دامنه‌ی داراب‌کلا

جهان، ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود، داراب‌کلا
۶۷ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی جمعه, ۱۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۲۲ ق.ظ

طبیعت تابستانه دارابکلا

 

احمد گرجی بالامحله

خال به دوش. خال. ۱۴ تیر  ۱۳۹۷

عکس ها: اینجا

 

 

آقای محمدعلی نبی زاده برادرشهید ابراهیم نبی زاده. بیمارستان بوعلی ساری. ایام شهادت امام علی (ع) ۱۶ خرداد ۱۳۹۷. ارسالی جناب یک دوست. با سلام و آرزوی سلامتی و شفا برای این مرد پرتلاش و خوش گفتار و خوش رفتار روستای دارابکلا. (ایشان دائیِ مادر همسرم هستند) عکس زیر محمدعلی نبی زاده و دامادش آقای گال برار بابویه دارابی برادر حسین نجّار و علی نجّار. درود به نبی زاده و سلام به جناب یک دوست که یادِ آقای نبی زادۀ این مرد خندان و بشّاش و مردمی و خاکی دارابکلا را تجدید کرده اند که اینک بر بستر بیماری ست.

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۶ ق.ظ

آنچه بر من گذشت ۷۱

آنچه بر من گذشت. قسمت ۷۱ :به نام خدای آفرینندۀ آدمی. با آن که خودم را یک نیروی پُرجهندۀ سیاسی می دانستم و از مسائل مملکت و جامعه و اوضاع اندیشه ای دهۀ شصت، بی خبر و بی توجه نبودم؛ اما چارچوب شغلی ام را به مُرّ قانون و فرمان تحذیری امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ دقیقاً رعایت می کردم و هیچ گاه خلافِ این جهت شنا ننمودم.

 

۲۶ خرداد ۱۳۶۹ ساری بودم که خبر رسید وضع همسرم دگرگون شده. خودم را فی الفور به منزل رساندم و آن دو _مادر و فرزندِ در راه_ را با هول و ولَع و دِهشت، به بیمارستان امام خمینی ساری؛ کمی پایین تر از دروازه بابل، در تقاطع امیرمازندرانی. ساعتی نگذشت که عادل من _پسر دومم_ پا به جهان گذاشت. آن روزها سونوگرافی کمتر رسم بود. اغلب خانواده ها، ریسک نمی کردند ببینند آیا فرزندِ در شکم، از ذکوره یا ازاُناث؟ لذا من، پیش بینی کرده بودم اگر دومین فرزندم، دختر باشد، یکی از صفات برجستۀ فاطمه زهرا س را بر او بگذارم؛ یعنی مُنعِمه، یعنی نعمت پروردۀ خدا. که نشد و خدا هرگز به ما دختر نداد. که می گویند دختر؛ رحمت است و برای پدر، نازکِش. راضی به حکمت و مصلحت خدای مهربان ام و جَبهۀ سپاس و شکر بر زمین می سایم. نام اولین فرزندم را بر مبنا و نیّت عرفان _خداشناسی و خداجویی_ در همان ایام مجرّدی، عارف گذاشته بودم و این دومین فرزند را بر حسب عشق به عدالت و عدل الهی، عادل نهادم.

 

پیش تر از آن، سعی کرده بودم خانه ای در حیاط خانۀ پدرومادری ام _که والدین بهتر از جانم، اجازۀ ساخت آن را به من داده بودند_ بر روی بنای نیمه ساز قبلی _که شیخ وحدت سال های اوائل انقلاب تلاش کرده بود بسازد که ادامه نیافت و پدر با او حساب کرد_ بسازم، و ساختم. چون طی این مدت _از ۳۱ مرداد ۱۳۶۵ تا نوروز ۱۳۶۷_ذدر دو اتاق مجاور سمت شرقی منزل پدرومادری، با آنها زندگی می کردیم. به قول محلی ها هنوز سِوا _یعنی جدا_ نشده بودم. خورد و خوراک و پخت و پزها واحد بود و یکجا. زیرا عروس خانواده ها _طبق رسوم محل دارابکلا_ تا مدتی باید پیش پدرشوهر و مادرشوهر زندگی می کرد. همین خانه ای که ساخته و تکملیش کردم، پس از فوت والدینم به عنوان ارث ماندگار مرحومان پدرو مادرم، برای من ماند. درود و صلوات خدا بر روح جاویدان و پاک شان.

 

معمولاً در دارابکلا، روال همین گونه بود. یعنی عروس و داماد تا دوسه سال در کنار خانواده زندگی می کردند و آرام آرام از والدین و اعضای خانه، جدا می شدند. که حالا کمی فرق کرده است. اول خانه می سازند و سپس عروسی می کنند. بگذرم. طی پنج سال اشتغال در ساری، در این شهر چهارپاتوق داشتم که اغلب آنجا سرمی زدم: یکی: کتابفروشی رسالت در خیابان انقلاب روبروی مخابرات. دیگری: کتابسرای دانشجو در خیابان فرهنگ، پیچ روبروی ادارۀ کل آموزش و پرورش. سومّی: لوبیافروشی داغ سرِ تقاطع قارن_انقلاب که صبحانۀ دلچسبی می داد؛ لوبیاچتی داغ با آرد و کولک گلپَر که به زبان بومی می گویند لوبیا پَته. و چهارمین پاتوقم: دفاتر توزیع و فروش پنج روزنامه مهم آن دهۀ داغ شصت بود: اطلاعات، کیهان، جمهوری اسلامی، رسالت؛ و سپس روزنامۀ سلام؛ که بعد از رحلت امام توسط سیدمحمد خوئینی ها تأسیس شده بود.

 

من این پنج روزنامه را بی هیچ وقفه ای، همه روزه می خواندم. فقط یکی را نمی خریدم روزنامۀ جمهوری اسلامی چون که در محل کار توزیع می شد. که هنوز هم در منزل دارابکلا، شماره های مهم و تاریخی این پنج روزنامه را در آرشیو و بایگانی شخصی ام دارم. یادم است بیشتر متن های مهم و سرمقاله های بسیارمهم و تاریخی این پنج روزنامه را، با پول شخصی ام، و با وساطت رفیقم سیدعلی اصغرشفیعی دارابی، فتوکپی کرده بودم و به صورت صحافی و کتاب درآورده بودم و گاهی در جلسات و نشست ها از آن استفاده می نمودم.

 

بگذرم و خواستم بگویم ما و همدوره ای های عصر ما، این گونه، زندگی را پیش می بردیم. که با تأسُّف فراوان، سطح مطالعات این نسل حاضر، نه فقط کم، بلکه تعطیل شده است و همه، در تلگرام می‌پلکند و ضرر و زیان و حتی خُسران قرآنی می خرند. ننگ و خطر وحشتناکی که آیندۀ ایران را خواه ناخواه نابود می سازد. و شک ندارم دشمن پشت این قضیه است. بدا به حال کسانی که با هرزه نویسی ها،چرندبافی ها، دری وری ها و تهمت ها و هجویات زشت، نوجوانان معصوم این مملکت را، ساعت ها، تا پاسی از شب، در تلگرام و کانال های بی ارزش و مزخرف شان، مشغول می سازند و کتاب و مطالعه را _که انسان را می سازد و جامعه را دگرگون می کند_ مظلوم و تنها و خاکخور و گردگیر، رها ساخته و کناری انداخته اند. خدا نگذرد! نمی دانم چی بگویم. بگذارم و بگذرم. خیلی حسرت و افسوس می خورم و حتی غُصّه.

 

دارابکلا را با یک وانت نیسان اثاثیۀ منزلمان، که نیمی را در همانجا باقی گذاشته ایم_ با وداع جانسوز با والدین و خداحافظی خاطره انگیز را اُقربا و رُفقا، به سمت قم ترک می کنیم. که من اسمش را نه گُسَست، بلکه هجرت می گذارم. دو هجرت: هجرت اول من در سال ۱۳۶۳ به قم برای طلبگی حوزه. و هجرت دوم ما به قم در سال ۱۳۷۱ برای دانشجویی دانشگاه.

 

حالا دیگر شهریور ۱۳۷۱ نزدیک می شود و من در سن ۲۹ سالگی، به دلیل قبولی در رشتۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران باید محل کارم را با ۵ سال سابقۀ خدمت و ۳ سال سنَوات مثبت (جبهه و نیز مدتی سربازی) جمعاً ۸ سال سابقه؛ و نیز محل سکوتم را با ۲۹ سال سکونت و خاطره و همهمه و وِل وِله و هِلهله، برای یک گام متعالی تر یعنی درس و مشق که عشق ثانی من شده بود_ ترک کنم. و کردم.

 

من و دو فرزندمان عارف و عادل و همسرم خدیجه، به رانندگی داماد خاندان مان آقای حسینعلی رمضانی. حالا هم فرزند سوم عاصم در راهِ دنیاست و هم ما در راه قم. هجرت دوم. در این حرکت تاریخی عمرم، چه ها بر من گذشت؟... تا بعد...

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۸ ق.ظ

آنچه بر من گذشت ۷۰

قسمت ۷۰ : به نام خدای آفرینندۀ آدمی. شیخ وحدت گفت: تعطیل کنید. جلسات را بگذارید کنار. حتی نشست های قرآن را. اگر فکر می کنید ترک کردن جلسات قرآن، گناه دارد، من گردن می گیرم. شما الان بچسبید به درس و تکمیل تحصیلات. حال که جنگ تمام شد، زمان، زمان درس است و تقویت سطح دانش. آن شب برق هم رفته بود و پروانه ای دور لَمپا _فانوس_ اتاق ما، بال بال می زد. شیخ وحدت به پروانه پرداخت و مثال دانشمند ژاپنی را آورد و گفت: شما هم باید مثل این پروانه آنقدر تلاش کنید آنقدر بال بزنید تا برسید به نور. چنین کردیم. خیلی هم قاطع. پیش ایشان همان شب، هم قسم شدیم درس را تا نهایت امکان ادامه ببخشیم. بخشیدم. همۀ نشست های اضافی را موقتاً کنار گذاشتیم. هَمّ و غَمّ خود را وقف درس کردیم و مساعی خود را با نیت انقلابی متمرکز کردیم به تکمیل تحصیلات. من و آن تعداد رفقا که در ایام دفاع مقدس _به دلیل حضور واجب و ضروری و تکلیفی مان در جبهه ها و عملیات ها_ از درس بازمانده بودیم، شروع کردیم به درس خواندن. (یاد روانشاد یوسف به خیر که او هم بود و آغاز کرده بود به تکمیل درس)

 

سال ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ بخش بزرگی از زندگی‌مان شده بود درس درس درس. من به گونه ایی آرمانِ ورود به دانشگاه را برای آیندۀ خودم جدّی و حیاتی و سرنوشت ساز گرفته بودم؛ که طی همین یک سال و نیم، همۀ کمبودها و بازماندگی تحصیلی ام را در مجتمع رزمندگان ساری که اتفاقاً توسط آقای ترابی از دوستان صمیمی شیخ وحدت اداره می شد، به طور چشمگیری جبران کردم و نفر اول و ممتاز آنجا شدم و طی مراسمی از دست فرماندار وقت ساری جناب آقای رهی، سکّه و یک دست کُت و شلوار هدیه گرفتم که در تصویر بالا آوردم.

 

و تقریباً دوماه کاملاً خودم را از گشت و گذار و اجتماعات، محروم و با جدّیت در کنکور سراسری شرکت کردم و با رُتبه ۷۳ در رشتۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران قبول شدم. که بعداً به این قطعه از زندگی ام می پردازم زیرا همین موجب شده بود هجرت دومم به قم صورت پذیرد.

 

در حین تکمیل درس که عصرها پی می گرفتم، حتی یک روز هم دست از محل کارم برمی نداشتم و اغلب تا نیمه های شب در مأموریت بودم و با ماشینی که در اختیارم گذاشته بودند، ساعت ۱ بامداد به منزلم در دارابکلا می‌آمدم و صبح زود به ساری برمی گشتم. ارتباط مردمی با مردم شرق و شمال شرق شهرستان ساری (از پل تجن تا نکا و دو سوی جنگل تا دریا) برای من چون عسل، شیرین بود و خدمت به خلق را، خشنودی خدا می دانستم. در همۀ این ایام، شیوۀ وحدت آفرینی را در میان مردم منطقه تحت پوشش، به اجرا گذاشته بودم و برای من نیروهای راست و چپ فرقی نداشت همه نیروهای ارزشی و انقلابی را در سازماندهی دخالت می دادم.

 

در بیشتر این مناطق وسیع، بارها بارها، در طول شب های متمادی، جلسات و نشست و برخاست برگزار می کردم و در مساجد و تکایا و پایگاه های شان سخنرانی می نمودم. حاصل این سال های زیبا و نشاط بخش، یافتن دوستان فراوان و مراودت های بی کران بود که کماکان _بعضاً با اُفت و خیزان_ استمرار یافته است. حال (سال ۱۳۶۹) که خرداد ماه فرا رسید، پسر دومم عادل در راه بود. در تولد عارف نبودم، جبهه بودم. در این تولد هم _که در ۲۶ خرداد ۱۳۶۹ روی داد_ داستان دارد مفصّل ... تابعد.

(آنچه بر من گذشت)

فتح اله
تعداد دیدگاه ها ← :
در ارومیه چه گذشت؟ دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۵۸ ق.ظ

در ارومیه چه گذشت؟

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت دوم. با سلام ارادت آقای طالبی. بخش دیگری از این دسته از مطالب بنده، به دامنه خوانان محترم ارائه می گردد: بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد/وین مایهٔ عمر رایگان میگذرد/در منزل تن مخسب و غافل منشین/کز منزل عمر کاروان میگذرد. (مولوی «دیوان شمس» رُباعیات) عده ای زیادی از بزرگان به من گفتند شما که سفرهای زیاد تبلیغی دارید از عمر خودتان استفاده کنید. دست به قلم بشوید حتما سفرنامه ایی تدوین کنید. بنده سالهای سال تصمیم گرفتم بنویسم، ولی تازه موفق به نوشتن شدم امیدوارم مفید واقع شود. و حال ادامه ی آن را داشته باشم. چه خوب بود همان موقع می نوشتم به همراه تصویر و عکس، اما این توفیق هم حاصل نشد. آنچه که بیاد دارم مرقوم میدارم. شَوق و ذَوق وافر اینجانب نسبت به تبلیغ و سفرهای تبلیغی، باعث شد سه کیف بزرگ کتب تبلیغی و لباسم ۳۴ ساعت طی طریق با اتوبوس در اواخر دی ماه ۱۳۷۶شمسی از مشهد مقدس با حکم و نسخه ی تبلیغی عازم سپاه ارومیه قرارگاه حضرت حمزه ی سیدالشهداء و گردان المهدی و گردان ۱۴ معصوم ع و گردان نظام مهندسی و پادگان مالک اشتر قرار بگیرم.

 

 

ابتدای ورودم ساعت ۱۰ شب اول ماه مبارک در قرارگاه حمزه سیدالشهداء مستقر شدم. در بَدو ورود با استقبال نگهبانان و پذیرایی مسئولین  شب قرار گرفتم و افتخار داشتم سحری شب اول ماه رمضان را در کنار آن بزرگواران و رزمندگان سلحشور و شجاع باشم بعد از صرف سحری مشغول دعای سحری و راز و نیاز و نماز با معبود حق تا اینکه اذان صبح شد و در مسجد قرارگاه حمزه، نماز جماعت بر قرار نمودیم. امام جماعت نداشتند و از حقیر درخواست نمودند امامت جماعت را قبول نمایم. بعد از اتمام جماعت صحبت و سخنرانی مجدد به محل استراحت خودمان رفتیم. در ضمن هوا خیلی سرد و برف و یخ بود  ترجیح میدادیم هر چه سریع تر در اتاق گرم قرار بگیریم. بالاخره تا ساعت ۸ صبح در اتاق برای استراحت بودیم بعد از آن جهت مشخص شدن فعالیت فرهنگی اینجانب در اول ماه رمضان نزد مسئول عقیدتی فرهنگی قرار گاه رفتیم و ایشان فعالیت ما را در گردان مهندسی قرار دادند که در آنجا فرماندهان و سربازان مشغول فعالیت بودند و برنامه ی من در بر قراری کلاس های احکام و اعتقادات و اخلاق و قرائت قرآن و تفسیر قرآن مخصوصا برای سربازان و بعضا برای فرماندهان صورت می گرفت.

 

فرماندهان از خوی و نقده و سقز و مهاباد و ارومیه ... و سربازان از همدان و ..... بودند. در وسطهای ماه رمضان، ندانسته بخاطر خوردن مرغ فاسد در سحر، همه ی سربازان و بعضی فرماندهان که شب می ماندند و خودم مریض شدیم و همه اسهال شدید گرفته بودند. با عرض معذرت سرویس بهدلشتی خیلی جای دور بود از طرفی هوا هم خیلی سرد و برفی و یخی بود. وقتی جهت قضاء حاجات و آرامش شکم در سرویس قرار می گرفتند تا برگردند به اتاقشان باز شکمشان جهت اسهال شدید درد می گرفت. از جهتی مجبور شدند با پتو در کنار سرویس بهداشتی بنشینند تا مجدداً به آرامش نسبی برسند ولی زندگی سربازان و فرماندهان... در آن گردان مختل شده بود. تا جایی که کلاس و نماز و خورد و خوراک را ترک کرده بودند از طرفی دکتر و درمانگاه در دسترس نبود.

 

بالاخره تا دو یا سه شبانه روز این روند ادامه داشت ودر آخر نمیدانم وضعیاتشان چطور شد. تا خوب شدند. این مریضی در من هم اثر کرده بود اما خفیف بود چرا که سحری کم خورده بودم و مرغ زیاد نخورده بودم در غیر این صورت بنده هم مثل آنها دچارمریضی  شدیدی میشدم اما در هر صورت فرماندهان دیدند این مریضی در من هم اثر کرد سریع با پاترول اینجانب را در شهر ارومیه بردند و با مختصر دارو و درمان مداوا شده بودم و از آن بر بعد الحمدالله خیلی سر حال بودم و فعالیت تبلیغی خودم  چندین برابر ادامه می دادم و جنب و جوشم بسیار زیاد بود علتش همان علاقه ی بنده به تبلیغ بود. و دلیل دیگر اینکه فرماندهان مرا خیلی تشویق می کردند و این تشویقشان باعث قوت و نیروی من میشد. خیلی هم خوشحال بودم .و کارم به گردان المهدی و گردان ۱۴ معصوم و پادگان مالک اشتر ارومیه و...

 

 

یادم نمیاد کشیده شده بود چنان فعالیتم زیاد بود که روز ۶ کلاس مربوط به سپاه که تدوین داشتند برگزار می کردم و مسئول عقیدتی سپاه ارومیه در آن سال هدیه خوبی به این جانب دادند .و عید فطر آن سال نزدیک ۲۲ بهمن بود بنده در اتمام ماموریت با گرفتن سوغات ارومیه (نبات و نُقل درجه ی عالی که با چای خیلی دلپذیر بود و چند دست استکان کریستال فرانسوی که در آن زمان مُد شده بود و لباس برای اولین دخترنوزادم و دلبندم که قلبم به او وابسته بود که در آن زمان تقریبا ۵ ماهه بود که خیلی دوستش داشتم اسمش زهرا نام مستعارش عفیفه بود (روحش شاد) و خانواده ام خریده بودم) رهسپار ساری شدم. چرا که قبل عزم تبلیغ خانواده ام را از مشهد آورده بودم دارابکلا  تا کنار مادرشان و فامیلان باشند.باز مجدداً رفتم مشهد و از آنجا به ارومیه اعزام شدم. سفر اول تبلیغی خودم را بهمین مقدار اکتفاء میکنم. هر چند مطالب دیگری دارم ولی زمان زیادی لازم دارم. اگر خوانندگان نظراتی دارند استفاده می کنم. 14 تیر 1397. دارابکلا‌. ارادتمند مالک رجبی دارابی.
 

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. این قسمت خاطره‌نویسی تبلیغی‌ات را بادقت خواندم. چندچیز برایم جاذب بود:

 

۱. این که اراده کردی بنویسی. و این عزمت فرمان از قرآن است: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ.»  (قلم. ۱)

 

۲. این که خاکی میان سربازان دعوت دینی انجام می‌دادی.

 

۳. این که به عنوان روحانی در جبهه‌ها و مرزها و میان رزمندگان حشر و نشر داشتی.

 

۴. این که من تازه دارم ریزخاطرات یک روحانی فاضل و بااخلاق و پرنشاط هم محلی‌ام را می‌بینم.

 

۵. پیشنهاد من به عنوان دامنه‌ای که شما را دوست می‌دارد و بسیار گرامی می‌دارد این است، امید است لا به لای خاطرات، نکته‌آموزی‌ها هم بنویسد و صرفاً شرح قضایا نشود. یعنی بهره‌وری از خاطره و رساندن خواننده به مقاصد معنوی و دینی و اجتماعی و پندآوری.

 

۶. این دو قسمت را خوب نوشتی. فقط هر قسمت اندازه اش محدود باشد تا خواننده کشش پیدا کند تا آخر برود. تا بفهمد شیخ هم اسهال می‌گیرد!!! چون برخی‌ها خیال می‌کنند شیخ‌ها مریض نمی‌شوند و در نرم و چرب می‌زیَند. و در مسافرت‌های تبلغیی هم بوقلمون می‌خورند و هم نسکافه و دلستر. خداحافظ.

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۷ ب.ظ

بحث آزاد دربارۀ کوروش کبیر

به قلم فتح الله دهقان: سلام. بسیار جالب بود. [ینجا] دراین خصوص لازم میدانم به عرض برسانم ما نباید مطلق نگاه کنیم. بایستی نسبی قضایا را دید. ودیگر این که هر طبقه ای را بایستی با جنس خودش در طبقه خودش مورد بررسی وتجزیه تحلیل قرار داد. واین طور نیست که بگوییم همه پادشاهان ظالم واهل فسق وفجور بوده اند. افرادی مثل کریم خان زند و... نیز بوده اند. وبه نظر من ما بایستی پادشاهان را با هم مقایسه کنیم در این بین عده ای بهتر از دیگران بوده اند. اصلا قدرت فساد میاورد. البته خواهش میکنم هر که میخواهد به من پاسخ دهد مثال مولا علی را نیاورد. بله، علی (ع) نمونه واسوه تقوا بود. ولی یکی بود. ما هم مخلصشیم. به قول کوچه بازاری کَرشیم. اصلا قدرت که در پادشاه وحاکم تجلی میکند این مسائل جزئ لاینفک آن است. اصلا بفرمایید کی ظلم نکرد؟ اصلا ما یک ایراد اساسی داریم که این مسائل را با اخلاق قاطی میکنیم. این ها مقولات متفاوتند. وبه نظر من شاید به عدم شناخت ما به این مسائل برمیگردد.

 

استاد بدرستی فرمودند عده ای کینه وعناد دارند به جمهوری اسلامی. وهمه چیز را سیاه میبینند.و آنها ایراد دارند که ولی فقیه حکومت فردی واستبداد است ولی هم اینها، مدینه فاضله شان محمدرضا شاه است. من خودم از رضا پهلوی شنیدم که پذیرفت واقرار کرد که پدرش مستبد و خودرأی بوده است. اینها دور قبری شیون میکنند که مُرده ای در آن نیست. البته وقتی منصفانه نگاه بکنیم رضاشاه خدمات بزرگی باین  کشور کرد. در هر حال  ما بایستی نسبی قضایا را ببینیم. و مهمتر اینکه در نوشتن وتحلیل هامون منصف باشیم وحق را بگوییم  که قطعاً به مذاق خیلی ها خوش نمی اید.

 

پاسخ‌دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب دهقان دوستِ نویسندۀ فاضل من. خدا خیرت دهاد و هر کجا هستی این روزها، روزهای شیرین و شب های پرستاره داشته باشی. اما بعد، تکمیل بحثت:

 

بسیار خوش آمدید به بحث آزاد دربارۀ کوروش. مطلبت را خواندم و ورای آن را هم خواندم و از بیان دیدگاه شما بهره گرفتم. ارزش بحث در همین علم افزایی هاست.

 

من پادشاه عادل نمی شناسم. اگر می شناسید معرفی کنید. کوروش را با آن مشخصات می شناسم که در آن پست (اینجا) رُک گفتم. اگر کریم خان زند ملایری (بنیانگذار دودمان زندیه) را مثال آورده ای، حتماً تاریخ را مرور کرده ای، ایشان _که روح شان شادمان باد_ برای برائت از عنوان پادشاهی خود را «وکیل الدُوله» خواند. پس طبق فرمول و مبانی شما وی را باید در طبقۀ خودش بررسی نمود نه در عِداد پاشاهان.

 

بحث فقط بحث ظلم پادشاهان نیست. من اساساً پادشاهی را غصب می دانم. غصبِ حق ملت و بالاتر غصب حق حاکمیت خدا. هرکس شاهی کند محکوم است. چه کسی به پادشاهان حق حکمرانی داده است؟ آنان به زور و وارثت بر مردم سوار شدند و استبداد بر این مملکت گستراندند.

 

ما در اسلام به جای پادشاه و شاهنشاه و عنواین دیگر، رهبری داریم که الگوی مدیریتی شیعه است و علم و عدل صفت برجستۀ آن است. لذا اگر روزی خدای ناکرده ولی فقیه هم پایش را کج بگذارد و به فرمودۀ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ بخواهد دیکتاتوری کند، خود به خود منعَزل است. زیرا اسلام با هیچ کسی شوخی ندارد. همۀ این دغدغه های امام، برای این است که نظریۀ سیاسی شیعه، مخدوش نشود. یعنی ارادۀ ملت، بیعت آزاد با حاکم، رأی به وکیلان برای خدمت و مسألۀ کلیدی و مهم شیعه، یعنی رابطۀ متقابل رهبری و امامت و اُمّـت.

 

خیلی عالی موضوع استبداد پهلوی را روشن کرده ای و این بیان شما تحسین دارد. درمورد رضاخان میرپنج اما با شما توافق ندارم. جریان عنود را هم خوب مثال آوردی که به انقلاب اسلامی کینه کردند و دنبال هر حربه و ابزاری برای کوبیدن آن هستند. این که واژۀ «استاد» را برای من بکار برده ایی، من بی تعارف بگویم شاگردِ همۀ دامنه نویسان و دامنه خوانان شریف هستم. از حضورت، صمیمانه ممنونم و منتظر نوشته های خوب شما می مانم.

دهقان
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۱۴ ب.ظ

آری اینچنین بود برادر!

به قلم دامنه. به نام خدا. رفیق گرانقدرم جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی در (اینجا) متن مرا دربارۀ کوروش (اینجا) مورد نقد قرارداده اند؛ که ضمن قدردانی جانانه از وقت گذاری ایشان برای نقّادی، توضیحی جهت جواب به ایشان، برای دامنه خوانان شریف ارائه می کنم:

 

هیچ پادشاهی پیامبر نبود، اما برخی پیامبران الهیِ بنی اسرائیل مانند حضرات داود و سلیمان _علیهماالسلام_ به امر خدای متعال، جامۀ سلطنت بر تن کردند؛ چنانچه حضرت یوسف (ع) پس از همۀ ابتلائات و زندان و آزمون ها و محنت ها، به مشیّت خدا، عزیز مصر شد. و فرق است میان پادشاهی که به زور و وراثت، بر مردم حاکم شود با سلطانی که خدا او را به مصلحت دین و مردم آن روزگار، برگزیند. بنابراین، ایراد اول شما جناب عبدی بر متن من، خَلط موضوع بوده است.

 

دکتر شریعتی در نوار تاریخی «آری اینچنین بود برادر!» خطابش به همۀ بردگان و تهیدستان است و ذمّ همین سلطنت ها و شاهان که اَهرام ثلاثه و کاخ های ستم را ساختند و بر گُردۀ مردم سوار شدند. او رفت کنار اهرام نشست و نوشت و بعد در مشهد یا حسینیه ارشاد تهران، آن را بر شنوندگان پرشور و شعورش با آن لحن آسمانی اش خواند. دیدگاه من نسبت به پادشاهان، از همین نوار متفکرانه شریعنی شکل گرفته است و همچنان به شریعتی دراین باره ایمان دارم که  از روی علم، سخن گفت، نه از روی حقد و جهل و احساس.

 

خوشحالم خود جناب عالی پس از کمی نقد، تصریح کرده ای: «و صد البته از منظر نگاه دینی شما هرگز در مسیر ظلم و جور نبودند.» آیا به یک مؤمن به دین مبین اسلام می آید انبیای الهی را در مسیر ظلم قرار دهد!؟ حتی تصوّر و خیال این تفکر، خطا و بلکه گناه است چه برسد به باور به این نقیصه و ذَنب لایغفر. ما طبق آیات ۳ تا ۴ سوره‌ی بقره که می فرماید ایمان شش شرط دارد، پنجمین آن این است که مصدِّق همۀ انبیاء باشیم. «وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ: و آنچه پیش از تو فرود آمده است،». پس، قیاس پادشاهیِ پادشاهان و از جمله کوروش با سلطنت برخی از پیامبران (ع) به اقتضاء حکم خداوند، از اساس نارواست. و به نظر من  شما در نقد کمی شتاب زده عمل کرده ای.

 

شاید خودت هم بهتر از من می دانی، کسانی که از کوروش «بُت» می سازند، و دم از احیای آیین زرتشت می زنند، و یا شعار احیای سلطنت می دهند؛ اغلب شان یک کلمه از کوروش نمی دانند. اینان، _بیشترشان_ به کینۀ انقلاب اسلامی، دم از کوروش می زنند و او را تظاهراً جلوی نظام ایران علَم می کنند تا به نیّات شوم شان برسند. و الّا، کوروش اگر در قرآن تمجید شده است و عملکردش آن گونه توصیف گردیده است، برای آن بوده است که ستمدیده هایی را از مَهلکه ی ستم کنندگان نجات دهد و یأجوج و مأجوج را با آن سدّ سدید ش دربند کند. تو خود می دانی عبدی، که یأجوج و مأجوج های امروزی! کوروش را هم قبول ندارند. آنان فقط در پیِ انتقام گیری از انقلاب اسلامی اند، که بساط سلطنت و شاه و شاهی گری و خیانت های سازمان های برانداز را برچید و مردم را و آرای آزاد مردم را حاکم کرد و ولایت فقیه هم مواظبِ همین دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.

 

اما از پاراگراف «باید قبول کنیم که...»، نوشتۀ منتقدانۀ شما بر دامنه، تا انتهای پست شما، هیچ ربطی به متن من ندارد. لذا منطقاً معاف از پاسخم. از سماحت طبع شما جناب عبدی باخبرم؛ لذا می دانم پاسخ من شما را حتی اگر اقناع هم نکند، ظرفیت شنیدن و بحث کردن داری. ضمن آن که من در آن متن استنثنائاتی برای کوروش، _نسبت به پادشاهان دیگر_ قائل شدم؛ که گویا شما آن را از دیده معمولاً تیزبین خود، عبور نداده اید. برایت آرزوی سعادتِ هر دو عالم _بلکه عوالم_ می کنم. تمام.

پنظر محمد عبدی سنه‌کوهی

 

سلام مجدد
این نوشته شما را کجای دلم بگذارم اخوی:
«پادشاهان، همیشه بر مردم سرزمین خود ستم روا داشته اند و اربابی کرده اند و آنان را برده و رعیت و بی سرزمین ساخته اند.»
 
منظورم به این کلمه همیشه بوده و هست. قصدم دفاع از پادشاهی نبوده و نیست و اعلان برائت کردم اما اینکه شکل دیگری غیر از موروثی که آنهم مبتنی بر دلایل و شواهد عامه پسند بوده و هست چنین به نظر میاد که غیر موروثی سلطنت هم دچار مشکل و غیر قابل دفاع شده است.
 
 
اینکه ضامن دفاع از حقوق مردم را شخص یا افرادی خاص هم تلقی نماییم هم به نظر می رسد که دیگر خاصیت و کارایی استدلالی خود را از دست داده است به نظرم آنهم مشروط به تایید اکثریت مردم در یک فضای انتخاب آزادنه است و لاغیر.
 
 
نگاه دکتر شریعتی هم در یک دوره خاص با نگاه برتر آنزمان شکل گرفته بود و اگر اکنون بود دور از ذهن است چنین بیاناتی را تکرار می کرد حداقل سکوت می نمود .
 
البته آنانی که به فکر احیای سلطنت هستند را نه نفی می کنم و نه تایید نیتشان حداقل بر من و شما مشخص هست چه آنانی که با پرچم و علم کورش و رضاشاه به راه افتادند و چه با علم مقدس خلیفه پنداری جانشینی پیامبر و تقدس مآبی های افراطی.
 
 
به نظرم حفظ شرع ابزاری شده است برای تامین خواسته قشری خاص و این مذموم و پذیرشش برای عامه عموم سخت شده است کار به شخص خاصی ندارم اما تفکر غالب فعلی با ابزار دینی در حال جا انداختن مطامع دنیوی با شعار اخروی است و ازین نظر بنده خود را همراه برخی ها نمیدانم و صف خود را جدا می دانم و حقیقت قضیه آن است که نباید دین را ابزار سرکوب خواسته های برحق مردم کرد و نظر اکثریت را نباید نادیده گرفت و بر منتخب اکثریت ملت عرصه را چنان سخت کرد که نظر و کارش مورد هجمه قرار گیرد و روز حسابرسی خود را صاف در کشید و ناه و عقاب را برای دیگران خواست و ...
 
 
باید قبول کنیم را فعلا نه شما دوست خوبم و نه آنانی که باید بشنوند نمی شنوند و خود را به کوچه علی چپ می زنند و فعلا چون تنعم در سفره پهن انقلاب و خون شهدا زیر دندان آنان هست حرفی برای گفتن نه من دارم و نه شما. باشد تا روزش شاید کسانی شنیدند. موفق باشید ای رفیق شفیق.

 

جواب دامنه

 

به نام خدا علیک السّلام مهندس. من در آن متن (اینجا) حکمت و فلسفۀ ولایت فقیه را گفتم که «ولی فقیه در جامعۀ مسلمین، مواظبِ دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.» و این نافیِ حقّ حاکمیت بر سرنوشت ملت نیست، که شما اشکال وارد نموده اید. نیک می‌دانید که برخی‌ها ولی فقیه را برنمی‌تابند ولی حاضرند جان و خون‌شان را برای شاه‌های مُرده و پادشاهان خیانتکار و ستمگر و بدکار و فاسد بدهند. و تو بهتر از من یقین داری این بدترین و زشت‌ترین تناقض برای این گونه افراد است. مگر می‌شود کسی منتقد ولی فقیه باشد، و آن را حکومت فردی بداند ولی خود سرسختانه و لجوجانه از روی حسّ دروغی، دنبال شاه موروثی بگردد!؟ می شود!!؟ و درود بر کوروش کبیر بنوازد و شعار رضاخان میرپنج! سر بدهد؟

 

درضمن جناب مهندس، شما اگر مباحث را خیلی زود به مسائل جاری ربط ندهید به نظر می‌رسد منطقی‌تر باشد. چون می‌دانید بحث تاریخی، مبحثش با مسائل جاری نباید مخلوط شود. آن وقت خوانندۀ متن خیال می‌کند شما از بحث، نَقب و روزنه می‌زنی. و این به دور از منطق نقد است. خدا به ما دانش و ارزش _توأمان_ ببخشاید.

محمد عبدی دهقان دهقان
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۲ ق.ظ

سادات جهان چند نفرند؟

به توضیح دامنه: با سلام و احترام صمیمانه به همۀ سادات که نزد شیعیان از قُرب و درجات عالیه برخوردارند، و اعتقاد راسخم به فضیلت سادات محترم این پست را با شوق و اشتیاق تقدیم می کنم:  در نشست «جایگاه سادات در اسلام» در کشور آفریقایی سنگال عنوان شد که مجمع جهانی اهل بیت (ع) تلاش برای تشکیل "جامعه جهانی سادات" را آغاز کرده است. در جهان ۱۰۰ میلیون سادات داریم که ۶ میلیون از سادات در ایران زندگی می‌کنند.

 

 

در این همایش عنوان شده است که جایگاه پیامبر اسلام (ص) و محبت مسلمانان به اهل بیت (ع) در قرآن و حدیث، فرهنگِ احترام به فرزندان حضرت زهرا (س) دستمایۀ مهمی برای تحقق وحدت امت اسلامی در عصر حاضر است. در تمدن ایرانی اسلامی، موضوع سادات در ادبیات فارسی جایگاه رفیعی دارد؛ مانند شعر بلند سنایی غزنوی در مدح محمد (ص) و آل محمد (ع). بسیاری از مردم سنگال به ویژه رهبران دینی این کشور همچون شیخ احمدو بامبا و حاج مالک سی، از سادات حسنی هستند. (منبع)

دهقان دهقان
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۵۱ ق.ظ

فکر و شمشیر و حکمرانی کوروش کبیر

به قلم دامنه. به نام خدا. من هنوز هم، کوروش را نمی شناسم. درباره اش مطالعات غیرمنسجم کرده ام، اما نمی توانم آنچه کوروش بوده را حقیقتاً درک کنم. علت اصلی اش تقریباً سه چیز است:

یکی این است چون اساساً فردی ضدّ سلطان و سلطه گری و کشورگشایی ام. در ثانی تاریخ مکتوب را دست کاری شده می دانم که بر مبنای میلِ سلاطین پیش می رفت و با تملّق گویی شاهان و درباریان و اساساً قلم تاریخ نگاران برمحور قدرت می چرخید نه ملت. و سوم این که اعتقادی به ناسیونالیسم و ملی گرایی که ایرانی گری ضد اسلامی_عربی ست، ندارم و آن را جاهلیت و ایستادگی در برابر سخن حق می‌دانم.

 

 

اما از کوروش کبیر بر حسب کتاب ها و نقل ها، چیزهایی می دانم که می توانم به تعبیر امروزی خودم بگذارم: ۲۳ «نقشۀ راه» کوروش. بی آن که خودم در بارۀ این نوشته ام ارزش گذاری و یا جانبداری کنم، این اصول را بر حسب مطالعاتم احصاء می کنم. باهم آن را مرور می کنیم حتی اگر بعضاً و یا تماماً آن را باور ندارید و تردیدآمیز بسر می برید:

 

کوروش به غلبه و ترغیب اعتقاد داشت و با این دو نیرو، سُلطۀ خود را در داخل و خارج پیش می بُرد و اصولش را حاکم می کرد. اما البته ترغیب را بر غلبه ترجیح می داد چون استدلال می کرد ترغیب و یاری بر نیروی قهری و حیوانی مقدّم است.

 

کوروش، پادشاهی تخت نشین نبود و به جنگجویان نمی گفت بروید دشمن را تارومار کنید! خود در میان لشکریانش حضور داشت که نهایتاً در رزم و در کنار ارتش خود، کشته شد. با آن که کوروش در ۵۳۰ ق. م، توسط ملکۀ ماساژت ها سر بُریده شد، اما پیکر مُثله شده اش به پاسارگاد _مقر حکومتی اش_ بازگردانده شد و بر حسب وصیتش آرامگاهش، ساده و بر پایۀ سنگ سخت بنا شده است. [می توانید تز سردار قاسم سلیمانی را در ذهن بازسازی کنید که می گوید: فرمانده، جلوی سرباز حرکت می کند نه عقب آن فقط فرمان می راند]

 

کوروش درکشورگشایی ها معتقد بود مغلوب و شکست خورده، نباید تحقیر شود.

 

می گفت از دشمن تراشی پرهیز شود.

 

یکی از اصول ثابت کوروش تأسیس شبکۀ اطلاعاتی کارآمد در درون اردوگاه دشمن بود که برای این هدف به پرورش جاسوسان ماهر همت گماشت.

 

سربازان منضبط و سواره نظام و آموزش دیده پرورش داد.

 

گردآوری سربازان مزدور برای زمان های ضرور.

 

ایجاد ارتش نیرومند و آماده به حمله و دفاع.

 

بکارگیری فریب و حیله‌های رزمی در نبردها. مثل آن قضیۀ شترهای لنگ که در لشکر ایجاد کرد برای ایجاد وحشت در اسب های دشمن از طریق منظرۀ وحشت و بوی خاص شترها.

 

رد هر گونه القاب‌بخشیدن به خود.

 

مخالفت کوروش با این فکر که او را فاتح نشان دادن. جالب آن که غیرایرانی ها نیز، کوروش را «نجات بخش» و حتی بالاتر «رهایی‌بخش» می دانستند. و بنا بر نقل ابوالکلام آزاد و گفتۀ علامه طباطبایی در قرآن، ذوالقرنین سوره‌ی کهف همین کوروش است.

 

کوروش برای تساوی، بیشتر عمرش را در زین اسب نشست نه بر تخت و تاج سلطنت. اساساً پایتخت نشین نبود.

 

عدالتخواهی زرتشتی کوروش.

 

غنایم غیرجنگی را به فراخور حال مردم آن دیار فتح شده، بازمی گرداند. مثل بازگرداندن طلا و نقره جهودان که در دست بخت النصر _حاکم بابِل_ در عذاب بودند و فرستادن آنها به اورشلیم فلسطین.

 

مدارا که آوازۀ کوروش است. البته بیفزایم که استاد شهید مرتضی مطهری مدارای کوروش را افراطی و مطلق می داند و آن را نقد می کند می گوید که این سیرهّ سیرۀ درستی نیست باید از عقیدۀ حق در همه جا دفاع کرد و باطل را ردّ نمود.

 

اتخاد سیاست آرمانگرانه و عمل گرایانۀ کوروش.

 

آموزه‌ی اصلی کوروش: مصلحت ملی، نباید از طریق کینه ورزی دنبال شود.

 

کوروش نه فقط مدارا را در فتوحات عمل می کرد؛ بلکه به لحاظ دینی معتقد بود مدارا، مأجور (یعنی شامل اجر و پاداش خداوند) می ماند.

 

قبول فرهنگ های مختلف که به زبان امروزی تساهل و اقتباس نام دارد.

 

حق سلطنت پادشاه در نزد ایرانی ها از رفتار کوروش زاده شد.

 

اعتقاد راسخ و عملی کوروش به این که اهورامزدا وظیفۀ متّحدکردن مردم روی زمین را در لوای صلح و عدالت به او محوّل کرده است.

 

بیعت مردم با کوروش منفعلانه نبود، بلکه اعتقاد عمومی بر این بود که مِحنت و بدبختی نصیب کسانی می شود که شروران را بر تخت می نشانند و سعادت نصیب آنانی ست که شروران را از تخت سلطنت به زیر می افکنند و کوروش را مصداق این می دانستند. یعنی میان کوروش  و مردم زور و غلبه نبود، بیعت و رضایت و رغبت بود.

 

نام پایتخت را به صورت سمبلیک و رمزواره، «پاسارگاد» گذاشت که یعنی خانۀ ملتِ پارس.

 

**********

 

با این همه، من چون پادشاهان عالم _درگذشته و حال_ را برحق نمی دانم بآسانی نمی توانم آنچه دربارۀ کوروش می نویسند را اطاعت گونه بپذیرم. آنچه این اصول ۲۳ گانه می‌گوید نشان می دهد، این پادشاه با سایرین فرق داشت. خصوصاً وقتی قرآن داستان ذوالقرنین را تمجید کرد آرامش می گیرم.

 

ضمن آن که پادشاهان، همیشه بر مردم سرزمین خود ستم روا داشته اند و اربابی کرده اند و آنان را برده و رعیت و بی سرزمین ساخته اند. بگذرم. و فقط بگویم ۱۴ معصوم علیهم السلام را دربست و بی چون و چرا و بی هیچ قید و بندی محبت می ورزم و تبعیت می کنم و عشق می ورزم، و سایرین را هرچند نیکوکار و مردم گرا و یا پادشاهی نیمه عادل بوده باشند را، بازهم با قید و بند و با اکراه، پذیرا می شوم. و نقدم را محفوظ نگاه می دارم. پایان. (برای تکمیل شناخت، می توانید به کتاب‌ها مراجعه فرمایید از جمله کتاب «ایرانی‌ها... روح ایرانی» نوشتۀ خانم ساندار مک کی)

علی عاقلی محمد عبدی محمد عبدی محمد عبدی دهقان
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۷ ب.ظ

پاسخ به یک نقد

به قلم فتح الله دهقان: سلام. تشکر میکنم که دوست عزیزی مقاله مرا مطالعه نموده و تشکر مضاعفی نیز در خصوص مطالبی که در (اینجا) تذکر داده بودند دارم. دوست عزیز ما دو نوع ایراد شکلی ومحتوایی به مقاله ام اینجا وارد دانسته بودند. در خصوص ایراد شکلی حتما از نظرات ایشان در مقالات بعدی استفاده خواهم نمود. در خصوص ایرادات محتوایی در مورد پارادوکس. بله پارادوکس در فرهنگ ما وجود دارد یکی از اهداف من نیز همین بوده. البته هدف اصلی من ضمن پذیرش نقش دیگر مشکلات، بیان نمودن این مسئله که مشکل اصلی کشور فرهنگی است، در خصوص دفاع این جانب، بنده به مانند همه صاحب نظران ومورخین داخلی وخارجی به این مسئله معترفم که فرهنگ ایرانی غنی و....است منتها با توجه با انکه فرهنگ ساخته شرایط مکانی وزمانی و..... در مقاله در حد توان توضیح دادم.

 

نظرم این است بعضی از مولفه های فرهنگی بایستی به روز شود لازم به توضیح نیست که شرایط جامعه امروز با گذشته دور زمین تا آسمان تغییر کرده است. امروزه همه به عینه میبینیم که تلاشهای زیادی در خصوص ناکارامد نشان دادن فرهنگ ایرانی وهمچنین جایگزینی فرهنگ غربی مشاهده میکنیم. همان طور که میدانیم فرهنگ ایرانی شامل دو بخش فرهنگ وتمدن ایرانی وفرهنگ اسلامی بعد از حمله اعراب به ایران تشکیل شده است. در این مسئله جای بحث نیست به تبع ان دو جریان ملی گرا واسلام گرا در کشور شکل گرفته که اختلافات این دو جریان باعث هرز رفتن نیروها واستعدادهای کشور که میتوانست در جهت عمران ابادی وتوسعه کشور استفاده شود. در خصوص ارتباط فرهنگ ایرانی اسلامی هدفم نبوده که بگویم که فرهنگ ایرانی اسلامی کاملا با هم منطبق است بلکه هدفم این بوده که این امر قابل کتمان نیست وتلاش دوجریان معتقد به این دو جریان نیز در تاریخ ایران بوده ودر حال حاضر نیز به عینه قابل مشاهده است. البته گروهی که نماد ان علامه بزرگوار مطهری است سعی کردند پلی بین این دو جریان بزنند که در مقاله توضیح دادم. لازم به توضیح است ابن که من نظر خود را بعد از نظرپردازان گفته حمل براین نشود که من خودم را نظریه پرداز و....میدانم در پایان عذرخواهی می کنم از تاخیری که در جواب به مرقومه دوست عزیزمان  [جناب یک دارابکلایی] به علت در سفر بودن بنده حقیر سراپا تقصیر ایجاد شد.

 

دامنه: من نظرم را نسبت به مقاله مشکل فرهنگی _و نقد جناب «یک دارابکلایی» بر آن_ بزودی خواهم داد. با تشکر فراوان از هر دو بزرگوار که در نقد و پاسخ منطق بحث را مراعات و اخلاق علمی را عملی نمودند.

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۲ ب.ظ

نقدی بر مقالۀ مشکل کنونی ایران چیست؟

به قلم جناب «یک دارابکلایی» : با سلام. مقاله «مشکل ایران چیست؟» انتشار یافته در: (اینجا) پر است از تناقض و پارادوکس. ظاهراً نویسنده مجبور است یکی به نعل بزند یکی به میخ. برادر! یا شتر باش بار ببر، یا مرغ باش تخم بگذار. شترمرغ بودن اصلا کار خوبی نیست. 

 

توضیح دامنه: سلام جناب یک دارابکلایی. ممنونم از ابراز دیدگاه ات که رک بیان نمودی. حتما جناب دهقان جواب دارند که خود صلاح می دانند. اما من فقط بگویم کاش پادوکسیکال بودن را با ذکر نمونه، تعیین می نمودی. راستی، شترمرغ مگه بد است!!!؟ خداحافظ.

 

به قلم جناب «یک دارابکلایی» :  با سلامی دوباره. منظور من از پارادوکس آن است که ظاهراً مقاله قصد دارد بیان کند که مشکل اصلی جامعه ما مشکل فرهنگی است، اما در بسیار از قسمت‌ها از این فرهنگ دفاع می‎‌کند و نویسنده معتقد است باید از آن فهمی نو شود ـ یعنی اینکه فرهنگ دارای مشکل نیست، بلکه این فهم افراد است از آن که باید تغییر کند، و این همان تناقضی است که با هدف اصلی مقاله دارد. بنده قصد ندارم علیه یا له مقاله صحبت کنم. اعتراضم به نوع نگارش مقاله است. تا آنجا که آموخته‎ام هر نوشته‌ای باید وحدت درونی داشته باشد، یعنی اینکه شما یک هدفی برای بیان آن دارید و کلیه مطالب آن باید در راستای بیان و تقویت آن باشند. این همبستگی میان مطالب معمولاً با استفاده از کلماتی همچون کلمات ربطی یا اشاره‌ای و یا از طریق معنایی صورت می‌گیرد.  معمولا در مقالات آکادمیک هدف در پاراگراف اول بیان می شود ـ همانگونه که در این مقاله «مشکل فرهنگی به عنوان مشکل اصلی کشور» به خوبی تبیین شد ـ و سپس پاراگراف‌های متعدد بعدی هدف اصلی را حمایت (یا به قول خارجی‌ها ساپورت) می‌کنند ـ که در این مقاله بسیار ضعیف است.

 

ربط بعضی از پاراگراف‌ها به هدف اصلی ضعیف بوده حتی بعضی هم به نظر می‌رسد اصلاً ربطی به موضوع ندارد، مثلاً موضوع ارتباط میان فرهنگ ایرانی و اسلامی چندان ارتباطی ندارد یا حداقل به درستی ربط آن نشان داده نشده. در کل وحدت مطالب مقاله ضعیف است و خواننده را در درک و فهم مطالب و ارتباط بین آنها دچار مشکل می‌کند. علاوه بر آن مقاله نه دلایلی قوی و مستدلی برای ادعای «مشکل فرهنگی به عنوان مشکل اصلی کشور» بیان کرده و نه راه حل درستی برای حل آنها.

 

 

توضیح دامنه: به نام خدا. سلام من هم به شما جناب یک دارابکلایی. به یقین جناب دهقان پس از دیدن هر دو نقد شما، پاسخی خواهند داشت که به محض دریافت، انتشتار می دهم. نقد شما نشان از فضل شما می دهد و آنچه نوشتی به یقین برای بِه شدن اوضاع است نه له کردن خدای ناکرده چیزی یا کسی.

دهقان
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۵۱ ب.ظ

مشکل کنونی ایران چیست؟

به قلم فتح الله دهقان: جهان کنونی دارای مشکلات اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و... می‌باشد. ایران نیز دارای مشکلاتی در سطوح فردی، اجتماعی و ملی می‌باشد. بعضی مشکلات، موضوعی ومقطعی، برخی اساسی و تاریخی است. راجع به ریشه و عوامل مشکلات کشور دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد.

 

جناب دهقان. خلیج فارس

 

بعضی ریشه مشکلات را داخلی وعده ای به خارجی‌ها‌ و «تئوری توطئه» نسبت می‌دهند. عدم اجرای قانون، فساد، سیاستمداران و مدیران ناکارآمد، به جای خود صحیح، منطقی و وارد است. ولی بنظر می‌رسد مشکل اصلی کشور فرهنگی است. در این مقاله بر آنیم در حد توان به این مسئله بپردازیم که آیا مشکل اصلی کشورما فرهنگی است؟


۱- فرهنگ: اساس و فونداسیون، برای هر کشوری است، فرهنگ، ساخته شرایط مکانی و زمانی، نیازهای انسانی و همچنین نیازهای انسان‌ها‌ را تامین می‌کند. فرهنگ در طی قرن‌ها‌ شکل گرفته و پدیده ای تاریخی است که از ارزش‌ها‌ و هنجارها ساخته شده و در جغرافیای مختلف جهان، متفاوت می‌باشد.

 


۲- جهانی: تاریخ تحولات فرهنگی جهان، دوره‌ها‌ی مختلفی را به خود دیده است. از ابتدای تاریخ، جنگ بین سنت و تجدد، شروع شده و تا انتهای تاریخ نیز، ادامه خواهد داشت. سنت همیشه به شدت مقاومت نموده ولی در نهایت بازی را واگذار کرده است. در گذشته جوامع بسته، ارتباطات محدود و شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... خاص خود را داشته است.

 

در دنیای جدید، انقلاب تکنولوژی و انفجار اطلاعات، ارتباطات را به حد اعلای خود رسانده، مرزها را در هم نوردیده، دنیا به یک دهکده تبدیل شده، انسان‌ها تا حدود زیادی به حق و حقوق خود آشنا شده اند. این مسائل زمینه تحولاتی را در جهان فراهم نمود. رنسانس رویدادی بزرگ و نقطه عطفی بود، که اروپا و غرب را متحول و بر جهان تاثیرات زیادی گذاشت.

 

رنسانس دارای جنبه‌های مختلفی است، مهم ترین تاثیر آن جنبه فرهنگی آن بوده، که باعث تغییر نگاه مردم به جهان شد، و همین مسئله، اروپا و غرب را متحول کرد، زمینه توسعه و پیشرفت آنان را فراهم نمود. در جهان کنونی اصلاح و رفرم فرهنگ، لازمه توسعه می‌باشد. کشورهایی مانند ژاپن، هند، کره جنوبی و ... اقدام به رفرم نمودند. هم چنین در طول تاریخ نزاع فرهنگی بین تمدن‌ها در جریان بوده است. انقلاب تکنولوژی و ارتباطات، بالا رفتن سطح سواد از نظر کمیت و کیفیت، باعث بالا رفتن سطح آگاهی عمومی مردم شده، در برهه ی کنونی این جنگ به اوج خود رسیده است.

 

بعضی از فرهنگ‌ها مقهور فرهنگ‌های مهاجم شده، برخی از آنها ضمن حفظ کلیت خود، در بعضی از هنجارها و آیتم‌ها تغییراتی را ایجاد نموده، زمینه تعامل با دنیا را فراهم نمودند. در خصوص کشور ایران، هجمه به فرهنگ ایرانی اسلامی به اوج خود رسیده و به نظر می‌رسد که هدف آنها این است که وانمود کنند، که فرهنگ ایرانی اسلامی جوابگوی نیازهای شرایط کنونی نمی‌باشد. تجربیات تاریخی، حکایت از آن دارد که فرهنگ ایرانی اسلامی، زمینه و استعداد نوفهمی و توان مقابله با این هجمه را دارد.

 

همانطور که در گذشته مهاجمان خونخواری چون مغول‌ها با وجود پیروزی نظامی، مقهور فرهنگ ایرانی اسلامی شدند. در برهه کنونی شایسته است در بعضی از هنجار‌ها و آیتم‌ها نو فهمی شود، برخی از هنجارها و ارزش‌ها مانند عدالت خواهی، کمک به دیگران و ... مکان و زمان نمی‌شناسند. بعضی دیگر همانند انجام کار گروهی، تساهل و تسامح و... شایسته است نو فهمی گردد. 


۳- ایران: کشوری است، با تاریخی کهن، پدرسالار، حکومت‌های تک ساخت، بسیط، متمرکز و معتقد به اینکه سلاطین دارای «فره ایزدی» می‌باشند. این‌ها بخشی از مشخصات فرهنگ ایران و عواملی است که فرهنگ ایرانی را شکل داده است. ایران همانند کشورهای جهان دارای مشکلاتی می‌باشد. در خصوص عامل و ریشه این مشکلات، نظریات مختلفی وجود دارد.

 

 

کشف میراث تمدنی ایران در قلب فرهنگی ترکیه

 

عده‌ای مشکلات کشور را به خارجی‌ها نسبت داده و معتقدند ریشه مشکلات، کشورهای خارجی است. برخی معتقدند این مشکلات ریشه در داخل ایران دارد (درون زا). گروهی معتقدند عدم اجرای قانون و تبعیض در اجرای قانون باعث مشکلات شده است. بخشی دیگر، مدیران و سیاستمداران بی‌لیاقت و وابسته به بیگانگان را عاملی مهم می‌دانند. گروهی از مردم فساد را عاملی تاثیرگذار می‌دانند همه این عوامل به جای خود و در حد خود در عدم پیشرفت و توسعه کشور موثر بوده و هستند. اما، به نظر می‌رسد عامل اصلی به فرهنگ بر می‌گردد.

 

تا فرهنگ اصلاح نشود کشور به پیشرفت و توسعه نخواهد رسید. زیرا دنیای جدید لوازم خاصی را طلب می‌کند که فرهنگ گذشته ما با آن منافات دارد، ما نیاز به رفرم در همه زمینه‌ها به ویژه در خصوص فرهنگ داریم. بعنوان مثال در دنیای امروز که مردم بصورت اجتماعی در شهرها زندگی می‌کنند، نیاز به هم فکری، تعامل و در یک کلام نیاز به یک کار گروهی دارند. در دنیای امروز ارتباط با جوامع، دولتها، کشورها و همچنین ارتباطات بین المللی از بدیهیات و نیازهای جوامع بشری است. در حالی که به قول دکتر سریع القلم «مردم ما نمی‌توانند کار گروهی کنند» اصلاح فرهنگ بایستی از طریق فرهنگی باشد. در دوران معاصر ایران صدها سازمان، موسسه و بنیاد به این منظور ایجاد شده و بودجه‌های کلانی هزینه شده است ولی وضعیت ما حکایت از آن دارد که آنها موفق نبوده اند.


۴- دوگانگی یا هم‌تکمیلی: ایران کشوری است با فرهنگی غنی، از طرف دیگر دین اسلام نیز تاثیرات زیادی بر مردم ایران داشته است. به قول علامه بزرگ مطهری، اسلامیت و ایرانیت به منزله دو‌بال برای کشور هستند. نمود و تاثیر، این دو جریان را در زندگی مردم ایران به عینه می‌بینیم، ایرانیان عشق وافری به امام حسین (ع) داشته و در محرّم مراسمات با شکوه برگزار می‌کنند، از طرف دیگر برای مراسم باستانی عید نوروز نیز سنگ تمام می‌گذارند، این دو شاخصه بر مسایل اقتصادی، اجتماعی و ... موثر می‌باشد.

 

فرهنگ ایرانی خدمات زیادی را خصوصا در زمینه دیوانی و حکومت داری به اسلام عرضه داشته است. (ایرانیان تجربیات مثال زدنی در زمینه حکومت داری دارند). علامه بزرگوار مطهری تحت عنوان خدمات متقابل اسلام و ایران به آن پرداخته است. در طول تاریخ ما شاهد تعارض و مقابله ی طیفی از علاقه مندان به این دو جریان بوده ایم. که نتیجه آن صدمات جبران ناپذیری به کشور بوده و نیروها و امکانات زیادی در این مقابله و اختلافات به هدر رفته است. که می‌توانستند در راه توسعه کشور مفید باشد. زیبنده است موارد زیر مورد توجه قرار گیرد:


الف) به روز رسانی و نوفهمی در برخی از هنجارها و آیتم‌های فرهنگی نیاز ایرانیان، همچنین در جهت مقابله با کسانی که درصدد القای این مسئله هستند که فرهنگ ایرانی اسلامی مناسب شرایط کنونی نیست، و در خصوص ارتباطات بین المللی که لازمه ی توسعه ی پیشرفت و توسعه کشور می‌باشد، لازم و ضروری است.


ب) کشور دارای مشکلاتی از قبیل عدم مدیریت صحیح، فساد و ... می‌باشد ولی ابتدا بایستی بپذیریم که مشکل اصلی کشور فرهنگی است. اصلاح فرهنگ بایستی از طریق صحیح و از راه فرهنگی ایجاد شود. این کار بایستی توسط اهالی فرهنگ و سازمان‌های فرهنگی انجام شود. به‌ عنوان مثال سازمان گوشت موظف به تامین گوشت سالم و تازه و به عبارتی کمک به تامین امنبت غذایی مردم و اهالی فرهنگ است. ولی آیا می‌شود امور فرهنگی را به سازمان گوشت سپرد؟


ج) بالا رفتن سطح سواد، انقلاب ارتباطات و تکنولوژی، باعث بالا رفتن آگاهی مردم شده، فرصتی را برای اهالی فرهنگ فراهم نموده، شایسته است آنها از این فرصت فارغ از مسایل سیاسی و فقط با انگیزه فرهنگی و با نگاهی درون‌زا در جهت اصلاح فرهنگ بکوشند.


د) شایسته است همه جریان‌های حزبی برای پیشرفت و توسعه کشور تلاش نمایند. زیرا اختلافات آنها بر این مرز و بوم تاثیر سوء گذاشته و موجب اتلاف نیرو و سرمایه‌های کشور شده که نتیجه آن عدم توسعه و پیشرفت کشور است.

روزنامه‌ی‌آفتاب‌۲۷خرداد۱۳۹۷

یک دارابکلایی یک دارابکلایی
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۷ ب.ظ

انجمن‌های علمی حوزه‌ی قم

به قلم دامنه: به نام خدا. یک از مراکز خوب و ارزندۀ حوزۀ علمیۀ قم، «انجمن های علمی حوزه» است. چون خودم از بدوِ تأسیس این نهاد، یکی از اعضای آن بوده ام و در اغلب همایش ها، بررسی ها، نشست های علمی و تخصصی، نقد و نظرها و نیز سایر جلسات متناوب آن، شرکت می جُستم، کاملاً باخبرم این مرکز، محیطی بسیارخوب، دوستانه، عالمانه، روشنگرانه و خیلی صمیمی و جدّی ست.

 

 

«انجمن های علمی حوزه».

عکاس: دامنه

 

با آرزوی توفیقات بیشتر برای همۀ اعضای فاضل، صاحب قلم، سلیم‌النّفس و دارای آثار علمی متعدّد و خواندنی آن مرکز. ان شاء الله تعالی، شیوۀ مألوفِ مدارا و مروّت، مستدام بماند.

محمد عبدی محمد عبدی
تعداد دیدگاه ها ← :
قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی
دامنه ی داراب کلا : قالب هفتم فرهان