تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۳۹۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس ها» ثبت شده است

عکس‌های عاشورا و محرم محل

عکس‌های عاشورا و محرم محل

 

 

عاشورا در داراب‌کلا 

 

    

 

...

 

     

 

عکس‌های ارسالی

حمیدرضا طالبی

عبدالرحیم آفاقی

اُم‌البنین دارابکلایی

پایین‌تکیه‌ی داراب‌کلا

تماشای عکس‌ها: اینجا

 

 

بالا: دسته‌ی کفن‌پوشان

پایین: حمیدرضا در سردرگاه

 

۰
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۲ مرداد . دید ۳۴۳

نعمت یاری جویباری

نعمت یاری جویباری
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خاطرات جبهه: به چه تکیه کنیم؟! ( ۱۰۵ ) در اوج سختی‌های نبرد در تابستان ۱۳۶۱ با سه گروهک وطن‌فروش کومله، دموکرات و رزگاری به انضمام متجاوزان بعثی در روستای بوریدر و چشمیدر مریوان در سمت پایگلان و بیساران، نعمت‌الله یاری جویباری همه‌روزه با نغمه‌ی خوش‌اِلحانش "شهید وطن، افتخار میهن" را برای ما می‌خواند. این آهنگ زیرا را که هر عصر رادیو در برنامه‌ی شهید پخش می‌کرد: «شهید وطن، افتخار میهن / گل پَرپَر لاله‌زار میهن . خون پاک تو در رگ‌های ما / برقِ مهر تو، در سیمای ما . به ولای رهبر، همه هم‌‌سوگندیم / به نظام اسلام، همه هم‌پیوندیم»

 

 
شهید پیرمرد اما سلحشور و قوی‌
پیشمرگه‌ی کُرد و بنده. پشت سر،
شهید نعمت یاری و همسنگران
عکاس: حاج عباسعلی قلی‌زاده

 

 

راست: شهید رمضان ذکریایی

در حال خواندن دعا و بنده.

بالای همان قله. عکاس این صحنه:

شهید نعمت‌الله یاری جویباری

 

 

جبهه‌ی مریوان، بوریدر

تابستان سال ۶۱

نشسته سمت راست

شهید نعمت‌الله یاری جویباری

ایستاده چپ حاح عباسعلی قلی‌زاده

نفر وسط کلاه‌آهنی بنده

عکاس: آقاسیدکاظم صباغ

 

نعمت‌الله توی جنگ رفیق صمیمی‌مان شده بود. خیلی به هم دلبسته شده بودیم. جوانی خوش‌سیما و در نهایتِ اخلاق خدایی. نیز اهل راز و نیاز و در عین حال مثل اغلب جویباری‌ها چابک و تیزپا. گواهی می‌دهم او انسانی پاک و دست‌یافته به حب الهی بود؛ برای همین توی دل همه جای می‌گرفت. آن صبح شُوم هرگز یادم نمی‌رود و هنوز هم وقتی تصورش می‌کنم روح و کالبدم می‌لرزد. آن سپیده‌دم نوبت ضدِ کمین رفتنِ من بود تا جاده و منطقه و جغرافیای کار و کشاورزی مردم بومی و آمدوشد ایمن رزمندگان را به سایر جبهه‌های درگیری تأمین کنیم. اما نمی‌دانم چه شد او گفت من به جای تو می‌روم و من در سنگر بالای قله ماندم و دقایقی نگذشت صدای شلیک تیربار و پژواک آن در شیارها را شنیدیم و از جای پریدیم. فوری اسلحه برداشتیم و زدیم بیرون سنگر. درین هنگام از قله‌ی آلوده‌ی روبرو به سوی ما هم، بی‌امان شلیک می‌کردند و اگر آقاسیدکاظم صباغ آن لحظه نبود و مرا نمی‌گرفت و نمی‌کِشید گلوله‌هایی که بیخ گوش‌هایم زوزه‌کنان عبور می‌کرد، صددرصد پیکرم یا مغز سرم را سوراخ‌سوراخ می‌کرد. بگذرم.

 

کومله‌های کمونیست مسلح زیر بوته‌ی بلوط در شب جاکَن کرده بودند و سرِ سپیده، به سوی نعمت‌الله و رمضان ذکریایی و دو کُرد پیشمرگه که برای حفظ جان مردم بومی برای تأمین می‌رفتند و تا غروب باید می‌ماندند تا دیگران نفس راحت بکشند، شلیک کردند و همگی را شهید و غرق در خون. نعمت ما، یپیشانی‌اش شلیک شده بود و خون پاک این نجیب از شکاف سرش فوّاره کرد و پیکرش خون‌بار و معصوم بر قعر بوته افتاده. رفتیم جای کمین و شهادت‌گاه این همسنگران را از نزدیک دیدیم تا تجربه بیاموزیم و شیوه‌ها و حربه‌های دشمن را بشناسیم. بر پیکر این شهیدان در محوطه‌ی سنگر فرماندهی وداع کردیم و تا مدتی با غمی که ناراحت‌بار بر وجود ما باریدن داشت، کلنجار می‌رفتیم؛ آن هم در سن هفده سالگی. آری آن شهید چه زیبا صدا سر می‌داد: "به ولای رهبر، همه هم‌‌سوگندیم / به نظام اسلام، همه هم‌پیوندیم".

متن آهنگ "شهید وطن، افتخار میهن" در ادامه‌ی مطلب

بیشتر...
۰
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۲ مرداد . دید ۸۲۴

کُنام آدمیزادگان

   

نوه‌ام لیا زهرا طالبی دارابی

(ماه محرم؛ مردادماه ۱۴۰۲)

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در شکل‌گیری هر اندیشه و شخصیت فرد، کُنام مؤثر است. کُنام ابعاد دارد. خود، خانواده، مدرسه، همسایه، اطرافِ فرد، فامیل، دوست، جامعه، مسجدوتکیه، پاتوق، محله، همگِن و رسم‌ورسوم و هر نوع تعامل میان این نوع و نظایر آن. پدرومادر بُعدِ مهم کُنام هستند. کُنام در واژه معنی لانه و آشیانه می‌دهد که نیچ و نیش به ترتیب معادل انگلیسی و تلفظ فرانسوی آن است. مثلا" کُنامِ دارکوب و کُنامِ گنجشک از هم جداست. دارکوب هرگز روی زمین غذا نمی‌خورَد، حتما" تنه‌ی درخت سفره‌ی تغذیه‌اش هست ولی کُنامِ گنجشک چنین نیست؛ هر جا خواست می‌خورَد و می‌پرَد. در مورد کُنام ر.ک: کتاب «سلول‌های بهاری» خاطرات آقای دکتر حسین بهاورند پدر سلول‌های بنیادی ایران، گفت‌وگو و نگارش آقای بهنام باقری (صفحات ۳۲ و ۵۸ و نیر ۲۳۲) بنابرین؛ در روابط میان آدمیزادگان باید دید کُنام‌شان چیست و چه بوده است. با کی می‌پَلکَد. خانه چگونه قد کشیده است. خوراک روحش چی بوده است. هُرهُری هست یا فردی باثباتِ ولی اهل تحول و تغییر. آیا پایه‌ی تدین دارد. اخلاق را با چه استاد اخلاقی طی کرده است و یا تحت کدام کتاب‌های اخلاق پرورش یافته است. اساسا" اهل تعالیم دین هست یا همش می‌خواهد به جای خدا، خود قیل و قال ورزَد. زیر منبر هیچ وقت نشسته است. زمزمه در زندگی‌اش هست؛ همان ارتباط مناجاتی و نیایشی با آفریدگار. انسان است یا هیچ اُنسی با انسانیت و آدمیزادگی ندارد. کلا" چگونه بار آمده است. بگذرم. کُنام همان ویژگی و شرائط هر فرد است که بارور شده است. به قول مرحوم سهراب سپهری «زندگی، فهمِ نفهمیدن‌هاست» باید فهم کرد؛ فهم. و به قول مرحوم مادرم حتما" وِنِه (=باید) دماغِ (=مغز) آدم، یک‌ذرّه فهم باشد.

 

اینک باورمندان به اهل بیت -علیهم‌السلام- و بامَرامان، با هر نوع عقیده و مذهب و تعلیم و مرام در سراسر ایران، برای سوگواری امام حسین و یاران -علیهم‌السلام- تمام‌قد و همه‌ابعاد در صحنه‌اند؛ از ساقی چای تا جاروب‌زن صحن. از منبری تا پامنبری. از زنجیرزن تا سینه‌زن. از مرثیه‌سُرایان این خوان تا جوشی‌گیران و نوحه‌‌خوانان. از طبّال دُهُل تا سنج‌زن و تیرافکنِ رُومیان. از شیرخوارِ نورسیده تا عصابه‌دستِ پیرزن. و این سوگ -که از اندوه کربلا و عظمت کار انقلابی امام حسین ع سالیانِ سال در جان‌ها جاریی هست- همه‌جانبه است؛ زیرا در داخل قیام اباعبدالله -علیه‌السلام- تمام ابعاد جمع شده است: معرفت نهضت. چرایی نهضت. پیام نهضت. درس نهضت. اخلاق نهضت. عرفان نهضت. سیاست نهضت. احیای دینی نهضت. انسان‌دوستیِ نهضت. آزادی نهضت. «نهِ» نهضت. آتش و اشک و حُزن و خیام و طفلان نهضت. حضور "انسان کاملِ" نهضت، که جناح جَور و جُبن، بدنش را در گودال، مُقطّع‌الاعضا و صدپاره کردند و تمام منتسبان بیت شریف نبوت را سبُعانه آزار رساندند. آری؛ درین نهضت هم، و در سوگواری این نهضت هم، کُنامِ هر کس معلوم می‌شود.

 

ملت ایران کُنامِ خود را نشان داده است؛ عشق به عشقِ امام حسین؛ عقیده به عقیده‌ی امام حسین؛ نهضت به نهضت امام حسین؛ و در یک شاخصه‌ی مشخص: عرفان و اخلاق و تعلق به عَرفه و عِرفان و اخلاق امام حسین علیه‌السلام. حالیا ای سوگواران، ایام عظیم درین ماه فخیم محرم، بر تن و جان‌تان مُکرّم. عکس مندرج روی متنم هم، نوه‌ی نورسیده‌ام «لیا زهرا طالبی دارابی» هست در سوگِ محرم ؛که امید می‌بَرم ابعاد عظیم عاشورا در تمام نسوج و روحش نفوذ کند. دامنه.

۵
در تاریخ : ۳ , ۱۴۰۲ مرداد . دید ۲۴۵۹

سه عکس داراب‌کلا

 

 

بالا: بلوار زیبای اوسا همسایه‌ی داراب‌کلا

عکاس: عموحمیدرضا. ۱۸ تیر ۱۴۰۲

 

 

 شلیل

 

 

ماهی در ماهی‌تابه

۰
در تاریخ : ۱۹ , ۱۴۰۲ تیر . دید ۲۷۶

حفظ پوشش در مناسک حج

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. از حج امسال، هر بار عکس‌های متنوعی را دیدن می‌کردم چون حجاج در آنجا اغلب در طبیعتِ خود هستند و تصنع ندارند لذا صحنه‌ها، طبیعی تصویر درمی‌آمد و همین جذبه داشته است برایم. باری؛ یکی از بهترین تصاویر همین صحنه است (عکس بالا) که حاجی‌های ترکیه‌ای، حلقه‌ای برای بانوان‌شان زده‌اند تا در اثر انبوه جمعیت، حرمت زن همچنان مصون نگه داشته شود.

 

 

خودم به اجرای مراسم به صورت تفکیکی، فکر می‌کنم که بتوان مسیر زن و مرد را جداگانه کرد و یا اگر ممکن نیست ساعتِ مناسک را برای زن و مرد جدا کرد. مثلا" از فلان زمان تا فلان زمان، زنان؛ و از فلان ساعت تا فلان ساعت هم، مردان. خصوصا" وقتی دقیق شویم می‌بینیم فقط لباس اِحرام ایرانی‌ها خیلی کامل و عالی و فاخر و وزین و پوشش‌دهنده‌ی تمام بدن، تهیه شده است. سایر بلاد، کم و بیش، هم سبک جامه‌ی اِحرام، و هم نحوه‌ی پوشاندن‌شان ناقص است و ناجور و اغلب بخشی از بدن‌شان کاملاً پیداست که زننده هم می‌شود. یادمه آن سالیان دور به مشهد مقدس که می‌رفتیم در حرم امام رضا ع تفکیکی در کار نبود! زن و مرد قاطی و خیلی‌هم نامناسب. اینک، آن قدر حرم خوب اداره می‌شود که هم بخش ترکیبی خانوادگی دارد، هم بخش مجزّا برای خانما و هم محوطه‌ی معین برای مردا. حج هم، چنین شود شئونش مصون می‌مانَد. حفظ پوشش متعارف، اصلی عقلی، شرعی، عرفی، اخلاقی، انسانی، و عرفانی‌ست. عُریانی، عریانی‌ست؛ چه خواهد زعفرانیه و اختیاریه باشد، چه خواهد قلب مکه، چه دل عرفه، چه هنگام رَمی جمره. دامنه.

۰
در تاریخ : ۱۸ , ۱۴۰۲ تیر . دید ۲۴۵

زائرسرای خلیل شهر

زائرسرای خلیل شهر

 

مشخصات بانیان

مسجد و زائرسرای

امام رضا ع خلیل‌شهر

 

 

مسجد و زائرسرای امام رضا ع

خلیل‌شهر | ۴ خرداد ۱۴۰۲ | عکاس: دامنه

 

مرحوم

حاج جعفر خلیلی

پدر شهید رحمان خلیلی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وقتی پس از زیارت از سمت مشهد مقدس راهی جاده‌ی قوچان بجنورد گرگان می‌شوید و به سمت ساری و تهران رهسپار، به خلیل‌شهر (بعد از گرگان و کُردکوی و شهر گلوگاه و قبل از شهر بهشهر) رسیدید، سمت راستِ شما مسجد و زائرسرای شبانه‌روزی امام رضا علیه السلام با امکانات رفاهی اتاق خواب و مسجد و فضای سبز و مفرّح با پاکیزگی عالی قرار دارد که دَم‌زدن در آن و نمازگزاردن حالی به انسان می‌بخشد. زمین این مسجد بزرگ و تمیز را مرحوم حاج جعفر خلیلی پدر شهید رحمان خلیلی هدیه کرده است و با مدیریت منظم اداره می‌شود. کف مسجد با نور و باد فضا را دل‌انگیز کرده است خصوصا" وقتی از پشت به شالیزار و باغات خیره می‌شوید و از روبرو با کوه‌و جنگل رشته‌کوه البرز. به یاد مرحوم حاج جعفر خلیلی و فرزند شهیدش رحمان خلیلی دو رکعت نماز گزاردم. می‌شود با خیال راحت به این زائرسرا کمک هم کرد چون خدمات می‌دهد و بسیار تمیز است.

۱
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۲ خرداد . دید ۷۲۳

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

 

 

جاده‌ی دامغان به دیباج و گلوگاه مازندران

عصر ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، عکاس: دامنه

مشاهده‌ی عکس‌های با حجم بالاتر در اینجا

 

گزارش جغرافیایی مسافرت به مشهد مقدس  در ادامه‌ی مطلب

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام...

بیشتر...
۴
در تاریخ : ۱۱ , ۱۴۰۲ خرداد . دید ۲۸۲۷

امام‌زاده جعفر روستای داراب‌کلا

امام‌زاده جعفر روستای داراب‌کلا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. این جا امام‌زاده جعفر روستای داراب‌کلا در میاندورود مازندران است. اردیبهشت ۱۴۰۲، عکس از : حمیدرضا طالبی. نشر از : دامنه. از قدیم تا کنون این مکان یک خوفی در دل انداخته که اگر کسی فقط یک خاشک‌چو (=چوب خشک) ازین مکان را به خانه ببرد، صددرصد خانه، یا طویله، یا سوچکه (=گرمخانه‌ی توتون) یا سرداب و یا سر و دیم (=صورت) او به آتش کشیده می‌شود یا اَلِه (=پیسی صورتی‌رنگ) وِن دیم‌لت (=تمام رخ و رخساره) را سر می‌گیرد.

 

 

من گمان کنم این‌همه دارهای تنومند که هنوزم آنجا سالم و سربلند ماند، ناشی از همین ترس بود. ضرب المثل است که جانِ ترس! برادرِ مرگ است! حمیدرضا بلده از کاجه تا کاجه را در قاب عکس دینگنه (=بندازد). درین قطعه هم قاب قرینه است از چهار جهت بالا، بِن، یسار و یمین. همین.

۱
در تاریخ : ۱۶ , ۱۴۰۲ ارديبهشت . دید ۱۱۵۳

کتابخانه آیت ا... دارابکلایی

کتابخانه آیت ا... دارابکلایی

به نام خدا. سلام. این کتابخانه‌ی عمومی / امانی مرحوم «آیت الله محمدباقر دارابکلایی» ساختمان قلم‌چی روستای داراب‌کلاست. عکسی که جناب حمید رضا طالبی در ۸ فروردین ۱۴۰۲ از آن انداخته و در دامنه نشر یافته. زیاده عرضی نیست؛ الّا سه الی چهار تا:

 

یک: خودِ وجود ساختمانِ کتابخانه یکی از شاخص‌های رشد و بالاآمدن سطوح فرهنگیِ هر جایی است.

 

دو: نام این کتابخانه مزیّن به اسم «آقا» است که پیشوای مذهبی و معنوی و شرعی بسیاری از مردم محل و محلات مجاور بوده است یعنی روحانی پارسای روزگار مرحوم «آیت الله محمدباقر دارابکلایی» و این شاید نویدِ این باشد که کتاب‌خوان‌های این کتابخانه، راه معنوی‌یی جست‌وجو نمایند که یک نمادِ آن، آن مرحوم بود؛ آن روحانی عالم و عامل که کردارش با گفتارش همنوا بود.

 

 

سه: کتاب، اندرون انسان را پرورش می‌دهد چه‌سان که جو و سویا و گردو و انجیر و گندم، بیرون انسان را. پس، از کتاب‌های این کتاب‌سرای مجلّل، بر شکوه و جلال درون خود باید افزود.

 

چهار: ذکر خداقوت است، به چه کسان؟ به بانیان، به دست‌اندرکاران، به کمک‌کنندگان چه در ساخت و چه در تهیه و غنای مخزن کتاب، به مسئولان آن، و به متصدیان اکنونش که این سازه‌ی فکر و فرهنگ دیار ما داراب‌کلا را اداره می‌کنند. ممنونم حمیدرضا با ثبت این بقا.

۱
در تاریخ : ۲۶ , ۱۴۰۲ فروردين . دید ۲۷۵

چهار خانه امام خمینی

چهار خانه امام خمینی

خاطرات جبهه و جنگ و انقلاب ( ۱۳۹ ) به نام خدا. سلام. توفیقات بنده بوده از چهار خانه‌ای که امام خمینی ره مدتی از عمرشان را در آن گذرانیده، بازدید کنم: ۱. بیت امام در قم را (که بارها رخ داد) ۲. بیت امام در جماران را که چند باری صورت گرفت. ۳. بیت امام در خیابان شارع الرسول نجف اشرف را که یک بار انجام گرفت ۴. بیت پدر امام و زادگاه امام در خمین را که در سال ۱۳۸۲ به صورت خانوادگی به اتفاق رفیقم حاج شیخ احمد آهنگر پیاده شد که روی سکوی کنار اتاقی که امام خمینی ره در آن زاده شد نشسته‌ایم، مُشرف به حیاط دلنواز دارای حوض و درخت و سبزه‌زار. (عکس بالا) این بیت در خمین، دژ و پناه مردم هم بود که در آن بارو، برج دیدبانی، انواع سازه‌های اندرونی، ته‌زمینی، روزمینی، پشت‌بام‌های نگهبانی و اتاقک‌های مهمان‌نوازی تعبیه شد. البته امام مدتی هم در عصر آیت‌الله حائری یزدی در اراک زندگی کرد چون حوزه‌ی علمیه‌ی آنجا تحصیل و تدریس و تهذیب نفس داشت که آن بیت هنوز نرفته‌ام.

 

بیت امام خمینی ره در خمین

سال ۱۳۸۲ دامنه و حاج شیخ احمد آهنگر

 

نیز پس از انقلاب بَعدِ ۱۴ سال تبعید به قم بازگشتند در منزل مرحوم آیت الله شیخ محمد یزدی ساکن شده بودند که داخل آن بیت هم هنوز نرفتم. خواستم گفته باشم رفتن به مکان‌های مهم تاریخی،مذهبی، سیاسی و هنری رویکرد انسان را نو نگه می‌دارد و دریچه‌های مهم سرشت و سرنوشت را به روی آدم می‌گشاید. به هر کدام ازین چهار محل سکونت امام وارد که می‌شوید سرشار از احساسات و سؤالات می‌شوید که حتی در برخی از آن جوّ سادگی سکونت تو را در بر می‌گیرد و در برخی هم اُبهت ساخت بنا با نقشه‌ها و معماری پیچیده و زیبا ذهنت را فرا.

۰
در تاریخ : ۸ , ۱۴۰۲ فروردين . دید ۴۳۳

قبر میرزا حسن لاهیجی در قم

 

 

عکاس: دامنه

 

میرزا حسن لاهیجی فرزند ملاعبدالرزاق (فیاض) لاهیجی و‌ نوه‌ی دختری حکیم ملا صدرا است. (اهل لاهیجان گیلان) پدرش عبدالرزاق لاهیجی متکلم شیعه قرن یازدهم شاگرد حکیم ملاصدار و جانبدار حکیم بوعلی سینا، صاحب کتاب‌های "گوهر مراد"، "سرمایه‌ی ایمان" و "شوارق الالهام". این قبر سرِ خیابان چهارمردان قم در صد متری حرم حضرت معصومه س کنار خیابان آیت‌الله مرعشی نجفی واقع است. روح پدر و پسر شاد.

۱
در تاریخ : ۲۵ , ۱۴۰۱ اسفند . دید ۶۹۱

گشتی با حمیدرضا در اوس صحرا

گشتی با حمیدرضا در اوس صحرا

 

 

پای انارقلت | ۱۴ اسفند ۱۴۰۱ |

عکاس: حمیدرضا طالبی

 

 

...

 

 

...

 

 

من و حمید رضا طالبی

پای انارقلت | ۱۴ اسفند ۱۴۰۱ |

 

 

نمایی از زیر اناقلت روستای داراب‌کلا

 

 

عکاس تصاویر بالا: حمیدرضا طالبی

 

 

و این هم عکسی از داداش حیدرم

که به رحمت خدا پیوست. روز تشییع جنازه‌ی

مرحوم آیت الله حاج سید رضی شفیعی دارابی

۰
در تاریخ : ۱۶ , ۱۴۰۱ اسفند . دید ۲۴۳

رفقا

عکس یادگاری
سال ۱۳۶۵ جنگل میانسره‌ی داراب‌کلا
 
 
از راست ردیف پشت: جعفر رجبی. حاج محمدعلی مصطفی آهنگر. حاج موسی اکبر آهنگر. مرحوم مصطفی مؤمنی. ابراهیم شهابی. از راست ردیف وسط: حاج علی ملایی. احمد بابویه. شیخ باقر طالبی. سید علی اکبر هاشمی. سید رسول هاشمی. از راست ردیف اول: هادی آهنگر. آق سید عسکری شفیعی. بنده ابراهیم طالبی دارابی. حسن آهنگر. عکاس: سید علی اصغر
۲
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۱ اسفند . دید ۴۹۰

از تکیه پیش تا دوازده راه داراب‌کلا

از تکیه پیش تا دوازده راه داراب‌کلا

 

 

عکاس: حمید رضا طالبی دارابی

 

 

نمای کامل تکیه‌پیش داراب‌کلا

از زاویه‌ی بلندی شمالی. اسفند ۱۴۰۱

 

 

برف بهمن ۱۴۰۱ داراب کلا

 

عکس ها در : اینجا

 

 

باید با او نشست تا آموخت

از ضمیرش چه بیرون می‌دهد

جناب باب قاسم رمضان رفیق مرحوم پدرم

شب‌نشینی منزل ما می‌آمد برای ما قصه‌های ردیف می‌گفت

۱
در تاریخ : ۵ , ۱۴۰۱ اسفند . دید ۲۸۱

پسر عمه ام آق سید باقر

پسر عمه ام آق سید باقر

متن اول. به قلم دامنه: متنی‌ست که مراسم شب سوم در مسجدجامع داراب‌کلا برای پسرعمه‌ی عزیزم ارائه نمودم: به نام خدای باری تعالی. سلام بر پیامبران، امامان، و شایستگان. از همان آغاز، پیوسته خدا را می‌پرستید. راه را در مسیری می‌خواست که خدا را از خویشتن، خشنود ببیند. در هر وقتی که به سر می‌بُرد، راه قبله را می‌جست؛ تا هیچ، هیچ، از خداپرستی دور نیُفتد. مردمِ میان خود را به سازگاریِ با هم، می‌خواست. تا می‌توانست می‌کوشید راهِ بسته‌ی هر کسی را باز کند. بهترین ساعتِ خود را، آن هنگام، مناسبِ رفتارِ الهیاتی می‌دید که گرهِ مشکلی از کسی بُگشاید. سه چیز را در درون خود تازه نگه می‌داشت:

 

-برپایی نمازهایش را،

-اتصال دلی با خداوندگارش را،

- دیده‌ی باز با همنوعانش را.

من این را گواهی می‌دهم.

آق سید محمد باقر عزیز ما، خلاصه‌ای از سه خصلتِ نجیب بود؛ آن هم عجیب:

- یک اخلاق برآمده از مکارم سفارش‌شده‌ی دینی و انسانی،

-یک عاملِ نگران به حال نیازمندان،

-یک مؤمن آشِنا بر دعا و ثنا به پیشگاه خدای باری تعالی.

آری؛ گواهی می‌دهم او اهل الهیات بود.

پس، ای پسرعمه‌ی مهربان من، شفیع مان باش.

همین مقدار بس باشد... .

غم‌دیدگان! ای خاندان، خویشاوندان، همسر و دختران، خواهران، اخوان، دامادان، عروسان، نوادگان، تمام بستگان، رفیقان ایشان، و ای همه‌ی همدردان، تسلیت.

دغدار: پسردائی‌ات ابراهیم

ما مانده‌ایم یک دنیا گریه بر عکس‌هایت، خاطره‌هایت، سخاوت‌هایت از کودکی‌ات تا همین سال‌های اخیرت. اینک ای عمه‌ی عزیز و آقا، اینم آق سید باقر عزیز دل شما؛ آمده سراغ شما

 

 

پنج شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با

(سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام)

درگذشت پسرعمه‌ام آقا سید محمدباقر شفیعی دارابی

 

 

آخرین لحظات خاکسپاری

پسرعمه‌ی عزیزم آقا سید محمد باقر

 

 

سال  ۱۳۶۳

پسرعمه‌ام آقا سید محمدباقر شفیعی دارابی

 

 

شنبه. ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ من، آق سید صادق،

آق سید علی (پسر آق سید صادق) حسن آهنگر

منزل پسرعمه‌ام آقا سید محمدباقر شفیعی دارابی

 

 

سال  ۱۳۶۳ جنگل مسیر سرتا. ایستاده از راست:

پسرعمه‌ام مرحوم آقا سید محمدباقر، من. چعفر رجبی.

نشسته از راست: حسن آهنگر. سید علی اصغر.

یوسف رزاقی. احمد نصیری.. سیدمحمد اندیک. عیسی رمضانی،

حسن صادقی. لالیمی. اخوی‌ام حیدر طالبی. سید رسول هاشمی

 

 

سال  ۱۳۶۳ جنگل مسیر سرتا. اقامه‌ی نماز

پسرعمه‌ام مرحوم آقا سید محمدباقر،

من. آق سید رسول هاشمی

 

 

سال  ۱۳۶۳ از راست:

حسن آهنگر، پسرعمه‌ام مرحوم آقا سید محمدباقر،

مرحوم احمد نصیری، سید رسول هاشمی، من

 


متن دوم. به قلم دامنه: پسرعمه‌ی عزیزم، زیبا بودی و زیباتر رفتی. دلم را با این چهره‌ی نازنین و مهربانت تماماً ربودی. ای جگرگوشه‌ی عمه و آقا، ای چهره‌ی مؤمن و دوستدار ائمه‌ی معصومین علیهم السلام، یاد تو گمان نکنم از قلب دخترعمه‌های عزیزتر از جانم محو شد. چگونه می‌توانند این آخرین چهره‌ی زیبای تو را در کفن ببینند و نگریند. دلم به حال قلب آنان می‌سوزد. ای عمه‌‌زادگان بهتر از جانم، ای همه‌ی اعضای خُرد و بزرگِ خاندانِ شریف‌النسب آقا و عمه، به‌ویژه حضرت حجت‌الاسلام آق سید شفیع عزیز و آق سید صادق عزیز، صبرتان باد، ای دختران شریف پسرعمه‌ام، ای همسر محترم پسرعمه‌ام، ای دختران محترم آن عزیز خاندان شریف شفیعی، ای دامادهای گرانقدری که پسرعمه را در قلب خود می‌گذاشتید، ای تمام نواده‌های مهربان و متین، تسلیت من به آستان جان‌تان. ای پسرعمه‌ی من، ای رفیق کودکی تا آخرین روزهای من، با آن دلِ دوستدار بیچارگان و مستمندان و با قلب انباشته از یاد و شکر و ستایندگی باری تعالی، مرا هم شفیع آن روز عبور از صراط باش.

پسردایی: ابراهیم

 

متن سوم:  گزارش از چهلم آق سید جواد و تشییع آق سید محمدباقر

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

به نام خدا. سلام. لابد نخست عکس‌هایی که بالا گذاشتم را خواهی دید سپس اگر مایل بودی

 

نمای یکم:

یک جاده‌ی برفی و کولاکی، مسافر را به تردید و تدبیر می‌کشانَد. همین بود که وقتی سید به من تلفن کرد برای دعوت، تأکید هم کرد "اگر برف بود انقلابی رفتار نکن." یعنی تن به خطر نزن و نیا. حالا من مانده‌ام با برف قبلِ قم تا گردنه‌ی جاده افتَر و گردنه‌ی گدوک و دو مجلس و مراسم مهم: تشییع جنازه‌ی پسرعمه‌ام آق سید محمدباقر شفیعی و چهلم پسر آق سید علی‌اصغر مرحوم آق سید جواد شفیعی؛ دو همسایه‌ از عموزادگانِ هم. به هر حال تلفن کردیم منزل پسرعمه‌ام حجت الاسلام آق سید شفیع شفیعی که ایشان را هم ببریم، که دیدیم ساعاتی پیشتر از ما راهی شد. خبردار شدیم شکر خدا تشییع افتاده روز جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱. ولی وسط راه خبر آمد تشییع به ساعت ۳ یا ۴ عصر پنج‌شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با سالروز شهادت جانسوز حضرت امام کاظم -علیه السلام- موکول شد. روی دوک گدوک بی‌قرار شدیم، اما دلگرمی داشتیم دست‌کم سرِ تشییع نرسیم، حتما″ تَهِ تشییع که می‌رسیم. به ورسک که رسیدیم گفتند تشییع شروع شد! چون پیکرش را در ملامجدین ساری شستشو دادند. کمی بعد فهمیدیم نماز میت هم برگزار و مراسم دفن تمام شد. وای! دیگر شروع شد حسرت و گریه که او را آخرین بار ندیده‌ایم. اویی که علاوه بر نذری‌های عاشورا، برای روز تاسوعا در خونه‌ی خواهرش سیده ربابه (جناب اصغر مهاجر) در اوسا هم، همه‌ساله مشارکت و شرکت شائقانه داشت و رفقا مرتب هر تاسوعا، بیشتر از هر وقت وی را آنجا دیدار می‌کردیم. نمای دوم در ادامه:

 


نمای دوم :

بقیه‌ی متن و عکس‌های تشییع و مراسم دفن پسرعمه‌‌ام، رفیق همیشگی و هم‌بازی کودکی‌ام آق سید محمدباقر شفیعی دارابی در ادامه:

بیشتر...
۱
در تاریخ : ۲۷ , ۱۴۰۱ بهمن . دید ۱۷۵۴

سه درس نوین برای انسان

دست‌کم سه درس ازین رخ سیّد

 

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام بر سید مصیبت‌دیده‌ی ما. غم جدای تو از فرزندت به چلّه رسید. چلّه هم برای مصیبت‌زدگان یک راز است و هم برای مؤمنان در همه‌حال یک نردبان نیاز. در ادبیات دینی، چلّه نوعی عهد و پیمان است با نیّات راست. و حتی نوشتن و شرح چهل حدیث (=کتاب اربعین نویسی) یک شرط برای وصول عالمان دین است به حقیقت شریعت. شاید بالاترین دلیل برای اربعین دائمی برای امام حسین ع این باشد که آثار عاشورا (که به نظرم نظریه‌ی زندگی حسینی است) در آینه‌ی اربعین آقا سیدالشهداء (که به نظرم نظریه‌ی گردهمایی فکری مؤمنین است) بازتاب یابد. شما رفیق غمدیده‌ی دلسوخته‌ی جگرکبابِ ما، حالا بیش از همه سال، چلّه‌گرفتن روحی و فکری و پرورشی را می‌فهمی. من ازین چهره‌ی فکور تو درس می‌گیرم؛ دست‌کم سه درس، نوین هم هست:

سید علی اصغر

 

۱ : به درون خود بنگریم و از آن غافل و دورافتاده نباشیم. ۲ : رخ آدم، محل انتشار آداب و آثار فکر اوست. ۳ : انسان از سه ساحت خود مراقبت کند: دست در قلم، سر در اندیشه، چهره در عشق و تفکر. حالیا، زنهار آقا، غمت کمِ کمِ کمِ کم بادا. امروز: ابراهیم.

۱
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۱ بهمن . دید ۲۸۰

یادگاری از کتابخانه‌ی "یادگار امام" قم

به قلم دامنه. یادگاری آیا گرفته‌اید؟ به نام خدا. سلام. یک یادگاری، سه روز پیش به من داده شده؛ سنگ متبرّک حرم امام علی ع. کتابخانه‌ی "یادگار امام" محله‌ی ما کتاب‌خوان‌های منطقه را دعوت به میز گرد کرد؛ برای دادن گزارش آخرین کتابی که از آن کتابخانه به امانت برده و خوانده‌اند. از جمله من. آن روز رفتم گزارش به میز گرد هم دادم و این هدیه را هم گرفته‌ام. (عکس انداخته و دین پست بار گذاشتم) از جناب آقای نیکزاد مسئول متعهد و متفکر کتابخانه و همکاران محترم و زحمتکشش بسیار ممنونم.

 

 

خواستم گفته باشم یادگاری گرفتن را دوست دارم، معنوی باشد هنوز هم بیشتر. چون روی آن قیمت و حد نمی‌شود گذاشت. اگر مثلا" ۱۲۵ هزار تومان پول می‌دادند با خریدن دو قُلوِه گوسفند در شکم هضم می‌شد و تمام. و یا ۲۵۰ هزار تومان هم می‌دادند تازه می‌شد یک کیلو و اندی تخم کدو که بی ضررترین آجیل است. (اگر کسی نقیض آن را می‌داند، بگوید تا اطلاعات نادرستی در صحن نگذاشته باشم) اما یادگاری متبرّک بارِ معنایی بلندی دارد. نگاه هرباره به همین هدیه مرا می‌برَد به حرم امام علی ع که وقتی رفته بودم زیارت، صحنِ U شکل حرم -که سه صحنِ باز را با هم بدون درِ داخلی متصل نگه می‌دارد- برایم خیلی جذبه داشت. خصوصا" سمت صحن ساعت که ضلع شرق و طلوع خورشید است. داخل حرم بخش رواق حضرت ابوطالب س را هم خیلی می‌پسندیدم، چون نشست زائر برای توجه و عبادت را آرامش مطلق می‌بخشید. قبور عالمان در حرم هم جِلوه‌ی درخشنده دارد. بگذرم. با قال استاد نجفی یادگار مرحوم «آقا»: یا علی. شما چی؟ یادگاری آیا گرفته‌اید؟ | ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

۰
در تاریخ : ۲۱ , ۱۴۰۱ بهمن . دید ۳۳۶
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ---- ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم