تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : بنام خدای شهیدان و رزمندگان همیشه سرفراز. سلام علیک. هفته دفاع مقدس مبارک باد . ضمن تشکر از جنابعالی: ۱) بی هیچ تردیدی؛ دفاع مقدس؛ یکی از بارزترین نماد عزت خواهی و عزت مداری ملت شریف ایران بود؛ ۲) بزدلان و ترسویان و نمک نشناسانی که هواپیماها و...خریداری شده را به آمریکا پس داده بودند و دولت مردان وابسته به ... -
ناشناس : [در پاسخ به 🔋 🔋] اصلاحیه در خبرنامه در مورد بلند نشدن نماینده طالبان هنگام پخش سرود ملی کشور ، دلایل و توجیهات متعدد و متنوعی در فضای مجازی و غیر مجازی مطرح شد ولی در نهایت نماینده طالبان عذر خواهی کرد و در مراسم اختتامیه در برج میلاد ، به هنگام پخش سرود ملی ، بپاخاست. حمید دارابی نیا -
ناشناس : [در پاسخ به دامنه ۱ | ابراهیم طالبی دارابی] با سلام به مدیر محترم مدرسه مبارکه فکرت صبح حضرت عالی بخیر أعیاد مبارک ورود طوفانی دوسه روزه جنابعالی بعد از غیبت چندین و چند روزه ، آنچنان صحن و سرای مدرسه را متلاطم کرد ، که نا آشنای با امواج دریا چون منی را گیج و سردرگم نمود 😊😊 از کشکولی بگذریم ، کارهای پیشامده ... -
ناشناس : [در پاسخ به 🔋 🔋] سلام جناب انظر روز به خیر ❇️ بر پایه حرف نیما یوشیج که در مقایسه لنین و امام علی گفته بود «بگذارید چند سال بگذرد تا معلوم شود چه کسی در دل مردم میماند»، ساخت و نصب مجسمه سیاستمداران، چندان اهمیتی ندارد. ❇️ در رساله عملیه تمام مراجع، ساخت مجسمه و تندیس از انسان و حیوان حرام است. بعد از نصب ... -
ناشناس : سلام جلیل جان همانطوریکه سرور بنده آقا ابراهیم فرمودند ایدئولوژی حزب بعث اگر استیلا پیدا می کرد رهبری کشورهای غربی _ اسلامی را بعهده می گرفتند . اصلی ترین موضوعی که باید در مورد جنگ ایران و عراق همواره مد نظر قرار داد آغازگر و مقصر جنگ است ! سید علی اصغر شفیعی دارابی -
ناشناس : سلام جناب آقاابراهیم شب به خیر ۱- اگر روزی بتوانیم همانطور که در جمعهای خصوصی درباره جنگ هشت ساله گفتگو میکنیم در فضای عمومی و رسانه درباره جنگ حرف بزنیم، به فرموده امام علی علیهالسلام «از گذشته عبرت میگیریم تا آینده را حفظ کنیم» ۲- آنچه از عصر امروز آغاز به نوشتن آن کردم، فیالبداهه بود. برای پرهیز از ... -
ناشناس : سلام آقا ابراهیم به نظر بنده زاویه ها را با مضمون دفاع مقدس باید می نگاشتید چون جنگ از سوی حزب بعث برما تحمیل شد ،بگذرم. حجت رمضانی دارابی -
ناشناس : سلام جناب طالبی عزیز جمعهتان مبارک معمولا در تقسیمبندیها، چه اندیشهای، چه سیاسی و اقتصادی نمایندگان بارز و صاحبان آن هم ذکر میشود. خوب بود شما هم صاحبان زوایا را معرفی میکردید. بنده معتقدم، حضرت امام در ابتدا صاحب دیدگاه دوم بود و پس از فتح خرمشهر که در موضع برتر قرار داشتیم، خواهان پایان جنگ بودند، ... -
ناشناس : سلام عزیز سید باور بفرمائید درشناختن پیامبر اسلام که هنوز برکت زمین و زمان است کم کاری شده است . سلسله کتاب بعثت مهندس بازرگان را خواندم نه تنها بیشترین شناخت از پیامبرعشق را دریافت کردم بلکه برای مظلومیتش حتی در این زمان اشک می ریختم . فیلم حضرت محمد ص که ایرانیان ساختند کمی از زندگی لذت بخشش را خیلی زیبا ... -
ناشناس : سلام آقای طالبی روز به خیر ✳️ در آستانه سالروز آغاز جنگ هشتساله عراق و ایران، یک یادداشت نسبتاً طولانی در دست کار دارم که برای مدرسه میفرستم جلیل قربانی
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- انقلاب اسلامی
- تریبون دارابکلا
- عترت
- دامنه کتاب
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- دارابکلایی ها
- مدرسه فکرت
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- سلمان صالحی
- اُنظُر
- نیرو نیلوفر
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۲
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۹
-
تیر ۱۴۰۳
۱۸
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۷
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۳
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۲۰
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۱
-
آذر ۱۴۰۱
۳۲
-
آبان ۱۴۰۱
۲۸
-
مهر ۱۴۰۱
۲۲
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۳
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۱
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۸
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۸
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۸
-
تیر ۱۳۹۷
۶۵
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۶
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۸
-
تیر ۱۳۹۶
۱۷
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۲
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
چرا امام آمد؟
نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. چرا امام آمد؟ در آغاز دهۀ چهل، حاج آقا روح الله مشهور به «آقای خمینی» به دلیل حضور مقتدرانۀ مرجع عامه آیت الله العظمی سید حسین بروجردی در قم، یا در سکوت بود و یا در انزوا و درس و عرفان. با درگذشت ایشان در دهم نوروز سال چهل، کم کم نام «خمینی» بر سر زبان ها افتاد. طی سه سال، سه سخنرانی مهم علیۀ رژیم شاه کرد. سال 1342 شاه، «آقای خمینی» را در قیطریۀ تهران در حصر کرد. سپس به دلیل سخنرانی دیگرش در سال چهل و سه وی را از ایران به ترکیه تبعید کرد و پس از مدتی از آنجا به عراق و در اوج انقلاب در مهر ماه پنجاه و هفت، به روستای نوفل لوشاتو در فرانسه. تا این که پس از پانزده سال تبعید، پای امام خمینی به خاک وطن رسید.»
رهبر نهضت اسلامی در ترکیه تحریرالوسیله را نگاشتند. در نجف به درس و بحث پرداختند. و گه گاهی شاگردان و پیروان خود در ایران را با پیام های مخفی کتبی و شفاهی به مبارزه علیۀ شاه فرا می خواندند. کم کم در مدرسۀ شیخ انصاری نجف، بحث حکومت اسلامی -که گاهی با عنوان ولایت فقیه مخفیانه چاپ و توزیع می شد- را مطرح نمودند. صحبت های ایشان از طریق «نوار» به میان مبارزان راه می یافت. اعلامیه ها و عکس ها و نوارهایی که از سوی رژیم شاه جُرمی خطرناک محسوب می شد که اعدام، سرنوشتِ محتومِ دارندۀ آن بود. به همین دلیل انقلاب اسلامی ایران را «انقلاب نوار» هم نام داده اند که بعدها امام خمینی آن را «انقلاب نور» نامید.
با اوج گیری انقلاب توسط مردم در هفده شهریور پنجاه و هفت و پاییز و زمستان همان سال، با اِعمالِ نفوذ شاه بر رژیم عراق، آیت الله خمینی مهر پنجاه و هفت از عراق اخراج شد. سوریه و کویت وی را نپذیرفتند. فرانسه به ایشان اجازۀ اقامت داد. از این زمان به بعد، مبارزین و مردم «حاج آقا روح الله خمینی« را امام خمینی لقب دادند و لفظ «امام» در ایران -که همچنان باقی ماند- اشاره است به مقام و جایگاه رهبری نهضت و تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران.
در دی پنجاه و هفت شاه از ایران «دَر» رفت. امام که در فرانسه سیصد و سیزده مصاحبه و سخنرانی مهم کرده بودند و در آن تئوری های متعدد و وعده های فراوان به ملت داده بودند، به ایران آمدند. ده روز بعد، بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت پدیدار گشت و رژیم سلطنتی شاه، مفتضحانه به دست ملت سرنگون شد و بعد در دوازدهم فروردین پنجاه و هشت «جمهوری اسلامی ایران» با رأی پرشور و شعور مردم، تأسیس و برقرار گردید. حال با این توضیح و شرح گذرا، سؤال این است چرا امام آمد؟ به نظر من امام اُمّت حداقل برای این اهداف به ایران آمد؛ امام برای این به ایران آمد که:
که بنیادِ شیوه های سلطنتی، شاه و شاهی گری بکلّی از پهنۀ کشور رخت بَربندد.
که هیچ کسی به خود جرأت ندهد بر ملت سیطره و ستم داشته باشد.
که هیچ مقام و پستِ دائم العمری و بدون پاسخگو نداشته باشیم.
که مردم حاکم بر سرنوشت خویش باشند.
که ملت، همۀ مقامات (به تعبیر امام، نوکران مردم) را بر پُست ها بکارند.
که دولت به ملت خدمت کند و ایرانِ آزاد را آباد سازد.
که هیچ دست اندرکاری، حق نداشته باشد دیکتاتوری پیشه کند.
که اسلام و ایران در کنار هم برای مردم آسایش و معنویت فراهم آورند.
که هیچ شرکی، پرستشی، کُرنشی و ستایشی جز توحید و خداپرستی شکل نگیرد.
که مردم با عمل مختارانه به احکام دین، به اوج کمال و تعالی نسبی برسند.
که تبعیض و فساد و دزدی و اختلاس و اَشرافیت نابود و فنا شود.
که روحانیت برای خود حقّ ویژه ای قائل نشود و مردم را رَمه نپندارد.
که «رأی ملت»، میزان باشد، نه به تفسیر ناروای آن روحانی، زینت و عاریت.
که آقازادگی، امتیازطلبی، جناح گرایی، حذف، حصر و ردّصلاحیت استصوابی نباشد.
که همه ایرانیان (شیعه، زرتشتی، مسیحی، سنی، کلیمی و ...) برای ایران تصمیم بگیرند.
که با رژیم استبدای، خائف و خائنِ شاه، تماماً فرق داشته باشیم.
که در یک کلام، زمینه ساز ظهور حضرت مهدی موعود (عجّ) باشیم.
ایران. بهمن ماه. توحید.
طلبگی ناتمام طلبههای داراب کلا
توضیح دامنه: به نام خدا. قبلاً جناب حجت الاسلام شیخ مالک دربارهی سیزده نفر از طلبه های دارابکلا که طلبگی را ادامه ندادند، در همین پست توضیحاتی داده اند و جناب رنگین کمان هم به مرور عکس های آن طلبه های محترم را به دامنه ارسال کرده اند که منعکس شد. اینک با تغییر تاریخ همین پست به امروز، عکس دو نفر دیگر (ارسالی رنگین کمان) به عکس شش نفر قبلی ضمیمه می شود، یکی شیخ مهدی رمضانی برادر بزرگ رنگین کمان (عکس اول و دوم) و دیگری محمدحسن دارابکلایی فرزند ملاولی حسین (عکس سوم):
از راست: آقای شیخ مهدی رمضانی
شیخ حسن اسبوکلایی
با آرزوی توفیقات الهی
محمدحسن دارابکلایی فرزند ملاولی حسین
تن شیخ مالک و اسامی و عکسهای قبلی
به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. بسم الله الرحمن الرحیم. سلام جناب آقای طالبی خدا قوت زیارت قبول در پستهای مختلف از جمله در این پست اینحا اسامی برادرانی که بخشی از عمر خودشان را در حوزه ی علمیه گذراندند و در ادامه بدلائلی نتوانستند در حوزه ی علمیه ماندگار بشوند و اسامی آنها باشرح و احوال مختصر به قلم بسیار خوب شما از نظر گذراندم و استفاده کردم. اما خیلی از افراد دیگر مثل آقای عبدالله درواری و اسماعیل طالبی (فرزند مرحوم حسنعلی) و اسماعیل رمضانی داریم و... که هم بنده زیاد اطلاع ندارم و هم شما. آنچه بنده کمی اطلاع دارم وشما اسمشان را نیاوردید خدمت شما مرقوم میدارم.
۱ : شیخ عیسی مهاجر برادر ناتنی مدیر محترم حاج اصغر مهاجر شاید ۵ الی ۶ سال در حوزه بودند.
۲ : هادی رجبی فرزند مرحوم حاج تقی رجبی پائین محله شاید به یک سال ادامه نکشید.
۳ : محمد حسن دارابکلایی فرزند ملا ولی حسین شاید یک سال بود.
۴ : محمد تقی میرزایی داماد مرحوم سید علی سجادی چند سال پراکنده.
۵: عیسی رزاقی برادر ناتنی مرحوم یوسف رزاقی دوست دیرینتان بیش از دوسال.
۶ و ۷ : سید مجید شفیعی و سید محمد شفیعی برادران شهید روحانی سید جواد شفییعی و دوست شما سید عسکری شفیعی شاید ۷الی ۸ سال.
۸ : مهدی رمضانی برادرِ رنگین کمان بیش از ۳الی ۴ سال.
۹و۱۰: مصطفی جمالی و برادرش بیش از ۱ سال دقیق اطلاع ندارم اطراف حمام قدیمی دارابکلا خانه ایشان است.
۱۱ : شفیع رضایی خانۀ ایشان در بالا محله؛ بیش از دو سال.
۱۲ : مختار آهنگر برادر حاج شیخ احمد آهنگر دوست شما شاید از ایشان نوشتی اطلاع ندارم.
شاید افرادی بودند در حوزه بعد بیرون رفتن الان اطلاع ندارم. وفقکم الله. مالک رجبی قم. دی ماه 96.
سید مجید شفیعی نفر وسط
از راست دوم محمدتقی میرزایی
شیخ عسکر رمضانی (حبیب الله) نفر راست
عیسی رزاقی برادر روانشاد یوسف
مختار آهنگر دارابی. عکاس: رنگین کمان
ذاکر اهلبیت (ع) سیدمحمد شفیعی.عکاس:یک دوست
ابطحی و اسم رمز
به قلم دامنه: به نام خدا. این حجت الاسلام سید محمد علی ابطحی ست. عضو مجمع روحانیون مبارز که رییس دفتر سید محمد خاتمی رئیس دولت مشهور به اصلاحات بود. او در برف بهمن نود و شش اتوبان قم-تهران گیر کرده بود. چند کلمه ای می گویم و از این شخص پرمسأله و حرّاف می گذرم. او اساساً هر جا گیر می کند حرف هایی! هم می زند. مثل آن حرف مُفتِ «اسم رمز» که نوعی دروغ بستن و مثلاً لودادنِ رفقا و همفکرانش در بحران هشتاد و هشت بود.
او نیز در بحران هشتاد و هشت -به دنبال دستگیری های عجیب و گسترۀ جناج چپ_ دستگیر، بازداشت، بازجویی، بر تنش لباس خالخالی و بر پایش دمپایی پوشانده شده بود. ولی او، طاقت نداشت و همان روزهای نخست، خیلی زود به حرف آمد. یا به حرف آمده شد. یا به حرفش آورده بودند. مصاحبۀ عجیب و غریبش در سیمای شخصی میلی عزت ضرغامی پخش شد. و شوی سیاسی آفرید و گفت: «تقلّب، اسم رمز ما بود». یعنی به عناصر اطلاعات خط داد، تقلبی نبود بلکه واژۀ تقلب ابزاری بود برای آنچه سال هشتاد و هشت رخ داد. آری؛ ابطحی برای خلاصی خود، با آن اعتراف سازی و اسم رمز بافی! به بقیه یاران و فعالان سیاسی دستگیر شدۀ در بند، چه کرد؟ شما بگویید چه کرد. او علاوه بر اوین، در برف اتوبان قم هم در بند شد. آنجا _در اوین_ اسم رمز بافت و از زنجیر، رها شد. اینجا _در اتوبان_ اسم جلاله گفت و زنجیر چرخ هم شاید بست، ولی رها نشد و شب را تا صبح پشت راه بندان و یخبندان ماند. کاش در اوین هم مثل اتوبان، در زنجیرچرخ روزگار می ماندی و سربلند می آمدی! و سرت را بلند! می داشتی مثل بهزاد نبوی؛ مردِ متدینِ مقاومِ تئوری های نظری و عملی. بگذرم از محمد علی ابطحی.
پنج درس از فاطمۀ زهرا
به قلم دامنه. به نام خدا. امشب در آستانۀ فاطمیۀ اول که شاید شب شهادت حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها باشد؛ پنج درس از آن اُسوۀ بی همتا را -که سال های سال در لای کتاب ها، پای موعظه ها و جای جای های زیبای سیره خوانی ها یاد گرفته ام- می نویسم:
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
دخترم به این دلیل فاطمه نامیده شده است که
خداوند او و دوستدارانش را از آتش [دوزخ] به دور داشته است
دو: آن حضرت، با آن که دختر رسول خدا (ص) و همسر امام علی مرتضی (ع) بود؛ اما ساده زیستی داشت و مردم گرا بود و مانند طبقات محروم _و حتی سخت تر از آنان_ زندگی می کرد.
سه: حضرت زهرا پس از رحلت پیامبر خدا با آن که عمری کمی کردند، اما در برابر حاکم وقت و سیاست های روز، مشیی شجاعانه، مستقلانه، بینا، روشن ساز و عدالت محورانه داشت و سخنِ حق را به میان مردم می کشانید و به دلیل عصمت و حق طلبی، ذرّه ای کتمان حقیقت نمی کرد.
چهار: گرچه خود معصوم و دانشمند و به اوضاع زمانه و به حال و روز مردم و معارف دین و انحرافات برخی ها خبیر و آگاه و صاحب نظر و اندیشه و خطابه بود، اما خانه داری پرورش گرانه را به یک فرهنگ تبدیل کرده بود.
پنج: دامنِ پاک آن یگانه زن معصوم و مظلوم، پرورشگاه مقدس امام حسن و امام حسین و حضرت زینب کبری _سلام الله علیهم_ بود. و این اوج قداست آن کوثر رسالت است.
خواندن زندگی و حکایات و رنج های فاطمه برای هر انسان شریف و حق گرایی، هم عبرت دارد و هم آگاهی بخشی و معرفت. هرچه از این معصوم (س) می خوانیم، باز هم تشنه تر می گردیم و به عمق و زوایای آن اقیانوس بی کران، اُمّ ابیها دست نمی یابیم. درود بر فاطمه و بر خانۀ گِلی فاطمه که یک ذرّه از خاک و غُبارش بر همه کاخ های عالم شرَف دارد و عزّت.
برف ۹ بهمن ۱۳۹۶ دارابکلا
عکسهای برف ۹ بهمن ۱۳۹۶ دارابکلا
عکاس و ارسال: علیرضا
خاندان صدر را بیشتر بشناسیم
...
مقتدی صدر. دیدار با ولیعهد عربستان
محمد بن سلمان و ولیعهد امارات
شیخ محمد بن زاید آل نهیان:
کامل این پست در: اینجا
پاسخ به شیخ صادق لاریجانی
به قلم دامنه: حجتالاسلام صادق لاریجانی ۹ بهمن ۱۳۹۶ گفت: «قوه قضائیه باید نقطه آخری باشد که همه در برابر آن تسلیم باشند و برایناساس تا زمانی که اشتباه یا تخلفی در رأی یک قاضی محرز نشود، کسی حق ندارد به این رأی تعرض کند. این توهینها و تخریبها غیرقابلقبول است. هزاران قاضی شریف، متدین، اهل فضل و پرتلاش در سختترین شرایط و با بالاترین حجم کار، در حال خدمترسانی هستند، اما متأسفانه برخی همه این موارد را نادیده میگیرند و علیه قضات سخنان ناصحیح به زبان میآورند». (منبع) و (منبع)
حجتالاسلام
شیخ صادق لاریجانی
پاسخ دامنه: به نام خدا. این که رئیس یک قوه انتصابی، از زیرمجموعهی منصوبی خود دفاع کند، حرفی نیست. این که نسبت به منتقدان آن قوه، واژهی «سخنان ناصحیح» به کار میگیرد هم، حرفی نیست. ولی از این که با یک حالت حقبهجانب، تحکّمی، دستوری، با خشم و تندی و از صندلی یک مقام مافوقِ ملت! و جامعهی مدنی، بخواهد بگوید «کسی حق ندارد...»، نه تنها به هیچوجه پذیرفته نیست؛ بلکه بهشدّت تعجببرانگیز است. در نظام مردم ساختهی «جمهوری اسلامی» که شاه را فراری داده و رژیم دستورمآب و دیکتاتوریاش را واژگون کرده، اینگونه سخنگفتن با مردم و منتقدان و حتی با «هجمهآوران»، هیچ جایگاهی ندارد. و اتفاقاً «کسی حق ندارد» به مردم دستور بدهد که چه بکند چه نکند. چه بگوید چه نگوید. چه فکر کند چه فکر نکند. چه انتقادی بکند چه انتقادی نکند.
مردم حق دارند به رهبری -با آن جایگاه بسیار بالا و مهم و سرنوشت ساز- انتقاد کنند، چه رسد به یک قاضی و یا یک قوه که نوکر ملت است، نه آقای ملت. لطفاً خودتان را نقدپذیر نگه دارید، نه این که هر هفته در مقام سخنرانی در جلساتی بنشینید و به مردم و منتقدان و جامعهی مدنی نهیب بزنید و ار نقد و حتی «تعرض به رأی قاضی»، اِنقُلتهایی ناپذیرفتنی و اعجابآور بزنید. ۲۲ بهمن -جشن پیروزی خجستهی ملت بر شاه و شاهیگری نزدیک است، همهی دستاندرکاران نظام -که به قول امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، نوکران مردماند_ از انقلاب و شعار استراتژیک مردم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» درس بگیرند و بیجهت مردم را در منگنه و تنگنا، و اهل نظر را در ترس و واهمه و اخطار و به دور از آزادی و استقلال نگذارند. ملت با نظام است و نظام هم باید با ملت بماند تا این چرخ بچرخد و بگردد و تمدّن و توسعه و رشد بسازد.
آداب مُردگان دارابکلا قسمت ۳
به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تریبون دارابکلا. آدابِ مُردگان و تسلیت دادن در سنّت دارابکلایی ها. قسمت سوم. در قسمت اول و دوم (اینجا) و (اینجا) خاکسپاری و فاتحه خوانی را شرح دادم. اینک دنبالۀ بحث. نوشته هایم در این باره، کلّی و آسیب شناسانه است و ارتباطی با هیچ عزاخانۀ خاصی از محلی ها ندارد.
غم و اندوه و نواجش ها یک طرف، ریختن همۀ کارهای پُخت و پَز روی زن ها و خانم ها یک طرف. این روال که در عزاخانه، تمام کارهای سخت بر عهدۀ زنان است، نه فقط اصلاح و کم نشده است بلکه روز به روز به علت چشم و هم چشمی، بر آن افزوده می شود. مثلاً زن ها باید حلوا درست بکنند. ظرف بشویند. پذیرایی بکنند. علاوه بر آن، صبحانه و ناهار و شام خودی ها و گاه مهمان های ناخوانده و جاخوش کرده را مهیّا بکنند. حتی اگر کسی یک لیوان آب هم می خواهد، زنان را صدا می کنند اُوه بیار وره دِماسّه. گویا زنان ساخته شدند برای فله گی! تازه میان این همه کارهای تلنبار بر روی زنان، نواجش هم باید سر بدهند که مجلس را گرم و ماتم زده نگه دارند؛ اگر ندهند آن وقت عده ای می گویند رفتیم عزاخانه، اِتّا زن نواجش نِداهه. انگار از خداخواسّه بینه واشون مار پیَر بَمیره.
...
زن ها می پزند و می آورند،
مردها می آیند و می خورند.
گویی! جشن مَردگانه؟
نه ختم مُردگانه
هنوز عرق و اشک سرقبر و خاکسپاری خانوادۀ عزادار خشک نشده، باید به فکر شکم اطرافیان باشند. خصوصاً شکم کسانی که دست به سیاه و سفید نمی زنند. لاغر می شوند و ناخن دست شان می شکنه. حتی عزاخانه هم دَم به ساعت چخ چخ می گیرند خرما و نون خشک و میوه کِش می رند. و یا دَم به دَم آینه دیم، اسّانه که چی؟ که موهایش دجو بجو نشده باشد. کُت، کج نشده باشد. چارقد سِت شده باشد. آرایش! لیز نخورده باشد که یوقت دیم و دماغ را کَج و کوله نشون هاده. موبایلش اسمِسی نیامده باشد. تلگرامش جوکی دریافت نکرده باشد. بلاخره هی پَلی پَلی می گیرند و فقط می خورند و موقع کار در می رَن. این؛ واقعاً یک مُعضل است، آمده عزا، ولی گویی آمده بخور بخور و چرون چرون و بگو بخن.
در اوج درد و شکستن کمر صاحبان عزا، باید از یک سو میان تسلیت دهندگان باشند که اخلاق هم همین را می گوید و از یک سو باید غُصۀ سوم و هفتم و سخنران و مداح و مقاله خوان و غذا و نون و زعفران و خرما و میوه و برنج طارم و هزار مشکل ریز و درشت دیگر را بخورد و حیران و سرگردان شود و حرص بخورد و افسرده گردد و میان انواع نظریه های! جورواجور اطرافیان که هی تز می دهند چیچی بکن چیچی نکن! گیج و گمراه می شوند. آن هم هر کس سعی دارد طوری مجلسش را پیش ببرد که خیالش جمعِ جمع باشد که از مجلس فلانی پرشکوه تر بشه و از فلانی غذایش لذیذتر. چنان ریز و متمرکز به دعوتی ها و افراد می شود که نکنه یکی را از قلم انداخته باشند و دعوتی اش به دستش نرسیده باشد.
حال اگر با همین دغدغه و دقت، چندتایی از محلی ها مثلاً دعوت نشوند؛ یا به دلیل فراموش شدن یا به علت فشردگی کارها و یا محدود بودن فضا و یا کم هزینه تر برگزارکردنِ مجالس و سوگواری ها. دیگه تا عمر باید تقاص پس بدهد. چون طرف می رود به این و اون می گوید: خاش وچه عروسی، به خاطر این که هدیه بَیره، کارت دعوت می فرسته! ولی عزاخانه مِره اعتنا نکارده و کارت نداده. همین باعث می شده تا قیام قیامت قهر می کند و دیم ره تا زنده است آن ور می کند تا او را نبنید. ریز و درشت های دیگر این بررسی در پست های بعدی... .
انسان شاکر، انسان شاکی
متن دکتر سروش به خبر عارضه مغزی دکتر داریوش شایگان: «...تجربۀ زیسته به من آموخته می توان دو نوع موجودِ دو پا را از یکدیگر تفکیک کرد: «انسان شاکر» و «انسان شاکی».
به نزد انسان شاکر، هر چند بادهای ناموافق سنگینی در زندگی می وزد و ناکامی ها و تنگناهای معیشتی، شغلی، اجتماعی، سیاسی، روحی... بخشی از سرنوشت عموم ساکنان کرۀ خاکی را رقم می زند، هرچند کثیری از آرزوها و آرمان های دوران کودکی و نوجوانیِ فرد، در میانسالی محقق نمی شود و محدودییت ها و تضییقات زمخت و صلب زندگی، فرد را در چنبرۀ خود گرفتار می کند، هر چند برخی از اوقات معنا بخشیدن به زندگی سخت و طاقت فرسا می شود؛ اما می توان با دل خونین، لب خندان آورد و سُرمه ای بر چشم کشید و هنر زندگی کردن را آموخت و طُمانینه و آرامش را لمس کرد و دنیا را به نحوی دیگرگون نظاره کرد و از زنده بودن و نفس کشیدن لذت برد...
مرحوم دکتر داریوش شایگان (Dariush Shayegan)
از سوی دیگر، انسان شاکی، اکثر اوقات بر نواقص و کاستی ها چشم می گشاید و از دیگران گله می کند و شکایت کردن از عَمرو و زید و دیگران را مقصّر دانستن، بدل به بخشی از هویت او شده است. تو گویی که خاطر پاشان و پریشانش، جز با تخفیف کردن و طعن زدن در دیگران و از ایشان به بدی یاد کردن و عالم و آدم را در وضعیت کنونیِ خود مقصر دانستن، روزگارش نمی گذرد.
چنین افرادی، برخورداریهای خود را نمی بینند و اندک شمرده، آنرا به چیزی نمی انگارند و معتقدند خدا و فلک و طبیعت در حق شان جفا کرده و قدرشان دانسته نشده؛ از اینرو در مجموع تلخکام اند و خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، اطرافیان و نزدیکان را هم تلخ می کنند؛ که «افسرده دل افسرده کند انجمنی را».
دیروز از شنیدن خبر سکتۀ مغزی و بستری شدن استاد محترم داریوش شایگان در بیمارستان، عمیقاً متاثر شدم. روزگاری که ایران بودم، توفیق حشر و نشر با ایشان را داشتم و به اتفاق دوست عزیزم منصور هاشمی، به تفاریق در منزل شخصی که با هنرمندی تمام آراسته شده، خدمتشان می رسیدم. سه سال قبل، همزمان با هشتاد سالگی دکتر شایگان، دورۀ «شایگان شناسی» را در «بنیاد سهروردی» در شهر تورنتو برگزار کردم و تفصیلاً به بازخوانی آثارِ این متفکر برجستۀ معاصر پرداختم. افزون بر لقمه های بسیاری که از خوان گستردۀ معرفتِ شایگان در سالیان متمادی برگفته و بهره های وافری که برده ام، از مشی و مرام و سلوک او نیز آموخته ام. شایگان، انسانی شاکر است که طمانینه را چشیده، با خود به صلح درونی رسیده و با خواندن و اندیشیدن و قلم زدن، شکوفایی را در عمق جان تجربه کرده و هم نورد افقهای دور گشته است.
در این نشست و برخاست ها، به رغم طرحِ ملاحظات انتقادی عالمانه و منصفانه، هیچگاه ندیدم در کسی طعن بزند و از سر تخفیف دربارۀ او قضاوت کند. همیشه نکاتِ قوت افراد را هم می بیند و یا به تعبیر دقیقتر می کوشد نقطۀ قوت فرد را بیاید و بازگو کند.
خاطرم هست یکبار در منزل ایشان که چند نفر دیگر هم حضور داشتند، سخن از یکی از اهالی روشنفکری به میان آمد، عموم حاضران ملاحظات انتقادی خود را طرح کردند، شایگان در آن دقایق سکوت کرده بود؛ پس از اتمام سخنان حاضران گفت: فلانی آدم خوش عکسی است و عکس هایش در نشریات فتوژنیک است... انسان شاکر، روی پای تر باران به بلندی محبت رفته و ریه را از ابدیت پر و خالی کرده و در به روی بشر و نور و گیاه گشوده ؛ از اینرو تنگ نظر نیست و از شنیدن خبر موفقیت های دیگران خرسند می شود و آنها را می بیند. انسان شاکر، با هستی در سلم و صفاست و با خود از در آشتی در آمده و به رغم همۀ نواقص و ناملایمات، قدر برخورداریها و داشته هایش را می داند و دریاصفت به نزدیکان گوهر می بخشد و به دوران باران...» (منبع)
انتقاد بهتره یا اصلاح؟
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : «اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید» غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: «همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرأت اصلاح نه» منبع
زندگی اَلاکُلنگی
از خردمندی سؤال کردند که: می توانی بگویی زندگی آدمیان مانند چیست؟ وی در جوابشان گفت: زندگی مردم مانند اَلاکُلنگی است، که از یک طرفش سنّ آنها بالا می رود و از طرف دیگر زندگی آنها پائین می آید! (منبع)
برف سنگین ۸ بهمن ۹۶ قم
...
...
...
...
از دیشب (۸ بهمن ۱۳۹۶) برف این برکت آسمانی، قم را فراگرفته
مدارس همهی مقاطع تحصیلی را به تعطیلی کشانده
صبح برفنوَردی کردم چندعکس هم برای ثبت
نمازجمعۀ بی نرده
نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. دیروز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، سه اتفاق در سه نمازجمعه شهرهای تهران، تبریز و مشهد رخ داد که هر کدام قابل تأمل است؛ من هم پیرامون آن چند نکته ای می گویم و فعلاً از آن رد می شوم.
یک: در تهران: حجت الاسلام سید احمد خاتمی در خطبههای نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ گفت: «به عنوان کسی که ۴۵ سال است طلبه هستم، به مردم میگویم که والله یک ریال از حقوق ماهانه طلاب که به آن «شهریه» میگویند، از بودجه کشور نیست؛ بلکه از وجوهات و سهم امام (عج) است که مردم میدهند.» (منبع)
دو: در مشهد: آیتالله سیداحمد علمالهدی در خطبههای نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ از استاندار درخواست کرد نرده های حایل میان مردم و مسؤولان را از نمازجمعه جمع آوری کنند. (منبع)
سه: در تبریز: حجت الاسلام آل هاشم، امام جمعه تبریز که دو هفته زودتر از آقای علم الهدی خواهان برداشتن نرده ها از نمازجمعه تبریز شده بود؛ در نمازجمعۀ این هفته ۶ بهمن ۱۳۹۶این سخن را عملی کرد و نمازجمعۀ بی نرده، برپا نمود که در عکس زیر نشان داده می شود.
سه نکته بر این سه سخن
یک - نیازی نیست آقای حجت الاسلام سید احمد خاتمی قسم جلاله بخورد. اتفاقاً سخن بر سر همین است چرا بودجۀ عظیمی که از خزانۀ دولت می گیرند را خرج مشکلات طلبه ها نمی کنند و شهریۀ زیر خط فقرشان را ارتقاء نمی دهند تا طلاب بزرگوار در تنگنای معیشتی مجبور باشند از زیِّ طلبگی خارج شوند و تن به کارهای مشقّت بار دیگری بدهند. هر چند به نظر برخی از مراجع، علما، و خصوصاً استاد شهید مرتضی مطهری، حوزه های شیعه _با تبار دیرین و فرخندۀ 1000 و اندی ساله_ برای حفظ هویت و استقلال فکری و آزادی اجتهاد و بیان نظرات سیاسی و فقهی، نباید به هیچ دولتی وابستگی مالی داشته باشند. پس، سخن آقای سید احمد خاتمی اساساً محل اشکال و ایراد است و نیازی به سوگند هم نیست که قرآن کریم سوگند خوردن های بی جهت را نهی نموده است.
دو - سالهاست خیراندیشان به نرده بندی و حصارکشی میان مردم و مسؤولان در نمازجمعه و جاهای خاص دیگر، اعتراض کردند و می کنند ولی هیچ اعتنایی نکردند. اساساً اگر نرده کشی ست چرا این نرده ها را در انتهای نمازجمعه نمی کشند که مردم در جلو بنشیند و خادمان ملت (دست اندرکاران) در ردیف های عقب تر؟ آیا ثوابی که می گویند ردیف های یک و دو و سه نماز دارد هرگز ردیف های بعدی ندارد، همیشه باید نصیب یقه سفیدان شود!؟ همین نرده کشی ها و حصارها و خصوصاً حصرها ملت را دلخور و منتقد و گاهی هم مأیوس کرده است. تبعیض های بی جهت که حتی در فرائض شرعی علیۀ بینوایان و مردم عادی روا می دارند!
سه - اگر واقعاً قرار شده است نمازجمعۀ بی نرده اقامه شود باید ردیف های جلو بر روی همۀ مردم نمازگزار باز باشد، نه این که باز هم خیال کنند هر کس شغل دولتی دارد، برتر و والاتر است و باید ردیف اول تا نهم و دهم بنشیند و الّا شأنش فرو می ریزد و پرستیژش ضایعه می گردد. طبق فرمول قرآن نزد خداوند، اَکرم کسی ست که تقوای بیشتری دارد نه شغل و مقام بالاتر: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است. (سوره حجرات آیهی سیزده ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)
پس؛ ابوالمشاغل ها، هی راه نیفتند بروند ردیف جلو را برای خود ملک طِلق کنند، آنها بروند ردیف های آخر نماز و در میان ملت (=ولی نعمت) جا بگیرند تا این تبعیض های مُهلک دورۀ اموی و تزها و شیوه های ناروای معاویه ای، و نیز فخر و تفاخر و خودنمایی و ریاکاری! از جمهوری اسلامی رخت بر بندد. ایران. هفت بهمن. توحید.
دارابکلایی ها
عکس بالا: مدرسۀ شهید سیدباقر صباغ مرحوم سیدمحمد پدر شهید صباغ. مرحوم طالب پدر طلبۀ شهید حسن آهنگر و ... عکس پایین: حاج علی محمد غلامی دارابی و همسر گرانقدرش والدین جناب حجت الاسلام شیخ محمدجواد غلامی دارابی یک مصاحبه برای برنامۀ محلی شبکۀ تبرستان
متن حجت الاسلام محمد جواد غلامی دارابی پس از انتشار پست: درود خدا بر شما و بینندگان دامنه با مشاهده عکس پدر و مادر مهربان و دلسوزم دلشاد و خوشحال شدم از جناب عالی بابت انتشار و از جناب رنگین کمان بابت ارسال و از پسرعمه هنرمندم آقای تقی تبار بابت تصویربرداری صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم. از خداوند منان درخواست می کنیم ارواح همه اموات مخصوصا روح پدر و مادر مهربانتان را در برزخ خوشحال مسرور نماید.
پاسخ دامنه: سلام. از این که یادی از ارواح والدین محبوب من، کردید، از شما جناب شیخ غلامی ممنونم.
قلع و قمع مجمع روحانیون
متنهای نقلی صرفاً جهت اطلاع در اینجا منتشر میشود: بخشهایی از یادداشت سعید حجاریان: هنگام تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بحث از رابطه میان ملت و دولت به میان آمد. از آنجا که بنا بود این رابطه را در چارچوب نسبت امت و ولی فقیه تنظیم کنند بهناچار باید طرحی در میانداختند که رهبر توسط مردم تعیین شود اما به دلیل آنکه فقه شیعه ۱۲۰۰سال در فترت به سر میبرد و در حد فقه خصوصی باقی مانده بود این امکان فراهم نشد که از آن، فقه عمومی آن هم در حد قانون اساسی استخراج کنند.... لذا درخصوص رابطه مردم و رهبر از پایهایترین الگویی که در اختیار بود یعنی همان قواعد اوایل رسالههای عملیه که رابطه مجتهد و مقلد را تعیین میکرد، استفاده شد.
در رسالههای عملیه آمده است که فرد مکلف باید برای رتقوفتق امور جاری زندگیاش که از احکام خمسه شامل وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه خارج نیست مجتهدی را برگزیند و اگر خود استطاعت و قدرت تشخیص نداشت باید به اهل خبره (معمولا دو نفر) رجوع کند که آنان به وی بگویند در میان مراجع زمان، اعلم کیست و آنگاه فرد سائل مرجع خود را برگزیند. خبرگان قانون اساسی از این الگو گرتهبرداری کردند و آن را تعمیم دادند و چنانکه در قانون اساسی آمده است مردم برای تعیین رهبر، خبرگانی را انتخاب کرده و آن خبرگان به نیابت از مردم، رهبر را معرفی میکنند.
آقای [محمدتقی] مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی میگویند: «در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن «رضایت ولایت فقیه» است ... اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود... ولی فقیه حق دارد و میتواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رای مردم مراجعه نشود انتخاب کند... مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست، بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.»
خبرویت اعضای مجلس خبرگان اول را مراجع تقلید تعیین کردند و از آن پس این کار به شورای نگهبان واگذار شده است. شورای نگهبان برای تعیین خبرویت کاندیداهای مجلس خبرگان مکانیسمی تعبیه کرده و امتحاناتی برگزار میکند که در آن از داوطلبان سوالات فقهی به صورت کتبی یا بعضا شفاهی پرسیده میشود و آنگاه برای ممتحنین احراز میشود که در افراد ملکه اجتهاد وجود دارد یا خیر.
از زمان برقراری آزمون اجتهاد، شبهات زیادی در میان خواص و عوام بهوجود آمد. فیالمثل زمانی گفته شد سوالات کتبی لو رفته است و بعضی آقایان از قبل به سوالات دسترسی داشتهاند. یا مثلا در دوره ای مشخص شد که ابوالزوجه نفر اول آزمون، طرّاح سوال بوده است. یا در موردی دیگر یکی از ائمه جمعه را برای امتحان دعوت کردند و صفحهای از مکاسب را مقابل وی گشودند و گفتند بخوان؛ آن فرد در همان اولین سطر عبارت «ان المعاطاه ...» را به سه سبک مرفوع و مجرور و منصوب خواند و یکی از ممتحنین خطاب به وی گفت: «بالاخره بفرمایید کدام تلفظ صحیح است؟» ایشان پاسخ داده بود: «من شما [ممتحنین] را دیدم و هول شدم» و سپس آقایان سخن وی را پذیرفتند و مجوز ورود وی به خبرگان را صادر کردند.
اما در همان زمان اعضای مجمع روحانیون مبارز را به کلی قلعوقمع کردند و فقط از کنار نام آقای سیدمحمد موسوی خوئینیها گذشتند؛ چراکه اجتهاد وی از قبل توسط امام تایید شده بود. در زمان اعلام نتایج گویا اعضای مجمع روحانیون در محل مجمع نشسته بودند که لیست تایید شدگان به آنجا میرسد. فردی که نتایج را آورده بود به ترتیب نامها را میخواند و پس از خواندن هر نام به سبک روضهخوانها میگوید: قَد قُتِل، قَد قُتِل. این قصه ادامه پیدا میکند تا اینکه به نام آقای خوئینیها میرسد و آنگاه روی به ایشان میکند و میگوید: عمه جان جز شما مردی در این خیام باقی نمانده است. البته در نهایت امر آقای خوئینیها هم از شرکت در انتخابات انصراف دادند.
واقعیت این است از زمانی که این آزمونها باب شده است عدهای که واقعا مجتهد هستند از ترس آبرو در آزمون شرکت نمیکنند؛ چراکه معتقدند شورای نگهبان عدهای را که به لحاظ سیاسی با آنها زاویه دارد با برچسب بیسوادی رد صلاحیت میکند و آنگاه افرادی که از فضلا هستند میان شاگردانشان شرمنده میشوند. (منبع)
قهوه و درس اخلاق
ﺯنی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎ قهوه خانه ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺐ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻭ ﺿﻤﻨﺎً ﻭﺍﺩﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ، ﺍﺑﺘﮑﺎﺭﯼ به خرج ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻧﺤﻮۀ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﯼ ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ. مثلاً اگر بگویید:
ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ = ﭘﻨﺞ ﺩﻻﺭ.
ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﺎً = ٤ ﺩﻻﺭ ﻭ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳِﻨﺖ.
ﺻﺒﺢ ﺑﺨﻴﺮ، ﻳﻚ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﺎً = ٤ ﺩﻻﺭ
ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ، ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﻦ = سهونیم ﺩﻻﺭ.
ﺑﺪﯾﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ ﻣؤﺩﺏﺗﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﭘﻮﻝ ﮐﻤﺘﺮﯼ بدهند. (منبع)
علویان چه عقایدی دارند؟
متن نقلی: «وضعیت علویان سوریه در نشستی علمی در دانشگاه ادیان و مذاهب قم با حضور کارشناس سوری مورد بحث و بررسی قرار گرفت. به گزارش شفقنا، در این نشست علمی که با حضور جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه ادیان و مذاهب روز یکشنبه ۱ بهمن ۹۶ در سالن کنفرانس شهید بهشتی این دانشگاه برگزار شد، استاد شوقی حداد به سخنرانی درباره وضعیت علویان سوریه پرداخت....
استاد شوقی حداد در پایان افزود: از این حقایق چنین نتیجه میگیریم که بر خلاف آنچه برخی جهلا میگویند، حسین بن حمدان خصیبی که علویان خود را به او نسبت میدهند نه تنها به اِسقاط تکالیف معتقد نبوده بلکه به اقامه شرع قائل بوده است و این اعتقاد را در هدایه الکبری و دیوان اشعارش بهصراحت آورده است، دیوانی که با شرح شیخ ابراهیم عبداللطیف در بیروت چاپشده است...
اجرای حدود را متوقف کنید
توضیح دامنه: به نام خدا. دامنه در سیام دی ۱۳۹۶ در این پست اینجا، به موضوع قطع دست جوان بیستوهشت ساله (به علت بیست و یک فقره سرقت گوسفندان در چهار شهر استان های خراسان رضوی و جنوبی) در مشهد پرداخته بود. اخیراً مهدی نصیری (یار سابق حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان و افراطی امروز) نیز به این موضوع از زاویۀ دید خود پرداخته است که خواندش را مفید می دانم. زیرا آنان مدتها به عنوان حامیان دوآتشه نظام و صاحبان انقلاب! همۀ منتقدین را یا ملحد، یا ضدانقلاب و یا لیبرال و سکولار می خوانند و سعی نمودند آنان را از قطار انقلاب اخراج و پیاده کنند. نگرش جدید او در این باره، آن هم نسبت به احکام فقهی و اجرای حدود الهی جالب است. این متن به دلیل اهمیت و تغییر نگرش یک چهرۀ افزاطی جناح راست ارائه می گردد:
متن نقلی: «رسانه های دشمن و غربی از منظر حقوق بشری و از این زاویه که بریدن دست دزد اقدامی خشن و غیر انسانی است به اجرای این حکم تاخته اند. بنده هم می خواهم با اجرای این حد الهی مخالفت و از آن اعلام انزجار کنم اما نه از زاویه نگاه غربی ها و دولتهای مدرن غربی...
مهدی نصیری
طلبۀ علوم دینی و سردبیر سابق کیهان
حدود الهی هر چند ظاهری خشن داشته باشد و اجرای در ملا عام آنها احساسات و عواطف عده از انسانها را فارغ از نگاه عقلانی آنها خدشه دار کند، سرشار از حکمت و مصلحت برای جوامع بشری و شرط لازم برای تحقق امنیت و عدالت اجتماعی است و از همین روست که امام کاظم علیه السلام فرمود: اجرای یک حد الهی برای اهل زمین سودمندتر از باران چهل روزه است. (تهذیب الاحکام شیخ طوسی)
چالش دربارۀ دکتر سروش
به قلم دامنه: به نام خدا. به این قضیۀ جالب اما تأسف انگیز زیر که در اتوبان تهران_قم میان دو روحانی بر سر پخشِ صدای دکتر عبدالکریم سروش از سیستم صوتی ماشین رخ داده دقت کنید. دامنه یادآوری کند که سال هاست از دهۀ چهل و پنجاه تا اکنون برخی از روحانیون ضد شریعتی، تلاش کرده و می کنند تا نام و یاد و آثار معلم انقلاب دکتر علی شریعتی را محو کنند و او را در میان مردم مذهبی و نسل جدید با انواع تهمت ها و دروغ ها و اهانت ها و نقدها و هجمه و سانسورکردن ها و حذف کردن های نوشته و عکسهایش، بد جلوه دهند و حتی به قول آن تاریخ نویس دستوری نهضت امام خمینی _حجت الاسلام سیدحمید روحانی زیارتی_ ساواکی!!! اش بخوانند! اما هرگز نتوانسته اند دکتر علی شریعتی را از دل ملت ایران محو نمایند. زیرا شریعتی؛ فریادی علیۀ استبداد، شعوری علیۀ جهل، و پُتکی بر فَرق استحمار و استثمار و استعمار بود. چنین اندیشمند مبارز محبوبی را چه کسی قادر است از ذهن و دل ملت پاک کند!؟ به قضیۀ زیر فراست کنید:
«خوب حرف میزند؛ پدرسوخته!»
متن نقلی: «مهراب صادق نیا، عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب قم، در یادداشتی با عنوان «خوب حرف میزند؛ پدرسوخته!» نوشت: از تهران باز میگشتم. عمامه، عبا، و قبایم را روی تشک عقب ماشین گذاشته بودم و رانندگی میکردم. خروجی تهران به سمت قم، یا همان عوارضی، یک روحانیِ جاافتاده منتظر ماشینهای عبوری بود. پیشِ پایش ترمز کردم و گفتم: «حاجآقا من قم میروم و اگر شما هم آنجا میروید افتخار بدهید و سوار شوید.» لبخندی زد و به تشک عقب نگاهی انداخت؛ عمامه من را که دید خاطرجمع و سوار شد.
«سلام و علیک» ما که تمام شد، از او اجازه خواستم و دکمهی پخش ماشین را فشردم تا ادامهی سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش را گوش بدهم. یک دقیقهای طول نکشیده بود که حاجآقا فریادش بلند شد: «سروش؟!!! آقا از شما بعید است به حرفهای این خدا نشناسها گوش بدهید». آرام به کنار اتوبان آمده و ماشین را نگه داشتم. به حاج آقا گفتم «ما یکی از کارها را میتوانیم انجام بدهیم: شما تحمل کنید و سخنرانی را بشنویم؛ من به حرف شما عمل کنم و پخش را خاموش کنم؛ و سوم این که شما را همینجا پیاده کنم». با تعجب نگاهی کرد و گفت بشنویم، تحمل میکنم. بیست دقیقه از بحث سروش با عنوان «سکولاریزم خونین یا ستیزهجو» نگذشته بود که حاج آقا سرش را تکان میداد و میگفت: «درست میگوید پدرسوخته، واقعا درست میگوید». لبخندی زدم و گفتم، اگر درست میگوید، دیگر چرا «پدرسوخته»؟ گفت: «این آقا چون آدم خرابی است، حتی اگر درست هم حرف بزند، از سر پدرسوختهگیاش هست…» (منبع)
اوترنت چیست؟
اوترنت نام پروژه است که طراحی های آن در آمریکا آغاز شده و آن گونه که وعده داده شده، قرار است در سال ۲۰۱۸ حتی در دورافتاده ترین نقاط این کره خاکی به وسیله اینترنت ماهواره ای مردم بتوانند به اینترنت پرسرعت و بدون محدویت دسترسی داشته باشند.
شرکت آمریکایی Quika اعلام کرده نخستین اینترنت ماهواره ای رایگان پرسرعت را برای ساکنان کشورهای در حال توسعه ارائه می کند. این خدمت در مرحله اول برای ساکنان کشورهای خاورمیانه و آفریقا عرضه می شود. شرکت Quika به اپراتور ماهواره ای Talia تعلق دارد.
اینترنت ماهواره ای پرسرعت در سه ماهه دوم ۲۰۱۸ میلادی برای تمام افراد و کسب و کارهای مستقر در آفریقا و خاورمیانه به طور رایگان عرضه می شود. آلن افراسیاب، بنیانگذار و رئیس کوئیکا و مدیر عامل شرکت Talia توضیح داد: ما عدم توازن پیشرفتهای تکنولوژیکی و اقتصادی را در جوامع و مناطق مختلف، رفع خواهیم کرد. کوئیکا کمک خواهد کرد که این شکاف دیجیتالی و اقتصادی از بین برود. ۳/۹ میلیارد نفر یعنی حدود ۵۳ درصد از جمعیت جهان هنوز دسترسی به اینترنت ندارند. اکثریت این افراد در مناطق روستایی زندگی میکنند و اغلب فقیر هستند. دلیل اصلی افرادی که از اینترنت استفاده نمیکنند، نابرابری در درآمد و تحصیلات، همچنین فقدان زیرساختها، محتوای آنلاین مناسب و خدمات مرتبط با آن، به اضافه هزینههای بالای دسترسی و استفاده است.
آلن افراسیاب
بنیانگذار و رئیس کوئیکا
و مدیرعامل شرکت «Talia»
وی میگوید: در حالی که ابتکارات متعددی برای دسترسی جوامع به اینترنت به اجرا گذاشته شده است، شمار قابل توجهی از مردم همچنان دسترسی ندارند. ما امیدواریم با “کوئیکا” سرعت اینترنت را در سراسر دنیا افزایش دهیم و جوامع را به سمت بهتر شدن سوق دهیم. اینترنت رایگان “کوئیکا” توسط فعالیتهای تجاری پشتیبانی خواهد شد... ماموریت “کوئیکا” این است که اینترنت را به صورت رایگان برای اتصال مردمی که دسترسی به آن ندارند، فراهم کرده و بر نابرابریهای دیجیتال غلبه کند تا یک دنیای بهتر برای همه بسازد.» (منبع)
نکتهی دامنه
به نام خدا. این که پشتِ این تصمیم در آمریکا، اهدافی نهفته است شکی نیست. اما این که در ورای آن، چه برنامه ای برای نسل آینده دارند، بحث ما نیست. این که این برنامه همان نیّاتی ست که «آلن افراسیاب» بیان داشت، مربوط به این پست نیست و سرآخر این که آیا این پروژۀ آمریکایی را مهم تلقی کنیم یا مُهلک، نیز فعلاً مورد بررسی دامنه نیست. آنچه می خواهم در راستای این پست بگویم سه نکته است:
یک: هیچ کس مانند سده و دهه های گذشته، خیال نکند با حرام دانستن بلندگو و «بوق شیطان» نامیدن آن، روحانی روشن اندیشی مانند مرحوم محمدتقی فلسفی پیش نمی افتد و از آن ابزار، برای اهداف دینی و تبلیغی بهره نمی جوید.
دو: اگر کسی چه با غیرت دینی و با انگیزۀ پاک زیست نگه داشتنِ جامعۀ توحیدی و چه با هر دغدغه ایی با پروژه ایی همجون «اوترنت» -که اینترنت ماهواره ایی رایگان را در دست نسل جدید می گذارد- می هراسد و یا به حال جامعه و انسان دل می سوزاند؛ باید بداند چیزی که مردم و نسل جدید را در برابر هرگونه پدیده تشکیکی و ابزارهای خطرناک تکنولوژی، بیمه و در امان نگه می دارد، این است که پیشوایان دینی، سخن دین را بدرستی به جان تشنگان جاری کنند و دست اندرکاران نظام نیز، بدرستی دست به حکومتداری و حکمرانی بزنند. به گفته آن سردار که همیشه جلوتر از سرباز در رزمگاه حضور می یابد یعنی برادر قاسم سلیمانی: مردم را خدمت کنید، اقتدار نظام محفوظ است.
سه: با هیچ ابزار و تمدّنی نمی شود با زور و سرنیزه و حرام دانستن و به قول معروف فیلترینگ به نبرد برخاست؛ ابزارها همواره در راهند و بشر نیز به علت طبع خدادادش، از ابزارهای تازه تر دست برنمی دارد. پس؛ بهتر است دانایان، عالمان و کسانی که بلندگوهای نظام در دست شان است، نسل جدید را با کردار و گفتار تؤامان خود به اقناع برسانند تا آنان با عقیده و مرام محکم در برابر سیلِ بنیان کَنِ تشکیکات، شطحیات و تهاجمات نلرزند و نلغزند.
رهبری در خانۀ خشتی
به قلم دامنه. به نام خدا. یک مرجع است؛ یک عالم آگاه دینی. یک فقیه است؛ یک مقتدای محبوب اسلامی. آیتالله العظمی سید علی سیستانی. نشسته بر خانهیخشتی؛ در زاوی@ی جنوب شرقی حرم حضرت امام علی.
آیتالله العظمی
سید علی سیستانی
آن مرجع ساده زیست، چون بر مشیء امام علی (ع) زندگی می کند، بر قلوب مؤمنین حضوری محبوبانه دارد. سیستانی بزرگ، چون عالمی خبیر و تیزیبن است، بر کیدهای دشمن حیله ورز آگاه است. نقشه های آنان را می شناسد و هم حوزه و هم دولت و مردم عراق و منطقه را بخوبی هدایت می کند. او بی آن که خدَم و حشَم و گارد و هزینه های میلیاردی حفظ جان، داشته باشد، در همان خانۀ خشت خام گِلی، بر عراق و جهان اسلام نفوذی فوق العاده دارد و ذرّه ای هم هوا و جاه و مقام و ریاست و فرمانروایی در او نفوذ ندارد. راستی؛ چه چیزی باعث این نفوذ و محبویت است؟ راستی و درستی و ساده زیستی. درود بر آن مرجع بزرگ شیعیان جهان. جانش برای حفظ کیان اسلام، همیشه جانان.
به ظلم آری نخواهم گفت
خراسان ای زمینَت گوهرستان
سرایَت جلوه گاهِ عشق و ایمان
طارق خراسانی در ادامهی این شعر دویست و یازده بیتی، به دیار مزینان و استاد محمدتقی شریعتی صاحب تفسیر نوین و فرزندش معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی میپردازد، که ارائه میگردد:
به گوشم می رسد از باره ی نور
صدای انفجاری در مزینان
گرانقدری که قدرِ خود گران داشت
گرانسنگی که بر ما گشته ارزان
تپد آن آسمانی قلبِ تاریخ
درونِ پیکرِ فریادِ دوران
به ظلم آری نخواهم گفت، آری
سرودِ قلبِ تاریخ است این، هان
شریعت را مزینانی علی داد
رواج دیگری اندیشه بنیان
چو شمعی سوخت تا روشن بماند
به هر عهدی مسیر رهنوردان
به مانند پدر کو را ز حق باد
نثار روح والا رَوح و ریحان
تمام عمر خود روشنگری کرد
که ایمانش مسلم بود و ایقان
دگر مانند او مادر نزاید
کجا مانند او می بینی الان؟