دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
آخرین نظرات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۲۹۱ مطلب با موضوع «عترت» ثبت شده است

نگارش ۶ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی : معاویه حاکم بود؛ از پایتختش شام (=سوریه) بر مکه و مدینه و کوفه و بلاد دورتر فرمانروایی می‌کرد. اسلام توسط حکومت تبعیضی و تفسیری، به‌شدت وارونه شده بود. سال ۶۰ هجرت، او مُرد. پسرش یزید، ازین سلسله بر اسلام و مسلمانان سلطه یافت. در مدینه، کسان فرمانبَرِ مطیعِ محضِ خود را سراغ امام حسین علیه السلام فرستاد که برای حکمرانی خود بر مردم، بیعت بستانَد. امام سیدالشهداء اباعبدالله علیه السلام، با شهامت، دست رد زد و در برابر جور یزید ایستاد. این حرکت امام حسین، آغاز یک واقعه‌ی دلخراش اما عقیده‌ساز شد. ادامه برای متن بعد.

 

اما نتیجه تا این جا، این است، هر انسان -که امروزه شهروند نام دارد- آزاد است به حاکم بد و حکومت فاسد، دست رد بزند و جانش هم ایمن باید بماند. این جواز، از حرکت حسینی آقا حضرت سیدالشهداء، نشئت گرفت و راه آزادگان گردید تا برده‌ی حاکمان و بدسِگالان نگردند.

 

جا دارد یاد کنم از تازه‌ترین کسانی که اینک نیستند و اسرائیل با بهره از اصل غافلگیری، به طرفة‌العینی ترورشان کرد؛ ارقام آنان درشت است که نمی‌شود نام بُرد. تعدادی‌شان، از نزدیک بر من آشنا بودند. گویا میان دو حکومت، آتش، موقتا" متوقف شد و به «بس» بودنِ آتش تن دادند، شاید هم یک حالت مرموز برای قوسی دگر، باشد. البته آقاخامنه‌ای در سخنی تصویرشده‌ی غیرزنده، در مورد آن طرف گفت که «در زیر ضربات جمهوری اسلامی، تقریباً از پا در آمد و لِه شد.» و این سخنش را باید کارشناسان دانشِ برآوُردِ استراتژیک، ارزیابی کنند و ملت را آگاهی واقعی دهند که "لِه‌"شدگی اسرائیل چیست و "تقریباً از پا در آمد" از نظر علوم نظامی و فرهنگ مخاصمه، به چه معناست. تسلیت به ایران برای ماه محرم و ترور نظامیان ارشد "نظام" و از دست دادن تعدادی زیاد از شهروندان بی‌گناه و غیرنظامی و دانشوران علم اتمی.

 

 
نگارش ۷ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
قسمت ۲ : سلطنت بر مسلمانان -آن هم به اسم اسلام- توسط امویان عموزادگان پیغمبر اکرمِ مسلمانان -سلام بر ایشان و آل‌شان- مسیر را به سمت ستیزه و سکّه ناهموار ساخت. حکومت و سیاست از شکلِ طبیعی و مردمی خود، خارج، و به نام خلافت (=در فارسی یعنی جانشینی برای رسول خدا ص) بر مسلمانان و آحاد افراد ادیان دیگر، سلطنت و سلطه‌گری تبدیل شد. آن قدر، بسته و فردپیشه، که حتی فکر و نظر شخصیت ممتازی چون امام حسین علیه السلام، جایی برای نشر و بقا نیافت و آن انسان بزرگ زمانه را در آغوش صحرا و ریگزارها و بیابان‌ها فرستاد که در مکه بلَد امین هم، ایمن نمانْد. و سرانجام جایی در ۸۸ کیلومتر شمالی‌تر از شهر پادگانی کوفه، آن امام و یاران را به نبرد مجبور ساختند و تمام اطرافیان‌شان را به زیر تیغ یا تازیانه بُردند. 
 
نتیجه‌ی این متنم تا اینجه این است که از فردای رحلت بنیانگذار دین اسلام، حاملان دین به مدد عالمان آن و مجاهدان مسلح آن، کوشیدند خود را از راه سکّه یا ستیزه، بر مردم تحمیل کنند، نه دین را برای مردم تسهیل و یا مرارت را از مردم تقلیل. این انحراف اعظم یعنی فردگونگی حکومت، اسلام مکتب رهایی و آزادی و آزادگی، را به دست مصلحت و تشخیص‌های فردی حاکم، سپُرد و مستبدّان، رواج یافتند و دین شد ابزار قدرت آنان، نه راهنمای حقیقت و درگاه رستگاری و مُمِدّ رفاه و موجب معیشت. هر چند مردمانی هم ماندند که دین را در فطرت و سیرت خود حفظ کرده بودند و به رنگ حاکم، هرگز در نیامده بودند. چونان حسین بن علی علیهماالسلام امامِ آزادمردان و غیورزنان هر عصر و زمان. ادامه در متن بعد.
 
 
نگارش ۸ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
قسمت ۳ : در حالی که حاکمان اموی به روبناها در دین و تظاهر در رفتار مذهبی اهمیت می‌دادند -حتی درین امر هم ایمان حقیقی نداشتند- در همان حال، هر کس را، سرِ راهِ خود سدّ و به زبان امروزی اپوزیسیون (=مخالف) حس می‌کردند، به دَم شمشیر می‌بردند و یا از دیار خود می‌راندند و نفیِ بلَد می‌نمودند.
 
امویان طی بیش از ۹۹ سال حکمرانی‌شان، آنقدر مسجد ساختند که هر کجای بلاد مسلمین یک یادگار انگار از خود برجای گذاشتند تا نفوذ خود را به رخ همگان بکشانند. حتی همین مسجد بیت‌المقدس زردرنگ در فلسطین را هم، حاکم وقت اموی مروانی ساخت، کنار آن مسجدالاقصی که قُبه‌ی نقره‌ای رنگ دارد و صخره‌ای سقف. زیرا مهم برای امویان نماز و نمازگزاران نبود، بلکه فقط می‌خواستند قدرت‌نمایی خود را با نمادهای نمایان و رفتارهای مذهبی ظاهری اسلام مثل مسجد و نمازجمعه و ... نشان دهند و ذهن مردم را به نفع خود بفریبند. وگرنه آن نمازگزار حقیقی اسلام یعنی امام حسین علیه السلام را وسط نماز در روز عاشورا تیرباران نمی‌کردند.
 
نتیجه‌ی این متنم اینه، امویان به تعبیر من مُصلّیٰ می‌ساختند، اما مُصلّین (=نمازگزارها)ی واقعی و مؤمنان اهل نماز اخلاص را می‌کشتند. یک علت این رفتارشان این بود که قدرت و حکومت و سیاست از نظر امویان ریاستِ یک "رأس" بود برای سلطنت، نه احترام "رأس‌ها" یعنی آحاد مردم، برای حکومت و سیاست. شرح کوتاه این مفهوم رأس و رأس‌ها، بمانَد برای متن بعد.
 
 
نگارش ۹ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
قسمت ۴ : اسلام که از میان تهیدستان و ستمدیدگان برخاسته بود، دوباره به آن رنگ اَشرافیت و فکر جاهلیت زدند. اول برای اسلام، "رأس" قائل شدند به اسم خلیفه. دوم برای مسلمانان، حاکم تعریف کردند به اسم فردی همه‌کاره در حکومت و قدرت، که هم از اسلام حرف می‌زند یعنی تفسیر ارائه می‌دهد و هم به مسلمانان دستور و امر و نهی می‌دهد. یعنی آحاد مردم تحت و تسلیم حاکم و حکومت و سیاست باید می‌شدند و از آن تعلیم می‌بایست می‌گرفتند. اسلام، شده بود خلاصه و خلاص میان رأس و رأس‌ها.
 
اساساً ابتدا امویان برای اسلام، رئیس پروراندند و بر مسلمانان ریاست را باب کردند. حال آن که اسلام، رئیس نیاز ندارد، اسلام معارفش ارائه شد و خاتمیت شکل گرفت. اما از امویان به بعد، اسلام را دینی رئیس‌پرور درست کردند که یا خلیفه بود، یا بعدها سلطان بود، یا شاه بود، یا فقیه بود، یا وکیل و یا حتی جنگجوی مسلح. امام حسین علیه السلام در عصر خود این برگشت به جاهلیت و وارونگی اسلام به دست حاکم و والیان خون‌آشام‌شان را به چشم دید و وقتی هم فهمید ازو در مدنیه و مکه دیگر کاری ساخته نیست، دعوت ملت کوفه را فرصت دینی حساب کرد و به سمت آنان آمد تا بلکه با روش علوی پدرش و تبعیت سنت نبوی و اصلاح امت دین جدّش، بتواند رنگ رفته‌ی اسلام به اسلام و هویت آزادگی مخدوش‌شده‌ی مسلمان و انسان را به آن برگرداند، اما گردن او را زدند؛ زیرا زیر فرمانروایی یک فردی به اسم یزید و سرسپردگانش نرفت.
 
نتیجه‌ی این قسمت متن است تا از راه رسیدند اول گفتند مسلمانان باید تحت ریاست یک رئیس. دین بورزند وگرنه دینش غلط است. یعنی اسلام را اسیر رئیس و رأس کردند. سپس بر مسلمانان حکم راندند که باید حرف حاکم را حرف خدا و حرف رسول خدا ص و حرف فصل‌الخطاب دین حساب کنید و الّا حتی اگر امام حسین علیه السلام هم باشید، سرتان را از قفا (=پشت گردن به سبک عرب جاهلیت) می‌بُرّیم. در واقع، اسلامِ منطق و خِرَد را به اسلام خرافه و خنجر مبدّل کردند و واقعه‌ی عاشورا بازگشت تمام‌عیار به اسلامِ عرفان و عرفه و عقل و عدل بود. ادامه در متن بعد.
 
 
نگارش ۱۰ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
قسمت ۵ : کوشش واعظین برای بردن مردم به سمت مصائب عاشورا اگرچه در حد رعایت حد وسط، امری شایسته و ستوده است، اما به تعبیر مرحوم استاد محمدرضا حکیمی "هم باید به مصائب عاشورا عنایت کرد و هم به مسائل عاشورا". او "ذات عاشورا را نماز و عدالت" می‌دانست. و در ص ۹۳ کتاب "راه خورشیدی" نوشت: "نماز واژه‌ی شب عاشورا است و عدالت واژه‌ی روز عاشورا."
 
 
نتیجه‌ی این قسمت متن من اینه چون مرحوم حکیمی آسیب مسیر را دید، در جمله‌ای تلخ گفته بود. "یک حسین مظلوم، در عاشورا وجود دارد و یک عاشورای مظلوم، در تاریخ". از نظر آن علامه‌ی عدل و عقل و شرع، "اگر عاشورا الگو عدل و شرع می‌شد هیچ حکومت ستمگری در سرزمین اسلامی بر جای نبود." او خود در تعابیری گزنده و دردآور، "فقه‌خوانندگان بی‌خبر" و "رساله‌نویسان بی‌رسالت" را نقد کرد و از "منابر رِخوت‌آور" خُرده گرفت که عاشورا را در مصائب حبس کردند و از مسائل عاجز ماندند.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ تیر ۱۴۰۴ ، ۰۵:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

یازده عزاداری در ایران. دو منبر و دویست قار اِسکان. در ایران یازده عزاداری گسترده، برپا می‌شود: ۱. محرم ۲. رحلت پیامبر اکرم ص ۳. چهل و هشتم مشهدالرضا ع ۴. فاطمیه‌ی اول ۵. فاطمیه‌ی دوم ۶. بیست و یکم احیاء شب شهادت امام علی ع ۷. شهادت امام جواد الائمه علیهم السلام ۸. سفره‌ی ابوالفضل س در خونه‌ها ۹. شهادت شهدای گمنام دفاع مقدس که پلاک یا استخوان آنان کشف می‌شود ۱۰. مراسم برای چهارده خرداد ۶۸ و پانزده خرداد چهل و دو ۱۱. عزاداری حکومتی برای کسی که از سران نظام و یا فرد مشهور روحانیت حکومتی می‌میرد. درین پست ولی، من فقط فاطمیه‌ی دوم را کمی می‌گویم از بررسی بقیه می‌گذرم و یک خاطره از خونه درین راستا می‌نگارم و پایان یک روضه هم خودم می‌خوانم.

 

 

یک عضو داخلی دین، برای پیمان‌سِپُری حاکم -که خلیفه یعنی جانشین پیامبر اکرم ص خوانده می‌شد- خود را چنان مُحِقّ پنداشت که حتی حاضر شد خود را شتاب‌آلود! به درِ خانه‌ی گِلین فاطمه زهرا س «بَضعه‌» (=پاره‌ی تن، گوشت، تابعه، وصله‌ی تن) رسول الله ص برسانَد و به ساحت تقدس آن کوثر دین صدمات برساند، که چه؟ که خشونت‌وار برای ابوبکر، حضرت امام علی بن ابی طالب را به سقیفه (سقف زیر پرده، در منزل بنی ساعده) بِکشانَد و بیعت بِستانَد. فاطمیه، ریشه در خشونت این فرد علیه‌ی علی و فاطمه دارد که خود بعد از سه سال رهبری ابوبکر، به ده سال حکومت بر اسلام و مسلمین برسد. عمر از اسلام، حاکمیت نمی‌گرفت، او بر اسلام حکومت می‌کرد و بر مسلمین و حتی بلاد و اقالیم حکم می‌رانْد. عمر، تندخویی‌اش عام بود و در تاریخ ثبت است. تا آن حد خشن و مصلّب، که بر فاطمه س جسورانه و هتّاکانه رفتار کرد. صدمات، منجر به فاجعه شد و شیعه آن اتفاقات را وفات نمی‌داند، شهادت می‌داند زیرا ترور صورت داد، ترور جسارت به شخصیت یک زن و ترور شخص یک بانوی دین. شهادت فاطمه به دست کافرین و مشرکین نبود، ضربات یک عضو داخلی دین، آن هم صحابه پیکرش را جریح و به سمت جان‌دادن برد؛ یعنی کمتر از سه ماه پس از رحلت پیامبر اکرم ص پدر آن معصوم س.

 

اما خاطره‌ام از دو منبر و دویست قار اِسکان. خونه‌ی ما دو منبر و دویست قار اِسکان بود. یک منبر سنگین بود از کبل‌آخوند پدربزرگم. اما منبر دگر سبک ساخته شد توسط پدرم از چوب ملَج. این منبر را مردم سه محله‌ی ما (حموم‌پیش، یورمله، ببخیل) برای روضه‌خوانی نذری خونه‌های‌شان، شب به امانت می‌بردند و روز بعد باید برمی‌گرداندند، وگرنه پدرم دیگر به آنان منبر قرض نمی‌داد! اما روی منبر ملاعلی کبل‌آخوند پدربزرگم -که همیشه لاک تندیرنون‌مان روی آن جاساز می‌شد تا موش نزند- توی خونه‌ی ما هر سال، ساعت سه عصر، ده روز اول ماه محرم روضه‌خوانی برپا می‌شد. مجلسی فقط برای بانوان. سخنران دو روحانی خوشنام مرحومان: شخ‌احمدعمو آفاقی بود و آسید علی صباغ دارابی. چنان فراوان بانوان می‌آمدند که راهرو، حیاط، سکو، خان‌دله پر می‌شد. نون قندی، خرما، حلوا و چای، دائم خورانده می‌شد. به همین علت نوشتم دویست قار اِسکان. قار مخفف قوری، اِسکان زیر هم معلومه استکان و زیر یعنی نعلبکی. فاطمیه‌ی دوم هم والدینم با هزینه‌ی خود، با برپایی روضه در روستای سی و اندی خانواری مُرسم، به تمام اهالی آنجا درین روز آبگوشت نذری می‌دادند. از جزئیاتش بگذرم. عزاداری در ایران، مرسوم بوده و همچنان جزوِ فرهنگ دینی در آمده است. 

 

آخر متن فقط یک حرف از دفترهایم جویم و گویم، بس. من آموختم که حضرت زهرا س معتقد بودند خداوند عدالت را برای «آرامش دل آدم‌ها» خلق کرد و واجب نمود. هر جا عدل و عقل دیدید بندانیم دین هم همان است. این روز حزن، بر دل‌های مالامالِ حُبّ به حضرت فاطمه تسلا باد. به تعبیر رسای زنده‌یاد دکتر علی شریعتی «فاطمه، فاطمه بود». یعنی خودش، به‌تنهایی شخصیت خاص و کمال خاصش و خالصش را داشت.  اما روضه‌ی من، او را یک فرد داخل دین، زد، می‌گویند لگد زد، سیلی زد، حرف بد زد. آتش زد. خشونت کرد. هیاهو بلند کرد. اشکم جاری شد... روضه‌ی من واسه فاطمه زهرا س همین بود. دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ آذر ۱۴۰۳ ، ۱۰:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

متن نقلی یک با ویرایش آزاد: از تحقیق میدانی آقای پرفسور حمیدالله در کتاب «جنگ‌های پیامبر»: در جنگ‌های پیامبر (ص) در  ۲۷ سَریه و ۹ غزوه، فقط ۱۵۳ نفر کشته شدند. با توجه به آن که آن جنگ‌ها، دفاعی و تحمیلی بوده و مدینه را تهدید می‌کرد، و به آنان حمله می‌کردند، تمام سعی پیامبر (ص) این بود که جنگ‌ها با حداقل تلفات همراه باشد.»

 

نکته‌ی دامنه: پیامبر اکرم ص حتی فرمان می‌دادند رزمندگان اسلام حق ندارند یک شاخه درخت و یک بوته علف را آسیب زنند.

 

تندیس

مومیایی تیمور

 

قلمرو تیموریان در زمان مرگ تیمور

 

متن نقلی دو با ویرایش آزاد: می‌گویند تیمور (مشهور به تیمور لنگ) هم فقیه بود، هم حافظ قرآن، و چنان به ظواهر شرع پای‌بند که در فتوحات و قتل و غارت هایش با نام جهاد، میلیون‌ها انسان کشته شدند، اما بر چهارصد قاطر قطعات چوبی مسجدی را حمل می نمود تا فضیلت نماز در مسجد و جماعت را در بیابان‌ها از دست ندهد.
 
نکته‌ی دامنه: پناه بر خدا از دستِ این سبک و سیاق دینداری‌ها.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ آبان ۱۴۰۳ ، ۱۹:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دامنه دارابی: میلاد محمد بن عبدالله ص به میزان بعثت حضرت محمد رسول الله ص ارزش معنوی دارد. باید «محمد»ی می‌بود تا «مَبعث»ی می‌شد. یک مردِ درستکارِ آمده‌به‌دنیا، آماده‌ی برانگیختگی برای نجات دنیا.

 

 

حالا پس از تولد وَ بعثت وَ هجرت وَ ساخت مدینه‌ی دیانت وُ سیاست، این کتابِ آن آخرین فرستاده‌ی حضرتِ آفریننده است که میان ما، زندگان را، زندگانی می‌بخشد؛ که به تعبیر من راستگوترین و شجاع‌ترین کتاب است. راستگوترین؛ چون حتی آن نهیب‌ها در وحی نیز درج شد. شجاع‌ترین؛ چون چه کتابی قدرت دارد برای افراد شاخص راحت و ساده حرف بزند و حتی برای یوسف پیامبر «حتّی اذا هلک» تا آن که از دنیا رفت، به کار بِبرَد؟!

 

«و لَقَد جاءکُم یُوسُفُ مِن قبلُ بِالبیِّناتِ فما زِلتُم فی‏ شکٍّ مِمّا جاءکُم بِه حتّی اذا هَلَکَ قُلتُم لَن یَبعَثَ اللهُ مِن بعدِهِ رسولاً کذلکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَن هُوَ مُسرِفٌ مُرتابٌ»

 

اساساً اگر برای کمترین کسِ سیاست که مرده باشد واژه‌ی هَلَکَ به کار روَد، موج افترا و هجوم ایجاد می‌شود که برای فلان مقام! لغت هلک استخدام کرد. حال آن که کتاب الله مجید برای نبی خود یوسف ع لفظ هلک آوُرد. قرآن واقعاً کتاب بدون سانسور است. اجازه نداشت یک حرف از وحی را از نقل و رساندن به مردم سانسور کند. این است که می‌بایست معتقد و عاشق قرآن شد؛ کتابی شجاع و راست. حتی آنجا در سوره‌ی عبَس هم خدا و رسولش در بیان، سانسور نکردند: عَبَسَ وَ تَوَلَّىٰ. چهره در هم کشید و روی گردانید... چون که یک اعمی (=نابینا) آمده بود نزدش؛ فَاَنْتَ عَنهُ تَلَهَّىٰ: ولی تو [با روی‌گردانی] از او به دیگران می‌پردازی. کَلَّا اِنَّهَا تَذْکِرَةٌ. «این چنین [برخوردی شایسته] نیست، بی‌تردید این آیات قرآن مایه‌ی پند است.»

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۴:۱۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

۱ در شب ۱

به قلم دامنه : ۱۷. ۴ . ۱۴۰۳ ، شب شب هایم برای امام حسین. امام حسین ع بر چه ساختاری یورش عقیدتی برد؟ به نظر من بر حکومت بر پایه‌ی عربیت اُمیّه‌زادگان که کارگزاران آن، تازیان بودند. بر تازیان هم گرایش جاهلی چیرگی داشت، نه گرایش اسلامی. به قول مرحوم جلال‌الدین همایی، تمام ملل و از جمله ایرانیان در دولت بنی‌امیه «عموماً مَوالی خوانده می‌شدند.» یعنی بندگان، بردگان، نوکران که به حکم زور امویه، خوارِ خدمتگذار عرب باید می‌شدند. اما درین میان امام حسین ع برین ساختار ستم یورش بردند.

۲ در شب ۲

پورِ امیر المؤمنین امام حسین ع یگانه انگیزه‌اش این بود بدعتگری امویان را بازدارد و در برابر زندگی‌یابی و تجدید حیات دوباره‌ی جاهلیت بایستد. با این دو کار، دو زنگار از چهره‌ی نورانی دیانت می‌زُدود: پلشتی‌های حکومتی و جهل جامعه‌ی اموی.

 

۳ در شب ۳

 یاد و نشست برای سوگ امام حسین ع به گفته‌ی «میم. موحد» نویسنده‌ی کتاب «حسینِ علی»، «کنارِ وحی» می‌مانَد. چون نخستین تلاش یزید این بود یادِ خاندان پیامبر اکرم ص را بستانَد، اما ناتوان مانْد. امام رضا -علیه السلام- از یک سوگ‌خوان خواست تا سوگواره‌ی حسین ع بخواند. مقصد اصلی این سوگ به نظر من، داخل ماندن در شریعت است و ایده‌های قیام کربلا را پیاده‌کردن؛ مانند: عشق در نماز، حقوق در جنگ، پرهیز از حمله، دفاع در قرارگاه، عرفان به هم، سپس عرفان به خدا. اسلام را دستِ در دست نگذاشتن، بلکه آن را برای هم رفتارکردن.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۶:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: تقریباً کسی نیست دلش نخواهد ثانیه‌ی سال بارگاه امام هشتم نباشد، روی این حساب سراغ سخن از امام‌ رضا ع‌ رفتم نوشوندگی بهارم با آن امام مهربان شروع شود. سؤال‌ شد از آن حضرت رئوف که سفله‌ کیست‌؟ فرمود: "آن‌ که‌، چیزى‌ دارد که‌ از خدا، بازَش‌ دارد." بعد دیدم این را هم در جای دگر فرمود "برنامه‌‌ی آموزش‌ دین‌ داشته‌ باشید، در غیر این‌ صورت‌، بادیه‌‌نشین‌ و نادان محسوب‌ مى‌شوید." هنوزم جالب‌تر این صحبت حضرت که نخستین بار دیدم که همیشه‌ به‌ اصحابش مى‌فرمود "بر شما باد به‌ اسلحه‌ی پیامبران‌." پرسیدند یا حضرت! اسلحه‌‌ی پیامبران‌ مگر چیست‌؟ فرمود: دعا.

 

  

 

 

آنگاه صاف رفتم قرآن که ببینم وحی چه می‌آورَد بر سینه‌ام درین سحری که قراره صبحش سال کهنه نو شود مرا ببرَد به داخل سِنّی بالاتر، سالی نوتر. دیدم آیه‌ی ۲۲ لقمان آمد چشمم. تدبر که چی هست. ده‌ها ترجمه زیررو کردم یکی از دیگری بهتر روان‌آب جاری کردند اما جُرعه‌ی حکیم رشیدالدین میبدی نوشانی‌تر بود بر عطشم. این طور برگردان شد آیه: "هر که روىِ خویش، سوىِ خویش، آهنگِ خویش با اللّٰه سُپارَد و او نیکوکار بوَد بى‌گمان، او دست در زَد در استوارتر گوشه‌اى و به اللّٰه گردد سرانجام همه‌ی کار؛ و چنان بوَد که او خواهَد آیه اینه: و مَن یُسلِم وَجهَهُ اِلى اللهِ و هُوَ مُحسنٌ فَقَدِ استَمسکَ بِالعُروةِ الوُثقىٰ و اِلى اللهِ عاقبَةُ الامور. و روز نُوِم با شعر فیض کاشانی آغشته شد. ۱ . ۱ . ۱۴۰۳ ، با ادب: دامنه

هر خیال تو مرا عید نو و نوروزی‌ست

شادی‌ای دم‌به‌دم آید به مبارک‌بادم

عید نوروز من آنست که بینم رویت

عید قربان که لقای تو کند بنیادم

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ فروردين ۱۴۰۳ ، ۱۲:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: من چهارده دُرّ از صدف دعای ابوحمزه (ثابت بن دینار ثُمالی از قبیله‌ی ثُماله، از تیره‌‌ی اَزد کوفه که فقیه و محدّث بوده و چهار امام معصوم از امام سجاد ع تا امام کاظم ع را درک کرده و از اصحاب و معتمدان آن ائمه‌ی هدی ع بوده) را استخراج و خلاصه می‌کنم؛ زیرا معصومین ع راه و رسم پرهیزگاری و چراغ راه هدایت هستند. منبع من متنی طولانی از آیت‌الله محمدجعفر طبسی است که این گونه فشرده و فهرست‌واره برداشت کرده‌ام:

 

۱. دقت در عقوبت

۲. خلوص در توحید

۳. جهل مطلق انسان

۴. امید به استجابت خواسته

۵. برنگزیندن هیچ چیز بر ذکر خدا

۶. طلبیدن هر چیز از خدا

۷. پوشاندن عیوب

۸. بخشندگی گناهان

۹. داشتن علمِ غیب مطلق خدا

۱۰. توبه وسیله‌ی ترفیع درجه و شست‌وشو روح

۱۱. گریه‌ی تاریکی قبر با هدف عمل نیک  به عنوان پادزهر

۱۲. طلب وسعت رزق

۱۳. درخواست امنیت در کشور

۱۴. تمنای عافیت خلق.

 

التماس دعا. قم. دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ اسفند ۱۴۰۲ ، ۱۰:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست:

 

اول:

مثلث بعثت، امامت، مهدویت

شرافتمندان سلام. بعثت بر بشریت و در رأس آن بر سادات خجسته باد. همه‌ی پیغمبران در ساده‌ترین مکان، برانگیخته شدند. زیر بوته‌ی انار، درون غار، و حتی کنار گوسفندان. این به‌خوبی می‌رساند ″اَنَا بشَرٌ مِثلُکم″ (۱۱۰ - کهف) را. از جنس همین مردم کوچه و بازار و سوق بودند تا آسان و روان، بشر را به سمت فلاح و رستگاری سوق دهند. امین عرب حضرت محمد آخرین نبی رحمت، آن سان به بعثت رسید که حتی در مال، وابسته به حضرت خدیجه‌ی پرثروت بود و در دوران حساس حیات، یتیم و تحت سرپرست؛ سرپرستانی لایق و احَقّ و ارجح، چون پدربزرگش عبدالمطلب و سپس عمویش ابوطالب. پس؛ میان بعثتِ پیامبری با ثروت و زر و حتی با تزویر و زور، هیچ نسبتی برقرار نیست. آن کس برانگیخته می‌شد که لیاقت دریافت وحی را می‌داشت. شرط نبوت نه ثروت بود، نه قصر. نه سلطنت بود، نه دستی چیره‌دست.

 

با همین منطق ساده می‌توان دریافت پیروانِ پیامبران -علیهم صلوات الله اجمعین- در راه درست هستند و تحت تعالیم برگزیده‌ترین انسان‌های روی زمین. کافی هست پیام آنان را دست یافت و بر نصّ آن دستبُرد نزد و متن مقدس را تحریف نکرد. بهترین راه اطمینان این است به راهِ راهنمایانِ پس از پیامبران، در آمد و پویه‌ی آنان را پیمود و توشه‌ی پربار، پیمانه کرد. و چه پیمانی بهتر و سزاوارتر با امام علی و چه پیمودنی شایسته‌تر از پیمایش و پایش راه علی علیه السلام، که هم اَنفَس برای پیامبر خاتم ص بود، هم عصاره‌ی فضایل تمامی پیغمبران و هم اولین امام پس از خاتمه‌یافتن نبوت آنان.

 

من بعثت منهای امامت را فقط یک اتفاق می‌دانم و ظاهرِ کار. بعثت، دنباله دارد که آن را پیاده سازد، یعنی امامت و اجتهاد. که همه در انتظار یک ظهورند، عین واقعه‌ی قیامت که طلوع حضرت موعود خاتم الاوصیاء آقا و مولا امام عصر و زمان مهدی صاحب الزمان ع بر کره‌ی زمین است. مثلث بعثت، امامت و مهدویت مساوی است با هدایت و سعادت. فرخنده باد فروآمدن پیام «اِقراء»ی وحی، بر سینه‌ی صدر محمد صلی الله، در میانه‌ی غار حرا. دامنه.

 

 

:

به یاد ابوباقر مخ موشکی حزب‌الله عراق

در کمتر از دو روز می‌خواستند حماس را نابود سازند اما تا امروز ۱۲۵ روز طول کشید و اسرائیل در گرداب باریکه‌ی غزه به دست صدها رزمنده، گیر کرده است. صدام حسین رهبر حزب بعث و رئیس عراق هم، روزی می‌خواست سه روزه تهران را فتح کند اما ۸ سال مقاومت هزاران رزمنده‌ی ایران، ارتش عفلقی عراق را به پشت مرزها راند و یک وجب از خاک را به جنگجویان نداد. بعد سرکرده‌ی سازمان منافقین خواست یک شبه از کِرند غرب، میلیشیای مزدور خود را به غرب تهران برساند که در مرصادِ صدها رزمنده به کام مرگِ جهنم فرستاده شدند. اخیراً هم، انگلیس و آمریکا -دو یاغی مغرور بین‌المللی- با آوردن ناو خواستند یمن را بترسانند اما دیدند میلیون‌ها رزمنده‌ی یمن، شجاع‌تر از آنند که با جابجایی چند ناو و چند بمباران، از مقاومت دست بر دارند.

 

حال که دیدند به استیصال رسیدند -و بدتر از آن به افتضاح- دیشب ارتش اشغالگر و تروریست آمریکا -که غرب‌پرستان داخلی از روی غفلت و انحراف آن ارتش را آزادیبخش و ناجی! قلمداد می‌کنند و شاید هم ستایش- به همان سبک ترور حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی، در شرق بغداد منطقه‌ی بلدیات، از هوا با پهپاد، این رزمنده‌ی فرمانده‌ی ارشد حزب‌الله عراق را ترور کرد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ بهمن ۱۴۰۲ ، ۰۸:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

( ۱ )

 

 

 

 

به خاطر یک مشت دلار !!! البته آقای نعیم احمدی برای آلودگی خوزستان از عنوان "به خاطر یک مشت دلار" برای روزنامه‌ی "خوزی‌ها" چاپ چهارشنبه امروز (۱۵ آذر ۱۴۰۲) استفاده کرد (عکس بالا) اما من برای قضیه‌ی چایِ «دِبش» (=گَس؛ طعمی میان تُرش و شیرین و نیز به معنای کامل و مُجرّب) خواستم از این عنوان که در واقع نام یک فیلم سینمایی به اسم "به خاطر یک مشت دلار" محصول ایتالیاست، بهره ببرم که در یک دهکده، فقط طعم تلخ مرگ به مشام می‌رسید. قانون وجود نداشت؛ اسلحه حرف اصلی بود. تا این که یک قهرمان بی‌نام با بازی آقای "کلینت ایستوود" وارد دهکده می‌شودُ ماجراها آغاز. من شاید شیش هفت بار طی هر سال این فیلم را دیده‌ام ازجمله اخیراً، هم. حالا از خبرنگار آقای عقیل رحمانی از روزنامه‌ی قدس | سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | ۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵ | شماره ۱۰۲۴۹ اینجا خواندم که پنج سال پیش روزنامه‌ی "قدس"  چاپ همزمان تهران و مشهد به ستیز با حربه‌های متخلفانه‌ی چای دبش رفته و پرده از آن برداشته بود، ولی سرانجامی نداشت تا این که گویا خودِ حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزده حاضر شد ماجرای تخلف ارزی ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری این برند چای، برملا شود که بخش کلانی از مقادیر ارز تخصیص داده‌شده را در بازار آزاد" (=بنا بر گزارش آقای محمد فاضلی جامعه‌شناس در نامه‌‌ی سرگشاده‌اش به رئیس‌جمهوری رئیسی) می‌فروخت. اینجا مالکی که با چه ترفندی در حوالی تهران کارخانه برپا کرده بود، خدا می‌داند. مخلوطکردن با چای بی‌کیفیتُ فروش چندبرابر قیمتِ دلاری در شهر مشهدُ حتی حتی حتی آلودگی این چای به جوشِ شیرین قسمتی از قضایاست. دبشی‌ها برای این که روزنامه‌ی قدس را بخرند!!! پیشنهاد قرارداد آگهی به این روزنامه‌ی متعلق به حرم رضوی داده بودند که گویا همان‌زمان مدیرمسئول آن با عقد قرارداد آگهی با برند دبش مخالفت و حتی "دستور داد اگر در فروشگاه تعاونی روزنامه از این برند محصولی وجود دارد، به سرعت جمع‌آوری و فروشش ممنوع شود." که کار به شکایت از روزنامه قدس کشیدُ باقی قصه. اینک دبش افشا شد. ببینیم مثل بقیه‌ی پرونده‌ها، آب پاک!!! رویش می‌کشند! یا نه!!! یعنی واقعاً به نظرم برای این تیپ افراد در درون نظام جمهوری اسلامی "به خاطر یک مشت دلار" تنها یک فیلم سیمنایی برای سرگرمی نیست! بلکه فرمول اصلی کارشان است. بگذرم. دامنه.

 

 ( ۲ )


شرحی برین عکس: عکس، ترکیب دو فصل است. راست، زمستان. و چپ، فصلی دیگر؛ گویا پاییزِ خزان. روی عکس خزان زرده‌ی پرتوافکن چشم را می‌نوازد و بر زیبایی صحنه می‌افزاید. اما چمِ خَمِ راست در بغل عکسِ دست چپ، جِثه‌ی روح را به جَست می‌آورَد، چون که طبیعت برف در برقِ تیغِ آفتاب، زمین پای درخت‌ها را آراست. اول خیال می‌کنی رنگ زده‌اند به تنِ عکس، ولی خوب خیره شوی، خواهی خواند که کفِ پُرِ برف، سایه‌ی آفتاب افتاده است از تنِ تنومند درخت، و این گون دراز، عین ریل، تراز شده است و مُواز و مُساو.

 

( ۳ )

 

 

 

جایزه‌ای به اسم شهید مهدی باکری: گویی قرار است "جایزه‌ی ملی شهید باکری" برای نخستین‌بار به بهترین شهرداری‌های کشور تعلق گیرد آن هم بر اساس

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۱:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

 

رمان

"خواهر"

زندگی حضرت زینب س

 
یادداشت روز. نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. خوانده‌ام آن را. کی؟ مِهر همین امسال. در ریشه، نام درختی‌ست زیبا و معطر. در خانه اسم دختری‌ست که تعریفی‌ترین زن عالَم، او را زاد و و مردی مظهر عدل بابایش هست. کمک به ضُعفا و بُریدن از زیور، زائیده‌ی اخلاق مادرش بود. دخترها چون پدری‌اند، او آغوش پدرش را عجیب‌گرم، حس می‌کرد. اما بعد از آن «اُسوه‌ی حسَنه» که رحلت کرد، اولین سرپیچی روی داد و خانه‌ی او -"خواهر"- بی‌دفاع ماند. ولی چون خلق، در اصل اهل و عیالِ خداوندند، خواهر هم، هَمّ‌وغمّ خود را نزد خدا خواند. یعنی از همان روز -که آن تعداد افراد خاص، سر، پیچیدند- همه‌ی شُومی علیه‌ی این خانه -که کوخ گِلی بود در قبال هر کاخ مرمری- رقَم خورد. در عراق، عِرق آن سفّاکان را زائل دید و در شام، شَریران را از نزدیک، ذلیل فهمید. در وقت شهادت‌ها، روی تلّ، تمام دنیای انسان‌های دُنیوی را دید و در وقت اسارت، روی تمام صبِّاری‌ها، دینار انسان‌های دِرهمی را فهمید. "خواهر"، آخرِ خیر بود؛ به راه آخرت راه می‌پیمود. او همان بالای تلّ، تمام زندگی دنیوی و حیات اُخروی را دید: "از بلندی، من تماشا می‌کنم / مرگِ خود، از حق تمنا می‌کنم". او؛ بعد، تماماً باران شد و بر سر و روی زمان و زمین بارید. می‌گفت: گُلِ من «یک پیراهن کهنه" به تن داشت. می‌گشت که پیدایش کند. کرد، ولی بدنی چاک‌چاک داشت. دنیا نبود آن روز؛ بلکه هم شروع و هم پایان جهان بود. تمام این چند خط که نگاشتم بینش من بود از "خواهر"؛ یعنی وقتی رُمانِ  خانم نرجس شکوریان فرد را خوانده بودم. آری؛ زندگی خواهر برای من، یک مکتب است، نه صرفاً یک درس یا چند مشق. مشیء است این "خواهر"، که "خط وُ ربط"، تولید می‌کند؛ خطِ تولیدش هم، تا زمان، تیک‌تاک می‌کند، از خط نمی‌افتد؛ دائم برای الگوگیران روشن است. آمدنت درین روز به دنیا، بر دنیا و آخرت و مردمِ پوینده و پیونده‌ات، مبارک یا حضرت "خواهر" زینب س زینتِ حقیقی زندگی.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۸ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

  مشهدالرضا ع 

 

 

  صحن پیامبر اعظم ص حرم امام رضا ع 

 

چه آوَردی آمَنه؟! شرافت علیه‌ی شرارت. نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. اینک؛ -کمی بعد- کسی از بطنِ تو، -آمَنه- کیانِ کیهانی بر تن می‌کند، که جهان به آمدنِ آن والاپیامدار، محمد، -علی صلوات الله- تشنه مانده بود. اویی که، حریص به: ایمانوردی مردم بود، رحیم به: حال نِزار انسان، رحمان به: زار اِنس و جانّ، رحمت برای: عالَم و عالمیان، آدم و آدمیان، شفقَت است روی خلق، عبد و عبادت و عبودیت نزد خالق خلق. نه‌ای بود برابرِ شرارتِ لفظ، شِدّتی بود علیه‌ی شناعتِ جنگ، نرم بود پیش هر اهل شرافت، سخت بود مقابل هر قَتال و حیله‌گر. چه آوَردی آمَنه؟! حضرت مادر ختمی مرتبت، ای همسر نزیه عبدالله‌ی بنو هاشم. ای پاکدامن به وضع حملِ محمد، همان احمد، مژدهُ بشارت در لفظ مسیحِ محمد، که نوید بود در بارگاه توحید، نیز وعده‌ی سَزا در عرش رَب، و وعید جَزا بر بزهِ بازنده‌ی حَرب! آری ای آمَنه؟! از سنگینیِ نُه ماهِ خود، محمد بن عبدالله‌ی آمنه آوردی. که در یک کلمه: شرافت است علیه‌ی شرارت، و شَمیم و حمیم است بر هر جنس و عرَض. سخگیر بر هر نَمیم و نَمّامیت، (=بدگو و سعایت و بَدسِگالیت) زهی سعادت! زهی سعادت! بر هر پیرو و پیرامون و پوینده‌ی آئین محمد. -صلوات اللّه علیه و آله و سلَّم- که؛ الله، و ملائک، و مردم، و موجودات -تماماً- یُصَلُّون هستند، بر فرزندت، محمد. سلامَت باد آمنه، درودَت عبدالله، صَفایت صُلَحا و صافّین، هان! هین! همین! ۱۰ مهر ۱۴۰۲ دیندارت: دامنه. فرمانیه. تهران: بزرگراه طبقاتی صدر، نوبیناد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ مهر ۱۴۰۲ ، ۱۶:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 


سه عکس قدیمی

حرم امام رضا (ع)

از (روزنامه اطلاعات)

 

 

صحنه‌ی عرض ارادت

نهایت سپاس از خالق اثر زائر عزیز

 

 

نمای حرم از سمت

خیابان آیت الله سید عبدالله شیرازی

  

 

پَر طاووس

حرکت زیبای خادم حرم

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هر کس از اطراف حرم رضوی خاطره‌ای به ذهن دارد. از شب‌هایی که دورتادورش شیرداغ با فرنی می‌فروختند تا باقلای داغ با گُلپَر. این حرم از سال ۱۳۵۲ شروع کرد به توسعه و سازه در اطرافش که تا شعاع چند کیلومتر زمین‌های آن باید چمن می‌شد اما سال ۱۳۵۶ اوضاع بازسازی به نحو دیگری رقم خورد و با وقوع انقلاب اسلامی اساس توسعه‌ی اطراف حرم شکل و نقشه‌ی خاصی پیدا کرد. سه عکس قدیمی (از روزنامه اطلاعات) به‌خوبی اطراف حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۵۶ و نیز حضور زائران در پنجره فولاد (سال ۱۳۵۶) را نشان می‌دهد که کاملا" با شکل جدید حرم فرق دارد. من بر هرچه شکوهمندترشدن حرم باور دارم، باید مجلّل، با هنر، سرشار ذوق، آراسته به زیور و کتیبه‌هایش قابل خواندن باش زیرا آسایش زائرین باید تأمین شود و انسان در آن چندساعت و چندروزی که حرم بیتوته و آمدوشد دارد با تماشای جلوه‌های حرم در خود شکوفایی و سُرور و شعَف احساس کند. البته چمن هم شکوه خود را دارد که باید صحن‌ها و اطراف را به آن آراست و یکسره سنگ و تابش آفتاب نباشد. ایران جاهای معنوی‌اش تماشایی بود زیرا در آن آب، سبزه، باغ، درخت، سکوت و شکوه جمع بود. من حرم را دوست دارم و هر چه دورش می‌گردم بازم تشنه‌تر برای دور بعدی مهیایم. زائران زیارت‌تان لابد بر دلتان نشست. این حس‌وحال، شکوه شما را همچنان تا زیارت آتی باشکوه‌تر نگاه می‌دارد. خاطرات حرم دل آدم را شب‌وروز به آن خِطه‌ی طوس می‌دوزد تا باز در زیارت بعدی خاطره‌ی نوِی شکل گیرد. حرم، حقیقت مرکز خاطرات آدم است. سه عکس نو مال همین سه روز اخیر حرم امام ثامن ع است از زائری عارف‌پیشه، واصله به دامنه. دامنه. پست مرتبط با این پست: اینجا.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۶:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

      

 

مشهد مقدس

تصاویر رسیده به دامنه

پنجره فولاد (۲۴ شهریور ۱۴۰۲)

شب شهادت امام رضا علیه السلام

بست شیخ طوسی (۲۲ شهریور ۱۴۰۲)

دارالحجه جایگاه قبر امام رضا علیه السلام

نشر عکس :: سایت دامنه


به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هنوز هم جا دارد از امام رضا -علیه السلام- بگویم. روز شهادت امام هشتم است که برای مردم ایران و زادگاه‌مان یک روز حزن‌انگیز خاص است که در دیار ما از دیرباز برای چنین‌روزی، مراسم سوگواری برپا می‌شد؛ هم در محل ما و هم توسط هیئت پایین‌تکیه‌ی داراب‌کلا و خیل بی‌شمار مشتاقان امام رئوف از محلی‌های‌مان در خودِ حرم مقدس آن امام هُمام (=بلندهمّت. سَرور. دلیر) پس؛ بهتر دیدم در "ستون روزِ" امروزم به سه سخن بسیارمهم حضرت رضا عالم آل محمد ص بپردازم که از کتابخانه‌ی احادیث شیعه برداشت کرده و روی آن تنظیم و توضیح صورت دادم. سپاس بی‌کران از هنری که در تصاویر به کار رفته.

 

سخن یکم: پرسیدند از امام رضا که "بهترین بندگان" کیانند؟ پاسخ دادند: "آنان، که هر گاه نیکى مى‌کنند، خوشحال مى‌شوند، هر گاه بدى مى‌کنند، استغفار مى‌کنند، هر گاه چیزى به آنان داده مى‌شود، سپاس مى‌گویند، هر گاه مبتلا و گرفتار مى‌شوند، شکیبایى مى‌کنند، و هر گاه خشمگین مى‌شوند، عفو و گذشت مى‌کنند. منبع.

 

سخن دوم: این سخن هم روایت شده است از آن امام شهید ارض طوس: "کسى که، یکی از هم‌نوعان و هم‌دینان او براى کارى به او پناه آورد، ولى او، با آن که مى‌تواند، پناه ندهد و کارى برایش نکند، رشته‌ی ولایتِ خداى متعال را بُریده است. منبع.

 

سخن سوم: کسی از حضرت رضا پرسید: اى پسر پیامبر درباره‌ی قرآن چه مى‌فرمایى؟ فرمودند: قـرآن کلام خــداست، از آن فـراتر نـرویـد و هدایت را در غیرِ قرآن مَجویید که گمراه مى‌شوید. منبع. دامنه.  پست مرتبط با این پست: اینجا. تصاویر مشهد در ادامه:

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۸:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هیچ مسیری، مسیر مشهد مقدس نمی‌شود. توی ایران را می‌گویم. مسیر حج و بقیع و دمشق و نجف و کربلا و کوفه و کاظمین و سامرا حرفش جدا. این مسیر مشهد با دل آدم چه‌ها که نمی‌کند! هر مسیری برَوی وقتی به شهرش می‌رسی آدم غصه‌دار می‌شود حالا کجا قرار گیرم؟! الّا مشهد مقدس که نه فقط نزدیک شهر که حتی ۱۰۵ کیلومتری آن هم قلب انسان منقلب و دلش زیرورو می‌شود و همان لحظه دوست دارد بهترین کسانش همراهش بودند و لذتِ دیدار با آقا حضرت رضا امام رئوف ع را ثانیه ثانیه با هم بچشند. از دیدِ بنده مشهد قرارگاه "عملیات معنویت" است، قرارگاهی با رمز "یا ضامن آهو" امامی که حتی برای جان حیوان دل می‌سوزاند.

 

 

خیلی‌ها طی چند روزی منتهی به سالروز رحلت و دو شهادت، مشهد مقیم شدند و حظ مذهبی بردند. اینک بسیاری هم سبدِ زیارت می‌بندند از زمین و هوا و قطار و ایران‌پیما خود را لااقل در شب شهادت امام هشتم به حرم برسانند. قدر این لحظاتِ بودن در کنار امامِ مدفون به ارض توس را بدانید که وقتی به موطِن برگشتید حسرت می‌خورید که چرا در جای جای مسجد گوهرشاد، رواق رواق پشتِ رواق و صحن صحن پشتِ صحن و بست بست پس بست نماز نگزاردم که آن قطعه قطعه‌ها به قول علامه طباطبایی -رحمةالله- مسجد و گواه روز قیامتم شوند؟! باری؛ تمام دور درون حرم و بیرون حرم را قدم قدم در یک شب ماه رمضانی پیموده بودم و هر چند متر چند متر، زانو می‌زدم نمازی می‌گزاردم که گواه من شوند و گناهانم بریزند. شما ای زائران آن قطعه‌ی مینو و معنای ایران، اینک که آنجایید تا می‌توانید در جاهای مختلف حرم با آقا حرف بزنید و دو رکعت، دو رکعت نماز بگزارید تا ردّی از شما در آن مکانِ مکین باقی بماند و ذخیره‌ی پرونده‌ی آن دار شود که آخرت فقط توشه می‌خواهد. چه توشه‌ای گرانبهاءتر از کارهای معنوی در درون و بیرون حرم مقدس مشهد مقدس. یک شعر گویم به گویش لطفی و تمام:

 

مرا کشاند قراری هزار شُکر آقا
مرا رساند قطاری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام پِیِ کاری هزار شُکر آقا
دوباره این حرم آری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام بتَکانی مرا زِ غیرِ رضا
رسیده‌ام که شوَم عاقبت به‌خیرِ رضا

با تسلیت شهادت و ارادت و ادب به زائران کِرام

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۴:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزی شنید چند معلم قرآن و اسلام را که توسط آن حضرت -صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- به مناطقی از حجاز اعزام شدند تا مردم را به دین دعوت و آنان را تعالیمِ دین بیاموزند و از جهل به علم برسانند؛ به طرز فجیعی به شهادت رسیدند و اسیر گشتند که در تاریخ اسلام مشهور شد به قضیه‌ی یوم الرجیع. این در حالی بود که بعد از جنگ محزون‌آفرین اُحد در آخر سال سوم هجری، جمعی از طایفه‌ی "عُضَل" و "قاره" اظهار اسلام و تبعیت کردند و به خدمت پیامبر ص آمدند و درخواست چند نفر قاری و معلم قرآن نمودند برای تعلیم افراد طایفه خود و قوم لحیان. پیامبر خدا ص هم با پیشنهاد آنان موافقت کردند و ۶ نفر از بهترین قاریان قرآن را به سرپرستی حضرت "عاصم بن ثابت"  س به محل فرستاد که در محلی به نام رجیع آنان را محاصره و ۴ نفر از آنان شهید و سرنوشت دو تن دیگر بسیار رقّت‌انگیز رقم خورده بود که دل پیامبر ص را ریش و به‌شدت جریح ساخته بود که سرنوشت‌شان بدین‌گونه بود!

 

 

"و ۲ نفر دیگر به نام‌های خبیب بن عدی و زید بن دثنیه اسیر و به مشرکان مکه در مقابل ثمن ناچیزی معامله کردند و مشرکان مکه در مدت ۲ ماه محرم و صفر آنان را شکنجه و آزار دادند و در ماه ربیع الاول سال چهارم هجری در تنعیم شهید کردند و قبر منور آنها در کنار جاده مکه- مدینه محفوظ است."

 

 

اهل مطالعه می‌دانند که پیامبر رحمت و با آن خُلق عظیم در برابر این جنایت و خیانت چه کردند و در فتح مکه هم که همه‌ی جنگ‌افروزان و دسیسه‌بازان را رها و بخشیدند اما عاملین آن روز فجیع معلم‌کُشی را هرگز نبخشیدند. آری؛ حضرت رحمة للعالمین در جای خود از شدت رفتار پرهیز نداشته، چرا که اَشدّاء کنار رُحَما، دین را میزان نگه می‌دارد. البته رحمت اصل است و شدت استنثناء، اما همین استنثناء در جای خود از اوجَب است و از اَهمّات در برابر مُهمات.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۶:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: مسیر پاک‌زیستی اربعینی به نام خدا. سلام. بر من این پیام مخفی در دلم نجوا و الهام می‌کند که گویا زبارت اربعین رمز ظهور قائم آل محمد ص است. این تیترپردازی روزنامه‌ی رسالت در امروز (۱۴ شهریور ۱۴۰۲) تصویر بالا، دلم را ربود. حیفم آمد جز اربعین، به چیزی دیگر بپردازم. فردا -روز اربعین- این امواج به آسمان خواهد رفت که ای فرشتگان خدا! عشق‌بازی ما را به خدا برسانید. ما تا نفَس می‌کشیم در راه اباعبدالله ع پا در رکاب رهبر عظیم‌الشأن‌مان آقاخامنه‌ای دست از طلب و هدف برنمی‌داریم. ای زائران! ای عاشقان! ای حائران! شماها دل ماها را به خودتان مشغول داشته‌اید. همه‌ی ماها پیش شماهاییم. اِسقاط اینجاهاییم ولی واقعا" پیش شماهاییم. اینجا ایران از هر کوی و برزن -همه- دلمشغول رزم و بزم شما پیاده‌رَوانِ کوی دوست هستند. این امام حسین ع کیست که دنیا برایش این گونه حرارت‌واره حرکت کرده است. خونِ حسین -راست می‌گفت روانشاد دکتر شریعتی- که روزی کانون جنبش حق‌طلبان عالم می‌شود. و شد. اینک، اربعین دارد به یک حماسه‌ی شگفت‌انگیز جهانی بدَل می‌شود که روح آن، تغییر سبک زندگی به نفع معنویت است. ای ایرانیان مقیم معلای کربلا! سردار همه‌ی جهان اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی را فراموش نکیند، او اگر نبود و فرمان دلیرانه‌ی رهبری معظم در دفن سریع و قاطع تفکر تکفیر مسلّح خونریز، اینک این راه و مسیر ارادت، بسته بود و مسدود. آی‌ی‌ی‌ی ای زائرین! و همه‌ی کسانی که عین زائرین اینک در خانه و میزِ کارتان، دلتَپِش آن مسیر پاک‌زیستی کربلایید، بدانید این مسیر پاک‌زیستی همان مسیری‌ست که به نظر من امام زمان‌مان -که جان من فدای او باد- از آنجا عبور خواهد کرد و به حرم مشرّف می‌شود و پیغام به جهانیان را صادر می‌کند. خدا را چه دیدید!! دامنه.

 

 

متن حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی:

یک تجربه شیرین و یک برداشت

تجربه پیاده روی اربعین به من آموخت که از این فرصت باید بیشترین بهره را برد. حدود سه روز پیاده روی که دغدغه هیچ چیزی نداری جز رسیدن به مرقد حسین علیه السلام فرصت معنوی زیبایی را برای انسان فراهم می کند. قرائت زیارت عاشورا هم بر اساس تجارب تاریخی و هم بر اساس توصیه بزرگان، از جمله مواردی است که می تواند انسان را به حسین و حسینیان نزدیک تر و از یزید و یزیدیان دورتر کند. دو اصل مهم تولّی و تبرّی در آن بسیار پررنگ است. با اصل تولی به حسین علیه السلام نزدیک می شویم و با اصل تبری از یزید دورتر. دو بند مهم این زیارت، قرائت صد لعن و صد سلام است: اللهم العن اول ظالم... و السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح ... . بنا به هر دلیلی معمولا در وطن این دو فراز را یک بار بیشتر نمی خوانیم، اما سفر اربعین یکی از بهترین فرصت ها برای قرائت صدباره آن است. در سال های گذشته این تجربه را داشتم و امسال آن را پررنگ تر کردم و این تجربه را به بعضی از افراد منتقل کردم که برای شان جالب بود. خدارو شکر، یک زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام به نیت پدر و مادرم خواندم، یکی هم از طرف همه ملتمسین دعا و دوستان و فامیلان و اموات و شهدا و همسایه ها و یکی هم به صورت عام قرائت کردم و در نهایت، یکی هم از طرف کسی که همه امنیت مان را مدیون اوییم: سردار دلها. قرائت ها اگر همراه با توجه بیشتر باشد، نکات جدیدی به ذهن متبادر می شود. می دانیم که افراد و گروه های زیادی در این زیارت مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند. اما جالب این که در اوایل زیارت، بعد از سلام به ابی عبدالله علیه السلام، "امت" اولین لعن شده است، در حالی که انتظار می رفت یزید و ابن زیاد و شمر و عمر سعد و دست اندرکاران درجه یک مورد نفرین قرار بگیرند. شاید نشان آن باشد که مردم در به وجود آمدن واقعه عاشورا از مقصران اصلی بودند (که وارد این موضوع نمی شویم) و به همین دلیل زودتر از بقیه و در چند جا مورد لعن واقع شدند. در ابتدا امتی را لعنت می کند که ائمه را از مقام مخصوصشان کنار زدند و از مرتبه هایی که خداوند آن رتبه ها را به آنها داده بود دور کردند و مردمی که ایشان را کشتند و از اُمرای‏ ظلم و جور برای کشتن آنها اطاعت کردند. بعد هم در جای دیگر، گروه های مختلفی از مردم را لعنت می کند، گروهی که بر علیه حسین علیه السلام جنگیدند، بر پیروانشان و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروی کرد. و البته لعن افراد اصلی و مقصران درجه اول در جریان عاشورا هم چندین بار مورد لعنت قرار گرفتند. پناه بر خدا از امتی باشیم که بعد از دعوت از حسین، به او پشت کنیم. انشاالله همه ما از امت واقعی رسول الله و اباعبدالله علیهم السلام باشیم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴ شهریور ۱۴۰۲ ، ۱۱:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر