به قلم دامنه: به نام خدا. مقدمه: از انبیای الهی و ائمۀ هُدی و حکیمان خدااندیش و حتی از نیاکان و والدین مان آموخته ایم که تا می توانید خوبی ها را بگویید و بدی ها را بپوشانید؛ چون خدا عَلّام الغُیوبِ ستّارالعُیوب است. مثل آن قضیۀ الاغ مُرده، که همه، زشتی هایش را می گفتند و تُفّی می انداختند و درمی رفتند، اما عیسی مسیح کلمۀ خدا _علیه السلام_ از راه می رسد و می گوید بَه بَه، چه دندان های صدفیِ سفیدی دارد. با این جمله دربارۀ حیوان، به آنان پندِ عملی می دهد و از صحنۀ ازدحام می رود.
من هم _که از ۱۵ سالگی ام در سال ۱۳۵۷، با این انقلاب بزرگ تاریخی قرن بیستم، قد کشیده ام و پا به پای آن راه رفته ام و با آن، همچنان هم پیمان مانده ام_ می خواهم با همین یک آموزۀ اخلاقی بالا _که ویژگی فطری و اصلی بشریت است_ به سراغ انقلاب اسلامی ایران بروم؛ تا، هم خوبی های آن را _تا جایی که دانشم قد می دهد و نیز تجربیاتم به من آموزانده است_ برشمارم و هم آسیب های آن را بگویم که نگفتن آن خطر است و آفت.
زیرا؛ گفتنِ هم دستاوردها و هم آسیب ها، خدمتِ به انقلاب محسوب می شود، نه خیانت و نَکث. و نه عهدشکنی و شکستنِ پیمان و سدّ. انقلابی که، همۀ مان می دانیم ثمرۀ ۱۵۰ سال مبارزۀ خونین پیشینِ آزادیخواهان ایران است و حاصلِ مجاهدت و نثار جانِ شهیدان و محصولِ مبارزاتِ آگاهانۀ مردمِ باایمان و هدایت های شجاعانۀ روحانیان وارستۀ ایران، که رهبری در صحنه، چون سیدروح الله داشتند و عالمان و اندیشمندان مجاهد و کادرپروری، چون مرحوم طالقانی، مرحوم منتظری، شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم دکتر علی شریعتی، مرحوم مهدی بازرگان. و نیز پیشروان غیوری چون سیدعلی خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و... .
بحث: در قسمت بعد