به قلم دامنه: به نام خدا. پس از مدتها چشمانتظاری، ستاد سلامت کشور صحنهای روبازِ حرمهای مطهر امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) را به روی زائرین گشوده بود. همین اجازه، موجب شد عزم زیارت کنم. کردم. به رسم ادب، ابتدا به زیارت حرم حضرت معصومه (س) شتافته و سپس در شب بعد رهسپار مشهد شدم.
جمعهشب ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، جادهی ۹۳۳ کیلومتری حرم تا حرم (قم. گرمسار. مشهد) را با سرعت مجاز ۱۱۰ کیلومتر، بهآرامی و شوقِ زیارت راندم و با ۱۰ ساعت طی مسیر، به مشهد رسیدم. مسیر، با کمی آهنگ و کمی هم روی موج رادیو «زیارت» فضای داخلی مَرکب را دلنواز میساخت؛ خصوصاً هنگامیکه هرچه به سمت شرق میراندم، هم سرخی فلق بازتر میشد و هم رایحهی حرم بر مشام روح حسّ. کسانی که تجربهی زیارت مشهد مقدس را دارند، میدانند که هرچه به حرم نزدیکتر میشوند؛ گویی بیقرارتر میگردند.
...
...
...
....
...
پس از استقرار در هتل و کمی استراحت، پایم به سنگهای آفتابخوردهی صحن کوثر در بست نواب مماس شد و دلم به دیدن ایوان صحن آزادی حرم مُساو، و نیز آنگاه قلبم به ایوانهای صحن جمهوری و صحن انقلاب و پنجرهی مُشبّک و معطّر فولاد مُجاب.
اینکه برای حفظ سلامتی انسان، رواقها و مکانهای مسقّف حرم به روی زائر مسدود بود، رضایت میدادی که ادب را از داخل صحنها به سمت مَضجع شریف اَدا نمایی. تمام صحنهای روباز، گویی شده بود مَضجع و ضریحی که همواره دوست داشتی در چندقدمی آن زمزمه کنی و زیارت؛ اما این بار گرداگرد تمام حرم میگردیدی که طوافی عظیم بود و دایرهای گسترده.
مردم مؤمن و خادمین مهربان حرم را تحسین میکردم که چقدر محبت به هم داشته و چه عالی چارچوب بهداشت را رعایت میکرده و لحظهبهلحظه محیط حرم را ضدعفونی مینموده و با نهایت ادب و محبت، به زائران ماسک هدیه میکرده و بر دستان آنان، اسپری ضدعفونی میپاشیدند. چه تجربه و احوالاتی قشنگ درین زیارت رضوی نصیبم شد که این زیارت را از هر زیارت دیگرم در سالهای متوالی پیشین، متمایز، ویژه، خاطرهانگیز و اندیشناکتر ساخت.
و چه مردمان دلدار و مهربانی را در صحن و سرای حرم، با مردُمک چشمانم مرور کردم و بر عشق نابشان به حضرت رضا (ع) و سادگی رفتارشان در طول زیارت، درود فرستادم و در هر مرحله از زیارت در حرم، برای همهی شیفتگان اهل بیت (ع) که دلشان زیارت میخواست اما به هر علت و مانعی نتوانستند به حرم مشرّف شوند، بهنیابت زیارت نمودم.
به سُرودهی زیبای مرحوم قیصر امینپور دربارهی امام رضا:
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصتِ رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
(منبع)