تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
مدرسه فکرت ۲۶
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و ششم
بحث ۱۱۵: این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
نواندیشان معاصر از ضرورت بازگشت به آموزههای معنویان و فرزانگان سخن میگویند. فرزانهای چون مولوی، صلح درونی یا صدق را مقدمه و پیششرطی برای صلح بیرونی با دیگران میداند، این مسأله چگونه تحلیل و شکافته میشود؟
پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
کاری به این مبانی نظریات ندارم جناب جوادی. مسأله این است، سرمایه باشد، اما حاکمیت سرمایهداری نباید شکل بگیرد. سوئد یک کشور پیشرفته است، اما آن فساد و چپال و غارت نوع غربی در آن دیده نمیشود. غرب، با فروش اسلحه نیز خزانهاش را پر میکند. مثل دوشیدن عرب از طریق تز ایرانهراسی. آیا واقعاً این تز درست است؟ معلوم است که با ترساندن اعراب از ایران، در پی فروش افزارآلات جنگیاند. باید قضیه را کامل دید نه از روزنهی تنگ. تأکیدتان بر فرضیهی "ویژگی انسان" و راهحل قَسری سرمایهداری، فرضیهایست که خود دارای چند فرضیه جانشین و فرضیهی رقیب است. که آن را "فرضیهی پوچ" هم میگویند. یعنی با نظریههای دیگر، راهحل تکخطی سرمایهداری را پوچ میسازد.
در خود آمریکا، جناح "بازها" همیشه با کارخانجات اسلحهسازی رشد کردند و کارتل و تراست پدید آوردند. بخش عمدهی درآمدشان با فروش سلاح و ایجاد جنگ میان کشورهای ثالث است. بنیاد بقای آنان بر وجود پیکار میان جوامع است.
بحث ۱۱۶: این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
ما شبانهروز طی ۲۴ ساعت یک دور میزنیم که یک روز از عمرمان حساب میآید. این مدتِ زمانی _که همیشه بر ما میگذرد و ما را از دیروز، یک روز بزرگتر میسازد_ در این روزگار هر یک از ما را با انواع مشاهدات، شادابیها، عجایب، مَشقّات، شگفتیها، مشکلات و سختیها روبرو میکند؛ سؤال این است طی ۲۴ ساعت گذشته، چه چیزی بر شما گذشته و آن را مشاهده نمودهاید که گفتن و نوشتن آن، به ما در این مدرسه تجربه، درس، عبرت، اندیشیدن، همدردی و آموزه میآموزاند. یکی را اگر مایل هستید مختصر _که از حدّ دو کف دست نگذرد_ تعریف کنید. و یا بگویید این روزها، ۲۴ ساعت چگونه سپری میشود؟
پاسخم به بحث ۱۱۶
به نام خدا. امروز صبح وقتی از خانه بیرون میرفتم گربهای تنومند، پَشمین و زاغ را در حال شکار دیدم. ماشین را کنار زدم، به تماشای شگفتیهای آفرینش حضرت پروردگار پرداختم. نمیدانستم حامی کدام باشم: صیّاد یا صید؟ کبوتر با رنگهایی که آفتاب درخشان قم، بر پرهای زیبایش پدیدار ساخته بود، و تلألو (=تابش و برق) میانداخت، جلوی چشمانم روزی امروز گربه و آنگاه کرم و میکروبها شد. بگذرم.
وقتی به نشست رسیدم، کناری من _که رفیق من بود و مردِ تلخیها چشیده_ درگوشی به من گفت فلانی! میتونی این را برام ترجمه کنی: منطقهی زندگیات مهم نیست، منطق زندگیات مهم است. گفتم: فلانی! بالاتر از منطقه و منطق، "منطقةالفراغ" است که شهید سیدمحمدباقر صدر آن را مطرح کردهاست. جایی از دین مبین اسلام، که دست مجتهد زمانشناس را در فهم و وضع حکم شرع باز میگذارد. بگذرم؛ که این فراغ، با تحجّر (=فسیلوارگی ذهنی) عدهای، به فراق! کشانده شد.
نکته ها: چه بر سر حکیم سهروردی آوردند، وقتی ۳۰ سالگی مجبور شد از سهرورد زنجان سر بر بیابان گذارد و در حلب دمشق به فتوای فقیهان متصلّب سُنّی، به علت آراء مترقی و شاذّ به دار آویخته شد.
پاسخم به جوادی نسب:
ساحت مقدس و متعالی خدا از هرگونه ظلمکردن و مظلومشدن، منزّه است. اگر پایان همان گزارهی کناییات، نشانهی تعجب میگذاشتی، من حتی ممکن بود، نظر هم ندم چه رسد به ابطال. خدا خود فرمود نه ظلم کنید و نه مظلوم واقع شوید. پس، خدا خود بری از این ضعف است. تسبیح خدا، یعنی سلب صفات رذل از ساحت ربوبیت. و ظلم و مظلوم از خدا دور است.
بحث ۱۱۷: مطلب زیر برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
فرخ نگهدار: "رفتار عمومی ایالات متحده تحت رهبری ترامپ نشان میدهد که او برخلاف تمام روسای جمهوری سابق، اعتقادی به نقش رهبری کنندهی امریکا برای حل و فصل مسایل بینالمللی یا گلوبال ندارد. شعار «امریکا اول» معنایش این است که نهادهای بینالمللی چون تحت ارادهی ما نیستند باید برانداخته شوند و اتحادهایی جایگزین شوند که ولایت (سرپرستی) امریکا را قبول دارند." (منبع)
پاسخم به بحث ۱۱۶
قسمت دوم
دیروز با اشتیاق فیلم "هفت سامورائی" را نیز دیدم. سامورائیها جنگجویان حرفهای قدیم ژاپن بودند. فشردهی برداشتم از این فیلم آموزنده این است:
۱. غارت، با زانوزدن غارتشوندگان تشدید میشود.
۲. سامورائی وقتی گرسنه باشد، پلنگ جنگل هم در امان نمیماند.
۳. اجیرکردن برای دفاع! نشانهی عجز و درماندگیست.
۴. ممکن است فقیر باشیم، اما گدا نیستیم.
۵. مرید کف پای استاد را بوسید. اما استاد نگذاشت و گفت من استحقاق "مرادی" را ندارم.
۶. دفاع خیلی سختتر از حمله است.
۷. ازخودگذشتگی برای آرمان و آسایش دهقانان مورد غارت.
۸. و نیز این تئوری استاد و رهبر هفت سامورائی که هوشمندانه بود:
وقتی همه جا امن بهنظر میرسد، خطر فرا میرسد.
در پایان از همکلاسیهایی که در بحث ۱۱۶ شرکت کردند، ممنونم. و از تمامی خوانندگان که حوصله کردند و پاسخهای ۱۱۶ را خواندند نیز سپاسگزار.
پاسخم به بحث ۱۱۷
یکم: آمریکا دستکم در سه زمینه در پی تئوری هژمونی (= سلطه) است، چون امنیت ملی و منافع ملی خود را در آن میبیند: ۱. صدور فرهنگ آمریکایی (زیست آمریکایی) ۲. سیاست بینالمللی ۳. ساختار جهانی (= نظم نوین). بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۵
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و پنج
رفتار فاطمی (۴)
به نام خدا. سلام. حضرت فاطمه زهرا _سلامالله علیها_ فرمودند:
"خداوند، صبر را وسیلهی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد."
این سخن حکیمانهی حضرت زهرا (س) در سایت آثار مرحوم آیةالله بهجت بهصورت دوبیتی به نظم در آمده است:
گر پنجرهی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیک
کاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد
(منبع)
۲۰ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخم به پرسش جناب ر. بابویه
در گروه دیار همدلی
سلام جناب آقای... .
پرسش خوب شما نیازمند پاسخ مفصل و تاریخنگارانه است. اما اینجا در یک نکته میگویم که اساساً ایرانیان اندیشهی عدالت داشتند. اوج این نگرش در همان سخن سهگانهی پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک نهفته است، که در پارهای از دورهها توسط شاهان ستمگر از مردم دریغ میشد. و ایرانیان با همین تفکر سهپندی، امام علی (ع) را مظهر تام عدالت یافتند و پیرو اهلبیت (ع) شدند. ممنونم از شما جناب.
فیلیپا فوت چه میگفت؟
به نام خدا. سلام. خانم فیلیپا فوت _که در ۲۰۱۰ درگذشت_ یک فیلسوف اخلاق فضیلت بود. او تا مدتها، حتی به هیچ مدرسه و دانشگاهی نرفته بود. خود گفتهبود اول مُلحد بود. اما هوش سرشاری داشت و پایش به دانشگاه باز شد. با افکار توماس آکویناس (قرون میانه) و ویتگنشتاین آشنا شد و خود به مقام یک فیلسوف اخلاقشناس معاصر نائل آمد . او "دستور زبان خیر" نوشت که از تزهای اصلی اوست.
من، علاوه بر آشنایی قبلی با افکار او، سه شب پیش یک متن گفتوگوی بسیار مهم او را دیده و خواندهام که چهارساعت زمان برد. صدانت: (منبع) در اینجا در چند نکتهی گزارهای و تمثیلی، فشردهی دیدگاه فلسفی اخلاقیاش را با برداشت آزادم از آن متن، مینویسم. اگر نقصی در این برداشتم، دیدهاید، به حساب من بگذارید، نه آن فیلسوف:
فیلیپا فوت بر این نظر بود:
۱. اخلاق، در نهایت بیانِ طرز تلقیست.
۲. انسان باید ویژگیهای خیر را دارا باشد. زیرا نبودِ آن رذیلت است و بودنِ آن فضیلت.
۳. انسان باید "نفعرسانی" کند به انسانها، حیوانها و...
۴. تلاش انسان برای دفعِ درّندگی حیوان از طریق باغ وحش، نافی خصوصیت ذاتی درندگان نمیگردد.
۵. ریشهی عمیق درخت بلندقامت چنار، لازمهی ذاتی آن است که نبودِ آن نقص است.
۶. دُم رنگارنگ طاووس نَر، ریشهی دوام زندگی و جفتیابی آن است، که فقدان آن نقص و شرّ است.
۷. فیلیپا فوت با تمثیل ریشهی چنار و دُم طاووس میخواهد بگوید انسان باید خصوصیات معنوی، فضیلتهای اخلاقی و "نفعرسانی" داشته باشد که نبود آن برای انسان نقص و شرّ است. انسان باید آن را در خود پدید آورَد و در رفتارش پدیدار نماید.
۸. او برای چنین انسانی و ضرورت فضیلتها، "دستور زبان خیر" نوشت.
۹. فوت با این جملهی ویتگنشتاین بسیار متحول شد و تز فلسفی و اخلاقی خود را در فضیلت و خیر پیش برد: "هرچه میخواهی بگو؛ اما همانی که هستی، باش." بحث عمیق است و فضای مدرسهی فکرت در اندازهی گنجایش دو کف دست. پس تا همین اندازه بس است. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۴
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و چهارم
شهر انقلاب
قسمت دوازدهم
بهنام خدا. سلام. در ابتداء بگویم سهم هیچ صنف و قشر و گروهی در بروز انقلاب را نادیده نمیتوان گرفت. اما بهگمانم کمتر کسی انکار دارد که شهر انقلاب، "قم" نبوده است. آری؛ شهر انقلاب، قم بوده است. شاه در طول سلطنت خود، از قم میهراسید. او در اصل، دلش میخواست قم در حمایتِ حکومتش باشد و یا دستکم ساکت بماند. وقتی میدید نه حمایت است و نه سکوت، دست به سرکوب میزد.
چهار سرکوب خونبار قم توسط شاه از همه برجستهتر و تأثیرگذارتر بود:
۱. سرکوب طلاب در درون فیضیه در دوم فروردین سال ۴۲ و روز شهادت امام صادق (ع)
۲. سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۴۲.
۳. سرکوب شدید طلاب و دستگیری فراگیر آنان در قیام سال ۵۴ طلاب فیضیه.
۴. سرکوب قیام ۱۹دی ۱۳۵۶ قم که این چهارمین سرکوب، جرقهی اشتعال اعتراضات و پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ گردید. و برگزاری مراسم چهلم شهدای قیام ۱۹دی۵۶ قم، شهر بزرگی چون تبریز را به قیام ۲۹ بهمن ۵۶ کشاند. و سپس یزد و شهرهای دیگر را به حرکت جسورانه، علیهی رژیم واداشت و موج ۱۹دی قم، شهرهای دیگر ایران را یکییکی، فرا گرفت.
شهر قم به دلیل حضور مرجعیت، مجتهدین، روحانیت، طلاب، مردم مؤمن و مذهبی و از همه مهمتر، قدرت اِفتاء، جلودار نهضت اسلامی بود. حتی چشم اغلب انقلابیون به قم بود و خط و ربطها، اعلامیهها و نوارها از اینجا، جابهجا و شیوهی مبارزه از اینجا ترسیم میشد.
هنوز نیز قم بعد از چهلسال از استقرار نظام جمهوری اسلامی، همچنان شهری برای رایزنیها، مشورتها و حتی اجازهگرفتنها برای پستهایی چون ریاستجمهوریست.
قم، نماد واقعی انقلاب است. نام قم، همان قم باقی ماند و مانند شهر سنپترز بورگ، لنینگراد نشد و نیز مثل شهر استالینگراد، به ولگاگراد برنگشت. چون قم، بامُسمّی بود و به دور از خودخواهیهای کمونیستها. آری؛ قم در لغت یعنی "بپا خیز" و بپا هم خاست.
۱۳ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۱۱۱ : این پرسش جناب ست که برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"مسئولیت والدین درقبال نماز فرزندان چیست؟ و چه آثاری دارد؟"
پاسخم به بحث ۱۱۱
بهنام خدا. سلام. سپاس از پرسشگر بحث ۱۱۱ جناب محمد عبدی که موضوعی دینی و تربیتی را به صحن مدرسه آورد.
۱. پرسش دو پاره دارد: مسئولیت و آثار.
۲. بلی؛ مادر و پدر به دلیل اینکه نقش اول تربیت فرزند را بر عهده دارند، طبق آموزههای دینِ مُرسل، باید وظیفهی انسانی و تکلیف شرعیاش را عمل کند.
۳. یکی از صفات خدای باری تعالی، "پروردگار" است و پروردگار یعنی مربّی و پرورشدهنده. و حضرت پروردگار، خود، نماز را با فرو فرستادن وحی، به بشر آموخت و واجب ساخت، و ایمان حکم میکند پدر و مادر در برابر خدا عصیان نورزند و نماز را به فرزند بیاموزانند، یا خود مستقیم و یا از طریق آموزگاران قرآن.
۴. اساساً آموزش، بهویژه برای فرزندان، هزینه محسوب نمیشود؛ بلکه، سرمایه است. و آموختن نماز به فرزندان و گسترش فرهنگ نماز در کانون خانواده، آثار معنوی و روانی و روحی دارد.
۵. من با آنکه وارد ۵۶ سالگی شدم، هنوز ذهنم و خاطراتم پر از عطر و بوی خاص مسجدرفتنها در دورهی نوجوانی است. یعنی آثار آن بر مجموعهی زندگیام قابل لمس است. گرچه، هرچه، اخلاص در نماز بالاتر رود، آثار آن نمایانتر میشود.
در واقع در این بند ۵ خواستم بگویم، جواب من به پارهی دوم پرسش، مثبت است. حتی بالاتر از آن، نه فقط برای والدین، آثار معنوی و نشاط ایجاد میکند، بلکه خود فرد را در بزرگسالی آرامش و برکت میرساند.
به عبارت دیگر، هنوز درک میکنم که پدر و مادرم مرا به نمازخواندن واداشتند، یادم دادند، و در مسجد جامع دارابکلا پشت سر مرحوم "آقا" زیباییهای نمازخوانی را در خاطراتم مرور میکنم.
پاسخ:
جناب عرب خزائلی سلام. امور مذهبی، باورهای تردیدناپذیر مؤمنان است. نباید آن را تعبیر به اجبار کرد. همین الان اگر به مردم بگویند این گوساله، گوسفند، غاز و مرغ و هر ذبیحهای، پشت به قبله ذبح و کشتار شده، هیچ مسلمانی آن را لب نمیزند. چون این از امور مذهب اسلام است که باید رو به قبله و با ذکر بسمالله، ذبح شود. گفتن اذان در گوش نوزاد از استحبابهای دینیست. از نظر من، باورهای دینی را در بحثها نباید مخدوش ساخت و جنابعالی هم همواره به این نیکویی، آراسته بودی. فقط خواستم، بهطور کلی نظرم را بیان کرده باشم.
نکته ها:
آنان که کتاب "کفایةالاصول" مرحوم آخوند خراسانی را به تعبیر شهید مطهری "چند لا" خواندند و از بر شدند، بازهم در ادبیات عرب، غَور میکنند تا بیشتر در فهم دینی پیش بیفتند. علامه طباطبایی، با آنهمه فضل، ورع و تسلط در ادبیات عرب که تفسیر المیزان را در بیست جلد به زبان عربی نوشت، گاه برای برخی لغات ساعتها و روزها جستوجو داشت تا به فهم دقیق برسد. عربیدانی، حدّ یَقف ندارد که "کفایت" کند! علم اساساً کفایتپذیر نیست. کسی از علم فارغالتحصیل نمیشود؛ از مهد است تا لحد. به قول ابوریحان بیرونی: دانستم که ندانستم. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۳
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و سوم
استان خیال (۱)
به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.
بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی سنهکوهیست که برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«در یک نگاه کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»
پاسخم به بحث ۱۰۵
بهنام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:
۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ میگویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیتشناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمیگردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، میتوان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسیست، از آن چشمپوشی و به پاسخ کوتاه بسنده میکنم.
۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در بارهی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشتهام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دستکم در چهار جهت درستکار نمیدانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.
۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ میگویم: بلی؛ لزوم داشت. نه اینکه الان لزومتراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:
کمونیستهای پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملیگراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی و مهدی بازرگان. مجاهدین خلقهای اولیهی مذهبی چون محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنهای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلامگرایان.
پاسخ:
سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاریست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که مینویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف میکنند، پس باید حقوق متقابل نویسندهها و خوانندههای مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓
خاطرهی جبهه
به قلم دامنه: به نام خدا. بهمن ۱۳۶۴ بود. با رفقا در گردان ادوات لشکر ۲۵ کربلا بودیم؛ در عملیات والفجر ۸. یک روز مرحوم سید ابراهیم حسینی که رانندهی تویوتای گردان ما بود؛ من، یوسف رزاقی، سیدعلیاصغر، مرحوم سیدابوالحسن شفیعی را سوار کرد بُرد به سمت خدمات لشکر. پیادهمون کرد و گفت اینجا ایستگاه صلواتی آرایشگاه رزمندگان است. ما که مانند توابین سریال مختار باید غسل شهادت میکردیم، به پیشنهاد سید ابراهیم راضی شدیم هر پنجتا کلّهمون را تیغ کنیم.
اول سیدابوالحسن تیغ کرد، بعد سیدعلیاصغر، بعد من، که تیغ کال شدهبود چندجای کلهام خونخوندار شد. بعد یوسف که تیغ کرد، سید ابراهیم پا به فرار گذاشت و ما چهارتایی کلّهتاس پیاده برگشتیم مقرّ. توراه که میآمدیم سرتَپ یَتّا یقِّران. یوسف بیشتر میزد. و حتی پنجهی دستش را وسط سر من و سید میگذاشت مانند پیچ، چخچخ میداد. رسیدیم سنگر، دیدیم سید ابراهیم از بس خنده و غش کرد، افتاد. او راحت ما را گول زد و خودش تن به تیغ نداد. ما چهارتا کلهتاس در کل گردان دیدنی شدهبودیم.
عکس کلّهتاس را هم دارم که چهارتایی رفتهبودیم زیگورات چغازنبیل. با همین کلهتاس، سیدعلی اصغر هر صبح کل گردان را آموزش صبحگاهی میداد و چهرهاش در حین حرکات نرمشی فک و گردن، دیدنی و خندیدنی بود. شبیه سامورائیها شدهبودیم. مجبور شدیم کلاه نظامی با پول شخصیمان بخریم و از سرتَپ (=کشیده) این و اون در امان بمانیم. یوسف که سرتَپ میزد شوخی و جدّی را باهم جمع میکرد، چنان محکم شتَلخ میزد که گاه تا چنددقیقه سَرتُو سَرتُو میرفتیم. سیدابراهیم شوخطبع، خندان و بسیارباروحیه و باسخاوت بود. درست است که با طبع شوخاش ما را گول زدهبود و تاسکلّهمون ساخته بود، ولی هر جا میرفت، غذا و خوراکی و نوشیدنیها گیر میآورد هرگز تنها و خلوتخور نبود، میآورد داخل سنگر باهم میخوردیم. اینا بودیم آن سال:
روانشاد یوسف رزاقی، مرحوم سید ابراهیم حسینی، مرحوم سید ابوالحسن شفیعی، مرحوم حاج مرتضی آهنگر، سیدعلی اصغر شفیعی، من، سید محمد اندیک مُرسمی، حسنعلی لاری، احمد بابویه، ابراهیم رمضانی (موسی یورمله) علیبابا حسنی (کبلولی)، اکبر ابراهیمی، اسماعیل بابویه (محمدقلی)، و حسین جوادینسب که هرچه اصرار کردیم به گردان ادوات بیاید، قبول نکرد و در گردان خطشکن رفت و شربت شهادت را نصفهکاله خورد و از دو چشم باسو، جانباز دفاع مقدس شد و اینک در مدرسهی فکرت، ناظر است و نویسنده و رِندنویس و مُستشکل (= یعنی فرد اشکالگیرنده در درس حوزوی) و خوانندهی قاطع. روح همهی شهیدان و درگذشتگان غریق رحمت خداوند باد. خاطرات زیاد است. بگذرم و فقط بگویم اگر در جبهه، شادی و شوخی نبود، همهی ما گَر میگرفتیم و گُر.
از تولد تا موت
به قلم دامنه: به نام خدا. آیا با این واژگان، مأنوساید؟ اگر آری، پس میدانم با اینا، تا به کجا سیر میکنید. اگر نه، پس گویا خیلی گردش روزگار نگذراندهاید.
بُزغاله و بُز
بُقچهی حموم
صفِ جلو ببنید
الهی آمین
خواندنِ سیپاره و عمّجزء
کُرسی و قصّهی پدربزرگ
جانماز و چادرِ مادربزرگ
دُبّاکبر و دُبّاصغر
قنات و چاه و خیک
تیمجار و آفتابگردانْ سَرگیر
آغوز و تیل و مِرغانه
مکتبخانه و فلک و تِلا
خدا چند تا؟ یکی، امام؟ ۱۲تا، معصوم؟ ۱۴تا
یاامامزادههاشم! از این بند و کاتی در باشم
نظامیه و مدرسه
طناب و تور و توپ
بلند بگو: لااله الّاالله؛ به حقِّ شرفِ لااله الّاالله
رحِمَالله مَنقَرا الفاتحة مَع الصّلَوات
الصّلاة، الصّلاة
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
خدا بیامرزه! خار آدم بیهه!
مدرسه فکرت ۲۲
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و دوم
فرق مدرسهی فکرت با مدرسهی فوریت
به نام خدا. سلام هممدرسهایها
۱. در مدرسهی فکرت، نوشتار اعضا باید با فکر و اندیشه و با نهایتِ دقت و وقتگذاریها و با مرور و خواندن آن و سبُکسنگین کردن متنِ خود و نیز با صبر و حوصله و بدون هیچ عجله و شتاب و فوریتی پست بشود. تا نهفقط غلط املایی و تایپی و ویراستاری نداشته باشد و آراسته به ادبیات شیرین فارسی باشد، بلکه خواننده هم بداند این پست از آن نوشتههاییست که خود پستگذار روی آن وقت و فکر و اطلاعات اندوخته صرف کرده است نه فیالفور با تمام سرعت نوشتهاست. نوشتار سرعتی، معمولاً عاری از اِتقان و فخار است.
۲. اما مدرسهی فوریت _که اینجا هرگز نباید باشد_ جایی میتواند باشد که علاوه بر دارانبودنِ ویژگیهای برشمردهی بالا، فقط رگباری از نوشتنها، اعلامنظرها و پشتسر هم پستگذاشتهای کماثر و بیبار و بَر باشد و در آن "فکرت و تأنّی طولانی" نشدهباشد.
نتیجه: از نظر من وقتی در طی مثلاً دو ساعت حدود ۸۹ تا پیام در مدرسه جاگذاری میشود، علامت این است، "فکرت" نشده بلکه فوریت صورت گرفته که هیچ هم برازندهی مدرسهی فکرت نیست. ما گروه نیستیم، ما مدرسهی فکرت هستیم. ناممان مدرسه است، یعنی همه در این درگاه، درس ارائه میکنیم. درس، هم باید پیشمطالعه داشته باشد و فکرت و اندیشیدن و سپس، پست کردن. یقین کنیم، فوریت، ضد فکرت است و فوریت و شتاب، هیچهم علامت دانایی کسی نیست، فکرت است که نشان پختگیهاست. افزون بر این، من باورم این است حتی اگر چند ساعت در مدرسه، پست گذاشته نشود، خود علامت بزرگیست که اعضای مدرسه در حال فکر و اندیشیدن هستند و نیز پختن متن و درس و سپس آوردن به آوردگاه فکری فکرت. پوزش.
ستون روزانه
فرهنگ فاطمی
قسمت دوم
به نام خدا. سلام.
حضرت فاطمه زهرا _سلامالله علیها_ دربارهی مولای متّقیان امام علی _علیه السلام_ فرمودند:
"او پیشوایى الهى و ربّانىست، تجسّم نور و روشنایىست، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان مىباشد، گویندهاى حقّگو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریت است." (منبع)
۲۷ دی 1397.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۱۰۰ : این پرسش جناب شیخعسکر رمضانی دارابیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«سرَک کشیدن به زندگی دیگران از نظر شما چیست و چه بدی هایی دارد؟»
پاسخم به بحث ۱۰۰
قسمت اول
سلام. سپاس از جناب شیخعسکر که این بحث را برای مباحثه به مدرسه آوردند.
سرَککشیدن، آفت بزرگ جوامع بوده و هست. در مجالس _خصوصاً در عزاداریها_ اساساً اهل سکوت هستم، نه حرف و گپ با بغلدستیها. شبی از شبها، در تکیهی بالا ،منتظر ماندیم تا دستهها از مزار بازگردند. یکی، کنارم نشست و شروع کرد به گپزدن از اختلافاتی که با یکی از فامیلهایش داشت... درجا با حالت کمیتند و نیمهخشم، گفتم:
"آقا... من اساساً اهل گوشکردنِ اخبار خانوادگی نیستم. نگید، گوش نمیدم."
بلی؛ یک راه مبارزه با سرَککشیدن، مقابله با سرَککِش است. رُک بگوییم: گوش نمیدم. ذهن، نباید تَلنبار اخبار خصوصی افراد و حرفهای بیپایه و اساس شود. مگر کسی خود بخواهد ذهنش، مغازهی سِمساری باشد!
ادامه میدهم...
پاسخم به بحث ۱۰۰
قسمت دوم
سرَککِشها بیشتر از اینگونه جستوجوگرییها (=به زبان دارابکلاییها چِکپِرسیها) آغاز میکنند:
چقدر حقوق میگیری؟ کجا کار میکنی؟ چهکار میکنی؟ آدرس محلکار شما کجاست؟ پسانداز هم برات میماند؟ از کدام مغازه خرید میکنی؟ چک بانکی هم داری؟ کدام بانک؟ چندتا خونه داری؟ بچههات چهکار میکنند؟ شنیدم باغ خریدی؟ شنیدی فلانی برای پسرش ماشین خرید؟ فهمیدم رفتی خواستگاری، ولی اَرِه (=بلی) ندادند؟ اصلاً دیار (=معلوم) نیستی، فکر کنم رفته بودی خارج. تِه فشار روی چنده؟ قند هم داری؟ چرا دستت شُونِش میزند؟ آزمایش دادی؟ جواب چی بود؟ چربی داری؟ چی شده اون روز جلوی بیمارستان بودی؟ بازار چی خرید کردی؟ راستی یک شام منو دعوت نمیکنی؟ دیشب خونهتون چندتا ماشین پارک بود؟ کی بودند؟ رفتند؟
ادامه میدهم...
پاسخم به بحث ۱۰۰
قسمت سوم
اگر با سرَککِشها مواجه شدید این داستان واقعیام را مینمایانم:
نوجوان که بودم، تیمجار توتون را با آبپاش حلبی، آب میدادم تا نوج زند و برای نشاء آماده گردد. روزهای زیادی دیدم دو لِسک (=حلزون) شاخبهشاخِ هم، همآورد میطلبند. خوب و کنجکاوانه نگاهشان میکردم، بیآنکه چوبسیخ را بر تنشان فرو کنم، که همیشه توتونکاران از اینکارها میکردند. میدیدم یکی از لسکها _که زیرکتر و آیندهاندیشتر بود_ راهش را زیرکانه کج میکرد، میانبُر میزد و به خود را با ولع به نوج بوتهی (=پیزا) توتون میرساند و شروع میکرد به جویدن و زندگی خود را استمرار بخشیدن، بدون جنگ و درآویختن و شاخبهشاخ شدن. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۱
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و یکم
نکتهها: میدانم که میدانید سیاست مبتنی بر عقلانیت، تابعِ اقتضائات است که متغیّرهای پیچیدهای دارد. در سیاست، درست است که "منافع" عنصری ذاتیست، اما منافع امری سیّال نیز هست. پس، ملاک، امنیت و منافع است، نه عمکرد طرف مقابل بازیگر.
ستون روزانه
اقبالِ اقبال
بهنامخدا. سلام. مرحوم اقبال لاهوری، گاه، دیرتر به مکتبخانه میرسید. استاد پرسید: "اقبال! چرا دیر میآیی؟"
مرحوم اقبال گفت: "اِقبال، همیشه دیر میآید."
نکتهی اصلی: واژهی "اقبال" در جواب مرحوم اقبال، یعنی بخت و خوشبختیست که مشهور شده در افسانهها، دیردیر هُمای سعادت آن را به ارمغان میآورد!
نکتهی کشکولی: اگر اقبال مکتبخانهی مرحوم پدرم شیخعلیاکبر میآمد، بهیقین از آنهمه دیرآمدنها هم فلِک میشد و هم به سقف اتاق آویزان!
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تحلیل سیاسی
سوگیری جدید دو جناح چپ و راست
باور دارم _البته حدس میزنم_ سال ۹۸ انتخاباتی از نوع انتخابات عصر مشروطیت، پیش روی ملت است؛ صنفی، بومی، قومی، قبیلهای و حتی حوالهای. یعنی نه سیاسی و نه فکری و نه استراتژیک.
انتخاباتی که دو جناح آن را به انتخابات ۱۴۰۰ سنجاق کردهاند تا از طریق آن دورنما، صندلیهای سبز مجلس یازدهم را رزرو (=ذخیره) و جانمایی کنند.
جناح راست از طریق گُلزدنهای پیدرپی به درون دروازهی بی گولر باند حسن روحانی در جستوجوی نامی برای خود است، تا این بار، در بین مردم، منتقدگران محسوب شوند نه محافظهکاران.
آنان سعی دارند همپیوندی جناح چپ با باند حسن روحانی را چون چشم اسفندیار نشانه بگیرند، تا وضع بیریخت و نیمهفروپاشیدهی اقتصاد کلان و معیشت خُرد مردم را بهحساب آندو متّحدان صوری و مصلحتی بگذارند و خود را میان رأی دهندگان، غمخوار و ناجی آیندهی نزدیک مردم بنمایانند.
اما جناح چپ، چون همدست حسن روحانی تلقی شد، تلاش دارد دو اقدام را متلاشی کند:
۱. متلاشی سازی اتحاد استراتژیک میان خود و باند حسن روحانی.
۲. متلاشی ساختن شکلگیری مجلس صنفی و حوالهای از نوع صدر مشروطیت.
چپ از نظر من، برای این هدف میانبُرد، دستکم یک عملیات روانی را آغاز کردهاست تا بر این تاکتیک جناح راست فائق آید. به جزئیات این جنگ روانی ورود نمیکنم. چنانچه خبرخوانی حرفهای بهعمل آورید، متوجه خواهید شد.
نکتهی آموزشی سیاسی : چون حالت دفاعی در عرصهی علم سیاست یک ضعف و آسیب بهحساب میآید، چپ فهمید برای برونرفت از این وضع تدافعی، باید عملیات روانی را ساز کند، که کرد. در عملیات روانی، تمرکز بر نقطهی ایدهئال، محور کار است و حمله به همان سیبْل هدف. بس.
من تحلیل ارائه دادم، و تحلیل همیشه ممکن است به خطا رود و یا در فرصت پیش رو، صفبندیهای دوجناح با انواع سوگیرهای فرعی، تغییر آرایش بهخود گیرد.
۱۸ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته بگویم: وقتی واژهی "ابوالفضل" (سلام الله علیه)، مُنادا واقع شود به حرفِ "ندا"ی "یا"، اباالفضل نوشته میشود نه ابوالفضل: یعنی این گونه:
یا اباالفضل. این سه وجه " ابو، ابا و ابی" برای خود قواعد دارد که اینگونه تغییر میکند. باید علم صرف و نحو را کمی مسلط بود تا دقیق متوجه شد که من وقت مدرسه را نمیگیرم.
نکته ها: شکافهای سیاسی صورتبندی کنندهی احزاب سیاسیاند، اما در ایران، احزاب، دولتساختهاند و قدرتسایه.
نکته ها: مجلس ششم فقط ناشی از احزاب نبود، مهمتر این بود که قدرتسایه و فائقه، در شوک دوم خرداد، به یک انتخابات منهای نظارت استصوابی! تن داد، آن مجلس شکل گرفت. البته جوّ جامعه هم از نظر کثرتگرایی سیاسی، بسیار متورّم و متلاطم بود. بگذرم بازم.
ستون روزانه
ماهیت استبداد
بهنامخدا. سلام. مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می نویسد:
«وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»
(منبع: تفسیر نوین. استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷)
نکته: این ملت است که باید قدرت را هرَس کند؛ نه آنکه، قدرت، ملت را در حصار نهَد؛ چنان آلِ نهیان.
۱۹ دی ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نکته ها:
جای دوری نمیروم، همین ایران را میگویم که یک ملت، فریاد برآورد و سلطنت موروثی را واژگون کرد و اینک چهل است برای در امان ماندن هویت اصلی آن انقلابِ برحق و دیدن عدالت، دغدغه دارد و هرگونه فساد، انحصار، امتیازطلبی، استبداد، انسداد، غربزدگی، فقر و کجروی را آفت و سمّ مُهلکِ سلامتی و بقای آن میداند. بیشتر بخوانید ↓
مسائل تاریخی داراب کلا
اولین راننده تراکتور داراب کلایی میرزا علی دباغیان و دومین راننده محمود دباغیان. مزد شخم و دیسک زنی در آن سالها در ازای هر ۱۰۰۰ متر (قفیز) هشت تومان (هشتاد ریال) بود. سومین تراکتور را حاج ولی آهنگر ( BM )خریداری نمود. بعد از آن تراکتوری (هانی ماک) توسط حاج مهدی دباغیان خریداری که رانندگی آن را ابراهیم دباغیان به عهده داشت.
کدخداهای دارابکلا
به قلم محمدحسین آهنگر دارابی: (بحث ۸۰ مدرسه فکرت) را با عنوان وقایع تاریخ دارابکلا پی می گیرم: کدخدا. اولین کدخدا در محل در اویل حکومت رضا شاه ودر تعریف ساختار جدید امور روستا در آن زمان شکل گرفت که فردی به نام نصراله کامشی که بعدا فامیلی رمضانی را برای خود برگزید که پدر بزرگِ پدر عسگر رمضانی است که در دوره کدخدایی او اولین بار مردم دارابکلا شناسنامه دار شدند. و قبل از ان افراد به نام پدر و اجداد خود شناسایی می شدند و نام کسی در ثبت و احوال نوشته نبود.
دومین کدخدا سیدمحمد رئیس پدر سید باقر سجادی. سومین کدخدا اسد رمضانی پدر بزرگ موسی رمضانی معروف به قلیچی. چهارمی علی چلویی معروف به غلامعلی پدر بزرگ پدر آقای جواد غلامی همکلاسی ما در مدرسۀ فکرت. پنجمی شیخ حسن مهاجر. پدر ابراهیم مهاجر. ششمین کدخدا. میرزا هادی دارابی پدر عمو دارابی. هفتمین حسن اهنگر معروف به داودحسن پدربزرگ عیسی اهنگر دبیر همکلاسی در مدرسۀ فکرت. هشتمین کدخدا حاج گتی اهنگر پدر اسماعیل اهنگر. نهمین محمد راستگو پدر ابراهیم راستگو البته به مدت کوتاه. دهمین میرزا حسن صالحی پدر مهدی صالحی. یازدهمین کدخدا صادق ملایی پدر محمد حسین ملایی که در دوره ایشان مصادف شد با پیروزی انقلاب. بعد از انقلاب ساختار از کدخدا به دهیار تغییر نام پیدا کرده است.
پاکار. پاکاربه کسی می گفتند پیام ارباب و کدخدا را به مردم ابلاغ می کرد: ۱. اولین پاکار حسین پاکار بالا محله پدر مرحوم علی رمضانی معروف به حسین سک علی. ۲. اسد عزیز. ۳. محمد عباسپور معروف به محمد کل. ۴. اکبر محسنی معروف به اکبر شاهزه پدر جلیل محسنی. ۵. محمد رضا چلویی پدر اکبر چلویی کارمند دارایی که با پیروزی انقلاب شغل پاکار حذف شد.
خاطرات انقلاب ۵۷ در دارابکلا

به قلم حمید عباسیان: متنی که امروز در «مدرسۀ فکرت» نوشت: «به نام خدا. پاسخ بحث ۷۸ مدرسۀ فکرت: با درود فراوان به اعضای مدرسۀ فکرت. از مدیر مدرسه بخاطر حضور کم رنگم با توجه به اینکه وقت کمی را به تلگرام اختصاص میدم، [پوزش می خواهم] دلم نیومد ازاین مبحث بگذرم. مبحثی که نسل ما درآن دوران بهای سنگینی دادند تا رسید به دست نسل فعلی ، کاری ندارم به اینکه قرار بود چه شود و چه شد.
حمید عباسیان و من. ۱۳۶۱
خاطرات و اتفاقهایی که داخل محل دوره انقلاب افتاد را دوستانی که سهم به سزایی در انقلاب داشتند گفتند و اما خاطره ای که نمی توانم فراموشش کنم فعالیتهای شهید مظلوم ابراهیم عباسیان بود ۰ تازه اوایل انقلاب بود هنوز تظاهرات شکل نگرفته بود شبی از شبهای انقلاب در منزل به اتفاق خانواده نشسته بودیم که شهید مظلوم سراسیمه وارد اتاق شد و به اتاق دیگه رفت منهم پشت سرش وارد اتاق شدم گفتم ابراهیم اینا چیه گفت حمید اینا اعلامیه های امام خمینیه گفتم اونی که داخل کاغذ پیچیدی چیه؟ گفت نوار کاست امامه گفتم بده گوش کنم، ابراهیم گفت باید زیر لحاف گوش کنی اینجوری صداش میره بیرون ، خلاصه نوارو گرفتم و رفتم ریر لحاف نوارو گوش کردم، سرود خمینی ای امام بود. بالاخره شدیم انقلابی و اتفاقات دیگر. خاطره دیگری دارم اینه که به یک بنده خدایی به شوخی گفته بودم اینقر از شاه طرفداری نکن دارند اسم شاهدوستها را مینویسند اون بنده فلک زده ترسید و انقلابی شد. بدرود.
مزار دارابکلا. قبر شهید ابراهیم عباسیان
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام داش حمید. خاطرهی بسیار پرارزشی از شهیدمظلوم ابراهیم عباسیان دربارهی اعلامیه و نوار امام خمینی در آن سال سخت و کشمکشها، گفتی. بخشی مهم از تاریخسباسی دارابکلا بهحساب میآید. من به دلیل اهمیت سیاسی این متن شما و نیز نقل خاطره از برادر شهیدت را که امروز در راستای (بحث ۷۸، خاطرات انقلاب ۵۷ در دارابکلا) در مدرسۀ فکرت نوشتی، در وبلاگم دامنه (بخش تاریخ سیاسی دارابکلا) نیز منتشر کرده ام. درود به او و تو و بر "مادرشهید"تان که اینک بر تخت است و هزاران درد.
مدرسه فکرت ۲۰
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیستم
بحث ۸۶: این پرسش آقای محمد عبدیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود. «در مورد مکانیسم خواب و رویا و بیان خاطره ای از خواب و رویای صادقه قابل طرح و بیان در گروه اگر مطالبی دارید ، بیان فرمایید ؟»
پاسخم به بحث ۸۶
علاوه بر سلام و سپاس از پرسشگر، بابت طرح این سؤال مهم و آمیخته با زندگی و روح و روان آدمی، پاسخم به پرسش جناب عبدی بهشرح زیر است:
۱. خواب بخشجداییناپذیر روح انسان است.
۲. در قرآن بر آن در سورهی یوسف اشاره شدهاست.
۳. حتی کسانیاند که مقام مُعبِّر (=تعبیرکننده) خواب و رؤیا هستند. و به حضرت یوسف (ع) تأویلالاحادیث اعطاء شد:
الف. تأویل در یک معنا تعبیر خواب است «و یعلمک من تأویل الاحادیث» (آیهی۷ یوسف) تو را تعبیر خواب آموزد.
ب. «نبئنا بتأویله» (آیهی۳۸ یوسف) تعبیر آن خواب را به ما خبر ده.
۴. قدرت برونرفت روح و روان از کالبد است.
۵. حتی نوعی وحی (به معنای الهامات درونی) است.
۶. گاه کابوس وحشتناک و هشداربخش است.
۷. اغلب پیامدار و نویددهنده است.
۸. حتی نشانگر و از عوامل بلوغیت در نوجوانی و گذر از سنین بچگیست.
۹. خوابهایی در انسان بروز میکند که از آموزههای کتاب هم ارزندهتر است؛ اگر بدان توجه شود.
۱. رؤیایصادقه یک نعمت خَفی در وجود و نهادِ آدمیست.
۱۱. بهگمانم قدرتِ خوابدیدن، فصل مُمیّز انسان با حیوان است.
۱۲. برای همهی انسانها در طول عمر چنان خوابهای باارزشی که ارمغان یا هشدار و یا دیدار با مقامهای مقدس دینی و مکانهای شریف است، رخ میدهد.
۱۳. گاه، خواب ارزش علم و آموزه دارد.
۱۴. البته برخیها در خواب و گرایش به آن، اسیر خرافه و جادو و جَنبلاند و حتی پارهای مجامع علمی بهجای تدوین و تصنیف کتابهای عقلانی و دینی، بهسوی خوابها و نقل اینگونه قضایا رویآوردند که آیتالله سیستانی هم سالها پیش، به این نوع گرایشهای غلط، تذکر و تنذیر دادهبودند.
ستون روزانۀ مدیر
نوشتن در خطر نابودی!
بهنامخدا. خودکار و رواننویس و مداد را زمین نگذاریم. من خطر ازبینرفتن هنر خط فارسی را میبینم. از غلبهی فضای مَجازی و تیکتیک تایپها، قلم و مداد از دستان ایرانیان بر زمین افتاد، دوری نخواهد بود، هنر نوشتن بر کاغذ، از میانمان رخت بربندد. من خود، تمام سعیام بر این است، دست از نوشتن با رواننویس و خودکار، برندارم. مطالعاتم همیشه با یادداشتبرداریها همراه است. این را در عکس بالا نشان دادهام تا گفتهباشم مراقب باشیم نوشتن بر صفحات کاغذ از بینمان نابود نشود. این زیبایی نگارش فارسی را پاس بداریم. با پوزش از جناب جوادینسب که بهعلت جانبازی از نوشتن بر کاغذ، دور افتادهاست.
برداشتم از کتاب "هرمنوتیک مدرن"
در این دستنوشتهام _که برداشتم از کتاب "هرمنوتیک مدرن" ترجمهی بابک احمدیست_ چندین نکته در آبان سال ۱۳۹۶ دراینباره نوشتهام، که چندتا را اینجا مینویسم:
میان زندگی درونیِ هر شخص با واژگانِ در دسترس، رابطۀ تنگاتنگ است.
فهمیدنِ یک نوشته به معنای سهیم شدن در معنای موجود است.
هرمنوتیک، خلاصی از »کژفهمیها» و کنارزدنِ «بدفهمیها»ست.
هانس گئورک گادامر معتقد است که قدرت راستین، آگاهی هرمنوتیکی توانایی ماست در فهمیدنِ اینکه چه چیز پرسشپذیر است.
اشلایر ماخر هرمنوتیک را هنرِ اجتناب از بدفهمیها توصیف می کند.
تأویل [=یعنی تفسیر، بیان، بازگردانیدن به چیزی] یک امرِ آموزشی نیست، بل خود کُنشِ فهم است.
استیفن میولهال بر این نظر است: چنان نیست که رابطۀ میان احساس و واژگانِ در دسترس، رابطهای ساده باشد.
۶ دی ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۸۷ : این پرسش جناب حجتالاسلام شیخ علیاکبر دارابکلاییست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود:
«آیاقدرت شیطان ازخدابیشتراست؟آگه نیست چراگناه کردن آسان تراز کارنیک است؟»
یادآوری مدیر: همکلاسیها توجه داشته باشید که قبلاً در بحث ۲۵ به پرسش "مفهوم و مسألهی شیطان" که توسط جناب محمدحسین آهنگر طرح شدهبود، پرداختهبودیم؛ اینک فقط به همین پرسشی که مطرح شدهاست، پاسخ بفرمایید و از تکرار بحث کلی شیطان، خودداری ورزید. تا اصل سؤال جوابهای روشن پیدا کند. تشکر.
پاسخم به بحث ۸۷
با سلام و تشکر از جناب حجتالاسلام دارابکلایی؛ چندنکتهی توضیحی ارائه میکنم. چون اگر دراینباره بخواهم بنویسم شاید یک کتاب شود: ۱. شیطان و جنود آن از مخلوقاتاند؛ پس مانند تمامی جُنبدگان و موجودات عالم، در ذیل قدرت خداوند قادر متعالاند اما توان نفوذ زیادی دارند. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۱۹
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت نوزدهم
بحث ۸۳ : این پرسش آقای عبدی است که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود.
«با دیدن و یا شنیدن خبر یا حادثه ای از تعجب شاخ درآوردید اگر قابل بیان است خاطراتی را در گروه به اشتراک بگذارید تا آموزنده باشد»
پاسخم به بحث ۸۳
جناب محمد عبدی سلام. بلی؛ من چندین مورد سراغ دارم، که از باخبرشدن آن قضیه _به قول مشهور_ از تعجب "شاخ درآوردم".
۱. تابستان سال ۱۳۶۷ در جبههی مریوان و در عملیات چریکی انجیران بودیم. از طریق رادیو صدای آمریکا _که همیشه توسط یک همکار و همسنگر قائمشهریام، بهگوش بود_ شنیدم که امام خمینی قطعنامهی ۵۹۸ را پذیرفتند. از این خبر شوکه شدیم و سازمان رزممان در آن عملیات تا حدّی بههم ریخت. حال و احساس و تشویش آن روز سرنوشت، اینک برایم قابل نوشتن نیست.
۲. همین سال پیش وقتی شنیدم آقایان آیت الله جنتی و آیتالله محمد یزدی گفتند یک زرتشتی نمیتواند شورای شهر یزد شود، از اعجاب داشتم به قول شما "شاخ" در میآوردم.
۳. دورهیای که چالوس بودم، ازاینکه میدیدم یک نفر یک نیمهی صورتش را تیغ میزند و نیمهی دیگرش را ریش بلند میگذارد، از تعجب دو تا شاخ در آوردهبودم.
۴. تهران بودم، میان جمعی، ساعت دو بعد از ظهر که هنوز کسی رسماً خبردار نشد، خبر رسید شورای نگهبان آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. که فوری به سیدعلی اصغر خبر دادم که او بیش از من تعجب کرد.
۵. در جمع دوستانم در قم بودیم، مخزن کتابخانه مشغول فیشبرداری بودم، سیدعلی اصغر به من زنگ زد و گفت سعید حجاریان ترور شد. شاخ که خوبه، مُخ من سوت کشید. این پاسخ را ممکن است ادامه دهم.
پاسخم به بحث ۸۳
قسمت دوم
جناب مهندس محمد عبدی پرسشگر بحث ۸۳ سلام. من چند جای دیگر هم از تعجب به قول مشهور "شاخ در آوردم" که برمیشمارم:
۶. ازاینکه دورهی جدید مجمعتشخیص مصلحت (سال ۱۳۹۶)، انتصاب رئیس و اعضا قریب ۷ماه توسط رهبری مسکوت ماند و وقتی هم منصوبان را اعلان کردند از نصب محمود احمدینژاد به عنوان عضو حقیقی مصلحت نظام، بسیار شاخ در آوردهبودم!
۷. فروردین سال ۱۳۶۸ از عزل شبانهی مرحوم آیتاللهالعظمی منتظری توسط امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی شاخ در آوردهبودم. زیرا؛ معتقد بودم که اگر هم آقای منتظری مستحق عزل و برکنارشدن است، این حقذاتی مجلس خبرگان است که او را از قدرت پس بزند، چون آن مجلس ایشان را به قائممقامرهبری انتخاب کردهبود. و مجلس خبرگان در برابر اقدام امام، سکوتمحض کردهبود و از حق قانونی خود و منتخب خود هرگز دفاعی نکردهبود. بنابراین اگر فقط یکبار هم شدهبود، مجلس خبرگان رهبری که ناظر کار رهبر است، به امامخمینی تذکر قانون اساسی میداد، روند مملکت دموکراتیکتر میشد و مردم بر جاریبودن و جدّیبودنِ نظارت، اطمینان بیشتری میکردند.
۸. از سادگی پیشنهاد آقایان حجتالاسلام سیدعلیاکبر محتشمی و تأیید آن توسط مرحوم آیتالله مشکینی در نمازجمعهیقم نیز، شاخ در آوردهبودم که هردو گفتهبودند باید در کنار صدامحسین قرار بگیریم که کویت را یکشبه تصرف کردهبود و به قول آنان "خالدبنولیدزمان" شده بود و بوشپدر، به جنگ با او برخاسته بود. درآنزمان، تدبیر و تیزبینی رهبری آیتالله خامنهای را خیلی پسندیده بودم که نگذاشتند ایران وارد معرکه و بازی باخت خطرناک شود.
۹. از چرخش یکبارهی آیت الله احمد آذریقمی که در روزنامهی رسالت و مجلس شورا، صدها متن و نطق در اثبات ولایت مطلقه فقیه صورت دادهبود و سپس باآنهمه ادعا و تاختن به جناح چپ که ولایتپذیر نیستید، در برابر رهبری ایستاد، شاخ در آورده بودم.
۱۰. از اینکه مرداد سال ۱۳۶۷ اولین فرزندم (عارف) متولد شدهبود ولی من در جبههی جنگ بودم و آمادهباش ۱۰۰% بود و حق مرخصیگرفتن نداشتم، و هرگز روزهای نخستین و شیرینِ بهدنیاآمدنِ فرزندم را ندیدم، شاخ در آورده بودم. بگذرم.
شاید این بحث "شاخ درآوردنها" را بازهم ادامه دهم... ۲۹ آذر ۱۳۹۷.
پاسخ:
سلام جناب جوادینسب. اینکه تعجب نکردی، جای حرف نیست. اما تحلیل شما نادرست است. همانطوریکه جنابعالی علوم سیاسی خواندهای، بهیقین میدانی تحلیل جایی کاربرد دارد که که اطلاعات نداشته باشی و از طریق شمّ تحلیلی، موضوع را دقیق بشکافی و یا احتمالات را ارائه کنی.
ستون شبانه
امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) در روزنامهخوانی روزانهام خواندهام که نمایش کمدی "یابو و چغندر" در دانشگاه آزاد اسلامی قوچان لغو شد. گویا بهعلت حضور بازیگران زن و مرد در این تئاتر. (کد خبر: ۶۴۵۳۲۴)
نکتهی مدیر: کشکولی بگم نافعتره. باید اسمشو میگذاشتند یابو و سُس! یا یابو و سیستَلی! و یا یابو و سواری! تا تئاترشان به سن (=صحنه) میرفت.
عکاس: دامنه. قم. خیابان صدوقی، غرفهی ۰۴۱ بازیافت.
قسمت دوم بحث ۸۲
جناب عارف آهنگر سلام. عکسی امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) انداختهام از یکی از غرفههای بازیافت قم. با چند توضیح بر روی عکس بالا (قم. خیابان صدوقی، غرفهی ۰۴۱ بازیافت.) پاسخم را به پرسش شما، تکمیل میکنم: ۱. روزهای یکشنبه و سهشنبه ماشین حمل زبالههای بازیافت به کوچهها و در خانهها میآیند با صدای آژیر خاص. هر خانهای اگر زبالههای بازیافتی جمع کردهباشد، به مأمور بازیافت تحویل میدهد و چندبرگه جواز قرعهکشی میگیرد. بیشتر بخوانید↓
مدرسه فکرت ۱۸
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت هجدم
پاسخم به بحث ۷۸
سال: آبان ۱۳۵۷
من: ۱۵ساله
مکان: پیچ ببخِل
موضوع: شعارنویسی علیهی شاه
در دارابکلا سهدوره شعارنویسی شکل گرفته بود که اغلب دیوارنویسی و گاه پارچهنویسی بود. 1- قبل از پیروزی انقلاب فقط توسط انقلابیون. 2- دهۀ شصت توسط همهی نوع گرایشهای محل. 3- بحران سال 88، که همانشب تاسوعا جناب موسیآهنگر فرمانده پایگاه دارابکلا، که کنار هم در تکیه نشستهبودیم، تلفنی خبردار شد و رفتند با اعضای مقاومت محل، محو و اِمحا کردند.
اما قبل از پیروزی انقلاب را در اجابت به پرسش ۷۸ جناب مهدی ملایی یکی را مینویسم. شعارها به صورت شبانه و مخفی و در مکانهای عمومیتر نوشته میشد.
در آبان ماه پاییز ۱۳۵۷ من همیشه در جیبم ماژیک دیوارنویسی جاسازی میکردم. یکشب مخفیانه تنِ دیوار "کِلمحمودابراهیم طالبی" شعارنویسی علیهی شاه کرده بودم: مرگ بر شاهخائن.
نمیدانم کی به او خبر دادهبود که من شعارنویسی کردم. غروب روز بعد، در حالیکه دو دستش دوتا چهار لیتری نفت بود، مرا گیر آورد و گفت:
اَم کَت تَن چِه وِه بَنویشتی مگ برشاه!؟ هِه... شِما مگه خادش کَت نِدارنی!؟ اَم کت تن نویسنی...
چند لگد محکم و درددار و پشتِسرهم بهمن زد و منهم فقط میگفتم: دیگه نَنویسمبه! نزن. دیگه نَنویسمبه! که اگه روانشاد یوسف مرا از دستش نجات ندادهبود، زیاد نماندهبود که کالوکورم کند! ولی مرا آی تُوشداد؛ (=یعنی زد)
سلام سیدعلی اصغر
خواندی؛ به لحن نیکو از دیوان مرثیهسُرای قرن ۱۲ هجری خورشیدی، صباحی بیدگُلی:
به هرکه مینگرم ، سرخوش از فسانهی توست
فلک به وجد و زمین بیخود از ترانهی توست
من هم، با اشک بر مولایمان امام حسین (ع) مینویسم از همان مأخذ که:
کبوتران حرم را هم از سر حسرت
ز بام کعبه نظر سوی بام خانهی توست
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
امیدوارم این روضه و ذکر مصیبت کوتاه رهبر آزادگان جهان حضرت ثارالله (ع)، بر دلها نشستهباشد.
نکتهی شبانهی دامنه
دستکم به دو دلیل، بیشتر دانشمندان علوم اجتماعی، "یهودی" بودند: یکی اینکه؛ شناخت مشکلاتی که یهودیان در جوامع مختلف داشتند.دوم آنکه میخواستند همیشه بر جوامع تأثیر بگذارند. بنابراین؛ نکته آن است، اگر هر یک از ما با تضاد و توسعه مواجه شویم، ممکن است تفکر اجتماعیمان بیش از هر حوزهای، بالندهتر شود و شناختمان واقعیتر.
۲۱ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
خاطرهی دوم بحث ۷۸
جناب حجتالاسلام احمدی هرسه نکتهی خاطرهی جنابعالی جالب بود. دربارهی تصویر امام در کُرهی ماه، من خاطرهای دارم که به عنوان دومین خاطره به بحث ۷۸ اضاف میکنم:
بلی؛ شما درست گفتید. در گیرودار انقلاب ۵۷، در دارابکلا نیز دو اتفاق روی داده بود: یکی در عامّه و دیگری در خواص. در عموم این بود که با قاطعیت میگفتند عکس امام در کُره ماه دیده میشود. شبها در حیاط دو تکیهی بالا و پایینمحله، همه را به رؤیت سطح ماه فرامیخواندند و ناهمواریهای سطح ماه را به شکل عمّامهوعبا و چهرهی امام تصویر میکردند و به دیگران القا مینمودند که دیدید راست میگوییم: یَهیَه دیار (=پیدا) هَسّه. مردم هم _البته برخیها_ خوشباورانه میگفتند: اَره اَره بَدیمیبَدیمی. تا این که از ناحیۀ خود امام، این خرافه رد شد
بحث ۷۸ خاطرهی سوم
موضوع: صلوات برای امام خمینی
آن قضیۀ دوم که در قسمت دوم اشاره کردم که در جلسهی خواصّ دارابکلا رخ نموده بود این بود:
جلسهای در دی ماه ۵۷ در منزل پسرعمهام (=اتاق حجتالاسلام آق شفیع باجناق سیدعلیاصغر) با حضور انقلابیون تشکیل شدهبود. من هم توی اغلب آن جلسات بودم. همه جور افکار انقلابی شرکت داشتند. یکی از حاضرین محترم جلسه، (=نامش محفوظ) در آن شب مهم که انقلاب به کشتار و هیجان رسیده بود، از سر عشق شدید به امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ و در نهایت اخلاص پیشنهاد داده بود، وقتی نام «روح الله خمینی» در مجامع برده میشود از این پس به جای صلوات: الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، بگوییم: «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی خمینی و آلِ خمینی»! که البته بر روی آن مباحثه و چالش شده بود و رد گردیده بود. بگذرم. فقط خواستم میزان نفوذ امام بر قلبها را بگویم.
سلام جناب آشیخ محمد بابویه
پرداختن وجوهشرعی به مرجع تقلید _مرحوم سیدعبداللهشیرازی_ توسط پدرت مرحوم شیخقربان، آنهم در اوج درگیری و انقلاب ۵۷ در شهر مشهدمقدس، شنیدنیوخواندنی بود. چه حراموحلال بلد بودند مؤمنین قدیم. روحششاد.
نکتۀ دامنه:
سهشبِ پیش، در نشستی دعوت بودم. علاوه بر چندبرنامه، دو سخنران متضادّ و شاید هم مُستزاد! از چپ و راست هم آوردهبودند. سخنران جناحراست، دستکم هفتادهشتاد نکتهی شکوائیه گفت. من یکی را اینجا در مدرسهی فکرت، بازگویانه، میگویم: او... بهگلایه و غُصّهمانند میگفت فضای مَجازی در دست اونوریهاست. (=یعنی جناحچپیها). اونا ما (=جناح راستیها) را گول زدند و همگی از تلگرام خارج شدیم و حسابی ضرر کردیم و حالا هنوز خودشون در تلگراماند و فضای کشور را با آن، تغییروتحول و جهتدهی میدهند و چهلمیلیون توش جمعاند! بیشتر بخوانید ↓
همایش پیادهروی خانوادگی دارابکلا
به قلم خواهر رباب رنجبر: به نام خدا. سلام. توجه ... توجه. به اطلاع اهالی محترم روستای دارابکلا میرساند؛ همایش بزرگ پیاده روی خانوادگی، به همراه اجرای برنامه های ورزشی و مسابقه و همچنین اهداء جوایز در صورت مساعد بودن هوا، روز جمعه ۱۳۹۷/۹/۲ از ساعت ۸ الی ۱۱ برگزار میگردد. شروع پیاده روی از مسیر میدان امام حسین (ع) دارابکلا به سمت امامزاده جعفر می باشد. لذا از کلیه خانواده های محترم جهت شرکت در این همایش بزرگ دعوت بعمل می آید.
پاسخ دامنه
با سلام. به نام خدا. به دستاندرکاران این حرکت ورزشی و اجتماعی که موجب عطوفت، انسجام، دیدارِ چهرهبهچهره و برانگیختنِ شادمانیست، خداقوت میگویم. اقدام پسندیده و خوشحالکنندهایست. تفکر بانوان گرانقدر دارابکلا را _که در این مسأله، پیشرو، خوشفکر و تلاشگر هستند_ تحسین می کنم. درود.
مدرسه فکرت ۱۷
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت هفدهم
شُونیشتِن:
دوستان یک خبر. در شب یلدا، در مدرسهی فکرت "شُونیشتِن" برگزار میکنیم. کنار کُرسی مادربزرگها و پدربزرگها (=گَنّاها و گتیها) را بهیاد آورید و اون شُو، به شُونیشتِن مدرسهی فکرت تشریف بیاورید. تا اولین شبیلدای مدرسهی فکرت را هم، باهم برقرار کنیم. درود.
با توجه به اینکه جناب دکتر هم بحث را خاتمه دادند، من هم یک تبصره بیفزایم و تمام: در این موضوع نامهی امام به رهبری در سال ۶۶، فرق من و دکتر عارفزاده در یک نقطهی باریکه: عارفزاده متن نامه را تفسیر میفرماید. و این حق ایشان است هر متنی را استنباط نماید. اما من فقط در الفاظ متن نامهی امام و ظاهر آن، باقی میمانم و دست به تفسیر نمیزنم. یعنی خودم شائق نیستم رأی خودم را بیان کنم. مهم این است که آن جمله که به امام نسبت داده شد که در این نامه گفته ولی فقیه میتواند نماز را تعطیل کند، در سراسر متن امام وجود ندارد. با تشکر از حسین جوادی و دکتر. تمام.
بحث ۷۵
خاطره از مرحوم مادرم
نام: زهرا آفاقی (۱۳۹۴_ ۱۳۰۸) فرزند شیخباقر
دارابکلا. سال ۱۳۵۵. من ۱۳ساله.
قضیه: دوستم بستهای سیگار اُشنو ویژه خریدهبود. از پدرش میترسید. بهمن گفت امشب اینو برام نگه دار، فردا ازت میگیرم. گرفتم. گذاشتمش جیب شلوارم؛ بهقول دارابکلاییها "سرشلوار"م. رفتم خونه. شلوار را لَسلَس لوله کردم و گذاشتم در شکاف لخلخی کمود و دیوار.
ساعتی نگذشت که دیدم چند "گالمیس" پشتم فرو آمده. تِه سیگار کَشنی!؟ تِه وِل بَهیی!؟...
مادرم همان یکبار مرا شیش تا میس زد. ولی همون بار هم فوری شروع کرد به خاش و ناز... روحات شاد مادر. یک اُف به ما نمیگفت. مجسّمهی عشق منه مادر. تندیساش هر روز، سان و رژه و زمزمهی من.
خاطره از مرحوم پدرم
نام: شیخعلیاکبر طالبی (۱۳۸۵_ ۱۳۰۷) فرزند آخوند مُلاعلی
قم. سال ۱۳۶۵. من ۲۳ساله.
قضیه: با پیکان دولوکس آوردمش قم. برا دیدن اخوانم شیخوحدت و شیخ باقر. رفتیم حرم. داخل حرم ازدحام بود. کمی از هم فاصله گرفتیم. دیدم یک نفر از پدرم دارد مسألهای میپُرسد. ایستادم از دور نگاهش میکردم. از حرکات و سکنَات پدرم فهمیدم جواب آن مرد را با سروهمبندی داره میده که بتواند از موج مردم رهایی پیدا کنه. خلاص که شدیم ازش پرسیدم:
مَرده ازت چی پرسید بابا؟ گفت: هِچّی! وسط بَکش بَکش ازم با لهجهی یزدی پُرسِنه چرا برخی آخوندا سیو عمامه دارند و برخی سفید؟ گفتم چی جواب دادی؟ گفت: جواب نخاسّه! فوری سؤال شرعی هاکارده و منم گفتم: "نِه! صلوات بَفرِس کَلِک رِه بَکِن."
گفتم پرسش شرعیاش مگه چی بود؟ گفت: چِدومبه؛ هَمهَمه بیهه نِفَمِسّمه چیشی گونه. و گفت: نَدمبه چرا همش این زُوّار مرا گیر میندازند برا سؤال... روحات شاد پدر. رفیق من بود پدر. هنوز هم از چشمم اشک میگیره پدر.
کادوی کم درد
به نام خدا. سلام. کیف مدرسهاش را پرتاب کرد. به سمت قُلّکش رفت. هرچه پول بود توی جیبش انداخت و راهی بازارروز شد. شوقانه گفت: آقا کمربند داری؟ برا تولد پدرم میخوام. مغازهدار گفت: عجب! وَچهجان! چه کمربندی؟ چرمی؟ لاستیکی؟ چینی؟ ایتالیایی؟ شاگردمدرسه به اعماق خاطراتش فرو میرود و میگوید: هرچی باشه آقا؛ فقط دردش خیلیکم باشه! نمیدانم هنوزم هستن چنین پدرایی که با کمربند، کمر بچه را خونوخوندار میکردند!؟ بگذرم...
۱۸ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
جمعبندی بحث ۷۵
۱. دریافتم عشق به والدین در اعضای مدرسهی فکرت موج میزند. بیدلیل نبود خدای رحمان در قرآن، احسان به آنان را کنار توحید نشانْد.
۲. دریافتم که چه بانوان مکرّم و چه آقایان محترم، چهعالی دلدادهی مادر و پدرشان هستند؛ حتی بیشتر از شوهر و همسر.
۳. دریافتم وقتی موضوع سنجاقشده از طعم عشق باشد، قلمها تا کجاها در حُبّ به والدین به جوهر مرکّب آغشته میشوند.
۴. دریافتم در این مدرسهی فکرت، علاوه بر فکر، صدای ذکرِخیر پدر و مادر، تا فلکالافلاک هم میرود.
۵. دریافتم اعضای فرهیخته و فرزانهی مدرسه، قوّهی عاقله و عاطفه را دوشادوش هم محکم نگهداشتهاند و به قول دارابکلاییها "خاشکِهچو" نیستند.
۶. دریافتم اگر این دوستان و همکلاسیهایی مدرسهی فکرت، در عشق به مادر و پدر (=همون لفظ زیبای نِنا و بَوا) وارد یک مسابقهی خاطرهنویسی شوند، شاید از برندگان نخست دلدادگیها شوند.
۷. و فهمیدم فهمیدم مادرانی که هنوز حیات دارند، کانون طواف بچههایشان هستند و پدرانی که همچنان نفس میکشند مرکز امید فرزندانشان. و والدین آنانی که به دیار هستی واقعی عروج کردند، تا چه میزان نورتاب شعاع زندگیشان باقی ماندهاند.
به زبان محلی میگویم: خَله معرفت و محبت دارنی، بر گَت تا خُود درود. پایان.
بحث ۷۶ : این پرسش جناب دکتر اسماعیل عارف زاده است که برای بحثونظر، در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود: "سوال . فرض کنید در یک قایق در حال غرق هستید بهمراه پدر و مادر و همسر و دختر و پسر و برادر و خواهر و نوه و دوست صمیمی خودتان. کسی شنا بلد نیست وفقط یک جلیقه نجات داریدو تصمیم باشماست. آنرا برای چه کسی انتخاب میکنید؟ میتوانید فقط همان یکنفر جواب اصلی را بفرمایید و یا بترتیب اولویت از نفر اول تا آخر."
پاسخم به بحث ۷۶
از دکتر عارفزاده تشکر دارم که این پرسش روانشناختی را طرح کردند که شاید بخواهند اعضای مدرسهی فکرت را محک بزنند. خُب ما هم "مِقار" (=اقرار) میآییم: من به این پرسش از دو مَنظر مینگرم: منظر روانشناختی و عاطفهایی و منظر شرعی. ۱. من معتقدم این پرسش _منهای مقصود جناب دکتر_ ممکن است پاسخ شرعی هم داشتهباشد. پس اگر شرع در این سؤال پیچیده و بُغرنج، چیزی بگوید _که من فعلاً پاسخش را بلد نیستم_ باید برای ایمانورزان مُطاع (=اطاعتپذیر) باشد. از ورود به این منظر، پرهیز میکنم زیرا گمان هم ندارم حتی ذهن دکتر عارفزاده به این اشارتم خطوری کردهباشد. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۱۶
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت شانزدهم
متن دعوتنامه از روحانیان
سلام ...
با احترام به مقام علمی و شأن والای حوزویتان، حضرتعالی را به "مدرسهی فکرت" دعوت میکنم. ورود شما به این فضای گونهگون فکری بهیقین موجب تقویت اندیشه و تفکر میشود. من سعی کردهام همهگونه افکار محل را در مدرسه، جمعیت ببخشم. حُسن آن این است، مدرسه نمایی از واقعیت جامعهی دارابکلاست؛ با انواع افکار، گرایشها، باورها و سلایق. مقررات مدرسه و منشور اخلاقی مدرسه را جهت اشراف جنابعالی بر آن، ارسال میکنم. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
سلام جناب دکتر عارفزاده
امابعد؛ جواب:
من بر اساس مطالعات شخصیام روی تاریختحولات ایران نظرم این است:
۱. تز مدرس در مخالفت با طرح "جمهوری" رضاخان، این بودهاست که با ماندن احمدشاه در صدر سلطنت مشروطه، او و دیگر همفکران اقلیت او در مجلس شورا، بهتر میتوانند مشروطیت نیمبند را مراقبت و تقویت کنند تا با جمهوریت تظاهری رضاخانی.
۲. اما جوابم به پرسش دوم شما این است که من در امور جاری مملکت زیاد سواد ندارم و تو خوب میدانی که من سیاسیمیاسی هم بلد نیستم. اما تاریخسیاسی ایران را خا، اِتّا سِسْکه! بلدم.
دکتر اسماعیل عارف زاده:
تشکر. همین پاسخ کافی و گویاست.
سلام جناب سید علی اصغر
من هم در راستای پژوههی شما نظرم را نسبت به دیدگاه تازهی هابرماس میگویم: هابرماس از نظرم میخواهد این را بگوید که عصارهاش را با برداشت تحلیلیام مینویسم: چون حوزهیعمومیجهان با تجارتپیشگی دچار زوال شدهاست، و تجارتسازی و مصرفزدگی از ابزار مدرن اینترنت بر فرهنگسازی و آموزش غلبه یافته، و نیز تفکرات روشنفکران و فیلسوفان روز جهان، خواننده و حتی خواهنده ندارد، بنابراین؛ روزگار فعلی در بحران بهسر میبرد.
حتی ژورنالیسم هوشیار (=روزنامهنگاران حرفهای) هم با این وضع شکننده، نمیتواند بر عقایدسیاسی اثر بگذارد. هم اروپا و هم آمریکای ترامپ هر دو در این فروپاشی شریکاند. نابرابری، مهاجرت، مطالعهگری، متافیزیک، انسجام اجتماعی، هویتسیاسی، و... بیشازهمه در برابر این زوال خطرناک در حال آسیباند. با تشکر فراوان. برادرت: ابراهیم.
بحث ۷۰ : این پرسش جناب عبدالرحیم آفاقیست که برای بحثونظر، بهمدت ۲۴ساعت در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود:
پیشنهاد می گردد دوستان همکلاسی با توجه به تساوی ۲-۲ ایران برابر استرالیا و صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بعد از گذشت ۲۱ سال بنویسند 21 سال قبل در هنگام این بازی کجا بودند و آیا خاطره ای دارند یا خیر؟
پاسخم به بحث ۷۰
سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
پرسش خاطرهانگیزی طرح کردی که مدرسه را از خشکی بحثها کمی بهدر میبرَد. کوتاه بگویم:
آن لحظهی آخر بازی، میان تضاد و تشویش و تشویق و حتی دعا و ندا غوطه میخوردم و به زبان عامیتر هی وُول میخوردم. از یکسو شادمانترین حالات را داشتم و از سویدیگر آن شهروند بیادب استرالیایی وقتی با وقاحت وارد زمین شد و تور دروازهی تیمملی ایران را پاره کرد و عربده کشید، دچار اضطراب شدهبودم که نکنه همهچیز علیهی ایران خاتمه پیدا کنه. ولی بهنظرم، قلب ملت ایران با بالاترین هیجان یکباره و یکزمان و یکجا به شادی و رقص و پایکوبی و پرّشبههوا، حسابی تپیدهبود. خصوصاً با آهنگ و موزیک حماسی.
پاسخ سید علی اصغر به جلیل قربانی:
از زاویه دید تحلیل گران "هوشیار" به موضوع نگاه کردی. یواش یواش داری خودت را لو می دهی . یک تفاوت اساسی بین منتقدان با ابراهیم (دامنه) وجود دارد در کنار این سوال که چرا همه به ابراهیم می تازند حتی در خارج از مدرسه !
تفاوت :
در برابر نوشته های منطقی و تحلیلی ابراهیم مخاطبینش بجای نقد تحلیل، فرافکنی می کنند وحمله به رفتارش ... نگاه شان هم بدبینانه است .. مثال: موردی که مهندس امیر در پاسخ به ابراهیم ... به لحاظ حقوقی موضوعاتی را نوشته که اثبات کردنش خیلی دشوار است .ضمن اینکه ؛ نوشته ابراهیم را کمی بادقت نمی خوانند و در پاسخش کمی صبر نمی کنند ... یک حمله هم به ابراهیم . تحلیل ابراهیم بعبارتی گاهی قلمش خیلی تیز و تند و تهاجمی است و روش تفکر کردن را از مخاطب می ستاند! بیشتر بخوانید ↓