دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دو خبر دو نظر

یک: به گزارش میزان، سید سلمان سامانی سخنگوی وزارت کشور از حذف کپی کارت ملی و شناسنامه برای ارائه خدمات به مردم در دستگاه‌هاى دولتی در ٣ استان سمنان، قم و خوزستان خبرداد و گفت: این پروژه با محوریت وزارت کشور در این ٣ استان به صورت پایلوت در حال اجرا است و با توجه به دریافت بازخورد از اجرای موفق این طرح، اجراى آن در سراسر کشور و تمامی دستگاه‌های دولتی و بانک‌ها و ... به مرور به اجرا گذاشته خواهد شد. (منبع)

 

دو: آیت الله محمد یزدی رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در اجلاسیه منشور روحانیت گفت: طلبه ای که یک سال درس یک مرجع می رود ولی آن مرجع در طول سال حتی یک کلمه از نظام و ولایت فقیه و حکومت اسلامی نمی گوید، چه می داند این کتابی که امروز رونمایی شده چه می گوید، بنابراین حداقل باید این چنین اجلاسیه هایی مرتب برگزار شود. (منبع)

 

نظر دامنه: به نام خدا. یک: در مورد خبر اول باید بگویم خبر مسرّت بخشی ست. حیف که طی این چهل سال پس از انقلاب، با همین کپی کردن شناسنامه و کارت های ملی برای پیش پاافتاده ترین کارهای اداری، هزاران هزار درخت تنومند و سایه سار، از ریشه ها کنده و تبدیل به کاغذ و کُپی! شدند. یعنی هدردادنِ میلیادرها تومان پول این مردم بی نوا و تخریب زمین و جنگل و سرسبزی ها. دو: در مورد نقل قول آیت الله محمد یزدی فقط یک جمله می افزایم و بس است: مگر آن هایی که در طول سال، هزاران کلمه «از نظام و ولایت فقیه و حکومت اسلامی» می گویند از جمله خود شما، چه اثری روی مردم و روحانیت داشته اید! که بر آنها حکم و گلایه می رانید؟ بر مردم ایران چیزی را نمی توان اجبار و القاء نمود، چه برسد به مراجع و اساتید و امینان این مرز و بوم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دو خبر دو نظر
/post/693
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۱۱
  • پست شده - يكشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۴۴ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مسیر هجرت حضرت معصومه به قم

مسیر هجرت حضرت معصومه به قم

به قلم دامنه. به نام خدا. این پستِ ۶۱۱۹ در دامنه است. ۵۴۴۸ پست در دامنه اول یعنی دامنه دارابکلا از ۲۶ مهر ۱۳۹۲ تا ۳۰ تیر ۱۳۹۶. و ۶۷۱ پست در قلم قم دامنه دوم. پست‌هایی با موضوعات مختلف و با نویسندگان شریف و فرهیخته‌ی دامنه. در شش هزار و یکصد و نوزدهمین پست در دامنه مسیر هجرت بانو حضرت معصومه -سلام الله علیها- به ایران را هدیه‌ی دامنه‌خوانان شریف می‌کنم. باشد تا مورد شفاعت آن کریمه‌ی اهلبیت -علیهم السلام- واقع شویم. آن حضرت که در سال ۲۰۱ هجری قمری (منبع) جهت پیوستن به امام رضا -علیه السلام- و دیدار با برادر، از مدینه به سمت مرو (امروزه در ترکمنستان واقع است) هجرت کرده بودند؛ که در شهر ساوه دچار مریضی شدند. و به نقلی دچار جنگ سختی با دشمنان اهل بیت شدند و همه‌ی برادران و برادرزادگان وی به شهادت رسیدند. (منبع)

 

وقتی به قم رسیدند در بیت النور قم -بلوار عماریاسر کنونی- به مدت کوتاهی مأوا گرفتند و در نهایت در فراق برادرشان امام رضا (ع) بر اثر شدت مریضی رحلت کردند که از آن زمان به بعد قبر منوّرش ملجاء و مَرهم و مأوای شیفتگان اهل بیت (ع) است. سلام بر آن کریمه‌ی اهلبیت که وجودتش نه فقط برای قم و حوزه و اجتهاد و مرجعیت شیعه نعمت و خیر است، بلکه برای تمام ایران برکت و رحمت است.

مسیر هجرت حضرت معصومه به قم
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مسیر هجرت حضرت معصومه به قم
/post/689
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۳۰
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یادبود شهیدان دارابکلا

یادبود شهیدان دارابکلا

 

اول اسفند ۱۳۹۶

ارسالی جناب رنگین کمان

 

عکسها در اینجا

 

مراسم یادبود

نوزده شهید داراب‌کلا به مناسبت فاطمیه

 

یادبود شهیدان دارابکلا
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
یادبود شهیدان دارابکلا
/post/686
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۸۷۶
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

زحمات امام را برباد میدهد

آیت الله جواد فاضل لنکرانی فرزند مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی، در مصاحبه‌ای تصویری که با سایت مباحثات انجام داده است، در خاطره‌ای نظر پدرش را درباره‌ی «محمود احمدی نژاد» بازگو کرده است: «آقای جنتی و آقای یزدی آمدند خدمت والد ما، آقای جنتی شروع کرد به تعریف کردن از [احمدی نژاد]؛ که آقا این چقدر متدین است، چقدر ساده زیست است… بعد پدر ما فرمودند که: «آقای جنتی! من با این آدم اختلاف شخصی ندارم و فکر نکنید که یک‌وقت من از این آقا چیزی خواستم، نداده و من به این دلیل ناراحتم؛ من از احدی از روسای جمهور و مسوولین نظام تا حالا چیزی نخواسته‌ام و نخواهم خواست. ولی من از شما تعجب می‌کنم! این چطور آدم متدینی است که در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید ایستاد؟ مگر آدم متدین می‌تواند در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید بیاستد؟»
 


بعد هم گفتند: «آقای جنتی! از اول انقلاب تا حالا که نزدیک ۳۰ سال است که می‌گذرد، این مقدار که از روی کار آمدن این آدم برای انقلاب من احساس خطر می‌کنم، تا به حال احساس خطر نکرده بودم. این آقا با اشخاص، با فاضل، بهجت، تبریزی با این اشخاص از مراجع مخالفت ندارد، بدانید شما! این آقا [محمود احمدی نژاد] با نهاد مرجعیت و روحانیت مخالف است.» بعد استدلال کردند، گفتند: «این آقا یک استدلالی دارد، استدلالش این است که من خودم مستقیم با امام زمان در ارتباطم و دیگر نیازی به نُوابش ندارم؛ مگر در صحبت‌هایش مساله‌ی ارتباط با امام زمان و این‌ها را مطرح نمی‌کرد؟! کسی که این ادعاهای واهی را دارد قطعا معتقد است که، ما دیگر به نوابش چه کار داریم! شما مسلم بدانید که این آدم و هم‎فکرانش به هیچ وجهی مرجعیت و روحانیت را قبول ندارد.» بعد فرمود: «من نیستم و شما هستید؛ امروز جلوی ماها ایستاد، این در آینده جلوی آقای خامنه‌ای خواهد ایستاد. کلاه سرتان گذاشته! این ولایت فقیه را قبول ندارد» البته در این عبارت کلاه سرتان گذاشته تردید دارم. ولی فرمودند که این ولایت فقیه را قبول ندارد. بعد فرمودند: «این آدم اگر بماند سر کار، تمام زحمات آقای خمینی را بر باد خواهد داد.» (منبع)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زحمات امام را برباد میدهد
/post/638
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۵۴
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

فضائل ذهن و تعبّد

فضائل ذهن و تعبّد

توضیح دامنه: به نام خدا. در این پست دو مطلب کوتاه از مصطفی ملکیان فیلسوف نامدار ایران ارائه می شود. یکی دربارۀ کتاب فضائل ذهن اثر لیندا زگزبسکی و دیگری دیدگاه ایشان دربارۀ تعبُّد.

 

یک: مصطفی ملکیان با اشاره به اهمیت کتاب فضائل ذهن لیندا زگزبسکی می گوید: «کتاب‌ها را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد،‌ نخست آثاری که از مطالعه آن‌ها عالم تر و متفکرتر و فیلسوف‌تر می‌شویم،‌ یعنی به لحاظ ذهنی غنی‌تر و سرشارتر می‌شویم، دوم آثاری که وقتی آن ها را می‌خوانیم انسان بهتری می‌شویم،‌ همچنان که ویتگنشتاین آرزو می‌کرد که کتابهایش به گونه‌ای باشد که خواندن آن‌ها خواننده را بهتر کند.

 

کتاب فضایل ذهن در عین حال که از نظر علمی و فکری قوی است،‌ آدم را بهتر می‌کند. به تعبیر شاعر ما کتابی است که در آن باد می‌وزد. از این حیث اگرچه در نظر نخست مطالعه آن دشوار به نظر می‌رسد،‌ اما خواندن آن باعث می‌شود ما در خودمان فضایی معنوی حس کنیم، ‌ضمن این که این فضای معنوی مؤیّد به تاییدات آکادمیک است...» (منبع)

 

دو: از دیدگاه مصطفی ملکیان، دین در بستر تعبّد می‌روید و می‌بالد و در فرایند تکوّن خود هماره بدان وفادار می‌ماند. به سخنی دیگر، سقف دیانت بر ستون عبادت بنا می‌یابد و تدیّن پیوندی ناگسستنی با تعبّد دارد و هرگز نمی‌توان آن دو را، برای همیشه و در هر جا، از هم بُرید و در عوض، آن را با مفهوم دیگری به نام «تعقّل»، همیشه و در هر جا، آشتی داد. نه دین (یعنی اسلام یک) چنین خاصیتی دارد و نه تدیّن (یعنی اسلام دو و سه) همه‌جا این هم آغوشی با عقل_تعقّل را نگه‌ داشته است. (منبع)

فضائل ذهن و تعبّد
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
فضائل ذهن و تعبّد
/post/685
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۲۰
  • پست شده - دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

امر، امر ملوکانه!

به قلم دامنه. به نام خدا. جناب محمد عبدی سنه کوهی در این پست (اینجا) مطالبی دربارۀ شاه گفته اند که این پاسخی ست به آن مطلب. ضمن سلام به ایشان که رفیق خوب و بافکر من است، امید است به تنویر بینجامد.

 

یک: به آنچه در بند یکم آوردی باید بگویم مردم محترمی که از زابل سیستان به دشت ناز آورده شده بودند، نه برای رونق بخشی به اقتصاد کشاورزی منطقه، بلکه در اثر زلزله و بی خانمان شدن آنان بود که رژیم، آنها را در روستایی به اسم شاه آباد (=اسلام آباد فعلی) اسکان داد.

 

 

فرودگاه دشت ناز ساری میاندورود
 
دو : شاه و شاهپور به فکر فقر و بیکاری مردم نبودند، آنها به زمین های تصرّفی شان فکر می کردند و درآمدهای وفورشان، تا در اروپا و آمریکا قصر بخرند و عیّاشی کنند. سیاست کمپرادوری بود که آنان مطیع تز آمریکایی بودند. همان چپاول نوین، که شهید خسرو گلسرخی در دادگاه اش بخوبی از آن پرده برداشت.

 

سه: من برخلاف شما معتقدم جنگل را با طرح هایی که اجرا کرده بودند غارت کردند. البته بومی ها را به کار گرفته بودند که دهان شان را ببندند. این شیوه ای آمریکایی و استعماری ست و واژۀ استعمار می دانی که از عالی ترین! کلمه هاست یعنی آبادانی و عمران کردن.

 

چهار: گفتی: «شاه هرگز متوهم پیشرفت نبود بلکه مدبّرانه و طبق برنامه های مدون و البته با الگوی مناسب از علم روز و بهرمندی از نتیجه علوم و تکنولوژی پیشرفته و رشد صنعتی واقعی، نه با آزمون و خطا و خلط مباحث، کشور را در مسیر رشد و تعالی و پیشرفت قرار داده بود... .»

 

من که در موضوع انقلاب اسلامی هم تحقیق کردم و هم کتاب نوشتم، به هیچ پژوهشگری برنخوردم که نسبت به شاه چنین دیدگاهی داشته باشد. شاه را ضعیف النفس می دانستند حتی بسیاری از انقلابیون سرشناس از فرار شاه تعجب کردند. شاهی که امرش، امر ملوکانه! تلقی می شد و اعلاحضرت همایون آریامهر لقب! داشت. اساساً کسی گمان نمی کرد انقلاب با این همه سرعت پیروز شود و سلطنت با آن همه شتاب واژگون شود. این نشان می داد شاه نه فقط مُدبّر نبود، بلکه به دلیل فساد عمیق و گندکاری های پشت پرده ایی که داشت پول و طلا و ثروت چپاول شده را زود برداشت و دررفت تا از قافلۀ تمدن! عقب نماند. فعلاً همین پاسخ بس است.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
امر، امر ملوکانه!
/post/684
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۰۰۸
  • پست شده - دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۲ ب.ظ
  • : برچسب ها
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

چه کسی شهید است؟

به قلم دامنه. به نام خدا. به چه کسانی شهید گفته می شود؟ به عبارتی چه نوع مرگی شهادت محسوب می شود؟ من با مطالعۀ چند منبع که در ارجاع اشاره کرده ام، این پست را می نویسم. امید است در آستانۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، نافع افتد. شهید را گواه معنی کرده اند و کسی که در راه خدا کشته می شود، شهید است. شهید چون به تعبیر قرآن زنده است، مرگ ندارد بلکه از حیات معقول برخوردار است. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (آیۀ صد و شصت و نه آل عمران).

 

اضافه کنم که در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح دربارۀ کسانی که در راه خدا کشته شده باشند، وجود دارد. (منبع) از دیدگاه قرآن کریم، خداوند، مرگ را برای انسان مقدّر ساخت (واقعه، شصت) فلسفۀ مرگ و زندگی که از مخلوقات خداست، برای آزمایش انسان می باشد که کدام شخص عملش احسَن است (ملک، دو). مرگ و میراندن انسان ها، همانند زندگی بخشیدن، نشانۀ قدرت خدا (یونس، پنجاه و شش) و از آیات اوست (بقره، هفتاد و سه). (منبع)

 

 

شهدای اُحد

 

کلمۀ شهید، سی بار در قرآن تکرار شده است. خداوند افرادی را که برای شهادت از خانه و کاشانه خود هجرت می‌کنند و با اموال و جان‌ های شان در راه خدا جهاد می کنند، شهادت را به خالص‌ترین‌ های شان، هدیه می‌کند. (منبع) نمی توان واژه مقدس شهید را به هر شخصی اطلاق کرد. درجات شهداء نزد خدا محاسبه می شود. خدای متعال ارزش هر شهیدی را، مستقلاً و جدا از دیگران و با توجه به تمام شرایط و خصوصیات او تعیین می­ نماید و پاداش مناسب می بخشد.

 

در قرآن صد و شصت مشتق از ریشه لغوی شَهد وجود دارد که صریحاً برای مجاهدانی که در راه خدا کشته شده ­اند، استفاده نشده است. یعنی قرآن از واژه قتل نیز استفاده کرده است. «هر چند، استعمال واژه شهید به نوعی کشتگانِ در راه خدا را به یاد می­ آورد و به همین دلیل نیز، احکامی که در فقه برای شهید در نظر گرفته شده، ناظر به همین گروه است، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و می­ توان برای گروه­های دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد با ایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان در راه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.» (منبع)

 

در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و بعد از آن، عنوان شهید برای افرادی که در راه خدا [فِی سَبِیلِ اللَّهِ] کشته می شدند، استفاده می ­شد. در روایتی آمده است که حضرت فاطمه زهرا (س) هر صبح شنبه به زیارت قبور شهداء می شتافت و بر سر قبر عمویش حمزه (س) برای آنان طلب آمرزش می نمود. [حرُ عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج سه.]

به مناسبت فاطمیه؛ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چه کسی شهید است؟
/post/683
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۷۷
  • پست شده - دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۵۳ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خانۀ فاطمه؛ عشق و فقر

پس؛ فاطمه ودیعه‌ محمد نزد علی است

اکنون فاطمه به خانه‌ی علی آمده است
خانه‌ای که تنها اثاثیه و زینتش
عشق است و فقر.
(ص ۱۴۷)



یادداشتهای دامنه از کتاب
«فاطمه، فاطمه است»
علی شریعتی


به مناسبت فاطمیه؛ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خانۀ فاطمه؛ عشق و فقر
/post/682
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۶۳۰
  • پست شده - يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۱ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آنچه بر من گذشت ۵۲

به نام خدای آفرینندۀ آدمی. در قسمت گذشته گفته بودم که پس از نمازجماعت، آمدم سردرگاه مسجد، ابتداء یکی از آن چندنفر [شامل آقایان ... و ... و ... و ... و ... و ... و ... که خود می دانند کی اند و فعلاً اسمی از آنان نمی برم] را دیدم. جلو رفتم و پس از سلام و علیک، برگۀ احضاریۀ دادستانی آن نهاد را تحویلش دادم... مثل زردچوبه زرد شد و تِته پِته افتاد و با ترس و لرز از من پرسید کی داد؟ گفتم همه چی توش نوشته شده. به بقیه هم یکی یکی در آن خلوت شب دادم. حتی یکی از آنها هنوز من هیچی نگفتم فوری قسم خورد والله به حضرت عباس من برات گزارش ندادم و من نزدم. بگذرم.

 

صبح روز بعد، من و پدرم و آنها (که یکی شان ترسید و نیامد) نزد دادستانی حاضر شدیم. آن زمان -اواخر پاییز سال شصت و دو- مقرّ این دادستانی پشت میدان امام ساری در جنب خیابان دولت بود. از آنچه در آنجا گذشت، می گذرم و فقط بگویم کارشان به اِنکار و ندامت و اظهار دوست داشتنِ من کشید و همگی با دروغ و سرِهم بندی اظهاراتی کردند که من به شخصیت شان پی بردم که ... . که البته به نفع شان تمام نشد. کارشان با نقیض بافی ها زارتر می شد. با رنگ پریدگی چهره شان، مرا صمیمانه بغل کردند که نشان دهند گویی مثلاً کاری علیۀ من نکردند و با من جورند. بازم بگذرم و جزئیات و نام را فعلاً نگویم.

 

آنچه علیۀ من نوشته بودند و یا در تحقیقات محلی بافته و ساخته بودند، همه و همه توسط دادستانی آن نهاد، باطل اعلام شد و به آنها توپیده شد و به نوعی توبیخ شده بودند و من فراخوانده شدم به ادامه بخشی گزینش پرونده ام. پدرم آن روز به آنها با خشم و ناراحتی و گلایه عمیق گفت هرگز از شما نمی گذرم که با آبروی ما و پسرم بازی کردید!

 

من برای این که از اثباتِ حقّانیتم دست برندارم، پروندۀ گزینشی ام را هرگز مختومه نکردم و به پذیرش رفتم و گفتم من تا آخرین نفس و تا هر کجا کشیده بشه، پشت پرونده ام محکم و سِمج می مانم تا به این ارگان ورود کنم و ثابت کنم آنچه علیۀ من می گویند همه از سرِ غرض ورزی و کینه و جناح بازی راستی و حسودی‌ست.

 

به نظرم گزارش دهندگان محلی هم بعد از مدتی که آب از آسیاب افتاد، با تحریک کردن عده ای دیگر _که کمی از آنها قدَرتر بودند و مثلاً مشهورتر و جاافتاده تر!_ آنها را نیز وارد ماجرا کردند و بر گزارشگران علیۀ من افزودند. این، با یقینی که بعدها بر من حاصل شد، به دست آمد. انگار، من شده بودم مهمترین هدفِ کاری شان که باید تا نفوذ دارند، بکار اندازند تا نگذارند من به آنجا ورود کنم که اگر بر فرض شان، من ورود کنم خواب از چشمان شان گرفته می شد و آسمان سوراخ می شد! و شد.

 

سه ماه بعد در حالی که رفیق های من سید علی اصغر، حسن آهنگر، احمد بابویه حسن صادقی در جبهه بودند، روزی با روانشاد یوسف از پشت خونۀ حسن شهابی (به قول ما حسن عمو که عموزادۀ مادرم است) نزدیک دروازۀ حاج آقا آفاقی داشتیم به مزار می رفتیم، یک موتورسوار نظامی با یک نفر مسلّح دیگر، جلوی ما را گرفتند و برگه ای به من دادند و گفتند شما باید خود را به فلان جا معرفی کنی. من گفتم: من برای اشتغال عضویت در فلان نهاد ثبت نام هستم. گفت: این به ما مربوط نیست شما باید با این برگه خود را به فلان جا حتماً معرفی کنید. یوسف بسیار آتشی شد و داد و بیداد آمد و آنها کوتاه آمدند و بی ادامه دادن مشاجره رفتند. یوسف در جریان کار من نبود که بر من آن روزها چه می گذرد؛ یعنی من به غیر از پدرم، هیچ کس از نزدیکان و رفیقانم را در جریان کارم نگذاشته بودم. نمی دانم آن موتورسوار و مسلح را چی کسی و با چه شیطنتی، تهییج کرد و فرستاد توی کوچه ها تعقیب من. بگذرم. ولی بعد کشف کردم موضوع از چه قرار است.

 

صبح روز بعد خودم را بی معطّلی به قسمت پذیرش آن نهاد رساندم و اتفاقی که برایم ایجاد کردند را برای شان توضیح دادم. آری؛ کسانی که خود را مالِکُ الرّقاب!! محل (یعنی صاحب‌ اختیار مردم!!) می دانستند، وارد عمل شده بودند که مثلاً پروندۀ مرا به زعم خود آلوده تر از قبل نمودند.

 

من، بلافاصله در همان انتهای سال شصت و دو در کنار آن پروندۀ اشتغال که کش و تاب زیادی پیدا کرده بود، با هدف اغتنام فرصت و خنثی سازی توطئه های شان، به سپاه مازندران واقع در مهمانسرای میدان امام ساری، رفتم و تقاضای پاسداروظیفه شدن در سپاه را کردم. آن سال ها به کسانی که در سپاه خدمتِ سربازی می کردند، پاسداروظیفه می گفتند. این قضیه را در قسمت بعدی شرح می کنم که با من چه کردند.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آنچه بر من گذشت ۵۲
/post/681
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۶۲۲
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

قضیۀ روزنامۀ رسالت ساری

به قلم دامنه. به نام خدا. چگونه و چرا دفتر روزنامۀ رسالت در ساری تصرّف شده بود؟ یادم است در اواخر دهۀ شصت _که به گمانم سال شصت و هفت بود_ به دلیل حملات گسترۀ روزنامۀ رسالت به میرحسین موسوی نخست وزیر مورد تأیید و محبوبِ امام خمینی، فضای سیاسی جامعه از جمله ساری و حومه و نیز روستای دارابکلا منقلّب و پر جنب و جوش شده بود.

 

 

روزنامۀ رسالت که پس از قضیۀ مشهور ۹۹ نفر مجلس، در سال شصت و شش توسط آیت الله احمد آذری قمی و جمعی از سرشناس های تندروی جناح راست تأسیس شده بود_ بشدّت منتقد و هجمه کنندۀ دولت میرحسین موسوی بود و آزادانه و با قلم های صریح و نیش دار، انسجام و وحدت سیاسی کشور را به هم می ریخت؛ به گونه ایی که امام خمینی توزیع آن در جبهه را با هدف حفظ روحیۀ دفاع در رزمندگان، ممنوع کرده بود.

 

به دلیل همین مشییء اختلاف برانگیز و اهانت آمیز نوشته های روزنامۀ رسالت، آن سال در شهر ساری جمعی کثیر از انقلاببون خط امام، به ساختمان روزنامۀ رسالت -که کمی جلوتر از میدان ساعت در خیابان انقلاب نرسیده به بازار نرگسیه واقع بود- حمله کردند و دفترش را تصرّف، اسناد و مدارک و آرشیو آن را برهم و شیشه های آنجا را شکستند و خواهان توقیف روزنامه و عدم توزیع اش در ساری شدند.

 

در این اقدام سیاسی و تقریباً خشونت آمیز (نه نسبت به افراد، بلکه اشیاء و اسناد) علاوه بر نیروهای انقلابی ساری و روستاهای اطراف، دو نفر از رفیقان ما در دارابکلا نیز در آن حضوری ملموس و پیشبَرنده داشتند. من هم به محض باخبرشدن، خود را به ساری رساندم و صحنه را با چشمان خودم دیدم. البته من نه به دفتر روزنامه ورود کردم و نه در ماجرا دخالت، بلکه از وسط خیابان انقلاب _که آن عصر به روی وسائط نقلیه مسدود شده بود_ ماجرا و هیجانات را مشاهده می کردم.

 

کار آن جمع و نیز این دو نفر رفیق صمیمی من (... و ...) بیخ و بیغ پیدا کرده بود و به دادستانی گره خورده بود. اما در یک اقدام انقلابی، سریع و قاطع در عصر همان روز، فرمانده سپاه مازندران با ورود به ماجرا، مانع از تعقیب و پرونده دار کردنِ آنان شد. این موضع گیری فرمانده سپاه مازندران، موجی از حمایت و شادی مردم و جناح چپ را نسبت به سپاه برانگیخته بود. از نظر من سپاه قدیم با سپاه جدید فرق های زیادی دارد که ان شاء الله بزودی در پستی جداگانه به آن می پردازم.

(تاریخ سیاسی داراب کلا)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قضیۀ روزنامۀ رسالت ساری
/post/679
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۸۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دو ویژگی مؤمنین در روز

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا

وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

 

و بندگان رحمان کسانی اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می روند، و هنگامی که نادانان آنان را طرف خطاب قرار می دهند [در پاسخشان] سخنانی مسالمت آمیز می گویند،

سوره فرقان

آیۀ شصت و سه

 

 

علامه طباطبایی

 

تفسیر علامه طباطبایی:

 

بعد از آنکه در آیه قبلى استکبار و خودخواهى کُفّار بر خداى سبحان و اهانتشان نسبت به اسم کریم و رحمان را ذکر کرد، در این آیه در مقابل آن رفتار، مؤمنین را ذکر مى کند که نه تنها به اسم رحمان اهانت نمى کنند، بلکه خود را بنده رحمان مى دانند همان رحمانى که کفار از لفظ آن گریزان بودند و نفرت داشتند.

 

در این آیه دو صفت از صفات ستوده مؤمنین را ذکر کرده، اول اینکه: الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا، مؤمنین کسانى هستند که روى زمین با وقار و فروتنى راه مى روند و هَوْن به طورى که راغب گفته به معناى تذلُّل و تواضع است. بنابراین، به نظر مى رسد که مقصود از راه رفتن در زمین نیز کنایه از زندگى کردنشان در بین مردم و معاشرتشان با آنان باشد.

 

پس مؤمنین، هم نسبت به خداى تعالى تواضع و تذلل دارند و هم نسبت به مردم چنینند، چون تواضع آنان مصنوعى نیست، واقعاً در اعماق دل، افتادگى و تواضع دارند و چون چنینند ناگزیر، نه نسبت به خدا استکبار مى ورزند و نه در زندگى مى خواهند که بر دیگران استعلاء کنند و بدون حق، دیگران را پائین تر از خود بدانند و هرگز براى به دست آوردن عزت موهومى که در دشمنان خدا مى بینند در برابر آنان خضوع و اظهار ذلت نمى کنند. پس خضوع و تذللشان در برابر مؤمنین است نه کفار و دشمنان خدا، البته این در صورتى است که به گفته راغب کلمۀ هَوْن به معناى تذلل باشد. و اما اگر آن را به معناى رِفق و مدارا بدانیم معناى آیه این مى شود که: مؤمنین در راه رفتنشان تکبر و تبختُر ندارند.

 

صفت دومى که براى مؤمنین آورده این است که، چون از جاهلان حرکات زشتى مشاهده مى کنند و یا سخنانى زشت و ناشى از جهل مى شنوند، پاسخى سالم مى دهند، و به سخنى سالم و خالى از لغو و گناه جواب مى گویند، شاهد اینکه کلمه سلام به این معنا است آیه لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما الا قیلا سلاما سلاما مى باشد، پس حاصل و برگشت معناى این کلمه به این است که: بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل مقابله نمى کنند.  و این صفت، صفت عباد رحمان در روز است که در میان مردمند و اما صفت آنان در شب همان است که آیه بعدى بیان نموده... المیزان

 

دامنه: ویژگی مؤمنین در شب را در پست آینده می آورم ان شاء الله

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دو ویژگی مؤمنین در روز
/post/678
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۵۷۱
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آداب مُردگان در دارابکلا

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تریبون دارابکلا. آدابِ مُردگان در سنّت دارابکلایی ها. قسمت ششم. علاوه بر آن چه در پنج قسمت قبل گفته ام، در

(اینجا) ، (اینجا)، (اینجا) ، (اینجا) و (اینجا)، چند کار دیگر هم انجام می دهند که اشاره می کنم:


یک: به محض فوت شدن افراد، از طریق دهیاری دارابکلا، شناسنامۀ متوفّی را در ثبت احوال میاندورود فوتی می زنند.

 

دو: به مرور تا سالگرد اول و حتی پس از آن، خیرات می کنند. مثل غذای نذری، خریدن اشیاء عمومی برای امور عام المنفعه، کمک به نیازمندان، شرکت در کارهای مذهبی با نیّت ذخیره ثواب به روح اموات و رعایت مستحبّات دیگر.

 

سه: غروب پنجشنبهٔ هر هفته، در مراسم اهل القُبور _که در دارابکلا بسیار مرسوم و دیرینه است_ بر سر قبر مُردگان حاضر می شوند، هم حمد و توحید و سوره های کوتاه قرآن را قرائت می کنند و هم خانواده و بستگان تازه درگذشتگان، با نیت اجر و ثواب، میان مردم خرما و حلوا پخش می کنند.

 

چهار: معمولاً همۀ خانواده ها تلاش می کنند تا نرسیدن سالگرد درگذشتگان شان، هم روزه های قضای شان را به جای آورند و هم نمازهای قضا را استیجار نمایند. یعنی به افراد روحانی و مؤمنان متدیّن پولی اهداء می کنند تا آنان به نیابت، نمازهای یک سال یا کمتر و بیشتر را برگزارند. معمولاً یک سال و بیشتر نماز قضا می دهند.

 

پنج: در ضمن شبی که میّت را دفن می کنند، علاوه بر نماز وحشت، در مسجدجامع محل برای آن میّت یک نماز آیات، به صورت دسته جمعی پس از اقامۀ نماز مغرب و عشاء برگزار می کنند. این اقدام پسندیده چند سالی ست در محل _که به گمانم به پیشنهاد حجت الاسلام شیخ محمد نجفی فرزند مرحوم آقا بوده است و خود پیشتاز این حرکت شده بود_ همچنان توسط امام جماعت راتِب، اجراء می شود.

 

این سنت های زیبا و مذهبی و بسیار نیکو و دلشاد کنندۀ بازماندگان اموات، محصول سال ها دیانت مردم دارابکلا و سالها مجاهدت روحانیون قدیم و جدید این روستای بزرگ منطقۀ میاندورود مازندران است، خصوصاً مرحوم آیت الله شیخ محمدباقر دارابکلایی. با تمنّای حمد و سوره برای اموات همه از جمله دامنه. پایان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آداب مُردگان در دارابکلا
/post/61
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۱۱
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آزمودنِ سه داماد

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.  یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم می زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً... شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد.  فردا صبح یک ماشین [سمند نو] جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

 

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین [سمند نو] هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

 

نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. اما داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این زن از دنیا برود . پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟  همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مُرد. فردا صبح یک ماشین [مرسدس بنز] آخرین مُدل جلوی پارکینگ خانۀ داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! ازطرف پدر زنت» منبع

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آزمودنِ سه داماد
/post/43
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۳۶
  • پست شده - چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ق.ظ
  • : برچسب ها
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

(کویریات) kaviriyat

به نام خدا

 

سه نکته

 

یک

 

مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی در زمان شاه

کارخانۀ سافیاد زدند تا انقلابیون در مبارزه علیۀ شاه

استقلال مالی و سیاسی داشته باشند

 

یادداشتهای دامنه

خاطرات عزتشاهی ص.صد و چهل

 

دو

 

محبتِ مغشوش، زود انحلال پذیرد،

چنانکه دِرم و دینارِ مغشوش زود تباه شود

 

خواجه نصیرالدین طوسی

 

سه

 

هر بزرگی که به فضل و به هنر

گشت بزرگ نشود خُرد به بَد گفتنِ بهمان و فلان

(فرّخی سیستانی)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
(کویریات) kaviriyat
/post/34
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۴۲
  • پست شده - چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ق.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کفر یک امر قلبی است

به قلم دامنه: به نام خدا. زمانی که عیسی از آنان احساس کفر کرد، گفت: [برای اقامه دین و سلوک و حرکت] کیانند یاران من به سوی خدا؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم، به خدا ایمان آوردیم؛ و گواه باش که ما در برابر خدا [و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

 

آیه‌ی ۵۲ آل عمران

 

مرحوم علامه طباطبایی می‌گوید: «کفر یک امر قلبی است و قابل احساس نیست.» اما حضرت عیسی (ع) آن را از ظاهر رفتار یهود حسّ کرد و این شبیه به معجزه است. ر.ک: المیزان. جلد سوم.

 

لیف روح

آدمی کاندر طریق معرفت ایمان ندارد

شخص انسان دارد و شخصیت انسان ندارد

===

ای که مغروری به دانش، دانشت را بیشتر کن

تا بدانی هیچ ارزش، علمِ بی ایمان ندارد

===
کاخ دانش، گر همه از سنگ و از فولاد سازی

لرزد و ریزد، گر از ایمان پی و بُنیان ندارد

(منبع شعر)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کفر یک امر قلبی است
/post/665
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۷۵۸
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نقداخلاقی از دولت دینی

به قلم شیخ باقر طالبی دارابی: نقد اخلاقی ملت از دولت دینی در ایران: به استناد تجریه، مطالعه و مشاهده میتوان گفت که رابطه دولت دینی و ملت در ایران سه مرحله را تجربه کرده  و میکند.

 

مرحله حمایت ملت از دولت دینی

مرحله نقد سیاسی ملت از دولت دینی

مرحله نقد اخلاقی ملت از دولت دینی

 

 

وقتی ملت (چه در قالب حرکتهای پراکنده خیابانی  یا در گعده های فامیلی و دوستانه و در گفتگوی های رایج کوچه و بازار و مهمتر از همه در شبکه های گسترده اجتماعی فضای مجازی) با کلام و کلیپ های دیداری و شنیداری موضع اخلاقی می گیرد و خود را سالم و سیستم را دچار بی عدالتی، بی انصافی، دروغ، اختلاس، دزدی، فساد اداری، فساد اخلاقی، دست بردن به بیت المال، تضییع حق الناس و حتی تضییع حق الله معرفی می کند؛ معنایش این است که بخش دوم ترکیب مفهوم «دولت-ملت» در ایران، از حمایت بی چون و چرا و حمایت همراه با نقد سیاسی، به سمت نقد اخلاقی کوچ کرده است و در این نقد اخلاقی هر نوع حمایت خود از سیستم سیاسی (دولت) را شریک شدن در «امر غیر اخلاقی» میداند. چنان که می توان این جمله را در همه جا شنید «به ما چه، خودشان کردند...» را شاهدی برای فرار از شریک شدن در این امر که «غیر اخلاقی» تلقی میشود ، دانست. به نظر من این مرحله سوم رابطه دولت ملت در ایران که بر نقد و «اعتراض اخلاقی» دولت و نظام استوار است:

 

اولاً، اصالت دارد و داخلی است و واقعیتی اجتماعی - دینی - سیاسی در میان همین « ملت » است.

 

ثانیاً، عوامل بیرونی البته بی تاثیر نیستند اما چون نقد اخلاقی است و حرکتهای بیرون از مرز با «اخلاق» که باور مردم مسلمان و شیعه ایران است، نسبتی ندارند، سعی می کنند ضمن دم زدن به آن، بعد اخلاقی آنرا نادیده بگیرند.

 

ثالثاً، مواجه با این بعد سوم واکنش «ملت» اگر قرار باشد با همان چهارچوب های مفهومی تغدیه شود و نسبت «توطئه»، «غرب زدگی»، «بی بصیرتی» و «فتنه» به آن داده شود، نه تنها راه حل نیست که بسیار خطرناک است. به نظر میرسد «آگاهی سیاسی» مسوولین موجب مواجهه متقاوت و مسولانه تر سیاسی امنیتی نسبت به این نقد ملت از دولت و نظام شده است اما شواهد نشان می دهد این مواجهه بر اساس یک «آگاهی اخلاقی» صورت نگرفته است و کسی از این مرحله  به عنوان «نقد اخلاقی» ملت از دولت و ترسیم یک رابطه «انتقادی اخلاق بنیاد» از سوی ملت، تلقی نکرده است.

 

رابعاً، به عنوان یک محقق در زمینه جامعه شناسی دین و فرهنگ که اهمیت «نقد اخلاقی» و قدرت آن برای بر هم زدن یک ساختار را میداند، در این باره هشدار می دهم مواجهه سیاسی- امنیتی با «نقد اخلاقی» شورش های رها شده از هر نوع «هنجار اجتماعی» حتی هنجارهای ملی و عرفی را بدنبال خواهد است. جرّاحی سریع و عمیق و دقیق و علمی غده «غیر اخلاقیات» در نظام بسیار ضروری است. یکی می گفت: من خوف از غیر اخلاقی شدن جامعه دارم . گفتمش فعلا مردم موضع اخلاقی گرفته اند و نگرانی نیست... باید البته بسیار هوشمندانه به «رأی درست» مردم در امور اخلاقی توجه کرد.

(برگرفته از وبلاگ ایشان: بوی خوش بهار نارنج)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نقداخلاقی از دولت دینی
/post/676
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۷۲
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آیا این نامش خط امامه؟

توضیح و نکتۀ ضروری دامنه. به نام خدا. با آن که از حکمتِ این سخنرانی سردار سرلشکر قاسم سلیمانی در جمع راهپیمایان ۲۲ بهمن نود و شش کرمان هیچ سر در نمی آورم! و با برخی از مُفاد آن اساساً مخالفم و زاویۀ فکری دارم، اما با این وجود، این قسمت سخنرانی وی را جهت نقلِ نظر و ثبت در تاریخ، در دامنه ام پست می نمایم.

 

ضمن سلام خالصانه و آرزوی سلامتی و عزّت نفس همیشگی برای این سردار ضدِّ امپریالیسم حاج قاسم سلیمانی، ان شاء الله آن چه می گوییم و آن چه عمل می کنیم، همه و همه برای دفع کژی ها باشد و رفع و ارتفاع بخشی درستی ها. و نیز امید است همین فرصت سخنرانی کردن ها، برای همه ایرانی ها _از جمله جناح چپ که در این سخنرانی قاسم سلیمانی مورد نقد و کنایه و حمله قرار گرفته اند_ تمهید و آزاد باشد که آنان هم بتوانند حرف و دیدگاه خود را با تریبون های بیت المال با مردم در میان بگذارند تا مردم طبق الگوی قرآن [یعنی آیه های هفده و  هجده زُمر: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ]، همۀ سخن ها را آزادانه بشنوند و آزادانه بهترین آن را برگزینند. زیرا این انقلاب، مالِ هیچ کس و هیچ شخص و شخصیت و مقامی نیست، مال ملت است، مال به قول مشهور امام، ولی نعمتان. مال همۀ ایرانیان. پایان.

 

بوسۀ سردار سلیمانی بر پیشانی ابراهیم حاتمی کیا،
کارگردان فیلم «به وقت شام»دربارۀ داعش، عراق، شام (منبع)

 

متن نقلی: «سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: این روزها بحث خط امام و رهبری خیلی مطرح می شود و بسیاری افراد به حق یا به ناحق خود را در آن بستر قرار می دهند... اشکال ندارد اگر کسی تظاهر به یک چیز ارزشمندی بکند اما به شرطی که در پناه آن شی ارزشمند پنهان نشود... جهاد اکبر امام راحل (ره) یک جهاد اکبر نزدیک به امام معصوم بود و بنیانگذار انقلاب باب عشق و محبت را به جهاد اکبر اضافه کرد... امام خمینی (ره) همه باطل های درونی داخل کشور را قطع کرد و اجازه جوانه زدن به آن ها را نداد و حتی با باطل های جدیدی که در دوره اول انقلاب شروع به حرکت کردند با شدت مواجه شد.

 

وی با اشاره به اینکه بعضی امروز خرده می گیرند و خود را پیرو امام خمینی (ره) می دانند، گفت: شدتی که آن زمان امام در مقابل لیبرال ها، توده ای ها، مارکسیست ها و منافقین انجام داد حرکت عظیمی بود و اجازه اینکه هر باطلی سر برآورده و درون مزرعه اسلام رشد کند را نداد....

 

 

چرا برخی خُرده می گیرند در بیانات بلیغ و مهمی که کشتی بان و این سکان دار انقلاب انجام می دهد؟ امام را ندیدید؟ سخنان بلیغ، بلند، شمشیرگونه و شلاق گونه امام را بر علیه لیبرال ها و گروه های انحرافی نشنیدید؟... امام خمینی (ره) در مسیر خود کسانی را به یاری می طلبید یا پیشنهاد مساعدت آنها را می پذیرفت که جز رضای خدا نیت دیگری نداشتند...

 

 

برخی که دنبال نوعی ارتباط با آمریکا هستند باید با مشاهده کشورهایی نظیر مصر درس عبرت بگیرند... برخی برداشت غلط کرده و سخنانی به زبان جاری می کنند که ممکن است دلسوزانه هم باشد. آنها می گویند همانگونه که امام خمینی (ره) در قصه قطعنامه و آتش بس جام زهر را نوشید، امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام دهند...

 

ما خرمن آتش و عبور ابراهیم وار ملت از دورن آتش را مشاهده کردیم امروز راه موفقیت ما در دو چیز است؛ پیروی از رهبر معظم انقلاب این حکیم وارسته و والامقام که همه وجودشان با وجود امام عجین شده است اولین راه است... متاسفم بعضی ها که نام پیروی از خط امام را بر خود می گذارند به جای نوشتن نامه سرگشاده خطاب به استکبار و دشمنان؛ نامه سرگشاده به ولیِ ایستاده در خط مقدم در مقابل دشمن، می نویسند. آیا این نامش خط امام است؟... من به برخی از کسانی که به نوعی در گوشه نشسته اند عرض می کنم امروز این توقع از شما نیست که بخواهید اسلام و ولی فقیه در مقابلِ گناه شما از شما عذرخواهی کند و شما نام خط امام را بر خود می گذارید؟... خط امام این است که آبرو را بر دست بگیرد و به خدمت او بروید؛ این بر آبروی شما می افزاید نه اینکه در گوشه ای کز کنید و بر علیه نظامی که امام تاسیس کرده و ۲۰۰ هزار نفر برای آن شهید شده اند پُز اپوزیسیون را بدهید این غلط است.

 

خیلی ها مانند کف آب بودند، تحمل نکردند و فرار کردند و رفتند؛ دیدم روزی کسی در همین سپاه تهران با تِز انقلابی به صورت همت سیلی زد امروز همان آدم مزدور آمریکا است در آمریکا بر علیه ملت ایران جاسوسی می کند... اگر بنیان اعتقادی کسی ضعیف باشد به اینجا می رسد، باید به خودمان هشدار داده و از خود مراقبت کرده و تعلقاتمان را زیر پای بگذاریم و در این صورت می توانیم به شهدا خدمت کنیم. (منبع)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آیا این نامش خط امامه؟
/post/675
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۱۴
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نقدی بر دکتر ظریف

نقدی بر دکتر ظریف

به قلم دامنه. به نام خدا. جناب «دارتوکِن دارکوب» از من پرسیده یعنی خواسته که چرا دربارۀ سیاست خارجی ایران نظر نمی دهی؟ و مثال آورده به قضیۀ بازی زمستانی سئول و خواهر رهبر کره شمالی و گوشی سامسونگ. با توجه به این خواستۀ خوب جناب «جناب دارتوکِن دارکوب» و با تقدیم سلام به ایشان و و خوانندگان شریف، می خواهم یک مقایسۀ کوتاه کنم میان دکتر ظریف و کیم یو جونگ خواهرِ «Kim Jong un» رهبر کره شمالی. این نقدی ست از سرِ دردمندی، نه خدای ناکرده برای تحقیر و نادیده انگاری.

 

 

وقتی این دو نفر بالا (مرد کره ای و زن سوئدی) در یک اقدام کینه توزانه و بسیارزشت علیۀ ایران، گوشی‌های سامسونگ را به ورزشکاران ایرانی [در سئول] نداده بودند، (که در این پست «عکسها و حرفها» اینجا به آن پرداخته بودم) دکتر ظریف گفته بود در صورت عدم عذرخواهی و بازپس گیری تصمیم سامسونگ به دلیل تحریم بازیکنان ایرانی، دیگر از گوشی سامسونگ استفاده نخواهم کرد. (منبع) یعنی دیپلماسی ظریف همین قدر، قد می داد!؟ این چه موضع گیری ست؟ خیلی موضع خنده داری بود. من اساساً معتقدم آقای ظریف در سیاست خارجی، دیپلماسی فعّالی ندارد. حتی معتقدم و قبلاً هم گفته بودم که او اول باید از منطقۀ خاورمیانه شروع می کرد و بعد به برجام می رسید. نه اول برجام بعد کینه های شعله ور شدۀ منطقه. نمی گویم او بلد نیست. می گویم فعّال نیست. برنامه ندارد. تحرک ندارد. منفعل عمل می کند. کمتر به امور مهم ورود دارد. گویی خسته و دلگیر است. سیاست خارجی انفعالی به نفع ایران نیست. آیا وزیر خارجه یک کشور انقلابی، بالاترین موضع هایش باید توئیت کردن باشد!؟ و یا چند کلمه انگلیسی نوشتن در گوشی اش؟ تفکر انقلابی تعاملی در وزارت خارجه باید موج بزند نه روحیۀ انفعالی و نظاره گری.

 

کیم یو جونگ

 

اما کیم یو جونگ خواهر رهبر کره شمالی (عکس بالا) با حضور سه روزه‌اش در کره جنوبی، چهرۀ آرام و «لبخند ژکوند»ی (برگرفته از منبع خراسان) که همواره بر چهره داشت، آرامشی نسبی را به دیپلماسی پرآشوب دو کره بازگرداند. این بانوی جوان سی ساله با این مهارت رفتاری خیره کننده، توانست میزبانان خود را بشدت تحت تآثیر قرار دهد، تا لحظاتی، تمامی آن آشفتگی های میان دو کره را _که امپریالسیم آمریکا در آن نقش مخرّب و موذی گرانه دارد_ فراموش کنند. رفتارها و حرکات و نگاه هایی که بینندگان جهان را به خود جلب کرده بود. خصوصاً هنگامی که او و «مون جائه این» رئیس جمهور کره جنوبی، به مرکز تئاتر ملی رفتند و به تماشای کنسرت موسیقی -که هنرمندانی از هر دو کره در آن نقش داشتند-  پرداختند. و این گونه شد که ورزش، به مددِ صلح و آرامش _ولو به گونۀ سمبلیک_ آمد؛ بازی‌های المپیک زمستانی سئول، که با حضور این زن جوان و رفتارهای حساب شده و جذّابش، موجب تنش زُادیی میان سئول –پیونگ یانگ و کاستن آلام شان شد. نکتۀ ظریفی که ظریف نه فقط باید بیاموزد، بلکه برای سربلندی و سیاست تعامل جهانی ایران، باید انقلابی و عقلانی و غیرمنفعلانه عمل نماید.

نقدی بر دکتر ظریف
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نقدی بر دکتر ظریف
/post/674
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۵۸
  • پست شده - سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۴۷ ق.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نام پدر، نام مادر

به قلم دامنه. به نام خدا. چرا فقط نام پدر و نسَب پدری در سجّل احوال و سامانۀ اداری و رفتارهای عُرفی و عادی ایرانی ها کاربرد دارد و نام مادر هیچ اثری! ندارد؟ در تمامی اسناد اداری ایران (به استثنای شناسنامه که نام مادر و پدر هر دو کنار هم درج می شود) فقط نام پدر ملاک است و بس. چرا این گونه است. من البته ریشه های این رفتار را نمی دانم و تنها می توانم گمانه و حدس بزنم که چرا چنین است. برای من در واقع سؤال است. به همین علت این موضوع را پست کرده ام. من چند نمونه را می آورم و سپس حدس و گمانه ام را می گویم.

 

 

 
مجسّمۀ مادر
اثر زهرا رهنورد. نصب در بلوار میرداماد

 

 

در تمامی پرسشنامه ها و فرم های اداری و سازمانی و کارت های معتبر رسمی فقط نام پدر می آید. در زندگینامه ها و کتاب ها اغلب نام پدر درج می شود. فامیلی افراد در ایران بر حسب خونِ و تیره و تبارِ پدری رسمیت دارد. حتی بر روی سنگ قبرها نیز فقط نام پدر مُتوفّی ثبت می شود و از نام مادر هیچ خبری نیست. و ... به قول عمان سامانی:

 

من از مفصل این نکته مجملی گفتم

تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

 

من حدس و گمانه ام از این فرهنگ و آداب ایرانی تقریباً دو چیز است که البته برای یکی، پاسخ دارم و در چهار بند، در زیر می آورم. اما دو گمانه ام:

 

یکی این که نام خاصّ زنان در فرهنگ شرعی و عرف عمومی، حُرمت و قداست و منزلت دارد برای همین منظور، سعی می شود نام مادر و اساساً زن، مرئی و عیان نشود. مثلاً هنوز هم برخی از خانواده های ایرانی نزد نامحرم و مجامع عمومی، اسم زن شان را و یا اسم مادر و خواهرشان را نمی برند. می گویند: عیال، متعلّقه. و حتی برخی! ها می گویند خادمه! و نیز به جای اسم خواهر می گویند: همشیره. و برای اسم مادر می گویند: والده.

 

دوم این که از بَدو خلقت یا اندکی پس از آن تا الآن، به زن به دیدۀ تحقیر نگریسته شد و این نگرش، امتداد یافت و در تار و پود افکار مردانه بافته و درهم تنیده شد که زن موجودی درجه دوم! است. به همین دلیل در این نوع نگاه، رجال بر نساء امتیاز و تفوّق و برتری دارد. پس نیازی نمی بیند نام مادر در تبار اصالت بیابد. داستان مردسالاری و زن سالاری، تاریخی دیرینه دارد که جای آن اینجا نیست. اما آن یک پاسخ من است گرچه خود به حفظ حریم و حرمت زنان بشدّت اعتقاد دارم:

 

یک - اگر هر دو دلیل و یا علت را درست بدانیم پس چرا نام حضرت فاطمه زهرا و حضرت زینب سلام الله علیهما را در محافل و مجامع مذهبی می آوریم؟

 

دو - اگر نام بردن اسم زن کراهت دارد، چرا قرآن نام حضرت مریم سلام الله علیها را آورده و به آسیه زن مؤمنۀ فرعون اشاره کرده است؟

 

سه - اگر نسَب فقط از ناحیۀ پدری ارجَح است و نام مادر بی اثر است، پس چرا ما شیعیان، اهلبیت عصمت و طهارت (ع) را خاندان و عترتی مطهر از ریشۀ کوثر (=حضرت فاطمه) می دانیم؟

 

چهار - اگر زن در نگاه برخی افراد حتی در میان پاره ای از علماء و مقدس مآب ها در رُتبت دوم پس از مرد است، پس چرا پیامبر خدا (ص) افتخار می کرد که فاطمه «اُم ابیها»ی اوست؟ فعلاً تا همین مقدار بس است.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نام پدر، نام مادر
/post/671
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۰۰۶
  • پست شده - دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۲۷ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

انقلاب مارا به قاجاریه برد؟

سؤال جناب «۱۱۱» : سلام. به نظرتون انقلاب شما کردین؟ یا مجاهدین خلق؟ من سیاسی نیستم که زیاد نقد کنم فقط میتونم بگم ایران تا سال ۵۷ داشت از لحاظ همه از کشور های دیگر جلو میزد که این انقلاب ایران را به دوران قاجار بردش.

 

 

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. من هم سلام دارم به شما جناب «۱۱۱». همانطوری که در ذیل کامنت هایت در (اینجا) گفتم ان شاء الله این تبادل فکری موجب روشن گری شود. و اختلاف دیدگاه میان من و شما، موجب کدورت تان نگردد.

 

یک: واژۀ «شما»ی شما یعنی کی؟ من هم از ملت بودم و آن سال های اواخر  ۵۶ و  سراسر ۵۷ ، سنّم قد می داد و مزّۀ «مرگ بر شاه، مرگ بر شاه» را چشیده ام و در تظاهرات های ساری با جُثّۀ جوانی شرکت جُسته ام. پس انقلاب را ملت کرد نه دسته و گروه خاص.

 

دو: این که به حالت استفهامی گفتی «مجاهدین خلق» باید بگویم برخلاف دیدگاه شما این سازمانی که نام بردی هم در انقلاب علیۀ شاه دخیل بود. اما با انشعاب مرموز در آن _که به حتم ساواک در آن نقش داشت_ جنبۀ التقاطی و مارکسیستی پیدا کرد و با آرمان های اسلامی بنیانگذاران اولیه اش فاصله گرفت که داستانش مفصّل است. اضافه کنم متأسفانه در سال شصت دیده ایم که این سازمان با کمترین اختلاف با نظام، با همدستی سید ابوالحسن بنی صدر، دست به قیام مسلّحانه زد که می توانست خویشتنداری کند و رفتار مدنی پیشه سازد و اسحله هایش را به طبق فرمان امام تحویل ارتش دهد. ولی دیدیم سرانجام به عنوان سازمان تروریستی منافقین مشهور گشت و در کنار صدام حسین! با ملت ایران جنگید و حتی در تجاوز به خاک ایران، با آن رژیمِ سراسر ظلم و دیکتاتوری و جنایت، همکاری رزمی، اطلاعاتی، جاسوسی و آموزشی داشت و بدعاقبت شد.

 

سه: از شما بی حد و اندازه تعجّب کرده ام که گفته ای انقلاب ایران، کشور ما را به عصر قاجار! به عقب بُرد و شاه بخوبی داشت ایران را به جلو می بُرد و از کشورهای عرب منطقه پیش زد. با این که گفتی «من سیاسی نیستم که زیاد نقد کنم» ولی در همین چند جملۀ کوتاه، سه نظر کلی داده ای که در محیط های علمی به این گونه حرف های می گویند نظریه؛ که شما راحت صادر کرده ای. اما بعد؛ شاه، به خود و دربار و طبقۀ فرمانبَردارانش توجه داشت. فقر اما در تمام کشور بیداد می کرد. اگر دست به اصلاحات به سبک و دستور آمریکا زد، پُر از فساد بود. جای تبیین این بحث نیست، ولی دو مثال ملموس می زنم:

 

یک: همین دشت ناز تا گوهرباران میاندورود مگر مالِ برادرش نبود؟ که تمام مردم منطقه باید برایش بیگاری می کردند و مزد ناچیزی می گرفتند؟ (لَپِرپه رفتن مشهور شده بود) دو: همین جنگل دارابکلا در آن رژیم چقدر غارت و ویران شده بود؟ بگذرم. شاه، توهّم نوسازی داشت و از سوی دیگر، هر مخالفی را سرکوب و از زندگی ساقط می نمود.

 

من البته در پایان بگویم این انقلاب، طی این سی و نه سال با همۀ سختی ها، جنگ ها، تحریم ها و فشارها بازهم خدماتی به ملت و کشور کرده که انکار و کتمانِ آن بی انصافی بزرگی ست. این البته با آسیب ها و آفاتی که به آن دچار شده است، فرق دارد. می دانم برخی از روحانیون که حتی یک «مرگ بر شاه» هم نگفته بودند، حالا سوپرانقلابی! شده اند و دَم به دَم رجَز می خوانند. می دانم آن روحانیی که در دهۀ پنجاه -به روایتی- امام خمینی را تندرو! می خواند، پس از رحلت امام، میدان دار شد و تئوریسین انقلاب! خوانده می شود. می دانم میراثخواران، موقع ثمره دهی انقلاب حضور یافته اند و آن را مصادره نموده اند ولی در آن شب های دیجور ستمشاهی، در خانه ها زیرِ کُرسی های گرم و چرب شان لَمیده بودند. می دانم نظارت استصوابی، جمهوریت نظام را بشدّت خدشه دار کرده است. می دانم فساد و ثروت اندوزی و به قول مرحوم دکتر شریعتی زر و زور و تزویر، درخت تنومند انقلاب اسلامی را این روزها بدجوری آفت زده کرده است. می دانم حصر و انحصار دو بلای بزرگی است که انقلاب آزادیبخش ما به آن مبتلا شده است. می دانم... می دانم... می دانم... . ولی جناب «۱۱۱» بدان که با همۀ اینها، من هیچ گاه حتی ذرّه ای به حدّ دانۀ خردَل و به وزنِ هستۀ ارزَن از ثمرات و نعَمات و برکات انقلاب اسلامی را با رژیم سراسر استبداد و وحشت آفرین و شُومِ پهلوی های میرپنج و محمدرضا، عوض نمی کنم، چه برسد به قاجارهای بی لیاقت و خاک بر سر.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
انقلاب مارا به قاجاریه برد؟
/post/669
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۹۱
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

لینگه بازی، تیل بازی

به قلم دامنه. به نام خدا. این پست هم خاطرۀ دامنه است هم فرهنگ لغت. لینگه بازی، تیل بازی. لینگه بازی یکی از بازی های دوست داشتنی ما در دهه‌ی ۵۰ بود. سه تا چهار سانتی متر از پوست گوسفند را که پشم بلندی داشت، می بریدیم. یک حلَب چندلایه را به همین میزان، با نخ به پوست می بستیم و معمولاً در جیب نگه می داشتیم تا هر وقت، جمعی به ما دست می داد، با آن بازی کنیم. بی استثناء، همۀ جوان های آن دورۀ دارابکلا به این بازی _ولو به صورت اندک هم اگر بود_ روی خوش نشان می دادند.

 

لینگه بازی این گونه بود: چندنفر می شدیم. هر کس به نوبت یکی یکی لینگه را با بغلِ پا بر روی کفش _که اغلب گیوه و کتانی چینی بود_ به هوا می پراکندیم. هر کس دفعات بیشتری لینگه را بدونِ انداختن به زمین، پی در پی به هوا پرتاب می داد، امتیاز می گرفت و سرآخر برنده می شد. اگر با جفتک از عقب پا به هوا می دادیم امتیازش بیشتر بود.

 

لینگ در لغت دارابکلایی ها یعنی پا. لذا لینگه چون با بغل پا ربط داشت به آن لینگه می گفتند. این لینگه بخشی از اشیاء دوست داشتنی همیشه همراه ما بود. همه سعی می کردند پوست بهتر و پشم زیباتر را پیدا کنند و به هم تفاخر کنند.

 

اما تیل بازی. تیل چیست؟ هرگاه خاک با آب باران یا آب دستی خیس شود، به آن حالت می گویند تیل. معادل فارسی اش را دقیق نمی دانم چیست. گویا گِل و لای می گویند. یکی از بازهای اصلی مان همین تیل بازی بود. مثل این روزگاران که برای کودکان، خمیرِ بازی می خرند تا با آن شکلَک بسازد. ما با تیل که در کوچه های باران زده و کنار جوی های جاری شکل می گرفت و حالت چسبندگی داشت، تیل بازی می کردیم. ما با تیل، هم رؤیاهای قشنگ مان را می ساختیم و هم چیزهای خطرناک و بد را درست می کردیم. من خودم یادم است اینها را با تیل به زیبایی و حوصله می ساختم و حتی برخی را در آفتاب خشک می کردم و در خونه ام نگه داری می کردم:

 

زندان. قلعه. تنور. مار. شاخ گاو. کامیون. قلّه. نون. سطل. آدم. دماغ. لِسک (حلزون شاخدار). کتاب. عصا. توپ. خاک انداز. دیوار. کلَک باغ. بُرج. عینک. فرشته بالدار. یزید. شمشیر. کِله تَش (آتش). و ... . و نیز رفیق و همبازی را به شوخی و مسخره و طنز و خنده به حالت هیولا می ساختیم. برخی هم شیطنت! می کردند و با تیل یک چیزی! می ساختند و آن را با یک فحش زشتی بر تخته سنگ می کوبیدند و به صدا درمی آوردند و قهقَهه سر می دادند و لُغز بارمی نمودند. که من بگذرم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
لینگه بازی، تیل بازی
/post/670
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۹۳۴
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آداب مردگان دارابکلا قسمت ۵

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تریبون دارابکلا. آدابِ مُردگان در سنّت دارابکلایی‌ها. (قسمت ۵) حالت غم و اندوه در بین مصیبت دیدگان درجۀ یک و دو و حتی فامیل های درجۀ سوم، معمولاً تا چهلم متوفّی حفظ می شود. مثلاً مردان ریش را نمی زنند، زنان جامۀ سیاه از تن برنمی کَنند. رفتارِ محبت آمیزشان را با همۀ مردم _به قول دارابکلایی ها مظلوم شدن_ ادامه می دهند. حتی گاه برخی ها ژولیدگی پیشه می کنند و منزوی و گوشه گیر می شوند و تا مرز افسردگی خفیف پیش می روند. این وضع و حال، به فراخور فردِ درگذشته  شدّت و حدّت پیدا می کند. این که جوان باشد. غیرمترقبّه درگذشته باشد. از محبوبیت درون خانوادگی برخوردار بوده باشد و... .

 

چهلم که فرا برسد بازهم یک تا دو شب مراسم می گیرند و یک شب را به شام دهی و روضه خوانی در منزل می پردازند. میزان دعوتی چهلم به مراتب از مراسم سوم و هفتم کمتر و محدودتر است. توقّع هم نمی رود، اگر کسی دعوت نشود، نه موجب نگرانی ست و نه باعث کدورت.

 

پس از چهلم، دیگر سعی می کنند فضای زندگی شان را آرام و عادی کنند. اگر مُردۀ شان بالغ بوده باشد، بلافاصله بعد از مراسم چهلم، اموال منقول مثل پول و اثاثیه و غیرمنقول مثل زمین و خانه اش را رسیدگی می کنند. در دارابکلا این کار معمولاً توسط مرحوم حاج آقا آفاقی، مرحوم حاج محمود شهابی، حاح کبل سید محمد شفیعی، کبل محمد حسن دباغیان صورت می گرفت و می گیرد.

 

ابتداء همۀ دارایی های میّت را صورت بندی می کنند (در زبان دارابکلایی ها: صورت اموال) بعد، بر اساس قانون ارث شرعی و بر مبنای وصیت صحیح متوفّی، و در حضور همۀ وُرّاث تقسیم می کنند و سند دستی می نویسند و همۀ حاضرین مهر و امضا می کنند و به دست وصی می سپارند تا زمانی که ثلث میّت داده شود. زمین ها را نیز یا ریسمان و متر، متراژ می کنند و یا بر اساس گفتۀ شفاهی صاحیان عزا می پذیرند و بقیۀ اموال ریز و درشت _از نخ سوزن گرفته تا کامیون و بُقچۀ حموم_ را یکی یکی می شمارند و ارزش گذاری میانگین می کنند.

 

تا جایی که من باخبر هستم، رسیدگی به اموال میّت، _که محلی ها به آن «مال رِسی» می گویند_ تا ۹۹% مسالمت آمیز و توافقی و رضایت آمیز صورت می گیرد و کار به دعوا و مرافعه و انحصار وارثت و مالیات پردازی و دادگاه و پاسگاه نمی کشد. اگر هم نُدرتاً چنین شد، به دلیل روال نامناسب آیین دادرسی در نظام قضایی ایران، چندسالی به طول می انجامد تا ذی حق به حق برسد، گاهی هم اصلاً نمی رسد. همین باعث می شود اموال برخی از مردگان همچنان بدون فصل خصومت، لاینحل باقی بماند.

 

روند پس از رسیدگی به اموال و تقسیم ارثیه عادی می شود و تا فرارسیدن اولین سالگرد، خانوادۀ مصیت دیده همچنان مورد ترحّم جامعه و مردم و نزدیکان قرار می گیرد. خانواده ها سعی می کنند نماز و روزۀ میّت را زودتر بجا بیاورند و به دلیل مذهبی بودن و متشرع بودن مردم دارابکلا، این کار را در صدرِ امور خود قرار می دهند.

 

کما این که در شب اول قبر پس از دفن نیز، خانوادۀ مصیت دیده طبق سنت جاری متوالی، مقداری پول نقد به روحانی مقیم محل و یا متصدّی مسجد می دهد تا میان برخی مؤمنان تقسیم کنند که نماز وحشت اقامه کنند. معمولاً به هر نمازگزاری، ده هزار تومان و یا بیشتر می دهند تا حداقل پانزده نفر نماز وحشت (یا همان نماز شب اول قبر) بخوانند. جزئیات دیگر آداب مردگان دارابکلا در پست های بعدی.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آداب مردگان دارابکلا قسمت ۵
/post/667
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۶۴
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ... ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۴ ... ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ بعد