویر و خاطراتم را نگاشتم. روح این مبارز آگاه علیه ی دست درازی های غرب به شرق، جاویدان باد. ازت ممنونم یادش را تازه نگاه داشتی.
درضمن وطن دوست درست است نه "وطن پرست". پرستیدن فقط برای خداست و بس. پوزش.

 


زنگ شعر در مدرسه فکرت

بزرگی و افزونی و راستی
همه گیرد از خوی بد کاستی

حکیم شیعه ابوالقاسم فردوسی

 

قابل توجه ی دکتر عارف زاده که آن خبر را در مدرسه پست کرده بود. واقعیت از زبان خود آن فلسطینی کاراته کا:ذهفته گذشته و در رقابت های کاراته بازی های آسیایی «سجاد گنج زاده» در وزن به اضافه ۸۴۴ صاحب مدال طلا شد، اما حاضر نشدن رزاق طنطاش، حریف فلسطینی وی در اولین دیدارش حاشیه‌هایی را در فضای مجازی به وجود آورد. بیشتر بخوانید ↓


برای پیدا کردن علت واقعی غیبت این ورزشکار فلسطینی به سراغ شخص «رزاق طنطاش» رفتیم. وی در اینباره به خبرنگار فارس گفت: ماه‌ها برای مسابقات جاکارتا تلاش کرده بودم، آرزو داشتم به اندونزی سفر کنم اما از آنجایی که من در غزه زندگی می‌کنم و غزه هم در محاصره صهیونیست‌هاست نتوانستم به این کشور سفر کنم.در واقع اسرائیل مانع از سفرم شد." (منبع: فارس)

 

تازه ترین عکس میرحسین موسوی.

ر شهریور ماه 1397.  بازنشر دامنه

 

عکس تازه مهندس میرحسین
شعر افشین علا در باره عکس تازه میرحسین نخست وزیر محبوب امام و ایران:
عکس تو توفان در ضمیرم کرد
از گریه کردن ناگزیرم کرد
باران اندوه کهنسالیت
رگبار شد، آماج تیرم کرد
هرگز مپندار این سکوت و صبر
با دشمنانت هم مسیرم کرد
قهری که بین عاشقان افتاد
بر آشتی دادن دلیرم کرد
من صلح می خواهم! همین خواهش
در چنگ کج فهمان اسیرم کرد
در راست یا چپ سربلندی نیست
این دیرفهمی سر به زیرم کرد
پنجاه و هفت آغاز اوجم بود
هشتاد و هشت از عمر، سیرم کرد
عکس مرا هم کاش می دیدی
این سالها بدجور پیرم کرد
(افشین علا _ ۱ شهریور ۱۳۹۷)

 

تذکرم  به جناب محمد عبدی

 

لازم دیدم از سر صمیمیت توضیحی به نقدهای زیادت به مدرسه فکرت بدهم:


۱_ طی این مدت یکماه و اندی مدرسه را گاهی"قفس" خوانده ای، گاهی "استبدادی" توصیف نموده ای و گاهی هم "مشابه کوچک تری از نظام جمهوری اسلامی" دانسته ای و نیز "جایی که آزادی در آن نیست" و "فوروارد کردن ممنوع" است و "مقرارت تحدید کننده" دارد و چندین صفت دیگر که همه از جلوی چشمم گذشت.


۲_ گیریم که همه ی اینها انتظاری برحق است، و نقدت هم کاملا" درست؛ خُب می پرسم مگر گروه "چشمه سار" جناب آقاامیر رمضانی که در آن آزادی مطلق است عضو نیستی! که هستی. چرا آنجا را تبدیل به آزادی کده و اندیشه کده ی آزاد نمی کنید. در آن گروه که امیر بارها گفت اینجا مثل مدرسه نیست، همه چیز آزاد است.


۳_ مدرسه، بارها گفته ام محلی آرام برای نوشتن است، نه کپی فرستادن. تریبونی ست برای ارائه ی افکار کسانی که می خواهند دانسته های خود را به قلم و فکر خود به منظر دیدگان اعضا بگذارند. نیز رُک در همان روز نخست گفته ام مقررات دارد.  بنابراین مدرسه مَجرای قلم است با رعایت نکات امنیت، پرهیز از واژگان مُجرمانه، خودداری از بازفرست پیام ها، نیز اهانت نکردن به اشخاص و رعایت التزامات اخلاق. آیا اینها بد است! می دانم که می دانی بد نیست.

 

 

ماه محرّم، ماه پیام (۴)
به نام خدا. سلام. به نظر من مُحرّم پنج پایه ی متّحد دارد: اسلام، عاشورا، مردم، منبر، سوگواری.


۱_ اسلام؛ که عامل اصلی قیام امام حسین (ع) است، زیرا دین خدا توسط حاکم ستمگری چون یزید _که نژادپرست و فاسد بود_  به گروگان گرفته شده بود.


۲_ عاشورا؛ زیرا حرکتی برای احیاء و اصلاح دین خدا بود که توسط قدرت طلبان اُموی به انحراف کشانده شده بود و از اسلام فقط نام باقی مانده بود.


۳_ مردم؛ که هرگاه محرم فرامی رسد دو حال متضادّ پیدا می کنند: از یک سو دچار حسرت و اندوه اند که چرا آن جنایت و خیانت در کربلا علیه ی اهلبیت (ع) شکل گرفت و حتی تصوّرش دردناک و سرافکندگی ست. و از سوی دیگر پیام استوار گرفته اند که مانند امام حسین (ع) و یاران اخلاص گرش، در برابر هر ظلم و ستمگری بایستند و ذلّت و خواری و خامی را در هیچ شرایطی نپذیرند.


۴_ منبر؛ که پایه گذار اسلام شناسی حسینی و زنده نگه دار عاشوراست. هریک از ما از پای منبر برآمدیم و مسلمانی را لمس کرده ایم. منبر و  سخن و روضه سه وجه زیبای آگاهی رسانی اند. محرم به مدد منبر حفظ شد و عاشورا از طریق منبر به جان و دل مردم شناسانده شد. به طوری که یک مسلمان و یک ایرانی حامی و پیرو راه حسین (ع) خاطرات دینی اش از کنار منبر و نوحه و روضه و دسته و اشک معرفت افزا قوام یافته است.


۵_ سوگواری؛ که اساس پاسداشت عاشوراست. این حالت عاطفی از همان عصر عاشورا آغاز شد. خاندان امامت خود عزای حسین (ع) را بپا داشتند. بعد در کوفه ادامه یافت، سپس در شام شکل گرفت و آنگاه در مدینه تداوم یافت. و در نقطه ی اوجش، سوگواری و عزاداری در ایران به نقطه ی کمال رسید. و در مصر فاطمیون نیز بدان توجه ی شورانگیز شد.


به گفته ی موریس دوکبرى، مورّخ اروپایى:
«اگر تاریخ نویسان ما حقیقت روز عاشورا را درک مى کردند، این عزادارى را غیر عادى نمى پنداشتند. پیروان امام حسین(ع) به واسطه عزادارى براى امام مى دانند که زبونى و پستى و زیردستى و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند؛ زیرا شعار امام و پیشواى آنان تن ندادن به ظلم و ستم بود".
تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

رنجِ راه ۲۲
به نام خدا. سلام. اسلام بر انفاق و نیکی به همنوعان تأکید فراوان کرد. می گویند "هیچ شب علی (ع) سر بر بستر نگذاشت مگر آن که قبلا" انفاق کرده بود." (چشمه کویر، محمدتقی شریعتی، ص ۳۴۴).


ما در راه ایم. در مسیر. در پیمایش هدف. برای آن که ایستا نیستیم. پویاییم و در پویش. یکی از عوامل پویایی انسان، همدردی ست.


انفاق در زبان فارسی همان بخشش مال به نیازمندان است. می گویم، _اول به خودم_ که نکند در گرماگرم روزگار، از این شیوه ی زیبای اسلامی_ایرانیِ کمک محترمانه به مستمندان دوری کنیم. که نمی کنیم؛ زیرا، انسان، به دِهشش انسان است، نه به انباشتش. تا بعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 


@
سلام آقا رضا ادبی فیروزجا. از آورده ات ممنونم. من در همان پست گفتم که بندرت تاریخ نگارهای منصف توانستند کتاب های بدون دستور و بدون دستبُرد بنویسند.


من معتقدم "تاریخ را" باید نوشت. نه آن که "تاریخ" نوشت. اولی واقعی ست. وقتی "را" را برداریم می شود تاریخ نویسی دستوری. مثل سید حمید روحانی که گفته شریعتی همدست! ساواک بوده و امام موسی صدر جاسوس اسرائیل. که مزخرفی (= سخن آمیخته به زرق و برق دستوری) بیش نیست. بگذرم و گذرکردن گاه بهتر از ماندن است. درود رضا.
 

 

آخرین کتابی که خوانده ام
به نام خدا. سلام. هنوز مشغول خواندن کتاب "راه خورشیدی" هستم و گرم مشغول آن. نوشته ی محمد اسفندیاری.  یک قسمت مهم کتاب را در مدرسه ی فکرت ارائه می کنم. تا هم پاسخی باشد به بحث پیشخوان امروز مدرسه و هم نقدی باشد به مطالب امروز و قبل آقای شیخ وحدت که جدایی دین و سیاست را مورد توجه دارد.


حکومت مُسانخ


حکومت مطلوب حکیمی، حکومت مُسانخ است؛ یعنی حکومتی که با حکومت معصوم، سنخیّت و شباهت داشته و عناصر حکومت معصوم در آن باشد. وی در تفسیر حکومت مسانخ در ص ۲۶۲ کتاب چنین می گوید:


"حکومت معصوم حکومت خداست زیرا معصوم، احکام واقعی را می داند و... قاطعانه اجرا می کند و جامعه انسانی را... به سعادت مطلوب می رساند. تداوم این فلسفه الهی_سیاسی در عصر غیبت به تحقق یافتن حاکمیت مذهبی است، نه جز آن. و حاکمیت مذهبی همان حاکمیت مُسانخ است...


مصداق صحیح حکومت مذهبی در عصر غیبت، همان حکومت مسانخ است، نه جز آن. یعنی نزدیکترین و شبیه ترین انواع حکومتها به حکومت معصوم. و به عبارت دیگر، حکومتی که بتواند مصداق "عهدنامه مالک اشتر" باشد.  چون مالک اشتر معصوم نبود و امام علی بن ابی طالب (ع) معیار حکومت کردن به نام اسلام را برای او در عهدنامه نوشته است. پس تنزُّل کردن از معیارهای عهدنامه ی مزبور، تنزُّل از اسلام است در اجرای غیرمعصوم."
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

@
سلام جناب آقای دکتر عبدالعلی ترابی. گرچه خود آگاه و به این امور اشراف داری، ولی من به علت درخواست شما چند جمله ای می نویسم. فهم شخصی خودم را بیان می کنم :

 

۱_ حکومت معصوم به لحاظ نظری یعنی مدیریت مسلمین توسط یک انسان کامل دارای عصمت. که در آن تمام نیکی ها گرامی داشته می شود و همه ی زشتی ها دور. و حکومتی است مبتنی بر بیعت و رضایت مردم و حاکمیت امام و معصوم. حتی اگر چنین فرصتی برای حضرت فاطمه (س) پدیدار می گشت. حکومت معصوم حکومت قسط و عدل و داد و نفی بیداد است و اجرای احکام خدا، ترویج اخلاق و بسط اعتقادات دینی.

 

۲_ اما به لحاظ عملی یعنی ۱۰ سال حکومت مردم محورانه ی پیامبر (ص) که حتی در اصلی ترین مسائل جنگی و مدیریتی با مردم مشاورت داشت و این در قرآن نیز آیه شد.  و حدود ۵ سال حکومت عدالت گرانه ی علی (ع) که در آن خواست مردم ملاک تشکیل حکومت شد و شرط عدالت توسط آن امام به میان آمد که دیدیم آن امام رحمت و عدالت، حتی کوفه را از نظر معیشتی به هفت منطقه تقسیم کرد و بیت المال را به مساوات تقسیم می کرد.

 

۳_ اما حکومت غیرمعصوم حکومتی ست که به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی، مُسانخ باشد. یعنی هم سِنخ و شبیه تر به حکومت معصوم. مثل حکومتی که مالک اشتر فرمان یافته بود که در مصر اجرا کند که با کمال اسف در راه رسیدن به مصر به امر معاویه توسط عواملش به شهادت رسید و حکومت مالک اساسا" شکل نگرفت ولی فرمان علی از مهمترین دلیل وجوب حکومت غیرمعصوم صالح است. لذا طبق همین عهدنامه مالک می توان دین را از سباست و حکومت جدا ندانست. و الا علی (ع) مالک را برای حکومت مستقل در مصر روانه نمی کرد. چارچوپ نظری عهدنامه مالک اشتر که در سازمان ملل نیز ثبت شد، همان حکومت مذهبی اسلامی غیرمعصوم است.

 

درضمن من مسلمان اگر مثلا" در مغولستان باشم هیچ وقت حرف از حکومت اسلامی نمی زنم، در جامعه ی مسلمین حکومت باید متناسب با مذهب و دین باشد. پوزش. سپاس از حضورت در بحث و نقدت بر من. ابراهیم طالبی دارابی.

 

ماه محرّم، ماه پیام (۵)
به نام خدا. سلام. دین در یک تعریف دقیقتر یعنی ارتباط انسان با خدا. مردم از طریق امام حسین (ع) عاشقانه تر به خدا مرتبط می شوند. زیرا به عبارات گویای حضرت رسول الله (ص) "همانا از کشتن حسین در دل های مؤمنان داغی است که هرگز سرد نمی گردد."


شیفتگان امام حسین (ع)، با حالت عرفانی و عقیدتی، هم با عشق، نامشان را در دفتر افتخارات آن امام مبارز و اُسوه، به ثبت و اثبات می رسانند و هم با عقل و خِرد، عاشورا را درک می کنند. طوری که، عشق، در مرکز قلب شان حُبّ حسینی می آفریند؛ و عقل، در مرکز تفکرات شان، درس و خطِّ ربط و حرکت.


من این گونه برداشت دارم که عزاداران حسینی، هر یک در درون خود می جوشند و این گونه می اندیشند که آنان با همه ی اخلاص و ایثار در عاشورا در برابر زور یزیدی، "حماسه" آفریدند؛ آیا این، زیاد است که من هم، برای حماسه آفرینان آن روز بزرگ عاشورا، "حماسه" بسُرایم؟  و برای پاسداشت آن یوم الله، پای برکتِ منبر و غمِ نوحه و شورِ دسته می روم؟


اینجاست که حماسه سازان با حماسه سُرایان به یگانگی می رسند و پیام عاشورا به عاشوراییان از همین نقطه خروش و جنبش می گیرد، که من در ادامه ی این سلسله متن، به لطف حضرت حقّ، بدان ورود می کنم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

سلام جناب
شب عالی به شادی و خیر
۱_ متن شما را در مدرسه، دور از واقعیت نمی دانم. اما آیا آرمان را برای پاره ای موانع و اشکالات باید کنار گذاشت؟ به گمانم پاسخ شما نه باشد.
۲_ عملکرد بد موجب نمی شود، اصل اندیشه و نظریه را منحل کرد.


۳_ مثال می زنم: من بخشی از تفکر مارکس در نقد سرمایه داری و تئوری های او را در نابودی پیش بینی پذیر امپریالیسم قبول دارم، ولی عملکرد استالین را خلاف افکار مارکس می دانم. پس، اگر استالین بد کرد دلیل نمی شود اساس مارکسیسم را نادرست اعلام کرد. خود مارکس می گفت: من مارکس هستم ولی مارکسیسم نیستم. یعنی خود را فرای ایدئولوژی می دانست. معایب آن دوره وحشت استالینی هیچ نسبتی با افکار و مانیفست مارکس نداشت.


۳_ اگر یک بیمارستانی ۵۰ عمل جرّاحی خطا داشت، فکری به حال متخصصین جایگزین می کنند نه نابودی و تعطیلی بیمارستان.


با این پاسخ، خواستم خدمت شما گفته باشم، من هم موانع و کژی ها را تصدیق می کنم ولی نمی توانم اساس باورم را به خاطر آن، کنار بگذارم و دگرگون نمایم. با احترام و تشکر و پوزش

 

رنج راه ۲۳
به نام خدا. هیتلر گفته بود: "رایش ما، هزارساله خواهد بود." نگاه بلندپروازانه ی آن دیکتاتور با آن کشتار و کشورگشایی های توسعه طلبانه، غلط از آب در آمد و ۱۲ سال بیشتر طول نکشید. شکست سختی خورد و دست به خودکشی و انتحار زد.
خواستم بگویم به فرموده ی رسول خدا (ص) حکومت ها با ظلم نمی مانند. به گفته ی مرحوم بازرگان "راه بشر، راه انبیا"ست.


بنابراین، هر کس از راه عدالت و نیکی به کژراهه بیفتد، بَر می افتد. نمونه اش هارون الرشید، که به ابرهای آسمان می گفت در بغداد ببارند، وقتی نمی باریدند دوباره می گفت ای ابرها هر کجا ببارید آنجا نیز زیر فرمان من است. ولی او اینک پشت قبر امام رضا (ع) مدفون است و هیچ کس سراغش را نمی گیرد.. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


@
سلام جناب دوست خوب که نشناختم کدام بزرگواری. چه حُسنی داشت اگر جناب عالی را می شناختم؛ ولی به هر حال، از لطف و مهرت ممنونم. بله، همه ی آن نام هایی که برشمُردی، شایسته ی پرداختن اند؛ به روی چشم، در زمان های فرارو به مواردی که فهرست نمودی، با کمال میل و رَغبت می پردازم.
امابعد؛ جهت اجابت به خواسته ات یک بیت از عطار می آورم و هدیه می کنم:
گر تو هستی اهل عشق و مردِ راه
دردخواه و دردخواه و دردخواه
با نهایت احترام و سپاس
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

بحث ۲۳ مدرسه فکرت. مهمترین مُعضلات جهانی چیست؟ زمان بحث و پاسخ گویی از ۱۰ امشب چهارشنبه تا عصر جمعه.
در ضمن مجددا" تمنا دارم از بارگذاری پست های کپی و بلند و نیز نقل قول های فاقد منبع معتبر، که فضای مدرسه را اشغال می کند، خودداری شود. مدرسه ی فکرت محلی ست برای نگارش قلم و دیدگاه اعضا.



@
به نام خدا
سلام آقای دکتر عارف زاده. لطف کنیم، همه، همه، وقتی آیات قرآن کلام الله را می نویسیم، درست بنویسم. تا شأن، احترام، عظمت وحیانی و الهی آن، خدای ناکرده به سَهو، خدشه دار نشود. شما دکتر عزیز همه ی عبارت را نادرست املا کردی. آیه ۵ و ۶ انشراح این است:


فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس بی تردید با دشواری آسانی است.
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
[آری] بی تردید با دشواری آسانی است.
به امید شفاعت قرآن برای همه ی اعضای مدرسه.

 


@
سلام. به نظر من نادرست است آیات قرآن را در این گونه مواقع، وارد صحنه تبادل گپ و گفت های این جوری کرد و آن گونه نوشت.
من در برابر شما سکوت می کنم. تمام.

 

ماه محرّم، ماه پیام (۶)
به نام خدا. سلام. یکی از اصلی ترین پیام های عاشورا این است که مردم را دیندارتر و دین شناس تر و عاطفه مند تر می سازد. بدین صورت که در پرتو مکتب امام حسین (ع) انسان میان خود و عاشورا پل می زند و دست به اسلام شناسی می زند، یا پای منبرهای عالمان دین، یا زیر انوار عزاداری ها و یا در کنار کتاب های فرهنگ عاشورا. یعنی به آنجا می رسد که درمی یابد اسلام گذرنامه ی آخرت نیست، بلکه مرامنامه ی اجتماع و سیاست و موجِد فرهنگ عرفان و سلحشوری و عزّت و ظلم ستیزی و نیکی های عاشوراست.


در کنار همین دین شناسی ست که ایمانش وَرز می خورد و تدیُّن و معرفت می یابد، زیرا انسان ها جستجوگرند و در اثر همین کاوش هاست که می فهمد قلبش با عاشورا می تپد و گرایشش به دین عمیق و عمیق تر و پایدارتر شده است؛ زیرا ایمان از مَنفذها و روزنه های مقدّسی وارد میدان فکر و عمل انسان می گردد و اثر خود را می گذارد.


و نیز بر او شهود می شود که شهادت عاشورایی هم حماسه است و هم مرثیه. زیرا در آن روز واقعه ی کربلا، سرور آزادگان جهان و یاران جان بر کفِ امام، هم حماسه ی آزادی و آزادگی و ستم ستیزی آفریدند و هم بر آنان مصائب زیادی رفت؛ یک تراژدیی بسیارغمگین که در درازای خلقت، بر احدی نرفت. تا بعد... ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخم به بحث ۲۳ مدرسه فکرت


به نام خدا. سلام. از نظر من معضلات (=مشکلات پیچیده) جهان در این موارد بیشتر مشاهده می شود. آنچه اینحا در جواب این بحث می نویسم دغدغه های ذهنی و اعتقادی خودم است و اگر اشتباه فکر می کنم، به خود من برمی گردد:


۱_ گرسنگی و تشدید فقر و تهیدستی جهانی. عامل اصلی این مشکلِ بُغرنج، چپاولگری امپریالیسم و مکتب مرکانتالیستی (=سوداگرانه) کاپیتالیسم (=سرمایه سالاری) است که فقط به "سود" و سکّه می اندیشد و غارت بیشتر.


۲_ تخریب زمین. قدرتمندان زورگوی جهان هر آنچه دلشان می خواهد با دریا، فضا، هوا، خاک و غذا می کنند تا انباشت ثروت و زراندوزی شان عقب نیُفتد و از هم جا نمانند.


۳_ هجوم متّحدانه ی غرب به جهان اسلام. آن ها ملاک شان نفت و چرخش چرخه ی صنعت شان است. نفت در جهان اسلام بیشتر از همه جاست، پس، راه چاره آن است علیه ی اسلام و مسلمانان خُدعه کنند تا به نفع و سودشان برسند.


۴_ فقدان مکتب ضد سرمایه داری مارکسیسم. اروپا و آمریکا در غیاب مکتب مارکسیسم که به تعبیر تمثُّلی ام موی دماغِ اهداف سوداگرانه و استثماری شان بوده است، تمام خیالش را جمع کرد که ثروتمندان را بر تمام مردم و طبقات فرودست، چیره کنند تا جیره بگیرند. این دو قاره، حتی نمی گذارند نئومارکسیست های هموطن شان نفَس بکشند. در آمریکا، هرگونه فعالیت و تأسیس تشکُّل و احزاب کمونیستی منع و تعقیب دارد و حتی تضییقات قانونی. آری؛ نبودِ مارکسیسم، موجب شد آن ها رقیب نیرومندی را از سدِّ راه خود، بردارند و به سرقت و استراق جهان با نامردی تمام ادامه دهند.


۵_ اغتشاش فکری در میان مسلمانان. گرچه دست دشمن در این قضیه کاملاً اثبات شده، است؛ ولی در درون مسلمانان اختلافات ارضی و فکری وجود دارد و همین موجب اِ‌تلاف شده است که باید چاره جویی کرد و مردانی به مانند دکتر علی شریعتی، امام موسی صدر، آقای طالقانی و علامه سیدمحمدحسین فضل الله و نیز زعیم هایی چون شیخ شلتوت و آیت الله بروجردی باید ظهور کنند تا ناهمواری ها را هموارتر نمایند.


۶_ بحران معنویت و رستگاری. این بلایی ست که جهان به آن دچار است. همه چیز در درآمد خلاصه می شود. و نیز در عیش. حال آن که کمترین انسان هم وقتی با خود خلوت کند می فهمد فقط جسم نیست، روان و روح هم دارد. جهان روح را گوشه گیر کرد و به تعبیر من در حصر و زندان گذاشت.


۷_ به خود فرورفتن "شرقِ دور" به دور خود. این قسمت زمین چون دچار جنگ های طولانی و مُخرّب بوده است که میلیون ها انسان بی گناه به کام مرگ رفتند، از چاله افتاد به چاه. یعنی با آن همه جمعیت و ثروت، به کمک جهان دچار مظلومیت نمی شتابد. گویی تفکرشان این است به ما چه مربوط.


۸_  نبود یک جبهه ی ضدامپریالیستی جهانی. در دهه های گذشته مبارزان جهان متحدتر بودند، مانند "چه گوارا" و "چمران"، اما این عصر، عصر وادادگی هاست، و آن تیپ انسان ها غلبه کرده اند بر وارستگان جهان. هرچند این آفتاب، روزی طلوع می کند و بنیاد ستم را اگرچه شاید نتواند نابود، ولی لرزان می کند.


من به همین هشت تا معضل و مشکل، بسنده می کنم، گرچه می دانم بیش از هشتاد و حتی هشتصد و بلکه هشتادهزار تاست.
 

 

 


@
سلام جناب دکتر عارف زاده. میرحسین مرد پاک بود و هست‌. هیچ خدشه ایی در افکار و عملکردش نیست. هرگز به فساد کشیده نشد و مردترین مردانِ این دیار است. بگرد ترسوها را پیدا ومحاکمه کن نه میرحسین را که اعمال و کردار و گفتارش روشن و پاکیزه است. میرحسین در این عصر مظهرِ تامِّ پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک ایران است. والسلام.

 

 

ماه محرّم، ماه پیام (۷)
به نام خدا. سلام. در قسمت های قبل گفتیم عاشورا مکتب پیام، هدایت و آزادگی ست. هم واقعه ی آن روز و هم "سرحماسه ساز" آن قیام، هر دو، دانشگاه عبرت هستند و معدن رسالت و آموزش. بنابراین، امروز در این قسمت یک درس و پیام از خودِ  آموزگار عقیده و قیام، حضرت  امام حسین (ع) می آموزیم تا عزاداری های حسینی _که از بالاترین اعمال حسنه است_ با دانش و ارزش و دینداری مان درآمیزد. حضرت سیدالشهداء (ع) می فرماید:


«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون»
مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است، هنگامی که زندگیشان سرشار است، دین گرایند ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند. (بحارالانوار، ج 44، ص 383)

 


این سخن امام حسین (ع) آسیب شناسی دقیق یک معصوم مبارز و شجاع، از نوع دینداری انسان هاست. آفتی که اگر در میان مسلمین بیفتد، آتشی مُشتعل و مُخرّب در خرمن کیان دین و دیانت بپا می نماید. شگفتی این است خود آن حضرت پیشگام اسلام عملی بود و پیشتاز مبارزه و پیشوای شجاع که دین و دَین خود را در میدان عمل، عمل کرد. به همین دلیل، سخنِ هشداربخش ایشان در جان نفوذ می کند و در اعماق روح رسوخ. تا حدی که، گاندی نیز امام حسین (ع) را سرمشق خود و هند خوانده بود. مَهاتما گاندی _رهبر استقلال هند_ گفته بود:


"من زندگی امام حسین (ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امـــام حسین (ع) پیروی کند."
تا بعد... ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


 


رنج راه ۲۵
به نام خدا. من در این قسمت رنجِ راه، این سخن را از دکتر واین دایر _نویسنده کتاب "زندگی در پرتو عرفان"_ الهام گرفته ام که قبل از "اصلاح رفتار" باید به "اصلاح افکار" خود پرداخت. هیچ چیز در مدرسه ی فکرت والاتر از تفکر و سپس تولید اندیشه نیست که در نگاه پیامبر اسلام (ص) نیز حلقه ی علمی ترجیح داشت که  در جمع آنان رفت، نشست.


خواستم گفته باشم در راهِ رفتن به مقصود، هرگز جایگاه و ارزش رفتار و افکار را به فراموشی نسپاریم. تفکر موتور محرکّه ی انسان است. پس مدرسه و جامعه را تا جایی که توان بیان داریم به این نزاکت آراسته کنیم. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

@
سلام جناب. خمیرمایه مهم است که در تنور حوزه قم بود. همین شهید بهشتی عزیز در قم مدرسه دین و دانش زد و چه برکاتی آفرید. خاتمی را هم بهشتی فرستاد مرکز اسلامی هامبورگ آلمان. پس قم،  مهد علم و عالمان است. هرچند خاتمی در سیاست چندان جسور و پُرهیبت نبود. بگذرم.

 

 

@
سلام باز. شما نیاز مبرم به قم شناسی دارید. نیز نجف شناسی. نیز مشهدشناسی. نیز حله شناشی (=حوزه حله عراق مثل علامه حلّی) و نیز اصفهان شناسی عصر صفوی!

 


سلام آقای قربانی
تفسیر به رأی نکن!!
تحلیل کردنت هم خواندنی ست!

 

نامه ام به دکتر عارف زاده
به نام خدا. سلام دوست دیرینه در این آدینه. وقتی خبر و عکس عمل جرّاحی پیچیده ات بر مریض ات را خوانده و دیدم، اشک شوق دستم داد و در جوار حضرت معصومه (س) دعایت کردم. بگو چرا؟
سه تا علت داشت:


۱_ یک انسان در آستانه ی خفگی و مرگ حتمی را با دستان حاذق و علم بالا و اراده ی توانا به زندگی و امید برگرداندی. و تو می دانی مریض، چشم امیدش پس از خدا، به دکتر است.


۲_ دکتر عزیز، این اقدام تحسین برانگیزت خاطره ام را به بیمارستان برد، جایی که دفعاتی چند شاهد درمان پدرومادرم بودم که نام دکترها حتی برای شان اثر شفا داشت. مادرم حتی پا در مطب دکتری می گذاشت، حس شفا و بازگشت سلامتی می یافت و روحیه ی دوباره می گرفت. روح هردو شاد و رحمت خدا باد. نیز روح برادرشهیدت علیرضا.


۳_ دل من رفت روی بی پناهان، که تمام امیدشان از دست رفت و زاغه ای بیش ندارند، اما چون به پول و دکتر دسترسی ندارند در همان بستر جان می دهند. دکتر می دانم با طبع و اخلاقی که داری بر مریض مهربان و خندانی، ولی از ناحیه ی یک دوست بدان که مریض ها دکترها را نماینده های خدا می دانند، پس دکتر مثل همیشه ات لبخند و چشم مهرت را از هیچ مریض ات دریغ مدار. من خود خرافه را درهم می کوبم ولی هرگاه دستان دکتری بر بازویم می رود و حتی فشارم را می گیرد، حس بلندی می یابم. دکترها گویی، "روح دوم" آدم های مستأصل و درمانده اند. درمان های تو دکتر این درمانده ها را دلشاد می کند.
خدانگه دار. برادرت ابراهیم.

 


بحث ۲۴. در مورد رباخواری در جامعه، دیدگاه تان چیست؟ این پرسش مهندس محمد عبدی سنه کوهی معاون مدرسه است.


@
سلام جناب محمد رحیمی. در باره ی بخش دوم متن شما نظری نمی دهم، اما در بخش اول عبارتی نوشتی که محتاج جواب است. برای شما جناب رحیمی ممکن است سخن علامه چندان جدید یا اعجاب انگیز و نیز معرفت افزا نباشد، چون به هر حال جناب عالی از دیدگاه خودت پیروی می کنی و من دیدگاه شما را برای شخص خودت محترم و محفوظ می دانم.


اما از دید منِ حقیر، رأی علامه در این باره، سخنی به درازای آسمان و زمین است. چون یک آدم پاک و متفکری چون ایشان با آن همه نوشتن کتاب و تدریس و پرورش شاگردان ناب، بگوید همه ی کارهای من به اندازه ی یک مرثیه سرایی امام حسین (ع) نیست، جای تأمّل فراوان و پیروی اندیشمندانه دارد.


من از امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ یک نصیحت زیبا یاد گرفته ام که ایشان در نامه ای عرفانی به یکی از مَحارم و احتمالا" عروسش فاطمه طباطبایی همسر سید احمد، گفته بود اگر کرامات را نمی پذیرید، انکارش هم نکنید.


من، جناب محمدآقا رحیمی در انکارکردن امور مَغیبات که عقل ما از درک کامل آن عاجز و قاصر است، هرگز قدم پیش نمی گذارم. این سخن علامه را کسانی فهم می کنند و برای خود پرچم راه می سازند که به عُمق زوایای آن بروند.


یک نکته ی عمومی:


در پایان نکته ی عمومی دارم که شما محمد آقا خوب می دانی در این آشفته باز فضای پُردروغ و پُرتهمت مَجازی تنها چیزی که دقت نمی گردد، تشخیص اخبار راست از  ناراست و سره از ناسره است. من شما دوست خوب و دیرینم را دعوت می کنم به بازخوانی ها و کتاب خوانی ها. در فضای مجازی هیچ کس، عمیق نمی شود. فضای مجازی جای ریختن اندیشه باید باشد و انتشار افکار و گستراندن اعتقادات و نیز آگاه کردن به شیوه ی منطقی و اخبار راست و درست و به دور از شایعه ها و اجتناب از شیوع تخریب ها.


بمباران پیام ها در فضای گروه های تلگرامی آنقدر وحشتناک است که مپُرس. آنقدر اهانت و دروغ و خبرهای اساسا" کذب در اغلب کپی هاست که فرد بازنشر دهنده را اخلاقا" روزی پیشگاه وجدان و خدای عادل شرمنده می سازد. من هرگز به خودم اجازه نداده ام هیچ پیامی را بازفرست کنم، چون هم از منابع نامعتبر است و هم آغشته به انواع اهانت و به دور از واقعیت. چیزهایی نشر داده می شود و آن هم هزاران بار توسط افراد کثیر در فضای مجازی که عاری از حقیقت و آکنده به جنگ روانی ست و آب به آسیاب دشمنانی چون ترامپ ریختن. بگذرم. کلی بود آنچه در انتها گفتم. ممنونم. بترسیم از آخرت و یَومَ تُبلی السَّرائر. آن روز که رازها [همه] فاش شود.
پوزش مجبور شدم از دو کف دست بیشتر بنویسم.



پاسخم به بحث ۲۴
به نام خدا. ضمن سپاس از جناب عبدی که این پرسش مبتلابه جامعه را به میان کشیدند.
۱_ ربا یعنی افزون خواهی.
۲_ از نظر اسلام ربا، از زشت ترین زشتی هاست.
۳_ در تعبیر پیامبر (ص) یک درهم ربا، مساوی ست با هفتادبار زنا.
۴_ اما با این همه باز نیز ربا رایج است! چرا؟ من به ریشه ی آن در فضای اکنون ایران اشاره می کنم:
استاد علامه حکیمی معتقدند رابطه ی انسان و مال از این پنج قسم خارج نیست:
۱_ غنای تکاثُری
۲_ غنای وافر
۳_ غنای کفافی
۴_ فقر و نیازمندی
۵_ مِسکنت یعنی ناداری و تهیدستی
(ص ۹۶ و ۹۷ کتاب راه خورشیدی)
از نظر حکیمی حکیم عدالت گرا، غنای تکاثری باید فوری دفع و نابود شود. مسکنت نیز واجب الدفع است و باید بی درنگ و بدون مماطله به فرد مسکین کمک کرد.


حال با این استناد، تفسیر من از رباخواری در جامعه که هم برخی از مجاری دولت گسترش یافته و هم برخی از مردم همین ملت بسط پذیرفته است، این است: چون چنین نمی شود، یعنی غنای تکاثری نیست و نابود نمی گردد، تشدید طبقاتی رشد می کند. تکاثر در بالای هرم ظالمانه، عامل این ربا و معاملات ربوی ست.


در وسط هم سه طبقه حضور دارند که اگر حقوق و تکالیف را رعایت کنند ربا نابود می شود و دست کم، کم و اندک اندک کمتر می شود. پیش به سوی آن روز که سخت، دست یافتنی ست. و شاید هم آرزوکردنی!
ابراهیم طالبی دارابی

 

 


(آزاد):
درود بر  استاد طالبی .تقدیر و تشکر از این متنی که به رشته ی تحریر در اوردی .اما ایافقط  گریه و سوگواری در عزای سالار شهیدان دردی از افراد جامعه را دوا خواهد کرد و یا افکار مردم یه جامعه را به سوی هدفی معین یا مشخص راهنمایی میکند ؟ایا بهتر نیست به جای توصیف اجر عزاداری ،به دنبال  هدف ایشان اشاره ای هر چند کوتاه کرد.گفته اند که ایشان در مقابل ظلم و ستم جامعه قد علم کرد تاحق مظلوم را از ظالم بستاند و.......


بهتر نیست بنویسید که کسی که هدف امام حسین و افکار او در سر ندارد باید به خود شک کند وگرنه گریاندن که کار هر کسی که صدای کلفت ویا به قول امرروزی صدای قرایی دارد هست .هر چند که متنش با عقل و شعور انسان همخوانی نداشته باشد!!موید باشید


پاسخم:

به نام خدا
سلام من هم به شما جناب دوست نادیده. بر خود لازم می دانم از مرحمت و لطف آن بزرگوار تقدیر کنم. همین که به متن بنده، توجه نشان داده ای و با حسّ والا و برازنده، پاسخی نقدگونه بر من نگاشتی، نشان ارزشمندی شماست. این اخلاق ات جای سپاس دارد جناب.


امابعد، پاسخ من به شما:


عشق به امام حسین (ع) نردبان عشق خداست. فصل محرم فصل آغاز عزاداری و تفکر و انزجار از ستم و ستمگر است. این سه را (عزا، آگاهی، انزجار) در کنار هم باید داشت. من هم همانند شما، سهم هیچ کدام را نادیده نمی گیرم. آیا سراغ داریم کسی را حقیقتا" برای عاشورا اشک بریزد ولی شناخت از آن نداشته باشد.


جناب عالی بخوبی واقف اید که هیچ دعوتنامه ای برای هیچ کس نوشته نمی شود تا پای منبر بیاید و زیر علَم دسته ی حسین (ع) سینه بزند، اما همان تفکر ضدظلم و حالت انزجار از کردار پست بنی امیه و پول پرستان در کربلا، و عشق درونی به عاشورا موجب می شود من و تو و ما و همه در گِرداگِرد تکیه و دسته، شور بپا کنیم. همین جرقه ی معرفت است. اشک ما از عقل و عشق است و انرژی پرتوانی ست در برابر همه گونه ستمگری و ظلم و بی عدالتی. من هم، مانند سخن خوب شما در اشک، مشق حیات باعزت می بینم و نیز آزادی و حُرّیت و ایمانی زندگی کردن. پوزش. والسلام.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


@
به نام خدا
در این جوابم به شخص ... کاری ندارم، نگه می کنم آنچه در نوشته است نه آنچه نویسنده هست. فعلا" این پیش جواب.


۱_ درست کردن هیئت حسینی لیاقت می خواهد و هزاران جو، غیرت.


۲_ نیاز به علَم و کُتل صلیبی نیست، که یادآور کشتار انسان های شرقی به دست خونخواران متصلّب غربی بود.


۳_ ما دست بوس نماد "دست" امام حسین"‌ ایم. به صلیب و فریب نیازی نداریم.


۴_ عزاداری برای امام حسین فقط فقط رستگاراندیشی می خواهد نه اجازه ی عُلمایی پاکیزه چون جوادی آملی. و تمسخُر به عالمان فخیم دین.


۵_  پول طبل و سنج از هر جیبی ابتیاع نمی شود. جیبب عشق و مقداری زیاد ذوق و دلدادگی می خواهد.


۶_ کتاب راه حسین اثر شهید حسین رضایی ست نه شهید مطهری. بهتر است کمی مطالعه کرد. بعد سخن ساز و نواخت کرد.


۷_ تشیّع علوی را هم دیده ایم که عده ای آن را فرقه! دانسته اند حال آنکه تشیع یعنی اسلام اصیل. یعنی ادامه ی راه محمد (ع). و اسلام یعنی تشیع. بقیه خود، زاویه برگزیدند.


۸_ این که در این متن! زنجیرزن و سینه زن عوام خوانده شدند، هم اهانت بزرگ  است و هم آدرس غلط دادن. باید گشت و رفت داخل دل زنجیر زن آن گاه دانست که چقدر از عوامیت به دورند آن عاشقان حسین (ع)  و این متن است که سراسر عوامانه و خام به دور از هرگونه زینت اخلاق و مرام جوانمردی ست.


۹_ این متن نوشته شده، را زاییده ذهن درگیر می دانم و بس.
امید است این گونه متن ها شفا یابد و بیش از پیش اهانت صادر نکند.

 


خودشان خیال می کنند کار درستی می کنند. به آزادی دیگران نمی توان حصار و لجام زد. ضمن آن که من شیوه ی شان را نمی پسندم. اما تحمل مخالف را دارم.
پوزش. نمی خوام در مدرسه بحث های حاشیه ای رشد کند. لذا سکوت کردم. درود حسین آقا.


سلام جناب .... در رؤیا چنین شد. نه در عالم واقع.
وحی بیش از ۱۷ نوع است در قرآن. مثل وحی به زنبور عسل. وحی به حضرت مریم. و... عالی ترین وحی، وحی برای پیام خدا برای مردم است. که منحصر برای پیامبران (ص) است که نبی یعنی خبررسان و رسول یعنی صاحب رسالت اند. از اسم پیامبر هم پیداست که پیام برنده از سوی خدا به سمت مردم است. این وحی، کاملا با خاتمیت پایان یافت. والسلام.

 


تقدس قرآن کریم، کلام الله مجید
سلام
به نام خدا. بهتر از من می دانید که تمامی الفاظ قرآن (= از باء بسم الله در سرآغاز سوره حمد گرفته تا سین ناس در آخر مُصحَف شریف)  را فقط و فقط با طهارت و وضو می توان مسّ کرد (=دست زد). این را خود قرآن نیز فرمود: لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». آیه ی ۵۶ واقعه.


من نمی دانم متن دکتر سروش را چه منبعی و با چه هدفی و چگونه تقطیع یا گزینش کرده است. ولی من تا جایی که با افکار سروش و اخلاق دینی اش آشنا هستم ایشان هرگز به خود اجازه نمی دهند که بی وضو آیات و الفاظ مقدس قرآن را لمس کنند چه رسد به این که مقدسات را انکار کنند و راه را در رهایی و جدایی از آن بدانند.


هیچ یک از مؤمنان به خود اجازه نمی دهند آیات و واژگان قرآن را حتی اگر آیه از فرعون و یا ابی لهب و شیطان و کفار بحث می کند، بی طهارت و وضو حتی لحظه ای عمدا" دست کنند. آیا تقدُّس از این بالاتر؟

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1119

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">