بایگانی تیر ۱۳۹۷ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۶۷ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. دیشب ۱۷ تیر ۱۳۹۷ شب شهادت آقا امام صادق (ع) طبق سنوات گذشته در مراسم روضۀ آن امام هُمام در بیتِ پسر عمۀ مان جناب حجت الاسلام والمسلمین آق سیدجواد (شفیع) شفیعی دارابی دعوت بودیم. که به اتفاق اخوی مان شیخ وحدت، شرکت جُستیم. توفیقی بود تا ضمن شرکت در مجلس روضۀ صادقیه، با روحانیون بزرگوار دارابکلا نیز دیداری داشته باشیم و صلۀ اَرحامی کرده باشیم. این گونه تلاقی ها، موجب برکت و رحمت و مایۀ نشاط روحی ست. عکس هایی زیر بخشی از انعکاس این مراسم معنوی و عبادی ست که به اشتراک می گذارم. به امید شفاعت امام صادق:

 

 

 

سلام به حضرت معصومه (س)

از زایۀ عماریاسر

 

حرم حضرت معصومه. 17 تیر 1397. عکاس: دامنه

 

نمای حرم حضرت معصومه (س)

از زاویۀ بلوار عمار یاسر. عکاس: دامنه

 

 

  

 

آق شفیع و شیخ وحدت

عکاس: دامنه

 

 

 

سمت راست: حُجج اسلام: شیخ خلیلی.

شیخ مهدی دارابی نیا و روحانی ردیفِ آخر شیخ جواد مهاجری

ادامه‌ی‌مطلب

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. دامنه در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» معمولاً مسائل مختلف محل را به وُسع خویش انعکاس می دهد. امروز در سالگرد سید ابوالفضل مسلمی (نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر دارابی پایین محله) یک مؤسّسۀ آموزشی تربیتی قرآنی دارابکلا با نام «مهد کودک قرآنی ابوالفضل روستای دارابکلا» را معرفی می کند. تا هم یاد آن درگذشته زنده نگه داشته شود، هم از کار بزرگ و احسان و نیکوکاری جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی تجلیل به عمل آید و هم به مدیریت محترم مهد کودک قرآنی ابوالفضل خداقوت و انرژی مضاعف داده شود.

 

جناب حاج ابراهیم آهنگر دارابی پدربزرگ سید ابوالفضل، سال قبل با نیّت خیر این مکان را (در عکس های زیر) هدیه کرده است و در اختیارمدیر آن خانم فاطمه رجبی دارابی (دانش آموختۀ محترم دانشگاه و هنرمند نقاش) فرزند  آقای محمد رچبی قرار داده است. سال قبل، در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) مراسم دعای کمیل آن جوان از دست رفته را، با عکس های ارسالی جناب یک دوست منعکس کرده بودم و یادش را گرامی داشته بودم. اینک در شب شهادت امام صادق آل محمد (ص) این پست را تقدیم دامنه خوانان شریف می کنم. زیرا؛

 

با این انتشار هم مؤسسه را می شناسانیم که بخوبی و بدرستی پاگرفته که در کارش توفیق و نظم و برنامه ریزی دقیق دیده می شود؛ هم یاد آن جوان را تجلیل می کنیم و هم اهمیت و نقش بسزای آموزش قرآن را برای بچه های دارابکلا تذکار می دهیم و هم برای اعتبار محل مکان ها و اشتغالات آموزشی را بیان می کنیم. باشد که اجر آن به روح اموات همه و خصوصاً آن جوان درگذشته و نیاکان حاج ابراهیم و همسرش، نیاکان مؤمن خاندان موسوی و اموات ودرگذشتگان رجبی و نیز اموات این بنده نثار شود. ان شاء الله تعالی.

 

تصاویر و دو اطلاعیۀ مهد کودک قرآن ابوالفضل در زیر:

 

 

اهدائی حاج ابراهیم آهنگر.

به مناسبت درگذشت سید ابوالفضل مسلمی

نوۀ دختری حاج ابراهیم آهنگر

 

 

با مدیریت خانم فاطمه رجبی داراب

 فرزند محمدرضا رجبی اسحاق

عکس ارسالی فاطمه رجبی

بیشتر ببینید ↓

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. امشب ۲۵ شوّال، شهادت امام صادق آل محمد _صلّى ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلّم_ است. این گونه خودمونی این پست را می نویسم: کوچیک که بودم، در مکتبخانۀ مرحوم پدرم، از مرحومه مادرم زهرا آفاقی می شنَویدم که از شاگردان قرآنش به شوق و ذوق می پرسید و پاسخ می شنَوید:

خدا چندتا؟ یکی.

معصوم؟ ۱۴ تا.

اصول دین؟ ۵ تا.

فروع دین؟ ۱۰ تا.

امام اول؟ علی

امام دوم؟ حسن

امام سوم؟ حسین

و ...

ونیز می پرسید:

رئیس مذهب؟ امام صادق.

 

من که قافِ صادق را «خ»می شنیدم خیلی خنده ام می گرفت؛ گرچه خود نیز ضعفی دیگر داشتم و آن این بود تا پارسال! آفتاب را «هِفتاب» می گفتم. و چِشم را «تِش». و نیز «شیخ سعید شعبان» رهبر فقید جنبش توحیدی اهل تسنُّن لبنان را «سخ شعید سعبان»! می خواهم از این خاطره ام _که برایم جلوه دارد و بی نهایت مزّه_ سه چیز را بگویم:

 

می خواهم بگویم: با آن که شیعه هستیم، امّا امام صادق را در حد دوسه تا روضه!! و مصیبت و داستان های خرافه، به مردم شناساندیم! که همان گونه که قاف را خا تلفّظ می کنند، آن امام همُام و اُسوه را هم، به اشتباه می دانند. حال آن که، مرحوم ذبیح الله منصوری در کتاب «مغز متفکر شیعه» چیزهایی از امام صادق _علیه السّلام_ می گوید که مغز انسان سوت می کشد، که چرا از این همه دانش و ارزش امام جعفر صادق (ع) غافل بودیم و هیچ نمی دانستیم.

 

می خواهم بگویم: قرآن را با عترت مطالعه کنیم. و عترت را با قرآن. این دو گرانبهاء، عِدلِ و عین هم اند. از هم جدا نکنیم این دو ثقلِ اکبر را.

 

امام صادق (ع) آفتاب تفکرات مذهب شیعه است. آیا کی و چه وقت می خواهیم از این آفتاب نور بگیریم!؟ به جدّ بگویم کارکنان مؤسّسۀ شیعه شناسی اسرائیل غاصب، بیشتر از بسیاری از ایرانی ها، روی امام صادق کار کرده اند، که چرا آن امام آن همه درخشش داشت و دارد و آن همه سخن و حدیث و فقه از ایشان تولید شده است و مبنای فقه شیعه.

 

آیا نمی خواهید از «Lionel Messi» [لیونل مِسی] فوتبالیست آرژانتینی، بیشتر به امام صادق تان عشق بورزید و او را بشناسید و بشناسانید و گفته هایش را نقل کنید و کتاب ها و سخنانش را در کناردستِ اتاق تان بگذارید و با آن خو و خصال برگیرید؟ بگذرم و چهار سخن ارزنده و متفکرانه از دریای سخنان گوهربار آن رهبر شیعه، پیشوای صادق را هدیه کنم و التماس دعا در این شب و روز عزا:

 

سخن یکم: «پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسى است که براى مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد.»

 

سخن دوم: «خداوند اُمتى را عذاب نخواهد کرد، مگر در وقتى که نسبت به حقوق برادران نیازمند خود، سستى نمایند.»

 

سخن سوم: «یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح، از هزارسال عبادت بهتر است.»

 

سخن چهارم: «ثروتمندی و عزّت، سیر و گردش می کنند، پس هرگاه به موضع توکّل دست یافتند در همانجا اقامت می گزینند.»

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. مقدمه: از انبیای الهی و ائمۀ هُدی و حکیمان خدااندیش و حتی از نیاکان و والدین مان آموخته ایم که تا می توانید خوبی ها را بگویید و بدی ها را بپوشانید؛ چون خدا عَلّام الغُیوبِ ستّارالعُیوب است. مثل آن قضیۀ الاغ مُرده، که همه، زشتی هایش را می گفتند و تُفّی می انداختند و درمی رفتند، اما عیسی مسیح کلمۀ خدا _علیه السلام_ از راه می رسد و می گوید بَه بَه، چه دندان های صدفیِ سفیدی دارد. با این جمله دربارۀ حیوان، به آنان پندِ عملی می دهد و از صحنۀ ازدحام می رود.

 

من هم _که از ۱۵ سالگی ام در سال ۱۳۵۷، با این انقلاب بزرگ تاریخی قرن بیستم، قد کشیده ام و پا به پای آن راه رفته ام و با آن، همچنان هم پیمان مانده ام_ می خواهم با همین یک آموزۀ اخلاقی بالا _که ویژگی فطری و اصلی بشریت است_ به سراغ انقلاب اسلامی ایران بروم؛ تا، هم خوبی های آن را _تا جایی که دانشم قد می دهد و نیز تجربیاتم به من آموزانده است_ برشمارم و هم آسیب های آن را بگویم که نگفتن آن خطر است و آفت.

 

زیرا؛ گفتنِ هم دستاوردها و هم آسیب ها، خدمتِ به انقلاب محسوب می شود، نه خیانت و نَکث. و نه عهدشکنی و شکستنِ پیمان و سدّ. انقلابی که، همۀ مان می دانیم ثمرۀ ۱۵۰ سال مبارزۀ خونین پیشینِ آزادیخواهان ایران است و حاصلِ مجاهدت و نثار جانِ شهیدان و محصولِ مبارزاتِ آگاهانۀ مردمِ باایمان و هدایت های شجاعانۀ روحانیان وارستۀ ایران، که رهبری در صحنه، چون سیدروح الله داشتند و عالمان و اندیشمندان مجاهد و کادرپروری، چون مرحوم طالقانی، مرحوم منتظری، شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم دکتر علی شریعتی، مرحوم مهدی بازرگان. و نیز پیشروان غیوری چون سیدعلی خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و... .

بحث: در قسمت بعد

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. در یکی از کتاب های تاریخ ایران اینجا خوانده ام، که ایرانی ها می گویند: «تهران مغزِ ایران است، قم روح آن و اصفهان قلبش  (ص ۷۲). آیا واقعاً همین است که می گویند؟ من واقعی بودن این نسبت را نمی دانم. اما این که چرا این سه شهر، به سه عضو مهم انسان توصیف گردیده است، شاید علت و چرائی اش این باشد که از تهران، کشور مدیریت می شود. از قم بر روح تصمیمات آن دمیده می شود و در اصفهان، بهتر از همه جای ایران بدان عمل می گردد. شاید. اما نظر شما چه باشد خدا می داند.

 

البته مرکز معنوی ایران، مشهدالرّضا است. آستانی، برای جانان، مآوائی برای دلدادگان و حرمی برای درددل ویژۀ ایرانیان؛ که گویی برخی ها کوچه پس کوچه های آن «شهر شهادت» [تعبیری قشنگ از دکتر علی شریعتی در توصیف مشهد مقدّس] را، با اجارۀ هتل ها و ساختنِ سازه ها و ابتیاع سرسراها و رزرو سالن ها و رستوران ها و... ، پاتوقی برای سیاست ورزی جناحی، شست و شوهای مغزی، همایش های جورواجور و دریک کلام تسویه حساب ها! کرده اند. الله اکبر.

  • دامنه | دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی. سفرنامۀ تبلیغی. قسمت چهارم. عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود/ عاقبت غربیترین دل نیز عاشق میشود. بیست سال قبل روزهای آخر اردبیهشت ۱۳۷۷ از مشهد مقدس به مقصد زابل اتفاق افتاد . با مدیریت گروه تبلیغی  حاج آقا علوی که با هم در حوزه ی علمیه ی حاج آقا موسوی نژاد مشغول درس بحث بودیم  و ایشان دو اتوبوس از علماء و فضلا را که قریب به ۱۰۰ نفر مبلغ جهادی بودند ترتیب دادند . و ثبت نام نمودند . جهت تبلیغ در ایام ده روز اول محرم الحرام که در این سفر جرائت بیشتری جهت رفتن به تبلیغ پیدا کردم چرا که در سفر اول به ارومیه موفق بودم و مورد تعریف و تشویق قرار گرفته بودم .

 

اوقاف استان مازندران

حیدری جناسمی

۱۵ تیر ۱۳۹۷

شیخ مالک از راست نفر چهارم

 

در این سفر به زابل با قوت دل بیشتری و با شور و شعور ی که در درونم نهادینه شده بود ما را بر آن داشت که عزم را جزم کنم تا از صمیم قلب برای خدا و امام زمان کار کنم . در این سفر علی رغم اینکه همراهان کثیری داشتم مخصوصا برادر بزرگوارم جناب حجت الاسلام شیخ علی رمضانی دارابی بالا محلی فرزند رضا علی نوه ی حاج اکبر رمضانی  شخصیت متین وزین و شجاع از این  جهت خیلی دلگرم بودم ولی یک چیز در من دغدغه و استرس ایجاد کرد و آن اینکه در خبرها شنیده بودم زابلی ها آدم کش هستند و شب هر کجا بخوابی یواش میایند سرتان را از بدن جدا می کنند در کنارت می گذارند. این جریان فکرم را سخت مشغول کرده بود .گفتم خدایا ما تازه تشکیل زندگی دادیم و بچه کوچولو دارم (عفیفه ام آن زمان نه ماهه شده بود) مردد بین رفتن و نرفتن شدم تا اینکه با مدیر گروه تبلیغی صحبت کردم جریان بِکُش بکُشِ زابل را گفتم .

 

کُشتن واقعی بود. یعنی سنی های خیلی متعصب و افراطی و وهابیت و طالبان و اطرافیان بِن لادن از افغانستان می آمدند در زابل شیعه ها را قَلع و قَمع می کردند و حمّام خون براه می انداختند . واقعاً می کشتند . مسئاله کشتن واقعاً جدّی بود مثل داعشیها ولی در آن زمان داعش معروف نبود طالبان و بن لادن و وهابیت متعصب ...بیشتر سرِ زبانها بود . بالاخره استرس  و دغدغه ی من شدت گرفت . نه تنها من بلکه همه ی طلبه ها از این جریان مطلع بودند . و اکثریت این دغدغه را داشتند و خیلی می ترسیدند همین کشتن باعث شد . خیلی انصراف دادند . نیامدند . مدیر گروه گفت مُردن حق است . معلوم نمیکنه کجا میمیریم . امکان داره در همین مشهد یک حادثه ای اتفاق بیافتد بمیریم .. ولی ما مهاجر الی الله هستیم و از خدا می خواهیم در این سفر تبلیغی بهترین ها را برایمان در پرونده ی اعمالمان ثبت و ضبط نماید . و گفت هر جور راحتی یعنی در رفتن و نرفتن تبلیغ مرا مخیّر کرد . دیگر نمی دانم چی شد بالاخره دل به دریا زدم . رفتم..... ادامه دارد. دارابکلا. مالک رجبی دارابی.

 

جواب دامنه

 

به نام خدا. سلام. بیفزاید دامنه

 

عاقبت یک روز، مغرب محو مشرق می‌شود

عاقبت غربی‌ترین دل نیز عاشق می‌شود

 

شرط می‌بندم که فردایی –نه خیلی دور و دیر–

مهربانی، حاکمِ کلِّ مناطق می‌شود

 

هم زمان سهمیه‌ی دل‌های دل‌تنگ و صبور

هم زمین ارثیه‌ی جان‌های لایق می‌شود

 

قلب هر خاکی که بشکافد نشانش عاشقی‌ست

هر گُلی که غنچه زد نامش شقایق می‌شود

 

با صداقت، آسمان سهمی برابر می‌دهد

با عدالت، خاک تقسیم خلایق می‌شود

 

عقل هم با عشق یک‌جوری توافق می‌کند

عشق هم با عقل یک‌نوعی موافق می‌شود

 

عقل اگر گاهی هوادار جنون شد عیب نیست

گاه‌گاهی عشق هم هم‌رنگ منطق می‌شود!

 

صبح فردا موسم بیداری آیینه‌هاست

فصل فردا نوبت کشف حقایق می‌شود

 

دستِ‌کم یک ذره در تاب و تب خورشید باش

لااقل یک شب بگو: کی صبح صادق می‌شود؟

 

می‌رسد روزی که شرط عاشقی، دل‌داده‌گی‌ست

آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق می‌شود!

خلیل ذکاوت

  • دامنه | دارابی

 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. خانم «مهتاب نورزاده» در کتاب شعرش «بیراهه» به کنایه و اشاره می‌گوید:

«خانه‌های مَرمَرین، قبرهای مَرمَرین» دارند.

 

یادآوری: مرمرین، سنگ سپید و سخت و درخشان است.

  • دامنه | دارابی

پاسخ دامنه به بحث آبرو. به نام خدا سلام. ضمن قدردانی از جناب دکتر شیخ باقر که سؤال عظیمی را در پیشخوان مدرسه طرح کردند، پاسخم را در ۸ بند به اختصار می‌نویسم:


۱- واژه: آبرو را «عِرض، منزلت، مایهٔ سرافرازی» معنا کرده اند. پس در لغت آبرو بوی حیثیت، عزّت و حُرمت می دهد.


۲- انسان از نظر من ذاتی، آبرو دارد. و مؤمنان و نیز درستکاران جهان، علاوه بر آبروی ذاتی، از آبروی اکتسابی برخوردارند که ریختن این منزلت و شرافت، بسی کریه و مستوجب عذاب الیم (=خیلی دردناک) است.


۳- من شخصاً معتقدم هر جُنبده ای در زیر جلد(=پوست) خود اَسرار و احترام ، نهان ساخته است، که هرگز نباید این جلد جُنبده را آسیب زد که اسرارش بیرون بریزد و قدر و ارزشش تباه شود. انسان خطاکاره، خدا خطاپوش.


۴- آیا شنیده اید زمینی را که خیلی سفت و نفوذناپذیر باشد، و کلنگ در آن فرو نمی رود را «عزّت و عزیز» می نامند؟ آری، آبروی انسان همین گونه است، پس با کلنگ تهمت این زمین خدادادی را سوراخ نکنیم. و با بیل اهانت ها و دروغ بستن ها، بر این عزت آدمی جراحت نیافرینیم.


۵- من چون مانند شما همکلاسی های عزیزم با اعتقادات دینی زندگی می کنم، استناد مُتقن من، قرآن است که می فرماید: «وَ لقَد کرّمنا بی آدَم». خدا روحش را در ما دمید و به ما کرامت عطا کرد، این یعنی احترام به نفس. (به سکون حرف فاء)


۶- برای بند ششم مثال می آورم: چرا خدای متعال حکیم برای اتهام زنی به آن عمل «شنیع و کربه» شروط سختی قائل شدند، که باید چهار شاهد با چشمان خودشان صحنه را دیده باشند و به سوگند با قرآن شهادت دهند تا اثبات شود؟ و الا شلاق و تازیانه می خورند. این چیزی نیست جز حفظ آبروی انسان که مایه اصلی سرفرازی اوست، پس با آبروریزی موجبات سرافکندگی هیچ کسی را فراهم نسازیم. خدا ستّارالعیوب است چون آبروی بندگان را محترم می شمارد.


۷- خدشه کردن منزلت افراد، خصوصاً انسان های درست کردار، مانند نفوذ مخفیانهٔ آب به زیر یک ساختمان باعظمت است، اگر ادامه یاد مانند سیل بنیان افکن، آن را منهدم و منهزم می کند.


۸- ریشهٔ آبروریزی چیست؟ یعنی چه عواملی سبب ساز آبروریختن است؟ به عقل اندک م در این فرصت کوتاه، این هاست: حسادت، بی تقوایی، بی پروایی از خدا و روز حساب، کینه، تسویه حساب شخصی، انتقام جویی، رقابت کاذب، هوس های خیالی، شیطان زدگی، بدتربیتی، سادیسم، آزاررسانی، تحریک دیگران، وابستگی به مقام و پول ومکنت، و در یک کلام جدا از خدا زندگی کردن. با اعتذار. ابراهیم طالبی دارابی.۱۶ مرداد ۱۳۹۷.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از یک سختیِ زنانه. خداقوت زنان خانوادۀ بزرگ دارابکلا و زنان سخت کوش جای جای ایرانِ ایرانیان. این روزها در روستای ما _داراب کلا_ مردم، خصوصاً زنانِ کدبانوی خانه، سخت مشغولِ غوره گیری اند. غوره یعنی «دانه‌های ترش و نارَس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده». غوره یعنی «فرد جوان و بی‌تجربه». ضرب المثلی ست که می گوید: غوره نشده مویز شدن: یعنی «بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن. منبع

 

غورۀ انگور خانگی. عکس ارسالی یک دامنه خوان

 

خواستم در سلسله مباحث «تریبون دارابکلا» این را بگویم: غوره کار زُمُختی ست. هم چیندنش، هم دون دون کردنش. هم آب گرفتنش. هم کَف گیری اش. و هم حتی فروشش. فقط، خوردنش آسان است و بس. که مردانه!!! است. می خورند که آب کنند چی را؟ قند و نمک و چربی را. این روزها مردها، سخت گرم فوتبال جام جهانی روسیه اند! دست به سیاه سفید هم نمی زنند! حتّی بَجُسّه تخمه پوست را !! کارها همه می افتند به گردن زن؛ که اساساً کارشان، سیاه و سفید کردن است: می پزند، دیگ سیاه می شه، می شورند: دیگ سفید می شه. خصوصاً قدیما که با ریگ می شستند. من هم اعتراف کنم دیشب من هم غرق شگفتی بلژیک علیۀ برزیل شدم که دو بر یک بُرد و رفت آن بالا. و من هم در این بازی حامی بلژیک بودم خصوصاً سدّ دفاع آهنینش. کاش کشورها به جای حمله، همه خطِّ دفاع داشته باشند. پایان.

  • دامنه | دارابی
توضیح دامنه: به نام خدا. سیّدمحمدحسین و سیّدمحمدباقر. حجت‌ الاسلام ‌سیدهادی خسروشاهی که کتاب «شیعه» اثر علامه طباطبایی را چاپ کرده بود، یک جلد آن را به شهید سید محمدباقر صدر هدیه نمود. فکر می کنید شهید صدر با آن همه دانش و احاطۀ علمی و نفوذ سیاسی اش، دربارۀ مرحوم علامه طباطبایی چه نوشت؟

 

 

شهید صدر چنین نوشت:

 

«اما بعد، با افتخار هدیه گرانبهایی را که فرستادید دریافت کردم. کتاب عقیده شیعه حقیقتاً مرا شگفت‌زده کرد؛ کتابی که با دربرداشتن ژرف‌اندیشی‌های محقق بزرگ حضرت آیت‌الله علامه سید محمد حسین طباطبایی –خداوند مسلمانان را از آموزه‌های او بهره‌مند سازد– خلأیی بزرگ را در کتابخانه مذهب تشیع پر کرد. این کتاب توانسته است واقعیت تاریخی و فکری و دینی تشیع را به شیوه علمی بسیار زیبا و _تا جایی که من می‌‌دانم_ بی‌سابقه‌ای، رونمایی و ارائه کند. البته چنین چیزی از ایشان عجیب نیست؛ چراکه ایشان با نگارش آثار شاخص و خلق شاهکارهای فکری و پژوهشی در تفسیر و فلسفه و تاریخ، حقیقتاً یکی از منابع اندیشه اسلامی به شمار می‌آید و به‌خوبی نشانه‌های نهضت فکری بزرگ اسلام را به نمایش می‌گذارد». (منبع: شفقنا)

  • دامنه | دارابی

به نام خدا. با سلام؛ مطابق معمول دامنه، چهارنکته از این کتاب را به اشتراک می گذارم. ابتداء مشخصات کتاب: ایرانی ها؛ با عنوان فرعی: «ایران، اسلام و روح یک ملت». نوشتۀ خانم ساندرا مک کی پژوهندۀ آمریکایی. ترجمۀ شیوا رویگریان. چاپ اول، ققنوس ۱۳۸۰، در ۴۳۶ صفحه.

 

 

در ص  ۸ می‌خوانیم: ایرانی ها به تبع هویت یگانۀ خود، با تمامی شیاطین خودی و غیرخودی به پیکار برخاستند... هیچ نیروی نمی تواند دو وجه ایرانی و اسلامیِ ایران را باز ستانَد. و حکومتی در ایران کامرواست که هر دو وجه _ایرانیت و اسلامیت_ را همواره در برابر دیدگان خود قرار دهد.

 

در ص ۵۵ آمده است: دینِ زرتشت _دین قبل از ظهور اسلام ایرانی ها_ برای هزار سال در میان تشریفات بی تأثیر و مراسم عبادی اَسرارآمیز رو به فساد می رفت...

 

در ص ۲۴۷ : «محمدرضا پهلوی نه تنها به خاطر حفظ استقلال ایران بلکه برای حفظ تاج و تخت خود ایالات متحده آمریکا را به ایران کشانده بود..و

 

در ص ۴۰۲ نوشته است: «خاتمی [سید محمد] از سوی دیگر بیشتر به عمویی مهربان، شبیه است تا به سیاستمداری روحانی... او دین شناسی آزاده است... مردم وی را مردی می دانند که از شائبۀ فساد مبرّاست.»

 

 

در بالا عکس متن ص ۳۰ کتاب را منعکس کردم دربارۀ همپیوندیهای کوروش و دین زرتشت؛ که به نظرم مهم و خواندنی ست: می توان بر روی عکس کلیک کرد یا ضربه زد و در حجم بالا متن را مطالعه کرد. صفحۀ ۳۰ کتاب «ایرانی‌ها» دربارۀ همپیوندیهای کوروش و دین زرتشت.

  • دامنه | دارابی

به شرح دامنه. به نام خدا. اول بگویم هوتک چیست؟ هوتک گودالِ روبازی ست که آب جمع شده در آن، سهم مشترک، میان حیوان و انسان است که بسیار آلوده  و انباشته از زالو و باکتری هاست. اکثر مردم منطقه زابل، دچار بیماری‌های تنفُّسی سِل، تنگی نفس و ... هستند. هیچ کارخانه و کارگاهی در آن منطقه و حومه وجود ندارد. دختران منطقۀ زابل زیر سنِّ ۱۵ سال مجبور به ازدواج هستند، حتی در ۹ سالگی نیز شوهر داده می شوند. و کودکان از گرسنگی جانی برای درس خواندن ندارند.

 

 

مشکل سوءتغذیه نیز بیداد می کند و برخی دانش‌آموزان بدون صبحانه به مدرسه می روند و تا ظهر چیزی برای خوردن ندارند. به طوری که عزیز سارانی (نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استان‌ها و عضو شورای شهرستان زابل) صریحاً به عصر ایران گفت: «اینجا [منطقۀ زابل] شرایط وحشتناک است.»

 

مردم منطقۀ سیستان برای امرار معاش، به استان‌های دیگر همچون استان گلستان، خراسان جنوبی و یزد مهاجرت می‌کنند و بیچاره، دربه‌در و آواره استان‌های دیگر می‌شوند. نمی‌توان دقیقا گفت چه میزان از روستاها تخلیه شده‌اند اما در اطراف شهرستانِ هیرمند، منطقۀ قرقری و نیمروز _در نزدیکی دریاچه خشک شده هامون_ تقریباً از جمعیت خالی است. مردمان منطقه بلوچستان و چابهار برای مصرف آب از هوتک استفاده می‌کنند. آب این گودال‌ها به شدت آلوده است. اخیراً یکی از روستاییان به دلیل مصرف این آب، زالویی در گلویش گیر کرده بود. پزشکان مجبور شدند با عمل جراحی زالو را از گلویش بیرون آورند.

 

نمی دانم بگذرم با بگویم! بله؛ می گویم چون سخن حق را باید گفت، دستاوردهای انقلاب می دانیم خیلی زیاد است و منکرین آن باید خیلی بی انصاف باشند که آن همه را نادیده بگیرند و انکارش کنند؛ ولی، اما، زیرا، به خدا سوگند که رسیدن به دردهای مُزمن محرومان و رفع نیازهای ضعیفان و تهیدستان، اُسّ و اساس و فلسفۀ اصلی انقلاب ایران بوده است.  مردم را در فقر و بدبختی و ناداری تنها نگذارید! ای دولتِ خسته ای وزرای پا به سن گذاشته. ایران فقط تهران نیست. از عذاب خدا بهراسید و جامۀ کار بپوشید نه لبّاده های شیک و گشاد و نه پیراهن آخوندی سفید و موهای بزَک کرده.

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا