گفت و گوی چشمه با سنگ خارا
يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۰۸ ب.ظ
گفت و گوی چشمه با سنگ خارا
به نام خدا
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به رَه گشت ناگه به سنگی دچار
به نرمی چنین گفت با سنگِ سخت:
کرم کرده راهی دِه ای نیکبخت
جناب اجل کش گران بود سر
زدش سیلی و گفت: دور ای پسر!
نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد
به کندن در استاد و اِبرام کرد
بسی کند و کاوید و کوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز خواهی کماهی رسید
برو کارگر باش و امّیدوار
که از یأس جز مرگ ناید به بار
گرت پایداری ست در کارها
شود سَهل پیشِ تو دشوارها
| لینک کوتاه →
qaqom.blog.ir/post/888
۱۳۹۷/۰۳/۲۷
برو کارگر باش و امّیدوار
که از یأس جز مرگ ناید به بار
بسیار عالی