منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۳۳ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

۱ موافقين ۲ مخالفين ۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حقیقتاً دعای سمات به ما چه می‌رساند؟ مرحوم آیت‌الله سید علی قاضی  در کتاب شریف «شرح دعای سمات» ضمن تأکید بر «چشمه‌ی حیات» بودنِ «دعای عظیم‌الشأن سمات»، در صفحه‌ی ۲۴ فرموده است: «اسم اعظم خدا، در این دعا نهفته است.» و بر اَسماء رغبت (=شوقی) و اَسماء رُهبت (=خوفی) شرحی نوشت که بر آسمان‌های معنوی می‌بارد و بزرگترین آسمان معنوی از نظر مرحوم قاضی طباطبایی «دلِ اولیاء مخلص حق‌تعالی است که امر الهی بر قلوب ایشان نازل می‌شود.» ر.ک: صفحه‌ی ۳۳ اثر. شب در نگاه مرحوم قاضی مایه‌ی آسایش اهل آن از «رنجِ اختلاط و معاشرتِ با مردم است.» و لذا آن عارف والِه، شب را بر روز مقدّم می‌دانست زیرا به تجلّی باور داشت. و تجلّی را درین اثر گرانسنگش «آشکارشدنِ حقیقت به مقدار قابلیت» تعریف می‌کند؛ چراکه، در جهان‌بینی و جان‌بینی ایشان «انکشاف تامّ» برای ممکن‌الوجودی چون انسان غیرممکن است. و چنین بود که «موسی ع صدا را از درخت و هر ذرّه‌ای می‌شنید، نه صوت خدا.» علت روشن است. سید علی‌آقا قاضی در ادامه‌ی این کتاب می‌فرماید: «کلمات الله ظهور اراده‌ی اوست؛ بر خلاف کلام، که عبارت است از صوتی که با حواس یا همه‌ی قوا شنیده می‌شود.» و آخر این‌که در پنجره‌ی نگاه قاضی -رحمهُ الله علیه- راه‌های منتهی به خدا به تعداد جان‌های انسان‌هاست: الطُرق اِلی‌اللهِ بعَددِ اَنفُسِ الخلایق. آنچه نوشتم برداشت‌هایم بوده است از اثر. اگر ایرادی دیده شد از من است، نه از کتاب و اعوذبالله! از صاحبِ شریفِ کتاب.
 
 
مزار قاضی در وادی‌السلام نجف اشرف
 
یادآوری: من پیشتر در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ در پستی دیگر اینجا کتاب شریف «شرح دعای سمات» را گزارش کرده و نکاتی نوشته بودم. بسی شاکرم حضرت باری‌تعالی را که ۵ دی‌ماه سال ۱۳۹۳ توفیق زیارت مقبره‌اش در وادی‌السلام نجف اشرف را نصیبم کرد. در عظمت آن عالم وارسته همین بس که نقل است مرحوم علامه‌ی‌ طباطبایی می‌فرمودند: «... کتاب‌های معقول را خواندم، ولی وقتی خدمت سید علی‌آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم! ...»
۱ موافقين ۰ مخالفين ۰
به قلم دامنه : به نام خدا. سه چهار سال پیش، رُمان «سیّد بغداد» را خوانده و در ۹ مرداد ۱۳۹۷ در پستی در اینجا معرفی کرده بودم که در صفحه‌ی ۷۳ آن آمده بود در جنوب دمشق ایستگاه قدم در راه‌آهن وجود دارد که می‌گویند پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی ص قبل از نزول وحی، وقتی با عمویش برای تجارت به دمشق رفته، آنجا قدم گذاشته بودند. دیشب دیدن مجدد همین مطلب کوتاه به صورت اتفاقی، موجب شد تا نوشتن قدمگاه‌ها در ذهنم شکل بگیرد.
 
قدمگاه‌ها جزوِ جاهایی هستند که مردم یک سرزمین، به آن به دیده‌ی حرمت، برکت و زیارت می‌نگرند، زیرا یقین یا محتمل می‌دانند پیامبری، امامی، و یا حتی انسان بزرگ و قدّیسی بر آن قدم گذاشته و در نتیجه متبرّکش ساخته است. گروِش مردم به قدمگاه‌ها، صرفاً ناشی از همین باور و علاقه‌ی باواسطه برای تقرّب به درگاه باری‌تعالی است. چنین گرایش معناگرایانه حتی در مقیاس کوچکتر هم در میان مردم نهادینه شده که مثلاً محلی از خانه‌های قدیمی و پرخاطره‌ی خود را نشان می‌گذارند که یادگار جدّ و اجداد آنان است. یا نقطه‌ای از اتاق خانه را بیشتر دوست می‌دارند چون مثلاً وقتی والدین‌شان حیات داشتند آن قسمت می‌نشستند و یا پای سماور گرد می‌آمدند، چای می‌ریختند و فرزندان و نوه‌ها و نتیجه‌ها و نبیره‌ها و حتی ندیده‌ها دورشان حلقه می‌زدند و چای می‌نوشیدند و نون و نمک می‌خوردند و خورد و خورشت.
 
 
 
نیشابور. زبرخان، قدمگاه امام رضا علیه السلام
 
حالا حساب کنید چنین حالتی از محبت‌های درونی انسان، به کسانی از شریف‌زادگان عالم شامل انبیا و امامان تعلق گیرد چه گدازه‌ای در دل می‌گذارد؛ فرض کنیم قدم ما به جاهایی مثلِ محل معراج رسول الله ص در قبةالصخره‌ی بیت‌المقدس برسد. یا به محراب مسجد کوفه، یا به گودال قتلگاه، یا به زیر نخل خشکیده‌ی محل زایمان مریم مقدس ع، یا به حجره‌ی حضرت زکریا در معبد اورشلیم، یا به مقام ابراهیم ع در کعبه‌، یا به مزارشریف افغانستان که برای عزیزان افغان قداست خاصی دارد، یا به خانه‌ی گلین فاطمه‌ی زهرا س، یا به بیت‌النور قم و یا به نیشابور خودمان در زبرخان، قدمگاه مشهور امام رضا ع که محل رجوع خیل عظیم زائران است؛ جایی زیبا و سرسبز که بنده افتخار چندبار دیدار از آن مکان را داشته‌ام.
 
نکته‌ی بنیادی این است گرایش مذهبی مردم ریشه در اعماق وجودی آنان دارد و به‌آسانی نمی‌توان آن را سست یا نابود و بر باورهای ژرف مردم صدمه وارد ساخت. مهم این است مردم با همین نگاه‌های ماوراء و پرمعنا، به زندگی خود دَم و دِما می‌دهند؛ باروهای باورهای عقلانی و عرفانی مردم را نباید تخریب و واژگون کرد، آنان به این کردارهای زیبا و پرنشاط‌، بر پندارها و گفتارهای خود رنگ عشق و عبادت می‌زنند و لذت معنوی می‌برند. چه کسی حاضر است (بهتر است بگویم قادر است) زائر معتقدی را که در صحن عتیق رضوی در قوس پنجره فولاد، لبریز از انرژی و سرشار رازونیاز است، به چیزی یا جایی دیگر فراخوانَد و دل وی را از معنا به مادّه برگردانَد؟! هیچ کس. پایان. اما؛
 
اما امروز ۱۳ آبان در روز مبارزه با آمریکا و استکبار، یاد سرود تاریخی را باید زنده نگه داشت که در اصل به سفارش حضرت امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- ساخته شد. سروده‌ی سَدیدِ مرحوم حمید سبزواری و صدای طنین‌انداز آقای اسفندیار قره‌باغی. سرود بامحتوا و با معرفی آن سوی چهره‌ی کریه آمریکا، که اینک مدعیانی از هر دو جناح چپ و راست، از آن پشیمان و شرمنده شده‌اند و شرمگینانه پرت‌وپلا می‌بافند؛ چون فکر می‌کنند باید دم کدخدا را دید و سمت آمریکا غلتید! بیشتر بخوانید ↓
۰ موافقين ۱ مخالفين ۰
 
 
 
پارک بوستان روبروی نانوایی
 
 
...
 
 
آن روبرو مغازه‌ی نانوایی بربری
عکاس: دامنه. ۱۶ آبان ۱۴۰۰ شهرک زین‌الدین. ک. شکوفه
 
به نام خدا. صبح بارانی پاییزی، نون بربری ساده و کنجدی حسابی می‌چسبید. نون، این برکت بی‌همتای خدا را زود نباید پیچید؛ خمیر می‌شود و از خوردن می‌افتد. کمی باید باز گذاشت تا هوا بخورد. بگذرم. این نانوایی (با سه نفر نانوای محترم و تروتمیز در نزدیک محله‌ی ما) در طول ایام کرونایی، حسابی هوای مشتریان را داشت؛ هم با گذاشتن صندلی و تعیین فاصله‌گذاری و پاسداشت، هم با رعایت بهداشت. سپاس. سپاس.
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
۱ موافقين ۲ مخالفين ۰
سلسله‌مباحث لیف روح
 
حکیمی (نمی‌دانم کی) گفت:
چهار چیز بر چهار چیز بخندد:
اَجل بر اَمل
قضا بر حذَر
تقدیر بر تدبیر
قسمت بر کوشش
برگرفته از ص ۱۳۶ کتاب
«مرموزات اسدی در مزمورات داودی»
 
در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ درین پست
این کتاب را کمی شرح داده بودم
 
نکته و افزوده : این نهیب بر خودم است و نوید بر خوانندگان. انسان بر نفس خود، آگاه است حتی بر مَکر آن. هر کس خود را خوب می‌شناسد؛ خوب؛ عالی یا دانی. زشت یا زیبا. نیمی بد، نیمی خوب. حد وسط و یا حتی اساساً فردی پرت. می‌گویید نه؟ دفتر اول مثنوی معنوی مولوی را بگشایید و صاف بروید روی بیت ۳۶۹ که می‌گوید:
 
موبه‌مو و ذرّه‌ذرّه مکرِ نفس
می‌شناسیدند، چون گُل از کرَفس
۲ موافقين ۱ مخالفين ۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حجت‌الاسلام شیخ محمدسروش محلاتی -که چند سالیه گویا مثلاً عوض شده و تلاش و جست‌وخیز می‌کند تا بروج داشته باشد و خروج!) در ظاهر امر به پشتیبانی از آیت‌الله‌العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی درآمده و در واقع امر احتمال می‌دهم برای تعریض بر رهبری وارد گود شده، گفته: «شأن عالم دین این است که حرج را در جایی تحمل کند اما نباید حرج را به دیگران تحمیل کند... پیامبر که تا آخر عمر در شعب ابی طالب نبود. دوم اینکه اینها اختیاری به شعب رفتند. مگر پیامبر گفت هرکه مسلمان است باید به شعب ابی طالب بیاید و گرسنگی را تحمل کند؟ این یک زمان موقت بود و تمام شد. خدا گفته در دین برای شما حرج قرار نداریم اگر امور مهمی باشد موقتاً شما می توانید حرج را قبول کنید.» منبع
 
 
وی معلوم نکرده چرا همان سه سال سخت شعب را رسول خدا ص و ایمان‌آورندگان پابرهنه و ستمدیده، با صلابت و شکیبایی و تاب‌آوری بدون هیچ تضرع و خواهشی، ترجیح دادند بر ننگ سازش به معنی تسلیم با مشرکان و دست‌برداشتن از دعوت و مکتب نورسیده‌ی اسلام و قبول نیرنگ آنان؟ نیز آیا ایشان گمان می‌برَد این رهبری است که با کشورداری‌اش برای ملت حرَج ایجاد کرده‌است؟ اگر این‌چنین است؛ از کجا حتم دارد رهبری حرَج را به جای این‌که خود تحمل کند بر مردم تحمیل می‌کند؟ وی روشن سازد پس رهبری -که در نظریه‌ی سیاسی مکتب تشیع در رأس هرم جامعه و در حقیقت وسط میدان و جلوِ صف قرار دارد- چگونه جامعه به‌ویژه علما و مخصوصاً خود‌حق‌پنداران خودخواه را رهبری کند؟
 
لابد آقای شیخ سروش محلاتی انتظار می‌برَد رهبری پیاده‌کننده‌ی فکر پیروان است، نه ارائه‌کننده‌ی خط و ربط پیروان. پیرو در اینجا به معنی مردمی است که در تحت حکومت اسلامی به نقش و هدایت رهبری ایمان و باور دارند؛ بخوانید اعتقاد یا التزام، نه به معنی این‌که هیچ حرفی برای گفتن و انتقادی برای سالم‌ساختن نداشته باشند، نه. او و برخی چونان او، جوری صحبت می‌کنند که انگار آن سوی سیاست، در جبهه‌ی مخالفان ایران، همه‌چیز بر اساس منطق و مروت و حساب‌وکتاب پیش می‌رود. حقیقتاً انسان شرم می‌کند وقتی این گونه مزخرفات (منظورم حرف‌های بزَک‌کرده است) را می‌شنود. لابد امثال وی وقتی به آیه‌ی ۲۶ سوره‌‌ی احزاب می‌رسند (البته اگر وقت کنند برسند!) چشم بر روی این‌جور آیات بیّنات می‌بندند:
 
وَ قذفَ فی قلوبِهم الرُّعبَ
و در دلهاشان بیم افکند.
ترجمه‌ی سید جلال‌الدین مجتبوی
 
بگذرم: واقعاً چه راست گفت خدای بزرگ‌مرتبه و باعظمت از خود و از پیروان خود. اگر خدا در جای خود بر سختگیران و ستیزه‌جویان قذف می‌کند و هراس می‌افکند پس چرا پیروان اسلام و مؤمنان از درپیش‌گرفتنِ اخلاق خدایی بپرهیزند و از داشتن چینی خو و خصالی نسبت به بدترین دشمنان اسلام و ایران باک داشته باشند؟! خُب رک بگویید: برای رفع حرج! برویم زیر بیرق! مثل زیر بیرق‌رفتن کشورهای کره و آلمان و بریتانیا! برای آمریکا. آقای سروش محلاتی! جناب! انتقاد بر رهبری حق جامعه‌ی اسلامی است که از امام علی ع الگو می‌گیرد، ولی پنهان‌شدن زیر بهانه‌ی حمایت از مرجع، و تقلّاکردن علیه‌ی رهبری برای دیده‌وشنیده‌شدن رسم درستی نیست. انتقاد نعمت است، آن را به حربه‌های کهنه جوش نزنید لطفاً. آن آقای دکتر سروش، کم‌کم به جای باریک و کوری رسید که وحی مُنزل را به خواب و رؤیای شخصی تقلیل داد، این آقای شیخ سروش کم‌کم به کجا کجاوه می‌اندازد، خدا داند. شما مگر می‌خواهی در قلوب مؤمنان به جای دشمنان رعب افکنی؟ زهی خیال خام!
۲ موافقين ۰ مخالفين ۰

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

زِکِن: بچه. طعنه به فرد برای کوچک‌کردن. کسی،که همیشه بینی‌اش کثیف است. نکته: این مشکل اغلب به علت سینوزیت مزمن و کهنه است که در بچه‌ها اغلب به علت لوزه‌های خراب است. طفلک بچه‌ها چقدر به خاطر این کاستی درمان، تحقیر یا تنبیه یا دچار آسیب شدند! (د . ع)

 

اشون: شب گذشته. شب گذشته‌ی همین امروز.

 

دِشو: دو شب قبل. دِ یعنی دو. شو یعنی شب

 

پَرشو: پری شب. سه شب پیش.

 

کاتولوم: ابزار چوبی بافندگی پشم به نخ که اغلب چوپانان آن را هنگام راه‌رفتن و استراحت زیر درخت می‌بافند. بزرگترها نام این ابزار از افراد مسن شنیدند. البته ممکن است آن را زیاد دیده‌ باشند اما نامش را بلد نباشند. ممکن است واژه‌ی فراموش‌شده‌ای شده باشد. زنان روستا و عشایر هم می‌نشینند پشم را به وسیله‌ی آن به نخ تبدیل می‌کنند که نوکش تیزه و مثل فرفره می‌چرخه به صورت دستی مثل عکس زیر:

 

 

پشم‌ریسی

بازنشر عکس: دامنه

 

 

تیلا، تلا، تیلانگ

عکس از دکتر اسماعیل عارف‌زاده

 

تِلا: تیلا. تیلانگ. احتمال دارد از واژه‌ی تله ریشه گرفته. احتمال قوی‌تر این که دِلا بوده به مرور تِلا تلفظ شده. به این خاطر چون در انتهای آن دو شاخ است و دِلا یعنی دو تا لا، دو تا لایه. یا دو لاپه. البته دوشاخه و به صورت قلاب است که با دکل یا دوکل فرق دارد.

 

ته ره وِرازنه! : به تو انگار می‌آد! بیشتر به عنوان کنایه و فعل معکوس بکار می‌رود، یعنی خیلی هم مناسب توست.خیلی هم به تو می‌سازد. برازنده‌ی توست. شایسته‌ی تو هست.

 

شادِد: شاهد. شهادت‌دادن. شکل تلفظ نادرست شاهد. گواه. ناظر.

 

تِپّیِر ره دریارمه: پدرت را درمی‌آورم! پدرت را در می‌آرم. به حسابت می‌رسم. بیچاره‌ات می‌کنم.

 

آقنوات: تلفظ عامیانه‌ی آبنبات. آبنبات. بعضی جاهای دیگر به آن شکر پنیر هم می‌گن.

 

هِکّلِسّنه: ریختند. یکدفعه آمدند. همگی بی‌خبر وارد شدند. هم برای مهمان که یکدفعه می‌ریزند، هم میوه که زیاد بیاره.


پاک بِنه هاکن: کاملاً پاکسازی کن. مثلاً تمام غذای دیگ را بخور.

 

اَ وو ! مردِم خاش گی ره اِشنّه! : مردم مدفوع خودشان را نگاه می‌کنند، اشاره به اعتراض کسی است که به طرف مقابلش می‌گوید چرا نگاهم می‌کنی؟ آدم ندیدی؟ در پاسخ به کسی که به   خیره نگاه‌کردن اعتراض دارد گفته می‌شه: مگه چیه؟ آدم حتی به غائط خودش هم نگاه می‌کند. آدم به مدفوعش هم نگاه می‌کند.در واقع نوعی ترور کلامی‌ست.

 

گوش بَغولی هداهه! : خودش را به نشنیدن زد که زیر بار کار نرود. پشت گوشش انداخت. بغل گوش انداخته حرف را تا از زیر کاری آسان در برود. به قولش وفا نکرد. معادل پگوشکهادائه است. پشت گوش انداختن. نشنیده‌گرفتن. بی‌اعتنایی. بیشتر بخوانید ↓

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

به قلم دامنه

به نام خدا

 

امامت در عقاید اسماعیلیه

به شکل زیر است:

 

امام مقیم:

عهده‌دار تعلیم و کسی که

به قیام رسول ناطق می‌پردازد

 

 

امام اساس:

اَسرار همه پیش اوست

و علوم تأویل شریعت می‌داند

 

 

امام متمّ:

هفتمین امام هر دوره‌ی هزارساله

 

 

امام مستقر:

رهبری بر عهده‌ی اوست

و امامت در فرزندان او ادامه می‌یابد

 

 

امام مستودع:

همه‌ی خصوصیات امامت را داراست

اما بعد از او در فرزندانش ادامه نمی‌یابد

 

 

امام دوره‌ی ستر:

امامی که از دیده‌ها پنهان است

زیرا دوره‌ی ستر، حقایق در بواطن نهفته است

 

 

نکته

 

پنهان‌کاری و اصل کتمان

از ویژگی‌های اصلی اسماعیلیه است؛

نیز دَروزیان، شاخه‌ای از اسماعیلیه در لبنان.

کلاً امام در اسماعیلیه (باطنیه) مرکز آسمان

و قطب زمین است و بقای عالَم به بقای روح اوست

 

برداشت آزاد از صص ۱۳۳ تا ۱۳۸ «اسماعیلیه» نشر دانشگاه ادیان

 

اشاره

 

من در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ نیز

این کتاب راد ر این پست: اینجا معرفی کرده

و این نکته را یادآور شده بودم:

 

اسماعیلیه معتقد بودند که ظاهرِ احکام

و شرایع دینی در هر دوره‌ای

از تاریخ مذهبی بشریت، تغییر می‌یابد

ولی باطنِ آن ثابت است

که دربردارنده‌ی حقیقت است

که می‌توان از طریق تأویل

(یعنی استنباط باطن از ظاهر) آشکار ساخت

که معروف است به تأویل باطنی. ر‌ک: ص ۱۵ کتاب

 

    ۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

    ​​​​​​

    منبع

    متن نقلی با ویرایش و تنظیم دامنه: رمان «روز ملخ» روایت شخصیت‌های سرخورده با زندگی ملال‌آوری است در دنیای پر زرق و برق هالیوود. ناتانیل وست «Nathanael West» در «روز ملخ» به زندگی فریب‌خوردگانی از مناطق سردسیر آمریکا می‌پردازد که «بعد از عمری کار یکنواخت و طاقت‌فرسا و پس‌انداز اندکی پول» به کالیفرنیای گرمسیر آمریکا می‌آیند تا خود را غرق در رؤیاهایی سازند که هالیوود وعده‌اش را به آن‌ها داده بود. اما آنچه در واقعیت با آن مواجه می‌شوند سرخوردگی و از آن مهم‌تر، ملال و پرشیانی‌ست. رُمانی که «حاصل پنج سال مشاهده‌ی دقیق ناتانیل وست» است. در آن زمان خانه‌ی »وست» آپارتمانی محقر در هالیوود بود. «روز ملخ» هم از «نشر نو» به چاپ رسیده‌است با ترجمه‌ی علی کهربایی و هم از «نشر ماهی» با ترجمه‌ی فرید دبیرمقدم. این کتاب کیفیتی فیلم‌گونه دارد و جامعه‌ی تبعیض‌آمیز آمریکا را به نقد کشانده است که طی چند دهه، چندین بار به زبان‌های مختلف دنیا برگردان شده است.

    ۲ موافقين ۱ مخالفين ۰

    به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. میان حیوان‌ها، میان آدم‌ها و میان کشورها هر آن ممکن است خشم حاکم شود و تخاصم. چنگال شاهین، آرواره‌ی کفتار و سرعت یوزپلنگ همه‌وهمه برای زیست و بقاست و قوه‌ای برای یا یورش و یا بازدارندگی روز مبادا. همان‌گونه که باران، باریدنش را، گُل، شکوفاشدنش را و شغال، حفظ قلمروش را غریزی و به‌چابکی بلد است، انسان هم به مدد شرع و عقل باید «راه و چاه» را بلد باشد. وقتِ هوش، به‌هوش. وقت زور، به‌زور.

     

    مگر می‌شود متخاصمین موشک راست کنند، ایران گاوآهن؟! وقت تفنگ، تفنگ. و وقت گاوآهن، گاوآهن. هر ملتی هوش و زور خود را در جای خود نشناسد، ۱۰۰٪ باخته است. صلحِ ارزان و دوستیِ رایگان وَهم بیش نیست. صلح زیباست و حتی اساس دعوت پیامبران خدا صلح و آرامش و رستگاری بشریت بوده است که در سایه‌ی حرف‌شِنوی از خدا و آموزه‌های اخلاقی و معنوی ممکن می‌شود. «ایران قوی» اگر فقط در شعار خلاصه شود، دیری نمی‌پاید خورده خواهیم شد با ولع و بلعی که جهان‌خوارگی‌یی چون آمریکا دارد.

     

    به نظرم شناخت رهبری از ملل و دُول کنونی جهان، ژرف‌ترین و واقعی‌ترین شناخت است و نشان‌راهِ «ایران قوی» منطقی‌ترین دستورالعمل. خردمندانه‌تر از این نمی‌شود که ایران را در برابر دشمنانی که نابودی ملت ایران را آرزو دارند، به سیاست راهبردی «ایران قوی» مجهز و مهیا کنیم؛ قوی در قدرت و قوی در معنویت. اگر در یورش خصمانه‌ی هشت‌ساله‌ی صدام علیه‌ی ایران، فقط به گاوآهن می‌چسبیدیم و مزرعه و خانه و خویشتن، نه به تفنگ و دین و میهن، تردیدی نبود که اینک نه از «تاک» نشان بود و نه از «تاک‌نِشان».

     
     
    پس: وقتی احتمال دعوا همواره یک پیش‌فرض منطقی‌ست و یک برآورد واقعی راهبردی، هوش یا زور هر دو نیاز است؛ هوش برای شناخت درستِ متخاصمان عَنود و کَنود. و زور (=به معنای قوت و قدرت آن) برای بازدارندگی و حفظ کیان دین و ملت و میهن.
    ۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

     

    عکس‌های ارسالی جناب یک دوست

     
     
    تشییع‌جنازه‌ی مرحوم کبل‌ اکبر رجبی ( ۸ آبان ۱۴۰۰ )
     
     
    ...
     
     
    میدان امام‌حسین ع تکیه‌پیش داراب‌کلا
     
     
    سپاسگزاری از عموحمید طالبی بابت ثبت عکس‌های منظره و تشییع

    تسلیت، به نام خدا. سلام. درگذشت مرحوم کبل اکبر رجبی دارابی را از جانب خود و تمامی رفیقان، به تمامی بستگان نسبی و سببی آن مرحوم، به‌ویژه به آقاجعفر رجبی رفیق گرامی‌مان تسلیت می‌گویم. آن مرحوم، سال‌های دور از خادمان بالاتکیه‌ی داراب‌کلا در ایام عزاداری ماه محرم‌الحرام بود و نیز سال‌ها در اسبوه‌کلا در مراسم چهل‌وهشتم، در منزل‌شان پذیرای ناهار نذری برای عزاداران حسینی بود. خداوند این خدمات و علایق و اعتقادات حسینی وی را جزوِ ثواب اخروی و حُسن عملش قرار دهاد و رحمتش کناد.

    ۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

    به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کافی‌ست به کسی درگوشی بگویی یه چیزی می‌خواهم بگویم به کسی نگویی؟! دیگر تمام است؛ با همین شرطی‌کردن قضیه، طرف را کاملاً تحریک کرده‌ای که نه فقط به «کسی»، تا می‌تواند به «هر کس و ناکسی» بگوید. دیگر به نیمروز نمی‌کشد که جِن و اِنس از آن قضیه باخبر می‌شوند؛ حتی تفسیرگر و تحلیلگر. خصوصاً که همه مسلح به انواع پیام‌رسان‌های داخلی و خارجی و گوشی‌های اندروید هم هستند! البته خُلق همه‌ی ایرانیان که این طور نیست، نسبی‌ست، معدود، و محدود.

     

    اما مسئولان؛ مسئولان هر وقت دیده‌اید آمده‌اند و به ضرس قاطع (=قطعی، یقینی) گفته‌اند مرغ و مرغانه، شیر و پنیر، نون و نوشابه، قند و عسل و حتی زامیاد و زولبیا گران نمی‌شود، حتم بدانید که گران می‌شود، زیرا قول مسئولان -البته که به استثنای خادمان و خالصان- قول نیست، غال است! غال‌گذاشتن همیشگی مردم این مرز و بوم.