دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۱۰۸ مطلب با موضوع «معنویت» ثبت شده است

مهم برام درین متن و عکس، نفر سمت راست آقای مسعود پزشکیان نیست؛ بلکه دقیقاً نفر جانب چپ جناب دکتر محمدعلی موحد عرفان‌پژوه عارف بزرگ و متخلق است که با برادرش آقای صمد موحد سهم زیادی در رونق کتاب‌خواندن نسل شبیه نسل ما داشتند.

 

من تشنه‌ی قلم او بودم خاصه، کتاب "فُصوص الحِکَم" او که از مرحوم «محیی‌الدین ابن عربی» به فارسی شیرین، برگردان کرد و بر آن قوی‌ترین تعلیق، نوشت که «نشر کارنامه» آن را چاپ و انتشار داد. کتابی که هرگز نورش سوی خاموشی نمی‌روَد و برای من از بهترین کتاب بوده و هست. او به پزشکیان، رئیس‌کشور ایران -که روز کتاب به دیدارش رفته بود- به طبع شوخ و طنزش گفت:

 

"صوفیان در قدیم روزنامه داشتند، اما نه به معنی خبرهای روزانه. بلکه به عنوان نوشتن اعمال روزانه و قبل از خواب، خود را محاکمه می‌کردند. این روزنامه در سطوح بسیار مهمی بود.»

 

و سرآخر هم این شعر را به پزشکیان، پند داد: «خدمت می‌کن برای کِردگار / با قبول و ردِّ خَلقانت، چه کار!» یعنی کار برای کردگار کن که کار برای مردم حساب می‌آید این که مردم نقدت کنند یا بپذیرنت را به کار گره نزن. آن هم حق مردم است ردت کنند یا قبولت کنند. معیار، کردگار متعال است؛ اما حق نقد و رد، حق قطعی مردم است که باید مصون و در امان از تصرف و تعدّی حکومت و حاکمان بماند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۱۴۰۳ ، ۰۸:۰۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: حجت الاسلام آقای سیدصادق پیشنمازی -از روحانیون شهیر ساری- جدیداً این حرف را طرح کرده «فردی که نفس خود را کنترل کند به شخصیتی سالم تبدیل می‌شود و در روابط اجتماعی‌اش مهربان، راستگو و متواضع خواهد بود.»

 

حجت الاسلام آقای سید صادق پیشنمازی

 

هرچند حرف درست و زیبای آقای پیشنمازی در مورد خودسازی فردی و اجتماعی است، اما می‌توان از سخن ایشان، این پند را هم گرفت حال که در بدنه‌ی قدرت در ایران، دروغ رواج دارد (=راستگویی رواج ندارد) حکومت، نفس خود را کنترل نمی‌کند. روحانیونی که به ملت اخلاق یاد می‌دهند، به حکومت هم همین را بیآموزانند. بگذرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۱۴۰۳ ، ۱۳:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

نقاشی بالا نامش «بدبین و خوشبین» است؛ اثر قرن نوزده، از ولادیمیر ماکوفسکی. یک نمونه از تفکر بدبین‌ها که برین باورند:

در ۵۵ سالگی، محل کار شما را حذف می‌کند.

در ۶۵ سالگی، جامعه شما را حذف می‌کند.

در ۷۵ سالگی، خانواده شما را حذف می‌کند.

در ۸۵ سالگی، زمان آرام‌آرام شما را حذف می‌کند.

یک نکته فقط: «آرتور شوپنهاور» فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم اساس حیات را مبتنی بر «نیرویی بی‌هدف» می‌دانست که جز ایجاد چرخه‌های «رنج و ملال» حاصل دیگری برای آدمی ندارد. فیلسوف بدبین یعن همین. دین راه انسان را نشان داد؛ باید با نوید به خود زندگی کرد، یأس، در اسلام ابطال شده است حتی به فتاوی برخی مراجع، حرام. دامنه دارابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۰:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

۱۲ . ۵ . ۱۴۰۳ ، با کمی دخل و تصرف در تنظیم متن توسط دامنه: حکیم ملاصدرا گویا با دو دامادش ملا محسن فیض کاشانى و عبدالرزاق لاهیج در کاشان از کوچه‌ای رد مى‏‌شدند، دیدند دخترى گلیمى روى پشت بام آورده تکانش مى‌‏دهد؛ پسرى که عاشقش بوده از پائین نگاه مى‏‌کرده  به او گفته: «مى‌‏دانم نیامدى قالى تکان دهى آمدى خودت را نشان دهى! نقل است ملاصدرا «کنار کوچه آن قدر گریه کرد که حالش به هم خورد». گفتند آقا مگر چى شده؟ گفت از حرف این پسر به این معنی نائل شدم که خداى متعال هم با خلق‌کردن این عالَم آمده خودش را نشان دهد اما کسی در پی دیدنش نیست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۸:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 به قلم دامنه : مطلب اول در آدم، هم گِلزار است و هم گُلزار و گِل، محلِ گُل است. مطلب دوم  بنده‌ی پروردگار به اجابتِ حق به دعا رسید، نه به دعای خود به اجابت. برگفته‌ی آزاد از کشف‌الاسرار ص ۲۷۴ - ۲۸۴)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۹:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست: چه خبر از هفت منزل؟!!! کتاب "در سپیده‌ی اخلاص" اثر آیت الله حسین مظاهری به منازل هفت‌گانه‌ی حکیم فریدالدین عطار پرداخته است که من تلاش کردم ازین پرداخت، برداشت آزاد با ادبیات خودم ارائه دهم. امید است بتوانم.

 

 

ابتدا نماد هفت‌ منزل:

 

منزل اول: دنیا

منزل دوم: خوف

منزل سوم: رَجاء

منزل چهارم: حیاء

منزل پنجم: شُکر

منزل ششم: محبت

منزل هفتم: الله متعال

 

شرح مختصر هر منزل:

 

در منزل اول -دنیا- :  قصد، قصد دنیایی‌ست؛ از نوع حلال آن، نه دنیای حرام. یعنی عمل واجب یا مستحب طبق دستور خدا انجام می‌گیرد اما هدف، گرفتن پاداش از خدا برای حاجت دنیاست. بهترین مثالش این است: شخص خبر دارد گُزاردن نماز اول وقت باعث محبت او در دل‌ها می‌شود (ر.ک: ص: ۳۷) و خودِ نماز هم او را دعا می‌کند؛ پس با این قصد، اولِ وقت اقامه می‌کند.

 

در منزل دوم -خوف- : محرّکِ فرد در ترک یا انجام عمل، پروا از خدا و عقوبت است. ترس و تقوا و پروا عامل خوبی هست و قرآن از نذیر (=هشداردهنده) و بشیر (=بشارت‌دهنده) و مشتقّات هر دو لفظ، استفاده کرده است. مثل آیات مکّی بر محور معاد؛ که اِنذار است و محرک خوف. منزلگاه دوم را فوز بزرگ خوانده‌اند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ ، ۱۵:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: نمی‌شود قم بیایی... : شیخان را که بلدید؟ بله درست حدس زدید؛ دورِ حرم، سمت میدان آستانه. خُب! نمی‌شود قم بیایی ولی دو قبر از این قبرستانِ شیخان را زیارت نکنی. حیف است. من معمولاً سرِ این دو قبر عرض ادب دارم. یکی قبر عارف کامل میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و دیگری عابد زاهد میرزا علی‌آقا شیرازی. اولی که تقریباً جمیع مراجع و مجتهدین و مؤمنین اهل سِرّ و دل بدان معرفت و محبت دارند؛ همان صاحب کتاب شریف «مراقبات» که کتابی برای یک بار خواندن و کنارگذاشتن نیست؛ دائم باید رجوع کنید. چون آداب عبادی خصوصاً عرفانی و دینانی دوازده ماه قمری را تفصیل و تفسیر داده و ظرافت‌های باریکی در آن موج می‌زند.

 

 

حرم حضرت معصومه س

بهمن ۱۴۰۲ عکاس: دامنه

 

 

ایوان صحن امام هادی ع

حرم حضرت معصومه س

 

 

مسجد اعظم قم

 

    

 

قبرهای

میرزا علی آقا شیرازی

میرزا جواد ملکی تبریزی

 

 

شیخان قم

 

 

قم . میدان آستانه . عکس از دامنه

 

دومی شاید گمنام مانده باشد؛ میرزا علی‌آقا شیرازی؛ همان عالمی که استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری می‌گوید او مرا با نهج‌البلاغه آشنا و اَنیس ساخته بود. بگذرم. فقط بگویم شیخان دو در دارد: از سمت آستانه و از سمت چهارمردان. از هر در که وارد شوید ضلعِ سمت حرم، قبر این دو عالم ربانی است که کرامات آنان زبانزد است. ملکی تبریزی تقریباً وسط این ضلع واقع است و میرزا علی‌آقا شیرازی در گوشه‌ی سمت چهارمردان.  همین اخیراً که رفتم حرم، شیخان هم مشرف شدم. عکسی انداختم که موقعیت شیخان و خودِ دو قبر در آن مشخص است. من فکر کنم رفتن سرِ قبر این دو آیت‌الله‌ی پارسا برکت دارد؛ خود آدم پس از دیدار قبرشان، لمس می‌کند معنویتی را که کسب کرده است. آری؛ نمی‌شود قم بیایی ولی شیخان نروی. دامنه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۱۴۰۲ ، ۰۷:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

انسان که به قول مرحوم علامه طباطبایی در ص ۱۹۷ کتاب "تعالیم اسلام" به کوشش مرحوم حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی- با سه امر ارتباط دارد، (خدا، خود، همنوع) لازم دارد "دوست" برای خود داشته باشد. اما این دوست باید نیک باشد. حتی عبارت داریم که "آدمی با دوستش سنجیده می‌شود" پس؛ نهایت امر این است انسان باید همنشینیِ نیکان را اختیار کند. شاعر ما شیخ اجل مگر نمی‌گوید:

 

 

"تو اول بگو با کیان زیستی

پس آن گه بگویم که تو کیستی

با بدان کم نشین که صحبت بد

گرچه پاکی، تو را پلید کند

آفتابی بدان بزرگی را

لکه ابر ناپدید کند

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند

پیِ مردم گرفت و آدم شد"

 

این سرزنش سعدی در پرهیزدادن به انسان از دوستانِ ناباب پند و انذاری بزرگ است. دوستِ ناباب چون اثرگذاری‌اش حتی گاه از مادر و پدر، زیادتر و شدیدتر است، به روابطِ سالم صدمه می‌زند؛ فرد را از راه به در می‌کند؛ بر خُلق و خوی وی نفوذ می‌نماید. به قول شاعر مشهور حکیم سنایی: "با بدان کم نشین که در مانی / خو پذیر است نفسِ انسانی"

 

بزرگان دین آموختند که احترام به دیگران در حقیقت احترام به شرافت انسانی و مزیت دینی و اخلاقی آنان است؛ نه  احترام به هیکل و اندام‌شان. به قول علامه  (در ص ۲۲۷ همان منبع) "در صورتی که شخصی شرافت انسانی و مزیت دینی و اخلاقی خود را از بین ببرَد،  دلیلی برای بزرگداشتِ وی در میان نیست." پس؛ برای انسان -که اسیر اُنس و محتاج محبت و رابطه هست- یک راه بیش نمانده؛  همنشینی با نیکان که آدم را خودساخته می‌کند، نه خودباخته. دامنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۱۴۰۲ ، ۱۰:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

ویل دورانت (۱۹۸۱ - ۱۸۸۵) در بخش اول کتابش «درباره‌ی معنی زندگی» ترجمه‌ی شهاب‌الدین عباسی با عنوان "تمنای معنی" گفت انقلاب صنعتی غرب خانه و خانواده را نابود کرد؛ هر اختراعی قدرتمندان را قوی‌تر  می‌کند و ضعیفان را ضعیف‌تر. غرب خدا را ظاهراً ناپدید !!! کرده است. (ر.ک:  ص ۲۴) وی درین اثر این‌گونه زیبا به ضرورتِ وجود دین پرداخت که اشتباه است اگر این واقعیت را در نظر نگیریم زندگی معنوی ما همان قدر طبیعی است، که زندگی جسمانی ما. اساساً از نظر ویل دورانت وضع طبیعی بشر "امید" است نه یأس. او با قاطعیت رویه‌ی تمدن غرب را نقد می‌کرد.ویل دورانت  -همان طور که  از آن صفحه‌ی بسیار مهمش از روی گوشی‌ام عکس انداخته‌ام- باور داشت دین‌های بزرگ از دلِ نیاز انسان‌ها به این که احساس کنند زندگی‌شان ارزش دارد و سرنوشت‌شان بیهوده نیست سرچشمه گرفته‌ و شکوفا شده‌اند. وقتی چنین ایمانی که مایه‌ی دلگرمی است رو به ضعف گذارَد، زندگی کاستی می‌گیرد و از یک نمایش روحانی به واقعه‌ای زیستی!!! تبدیل می‌شود و منزلَت انسان را نابود می‎سازد. درین شرائط جسارت‌های حیاتی انسان که تحسین او را برمی‌انگیخت، تبدیل به شکّاکیت و تحقیر می‌شود و در پی آن امید و ایمان، ناپدید و ترس و تردید رویّه‌ی روز می‌شود.

 

 

 

مستزاد : اینک همان تمدن -که از خدا هیچ باکی ندارد و به قول زنده‌یاد ویل دورانت  ظاهراً ناپدید!!!  کرده‌اند- آنچه پادگان نظامی آمریکا (=اسرائیل) بر سر مردم فلسطین در باریکه‌ی غزه و کرانه باختری می‌آورد خوشحال است و جانبدار. دنیا تا این حد از معنی در زندگی تهی نشده بود که امروز شده است. غرب با این نگبت و نخوت خواهی‌نخواهی می‌پژمُرَد؛ پژمُرد فعلاً پلاسیدگی‌اش هنوز خوب بیرون نریخت. اهل فن این پژمردگی زندگی غربی و غرب‌لیسانی را دقیق لمس می‌کنند. باایمانی مانع است، تن به هر کاری بشود داد و پای هر کاری را مُهر تأیید بشود زد. دامنه. تا امروز ۲۲ آذر ۱۴۰۲ : بازدید کل سایت دامنه: « ۱۳۴۸۰۹۹ »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۲:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

کتاب

"زندگی معنوی"

 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. زندگی معنوی کتابی که اخیراً تمام کردم. عصاره‌ی از آن می‌نویسم: کتاب "زندگی معنوی" تصویر سمت چپ بالا اثر آقای محمدتقی فعالی است. (چاپ اول پاییز ۱۳۹۸) قم: تیماس، مؤسسه‌ی آل یاسین. این اثر در پی این است معنویت را بر مبنای "منازل السّائرین" خواجه عبدالله انصاری (۴۸۱ قمری - ۳۹۶ قمری) ترسیم و تبیین کند. خواجه یعنی "آقا، بزرگ، صاحب مَکنَت" به‌طورکلی از نگه کتاب وضعیت بنی‌آدم «بعد از هبوط دو گونه است: صعود یا سقوط». (رک: ص ۱۲) او معتقد است از نظر پیرِ هرات، شریعت بی‌حقیقت بیکار است و حقیقت بی‌‌شریعت بیکار. (رک: ص ۱۹) از سه مکتب ۱. عرفانی‌ی زهد یا مناجاتی ۲. عرفانی حُب یا خراباتی ۳. اعتدالی زهد و حُب به یک میزان، سلوک خواجه عبدالله انصاری مکتب سومی‌ست. چون از منظر پیرِ هرات ترکیب معتدلی، زندگی میان عبادت و عشق است چرا که از نظر او عقل توانِ شناخت خدا را ندارد، فقط عشق قادر است؛ عقلِ انکارپیشه در نیمه‌ی راه می‌مانَد. (رک: ص ۲۱) در زندگی معنوی همه چیز از خشیت‌الله سرچشمه می‌گیرد حتی به قول صاحبان "المیزان" (ج ۱، ص ۳۰۷) و "تفسیر نمونه" (ج ۱، ص ۳۰۱) نیروی جاذبه‌ی زمین از خشیت‌الله نشئت دارد. (رک: ص ۵۵) نویسنده برین دست می‌گذارد که نگاه بد به مخلوقات خدا نباید کرد، تا خدا نگاه بد به تو نکند. (رک: ص ۱۱۱) و حقیقت انسان از دیدگاه خدا را در "نداری و نداشتن" می‌داند. (رک: ص ۸۸) انسانِ بیدار افزون بر جلب نفع، به دفع ضرر هم همت می‌گمارد. ازین رهگذر؛ آدمی عظیم را تعظیم می‌کند و حقیر را تحقیر. رابطه‌ی تعظیمِ عظیم و تحقیرِ حقیر دوسویه است، به طوری که اگر تعظیمِ عظیم کنیم، تحقیرِ حقیر نیز کرده‌ایم و بالعکس. (رک: ص ۱۸۰) کتاب این را گوشنواز می‌کند که آنچه در اختیار ماست، "دانسته‌های درونی و بیرونی" است. (رک: ص ۹۹) درین اثر، میان عمر شناسنامه‌ای و عمر حقیقی فرق نهاده شد که از نظر بنده -دامنه- اصطلاحی جالب بود. نیز ترکیب واژگانی «حق‌الناس فکری» برایم نو بود. (رک: ص ۱۰۸) یعنی اگر کسانی فکر افراد را خراب کنند حق‌الناس گردن دارند. خواجه عبدالله انصاری کتاب منازل السّائرین را در دوران پختگی فکر و سالخوردگی جسم، نوشته است که اساس ساختار آن (در ص ۲۴) در تصویر سمت راست بالا نشان داه شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۸:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: مردمک به نام خدا. سلام. حسبِ حال نویسی (=اتوبیوگرافی، زندگینامه‌ی خودنوشت) در اصل از مصر باستان برخاسته، که فراعین آنجا علاقه داشتند شرحِ احوال زندگی خود را بر کتیبه بنگارند. اما در اصل این کار ریشه در معرفةُالنفس دارد که اَنفعِ معارف است. زیرا هر کس خود بهتر از هر کس می‌داند چگونه زیسته، بر او چه گذشته، چه در سر می‌پرورانَد، اَرز و عَرض و عِرض او چند است. حتی توصیه شده که:

 

"چنان مُستغرقِ اوقاتِ خود باش

که از حالِ کسی نایَد تُرا یاد"

 

 

یعنی به خودت بپرداز چه کار به ایرادهای دیگران داری. همین سرِ صبحی داشتم کتاب "شرحِ این هجرانِ" (تصویر بالا) آقای دکتر محمد فنایی اشکوری (قم: وحی و خرد، ۱۳۹۵) را خلاصه‌نویسی می‌کردم، چنین سوژه در ذهنم شکل گرفت. نمی‌دانم مفیدگویی کردم درین ستون روزم یا نه. هر چه هست، نخست، نَهیب بر خودم هست. با یک شعر خودم را گرم می‌کنم که پا وقتی سرد شود، پایداری تا پای جان هم یخ می‌کند: "از مَردُمکِ دیده باید آموخت / دیدنِ همه کس را و ندیدنِ خود را" اینجا، دیگری را دیدن یعنی امتیازات و خوبی‌های کسی را دیدن، نه خویشتن را هیچ و پوچ انگاشتن، بلکه خود را برتر ندانستن و سایران را خوب دیدن. بگذرم. دامنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۶:۴۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

DAMU

 

متن نقلی با کمی دخل و تصرف. جمع‌بندی بنده (دامنه) از چند مفسر قرآن که امروز عصر تا الآن دست داد. هدف: لزوم تلاش نسبت به هدایتِ افراد باظرفیت و اینکه هدایت‌یافتن انسان‌ها در اختیار ما نیست. نکته‌ها: ۱. تلاش براى تزکیه‌ی نفس و درستکارى مایه‌ی ارجمندى انسان و شایستگى او براى احترام افزون‌تر. ۲. مراد، صلاح (درستکارى) و پاکسازى درون است. ۳. مداومت بر تصفیه‌ی درون و پاکسازى باطن. ۴. فعل مضارع یزّکّى بر استمرار دلالت دارد. عکس صفحه‌ی قرآن شریف از : دامنه.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ ، ۲۳:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

 

نیایش توحیدی دامنه

 

نیایش توحید طالبی

باسمه تعالی

خدایا ! تو بینایی وُ دانایی. آنچه از منِ مُقصِّر دیدی و آنچه هم می‌دانی، همه را به نفع پرونده‌ی اَعمالم بایگانی کن.

پروردگارا ! از من عشق و عبودیت و عبادت و عرفان می‌خواستی، همه‌ی اینا را بر اثر مشغولیت‌های فرعی کم کردم، منو ببخش.

رَبّا ! رگِ گردنم زَنند دست از توحید برنمی‌دارم و بی‌عقیدگی نمی‌پیمایم، همه‌ی این دارایی مرا در چنگِ خود دار.

بارتعالی‌ها ! گفتی بارِ امانت دوش گیریم، این دوشِ عبدت از قصور زخم برداشت، همه‌ی تقصرات مرا عفو فرما.

تا دیداری دیگر خدایا مرا بخواه

۶ / ۶ / ۱۴۰۲ توحید طالبی. دامنه دارابی. قم.

 

نیایش توحید طالبی

باسمه‌تعالی

گپ‌دل‌های توحید با خدا

روزی -سه تیر ۱۴۰۱- فرزند سومم -عاصم- از حرم امام علی بن موسی الرضا ع با من تماس گرفت. گفتم از آن صحن حرم یک هدیه به بابات بده. داده بود: مرحوم دکتر علی شریعتی از دو چیز در حیرت بود: >> ۱. از آبیِ آسمان، که  وجود ندارد، ولی دیده می‌شود! ۲. خدای رحمان که وجود دارد، اما دیده نمی‌شود. اینک -پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲- ای خدای باری‌تعالی! پیشگاه رُبوبی‌ات عرض می‌کنم: دیده هم می‌شوی! با دلِ دردمند. دردمند دلش گشوده است برای جلوس با خدا. ای خدای دل‌نشین! بر دلم نَشین تا با دیده‌ی دلم سیرسیر ببینمت.، که دیدنی‌های عالَم نادیدنی‌اند  نه تو؛ ای از رگِ گردن به من نزدیکتر. دامنه‌ی توحید. ۹ / ۶ / ۱۴۰۲ . قم.

 

  

 

نیایش توحیدی دامنه

خدایا ! با معلمانِ اخلاق و عرفان به ما آموختی که آن گاه که به خود مشغول نیستی! پس در کجا به سر می‌بری!!!آری خدایا به جای خود و خویشتن، به امور بی‌شمار مشغولم داشته‌ام! خدایا توبه توبه تویه! پروردگارا ! بارها از لِسان آموزگارانِ تعالیمِ معنوی آموختم که در گوشم دمیدند: دل باید دلیرانه خدا را بپُوید! آری ای خدای باری‌تعالی! من در پیمودنِ دلم به عرشِ تو دلیری نورزدیم‌وُ دلگیرم! منو ببخش منو ببخش خدای بخشایشگر!!ت ا دیدار دیگر باز ای خدای من بازم مرا راه دِه.

ابراهیم طالبی دارابی دامنه توحید. جمعه ۱۰ شهریور ۱۴۰۲ . قم.

 

 

وقت حرف به نقل از توحید (۵)

باسمه تعالی

دوستت دارم امامِ زمان -عجّ-

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۷:۵۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. این روزها دارم این کتاب دوجلدی را می‌خوانم : «انسان؛ از میلاد تا معاد» اثر آیت‌الله سید نعمت‌الله حسینی کهلائی. یکی را تمام، دومی را از نصفه عبور کردم. یادداشتی پیش خود بر اساس بینش آزادم سحر روی ورقه نوشتم همان را خلاصه‌تر این صحن می‌گذارم. خُب، زندگی کاشت است و برداشت. سرانجامش هم احتضار است و احضار. همه باید پیش خدا حاضر شویم. بنده برین نظرم دنیا که باشی باید بگویی: "با چراغِ عقل راه خویشتن یافتم <> در شریعت تابعِ قرآن و عقلِ کُل شدم".

 

  
 
انسان

از میلاد تا معاد

 

اشعاری را به امام علی ع نسبت می‌دهند که برگردان می‌کنم: مردم چهار دسته‌‌ی جدایند؛ حالاتشان، هر یک روشن: دسته‌ای، دنیایی تلخ دارند، آخرتی شیرین. دسته‌ای دنیایی پُرمَسرّت دارند ول از آخرت بی‌بهره‌اند. دسته‌ای هر دو را به چنگ آوردند. دسته‌ای درین بین ضایع شده‌اند؛ نه این دارند و نه از آن برخوردارند. همان امام هُمام می‌آموزاند که ای بشر تو خاکی هستی، صفات و اخلاق جمع کن؛ زیرا انسان به کرده‌های خود قضاوت می‌شود؛ یا نکوهش یا ستایش. درین میان از نظر حضرت علی ع چهار چیز از هر چیز بیشتر بشر را بالا می‌برَد: حلم. علم. عطا. احسان. که همه‌ی این چهار صفت مورد اشاره‌ی امیرالمؤمنین علی ع در چیزی یه اسم ایمان تجمع دارند. فقط حِلم را یک کمی توضیح دم. حلم یعنی آهستگی. یعنی روان آدمی پیوسته آرام باشد. مثل شتُرِ آرام که یک کودک هم اگر اَفسارش را مهار کند تا چندین کویر را آرام‌آرام می‌پیماید و به‌هم نمی‌ریزد.

 

هان! دنیا به کدام مسیر است؟ به مسیر خودِ دنیا؟ نه، هرگز. ما که مبداء و معادی هستیم، دنیا را منتهی به آخرت می‌دانیم. دنیا آزمایشگاهی‌ست در مسیرآخرت. آخرش قیامت است، قضاوت است، حشر است، نشر است. لفّ است. چِشش هست، یا عذاب یا پاداش. گمشدگان مزرعه‌ی دنیا اگر به ندای اهدنا الصّراط اجابت ندهند آن اَعدا اَعدُو (دشمن‌ترین دشمنانش یعنی نفسِ سرکش) می‌پّرد میدان، حُقه می‌زند و حق و حَقه و حق‌گویی را به سرقت می‌برَد. خدایا: "مرا در روز مِحنَت یار باید <> وگرنه روزِ شادی یار بسیار" ختم کلامم: "یا رب کجاست [کجاست کجاست] مَحرم رازی که در جهان <> دل شرحِ آن دهد که چه دید و چِها کشید. ممنونم از عزیزان کتابخانه‌ی یادگار امام قم که برای ما این نعمت عُظما را فراهم ساختند که از آنان کتاب به امانت گیریم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۶:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

یک چِلّه از برای شما ناله سر دهم
تا در مُحرّم بشوم مَحرَمت حسین

 

به نام خدا. سلام به مناسب فرا آمدن ماه محرم: یادم هست توی کتابخانه‌ی پدربزرگم آخوند ملاعلی طالبی دفتر به خط خودش بود -که هنوز منزل هست- وقتی محرم می‌رسید این را منبر می‌خواند:

ای محرم ای محرم آمدی
ای محرم یاد اکبر کرده‌ای
یاد حلق خشک اصغر کرده‌ای
یاد عباس دلاور کرده‌ای

همین طور ادامه داشت... . این ماه حزن و اندوه و مقاومت در برابر هر خصم، بر باورمندان شریف تسلیت و تعزیت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۱۴۰۲ ، ۰۹:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پاره‌ی اول: سلطانِ شُرور. به نام خدا. سلام. این کتاب «نای و نی» (عکس پایین این متن) -که هنوز چهار فصلش باقی مانده است- از کتاب‌های نابی بوده که دندانم حسابی گرفته! افکار و آراء امام سید موسی صدر است. مرحوم حجت الاسلام علی حجتی کرمانی (برادرِ حجت الاسلام محمدجواد) آن را -به‌زیبایی- به فارسی برگردان کرده و سیده حورا صدر (دختر امام سید موسی صدر) ترجمه‌اش را با اصل تطبیق و تدقیق داده است. ازین کتاب بازم خواهم نوشت، اما امروز این را می‌نویسم که صدر معتقد است مفهوم شیطان از دیدگاه اسلام با این نظر که وی مالکِ جهنّم است و رئیسِ این جهان و خدای دنیاست، اختلافات اساسی دارد. شیطان از نظر امام سید موسی صدر به منزله‌ی "یک ذاتِ مشخص، تبلور و تجسُّمی" است از "وحدتِ نیروهای شرّ در برابر نیروهای خیر." و همین "نبردِ ازلی و ابدی را میان حق و باطل از هر نوع و وصف و قدرت و اندازه موجب شده است". شیطان، سلطانِ شُرور است. از همین جاست که از نظر صدرآزادی و اختیار انسان در عمل آن گاه محقق خواهد شد که گرایش‌های خیر و شرّ -هر دو- در نهاد وی وجود داشته باشد. و اسلام به همین خاطر "رأی و اظهارنظر و عقیده را بزرگ و گرامی" می‌دارد. می‌شود درین‌باره به صفحات ۲۹ و ۹۲ این اثر رجوع کرد. دامنه.

 
 

 

کتاب

«نای و نی»

 
 

پاره‌ی دوم:

دو جریان؛ مقاومت و مستمندان

به نام خدا. سلام. داشتم از کتاب «نای و نی» می‌نوشتم که کتابی‌است از افکار و آراء امام سید موسی صدر. این ادامه‌ی بحث: او مثل این کسانِ هُرهُری مسلک نبود که در کلامش تنازلی از اصول معرفتی و مبانی دینی کند تا طرفدار جذب و جمع نماید، با آن که به عنوان یک عالم دینی دائم در میان سنی‌ها، مسیحی‌ها، اروپایی‌ها و فرقه‌ها و جاهای مختلف سخن می‌گفت. در نگرش صدر تنها عمل است که تاریخ می‌سازد و جامعه را به حرکت درمی‌آورَد، نه تئوریِ صِرف. به گفته‌ی وی اگر ما تلاش نکنیم "همین دین و مذهب حق، پیش نمی‌رود". (صفحه‌ی ۳۱۴) او این را که دل ببندیم دینِ ما حق است و خودبه‌خود راه خودش را باز می‌کند، اساسا" درست نمی‌داند. دقت فرمایید که سید موسی صدر حتی عمیقا" معتقد است دین "به بسیج انسان و آماده‌سازی برای حرکت" بسنده نمی‌کند، بلکه "سعی می‌کند دستاوردهای بشری در قلمروِ علم و نظایر آن را در چارچوبی مقدس محافظت کند و به آنها احترام و قداست بخشد بدون آن که از آنها مطلقی جدید و کمالی محمود بسازد." (صفحه‌ی ۱۷۶)

 

در صدرِ اندیشه‌های صدر، دین اسلام برای زندگی است و در کارخانه، مدرسه، بیمارستان، کشاورزی، بازار و در رخت و خواب همه جا با انسان است؛ لذاست که پیغمبر خدا ص می‌گوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت کن.» چراکه به قول صدر "روح اسلام، نیت خوب است" (صفحه‌ی ۹۲) و حتی در منظرش نهضت امام حسین ع برای بازگرداندن روح اسلام بود زیرا از اسلام فقط "نام" مانده بود. در واقع صدر هر فکر و تزی را که می‌خواهد از اسلام، فقط اسم در جامعه باشد و بس، رد می‌کند. این که از ایران رفت به لبنان و در آن جا دو جریان موازی راه انداخت -که در دیانت چون ریل عمل می‌کند- برای همین بوده است؛ جریان کمک به مستمندان تاریخ و جریان مقاومت در برابر فکر تجاوز. این جمله ازوست: «در برابر خطر خارجی ما می‌توانیم فقط یک کلمه بگوییم و آن هم مقاوت تا مرگ است.» دامنه.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ ، ۰۷:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در کتاب "یکصد و ده سؤال از استاد مطهری" تنظیم مجید باقری که از بهمن ۱۳۷۹ زیر چاپ رفت و در زمستان ۱۳۸۳ به چاپ نهم رسید  -و من همین نسخه‌ی آخر را دارم- و اهل فن باخبرند که کتاب به چاپ‌های چندم می‌رسد چقدر، قدر می‌بیند و صدر می‌نشیند. باری؛ توی صفحه‌ی ۴۴ به نقل از ص ۴۳ تا ۵۸ کتاب "جاذبه و دفعه‌ی علی علیه السلام" بحث از اِکسیر است که من این را جمع‌بندی کرده و درین صحن به اشتراک می‌گذارم. اوضاع به‌سامانِ عشق که آن را اِکسیر -همان کیمیا که فلزی را به فلزی دیگر تبدیل می‌کند- این است:

 

 

مثلا" جَبان (=ترسو) را شجاع می‌کند.
مثلا" تنبل را چالاک و زرنگ می‌کند.
مثلا" کودن را هوشمند می‌کند.
مثلا" بخیل را بخشنده می‌کند.
مثلا" کم‌طاقت را شکیبا می‌کند.

 

آری؛ عالم متفکر استاد مطهری -که کتابی ازو نیست که نخوانده باشم یا زیر و زبَر ننموده باشم الّا فقهی محض یا فنی مطلق بوده باشد- معتقد بود اثرِ عشق از لحاظ معنوی «در جهتِ عمران و آبادیِ روح» است و از لحاظ مادی و بدنی، «در جهت گُداختنِ و خرابی».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ ، ۲۳:۲۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: آستر | ۱ |. نام خدا. سلام. همه چیز به شکوفایی بند هست. کسی که درخت کاشت، درهرحال، شکوفایی‌اش را می‌خواهد؛ حالا یا سایه، یا میوه. جمعی اگر حزب زدند، شکوفایی را در نظر می‌گیرند، حالا یا قدرت، یا سبقت، یا خدمت، یا منفعت. آنانی که وارد کار می‌شوند به دنبال شکوفایی‌اند، حالا به رونق برسند یا نرسند. مقصد ولی شکوفایی‌ است. کلا" مردم جوامع، پیِ شکوفایی‌اند و می‌خواهند هر روز که آفتاب از فلق درمی‌آید تا در شفق گلگون می‌شود، خود و محیط خود را در هر زمینه‌ی علمی، معنوی، اقتصادی، سیاسی، اداری، ادبی، دامی، کشاورزی، کارگری، پرورشی و دینی و ایمانی در خودشکوفانی (=اوج توانانی) مشاهده کنند و غنچه‌ی امور را واشده و رسیده ببیند، نه کال و بسته؛ و این ناشی از همان حسّ کمالی انسان است. ازین‌رو، وقتی نقصی می‌بینند -چه درخود، چه در دیگری، چه در سطح عمومی- به سمت مذمّت و شماتت میل می‌کنند و روح انتقادی جامعه از همین نقطه‌ی ستودنی شروع می‌شود. بنابرین، انتقاد و مخالفت و گلایه در اصل حاکی از ایرادی است که در میزانِ اندک یا کجیِ شکوفایی شکل گرفته باشد. هر چه شکوفایی و شکُفتن کمتر باشد سمت و سوی مردم به سرزنشی شدیداللحن‌تر، بیشتر می‌شود. اگر در جامعه‌ای این روحیه‌ی نقد صحیح و انتقاد سالم، پایه و اساس باشد و به واسطه‌ی آن هیچ تقبیح و توبیخ و تهدیدی هم مطرح نباشد، میزان شکوفایی همه‌جانبه هم، افزایش می‌یابد. یادمان لابد باید باشد که مادران‌مان به ماها می‌آموختند سمت کار و دانشی بروید که به کمال شما بینجامد، جمال را خدا خود می‌دهد، آن کمال است که به گردن آدم است که باید برگیرد. شاید این را هم از زبان بزرگ‌های خانواده و خاندان شنیده باشید که می‌گفتند: "وِن دِماغ دله اِت ذره فهم دَنیِه". یعنی: درون مغزش یک ذره فهم نیست. آنان می‌خواستند با این مثَل به ماها یادآوری کنند که آستر کمال در بستر فهم نهفته است؛ آن را باید تقویت نمود تا به شکوفایی رسید. مثلا" کسی که بلند می‌شود صدها کیلومتر در جاده می‌رانَد تا به زیارت مشرّف شود، میلِ شکوفایی خود کرده است؛ از روح تا جسمش، با اوجِ رونق در کسب رضایت حضرت رضای آل محمد در مشهد مقدس.

در طوس بیا و عِلم قرآن برگیر
آن حکمت وَحیانی فُرقان برگیر
از زاده‌ی موسی، قَبَسی را که به طور
موسی طلبید، از خراسان برگیر

استاد مرحوم محمدرضا حکیمی

طوسیات

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۰۷:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. سه روزه که "گُزیده‌ی اخلاق ناصری" به شرح شهرام رجب‌زاده، از معتبرترین اثر اخلاقی به زبان فارسی را تمام کردم. نمی‌توانم کتابی را بخوانم اما از آن، زکات! نپردازم (=نکات ناب از آن نگویم) خواجه نصیرالدین طوسی عالم دینی قرن ۶ و ۷ قمری درین کتابش -که برای ناصرالدین حاکم اسماعیلیه‌ی قُهستان خراسان نگاشت- به اخلاق پرداخت که اساس پرسش در اخلاق این است چه چیزی فضیلت است، چه چیزی رذیلت. ملاک خوب و بد چیست؛ به قول علمی حُسن و قُبح. او سعی دارد مثلا" عملِ اَعِفّا (=عفیفان، چه بانوان چه آقایان) و عملِ اَسخیا (=سخاوتمندان) را باز گویَد. یا مثلا" به سیاست مُدُن (=دیدِ تدبیری داشتن به جامعه) هم می‌پردازد. مثل دفع ضررِ اَعدا (=عَدوها، دشمنان) که از دیدش سه مرتبه دارد و به ترتیب باید طی شود:

 

- اول: اصلاح و صلح.

-دوم: احتراز (=دوری) از مخالطت (=آمیختگی) با دشمنان به بُعدِ جوار یا جابجایی. یعنی لشگر نظامی نزدیک دشمنان ساکن نشود. به قول امروزی قرارگاه نزند.

-سوم: قهر و قلع‌وقمع و این آخرِ همه‌ی تدبیرها باشد. که نصیرالدین شش پیش‌شرط برای آن قائل است که سعی کردم جملاتش را ساده‌تر سازم:

 

 

۱. دشمن، شَریر بُوَد و در ذات خود اصلاح به هیچ طریق نپذیرد.

۲. به هیچ وجه از وجوه جز قهر (=چیرگی با زور و جنگ) خود را از تعرّض او (بخوانید: کشور یا حزب یا گروه عدو) خلاصی نبیند.

۳. اظهار سعی در اِزالتِ (=دورکردن) خیرات از مشاهده کرده باشد. به زبان امروزی دشمن بخواهد مردم را از مذهب و معنویت تخلیه کند. به قول مشهور رهبری: «ناتوی فرهنگی» پیاده کند!

 

بگذرم سه تا دیگه پیش‌شرط حوصله نگرفت برداشتم را تایپ کنم. فقط بگویم در قدیم، زِمامداران و فرمانروایان، از فقیهان و دانشمندان قوی‌فکر می‌خواستند به آنان مشورت دهند، (مشورت واقعی نه مثل امروزه‌روز صوری و پُر از رودربایستی) که اغلب در قالبِ کتاب و مقالت عرضه می‌شد. مثل همین کتاب "اخلاق ناصری" که شیخ نصیرِ -فقیه- به ناصر، -فرماندار و مُحتشمِ قُهستان- به‌جِدّ و جهد توصیه می‌کند و خط می‌دهد و نیز ربط.

 

نکته‌ی دگر گویم و کامل ازین کتاب بگذرم: از نظر نصیرالدین یکی از مهمترین علائم جهل مرکّب (=یعنی کسی چیزی را نمی‌داند، به نادانی‌اش توجه نمی‌کند ولی خیال نماید می‌داند) این است که فرد "از صورتِ علم، خالی بوَد." خیلی حرف است، این حرف نصیر، نیست؟! همان نصیرالدین که با ذکاوت، مغولان را به بغداد کشاند و سلسله‌ی عباسیان را پس از چند قرن حکمرانی ستمگرانه، برانداخت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۲۰:۳۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

زندگی و بندگی ( ۱ )

 

به نام خدا. سلام. زندگی و بندگی راهی به روی هم هستند. زندگی بدون بندگی نمی‌شود و بندگی بدون زندگی ممکن نیست که به فرموده‌ی رسول اکرم ص "دنیا، مزرعه‌ی آخرت است". در کتابی به همین نام : "زندگی و بندگی؛ بر پایه‌ی آموزه‌های قرآن و حدیث" (چاپ دوم / ۱۳۹۶) نوشته‌ی مرحوم رضا بابایی (زاده‌ی ۱ خرداد ۱۳۴۳ در قزوین و درگذشته‌ی ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ در قم) نویسنده، طلبه، دین‌پژوه، شعری دیدم که نقلش خالی از لطف نیست:

 

ای دل اَر خواهی تو بهتر زندگی
بندگی کن، بندگی کن، بندگی

 

چون پایه‌ی زندگی سالم بر دو شاخه‌ی پیام آسمان و پیام خرَد استوار است، رستگاری حکم می‌کند زندگی در سایه‌ی بندگی باشد و بندگی در مسیر و بِستر زندگی روی دهد. پیامبران ع و امامان ع و بزرگان و پارسایان استدلال کردند و برای بشر بازگو، که به اوج نمی‌رسد آن کسی که خود را از آموزه‌های وَحیانی و دینی خالی کند. و صد البته هم اگر خود را با خرَد و دانایی بیگانه کند به دام بدعت و بدتر از آن خرافه و حتی تحریف می‌افتد. چند نمونه از مواردی که زندگی و بندگی را پیوسته‌به‌هم نگه می‌دارد، به نقل از همین کتاب نام می‌برم. لطفا" تک‌تک آن را بخوانیم و کمی فکر کنیم:

 

 

آراستگی، آزادگی، پاکی، بهداشت (که معجزه‌ی اسلام است)، ازدواج، نماز، کار ثواب، کار و کوشش، محبت، آرامش، ذکر، مدارا، اخلاص، پرهیزگاری، پرهیز از اسراف، اعتکاف، همگرایی، ساده‌زیستی، زیارت، نوع‌دوستی، معاشرت، بخشش، میانه‌روی، پیمان، پایداری، بردباری، مهارت، نظم، رایزنی، دانشوری، تغذیه، حق‌الناس، نشاط، توبه، قلب سلیم، امید به رستاخیز، عزای عاشورا، کمک، دعا، تفریح، گستراندن دعوت، شکرگزاری، مهربانی، ترک معصیت و ده‌ها کار و موارد دیگر.

 

اشاره: بالاترین اثر بندگی این است که انسان را در برابر دیگران، عزتمند (اما فروتن نه مغرور) نگاه می‌دارد و خضوع و خشوع را منحصرا" در پیشگاه حضرت باری‌تعالی صورت می‌دهد.

| ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 
 

زندگی و بندگی ( ۲ )

 

به نام خدا. سلام. نوشته بودم آثار مرحوم رضا بابایی خواندن دارد؛ از جمله کتابِ «زندگی و بندگی» ایشان که عنوانِ این سری نوشتارهایم گردیده. برداشتم این است انسان باید در مجاورتِ این دو باشد، تا میانه‌روی کند، نه زیاده‌روی. این دو، همان زندگی و بندگی است. هر کدام ازین دو، نباشد جریان دنیا و عُقبی در هر فرد مختل می‌شود. شاید بی‌علت نبوده باشد که نویسنده از ۴۵۶ صفحه‌ی کتابش، نیمی را زندگی قرار داده و نصفی را هم بندگی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۱۴۰۲ ، ۱۰:۲۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. مباحث دینی. سیزده جام در نهاد پیامبران. به نام خدا. سلام. روشن سازم که جام در یک معنا، پیاله و آینه‌ی معاینه‌ی انسان در همه‌ی ابعاد است. من آنچه درین نوشته‌ام می‌بینید از خواندن و مطالعات آثار بیدل دهلوی آموختم، هم او که عقل را "روح اعظم" می‌دانست و برای آن، جام پیامبران -علیهم السلام- دنبال می‌نمود تا انسان را دینی و عرفانی نگه دارد. سیزده جام به برداشت بنده در آثار او:

 

جام حضرت آدم ع : اَسرار دو عالَم را در خود نهفته دارد.

 

جام حضرت ادریس ع : نشئه‌ی علم و درس و صنعت و آگاهی است.

 

جام حضرت نوح ع : به اعتدال درآوردنِ بی‌اعتدالی و ناموزونی است.

 

جام حضرت یونس ع : چلّه‌ی عروج به معراج یقین است.

 

جام حضرت ابراهیم ع : دو نشئه دارد: یقین و تسلیم.

 

جام حضرت یعقوب ع : وارستگی است.

 

جام حضرت یوسف ع : عشق و حُسن است.

 

جام حضرت داوود ع : عشق و طرَب (=شادی و شعَف و وجد درونی) است.

 

جام حضرت سلیمان ع : قدرت اعتباری عدل و داد و کرَم است.

 

جام حضرت ایوب ع : نشئه‌ی شکیبایی و بردباری است؛ صبر ایوبی.

 

جام حضرت موسی ع : نشئه‌ی معرفت و جوشش و تلاطم شگفت است.

 

جام حضرت عیسی ع : چگونگیِ رسیدن به مقام مسیحایی است.

 

جام حضرت محمد -صلی الله علیه و آله و سلّم- : قوس صعودی با وجود مبارکش به اِکمال می‌رسد؛ اَشرف مخلوقات.

 

در مورد سیزده جام پیامبران -علیهم السلام- توضیحی در زیر نوشتم:بنده به عمد لغت معاینه و پیاله را کنار جام آوردم. معاینه از ریشه‌ی عین (=چشم) می‌آید. یعنی با چشم چیزی را دیدن. در هر خانه‌ای چند جام آینه است هر کدام در جایی و چندین پیاله است و هر کدام برای کاری. در پیاله‌ی آب، آدم می‌تواند خود را مشاهده کند چنانچه در آینه. و هر بار هم، سر و وضع خود را مرتب نماید؛ از شانه تا هر آرایه. این دو متاع صورت را نشان می‌دهد اما جام و آینه‌ی پیامبران ع سیرت را. خواستم با این مثال گفته باشم انسان باید خود را در جام پیامبران ع ببیند و از هر پیامبری درس مخصوص خودش را بگیرد. مثلا" حضرت ابراهیم ع که برای یقین و تسلیم در بوته‌ی آزمون‌های بسیار سخت خدا گرفت و هر بار ظفرمند بیرون آمد. پس در جام ابراهیمی ع آدمی می‌تواند تمرین تسلیم و یقین کند و خود را بسازد و عیوب خود را درین جام ببیند و رفع کند. بگذرم. حالا بیا جام محمدی ص را ببین. دیگر تمام فضیلت‌ها و عصاره‌ی آورده‌های انبیا ع درین آینه و جام جمع است، چرا که رسول ما خاتم ص است. دیگر اگر کسی خود را در جام امام علی ع و حضرت اباعبدالله ع و حضرت زینب سلام الله علیها مشاهده کند حساب ندارد، از بس درین سه جام، حاصلِ جمع همه‌ی ظرافت‌ها و دستاوردهای انبیا ع و خودِ حضرت ختمی‌مرتبت رسول الله ص، دیده می‌شود.

 

پیش ازین سه شنبه، ۱۷ آبان ۱۴۰۱ متنی با عنوان انسان کامل از نظر بیدل و حافظ در همین دامنه نوشته بودم که رجوع به آن ممکن است بر خوانندگان شریف مفید باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۱۴۰۱ ، ۱۱:۲۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. نمی‌توانم بگویم این فکری که دارم مطرح می‌کنم آموزه‌ی فلان دانشمند یا سالک خاص است؛ این را از مجموعه‌ی مطالعاتم و قاطبه‌ی دانشمندان عَریف و سالکان طریق به یاد دارم که وقتی از آنان می‌پرسیدند غایت بشر چیست؟ در لا به لای آثار و کتاب‌ها جواب می‌شنیدم: هدف و غایت ما "متوازن‌کردن" زندگی خود با "خواست خداوند" است. حتی وقتی پرسش می‌شد چرا مردم شاد نیستند؟! ریشه را در همین می‌دانستند؛ زیرا با خواست و اراده‌ی خداوند "همآهنگ" نیستند. اخیرا" در کتابی -سالک صلح که ۱۲ مهر ۱۴۰۱ درین پست معرفی کرده‌ام- خواندم که مشکل درجه‌ی یک دنیا را از یک جهانگرد عارف و خداپرست مغرب‌زمین، کاوش می‌کرد که پاسخ مهیّج و شورانگیزی داد: نابالغی فکری؛ یعنی ضعف عمده‌ای که درکِ درونی انسان را در دریافت‌های الهی مختل می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۱۴۰۱ ، ۰۹:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی