مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت چهارم

 

رنج راه
به نام خدا. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب مشهورش _ذرّه بی انتها، ص ۵۰_  می گوید: "اراده، ما را اداره می کند." این به معنای آن است انسان صاحب اختیار و آزادی ست. و خداوند متعال نیز بر بشر چنین خواسته است. پس، هم مدرسه ای های بامرام، اراده را فرمانده خود کنیم و تحت فرمان هیچ خواهش از جانبِ شهوت، غضب، هواهای نفْس، خُطوات شیطان، و شیطانک ها نباشیم. راه فقط با اراده و به قول علامه حکیمی "قاطعیت نَشکن" طی می شود. قسمت ۱۵ را خواندید.

 

سلام. میلاد امام هادی، علی النقی (ع) است. یک سخن دیگر از آن امام شهید تقدیم می شود:
هر گاه در زمانه اى، عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن که [آدمى] بدى از کسى ببیند. و هر گاه در زمانه اى، ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى که [آدمى] خیرى از کسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

 


@
سلام. فارسی بدون عربی امکان بقا ندارد.

 

نقل یک خبر
اکثر مردم ایران اصلاح طلب هستند یا اصولگرا ؟ ما ، آمار دقیقی نداریم ولی آنچه از جریان جامعه متوجه شده ایم این است: هیچکدام!
برآوردها و نتایج چند انتخابات نشان می دهد اصلاح طلبان، پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به اصولگرایان دارند اما به نظر می رسد تعداد افرادی که نه اصلاح طلب اند و نه اصولگرا، بیشتر باشد؛ "هیچکدام گرایان" در اکثریت اند.


مردم از سیاستمداران و مسؤولان شان، اقدام و اصلاح می خواهند ولی نه اصولگرایان توانسته اند عملگرایان خوبی باشند و نه اصلاح طلبان، آن گونه که ادعا می کنند، مصلح اند. هم از این روست که مدام بر مشکلات مردم افزوده می شود و هر گاه که مردم نگاه از مسائل روزمره شان بر می گیرند و به مسؤولان اصلاح طلب و اصولگرا می نگرند، آنها را در حال جنجال می بینند و گاه نیز خبرهایی از اختلاس می شوند. (منبع: عصر ایران)

پاسخ:

مثال های عربی از خانه در همه روزه:


غذا. صبح. عصر. طبخ. اشتهاء. استفراغ. تهوُّع. تمیز. غسل. سلام. خداحافظ (حافظ اش). سلامت، مریض. قرص. دقت. مطالعه. کتاب. قرآن. دعا. التماس. و.... که هر روز با این واژگان در درون خانه هر کسی  به فراوانی دیده و شنیده می شود. گریزناپذیر است.
البته مدرسه ای ها اگر بخواهند فارسی ناب و سره بنویسند من هیچ باکی ندارم و پیش می افتم. ولی می دانم که کم می آوریم. پوزش عارف زاده که اسم شما  و فامیلی شما هم عربی ست. منهای واژۀ زاده.

 

 

 

(سایت الف)
 

سلام
همین یک سند دادگاه جریان انحرافی احمدی نژاد_مشائی (۴شهریور) کافی ست که بدانیم چرا در مدرسه فکرت باید "
مقرارت پذیر" باشیم. از همین جاست که درمثل گویند "العاقل یکفیه الاشارة و الجاهل یضرب بالسیاط"


یعنی: خردمند را اشارتی بسنده است و جاهل را باید به تازیانه بزنند تا سخنی را دریابد یا در نیابد.

 

پاسخم به بحث ۱۹
به نام خدا
سلام. ضمن قدردانی از دکتر ترابی که زمینه ساز تدوین این پرسش شدند، دیدگاه ام به شرح کوتاه زیر است: ۱_ این یک بحث صرفا" زنانه نیست، مردان نیز در آن دخیل و ذی نفع اند. پس بحثی مشترک است. 
۲_ با تجربه عملی و اندوخته ی مطالعاتی معتقدم میان دختر و پسر باید پیش از ازدواج عشق پایدار و عفیف روی دهد تا پیوند لذت آورتر و کام گیری عمیق تر رخ دهد و زندگی مشترک، دوام عاشقانه پیدا کند. بیشتر بخوانید ↓


۳_ باور من این است از این خواستگار (= درخواست کننده ی دختر برای بله گفتن) مرد است نه زن، شخصیت، حیثیت و عفاف زن محفوظ می ماند. اما اگر در برخی زمان ها دختر پیش بیُفتد وپیشنهاد ازدواج بدهد نیز، دور از انصاف نیست.


۴_ مَهر هم به نظرم معامله گری نیست، نوعی پشتوانه و ضمانت برای زن است که ممکن است به دلایل زُمختی روحیات مردانه، دچار ستم و جدایی شود. البته مهریه، هم سنت ایرانی ست و هم امری اسلامی. شخصیت و حقوق زن نیز در مَهر، از سوی شارع حکیم دیده شد. درکل من در این باب بر این نظرم که مَهر، نباید مِهر را لاغر کند و در بزنگاه آن را به نفع مادی گری بتراشد.


۵_ به عروسی سنتی چهارپنج روزه ی دارابکلا باور دارم و کاش می شد رفاه مردم به حدی می بود که آن بازیگرخانه و عروسیار و سه شب بورده بورده و قندکلوبازی و کاتک بازی به روی نسل جدید رونمایی مجدد گردد.


۶_ سخت آرزو دارم که جوانان زودتر به خود پیوند بزنند تا از سن ۲۲ سالگی اوج لذت و آثار زناشویی را در نهایت احساس و توان و تازگی در خود تماشا کنند.


به امید اهمیت دادن به زناشویی توسط جوان هایی که سال به سال پیوند زیبای هم آغوشی طبیعی را تأخیر می اندازند و سنوات لذت و کام گیری خود را کاهش می دهند.
ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

بحث ۱۹. خواستگاری، عشق، مهریه و آیین عروسی در محدوده ی زندگی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ این پرسش در راستای پیشنهاد جناب آقای دکتر عبدالعلی ترابی در باب توجه به سنت ها و آیین های ایرانی ست، که تدوین و سنجاق شده است.

 


خبر از قم و حوزه
سلام هم مدرسه ای های گرامی. این جواب دفتر آقای آیت الله العظمی ناصر مکارم است به سخنان حسن رحیم پور ازغدی (سخنران ثابت صداسیمای میلی) در آن تجمع عده ای از طلاب در فیضیه. منبع خبر من  (عصر ایران): رحیم پور ازغذی می گوید: «من شنیدم هفتصد، هشتصد رساله در قم می خواهند بدهند، ما اصلاً هفتصد تا مرجع می خواهیم؟ این جور که کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟».


جواب دفتر آیت الله العظمی مکارم:


اولا: این عدد کاملاً خلاف واقع است. یک دهم آن هم صحیح نیست. معلوم نیست از کجا این عدد را گرفته اند. ثانیاً: آیا تعبیر به «کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید» توهین به مرجعیت محسوب نمی شود؟!
این گوینده محترم می گوید: «چهارتا شرح و حاشیه را می خوانی و همان ها را می گویی و مرجع می شوی!».
این هم سخن عجیبی است. بزرگان مراجع بعد از 40 یا 50 سال به آن مقام می رسند و در گذشته هم چنین بوده است.
مرحوم شیخ انصاری سخن معروفی دارد می گوید: «رسیدن به اجتهاد از طول جهاد هم سخت تر است».

 


زنگ شعر در مدرسه ی فکرت


آن سخن های چو مار و کژدُمت
مار و کژدُم گردد و گیرد دُمت

(مثنوی مولوی دفتر سوم)

 

 

@
سلام دکتر عارف زاده. خدا در قرآن می فرماید برای رسیدن به تقرُّب، وسیله ای بجویید. این محیط های معنوی که در گویش احترام آمیز ایرانیان، امامزادگان معروفند، ابزار و وسیله ای برای ماورائی اندیشیدن آدم هاست. مردم به آنجاها مراجعه می کنند تا نشاط درونی خود را بیشتر کنند یا دلگرفتگی های خود را نجوا کنند و خویشتن را تخیله و بیارایند. درددل امام علی (ع) با چاه های نخلستان، در همین راستاست.


انسان از یک جهت از ریشه ی اُنس است، هرچیزی این اُنسیّت را افزایش دهد با همان انیس می شود. اما مراتب دارد. انسان موحّد آگاه حتی حرم امام علی (ع) هم مشرّف می شود، آن مکان را وسیله ی توحید می داند. بنابراین دچار شرک و شرکت نمی شود. بله، در اسلام برخی مکان ها و زمان ها و افراد شرف و تقدس دارند. مثلا خدا به موسی در میقات می گوید از اینجا به بعد، نعلین را درآور. با کفش نباید در آن "طور سینا"  وارد شوی. یا مثلا وقت های نماز یومیه شرافت دارد. درازگویی کردم. پوزش.

 


در راستای بحث مهریه در مدرسه فکرت این خبررسانی را انجام دادم.

 

فتوای آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی:


بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک و نورانی مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (دام ظله العالی)
سلام علیکم؛ بعرض می‌رساند با تأسف فراوان تعداد زیادی از مردم به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریّه در زندان می باشند. آیا زندانی‌نمودن این افراد از نظر شرع مقدّس اسلام وجاهت شرعی دارد یا خیر؟
جمعی از مؤمنین

 

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمة الله
به طور کلی کسانی که توانایی پرداخت دیون خود را ندارند (چه مهریه باشد و چه دیون دیگر) زندانی‌نمودن آنها شرعاً جایز نیست؛ قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِنْ کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیْسَرَةٍ»



دیدگاه آقای شیخ وحدت درباره ی بحث های اخیر ازدواج و توسل و معنویت که واصل شد عینا" در زیر می آید:
 

شیخ وحدت:


به نام خدا 
امشب به مناسبت اظهار نظر های متنوع در باره ازدواج و نیز توسل به امامزادگان و خواص معنویت افزای آن به یاد مرادم مرحوم دکتر شریعتی افتادم.
لازم دیدم با ذکر چند جمله، شما دوستان را هم، شریک احساس خودم گردانم:


1 : غیرت دینی دکتر:
در ایام تحصیل در سوربن فرانسه به مناسبتی در نشستی که از سوی روشنفکران ایرانی مستقر در آنجا برگذار شده بود شرکت کردم. چند نفر صحبت کردند. همه برای این که خودشان را روشنفکر جلوه دهند دین را مورد سخره قرار دادند. من طاقت نیاوردم وبرخاستم، رفتم پشت بلند گو و خطاب به آنان گفتم: 
آقایان محترم! حرف های شما به حرف های آن زن آبستنی می ماند که شکمش را برای شوهر جونش ناز می کند و می گوید: من از فلان و بهمان غذا خوشم نمی آید، من یام یام می خواهم.
آقایان! دین، یام یام نیست که تو ازش خوشت بیاید یا خوشت نیاید، دین، یک مکتب است. برای قبول یا رد یک مکتب باید دلیل آورد.


2 خرافه ستیزی دکتر:
برای خرافه ستیزی دکتر، دوستان را ارجاع می دهم به جزوه « پدر مادر ما متهمیم». این روزها بازار خرافه پرستی بسیار پررونقتر از گذشته شده.


3 : مبارزه بی امان دکتر:
دکتر با کار فرهنگی سترگ، مبارزه بی امان خود را در سه جبهه آغاز کرد وهمه چیز خود را در راه آن نثار کرد، یعنی جبهه زر، جبهه زور و جبهه تزویر، یا به تعبیر دیگر خود آن بزرگ مرد: تیغ و طلا و تسبیح.
چه خوب است به مناسبت امشب، دوستان تصمیم بگیرند یک بار دیگر، یا برای نخستین بار جزوه های : علی حقیقتی برگونه اساطیر، امت و امامت، و قاسطین و مارقین و ناکثین را مطالعه دقیق کنند.
که اگر با دقت وتأمل بخوانند به این حقیقت اسفبار خواهند رسید که امروز، تیغ و طلا و تسبیح چگونه به هم ساختند و عدالت مولایمان علی را به مسلخ بردند.
در پایان بجا است یادی بکنیم از وصی دکتر، فرزانه روزگار ما محمد رضا حکیمی که این روز ها در غم سلاخی عدالت، خاکستر نشین است. 
در کار گلاب و گل حکم ازلی  این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد

پایان نقل قول

 


بحث ۲۰. دیدگاه خود را درباره ی "واقعه ی غدیر" و ارادت خود را نسبت به شخصیت بی همتای امام علی (ع) که بعد از رسول خدا (ص) دومین مرد بزرگ گیتی ست، بیان کنید. این پرسش از شش روز پیش در مدرسه خبررسانی شده بود که امشب در فرخنده یادمان غدیر در پیشخوان مدرسه سنجاق شد.

 


پاسخم به بحث ۲۰ مدرسه:
به نام خدا. با تجلیل و تبریک غدیر
۱_ در غدیر خُم (=برکه ی آب)  دین با پایان وحی و ختم نبوت، کامل شد. اکملتُ لکم دینکم.... ولی با معرفی علی برای ولایت و امامت، نعمت را اتمام کرد اتممتُ علیکم نعمتی.... (...الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَرَضیتُ لَکُمُ الْاسْلامَ دیناً... آیه ی ۳ مائده) پس اکمال و اتمام در غدیر دیده می شود.


۲_ من ارادتم را به علی در ترسیم رابطه ی او با غیرخود مورد توجه قرار می دهم و برداشتم را می گویم که از هر لحاظ این روابط نمونه و بی همتاست:
رابطه علی با خدا. عارفانه ترین رابطه
رابطه علی با محمد. آگاهانه ترین رابطه
رابطه علی با فاطمه. عاشقانه ترین رابطه
رابطه علی با مردم. مهربانانه ترین رابطه
رابطه علی با یتیمان. دلسوزانه ترین رابطه
رابطه علی با عدالت. مُصمّمانه ترین رابطه
رابطه علی با ستمگران. خشمگیانه ترین رابطه
رابطه علی با نماز. بااخلاص ترین رابطه
رابطه علی با ستمدیده. همدردترین رابطه
رابطه علی با قرآن. شیفته ترین رابطه
رابطه علی با حکومت. بی میل ترین رابطه
رابطه علی با شهادت. شیداترین رابطه
پس، افتخار می کنم شیعه علی هستم و قبرش را زیارت کردم و مسجد کوفه اش را دیدم و محیط حکومتش را نظاره نمودم و پیمان و عهدم را امضاء. ابراهیم طالبی دارابی.


رنج راه
خیرالبریّه ی حضرت باری تعالی
به نام خدا. سلام. دیشب بحث های دوستان مدرسه در باره ی غدیر و مقام و منزلت علی و مباحثه های طرفینی را لحظه به لحظه می پاییدم، در یک جا، جناب جوادی نسب از جناب جعفر آهنگر می خواهد که بگوید از کجا معلوم در آینده بهتر از علی (ع) نمی آید. جعفر بجدّ کوشید جواب دهد... اینجا، من در "رنج راه" ستون ثابتم در مدرسه ی فکرت، به این مسأله می پردازم:

چندسال پیش در کتاب "آغاز تا انجام" اثر گرانسنگ مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری خوانده و یادداشت کرده بودم که در صفحه  ۱۸۹ و ۱۹۰ گفته بود "بهترین مخلوق علی علیه السلام  است، خیرُالبریّه، سوره ی بیّنه" «...إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» (بیّنه، آیه ۷)


ایشان توضیح دادند که " هرگاه علی وارد می شد می گفتند خیرالبریّه آمد. پیامبر (ص) به صراحت فرمود علی و شیعیان او در قیامت رستگارند.".
در پایان بیفزایم در همین آیه ی شریفه، "شرّالبریّه" یعنی بدترین مخلوقات هم ذکر شده که رجوع به اصل آیه خالی از لطف نیست.
نیز به استناد صفحه ۱۸۷ آغاز تا انجام، بگویم که حالات و انفعالات.

 

جسم و روح در یکدیگر اثر مستقیم دارند. به قول مرحوم منتظری "برای تجلّیات روحی باید مزاج ویژه است." 
پس، در این رنج راه می گویم راه ما، راه علی ست، چون که آن مرد بی همتا این چنین بود. علی به سخن صریح نبی (ص) و آیه ی وحی "خیرالبریه" است یعنی بهترین مخلوق. همتایی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. علی انسان کاملی ست که همه ی ابعاد وجودی و آثار زندگانی و برکات خُلقی اش، تماما" تجلّی و نورالاَنوار خدای متعال بوده است. به تعبیر دیگر من، علی آدرس و نشانی مستقیم پرودگار عالَم است. خیرالبریّه ی حضرت باری. همین و بس. این هجدمین رنج راه بود که گذشت. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی


@


سلام جناب قربانی. تعجب می کنم!
شما جلسه ی شقیفه ی بنی ساعده! را اسمشو می گذاری دموکراسی! که چند طمّاع دنیازده و گریزان از نصّ و نصب الهی، در زیر آن سقف نشستند و با عبدالرحمن بن عوف! ساخت و پاخت کردند، اریستوکراسی و اشرافیت عربی را احیاء کردند. که بعد جاهلیت عربی بازمی گردد و جنگ های ردّه رخ می دهد. لطفا" برای تاریخ اسلام نامگذاری مدرن نکنیم. هر چیز در ظرف زمانی خود.
کجا رأی مردم جویا شدند! حتی واقعه غدیر را که رأی نبوی بوده را گوش ندادند چه رسد نظر و خواسته های مردم.
حتما" شورای عمر را مجلس مقننه می پنداری!


@
سلام محمدحسین. من بار آمده ام که اجتهاد در برابر نصّ نکنم. وقتی آیه ی قرآن علی را مصداق خیرالبریّه می داند، آن گاه من بیایم ترس از اسطوره سازی (= خیال تاریخی موهوم)  داشته باشم. دکتر علی شریعتی امام علی را "حقیقتی" بر گونه ی (=پیشانی) همه ی اساطیر می داند.
جناب محمدحسین! اگر دیگران در پی اسطوره های خیالین و موهوم اند علی خود حقیقت است. خدا تجلّی دارد. علی تجلّی خداست. و این فرابردن علی از جنس بشری به فرشتگی نیست. انسان چون اشرف مخلوقات است برای کمال و به خدا نزدیک شدن تناهی و حد و مرز ندارد. این ویژگی انسان است که "ماهیت" خود را تغییر دهد. هیچ موجودی نمی تواند ماهیت خود را دگرگون کند الا انسان. یعنی هم می تواند تا بی نهایت بالا ببرد مانند علی. و هم ممکن است تا بی نهایت پایین رساند، مانند ابوجهل. تمام.

 


@


سلام محمدحسین. واکاوی واقعه ی غدیر به معنای تنش، ستیزش و تفرقه اندازی نیست، تحلیل تاریخ اسلام است که کژی و زاویه از آنجا آغاز شد و طی ۲۵ سال، مطرودین پیامبر (ص) و جاهلیت عربی و نفوذ اَشراف دوباره قدرت اسلام را به دست خود می گیرند و فردی حق طلب و حق گو چون ابوذر غفاری در صحرای ربذه تبعید می شود و در همان کویر خشن جان می دهد. غدیر عقیده ی امامتی شیعه های علی ست نه حربه ای برای جنگ و نزاع. غدیر یک رخداد صرف نیست، راه و صراط است. غدیر آدرس ماست که گُم نشویم. پایداری از عقیده، هرگز به معنای  ستیز با سنی ها نیست. آنها راهی را برگزیدند و پیروان علی هم راهی. این حق ماست که از راه خود برویم.


@
نسبت کفرآمیز ندهیم به هم لطفا"


@
جناب قربانی. همه ی حرفم این است اسم آن را دموکراسی نگذار. تلاش آن ها نوعی پاتریمونیالیسم (patrimonialism) بود که سعی کردند قریشی بودن را شرط "حاکم" کنند. به عبارتی شیخوخیت که جاهلیت در برابر اسلامیت بود.

 


@
سلام جوادی نسب. خود شخص رسول الله (ص) گفتند علی خیرالبریه است. و بالاتر از آن خود خدا در قرآن گفت. آیا ما برای قبولاندن قرآن هم باید در مدرسه ی فکرت زور بزنیم!؟


@
چرا می گوی طرح دعوا؟ چرا بحث غدیر را تقلیل می دی به خلافت. چرا اردات به علی را این گونه استطراد می کنید؟


@
منظورم این بود وقتی آیه قرآن می آید، آیا باز هم باید رد کرد!؟


@
شأن رسول الله (ص) منحصر در شخص رسول الله است که مصطفای خداست.


@
من اصلا بحثم این نیست که علی را چرا خلیفه نکردند و... من حرفم با شما اینه حرکت کودتاگرانه ی آن چند سران عرب را که فرمان و نصّ رسول الله را نادیده گرفتند دموکراسی جا نزنید.


@


چون پرسش پیشخوان را دقت نکرده ای آقامحمدحسین. پرسش از غدیر است و ارادت به علی. نه بحث خلافت و بقیه ی ماجرا!!


@
مقام خاص امام علی را با این نوع واگویه ها و مقایسه ها، از نظر دور نداریم. از دورشدن از مبحث اصلی بپرهیزیم و بحث ۲۰ را به این سو و آن سو نبریم.


دوستان متدین و مؤمن بیاییم  یک بار دیگر آخرین آیه ی سوره ی رعد را بخوانیم که پیامبر دو شاهد دارد که برا آن بزرگوار کفایت دارد یکی خدا و دیگری حضرت علی (ع). برای مقام رفیع امام علی چندین آیه در قرآن نازل شده است. نیاییم این را با تأییده زبیر و فلان و بهمان مقایسه کنیم. کمی، آری فقط کمی، تفسیر قرآن هم بخوانیم! انسان فقط عقل نیست. آن هم عقل ناقص و محدود بشرهایی مانند ما. انسان اشراق می خواهد. روح دارد. عشق دارد. معرفت دارد و مودّت. سهم همه را بجا آوریم و انتلکتویل بازی در نیاوریم.


@
شما دکتر قربانی عزیز پیام خیرالبریه ی مرا به "علی الهی" تقلیل دادی! آیا این نسبت به من می چسبد؟


@
حسین آقا سلام. منبر نرفتم. در نهاد همه ی ما ذُکر کار گذاشته شده. که به هم تذکار دهیم. در سوره ی عصر نیز واژه ی "تواصوا" به کار رفته که یکدیگر را متقابلا" دعوت به حق و صبر کنید و من خودم و مدرسه ای ها را دعوت به خواندن آیه ی ۴۳ رعد کردم و کمی هم تفسیر قرآن خواندن. عمامه هم نیاز نیست. انسان ها خیرخواه هم اند. و این همان وعظ و مواعظه متقابل است. همین. اجبار هم نیست که اَحبار یهود می کردند و دیدید که مسیح (ع) آمدند و اصلاح زدند به اساس دین تحریف شده ی شان. خدا کند در عصر جدید با این شیوه های انکاری، تحریفات و اعوجاجات بدتر از احبار شکل ندهد! مَباد آن روز.


@
سلام. پاسخم این است:


هم علامه طباطبایی و هم استاد محمد تقی شریعتی در چشمه کویر (گفتار ۲۱ با عنوان علی شاهد رسالت) این آیه را تفسیر کردند. خود امام علی این آیه را مهمتر از همه آیات قرآن می دانند. و "ومَن عندَه علمُ الکتاب" منظور علی ست که علم آن نزد اوست. در جلد ۲۳ فارسی المیزان این آیه مفصلا" بحث شده است.


که خدا خود به پیامبر دلداری می دهد که همین که من  و علی شاهد هستیم تو فرستاده ی خدایی، کفایت می کند. یعنی گواه بودن علی در حد و ارزش گواه بودن خدا خوانده شد. این آیه مقام رفیع علی را اثبات می کند. ممنونم از آن جناب که به آیه رجوع فرمود.

 

جناب.... آیه ۴۳ رعد این است: وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ ﴿۴۳﴾
و کسانى که کافر شدند مى‏ گویند تو فرستاده نیستى بگو کافى است‏ خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است میان من و شما گواه باشد.
پس  جمع نبست، گفت آن کس که نزد او علم کتاب است. او، مفرد است و اینجا علی (ع) است.

 

فرض بگیریم معنای جمع می دهد مَن. آیا علی عالم حقیقی نیست؟ که می دانم می گویی هست. حتی اگر تعمیم هم بدهیم آیه را، باز هم علی در صدر آن عالمان حقیقی ست. گرچه من به استناد تفاسیر قرآن، منحصر در علی (ع) می دانم. باز هم ممنونم و دعوتت می کنم روی این آیه بازهم کاوش کن.


@
نه جناب. علی همه کمالات را دارد، جز الله. جاهلیت است اگر کسی علی را چنین کند
خود علی غُلات را دور و درو کرد.
منظورم این است خدا دو گواهی  رسالت نبوی را هم اندازه هم می داند. گواهی خود و گواهی علی.
مثل احسان به والدین که در قرآن در کنار توحید آمده است.

 

@
تحلیل شما جناب دکتر قربانی کاملا" مادّی و فروکاهنانه است. شخصیت مرتضی را با انسان دیگر در یک کفّه می سنجی!؟ علی کاملا زمینی ست، ولی تماما" با کمالاتی که کسب کرده آسمانی و معنوی شده. از شما بعیده این همه سطحی نگری! جناب جلیل قربانی. شما که شمّ پژوهش داری چرا!؟ اگر شأن علی با اصحاب محترم رسول خدا (ص) یکسان است، پس چرا علی به مقام امامت نصب شد که حکومت جزئی ترین موضوعات امامت است. لطفا" تعجب، تولید نکنید! هرچند اعجاب آفریدن هم امری ست عادی در مدرسه ی فکرت.

 

شما پس معنی این عبارت را آن گونه که باید فهم کنی، قاصری. بله، در همون مقطع زمانی ابوجهل هم بشر است. ولی فاصله ی ابوجهل با ابوتراب که کجا تا کجاست؟ اصلا تا ندارد تا بی نهایت است. بله، محمد بشر است، ولی در نگاه اسلامی ما، انسان سَیر دارد تا بی نهایت و همان سیرهاست که بشر را متعالی می کند. قلب پیامبر معدن وحی شد و قلب علی مخزن امامت.
 

امامت و منزلت علی را با پدیده ی نامیمون خلافت که اساس آن بر قریشی گری ست، پیوند نزنیم. آن کجا و این انحراف و بازگشت به جاهلیت کجا؟!


اصلا ربطی ندارد به بحث.
از مقام والای علی همین است که در برابر این گونه قضایا اهل تبعیض و تفاخر نیست. این اثبات کمالات بی متنهای علی ست. نه تساوی منزلت و رُتبه. من ادعای اشراف نمی کنم، بلکه می گویم شما در تببین انا بشرٌ مثلکم درمانده و قاصری.

جناب قربانی. من تسلیم قرآنم. هرگز در مصاف با قرآن قرار نمی گیرم بله در ته صف قرآن می ایستم تا توشه برگیرم.
بشنو از نی چون حکایت می کند... یک معنی اش اینه خود را از انانیت خالی کنیم تا مانند نی توخالی صوت و نوای خدایی در درون مان بشنویم. همین. مقتدای همه قرآن است حتی محمد و  علی و فاطمه و معصومین و مؤمنین و تمامی بشریت....

 

جناب سید علی اصغر

بدان کخ من خودم را فردی باورمند می دانم، و از این که در این گفت و گوهای خوب چندجانبه مدرسه حرفم را می گویم، به معنای راندن کسی نیست. فقط از حق اظهارنظرم دارم استفاده می کنم. تمام.

 


@
جناب آقا عیسی چه کسی زمینی بودن علی را انکار کرد درین مدرسه؟ علی با عقل و درایت و فضایل خود به آن مقام رسید. لطف کنیم حرف های همدیگر را به خطا و ناقص و گزینش شده و دلبخواه، نقل نکنیم. علی فرزند فاطمه بنت اسد و ابوطالب است ولی، ولی خدا شد. آری، ولی الله. کمی هم روی اعماق واژگان غواصی کنیم و ادای روشنفکربازی را درنیاوریم. اول به خودم نهیب می زنم جناب دبیر ما.


زنگ شعر در مدرسهٔ فکرت


تا تو تن را چرب و شیرین می دهی
جوهر جان را نبینی فربهی


مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۵

 

علامه محمدرضا حکیمی صاحب کتاب الحیات ریشه در دو چیز دارد:
قضاوت فاسد
اقتصاد فاسد
که هر دو سر در آخور هم دارند.
رجوع کنید به کتاب
مرام جاودانه اثر حکیمی وصی شریعتی.

 

 


دین و نفَس
این مطلب من جنبه ی عمومی دارد نه خدای ناکرده القای خاص و یا اتهام ناروا. صرفاً یک بحث دینی ست.
دین حتی از نفس کشیدن نیز برای انسان ضروری تر است. انسان اگر نفس نداشته باشد می میرد، ولی اگر دین نداشته باشد به آگاهی و کمال نمی رسید و وقتی به آگاهی نرسید همه ی هستی اش می میرد، پس دین از نفس کشیدن برای انسان ضروری تر است...


دین ارتباط انسان با خدا و کمال است... کسی که باور نداشته باشد، دین هم نخواهد داشت... غایت دین کمال است... اگر کسی دین نداشته باشد تمام لایه های انسانی و معنوی اش به فعلیت نمی رسد... حتی اگر کسی تفسیر دینی اش شبان وار باشد باید با او همدلی کرد تا کم کم دیدش روشن و بازتر شود... بر «ندارندهٔ باور» دین وجود ندارد... و کسی که به این مطلب نرسیده باشد محروم است. به قول علامه طباطبایی مستضعف فکری.
خلاصه نویسی ام از کتاب سرشت و سرنوشت گفتار ۹ دین و دینداری. اثر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی از ص ۱۸۵ تا ۲۰۴
والسلام. ابراهیم طالبی دارابی.

 

 

مدرسه فکرت یکماهه شد
به نام خدا. سلام. امروز عید غدیر مدرسه فکرت یکماهه شد. ضمن قدردانی از همه ی همکلاسی های گرامی، سه فراز می نویسم و ورود به دوماهه شدن مدرسه را به فال نیک می گیرم.


۱_ از همه ی اعضای عزیز بی نهایت ممنونم که هم خواندن را جوشش فکری تبدیل کردند و هم نوشتن را. برای این فراز این شعر را هدیه می کنم:


اگر از شوق پریدن شده ای بی تب و تاب
پَرِ پرواز کتاب است کتاب است کتاب


۲_ فکرت چیست؟ از  سه منظر فکرت مهم است: فکر، حرکت اندیشه است. به تعبیر عرفا با فکرَت، فانوس باطن انسان روشن می شود. برای این فراز این سخن وُلتر را هدیه می کنم:


گُل را می توان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آن را نمی توان در فضا کُشت.


۳_ من گرچه مدیر مدرسه ام، ولی از همه ی شما به یقین کمترم. دغدغه ها و دقیقه های مرا برای مقررات پذیری، پذیرا باشید. دوام و تأنّی مدرسه برتر است از تندی و نابودی آن. با این همه اگر واقعا" معتقدید که مدرسه فکرت جای تنگی ست و شما را در تنگنا نگاه می دارد من پیشنهاد معقولی دارم و آن این است:


یکی از شماها بزرگواران گروه مدرسه فکرت را تأسیس کند و مدیریت آن را بر عهده بگیرد و هرچه آزادی در جهان وجود دارد در آن آزاد بگذارد، من هم قول می دهم در آن عضو باشم. بسم الله. ولی نه، اگر به همین راضی هستید پس خودمان را عادت دهیم به آن. من از شما کمتر آزادی دوست ندارم، ولی مقرارت پذیری اصل عقلی بقا و دوام مدرسه است. برای این فراز این سخن دکتر علی شریعتی درباره ی امام علی را هدیه می کنم:


حق در زبان علی به معنای قدرت نیست...به معنای مرگِ "زور" است.
پس، هم مدرسه ای های فکرت، پیش به سوی حق و مرگِ زور.
مدیر مدرسه ی فکرت

 

 

 


شخصیت امام علی
"این بزرگوار (حضرت امیر) شخصیتى است که داراى ابعاد بسیار است و مظهر اسم جمع الهى است که داراى تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهى در ظهور و در بروز در دنیا و در عالم، با واسطه رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است. و ابعادى که از او مخفى است، بیشتر از آن ابعادى است که از او ظاهر است. همین ابعادى هم که دست بشر به آن رسیده است و مى ‏رسد، در یک مردى، در یک شخصیتى جمع شده است،..."سخنان امام خمینی درباره ی امام علی (ع) منبع: جماران.

 

رنج راه
به نام خدا. سلام. ما درست است که مسلّح به عقلیم، ولی جهان و انسان هم با شهود مواجه است و هم با غیب و امور نهانی، که درک ها و دریافت ها را بر ما دشوار می سازد. و وحی برای امداد آدمی آمده است. به قول شهیدبهشتی "کمک وحی به عقل بشر در ریزه کاری ها و ابعاد ناشناخته" است. (رک: بایدها و نبایدها. نوشته شهید بهشتی، تهران، بقعه، ص ۸۰)


هم مدرسه ای ها، می دانم که نیک می دانید راه فقط با وحی و عقل طی می شود. محرومیت از هر کدام، استضعاف می آفریند که انسان را در مسیر سخت و سنگلاخیَ عبورها، به کژراهه می رساند. قسمت ۱۸ بود این رنج راه. تا بعد.

 


علی انسان کامل
به نام خدا. امام علی (ع) را با عقل محدود خود، محدود نکنیم. آن الگوی آدمیت، در همه ی ابعاد، برین و عالی ست. زندگانی سراسر عبرت آن بزرگ مرد، همه،  ارزش پیروی کردن دارد؛ چه آن ۲۳ سال که در رکاب پیامبر (ص) برای مکتب شجاعانه مبارزه کرد. چه آن ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت، آگاهانه سکوت نمود و چه آن ۵ سال حکومت داری، که برای اجرای عدالت، جانانه بپاخاست.


علی را باید در همه ی زوایایش دید نه از دیدِ تنگ خویش. مردی به مانند علی که در تمام هستی نایاب است، تمام وجودش ارزشِ تبعیت کردن دارد و شیعه از این رو شیعه است که می گوید پیرو اوست و رونده ی راه او. زیرا:


راه علی هم عدل دارد. هم جود دارد. هم نماز دارد. هم اخلاص دارد. هم خداپرستی دارد. هم قرآن گرایی دارد. هم عرفان دارد، هم مروّت دارد. هم معنویت دارد. هم فریاد دارد. هم سکوت دارد. هم حقوق دارد و هم تکالیف. والسلام.
شیعه ی مسلمان ایرانیِ علی؛ ابراهیم طالبی دارابی.

 

پاسخم به محمدحسین آهنگر


سلام جناب محمدحسین. گرچه سؤال شما خطاب به مدرسه است نه من. ولی من هم چون عضو مدرسه ام، پاسخ می دهم:


به نام خدا
۱_ هیچ عقل سلیمی هرآنچه قطعا" شرعی است را نمی تواند وتو یا انکار و یا مخدوش کند و یا خود را خدای ناکرده، حکیم تر از شارع یعنی خدای حکیم بداند. زیرا آنچه خدا وحی کرده است همه ناشی علم اوست که بر همه مخلوقات خود، فائز و فائق است.


۲_ عقل، از منابع چهارگانه شیعه است. یعنی اگر جایی شرع، نظری نداده، عقل، البته عقل اهل تخصص، مجاز است حکم را کشف کند. اگر کسی مسلح به این عقل و مسلط به علوم مقدماتی عقلی ست، بر او واجب است حتی برای کشف احکام دین خدا بکوشد.


۳_ آنچه واقعا عدلی ست شرعی ست.


۴_ آن اخباریون هستند که برای عقل اعتبار قایل نیستند. اما متکلّمان (= عالِم اعتقادات) برای عقل تشأُّن قایل اند. در روایت هم داریم عقل رسول باطنی ست. البته باید پرسید کدام عقل؟ عقل ناقص و درس نخوانده و سرگرم این و آن؟ یا نه عقل سلیم و توانا و سالم.


۵_  متکلمین و اصولیون، "تلازم عقل و شرع را قاعده ملازمه می ‏نامند، می‏گویند: کل ما حکم به العقل حکم به الشرع. یعنی هر چه عقل حکم کند شرع هم طبق آن حکم می‏ کند."

و در پایان: اگر محمدحسین واقعا" به لحاظ عقلی به حکمی رسیده و می تواند آن حکم را با نهایت اعتقاد و صحت، به مردم بقبولاند، آری آن حکم ایشان شرعی ست. ولی اگر محمدحسین به اصول فقه، کلام، معارف دیگر اسلام مسلط نباشد و بخواهد با عقل خود حکم شرع را بیان کند، به نظرم جواب کاملا گویاست!


درضمن اگر مثلا کسی مدعی شود عقل من بر وحی فائق و غالب است، به یقین باید برای آن شخص حساب ویژه ای باز نمود! دورش حلقه زد و از او آموخت!
والسلام. ابراهیم طالبی دارابی.

 


خبر مدرسه فکرت
حجت الاسلام حسین انصاریان: چند وقت پیش به یک جلسهٔ بسیار مهمی دعوت شده بودم که بعضی از سران مملکت هم بودند؛ از من پرسیدند: شما بین مردم هستید و همهٔ شهرها، حتی تا روستاها می روید، نظرتان دربارهٔ مردم چیست؟ باید با مردم چه کار کرد که آرام باشند و مردمی که قهر کرده اند، برگردند؟ گفتم: من یک نظر بیشتر ندارم و آن هم محبت کردن به مردم است. محبت کردن به مردم هم کم کردن بار و درد مردم است. شما می توانید خیلی چیزها را از روی دوش مردم بردارید که امکان هم دارد.


پنج پیشنهاد به آنها دادم که فعلاً دستور داده اند یکی از آنها در یک گسترهٔ محدودی عملیاتی شود؛ نمی دانم عملیاتی هم شده یا نشده است. یک پیشنهادی که دادم، این بود: امام جمعه های تلخ، تیز و تند را در شهرهای پرجمعیت تغییر دهید. چون دفع خیلی خطرناک است! جذب رحمت الهی است، مردم را دور هم جمع کرده و ایجاد محبت می کند؛ بنابراین خداوند در قرآن مجید اجازه داده اند که با دو طایفهٔ منافقین و کفار اگر با شما جنگیدن با آنان بجنگید و اگر کاری به کار شما نداشتند، شما هم کاری به کارشان نداشته باشید. همین محبت پیغمبر(ص) و همین رحمت الهی در وجود پیغمبر(ص) بود که مردم را جمع کرد. (منبع: ایسنا)


نکته مدیر مدرسه ی فکرت:
نه فقط خطیبان جمعه و جماعات، که بسیاری از دست اندرکاران نظام _ که چون کَنه به آن چسبیده اند_ باید به خانه های شان بروند و جای شان را شایستگان بگیرند تا انقلاب خوب و مظلوم ما که مخزن بزرگ ارزش ها و اهداف است، بیش از این دچار کژی ها، زخم ها و خش ها نشود.

 

این بیت غزل سعدی را هدیه می کنم:


برق یمانی بجست باد بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست

 


امشب میلاد امام کاظم (ع) است. ضمن تبریک یک سخن از آن امام شهید تقدیم می شود:
مُجَالِسَه أَهلِ الدِّینِ شَرَفُ الدَّنیَا وَ الاخِرَه
همنشینی با اهل دین، شرف دنیا و آخرت است.
(تحف العقول ، ص ۴۲۰)


 

رنج راه ۱۹
به نام خدا. سلام. ما دو ندا داریم: ندای بیرون، ندای درون. دو سال قبل کتابی می خواندم با عنوان "زندگی در پرتو عرفان" اثر دکتر واین دایر، ترجمه سیدمهدی جعفریان. نشر افکار.


در  ص ۲۶ تا ۲۸ آن نُه تا دستورالعمل آمده بود که یکی این بود: "به ندای درون که زبانه می کشد توجه کنید". 
خواستم در این رنج راه گفته باشم راه فقط چشم نواختن های یکنواخت مادّی نیست! باید با لاشه ی معنوی و اِشراقی وجود خویش نیز، تماس برقرار کنیم. یعنی چسبندگی با روح. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 

 

نکته:

برخی از عُرفا انسان را به دو لاشه تقسیم می کنند: لاشه ی غربی مادی انسان. لاشه ی شرقی معنوی انسان. ممنونم از حُسن توجه ی تان.
به کتاب در باره ی تصوف نوشته ی ویلیام چیتیک از انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب رجوع شود.


پرسش ۲۱ مدرسه فکرت.
خاستگاه رویدادهایی که در "من" وجودی انسان اتفاق می افتد کجاست؟در درون جسم انسان یا جایی فراتر از آن؟
این پرسش جناب معین آهنگر است که از ساعت ۱۰ امشب در پیشخوان سنجاق می گردد. با تشکر از آقای معین.
مدیر مدرسه فکرت

 


زنگ شعر مدرسه فکرت


زبان حال یک موحّد با خدا


کی رفته ای ز دل که تمنّا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده پیدا کنم تو را
از دستنوشته ای مدیر مدرسه ی فکرت

 



پاسخم به بحث 21
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از جناب آقای معین آهنگر که این بحث مهم را پیش کشیدند، جواب خودم را در چند بند می نویسم:
۱- اول باید بدانیم فقط انسان «من» دارد‌. حیوانات و سایر موجودات مرجع ضمیر «من» ندارند.
۲- منِ وجودی انسان در روح است نه در جسم.
۳- تنها انسان است که با هستی خود نسبتی آگاهانه دارد. چون از عقل جوشان برخوردار است. لذا، به تعبیر حکمیان هر انسان خود یک جهان است‌.
۴- با این مقدمه من متعقدم خاستگاه و محل خیزش تمامی رویدادها در روح است. چون روح است که آدمی را از چُدن، چغندر، چنگال، چپاول، چسب و هر برچسب دیگری متمایز می سازد. روح نباشد انسان با سنگ یکی ست. به قول یکی از حکیمان ایرانی مرجع ضمیر «من» صحنه ی حضور است.


و من به پرسش جناب معین می گویم صحنه ی حضور آدمی، روح است‌ که هم تغذیه ی جسم می خواهد که روح بدون کالبَد امکان حیات ندارد و هم تن می خواهد که تن بودنِ روح، و تغذیه ی معنوی، بدنی بدون بقاست. پس، انسان حاضر کسی نیست جز روح. و روح است که بشر را مهیای کمال و محل دریافت ها و رویدادها می کند که به مدد وحی، اشراق درونی، عقل، احساس و عشق و حُب زندگی را رونق و پاداش گیرنده نهایی می کند. انسان هم می تواند ابوجهل شود که انباشته از جهالت و قساوت بود. هم می تواند ابوذر شود که پُر از ایمان و آگاهی و قبسات بود.

 

@
سلام جناب معین. منظورم این بود روح هر شخص که دمیده ی خدای تبارک و تعالی است، به بدن همان شخص نیاز دارد. لذاست هرگاه بدن مُرد، روح متوفّی می گردد. متوفّی یعنی گرفتن و بازپس گیری. یعنی برای روح، هرگز لفظ فوت و مُردن به کار نمی رود. این لفظ قرآن است. متوفّی از وفا است. که به بازپس گیری روح که امری نامیراست، وفا می شود و از کالبد فرد، گرفته.


ماه محرّم، ماه پیام (۱)
به نام خدا. سلام. چندی دیگر سیاسی ترین و انقلابی ترین ماه، فرا می رسد؛ ماه محرم. ماهی که امام حسین (ع) و خالص ترین یاران و پیروانش، بزرگترین واقعه را پیش روی بشریت به امانت گذاشتند؛ یعنی عاشورا. روزی که حضرت "ثارالله" خونش را در ردِّ ستم، فساد، زراندوزی و هرزه گری های یزید فدا کرد، تا اسلام حقیقی حضرت محمد (ص) جان و حیات تازه بگیرد؛ و گرفت.


با عشق حسینی، امسال نیز با تمام احترام و اهتمام، آماده می شویم، تا مثل همه ی سال های سال، در عزاداری و بپاداری آیین شور و شعورِ مجالس امام حسین (ع) و یاران وفادارش، کوشنده و پیشگام باشیم. و با دلی سرشار از عشق و عزّت و سری پُربار از شوق و معرفت، در پای منبرها، نوحه ها، زنجیرها، اشک ها، پندآموزی ها و ارادت ها شرکت کنیم. چراکه اسلام عزیز (به قول استاد محمدرضا حکیمی _وصی مرحوم دکتر علی شریعتی_ در ص ۲۶ کتاب مرام جاودانه) از کوه حَرا آغاز شد ولی در روز عاشورا نهادینه و احیاء شد.
پس؛ احیای عاشورا، احیای دین و آیین خداست. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

به قول هراکیلیت: در جهان تکرار نداریم، هر لحظه، تازه است...

 

پاسخ:
سلام جناب دکتر ترابی. فقط خداوند است که تنها مؤثِّر است و از هیچ چیزی متأثّر نیست. (تأثیر نمی پذیرد) اما انسان از همه چیز تأثیر می پذیرد؛ از هوا، از آب، از وعظ، از زشتی، از رفیق، از کتاب، و در اوجش از دین و خدای متعال. ارجاع می دهم به کتاب مهم سرشت و سرنوشت ص ۳۹.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1107